سیرى در مقتلنویسى و تاریخنگارى عاشورا از آغاز تا عصر حاضر (3) / محسن رنجبر
Article data in English (انگلیسی)
سیرى در مقتلنویسى
و تاریخنگارى عاشورا از آغاز تا عصر حاضر
(3)
محسن رنجبر
دانشآموخته حوزه علمیه و دانشجوى دکترى تاریخ اسلام
چکیده
پژوهش حاضر در دو مقطع کلى به شناسایى و معرفى مقاتل و نگاشتههاى مربوط به تاریخ عاشورا از آغاز تا عصر حاضر مىپردازد. در دو شماره پیشین، به مقطع نخست آن، پرداخته شد و گفته شد که مقطع اول از دو بخش سامان یافته است: بخش اول به شناسایى و معرفى فهرستوار مقاتل از آغاز تا قرن هفتم اختصاص یافته و در بخش دوم، به معرفى توصیفى آثار موجود در تاریخ عاشورا تا قرن هفتم، پرداخته شده است. در این شماره، ادامه این نوشتار که به مقطع دوم پرداخته، ارائه مىشود. مقطع دوم که درباره مقاتل و نگاشتههاى قرن هشتم تا چهاردهم است نیز شامل دو بخش است: در بخش نخست، پس از بیان یک مقدمه، به شناسایى و معرفى چند اثر مهم از قرن هشتم تا عصر حاضر پرداخته شده و در بخش دوم به شناسایى و معرفى مهمترین آثار قرنهاى معاصر که نقش بسزایى در تحریف و ارائه گزارش نادرست و جعلى و در برخى موارد، افسانهاى، درباره قیام عاشورا داشتهاند و در متن از آنها به «منابع تحریفگستر» یاد شده، اختصاص یافته است.
واژگان کلیدى: امام حسین علیهالسلام، عاشورا، مقتلنگارى، قرن هشتم تا چهاردهم و منابع تحریفگستر.
مقطع دوم: قرن هشتم تا قرن چهاردهم
پیش از پرداختن به این دوره تاریخى، یادآورى این نکته ضرورى است که سه قرن هشتم، نهم و دهم، دوره افول مقتلنویسى و عاشورانگارى است و به جز موارد معدودى که گزارش شده، آثار مهمى در این سه قرن، تدوین و نگارش نشده و بر فرض نگارش، افزون بر آنکه خود آن آثار موجود نیستند، نام و نشانهاى از آنها در نگاشتههاى بعدى ثبت نشده است. اوج مقتلنویسى در این دوره، مربوط به قرن چهاردهم است. البته روند تاریخى مقتلنویسى در قرن دوازدهم و سیزدهم یکسان بوده است.
با توجه به آنکه بخشى از نگاشتههاى تاریخ عاشورا از قرن هشتم تا عصر کنونى برگرفته از همان اخبار و گزارشهاى کهن درباره واقعه عاشوراست، و بخش دیگر، نقلها و گزارشهایى است که چندان مأخذ معتبرى ندارد، ارائه فهرستى مفصل از این نگاشتهها که از قرن دوازده به این سو، رو به افزایش داشته، افزون بر آنکه کمفایده است، خارج از حوصله این نگاشته است،1 تا چه رسد به اینکه معرفى اجمالى تکتک آنها صورت گیرد. از این رو در این بخش از نوشتار، ابتدا به معرفى چند اثر مهم و مشهور در تاریخ عاشورا در این دوره پرداخته و سپس به شناسایى و معرفى چند اثر مهم که نقش مهمى در ارائه چهره تحریفگونه از حادثه عاشورا داشتهاند و از آنها مىتوان به منابع «تحریفگستر» تعبیر کرد، پرداخته مىشود.
بخش اول: معرفى چند نگاشته مهم مستقل و غیر مستقل در تاریخ عاشورا
چنانکه گفته شد، اگرچه پرداختن به بسیارى از نگاشتههاى این دوره، تلاشى وقتگیر و کمفایده است، اما برخى از نگاشتههاى این مقطع، از ویژگىها و امتیازات خاصى برخوردارند که معرفى اجمالى آنها، مفید و در مواردى، لازم است که در ذیل به آن پرداخته مىشود.
1. البدایة و النهایه؛ ابوالفداء اسماعیل بن کثیر دمشقى ( م 774 ق)
ابنکثیر از مورخان شافعىمذهب بیشترین اخبار خود را درباره قیام امام حسین علیهالسلام، از تاریخ طبرى به اختصار نقل کرده است.2 افزون بر این، او از برخى از مقاتل، همانند مقتل احمد بن حنبل،3 ابن ابىالدنیا،4 بغوى5 و محدثانى، همچون شعبى،6 یعقوب بن سفیان7 و... گزارشهایى را آورده است.
او از این رو که شاگرد ابنتیمیه8 (م 728 ق) (بنیانگذار اندیشههاى وهابیت) بوده، از افکار ستیزهجویانه وى با شیعه، متأثر است، از این رو در نگاشته خود، بر شیعه به سبب عزادارى براى امام حسین علیهالسلام خرده گرفته و این کار را بدعت و ریا دانسته است!9 وى حتى پا را در این باره فراتر گذاشته و در جایى از اثرش، با عنوان «قصة الحسین بن على و سبب خروجه من مکة فى طلب الامارة و...»10 برداشت و تفسیر تحریفآمیز و وارونه از هدف و انگیزه قیام امام حسین علیهالسلامارائه کرده و حضرت را همانند انسانهاى بىایمانِ قدرتطلب و ریاستخواه دانسته که نهضت خود را به انگیزه طلب حکومت (طلب الاماره) و دستیابى به قدرت، برپا داشته است! او با این سخن، به این قیام الهى و دینى، ماهیتى سیاسى ـ دنیوى داده است.
افزون بر این، او گزارش حوادث سال 61 ق مربوط به قیام امام حسین علیهالسلام را با عنوان «و هذه صفة مقتله مأخوذة من کلام أئمة هذا الشأن لا کما یزعمه أهل التشیع من الکذب» آغاز کرده و با این تعبیر، ناهمسویى و تقابل خود را با شیعه نشان داده است. وى در این قسمت، اگرچه همان گزارشهاى طبرى را ـ چنانکه گذشت طبرى نیز بیشتر از ابومخنف و راویان دیگر، نقل کرده ـ آورده است، اما در پایان آن، از اینکه طبرى اخبار ابومخنف شیعى را آورده (در حالى که احادیث او نزد ائمه اهلسنت به رغم شمرده شدن وى از محدثان اهل ضبط، ضعیف شمرده شده است) بر او خرده گرفته و افزوده است که اگر طبرى و امثال او چنین اخبارى را درباره قیام عاشورا نیاورده بودند، او آنها را بیان نمىکرد، هرچند برخى از آنچه آورده، در آن مناقشه و نظر است.11
همچنین ابن کثیر اگرچه عقوبت دنیوى کشندگان امام حسین علیهالسلام را پذیرفته و بر این باور است که افراد اندکى، جان سالم از آن بدر بردند،12 اما حوادث خارقالعاده پس از شهادت امام حسین علیهالسلام، از قبیل سرخى آسمان و باریدن خون از آن، کسوف خورشید، جارى شدن خون از دیوارهاى کاخ ابن زیاد و... را منکر شده و با آنکه اعتراف کرده که طبرانى و حاکم نیشابورى اخبارى را در این باره آوردهاند، اما گفته است که چنین احادیث دروغ آشکارى را شیعه جعل کرده است!13
2. تسلیهالمُجالس و زینهالمَجالس؛ سیدمحمد بنابىطالب حسینىموسوى حائرى کرکى(متوفاى قرندهم)
نویسنده این کتاب از دانشوران گمنام قرن نهم و دهم است. از تاریخ ولادت و وفات او اطلاع چندانى در دست نیست، اما در جایى از این کتاب، از زیارت مرقد شریف رسول خدا صلىاللهعلیهوآله در سال 921 ق یاد کرده است14 و در جاى دیگر از همین اثر، از کتاب دیگرش به نام السجع النفیس فى محاورة الغلام (الدلام) و ابلیس یاد کرده است15 که به گفته آقا بزرگ تهرانى، کتاب یاد شده در سال 955 ق نگاشته شده است.16 بنابراین، زمان نگارش تسلیة المجالس پس از سال 955 ق است.
این کتاب در ده مجلس سامان یافته است: مجلس اول (ج1، ص 53 ـ 139) و مجلس پنجم تا دهم (ج 2، ص 85 ـ 548) درباره امام حسین علیهالسلام است. سه مجلس دوم، سوم و چهارم به ترتیب درباره پیامبر صلىاللهعلیهوآله، امیرالمؤنین علیهالسلام و امام حسن علیهالسلاماست. بنابراین چون بیشتر این کتاب مربوط به امام حسین علیهالسلام است، به مقتل الحسین علیهالسلام نیز شهرت دارد.17
نگارنده، بدون تصریح به نام کتاب روضة الشهداء از آن نام مىبرد و مىگوید این اثر را همانند آن نگاشتم،18 اما با بررسى و مقایسه این نگاشته با روضة الشهداء، دانسته مىشود که این اثر، نظم و تدوین روضة الشهداء را نداشته و تنها نثر آن، همانند روضة الشهداء، فصیح و مُسَجّع است. البته از بُنمایه و نظریهاى که روضة الشهداء بر آن مبتنى است و بر اساس آن سامان یافته؛ یعنى مسئله آمیخته شدن زندگى پیشوایان و اولیاى الهى به بلا، متأثر است.
این کتاب یک اثر تاریخى ـ روایى است و در گزارش قیام کربلا، کاملاً متأثر از گزارشهاى مقتلالحسین خوارزمى است و بسیارى از گزارشهاى آن را با اندکى تفاوت، آورده است. همچنین علامه مجلسى از این کتاب، بسیار در بحارالانوار بهره برده است. مباحث مجالس مربوط به امام حسین علیهالسلام به قرار ذیل است:
مجلس اول: در ستمهایى که بر امام حسین علیهالسلام رفت و ثواب گریستن بر حضرت.
مجلس پنجم: در فضائل و مناقب امام حسین علیهالسلام و روایات پیامبر صلىاللهعلیهوآله درباره شهادت آن حضرت.
مجلس ششم: خروج حضرت از مدینه و سکونت در مکه و ارسال مسلم بن عقیل به کوفه.
مجلس هفتم: حرکت امام به سوى کوفه و حوادث بین راه و رسیدن به کربلا تا شهادت حضرت و یارانش.
مجلس هشتم: وقایع پس از عاشورا و بردن اسرا به کوفه و شام و خطبههاى آنان.
مجلس نهم: مباحث پراکندهاى از قبیل: تعداد جراحات امام حسین علیهالسلام، روایات مربوط به شهادت حضرت، پاداش شهادت، بیان موضع حاکمان بنىامیه و بنىعباس درباره قبر امام حسین علیهالسلام و قیام مختار.
مجلس دهم: فضیلت و پاداش زیارت امام حسین علیهالسلام.
3. بحار الانوار (جلد 44 و 45) و جلاء العیون؛ محمدباقر مجلسى (م1110 ق)
علامه مجلسى به مناسبت پرداختن به زندگى ائمه علیهمالسلام در بحار الانوار، بخشى از جلد چهل و چهارم (باب بیست و چهارم از صفحه 174 به بعد) و تمام جلد چهل و پنجم (تا پایان باب پنجاه از چاپ جدید وجزء دوم و سوم جلد دهم از چاپ قدیم)؛ یعنى بیش از یک و نیم جلد از این کتاب را به زندگانى امام حسین علیهالسلام و مقتل ایشان و حوادث پس از شهادت حضرت در قالب 27 باب، اختصاص داده است. به این بخش از کتاب بحار، مقتل بحار الانوار گفته مىشود. تاریخ پایان نگارش این جلد (جلد دهم چاپ قدیم) ربیعالاول 1079 است.19
برخى از عناوین مطالب این دو جلد بحار الانوار، عبارتاند از: امامت آن حضرت و معجزات و مکارم اخلاق او؛ احتجاجات آن حضرت با معاویه؛ آیات تأویل شده درباره شهادت ایشان؛ إخبار خدا به پیامبران درباره شهادت آن حضرت؛ إخبار پیامبر صلىاللهعلیهوآله، امیرالمؤنین علیهالسلام و خود امام حسین علیهالسلام به شهادتش؛ پاداش گریستن بر مصیبت آن حضرت؛ حوادث پس از بیعت مردم با یزید تا شهادت آن حضرت؛ رخدادهاى پس از شهادت امام علیهالسلام، رخدادهاى خارقالعاده در جهان پس از شهادت آن حضرت (گریستن آسمان و زمین، خسوف و کسوف و...)؛ مرثیههایى که در سوگ حضرت گفته شده است؛ مجازات قاتلان آن حضرت؛ احوال مردم در روزگار وى؛ همسران و فرزندان امام علیهالسلام؛ احوال مختار و جور خلفا به قبر آن حضرت.
البته شایان توجه است که جلد 98 بحارالانوار نیز درباره فضیلت و پاداش زیارت امام حسین علیهالسلام و انواع زیارت وارده درباره ایشان است.
مجلسى به سبب آنکه اخبار قیام عاشورا را در این اثر از منابع مختلف که در مواردى، ضعیف و مجهول هستند گرد آورده است، در برخى موارد، از نقل گزارشهاى ضعیف، موهن و سست، مصون نمانده است. براى نمونه، گزارش کیفیت به میدان رفتن و شهادت حضرت عباس که از مشهورترین روضههاى اهل منبر و مداحان است، اعتبار چندانى ندارد.20 همینطور افسانه ساربان امام حسین علیهالسلام،21 جریان شفا یافتن دختر یهودى با خون بدن یک مرغ22 و قصه مرد اسدى و شیر،23 از بىاعتبارترین، سستترین و موهنترین گزارشهایى است که در این کتاب آمده است.
بخش مقتل این کتاب با عنوان محن الابرار فى ترجمة مقتل بحارالانوار در معجزه و مصیبت نور دیده احمد مختار به قلم محمدحسن هشترودى تبریزى، ترجمه و منتشر شده است.24 همچنین همین بخش به صورت مهذب با عنوان المختار من مقتل بحارالانوار: عرض وثائقى موجز لأحداث ثورة الحسین علیهالسلام به اهتمام محسن اراکى چاپ شده است.25
همچنین مجلسى بیش از یک سوم از کتاب فارسى جلاء العیون را که مربوط به زندگانى چهارده معصوم علیهمالسلام است، به اخبار و گزارشهایى درباره زندگى، مناقب، معجزات، اخبار غیبى درباره شهادت امام حسین علیهالسلام و نهضت عاشورا و حوادث پس از آن، در قالب 23 فصل، اختصاص داده است.26 وى در این اثر، گزارشهاى متعددى را از منابع کهن و متأخر آورده است. البته او در این کتاب همانند بحار الانوار، برخى از گزارشهاى ضعیف و جعلى را نیز آورده است.27
4. مقتل الامام الحسین علیهالسلام (جلد 17 عوالم العلوم و المعارف و الاحوال من الآیات و الاخبار و الاقوال)؛ عبداللّه بحرانى (م 1130 ق)
عبداللّه بحرانى از شاگردان برجسته علامه مجلسى است. وى جلد هفدهم از کتاب مفصل خود، عوالم العلوم را همانند استادش مجلسى، در قالب 27 باب، به شرح زندگانى و قیام امام حسین علیهالسلام و حوادث پس از آن و از جمله، قیام مختار اختصاص داده است. ساختار، ابواب و عناوین مطروحه در عوالم، تقریباً همانند کتاب بحارالانوار است، زیرا وى همانند مجلدات دیگر عوالم العلوم، بیشتر مطالب نگاشته خود را از همین بخش از کتاب بحارالانوار استادش گرفته و در مواردى، بر آن مطالبى افزوده که این امر سبب شده است که نگاشته او در مقایسه با بحارالانوار، حدود صد صفحه حجیمتر شود. البته تبویب و فصلبندى این نگاشته، مناسبتر به نظر مىرسد.
5. قَمقام زَخّاز و صَمصام بَتّار؛ نگاشتة فرهاد میرزا معتمدالدوله (م 1305 ق)
نویسنده این اثر، فرزند عباس میرزا و نوه فتحعلى شاه، از دولتمردان عصر ناصرى است.28 تاریخ آغاز تألیف کتاب، 1303 و پایان آن، ذىحجه 1304 است.29 این اثر به فارسى نگاشته شده و نویسنده آن به سبب تفألى که به قرآن زده و نذرى که کرده بود، کتاب را نوشته است.30 وى نام اثر خود را با عنوان غریب و ناآشناى «قَمْقام زَخّار و صَمْصام بَتّار؛ دریاى آکنده و شمشیر برنده» نام نهاده است. این نگاشته از مقاتل مهم است، زیرا ـ چنان که خود نویسنده آن گفته است ـ در نگارش این اثر، تتبع و تحقیق بسیار کرده و از آثار نگاشته شده پس از قرن یازدهم (به سبب عدم اعتبار آنها) استفاده نکرده است،31 از این رو نگاشته وى در مقایسه با نگاشتههاى معاصر و حتى پیش از خود، از اعتبار خاصى برخوردار است.
این کتاب در دو جلد سامان یافته است. جلد نخست، زندگى امام حسین علیهالسلام و مباحثى همانند قیام مسلم بن عقیل و حوادث مربوط به قیام امام حسین علیهالسلام از آغاز تا شهادت اصحاب را در روز عاشورا دربردارد. جلد دوم به مباحثى، از قبیل شهادت بنىهاشم و امام علیهالسلام و حوادث پس از شهادت حضرت از قبیل اسارت اهلبیت علیهمالسلامو بردن آنان به کوفه و شام و بازگرداندن آنان به مدینه، عقوبت کشندگان امام علیهالسلام، قیام توابین و مختار و بیان اشعارى در سوگ امام پرداخته است.
از نکات برجسته و تحقیقى این کتاب، ضبط درست اسامى اشخاص و مکانها و ترجمه و توضیح صحیح معانى اسما، مکانها، لغات، اشعار و امثال در بسیارى از موارد، و در مواردى، معرفى و بیان شرح حال کوتاه برخى از افراد است.
بخش دوم: معرفى چند نگاشته مهم تحریف گستر تاریخ عاشورا در قرنهاى معاصر
مقدمه
چنان که گفته شد، در قرنهاى اخیر آثار بسیارى درباره قیام حضرت سیدالشهداء علیهالسلامنگاشته شده است که در این میان، برخى از آنها به سبب شهرت نویسندگانشان یا به سبب برخى از ویژگىها و امتیازات خود نگاشته، تأثیر بسزایى در تبلیغ و ترویج برخى از گزارشهاى سست و نادرست و تحریفآمیز، و در مواردى موهِن در تاریخ عاشورا داشته است. البته مطالعه و بررسى در زمینهها، علل و عوامل جعل و ترویج گزارشها و باورهاى تحریفآمیز و وارونه در تاریخنگارى عاشورا، پژوهش مستقلى را مىطلبد، اما آنچه در این نگاشته مختصر مىتوان به آن اشاره کرد، آنکه از قرن پنجم به بعد، دانش تاریخنگارى به تدریج رو به افول گذاشت. این امر معلول عواملى، از قبیل دور شدن از منابع کهن و به فراموشى سپردن تدریجى آنها از یک سو، و بىتوجهى و حتى حذف عمدى آنها از طرف برخى از فرقههاى مذهبى متعصب از سوى دیگر و اقبال و توجه خاص جامعه به بیشتر دانستن درباره این واقعه از سوى سوم بود. در نتیجه، زمینه نگارش آثار تحقیقى از میان رفت و جاى خود را به نگاشتههایى با رویکردهاى ادبى و اجتماعى داد که بیشتر متأثر از عواملى، چون باورهاى مذهبى، ذوق و سلیقههاى شخصى و درونى نویسندگان، شرایط اجتماعى و جغرافیایى حاکم بر پدید آورندگان آن آثار و توجه به سلیقه و خواست مخاطبان و خوانندگان بود.
به تعبیر دیگر، از دوره یاد شده، مقتلنویسان و تاریخنگاران عاشورا از یک سو به سبب دلایلى که بیان شد به روایات و گزارشهاى تاریخى کهن واقعه عاشورا کمتر توجه داشتند و از سوى دیگر، به سبب عظمت این حادثه و شیفتگى جامعه شیعه و حتى سنى براى افزودن به آگاهىهاى خود درباره این واقعه، زمینه را براى توسعه و شاخ و برگ دادن به برخى از اخبار این واقعه و حتى در مواردى، جعل آن، فراهم دیده و بسته به ذوق و تعهد و تخصصشان در این حوزه، به حوادث و روىدادهاى این واقعه افزودند، تا آنجا که از قرن دهم به این سو با نگارش روضة الشهداء، این رویکرد شتاب خاصى به خود گرفته و در طول چهار قرن بعد، نگاشتههایى از قبیل منتخب طریحى، تظلم الزهراى قزوینى، محرق القلوب نراقى، الدمعة الساکبه بهبهانى، معالى السبطین مازندرانى و از همه مهمتر، اکسیر العبادات دربندى پاى به عرصه وجود گذاشتند که چون نویسندگان آنها عمدتاً از دو زاویه ابتلا و آزمایش و نگاه عاطفى و احساسى که غم و اندوه، یکى از عناصر لازم و مهم این نوع نگاه است، به این حادثه نگریستند، در روایت و برداشت خود از این حادثه بزرگ، چندان پاىبند به مصادر کهن و قابل اعتماد تاریخى نشدند، بلکه آنچه بیشتر مورد عنایت و تأکید آنان بود، تدوین و تألیف اثرى عاطفى ـ احساسى و حزنآور و غمانگیز درباره این واقعه و به قصدِ مجالس روضهخوانى و سوگوارى بود تا مخاطبان و شنوندگان آن، هرچه بیشتر متألم و متأثر شده و عزادارى و گریه کرده و اشکى بریزند. از این رو به کارگیرى واژگان و مضامینى از قبیل گریستن (بکاء)، اشک (دمع)، مصیبت، حزن و غم، غربت و بىکسى، تشنگى، اسارت، ذلت و خوارى، بلا و ابتلا در این گونه برداشت، بسیار رایج، و در مواردى مبالغهآمیز بوده است. البته در این میان آنچه به چنین برداشتى از تاریخ عاشورا بیشتر دامن زده و آن را فزونتر مورد تأکید و تأیید قرار داد، رویکرد سطحى و عوامپسند برخى از شاعران، مداحان و تعزیهخوانان بود که در محافل و مجالس مداحى و تعزیهخوانى، بر طبل چنین برداشتى هرچه بیشتر کوبیدند تا از این رهگذر، اندوه و ماتم بیشترى از مستمعان خود طلب کرده و گریه و اشک افزونترى از آنان بگیرند، چرا که شنیده بودند که بر اساس روایات بسیارى، گریه و عزادارى در سوگ امام حسین علیهالسلامبالاترین پاداشها را دارد، و در این میان آنان براى رسیدن به چنین پاداشى، استفاده از هر وسیلهاى را بلامانع دانستند، هرچند به قیمت نادیده گرفتن اخبار معتبر درباره این حادثه باشد، چراکه بسیارى از اخبار یاد شده با سلیقه و مذاق چنین برداشتى، ناهمگون بود و از تأمین چنین هدفى، ناتوان.
به هر تقدیر، نگاه اجمالى به اسامى برخى از آثارى که از دوره صفوى به بعد و بیشتر در عصر قاجار در تاریخ عاشورا نگاشته شده است، این ادعا را بهخوبى تأیید مىکند. آثارى از قبیل: طریق البکاء، طوفان البکاء، عمان البکاء، محیط البکاء، امواج البکاء، ریاض البکاء، مفتاح البکاء، منبع البکاء، مخزن البکاء، معدن البکاء، مناهل البکاء، مجرى البکاء، سحاب البکاء، عین البکاء، کنز الباکین، بکاء العین، مبکى العیون، مبکى العینین، المبکیات، بحر البکاء فى مصائب المعصومین، بحر الحزن، بحر الدموع، بحار الدموع، فیض الدموع، عین الدموع، سحاب الدموع، ینبوع الدموع، منبع الدموع، دمع العین، مدامع العین، مخازن الاحزان، بیت الاحزان، ریاض الاحزان، قبسات الاحزان، بحر غم، داستان غم، غمکده، ماتمکده، بستان ماتم، همّ و غم، نشتر غم، کنز المصائب، مجمع المصائب، وجیزة المصائب، اکلیل المصائب، ابتلاء الاولیاء و بلا و ابتلا در رویداد کربلا.
اکنون در ادامه، مهمترین منابع تحریفگستر در تاریخ عاشورا با ارائه برخى از گزارشهاى تحریفآمیز آنها، شناسایى و معرفى مىشوند:
1. روضة الشهداء
کمالالدین حسین بن على واعظ کاشفى (م 910 ق) استاد ادب پارسى و نویسنده کتاب روضة الشهداء، بلایا و مصائب انبیا را از آدم تا پیامبر صلىاللهعلیهوآله در این اثر نگاشته و در ادامه، به مصائب امامان علیهمالسلام پرداخته است. در این میان، او بیش از نیمى از کتاب را به زندگى امام حسین علیهالسلام و واقعه عاشورا و حوادث پس از آن، اختصاص داده است؛ یعنى چهار باب آن (باب هفتم تا دهم) درباره امام حسین علیهالسلام و خاندان و یارانش است و کمتر از نیمى از آن (باب اول تا ششم و خاتمه) در این باره نیست. فهرست ابواب مربوط به امام حسین علیهالسلام چنین است:
باب هفتم: در مناقب امام حسین علیهالسلام از ولادت آن حضرت و بعضى از احوال وى بعد از برادر.
باب هشتم: در شهادت مسلم بن عقیل بن ابىطالب و قتل بعضى از فرزندان او.
باب نهم: در رسیدن امام حسین علیهالسلام به کربلا و محاربه نمودن با اعدا و شهادت آن حضرت با اولاد و اقربا و سایر شهدا.
باب دهم: در وقایعى که اهل بیت علیهمالسلام را بعد از واقعه کربلا پیش آمده و عقوبات مخالفان که مباشر آن حرب شدند.32
با توجه به آنکه کاشفى، مرام صوفیانه داشته، تحلیلى که از نهضت عاشورا کرده است، بر بنیاد تحمل درد و رنج توسط اولیاى خداست؛ به این معنا که خدا با خلق واقعه کربلا، یکى از بندگان برگزیده خود را گرفتار رنج و بلا کرد تا او را به مقامات عالیه برساند، زیرا این یک سنت الهى است که همه اولیا و مقربان الهى باید از جام بلا بنوشند، اما:
آنکه در این بزم مقربتر است جام بلا بیشترش مىدهند
و آنکه ز دلبر نظر خاص یافت داغ عَناء بر جگرش مىنهند33
وى تا پایان کتاب، از ماهیت و ابعاد دیگر قیام عاشورا، بهویژه بعد سیاسى آن، هیچ سخنى به میان نیاورده است.
کاشفى این کتاب را به درخواست یکى از اعیان و سادات بزرگ هرات با نام «مرشد باللّه» معروف به «سید میرزا» در اواخر عمر خویش نگاشته است؛34 یعنى زمانى که «به واسطه کبر سن و دیگر موانع» نمىتوانسته «رایت فصاحت در میدان بلاغت» برافرازد.35 تاریخ نگارش این اثر در سال 907 ق (نه 908) بوده، چرا که خود گفته است که «از روز شهادت امام حسین علیهالسلامتا تاریخ تألیف این کتاب که قریب به هشتصد و چهل و هفت سال است هر گاه که ماه محرم نو شود...».36
درباره مذهب کاشفى، به یقین نمىتوان سخن گفت، زیرا از آن رو که نامش حسین بوده و زادگاهش سبزوار که از زمانهاى دور، به تشیع شهرت داشته است، بایستى او را شیعه دانست. اما برخى قراین و شواهد، بر سنى بودن او دلالت دارد، از جمله سکونت طولانى وى در هرات، و ارتباط و دوستى با افرادى، همانند امیر علىشیر نوایى و عبدالرحمان جامى که آن دو از صوفیان نقشبندیه بودهاند، و چنانکه مىدانیم این فرقه، تنها فرقهاى است که ابوبکر را سرسلسله خویش مىداند. بنابراین اگرچه آن دو به اهلبیت علاقه بسیار داشتند، اما از رفض بىزار بودند.37 از این رو مىتوان گفت که کاشفى بر مذهب سنى حنفى بوده، چنانکه افندى از برخى از فوائد میرداماد، نقل کرده است که کاشفى را حنفىمذهب دانسته است.38
کاشفى اطلاعات زیادى درباره منابع کتابش ارائه نکرده و در نقل گزارشهاى مهم که لازم است مأخذ خود را بیان کند، طفره رفته است. در موارد بسیارى نیز که منبع خود را ذکر کرده، منابع کتابش، نامشهور و نامعتبر است، چنانکه افندى پس از آن که مىگوید کاشفى از منابع شیعى چون عیون اخبار الرضا، ارشاد، اعلام الورى و کتاب الآل ابن خالویه بهره برده است، مىافزاید:
اما بیشتر روایات این کتاب و حتى همه آنها از کتابهاى غیر مشهور و حتى غیر قابل اعتماد گرفته شده است.39
دلیل عدم اعتبار علمى این کتاب را باید در این امر جستوجو کرد که کاشفى براى ارائه گزارش گرانسنگ این واقعه مهم، از شیوه علمى تاریخنگارى که بنیاد آن بر منابع اصیل کهن تاریخى و نقد و پالایش گزارشهاى مربوط به این حادثه است، بهره نبرده، از این رو، به تعبیر یکى از محققان معاصر، روضة الشهداء کتاب تاریخى نیست، بلکه اثرى ادبى و رُمان تاریخى است40 که شرایط اجتماعى و علمى و فرهنگى حاکم بر روزگار حیات نگارنده، آن را فراهم ساخته بود. به تعبیر دیگر، این اثر، محصول دورهاى است که نقد و بررسى علمى در مراکز علمى و آکادمیک ایران و ماوراءالنهر چندان وجود نداشته و متنهاى ادبى داستانى، همانند ابومسلمنامهها و حمزهنامهها در دسترس مردم بوده است که پس از بین رفتن متنهاى یاد شده، کتاب کاشفى جایگزین آنها شده است.41
یکى دیگر از محققان درباره شیوه و ارزش تاریخنگارى این اثر، چنین قضاوت کرده است:
روضة الشهداء پیش از آنکه کتابى تاریخى باشد، «داستانپردازى تاریخى» است. و چون داستانپردازى است، «تخیلى» هم هست. و چون نویسنده آن ادیب و انشانویس است، «داستانآفرینى» هم در آن مشاهده مىشود.42
پیامد پذیرش فراگیر و استقبال مناسب از چنین آثارى از سوى عامه مردم و حتى از سوى علما و دانشمندان، سبب شد تا این کتاب به سرعت جاى خود را در محافل عزادارى شیعى و سنى باز کند، چندانکه وعاظ و خطبا در منابر و محافل، مصائب امام حسین علیهالسلام و خاندانش را از روى این کتاب خوانده و تعبیر «روضهخوان» از این کتاب براى مجالس روضهخوانى، به عاریت گرفته شده است.43
نکتة آخر در این باره آنکه از این کتاب، نسخههاى متعددى در کتابخانهها موجود است و این نگاشته، چندین بار تلخیص و به چند زبان ترجمه شده که برخى از ترجمههاى آن، منظوم است.44
برخى از نمونههاى مهم تحریف
1. گزارش نادرست و در مواردى افسانهاى جریان حضور، فعالیتها و قیام مسلم بن عقیل در کوفه و نیز شهادت دو نوجوان وى.45
2. پیوستن ده هزار از شامیان به فرماندهى عامر بن طفیل به ابن زیاد!46
3. ذکر برخى از نامهاى جعلى، از قبیل زهیر بن حسان اسدى، سامر، حجر حَجّار، حماد بن انس، وقاص بن مالک، شریح بن عبید، قیس بن منبه، هاشم بن عتبه و... به عنوان اسامى دو سپاه امام حسین علیهالسلام و عمر سعد.47
4. عروسى حضرت قاسم!48
5. حضور زعفر جنّى زاهد در کربلا و اعلام یارى به امامحسین علیهالسلام و نپذیرفتن حضرت!49
6. جریان شفا یافتن دختر معلول یهودى با خون بال یک مرغ.50
7. افسانه شیرین خانم!51
و... .
2. المنتخب فى جمع المراثى و الخطب (مشهور به «الفخرى»)
فخرالدین طریحى (979 ـ 1087 ق)52 نگارنده کتاب المنتخب فى جمع المراثى و الخطب (مشهور به الفخرى) است.53 این کتاب را نمىتوان نگاشتهاى تاریخى درباره زندگى امام حسین علیهالسلام یا تاریخ قیام عاشورا و مقتل سیدالشهداء علیهالسلام دانست، بلکه مجموعهاى از روایات و مراثى حزنبرانگیز و گریهآور است که در قالب نثر خطابى و شعر سامان یافته است. بیشترین مباحث این کتاب درباره امام حسین علیهالسلام و پارهاى از آنها در مورد برخى امامان دیگر است و به صورت جُنگ و کشکول، تدوین و نگارش شده است. این اثر، دو جزء دارد و هر جزء، ده مجلس و هر مجلس، شامل چند باب است. در هر مجلس و هر باب، مباحثى متعدد و بىارتباط به هم مطرح شده است. نویسنده در نگارش این کتاب بر نقلیات کتاب روضة الشهدا کاشفى اعتماد کرده و بسیارى از مطالب جعلى و نادرست را از کتاب یاد شده نقل کرده است. طریحى اگرچه در زمان نگارش این اثر، از وعاظ و منبرىهاى توانمند و خبره در فن خطابه و وعظ بوده، اما از بضاعت علمى چندانى برخوردار نبوده است. متن کتاب نشاندهنده آن است که وى ابتدا مطالب آن را در ایام محرم در محافل و مجالس روضهخوانى مىخوانده و سپس آن را در قالب مجالسنگارى، سامان داده است. این کتاب به سبب نقل گزارشها و نقلیات غیر معتبر و بىاساس، از سوى بسیارى از اندیشمندان و حدیثشناسان، نقد شده است.54 با این وجود، این اثر، جایگاه خود را به خوبى در میان روضهخوانان باز کرده و بسیارى از نقلیات آن در مقاتل بعدى منعکس شده و در قرنهاى اخیر، زمینه تحریفات بسیارى را در مقتلخوانى امام حسین علیهالسلامفراهم ساخته است.
نمونههاى مهم تحریف
1. هفتاد هزار نفر بودن سپاه عمر سعد.55
2. انتساب جملات «هل من ناصر ینصر الذریة الاطهار»56 و «اسقونى شربة من الماء»57 به امام حسین علیهالسلام.
3. افسانه عروسى حضرت قاسم.58
4. کشته شدن ده هزار نفر از سپاه دشمن به دست امام حسین علیهالسلام! اما چون تعداد لشکریان بسیار بودند، این تعداد کشته در سپاه آنان شکاف ایجاد نکرد.59
5. افسانه ساربان امام علیهالسلام.60
6. گزارش دو قصه شیر و فضّه و شیر گریان بر امام علیهالسلام.61
7. خبر مسلم جَصّاص (گچکار) و نان، خرما و گردو دادن کوفیان به اطفال اهلبیت علیهمالسلام.62
3. مقتل الحسین علیهالسلام منسوب به ابومخنف
چنانکه پیشتر اشاره شد، به سبب قدمت و اعتبار اخبار و گزارشهاى ابومخنف درباره حادثه کربلا، از قرن ششم به بعد، برخى از اخبار جعلى و سست به این مورخ نسبت داده شده است که هیچ اثرى از آن را در منابع معتبر که به نقل گزارشهاى ابومخنف پرداختهاند، نمىتوان یافت. جعل اخبار دروغین و سست و بىمحتوا و انتساب آن به ابومخنف در قرنهاى بعدى تا آنجا پیش رفت که برخى در قرون معاصر، به نگارش کتابى منتسب به ابومخنف با نام مقتل الحسین علیهالسلام المشتهر بابىمخنف دست یازیده تا با این انتساب، اخبار جعلى و سست را به خوانندگان و مخاطبان، بقبولانند.
برخى از نمونههاى تحریف
1. گزارش اخبار مقتل از ابومخنف و او از هشام و او از پدرش محمد بن سائب کلبى! در حالى که هشام شاگرد ابومخنف است و او از ابومخنف روایت کند نه ابومخنف از هشام و او از پدرش محمد بن سائب کلبى!63
2. نقل خبرى از کلینى! در حالى که ابومخنف متوفاى 157ق است و کلینى متوفاى 329ق!64
3. دستگیرى مسلم بن عقیل در کوفه به این شیوه که گودالى کنده شده و او در گودال افتاد، سپس او را کتف بسته نزد ابن زیاد بردند.65
4. گزارش بازگشت امام حسین علیهالسلام از راه کربلا به مدینه، هنگام شنیدن خبر کشته شدن مسلم و هانى و پناه بردن حضرت به قبر جدّش پیامبر و گریه کردن وى در آنجا!66
5. سوار شدن امام علیهالسلام بر هفت اسب و فرود آمدن از آنها به سبب توقف و نرفتن آنها به سوى کربلا!67
6. جریان کشته شدن طرماح بن عدى در کربلا با آنکه وى اساساً در کربلا حضور نداشت.68
7. نسبت دادن برخى از گفتهها به امام حسین علیهالسلام از قبیل: «قد استرحتَ مِنْ همِّ الدنیا و...» و به حضرت زینب همانند: «لیتَنى کنتُ قبل هذا الیوم عمیاء و...» هنگام شهادت حضرت علىاکبر.69
8. شش ماهه بودن طفل شیرخوار امام علیهالسلام و اینکه وى سه روز آب نخورده است، و اینکه وقتى تیر به طفل شیرخوار خورد، گوش تا گوش وى بریده شد!70
9. نشستن شمر بر سینه امام علیهالسلام و گفتوگوى حضرت با وى در این باره که آیا شفاعت جدش بهتر است یا دریافت جایزه از یزید که چون شمر گفت: دریافت جایزه، امام از او طلب آب کرد، اما او در پاسخ گفت: به خدا سوگند، آب نمىنوشى تا اینکه ذره ذره مرگ را بچشى.71
10. بریدن سر امام علیهالسلام از قفا توسط شمر، چرا که از امام حسین علیهالسلام شنید که جدش پیامبر او را به سگ تشبیه کرده است. و چون شمر هر عضوى را از سر امام قطع مىکرد، امام مىگفت: وامحمداه، واعلیاه، واحسناه،... !72
4. تظلم الزهراء علیهاالسلام من إهراق دماء آل العباء
رضى بن نبى قزوینى (زنده تا 1134ق) نویسنده تظلم الزهراء من إهراق دماء آل العباء است. تاریخ تألیف آن سال 1118 ق است. نگارنده در مقدمه کتابش گفته است که این اثر، شرح کتاب ملهوف سید بن طاووس است و بیشتر مآخذ آن، منابع بحارالانوار، از قبیل ملهوف، مجالس (امالى) شیخ صدوق، ارشاد شیخ مفید، منتخب طریحى، مثیر الاحزان، مقاتل الطالبیین، مناقب آل ابىطالب، تسلیة المجالس سیدمحمد بن ابىطالب حسینى و... است.73 ترتیب و تبویب این کتاب، همانند ملهوف، از سه مقدمه و سه مسلک و خاتمه سامان یافته است که هر مسلک و خاتمه، دربردارنده چند مجلس است. مقدمه نخست: برخى از معجزات و کرامات و مکارم اخلاقى و احتجاجات امام حسین علیهالسلام. مقدمه دوم: برخى از روایات در فضیلت گریستن و تباکى بر آن حضرت و دیگر ائمه علیهمالسلام. مقدمه سوم: در روایات وارده در آداب عزادارى، بهویژه در تاسوعا و عاشورا. اما مسلک اول، در امور پیش از جنگ و شامل شش مجلس است. مسلک دوم، در حوادث کربلا و شهادت امام حسین علیهالسلام و یاران حضرت که چهار مجلس است. مسلک سوم، اسارت اهلبیت (و رفتن به کوفه، شام، گزارش حضور اهلبیت علیهمالسلام در روز اربعین در کربلا و بازگشت آنان به مدینه که داراى چهار مجلس است. خاتمه کتاب بیش از 160 صفحه است که مباحثى همانند رجعت امام حسین علیهالسلام در عصر حضرت حجت علیهالسلام، عقوبت و عذاب کُشندگان امام حسین علیهالسلام، قیام مختار و موضع حاکمان اموى و عباسى در برابر قبر امام حسین علیهالسلام را دربردارد.
واعظ تبریزى خیابانى افزون بر آنکه بر برخى از گزارشهاى این کتاب خرده گرفته و نویسنده آن را به سبب نقل چنین اخبارى، سرزنش کرده است، گفته است که برخى از استنساخ کنندگان در آن دست برده و دخل و تصرفهایى کردهاند.74 در تصحیح این کتاب که توسط یکى از محققان صورت گرفته، این سخن خیابانى، نادیده گرفته شده است.
نمونههاى مهم تحریف
1. تأویل آیه کهیعص که به نقل از شیخ صدوق آورده است.75
2. مجروح شدن طرماح بن عدى در روز عاشورا و گزارش او،76 در حالى که اساساً طرماح در کربلا حضور نداشته است.
3. نقل گزارش منتخب طریحى درباره کشته شدن ده هزار نفر از سپاه دشمن به دست امام حسین علیهالسلام و توجیه و تأیید آن.77
4. نقل گزارش مجعول ابنشهرآشوب درباره تعارف کردن امام حسین علیهالسلام و اسبش به یگدیگر بر سر خوردن آب و در نهایت، محرومیت هر دو.78
5. انتساب جملة «اسقونى شربة من الماء فقد نشفت کبدى من الظماء» به امام علیهالسلام.79
6. زبان حال ذلیلانه و مرثیه بىاساس زنان اهلبیت علیهمالسلام بر بالین امام علیهالسلام.80
7. قصه شیر و فضه.81
8. خبر مسلم جَصّاص (گچکار) و دادن نان، خرما و گردو به کودکان اهلبیت علیهمالسلام.82
9. قصه فاطمه صغرى.83
10. گزارش خواب حضرت سکینه در شام.84
11. قصه پرنده خونینبال و شفاى دختر یهودى.85
5. محرق القلوب
محمد مهدى بن ابىذر کاشانى مشهور به نراقى86 (120987 یا 121188) صاحب کتاب محرق القلوب است. وى پدر ملا احمد نراقى صاحب کتاب معراج السعادة و جامع السعادات است. کتاب محرق القلوب که به فارسى نگاشته شده، مفصل و داراى دو مقدمه و بیست مجلس است.89 این اثر چون مطالب تحریفآمیز بسیارى دارد، در گذشته مورد استقبال قرار نگرفت و تنها چاپ سنگى شد.
نمونههاى مهم تحریف
1. حضور هاشم بن عتبه مرقال (پسرعموى عمر سعد) در روز عاشورا در کربلا در حالى که یک نیزه هیجده زرعى در دست داشت و کسب اجازه وى از امام علیهالسلامبراى نبرد با سپاه عمر سعد و گزارش نبرد افسانهاى وى.90 حال آنکه بر اساس گزارشهاى معتبر تاریخى، هاشم از اصحاب خاص امیرالمؤنین علیهالسلام بود که در جنگ صفین پرچمدار حضرت بود و با سپاهیان معاویه جنگید تا شهید شد.91
2. حضور سپاه هزار نفرى از شامیان در کربلا به فرماندهى شمعان (شمعون) بن مقاتل.92
3. حکایت زعفر زاهد.93
4. افسانه عروسى حضرت قاسم و کیفیت نبرد افسانهاى وى با دشمن.94
5. انتساب جمله «شیر در پستان مادر وى خشکیده، او را جرعه آبى دهید» به امام حسین علیهالسلام درباره طفل شیرخوار و اینکه طفل یاد شده پس از تیر خوردن، به روى پدر نگاهى کرده و پس از تبسمى، به شهادت رسید.95
6. قصه مرغ خونینبال و شفاى دختر یهودى.96
و... .
6. اکسیر العبادات فى اسرار الشهادات
ملا آقا بن عابد بن رمضان بن زاهد شیروانى دربندى حائرى معروف به فاضل دربندى (م 1285 یا 1286 ق)97 نویسنده کتاب اکسیر العبادات فى اسرار الشهادات مشهور به اسرار الشهاده است که به تفصیل، حادثه عاشورا را شرح داده است. او این اثر را در 44 مجلس و دوازده مقدمه و یک خاتمه (که خاتمه نیز سه مجلس دارد) نگاشته است. مدت نگارش این اثر، هیجده ماه و تاریخ پایان نگارش آن، روز جمعه، پانزدهم ذىقعده سال 1272 بوده است.98
این کتاب ویژگىهایى دارد که در این میان، سه ویژگى آن، برجسته به نظر مىرسد:
1. تحلیلى بودن آن: نویسنده تنها به تدوین اخبار و توصیف وقایع نپرداخته است، بلکه به سبب آشنایى وى با حکمت و معقولات و داشتن ذهنى خلاق و نقاد، به تحلیل گزارشها و کیفیت جمع بین اخبار معارض، پرداخته است.
2. مجعول و خرافهآمیز بودن آن: نویسنده در این اثر، افزون بر آنکه گزارشهاى مجعول بسیارى و در مواردى، خرافهآمیز نقل کرده است، دست به توجیه آنها زده و دلایلى براى درستى آنها ساخته است!
3. مفصل بودن آن: این کتاب تا عصر خود، مفصلترین کتاب در تاریخ عاشوراست و تا آن تاریخ، نگاشتهاى به این تفصیل، فراهم نشده بود.99
دربندى «در اقامه مصیبت حضرت سیدالشهداء علیهالسلام، مواظب و متصلّب و راسخ بود، به نحوى که در بالاى منبر، از شدت گریه، غش مىکرد و در روز عاشورا لباس خود را از بدن مىکند و لُنگ مىبست و خاک بر سر مىریخت و گِل به تن مىمالید و به همان هیئت بر منبر مىرفت».100
او مؤس یا مروج قمهزنى بود. مهدى بامداد در این باره نگاشته است:
او است که تیغ زدن را بر سر... جائز دانست و خود نیز عمل مىکرده است و از این تاریخ است که مردم عوام... به تبعیت وى در ایام عاشورا به این عمل دست زدهاند.101
دربندى چون در گزارش این حادثه، مبناى منحصر به خود را داشته، از نقل مطالب ضعیف و بىاساس و در مواردى، موهن، ابایى نداشته است. سخن او درباره چگونگى بهرهگیرى وى در نگارش اثرش از کتابى که متعلق به یکى از روضهخوانان معاصر خود به نام سیدجعفر بوده، در واقع، بیانگر مبناى سست و بىپایه او در نقل گزارشهاى مربوط به تاریخ عاشوراست.102
این اثر به سبب داشتن اخبار و گزارشهاى سست و بىاساس، از همان آغاز موردِ نقد و خردهگیرى معاصران نویسنده و اندیشمندان بعدى قرار گرفته است، چنانکه حدیثشناسان و اندیشمندانى، همانند محدث نورى،103 تنکابنى،104 شیخ آقا بزرگ تهرانى،105 سیدمحسن امین106 و استاد مطهرى107 بر این کتاب، ایرادهاى بسیارى گرفتهاند.
به گزارش شیخ آقا بزرگ تهرانى، دربندى خود این کتاب را از فصل «مقام وحدة الحسین» در سیزده باب (که هر باب شامل چند مجلس است) ترجمه کرده و به نام ناصرالدین شاه، سعادات ناصرى نامگذارى کرد که بارها چاپ شده است.108 همچنین شخصى به نام میرزا محمد حسین بن علىاکبر این کتاب را به فارسى برگرداند و با عنوان انوار السعادة فى ترجمة اسرار الشهادة در تبریز چاپ کرد.109 به سبب عربى بودن متن اسرار الشهاده و تفصیل آن، دربندى، بعدها مقتلى مختصر و فارسى با نام سرمایه ایمان و جواهر ایقان در ترجمه و شرح اسرار الشهادة110 نوشت که این نیز چاپ شده است.111
شایان توجه است که چاپ قدیم این اثر، مطالب دروغ و خلاف واقع بیشترى دارد، اما در چاپ و تحقیق جدید آن، برخى از مطالب سخیف و سست آن، حذف شده است.112
صرف نظر از مبناى نادرست و غیر علمى نویسنده، از کتابى که به این گستردگى و با این سرعت تألیف شده (چنانکه گفته شد مفصلترین کتاب درباره امامحسین علیهالسلام تا زمان تألیف آن است و در هیجده ماه نوشته شده است با توجه به امکانات اندک آن روزگار در شناسایى منابع معتبر تا چه رسد به گزینش و استفاده از آنها) نمىتوان انتظار دقت و موشکافى علمى در گزینش صحیح و ارائه گزارشهاى معتبر در نقل حادثه عاشورا داشت.
برخى از نمونههاى تحریف
این اثر به سبب تفصیل بسیار آن، گزارشهاى مجعول، موهن، عجیب و افسانهاى دارد، چندانکه گزارش فهرستوار اخبار و روایات مجعول این کتاب خود چند صفحه از این نوشتار را دربرگرفته و از حوصله این نوشتار خارج است، از این رو، تنها به چند مورد ذیل اکتفا مىشود:
1. گزارش عجیب و غیر قابل پذیرش کیفیت خروج امام حسین علیهالسلام به همراه خاندانش از مدینه با چهل محمل حریر و دیباج، همانند حاکمان و پادشاهان!113
2. گزارش افسانهاى و خیالى آمار لشکر عمر سعد مبنى بر 1600000 نفر114 و در جاى دیگر، 460 هزار نفر و کشته شدن 330 هزار از آنان به دست امامحسین علیهالسلامو 25 هزار نفر به دست حضرت عباس (به جز مجروحان) و 25 هزار نفر به دست دیگر بنىهاشم و جان سالم بدر بردن تنها 80 هزار نفر از آنان!!!115 وى در جاى دیگر، تعداد کشتههاى دشمن را به دست امام حسین علیهالسلام، به چهارصد هزار نفر و تعداد سپاه را به پانصد هزار نفر رسانده است!!!116
3. هفتاد117 یا هفتاد و دو ساعت بودن روز عاشورا !!!118
4. امتناع حضرت عباس از اینکه امام حسین علیهالسلام او را به خیمهگاه ببرد، چرا که به سکینه دختر امام علیهالسلام، وعده آوردن آب داده، اما نتوانسته است به آن عمل کند!119
5. یاد کردن از افرادى به عنوان یاران امام حسین علیهالسلام یا افراد سپاه عمر سعد که در هیچ منبع معتبرى نام آنان یافت نمىشود، از جمله عبداللّه بن شقیق،120 اسحاق بن مالک اشتر،121 کثیر بن یحیى انصارى،122 مارد بن صدیف تغلبى،123 غلامى به نام «مبارک»،124 مسعود هاشمى125 و...!
6. افسانه ساربان امام علیهالسلام!126
7. افسانه قیام دخترى به نام «دُرَّة الصدف» در حلب به انگیزه خونخواهى امام حسین علیهالسلام و باز پسگیرى سرهاى شهدا و آزاد کردن اسرا از چنگال مأموران یزید هنگام بردن اسرا و سرها به شام و...!127
و... .
7. الدمعة الساکبه
محمدباقر بهبهانى (م 1285 ق) نویسنده این کتاب است. وى زندگانى ائمه علیهمالسلام را در چند جلد نگاشته است که دو جلد (جزء چهارم و پنجم) آن در چهارده فصل، اختصاص به امام حسین علیهالسلام و عاشورا دارد. او از شاگردان و مریدان فاضل دربندى بوده و در این کتاب از او به «قال الفاضل» تعبیر کرده است.
واعظ تبریزى خیابانى، از این نویسنده ستایش کرده و به نقل از شیخ محمود عراقى در کتاب دار السلام فیمن فاز بسلام الامام درباره او گفته است:
ذکر مصائب مىنمود به طورى که در آن عصر و بلد (نجف) متعارف بود از کتابهاى مقتل فارسى مثل روضة الشهداء و محرق القلوب و مانند اینها کتابى به دست مىگرفت و مىخواند و چون نیت خالص بود، تأثیرى تمام مىنمود. در عبارات عربیه دستى نداشت، زیرا که او را سواد عربى درستى نبود.128
بهبهانى در نقل گزارش عاشورا، از کتاب منتخب طریحى بسیار بهره برده است. منابع دیگر او عبارتاند از: بحارالانوار، عوالم العلوم، تظلّم الزهراء، مسند البتول، تذکار الحزین، جامع الاخبار، نورالعین، مهیّج الاحزان، معدن البکاء او المصائب، مقتل منسوب به ابومخنف و تفسیر منسوب به امام عسکرى علیهالسلام.
مواردى از تحریف
1. سخنان امام حسین علیهالسلام پس از شهادت حضرت عباس و طلب آب براى طفل شیرخوار و اجابت حضرت علىاکبر.129
2. نقل محرّف منسوب به امام حسین علیهالسلام خطاب به حضرت علىاکبر: «یا ولدى، أما أنت فقد استرحتَ من کرب الدنیا و غمها...».130
3. انتساب گفتوگوى امام حسین علیهالسلام با سکینه به شیخ مفید درباره شهادت حضرت علىاکبر و امر کردن حضرت، سکینه را به صبر.131
4. گزارش نامعتبر چگونگى رفتن حضرت عباس به میدان و شهادت وى.132
5. تعلیل غیر قابل پذیرش به جا ماندن بدن حضرت عباس در محل شهادتش.133
8. ناسخ التواریخ
میرزا محمدتقى لسانالملک مشهور به سپهر کاشانى (1216 ـ 1297ق) یک دوره تاریخ از زمان حضرت آدم تا روزگار خویش را نوشت و بخشى از این اثر را به شرح حال مفصل امام حسین علیهالسلام اختصاص داد. تاریخ نگارش این جلد از کتاب، در عهد ناصرالدین شاه و سال 1290 ـ 1291 ق بوده است.134 از آنجا که هدف او از نگارش چنین کتابى ـ چنانکه نام پرادعاى کتابش بر این امر دلالت دارد ـ این بوده که خواننده نیازى به کتابهاى دیگر نداشته باشد، مطالب سست و بىپایه در آن بسیار راه یافته است. به همین دلیل و نیز از آنجا که نویسنده دربارى بوده، این اثر نهتنها در مجامع علمى از آن استقبال نشد، بلکه برخى مطالعه آن را جایز ندانستهاند.135 با این حال این نگاشته تا چند دهه، از آثار مورد استفاده عامه مردم و خطبا و اهل منبر بود.
برخى از نمونههاى تحریف
1. تأویل کهیعص.136
2. گزارش پراکنده شدن سپاه امام حسین علیهالسلام در شب عاشورا و تنها ماندن خویشاوندان و خاصان حضرت.137
3. ترجمه نادرست واژه «مُسنّاة» به شتر!138
4. گزارش افسانهاى طرماح بن عدى از بازگشت سر امام علیهالسلام به تن و دیدن پیغمبر در قتلگاه! و... با اینکه وى از شهدا نبود و تنها در میانه راه با امام دیدارى داشته و پیش از رسیدن وى به کربلا، خبر شهادت امام را شنید و برگشت.139
5. بیان جمله: «شیر در پستان مادرش خشک شده است» هنگام درخواست آب از سپاه عمر سعد توسط امام حسین علیهالسلامبراى سیراب کردن طفل شیرخوار.140
6. نقل گزارش ابن شهرآشوب درباره تعارف امام حسین علیهالسلام و اسبش به یکدیگر بر سر آب خوردن...!141
7. نشستن شمر بر سینه امام علیهالسلام و گفتوگوى حضرت با وى در این باره که آیا شفاعت جدش بهتر است یا دریافت جایزه از یزید که چون شمر گفت: دریافت جایزه، امام از او طلب آب کرد، اما او در پاسخ گفت: به خدا سوگند، آب نمىنوشى تا اینکه ذرهذره مرگ را بچشى.142
8. جریان مسلم جَصّاص (گچکار) و نان، خرما و گردو دادن کوفیان به کودکان اهلبیت علیهمالسلام و... .143
9. قصه فاطمه صغرى.144
10. رؤاى سکینه در شام.145
9. تذکرة الشهداء
ملاحبیباللّه شریف کاشانى146 (م1340 ق) از جمله علماى برجسته عهد قاجار است که تألیفات بسیارى در علوم مختلف دارد، از جمله این نگاشتهها، کتاب مفصل تذکرة الشهداء در تاریخ عاشوراست. اثر یاد شده، اخبار و گزارشهاى ضعیف و مخدوشى دارد که سبب تحریف در سیماى واقعه عاشورا شده است.
نمونههایى از تحریف
1. حضور چهارصد نفر از مفتىهایى که فتوا به قتل امام حسین علیهالسلام داده بودند در کربلا، از جمله ظفر بن ملجم و انداختن عصا به سوى امام علیهالسلام به جاى استفاده از نیزه و شمشیر!!!147
2. افتادن دستهاى بریده و مشک پاره حضرت عباس روى خاک و بوسیدن دستهاى بریده توسط امام حسین علیهالسلام.148
3. نشان دادن سپر خونین حضرت عباس به مادرش امالبنین توسط حضرت زینب و بىهوش شدن وى.149
4. درخواست سکینه از پدرش امام حسین علیهالسلام براى پیاده شدن از اسب و نوازش او همچون یتیمان و پذیرش این درخواست از سوى امام حسین علیهالسلام.150
5. دادن یک رشته مروارید از سوى امام حسین علیهالسلام به یکى از لشکریان دشمن به این سبب که هنگام بیرون آمدنش از خانه، دخترش به او گفت که از این سفر برایش سوغات بیاورد!151
6. خوددارى ذوالجناح از راه رفتن هنگام سوارشدن امام علیهالسلام بر آن، مگر آنکه در قیامت حضرت بر او سوار شده و امت گناهکار را شفاعت کند!152
10. معالى السبطین فى احوال السبطین الامامَیْن الحسن علیهالسلام و الحسین علیهالسلام
محمدمهدى حائرى مازندرانى (1300 ـ 1385 ق) نویسنده کتاب معالى السبطین فى احوال الحسن علیهالسلام و الحسین علیهالسلام، هرچند این کتاب را در شرح حال امام حسن علیهالسلامو امام حسین علیهالسلام نگاشته، اما بیشترین آن را به زندگى امام حسین علیهالسلاماختصاص داده است. او در نگارش این اثر، از منابع ضعیف و غیر قابل اعتماد، از جمله روضة الشهداء، منتخب طریحى، مقتل الحسین منسوب به ابومخنف، مدینة المعاجز، ناسخ التواریخ، اسرار الشهادات، تظلم الزهراء و... بهره برده که طبیعتاً در نگاشته او تحریفات زیادى راه یافته است.
برخى از نمونههاى تحریف
1. تأویل کهیعص.153
2. انتساب سخن: «یا ولدى، اَما انت یا بنُىّ، فقد استرحتَ من همّ الدنیا و غمها...» به امام حسین علیهالسلام وقتى با بدن بىجان حضرت علىاکبر علیهالسلام روبهرو شد.154
3. نسبت دادن سخن: «لیتنى کنت قبل هذا الیوم عمیاء...» به حضرت زینب علیهاالسلامهنگام روبهرو شدن با جنازه حضرت علىاکبر.155
4. حضور لیلا در کربلا و خارج شدن وى از خیمه با پاى برهنه و سر برهنه هنگام شهادت علىاکبر!!156
5. بریدن سر امام علیهالسلام از قفا توسط شمر، چرا که حضرت به شمر گفت که شمشیر جاى بوسیدن پیامبر را نخواهد برید. و چون شمر هر رگ و استخوانى را از سر حضرت قطع مىکرد، امام علیهالسلام مىگفت: واجداه، واابالقاسماه... !!!157
6. افسانه ساربان امام علیهالسلام.158
7. قصه پرنده خونینبال و شفاى دختر یهودى.159
11. نورالعین فى مشهد الحسین علیهالسلام
این کتاب به ابراهیم بن محمد بن ابراهیم بن مهران شافعى اشعرى معروف به ابواسحاق اسفراینى(م 417 یا 418 ق) منسوب است. این اثر بدون فصلبندى و عنوانبندى است. نویسنده براى گزارشهاى خود سند ارائه نکرده و تنها هر گزارش را با تعبیر «قال الراوى» آغاز کرده است، از این رو ساختار نگارشى آن شبیه داستان، و عامهپسند است. برخى از محققان بر این باورند که کتاب یاد شده، ساختگى و منسوب به اسفراینى است، چراکه اسلوب نگارش آن با نوشتههاى قرن چهارم، سازگارى ندارد.160 در تأیید این سخن، باید گفت که نگارنده با مراجعه به متن کتاب و بررسى برخى از مطالب آن، عبارتى درباره محل دفن سر امام حسین علیهالسلامیافت که گمانش را درباره متأخر بودن این اثر، به یقین تبدیل کرد و آن عبارت چنین است: «و روى عن طائفة الفاطمیة الذى حکموا مصر، انّ الرأس وصلت الیهم و دفنوها فى مشهد المشهور»،161 زیرا بر اساس گزارشهاى مورخان تاریخ فاطمیان، انتقال سر از عسقلان به مصر و دفن آن در قاهره مصر و ساختن بناى باشکوه بر آن، پس از سال 548، یعنى 130 سال پس از مرگ اسفراینى بوده است!162 چنانکه گزارش شده است که طلائع بن رُزَّیک وزیر شیعى خلیفه فاطمى فائز باللّه، پس از انتقال سر به قاهره در سال 549 ق، بناى باشکوهى بر آن ساخت.163
اما درباره اعتبار و ارزش گزارشهاى این کتاب، باید گفت که بسیارى از گزارشها و مطالب آن ضعیف، جعلى وسخیف است و نزد محققان، هیچ اعتبارى ندارد، چنانکه شهید قاضى طباطبایى این کتاب را «از کتب بسیار ضعیف و غیر قابل اعتماد»164 و «مجعوله و ضعیفه و مجهول المؤف»165 دانسته و بر این باور است که «مقتل اسفراینى پر از جعلیّات و نقلیّات قصهسرایان است».166
نکته آخر آنکه اگر در انتساب این کتاب به اسفراینى تردید نکنیم، باید دانست که او یک سنى اشعرىمسلک بوده و به اعتقاد صاحب ابن عبّاد، او یک آتش سوزندهاى بود،167 از این رو نمىتوان به مطالب این کتاب اعتماد کرد.
برخى از موارد تحریف
1. آمدن گروهى از فرشتگان و نیز جنّیان مؤن براى یارى امام حسین علیهالسلام هنگام خروج حضرت از مدینه و نپذیرفتن ایشان.168
2. گزارشهاى نادرست و محرف از جریان قیام مسلم در کوفه، از جمله پیشنهاد ترور ابن زیاد توسط هانى هنگام آمدن ابن زیاد به منزل هانى براى عیادت وى و عدم اقدام مسلم به ترور به این علت که یک منادى، او را از این کار بازداشته است،169 و درخواست آب از سوى مسلم بن عقیل از طوعه زنِ پناه دهنده وى، جهت وضوساختن و خواندن دو رکعت نماز و دعاکردن پیش از دستگیرى170 و کشتهشدن 1100 نفر از سپاه 2800 نفرى ابن زیاد توسط مسلم پیش از دستگیرى وى!!!171
3. رفتن امام حسین علیهالسلام با اسبش کنار فرات و تعارف کردن آب به یکدیگر و...!172
4. کشته شدن 1600 نفر به دست امام حسین!173
5. نشستن شمر روى سینه امام علیهالسلام و گفتوگوى حضرت با وى در این باره که شمر گناه بزرگى را مرتکب مىشود و اینکه آیا شفاعت جدش بهتر است یا دریافت جایزه از یزید که چون شمر گفت: دریافت جایزه، امام از او طلب آب کرد، اما او در پاسخ گفت: به خدا سوگند، آب نمىنوشى تا اینکه ذرهذره مرگ را بچشى.174
6. افسانه نان دادن کوفیان به اطفال اسیر.175
و... .
مقتلنگارى و نگاشتههاى عاشورا در عصر کنونى (سده اخیر)
گفتنى است در صد سال اخیر، مقتلنویسى نیز همچنان مورد توجه مورخان و نویسندگان مسلمان بوده است. البته ویژگى برجسته نگاشتههاى این عصر، آن است که در کنار برداشت عاطفى و احساسى که هم میراث نگاشتههاى گذشته است و هم مقتضاى این واقعه بزرگ، برداشت سیاسى نیز از حرکت امام علیهالسلام و توجه به بُعد ظلمستیزى واقعه عاشورا، مورد تأکید تاریخنگاران عاشورا قرار گرفته که یکى از مهمترین عوامل این روآورى، درگیر شدن شیعیان با سیاست و در نتیجه، مبارزه و ظلمستیزى آنان با حاکمان وقت بوده است. به تعبیر دیگر، در این دوره، نگاشتههاى مربوط به این واقعه، متأثر از شرایط و مقتضیات حاکم، بهویژه جنبش عدالتخواهى و مشروطهطلبى که روح بیدارى و آزادمنشى را در ایرانیان دمید، برداشت سیاسى از واقعه عاشورا را رقم زد و این برداشت، بهویژه در محافل مذهبى تجددخواه و نوگرا جایگاه خاصى یافت و از آن زمان تاکنون، این برداشت، در کنار برداشت عاطفى و احساسى از این حادثه، دو قرائت مهم از حادثه عاشورا به حساب مىآیند. مطالعه و بررسى در این باره افزون بر آنکه در حوصله این نوشتار نیست، مجال دیگرى را مىطلبد.
بىشک این میزان نگاشته درباره یک روىداد تاریخى، اهمیت بسیار و تأثیر شگرف آن را در هر عصرى نشان مىدهد و حیات جاودانه امامحسین علیهالسلام و یارانش را مىنمایاند.
نتیجه گیرى
از آنچه نگاشته شد مىتوان این نتیجه را گرفت که مقاتل و منابع تاریخ عاشورا را مىتوان به دو دسته کلى معرفى کرد:
دسته نخست، آثارى که از قرن دوم تا هفتم نگاشته شده که به اعتبار میزان قدمت، اعتبار و اتقان گزارشهاى آنها، از ارزش و اعتبار، برخوردار هستند. اما درباره اعتبار گزارشهاى دسته دوم که از قرن هشتم تا عصر حاضر به رشته تحریر درآمدهاند، باید گفت آن دسته از گزارشهایى که منابع یاد شده، از منابع کهن نقل کردهاند، قابل اعتناست، اما گزارشهایى که مستند به مأخذ کهن نیست اعتبار نداشته و نباید به آنها اعتنا کرد. افزون بر این، برخى از نویسندگان در قرنهاى معاصر با انگیزههاى گوناگون، دست به نگارش آثارى زدهاند که سیمایى وارونه و تحریفآمیز از حادثه عاشورا ارائه کردهاند. برخى از گزارشهاى آثار یاد شده چنان در مجالس و محافل عزادارى و سوگوارى شیعه، تبلیغ و ترویج شده است که به عنوان باورهاى مسلم شیعه و بهویژه ایرانیان در عصر حاضر، درباره واقعه عاشورا درآمده است. از این رو از این منابع در این نوشتار، به «منابع تحریفگستر» یاد شد.
منابع
1. آقا بزرگ تهرانى، محسن بن على بن محمد رضا، الذریعه الى تصانیف الشیعه، بیروت، دار الاضواء، 1403 ق.
2. ابن خلکان، احمد بن محمد بن ابراهیم بن ابىبکر، وفیات الاعیان و أنباء أبناء الزمان، تحقیق احسان عباس، بیروت، دار الثقافه، [بىتا].
3. ابن عساکر دمشقى، ابوالقاسم، على بن حسن بن هبة اللّه، تاریخ مدینة دمشق، تحقیق على شیرى، بیروت، دار الفکر، 1415 ق.
4. ابن عساکر دمشقى، تبیین کذب المفترى، تحقیق احمد حجازى سقّا، چاپ اول: بیروت، دار الجیل، 1416 ق.
5. ابن کثیر دمشقى، ابوالفداء اسماعیل، البدایة والنهایه، تحقیق و تعلیق مکتب تحقیق التراث، بیروت، مؤسة التاریخ العربى، [بىتا].
6. استورى، چارلز آمبروز، ادبیات فارسى بر مبناى تألیف استورى، ترجمه یو. ا. برگل، ترجمه (فارسى) یحیى آرینپور و دیگران، تهران، مؤسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى، 1362.
7. اسفراینى، ابواسحاق، نورالعین فى مشهد الحسین، تونس، مطبعة المنار، [بىتا].
8. اسفندیارى، محمد، کتابشناسى تاریخى امام حسین علیهالسلام، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1380.
9. اسماعیل پاشا بغدادى، هدیة العارفین، بیروت، دار احیاء التراث العربى، 1951 م.
10. اشراقى (معروف به ارباب)، میرزا محمد، الاربعین الحسینیه، چاپ دوم: تهران، اسوه، 1379.
11. اعتمادالسلطنه، محمدحسنخان، المآثر و الآثار، (چاپ شده در جلد اول کتاب چهل سال تاریخ ایران در دوره پادشاهى ناصرالدین شاه)، به کوشش ایرج افشار، تهران، انتشارات اساطیر، 1380.
12. افندى اصفهانى، میرزا عبداللّه، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، تحقیق احمد حسینى، قم، [بىنا]، 1401 ق.
13. المختار من مقتل بحارالانوار: «عرض وثائقى موجز لأحداث ثورة الحسین علیهالسلام»، به اهتمام محسن اراکى، چاپ اول: مجمع الفکر الاسلامى، 1411ق.
14. امین عاملى، سیدمحسن، اعیان الشیعه، تحقیق حسن امین، بیروت، دار التعارف، 1403 ق.
15. امینى نجفى، عبدالحسین، الغدیر، چاپ پنجم: تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1372.
16. بامداد، مهدى، شرح حال رجال ایران، تهران، کتابفروشى زوار، 1371.
17. بهبهانى، محمدباقر بن عبدالکریم، الدمعة الساکبه، بیروت، مؤسة الاعلمى للمطبوعات، 1409ق.
18. تنکابنى، میرزا محمد، قصص العلماء، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، [بىتا].
19. جعفریان، رسول، تأملى در نهضت عاشورا، قم، انتشارات انصاریان، 1381.
20. جعفریان، رسول، «ملاحسین واعظ کاشفى و روضهالشهداء»، چاپ شده در: مقالات تاریخى، ج 1، قم، نشر الهادى، 1375.
21. جعفریان، رسول، «ملاحسین واعظ کاشفى و کتاب روضهالشهداء»، آینه پژوهش، سال ششم، 1374 ش، شماره 33.
22. حائرى مازندرانى، محمدمهدى، معالى السبطین فى احوال السبطین الامامَیْن الحسن و الحسین علیهماالسلام، تبریز، افست مطبعه مصباحى، [بىتا].
23. حُرّ عاملى، محمد بن حسن، امل الآمل، تحقیق سیداحمد حسینى، بغداد، مکتبة الاندلس، 1404 ق.
24. حسینى موسوى حائرى کرکى، سیدمحمد بن ابىطالب، تسلیة المُجالس و زینة المَجالس، تحقیق فارس حسّون کریم، قم، مؤسة المعارف الاسلامیه، 1418 ق.
25. دائرهالمعارف بزرگ اسلامى، زیر نظر سیدکاظم موسوى بجنوردى، چاپ اول: تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامى، 1370.
26. دربندى حائرى، اکسیر العبادات فى اسرار الشهادات، تهران، منشورات اعلمى، [بىتا].
27. ـــــــــــ، جواهر الایقان و سرمایة ایمان، [بىجا، بىنا، بىتا].
28. ـــــــــــ، ملا آقا بن عابد بن رمضان بن زاهد شیروانى (مشهور به فاضل دربندى)، اکسیر العبادات فى اسرار الشهادات، تحقیق محمد جمعه بادى و عباس ملاعطیه جمرى، بحرین، شرکة المصطفى للخدمات الثقافیه، 1415 ق.
29. ذهبى، شمسالدین محمد بن احمد بن عثمان، سِیَر أعلام النُبَلاء، تحقیق جمعى از محققان، بیروت، مؤسة الرساله، 1413 ق.
30. رفاعى، عبدالجبار، معجم ما کتب عن الرسول صلىاللهعلیهوآله و اهل البیت، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1371.
31. سُبکى، تاجالدین ابىنصر عبدالوهاب بن على، طبقات الشافعیة الکبرى، تحقیق عبدالفتاح محمد حلو و محمود احمد طناحى، قاهره، دار الکتب العربیه، [بىتا].
32. سپهر کاشانى، میرزا محمد تقى لسان الملک، ناسخ التواریخ، قم، انتشارات کتابفروشى محمدى، [بىتا].
33. شوشترى، محمدتقى، الاخبار الدخیله، تهران، مکتبة الصدوق، 1390 ق.
34. طباطبایى، سیدعبدالعزیز، اهل البیت فى المکتبة العربیة، قم، مؤسة آل البیت لإحیاء التراث، 1417 ق.
35. طریحى، فخرالدین (مشهور به الفخرى)، المنتخب فى جمع المراثى و الخطب، تصحیح نضال على، چاپ اول: بیروت، مؤسة الاعلمى للمطبوعات، 1424 ق.
36. ـــــــــــ، مجمع البحرین، تحقیق سیداحمد حسینى، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1367.
37. قاضى طباطبایى، سیدمحمدعلى، تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهداء، چاپ سوم: قم، بنیاد علمى و فرهنگى شهید آیتاللّه قاضى طباطبایى، 1368.
38. قزوینى، رضى بن نبى، تظلم الزهراء علیهاالسلام من إهراق دماء آلالعباء، چاپ سوم: قم، منشورات الرضى، 1405ق.
39. قمى، عباس، الکنى و الالقاب، تقدیم محمدهادى امینى، تهران، مکتبة الصدر، [بىتا].
40. کاشفى، کمالالدین حسین بن على، روضة الشهداء، تصحیح عقیقى بخشایشى، قم، نشر نوید اسلام، 1381 و تهران، اسلامیه، 1341.
41. مجلسى، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، مؤسة الوفاء، 1403 ق.
42. ـــــــــــ، جلاء العیون، چاپ اول: تهران، انتشارات رشیدى، 1362.
43. مشار، خان بابا، فهرست کتابهاى چاپى فارسى، تهران، انتشارات علمى، 1347.
44. مطهرى، مرتضى، حماسه حسینى، چاپ چهارم: قم، صدرا، 1364.
45. معتمدالدوله، فرهاد میرزا، قَمقام زَخّاز و صَمصام بَتّار، تصحیح و حواشى سیدمحمود محرمى زرندى، تهران، کتابفروشى اسلامیه، 1377 ق.
46. معروف حسنى، هاشم، الموضوعات فى الآثار و الاخبار، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، 1407 ق.
47. منزوى، احمد، فهرستواره کتابهاى فارسى، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگى، 1376.
48. منقرى، نصر بن مزاحم، وقعة صفین، تحقیق و شرح عبدالسلام محمد هارون، [بىجا]، مؤسة العربیة الحدیثه، 1382 ق.
49. موحدى، عبداللّه، ملاحبیباللّه شریف کاشانى «فقیه فرزانه»، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى، 1376.
50. موسوى خوانسارى، محمدباقر، روضات الجنات فى احوال العلماء و السادات، تحقیق اسماعیل اسماعیلیان، قم، مکتبه اسماعیلیان، [بىتا].
51. نراقى، محمدمهدى، محرق القلوب، (چاپ سنگى)، [بىجا، بىنا، بىتا].
52. نواب صفا، اسماعیل، شرح حال فرهاد میرزا معتمدالدوله، چاپ اول: [بىجا]، انتشارات زوار، 1366.
53. نورى، میرزا حسین، لؤؤو مرجان، چاپ دوم: تهران، انتشارات فراهانى، 1364.
54. نویرى، شهابالدین احمد بن عبدالوهاب، نهایة الارب فى فنون الادب، تحقیق عبدالمجید ترحینى و عماد على حمزه، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1420 ق.
55. واعظ تبریزى خیابانى،على، وقائع الایام فى تتمة محرم الحرام، تهران، اسلامیه، 1380.
56. یوسف الیان سرکیس، معجم المطبوعات العربیة و المعربة، قم، مکتبة آیهاللّه المرعشى النجفى، 1410 ق.
1. براى آگاهى از فهرست این نگاشتهها، ر. ک: الذریعة الى تصانیف الشیعه، بهویژه ج 22؛ عبدالجبار رفاعى، معجم ما کتب عن الرسول صلىاللهعلیهوآله و اهل البیت علیهمالسلام، ج 7 و 8 و محمد اسفندیارى، کتابشناسى تاریخى امام حسین علیهالسلام.
2. ابن کثیر، البدایة والنهایه، ج 8، ص 156ـ230.
3. همان، ص 206، 216 و 218 ـ 219.
4. همان، ص 218.
5. همان، ص 217.
6. همان، ص 173.
7. همان، ص 174 و 183.
8. یوسف رحیملو، «ابن کثیر»، دائرة المعارف بزرگ اسلامى، ج4، ص 511.
9. ابن کثیر، همان، ج 8، ص 220 ـ 221.
10. همان، ص 160.
11. همان، ص 220.
12. همان.
13. همان، ص 219.
14. حسینى موسوى حائرى کرکى، تسلیة المجالس و زینة المجالس، ج 1، ص 212.
15. همان، ج1، ص 50.
16. همان، ج 12، ص 148.
17. مجلسى، بحار الانوار، ج1، ص 21 و آقا بزرگ تهرانى، الذریعه، ج 22، ص 27.
18. حسینى موسوى حائرى کرکى، همان، ج1، ص 51 ـ 52.
19. مجلسى، همان، ج45، ص 409.
20. همان، ص 41 ـ 42.
21. همان، ص 316 ـ 319.
22. همان، ص 191 ـ 193.
23. همان، ص 193 ـ 194.
24. خان بابا مشار، فهرست کتابهاى چاپى فارسى، ج4، ص 4630.
25. چاپ اول، مجمع الفکر الاسلامى، محرم 1411، 174 صفحه رقعى.
26. مجلسى، جلاءالعیون، ص 262 - 447.
27. براى نمونه، ر.ک: همان، ص370، 371، 374، 376، 377 و 387.
28. براى آگاهى بیشتر درباره زندگى و شرح حال او، ر. ک: اسماعیل نواب صفا، شرح حال فرهاد میرزا معتمدالدوله.
29. میرزا معتمدالدوله، قمقام زخّار و صمصام بتّار، مقدمه عمادزاده، ص 4 و مقدمه نویسنده، ص 8.
30. همان، ص 5 ـ 6.
31. همان، ص 8.
32. این فهرست بر اساس نسخه چاپ انتشارات اسلامیه است.
33. حسین بن على واعظ کاشفى، روضة الشهداء، ص 19.
34. همان، ص 23.
35. همان.
36. همان، ص 441. از جمله اخیر دانسته مىشود که این اثر پیش از محرم 847، یعنى در سال 846 نگاشته شده است که اگر به این تاریخ، 61 سال افزوده شود، 907 مىشود، نه 908 چنانکه بسیارى گفتهاند.
37. براى آگاهى بیشتر درباره شرح حال، مذهب و نیز کتاب روضة الشهداء کاشفى، ر. ک: رسول جعفریان، «ملاحسین واعظ کاشفى و کتاب روضة الشهداء»، چاپ شده در: مقالات تاریخى، ج1، ص 167 ـ 210. این مقاله قبلاً در این دو منبع با تفاوت در عنوان آن آمده است: 1. آینه پژوهش، سال ششم، 1374 ش، شماره 33، ص 20 به بعد. 2. تأملى در نهضت عاشورا، از همین نویسنده، ص 319 ـ 359 و همچنین ر.ک: محمد اسفندیارى، کتابشناسى تاریخى امام حسین علیهالسلام، ص 88 ـ 93.
38. میرزا عبداللّه افندى اصفهانى، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، ج2، ص 186.
39. همان، ج2، ص 190.
40. رسول جعفریان، «ملاحسین واعظ کاشفى و کتاب روضهالشهداء»، همان، ص 354.
41. همان.
42. محمد اسفندیارى، همان، ص 92.
43. خوانسارى، روضات الجنات، ج3، ص 230.
44. براى آگاهى از نسخهها، تلخیصها و ترجمههاى این کتاب، ر. ک: چارلز آمبروز استورى، ادبیات فارسى بر مبناى تألیف استورى، ج 2، ص 903 ـ 912 و احمد منزوى ، فهرستواره کتابهاى فارسى، ج3، ص 1661 ـ 1664.
45. واعظ کاشفى، همان، ص 271ـ304.
46. همان، ص 282.
47. همان، ص 354ـ388.
48. همان، ص 400ـ410.
49. همان، ص 431 ـ 432.
50. همان، ص 447 ـ 449.
51. همان، ص 459 ـ 462.
52. درباره نسب، سال تولد و وفات، شخصیت و آثار طریحى، ر. ک: مجمع البحرین، ج 1، ص 186، مقدمه. محقق یاد شده در این مقدمه، منابعى که به ترجمه و شرح حال طریحى پرداختهاند، فهرست کرده است که برخى از آنها عبارتاند از: افندى، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، ج 4، ص 332 ـ 335؛ خوانسارى، روضات الجنات فى احوال العلماء و السادات، ج5، ص 349 ـ 353 و محدث قمى، الکنى و الالقاب، ج 2، ص 448.
53. بنا به گزارش شیخ حر عاملى، طریحى، نگاشته دیگرى با عنوان مقتل الحسین علیهالسلام داشته که غیر از کتاب منتخب وى است محمدحسن حُرّ عاملى، امل الآمل، ج 2، ص 215. این کتاب مخطوط و چاپ نشده است و شیخ آقا بزرگ، نسخهاى از آن را در کتابخانه محمدعلى خوانسارى در نجف، دیده است (الذریعه الى تصانیف الشیعه، ج22، ص27).
54. محدث نورى، لؤؤو مرجان، ص 183 ـ 184؛ میرزا محمد اشراقى معروف به ارباب، الاربعین الحسینیه، ص 14، 56 و 208.
55. طریحى، المنتخب فى جمع المراثى و الخطب، ص 37 و 280.
56. همان، ص 22، 200، 263 و 388.
57. همان، ص 451.
58. همان، ص 372 ـ 375.
59. همان، ص 463.
60. همان، ص 90 ـ 92.
61. همان، ص 322 ـ 323.
62. همان، ص 464 ـ 465.
63. ابومخنف، مقتل الحسین علیهالسلام، ص 2.
64. همان، ص 7.
65. همان، ص 35.
66. همان، ص 39.
67. همان، ص 48 ـ 49.
68. همان، ص 72.
69. همان، ص 82 ـ 83.
70. همان، ص 83.
71. همان، ص 92.
72. همان، ص 93.
73. رضى بن نبى قزوینى، تظلم الزهراء من اهراق دماء آل العباء، ص 6.
74. واعظ تبریزى، خیابانى، وقایع الایام فى تتمة محرم الحرام، ج4، ص 112 ـ 121.
75. رضى بن نبى قزوینى، همان، ص 87. محققان معاصر به تفصیل، به نقد این خبر پرداختهاند (محمدتقى شوشترى، الاخبار الدخیله، ج1، ص 96 ـ 104 و هاشم معروف حسنى، الموضوعات فى الآثار و الاخبار، ص 247 ـ 249).
76. رضى بن نبى قزوینى، همان، ص 227.
77. همان، ص 208.
78. همان، ص 207.
79. همان، ص 206 و 219.
80. همان، ص 218 ـ 223.
81. همان، ص 226.
82. همان، ص 249 ـ 250.
83. همان، ص 283 ـ 284.
84. همان، ص 276 ـ 278.
85. همان، ص 233 ـ 235.
86. درباره شخصیت و آثار نراقى، ر. ک: میرزا محمد تنکابنى، قصص العلماء، ص 132 ـ 133.
87. شیخ آقا بزرگ تهرانى، الذریعة الى تصانیف الشیعة، ج 20، ص 149.
88. اسماعیل پاشا بغدادى، هدیة العارفین، ج 2، ص 351.
89. نراقى، محرق القلوب، ص 2.
90. همان، ص 118 ـ 119.
91. نصر بن مزاحم منقرى، وقعة صفین، ص 193 و353.
92. نراقى، همان، ص 118.
93. همان، ص 152.
94. همان، ص 126 ـ 130.
95. همان، ص 149.
96. همان، ص 108.
97. محمدحسنخان اعتمادالسلطنه، المآثر و الآثار، ص 139 و شیخ آقا بزرگ تهرانى، همان، ج 11، ص 139 و 279.
98. فاضل دربندى، اکسیر العبادات فى اسرار الشهادات، ج3، ص 919.
99. محمد اسفندیارى، همان، ص 111.
100. میرزا محمد تنکابنى، همان، ص 109.
101. مهدى بامداد، شرح حال رجال ایران، ج4، ص 138.
102. فاضل دربندى، همان، ج2، ص 305 ـ 306.
103. میرزا حسین نورى، همان، ص 167 ـ 169 و 195.
104. میرزا محمد تنکابنى، همان، ص 108.
105. آقابزرگ تهرانى، همان، ج 2، ص 279.
106. سیدمحسن امین عاملى، اعیان الشیعه، ج2، ص 88.
107. شهید مطهرى، حماسه حسینى، ج 1، ص 55.
108. آقابزرگ تهرانى، همان، ج 2، ص 279 و ج 12، ص 179 ـ 180.
109. همان، ج2، ص 429.
110. همان، [بىجا، بىنا، بىتا]، دیباچه کتاب، ص 3. اما ناشر در آغاز کتاب، نام آن را جواهر الایقان و سرمایه ایمان نهاده است.
111. همان، ج 5، ص 264.
112. همان، ج1، ص 29. براى نمونه در چاپ قدیم (تهران، منشورات اعلمى، [بىتا])، مجلس دهم، ص 345، دربندى، آمار سپاه دشمن را به نقل از مقتل ابن عصفور بحرانى، 460 هزار گفته که 330 هزار نفر آن به دست امام حسین علیهالسلام، 25 هزار نفر (غیر از مجروحان) به دست حضرت عباس و 25 هزار نفر دیگر به دست سایر بنىهاشم کشته شدند و تنها از لشکر عمر سعد هشتاد هزار نفر باقى ماند. اما به سبب افسانه بودن این گزارش در چاپ جدید (ج2، ص 545) حذف شده است.
113. فاضل دربندى، همان، ج2، مجلس دهم، ص 628 ـ 629.
114. همان، ج3، مجلس سیزدهم، ص 43.
115. همان، ص 345، چاپ قدیم. چنانکه گفته شد، این نقل در چاپ جدید این اثر، حذف شده است (همان، ج2، ص 545).
116. همان، ج 3، مجلس سیزدهم، ص 39.
117. همان، ص 43.
118. همان، ص 40.
119. همان، ج2، ص 504.
120. همان، ص 275.
121. همان، ص 284.
122. همان، ص 291.
123. همان، ص 499.
124. همان، ص 299.
125. همان، ص 298.
126. همان، ج3، ص 157 ـ 162.
127. همان، مجلس بیست و هشتم، ص 445 ـ 450.
128. واعظ خیابانى، وقائع الایام فى تتمة محرم الحرام، ج4، ص 25.
129. محمدباقر بن عبدالکریم بهبهانى، الدمعة الساکبه، ج 4، ص 327.
130. همان، ص 331.
131. همان، ص 332.
132. همان، ص 322 ـ 323.
133. همان، ص 324.
134. چراکه وى در جایى از کتاب گفته است: «اکنون که تاریخ هجرى به هزار و دویست و نود و یک مىرود» همان، ج6، ص 361 .
135. سیدمحمدعلى قاضى طباطبایى، تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهدا علیهالسلام، ص 178.
136. سپهر کاشانى، ناسخ التواریخ، ج6، ص 112 ـ 113.
137. همان، ص 237.
138. همان، ص 286.
139. همان، ص 299.
140. همان، ص 285.
141. همان، ص 289.
142. همان، ص 293.
143. همان، ص 311.
144. همان، ص 322.
145. همان، ص 350.
146. درباره شخصیت و آثار وى، ر.ک: عبداللّه موحدى، ملاحبیباللّه شریف کاشانى «فقیه فرزانه».
147. ملاحبیباللّه شریف کاشانى، تذکرهالشهداء، ص 279 ـ 280.
148. همان، ص 270.
149. همان، ص 443.
150. همان، ص 311.
151. همان، ص 325.
152. همان، ص 312.
153. محمدمهدى حائرى مازندرانى، معالى السبطین فى احوال السبطین الامامینالحسن علیهالسلامو الحسین علیهالسلام، ج1، ص 111.
154. همان، ص 252.
155. همان.
156. همان، ص 255.
157. همان، ج 2، ص 24.
158. همان، ص 35 ـ 36.
159. همان، ص 33 ـ 34.
160. سیدعبدالعزیز طباطبایى، اهلالبیت علیهمالسلام فى المکتبة العربیه، ص 655، ش 839. در تأیید سخن یاد شده باید گفت که منابع متقدم که به شرح حال او پرداختهاند، در فهرست آثار او، از چنین اثرى یاد نکردهاند (ابن عساکر، تبیین کذب المفترى، ص 240 ـ 241؛ ابنخلکان، وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، ج1، ص 28؛ تاجالدین ابىنصر عبدالوهاب بن على سُبکى، طبقات الشافعیة الکبرى، ج4، ص 257؛ شمسالدین ذهبى، سیر أعلام النبلاء، ج 17، ص 353؛ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج 12، ص 30). اما نخستین کسى که این کتاب را به اسفراینى نسبت داده است، اسماعیل پاشا است به نقل از وفیات الاعیان (هدیة العارفین، ج 1، ص 8) که با مراجعه به کتاب وفیات چنین انتسابى وجود ندارد. پس از وى، یوسف الیان سرکیس (معجم المطبوعات العربیة و المعربة، ج 1، ص 436) شیخ آقا بزرگ (الذریعه، ج 17، ص 72 73)، و بالأخره سیدعبدالعزیز طباطبایى (همان، ص 654) این کتاب را به اسفراینى نسبت دادهاند که به نظر مىرسد که مستند آنان تنها گفته اسماعیل پاشا باشد.
161. ص 72.
162. شهابالدین احمد بن عبدالوهاب نویرى، نهایة الارب فى فنون الادب، ج 20، ص300.
163. علامه عبدالحسین احمد امینى، الغدیر، ج4، ص 349.
164. قاضى طباطبایى، همان، ص 60.
165. همان، ص 221.
166. همان، ص 640.
167. ابن عساکر، تبیین کذب المفترى، ص 241؛ تاجالدین ابىنصر عبدالوهاب بن على سُبکى، همان، ج 4، ص 257؛ شمسالدین ذهبى، همان، ج 17، ص 354؛ شیخ عباس قمى، الکنى و الالقاب، ج 2، ص 26.
168. ابواسحاق اسفراینى، نورالعین فى مشهد الحسین علیهالسلام، ص 19 ـ 20.
169. همان، ص 24 ـ 25.
170. همان، ص 28.
171. همان، 28 ـ 29.
172. همان، ص 48 ـ 49.
173. همان، ص 49.
174. همان، ص 50.
175. همان، ص 56.