بردگان از جاهلیت تا اسلام (تحلیل و بررسى تاریخى)
Article data in English (انگلیسی)
بردگان از جاهلیت تا اسلام
(2)
عبدالرضا عرب ابوزیدآبادى 1
اشاره
این نوشتار بخش دوم از مقالة «بردگان از جاهلیت تا اسلام » است . در بخش نخست گفته آمد که مبارزة دفعى اسلام با برده دارى و لغو یک بارة آن ، با موانعى جدى روبه رو بود. از این رو، اسلام کوشید تا به تدریج و با پدیدآوردن زمینه هایى ، بردگان را از اوضاع نابسامان و اسف بارشان رهایى بخشد، که محدود کردن اسباب و عوامل بردگى و گشودن درهاى آزادى بر روى بردگان از جملة آن ها بود. البته از آن جا که بردگان ، هم چنان بخشى ازجامعه را تشکیل مى دادند، عمده ترین تغییر و تحولات دربارة آنان در دورة اسلامى در حیطة رفتارى صورت گرفت . این تحولات به طور عمده در سه حوزه رخ داد: 1. رویکرد انسانى به بردگان ؛ 2. تغییر حقوق و قوانین بردگان ؛ 3. تغییر رفتار با بردگان .
در این نوشتار با توجه به منابع اسلامى به شرح مختصرى دربارة هر یک از این سه حوزه پرداخته شده است .
واژگان کلیدى : بردگان ، برده دارى ، رسول خدا… ، اسلام و آزادى بردگان .
مقدمه
چنان که گفته شد مبارزه دفعى و لغو یک بارة برده دارى از سوى اسلام با موانع جدى روبه رو بود و پیامدهاى زیان بارى در پى داشت ، از این رو اسلام اصل برده دارى آن روز را ناچار پذیرفت ، اما تحولات فراوانى نیز براى رهایى آنان ازاوضاع نابسامان و اسف بار به وجود آورد، از جمله محدود کردن اسباب وعوامل بردگى وگشودن درهاى آزادى به روى بردگان با توسعه باب عتق . البته از آن جا که بردگان هم چنان بخشى ازجامعه را تشکیل مى دادند، عمده ترین تغییرو تحولات دربارة بردگان دردورة اسلامى درحیطه رفتارى صورت گرفت . شایان توجه است که این تحولات دردوره اى از تاریخ اتفاق افتاد که نظام برده دارى برجهان حاکم بود و تجارت برده رونق فراوانى داشت و هر روز بر تعدادانسان هایى که به بردگى کشیده مى شدند افزوده مى شد و با بردگان به بدترین وضع ممکن رفتارمى شد. تحقیر و اهانت ،شکنجه هاى شدید جسمى و روحى ، مثله و اخته کردن ، بیگارى کشیدن ، سوء استفاده هاى جنسى ، بهره کشى ظالمانه اقتصادى و... از رایج ترین رفتارها با بردگان در جهان بود. به عنوان نمونه در روم ، جشن گلادیاتورها که در آن بردگان قربانى لذت طلبى اربابان مى شدند برپا بود.2 در یونان مردم عادت داشتند کودکان خود را به بیگانه بفروشندو در قوانین یونان برده فقط یک ابزار ساده تولید بود و مانند دام ، ملک طلق ارباب بود که مى توانست آن را خرید وفروش کند و حتى بکشد.3 در قانون یونان آمده بود که اگر غلام ، بدرفتارى یا خطایى کند با تازیانه تنبیه مى شود، و اگر آزادمردى او را بزند نباید از خویش دفاعى کند.4 در ایران قصر بزرگان وحاکمان پر از غلامان وکنیزانى بود که مایة زینت کاخ ها بودند. خسروپرویز علاوه بر سه هزار زنى که داشت ، چند هزار کنیز را براى سرودن ونواختن درحرم سراهاى خود حبس کرده بود.5 در بین النهرین هرگاه برده از فرمان ارباب سرپیچى مى کرد،ارباب اجازه داشت تا عضوى از بدن او را قطع کند.6
تاریخ برده دارى درسایر کشورها وجوامع ، صفحات اسف بار و رقت انگیزى را به خود اختصاص داده است . این وضع حتى در عصر نوین و دوران معاصر نیز ادامه یافت تا آن که مادة 4 اعلامیه جهانى حقوق بشر در سال 1948م بردگى را در سراسر دنیا ممنوع اعلام کرد7 و این پس از آن بود که بردگان به دلیل ماشینى شدن زندگى ،کارایى اقتصادى خود را از دست داده و سربار اربابان خود شدند ونگهدارى آن ها مخارج زیادى را تحمیل مى کرد. بااین همه ، تصور این که دیگر در جهان نشانى از بردگى وجود نداشته ، خیالى خام و رؤیایى کاذب است .
بنابراین ، اسلام در دوره اى که هیچ کس به آزادى و نجات بردگان نمى اندیشید و هیچ تلاشى در حل این معضل تلخ اجتماعى نمى شد، انقلاب عظیمى در بهبود وضع بردگان و رهایى آنان از ظلم اربابان ایجاد کرد. این تحولات عمدتاًدر سه حوزه رخ داد: 1 ـ رویکرد انسانى به بردگان ، 2 ـ تغییر حقوق و قوانین بردگان ، 3 ـ تغییر رفتار با بردگان . با توجه به منابع اسلامى به شرح مختصرى از هر یک مى پردازیم :
1. رویکرد انسانى به بردگان
در محیطى که بردگان پست ترین طبقه جامعه را شکل مى دادند و هیچ جایگاه و منزلت اجتماعى نداشتند و در ردیف حیوانات به شمار مى آمدند و ازهمه حقوق انسانى محروم بودند و رویکرد جامعه به ایشان رویکرد ابزارى وکالایى بود، اسلام به این رویکردِ تحقیرآمیز و ذلت بار خاتمه داد و با نگاهى انسانى به بردگان به آن ها عزت و کرامت بخشید وآن ها را از حقوق انسانى بهره مند ساخت . در حقیقت ، اسلام بود که به بردگان انسانیت بخشید و آن ها را از دایره حیوانات و ابزار و کالاهاى تولیدى و مصرفى خارج کرد و عضوى از اعضاى جامعه به حساب آورد.
آموزه هاى اسلام ، هم چون مساوات و برابرى انسان ها، کرامت انسانى ، مبارزه با ظلم و استبداد و اشرافیت ، مبارزه باتبعیض و... تضاد روشنى با بردگى انسان و نوع نگرش غلط به بردگان داشت . اسلام ملاک فضیلت و برترى را در تقوا وخویشتن دارى و پرهیز انسان از گناه خلاصه کرده وآن را براى همگان ، چه برده و آزاد، دست یافتنى مى دانست . با توجه به همین نگاه ، رسول خدا… و پیشوایان دین به رویکرد انسانى با بردگان تصریح مى کردند. به عنوان نمونه :
رسول خدا… فرمود:
ارقاوکم اخوانکم استعینوهم على ما علیکم و اعینوهم على ما علیهم ؛8 بردگان شما برادران شما هستند، در وظایفى که بر عهدة شماست از ایشان کمک بگیرید و در وظایفى که بر گردن آن هاست ، آن ها را یارى کنید.
ابوذر گفت : از رسول خدا… شنیدم که دربارة غلامان فرمود:
اینان برادران شمایند که خداوند آن ها را زیر دستان شما قرار داده است ، پس هر کس برادرش زیر دست او باشد از آن چه خودمى خورد به او خوراک بدهد و از آن چه خود مى پوشد او را بپوشاند و کارى که توانش را ندارد از وى نخواهد و اگر چنین کارى رااز او خواست باید که یارى اش دهد.9
امام سجاد(علیه السلام) نیز در رساله حقوق ، رویکرد اسلام را به بردگان چنین بیان مى کند:
حق بردة زیردست این است که بدانى او را هم خداى تو آفریده ، از گوشت و خون توست (از یک ریشه اید)، تو مالک او هستى نه سازندة او، نه چشم و گوشش را خلق کرده اى ، نه روزى اش داده اى . همه این کارها را خدا کرده و او را مسخر تو ساخته و به امانت به دستت سپرده و ودیعه اى است که باید حفظش کنى ، با او روشى خداپسندانه داشته باشى ، هر چه مى خورى به او بخورانى ،هر چه خود مى پوشى به او بپوشانى ، کار بیش از طاقت به عهده اش نگذارى و اگر او را نخواستى ، خود را براى خدا، ازمسئولیتش فارغ سازى ، او را عوض کنى و مخلوق خدا را شکنجه ندهى .
درسیرة امام رضا(علیه السلام) نوشته اند که هرگاه سفرة غذا پهن مى شد تمام اطرافیان و اهل خانه ، حتى غلامان و کنیزان وخادمان را بر سر سفره دعوت مى کرد و همواره با ایشان هم غذا بود تا جایى که یکى از اهالى بلخ که روزى مهمان حضرت بود به امام عرض کرد که اى کاش براى این بردگان سفرة جداگانه اى مى انداختى . امام در جواب فرمود:
مَه ، ان الرّب تبارک و تعالى واحد و الام واحده و الاب واحد و الجزاء بالاعمال ؛10 ساکت ، هماناپروردگار بلندمرتبه همه یکى است و مادر همه یکى است و پدر همه یکى است و پادش هر یک از ما بر اساس کردار ماست .
حمایت معنوى قرآن و نزول آیاتى از وحى در دفاع از محرومان از جمله بردگان ، گام مهمى در تکریم بردگان و رویکردانسانى به ایشان بود. مورخان در گزارش خود درباره گروه هاى پیش گام در پذیرش اسلام ، از جوانان و مستضعفان یادمى کنند. منظور از مستضعفان عمدتاً بردگان یا موالى و یا غریبه هایى است که چون طایفه و عشیره اى در مکه نداشتند،فاقد جایگاه اجتماعى و توانایى مالى و قدرت اقتصادى بودند، اما در گرایش به اسلام پیشگام بودند و مسلمان شدن آن ها براى مشرکان بسیار تلخ و سنگین بود. خباب بن ارت ، بلال حبشى ، صهیب ، عامربن فهیره ، ابو فکیهه ، یاسر،عمار، عداس و گروهى از کنیزان در این طبقه قرار داشتند.11 ازاین رو مشرکان ، اسلام آوردن این گروه رادست آویزى براى دشمنى خود با اسلام قرارداده بودند. هنگامى که رسول خدا… درمسجدالحرام مى نشست و پیروان مستضعف او در کنار او مى نشستند، قریش آن ها را مسخره مى کردند و به طعنه به یکدیگرمى گفتند: ببینید! هم نشینان او این ها هستند! خداوند از میان همه ما فقط به این ها منت نهاده که اسلام را پذیرفته وهدایت یافته اند!12 هم چنین از آن جا که رسول خدا… همواره مسلمانان ضعیف را بشارت مى داد که به زودى وارث قیصر و کسرا خواهند شد، این امر سبب استهزاى آن ها از سوى مشرکان مى شد و زمانى که بلال ، خباب ، صهیب و... را مى دیدند به شوخى مى گفتند: «جاءکم ملوک الارض ؛ پادشاهان روى زمین آمدند».13
کفار و مشرکان ، اسلام آوردن بردگان را بهانه اى براى اسلام نیاوردن خود ذکر مى کردند و به ابوطالب مى گفتند که اگربرادرزاده ات بردگان و هم پیمانان ِ ما را از خود رانده بود، نزد ما بیشتر مطاع بود و در دل هاى ما جایگاهى بزرگ ترداشت .14
اعتراض و بهانه گیرى آن ها به جایى رسید که روزى گروهى از سران قریش از کنار مجلس پیامبر مى گذشتند، در آن هنگام صهیب ، خباب ، بلال ، عمار و امثال ایشان در حضور پیامبر نشسته بودند. آن ها با مشاهدة این صحنه گفتند:
اى محمد از میان قومت به همین افراد بسنده کرده اى ؟! آیا ما از این ها پیروى کنیم ؟! آیا خدا فقط به این ها منت نهاده وهدایت کرده است ؟! این ها را از خود دور کن شاید ما از تو پیروى کنیم .
در این هنگام آیه 52 و 53 سوره انعام نازل شد:15
وَلاَ تَطْرُدْ الَّذِین َ یَدْعُون َ رَبَّهُم ْ بِالْغَدَاة وَالْعَشِی ِّ یُرِیدُون َ وَجْهَه ُ مَا عَلَیْک َ مِن ْ حِسَابِهِم ْ مِن ْ شَی ْءٍ وَمَا مِن ْ حِسَابِک َ عَلَیْهِم ْ مِن ْ شَی ْءٍ فَتَطْرُدَهُم ْفَتَکُون َ مِن ْ الظَّالِمِین َ * وَکَذَلِک َ فَتَنَّا بَعْضَهُم ْ بِبَعْض ٍ لِیَقُولُوا اَهَوُلَاءِ مَن َّ اللَّه ُ عَلَیْهِم ْ مِن ْ بَیْنِنَا اَلَیْس َ اللَّه ُ بِاَعْلَم َ بِالشَّاکِرِین ؛ و کسانى را که صبح و شام پروردگار خویش را مى خوانند و خشنودى او را مى خواهند، از خود مران ، نه چیزى از حساب آن ها بر توست و نه چیزى از حساب تو بر آن ها، تا آن ها را طرد کنى که در این صورت از ستم کاران خواهى شد * و این گونه بعضى از آن ها را بابعضى دیگر آزمودیم تا [ثروت مندان و نیرومندان ] بگویند: آیا این ها هستند که خدا از میان ما بر آن ها منت نهاده [و توفیق ایمان داده ]؟ آیا خداوند شاکران را بهتر نمى شناسد؟
بدین ترتیب ، قرآن با حمایت سرسختانه از این گروه محروم و ستم دیده به توبیخ و سرزنش کفار و مشرکان برخاست وبار دیگر، ملاک ارزش و فضیلت را ایمان و عبادت و تقوا بیان کرد. ضمن این که این آیه بهترین شاهد بر این است که گرایش بردگان و مستضعفان به اسلام به دلیل منافع اقتصادى و فشار طبقاتى و مسائل دنیوى صرف نبوده است ، بلکه آن ها با فطرت خویش نداى توحید را لبیک گفته بودند. زمانى که کفار و مشرکان مکه براى برگرداندن محرومان وبردگان از اسلام به آزار و تعذیب و شکنجه هاى شدید جسمانى روى آورده بودند و در مقابل دیدگان مردم ، با دست ها وپاهاى بسته ، در زیر آفتاب سوزان حجاز، روى زمین داغ مى خواباندند و سنگى بزرگ بر سینة آن ها مى نهادند تا بدنشان به زمین گرم بچسبد و گوشت پیکرشان و پوست بدنشان بسوزد،16 رسول خدا… به دل جویى و حمایت روحى و عاطفى ایشان مى پرداخت ، از جمله به خاندان یاسر که به دلیل گرایش به اسلام شکنجه هاى سختى را تحمل کرده بودند و در این راه شهید داده بودند، فرمود:
صبراً آل یاسر موعدکم الجنه ؛17 صبر پیشه کنید اى فرزندان یاسر که جایگاه شما بهشت است .
در حقیقت ، با هدایت رسول خدا… بود که عمار راه تازه اى براى حفظ دین و ایمان خود به کار گرفت و مسیرى نو براى مبارزه با مستکبران گشود که تا پیش از آن سابقه نداشت و آن ، روش تقیه بود که با تأیید صریح قرآن براى همه مسلمانان حجیت یافت . بنا به نقل سیره نویسان و محدثان آیة 106 سوره نحل در پاسخ سوال عمار ازرسول خدا… دربارة درستى یا نادرستى این برخورد او نازل شد:
کسى که پس از ایمان به خدا کافر مى شود، نه آن که او را به زور واداشته اند تا اظهار کفر کند و حال آن که دلش به ایمان خویش مطمئن است ، بلکه آنان که درِ دل را به روى کفر مى گشایند، مورد خشم خدایند و عذابى بزرگ برایشان مهیاست .18
یکى دیگر از اقدامات موثر در این زمینه ، برقرارى پیمان اخوت میان برخى بردگان و آزادگان ، در جریان عقد برادرى درمیان مسلمانان بود. این اقدام ابتکارى رسول خدا… به تحکیم نظام از هم پاشیدة عرب کمک کرد وارزش ها و مناسبات اجتماعى را بر پایة ملاک هاى اسلامى پى ریزى کرد، و پیوند و نسب قبیله اى که تا پیش از آن مبناى تعاملات اجتماعى بود، جاى خود را به وحدت اسلامى داد و به جاى قبایل متفرق و درگیر، امت واحد اسلامى شکل گرفت . در این نظام همة مسلمانان در کنار هم با حقوق و شئون مساوى و جایگاه اجتماعى واحدى قرار مى گرفتند. ازاین رو بردگان و موالى (بردگان آزاد شده ) در ردیف سایر انسان ها قرار گرفتند. این امر در هیچ کجاى دنیا سابقه نداشت .رسول خدا… در برقرارى عقد اخوت به سابقة بردگى یا آزادبودن افراد و جایگاه اجتماعى آن ها اعتنایى نکرد و تنها با معیار و میزان ایمان و تقوا افراد را دو به دو، برادر قرار داد، از این رو سادات ، اشراف وبزرگان قریش با بردگان در کنار هم قرار گرفتند، مثلاً بین زید بن حارثه که غلام و خادم رسول خدا… بود و حمزه که عموى پیامبر و از سادات قریش بود پیوند برادرى برقرار شد، هم چنین بین خارجة بن زهیر (برده ) وابوبکر بن ابى قحافه ، بین بلال بن ریاح با ابودریفه و... .19 این امر، شان و جایگاه اجتماعى بردگان و موالى رابسیار ارتقا بخشید و آن ها را از ذلت و خوارى و سرشکستگى نجات داد و از این پس ، آن ها در ردیف انسان هاى بزرگوار و با شخصیت قرار گرفتند.
2. تغییرحقوق و قوانین بردگان
وضع قوانین شرعى جدید از سوى رسول خدا… تاثیر به سزایى در بهبود وضعیت فردى و اجتماعى بردگان ایجاد کرد و در حقیقت ، این مقررات جدید اسلامى بود که فراتر از توصیه هاى اخلاقى ، بردگان را ازنابسامانى هاى گذشته نجات بخشید. بردگان همواره از موضوعات فقهى اسلام به حساب مى آمدند. فقه اسلامى بهترین و گویاترین سند براى اثبات تلاش اسلام در جهت حل مسئله بردگى است ، زیرا اولاً: اسلام براى نخستین باربراى بردگان حقوقى را در نظر گرفت و اربابان و مالکان را موظف به اداى این حقوق کرد، در حالى که پیش از آن ،بردگان فاقد هرگونه حقوق انسانى بودند و سرنوشت آنان تنها به خواست و میل اربابان بستگى داشت ، ثانیاً: اسلام باوضع قوانین جدید، رفتار با بردگان را ضابطه مند کرد و آن ها را از آشفتگى و نابسامانى نجات داد و مالکان را موظف کرد تا در چارچوب مقررات جدید با بردگان رفتار کنند.
بیشتر احکام و قوانین مربوط به بردگان ذیل عناوین و ابواب آزادسازى برده ، از جمله عتق ، تدبیر و مکاتبه آمده است که در بخش نخست این نوشتار به شرح آن پرداختیم و بقیه به تناسب موضوع ، ضمن کتاب ها و ابواب فقهى درج شده است . در منابع فقهى ، کتابى یا بابى با عنوان «رق ّ» یا «استرقاق » و مانند این ها وجود ندارد، زیرا فقه اسلامى بیش از آن که به عوامل و اسباب و چگونگى رقیت و بردگى بپردازد به آزادى و اسباب و عوامل آن پرداخته است . البته بسیارى از احکام و حقوق مربوط به بردگان در ابواب مختلف فقهى پراکنده است ، مانند جنایة العبد، جنایة المکاتب ،اقرار العبد، شراء العبد الماذون و بیعه ، کتاب الولاء، کتاب الا´بق ، کتاب الاستبراء و...
گرچه بررسى فقهى وحقوقى مسئله بردگى از رسالت این نوشتار خارج است ، اما به برخى از مهم ترین حقوق واحکام بردگان ازنظراسلام اشاره مى کنیم :
1. نفقة برده به عهدة مالک اوست ، بنابراین ، مخارج غذا، لباس و مسکن برده بر ذمة مولاست . البته این در صورتى است که کسب و کار برده ، براى مخارج او کافى نباشد، در این صورت ، تامین کسرى هزینه ، شرعاً به عهدة مولاست .20
2. مولا حق ندارد بردة خود را به امور خلاف شرع وادار کند و بردگان ، خارج از حیطة شرع ، مجاز به اطاعت از مولانیستند.21
3. در مواردى که حکم خاصى شرعاً براى بردگان وضع نشده ، برده از حقوق مادى و مشابه با دیگر آدمیان (آزاده ها)برخوردار است .
4. مولا حق ندارد کودک را از مادر کنیزش قبل از بى نیازى از وى جدا کند.22
5. با اذن یا دستور مولا ازدواج غلام با زن حره ، و ازدواج کنیز با مرد حر، مجاز است و مهر و نفقه زن برعهده مولاست .23
6. در احکام عبادى تفاوت چندانى میان برده و غیر برده دیده نمى شود، گرچه براى برخى عبادات ، برده نیاز به اجازة مولا دارد. علاوه بر این ، برخى واجبات عبادى ، مانند نماز جمعه و جهاد بر او واجب نیست . حد لازم حجاب براى بردة زن هنگام نماز بسیار کمتر از زن آزاد است . هم چنین انجام برخى عبادات مالى برده ، مانند پرداخت زکات وفطریه ، بر عهدة مالک اوست .24
7. در برخى احکام کیفرى ، به ویژه بعضى فروع قصاص ، دیات ، زنا و قذف تفاوت هایى میان بردگان و افراد آزاد دیده مى شود. مثلاً یکى از شرط هاى اجراى حکم قصاص در قتل عمد، برابرى قاتل و مقتول از نظر برده یا آزاد بودن است ،از این رو فرد آزاد را نمى توان به سبب قتل عمدى برده قصاص کرد، ولى برده به دلیل قتل عمد شخص آزاده یا بردة دیگر قصاص مى شود. قرآن در این باره مى فرماید:
اى افرادى که ایمان آورده اید،حکم قصاص در مورد کشتگان بر شمانوشته شده است :آزاددر برابر آزاد، و برده در برابر برده ، وزن در برابر زن ... .25
8. حکم رجم (سنگ سار) که در برخى موارد فحشا جارى مى شود، دربارة بردگان اساساً جارى شدنى نیست ، زیراعنوان بردگى مانع تحقق عنوان حقوقى «احصان » است و حد جَلد و حد قذف نیز به حکم قرآن براى بردگان ، نصف حدّ افراد آزاد است :
در صورتى که محصنه باشند و مرتکب عمل منافى عفت شوند، نصف مجازات زنان آزاد را خواهند داشت ... .26
در قرآن به عنوان رسمى ترین منبع اسلام ، علاوه بر موارد فوق ، برخى از احکام و مسائل دیگر مربوط به بردگان بیان شده که مهم ترین آن چنین است :
آزادى بردگان و اسباب رفع بردگى
الف ) تشویق به عتق
وَمَا اَدْرَاک َ مَا الْعَقَبَة ُ * فَک ُّ رَقَبَة ٍ؛27 و تو چه مى دانى آن گردنه چیست ؟ آزادکردن برده اى .
ب ) تشویق به مکاتبه
وَالَّذِین َ یَبْتَغُون َ الْکِتَاب َ مِمَّا مَلَکَت ْ اَیْمَانُکُم ْ فَکَاتِبُوهُم ْ اءِن ْ عَلِمْتُم ْ فِیهِم ْ خَیْرًا وَآتُوهُم ْ مِن ْ مَال ِ اللَّه ِ الَّذِى آتَاکُم ْ...؛28 وآن بردگانتان که خواستارمکاتبه (قرارداد مخصوص براى آزادشدن ) هستند، با آنان قرارداد ببندید اگر رشد و صلاح آنان را احساس مى کنید...
ج ) آزادى بردگان از طریق زکات
اءِنَّمَا الصَّدَقَات ُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاکِین ِ وَالْعَامِلِین َ عَلَیْهَا وَالْمُوَلَّفَة ِ قُلُوبُهُم ْ وَفِى الرِّقَاب ِ وَالْغَارِمِین َ وَ...؛29 زکات ها مخصوص فقراو مساکین و... براى آزادى بردگان و... است .
د) آزادى بردگان به عنوان خصال کفارات
1. قتل خطایى
وَمَن ْ قَتَل َ مُوْمِنًا خَطَاً فَتَحْرِیرُ رَقَبَة ٍ مُوْمِنَة ٍ...؛30 کسى که مومنى را از روى خطا بکشد، باید یک برده مومن را آزاد کند... .
2. کفارة قسم
وَلَکِن ْ یُوَاخِذُکُم ْ بِمَا عَقَّدْتُم ْ الْاَیْمَان َ فَکَفَّارَتُه ُ اءِطْعَام ُ عَشَرَة ِ مَسَاکِین َ... اَوْ تَحْرِیرُ رَقَبَة ٍ...؛31 کفاره این گونه قسم ها، اطعام ده نفرمسکین ... و یا آزاد کردن یک برده است ... .
3. کفارة ظهار
وَالَّذِین َ یُظَاهِرُون َ مِن ْ نِسَائِهِم ْ ثُم َّ یَعُودُون َ لِمَا قَالُوا فَتَحْرِیرُ رَقَبَة ٍ...؛32 کسانى که همسران خود را ظهار مى کنند، سپس ازگفته خود بازمى گردند، باید پیش از آمیزش جنسى ، برده اى آزاد کنند... .
احکام بردگان در قرآن
1. لزوم احسان به بردگان
... وَبِالْوَالِدَیْن ِ اءِحْسَانًا... وَمَا مَلَکَت ْ اَیْمَانُکُم ْ...؛33 به پدر و مادر، نیکى کنید،... و بردگانى که مالک آن ها هستید... .
2. تشویق مومنان آزاد به ازدواج با بردگان صالح و مومن با اذن مالکشان
وَلَا تَنکِحُوا الْمُشْرِکَات ِ حَتَّى یُوْمِن َّ وَلَاَمَة ٌ مُوْمِنَة ٌ خَیْرٌ مِن ْ مُشْرِکَة ٍ...؛34 و با زنان مشرک و بت پرست ، تا ایمان نیاورده اندازدواج نکنید، کنیز باایمان از زن آزاد بت پرست بهتر است ... .
3. نهى از واداشتن کنیزان به فحشا
وَلاَ تُکْرِهُوا فَتَیَاتِکُم ْ عَلَى الْبِغَاءِ اءِن ْ اَرَدْن َ تَحَصُّنًا...؛35 و کنیزان خود را براى دست یابى به متاع ناپایدار دنیا مجبور به زنانکنید.
4. حکم حجاب و محرمیت کنیز در ارتباط با صاحبش ؛36
5. استیذان (لزوم اجازه گرفتن ) بردگان براى ورود به خواب گاه مالکان متاهلشان در سه وقت خاص ؛37
6. جواز استمتاع جنسى از کنیزان همانند همسران براى مالک ، و تشویق به ازدواج با آنان به عنوان همسران رسمى ؛38
7. جواز استمتاع مالک از کنیز شوهردارش بعد از استبراء؛39
8. عدم مالکیت بردگان بدون اجازه صاحبانشان .40
موارد فوق تنها بخشى از انبوه احکام و مقررات مربوط به بردگان است که در متون دینى منعکس شده است و براى توضیح و شرح آن باید به منابع فقهى رجوع کرد. اما در این میان به دو مسئله از مسائل حقوقى مربوط به بردگان که اهمیت تاریخى دارد اشاره مى کنیم :
2 ـ 1. نهى از بهره کشى نامشروع جنسى از کنیزان
در جاهلیت ، اقوام عرب کنیزان خود را وادار به زنا و خودفروشى مى کردند تا هم از اجارة آن ها سودى عایدشان شود وهم فرزندانى را که از این کنیزان متولد مى شوند، صاحب شوند و بر تعداد بردگان خود بیفزایند. اسلام «زنا» را که رفتارى زشت و ناپسند بود حرام کرد و اربابان را از وادار کردن کنیزان به زنا نهى کرد. حتى در اوایل ظهور اسلام افرادى ،نظیر عبداللّه بن ابى سلول که سرکردة منافقان بود، اقدام به چنین کارى مى کرد و کنیز خود معاذ [یا «برد»] را کتک مى زدو او را مجبور به زنا مى کرد. در این باره آیه 33 سوره نور نازل شد:
وَلاَ تُکْرِهُوا فَتَیَاتِکُم ْ عَلَى الْبِغَاءِ اءِن ْ اَرَدْن َ تَحَصُّنًا... ؛41 و کنیزان خود را براى دست یابى به متاع ناپایدار دنیا مجبور به زنانکنید.
یکى دیگر از روش هاى سوددهى کنیزان استفادة آن ها براى آوازه خوانى و غنا بود. این امر، زمینة فساد و گمراهى جوانان زیادى را فراهم مى کرد. اسلام غنا را حرام کرد و علاوه بر آن ، استفاده از کنیزان براى آوازه خوانى را نیز ممنوع اعلام کرد.42 دربارة حرمت غنا و مخالفت اسلام با ترویج غنا و موسیقى و استفادة کنیزان در این جهت ،روایات بسیارى در منابع حدیثى وجود دارد. به عنوان نمونه ، پیامبر گرامى اسلام … در مورد حرمت غنا و خرید و فروش کنیزان آوازه خوان و آموزش غنا به کنیزان چنین فرمود:
لا تبیعوا القینات ، و لا تشروهن و لا تعلموهن و لا خیر فى تجارة فیهن و ثمنهن ّ حرام ٌ:43 وَمِن ْ النَّاس ِ مَن ْ یَشْتَرِى لَهْوَالْحَدِیث ِ لِیُضِل َّ عَن ْ سَبِیل ِ اللَّه ِ بِغَیْرِ عِلْم ٍ وَیَتَّخِذَهَا هُزُوًا اُولَئِک َ لَهُم ْ عَذَاب ٌ مُهِین ٌ.44
مفسران در شان نزول این آیه نوشته اند که دربارة مردى نازل شده که کنیز خواننده اى را خریدارى کرده بود و شب و روزبراى او خوانندگى مى کرد و او را از یاد خدا غافل مى ساخت .45
رسول خدا… در روایت دیگرى نیز تعلیم و آموزش غنا به آوازه خوانان را حرام کرده است :
لا یحل تعلیم المغنیات و لا بیعهن و لا شراوهن و ثمنهن حرام ...؛46 آموزش دادن کنیزان آوازه خوان حرام است و خریدو فروش آن ها و سود حاصل از آن حرام است .
از بسیارى روایات و آیاتى که دربارة حرمت غنا و حرمت خرید و فروش آوازه خوانان در دست است مى توان به رواج وگسترش این امر در جاهلیت پى برد تا حدى که در اوایل ظهور اسلام و پس از آن هم برخى مسلمانان معاصر پیامبر نیزمبتلا به این امر بودند. اسلام درصدد تربیت غلامان و کنیزان بوده است نه آن که آن ها را وسیله اى براى گمراهى و فسادو ضلالت سایر انسان ها قرار دهد. اسلام به زنان ، هویت تازه اى بخشید و آن ها را از اسارت هوا و هوس عیّاشان نجات داد، و از این که کالاى مصرفى و ابزار شهوت رانى مردان شهوت پرست باشند، رهایى داد.
2 ـ 2. نهى از کاربرد نظامى بردگان
بردگان همیشه پیش مرگان اربابان خود بودند. آن ها مجبور بودند که در کنار اربابان و حتى مقدم بر آن ها با دشمنان بجنگند و خود را قربانى مالکانشان سازند. رسول خدا… جهاد را از بردگان برداشت و آن ها را وادار به حضور در جبهه هاى جنگ نمى کرد، هم چنان که امیرالمومنین على (علیه السلام) مى فرماید:
لیس على العبید جهاد ما استغنوا عنهم و لا على النساء جهاد و لا على من لا یبلغ الحلم ؛47 جهاد بر بردگان واجب نیست مگر زمانى که چاره اى جز حضور آن ها نباشد و بر زنان و غیر بالغان نیز جهاد واجب نیست .
در این روایت ، بردگان در کنار زنان و کودکان از جنگ معاف شده اند، مگر در موارد اضطرارى که حتى به حضور زنان نیزنیاز باشد.
از این رو اگر برده اى به دل خواه خود در جنگ حضور پیدا مى کرد از غنائم بهره اى نمى برد. در جنگ بدر چهار برده حضور داشتند که رسول خدا… به آن ها غنیمت نداد، ولى سهمى را به عنوان هدیه به آن ها عطا کرد.آن چهار نفر عبارت بودند از: 1 ـ شقران ، غلام پیامبر که او را نگهبان اسیران قرار داده بود، 2 ـ غلام سعد بن معاذ، 3 ـغلام عبدالرحمن بن عوف ، 4 ـ غلام حاطب بن ابى بلتعه .48
3 ـ تغییر رفتار با بردگان
علاوه بر احکام و قوانینى که حقوق انسانى بردگان را به رسمیت مى شناخت ، توصیه هاى موکد و پى درپى رسول خدا… و قرآن در مورد خوش رفتارى و نیکى به بردگان ، در ارائه الگوى رفتارى و فرهنگ برخورد با بردگان موثر بود. بدرفتارى و نادیده انگاشتن حقوق انسانى بردگان در همه جوامع قدیم ، از جمله عربستان نهادینه شده بود. عرب هایى که عادت کرده بودند بردگان خود را به راحتى ، شکنجه و آزار و اذیت کنند، پس از ظهوراسلام با راهنمایى ها و هدایت هاى رسول خدا… نگاهى انسانى و سرشار از محبت و عاطفه به بردگان داشتند. موارد زیر، نمونه هاى بارز تغییر در رفتار با بردگان در دوره اسلامى است :
3 ـ 1. احسان وخوش رفتارى با بردگان
خداوند متعال ، مسلمانان را به احسان و نیکى به بردگان امر مى کند و بردگان را در ردیف پدر و مادر، خویشاوندان ،همسایگان ، در راه ماندگان و... قرار مى دهد و از مسلمانان مى خواهد تا به ایشان احسان کنند.
وَاعْبُدُوا اللَّه َ وَلَا تُشْرِکُوا بِه ِ شَیْئًا وَبِالْوَالِدَیْن ِ اءِحْسَانًا وَبِذِى الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِین ِ وَالْجَارِ ذِى الْقُرْبَى وَالْجَارِ الْجُنُب ِ وَالصَّاحِب ِبِالْجَنْب ِ وَابْن ِ السَّبِیل ِ وَمَا مَلَکَت ْ اَیْمَانُکُم ْ اءِن َّ اللَّه َ لَا یُحِب ُّ مَن ْ کَان َ مُخْتَالًا فَخُور؛49و خدا را بپرستید، و هیچ چیز را همتاى اوقرار ندهید، و به پدر و مادر، نیکى کنید، هم چنین به خویشاوندان و یتیمان و مسکینان ، و همسایه نزدیک ، و همسایه دور، ودوست و هم نشین ، و واماندگان در سفر، و بردگانى که مالک آن ها هستید، زیرا خداوند، کسى را که متکبر و فخرفروش است ،دوست نمى دارد.
درباره خوش رفتارى و احسان با بردگان روایت هاى فراوانى از رسول خدا… نقل شده که به برخى ازآن ها اشاره مى کنیم :
ـ من ابتاع شیئاً من الخدم فلم توافق شیمته شیمته ، فلیبع و لیشتر حتى توافق شیمته فان للناس شیماً و لا تعذبوا عباداللّه ؛50 هر کس خادمى براى خود خرید در حالى که اخلاق خادم با او سازگار نیست باید آن را بفروشد و خادم دیگرى بخرد تا آن که خادمى پیدا کند که اخلاقش با او سازگار باشد، چون مردم اخلاق و روحیات متفاوتى دارند و نبایدبندگان خدا را اذیت کرد.
بر اساس این روایت در خرید و انتخاب غلام و خادم همانند انتخاب همسر یا دوست باید سازگارى روحى و اخلاقى را در نظر گرفت و نباید بردگان را کالاى مصرفى و ابزارى براى خدمت رسانى پنداشت ، بلکه کسى که برده اى رامى خرد قصد دارد با او زندگى و معاشرت داشته باشد و از یکدیگر تاثیر و تاثر بپذیرند.
ـ اءذا اشترى احدکم الخادمه ، فلیکن اول مایطعمها العسل فانّه اطیب لنفسها؛51 هر کدام از شما که کنیزى مى خرد بایداولین چیزى که به او مى خوراند عسل باشد، زیرا عسل براى او گواراتر و پاکیزه تر است .
یعنى شروع رابطه و آغاز معاشرت با کنیز باید با شیرینى و ملاطفت همراه باشد و همین منش تا آخر ادامه پیدا کند.زیربناى رفتار با بردگان باید محبت و عاطفه باشد.
ـ و روى انه (علیه السلام) کان آخر کلامه : الصّلوة و ما ملکت ایمانکم ؛52 روایت شده است که آخرین وصیت رسول خدا… نماز و احسان و نیکى به بردگان بود.
اهتمام و توجه فوق العاده رسول خدا… به احسان به بردگان تا حدى که در آخرین لحظات عمرخویش ، آن را در کنار مسئله بااهمیتى مثل نماز قرار داده ، بسیار قابل تامل است .
اصحاب رسول خدا… نیز در رفتار با بردگان از سیره و روش آن حضرت پیروى مى کردند.
ابوذر مى گوید: رسول خدا… غلامى را به من بخشید و فرمود: «با غلامت با احسان رفتار کن ، از آن غذایى که مى خورى به او بخوران و از آن چه مى پوشى به او بپوشان ». ابوذر مى گوید: نزد من لباسى بود، آن را دو نیم کردم ، نیم آن را خود پوشیدم و نیم دیگر را به غلامم پوشاندم . پس از آن براى نماز مغرب به مسجد رفتم .رسول خدا… فرمود: «با لباست چه کرده اى ؟» (ظاهر لباس ابوذر نشان مى داده که تغییرى در آن داده شده است ). عرض کردم : اى رسول خدا! فرمودى با غلامت به خوبى رفتار کن به او آن چه مى خورى بخوران و آن چه خود مى پوشى بپوشان و من یک لباس بیشتر نداشتم آن را نصف کردم و نصف آن را به غلام خود پوشاندم . بازرسول خدا… فرمود: «به غلام خود احسان کن ». ابوذر مى گوید به خانه آمدم و غلام خود را آزاد کردم .رسول خدا… فرمود: «با غلامت چه مى کنى ؟» عرض کردم : دیگر غلامى ندارم . فرمود: «با او چه کردى ؟» گفتم : او را آزاد کردم . فرمود: «خدا تو را اجر دهد».53
در سیرة رسول خدا… چنین آمده است :
حضرت خود لباسش را وصله مى زد و کفشش را تعمیر مى کرد و.....دعوت بردگان را با افتخار مى پذیرفت و با آن ها هم سفره و هم نشین مى شد.54
3 ـ 2. نهى از آزار و شکنجه بردگان
در کنار توصیه هاى موکد به احسان با بردگان ، رسول خدا… مسلمانان را از خشونت و بدرفتارى بابردگان برحذر مى داشتند. کتک زدن و آزار و اذیت جسمى و روانى بردگان امرى عادى و متعارف بود، امارسول خدا… که پیام آور مهر و محبت و کرامت انسانى بودند، انسان ها را از رفتارهاى خشن و دور ازاخلاق نهى مى کردند. به چند نمونة تاریخى در این زمینه اشاره مى کنیم :
ابى مسعود انصارى یکى از اصحاب پیامبر مى گوید: روزى غلامم را مى زدم ، ناگاه از پشت سر خود صدایى شنیدم که دوبار گفت : «بدان اى ابا مسعود! بدان اى ابا مسعود! توانایى خدا بر تو بیش از توانایى تو بر اوست ». وى مى گوید: به پشت سر خود نگاه کردم ، رسول خدا… را مشاهده کردم . عرض کردم : اى رسول خداصلى الله علیه و آله وسلم اینک او به خاطر رضاى خدا آزاد است . فرمود:
اما انک لولم تفعل للفعتک النار؛55 بدان که اگر چنین نکرده بودى (او را آزاد نکرده بودى ) آتش تو را مى سوزاند.
در روایت آمده است : فردى در حالى که فریاد مى زد به حضور رسول خدا… رسید. پیامبر فرمود:«تو را چه شده است ؟» عرض کرد: سرور من ! صاحبم مرا در حالى دید که کنیزى از کنیزان او را مى بوسیدم و او مرامقطوع النسل کرد. پیامبر فرمود: «بروید و صاحب این غلام را پیدا کنید و بیاورید». هرچه گشتند او را نیافتند. حضرت به غلام فرمود: «تو آزادى ».56
بر اساس این روایت و نظایر آن ، این قانون فقهى به دست آمده است که هر کس عبد خود را مثله کند و عضوى ازاعضاى او را قطع کند آن عبد آزاد است ، چنان که امام صادق (علیه السلام) هم فرموده است : «کل ّ عبدُ مثّل به فهوحُر».57 و این عتق ، عتق اجبارى و الزامى است .
در گزارشى دیگر آمده است که مردى غلام خود را به عمد کشت ، پیامبر… او را صد تازیانه زد ویک سال حبس کرد و سهمش را از سهام مسلمانان حذف فرمود و اگرچه او را به قصاص نکشت ، ولى فرمان داد تابرده اى را آزاد کند.58
معاویة بن حکم سلمى نزد رسول خدا… آمد و عرض کرد: من کنیزى داشتم که براى من چوپانى مى کرد. روزى نزد او رفتم دیدم گرگى به گله زده است و گوسفندى را کشته و خورده است . من خشمگین شدم و او را به سختى کتک زدم . رسول خدا… با شنیدن این حرف بسیار ناراحت شدند. معاویه گفت : اى رسول خدا آیا او را آزاد کنم ؟ فرمود: «او را نزد من بیاور». کنیز را نزد رسول خدا… آوردم . حضرت از اودربارة توحید و نبوت سوال کرد و او به درستى جواب داد. آن گاه فرمود: «او را آزاد کن ، چون او مومنه است ».59
در سیرة رسول خدا… حتى یک بار نیز تندى و خشونت دربارة بردگان خطاکار دیده نشد و هیچ گاه آن حضرت غلام یا خادمى را به سختى مجازات نکرد: «و لا شتم احداً بشتمه و لا لعن امراه و لا خادماً بلعنه ...».60
3 ـ 3. مبارزه با اقتصاد برده دارى
اسلام با رویکرد ابزارى و استفادة کالایى از بردگان و شیوة اقتصاد برده دارى مبارزه نمود. چنان که در بخش نخست این مقاله گذشت ، شیوة اقتصاد برده دارى به مالکان این اجازه را مى داد تا به صورت نامحدود و غیر انسانى از نیروى انسانى بردگان در جهت تولید بهره ببرند. در اقتصاد برده دارى ، برده نه انسان ، بلکه ابزارى در کنار سایر ابزارها و فاقدهر گونه حق و حقوقى بود. برده هیچ گاه و تحت هیچ شرایطى مالک هیچ چیز نمى شد و سرمایه اى کسب نمى کرد. دراقتصاد برده دارى توان و اقتدار مالکان به تعداد بردگانشان سنجیده مى شد و هر کس بردگان بیشترى داشت بر دیگران امتیاز و افتخار داشت . پیامبر بارها به مسلمانان سفارش مى کرد که به طور بى حساب و طاقت فرسا از بردگان خود کارنکشند، بلکه درواگذارى کار به آن ها عدالت ، حقوق انسانى و کرامت بردگان را رعایت کنند:
للمملوک طعامه و کسوته بالمعروف و لا یکلف من العمل ما لا یطیق ؛61 و لا تکلفوهم من العمل ما لا یطیقون ؛62حق برده آن است که غذا و لباسش عادلانه داده شود و کارى که طاقت انجام آن را ندارد به او واگذار نشود. کارهاى طاقت فرسارا بر بردگان تحمیل نکنید.
در حقیقت ، اسلام با تحمیل کارهاى سخت و طاقت فرسا به بردگان و بهره کشى ظالمانه از بردگان توسط مالکان وبیگارى کشیدن از آن ها مخالفت کرد، نه آن که بردگان را از گردونه فعالیت و کار و تلاش خارج کند، بلکه با تنبلى وتن پرورى و بى کارى بردگان نیز موافقت نکرد.
دربارة رسول خدا… آمده است که همیشه غلامان و کنیزان را در انجام کارها یارى مى کردند:
و یطحن مع الخادم اذا اعیا؛63 در آسیاب کردن خادم خود را یارى مى کرد.
علاوه بر این ، روح حاکم بر قواعد فقهى و حقوق اسلامى دربارة بردگان ، تامین و حمایت مالى از بردگان و بازپرورى ایشان است . اسلام با تکیة فراوان بر قانون مکاتبه 64 و تشویق مسلمانان به این امر بر حق مالکیت بردگان تأکیدکرده و از اربابان خواسته است تا از این طریق بردگان را که فاقد هر گونه پشتوانة مالى و اقتصادى هستند یارى کنند تاصاحب سرمایه و استقلال در زندگى شوند:
وَالَّذِین َ یَبْتَغُون َ الْکِتَاب َ مِمَّا مَلَکَت ْ اَیْمَانُکُم ْ فَکَاتِبُوهُم ْ اءِن ْ عَلِمْتُم ْ فِیهِم ْ خَیْرًا؛65 آن بردگانتان که خواستار مکاتبه هستند اگررشد و صلاح در آنان احساس مى کنید، با آنان قرارداد ببندید.
رسول خدا… در تشویق مسلمانان به مکاتبه مى فرمود:
مَن اعان غارماً او غازیاً او مکاتباً فى کتابته اظلّه اللّه یوم لا ظل الاّ ظلّه ؛66 کسى که بدهکار یا مجاهد یا برده مکاتبى را درپرداختن مال الکتابه اش یارى دهد در روزى که هیچ سایه اى جز سایة او نیست در زیر سایة خدا قرار مى گیرد.
امیرالمومنین على (علیه السلام) مى فرماید: رسول خدا دربارة آیة شریفه : «وَآتُوهُم ْ مِن ْ مَال ِ اللَّه ِ الَّذِى آتَاکُم ْ»67 مى فرمودکه منظور بخشیدن یک چهارم مبلغ مکاتبه است . و خود ایشان هم به مسلمانان توصیه مى کرد که یک چهارم مال الکتابه را به نفع عبد ببخشند.68
3 ـ 4. اصلاح ، تعلیم و تربیت
نگاهى به سیره و روش رسول خدا… و سایر معصومان(علیهم السلام) در رفتار با بردگان نشان مى دهد که اصلاح و تعلیم و تربیت بردگان مهم ترین و اصلى ترین خدمات اسلام به بردگان بوده است . این امر، هم دربارة اسیران جنگى کافر که طبق قوانین حاکم بر عرف نظامى آن روز به بردگى در آمده بودند و به جاى نگهدارى در زندان ها واردوگاه ها در محیط خانواده هاى اسلامى به سر مى بردند، و هم دربارة بردگانى که در بازار غیر مسلمانان به فروش مى رفتند و عمدتاً افرادى بى سرپرست و فاقد جایگاه اجتماعى و اقتصادى بودند، صادق است . در حقیقت ، نگهدارى بردگان به شیوة اسلامى شبیه کارکرد سازمان هاى بهزیستى یا کانون هاى اصلاح و تربیت در دوران معاصر است .رسول خدا… تأکید کرده اند که بردگان باید تعلیم و تربیت و حمایت مالى شوند و سپس آزاد شده ، به جامعة اسلامى ملحق شوند. آن حضرت فرمود:
مَن کانت لَه ُ امة فعلمها فاحسن تعلیمها و ادبها فاحسن تادیبها و اعتقها و تزوجها فله اجران ؛69 هر کس کنیزى داشته باشد و او را تعلیم دهد و به خوبى تعلیم دهد و او را ادب بیاموزد و نیکو بیاموزد و سپس او را آزاد کند و با او ازدواج کند براى او دوپاداش در نظر گرفته مى شود.
پیامبر اسلام خود پیش گام و بنیان گذار نظام تربیتى در خصوص بردگان بوده است . بسیارى از اصحاب و یاران خاص واولیة آن حضرت را موالیان آن حضرت تشکیل مى دهند، افرادى نظیر بلال ، سلمان ، زید بن حارثه ، ابورافع ، صهیب ،عمار و... .
بسیارى از راویان اخبار و احادیث معصومان(علیهم السلام) موالیان ایشان هستند که همواره در کنار آن بزرگواران به حفظ و ثبت سخنان ایشان مى پرداختند و خود نیز بهره مى بردند. موالیان به دلیل مصاحبت و هم نشینى با معصومان ومشاهدة فضایل و کرامات و معجزات ایشان در معرض نسیم روح بخش و جان نواز هدایت و ارشاد ایشان بودند ومسیر رشد و تعالى براى ایشان فراهم بود.70
رسول خدا… بردگانى را که از لحاظ تربیتى و فراگیرى آموزه هاى اسلامى به مرتبه اى از کمال رسیده بودند آزاد مى کردند و در آزادى آن ها به تربیت یافتن آنان توجه مى کردند:
مردى از انصار، کنیزک سیاه پوستى را نزد رسول خدا… آورد و عرض کرد: بر گردن من عتق یک بردة مومن واجب شده است . آیا صلاح مى دانید که من این کنیز را آزاد کنم ؟ رسول خدا… به آن کنیز رو کرد وفرمود: «آیا گواهى مى دهى که خدایى جز خداى یکتا نیست ؟ [استشهدین ان لا اله الاّ الله؟] عرض کرد: بله . فرمود: «آیا گوهى مى دهى که من رسول خدا هستم ؟ [استشهدیت انى رسول الله ؟] عرض کرد: بله . فرمود: آیا به روز قیامت بعد از مرگ اعتقاددارى ؟ عرض کرد: بله . حضرت به انصارى فرمود: او را آزاد کن .71
یعنى برده اى که اعتقاد به توحید و نبوت و قیامت داشته باشد و به آن پاى بند باشد صلاحیت آزادى و رهایى را دارد.
در موردى دیگر، فردى مى خواست کنیزى را آزاد کند. حضرت از آن کنیز پرسید: «این اللّه ؛ خدا کجاست ؟» کنیز براساس درک و فهم و معرفت خود گفت : در آسمان ها. حضرت سوال کرد: «من کیستم ؟» کنیز گفت : رسول اللّه . حضرت فرمود: «او را آزاد کنید او مومنه است ».72
در زندگى سایر معصومان(علیهم السلام) نیز نمونه هاى فراوانى از این دست ، گزارش شده است ، چنان که گزارش شده است که امام حسین (علیه السلام) غلامى را دید که به سگى ترحم مى کند و به او غذا مى دهد. حضرت از این کار او خشنودشد و در این باره از او سوال کرد. عرض کرد: یابن رسول اللّه ، من فرد محزون و غصه دارى هستم و مى خواهم باخوشحال کردن این سگ ، خداوند دل مرا شاد کند و از دست ارباب یهودى ام رهایى یابم . امام که معرفت و ادب این غلام را دریافت نزد صاحب او رفت و دویست دینار پول به یهودى داد تا او غلام را آزاد کند. یهودى که مهربانى وعطوفت فوق العاده امام را مشاهده کرد به امام عرض کرد: غلام را به یمن قدوم شما به شما هدیه کردم . این باغ را نیز به او بخشیدم و این دویست درهم را به شما برمى گردانم . امام حسین (علیه السلام) فرمود: «من این دویست درهم را به شماهدیه مى کنم ». مرد یهودى گفت : هدیه شما را پذیرفتم و به غلام بخشیدم . امام فرمود: «پس من نیز غلام را آزاد مى کنم و همة این باغ و مال را به او مى بخشم ». زن یهودى که شاهد ماجرا بود همان جا اسلام آورد و گفت مهر خود را به شوهرم بخشیدم . یهودى نیز مسلمان شد.73
3 ـ 5. حمایت مادى و تامین نیازهاى بردگان
پیامبر اسلام پناه بى پناهان و تکیه گاه درماندگان بود. حمایت از ضعفا در سرلوحة برنامه هاى اجتماعى ایشان قرارداشت ، به ویژه در مدینه این امکان براى آن حضرت بیشتر فراهم بود تا به نیازهاى اجتماعى محرومان پاسخ دهند.
پس از هجرت مسلمانان مکه به یثرب ، انصار، مهاجران را در منازل خود جاى داده ، براى آن ها امکاناتى فراهم کردند، اما اصحاب صفه گروهى تهى دست و غریبه ، و موالى و از هر جهت محروم بودند. سایبانى در انتهاى مسجدبراى اسکان موقت این گونه مسلمانان مستمند و فاقد مسکن ، ساخته شد. پیامبر به وضع آنان رسیدگى مى کرد و درحد توان به آنان آذوقه مى رساند و ثروت مندان انصار را به این کار تشویق مى کرد74 و در برخى موارد، زمینة ازدواج این گروه محروم را با افراد ثروت مند فراهم مى آورد تا هم مشکلات مالى و اجتماعى آنان را حل سازد و هم معیارها و ارزش هاى واهى حاکم بر مناسبات اجتماعى را متحول سازد. نمونة تاریخى آن ، ازدواج جویبر و زلفا است که به توصیة رسول خدا… و براى رفع سنت ها و افتخارات غلط اجتماعى انجام شد.75
3 ـ 6. سپردن مسئولیت هاى مهم به بردگان و موالى
اسلام همواره طرف دار شایسته سالارى است . شایستگى افراد، منوط به تقوا و ایمان آن هاست . مسئولیت هاى مهم باید به دست افراد شایسته سپرده شود؛ خواه برده باشند یا آزاد، یا آن که سابقة بردگى داشته باشند. هیچ یک از این عوامل در سپردن مسئولیت ها موثر نیست . از این رو رسول خدا… مى فرمود:
اِن اُمّر علیکم عبدٌ مجدع اسود یقودکم بکتاب اللّه فاسمعوا له و اطیعوا؛76 اگر برده اى سیاه و بینى بریده بر شما به امارت گمارده شود و با کتاب خدا رهبریتان کند، سخن وى را بشنوید و از او فرمان برید.
پیش از هجرت پیامبر، هنگامى که مهاجران نخستین ، به عصبه ، جایگاهى در قبا وارد شدند، امامت نمازشان را سالم ،غلام ابى حذیفه بر عهده داشت ، زیرا آیات قرآن را بیش از دیگران به خاطر سپرده بود.77 هم چنین در صحیح بخارى مى خوانیم که ذکوان ، غلام عایشه از روى مصحف بر عایشه پیش نمازى مى کرد.78 زید بن حارثه ،غلام آزاد شدة پیامبر یکى ازسه فرمانده جنگ موته بود،79 همین طور فرزند او اسامه نیز از سوى رسول خدا… به فرماندهى سپاهى برگزیده شد که قرار بود در روزهاى پایانى عمر رسول خداصلى اللهعلیه و آله و سلم به جنگ رومیان برود.80 هم چنین بلال از سوى رسول خدا… در فتح مکه اولین اذان را بر فراز بام مکه سر داد و به عنوان موذن رسول خدا… در کنار آن حضرت قرارداشت .81
3 ـ 7. اهتمام به آزادى اسیران و نه استرقاق ، درجنگ ها
هم چنان که پیش از این گفتیم اسلام سرچشمه هاى بردگى را مسدود کرد و اسباب و عوامل بردگى را به اسارت درجنگ هاى اسلامى منحصر کرد. بى شک یکى از پیامدهاى هر جنگى به دست آمدن اسیر است و این که چگونه باید باوى که دشمن خون خوار دیروز بوده است رفتار کرد.
با نگاهى آمارى به جنگ هاى رسول خدا… به روشنى به دست مى آید که سیرة غالب آن حضرت ،آزاد کردن اسیران جنگى بوده است ، گرچه در برخى موارد براى آزادى افراد، فدیه نیز دریافت مى کرد که امرى معقول و موجه و طبق عرف نظامى آن روز بوده است . در جنگ بدر که طبیعتاً مى بایست رسول خدا… ازدشمنان سرسخت خود انتقام مى گرفت ، آن ها را آزاد نمود.
در تاریخ اسلام نقل شده است که برخى از رزمندگان که هنوز تعالیم اسلام در روح و جان آن ها عمیق نشده بودتحت تأثیر تفکر عصر جاهلى ، گاه پیش از جنگ یا هنگام برپایى جنگ ، انگیزة خود را از حضور در صحنة جهاد به دست آوردن غنایم یا بردگان اعلام مى کردند؛ چیزى که در عصر جاهلیت از مهم ترین عوامل تشویقى جنگ جویان براى شرکت در جنگ به شمار مى رفت . در گزارشى آمده است :
در جنگ طائف که سپاه اسلام عقب نشینى کرد یکى از سربازان اسلام اقرار کرد که تنها براى گرفتن کنیز در این جنگ حضوریافته است و انگیزة اصلى او به دست آوردن «جاریه مولده » است تا از طائف که مردمان باهوش و خردمندى دارد صاحب فرزندشود.82
در جنگ بدر نیز برخى تازه مسلمانان در پى منافع مادى جنگ بودند. از این رو این آیه در سرزنش و مذمت دنیاخواهى مسلمانان و فراموش کردن آخرت آن ها در جنگ بدر نازل شد:
مَا کَان َ لِنَبِی ٍّ اَن ْ یَکُون َ لَه ُ اَسْرَى حَتَّى یُثْخِن َ فِى الْاَرْض ِ تُرِیدُون َ عَرَض َ الدُّنْیَا وَاللَّه ُ یُرِیدُ الا´خِرَة َ وَاللَّه ُ عَزِیزٌ حَکِیم ٌ؛83 هیچ پیامبرى حق ندارد اسیرانى بگیرد تا کاملاً بر آن ها پیروز شود، شما متاع ناپایدار دنیا را مى خواهید (و مایلید اسیران بیشترى بگیرید، و در برابرِ گرفتن فدیه آزاد کنید) ولى خداوند،سراى دیگررا (براى شما) مى خواهد، وخداوند قادر وحکیم است .
3 ـ 8. اجازه ازدواج با کنیزان
از جمله مواردى که در اسلام و سیره رسول خدا… مجاز شمرده شد، استفاده و تمتع جنسى ازکنیزان ، چه در قالب ازدواج رسمى با آن ها و چه از طریق هم خوابگى به عنوان مملوکیت و بردگى آن ها بود. در جنگ حنین که زنان زیادى به اسارت در آمده بودند، پیش از آن که حکم آزادى آن ها صادر شود، مسلمانان در استفادة جنسى از آن ها دچار شک و تردید شدند و نسبت به این کار اکراه داشتند (ظاهراً علت اکراه آن ها این بود که این زنان شوهرانى داشتند که زنده بودند). آیه 24 سوره نساء درباره جواز ازدواج بازنان اسیرجنگى نازل شد:
زنان شوهردار بر شما حرام هستند، مگر آن ها را که از راه اسارت مالک شده اید.84
در حقیقت ، قرآن اسارت در جنگ را در حکم طلاق یا فوت همسر دانسته و اجازه ازدواج با کنیزان را صادر کرده است .
در آیه 25 سوره نساء نیز قرآن کسانى را که توانایى ازدواج با زنان آزاده پاکدامن با ایمان را ندارند، به ازدواج با زنان پاکدامن از بردگان با ایمان که در اختیار دارند تشویق مى کند:
وَمَن ْ لَم ْ یَسْتَطِع ْ مِنْکُم ْ طَوْلًا اَن ْ یَنکِح َ الْمُحْصَنَات ِ الْمُوْمِنَات ِ فَمِن ْ مَا مَلَکَت ْ اَیْمَانُکُم ْ مِن ْ فَتَیَاتِکُم ْ الْمُوْمِنَات ِ وَاللَّه ُ اَعْلَم ُ بِاءِیمَانِکُم ْ بَعْضُکُم ْ مِن ْبَعْض ٍ... .85
قرآن ازدواج با کنیزان (اسیران جنگى ) را راه موقت و مشروع براى کسانى قرار مى دهد که شرایط و توان ازدواج دائم راندارند تا از این طریق از گرفتار شدن به گناه و زنا و آلودگى هاى جنسى نجات یابند.86
رسول خدا… نیز در مواردى از بین اسیران جنگى ، کنیزانى را انتخاب مى کرد و غالباً آن ها را آزادمى نمود و سپس با ایشان ازدواج مى کرد. ازدواج پیامبر با جویریه در جریان جنگ بنى مصطلق که زمینة آزادى همة اسرا را فراهم آورد، از این دست مى باشد. فلسفة جواز تمتع جنسى از کنیزان ، هم براى حفظ خود کنیزان از گناه و فساداخلاقى بوده و هم راهى موقت براى حفظ پاکدامنى و عفت و حیاى مسلمانان بود و هم ترویج مساوات و برابرى بردگان و آزادگان و تکریم ایشان .
از این رو رسول خدا… مسلمانان را از این که کنیزانى را در اختیار داشته باشند و در برآوردن نیازهاى جنسى آنان اقدام نکنند تا به فساد افتند، هشدار مى دادند و این نکته را خاطر نشان مى کردند که بردگان (کنیزان ، غلامان ) مانند سایر افراد بشر، غرایز طبیعى و از جمله شهوت جنسى دارند که اگر به طور صحیح و مشروع تامین نشود زمینة گناه و فساد براى آنان فراهم خواهد آمد. سلمان فارسى از رسول خدا… نقل مى کندکه حضرت فرمود:
ایما رجل کانت عنده جاریة فلم یاتها او لم یزوجها من یاتیها ثم فجرت کان علیه وزر مثلها؛87 هر مردى که نزد او کنیزى باشد و با او هم بستر نشود یا او را به ازدواج کسى در نیاورد و این امر باعث فجور و فساد اخلاقى کنیز شود، اونیز مانند آن کنیز،گناه کار است .
هم چنین امام على (علیه السلام) در این باره مى فرماید:
من اتخذ جاریة فلم یاتها فى کل اربعین یوماً ثم اتت محرماً کان وزر ذلک علیه ؛88 هر کس کنیزى داشته باشد و حداکثر تاچهل روز با او هم بستر نشود و کنیز مرتکب گناهى شود، گناه آن کنیز به گردن صاحبش است .
از این رو، اسلام و پیشوایان دین با تشکیل حرم سرا در دربار پادشاهان که انواع و اقسام کنیزها با نژادها و صفات مختلف در آن بود، به شدت مخالف بودند، زیرا این عمل غیر انسانى که تنها خوى شهوت پرستى و عیاشى و غرایزجنسى نامتناهى اربابان را تامین مى کرد، کنیزان بى چاره را در کنج حرم سراها محبوس و از تمام حقوق انسانى ومقتضیات فطرى و طبیعى محروم مى ساخت . امام على (علیه السلام) در مخالفت با کنیزبارگى و تشکیل حرم سراهامى فرماید:
من اتخذ من الاماء اکثر مما تنکح او ینکح فالاثم علیه ان بغین ؛89 هر کس تعداد زیادى از کنیزان را فراهم آورد که بیش از آن که خود با آنان ازدواج کند و یا به ازدواج دیگران در آورد، گناه فساد کنیزان به گردن او خواهد بود.
اما آن چه بیش از تمتع جنسى (به عنوان ملک یمین ) مورد تاکید اسلام است ، ازدواج با کنیزان است ، امرى که در عرف جوامع جهانى ، امرى ناپسند و زشت بود و عرب ها به شدت مخالف ازدواج رسمى با کنیزان بودند. اما اسلام که همواره مدافع حقوق انسانى بردگان بود، به منظور عزت و کرامت بخشیدن و رفع ذلت ، خوارى و محرومیت ها وشخصیت دادن به این طبقة محروم ، به مسلمانان دستور داد با کنیزان و غلامان ازدواج کنند. قرآن در فضایى که آداب ورسوم باقى مانده از دوره جاهلیت بر قوانین ازدواج ها حاکم بود و اساساً بردگان را شایستة همسرى و ازدواج نمى دانستند، صراحتاً ازدواج با بردگان مومن را از ازدواج با ثروت مندترین و باشخصیت ترین کفار ترجیح داد ومسلمانان را تشویق به ازدواج با بردگان نمود:
وَلَا تَنکِحُوا الْمُشْرِکَات ِ حَتَّى یُوْمِن َّ وَلَاَمَة ٌ مُوْمِنَة ٌ خَیْرٌ مِن ْ مُشْرِکَة ٍ وَلَوْ اَعْجَبَتْکُم ْ وَلَاتُنکِحُوا الْمُشْرِکِین َ حَتَّى یُوْمِنُوا وَلَعَبْدٌ مُوْمِن ٌ خَیْرٌ مِن ْمُشْرِک ٍ وَلَوْ اَعْجَبَکُم ْ...؛90 و با زنان مشرک و بت پرست ازدواج نکنید مگر آن که ایمان آورده باشند، کنیز با ایمان ، از زن آزادِ بت پرست بهتر است هر چند (زیبایى ، ثروت یا موقعیت او) شما را به شگفتى وا دارد. و زنان خود را به ازدواج مردان بت پرست ، تا ایمان نیاورده اند، در نیاورید (اگرچه ناچار شوید آن ها را به همسرى غلامان باایمان درآورید، زیرا) غلام باایمان ،از مرد آزاد بت پرست بهتر است هر چند (مال ، موقعیت یا زیبایى او) شما را به شگفتى آورد... .
در چند آیة دیگر قرآن از جمله آیة 25 سورة نساء و آیة 32 سورة نور موضوع ازدواج با بردگان مورد تایید و تاکید قرارگرفته است . مفسران غالباً دربارة شان نزول این آیه مى نویسند که در دفاع از یکى از اصحاب نازل شد که با کنیز آزادکردة خود ازدواج کرد و از سوى دیگران سرزنش شد.91
رسول خدا… که همواره مبارزه با سنت هاى غلط جاهلى را در برنامة رسالت خود داشتند در این موضوع نیز خط شکنى کردند و هم خود با کنیزان آزاد شده اش ازدواج کرد و هم زمینة ازدواج افراد آزاد را با طبقة بردگان فراهم آورد تا بدین شکل ، بنیان نظام طبقاتى را در هم ریزد، از جمله این ها ازدواج زینب با زید، جویبر و زلفا، وضباعه با مقداد است . رسول خدا… دربارة ازدواج ضباعه بنت زبیر بن عبدالمطلب فرمود:
اتعلمون لم زوجت ُ ضباعة بنت عمى من المقداد؟ قالوا: لا، قال لیتضح النکاح فیناله کل مسلم و لتعلموا ان اکرمکم عندالله اتقاکم فمن یرغب بعد هذا عن فعل الرسول فقد رغب عن سنة الرسول ؛92 آیا مى دانید چرا ضباعه ، دخترعمه ام را به عقد مقداددرآوردم ؟ گفتند: نه . فرمود: تا ازدواج آسان و گسترده شود، و هر مسلمانى قادر به ازدواج باشد، وبدانید که گرامى ترین شما نزدخداوند باتقواترین شماست . پس از این هرکس ، از این کار رسول الله فاصله گیرد و آن را ترک کند، سنت رسول الله را ترک کرده است .
تاکید و تصریح پى درپى قرآن و پیشوایان دین اسلام به امر ازدواج با بردگان ، آثار ذیل را به دنبال داشت :
1 ـ باعث سالم سازى محیط جامعه از فساد و تباهى مى شد، 2 ـ به شخصیت و کرامت انسانى بردگان کمک مى کرد،3 ـ اندیشة مساوات گرایانة اسلام دربارة بردگان و آزادگان را ترویج مى کرد، 4 ـ زمینه اى مناسب براى آزادى ایشان فراهم مى آورد، زیرا طبق قوانین اسلامى هر کنیزى که از صاحب خود داراى فرزند مى شد (ام ولد) آزاد بود.
پیش گامى رسول خدا… در امر ازدواج با کنیزان و تشویق به آن ، تاثیر فراوانى در رواج این رسم میان مسلمانان داشت ، زیرا وقتى مسلمانان مى دیدند که پیامر و رهبر و بالاترین شخصیت جامعه که همة انسان هاآرزوى خدمت گزارى او را داشتند، با بردگان و کنیزان ازدواج مى کند و همسر خود را از میان ایشان برمى گزیند، دیگرهیچ عذر و بهانه اى براى ازدواج دیگران با کنیزان یا غلامان باقى نمى ماند. امامان شیعه نیز که احیاگر سنت نبوى وپاسدار ارزش هاى الهى بودند با تاکید بر سیرة پیامبر، ازدواج با بردگان را تشویق و تایید مى کردند و خود عملاً همسران خویش را از میان کنیزان انتخاب کردند، چنان که مادر چند نفر از امامان معصوم(علیهم السلام) از کنیزان بودند.
وقتى عبدالملک بن مروان شنید امام سجاد(علیه السلام) با کنیزش ازدواج کرده و او را رسماً به عنوان همسر خود (و نه کنیز) انتخاب کرده ، برآشفت و نامه اى اعتراض آمیز به امام نوشت و با لحنى توهین آمیز به امام نوشت :
تو شوهر کنیزان شده اى و حال آن که در میان عرب کسانى هستند که با ازدواج با آن ها به شرافت و بزرگوارى خود مى افزودى .
یعنى در شان و جایگاه تو نیست که با کنیزان ازدواج کنى ، زیرا کنیزان صرفاً براى ارضاى تمایلات غریزى و تنوع طلبى انسان آفریده شده اند نه براى زندگى مشترک !!
امام (علیه السلام) در پاسخ عبدالملک مروان با استناد به آیات قرآن و سیرة رسول خدا… و تاکید براحیاى ارزش هاى اسلامى ، به جاهلیت نوینى که بنى امیه گرفتار آن بودند هشدار داد و فرمود:
نامة تو که در آن مرا به علت ازدواج با کنیز آزاد شده ام (مَولاتى ) سرزنش کردى به دستم رسید و گفتى که در میان عرب ، زنانى هستند که با ازدواج با ایشان و صاحب فرزند شدن از آن ها به مجد و بزرگوارى مى رسم ، و حال آن که فراموش کرده اى که بزرگوارتر و با عظمت تر از رسول اللّه کسى نیست و حال آن که رسول خدا… بانى ازدواج برده اش (زید) بازنى آزاد (زینب ) شد و خود با کنیزش (صفیه ، جویریه ، ریحانه ، ماریه ) ازدواج کرد.... خداوند به وسیلة اسلام ، امور بى ارزش رابا ارزش ساخت و نقایص را با اسلام کامل کرد و سرزنش ها را از بین برد، بر انسان مسلمان نکوهش و سرزنش نیست . تنها امرشایستة سرزنش و نکوهش ، جاهلیت است (انما اللوم لوم الجاهلیه ).93
وقتى نامة امام سجاد(علیه السلام) به دست عبدالملک رسید از پاسخ ایشان در شگفت و تعجب ماند و زبان به مدح امام گشود و گفت :
یرتفع من حیث یتضع الناس ؛ او عظمت خود را از آن جایى به دست مى آورد که مردم آن را خوار مى شمارند.
بنابراین ، آن چه را مردم ضد ارزش و امرى زشت مى دانستند امام با استناد به فرهنگ اسلام و قرآن آن را ارزش و امرى ثواب و شایسته مى شمرد.
نتیجه
بنا بر آن چه گفته شد، اسلام ضمن مبارزه تدریجى با اصل برده دارى حاکم در جهان و کاستن از اسباب و عوامل رایج بردگى و استفاده از تمام ظرفیت ها براى آزادسازى بردگان ، در بهبود وضعیت فردى و اجتماعى بردگان تحولات شگرفى ایجاد کرد. در گام نخست ، اسلام به رویکرد تحقیرآمیز و حیوان گرایانه به بردگان خاتمه داد و به آن ها عزت وکرامت و انسانیت بخشید. سپس با وضع احکام و قوانین فراوان شرعى ، حقوق بردگان را به رسمیت شناخت و رفتار باآن ها را ضابطه مند کرد. توصیه ها و رهنمودهاى اخلاقى اسلام که بر مبناى تکریم و شخصیت دادن به بردگان بود نیزدر تغییر وضع آن ها بسیار موثر واقع شد. اسلام انسان ها را به احسان و خوش رفتارى با بردگان تشویق کرد و آن ها را ازهرگونه آزار و شکنجه و فشار جسمى و روحى بر بردگان نهى نمود. اسلام هدف از نگهدارى بردگان را اصلاح و تعلیم وتربیت و حمایت مادى و معنوى از این طبقة محروم عنوان کرد تا جایى که بسیارى از شخصیت هاى بزرگ و تاریخ سازاسلام را این طبقة محروم شکل دادند.
آن چه بیان شد، تنها بخشى از مسائل تاریخى مربوط به بردگان در صدر اسلام بود. البته جریان برده دارى پس ازرحلت رسول خدا… ، با گسترش فتوحات و فراوانى جمعیت اسیران و هم چنین فاصله گرفتن حاکمان از سیره و روش رسول خدا… ، مسیر دیگرى را پیمود. با این همه ، رفتار مسلمانان با اسیران جنگى (بردگان ) در قیاس با سایر ملت ها به دلیل عمل به احکام و قوانین شرعى و توصیه هاى اخلاقى ، بسیار متفاوت وانسانى تر از دیگران بود.
کتاب نامه
. قرآن کریم ، ترجمه آیت الله مکارم شیرازى .
. نهج البلاغه ، ترجمه و تحقیق محمددشتى .
. آقایى ، بهمن ، فرهنگ حقوق بشر، تهران ، کتابخانه گنج دانش ، 1376.
. ابن ابى جمهور احسائى ، عوالى اللئالى العزیز بین الاحادیث و السنّه ، تحقیق مرعشى ، حجتى و عراقى ، چاپ اول : قم ، مطبعة سید الشهداء،1403ق .
. ابن اثیر، اسد الغابه ، تهران ، انتشارات اسماعیلیان ، [بى تا].
. ابن اسحاق ، محمد، السیرة النبویه ، تحقیق محمد محیى الدین عبدالحمید، [بى جا]، مکتبة محمد على صبیح و اولاده ، 1383ق .
. ابن حجر عسقلانى ، فتح البارى شرح صحیح البخارى ، چاپ دوم : بیروت ، دارالمعرفة للمطباعة و النشر، [بى تا].
. ابن حنبل ، احمد، مسند احمد، بیروت ، دار صادر، [بى تا].
. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبرى ، بیروت : دار بیروت ، 1405ق .
. ابن شعبه ، حسن بن على بن حسین ، تحف العقول ، ترجمه احمد جنتى ، چاپ اول : [بى جا]، انتشارات علمیه اسلامیه ، 1363.
. ابن شهرآشوب ، مناقب آل ابى طالب ، تحقیق جمعى از اساتید نجف اشرف ، [بى جا]، 1376ق .
. امینى ، عبدالحسین ، الغدیر، بیروت ، دار الکتب العربى ، 1379ق .
. بحرانى ، الحدائق الناضره ، تحقیق محمد تقى ایروانى ، قم ، انتشارات اسلامى جامعة مدرسین ، [بى تا].
. بحرانى ، عبدالله، العوالم ، تحقیق مدرسه الامام المهدى ، چاپ اول : قم ، امیر، 1407ق .
. بخارى ، محمد بن اسماعیل ، صحیح بخارى ، بیروت ، دارالفکر، 1401ق .
. بغدادى ، عبداللّه ، قرب الاسناد، تحقیق موسسه آل البیت لاحیاء التراث ، چاپ اول : قم ، موسسه آل البیت لاحیاء التراث ، 1413ق .
. ترمذى ، محمد بن عیسى ، سنن ترمذى ، تحقیق عبدالوهاب عبداللطیف ، بیروت ، دارالفکر، 1403ق .
. تمیمى ، ابن حیون ، دعائم الاسلام ، تحقیق آصف بن على اصغر فیضى ، قاهره ، دارالمعارف ، 1383ق .
. تمیمى ، اسماعیل بن محمد بن فضل ، دلائل النبوه ، تحقیق محمد الحداد، ریاض ، دار طیبه ، 1409ق .
. ثعالبى ، عبدالرحمن بن محمد بن محلوف ابى زید، تفسیر ثعالبى (جواهر الحسان من تفسیر القرآن )، تحقیق عبدالفتاح ابوسند و دیگران ، چاپ اول : بیروت ، دار احیاء التراث العربى ، 1418ق .
. ثقفى کوفى ، ابراهیم بن محمد، الغارات ، تحقیق سید جلال الدین ارموى ، (براساس نسخة معجم فقهى آیت اللّه گلپایگانى )، [بى جا، بى تا].
. جبعى عاملى ، زین الدین (شهید ثانى )، الروضة البهیة فى شرح اللمعه الدمشقیه ، تصحیح مرکز النشر مکتب الاعلام الاسلامى ، چاپ ششم :[بى جا]، مرکز النشر مکتب الاعلام الاسلامى ، 1371.
. جعفریان ، رسول ، تاریخ تشیع در ایران ، قم ، انصاریان ، 1375.
. جمعى از نویسندگان ، تفسیر نمونه ، زیر نظر ناصر مکارم شیرازى ، تهران ، دار الکتب الاسلامیه ، 1353.
. جواد على ، المفصل فى تاریخ العرب قبل الاسلام ، بیروت ، دار العلم للملایین ، بغداد، مکتبة النهضه ، 1976م .
. حرعاملى ، محمدبن حسن ، وسائل الشیعه الى تحصیل مسائل الشیعه ، تحقیق موسسه آل البیت لاحیاء التراث ، چاپ دوم : قم ، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث ، 1414ق .
. الحلى ، حسن بن یوسف بن على بن مطهر، تذکرة الفقهاء، مکتبة الرضویه لاحیاء الا´ثار الجعفریه ، [بى جا، بى تا].
. ، منتهى المطلب ، تحقیق قسم الفقه فى مجمع البحوث الاسلامیه ، مشهد، آستان قدس رضوى ، 1412ق .
. خطیب بغدادى ، احمد بن على ، تاریخ بغداد، تحقیق مصطفى عبدالقادر عطاء، چاپ اول : بیروت ، دارالکتب العلمیه ، 1417ق .
. خمینى ، روح اللّه ، تحریرالوسیله ، قم ، اسماعیلیان ، دار الکتب العلمیه ، 1390ق .
. رازى ، فخرالدین ، تفسیر الکبیر (مفاتیح الغیب )، چاپ اول : بیروت ، دارالکتب العلمیه ، 1411ق .
. الزحیلى ، وهبه ، تفسیر المنیر فى العقیدة و الشریعه و النهج ، بیروت ، دارالفکر المعاصر، 1411ق .
. سجستانى ، سلیمان بن اشعث ، سنن ابى داود، چاپ اول : بیروت ، دارالفکر، 1410ق .
. سمهودى ، نورالدین على بن احمد، وفاء الوفاء باخبار دار المصطفى ، تحقیق محمد محیى الدین عبدالحمید، چاپ اول : بیروت ، دار المکتب العلمیه ، 1404ق .
. سنن النبى ، قسم الحدیث فى مجمع البحوث الاسلامیه ، اشراف کاظم مدیر شانه چى ، مشهد، آستان قدس رضوى ، 1414ق .
. سید بن طاووس حسینى ، على بن موسى ، فرج المهموم فى تاریخ علماء النجوم ، چاپ اول : دارالذخائر للمطبوعات ، [بى جا، بى تا].
. سیوطى ، جلال الدین ، الجامع الصغیر فى احادیث البشیر النذیر، چاپ اول : بیروت ، دارالفکر، 1401ق .
. ، الدر المنثور، چاپ اول : [بى جا]، دار المعرفه ، 1365ق .
. شوکانى ، محمد بن على ، نیل الاوطار، بیروت ، دار الجلیل ، 1973م .
. شیخ صدوق ، من لا یحضره الفقیه ، تحقیق على اکبر غفارى ، چاپ دوم : قم ، انتشارات جامعة مدرسین ، 1404ق .
. طباطبایى ، سیدمحمدحسین ، المیزان ، ترجمه سید محمد باقر موسوى همدانى ، قم ، جامعه مدرسین ، [بى تا].
. ، المیزان فى تفسیر القرآن ، قم ، موسسه نشر اسلامى ، 1402ق .
. ، سنن النبى … ، تحقیق محمد هادى فقهى ، قم ، انتشارات اسلامى ، 1419ق .
. طباطبایى یزدى ، محمدکاظم ، العروة الوثقى ، چاپ دوم : بیروت ، موسسه الاعلمى ، 1409ق .
. طبرسى ، فضل بن حسن ، مجمع البیان فى تفسیر القرآن ، تحقیق گروهى از علما و محققان ، بیروت ، موسسه الاعلمى للمطبوعات ، 1415 ق .
. طبرى ، محمد بن جریر، تاریخ الطبرى ، تحقیق جمعى از علما، بیروت ، موسسه الاعلمى ، 1879م .
. ، جامع البیان فى تاویل اى القرآن (تفسیر طبرى )، تحقیق صدقى جمیل عطار، بیروت ، دارالفکر، 1415ق .
. طوسى ، محمد بن حسن ، تهذیب الاحکام فى شرح المقنعه ، تحقیق سیدحسن خرسان ، چاپ چهارم : تهران ، دارالکتب الاسلامیه ، 1365.
. عسقلانى ، ابن حجر، الاصابه فى تمییز الصحابه ، تحقیق عادل احمد عبدالموجود، بیروت ، دار الکتب العلمیه ، 1415ق .
. عطاردى ، عزیزالله، مسند الامام رضا(علیه السلام) ، مشهد، آستان قدس رضوى ، 1046ق .
. غزالى ، ابو حامد محمد، احیاء علوم الدین ، بیروت ، دارالکتب العلمیه ، 1406ق .
. قرطبى ، ابى عمر یوسف بن عبدالله بن محمد بن عبدالبر، الاستیعاب فى معرفه الاصحاب ، تحقیق على محمد معوض و عادل احمدعبدالموجود، چاپ اول : بیروت ، دارالکتب العلمیه ، 1415ق .
. قزوینى ، محمد بن یزید، سنن ابن ماجه ، تحقیق محمد فواد عبدالباقى ، بیروت ، دار الفکر، [بى تا].
. کاژدان .آ و دیگران ، تاریخ جهان باستان ، ترجمه صادق انصارى ، على الله همدانى و محمدباقر مومنى ، تهران ، نشر اندیشه ، 1353.
. کلینى ، محمدبن یعقوب ، الکافى ، تحقیق على اکبر غفارى ، چاپ سوم : تهران ، دار الکتب الاسلامیه ، 1388ق .
. گرونیام ، گستاو، اسلام در قرون وسطى ، ترجمة غلامرضا سمیعى ، تهران ، البرز، 1373.
. گروه حدیث بنیاد پژوهش هاى اسلامى ، سنن النبى ، زیر نظر کاظم مدیر شانه چى ، مشهد، آستان قدس رضوى ، بنیاد پژوهش هاى اسلامى ،1419ق .
. متقى هندى ، کنز العمال ، تحقیق بکرى حیانى و صفوة السقا، بیروت ، موسسة الرساله ، 1409ق .
. مجلسى ، محمدباقر، بحارالانوار، چاپ دوم : بیروت ، موسسة الوفاء، 1403ق .
. موسوى خویى ، ابوالقاسم ، منهاج الصالحین ، چاپ بیست و هشتم : نجف ، مطبعة النعمان ، 1317ق .
. میبدى ، ابولفضل رشیدالدین ، کشف الاسرار و عدة الابرار (تفسیر خواجه عبدالله انصارى )، تحقیق على اصغر حکمت ، تهران ، امیرکبیر، 1371.
. نجفى ، محمد حسن ، جواهر الکلام فى شرح شرایع الاسلام ، تحقیق عباس قوچانى ، محمد قوچانى و على آخوندى ، چاپ سوم ، تهران ، دارالکتب الاسلامیه ، 1378 ـ 1397ق .
. نسائى ، احمد بن شعیب ، سنن الکبرى ، تحقیق عبدالغفار سلیمان بندارى و سید کسروى حسن ، بیروت ، دار الکتب العلمیه ، 1411ق .
. نورى طبرسى ، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل ، تحقیق موسسه آل البیت لاحیاء التراث ، چاپ اول : قم ، موسسه آل البیت(علیهم السلام)،1408ق .
. نیازمند، یدالله، تاریخ بردگى ، تهران ، [بى نا]، 1349.
. ، تاریخ بردگى ، تهران ، [بى نا]، 1349.
. نیشابورى ، فضل بن شاذان ، الایضاح ، تحقیق سید جلال الدین ارموى محدث ، [بى جا، بى تا] (بر اساس نسخة معجم فقهى آیت اللّه گلپایگانى ).
. نیشابورى ، مسلم بن حجاج ، صحیح مسلم ، بیروت ، دار الفکر، [بى تا].
. واقدى ، محمدبن عمر، المغازى ، بیروت ، موسسه العلمى للمطبوعات ، 1401ق .
. ویل دورانت ، تاریخ تمدن ، ترجمه حمید عنایت و دیگران ، تهران ، آموزش انقلاب اسلامى ، 1370.
. یوسفى غروى ، محمدهادى ، موسوعة التاریخ الاسلامى ، چاپ اول : قم ، مجمع الفکر الاسلامى ، 1417ق .
1 کارشناس ارشد تاریخ اسلام.
2 . تاریخ بردگی، ص 43.
3 . آ. کاژدان، تاریخ جهان باستان، ج 2، ص 165.
4 . ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 2، ص 308.
5 . تاریخ بردگی، ص 73.
6 . آ. کاژدان، همان، ج 2، ص 207.
7 . بهمن آقایی، فرهنگ حقوق بشر، ص 192.
8 . متقى هندی، کنز العمال، ج 9، ص 73؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج 5، ص 373 و سیوطی، الجامع الصغیر، ج 1، ص 145.
9 . ابن شهر آشوب، مناقب آل ابى طالب، ج 1، ص 366؛ سنن ابى داوود، ج 4، ص 340؛ شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 23، ص 31؛ ثقفى کوفی، الغارات، ج 1، ص 106؛ طبرسی، مکارم الاخلاق، ص 101 و... .
10 . کلینی، کافی، ج 8، ص 230؛ محمدحسین نجفی، جواهر الکلام، ج 36، ص 472؛ شیخ حر عاملی، همان، ج 24، ص 265؛ مسند الامام الرضاعلیه السلام، ج 1، ص 46.
11 . ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 3، ص 177.
12 . همان، ج 3، ص 224.
13 . تمیمی، دلائل النبوه، ج 1، ص 317.
14 . خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج 1، ص 151.
15 . سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج 7، ص 101 و تفسیر نمونه، ج 5، ص 251.
16 . ابن اسحاق، السیره النبویه، ج 1، ص 339.
17 . همان، ص 210.
18 . نحل(16) آیه 106؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج 14، ص 358 و تفسیر نمونه، ج 11، ص 417.
19 . ابن اسحاق، همان، ج 2، ص 153-151.
20 . شیخ حر عاملی، همان، ج 21، ص 528؛ الروضه البهیه، ج 5، ص 481، خویی، منهاج الصالحین، ج 2، ص 288.
21 . هم چنان که در نهج البلاغه امام على علیه السلام این حدیث نبوى را که فرموده «لا طاعة لمخلوق فى معصیة الخالق» بیان کرده اند (نهج البلاغه، حکمت 165).
22 . منتهى المطلب، ج 2، ص 930؛ تذکرة الفقهاء، ج 1، ص 426 و خویی، همان، ج 2، ص 70.
23 . نجفی، جواهرالکلام، ج 30، ص 204 و ص 209 و خویی، همان، ج 2، ص 277.
24 . شهید ثانی، الروضةالبهیه فى شرح اللمعة الدمشقیه، ج 1، ص 207؛ محمدحسن نجفی، همان، ج 3، ص 373.
25 . بقر(2) آیه 178: «یَا أَیُّهَا بالَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمْ الْقِصَاصُ فِى الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ».
26 . شهید ثانی، همان، ج 9، ص 73 و 79. نساء (4) آیه 25: «فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَیْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَیْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنْ الْعَذَابِ...» .
27 . بلد (90) آیه هاى 12 و 13.
28 . نور(24) آیه 33.
29 . توبه(9) آیه 60.
30 . نساء(4) آیه 92.
31 . مائده(5) آیه 89.
32 . مجادله(58) آیه 3.
33 . نساء(4) آیه 36.
34 . بقره(2) آیه 221؛ نساء(4) آیه 25 و نور (24) آیه 32.
35 . نور(24) آیه 33.
36 . همان، آیه 21.
37 . همان، آیه 58.
38 . نساء(4) آیه 3.
39 . همان، آیه 24.
40 . نحل(16) آیه 75.
41 . ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج 4، ص 378؛ طبری، جامع البیان، ج 18، ص 178 و تفسیر ثعالبی، ج 4، ص 186.
42 . محمدحسن نجفی، همان، ج 22، ص 49.
43 . طبری، جامع البیان (تفسیر طبری)، ج 11، ص 73؛ امینی، الغدیر، ج 8، ص 67؛ سنن ترمذی، ج 2، ص 375؛ متقى هندی، کنز العمال، ج 4، ص 84.
44 . لقمان(31) آیه 6.]44[
45 . طبری، جامع البیان، ج 11، ص 73؛ تفسیر نمونه، ج 17، ص 13 و مجلسی، بحارالأنوار، ج 97، ص 49.
46 . طبری، جامع البیان، ج 11، ص 73؛ طبرسی، مجمع البیان، ج 8، ص 76؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج 16، ص 213 و امینی، همان، ج 8، ص 67.
47 . تمیمی، دعائم الاسلام، ج 1 ص 342؛ نوری، مستدرک الوسائل، ج 11، ص 24 و مجلسی، همان، ج 97، ص 49.
48 . واقدی، المغازی، ج 1، ص 99 - 105.
49 . نساء(4) آیه 36.
50 . تفسیر الکبیر، ج 10، ص 78؛ متقى هندی، همان، ج 9، ص 198.
51 . نوری، همان، ج 13، ص 70 و شانه چی، سنن النبی، ج 8، ص 298.
52 . تفسیر الکبیر، ج 10، ص 78؛ فرج المهموم، ص 109 و مجلسی، همان، ج 48، ص 146.
53 . نوری، همان، ج 15، ص 450 و تمیمی، همان، ج 2، ص 301.
54 . سیدمحمدحسین طباطبایی، سنن النبی، ص 73.
55 . سنن ابى داوود، ج 4، ص 341.
56 . سنن ابى ماجه، ج 2، ص 894.
57 . شیخ حر عاملی، همان، ج 23، ص 43.
58 . سنن دار قطنی، ج 3، ص 144.
59 . میبدی، کشف الاسرار و عدة الابرار، ج 2، ص 633.
60 . ابن شهر آشوب، همان، ج 1، ص 127 و مجلسی، همان، ج 16، ص 227.
61 . غزالی، احیاء علوم الدین، ج 2، ص 239.
62 . همان، ص 240.
63 . ابن شهر آشوب، همان، ج 1، ص 126؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، سنن النبی، ص 133 و مجلسی، همان، ج 16، ص 227.
64 . مکاتبه، قراردادى است که بین مولا و برده منعقد مى شود، مبنى بر این که برده با اذن مولا کار کند و در سررسیدهاى معین، اقساط خود را به مولا بپردازد تا آزاد شود (خویی، همان، ج 2، ص 315).
65 . نور (24) آیه 33.
66 . ابن ابى جمهور احسایی، عوالى اللئالی، ج 12، ص 339؛ نوری، همان، ج 16، ص 22.
67 . نور(24) آیه 33.
68 . شانه چی، سنن النبی، ج 9، ص 387.
69 . طبرسی، همان، ج 9، ص 406؛ شوکانی، نیل الاوطار، ج 6، ص 295؛ مسند احمد، ج 4، ص 395 و صحیح بخاری، ج 6، ص 120.
70 . محقق ارج مند «رسول جعفریان» به گردآورى آمارى از موالیان (اصحاب غیر عرب) امامان پرداخته و نشان داده است که درصد قابل توجهى از یاران و شاگردان و اصحاب امامان را موالیان تشکیل مى دادند که برخى از ایشان قطعاً کسانى هستند که قبلاً به عنوان غلام و خادم در کنار امامان بودند و بعد به یار نزدیک امام تبدیل شده بودند (تاریخ تشیع در ایران، ج 1، ص 30).
71 . تفسیر المنیر، ج 5، ص 201.
72 . همان.
73 . ابن شهر آشوب، همان، ج 3، ص 230؛ العوالم، ص 65 و نوری، همان، ج 12، ص 398.
74 . سمهودی، وفاء الوفاء باخبار دار المصطفی، ج 2، ص 453 - 458.
75 . کلینی، همان، ج 5، ص 340 و بحرانی، الحدائق الناضره، ج 24، ص 73 و... .
76 . صحیح مسلم، ج 2، ص 1148.
77 . همان.
78 . صحیح بخاری، ج 1، ص 170.
79 . واقدی، همان، ج 2، ص 756.
80 . همان، ج 3، ص 1117.
81 . ابن عبدالبرقرطبی، الاستیعاب فى معرفة الاصحاب، ج 1، ص 260.
82 . تاریخ طبری، ج 3، ص 85.
83 . انفال(8) آیه 67.
84 . «وَالْمُحْصَنَاتُ مِنْ النِّسَاءِ إِلَّا مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ...» .
85 . «و آن ها که توانایى ازدواج با زنان (آزاد) پاک دامن با ایمان را ندارند، مى توانند با زنان پاک دامن ازبردگان با ایمانى که در اختیار دارند ازدواج کنند، خدا به ایمان شما آگاه تراست، و همگى اعضاى یک پیکرید...» .
86 . تفسیر نمونه، ج 3، ص 341.
87 . شیخ حر عاملی، همان، ج 21، ص 179 و شانه چی، سنن النبی، ج 9، ص 45.
88 . بحرانی، همان، ج 24، ص 334؛ شیخ حر عاملی، همان، ج 21، ص 178.
89 . بغدادی، قرب الاسناد، ص 151؛ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 451 و شیخ حر عاملی، همان، ج 21، ص 178.
90 . بقره (2) آیه 221.
91 . طبری، جامع البیان، ج 2، ص 515؛ جلال الدین سیوطی، الدرالمنثور، ج 1، ص 257؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج 2، ص 83؛ طبرسی، همان، ج 2، ص 83 و... .
92 . ثقفى کوفی، همان، ج 2، ص 828؛ فضل بن شاذان نیشابوری، الایضاح، ص 181.
93 . کلینی، همان، ج 5، ص 364؛ تهذیب الاحکام، ج 7، ص 397؛ وسائل الشیعه، ج 20، ص 72.