تاریخ اسلام درآینه پژوهش، سال ششم، شماره دوم، پیاپی 22، تابستان 1388، صفحات 75-

    مورخان ایرانی دکن

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    محمدزمان خدایی / *استادیار - دانشگاه شهید چمران اهواز / M_z_khodaey@yahoo.com
    چکیده: 
    ایرانیان, سرزمین واقع در جنوب شبه قاره هند را دکن می نامیدند. گویا از گذشته ای دور، روابط مستحکمی بین ایران و دکن بوده است که اساطیر و تاریخ ایران از کهن ترین ایام تا استقلال هند به طور مستمر به این روابط، اشاره هایی دارد. این روابط در عصر ایران اسلامی نیز باقی ماند. اوج این روابط به عصر سلسله صفویه می رسد که حکومت های شیعه دکن در خطبه های نماز جمعه نام شاهان ایران را به عنوان رهبران سیاسی جهان شیعه گنجانیده، دکن را بخشی از امپراتوری صفوی به شمار می آورند. طبیعی است که گسترش روابط سیاسی دکن با ایران، چه پیش و چه پس از شرف قبول دین مبین اسلام توسط ایرانیان، منجر به خلق آثار متعددی در خصوص تاریخ این روابط شده است.
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

    ، سال ششم، شماره دوم، تابستان 1388، 73 ـ 88

    مورخان ایرانی دکن

    محمدزمان خدایی*

    چکیده

    ایرانیان, سرزمین واقع در جنوب شبه قاره هند را دکن می نامیدند. گویا از گذشته ای دور، روابط مستحکمی بین ایران و دکن بوده است که اساطیر و تاریخ ایران از کهن ترین ایام تا استقلال هند به طور مستمر به این روابط، اشاره هایی دارد. این روابط در عصر ایران اسلامی نیز باقی ماند. اوج این روابط به عصر سلسله صفویه می رسد که حکومت های شیعه دکن در خطبه های نماز جمعه نام شاهان ایران را به عنوان رهبران سیاسی جهان شیعه گنجانیده، دکن را بخشی از امپراتوری صفوی به شمار می آورند. طبیعی است که گسترش روابط سیاسی دکن با ایران، چه پیش و چه پس از شرف قبول دین مبین اسلام توسط ایرانیان، منجر به خلق آثار متعددی در خصوص تاریخ این روابط شده است.

    کلید واژه ها: دکن، تذکرةالملوک، صفویه، قطب شاهیان و عادل شاهیان.

    مقدمه

    ایرانیان به بخش جنوبی هند دکن می گفتند. دکن چون مثلثی است که قاعده آن را کوه های ویندیا تشکیل داده و دو ضلع دیگر آن در مجاورت اقیانوس هند است. گویا ایرانیان و مردم دکن از قدیمی ترین ایام، در کشتی های ابتدایی خود باب تجارت را با یکدیگر گشوده بودند. طبق برخی اسناد، تاریخ این روابط به عصر ایلام باز می گردد. این روابط در عصر هخامنشیان گسترده تر شد و در عصر ساسانیان به اوج ترقی و رشد خود رسید. روابط ایران و دکن در دوره ساسانیان آن چنان مستحکم شد که دولت ساسانی برای ابقای پولکسین، شاه سلسله چالوکیا، بسیار کوشید.

    این روابط پس از سقوط ساسانیان نیز قطع نشد و ادامه یافت. در واقع، نا آرامی های داخلی ایران پس از حمله چنگیز و سپس تیمور و پس از آن جنگ قدرت بین قره قویونلوها و آق قویونلوها نه تنها موجب کاسته شدن این روابط نشد، بلکه باعث گسترش دامنه نفوذ ایرانیان به دکن شد. ایرانیان در کسوت سرباز، سردار، محدث، معلم، هنرمند و بزرگان علم و اندیشه، عامل تغییرات شگرفی در اوضاع سیاسی ـ اجتماعی دکن شدند. دکن که پس از حمله علاءالدین خلجی و سپس محمد بن تغلک به روی مسلمانان گشوده شده بود، سرزمینی ایده آل برای ایرانیان به شمار می آمد.

    تشکیل سلسله ایرانی بهمنی و سلسله های شیعه ایرانی دکن توسط شاهزادگان قره قویونلو طبیعتاً فضایی کاملاً ایرانی در دکن پدیدار ساخت که در آن فضا همه چیز متأثر از فرهنگ و هنر ایرانی بود. در زمینه تاریخ نگاری، نتیجه حضور ایرانیان در دکن پیدایش مورخانی بود که گرچه برخی از آنها در ایران شناخته شده اند، اما هم چنان شماری از آنها ناشناس مانده اند.

    ایرانیان در دکن در دوره پیش از اسلام

    ایرانیان به بخش جنوبی هند که در جنوب رشته کوه ویندیا واقع شده است، دکن می گفتند. دکن از واژه دکشیناپتا گرفته شده که به مفهوم جنوب یا قطعه جنوبی است. این واژه در قبال هندوستان که عموماً به بخش شمالی هند اطلاق می شود، مفهوم روشن تری به خود می گیرد. اگر چه رابطه ایران با شبه قاره هند رابطه ای بسیار کهن و ریشه دار است، اما متأسفانه رابطه ایران با جنوب هند، یعنی دکن، آن چنان که باید مورد مطالعه قرار نگرفته، حال آنکه بررسی این رابطه کهن و دیرپا از بسیاری جهات حائز اهمیت است و دیرینگی روابط متقابل ایران و هند را روشن می سازد. برای شناخت این دیرینگی شایسته است دوران پیش از تاریخ، عصر اساطیری و هم چنین عصر تاریخی ایران در رابطه با دکن مطالعه شود.

    بر مبنای مشاهدات باستان شناسی، گورهای مشهور به مگالیتیک یا گورهای گران سنگی جنوب هند شباهت زیادی به گورهای سیلک و مارلیک دارد. اما اساطیر، چهره واقع بینانه تری از روابط ایران با جنوب هند را در معرض داوری ما قرار می دهند. در گرشاسپ نامه اسدی توسی می خوانیم که چون مهراج پادشاه هند از سرکوب بهو، حاکم دست نشانده خود در دیب یا سریلانکا، برنیامده بود از ایرانیان مدد خواسته و ایرانیان پس از سرکوب و قتل بهو به ایران باز گشتند.

    همچنین مهرهای ایرانی متعلق به عصر ایلام در سواحل غربی و جنوب غربی هند یافت شده است که به روابط تجاری بین ایران و هند در دوران باستان اشاره دارد. ظهور گانش یا گانپاتی ایزدی که تن انسانی و سر فیلی دارد یا ایزدی دیگر که چون شیوا توسط حیوانات محاصره شده و در زمره کشفیات مشهور به برنز لرستان محسوب می شوند، اشاره به این روابط بسیار کهن دارد. همین طور خط نوشته های غار ماسیتی (بندر لنگه در استان هرمزگان). به خطی شبیه خط گجراتی نوشته شده و حاکی از روابط دکن با ایران در گذشته های دور تاریخی است.

    به نظر پروفسور سانکالیا ظهور سکه های داریوش و دیگر شاهان هخامنشی به همراه النگو و سایر ادوات زینتی یا وسایل خانگی بر روابط ایران با هند در عصر هخامنشی دلالت دارد . با سقوط دولت هخامنشی شمار زیادی از ایرانیان به انگیزه حفظ دین و آیین های خود یا به هند مهاجرت نمودند و احتمالا گروهی از این ایرانیان، هنرمند نیز بودند که برای شاهان سلسله ماوریا کاخی چون تخت جمشید در ماتورا بنا کردند. در عین حال نام تنی چند از این سرداران یا شخصیت های حکومت هخامنش ایران چون فرن زاترس و توشاسپ به ما رسیده است . گفتنی است که زنان جنگجوی ایرانی که به نام یاوانی خوانده می شدند، حفاظت از شاه و حرم او را به عهده داشتند.

    در دوران اشکانیان یکی از مهم ترین حوادث حمله سکاها در معیت مهرداد دوم، اشک نهم یا به دستور او به سرزمین هند است. این حمله موجب به کارگیری تقویم سکایی یا مهر اشکانی در هند شد. فرزندان آن مهاجمان اکنون راجپوتان هند را تشکیل می دهند. داستان عشقی ـ حماسی ویس و رامین حاصل روابط این عصر ایران و هند است.

    عصر ساسانی دوران وفور منابع اطلاعاتی است که به کمک آن می توان تصویر واقع بینانه ای از روابط دو کشور ارائه کرد. در این عصر، روابط بازرگانی موجب نزدیکی دو کشور شد و در پی آن، روابط سیاسی نیز بین آنها برقرار گردید. برخی منابع به لشکرکشی ایران به سرندیب در راستای حفظ منافع تجاری ایران در عصر خسرو یکم اشاره دارند. همین منافع پربار بازرگانی بود که در نهایت، موجب جانب داری ایران از پولکسین دوم شاه چالوکیا علیه رقبای سلطنتی او شد.

    محققان هندی حضور ایرانیان در نقاشی های غار شماره 16 اجانتا را شاهدی برای روابط ایران با پولکسین دانسته اند. در همین دوره است که مهاجرت مسیحیان ایرانی که به نام مسیحیان سوریائی شهرت دارند، به کرالا استان جنوب باختری هند آغاز شد. اکنون گورهای این ایرانیان که بر صلیب آنها نام و نشان آنها به خط پهلوی ساسانی ذکر شده است، در قبرستان کهن شهر کوچین وجود دارد. در این دوره، سیل مهاجرت زردشتیان ایرانی، به ویژه پس از سقوط ساسانیان به دکن ادامه یافت. این مهاجرت تا عصر ناصرالدین شاه قاجار، به خصوص در سایه جانب داری مانکجی هاتریا، زردشتی سرشناس ادامه یافت.

    ایرانیان در دکن در دوره اسلامی

    باید توجه داشت که مهاجران تنها مسیحیان و زردشتیان ایرانی نبودند که در دکن پدیدار شدند، بلکه پس از شرف قبول دین مبین اسلام جمع زیادی از مهاجران را مسلمانانی تشکیل می دادند که به دلیل رفتار اهانت آمیز و در عین حال، سنگ دلانه حکّام اموی، عباسی و حتی حکّام ایرانی رهسپار هند شدند. آنچه مشوق ایرانیان در مهاجرت به هند بود اعتقاد هندوان به فرهنگ پربار بهکتی و عشق یا سلوک هندی بود که حق حیات را حتی برای دشمنان خود قائل بودند. شعار هندوان که «جیو اور جینه دو؛ زندگی کن و بگذار دیگران زندگی کنند» باعث شده بود که هند از دیرباز مأمنی برای ایرانیان به رغم اعتقادات مختلف آنها که چه بسا با عقاید و باورهای هندوان در تضاد بود باشد. شماری اندک، اما صاحب نفوذ که به هند مهاجرت کردند صوفیان بودند که نقش عمده ای در ترویج اسلام در هند ایفا نمودند. به عبارتی گویا زبان این صوفیان پاک اعتقاد از شمشیر غازیان در گسترش اسلام موثرتر بوده است.

    شاید به دلیل همین زمینه های تاریخی بود که محمد بن تغلک، دومین پادشاه سلسله تغلک که شخصیتی جدی، پرتلاش و صبور بود هنگامی که خطر نزدیک شدن امیر تیمور گورکانی را احساس کرده و از سقوط سلطنت خود هراس داشت، پایتخت خود را به دوگیریا دواگیری که پس از آن مدتی قبةالاسلام و سپس دولت آباد خوانده شد، منتقل کرد. بعدها و در عصر اورنگ زیب، دولت آباد به اورنگ آباد تغییر نام داد. در اینجا بود که نخستین سلسله ایرانی به نام بهمنی در دکن پایه گذاری شد. علاءالدین حسن، بنیان گذار سلسله نسب خود را به بهمن فرزند اسفندیار، شاهزاده کیانی رسانده و بنابراین، سلسله ای که بنیاد نهاده بود به بهمنی شهرت یافت. سلسله بهمنی از عوامل اصلی حضور گسترده ایرانیان در دکن بود. به تدریج، شخصیت های صاحب نامی در اینجا پیدا شدند که شاخص ترین آنها خاندان شاه نعمت الهو ولی، محمود گاوان گیلانی، صدر جهان شوشتری و غیره بودند. شاهان بهمنی با دعوت از بزرگان علم و ادب، گلبرگا و سپس بیدر را که پس از دولت آباد به پایتختی برگزیده شده بودند، به مراکز علم و ادب تبدیل کردند. گفته می شود که سلطان محمد شاه بهمنی از حافظ برای سفر به هند دعوت کرده بود. از دیگر چهره های نامدار ادب فارسی باید از حکیم آذری یاد کرد که منظومه بهمن نامه یا تاریخ سلسله بهمنی تا عصر احمدشاه را تهیه کرد. بنابراین در چنان جوی که فارسی گویی مزیتی در دربار شمرده می شد (و البته منجر به بروز اختلافات دامنه داری بین درباریان گردید که به دو دسته آفاقی و دکنی تقسیم شدند و در این میان، آفاقی ها ایرانیانی بودند که به تازگی به دکن قدم نهاده بودند)، همه چیز، اعم از آداب درباری، هنر، نظامی گری و حتی غذاها ایرانی شد.

    با روی کار آمدن سلسله آق قویونلو در ایران تعقیب، تعذیب و کشتار شاهزادگان قره قویونلو آغاز شد و آنها برای حفظ جان خود به دکن گریختند که از این شاهزادگان و بزرگ زادگان، یوسف بیگ ساوی، سلسله عادلشاهی، و سلطان قلی، سلسله قطب شاهی را بنیان نهادند. شماری از شاهزاده خانم های قره قویونلو نیز از حرم شاهان سنی مذهب نظام شاهی سر برآوردند که از عوامل اصلی تغییر مذهب آن سلسله از تسنن به تشیع شدند.

    به هر روی، این دو سلسله به ویژه از مبلغان فرهنگ و تمدن ایران در دکن گردیدند. بدیهی بود که دربار آنها محل تجمع بزرگان علم، ادب و هنر ایران در جنوب هند یا دکن شود. این دو سلسله به ویژه با گنجاندن نام شاهان صفوی در خطبه نماز جمعه، خود را به نوعی وابستگان و مریدان خاندان صفوی در هند نشان دادند. حضور رو به تزاید ایرانیان باعث تغییرات شگرفی در تمام زمینه های علمی، ادبی، هنری و صنعتی در دکن شد. شاهان این دو سلسله توانستند نوابغی را به دنیای علم و ادب تحویل دهند که به مراتب از همگنان خود در ایران شهرت و توانایی بیشتری یافتند. در این دوران بود که برهان قاطع تدوین شد و شاعرانی، چون نظیری نیشابوری در عرصه ادب پدید آمدند. در هنر خوش نویسی، بزرگانی چون مغیث شیرازی و شاه خلیل الله اصفهانی پیدا شدند و نقاشان نامی، چون فرخ بیگ یا فرخ حسین یا فرخ شیرازی دنیای نقاشی را دگرگون نمودند. در عرصه معماری، ریاضی دان و معمار شایسته ای چون شهنواز خان شیرازی بنیان بزرگ ترین، زیباترین و در عین حال پر رمز و رازترین بنای جهان یا گل گنبد را ریخته و به کمال رساند.

    اما این شاهان از تاریخ نگاری نیز غافل نشدند و دوران آنها به دلیل تدوین کتاب های تاریخی، حائز اهمیت فراوان است. از آنجا که بسیاری از این کتاب ها نزد بزرگان عرصه تاریخ، ناشناس مانده است به، چند اثر مهم را که مبنای کار تاریخ نویسان بزرگ غربی شده است، معرفی می کنیم. شاکرم که در مدت اقامتم در هند توانستم به بسیاری از دست نویس های این مورخان دست یافته و کتیبه ها و نقاشی های بسیاری از این بزرگان را رؤیت کنم. مهم ترین این آثار که سند گویایی از نفوذ ایرانیان در دکن به شمار می آید به شرح زیر است.

    مهم ترین آثار تاریخی ایرانیان در دکن

    1. تذکرة الملوک

    نویسنده این کتاب رفیع الدین ابن نورالدین توفیق شیرازی حدود سال 947 ق (1510 م) در شیراز متولد شد. وی در سال 1559 م به انگیزه تجارت به دهلی و ساگر وارد شده و به فاصله ای اندک قدم به بیجاپور نهاد. نظر به نفوذ شیرازیان در دربار عادلشاهیه به خدمت آن سلسله درآمد و به عنوان خوانسالار علی عادل شاه یکم منصوب شد. در سال 1561 م، در راستای پاره ای مذاکرات سیاسی به عنوان مأمور ویژه به احمدنگر، پایتخت نظام شاهیان عزیمت کرد. رفیع الدین نگارش تذکره را در 19 رمضان سال 1017ق آغاز کرد و در ششم جمادی الثانی سال 1024 ق در نورس پور به اتمام رسانید.

    تذکره، منبع بسیار خوبی برای شناخت سلسله های عادل شاهی و قطب شاهی و روابط موجود بین حکومت های دکن است. در خصوص قطب شاهیان علاوه بر اطلاعات سیاسی، آگاهی هایی در مورد بنای شهر حیدر آباد و کاخ های آن، همچنین درباریان صاحب نفوذ، در این اثر آمده است. دست نویس این کتاب به شماره Mss.No.1081 در کتابخانه آصفیه شهر حیدرآباد هند ثبت شده است.

    2. برهان مآثر

    نویسنده این کتاب سیدعلی بن عزیزالله طباطبا از ایران به گلکنده وارد شده، به خدمت ابراهیم قطب شاه (1550-1580) درآمده و در محاصره قلعه نالدورگ شرکت کرد. وی پس از مدت کوتاهی ترک خدمت قطب شاه کرده، به خدمت برهان نظام شاه در آمده و کتاب خود برهان مآثر را به نام وی نوشت. کتاب وی به سه طبقه تقسیم شده است. در این کتاب اطلاعات خوبی در خصوص سلاطین بهمنی و سلسله های پنج گانه ای که از فروپاشی سلسله بهمنی پدیدار شدند، داده شده است. این کتاب برای شناخت روابط بین سلسله های دکن از منابع خوب و معتبر به شمار می آید. نگارش این کتاب در سال 1592م پایان یافته و در سال 1938م توسط مطبعه جامع ملی هند چاپ شده است.

    3. حدیقة السلاطین

    بی اغراق این کتاب مهم ترین اثری است که در خصوص جامعه شناسی و فرهنگ دکن تهیه شده است. تنها اطلاعی که از نویسنده کتاب میرزا نظام الدین احمد گیلانی داریم این است که وی توسط ابن خاتون، پیشوای سلطنت یا رئیس الوزرای مشهور قطب شاهیان به نگارش این کتاب مأمور شده است. این کتاب در خصوص سلطنت عبدالهر قطب شاه است و حوادث عصر وی را از تولد او تا سال نوزدهم سلطنت وی به رشته تحریر درآورده است. کتاب در واقع به صورت روزنامه ای است که حوادث عصر عبدالها قطب شاه را بر مبنای تاریخ ذکر می کند. اشکال این کتاب این است که وی عبدالهه را شاهی مقتدر ذکر می کند، حال آنکه پس از امضای انقیادنامه، عملاً شاه فرودست اورنگ زیب شده بود. البته در مورد دیگر حوادث مشروحه می توان به صحت اخبار آن اطمینان داشت، به ویژه در شیوه حکومت و موقعیت روحانیون اثری قابل اعتماد است. برای مثال، نویسنده مراسم محرم را به طور کلی و جامع شرح می دهد. همچنین از میلاد پیامبر? یاد کرده، می نویسد که به رغم اعتقادات مختلف مردم آنها در این مراسم شرکت می نمودند. وی به بنای شهر حیدرآباد و نیز باغ ها، بازارها و کاخ ها به طور مشروح اشاره می کند. او به وظایف اعضای دولت از پیشوا تا وزیران و همچنین تأسیس سازمانی به نام مجلس دیوان داری (نخست وزیری) اشاره می کند. همین طور شرح کاملی از چگونگی قانون گذاری ارائه کرده و به فعالیت روزانه حکومتی، مدارج حکومتی، چه در نیروی نظامی و چه در واحدهای غیر نظامی اشاره می نماید. کتاب به دلیل تشریح روابط موجود بین هندوها و مسلمانان از منابع بسیار خوب تلقی می شود. این کتاب به شماره Mss.No.368 در کتابخانه موزه سالار جنگ حیدرآباد ثبت شده است.

    4. حدیقة السلاطین فی کلام القوالین

    نویسنده این کتاب علی بن طیفور بسطامی به همراه پدرش ملاطیفور بسطامی و دو برادرش زین العابدین و ابراهیم در زمان سلطنت عبدالله قطب شاه به گلکنده وارد شد. علی بن طیفور در زمینه های مختلف علمی تبحر داشته و کتاب های بسیاری در موضوعات مختلف نوشته و شماری کتاب را از عربی به فارسی برگردانیده است. وی کتاب خود را در سال (1092ق/1681م) و در زمان آخرین شاه سلسله قطب شاهی، ابوالحسن تانا شاه نوشت. کتاب وی در سه حدیقه و هر حدیقه به طبقاتی تقسیم شده است. بسطامی در این کتاب، شرحی در خصوص هنرمندان، شعرا و علمای عصر خود نوشته و به نامه نگاری های شاهان صفویه با قطب شاهیه، و قطب شاهیان با دیگر حکومت های دکن اشاره می کند. دست نویس این کتاب به شماره Mss.No.219 در کتابخانه موزه سالار جنگ ثبت شده است.

    5. مآثر قطب شاهی

    این کتاب توسط محمدبن عبدالهت نیشابوری در خصوص سلطنت محمد قطب شاه (1013-1027 ق / 1612-1626م) نوشته شده است. وی که در عصر محمدقلی قطب شاه به گلکنده وارد شده بود تا آخر عمر در آنجا باقی ماند. او در زمره دبیران دربار و به تدریج به مقامات عالی رسید و نوشتن تاریخ عصر محمدشاه به او سپرده شد. این کتاب به شرح حوادث عصر محمدشاه، چه حوادث داخلی و چه حوادث خارجی پرداخته و اطلاعات مهمی از این دوره، به خصوص درباره روابط قطب شاهیان با دولت صفویه دارد. نثر کتاب اگر چه سنگین و دشوار است، اما به دلیل ارائه تاریخ دقیق حوادث، اهمیت ویژه ای دارد. این کتاب به شماره Mss.211 در کتابخانه موزه سالار جنگ در حیدرآباد هند ثبت شده است.

    6. فتوحات عادل شاهی

    نویسنده این کتاب، فزونی استرآبادی در عصر ابراهیم عادل شاه دوم به بیجاپور وارد شده، در زمره منشیان درباری درآمد. محمد عادل شاه که به توان مندی ادبی و تاریخی وی پی برده بود او را به نگارش تاریخی از عادل شاهیان مأمور کرد. وی کتاب خود را در سال 1042ق/1641م به اتمام رسانید. این کتاب بر مبنای حوادث تاریخی تدوین و به شش فصل تقسیم شده است. چهار فصل نخست کتاب در خصوص حوادث عصر شش شاه نخستین سلسله و دو فصل آخر در خصوص حوادث عصر ابراهیم عادل شاه دوم و محمدشاه است. از آنجا که نویسنده خود شاهد حوادث این عصر بوده، گزارش های او اهمیت ویژه ای دارد و می تواند به عنوان منبعی مورد اطمینان مورد استفاده قرار گیرد. این کتاب اطلاعات ارزشمندی درباره روابط خارجی عادل شاهیان دارد. و حوادث رخ داده بین بیجاپور، تیموری، احمدنگر، ویجی نگر و قطب شاهیان را به خوبی ترسیم می کند. شیوه نگارش این کتاب چون دیگر تاریخ های هند که به فارسی نگاشته شده، با رعایت اسلوب سنگین ادبی است. اصل کتاب در موزه انگلیس است، اما متن اردو، فارسی و انگلیسی آن در هند به چاپ رسیده است.

    7. بساتین السلاطین

    این کتاب که در سال 1825م توسط ابراهیم زبیری با استفاده از کلیه کتاب های موجود در خصوص سلسله عادل شاهیه به رشته تحریر در آمده بود در سال 1830م به زیور طبع آراسته شد که یکی از مجلدات آن اکنون در اختیار اینجانب است. گرچه این کتاب آخرین کتاب در مورد خاندان عادل شاهی است، اما نویسنده با دقت و پشتکار قابل تقدیری نکات گنگ تاریخ عادل شاهی را بازبینی کرده، توضیحات لازم درباره بسیاری از حوادث آن عصر را ارائه می کند. به طور مثال با تکیه بر نوشته رفیع الدین شیرازی، یوسف عادل شاه را تنها امیرزاده ای از ساوه دانسته که دست تقدیر بر او قبای سلطنت پوشانده است. همچنین قتل سکندر را با دقتی زاید الوصف، نتیجه ترس اورنگ زیب از محبوبیت وی در میان مردم می داند. در خاتمه نیز با هنرمندی، رفتار فریب کارانه اورنگ زیب را نکوهش می کند. این کتاب در زمره بهترین منابع شناخت دولت عادل شاهی است.

    8. گلشن ابراهیمی (تاریخ فرشته)

    نویسنده این تاریخ که گاهی نیز گلزار ابراهیمی خوانده شده، محمدقاسم فرشته است. وی که احتمالاً در سال 960 ق/1552م در استرآباد متولد شده بود، در اوان نوجوانی با پدر به احمدنگر مهاجرت کرد و پس از چند سال خود در زمره دبیران درآمد. با ناآرامی های احمدنگر که پیامد جنگ قدرت در آن سرزمین بود، در سال 1591م به بیجاپور مهاجرت کرد. در آن زمان از عمر وی 39 سال می گذشت و احتمالاً دبیری ورزیده و سیاست مداری شناخته شده در دربار احمدنگر بود که به سادگی در زمره دوستان و مصاحبان شهنوازخان شیرازی در آمد. احتمالاً وی نگارش تاریخی را در احمدنگر آغاز نموده و شهنوازخان که به این امر واقف بود وی را به ابراهیم عادل شاه دوم معرفی کرد. گفته می شود که ابراهیم با ارائه نسخه ای از روضة الصفای خواندمیر به فرشته، او را به نگارش تاریخی در خصوص تاریخ هند و از جمله عادل شاهیه ترغیب نمود. چنین بود که فرشته، نگارش تاریخ خود را آغاز کرد و در سال 1606 م به اتمام رسانید. البته بعدها حوادث تاریخی تا سال 1623 م به آن کتاب افزوده شد. از جمله نکته های مثبت کتاب این است که وی بی دلیل به مدح خاندان عادل شاهی، به ویژه ابراهیم که کتاب را به نام وی نوشته، برنمی آید. همچنین این کتاب، نخستین تاریخ جامع در خصوص حکومتگران هند است. البته کتاب او عاری از خطا نیست. به طور مثال با خلق داستانی که نژاد شاهان عادل شاهی را به خاندان سلطنتی عثمانی مرتبط و مربوط می سازد و این کتاب را به این دلیل نوشته که تباری شاهانه برای این خاندان خلق و آنها را برتر از دیگر خاندان های حکومتگر هند کند، دچار اشتباه غیرقابل بخششی شده است. به همین صورت در ذکر خاندان قطب شاهی از رابطه محمدقلی با زنی هرجایی به نام باگ متی نقل می کند که بسیاری از محققان بنام هند درباره او تردید کرده اند. به رغم تمام این اشکال ها، گزارش هایی که نویسنده خود نویسنده شاهد آن بوده است، موجب شده تا این کتاب، منبع بسیار مهم و مطمئنی برای تاریخ عادل شاهی به شمار آید.

    این کتاب بارها به زبان های مختلف از جمله اردو، فارسی و انگلیسی به چاپ رسیده است.

    نتیجه

    امتداد ارتباط فرهنگی ـ تجاری ایرانیان با سرزمین دکن تا دوره ایلامی ها نیز رسیده است. این روابط در دوره باستانی تاریخ ایران به قدری تقویت شد، که در نهایت، نفوذ سیاسی ـ نظامی ساسانیان را در این منطقه در پی داشت. با سقوط ساسانیان و مهاجرت بسیاری از ایرانیان به دکن، ایرانیان به یکی از مهم ترین اقلیت های خارجی دکن تبدیل شدند. این اقلیت مهاجر که پس از مدتی، دین اسلام را مجدانه همراه با صوفیان پاک اندیش تبلیغ می کردند، به مرور زمان، نفوذ سیاسی قابل ملاحظه ای در دکن به دست آوردند. این نفوذ سیاسی در نهایت به تأسیس سلسله های ایرانی نسب در دکن منجر شد. سلسله های ایرانی نسب دکن در ادامه این زنجیره و در جهت توسعه علمی و فرهنگی زبان پارسی که نوعی مشروعیت سلطنت نیز برای ایشان پدید می آورد، به حمایت از شعرا و ادیبان و تاریخ نگاران پرداختند. آخرین گروه این افراد، یعنی تاریخ نگاران، در پی حمایت پادشاهان محلی و حتی پادشاهان ایران دوست گورکانی بهترین آثار تاریخی ابتدای دوره رسانس هندوستان را پدید آوردند؛ آثاری که به عقیده بسیاری از تاریخ نگاران داخلی و خارجی هندوستان معتبرترین کتاب های تاریخی زمان خود در باره تاریخ هندوستان هستند.

    منابع

    ـ اقتداری، احمد، آثار و بناهای تاریخی خوزستان، تهران، موسسه فرهنگی نشر اشاره، 1375.

    ـ اقتداری، احمد، بنادر و جزایر خلیج فارس و دریای عمان، تهران، انجمن آثار علمی، 1355.

    ـ حکمت، علی اصغر، سرزمین هند، تهران، دانشگاه تهران، 1337.

    ـ خدایی، محمدزمان، نامنامه فارسی، اهواز، معتبر، 1386.

    ـ زبیری، ابراهیم، بساطین السلاطین، بی جا، چاپ بیجاپور، 1825 م.

    ـ شایگان، داریوش، ادیان و مکتب های فلسفی هند، تهران، امیرکبیر، 1362.

    ـ علی بن طیفور بغدادی، حدیقة السلاطین فی کلام القوالین، نسخه خطی نگارنده.

    ـ فزونی استرابادی، فتوحات عادل شاهی، نسخه خطی نگارنده.

    ـ یکتایی، مجید، فرهنگ و تمدن ایران و اسلام در سرزمین هند و پاکستان، تهران، اقبال، 1353.

    Hasan. Hadi, The History of Persian Navigation. Methuen and co Landon, 1928

    Khodae , Persian elements in the culture art of bijapur.PhD Thesis.

    Mahagan. V.D. History of India. Chand Publication. New Delhi 1985.

    Naqvi. S. Iranian Afaquies contribution the Qutb Shahi and Adel shahi Kingdoms, University Grant Commision New Dehli , first Edition , press 2003.

    Nayeem. M.A, External Relations of the Bijapur Kingdom. pight Publishers, Hyderbad, INDIA. 1934.

    Sankalia. H.D. Iranian influence on early Indo Pakistan Culture. Indica. No.6, 1969.

    Sherwan. H.K. Bahmanis of the Deccan. Hyderabad. 1953.

    Smith. Vincent, South Indian Inscriptions Mysore.1930.

    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    خدایی، محمدزمان.(1388) مورخان ایرانی دکن. دو فصلنامه تاریخ اسلام درآینه پژوهش، 6(2)، 75-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    محمدزمان خدایی."مورخان ایرانی دکن". دو فصلنامه تاریخ اسلام درآینه پژوهش، 6، 2، 1388، 75-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    خدایی، محمدزمان.(1388) 'مورخان ایرانی دکن'، دو فصلنامه تاریخ اسلام درآینه پژوهش، 6(2), pp. 75-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    خدایی، محمدزمان. مورخان ایرانی دکن. تاریخ اسلام درآینه پژوهش، 6, 1388؛ 6(2): 75-