، سال بیست و یکم، شماره اول، پیاپی 56، بهار و تابستان 1403، صفحات 29-46

    مسئولیت یزید در واقعه کربلا از نگاه ابن ‌سعد، نویسنده «الطبقات الکبری»

    نویسندگان:
    مهدی دقیقی / کارشناس ارشد تاریخ تشیع، دانشگاه پیام نور، تهران، ایران / daghighi59@gmail.com
    ✍️ مجتبی سلطانی احمدی / دانشیار گروه تاریخ و تمدن اسلامی دانشگاه پیام نور، تهران، ایران / msoltani94@pnu.ac.ir
    مصطفی گوهری فخرآباد / استادیار گروه تاریخ و تمدن ملل اسلامی دانشکده الهیات، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران / gohari-fa@um.ac.ir
    doi 10.22034/tarikh.2024.2021810
    چکیده: 
    برخلاف اصل وقوع عاشورا که همگان در آن اتفاق دارند، محتوا، حواشی و درون‌مایه‌های این واقعه در طول تاریخ دستخوش تأییدها و تکذیب‌ها قرار گرفته است. سرچشمه این تأییدها و تکذیب‌ها، طرح یا عدم طرح و کیفیت طرح آن مباحث در متون تاریخی و کلامی است. «الطبقات الکبری» از متون متقدم تاریخی، نوشته محمد‌بن سعد‌بن منیع، معروف به «ابن ‌سعد» از تأثیرگذارترین مورخان و محدثان اهل‌ سنت است که این واقعه را که در دهم محرم سال 61ق واقع شده، آورده است. این کتاب که از لحاظ قدمت، جزو کهن‌ترین و موثق‌ترین آثار به شمار می‌آید، علاوه بر نقل مطالب خاص، در چینش، اضافه، حذف، انتخاب و حجم‌دهی مطالب، به‌گونه‌ای عمل نموده است تا مخاطب را با مفهومی از قبل اراده شده از واقعه روبه‌رو نماید. موضوع نقش یزید در شکل‌دهی واقعه کربلا از این جمله است. او به‌طور مشخص در این ‌باره درصدد تطهیر یزید و کتمان نقش او در ایجاد فاجعه عاشوراست و قالب کلی مطالب را به‌گونه‌ای ارائه می‌کند که اتهام عاملیت از یزید نفی و به سوی امام حسین (ع)، اهالی کوفه و در نهایت، امرای لشکر ابن‌زیاد معطوف گردد. به نظر می‌رسد تلاش ابن‌سعد برای حفظ و اثبات عقیده «لزوم اطاعت از خلفا» ـ که در میان اهل حدیث عقیده‌‌ای پذیرفته شده و بنیادین بوده ـ او را واداشته است تا به هر قیمتی دامن یزید را به‌منزله خلیفه مسلمانان از این ماجرا پاک سازد و گناه این کار را به دوش دیگران بیفکند. این پژوهش با استفاده از روش «کتابخانه‌ای» و با رویکرد «تحلیلی و انتقادی» به ریشه‌یابی این ادعا و جوانب آن ‌پرداخته است.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    Yazid's Responsibility in the Incident of Karbala from the Point of View of Bin Sa’ad, the Author of "al-Tabaqat Al-Kubra"
    Abstract: 
    Contrary to the principle of the occurrence of Ashura, in which everyone has an event, the content, edges and themes of this event have been subjected to confirmations and denials throughout history. The source of these confirmations and denials is the presentation or non-presentation and the quality of the presentation of those topics in historical and theological texts. "al-Tabaqat Al-Kubra" is one of the most advanced historical texts, written by Muhammad bin Saad bin Muni, known as “Bin Sa’ad”, one of the most influential Sunni historians and hadith scholars, who brought this event that took place on the 10th of Muharram in the year 61 AH. This book, which is one of the oldest and most reliable works in terms of age, in addition to quoting specific points, in arranging, adding, removing, selecting, and condensing the contents, has acted in such a way that it confronts the audience with a pre-determined concept of the event. The issue of Yazid's role in shaping the Karbala event is one of these approaches. In this regard, he is specifically trying to cleanse Yazid and hide his role in creating the Ashura disaster, and for this reason, he presents the general format of the story in such a way that the Yazid's responsibility is negated, but the responsibility rests with Imam Hussain (PBUH), the people Kufa and finally, the commanders of Ibn Ziyad's army. It seems that Ibn Sa’ad’s effort to preserve and prove the belief of "obedience to the caliphs" - which was an accepted and fundamental belief among the people of hadith - forced him to clear Yazid as the caliph of the Muslims at any cost and clear the guilt of this incident and put it on the shoulders of others. Using the "deskresearch" method and with the "analytical and critical" approach, this research has focused on finding the roots of this claim and its aspects.
    References: 
    متن کامل مقاله: 

     

    مقدمه
    يزيد ‌بن معاوية ‌بن ابوسفيان از شخصيت‌هاي بدنام در تاريخ اسلام است که درباره‌اش گفت‌وگوهای بسياری مطرح است. موضوعاتي مانند اخلاق و رفتار، نوع تربيت، جانشيني پدر، کيفيت بيعت و مشروعيت خلافتش و نيز عملکرد او در دوران حاکميت از جمله اين موضوعات است. 
    از منظر اسناد تاريخي، به‌ويژه منابع شيعيان او مسبّب اصلي واقعه دهم محرم سال ۶۱ هجري است؛ موضوعي که گاه از طرف علماي اهل‌سنت کتمان مي‌شود و ادعا مي‌گردد که وي در قتل امام حسين و يارانش نقشي نداشت و مي‌کوشند او را از اين اتهام مبرا سازند.
    بي‌شک واقعه فاجعه‌بار کربلا آن‌گونه که دستگاه حکومتی انتظار مي‌کشيد و آرزو داشت، نتيجه نداد. يزيد و طرفدارانش از نتايج فاجعه کربلا در بيم و هراس افتادند و همين اثرات سوء سبب گرديد در همان زمان وقوع حادثه، عاملان واقعي آن به فکر انکار نقش خود در واقعه کربلا بيفتند. يزيد‌ بن معاويه به‌عنوان مقصر اصلي، بیش از همه کوشید پیدایش اين واقعه را متوجه شخصیت‌های ديگری از جمله عبيدالله ‌‌بن زياد و خود امام حسین نمايد. 
    اين فرافکني سنتي شد تا در طول زمان طرفداران دستگاه خلافت و سلطنت و عده‌اي از عالمان سلفي دست به تطهير يزيد زده، با شيوه‌هاي مختلف نقش وي را در جايگاه خليفه مسلمانان و فرزند معاويه از اين ماجرا پاک کنند. 
    نکته بسيار مهم اين است که تطهير يزيد پيش از ابن‌ سعد و به وسيله راويان اموي شکل گرفته بود و ابن‌ سعد ادامه‌دهنده روايت رسمي حکومت اموي از حادثة عاشوراست. از اين نظر مي‌توان ابن‌ سعد را داراي گرايش‌هاي اموي به شمار آورد. 
    اين پژوهش در خلال بررسي سابقه تطهيرگران يزيد در بين اهل‌سنت و تأمل در انگيزه‌هاي ايشان، مسئله خود، يعني نقش داشتن مستقيم ابن ‌سعد در مستدل ساختن اين تصوير از يزيد را دنبال کرده است. 
    پژوهش حاضر با استفاده از روش «کتابخانه‌اي» و با رويکرد «تحليلي و انتقادي» به ريشه‌يابي اين ادعا و جوانب گوناگون آن ‌پرداخته و درصدد پاسخ به اين سؤالات است که ابن‌ سعد چه نقشي براي يزيد در واقعه عاشورا متصور است؟ و چه عواملي موجب گردید نقش يزيد در فاجعه کربلا کتمان گردد؟
    درباره نقش يزيد در واقعه عاشورا پژوهش‌هايي صورت گرفته است. اين پژوهش‌ها معمولاً از سوي شيعيان انجام شده و عموماً در پاسخ به دفاعيات علماي اهل‌سنت از يزيد شکل گرفته‌اند.
    - نزديک‌ترين مقاله به موضوع اين پژوهش، «نقد ديدگاه ابن ‌سعد در چيدمان گزارش‌هايش از حوادث آغازين و چرايي قيام امام حسين»، نوشته حسين قاضي‌خاني است.  اين مقاله گرچه از لحاظ محتوا گاه اشتراکاتي با پژوهش حاضر پيدا مي‌کند، اما از حيث موضوع و سؤال پژوهش، مسير دیگری را مي‌پيمايد. نگارنده مزبور تمرکز خود را بر مواضع امام حسين بر اساس کتاب الطبقات الکبری نهاده و در اين جنبه بر روي ممانعت‌کنندگان امام حسین از رفتن به عراق تأکيد ورزيده است. اما پژوهش حاضر بر روي مواضع يزيد تکیه دارد و کوشيده ‌است اقدامات ابن‌ سعد براي تبرئه يزيد از قتل امام حسین و بازگويي چرايي اين عملکرد و موضع از سوي ابن‌ سعد را بيان کند.
    ـ کتاب انقلاب کربلا از ديدگاه اهل‌سنت، نگاشته عبدالمجید ناصری داودی نیز از آثاری است که بدين موضوع اختصاص يافته است. در اين کتاب از یک سو بر نقش ابن ‌سعد و کتاب او تأکيدي نشده و از سوي ديگر به ريشه‌يابي اين تفکر، به‌ویژه نقش متون متقدم توجهی نگردیده است. 
    ـ مقاله «مشروعيت يزيد از ديدگاه اهل‌سنت» که خلاصه‌اي از مباحث کتاب مزبور است، نیز از همین نويسنده به چاپ رسيده است. 
    ـ مقاله «احياء العلوم و تطهير يزيد»، از محمد اصغری‌نژاد که در اصل نگاهي ‌به اعتقاد غزالي درباره يزيد و تبرئه او از واقعه عاشورا و عدم جواز لعن اوست،  ديدگاهی کلامي دارد و خالي از نگاه شناخت‌شناسانه نسبت به پيشينه تاريخي است و سعي در پاسخ‌گويي به شبهه مذکور دارد. 
    ـ از اين جنس کار مي‌توان به مقاله «نقد ديدگاه ابن ‌تيميه درباره يزيد از منظر علماي اهل‌سنت»، از سیدمصطفی عبدالله‌زاده اشاره کرد که نگاه ابن‌ تيميه را نقد مي‌نمايد. 
    ـ مقاله «مسئوليت يزيد در واقعه کربلا و شهادت امام حسين»،  از عبدالرحیم قنوات و مصطفی گوهری فخرآباد نيز از همين سلسله پژوهش‌هاست که به بررسي اين موضوع پرداخته و دلايل خود را مبنی بر مجرم بودن يزيد ‌بن معاويه بر اساس متون تاريخي کهن ارائه کرده ‌است.
    ـ در سوی مقابل، در ميان معاصران آثاري در دفاع از عملکرد يزيد نيز نوشته شده و دفاعياتی درباره اين شخصيت جنجالي تاريخ اسلام مطرح گردیده است. از آن جمله است کتاب براءة الأحباب من دم الأصحاب، نوشته بدوي مطر در دو جلد که به فتن دوران خلافت عثمان ‌بن عفان تا قضيه کربلا پرداخته و به توجيه عملکرد یزید و اختلافات او و اصحابش اهتمام ورزيده است. 
    - همچنين رساله محمد ‌بن عبدالهادي الشيباني که با اشراف علمي أکرم ضياء العمري نگاشته شده و در قالب کتابي با عنوان مواقف المعارضة في عهد يزيد‌ بن معاوية ارائه گرديده،  در ضمن اشاره به اتفاقات سال ۶۰ تا ۶۴ هجري، از واقعه کربلا نيز ياد نموده و در آن به جمع‌آوري آراء موافقان يزيد پرداخته و بسياري از بديهيات تاريخي را نفي کرده است. اين اثر رويکردي کلامي ـ اعتقادي دارد و به ريشه‌يابي تاريخي اين تفکر نمي‌پردازد.
    آنچه پژوهش پيش رو را از آثار پيش‌گفته متمايز مي‌کند توجه به ريشه تفکرات مزبور در متون متقدم،  به‌ویژه کتاب پرآوازه الطبقات الکبري، اثر ابن ‌سعد است که گويا بيشترين نقش را در شکل‌دهي اين تصور در ميان جامعه اهل‌سنت ايفا کرده است.
    1. نظرگاه‌های مختلف درباره يزيد
    1-1. تطهير يزيد در منابع اهل ‌سنت
    در ميان اهل‌سنت دو ديدگاه متعارض درباره يزيد وجود دارد. از علل اساسي آن، وجود احاديث معارض و مخالف در منابع آنهاست که موجب اتخاذ دو رويکرد متفاوت شده است: غالب اهل‌سنت با ضعيف دانستن احاديث محکوميت حرکت امام حسين، يزيد را به سبب اعمال جنايتکارانه‌اش سرزنش کرده‌اند. اين مخالفت در قالب‌ جواز لعن يزيد، خود را نشان مي‌دهد. 
    صاحبان مکاتب فقهي اهل‌سنت، همچون ابوحنيفه، مالک و احمد ‌بن حنبل از زمره جوازدهندگان لعن هستند.  
    از نظر ابن‌جوزي (ف 597ق)، جواز لعن يزيد، عمل علماي اهل ورع و تقوا بوده و خود وي نيز کتابي در تجويز لعن يزيد تصنيف کرده و هر سخني مخالف اين سيره را تحريف حقيقت ‌د‌انسته است.  
    آنان با گزارش ديدگاه علماي سلف، به‌ویژه احمد ‌بن حنبل عملکرد يزيد را مخالفت صريح با قرآن دانسته، بر مفسد بودن او تصريح نموده‌اند.  گاه نيز حکم به کفر يزيد داده‌اند  و راضي بودن يزيد به قتل امام حسین را متواتر دانسته‌اند.  علاوه بر اين، ارتکاب يزيد به معاصي کبيره و اهانت به پيامبر از طريق اهانت به خاندان ایشان را نيز متواتر مي‌دانند و بر همين اساس، شک در ملعون بودن او را جايز نمي‌شمارند و عبيدالله ‌بن زياد و عمر ‌بن سعد را نيز بدو ملحق مي‌کنند و لعن هر کسي را نيز که به يزيد متمايل باشد، جايز مي‌دانند.  
    جواز لعن يزيد و تقبيح اعمال او نه‌تنها صحابه پيامبر،  بلکه حتي خلفاي عباسي را دربر مي‌گيرد؛  به حدي که در بين علما و صاحبان فتوا شايع بوده است که عموم طبقات ترک لعن يزيد را برنمي‌تافتند. 
    ابوشامه نقل مي‌کند که احمد ‌بن اسماعيل‌ بن يوسف قزويني وارد بغداد شد و روز عاشورا بالاي منبر مشغول سخنراني گشت. به او گفتند: بر يزيد لعن کن! وي خودداري کرد، او را از بالاي منبر به پايين انداختند و نزديک بود کشته شود.  
    با اين ‌حال در هر دوره شماري از اهل‌سنت ديده مي‌شدند که به شکل‌هاي گوناگون اين موضوع را منکر بودند؛ گاه مانند آنچه در پيشينه ذکر گرديد، صريح و مستقيم و گاه تلويحي و سربسته. ابوحامد محمد غزالي (ف 505ق) ازافرادي است که دست داشتن يزيد در قتل امام حسين را مورد ترديد قرار داده است و ابوبکر‌ بن عربي نيز اين ترديد را روا داشته است. 
    پژوهش پيش رو نگاه محمد ‌بن سعد ‌بن منيع زهري (ف 230ق)، صاحب کتاب الطبقات الکبري را درباره نقش يزيد در واقعه کربلا بررسي مي‌کند تا بدين‌وسيله ريشه‌هاي تفکر تطهير يزيد را در يکي از آثار متقدم و اثرگذار اهل‌سنت مشخص سازد.
    2-1. تطهير يزيد در «الطبقات الکبري»
    1-2-1. تطهير اعمال يزيد قبل از واقعه عاشورا
    چنين به نظر مي‌رسد که ابن‌ سعد درصدد تبرئه يزيد يا کمرنگ نمودن نقش او در واقعه عاشورا و يا موجه جلوه دادن جنايت يزيد نسبت به امام حسين برآمده‌ است و مسئوليت آن را متوجه ديگران، از جمله عبيدالله ‌بن زياد مي‌سازد. وي اشاره مستقيمي به مقصران حادثه کربلا نمي‌کند و با نقل گفتار يزيد  حين مواجهه با گزارشگر فرستاده شده از طرف ابن‌ زياد معتقد است: اتفاقات کربلا توسط ديگران و بی اطلاع و رضايت قلبي يزيد رخ داده است. عباراتي از اين دست توسط طبري  و ذهبي  نيز تکرار شده و تأثير مستقيم آن در افکار و آثار ديگران نيز ديده مي‌شود.  
    نقل عيني اين روايات در منابع بعدي، به‌ویژه بلاذري که شاگرد ابن‌ سعد بوده است، می‌تواند نشانگر تأثيرگذاري وي و همفکرانش بر نسل‌هاي بعدي مورخان باشد. الطبقات الکبری با وجود قبول اصل قضيه، در انتخاب، چينش يا تقطيع اخبار، به‌گونه‌اي عمل کرده که به تطهير يزيد ‌انجامیده است؛ به‌گونه‌ای که توجه بسيار مورخان و رجال‌نويساني که خاستگاهشان شام است، به روايات ابن‌ سعد، چنين مي‌نماياند که گزارش‌هاي ابن‌ سعد داراي ويژگي‌هايي بوده که رضايت ايشان را جلب مي‌کرده است.  اين ويژگي‌ها مي‌تواند دفاع ضمني روايات ابن‌ سعد از معاويه، يزيد و همکاران ايشان و تبرئه آنان از برخوردهاي ناروا با امام حسين باشد.
    اين در حالي است که نامه يزيد به حاکم اموي مدينه و دستور به گرفتن بيعت از امام حسين به شهادت منابع کهن و حتي اخبار موجود در الطبقات الکبری، عامل اصلي بيرون آمدن امام از مدينه و شروع وقايع عاشوراست. گرچه ابن ‌سعد در کتاب خود مدعي است: يزيد خواهان نرمش در گرفتن بیيعت بوده،  اما منابع تاريخي  مفاد نامه را به‌گونه‌اي ديگر گزارش کرده‌اند که در آن به رفتار سخت‌گيرانه امر نموده و به وليد دستور داده در صورت بيعت نکردن، گردن ا‌یشان را بزند و سر ایشان را به شام بفرستد.  
    دعوت شبانه از امام، اعمال خشونت وليد با امام، به مشورت گرفتن مروان و پيشنهاد گردن زدن امام توسط او، در کنار به همراه بردن جوانان بني‌هاشم توسط امام و سر‌ آخر، مجبور شدن امام به خارج شدن از مدينه، همگي نشان‌دهنده عدم نرمش و انعطاف در جبهه اموي و دستور يزيد مبني بر سخت گرفتن براي بيعت است. ادعاي دستور نرمش در نامه يزيد فقط از سوي الطبقات الکبری ابن ‌سعد مطرح گرديده است و در هيچ‌يک از منابع گذشته ديده نمي‌شود و منابع بعدي نيز از همین کتاب نقل کرده‌اند.  
    ادعاي ملاطفت يزيد و سران اموي فقط به نامه يزيد به وليد ‌بن عقبه ختم نمي‌گردد و در دو نامه مروان ‌بن حکم و وليد ‌بن عقبه براي عبيدالله ‌بن زياد نیز تکرار شده که در اين نامه‌ها، اين دو عنصر مخالف اهل‌بيت، عبيدالله را به نرمش و عطوفت با امام سفارش مي‌کنند! از زبان مروان نقل مي‌شود که «حسين محبوب‌ترين فرد نزد اوست!»  به تأييد منابع تاريخي، از جمله خود الطبقات الکبری، اخبار عطوفت و مهرباني در رفتار مروان و وليد، با رفتار آنها در واقعيت - که همراه با تهديد و پيشنهاد قتل و درگيري فيزيکي با امام بود-  در تعارض است.
    ابن سعد در نقل اخبار متفرد در اين زمينه، به اخبار پيش‌گفته بسنده نمي‌کند. او با نقل نامه يزيد به ابن‌ عباس،  از دلسوزي و عاقبت‌انديشي يزيد در بی اعتمادی امام حسین به کوفيان خبر مي‌دهد؛ خبري که باز در هيچ‌يک از منابع کهن ديده نمي‌شود. از سوي ديگر، هنگام ملاقات ابن ‌عباس با امام در مکه نيز هيچ اشاره‌اي به درخواست و يا نامه يزيد نشد. 
    ابن‌ سعد براي تطهير دستگاه اموي و حاکمان منصوب آنها مدعي مي‌شود: امام همان شب درخواست بيعت، شبانه با ابن‌ زبير مدينه را ترک کردند.  این ادعا در منابع تاريخي رد شده است. گزارش چنين است که امام برخلاف ابن‌ زبير - که همان شب و از بيراهه عازم مکه شد - در مجلس احضار شبانه وليد حاضر گردیدند و فرداي آن روز را هم در مدينه به سر ‌بردند و هنگامي که اصرار و تهديد جاني حاکم مدينه و امويان را در گرفتن بيعت دیدند، از مدينه، از راه اصلي خارج ‌گردیدند.  
    علت اصلي خروج امام از مدينه، با وجود نگاه ابن ‌سعد- که آن را از سر عجله قلمداد مي‌کند-  نبود امنيت جاني امام در مدينه بوده است؛ علتي که در مکه نيز تکرار گرديد و امام مجبور به خروج از مکه و حرکت به سوي کوفه شد. 
    2-2-1. تطهير اعمال يزيد بعد از واقعه عاشورا
    دامنه اين تطهير به بعد از حادثه عاشورا نيز کشيده مي‌شود. از نگاه ابن ‌سعد، عامل اول پديد آمدن اين فاجعه تندروي‌هاي عبيدالله ‌بن زياد بوده است. در نقل ابن‌ سعد، يزيد پس از شنيدن خبر واقعه صورت گرفته در کربلا، پسر مرجانه را لعن مي‌کند و از کشتن امام اظهار تأسف مي‌نماید.  این نقلي است که از الطبقات الکبری به آثار ديگر منتقل شده  و با رفتار متناقض منقول از يزيد، مانند فراخواني خاندان امام با وضع اسارت،  چوب به لب و دهان امام زدن و برخورد شديد با اعتراض صحابيان حاضر،  خواندن اشعار کينه‌توزانه نسبت به خاندان پيامبر- که اين اشعار در منابع گوناگون نقل شده است، ولي در تعداد ابيات آن تفاوت‌هايي وجود دارد-  گرداندن خاندان امام با دست و پاي بسته شده در شهر و حاضر کردن آنها به همين نحو در کاخ خود  و مواردي دیگر- که خارج از اختيارات و دستورات ابن‌ زياد و عمّال ديگر محسوب مي‌گردد - قابل جمع نيست.
    از نگاه يزيد که ابن‌ سعد آن را اشاعه مي‌دهد، عامل دوم پديد آمدن اين فاجعه خود امام حسين بوده است. وی به امام سجاد ‌گفت: «پدرت پيوند خويشاوندي را گسست و با سلطنت من ستيز کرد. خدا هم او را دچار عقوبت قطع رحم کرد، و اگر خودم بودم، حسين را نمي‌کشتم!»  
    ابن ‌سعد در پي آن است که عامل ايجاد واقعه عاشورا و قتل امام و همراهانش را بيعت نکردن حسين ‌بن علي با خليفه و امام وقت، يزيد و عامل اين بيعت نکردن را نيز اعتماد نابجا به کوفيان و عجله امام در تصميم‌گيري قلمداد نمايد و از اين رهگذر، اثبات کند که حکام اموي با امام درگيري نداشته‌اند و عامل ستيز کربلا عواملي خارج از اراده يزيد بوده است. 
    در گزارش الطبقات الکبری آمده است: پيش از فرستادن سرها و خاندان امام، عبيدالله، زَحْر بن‌ قَيس جُعْفي را براي بيان گزارش کار به دمشق فرستاد. زحر به توصيف رفتار سپاه با امام و کشتگان کربلا پرداخت و امام را انتخابگر جنگ معرفي نمود: «فسرنا إليهم فخيرناهم الاستسلام و النزول علي حکم عبيدالله ‌بن زياد أو القتال. فاختاروا القتال علي الاستسلام».  او چگونگي کشته شدن امام و همراهان ایشان را ترسيم نموده است. همین گزارش را منابع ديگر بعد از الطبقات الکبری نيز نقل نموده‌اند.  
    يزيد در مقابل گزارش زحر گريان ‌شد و از کشتن امام حسين ابراز ناخرسندي ‌کرد و با این بيان که «بدون کشتن حسين هم از اطاعت شما خشنود بودم» و با تمسک به شعري کوفيان و امام را دو عامل وقوع عاشورا معرفي کرد و دامن خود را تطهير ‌نمود.  
    اخبار ابن ‌سعد در کتابش از رسيدن خاندان امام به کاخ يزيد نيز حاوي نوع برخورد اوست. در خبر اول، بعد از شرح حال امام سجاد، ابن‌ سعد آثار شکستگي در چهره يزيد و دستور به باز کردن ريسمان‌ها را گزارش مي‌کند.  همچنين يزيد ضمن خطاب کردن حضرت سکينه به برادرزاده‌اش، از وضعيت ايجاد شده براي دختران رسول خدا اظهار ناراحتي مي‌نماید و تمام جنايت را متوجه ابن‌ زياد مي‌کند و او را مسبب اصلي کشتار معرفي مي‌نماید  و در پي آن، دستور برگزاری سه روز عزاداري برای امام حسین را صادر مي‌کند. در این عزا - به نقل ابن ‌سعد- تمام زنان بني‌اميه و همسر يزيد گريه کردند و يزيد امام را مهتر و سيد قريش خواند که گريه بر او حق گريه‌کننده است  و به علي ‌بن الحسين صله ‌داد! در پايان نيز از پيام يزيد به مدينه براي گسيل بزرگان بني‌هاشم و علويان براي همراهي بازماندگان امام خبر مي‌دهد. او این بازگشت را با اختيار و انتخاب امام سجاد در پي سؤال يزيد می‌داند که به احترام خاندان امام، گروهي از وابستگان خاندان ابوسفيان و دانشمند صاحب جايگاه شام (محرز ‌بن حريث کلبي) را هم با آنها همراه نمود و با احترام و صله فراوان راهي مدينه ساخت! 
    ابن‌ سعد در چينش اخبار خود، خبر برخورد يزيد را با مرد شامي را - که خواهان تصاحب و به کنيزي بردن دختر امام حسین بود -  نقل مي‌کند.  این در حالي است ‌که برخورد يزيد با مرد شامي به خاطر دفاع از خاندان امام نبود، بلکه برای اعتراض شديد زينب کبرا صورت گرفت، اگرچه صاحب الطبقات الکبری از نقل اصل قضيه و گفت‌وگوي تند حضرت زينب کبرا و يزيد اجتناب کرده است! اما منابع ديگر به تفصيل بدان پرداخته‌اند. 
    در خبری ديگر، هنگامي که حامل سر امام (محفر ‌بن ثعلبه عائذي) با صفاتي زشت ايشان را توصيف مي‌کند، يزيد به دفاع از جايگاه امام حسين مي‌پردازد و در عين ‌حال، با چوبدستي به ميان لب‌هاي امام مي‌زند و از نافرماني امام مي‌گويد که مردي از انصار او را شماتت مي‌کند. اين تعرض در خبر سوم ابن‌ سعد در الطبقات الکبری تکرار شده است.  
    نقل اخبار خوش‌رفتاري يزيد با اسيران، از کتاب ابن سعد به منابع ديگر راه يافته و باب تطهير يزيد را گشوده است؛ به گونه‌ای که عيناً اخبار او در تحليل‌هاي ديگران مشاهده مي‌شود. ابوبکر‌بن عربي مالکي مي‌نويسد: يزيد دستور فرود آمدن اسيران را در منزل خويش صادر کرد و در حق آنان درخصوص خوراک و مانند آن سفارش نمود و اسيران جز با او با کسي زندگي نمي‌کردند و به نعمان ‌بن بشير دستور داد با احترام آنها را به مدينه بازگرداند!  
    برخي از دانشمندان اهل ‌سنت، از جمله سبط بن‌ جوزي، ابوالفرج‌ بن جوزي و تفتازاني معتقدند: دستور يزيد به قتل امام و اظهار سرور از قتل او متواتر است و اين روايات نمي‌تواند به تطهير او بينجامد.  
    در اين بين جلال‌الدين سيوطي تحليلي جامع ارائه مي‌کند. او مي‌نويسد: روايات مربوط به بدرفتاري يزيد با اسيران - که تواتر دارد - به بخش نخست رفتار او، يعني واکنش اوليه وي برمي‌گردد که يزيد با اختيار و اراده خود و فارغ از هر‌گونه عوامل و فشار خارجي انجام داد. مدتي بعد، مردم شام از غفلت و فريب‌خوردگي بر اثر تبليغات دروغين امويان خارج شدند و بر اثر فعاليت‌هاي اهل‌ بيت، متوجه حقيقت حادثه کربلا و شخصيت اسيران کربلا گرديدند و به تدريج، خشم و انزجار خود را به يزيد و دستگاه اموي نشان دادند. چون نفرت آنان رو به فزوني نهاد و اهل‌ بيت رسول خدا در سايه صبر و تبليغات صادقانۀ افشاگرانه توانستند بر توطئه و دروغ‌پراکني بني‌اميه فائق آيند، يزيد به وحشت افتاد و براي فريب دوبارۀ مردم شام و در امان ماندن از خشم و انقلاب آنان، اين بار سياست نرمش و پشيماني را در پيش گرفت و با تمسک به روابط و ارزش‌هاي قبيله‌اي - که در جاهليت ريشه داشت - خود را از نزديکان امام حسين دانست و اشک تمساح ريخت و تمام مصائب و جنايات را به ابن‌ زياد و فرماندهان وي نسبت داد. به همين دليل، اهل ‌بيت را هم از شام به مدينه فرستاد تا بيش از آن، او را رسوا و منفور همگان نسازند. 
    صاحب الطبقات الکبری از اتفاقات مسير انتقال خاندان امام به دمشق و مصائب پیش آمده، همچون در غل و زنجير کردن،  سوار کردن زنان و کودکان بر محمل‌هاي بی جهاز،  گرداندن آنها در شهرها  و فشارهاي روحي و جسمي هنگام ورود به شهر دمشق  خبري نقل نمي‌کند؛ زیرا نقل چنين رواياتي احساسات عامه مسلمانان را نسبت به حقانيت يزيد جريحه‌دار مي‌کرد. ابن سعد در حالي از اين گزارش‌ها عبور نموده که از آن بي‌اطلاع نيست.
    2. عوامل تطهير يزيد توسط ابن‌ سعد
    گرچه شماري از نويسندگان و محققان شيعي ابن‌ سعد را به عثماني‌گري  و ناصبي‌گري  با تمسک به برخي نشانه‌ها -که وضوح آنها چندان معلوم نيست- متهم کرده‌اند، اما ذکر فضایل علي  و خاندانش در اين کتاب و جايگاه قابل احترامی که او براي برخي امامان شيعه در اين کتاب قایل شده است، مي‌تواند به نفي آن نظريه بينجامد و ديدگاهي مخالف و در مقابل آن نظريه قلمداد گردد. البته مي‌توان باور داشت که او متأثر از جريان عثمانيه يا نصب بوده است؛ اما اين تأثير چنان نبوده که او را در عداد آنها قرار دهد. 
    نکته جالب توجه اينکه وي برخي از شخصيت‌هاي سني (مانند حماد ‌بن زيد و ابوالروي الدوسي) را در عداد عثمانيه برشمرده است.  اين موضوع مي‌تواند حاکي از آن باشد که او خود را از ايشان جدا مي‌دانسته است، هرچند مي‌توانسته متأثر از آنها بوده باشد. طبعاً تطهير يزيد و مقصر جلوه دادن امام حسين از آورده‌هاي جريان نصب بوده که بر روي اهل حديث تأثير نهاده است. 
    اما به نظر مي‌رسد که عامل اصلي اين رويکرد به جريان اهل حديث بغداد بازمی‌گردد که انديشه‌هاي کاملاً متفاوتي با شيعيان داشتند. نگاه افراطي آنان نسبت به خاندان نبوت از گزارش ابن‌ قتيبه دينوري قابل مشاهده است. به نوشته او آنان چون غلوّ روافض را در حق حضرت علي ديدند، در کاستن از قدر و حق او همداستان شدند. بنابراین او را به همدستي در قتل عثمان متهم کردند، از زمره پيشوايان هدايت خارجش کردند و او را جزو ائمه فتن شمردند. بسياري از اين محدثان از ذکر فضایل ایشان کوتاهي کردند، و حال آنکه اين احاديث سند درستي دارند. آنها پسرش امام حسين را شورشي و تفرقه‌افکن در ميان امت معرفي کردند و به استناد حديث پيامبر او را مهدورالدم اعلام نمودند. آنان از پيامبر روايت کردند که «هرکس بر امت من در حالي ‌که با هم اتفاق دارند، خروج کند، هرجا يافتيدش بکشيد». 
    روشن است که ابن ‌سعد يک محدّث ـ مورخ قابل اعتماد اهل حديث عراق و حجاز است و اين از اعتماد کامل پيشواي محدثان بغدادي، يعني احمد ‌بن حنبل به او (خطيب بغدادي، بی‌تا، ج ۲، ص ۳۲۲) و قدح نشدنش توسط محدثان و رجاليان سني معلوم است.  تنها حکايتي از تکذيب وي توسط يحيي‌ بن مَعين (ف 233ق) وجود دارد که محدثان بزرگي نظير ابن ‌حجر و سمعاني کوشيده‌اند تا وي را از اين اتهام مبرا سازند (همان). 
    اين اقبال عام به او بدان سبب است که وی در اثر تاريخي ـ رجالي‌اش، خود را ملزم به رعايت دقيق ديدگاه‌ها و باورهاي آنها کرده است و از همين‌رو برخلاف استادش واقدي که آماج طعن و انتقاد شديد محدثان -که کار رجاليان قرن‌هاي بعد را هم انجام مي‌دادند- قرار گرفت،  از شمشير تيز انتقاد آنان در امان ماند. 
    يکي از مؤلفه‌هاي اعتقادي اهل حديث که شايد کليدي‌ترين آنها نيز باشد، انديشه «اطاعت از ائمه/ حاکمان/ خلفا» با استناد به آيه «اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منکم» (نساء:59) و روايات متعددي است که از سوي آنها نقل شده و در اين کتاب به فراواني آمده است.  آنان در تفسير روايات نبوي درباره ائمه دوازده‌گانه بعد از پیامبر اکرم نيز حاکمان را امام دانسته و اطاعت از آنها را واجب شمرده‌اند و از آنها به ترتيب نام مي‌برند.  
    بر اين ‌اساس، نه‌تنها اطاعت از حاکم مسلمانان واجب است، بلکه مخالفت و خروج و قيام عليه آنها به معناي مخالفت با حکم خدا و پيامبر است و خارجی حکم باغي را دارد. لازمه اطاعت از حاکمان، تطهير ايشان است از هر آنچه بود و مي‌توانست شايستگي ايشان را براي اطاعت با ترديد جدي مواجه کند. اين انديشه را بايد در کنار باور همگاني‌تر «عدالت صحابه» دانست که تقريباً لازم و ملزوم يکديگرند. 
    نگاهي به موضع ابن ‌سعد در قبال حوادث و شخصيت‌هاي مهم تاريخ صدر اسلام به خوبي بيانگر اين حقيقت است که وي به‌مثابه يک مورخ ‌ـ محدّث کوشیده است تصويري حتي‌الامکان کامل و مطلوب از شخصيت‌هاي صدر اسلام نشان دهد. برای نمونه، تصويري که او از زمان انتخاب ابوبکر برای خلافت نشان مي‌دهد جوّي آرام و بی مشاجره و رضايت همگانی از انتخاب اوست.  ليکن درباره يزيد کار دشوارتر است؛ زيرا اين شخص نه از حیث ويژگي‌هاي فردي لياقت چنين اطاعتي را داشت و نه اعمال ننگينش جايي براي دفاع از او باقي مي‌گذاشت. ازاين‌رو ابن ‌سعد با برجسته کردن دفاع يزيد از خود با ادعاي نارضايتی از اعمال ابن ‌زياد،  مي‌کوشد کل واقعه کربلا را با همين روش توجيه کند. ازاين‌رو وقايع را طوري جلوه مي‌دهد که گناه اين حادثه به دوش ديگران بیفتد و جايگاه يزيد به‌منزله خليفه مسلمانان که اطاعت از او واجب است، به خطر نيفتد.
    براي شناخت انگيزه مسببان واقعه عاشورا، قتل امام حسین و همچنين آثار نگاشته شده در مسير اين تفکر، با همين برداشت آنان از مفهوم «امام»، «امامت» و «وليّ امر» رو‌به‌رو خواهيم شد. برخی ماجراهای رخ‌داده در آن زمان، نوع نگاه توده مردم به يزيد را مشخص مي‌کند؛ از جمله:
    قبول استلحاق زياد به ابوسفيان  به‌مثابه قبول دستور امير وقت؛ بررسي سخنان والي کوفه (نعمان ‌بن بشير) با اينکه يزيد او را عنصر قابلي براي مقابله با امام نمي‌دانست،  پس از ورود مسلم‌ بن عقيل درباره عدم مخالفت با امام وقت (يزيد)؛  سخنان عبيدالله ‌بن زياد پس از دستگيري هاني‌ بن عروه؛ دعوت مردم به اطاعت از يزيد به‌مثابه امام، ريسمان الهي و عينيت اطاعت خدا؛  و مشاجره مسلم ‌بن عقيل و مسلم‌ بن عمرو باهلي.  
    در آوردگاه کربلا نيز رد پاي اين نگاه به «امامت» و «اولوالامر» و نقش آن در حضور و عمل سپاهيان دیده می‌شود؛ مانند: نامه ابن‌ زياد به حر بن يزيد رياحي؛  گفتار يکي از فرماندهان سپاه يزيد به نام عمرو ‌بن حجاج زبيدي؛  نگاه شمر به عملکرد و جايگاه خود بعد از خلق آن فجايع  در حالي ‌که صاحب الطبقات الکبری او را قاتل امام مي‌داند؛  رجزهای قتله کربلا که منبعي ارزشمند به شمار می‌رود و نشانگر بسياري از نگاه‌هاي اعتقادي و کلامي است؛   و همچنين ذکر رواياتي که در آنها فحولي از اهل اسلام، امام را از تقابل با امير وقت بازمي‌داشتند (از جمله ابوسعيد خدري که می‌گفت: «و لاتخرج علي امامک». 
    ابن سعد کوشیده است مضمون تاريخ را چنان تفسير نماید که علاوه بر اينکه آراء و مباني کلامي را ابطال نکند، آن وقايع را نيز تأييد ‌نماید و به نوعي، جنبه رثايي و عاطفي عاشورا را نیز بپذيرد. برای نمونه، روايات متعددي آورده است درباره پيشگويي شهادت امام حسین توسط جبرئيل و آوردن خاک کربلا براي پيامبر و گريستن ايشان بر او  و حوادث شگفت‌آوري که بعد از واقعه کربلا روي خواهد داد (مانند خون باريدن از آسمان  و سرخ شدن رنگ آسمان براي مدت شش ماه بعد از شهادت امام ). 
    اما در جنبه جنايي آن، به‌گونه‌اي ديگر به تفسير ‌پرداخته و براي دستيابي به اين مهم، با هدف توجيه عمل يزيد، گزاره‌اي را با عنوان «بی اطلاعی و نارضايتی يزيد» از ماجرای عاشورا مطرح کرده است؛ امري که برخلاف تواتر تاريخي است. 
    اين نگاه - که توسط ابن ‌سعد بدان دامن زده شده است - در دانش‌آموختگان مکتب «اهل‌حديث» بغداد و شام با شدت و ضعف تبلوري بسزا دارد و در زمان‌هاي بعد، افرادي همچون ابوحامد غزالي (ف 505ق)، و ابوبکر ‌بن عربي (ف 523ق) و ابن ‌تيميه (ف 728ق) دست به دفاع از عملکرد يزيد و يا تبرئه او زدند.  
    نتيجه‌گيري
    ابن‌ سعد از جمله کساني است که به واقعه عاشورا و تبعات تاريخي آن اهتمام ورزيده و در اثر مهم و تأثيرگذار خود الطبقات الکبري به نحو مبسوط و ويژه به اين موضوع با عنوان «مقتل الحسين» پرداخته و در ضمن گزارش اخبار عاشورا به موضوع نقش يزيد در واقعه عاشورا حساسيت نشان داده است. وي با چينش خاص اخبار، گزينش آنها و يا تقطيع و تفصيل اخبار، به مخاطب خود القا مي‌کند که يزيد نقش اساسي در واقعه نداشته و آنچه موجد اين جنايت خونبار و غير انساني شده عواملي خارج از اختيار يزيد بوده است. 
    او با متهم نمودن امام به گسستن صله رحم از زبان يزيد، تأکيد چندين باره بر بي‌وفايي کوفيان، فريبکاري ابن ‌زبير، فقدان تحليل ساختاري در رفتار امام و سر آخر، زياده‌روي سپاه دشمن در ستيزه‌جويي با امام و متهم ساختن سران لشکر (مانند ابن‌ زياد و عمر ‌بن سعد) بر اين تحليل خود تأکيد مي‌ورزد و در برشماري عوامل عاشورا يزيد را خالي از هر نقشي قلمداد می‌نماید، بلکه در مواردي او را دلسوز و ترميم‌کننده تبعات عاشورا نشان مي‌دهد. اين ديدگاه در قرون بعد، در آثار نويسندگان اهل ‌سنت رواج يافته و به‌مثابه يک قاعده دنبال گرديده است.
    عامل اصلي اتخاذ چنين رويکردي توسط ابن ‌سعد به انديشه او درباره وجوب اطاعت از ائمه يا حاکمان برمي‌گردد که بنا بر باور آنها، يزيد ‌بن معاويه يکي از همين حاکمان بود. ابن سعد براي آنکه اطاعت از او را به چشم مسلمانان نيکو جلوه دهد، مي‌کوشد او را از رخداد کربلا و قتل نوه پيامبر و خاندانش مبرا سازد و چنين جلوه‌گر کند که يزيد تنها به بيعت امام راضي بود و طبعاً امام هم بايد همانند ساير مسلمانان مطيع و متقي از اولي‌الامر زمانش فرمانبرداري مي‌کرد و در پي ايجاد اختلاف بين امت مرحومه اسلامي نمي‌افتاد! 
    با چنين استدلالي نه کار يزيد، بلکه تصميم اباعبدالله الحسين در شورش عليه امام زمان خود یزید، اشتباه بود.
     
     

    References: 
    • ابن تیمیه، احمد، منهاج السنة النبویة فی نقض کلام الشیعة القدریة، تحقیق محمدرشاد سالم، عربستان، جامعة الامام محمد بن سعود الاسلامیة، ۱۴۰۶ق.
    • ابن‌اثیر، أبوالحسن علی‌بن محمد جزری، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر، 1385ق.
    • ابن‌اعثم، أبومحمد أحمد‌بن اعثم الکوفی، الفتوح، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالأضواء، 1411ق.
    • ابن‌اکثم‌کوفی، احمد، الفتوح، بیروت، دارالاضواء، 1411ق،
    • ابن‌جوزی، أبوالفرج عبدالرحمن‌بن علی، الرد علی المتعصب العنید المانع من ذم یزید، بیروت، دار الکتب العلمیة، 1426ق.
    • ابن‌حجر عسقلانی، ابوالفضل شهاب‌الدین احمد‌بن علی، تهذیب التهذیب، بیروت، دار صادر، بی‌تا.
    • ابن‌حجر عسقلانی، ابوالفضل شهاب‌الدین احمد‌بن علی، فتح الباری شرح صحیح البخاری، بیروت، دار المعرفة، 1300ق.
    • ابن‌خلکان، أبوالعباس شمس‌الدین احمد‌بن محمد، وفیات الأعیان و أنباء أبناء الزمان، تحقیق احسان عباس، بیروت، دار صادر، 1973.
    • ابن‌سعد، محمد‌بن سعد‌بن منیع البصری، الطبقات الکبری متمم الصحابة الطبقة الخامسة، تحقیق محمد‌بن صامل السلمی، طائف، مکتبة الصدیق، 1414ق.
    • ابن‌سعد، محمد‌بن سعد‌بن منیع البصری، الطبقات‌ الکبری، به‌ کوشش‌ جمعی‌ از مستشرقین، لیدن، مطبعة بریل، 1904-1918.
    • ابن‌سعد، محمد‌بن سعد‌بن منیع البصری، الطبقات الکبری، ترجمۀ محمود مهدوی دامغانی، تهران، فرهنگ و اندیشه، 1374.
    • ابن‌سعد، محمد‌بن سعد‌بن منیع البصری، الطبقات الکبری، مقدمه احسان عباس، بیروت، دار صادر، 1968م.
    • ابن‌سعد، محمد‌بن سعد‌بن منیع البصری، ترجمة الامام الحسین و مقتله، تحقیق سیدعبد العزیز طباطبایی یزدی، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، 1415ق.
    • ابن‌شهر آشوب، محمد‌بن علی، مناقب آل أبی طالب، تصحیح لجنة من اساتذة، النجف الأشرف، المطبعة الحیدریه، 1376ق.
    • ابن‌عربی، ابوبکر، العواصم من القواصم، جده، الدار السعودیة، 1387ق.
    • ابن‌عساکر، ابوالقاسم علی‌بن الحسن، تاریخ مدینة دمشق. محقق عمرو‌بن غرامة العمروی، بیروت، دارالفکر للطباعة و النشر و التوزیع، 1415ق.
    • ابن‌قتیبه دینوری‏، أبومحمد عبدالله‌بن مسلم‌بن قتیبه، الإمامة و السیاسة، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالأضواء، 1410ق.
    • ابن‌کثیر، عمادالدین ابوالفداء اسماعیل‌بن عمر‌بن کثیر قرشی دمشقی، البدایة و النهایة، بیروت، دارالفکر، 1407ق.
    • ابن‌نما، نجم الدین جعفر‌بن محمد‌بن نما حلی، مثیر الأحزان، النجف الأشرف، المطبعة الحیدریة، 1369ق.
    • ابوالفرج اصفهانی، علی‌بن حسین، مقاتل الطالبیین، به کوشش السید احمد صقر، قم، اسماعیلیان، 1970.
    • ابوحنیفه دینوری، احمد بن داود، الاخبار الطوال، تحقیق عبدالمنعم عامر، قاهره، دار احیاء الکتب العربی، ۱۹۶۰م.
    • ابوشامه مقدسی، عبد-الرحمن، تراجم رجال القرنین السادس والسابع المعروف بالذیل على الروضتین، دار الکتب العلمیة الطبعة: الاولى، 1422ق.
    • اصغری‌نژاد، محمد، «احیاء العلوم و تطهیر یزید»، 1390، کوثر معارف، ش 19، ص 271-300.
    • آلوسی، شهاب‌الدین محمود، ‌روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، بیروت، دار الفکر، 1408ق.
    • بلاذری، احمد‌بن یحیی‌بن جابر، انساب الاشراف، تحقیق محمدباقر المحمودی، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، 1397ق.
    • بیرونی، ابوریحان، الآثار الباقیه عن القرون الخالیه، تهران، مرکز نشر میراث مکتوب، 1380.
    • تستری، محمدتقی، قاموس الرجال، قم، جامعه مدرسین، 1419ق.
    • تفتازانى، مسعود‌بن عمر، شرح العقائد النسفیة، قاهره، مکتبة الکلیات الأزهریة، 1407ق.
    • جاحظ، عمرو‌بن بحر، البیان و التبیین، بیروت، دار و مکتبة الهلال، 1423ق.
    • جعفری، حسین محمد، تشیع در مسیر تاریخ، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1364.
    • حسینی، سید عبدالله، «گزارش محمد‌بن سعد از زندگی و قیام امام حسین(ع)»، 1388، سخن تاریخ، ش 5، ص 33- 78.
    • خطیب بغدادی، أبی‌بکر أحمد‌بن علی، تاریخ بغداد، بیروت، دار الکتاب العربی، بی‌تا.
    • خوارزمی، موفق‌بن احمد، مقتل الحسین(ع)، تحقیق محمد سماوی، قم، دار انوارالهدی، 1418ق.
    • دمیری، کمال الدین محمد‌بن موسی، حیاة الحیوان الکبرى، بیروت، دار الکتب العلمیة، 1424ق.
    • ذهبی، شمس الدین أبوعبدالله محمد‌بن أحمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، تحقیق عمر عبدالسلام التدمری، بیروت، دارالکتاب العربی. 1410ق.
    • ذهبی، شمس الدین أبوعبدالله محمد‌بن أحمد، تذکرة الحفاظ، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1419ق.
    • ذهبی، شمس الدین أبوعبدالله محمد‌بن أحمد، سیر اعلام النبلاء، بیروت، مؤسسة الرسالة، 1413ق.
    • زمخشری، جارلله، الکشاف، قم، ادب حوزه، 1407ق.
    • سبط ابن‌جوزی، تذکرة الخواص‌، تهران، مکتبة نینوا، بی‌تا.
    • السفارینی الحنبلی، شمس الدین محمد‌بن احمد، غذاء الألباب فی شرح منظومة الآداب، مصر، مؤسسة قرطبة، 1414ق.
    • سمعانی، ابوسعد عبدالکریم، الانساب، بیروت، دار الفکر، 1419ق.
    • سید‌بن طاووس، اللهوف فی قتلی الطفوف، قم، أنوار الهدی، 1417ق.
    • سیوطی، جلال الدین عبد الرحمن‌بن أبی بکر، تاریخ الخلفاء، بیروت، دار صادر، 1417ق.
    • صدوق، ابی جعفر محمد‌بن علی بابویه قمی، الامالی، تحقیق، قسم الدراسات الاسلامیة، قم، مؤسسة البعثة، 1417ق.
    • طبرسی، فضل‌بن حسن، إعلام الوری بأعلام الهدی، قم، آل البیت(ع)، 1417ق.
    • طبری، محمد‌بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، 1387ق.
    • عبدالله‌زاده، سید مصطفی، «نقد دیدگاه ابن‌تیمیه درباره یزید از منظر علمای اهل‌سنت»، 1398، سراج منیر، ش 35، ص 15-36.
    • غزالی، ابوحامد محمد، احیاء العلوم، ترجمۀ زین‌الدین العرانی، بیروت، دار الکتاب العربی، بی‌تا‌.
    • ‌فتال نیشابوری، محمد‌بن حسن، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، قم، دلیل ما، 1423ق.
    • قاضی‌خانی، حسین، «نقد دیدگاه ابن‌سعد در چیدمان گزارش‌هایش از حوادث آغازین و چرایی قیام امام حسین»، 1399، تاریخ اسلام در آینه پژوهش، ش 48، ص 69-82.
    • قنوات، عبدالرحیم و مصطفی گوهری فخرآباد، «مسئولیت یزید در واقعه کربلا و شهادت امام حسین»، 1396، پژوهش های تاریخی، ش 36، ص 33-49.
    • کرون، پاتریشیا، «عثمانیه»، ترجمۀ مهدی فرمانیان، حکمت و فلسفه اسلامی، ش 13و14، ص 225-234.
    • مجتهدی، مهدی، «معناشناسی ناصبی‌گری با تأکید بر متون امامیه تا قرن هفتم»، امامت‌پژوهی، ش 13، ص 161- 183.
    • محلی، حمید‌بن احمد‌بن محمد، الحدائق الوردیة فی مناقب الأئمة الزیدیة، تحقیق مرتضی‌بن زید محطوری حسنی، صنعا، مکتبة بدر، 1423ق.
    • مسعودی، ابوالحسن علی‌بن الحسین‌بن علی، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق اسعد داغر، قم، دار الهجرة، 1409ق.
    • مفید، محمد‌بن محمد، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، قم، کنگره شیخ مفید،‏ 1413ق.
    • مقدسی، مطهر‌بن طاهر، البدء و التاریخ، قاهره، مکتبة الثقافة الدینیة، بی‌تا‌.
    • ملاهروی قاری، علی، شرح الشفا، بیروت‌، دارالکتب العلمیة، ۱۴۲۱ق.
    • ناصری داوودی، عبدالمجید، «مشروعیت یزید از دیدگاه اهل‌سنت»، 1382، تاریخ اسلام در آینه پژوهش، ش 2، ص 249ـ282.
    • ناصری داوودی، عبدالمجید، انقلاب کربلا از دیدگاه اهل‌سنت، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، 1390.
    • یعقوبی، احمد‌بن ابی‌یعقوب‌بن جعفر، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دار صادر، بی‌تا‌.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    دقیقی، مهدی، سلطانی احمدی، مجتبی، گوهری فخرآباد، مصطفی.(1403) مسئولیت یزید در واقعه کربلا از نگاه ابن ‌سعد، نویسنده «الطبقات الکبری». ، 21(1)، 29-46 https://doi.org/10.22034/tarikh.2024.2021810

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مهدی دقیقی؛ مجتبی سلطانی احمدی؛ مصطفی گوهری فخرآباد."مسئولیت یزید در واقعه کربلا از نگاه ابن ‌سعد، نویسنده «الطبقات الکبری»". ، 21، 1، 1403، 29-46

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    دقیقی، مهدی، سلطانی احمدی، مجتبی، گوهری فخرآباد، مصطفی.(1403) 'مسئولیت یزید در واقعه کربلا از نگاه ابن ‌سعد، نویسنده «الطبقات الکبری»'، ، 21(1), pp. 29-46

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    دقیقی، مهدی، سلطانی احمدی، مجتبی، گوهری فخرآباد، مصطفی. مسئولیت یزید در واقعه کربلا از نگاه ابن ‌سعد، نویسنده «الطبقات الکبری». ، 21, 1403؛ 21(1): 29-46