معرفى و بررسى تحلیلى سه اثر کهن تاریخى شیعه (الارشاد، اعلام الورى و کشف الغمه) / على کربلایى پازوکی
Article data in English (انگلیسی)
معرفى و بررسى تحلیلى سه اثر کهن تاریخى شیعه
(الارشاد، اءِعلام الورى و کشف الغمه )
چکیده على کربلایى پازوکی1
هر امت زنده اى ، هویتى مخصوص به خود دارد و شناسنامه اش بر اساس میراث هاى تاریخى اش شکل مى گیرد. بر این اساس ، میراث هاى تاریخى و فرهنگى جهان اسلام براى امت اسلامى ایجاد هویت نموده ،پیکر جامعه اسلامى را نیرو و نشاط مى بخشد و سبب پایدارى ، استوارى و وحدت جهانى مسلمانان مى شود.مورخان با تلاش فراوان به جمع آورى و ثبت و ضبط میراث هاى تاریخى مى پردازند و کتاب هاى تاریخى ،سرمایه هاى جوامع و امت ها هستند که این میراث هاى تاریخى در آن ها گرد آمده است . از جمله این سرمایه هاى اسلامى ، سه کتاب مهم تاریخى الارشاد شیخ مفید، اءعلام الورى باعلام الهدى شیخ طبرسى وکشف الغمّه فى معرفة الائمة اءربلى است که بازخوانى آن ها در فهم اندیشه تاریخى مسلمانان و آشنایى آنان با سرمایه هاى تاریخى شان تاثیر به سزایى دارد.
این نوشتار، ضمن معرفى و بررسى سه اثر کهن و مهم یاد شده ، به مقایسة تحلیلى مطالب آن ها مى پردازد.
واژگان کلیدى : تاریخ ، تاریخ نگارى ، الاءرشاد، اءعلام الورى باعلام الهدى و کشف الغمّه فى معرفة الائمة .
1. مقدمه
در بین ملل مختلف و ملت اسلام انگیزه هاى فراوانى براى تاریخ نگارى وجود داشته است . یکى از مهم ترین آن هاآشنایى با عوامل پیروزى و شکست ملت ها و اقوام گذشته و یافتن راه هاى رشد و تعالى براى نسل هاى آینده است .قرآن از پدیده هاى تاریخى به عنوان وسیلة عبرت تعبیر مى کند.2 که به معناى پندگرفتن ، بیدارشدن ، تدبر وسنجیدن است .3 استاد شهید مرتضى مطهرى در این مورد مى نویسد:
قرآن به طور صریح و قاطع ، تاریخ را براى مطالعه عرضه مى دارد. پس تاریخ ، خودش یک منبع براى شناخت است ... یعنى بروید آثار تاریخى را مطالعه کنید و بعد ببینید که زندگى و جامعه ى بشر، چه تحولات تاریخى پیدا کرده است .4
علامه اقبال لاهورى نیز مى گوید:
تاریخ یا به زبان قرآن «روزهاى خدا» ـ همان گونه که قرآن گفته است ـ منبع سوم علم و معرفت است .5
اگرچه تاریخ نگارى اسلامى با تلاش فراوان پژوهشگران مسلمان ، بخش عظیمى از فرهنگ مکتوب تمدن اسلامى را به خود اختصاص داده است ،6 اما متأسفانه تاریخ اسلام از آسیب ها و آفت هاى چندى نیز رنج مى برد. فاصله زمانى میان مورخ و نقل و ثبت پدیده هاى تاریخى ، اختلاف امت و پیدایش فرقه هاى مختلف با گرایش هاى متفاوت سیاسى ـ اجتماعى و مذهبى ، تعصب ، فشار فرمانروایان اموى و عباسى ، منع تدوین حدیث به وسیله خلفا تا زمان عمربن عبدالعزیز (99 ـ 101 ق ) مجموعه عواملى است که سبب شد تا بعضى از واقعیت هاى تاریخ اسلام ، به ویژه بخش هایى از زندگانى ائمه معصومین(علیهم السلام) در هاله اى از ابهام قرار گیرد و حتى نام تعدادى از آنان در کتاب هایى که به اسم تاریخ اسلام نوشته شده ، آورده نشود.7
این رویه در تاریخ نگارى اسلامى ادامه داشت تا این که در اوایل قرن پنجم هجرى شیخ مفید (336 ـ 413 ق ) کتاب الارشاد فى معرفه حجج اللّه على العباد و در قرن ششم امین الاسلام طبرسى (م 548 ق ) کتاب اءعلام الورى باعلام الهدى و در قرن هفتم على بن عیسى اربلى (م 692 ق ) کتاب کشف الغمه فى معرفه الائمه را در مورد زندگانى معصومین(علیهم السلام) نگاشتند.
با توجه به اهمیت این سه کتاب به عنوان منابع و مصادر مهم در تاریخ اسلام و زندگى ائمه(علیهم السلام)، این مقاله ،ابتدا به معرفى و بررسى این سه اثر تاریخى مى پردازد و بعد از ذکر موارد مشترک ساختارى و نگارشى ، مطالب آن ها رااز منظر کیفیت نقل اخبار تاریخى ، اعتدال در نوشتار، اجمال و تفصیل مطالب (کمیت نقل )، نقادى اخبار، بیان تحلیل هاى عقلى و استفاده هاى کلامى از وقایع تاریخى ، چگونگى استفاده از منابع و مصادر، شیوه نگارش و ادبیات ،سبک و روش نقل وقایع تاریخى ، به صورت تحلیلى و مقایسه اى بررسى مى کند. امید است این نوشتار، گامى درشناسایى مقایسه اى این سه کتاب مهم در تاریخ شیعه باشد.
تعریف تاریخ و علم تاریخ
در زبان عربى واژه «تاریخ » از نظر لغوى به معناى «تعریف و شناساندن وقت و تعیین زمان » است .8 از نظرریشه یابى ، بعضى آن را عربى و از ماده «ارّخ » و «ورَّخ » که مصدر آن تَاْریخ است ، دانسته و گروهى اصل آن را فارسى و ازکلمه «ماه روز» مى دانند که به تدریج به «مورّخ » تعریب شده و تاریخ مصدر آن است .9
چیستى تاریخ از مسائلى است که پاسخى جامع و مورد اتفاق نداشته است . هرودوت 10 یونانى ، پدرتاریخ ، در قرن پنجم پیش از میلاد، تاریخ را به معناى مطالعه و بررسى روزگاران گذشته دانسته است .11 عبدالرحمن بن خلدون (م 808ق ) در مورد تاریخ مى گوید:
باید دانست که فن تاریخ ، روشى است که هر کس به آن دست نیابد و آن را سودهاى فراوان و هدفى شریف است . این فن ، ما رابه سرگذشت ملت ها، سیره پیامبران و سیاست پادشاهان آگاه مى کند.12
برخى نیز در تعریف تاریخ آورده اند: تاریخ شاخه اى از معرفت است که حوادث گذشته را ثبت و ضبط نموده و تجزیه و تحلیل مى کند.13 در زبان انگلیسى واژه (History) و در فرانسه (Histoire) معادل کلمه تاریخ است که از نظرریشه شناسى از واژه (Istoria) یونانى گرفته شده 14 که به معناى سرگذشت و شرح حال 15 و علمى است که از حوادث و رخ دادهاى گذشته ، خبر مى دهد و به مطالعه و بررسى آن ها مى پردازد.16
تا پیش از نیمه دوم قرن دوم هجرى ، یعنى تا زمان عوانة بن حکم اخبارى کوفى (م 147ق ) از کلمه «خبر و اخبار»به جاى کلمه تاریخ استفاده مى شد. او کتابى با عنوان تاریخ دارد که حوادث تاریخ اسلام در قرن اول هجرى را در آن آورده است . این کتاب ، نخستین کتابى است که در اسلام با نام تاریخ تالیف شده است . ظاهراً با آغاز قرن سوم هجرى ،از واژه تاریخ به عنوان تعبیرى علمى و معرفت شناسانه که مترادف کلمه (History) است ، استفاده شده است .17
تاریخ نگارى
بذر افکار تاریخ و تاریخ نگارى در بین مسلمانان از قرآن و سیره نبوى … جوانه زد. خداوند خظاب به پیامبر… مى فرماید:
فاقصص القصص لعلّهم یتفکرون ؛18 این داستان ها [جریان هاى تاریخى ] را براى آنان بازگو، شاید بیندیشند وبیدار شوند.
ثبت و نقل اخبار تاریخى ، و تحلیل و بررسى حقیقت پدیده هاى تاریخى به منظور کشف سنت هاى حاکم بر آن است که در قالب سیره نگارى ، تاریخ نویسى عمومى و تقویمى ، مغازى نویسى ، نسب شناسى ، سبک خبرى و پیوسته ،تاریخ نگارى محلى و فرهنگى و... به وسیله مورخان مسلمان نگاشته شده است . تاریخ نگارى ، بخش عظیمى ازفرهنگ مکتوب عصر اسلامى را به خود اختصاص داده که با تکامل عمومى نهضت فکرى در دنیاى اسلام هم داستانى دارد و از جمله دانش هاى زنده تمدن اسلامى به شمار مى آید، زیرا همواره گروهى از اندیشمندان مسلمان ، تدوین تاریخ را از مصادیق واجب کفایى دانسته و به تدوین آن پرداختند.19
2. معرفى سه کتاب «الارشاد»، «اءعلام الورى باعلام الهدى » و «کشف الغمه »
2 ـ 1. الارشاد فى معرفة حجج اللّه على العباد، اثر شیخ مفید (336 ـ 413 ق )
ابوعبداللّه محمد بن محمد بن نعمان بغدادى ، ملقب به شیخ مفید از عالمان برجسته شیعه است که در قرن چهارم ودهه نخست قرن پنجم هجرى مى زیست .20
شیخ طوسى یکى از شاگردان شیخ مفید، در وصف او مى گوید: محمد بن محمد بن نعمان مکنى بابى عبداللّه ،معروف به ابن معلم از متکلمان شیعه است که در دورانش ریاست شیعه به او منتهى شد. او در علم و صناعت ِ کلام مقدم بر دیگران ، و در فقه ، سرآمد فقهاى زمانه و مردى سریع الانتقال ، با فطانت و حاضر جواب بود، و نزدیک به دویست جلد کتاب کوچک و بزرگ نگاشت .21
وى در زمان سلطان مقتدر آل بویه ، عضدالدوله زندگى مى کرد. و به دلیل وجود گرایش هاى شیعى پادشاهان آل بویه و شخص عضدالدوله ، شیخ مفید و شیعیان از حمایت او و فرمانروایان اطراف بغداد برخوردار بودند.22
از شیخ مفید دو کتاب مهم تاریخى بر جاى مانده است : الجمل 23 (نصرة الجمل ) و الاءرشاد فى معرفة حجج اللّه على العباد. نجاشى ،24 شیخ طوسى ،25 ابن شهر آشوب ،26 و آقابزرگ ،27 کتاب الارشاد را از مصنفات شیخ مفید شمرده اند.
کتاب الارشاد قدیمى ترین کتاب منظم و مفصل در تاریخ زندگى ائمه(علیهم السلام) است که در آن شیخ مفیدŠ تاریخ تولد، شهادت ، حوادث دوران زندگى هر امام (علیه السلام) ، دلائل امامت و مدت آن ، معجزات ، کرامات وتعدادى از اخبار آن بزرگواران را ذکر کرده است . این کتاب به صورتى تدوین یافته که وقایع تاریخى در آن با گرایش هاى کلامى و اعتقادى همراه است . سعى نویسنده در این کتاب ، بیان عقیده خاص شیعیان ذیل حوادث تاریخى است .شیخ مفید در الارشاد شرح حال جداگانه اى از زندگى پیامبر… و فاطمه زهراƒ ننوشته و باب مستقلى در این مورد نگشوده است ، ولى سعى کرده حوادث مهم تاریخى صدر اسلام و زندگى پیامبرصلى الله علیه و آله وسلم و فاطمه زهراƒ را در حیات سیاسى ، اجتماعى و نظامى و اعتقادى حضرت على (علیه السلام) بگنجاند.
حجم مطالب نقل شده در مورد هر امام (علیه السلام) نیز با توجه به اوضاع و شرایط سیاسى ـ اجتماعى دوران آن امام متفاوت است ، مثلاً شرح احوال امام حسین (علیه السلام) و امام صادق (علیه السلام) قسمت اعظم مجلد دوم کتاب را به خوداختصاص داده است .
شیخ مفیدŠ در مقدمه مختصرى که بر این کتاب دارد انگیزه اش را از نگارش آن ، پاسخ به تقاضاى کسى ذکر مى کند که از او درخواست کرده است کتابى در مورد تاریخ زندگى ، حوادث دوران و نام هاى ائمه(علیهم السلام)بنگارد.28 گفتنى است نگارش این کتاب در زمانى بود که مباحثه ها و مناظره هاى کلامى ، فقهى و تاریخى میان دو فرقه مهم اسلامى شیعه و سنى به اوج خود رسیده بود و شیخ مفید به عنوان رئیس طایفه امامیه در خط مقدم این مباحث حضور داشت . وجود چنین شرایطى مى توانست انگیزة مهمى براى نگارش کتابى در این زمینه فراهم آورد.
روش تدوین الارشاد
شیخ مفیدرحمه الله علیه با توجه به اوضاع سیاسى ـ اعتقادى زمان خود و شدت یافتن مباحث اعتقادى بین شیعیان واهل تسنن در صدد برآمد با استفاده از مآخذ و منابع متعدد (اعم از منابع شیعى و عامه ) و ذوق سرشار و اطلاعات تاریخى و کلامى وسیعش در مورد وقایع و مسائل اسلامى ، کتاب الارشاد را به صورتى تدوین کند که براى عموم شیعیان قابل استفاده بوده و با مطالعه این کتاب با زندگى پیشوایان خویش آشنا شوند. هر چند لازمه چنین متن روان وقابل فهم و درک براى عموم ، عدم ذکر سلسله سند اخبار و وقایع مى باشد، با این حال ، وى به ذکر منابع و مصادر نقل مطالب نیز توجه داشته و در بسیارى از موارد، سند نقل هاى خویش را آورده است . البته در بعضى موارد نیز نقل هاى اومرسل است . در واقع کتاب الارشاد با انگیزه هاى کلامى و براى اثبات امامت امامان شیعه ، به مسائل تاریخى نظر دارد.شیخ مفید نه تنها احادیث و اخبار را نقل کرده ، بلکه با تفسیر و تحلیل هاى عقلى که ذیل اخبار آورده ، بهره هاى کلامى فراوانى از نقل حوادث برده است ، و این امر سبب شده تا کتاب تاریخى او جنبه کلامى نیز داشته باشد.
مورخان بسیارى که بعد از شیخ مفید به نگارش تاریخ زندگانى چهارده معصوم(علیهم السلام) پرداخته اند به گونه اى ازروش تاریخ نگارى شیخ مفید متأثر بوده اند. این امر را به وضوح مى توان در کتاب هایى مانند اءعلام الورى باعلام الهدى ، اثر طبرسى و کشف الغمه اربلى مشاهده کرد.
2 ـ 2. اءعلام الورى باعلام الهدى ، اثر ابوعلى طبرسى (م 548 ق )
نامش ، فضل و نام پدرش حسن مى باشد. کنیه او ابوعلى و لقبش را امین الدین یا امین الاسلام گفته اند،29 و به طبرسى شهرت دارد. طَبْرِس معرّب تَفْرِش از توابع اراک است ، اما بعضى او را منسوب به طبرستان (مازندران )مى دانند.30
سال ولادت طبرسى به خوبى معلوم نیست . نویسنده کتاب طبرسى و مجمع البیان ولادت او را حدود سال 468 یا470 ق دانسته است .31 طبرسى در سال 548 ق درگذشت . بنابراین ، مدت عمر او به 79 یا 80 سال بالغ مى گردد. وى متجاوز از پنجاه سال در مشهد مقدس اقامت داشت و به علت قرابتش با سادات آل زواره که از اشراف ومتنفذان آن سامان بودند، در آن شهر معزز و مکرم مى زیست .
در مورد جلالت قدر و عظمت مقام علمى او در بین علماى شیعه ، اختلافى نیست . از باب نمونه ، سیدمحسن امین در کتاب اعیان الشیعه مى گوید: فضیلت و مقام طبرسى و بزرگوارى و عظمت وى در میان علماى امامیه ، روشن تر از آن است که بیان شود. وفور علم و دانش و کمالات عالیه وى برهمگان واضح و مبرهن است و وثاقت و عدالت او نیز نزدعلماى رجال محرز و مسلم .32
از جمله مهم ترین مصنفات ابوعلى طبرسى Š کتاب اءعلام الورى باعلام الهدى ، مجمع البیان و جوامع الجامع است .
اءعلام الورى باعلام الهدى ، به معناى آگاه ساختن مردم از احوال امامان هدایت است . طبرسى در ابتداى این کتاب ،فصلى مستقل در مورد زندگانى ، معجزه ها و غزوه هاى پیامبر… ذکر مى کند که بسیار با ارزش است .وى به صورت وسیع ، روایاتى از محمد بن اسحاق و واقدى و ابان بن عثمان 33 در مورد زندگانى و غزوات پیامبر… آورده است ، به طورى که یک سوم کتاب را زندگانى پیامبر… و روایات مربوط به آن تشکیل مى دهد. او در مورد زندگى امام على (علیه السلام) و فضائل آن حضرت به تفصیل سخن گفته است . درزندگى امام حسین (علیه السلام) نیز این تفصیل رعایت شده و بحث عمده در این قسمت ، مقتل امام حسین (علیه السلام) است .نویسنده ، درباره زندگى سایر معصومان ، مطالب کمترى را در مقایسه با کتاب الارشاد و کشف الغمه آورده است .
نام این کتاب در بیشتر کتاب هاى قدما، مانند فهرست منتجب الدین 34، ریاض العلماء35 وبحارالانوار مجلسى 36 آمده است .
از کتابى به نام ربیع الشیعه در زمره تالیفات سیدرضى الدین بن طاووس یاد شده که فصول و ابواب آن بى هیچ تفاوتى ، همان مطالب کتاب اءعلام الورى است .37 در این که ربیع الشیعه همان کتاب اءعلام الورى طبرسى است یا کتاب مستقلى براى سیدبن طاووس ، اختلاف نظر هست . علامه مجلسى 38 و آقابزرگ 39تصریح کرده اند که ربیع الشیعه همان اءعلام الورى است .
در مورد انگیزه طبرسى از تالیف کتاب اءعلام الورى باعلام الهدى مى توان بیان داشت : عادت نویسندگان درزمان هاى قدیم براین منوال بود که کتاب خود را بعد از حمد خدا و صلوات بر رسول و آلش ، با تقدیرى از حاکمان شروع کنند و نوشته خود را به آن ها هدیه نمایند، مخصوصاً اگر حاکمان ، مردانى خدایى و محب پیامبر و اهلبیت اوبودند. این عمل ، سبب الفت بین قلوب شده و چتر حمایت خوبى براى نویسنده مى شد. نمونه هایى از این قبیل درتاریخ فراوان است ، مثلاً شیخ صدوق عیون اخبارالرضا را به اسم صاحب بن عباد نوشته است . هم چنین سیدمرتضى کتاب الانتصار را به اسم عمید الجیوش ابى الحسن ، وزیر بهاءالدین بویهى نگاشته است . کتاب مورد بحث نیز به عنوان هدیه به علاءالدوله ابى الحسن على بن شهریار بن قارن ، یکى از شاهان شیعه مازندران (سلطنت 511 ـ 534 ق ) نوشته شده است . این سلسله ، از سلاطین شیعه مذهب خطه مازندران بودند که در دورانى طولانى براى گسترش و تبلیغ مذهب تشیع در آن ناحیه تلاش فراوان کردند.40 شیخ طبرسى Š در مقدمه کتاب از این سلطان شیعه با ستایش فراوان سخن گفته است و او را به داشتن عقیده علویه مى ستاید.41 طبرسى در دوره اى زندگى مى کرده که شیعیان گرچه در ایران فراوان بودند، اما در بیشتر نقاط ، اهل سنت حاکمیت داشتند، بنابراین او برآن بوده است تا مختصرى از دیدگاه تاریخى شیعه را درباره سیره رسول خدا… و تاریخچه زندگى امامان علیهم السلام به همراه بحث امامت آن ها بیان کند. وجود چنین متنى مى توانست به عنوان پشتوانة تاریخى و فرهنگى توده هاى شیعى که در آن زمان در ایران به صورت گسترده ، پراکنده بودند، بسیار مفید باشد. وى در این مورد مى گوید:
فاستخرجت دُرّة ً فاءنّها خیر باکورة جلیت اءلى قلوب المومنین و أکرم بشارة صبّت على آذان الموقنین ؛42 دردانه اى رااستخراج کردم که نیکوترین نوبر براى دل هاى مؤمنان ، و گرامى ترین بشارتى است که بر گوش هاى موقنان نواخته شود.
روش تدوین اءعلام الورى
در مورد روش طبرسى در تدوین کتاب اءعلام الورى مى توان بیان داشت که وى همانند عالمان شیعه هم دوره خود درایران (قرن ششم و هفتم هجرى ) مثل عبدالجلیل قزوینى و قوامى رازى ، شیعه اى معتدل بوده است .43 این موضع معتدلانه به قلم او عفت و انصاف خاصى بخشیده ، به طورى که اقوال و روایات منقول از مجراى مخالفان را نیزنقل کرده و کلامش از طعن و اعتراض نسبت به مخالفان خالى است . او در مقدمه مى گوید: از بهترین و صحیح ترین امور آن است که مسائل (تاریخى ) به صورتى بیان شود که مورد پذیرش معتقدان و منتقدان آن قرار گیرد.44
امین الاسلام طبرسى در شرح مطالب کتاب اءعلام الورى ، نه طریق افراط را پیموده که خوانندگان را خسته کند و نه طریق تفریط را در پیش گرفته که موضوعات را ناقص بگذارد. شیوه وى در بحث از زندگانى ائمه(علیهم السلام) همانندروش شیخ مفید در کتاب الارشاد است .
امین الاسلام مانند بسیارى از کسانى که در مورد تاریخ ائمه(علیهم السلام) کتاب نوشته اند، علاوه بر ذکر مطالب تاریخى در مورد زندگانى این بزرگواران ، مناقب و فضائل و کرامات آنان را نیز نقل کرده است . وى مسائل تاریخى را از منظرکلامى بررسى کرده است . این دیدگاه کلامى را مى توان در مواردى که او به ذکر ادلة امامت ِ امامان شیعه (علیه السلام) مى پردازد، مشاهده کرد.
جداى از شیوه معتدل طبرسى در تاریخ نگارى (با حفظ اصول ) که بسیارى از تاریخ نگاران بعد از او، مانند على بن عیسى اربلى از آن تبعیت کرده اند، اهمیت کار طبرسى در تاریخ نگارى ، گزارش هاى تاریخى او از کتاب هایى است که اصل آن ها در اختیار ما نیست و دست رسى ما به آن ها از طریق نقل هاى طبرسى است ، مانند کتاب ابان بن عثمان احمربجلى ؛ کتاب اخبار ابى هاشم جعفرى ؛45 نوادر الحکمه ابى جعفر احمد بن محمد بن عیسى اشعرى قمى ومهم تر از همه کتاب المغازى اثر ابان بن عثمان بن احمر بجلى کوفى .46 وى از اصحاب امام باقر(علیه السلام) وامام صادق (علیه السلام) بوده و اخبار زیادى را در تاریخ ائمه(علیهم السلام) از آن دو امام در کتابش ذکر کرده ، ولى متاسفانه کتاب او مفقود شده ، البته طبرسى قسمت هاى بسیارى از آن را در اءعلام الورى آورده است .47 وى از کتاب دلائل النبوه بیهقى 48 و تفسیر قمى ، اخبار تاریخى بسیارى نقل کرده است . این کار بر اهمیت کتاب اءعلام الورى افزوده است ، زیرا على بن ابراهیم اخبار صحیح زیادى را از امام باقر و امام صادق ‡ روایت مى کند.
2 ـ 3. کتاب کشف الغمّه فى معرفة الائمه ، اثر على بن عیسى اربلى (620 ـ 692 ق )
تولد ابوالحسن بهاءالدین على بن عیسى بن ابى الفتح اربلى را بین سال هاى 620 ـ 625 ق در شهر اربیل در شمال شرقى عراق ذکر کرده اند. او به دلیل برخوردارى از هوش و استعداد فوق العاده و شخصیت برجسته پدرش ، در سال 634 ق (پیش از حمله مغول به اربیل ) عهده دار ریاست دیوان الانشاء ابوالصلایا حسنى ، حاکم اربیل شد.49
وى را مى توان از ادیبان و کاتبان برجسته آخرین سال هاى حکومت عباسى و دوره نخست حکومت ایلخانان مغول دانست .50 اربلى از جمله شیعیان فرهیخته قرن هفتم هجرى است که افزون بر کار ادارى ، آثارى در تاریخ وادب از خود به یادگار گذاشته است . از جمله کتاب هاى ادبى او رساله الطیف و التذکرة الفخریه مى باشد. وى با بسیارى از دانشوران عصر خود ارتباط نزدیک داشت و با وجود اعتقاد او به مذهب شیعه دوازده امامى با عالمان اهل سنت نیزپیوند دوستى برقرار کرده بود. البته عالمان برجسته شیعه آن روزگار عراق نیز از دوستان وى بوده اند؛ شخصیت هایى مثل سید بن طاووس (م 664 ق ) عالم بزرگ شیعى ، و خواجه نصیرالدین طوسى (م 672ق ) که با آن ها ارتباط نزدیک داشت . وى از مرگ خواجه بسیار متاثر شده ، اشعارى درباره این حادثه در مدح خواجه سرود.51
کتاب کشف الغمه فى معرفة الائمه مهم ترین اثر على بن عیسى اربلى است . این کتاب که در آن ، شرح حال زندگى پیامبر و فاطمه زهرا و ائمه اثنى عشر‰ و مناقب ، فضایل و معجزات این بزرگواران جمع آورى شده ، در دوجزء تنظیم و تدوین گردیده است . نگارش جزء اول آن در سال (678 ق ) و جزء دوم آن در سال (682ق ) به اتمام رسیده است .52 اربلى جزء اول را با شرح حال کوتاهى از رسول خدا… آغاز مى کند. اوبراین باور است که مسائل و حوادث تاریخ پیامبر… مورد اجماع است . بنابراین به تفصیل در مورد آن سخن نمى گوید، بلکه هدف او از ذکر این مختصر صرفاً تیمّن و تبرک بوده است .53 وى پس از ذکر شرح حال پیامبر… ، در ادامه جزء اول کتاب ، به صورت مفصل به شرح حال زندگى و مناقب امام على (علیه السلام) مى پردازد و در پایان آن ، فصلى را در بیان وقایع مربوط به خواستگارى على (علیه السلام) از حضرت فاطمه ƒ اختصاص مى دهد. در جزء دوم ، اربلى به شرح حال زندگى و فضائل فاطمه زهراƒ و سایر امامان شیعه پرداخته و حوادث دوران هر امام را همراه مناقب و فضایل و کرامات آن ها بیان مى کند.
اربلى در مقدمه کتاب کشف الغمه بعد از گلایه از اهل سنت که در کتاب هایشان به تاریخ و فضایل امامان شیعه نپرداخته و حتى علماى آنان نام بعضى از امامان(علیهم السلام) را نمى دانند،54 انگیزه اش از تالیف کتاب را بیان تاریخ و شخصیت حضرات معصومان(علیهم السلام) معرفى مى کند تا با روشن شدن کمالات برحق آنان مبغضین ودشمنان ائمه از سب ّ آنان منع شوند و غُلوکنندگان درباره ائمه نیز دست از این عمل خود بردارند.55
همان طور که از اسم کتاب کشف الغمه فى معرفة الائمه معلوم است به نظر مى رسد هدف اربلى از تدوین آن برطرف کردن غم ها و ابرهاى تیره و تارى است که بر حوادث مربوط به زندگانى ائمه(علیهم السلام) سایه افکنده بود و برروح و جسم شیعیان سنگینى مى کرد و او با تدوین این کتاب براى برطرف کردن آن ها کوشیده است .
روش تدوین کشف الغمه
در مورد روش اربلى در کتاب کشف الغمه مى توان بیان داشت ، اربلى اساس کار خویش را در تدوین آن بر گردآورى ازمتون و آثار گذشتگان در شرح حال امامان شیعه(علیهم السلام) قرار داده است ، زیرا عمده مطالب کتاب ، نقل هاى کوتاه وبلندى مى باشد که از کتاب هاى دیگر اخذ شده است . آن چه علاوه بر تنظیم مطالب از طرف اربلى انجام گرفته ، افزودن توضیحات و نقدهایى است که ذیل بعضى روایات آورده است . او در پایان زندگى هر یک از ائمه(علیهم السلام) قصیده اى در مدح و ستایش آنان سروده است که به دلیل شخصیت ادبى برجسته اش ، این اشعار بسیار لطیف و زیباست . به علت ابتکارى که در تدوین این کتاب به کار برده ، این کتاب مورد علاقه تمامى شیعیان و بسیارى از اهل سنت است ، زیرا او،بناى خود را بر نقل مطالب از کتاب هاى جمهور قرار داده ، بر اساس موضع معتدل و میانه اى مطالب آن را تدوین کرده است .56 اگر در موردى ، مطلبى در مورد ائمه(علیهم السلام) در کتاب هاى اهل سنت موجود نبوده از کتاب هاى اصحاب (شیعه ) آن را نقل مى کند: «و نقلت من کتب اصحابنا ما لم یتعرض الجمهور لذکره ».57
کتاب کشف الغمّه به بسیارى از پدیده هاى تاریخى از منظر کلامى مى نگرد. اربلى هنگام نقل تاریخ هر امام علیه السلام ، مختصرى از ادله اثبات امامت ، مناقب ، فضایل او و بعضى اخبار و معجزات و کرامات آنان را نیز ذکر مى کند. اومعتقد است که تردید در صحت مواردى که هر دو طایفه (شیعه و سنى ) بر صحت آن توافق دارند و «مجمع علیه »است ، روا نیست .58 نقل مطالب از کتب عامه شیوه اى است که عالمان کلامى شیعى از گذشته ، در کتاب هاى کلامى مربوط به امامت داشته اند، چنان که سیدبن طاووس حسنى نیز در الیقین بناى خود را بر نقل از کتب «عامّه »مى گذارد و اربلى نیز که بسیارى از شیوخ او سنى بوده اند طبعاً از آثار حدیثى اهل سنت استفاده بسیارى کرده است .
اربلى مشکلاتى را که در زمان تالیف این کتاب گرفتار آن بوده (رخ دادهاى مربوط به روى کارآمدن سعدالدوله یهودى )،59 مانع از آن دانسته تا نسخه اى بى غلط از کشف الغمه فراهم آورد. او مى گوید:
این کتاب را بازنویسى و مرور نکرده ام و فرصتم تنگ تر از آن است که به این مسائل بپردازم ... ؛ به خصوص این که کتاب هایى راکه براى تدوین این کتاب فراهم کرده بودم غارت شده ، در حالى که هیچ نقلى از بعضى از آن ها در این کتاب کشف الغمه نیامده است .60
3. بررسى مقایسه اى سه کتاب الارشاد، اءعلام الورى و کشف الغمه
در این قسمت ، ابتدا موارد مشترک در ساختار نوشتارى و نگارشى این سه کتاب و مطالب موجود در آن ها را به طورکلى یادآور شده ، در ادامه ، مقایسه تحلیلى مطالب آن ها تحت عناوین زیر آورده مى شود:
1. کیفیت نقل اخبار تاریخى از نظر بیان سند و اعتدال در نوشتار؛
2. اجمال و تفصیل مطالب نقل شده ؛
3. نقادى اخبار و روایات نقل شده ؛
4. بیان تحلیل هاى عقلى و استفاده هاى کلامى در بررسى پدیده هاى تاریخى در مورد ائمه(علیهم السلام)؛
5. کیفیت استفاده از منابع و مصادر؛
6. استفاده از شیوه هاى ادبى در کتاب ؛
7. سبک و شیوه تاریخ نگارى .
3 ـ 1. مطالب مشترک کتاب هاى الارشاد، اءعلام الورى و کشف الغمه
. کتاب الارشاد شیخ مفید در کنار اءعلام الورى طبرسى و کشف الغمه اربلى از آثار با ارزشى هستند که از قرن پنجم تاقرن هفتم در مورد شرح حال ، اخبار و حوادث گوناگون زندگانى چهارده معصوم(علیهم السلام) و ادله اثبات امامت آن هانگاشته شده اند. این کتاب ها خود، حکم منابع و مصادر اصلى را در تاریخ اسلام و زندگانى ائمه(علیهم السلام) دارند ونویسندگانشان مطالب آن ها را از منابع و مصادر اصلى پیش از خود، اعم از منابع تاریخى و روایى شیعه و سنى نقل نموده اند.
. در این کتاب ها دیدگاه هاى تاریخى شیعه درباره سیره رسول خدا… و شرح حال زندگى فاطمه زهرا و ائمه اثنى عشر‰ و مناقب ، فضایل و کرامات آن بزرگواران جمع آورى شده است .
. این سه کتاب ، تنها کتاب تاریخى محض نیستند، بلکه علاوه بر ذکر وقایع تاریخى در مورد زندگى امامان شیعه ، به نقل مناقب و فضایل ، ادله امامت و کرامات آن بزرگواران و نقل احادیث از آنان پرداخته و ذیل نقل پاره اى از اخبار ووقایع تاریخى ، از آن ها بهره هاى کلامى نیز در جهت اثبات حقانیت امامان شیعه برده اند.
. نویسندگان این کتاب ها کوشیده اند تا با استفاده از منابع و مصادر تاریخى و روایى پیشین ، متنى قابل اعتماد درباره تاریخ زندگى معصومان(علیهم السلام) در اختیار مسلمانان ، به ویژه شیعیان قرار دهند.
. در این کتاب ها سعى شده است تا علاوه بر منابع و مصادر تاریخى شیعه ، از منابع تاریخى اهل سنت نیز استفاده شود تا این که متهم به تعصب در نوشتار نشوند، و نیز مطالب این کتاب ها از سوى مخالفان هم پذیرفته شود، علاوه براین ، بیان حوادث و وقایع تاریخى در مورد فضایل اهل بیت(علیهم السلام) از زبان مخالفان ، خود گواهى آشکار بر فضیلت و برترى امامان شیعه(علیهم السلام) است .
. نویسندگان این کتاب ها در مقدمه کتاب با خود عهد کرده اند در نقل مطالب ، رعایت اختصار و ایجاز را بنمایند و ازاطناب مطالب غیر مربوط به بحث بپرهیزند.
. این سه کتاب به عنوان پشتوانه تاریخى و فرهنگى توده هاى شیعى محسوب مى شوند و مؤلفان آن کوشیده اند تامتنى روان و قابل فهم (براى عموم ) در شرح حال زندگى چهارده معصوم(علیهم السلام) فراهم آورند. در این سه اثر دربیشتر موارد، سند روایات و وقایع تاریخى ذکر شده است ، اما در بعضى از موارد شیخ مفید در کتاب الارشاد و طبرسى در کتاب اءعلام الورى روایات تاریخى را به صورت مرسل آورده اند و در ابتداى بعضى از اخبار تاریخى ، عبارت هایى چون «رواه نقلة الا´ثار»، «رواه اهل السیر» و «ذکره جماعة من اهل العلم » به جاى ذکر سلسله سند دیده مى شود.
. نویسندگان این سه کتاب ، مشکلات زمانه را مانع از نگارش کتابى مستقل در تاریخ زندگانى امامان شیعه علیهم السلام در سال هاى قبل از تألیف بیان کرده اند، تا این که موقعیتى براى انجام این مهم فراهم آمده و هر کدام از آنان این رسالت بزرگ را به طور جداگانه با نوشتن کتابى به انجام رسانده اند.
. در این سه کتاب در مورد مناقب و فضایل حضرت على ، امام حسن و امام حسین(علیهم السلام) از کتاب هاى جمهوربیشتر استفاده شده است (زیرا بنابر قول اربلى بعضى از فضایل این سه امام در کتاب هاى عامه وجوددارد)،61 ولى در مورد سایر امامان شیعه(علیهم السلام) بیشتر نقل هاى آنان از کتاب هاى اصحاب و منابع شیعى ذکر شده است .
. نویسندگان این سه اثر از ادیبان ، عالمان و آگاهان به قواعد نگارش و دستور زبان عرب بوده اند از این رو، این سه کتاب از نظر ادبى و رعایت قواعد نگارش ، در کمال اتقان ، و از نظر معنا مضامین بلندى دارند. البته کشف الغمه از نظرادبى برجستگى خاصى دارد.
3 ـ 2. کیفیت نقل وقایع تاریخى و اعتدال در نوشتار
اگرچه هر سه نویسنده کوشیده اند که با استفاده از منابع و ماخذ قابل اعتماد و گوناگون ، کتاب هایشان را به شیوه اى تدوین نمایند که عموم شیعیان از آن بهره ببرند، و آنان بتوانند با مطالعه این کتاب ها با زندگانى پیشوایان خویش آشناشده ، هویت فرهنگى خود را بازیابند و تبلیغات سوء دشمنان در آن ها مؤثر نیفتد، اما به علت شرایط اجتماعى ـسیاسى و اعتقادى متفاوتى که این سه اثر در آن تدوین یافته است ، تفاوت هایى در کیفیت نقل وقایع تاریخى وبهره هاى کلامى که از آن ها برده اند، مشاهده مى شود که به مواردى از آن ها اشاره مى شود.
اربلى و شیخ طبرسى در دوره اى زندگانى مى کرده اند (قرن ششم و هفتم ق ) که شیعیان در اقلیت بوده و حکومت در بیشتر نقاط در اختیار اهل سنت بود. این مسئله سبب رواج تشیع اعتدالى در این دوران در بین عالمان شیعى شد.62 بر اساس این نگرش ، طبرسى و اربلى در تالیف کتاب اءعلام الورى و کشف الغمه از شیوه اعتدال بهره برده و از مخالفان نیز روایت نقل کرده اند. هم چنین در کلام ایشان کمتر طعن و اعتراض نسبت به مخالفان مشاهده مى شود تا از تهمت تعصب به دور باشند و اخبارشان را مخالفان نیز بپذیرند، علاوه بر این ، از تحریک مخالفان علیه شیعیان بپرهیزند و از آسیب آنان در امان باشند.63 متاسفانه همین امر، سبب شده تا از جانب عده اى ازعلماى شیعه بر شیخ طبرسى و اربلى خرده گرفته شود و آن ها را متمایل به مخالفان (اهل سنت ) معرفى کنند.64
نمونه هایى از مواضع معتدلانه طبرسى و اربلى
طبرسى هنگام نقل زندگى حضرت زهراƒ در کتاب اءعلام الورى کمترین اشاره اى به برخورد ایشان با حاکمیت و روابط میان آن حضرت با خلیفه اول و دوم نکرده است .65 و نیز هنگام بیان جریان و اتفاقات بعد از رحلت پیامبر خدا… به بیعت مردم و صحابه با ابوبکر اشاره اى مختصر مى کند و خیلى سریع از آن مى گذردو یادآورى مى کند که در جاى خود به آن مى پردازد،66 ولى در ادامه حتى هنگام بیان شرح حال زندگانى امیرالمومنین (علیه السلام) اشاره اى به این جریان نمى کند.
وى در جریان دفن امام مجتبى (علیه السلام) مى گوید: از اول قرار بود در کنار جده اش فاطمه بنت اسد دفن شود و براى تجدید عهد، او را به کنار قبر جدش برده بودند. وى از قول امام حسن (علیه السلام) خطاب به امام حسین (علیه السلام) نقل مى کند:
... و احملنى على سریرى الى قبر جدى رسول الله … لاجدّد به عهداً؛67 تابوت مرا نزد قبر جدم ببر تابا او تجدید عهد کنم .
اربلى ـ همان گونه که خود در مقدمه کشف الغمه بیان کرده است ـ چون در نقل اخبار بر کتب جمهور، اعتماد کرده است در کتاب او مباحث اختلافى کمتر دیده مى شود. وى در نقل وقایع وفات رسول الله… حتى به جریان «نیاوردن قلم و دوات » اشاره اى نکرده و از جریان بیعت و خلافت تحمیلى بعد از پیامبر یاد نمى کند.68
نویسندة کتاب تاریخ تشیع در ایران در مورد مواضع معتدلانه اربلى مى گوید: کشف الغمه ، این اثر گران بها، بر مبناى همین تفکر اعتدالى نوشته شده است . مولف کوشیده تا از مسائل اختلافى پرهیز کند و کتاب را به گونه اى تدوین نمایدکه در اختیار اهل سنت نیز قرار گیرد. درست همین موضع او بود که سبب شد این کتاب در محافل سنى مذهب نیز باقى بماند و تاثیر قابل ملاحظه اى در بسط تشیع در میان اهل سنت برجاى بگذارد. به عنوان مثال ، درجایى که شرح حال زندگى حضرت فاطمه ƒ را مى نویسد و خطبه آن حضرت را نقل مى کند، مى افزاید: در میان سخنان آن حضرت مواردى وجود دارد که شدت تالّم و ناراحتى آن حضرت را از کسانى که حق او را غصب کرده و به وى ظلم کرده اندنشان مى دهد، اما من از ذکر آن ها پرهیز کرده و از سخن گفتن دراین باره خوددارى مى کنم ، زیرا هدف من از نگارش این کتاب ، شرح مناقب و مزایاى این خاندان و آگاه کردن ناآگاهان به مناقب این بزرگواران بوده است ، اما ذکر مسائل دیگر وتفحص در کارهاى زشت و شرّ دیگران ، از اهداف من نبوده و موکول الى یوم الحساب است .69
اما به نظر مى رسد که شیخ مفید در نقل مطالب تاریخى ، موضع قاطعانه ترى اختیار کرده و با ذکر سند و استدلال عقلى تلاش نموده عقاید خاص شیعیان را مطرح کند. به نظر مى رسد که اتخاذ چنین موضعى از جانب شیخ مفید به علت وجود حاکمیت شیعى آل بویه در قرن چهارم و اوایل قرن پنجم است که از شیعیان ، خصوصاً در عراق حمایت مى کرد. این موقعیت ، جوّ سیاسى مناسبى را براى بیان روشن مطالب و اتخاذ مواضع قاطعانه ترى به وسیله علماى شیعه فراهم مى آورد؛ در زمان شیخ مفید، نوعى رویارویى کلامى به وجود آمده و یکى از رویکردهاى اصلى شیخ مفیدبیان و اثبات دیدگاه هاى کلامى و تاریخى شیعه بود.
از باب نمونه ، شیخ مفید به بیعت تحمیلى براى ابوبکر و توطئه اى که براى غصب خلافت به کار رفت ، اشاره مى کند و در ادامه به نقش اساسى و کلیدى امیرالمؤمنین (علیه السلام) در حل معضلات دوران خلفا مى پردازد، در حالى که در کتاب هاى کشف الغمه و اءعلام الورى به مطلب اخیر نیز اشاره اى نشده است . وى مى گوید:
و اغتنم القوم الفرصة لشغل على بن ابیطالب برسول الله… ... فتبادروا الى ولایة الامر و اتفق لابى بکر مااتفق ...؛70 به علت اشتغال امیرالمؤمنین به تجهیز رسول خدا… مردم فرصت را غنیمت شمرده (از آن سوء استفاده کرده )... و به گزینش ولی ّ امر مبادرت نمودند و آن چه پیش آمد براى ابوبکر شد... .
و در جاى دیگر مى نگارد:
و کانت فتنه عمت و بلیة شملت و اسباب سوءٍ اتفقت تمکن بها الشیطان وتعاون فیها أهل الاءفک و العدوان فتخاذل فى انکارها اهل الایمان ؛71فتنه اى بود که شامل همگان شد و بلا و امتحان آزمایشى بود که فراگیر گردید، و اسباب به طور بدى پیش آمد که از این راه شیطان ، توان یافت و اهل تجاوز و عدوان یکدیگر را یارى کردند و اهل ایمان در انکار و اعتراض بر آن سستى نمودند.
شیخ مفید به درگیرى لفظى حضرت فاطمه ƒ با خلیفه اول در روز وفات پیامبر… اشاره دارد ومى گوید:
... و اصبحت فاطمه ƒ تنادى «و اسوء صباحاه » فسمعها ابوبکر فقال لها: و ان صباحک لصباح سوء؛72حضرت فاطمه ƒ بنا کرد فریاد کند: چه بد روزى شد! ابوبکر صداى او را شنید و به او گفت : حتماً این روز شما بد روزى است !
شیخ مفید به بیان درخواست «دوات و قلم » از سوى پیامبر مى پردازد و در ادامه مى گوید: خلیفه دوم از این کار منع کردو گفت : «ارجع فانّه یهجُر».73
3 ـ 3. نظر اجمال و تفصیل مطالب
نویسندگان هر سه کتاب ، در مقدمه کتاب هاى خود عهد کرده اند که در نقل مطالب رعایت اختصار و ایجاز را بنمایند واز اطناب مطالب غیر مربوط به بحث بپرهیزند.74 و در پایان نیز از ساحت مقدس ائمه(علیهم السلام) معذرت خواهى کرده و عذر تقصیر خواسته اند که تمام فضایل و مناقب آن بزرگواران را نتوانسته اند ذکر کنند.75 جداى از این مبنا، حجم مطالب نقل شده درباره معصومین(علیهم السلام) از لحاظ کمیت در این سه کتاب با هم فرق مى کند.شرایط زمان ومکان و دیدگاه هاى کلامى و موقعیت اجتماعى ـ سیاسى مورخان در مورد نوع و حجم مطالب نقل شده در تاریخ ائمه(علیهم السلام) موثر بوده است . در این قسمت به ذکر نمونه هایى در این مورد مى پردازیم :
اول : مطالب نقل شده در مورد پیامبر…
اربلى کتاب کشف الغمه را با شرح حال مختصرى از رسول خدا… آغازنموده و ادعا مى کند که به دلیل اجماعى بودن مسائل و حوادث مربوط به زندگى پیامبر نیازى به تفصیل در مورد آن نیست ، بلکه او هدف خود رااز ذکر این مختصر نیز صرفاً تیمن و تبرک ذکر مى کند.76
شیخ مفید در کتاب الارشاد فصل یا باب جداگانه اى درباره زندگى پیامبر… نگشوده و حوادث تاریخى صدر اسلام و قسمت هایى از زندگى پیامبر را هنگام بیان نقش على (علیه السلام) در وقایع مهم تاریخ صدر اسلام ،مثل حوادث مربوط به غزوه هاى رسول الله… و وقایعى ، مانند «یوم الانذار»، «مباهله »، «یوم الغدیر» و«وفاة النبى » نقل کرده است .77
اما طبرسى در کتاب اءعلام الورى در رکن اول کتاب ، به تفصیل درباره زندگى پیامبر… بحث کرده است . و با این که اخبار و مطالب او درباره تاریخ رسول خدا… نسبتاً مفصل است ، ولى او در این کتاب در مورد زندگى سایر معصومان(علیهم السلام) مطالب کمترى در مقایسه با کتاب الارشاد و کشف الغمه آورده است .
دوم : مطالب نقل شده در مورد امیرالمومنین (علیه السلام)
حجم روایات و مطالبى که شیخ مفید در کتاب الارشاد درباره فضایل و زندگى امیرالمؤمنین على (علیه السلام) آورده ، 345صفحه است .78 اربلى در کشف الغمه 79 حدود 300 صفحه به شرح حال حضرت على (علیه السلام) اختصاص داده است . و امین الاسلام طبرسى در 90 صفحه تاریخ امیرالمومنین را آورده است .
سوم : درباره زندگى امام حسین (علیه السلام)
در کتاب الارشاد 109 صفحه و در کتاب اءعلام الورى 40 صفحه و در کتاب کشف الغمه 69 صفحه حوادث و شرح حال زندگى امام حسین (علیه السلام) ذکر شده است .
چهارم : حجم مطالب ذکرشده درباره سایر امامان شیعه غیر از امیرالمومنین (علیه السلام)
حجم مطالب این سه کتاب در مورد تاریخ زندگانى سایر امامان(علیهم السلام) با هم تفاوت هایى دارد و در بعضى موارد،اختلاف بسیار است ، مثلاً درباره زندگى امام حسن (علیه السلام) در کتاب الارشاد 20 صفحه و در کتاب اءعلام الورى 10صفحه و در کتاب کشف الغمه 73 صفحه به حوادث زندگى آن امام (علیه السلام) اختصاص داده شده است .
پنجم : درباره زندگى امام زمان (عجل اللّه تعالى فرجه الشریف )
در کتاب الارشاد 48 صفحه و در اءعلام الورى 61 صفحه و در کشف الغمه اخبار و وقایع زندگى آن حضرت در 107صفحه ذکر شده است .
نویسندگان این سه کتاب گاهى برخلاف عهدى که ابتداى کتاب به آن متعهد شده اند به ذکر مطالب غیر لازم پرداخته اند، مثلاً اربلى درجزء اول کتاب به ذکر مناقب بنى هاشم و در جزء دوم به ذکر فضایل حضرت خدیجه علیهاالسلام پرداخته است .80 شیخ طبرسى نیز بحثى در مورد سؤال و جواب ها در مورد غیبت و طول عمر امام زمان (عجل الله تعالى فرجه الشریف ) آورده است و درپایان مى گوید: بحث کامل در مسائل امامت و غیبت ، ما را ازهدفى که کتاب را براى آن تدوین کرده ایم خارج مى کند:
هذا ما اردنا ان نبیّن من مسائل الغیبة و جواباتها، و استقصاء الکلام فى مسائل الامامة و الغیبة ، یخرج عن الغرض المقصود فى هذاالکتاب .81
3 ـ 4. نقد اخبار و روایات
از این جهت ، تنها اربلى اخبارى را که مفاد و متن آن ها پذیرفته نیست ، نقد یا سعى در تاویل آن ها کرده است . نویسندة کتاب تاریخ تشیع در ایران در این مورد مى گوید: به رغم آن که بخش مهم کتاب کشف الغمّه نقلیات تاریخى است ، مولف کوشیده تا اخبارى را که با عقل طبیعى موافقت دارد، بپذیرد و از آن چه با این معیار، پذیرفتنى به نظر نمى رسد،بگذرد.82 از باب نمونه به ذکر مواردى از نقدهاى اربلى مى پردازیم :
اول : وى ذیل عنوان «فى ذکر الامامة و کونهم خصوا بها و کون عددهم منحصرا فى اثنى عشر اماما»83ادلّه اى را به نقل از کمال الدین ابن طلحه درباره دوازده بودن ائمه(علیهم السلام) نقل مى کند، وى ادلّه او را نپذیرفته ومى گوید:
انا اقول أن ّ الذى ذکره لا یکون دلیلاً یعوّل علیه فى اءثبات المطلوب ... و اءنّما یعرف ذلک بصریح النقل او بتاویل ٍ اءن ْ وقع ما یحتاج اءلى التاویل فاءن ّ العقل ... لا یقتضى عدّة معلومه ؛84 مى گویم : آن چیزى که او به عنوان دلیل (در دوازده بودن ائمه علیهم السلام ) ذکر کرده ، براى اثبات مطلوب کافى نیست ... و عقل ، اقتضاى تعیین عدد معلومى نمى کند. چیزى که در این باره مى توان بر آن اعتماد کرد، صریح نقل است یا تاویل ، اگر احتیاجى به تاویل باشد.
آن گاه روایتى از طریق مسلم (از صحیح مسلم ) از پیامبر… نقل مى کند که حضرت … در آن ، تعداد جانشینان خود را دوازده نفر خلیفه ذکر مى فرماید. اربلى در ادامه ، ضمن استدلالى بیان مى کند که این خلفا، در امامان شیعه(علیهم السلام) منحصر است .85
دوم : اربلى بعد از بیان خبرى از کتاب الارشاد مفیدŠ درباره شهادت امام رضا(علیه السلام) به وسیله سم ، آن را نقد کرده و از رضى الدین على بن طاووس Š این گونه نقل مى کند «که مامون ، امام را مسموم نکرده است وبراى اثبات این نظریه مطالب زیر را یادآور مى شود». الف ـ با توجه به این که ابن طاووس فردى پر مطالعه وجست وجوگر در این گونه مسائل است بنابراین ، قول او در این باره دقیق تر مى باشد، ب ـ تمایل زیاد مامون به امام رضا(علیه السلام) و ترجیح دادن او بر اهل و عیالش دلیل بر درستى قول سید بن طاووس است ، ج ـ شیخ مفید چیزى راادعا کرده که براى عقل من (اربلى ) قابل قبول نیست .86
سوم : اربلى در مورد اِخبار پیامبر… از شهادت امام حسین (علیه السلام) در حالى که على و فاطمه وحسنین(علیهم السلام) نزد او بودند، تردید مى کند، و مى گوید: «و عندى فیه نظر؛ من در این باره تأمل دارم ». تردید اربلى به این دلیل است که امام حسین (علیه السلام) با آن کمی ِ سن چگونه تاب تحمل شنیدن این خبر را دارد و چطور مادرش ازآن چه بر فرزندش در آینده مى گذرد متاثر نمى شود و تحمل شنیدن این خبر را دارد و چگونه پیامبر… این مطلب را در مقابل او بیان مى کند.87
گفتنى است که عقل گرایى اربلى در برخورد با بعضى روایات ، به این معنا نیست که او فضایل و کرامات را در موردمعصومان(علیهم السلام) نمى پذیرد، زیرا وى هنگام ذکر حوادث زندگى هر امامى ، کرامات آن امام (علیه السلام) را نیز گزارش مى کند، مثلاً اربلى مى گوید: اگر کسى از عامه بگوید این اخبارى که در فضایل على (علیه السلام) نقل کرده اى خبر واحداست که براى اثبات مطلوب کافى نیست . جواب به او مى دهیم که ما شیعیان فضایل امام على (علیه السلام) را از طریق اصحاب خود و اجماع آنان نقل مى کنیم و حاجتى به خبرهاى واحد شما نداریم هر چند شما (عامه ) به خبر واحدعمل مى کنید، البته اخبار واحد در فضایل امام على (علیه السلام) نیز در مجموع ، ایجاد نوعى تواتر معنوى مى کند.88 در همین زمینه ، اربلى از اهل سنت انتقاد کرده که چرا برخى از احادیث را که سند و دلالتشان ناتمام است ، چون درباره خلفاست ، بعیدترین محتملات را درباره آن مى پذیرند، اما وقتى به روایتى در مورد فضایل امیرالمؤمنین (علیه السلام) مى رسند از ظاهر آن عدول کرده ، مفهوم صریح آن را کنار گذاشته و به تضعیف راوى آن مى پردازند، حتى اگر راوى آن از چهره هاى برجسته اهل سنت باشد. در حالى که آنان بر روایات معاویه ، عمروبن عاص ، مغیرة بن شعبه و دیگران که در کتب صحاح آمده است اعتماد کرده و در احکام شرع ، طبق روایات آنان عمل مى کنند، اما اگر روایتى از على بن حسین (علیه السلام) یا امام باقر(علیه السلام) و یا امام صادق (علیه السلام) نقل شود، آن را کنارگذاشته ، مى گویند او رافضى است ، و بر او نمى توان اطمینان کرد، اگر خیلى ملایم برخورد کنند، مى گویند شیعى است ! و نباید از او نقل کنیم .89
3 ـ 5. تحلیل عقلى و استفاده هاى کلامى از وقایع تاریخى
در بین این کتاب ها، شیخ مفید در کتاب الارشاد از این شیوه ، بیشتر بهره جسته است . اربلى نیز در کتاب کشف الغمه دربعضى موارد، بعد از نقل جریان تاریخى در مورد زندگانى ائمه(علیهم السلام)، از آن در جهت اثبات حقانیت آنان و دیدگاه شیعیان استفاده هاى کلامى نموده است و آن را نقد و گاهى در جهت اثبات مضمونش ، آن را تحلیل و توجیه مى کند.اما برداشت هاى کلامى از وقایع تاریخى در کتاب اءعلام الورى (در مقایسه با دو کتاب الارشاد و کشف الغمه ) کمترمشاهده مى شود. در این قسمت ، بعضى از برداشت هاى کلامى را که از اخبار تاریخى در این سه کتاب آمده ، یادآورمى شویم :
چنان که گذشت ، کتاب الارشاد آمیخته با مباحث کلامى و براى اثبات امامت امامان شیعه نگاشته شده است . ازاین رو شیخ مفید ذیل بسیارى از اخبار تاریخى به بحث و بررسى و تحلیل آن ها پرداخته و از آن ها در جهت اثبات امامت امامان شیعه و حقانیت آنان استفاده کرده است . در این قسمت ، نمونه هایى از آن ها را ذکر مى کنیم :
1. در مورد شوراى شش نفره اى که عمر براى خلافت تعیین کرد، خبرى تحلیل گونه از امیرالمومنین مى آورد به این مضمون که شورا، به شیوه اى گزینش شده بود تا به قتل امیرالمومنین بینجامد. وى از قول آن حضرت آورده است :
... فاءن ّ عمر قد علم أن ّ سعدا و عبدالرحمن و عثمان لا یختلفون فى الرأى و أنّه من بویع منهم کان الاءثنان معه ، فأمر بقتل من خالفهم و لم یبال أن یقتل طلحه اءذا قتلنى و قتل الزبیر. ام و اللّه لئن عاش عمر لا عرفنه سوء رأیه فینا قدیماً و حدیثاً...؛90 بى تردید عمرمى داند که سعد و عبدالرحمن و عثمان در راى و تدبیر با یکدیگر مخالفت نمى کنند و با هر یک از اینان بیعت شود، آن دو با اوهستند [عبدالرحمن پسرعموى سعدوقاص است و عثمان داماد عبدالرحمن است ] و دستور داد هر که با ایشان مخالفت کرداو را بکشند، و باکى ندارد که طلحه کشته شود پس از آن که من و زبیر را بکشند. به خدا سوگند اگر عمر زنده بماند، بداندیشى اورا دربارة ما، در گذشته و حال به او نشان خواهم داد... .
2. هنگام نقل جریان خوارج در جنگ نهروان از قول عبداللّه بن جندب ازدى مى گوید:
با على در جنگ جمل و صفین حاضر شدم و هیچ گونه شک و تردیدى در جنگ با آنان که با او [على (علیه السلام) ] جنگ مى کردند، نداشتم ، تا این که به نهروان رفتیم . پس درباره جنگ با آنان به شبهه افتادم و با خود گفتم ، اینان قاریان قرآن وبرگزیدگان ما هستند، آیا با اینان بجنگیم و آن ها را بکشیم ؟ پس بامدادى بود که بیرون رفته و هم چنان گام بر مى داشتم ... دراین هنگام سوارى به دنبال آن حضرت مى گشت ، من عرض کردم : اى امیرمومنان این سوار به دنبال شما مى گردد. فرمود:اشاره کن بیاید، آمد و عرض کرد: «قد عبر القوم و قد فطعوا النّهر فقال : کلاّ ما عبروا؛ این گروه (خوارج ) از نهر گذشتند و رفتند.حضرت (علیه السلام) فرمود: هرگز نگذشته اند». گفت : به خدا من نزد تو نیامدم جز این که پرچم ها و بارهاى ایشان را در آن سوى نهر دیدم . فرمود: به خدا چنین نیست و همان جا (این سوى نهر) جاى افتادن آنان بر زمین و محل ریختن خون شان است ، و ازجاى برخاست و من نیز با او برخاسته در دل گفتم ... اگر دیدم خوارج از نهر گذشته اند [و سخن على (علیه السلام) خلاف واقع بود]من نخستین کسى باشم که به جنگ با او برخیزم و اگر نگذشته اند [ و على (علیه السلام) راست مى گوید] در این جنگ با این گروه ثابت و پابرجا بمانم . پس آمدیم تا به صفوف دشمن رسیدیم و دیدیم که پرچم ها و بارهاى خوارج ، هم چنان به جاى خود باقى است و [خوارج از نهر عبور نکرده اند] گوید: در این موقع على (علیه السلام) مرا از پشت سرگرفته است فرمود: اى برادر ازدى آیاحقیقت کامل بر تو روشن شد؟ عرض کردم : آرى اى امیرمومنان .
شیخ مفید از این جریان تاریخى در اثبات علم غیب امام (علیه السلام) استفاده کرده است که با معجزات بزرگ برابرى مى کند. او مى گوید:
هذا حدیث مشهور شائع بین نقلة الاثار... و فیه اخبار بالغیب و ابانة عن علم الضمیر و معرفة ما فى النفوس و الایة باهرة فیه ، لایعادلها اءلاّ ما ساواها فى معناها من عظیم المعجز و جلیل البرهان ؛91 ... این حدیث ، در میان ناقلان آثار، شایع و مشهوراست و در آن ، پیش گویى غیبى و آشکار ساختن اندیشه قلبى و شناخت و آگاهى از فکر پنهانى مردم است و نشانة [امامت ] درآن آشکار است و جز معجزات بزرگ و براهین مهم که از نظر محتوا با آن یک سان است ، چیزى با آن برابرى نمى کند.
3. وى بعد از نقل جریان «اعلان برائت از مشرکان » و این که بر اساس دستور الهى اعلان برائت را مى بایست رسول خدا… یا کسى از خود او انجام مى داد، مى گوید:
و لم یکن لاحدٍ من القوم فضل یقارب الفضل الذى وصفناه ... و أمثال ما عددناه کثیر أن عملنا على ایراده طال به الکتاب ؛92براى هیچ کس از مردم فضیلتى نزدیک با فضیلتى که درباره على شمردیم ، نیست ... و مثل آن چه ما از فضیلت هاى على علیه السلام شمردیم ، زیاد است ، اگر همه را بیان کنیم کتاب طولانى مى شود.
د ـ بعد از نقل فداکارى هاى على (علیه السلام) درجنگ حنین و بیان این مطلب که استقامت امیرالمؤمنین (علیه السلام) سبب نجات جان رسول الله… و بازگشت سپاه فرارى اسلام شد، از قول پیامبر… نقل مى کند که :
ان ّ الحق فى حیّزه و جنبته وشهد له بأنّه خیر الخلیقه ؛ حق با على است على (علیه السلام) بهترین خلق است .
و بعد مى گوید:
هذا یباین ما کان من خصومة الغاصبین لمقامه من الافعال ؛93 اعمالى که غاصبان مقام على درباره او انجام دادند مخالف این فرمایشات پیامبر… است .
4. بعد از نقل جریان «یوم الانذار» مى گوید:
این ، منقبت و فضیلتى بزرگ است که به امیرالمؤمنین (علیه السلام) اختصاص دارد و کسى در این مقام با او شریک نیست ... وپیامبر… به وسیله حضرت على (علیه السلام) قادر به تبلیغ رسالت شد و اگر عمل على (علیه السلام) نبودپیامبر… نمى توانست اظهار دعوت کند و شریعت ، استقرار نمى یافت ، پس او یاور اسلام و وزیرى است که از طرف خدا به سوى پیامبر خوانده شده است ... .
و در ادامه آورده است :
و فى ذلک من الفضل ما لا توازنه الجبال فضلاً و لا تغاد له الفضائل کلّها محلاً و قدراً؛94 این ، فضیلت بزرگى است که از نظرعظمت ، کوه با آن برابرى نمى کند و تمامى فضایل در منزلت و ارزش ، هم تراز آن نمى شوند.
5. بعد از شمردن تعدادى از مناقب و فضایل امیرالمؤمنین ، استدلالى عقلى بر برترى ایشان مى آورد و مى گوید:
و هو مما لا یوجد مثله الاّ لنبى مرسل او ملک مقرب ...؛ این فضایل نیست مگر براى نبى مرسل یا ملک مقرب ، على (علیه السلام) نیزاین فضایل را دارد، پس مقام او نیز مانند مقام نبى مرسل و ملک مقرب است .95
اربلى نیز در کتاب کشف الغمه غیر از نقدهایى که در مورد مضامین بعضى از اخبار تاریخى بیان مى کند در بسیارى ازموارد به تحلیل عقلى روى مى آورد و از نقل وقایع تاریخى استفاده هاى کلامى مى کند. از باب نمونه :
1. مى گوید: در کتاب مناقب خوارزمى از قول ابن عباس از رسول خدا… روایت شده است :
لو اجتمع الناس على حب ّ على بن ابیطالب لما خلق الله عزّوجل ّ النّار؛ اگر همه مردم بر حجت على بن ابى طالب (علیه السلام) اجتماع مى کردند خداوند جهنم را خلق نمى کرد.
آن گاه اضافه مى کند: عده اى از مخالفان خواسته اند در صحت این قبیل روایات و در خود این روایت ، خدشه و تردیدکنند و راوى و معتقد به روایت را قدح نمایند. سپس در مقام دفاع از روایت ابن عباس مى گوید:
محبت على فرع محبت نبى … و تصدیق رسالت نبى … است ، هم چنان که محبت نبى ، فرع بر معرفة اللّه و توحید و عمل به اوامر و اجتناب از نواهى اوست . بدین ترتیب ، روشن است که اگر همه مردم بر این اساس خلق شده بودند، خداوند جهنم را خلق نمى کرد.96
2. در مورد عظمت علم امام على (علیه السلام) مى گوید: روساى تمام فرقه هاى کلامى معروف ، مانند معتزله ، اشاعره ،خوارج ، در علم ، خود را منسوب به على (علیه السلام) مى دانند و این دلیل بر عظمت علم امام (علیه السلام) است :
فاءذا کان علماء الاسلام وائمة علم الاصول ینتسبون اءلیه کفى ذلک دلیلاً على غزارة علمه .97
3. در مورد افضلیت على (علیه السلام) بر سایر صحابه ، اخبار بسیارى نقل مى کند، آن گاه بعد از ذکر حدیثى از کتاب الاربعین حافظ ابى بکر از طریق انس بن مالک که پیامبر… فرموده است : «انا و علی ّ حجة اللّه على عباده ؛ من و على ، حجت خدا بر مردم هستیم »، مى گوید:
هذا الحدیث دلیل ٌ على ان ّ مکانة امیرالمومنین (علیه السلام) لایدانیها احدٌ من الناس ... و هذا یدل على ان ّ کلّما کان للنبى صلى الله علیه و آله وسلم فلعلی ّ مثله ... فأمّا النبوة خرجت بدلیل ٍ آخر فیبقى ما عداها من الولایة علیهم ...؛ این حدیث ، دلیل بر جایگاه بلندامیرالمومنین (علیه السلام) است که کسى از مردم با آن برابرى نمى کند، زیرا پیامبر، على (علیه السلام) را مانند خودش حجت برمردم قرار داده و افعال و اقوال على (علیه السلام) همانند افعال و اقوال پیامبر… بر مردم حجت است و هرچه براى نبى … هست براى على (علیه السلام) نیز ثابت است . البته نبوت به دلیل دیگر، خارج است ، اما سایرولایت هایى که پیامبر… بر مردم داشت براى على (علیه السلام) نیز ثابت است . و این مسئله براى کسى که انصاف داشته باشد واضح است .98
به سبب اختصار در نوشتار، دیدگاه هاى کلامى امین الاسلام طبرسى در کتاب اعلام الورى آورده نمى شود.
3 ـ 6. استفاده از منابع و مصادر
با توجه به هدفى که نویسندگان این کتاب ها در پى آن بوده اند و شرایط اجتماعى ـ سیاسى و اعتقادى که در دوران آن هاحاکم بوده است ، از نظر بهره گیرى از مآخذ و منابع ، تفاوت هایى بین آن ها مشاهده مى شود که بعضى از آن ها را یادآورمى شویم :
کتاب الارشاد
با توجه به این که الاءرشاد شیخ مفید کتابى تاریخى ـ کلامى است ـ چنان که گفته شد ـ مطالب آن در بسیارى از موارد بااستدلال هاى عقلى و کلامى همراه است ، به همین دلیل ، نویسنده کتاب خود را ملزم به ذکر سند تک تک اخبارنمى داند، بلکه با عنایت به استعداد و ذوق سلیم و اطلاعات وسیعش در تاریخ اسلام ، هرگاه مطلبى را صحیح یافته آن را ذکر کرده است . این امر، سبب شده که پاره اى از روایات را به صورت مرسل بیاورد. عبارت هایى از قبیل «رواه جماعة ٌ من اهل العلم » یا «رواه اهل السیر» و یا «رواه نقلة الا´ثار» در این کتاب ، بسیار مشاهده مى شود.
در بخش سیره به وسیله ابن هشام از ابن اسحاق و گاهى به واسطه یونس بن بکیر و گاهى به واسطه زیاد بن عبداللّه بکائى نقل روایت مى کند.99 وى اخبار مربوط به زندگى امیرالمومنین (علیه السلام) را از واقدى 100،اسماعیل بن راشد کلبى ، مدائنى 101 و ابوالفرج اصفهانى ذکر مى کند. از جمله کسانى که شیخ مفید از آن هاروایات بسیارى نقل کرده ، ابومخنف است .102 با توجه به این که ابومخنف (90 ـ 157ق ) در زمره اولین تاریخ نگاران اسلامى مى باشد و در خصوص زندگى امیرالمؤمنین (علیه السلام) کتابى نگاشته که مفقود شده است و تنهادست رسى ما به مطالب آن کتاب از طریق نقل هاى شیخ مفید در الاءرشاد است ، این امر بر اهمیت کتاب الاءرشادمى افزاید. شیخ مفید، اخبار تاریخى در مورد زندگانى سایر امامان(علیهم السلام) را بیشتر از منابع شیعى آورده است .
کتاب اءعلام الورى باعلام ا لهدى
با توجه به شرایط سیاسى ـ اجتماعى و اعتقادى که شیخ طبرسى در آن قرار داشته است و پراکندگى توده هاى شیعه درایران ، امین الاسلام طبرسى سعى کرده است متنى فراهم آورد که راهبرد شیعیان در شناخت زندگى امامانشان و به عنوان پشتوانه اى فرهنگى براى آنان باشد، همان گونه که در مقدمه به آن اشاره مى کند. همین امر، سبب شده است که گاهى به سبب روانى متن یا به دلیل عدم دست رسى به سند بعضى از اخبار و یا به دلیل مشهور بودن خبر، مطلب آن رابدون ذکر سلسله سند بیاورد. به همین علت در این کتاب بعضى از اخبار را با لفظ «رَوى عن عدة اصحابنا»103یا عبارت «قال اهل السیر و المفسرون »104 و یا لفظ «رُوى » بدون این که مشخص کند آن ها چه کسانى هستند،ذکر مى کند. وى معمولاً وقتى در این کتاب مطلبى از شیخ مفید نقل مى کند مى توان مطمئن بود که آن را از کتاب الارشاد آورده است .
در میان منابع طبرسى در اءعلام الورى ، چند کتاب وجود دارد که اثرى از آن ها بر جاى نمانده و دست رسى ما به آن ها تنها از طریق نقل هاى طبرسى است ، مانند کتاب الاخبار ابى هاشم جعفرى 105 و نوادر الحکمه ابى جعفراحمد بن محمد بن عیسى اشعرى قمى و مهم تر از همه ، کتاب المغازى ابان بن عثمان بن احمر بجلى کوفى .106 هم چنین از آن جا که وى از اصحاب امام صادق (علیه السلام) و امام کاظم (علیه السلام) بوده ، در تاریخ ائمه(علیهم السلام) اخبار بسیارى را از آن دو امام در کتابش نقل نموده ، ولى متاسفانه کتاب او مفقود شده ، و دست رسى مابه آن کتاب با ارزش ، فقط از طریق نقل هایى است که طبرسى قسمت هاى زیادى از آن را در کتاب اءعلام الورى آورده است . طبرسى هنگام نقل معجزه ها و غزوه هاى پیامبر… ، روایاتى را از محمد بن اسحاق ، مسلم بن شهاب زهرى و ابان بن عثمان نقل مى کند. وى از کتاب دلایل النبوه بیهقى 107 و تفسیر روایى على بن ابراهیم قمى ، اخبار تاریخى بسیارى آورده است . و این گونه بر اهمیت کتاب خود افزوده است ، زیرا على بن ابراهیم ، اخبارصحیح زیادى از امام باقر و امام صادق ‡ در تفسیرش آورده است .
کتاب کشف الغمه
اربلى در کتاب کشف الغمه براى شرح حال امامان(علیهم السلام) اساس کار خود را بر نقل و گردآورى مطالب از متون و آثارگذشتگان قرار داده است . او در نقل مطالب بر کتاب هاى جمهور (عامه ) نیز اعتماد کرده تا مطالب کتاب بهتر مورد قبول همگان (شیعه وسنى ) واقع شود، چنان که خود مى گوید:
و اعتمدت فى الغالب النقل من کتب الجمهور لیکون ادعى اءلى تلقّیه بالقبول ؛108 در نقل بسیارى از مطالب ، به کتاب جمهور اعتماد نمودم تا براى همه مورد قبول واقع شود.
نیز مى گوید:
و نقلت من کتب أصحابنا ما لم یتعرض الجمهور لذکره ؛109 و از کتاب شیعیان مطالبى را که جمهور متعرض آن نشده اندنقل کرده ام .
هم چنین مى گوید:
اذکر على عادتى ما ورد فى أمرها من طرق الجمهور، و اذکر بعد ذلک ما اورده أصحابنا؛110 طبق شیوة خود، آن چه ازطریق جمهور نقل شده مى آورم ، و بعد از آن ، آن چه را اصحاب ما آورده اند، نقل مى کنم .
اربلى در تدوین این کتاب از منابع و مصادر متعددى بهره جسته که بعضى از آن ها عبارت اند از:
1. کتاب الاربعین نوشته حافظ ابوبکر محمدبن ابى نصر بن ابى بکر (قرن ششم )، اربلى در چند مورد از آن نقل کرده است .111
2. صحیح مسلم (م 261 ق )، اربلى درچند مورد از این کتاب روایت کرده است .112
3. تاریخ طبرى ، نوشته محمد بن جریر طبرى (م 310 ق )، اربلى از این تالیف شناخته شده در چند مورد نقل کرده است .113
4. الجمع بین الصحیحین ، اثر حمیدى (م 488 ق ) اربلى در چند مورد از آن نقل مى کند.114
5. حلیة الاولیاء، تألیف حافظ ابو نعیم .115
6. الاءرشاد شیخ مفید، اربلى در بسیارى از موارد، اخبار تاریخى را از این کتاب مشهور مفیدŠ نقل مى کند.116
در مواردى هنگام نگارش شرح حال و زندگانى یکى از امامان(علیهم السلام)، کتابى در اختیار او قرار مى گیرد و در همان جااز آن یاد کرده ، مطالبى را از آن نقل مى کند. مثلاً کتاب الخرائج و الجرائح راوندى را هنگام نگارش شرح حال امام باقر(علیه السلام) به دست آورده است .117 چنان که کتاب الدلایل حمیرى را زمانى به دست آورده که شرح حال امام سجاد(علیه السلام) را مى نوشته است .118
اربلى از کتاب عیون اخبار الرضا(علیه السلام) تمجیدى شایسته کرده و همة اخبار آن را صحیح تلقى کرده است .
اربلى با این که از منابع اهل سنت بهره برده ، اما این نکته را گوشزد مى کند که کتاب هاى آن ها خالى از شرح حال امامان است ، در حالى که جد ایشان پیامبر، پدر ایشان وصى پیامبر ومادرشان فاطمه است و... قرآن به طهارت اینان شهادت داده و پیامبر بر محبت و مودت شان ترغیب کرده است . البته کتاب هاى اهل سنت مملو از احوال آوازه خوانان و قصه گویان و... مى باشد.119
وى از بعضى کتاب هاى اصلى اهل سنت به دلیل عدم یاد از ائمه(علیهم السلام) انتقاد مى کند و مى گوید:
ابونعیم در حلیة الاولیاء شرح حال ائمه ‰ را تا امام صادق (علیه السلام) ذکر کرده است و ابن جوزى تا موسى بن جعفر‡ ، این در حالى است که این دو، نام بسیارى از کسانى را که هیچ کس از نام و نسب آن ها آگاهى ندارد ذکرمى کنند، مثلاً فلان عابد در یمن یا فلان عابده در حبشه و... اما از امام کاظم ، رضا، جواد و فرزندان آن ها‰ یادنمى کنند.120
با توجه به مطالبى که ذکر شد از نظر کمیت نقل اسناد روایات ، کتاب کشف الغمه از منابع و مآخذ بیشترى استفاده کرده است و مصادر کتاب او در مقایسه با دو کتاب الاءرشاد و اءعلام الورى تنوع بیشترى دارد. وى تقریباً سلسله سند و آدرس تمامى مطالب خود را ذکر کرده است . اما از نظر کیفیت نقل مطالب از منابع دست اول و اصلى ، الارشاد و اءعلام الورى در درجه نخست قرار دارند، زیرا این دو کتاب ـ همان گونه که گذشت ـ از مصادر و منابع نزدیک تر به وقایع تاریخ اسلام و امامان شیعه استفاده کرده و متقدم بر کشف الغمه اربلى مى باشند. اربلى در کتاب خود نیز در بسیارى از موارد از این دو کتاب بهره برده است .
3 ـ 7. از نظر نگارش و رعایت قواعد ادبى
نویسندگان این سه کتاب از دانشمندان بزرگ شیعه و از افتخارات جهان اسلام به شمار مى روند. آنان از ادیبان برجسته و آگاهان به قواعد نگارش و دستور زبان عرب بوده اند، بدین سبب نوشتار آن ها از نظر ادبى و رعایت قواعد نگارش ،متقن و شیواست و از نظر معنا نیز مضامین عالى دارد.
جداى از این بیان کلى ، این سه کتاب از نظر ادبى با هم اختلافاتى نیز دارند. اربلى با توجه به ذوق و استعداد وموقعیت شغلى و اشتغالش در دیوان الانشاءِ ابوالصلایا حسنى و عطاءالملک علاءالدین جوینى توانایى اش در خلق آثار ادبى و در زمینه شعر و ادب مى باشد، چنان که کتاب ادبى رسالة الطیف و التذکرة الفخریه اربلى شاهد صدقى بر این مدعاست . با توجه به توانایى هاى اربلى در زمینه خلق آثار ادبى ، کتاب کشف الغمه در مقایسه با دو کتاب اءعلام الورى و الاءرشاد نکات ادبى و دستورى بیشترى دارد. وى توضیحات با ارزشى ذیل اخبار آورده که بسیار شیوا و مفید است .علاوه بر این ، اربلى اشعارى در پایان زندگى نامه هر امام (علیه السلام) در مدح او سروده است که علاوه بر داشتن محتوایى عالى و رسا، ظرافت ادبى خاصى دارد. اربلى هنگام نقل مطالب تاریخى هرگاه به لغت دشوارى برخورد کرده ، ذیل همان صفحه به شرح و توضیح آن پرداخته است .
صاحب کتاب اءعلام الورى نیز ادیبى توانا و برجسته است که تفسیر شریف مجمع البیان دلیلى بر این مدعاست . این استعداد و توانایى در کتاب اءعلام الورى نیز به چشم مى خورد. شیخ مفید نیز که در تمام علوم ، از جمله علوم ادبى ـ به اعتراف دوست و دشمن ـ ذى فنون بوده ، کتاب الاءرشاد را با اتقان و دقت ادبى خاصى نگاشته است .
در مقام مقایسه با توجه به این که اربلى متخصص در زمینه مسائل ادبى است ، طبیعتاً نکات ادبى در کتاب کشف الغمه بیشتر از کتاب الاءرشاد و اءعلام الورى مشاهده مى شود. این برجستگى را از مقدمه کتاب کشف الغمه و اشعارى که اربلى در مدح فضایل امامان(علیهم السلام) آورده و توضیحاتى که ذیل اخبار آورده است ، مى توان دریافت .
3 ـ 8. سبک و شیوه تاریخ نگارى
روش نگارش وقایع تاریخى دراین سه کتاب ، تلفیقى از سبک خبرى و پیوسته وتاریخ نویسى عمومى و تقویمى است ،زیرا علاوه بر ذکر اخبار تاریخى در قالب حدیث که در حکم اصل براى بسیارى از رشته هاى علوم اسلامى است ،مطالب با بهره گیرى از عنصر زمان و به ترتیب اتفاق و به شکل عمومى بیان شده است . بنابراین ، به دلیل ذکر سند اخبارتاریخى ، ارزیابى نقل هاى تاریخى به راحتى امکان پذیر است . علاوه بر این ، مطالب تاریخى در قالب نقل هاى بلند وکوتاه به گونه اى بیان شده است که به شیوایى مطالعه حوادث تاریخى لطمه اى وارد نمى کند. البته جنبه غالب درنقل هاى تاریخى این سه کتاب ، سبک خبرى و پیوسته است .
نتیجه
با توجه به اهمیت سه کتاب الاءرشاد، اءعلام الورى و کشف الغمه به عنوان منابع و مصادر مهم در تاریخ اسلام وزندگانى ائمه(علیهم السلام)، در این تحقیق ابتدا به معرفى و بررسى اجمالى این سه اثر تاریخى از نظر شخصیت نویسندگان آن ها، معرفى اجمالى کتاب ها، انگیزه نویسندگان از نگارش آن ها و اصول حاکم بر تدوین کتاب ها پرداخته و در ادامه بامقایسه تحلیلى مطالب نقل شده در این سه کتاب ، آن ها را بررسى کردیم . از مطالبى که در این مقاله ارائه شده ، به دست مى آید که الاءرشاد شیخ مفید در کنار اعلام الورى طبرسى ، کشف الغمّه اربلى و روضة الواعظین فتال نیشابورى از آثارباارزشى هستند که از قرن پنجم تا قرن هفتم هجرى درباره زندگى پیامبر… ، فاطمه زهراƒ وائمه(علیهم السلام) نگاشته شده اند.
این کتاب ها تاریخى محض نیستند، بلکه افزون بر ذکر وقایع تاریخى ، به نقل مناقب و فضایل ، ادله امامت و کرامات آن بزرگواران و نقل بعض از روایات از آنان نیز پرداخته اند و ذیل نقل پاره اى از اخبار و وقایع تاریخ ، از آن ها بهره هاى کلامى لازم را در جهت اثبات حقانیت امامان شیعه برده اند.
این منابع جزو مصادر اصلى در تاریخ اسلام و زندگانى امامان شیعه به شمار مى روند و نویسندگان آن ها کوشیده اند تا بااستفاده از منابع و مصادر تاریخى و روایى پیشین ، متن قابل اعتمادى درباره تاریخ زندگى معصومین(علیهم السلام) دراختیار مسلمانان ، به ویژه شیعیان قرار دهند.
در بررسى تحلیلى مطالب نقل شده در سه اثر یاد شده نیز به دست مى آید: که کتاب الارشاد شیخ مفید همانندکتاب الجمل با انگیزه هاى کلامى و به منظور اثبات امامت امامان شیعه ‰ نگاشته شده است ، به همین دلیل ،ذیل بسیارى از اخبار تاریخى ، از آن ها استفاده هاى کلامى نموده است . در حالى که این شیوه در کتاب اءعلام الورى وکشف الغمه در مقایسه با کتاب الاءرشاد کمتر مشاهده مى شود. با توجه به فضاى حاکم در (قرن ششم و هفتم هجرى )،در کتاب اءعلام الورى و کشف الغمه در نقل اخبار تاریخى ، رعایت اعتدال شده است و در کلام طبرسى و اربلى کمترطعن و اعتراض نسبت به مخالفین مشاهده مى شود. این امر، سبب شد تا نویسندگان آن ها از تهمت تعصب به دوربوده ، اخبارشان مورد قبول مخالفین نیز قرار گیرد. علاوه بر این ، همین مسئله سبب شده است تا از تحریک مخالفین علیه شیعیان جلوگیرى شود و از آسیب آنان در امان باشند. اما شیخ مفید در نقل اخبار تاریخى ، خصوصاً مسائل اختلافى موضع قاطعانه ترى اختیار کرده ، با ذکر استدلال هاى عقلى ، در بیان عقاید خاص شیعیان کوشیده است . اربلى در نقل اخبار تاریخى از منابع اهل سنت به صورت گسترده استفاده و این امر تا حدودى در کتاب اءعلام الورى نیزمشاهده مى شود. هر چند این مسئله سبب شد تا کتاب هاى آنان با اقبال عمومى اهل سنت روبه رو شود و در بسط تشیع در بین آنان تاثیر مثبتى داشته باشد، اما همین امر سبب گردید تا از جانب بعضى از علماى شیعه بر شیخ طبرسى و اربلى خرده گرفته شود و آنان را متمایل به مخالفین معرفى کنند. از این سه کتاب تاریخى ، کتاب کشف الغمه به نقادى بعضى اخبار و روایات پرداخته است . اربلى روایاتى را ذکر مى کند که به دلیل غیر قابل قبول بودن مفاد و متن روایت وناسازگارى آن با عقل ، به نقادى آن مى پردازد یا سعى در تاویل آن دارد. این شیوه نقادى در کتاب الاءرشاد و اءعلام الورى مشاهده نشد. شیخ مفید و طبرسى با توجه به نیاز توده هاى شیعه سعى کرده اند که با استفاده از منابع و مآخذقابل اعتماد و گوناگون ، کتابشان را به شیوه اى تدوین کنند تا مورد استفاده عموم شیعیان قرار گیرد و آنان بتوانند بامطالعه این کتاب ها با زندگانى پیشوایان خویش آشنا شوند، هویت فرهنگى خود را بازیابند و تبلیغات سوء دشمنان درآن ها موثر نباشد. به منظور روانى و شیوایى متن که با هدف تدوین این دو کتاب سازگار باشد، شیخ مفید و علامه طبرسى ، سند بعضى از اخبار تاریخى را ذکر نکرده و آن ها را با عبارت «روى عن عدة اصحابنا» یا «رواه نقلة الا´ثار» ویا... آورده اند. اما اربلى در کشف الغمه سند اخبار تاریخى خود را ذکر کرده است . البته با توجه به تقدّم زمانى دو کتاب الاءرشاد و اءعلام الورى در مقایسه با کشف الغمّه ، در خصوص حوادث تاریخ اسلام از منابع دست اول به شمارمى روند. اربلى نیز در بسیارى از موارد از آن ها نقل مطلب مى کند.
گفتنى است که این نوشتار ادعاى بیان تمام موارد اشتراک و اختلاف در این سه کتاب و بیان مقایسه و تحلیل تمام مطالب آن ها را ندارد، ولى به عنوان اولین گام در شناسایى مقایسه اى این سه کتاب مهم تاریخی ِ اسلام و شیعه ، امیداست با عنایت خداوند متعال ، مفید فایده باشد.
کتاب نامه
. قرآن کریم .
. آئینه وند، صادق ، علم تاریخ در گستره تمدن اسلامى ، تهران ، پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى ، 1377.
. ابن خلدون ، عبدالرحمن محمد، مقدمه (جلد اول ، العبر...)، ترجمه پروین گنابادى ، چاپ هشتم : تهران ، انتشارات علمى و فرهنگى ، 1375.
. ابن شهر آشوب ، ابوعبدالله ، محمدبن على ، معالم العلماء، قم ، [بى تا].
. ابن فوطى ، کمال الدین عبدالرزاق بن احمد شیبانى ، الحوادث الجامعه ، ترجمه عبدالمحمد آیتى ، چاپ اول : تهران ، انجمن آثار و مفاخرفرهنگى ، 1381.
. ابن کثیر، ابوالفداء حافظ دمشقى ، البدایة والنهایه ، تحقیق عبدالوهاب فتیح ، قاهره ، دارالحدیث ، 1413 ق .
. ابن منظور، لسان العرب ، بیروت ، دارالتراث العربى ، 1408ق .
. اربلى ، على بن عیسى ، التذکرة الفخریه ، تحقیق نورى حمودى قیسى ، عراق ، المجمع العلمى العراقى ، 1404 ق .
. اربلى ، على بن عیسى ، کشف الغمّه فى معرفة الائمه ، چاپ دوم : بیروت ، دارالکتاب الاسلامى ، 1401 ق .
. افندى ، میرزاعبداللّه ، ریاض العلماء، تحقیق سیداحمد حسینى ، قم ، انتشارات کتابخانه آیت الله مرعشى نجفى ، 1401 ق .
. اقبال لاهورى ، محمد، احیاى فکر دینى در اسلام ، ترجمه احمد آرام ، چاپ اول : تهران ، رسالت قلم ، [بى تا].
. امین ، سیدمحسن ، اعیان الشیعه ، بیروت ، دارالتعارف للمطبوعات ، 1341.
. باطنى ، محمد رضا، فرهنگ انگلیسى به فارسى معاصر، چاپ هشتم : تهران ، فرهنگ معاصر، 1380.
. تنکابنى ، میرزا محمد، قصص العلماء، تحقیق محمد رضا شریفى خوانسارى ، قم ، انتشارات حضور، 1380.
. تهرانى ، آقا بزرگ ، الذریعه الى تصانیف الشیعه ، چاپ دوم : بیروت ، دارالاضواء، 1403 ق .
. جعفریان ، رسول ، تاریخ تشیع در ایران ، چاپ سوم : قم ، انصاریان ، 1380.
. جعفریان ، رسول ، على بن عیسى اربلى و کشف الغمّه برگى از تاریخ تشیع دوازده امامى ، مشهد، بنیاد پژوهش هاى اسلامى ، 1373.
. جعفریان ، رسول ، منابع تاریخ اسلام ، چاپ اول : قم ، انصاریان ، 1376.
. حموى ، یاقوت ، معجم البلدان ، بیروت ، داراحیاء التراث ، [بى تا].
. زیدان ، جرجى ، تاریخ تمدن اسلام ، ترجمه على جواهر الکلام ، تهران ، امیرکبیر، 1366.
. شیخ طوسى ، ابوجعفر، محمدبن حسن ، الفهرست ، تهران ، موسسه نشر اسلامى ، 1417ق .
. شیخ مفید، ابوعبدالله محمد بن محمد بن نعمان ، الاءرشاد فى معرفة حجج اللّه على العباد، تحقیق موسسه آل البیت ، دارالمفید، دو جلدى وتهران ، دفتر نشر فرهنگ اسلامى ، 1383.
. طبرسى ، ابوعلى فضل بن حسن ، اءعلام الورى باعلام الهدى ، قم ، موسسة آل البیت ، 1417ق .
. طبرسى ، احمد بن على ، الاحتجاج ، تحقیق محمد هادى به و ابراهیم بهادرى ، قم ، اسوه ، 1413ق .
. طریحى ، فخرالدین ، مجمع البحرین ، چاپ دوم : قم ، کتابفروشى مرتضوى ، 1362.
. کافیجى ، محى الدین ، المختصر فى العلم التاریخ ، تحقیق محمد کمال الدین عزالدین ، بیروت ، عالم الکتب ، 1410ق و ترجمه اسدالله آزاد، آستان قدس رضوى ، 1368.
. کتبى ، محمدبن شاکر، فوات الوفیات ، تحقیق احسان عباس ، بیروت ، دار صادر، 1974م .
. کریمان ، حسین ، طبرسى و مجمع البیان ، تهران ، انتشارات دانشگاه تهران ، 1340.
. لوکاس ، هنرى ، تاریخ تمدن ، ترجمه عبدالحسین آذرنگ ، چاپ اول : تهران ، انتشارات کیهان ، 1366.
. مجلسى ، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت ، موسسه الوفاء، 1403ق .
. مطهرى ، مرتضى ، مجموعه آثار، چاپ هشتم : تهران ، صدرا، 1380.
. معین ، محمد، فرهنگ معین ، چاپ سوم : تهران ، امیرکبیر، 1357.
. منتجب الدین ، ابى الحسن على بن بابویه رازى ، فهرست شیخ منتجب الدین ، تحقیق جلال الدین محدث ارموى ، قم ، کتابخانه آیت الله مرعشى نجفى ، 1366.
. نجاشى ، ابوالعباس احمد بن على ، رجال النجاشى (فهرست مصنفى الشیعه )، چاپ اول : بیروت ، دارالاضواء، 1408 ق .
. نهج البلاغه ، ترجمه محمد دشتى ، چاپ اول : قم ، الهادى ، 1379.
.The American heritage dictionary. Houghton mifflin company edition،, 2001 .
.Oxford Advanced learners Dictionary, 1994.
خلاصة المحتویات
التاریخ الاجتماعى لشیعة ایران والعراق فى القرن الخامس الهجرى
سید جلال اءمام 121
البحث حول التاریخ الاجتماعى للاقوام والمجتمعات الماضیة ، منهج جدید فى دراسة التاریخ ، وهو یُقدّم للباحثین معطیات کثیرة فى حقل التاریخ . وخلافاً للمنهج التقلیدى فى التعامل مع التاریخ ، یتکفّل التاریخ الاجتماعى بالکشف عن الزوایا الخفیة ودراسة اسلوب الحیاة ونمط تفکیر الاجیال الماضیة من البشر. یحاول الکاتب فى هذا البحث ـ من خلال السیر على قواعد هذا المنهج ـ دراسة الوضع الاجتماعى للشیعة ونمط حیاتهم فى القرن الخامس للهجرة .
وعلى هذا الاساس فهو یبحث فى بدایة الامر العوامل الموثرة فى صیاغة التاریخ الاجتماعى ، کالعِرق ، والدین ، والظروف الجغرافیة ، وماشابه ذلک ، ثم یتناول فى سیاق بحثه مکوّنات التاریخ الاجتماعى ، کالوضع المعاشى ، والعادات والتقالید، ومنظومة الترابط بین علماءالدین وابناء المجتمع ، وهجرة وتنقّل الشیعة ، وما اءلى ذلک .
اصول التغذیة فى سیرة النبی ّ الاعظم …
محمد رضا جبّارى 122
التغذیة من المتطلّبات التى لابدّ منها لاى موجود حی ّ. والاءنسان غیر مستثنى من هذه القاعدة . ولهذا فاءن الاءطلاع على منهج واسلوب العِظام فى هذا المضمار امر یستحق الاهتمام والتامل . یهتم البحث الذى بین ایدیکم بالاءجابة عن عدد من التساولات المهمّة والاساسیة حول التغذیة ، على اساس سیرة النبی ّ… ، کالسوال عن دوافع التغذیة ، ونوع الغذاء، وتنوّعه ومقداره ، وزمان التغذیة ،ومماشاة الا´خرین فى التغذیة ، واخیراً کیفیة القیام بامر التغذیة .
کان تناول الطعام فى السیرة النبویة من اجل اکتساب القوّة والقدرة على الطاعة والعبادة . وکان الطعام الذى یتناوله یتّصف بمجموعة من الخصائص مثل الحلیّة ، والتنوّع ، والبساطة ، والفائدة ، وعدم المضرّة . فقد کان یجتنب تناول اکثر من نوع واحد من الطعام فى الوجبة الواجبة ـ بدافع الزهد ـ کما کان مقدار ما یتناوله من الطعام فى حدّ حاجة البدن . وکان یتناول الطعام حین یجوع ، وکان یحرص ایضاًعلى تناول الطعام مع الا´خرین . وکان یذکر اسم الله فى بدایة تناول الطعام وعند الانتهاء منه . وکان یلتزم ببعض الا´داب الخاصّة الاخرى فى هذا المجال .
* * *
الجغرافیة التاریخیة لقصة النبى لوط (علیه السلام)
سید على حسینى فاطمى 123
احد الانبیاء الذین وردت قصّتهم هُم وقومهم بالتفصیل فى القرآن الکریم هو النبی ّ لوط (علیه السلام) ، الذى یقول اصحاب النظر ان صلة القربى بینه وبین النبی ّ اءبراهیم (علیه السلام) قطعیة وثابتة . و قد وردت قصّة النبی ّ لوط (علیه السلام) فى التوراة مع بعض الاختلاف عمّا وردعنها فى القرآن اکریم . فالمقاطع الواردة فى التوراة کثیر منها موضوع ویتنافى مع شان هذا النبی ّ العظیم . فى هذا البحث دراسة حول بعثة النبی ّ لوط بالنبوة الى قوم مدینة سدوم ، ومسیر هجرته ، وما جاء من الاقوال المختلفة فى هذا المجال . هذا اءضافة اءلى اءجراء مقارنة بین ماجاء فى القرآن الکریم وبین القصّة المنقولة فى کتب العهدین .
عوامل الوفاق الاجتماعى بین الاءیرانیین فى التاریخ المعاصر مع التاکید على دور التشیّع
رضا رمضان نرجسى 124
العامل الاساسى والمصیرى فى رفعة وعزة اى شعب ، هو مدى التلاحم الاجتماعى بین افراده . ولهذا تکتسب معرفة العوامل الاساسیة لترسیخ الوفاق الاجتماعى اهمیة خاصّة .
یحاول هذا البحث ـ فى ضوء هذا الامر الحیوى ـ دراسة وتحلیل العوامل الاساسیة لوجود الوفاق الاجتماعى بین ابناء الشعب الاءیرانى .وانطلاقاً من الرغبة فى دراسة تاثیر المذهب الشیعى فى الوفاق الاجتماعى بین الاءیرانیین ، اُجریت فى مستهل الامر دراسة للعهدالصفوى ، مع الترکیز على مفاهیم مثل الولایة الاءلهیة عند الاءیرانیین وعلاقتها بولایة الفقیه عند الشیعة . وفى سیاق ذلک ، وفى اعقاب اءجراء دراسة تاریخیة لعوامل مثل اللغة ، والقومیة والعرق الاءیرانى ، تم ّ رسم صورة لمسیرة تکامل الوفاق الاجتماعى بین الاءیرانیین فى ظل مذهب التشیّع .
* * *
الصراعات السیاسیة ـ العسکریة لقطب شاه مع الحکومات الهندوسیة و المسلمة فى دکن
(منذ تاسیس حکومة قطب شاه اءلى عام 1000 ه(
محمود صادقى علوى 125
فى اعقاب انقراض حکومة البهمنیین فى دکن ، ظهرت على انقاضها خمس حکومات جدیدة ، وکانت اءحداها حکومة قطب شاه التى اسسها السلطان قلى قطب شاه فى عام 918 ه . و قد عزم هذا السلطان فى اعقاب تاسیس حکومته على توسیع رقعتها، فانتهى ذلک به الى الدخول فى صراعات سیاسیة وعسکریة مع الدول المجاورة . وبما ان دولة قطب شاه کانت تحدّها من الشمال والجنوب دولة الهندوس ، فقد عزم على توجیه هجماته نحو اراضى الدولة الهندوسیة ، غیر ان الحوادث اللاحقة دفعته ـ ورغم اءرادته ـ الى الدخول فى حروب مع الحُکّام المسلمین ایضاً. واستمرت هذه العلاقات السیاسیة ـ العسکریة تسیر على درجات متفاوتة من الشدّة والضعف فى عهدخلفائه . وکانت بعض هذه الحکومات تتحالف على الدوام مع بعضها ضد الاخرى . وبعدما توحّد الحُکّام المسلمون مع بعضهم فى زمان حکومة اءبراهیم قطب شاه ، تمکنوا من القضاء على حکومة ویجانکر الهندوسیة . ولکن الصراعات نشبت بینهم من جدید بعد قضائهم على تلک الحکومة ، الى ان شهدت الاوضاع فى دکن حالة من الاستقرار النسبى فى اوائل حکومة محمد قلى قطب شاه .
* * *
الرقیق من الجاهلیة اءلى الاءسلام (2)
عبد الرضا عرب ابو زید آبادى 126
تلمیح
هذا البحث هو القسم الثانى من بحث جاء تحت عنوان "الرقیق من الجاهلیة اءلى الاءسلام ". وقد ورد فى القسم الاول منه ان محاربة الاءسلام للرق ومحاولته اءلغائه دفعة واحدة قد جوبهت بموانع وتحدیات جادّة . ولذلک سعى الاءسلام اءلى العمل على نحو تدریجى ومن خلال اءیجاد الارضیة والتمهیدات اللازمة لتحریر الرقیق وتخلیصهم من الاوضاع المزریة التى کانوا یعیشونها. وکان من تلک الاءجراءات والاسالیب تضییق دائرة اسباب وموجبات الاءسترقاق من جهة ، وفتح الابواب امام تحریر الرقیق من جهة اخرى . وبما ان الرقیق کانوایشکلون جزءاً من المجتمع یومذاک ، فقد کانت اهم التغییرات التى احدثها الاءسلام فى هذا المضمار تترکز على الجانب السلوکى ، وکان اهمها قد حصل فى ثلاثة میادین : 1 ـ التعامل الاءنسانى مع الرقیق 2 ـ تعدیل القوانین الحقوقیة الخاصة بهم 3 ـ تغییر السلوک فى التعامل مع الرقیق .
قدّم هذا البحث ـ فى ضوء ما جاء فى المصادر الاءسلامیة ـ شرحاً موجزاً حول کل واحد من هذه المیادین الثلاثة .
* * *
تعریف ودراسة تحلیلیة لثلاثة کتب شیعیة قدیمة (الاءرشاد، واءعلام الورى ، وکشف الغمّة )
على کربلائى ، بازوکى 127
لکل ّ اُمّة حیّة هویتها الخاصّة بها، ویتبلور کیانها وفقاً لتراثها التاریخى . وعلى هذا الاساس فاءن َّ التراث التاریخى والثقافى فى العالم الاءسلامى یساهم فى صیاغة هویة الامّة الاءسلامیة ویبعث فى وجودها القوّة والحیویة ، وهو عنصر اساسى فى ثبات واستمرار وحدة المسلمین . ویبذل المورخون عادة کثیراً من الجهود لجمع وتدوین وتسجیل التراث التاریخى . وتُعتبر الکتب التاریخیة من الثروات القیّمة للمجتمعات والامم ، لانّها تضم بین دفّتیها هذا الموروث التاریخى . ومن جملة الثروات الثقافیة الاءسلامیة فى هذا الحقل هناک ثلاثة کتب تاریخیة مهمة وهى : الاءرشاد للشیخ المفید، واءعلام الورى باعلام الهدى للشیخ الطوسى ، وکشف الغمّة للاربلى . ولقراءة هذه الکتب تاثیرلا یُستهان به فى فهم الفکر التاریخى للمسلمین واطّلاعهم على ثرواتهم التاریخیة .
1 استادیار دانشگاه علامه طباطبایى قدس سره.
2 . یوسف (12) آیه 111.
3 . فرهنگ معین، ج 2، ص 2273 - 2274.
4 . مرتضى مطهری، مجموعه آثار، ج 13، ص 383 - 384.
5 . اقبال لاهوری، احیاى فکر دینى در اسلام، ص 159.
6 . جرجى زیدان، تاریخ تمدن اسلام، ص 503.
7 . على بن عیسى اربلی، کشف الغمه، ج 1، ص 5.
8 . ابن منظور، لسان العرب، ج 1، ص 13 و فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج 2، ص 429.
9 . محیى الدین کافیجی، المختصر فى علم التاریخ، ص 52 - 63.
10 Heroodotus
11 . هنرى لوکاس، تاریخ تمدن، ج 1، ص 6.
12 . ابن خلدون، مقدمه، ص 12.
13 heritage dictionary 2001 p409
14 . صادق آئینه وند، علم تاریخ در گستره تمدن اسلامی، ص 35 - 37 و هنرى لوکاس، همان، ج 1، ص 6.
15 . فرهنگ باطنی، ص 409.
16 Oxford Advanced Dictionary و واژه History
17 . صادق آئینه وند، همان، ص 56 - 57.
18 . اعراف (7) آیه 176.
19 . محیى الدین کافیجی، همان، ص 162.
20 . ابن شهر آشوب، معالم العلماء، ص 316.
21 . شیخ طوسی، الفهرست، ص 238.
22 . ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج 12، ص 17.
23 . ویژگى برجسته کتاب الجمل بیان تاریخ آمیخته با بحث کلامى است، زیرا جنگ جمل منشأ اختلافات مسلمانان درباره تحریف قرآن، کفر و ایمان و فسق گردید. شیخ مفید به عنوان متکلم و مورخ زبردست شیعى با شیوه اى تازه این واقعه تاریخى را بازنگرى کرده و اثر جاودان الجمل را تألیف نموده است.
24 . رجال نجاشی، رقم 1067. ]24[
25 . شیخ طوسی، همان، رقم 711.
26 . ابن شهر آشوب، همان، ص 316.
27 . آقا بزرگ تهرانی، الذریعه، ج 1، ص 509 - 510.
28 . شیخ مفید، الارشاد، ج 1، ص 4.
29 . سید محسن امین، اعیان الشیعه، ج 8، ص 398.
30 . یاقوت حموی، معجم البلدان، ج 4، ص 13.
31 . حسین کریمان، طبرسى و مجمع البیان، ج 1، ص 166.
32 . سید محسن امین، همان، ج 8، ص 398.
33 . مقصود، ابان بن عثمان احمر بجلى از شاگردان امام صادق علیه السلام و امام کاظم علیه السلام است که روایات تاریخى او در تفسیر على بن ابراهیم قمى نیز فراوان است و کتاب بزرگى در تاریخ (شامل مبتدا، مغازی، وفات و ردّه) داشت (ر.ک: رجال نجاشی، ص 13، شماره 8).
34 . منتجب الدین على بن بابویه رازی، فهرست شیخ منتجب الدین، ص 97، شماره 336.
35 . میرزا عبداللّه افندی، ریاض العلماء، ج 4، ص 341.
36 . محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج 1، ص 9.
37 . سید محسن امین، همان، ج 8، ص 399.
38 . محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 1، ص 9.
39 . آقابزرگ تهرانی، الذریعه، ج 18، ص 48-47.
40 . رسول جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، ص 514 - 515.
41 . فضل بن حسن طبرسی، اعلام الورى بأعلام الهدی، مقدمه کتاب.
42 . همان، ص 38.
43 . رسول جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، ص 515 - 514.
44 . همان، 38.
45 . همان، ج 2، ص 198.
46 . همان، ج 1، ص 183.
47 . رسول جعفریان، منابع تاریخ اسلام، ص 197.
48 . طبرسی، اعلام الورى بأعلام الهدی، ج 1، ص 385.
49 . محمد بن شاکر کتبی، فوات الوفیات، ج 3، ص 57.
50 . رسول جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، ج 2، ص 548.
51 . ابن فوطی،الحوادث الجامعه، ص 272 - 273.
52 . آقا بزرگ تهرانی، همان، ج 18، ص 47 - 48.
53 . على بن عیسى اربلی، التذکرة الفخریه، ج 1، ص 5.
54 . همان.
55 . همان، ص 6.
56 . رسول جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، ص 601 - 602.
57 . على بن عیسى اربلی، التذکرة الفخریه، ج 1، ص 5.
58 . همان، ج 1، ص 4.
59 . محمد بن شاکر کتبی، همان، ج 3، ص 57 - 58.
60 . همان، ج 1، ص 306 و رسول جعفریان، على بن عیسى و کشف الغمه، ص 79.
61 . على بن عیسى اربلی، کشف الغمه، ج 1، ص 5 - 6.
62 . رسول جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، ص 601 - 602.
63 . همان، ج 2، بخش تشیع اعتدالى در قرن ششم و هفتم هجری.
64 . میرزا محمد تنکابنی، قصص العلماء، ص 407.
65 . فضل بن حسن طبرسی، اعلام الورى باعلام الهدی، ج 1، ص 290 - 301.
66 . همان، ج 1، ص 271.
67 . همان، ج 2، ص 414.
68 . على بن عیسى اربلی، کشف الغمه، ج 1، ص 18.
69 . رسول جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، ج 2، ص 601 - 602 و على بن عیسى اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 132.
70 . شیخ مفید، الارشاد، ج 1، ص 189.
71 . همان، ص 190 - 191.
72 . همان، ص 189.
73 . همان، ص 184.
74 . همان، ص 4 و على بن عیسى اربلی، کشف الغمه، ج 1، ص 6.
75 . همان، ج 3، ص 342.
76 . همان، ج 1، ص 5.
77 . شیخ مفید، همان، ج 1، ص 49، 73، 78، 94، 167، 170.
78 . همان، ج 1، ص 5 - 350.
79 . اربلی، کشف الغمه، ج 1، ص 58 - 370.
80 . همان، ج 1، ص 30 - 40 و ج 2، ص 133 - 140.
81 . فضل بن حسن طبرسی، إعلام الوری، ج 2، ص 311.
82 . رسول جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، ج 2، ص 602.
83 . على بن عیسى اربلی، کشف الغمه، ج 1، ص 54.
84 . همان، ج 1، ص 56.
85 . همان، ص 56 - 58.
86 . همان، ج 3، ص 282 - 283. البته در مقابل استبعاد اربلى در مورد خبر مربوط به شهادت امام رضاعلیه السلام توسط مأمون گفتنى است که علامه مجلسى در بحارالانوار، ج 49، ص 313 و حاج شیخ عباس قمى در فوائد الرضویه ص 316 - 317 به نقد اربلى پاسخ داده اند.
87 . اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 220 - 221.
88 . همان، ج 2، ص 52 - 53.
89 . رسول جعفریان، على بن عیسى اربلى و کشف الغمه، ص 77.
90 . شیخ مفید، همان، ج 1، ص 286.
91 . همان، ص 319.
92 . همان، ص 66.
93 . همان، ص 151.
94 . همان، ص 51.
95 . همان، ص 192.
96 . اربلی، کشف الغمه، ج 1، ص 56.
97 . همان، ص 131.
98 . همان، ص 161 - 162.
99 . شیخ مفید، همان، ج 1، ص 104.
100 . همان، ص 100.
101 . همان، ج 2، ص 32.
102 . همان، ج 1، ص 17.
103 . طبرسی، اعلام الوری، ج 1، ص 350.
104 . همان، ص 163.
105 . همان، ج 2، ص 198.
106 . همان، ج 1، ص 183.
107 . طبرسی، اعلام الوری، ج 1، ص 385.
108 . على بن عیسى اربلی، کشف الغمه، ج 1، ص 4.
109 . همان، ص 5.
110 . همان، ج 2، ص 75.
111 . همان، ج 1، ص 161.
112 . همان، ج 1، ص 57، 128، 151.
113 . همان، ص 97 و 218.
114 . همان، ص 56.
115 . همان، ج 2، ص 343، 314.
116 . همان، ج 1، ص 182، 213 و ج 2، ص 66، 64.
117 .همان، ج 2، ص 353.
118 . همان، ص 321.
119 . همان، ج 1، ص 5.
120 . رسول جعفریان، على بن عیسى و کشف الغمه، ص 77 - 78.
121 طالب ماجستیر فى تاریخ التشیّع.
122 دکتوراه فى علوم القرآن والحدیث.
123 ماجستیر فى علوم القرآن و الحدیث.
124 طالب فى مرحلة الدکتوراه (فرع الشؤون الإیرانیة).
125 ماجستیر فى تاریخ الإسلام.
126 ماجستیر فى تاریخ الإسلام.
127 استاذ مساعد فى جامعة العلامة الطباطبائی.