، سال بیست و یکم، شماره اول، پیاپی 56، بهار و تابستان 1403، صفحات 7-28

    واکاوی انتقادی دیدگاه دکتر عبدالهادی حائری درباره شخصیت و رویکرد سیاسی شیخ‌عبدالکریم حائری

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    ✍️ علیرضا جوادزاده / استادیار گروه تاریخ اندیشه معاصر مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) / Javadi4@qabas.net
    محمدصادق ابوالحسنی / پژوهشگر تاریخ تشیع و تاریخ معاصر ایران / m.sadegh.monzer@gmail.com
    doi 10.22034/tarikh.2024.2021751
    چکیده: 
    بازتأسیس حوزه‌ی علمیه‌ی قم توسط آیت‌‌الله شیخ‌عبدالکریم حائری موجب شهرت و اهمیت بیشتر این فقیه گردید. بر این‌ اساس، در طول یکصدسال گذشته، شخصیت، اندیشه و مواضع سیاسی ایشان محور برخی گزارش‌ها، تحلیل‌ها و واکاوی‌های تاریخی بوده است. در همین زمینه، دکتر عبدالهادی حائری (نواده‌ی شیخ‌عبدالکریم و تاریخ‌پژوه) در یکی از آثار خود، به مناسبت، مطالبی را در خصوص آیت‌الله حائری بیان کرده است. از این مباحث، می‌توان یک ادعا و یک القا درباره شیخ‌عبدالکریم به دست آورد: (1) ادعای شخصیت ذاتاً غیر‌سیاسی؛ (2) القای ریاست‌طلبی. نوشتار حاضر با روش تاریخی (توصیفی و تحلیلی) به ارزیابی دو مطلب مذکور پرداخته است. نتایج تحقیق بیانگر آن است که اولاً، فاصله‌گیری ظاهری مؤسس حوزه قم از سیاست و عدم تقابل ایشان با رضاشاه، به معنای غیر‌ سیاسی بودن شخصیت وی نیست، بلکه به شناخت ایشان نسبت به محیط سیاسی ایران آن عصر بازمی‌گشت و ریشه در دو مطلب داشت: (الف) سلطه انگلیس بر کشور؛ (ب) حفظ حوزه علمی تازه‌تأسیس قم؛ ثانیاً، وجود گزارش‌های متعدد و موثق که بیانگر ریاست‌گریزی،‌ زهد و تواضع شیخ‌عبدالکریم حائری است، القای دکتر حائری را به‌وضوح به چالش می‌کشد.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    A Critical Analysis of Dr. Abdul Hadi Haeri's Opinion about Sheikh Abdul Karim Haeri's Personality and Political Approach
    Abstract: 
    The re-establishment of Qom seminary by Ayatollah Sheikh Abd al-Karim Haeri made this jurist more famous and important. Based on this, during the last one hundred years, his personality, thoughts and political positions have been the focus of some reports, analyzes and historical studies. In this regard, Dr. Abdul Hadi Haeri (descendant of Sheikh Abdul Karim and historian) in one of his works, on the occasion, has expressed some things about Ayatollah Haeri. From these discussions, one can make a strong claim about Sheikh Abd al-Karim: (1) The claim of his inherently non-political personality; (2) Insinuating that he is ambitious of position. The present article has evaluated the two mentioned topics with the historical method (descriptive and analytical). The results of the research show that, firstly, the apparent distancing of the founder of the Qom area from politics and his lack of confrontation with Reza Shah does not mean that his personality is non-political, but it goes back to his understanding of the political environment of Iran at that time and had its roots in two things: (a) British domination of the country; (b) preservation of the newly established Qom seminary; Second, the existence of numerous and reliable reports that express the ambitious of position avoidance, asceticism and humility of Sheikh Abdul Karim Haeri clearly challenges Dr. Haeri's induction.
    References: 
    متن کامل مقاله: 

     
    مقدمه
    آيت‌الله شيخ‌عبدالکريم حائري يزدي (م1315)، از عالمان و فقيهان بزرگ شيعه، توانست در آغازين سال‌هاي قرن چهارده شمسي، با بازتأسيس حوزة علمية قم، تأثير زيادي در تاريخ تحولات ايران و تشيع برجاي گذارد. آنچه اهميت اقدام ایشان را بيشتر مي‌کند، تلاقي آن با روي کار آمدن رضاخان در ايران و شکل‌گيري اقداماتِ به حاشيه‌برنده دين از يک سو، و تشديد سلطة استعمار بر کشور از سوي ديگر است. 
    رويکرد سياسي آيت‌‌الله حائري يزدي به صورت عام و موضع ایشان در قبال رضاخان پهلوي به صورت خاص، محور برخي گزارش‌ها و تحليل‌هاي تاريخي و سياسي بوده است. به‌رغم آنکه نتيجة غالب گزارش‌ها و بررسي‌ها بيانگر فاصله‌گيري ظاهري ایشان از سياست و عدم تقابل آشکار با رژيم پهلوي است، تحليل‌ها از علت اين امر، يکسان نيست. شايد بتوان تحليل‌هاي ارائه شده از مواضع و رفتار‌هاي سياسي وي را در دو رويکرد کلان تقسيم‌بندي کرد: 
    1. تحليل‌هايي که علت دوري اين فقيه برجسته از امور سياسي و عدم تقابل با پهلوي را عمدتاً به ويژگي‌هاي شخصيتي و انديشه سياسي ثابت وي (فارغ از اقتضائات محيط سياسي خاص آن دوره) بازگشت مي‌دهند. 
    2. تحليل‌هايي که علت اصلي فاصله‌گيري مؤسس حوزه قم از سياست و عدم تقابل وي با رضاشاه را - نه انديشه و شخصيت، بلکه - شناخت خاص ايشان نسبت به محيط سياسي ايران آن عصر و سلطه انگليس بر کشور مي‌دانند و عملکرد ایشان را در چارچوب الگوي «قدر مقدور» و «تقيه» در جهت حفظ حوزة تازه‌ تأسيس قم ارزيابي مي‌کنند. 
    از مهم‌ترين افرادي که ذيل رويکرد اول قرار مي‌گيرند، دکتر عبدالهادي حائري (م1372) است. آنچه اهميت مطالب وي را درباره آيت‌الله شيخ‌عبدالکريم حائري بيشتر مي‌کند، سه نکته است: 
    یکم. انتساب خانوادگي به مرحوم آيت‌الله حائري و درنتيجه، وجود زمينه و ظرفيت نقل‌هاي مستند در مطالب وي؛
    دوم. مقام علمي و تجربه تاريخ‌پژوهي دکتر حائري در زمينه تحولات معاصر ايران و در نتيجه اعتبار تحقيقات وي در زمينه حاج شيخ‌عبدالکريم؛ 
    سوم. القاي انگيزه رياست‌طلبي به آيت‌الله حائري از سوي دکتر حائري. 
    به‌رغم تحقيقات انتشاريافته درباره شخصيت، انديشه و مواضع سياسي شيخ‌عبدالکريم حائري و نيز با وجود برخي پژوهش‌هاي صورت‌گرفته درباره آثار دکتر عبدالهادي حائري، از جمله کتاب تشيع و مشروطيت در ايران و نقش ايرانيان مقيم عراق،  تا کنون در خصوص مطالب و ادعاهاي دکتر حائري درباره آيت‌الله حائري پژوهش مستقلي صورت نگرفته است. 
    نظر به اهميت شناخت شخصيت و رويکرد سياسي شيخ‌عبدالکريم حائري و نيز مباحث و ادعاهاي ارائه شده توسط دکتر حائري، نوشتار حاضر با روش تاريخي (توصيفي ـ تحليلي)، در قالب دو بخش اصلي، به گزارش و ارزيابي انتقادي مطالب دکتر حائري مي‌پردازد و به صورت ضمني، ديدگاه و رويکرد تحليلي دوم درباره شخصيت و مواضع سياسي آيت‌الله حائري، همچنين رياست‌گريزي و زهد وي را اثبات مي‌کند. 
    1. گزارش 
    دکتر عبدالهادي حائري از تاريخ‌پژوهان و تحليلگران ايران اسلامي، به‌ويژه دوره قاجار به شمار مي‌رود. از وي آثار متعددي منتشر شده که در اين ميان برخي اهميت و شهرت يافته است؛ از آن جمله است کتاب تشيع و مشروطيت در ايران و نقش ايرانيان مقيم عراق. اين کتاب به زندگي و انديشه سياسي ميرزامحمدحسين نائيني مي‌پردازد و بر آن است تا مواضع و عملکرد علماي مشروطه‌خواه، به‌ويژه حوزه نجف در نهضت مشروطيت ايران را بر اساس فعاليت‌هاي مشروطه‌خواهي و نوشته‌هاي سياسي ميرزاي نائيني بررسي کند. 
    فصل سوم اين کتاب به سير مراحل زندگي مرحوم نائيني اختصاص يافته است. در بخشي از اين فصل، پس از بيان فعاليت‌ها و مبارزات نائيني و ديگر علما (از جمله مرحوم سيد‌ابوالحسن اصفهاني) با سياست‌هاي انگليس در عراق - و به صورت خاص امضاي موافقتنامه‌اي که سلطه انگليس را بر عراق به دنبال داشت- به تبعيد آنها به ايران و اقامتشان در قم در سال 1302 پرداخته شده است. در اين زمان، بيش از يک سال از ورود ‌آيت‌الله شيخ‌عبدالکريم حائري يزدي به قم و بازتأسيس حوزه اين شهر مي‌گذشت و حوزه قم - که تقريبا به مهم‌ترين حوزه ايران تبديل شده بود - با مديريت مرحوم حائري اداره مي‌شد. طبعاً اقامت مرحوم نائيني و اصفهاني در قم نيز به سبب همين امر، يعني اهميت يافتن حوزه قم و جايگاه بالاي مرحوم حائري بود يا - دست کم- اين اهميت و جايگاه تأثيری جدي در اقامت آن دو در قم داشت.
    دکتر عبدالهادي حائري - ‌که نوادة دختري شيخ‌عبدالکريم حائري است - در اين قسمت، به مناسبت، به بيان شخصيت و رويکرد سياسي آيت‌الله حائري پرداخته است. مهم‌ترين نکته‌اي که دکتر حائري درباره جد خود بر آن تأکيد دارد، غير ‌سياسي بودن ایشان است. او مي‌‌نويسد: 
    حائري روحاً فردي غيرسياسي به‌شمار مي‌رفت و به نظر نمي‌رسد که در سراسر زندگي‌اش هرگز علاقه‌مند به درگيري در سياست نبود... همواره کوشش داشت که گام به پهنة سياست ننهد.  
    دکتر حائري پس از بيان تحصيلات آيت‌الله حائري در عتبات، به بيان مهاجرت‌هاي ايشان به اراک (در سال 1318ق)،‌ سپس به نجف و کربلا (در سال1324ق)، مجدداً به اراک (درسال 1331ق) و در نهايت به قم (در سال 1340ق) مي‌پردازد. از نظر وي علت مهاجرت شيخ‌عبدالکريم از اراک در سال 1324ق، شکل‌گيري نهضت مشروطه و دخالت علماي آن شهر در نهضت بود که «با ذوق حائري هماهنگ نبود». به همين علت به نجف رفت. اما اين مهاجرت، «حائري را از انقلاب مشروطيت نرهانيد، زيرا درست در همان هنگام، حوزة روحاني نجف در آستانة يک درگيري دراز‌مدت در انقلاب مشروطيت قرار داشت. بنابراين حائري نجف را به قصد کربلا ترک گفت و چند سال در آنجا ماند».  
    اشاره دکتر حائري به عدم ذکر نام آيت‌الله حائري در ميان علماي مهاجر به کاظمين در اوايل سال 1330ق (پس از اولتيماتوم روس)، به معناي ارائة شاهدي ديگر براي «غير‌سياسي» بودن شيخ‌عبدالکريم است.  
    عبدالهادي حائري در جمع‌بندي اين قسمت از زندگي جد خويش، مجدداً مي‌نويسد: 
    ويژگي‌هاي شخصي حائري او را وادار مي‌کرد که از سياست کناره گيرد. اين کناره‌گيري به اندازه‌اي بود که در برخي از صاحب‌نظران ايجاد حيرت کرده بود.  
    طبق تحليل دکتر حائري، دوري آيت‌الله حائري از سياست، براي دولت سودمند بود؛ 
    زيرا دولت را از بسياري از مشکلات و دردسرها رها مي‌ساخت و شايد به همين سبب بود که حائري پس از ورود به قم مورد استقبال مقام‌هاي سياسي قرارگرفت.  
    نويسنده کتاب تشيع و مشروطيت در ادامه، پس از بيان اين احتمال که «شايد نائيني و ديگر علماي [تبعيدي] بدان جهت قم را براي زيستن موقت برگزيدند که مي‌خواستند از محبوبيت و نفوذ حائري به سود آرمان خويش بهر‌ه برند»، به موضوع نحوه مواجهه آيت‌الله حائري با مسئله تبعيد علما و تبعات آن پرداخته و سه گزارش را در اين زمينه ذکر کرده است:
    [آقابزرگ] تهراني و [شيخ‌محمد شريف]‌رازي هر دو مي‌نويسند که حائري علماي عراق را به گرمي پذيرفت. تهراني حتي مي‌گويد که علما در قم مهمان حائري بودند. از سوي ديگر، دولت‌آبادي که از نويسندگان و ناظران همان زمان بوده، مي‌نويسد که حائري برخلاف انتظار علماي تبعيدشده، خود را در مشکلات آنان درگير نساخت و با رويدادها با احتياط برخورد کرد و تنها به يک ديدار رسمي از علما بسنده کرد. گزارش سوم وسيلة شيخ‌محمد خالصي (خالصي‌زاده) پسر شيخ‌مهدي خالصي ـ که هر دوشان نيز در رويدادهاي آن روزها کاملاً درگير بودند ـ به‌دست داده شده و گزارشگر از آن است که حائري حتي مايل نبود که علماي تبعيدي در قم بمانند؛ زيرا آنان مزاحم مقام رياست وي بودند و به‌ همين جهت، در پنهاني با علما مبارزه و مخالفت مي‌کرد. 
    چنين به‌نظر مي‌رسد که تهراني و رازي هر دو، برخي از واقعيت‌ها را از ديده دور داشته‌اند. دولت‌آبادي شايد کاملاً حق مطلب را ادا نکرده و خالصي‌زاده هم ممکن است کمي در داوري تند رفته باشد؛ ولي گزارش‌ها در مجموع، بخشي از حقيقت را بيان داشته‌اند.... حائري يک خيزش همه‌گير را به سود همکاران روحاني خود - که شايد از او انتظار مي‌رفت - رهبري نکرد. نمي‌توانيم آگاهي داشته باشيم که در ژرفاي دل حائري دربارة توقف علما در قم چه مي‌گذشته است. بنا بر خواسته‌هاي طبيعي بشري، نامبرده قاعدتاً مزاحمان رياست خويش را چندان دوست نمي‌داشته است؛ ولي با در دست نبودن دلايلي بسنده و رسا، عقيدة مربوط به مبارزه و مخالفت پنهاني حائري بر ضد علماي تبعيدي سخت مورد شک است. 
    از سوي ديگر، گزارش‌هايي در دست است که نشان مي‌دهد که علماي تبعيدي خود مايل به ماندن در قم نبودند و - به نظر خالصي‌زاده - به دلايل زير سخت مي‌کوشيدند که هر چه زوتر به عراق بازگردند: 
    1. علماي تبعيدي سخت نسبت به ايران بدبين بودند و به‌ويژه سيد‌ابوالحسن اصفهاني هرگز از ايران به خوبي ياد نمي‌کرد. 
    2. علماي تبعيدي تصور مي‌کردند که رياست عامة روحاني را جز در نجف نمي‌توان به دست آورد.... 
    3. مخالفت و مبارزه پنهاني حائري با علماي تبعيدي (به بالا نگاه کنيد). 
    لورن وزير مختار انگليس در تهران مي‌گويد که مجتهدان ايران گرچه مجبور به خوشامد‌گويي به علماي تبعيدي بودند، ولي آنان را انگل و مزاحم امتيازهاي خويش به شمار مي‌آورند. وي مي‌افزايد که علماي تبعيدي داراي املاک و اموال خيرية فراواني بودند و صلاح خود را در آن مي‌ديدند که در نزديک‌ترين فرصت به «مراتع» خويش بازگردند.  
    چنان‌که ملاحظه مي‌شود، دکتر عبدالهادي حائري به رغم اظهار ترديد اوليه در موضوع رياست‌طلبي آيت‌الله حائري و تأثير آن در نحوة مواجهه با علما و مراجع تبعيدي - که مدعاي خالصي‌زاده بود- اما اولاً، آن را نفي نکرده است. ثانياً، در ادامه نيز با نقل قول از وزير مختار انگليس، همان ديدگاه را تکرار نموده است و در نتيجه اين ديدگاه به خواننده القا مي‌شود. 
    دکتر حائري در ادامه مباحث خويش، ضمن طرح جمهوري‌خواهي رضاخان، مجدداً موضوع دوري آيت‌الله حائري از سياست را مطرح کرده است. او با اشاره به جلسه سه مرجع تقليد با رضاشاه در قم و سپس صدور تلگراف از سوي آن سه عالم در نفي جمهوري‌خواهي و تأييد ضمني رضاخان، مي‌نويسد:
    گرچه او [حائري] به شرکت در سياست کاملاً بي‌علاقه بود، ‌ولي در داستان جمهوري‌گري وادار گرديد که گامي به سود سردارسپه [بردارد].... تلگرافي که حائري، نائيني و اصفهاني امضا کردند، نشانگر آن است که نويسندگان آن مايل نبودند آن‌گونه ستايش‌هايي که معمولاً سردارسپه دريافت مي‌کرد، در تلگراف خود بگنجانند. به ديدة ما اين ويژگي متن تلگراف، تنها زائيدة شرکت حائري در تنظيم و امضاي آن است؛ بدين‌‌معني که حائري نمي‌خواسته است نوشته‌اي را امضا کند که پيرامون سياست باشد، حال موافق يا مخالف دارندة قدرت سياسي. چنين به نظر مي‌رسد که اگر آن تلگراف را تنها نائيني و اصفهاني امضا مي‌کردند متن آن، جمله‌هاي پشتيباني‌آميز بيشتري دربر مي‌داشت. 
    2. نقد
    از مطالب دکتر عبدالهادي حائري درباره شيخ‌عبدالکريم حائري مي‌توان يک ادعا و يک القا به دست آورد: 1. ادعاي شخصيت ذاتاً غير‌سياسي؛ 2. القاي رياست‌طلبي. در ذيل، به بررسي انتقادي اين دو مي‌پردازيم: 
    1-2. شخصيت غير سياسي يا سياست سکوت 
    استفاده دکتر عبدالهادي حائري از تعابير و جملاتي همچون: «حائري روحاً فردي غيرسياسي به شمار مي‌رفت»؛ «همواره کوشش داشت که گام به پهنة سياست ننهد»؛ «ويژگي‌هاي شخصي حائري او را وادار مي‌کرد که از سياست کناره گيرد»؛ و «به شرکت در سياست کاملاً بي‌علاقه بود»،‌ به معناي آن است که فاصله‌گيري مؤسس حوزه قم از سياست‌پردازي، کلي، دائمي و ذاتي بود، نه آنکه ناظر به محيط سياسي و زمان و مکان خاص باشد و ريشه در تزاحم‌ اهم و مهم و رعايت قدر مقدور داشته باشد. 
    افراد متعددي از مورخان و تحليلگران تاريخ ايران و تشيع معاصر و نيز آشنايان به زندگي و شخصيت شيخ‌عبدالکريم حائري،  ديدگاه و تفسير دکتر حائري را نادرست مي‌دانند. از نگاه آنها، علت اصلي فاصله‌گيري مؤسس حوزه قم از سياست و به صورت خاص، عدم تقابل وي با رضاشاه - نه به انديشه و شخصيت، بلکه - به شناخت خاص ايشان نسبت به محيط سياسي ايران آن عصر بازمي‌گشت که ايران را در سلطه انگليس مي‌ديد، و بر اين ‌اساس تلاش داشت تا در دوره رضاخان، در چارچوب الگوي «قدر مقدور» و اصل «تقيه»، حوزه تازه‌تأسيس قم را حفظ کند. در واقع، مي‌توان گفت:‌ آيت‌الله حائري کنشگري بود که با اتخاذ سياست «تدبير و سکوت»، و در مواقع حساس، مداخله، رويکرد خود را به‌ويژه در دوره رضاخان، بر اساس تنش‌زدايي کوتاه‌مدت و برنامه‌ريزي و تأثير‌گذاري بلندمدت بنا نهاده بود. 
    با توجه به اينکه اولاً، دکتر حائري در زمان وفات جدش، خردسال (حدودا دوساله) بود و ثانياً، اشراف بر مسائل دروني و آگاهي کامل از روحيات يک فرد کاري بسيار مشکل است،  طبعاً راه اثبات ادعاي دکتر حائري ارائة شواهد تاريخي و مستندات کافي است. 
    از مطالب دکتر حائري به دست مي‌آيد که مهم‌ترين دليل و مستند وي بر ادعاي خويش، دو موضوع است: 
    1. کناره‌گيري شيخ‌عبدالکريم از نهضت مشروطه و وقايع مرتبط با آن؛ 
    2. عدم اقدام جدي در تقابل با رژيم رضاشاه. 
    به نظر مي‌رسد هر دو مورد نمي‌تواند مستند کافي براي ادعاي دکتر حائري باشد. 
    در ذيل، با ارائة شواهد و گزارش‌هاي متعدد، دلايل نادرستي اين دو موضوع براي اثبات ادعاي دکتر حائري بيان مي‌شود و ضمن آن ادعاي خود را مبني بر اينکه رويکرد مرحوم حائري در سياست، نشئت‌گرفته از شناخت خاص وي نسبت به محيط سياسي ايران آن عصر است، اثبات مي‌‌کنيم: 
    الف) بدبيني به نهضت مشروطه؛ علت عدم دخالت در مشروطه
    بر خلاف تفسير دکتر عبدالهادي حائري، عدم ورود و موضع‌گيري آيت‌الله حائري در حوادث نهضت مشروطه و برخی از پيامدهاي آن (مانند مهاجرت به کاظمين) لزوماً به معناي آن نيست که ايشان «روحا فردي غيرسياسي» و «به شرکت در سياست کاملاً بي‌علاقه» بود و «ويژگي‌هاي شخصي» ایشان را وادار مي‌کرد تا از مشروطه به خاطر سياسي بودن کناره بگيرد؛ زیرا عالمان ديگري نيز بودند که علي‌رغم داشتن روحية سياسي و نقش‌آفريني در مهم‌ترين تحولات سياسي معاصر، به سبب پيچيدگي و آشکار نبودن ماهيت مشروطه، از ورود و اظهار نظر در باب آن خودداري کردند. بارزترين مصاديق اين گروه ميرزامحمدتقي شيرازي  و شيخ‌الشريعه اصفهاني  رهبران مشهور قيام ضد انگليسي «ثورة العشرين» هستند که در سال 1920م (1338ـ1339ق) قيام سياسي ـ نظامي را بر ضد انگليسي‌ها مديريت کردند. از همين رو، برخي از نويسندگان معتقدند: 
    آيت‌الله حاج‌شيخ‌عبدالکريم يزدي و آيت‌الله ميرزا‌محمدتقي شيرازي در مشروطه، موضعي کاملاً بي‌طرفانه اتخاذ کردند و به هيچ روي در مناقشات موجود ميان ساير علما وارد نشدند... عدم ورود آنها در مسائل مشروطه به واسطه غيرسياسي بودن آنها نبوده، بلکه به نظر مي‌رسد ناشي از بدبيني آنها به حوادث مشروطه و احساس خطر از ايجاد دوگانگي در صف علما و مبهم بودن مفهوم مشروطه باشد.  
    بر اين ‌اساس و بر پايه برخي اسناد، گزارش‌ها و تحليل‌هايي که در ادامه مي‌آيد، علت دوري‌‌گزيني شيخ‌عبدالکريم حائري از قضاياي مشروطه - نه سياسي نبودن وي،‌ بلکه چنان‌که برخي نوشته‌اند- «شمّ سياسي» ايشان بود که «غائله مشروطه» را «به نوعي توطئه بيگانگان» و به صورت خاص انگليس مي‌دانست و در نتيجه، «خود را در مسائل موجود درگير نساخت»: 
    1. از جمله شواهد بر اینکه کناره‌گيري آيت‌الله حائري از مشروطه به معناي غير‌سياسي بودن وي نيست، مشارکت ايشان در کمک مالي به دولت ايران براي جلوگيري استقراض از دولت‌هاي انگليس و روس است. در اعلاميه‌اي که با امضاي «اتحاد علميه کربلاي معلا» در 8 ربيع‌الثاني 1328 صادر شد، نام «آقا‌شيخ‌عبدالکريم يزدي» به‌عنوان نفر دوم از «صورت اسامي اعانه‌دهندگان علما و طلاب کربلاي معلي، زادها الله شرفاً» ديده مي‌شود که مبلغ5 قِران (ريال) کمک کرده است. صرف‌نظر از کمک مالي، متن بيانيه - که احتمالا با مشارکت آيت‌الله حائري نگارش يافته - از اهميت زيادي برخوردار است. در قسمتي از اين بيانيه چنين آمده است: 
    «ان تنصروا الله ينصرکم و يثبت اقدامکم»... نصرت خداوندي يعني: علما و دانايان، احکام الهي را تبليغ به عبادش نمايند، امر به معروف و نهي از منکر کنند، حافظ ثغور مسلمين باشند، ترغيب و تحريض مسلمين بر اجتماع و ائتلاف و ترک نفاق از حضري و بدوي نمايند... نصرت الهی آن است که تجار و صاحبان ملک و زراعت مسلمين داخله و خارجه به قدر ممکن و وسعت، به دولت اسلامی، اعانة جانی و مالی نمايند و برادران اسلامی خود را از ورطة تهديدات اجانب و دشمنان وطن و دين برهانند و به واسطه مجاهدة مالی، وطن عزيز خود را از دست اجانب نجات دهند. 
    ...پس به آواز بلند مي‌گوييم که: اي علما و تجار و وزرا و حکام! و اي طلاب و وعاظ و اي کسبه و مزدبگيران! و اي فرزندان وطن ايران! به فرياد مظلومين برسيد و وطن خود را از گرداب هلاکت خلاص کنيد و حديث شريف نبوي را که «من اصبح و لم يهم لامور المسلمين فليس منهم» به نظر داشته و در اين حديث شريف تدبر و تأمل فرمايند!.... لذا خدام شرع انور (امناي علميه کربلاي معلي) درصدد جمع‌آوري اعانه از ميان خود و ساير علما و فضلا و طلاب شدند.... 
    2. از آيت‌الله شيخ‌محمدعلي اراکي (از شاگردان برجسته شيخ‌عبدالکريم حائري) نقل شده است که پس از بيان حکايتي از مرحوم حائري درباره نوع مواجهه آخوند خراساني و سيد يزدي با مشروطيت گفتند: 
    مرحوم حاج شيخ‌عبدالكريم حائري اين قضيه را براي شاگردان خويش نقل كردند و مقصودشان از نقل اين حكايت آن بود كه برسانند، در قضاياي مشروطه امر بر آخوند [خراساني] مشتبه شده بود و ايشان از كُنه مقاصد و مطامع دشمنان اسلام -كه در پوشش مشروطيت و آزادي‏خواهي، پيش آمده بودند- مطلع نبودند، و الا هدفشان اجراي احكام اسلام و اصلاح امور بود. 
    3. آيت‌الله سيد‌کاظم شريعتمداري (از شاگردان آيت‌الله حائري و عالم مخالف و منتقد انقلاب اسلامي) با تحليل ديدگاه آيت‌الله حائري در مشروطيت، هوشمندي سياسي و برنامه‌ريزي حساب شده براي مؤسس حوزه قایل بود. بنا به گزارش استاد عقيقي بخشايشي، نظر آقاي شريعتمداري درباره آيت‌الله حائري اين بود: 
    او [شيخ‌عبدالکريم حائري] برخلاف شايعات و ظواهري که نشان مي‌داد در سياست دخالت نداشت، بسيار عاقل و انديشمند بود و در اثر تجربياتي که در دوره مشروطيت به‌دست آورده بود، چون در بحران مشروطيت در کانون فعاليت‌هاي انقلاب، يعني در نجف اشرف به سر مي‌برد، نقل و انتقالات و تبديلات را ديده بود و اعتقاد پيدا کرده بود که در آن روز در بيشتر کارها دست‌هاي اجنبي در کار بوده است و مي‌فرمود: ما مشروطيت را امتحان کرديم که اکثريت با ما و مسلمانان بود و منفعتش را ديگران بردند.  
    4. دکتر مهدي حائري فرزند شيخ‌عبدالکريم حائري نيز در مصاحبه‌‌ انجام‌شده با ايشان درباره رويکرد سياسي پدرش، چنين گزارش مي‌کند: 
    آيت‌الله حائري بارها و بارها به‌طور مستقيم اظهار نظر کرده بود که من در مسائلي که از کُنه آن آگاهي ندارم، به‌هيچ‌وجه دخالت نمي‌کنم.  
    ب) حفظ حوزة تازه‌تأسيس؛ علت عدم تقابل عملي با رضاشاه
    گزارش‌ها و نقل‌هاي متعدد بيانگر آن است عدم تقابل و مخالفت علني شيخ‌عبدالکريم حائري در قبال رضاخان، و سکوت نسبي ایشان در آن دوره، به علت شناخت ايشان از محيط سياسي خاص آن دوره بوده و ريشه در دو امر داشته است: 
    1. سلطه انگليس بر کشور و وابستگي رضاخان به انگليس؛ 
    2. لزوم حفظ حوزه علميه تازه‌تأسيس قم و جلوگيري از فروپاشي آن.
    بر اين‌ اساس، عدم مخالفت علني و مقابله شيخ‌عبدالکريم حائري با رژيم پهلوي و رضاشاه به معناي «روحيه غير‌سياسي» وي نيست، بلکه مواضع و عملکرد ایشان در قبال حکومت و مسائل سياسي- غير از موارد خاص و حساس که مداخله مي‌نمود - بر مبناي «تقيه» و در نظر گرفتن «قدر مقدور» بود و مي‌کوشيد با صبر و مدارا، بهانه تجاوز و خشونت را از دشمن بگيرد. 
    در ذيل، با ذکر گزارش‌هاي مستند، متعدد و نزديک به تواتر، به اثبات اين ادعا و نقد ديدگاه دکتر حائري مي‌پردازيم: 
    گزارش آيت‌الله شيخ‌مرتضي حائري
    مرحوم استاد عبدالحسين حائري، برادر دکتر عبدالهادي حائري، با توجه دادن به اين نکته که سياست شيخ‌عبدالکريم حائري پرهيز از مداخله در امور روزمره سياسي بود تا حوزه علميه را حفظ كند،  از مرحوم ‌شيخ‌مرتضي حائري (فرزند شيخ‌عبدالکريم و دايي‌ عبدالحسين) نقل مي‌کند: 
    زماني كه انگليسي‌ها [در سال 1302] علما و مراجع نجف [و در رأس آنها سيد‌ابوالحسن اصفهاني، ميرزاي نائيني و شيخ‌مهدي خالصي] را به ايران تبعيد كرده و آنها به قم آمده بودند و پدرم به احترام ايشان درسش را تعطيل كرده بود، شيخ‌محمد خالصي‌زاده [فرزند شيخ‌مهدي خالصي، از روحانيان تبعيدي] پس از نمازِ آقايان منبر مي‏رفت و در منبر به حاج‌ شيخ‌عبدالكريم اعتراض و توهين مي‏كرد كه چرا حركتي نكرده و با انگليسي‌ها به جنگ نمي‏پردازد؟ پدرم يك روز خالصي‌زاده را احضار كرده و به وي گفت: چرا از من روي منبر بدگويي مي‏كني؟! گفت: چون شما در اين وضعيت حسّاس، چنان كه بايد كمك نمي‌كني و عَلَمِ قيام را برنمي‏داري. حاج شيخ پاسخ داد: مي‏داني من مجتهدم؟ گفت: آري. گفت: به تو حرفي مي‏زنم، اگر مرا قانع كردي من هم مي‏آيم و زير پرچم شما سينه مي‏زنم. گفت: بفرماييد. حاج شيخ گفت: نظر و اعتقاد من اين است كه اين حوزه را آماده كنم و براي آينده ايران فقيه پرورش دهم و هرچه كه براي اين مقصود، ضرر داشته و به آن صدمه بزند، من با آن همراهي و مساعدت نمي‏كنم. سياست من اين است. خالصي‌زاده گفت: فكر و روية درستي است و شما حق داريد، و از پيش حاج شيخ رفت. اما دوباره ديديم كه فردا شب كارش را در انتقاد و بدگويي از حاج شيخ ادامه داد...! 
    گزارش و تحليل آيت‌الله سيدعلي محقق داماد
    آيت‌الله سيدعلي محقق داماد، از ديگر نوادگان شيخ‌عبدالکريم حائري، با تأکيد بر اين نکته که لازم است درباره سبک آيت‌الله حائري در برخورد با مسائل سياسي دقت شود و رويدادهاي آن دوره هم دقيق بررسي گردد تا بتوان «تحليل درستي درباره موضع‌گيري حاج‌شيخ‌عبدالکريم ارائه داد»، در ادامه، رويکرد سياسي شيخ‌عبدالکريم را تحليل نموده، ضمن آن به موضع ايشان در قبال قيام حاج‌آقا نورالله اصفهاني در سال 1306 اشاره مي‌کند. به گفته محقق داماد: 
    حاج شيخ در برابر حکومت پهلوي، يک حرکت نامرئي داشت؛ به‌گونه‌اي حرکت مي‌کرد که مشکل‌آفرين نباشد.... به نظر من، حاج شيخ در آن برهه، ماندگاري و استواري پايه‌هاي حوزة علمية قم را ارجح مي‌دانست و نمي‌خواست با درگيري‌هاي سياسي و وارد شدن در مسائل، از اين وظيفه اصلي باز بماند. و از آن طرف، در برابر آقاي حاج‌آقا نورالله اصفهاني و ديگر علمايي که در قم اجتماع کرده بودند [در سال 1306]، نه‌تنها موضع‌گيري نکرد، که تأييدشان کرد و تا جايي که مي‌توانست، با آنان همراهي نشان داد. در برابر، رفتار ناشايست رضاخان در سخت‌گيري و اهانت به علماي دين، به‌طور رسمي موضع‌گيري نکرد؛ اما ناراحتي و خشم خود را نشان داد... 
    گزارش آيت‌الله سيدصدرالدين صدر
    مرحوم استاد‌عبدالحسين حائري، از آيت‌الله سيد‌صدرالدين ‌صدر (از مراجع تقليد ثلاث پس از شيخ‌عبدالکريم در قم) نقل کرده است که «در جريان دستگيري فجيع و اندوهبار حاج‌شيخ‌محمدتقي بافقي در حرم حضرت‌ معصومه و حبس ايشان در زندان رضاخان» درآستانه سال 1307، شيخ‌عبدالکريم حائري گفته بود: 
    ما تنها با شخص رضاخان روبه‌رو نيستيم. مشکل شخص او قابل حل است، ما با دربار انگلستان روبه‌رو هستيم و آنها مي‌خواهند اين اساس را برچينند و منتظرند ما هم يک اقدام تندي بکنيم و بهانه دستشان بيايد، فاتحة همه‌چيز را بخوانند.  
    گزارش آقاي محسن صدرالاشراف
    محسن صدرالاشراف از سياستمداران کهنه‌کار عصر پهلوي که سابقه نخست‌وزيري دوران محمدرضاشاه را نيز داشت، در بخشي از خاطرات منتشر‌شدة خود که مربوط به اوایل سال 1307 است،‌ مي‌نويسد: 
    در قم به ديدن حاج‌‌شيخ‌عبدالکريم يزدي، مؤسس هيأت علميه قم که مرد بزرگواري بود، رفتم. مرا در اتاق اندروني خود پذيرفت و به خاطر دارم از اوضاع وقت به‌طوري گريه کرد که مثل باران اشک مي‌باريد و گفت: «انگليسي‌ها حلقوم اسلام را گرفته‌اند و تا آن را خفه نکنند دست‌‌بردار نيستند».  
    گزارش آيت‌الله سيدرضا زنجاني
    آقاي حسين شاه‌حسيني - كه با «جبهه ملي» همکاري داشت - از آيت‌الله سيدرضا زنجاني كه مدتي در قم متصدي امور شيخ‌عبدالكريم حائري بود، گزارش تفصيلي درباره شيوة مواجهه شيخ‌عبدالکريم با موضوع مقدمات کشف حجاب و آمدن آيت‌الله حاج‌آقاحسين قمي به حضرت‌‌ عبدالعظيم در تيرماه 1314 را بيان کرده است. مطابق اين گزارش، شيخ‌عبدالکريم در پاسخ به چگونگي موضع‌گيري در قبال کشف حجاب و ديگر اقدامات رژيم پهلوي، به آيت‌الله زنجاني گفته بود:
    آقا! من خيلي فکر کردم. اين مردک [رضاخان] چادرها را بر‌مي‌دارد، عمامه‌ها را هم بر‌مي‌دارد، اين ‌ريش‌ها را هم مي‌زند...؛ همه اينها واقعيت دارد و بايد در حدود توان کاري کرد... ولي اينجا (حوزة علمية قم) هنوز ثابت و استوار نشده است. ما کوشش کرديم که پايگاه را از نجف به اينجا بياوريم. شما آقا! اعتقاد نداريد به اينکه اميرالمؤمنين علي در پاسخ به تشکّي و تظلّم خانم فاطمه زهرا، وقتي که صداي اذان را از مأذنه شنيد که شهادت به وحدانيت خداوند و رسالت پيامبر مي‌داد، گفت: فاطمه‌جان! اگر مي‌خواهي اين صدا باقي بماند بايد يک مقدار صبر کني...» [طبق گزارش آيت‌الله زنجاني] حاج شيخ اينها را مي‌گفت و همين‌طور گريه مي‌‌کرد و از محاسنش اشک مي‌ريخت.... من [زنجاني] خيلي ناراحت و منقلب شدم و گفتم: آقا! هرطور که شما صلاح مي‌دانيد، انجام دهيد. فرمودند: «نه آقا! من اعتقادم بر اين است که اگر بخواهيم اين حوزه باقي باشد تا در آن افرادي را تربيت کنيم و متلاشي نشود، بايد صبر و تحمل نماييم....»  
    گزارش آيت‌الله سيد‌شهاب‌الدين مرعشي نجفي
    مرحوم آيت‌الله سيد‌شهاب‌الدين مرعشي نجفي (از شاگردان آيت‌الله حائري و از مراجع تقليد بعد از آيت‌الله بروجردي) در مصاحبه منتشر شده از ايشان (در سال 1361) در موضوع شخصيت مرحوم شيخ‌عبدالکريم حائري، ضمن آنکه بيان مي‌کند مرحوم حائري به خاطر اقدامات خلاف دين رضاخان، «از شدت غصه... دق کرد»، در پاسخ سؤال درباره واکنش مرحوم حائري در برابر جريان کشف حجاب گفت:
     [در 11 تيرماه سال 1314] ايشان بعد از اصرار زيادي که ما جمع شديم، گردنشان گذاشتيم تلگرافي به اين نره غول [رضاشاه] بزنند و ايشان حاضر نمي‌شد و مي‌گفت من مي‌شناسم، مي‌ترسم کار را شديد‌تر کند، پيرمرد را اجبار کردند تلگرافي زد. [اما رضاشاه] در جواب،‌ يک بي‌احترامي و بي‌‌اعتنايي کرد و آن وقت شيخ ‌[عبدالکريم] ما را خواست و گفت: «همين را مي‌خواستيد که آبروي ما را ببرد؟!»  
    گزارش آيت‌الله شيخ محمدتقي بروجردي
    آيت‌‌الله شيخ‌محمدتقي بروجردي -از شاگردان فاضل آقاضياء عراقي که در تهران اقامت داشت- گزارشی تفصيلي از ديدار خود با شيخ‌عبدالکريم حائري و ناراحتي برخي متدينان از عدم اقدام عملي آيت‌‌الله حائري در مبارزه با جريان کشف حجاب بيان کرده است. در اين ديدار ـ که ظاهراً بعد از واقعه کشتار مسجد «گوهرشاد» در تيرماه 1314 يا پس از دستور رسمي کشف حجاب در دي‌ماه 1314 انجام شده بود ـ شيخ‌عبدالکريم حائري گفته بود:
    اگر با شخص رضاخان طرف بوديم، مي‌توانستيم به نحوي امور را چاره کنيم؛ اما ما مستقيماً با دربار امپراتوري بريتانيا و استعمار انگليس طرف هستيم. اينها منتظرند ما اعتراض و قيام کنيم و بيايند فاتحه حوزه قم را بخوانند. رضاخان هم برود، آنها يکي ديگر جايش مي‌گذارند. مشکل ما بريتانياست.  
    گزارش آيت‌الله شيخ‌محمدعلي گرامي
    آيت‌الله محمدعلي گرامي (از علماي معاصر قم) درباره سلوک رفتاري و منش سياسي شيخ‌عبدالکريم نقل مي‌کند:
    مرحوم شيخ‌عبدالکريم... در زمان حياتش چون مي‌دانست که پهلوي به دستور انگليسي‌ها قرار است برنامه‌هايي پياده کند و براي اين کار هر مانعي را از سر راه بر دارد، سکوت را ترجيح مي‌داد؛ چون مي‌دانست اگر او هم اقدام تندي کند، پهلوي اساس حوزه را هم از جا مي‌کَنَد. ديگران اين را نمي‌دانستند و دائماً به مرحوم حائري فشار مي‌آوردند. مرحوم آقاي حاج‌سيدمحمد روحاني برايم نقل کرد: جلسه‌اي همراه پدرم (مرحوم حاج‌ميرزامحمود روحاني) خدمتِ حاج شيخ‌عبدالکريم بوديم. عده‌اي از علما فشار مي‌آوردند که چرا با پهلوي درگير نمي‌شويد و او توضيح مي‌داد و آنها قانع نمي‌شدند. يک وقت گفت: خدا مرا مرگ دهد تا از دست شما خلاص شوم!.... مرحوم حاج‌شيخ‌ولي‌الله حيدري (پدر هم‌‌مباحثه‌ام) نقل کرد: يکي از علما (به نظرم مرحوم سيدمحمد‌تقي خوانساري) به حاج‌شيخ مي‌گفت: مي‌دانيد پهلوي مي‌خواهد ايران را نصراني کند؟ او فرمود: مي‌دانم، ولي شما مي‌خواهيد من کاري کنم که او زودتر چنين کند!   
    گزارش آيت‌الله شيخ‌حسين مظاهري
    آيت‌الله حسين مظاهري، رئيس حوزه علميه اصفهان ـ بدون ذکر واسطه نقل ـ چنین بيان می‌کرد: رضاخان با اشاره به شيخ‌عبدالكريم حائري و سياست مدبّرانه ايشان در برابر استبداد پهلوي گفته بود: «توپ‌هاي مسجد گوهرشاد را من براي قم گذاشته بودم؛ سياست اين مرد نگذاشت!» 
    در نقل ديگري از رضاخان چنين آمده است: «حساب همه علما را رسيدم، اما اين يکي همچون استخواني در گلويم مانده و نمي‌دانم با اين يکي چه کنم!» 
    2-2. القاي انگيزه رياست‌طلبي بر اساس منابع غير موثق
    دکتر عبدالهادي حائري در کتاب تشيع و مشروطيت، به رغم استفاده از منابع کثير و با آنكه برای  به‌دست آوردن برخي مراحل زندگي مرحوم ميرزاي نائيني به تحقيق عملي دست زده، با برادر، پسر و شاگردان آن عالم به گفت‌وگو نشسته است، ولي عجيب است كه درباره نگرش جد خويش، آيت‌الله حائري يزدي، به سياست به طور عام و مواجهه ايشان با علماي مهاجر و سنجش انگارة رياست‌طلبي در وي به صورت خاص، از ظرفيت عظيم خانوادگي (مانند استفاده از گنجينه شفاهيات حاج‌شيخ‌مرتضي حائري و مراجعه به اسناد منتشرنشده بيت مؤسس حوزه) بهره نگرفته است. در مقابل، نوشته‌هاي سه فرد را در كتاب مي‌آورد و به‌گونه‌اي ذکر مي‌کند که القا مي‌شود شيخ‌عبدالکريم انگيزه رياست‌طلبي داشته و برخي اقدامات و فعاليت‌هاي سياسي ایشان (به صورت خاص مواجهه وي با علماي مهاجر به قم) از اين انگيزه نشئت مي‌گرفته است. 
    الف) نقد اعتبار منابع 
    با تأمل در شخصيت سه تن: يحيي دولت‌آبادي، محمد خالصي‌زاده، و سر پرسي لورن،‌ بي‌اعتباري آنها ثابت مي‌شود؛ زيرا يحيي دولت‌آبادي، به بابي و ازلي بودن شهرت داشت  و ضمن دلبستگي عميق و همراه با ستايش از نظام فرهنگي، سياسي و اقتصادي غرب - که طبعاً در قضاوت‌ها و موضع‌گيري‌هاي دولت‌آبادي نسبت به دين به صورت عام و علماي شيعه به صورت خاص تأثير داشت - در معمول تحليل‌هاي خويش از انگيزه اقدامات سياسي و اجتماعي علما، تحليل مادي ارائه مي‌داد؛ چنان‌که کمتر عالم و فقيهي را مي‌توان يافت که از تير اتهامات وي در امان مانده باشد.  
    شيخ‌محمد خالصي‌زاده - که در بيان نقش و فعاليت‌هاي سياسي پدرش شيخ‌مهدي خالصي (در برهه‌هاي گوناگون مانند تحولات استقلال‌خواهي عراق به رهبري ميرزامحمدتقي شيرازي) دچار مبالغه شده است -  به علت آنکه ميرزاي نائيني و سيد‌ابوالحسن اصفهاني، برخلاف شيخ‌مهدي خالصي، پس از مدتي به عراق بازگشتند، موضع خصمانه‌اي نسبت به آنها پيدا کرد و در نوشته‌هاي خود با ادبيات نامناسب، مخالفت خود را بروز داد. در همين زمینه، چنان‌که در بخش قبل (به نقل از استاد عبدالحسين حائري) نقل شد، چون خالصي‌زاده موضع سياسي شيخ‌عبدالکريم حائري را نيز نمي‌پسنديد، در همان زمان به توهين و بدگويي از وي پرداخته بود.  
    موضع خصمانه سفير انگليس نسبت به شيخ‌عبدالکريم و علماي مهاجر نيز -که اقداماتشان در تقابل مستقيم با سياست‌هاي انگليس بود- روشن‌تر از آن است که نياز به تبيين داشته باشد؛ چنان‌که بنابر تحقيقات صورت گرفته، سر پرسي لورن (Sir Percy Loraine) يکي از مأموران و ديپلمات‌هاي ورزيده بريتانيا بود که از سوي دربار انگليس، مأموريت‌هاي گوناگوني براي گسترش سلطه بريتانيا بر ايران به عهده داشت و از جمله مسئول شناسايي دقيق شخصيت و روحيات رضاخان و اطلاع آن به مقامات امپراتوري بريتانيا بود تا دربار انگليس براي حمايت از سلطنت رضاخان، تعيين تکليف کند. وي طي تلگرافي به مقامات بريتانيا، يک سياست مزوّرانه را در جهت حمايت انگلستان از رضاخان پيشنهاد کرد: 
    ما بايد از هرگونه تظاهر به حمايت از رضاخان خودداري کنيم؛ چراکه حمايت آشکار ما موجب نابودي‌اش خواهد شد. و 
    بر اساس آنچه ذکر شد، هر سه فردي که دکتر عبدالهادي حائري از آنها مطالبي انتقادي و اتهاماتی عليه آيت‌الله حائري و علماي تبعيدي نقل کرده، از منتقدان و مخالفان ايشان بوده‌اند. روشن نيست چگونه دکتر حائري از اين اصل بديهي غفلت کرده است که نمي‌توان به اتهامات وارد شده از سوي افراد درباره مخالفان آنها استناد کرد؟! با تأسف، اين رويکرد در بخش‌هاي ديگر کتاب تشيع و مشروطيت نيز وجود دارد. از همين زاويه، برخي محققان به آسيب‌شناسي کتاب مزبور پرداخته‌، «قضاوت دکتر حائري در باب علما را با تکيه بر اظهارات دشمنان آنها» نقد کرده‌اند.  
    ب) گزارش‌ها درباره زهد و رياست‌گريزي آيت‌الله حائري 
    در ذيل، با استفاده از گزارش شاهدان عيني و افراد مطلع، به بررسي اتهام «رياست‌طلبي» به آيت‌الله حائري مي‌پردازيم. اين گزارش‌ها بيانگر ويژگي رياست‌گريزي، زهد و تواضع شيخ‌عبدالکريم است و اظهارات دکتر حائري را به‌وضوح به چالش مي‌کشد: 
    گزارش آيت‌الله سيد‌جمال‌الدين گلپايگاني
    مرحوم آيت‌الله سيد‌جمال‌الدين گلپايگاني مي‌گويد:
    با حاج شيخ (عبدالكريم حائري) در ترن سامراء همسفر بوديم كه ايشان مي‌خواستند به ايران بيايند. من به ايشان گفتم: شما از كساني هستيد كه بعد از آيت‌اللّه‏ آقاي ميرزا‌محمدتقي شيرازي، مشارٌ بالبنان [و از گزينه‌هاي مرجعيت] هستيد. چرا به ايران مي‌رويد؟ ايشان گفتند: من نمي‌خواهم مرجع بشوم، مي‌خواهم بروم به ايران اگر از دستم برآيد خدمتي به اسلام و مسلمانان بكنم. 
    پاسخ آيت‌الله حائري به ميرزا‌محمدتقي شيرازي 
    در زمان اقامت دوم آيت‌الله حائري در اراک، ميرزامحمدتقي شيرازي - که در اواخر عمر، رياست عامه شيعيان را عهده‌دار شد - در نامه‌اي به آيت‌الله حائري از ایشان خواست به عتبات بازگردد و مرجعيت را پس از ميرزا عهده‌دار شود. اما آيت‌الله حائري به اين درخواست پاسخ منفي داد و نوشت: «من افق آيندة ايران را شديداً رو به تاريکي مي‌بينم و وجودم [را] در اينجا ضروري».  
    نکته حایز اهميت آنکه اين پاسخ منفي مربوط به زماني است که آيت‌الله حائري هنوز در اراک به سر مي‌بُرد و کسي در آن زمان، فکر نمي‌کرد که اولاً، ايشان به شهر مقدس قم هجرت کند و ثانياً، اين شهر در آينده به پايگاه مرجعيت تبديل ‌گردد. 
    گزارش‌هاي شاگردان شاخص 
    امام خميني در کتاب گرانسنگ شرح چهل حديث، نمايي از اخلاق الهي و زهد و فروتني استادش شيخ‌عبدالکريم حائري را توصيف کرده، چنين نوشته است:
    من خود در علماي زمان خود، کساني را ديدم که رياست تامه يک مملکت، بلکه يک قطر شيعه را داشتند و سيرة آنها تالي تلوِ سيرة رسول اکرم بود. جناب استاد معظّم و فقيه مکرّم حاج‌شيخ‌عبدالکريم حائري يزدي که از هزار و سيصد و چهل تا پنجاه و پنج، رياست تامه و مرجعيت کامله قطر شيعه را داشت، همه ديديم که چه سيره‌اي داشت. با نوکر و خادم خود هم‌سفره و غذا بود، روي زمين مي‌نشست، با اصغرِ طلاب مزاح‌هاي عجيب و غريب مي‌نمود. اخيراً که کسالت داشت، بعد از مغرب، بدون ردا، يک رشته مختصري دور سرش پيچيده بود و گيوه به پا کرده در کوچه قدم مي‌زد. 
    امام خميني در جاي ديگر نيز به فروتني استادش در زمان اقامت در اراک اشاره کرده، از نهي وي نسبت به دنباله‌روي در رفت‌وآمد و پياده‌روي خبر داده است.   
    آيت‌الله سيد‌رضا بهاء‌الديني که علاوه بر شاگردي نزد شيخ‌عبدالکريم، اهتمامي ويژه به اخلاق و معنويت داشت و از علماي عارف شناخته مي‌شد، در مقام قضاوت درباره مؤسس حوزه مي‌گويد:
    مرحوم حاج‌شيخ‌عبدالکريم حائري گذشته از مقامات علمي، از معنويت سرشاري نيز برخوردار بودند و علما و بزرگان به معنويت ايشان ايمان کامل داشتند. ايشان توجهي به دنيا نمي‌کرد و مرجعيت پيش ايشان اهميتي نداشت... به راستي به دنيا اعتنايي نداشت و اين براي همه روشن بود. مرحوم حاج شيخ خيلي متواضع و فروتن بود. حتي اگر خادم او حرف خوب و منطقي مي‌زد، آن را تصديق نموده و به آن عمل مي‌کرد. 
    آيت‌الله سيد‌محمدرضا گلپايگاني ضمن تأکيد بر وارستگي اخلاقي استادش، ‌شيخ‌عبدالکريم حائري، نقل کرده است: روزي يکي از علماي ساوه به حضور مرحوم آقاي حائري آمد و در ضمن صحبت گفتند که من مردم ساوه را از تقليد حاج‌شيخ‌عبدالله مامقاني به شما برمي‌گردانم. تا اين را گفت، مرحوم آقاي حائري ناراحت شد و فرمودند: چرا چنين کردي؟! مگر وزن کرده بودي که علم من از ايشان بالاتر است؟! حاج شيخ آن‌قدر ناراحت شد که سرانجام آن آقا مسئله‌اي مطرح کرد تا ذهن حاج شيخ از آن موضوع منصرف گردد. 
    آيت‌الله شيخ‌محمدعلي اراکي نيز - که مدت بيشتري از شيخ‌عبدالکريم حائري استفاده علمي برده بود - با ذکر اين مطلب که استادش مي‌‌گفت: «طلبه بايد اعمّي‌مسلک» و «لابشرط» باشد، نقل کرده است: «خودش هم اعمّي‌مسلک بود» و به مسائل مادي «اعتنايي نداشت. تنها، پيشامدها و ناملايمات ديني به او صدمه مي‌زد، ولي پيشامدهاي ديگر مهم نبود»؛ چنان‌که يک‌بار شخصي نزد شيخ‌عبدالکريم آمده و ادعا کرده بود برخي وسائل منزل وي متعلق به اوست. آيت‌الله حائري نيز بدون طلب بيّنه، به او داده بود. 
    مرحوم ‌ميرزا‌مهدي بروجردي (پيشکار حاج شيخ و مدير اجرايي حوزه قم) با اشاره به فشارهاي زياد وارد شده به شيخ‌عبدالکريم حائري در دوره رضاشاه بيان مي‌کند: راجع به امري حضورشان عرض نمودم که عدم اقدام در فلان امر از طرف حضرتعالي، والله موجب هتک شما در انظار مي‌شود. ايشان فرمودند: والله، مي‌دانم که مهتوک مي‌شوم، ولي تکليفاً غير از اين چاره ندارم. 
    نقد استاد عبدالحسين حائري به مطالب دکتر حائري
    استاد عبدالحسين حائري مطالب برادرش دکتر عبدالهادي در خصوص جدشان آيت‌الله حائري را نادرست دانسته، مي‌نويسد: 
    ايشان [عبدالهادي حائري] در كتاب «تشيع و مشروطيت» درباره جد ما قضاوت‌هايي كرده كه به نظر من صحيح نيستند؛ مثلاً، ايشان نوشته: مرحوم جد ما [حاج شيخ] به خاطر حب رياست بوده كه [با علماي تبعيدي] همراهي نكرده! در حالي ‌كه بنده به ضرس قاطع مي‌گويم: ايشان بسيار انسان وارسته و از خود گذشته‌اي بوده است. آقاي عبدالهادي در جريان مسائل حوزه نبوده و اطلاعاتش را از منابع غيرموثقي گرفته است. 
    عبدالحسين حائري در مقام نقد قضاوت برادرشان در خصوص چگونگي مواجهه شيخ‌عبدالکريم با علماي تبعيدي مي‌گويد: 
    از نظر رفتار [حاج شيخ نسبت به علماي تبعيد شده از نجف اشرف] يقيناً متواضعانه‌ترين رفتار را مرحوم شيخ داشته است... ‌شيخ‌عبدالکريم در برابر آقايان مهاجر کمال ادب و احترام را داشته است، تا جايي که به احترام آقايان درس خود را تعطيل مي‌کند و به آقايان مي‌گويد: درس بفرماييد و طلاب را هم تشويق مي‌کند که در درس آقايان شرکت کنند. در همين جاست که آقاي [ميرزاي] نائيني قاعده «يد» و قاعده «لاضرر» را درس گفته است.  
    دو نکته پاياني
    در کنار گزارش‌هاي فوق‌الذکر‌که مستقيماً حکايت از رياست‌گريزي شيخ‌عبدالکريم حائري دارد، دو نکته مهم در خور ذکر است: 
    1. گزارش‌هاي متعددي درباره تنگدستي مالي آيت‌الله حائري و خانواده‌اش به رغم وصول اموال فراوان به ايشان در مقام مرجعيت تقليد وجود دارد. يکي از اين گزار‌ش‌ها مشاهدات خانوادگي خود دکتر عبدالهادي حائري است. دکتر حائري - که از نواد‌گان حاج شيخ‌عبدالکريم است - در شرح احوال خويش اذعان مي‌کند که در يک خانواده «مذهبي، تنگدست و آبرومند» به دنيا آمده است.  
    2. مرجعيت و زعامت آيت‌الله حائري نه‌تنها آورده مالي باارزشي براي ايشان و خانواده‌اش نداشت، بلکه بار سنگيني را بر دوش وي نهاد که در نتيجه او را در معرض توهين و اتهام ديگران قرار داد. بدين‌ سبب، هم از سوي شاه و دربار مورد اهانت قرار گرفت  و هم احياناً از طرف برخي متدينان ناپخته و سياست‌نشناس، به سکوت و عافيت‌طلبي متهم گرديد! 
    بر اين‌ اساس، مرجعيت حاج شيخ نه‌تنها در جهت سلطه‌جويي و رفاه‌طلبي نبود، بلکه بيشتر رنگ ايثار و فداکاري داشت و در نهايت هم به گفته آيت‌الله مرعشي نجفي  و نيز آيت‌‌الله اراکي،  در اثر اقدامات دين‌ستيزانه رضاخان، روز به روز لاغر شد و گويا «دق کرد» و درگذشت.
    3. جمع‌بندي
    دکتر عبدالهادي حائري آثار مهمي را در زمينه تاريخ معاصر ايران به نگارش درآورده است. از آثار برجسته وي، مي‌توان به کتاب‌هاي نخستين رويارويي انديشه‌گران ايران با دو رويه تمدن بورژوازي غرب و تاريخ جنبش‌ها و تکاپوهاي فراماسونگري در کشورهاي اسلامي اشاره کرد. برخلاف اين دو اثر، کتاب ديگر وي با نام تشيع و مشروطيت در ايران و نقش ايرانيان مقيم عراق که با محوريت بررسي فعاليت‌ها و انديشه سياسي ميرزامحمدحسين نائيني (و اصل آن به زبان انگليسي و به‌عنوان رساله دکتری در خارج از ايران نگارش يافته)، داراي ايرادات جدي است.   از مهم‌ترين نقدها، «عدم اصالت و اعتبار برخي منابع و مآخذ» کتاب است. 
    دکتر حائري در کتاب تشيع و مشروطيت، به مناسبت، درباره شخصيت و رويکرد سياسي آيت‌الله شيخ‌عبدالکريم حائري يزدي مطالبي را مطرح کرده است. از مباحث وي مي‌توان يک ادعا و يک القا در خصوص شيخ‌عبدالکريم به دست آورد: 1. ادعاي شخصيت ذاتاً غير‌سياسي؛ 2. القاي رياست‌طلبي. 
    در نوشتار حاضر، ادعا و القاي مذکور با روش تاريخي (توصيفي و تحليلي) و بهره‌گيري از گزارش‌هاي متعدد و موثق، بررسي و ارزيابي گردیده است. نتايج پژوهش بيانگر آن است که: 
    1. برخلاف ادعاي دکتر حائري، آيت‌الله حائري کنشگري بود که با اتخاذ سياست «تدبير و سکوت»، و در مواقع حساس، مداخله، رويکرد سياسي خود را به‌ويژه در دوره رضاخان، بر اساس تنش‌زدايي کوتاه‌مدت و برنامه‌ريزي و تأثيرگذاري بلندمدت بنا نهاده بود. از مطالب دکتر حائري به دست مي‌آيد که مهم‌ترين دليل و مستند وي بر ادعاي خويش مبني بر شخصيت ذاتاً غير‌سياسي مرحوم شيخ‌عبدالکريم حائري، دو موضوع است: 
    الف) کناره‌گيري شيخ‌عبدالکريم از نهضت مشروطه و وقايع مرتبط با آن؛ 
    ب) عدم اقدام جدي وي در تقابل با رژيم رضاشاه. 
    در نوشتار حاضر، با ارائه شواهد و گزارش‌هاي متعدد، نادرستي استناد به اين دو موضوع براي اثبات ادعاي دکتر حائري روشن شد. اين گزارش‌ها بيانگر آن است که فاصله‌گيري نسبي آيت‌الله حائري از سياست، معلول شناخت ايشان از محيط سياسي ايران آن عصر بود  و به صورت خاص، ريشه در دو امر داشت: 
    الف. سلطه انگليس بر ايران و وابستگي رضاشاه به انگليس؛ 
    ب. لزوم حفظ حوزه علميه تازه‌تأسيس قم و جلوگيري از فروپاشي آن. 
    بر اين‌ اساس، چنان‌که افراد متعددي از مورخان و تحليلگران تاريخ ايران و تشيع معاصر و نيز آشنايان به زندگي و شخصيت شيخ‌عبدالکريم حائري بيان کرده‌اند،  مخالفت نکردن علني آيت‌الله حائري با رژيم پهلوي و رضاشاه به معناي «روحيه غير‌سياسي» وي نيست، بلکه مواضع و عملکرد ایشان در قبال حکومت و مسائل سياسي، بر مبناي «تقيه» و در نظر گرفتن «قدر مقدور» و «رعايت امر اهم» بود. 
    2. در کتاب تشيع و مشروطيت، به رغم آنکه گاهی انگيزه‌ علما از فعاليت‌هاي سياسي و اجتماعي، انجام وظايف ديني و تأمين منافع ملي ذکر شده،  اما در موارد متعدد، علما به دنيا‌طلبي و داشتن انگيزه‌هاي مادي و فاسد در فعاليت‌هاي اجتماعي‌شان متهم شده‌اند.  در همين زمینه، در خصوص شيخ‌عبدالکريم حائري نيز بر اساس نوشته‌هاي سه فرد القا مي‌شود که ایشان انگيزه رياست‌طلبي داشته و برخي اقدامات و فعاليت‌هاي اجتماعي و سياسي وی - به صورت خاص مواجهه ایشان با علماي مهاجر به قم- از اين انگيزه نشئت مي‌گرفت. 
    با تأمل و بررسي در شخصيت ناقلان اين سخنان، بي‌اعتباري آنها ثابت گرديد. از سوي ديگر، گزار‌ش‌هاي متعدد شاهدان عيني و افراد مطلع که از درجه وثوق بالايي برخوردارند - و متن گزارش‌ها در صفحات قبل ذکر شد- به روشني بيانگر رياست‌گريزي،‌ زهد و تواضع شيخ‌عبدالکريم حائري است و اظهارات دکتر حائري را به‌وضوح به چالش مي‌کشد.
     
     

    References: 
    • ابوالحسنی (منذر)، علی، «تحرک روحانیت شیعه در سال‌های 1300ـ1306ش»، در: مجموعه مقالات همایش تبیین آراء و بزرگداشت هشتادمین سالگرد نهضت آیت‌الله شهید حاج‌آقا نورالله اصفهانی، تهران، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1384.
    • ابوالحسنی (منذر)، علی، «رضاخان کاره‏ای نیست؛ با انگلیس طرفیم! خاطراتی ناگفته از مواضع حاج شیخ‌عبدالکریم حائری در برابر پهلوی اول»، روزنامة جام جم، 1383 (10دی‌ماه)، سال پنجم، ش۱۳۳۳.
    • ابوالحسنی (منذر)، علی، شیخ‌فضل‌الله نوری و مکتب تاریخ‌نگاری مشروطیت، چ چهارم، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1391.
    • ابوالحسنی (منذر)، علی، فراتر از روش آزمون و خطا؛ زمانه و کارنامه آیت‌الله العظمی آقا سیدمحمدکاظم طباطبایی یزدی، صاحب عروه، چ دوم، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1389.
    • امینی، داود، چالش‌های روحانیت با رضاشاه، تهران، سپاس، 1382.
    • انصاریان، محمدتقی، فقیه مؤسس: مرجع عظیم و موسس کبیر آیت‌الله العظمی حاج شیخ‌عبدالکریم حائری یزدی، قم‌، انصاریان، 1398.
    • بصیرت‌منش، حمید، علما و رژیم‌ رضاشاه(نظری به عملکرد سیاسی ـ فرهنگی روحانیون در سال‌های 1305ـ1320ش)، تهران، عروج، 1376.
    • ترکمان، محمد، اسنادی دربارة هجوم انگلیس و روس به ایران، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین‌المللی، 1370.
    • تهرانی، آقابزرگ، طبقات اعلام الشیعه، نقباء البشر فی القرن الرابع عشر، چ دوم، مشهد، دارالمرتضی، 1404ق.
    • تهرانی، آقابزرگ،‌ طبقات اعلام الشیعه، نقباء البشر فی القرن الرابع عشر،‌ ج3، به کوشش محمد طباطبایی بهبهانی، مشهد و تهران، بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی و کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، 1395.
    • جوادزاده، علیرضا، «نقد و بررسی کتاب تشیع و مشروطیت در ایران و نقش ایرانیان مقیم عراق»، 1385، نامه تاریخ‌پژوهان، ش 7، ص 23ـ65.
    • جهان‌بین، فرزاد، تحلیلی بر مواضع سیاسی علمای شیعه از عدالتخانه تا کودتای رضاخان، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1391.
    • حائری، عبدالهادی، آنچه گذشت؛ نقشی از نیم قرن تکاپو، تهران، معین، 1372.
    • حائری، عبدالهادی، تشیع و مشروطیت در ایران و نقش ایرانیان مقیم عراق، چ دوم، تهران،‌ امیرکبیر، 1364.
    • حبل‌المتین، 1330 (12ربیع‌الثانی)، سال نوزدهم، ش 36.
    • حوزه، 1375، سال سیزدهم، ش76ـ77 (ویژه‌ میرزای نائینی).
    • خرازی، محسن، روزنه‌هایی از عالم غیب، قم، مسجد مقدس جکمران، 1383.
    • دولت‌آبادی، یحیی، حیات یحیی، تهران، عطار و فردوسی، 1361.
    • رفیعی مهرآبادی، محمد، «مقدمه مترجم»، در: سِرپرسی لورین،‌ شیخ خزعل و پادشاهی رضاخان، ترجمه محمد رفیعی مهر‌آبادی، تهران، فلسفه، 1363.
    • «زندگی و زمانه آیت‌الله شیخ‌عبدالکریم حائری به روایت آیت‌الله مرعشی نجفی: به‌خاطر اعمال رضاخان دق کرد» https://psri.ir/?id=kqpjxkpj.
    • سخنرانی آیت‌الله مظاهری در اختتامیه همایش هشتادمین سالگرد نهضت حاج آقا نورالله اصفهانی،‌ اصفهان، 17 مرداد 1384 (فیلم سخنرانی موجود است).
    • شریف‌رازی، محمد، آثار الحجه یا تاریخ و دایرةالمعارف حوزة علمیة قم، قم، دارالکتاب، 1332.
    • شمس، ‌محمدکاظم، و همکاران، مؤسس حوزه: یادنامه حضرت آیت‌الله حاج شیخ‌عبدالکریم حائری، قم، بوستان کتاب، 1383.
    • شیخ‌الاسلامی، جواد، سیمای احمدشاه قاجار، تهران، گفتار، 1368.
    • صادقی فدکی، عباس، «اندیشه‌ها و عملکرد آیت‌الله حائری در احیای حوزة علمیة قم»، 1383، حوزه، سال 21، ش 125.
    • صدر، حسن، تکملة أمل الآمل، تحقیق: حسین‌علی محفوظ، عبدالکریم دباغ و عدنان دباغ، بیروت، درالمؤرّخ العربی، 1429ق.
    • صدر، محسن، خاطرات صدرالاشراف، تهران، وحید، 1364.
    • صدری، احمدرضا، «جد ما به شیخ ‌فضل‌الله علاقه‌ای ویژه‌ داشت؛ جستارهایی در اندیشه و عمل مؤسس حوزة علمیة قم در گفت‌وشنود با زنده‌یاد دکتر عبدالحسین حائری»،1396، روزنامه جوان، (26 مرداد)، ش 5165.
    • عقیقی بخشایشی، عبدالرحیم، فقهای نامدار شیعه، قم، کتابخانه آیت‌الله العظمی مرعشی نجفی، 1372.
    • عقیقی بخشایشی، عبدالرحیم، یکصد سال مبارزه روحانیت مترقی از میرزای شیرازی تا امام خمینی، قم، نوید اسلام، 1361.
    • فلسفی، محمدتقی، خاطرات و مبارزات حجة‏الاسلام فلسفی، به کوشش سیدحمید روحانی، علی دوانی، محمد رجبی و محمدحسن رجبی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1376.
    • فیاضی، عمادالدین، حاج شیخ‌عبدالکریم حائری (مؤسس حوزة علمیة قم)، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1378.
    • کریمی جهرمی، علی، آیت‌الله مؤسس: مرحوم آقای شیخ‌عبدالکریم حائری، قم، دارالحکمه، 1372.
    • کریمی جهرمی، علی، خورشید آسمان فقاهت و مرجعیت، قم، درالقرآن‌ الکریم، 1373.
    • کوهستانی‌نژاد، مسعود، چالش مذهب و مدرنیسم در ایران نیمة اول قرن بیستم، تهران، نی، 1385.
    • گرامی، محمدعلی، خاطرات آیت‌الله محمدعلی گرامی، به کوشش محمدرضا احمدی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381.
    • «مصاحبه با استاد بزرگوار آیت‌الله اراکی»، 1364، حوزه، سال دوم، ش 12.
    • «مصاحبه با استاد عبدالحسین حائری»، 1385، حوزه، سال 21، ش 125.
    • «مصاحبه با آقای حسین شاه‌حسینی»، 1380، تاریخ معاصر ایران، سال پنجم، ش 17.
    • «مصاحبه با حضرت آیت‌الله حاج سید‌علی‌آقا محقق داماد»، 1383، حوزه، سال 21، ش 126.
    • موسوی خمینی، سیدروح‌الله، شرح چهل حدیث (اربعین حدیث)، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، 1380.
    • نجفی، موسی، موسی فقیه حقانی، تاریخ تحولات سیاسی ایران، چ دوم، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1381.
    • نجفی، موسی، تعامل دیانت و سیاست در ایران، تهران، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1378.
    • نجفی، موسی، حکم نافذ آقانجفی، ویراست دوم، تهران، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1390.
    • نعیمیان، ذبیح‌الله، «ذهنیات حاکم بر کتاب تشیع و مشروطیت در ایران و نقش ایرانیان مقیم عراق»، قسمت اول، در: آموزه، کتاب اول، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، 1381، ص 119ـ162.
    • نعیمیان، ذبیح‌الله، «ذهنیات حاکم بر کتاب تشیع و مشروطیت در ایران و نقش ایرانیان مقیم عراق»، قسمت دوم، در: آموزه، کتاب دوم، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، 1382، ص 183ـ235.
    • نوایی، عبدالحسین، «توضیحات و تعلیقات»، در: علیقلی‌میرزا اعتضادالسلطنه، فتنة باب، توضیحات و مقالات: عبدالحسین نوائی، تهران، بابک، 1351.
    • نیکوبرش، فرزانه، بررسی عملکرد سیاسی آیت‌الله حائری یزدی، تهران، بین‌الملل، 1381.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    جوادزاده، علیرضا، ابوالحسنی، محمدصادق.(1403) واکاوی انتقادی دیدگاه دکتر عبدالهادی حائری درباره شخصیت و رویکرد سیاسی شیخ‌عبدالکریم حائری. ، 21(1)، 7-28 https://doi.org/10.22034/tarikh.2024.2021751

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    علیرضا جوادزاده؛ محمدصادق ابوالحسنی."واکاوی انتقادی دیدگاه دکتر عبدالهادی حائری درباره شخصیت و رویکرد سیاسی شیخ‌عبدالکریم حائری". ، 21، 1، 1403، 7-28

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    جوادزاده، علیرضا، ابوالحسنی، محمدصادق.(1403) 'واکاوی انتقادی دیدگاه دکتر عبدالهادی حائری درباره شخصیت و رویکرد سیاسی شیخ‌عبدالکریم حائری'، ، 21(1), pp. 7-28

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    جوادزاده، علیرضا، ابوالحسنی، محمدصادق. واکاوی انتقادی دیدگاه دکتر عبدالهادی حائری درباره شخصیت و رویکرد سیاسی شیخ‌عبدالکریم حائری. ، 21, 1403؛ 21(1): 7-28