تاریخ اجتماعی شیعیان ایران و عراق در نیمه دوم قرن هشتم هجری / محمدانور فیاضی
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
تاريخ اجتماعي بُعد خاصي از تاريخ و نتيجه يك فرايند فكري، پس از رنسانس به حساب ميآيد. تحول مهم رنسانس، همانگونه كه بر بسياري از ابعاد زيستي و فكري تاثير گذاشت، تاريخ را نيز متحول ساخت. البته رسيدن به مرحله تاريخ اجتماعي پس از چند مرحله دگرگوني فكري در عرصه تاريخ و تحولات جامعه صورت گرفته است. تاريخ اجتماعي برايند مستقيم مكتب آنال است. نكته قابل توجه در تاريخ اجتماعي همان بُعد مقابله آن با تفكر سنّتي حاكم بر تاريخ است. در اين شيوه، رويكرد تاريخ تودهاي و مردمي شده و نگاه به لايههاي زيرين جامعه معطوف ميشود.
در اين تحقيق، زندگي شيعيان ايران و عراق از زاويه تاريخ اجتماعي ـ در نيمه دوم قرن هشتم هجري ـ بررسي شده است. دورهاي كه اين نوشتار عهدهدار بيان تاريخ اجتماعي آن در مورد شيعيان است زماني است كه اسلام از يك قاره و دو قاره پا را فراتر نهاده و به عنوان يك دين و آيين الهي، جهاني شده است. اسلام به عنوان يك دين كه از نظر قلمرو، توسعه يافته و در حال گسترش به سمت شرق و غرب است؛ نه تنها در برابر هجومها و مقابلههاي دشمنانش عقب ننشسته كه به پيروزيهاي چشمگيري نيز در دنيا نايل آمده و حتي مهاجمانش و برخي جهانگشايان را مرعوب آموزههاي خويش ساخته است كه نمونه روشن و بسيار هويدايش اسلام حاكمان و ايلخانان مغول است.
بررسي و بيان اوضاع جهان اسلام و بلكه شيعيان به گستردگي قلمرو اسلامي كاري فراتر از حوصله و توان اين سطور است، از اينرو تنها به بيان اوضاع اجتماعي، به طور محدود و كوتاه در ايران و عراق بسنده ميكنيم كه در حاكميت ايلخانان مغول قرارداشت.
محدودة اين نوشتار بخشي از دورة ما بين انقراض ايلخانان و هجوم تيمور (دوره فترت ) به ايران و عراق ميباشد. مشخصه خاص اين دوره حاكميت خاندانهاي محلي و به تعبيري ملوك الطوايفي است. با مرگ سلطان ابوسعيد، آخرين ايلخان و نداشتن فرزند پسر، حاكميت نسبتاً يكپارچه در سرزمين ايران دستخوش تحولات عميق اجتماعي شد. دستههاي نيرومند خاندانهاي پرقدرت محلي براي كسب قدرت با هم درگير نزاع و كشمكش شدند. در اين هياهو و بازار آشفته برخي حاكميتهاي مستقل و نيمه مستقل نيز شكل گرفتند كه به آنان عنوان حاكميتهاي «ملوك الطوايفي» ميدهند.
نبود حاكميت يكپارچه و به تعبير دقيقتر، انقراض حكومت مغول، سرداران و خاندانهاي پرنفوذ محلي را بر آن داشت كه براي تحكيم پايههاي اقتدارشان دست بهكار شوند. چنين فكري در چندين نقطه از قلمرو واحد، موجب شد تا نزاعهاي محلي و مقابلههاي مختلف از زاويههاي گوناگون صورت گرفته، نابساماني اجتماعي، غارت وعدم حرمت به اموال و نواميس مردم را در پيداشته باشد.
بار اصلي اين تحولات و قيامها بر عهده مردمي بود كه در جهت خواسته امرا بهكار گرفته ميشدند. ترس، وحشت، غارت، نوميدي، بيپناهي و...، مردم را به شدت آزار ميداد. دراين ميان برخي قيامها با تكيه بر مباني شيعي انجام شد و بسياري را به سمت خويش جذب كردند. نابسامانيهاي اجتماعي سبب ميشد تا آموزههاي شيعه به مثابه پناهگاهي امن براي برخي از مردم ستم ديده درآيد. از اين رو، مشايخ، زهاد و بزرگان شيعه مورد توجه و علاقه بسياري قرارگرفتند. اين وضع باعث شد تا برخي از مشايخ شيعه كه بيشتر آنها گرايش صوفيانه داشتند، حكومتهايي تشكيل داده و با بهرهمندي از دستورات و مضامين خاص شيعه به تحكيم آن همت كردند. «نهضتهاي اين دوره ايران به لباس دين و به ويژه مذهب تشيّع و مسلك تصوّف» ملبس بود.
جنبشهاي روستايي قرون وسطي در ايران بارها زير علم سبز تشيّع توسعه يافت، زيرا افكار و عقايد شيعه با روحيه مخالفت آميز روستاييان هماهنگ بود.
اولين دسته از اين نوع حكومت صوفي مسلك شيعي، سلسله شيخيه جوريه يا سربدارن خراسان و دسته ديگر، سلسله مرعشيان از پيروان ميرقوام الدين مرعشي بودند كه مدتي در خراسان به رياضت مشغول بود و آنگاه به آمل رفته، سلسله مرعشيان مازندارن را تشكيل دادند. نهضت حروفيه قيام ديگري بود كه آموزههاي شيعي را بازگو ميكرد:
از دير باز تا امروز آنان (حروفيون) چشم به راه «قائم» ائمّه هستند كه در حديث، نام ديگري نيز براي او آمده و «مهدياش» خواندهاند. و آنان ميگويند كه او صاحب سيف است و درباره او اين حديث آمده است: او زمين را با راستي [دادگري] ميكند، پس از آنكه زمين با بيداد و تجاوز آكنده شود. آنان ايمان دارند كه وي به نيروي شمشير، ظلم را كه تجاوز بعضي به بعضي ديگر است، ريشهكن خواهد نمود.
تعريف تاريخ اجتماعي
براي تاريخ اجتماعي مثل بسياري از مفاهيم علوم انساني نميتوان تعريف دقيق فلسفي ارائه كرد، بلكه تنها ميتوان با توجه به كاركرد آن، به گونهاي آن را تعريف نمود كه براي مخاطب و خواننده مفهوم باشد : «تاريخ اجتماعي نوعي فهم از تاريخ است كه در مقام تحليل و تبيين حوادث به گرايشهاي فكري، ويژگيهاي اخلاقي و سبق و سياق زندگي عامّه مردم نيز به عنوان يك عامل اثرگذار بر روند حوادث، نگاه ميكند». تاريخ منهاي حاكميت يا توجه به اقشار پايين جامعه، يا توجه به روابط ميان همه انسانها، يا «دانش بررسي تاريخ گروهها يا فعاليتهاي اجتماعي» و... همه بخشي از كارويژههاي تاريخ اجتماعي را بازگو مينمايد.
منابع تحقيق
در اين تحقيق عمدتاً از منابع دست اوّل تاريخي،سفرنامهها، جغرافياي تاريخي استفاده شده و در حد لزوم نيز به منابع دست دوم و مطالعاتي مراجعه شده است. درباره منابع، چند نكته يادآوري ميشود:
1. نگاه منابع تاريخي به تاريخ، همان نگاه سنّتي است كه برمحور حاكميت و امرا ميچرخد وكمتر به مسائل دروني جامعه، روحيات و نوع زندگي مردم ميپردازد، اما ميتوان از لابهلاي سطور آن به برخي امور مربوط به تاريخ اجتماعي شيعه اثناعشريه (موردتحقيق) دست يافت. از سوي ديگر، زندگي مردم از تحولات كلي در جامعه تأثير ميپذيرد و تحولات حاكم بر جامعه، بر روحيات و سبق و سياق زندگي مردم بيتأثير نيست، از اينرو اگر به برخي حاكميتها اشاره ميشود به دليل همين اثرگذاري آنهاست.
2. سفرنامهها به دليل اينكه نوعاً منعكس كننده اوضاع و شرايط جاري بر زندگي مردم است و سفرنامهنويسان در متن مردم قرار داشتهاند، بهترين منبع براي مطالعه تاريخ اجتماعي است. در اين نوشتار از سفرنامه ابنبطوطه و كلاويخو نيز استفاده شده است. البته بخشهاي مورد استفاده ازسفرنامه ابن بطوطه به اندكي قبل از شروع نيمه دوم قرن هشت هجري و سفرنامه كلاويخو به بعد از آن مربوط ميشود. كلاويخو سرپرستي هيئتي را به عهده داشت كه پادشاه اسپانيا براي ملاقات با تيمور گوركاني فرستاده بود. اين هيئت در دهه نخست قرن نهم هجري به راه افتادند تا با تيمور ملاقات داشته باشند. آنچه در سفرنامهاش نگاشته است به علت نزديكي زمانياش با دورة مورد بحث ميتواند مورد استناد قرار گيرد، زيرا باورها، مراسم و ميزان حضور و عدم حضور پيروان يك مذهب چيزي نيست كه در چند سال اندك دچار تغيير شود و طبعاً يك پديدة اجتماعي از مدتي پيش به تدريج شكل ميگيرد و ناگهاني از بين نميرود، بلكه مدتي ادامه مييابد.
نزهه القلوب مستوفي با موضوع جغرافياي تاريخي، منبع مهم ديگري است كه از آن دربارة حضور و پراكندگي شيعيان در مناطق و شهرهاي گوناگون ايران و عراق و نوع تشيّعشان استفاده شده است.
اينك پس از مقدمه، مباحث اصلي اين نوشتار در سه بخش ارائه ميشود:
الف ) مؤلفههاي تاريخ اجتماعي شيعيان
سبك زندگي
سبك زندگي، روشهاي متفاوت زندگي را نشان ميدهد. اين اصطلاح به «شيوههاي زندگي» و به معناي «طرز زندگي» نيز به كار رفته است. سبك زندگي، مجموعهاي منسجم از همه رفتارها و فعاليتهاي يك فرد در جريان زندگي روزمره است. اين مفهوم میتواند گويای واقعيت پيچيده رفتارها و حتی نگرشهای فرهنگی و اجتماعی در جامعه باشد كه بر ماهيت و محتوای خاص تعاملات و كنشهای اشخاص در هر جامعه دلالت دارد.
سبكهاي زندگي مجموعهاي از طرز تلقيها، ارزشها، شيوههاي رفتار، حالتها و سليقهها در هر چيزي، مانند معماري، دكوراسيون و فرش كردن خانه، اثاثيه منزل، نوع حمل و نقل، پوشاك، تغذيه و... را در برميگيرد. سبك زندگي را نبايد با فرهنگ يكي دانست. شايد بتوان گفت كه فرهنگ، جمع كل سبكهاي زندگي در جامعه است؛ يعني فرهنگ فراتر از سبك زندگي، جمع ارزشها، طرز تلقيها و رسمها ميباشد.
سبك زندگي يكي از مؤلفههاي تاريخ اجتماعي است. يك مجموعه اجتماعي را با توجه به سبك زندگيشان ميتوان از ديگر مردمان و جوامع باز شناخت. اين مؤلّفه به چگونگي زيستن فرد در جامعه كه در واقع تجلّي روحيات و عادات مردم است، اشاره دارد. سبك زندگي مردم، بخشي از هويتشان را تشكيل ميدهد. براي نمونه، يك فرد چه ميپوشد چه فرشي دارد و چه ذائقهاي نسبت به فلان غذا (مثلا غذاي تند) دارد؟ اهميت سبكهاي زندگي، همسان با تعلق فرد به طبقه اجتماعي در روزگاران گذشته است.
يكي از سبكهاي زندگي در ميان شيعيان، شيوه تغذيه آنان است. چگونگي خورد و خوراك شيعيان و تغذيهشان، مانند نشستن موقع غذا خوردن، تنها تناول كردن يا با هم غذا خوردن، با دست غذا خوردن يا استفاده از قاشق، ممكن است از قرن هشتم هجري تاكنون تفاوت كرده باشد، گرچه از لحاظ مواد مصرفي تفاوت ماهوي را نميتوان مشاهده كرد. به عنوان مثال، خوردن گوشت خرگوش براي شيعيان همان گونه كه اكنون مرسوم و پذيرفته نيست، درقرن هشتم نيز شيعيان آنرا مصرف نميكردند. ابن بطوطه در مورد اينكه شيعيان گوشت خرگوش نميخورند، مينويسد:
چون مردم ديدند ما دست بسته نماز نميخوانيم ... ما را متهم به رافضي بودن كردند. تا آنكه نائب امير خرگوشي براي ما فرستاد و يكي از خدّام را مأمور كرد كه مواظب ما باشد و به بيند كه چه كار ميكنيم، زيرا رافضيها گوشت خرگوش نميخورند.
نوعي ديگر از روش تغذيه در ميان شيعيان، مهمانداري ايشان و استفاده از موادي مانند نان، خرما و گوشت جهت پذيرايي از مسافران، زوّار و طلاب علوم ديني بوده است. ابن بطوطه در كنار بارگاه امام حسين از مدرسه و زاويهاي اسم ميبرد كه شيعيان در آن به مسافران غذا ميدادهاند:
روضه مقدسه امام حسين در داخل شهر واقع شده و مدرسه بزرگ و زاويهاي دارد كه در آن براي مسافرين طعام ميدهند.
و در جايي ديگر مينويسد:
از باب حضرت، وارد مدرسه بزرگي ميشود كه طلاب و صوفيان شيعه در آن سكونت دارند، در اين مدرسه از هر مسافر تازه وارد سه روز پذيرايي ميشود و هر روز دوبار غذاي مركب از نان و گوشت و خرما به مهمانان ميدهند.
شكل بناها و معماري، نوعي ديگر از سبك زندگي مردم را تشكيل ميدهد. در قرن هشتم در بيشتر شهرها بناها و خانههاي مسكوني در داخل قلعهاي محكم ساخته ميشد كه ديوار و برج و باروي قلعه به شكل نگهبان خانهها و ساكنان آن در ميآمد تا در برابر مهاجمان، دزدان و ايّام جنگها مردم بتوانند محفوظ بمانند. به عنوان نمونه ميتوان به قلعه نيشابور اشاره كرد:
... در كوچه باغها جنگ ميكردند تا نيشابوريان عاجز شده، دروازهها بستند و از پس ديوار به كار و زار مشغول شدند.
معماري و بناي مساجد نيز با طرز با شكوه، امر مرسوم بوده است در سبزوار مسجد جامعي با طاق و ايوان بلند، حوض، فضاي زيبا و جذاب به دستور علي مؤيد بنا شد كه ابنيمين در قصيده بلند بالايي از زيبايي و بناي آن توصيف ميكند.
نمادها
نماد، يكي ديگر از مؤلفههاي تاريخ اجتماعي است. هر نماد، منتقل كننده و دربردارنده پيامي است كه به دو نوع «نمادهاي زباني» و «نمادهاي غيرزباني» قابل تقسيم ميباشد. اگر نماد، متني را به ديگري انتقال ندهد در مجموعه نمادهاي غيرزباني قرار ميگيرد. رنگ پرچم كشورهاي مختلف، پوشش جامه سياه در عزاداريها، لباس خاص روحانيت و... هركدام پيامي را در بردارد و در بخش نمادهاي غيرزباني قرار ميگيرد. در زمان مورد بحث، «اسب زين كرده» نمادي بود كه مفهوم انتظار را براي شيعيان در برداشت، چه اينكه شيعيان مراسم انتظار را در نقاط مختلف، مانند حله ، كاشان و سبزوار با اسب زين كرده برپا ميكردند.
در مقابل اگر نماد، نوشتاري را دربرداشته باشد، جزء نمادهاي زباني به حساب ميآيد كه گوياي اهداف و انگيزه خاصي است. كتيبهها، ضربالمثلها، لطيفهها، سكههاي مضروب و...، در شمار نمادهاي زباني قرار ميگيرند و هركدام متني را به ديگران انتقال ميدهد. سكههايي كه در قرن هشتم هجري از جانب سربداران ضرب شد و در ميان مردم رايج بود به خوبي از گرايش سربداران و نوع مذهب آنان و شيعيان آن زمان، حكايت ميكند. نوشتههاي روي يكي از سكهها، حاشيه و پشت آن، به ترتيب چنين است:
ـ لااله الاالله الملك الحق المبين محمّدرسول الله الصّادق الوعد الامين. عليّ وليالله صليالله عليهم.
ـ اللهم صل علي محمّد المصطفي و علي الوليّ و الحسن الرضا و حسين الشهيد و علي زين العابدين و محمد الباقر و جعفرالصادق و موسي الكاظم و علي الرضا و محمد الجواد و علي الهادي و حسنالعسكري و محمّدالحجه خلفالله.
ـ قل اللهم مالك الملك تؤتي الملك من تشاء و تنزع الملك من تشاء و تعزّ من تشاء و تذلّ من تشاء بيدك الخير انّك علي كل شيءٍ قدير.
آداب و رسوم
مراسم گوناگون و چگونگي برگزاري آن، مؤلفه ديگري است كه تاريخ اجتماعي شيعيان را بازگو ميكند، شيعيان اثناعشري در اين قرن براي برخي رسوم مذهبيشان اهميت فوقالعاده قائل بوده و به برپايي آن اهتمام زياد داشتند. مراسمي مانند خروج از شهر و به انتظار نشستن و آمادگي براي ظهور حضرت وليعصر برپايي عزاداريها، به زيارت رفتنها، جشنها و مراسم مذهبي ديگر، با تكيه بر آموزههاي مذهبي، اموري بودند كه زندگي شيعيان را متمايز از پيروان ديگر مذاهب و اديان نشان ميداد. براي نمونه به دو مورد اشاره ميشود:
الف ـ انتظار: اعتقاد به ظهور منجي بر زندگي شيعيان و نوع رفتار وكنش آنان اثر داشت. آنان پيرو همين باور، برخي مراسم را برپا ميداشتند. ابن بطوطه درباره مراسم انتظار مردم حله چنين گزارش ميدهد:
همه مردم اين شهر، دوازده امامي و از دوتيرهاند... در نزديكي بازار بزرگ شهرمسجدي قرار دارد كه بر درِآن پرده حرير آويزان است و آنجا را مشهد صاحب الزمان ميخوانند. شبها پس از نماز عصر، صد مرد مسلح با شمشيرهاي آخته، پيش امير شهر ميروند و از او اسبي يا استر زين كرده ميگيرند و به سوي مشهد صاحب الزمان روانه ميشوند... در برابر در، ايستاده آواز ميدهند كه : «بسمالله اي صاحب الزمان، بسم الله بيرونآي تباهي روي زمين را فراگرفته و ستم فراوان گشته، وقت آن است كه برآيي تا خدا بوسيله تو حق را از باطل جدا گرداند... .
مشابه چنين مراسمي در ديگر شهرهاي شيعه نشين نيز انجام ميشد. سبزوار از مراكزي بود كه به انجام مراسم انتظار اقدام ميكردند. «هر بامداد و شب به انتظار صاحب الزمان اسب كشيدي».
ديگر منابع تاريخي نيز به انجام اين مراسم در سبزوار اشاره دارد:
... و اسبي به زين هر روز ميكشيد كه حضرت امام محمّد مهدي سلام الله عليه خواهد آمد.
ب ـ عزاداريها و...: مراسم شيعي، شامل برپايي سوگواريها در رثاي امامان معصوم، به ويژه امام حسين و جشنهاي اعياد شيعه نيز ميشود. عزاداري براي امام حسين مراسم اختصاصي شيعيان نيست، تمام مسلمانان در برپايي اين آيين به گونهاي شركت دارند. البته شيعيان اهميت ويژهاي براي اجراي مراسم عزاداري امام حسين و ديگر ائمّه قائلاند و آن را به عنوان برنامه و دستور ديني و مذهبي دانسته، با الهام از روايات، به زنده نگهداشتن و برپاداشتن آن همت ميگمارند.
مراسم شيعي و آيين بزرگداشت ياد امام حسين در قرن هشتم هجري نه تنها به دست شيعيان صورت ميگرفت، بلكه در خراسان همه مسلمانان، اعم از شيعه و سني براي امام حسين محافل عزاداري داشتند و كمي بعدتر در دربار تيموريان نيز عزاداري براي امام حسين برگزار ميشد، چنانكه يكي از نويسندگان مينويسد:
گريه براي امام حسين{در عهد تيموريان} جانشين مجالس ذكر صوفيانه
شده بود.
عزاداري، رونق فراوان يافت و رويكرد به نوشتن كتابهاي مقتل وعزاداري زياد شد. اولين مقتل فارسي به نام روضة الشهداء به قلم ملا حسين كاشفي، بعدها تحت تأثير همان زمينههاي قرن هشتم نوشته شد.
ارادت شيعيان به اهل بيت و خاندان پيامبر
علاقه و ارادت شيعيان به اهلبيت گرامي حضرت محمد نشئت گرفته از آيات و روايات است. ميتوان علاقه و محبت شيعيان به اهل بيت و تنفّر آنان را از دشمنان ايشان، از مؤلفههاي خاص تاريخ اجتماعي شيعه به شمار آورد.
الف ـ احترام به ائمّه و امام زادگان: ابراز علاقه مذهبي شيعه در قالبهاي گوناگون، مثل زيارت مقابر ائمّه و امامزادگان مدفون در نقاط مختلف سرزمينهاي اسلامي و احترام به ذريّه امامان (سادات) و... ظهور و بروز مييافت. كلاويخو در سفرنامهاش در مورد احترام به امام رضا و حرمت نهادن به كسي كه اين مرقد مطهّر را زيارت ميكند، چنين مينويسد:
... سالانه گروه بيشماري به زيارت آن (مشهد) ميآيند. هر زائري به آنجا رفته باشد چون باز گردد، همسايگانش نزد او ميآيند و لبه قباي او را ميبوسند.
آنگاه به واكنش مردم نسبت به خود و همراهانشان كه به مشهد رفته و از آنجا برگشتهاند، اشاره ميكند:
چون به اين شهر رسيديم ما را به زيارت اين مكان مقدس و آرامگاه بردند، سپس چون در ايران راه ميپيموديم و برسرزبانها افتاده بود كه به زيارت مشهد مشرّف شده وآن مكان مقدس را ديدهايم، مردم همه ميآمدند و لبة قباي ما را ميبوسيدند.
بقعه امام زاده احمد بن موسي (شاه چراغ)، همانند ديگر اماكن متبركه شيعيان و قبور ائمه در نظر شيعيان از جايگاه بلندي برخودار بوده است. شيعيان همانگونه كه به اماكن متبركه كربلا و نجف و مشهد احترام مينهادند، مقام احمدبن موسي را نيز پاس ميداشتند. ابن بطوطه در اينباره چنين مينويسد:
ازجمله مزارات شيراز مقبره احمد بن موسي برادر علي الرضا بن موسي بن جعفر بن علي بن الحسين بن علي بن ابي طالب ـ رضي الله عنهم ـ ميباشد .... اين بقعه در نظر شيرازيان احترام تمام دارد.
ب ـ انزجار از دشمنان ائمّه: همانگونه كه ارادت به اهل بيت در جامعه شيعه نهادينه شده، نفرت از دشمنان ايشان نيز مسئله قابل توجهي در تاريخ اجتماعي شيعه است. به عنوان نمونه، شيعيان كوفه طي انجام مراسمي انزجارشان را از ابنملجم اينچنين ابراز ميكردند:
...در طرف مغرب قبرستان كوفه جايي را ديدم كه در آن چيزي به رنگ سياه تند در ميان زمينه سفيدي جلب نظر ميكرد و گفتند: قبر ابن ملجم است كه مردم كوفه همه ساله هيزم فراوان بدانجا ميبرند و هفت روز آتش بر گور او ميافروزند.
نمونه ديگر، اظهار تنفر از هارونالرشيد و محبت و احترام به امام رضا در شهر مشهد است:
روبروي قبر امام، قبر اميرالمومنين هارونالرشيد واقع شده كه آن هم ضريحي دارد و شمعدانها روي قبر گذاشتهاند...هنگاميكه رافضيان وارد بقعه ميشوند قبر هارون را لگد ميزنند و به امام رضا سلام ميفرستند.
ج) احترام به سادات: حضور سادات در ميان شيعيان به تقويت ايمان و گستره آگاهيهاي ديني و مذهبي شيعيان ميافزود. سادات چون از نسل پيامبر و ذريّه آن حضرت و وابسته به ائمهاند، از آغاز در جامعه شيعي مورد احترام و تكريم بودند. به تصريح منابع آن دوره، شيعيان به سادات احترام فراوان مبذول ميداشتند. خواندمير در كتاب حبيب السير چنين گزارش ميدهد:
خواجه علي مؤيد چون به تأييد الهي در سبزوار بر مسند شهرياري نشست، در اظهار شعار مذهب عليّه اماميه، مبالغه نموده و باقصي الغايه در تعظيم سادات عظام كوشيد ... [و همو] درتعظيم علما و سادات به اقصي الغايه كوشيد و سادات را برعلما مرجّح داشتي.
سادات در جامعه شيعي، مقامي برتر از عامه مردم داشتند و جزء بزرگان مردم به شمار ميآمدند، در بسياري از مراسم و مجالس در كنار بزرگان جامعه مينشستند و مورد تكريم و احترام بودند. وجود نقيب كه اوضاع زندگي و امور معيشتي سادات را مديريت ميكرد، در واقع امتيازي بود كه در جوامع شيعي به سادات به عنوان فرزندان رسول خدا و بستگان ائمه داده ميشد.
حرفهها و مشاغل
با گستردگي قلمرو زيست شيعيان در نقاط مختلف دنياي اسلام، شهرها، روستاها و... نميتوان به آساني از حرفهها و مشاغل شيعيان در طول چند دهه صحبت كرد. در هر شهر و روستايي به اقتضاي محيط جغرافيايي و فضاي حاكم بر اقتصاد آن، حرفههاي گوناگوني، از قبيل كشاورزي در روستاها گرفته تا شغل نظامي، تجارت، صيد ماهي، خياطي، بقّالي، طباخي، عطّاري و... رايج بوده است. گزارش كوتاه ابنبطوطه تنها از يك بازار در نجف اشرف نشان ميدهد كه چندين شغل، البته با يك نوع انسجام و دستهبندي و نظم، در اين شهر شيعي وجود داشته است:
بعد از عبور از بازار بقّالان، طبّاخان و خبّازان به بازار ميوهفروشان و خيّاطان و قيصريه و بازار عطّاران رسيديم. آخر بازار عطّاران باب حضرت است.
وي در جاي ديگر مينويسد كه «اهل نجف، تجارتپيشهاند».
توسل به ائمه براي شفاي بيماران
اهتمام شيعه به زيارت قبور پيشوايان دينيشان از چند زاويه قابل تحليل و بررسي است. يك بُعد آن، صرف ارادت و محبت به خاندان پيامبر است. توسل به ايشان به منظور تقرّب كه بُعد عبادي دارد، زاويه ديگر است و از منظر سوم، توسل به آنان و زيارتشان به سبب شفاي بيماران. مراسم و آداب ويژهاي براي خواستن شفا و بهبودي بيماران در بعضي از جوامع شيعي مرسوم بوده است، مثل بستن بيمار به ضريح و مراسم ويژهاي كه براي درخواست شفاي بيمار از قبر اميرالمؤمنين علي در قرن هشتم هجري وجود داشته كه ابن بطوطه آن را چنين گزارش ميكند:
در شب 27 كه ليله المحيا مينامند، عراقيان و خراسانيان و فارسيان و روميان ... بعد از نماز خفتن در آنجا گرد ميآيند و بيماران زمينگير و افليج را روي ضريح مقدّس ميگذارند... .
بسياري از شيعيان به مقابر و مشاهد مشرفه ائمه و امام زادگان نزديك ميشوند تا از ايشان در رفع گرفتاريهاي زندگي و بهبود بيماريهايشان كمك بگيرند و با توسل به ايشان از خدا بخواهند گرفتاريها و مشكلاتشان، به ويژه امراض را از آنان دور سازند و به همين منظور، نذر و نذوراتشان را نيز به چنين اماكني ميبرند.
اين بقعه ( امام زاده احمد بن موسي) در نظر شيرازيان احترام تمام دارد و مردم [براي] تبرك و توسل به زيارت آن ميروند.
در گزارشي ديگر ميخوانيم:
از شهرهاي عراق هركس بيمار ميشود، نذري براي روضه علي ميكنند.
ب) مناطق و شهرهاي شيعه نشين
حضور شيعيان در جاي جاي دنياي اسلام در قرن هشتم هجري امري انكار ناپذيراست. هرجا اسلام پاگرفته است تشيّع را نيز ميتوان ديد. اگرچه گستردگي و نفوذ شيعيان به اندازه اهلسنت نبوده است، لكن به رغم مشكلات و موانع كه از سوي حاكميتها و خلافت در طول حياتشان بر ضد شيعيان اعمال شده است، اين مذهب دوشادوش اهلسنت، البته به نسبت كمتر، دلهاي مشتاقان به اهلبيت پيغمبر را به خود جذب كرده و دستورات روشنگر ائمه همواره راهگشاي شيعيان بوده است.
گستردگي محبت و ارادت به پيامبر اعظم الهي حضرت محمد و خاندان بزرگوارش فراتر از شيعيان است. بسياري از اهلسنت نيز به ائمّه عشق و ارادت داشتند و همين مسئله، زمينه رشد و گسترش تشيع را در ايران فراهم آورده، و سبب پيروزي برخي قيامهاي شيعي شد. در قرن هشتم هجري شيعه در بسياري از مناطق نفوذ داشته و مردم برخي شهرها همه يا بيشتر آنها شيعه، آن هم از نوع تشيّع امامي و اثناعشري بودند. مركزيت ديني و مذهبي شيعيان در اين قرن در عراق بود و از همان ديار، علومي مانند فقه، اصول، كلام و... به ديگر مناطق شيعهنشين منتشر ميشد. در اين زمان شيعيان در عراق، شام و حلب، روستاها و شهركهاي جنوب لبنان، مناطق مركزي ايران، خراسان و... حضور جدي داشتند. به گفته ابنبطوطه اهالي نجف، كربلا، حله، بحرين، قم، كاشان، ساوه، آوه و...شيعه مذهب و از غاليان بودند.
از نزهة القلوب مستوفي به خوبي ميتوان ميزان حضور وپراكندگي شيعيان را در مناطق مختلف به دست آورد. در اين كتاب حضور شيعيان را در برخي شهرهاي ايران و ديگر نقاط چنين ميخوانيم:
ري: «اهل شهر و اكثر ولايات شيعه اثنا عشرياند، الّا ده قوهه و چند موضع ديگر كه حنفي باشند و اهل آن ولايت، آن موضع [ را ] بدين سبب «قوهه خران» ميخوانند».
تهران: «اهل آنجا شيعه اثناعشري باشند».
قزوين: «اندكي نيز...و شيعي باشند».
اشكور، ديلمان، طالش و...: «به قوم شيعه و بواطنه نزديكترند».
آوه: «مردم آنجا شيعه اثنا عشرياند و در آن مذهب به غايت متعصباند و با هم اتفاق نيكو دارند».
ساوه: «اهل شهر شافعي و مذهب پاك اعتقاد... تمامت ديها شيعه اثناعشري باشند».
قم: «مردم آنجا شيعه اثناعشرياند و به غايت متعصب».
كاشان: «مردم شيعه مذهباند و اكثرشان حكيم وضع و لطيف طبع، و در آنجا جهال و بطال كمتر باشند. و در آنجا غريب را كمتر زخم زنند».
تفرش: «مردم آنجا شيعه اثنا عشريهاند».
از ديگر شهرهاي ايران كه شيعه در آنها وجود دارد، عبارت است از: فراهان، نهاوند، شيراز ـ با اندكي شيعه ـ و جرجان «كه اهل آنجا شيعه و صاحب مروت باشند».
از خراسان، بيهق: «مردم آنجا شيعه اثناعشرياند». و نيز كمالالدين عبدالرزاق سمرقندي درباره سبزوار ـ نام ديگر بيهق ـ مينويسد: «مردم سبزوار اكثرشيعه مذهب باشند».
شهر انبار، در عراق: «اكثر آنجا سيه چهرهاند و بر مذهب اثناعشري».
حلّه: «اهل آنجا شيعه اثناعشرياند و اعتقادشان آنكه امام المنتظر المهدي محمد بن الحسن العسكري (رضع) كه درسامره...غايب شد باز از آنجا بيرون خواهد آمد». ابنبطوطه درباره مردم حله مينويسد: «همه اهالي اين شهر دوازده امامي و از دو تيرهاند».
ج) عوامل مؤثر در تاريخ اجتماعي شيعيان
1. دين و مذهب
دين و مذهب، از نظر شيعيان حقيقت يگانه و واحدي دارند. مذهب، روش
عمل كردن به دين و دستورات ديني را براي پيروانش نشان ميدهد. اين عامل تأثير و اهميت بسياري در زندگي شيعيان دارد. دين اسلام و مذهب تشيع بر
تمام زواياي زندگي ايشان سايه انداخته، مراسم، آداب ديني و مذهبي و رفتارهاي فردي واجتماعي آنان تحت تأثير مستقيم دين و برگرفته از آموزههاي ديني
و مذهبي است. ساختن مساجد، تكايا، حسينيهها، احترام به قرآن، اهميت دادن
به علم و عالم، مرجع قرار دادن علما در امور دين و دنيا، احترام به پيامبر، ائمه، اهتمام به زيارت قبور ايشان، احترام به زوّار مقابر بزرگان ديني، احترام به سادات و... همه و همه با تأثيرپذيري از دين و مذهب است كه به زندگي يك شيعه معنا ميدهد.
از جمله اموري كه با تأثيرپذيري از دين، در اين دوره بسيار پر رونق بوده و تا حالا نيز ادامه دارد، زيارت، بنا، تعمير و زيباسازي مكانها و مشاهد مشرفه ائمّه بوده است. ابنبطوطه در شرح حرم رضوي در مشهد مقدس مينويسد:
مشهد امام رضا قبه بزرگي دارد. قبر امام در داخل زاويه است كه مدرسه و مسجدي نيز در كنار آن وجود دارد و اين عمارتها همه با سبكي بسيار زيبا و مليح ساخته شده و ديوارهاي آن كاشي است. روي قبر، ضريح چوبي قرار دارد كه سطح آن را با صفحات نقره پوشاندهاند. از سقف، قنديلهاي نقره آويزان است. آستان در قبه هم از نقره است و پرده ابريشم زر دوزي از در آويخته. داخل بقعه با فرشهاي گوناگون مفروش گرديده... .
در مورد حرم مطهر امام حسين، به درِ نقرهاي، قنديلها و پردههاي حرير اشاره ميكند و اينكه هر زائري هنگام ورود از ميان حاجبان و خادمان حرم عبور نموده، برآستان مباركش بوسه ميزند:
... هنگام ورود درِ عتبه شريفه را كه از نقره است بايد بوسيد. روي ضريح مقدس امام قنديلهاي زرين و سيمين گذاشته شده و از درهاي آن پردههاي حرير آويختهاند.
احترام زائر نيز موردي ديگري است كه در آن عصر به سبب احترام به اهلبيت در زندگي مردم به عنوان يك امر ديني مطرح بود. كلاويخو در سفرنامهاش در اين باره چنين آورده است:
هر زائري به آنجا رفته باشد چون بازگردد، همسايگانش نزد او ميآيند و لبه قباي او را ميبوسند.
2. رونق مساجد
ساختن بناهاي با شكوه مساجد و چندين مسجد در هر شهر، نوع ارتباط مردم با مساجد و حضور در آن، امر ديگري است كه در اين قرن وجود داشته است. مسجد از يك طرف، محل عبادت و از سوي ديگر، جاي تصميمگيريها و ارتباط ميان مردم، حضور سياسي ـ اجتماعي و شنيدن خطبهها و موعظههاست كه ميتوان آن را كانون وحدتبخش دانست و در قالب نظام ارتباطي، به منزله رسانههاي جمعي و به مراتب بالاتر از آن در اين روز، تشبيه كرد. ابنبطوطه با توصيف حرم رضوي از مسجد و مدرسه در جوار حرم نيز نام ميبرد. وي درباره مسجد حله مينويسد:
در نزديكي بازار بزرگ شهر، مسجدي قرار دارد كه بر درِ آن پردهاي حريري آويزان است و آنجا را مشهد صاحب الزمان ميخوانند.
در دوران سربداران، به دستور خواجه علي مؤيد، مسجد جامع شهر سبزوار با نما و شكوه چشمگيري بنا شد. ابنيمين در قصيده بلندي، طاق، آب نما و... آن را توصيف ميكند و برخي از اشعار وي چنين است:
حبّذا طاقي كه جـفت اين رواق اخضر است وز بلندي مر زمين را آسماني ديـگر است
مسجد جامع همي خوانندش اما جنتي است و اندر و فوارهاي مانند حوض كوثر است
آب آن فـواره تا سر بــرزد از جــيب زمين از رشاش او هوا را دائماً دامن تر است.
برخي مساجد مهم كه امروزه در شهرها وجود دارد، يادگار آن دوران است و مورد توجه بوده و رونق داشته است. يكي از آن مساجد مسجد جامع عتيق شيراز است كه ابنبطوطه درباره آن چنين گزارش ميدهد:
مسجد بزرگ شيراز به نام مسجد عتيق، يكي از وسيعترين و زيباترين مساجد است، صحن بزرگ آن با مرمر فرش شده و تابستانها هرشب صحن آن را ميشويند و... .
3. باورهاي مذهبي
از باورهاي بسيار پر رنگ آن دوران براي شيعيان كه هم چون گذشته اهميت خاص داشت و جزء اعتقادات بود باور و اعتقاد به منجي و ظهور قريب الوقوع مهدي بود. مستوفي اعتقاد مردم سامره به غيبت امام المنتظر المهدي محمد بن الحسن العسكري را از ويژگيهاي آنها ميشمارد. وي درباره اعتقاد شيعيان به امام منتظر مينويسد:
شيعيان اماميه، محمد منتظر، امام دوازدهم را مهدي ميخواندند. شيعيان اماميه معتقتد بودند كه حضرت مهدي زنده است و پنهان گشته، ولي دير يا زود ظهور خواهد كرد و تجددي در دين پديد خواهد آورد و همچنانكه در صدر اسلام بوده است، برقرار خوهد ساخت.
مسئله انتظار و مراسم آن در حكومت سربداران نيز مطرح بود و مراسمي نيز براي انتظار ترتيب ميدادند . اين باور مذهبي در جامعه شيعه به اصلي خدشهناپذير تبديل شده و در واقع، مشخصه جامعه شيعه بود.
4. نهادهاي اجتماعي شيعه
از ديگر عوامل اثرگذار بر تاريخ اجتماعي شيعه در نيمه دوم قرن هشتم هجري ميتوان به ساختار اجتماعي و سازمان و تشكيلات شيعيان اشاره كرد. شيعيان در طول تاريخ، ساختار تشكيلاتي ويژه خود را داشته و دارند كه تشيّع را از ديگر فرقههاي اسلامي ممتاز ساخته است. تشيّع به لحاظ باورمندي به وجود حجت خدا و معصوم در زمين، باور به نيابت فقيه و عالم از او و اعتقاد به فقه پويايي كه مجتهد عهدهدار آن است، تشكّلي متمايز از ساير فرقهها دارند. در اين سازمان اجتماعي، عالم دين و فقيه در زمان غيبت معصوم از ايشان نيابت ميكند و مرجع شيعيان به شمار ميآيد. در اينجا به چند نمونه از اين نهادهاي جامعه شيعه در قرن هشتم اشاره ميشود:
الف ـ نهاد مرجعيت: مرجع، عالم ديني است كه در امور ديني و مسائل فقهي، درجه تخصص علمي دارد و صاحب نظر است. چنين فردي مصدر مراجعات مردم در امور رفتاري و بايد و نبايدهايي است كه بايد شيعه متناسب با آن اعمالشان را تنظيم كنند. برخي گزارشهاي تاريخي از نيمه دوم قرن هشتم هجري، توجه جامعه شيعه را به اين امرنشان ميدهد كه شيعيان ملتزم بودند تا امور مربوط به ساحت رفتارشان را طبق دستور و فتواي مرجعيت شيعه نظم بخشند. از اينرو از شهيد اول براي سفر به خراسان دعوت به عمل ميآيد تا با علم و عملش شيعيان را رهبري كند. نامه علي مؤيّد به شهيد اوّل گواه اين مطلب است:
... به عرض آن جناب كه پيوسته قبله صاحب نظران است ميرسانيم كه شيعه خراسان ـ كه خداوند در پناه خويش گيرد ـ تشنه ديدار شمايند و فيض بردن از درياي فضل و دانشتان. بزرگان علمي اين ديار از بد روزگار همه پراكنده گشته و بيشتر يا همهشان تار و مار شدهاند... . ما، در ميان خويش كسي را كه به فتوايش به لحاظ علمي بتوان اعتماد كرد يا مردم بتوانند عقائد درست را از وي فراگيرند نمييابيم و از خداي متعال مسئلت داريم كه حضرتت به ما افتخار حضور و نور افشاني بخشد تا از علمش پيروي كنيم و از راه و رسمش رفتار آموزيم... .
مرحوم قاضي نورالله شوشتري جريان دعوت و پاسخ شهيد اوّل را چنين نقل ميكند:
دركتابت، حجتها به شيخ گرفته، اظهار آن نمود كه در خراسان كسي نيست كه مردم در احكام شرعيه به فتوي او عمل نمايند. بر شما واجب است كه متوجه اين ديار شويد و اهل اين ديار را ارشاد فرمائيد والّا فرداي قيامت من و جميع شيعه خراسان در خدمت حضرت پيغمبر و ائمه هدي از تو شكايت خواهيم كرد... . شيخ در جواب نوشت: از همين كتاب كه مشتمل بر فتاوي من است اعمال شرعيه شيعه انتظام مييابد و وجوب توجه من به آن ديار ساقط ميشود.
ب ـ نقابت: نقابت، نهاد ديگري در تاريخ تشيع است كه از گذشته، منصب و مقام پذيرفته شده در ميان جامعه بود. اين نهاد در قرن هشتم هجري نيز وجود داشت. نقبا نقش برجسته و مهمي در ميان شيعيان داشتند. آنان به امور سادات كه مورد احترام مسلمانان بود رسيدگي ميكردند و مواظب بودند تا كسي به دروغ خود را از سادات نخواند و در برخي موارد هم از منافع مذهب شيعه دفاع مينمودند. اين نهاد به عنوان يك مقام اجتماعي از گذشته تا آن روز در جامعه شيعه نقش بهسزايي داشت. ابنبطوطه از نقيب شهر نجف كه با او ديدار داشته ياد ميكند: «نقيب نجف، نظام الدين حسين بن تاج الدين الآوي بود» و در قسمت ديگر ميافزايد: « تمام كارهاي شهر به دست نقيب الاشراف است».
وي در قسمت ديگر سفرنامهاش از سادات شيراز و نقيب آنان ياد كرده است:
شيراز از جمله شهرهايي است كه سيد در آن بس زياد است و من از اشخاص مؤثق شنيدم كه عدهاي سادات شيراز ـ آنهايي كه مستمري دارندـ از كوچك و بزرگ هزار و چهارصد و كسري است و نقيب آنان عضدالدين حسيني نام دارد.
ج) فتوت: فتوت به معناي جوانمردي در تاريخ شيعه از حد يك مفهوم
خاصِ لغوي، فراتر رفته به هنجار و حتي نهاد اجتماعي تبديل شده است.
فتوت و جوانمردي روحيهاي است كه بيشتر منشأ مذهبي دارد و از مذهب تأثير گرفته است. «كاشان؛ مردم شيعه مذهباند... در آنجا غريب را كمتر زخم زنند».
فتوت بعدها به عنوان يك عامل مهم در تاريخ شيعه نقش مثبت خود را نمايان كرده و گروهي با روحيه جوانمردي و فتوت بر سر كار آمدند:
آئين عدالت چنان در قلمرو آنان (سربداران) رونق گرفته كه سكههاي طلا ونقره در اردوگاه ايشان روي خاك ميريخت و تا صاحب آن پيدا نميشد كسي دست به سوي آن دراز نميكرد.
اينها نمونههايي در جامعه شيعه آنروز است كه از روحيه خاص مردانگي و فتوت شيعيان حكايت ميكند.
5. حوادث مهم ( طبيعي و غير طبيعي)
حوادث مهم كه تاريخ اجتماعي را تحت تأثير قرار ميدهند در مرحله نخست، دو نوعاند: يكي، حوادث و رويدادهاي طبيعي، مانند سيل، زلزله، طوفانهاي مخرب، بيماريها، قحطي، امراض و... كه ميتواند سرنوشت مردم و جامعه را دستخوش تغيير و تحول نمايد، و ديگري، حوادث و رويدادهاي مهم و مؤثر غير طبيعي، از قبيل جنگها و ويرانيهاي ناشي از آن، اختلاف و كشمكشهاي قبيلهاي و مذهبي، مهاجرتها و... كه به مواردي از اين نوع حوادث، اشاره ميشود:
الف ـ جنگها: جنگ، حادثه ويرانگر و تأثيرگذار در زندگي انسانهاست. با جنگ، شكست، پيروزي، قتلعام، ويراني، فقر وگرسنگي وهزاران پيامد مهم اجتماعي را ميتوان شمرد كه تاريخ جامعه و مردم را متحول ميسازد. در فاصله ميان انقراض ايلخانان تا روي كار آمدن تيموريان كه اين نوشتار بخشي از آن را به عهده دارد، جنگهاي خونين و ويرانگري در ميان ملوك مختلف ايران صورت گرفت. يك نمونه از آن جنگ ميان حاكم كرت و سربداران در نيشابور است كه پيامد هولناك و مخرّبي را براي مردم آن سامان بر جاي نهاد:
ملك غياثالدين عزم تسخير نيشابور كرد و چون ملك حنفي مذهب بود و خواجه علي شيعي، علماي هرويه نظاميه فتوي ميدادند كه دفع شيعه واجب است... . سال ديگر باز آمد و در اين نوبت به نوعي خرابي كردند كه اكثر باغات و عمارات را از بيخ كندند وكاريزها انباشته و درختان جوز صد ساله و دويست ساله انداختند... و ملك يكي از رعايا را گفت: هي مردك! بنياد اسلام بر چند است؟ في الفور فصيحانه گفت: به مذهب خواند ملك سه: يكي، غلّات مسلمانان خوراندن، دوم، كاريزها انباشتن، و سه ديگر، درختان قديم وجديد انداختن!
ب ـ تعصبات مذهبي و قبيلهاي: تعصبات مذهبي عامل ديگر اثرگذار بر روند زندگي مردم است. تحريك عصبيتهاي مذهبي گاهي صدمات جبرانناپذيري را در جامعه و زندگي مردم بر جاي مينهاد و محيط زيست و معاش را مختل ميساخت. گزارش فوق، نمونه گويا و روشني است كه در آن از تحريك احساسات مذهبي براي سركوبي رقيب بهره برده شده و نتيجه آن، جنگي خونين بوده كه به زيرساختهاي زندگي مردم آسيب رسانده است. ابن بطوطه درباره اصفهان، كشمكشهاي فرقهاي و تخريب شهر چنين اشاره ميكند:
اصفهان شهري بزرگ و زيباست، ولي اكنون قسمت زيادي از آن در نتيجه اختلافاتي كه بين سنيان و شيعيان آن شهر به وقوع ميپيوندد به ويراني افتاده.
اين در حالي است كه مستوفي در مورد اصفهان از شيعيان و اختلاف آن با سنيان نام نميبرد و برعكس، نزاع را در ميان خود اهلسنت ميداند:
اكثراً سنّي و شافعي مذهب و در طاعت درجه تام دارند، اما بيشتر اوقات با هم در محاربه و نزاع باشند.
ابن بطوطه با نظر بدبينانه نسبت به سربداران و اينكه آنان به هدف از بين بردن اهلسنت از خراسان قيام كرده و بر اين هدف پاي ميفشارند، چنين ميگويد:
اين قوم (سربداران) جملگي مذهب رفض (تشيّع) داشتند و سوداي برانداختن ريشه تسنن از خراسان را در سر ميپختند.
در مورد تعصبات قبيلهاي باز هم از ابن بطوطه گزارش ميدهد كه مردم برخي شهرهاي عراق با آنكه از يك مذهب پيروي ميكردند با هم درگيري و نزاع قبيلهاي داشتند و اين نزاع باعث ويراني شهرشان ميشد:
همه اهالي اين شهر(حلّه) دوازده امامي و از دو تيره اند...و بين اين دو دائماً جنگ و نزاع هست... مردم كربلا از دو طائفهاند: اولاد رخيك و اولاد فائز، و اين دو دائما در جنگ و نزاع اند...اختلاف ميان آنها به حدي است كه شهر را به ويراني كشانده است.
اگرچه ممكن است ابنبطوطه در اين گزارش خود اغراق كرده باشد، اما به هر حال، حاكي از عصبيتهاي قبيلهاي است كه به راحتي نميتوان از آن چشم پوشيد و اين عامل در به وجود آوردن نزاعها و كشمكشهاي قبيلهاي نقش بارز دارد.
ج ـ مهاجرت: هجرت عامل ديگر در تحولات اجتماعي است كه منشأ تغييرات و تطوّرات فراواني در جوامع و افكار ميشود. اين عامل در تاريخ شيعه، آثار شگرفي را با خود همراه داشته است. مهاجرت أئمه و امام زادگان به برخي مناطق اسلامي، مهاجرت سادات به اقصي نقاط دنياي اسلام و معرفي تشيّع، رفتن برخي قيام كنندگان شيعه به مناطق دورتر از مركزخلافت و برپايي حاكميتهاي شيعي، مهاجرت علماي شيعه به شهرها و مراكز علمي براي دريافت احاديث معصومان و يادگيري علوم ديني و نشر آن در ميان عامّه مردم و...، در پي فرهنگ هجرت پديد آمده است. اين عامل هم پيش از قرن هشتم هجري و هم پس از آن منشأ آثار مهم اجتماعي براي تشيّع بوده است. اسلام آوردن و گرايش ايلخانان به اسلام و تشيع بر اثر مهاجرت و ارشاد دانشمندان و علماي شيعه، صورت گرفت و از همين رو حاكم سربداري از شهيد ثاني براي مهاجرت به ايران دعوت به عمل آورد، هرچند شهيد موفق به مهاجرت نشد.
مهاجرت علما به ديگر بلاد اسلامي، از گذشته تا كنون امري مرسوم و مورد انتظار بوده است. يكي از بزرگان اين قرن ميرسيد علي همداني(713-787ق) است كه براي انجام تبليغ دين، ايران را ترك و به كشمير رفت و نقش مهمي در ترويج و تبليغ اسلام داشت، به گونهاي كه او را «حواري كشمير» لقب دادهاند.
نتيجه
بررسي تاريخ اجتماعي شيعيان نشان ميدهد كه در نيمه دوم قرن هشتم هجري آنان در بسياري از شهرهاي ايران و عراق حضور داشته و وضعيت اجتماعي شيعيان در شهرهاي مورد نظر، تحت تأثير وضعيت اقليمي، حضور و عدم حضور مقابر ائمه، مسائل و پيشآمدهاي گونان بوده است. ساكنان شهرهايي مانند نجف، كوفه، حله، قم و... همه شيعه و در برخي شهرها شيعه حضور بيشتري داشته و در موارد بيشتر در اقليتاند.
با نگاهي كلي ميتوان گفت كه در اين دوره شيعيان مشكلات و سختيهاي كه در برخي ايام به علت پايبنديشان به مذهب شيعه با آن روبهرو بودند، نداشته و چه بسا آزادي و اقتدار هم داشتهاند. در مقطع مورد بحث در بخشهايي از قلمرو اسلامي، مانند سبزوار، تشيع بالندگي يافته و حاكميت شيعي به گسترش فرهنگ و آموزههاي شيعي همت ميگمارد و از دانشمندان و عالمان شيعي براي نشر معارف شيعه و تنظيم امور و رفتارهاي شيعيان براساس فتواي ايشان دعوت به عمل ميآيد.
مراسم خاص شيعيان بدون هيچ مانع جدي در بيشتر نقاط شيعه نشين برگزار ميشود و آموزههاي مذهبي در مساجد و مقابر بزرگان ديني به گوش مردم ميرسد. رسم به انتظار نشستن مهدي موعود و خروج از شهر به پيشواز مقدمش در برخي شهرها، برپايي مراسم عزاداري، سنت زيارت مقابر و مشاهد مشرفه ائمه و امام زادگان در هر نقطه، مورد نظر و توجه بوده و شيعيان به آن اهتمام ميورزيدند. شيعيان در عين اجراي مراسم مذهبي و پاي بندي به آموزههاي ديني و مذهبيشان علناً تنفر و انزجار خود را از دشمنان اهلبيت نشان ميدادند.
زندگي شيعيان متأثر از آموزههاي ديني و مذهبي و با استفاده از فرمايشات معصومان به طور خداپسندانه هدايت يافته، نذورات و صدقاتشان براي زوار، مسافران، طلاب علوم ديني و بازسازي و بناي اماكن مذهبي هزينه ميشد. شيعيان در اين دوره، همچون مقاطع ديگر، سبك زندگي مخصوص به خود داشته، در تغذيه، معماري و برپايي مراسم مذهبي متفاوت از پيروان مذاهب ديگر ظاهر ميشدند.
همچنين شيعيان تشكيلات و نهادهاي اجتماعي مخصوص به خود را داشتند كه در جوامع غير شيعي به چشم نميخورد، مانند : نهاد مرجعيت، نهاد نقابت و مديريت امور سادات. ارتباط و پيوند ميان مردم و رهبران ديني از طريق مساجد و ... برقرار ميشد و مردم از همين طريق نيز آموزههاي ديني و دستورهاي مذهبي را دريافت ميكردند. همچنين جامعه شيعي فرهنگ و الگوهاي خاص شيعه را از طريق نمادهاي خاص شيعه دريافت ميكردند و در يك كلام، سيستم خاص و تشكيلات ويژه به جامعه شيعه و شيعيان نظم و نسق ميبخشيد.
- ابن بطوطه، شرفالدين ابوعبدالله محمد لواتي طنجي، سفرنامه ابن بطوطه، ترجمه محمدعلي موحد، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1337.
- ـ ابنيمين فريومدي، ديوان اشعار، تصحيح حسينعلي باستانيراد، انتشارات كتابخانه سنائي، ]بيتا[.
- ـ آژند، يعقوب، قيام شيعي سربداران، تهران، نشر گسترده، 1363.
- ـ اسفزاري، معين الدين محمد زمچي، روضات الجنات في اوصاف مدينه هرات، بخش دوم، تصحيح سيدمحمدكاظم امام، تهران، چاپخانه دانشگاه، 1339.
- ـ الهامي، داود، موضع تشيع در برابر تصوف، قم، مكتب اسلام، 1378.
- ـ انوري، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، 1381.
- ـ بهرامي، روح الله، مكتب آنال؛ جامعيت فكر تاريخنگاري، شيراز، انتشارات نويد، 1386.
- ـ پطروشفسكي،اي. پي، نهضت سربداران، ترجمه كريم كشاورز، تهران، انتشارات پيام، 1351.
- ـ جان ماسيون اسميت، خروج و عروج سربداران، ترجمه يعقوب آژند، تهران، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، ]بيتا[.
- ـ جعفريان، رسول، تاريخ ايران اسلامي(3) از يورش مغولان تا زوال تركمنان، تهران، مؤسسه فرهنگي دانش و انديشه معاصر، 1378.
- ـ حسني، هاشم معروف، بين التشيع و التصوف، بيروت، دارالعلم، 1979 م.
- ـ خواندمير، غياثالدين بن همامالدين حسيني، تاريخ حبيب السير في احوال افراد البشر، تهران، انتشارات كتابخانه خيام، 1333.
- ـ رويمر، ه . ر، «تاريخ ايران دوره تيموريان»، تاريخ كمبريج، ترجمه يعقوب آژند، تهران، جامي، 1379.
- ـ رياض، محمد، «تصحيح متن مكتوبات مير سيد علي همداني»، مجله دانشكده ادبيات دانشگاه تهران، سال 20، شماره اول، 1353.
- ـ سمرقندي، كمالالدين عبدالرزاق، مطلع السعدين و مجمع البحرين، به اهتمام عبدالحسين نوايي، تهران، كتابخانه طهوري، 1353.
- ـ شهيدثاني، زينالدين جبعي عاملي، الروضة البهيّه في شرح اللمعه الدمشقيه، بيروت، داراحياءالتراث العربي.
- ـ شوشتري، قاضي نورالله، مجالس المؤمنين، تهران، كتابفروشي اسلاميه، 1376 ق.
- ـ شيبي، كامل مصطفي، تشيّع وتصوّف، ترجمه عليرضا ذكاوتي قراگوزلو، تهران، اميركبير، 1385.
- ـ كلاويخو، سفرنامه كلاويخو، ترجمه مسعود رجبنيا، تهران، شركت انتشارات علمي و فرهنگي، 1374، چاپ سوم.
- ـ مستوفي قزويني، حمدالله، نزهة القلوب، به اهتمام و تصحيح گاي ليسترنج، تهران، دنياي كتاب، 1362.
- ـ ميرخواند، محمد بن خاوند شاه، روضة الصفاء، تصحيح جمشيد كيانفر، تهران، انتشارات اساطير، 1380.