تاریخ اسلام درآینه پژوهش، سال چهارم، شماره سوم، پیاپی 15، پاییز 1386، صفحات 127-

    امام علی علیه ‏السلام و احتجاج به حدیث غدیر / محمدانور فیاضی

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    محمدانور فیاضی / *دانشجوی دکتری - تاریخ مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) / mafayyazi@gmail.com
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

    امام علی علیه‏السلام و احتجاج به حدیث غدیر

    محمدانور فیاضی

    دانشجوی کارشناسی ارشد تاریخ تشیع

    چکیده

    غدیر واقعیتی انکارناپذیر در تاریخ اسلام است و هیچ‏گاه فراموش نخواهد شد. از همین رو امام علی علیه‏السلام از آغازین روزهای خلافت ابوبکر در کنار شمردن امتیازاتی که ایشان را مستحق خلافت می‏کرد، با مسئله غدیر استدلال و استشهاد نمود. اقدام امام علیه‏السلام در بیان واقعه مهم غدیر و بازخوانی این جریان، در واقع به چالش گرفتن حاکمیت غاصبان خلافت بود. این کار را امام، هم در مواجهه با ابوبکر و هم پس از آن در عصر دیگر خلفا انجام داد و حتی پس از به دست گرفتن خلافت نیز بر وقوع غدیر و انتخاب خود توسط پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله برای احراز مقام خلافت اسلامی احتجاج و استدلال می‏کرد. احتجاج امام با حدیث غدیر در این مقاله مورد بحث قرار می‏گیرد.

    واژگان کلیدی: غدیر، خلافت، امام علی علیه‏السلام، حدیث غدیر و احتجاج به غدیر.

    مقدمه

    جریان غدیر که با استناد به آن می‏توان به حقانیت و شایستگی علی علیه‏السلام برای جانشینی پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله استدلال کرد، یکی از افتخارات و امتیازات فراوان علی علیه‏السلاماست. حضرت برای احراز مقام زمام‏داری دنیای اسلام پس از پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله از فضایل و ویژگی‏های فراوانی برخوردار بود. خصوصیات شخصی و شخصیتی آن حضرت، هم از بُعد قرابت با رسول‏خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و هم به لحاظ توجه ویژه‏ای که پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله بعد از بعثت تا رحلت به ایشان مبذول داشتند و جانفشانی‏ها و فداکاری‏های علی علیه‏السلام در راه اسلام، او را به شخصیت دوم در اسلام تبدیل کرده بود. لکن با وجود تمام این ویژگی‏ها و تأکیدات رسول مکرم اسلام و تعیین علی علیه‏السلام به عنوان جانشین، دستور رسول‏خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آلهاطاعت نشد و مردم دست بیعت به ابوبکر سپردند.

    آن حضرت به‏رغم از دست رفتن خلافت، هرگونه تلاش و برخورد نظامی را به ضرر نظام نوپای اسلامی که با زحمات رسول‏خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و فداکاری‏های خود علی علیه‏السلامو دیگر مسلمانان مشتاق برپا شده بود، می‏دانست. از این رو تنها به استدلال و احتجاج به سخنان پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و بیان فضایل و افتخارات خود که سند حقانیتش برای خلافت بود، بسنده کرد.

    بدین ترتیب، این پرسش مطرح است که با توجه به نزدیک بودن غدیر و سقیفه و تأکید رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله بر امر جانشینی پس از خود، چگونه غدیر مورد غفلت قرار گرفت و کسی به آن استدلال نکرد؟ اگر دیگران در فضای فراهم آمده و زمینه‏سازی جریان حاکم، به خواهش‏های آنان تن دادند و دست ابوبکر را به عنوان خلیفه فشردند، آیا علی علیه‏السلام با حدیث غدیر که به انتخاب حضرت صراحت دارد با آنان روبه‏رو شد یا خیر؟ و اگر به غدیر تمسک نمود، در کدام مقطع بود؟

    الف) احتجاج به جریان غدیر پس از رحلت نبی صلی‏الله‏علیه‏و‏آله تا خلافت وصی علیه‏السلام

    1. پس از سقیفه

    غدیر از جریان‏های مسلم در تاریخ اسلام، و حدیث غدیر از جمله مهم‏ترین ادله اثبات ولایت و خلافت امیرالمؤمنین علی علیه‏السلاماست. اگرچه پس از رحلت پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آلهبه دستور ایشان و به محتوای حدیث غدیر عمل نشد و جریان حاکمیت اسلامی پس از رحلت رسول گرامی اسلام مسیری غیر از خواست پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله که خواست خدا بود، پیمود، اما این حدیث از همان آغاز، خار چشم حاکمیتی بود که خود را جانشین پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله می‏خواندند. امام علی علیه‏السلام، سایر معصومان و شیعیان در هر فرصتی با پیش کشیدن جریان غدیر و یادآوری حدیثی که پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در حضور هزاران انسان مسلمان آن را بیان داشته بود، سعی داشتند به حقوق الهی اسلامی خود در قبال جامعه و تضییع حق‏شان تأکید نمایند.

    استدلال به حدیث غدیر اولین بار در مسجد رسول‏خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله توسط شخص امام علی علیه‏السلام انجام شد. امام علیه‏السلام تازه از کفن و دفن بدن مطهر خاتم‏النبیین صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فراغت یافته بود که یاران خلیفه او را برای بیعت با خلیفه، با زور به مسجد کشاندند و با تهدید از ایشان خواهان بیعت با ابوبکر شدند.

    حضور امام علیه‏السلام در مسجدالنبی و ایراد خطبه و گفت‏وگوهای ایشان با سران حاکمیت جدیدالتأسیس خلافت اسلامی به‏طور مبسوط در منابع تاریخی ثبت شده است. این سطور اندک نه توان بازگویی و بازنویسی آن را دارد و نه درصدد بیان تمام جریان واقع شده می‏باشد، لکن به طور اختصار می‏توان اشاره کرد که امام بر حقانیت و شایستگی خود برای احراز خلافت امت و جانشینی رسول اعظم صلی‏الله‏علیه‏و‏آلهتأکید می‏کرد:

    من به خلافت شایسته‏ترم و برای شما سزاوار است که با من بیعت کنید. شما برای در اختیار گرفتن خلافت، علیه انصار بر قرابت رسول‏خدا استدلال کردید و بر آن‏ها غالب آمدید و از اختیار ما نیز غاصبانه درآوردید... چه کسی از من به رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آلهدر حیات آن بزرگوار و بعد از رحلت ایشان سزاوارتر است؟ من شایسته‏ترین فرد به پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله هستم، وصی، یار و امانت‏دار اسرار و علم اویم و من صدیق اکبر و فاروق اعظم و اولین مؤن و تصدیق کننده ایشانم.1

    امام علی علیه‏السلام با سخنان مستدل و در عین حال کوبنده‏اش، سران حاکمیتی را که به عنوان جانشین رسول‏خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله جامه خلافت را بر تن کرده و از دست علی علیه‏السلامدرآورده بودند، به چالش می‏کشید. از همین رو آنان گاهی با نرمش و اعتراف به فضایل و شایستگی‏های حضرت، و گاهی با تندی با ایشان برخورد کرده، اظهار می‏داشتند که اکنون بیعت با ابوبکر واقع شده و شکستنی نیست و تو نیز باید بیعت کنی! و حتی امام را در صورت عدم بیعت به قتل تهدید می‏کردند.

    عمر بن خطاب به امیرالمؤمنین علی علیه‏السلام گفت:

    این سخنان باطل را رها کرده، بیعت کن. امام فرمود: اگر بیعت نکنم چه؟ گفتند: در آن وقت تو را می‏کشیم.2

    امام علیه‏السلام با یادآوری اخوت خود با پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله به آنان فرمود: «در آن صورت، بنده خدا و برادر رسول‏خدا را کشته‏اید؟!» ابوبکر برادری علی علیه‏السلام و پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را که تمام مسلمانان می‏دانستند و بارها از سوی رسول‏خدا بر آن تأکید شده بود انکار کرده، بر تهدید به قتل پای فشرد.3

    ابن‏قتیبه انکار اخوت را از جانب عمر می‏داند که با سکوت ابوبکر همراه شد.4

    بشیر بن سعد یکی از پیشگامان بیعت با ابوبکر و زمینه‏ساز خلافت او و جمعی دیگر با این سخنان که اگر قبل از بیعت با ابوبکر سخنانت به گوش انصار می‏رسید همه با تو(خطاب به علی علیه‏السلام) بیعت می‏کردند، سعی در توجیه و آرام کردن امام داشتند و می‏خواستند بگویند که حالا بیعت انجام یافته و تو نیز باید بیعت کنی. این در حالی بود که جایگاه و موقعیت امام علیه‏السلام را نزد رسول‏خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله همه مسلمانان، به‏ویژه در مدینه واقف بودند و از جریان غدیر نیز زمان طولانی سپری نشده بود. امام علیه‏السلام در جواب می‏فرماید:

    آیا باید بدن مطهر رسول‏خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را رها کرده درباره جانشینی او به نزاع می‏پرداختم؟! گمان نمی‏کردم کسی جهت دست‏یابی به خلافت با اهل‏بیت پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و آن‏چه برای ایشان بود درگیر شود.

    آن‏گاه امام به جریان غدیر می‏پردازد و کسانی را که شاهد جریان غدیر بودند قسم می‏دهد تا برخاسته، به آن شهادت دهند.5

    سلیم بن قیس پس از گزارش جریان حضور امام علی علیه‏السلام در مسجدالنبی برای بیعت با ابوبکر، گفت‏وگوها و نزاع‏های لفظی میان امام علیه‏السلام و سران و دست اندرکاران خلافت را بیان می‏کند، آن‏گاه به احتجاج و انشاد امام به جریان غدیر و ادله دیگری که بر خلافت و جانشینی امام علی علیه‏السلام به جای پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله دلالت دارد اشاره کرده، می‏نویسد: علی علیه‏السلام همه آن‏چه را پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آلهبه صورت علنی درباره جانشینی و موقعیت و مقام عالی امام بیان داشته بودند، ذکر کرد و از سوی جماعت تأیید شد:

    یا معشر المسلمین والمهاجرین والأنصار، أنشدکم اللّه‏، أسمعتم رسول اللّه‏ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله یقول یوم غدیر خم کذا وکذا و فی غزوة تبوک کذا وکذا؟ فلم یدع علیه‏السلام شیئا قاله فیه رسول اللّه‏ صلی‏الله‏علیه‏و‏آلهعلانیة للعامة إلاّ ذکرهم إیاه. قالوا: اللهم نعم.6

    2. هفت روز پس از رحلت پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله (در خطبه وسیله)

    جابر بن یزید از امام باقر علیه‏السلام نقل می‏کند که حضرت امیرالمؤمنین علی علیه‏السلام هفت روز پس از رحلت رسول مکرم اسلام و وقتی که از جمع‏آوری قرآن فراغت یافت، خطبه‏ای ایراد کرد.7

    در این خطبه طولانی که به خطبه «وسیله» معروف است،8 امام علیه‏السلام به مسئله غدیر اشاره می‏کند و با تشریح و تذکر واقعه غدیر بر حقانیت خود برای خلافت تأکید می‏ورزد. محورهای طرح شده در خطبه «وسیله» چنین است:

    حمد و ثنای الهی و بیانات جامع و رسای توحیدی (همراه با توجه دادن به اخلاق و تهذیب نفس)، بیان خصایل و ویژگی‏های انسان، بیان ویژگی‏ها و مقام برجسته پیامبراکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و اهل‏بیت علیهم‏السلام و طرح مسئله ولایت، تبیین جایگاه خود نزد رسول‏خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و یادآوری مسئله جانشینی آن حضرت9 و بیان واقعه غدیر.

    رسول مکرم اسلام در آن روزی که همه مهاجر و انصار بر گرد ایشان جمع شده و جا بر آن‏ها تنگ بود، فرمود: [جایگاه علی نزد من همانند جایگاه هارون نزد عیسی است و...] و [باز هم] سخن رسول‏خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله [در مورد جانشینی علی علیه‏السلام ]آن‏گاه که شنیدند عده‏ای خود را جانشین پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله می‏دانند. پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله به سفر حج که آخرین سفر ایشان بودند، رفت و در بازگشت در منطقه غدیر خم دستور دادند تا شبه منبری برایش برپا کردند. ایشان بر منبر بالا رفت و بازوی مرا گرفته، بلند کردند به گونه‏ای که سفیدی زیر بغلشان نمودار شد و با صدای بلند در میان جماعت فرمودند: «هر که را من مولای اویم، علی مولای اوست، خدایا کسی که علی را دوست دارد دوست بدار و کسی که علی را دشمن است دشمن بدار». قبول ولایتم عین ولایت الهی و دشمنی با من دشمنی با خدا به شمار آمد. در همان روز خداوند متعال این آیه را نازل فرمود: «امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دین شما پذیرفتم» پس با ولایت من دین خدا کمال یافت و رضایت الهی حاصل شد.10

    3. گفت‏وگوی امیرالمؤمنین علی علیه‏السلام با ابوبکر

    با استقرار حاکمیت خلیفه اول و بیعت مردم با وی، اوضاع به شکلی آرام شد. ابوبکر و یارانش که پایه‏های حاکمیت‏شان را تثبیت شده و معترضان را در حالت سکوت و پذیرش وضع موجود مشاهده کردند، تا حدودی تلاش کردند با دل‏جویی از مخالفان، به‏ویژه شخص امام علی علیه‏السلام، مانع هرگونه اقدام و خطر بالقوه از جانب آنان شوند. ابوبکر در راستای همین سیاست، خواهان گفت‏وگوی تنهایی با حضرت شد11 و سعی کرد با تمسک به حدیثی که به قول خودش از رسول‏خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آلهشنیده بود، علیه امام استدلال کرده، اقدام خویش مبنی بر به‏دست‏گیری قدرت و غصب خلافت رسول‏خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را توجیه نماید. او گفت: از رسول‏خدا شنیده که امتش بر گمراهی جمع نخواهد شد و وقتی اجتماع مردم را بر گردش دیده است با تمسک به همان حدیث، خلافت را به دست گرفته است.

    در مقابل، امام علیه‏السلام با رد دیدگاه ابوبکر و این‏که آیا من و کسانی که در اجتماع حضور نداشتند و مخالف به شمار می‏آیند، جزء امت نیستند؟12 با طرح فضایل و جایگاه خود در جامعه، نزد رسول‏خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و اسلام و گرفتن اقرار از ابوبکر، حاکمیت خلفا و ریاست ابوبکر بر دنیای اسلام را مردود می‏شمرد.

    جریان گفت‏وگو میان امام علی علیه‏السلام و ابوبکر را امام صادق علیه‏السلام به نقل از پدر بزرگوارش از امام سجاد علیه‏السلام نقل می‏کند. طبق این نقل، ابوبکر درصدد دل‏جویی از علی علیه‏السلام برآمده، به ایشان می‏گوید:

    من برای خلافت، زمینه‏چینی نکرده و رغبتی به آن نداشتم؛ نه به خلافت حریصم و نه توان آن را دارم، چون نه ثروتی دارم و نه قبیله‏ای که با اتکا به آن‏ها به فکر غلبه بر دیگران باشم. اما تو از من دل‏گیر و از خلافت، گلایه‏مندی و... امام علیه‏السلامدر پاسخ می‏فرماید: اگر رغبتی به خلافت نداشتی و به آن حریص نبودی چرا زیر بار آن رفتی، در حالی‏که به عدم توانایی‏های خود معترفی؟!

    آن‏گاه امیرالمؤمنین علیه‏السلام از ابوبکر سؤل می‏کند: کسی که می‏خواهد زمام امور مسلمانان را به دست گیرد باید چه ویژگی‏هایی داشته باشد؟ ابوبکر بعد از برشماری برخی خصوصیات، ساکت می‏ماند و امام علیه‏السلام با بیان ویژگی‏های خود،13 ابوبکر را سوگند می‏دهد که اگر این ویژگی‏ها را قبول دارد، تصدیق کند که همه مورد تصدیق ابوبکر قرار می‏گیرد. یکی از این فرازها حدیث غدیر است:

    تو را به خدا سوگند، آیا با استناد به حدیث رسول‏خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در روز غدیر، من مولای تو و هر مسلمانی هستم یا نه؟ ابوبکر گفت: البته که شما مولا هستید.14

    4. شورای شش نفره

    دومین خلیفه برای تعیین جانشین، امر خلافت را به شورایی واگذار کرد که همه از سران و بزرگان اصحاب در آن روز به‏شمار می‏آمدند. این شورا متشکل از شش تن از اصحاب بود که به دستور عمر برای تعیین خلیفه بعد از عمر باید رایزنی می‏کردند. ترکیب شورا به گونه‏ای بود که امکان انتخاب امام علی علیه‏السلام برای خلافت منتفی بود. امام علی علیه‏السلام با این‏که می‏دانست از طریق این شورا به حق مسلم خود دست نخواهد یافت، برای اتمام حجت در شورای انتخاب خلیفه شرکت کرد و بر حقانیت خود و بطلان ربایندگان خلافت اسلامی از کانون اصلی‏اش تأکید کرد.

    حضرت علی علیه‏السلام اقدام عمر مبنی بر ترکیب شورا و نامزد کردن شش تن و برابر قرار دادن آنان را با ایشان نقد کرده و فرمود:

    مرا جزء آن شش نفر قرار داد و امتیازات مرا به شمار نیاورد و حتی برخی از آنان را بر من ترجیح داد. او قرابت و وراثتم را نسبت به رسول‏خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آلهنادیده انگاشت، با آن‏که هیچ یک سابقه مرا در اسلام و گذشته درخشان جانفشانی‏ها و... مرا ندارند... .15

    امیرالمؤمنین علی علیه‏السلام، در شورای شش نفره برگزیده عمر که برای انتخاب خلیفه گرد آمده بودند خطبه‏ای و نطق بلندی ایراد کرده، با شمردن خصوصیات و امتیازات خود در اسلام و نزد رسول‏الله صلی‏الله‏علیه‏و‏آله بر ایشان حجت اقامه نمود و از اعضا علیه اقدام اشتباهشان اقرار گرفت. حضرت با بیان خصایل و ویژگی‏های خویش، آنان را سوگند داد تا هر آن‏چه از خصوصیات مطرح شده از جانب امام علیه‏السلام را می‏دانند و قبول دارند تأیید کنند و آنان نیز چنین کردند.

    بیان امام علی علیه‏السلام که در منابع، اصطلاحا به حدیث «انشاد» معروف است، در واقع تذکری بر دانسته‏ها و یادکردی بر لغزش‏های کسانی بود که به گونه‏ای در تضییع حقوق مسلم امام علیه‏السلام دست داشتند. آنان بیگانه از آن‏چه علی علیه‏السلامبیان می‏داشت نبودند و سابقه و صحنه‏های درخشان ایشان را در اسلام و نزد رسول‏خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله به خاطر داشتند. خوارزمی در المناقب سخنان علی علیه‏السلام در شورا و سوگند دادن اعضای آن را ذکر می‏کند که در آن، حضرت از تضییع حق خود و به بی‏راهه کشاندن حاکمیت دنیای اسلام شکایت می‏کند و از ترس بازگشت مسلمانان به سوی کفر اقدامی برای بازپس‏گیری انجام نمی‏دهد.16

    نکته‏ای که این‏جا مدنظر ماست این است که دریابیم آیا حضرت علی علیه‏السلام در سخنان خود به مسئله غدیر اشاره فرموده است یا خیر؟ از بررسی و مطالعه برخی متون به دست می‏آید که ایشان پس از آن‏که دیدند اعضای شورا همان‏طور که پیش‏بینی می‏شد برای خلافت با عثمان بیعت کردند، همه افراد را مورد خطاب قرار داده از ایشان خواست تا به سخنانش گوش فرا دهند و آن‏چه را قبول دارند بپذیرند تا حجت بر آنان تمام باشد.17

    امیرالمؤمنین ضمن بیان ویژگی‏های منحصر به فرد خود، به مسئله غدیر نیز اشاره فرمود و بر صحت و درستی آن از حاضران در شورا اقرار گرفت.

    فرمود: شما را به خداوند سوگند می‏دهم آیا در میان شما فردی به غیر از من وجود دارد که رسول‏خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در مورد او فرموده باشد: «هر کس من مولای اویم، علی مولای اوست، خدایا دوست بدار کسی که او را دوست دارد و دشمن بدار کسی که با او دشمن است»؟ همگی سوگند خوردند که نه.18

    در حدیث دیگر چنین آمده است:

    شما را به خدا سوگند می‏دهم آیا در میان شما غیر از من کسی هست که رسول‏خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در روز غدیر خم او را به امر خداوند به خلافت منصوب کرده و گفته باشد: «هر کس من مولای اویم علی علیه‏السلام مولای اوست، خدایا دوستان علی را دوست بدار و دشمنانش را دشمن باش»؟ گفتند: خیر.19

    خطبه حضرت یا حدیث انشاد در بسیاری از منابع گذشته به‏طور مفصل یا مختصر ذکر شده است. به همین سبب گاهی برخی از قسمت‏های حدیث در منبعی آمده که در دیگری نیامده است. به عنوان نمونه در المناقب که نگارنده به آن مراجعه کرده، به حدیث غدیر اشاره نشده است،20 در حالی‏که شیخ طوسی در الامالی با همان سند مناقب، از این سخنان حضرت یاد کرده و حدیث غدیر هم در آن آمده است.21

    5. دوران عثمان

    از موارد دیگری که امام علی علیه‏السلام به جریان غدیر اشاره و مسئله جانشینی خود را مطرح فرمود، اجتماعی است که در ایام خلافت عثمان و در مسجد مدینه تشکیل یافته بود. طبق گزارش سلیم، بسیاری از مهاجران و انصار در مسجد مدینه گرد آمده بودند و در آن اجتماع، حضرت علی علیه‏السلام و فرزندان بزرگوارش حسنین نیز حضور داشتند. وی فهرست افراد سرشناسی را که در آن اجتماع حضور پیدا کرده بودند، آورده است.

    در این محفل از امتیازات و افتخارات قبیله‏ای یاد می‏شد؛ هر دسته از مهاجران و انصار به فضایل و افتخارات قبیله‏ای خود اشاره می‏کردند. معیار و ملاک فضایل و افتخارات، سخنان رسول‏خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله درباره هر قبیله و مردان آن‏ها بود. هم‏چنین به سابقه و فداکاری در اسلام و حضور در جنگ‏های آغازین اسلام افتخار می‏کردند. علی علیه‏السلام و به پیروی از ایشان، شیعیان در این میان ساکت و تنها نظاره‏گر ماجرا بودند.22

    سابقه درخشان امام علی علیه‏السلام در اسلام و جایگاه ایشان در میان امت و نزد رسول‏خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و... موجب توجه عده‏ای به سوی ایشان شد و از او خواستند تا اظهار نظر نماید. آنان همه امام علی علیه‏السلام را می‏شناختند و به سوابقش آشنایی داشتند، شاید در پی این بودند که حضرت قضاوتی به نفع این یا آن قبیله داشته باشد. علی علیه‏السلام با توجه به همان معیار مورد قبول جمع که خود نیز بی‏نهایت به آن وفادار بود، لب به سخن گشود و با ذکر افتخارات ویژه که از قِبل اسلام و از جانب رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آلهنصیبش شده بود، به برتری و مقدم بودن خود برای حکومت و خلافت پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آلهاستناد کرد؛ سخنانی شبیه آن‏چه بارها عنوان کرده بود، بیان داشت و از آنان بر راست بودن جریان غدیر و مسئله ولایت بر جهان اسلام اقرار گرفته، سوگندشان داد تا هر آن‏چه در غدیر دیده و از کلمات رسول مکرم اسلام به خاطر دارند با شنیدن کلامش تصدیق نمایند:

    آیا اقرار می‏کنید که رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در غدیر خم مرا طلبید و ولایتم را اعلام نمود و آن‏گاه فرمود: که حاضران به غایبان این خبر را اعلام کنند؟ گفتند: آری قسم به خدا [اقرار می‏کنیم].23

    حضرت پس از یادآوری سابقه و گذشته پر از جلال و شکوه خود در اسلام و تمسک به آیات الهی و... به روز غدیر و مسئله مهم ولایت مسلمانان اشاره می‏کند:

    ای جماعت شما را سوگند می‏دهم، آیا می‏دانید وقتی این آیات نازل گردید: «ای اهل ایمان، خداوند متعال، رسول‏خدا و اولوالامر را اطاعت کنید» و «تنها خدا و رسولش ولی شماست و آن‏هایی که ایمان آوردند و همان‏ها که نماز برپا می‏دارند و در حال رکوع زکات می‏پردازند» و «آیا گمان کردید که به حال خود رها می‏شوید، در حالی‏که خداوند هنوز کسانی از شما را که جهاد کردند و غیر از خدا و رسولش و مؤمنین را محرم اسرار خویش نمی‏دانند»، مردم از رسول‏خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آلهپرسیدند: یا رسول‏اللّه‏ این آیات شامل همه مؤمنان است یا اختصاص به بعضی دارد؟ خداوند به رسولش دستور داد که ولی‏امر مردم را به آنان بشناساند و همان گونه که نماز، زکات و حج‏شان را توضیح داد و احکام‏شان را بیان کرد، ولایت مسلمانان را نیز بیان کند. در پی این دستور الهی بود که رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آلهدر غدیر خم مرا به ولایت و زمام‏داری مسلمانان منصوب کرد و در خطبه‏ای فرمود: «ای مردم، خداوند مأموریتی بر عهده من نهاده است که به سبب آن سینه‏ام تنگ شده و از نپذیرفتن آن توسط مردم نگرانم و احتمال می‏دهم عده‏ای زیر بار آن نروند، اما خداوند از عدم ابلاغ آن مرا وعده عذاب داده است...» سپس خطبه‏ای خواند و فرمود: «ای مردم آیا می‏دانید که خدای متعال مولای من و من مولای مؤمنان هستم که بیشتر از خود مؤمنان به آن‏ها صاحب اختیارم؟» مردم گفتند: آری یا رسول‏اللّه‏. آن‏گاه اظهار داشت: «یا علی برخیز!» من برخاستم و ایشان فرمود: «هر کس من مولای اویم این علی مولای اوست. خداوندا دوست بدار هر کسی علی را دوست دارد و دشمن باش هر که با علی دشمنی ورزد...» همه [جمعیت حاظر در مسجد با شنیدن کلام امام علی علیه‏السلامحضرت را تصدیق کرده] گفتند: آری ما این سخنان را شنیده و به صداقت آن شهادت می‏دهیم.24

    احتجاج با طلحه

    در همین اجتماع طلحة بن عبداللّه‏ با اعتراف به افتخارات و فضایل امام علی علیه‏السلام و اقرار به جریان غدیر، حدیثی را که ابوبکر و عمر مدعی بودند از پیامبر خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آلهشنیده، مطرح کرد و گفت: با آن‏چه ابوبکر مدعی است و یارانش او را تصدیق می‏کنند که از رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله شنیده است: خداوند خلافت و نبوت را در اهل‏بیت جمع نمی‏کند،25 چه کنیم؟ حرف‏های‏تان درست است، لکن در مقابل، عده‏ای [چهار نفر: عمر، ابوعبیده، سالم و معاذ] به گونه دیگری بر مسئله خلافت شهادت می‏دهند. امام علیه‏السلامبا باطل خواندن شهادت آنان، گفتارشان را تکذیب و با استناد به غدیر می‏فرماید:

    وما قلت یا طلحة: قول نبی اللّه‏ یوم غدیر خم: " من کنت أولی به من نفسه فعلی أولی به من نفسه ". فکیف أکون أولی بهم من أنفسهم وهم أمراء علی و حکام؟[26]

    ب) احتجاج به جریان غدیر در زمان خلافت علی علیه‏السلام

    1. جنگ جمل

    پس از قتل عثمان و هجوم مردم برای بیعت با امام علی علیه‏السلام، آنانی که در آرزوی دست‏یابی بر کرسی خلافت اسلامی بودند و مرگ عثمان را قدمی برای رسیدن به آن می‏پنداشتند، امیدشان به یأس تبدیل شد. طلحه و زبیر که از سران شورش علیه عثمان به شمار می‏آمدند با اقبال مردم به علی علیه‏السلام جزء اولین بیعت کنندگان به امام بودند، تا شاید حضرت، امتیازات مالی آنان را چون گذشته حفظ کند، لکن امام علیه‏السلامبه تبعیت از سیره رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله این دسته اشراف جامعه اسلامی را با سایر مسلمانان برابر و هم‏تراز به شمار آورده با رد امتیازات غیر عادلانه‏شان در جامعه، آنان را از خواست‏های غیر مشروع‏شان محروم کرد، هم‏چنان‏که چشم‏داشت و انتظارات بیهوده‏شان را برای اشتراک در حاکمیت و ولایت مناطقی چون کوفه و بصره بی‏پاسخ گذاشت.

    روش عادلانه و انسانی امام برای اشرافیت نوظهور جامعه غیر قابل تحمل بود، از همین رو آنان مدینه مرکز خلافت اسلامی را به بهانه عمره به قصد مکه ترک کرده، در کنار عایشه که از انتخاب امام علی علیه‏السلام به شدت ناراحت بود قرار گرفتند و برای مقابله با خلافت اسلامی به جمع‏آوری نیروی نظامی دست زدند. در آن زمان تشکیل نیروی نظامی از متن دنیای اسلام، در برابر خلافت امری بدیع و تازه بود که اصحاب رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و چهره‏های به ظاهر موجه آن روز به این کار اقدام نموده، معضلی برای حاکمیت شدند.

    امام علیه‏السلام قبل از هر اقدام دیگر به اندرز و نصیحت مخالفان و دعوت آنان به جماعت اسلامی پرداخت و سعی نمود با آگاه کردن آن‏ها و مردم، مانع رفتارهای تخریبی‏شان در جامعه شود. حضرت از بیعت آنان با خود و شکستن عهد، سخن گفت و بیعت‏شکنندگان را مردمانی لجوج و سرسخت خواند. ایشان با سران جمل، مانند زبیر و طلحه گفت‏وگو و با پیش کشیدن امر ولایت خود بر جامعه از زبان رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله، حجت را بر آنان تمام کرد:

    علی ـ رضی‏اللّه‏ عنه ـ طلحه را ندا داد که ای ابومحمد برای چه آمده‏ای؟ گفت: «برای خون‏خواهی عثمان». گفت: خدا از ما دو نفر کسی را که در خون عثمان دخالت داشته بکشد، مگر نشنیدی که پیمبر خدا ـ صلی اللّه‏ علیه و سلم ـ گفت: «خدایا با هر کس که با او دوستی می‏کند دوستی کن و با هر که با او دشمنی می‏کند دشمنی کن» تو اول کسی هستی که با من بیعت کردی و سپس شکستی در صورتی که خدای عز و جل فرمود: «هر که پیمان بشکند بر ضرر خویش می‏شکند. گفت: «استغفر الله» و بازگشت.27

    علامه امینی با تفاوتی اندک جریان برخورد امام را با طلحه از منابع دیگر این گونه نقل می‏کند:

    علی علیه‏السلام از طلحه پرسید تو را به خدا قسم می‏دهم، آیا شنیدی که رسول‏خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آلهگفت: «هر کس من مولای اویم علی مولای اوست، خدایا هر کس علی را دوست دارد دوستش دار، و دشمن بدار کسانی که علی را دشمنی می‏کنند»؟ گفت: آری. امام فرمود: پس چرا با من می‏جنگی؟ طلحه که پاسخی نداشت با گفتن فراموش کردم به سوی لشکرش بازگشت.28

    2. رحبه کوفه

    علی علیه‏السلام در زمان حضور خود در شهر کوفه، جریان غدیر را در میدان شهر کوفه مطرح و انشاد کرد. این در حالی بود که نزدیک به سه دهه از وقوع غدیر گذشته بود. طولانی شدن زمان وقوع حادثه مهم غدیر از یک طرف، و قرار داشتن حکومت اسلامی در دست جریان مخالفِ محتوای غدیر وتلاش آن‏ها برای مخدوش کردن غدیر و در نهایت به فراموشی سپردن آن، از سوی دیگر، موجب شده بود نسل تازه و دور از مرکز دنیای اسلام تصور روشنی از غدیر نداشته باشند.

    امام علیه‏السلام با درک اوضاع و با هدف رونمایی از این جریان مهم در تاریخ اسلام که اساس حاکمیت مورد قبول خدا و رسولش بود و در نهایت، آشنا کردن چهره‏های تازه و نسل‏های جدید با این دستور الهی، در میدان شهر کسانی را که شاهد واقعه غدیر بودند به شهادت فرا خواند تا غدیر به عنوان اساس و بنمایه نظام مورد قبول مکتب اسلام تازگی و طراوتش را از دست ندهد و مرکزیت تازه دنیای اسلام و خلافت اسلامی با آن و زوایای پنهان‏شان آشنا شود. علامه امینی هدف علی علیه‏السلام را از طرح مسئله غدیر در کوفه در سال 35ق رد اتهام‏هایی می‏داند که از سوی مخالفان و سران حاکمیت پیش از علی علیه‏السلام بر ایشان وارد شده بود:

    إن أمیر المؤنین علیه‏السلام لما بلغه اتهام الناس له فیما کان یرویه من تقدیم رسول اللّه‏ صلی اللّه‏ علیه وآله إیّاه علی غیره، و نوزع فی خلافته حضر فی مجتمع الناس بالرحبة فی الکوفة و استنشدهم بحدیث الغدیر، ردا علی من نازعه فیها.29

    خوشبختانه بسیاری از منابع شیعه و سنی، مناشده و گفتار امام و نیز شهادت آنانی که غدیر را مشاهده و سخنان رسول خدا را شنیده بودند، ثبت کرده است.30 ابن‏کثیر در البدایه و النهایه به نقل از مسند احمد و سایر منابع، مناشده و سوگند دادن امام را نقل می‏کند:31

    ... قال: سمعت علیا بالرحبة و هو ینشد الناس من شهد رسول اللّه‏ صلّی اللّه‏ علیه و سلّم یوم غدیر خم. [و طبق یکی از نقل‏های مسند:] جمع علی رضی اللّه‏ تعالی عنه الناس فی الرحبة ثم قال لهم أنشد اللّه‏ کل أمرئ مسلم سمع رسول‏اللّه‏ لی اللّه‏ علیه وسلم یقول یوم غدیر خم ما سمع لما قام... فقام ناس کثیر فشهدوا حین أخذ بیده فقال: للناس أتعلمون انی أولی بالمؤنین من أنفسهم قالوا: نعم، یا رسول اللّه‏. قال: من کنت مولاه فهذا مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه.[32]

    3. مسجد کوفه

    امام علی علیه‏السلام از هر فرصتی استفاده می‏کرد تا اهمیت این واقعه تاریخی و مهم در اسلام را برای مردم بازگو کند. مسجد کوفه محل دیگری بود که حضرت در آن‏جا نیز غدیر و حقانیت خود را مطرح کرد و از صحابه رسول‏خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله شهادت گرفت:

    امام علی علیه‏السلام مردم را در مسجد سوگند داد و اظهار داشت: کسانی که از پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آلهشنیده‏اند که فرمود: «هر کس که من مولای او هستم علی نیز مولای اوست، خدایا دوست بدار هر کس او را دوست دارد و دشمن بدار کسی که با او دشمنی کند» برخیزند و شهادت دهند. دوازده تن از اهل بدر، شش از سمت راست و شش نفر از سمت چپ منبر به پا خاستند و شهادت دادند.33

    4. جنگ صفین

    صفین دومین صحنه رویارویی نظامی امام علی علیه‏السلام در دوران خلافت کوتاه ایشان به شمار می‏آید. در این صحنه در یک‏سو حاکمیت اسلامی و در سمت دیگر، سردمداری قرار دارد که در آرزوی دست‏یابی به حکومت اسلامی و برپایی نظام سلطنتی دست به هر اقدامی می‏زند و با بهانه‏های مختلف به خلافت علوی حمله می‏کند.

    معاویه از یک طرف، منصوب عمر بر قلمرو شام و از جانب دیگر، هم‏قبیله خلیفه مقتول بود، لذا هم خود را صاحب پشتوانه معنوی در جامعه که چند دهه با دستان حاکمیت و فضای سیاسی اجتماعی دوران قبل از علی علیه‏السلام اداره شده بود، می‏دانست و هم خون‏خواه عثمان. از جانب دیگر، دوام حکومتش در شام و سیطره روحی کامل بر مردم آن‏جا او را قادر ساخته بود تا با دهن‏کجی به حکومت علوی مانع جدی در تحقق اهداف عدالت‏خواهانه نظام اسلامی باشد. امام که سعی در جلوگیری از جنگ و خون‏ریزی میان مسلمانان داشت، در آغاز تلاش نمود با نصیحت و گفت‏وگو و تبادل نامه‏ها و نمایندگانی، او را از مخالفت با حکومت بازدارد، اما پس از بی‏نتیجه بودن اقدامات روشن‏گرانه و صلح‏طلبانه، خود را برای جنگ آماده کرد.

    الف ـ تبادل نامه‏ها میان امام علی علیه‏السلامو معاویه

    در منابع تاریخی، نامه‏ها و مکاتباتی که میان امام و معاویه رد و بدل شده، ثبت شده که در این مکاتبات نیز به مسئله غدیر اشاره شده است. به عنوان نمونه در نامه معاویه به امام علیه‏السلام وی پس از اتهاماتی که بر علی علیه‏السلام وارد می‏کند، به غدیر و انتخاب حضرت به عنوان جانشین رسول‏خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله اشاره می‏کند و علی علیه‏السلام را مدعی آن می‏پندارد.34

    امام علیه‏السلام نیز ضمن نامه‏هایی که به معاویه ارسال می‏کرد، غدیر را به عنوان دلیل وجوب اطاعت از خود نام می‏برد:

    وأوجب لی ولایته علیکم رسول اللّه‏ یوم غدیر خم؛35 رسول خدا در روز غدیر، همان ولایتی که بر شما داشت برای من قرار داد و پذیرش آن را بر شما واجب کرد.

    ب ـ آماده‏سازی نیرو برای برخورد با لشکر شام

    وقتی امام از اطاعت و وفاداری معاویه نسبت به حکومت اسلامی ناامید شد، لازم دید با آماده‏سازی نیرو و تجهیز مردان جنگی با شام روبه‏رو شود و به همین منظور در یکی از سخنان خود در جمع مردم، آنان را به استقامت و وفاداری دعوت کرد و با اشاره به ماجرای باشکوه بیعت‏شان با خود، پایداری‏شان را در همراهی با حکومت و جنگ با معاویه خواستار شد. حضرت از این‏که معاویه بدون دلیل با خلافت در ستیز است تعجبش را پنهان نکرده، با مقایسه بیعت خود و بیعت با خلفای دیگر بر لزوم وفاداری مردم تأکید و با اشاره به حدیث غدیر به عنوان سند حقانیت خلافتش، در پایان مردم را به برخورد با معاویه تشویق می‏کند.36

    ج ـ استشهاد به جریان غدیر در حضور نمایندگان شام

    هنگامی که یاران امام علی علیه‏السلام در صفین خود را برای رویارویی با شام آماده کرده بودند، دو تن از نمایندگان معاویه به نام ابودردا و ابوهریره پیام و نامه معاویه را به امام رساندند. معاویه در نامه خود نوشته بود: می‏دانم از من به خلافت سزاوارتری، هم در اسلام سبقت داری و هم علم و قرابت تو به پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را من ندارم و... اما من به خون‏خواهی پسر عمم عثمان آمده‏ام، قاتلان عثمان را در اختیار ما بگذار تا با تو بیعت کنیم. حضرت با رد درخواست معاویه به نمایندگان گفت: اگر عثمان در زمان ابوبکر و عمر کشته شده بود، آیا معاویه حق داشت برای خون‏خواهی با آن‏ها بجنگد؟ نمایندگان گفتند: نه. و حضرت علی علیه‏السلام، فرزندان عثمان را بر خون‏خواهی پدر سزاوارتر از معاویه دانسته، صداقت معاویه را زیر سؤال برد و اشاره داشت مطالبه خون عثمان باید در محکمه مطرح و دادخواهی شود تا معلوم گردد که عثمان ظالم بوده و کشته شده یا مظلوم و... .

    امام علیه‏السلام با ایراد منطق مستدل و قوی‏اش یاران معاویه را خلع سلاح کرده و در حضور آنان در میان لشکر رفته، ضمن ایراد خطبه‏ای، از حاضران می‏خواهد با توجه به جریان غدیر، بر حقانیت‏اش برای جانشینی رسول‏خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله شهادت دهند.37

    5. خطبه نماز جمعه

    با توجه به گذشت سه دهه از حجه‏الوداع و جریان غدیر خم، نسلی پدید آمده بود که بیشتر آن‏ها تفسیر روشنی از جریان غدیر و اهمیت وقوع آن در ذهن نداشتند. از طرف دیگر، سیاست منع نقل و نگارش احادیثی که به فضایل اهل‏بیت علیهم‏السلاممربوط می‏شد و مقابله حاکمیت با آن‏چه مفهوم غدیر را القا می‏کرد، بر چهره درخشان حادثه غبار ابهام زده بود. به همین سبب از زمان تغییر مرکزیت خلافت، حاکم اسلامی در تلاش بود تا در هر فرصتی به روشن شدن و بازگویی جریان غدیر اشاره کرده، اهمیت آن را یادآور شود.

    حضرت علی علیه‏السلام در سالی که روز غدیر با جمعه مصادف شده بود، در اجتماع مردمی که برای نماز جمعه اجتماع کرده بودند، به مسئله غدیر پرداخته از غدیر به عنوان عید بزرگ مسلمانان یاد نمود. امام در خطابه‏ای به همین مناسبت که با حمد و ثنای الهی آغاز گردید به مباحث خداشناسی، توحید، نبوت و امامت اشاره فرمود، آن‏گاه به تبیین جایگاه و موقعیت امامان و سپس اهمیت و آداب غدیر پرداخت.

    شیخ طوسی و به تبع وی حر عاملی، طبق سندی نقل می‏کنند که راوی می‏گوید: در ایام حضور حضرت رضا علیه‏السلام در خراسان در روز عید غدیر خدمت امام رضا علیه‏السلامبودم. در آن جمع، عده‏ای از خواص و شیعیان و دوستان صمیمی حضرت نیز حضور داشتند که امام برای صرف افطار دعوتشان کرده و هدایایی نیز برای خانواده‏هایشان فرستاده بود. برخورد حضرت در این روز، متفاوت از سایر روزها به نظر می‏آمد؛ ایشان از فضایل غدیر سخن می‏گفت و از جمله فرمود: پدرم از امام صادق علیه‏السلام، ایشان از حضرت باقر علیه‏السلام، ایشان از امام سجاد علیه‏السلام و ایشان از امام حسین علیه‏السلام روایت کرده‏اند: در سالی که از ایام حکومت امام علی علیه‏السلام بود غدیر با جمعه مصادف شد و امام پس از قرار گرفتن بر منبر و حمد و ثنای الهی به مردم فرمود: امروز برای شما مؤمنان دو عید بزرگ وجود دارد و... .38

    6. نامه به شیعیان در آخرین روزهای حیات

    حکومت کوتاه و چندساله امام علی علیه‏السلام و روش عدالت‏طلبانه حضرت که به احیای سیره فراموش شده پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در جامعه اهتمام داشت، افراد بسیاری را که در طول 25 سال پس از حضرت رسول اکرم به زندگی به شکل دیگر خو گرفته بودند آزار می‏داد، از این رو آنان در تلاش بودند تا با مخدوش و وارونه بیان کردن محتوای هر آن‏چه بر فضایل علی علیه‏السلامتأکید دارد، جایگاه ایشان را در جامعه پایین آورده و حقانیت حضرت را برای زمام‏داری مسلمانان زیر سؤل برند. ایجاد شبهه به همین منظور در آخرین ایام عمر حضرت در کوفه، شبهه‏هایی پخش و نشر می‏شد که قطعا دست معاویه از دور در کار بود و تفکر خشک و خشن به جا مانده از خوارج آن‏ها را تقویت می‏کرد. در این میان، شبهاتی که درباره جانشینی پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله دور می‏زد بیش از همه در جامعه منتشر می‏شد و این سؤل را با خود داشت که آیا حق با علی علیه‏السلام است یا دیگر مدعیان جانشینی پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله؟ فضای کوفه که بعد از جنگ با خوارج، علی علیه‏السلام را در برابر معاویه همراهی نکرد، زمینه و بستر چنین شایعات و شبهاتی را برای معاویه و مخالفان علی علیه‏السلام فراهم آورد.

    امام علیه‏السلام برای روشن کردن افکار و بازسازی ذهنیت عامه مردم، نامه‏ای نوشت و در آن به دفاع از خود پرداخت و به شایعات جواب داد و دستور داد در هر جمعه برای مردم خوانده شود. حضرت نامه‏اش را با سلام و دعا برای شیعیان آغاز می‏کند، آن‏گاه با اشاره به زندگی اعراب قبل از اسلام، نعمت وجود پیامبر و مصیبت فقدان حضرت را یادآور شده، سپس به اختلاف بین قریش و انصار برای انتخاب خلیفه اشاره فرموده و استدلال‏های هر کدام را بر ادعایشان نقل می‏کند.

    نامه حضرت سرشار از بیان مطالب و رخ‏دادهای پس از فقدان رسول‏خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و مشکلاتی است که در راه خلافت علی علیه‏السلامقرار داشت. هم‏چنین در این نامه، ایشان با توجه به استدلال‏های مهاجران علیه انصار در به دست گرفتن قدرت و با تمسک و استدلال به حدیث غدیر، حقانیت خود را برای احراز مقام حاکمیت اسلامی به اثبات می‏رساند.

    فما جاز لقریش من فضلها علیها بالنبی جاز لبنی هاشم علی قریش وجاز لی علی بنی هاشم، یقول النبی صلی اللّه‏ علیه وآله یوم غدیر خم: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» إلاّ أن تدعی قریش فضلها علی العرب بغیر النبی صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فإن شاؤ فلیقولوا ذلک... .39

    نتیجه

    منابع تاریخی ـ روایی، از جریان غدیر به عنوان واقعیت مسلمی در تاریخ اسلام یاد کرده‏اند. این واقعه به گونه‏ای است که تردیدی در صحت وقوع آن به جا نمی‏گذارد، لکن پرسش قابل طرح در برابر مسلمانان این است که به‏رغم تأکید پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آلهدر غدیر و جاری شدن حدیث «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» از زبان مبارک پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله، چگونه حق علی علیه‏السلامغصب شد و به محتوای غدیر عمل نگردید؟ آیا کسی به غدیر استدلال و احتجاج نکرد تا حجت بر مردم و زمام‏داران غاصب تمام گردد؟ اگر برخی، حاکمیت دنیای اسلام را در جهت مخالف آن‏چه خواست خدا و رسولش بود کشاندند، دیگران چرا غدیر را از یاد بردند؟ و مهم‏تر از همه چرا علی علیه‏السلام با آن‏که غدیر را به عنوان مدرک حقانیت خود پیش رو داشت، تن به حاکمیت غیر خود داد؟

    این پرسش‏ها هرچند در کنار هم قابل طرح و بررسی است و دانشمندان و نویسندگان زیادی به بررسی و تحلیل برای جواب دادن به این سؤل‏ها همت گماشته‏اند، اما این سطور اندک نمی‏تواند پاسخی به همه سؤال‏های فوق باشد، بلکه تنها به این مسئله پرداخته که غدیر از همان آغاز انحراف در مسیر خلافت و جانشینی حضرت رسول اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آلهحجت و دلیل قاطع امام علی علیه‏السلامدر برابر دستگاه حاکمیت پس از پیامبر بوده است.

    بهترین و مناسب‏ترین زمان برای اتمام حجت به غدیر روزهای آغازین غصب خلافت بود، تا هم سند حقانیت علی علیه‏السلامدر آن روزگار باشد و هم آیندگان بدانند غدیر واقعیتی غیر قابل انکار در تاریخ اسلام به شمار می‏رود. امام پس از دفن و به خاکسپاری بدن مطهر رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله نه‏تنها غدیر را یادآور شد، بلکه بر بسیاری از امتیازات خود در اسلام و فرمایشات دیگر رسول گرامی در برابر مسلمانان و دیگر مردم احتجاج نموده، حجت را بر همگان تمام کرد. حضرت، شاهدان غدیر و کسانی را که از فضایل و امتیازات ایشان آگاه بودند، گواه گرفت تا به حقانیت آن‏چه می‏گوید شهادت دهند تا اتمام حجت نموده و انحراف از اصول مسلم اسلامی در حاکمیت پس از رسول‏اللّه‏ را به تاریخ بسپارد، لذا در آغازین رویارویی با خلیفه اول و دستیارانش، امتیازاتش را یادآور شد و به حدیث غدیر استشهاد فرمود.

    امام علی علیه‏السلام دریافته بود که شتر خلافت بر دستان آنان که به دستور رسول‏خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آلهپشت کرده بودند، دست به دست خواهد چرخید و طمع‏شان برای ریاست بر دنیای اسلام به زودی و آسانی فروکش نخواهد کرد. از این رو می‏بایست خار در چشم و استخوان در گلو برای حفظ اساس نظام نوپای اسلام، نظاره‏گر بازی آنانی می‏شد که خلافت را در حد بازیچه و وسیله افتخارات و امتیازات قبیله‏ای تنزل داده بودند. علی علیه‏السلام در عین قبول واقعیت‏های اجتماعی و تاریخی، در هر فرصتی که فراهم می‏شد بر شایستگی و ویژگی‏هایی که تنها خود واجد آن برای احراز خلافت بود و غیر عادلانه از رهبری جامعه کنار گذاشته شده بود، تأکید می‏ورزید که مهم‏ترین آن، حدیث غدیر بود.

    استدلال و احتجاج به غدیر از زمانی که ناچار به مسجد آورده شده بود تا آخرین روزهای عمر مبارکش امری بود که در هر فرصت انجام می‏داد. نوشتار حاضر با استفاده از برخی منابع در حد توان به بعضی از این احتجاجات یا به تعبیری انشادات اشاره کرده که امام علی علیه‏السلام هم در زمان خلفا و هم در ایام خلافتش غدیر را به عنوان مدرک و سند حقانیت خود و شیعیان زنده نگهداشته و به آن استدلال نموده است.

    فهرست منابع

    1. قرآن کریم.

    2. ابن اثیر، عزالدین، اُسد الغابه فی معرفة الصحابه، چاپ سوم: بیروت، دار الفکر، 1409ق.

    3. ابن حنبل، احمد، مسند، بیروت، دار صادر، [بی‏تا].

    4. ابن طاووس، علی بن موسی، کشف المحجه، نجف اشرف، منشورات المطبعة الحیدریه، 1370ق.

    5. ابن قتیبه دینوری، عبداللّه‏ بن مسلم، الإمامه و السیاسه، تحقیق علی شیری، چاپ اول: بیروت، دار الأضواء، 1410ق/1990م.

    6. ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، بیروت، دار الفکر، 1407ق.

    7. امینی، عبدالحسین، الغدیر، چاپ چهارم: بیروت، دار الکتاب العربی، 1397ق.

    8. بحرانی، سیدهاشم، غایة المرام وحجة الخصام فی تعیین الإمام من طریق الخاص والعام، تحقیق علامه سیدعلی عاشور، [بی‏جا، بی‏نا، بی‏تا].

    9. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، چاپ دوم: قم، مؤسسة آل‏البیت علیهم‏السلام لاحیاء التراث، 1414ق.

    10. خوارزمی، موفق بن أحمد، المناقب، تحقیق شیخ مالک محمودی، چاپ دوم: قم، انتشارات جامعه مدرسین، 1411ق.

    11. سلیم بن قیس هلالی، کتاب سلیم بن قیس، تحقیق محمدباقر انصاری زنجانی، چاپ اول: قم، انتشارات دلیل‏ما، 1422ق/ 1380.

    12. شیرازی نجفی، محمدطاهر بن محمد حسین، الأربعین فی امامة الأئمة الطاهرین، تحقیق سیدمهدی رجایی، چاپ اول: قم، مطبعة الأمیر، 1418ق.

    13. صدوق، ابی‏جعفر محمد بن علی (ابن بابویه)، الخصال، تصحیح علی‏اکبر غفاری، قم، انتشارات جامعه مدرسین، 1362.

    14. طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، نجف اشرف، مطابع النعمان، 1386ق/1966م.

    15. طوسی، ابوجعفر محمد بن حسن، الامالی، قم، دار الثقافه، [بی‏تا].

    16. ، مصباح المتهجد، چاپ اول: بیروت، مؤسة فقه الشیعه، 1411ق/1991م.

    17. عاملی، سیدجعفر مرتضی، مأساة الزهراء علیهاالسلام شبهات و ردود، بیروت، دار السیره، 1417ق/1997م.

    18. کلینی، ابی‏جعفر، الکافی، تعلیقه و تطبیق علی‏اکبر غفاری، چاپ دوم: تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1348.

    19. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، چاپ دوم: بیروت، مؤسسة الوفاء، 1403ق.

    20. محمودی، محمدباقر، نهج السعاده فی مستدرک نهج البلاغه، نجف اشرف، مطبعة النعمان، [بی‏تا].

    21. مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب، ترجمه ابوالقاسم پاینده، چاپ پنجم: تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1374.

    22. مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد، قم، تحقیق و نشر مؤسة آل‏البیت علیهم‏السلام، 1413ق.

    23. هاشمی خویی، میرزاحبیب‏اللّه‏، منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، تصحیح سیدابراهیم میانجی، چاپ چهارم: تهران، مکتبة الاسلامیه، 1400ق.


    1. «فقال علی علیه‏السلام: انا احق بهذا الامر منه وانتم اولی بالبیعة لی، أخذتم هذا الأمر من الانصار واحتججتم علیهم بالقرابة من الرسول وتأخذونه منّا اهل البیت غصبا... انا اولی برسول اللّه‏ حیا ومیتا، وانا وصیه ووزیره ومستودع سره وعلمه، وانا الصدیق الاکبر والفاروق الاعظم اول من آمن به وصدقه» طبرسی، الاحتجاج، ج 1، ص 95 و ابن‏قتیبه دینوری، الإمامه و السیاسه، ج1، ص29.

    2. «بایع ودع عنک هذه الأباطیل! فقال علیه‏السلام له: فإن لم أفعل فما أنتم صانعون؟ قالوا: نقتلک...» سلیم بن قیس هلالی، کتاب سلیم بن قیس، ص152.

    3. فقال علیه‏السلام: «إذا تقتلون عبداللّه‏ وأخا رسوله. فقال أبوبکر: أما عبداللّه‏ فنعم، وأما أخو رسول‏اللّه‏ فما نقر بهذا قال: أتجحدون أن رسول اللّه‏ صلی‏الله‏علیه‏و‏آلهآخی بینی وبینه؟ قال: نعم» سلیم بن قیس هلالی، همان، ص 152.

    4. فقال: إذا تقتلون عبداللّه‏ و أخا رسوله، قال عمر: أما عبداللّه‏ فنعم، و أما أخو رسوله فلا، و أبوبکر ساکت لا یتکلم» ابن‏قتیبه دینوری، همان، ص 31.

    5. «فقال بشیر بن سعد الانصاری الذی وطأ الارض لابی‏بکر وقالت جماعة من الانصار: یا ابا الحسن لو کان هذا الامر سمعته منک الانصار قبل بیعتها لابی‏بکر ما اختلف فیک اثنان. فقال علی علیه‏السلام: یا هؤاء کنت أدع رسول‏اللّه‏ مسجی لا أواریه واخرج انازع فی سلطانه، واللّه‏ ما خفت احدا یسمو له وینازعنا اهل‏البیت فیه ویستحل ما استحللتموه، ولا علمت ان رسول‏اللّه‏ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ترک یوم غدیر خم لاحد حجة ولا لقائل مقالا، فأنشد اللّه‏ رجلا سمع النبی یوم غدیر خم یقول: "من کنت مولاه فهذا علی مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه وانصر من نصره وخذل من خذله"...» (طبرسی، همان، ص 695).

    6. سلیم بن قیس هلالی، همان، ص 153.

    توضیح: در مقاله حاضر، گزارش انشاد و احتجاج امام علی علیه‏السلام به حدیث غدیر در آغازین روزهای تلاش ابوبکر و دستیارانش برای تثبیت و تحکیم حاکمیت‏شان از کتاب سلیم بن قیس استفاده شده است. از آن‏جا که نگارنده از اشکالات و شبهات وارد بر روایات کتاب سلیم بی‏اطلاع نبوده، به بررسی و جست‏وجوی این گزارش در دیگر منابع حدیثی و تألیفات عالمان و اندیشمندان دیگر نیز پرداخته است. از این رو برای تأیید گزارش مزبور، عبارت برخی از منابع را که در آن‏ها روایت تاریخی سلیم آمده است، آورده‏ایم:

    الف ـ طبرسی، همان، ص 105 - 110: «قال:... ثم اقبل علی علیه‏السلام فقال: یا معاشر المهاجرین والأنصار انشدکم باللّه‏ أسمعتم رسول‏اللّه‏ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله یقول یوم غدیر خم کذا وکذا، وفی غزاة تبوک کذا وکذا، فلم یدع شیئا قاله فیه علیه‏السلام علانیة للعامة...».

    ب ـ سیدهاشم بحرانی، غایة المرام، ج 5، ص 313 - 318: «ذکر سلیم بن قیس فی کتابه وهو کتاب مشهور معتمد، نقل منه المصنفون فی کتبهم، وهو من التابعین رأی علیا وسلمان و أباذر، وفی مطلع کتابه ما هذه صورته: فهذه نسخة کتاب سلیم بن قیس الهلالی رفعه إلی أبان بن أبی عیاش وقرأه علی وذکر أبان أنه قرأ علی علی بن الحسین علیهماالسلام فقال: صدق سلیم هذا حدیثنا نعرفه. قال: سمعت سلمان الفارسی یقول...ثم أقبل علی علیه‏السلام فقال: یا معاشر المسلمین والمهاجرین والأنصار أنشدکم اللّه‏، أسمعتم رسول‏اللّه‏ صلی‏الله‏علیه‏و‏آلهیقول یوم غدیر خم کذا و کذا، و فی غزوة تبوک کذا و کذا فلم یدع شیئا قال فیه رسول‏اللّه‏ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله علانیة للعامة إلا ذکرهم إیاه. قالوا: اللهم نعم...».

    ج ـ مجلسی، بحار الأنوار، ج 28، ص 272 - 273: «ثم أقبل علیهم علی علیه‏السلام فقال: یا معشر المسلمین والمهاجرین والانصار! أنشدکم اللّه‏ أسمعتم رسول‏اللّه‏ صلی‏الله‏علیه‏و‏آلهیقول یوم غدیر خم کذا وکذا وفی غزوة تبوک کذا وکذا، فلم یدع علی علیه‏السلام شیئا قاله فیه رسول‏اللّه‏ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله علانیة للعامة...».

    د ـ محمدطاهر بن محمد حسین شیرازی نجفی، الأربعین فی امامة الأئمة الطاهرین، ص 248: «روی الشیخ الطبرسی من علمائنا فی کتاب الاحتجاج، عن سلیم بن قیس الهلالی، عن سلمان الفارسی فی حکایة طویلة من ذکر احضار علی علیه‏السلام، ونذکر هاهنا موضع الحاجة منها، ثم قال علی علیه‏السلام: یا معاشر المهاجرین والأنصار أسمعتم رسول‏اللّه‏ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله یقول یوم غدیر خم کذا وکذا، وفی غزوة تبوک کذا و کذا؟ فلم یدع شیئا قاله فیه صلی اللّه‏ علیه وآله علانیة الا ذکره، فقالوا: نعم...».

    ه ـ میرزا حبیب‏اللّه‏ هاشمی‏خویی، منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، ص 25: «و فی غایة المرام من کتابت سلیم بن قیس الهلالی و هو کتاب مشهور معتمد نقل منه المصنفون... قال سلیم بن قیس... قال علی علیه‏السلام: یا معاشر المهاجرین والأنصار أسمعتم رسول‏اللّه‏ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله یقول یوم غدیر خم کذا وکذا، وفی غزوة تبوک کذا وکذا؟ فلم یدع شیئا قاله فیه صلی اللّه‏ علیه وآله علانیة...».

    و ـ سیدجعفر مرتضی عاملی، مأساة الزهراء علیهاالسلام شبهات و ردود، ص 153: «قال شیخ الإسلام العلامة المجلسی: روی بأسانید معتبرة عن سلیم بن قیس الهلالی، وغیره، عن سلمان والعباس قالا: ـ والنص لکتاب سلیم: قال سلیم بن قیس: ".... ثم أقبل علیهم علی علیه‏السلام فقال: یا معشر المسلمین والمهاجرین والأنصار، أنشدکم اللّه‏ أسمعتم رسول‏اللّه‏ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله یقول یوم غدیر خم کذا وکذا؟! وفی غزوة تبوک کذا و کذا؟ فلم یدع علیه‏السلامشیئا قال فیه رسول اللّه‏ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله علانیة للعامة إلا ذکرهم إیاه. قالوا: اللهم نعم...».

    7. کلینی، الکافی، ج 8، ص 18.

    8. دلیل نام‏گذاری خطبه را می‏توان از متن خطبه که در آن واژه «وسیله» به کار رفته، به دست آورد. در قسمتی از خطبه می‏خوانیم: «أیها الناس إن اللّه‏ تعالی وعد نبیه محمدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله الوسیلة و وعده الحق و لن یخلف اللّه‏ وعده، ألا و إن الوسیلة علی درج الجنة وذروة ذوائب الزلفة ونهایة غایة الامنیة...».

    9. «و اختصن بوصیته و اصطفانی بخلافته فی امته» کلینی، همان، ص 26.

    10. «فقال صلی‏الله‏علیه‏و‏آله وقد حشده حشدالقوم ای اجتمعوا المهاجرون والانصار وانغصت (ای تغیقت بهم المحافل) بهم المحافل:... وقوله صلی‏الله‏علیه‏و‏آله حین تکلمت طائفة فقالت: "نحن موالی رسول‏اللّه‏ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فخرج رسول‏اللّه‏ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله إلی حجة الوادع ثم صار إلی غدیر خم فأمر فأصلح له شبه المنبر ثم علاه وأخذ بعضدی حتی رئی بیاض إبطیه رافعا صوته قائلا فی محفله" من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وآل من والاه و عاد من عاداه "فکانت علی ولایتی ولایة اللّه‏ وعلی عداوتی عداوة اللّه‏. وأنزل اللّه‏ عز وجل فی ذلک الیوم "الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً" فکانت ولایتی کمال الدین و رضا الرب جل ذکره» کلینی، همان، ص 26 ـ 27.

    11. این گفت‏وگو به‏طور مبسوط در خصال صدوق «ص 548 به بعد» احتجاج طبرسی ج1، ص157به بعد ذکر شده است.

    12. شیخ صدوق، الخصال، ص549: «فقال أبوبکر: حدیث سمعته من رسول‏اللّه‏ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله"إن اللّه‏ لا یجمع امتی علی ضلال" ولما رأیت اجتماعهم اتبعت حدیث النبی صلی‏الله‏علیه‏و‏آله وأحلت أن یکون اجتماعهم علی خلاف الهدی وأعطیتهم قود الاجابة ولو علمت أن أحدا یتخلف لامتنعت، قال: فقال علی علیه‏السلام: أما ما ذکرت من حدیث النبی صلی‏الله‏علیه‏و‏آله"إن اللّه‏ لا یجمع امتی علی ضلال" أفکنت من الامة أو لم أکن؟ قال: بلی...».

    13. شیخ صدوق می‏نویسد: «احتجاج أمیرالمؤنین علیه‏السلام علی أبی‏بکر بثلاث وأربعین خصلة» همان، ص 548.

    14. «قال: أنشدک باللّه‏ أنا المولی لک ولکل مسلم بحدیث النبی صلی‏الله‏علیه‏و‏آله یوم الغدیر أم أنت؟ قال: بل أنت» شیخ صدوق، همان، ص550 و طبرسی، همان، ص 160.

    15. طبرسی، احتجاج، ج 1، ص 375.

    16. «عن ابی الطفیل عامر بن واثلة قال: کنت علی الباب یوم الشوری فارتفعت الاصوات بینهم، فسمعت علیا" علیه‏السلام یقول: بایع الناس أبابکر وأنا واللّه‏ أولی بالأمر واحق به، فسمعت واطعت مخافة ان یرجع الناس کفارا "، یضرب بعضهم رقاب بعض بالسیف، ثم بایع أبوبکر لعمر وأنا واللّه‏ اولی بالأمر منه، فسمعت واطعت مخافة ان یرجع الناس کفارا "، ثم أنتم تریدون أن تبایعوا عثمان إذا لا أسمع ولا اطیع، ان عمر جعلنی فی خمس نفر أنا سادسهم، لأیم اللّه‏ لا یعرف لی فضل فی الصلاح ولا یعرفونه لی کما نحن فیه شرع سواء، وایم اللّه‏ لو أشاء ان اتکلم ثم لا یستطیع عربهم ولا عجمهم ولا المعاهد منهم ولا المشرک ان یرد خصلة منها ثم قال: انشدکم اللّه‏ أیها الخمسة» خوارزمی، المناقب، ص313.

    17. «فلما رأی أمیرالمؤنین علیه‏السلام ما هم القوم به من البیعة لعثمان قام فیهم لیتخذ علیهم الحجة قال علیه‏السلام لهم: اسمعوا منّی کلامی فان یک ما اقول حقا فاقبلوا وإن یک باطلا فانکروا. ثم قال: انشدکم باللّه‏» طبرسی، همان، ص193.

    18. «قال: فأنشدکم باللّه‏ هل فیکم أحد قال له رسول اللّه‏ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله: «من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، وعاد من عاداه» غیری؟ قالوا: اللهم لا» (شیخ طوسی، الامالی، ص332).

    19. «قال: نشدتکم باللّه‏ هل فیکم احد نصبه رسول‏اللّه‏ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله یوم غدیر خم بأمر اللّه‏ تعالی فقال: "من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه غیری" قالوا: لا» طبرسی، همان، ص 196.

    20. لکن، مرحوم علامه امینی در کتاب الغدیر قسمت انشاد به غدیر را از المناقب خوارزمی نقل می‏کند: «قال: فأنشدکم باللّه‏ هل فیکم أحد قال له رسول اللّه‏ صلی اللّه‏ علیه وسلم: "من کنت مولاه فعلی مولاه، أللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، وانصر من نصره"، لیبلغ الشاهد الغایب غیری؟ قالوا: أللهم لا. الحدیث» امینی، الغدیر، ج 1، ص160.

    21. طبرسی، همان، ج 1، ص 196.

    22. «رأیت علیا علیه‏السلام فی مسجد رسول اللّه‏ صلی اللّه‏ علیه وآله فی خلافة عثمان و جماعة یتحدثون و یتذاکرون... فذکروا قریشا وفضلها وسوابقها وهجرتها وما قال رسول اللّه‏ صلی اللّه‏ علیه وآله فیهم من الفضل... وذکروا الأنصار وفضلها وسوابقها ونصرتها وما أثنی اللّه‏ علیهم فی کتابه وما قال رسول اللّه‏ صلی اللّه‏ علیه وآله فیهم من الفضل...» سلیم بن قیس هلالی، همان، ص 193.

    23. «قال: أفتقرون أن رسول‏اللّه‏ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله دعانی یوم غدیر خم فنادی لی بالولایة، ثم قال: لیبلغ الشاهد منکم الغائب. قالوا: اللهم نعم» سلیم بن قیس هلالی، همان، ص 195.

    24. «قال: فأنشدکم، أتعلمون حیث نزلت «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ»نساء (4 آیه 59)، وحیث نزلت «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ »(مائده (5) آیه 55)، و حیث نزلت «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَکُوا وَ لَمّا یَعْلَمِ اللّهُ الَّذِینَ جاهَدُوا مِنْکُمْ وَ لَمْ یَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللّهِ وَ لا رَسُولِهِ وَ لاَ الْمُؤمِنِینَ وَلِیجَةً وَ اللّهُ خَبِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ»(توبه (9) آیه 16) قال الناس: یا رسول‏اللّه‏، خاصة فی بعض المؤنین أم عامة لجمیعهم؟ فأمر اللّه‏ عز وجل أن یعلمهم ولاة أمرهم وأن یفسر لهم من الولایة ما فسر لهم من صلاتهم و زکاتهم وصومهم وحجهم. فنصبنی للناس بغدیر خم، ثم خطب وقال: «أیها الناس، إن اللّه‏ أرسلنی برسالة ضاق بها صدری وظننت أن الناس تکذبنی فأوعدنی لأبلغها أو لیعذبنی»... ثم خطب فقال: «أیها الناس، أتعلمون أن اللّه‏ عزوجل مولای وأنا مولی المؤنین وأنا أولی بهم من أنفسهم»؟ قالوا: بلی، یا رسول‏اللّه‏. قال: (قم، یا علی). فقمت، فقال: «من کنت مولاه فعلی هذا مولاه، اللهم وال من والاه وعاد من عاداه»... فقالوا کلهم: اللهم نعم، قد سمعنا ذلک وشهدنا کما قلت» (سلیم بن قیس، همان، ص198 ـ 199 و طبرسی، همان، ص 213ـ 214).

    25. «أبی اللّه‏ أن یجمع لنا أهل البیت النبوة والخلافة فصدقه بذلک عمر، وأبو عبیدة، سالم و معاذ» طبرسی، همان، ص 218.

    26. طبرسی، همان، و مجلسی، همان، ج 31، ص 416 ـ 417.

    27. مسعودی، مروج الذهب، ج1، ص722.

    28. «فقال: نشدتک اللّه‏ هل سمعت رسول‏اللّه‏ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله یقول: من کنت مولاه فعلی مولاه، أللهم وال من والاه، وعاد من عاداه؟ قال: نعم. قال: فلم تقاتلنی؟ قال: لم أذکر. قال: فانصرف طلحة» امینی، الغدیر، ج1، ص 186 و خوارزمی، همان، ص 182.

    29. امینی، همان، ص 165.

    30. ابن‏اثیر، أسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج 3، ص 35 و خوارزمی، همان، ص156 ـ 157.

    31. ابن‏کثیر، البدایه و النهایه، ج 5، ص 210.

    32. احمد بن حنبل، مسند، ج 4، ص 370.

    33. «نشد علی الناس فی المسجد فقال: " أنشد اللّه‏ رجلا سمع النبی صلی‏الله‏علیه‏و‏آله یقول: " من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه وعاد من عاداه "فقام اثنا عشر بدریا، ستة من الجانب الایمن، وستة من الجانب الایسر، فشهدوا بذلک» شیخ مفید، الارشاد، ج1، ص 352.

    34. «... ادعیتَ أنک خلیفة رسول‏اللّه‏ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فی أمته و وصیه فیهم، و أن اللّه‏ فرض علی المؤمنین طاعتک و أمر بولایتک فی‏کتابه و سنة نبیه، و أن اللّه‏ أمر محمدا أن یقوم بذلک فی أمته، و أنه أنزل علیه: «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ» فجمع أمته بغدیر خم فبلغ ما أمر به فیک عن اللّه‏، و أمر أن یبلغ الشاهد الغائب، و أخبرهم أنک أولی بهم من أنفسهم» سلیم بن قیس هلالی، همان، ص 295.

    35. طبرسی، همان، ص 266.

    36. «... یا معشر المهاجرین والانصار، وجماعة من سمع کلامی... أما سمعتم قول رسول‏اللّه‏ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله یوم الغدیر فی ولایتی وموالاتی!؟ فاتقوا اللّه‏ أیها المسلمون و تحاثوا علی جهاد المعاویه القاسط الناکث و اصحابه القاسطین» شیخ مفید، همان، ص 261؛ طبرسی، همان، ص 252.

    37. «قال: أنشدکم اللّه‏ فی قول اللّه‏: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ»نساء (4 آیه 59)، وقوله: «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ»(مائده (5) آیه 55)، ثم قال: «وَ لَمْ یَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللّهِ وَ لا رَسُولِهِ وَ لاَ الْمُؤمِنِینَ وَلِیجَةً»(توبه (9) آیه 16) فقال الناس: یا رسول‏اللّه‏، أخاص لبعض المؤنین أم عام لجمیعهم؟ فأمر اللّه‏ عزوجل رسوله أن یعلمهم فیمن نزلت الآیات وأن یفسر لهم من الولایة ما فسر لهم من صلاتهم وصیامهم و زکاتهم و حجهم فنصبنی بغدیر خم و قال: «إن اللّه‏ أرسلنی برسالة ضاق بها صدری وظننت أن الناس مکذبونی فأوعدنی لأبلغنها أو یعذبنی قم یا علی» ثم نادی بالصلاة جامعة، فصلی بهم الظهر، ثم قال: «أیها الناس ان اللّه‏ عزوجل مولای وأنا مولی المؤنین وأنا أولی بهم من أنفسهم، ألا من کنت مولاه فعلی هذا مولاه، اللهم وال من والاه وعاد من عاداه وانصر من نصره واخذل من خذله» (سلیم بن قیس هلالی، همان، ص 295 ـ 296).

    38. «... اتفق فی بعض سنی أمیرالمؤنین علیه‏السلام الجمعة والغدیر، فصعد المنبر علی خمس ساعات من نهار ذلک الیوم. فحمد اللّه‏ وأثنی علیه... ثم إن اللّه‏ تعالی جمع لکم معشر المؤنین فی هذا الیوم عیدین عظیمین کبیرین لا یقوم أحدهما إلا بصاحبه لیکمل عندکم جمیل صنیعته ویقفکم علی طریق رشده ویقفو بکم آثار المستضیئین بنور هدایته» (شیخ طوسی، مصباح المتهجد، ص752 و 754؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج10، ص 445 و ج 7، ص 326 ـ 327).

    39. ابن‏طاووس، کشف المحجه، ص 178؛ مجلسی، همان، ج 30، ص 14 و محمودی، نهج السعاده فی مستدرک نهج البلاغه، ج 5، ص 214.

     

    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    فیاضی، محمدانور.(1386) امام علی علیه ‏السلام و احتجاج به حدیث غدیر / محمدانور فیاضی. دو فصلنامه تاریخ اسلام درآینه پژوهش، 4(3)، 127-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    محمدانور فیاضی."امام علی علیه ‏السلام و احتجاج به حدیث غدیر / محمدانور فیاضی". دو فصلنامه تاریخ اسلام درآینه پژوهش، 4، 3، 1386، 127-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    فیاضی، محمدانور.(1386) 'امام علی علیه ‏السلام و احتجاج به حدیث غدیر / محمدانور فیاضی'، دو فصلنامه تاریخ اسلام درآینه پژوهش، 4(3), pp. 127-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    فیاضی، محمدانور. امام علی علیه ‏السلام و احتجاج به حدیث غدیر / محمدانور فیاضی. تاریخ اسلام درآینه پژوهش، 4, 1386؛ 4(3): 127-