امام علی علیه السلام و احتجاج به حدیث غدیر / محمدانور فیاضی
Article data in English (انگلیسی)
امام علی علیهالسلام و احتجاج به حدیث غدیر
محمدانور فیاضی
دانشجوی کارشناسی ارشد تاریخ تشیع
چکیده
غدیر واقعیتی انکارناپذیر در تاریخ اسلام است و هیچگاه فراموش نخواهد شد. از همین رو امام علی علیهالسلام از آغازین روزهای خلافت ابوبکر در کنار شمردن امتیازاتی که ایشان را مستحق خلافت میکرد، با مسئله غدیر استدلال و استشهاد نمود. اقدام امام علیهالسلام در بیان واقعه مهم غدیر و بازخوانی این جریان، در واقع به چالش گرفتن حاکمیت غاصبان خلافت بود. این کار را امام، هم در مواجهه با ابوبکر و هم پس از آن در عصر دیگر خلفا انجام داد و حتی پس از به دست گرفتن خلافت نیز بر وقوع غدیر و انتخاب خود توسط پیامبر صلیاللهعلیهوآله برای احراز مقام خلافت اسلامی احتجاج و استدلال میکرد. احتجاج امام با حدیث غدیر در این مقاله مورد بحث قرار میگیرد.
واژگان کلیدی: غدیر، خلافت، امام علی علیهالسلام، حدیث غدیر و احتجاج به غدیر.
مقدمه
جریان غدیر که با استناد به آن میتوان به حقانیت و شایستگی علی علیهالسلام برای جانشینی پیامبر صلیاللهعلیهوآله استدلال کرد، یکی از افتخارات و امتیازات فراوان علی علیهالسلاماست. حضرت برای احراز مقام زمامداری دنیای اسلام پس از پیامبر صلیاللهعلیهوآله از فضایل و ویژگیهای فراوانی برخوردار بود. خصوصیات شخصی و شخصیتی آن حضرت، هم از بُعد قرابت با رسولخدا صلیاللهعلیهوآله و هم به لحاظ توجه ویژهای که پیامبر صلیاللهعلیهوآله بعد از بعثت تا رحلت به ایشان مبذول داشتند و جانفشانیها و فداکاریهای علی علیهالسلام در راه اسلام، او را به شخصیت دوم در اسلام تبدیل کرده بود. لکن با وجود تمام این ویژگیها و تأکیدات رسول مکرم اسلام و تعیین علی علیهالسلام به عنوان جانشین، دستور رسولخدا صلیاللهعلیهوآلهاطاعت نشد و مردم دست بیعت به ابوبکر سپردند.
آن حضرت بهرغم از دست رفتن خلافت، هرگونه تلاش و برخورد نظامی را به ضرر نظام نوپای اسلامی که با زحمات رسولخدا صلیاللهعلیهوآله و فداکاریهای خود علی علیهالسلامو دیگر مسلمانان مشتاق برپا شده بود، میدانست. از این رو تنها به استدلال و احتجاج به سخنان پیامبر صلیاللهعلیهوآله و بیان فضایل و افتخارات خود که سند حقانیتش برای خلافت بود، بسنده کرد.
بدین ترتیب، این پرسش مطرح است که با توجه به نزدیک بودن غدیر و سقیفه و تأکید رسول خدا صلیاللهعلیهوآله بر امر جانشینی پس از خود، چگونه غدیر مورد غفلت قرار گرفت و کسی به آن استدلال نکرد؟ اگر دیگران در فضای فراهم آمده و زمینهسازی جریان حاکم، به خواهشهای آنان تن دادند و دست ابوبکر را به عنوان خلیفه فشردند، آیا علی علیهالسلام با حدیث غدیر که به انتخاب حضرت صراحت دارد با آنان روبهرو شد یا خیر؟ و اگر به غدیر تمسک نمود، در کدام مقطع بود؟
الف) احتجاج به جریان غدیر پس از رحلت نبی صلیاللهعلیهوآله تا خلافت وصی علیهالسلام
1. پس از سقیفه
غدیر از جریانهای مسلم در تاریخ اسلام، و حدیث غدیر از جمله مهمترین ادله اثبات ولایت و خلافت امیرالمؤمنین علی علیهالسلاماست. اگرچه پس از رحلت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهبه دستور ایشان و به محتوای حدیث غدیر عمل نشد و جریان حاکمیت اسلامی پس از رحلت رسول گرامی اسلام مسیری غیر از خواست پیامبر صلیاللهعلیهوآله که خواست خدا بود، پیمود، اما این حدیث از همان آغاز، خار چشم حاکمیتی بود که خود را جانشین پیامبر صلیاللهعلیهوآله میخواندند. امام علی علیهالسلام، سایر معصومان و شیعیان در هر فرصتی با پیش کشیدن جریان غدیر و یادآوری حدیثی که پیامبر صلیاللهعلیهوآله در حضور هزاران انسان مسلمان آن را بیان داشته بود، سعی داشتند به حقوق الهی اسلامی خود در قبال جامعه و تضییع حقشان تأکید نمایند.
استدلال به حدیث غدیر اولین بار در مسجد رسولخدا صلیاللهعلیهوآله توسط شخص امام علی علیهالسلام انجام شد. امام علیهالسلام تازه از کفن و دفن بدن مطهر خاتمالنبیین صلیاللهعلیهوآله فراغت یافته بود که یاران خلیفه او را برای بیعت با خلیفه، با زور به مسجد کشاندند و با تهدید از ایشان خواهان بیعت با ابوبکر شدند.
حضور امام علیهالسلام در مسجدالنبی و ایراد خطبه و گفتوگوهای ایشان با سران حاکمیت جدیدالتأسیس خلافت اسلامی بهطور مبسوط در منابع تاریخی ثبت شده است. این سطور اندک نه توان بازگویی و بازنویسی آن را دارد و نه درصدد بیان تمام جریان واقع شده میباشد، لکن به طور اختصار میتوان اشاره کرد که امام بر حقانیت و شایستگی خود برای احراز خلافت امت و جانشینی رسول اعظم صلیاللهعلیهوآلهتأکید میکرد:
من به خلافت شایستهترم و برای شما سزاوار است که با من بیعت کنید. شما برای در اختیار گرفتن خلافت، علیه انصار بر قرابت رسولخدا استدلال کردید و بر آنها غالب آمدید و از اختیار ما نیز غاصبانه درآوردید... چه کسی از من به رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهدر حیات آن بزرگوار و بعد از رحلت ایشان سزاوارتر است؟ من شایستهترین فرد به پیامبر صلیاللهعلیهوآله هستم، وصی، یار و امانتدار اسرار و علم اویم و من صدیق اکبر و فاروق اعظم و اولین مؤن و تصدیق کننده ایشانم.1
امام علی علیهالسلام با سخنان مستدل و در عین حال کوبندهاش، سران حاکمیتی را که به عنوان جانشین رسولخدا صلیاللهعلیهوآله جامه خلافت را بر تن کرده و از دست علی علیهالسلامدرآورده بودند، به چالش میکشید. از همین رو آنان گاهی با نرمش و اعتراف به فضایل و شایستگیهای حضرت، و گاهی با تندی با ایشان برخورد کرده، اظهار میداشتند که اکنون بیعت با ابوبکر واقع شده و شکستنی نیست و تو نیز باید بیعت کنی! و حتی امام را در صورت عدم بیعت به قتل تهدید میکردند.
عمر بن خطاب به امیرالمؤمنین علی علیهالسلام گفت:
این سخنان باطل را رها کرده، بیعت کن. امام فرمود: اگر بیعت نکنم چه؟ گفتند: در آن وقت تو را میکشیم.2
امام علیهالسلام با یادآوری اخوت خود با پیامبر صلیاللهعلیهوآله به آنان فرمود: «در آن صورت، بنده خدا و برادر رسولخدا را کشتهاید؟!» ابوبکر برادری علی علیهالسلام و پیامبر صلیاللهعلیهوآله را که تمام مسلمانان میدانستند و بارها از سوی رسولخدا بر آن تأکید شده بود انکار کرده، بر تهدید به قتل پای فشرد.3
ابنقتیبه انکار اخوت را از جانب عمر میداند که با سکوت ابوبکر همراه شد.4
بشیر بن سعد یکی از پیشگامان بیعت با ابوبکر و زمینهساز خلافت او و جمعی دیگر با این سخنان که اگر قبل از بیعت با ابوبکر سخنانت به گوش انصار میرسید همه با تو(خطاب به علی علیهالسلام) بیعت میکردند، سعی در توجیه و آرام کردن امام داشتند و میخواستند بگویند که حالا بیعت انجام یافته و تو نیز باید بیعت کنی. این در حالی بود که جایگاه و موقعیت امام علیهالسلام را نزد رسولخدا صلیاللهعلیهوآله همه مسلمانان، بهویژه در مدینه واقف بودند و از جریان غدیر نیز زمان طولانی سپری نشده بود. امام علیهالسلام در جواب میفرماید:
آیا باید بدن مطهر رسولخدا صلیاللهعلیهوآله را رها کرده درباره جانشینی او به نزاع میپرداختم؟! گمان نمیکردم کسی جهت دستیابی به خلافت با اهلبیت پیامبر صلیاللهعلیهوآله و آنچه برای ایشان بود درگیر شود.
آنگاه امام به جریان غدیر میپردازد و کسانی را که شاهد جریان غدیر بودند قسم میدهد تا برخاسته، به آن شهادت دهند.5
سلیم بن قیس پس از گزارش جریان حضور امام علی علیهالسلام در مسجدالنبی برای بیعت با ابوبکر، گفتوگوها و نزاعهای لفظی میان امام علیهالسلام و سران و دست اندرکاران خلافت را بیان میکند، آنگاه به احتجاج و انشاد امام به جریان غدیر و ادله دیگری که بر خلافت و جانشینی امام علی علیهالسلام به جای پیامبر صلیاللهعلیهوآله دلالت دارد اشاره کرده، مینویسد: علی علیهالسلام همه آنچه را پیامبر صلیاللهعلیهوآلهبه صورت علنی درباره جانشینی و موقعیت و مقام عالی امام بیان داشته بودند، ذکر کرد و از سوی جماعت تأیید شد:
یا معشر المسلمین والمهاجرین والأنصار، أنشدکم اللّه، أسمعتم رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله یقول یوم غدیر خم کذا وکذا و فی غزوة تبوک کذا وکذا؟ فلم یدع علیهالسلام شیئا قاله فیه رسول اللّه صلیاللهعلیهوآلهعلانیة للعامة إلاّ ذکرهم إیاه. قالوا: اللهم نعم.6
2. هفت روز پس از رحلت پیامبر صلیاللهعلیهوآله (در خطبه وسیله)
جابر بن یزید از امام باقر علیهالسلام نقل میکند که حضرت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام هفت روز پس از رحلت رسول مکرم اسلام و وقتی که از جمعآوری قرآن فراغت یافت، خطبهای ایراد کرد.7
در این خطبه طولانی که به خطبه «وسیله» معروف است،8 امام علیهالسلام به مسئله غدیر اشاره میکند و با تشریح و تذکر واقعه غدیر بر حقانیت خود برای خلافت تأکید میورزد. محورهای طرح شده در خطبه «وسیله» چنین است:
حمد و ثنای الهی و بیانات جامع و رسای توحیدی (همراه با توجه دادن به اخلاق و تهذیب نفس)، بیان خصایل و ویژگیهای انسان، بیان ویژگیها و مقام برجسته پیامبراکرم صلیاللهعلیهوآله و اهلبیت علیهمالسلام و طرح مسئله ولایت، تبیین جایگاه خود نزد رسولخدا صلیاللهعلیهوآله و یادآوری مسئله جانشینی آن حضرت9 و بیان واقعه غدیر.
رسول مکرم اسلام در آن روزی که همه مهاجر و انصار بر گرد ایشان جمع شده و جا بر آنها تنگ بود، فرمود: [جایگاه علی نزد من همانند جایگاه هارون نزد عیسی است و...] و [باز هم] سخن رسولخدا صلیاللهعلیهوآله [در مورد جانشینی علی علیهالسلام ]آنگاه که شنیدند عدهای خود را جانشین پیامبر صلیاللهعلیهوآله میدانند. پیامبر صلیاللهعلیهوآله به سفر حج که آخرین سفر ایشان بودند، رفت و در بازگشت در منطقه غدیر خم دستور دادند تا شبه منبری برایش برپا کردند. ایشان بر منبر بالا رفت و بازوی مرا گرفته، بلند کردند به گونهای که سفیدی زیر بغلشان نمودار شد و با صدای بلند در میان جماعت فرمودند: «هر که را من مولای اویم، علی مولای اوست، خدایا کسی که علی را دوست دارد دوست بدار و کسی که علی را دشمن است دشمن بدار». قبول ولایتم عین ولایت الهی و دشمنی با من دشمنی با خدا به شمار آمد. در همان روز خداوند متعال این آیه را نازل فرمود: «امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دین شما پذیرفتم» پس با ولایت من دین خدا کمال یافت و رضایت الهی حاصل شد.10
3. گفتوگوی امیرالمؤمنین علی علیهالسلام با ابوبکر
با استقرار حاکمیت خلیفه اول و بیعت مردم با وی، اوضاع به شکلی آرام شد. ابوبکر و یارانش که پایههای حاکمیتشان را تثبیت شده و معترضان را در حالت سکوت و پذیرش وضع موجود مشاهده کردند، تا حدودی تلاش کردند با دلجویی از مخالفان، بهویژه شخص امام علی علیهالسلام، مانع هرگونه اقدام و خطر بالقوه از جانب آنان شوند. ابوبکر در راستای همین سیاست، خواهان گفتوگوی تنهایی با حضرت شد11 و سعی کرد با تمسک به حدیثی که به قول خودش از رسولخدا صلیاللهعلیهوآلهشنیده بود، علیه امام استدلال کرده، اقدام خویش مبنی بر بهدستگیری قدرت و غصب خلافت رسولخدا صلیاللهعلیهوآله را توجیه نماید. او گفت: از رسولخدا شنیده که امتش بر گمراهی جمع نخواهد شد و وقتی اجتماع مردم را بر گردش دیده است با تمسک به همان حدیث، خلافت را به دست گرفته است.
در مقابل، امام علیهالسلام با رد دیدگاه ابوبکر و اینکه آیا من و کسانی که در اجتماع حضور نداشتند و مخالف به شمار میآیند، جزء امت نیستند؟12 با طرح فضایل و جایگاه خود در جامعه، نزد رسولخدا صلیاللهعلیهوآله و اسلام و گرفتن اقرار از ابوبکر، حاکمیت خلفا و ریاست ابوبکر بر دنیای اسلام را مردود میشمرد.
جریان گفتوگو میان امام علی علیهالسلام و ابوبکر را امام صادق علیهالسلام به نقل از پدر بزرگوارش از امام سجاد علیهالسلام نقل میکند. طبق این نقل، ابوبکر درصدد دلجویی از علی علیهالسلام برآمده، به ایشان میگوید:
من برای خلافت، زمینهچینی نکرده و رغبتی به آن نداشتم؛ نه به خلافت حریصم و نه توان آن را دارم، چون نه ثروتی دارم و نه قبیلهای که با اتکا به آنها به فکر غلبه بر دیگران باشم. اما تو از من دلگیر و از خلافت، گلایهمندی و... امام علیهالسلامدر پاسخ میفرماید: اگر رغبتی به خلافت نداشتی و به آن حریص نبودی چرا زیر بار آن رفتی، در حالیکه به عدم تواناییهای خود معترفی؟!
آنگاه امیرالمؤمنین علیهالسلام از ابوبکر سؤل میکند: کسی که میخواهد زمام امور مسلمانان را به دست گیرد باید چه ویژگیهایی داشته باشد؟ ابوبکر بعد از برشماری برخی خصوصیات، ساکت میماند و امام علیهالسلام با بیان ویژگیهای خود،13 ابوبکر را سوگند میدهد که اگر این ویژگیها را قبول دارد، تصدیق کند که همه مورد تصدیق ابوبکر قرار میگیرد. یکی از این فرازها حدیث غدیر است:
تو را به خدا سوگند، آیا با استناد به حدیث رسولخدا صلیاللهعلیهوآله در روز غدیر، من مولای تو و هر مسلمانی هستم یا نه؟ ابوبکر گفت: البته که شما مولا هستید.14
4. شورای شش نفره
دومین خلیفه برای تعیین جانشین، امر خلافت را به شورایی واگذار کرد که همه از سران و بزرگان اصحاب در آن روز بهشمار میآمدند. این شورا متشکل از شش تن از اصحاب بود که به دستور عمر برای تعیین خلیفه بعد از عمر باید رایزنی میکردند. ترکیب شورا به گونهای بود که امکان انتخاب امام علی علیهالسلام برای خلافت منتفی بود. امام علی علیهالسلام با اینکه میدانست از طریق این شورا به حق مسلم خود دست نخواهد یافت، برای اتمام حجت در شورای انتخاب خلیفه شرکت کرد و بر حقانیت خود و بطلان ربایندگان خلافت اسلامی از کانون اصلیاش تأکید کرد.
حضرت علی علیهالسلام اقدام عمر مبنی بر ترکیب شورا و نامزد کردن شش تن و برابر قرار دادن آنان را با ایشان نقد کرده و فرمود:
مرا جزء آن شش نفر قرار داد و امتیازات مرا به شمار نیاورد و حتی برخی از آنان را بر من ترجیح داد. او قرابت و وراثتم را نسبت به رسولخدا صلیاللهعلیهوآلهنادیده انگاشت، با آنکه هیچ یک سابقه مرا در اسلام و گذشته درخشان جانفشانیها و... مرا ندارند... .15
امیرالمؤمنین علی علیهالسلام، در شورای شش نفره برگزیده عمر که برای انتخاب خلیفه گرد آمده بودند خطبهای و نطق بلندی ایراد کرده، با شمردن خصوصیات و امتیازات خود در اسلام و نزد رسولالله صلیاللهعلیهوآله بر ایشان حجت اقامه نمود و از اعضا علیه اقدام اشتباهشان اقرار گرفت. حضرت با بیان خصایل و ویژگیهای خویش، آنان را سوگند داد تا هر آنچه از خصوصیات مطرح شده از جانب امام علیهالسلام را میدانند و قبول دارند تأیید کنند و آنان نیز چنین کردند.
بیان امام علی علیهالسلام که در منابع، اصطلاحا به حدیث «انشاد» معروف است، در واقع تذکری بر دانستهها و یادکردی بر لغزشهای کسانی بود که به گونهای در تضییع حقوق مسلم امام علیهالسلام دست داشتند. آنان بیگانه از آنچه علی علیهالسلامبیان میداشت نبودند و سابقه و صحنههای درخشان ایشان را در اسلام و نزد رسولخدا صلیاللهعلیهوآله به خاطر داشتند. خوارزمی در المناقب سخنان علی علیهالسلام در شورا و سوگند دادن اعضای آن را ذکر میکند که در آن، حضرت از تضییع حق خود و به بیراهه کشاندن حاکمیت دنیای اسلام شکایت میکند و از ترس بازگشت مسلمانان به سوی کفر اقدامی برای بازپسگیری انجام نمیدهد.16
نکتهای که اینجا مدنظر ماست این است که دریابیم آیا حضرت علی علیهالسلام در سخنان خود به مسئله غدیر اشاره فرموده است یا خیر؟ از بررسی و مطالعه برخی متون به دست میآید که ایشان پس از آنکه دیدند اعضای شورا همانطور که پیشبینی میشد برای خلافت با عثمان بیعت کردند، همه افراد را مورد خطاب قرار داده از ایشان خواست تا به سخنانش گوش فرا دهند و آنچه را قبول دارند بپذیرند تا حجت بر آنان تمام باشد.17
امیرالمؤمنین ضمن بیان ویژگیهای منحصر به فرد خود، به مسئله غدیر نیز اشاره فرمود و بر صحت و درستی آن از حاضران در شورا اقرار گرفت.
فرمود: شما را به خداوند سوگند میدهم آیا در میان شما فردی به غیر از من وجود دارد که رسولخدا صلیاللهعلیهوآله در مورد او فرموده باشد: «هر کس من مولای اویم، علی مولای اوست، خدایا دوست بدار کسی که او را دوست دارد و دشمن بدار کسی که با او دشمن است»؟ همگی سوگند خوردند که نه.18
در حدیث دیگر چنین آمده است:
شما را به خدا سوگند میدهم آیا در میان شما غیر از من کسی هست که رسولخدا صلیاللهعلیهوآله در روز غدیر خم او را به امر خداوند به خلافت منصوب کرده و گفته باشد: «هر کس من مولای اویم علی علیهالسلام مولای اوست، خدایا دوستان علی را دوست بدار و دشمنانش را دشمن باش»؟ گفتند: خیر.19
خطبه حضرت یا حدیث انشاد در بسیاری از منابع گذشته بهطور مفصل یا مختصر ذکر شده است. به همین سبب گاهی برخی از قسمتهای حدیث در منبعی آمده که در دیگری نیامده است. به عنوان نمونه در المناقب که نگارنده به آن مراجعه کرده، به حدیث غدیر اشاره نشده است،20 در حالیکه شیخ طوسی در الامالی با همان سند مناقب، از این سخنان حضرت یاد کرده و حدیث غدیر هم در آن آمده است.21
5. دوران عثمان
از موارد دیگری که امام علی علیهالسلام به جریان غدیر اشاره و مسئله جانشینی خود را مطرح فرمود، اجتماعی است که در ایام خلافت عثمان و در مسجد مدینه تشکیل یافته بود. طبق گزارش سلیم، بسیاری از مهاجران و انصار در مسجد مدینه گرد آمده بودند و در آن اجتماع، حضرت علی علیهالسلام و فرزندان بزرگوارش حسنین نیز حضور داشتند. وی فهرست افراد سرشناسی را که در آن اجتماع حضور پیدا کرده بودند، آورده است.
در این محفل از امتیازات و افتخارات قبیلهای یاد میشد؛ هر دسته از مهاجران و انصار به فضایل و افتخارات قبیلهای خود اشاره میکردند. معیار و ملاک فضایل و افتخارات، سخنان رسولخدا صلیاللهعلیهوآله درباره هر قبیله و مردان آنها بود. همچنین به سابقه و فداکاری در اسلام و حضور در جنگهای آغازین اسلام افتخار میکردند. علی علیهالسلام و به پیروی از ایشان، شیعیان در این میان ساکت و تنها نظارهگر ماجرا بودند.22
سابقه درخشان امام علی علیهالسلام در اسلام و جایگاه ایشان در میان امت و نزد رسولخدا صلیاللهعلیهوآله و... موجب توجه عدهای به سوی ایشان شد و از او خواستند تا اظهار نظر نماید. آنان همه امام علی علیهالسلام را میشناختند و به سوابقش آشنایی داشتند، شاید در پی این بودند که حضرت قضاوتی به نفع این یا آن قبیله داشته باشد. علی علیهالسلام با توجه به همان معیار مورد قبول جمع که خود نیز بینهایت به آن وفادار بود، لب به سخن گشود و با ذکر افتخارات ویژه که از قِبل اسلام و از جانب رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهنصیبش شده بود، به برتری و مقدم بودن خود برای حکومت و خلافت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهاستناد کرد؛ سخنانی شبیه آنچه بارها عنوان کرده بود، بیان داشت و از آنان بر راست بودن جریان غدیر و مسئله ولایت بر جهان اسلام اقرار گرفته، سوگندشان داد تا هر آنچه در غدیر دیده و از کلمات رسول مکرم اسلام به خاطر دارند با شنیدن کلامش تصدیق نمایند:
آیا اقرار میکنید که رسول خدا صلیاللهعلیهوآله در غدیر خم مرا طلبید و ولایتم را اعلام نمود و آنگاه فرمود: که حاضران به غایبان این خبر را اعلام کنند؟ گفتند: آری قسم به خدا [اقرار میکنیم].23
حضرت پس از یادآوری سابقه و گذشته پر از جلال و شکوه خود در اسلام و تمسک به آیات الهی و... به روز غدیر و مسئله مهم ولایت مسلمانان اشاره میکند:
ای جماعت شما را سوگند میدهم، آیا میدانید وقتی این آیات نازل گردید: «ای اهل ایمان، خداوند متعال، رسولخدا و اولوالامر را اطاعت کنید» و «تنها خدا و رسولش ولی شماست و آنهایی که ایمان آوردند و همانها که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میپردازند» و «آیا گمان کردید که به حال خود رها میشوید، در حالیکه خداوند هنوز کسانی از شما را که جهاد کردند و غیر از خدا و رسولش و مؤمنین را محرم اسرار خویش نمیدانند»، مردم از رسولخدا صلیاللهعلیهوآلهپرسیدند: یا رسولاللّه این آیات شامل همه مؤمنان است یا اختصاص به بعضی دارد؟ خداوند به رسولش دستور داد که ولیامر مردم را به آنان بشناساند و همان گونه که نماز، زکات و حجشان را توضیح داد و احکامشان را بیان کرد، ولایت مسلمانان را نیز بیان کند. در پی این دستور الهی بود که رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهدر غدیر خم مرا به ولایت و زمامداری مسلمانان منصوب کرد و در خطبهای فرمود: «ای مردم، خداوند مأموریتی بر عهده من نهاده است که به سبب آن سینهام تنگ شده و از نپذیرفتن آن توسط مردم نگرانم و احتمال میدهم عدهای زیر بار آن نروند، اما خداوند از عدم ابلاغ آن مرا وعده عذاب داده است...» سپس خطبهای خواند و فرمود: «ای مردم آیا میدانید که خدای متعال مولای من و من مولای مؤمنان هستم که بیشتر از خود مؤمنان به آنها صاحب اختیارم؟» مردم گفتند: آری یا رسولاللّه. آنگاه اظهار داشت: «یا علی برخیز!» من برخاستم و ایشان فرمود: «هر کس من مولای اویم این علی مولای اوست. خداوندا دوست بدار هر کسی علی را دوست دارد و دشمن باش هر که با علی دشمنی ورزد...» همه [جمعیت حاظر در مسجد با شنیدن کلام امام علی علیهالسلامحضرت را تصدیق کرده] گفتند: آری ما این سخنان را شنیده و به صداقت آن شهادت میدهیم.24
احتجاج با طلحه
در همین اجتماع طلحة بن عبداللّه با اعتراف به افتخارات و فضایل امام علی علیهالسلام و اقرار به جریان غدیر، حدیثی را که ابوبکر و عمر مدعی بودند از پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآلهشنیده، مطرح کرد و گفت: با آنچه ابوبکر مدعی است و یارانش او را تصدیق میکنند که از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله شنیده است: خداوند خلافت و نبوت را در اهلبیت جمع نمیکند،25 چه کنیم؟ حرفهایتان درست است، لکن در مقابل، عدهای [چهار نفر: عمر، ابوعبیده، سالم و معاذ] به گونه دیگری بر مسئله خلافت شهادت میدهند. امام علیهالسلامبا باطل خواندن شهادت آنان، گفتارشان را تکذیب و با استناد به غدیر میفرماید:
وما قلت یا طلحة: قول نبی اللّه یوم غدیر خم: " من کنت أولی به من نفسه فعلی أولی به من نفسه ". فکیف أکون أولی بهم من أنفسهم وهم أمراء علی و حکام؟[26]
ب) احتجاج به جریان غدیر در زمان خلافت علی علیهالسلام
1. جنگ جمل
پس از قتل عثمان و هجوم مردم برای بیعت با امام علی علیهالسلام، آنانی که در آرزوی دستیابی بر کرسی خلافت اسلامی بودند و مرگ عثمان را قدمی برای رسیدن به آن میپنداشتند، امیدشان به یأس تبدیل شد. طلحه و زبیر که از سران شورش علیه عثمان به شمار میآمدند با اقبال مردم به علی علیهالسلام جزء اولین بیعت کنندگان به امام بودند، تا شاید حضرت، امتیازات مالی آنان را چون گذشته حفظ کند، لکن امام علیهالسلامبه تبعیت از سیره رسول خدا صلیاللهعلیهوآله این دسته اشراف جامعه اسلامی را با سایر مسلمانان برابر و همتراز به شمار آورده با رد امتیازات غیر عادلانهشان در جامعه، آنان را از خواستهای غیر مشروعشان محروم کرد، همچنانکه چشمداشت و انتظارات بیهودهشان را برای اشتراک در حاکمیت و ولایت مناطقی چون کوفه و بصره بیپاسخ گذاشت.
روش عادلانه و انسانی امام برای اشرافیت نوظهور جامعه غیر قابل تحمل بود، از همین رو آنان مدینه مرکز خلافت اسلامی را به بهانه عمره به قصد مکه ترک کرده، در کنار عایشه که از انتخاب امام علی علیهالسلام به شدت ناراحت بود قرار گرفتند و برای مقابله با خلافت اسلامی به جمعآوری نیروی نظامی دست زدند. در آن زمان تشکیل نیروی نظامی از متن دنیای اسلام، در برابر خلافت امری بدیع و تازه بود که اصحاب رسول خدا صلیاللهعلیهوآله و چهرههای به ظاهر موجه آن روز به این کار اقدام نموده، معضلی برای حاکمیت شدند.
امام علیهالسلام قبل از هر اقدام دیگر به اندرز و نصیحت مخالفان و دعوت آنان به جماعت اسلامی پرداخت و سعی نمود با آگاه کردن آنها و مردم، مانع رفتارهای تخریبیشان در جامعه شود. حضرت از بیعت آنان با خود و شکستن عهد، سخن گفت و بیعتشکنندگان را مردمانی لجوج و سرسخت خواند. ایشان با سران جمل، مانند زبیر و طلحه گفتوگو و با پیش کشیدن امر ولایت خود بر جامعه از زبان رسول خدا صلیاللهعلیهوآله، حجت را بر آنان تمام کرد:
علی ـ رضیاللّه عنه ـ طلحه را ندا داد که ای ابومحمد برای چه آمدهای؟ گفت: «برای خونخواهی عثمان». گفت: خدا از ما دو نفر کسی را که در خون عثمان دخالت داشته بکشد، مگر نشنیدی که پیمبر خدا ـ صلی اللّه علیه و سلم ـ گفت: «خدایا با هر کس که با او دوستی میکند دوستی کن و با هر که با او دشمنی میکند دشمنی کن» تو اول کسی هستی که با من بیعت کردی و سپس شکستی در صورتی که خدای عز و جل فرمود: «هر که پیمان بشکند بر ضرر خویش میشکند. گفت: «استغفر الله» و بازگشت.27
علامه امینی با تفاوتی اندک جریان برخورد امام را با طلحه از منابع دیگر این گونه نقل میکند:
علی علیهالسلام از طلحه پرسید تو را به خدا قسم میدهم، آیا شنیدی که رسولخدا صلیاللهعلیهوآلهگفت: «هر کس من مولای اویم علی مولای اوست، خدایا هر کس علی را دوست دارد دوستش دار، و دشمن بدار کسانی که علی را دشمنی میکنند»؟ گفت: آری. امام فرمود: پس چرا با من میجنگی؟ طلحه که پاسخی نداشت با گفتن فراموش کردم به سوی لشکرش بازگشت.28
2. رحبه کوفه
علی علیهالسلام در زمان حضور خود در شهر کوفه، جریان غدیر را در میدان شهر کوفه مطرح و انشاد کرد. این در حالی بود که نزدیک به سه دهه از وقوع غدیر گذشته بود. طولانی شدن زمان وقوع حادثه مهم غدیر از یک طرف، و قرار داشتن حکومت اسلامی در دست جریان مخالفِ محتوای غدیر وتلاش آنها برای مخدوش کردن غدیر و در نهایت به فراموشی سپردن آن، از سوی دیگر، موجب شده بود نسل تازه و دور از مرکز دنیای اسلام تصور روشنی از غدیر نداشته باشند.
امام علیهالسلام با درک اوضاع و با هدف رونمایی از این جریان مهم در تاریخ اسلام که اساس حاکمیت مورد قبول خدا و رسولش بود و در نهایت، آشنا کردن چهرههای تازه و نسلهای جدید با این دستور الهی، در میدان شهر کسانی را که شاهد واقعه غدیر بودند به شهادت فرا خواند تا غدیر به عنوان اساس و بنمایه نظام مورد قبول مکتب اسلام تازگی و طراوتش را از دست ندهد و مرکزیت تازه دنیای اسلام و خلافت اسلامی با آن و زوایای پنهانشان آشنا شود. علامه امینی هدف علی علیهالسلام را از طرح مسئله غدیر در کوفه در سال 35ق رد اتهامهایی میداند که از سوی مخالفان و سران حاکمیت پیش از علی علیهالسلام بر ایشان وارد شده بود:
إن أمیر المؤنین علیهالسلام لما بلغه اتهام الناس له فیما کان یرویه من تقدیم رسول اللّه صلی اللّه علیه وآله إیّاه علی غیره، و نوزع فی خلافته حضر فی مجتمع الناس بالرحبة فی الکوفة و استنشدهم بحدیث الغدیر، ردا علی من نازعه فیها.29
خوشبختانه بسیاری از منابع شیعه و سنی، مناشده و گفتار امام و نیز شهادت آنانی که غدیر را مشاهده و سخنان رسول خدا را شنیده بودند، ثبت کرده است.30 ابنکثیر در البدایه و النهایه به نقل از مسند احمد و سایر منابع، مناشده و سوگند دادن امام را نقل میکند:31
... قال: سمعت علیا بالرحبة و هو ینشد الناس من شهد رسول اللّه صلّی اللّه علیه و سلّم یوم غدیر خم. [و طبق یکی از نقلهای مسند:] جمع علی رضی اللّه تعالی عنه الناس فی الرحبة ثم قال لهم أنشد اللّه کل أمرئ مسلم سمع رسولاللّه لی اللّه علیه وسلم یقول یوم غدیر خم ما سمع لما قام... فقام ناس کثیر فشهدوا حین أخذ بیده فقال: للناس أتعلمون انی أولی بالمؤنین من أنفسهم قالوا: نعم، یا رسول اللّه. قال: من کنت مولاه فهذا مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه.[32]
3. مسجد کوفه
امام علی علیهالسلام از هر فرصتی استفاده میکرد تا اهمیت این واقعه تاریخی و مهم در اسلام را برای مردم بازگو کند. مسجد کوفه محل دیگری بود که حضرت در آنجا نیز غدیر و حقانیت خود را مطرح کرد و از صحابه رسولخدا صلیاللهعلیهوآله شهادت گرفت:
امام علی علیهالسلام مردم را در مسجد سوگند داد و اظهار داشت: کسانی که از پیامبر صلیاللهعلیهوآلهشنیدهاند که فرمود: «هر کس که من مولای او هستم علی نیز مولای اوست، خدایا دوست بدار هر کس او را دوست دارد و دشمن بدار کسی که با او دشمنی کند» برخیزند و شهادت دهند. دوازده تن از اهل بدر، شش از سمت راست و شش نفر از سمت چپ منبر به پا خاستند و شهادت دادند.33
4. جنگ صفین
صفین دومین صحنه رویارویی نظامی امام علی علیهالسلام در دوران خلافت کوتاه ایشان به شمار میآید. در این صحنه در یکسو حاکمیت اسلامی و در سمت دیگر، سردمداری قرار دارد که در آرزوی دستیابی به حکومت اسلامی و برپایی نظام سلطنتی دست به هر اقدامی میزند و با بهانههای مختلف به خلافت علوی حمله میکند.
معاویه از یک طرف، منصوب عمر بر قلمرو شام و از جانب دیگر، همقبیله خلیفه مقتول بود، لذا هم خود را صاحب پشتوانه معنوی در جامعه که چند دهه با دستان حاکمیت و فضای سیاسی اجتماعی دوران قبل از علی علیهالسلام اداره شده بود، میدانست و هم خونخواه عثمان. از جانب دیگر، دوام حکومتش در شام و سیطره روحی کامل بر مردم آنجا او را قادر ساخته بود تا با دهنکجی به حکومت علوی مانع جدی در تحقق اهداف عدالتخواهانه نظام اسلامی باشد. امام که سعی در جلوگیری از جنگ و خونریزی میان مسلمانان داشت، در آغاز تلاش نمود با نصیحت و گفتوگو و تبادل نامهها و نمایندگانی، او را از مخالفت با حکومت بازدارد، اما پس از بینتیجه بودن اقدامات روشنگرانه و صلحطلبانه، خود را برای جنگ آماده کرد.
الف ـ تبادل نامهها میان امام علی علیهالسلامو معاویه
در منابع تاریخی، نامهها و مکاتباتی که میان امام و معاویه رد و بدل شده، ثبت شده که در این مکاتبات نیز به مسئله غدیر اشاره شده است. به عنوان نمونه در نامه معاویه به امام علیهالسلام وی پس از اتهاماتی که بر علی علیهالسلام وارد میکند، به غدیر و انتخاب حضرت به عنوان جانشین رسولخدا صلیاللهعلیهوآله اشاره میکند و علی علیهالسلام را مدعی آن میپندارد.34
امام علیهالسلام نیز ضمن نامههایی که به معاویه ارسال میکرد، غدیر را به عنوان دلیل وجوب اطاعت از خود نام میبرد:
وأوجب لی ولایته علیکم رسول اللّه یوم غدیر خم؛35 رسول خدا در روز غدیر، همان ولایتی که بر شما داشت برای من قرار داد و پذیرش آن را بر شما واجب کرد.
ب ـ آمادهسازی نیرو برای برخورد با لشکر شام
وقتی امام از اطاعت و وفاداری معاویه نسبت به حکومت اسلامی ناامید شد، لازم دید با آمادهسازی نیرو و تجهیز مردان جنگی با شام روبهرو شود و به همین منظور در یکی از سخنان خود در جمع مردم، آنان را به استقامت و وفاداری دعوت کرد و با اشاره به ماجرای باشکوه بیعتشان با خود، پایداریشان را در همراهی با حکومت و جنگ با معاویه خواستار شد. حضرت از اینکه معاویه بدون دلیل با خلافت در ستیز است تعجبش را پنهان نکرده، با مقایسه بیعت خود و بیعت با خلفای دیگر بر لزوم وفاداری مردم تأکید و با اشاره به حدیث غدیر به عنوان سند حقانیت خلافتش، در پایان مردم را به برخورد با معاویه تشویق میکند.36
ج ـ استشهاد به جریان غدیر در حضور نمایندگان شام
هنگامی که یاران امام علی علیهالسلام در صفین خود را برای رویارویی با شام آماده کرده بودند، دو تن از نمایندگان معاویه به نام ابودردا و ابوهریره پیام و نامه معاویه را به امام رساندند. معاویه در نامه خود نوشته بود: میدانم از من به خلافت سزاوارتری، هم در اسلام سبقت داری و هم علم و قرابت تو به پیامبر صلیاللهعلیهوآله را من ندارم و... اما من به خونخواهی پسر عمم عثمان آمدهام، قاتلان عثمان را در اختیار ما بگذار تا با تو بیعت کنیم. حضرت با رد درخواست معاویه به نمایندگان گفت: اگر عثمان در زمان ابوبکر و عمر کشته شده بود، آیا معاویه حق داشت برای خونخواهی با آنها بجنگد؟ نمایندگان گفتند: نه. و حضرت علی علیهالسلام، فرزندان عثمان را بر خونخواهی پدر سزاوارتر از معاویه دانسته، صداقت معاویه را زیر سؤال برد و اشاره داشت مطالبه خون عثمان باید در محکمه مطرح و دادخواهی شود تا معلوم گردد که عثمان ظالم بوده و کشته شده یا مظلوم و... .
امام علیهالسلام با ایراد منطق مستدل و قویاش یاران معاویه را خلع سلاح کرده و در حضور آنان در میان لشکر رفته، ضمن ایراد خطبهای، از حاضران میخواهد با توجه به جریان غدیر، بر حقانیتاش برای جانشینی رسولخدا صلیاللهعلیهوآله شهادت دهند.37
5. خطبه نماز جمعه
با توجه به گذشت سه دهه از حجهالوداع و جریان غدیر خم، نسلی پدید آمده بود که بیشتر آنها تفسیر روشنی از جریان غدیر و اهمیت وقوع آن در ذهن نداشتند. از طرف دیگر، سیاست منع نقل و نگارش احادیثی که به فضایل اهلبیت علیهمالسلاممربوط میشد و مقابله حاکمیت با آنچه مفهوم غدیر را القا میکرد، بر چهره درخشان حادثه غبار ابهام زده بود. به همین سبب از زمان تغییر مرکزیت خلافت، حاکم اسلامی در تلاش بود تا در هر فرصتی به روشن شدن و بازگویی جریان غدیر اشاره کرده، اهمیت آن را یادآور شود.
حضرت علی علیهالسلام در سالی که روز غدیر با جمعه مصادف شده بود، در اجتماع مردمی که برای نماز جمعه اجتماع کرده بودند، به مسئله غدیر پرداخته از غدیر به عنوان عید بزرگ مسلمانان یاد نمود. امام در خطابهای به همین مناسبت که با حمد و ثنای الهی آغاز گردید به مباحث خداشناسی، توحید، نبوت و امامت اشاره فرمود، آنگاه به تبیین جایگاه و موقعیت امامان و سپس اهمیت و آداب غدیر پرداخت.
شیخ طوسی و به تبع وی حر عاملی، طبق سندی نقل میکنند که راوی میگوید: در ایام حضور حضرت رضا علیهالسلام در خراسان در روز عید غدیر خدمت امام رضا علیهالسلامبودم. در آن جمع، عدهای از خواص و شیعیان و دوستان صمیمی حضرت نیز حضور داشتند که امام برای صرف افطار دعوتشان کرده و هدایایی نیز برای خانوادههایشان فرستاده بود. برخورد حضرت در این روز، متفاوت از سایر روزها به نظر میآمد؛ ایشان از فضایل غدیر سخن میگفت و از جمله فرمود: پدرم از امام صادق علیهالسلام، ایشان از حضرت باقر علیهالسلام، ایشان از امام سجاد علیهالسلام و ایشان از امام حسین علیهالسلام روایت کردهاند: در سالی که از ایام حکومت امام علی علیهالسلام بود غدیر با جمعه مصادف شد و امام پس از قرار گرفتن بر منبر و حمد و ثنای الهی به مردم فرمود: امروز برای شما مؤمنان دو عید بزرگ وجود دارد و... .38
6. نامه به شیعیان در آخرین روزهای حیات
حکومت کوتاه و چندساله امام علی علیهالسلام و روش عدالتطلبانه حضرت که به احیای سیره فراموش شده پیامبر صلیاللهعلیهوآله در جامعه اهتمام داشت، افراد بسیاری را که در طول 25 سال پس از حضرت رسول اکرم به زندگی به شکل دیگر خو گرفته بودند آزار میداد، از این رو آنان در تلاش بودند تا با مخدوش و وارونه بیان کردن محتوای هر آنچه بر فضایل علی علیهالسلامتأکید دارد، جایگاه ایشان را در جامعه پایین آورده و حقانیت حضرت را برای زمامداری مسلمانان زیر سؤل برند. ایجاد شبهه به همین منظور در آخرین ایام عمر حضرت در کوفه، شبهههایی پخش و نشر میشد که قطعا دست معاویه از دور در کار بود و تفکر خشک و خشن به جا مانده از خوارج آنها را تقویت میکرد. در این میان، شبهاتی که درباره جانشینی پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله دور میزد بیش از همه در جامعه منتشر میشد و این سؤل را با خود داشت که آیا حق با علی علیهالسلام است یا دیگر مدعیان جانشینی پیامبر صلیاللهعلیهوآله؟ فضای کوفه که بعد از جنگ با خوارج، علی علیهالسلام را در برابر معاویه همراهی نکرد، زمینه و بستر چنین شایعات و شبهاتی را برای معاویه و مخالفان علی علیهالسلام فراهم آورد.
امام علیهالسلام برای روشن کردن افکار و بازسازی ذهنیت عامه مردم، نامهای نوشت و در آن به دفاع از خود پرداخت و به شایعات جواب داد و دستور داد در هر جمعه برای مردم خوانده شود. حضرت نامهاش را با سلام و دعا برای شیعیان آغاز میکند، آنگاه با اشاره به زندگی اعراب قبل از اسلام، نعمت وجود پیامبر و مصیبت فقدان حضرت را یادآور شده، سپس به اختلاف بین قریش و انصار برای انتخاب خلیفه اشاره فرموده و استدلالهای هر کدام را بر ادعایشان نقل میکند.
نامه حضرت سرشار از بیان مطالب و رخدادهای پس از فقدان رسولخدا صلیاللهعلیهوآله و مشکلاتی است که در راه خلافت علی علیهالسلامقرار داشت. همچنین در این نامه، ایشان با توجه به استدلالهای مهاجران علیه انصار در به دست گرفتن قدرت و با تمسک و استدلال به حدیث غدیر، حقانیت خود را برای احراز مقام حاکمیت اسلامی به اثبات میرساند.
فما جاز لقریش من فضلها علیها بالنبی جاز لبنی هاشم علی قریش وجاز لی علی بنی هاشم، یقول النبی صلی اللّه علیه وآله یوم غدیر خم: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» إلاّ أن تدعی قریش فضلها علی العرب بغیر النبی صلیاللهعلیهوآله فإن شاؤ فلیقولوا ذلک... .39
نتیجه
منابع تاریخی ـ روایی، از جریان غدیر به عنوان واقعیت مسلمی در تاریخ اسلام یاد کردهاند. این واقعه به گونهای است که تردیدی در صحت وقوع آن به جا نمیگذارد، لکن پرسش قابل طرح در برابر مسلمانان این است که بهرغم تأکید پیامبر صلیاللهعلیهوآلهدر غدیر و جاری شدن حدیث «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» از زبان مبارک پیامبر صلیاللهعلیهوآله، چگونه حق علی علیهالسلامغصب شد و به محتوای غدیر عمل نگردید؟ آیا کسی به غدیر استدلال و احتجاج نکرد تا حجت بر مردم و زمامداران غاصب تمام گردد؟ اگر برخی، حاکمیت دنیای اسلام را در جهت مخالف آنچه خواست خدا و رسولش بود کشاندند، دیگران چرا غدیر را از یاد بردند؟ و مهمتر از همه چرا علی علیهالسلام با آنکه غدیر را به عنوان مدرک حقانیت خود پیش رو داشت، تن به حاکمیت غیر خود داد؟
این پرسشها هرچند در کنار هم قابل طرح و بررسی است و دانشمندان و نویسندگان زیادی به بررسی و تحلیل برای جواب دادن به این سؤلها همت گماشتهاند، اما این سطور اندک نمیتواند پاسخی به همه سؤالهای فوق باشد، بلکه تنها به این مسئله پرداخته که غدیر از همان آغاز انحراف در مسیر خلافت و جانشینی حضرت رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهحجت و دلیل قاطع امام علی علیهالسلامدر برابر دستگاه حاکمیت پس از پیامبر بوده است.
بهترین و مناسبترین زمان برای اتمام حجت به غدیر روزهای آغازین غصب خلافت بود، تا هم سند حقانیت علی علیهالسلامدر آن روزگار باشد و هم آیندگان بدانند غدیر واقعیتی غیر قابل انکار در تاریخ اسلام به شمار میرود. امام پس از دفن و به خاکسپاری بدن مطهر رسول خدا صلیاللهعلیهوآله نهتنها غدیر را یادآور شد، بلکه بر بسیاری از امتیازات خود در اسلام و فرمایشات دیگر رسول گرامی در برابر مسلمانان و دیگر مردم احتجاج نموده، حجت را بر همگان تمام کرد. حضرت، شاهدان غدیر و کسانی را که از فضایل و امتیازات ایشان آگاه بودند، گواه گرفت تا به حقانیت آنچه میگوید شهادت دهند تا اتمام حجت نموده و انحراف از اصول مسلم اسلامی در حاکمیت پس از رسولاللّه را به تاریخ بسپارد، لذا در آغازین رویارویی با خلیفه اول و دستیارانش، امتیازاتش را یادآور شد و به حدیث غدیر استشهاد فرمود.
امام علی علیهالسلام دریافته بود که شتر خلافت بر دستان آنان که به دستور رسولخدا صلیاللهعلیهوآلهپشت کرده بودند، دست به دست خواهد چرخید و طمعشان برای ریاست بر دنیای اسلام به زودی و آسانی فروکش نخواهد کرد. از این رو میبایست خار در چشم و استخوان در گلو برای حفظ اساس نظام نوپای اسلام، نظارهگر بازی آنانی میشد که خلافت را در حد بازیچه و وسیله افتخارات و امتیازات قبیلهای تنزل داده بودند. علی علیهالسلام در عین قبول واقعیتهای اجتماعی و تاریخی، در هر فرصتی که فراهم میشد بر شایستگی و ویژگیهایی که تنها خود واجد آن برای احراز خلافت بود و غیر عادلانه از رهبری جامعه کنار گذاشته شده بود، تأکید میورزید که مهمترین آن، حدیث غدیر بود.
استدلال و احتجاج به غدیر از زمانی که ناچار به مسجد آورده شده بود تا آخرین روزهای عمر مبارکش امری بود که در هر فرصت انجام میداد. نوشتار حاضر با استفاده از برخی منابع در حد توان به بعضی از این احتجاجات یا به تعبیری انشادات اشاره کرده که امام علی علیهالسلام هم در زمان خلفا و هم در ایام خلافتش غدیر را به عنوان مدرک و سند حقانیت خود و شیعیان زنده نگهداشته و به آن استدلال نموده است.
فهرست منابع
1. قرآن کریم.
2. ابن اثیر، عزالدین، اُسد الغابه فی معرفة الصحابه، چاپ سوم: بیروت، دار الفکر، 1409ق.
3. ابن حنبل، احمد، مسند، بیروت، دار صادر، [بیتا].
4. ابن طاووس، علی بن موسی، کشف المحجه، نجف اشرف، منشورات المطبعة الحیدریه، 1370ق.
5. ابن قتیبه دینوری، عبداللّه بن مسلم، الإمامه و السیاسه، تحقیق علی شیری، چاپ اول: بیروت، دار الأضواء، 1410ق/1990م.
6. ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، بیروت، دار الفکر، 1407ق.
7. امینی، عبدالحسین، الغدیر، چاپ چهارم: بیروت، دار الکتاب العربی، 1397ق.
8. بحرانی، سیدهاشم، غایة المرام وحجة الخصام فی تعیین الإمام من طریق الخاص والعام، تحقیق علامه سیدعلی عاشور، [بیجا، بینا، بیتا].
9. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، چاپ دوم: قم، مؤسسة آلالبیت علیهمالسلام لاحیاء التراث، 1414ق.
10. خوارزمی، موفق بن أحمد، المناقب، تحقیق شیخ مالک محمودی، چاپ دوم: قم، انتشارات جامعه مدرسین، 1411ق.
11. سلیم بن قیس هلالی، کتاب سلیم بن قیس، تحقیق محمدباقر انصاری زنجانی، چاپ اول: قم، انتشارات دلیلما، 1422ق/ 1380.
12. شیرازی نجفی، محمدطاهر بن محمد حسین، الأربعین فی امامة الأئمة الطاهرین، تحقیق سیدمهدی رجایی، چاپ اول: قم، مطبعة الأمیر، 1418ق.
13. صدوق، ابیجعفر محمد بن علی (ابن بابویه)، الخصال، تصحیح علیاکبر غفاری، قم، انتشارات جامعه مدرسین، 1362.
14. طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، نجف اشرف، مطابع النعمان، 1386ق/1966م.
15. طوسی، ابوجعفر محمد بن حسن، الامالی، قم، دار الثقافه، [بیتا].
16. ، مصباح المتهجد، چاپ اول: بیروت، مؤسة فقه الشیعه، 1411ق/1991م.
17. عاملی، سیدجعفر مرتضی، مأساة الزهراء علیهاالسلام شبهات و ردود، بیروت، دار السیره، 1417ق/1997م.
18. کلینی، ابیجعفر، الکافی، تعلیقه و تطبیق علیاکبر غفاری، چاپ دوم: تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1348.
19. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، چاپ دوم: بیروت، مؤسسة الوفاء، 1403ق.
20. محمودی، محمدباقر، نهج السعاده فی مستدرک نهج البلاغه، نجف اشرف، مطبعة النعمان، [بیتا].
21. مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب، ترجمه ابوالقاسم پاینده، چاپ پنجم: تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1374.
22. مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد، قم، تحقیق و نشر مؤسة آلالبیت علیهمالسلام، 1413ق.
23. هاشمی خویی، میرزاحبیباللّه، منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، تصحیح سیدابراهیم میانجی، چاپ چهارم: تهران، مکتبة الاسلامیه، 1400ق.
1. «فقال علی علیهالسلام: انا احق بهذا الامر منه وانتم اولی بالبیعة لی، أخذتم هذا الأمر من الانصار واحتججتم علیهم بالقرابة من الرسول وتأخذونه منّا اهل البیت غصبا... انا اولی برسول اللّه حیا ومیتا، وانا وصیه ووزیره ومستودع سره وعلمه، وانا الصدیق الاکبر والفاروق الاعظم اول من آمن به وصدقه» طبرسی، الاحتجاج، ج 1، ص 95 و ابنقتیبه دینوری، الإمامه و السیاسه، ج1، ص29.
2. «بایع ودع عنک هذه الأباطیل! فقال علیهالسلام له: فإن لم أفعل فما أنتم صانعون؟ قالوا: نقتلک...» سلیم بن قیس هلالی، کتاب سلیم بن قیس، ص152.
3. فقال علیهالسلام: «إذا تقتلون عبداللّه وأخا رسوله. فقال أبوبکر: أما عبداللّه فنعم، وأما أخو رسولاللّه فما نقر بهذا قال: أتجحدون أن رسول اللّه صلیاللهعلیهوآلهآخی بینی وبینه؟ قال: نعم» سلیم بن قیس هلالی، همان، ص 152.
4. فقال: إذا تقتلون عبداللّه و أخا رسوله، قال عمر: أما عبداللّه فنعم، و أما أخو رسوله فلا، و أبوبکر ساکت لا یتکلم» ابنقتیبه دینوری، همان، ص 31.
5. «فقال بشیر بن سعد الانصاری الذی وطأ الارض لابیبکر وقالت جماعة من الانصار: یا ابا الحسن لو کان هذا الامر سمعته منک الانصار قبل بیعتها لابیبکر ما اختلف فیک اثنان. فقال علی علیهالسلام: یا هؤاء کنت أدع رسولاللّه مسجی لا أواریه واخرج انازع فی سلطانه، واللّه ما خفت احدا یسمو له وینازعنا اهلالبیت فیه ویستحل ما استحللتموه، ولا علمت ان رسولاللّه صلیاللهعلیهوآله ترک یوم غدیر خم لاحد حجة ولا لقائل مقالا، فأنشد اللّه رجلا سمع النبی یوم غدیر خم یقول: "من کنت مولاه فهذا علی مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه وانصر من نصره وخذل من خذله"...» (طبرسی، همان، ص 695).
6. سلیم بن قیس هلالی، همان، ص 153.
توضیح: در مقاله حاضر، گزارش انشاد و احتجاج امام علی علیهالسلام به حدیث غدیر در آغازین روزهای تلاش ابوبکر و دستیارانش برای تثبیت و تحکیم حاکمیتشان از کتاب سلیم بن قیس استفاده شده است. از آنجا که نگارنده از اشکالات و شبهات وارد بر روایات کتاب سلیم بیاطلاع نبوده، به بررسی و جستوجوی این گزارش در دیگر منابع حدیثی و تألیفات عالمان و اندیشمندان دیگر نیز پرداخته است. از این رو برای تأیید گزارش مزبور، عبارت برخی از منابع را که در آنها روایت تاریخی سلیم آمده است، آوردهایم:
الف ـ طبرسی، همان، ص 105 - 110: «قال:... ثم اقبل علی علیهالسلام فقال: یا معاشر المهاجرین والأنصار انشدکم باللّه أسمعتم رسولاللّه صلیاللهعلیهوآله یقول یوم غدیر خم کذا وکذا، وفی غزاة تبوک کذا وکذا، فلم یدع شیئا قاله فیه علیهالسلام علانیة للعامة...».
ب ـ سیدهاشم بحرانی، غایة المرام، ج 5، ص 313 - 318: «ذکر سلیم بن قیس فی کتابه وهو کتاب مشهور معتمد، نقل منه المصنفون فی کتبهم، وهو من التابعین رأی علیا وسلمان و أباذر، وفی مطلع کتابه ما هذه صورته: فهذه نسخة کتاب سلیم بن قیس الهلالی رفعه إلی أبان بن أبی عیاش وقرأه علی وذکر أبان أنه قرأ علی علی بن الحسین علیهماالسلام فقال: صدق سلیم هذا حدیثنا نعرفه. قال: سمعت سلمان الفارسی یقول...ثم أقبل علی علیهالسلام فقال: یا معاشر المسلمین والمهاجرین والأنصار أنشدکم اللّه، أسمعتم رسولاللّه صلیاللهعلیهوآلهیقول یوم غدیر خم کذا و کذا، و فی غزوة تبوک کذا و کذا فلم یدع شیئا قال فیه رسولاللّه صلیاللهعلیهوآله علانیة للعامة إلا ذکرهم إیاه. قالوا: اللهم نعم...».
ج ـ مجلسی، بحار الأنوار، ج 28، ص 272 - 273: «ثم أقبل علیهم علی علیهالسلام فقال: یا معشر المسلمین والمهاجرین والانصار! أنشدکم اللّه أسمعتم رسولاللّه صلیاللهعلیهوآلهیقول یوم غدیر خم کذا وکذا وفی غزوة تبوک کذا وکذا، فلم یدع علی علیهالسلام شیئا قاله فیه رسولاللّه صلیاللهعلیهوآله علانیة للعامة...».
د ـ محمدطاهر بن محمد حسین شیرازی نجفی، الأربعین فی امامة الأئمة الطاهرین، ص 248: «روی الشیخ الطبرسی من علمائنا فی کتاب الاحتجاج، عن سلیم بن قیس الهلالی، عن سلمان الفارسی فی حکایة طویلة من ذکر احضار علی علیهالسلام، ونذکر هاهنا موضع الحاجة منها، ثم قال علی علیهالسلام: یا معاشر المهاجرین والأنصار أسمعتم رسولاللّه صلیاللهعلیهوآله یقول یوم غدیر خم کذا وکذا، وفی غزوة تبوک کذا و کذا؟ فلم یدع شیئا قاله فیه صلی اللّه علیه وآله علانیة الا ذکره، فقالوا: نعم...».
ه ـ میرزا حبیباللّه هاشمیخویی، منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، ص 25: «و فی غایة المرام من کتابت سلیم بن قیس الهلالی و هو کتاب مشهور معتمد نقل منه المصنفون... قال سلیم بن قیس... قال علی علیهالسلام: یا معاشر المهاجرین والأنصار أسمعتم رسولاللّه صلیاللهعلیهوآله یقول یوم غدیر خم کذا وکذا، وفی غزوة تبوک کذا وکذا؟ فلم یدع شیئا قاله فیه صلی اللّه علیه وآله علانیة...».
و ـ سیدجعفر مرتضی عاملی، مأساة الزهراء علیهاالسلام شبهات و ردود، ص 153: «قال شیخ الإسلام العلامة المجلسی: روی بأسانید معتبرة عن سلیم بن قیس الهلالی، وغیره، عن سلمان والعباس قالا: ـ والنص لکتاب سلیم: قال سلیم بن قیس: ".... ثم أقبل علیهم علی علیهالسلام فقال: یا معشر المسلمین والمهاجرین والأنصار، أنشدکم اللّه أسمعتم رسولاللّه صلیاللهعلیهوآله یقول یوم غدیر خم کذا وکذا؟! وفی غزوة تبوک کذا و کذا؟ فلم یدع علیهالسلامشیئا قال فیه رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله علانیة للعامة إلا ذکرهم إیاه. قالوا: اللهم نعم...».
7. کلینی، الکافی، ج 8، ص 18.
8. دلیل نامگذاری خطبه را میتوان از متن خطبه که در آن واژه «وسیله» به کار رفته، به دست آورد. در قسمتی از خطبه میخوانیم: «أیها الناس إن اللّه تعالی وعد نبیه محمدا صلیاللهعلیهوآله الوسیلة و وعده الحق و لن یخلف اللّه وعده، ألا و إن الوسیلة علی درج الجنة وذروة ذوائب الزلفة ونهایة غایة الامنیة...».
9. «و اختصن بوصیته و اصطفانی بخلافته فی امته» کلینی، همان، ص 26.
10. «فقال صلیاللهعلیهوآله وقد حشده حشدالقوم ای اجتمعوا المهاجرون والانصار وانغصت (ای تغیقت بهم المحافل) بهم المحافل:... وقوله صلیاللهعلیهوآله حین تکلمت طائفة فقالت: "نحن موالی رسولاللّه صلیاللهعلیهوآله فخرج رسولاللّه صلیاللهعلیهوآله إلی حجة الوادع ثم صار إلی غدیر خم فأمر فأصلح له شبه المنبر ثم علاه وأخذ بعضدی حتی رئی بیاض إبطیه رافعا صوته قائلا فی محفله" من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وآل من والاه و عاد من عاداه "فکانت علی ولایتی ولایة اللّه وعلی عداوتی عداوة اللّه. وأنزل اللّه عز وجل فی ذلک الیوم "الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً" فکانت ولایتی کمال الدین و رضا الرب جل ذکره» کلینی، همان، ص 26 ـ 27.
11. این گفتوگو بهطور مبسوط در خصال صدوق «ص 548 به بعد» احتجاج طبرسی ج1، ص157به بعد ذکر شده است.
12. شیخ صدوق، الخصال، ص549: «فقال أبوبکر: حدیث سمعته من رسولاللّه صلیاللهعلیهوآله"إن اللّه لا یجمع امتی علی ضلال" ولما رأیت اجتماعهم اتبعت حدیث النبی صلیاللهعلیهوآله وأحلت أن یکون اجتماعهم علی خلاف الهدی وأعطیتهم قود الاجابة ولو علمت أن أحدا یتخلف لامتنعت، قال: فقال علی علیهالسلام: أما ما ذکرت من حدیث النبی صلیاللهعلیهوآله"إن اللّه لا یجمع امتی علی ضلال" أفکنت من الامة أو لم أکن؟ قال: بلی...».
13. شیخ صدوق مینویسد: «احتجاج أمیرالمؤنین علیهالسلام علی أبیبکر بثلاث وأربعین خصلة» همان، ص 548.
14. «قال: أنشدک باللّه أنا المولی لک ولکل مسلم بحدیث النبی صلیاللهعلیهوآله یوم الغدیر أم أنت؟ قال: بل أنت» شیخ صدوق، همان، ص550 و طبرسی، همان، ص 160.
15. طبرسی، احتجاج، ج 1، ص 375.
16. «عن ابی الطفیل عامر بن واثلة قال: کنت علی الباب یوم الشوری فارتفعت الاصوات بینهم، فسمعت علیا" علیهالسلام یقول: بایع الناس أبابکر وأنا واللّه أولی بالأمر واحق به، فسمعت واطعت مخافة ان یرجع الناس کفارا "، یضرب بعضهم رقاب بعض بالسیف، ثم بایع أبوبکر لعمر وأنا واللّه اولی بالأمر منه، فسمعت واطعت مخافة ان یرجع الناس کفارا "، ثم أنتم تریدون أن تبایعوا عثمان إذا لا أسمع ولا اطیع، ان عمر جعلنی فی خمس نفر أنا سادسهم، لأیم اللّه لا یعرف لی فضل فی الصلاح ولا یعرفونه لی کما نحن فیه شرع سواء، وایم اللّه لو أشاء ان اتکلم ثم لا یستطیع عربهم ولا عجمهم ولا المعاهد منهم ولا المشرک ان یرد خصلة منها ثم قال: انشدکم اللّه أیها الخمسة» خوارزمی، المناقب، ص313.
17. «فلما رأی أمیرالمؤنین علیهالسلام ما هم القوم به من البیعة لعثمان قام فیهم لیتخذ علیهم الحجة قال علیهالسلام لهم: اسمعوا منّی کلامی فان یک ما اقول حقا فاقبلوا وإن یک باطلا فانکروا. ثم قال: انشدکم باللّه» طبرسی، همان، ص193.
18. «قال: فأنشدکم باللّه هل فیکم أحد قال له رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله: «من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، وعاد من عاداه» غیری؟ قالوا: اللهم لا» (شیخ طوسی، الامالی، ص332).
19. «قال: نشدتکم باللّه هل فیکم احد نصبه رسولاللّه صلیاللهعلیهوآله یوم غدیر خم بأمر اللّه تعالی فقال: "من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه غیری" قالوا: لا» طبرسی، همان، ص 196.
20. لکن، مرحوم علامه امینی در کتاب الغدیر قسمت انشاد به غدیر را از المناقب خوارزمی نقل میکند: «قال: فأنشدکم باللّه هل فیکم أحد قال له رسول اللّه صلی اللّه علیه وسلم: "من کنت مولاه فعلی مولاه، أللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، وانصر من نصره"، لیبلغ الشاهد الغایب غیری؟ قالوا: أللهم لا. الحدیث» امینی، الغدیر، ج 1، ص160.
21. طبرسی، همان، ج 1، ص 196.
22. «رأیت علیا علیهالسلام فی مسجد رسول اللّه صلی اللّه علیه وآله فی خلافة عثمان و جماعة یتحدثون و یتذاکرون... فذکروا قریشا وفضلها وسوابقها وهجرتها وما قال رسول اللّه صلی اللّه علیه وآله فیهم من الفضل... وذکروا الأنصار وفضلها وسوابقها ونصرتها وما أثنی اللّه علیهم فی کتابه وما قال رسول اللّه صلی اللّه علیه وآله فیهم من الفضل...» سلیم بن قیس هلالی، همان، ص 193.
23. «قال: أفتقرون أن رسولاللّه صلیاللهعلیهوآله دعانی یوم غدیر خم فنادی لی بالولایة، ثم قال: لیبلغ الشاهد منکم الغائب. قالوا: اللهم نعم» سلیم بن قیس هلالی، همان، ص 195.
24. «قال: فأنشدکم، أتعلمون حیث نزلت «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ»نساء (4 آیه 59)، وحیث نزلت «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ »(مائده (5) آیه 55)، و حیث نزلت «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَکُوا وَ لَمّا یَعْلَمِ اللّهُ الَّذِینَ جاهَدُوا مِنْکُمْ وَ لَمْ یَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللّهِ وَ لا رَسُولِهِ وَ لاَ الْمُؤمِنِینَ وَلِیجَةً وَ اللّهُ خَبِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ»(توبه (9) آیه 16) قال الناس: یا رسولاللّه، خاصة فی بعض المؤنین أم عامة لجمیعهم؟ فأمر اللّه عز وجل أن یعلمهم ولاة أمرهم وأن یفسر لهم من الولایة ما فسر لهم من صلاتهم و زکاتهم وصومهم وحجهم. فنصبنی للناس بغدیر خم، ثم خطب وقال: «أیها الناس، إن اللّه أرسلنی برسالة ضاق بها صدری وظننت أن الناس تکذبنی فأوعدنی لأبلغها أو لیعذبنی»... ثم خطب فقال: «أیها الناس، أتعلمون أن اللّه عزوجل مولای وأنا مولی المؤنین وأنا أولی بهم من أنفسهم»؟ قالوا: بلی، یا رسولاللّه. قال: (قم، یا علی). فقمت، فقال: «من کنت مولاه فعلی هذا مولاه، اللهم وال من والاه وعاد من عاداه»... فقالوا کلهم: اللهم نعم، قد سمعنا ذلک وشهدنا کما قلت» (سلیم بن قیس، همان، ص198 ـ 199 و طبرسی، همان، ص 213ـ 214).
25. «أبی اللّه أن یجمع لنا أهل البیت النبوة والخلافة فصدقه بذلک عمر، وأبو عبیدة، سالم و معاذ» طبرسی، همان، ص 218.
26. طبرسی، همان، و مجلسی، همان، ج 31، ص 416 ـ 417.
27. مسعودی، مروج الذهب، ج1، ص722.
28. «فقال: نشدتک اللّه هل سمعت رسولاللّه صلیاللهعلیهوآله یقول: من کنت مولاه فعلی مولاه، أللهم وال من والاه، وعاد من عاداه؟ قال: نعم. قال: فلم تقاتلنی؟ قال: لم أذکر. قال: فانصرف طلحة» امینی، الغدیر، ج1، ص 186 و خوارزمی، همان، ص 182.
29. امینی، همان، ص 165.
30. ابناثیر، أسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج 3، ص 35 و خوارزمی، همان، ص156 ـ 157.
31. ابنکثیر، البدایه و النهایه، ج 5، ص 210.
32. احمد بن حنبل، مسند، ج 4، ص 370.
33. «نشد علی الناس فی المسجد فقال: " أنشد اللّه رجلا سمع النبی صلیاللهعلیهوآله یقول: " من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه وعاد من عاداه "فقام اثنا عشر بدریا، ستة من الجانب الایمن، وستة من الجانب الایسر، فشهدوا بذلک» شیخ مفید، الارشاد، ج1، ص 352.
34. «... ادعیتَ أنک خلیفة رسولاللّه صلیاللهعلیهوآله فی أمته و وصیه فیهم، و أن اللّه فرض علی المؤمنین طاعتک و أمر بولایتک فیکتابه و سنة نبیه، و أن اللّه أمر محمدا أن یقوم بذلک فی أمته، و أنه أنزل علیه: «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ» فجمع أمته بغدیر خم فبلغ ما أمر به فیک عن اللّه، و أمر أن یبلغ الشاهد الغائب، و أخبرهم أنک أولی بهم من أنفسهم» سلیم بن قیس هلالی، همان، ص 295.
35. طبرسی، همان، ص 266.
36. «... یا معشر المهاجرین والانصار، وجماعة من سمع کلامی... أما سمعتم قول رسولاللّه صلیاللهعلیهوآله یوم الغدیر فی ولایتی وموالاتی!؟ فاتقوا اللّه أیها المسلمون و تحاثوا علی جهاد المعاویه القاسط الناکث و اصحابه القاسطین» شیخ مفید، همان، ص 261؛ طبرسی، همان، ص 252.
37. «قال: أنشدکم اللّه فی قول اللّه: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ»نساء (4 آیه 59)، وقوله: «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ»(مائده (5) آیه 55)، ثم قال: «وَ لَمْ یَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللّهِ وَ لا رَسُولِهِ وَ لاَ الْمُؤمِنِینَ وَلِیجَةً»(توبه (9) آیه 16) فقال الناس: یا رسولاللّه، أخاص لبعض المؤنین أم عام لجمیعهم؟ فأمر اللّه عزوجل رسوله أن یعلمهم فیمن نزلت الآیات وأن یفسر لهم من الولایة ما فسر لهم من صلاتهم وصیامهم و زکاتهم و حجهم فنصبنی بغدیر خم و قال: «إن اللّه أرسلنی برسالة ضاق بها صدری وظننت أن الناس مکذبونی فأوعدنی لأبلغنها أو یعذبنی قم یا علی» ثم نادی بالصلاة جامعة، فصلی بهم الظهر، ثم قال: «أیها الناس ان اللّه عزوجل مولای وأنا مولی المؤنین وأنا أولی بهم من أنفسهم، ألا من کنت مولاه فعلی هذا مولاه، اللهم وال من والاه وعاد من عاداه وانصر من نصره واخذل من خذله» (سلیم بن قیس هلالی، همان، ص 295 ـ 296).
38. «... اتفق فی بعض سنی أمیرالمؤنین علیهالسلام الجمعة والغدیر، فصعد المنبر علی خمس ساعات من نهار ذلک الیوم. فحمد اللّه وأثنی علیه... ثم إن اللّه تعالی جمع لکم معشر المؤنین فی هذا الیوم عیدین عظیمین کبیرین لا یقوم أحدهما إلا بصاحبه لیکمل عندکم جمیل صنیعته ویقفکم علی طریق رشده ویقفو بکم آثار المستضیئین بنور هدایته» (شیخ طوسی، مصباح المتهجد، ص752 و 754؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج10، ص 445 و ج 7، ص 326 ـ 327).
39. ابنطاووس، کشف المحجه، ص 178؛ مجلسی، همان، ج 30، ص 14 و محمودی، نهج السعاده فی مستدرک نهج البلاغه، ج 5، ص 214.