إرهاصات در زندگی پیامبراکرم(ص) از منظر تاریخ
Article data in English (انگلیسی)
، سال ششم، شماره چهارم، زمستان 1388، 43 ـ 64
چکیده
پژوهش حاضر، پس از ارائة تعریفی از واژة «ارهاص» و تفاوت آن با معجزه و کرامت، از باب مقدمه، به برخی از حوادث عجیب و خارق العاده در زندگی برخی از پیامبران پیشین می پردازد و در ادامه، حوادث خارق العاده و عجیب یا همان ارهاصات را در زندگی پیامبر اکرم (ص)، پیش از بعثت حضرت در سه مقطع زمانیِ آستانة تولد، هنگام حمل و تولد و دوران کودکی و نوجوانی از منظر تاریخی، مورد مطالعه و پژوهش قرار می دهد. موضوع این پژوهش، مطالعه در کم و کیف و صحت و سُقْم ارهاصات در زندگی پیامبر اکرم (ص) تا پیش از بعثت حضرت است.
کلید واژه ها: ارهاصات، پیامبران پیشین، پیامبراکرم (ص) و پیش از بعثت.
مقدمه
معجزات و حوادث خارق العاده در زندگی پیامبران، به ویژه پیامبر اعظم(ص)، از مسائلی است که اندیشمندان مسلمان، به ویژه مورخان، متکلمان و مفسران، از گذشته تاکنون، به آن توجه کرده اند. اما تا به حال ـ تا جایی که بررسی شد ـ پژوهش تاریخیِ مستقلی دربارة حوادث خارق العاده ای که مربوط به پیش از بعثت پیامبر اکرم (ص) باشد و به آن اصطلاحاً «ارهاصات» می گویند، صورت نگرفته است. بر این اساس، این پژوهش درصدد بررسی تاریخیِ ارهاصات پیامبر اکرم (ص) است که به معنای عام آن، یعنی کارهای شگفت و خارق العاده که از توان انسان خارج است و بر فضیلتی برای صاحب آن دلالت دارد، یکی از گونه های معجزه به حساب می آید. البته پیش از پرداختن به موضوع اصلی، منا سب است به چند نکته، اشاره شود:
الف) إرهاص در لغت و اصطلاح
إرهاص1 برگرفته از «رَهص» به معنای اصرار، اثبات، آماده ساختن و محکم کردن و تأسیس بنیان است، چنانکه «رِهْص» به معنای چینة بُن دیوار یا ساختن رگة زیرین بناست.2
اما در اصطلاح متکلّمان، مراد از ارهاص، حوادث خارق العاده3 و شگفتی4 است که در آستانة میلاد انبیا یا پس از آن و پیش از ادعای نبوت به وقوع می پیوندد5 و از نبوتِ آنان در آینده حکایت دارد تا مردم با مشاهدة آن امور، آمادة شنیدن دعوت انبیا (ع) شوند.6 اما تناسب، میان معنای لغوی و اصطلاحی آن، را این گونه می توان توجیه کرد که با ارهاص، قاعده و خانة نبوّت پی ریزی می شود7 و دلالت میکند که در آینده، پیامبری مبعوث خواهد شد8 و به همین دلیل، به امور یاد شده ارهاص می گویند.
ب) تفاوت ارهاص با معجزه و کرامت
اگرچه ارهاص از امور خارق العاده ای است که به اذن الهی صورت می گیرد، اما با معجزه و کرا مت که اینها نیز با اذن الهی صورت می گیرند، تفاوت دارد، چنانکه کرامت نیز با معجزه تفاوت دارد و با اینکه کرامت امر خارق العاده ای است، اما بر خلاف معجزه، همراه ادعای نبوت نیست.9 اما تفاوت معجزه با ارهاص ـ چنانکه گفته شد ـ آن است که ارهاص، وقوع امور خارق العاده ای است که در آستانه یا زمان تولد تا پیش از بعثت هر پیامبری برای فراهم ساختن بستر و زمینة نبوت وی، اتفاق می افتاد. بنابراین، ارهاص پیش از زمان دعوت و بدون ادعای نبوت و تحدّی است،10 هر چند برخی متکلّمان از باب مجاز و علاقة مشابهت یا تغلیب، به ارهاص نیز معجزه گفته اند.11 با مطالعه و بررسی در زندگی انبیای الهی، دانسته می شود که ارهاصات از اموری است که کم و بیش در زندگی آنان پیش از پیامبری شان اتفاق افتاده است، اما به نظر می رسد ارهاصات در زندگی پیامبراکرم (ص) با توجه به آن که آخرین فرستادة خدا بوده و آیینش جهانی و فراگیر بوده، بیشتر بوده است.
به هر حال، محقق طوسی برای امکان ارهاص، به وقوع معجزات پیامبر (ص) پیش از نبوت استدلال کرده و سپس علامة حلی به برخی از موارد ارهاص، از قبیل شکست و نابودی اصحاب فیل، شکاف برداشتن ایوان کسری، خشک شدن دریاچة ساوه و خاموش شدن آتشکدة فارس که نزدیک یا هنگام ولادت حضرت روی داده و سایه افکندن ابر بر سر حضرت و حرکت آن با او و سلام کردن سنگ ها بر ایشان پیش از بعثت، اشاره کرده است.12
نکتة دیگر آن که ارهاصات به منظور ایجاد آمادگی در مردم برای پذیرش دین جدید بوده است، اما اثبات تاریخی این امر که همة ارهاصات، نمود و بروز خاصی میان مردم داشته و آنان را برای پذیرش دین پیامبر جدید به گونه ای آماده ساخته، در بسیاری از موارد، مشکل است، زیرا چنین انعکاسی در اخبار و گزارش های تاریخیِ به جای مانده، کم تر به چشم می خورد.
ج) إرهاصات در زندگی انبیای گذشته
چنانکه گفته شد، ارهاصات و حوادث خارق العاده از وقایعی است که در زندگی پیامبران به منظور آماده کردن مردم روزگارشان برای پذیرش نبوت آنان اتفاق افتاده است. هرچند در قرآن به واژة ارهاص تصریح نشده است، اما آیاتی از قرآن به برخی از وقایع زندگانی پیامبران پرداخته که از ارهاصات آنان دانسته شده یا می توان آنها را از مصادیق ارهاص به شمار آورد. بنابراین، مناسب است پیش از پرداختن به ارهاصات مربوطِ به پیامبر اعظم (ص) به برخی از ارهاصات مربوط به پیامبران دیگر، به اختصار اشاره شود:
1. حضرت موسی
الف) وحی (الهام) به مادر حضرت موسی (ع)
هنگامی که حضرت موسی به دنیا آمد، خداوند به سبب آنکه جان موسی در خطر بود، به مادرش الهام کرد که او را شیر دِه و در دریا (رود نیل) بینداز و ترس و اندوه به دل راه مده که ما او را به تو باز می گردانیم: «و اَوْحَینا اِلی اُمِّ مُوسی اَن اَرْضِعیهِ فَاِذا خِفْتِ عَلَیهِ فَاَلقیهِ فِی الیمِّ و لاتَخافی و لاتَحْزَنی إنّا رادّوهُ اِلَیکِ و جاعِلُوهُ مِنَ المُرسَلین».(قصص: 7)
ب) نجات حضرت موسی (ع) از دریا
هنگامی که کارگزاران فرعون، موسی را از آب گرفته و نزد وی آوردند، همسر فرعون متوجه شد که آنان قصد کشتن کودک را دارند، از این رو به فرعون گفت: او نورِ چشم من و توست؛ او را نکشید، شاید برای ما سودمند باشد یا او را به فرزندی بگیریم: «و قالَتِ امرَاَتُ فِرعَونَ قُرَّتُ عَینٍ لِی و لَکَ لاتَقتُلوهُ عَسی اَن ینفَعَنا اَو نَتَّخِذَهُ وَلَدًا ...».(قصص: 9)
ج) بازگشت حضرت موسی (ع) به دامان مادر
خداوند می فرماید: موسی را به مادرش بازگرداندیم تا چشمش بدو روشن شود و غم نخورد و بداند که وعدة خداوند درست است: «فَرَدَدنـاهُ اِلی اُمِّهِ کَی تَقَرَّ عَینُها و لاتَحْزَن و لِتَعْلَمَ اَنَّ وَعْدَ اللّهِ حَقٌّ ...»(قصص: 13)
خداوند با چنین فرمانی به مادر حضرت موسی، به شیوة عجیب و ناباورانه ای جان حضرت موسی را حفظ کرد، زیرا در عصر حضرت موسی بر اساس آیات قرآن، پسران به دستور فرعونیان کشته می شدند و دختران به بردگی گرفته می شدند،13 اما خدا که بهترین حافظ و نگهبان آفریده های خویش است، حضرت موسی را نه تنها در آن وضع حفظ کرد، بلکه در دامان فرعون نیز او را پرورش داده و بزرگ کرد.
2. حضرت عیسی
در قرآن کریم به برخی حوادث هنگام باردار شدن حضرت مریم و وضع حمل وی اشاره شده است که به هیچ رو نمی توان آنها را طبیعی و عادی حساب کرد، بلکه از ارهاصات به حساب آمده است:
الف) باردار شدن حضرت مریم (س) بدون شوهر
وقتی فرشتة الهی ازسوی خدا، بشارت فرزند به مریم، دادند مریم(س) گفت: پروردگارا! چگونه فرزنددار شَوَم، در حالی که بشری با من تماس نداشته است؟ فرشته گفت: چنین است، خداوند هر چه بخواهد می آفریند: «قالَتْ رَبِّ اَنّی یکونُ لی وَلَدٌ و لَم یمْسَسْنِی بَشَرٌ قالَ کَذلِکِ اللّهُ یَخلُقُ ما یشاءُ ...».(آل عمران: 47)14
ب ) جاری شدن جوی آب از کنار حضرت مریم(س)
هنگامی که حضرت مریم(س) به آب نیاز داشت، جوی آبی از کنار آن حضرت جاری شد: «... قَد جَعَلَ رَبُّکِ تَحتَکِ سَرِیـّا».15
ج ) بارور شدن نخل خشک
پس از وضع حمل مریمِ طاهره و نیاز وی به غذای مناسب در آن حال، پیدایش خرمای تازه بر نخلی خشک، کاری خارق العاده بود که به فرمان الهی، صورت گرفت، چنانکه خداوند به وی فرمود: این تنه نخل را به طرف خود تکان ده، رطب تازه ای برای تو فرو می ریزد: «و هُزِّی اِلَیکِ بِجِذْعِ النَّخلَةِ تُسـاقِطْ عَلَیکِ رُطَبـًا جَنیـّاً».(مریم: 25)16
د) سخن گفتن حضرت عیسی (ع) در گهواره
واقعة خارق العاده دیگری که هنگام تولد حضرت عیسی (ع) به امر خدا اتفاق افتاد، سخن گفتن وی در گهواره17 به منظور رفع اتهام از حضرت مریم است. حضرت عیسی (ع) به کسانی که حضرت مریم(س) را متّهم ساخته بودند، فرمود: من بندة خدا هستم. خداوند مرا پیامبری صاحبِ کتاب قرار داده است: «قالوا کَیفَ نُکَلِّمُ مَن کانَ فِی المَهدِ صَبِیـّا، قالَ اِنّی عَبدُاللّهِ آتانِیَ الکِتابَ و جَعَلَنی نَبیـّا».(مریم: 29ـ30) بنابراین، سخن گفتن وی در گهواره از معجزات آن حضرت به حساب نیامده، بلکه از ارهاصات وی به شمار آمده است. افزون بر این، گروهی از معتزله که کرامات اولیا را انکار کرده اند، نزول مائدة آسمانی بر مریم18 و سخن گفتن فرشتگان با وی19 را نیز از ارهاصات حضرت عیسی دانسته اند.20
3. ارهاصات در زندگی پیامبر اکرم (ص)
منابع حدیثی و تاریخی شیعه و اهل سنت، حوادث خارق العاده و عجیب بسیاری را دربارة حضرت محمد (ص) گزارش کرده اند که استقرا و جمع آوری و ارائة فهرست وار آنها و از همه مهم تر، اثبات صحت یا سُقْم تاریخی آنها، افزون بر آن که امری بس دشوار است، کاری خارج از حوصله و موضوع این نوشتار است، از این رو در این پژوهش به مهم ترین و مشهورترین این حوادث که بسیاری از منابع از آن سخن گفته اند، پرداخته می شود.
بر اساس یک تقسیم بندی، حوادث خارق العاده و عجیب پیش از بعثت پیامبر (ص) یا همان ارهاصات دربارة رسول خدا (ص) را می توان به سه دسته تقسیم کرد: 1. وقایعی که در آستانة ولادت پیامبر (ص) اتفاق افتاد؛ 2. حوادثی که هنگام ولادت حضرت رخ داد؛
3. وقایعی که پس از تولد تا پیش از بعثت رسول خدا (ص)، روی داد.
3ـ1. در آستانة ولادت
الف ـ جریان نابودیِ سپاه ابرهه توسط پرندگان
یکی از حوادث و وقایع مشهوری که قرآن به عنوان حادثه ای خارق العاده از آن یاد کرده، جریان حملة سپاه ابرهة اشرم به مکه است که به منظور ویران کردن خانة کعبه صورت گرفت و در نهایت، ابرهه و سپاهش توسط پرندگانی که از سوی خدا مأمور نابودی آنان بودند، با سنگریزه هایی کشته شدند.21 این واقعه، پیش از ولادت پیامبر (ص) رخ داد، اما به سبب نزدیکی زمان آن با ولادت پیامبر اکرم (ص) که بنابر مشهور در همان سال بوده است،22 به گونه ای تمهید و آماده ساختن مردم برای پذیرش وجود شخصی بود که در آیندة نزدیک خاتم پیامبران و رسولان و دینش آخرین و کامل ترین دین شد.
ب ـ هویدا بودن نور پیامبر (ص) در پیشانی پدرانش
وجود اخباری دربارة نمایان بودن نوری بر پیشانی جدّ و پدر پیامبر اکرم (ص) از دیگر ارهاصات مربوط به رسول خدا (ص) پیش از ولادت وی است که در منابع تاریخی و سیره، گزارش شده است. چنانکه گزارش شده در جریان حملة ابرهه به مکه و دیدار عبدالمطّلب با ابرهه، عظمت و هیبت نور پیامبر (ص) که بر پیشانی عبدالمطّلب ظاهر بود، ابرهه را گرفت.23 همچنین گزارش های بسیاری دربارة نمایان بودن نور یا سفیدی بر پیشانی عبدالله پدر پیامبر (ص) پیش از هم بستر شدن با آمنه، مادر حضرت، وجود دارد،24 که این نور پس از هم بستر شدن با آمنه، به وی منتقل شد.25
3ـ2. هنگام حمل و ولادت
مورّخان و محدثان شیعه و سنی دربارة حوادث خارق العاده هنگام حمل و تولد رسول خدا (ص)، گزارش های بسیاری را نقل کرده اند که در این میان، ابن سعد با عنوان «ذکر علامات النبوة فی رسول الله (ص) قبل أن یُوحی الیه» گزارش های فزون تری را در این باره، آورده است که در ادامه به مهم ترین آنها پرداخته می شود:
الف ـ زمان حمل
از حوادث عجیب و غیرمتعارف هنگام بارداری آمنه به پیامبر (ص)، به سهولت گذشتن این ایام برای وی بود، زیرا زنان در آن روزگار با توجه به نبود یا کمبود امکانات بهداشتی و هوای نامناسب حجاز و به ویژه شهرِ مکه، دوران بارداری را به دشواری سپری می کردند، اما بر اساس برخی گزارش ها، دوران بارداری آمنه به حضرت محمد (ص)، بسیار آسان بوده است، چنانکه ابن سعد نیز به نقل از زُهْری نگاشته است که آمنه می گفت: چون به فرزندِ خود آبستن شدم تا هنگامی که وضع حمل کردم، هیچ گونه سختی و ناراحتی ندیدم.26 همچنین او در مدت یاد شده، از ناراحتی، شکم درد و بادِ شکم و نیز از بیماری هایی که زنان آبستن به آن مبتلا می شدند، شکایت نکرد27 و هیچ حملی سبک تر و با برکت تر از آبستن به وی را [در مقایسه با زنان دیگر] نیافت».28
افزون بر این، ابن سعد به نقل از آمنه در این باره در گزارش دیگری آورده است:
هنگامی که به رسول خدا (ص) باردار شدم، نفهمیدم که به او باردارم و هیچ گونه احساس سنگینی نکردم، چنانکه زنان (دیگر) احساس می کنند ... تا این که زمانی بین خواب و بیداری بودم که کسی (فرشته ای) نزدم آمد و گفت: آیا میدانی باردار شدهای؟ گویا گفتم: نمی دانم. گفت: تو به سرور و پیامبر این امت، باردار شدهای ... من یقین به بارداری خود کردم. آن گاه آن کس تا نزدیک وضع حمل، نزد من نیامد و چون آن زمان نزدم آمد، گفت: بگو «او را از شرّ حاسدان، در پناه خدای یگانة بی همتا قرار می دهم» و من این ذکر را می گفتم».29
ب ـ هنگام تولد
در مطالعه و بررسی اخبار و گزارش های تاریخی مربوط به حوادث مربوط به هنگام ولادت پیامبر (ص)، به این برداشت می توان رهنمون شد که ارهاصات و حوادث خارق العاده در زمان یاد شده در مقایسه با پیش و پس از تولد حضرت، بسیار بوده است. بر این اساس ـ چنان که کهن ترین منابع نگاشته اند ـ هنگام تولد حضرت محمد (ص) حوادثی خاص و خارق العاده روی داده است که برخی از مهم ترین آنها عبارت اند از:
1. لرزیدن ایوان کسری و شکسته شدن سیزده کنگرة آن؛30
2. خاموش شدن آتشکده فارس که هزار سا ل روشن بود؛31
3. خشک شدن دریاچة ساوه؛32
4. پر آب شدن وادی سَماوه؛33
5. خواب دیدن موبدان (فارس)، شتران سرکِشی را که اسبان تازی گرامی نژادی را یدک کشیدند و از دجله می گذشتند و در سرزمین ها پراکنده می شدند.34
بر اساس گزارش مورخان، حوادث یاد شده آن گونه در دربار کسری انوشیروان شاه ساسانی انعکاس داشته است که حتی شاه ساسانی از نُعمان بن مُنْذِر35 خواست تا از شخصی دانا در این باره، پرس و جو کند.36
6. همراهی نور با پیامبر (ص)
همراهی نور با پیامبر (ص) هنگام ولادت و روشن شدن مغرب تا مشرق از این نور تا جایی که قصرها و بازارهای شام دیده شدند، از دیگر مواردی است که منابع تاریخی و حدیثی شیعه و سنی، گزارش های بسیاری را به نقل از آمنه مادر حضرت، در این باره بیان کرده اند.37
7. رانده شدن شیاطین و جنّیان از آسمان ها و منع آنان از شنیدن اخبار آسمان ها و وحی.
یکی دیگر از حوادث هنگام ولادت حضرت، رانده شدن شیاطین38 و جنّیان39 بود. امام صادق (ع) در این باره می فرماید: شیاطین به آسمان ها رفت و آمد می کردند تا این که با تولد حضرت عیسی، از سه آسمان و با به دنیا آمدن پیامبر (ص) از هفت آسمان منع شدند.40
افزون بر این، گزارش شده که در مکّه یک یهودی به نام یوسف بود. وی چون شب ولادت پیامبر (ص) دید که ستارگان در حرکت و جنب و جوش هستند، گفت: این (امر) نشانه آن است که در این شب، پیامبری به دنیا آمده، چون ما در کتاب های مان می یابیم که وقتی آخرین پیامبر متولد شود، شیاطین رانده شده و از آسمان ها منع می شوند.41 البته بر اساس برخی از گزارش ها راندن شیاطین، در آستانة بعثت هم بوده است، چنانکه ابن اسحاق در این باره گزارش کرده است که چون زمان بعثت رسول خدا (ص) رسید، شیاطین از گوش دادن به اخبار آسمانی منع شدند و بین آنان و جاهایی که برای شنیدن در آن جا می نشستند، ممانعت به عمل آمد و به وسیلة ستارگان رانده شدند. پس شیاطین دانستند که پیشامدی از سوی خدای تعالی دربارة بندگان رخ داده است. ابن هشام در ادامة گزارش خود، به آیاتی از سورة جنّ و احقاف در این باره استشهاد کرده است.42
همچنین بر اساس گزارش ابن سعد از ابن عباس، چون پیامبر (ص) مبعوث شد، جنّیان از آسمان رانده شدند و آنها را با شهاب می زدند. آنها پیش از این، اخبار آسمانی را گوش می دادند و هر قبیلهای از جن، جایگاه خاصی داشت که می نشستند و گوش می دادند.43
به نظر می رسد وجه جمع میان این دو گونه گزارش ها (هنگام ولادت و بعثت) ـ چنانکه در گزارش ابن سعد نیز به آن اشاره شده ـ آن است که هنگام ولادت، فقط رانده شدن از آسمان ها بوده است، در حالی که در آستانة بعثت، علاوه بر رانده شدن از آسمان ها منع از شنیدن وحی و اخبار آسمانی هم بوده است.
8. واژگون شدن و به رو افتادن بُتها44
واژگونی بت ها از دیگر ارهاصات در شب ولادت رسول خدا (ص) بوده است به گزارش عروة بن زبیر گروهی از قریش، روزی نزد بُتی اجتماع کرده و آن روز را عید قرار داده و آن را بزرگ می شمردند. آنان در پیشگاهِ بت قربانی نموده و می خوردند و شراب می نوشیدند تا این که شبی نزد بت رفتند، دیدند بت به صورت بر زمین افتاده است و با این که بت را دو بار به حالت نخستینش بازگرداندند، اما برای بارِ سوم نیز بت به صورت بر زمین افتاد... . در ادامة گزارش آمده است که این واقعه در شبی بود که رسول خدا (ص) به دنیا آمد.45
حوادث دیگر
بر اساس برخی روایات و گزارش مورخان، حوادث خارق العاده و عجیب دیگری نیز هنگام ولادت پیامبر (ص) رخ داده است. این حوادث بر اساس روایت امام صادق (ع) عبارت است از: شکاف برداشتن ایوان کسری و وارد شدن رود دجله در آن، برآمدن نوری از سمت حجاز و رفتن به سوی مشرق، سرنگون شدن تخت پادشاهان در فردای شب ولادت و لال شدن آنان، ربوده شدن دانشِ کاهنان و بطلان سِحْرِ جادوگران و ممانعت از تماس کاهنان با شیاطین.46
همچنین در گزارشی از یعقوبی در این بار آمده است:
چون رسول خدا(ص) به دنیا آمد ... ستارگان فرو ریختند و قریش از این فرو ریختن، شگفت زده شده و گفتند: این اتفاق، رخ نداده مگر آن که قیا مت برپا شده است. و نیز زمین لرزهای مردم را دربرگرفت که همه جای دنیا را فراگرفت تا جایی که کلیساها و کنیسه ها ویران گشت و هر چیزی که جز خدا پرستش میشد، از جای خود کنده شد، جادوگران و پیش گویان در کار خویش سرگردان مانده و شیاطین آنان دربند شدند و ستارگانی هویدا گشت که پیش از آن دیده نمیشد، از این رو کاهنان یهود (از روی ناباوری) شگفت زده شدند.47
علاوه بر این، در برخی منابع، خبر مُرسل مفصلی به نقل از ابان بن عثمان (متوفای پس از 140ق) از قول آمنه نقل شده که در آن از حوادث خارق العاده دیگری هنگام ولادت پیامبر (ص)، خبر داده شده است.48
3ـ3. پس از ولادت (و تا پیش از بعثت)
بر اساس منابع سیره و تاریخ، ارهاصات در زندگانی پیامبر اکرم (ص) منحصر به دوران یاد شده نبوده و در دوران کودکی و نوجوانی نیز حوادث خارق العاده ای برای حضرت اتفاق افتاده است. اما حوادث قابل توجه، به ویژه حوادث خارق العاده و ارهاصاتی از زمان ازدواج پیامبر (ص) تا پیش از بعثت، یعنی دورة پانزده ساله و نسبتا طولانی از عمر شریف حضرت، در منابع تاریخی و سیره ثبت نشده است. بر این اساس، ارهاصات نیز در دوران یاد شده، چندان نمود و بروزی ندارد. اما ارهاصات در دورة کودکی و نوجوانی حضرت را می توان در موارد ذیل خلاصه کرد:
1. نزول خیر و برکت بر حلیمه از زمان پذیرش دایگی حضرت محمد (ص)
مورخان و سیره نویسان به نقل از حلیمه سعدیه، دایه رسول خدا (ص)، در گزارشی آورده اند: سالی که دچار قحطی و خشکسالی شده بودیم، همراه شوهر و کودک شیرخواری که داشتم با زنان بنی سعد به شهر مکه رفتیم تا هر کدام کودکی از قریش گرفته برای شیر دادن و بزرگ کردن آنان به میان قبیله آوریم. مرکب ما الاغ خاکستری رنگی بود و شتر پیری نیز به همراه داشتیم که به خدا سوگند، قطره ای شیر نداشت. شبی که در راه مکه بودیم، کودک گرسنة ما از بس گریه کرد، نخوابیدم. نه در پستان من شیری بود که او را سیر کند و نه در پستان شتر، تنها امید به آینده بود که ما را به سوی مکه می راند. الاغ به قدری لاغر و وامانده بود که کندی راه رفتنش، قافله بنی سعد را خسته کرد. به هر شیوه ای بود، خود را به شهر مکه رساندیم و به دنبال بچههای شیرخوار قریش رفتیم. در نهایت، من نزد عبدالمطّلب رفته و محمد (ص) را گرفتم. چون او را برای شیر دادن در دامان خود نهادم، پستان های من چنان پر شد که محمد (ص) و کودکم نیز که از گرسنگی نمی خوابید، هر دو خورده و سیر شده و به خواب رفتند. شوهرم نیز برخاسته به طرف شتر رفت و متوجه شد که دو پستان شتر نیز پر از شیر شده است، پس به مقداری که من و او را سیر می کرد، دوشید و خوردیم و آن شب را به راحتی خوابیدیم.
چون صبح شد، شوهرم گفت: ای حلیمه، به خدا سوگند که کودک با برکتی نصیب تو شده است. گفتم: آری من نیز چنین می پندارم. پس من بر الاغ خویش سوار شده و آن کودک را نیز با خود بردیم. به خدا سوگند، دیدم همان الاغی که به سختی راه می رفت، چنان به تندی به راه افتاد که هیچ یک از الاغ های زنان بنی سعد به تندیِ او نمی توانستند راه بروند تا جایی که زنانِ همراه می گفتند: ای دختر أبو ذؤیب، آهستهتر بران، مگر این همان الاغی نیست که هنگام آمدن بر آن سوار بودی؟ گفتم: چرا همان است. زنان (با شگفتی) می گفتند: به خدا، خوب حیوانی شده است.49
ابن سعد افزوده است:
حلیمه به زنانی که همراهش بودند، رسید. همین که او را دیدند، گفتند: چه کسی را گرفتی و چون به آنان خبر داد، گفتند: آرزومندیم فرخنده و مبارک باشد. حلیمه گفت: من برکت او را دیدهام؛ نمی توانستم پسر خود عبدالله را سیر کنم و شب ها از گرسنگی نمی گذاشت بخوابیم، اکنون او و برادرش هر چه می خواهند، می نوشند و راحت می خوابند و اگر کودک سومی هم باشد، سیر می شود.50
ابن هشام و طبری ادامة گزارش را از زبان حلیمه، این گونه نگاشته اند:
سپس به سرزمین بنی سعد و خانه و دیار خود رسیدیم. زمینی خشک تر از آنجا نمی دانستم. اما چون بازگشتیم گوسفندانم که شبانگاه از چرا میآمد، سیر و پر شیر بود و میدوشیدیم و مینوشیدیم، اما دیگران از گوسفندان خود شیر نمیدوشیدند و در پستان آنها یک قطره شیر نبود. (این جریان موجب شگفتی افراد قوم ما شده بود و) آنان به چوپانان خویش میگفتند گوسفندان را به جایی ببرید که چوپان دختر ابوذؤیب (حلیمه) میبرد، اما گوسفندان آنان گرسنه باز میآمدند و یک قطره شیر نداشتند و گوسفندان من پر شیر بودند.51
2. تنظیف پیامبر (ص) توسط فرشتگان
بسیاری از منابع حدیثی و سیره و تاریخ اهل سنت، یکی از حوادث خارق العاده دیگرِ دوران کودکی پیامبر(ص) را که گزارش کرده اند افسانة شکافته شدن سینة پیامبر (ص) توسط جبرئیل یا فرشتگان است که در تاریخ اسلام به جریان «شقّ صدر» شهرت یافته است.52 افسانة یاد شده از دیدگاه محققان معاصر، مخدوش و نادرست دانسته شده است،53 اما در برابر گزارش یاد شده، برخی از منابع شیعه، جریان دیگری را بیان کرده اند که اشکالات این افسانه را ندارد، چنانکه ابن شهرآشوب در این باره نگاشته است:
حلیمه می گوید: در مدتی که من مشغول تربیت حضرت محمد (ص) بودم، روزی به من گفت: برادران من هر روز کجا می روند؟ گفتم: گوسفند می چرانند. محمد (ص) گفت: من امروز همراه آنان می روم، و چون با آنان رفت، فرشتگان او را گرفته به بالای قلة کوهی برده و به شست وشو و نظافت او پرداختند. در این وقت پسرم نزد من آمد و گفت: محمد را دریاب که ربوده شد! من نزد او رفتم و نوری دیدم که از وی به آسمان ساطع بود، او را بوسیده، گفتم: چه بر سرت آمد؟ پاسخ داد: محزون نباش که خدا با ماست، و سپس داستان خود را بازگو کرد. در این هنگام بوی مُشک ناب به مشام می رسید و مردم می گفتند: شیاطین بر او چیره شد ه اند و او می گفت: آسیبی به من نرسیده و باکی بر من نیست.[54
3. با برکت شدن غذا هنگام هم غذا شدن حضرت محمد (ص) با دیگران
ابن سعد در این باره نگاشته است که خاندان ابوطالب هرگاه تنها یا دسته جمعی غذا می خوردند و حضرت محمد (ص) حاضر نبود، احساس سیری نمی کردند و هرگاه حضرت همراهشان غدا می خورد، احساس راحتی و سیری می کردند و معمولاً هنگامی که خانواده ابوطالب می خواستند غذا بخورند، ابوطالب می گفت: خودتان می دانید که بهتر است تا آمدن پسرم (محمد (ص) ) صبر کنید، و چون او می آمد و همراه ایشان غذا می خورد، چیزی از غذای شان اضافه می آمد و اگر همراه آنان غذا نمی خورد، آنان سیر نمی شدند و ابوطالب به پیامبر (ص) می گفت: تو فرخنده و مبارکی.55 همچنین در جریان سفر تجاری پیامبر (ص) برای خدیجه، غلامی که همراه حضرت بود، به خدیجه می گوید: ما (هر وقت) با پیامبر (ص) غذا می خوردیم، سیر می شدیم، اما غذا همان گونه که بود، باقی می ماند.56
افزون بر این، ام ایمن57 میگوید: هرگز ندیدم پیامبر (ص) در کودکی و بزرگی از تشنگی و گرسنگی شکایت کند. معمولاً صبح گاه میرفت از زمزم آب مینوشید و چون به او غذا میدادند، میگفت: نمیخواهم، سیرم.58
4. افزایش و با برکت شدن اموال حضرت خدیجه به سبب تجارت پیامبر (ص)
بر اساس گزارش های تاریخی، پیامبر اکرم (ص) در جوانی با اموال حضرت خدیجه، سفر تجاری به شام کرد که در این سفر به برکت حضور و وجود رسول خدا (ص)، سود تجارت، بسیار بود و امور سفر به سهولت انجام می گرفت.59 این نیز می تواند به گونه ای حادثه عجیبی تلقی شود.
5. سایه افکندن ابر یا دو فرشته بر سر پیامبر (ص)
مورخان و سیره نویسان، به ویژه ابن سعد گزارش هایی را دربارة سایه افکندن ابر60 یا دو فرشته61 بر سر پیامبر (ص) بیان کرده اند که برخی از آنها به دلیل اینکه ضمن وقایع مخدوش و غیرمعتبر آمده است، به سهولت قابل پذیرش نیست.62 اما برخی از گزارش های دیگر همانند گزارش ابن سعد دربارة سایه افکندن ابر بر سر حضرت در دورة کودکی اش نزد حلیمه63 فاقد چنین اشکالاتی است، از این رو قابل پذیرش است.
6. سجده کردن سنگ و درخت بر پیامبر (ص)
از دیگر حوادثی که به گونه ای از رسالت پیامبر (ص) پیش از بعثت خبر داده، سجده کردن اشیا و جمادات، از جمله سنگ و درخت بر حضرت بوده است. طبری ضمن گزارش سفری که حضرت همراه ابوطالب به شام داشته، جریان ملاقات راهب را با پیامبر (ص) نگاشته است که وقتی راهب از پیامبری او در آینده به پیران قریش خبر داد، آنان پرسیدند که او از کجا می داند؟ وی در پاسخ آنان گفت: «وقتی شما (کاروانیان) از گردنه نمایان شدید، دیدم که درختان و سنگ ها در برابر پیامبر (ص) سجده کردند و آنها تنها برای پیامبران سجده می کنند.64
7. سیراب شدن ابوطالب در بازار ذوالمَجاز توسط پیامبر (ص)
ابن سعد از قول ابوطالب در این باره، این گونه گزارش کرده است:
در منطقة ذوالمجاز65 بودم و برادرزادهام، یعنی محمد (ص)، همراهم بود. من از تشنگی به او شکایت کردم. وی حرکتی به خود داد و (از مرکب) فرود آمد و گفت: عموجان تشنهای؟ گفتم: آری. حضرت با پاشنة پای خود اشارهای به زمین کرد، ناگاه آب بیرون آمد و گفت: عموجان، بیاشام و من آشامیدم.66
نتیجه
از آنچه تاکنون نگاشته شد، به این نتیجه می توان رهنمون شد که ارهاصات در زندگانی انبیای الهی کم و بیش برای آگاهی و آماده سازی مردم به منظور پذیرش دعوت شان در هر عصری بوده است، هر چند فقر و حتی فقدان گزارش های تاریخی در منابع غیرعربی، از جمله منابع رومی و عبری نیز در این باره، در ظهور کم رنگ ارهاصات مربوط به دیگر انبیای الهی، بی تأثیر نبوده است. اما ارهاصات در بارة پیامبر اکرم (ص) به عنوان آخرین فرستادة الهی از این رو که دعوتش فراگیر و جهانی بوده، هم بیشتر بوده و هم نمودِ فزون تری داشته است.
منابع
ابن اثیر، اسدالغابة، بیروت، دارالفکر، 1409ق.
ابن اثیر، مبارک بن محمد، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، تحقیق محمود محمد الطناحی و طاهر احمد الزاوی، قم، اسماعیلیان، 1364 ش.
ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمان، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، تحقیق عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطاء بیروت، دارالکتب العلمیة، 1412 ق.
ابن حاتم عاملی، یوسف، الدرّ النظیم، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، بی تا.
ابن حبیب بغدادی، محمد، المُحَبَّر، تحقیق ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دارالآفاق الجدیدة، بی تا.
ابن حجاج نیسابوری، مسلم، صحیح مسلم، بیروت، دارالفکر، بی تا.
ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1415ق.
ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1410ق.
ابن سید الناس، ابوالفتح محمد، عیون الأثر فی فنون المغازی و الشمائل و السِیَر، تعلیق ابراهیم محمد رمضان، بیروت، دارالقلم، 1414 ق.
ابن شهر آشوب، ابوجعفر محمد بن علی، مناقب آل ابیطالب ، تحقیق یوسف البقاعی، بی جا، ذوالقربی «افست دارالاضواء»، 1379 ش.
ابن عبدالبرقرطبی، ابوعمر یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، تحقیق علی محمد بجاوی، بیروت، دارالجیل، 1412ق.
ابن عساکر دمشقی، علی بن حسن بن هبة الله شافعی، تاریخ مدینة دمشق، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالفکر، 1415ق.
ابن کثیر دمشقی، ابوالفداء اسماعیل، تفسیر القرآن العظیم، تقدیم یوسف عبدالرحمان مرعشلی، بیروت، دارالمعرفة، 1412 ق.
ابن کثیر دمشقی، ابوالفداء اسماعیل، البدایة و النهایة، تحقیق و تعلیق علی شیری، بیروت، دارإحیاء التراث العربی، 1408 ق.
ابن منظور، جمال الدین محمد بن مکرم، لسان العرب، قم، نشر أدب الحوزة، 1363 ش.
ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابییعقوب بن جعفر، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دارصادر، بی تا.
ابن هشام حمیری، عبدالملک، السیرة النبویة، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، 1415 ق.
ابن یوسف اندلسی، ابوحیان محمد، البحر المحیط فی التفسیر، بیروت، دارالفکر، 1420 ق.
بلاذری، احمد بن یحیی بن جا بر، کتاب جمل من انساب الاشراف، بیروت، دارالفکر، 1417 ق.
بیهقی، احمد بن حسین، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعة، تحقیق عبدالمعطی قلعجی، بیروت، دار الکتب العلمیة، 1405 ق.
تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، تحقیق و تعلیق عبدالرحمان عمیره، قم، منشورات الشریف الرضی، 1409 ق.
تَهانَوی، محمد علی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، بیروت، مکتبة لبنان ناشرون، 1996 م.
جعفریان، رسول (زیر نظر)، نقد و بررسی منابع سیرة نبوی، مقالة «نقد و بررسی سفر پیامبر اکرم (ص) به شام»، نوشتة رمضان محمدی، تهران، سمت، 1378 ش.
جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح تاج اللغة و صحاح العربیة، تحقیق احمد عبدالغفور عطار، بیروت، دارالعلم للملایین، 1407 ق.
حائری تهرانی، میرسیدعلی، مقتنیات الدُرر و ملتقطات الثمر، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1377 ش.
حسنی، هاشم معروف، الموضوعات فی آلاثار و الاخبار: عرض و نقد، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، 1407 ق.
حسینی واسطی زبیدی، سیدمحمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالفکر، 1414ق.
حقی بروسوی، اسماعیل بن مصطفی، روح البیان، بیروت، دارالفکر، بی تا.
حلی، جمال الدین، کشف المراد، شرح تجرید الاعتقاد، ترجمه و شرح فارسی ابوالحسن شعرانی، تهران، اسلامیه، بی تا.
حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، بیروت، دارإحیاء التراث العربی، 1399 ق.
دهخدا، علی اکبر، لغت نامه، تهران، مؤسسة انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، 1372 ش.
ذکایی ساوجی، مرتضی، «نگاهی نو به روایت خشک شدن دریاچة ساوه»، دوماهنامة کیهان اندیشه، شمارة 68، مهر و آبان، 1375، ص 190.
رسولی محلاتی، سیدهاشم، درس هایی از تاریخ تحلیلی اسلام، قم، بی نا، 1405 ق.
زرگری نژاد، غلام حسین، تاریخ صدر اسلام (عصر نبوت)، تهران، سمت، 1378 ش.
شیح صدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن حسین بن بابویه قمی، الامالی، تحقیق مؤسسة البعثة، قم، مؤسسة البعثة، 1417 ق.
ـــــ ، کمال الدین و تمام النعمة، تصحیح و تعلیق علی اکبر غفاری، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1363 ش.
ـــــ ، علل الشرایع، نجف، مکتبة الحیدریة، 1385ق.
صالحی شامی، محمد بن یوسف، سُبُل الهُدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، تحقیق عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1414 ق.
صدر حاج سید جوادی، احمد (زیر نظر) و دیگران، دائرة المعارف تشیع، تهران، سازمان دائرة المعارف تشیع، 1368 ش.
طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، اسلامی، 1417 ق.
طبرسی، ابوعلی فضل بن حسن، إعلام الوری بأعلام الهدی، تحقیق مؤسسة آل البیت (ع) لإحیاء التراث، قم، مؤسسة آل البیت (ع)، لإحیاء التراث، 1417ق.
ـــــ ، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصر خسرو، 1373 ش.
طبری، ابوجعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، 1409 ق.
طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق و تصحیح احمد حبیب قصیر عاملی، بی جا، مکتب الاعلام الاسلامی، 1409 ق.
طوسی، نصیرالدین، تلخیص المحصَّل المعروف بنقد المحصّل، بیروت، دارالاضواء، چ دوم، 1405 ق.
فخر الدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، بیروت، دارإحیاء التراث العربی،1420 ق.
قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، تصحیح، تعلیق و تقدیم سیدطیب موسوی جزائری، قم، مؤسسة دارالکتاب للطباعة و النشر، چ سوم، 1404 ق.
مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1403 ق.
محمود ابوریّه، أضواء علی السنة المحمدیة او دفاع عن الحدیث، قاهره، دارالمعارف، چاپ چهارم، بی تا،
مرتضی العاملی، سیدجعفر، الصحیح من سیرة النبی الاعظم (ص)، قم، دارالحدیث، چ دوم، 1386 ش.
مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق یوسف اسعد داغر، قم، دارالهجرة، چ دوم، 1409 ق.
مقریزی، تقی الدین احمد بن علی، إمتاع الاسماء بما للنبی من الاموال و الاحوال و الحفدة و المتاع، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1420 ق.
مکارم شیرازی، ناصر و دیگران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1374 ش.
یوسفی غروی، محمد هادی، موسوعة التاریخ الاسلامی، قم، مجمع الفکر الاسلامی، 1417 ق.
استادیار مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره). دریافت: 8/10/88 ـ پذیرش: 12/12/88.
E-mail: Ranjbar@Qabas.net
1. «ارهص الشئ» ای أثبته و أسّسه.
2. اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح تاج اللغة و صحاح العربیة، ج 3، ص 1042 / جمال الدین محمد بن مکرم ابن منظور، لسان العرب، ج7، ص 44/ سیدمحمدمرتضی حسینی واسطی زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج 4، ص 399/ ابن اثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ج 2، ص 282، ذیل مادة «رهص».
3. محمد علی تَهانَوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ج 1، ص 141، مدخل «ارهاص».
4. جمال الدین حلی، کشف المراد: شرح تجرید الاعتقاد، ترجمه و شرح فارسی ابوالحسن شعرانی، ص 491.
5. اسماعیل بن مصطفی حقی بروسوی، روح البیان، ج 10، ص 510.
6. جمال الدین حلی، کشف المراد: شرح تجرید الاعتقاد، ص 491.
7. نصیرالدین طوسی، تلخیص المحصَّل، المعروف بنقد المحصّل، ص 350.
8. ر.ک: محمدعلی تَهانَوی، موسوعة کشاف اصطلاح الفنون و العلوم، ج 1، ص 141، مدخل «ارهاص»؛ علی اکبر دهخدا، لغت نامه، ج 2، ص 1637، واژة « ارهاص».
9. نصیرالدین طوسی، تلخیص المحصل، المعروف بنقد المحصّل، ص 373.
10. همان، ص 350. چنانکه افزون بر دو امر خارق العادة معجزه و ارهاص که به پیامبران اختصاص دارد، چهار امر خارق العادة دیگر نیز وجود دارد : اول، کرامت: کار خارق عادتی که مقرون به کمال ایمان و تقوا و معرفت و استقامت باشد؛ یعنی از اولیای غیرانبیا صادر شود. دوم، معونت: صدور کار خارق عادت از عوام مؤمنان و اهل صلاح. سوم، استدراج: امر خارق عادتی که از کفار، مشرکان و فاسقان سر می زند. چهارم، اهانت: این امر نقطة مقابل معجزه است، به این معنا که اگر امر خارق عادت که از مدعی رسالت صادر می شود، مخالف دعوای او ـ نه موافق دعوایش ـ بود، اهانت نام دارد، مانند دعوای مسلیمة کذاب که آب دهان در چاه انداخت تا (همانند معجزة پیامبر (ص)) چاه به آب بیاید، اما چاه خشکید (دهخدا، لغت نامه، ج 2، ص 1803، ذیل واژة «استدراج»).
11. سعد الدین تفتازانی، شرح المقاصد، ج 5، ص 12 ـ13.
12. جمال الدین حلی، کشف المراد، شرح تجرید الاعتقاد، ص 491 ـ 492.
13. بقره (2 آیه) 49 و ابراهیم (14 آیه) 6.
14. مریم: 17ـ22/ همچنین رک: ابوعبدالله محمد بن عمر معروف به فخر الدین رازی، مفاتیح الغیب، ج 13، ص 528.
15. مریم (19 آیه) 24. همچنین رک: فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 6، ص 786.
16. همچنین رک: طبرسی، همان، ج 6، ص 786 ـ 787 و فخرالدین رازی، مفاتیح الغیب، ج 21، ص 527 ـ 528.
17. مریم: 30 ـ 36/ آل عمران: 46 و محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 14، ص 221 ـ 222.
18. آل عمران 37.
19. همان: 42 ـ 46.
20. فخرالدین رازی، مفاتیح الغیب، ج 14، ص 313/ ابوحیان محمدبن یوسف اندلسی، البحر المحیط فی التفسیر، ج 5، ص 105 و میرسیدعلی حائری تهرانی، مقتنیات الدُرر و ملتقطات الثمر، ج 4، ص 364 و ج 7، ص 286.
21. فیل: 1ـ 5. منابع تاریخی و تفسیری بسیاری با تفاصیل و تفاوت هایی این واقعه را گزارش کرده اند، از جمله عبدالملک بن هشام حمیری، السیرة النبویه، ج 1، ص 81 ـ 88/ محمدبن سعد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 73 ـ 74/ بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ج 1، ص 75 ـ 76 / ابن واضح یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج1، ص 252ـ 253 / محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم والملوک، ج1، ص 551ـ 557 / محمدبن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج 10، ص 409 ـ 411 / طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 10، ص821 ـ 825 / فخرالدین رازی، مفاتیح الغیب، ج 32، ص 288 ـ 289 / ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج4، ص 587 / محمدبن یوسف صالحی شامی، سُبُل الهُدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج 1، ص 214. این حادثه را از باب ارهاص و آماده سازی برای بعثت پیامبر اکرم (ص) دانسته اند.
22. ابن هشام، السیرة النبویة، ج 1، ص 195 / ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 1، ص81 و ج 3، ص 5 / بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ج1، ص 100 / ابن واضح یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 7 / طبری، تاریخ الامم والملوک، ج1، ص570 ـ 571 / علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج 2، ص 268/ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ص 196/ احمدبن حسین بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعة، ج 1، ص 92.
23. مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج 2، ص 104.
24. ابن هشام، السیرة النبویة، ص 193 ـ 194/ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج1، ص 77 ـ 78/ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج 2، ص 6/ بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج1، ص 103 ـ 106/ ابن کثیر دمشقی، البدایة و النهایة، ج 2، ص 308 ـ 309/ تقی الدین احمدبن علی مقریزی، إمتاع الاسماء بما للنبی من الاموال و الاحوال و الحفدة و المتاع، ج 4، ص 38 به بعد؛ احمد صدر حاج سید جوادی و دیگران، دائرة المعارف تشیع، ج 2، ص 85، مدخل ارهاص.
25. ابن هشام، السیرة النبویة، ص 193 ـ 194/ ابن سعد، الطبقات الکبری، ص 77 ـ 78/ بیهقی، دلائل النبوه و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج1، ص 103 ـ 106/ مقریزی، امتاع الاسماع، ج4، ص 38.
26. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج1، ص 79.
27. مقریزی، امتاع الاسماع، ج 4، ص 47/ محمدبن یوسف صالحی شامی، سُبُل الهُدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج1، ص 329.
28. صالحی شامی، همان، ج1، ص 341.
29. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج1، ص 78 ـ 79/ ابن هشام، السیرة النبویة، ص 193 ـ 194/ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج1، ص 572. همچنین آمنه هنگام فرستادن محمد (ص) نزد حلیمه، گفت : سوگند به خدا، من در تمام مدت بارداری، دشواری هایی را که زن ها در مدت آبستنی دارند، نداشتم و فرشته ای در خوابِ من آمد و گفت: به زودی پسری می آوری، پس نامش را احمد بگذار که او سرور جها نیان است. محمد (ص) هنگام تولد، با دو دستش (به زمین) تکیه زد و سر به آسمان برافراشت (ابن سعد، الطبقات الکبری، ج1، ص 120). علی بن ابراهیم قمی و شیخ صدوق نیز مشابه این خبر را آورده اند (علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج 1، ص 373/ شیح صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ص 195/ محمدبن محمد مفید، الامالی، ص 361).
30. یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 8/ محمدبن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج1، ص 580/ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ص 192 / محمدبن محمد مفید، الامالی، مجلس 48، ص 360 ـ 361، حدیث 1/ بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج 1، ص 126/ فضل بن حسن طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج 1، ص 56/ ابوالفرج عبدالرحمان بن جوزی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ج 2، ص 250/ ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج2، ص 328. شیخ صدوق، بیهقی، طبرسی و ابن کثیر، چهارده کنگره نوشته اند.
31. یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 8 / طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج1، ص 580/ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ص 192 / محمدبن محمد مفید، الامالی، ص 361/ بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج 1، ص 126/ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج 1، ص 56/ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ج2، ص 250 / ابن کثیر، البدایة النهایة، ج2، ص 328.
32. ابوجعفر محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج1، ص 580/ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ص 192/ احمد بن حسین بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج 1، ص 127/ ابوالفرج عبدالرحمان بن جوزی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ج2، ص 250/ ابوعلی فضل بن حسن طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج 1، ص 56/ یاقوت بن عبدالله حموی، معجم البلدان، ج 3، ص 179/ ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج2، ص 328. در این که چرا دریاچة ساوه خشکید با آن که به نظر می رسد این دریاچه نه همانند آتشکدة فارس مقدس بوده و نه مانند ایوان کسری متعلق به حاکمان ستمگر بوده است، یکی از محققان شواهدی بر مقدس بودن این دریاچه در آن روزگار آورده است، ر.ک : مرتضی ذکایی ساوجی، «نگاهی نو به روایت خشک شدن دریاچة ساوه»، کیهان اندیشه، ش 68، ص 190 ـ 195.
33. ـ شیح صدوق، الامالی، مجلس 48، ص 361، حدیث 1. «سماوه»، منطقه ای بین کوفه و شام است (یاقوت بن عبدالله حموی، معجم البلدان، ج 3، ص 245).
34. ابن واضح یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج2، ص 8 / طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج1، ص 580/ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ص 192 / شیخ صدوق، الامالی، ص 361/ بیهقی، دلائل النبوه و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج 1، ص 126/ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج1، 56/ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ج2، ص 250/ ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج 2، ص 328.
35. نعمان بن منذر، یکی از پادشاهان لخمی حیره (شهری در پنج کیلومتری کوفه) بوده که از سوی پادشاهان ساسانی، بر این شهر حکمرانی می کرده است.
36. تفصیل ماجرا را می توان در این منابع، پی جویی کرد: ابن واضح یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج2، ص 8 / طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج1، ص 580 ـ 581/ بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعة، ج 1، ص 127ـ 129.
37. ابن هشام حمیری، السیرة النبویه، ج 1، ص 195 و ص 203/ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج1، ص 81 ـ 82 و ص 118 ـ 119/ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 9 / طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج1، ص 572/ علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج1، ص 373.
38. یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 8 / شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ص 196/ بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعة، ج1، ص 241.
39. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 132.
40. شیخ صدوق، الامالی، مجلس 48، حدیث 1، ص 360/ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 56.
41. علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج1، ص 373 ـ 374/ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ص 197/ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج1، ص 58/ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 56 / ابن سعد نیز مشابه این گزارش را آورده است (ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 129).
42. ابن هشام حمیری، السیرة النبویه، ج 1، ص 241ـ 242. دربارة تفسیر یا تأویل آیات مربوط به رجم و رانده شدن شیاطین، رک: سیدمحمدحسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 17، ص 125/ ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج 11، ص 44 به بعد.
43. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج1، ص 132/ عبدالرحمان بن جوزی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ج 2، ص 357. ابن هشام و ابن سعد در این باره گزارش های دیگری نیز آورده اند (ابن هشام، السیرة النبویه، ج 1، ص 243/ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 132).
44. شیخ صدوق، الامالی، مجلس 48، حدیث1، ص 360/ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج1، ص 55 و 57.
45. ابن عساکر دمشقی، تاریخ مدینة دمشق، ج 3، ص 423 و ج 38، ص 336/ ابن کثیر دمشقی، البدایة و النهایة، ج 2، ص 450. صالحی شامی این گزارش را به اختصار نقل کرده است (محمد بن یوسف صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج 1، ص 350).
46. شیخ صدوق، الامالی، ص 361/ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ج 1، ص 56.
47. یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 8.
48. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 53 ـ 55/ یوسف بن حاتم عاملی، الدرّ النظیم، ص 53 ـ 55. همچنین دربارة برخی دیگر از حوادث خارق العاده، رک: مجلسی، بحارالانوار، ج 15، ص 254 به بعد.
49. ابن هشام، السیرة النبویه، ج 1، ص 199 ـ 201/ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج1، ص 573 ـ 574.
50. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج1، ص 120.
51. ابن هشام، السیرة النبویه، ج 1، ص 201/ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج1، ص 574. بلاذری، این جریان را به اختصار گزارش کرده است (بلاذری، انساب الاشراف، ج 1، ص 102 ـ 103). ابن شهرآشوب این جریان را با تفاوت هایی نگاشته است (ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج1، ص 59 ـ 60).
52. ابن هشام، السیرة النبویه، ج1، ص 201 ـ 202/ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 119/ مسلم بن حجاج نیسابوری، صحیح مسلم، ج1، ص 101 ـ 102/ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج 1، ص 574/ بیهقی، دلائل النبوه و معرفة احوال، ج 2، ص 5 ـ 8.
53. محققان معاصر این افسانه را به دلایل گوناگون مخدوش و غیرمعتبر دانسته اند، رک: سید جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم (ص)، ص 164ـ 172/ سیدهاشم رسولی محلاتی، درس هایی از تاریخ تحلیلی اسلام، ص 191 ـ 204/ محمود ابوریّه، أضواء علی السنة المحمدیة او دفاع عن الحدیث، ج 1، ص 187ـ 188/ محمد هادی یوسفی غروی، موسوعة التاریخ الاسلامی، ج1 ، ص 265 ـ 274.
54. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ج 1، ص 60.
55. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج1، ص 96 و 133/ بلاذری، کتاب جمل من انساب الاشراف، ج1، ص 105.
56. محمد بن حبیب بغدادی، المُحَبَّر، ص 78 / بلاذری، کتاب جمل من انساب الاشراف، ج1، ص 106.
57 ام ایمن، کنیز عبدالله و دایة رسول خدا(ص) که حضرت او را از پدرش به ارث برده بود. نام او «برکة» بود. در باره مقام
و منزلت این بانو نزد پیامبر (ص) همین بس که حضرت در بارة او فرموده است : «ام ایمن بعد از مادرم، مادر من بود». چون پیامبر (ص) حضرت خدیجه را تزویج کرد، او را آزاد کرد. ام ایمن پس از آزادی، با عبیدبن زید حبشی ازدواج کرد که ثمرة آن پسری به نام «ایمن» بود که در جنگ حنین شهید شد. بعدها ام ایمن با غلام حضرت خدیجه به نام زیدبن حارثه که خدیجه او را به پیامبر (ص) بخشیده بود و رسول خدا (ص) او را آزاد کرده بود، ازدواج کرد که ثمرة این ازدواج، اسامة بن زید بود. (محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج 8 ، ص ،179/ ابن عبدالبر قرطبی، الاستیعاب، ج 4، 356). در خبری آمده است که امایمن امینترین زنان نزد حضرت زهرا(س) بود (شیخ صدوق، علل الشرایع، ج1، باب 149، ص 187/ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج43، ص 204).
58. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج1، ص 133/ بلاذری، کتاب جمل من انساب الاشراف، ج1، ص 105 ـ 106.
59. بلاذری، کتاب جمل من انساب الاشراف، ج1، ص 107 / و نیز ر.ک: ابن سعد، الطبقات الکبری، ج1، ص 124.
60. ابن هشام، السیرة النبویه، ج 1، ص 218/ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 121 ـ 122/ بلاذری، کتاب جمل من انساب الاشراف، ج1، ص 105 ـ 106/ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج2، ص 33/ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ص183 و 187 ـ 188.
61. ابن هشام، السیرة النبویة، ج1، ص 225/ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 104 و 124/ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج 2، ص 35/ بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعة، ج2، ص 67.
62. رک: سیدجعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم (ص)، ج 2، ص 176ـ 181/ هاشم معروف حسنی، الموضوعات فی آلاثار و الاخبار : عرض و نقد، ص 200ـ 206/ رسولی محلاتی، درس هایی از تاریخ تحلیلی اسلام، ج 1، ص 272 ـ 280/ رسول جعفریان، نقد و بررسی منابع سیرة نبوی، مقالة «نقد و بررسی سفر پیامبر اکرم (ص) به شام»، نوشتة رمضان محمدی، ص 313 ـ 331/ غلام حسین زرگری نژاد، تاریخ صدر اسلام (عصر نبوت)، ص 187 ـ 192.
63. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج1، ص 121/ عبدالرحمان بن جوزی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ج 2، ص 268/ ابوالفتح محمد بن سید الناس، عیون الأثر فی فنون المغازی و الشمائل و السِیَر، ج 1، ص 45/ احمدبن علی مقریزی، إمتاع الاسماء بما للنبی من الاموال و الاحوال و الحفدة و المتاع، ج 4، ص 91 و ج 5، ص 63/ صالحی شامی، سُبُل الهُدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج 1، ص 388.
64. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج 2، ص 33/ بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعة، ج 2، ص25.
65. ذوالمجاز، نام بازاری از بازارهای دوره جاهلی بوده که در یک فرسنگی عرفات تشکیل میشده است (حموی، معجم البلدان، ج 5، ص 55).
66. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 121/ ابوالفرج عبدالرحمان بن جوزی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ج 2، ص 284/ مقریزی، إمتاع الاسماء بما للنبی من الاموال و الاحوال و الحفدة و المتاع، ج 8، ص 312/ ابن حجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابة، ج 7، ص 203.