تاریخ اسلام درآینه پژوهش، سال هفتم، شماره اول، پیاپی 25، بهار 1389، صفحات 23-

    چارچوب نظری، زوایا و بایسته‌های آن / محمد دشتی

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    محمد دشتی / *استادیار - گروه تاریخ جامعه المصطفی العالمیه / dr.dashti400@yahoo.com
    چکیده: 
    کاربرد چارچوب نظری در پژوهش های تاریخی از جمله راه کار هایی است که طی سال های اخیر به عنوان یکی از شیوه های ارتقای سطح علمی مطالعات تاریخی پیشنهاد می شود. این در حالی است که زوایا و ابعاد این موضوع، که اساساً جزء اصول روش تحقیق در جامعه شناسی است، برای بسیاری از دانش پژوهانِ رشته تاریخ، مبهم و ناشناخته است. بر این اساس، در این مقاله زوایا و ابعاد این موضوع، نظیر چرایی اقبال مورخان از نظریه های جامعه شناختی، چیستی چارچوب نظری، فواید کاربرد آن، محدودیت ها و معضلات چارچوب نظری، راه های دستیابی به چارچوب نظری منطقی، بومی سازی چارچوب نظری، مبانی و ضوابط بومی سازی چارچوب نظری با رویکرد اسلامی و چگونگی ارائة مدل تحلیل داده ها بر اساس چارچوب نظری منتخب، مورد بررسی و واکاوی قرار گرفته است.
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

     سال هفتم، شماره اول، بهار 1389، 23 ـ 49

    چارچوب نظری، زوایا و بایسته های آن

    محمد دشتی*

    چکیده

    کاربرد چارچوب نظری در پژوهش های تاریخی از جمله راه کار هایی است که طی سال های اخیر به عنوان یکی از شیوه های ارتقای سطح علمی مطالعات تاریخی پیشنهاد می شود. این در حالی است که زوایا و ابعاد این موضوع، که اساساً جزء اصول روش تحقیق در جامعه شناسی است، برای بسیاری از دانش پژوهانِ رشته تاریخ، مبهم و ناشناخته است. بر این اساس، در این مقاله زوایا و ابعاد این موضوع، نظیر چرایی اقبال مورخان از نظریه های جامعه شناختی، چیستی چارچوب نظری، فواید کاربرد آن، محدودیت ها و معضلات چارچوب نظری، راه های دستیابی به چارچوب نظری منطقی، بومی سازی چارچوب نظری، مبانی و ضوابط بومی سازی چارچوب نظری با رویکرد اسلامی و چگونگی ارائة مدل تحلیل داده ها بر اساس چارچوب نظری منتخب، مورد بررسی و واکاوی قرار گرفته است.

    کلید واژه ها: نظریه، چارچوب نظری، بومی سازی، تاریخ، جامعه شناسی و مدل تحلیل.

    مقدمه

    مسئله روش تحقیق در علوم انسانی و از جمله علم تاریخ، دیر زمانی است که دغدغه اندیشمندان این عرصه را برانگیخته و آنان راه کار ها و آیین نامه هایی را برای اتقان هرچه بیشتر نتایج و دستاورد های علوم انسانی ارائه کرده اند. در این ارتباط، یکی از راه کار هایی که برای ارتقای سطح مطالعات تاریخی از سوی صاحب نظران توصیه می شود، به کارگرفتن چارچوب نظری در پژوهش های تاریخی است. و این در حالی است که کاربرد چارچوب نظری در این رشته، موضوعی نسبتاً جدید و ابعاد و زوایای آن، دست کم برای بسیاری از دانش پژوهان، مبهم و ناشناخته است. با توجه به نیازی که در این خصوص احساس می شود، در این مقاله برآنیم تا اهمّ زوایای چارچوب نظری را بررسی کنیم تا اولاً: حدود و ثغور و بایسته های آن مشخص شود؛ ثانیاً: نگاه ما به چارچوب نظری و انتظارات ما از آن منطقی تر گردد و در نهایت، با شناخت بهتر زوایا و ویژگی های چارچوب نظری، بستر ذهنی مناسب تری برای ارزیابی نظریه های علوم انسانی، به ویژه نظریه های جامعه شناسی47 که تناسب بیشتری با مسائل تاریخی داشته و نوعاً به عنوان چارچوب نظری انتخاب می شوند، فراهم گردد.

    1. زمینه های اقبال مورخان به نظریه های جامعه شناختی

    پیش از هر سخنی درباره ماهیت و ابعاد چارچوب نظری، لازم است خاطرنشان کنیم که اساساً روی آوردن مورخان به چنین مقوله ای که در حیطه علم جامعه شناسی است، اولاً:از باب اشتراکات بسیار علم جامعه شناسی و علم تاریخ ثانیاً: بده ـ بستان گستردة علوم انسانی، به ویژه این دو رشته علمی است. نگاهی به تعریف «تاریخ» و «جامعه شناسی» بیانگر ارتباط نزدیک این دو رشته علمی است، زیرا علم تاریخ به بررسی رخداد های گذشته، به ویژه تحولات سیاسی ـ اجتماعی و اقتصادی کشور ها و ملت ها طی دوره ها و مقاطع مشخص می پردازد48 و حتی «تاریخ شفاهی» رخداد های معاصر را نیز بررسی و تحلیل می کند، همین طور جامعه شناسی، به ویژه جامعه شناسی کلان و پویا نیز با هدف کشف یا آزمون یک نظریه و قانون کلی، به بررسی و تحلیل روشمند سازمانها و نهادها و رفتار اجتماعی انسان در گذشته و حال می پردازد.49

    بر اساس این دو تعریف، رفتار اجتماعی انسان ها و تحولات مربوط به سازمان ها و نهاد ها درگذشته و در دوران معاصر، هم در علم و هم در علم جامعه شناسی مورد بررسی و تحلیل قرار می گیرد. البته علم تاریخ، تحت عنوان «تاریخ طبیعی»، به مطالعه حوادث غیر اجتماعی و طبیعت بی جان، نظیر تحولات مربوط به گیاهان، جانوران، معادن و... نیز می پردازد،50 اما جامعه شناسی با این حوادث ارتباطی ندارد. از سوی دیگر، جامعه شناسی با تحلیل حوادث و تحولات جزئی در پی کشف قوانین کلی است، لکن تاریخ محض، چنین رسالتی برای خود قائل نیست.

    به هرحال، بررسی و تحلیل حوادث و تحولات اجتماعی گذشته جزء وظایف و اهداف مشترک هر دو رشته علمی است که طبعاً، هم سویی و ارتباط تنگاتنگ دو علم را نشان می دهد، چنان که گفتار اندیشمندان هم در زمینه ارتباط وسیع تاریخ و جامعه شناسی نیز شاهد همین مدعاست. برای مثال، جاناتان ترنر، جامعه شناس می گوید:

    ما غالباً می خواهیم به عمق تاریخ بنگریم؛ در این نقطه است که تاریخ و جامعه شناسی با هم تلاقی می کنند. همة بنیان گذاران اولیة جامعه شناسی، به ویژه اسپنسر، مارکس و ماکس وِبِر، از تاریخ برای توسعه یا توضیح ایده های خود استفاده کرده اند. در دهه های اخیر نیز شاهد احیای چشمگیر تحقیق تاریخی برای آزمایش یا توضیح نظریه ها یا توصیف فراز و نشیب های حوادث در جوامع گذشته بوده ایم.51

    گی روشه، جامعه شناس نیز می نویسد:

    جامعه شناسی از سه حوزة خارجی متأثّر می شود: نخست، از فلسفة تاریخ که جامعه شناسی در مراحل نخستین از آن گرفته شده است، دوم، از تئوری های بیولوژی، نظیر تئوری های تکامل گرایان، بالأخره از تاریخ که غالباً نادیده گرفته می شود در حالی که می توان ادعا نمود که بعضی از شاخه های جامعه شناسی در ابتدا به عنوان یک نوع تاریخ اجتماعی و یا به عنوان یک روش علمی در تاریخ تعریف شده اند، چنان که در آلمان، ماکس وبر در دفاع از رشتة تاریخ، جامعه شناسی را یک شاخه از تاریخ مقایسه ای و توجیهی عنوان کرد.52

    پژوهشگری دیگر در این باره می گوید: «علوم اجتماعی و انسانی همه به مطالعة جامعة انسانی می پردازند و در شناخت کامل جامعه با یکدیگر همکاری می کنند.».53 وی سپس دربارة ارتباط خاص جامعه شناسی و تاریخ می نویسد: «شناخت پدیده های اجتماعی از دیدگاه جامعه شناسی منحصر به بررسی آن در زمان حال نیست، بلکه برای درک و تبیین کامل وقایع اجتماعی باید به گذشتة دور یا نزدیک آن توجه کرد. جامعه شناسی در این زمینه به علم تاریخ احتیاج دارد».54 علاوه بر این، اساساً تحقیق بر پایة اطلاعات تاریخی یکی از انواع پژوهش های جامعه شناسی معرفی شده است.55

    یکی دیگر از صاحب نظران هر دو عرصه جامعه شناسی و تاریخ و از منظر نیاز تاریخ به جامعه شناسی می گوید:

    برای شناسایی روابط علت و معلولی میان پدیده ها و حوادث هر عصر باید از روش های متداول در جامعه شناسی بهره برداری کرد، چرا که حوادث اجتماعی وقتی در طول مورد مطالعه قرار گیرد، تاریخ، و چون در برش های عرضی بررسی شود، جامعه شناسی پای به میدان می گذارد. بنابراین، مورخ نباید از روش های متداول در جامعه شناسی برای بررسی تاریخ غفلت کند.».56

    محققی دیگر در همین ارتباط و از همین منظر، ذیل مبحث «انواع علوم کمک کار در تاریخ نگاری»، وجوه مشترک تاریخ و جامعه شناسی و نیاز تاریخ به جامعه شناسی را موارد زیر شمرده است:

    1. تاریخ و جامعه شناسی هر کدام نوعی از پژوهش های تاریخی است.

    2. مورخ غالباً از مواردی سود می برد که جامعه شناس از آن استفاده می کند.

    3. تاریخ جدید و جامعه شناسی جدید، هر دو به وجهی از فلسفة تاریخ متأثرند.

    4. مورخ همان گونه که از فلسفه در بیان مفاهیم و افکار عمومی سود می گیرد، از جامعه شناسی هم بهره می برد.

    بر این مبنا، تاریخ و جامعه شناسی جدید، هر دو در پژوهش های انواع جامعه ها از یک روش پیروی می کنند.

    وی سپس می افزاید: «بنابر آنچه بیان شد و با تکیه بر نظر یکی از اندیشمندان معاصر، می توان گفت: تاریخ، جامعه شناسی گذشته، و جامعه شناسی، تاریخ حاضر است».57 اگرچه ممکن است سخن اخیر این پژوهشگر، خالی از تسامح نباشد، اما گفتة او و دانشمند مورد اشارة وی، به خوبی قرابت و هم افق بودن این دو رشتة عملی و طبعاً تناسب اصول روش شناسی علم جامعه شناسی را برای کاربرد در مطالعات تاریخی نشان می دهد.

    علاوه بر این، تلاش دانشمندان برای دستیابی به یک روش تحقیق مناسب و کارآمد و استفاده از ایده ها و تجارب علوم مجاور و مشابه برای نیل به این هدف، اختصاص به مورخان ندارد، بلکه دیگر علوم و از جمله علم جامعه شناسی نیز به نوبة خود از تجارب و دستاوردهای روش شناسی دیگر علوم بهره برده و می برند. مارتین البرو58 می نویسد:

    جامعه شناسی اغلب کوشیده است از روش های علوم دیگر پیروی کند، اما همة علوم این کار را می کنند. هر یک از علوم در داشتن ترکیبی متفاوت از این روش ها، با دیگر علوم تفاوت دارند و در عین حال، در برخی مسائل نیز با علوم دیگر وجه اشتراک دارند.59

    بنابراین، تکاپوی مورخان برای اصلاح و تکمیل روش تحقیقِ خود با بهره گیری از تجارب روش شناسی دیگر علوم انسانی، به ویژه با استفاده از نظریه های رشتة جامعه شناسی که اشتراک بسیاری با یکدیگر دارند، امری مطلوب و بر وفق رویة دیگر علوم، به خصوص علوم انسانی است.

    2. تعریف چارچوب نظری60

    چارچوب نظریِ تحقیق که از آن با عناوین دیگری چون طرح نظری مسئله تحقیق،61 الگوی تبیینی تحقیق62،63 الگوی تبیینی نظری تحقیق64و65 و چارچوب مرجع66 یا چارچوب داوری67 نیز یاد شده، در گفتار صاحب نظران با عبارت های متفاوتی تعریف شده است. می توان این اصطلاح را با بیانی ساده این گونه تعریف کرد: «چارچوب نظری تحقیق عبارت است از نظریه ای که از سوی پژوهشگر، مناسب با مسئلة پژوهش تشخیص داده شده و طبعاً توسط وی جهت تحلیل داده ها بر اساس اصول و قواعد آن نظریه، انتخاب شده باشد». با وجود این، مرور تعریف های یکه پژوهشگران عرصة علوم اجتماعی برای چارچوب نظری تحقیق ارائه کرده اند، می تواند افق دید ما را به این موضوع وسعت بخشد، از این رو با مرور مواردی از تعریف های ارائه شده در این زمینه، در پایان با یک جمع بندی، بحث خود را به پایان می بریم. اما نخست، مرور تعریف های ارائه شده برای چارچوب نظری:

    بر اساس برخی تعریف ها، چارچوب نظری عبارت است از: «شیوة خاصی از نگریستن به زندگی انسان که طی آن، فرض های خاصی دربارة ماهیت واقعیت اجتماعی (روابط اجتماعی) عرضه می شود».68 برخی نیز گفته اند: «طرح نظری مسئله تحقیق، نگرش یا چشم انداز نظری است که تصمیم گرفته می شود برای بررسی مسئله ای که در پرسش آغازی سؤال اصلی تحقیق طرح شده است، پذیرفته شود».69 اندیشمند دیگری چارچوب نظری تحقیق را این گونه معرفی کرده است: «عینکی برای نگریستن و تفسیر کردن حوادث در جهان اجتماعی».70 محقق دیگری چارچوب نظری تحقیق را «منطق علم نوین» شمرده است.71 پژوهشگری دیگر، طرح نظری را هر نظریه ای می داند که آموزه ها و مفاهیم آن به صورتی واضح تعریف شده، صورت کلی و عام به خود گرفته، قابل استناد باشد.72 در فرهنگ علوم اجتماعی نیز این اصطلاح با عنوان چارچوب مرجع یا چارچوب داوری، این گونه تعریف شده است:

    اصطلاحی فنّی در روش شناسی است که به مجموعه ای از مفروضات بنیادی لازم برای محدود و معین کردن موضوع یا مضمون یک علم یا یک نظریه دلالت می کند.73

    گرچه عبارت های پژوهشگران در باره تعریف چارچوب نظری، متفاوت است، اما این تعریف ها از نظر محتوا تفاوت چندانی با یکدیگر ندارند و روی هم رفته می توان گفت که یک طرح یا چارچوب نظری در حوزة علوم اجتماعی، مجموعه ای نظام مند از فرضیه های اطمینان بخش و کم و بیش تجربه شده و تعمیم یافته در زمینة رفتار اجتماعی خاص انسان است که پایه و پشتوانه تحلیل ها و شکل استدلال های محقق را در یک طرح پژوهشی تشکیل می دهد و در همان حال، پژوهشگر سعی می کند در خلال تحلیل داده های خود، مصادیق جدیدی برای آن فرضیه های کلی ارائه کند. به عبارت دیگر، کار پژوهشگر در ارتباط با چارچوب نظری گزینش شده، تطبیق آن به عنوان مجموعه ای از قواعد کلی و منسجم بر مصادیق جدید است.

    با توجه به ارتباط تنگاتنگ بحث چارچوب نظری با اصطلاح نظریه،74 لازم است دربارة مفهوم این اصطلاح نیز تأملی داشته باشیم. در یک تعریف موجز، نظریه عبارت است از: قضایا و گزاره های انتزاعی و کلی و نظام مند و در عین حال، قابل آزمون که ناظر به تبیین روابط علی میان پدیده ها یا تبیین چیستی و چگونگی یک پدیده یا یک شیء است،75 چه این گزاره ها از طریق استقرا به دست آمده باشد، چنان که مورد تأکید تجربه گرایان است، و چه از راه های دیگری همچون قیاس یا پیش فرض های اعتقادی و فرهنگی مورد قبول، چنان که عقل گرایان قائل اند.76 طبعاً از نظر عقل گرایان، چارچوب نظری نیز می تواند برگرفته از مبانی اعتقادی و فرهنگی پذیرفته شده پژوهشگر باشد، اما به هر حال، این آموزه ها به بوتة آزمایش گذاشته می شود.

    3. فواید چارچوب نظری

    گرچه از خلال تعریف های ارائه شده برای چارچوب نظری، تا حدودی فایده ها و کاربردهای آن مشخص شد، با وجود این، یادکرد فواید مشخص استفاده از چارچوب نظری در پژوهش، علاوه بر پاسخ دادن به چرایی این اقدام از سوی مورخان، می تواند به طور غیرمستقیم حدود و ثغور چارچوب نظری را نیز بیان نموده، مکمّل مطلب پیشین باشد. ضمن اینکه لازم است در همین جا بار دیگر این نکته یادآوری شود که این سخنان که ذیلاً ملاحظه می شود، مستقیماً ناظر به روش تحقیق در حوزة علوم اجتماعی است که البته، به مرور، به پژوهش های تاریخی نیز راه یافته است. در عین حال، شکی نیست که استفاده از چارچوب نظری در پژوهش های اجتماعی، اهمیت بیشتری دارد و طبعاً با تأکید بیشتری نیز همراه است، زیرا چه بسا در یک پژوهش تاریخی در آن حد از اهمیت و ضرورت نباشد. به هرحال، نظر به اهمیت موضوع، متن گفتار صاحب نظران در باب فواید کاربرد چارچوب نظری در پژوهش را ذیلا مرور می کنیم.

    یکی از پژوهشگران در این باره می نویسد:

    برخی تصور می کنند که می توانند بدون نظریه چارچوب نظری نیز یک تحقیق را انجام دهند. این گونه تحقیقات گرچه ممکن است در موارد استثنایی به بخش هایی از واقعیت ها بینجامد، اما... هر کس تئوری ها را بهتر بشناسد، بهتر می تواند از پس مسئلة مورد تحقیق برآید. تئوری ها کمک می کنند که ما محیط بیرونی خود را به طور سیستماتیک تر ادراک کنیم و مسائل را به طور هدفمندتر کشف نماییم و این مسائل را در قالب های وسیع تر، یعنی در یک شبکة وسیع تر از روابط علی تبیین کنیم.77

    مارتین آلبرو نیز می نویسد: «هیچ پژوهشی بدون نظریه کارساز نیست زیرا نظریه به معنای ارتباط اندیشه هاست.78 ... هدف جامعه شناسی، آشکار ساختن حقایقی دربارة جامعة انسانی است. بنابراین، نظریه هایی را دربارة چگونگی کارکرد جوامع و روش مطالعة آنها مطرح می کند».79

    پژوهشگری دیگر درباره فواید چارچوب نظری می نویسد:

    اینکه چرا به نظریه نیاز داریم؟ و به عبارت دیگر، داشتن چارچوب نظری چه ضرورتی دارد؟ پاسخ این است که اگر قادر باشیم مشاهده ها را طبقه بندی و توصیف کنیم و هم چنین اگر بتوانیم جریان وقوع حوادث را توصیف کنیم، در این صورت آنچه باید بگوییم، گفته ایم. به نظر می رسد که نظریه فقط به این دلیل وجود دارد که توصیف ها و طبقه بندی ها کامل و کافی نیستند....، زیرا همیشه در مشاهدات ما اشتباهاتی وجود دارند و غالباً حوادث و پدیده هایی رخ می دهند که به دلایلی قابل مشاهده نیستند... نظریه علی رغم محدودیت های زمانی و لزوم حساسیت و دقّت در مشاهدات، همواره به عنوان وسیله ای برای جلوگیری از اشتباهات مورد نیاز است.80

    همچنین پژوهشگر دیگری فواید زیر را برای چارچوب نظری شمرده است:

    1ـ نظریه می تواند افکار جدیدی را در روند حلّ مسائل نظری برانگیزد، 2ـ نظریه ممکن است الگوهایی از موضوعات و مسائل مورد بحث ارائه دهد، به طوری که بتوان یک توصیف جامع و طرح گونه از آنها عرضه کرد، 3ـ نظریه ممکن است الهام بخش فرضیات علمی تازه ای باشد.81 ... نظریة جامعه شناختی محصول خودآگاهی اجتماعی و جزء ضروری تفکر است که با آشکار ساختن مسائل نامرئی و غیر آگاهانه، درک روشن مسائل اجتماعی را ممکن می سازد.82

    و بالأخره برخی، فواید چارچوب نظری را این گونه مطرح کرده اند:

    در پرتو چارچوب نظری انتخاب شده برای مطرح کردن مسئله تحقیق است که پرسش آغازی سوال اصلی تحقیق صورت قطعی و معنای دقیقش را پیدا خواهد کرد و همچنین مسیری که در آن پاسخی برایش جست وجو خواهد شد، مشخص می گردد. اگر پرسش آغازی از قبل به صورت دقیقی فرمول بندی نشده باشد، انتخاب چارچوب نظری فرصت نهایی برای فرمول بندی صحیح و دادن معنایی خاص و دقیق به آن است که ضمناً هدف غایی تحقیق را نیز مشخص می کند.83
    می توان گفت که انتخاب یک چارچوب نظری برای مسئلة تحقیق در عین حال عبارت است از تعریف دقیق موضوع تحقیق و انتخاب نگرشی برای بررسی این موضوع، مثلاً تحلیل علت ها، تحلیل کارکرد ها یا تحلیل ارزش ها... . آنچه در اینجا اهمیت دارد، طرفداری از این یا آن مفهوم نظری نیست، بلکه نشان دادن مقتضیات انتخاب یک چارچوب نظری است و اینکه باید آن را حتماً با بصیرت تمام انتخاب کرد. تنها در این صورت است که محقق آمادگی گسستن از سوابق ذهنی، پیش داوری ها و توهماتِ روشن بینی را پیدا خواهد کرد.84

    منظور از نقل متن گفتار اندیشمندان، تبیین هرچه روشن تر فواید مورد انتظار از کاربرد چارچوب نظری در پژوهش بود با وجود این، در یک جمع بندی از گفتار صاحب نظران یاد شده، فواید کاربرد چارچوب نظری در پژوهش را می توان در محورهای زیر خلاصه کرد:

    1ـ شفاف سازی ابعاد و زوایای مسئله تحقیق و مفاهیم مرتبط با آنها.

    2ـ پرتوافکنی به ماهیت حیات اجتماعی و ترسیم ساز و کار کلی پیدایش پدیده ها و حوادث اجتماعی و معرفی عوامل تأثیرگذار در روند تحولات جامعه و متقابلاً، اصلاح ذهنیت های توهمی و پیش داورانه در خصوص چگونگی شکل گیری حوادث و فرایندهای اجتماعی و عوامل مؤثر در روند تحولات جامعه.

    3ـ راهنمایی پژوهشگر در حین پژوهش برای گردآوری اطلاعات ارزشمند و مؤثر در شناخت و تحلیل پدیده های اجتماعی.

    4ـ ارائة الگویی منسجم به منظور چگونگی تحلیل داده ها و اطلاعات گردآوری شده.

    4. محدودیّت ها و معضلات چارچوب نظری

    نکتة دیگری که در ارتباط با چارچوب نظری در خور توجه است، محدودیت تعداد نظریه های اجتماعی از سویی و محدودیت گسترة پوششی هر یک از نظریه ها در مقایسه با مسائل پژوهشی از سوی دیگر و کثرت و تنوّع مسائل مورد پژوهش از طرف سوم است. در ارتباط با محدودیت تعداد و انواع نظریه های جامعه شاختی، گفتنی است که پژوهشگران این عرصه، به این نکته تصریح دارند که در برابر تعداد بی شمار مسائل اجتماعی و انسانی مورد پژوهش، شمار معدودی نظریه وجود دارد. فرامرز رفیع پور پس از بیان ضرورت به کارگیری نظریه (چارچوب نظری) در پژوهش و فواید آن، می نویسد:

    نکات فوق ممکن است این تصور را به وجود آورد که دانشمندان در رشته های مختلف علوم، از جمله علوم اجتماعی، به همه چیز مسلط هستند و برای هر مسئله، تئوری و روش و تکنیک مناسب دارند. چنین تصوری صحیح نیست و به نظر نمی رسد که دانشمندان هرگز بتوانند روزی چنین ادعایی را بنمایند، زیرا دامنه مسائل به طور نامتناهی، گسترده و تئوری ها و روش های ما نسبت به گستردگی آن مسائل، بسیار محدوداند.85

    رفیع پور همچنین می نویسد:

    همیشه این طور نیست که تئوری ها راحت یافت شوند و مسئله به طور مشخص در شبکة روابط علی یک تئوری قرار گیرد. تعداد تئوری های علوم اجتماعی، مانند بقیه علوم، محدود هستند و برای تبیین پدیده های اجتماعی متعدد که تعدادشان به علت کثرت، غیر قابل شمارش است، کافی نیستند، لذا، برقرار کردن ارتباط بین یک مسئله جدید و تئوری های موجود دشوار است.86

    با توجه به اینکه این سخنان از سوی افراد متخصص این فن ارائه شده و نیز گفتار دانشمندان بعدی مؤیّد این سخنان است، ظاهراً چنین هشداری چندان دور از واقع نباشد.

    گفتار جاناتان ترنر نیز مؤید ادّعای رفیع پور است. ترنر اساس نظریه های جامعه شناسی موجود را چهار نظریه کلی دانسته که البته در درون هر کدام از این چهار نظریه کلان، نظریه های جزئی تری نیز شکل گرفته و توسعه یافته است. این چهار نظریه عبارت اند از: 1ـ کارکردگرایی،87 2ـ کشمکش و تضادگرایی،88 3ـ کنش متقابل گرایی،89 4ـ سود و فایده گرایی.90و91 بنابراین، محدود بودن تعداد و انواع نظریه ها که خواه ناخواه این نظریه ها براساس شرایط و نگرش های خاصی شکل گرفته اند از یک سو، و انبوه بودن مسائل اجتماعی رنگارنگ که هر کدام ویژگی های خاص خود را دارد از سوی دیگر، انتخاب یک نظریه از میان نظریه های موجود را توسط پژوهشگر با دشواری های عدیده روبه رو می سازد.

    همان گونه که اشاره شد، محدودیت گسترة پوششی نظریه ها در ارتباط با ابعاد یک مسئلة پژوهشی نیز، مشکلِ دیگر فراروی پژوهشگران، در انتخاب چارچوب نظری است که اهل فن بدان نیز وقوف یافته و هشدارهای لازم را داده اند. یکی از صاحب نظران در این زمینه می نویسد:

    الگوهای تبیینی چارچوب های نظری علوم اجتماعی دیدگاه های گوناگونی را ارائه می دهند و هر یک از آنها بینش هایی را عرضه می دارند که دیدگاه های دیگر فاقد آنها هستند، اما هر کدام از این الگو های تبیینی جنبه هایی از زندگی اجتماعی را نادیده می گیرند.92

    غلام عباس توسّلی نیز در مقام بیان کاربرد نظریه در پژوهش می نویسد: «باید گفت، نظریه هر چه باشد همواره از پاره ای جهات نارساست و دقیقاً با واقعیات عینی منطبق نمی شود».93

    فرامرز رفیع پور نیز همین مطلب را مفصل تر بیان کرده است. او می نویسد:

    محدودیت تعداد تئوری ها یک مشکل دیگری را می تواند در علوم اجتماعی به وجود آورد که چندان هم نادر نیست. محققی که می خواهد خود را به طور کامل با قواعد منطق علم نوین تطبیق دهد و بعد هم در قالب رشته و تئوری های مربوط به آن بماند، با این خطر مواجه است که مسئله و پدیدة مورد بررسی را به زور با یک تئوری در ارتباط بگذارد و یا آن را در قالب یک تئوری بفشارد؛ یک تئوری که اساساً ربطی به مسأله ندارد.94

    وی سپس به نقل از فیجین، استاد جامعه شناسی دانشگاه فلوریدا می نویسد: «وقتی دانشمندان بسیار متخصصانه عمل می کنند، مسائل و موضوعات مورد تحقیق را با یک دید محدود می بینند و در نتیجه در یک قالب بسیار تنگ از نظر تئوریکی و روشی باقی می مانند».95

    رفیع پور پیامد این نارسایی تئوری ها و چارچوب های نظری را این می داند که«یک محقق بر اساس آن تئوری های محدود، به دنبال علت هایی می گردد که علت واقعی مسئله نیستند و لذا مسئله را به طور کاملاً غلط تبیین می کند».96 همچنین او پیامد نارسایی مورد اشاره را برای کشورهای جهان سوم بیشتر می داند، چرا که تئوری های موجود در علوم اجتماعی، عمدتاً در کشورهای غربی و براساس مسائل و روابط علی موجود و نظام ارزشی آن جوامع ابداع شده اند، از این رو، این تئوری ها همیشه برای کشف و تبیین مسائل کشورهای جهان سوم مناسب نیستند و بسا که با الگو قرار دادن این تئوری ها در پژوهش، برخی از علل مسائل در جهان سوم دیده نمی شوند یا میزان تأثیرگذاری آن علل اشتباه ارزیابی می شود و یا اساساً چیزهایی که علت مسئله نیست به غلط علل مسئله معرفی می گردد و نهایتاً، پژوهشگر به نتایج شناختیِ اشتباهی می رسد.97

    از این معضل که بگذریم، کاستی دیگری که در زمینة انتخاب یک چارچوب نظری فراروی پژوهشگران، به ویژه پژوهشگران شرقی و مسلمان قرار دارد این است که در حوزة علوم انسانی و اجتماعی برخلاف علوم طبیعی، تئوری های علمی، کم و بیش تحت تأثیر ارزش ها و مبانی فکری و فرهنگی عرضه کنندگان آنها قرار دارد. در چنین شرایطی، طبیعی است که این تئوری ها به هر میزان که متأثر از مبانی فکری و فرهنگی و ارزش های پردازشگران آنها باشد، از نگاه پژوهشگران دیگر جوامع و دیگر فرهنگ ها، واقع نما تلقی نگردد و پذیرفته نشود.98

    تک عاملی بودن بسیاری از نظریه های اجتماعی موجود، یعنی تکیه بر روی یک عامل به عنوان منشأ و علت تام و تمام همة تحولات جامعه و نادیده گرفتن نقش دیگر عوامل، از دیگر مشکلات و معضلات فراروی پژوهشگران در انتخاب چارچوب نظری مناسب از میان نظریه های موجود است. در خصوص این معضل، ذیل عنوان «راه های دست یابی به چارچوب نظری منطقی»، اشارات و تصریحات اندیشمندان مرور خواهد شد.

    در پرتو آنچه گذشت، می توان گفت که ترسیم چارچوب نظری برای پژوهش هیچ گاه به معنای پذیرش بی قید و شرط یکی از نظریه های موجود نیست و نباید باشد بلکه هر پژوهشگر، نه تنها حق دارد، بلکه ضرورت دارد با نگاه انتقادی به نظریه های موجود، متناسب با مسئلة تحقیق و متغیر وابسته یا متغیرهای مستقل آن، چارچوب نظری مناسب آن را تدوین و تبیین کند. شیوة دستیابی به چارچوب نظری منطقی و قابل قبول، مطلبی است که در ادامه به آن می پردازیم.

    5. راه های دستیابی به چارچوب نظری منطقی

    اندیشمندان عرصة علوم اجتماعی پس از روبه رو شدن که با محدودیت ها و نارسایی های چارچوب های نظری موجود در تبیین مسائل جدید پژوهشی، پیشنهادهایی به منظور حل این مشکل و دستیابی به چارچوب نظری مناسب برای هر مسئله، ارائه کرده اند. آنان معتقدند که لزومی ندارد پژوهشگر خود را به نظریه های موجود، محدود کند، زیرا گزینش نظریه ای از میان نظریه های موجود تنها یکی از راه های دستیابی به چارچوب نظری پژوهش است، بلکه پژوهشگر می تواند در این زمینه به صورت ابتکاری، چارچوب نظری جدیدی ارائه کند و آن را در فرایند پژوهش به بوتة آزمایش بگذارد.99

    در عین حال، صاحب نظران به محققان تازه کار توصیه می کنند که، «ترجیحاً چارچوب نظری شناخته شده ای انتخاب کنند.»100 و این در شرایطی است که برخی پژوهشگران حوزه علوم اجتماعی، هیچ تقید و علاقه ای به نظریه های موجود ندارند، بلکه هر کدام، شخصاً اقدام به نظریه پردازی می کنند. ترنر با لحنی انتقادی به این گروه از پژوهشگران می نویسد:

    نتیجه ای که این فرقه گری در ناحیة نظریه، برای جامعه شناسی دارد، آشکار کردن یک سری از رویکردهای نظری غالباً آزمایش نشده ولی جالب است که عینکی را برای نگریستن و تفسیر کردن حوادث در جهان اجتماعی فراهم می آورد.101

    به هر حال، یکی از راه های برون رفت از تنگنای کمبود چارچوب نظری مناسب، پردازش نظریة جدید برای چارچوب نظری تحقیق است.

    گزینش چند نظریه یا بخش هایی از چند نظریة مناسب با مسئلة مورد پژوهش و تلفیق آنها، شیوة دیگر دستیابی به الگوی نظری مناسب و منطقی است. إرل ببی می نویسد:

    هر یک از الگوهای تبیینی که مورد بررسی قرار دهیم، شیوة متفاوتی دربارة نگریستن به زندگی انسان را نشان می دهد... . به شما توصیه می کنم که هر یک را بررسی کنید و به جای اینکه بخواهید دربارة غلط بودن یا درست بودن هر کدام حکم صادر کنید، ببینید که حوزة چه شناخت های تازه ای را بر روی شما می گشایند. و سرانجام، نمی توان الگوهای تبیینی را درست یا نادرست دانست؛ آنها به منزلة شیوه های نگریستن، ممکن است کما بیش سودمند واقع شوند. سعی کنید ببینید که این الگوهای تبیینی به چه ترتیب ممکن است برایتان مفید باشند.102

    إریک سلبین103 نیز که کتاب انقلاب های نوین در امریکای لاتین (1993م) از جمله آثار اوست، طی مقاله ای با عنوان «انقلاب در جهان واقعی»، با نقد نظریة ساختارگرایی، پیشنهاد می کند که باید نظریه های جامعی تدوین گردد که طی آن، قدرت و اهمیت و نقش عوامل مختلف، به ویژه نقش مردم و گزینش های آگاهانه و ارادی آنان، و خصوصاً نقش نخبگان و قهرمانان در کنار قدرت و نقش ساختارهای اجتماعی در نظر گرفته شود.104

    همچنین جان فورن به رغم تکیه بر نظریة «دولت محور» در تحلیل تحولات اجتماعی،105 خود اذعان می دارد که این الگوی تحلیلی، همه متغیرها و عوامل مؤثر در تحولات اجتماعی را پوشش نمی دهد؛ از این رو، به گفتة او، «در واقع، ممکن و گاهی هم مفید است که تحلیل های دولت محوری با برخی تحلیل های دیگر، مانند تحلیل تضاد و کشمکش طبقاتی به هم آمیخته شود».106

    کم نیستند اندیشمندان دیگری که آنان نیز تلفیق نظریه های مختلف و استفاده از هر نظریه برای تحلیل بُعد یا ابعاد خاصی از پدیده های اجتماعی را توصیه می کنند. محمد امزیان در این باره می نویسد:

    جامعه شناسی در قرن بیستم، دیگر، تفسیرهای تک بعدی را قبول نمی کند و از این مرحله گذر کرده است. اینک تداخل نهادها و همکاری آنها امری کاملاً روشن است، به گونه ای که نمی توان گفت یک نهاد یا یک عامل، مؤثر یا متغیر مستقل است و بقیة عوامل و نهادها، متغیرهای وابسته به شمار می روند.107

    امزیان سپس به نقل از یکی از جامعه شناسان غربی به نام «لئوپلد فون ویژه» آورده است:

    میراث جامه شناسی زیان بزرگی خواهد دید اگر تسامح را از دست بدهیم و حق هر صاحب حقی را در زمینه های خاص به او واگذار نکنیم. اگر فکر کنیم که با خاموش کردن تمام شمع های موجود در حاشیة یکی از حوزه های جامعه شناسی می توانیم به یک زمینه، نور بیشتری بتابانیم، اشتباه کرده ایم.108

    ماکس وِبِر (1864ـ1920م) نیز با وجود اینکه او به صورت و شکل معتدلی از «نظریه تضاد طبقاتی» مارکس (1818ـ1883م) نظر موافق نشان می دهد،109 روی هم رفته مخالف نظریه های تک عاملی از قبیل نظریه اقتصادی مارکس است110 و متقابلاً به تأثیر عوامل متعدّد و در واقع، تلفیق نظریه های مختلف در تحلیل پدیده های اجتماعی اعتقاد دارد، از این رو، گاهی از نظریة ماکس وبر، با عنوان «کثرت گرایی علّی»111 و «کنش متقابل علّی»112یاد می شود.113

    تالکوت پارسنز نیز معتقد است که هر نظریه تنها بخشی از واقعیت اجتماعی را منعکس می کند.114 همچنین او به متفکران قرن نوزدهم ایراد می گیرد که «آنها به سادگی فکر می کنند که تنها یک عامل (عامل اصلی) از قبیل وراثت، محیط جغرافیایی یا عامل اقتصادی قادر است مستقل از عوامل دیگر، نظام اجتماعی را زیر کنترل قرار دهد».115 طبعاً برای تبیین همة ابعاد حیات اجتماعی یا باید به تلفیق نظریه های مختلف پرداخت و یا به تدوین نظریه ای جامع اقدام کرد که سهم همة عوامل دست اندرکار در واقعیت اجتماعی را ادا نماید. در این میان، پارسنز در دورة نخستِ تئوری پردازی هایش،116 در پی طرح نظری عامی بود که بتواند همة کنش های بشری را تبیین کند و او معتقد بود که نظریة او با عنوان «نظام اجتماعی» یا «کنش متقابل اجتماعی» و گاه با عنوان «متغیرهای الگویی» و «حق انتخاب ارزش ها» که طی آن، افراد در کنش های اجتماعی کم و بیش ارادی و اختیاری خود117 براساس یکی از انگیزه ها و ارزش های پنچ گانه عمل می کنند،118 از کارایی عام برخوردار است،119 گرچه بر این ادعای پارسنز ایرادهایی نیز وارد شده است.120

    راه حل دیگر برای دستیابی به چارچوب نظری منطقی در پژوهش، اصلاح و تکمیل نظریة گزینش شده براساس واقعیت ها و ویژگی های خاص مسئله پژوهش و ویژگی های محیط و بستر مرتبط با مسئله است. فرامرز رفیع پور پس از اشاره به نارسایی های نظریه های موجود می نویسد:

    در نتیجه، برای تحقیق در کشورهای جهان سوم، اوّلا، چهارچوب تئوریکی تهیه شده نباید آنقدر تنگ و سفت و تغییر ناپذیر باشد که توجه و بینش محقّق به مسئله را محدود سازد و اجازة ورود علل دیگر را ندهد. ثانیاً، برای درک شرایط محیط مورد تحقیق، تحقیقات مقدماتی موشکافانه لازم است.121

    وی در عین حال، پردازش چارچوب نظری جدید و حتی تلفیق چند نظریه و ارائة نظریه جامع الأطرافی را نیز رد نمی کند و می نویسد:

    برقرار کردن ارتباط بین یک مسئله جدید و تئوری های موجود دشوار است و باید به تئوری های کم و بیش هم جوار و یا حتی دورتر نیز مراجعه کرد و از این طریق، تئوری های موجود را گسترش داد و یا تئوری های جدید به وجود آورد. ... این فرایندی است پایان ناپذیر.122

    در مجموع می توان گفت که از دیدگاه صاحب نظران عرصة علوم اجتماعی، پژوهشگر در تعیین چارچوب نظری تحقیق خود، چهار گزینه پیش رو دارد: انتخاب یکی از نظریه های موجود به طور کامل و بدون هیچ گونه تصرف در اصول و آموزه های آن، اصلاح و تکمیل یک نظریه پس از انتخاب، تلفیق چند نظریه و در نهایت، ارائة نظریه ای جدید براساس مطالعات تجربی یا بر اساس مبانی فرهنگی و سنت ها و ارزش های پذیرفته شده خود و به بوتة آزمایش گذاشتن آن برای اولین بار در حین پژوهش مورد نظر. البته در صورت انطباق و سازگاریی کی از نظریه های موجود با مسئله مورد پژوهش، ترجیح با انتخاب آن نظریه است، چرا که چنین نظریه ای پیش از این نیز کم و بیش تجربه شده و استحکام و واقع نمایی مطمئن تری دارد. آنچه در این میان حائز اهمیت بسیار است، توجه به انطباق یک نظریه با مسئلة پژوهش و روابط متغیرهای مستقل و وابستة آن به طور کامل و فراگیر و در عین حال به صورت طبیعی و منطقی و به دور از هرگونه تحمیل و تعصب است.

    6. بومی سازی چارچوب نظری

    چنان که ذیل دو عنوان پیشین و در لابه لای دیدگاه رفیع پور و امزیان ملاحظه کردید، از جمله کاستی ها و مشکلات نظریه های موجود جامعه شناسی، خاستگاه فرهنگی و ارزشی و فکری این نظریه ها و نوع روابط علی موجود میان متغیرها براساس شرایط و ویژگی های جامعة مبدأ و خاستگاه این نظریه هاست که طبعاً این ویژگی ها، نظریه های مزبور را از حالت دستاورد علمی محض و کلی که در مورد همه محیط ها و جوامع به طور یکسان قابل تطبیق باشد، خارج می کند. چنین وضعیتی، حتی اگر در حد احتمال هم باشد، پژوهشگر را ملزم می کند تا در صورت انتخاب یکی از نظریه های موجود برای چارچوب نظری تحقیق، با رویکردی انتقادی با آن نظریه برخورد کند و طبعاً ابعادی از نظریه انتخاب شده را که با مبانی مسلّم فکری و فرهنگی و ارزشی جامعه خودی (جامعه خاستگاه مسئلة تحقیق) و نوع روابط علی میان متغیرها در جامعه خاستگاه مسئله تحقیق، همخوانی ندارد، به نقد بکشد و به اصطلاح، نظریه گزینش شده را «بومی سازی» کند.123

    همان گونه که ملاحظه شد، شکی نیست که آنچه از نظر علمی باید در خصوص نقد و اصلاح یک نظریه صورت گیرد، «بومی سازی» نظریه به معنای دقیق این کلمه است تا بتواند به راستی منعکس کنندة کم و کیف روابط میان متغیرها در جامعه خاستگاه مسئله تحقیق باشد و این اقدام، وظیفه و حق هر پژوهشگری در هر جغرافیای سیاسی و فرهنگی است. طبعاً بومی سازی به هیچ وجه مرادف با «اسلامی سازی» نیست، و چنین برداشتی محدود از عنوان «بومی سازی» پذیرفته نبوده و نیست، هر چند که بومی سازی یک نظریه در خصوص مسائل اجتماعی جوامع اسلامی تا حد زیادی به اسلامی کردن آن نیز منجر می شود، چرا که، اوّلاً: اندیشه های اسلامی نوعاً مبنای تعاملات اجتماعی مسلمانان است، ثانیاً: اندیشه ها و مفاهیم اجتماعی اسلام در واقع، منعکس کنندة کم و کیف تعاملات اجتماعی انسان ها و چگونگی نقش آفرینی برخی عوامل اجتماعی در مقیاس کلان است.

    به هر حال، در زمینة بومی سازی چارچوب نظری پژوهش ـ چنان که گذشت ـ پیشنهاد رفیع پور این است که در صورت کاربرد یک نظریة پیش ساخته در پژوهش جدید، برای درک شرایط حاکم بر محیط مربوط به تحقیق جدید، باید پژوهش های مقدماتی موشکافانه صورت گیرد تا مشخص شود که آیا بستری که چارچوب نظریِ اقتباس شده در آن شکل گرفته، با محیطی که خاستگاه مسئله پژوهش جدید است، هماهنگی و سازگاری دارد یا خیر. به طور مثال، باید بررسی شود که آیا کم و کیف روابط علی میان متغیر وابسته یا متغیرهای مستقل در پژوهش حاضر و نیز نظام فکری ـ فرهنگی و ارزشی حاکم بر خاستگاه مسئله پژوهش، به همان گونه است که در چارچوب نظری گزینش شده ترسیم شده یا خیر.124 طبعاً در صورت وجود تفاوت های محسوس میان نوع روابط علی حاکم میان متغیرها در جامعه مبدأ نظریه الگو، با نوع روابط علی حاکم میان متغیرها در جامعه خاستگاه مسئله پژوهش و نیز در صورت ناسازگار بودن خاستگاه فرهنگی و فکری و ارزشی نظریة گزینش شده که به گونه ای در آموزه ها و اصول نظریه انعکاس یافته، اصلاح و تعدیل و منطقی ساختن نظریه مأخوذ، براساس اصول فرهنگی ـ فکری و ارزشی جامعه خاستگاه مسئله پژوهش، ضروری است.

    7. بومی سازی چارچوب نظری با رویکرد اسلامی

    افزون بر بعضی ضوابط کلی و عام مربوط به بومی سازی چارچوب نظری که پیش از این به آن اشاره شد، به طور طبیعی، بومی سازی چارچوب نظری با رویکرد اسلامی و در ارتباط با مسائل اجتماعی و تاریخی جوامع اسلامی، لوازم خاص خود را دارد. محمد امزیان در این زمینه، تحقیقات مفصلی انجام داده و اصول و قواعدی را برای نیل به این هدف پیشنهاد کرده است. او از این فرایند، گاه با عنوان «اصول گرایی» یا «روش اصولی» در عرصة فرهنگ و سنّت اجتماعی اسلام125 و گاه با عنوان «اسلامی کردن علوم انسانی و علوم اجتماعی»126یاد می کند. نظر به اهمیت و ضرورت مسئله چارچوب نظری با رویکرد اسلامی، دیدگاه ها و آرای این اندیشمند را به طور خلاصه بررسی می کنیم:

    1ـ7. مبانی چارچوب نظری با رویکرد اسلامی

    امزیان ابتدا به بیان شمایکلی و مبانی دینی چارچوب نظری با رویکرد اسلامی و به تعبیر وی«روش اصول گرا» به عنوان روشی متناسب با بوم اسلامی، پرداخته و در این زمینه، اصولی چون قداست وحی و سازگاری عقل و دین و پرداختن دین به مسائل جامعه را مبانی روش اصول گرا مطرح کرده است.

    الف ـ قداست وحی و عصمت انبیا(ره)

    امزیان می نویسد:

    منظور ما از روش اصول گرا آن روشی است که اندیشمندان اسلامی برای پی ریزی اندیشه ها و فرهنگ و اعمال خود بر طبق اصول کلی شرع، از آن تبعیت کردند
    تا اعمال و اندیشه هایشان صبغه دینی به خود بگیرد و مشروعیت خود را از
    اصل توحید به دست آورد؛ همان میزانی که همة آراء و فلسفه ها و اعتقادات، هر
    چند منابع و مفاهیم متعددی داشته باشند، به وسیلة آن کنترل می شوند. به عبارت دیگر، روش اصول گرا مجموعه موازینی است که تقدّس وحی و عصمت و رسالت أنبیا را تضمین می کند.127

    از دیدگاه امزیان، شیوة اصول گرایی در مطالعات اجتماعی، همچون حوزة اعتقادی و حقوقی و قانون گذاری، التزام به اصول و ارزش ها و آموزه ها و نگرش های ثابت دین است، زیرا آنچه مغایر و ناهماهنگ با اصول ثابت دین باشد، جز خیالات و اوهام نیست.128

    ب ـ عدم امکان تلفیق فرهنگ الهی و فرهنگ مادی

    امزیان معتقد است که روش اصول گرا نمی تواند میان دو فرهنگ مادی و توحیدی که مبانی متضاد دارند، آشتی دهد و هماهنگی برقرار کند، چرا که میان آن دو، تعارض جوهری وجود دارد و طبعاً، این گونه تلاش ها به تحریف بسیاری از آموزه های دینی می انجامد.129 امزیان در همین ارتباط و همسو با سامیة خشّاب130 تلاش برخی اندیشمندان مسلمان، نظیر فارابی در اثر معروفش، آراء اهل المدینة الفاضلة و انجمن اخوان الصفا در رسائلشان برای آشتی دادن مکاتب مختلف فلسفی، سیاسی و اجتماعی را اقدامی ناصحیح و انحرافی تلقی می کند.131

    ج ـ سازگاری عقل و دین و دین و دنیا

    این اندیشمند در ادامة گفتارش برای ترسیم و تثبیت روش اصول گرا در حوزه مطالعات اجتماعی، با ردّ نظریه جدایی عقل و دین و برکنار بودن آموزه های دینی از حوزة حیات دنیوی و اجتماعی، دیدگاه برخی پژوهشگران عرب نظیر ساطع حصری132 را که در پی آنند تا نظام فکری و اندیشه اجتماعی ابن خلدون را مبتنی بر جدایی عقل و دین جلوه دهند، مردود دانسته، معتقد است که چنین برداشتی از اندیشه ابن خلدون صرفاً تحت تأثیر اندیشه ها و مفاهیم وارداتی سکولاریستی صورت گرفته است،133 چرا که اصول گرایی در مسائل اجتماعی به این معنا نیست که هیچ موضوع و مسئله ای وجود ندارد که بدون نیاز به شریعت، رتق و فتق شود،134 همچنان که مقتضای اصول گرایی این نیست که پژوهشگر، مطلقا از تفکر و اندیشیدن درباره مسائل اجتماعی بپرهیزد، بلکه مقتضای روش اصول گرا این است که پژوهشگر در تفکر اجتماعی و مطالعات خود، به مبانی و آموزه های اجتماعی و این جهانی (دنیوی) دین نیز توجه داشته باشد و آنها را در اندیشة خود لحاظ کند و مشارکت دهد و در صورت وجود تضاد میان آموزه های اجتماعی دین و اندیشه های عقلانی، دین را مقدم دارد، نه اینکه دیدگاه شریعت را طبق حکم عقل تأویل و توجیه کند. وی می افزاید: ما در این زمینه به هیچ موردی برخورد نمی کنیم که ابن خلدون در اندیشه های اجتماعی خود، حکم عقل را بر دیدگاه شریعت مقدم داشته باشد. بنابراین، ادعای پژوهشگران مزبور دربارة اندیشة اجتماعی ابن خلدون، پذیرفته نمی شود.135

    در تأیید دیدگاه محمد امزیان در زمینة مبانی روش اصول گرا و نظریه ها می توان گفت که نه تنها دین به حیات اجتماعی و دنیوی بشر همچون حیات فردی و عقاید او توجه دارد، بلکه آموزه های دینی، به ویژه آموزه های اسلامی در این زمینه، طیفی وسیع از معارف و گزاره ها را دربر می گیرد که این معارف و گزاره ها به تناسب موضوع و اهداف آنها، رویکردهای گوناگونی به حیات اجتماعی بشر دارند؛ گاه به صورت اخبار از غیب و دخالت دست غیبی الهی درفرایند تحولات اجتماعی سخن می گویند، گاه به صورت امر و نهی و تکلیف، و گاه به صورت موعظه و حکمت، گاه به صورت استدلال عقلی و گاه به صورت استنادات عینی و تجربی و تاریخی، همچنان که گاهی به بیان نقش و مسئولیت افراد و گروه ها نیز می پردازند. از سوی دیگر، جامعه شناسی و نظریه اجتماعی نیز به تبیین و تفسیر واقعیت های عینی جامعه و تاریخ و ماهیت روابط اجتماعی و عوامل نقش آفرین در فرآیند تحولات اجتماعی می پردازد.136 در چنین شرایطی، دور از انتظار نیست که در پاره ای موارد، تفکرات اجتماعی، به ویژه نظریه های برخاسته از حوزه های فکری و جغرافیایی غیر اسلامی و غربی، با آموزه ها و گزاره های اجتماعی اسلام برخورد و تضاد داشته باشد. در این صورت، اصول گرایی علمی و داشتن یک نظریه براساس فرهنگ خودی و رویکرد اسلامی، اقتضا دارد که ابعاد و اجزایی از نظریه مأخوذه که مغایر آموزه های مسلم اسلامی است، نقد و اصلاح شود.

    2ـ7. ضوابط چارچوب نظری با رویکرد اسلامی

    امزیان که مسئلة چارچوب نظری با رویکرد اسلامی را در برخی از فصول کتابش، «روش اصول گرا» در علوم اجتماعی خوانده و در توضیح این روش، مبانی و چارچوب کلی آن را بیان داشته، در بخش دیگری از تألیف خود با عنوان «اسلامی کردن علوم اجتماعی»، به طور جزئی نگرانه تری به تبیین و ترسیم آن پرداخته است.137 گفتار امزیان در این بخش، مشتمل بر اصول و ضوابط متعددی است که مقتضای بومی سازی نظریه اجتماعی و چارچوب نظری پژوهش با رویکرد اسلامی است. با بیان خلاصه ای کوتاه از دیدگاه وی در این باب، مهم ترین ضوابطی را که او در این زمینه شمرده، مرور می کنیم.

    امزیان در ابتدای گفتار خود یادآور می شود که او در این بخش از سخنانش در پی ایجاد نوعی توافق و سازگاری میان اصول کلی اندیشه و نگرش جامعه شناختی با اندیشة اسلامی است138 تا اینکه پژوهشگر مسلمان بتواند با نگاه و متد جامعه شناختی به مطالعه و بررسی موضوعات اجتماعی بپردازد و در همان حال، اعتقادات دینی خود را نیز حفظ کند.139 امزیان راه حل کلی اسلامی کردن علوم اجتماعی را نگرش انتقادی به مبانی روش شناختی جامعه شناسی و تئوری های اجتماعی می داند که حاصل این نگاه انتقادی، تبیین وجوه انحرافی و کاستی های مبانی روش شناختی جامعه شناسی غربی است.140 او در این زمینه، ضوابط چندی را می شمارد که اهم آنها عبارت است از:

    الف ـ ضرورت بازشناسی مفهوم علم و علم گرایی

    این ضابطه، ناظر به نقد تئوری پوزیتیویسم (اثبات گرایی) و اصالت تجربه، مبنی بر منحصر کردن «علم» به «مشاهده» و تجربه «حسّی» و نفی هرگونه حقیقت غیرمادی و معرفت غیرتجربی و غیرحسی و نادیده گرفتن تفاوت میان علوم طبیعی و فیزیکی و علوم انسانی و اجتماعی است.141 از نگاه هواداران اسلامی کردن علوم انسانی و علوم اجتماعی، برخلاف نظریة اثبات گرایی، عینیت گرایی علمی و به عبارت دیگر، «شناخت علمی» منحصر به شناخت برآمده از شیوة تجربی و حسّی نیست، بلکه هر شیوه ای که ما را به معرفتی یقینی برساند، شیوه ای علمی و دستاورد آن «شناخت علمی» خواهد بود، هر چند که نظام استدلالی آن متفاوت از نظام تجربی باشد، مانند شناخت وحیانی که با روش و ساز و کار خاص خود، معرفت جامعه شناختی و انسان شناسی وسیع و عمیقی را عرضه می کند.142

    ب ـ ضرورت گنجاندن وحی در زمره منابع معرفتی جامعه شناسی

    جامعه شناسی اثبات گرا مدعی آن است که در حوزه علوم اجتماعی، علم تجربی و حسّی جایگزین دین است و معرفت دینی در این حوزه هیچ ارزش و اعتباری ندارد، در حالی که دستاورد مطالعات ده ها سالة جامعه شناسی پوزیتیویستی (اثبات گرا) نیز چیزی جز ظهور نظریه های متضاد در این زمینه نبود و تجربه نشان داد که هنوز هم غور در این گونه مسائل، فراتر از توان انسان است. علاوه بر این، گرایش های ذهنی و اندیشه های شخصی پژوهشگران، خواه ناخواه در ساخت و سمت و سوی تئوری های اجتماعی نقش ایفا می کنند و این موضوع قهراً، عینیت گرایی علمی اثبات گرایان را زیر سؤال می برد. بنابراین، لغزش ها و انحرافات نظریه های جامعه شناختی، اگر بیشتر از اختلافات در اندیشه و معرفت اصیل وحیانی و قدسی نباشد، کم تر نیست.143

    امزیان همسو با ماوردی144 می افزاید: چنانچه ادیان راستین آسمانی به درستی بازشناسی شوند و برای کسب معرفت وحیانی، مطالعه و تلاش در خور صورت گیرد و از تنبلی و کوتاهی در این زمینه پرهیز شود، دستاورد این مطالعات در زمینة جامعه شناسی و دیگر علوم انسانی بسیار مطمئن تر از مطالعات تجربی و پوزیتیویستی خواهد بود و معرفت وحیانی با آن آموزه های قطعی و یقینی می تواند اشتباهات جامعه شناسی و ایده های آن را تصحیح کند،145 چرا که منبع شناخت وحیانی، یقینی است، در حالی که بسیاری از منابع علم جامعه شناسی از قبیل تاریخ، انسان شناسی و مردم شناسی، غالباً یقینی نیستند.146 بنابراین، «وحی اهمیت بسیاری در ارزیابی منابع معرفتی جامعه شناسی و جهت دادن به پژوهشگر مسلمان برای اجتناب از اشتباهات دارد».147

    علاوه بر این، با توجه به نقش نیت ها و اهداف و ارادة آزاد انسان در رفتار اجتماعی او و در ماهیت پدیده های اجتماعی و روابط میان آن پدیده ها از سویی، و عدم امکان کنترل نیت و ارادة انسان از سوی دیگر، اساساً کشف و تبیین قوانین ثابت و کلی اجتماعی که به عنوان معیار «علمی شدن جامعه شناسی» مطرح است،148 دست کم به صورت قضایا و گزاره های یقینی، امکان پذیر نیست و این آرمان، فراتر از توان انسان است.149 در چنین شرایطی، شناخت وحیانی، تنها منبع معرفتی است که می تواند این کمبود جامعه شناسی را جبران کند.150 دست کم، پژوهشگران مسلمان در کنار ارج نهادن به دستاوردهای علم جامعه شناسی،151 باید به «امکانات وحی در طرح مجموعه ای از قوانین عام که پدیده های اجتماعی در حرکت تاریخی خود تابع آن هستند و نیز در اعطای سیمایی پیشگویانه از آیندة سیر عامی که انسان رو به سوی آن دارد»،152 توجه داشته باشند و آنها را در پژوهش های خود لحاظ کنند و به کار گیرند؛ یعنی در موارد تضاد نظریه های جامعه شناختی با آموزه های اجتماعی اسلام، در نظریه های جامعه شناختی بازنگری کنند.153

    ج ـ دوری گزیدن از نگاه تک بعدی به انسان و جامعه و التزام به نگرش شمول گرا

    ارباب مکاتب اجتماعی غربی با توجه به نظم فکری و جهان بینی خاص خود، عموماً نگرشی جزئی و تک بعدی و تک ساحتی به انسان و جامعه دارند. به طور مثال، انسان از نگاه مکتب مارکس، موجودی است ذاتاً خنثی و متغیر و تابع تغییرات ابزار تولید و عاری از ارادة آزاد. همچنین انسان از نگاه اگوست کنت و مکتب پوزیتیویسم (اثبات گرایی)، موجودی است با ابعاد فیزیکی و مادی درهم تنیده و درهمان حال، از نظر رفتار و ارزش ها و افکار، تابع قهر و جبر اجتماع. و از نگاه مکتب داروینیسم اجتماعی، انسان نیز حیوانی است پیشرفته و اجتماعی که صفات و ارزش های اخلاقی اصیلی برای خود ندارد.154 طبعاً این گونه نگرش های محدود به ماهیت و چیستی انسان، در تحلیل رفتار اجتماعی افراد و پدیده های اجتماعی تأثیر خاص خود را دارد و همین نگرش های انسان شناسانة تک ساختی و تک بعدی است که زمینه پیدایش نظریه های جامعه شناختی تک عاملی را فراهم آورده است.155 این در حالی است که از نگاه اسلام، ماهیت و چیستی انسان و جامعه انسانی بسی فراتر از نگرش های مورد اشاره است. اسلام، ضمن اذعان به نقش عوامل محیطی در شکل گیری ابعاد شخصیتی و رفتار انسان، شخصیت انسان را ذاتاً دارای ابعاد روحی و فطری ثابتی می داند که خاستگاه ارزش ها و مفاهیم اخلاقی نوع بشر است و همین داشته های فطری است که منشأ اولیة رفتار اوست و انسان به کمک همین سرمایه های درونی خود به تعامل و کنش متقابل با واقعیت اجتماعی و عوامل محیطی می پردازد.156

    به عقیده امزیان، مهم ترین عناصر در هم تنیدة شخصیت انسان از منظر انسان شناسی اسلامی عبارت است از:

    1ـ دین مداری و خداگرایی انسان و گرایش او به اینکه همة رفتارها و برخوردهای خود را بر اساس دیدگاه دینی و خواست خداوند سامان دهی و تنظیم کند؛ این ویژگی یکی از مهم ترین تفاوت های انسان با دیگر موجودات است؛

    2ـ برخورداری از نیروی «عقل» به عنوان راهنما و مراقب رفتار انسان در جهت همسویی با هنجارهای الهی و دینی؛

    3ـ مرکب بودن وجود انسان از جسم و روح (نفس) و ارزش و اهمیت والای روح و نفس انسان که سرّ تکریم و تفضیل موجود بشری بر بسیاری از موجودات دیگر، از سوی خداوند متعال است و انسان، مکلف به رعایت و حفظ شئون آن، از جمله حفظ عرض و آبرو و سلامت و امنیت آن است؛

    4ـ علقة پایدار خاندانی و نسبی و فامیلی. این ویژگی نیز از امتیازات مهم جامعة انسانی در برابر جوامع حیوانی است؛

    5ـ علقة مالکیت و تمایل به داشتن مال و ثروت، به منظور پشتوانة مادی و منبع تأمین نیازهای زیستی و رفاهی وی، از قبیل خوراک، پوشاک، مسکن، آموزش، بهداشت و درمان.157

    در ارزیابی گفتار و دیدگاه های امزیان می توان گفت که اوّلاً: تردیدی نیست که اصول و ضوابطی که امزیان در خصوص طرح اسلامی کردن نظریه های اجتماعی و به طور کلی علوم انسانی، و به بیان دیگر، برای نظریه های جامعه شناسی و سایر علوم انسانی مطرح کرده، تأثیر زیادی در شناخت و تحلیل مسائل اجتماعی و انسانی و سمت و سو بخشیدن به نظریه های جامعه شناسی و انسان شناسی دارد، ثانیاً: این قواعد، جزء مسلّمات معارف و آموزه های اسلامی و طبعاً بی نیاز از استدلال های پیچیده و فنّی است، از این رو این اصول و ضوابط نه تنها مورد تأیید نگارنده که مورد تأیید عموم آشنایان به مفاهیم و آموزه های اسلامی است. بر این اساس، به جاست که این ضوابط در ترسیم و تبیین چارچوب نظریِ پژوهش های محققان مسلمان و در ارزیابی نظریه های موجود علوم اجتماعی و انسانی، مد نظر قرار گیرد.

    ضوابط مورد اشاره، ورای جنبة اعتقادی آن و از نگاه پدیدار شناسی صرف نیز جا دارد که در مقام نظریه های جامعه شناسی مورد توجه قرار گیرد، چرا که مسائل اجتماعی، نهادها و رفتار اجتماعی مردمان هر جامعه، به ویژه مردمان مشرق زمین و مخصوصاً مسلمانان، با مبانی فکری ایشان عجین است و طبعاً تحلیل و تفسیر فرایندها و تحولات جوامع اسلامی بدون توجه به مبانی فرهنگی ایشان و در قالب خشک نظریه های جامعه شناسی برگرفته از مسائل اجتماعی جوامع غیر اسلامی و چگونگی تعاملات آنان، نارسا و گمراه کننده خواهد بود.

    8. چارچوب نظری و مدل تحلیل

    از نظر روش تحقیق، پس از تبیین مشروح و شفاف چارچوب نظری مسئله تحقیق و حک و اصلاح آن، پژوهشگر باید براساس چارچوب نظری انتخابی و فرضیه های تحقیق «مدل تحلیلی»، تحقیق خود را تبیین کند.158 از این رو، گفته شده است: «طرح نظری (چارچوب نظری) مسئله تحقیق، مدل تحلیلی، مفاهیم و فرضیه ها از یکدیگر جدا نشدنی اند.».159 بنابراین، یکی از مباحثی که پژوهشگر باید در «مقدمه» و قبل از ورود به مباحث و فصول اصلی پژوهش، ارائه دهد، «مدل تحلیل» است.

    مدل160 از نظر لغت به معنای «الگو» است.161 و اما مدل تحلیلی یا مدل تحلیل عبارت است از: تعریف دقیق مفاهیم اساسی مرتبط با موضوع و مسئله تحقیق162 و تطبیق فرضیه ها و اصول چارچوب نظری بر موضوع و مسئله مورد پژوهش و ابعاد و زوایا و فرضیه های آن با توجه به واقعیت ها و حقایق عینی و خارجی و اسناد و داده های پژوهشی. مدل تحلیلی، ارائه شمایی است کلی و مختصر و در عین حال مستند از مباحثی که به طور مفصل طی فصول تحقیق ارائه خواهد شد.163

    ثمرة مهم ساختن مدل تحلیلی این است که با وجود کوشش پژوهشگر برای ارائه چارچوب نظری دقیق و کامل و شفاف که همه ابعاد مسئله تحقیق را پوشش دهد، در عین حال، صورت نهایی و قطعی چارچوب نظری در ساختمان مدل تحلیلی مشخص می گردد.164 از این رو، گفته می شود که مدل تحلیل به منزله حلقه اتصال میان چارچوب نظری و مرحله بررسی و تحلیل اطلاعات و اسناد است.165

    آنچه چارچوب نظری مسئله تحقیق را از ساختمان مدل تحلیلی متمایز می کند، خصلت عملی بودن مدل تحلیلی است که باید به عنوان راهنمای تحلیل اسناد و مدارک، به کار رود.166 البته کارکرد ارشادی مدل تحلیلی به معنای این نیست که پژوهشگر به هر قیمت که بخواهد فرضیه های مندرج در مدل تحلیل را به کرسی بنشاند، بلکه با وجود تحلیل داده ها و اسناد در پرتو مدل تحلیلی، متقابلاً مدل تحلیلی نیز در برخورد با داده ها و اسناد به بوته آزمایش گذاشته شده، در صورت لزوم، فرضیه های مدل تحلیلی، تصحیح و تعدیل و حتی احیاناً کنار گذاشته یا به عکس، تعمیق و توسعه داده می شود.167

    نتیجه

    بر اساس آنچه گذشت، مشخص شد که زمینه اقبال مورّخان از نظریه های جامعه شناسی و کاربرد آنها به منظور چارجوب نظری ِتحقیق، نشانه اشتراکات بسیار دو رشتة جامعه شناسی و تاریخ و تناسب نظریه های جامعه شناسی با مسائل پژوهشی مورخان است. چارچوب نظری که بیانگر نوع نگاه پژوهشگر به ماهیت جامعه و انسان است، دربردارنده فواید متعددی در روند پژوهش است؛ فوایدی چون شفاف سازی مسئلة تحقیق و ابعاد آن، پرتوافکنی به ماهیت حیات اجتماعی و عوامل مؤثر در روند تحولات جامعه، راهنمایی پژوهشگر برای گردآوری اطلاعات مفید و مؤثر به منظور شناخت و تحلیل پدیده های اجتماعی و ارائة الگویی منسجم به منظور چگونگی تحلیل اطلاعات گردآوری شده. باوجود این، چارچوب نظری محدودیت ها و مشکلاتی نیز دارد که صاحب نظران برای رفع آن معضلات، پیشنهادهایی ارائه کرده اند که براساس آن، برای پژوهشگر حق حک واصلاح و چارچوب نظری طبق مبانی فکری و فرهنگی خود و متناسب با ویژگی های خاستگاه مسئله تحقیق به رسمیت شناخته شده است. دراین میان، چارچوب نظری تحقیق با رویکرد اسلامی مبتنی بر اصول و ضوابطی است که محور آن اصول و ضوابط، به رسمیت شناختن دین به عنوان یکی از منابع شناخت است. در نهایت، ارائة مدل تحلیل، یعنی تعریف دقیق مفاهیم و اصول و فرضیه های چارچوب نظری ِمنتخب و تطبیق آن بر مسئله پژوهش و فرضیه های آن به صورت عینی و مستند و بر اساس اطلاعات جمع آوری شده، شکل نهایی چارچوب نظری پژوهش را تعیین می کند.

    منابع

    آئینه وند، صادق، علم تاریخ در گسترة تمدن اسلامی، تهران پژوهشگاه علوم انسانی، 1377.

    باقرزاده، احد، روش تحقیق در علوم اجتماعی، قم، وثوق، 1383.

    بَبی، اِرل، روش های تحقیق در علوم اجتماعی، ترجمه رضا فاضل، تهران، سمت، 1381

    برایان اس. ترنر، وِبِر و اسلام، ترجمة حسین بستان و دیگران، زیر نظر محمود رجبی، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، چ دوم، 1385،

    البرو، مارتین، مقدمات جامعه شناسی، ترجمة منوچهر صبوری کاشانی، تهران، نشر نی، 1380.

    ترنر، جاناتان اچ، مفاهیم و کاربرد های جامعه شناسی، ترجمه محمدعزیز بختیاری و محمد فولادی، قم، مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی، 1378.

    توسّلی، غلام عباس، نظریه های جامعه شناسی، تهران، سمت، چ هشتم، 1380.

    حافظ نیا، محمدرضا، مقدمه ای بر روش تحقیق در علوم انسانی، تهران، سمت، چ سیزدهم، 1386.

    دلاوری، علی، مبانی نظری و عملی پژوهش در علوم انسانی و اجتماعی، تهران، رشد، 1380.

    رفیع پور، فرامرز، تکنیک های خاص تحقیق در علوم اجتماعی، تهران، شرکت سهامی انتشار، 1382.

    روشه، گی، تغییرات اجتماعی، ترجمة منصور وثوقی، نشر نی، چ دوم، 1368.

    ریتزر، جورج، نظریه های جامعه شناسی، ترجمة محمدصادق مهدوی و همکاران، تهران، دانشگاه شهید بهشتی، 1374،

    عمید، حسن، فرهنگ فارسی، تهران، امیرکبیر، چ پنجم، 1363.

    گولد، جولیوس، و ویلیام کولب، فرهنگ علوم اجتماعی، گروه مترجمان، تهران، مازیار، چ دوم، 1384.

    فورن، جان، نظریه پردازی های انقلاب ها، ترجمة فرهنگ ارشاد، تهران، نشر نی، 1382.

    کیوی، ریمون و لوک وان کامپنهود، روش تحقیق در علوم اجتماعی، ترجمه عبدالحسین نیک گهر، تهران، فرهنگ معاصر، 1370.

    أمزیان، محمد، علوم اجتماعی از اثبات گرایی تا هنجار گرایی، ترجمه عبدالقادر سواری، قم، پژوهشکده حوزه دانشگاه و المعهد العالمی للفکر الاسلامی، 1380.

    معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، امیرکبیر، چ نوزدهم، 1381.

    نبوی، بهروز، مقدمه ای بر روش تحقیق در علوم اجتماعی، تهران، کتابخانة فروردین، چ هفدهم ،1375.

    وثوقی، منصور و نیک خلق، علی اکبر، مبانی جامعه شناسی، تهران، خردمند، چ دوازدهم، 1377.

    ولوی، علی محمد، دیانت و سیاست در قرون نخستین اسلامی، تهران، دانشگاه الزهراسلام الله علیها، 1380.

    Hornby I.S, Oxford Advanced Learner,s Dictionary, Fisthedition by jonathan Crowther, London, Oxford, University, 1998.


    * پژوهشگر در تاریخ اسلام و ایران. دریافت: 11/4/88 ـ پذیرش: 15/8/88

    E-mail: Dashti@mui.ac.ir

    47. لازم به توضیح است که گرچه می توان وقایع تاریخی را از زاویه های هر یک از علوم انسانی مورد مطالعه قرار داد، با این وصف، نزدیک ترین زاویه مطالعاتی به نوع پژوهش های مورخان، زاویه جامعه شناختی است، از این رو در این نوشتار بر نظریه های جامعه شناختی تکیه شده است. شکی نیست مورخ می تواند به تناسب مسئله پژوهش خود از نظریه های دیگر علوم انسانی نظیر روان شناسی نیز استفاده کند.

    48. اچ. ترنر جاناتان، مفاهیم و کاربرد های جامعه شناسی، ترجمه محمد عزیز بختیاری و محمد فولادی، ص 62

    I.S. Hornby, Oxford Advanced Learner,s Dictionary : "history"

    49. اچ. ترنر جاناتان، مفاهیم و کاربرد های جامعه شناسی، ص 40، 42، 62، 69.

    50. محمد معین، فرهنگ فارسی، «تاریخ»؛ حسن عمید، فرهنگ فارسی، «تاریخ».

    51. اچ. ترنر جاناتان، مفاهیم و کاربرد های جامعه شناسی، ص62.

    52. گی روشه، تغییرات اجتماعی، ترجمة منصور وثوقی، ص9، 10.

    53. منصور وثوقی و علی اکبر نیک خلق، مبانی جامعه شناسی، ص33.

    54. همان، ص35.

    55. بهروز نبوی، مقدمه ای بر روش تحقیق در علوم اجتماعی، ص63، 65.

    56. علیمحمد ولوی، دیانت و سیاست در قرون نخستین اسلامی، ص26.

    57. صادق آئینه وند، علم تاریخ در گسترة تمدن اسلامی، ج1، ص392، 393. لازم به توضیح است که گفتة پایانی این محقق ناظر به جامعه شناسی خُرد است که به موضوعات اجتماعی حاضر و معاصر می پردازد.

    58. Martin Albrow.

    59. مارتین البرو، مقدمات جامعه شناسی، ترجمة منوچهر صبوری کاشانی، ص66.

    60. لازم به ذکر است که آنچه در این نوشته از اصطلاحات و کلید واژه ها در ارتباط با مسئلة چارچوب نظری تحقیق و بومی سازی آن و بومی سازی چارچوب نظری با رویکرد اسلامی به کار می رود، بر اساس ادبیات متداول در این عرصه است. شکی نیست اهل نظر ممکن است در این زمینه، اصطلاحات و ادبیات گویاتر و دقیق تری پیشنهاد کنند یا به کار ببرند که طبعاً چنین ابتکارات و پیشنهاداتی در جای خود ارزشمند و مغتنم است.

    61. ریمون کیوی و لوک وان کامپنهود، روش تحقیق در علوم اجتماعی، ترجمه عبدالحسین نیک گهر، ص81؛ احد باقرزاده، روش تحقیق در علوم اجتماعی، ص98.

    62. Paradigm of research.

    63. اِرل بَبی، روش های تحقیق در علوم اجتماعی، ترجمه رضا فاضل، ج1، ص97.

    64. teheoreticl paradigm of research.

    65. اِرل بَبی، روش های تحقیق در علوم اجتماعی، ج 1، ص98.

    66. Frame of refrence.

    67. جولیوس گولد و ویلیام ل.کولب، فرهنگ علوم اجتماعی، ص336، «چارچوب مرجع».

    68. اِرل بَبی، روش های تحقیق در علوم اجتماعی، ج1، ص98، 118.

    69. کیوی، ریمون و لوک وان کامپنهود، روش تحقیق در علوم اجتماعی، ترجمه عبدالحسین نیک گهر، ص81؛ احد باقرزاده، روش تحقیق در علوم اجتماعی، ص98.

    70. اچ. ترنر جاناتان، مفاهیم و کاربرد های جامعه شناسی، ص 51.

    71. فرامرز رفیع پور، تکنیک های خاص تحقیق در علوم اجتماعی، ص14.

    72. غلام عباس توسّلی، نظریه های جامعه شناسی، ص29.

    73. جولیوس گولد، ویلیام، ل.کولب، فرهنگ علوم اجتماعی، ص336.

    74. Theory

    75. اچ. ترنر جاناتان، مفاهیم و کاربرد های جامعه شناسی، ص47، 48، 68، 71؛ اِرل بَبی، روش های تحقیق در علوم اجتماعی، ج1، ص63، 64، 120؛ محمدرضا حافظ نیا، مقدمه ای بر روش تحقیق در علوم انسانی، ص34، 35؛ غلام عباس توسّلی، نظریه های جامعه شناسی، ص24، 25؛ جولیوس گولد، ویلیام، ل.کولب، فرهنگ علوم اجتماعی، ص856، 857 «نظریة جامعه شناسی».

    76. غلام عباس توسّلی، نظریه های جامعه شناسی، ص 24 و 25؛ محمدرضا حافظ نیا، مقدمه ای بر روش تحقیق در علوم انسانی، ص34.

    77. فرامرز رفیع پور، تکنیک های خاص تحقیق در علوم اجتماعی، ص12.

    78. مارتین البرو، مقدمات جامعه شناسی، ص56.

    79. همان، ص66.

    80. علی دلاوری، مبانی نظری و عملی پژوهش در علوم انسانی و اجتماعی، ص70. با اندکی اقتباس در عبارات آغازین.

    81. غلام عباس توسّلی، نظریه های جامعه شناسی، ص 29.

    82. همان، ص28.

    83. ریمون کیوی و لوک وان کامپنهود، روش تحقیق در علوم اجتماعی، ص89، 90.

    84. همان، ص92، 93.

    85. فرامرز رفیع پور، تکنیک های خاص تحقیق در علوم اجتماعی، ص12.

    86. همان، ص13.

    87. functional theory.

    88. conflict theory.

    89. interactionist theory.

    90. utilitarian theory.

    91. اچ. ترنر جاناتان، مفاهیم و کاربرد های جامعه شناسی، ص51، 57، 71.

    92. اِرل بَبی، روش های تحقیق در علوم اجتماعی، ج1، ص98.

    93. غلام عباس توسّلی، نظریه های جامعه شناسی، ص27.

    94. فرامرز رفیع پور، تکنیک های خاص تحقیق در علوم اجتماعی، ص14.

    95. همان.

    96. همان.

    97. فرامرز رفیع پور، تکنیک های خاص تحقیق در علوم اجتماعی، ص14، 15.

    98. رک. محمد محمد أمزیان، علوم اجتماعی از اثبات گرایی تا هنجارگرایی، ترجمه عبدالقادر سواری، ص237، 238.

    99. ریمون کیوی و لوک وان کامپنهود، روش تحقیق در علوم اجتماعی، ص81، 88، 89؛ احد باقرزاده، روش تحقیق در علوم اجتماعی، ص99.

    100. همو، روش تحقیق در علوم اجتماعی، ص96.

    101. اچ. ترنر جاناتان، مفاهیم و کاربرد های جامعه شناسی، ص51.

    102. اِرل بَبی، روش های تحقیق در علوم اجتماعی، ج1، ص98.

    103. Ericselbin

    104. اریک سلبین، «انقلاب در جهان واقعی»، به نقل از: جان فورن، نظریه پردازی های انقلاب ها، ترجمة فرهنگ ارشاد، ص169.

    105. جان فورن، نظریه پردازی های انقلاب ها، ترجمة فرهنگ ارشاد، ص28.

    106. همان، ص40.

    107. محمد محمد أمزیان، علوم اجتماعی از اثبات گرایی تا هنجار گرایی، ص113.

    108. همان، ص117.

    109. اچ. ترنر جاناتان، مفاهیم و کاربرد های جامعه شناسی، ص34، 35؛ برایان اس. ترنر، وِبِر و اسلام، ترجمة حسین بستان و دیگران، ص49، 68.

    110. برایان اس. ترنر، وِبِر و اسلام، ترجمة حسین بستان و دیگران، ص 49.

    111. causal pluralism.

    112. casual interactionism.

    113. برایان اس. ترنر، وبر و اسلام، ص 46، 52.

    114. غلام عباس توسّلی، نظریه های جامعه شناسی، ص24.

    115. همان، ص241، 242.

    116. همان، ص245؛ جورج ریتزر، نظریه های جامعه شناسی، ترجمة محمدصادق مهدوی و همکاران، ص60.

    117. غلام عباس توسّلی، نظریه های جامعه شناسی، ص240، 242، 245؛ ریتزر، نظریه های جامعه شناسی، ص65، 68.

    118. توسّلی، همان، ص242، 243.

    119. همان، ص239، 244، 245، 248.

    120. همان، ص245.

    121. فرامرز رفیع پور، تکنیک های خاص تحقیق در علوم اجتماعی، ص15.

    122. همان، ص13، 14.

    123. همان، ص14، 15.

    124. همان، ص 15.

    125. محمد محمد أمزیان، علوم اجتماعی از اثبات گرایی تا هنجار گرایی، ص392.

    126. همان، 235.

    127. همان، 392.

    128. همان، ص398-393.

    129. همان، ص392.

    130 محمد امزیان، علوم اجتماعی از اثبات گرایی تا هنجار گرایی، ص 406، به نقل از سامیة خشاب، علم الأجتماع الاسلامی، ص104.

    131. محمد امزیان، همان، ص406.

    132. حصری، دراسات عن مقدمة ابن خلدون، ص498 ـ 494؛ محمدعابد جابری، فکر ابن خلدون: العصبیّة و الدولة، معالم نظریّة ابن خلدون فی التاریخ الاسلامی؛ ناصف نصّار، الفکر الواقعی عند ابن خلدون، ص297، 298: به نقل از: محمد امزیان، همان، ص 429

    133. محمد امزیان، علوم اجتماعی از اثبات گرایی تا هنجار گرایی، ص429، 440-432.

    134. همان، ص437.

    135. همان، ص431-429.

    136. اچ. ترنر جاناتان، مفاهیم و کاربرد های جامعه شناسی، ص23؛ غلام عباس توسّلی، نظریه های جامعه شناسی، ص234.

    137. محمد محمد أمزیان، علوم اجتماعی از اثبات گرایی تا هنجار گرایی، ص235 به بعد.

    138. گفتنی است که آنچه امزیان در اینجا مطرح کرده با آنچه پیش از این از وی نقل شد مبنی بر اینکه «روش اصول گرا نمی تواند میان دو فرهنگ مادی و توحیدی که دارای مبانی متضاد هستند، آشتی دهد»، منافاتی ندارد. چنان که ملاحظه می شود، سخن قبلی امزیان دربارة عدم امکان سازش میان دو فرهنگ توحیدی و مادی بود، ولی گفتة او در اینجا در مورد سازگاری اصول کلی نگرش جامعه شناختی، یعنی داشتن رویکرد جامعه شناختی در بررسی و تحلیل مسائل جامعه و تاریخ با اصول و مبانی اندیشة اسلامی است.

    139. محمد محمد أمزیان، علوم اجتماعی از اثبات گرایی تا هنجارگرایی، ص 237.

    140. همان، ص 238.

    141. همان، ص 241-239.

    142. همان، ص 255.

    143. همان، ص 258-256.

    144. ماوردی، ادب الدنیا و الدین، ص 45.

    145. همان، ص259-257.

    146. همان، ص259، 261.

    147. همان، ص 262.

    148. همان، ص 274.

    149. همان، ص 276، 274.

    150. همان، ص 271، 272.

    151. همان، ص 275، 276.

    152. همان، ص 276.

    153. همان، ص 277، 286-280.

    154. همان، ص361، 362.

    155. همان، ص 361.

    156. همان، ص362.

    157. همان، ص362، 363.

    158. ریمون کیوی و لوک وان کامپنهود، روش تحقیق در علوم اجتماعی، ص82، 96، 97.

    159. همان، ص132.

    160. Model.

    161. غلام عباس توسّلی، نظریه های جامعه شناسی، ص143، 144.

    162. ریمون کیوی و لوک وان کامپنهود، روش تحقیق در علوم اجتماعی، ص103.

    163. همان، ص97، 101، 103، 112، 113، 132، .

    164. همان، ص96.

    165. همان، ص101.

    166. همان، ص95.

    167. همان، ص112.

     

    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    دشتی، محمد.(1389) چارچوب نظری، زوایا و بایسته‌های آن / محمد دشتی. دو فصلنامه تاریخ اسلام درآینه پژوهش، 7(1)، 23-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    محمد دشتی."چارچوب نظری، زوایا و بایسته‌های آن / محمد دشتی". دو فصلنامه تاریخ اسلام درآینه پژوهش، 7، 1، 1389، 23-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    دشتی، محمد.(1389) 'چارچوب نظری، زوایا و بایسته‌های آن / محمد دشتی'، دو فصلنامه تاریخ اسلام درآینه پژوهش، 7(1), pp. 23-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    دشتی، محمد. چارچوب نظری، زوایا و بایسته‌های آن / محمد دشتی. تاریخ اسلام درآینه پژوهش، 7, 1389؛ 7(1): 23-