تاریخ اسلام در آینه پژوهش، سال اول، شماره ، پیاپی ، 1382، صفحات -

    مغازى موسى بن عُقْبَة (متوفى 140 ه‍) / حسین مرادى‌نسب‌

    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

    مغازى موسى بن عُقْبَة (متوفى 140 ه‍)پیشگام در سیره نگاری

    حسین مرادى نسب 493

    قال زین العابدین

    «ع»: «کنّا نعلّم مغازى رسول الله کما نعلّم السورة من القرآن ؛ مابه فرزندانمان مغازى رسول خدا«ص» را مانند سوره اى از قرآن یاد مى دهیم .»

    (محمد بن یوسف صالحى شامى ، سبل الهدى و الرشاد فى سیرة خیر العباد، ج 4، ص 10)

    درآمد

    مغازى نویسى از صدر اسلام ، میان مسلمانان ِ علاقه مند به این علم رواج داشته است ؛گرچه باید گفت این علم نشأت گرفته از دانش حدیث است . برخى از محدثان افزون برحفظ روایات ،به تدوین سیره رسول خدا«ص» ـ در دوران مکه و مدینه ـ پرداختند که برخى از این نوشته ها براى ما حفظ شده و برخى دیگر به مرور زمان از بین رفته است . ازجمله مى توان به کتاب مغازى موسى بن عقبه اشاره کرد که در قرون گذشته نزد مؤلفان بوده و از بین رفته است و تنها گزارش هایى از روایات موسى در کتب سیره نگاران بهچشم مى خورد.

    موسى بن عُقبَه و ابن اسحاق در تدوین سیره نگارى ، نقش اساسى در جامعه آن روزایفا کرده اند و مى توان از نوشته هاى آن دو و دیگران به کاستى ها و نقصان ها درسیره نگارى پى برد.

    شهرت مغازى نویسى وى ، بیشتر به سبب تهیه فهرست اسامى بیعت کنندگان درعقبه ، مهاجران به حبشه و رزمندگان در جنگ ها به خصوص جنگ بدر و اُحد است و به همین جهت ، کتابش مورد اعتماد محدثان قرار گرفت . وقتى از مالک درباره کتاب مغازى سؤال مى شود، مى گوید:« بر شماست به مغازى موسى بن عُقبَه .» این سخن و سخنان دیگر محدثان ، بیانگر ارزش کتاب اوست . بر این اساس در این مقاله تلاش شده تا به معرفى موسى بن عقبه و کتابش پرداخته شود و تا حدودى شکل اصلى و هیئت کتاب مغازى موسى معرفى گردد.

    هم چنین در این مقاله هدف ، آگاهى و شناخت به کتاب مغازى موسى و مقایسه آن باکتاب هاى سیره و مغازى قبل از آن ـ مانند زهرى و عروه ـ یا معاصر وى ـ مانندابن اسحاق ـ است که مى تواند خل موجود از تحریف را تا حدودى برطرف و کاستى ها واضافه هاى آن را مشخص کند، حتى مورد ارزیابى قرار گیرد تا ارزش و اعتبار این کتابدر سیره یا مغازى مشخص شود. پس هدف در این مقاله عبارت است از:

    1. شناخت موسى بن عُقْبَه و کتاب وى ؛

    2. تأثیر پذیرى موسى بن عُقْبَه از راویان سیره ؛

    3. تأثیر گذارى کتاب وى در آثار سیره نویسان بعدى ؛

    4. گردآورى گزارش هاى موسى بن عُقْبَه در باره حضور صحابه ـ در هجرت به حبشه و مدینه ، پیمان عقبه ، شرکت در غزوات و جنگ ها ـ تا حد امکان .

    این مقاله تلخیص تحقیقى گسترده از این نگارنده مى باشد. که امید است به صورت کتاب عرضه شود.

    1ـ شناسایى منابع در باره موسى بن عقبه

    به منابعى که در باره موسى بن عقبه بحث کرده اند مى توان به روایات منتخبى اشاره کردکه از وى بر جاى مانده است که خطیب بغدادى روایت کرده و سلسله سند آن را به برادرزاده اش اسماعیل بن ابراهیم رسانده است 494 همین متن را ابن قاضى شهبه تهذیب ومستشرق آلمانى ، «زاخاؤ» در سال 1904 میلادى ، قطعه اى از مغازى موسى بن عقبه را باترجمه آلمانى منتشر کرده است 495. مستشرق دیگرى به نام «شاخت » آن قطعه را در سال 1954 میلادى تدریس کرد و با انکار وجود آن گفت : این قطعه هیچ ارزش علمى ندارد وبه کتاب ابن عقبه ملحق شده است . «اعظمى » در کتاب دراسات فى الحدیت النبوى قول «شاخت » را رد کرد.

    «مشهور حسن سلمان » بر احادیث منتخبة من مغازى موسى بن عقبه تالیف ابن قاضى شهبه تعلیق زده و خطاهاى «زاخاؤ» و «شاخت » را متذکر شده و با ادله اى قوى آن را رد کرده است .

    صاحب المغازى الاولى و مؤلفوها در باره موسى بن عقبه و مغازى آن سخن گفته است .

    اکرم ضیاء عُمَرى مقاله اى تحت عنوان «موسى بن عقبه أحد الرواد فى کتابة السیرة النبویة » و محمد باقشیش به راهنمایى اکرم ضیاء عمرى پایان نامه خود را در باره کتاب مغازى موسى بن عقبه نوشته اند و پایان نامه اخیرى به صورت کتاب «المغازى لموسى بن عقبه در سال 1996 میلادى نشر یافته است .

    هم چنین «جمشید احمد ندوى » مقاله اى تحت عنوان المغازى لموسى بن عُقبَة درمجله البعث الاسلامى (1998 م ) نوشته است .

    وى در سلسله مقالات خود در این مجله به پژوهش و تحقیق در باره شخصیت موسى بن عقبه و کتاب مغازیش پرداخته است .

    مارسدنس جونس در مقدمه «مغازى واقدى »؛ یحیى بن معین (م . 233 ه‍) درتاریخش و ابن شاهین (م . 385 ه‍) در تاریخ سماء الثقات گفته اند: «موسى بن عُقْبَه لیس به بأس »، و عجلى (م . 261 ه‍ ) در «تاریخ الثقات » نام او را ذکر کرده است .

    خلیفه بن خیاط (م . 240 ه‍) در تاریخش به سال وفات ابن عقبه ، و در کتاب «الطبقات »موسى و برادرانش را در طبقه پنجم از تابعان مردم مدینه قرارداده است . بخارى (م . 256ه‍) در کتاب «التاریخ الکبیر» در شرح حال ابن عقبه چند نفر از استادان و شاگردانش رانقل کرده است . رازى (م . 327 ه‍) در کتاب «الجرح و التعدیل ». شیخ طوسى (م . 460 ه‍)در «رجال الطوسى » موسى بن عقبه را از اصحاب امام صادق (ع ) ذکر کرده ، و تفرشى (م .1015 ه‍) در «نقد الرجال » همین مطلب را تایید کرده است .

    ابن عساکر (م . 571 ه‍) در کتاب «تاریخ مدینه دمشق » از شرح حال او به تفصیل پرداخته است . مزى (م . 742 ه‍) در «تهذیب الکمال فى اسماء الرجال » شرح حال موسى بن عقبه را به تفصیل از کتاب هاى قبلى و بعدى آورده است . وى بیش از سى تن ازاستادان و از شاگردانش را نام برده و اخبارى در ثقه بودن او و کتابش ذکر کرده است . وى افرادى از صحابه را که ابن عقبه آنان را درک کرده ، نام برده است .

    ذهبى (م . 748 ه‍) در «تاریخ الاسلام » در بخش حوادث (سال 141 ـ 160) شرح حال موسى بن عقبه را به اختصار و در کتاب «سیر اعلام النبلاء» به تفصیل پرداخته است .هم چنین ذهبى در کتاب هاى «دول الاسلام »، «العبر فى تاریخ من غَبَر»، «میزان الاعتدال فى نقد الرجال »، «تذکرة الحفاظ » و «الکاشف فى معرفة من له روایة فى الکتب الستة » و یافعى (متولد 768 ه‍) در «مرآة الجنان و عبرة الیقظان » شرح حال ابن عقبه را به اختصار آورده اند.

    ابن حجر عسقلانى (متولد 852 ه‍) در کتاب «تهذیب التهذیب » و «تقریب التهذیب »به شرح حال وى پرداخته و بعضى از استادان و شاگردانش را ذکر و ابن عماد حنبلى (متولد 1089 ه‍) در «شذرات الذهب فى اخبار من ذهب » در باره ابن عقبه سخن گفته است .

    از معاصران که درباره موسى بن عقبه 496 شرح حالى در کتاب هاى خود نوشته اند،عبارتند از «تاریخ التراث العربى » از فؤاد سزگین ؛ «العلام » از زرکلى ؛ «المغازى الولى ومؤلفوها» از هورویتز؛ «مغازى رسول الله لعروة بن الزبیر» از اعظمى ؛ «التاریخ والمورخون » از مصطفى شاکر؛ «سیرت رسول الله » از قاضى ابرقوه به تصحیح و مقدمهاصغر مهدوى .

    2ـ سیره نویسى پیش از موسى بن عقبه

    بعضى ، نخستین سیره نویس را عروة بن زبیر مى دانند که درباره مغازى تألیف داشته است .497 واقدى او را «أوّل مَن ْ صنف ّ فى المغازى » و بعضى زهرى را نخستین مغازى نویس دانسته اند.498 طبرى درباره او گفته است :«کان محمد بن مسلم الزهرى مقدماً فى العلم المغازى رسول الله9.499 به هر حال کسانى قبل از موسى بن عقبه به جمع آورى احادیث پیامبر و داشتن اطلاعاتى در باره سیره حضرت مشهور بوده اند که هورویتز وفؤاد سزگین فهرست آنان را آورده اند که نام برخى از آنان ذکر مى شود:

    سهل بن ابى خَیثَمه (متولد 41 ه‍)؛ عروة بن الزبیر (متولد 94 ه‍)؛ عُبَیدالله بن کعب (متولد 97 ه‍)؛ عامر بن شَرَاحِیل الشعبى (متولد 103 ه‍)؛ ابان بن عثمان (متولد 96 یا105 ه‍)؛ عاصم بن عُمَر بن قَتَاده (متولد 120 ه‍)؛ابن شهاب زهرى (متولد 124 ه‍): ابواسحاق السبیعى (متولد 127 ه‍)؛ عبدالله بن ابى بکر (متولد 130 یا 135 ه‍)؛ یزید بنرَوْمان اسدى (متولد 130 ه‍) و ابوالسود، محمد بن عبدالرحمن بن نوفل (متولد 131 ه‍).

    3ـ شرح حال موسى بن عُقْبَة بن ابى عیاش

    در باره اجداد وى منابع ، اطلاعاتى به دست نداده و تنها این خاندان ، همراه با خانواده ابوحَبِیبه از موالیان آل زبیر به شمار آمده اند. در نتیجه این دو خانواده با هم آشنا شده ودختر ابوحبیبة به ازدواج فرزندابوعیاش به نام عُقبه درآمد و ثمره آن ، سه فرزند به نام ابراهیم ، محمد و موسى شد.500 نسب شناسان براى فرزندان عُقْبَة به جز ابراهیم که دوفرزند به نام اسماعیل و اسحاق داشته ،501 اولادى ذکر نکرده اند. تاریخ تولد آنان ، مانندتاریخ مرگشان مشخص نبوده ؛ بلکه تنها مرگ ابراهیم را زودتر از موسى ذکر کرده اند.502

    مصعب بن عبدالله زبیر گوید: هر سه برادر در مدینه از جایگاه علمى خاصى برخوداربودند. واقدى در باره آنان مى گوید در مسجد رسول خدا(ص ) کرسى تدریس داشتند واز فقیهان مدینه به شمار مى آمدند.503

    تاریخ تولد موسى بن عُقبة مکنى به ابو محمد روشن نیست ، ولى گفته اند که در سال 68 هجرى ، عبدالله بن عمر را در سفر حج دیده است .504 طبعاً او در آن زمان نوجوانى بیش نبوده است . در این باره از خود وى پرسیده اند: آیا کسى از صحابه را دیده اى ؟ ویجواب داد: در سالى که نَجدِه حَرُورى در مناسک حج بود، من هم بودم و این در زمانیبود که ابن عمر در مکه بود.505

    موسى بن عقبة ، بعضى از صحابى و تابعین در مدینه ؛ مانند جابر بن عبدالله ،سهل بن سعد و عبدالرحمن بن عمر را درک کرده و به همین دلیل ، او را در شمار صغارتابعین ذکر کرده اند.506

    وى در مدینه از محضر بزرگان و مشایخ عصر خود بهره علمى برد و از دست نوشته هاى ابن عباس استفاده کرد. مى گویند: کتاب هاى ابن عباس با بار شتر حملمى شد که نشان از فراوانى دست نوشته هایش دارد که نزد کُرَیب مولى ابن عباس بوده وکریب ، آن مجموعه از دست نوشته ها را در اختیار موسى بن عقبه قرار داده است .507 وى توانست از این موقعیت به دست آمده ، دست نوشته هاى ابن عباس را مطالعه کند؛ اگرچه روشن است که ابن عباس جایگاهى مشخص در علم تفسیر دارد. موسى در جلسه هاى علمى مشایخ بزرگ خود، مانند زهرى حضور یافته و نزد آنان زانوى ادب به زمین نهاد.508وى در سال 141 هجرى دیده از جهان فرو بست .509 مرگش پیش از قیام محمد بن عبدالله بن حسن (نفس زکیه ) بوده است .510

    جایگاه موسى بن عقبه در سیره نگارى

    موسى بن عقبه افزون بر محدث بودن به تألیف مغازى همت گماشت . ذهبى گفته است که او در سن پیرى به نوشتن مغازى روى آورد. مغازى وى ، مورد اعتماد محدثان قرارداشت که به اقوال محدثان در جاى خود اشاره مى شود.

    مهارت وى بیشتر در فراهم آوردن فهرست افراد مهاجران به حبشه و شرکت مجاهدان در صحنه هاى نبرد در مدینه تجلى یافت . او چهارچوب سیره را از استادش زهرى گرفته 511 که پایه استوارى براى تدریس در مغازى بوده است ؛ بنابراین اصل و اساس مغازى موسى بن عقبه از روایات زهرى و عروه است . با این وصف ، وى از پیشگامان دردانش مغازى مى باشد. مغازى وى اگرچه بر استادش زهرى متکى بوده ؛ ولى برخى منکرشنیدن روایت موسى از استادش زهرى شده اند512 که این حرف قابل خدشه است ؛ زیراموسى بن عقبه روایاتى را از زهرى نقل کرده که این اِسناد در کتاب هاى سیره دیده مى شود.

    کتاب مغازى موسى بن عقبة به وسیله نوه اش ، اسماعیل بن ابراهیم بن عقبه روایتشده است ؛ بنابراین عروه ، زهرى و موسى بن عقبه هر یک در زمان خود در تطور سیره ومغازى دست داشته و محدوده و خطوط اصلى سیره را براى مؤلفان بعد از خودمشخص کرده اند. بخش هایى از مغازى موسى بن عقبه را بیهقى در «دلائل النبوه »؛ابن سیدالناس در «عیون الثر»؛ ابن کثیر در «البدایة و النهایة » و دیگران آورده اند که اهمیت آن را مى رساند.

    وى با ابن اسحاق هم عصر بود و اخبارش با نقل هاى ابن اسحاق اختلاف دارد درحالى که زهرى استاد هر دوى آنها بوده است . اختلاف در نقل ها نشان دهنده آن است که تحقیقات شخصى آنان در نقل مطالب درست در نزدشان ، نقش اساسى در شکل گیرى سیره نگارى داشته است .

    4ـ استادان و شاگردان موسى بن عُقْبَه

    از عوامل مؤثر در شخصیت علمى هر فرد، استاد اوست . شاگرد، رفتار و گفتار استادخود را الگو قرار مى دهد و در نتیجه ، ارتباط عاطفى میان آن دو برقرار مى شود و همین ،سبب انتقال دانش استاد به شاگرد مى تواند باشد. ابن خلدون گوید: «بشر معارف واخلاقش را از استاد مى گیرد؛ یعنى برخوردها، روش ها و فضایل و رذایل را از طریق علم ،گاهى از طریق حکایت کردن و گاهى از طریق تعلیم و برخورد مستقیم کسب مى کند».513این صفات مستقیماً در روحیات فرد تأثیر مى گذارد. اکنون شرح حال بعضى از مشایخ موسى بن عقبه بیان مى شود. مزى ، مشایخ او را 36 نفر ذکر کرده است که به معرفى چندتن از آنان اشاره مى شود:

    1ـ اسحاق بن یحیى بن ولید: از زندگى او اطلاع چندانى در منابع موجود نیست . وى از مردم مدینه بوده و ابن حبّان در کتاب «ثقات » نام او را ذکر کرده است . بعضى از علماى رجال ، نیاى او را به اسحاق بن ولید بن عباده رسانده اند.

    بخارى ، احادیث اسحاق را «معروف » و ابن عدى آنها را «غیرمحفوظ » دانسته و تنهاموسى بن عُقبه از او روایت کرده است . اسحاق در سال 131 هجرى کشته شد.514

    2ـ أبو زناد(متولد 132 ه‍) از موالى رَملة بنت شیبه (همسر عثمان بن عفان ) بود. درزمان حیات ابن عباس در سال 67 هجرى متولد شد. وى مراحل ترقى را در مدینه طى کرد و در ردیف بزرگان تابعین مردم مدینه ؛ مانند زهرى ، یحیى بن سعید انصارى وبکیر بن عبدالله قرار گرفت . محدثان با الفاظى هم چون فقیه ، حافظ ، صاحب فتوا، ثقه ، صالح الحدیث ، حجت ، کثیرالروایة و صاحب کتاب و سُنّت او را وصف کرده اند. وى در علوم مختلف تبحر داشت و طالبان علم که حدود سیصد نفر بودند، در مجلس درس او شرکت مى کردند و از وى بهره علمى مى بردند. ابوزناد نزد علماى رجال ، آگاه ترین افراد زمان خودبود. وى از این لحاظ که کاتب بنى امیه بود، مورد توثیق برخى علماى رجال قرار نگرفت .515

    3ـ أبوعبدالله ، عکرمة (متولد 105 ه‍) گوید در حدود چهل سال به دنبال کسب دانش بودم ؛ در حالى که ابن عباس در مدینه فتوا مى داد. محدثان با القابى مانند علامة ، حافظ ،مفسر، حِبرالمة و أفقه او را ستوده اند. عکرمه ، آگاه ترین مردم به سیره و مغازیپیامبر«ص» بود. حدود سیصد نفر از او روایت کرده اند که هفتاد نفرشان از تابعین بوده اند.او به اتهام طرف دارى از خوارج ، مورد انکار بعضى از محدثان قرار گرفت و در سال 105هجرى در هشتاد سالگى درگذشت . مرگ وى با مرگ کُثَیّر عزّه همزمان بود و مردم در آن روز مى گفتند: فقیهى بزرگ و شاعرى توانا درگذشت .516

    4ـ عَلْقَمَة بن وَقّاص اللیثى در زمان حیات رسول خدا(ص ) به دنیا آمد. ابن سعد او رادر طبقه دوم تابعین مردم مدینه ذکر کرده است . وى نزد محدثان ، مانند نسائى و عجلى توثیق شده و با الفاظى مانند ثبت و نبیل او را مدح کرده اند. وى در خلافت عبدالملکمروان در هشتاد سالگى داشت ، درگذشت .517

    شاگردان موسى بن عقبه

    مزى ، تعداد شاگردان او را حدود 38 نفر ذکر کرده است .518 که به شرح حال دو تن ازشاگردان موسى بن عُقبه اشاره مى شود:

    1ـ اسماعیل بن ابراهیم بن عُقبه (متولد 169 ه‍) برادر زاده موسى بود. وى مغازیعمویش را گزارش کرده است .519

    2ـ أبوعبدالله ، سفیان ثورى (متولد 161 ه‍) در طبقه ششم از تابعین مردم کوفه قرارداشت . سفیان بن عُیَینة او را یکى از سه نفر از اصحاب حدیث در عصر خود دانستهاست . وى نزد محدثان توثیق شده و او را با القابى مانند «شیخ الاسلام ، امام ، أحد الئمه ،عابد، فقیه ، مأمون ، کثیر الحدیث ، حجة ، امام الحفاظ ، مجتهد، ثبت و زاهد ستایش کرده اند. زید بن الحباب مى گوید: وى على (ع ) را بر عثمان برترى مى داد.

    5ـ علت تألیف مغازى

    موسى بن عقبه ، سبب تألیف کتابش را اتهام به شُرَحبیل بن سعد ذکر کرده است . ابراهیم بن منذر به نقل از سفیان بن عُییَنة گوید: شُرَحبیل آگاه ترین افراد به مغازى و بدریون بود.به جهت نیاز مالى ، اگر کسى به او چیزى نمى داد حضور پدرش را در بدر انکار مى کرد520یا براى افرادى که در بدر حاضر نبودند، سابقه حضور درست مى کرد. به همین دلیل کتابش از چشم مردم افتاد.521

    ابراهیم بن منذر گوید: براى محمد بن طلحة بن الطویل که کسى آگاه تر از او به مغازى نبود، این سخن را گفتم . وى گفت : شرحبیل مغازى را مى دانست ؛ ولى او متهم بود که نام کسانى را از جمله بدریون ذکر کرده که در بدر حاضر نبودند یا کسانى را که در جنگ اُحدکشته نشده و کسانى را که در هجرت به حبشه یا مدینه حضور نداشته اند، به عنوان شهدا یامهاجران آورده است ؛ به این دلیل ، مغازى او از چشم مردم افتاد. وقتى موسى بن عُقْبَه وضع را چنین دید؛ با این که سنش زیاد بود، به نوشتن نام حاضران در بدر و اُحد و مهاجران حبشه و مدینه اقدام کرد و در این باره چیزى نوشت ؛522 به همین جهت مغازى وى از اعتبار و اهمیت خاصى برخوردار شد و مورد توجه محدثان و سیره نویسان بعد از خودش قرار گرفت .

    مالک بن انس در باره اهمیت این کتاب مى گوید: کسى که نامش در کتابموسى بن عقبه آمده ، در بدر حضور داشته و کسى که نامش در کتاب وى نیست ، در بدرحضور نداشته است .523

    6ـ نسخه مغازى موسى بن عُقْبَة

    اطلاعات به دست آمده از منابع نشان مى دهد که نسخه مغازى موسى بن عُقْبَه تا اواخرقرن نهم هجرى موجود بوده است . سیره نویسان از چگونگى از بین رفتن کتاب ، اطلاعى به دست نداده اند.

    به هر روى ، کتاب مغازى موسى به استناد کتاب هاى تاریخى و تراجم موجود بوده وآنان در کتاب هاى خود از مطالب کتاب موسى اخذ و حتى گاهى به وجود کتاب نزدشانتصریح کرده اند. ابن جحر به وجود چندین نسخه از مغازى موسى بن عقبه در کتابش اشاره کرده است .524 کوشیده شد تا در آثار سیره نویسان بعد از موسى بن عقبه ، روایات اودر کتاب ها بررسى شود.

    بعضى گفته اند که «ألُویْس ْ سبِرِز» در دمشق نسخه اى یافته است ؛ ولى حسین نصارمى گوید: ما نتوانستیم آن را ببینیم .525

    7ـ روش موسى بن عُقْبَة در مغازى

    وى روش اهل حدیث را در کتاب خود برگزیده است . اکنون به روش هاى موسى بن عقبه که در منابع تاریخى و سیره از او گزارش شده ، اشاره مى شود.

    الف ) وى در مدینه تربیت یافته و تحت تأثیر روش محدثان بوده و مانند آنان ، اسنادروایات خود را آورده است . روش وى در کتاب هاى صحاح و روایى به روشنى دیده مى شود.

    وى همین روش را در روایات تاریخى دنبال کرده و به سبب اعتماد به استادش زهرى ، سند را به او رسانده و از آن پس ، سلسله سند خود را نیاورده است ؛ اگرچه دربعضى موارد، سلسله سند را تا راوى آخر یادآور شده است .

    اسناد موسى بن عقبه به طریق ارسال و سناد ارایه شده است . براى نمونه در ارسال سند گفته است :... موسى بن عقبه عن ابن شهاب ؛526 موسى بن عقبه عن أبى حبیبة . حتى ذهبى در باره ارسال روایات موسى بن عقبه به داورى نشسته و آنها را تایید کرده و گفته است : «مرسلها جیدة »؛527 یعنى مرسل هاى مغازى موسى بن عقبه قابل اعتنا است . مثلا درمسند گفته است : «موسى بن عُقبة عن أبى اسحاق عن عاصم بن ضمرة عن على (ع )»528 یا«موسى بن عقبة قال : حدثنى سالم عن ابن عمر»؛529 یا «قال موسى بن عقبه ، قال ابن شهاب ،قال عروة بن الزبیر».530 حتى ذهبى گفته است : «وقع لنا حدیثه عالیاً».

    ب ) وى در مغازى ، اسامى افرادى که در هجرت به حبشه یا مدینه و یا در غزوات پیامبر(ص ) به ویژه غزوه بدر و أحد حضور داشته اند، ذکر کرده ؛ حتى کسانى را که درغزوات خلفاى نخستین شرکت داشته و به شهادت رسیده اند، یادآور شده است .

    ج ) وى در برخى موارد، انساب شرکت کنندگان را آورده است . براى مثال مى گوید:«من النصار من الخزرج من بنى زید بن ثعلبة بن غنم : مسعود بن أوس بن زید بن أصرَم » یا«من النصار ثم من بنى البیت ثم من بنى عبدالشهل : الحارث بن خزمة حلیف لهم ».531

    د) وى گاهى اختلاف در اسم و نسب را نیز آورده است ؛ مثلاً مى گوید: «سُوَیبِق بن حاطب بن قیس و قال غیره : سَبیع بن حاطب بن قیس »؛ یا «عُمَیر بن مَعبَد بن الزعروقال ابن اسحاق : عمرو بن معبد بن الزعر»532.

    ه‍) وى درکتاب مغازى اش به اشعار و ابن اسحاق در سیره اش به آنها زیاد تمسک کرده اند.

    و) وى تفسیر بعضى از آیات را بیان کرده است .

    ز) او سیر حوادث و غزوات پیامبر(ص ) را به صورت سال شمار یا رعایت تسلسل تاریخى حوادث نگاشته است 533. در مغازى موسى بن عقبه ، زمان و ترتیب حوادث لحاظ شده است .534 اکرم ضیاء العُمَرى در باره روش موسى بن عقبه مى گوید وى در کتابش ،عنصر زمان را در نظر گرفته و محتویات کتابش بر اساس زمان مرتب شده است .535 وى افزون بر جنگ هاى پیامبر و حوادث دیگر به تاریخ خلفاى نخست و امویان نیز پرداخته است .536

    8ـ مقایسه مغازى موسى بن عقبة با سیرة ابن اسحاق

    مغازى موسى و سیره ابن اسحاق در اکثر موارد مشابهت دارند و گاهى مى توان نقل بعضى از اخبار را از بعض دیگر پى گیرى کرد؛ زیرا هم زمانى ابن اسحاق با وى و مقایسه آن دو در تکمیل مباحث ، کمک شایانى مى کند تا دیدگاه هاى هر یک را به دست آوریم .

    آن دو از نسل سوم علماى مدینه و از شاگردان زهرى بوده و در باره سیره و مغازى پیامبر(ص ) کتابى تدوین کرده اند. کتاب ابن اسحاق ، چهار چوب کاملى از سیره رسول خدا(ص ) را ترسیم کرد. وى آن را از استادش زهرى گرفته بود. شاید با کمى بررسى بتوان گفت که اساس مغازى ابن اسحاق احادیث عروه ، زهرى ، عاصم بن عمر بن قتاده وعبدالله بن ابى بکر بود که از مغازى نویسان زمان خود بوده اند.537

    مغازى موسى بن عقبه نسبت به مغازى ابن اسحاق از قدمت بیشترى برخودار است .مالک بن انس در باره بهترین کتاب مغازى ، مغازى موسى بن عقبه را معرفى کرده است .در عین حال ، این کتاب نسبت به کتاب ابن اسحاق کوچک و کم حجم مى باشد؛ ولى بنا به ادلّه اى نامعلوم ، کتاب وى ، مانند کتاب مغازى ابن اسحاق شهرت پیدا نکرد، بلکه در اثرگذشت زمان از بین رفت ؛ البته مى توان موارد مشابهت نصوص و موارد اختلاف بین آندو را از کتاب هاى سیره مشخص کرد که در ذیل به آن مى پردازیم.

    الف ) مشابهت نصوص دو کتاب

    نمونه هایى از عبارت ابن اسحاق و موسى بن عُقبَه که مشابهت دو نص را نشان مى دهد ودر منابع مختلف آمده است چنین است :

    1ـ «حدّثنا یونس بن بکیر عن ابن اسحاق ، نذکر القصتین (هجرت به حبشه و غرانیق 538)بمعنى موسى بن عقبة ».539

    2ـ «حدّثنا یونس بن بکیر عن ابن اسحاق ... ثم ذکر قصة ابى طالب معهم و ما جرى بینهم فى نقض الصحیفة ، بمعنى ما روینا عن موسى بن عقبة و أتم ّ منه ».540

    3ـ «هکذا ذکر موسى بن عقبة عن ابن شهاب قصة النصار فى الهجرة الولى و ذکرهاابن اسحاق عن شیوخه اتم ّ من ذکره ».541

    4ـ «یونس بن بکیر عن ابن اسحاق انّه ذکر اسامى من خرج من اصحابرسول الله(ص ) الى المدینة أتم ّ من ذکر موسى بن عقبة ».542

    5ـ موسى بن عقبة عن ابن شهاب : «فذکر قصة عبدالله بن جحش بمعنى مامضى (ابن اسحاق و عروة ) لاّ أنّه قال : فتخلّف رجلان و لم یذکر ضلال البعیر...».543

    6ـ و ذکر موسى بن عُقبَة رؤیا عاتکة کنحو من سیاق ابن اسحاق .544

    7ـ «ثم ذکر ابن اسحاق و موسى بن عقبه ابیاتا...».545

    8ـ وصیت نجاشى به فرزندش : «ذکره (موسى بن عقبه ) مختصراً و سیاق ابن اسحاق أحسن و أبسط ؛ و الذى وقع فى سیاق ابن اسحاق أنّما هو ذکر عمرو بن العاص و عبدالله بن ربیعة ، والّذى ذکره موسى بن عقبه ... عمرو بن العاص و عمارة بن الولید بن المغیرة ».546

    9ـ سفر رسول خدا(ص ) به طائف : «قد ذکر موسى بن عقبة نحواً من هذا السیاق (ابن اسحاق ) لاّ أنّه لم یذکر الدعا و زاد...».547

    10ـ بئر معونه : «ذکر موسى بن عُقبَة عن الزهرى نحو سیاق محمد بن اسحاق ».548

    11ـ بدر دوم : «قد ذکر موسى بن عقبه عن الزهرى و... ثم ّ ذکر نحو سیاق ابن اسحاق فى خروج ابى سفیان الى مجنة ».549

    12ـ در باره غزوه بنى قریظه : «کذا ذکره محمد بن اسحاق فى مغازیه فى مثل سیاق موسى بن عقبة عن الزهرى ».550

    13ـ مقتل بو رافع یهودى : «قد ذکر موسى بن عقبة فى مغازیه مثل سیاقمحمد بن اسحاق ».551

    14ـ خروج پیامبر(ص ) از مکه بعد از عمره قضاء: «ذکره موسى بن عقبة ، و کذلکذکره ابن اسحاق ».552

    15ـ متخلفان در تبوک: «قد ذکر عروة بن الزبیر و موسى بن عقبة قصة أبى خیثمة بنحومن سیاق محمد بن اسحاق ».553

    ب ) اختلاف نصوص

    ابن اسحاق در کتاب سیره خود از موسى بن عقبه روایت نقل نکرده است . در مقایسه بین روایات آن دو، به کاستى ها و افزودنى هایى در سیره که گاهى به سبب علایق قبیلگى ومسایل سیاسى و اجتماعى آن روز، کم یا زیاد مى شده است ، مى توان پى برد. به چندنمونه از موارد اختلاف بین مغازى موسى بن عقبه و سیره ابن اسحاق اشاره مى شود؛اگرچه سیره ابن اسحاق در اصل مفصل تر و پرحجم تر از مغازى موسى بن عقبه بوده است .

    1. در مغازى موسى بن عقبة درباره بیعت عقبه دوم آمده است : «ثم ّ حج ّ العام المقبل من النصار سبعون رجلاً؛ منهم أربعون رجلاً من ذوى أسنانهم و ثلاثون من شبابهم ،أصغرهم عقبة بن عمرو بن ثعلبة و...»؛554

    ولى در سیره ابن اسحاق چنین آمده است : «حتى اجتمعنا فى الشعب عند العقبة ونحن ثلاثة و سبعون رجلاً و معنا أمرأتان من نسائنا...».555

    2. موسى بن عُقبَه ، کاتب صحیفه قریش را هشام بن عمرو بن حارث عامرى 556ذکرکرده ؛ در حالى که ابن اسحاق ، او را منصور بن عکرمه 557 دانسته است .

    3. موسى بن عُقْبَه درباره سریه حمزه مى گوید: «أوّل یوم التقى فیه المسلمون والمشرکون فى قتال »558 و در سیره ابن اسحاق آمده : «لم یکن بینهم قتال ».559

    4. موسى بن عقبة ، تعداد بدریون از اوس و «مَن ْ ضَرَب َ له بسهمه و اجره »560 را 63 نفرو ابن اسحاق ، 61 نفر561 ذکر کرده است .

    5. در باره شش نفر از افرادى که در قتل ابو رافع ، سَلاّم بن أبى الْحُقَیق شرکت داشته اند، تنها نام اسعد بن حرام را آورده ؛562 ولى ابن اسحاق 563 نام آن یک نفر را هم ذکرنکرده است .

    6. با مراجعه به کتاب هاى الطبقات الکبرى ، الاستیعاب و الاصابه مى توان به اختلاف در باره افرادى که در جنگ هاى پیامبر شرکت داشته یا نداشته اند، پى برد که گاهى موسى بن عقبه ، نام فردى را نیاورده و ابن اسحاق آن را ذکر کرده یا موسى بن عقبه او رادر فلان جنگ شهید مى داند و ابن اسحاق ، همان فرد را در جنگ دیگر از شهدامى شمارد. گاهى اختلاف بر سر اسم یا نسب فرد و مواردش بسیار است . در اینجا براى نمونه چند مورد ذکر مى شود:

    الف ) خُنَیس بن حذافة که ابن اسحاق او را در هجرت دوم به حبشه ذکر کرده ؛ ولیموسى بن عقبه ذکر نکرده است .564

    ب ) سائب بن عثمان که ابن اسحاق ، حضور او را در جنگ بدر یادآور شده ؛ ولى موسى بن عُقْبه ذکر نکرده است .565

    ج ) قتاده بن النعمان که ابن اسحاق در سیره از حضور او در بیعت عقبه دوم یاد نکرده ؛ولى موسى بن عقبه آن را ذکر کرده است .566

    د) انیس بن قتاده که ابن اسحاق او را با همین نام ذکر؛ ولى موسى بن عقبه به نام «لیاس » ذکر کرده است .567

    موارد دیگرى را مى توان با مراجعه به کتاب هاى تراجم ، سیره ، انساب و تاریخى مشخص کرد. به روایت یونس بن بکیر، ابن اسحاق در سیره اش ، حدیث انذار568 وفرزندان حضرت فاطمه زهرا«س» از جمله محسن را ذکر،569 ولى از امام باقر(ع ) اخبارى بیان کرده است . ابن اسحاق در سیره ، نقش حضرت على (ع ) در جنگ ها را کم وبیش یادآور شده ؛ به همین دلیل به او نسبت تشیع داده اند؛ ولى در بررسى هایى که از روایات موسى بن عُقْبَه در سیره نبوى شد، وى کمتر به فداکارى حضرت على (ع ) پرداخته و دربسیارى از موارد اشاره نکرده است .570

    ج ) نصوصى از مغازى موسى که در سیره ابن اسحاق نیست

    1ـ سخن ابو عامر فاسق در جنگ احد بعد از شهادت فرزندش حنظله : «ذکرموسى بن عقبه أن ّ أباه ضرب برجله فى صدره و قال ذنبان أصبتهما و لقد نهیتک عن مصرعک هذا و لقد والله کنت وصولاً للرحم براً بالوالد».571

    2ـ صحابه اى که در جنگ بدر یا احد حضور داشته یا نداشته اند یا مواردى که در اسم یا نسب آنها اختلاف است ؛ براى مثال : ذکر موسى بن عقبه فى کتابه سلیط بن عمرو شهدبدراً و لم یذکر ذلک غیره .572 شهد وهب بن سعد بدراًفى روایة موسى بن عقبة ...،و لم یذکره محمد بن اسحاق فى کتابه فى من شهد بدراً.573

    3ـ موسى بن عقبه ، حدیث أبوبصیر و ابوجندل را مفصل تر از ابن اسحاق ذکر کرده وابن اسحاق بعضى از قسمت هاى آن را ندارد.574

    4ـ نام زنانى که روز فتح اسلام آوردند و با حضرت بیعت کردند: «لما کان یوم الفتح ،أسلمت هند بنت عتبة ، و أسلمت أُم ّ حکیم بنت الحارث بن هشام امرأة عِکرمة بن أبى جهل و أسلمت امرأة صفوان بن أمیّة ، البغوم بنت المعذّل من کنانة و أسلمت فاطمة بنت الولیدبن المغیرة و أسلمت هند بنت منبّة بن الحجاج ...».575

    5ـ فرار حُوَیطب بن عبدالعزّی َ هنگام فتح مکه و أمان دادن ابوذر به او: «لمّا کان یوم فتح مکه هرب حویطب بن عبدالعزى حتى انتهى الى حائط عوف فدخل هناک و خرج أبوذر لحاجته و کان داخله ، فلمّا رآه هرب حویطب فناداه ابوذر: تعال ، أنت آمن !...».576

    6ـ در جنگ مؤته : «... فهذا السیاق فیه فوائدٌ کثیرة ٌ لیست عند ابن اسحاق و فیه مخالفة لما ذکره ابن اسحاق من أن ّ خالد نّما حاش بالقوم حتى تلخصوا من الروم و عربالنصارى فقط و موسى بن عقبة و الواقدى مصرحان بنّهم هزموا جموع الروم و العرب الذین معهم ».577

    7ـ ذکر مکان هایى از مدینه تا مکه که حضرت براى رفتن به حج و عمره در آنها نمازگزارده است 578 و نیز موارد دیگر.

    9ـ مغازى موسى بن عقبه از دیدگاه علماى رجال

    کتاب مغازى موسى از قدیم ، نزد محدثان از جایگاه رفیعى برخوردار بود و آن را بهترین و درست ترین کتاب سیره یاد کرده اند. مالک بن انس در باره بهترین (کتاب ) مغازى گوید:«علیکم بمغازى موسى بن عُقْبَة ؛ فنّه ثقة .»579 در نقل دیگر آمده است که گفت : «علیکم بمغازى الرجل الصالح موسى بن عقبة ؛ فنّها أصح ّ المغازى .»

    نیز مالک بن انس گوید: «علیکم بمغازى موسى ، فانّه رجل ٌ طلبها على کِبَر السّن لیقیّدمَن ْ شَهِدَ مع رسول الله(ص ) و لم یُکثّر کما کثّره غیره .» ذهبى تصریح کرده که این عبارت مالک ، کنایه و تعریضى به سیره ابن اسحاق است که ابن اسحاق مطالبى به سیره افزوده که احتیاج به تنقیح و تصحیح دارد. هم چنین ذهبى گفته است که مغازى موسى بن عقبه در یک کتابچه بوده که آن را شنیده و اغلب مطالب آن درست است .580

    ابوبکر بن أبى خَیثَمة از قول یحیى بن معین مى گوید: کتاب موسى بن عُقبه که اززهرى روایت کرده ، درست ترین کتاب ها است .581

    احمد بن حنبل مى گوید: «علیکم بمغازى موسى بن عُقبة ؛ فنّه ثقة . قرأت مغازى موسى بالمِزّة 582 على أبى نصر الفارسى »583؛ بر شما باد توجه به مغازى موسى بن عقبه .مغازى موسى بن عقبه را در مزّه بر ابونصر فارسى خواندم .»

    شافعى مى گوید: گرچه کتاب موسى بن عقبه ، کتاب کم حجمى است ؛ ولى درمغازى ، کتابى درست تر از کتاب وى موجود نیست و بسیارى از مطالب اضافى مغازى نویسان در کتاب او وجود ندارد.584

    حاجى خلیفه مى گوید: مغازى موسى بن عقبه درست ترین مغازى است 585 و کتانیهمین مطلب را تایید کرده است .586 ابن باتکین جوهرى مى گوید: مغازى موسى بن عقبه ومغازى عبدالرزاق را شنیدم .587 مورخان معاصر نیز درباره مغازى ابن عقبه اظهار نظرکرده اند. سزگین مى گوید: بزرگ ترین تألیف جامع در مغازى که ما آن را در عصر اموى مى شناسیم ، کتاب موسى بن عقبه است .588

    از نقل هایى که ذکر شد، روشن مى شود که مغازى موسى بن عقبه ، سخت محل توجه محدثان و سیره نگاران بوده است . بااین حال ، بعضى از محدثان ، کتاب موسى بن عقبه راتأیید نکرده اند. از جمله على بن مدینى مى گوید: «درآوردى » به من سفارش کرد که به یوسف [بن سفیان فسوى ]بگویم که تقواى الهى پیشه کند و کتاب موسى بن عقبه را کناربگذارد589 و از آن روایت نکند.

    على بن مدینى از قول سفیان بن حبیب نیز مى گوید: نزد موسى بن عقبه بودم ، به اوگفتم براى من حدیث بخوان . زنى هم در آنجا حضور داشت و به من گفت که آن دو نفر،کتاب مغازى او را گرفتند و گفتند: ما از موسى بن عقبه روایت نمى کنیم . سفیان بن حبیباز آن زن سؤال کرد، آن دو نفر چه کسانى بودند؟ گفت : فُضیل بن سلیمان ویوسف بن خالد.590 به عبارت دیگر این محدثان از کتاب موسى بن عقبة روایت نکرده اند.

    10ـ منابع موسى بن عُقْبَة در مغازى

    الف ) عروه بن زبیر

    وى فقیه و محدثى بزرگ و توانا بود.591 برخى او را نخستین سیره نویس دانسته 592 و کتابى رادر مغازى براى او ذکر کرده اند.593 فرزندان عروة ، همه دانشمند و فقیه بودند. از میان آنان ،هشام بن عروه ، اخبار سیره را از پدرش یا از موالیان آل زبیر روایت کرده است . آل زبیر،تأثیر سزایى در شکل گیرى سیره و تدوین آن داشته اند. از طرفى ، بیشتر روایات عروه ازعایشه که خاله وى بوده و نزدش تلمذ کرده ، به سیره نویسان رسیده و با توجه به موقعیت و نفوذى که در جامعه آن روز در مدینه داشت ، روایات فراوانى در سیره به عایشه نسبت داده شده است ؛ بنابراین باید به این روایات به دیده تردید نگریست ؛ زیرا اخبارى که عایشه و عروه آن را نقل کرده اند، نمى تواند از تحریف در امان باشد. به ویژه روایات آن دو که مربوط به آخر عمر رسول خدا«ص» است ، کوشیده اند تا موقعیت ممتاز وشایسته اى براى خلافت ابوبکر ایجاد کنند. با این حال ، روایات و اخبارى که به خاندانابو طالب مربوط است ؛ به خصوص حضرت على (ع ) و فداکارى هاى او در غزوات پیامبر(ص ) و همراهى وى با رسول خدا9 کمتر به چشم مى خورد.

    وابستگان و شاگردان عروه نیز روش او را برگزیده اند. همین روایات عروه از عایشه ،منبعى اساسى و مهم براى سیره نویسانى مانند ابن شهاب زهرى و موسى بن عقبه بوده است . ابن عقبه از موالى آل زبیر و از شاگردان عروه و زهرى 594 بوده و تحت تأثیر القائات این دو قرار گرفته است . وى اساس تألیف خود را در مغازى بر اعتماد به زهرى ، استادش قرار داده 595، اگرچه از کسان دیگر هم روایات کرده است ؛ بنابراین مغازى او نمى تواند ازتحریف مصون باشد. تلاش او در کاستن مقام اهل بیت و برترى مقام ابوبکر و سایرصحابه را به خوبى مى توان به دست آورد.596

    عروة به پیروى از امویان ، رابطه خوبى با اهل بیت : نداشته ، حتى در کنار زهرى درمسجد مى نشست و از على (ع ) بدگویى مى کرد. این خبر به امام سجاد(ع ) رسید. به مسجد رفت و بالاى سرشان ایستاد و آنان را توبیخ کرد و گفت : اى عروه ! پدرم حکم ِپدرت را به خدا واگذاشت و خداوند به نفع او و به ضرر پدرت حکم کرد.597 پدر عروه باحضرت على (ع ) براى خلافت بیعت کرد؛ ولى وقتى دید که حضرت با او و دیگران به چشم یکسان نظر کرده ، بیعت خود را شکست و در مقابل امام قرار گرفت و در جنگ جمل با عایشه همراه شد.

    یحیى بن عروه در باره دشمنى پدرش با على «ع» مطلبى نقل مى کند و مى گوید: زمانى که عروه از على «ع» یاد مى کرد، دهان به بدگویى و ناسزاگویى مى گشود598 که این ، نشانه دشمنى این خاندان با اهل بیت پیامبر«ص» بود.

    یکى از فرزندان عروه به نام عبدالله، روش مخالف پدر را برگزید و به فرزندانش سفارش کرد که همانا بنى امیه از زمان خلافت معاویه تا امروز تلاش کردند فضایل على (ع ) را از بین ببرند؛ ولى خداوند بر فضیلت او افزود و محبت او را در قلب هاى مؤمنان قرار داد و به آنان سفارش کرد که از حضرت على (ع ) بدگویى نکنند.599 زبیر بن بکار در این باره مى گوید: هرگاه عبدالله بن عروه در نماز جمعه حضور داشت ، خالد بن عبدالملک بن حارث در خطبه ها به ناسزاگویى على (ع ) مى پرداخت ؛ ولى عبدالله به خطبه هاى او گوش نمى داد و مشغول گفت گو با کسى که در طرف دیگرش بود، مى شد.وقتى به او مى گفتند امام خطبه مى خواند، جواب مى داد: ما براى شنیدن این حرف ها به اینجا نیامده ایم .600 عبدالله پس از مرگ معاویه ، داعیه خلافت و رهبرى جامعه را در سرداشت و پس از آنکه امام حسین (ع ) به مکه آمد، از اقامت امام حسین (ع ) در این شهرناراحت بود و زمانى که امام (ع ) آنجا را ترک کرد. خوشحال شد؛ زیرا دیگر رقیبى براى خلافت در مکه وجود نداشت .

    همین موارد در کتاب هاى سیره و مغازى دیگر نیز در دشمنى با اهل بیت : صادق است ؛ پس بهره ورى مغازى ابن عقبه ، همانند بهره ورى مغازى ابن شهاب از عروه است .از آنجا که بیشتر اسناد موسى بن عقبه به زهرى و اسناد زهرى به عروه مى رسد، پس بایدنقل هاى ابن عقبه به مقدار زیاد از عروه باشد.

    در متنى که به نام «مغازى عروة بن زبیر به روایت أبوالسود» فراهم آمده و نیز درکتاب هاى سیره ، عبارت هایى مانند «.. عن أبى الاسود عن عروة بن الزبیر، فذکر قصة بدربمعنى ما ذکر موسى بن عُقبة »، یا «موسى بن عُقبه و عروة بن الزبیر، قالا...»601 به وفورمشاهده مى شود.

    ابوالقاسم طبرانى (متولد 360ه‍) در کتاب «المعجم الکبیر» حدود 101 روایت وبیهقى در دلائل النبوه ، حدود 46 خبر و ابن کثیر در البدایة و النهایه ، موارد فراوانى به تقارن نقل هاى عروه و ابن عُقبه اشاره کرده اند.

    محمدمصطفى اعظمى در کتاب «مغازى رسول الله لعروة بن الزبیر بروایة أبى السود»،روایات موسى بن عقبه و عروة بن الزبیر را مقایسه کرده و مطابقت آنها را با یکدیگر به خوبى نشان داده است ؛ به طورى که مفردات کلمات آن دو با هم شباهت فراوانى دارد.

    مشابهت روایات موسى با عروه : گزارش هاى عروه و موسى مشابهت هایى دارند که نمونه هایى از آنها ذکر مى شود:

    1. نص عروه و موسى بن عقبة درباره ورود بنى هاشم و بنى عبدالمطلب به شعب ابى طالب .602603

    2. در باره تعداد شرکت کنندگان در بیعت عقبه دوم : قال عروة بن الزبیر و موسى بن عقبه : «کانوا سبعین رجلاً و امراة واحدة . قال : منهم أربعون من ذوى أسنانهم و ثلاثون من شبابهم ...».604

    3. در باره تصمیم مشرکان براى کشتن پیامبر(ص ): قال عروة بن الزبیر و موسى بن عقبة : «و مکث رسول الله(ص ) بعد الحج بقیة ذى الحجة و المحرم و الصفر، ثم ن ّمشرکى قریش ...»؛605 اگرچه قول موسى بن عقبه بیشتر از عروة است .

    4. در باره خروج رسول خدا(ص ) با ابوبکر و مخفى شدن در غار و تعقیب قریش :قال عروة و موسى بن عقبة : «نّهم رکبوا فى کل وجه یطلبون النبى (ص ) و بعثوا لى اهل المیاه یامرونهم و...».606

    5. قال عروة و موسى بن عقبة :« ثم بعث رسول الله(ص ) حمزة فى ثلاثین راکباً و کان اول بعث بعثه فساروا حتى بلغوا سیف البحر...».607

    6. استمداد رسول خدا(ص ) براى پرداخت دیه از بنى النضیر: قال عروة و موسى بن عقبة : « هذا حدیث رسول الله(ص ) حین خرج الى بنى النضیر یستعینهم فى عقل الکلابیین و...».608

    7. در مقتل خالد بن سفیان هذیلى : « قد ذکر قصة عروة بن الزبیر و موسى بن عقبة فى مغازیهما مرسلة ...».609

    8. تقارن مضامین این دو نص را در موارد مختلف در کتاب هاى سیره مى توان یافت که به چند نمونه آن اشاره مى شود: «لفظ حدیث عروة و حدیث موسى بن عقبه بمعناه »؛«هذا لفظ حدیث موسى بن عقبة و حدیث عروة بمعناه » ؛ «هذا لفظ حدیث موسى بن عقبة وفى روایة أبى الاسود عن عروة معناه ».610 «قال عروة بن الزبیر فى مغازیه و موسى بن عقبه عن ابن شهاب ».611 موارد تقارن بین نصوص (به دو سند و گاهى به سه سند) به عروه وموسى بن عقبه و زهرى رسیده است .

    نام بیش از نود نفر از اصحاب که در مناسبت هاى مختلف ؛ مانند بیعت عقبه ، هجرت به حبشه یا مدینه و غزوات حضور داشته اند، به طور مشترک به وسیله عروه و ابن عقبه تأیید شده است ؛ گرچه منابع دیگر هم شبیه این مطالب را در باره آنان دارند.

    از مجموع آن چه گذشت ، مى توان چنین برداشت کرد که موسى در اخبار سیره ازعروه به طور قابل توجهى استفاده کرده است .

    ـ اختلاف نصوص : موسى بن عقبه از نوشته هاى عروه به طور مستقیم یا با واسطه استفاده کرده است . مواردى در سیره دیده مى شود که وى از عروه پیروى نکرده و این نشان از استقلال فکرى او در سیره دارد. همین استقلال ، سبب رشد و شکوفایى سیره در تاریخ اسلام شده است ؛ بنابراین ، اختلاف نظر آن دو در سیره ، کاستى ها و افزوده هاى آن دو را مشخص کرده و باعث تکمیل حوادث تاریخى از زوایاى مختلف شده است تانقاط ابهام در رخدادها را روشن سازد.

    باید توجه داشت که گاهى عروه ، قسمتى از روایتى را نقل کرده که موسى بیان نکرده و گاهى هم عکس آن صادق است که چند نمونه آن ذکر مى شود:

    1. در غزوه اُحد: «عن عروة قال :...، ثم ذکر شعر کعب بن مالک فى عدد المسلمین وکثرة المشرکین بتم من ذکر موسى بن عقبة ».612

    2. در غزوه بدر الاخره : «عن عروة ، قال :...،فذکر حدیثاً بمعنى حدیث موسى بن عقبة لا أنّه قال : و سمع بذلک معبد بن أبى معبد الخزاعى و کان رجلاًشاعراً...».613

    3. در باره حکم سعد بن معاذ در مورد بنى قریظه : «عن عروة ...، و ذکر القصة بمعنى موسى بن عقبة لا أنّه زاد فى قوله ...».614

    4. در باره مسموم کردن پیامبر(ص ) به وسیله گوشت گوسفند: «هذا لفظ حدیث موسى بن عقبة و فى روایة أبى السود عن عروة معناه ...».615

    7. گاهى اختلاف در باره حضور صحابه در غزوات و... یا اختلاف در اسم یا نسب یااختلاف در محل شهادت است ؛ مثلا عروه مى گوید: أوس بن ثابت در بیعت عقبه حضورداشت ؛ ولى ابن عقبه نام او را در بیعت عَقَبه ذکرنکرده و گفته است : فرزندى ندارد.616 نیزعروه مى گوید: أوس بن معاذ بن أوس در سریه بئر معؤنه به شهادت رسید؛ ولى موسى ،محل شهادت او را ذکر نکرده و گفته است : فرزندى ندارد.617

    ب ) ابن شهاب زُهرى

    مى توان زهرى و موسى را از شاگردان عروه ذکر کرد. موسى ، نزد زهرى نیز تلمذکرده است . این سه تن حلقه اتصال نسل اوّل ، دوم و سوم در دانش مغازى بودند. اگرچه نباید نقش افراد دیگر را در انتقال سیره رسول خدا«ص» به نسل هاى بعدى نادیده گرفت .اینان پایه گذاران اصلى در سیره بودند که هریک از دیگرى ، این اساس را گرفته و تکمیل کرده است .

    زهرى دانش خود را از فرزندان صحابه و تابعین فرا گرفته است . ابوزناد در باره وى مى گوید: ما با زهرى نزد علما مى رفتیم که همراه او الواح و کاغذهایى بود و هر آن چه رامى شنید یادداشت مى کرد.618 وى در هر مجلسى که وارد مى شد یا با هر زن و مردى که برخورد مى کرد، درباره پیامبر و حوادث آن دوران مى پرسید و گفته هاى آنان رامى نوشت .

    ابن شهاب به رغم وابستگى اش به بنى امیه ، در زمان خود از امام سجاد(ع ) بهرهعلمى برد و حضرت را ستایش کرد؛ به همین جهت مورد اعتراض مروانیان قرار گرفت .619حضرت در نامه اى او را نصیحت کرده تا موقعیت خود را در حکومت بنى امیه تجدیدنظر کند.620 زهرى شیفته عبادت امام سجاد(ع ) بود. وى وقتى از امام یاد مى کرد به گریه مى افتاد. با این اوصاف او هرگز از بنى امیه فاصله نگرفت و در خدمت آنان بود و براى بالا بردن مقامشان روایاتى را وضع کرد.

    موسى بن عقبه و ابن اسحاق از شاگردان برجسته و ممتاز ابن شهاب بوده اند که هریک شایستگى خود را به گونه اى در سیره و مغازى متجلى کرده اند. بیشتر روایات مغازى موسى از زهرى اخذ شده است . یحیى بن معین مى گوید: کتاب موسى بن عُقبه کهاز زهرى روایت کرده ، درست ترین کتاب ها است .621

    سهیل زکار، مغازى ابن شهاب زهرى را جمع آورى کرده که بیشتر روایات نقل شدهاز زهرى به عروه منتهى است که مى توان با آگاهى به این مغازى ، پى برد وى چقدر تحت تأثیر عروه بوده است .

    ج ) ابو حبیبه

    در منابع رجالى و کتاب هاى تراجم ، اطلاعات چندانى در باره ابوحبیبه موجود نیست .وى از موالى عروه بوده و در اثر ارتباط با آل زبیر با عُقبة بن أبى عیاش آشنا شد ودخترش را به ازدواج موسى در آورد. موسى از ابوحبیبه روایاتى نقل کرده که بیشتر آن در باره خلفاى نخست و اموى ها است .622

    493 فارغ التحصیل کارشناسى ارشد تاریخ اسلام .

    494. قاضى ابرقوه ، سیرت رسول الله، ج 1، ص 12.

    495. فؤاد سزگین ، تاریخ التراث العربى ، التدوین التاریخى ، ج 2، ص 85.

    496. در پیشینه تحقیق نام چندین مقاله در باره شرح حال موسى بن عقبه ذکر شد.

    497. ابن سعد، الطبقات الکبرى ، ج 5، ص 133 و ابن کثیر، البدایة و النهایة ، ج 9، ص 101.

    498. ذهبى ، سیر اعلام النبلاء، ج 5، ص 334.

    499. طبرى ، تاریخ الأمم و الملوک، ج 11، ص 645.

    500. ذهبى ، همان ، ج 6، ص 117.

    501. خلیفة بن خیاط ، الطبقات ، التاریخ الکبیر، ج 1، ص 341 و 378.

    502. ابن سعد، همان ، ص 464؛ ابن عسکر، تاریخ مدینه دمشق ، ج 60، ص 458.

    503. ابن سعد، همان ، ج 5، ص 425.

    504. فؤاد سزگین ، همان ، ج 2، ص 84.

    505. ابن حجر عسقلانى ، تهذیب التهذیب ، ج 10، ص 323.

    506. بخارى ، التاریخ الکبیر، ج 7؛ ذهبى ، همان ، ج 6، ص 114؛ رازى ، الجرح و التعدیل ، ج 8، ص 154؛ ذهبى ،میزان العتدال ، ج 4، ص 214.

    507. ابن سعد، همان ، ج 5، ص 293.

    508. ذهبى ، تاریخ الاسلام (حوادث 141ـ160)، ص 300.

    509. خلیفه بن خیاط ، همان ، ص 338؛ رازى ، همان ، ج 8، ص 154؛ ابن حجر عسقلانى ، همان ، ج 10، ص 322 و323؛ همان ، تقریب التهذیب ، ج 2، ص 286؛ یافعى ، مرآة الجنان ، ج 1، ص 292؛ ذهبى ، العبر فى خبر مَن غبر،ج 1، ص 141؛ همان ، سیر اعلام النبلاء، ج 6، ص 117 و همان ، تذکرة الحفاظ ، ج 1، ص 148. در ضمن درسال وفات او اقوال دیگرى هم است .

    510. ابن عسکر، همان ، ج 60، ص 459.

    511. الدورى ، بحث فى نشاة علم التاریخ ، ص 101.

    512. ابن حجر عسقلانى ، تهذیب التهذیب ،ج 10، ص 323 و تاریخ نگارى در اسلام ، ص 53.

    513. ابن خلدون ، مقدمه تاریخ ابن خلدون ، ج 1، ص 744.

    514. مزى ، تهذیب الکمال ، ج 2، ص 87؛ ابن حجر عسقلانى ، همان ، ج 1، ص 224 و ابن حبان ، الثقات ، ج 4، ص 22.

    515. مزى ، همان ، تهذیب الکمال ، ج 10، ص 118ـ120؛ ابن حجر، همان ، ج 5، ص 178ـ179؛ذهبى ،سیر أعلام النبلا، ج 5، ص 449ـ450؛ همان ، میزان العتدال ، ج 2، ص 418ـ419؛ ابن حبان ، الثقات ، ج 7، ص 6؛ طبقات الحفاظ ، ص 62؛ ابن حجر، تقریب التهذیب ، ج 1، ص 413؛ تاریخ الثقات ، ص 254؛ ابن سعد،الطبقات الکبرى ، ج 5، ص 415؛ ابن حماد حنبلى ، شذرات الذهب ، ج 1، ص 182؛ و زرکلى ، العلام ، ج 4،ص 85. (بنا به نقلى ، او را مولى عایشه بنت شَیْبه یا مولى عایشه بنت عثمان بن عفان و وفات او را به سال130 یا 131 نیز گفته اند.)

    516. مزى ، همان ، تهذیب الکمال ؛ ج 13، ص 164ـ181؛ ابن حجر، تهذیب التهذیب ، ج 7، ص 234ـ240؛ ذهبى ،سیر أعلام النبلاء، ج 5، ص 17 ـ 34؛ ذهبى ، میزان العتدال ، ج 3، ص 93ـ96؛ ابن سعد، همان ، ص 288ـ292؛طبقات الحفاظ ، ص 44؛ طبقات علماء الحدیث ، ج 1، ص 168؛ ابن حجر، تقریب التهذیب ، ج 2، ص 30؛تاریخ الثقات ، ص 339؛ ابن حماد حنبلى ، همان ، ج 1، ص 130 و زرکلى ، همان ، ابن حبان ، همان ، ج 4،ص 244. مرگ او را در سال 104 یا 106 یا 107 هم گفته اند.

    517. مزى ، همان ، ج 13، ص 194؛ ابن حجر، تهذیب التهذیب ، ج 7، ص 247؛ ذهبى ، سیر اعلام النبلاء، ج 4، ص 61؛ ج 5، ص 209؛ تاریخ الثقات ، ص 342؛ ابن سعد، همان ، ج 5، ص 60؛ طبقات علماء الحدیث ، ج 1، ص 110؛ ابن حجر، تقریب التهذیب ، ج 2، ص 31؛ طبقات الحفاظ ، ص 24.

    518. مزى ، تهذیب الکمال ، ج 18، ص 493.

    519. ابن سعد، همان ، ج 3، ص.

    520. ابن حجر، تهذیب التهذیب ، ج 4، ص 282.

    521. ذهبى ، همان ، ج 6، ص 116.

    522. مزى ، همان ، ج 18، ص 494؛ ذهبى ، سیر أعلام النبلاء، ج 6، ص 116 و ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق ، ج 60، ص 464.

    523. مزى ، همان ، ج 18، ص 494؛ ذهبى ، همان ، ج 6، ص 116.

    524. الاصابه ، ج 6، ص 655.

    525. هوروتیز، المغازى الاولى و مؤلفوها، ص 70.

    526. بیهقى ، دلائل النبوة ، ج 2، ص 538 و ج 3، ص 18.

    527. ذهبى ، سیر أعلام النبلاء، ج 6، ص 116.

    528. محمدباقرمجلسى ، بحارالنوار، ج 51، ص 117 به نقل از امالى طوسى .

    529. بیهقى ، همان ، ج 2، ص 123 و موارد دیگر.

    530. همان ، ج 3، ص 218.

    531. ابن اثیر؛ أُسد الغابة ، ج 4، ص 356 و ج 1، ص 326.

    532. ابوعمر، الستیعاب ، ج 3، ص 1220.

    533. فؤاد سزگین ، تاریخ الثراث العربى ، التدوین التاریخى ، ص 92.

    534. همان .

    535. اکرم ضیاءالفخرى ، کتاب المغازى لموسى بن عقبه ، مجله البعث الاسلامى ، مجلد 43، شماره 7، ص 58.

    536. اعظمى ، التاریخ العربى و المؤرخون ، ج 1، ص 158.

    537. نقد و بررسى سیره نبوى ، مقاله : تحقیقى درباره کتاب ابن اسحاق ، ص 168.

    538. بیشتر سیره نویسان از اهل سنت و علماى شیعه به اتفاق این روایت را رد کرده اند. آنان این قسمت از روایت را که ماجراى غرانیق را بازگو مى کند از طریق نقل و عقل مورد کنکاش قرار داده اند. سلمان رشدى در کتاب «آیات شیطانى » به همین روایت تمسک کرد که سر و صداى فراوانى در جهان اسلام برپا شد و سبب اعلان ارتداد وى از سوى علماى جهان اسلام به ویژه امام خمینى ، بنیان گذار جمهورى اسلامى ایران گردید. براى اطلاعات بیشتر در باره این روایت به کتاب «سیره رسول الله » مراجعه کنید که روایت آن را نقد و بررسى کرده است . (ر.ک : عباس زریاب ؛ سیره رسول الله ، ص 159 ـ 166)

    539. بیهقى ، همان ، ج 2، ص 298.

    540. همان ، ص 315.

    541. همان ، ص 433.

    542. همان ، ص 464.

    543. همان ، ج 3، ص 21.

    544. ابن کثیر، البدایة والنهایة ، جزء 3، ص 257.

    545. بیهقى ، همان ، ج 3، ص 330.

    546. ابن کثیر، همان ، جزء 2، ص 74.

    547. همان ، ص 134.

    548. همان ، جزء 4، ص 74.

    549. همان ، ص 91.

    550. همان ، ص 121

    551. همان ، ص 142.

    552. همان ، ص 234.

    553. همان ، جزء 5، ص 8.

    554. بیهقى ، دلائل النبوه ، ج 2، ص 454.

    555. ابن اسحاق ، السیره النبویه ، ج 2، ص 84.

    556. عیون الاثر، ج 1، ص 224.

    557. ابن اسحاق ، همان ، ص 16.

    558. عیون الاثر، ج 1، ص 296.

    559. ابن اسحاق ، همان ، ص 245.

    560. ابن سعد، الطبقات الکبرى ، ج 3، ص 368.

    561. ابن اسحاق ، همان ، ص 364.

    562. همان ، ج 4، ص 39؛ عیون الاثر، ج 2، ص 121.

    563. همان ، ج 3، ص 287.

    564. ابن سعد، همان ، ج 3، ص 300.

    565. همان ، ص 307.

    566. همان ، ص 345.

    567. همان ، ص 354.

    568. ابن اسحاق ، همان ، به روایت ابن بکیر، ص 145.

    569. همان ، ص 247.

    570. موسى بن عقبه ، حدیث انذار را با این که از طرق مختلف علماى شیعه و اهل سنت ذکر شده ، نیاورده است .باتوجه به اهمیت این حادثه و تخصص موسى بن عقبه در سیره ، حذف این حدیث ، گرایش سیاسى او رانشان مى دهد. کتاب «الغدیر» طرق حدیث انذار در روایات را یاد کرده است . هم چنین ابن عقبه ، حدیث غدیر را که رسول خدا(ص ) در حجة الوداع على «ع» را براى جانشینى خود معرفى نمود، یاد نکرده است .سید عبدالعزیز طباطبایى در کتاب «الغدیر فى التراث الاسلامى » گفته است : «حدیث الغدیر رواته کثیرون للغایة ، قلیلون للغایة !!». وى از کتاب هایى که در سال هاى متمادى در باره غدیر نوسته شده ، یادکرده است .

    571. ابن کثیر، البدایة و النهایة ، جزء 4، ص 22.

    572. ابن سعد، همان ، ج 3، ص 309.

    573. همان ، ص 311.

    574. بیهقى ، دلائل النبوة ، ج 4، ص 173 و 172؛ عیون الثر، ج 2، ص 179.

    575. واقدى ، المغازى ، ج 2، ص 850.

    576. همان ، ص 849.

    577. ابن کثیر، همان ، جزء 4، ص 247.

    578. همان ، جزء 5، ص 134.

    579. ابن حجر عسقلانى ، تهذیب التهذیب ، ج 10، ص 322.

    580. ذهبى ، سیر أعلام النبلاء، ج 6، ص 116.

    581. مزى ، تهذیب الکمال ، ج 18، ص 495.

    582. به کسر اوّل و تشدید دوم : «قریة من قُرى دمشق ». حموى گفته : «أظنّه عجیباً فنّى لم أعرف له فى العربیة مع کسر المیم » (معجم مااستعجم ، ج 4، ص 122؛ یاقوت حموى ، معجم البلدان ، ج 5، ص 144). الان در سوریه به فتح اول تلفظ مى شود.

    583. احمد بن حنبل ، تذکرة الحفاظ ، ج 1، ص 148.

    584. العلان بالتوبیخ ؛ ج 2، ص 20؛ ابن عبدالبرّ الندلسى و جهوده فى تاریخ ؛ ج 2، ص 224.

    585. کشف الظنون ،ج 2، ص 1747.

    586. الرساله المستطرفة ، ص 109.

    587. ذهبى ، همان ، ج 22، ص 357.

    588. فؤاد سزگین ، تاریخ التراث العربى ، التدوین التاریخى ؛ ص 87.

    589. على بن مدینى ، المعرفة و التاریخ ، ج 3، ص 32.

    590. همان .

    591. ذهبى ، همان ، ج 4، ص 421.

    592. کشف الظنون ، ج 2، ص 1747؛ ذهبى ، تاریخ السلام (حوادث 81ـ100)، ص 424.

    593. ابن ندیم ، الفهرست ، ص 123.

    594. ذهبى ، تاریخ السلام (حوادث 141ـ160)، ص 300.

    595. فؤاد سزگین ، تاریخ التراث العربى ، التدوین التاریخى ، ص 85، هوروتیز، المغازى الولى و مولفؤها، ص 71.

    596. سیرت رسول الله ، مقدمه ، ص 13، به نقل از مقاله «شاخت ».

    597. الغارات ، ج 2، ص 396؛ ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه ، ج 4، ص 102.

    598. الغارات ، ج 2، ص 576.

    599. مختصر تاریخ دمشق ، ج 14، ص 140 و ر.ک : به مقاله «نقش خاندان زبیر در تدوین سیره نبوى » ص63 ـ 116 و جمعى از مؤلفان ، نقد و بررسى منابع سیره نبوى .

    600. همان .

    601. ابن کثیر، البدایة و النهایة ، جزء 4، ص 273.

    602. بیهقى ، دلائل النبوة ،ج 2، ص 311 ـ 314؛ ابن کثیر، همان ، جزء 3، ص 83 و مغازى رسول الله لعروة بن الزبیر، ص 78.

    603. بیهقى ، همان ، ص 311؛ ابن کثیر، همان ، ص 82 و مغازى رسول الله لعروة بن الزبیر، ص 78. اعظمى نمونه هاى دیگرى از اشتراک بین روایات عروه و موسى بن عقبة را یاد آور شده است . (ر.ک :مغازى رسول الله لعروه بن زبیر، ص 78.

    604. بیهقى ، همان ، ج 2، ص 454 و ابن کثیر، همان ، جزء 3، ص 158.

    605. بیهقى ، همان ، ص 466.

    606. همان ، ص 478.

    607. همان ، ج 3، ص 8.

    608. همان ، ص 180.

    609. ابن کثیر، همان ، جزء 4، ص 143.

    610. بیهقى ، همان ، ج 2، ص 480 و ج 4، ص 164 و 246.

    611. ابن کثیر، همان ، جزء 5، ص 223.

    612. ابن کثیر، همان ، جزء 4، ص 47.

    613. بیهقى ، همان ، ج 3، ص 386.

    614. همان ، ج 4، ص 23.

    615. همان ، ج 2، ص 480 و ج 4، ص 264.

    616. ابوالقاسم طبرانى ، المعجم الکبیر، ج 1 ص 228.

    617. همان .

    618. همان ، ج 5، ص 329 و 332.

    619. شرح الاخبار ج 3، ص 258؛ سیوطى ، تاریخ خلفاء، ص 542.

    620. ابن شعبه بحرانى ، تحف العقول ، ص 281؛ سیوطى ، همان ، ص 541.

    621. مزى ، تهذیب الکمال ، ج 18، ص 495.

    622. تاریخ المدینة المنورة ، ج 3، ص 1019 و طبرى تاریخ الامم و الملوک، ج 4، ص 336، 337 و 432.

    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    (نویسنده تعیین نشده).(1382) مغازى موسى بن عُقْبَة (متوفى 140 ه‍) / حسین مرادى‌نسب‌. دو فصلنامه تاریخ اسلام در آینه پژوهش، 1()، -

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    (نویسنده تعیین نشده)."مغازى موسى بن عُقْبَة (متوفى 140 ه‍) / حسین مرادى‌نسب‌". دو فصلنامه تاریخ اسلام در آینه پژوهش، 1، ، 1382، -

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    (نویسنده تعیین نشده).(1382) 'مغازى موسى بن عُقْبَة (متوفى 140 ه‍) / حسین مرادى‌نسب‌'، دو فصلنامه تاریخ اسلام در آینه پژوهش، 1(), pp. -

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    (نویسنده تعیین نشده). مغازى موسى بن عُقْبَة (متوفى 140 ه‍) / حسین مرادى‌نسب‌. تاریخ اسلام در آینه پژوهش، 1, 1382؛ 1(): -