حقوق حیوان ها در سیره و سخن پیامبراعظم(صلى الله علیه وآله) و مقایسه آن با حقوق بشر در غرب / على احمدى خواه
Article data in English (انگلیسی)
حقوق حیوان ها در سیره و سخن پیامبراعظم«صلى الله علیه و آله» و مقایسه آن با حقوق بشر در غرب
حقوق حیوان ها در سیره و سخن پیامبراعظم(صلى الله علیه وآله)
و مقایسه آن با حقوق بشر در غرب
على احمدى خواه1
چکیده
پیامبر اسلام، حضرت محمد بن عبدالله(صلى الله علیه وآله)درباره رعایت حقوق جانداران، اعم از انسان ها و حیوان ها دستورات و قوانینى مقرر فرموده اند. این قوانین و مقررات که در 1400 سال پیش، وضع شده، نشان دهنده توجه اسلام به حقوق تمام جانداران است. در این نوشتار، حقوق حیوان ها از دیدگاه رسول گرامى اسلام بررسى مى شود. یکى از نتایج این بحث آن است که وقتى پیامبراعظم(صلى الله علیه وآله)به حقوق حیوانات توجه کرده اند، به طور مسلم به حقوق انسان ها نیز توجه داشته اند. بنابراین، نسبت هایى که گروهى از غربى ها در حال حاضر به وى مى دهند، نسبتى نادرست و نارواست.
واژگان کلیدى: رأفت، رحم، مدارا، حقوق حیوان ها، شکار، سیره و سخن پیامبر.
مقدمه
هم اکنون، دولت هاى غربى و اروپایى، یعنى همان مدعیان حقوق بشر و آزادى، به بهانه آزادى، ادب و آداب را از کشور خویش دور کرده اند. آن ها در دو دهه گذشته، به جمعى از مقدساتِ مسیحیان و مسلمانان، یعنى حضرت مریم و حضرت عیسى و حضرت جبرئیل و پیامبراعظم(صلى الله علیه وآله) جسارت کردند که امام خمینى(قدس سره) نویسنده آن مطالب را مرتد دانست و آن فتواى تاریخى را صادر نمود.
در این روزگار، مدعیان منطق و ترقى، در اقدامى هماهنگ و وقیحانه به کارى بر خلاف خرد و ادب دست زدند. آن ها بر خلاف تمام اسناد درست نه اسناد صهیونیستى و اسرائیلیات مجعولْ بر ضد پیامبر اسلام، قلم و قدم زدند؛ یعنى در واقع بر ضد تمام انبیا، چنین کارى را کردند.
مدعیان آزادى در روزنامه هاى خودشان، کاریکاتور پیامبر را در نهایت تحریف و تخریب کشیدند تا به این وسیله او را «تروریست» معرفى نمایند! وقیحانه تر این که، سعى کرده اند که این مطلب را در کتاب هاى درسى آموزش و پرورش خود و مستعمراتشان بگنجانند تا این تهمت و تخریب را به باور و عقیده اى براى آیندگان مبدل کنند، همان طور که افسانه «هولوکاست» را به یک اعتقاد مقدس تبدیل کردند، اما بى خبر از آنند که این پیامبر، چراغى است که ایزد آن را برافروخته و قابل خاموش کردن نیست؛ این دین رحمت بر تمام ادعاها غالب مى شود، هر چند که مشرکان و کافران، کراهت داشته باشند.
مقاله حاضر که در حقیقت، درباره رأفت و رحمت پیامبر اسلام است، پاسخى است به شبهه اى که امروز مطرح مى شود.
مخفى نماند وقتى که مى گوییم در مکتب اسلام، حیوان ها حقوقى دارند؛ از آن طرف براى انسان ها نیز باید تکالیفى را بپذیریم؛ یعنى اگر انسان ها در رعایت حقوق حیوان ها کوتاهى ورزند، معصیت کارند و در روز قیامت، مجازات مى شوند، حتى در برخى موارد در همین جهان از آن ها سؤال خواهد شد. براى نمونه، طبق فقه اسلامى (شیعه)، در صورتى که مالک هر حیوانى به تأمین نیازمندهاى آن اقدام نکند، بر حاکم لازم است که او را به این وظیفه اجبار کند و در صورت عدم توانایىِ شخص، باید افراد دیگر به این وظیفه اقدام نمایند و حیات آن حیوان را حفظ کنند.2
حقوق حیوانات در کتاب و سنت پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله)
حقوق حیوانات در کتاب پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله)
مکتب پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله)، دو بخش دارد: یکى کتاب (قرآن مجید) و دیگرى سنت (گفتار و رفتار عملى) پیامبر خاتم. در این مکتب، درباره حیات موجودات زنده و برآوردن نیازهاى حیاتى آن ها سفارش هاى ویژه اى شده است. خداوند سبحان، خودش فراهم کردن روزى آن ها را بر عهده گرفته، و در قرآن مجید، تمام جنبندگان، پرندگان و چرندگان را «امت»هایى مانندِ جوامع انسانى دانسته و فرموده است:
وَ ما مِنْ دَابَّة فِى الاَْرْضِ وَ لا طائِر یَطِیرُ بِجَناحَیْهِ إِلاّ أُمَمٌ أَمْثالُکُمْ ما فَرَّطْنا فِى الْکِتابِ مِنْ شَیْء ثُمَّ إِلى رَبِّهِمْ یُحْشَرُونَ؛3 هیچ جنبنده اى در زمین نیست و هیچ پرنده اى که با دو بال خود پرواز مى کند، مگر این که امت هایى مانند شما هستند. ما هیچ چیز را در این کتاب، فرو گذار نکردیم؛ سپس همگى به سوى پرودگارشان محشور مى شوند.
در آیه دیگرى به فراهم کردن نیازهاى ضرورى و احتیاج هاى حیاتى حیوان ها اشاره کرده و آن را در کنار انسان ها ذکر نموده و فرموده است:
وَ کَأَیِّنْ مِنْ دَابَّة لا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللّهُ یَرْزُقُها وَ إِیّاکُمْ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ؛4 چه بسا جنبنده اى که قدرت حمل روزى خود را ندارد، خداوند، او و شما را روزى مى دهد؛ و او شنوا و داناست.
در کتاب این رسول رحمت (صلى الله علیه وآله)، هر گونه آزار و اذیت کردن حیوان ها، مانند بریدن گوش و دُم و... ؛ کارى زشت و شیطانى شمرده شده است:
وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّیَنَّهُمْ وَ لَ آمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذانَ الْأَنْعامِ وَ لَ آمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللّهِ وَ مَنْ یَتَّخِذِ الشَّیْطانَ وَلِیًّا مِنْ دُونِ اللّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبِیناً؛5 و آنان را گمراه مى کنم، و به آرزوها سرگرم مى سازم، و به آنان دستور مى دهم که (اعمال خرافى انجام دهند و) گوش چارپایان را بشکافند و آفرینشِ (پاکِ) خدایى را تغییر دهند (و فطرت توحید را به شرک بیالایند)، و هر کس، شیطان را به جاى خدا ولىّ خود برگزیند، زیان آشکارى کرده است.
در این سه آیه، به سه نکته بسیار مهم و حیاتى اشاره شده است:
حقوق حیوان ها در سیره و سخن پیامبراعظم«صلى الله علیه و آله» و. . .
نخست، آن که تمام موجودات، مانند انسان نظام اجتماعى دارند. البته با عنایت به تفاوت هاى ذاتى انسان و حیوان، ساختار اجتماعى آنان نیز با هم فرق دارد، اما با وجود این فرق، حیوان ها نیز جوامع حیوانى دارند؛
دوم، این که روزى و رزق هر دو (انسان و حیوان) بر عهده خدا مى باشد، چنان که تصریح شده است: «الله یرزقها و ایّاکم». بنابراین، کتاب خدا و معجزه جاویدِ پیامبراعظم (صلى الله علیه وآله) عنایت ویژه اى به نیازهاى حیاتى حیوانات دارد، به گونه اى که آن را در کنار نیازهاى حیاتى بشر آورده است؛
سوم، این که مُثله کردن و بریدن اعضاى حیوانات را، کارى شیطانى شمرده است و از آزار و اذیت حیوان به عنوان کارى شیطانى و وعده اى ابلیسى نام برده و از آن به عنوان خسارتى بزرگ یاده نموده است. براى فهم این آیات به تفسیر شریف المیزان علامه طباطبایى(قدس سره)مراجعه شود.
سیره و سخن (سنت) پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) در دفاع از حیوان ها
بخشى از دستورات مکتب اسلام را درباره حقوق حیوان ها از قول قرآن مجید بیان شد، اکنون بخش دیگرى از دستورات، گفتار و رفتار رسول خدا (بنیان گذار اسلام) را درباره رعایت حقوق حیوان ها بیان مى کنیم.
نهى از آزار دادن و بیهوده کشتن حیوانات
پیامبراعظم(صلى الله علیه وآله) به مناسبت هاى مختلف، سخنان متعددى در مورد حقوق حیوان ها و اذیت نکردن آن ها فرموده است که در ذیل به بیان گوشه اى از آن ها مى پردازیم.
ـ اگر کسى گنجشکى را بیهوده بکشد، روز قیامت در پیشگاه خدا فریاد مى زند و مى گوید: فلانى مرا بیهوده کشت بدون آن که از این کشتن، سودى ببرد! و نگذاشت که من از حشرات زمین، استفاده نمایم و چیزى بخورم!6
ـ هر کس گنجشکى را بدون رعایت حق آن بکشد، خداى تعالى در روز قیامت از او بازخواست کند. سؤال شد که اى رسول خدا! حق گنجشک چیست؟ فرمود: این که او را ذبح کند، نه این که گردنش را بِکَنَد.7 ـ هر حیوانى پرنده یا غیر پرنده که به ناحق کشته شود، روز قیامت از قاتل خود شکایت خواهد کرد.8
امام موسى بن جعفر(صلى الله علیه وآله) از پدران بزرگوارش(علیهم السلام)نقل مى کند که رسول خدا(صلى الله علیه وآله)فرمود:
در دوزخ، زنى را دیدم که گربه اش از هر طرف او را گاز مى گیرد، علتش این بود که آن زن در دنیا این حیوان را بسته بود، بدون آن که غذایى به او بدهد یا آزادش نماید تا خودش حیوانى را شکار کند.9
در روایات دیگرى، از عذاب آتشین آن زن خبر داده و فرموده است:
زنى به خاطر رفتار با یک گربه، مستوجب آتش دوزخ شد و عذاب گردید، چون گربه اى را بسته بود و او را آزاد نمى کرد تا براى خودش غذایى پیدا کند، به این دلیل، از گرسنگى مرده بود.10
ابن عباس مى گوید که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) از کشتن هر جاندارى نهى فرمود؛ مگر آن که آزار برساند.11
رسول رحمت، نه تنها از کشتن جانداران منع مى کرد، بلکه دستور مى داد که شبان گاهان مواظب باشند تا مبادا موجود ریز و حشره کوچکى، حتى به طور نادانسته و غیر عمدى، زیر پا از بین برود. فرموده آن پیامبراعظم در این باره چنین است:
چون پاسى از شب بگذرد، کمتر بیرون بروید، زیرا براى خداوند، چرندگان (و موجوداتى) است که در آن ساعت آن ها را در زمین مى پراکند.12
أنس بن مالک (خادم آن جناب) مى گوید: رسول خدا (صلى الله علیه وآله) فرمودند: «مورچه را نکشید»!13 هم چنین در روایت معتبرى نقل شده است که: پیامبراعظم، نهى فرمود از این که آن چه را مورچه با دست و دهان حمل مى کند، بخورند.14
مالک بن أنس نوشته است که پیامبر (صلى الله علیه وآله) با این که کشتن زنبور را جایز مى دانست، اما دوست نداشت که لانه آن ها را با آتش بسوزانند.15
باز آن رسول رحمت (صلى الله علیه وآله) از آزار و شکنجه حیوان با آتش نهى نمود و فرمود:
هیچ کس نمى تواند با آتش، دیگرى را شکنجه و عذاب نماید، مگر خدا. بنابراین، سوزاندن حیوان با آتش جایز نیست.16
طبق نوشته نسائى و احمد، یک نفر پزشک در محضر رسول خدا(صلى الله علیه وآله) از قورباغه و استفاده دارویى از آن سخن به میان آورد. آن حضرت (صلى الله علیه وآله) بى درنگ، آن پزشک را از کشتن قورباغه نهى فرمود.17 هم چنین آن جناب، شکار کردن را دوست نداشت و مى فرمود: هر کسى به دنبال شکار رود از امور اخروى، غافل مى گردد.18 طبق روایت دیگرى، آن رسول مهربان (صلى الله علیه وآله) هرگز صید نکرد و به این کار نیز امر نفرمود.19 روایت دیگرى نیز حاکى است که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) از اذیت (کشتن) حیوان ها نهى فرمود، مگر آن که (حیوان حلال گوشت و) براى خوردن باشد.20
شداد بن اوس مى گوید که پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) فرمودند: خداوند، بر همه چیز احسان نوشته است؛ چون ذبح کنید، نیکو ذبح نمایید، کارد را تیز کنید و ذبیحه را زود راحت کنید.21
آن رسول رحمت (صلى الله علیه وآله)، شخصى را دید که گوسفندى را خوابانیده و در حالى که پا بر گلوى او نهاده، کارد را تیز مى نماید و گوسفند به او نگاه مى کند. حضرت به آن شخص فرمود: «مى خواهى او را ذبح کنى یا دو بار او را بمیرانى؟!»22
پیامبر اسلام، یک اعرابى را دید که با عصا گوسفندان خود را مى زد، فرمود: « او را بیاورید؛ اما او را نترسانید»! وقتى که او را آوردند، به او فرمود: « گوسفندان را با عصا مزن، بلکه به رفق و نرمى، آن ها را پیش و پس کن».23
فردى مى خواست که حیوانش را بگیرد؛ چون حیوان با نشان دادن یک کاسه یا دامن صاحبش براى خوردن جو یا نمک، شرطى شده بود، صاحب حیوان با دست خالى و بدون جو یا نمک، چنان کرد و مچِ حیوان را گرفت. حضرت پیامبراعظم(صلى الله علیه وآله)که این صحنه را تماشا مى کرد، ناراحت شد و فرمود: «چرا به این حیوان دروغ گفتى؟! نباید او را فریب مى دادى!»24
در یکى از جنگ ها وقتى زن یکى از انصار اسیر شده بود و موفق شد با شترى از شتران پیامبر(صلى الله علیه وآله) از محل اسارت بگریزد، چون خود را به مدینه رساند و خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) رسید، گفت: نذر کرده ام اگر نجات یافتم، شتر را قربانى کنم. پیغمبر فرمود:
چه بد پاداشى به شتر داده اى! تو را حمل کرده و نجات داده، آن گاه تو مى خواهى آن را نحر کنى؟! بدان که نذر در آن جا که معصیت خداوند است و یا تو مالک آن حیوان و چیز نذر شده نیستى، درست نیست و منعقد نمى شود.25
موسى بن جعفر به نقل از پدران بزرگوارش(علیهم السلام) مى فرماید که رسول خدا(صلى الله علیه وآله)از کنار گروهى عبور کرد. آن گروه، مرغ زنده اى را در یک جاى بلندى بسته بودند و با تیر و کمانْ به آن تیر اندازى مى کردند! آن رسول رحمت (صلى الله علیه وآله) تا این صحنه را مشاهده کرد، فرمود: اینان، کیانند؟! خدا لعنتشان کند!26
رسول رحمت، حضرت محمد بن عبدالله(صلى الله علیه وآله) نه تنها از اسیر کردن انسانى راضى نبود، بلکه در بند کردن و اسیر نمودن حیوانى را هم نمى پسندید و از این کار بر حذر مى داشت و فرمود:
هیچ خانواده اى نیست که سگى را ببندد و نگهدارد[اسیر نماید]، مگر آن که هر روز از عمل ایشان، قیراطى (مقدارى) کم شود، به جز سگِ موذى، سگ شکارى، سگ حافظ زراعت یا حافظ گوسفند [و در روایت دیگر] و سگ نگهبان خانه.27
ناگفته نماند که از بین بردن حیوان موذى، جایز است. یکى از موذیان، سگ هار و ولگرد است، اما از دیدگاه اسلام، در همین موارد نیز جایز نیست که سگ هار و ولگرد را حبس کنند تا از گرسنگى و تشنگى بمیرد، بلکه باید آن را به طور خاصى از بین ببرند. نکته دیگر، این که در اسلام، کشتن سگ ها نیز دیه دارد، به گونه اى که خون بهاى سگ شکارى، چهل درهم و سگ نگهبان، بیست درهم تعیین شده است.28
گزارش مورخان حاکى است که آن رسول رحمت (صلى الله علیه وآله) هنگامى که با سپاه اسلام براى فتح مکه مى رفت سگى را دید که بر بچّه هایش زوزه مى کشید و آنان شیرش را مى خوردند. به جُعَیْل بن سُراقه فرمود که کنار (و جلو) آن حیوان بایستد و از او مراقبت نماید تا مبادا سپاهیان که از آن جا مى گذرند به او و بچّه هایش، آسیبى برسانند.29
نفرین رسول، بر مُثله کنندگان حیوان ها!
پیامبراعظم (صلى الله علیه وآله)، دوست نداشت که حتى گوش و دُمِ یک حیوان را ببرند یا آن را اخته کنند، چه رسد به کشتن حیوان! طبق حدیثى، رسول رحمت فرمود: لعنت خدا بر کسى که حیوان ها را مُثله نماید.30 در روایت دیگرى آن جناب از اخته کردن اسب ها نهى فرموده است.31
پاداش نیکویى به حیوانات از دیدگاه پیامبر(صلى الله علیه وآله)
از رسول اعظم(صلى الله علیه وآله) نقل شده است که فرمود: زنى بد کاره، سگ تشنه اى را دید که بر سر چاهى له له مى زند و چیزى نمانده بود که از تشنگى هلاک شود. آن زن کفش خود را در آورد و آن را به روسرى خود بست و به وسیله آن از چاه آب کشید و سگ را سیراب کرد. خداوند به خاطر احسان به این حیوان، گناهان او را آمرزید.32
طبق روایت دیگرى آن جناب فرمود:
زنى تشنه از راهى مى گذشت، چاهى دید. داخل آن شد، آب نوشیده و بیرون آمد. در کنار چاه، سگى را دید که از تشنگى له له مى زد. با خود گفت: حال این سگ، چون حالِ من است. به داخل چاه برگشت، کفش خود را پر آب کرد و به دهان سگ گرفت تا سیراب شد. خداوند به سبب این عمل، او را آمرزید.
در روایت دیگرى آمده است که از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) سؤال شد که آیا خوبى کردن به حیوانات، پاداش دارد؟ فرمود: «آرى! براى خنک کردن هر صاحب جگرِ تشنه اى، اجرى است».33
نوشته اند که پیامبر اسلام هنگامى که وضو مى گرفت، گربه اى نزد او آمد، پیغمبر دانست که آن حیوان تشنه است، ظرف آب را به طرفش برد و گربه آب نوشید، سپس ایشان نیز وضو گرفت.34
منع از دوشیدن تمام شیر حیوانات
آن جناب مى فرمودند که حمایت از هر جاندارى، نزد خدا پاداشى دارد و سفارش مى کردند که حیوان ها را زیاد ندوشند و براى بچه هاى آن ها چیزى باقى بگذارند، پالان را در جاى خود قرار دهند، دهنه تیز به دهان حیوان نزنند، زیاد آن ها را بار نکنند و جاى مرکب و زیر پاى حیوان ها تر نباشد.35
یکى از همراهان پیامبر اسلام مى گوید: رسول خدا(صلى الله علیه وآله) گوسفند را دوست داشت. یک روز گوسفندى وارد منزل شد و یک قرص نان را که نزدیک ما بود، برداشت و فرار کرد. فورى برخاستم و به دنبالش دویدم و آن را گرفته و نان را از دهانش برگرفتم.
وقتى آن رسول رحمت (صلى الله علیه وآله) این حرکت را از من دید، فرمودند: کار شایسته اى نکردى؛ درست نبود که پشت گردن این حیوان را بگیرى و بر او فشار بیاورى تا آن قرص نان را از دهانش برگیرى!36
یکى از یاران پیامبراعظم(صلى الله علیه وآله) مى گوید: یک شتر شیر ده را به رسول خدا هدیه کردند. ایشان، مرا امر فرمود تا آن را بدوشم. من نیز آن را دوشیدم؛ البته براى دوشیدن آن، بسیار تلاش کردم و سخت آن را دوشیدم، به گونه اى که وقتى آن جناب زیاده روى مرا در دوشیدن دید، فرمود: این گونه ندوش! براى بچه او نیز سهمى بگذار.37
منع از شکار شبانه پرنده و جوجه هایش و نهى از حمله به آن ها در وقت خواب
رسول خدا(صلى الله علیه وآله) در این باره مى فرماید: شبانگاهان جوجه را از آشیانه اش بیرون نیاورید، و پرنده را هنگام خوابش براى سر بریدن، از لانه بیرون نیاورید تا صبح شود. مردى سؤال کرد که هنگام خوابش چه وقتى است؟ آن حضرت فرمود: شب، هنگام خواب اوست. بنابراین، شبانه به سراغش نروید تا صبح شود. و همین طور بچّه هاى کوچک پرندگان را که هنوز پر در نیاورده و نمى توانند پرواز نمایند، از لانه شان در نیاورید و شکار نکنید! بگذارید تا هر زمان که قدرت پرواز پیدا کردند، آن وقت تیر و کمانتان را براى شکار آن ها بردارید.38
پیامبراعظم (صلى الله علیه وآله) فرمود: در میان اقوام گذشته، مردى لانه پرنده اى را پیدا کرده بود و هرگاه آن پرنده، جوجه دار مى شد آن ها را مى گرفت و مى برد. آن پرنده (مادر) از کارى که بر سرش مى آمد، به خداى تعالى شکایت کرد؛ خداى متعال به او الهام نمود که اگر آن مرد برگشت، او را هلاک خواهم کرد.39
ابن مسعود مى گوید: نزد رسول خدا بودیم که مردى وارد جنگلى شده و تخم پرنده اى را با خود آورد. پرنده مادر به دنبال ما آمده، بر گِرد ما مى چرخید و بال بال مى زد. وقتى که پیامبر این صحنه را دید، فرمود:
کدام یک از شما، این پرنده را آزرده و مصیبت زده کرده است؟ مرد گفت: من تخم یا جوجه او را برداشتم. حضرت فرمود: به او رحم کنید و آن را به او رد نمایید! به او رد نمایید!40
هم چنین در همین زمان، مشاهده فرمود که لانه مورى را آتش زده اند، فرمود:
چه کسى این لانه را آتش زده؟! سزاوار نیست که به آتشْ عذاب دهد، مگر پروردگار آتش.41
در روایت دیگرى از عامر الرام نقل شده که گفته است: در محضر رسول خدا(صلى الله علیه وآله)نشسته بودیم که در این هنگام مردى عبا به دوش آمد، در حالى که چیزى در دست داشت و آن را در گوشه عبایش پیچیده بود. آن مرد گفت: اى رسول خدا! چون شما را از دور دیدم، به طرف تان آمدم. در مسیر، از کنار چند درخت انبوه گذشتم که صداى جوجه هاى پرنده از آن مى آمد. رفتم آن ها را گرفتم و در لاى عبایم گذاشتم. وقتى چنین کردم، مادرشان آمد و بر دور سر من مى چرخید؛ من هم لاى عبا را برایش باز کردم و او نیز روى جوجه هایش افتاد، من هم عبا را پیچیده و همه آن ها را با هم آوردم.
رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود: آن ها را بر زمین بگذار! آن ها را بر زمین گذاشتم، اما دیدم که مادرشان از آن ها جدا نمى شود و فرار نمى کند! رسول خدا به همراهانش فرمود: «آیا از رأفت یک مادر جوجه براى جوجه هایش، تعجب مى کنید؟!» گفتند: آرى، اى رسول خدا! فرمود: «قسم به آن کسى که مرا به حقْ نبىّ مبعوث نمود، خدا به بندگانش مهربان تر است از مادر این جوجه ها به بچّه هایش! اى مرد، آن ها را به همان جایى برگردان که آورده اى»! من هم آن ها را برگرداندم... .42
حقوق حیوان هاى سوارى بر صاحبشان
در روایت معتبر آمده است که چارپایان سوارى، بر صاحبان شان حقوقى دارند، از جمله: وقتى پیاده شد، براى او علف بگذارد؛ هر وقت از آبى عبور کرد، درنگ کند و آب را به او نشان دهد؛ به صورتش نزند، زیرا تسبیح پروردگار مى گوید؛ پشت او را چون مجلس و مبلمان و جایگاه براى سخنرانى نکند؛ مگر در راه خدا؛ بیش از طاقت و توان، بارش نکند؛ و بیش از قدرت و طاقت، از او سوارى نگیرد و نخواهد.43
طبق روایت أنس، پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) فرمود: بر مالک چارپایان واجب است به دلیل حرمت روحى که در حیوان است به آن ها آب و علف بدهند.44
هم چنین نقل شده است که پیامبراعظم(صلى الله علیه وآله) درباره اسب ها فرمود: بر پیشانى اسب ها خیر نوشته شده، حتى تا روز قیامت و کسى که در راه خدا به آن ها انفاق نماید، مانند دست صدقه دهنده اى است که هرگز از صدقه دادن کوتاه نمى آید؛ یعنى دستِ بازى که هیچ گاه بسته نمى شود.45
رسول رحمت(صلى الله علیه وآله) مى فرمود: موى پیشانى اسبان را نچینید، زیرا خیر در آن هاست. موى یال آن ها را مچینید، چون آن ها را گرم مى نماید.46 دم آن ها را نچینید کوتاه نکنید زیرا پشه پران آن هاست.47 و آن حضرت باز فرمود: خدا و ملائکه اش بر صاحبان اسبان، درود مى فرستند.48 هم چنین ضمن روایت دیگرى نیز فرمود: کسى که اسبى را براى رضاى خدا به استراحتگاهش ببرد و به او آب و علف بدهد و جایش را جارو نماید، در تروازى اعمالش در روز قیامت محاسبه مى شود و پاداش دارد.49
تمیم دارمى را دیدند که خودش جو اسبش را پاک مى کند، به او گفتند: چرا نمى گذارى تا دیگران این کار را بکنند؟
گفت: از پیغمبر اسلام شنیدم که فرمود:
مردى نیست که خودش براى اسبش جوها را پاک کند مگر آن که خداوند به هر حبه اى، حسنه اى برایش مى نویسد.50
رعایت حقوق حیوانات، هنگام سوارى و بارکشى با آن ها
پیامبراعظم (صلى الله علیه وآله) درباره حیوان هاى سوارى (مَرکب)، دستورات ویژه اى صادر فرموده اند، مانند مهربانى کردن با آن ها، نخواستن سرعت بیش از حد توان، بار نکردن بیش از حد قدرت آن ها، عبور ندادن از راه هاى صعب العبور، پیاده شدن در گردنه هاى سخت، عدم تشکیل جلسه و سخنرانى نکردن بر پشت آن ها، بهره منده کردن آن ها از علف زارهاى بین راه، نگاه نداشتن در زمین هاى بى علف، آب و علف دادن به حیوان ها بعد از رسیدن به مقصد و در طول طریق. گفتنى است در ادامه به برخى از دستورات آن حضرت در این زمینه اشاره مى کنیم.
رسول رحمت، به راکب حیوان ها مى فرمود: به طور ناموزون و نامناسب، بر حیوان ها سوار نشوید، و هنگام سوار شدن، پشت آن ها را مجلس خود قرار ندهید؛51 یعنى در حالى که ایستاده اند، هم چنان بر پشت آن ها سوار نشوید و مشغول سخن گفتن باشید، بلکه پایین بیایید. پیامبر گرامى اسلام در بیان دیگرى نیز فرمود: پشت حیوان ها را مانند صندلى و کرسى سخنرانى قرار ندهید، آن هنگامى که در کوچه و خیابان با هم صحبت مى کنید، زیرا چه بسا مرکوبى که بهتر از راکبش است و بیش تر از او، خدا را ذکر مى نماید.52
سفارش همیشگى آن جناب این بود که مى فرمودند: پشتِ رهواران (مرکبان) را هم چون منبر سخنرانى قرار ندهید! خداوند آن ها را براى شما تسخیر کرده تا شما را در راه هاى سخت به منزل برساند. [پیاده شوید و] بر روى زمین، با هم سخن بگویید.53هم چنین در دستور دیگرى خطاب به راکب حیوان ها، فرمود: در حق این حیوانات زبان بسته، از عذاب خدا بترسید؛ بر سوارى آن ها، به طور شایسته اى سوار گردید و حلال آن را نیز به گونه اى شایسته بخورید! و ذبح کنید. چاقِ آن ها را بخورید.54
هم چنین در سفارشى دیگر، در باره کیفیت راه و مسیر حیوان ها فرمود: هرگاه یکى از شما بر حیوانى سوار شد، آن را از راه هاى هموار و آسان ببرد، و آن را به راه هاى دشوار و سخت نکشاند!55 نیز در روایتى دیگر فرمود:
کسى که در گردنه (سربالایى) از رهوار (مَرکب) خود پیاده شود و پشت سر آن راه برود، همچون کسى است که بنده اى را در راه خدا آزاد کرده باشد.56
طبق گزارش جابر، آن حضرت(صلى الله علیه وآله) از سوار شدن سه نفره بر یک حیوان، نهى فرمود.57 ضمن حدیث دیگرى نیز فرمود: سه نفرى بر یک حیوان، سوار نشوید، زیرا در این صورت، یکى از آنان لعن شده است، و آن، نفر جلویى مى باشد.58
پیامبراعظم (صلى الله علیه وآله) درباره کیفیت بار کردن حیوان، فرمود: بار حیوانات را عقب تر بگذارید، زیرا اگر جلو باشد، به دلیل فاصله نزدیک دستانشان که مانع از راه رفتن در صورت سنگینى بار است و نیز محکم بودن پایشان نمى توانند خوب راه بروند.59
؛ آن پیامبر مهربان، درباره کیفیت راه بردن حیوان ها در مسیر سفر مى فرمود:هرگاه هنگام سفر از سرزمین سر سبزى که علف خوب دارد، عبور مى کنید، شتران را از زمین، بهره مند سازید (و بگذارید که حیوانات بچرند و سیر شوند)، اما وقتى از سرزمین بى آب و علفى عبور مى کنید، توقف ننمایید و با سرعت خود را به سرزمین خوبى (سرسبزى) برسانید.60
پیامبراعظم(صلى الله علیه وآله) در مورد مدارا و مهربانى کردن با حیوانات، فرمود:
خدا، مدارا کردن را دوست دارد و بر انجام آن کمک مى کند. پس هر گاه بر چارپایان لاغر سوار شدید، آن ها را در منزل هایشان فرود آورید! اگر زمین خشک و بى گیاه بود، با شتاب از آن بگذرید، و اگر سر سبز و پر علف بود، آن ها در آن جا استراحت دهید.
و فـرمـود:
هر زمانى که مسافرت کردید و مرکوب شما، حیوان بود، بعد از آن که از حیوان پیاده شدید، اولین کارى که مى کنید آب و علف دادن به آن حیوان است.61
پیامبر خاتم (صلى الله علیه وآله)، در بیانى ظریف که حاکى از نهایت رحمت و رأفت اوست، فرمود:
اگر از شما به خاطر آن چه بر سر حیوانات آورده اید، چشم پوشى شود، به یقین بسیارى از لغزش هاى شما آمرزیده مى شود.62
رسول خدا (صلى الله علیه وآله) از جایى مى گذشت، شترى را دید که بر در منزل، دستش بسته شده است، بدون آن که آب و علفى، جلو آن گذاشته باشند! آن پیغمبر رحمت فرمود:
أینَ صاحِبُ هذِهِ الراحِلَة؟ ألا تَتَّقِى اللهَ فِیها؟؛ صاحب این حیوان کجاست؟ آیااز عذاب الهى نمى ترسى به خاطر این رفتارى که با این حیوان کرده اى؟! یا آب و علف او را تدارک ببین و برایش مهیا کن، و یا آن را آزاد گردان تا خودش چیزى براى خوردنش بیابد.63
پیامبر اسلام و نهى از به جان هم انداختن و داغ کردن حیوانات
پیامبراعظم (صلى الله علیه وآله) توصیه ها و رهنمودهایى نیز در نهى از به جانِ هم انداختن حیوانات، داغ کردن آن ها و حمل بار به صورت نامناسب بر پشت آن ها، ایراد فرموده است که نمونه هایى از آن ها را در ادامه مى آوریم.
ابن عباس مى گوید: رسول رحمت (صلى الله علیه وآله) از به جنگ انداختن حیوان ها و پرندگان نهى فرمود، همان طور که رسم مردم است که قوچ و خروس و غیره را به جان هم مى اندازند،64 البته مگر برانگیختن سگ براى شکار باشد.65
در روایتى دیگر فرمود:
خداى تعالى لعن نموده کسى را که حیوان ها را به جان هم مى اندازد تا باهم بـجنگند.66
بنابر روایات متعددى، پیامبر رحمت (صلى الله علیه وآله) حتى از داغ کردن صورت حیوان ها نهى کرده67 و نیز فرمود:
به صورت حیوانات نزنید، چون هر موجودى، تسبیح گوىِ خداست. صورت آن ها را داغ ننمایید، زیرا چه بسیارند مرکوب هایى که از راکبشان بهترند و بیش تر مطیع خدایند و بیش (از کسى که بر آن ها سوار است) خدا را یاد مى کنند!68
نوشته اند که شتر حکم بن حارث از جا بر نمى خاست و او نیز آن را مى زد. پیامبر به او فرمود: شتر را نزن! و به شتر گفت: «حُلْ حُلْ»! شتر از جا برخاست.69
سوادة بن ربیع نزد پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمد. حضرت، چند شتر به او بخشید و فرمود:
وقتى پیش اهل خود رفتى، به ایشان امر کن تا غذاى چارپایان را خوب بدهند،و ناخن ها را بگیرند تا هنگام دوشیدن، پستان آن ها را خراش ندهند وزخم ننمایند.70
حقوق حیوان ها از دیدگاه اسلام و حقوق بشر در غرب
اکنون که دیدیم پیغمبر اسلام هم در بُعد نظرى و هم عملى، درباره حیوانات و حقوق آن ها اوامر و نواهى خاصى دارد، این دو مکتب را با هم مقایسه کنیم؛ یعنى حقوق حیوان را در نظر پیامبراعظم با حقوق بشر در مکتب غرب.
آیا پیامبرى که چنان دستوراتى که گذشت درباره حیوانات مى دهد و از کشتن پرنده و آزردن جوجه آن جلوگیرى مى کند و از آتش زدن لانه مورى نهى مى نماید و ناراحت مى شود، تروریست است؟ اما غربیان مدعىِ حقوق بشر که انسان ها را قتل عام مى کنند و خانه و کاشانه آنان را به آتش مى کشند و ویران مى کنند، ضد تروریست و مدافع حقوق بشر؟! پیامبر اسلام از به بند کشیدن و اسارت گرفتن یک سگ و جوجه یک پرنده نهى مى کند و جوجه اسیر شده را رها مى کند، اما غربیان مدعى فراپست مدرن، بشر را عریان کرده به بند مى کَشند و با تیر مى کُشند؛ دست و پاى او را بسته و سگ هاى درنده را به جان او مى اندازند و با نیزه و چکمه آهنین بر صورت او مى کوبند! پیغمبر اسلام، قاتل یک گنجشک را به پاى میز محاکمه آخرت مى کشاند، در صورتى که غربیان مدعى دموکراسى، کشورها و انسان ها را به جان هم انداخته و آنان را به خاک و خون مى کشند!
انسان از بیان گوشه اى از رفتار غرب مدعى حقوق بشر شرم دارد! گوشه اى از رفتار آنان را با مادر و نوزادش، در افغانستان، عراق، بوسنى، لبنان، فلسطین و...دیدیم! دیدیم که در فلسطین، پسر بچه را در آغوشِ پدرش به رگبارِ حقوق بشر غربى بستند، به گونه اى که هر چه پدر آن بچه، دستش را در جلو تیرها مى گذاشت تا به فرزندش نخورند، فایده نداشت. و آن کودک معصوم در آغوش پدرش، حق حیات را به غرب داد و خودش از دنیا رفت! این، یک حرف از هزاران بود و مجملى از مفصل! اما رسول رحمت، از تیر اندازى به مرغى که او را بسته بودند و به آن تیر مى انداختند، نهى فرمود و عاملان آن را لعن نمود.
پیامبر ما، از تخریب لانه مور و آتش زدن حیوانات و آشیانه آن ها منع مى کند، در صورتى که مدعیان حقوق بشر غربى، شهرها را با تمام موجوداتش تخریب مى کنند؛ از انسان تا حیوان، از زن تا مرد، از پسر تا دختر، از کوچک تا بزرگ و... همه را با خاک، یکسان کرده و در خون خود مى غلطانند. نمونه آن را امریکا و هم پیمانانش در هیروشیما و ناکازاکى ژاپن، در زندان هاى گوانتانامو، ابوغریب، قانا، کپر قاسم، دیر یاسین، صبرا و شتیلا، افغانستان، عراق و... به نمایش گذاشتند!
رسول رحمت (صلى الله علیه وآله)، آب وضویش را به حیوان (گربه) تشنه داد تا او از تشنگى نجات یابد و نیز براى سیراب کردن حیوانات تشنه، وعده پاداش داد و تبلیغ و تشویق فرمود، اما مدعیان حقوق بشر چه طور؟! آرى، اینان هم نه تنها خودشان به بشر کمک نمى کنند، بلکه از ارسال کمک هاى انسان دوستانه دیگران هم جلوگیرىمى کنند!71 از رسیدن انسانى به بیمارستان، که به دست خودشان زخمى شده است جلوگیرى مى نمایند! افزون بر همه این ها، پس از آن که انسان ها را به خاک و خون کشیدند، کلیه و قلب و اعضایش را بریده و به تاراج و تجارت مى برند! عجب حقوقى و عجیب مدعیان حقوق بشرى!
لکه هاى ننگینِ دامنِ آنان از شهر خویش فراتر رفته و از دور، نمایان است. نمونه آن، تجاوز دسته جمعى نیروهاى اشغال گر امریکا و متحدانش به زنان و دختران ژاپن و محمودیه عراق و... است! تجاوز به زنان از سوى این مدعیان، بیش از آن است که در وهم بگنجد! طبق اعلامیه مجمع عمومى سازمان ملل در دسامبر 1993 که به احصاى خشونت علیه زنان پرداخته، فهرست آن تجاوزها، چنین است:
1. خشونت فیزیکى، جنسى یا روانى، چه در داخل و چه در داخل خانواده هاو چه در جامعه که شامل ضربات منجر به جرح، بدرفتارى هاى جنسى نسبتبه کودکان و جنس مؤنث، خشونت نسبت به اموال زن، خشونت هاى زناشویى و...،2. خشونت هاى غیر زناشویى، 3. خشونت هاى مربوط به بهره کشى، 4. آزار جنسى و...، 5. قوادى، 6. روسپى گرى، 7. خشونت هاى ناشى از اعمال حاکمیت دولت... .72
نتایج یک مطالعه میدانى در کانادا حاکى است که:
در کانادا بر روى یک نمونه 420 نفرى زنان نشان داد که 45 % آن ها حداقل یک تجربه ناخواسته، قبل از شانزده سالگى داشته اند و 51 % هم بیان کرده اند که قربانى آدم ربایى شده اند. در 25 % موارد، زنان قربانى که دچار بدرفتارى شده اند، از سوى مردان مورد بحث به مرگ هم تهدید شده اند».73
این تجاوز به حقوق زنان در کشورهاى غربى و اروپایى صورت گرفته است؛ تازه این آمار، مربوط به بیش از یک دهه گذشته مى باشد و اگر الان آمار بگیرند و با جوامع آمارى جدید، مانند آن چه آنان در افغانستان، عراق و... مرتکب شده اند و مى شوند، آن را پردازش کنند، آبرو و حیثیتى براى غرب نمى ماند.
خشونت هایى که در جریان جنگ ها رخ داده و مى دهد، بسیار رواج دارد و عجیب است. «طبق یک بررسى که توسط اتحاده اروپا صورت گرفته است، بیست هزار زن در بوسنى در یک ماه، مورد خشونت صرب ها قرار گرفتند [و هشت هزار نفر از مسلمانان را کشتند تا نسلشان را براندازند]؛...
در کاناندا، 62 % زنان از سوى شوهرانشان مورد بدترین رفتارها قرار گرفته اند... در مکزیکو، تحقیقى که روى 342 نفر از زنان صورت گرفت، 20% زنان کتک خورده، از ضربه ناحیه شکم، دچار سقط جنین یا دردهاى مزمن شده اند. مطالعه در مورد سلامتى زنان دچار خشونت در بعضى از کشورهاى دیگر به شرح زیر است:
در ایالات متحده امریکا، یک پنجم زنان بزرگسال قربانى خشونت و تجاوز شده اند؛
در پرو 70 % جرایمى که به پلیس اعلام شده است، مربوط به زنانى است که توسط شوهرانشان به شدت کتک خورده اند؛
در نروژ 25 % زنانى که دچار امراض زنان شده اند، متحمل آزار و خشونت هاى شریک جنسى شان شده اند.
بر اساس تحقیقى که در امریکا در مورد خشونت هاى خانوادگى صورت گرفته، ریشه خشونت ها را اعتقادات و فرهنگ اعلام کرده اند؛ زنى که برنده جایزه نوبل در صلح بود، در تفسیر رفتار شوهرش مى گوید:
او شوهر خوبى است، چون فقط هفته اى یک بار مرا کتک مى زند». «شوهر قبلى، همچون وزنه اى، تمام عصرها بالاى سرم بود، طورى که هر لحظه آرزوى مرگ مى کردم؛ یک روز که موفق شدم به طبقه همکف (جایى که دخترم آن جا بود و از من کمک خواست) بروم، شوهرم با چاقو به سمت من حمله ور شد، آن قدر شدید که تیزى چاقو در تمام ناحیه شکمم فرو رفت. او مرا از حس بینایى و چشایى محروم کرده است. از این که خانواده ام را ببینم معذورم و از فرزندانم دور افتاده ام. این شخص که خواست نامش فاش نشود، در مقابل یک گروه مطالعه خشونت علیه زنان در امریکا شهادت داد. او یکى از هزاران قربانىِ خشونت است که باید با نشانه هاى فراوان روى بدنش و ترس جاویدان، زندگى کند.74
اما اسلام، زن را گُلى خوشبو معرفى مى کند، نه قهرمان: «الـمرأة ریـحانة، لـیست بـقهرمانـة».75
پیغمبر اسلام، از سیلى زدن به صورت اسب و اخته کردن آن، خراش زدن صورت الاغ و داغ کردنِ صورت حیوان ها جلوگیرى مى نماید و داغ کننده را مورد لعن خود و خدا قرار مى دهد، در صورتى که مدعیان حقوق بشر، کارهایى با بشر مظلوم مى کنند که اسلام آن ها را نه در حق انسان، بلکه در حق حیوان هم روا نمى دارد، حتى از بیان آن هم شرم دارد! مگر ندیدیم که نیروهاى امریکا و همراهانش در زمان تجاوز به سومالى چه کردند! یکى از هزاران کارشان این بود که مخالفان شان را در آن کشور مى گرفتند و بر بالاى آتش قرار مى دادند.76
رسول رحمت (صلى الله علیه وآله) از «مُثله کردن» و «اخته نمودن» حیوانات نهى فرموده و عاملان این اعمال را لعنت کرده است، اما مدعیان حقوق بشر، بشر را مُثله مى کنند. گزارش ها حاکى است که در عراق، اعضاى بدن افرادى که به دست اشغال گران انگلیسى و امریکایى، زخمى و کشته شده اند، به وسیله پزشکانى که در میان نیروهاى اشغال گر وجود دارند به امریکا فرستاده مى شود تا در آن کشور، تجارت شود! این است معناى بشر دوستى و دموکراسى و حقوق بشر؟! آیا اینان تروریست نیستند، اما پیامبرى که مثله کنندگان حیوان را هم لعن فرموده، تروریست است؟!
پیامبر اسلام، از گرفتن پرِ کاهى از دهان مورچه منع مى کند، چه رسد به کشتن آن، در حالى که مدعیان حق بشر، تمام انسان هاى جوامع ضعیف را زیر پا لِه مى کنند، ذخایر و منابع آنان را به غارت مى برند و به منابع دیگر ملت ها چشم دوخته و چنگ و دندان تیز مى کنند و نشان مى دهند!
خاتم خوبان و پیغمبراسلام با دست خود حیوان را نوازش مى دهد و براى فراهم کردن لوازم رفاه آن ها، سفارش مى کند، در حالى که مدعیان حقوق بشر، با دست خود و دیگران انسان ها را شکنجه مى دهند و از کمک هاى بشردوستانه دیگران نیز جلوگیرى مى نمایند و تهدید به تحریم! از رسیدن کمک به محرومان و محتاجان بشر، جلوگیرى مى کنند!
رسول رحمت، از تیز کردن چاقو در حضور و جلو چشم حیوان و نیز از سر بریدن حیوانى در مقابل حیوان دیگر نهى مى کند، در صورتى که مدعیان حقوق بشر غربى، بچه را در مقابل چشمان پدر و مادرش سر مى برند و شکنجه مى دهند؛ دیگر بى شرمى ها بماند!
پیامبر رحمت، از شکار کردن در ایام تولیدِ مثل، نهى مى فرماید، اما مدعیان حقوق بشر، به حریم و حرمِ مردم هجوم برده و آدم و بنى آدم را شکار مى نمایند! محفل عروسى شان را به مجلس عزا تبدیل مى کنند و چه بارها و فشارهاى فوق طاقت را که بر بشر بار نمى کنند!
پیغمبر مهربان اسلام، از بیرون کشیدن پرنده هنگام شب از آشیانه و لانه اش نهى نمود، هم چنان که امر مى فرمود تا پرندگان پَر در نیاورده اند، به سراغ آن ها نروند و هرگز نباید شبانه خواب را بر آن ها و مادرانشان حرام کرد و نباید بین آن ها و مادرانشان جدایى انداخت و نباید با این کار، مادرانشان را حیران ساخت. ایشان، از ربودن بچه پرندگان به دست شکارچیان نهى فرمودند، در صورتى که مدعیان انسان دوستى، افراد را شبانه از خانه اش مى ربایند و ناپدید و نابود مى سازند! امثالِ امام موسى صدرها، کجایند؟! تصویب ترورهاى دولتى و آدم ربایى ها چرا؟! قانونى کردنِ شکنجه هاى وحشیانه به وسیله مدعیان حقوق بشر(شیطان بزرگ) چرا؟!
پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) از کشتن قورباغه نهى فرموده است و جریمه و کفاره کشتن آن را یک گوسفند قرار داده است. اما مدعیان حقوق و حیات بشر، براى کشتن بشر و رهبرانش، شاخ و شانه کشیده و نیروهاى مخفى را مزدور مى گیرند؛ به قاتلانى که یک یا چند شهر پر از انسان هاى غیر نظامى و بى دفاع را با بمب هاى هسته اى مى سوزانند و مى کشند، مدال افتخار مى دهند؛ یعنى نه تنها جریمه نمى کنند، بلکه جایزه جنایت کارى نیز مى دهند؛ ناکازاکى و هیروشیما را فراموش نکرده ایم!
رسول رحمت، براى نهى از کشتن مورچه، دستور خاص داده تا مورچه ها را نکشند و اموالشان را به یغما نبرند، علاوه بر این، فرمان داده که نصف شب به بعد،کمتر بیرون بروید، چون برخى موجودات و حشرات، شبانه بیرون مى آیند و ممکن است در زیر دست و پاى شما کشته شوند، اما غرب چه مى کند! در روز روشن ترور! در روز روشن، تروریست مخفى مى فرستد، آن هم براى بشر نه حیوان!
با این وصف، آیا چنان پیامبرى که درباره حیوانات چنان دستوراتى داده و خود عمل کرده و آن قوانین را خود با دست خویش اجرا نموده، تروریست است یا مدعیان دروغین حقوق بشر؟
نتیجه گیرى
آن چه از سخن و سیره پیامبراعظم (صلى الله علیه وآله) در مورد اهمیت حمایت از حقوق حیوان ها گذشت، جلوه اى از رحمت و عطوفت او، حتى به حیوانات است. از این مجمل، مفصل بخوانیم که ارزش انسان از نظر او چه گونه است! و این ها نشان مى دهد که اتهام خشونت به آن حضرت، اتهامى کاملا بى اساس است.
رسول رحمتى که از آتش زدن لانه موریانه و به تاراج بردن اموال و دست رنج مورچه نهى فرموده و براى کشنده یک قورباغه، جریمه قرار داده، چنین رسولى، چه گونه دستور آزار و اذیت و کشتار انسان ها را مى دهد؛ هر گز چنین نبوده و نیست. نام او، نام جمله انبیاست و خاتمِ ایشان. نه تنها هر چه خوبان جهان دارد، وى یک جا دارد، بلکه بیش تر از تمام خوبان، خوبى دارد، به گونه اى که واصف او، خالق عالم مى شود و با القابى مانند «نبى رحمت»، «دلسوزِ مردم»، «رحمت براى جهانیان»، داراى «خُلق عظیم» «رؤف و رحیم»، «دل نرم و مهربان و خوش اخلاق»، «رحمت براى تمام مردم»، «بهترین الگوى نظرى و عملى» معرفى کرده و از ایشان یاد فرموده است.
کتاب نامه
1. قرآن کریم.
2. نهج البلاغه.
3. ابن اثیر، اسدالغابه، تهران، انتشارات اسماعیلیان، [بى تا].
4. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبرى، لبنان بیروت، انتشارات دار صادر، [بى تا].
5. ابن حنبل، احمد، مسند احمد، لبنان بیروت، انتشارات دار صادر، [بى تا].
6. احسایى، ابى جمهور، عوالى الئالى العزیزیة فى الاحادیث الدینیه، تحقیق سید مرعشى و شیخ مجتبى عراقى، چاپ اول: قم، مطبعة سیدالشهداء، 1403 ق .
7. بیهقى، احمد، السنن الکبرى، لبنان بیروت، انتشارات دارالفکر، [بى تا].
8. جبلى عاملى، شهید زین الدین، روضة البهیة فى شرح لعمة الدمشقیه، چاپ هفتم: قم، دفتر تبلیغات اسلامى، نشر مکتب الاعلام الاسلامى، 1372.
9. جوزیه، شمس الدین محمد، الطبّ النبوىّ، بیروت، دارالوفاق، [بى تا].
10. حرعاملى، شیخ محمد، وسایل الشیعه، بیروت، دار احیاء التراث، افست علمیه قم، 1346.
11. ــــــــــــــــــــ: ؛ وسائل الشیعه، چاپ دوم: قم، چاپ مهر، مؤسسه آل البیت، 1414 ق.
12. ــــــــــــــــــــ: فصول المهمة فى اصول الائمه، تحقیق محمد قائینى، چاپ اول: قم، چاپ نگین، ناشر مؤسسه معارف اسلامى امام رضا (علیه السلام)، 1418 ق.
13. حرانى، ابى محمد حسن، تحف العقول عن آل الرسول، ترجمه محمد باقر کمره اى، تصحیح على اکبر غفارى، چاپ هفتم: تهران، انتشارات کتابچى، 1379.
14. دُمِیْرِىْ، شیخ کمال الدین، حیاة الحیوان الکبرى، لبنان بیروت، انتشارات دارالفکر، [بى تا].
15. صالحى شامى، محمد بن یوسف، سبل الرشاد فى سیرة خیر العباد، تحقیق شیخ عادل احمد عبدالموجود، چاپ اول: لبنان بیروت، دارالکتب العلمیه، 1414 ق.
16. کتانى، سید محمد عبدالحى، نظام الحکمومة النبویة(المسمى التراتیب الأداریه)، تحقیق عبدالله خالدى، چاپ دوم: لبنان بیروت، شرکة دارالارقم، [بى تا].
17. متقى هندى، علاءالدین، کنزالعمال، بیروت، انتشارات مؤسسة الرساله، 1409ق.
18. بخارى، محمد بن اسماعیل، صحیح بخارى، لبنان بیروت، دارالفکر، افست دارالطباعة العامر باستانبول، 1401 ق.
19. نورى، حسین، «جامعیت اسلام» چاپ شده در: مجموعه مقالات خاتم پیامبران، تهران، انتشارات حسینیه ارشاد، 1348.
20. سایت بازتاب، (دیدار دکتر احمدى نژاد با آیت اللّه جوادى آملى)، دى ماه 1384.
21. صدوق، محمد بن على بن بابویه قمى، المقنع، قم، انتشارات الهادى، 1415ق.
22. محمدى رى شهرى، محمد، میزان الحکمه، ترجمه حمید رضا شیخى، چاپ دوم: قم، انتشارات مؤسسه دارالحدیث، 1379.
23. مجلسى، محمدباقر، بحار الانوار، چاپ دوم: لبنان بیروت، مؤسسة الوفاء، 1403ق.
24. «سیاحت غرب»، ماهنامه مرکز پژوهش هاى اسلامى صدا و سیما، سال سوم، شماره سى و پنجم، 1385.
25. هیثمى، نورالدین، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، لبنان بیروت، انتشارات دارالکتب العلمیة الطبعه، 1408ق.
1 کارشناس جامعه شناسى.
2. محدث نورى، «جامعیت اسلام»، چاپ شده در مجموعه مقالات خاتم پیامبران، ص 55 56.
3. انعام (6) آیه 38.
4. عنکبوت (29) آیه 60.
5. نساء (4) آیه 119، ترجمه آیت الله مکارم شیرازى.
6. قال (صلى الله علیه وآله): «مَنْ قَتَلَ عصفوراً عبثاً، جاء یوم القیامة یعجّ الى الله تعالى یقول: یا ربّ انَّ هذا قَتَلَنى عَبَثَاً لَمْ یُنْتَفَعْ بى و لم یدعنى فآکل مِنْ حشارة الأرض» (علامه مجلسى، بحارالانوار، ج 64، ص 4 و ج 61، ص 270 و 306. و نیز ر. ک: کمال الدین دُمِیْرِىْ، حیاة الحیوان، ج 2، ص 118 و علاءالدین متقى هندى، کنزالعمال، حدیث 39971 به نقل از: محمد محمدى رى شهرى، میزان الحکمه، ج 3، ص 1348، ح 4537.
7. قال (صلى الله علیه وآله): «ما من انسان یقتل عصفوراً فما فوقها بغیر حقّها الا سأله الله عنها. قیل یا رسول الله و ما حقّها؟ قال: أن یذبحها فیأکلها و أن لا یقطع رأسها و یرمى به»( علامه مجلسى، همان، ج 64، ص 306 و کمال الدین دُمِیْرِىْ، همان، ج 2، ص 120).
8. «ما من دابّة طائر و لا غیره یُقْتَلُ بغیر الحقّ الا ستُخاصِمُه یَومَ القیامة» (محمد محمدى رى شهرى، همان، ج 3، ص 1346، ح 4536).
9. قال رسول الله (صلى الله علیه وآله)«...و رأیت فى النار صاحبة الهرّة تنهشها مقبلةً و مدبرةً، کانت أوثقها لم تکن تطعمها و لم ترسلها تأکل من حشاش الارض» (راوندى، نوادر، ص 28 به نقل از: علامه مجلسى، همان، ج 64، ص 268، ذیل ح 30 و ج 65، ص 65، ح 24 و محمد محمدى رى شهرى، همان، ج 3، ص 1346، ح 4533. و نیز ر. ک: کمال الدین دُمِیْرِىْ، همان، ج 2، ص 251).
10. ر. ک: کمال الدین دُمِیْرِىْ، همان، ج 2، ص 382 و محمد محمدى رى شهرى، همان، ج 3، ص 1346، ح 4533.
11. «نهى رسول الله(صلى الله علیه وآله) عن قتل کل ذى روح الا أن یُؤذى» (متقى هندى، همان، حدیث 39981 به نقل از: محمد محمدى رى شهرى، همان، ج 3، ص 1348، ح 4539).
12. تیسیر الوصول الى جامع الاصول، ج 4، ص388، به نقل از: خاتم النبیین، ص 487.
13. قال(صلى الله علیه وآله): « لا تقتلوا النمل»! در روایت دیگرى فرمود: «لا تقتلوا النملة!» (کمال الدین دُمِیْرِىْ، همان، ج 2، ص 369، 372، 347 و 397 و نیز ر.ک: مجلسى، همان، ج 64، ص 244 و 291).
14. «ابى عبدالله(علیه السلام) قال: نهى رسول الله(صلى الله علیه وآله) أن یؤکَل ما تحمله النملة بفیها و قوائمها» (تهذیب الاحکام و حیاة الحیوان، ج 2، ص 267 به نقل از: علامه مجلسى، همان، ج 64، ص 261، ح 12 و کمال الدین دُمِیْرِىْ، همان، ج 2، ص 370).
15. مالک بن أنس «... کان رسول الله(صلى الله علیه وآله) یکره احراق بیوتها بالنار» (کمال الدین دمیرى، همان، ج 2، ص 10).
16. «فأن النبى (صلى الله علیه وآله) قد نهى عن تعذیب الحیوان بالنار و قال: « لا یعذب بالنار الا الله تعالى» ؛ فلا یجوز احراق الحیوان بالنار...؛ و فى مناهى النبى أنه نهى أن یحرق شىء من الحیوان بالنار» (علامه مجلسى، همان، ج 64، ص 244؛ مجالس الصدوق، ص 254 255 ؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 3 به نقل از: علامه مجلسى، همان، ص 267، ح 24).
17. «أن طبیباً ذکر ضِفْدعاً فى دواء عند رسول الله(صلى الله علیه وآله) نهى رسول الله، عن قتلها» (به نقل از: شمس الدین محمد جوزیه، الطبّ النبوىّ، ص 122 و 259) نویسنده کتاب قانون نوشته است: کسى که از خون یا گوشت قورباغه به عنوان دارو یا هر عنوان دیگرى بخورد، بدنش ورم مى نماید و رنگش تغییر مى کند و منى او بدون اختیار خارج مى شود تا این که بر أثر همین عوارض مى میرد به همین دلیل طبیبان، استعمالش را ترک کرده اند( به نقل از: همان، ص 259 260).
18. علامه مجلسى، همان، ج 65، ص 281، ح 29.
19. شعرانى، منح المنة فى التلبس بالسنة، ص 33 به نقل از: سید محمد عبدالحى کتانى، نظام الحکومة النبویة (المسمى التراتیب الأداریة)، تحقیق عبدالله خالدى، ج 2، ص 66.
20. «نهى (صلى الله علیه وآله) عن تعذیب الحیوان الاّ لمأکله» (کمال الدین دُمِیْرِىْ، همان، ج 2، ص 363).
21. «ان الله کتب علیکم الاحسان فى کل شىء؛ فاذا قتلتم، فأحسنوا القتلة؛ و اذا ذبحتم، فأحسنوا الذبحة ولیحدّ أحدکم شفرته و لیرح ذبیحته(علامه مجلسى، همان، ج 65، ص 315. «و فى روایة اخرى نهى النبى صلى الله علیه و آله عن ذبح الحیوان الا لأکله» (همان، ج 64، ص 8).
22. «عن بن عباس، انه قال: مرّ رسول الله(صلى الله علیه وآله) على رجل واضع رجله على صفحة شاة و هو یحد شفرته و هى تلحظ الیه یبصرها. قال(صلى الله علیه وآله) أفلا قتل هذا أو یرید أن یمیتها موتتین» (نورالدین هیثمى، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج 4، ص 33).
23. ابن اثیر، اسد الغابه، ج 1، ص 336 به نقل از: خاتم النبیین، ص 485.
24. جوادى آملى، به نقل از: سایت بازتاب (دى ماه 1384).
25. احمد بیهقى، السنن الکبرى، ج 10، ص 75.
26. «موسى بن جعفرعن آبائه(علیهم السلام) قال: مرّ رسول الله(صلى الله علیه وآله) على قوم نصبوا دجاجةً حیةً و هم یرمونها بالنبل؛ فقال: من هؤلاء (؟!) لعنهم الله!» (نوادر راوندى، ص 43 به نقل از: علامه مجلسى، همان، ج 64، ص 268، ح 30).
27. «روى عنه(صلى الله علیه وآله) انه قال: من أمسک کلباً نقص من عمله کل یوم قیراط؛ الا کلب ضار، او حرث، او ماشیة» در برخى روایات آمده است: «نقص...قیراطان» (صحیح بخارى، ج 3، ص 67؛ مسند احمد بن حنبل، ج 2، ص 8، 37 و 60 (الا کلب الضار)، 101، 113 (قیراطان) و... و عوالى الئالى، ج 3، ص 452).
28. ر. ک: شیخ صدوق، المقنع، ص 534.
29. «لما سار رسول الله(صلى الله علیه وآله)...نظر الى کلبة تهر عن اولادها و هن حولها و یرضعنها، فأمر جُعَیل بن سراقة أن یقوم حذاءها فلا یعرض لها أحد من الجیش و لا لأولادها» (محمد بن یوسف صالحى شامى، سبل الرشاد فى سیرة خیر العباد، ج 5، 212 و ج 7، ص 29.
30. قال (صلى الله علیه وآله): «لعن اللهُ مَن مثّل بالحیوان» (متقى هندى، همان، ج 9، ص 66، حدیث 24971 به نقل از: محمد محمدى رى شهرى، همان، ج 3، ص 1344، ح 4522) و نیز «قال (صلى الله علیه وآله): لعن اللهُ مَن یُمَثِّلُ بالْبَهائم» (متقى هندى، همان، ج 9، ص 67، حدیث 24985).
31. «نهى (صلى الله علیه وآله) عن خِصاء الخیل و البهائم» (همان، ج 9، ص 66، حدیث 24977).
32. محمدى رى شهرى، همان، ج 3، ص 1346، ح 4532، کمال الدین دُمِیْرى، همان، ج 2، ص 378؛ نجفى، جواهر الکلام، ج 31، ص 359 و علامه مجلسى، همان، ج 65، ص 65، ذیل ح 24.
33. «روى مسلم أن النبى(صلى الله علیه وآله) قال: « بینما امرأة تمشى بفلاة من الأرض اشتد علیها العطش فنزلت بئر فشربت ثم صعدت فوجدت کلباً یأکل الثرى من العطش؛ فقالت لقد بلغ بهذا الکلب مثل الذى بلغ بى! ثم نزلت البئر، فملأت خفها و أمسکها بفیها ثم صعدت فسقته؛ فشکر الله لها ذالک و غفر لها». قالوا: یا رسول الله أ وَ لنا فى البهائم أجر؟ قال(صلى الله علیه وآله): نعم فى کل کبد رطبة أجر». (کمال الدین دُمِیْرِى، همان، ج 2، ص 378؛ مجلسى، همان، ج 65، ص 65، ذیل ح 24؛ و نیز ر. ک: محمدى رى شهرى، همان، ج 3، ص 1346، ح 4532؛ و نجفى، جواهر الکلام، ج 31، ص 359).
34. «قال على(علیه السلام) : بینا رسول الله(صلى الله علیه وآله) یتوضأ اذ لاذبه هرّ البیت، و عرف رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) أنه عطشان؛ فأصغى الیه الاناء حتى شرب منه الهرّ و توضأ بفضله (کمال الدین دُمِیْرِى، همان، ج 2، ص 384 و مجلسى، همان، ج 16، ص 293، ح 160).
35. سید محمد عبدالحى کتانى، نظام الحکومة النبویة، ج 2، ص 155 به نقل از: خاتم النبیین، ص 483.
36. «قال (راوى)... فدخلت شاة فأخذت قرصاً تحت دن لنا، فقمت الیها فأخذتها من بین لحییها فقالرسول الله(صلى الله علیه وآله): «ما کان ینبغى لک أن تنعقیها» اى تأخذى بعنقها و تعصریها (کمال الدین دُمیرى، همان،ج 2، ص 44).
37. «أهدیت الى النبى(صلى الله علیه وآله) لقحة فأمرنى أن أحلبها فحلبتها فجهدت حلبها؛ فقال(صلى الله علیه وآله): « لا تفعل! دع داعى اللبن» (کمال الدین دُمِیْرِى، همان، ج 2، ص 318). «أن رجلا حلب عند النبى(صلى الله علیه وآله) ناقةً، فقال النبىُّ صلى الله علیه و آله ـ: دع داعى اللبن» (معانى الاخبار، ص 284 به نقل از: علامه مجلسى، همان، ج 64، ص 149، ح 1و ابن اثیر، اسدالغابه، ج 3، ص 39).
38. «عن أبى عبدالله(علیه السلام) قال: قال رسول الله(صلى الله علیه وآله): لا تأتوا الفراخَ فى أعشائها و لا الطیر فى منامها حتى یصبح. فقال له رجلٌ: ما منامه یا رسول الله؟
قال(صلى الله علیه وآله): اللیل، منامه؛ فلا تطرقه فى منامه حتى یصبح؛ و لا تأتوا الفراخ فى عُشّه حتى یریش و یطیر؛ فاذا طار، فاوتر له قوسک و انصب له فخّک». أیضاً أنه قال: «نهى رسول الله(صلى الله علیه وآله) عن بیات (اتیان) الطیر باللیل و قال: انّ اللیلَ، أمانٌ لها» (کلینى، الفروع من الکافى، ج 6، ص 216، ح 2 و 3؛ حر عاملى، وسایل الشیعه، ج 16، ص 239 240، باب 28، ح 1 و 2).
39. «قال (صلى الله علیه وآله): کان فیمن قبلکم، رجل یأتى وکر طائر؛ کلما أفرخ، أخذ فراخه. فشکى ذالک الطائر الى الله تعالى ما یفعل به؛ فأوحى الله تعالى الیه ان عاد، فسأهلکه» (کمال الدین دُمِیْرِى، همان، ج 2، ص 208).
40. «ابن مسعود قال: کنا عند النبى(صلى الله علیه وآله)، فدخل رجل غیضة فأخرج منها بیضة حُمرة. فجاءت الحمرة تزفّ على رأس رسول الله و اصحابه؛ فقال(صلى الله علیه وآله)لأصحابه: أیّکم فجعّ هذه؟ فقال رجل: یا رسول الله أخذت بیضها و فى روایة، أخذت فرخها فقال(صلى الله علیه وآله): رُدّهُ! رُدّهُ! رحمة لها» (کمال الدین دمیرى، همان، ج 1، ص 191 192، به نقل از: علامه مجلسى، همان، ج 64، ص 71، 72 و 307).
41. همان.
42. «فى أوّل کتاب جنائز من حدیث عامر الرام...قال بینما نحن عند رسول الله(صلى الله علیه وآله) اذا أقبل رجل علیه کساء و فى یده شىء قد لف علیه طرف کسائه فقال: یا رسول الله انى لما رأیتک أقبلتک فمررت بغیضة شجر فسمعت فیها أصوات فراخ طائر فأخذتهن فوضعتهن فى کسائى؛ فجائت أمهن فاستدارت على رأسى فکشفت لها عنهن فوقعت علیهن، فلففتها معهن و ها هن فیه معى؛ فقال رسول الله(صلى الله علیه وآله): ضعهن عنک، فوضعتهن و أبت أمهن الا لزومهن. فقال النبى لأصحابه: أتعجبون لرحمة ام الفراخ فراخها؟ قالوا: نعم یا رسول الله! قال (صلى الله علیه وآله): فوالذى بعثنى بالحق نبیّاً، الله أرحم بعباده من أُم هؤلاء الافراخِ بفراخها! ارجع بهن حتى تضعهن من حیث أخذتهن؛ فرجع بهن و أمهن ترفرف علیهن».
43. «على بن ابى طالب(علیه السلام) قال: قال رسول الله(صلى الله علیه وآله) للدابّة على صاحبها، خصال ستّ: یبدء بعلفها اذا نزل؛ و یعرض علیها الماء اذا مر به؛ و لا یضرب وجهها، فانها تسبح بحمد ربها؛ و لایقف على ظهرها الا فى سبیل الله عز و جل؛ و لا یحملها فوق الطاقة؛ و لا یکلّفها من المشى الا ما تطیق» (شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 187 و همو، الخصال، ج 1، ص 160 به نقل از: علامه مجلسى، همان، ج 64، ص 201، ح 1 و 2، ص 210، حدیث 16 و حر عاملى، فصول المهمه، ج 3، ص 348، ب 75، ح (3077 -1). محمد محمدى رى شهرى، همان، ج 3، ص 1344، ح 4524).
44. «أنس بن مالک قال أن النبىّ(صلى الله علیه وآله) قال: ...ثم قال: یجب على مالک الدواب، علفها و سقیها لحرمة الرّوح» (علامه مجلسى، همان، ج 64، ص 217، پ آخر).
45. «قال رسول الله(صلى الله علیه وآله): الخیل معقود بنواصیها الخیر الى یوم القیامة والمنفق علیها فى السبیل الله کالباسط یده بالصدقة لا یقبضها....» (شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 185 186 و مکارم الاخلاق، ص 138 به نقل از: علامه مجلسى، همان، ج 64، ص 159، ح 1 و ص 173، ح 24 و نیز ثواب الاعمال، ص 103 به نقل از: علامه مجلسى، همان، ج 64، ص 167، ح 11 و ص 176، ح 36. نیز ر. ک: همان، ص 168 ح 14 17؛ ص 175، ح 32 و نیز ر. ک: کمال الدین دمیرى، همان، ج 2، ص 218 و ابن اثیر، همان، ج 2، ص 364 و ج 5، ص 326).
46. این یال، در تابستان نیز سایه بانِ گردن اسب ها مى باشد.
47. «روى عن رسول الله (صلى الله علیه وآله) أنه قال: لا تجزّوا( لا تقصوا) نواصى الخیل و لا أعرافها و لا أذنابها؛ فان الخیر فى نواصیها و ان أعرافها دفوءها و أذنابها، مِذابّها» (مکارم الاخلاق، ص 138 به نقل از: علامه مجلسى، همان، ج 64، ص 173، ح 25 و ابن اثیر، همان، ج 3، ص 352 و 363).
48. «قال رسول الله(صلى الله علیه وآله): ان الله و ملائکته یصلّلون على أصحاب الخیل...» (نوادر راوندى، ص 34 به نقل از: علامه مجلسى، همان، ج 64، ص 174، ح 29).
49. «عن على (علیه السلام) قال: أنّ رسول الله(صلى الله علیه وآله) قال: الخیل معقود بنواصیها الخیر الى یوم القیامة؛ و من ارتبط فرساً فى السبیل الله کان علفه و وروثه و شرابه فى میزانه یوم القیامة» (مجالس ابن الشیخ ص 244 به نقل از: علامه مجلسى، همان، ج 64، ص 165، ح 9).
50. «و روى أن تمیما الدارىّ کان ینقّى شعیراً لفرسه و هو أمیر على بیت المقدس فقیل له: لو کلّفت هذا غیرک؟ فقال: سمعت رسولَ الله(صلى الله علیه وآله) یقول من نقّى شعیراً لفرسه ثم قام به حتى یعلفَه علیه، کتب الله له بکلّ شعیرة حسنة» عن مالک بن أنس انه قال: رباط یوم فى سبیل الله خیر من عبادة الرجل فى أهله ثلاثمائة و ستّین یوماً، کل یوم ألف سنة»(کمال الدین دُمِیْرِى، همان، ج 2، ص 211 و علامه مجلسى، همان، ج 64، ص177).
51. «أبى عبدالله(علیه السلام) قال: قال رسول الله(صلى الله علیه وآله): لا تتورّکوا على الدواب و لا تتّخذوا ظهورها مجالس» (کلینى، الکافى، ج 6، ص 539 به نقل از: علامه مجلسى، همان، ج 64، ص 214، ح 23).
52. «عنه(صلى الله علیه وآله): ارکبوا هذه الدواب سالمةً و اتّدِعُوها سالمةً و لا تتّخِذوها کَراسِىَّ لِأحدادیثکم فى الطریق و الأسواق؛ فرب مرکوبَة خیر من راکبها و أکثرَ ذِکْراللهِ تبارکَ و تعالى منه» (متقى هندى، همان، ج 9، ص 63، حدیث 24957 و محمد محمدى رى شهرى، همان، ج 3، ص 1344، ح 4519).
53. «أن النبىّ (صلى الله علیه وآله) قال: أیاکم أن تتّخذوا ظهور دوابّکم منابر؛ فان الله تعالى انما سخّرها لکم لتبلغکم الى بلد لم تکونوا بالغیه الا بشقّ الأنفس؛ و جعل لکم فى الأرض مستقراً فاقضوا علیها حاجاتکم» (علامه مجلسى، همان، ج 64، ص 219 220؛ متقى هندى، همان، ج 9، ص 64، حدیث 24961).
54. قال (صلى الله علیه وآله): «اتّقوا اللهَ فى هذهِ البهائمِ المعجمة؛ فارکبوها صالحةً و کلوها صالحةً»؛ و ایضاً قال (صلى الله علیه وآله): «اتّقوا اللهَ فى هذهِ البهائم؛ کلوها سِماناً و ارکبوها صالحةً» (متقى هندى، همان، ج 9، ص 62، حدیث 24951 و ص 67، حدیث 24980).
55. قال (صلى الله علیه وآله): «اذا رَکِبَ أحدُکم الدابّةَ، فلیحملها على ملاذِّها» (متقى هندى، همان، ج 9، ص 62،حدیث 24952).
56. قال (صلى الله علیه وآله): «من مشى عن راحلته عُقبَةً، فکأنما أعتق رقبةً» (متقى هندى، همان، ج 9، ص 69،حدیث 24992).
57. «روى الطبرانى عن جابر رض أن النبىّ(صلى الله علیه وآله) نهى أن یرکب ثلاثة على الدابّة» (علامه مجلسى،همان، ج 64، ص 219).
58. «قال رسول الله(صلى الله علیه وآله) فى حدیث طویل: لا یرتدف ثلثة على دابة؛ فان أحدهم ملعون و هو مقدّم» (علامه حلى، علل الشرایع، ص 194؛ شیخ صدوق، الخصال، ج 1، ص 49 به نقل از: علامه مجلسى، همان، ج 64، ص 203، ح 4؛ متقى هندى، همان، ج 9، ص 66، حدیث 24972(الثالث، ملعون) و محمد محمدى رى شهرى، همان، ج 3، ص 1344، ح 4523).
59. «قال النبىّ (صلى الله علیه وآله): أخرّوا الأحمال فانّ الیدین معلّقة و الرجلین موثّقة» (شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 191 به نقل از: علامه مجلسى، همان، ج 64، ص 215، ح 25 و متقى هندى، همان، ج 9، ص 62، حدیث 24950).
60. قال (صلى الله علیه وآله): «اذا سِرتم فى أرض خصبة فأعطوا الدوابَّ حظَّها و ان سرتم فى أرض مُدبة فانجوا علیها؛ و اذا عرَّستم فلا تعرسوا على القارعة الطریق، فانّها مأوى کل دابة». عرّستم: التعریس؛ نزول المسافر آخر اللیل نزلةً للنوم و الاستراحة (النهایة، ج 5، ص 166؛ متقى هندى، همان، ج 9، ص 63، حدیث 24956).
61. قال رسول الله(صلى الله علیه وآله): «ان الله تبارک و تعالى یُحِبُّ الرِّفْقَ وَ یُعینُ علیه. فاذا رَکِبْتُمْ الدَّوابَّ الْعِجافَ فأنْزِلوها مَنازِلَها؛ فانْ کانَتِ الأرضُ مُجْدِبَةً
فانْجوا علیها و انْ کانتْ مُخْصِبَةً فأنزِلوها منازِلَها. و ایضاً قال »(صلى الله علیه وآله) من سافر منکم بدابة، فالیبدء حین ینزل بعلفهاو سقیها» (شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 189 به نقل از: علامه مجلسى، همان، ج 64، ص 213، ح 21 و محمد محمدى رى شهرى، همان، ج 3، ص 1344، ح 4518).
62. قال (صلى الله علیه وآله): «لو غُفِرَ لکم ما تأتون الى البهائم، لَغُفِرَ لکم کثیراً» (متقى هندى، همان، ج 9، ص 66، حدیث 24973 و محمد محمدى رى شهرى، همان، ج 3، ص 1344، ح 4520).
63. قال (صلى الله علیه وآله): أین صاحب هذه الراحلة؟ ألا تتقى اللهَ فیها؟ اما أن تعلِفَها و اما أن ترسلَها؛ حتى تبتغى لنفسها» (متقى هندى، همان، ج 9، ص 67، حدیث 24983).
64. أن النبى (صلى الله علیه وآله) «نهى عن تحریش بین البهائم و التحریش الاغراء و تهییج بعضها على بعض کما یفعل بین الکباش و الدیوک و غیرها» (کمال الدین دُمِیْرِى، همان، ج 2، ص 371).
65. «نهى رسول الله(صلى الله علیه وآله) عن تحریش البهائم الا الکلاب؛ اى الکلب على الصید» (شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 5 به نقل از: علامه مجلسى، همان، ج 64، ص 227، ح 17؛ محمد محمدى رى شهرى، همان، ج 3، ص 1348، ح 4540 و متقى هندى، همان، ج 9، ص 66، حدیث 24974).
66. قال (صلى الله علیه وآله): «ان الله تعالى لعن من یحرش بین البهائم» (کمال الدین دُمِیْرِى، همان، ج 2، ص 371).
67. «نهى رسول الله (صلى الله علیه وآله) عن الوسم فى وجوه البهائم» (علامه مجلسى، همان، ج 64، ص 227 و ج 76، ص 331 و متقى هندى، همان، ج 9، ص 66، ح 24979؛ ص 68، حدیث 24986 تا 24989).
68. جعفر بن محمد عن آبائه(علیهم السلام) قال: نهى النبىّ (صلى الله علیه وآله) عن ضرب وجوه البهائم و نهى عن قتل النحل و نهى عن الوسم فى وجوه البهائم» (شیخ صدوق، مجالس الصدوق، ص 255 و همو، من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 5 به نقل از: علامه مجلسى، همان، ج 64، ص 215، ح 28 و 227، ح 19).
ـ «عن ابى سعید خدرى أن النبىّ(علیهما السلام) قال: لا تضربوا وجوه الدواب، فان کل شىء یسبّح بحمده»(علامه مجلسى، همان، ج 64، ص 217).
ـ «عن جعفر بن محمد عن أبیه(صلى الله علیه وآله) قال: نهى النبىّ (صلى الله علیه وآله) عن توسم البهائم فى وجوهها و أن یضرب وجوه البهائم؛ فانّها تسبّح بحمد ربّها» (تفسیرالعیاشى، ج 2، ص 294 به نقل از: علامه مجلسى، همان، ج 64، ص 228، ح 25).
ـ قال على (علیه السلام): «نهى رسول الله (صلى الله علیه وآله) أن توسم الدواب، فرب دابّة مرکوبة خیر من راکبها و أطوع لله تعالى و أکثر ذکراً» (نوادر راوندى، ص 14 15 به نقل از: همان، ج 64، ص 210، ذیل ح 16).
ـ قال (صلى الله علیه وآله): لا تضربواالدوابَ؛ فانّها تسبّح بحمد الله (کلینى، کافى، ج 6، ص 538 به نقل از: محمدى رى شهرى، همان، ج 3، ص 1346، ح 4528).
69. ابن اثیر، همان، ج 2، ص 31 به نقل از: همان، ص 484.
70. محمد ابن سعد، الطبقات الکبرى، ج 7، ص 48 و 184.
71. در حالى که رسول رحمت، از گرفتن نان (ربوده شده خودش) از دهان گوسفند، نهى مى فرمود.
72. ر. ک: «سیاحت غرب»، ماهنامه مرکز پژوهش هاى اسلامى صدا و سیما، سال سوم، شماره سى و پنجم، خرداد 1385، ص 82.
73. همان، ص 82.
74. همان، ص 83 86 .
75. نهج البلاغه، نامه 31، وصیت امیرمؤمنان(علیه السلام) به امام حسن مجتبى(علیه السلام).
76. تصویر این خبر را در این روزنامه مى توان دید: روزنامه جمهورى اسلامى، شماره 7916، ص 16، ستون «روزنه»، 24 آبان 1385.