فقهالسیرهنویسی شیوهای نوین در تاریخنگاری اسلامی / یعقوب جعفری
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
سيره نگاري يا همان نگارش تاريخ زندگاني پيامبر اسلام از همان قرنهاي اوليه آغاز شد و ـ همانگونه كه خواهيم ديد ـ به عنوان يك رشته ويژه در تاريخنگاري اسلامي پيگرفته شد.
واژه «سيره» اسم مصدر از ريشه «سير» به معناي رفتن است. اين واژه در معاني گوناگوني به كار ميرود كه نزديك به هم هستند، مانند روش، شكل، سنت، شيوه و طريقت. اين واژه در قرآن كريم فقط يك بار آن هم در داستان عصاي موسي به كار رفته و به معناي شكل و هيئت است: «قال خذها و لا تخف سنعيدها سيرتها الاولي»؛(طه: 21).
«سيره» در اصطلاح فقها به معناي شيوه متداول ميان مسلمانان است كه آن را «سيره مسلمانان» مينامند و از آن براي تقويت يك نظر فقهي استفاده ميكنند و در اصطلاح مورخان به معناي روش زندگي و سنت جاريه در زندگي يك شخص يا يك سلسله از حاكمان است. خالدبن زهيرکه از مُخَضْرمين بوده، چنين گفته است:
فلا تجز عن من سيرة انت سرتها
و اول راض سيرة من يسيرها
از سيرهاي كه پيش گرفتهاي ناراحت مباش؛ نخستين كسي كه از يك سيره، خوشنود است همان كسي است كه به راه آن ميرود.
البته اين واژه در تاريخ اسلام بيشتر درباره روش زندگي پيامبر به كار ميرود و شايد نخستين بار اين واژه را كعب بن مالك انصاري يكي از اصحاب پيامبر، درباره آنحضرت به كار برده است. او در قصيدهاي كه در مدح پيامبر سروده چنين ميگويد:
فينا الرسول شهاب ثم يتبعه
الحق منطقه و العدل سيرته
نور مضيئي له فضل علي الشهب
فمن يجبه اليه ينج من تبب
پيامبر در ميان ما شهابي است كه نوري روشنگر او را دنبال ميكند و او بر شهابهاي ديگر برتري دارد. حق، منطق او و عدالت، سيره اوست؛ هر كس او را اجابت كند از خواري نجات مييابد.
سيره به اين معنا در متون روايي هم به طور مكرر آمده است. امام حسين در حركت از مكه به سوي كوفه، به ابن عباس فرمود: طبق سيره جدم و پدرم حركت ميكنم. و امام باقر نيز در پاسخ كسي كه از شيوه حكومتي حضرت مهدي پرسيد، فرمود: طبق سيره پيامبر خدا حركت ميكنند تا اسلام پيروز شود. راوي ميپرسد: سيره پيامبر خدا چگونه بود؟ حضرت ميفرمايد: آنچه در جاهليت بود باطل كرد و مردم را با عدالت استقبال كرد. همچنين حفصبن غياث ميگويد: مسائلي از امام صادق راجع به «سيره» پرسيدم، از جمله درباره غنايمي كه سپاه اسلام در دارالحرب به دست ميآوردند.
هر چند سيره معناي عامي دارد، ولي بيشتر در مورد غزوههاي پيامبر و رفتار آن حضرت با سپاهيان خود و سپاهيان دشمن به كار ميرود، از اينرو، ميبينيم در برخي از كتابها بابهايي تحت عنوان «السيرة في المشركين»، «السيرة في اهل الكتاب»، «السيرة في اهل البغي»، «السيرة في اهل القبله» و «السيرة في اهل الذمه» وجود دارد كه به رفتار پيامبر يا اميرالمؤمنين با سپاهيان و اسراي اين گروهها مربوط است.
درباره نخستين كسي كه راجع به سيره پيامبر كتاب نوشته، مطالبي گفته شده است، از جمله اينكه نخستين بار ابانبن عثمانبن عفان آنچه از سيره و مغازي پيامبر شنيده بود، نگاشت و آن را به سليمانبن عبدالملك داد و او هم آن كتاب را از بين برد. از افراد ديگري هم در اين باره نام برده شده، اما ميتوان گفت قديميترين كتاب در اين باره كه هم اكنون هم در دست ماست، سيره ابناسحاق (م 151ق) و متن تهذيب شده آن توسط ابنهشام است. ابناسحاق معاصر با امام باقر و امام صادق بود و شيخ طوسي او را از اصحاب اين دو امام معرفي ميكند.
پس از ابناسحاق كتابهاي گوناگوني تحت عنوان «السيرة النبويه» با پسوندها و پيشوندهاي مختلف نوشته شد.
نگارش سيره نبوي علاوه بر سبك معمول، به سبكهاي گوناگون ديگري هم ادامه يافت؛ گاهي به صورت شرح حال صحابه، مانند الطبقات الكبري از ابنسعد، گاهي به صورت ترتيب تاريخي حوادث در تواريخ عمومي، مانند تاريخ طبري، گاهي به صورت گزارش جنگهاي صدر اسلام، مانند المغازي واقدي، گاهي به عنوان تاريخ شهرها، مانند تاريخ مكه ازرقي و تاريخ المدينة المنوره ابن شَبّه و مانند آنها نگاشته شد.
در اين ميان به نوعي خاص از سيرهنويسي بر ميخوريم كه با سيرهنويسي معمولي متفاوت است و آن را امروزه به نام «فقه السيره» ميشناسيم. اصطلاح «فقه السيره» اصطلاح متأخرياست، هر چند كتابهايي از متقدمان در دست داريم كه با همان هدف نوشته شده كه فقهالسيرهنويسان آن را مد نظر دارند، ولي عنوان فقهالسيره ندارد. در اينجا برخي از آنها را معرفي و بررسي خواهيم كرد.
تعريف فقه السيره
از فقهالسيره دو تعريف متفاوت داريم. گاهي فقهالسيره به تحليل حوادث و ربط دادن آن به يكديگر و تطابق آن با مسائل عقلي گفته ميشود و گاهي هم فقهالسيره به استخراج موضوعات عقيدتي و فقهي و سياسي و اخلاقي و اجتماعي از سيره نبوي گفته ميشود.
در تعريف اول، منظور از فقه السيره، فهم درست سيره نبوي و به نوعي تحليل تاريخي حوادث عصر پيامبر است، ولي در تعريف دوم كه بيشتر مورد توجه است و كتابهاي بسياري با اين عنوان نوشته شده، هدف، فراتر از بحثهاي تاريخي است، بلكه هدف، كشف احكام و معارف اسلامي از رفتار و سلوك پيامبر اسلام به صورت كاربردي است؛ يعني موضوعاتي را كه از پيامبر سخني در باره آنها به دست ما نرسيده، از چگونگي عملكرد آن حضرت در طول حوادثي كه اتفاق افتاده به دست ميآوريم. مباني و مستندات اين كار، به روشني در علم اصول در بحث حجّيّت فعل معصوم ذكر شده است.
ترديدي نيست كه انجام يافتن كاري از سوي معصوم، دستكم بر مباح بودن آن كار دلالت ميكند و ترك كاري از سوي او، دستكم بر عدم وجوب آن كار دلالت ميكند و اگر فعل معصوم در مقام تعليم و بيان حكمي از احكام يا عبادتي از عبادات باشد، فعل او دلالت بر وجوب يا استحباب ميكند و همانگونه كه ظواهر الفاظ حديث حجت است ظواهر چنين افعالي هم حجت است. براي مثال، وقتي پيامبر ميفرمايد: «صلّوا كما رأيتموني اصلّي»؛ نماز بگذاريد همانگونه كه ميبينيد من نماز ميگذارم» يا ميفرمايد: خذوا عنّي مناسككم»، و پس از آن اعمالي را انجام ميدهد، آن اعمال از واجبات نماز يا حج است و فعل پيامبر مانند قول او حجت شرعي است.
حجّيّت فعل معصوم و لزوم پيروي از آن را ميتوان از برخي آيات به دست آورد، از جمله: «همانا براي شما در وجود پيامبر خدا سرمشق خوبي است».(احزاب: 21)
اين آيه در جنگ احزاب نازل شد و مسلمانان دعوت شدند كه به پيامبر تأسي كنند. البته اسوه بودن پيامبر به جنگ احزاب اختصاص نداشته و مسلمانان وظيفه دارند كه آن حضرت را در همه چيز سرمشق قرار دهند.
در آيه ديگر چنين آمده است: «بگو اگر خدا را دوست داريد از من پيروي كنيد تا خدا هم شما را دوست داشته باشد».(آلعمران: 31)
با مراجعه به ابواب گوناگون فقه اسلامي ميبينيم كه در موارد بسياري، حكم يك مسئله از فعل پيامبر استنباط شده است و با بررسيهاي به عمل آمده معلوم شد كه بيشترين احكامي كه مستند آن فعلالنبي است، احكام جهاد و جنگ و نيز احكام مناسك حج است و البته در بابهاي ديگر فقهي هم فراوان از فعلالنبي استفاده شده است، ولي اين دو باب بسيار شاخص به نظر ميرسد. براي نمونه، چند مسئله را در باب جهاد و جنگ يادآور ميشويم كه فقها آنها را از فعل پيامبر استخراج كردهاند:
1. براي امام جايز است كه در جنگ با مشركان، از مشركان ديگر كمك بگيرد، همانگونه كه پيامبر خدا با صفوان بن اميه چنين رفتار كرد و از يهوديان كمك گرفت.
2. امام ميتواند در صورت لزوم، شهر دشمن را محاصره كند و با منجنيق ديوارهاي خانهها را تخريب كند، همانگونه كه پيامبر با اهل طائف چنين كرد.
3. در يك قبر نميتوان دو نفر را دفن كرد، مگر در مقام ضرورت، چنانكه پيامبر در جنگ احد انجام داد.
4. اگر لباس شهيد در معركه به غارت برود بايد او را كفن كرد، ولي غسل داده نميشود. مستند اين حكم، فعل پيامبر درباره حمزه در جنگ احد است.
5. در معركه جنگ، نخست بايد با آن گروه از سربازان دشمن كه به امام نزديكترند جنگ شود، مگر اينكه خطر مهمي در قسمتهاي دورتر باشد كه بايد جنگ را از همانجا آغاز كرد، همانگونه كه پيامبر با حارث بن ابيضرار و خالد بن ابيسفيان هذلي چنين كرد.
همچنين در باب مناسك حج مسائل متعددي را به فعل النبي مستند كردهاند. براي نمونه، به چند مورد اشاره ميشود:
1. اگر كسي كه قصد انجام حج يا عمره را كرده و در بيرون از حرم از طرف دشمن محصور شود، ميتواند در همانجا قرباني كند و از احرام بيرون آيد. مستند اين حكم، فعل پيامبر در حديبيه است كه چون از طرف مشركان مصدود شد، در همانجا قرباني كرد و از احرام بيرون آمد.
2. احرام بايد فقط از ميقات صورت بگيرد. دليل اين حكم، فعل پيامبر است كه هيچ وقت احرام نبست، مگر از ميقات.
3. در رمي جمرات بايد سنگها جدا جدا انداخته شود و انداختن همه آنها در يك دفعه كافي نيست، چون مخالف فعل النبي است.
4. قرباني در حج بايد يكي از سه حيوان باشد: شتر، گاو و گوسفند و غير آنها كافي نيست، دليل، آن فعل پيامبر و ائمه است.
5. طواف كردن در حالت سواره، حتي بدون عذر جايز است، چون پيامبر خدا گاهي سواره طواف ميكرد.
از اين موارد در ابواب ديگر فقه نيز فراوان به چشم ميخورد ما فقط نمونههايي را يادآور شديم.
نكتهاي كه توجه به آن را در اينجا لازم ميدانيم اين است كه برخي احكام به شخص پيامبر اختصاص دارد، مانند وجوب خواندن نماز شب، جواز ازدواج با بيش از چهار همسر، حرمت ازدواج با زنان او حتي پس از مرگش و مانند آنها. چنين كارهايي از محل بحث بيرون است و چون اين موارد مشخص شده است، مشكلي در اقتدا به سيره آن حضرت نخواهيم داشت.
با توجه به آنچه گفته شد، معلوم گرديد كه استخراج احكام از سيره نبوي سابقهاي طولاني دارد و با جستوجوي موارد آن در ابواب فقهي، ميتوان حجم عظيمي از آن موارد را به دست آورد، اما آنچه كار فقهالسيرهنويسان را متمايز ميكند، اين است كه در اين شيوه، زندگي پيامبر اسلام به ترتيب تاريخي، بررسي شده و درسها و عبرتها و احكامي كه از آن به دست ميآيد، گردآوري ميشود.
فقهالسيره نويسي
گفته شد كه از فقهالسيره دو تعريف متفاوت در دست ميباشد. بر اين اساس، در طول تاريخ و به خصوص در عصر حاضر، هم كتابهايي به عنوان فقهالسيره به معناي تحليل حوادث تاريخي عصر پيامبر تأليف شده و هم كتابهايي به عنوان فقهالسيره به مفهوم استخراج احكام و معارف و سياسات از سيره نبوي تأليف شده است و گاهي هم عنوان كتاب، فقهالسيره نيست، ولي درپي همان هدف است.
در اينجا چند كتاب را كه در اين موضوع نگاشته شده و شهرت ويژهاي دارند، بررسي ميكنيم:
1. زاد المعاد في هدي خير العباد نوشته ابوعبداللّه ابنقيّم جوزي
شايد بتوان گفت كه اين كتاب قديميترين كتابي است كه در آن احكام فقهي به تفصيل از سيره نبوي استخراج شده است. البته ـ همانگونه كه در بحثهاي مقدماتي گفته شد ـ استدلال به فعل پيامبر در ابواب فقهي سابقهاي طولاني دارد و صدها سال پيش از ابنقيّم فقهاي اسلام در استنباط احكام فقهي به فعل معصوم استناد ميكردند، ولي چيزي كه اين كتاب را متمايز ميسازد اين است كه در اين كتاب، به صورت مستقلي به سيره نبوي توجه شده و احكام فقهي با تبويب خاصي كه در كتابهاي فقهي معمول است، در اين كتاب بر اساس سيره نبوي تنظيم شده و هر چند فصلهاي كتاب و چينش آنها مانند يك كتاب اخلاقي و فقهي است، ولي ذيل آن فصلها، همواره سيره نبوي مطرح و احكامي از آن استخراج شده است؛ در واقع اين كتاب، آميزهاي از سيره نبوي و احكام فقهي و اخلاقي است.
براي مثال، پس از نقل جريان صلح حديبيه، در فصلي تحت عنوان «بعض ما في قصة الحديبية من الفوائد الفقهيه» دهها حكم فقهي را بيان ميكند از جمله: فرمانده لشكر ميتواند جاسوسهايي داشته باشد؛ كمك گرفتن از مشركي كه به او تأمين داده شده، در مقام ضرورت جنگي جائز است؛ مستحب است امام با پيروان و سربازان خود مشورت كند؛ اگر مصلحت مسلمانان اقتضا كند، امام ميتواند در پيشنهاد صلح به دشمن پيش قدم باشد؛ مال مشركي كه هم پيمان با مسلمانان است حرمت دارد و فال نيك زدن جايز است.
همانطور كه گفته شد، فصلهاي كتاب زاد المعاد آميزهاي از فصلهاي فقهي و تاريخي است. نويسنده در بخشهاي آغازين كتاب، جزئياتي از زندگي پيامبر را نقل ميكند و احكامي را كه بيشتر جنبه اخلاقي دارد، از آن استخراج ميكند، پس از آن، فصل مستقلي را با عنوان «باب العبادات» ميآورد و به تفصيل، مسائل گوناگون وضو، نماز، روزه، اعتكاف، حج و عمره را با استناد به سيره پيامبر ذكر ميكند كه حدود يك چهارم كتاب را در بر ميگيرد.
همچنين فصلي با عنوان «جهاد و غزوات» دارد كه ذيل آن، جنگهاي پيامبر را شرح ميدهد و ذيل هر كدام، احكام و فوايد فقهي استخراج شده از آن را به تفصيل بيان ميكند.
ابواب ديگري هم در اين كتاب وجود دارد كه با همان سبك، عنوان شده است، مانند كتاب نكاح، كتاب طلاق، كتاب بيع، كتاب احكام قضاوت و حتي فصلي تحت عنوان «في طب الابدان» دارد كه ذيل آن، نمونههايي از تذكرات بهداشتي را كه از آن حضرت نقل شده و خواص برخي از ميوهها و گياهان را كه حضرت در موارد خاصي به كار برده است، ذكر ميكند.
2. فقهالسيره نوشته محمد غزالي
اين كتاب يكي از معروفترين كتابها در فقهالسيره است كه توسط محقق معاصر مصري، محمدغزالي تدوين، و از چاپ دوم به بعد، همراه با استخراج احاديث و تعليقات ناصرالدين آلباني منتشر شده است. نويسنده ضمن استقبال از تعليقات آلباني، در مواردي نظر او را نميپذيرد. يكي از مهمترين آنها استفاده از احاديث ضعيف است. غزالي با اشاره به تضعيف برخي از احاديث كتاب توسط آلباني، اظهار ميدارد: گاهي حديث نزد محدثان ضعيف است، ولي من بيشتر به متن حديث توجه دارم و ميبينم كه آن با آيهاي از قرآن يا سنتي صحيح كاملاً مطابقت دارد، در چنين حالتي اشكالي در نقل آن نميبينيم. همچنين غزالي گاهي حديثي را كه محدثان آن را صحيح ميدانند، چون به گفته خود، آن را طبق قواعد اسلام نمييابد، رها ميكند.
غزالي، سيره نبوي را سرچشمه جوشاني از معارف و احكام و عاملي قوي براي رشد و تكامل جامعههاي اسلامي ميداند. او تاريخ را براي تاريخ و سيره را براي سيره نميخواهد، بلكه سيره را منبع الهام مسلمانان در تنظيم زندگي اسلامي خود ميداند و مطالعه سيره نبوي را با هدف اسوه قرار دادن پيامبر توصيه ميكند.
غزالي خود را مورخي بيطرف نميداند و در مقدمه كتاب خود ميگويد: هدف من اين است كه سيره چيزي باشد كه ايمان را رشد دهد و اخلاق را تزكيه كند و شخص را به مبارزه وادارد و او را به پذيرش حق و التزام به آن تشويق كند و ثروتي عظيم از نمونههاي با ارزش را فراهم آورد.
در ادامه ميگويد: من سيره را مانند نوشتن سربازي از فرماندهش يا خدمتكاري از آقاي خودش يا شاگردي از استاد خودش مينويسم و من هرگز مورخ بيطرفي نيستم كه ارتباطم را با صاحب سيره قطع كنم.
در عين حال، با همه عشق و علاقهاي كه به پيامبر اسلام ابراز ميكند، در مواردي از همين كتاب، قداست و شخصيت ماورايي آن حضرت را زير سؤال ميبرد و او را در حد فردي روشن بين و عاقبت انديش و نابغه قرار ميدهد و برخي از روايات را كه طبق آنها پيامبر از حوادث آينده و وقوع فتنههاي پيش رو خبر داده، توجيه مادي ميكند و آن پيشگوييها را ناشي از تيزبيني و هوش و كياست آن حضرت ميداند.
يكي از موضوعاتي كه غزالي را دچار تشويش كرده، موضوع شق صدر است. از سويي در احاديثي كه از طريق اهلسنت نقل شده، حديث شق صدر، حديثي صحيح قلمداد شده و طبق آن هنگامي كه پيامبر كودك بود و با حليمه سعديه زندگي ميكرد، جبرئيل نازل شد و سينه او را شكافت و چيزي را از درون سينه او بيرون آورد و آن را شست و به جاي خود برگردانيد. و از سوي ديگر، غزالي طبق مباني خود، نميتواند آن را بپذيرد. به همين دليل تلاش ميكند كه براي آن توجيه مادي پيدا كند و پس از قلم فرساييهايي ميگويد: شايد احاديث شق صدر به حفظ و حراست پيامبر از بديها توسط خداوند اشاره ميكند. شرح صدر پيامبر نتيجه جراحي سينه او نيست و بايد در سنت به حقيقت و مجاز توجه داشت.
غزالي مانند بسياري از نويسندگان اهلسنت در نقل حوادث تاريخي گزينشي عملكرده و برخي حوادث مهم را در سيره نبوي كه ميشد درسهاي مهمي از آن استخراج كرد، از قلم انداخته است، مانند جريان غدير خم.
گفتني است كه فقهالسيره غزالي توسط محمدطاهر حسيني به فارسي ترجمه شده و در سال 1378 در تهران به چاپ رسيده است.
3. فقهالسيره نوشته محمد سعيد رمضان بوطي
شايد بتوان گفت كه اين كتاب، جامعترين كتاب در موضوع فقهالسيره است و نويسنده آن، كه استاد دانشگاه دمشق است، در اين اثر تلاش بسياري براي كشف و استخراج احكام و دلالات از سيره نبوي كرده، از اينرو از كتاب او استقبال بسيار شده است.
او پس از چاپ اين كتاب، سلسله درسهايي را در دانشگاه دمشق با همين عنوان تدريس كرده و به نتايج تازهاي رسيده است. مجموعه اين درسها نيز مستقلاً چاپ و منتشر شده است.
او در اين كتاب برخلاف برخي از سيرهنويسان معاصر، پيامبر اسلام را پيامبري كه متصل به وحي بوده مطرح كرده است و از كساني كه آن حضرت را سياستمدار يا قهرمان و يا نابغه باهوشي مطرح ميكنند به شدت انتقاد كرده و آن را توطئه غربيها براي نفي شخصيت قدسي پيامبر دانسته و اشاره كرده است كه وقتي اين تعبيرها به جهان اسلام رسيد، عدهاي از آن استقبال كردند به گمان اينكه غربيها پيامبر ما را تعريف ميكنند، غافل از اينكه هدف آنها در وراي اين الفاظ چيزي ديگري بود؛ آنها ميخواهند مرتبه آن حضرت را از پيامبري صاحب معجزه، به فرماندهي شايسته پايين بياورند.
بوطي در اين كتاب تا اندازهاي متأثر از غزالي بوده است، ولي احكام و معارف و دادههاي بيشتري را از سيره نبوي استخراج ميكند و از چاپ ششم به بعد، بحثهاي تازهاي را به كتاب ميافزايد. او در تمام فصلهاي كتاب پس از ذكر هر واقعهاي، استنباطهاي خود را با عنوان «العبر و الدلالات» بيان ميكند. براي مثال، ذيل داستان فتح مكه با عنوان «العبر و العظات» موضوعات اخلاقي و احكام فقهي بسياري از آن استخراج كرده كه برخي از آنها عبارتاند از:
ـ كساني كه با مسلمانان پيمان صلح و عدم تعرض دارند، اگر به قومي كه در پناه و ذمّه مسلمانان زندگي ميكنند حمله كنند، پيمان آنها با مسلمانان نقض ميشود.
ـ امام مسلمانان ميتواند به طور ناگهاني و بدون اعلام قبلي به دشمن حمله كند.
ـ مسلمانان در هيچ شرايطي حق ندارند با دشمنان خدا رابطه دوستي برقرار كنند و بر ضد مسلمانان با آنان همكاري كنند (داستان حاطب بن ابي بلتعه).
ـ بيعت زنان در كنار مردان و شركت آنها در مسئوليتهاي اجتماعي، جايز است.
متأسفانه بوطي هم مانند برخي ديگر از سيرهنويسان اهلسنت، در پي فضيلت زدايي از عليبن ابيطالب است و از ذكر حوادث مهم و آموزندهاي كه به نوعي مربوط به فضيلت علي است خودداري ميكند و ميبينيم بسياري از سخنان پيامبر درباره علي كه در مناسبتهاي گوناگون فرموده است و حتي جريان غدير خم، در اين كتاب مشاهده نميشود، در مقابل، تلاش بسياري كرده كه از ذكر هيچ حديثي در فضيلت ابوبكر فروگذار نكند.
البته بوطي در كتاب خود از سلفيها و وهابيان دوري گرفته و در مواردي از آنها انتقادهاي تندي كرده است. بر اين اساس، او محبت پيامبر را فقط پيروي خشك از وي نميداند، بلكه آن را امري قلبي ـ عاطفي ميداند كه منشأ پيروي ميشود. ميگويد: آنها كه محبت پيامبر را فقط پيروي مجرد ميدانند، گمراه شدهاند، چون بدون محبت قلبي پيروي امكان ندارد، از اينرو، پيامبر معيار ايمان به خدا را پر شدن قلب مؤمن از محبت آن بزرگوار معرفي ميكند. اين محبت بايد چيزي از جنس محبت پدر و فرزند باشد.
همچنين او ذيل داستان هجرت پيامبر به مدينه و نقل تبرك جويي ابوايوب انصاري و همسرش از آثار انگشت پيامبر ميگويد: يكي از دلالات اين حادثه اين است كه تبركجويي از آثار پيامبر مشروع است و پيامبر خودش آن را تقرير كرده است آنگاه رواياتي از تبركجويي صحابه به آثارِ آن حضرت و نهي نكردن ايشان نقل ميكند.
بوطي حتي توسل و تبركجويي را پس از درگذشت پيامبر جايز ميداند و درباره سلفيها و وهابي چنين ميگويد: آنان كه دلهايشان از محبت پيامبر خدا خالي است و توسل و تبرك به آثار آن حضرت را بعد از وفاتش جايز نميدانند، گمراه شدهاند. سپس اضافه ميكند كه در توسل به پيامبر هيچ فرقي ميان زنده و مرده آن حضرت وجود ندارد، چون توسل به ايشان به اين معنا نيست كه او اقدامات عملي در رفع حاجت شخص انجام بدهد، بلكه به اين معناست كه خداوند به سبب جاه و عظمت او آن حاجت را برآورد. بنابراين، زنده و مرده پيامبر در اين جهت فرقي نميكند.
او اضافه ميكند كه گروهي توسل به پيامبر را پس از وفاتش به اين دليل انكار ميكنندكه پيامبر از دنيا رفته و پس از مرگ هيچ گونه تأثيري نميتواند داشته باشد. اين سخن، دليل بر ناداني عجيب اين گروه است.
همچنين در مشروعيت و حتي فضيلت زيارت قبر پيامبر روايات متعددي نقل ميكند و ميگويد: عموم مسلمانان در اين مسئله، اجماع دارند و كسي به جز ابنتيميه با آن مخالفت نكرده است.
به سبب همين مواضع بوطي است كه سلفيها او را به باد انتقادها و حتي فحاشيها گرفته و در پاسخ او كتابها نوشتهاند كه از جمله آنها كتاب ناصرالدين آلباني است كه با عنوان دفاع عن الحديث النبوي و السيرة و الرد علي جهالات الدكتور بوطي في فقه السيرة منتشر شده است. آلباني در اين كتاب، عبارتهاي تندي را درباره بوطي به كار برده و او را جاهل، بيسواد، و ناآشنا با حديث مينامد و در مقدمه كتابش ميگويد: بوطي مدعي است كه به روايات صحيح استناد كرده، در حالي كه بسياري از رواياتي كه آورده، ضعيف است و نيز ميگويد: بوطي سلفيان را آدمهاي سخيفي مينامد و حكومتها را بر ضد آنان ميشوراند.
گفتني است كه آلباني از تندروهاي سلفيه بود كه در دمشق زندگي ميكرد و از عقايد عجيب او اين است كه غير از دو كتاب صحيح بخاري و صحيح مسلم كتابهاي ديگر قابل اعتماد نيستند. در رد آلباني كتابهاي متعددي از طرف دانشمندان نوشته شده كه از جمله آنها: القول المقنع في الرد علي الالباني المبتدع نوشته عبداللّه بن صديق و كتاب تناقضات الالباني الواضحه نوشته حسن سقاف، است.
4. السيرة النبويه دروس و عبر؛ نوشته مصطفي سباعي
نويسنده در مقدمهاي با عنوان «ميزة السيرة النبويه» سيره پيامبر اسلام را با تاريخ زندگي پيامبران پيشين و مصلحان قديم مقايسه كرده و به اين نتيجه رسيده كه سيره آن حضرت از نظر سند، صحيحترين و از نظر اشتمال بر جزئيات زندگي، فراگيرترين؛ و از نظر آموزندگي، آموزندهترين است.
در اين كتاب، وقايع تاريخي عصر پيامبر، به طور اجمال و بدون ذكر هيچ گونه منبعي بيان ميشود. در واقع نويسنده فشردهاي از هر واقعهاي را با توجه به آيات و روايات و كتابهاي سيره به دست ميدهد و هدف نهايي او استخراج نتايج مورد نظر از حادثه است كه در هر جا با عنوان «الدروس و العظات» مطرح كرده است.
براي اينكه نمونهاي از برداشتهاي او را از وقايع تاريخي به دست دهيم، فصل پنجم كتاب را بررسي ميكنيم. در اين فصل كه با عنوان «في معارك الرسول الحربيه» است، تقريبا همه غزوههاي پيامبر با همان شيوه كه گفتيم؛ يعني بدون ذكر منبع شرح داده شده و در آخر، در بخش «الدروس و العظات»به طور مشروح درباره شيوهها و تاكتيكها و رهبريهاي كاربردي پيامبراكرم بحث كرده و نكتههاي جالبي ارائه داده است كه ميتواند براي مسلمانان سرمشق خوبي باشد.
در اين بخش، نخست درباره مشروعيت جنگ در اسلام و اسباب و اهداف و قواعد كلي آن با استناد به سيره نبوي به طور مشروح بحث كرده، آنگاه به شيوهها و رفتارهاي پيامبر و صحابه در جنگها اشاره نموده كه برخي از آنها را به تمام غزوههاي تعميم داده و برخي را هم از غزوههاي معيني با توجه به وضعيت خاص آن استخراج كرده است.
سباعي در اين كتاب، از نقش نيروهاي غيبي در پيروزيهاي مسلمانان غافل نبوده و آنها را شرح ميدهد، اين در حالي است كه برخي از نويسندگان معاصر آنها را به نوعي توجيه مادي ميكنند.
همچنين سباعي به جنبههاي انساني در جنگها توجه خاصي دارد و نمونههاي بسياري از آن را ارائه ميدهد و وصاياي پيامبر را در برخورد كريمانه با دشمن برجسته ميكند و آن را با جنگهاي صليبي و اقدامات اسرائيل بر ضد مسلمانان مقايسه ميكند.
5. دروس السيرة النبويه و عبرها (فقه السيره)نوشته دكتر احمد محمد عليمي
نويسنده اين كتاب در مقدمه اشاره ميكند كه كتابهايي با عنوان «فقه السيره» نوشته شده كه هر كدام شيوه خاص خود را دارد؛ برخي از آنها فقط به استنباط احكام شرعي پرداختهاند، مانند ابن قيّم در زاد المعاد و برخي، درسها وعبرتهايي را كه در فقه معاصر براي برطرف كردن نيازهاي مردم لازم است، استخراج كردهاند و برخي درسهاي مربوط به شيوههاي جهادي و نظامي و فرماندهي سپاه را با توجه به سيره نبوي و تحليل جنگهاي عصر پيامبر ارائه كردهاند. پس از اين تقسيمبندي اضافه ميكند كه او سعي كرده با استفاده از كتابهاي موجود، از هر حادثهاي درسها و عبرتهاي لازم را از هر نوع كه باشد، استخراج كند.
شيوه علمي در اين كتاب، مانند ساير كتابهاي مشابه، ذكر حوادث تاريخي عصر نبوي و سپس استخراج درسها و عبرتها از آن حوادث است. او پس از ذكر هر حادثه مهمي، نتايجي را كه از آن حادثه برداشت كرده، با عنوان «الدروس و العبر» ميشمرد كه شامل موارد مختلفي، مانند نتايج فقهي، نظامي، اجتماعي و اخلاقي است. براي مثال، پس از نقل مشروح حوادث جنگ بدر، دوازده مطلب از آن استخراج ميكند، از جمله:
ـ در جنگها براي اطلاع از نيروها و امكانات دشمن، جاسوسي كردن جايز است.
ـ در حالت جنگ علاوه بر عمليات جنگي، بايد از هر جهت، از جمله از جهت اقتصادي و فرهنگي به دشمن حمله كرد و توان او را از ميان برد.
ـ فرمانده سپاه اسلام بايد براي اداره جنگ با ديگران مشورت كند و دولت اسلام بايد مسئله شورا را، اصلي اساسي بداند.
6. فقه السيرة النبويه نوشته نجاح طائي
اين كتاب هر چند عنوان مستقلي دارد، ولي در رديف مجلدات كتاب السيرة النبويه از همين نويسنده قرار گرفته و در شناسنامه كتاب، جزء سيزده معرفي شده است.
نجاح طائي نويسندهاي پركار است و سبك و سليقه خاصي دارد و معتقد است كه از سوي منافقان و امويان داستانهاي غير واقعي وارد تاريخ اسلام و سيره نبوي شده و نه تنها در حق اهلبيت، بلكه در حق خود پيامبر جفا شده است.
او در اين كتاب برخلاف فقهالسيرهنويسان اهلسنت و بر اساس مبناي خود، همه حوادثي را كه در كتابهاي سيره نقل شده، به پيامبر و روش آن حضرت نسبت نميدهد. او كتاب خود را به دو بخش تقسيم ميكند:
بخش اول، شيوه پيامبر براي هدايت دولت و جامعه، بخش دوم، شيوه شيطاني براي گمراه كردن مردم.
بخش اول، مشتمل بر شش باب است و رواياتي را كه صحيح ميداند در اين بخش نقل ميكند و احكام آنها را با عنوان «الدلائل و العبر» استخراج ميكند و باب پنجم را به دادههاي غزوههاي پيامبر اختصاص ميدهد. اين باب با عنوان «الدروس المستوحاة من الحروب النبويه» است و خود دو بخش دارد:
نخست، دلالتهايي كه از مجموع جنگها به دست ميآيد، مانند: رعايت اخلاق در جنگ، حرام بودن كشتن زخميها و حرام بودن مثله كردن جنازه دشمن. آنگاه يكيك غزوهها را بررسي ميكند و ذيل هر كدام نتايجي را كه به دست آورده است، ميشمارد.
بخش دوم كه همان شيوه شيطاني است، مشتمل بر رواياتي است كه به نظر نويسنده از طرف منافقان و بنياميه وارد سيره نبوي شده و از آنها نتايجي را استخراج كردهاند و به سيره نبوي نسبت دادهاند، در حالي كه از اساس باطل است. وي، موضوعاتي را در اين قسمت ميآورد و آنها را مصداق تحريف تاريخ ميداند. از جمله اين موضوعات، از داستان شق صدر و ساختن فضايل براي افراد خاص است.
7. المنهج الحركي للسيرة النبويه نوشته منير محمد غضبان
نويسنده اين كتاب، سير حركت سياسي پيامبر اسلام را از بعثت تا رحلت بررسي كرده و ميكوشد كه مراحل حركت پيامبر را در تأسيس و تثبيت حكومت اسلامي تبيين كند و از آن الگويي عملي براي مسلمانان در هر عصري ارائه دهد.
نويسنده در مقدمه كتاب تأكيد ميكند كه او در نوشتن اين كتاب تحت تأثير كتاب معالم الطريق نوشته سيد قطب قرار گرفته است؛ آنجا كه براي حركت سياسي ـ اجتماعي پيامبر اسلام چند مرحله قائل شده كه هر مرحله مقتضيات خاص خودش را دارد.
او در مقدمه كتاب خودش براي دعوت پيامبر، پنج مرحله ترسيم كرده است:
مرحله اول: دعوت پنهاني و زمينه سازي پنهاني، از آغاز بعثت تا نزول آيه و انذرعشيرتك الاقربين؛
مرحله دوم: دعوت آشكار و زمينه سازي پنهاني، از آغاز دعوت آشكار تا پايان سال دهم بعثت؛
مرحله سوم: تشكيل حكومت، سالهاي آغازين هجرت؛
مرحله چهارم: تثبيت پايههاي حكومت، از تشكيل حكومت تا صلح حديبيه؛
مرحله پنجم: دعوت جهاني، بعداز صلح حديبيه تا رحلت پيامبر
نويسنده در طول كتاب به شرح و بررسي اين مراحل از سيره پيامبر ميپردازد و خطوط سياسي ـ اجتماعي موجود در هر مرحله را استخراج ميكند.
8. فقه السيرة النبويه نوشته منير محمد غضبان
نويسنده در اين كتاب، احداث تاريخي سيره نبوي را به ترتيب تاريخ ذكر كرده و بعد از هر حادثه مهم تاريخي، تحليلهايي از آن حادثه ارائه ميدهد و درسها و عبرتهايي را كه ميتوان از آن حادثه به دست آورد، بيان ميكند و آنها را تحت شمارههايي از هم جدا ميكند. براي مثال، پس از ذكر حوادث مربوط به مهاجرت گروهي از مسلمانان به حبشه كه در سالهاي نخستين بعثت اتفاق افتاد، ده درس از درسهاي مهم اين واقعه را به ترتيب ذكر ميكند كه ميتواند الگويي براي مسلمانان در تاريخ باشد. براي نمونه، درباره انتخاب حبشه براي هجرت مسلمانان ميگويد: پيامبراكرم حبشه را به اين دليل انتخاب كرد كه آنجا را محل امني براي گروه مسلمانان مهاجر و زمينهاي مناسب براي نشر دعوت ديد. اين مطلب بايد در هر زماني براي رهبران فكري مسلمانان مورد توجه باشد كه وقتي گروهي را براي دعوت به اسلام اعزام ميكنند، هم سلامت و امنيت آن گروه را در نظر بگيرند و هم زمينه انتشار دعوت را مدنظر قرار بدهند تا نتيجه مطلوبي به دست آيد.
هم چنين در يكي از درسهاي هجرت به حبشه، برخورد جعفر بن ابيطالب با نجاشي و شيوه سخن گفتن او را، الگويي براي مبلغان اسلامي معرفي ميكند و ميگويد كه جعفر به سبب احترام به اعتقادات نجاشي و رعايت ادب، محبت نجاشي را جلب كرد، به طوري كه نجاشي در برابر گروه اعزامي مشركان مكه به سرپرستي عمروعاص، موضع جانبدارانهاي نسبت به مسلمانان گرفت. آنگاه نويسنده كتاب، شيوه سرسختانه و تندروانه برخي از مبلغان را در جهان امروز، با شيوه جعفر مقايسه ميكند و اظهار ميدارد كه اين آقايان به سبب شيوه تندروانه خود، مردم را از اسلام فراري ميدهند و در آنها نسبت به اساس دين ايجاد نفرت ميكنند.
غضبان در اين كتاب در بخش غزوههاي پيامبر تحليلهاي بيشتري را ارائه ميدهد و پس از شرح حوادث هر غزوهاي، بحث ويژهاي را با عنوان «من فقه الغزوه» مطرح ميكند و در آنجا درباره نتايج فقهي، نظامي، اجتماعي و سياسي كه ميتوان از آن حوادث به دست آورد، بحث ميكند.
9. السيرة النبويه دروس و عبر نوشته علي بن نايف شحود
نويسنده در باب اول كتاب خود ضمن اينكه سيره نبوي را تفسير عملي و بيان تطبيقي دين اسلام معرفي ميكند، مراحل سيرهنويسي را به شش مرحله تقسيم ميكند و مرحله ششم را مرحله «صحوه = بيداري» مينامد. منظور او از اين مرحله، نوشته شدن كتابهاي گوناگوني درباره فقهالسيره و استخراج احكام و درسها و عبرتها از آن است. او نام چند كتاب را در اين زمينه ميآورد و اين مرحله را انقلابي در نگرش مسلمانان به سيره نبوي ميداند.
گفتني است كه اين كتاب 1440 صفحه است و نويسنده علاوه بر مطالبي كه خود نوشته است، مقالههاي گوناگوني را از نويسندههاي متعدد و در زمينه موضوع كتاب با ذكر نام نويسنده آورده است.
10. فقهالسيره نوشته مكافح
نويسنده كه نام دقيق او در آغاز كتاب ذكر نشده، اين كتاب را براي تدريس در دانشگاه اسلامي محمد بن سعود نوشته است. او در اين كتاب كه بيشتر از زاد المعاد ابنقيّم متأثر است، حوادث تاريخي را به طور خلاصه، نقل كرده و ذيل هر حادثهاي با عنوان «مجمل الفوائد» و گاهي با عنوان «مجمل من الدروس و العبر» موضوعاتي را كه از آن حادثه استخراج كرده، شمرده است كه گاهي به دهها موضوع ميرسد. براي مثال، پس از نقل داستان افك، 43 فايده از آن استخراج كرده است.
هر چند اين كتاب استواري لازم را ندارد و به شيوه علمي نگاشته نشده است، ولي فوايدي كه در آن براي حوادث سيره نبوي ذكر شده، قابل ملاحظه است.
نقد و نظر
هر چند كتابهاي فقهالسيره امتيازات خاصي دارند و سيره نبوي را از حالت تاريخي صرف به حالت ديناميك و فعال و پر از درسهاي عملي و كاربردي درآوردهاند، ولي حقيقت اين است كه اين روش ضعفها و ابهامهايي دارد كه بايد برطرف شود تا نتيجه مطلوب به دست آيد. برخي از آن ضعفها عبارتاند از:
1. در اكثريت قريب به اتفاق اين كتابها عملكرد صحابه هم به حساب پيامبر گذاشته شده و اين كاري ناصواب است. براي مثال، ابنقيّم كه در نام كتابش قيد «في هدي خير العباد» را آورده است كه مفهوم آن استخراج احكام از اعمال خود پيامبر است، در حاليكه در بسياري از موارد، اعمال اصحاب پيامبر را هم منبع احكام قرار داده است. براي نمونه وي در بيان احكامي كه از جنگ احد استخراج ميشود، ميگويد: از جمله احكام اين است كه جايز است انسان براي خود دعا كند كه در راه خدا كشته شود و اين از باب آرزوي مرگ نيست كه از آن نهي شده، چون عبداللّه بن جحش در جنگ احد گفت: خدا يا مرا با مشركي روبهرو كن تا با او بجنگم و او مرا در راه تو بكشد. اين روش در كتابهاي ديگر فقهالسيره هم و پيگيري شده است.
به نظر ميرسد چنين كاري اگر در حضور پيامبر اتفاق ميافتاد و ايشان از آن نهي نميكرد، ميتوانست از باب حجّيّت تقرير معصوم مورد استناد باشد، ولي چنين مينمايد كه در كتابهايي كه از سوي اهلسنت نوشته شده، توجهي به اين نكته نشده و مجرد صدور فعلي از صحابه را حجت دانستهاند، در حالي كه فعل صحابه ـ حتي بنا بر نظريه عدالت صحابه كه آنها دارند ـ نميتواند براي ديگران حجت شرعي باشد.
2. همانگونه كه در آغاز بحث اشاره شد، حجيت فعل پيامبر و استخراج حكم عمومي از آن، شرايط ويژهاي دارد كه غالباً از آن غفلت شده است، از جمله اينكه فعل پيامبر اگر در مقام تشريع باشد مانند قول او حجت است، اما اگر در مقام تشريع نباشد، مانند كارهاي روزمرّه شخصي آن حضرت، دليل بر وجوب و حرمت نميشود و حداكثر بر مباح بودن يا حرام نبودن دلالت ميكند. در اين مورد هم بايد تفحص كرد كه شايد علت خاصي داشته و پيامبر اين كار را در آن مورد به خصوص انجام داده است يا كاري كه انجام داده بر اساس شأن و مقام وي بوده است و به ديگران سرايت نميكند. براي مثال، اگر پيامبر به كشتن كسي دستور داد كه او را دروغگو خوانده، اين نميتواند براي ما ملاك عمل قرار بگيرد و كشتن هركسي كه ما را دروغگو خواند، براي ما مباح باشد. معلوم است كه دروغگو خواندن پيامبر به معناي تكذيب نبوت است.
3. مستند اين كتابها علاوه بر احاديثي كه در كتابهاي حديثي آمده، سلسله روايات تاريخي است كه در مجامع تاريخي ذكر شده است. استناد به بسياري از اين روايات در بحثهاي تاريخي شايد اشكالي نداشته باشد، ولي در استنباط احكام شرعي نميتوان به آنها استناد كرد.
نتيجه
استخراج احكام فقهي و معارف اسلام از روش زندگي پيامبر بر اساس حجيت فعل معصوم، در كتابهاي فقهي سابقه طولاني دارد، ولي در اين اواخر به اين موضوع با عنوان «فقه السيره» توجه ويژهاي شده است.
در كتابهايي كه تحت اين عنوان نوشته شده سعي بر آن بوده كه با توجه به نيازهاي زمان، درسهاي عملي و كاربردي از سيره نبوي استخراج شود. هر چند اين اقدام، اقدام مباركي است، ولي ضعفها و ابهامهايي دارد كه بايد برطرف شود.
- ابن ابي جمهور، محمدبن زين الدين،، عوالي اللئالي، قم، مطبعة سيدالشهداء، 1403 ق.
- ابن شهرآشوب، محمدبن علي، مناقب آل ابي طالب، نجف، مكتبة الحيدرية، 1376 ق.
- ابن عبدالبر، الكافي، بيروت، دارالكتب العلمية، 1407.
- ابنقيم جوزي، ابوعبدالله، زاد المعاد في هدي خير العباد، دارالفكر، بيروت، بيتا.
- ابنهشام، عبدالملك بن هشام، السيرة النبوية، قاهره، مكتبة محمدعلي، تحقيق محمد محيالدين عبدالحميد، 1383 ق.
- بخاري، محمدبن اسماعيل، صحيح بخاري، بيروت، دارالفكر، 1401 ق.
- بروجردي، حسين(آيتالله)، جامع احاديث الشيعة، قم، العلمية، 1399.
- بوطي، محمدسعيد رمضان، فقه السيره، بيروت، دارالفكر، 1414 ق.
- بيهقي، احمدبن حسين، السنن الكبري، بيروت، دارالفكر، بي تا.
- حاجي خليفه، مصطفي بن عبدالله، كشف الظنون عن اسامي الكتب و الفنون، بيروت، داراحياء التراث العربي، بي تا.
- حر عاملي، محمدبن حسن، وسائل الشيعه، قم، مؤسسه آلالبيت، 1414ق.
- حلي، جعفربن حسن، المعتبر، قم، مدرسة الامام امير المؤمنين، 1419.
- زركلي، خيرالدين، الأعلام، بيروت، دارالعلم للملايين، 1980 م.
- سباعي، مططفي، السيرة النبويه دروس و عبر، بيروت، المكتب الاسلامي، بيتا.
- شهيد اول، محمد بن مكي، ذكري الشيعة، قم، مؤسسة آلالبيت، 1419.
- طائي، نجاح، فقه السيرة النبويه، قم، دارالهدي، 1427 ق.
- طوسي، محمدبن حسن، الخلاف، قم، مؤسسة النشر الاسلامي، 1417.
- طوسي، محمدبن حسن، الفهرست، قم، نشر الفقاهة، 1417.
- طوسي، محمدبن حسن، المبسوط،مكتبة الرضوية، تهران، 1378 ش.
- طوسي، محمدبن حسن، تهذيب الاحكام، تهران، دار الكتب الاسلامية، 1364 ش
- عسقلاني، شهابالدين، الاصابة في تمييز الصحابة، بيروت، دارالكتاب العربي، بيتا.
- علي بن نايف الشحود، السيرة النبويه دروس و عبر، بيجا، بينا، بيتا.
- عليمي، احمدمحمد، دروس السيرة النبويه و عبرها (فقه السيره)، امارات متحده عربي، چاپ دانشگاه، بيتا.
- غزالي، محمد، فقه السيره، قاهره، دارالشروق، 1968 م.
- غضبان، منير محمد، المنهج الحركي للسيرة النبويه، اردن، مكتبة المنار، 1411 ق (در 3 جلد).
- غضبان، منيرمحمد، فقه السيرة النبويه، مكه، جامعة امالقري، 1419ق.
- كركي، عليبن حسين، جامع المقاصد، مؤسسه آلالبيت، قم، 1408.
- متقي هندي، علاءالدين، كنزالعمال، بيروت، مؤسسة الرسالة، 1409 ق.
- مكافح، فقه السيره، دانشگاه اسلامي محمد بن سعود، 1431 ق.
- نجفي، محمدحسين، جواهرالكلام، بيروت، داراحياء التراث العربي، 1981 م.
- نيشابوري، مسلم بن حجاج، صحيح مسلم، بيروت، دارالفكر، بيتا.