، سال هفتم، شماره اول، پیاپی 25، بهار 1389، صفحات 5-22

    فقه‌السیره‌نویسی شیوه‌ای نوین در تاریخ‌نگاری اسلامی / یعقوب جعفری

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    یعقوب جعفری / استاد و پژوهشگر در علوم قرآن و تاريخ اسلام
    چکیده: 
    فقه السیره، نوع خاصی از سیره نویسی است که در آن، سیره نبوی با نگاهی تازه مطرح می‏شود و در بیشتر به نتایج فقهی، عقیدتی، اجتماعی سیاسی حوادث عصر پیامبر(ره) نگریسته شده و جنبه‏های تاریخی حوادث در درجه دوم اهمیت قرار می‏گیرد. البته استدلال به برخی از احکام شرعی با عمل پیامبر(ره)، سابقه‏ای طولانی دارد، ولی آنچه فقه السیره را متمایز می‏سازد، شیوه خاصی است که در آن به کار می‏رود و سیره نبوی از حالت تاریخی صرف، به حالتی فعال و پر از درس‏های کاربردی در می‏آید. در این مقاله، ضمن بررسی سوابق این نوع سیره نگاری، به معرفی اجمالی چند کتاب در این باره پرداخته شده و در پایان، ملاحظاتی در این باب تحت عنوان «نقد و نظر» ارائه شده است.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    Writing Fiqh al-Sīra in Islamic Historiography
    Abstract: 
    Fiqh al-sīra is a special type of hagiography which takes a fresh look at the Prophet's way of life; it primarily deals with the jurisprudential, doctrinal, social and political consequences of the events in the Prophet's lifetime, the historical aspects of which is of secondary importance. To adduce reasons in support of the Prophet’s practice for some of the religious precepts is, of course, of a long precedence. However, what makes fiqh al-sīra as something distinct is the special method applied there transforming the Prophet's way of life from a merely historical account into active and practical lessons. While investigating the jurisprudential precedents and documents of this type of hagiography, this article deals with a general introduction of some book in this regard and presents some related considerations under the title of Naqd va Nazar [critique and opinion].
    References: 
    متن کامل مقاله: 


    مقدمه
    سيره نگاري يا همان نگارش تاريخ زندگاني پيامبر اسلام از همان قرن‌هاي اوليه آغاز شد و ـ همانگونه كه خواهيم ديد ـ به عنوان يك رشته ويژه در تاريخ‏نگاري اسلامي پي‌گرفته شد.
    واژه «سيره» اسم مصدر از ريشه «سير» به معناي رفتن است. اين واژه در معاني گوناگوني به كار مي‏رود كه نزديك به‏ هم هستند، مانند روش، شكل، سنت، شيوه و طريقت. اين واژه در قرآن كريم فقط يك بار آن هم در داستان عصاي موسي به كار رفته و به معناي شكل و هيئت است: «قال خذها و لا تخف سنعيدها سيرتها الاولي»؛(طه: 21).
    «سيره» در اصطلاح فقها به معناي شيوه متداول ميان مسلمانان است كه آن را «سيره مسلمانان» مي‏نامند و از آن براي تقويت يك نظر فقهي استفاده مي‌كنند و در اصطلاح مورخان به معناي روش زندگي و سنت جاريه در زندگي يك شخص يا يك سلسله از حاكمان است. خالدبن زهيرکه  از مُخَضْرمين بوده، چنين گفته است:
    فلا تجز عن من سيرة انت سرتها
            و اول راض سيرة من يسيرها 

    از سيره‌اي كه پيش گرفته‌اي ناراحت مباش؛ نخستين كسي كه از يك سيره، خوشنود است همان كسي است كه به راه آن مي‌رود.
    البته اين واژه در تاريخ اسلام بيشتر درباره روش زندگي پيامبر به كار مي‏رود و شايد نخستين بار اين واژه را كعب بن مالك انصاري يكي از اصحاب پيامبر، درباره آن‏حضرت به كار برده است. او در قصيده‏اي كه در مدح پيامبر سروده چنين مي‏گويد:
    فينا الرسول شهاب ثم يتبعه
    الحق منطقه و العدل سيرته

            نور مضيئي له فضل علي الشهب
    فمن يجبه اليه ينج من تبب 

    پيامبر در ميان ما شهابي است كه نوري روشنگر او را دنبال مي‌كند و او بر شهاب‌هاي ديگر برتري دارد. حق، منطق او و عدالت، سيره اوست؛ هر كس او را اجابت كند از خواري نجات مي‌يابد.
    سيره به ‏اين معنا در متون روايي هم به طور مكرر آمده است. امام حسين در حركت از مكه به سوي كوفه، به ابن عباس فرمود: طبق سيره جدم و پدرم حركت مي‌كنم.  و امام باقر نيز در پاسخ كسي كه از شيوه حكومتي حضرت مهدي پرسيد، فرمود: طبق سيره پيامبر خدا حركت مي‌كنند تا اسلام پيروز شود. راوي مي‏پرسد: سيره پيامبر خدا چگونه بود‏؟ حضرت مي‏فرمايد: آنچه در جاهليت بود باطل كرد و مردم را با عدالت استقبال كرد.  همچنين حفص‌بن غياث مي‏گويد: مسائلي از امام صادق راجع به «سيره» پرسيدم، از جمله درباره غنايمي كه سپاه اسلام در دارالحرب به دست مي‏آوردند. 
    هر چند سيره معناي عامي دارد، ولي بيشتر در مورد غزوه‌هاي پيامبر و رفتار آن ‏حضرت با سپاهيان خود و سپاهيان دشمن به كار مي‏رود، از اين‌رو، مي‏بينيم در برخي از كتاب‏ها باب‏هايي تحت عنوان «السيرة في المشركين»، «السيرة في اهل الكتاب»،  «السيرة في اهل البغي»،  «السيرة في اهل القبله»  و «السيرة في اهل الذمه»  وجود دارد كه به رفتار پيامبر يا اميرالمؤمنين با سپاهيان و اسراي اين گروه‏ها مربوط است.
    درباره نخستين كسي كه راجع به سيره پيامبر كتاب نوشته، مطالبي گفته شده است، از جمله اينكه نخستين بار ابان‌بن عثمان‌بن عفان آنچه از سيره و مغازي پيامبر شنيده بود، نگاشت و آن را به سليمان‌بن عبدالملك داد و او هم آن كتاب را از بين برد.  از افراد ديگري هم در اين باره نام برده شده، اما مي‏توان گفت قديمي‏ترين كتاب در اين باره كه هم اكنون هم در دست ماست، سيره ابن‏اسحاق (م ‌151ق) و متن تهذيب شده آن توسط ابن‌هشام است. ابن‌اسحاق معاصر با امام باقر و امام صادق بود و شيخ طوسي او را از اصحاب اين دو امام معرفي مي‏كند. 
    پس از ابن‌اسحاق كتاب‏هاي گوناگوني تحت عنوان «السيرة النبويه» با پسوندها و پيشوندهاي مختلف نوشته شد. 
    نگارش سيره نبوي علاوه بر سبك معمول، به سبك‏هاي گوناگون ديگري هم ادامه يافت؛ گاهي به صورت شرح حال صحابه، مانند الطبقات الكبري از ابن‌سعد، گاهي به صورت ترتيب تاريخي حوادث در تواريخ عمومي، مانند تاريخ طبري، گاهي به صورت گزارش جنگ‏هاي صدر اسلام، مانند المغازي واقدي، گاهي به عنوان تاريخ شهرها، مانند تاريخ مكه ازرقي و تاريخ المدينة المنوره ابن شَبّه و مانند آنها نگاشته شد.
    در اين ميان به نوعي خاص از سيره‌نويسي بر مي‏خوريم كه با سيره‌نويسي معمولي متفاوت است و آن را امروزه به نام «فقه السيره» مي‏شناسيم. اصطلاح «فقه السيره» اصطلاح متأخرياست، هر چند كتاب‏هايي از متقدمان در دست داريم كه با همان هدف نوشته شده كه فقه‌السيره‌نويسان آن را مد نظر دارند، ولي عنوان فقه‌السيره ندارد. در اينجا برخي از آنها را معرفي و بررسي خواهيم كرد.
    تعريف فقه السيره
    از فقه‌السيره دو تعريف متفاوت داريم. گاهي فقه‌السيره به تحليل حوادث و ربط دادن آن به يكديگر و تطابق آن با مسائل عقلي گفته مي‏شود و گاهي هم فقه‌السيره به استخراج موضوعات عقيدتي و فقهي و سياسي و اخلاقي و اجتماعي از سيره نبوي گفته مي‏شود.
    در تعريف اول، منظور از فقه السيره، فهم درست سيره نبوي و به نوعي تحليل تاريخي حوادث عصر پيامبر است، ولي در تعريف دوم كه بيشتر مورد توجه است و كتاب‏هاي بسياري با اين عنوان نوشته شده، هدف، فراتر از بحث‏هاي تاريخي است، بلكه هدف، كشف احكام و معارف اسلامي از رفتار و سلوك پيامبر اسلام به صورت كاربردي است؛ يعني موضوعاتي را كه از پيامبر سخني در باره آنها به دست ما نرسيده، از چگونگي عملكرد آن حضرت در طول حوادثي كه اتفاق افتاده به دست مي‏آوريم. مباني و مستندات اين كار، به روشني در علم اصول در بحث حجّيّت فعل معصوم ذكر شده است.
    ترديدي نيست كه انجام يافتن كاري از سوي معصوم، دست‌كم بر مباح بودن آن كار دلالت مي‏كند و ترك كاري از سوي او، دست‌كم بر عدم وجوب آن كار دلالت مي‏كند و اگر فعل معصوم در مقام تعليم و بيان حكمي از احكام يا عبادتي از عبادات باشد، فعل او دلالت بر وجوب يا استحباب مي‏كند و همان‌گونه كه ظواهر الفاظ حديث حجت است ظواهر چنين افعالي هم حجت است. براي مثال، وقتي پيامبر مي‏فرمايد: «صلّوا كما رأيتموني اصلّي»؛  نماز بگذاريد همان‌گونه كه مي‌بينيد من نماز مي‌گذارم» يا مي‏فرمايد: خذوا عنّي مناسككم»،  و پس از آن اعمالي را انجام مي‏دهد، آن اعمال از واجبات نماز يا حج است و فعل پيامبر مانند قول او حجت شرعي است.
    حجّيّت فعل معصوم و لزوم پيروي از آن را مي‏توان از برخي آيات به دست آورد، از جمله: «همانا براي شما در وجود پيامبر خدا سرمشق خوبي است».(احزاب: 21)
    اين آيه در جنگ احزاب نازل شد و مسلمانان دعوت شدند كه به پيامبر تأسي كنند. البته اسوه بودن پيامبر به جنگ احزاب اختصاص نداشته و مسلمانان وظيفه دارند كه آن حضرت را در همه چيز سرمشق قرار دهند.
    در آيه ديگر چنين آمده است: «بگو اگر خدا را دوست داريد از من پيروي كنيد تا خدا هم شما را دوست داشته باشد».(آل‌عمران: 31)
    با مراجعه به ابواب گوناگون فقه اسلامي مي‏بينيم كه در موارد بسياري، حكم يك مسئله از فعل پيامبر استنباط شده است و با بررسي‏هاي به عمل آمده معلوم شد كه بيشترين احكامي كه مستند آن فعل‌النبي است، احكام جهاد و جنگ و نيز احكام مناسك حج است و البته در باب‏هاي ديگر فقهي هم فراوان از فعل‌النبي استفاده شده است، ولي اين دو باب بسيار شاخص به نظر مي‏رسد. براي نمونه، چند مسئله را در باب جهاد و جنگ ياد‌آور مي‌شويم كه فقها آنها را از فعل پيامبر استخراج كرده‏اند:
    1. براي امام جايز است كه در جنگ با مشركان، از مشركان ديگر كمك بگيرد، همان‌گونه كه پيامبر خدا با صفوان بن اميه چنين رفتار كرد و از يهوديان كمك گرفت. 
    2. امام مي‏تواند در صورت لزوم، شهر دشمن را محاصره كند و با منجنيق ديوارهاي خانه‏ها را تخريب كند، همان‌گونه كه پيامبر با اهل طائف چنين كرد. 
    3. در يك قبر نمي‏توان دو نفر را دفن كرد، مگر در مقام ضرورت، چنان‌كه پيامبر‌ در جنگ احد انجام داد. 
    4. اگر لباس شهيد در معركه به غارت برود بايد او را كفن كرد، ولي غسل داده نمي‏شود. مستند اين حكم، فعل پيامبر درباره حمزه در جنگ احد است. 
    5. در معركه جنگ، نخست بايد با آن گروه از سربازان دشمن كه به امام نزديك‌ترند جنگ شود، مگر اينكه خطر مهمي در قسمت‏هاي دورتر باشد كه بايد جنگ را از همان‌جا آغاز كرد، همان‌گونه كه پيامبر با حارث بن ابي‏ضرار و خالد بن ابي‏سفيان هذلي چنين كرد. 
    همچنين در باب مناسك حج مسائل متعددي را به فعل النبي مستند كرده‏اند. براي نمونه، به چند مورد اشاره مي‏شود:
    1. اگر كسي كه قصد انجام حج يا عمره را كرده و در بيرون از حرم از طرف دشمن محصور شود، مي‏تواند در همان‌جا قرباني كند و از احرام بيرون آيد. مستند اين حكم، فعل پيامبر در حديبيه است كه چون از طرف مشركان مصدود شد، در همان‌جا قرباني كرد و از احرام بيرون آمد.
    2. احرام بايد فقط از ميقات صورت بگيرد. دليل اين حكم، فعل پيامبر است كه هيچ وقت احرام نبست، مگر از ميقات. 
    3. در رمي جمرات بايد سنگ‏ها جدا جدا انداخته شود و انداختن همه آنها در يك دفعه كافي نيست، چون مخالف فعل النبي است. 
    4. قرباني در حج بايد يكي از سه حيوان باشد: شتر، گاو و گوسفند و غير آنها كافي نيست، دليل، آن فعل پيامبر و ائمه است. 
    5. طواف كردن در حالت سواره، حتي بدون عذر جايز است، چون پيامبر خدا گاهي سواره طواف مي‏كرد. 
    از اين موارد در ابواب ديگر فقه نيز فراوان به چشم مي‏خورد ما فقط نمونه‏هايي را ياد‌آور شديم.
    نكته‏اي كه توجه به آن را در اينجا لازم مي‏دانيم اين است كه برخي احكام به شخص پيامبر اختصاص دارد، مانند وجوب خواندن نماز شب، جواز ازدواج با بيش از چهار همسر، حرمت ازدواج با زنان او حتي پس از مرگش و مانند آنها. چنين كارهايي از محل بحث بيرون است و چون اين موارد مشخص شده است، مشكلي در اقتدا به سيره آن حضرت نخواهيم داشت.
    با توجه به آنچه گفته شد، معلوم گرديد كه استخراج احكام از سيره نبوي سابقه‏اي طولاني دارد و با جست‌وجوي موارد آن در ابواب فقهي، مي‏توان حجم عظيمي از آن موارد را به دست آورد، اما آنچه كار فقه‌السيره‌نويسان را متمايز مي‏كند، اين است كه در اين شيوه، زندگي پيامبر اسلام به ترتيب تاريخي، بررسي شده و درس‏ها و عبرت‏ها و احكامي كه از آن به دست مي‏آيد، گردآوري مي‏شود.
    فقه‌السيره نويسي
    گفته شد كه از فقه‌السيره دو تعريف متفاوت در دست مي‌باشد. بر اين اساس، در طول تاريخ و به خصوص در عصر حاضر، هم كتاب‏هايي به عنوان فقه‌السيره به معناي تحليل حوادث تاريخي عصر پيامبر تأليف شده و هم كتاب‏هايي به عنوان فقه‌السيره به مفهوم استخراج احكام و معارف و سياسات از سيره نبوي تأليف شده است و گاهي هم عنوان كتاب، فقه‌السيره نيست، ولي درپي همان هدف است.
    در اينجا چند كتاب را كه در اين موضوع نگاشته شده و شهرت ويژه‏اي دارند، بررسي مي‌كنيم:
    1. زاد المعاد في هدي خير العباد نوشته ابوعبداللّه‏ ابن‌قيّم جوزي
    شايد بتوان گفت كه اين كتاب قديمي‏ترين كتابي است كه در آن احكام فقهي به تفصيل از سيره نبوي استخراج شده است. البته ـ همان‌گونه كه در بحث‏هاي مقدماتي گفته شد ـ استدلال به فعل پيامبر در ابواب فقهي سابقه‏اي طولاني دارد و صدها سال پيش از ابن‏قيّم فقهاي اسلام در استنباط احكام فقهي به فعل معصوم استناد مي‏كردند، ولي چيزي كه اين كتاب را متمايز مي‏سازد اين است كه در اين كتاب، به صورت مستقلي به سيره نبوي توجه شده و احكام فقهي با تبويب خاصي كه در كتاب‏هاي فقهي معمول است، در اين كتاب بر اساس سيره نبوي تنظيم شده و هر چند فصل‌هاي كتاب و چينش آنها مانند يك كتاب اخلاقي و فقهي است، ولي ذيل آن فصل‏ها، همواره سيره نبوي مطرح و احكامي از آن استخراج شده است؛ در واقع اين كتاب، آميزه‏اي از سيره نبوي و احكام فقهي و اخلاقي است.
    براي مثال، پس از نقل جريان صلح حديبيه، در فصلي تحت عنوان «بعض ما في قصة الحديبية من الفوائد الفقهيه» ده‏ها حكم فقهي را بيان مي‏كند از جمله: فرمانده لشكر مي‏تواند جاسوس‏هايي داشته باشد؛ كمك گرفتن از مشركي كه به او تأمين داده شده، در مقام ضرورت جنگي جائز است؛ مستحب است امام با پيروان و سربازان خود مشورت كند؛ اگر مصلحت مسلمانان اقتضا كند، امام مي‏تواند در پيشنهاد صلح به دشمن پيش قدم باشد؛ مال مشركي كه هم پيمان با مسلمانان است حرمت دارد و فال نيك زدن جايز است. 
    همان‌طور كه گفته شد، فصل‌هاي كتاب زاد المعاد آميزه‏اي از فصل‌هاي فقهي و تاريخي است. نويسنده در بخش‏هاي آغازين كتاب، جزئياتي از زندگي پيامبر را نقل مي‏كند و احكامي را كه بيشتر جنبه اخلاقي دارد، از آن استخراج مي‏كند، پس از آن، فصل مستقلي را با عنوان «باب العبادات» مي‏آورد و به تفصيل، مسائل گوناگون وضو، نماز، روزه، اعتكاف، حج و عمره را با استناد به سيره پيامبر ذكر مي‏كند كه حدود يك چهارم كتاب را در بر مي‏گيرد.
    همچنين فصلي با عنوان «جهاد و غزوات» دارد كه ذيل آن، جنگ‏هاي پيامبر را شرح مي‏دهد و ذيل هر كدام، احكام و فوايد فقهي استخراج شده از آن را به تفصيل بيان مي‏كند.
    ابواب ديگري هم در اين كتاب وجود دارد كه با همان سبك، عنوان شده است، مانند كتاب نكاح، كتاب طلاق، كتاب بيع، كتاب احكام قضاوت و حتي فصلي تحت عنوان «في طب الابدان» دارد كه ذيل آن، نمونه‌هايي از تذكرات بهداشتي را كه از آن حضرت نقل شده و خواص برخي از ميوه‏ها و گياهان را كه حضرت در موارد خاصي به كار برده است، ذكر مي‏كند.
    2. فقه‌السيره نوشته محمد غزالي
    اين كتاب يكي از معروف‏ترين كتاب‏ها در فقه‌السيره است كه توسط محقق معاصر مصري، محمدغزالي تدوين، و از چاپ دوم به بعد، همراه با استخراج احاديث و تعليقات ناصرالدين آلباني منتشر شده است. نويسنده ضمن استقبال از تعليقات آلباني، در مواردي نظر او را نمي‏پذيرد. يكي از مهم‏ترين آنها استفاده از احاديث ضعيف است. غزالي با اشاره به تضعيف برخي از احاديث كتاب توسط آلباني، اظهار مي‏دارد: گاهي حديث نزد محدثان ضعيف است، ولي من بيشتر به متن حديث توجه دارم و مي‏بينم كه آن با آيه‏اي از قرآن يا سنتي صحيح كاملاً مطابقت دارد، در چنين حالتي اشكالي در نقل آن نمي‏بينيم.  همچنين غزالي گاهي حديثي را كه محدثان آن را صحيح مي‏دانند، چون به گفته خود، آن را طبق  قواعد اسلام نمي‏يابد، رها مي‏كند. 
    غزالي، سيره نبوي را سرچشمه جوشاني از معارف و احكام و عاملي قوي براي رشد و تكامل جامعه‏هاي اسلامي مي‏‌داند. او تاريخ را براي تاريخ و سيره را براي سيره نمي‏خواهد، بلكه سيره را منبع الهام مسلمانان در تنظيم زندگي اسلامي خود مي‏داند و مطالعه سيره نبوي را با هدف اسوه قرار دادن پيامبر توصيه مي‏كند.
    غزالي خود را مورخي بي‏طرف نمي‏داند و در مقدمه كتاب خود مي‏گويد: هدف من اين است كه سيره چيزي باشد كه ايمان را رشد دهد و اخلاق را تزكيه كند و شخص را به مبارزه وادارد و او را به پذيرش حق و التزام به آن تشويق كند و ثروتي عظيم از نمونه‏هاي با ارزش را فراهم آورد.
    در ادامه مي‏گويد: من سيره را مانند نوشتن سربازي از فرماندهش يا خدمتكاري از آقاي خودش يا شاگردي از استاد خودش مي‏نويسم و من هرگز مورخ بي‏طرفي نيستم كه ارتباطم را با صاحب سيره قطع كنم. 
    در عين حال، با همه عشق و علاقه‏اي كه به پيامبر اسلام ابراز مي‏كند، در مواردي از همين كتاب، قداست و شخصيت ماورايي آن حضرت را زير سؤال مي‏برد و او را در حد فردي روشن بين و عاقبت انديش و نابغه قرار مي‏دهد و برخي از روايات را كه طبق آنها پيامبر از حوادث آينده و وقوع فتنه‏هاي پيش رو خبر داده، توجيه مادي مي‏كند و آن پيشگويي‏ها را ناشي از تيزبيني و هوش و كياست آن حضرت مي‏داند. 
    يكي از موضوعاتي كه غزالي را دچار تشويش كرده، موضوع شق صدر است. از سويي در احاديثي كه از طريق اهل‌سنت نقل شده، حديث شق صدر، حديثي صحيح قلمداد شده و طبق آن هنگامي كه پيامبر كودك بود و با حليمه سعديه زندگي مي‏كرد، جبرئيل نازل شد و سينه او را شكافت و چيزي را از درون سينه او بيرون آورد و آن را شست و به جاي خود برگردانيد.  و از سوي ديگر، غزالي طبق مباني خود، نمي‏تواند آن را بپذيرد. به همين دليل تلاش مي‏كند كه براي آن توجيه مادي پيدا كند و پس از قلم فرسايي‏هايي مي‏گويد: شايد احاديث شق صدر به حفظ و حراست پيامبر از بدي‏ها توسط خداوند اشاره مي‌كند. شرح صدر پيامبر نتيجه جراحي سينه او نيست و بايد در سنت به حقيقت و مجاز توجه داشت. 
    غزالي مانند بسياري از نويسندگان اهل‌سنت در نقل حوادث تاريخي گزينشي عمل‏كرده و برخي حوادث مهم را در سيره نبوي كه مي‏شد درس‏هاي مهمي از آن استخراج كرد، از قلم انداخته است، مانند جريان غدير خم.
    گفتني است كه فقه‌السيره غزالي توسط محمدطاهر حسيني به فارسي ترجمه شده و در سال 1378 در تهران به چاپ رسيده است.
    3. فقه‌السيره نوشته محمد سعيد رمضان بوطي
    شايد بتوان گفت كه اين كتاب، جامع‏ترين كتاب در موضوع فقه‌السيره است و نويسنده آن، كه استاد دانشگاه دمشق است، در اين اثر تلاش بسياري براي كشف و استخراج احكام و دلالات از سيره نبوي كرده، از اين‌رو از كتاب او استقبال بسيار شده است.
    او پس از چاپ اين كتاب، سلسله درس‏هايي را در دانشگاه دمشق با همين عنوان تدريس كرده و به نتايج تازه‏اي رسيده است. مجموعه اين درس‏ها نيز مستقلاً چاپ و منتشر شده است.
    او در اين كتاب برخلاف برخي از سيره‌نويسان معاصر، پيامبر اسلام را پيامبري كه متصل به وحي بوده مطرح كرده است و از كساني كه آن حضرت را سياست‌مدار يا قهرمان و يا نابغه باهوشي مطرح مي‏كنند به شدت انتقاد كرده و آن را توطئه غربي‏ها براي نفي شخصيت قدسي پيامبر دانسته و اشاره كرده است كه وقتي اين تعبيرها به جهان اسلام رسيد، عده‏اي از آن استقبال كردند به گمان اينكه غربي‏ها پيامبر ما را تعريف مي‏كنند، غافل از اينكه هدف آنها در وراي اين الفاظ چيزي ديگري بود؛ آنها مي‏خواهند مرتبه آن حضرت را از پيامبري صاحب معجزه، به فرماندهي شايسته پايين بياورند. 
    بوطي در اين كتاب تا اندازه‏اي متأثر از غزالي بوده است، ولي احكام و معارف و داده‏هاي بيشتري را از سيره نبوي استخراج مي‏كند و از چاپ ششم به بعد، بحث‏هاي تازه‏اي را به كتاب مي‏افزايد. او در تمام فصل‌هاي كتاب پس از ذكر هر واقعه‏اي، استنباط‏هاي خود را با عنوان «العبر و الدلالات» بيان مي‏كند. براي مثال، ذيل داستان فتح مكه با عنوان «العبر و العظات» موضوعات اخلاقي و احكام فقهي بسياري از آن استخراج كرده كه برخي از آنها عبارت‌اند از:
    ـ كساني كه با مسلمانان پيمان صلح و عدم تعرض دارند، اگر به قومي كه در پناه و ذمّه مسلمانان زندگي مي‏كنند حمله كنند، پيمان آنها با مسلمانان نقض مي‏شود.
    ـ امام مسلمانان مي‏تواند به طور ناگهاني و بدون اعلام قبلي به دشمن حمله كند.
    ـ مسلمانان در هيچ شرايطي حق ندارند با دشمنان خدا رابطه دوستي برقرار كنند و بر ضد مسلمانان با آنان همكاري كنند (داستان حاطب بن ابي بلتعه).
    ـ بيعت زنان در كنار مردان و شركت آنها در مسئوليت‏هاي اجتماعي، جايز است.
    متأسفانه بوطي هم مانند برخي ديگر از سيره‌نويسان اهل‌سنت، در پي فضيلت زدايي از علي‌بن ابي‏طالب است و از ذكر حوادث مهم و آموزنده‏اي كه به نوعي مربوط به فضيلت علي است خودداري مي‏كند و مي‏بينيم بسياري از سخنان پيامبر درباره علي كه در مناسبت‏هاي گوناگون فرموده است و حتي جريان غدير خم، در اين كتاب مشاهده نمي‌شود، در مقابل، تلاش بسياري كرده كه از ذكر هيچ حديثي در فضيلت ابوبكر فروگذار نكند. 
    البته بوطي در كتاب خود از سلفي‏ها و وهابيان دوري گرفته و در مواردي از آنها انتقادهاي تندي كرده است. بر اين اساس، او محبت پيامبر را فقط پيروي خشك از وي نمي‏داند، بلكه آن را امري قلبي ـ عاطفي مي‏داند كه منشأ پيروي مي‏شود. مي‏گويد: آنها كه محبت پيامبر را فقط پيروي مجرد مي‏دانند، گمراه شده‏اند، چون بدون محبت قلبي پيروي امكان ندارد، از اين‌رو، پيامبر معيار ايمان به خدا را پر شدن قلب مؤمن از محبت آن بزرگوار معرفي مي‏كند. اين محبت بايد چيزي از جنس محبت پدر و فرزند باشد. 
    همچنين او ذيل داستان هجرت پيامبر به مدينه و نقل تبرك جويي ابوايوب انصاري و همسرش از آثار انگشت پيامبر مي‏گويد: يكي از دلالات اين حادثه اين است كه تبرك‏جويي از آثار پيامبر مشروع است و پيامبر خودش آن را تقرير كرده است آنگاه رواياتي از تبرك‏جويي صحابه به آثارِ آن حضرت و نهي نكردن ايشان نقل مي‏كند. 
    بوطي حتي توسل و تبرك‏جويي را پس از درگذشت پيامبر جايز مي‏داند و درباره سلفي‏ها و وهابي چنين مي‏گويد: آنان كه دل‏هايشان از محبت پيامبر خدا خالي است و توسل و تبرك به آثار آن حضرت را بعد از وفاتش جايز نمي‏دانند، گمراه شده‏اند. سپس اضافه مي‏كند كه در توسل به پيامبر هيچ فرقي ميان زنده و مرده آن حضرت وجود ندارد، چون توسل به ايشان به اين معنا نيست كه او اقدامات عملي در رفع حاجت شخص انجام بدهد، بلكه به اين معناست كه خداوند به سبب جاه و عظمت او آن حاجت را برآورد. بنابراين، زنده و مرده پيامبر در اين جهت فرقي نمي‏كند.
    او اضافه مي‏كند كه گروهي توسل به پيامبر را پس از وفاتش به اين دليل انكار مي‏كنندكه پيامبر از دنيا رفته و پس از مرگ هيچ گونه تأثيري نمي‏تواند داشته باشد. اين سخن، دليل بر ناداني عجيب اين گروه است. 
    همچنين در مشروعيت و حتي فضيلت زيارت قبر پيامبر روايات متعددي نقل مي‏كند و مي‏گويد: عموم مسلمانان در اين مسئله، اجماع دارند و كسي به جز ابن‌تيميه  با آن مخالفت نكرده است.
    به سبب همين مواضع بوطي است كه سلفي‏ها او را به باد انتقادها و حتي فحاشي‏ها گرفته‏ و در پاسخ او كتاب‏ها نوشته‏اند كه از جمله آنها كتاب ناصرالدين آلباني است كه با عنوان دفاع عن الحديث النبوي و السيرة و الرد علي جهالات الدكتور بوطي في فقه السيرة منتشر شده است. آلباني در اين كتاب، عبارت‌هاي تندي را درباره بوطي به كار برده و او را جاهل، بي‏سواد، و ناآشنا با حديث مي‏نامد و در مقدمه كتابش مي‏گويد: بوطي مدعي است كه به روايات صحيح استناد كرده، در حالي كه بسياري از رواياتي كه آورده، ضعيف است و نيز مي‏گويد: بوطي سلفيان را آدم‏هاي سخيفي مي‏نامد و حكومت‏ها را بر ضد آنان مي‏شوراند. 
    گفتني است كه آلباني از تندروهاي سلفيه بود كه در دمشق زندگي مي‏كرد و از عقايد عجيب او اين است كه غير از دو كتاب صحيح بخاري و صحيح مسلم كتا‌ب‌هاي ديگر قابل اعتماد نيستند.  در رد آلباني كتاب‌هاي متعددي از طرف دانشمندان نوشته شده كه از جمله آنها: القول المقنع في الرد علي الالباني المبتدع نوشته عبداللّه‏ بن‌ صديق و كتاب تناقضات الالباني الواضحه نوشته حسن سقاف، است.
    4. السيرة النبويه دروس و عبر؛ نوشته مصطفي سباعي
    نويسنده در مقدمه‏اي با عنوان «ميزة السيرة النبويه» سيره پيامبر اسلام را با تاريخ زندگي پيامبران پيشين و مصلحان قديم مقايسه كرده و به اين نتيجه رسيده كه سيره آن حضرت از نظر سند، صحيح‏ترين و از نظر اشتمال بر جزئيات زندگي، فراگيرترين؛ و از نظر آموزندگي، آموزنده‏ترين است.
    در اين كتاب، وقايع تاريخي عصر پيامبر، به طور اجمال و بدون ذكر هيچ گونه منبعي بيان مي‏شود. در واقع نويسنده فشرده‏اي از هر واقعه‏اي را با توجه به آيات و روايات و كتاب‏هاي سيره به دست مي‏دهد و هدف نهايي او استخراج نتايج مورد نظر از حادثه است كه در هر جا با عنوان «الدروس و العظات» مطرح كرده است.
    براي اينكه نمونه‏اي از برداشت‏هاي او را از وقايع تاريخي به دست دهيم، فصل پنجم كتاب را بررسي مي‏كنيم. در اين فصل كه با عنوان «في معارك الرسول الحربيه» است، تقريبا همه غزوه‌هاي پيامبر با همان شيوه كه گفتيم؛ يعني بدون ذكر منبع شرح داده شده و در آخر، در بخش «الدروس و العظات»به طور مشروح درباره شيوه‏ها و تاكتيك‏ها و رهبري‏هاي كاربردي پيامبراكرم بحث كرده و نكته‏هاي جالبي ارائه داده است كه مي‏تواند براي مسلمانان سرمشق خوبي باشد.
    در اين بخش، نخست درباره مشروعيت جنگ در اسلام و اسباب و اهداف و قواعد كلي آن با استناد به سيره نبوي به طور مشروح بحث كرده، آنگاه به شيوه‏ها و رفتارهاي پيامبر و صحابه در جنگ‏ها اشاره نموده كه برخي از آنها را به تمام غزوه‌هاي تعميم داده و برخي را هم از غزوه‏هاي معيني با توجه به وضعيت خاص آن استخراج كرده است.
    سباعي در اين كتاب، از نقش نيروهاي غيبي در پيروزي‏هاي مسلمانان غافل نبوده و آنها را شرح مي‏دهد، اين در حالي است كه برخي از نويسندگان معاصر آنها را به نوعي توجيه مادي مي‏كنند. 
    همچنين سباعي به جنبه‏هاي انساني در جنگ‏ها توجه خاصي دارد و نمونه‏هاي بسياري از آن را ارائه مي‏دهد و وصاياي پيامبر را در برخورد كريمانه با دشمن برجسته مي‏كند و آن را با جنگ‏هاي صليبي و اقدامات اسرائيل بر ضد مسلمانان مقايسه مي‏كند. 
    5. دروس السيرة النبويه و عبرها (فقه السيره)نوشته دكتر احمد محمد عليمي
    نويسنده اين كتاب در مقدمه اشاره مي‏كند كه كتاب‏هايي با عنوان «فقه السيره» نوشته شده كه هر كدام شيوه خاص خود را دارد؛ برخي از آنها فقط به استنباط احكام شرعي پرداخته‏اند، مانند ابن قيّم در زاد المعاد و برخي، درس‏ها وعبرت‏هايي را كه در فقه معاصر براي برطرف كردن نيازهاي مردم لازم است، استخراج كرده‏اند و برخي درس‏هاي مربوط به شيوه‏هاي جهادي و نظامي و فرماندهي سپاه را با توجه به سيره نبوي و تحليل جنگ‏هاي عصر پيامبر ارائه كرده‏اند. پس از اين تقسيم‌بندي اضافه مي‏كند كه او سعي كرده با استفاده از كتاب‏هاي موجود، از هر حادثه‏اي درس‏ها و عبرت‏هاي لازم را از هر نوع كه باشد، استخراج كند. 
    شيوه علمي در اين كتاب، مانند ساير كتاب‏هاي مشابه، ذكر حوادث تاريخي عصر نبوي و سپس استخراج درس‏ها و عبرت‏ها از آن حوادث است. او پس از ذكر هر حادثه مهمي، نتايجي را كه از آن حادثه برداشت كرده، با عنوان «الدروس و العبر» مي‏شمرد كه شامل موارد مختلفي، مانند نتايج فقهي، نظامي، اجتماعي و اخلاقي است. براي مثال، پس از نقل مشروح حوادث جنگ بدر، دوازده مطلب از آن استخراج مي‏كند، از جمله:
    ـ در جنگ‏ها براي اطلاع از نيروها و امكانات دشمن، جاسوسي كردن جايز است.
    ـ در حالت جنگ علاوه بر عمليات جنگي، بايد از هر جهت، از جمله از جهت اقتصادي و فرهنگي به دشمن حمله كرد و توان او را از ميان برد.
    ـ فرمانده سپاه اسلام بايد براي اداره جنگ با ديگران مشورت كند و دولت اسلام بايد مسئله شورا را، اصلي اساسي بداند. 
    6. فقه السيرة النبويه نوشته نجاح طائي
    اين كتاب هر چند عنوان مستقلي دارد، ولي در رديف مجلدات كتاب السيرة النبويه از همين نويسنده قرار گرفته و در شناسنامه كتاب، جزء سيزده معرفي شده است.
    نجاح طائي نويسنده‏اي پركار است و سبك و سليقه خاصي دارد و معتقد است كه از سوي منافقان و امويان داستان‏هاي غير واقعي وارد تاريخ اسلام و سيره نبوي شده و نه تنها در حق اهلبيت، بلكه در حق خود پيامبر جفا شده است.
    او در اين كتاب برخلاف فقه‌السيره‌نويسان اهل‌سنت و بر اساس مبناي خود، همه حوادثي را كه در كتاب‏هاي سيره نقل شده، به پيامبر و روش آن حضرت نسبت نمي‏دهد. او كتاب خود را به دو بخش تقسيم مي‏كند:
    بخش اول، شيوه پيامبر براي هدايت دولت و جامعه، بخش دوم، شيوه شيطاني براي گمراه كردن مردم.
    بخش اول، مشتمل بر شش باب است و رواياتي را كه صحيح مي‏داند در اين بخش نقل مي‏كند و احكام آنها را با عنوان «الدلائل و العبر» استخراج مي‏كند و باب پنجم را به داده‏هاي غزو‌ه‌هاي پيامبر اختصاص مي‏دهد. اين باب با عنوان «الدروس المستوحاة من الحروب النبويه» است و خود دو بخش دارد:
    نخست، دلالت‌هايي كه از مجموع جنگ‏ها به دست مي‏آيد، مانند: رعايت اخلاق در جنگ، حرام بودن كشتن زخمي‏ها و حرام بودن مثله كردن جنازه دشمن. آنگاه يك‌يك غزوه‌ها را بررسي مي‏كند و ذيل هر كدام نتايجي را كه به دست آورده است، مي‏شمارد.
    بخش دوم كه همان شيوه شيطاني است، مشتمل بر رواياتي است كه به نظر نويسنده از طرف منافقان و بني‏اميه وارد سيره نبوي شده و از آنها نتايجي را استخراج كرده‏اند و به سيره نبوي نسبت داده‏اند، در حالي كه از اساس باطل است. وي، موضوعاتي را در اين قسمت مي‏آورد و آنها را مصداق تحريف تاريخ مي‏داند. از جمله اين موضوعات، از داستان شق صدر و ساختن فضايل براي افراد خاص است.
    7. المنهج الحركي للسيرة النبويه نوشته منير محمد غضبان
    نويسنده اين كتاب، سير حركت سياسي پيامبر اسلام‌ را از بعثت تا رحلت بررسي كرده و مي‌كوشد كه مراحل حركت پيامبر را در تأسيس و تثبيت حكومت اسلامي تبيين كند و از آن الگويي عملي براي مسلمانان در هر عصري ارائه دهد.
    نويسنده در مقدمه كتاب تأكيد مي‏كند كه او در نوشتن اين كتاب تحت تأثير كتاب معالم الطريق نوشته سيد قطب قرار گرفته است؛ آنجا كه براي حركت سياسي ـ اجتماعي پيامبر اسلام چند مرحله قائل شده كه هر مرحله مقتضيات خاص خودش را دارد.
    او در مقدمه كتاب خودش براي دعوت پيامبر، پنج مرحله ترسيم كرده است:
    مرحله اول: دعوت پنهاني و زمينه سازي پنهاني، از آغاز بعثت تا نزول آيه و انذرعشيرتك الاقربين؛
    مرحله دوم: دعوت آشكار و زمينه سازي پنهاني، از آغاز دعوت آشكار تا پايان سال دهم بعثت؛
    مرحله سوم: تشكيل حكومت، سال‏هاي آغازين هجرت؛
    مرحله چهارم: تثبيت پايه‏هاي حكومت، از تشكيل حكومت تا صلح حديبيه؛
    مرحله پنجم: دعوت جهاني، بعداز صلح حديبيه تا رحلت پيامبر 
    نويسنده در طول كتاب به شرح و بررسي اين مراحل از سيره پيامبر مي‏پردازد و خطوط سياسي ـ اجتماعي موجود در هر مرحله را استخراج مي‏كند.
    8. فقه السيرة النبويه نوشته منير محمد غضبان
    نويسنده در اين كتاب، احداث تاريخي سيره نبوي را به ترتيب تاريخ ذكر كرده و بعد از هر حادثه مهم تاريخي، تحليل‏هايي از آن حادثه ارائه مي‏دهد و درس‏ها و عبرت‏هايي را كه مي‏توان از آن حادثه به دست آورد، بيان مي‏كند و آنها را تحت شماره‏هايي از هم جدا مي‏كند. براي مثال، پس از ذكر حوادث مربوط به مهاجرت گروهي از مسلمانان به حبشه كه در سال‏هاي نخستين بعثت اتفاق افتاد، ده درس از درس‌هاي مهم اين واقعه را به ترتيب ذكر مي‏كند كه مي‏تواند الگويي براي مسلمانان در تاريخ باشد. براي نمونه، درباره انتخاب حبشه براي هجرت مسلمانان مي‏گويد: پيامبراكرم حبشه را به اين دليل انتخاب كرد كه آنجا را محل امني براي گروه مسلمانان مهاجر و زمينه‏اي مناسب براي نشر دعوت ديد. اين مطلب بايد در هر زماني براي رهبران فكري مسلمانان مورد توجه باشد كه وقتي گروهي را براي دعوت به اسلام اعزام مي‏كنند، هم سلامت و امنيت آن گروه را در نظر بگيرند و هم زمينه انتشار دعوت را مدنظر قرار بدهند تا نتيجه مطلوبي به دست آيد. 
    هم چنين در يكي از درس‌هاي هجرت به حبشه، برخورد جعفر بن ابي‏طالب با نجاشي و شيوه سخن گفتن او را، الگويي براي مبلغان اسلامي معرفي مي‏كند و مي‌گويد كه جعفر به سبب احترام به اعتقادات نجاشي و رعايت ادب، محبت نجاشي را جلب كرد، به طوري كه نجاشي در برابر گروه اعزامي مشركان مكه به سرپرستي عمروعاص، موضع جانب‌دارانه‏اي نسبت به مسلمانان گرفت. آنگاه نويسنده كتاب، شيوه سرسختانه و تندروانه برخي از مبلغان را در جهان امروز، با شيوه جعفر مقايسه مي‏كند و اظهار مي‏دارد كه اين آقايان به سبب شيوه تندروانه خود، مردم را از اسلام فراري مي‏دهند و در آنها نسبت به اساس دين ايجاد نفرت مي‏كنند. 
    غضبان در اين كتاب در بخش غزوه‌هاي پيامبر تحليل‏هاي بيشتري را ارائه مي‏دهد و پس از شرح حوادث هر غزوه‏اي، بحث ويژه‏اي را با عنوان «من فقه الغزوه» مطرح مي‏كند و در آنجا درباره نتايج فقهي، نظامي، اجتماعي و سياسي كه مي‏توان از آن حوادث به دست آورد، بحث مي‌كند.
    9. السيرة النبويه دروس و عبر نوشته علي بن نايف شحود
    نويسنده در باب اول كتاب خود ضمن اينكه سيره نبوي را تفسير عملي و بيان تطبيقي دين اسلام معرفي مي‏كند، مراحل سيره‌نويسي را به شش مرحله تقسيم مي‏كند و مرحله ششم را مرحله «صحوه = بيداري» مي‏نامد. منظور او از اين مرحله، نوشته شدن كتاب‏هاي گوناگوني درباره فقه‌السيره و استخراج احكام و درس‏ها و عبرت‏ها از آن است. او نام چند كتاب را در اين زمينه مي‏آورد و اين مرحله را انقلابي در نگرش مسلمانان به سيره نبوي مي‏داند. 
    گفتني است كه اين كتاب 1440 صفحه است و نويسنده علاوه بر مطالبي كه خود نوشته است، مقاله‌هاي گوناگوني را از نويسنده‏هاي متعدد و در زمينه موضوع كتاب با ذكر نام نويسنده آورده است.
    10. فقه‌السيره نوشته مكافح
    نويسنده كه نام دقيق او در آغاز كتاب ذكر نشده، اين كتاب را براي تدريس در دانشگاه اسلامي محمد بن سعود نوشته است. او در اين كتاب كه بيشتر از زاد المعاد ابن‌قيّم متأثر است، حوادث تاريخي را به طور خلاصه، نقل كرده و ذيل هر حادثه‏اي با عنوان «مجمل الفوائد» و گاهي با عنوان «مجمل من الدروس و العبر» موضوعاتي را كه از آن حادثه استخراج كرده، شمرده است كه گاهي به ده‏ها موضوع مي‏رسد. براي مثال، پس از نقل داستان افك، 43 فايده از آن استخراج كرده است.
    هر چند اين كتاب استواري لازم را ندارد و به شيوه علمي نگاشته نشده است، ولي فوايدي كه در آن براي حوادث سيره نبوي ذكر شده، قابل ملاحظه است.
    نقد و نظر
    هر چند كتاب‏هاي فقه‌السيره امتيازات خاصي دارند و سيره نبوي را از حالت تاريخي صرف به حالت ديناميك و فعال و پر از درس‏هاي عملي و كاربردي درآورده‏اند، ولي حقيقت اين است كه اين روش ضعف‏ها و ابهام‏هايي دارد كه بايد برطرف شود تا نتيجه مطلوب به دست آيد. برخي از آن ضعف‏ها عبارت‌اند از:
    1. در اكثريت قريب به اتفاق اين كتاب‏ها عملكرد صحابه هم به حساب پيامبر گذاشته شده و اين كاري ناصواب است. براي مثال، ابن‌قيّم كه در نام كتابش قيد «في هدي خير العباد» را آورده است كه مفهوم آن استخراج احكام از اعمال خود پيامبر است، در حالي‌كه در بسياري از موارد، اعمال اصحاب پيامبر را هم منبع احكام قرار داده است. براي نمونه وي در بيان احكامي كه از جنگ احد استخراج مي‏شود، مي‏گويد: از جمله احكام اين است كه جايز است انسان براي خود دعا كند كه در راه خدا كشته شود و اين از باب آرزوي مرگ نيست كه از آن نهي شده، چون عبداللّه‏ بن جحش در جنگ احد گفت: خدا يا مرا با مشركي روبه‌رو كن تا با او بجنگم و او مرا در راه تو بكشد.  اين روش در كتاب‏هاي ديگر فقه‌السيره هم و پيگيري شده است.
    به نظر مي‌رسد چنين كاري اگر در حضور پيامبر اتفاق مي‏افتاد و ايشان از آن نهي نمي‏كرد، مي‏توانست از باب حجّيّت تقرير معصوم مورد استناد باشد، ولي چنين مي‏نمايد كه در كتاب‏هايي كه از سوي اهل‌سنت نوشته شده، توجهي به اين نكته نشده و مجرد صدور فعلي از صحابه را حجت دانسته‏اند، در حالي كه فعل صحابه ـ حتي بنا بر نظريه عدالت صحابه كه آنها دارند ـ نمي‏تواند براي ديگران حجت شرعي باشد.
    2. همان‌گونه كه در آغاز بحث اشاره شد، حجيت فعل پيامبر و استخراج حكم عمومي از آن، شرايط ويژه‏اي دارد كه غالباً از آن غفلت شده است، از جمله اينكه فعل پيامبر اگر در مقام تشريع باشد مانند قول او حجت است، اما اگر در مقام تشريع نباشد، مانند كارهاي روزمرّه شخصي آن حضرت، دليل بر وجوب و حرمت نمي‏شود و حداكثر بر مباح بودن يا حرام نبودن دلالت مي‏كند. در اين مورد هم بايد تفحص كرد كه شايد علت خاصي داشته و پيامبر اين كار را در آن مورد به خصوص انجام داده است يا كاري كه انجام داده بر اساس شأن و مقام وي بوده است و به ديگران سرايت نمي‏كند. براي مثال، اگر پيامبر به كشتن كسي دستور داد كه او را دروغ‌گو خوانده، اين نمي‏تواند براي ما ملاك عمل قرار بگيرد و كشتن هركسي كه ما را دروغ‌گو خواند، براي ما مباح باشد. معلوم است كه دروغ‌گو خواندن پيامبر به معناي تكذيب نبوت است.
    3. مستند اين كتاب‏ها علاوه بر احاديثي كه در كتاب‌هاي حديثي آمده، سلسله روايات تاريخي است كه در مجامع تاريخي ذكر شده است. استناد به بسياري از اين روايات در بحث‏هاي تاريخي شايد اشكالي نداشته باشد، ولي در استنباط احكام شرعي نمي‏توان به آنها استناد كرد.
    نتيجه
    استخراج احكام فقهي و معارف اسلام از روش زندگي پيامبر بر اساس حجيت فعل معصوم، در كتاب‌هاي فقهي سابقه طولاني دارد، ولي در اين اواخر به اين موضوع با عنوان «فقه السيره» توجه ويژه‌اي شده است.
    در كتاب‌هايي كه تحت اين عنوان نوشته شده سعي بر آن بوده كه با توجه به نيازهاي زمان، درس‌هاي عملي و كاربردي از سيره نبوي استخراج شود. هر چند اين اقدام، اقدام مباركي است، ولي ضعف‌ها و ابهام‌هايي دارد كه بايد برطرف شود.
     
     

    References: 
    • ابن ابي جمهور، محمدبن زين الدين،، عوالي اللئالي، قم، مطبعة سيدالشهداء، 1403 ق.
    • ابن شهرآشوب، محمدبن علي، مناقب آل ابي طالب، نجف، مكتبة الحيدرية، 1376 ق.
    • ابن عبدالبر، الكافي، بيروت، دارالكتب العلمية، 1407.
    • ابن‌قيم جوزي، ابوعبدالله، زاد المعاد في هدي خير العباد، دارالفكر، بيروت، بي‏تا.
    • ابن‌هشام، عبدالملك بن هشام، السيرة النبوية، قاهره، مكتبة محمدعلي، تحقيق محمد محي‌الدين عبدالحميد، 1383 ق.
    • بخاري، محمدبن اسماعيل، صحيح بخاري، بيروت، دارالفكر، 1401 ق.
    • بروجردي، حسين(آيت‌الله)، جامع احاديث الشيعة، قم، العلمية، 1399.
    • بوطي، محمدسعيد رمضان، فقه السيره، بيروت، دارالفكر، 1414 ق.
    • بيهقي، احمدبن حسين، السنن الكبري، بيروت، دارالفكر، بي تا.
    • حاجي خليفه، مصطفي بن عبدالله، كشف الظنون عن اسامي الكتب و الفنون، بيروت، داراحياء التراث العربي، بي تا.
    • حر عاملي، محمدبن حسن، وسائل الشيعه، قم، مؤسسه آل‌البيت، 1414ق.
    • حلي، جعفربن حسن، المعتبر، قم، مدرسة الامام امير المؤمنين، 1419.
    • زركلي، خيرالدين، الأعلام، بيروت، دارالعلم للملايين، 1980 م.
    • سباعي، مططفي، السيرة النبويه دروس و عبر، بيروت، المكتب الاسلامي، بي‏تا.
    • شهيد اول، محمد بن مكي، ذكري الشيعة، قم، مؤسسة آل‌البيت، 1419.
    • طائي، نجاح، فقه السيرة النبويه، قم، دارالهدي، 1427 ق.
    • طوسي، محمدبن حسن، الخلاف، قم، مؤسسة النشر الاسلامي، 1417.
    • طوسي، محمدبن حسن، الفهرست، قم، نشر الفقاهة، 1417.
    • طوسي، محمدبن حسن، المبسوط،مكتبة الرضوية، تهران، 1378 ش.
    • طوسي، محمدبن حسن، تهذيب الاحكام، تهران، دار الكتب الاسلامية، 1364 ش
    • عسقلاني، شهاب‌الدين، الاصابة في تمييز الصحابة، بيروت، دارالكتاب العربي، بي‏تا.
    • علي بن نايف الشحود، السيرة النبويه دروس و عبر، بي‌جا، بي‌نا، بي‌تا.
    • عليمي، احمدمحمد، دروس السيرة النبويه و عبرها (فقه السيره)، امارات متحده عربي، چاپ دانشگاه، بي‌تا.
    • غزالي، محمد، فقه السيره، قاهره، دارالشروق، 1968 م.
    • غضبان، منير محمد، المنهج الحركي للسيرة النبويه، اردن، مكتبة المنار، 1411 ق (در 3 جلد).
    • غضبان، منيرمحمد، فقه السيرة النبويه، مكه، جامعة ام‏القري، 1419ق.
    • كركي، علي‌بن حسين، جامع المقاصد، مؤسسه آل‌البيت، قم، 1408.
    • متقي هندي، علاءالدين، كنزالعمال، بيروت، مؤسسة الرسالة، 1409 ق.
    • مكافح، فقه السيره، دانشگاه اسلامي محمد بن سعود، 1431 ق.
    • نجفي‌، محمدحسين، جواهرالكلام، بيروت، داراحياء التراث العربي، 1981 م.
    • نيشابوري، مسلم بن حجاج، صحيح مسلم، بيروت، دارالفكر، بي‏تا.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    جعفری، یعقوب.(1389) فقه‌السیره‌نویسی شیوه‌ای نوین در تاریخ‌نگاری اسلامی / یعقوب جعفری. ، 7(1)، 5-22

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    یعقوب جعفری."فقه‌السیره‌نویسی شیوه‌ای نوین در تاریخ‌نگاری اسلامی / یعقوب جعفری". ، 7، 1، 1389، 5-22

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    جعفری، یعقوب.(1389) 'فقه‌السیره‌نویسی شیوه‌ای نوین در تاریخ‌نگاری اسلامی / یعقوب جعفری'، ، 7(1), pp. 5-22

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    جعفری، یعقوب. فقه‌السیره‌نویسی شیوه‌ای نوین در تاریخ‌نگاری اسلامی / یعقوب جعفری. ، 7, 1389؛ 7(1): 5-22