تاریخ اسلام درآینه پژوهش، سال ششم، شماره سوم، پیاپی 23، پاییز 1388، صفحات 67-

    بررسی رخدادهای شگفت‌ پس از شهادت امام حسین‌علیه‌السلام

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    چکیده: 
    رخداد عاشورا و شهادت امام حسین علیه السلام در رأس مهم ترین حوادث تاریخ بشریت قرار دارد. عظمت این حادثه را می توان با تحلیل زمینه ها، چرایی، چگونگی وقوع، پیامدها و آثار آن بررسی کرد. یکی از نشانه های عظمت این حادثه، رخدادهای شگفتی است که غالب آنها شکل خرق عادت داشته و در پی شهادت امام حسین علیه السلام به وقوع پیوست. بعضی از این رخدادها، مربوط به اجزای نظام هستی همچون خورشید، ماه، ستارگان و زمین است. و بخشی دیگر به انبیاء و فرشتگان، و بخشی هم به جنیان و حیوانات اختصاص داشته، و برخی نیز مربوط به انسان هاست. دراین نوشتار، با بررسی روایات شیعه و اهل سنت، این رخدادها ضمن ده محور مورد بازکاوی قرار گرفته است.
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

     سال ششم، شماره سوم، پاییز 1388، 67 ـ 121

    بررسی رخدادهای شگفت پس از شهادت امام حسین علیه السلام

    محمدرضا جباری*

    چکیده

    رخداد عاشورا و شهادت امام حسین علیه السلام در رأس مهم ترین حوادث تاریخ بشریت قرار دارد. عظمت این حادثه را می توان با تحلیل زمینه ها، چرایی، چگونگی وقوع، پیامدها و آثار آن بررسی کرد. یکی از نشانه های عظمت این حادثه، رخدادهای شگفتی است که غالب آنها شکل خرق عادت داشته و در پی شهادت امام حسین علیه السلام به وقوع پیوست. بعضی از این رخدادها، مربوط به اجزای نظام هستی همچون خورشید، ماه، ستارگان و زمین است. و بخشی دیگر به انبیاء و فرشتگان، و بخشی هم به جنیان و حیوانات اختصاص داشته، و برخی نیز مربوط به انسان هاست. دراین نوشتار، با بررسی روایات شیعه و اهل سنت، این رخدادها ضمن ده محور مورد بازکاوی قرار گرفته است.

    کلید واژه ها: عاشورا، امام حسین علیه السلام، حوادث خارق العاده، رخدادهای شگفت، کسوف، خسوف، بادهای سرخ و سیاه، بارش خاکستر و خون، گریه اجزای هستی، گریه انبیا، گریه فرشتگان، گریه جنیان، گریه حیوانات.

    مقدمه

    حادثة عاشورا به لحاظ ماهیت، اهداف و آثار، از بزرگ ترین رخدادهای تاریخ بشریت است؛ چرا که قهرمان حادثه، شخصیتی است چون امام حسین بن علی علیه السلام، که به منظور حفظ کامل ترین و آخرین دین الاهی، جان خود را فدا کرد.

    از جمله شواهد عظمت این قیام و شدت فاجعة شهادتِ رهبر آن، رخدادهای شگفتی است که در پی شهادت آن حضرت، در جهان هستی پدید آمد. حتی در یک نگاهِ گذرا به متون تاریخی و روایی شیعی و سنی، می توان به تعداد زیادی ازگزارش های این حوادث برخورد کرد که در مجموع حکایت از آن دارند که این حادثه، در میان حوادثِ رخ داده در جامعة بشری، تافته ای است جدا بافته، و بدین لحاظ در خور دقت و بررسی.

    فراوانی روایات یاد شده در منابع غیرشیعی از سویی، و وجود بعضی روایات ضعیف ـ و گاه سخیف ـ در میان این روایات از سوی دیگر، موجب پیدایش نوعی بدبینی نسبت به مجموع این روایات ـ به ویژه منقولات در منابع غیرشیعی ـ گشته است. برخی چنین پنداشته اند که نقل این گونه روایات توسط مورخان غیر شیعی، ناشی از نوعی حرکت مرموز و پنهان، برای ایجاد غفلت نسبت به اصل قیام و اهداف آن، و توجه دادن اذهان مردم به امور و قصه های عجیب است که بعضاً ریشه در اخلاق و عادات عصر جاهلی دارد. زیرا در عصر جاهلی در پی فقدان افراد مهمِ قبیله حوادث عجیبی را نقل می کرده اند.145

    بعضی دیگر، به صِرف نقل این گونه روایات توسط مورخان متمایل به امویان همچون ابن سعد، آنها را غیرقابل باور خوانده اند؛ چراکه مدعی هستند بیشتر این گونه روایات توسط راویانی از اهل شام یا بصره نقل شده و در این روایات، هیچ نکوهشی از یزید یا قاتلان امام علیه السلام صورت نگرفته است. 146

    از سوی دیگر، بعضی از مورخان متعصب اهل سنت ـ همچون ابن کثیر دمشقی ـ این گونه روایات را ساخته و پرداختة شیعه و از مجعولات آنان دانسته اند. 147

    در بررسی دیدگاه یاد شده، توجه به چند نکته ضروری است:

    1. هر چند غرض ورزی مورخان متمایل به امویان در کم رنگ کردن هدف قیام امام حسین علیه السلام قابل انکار نیست، اما انکارحوادث شگفت انگیز به صرف غرض ورزی این دسته از مورخان نیز از دقت و انصاف علمی به دور است.

    2. روایاتِ ناقلِ رخدادهای عجیب پس از شهادت امام حسین علیه السلام، علاوه بر منابع روایی اهل سنت، در بسیاری از منابع روایی شیعه نیز به چشم می خورد و تعداد زیادی از آنها از امامان معصوم علیهم السلام نقل شده است.

    3. مضامینِ روایاتِ یاد شده آنچنان نیست که با بداهت عقلی و شواهد نقلی ناسازگار باشد. و مواردی عجیب تر از آنها، در خوارقِ عاداتِ نقل شده برای پیامبران و ائمه علیهم السلام به چشم می خورد. البته ناگفته نماند که در میان این روایات، مواردی نیز وجود دارند که قابل استبعاد بوده و به داستان سرایی شباهت بیشتر دارند تا نقل واقعیت.

    4. به هر حال، خود این روایات ـ به گونه مستقیم یا غیرمستقیم ـ گویای حقانیت مسیر حسینی علیه السلام و بطلان مسیر یزیدی است. و بدین لحاظ، کسانی که با تأمل و هوشیاری کافی با این روایات مواجه شوند درس لازم را فراخواهند گرفت. ضمن اینکه در همین گزارش ها ـ چنان که اشاره خواهیم داشت ـ به روایاتِ جالبی درباره گرفتاری های دنیوی قاتلان امام حسین علیه السلام و قاتلان اصحاب آن حضرت برمی خوریم.

    4. در صورت درستی این ادعا که مؤلفان غیرشیعی و راویان بصری یا شامی این روایات، با توجه دادن اذهان به سوی اموری عجیب و خارق العاده، خواسته اند نفس حادثة کربلا و فلسفه و زمینه های رخداد آن کمتر مطرح شود، باز این امر، دلیل کذب روایاتِ یاد شده و افسانه بودن آنها نمی تواند باشد. شاهد این مدعا، رفتارهای رسانه های تابع استکبار، در عصر حاضر است که گاه برای انصراف اذهان از یک حادثه و توجه دادن به حادثه ای دیگر، تمام گزارش های خبری خود را در اقدامی هماهنگ، متوجه حادثة مورد نظرِ خود می کنند. بنابراین، صرف عطف توجه بیشتر به یک حادثه ـ به هر منظوری که صورت پذیرد ـ دلیل کذب این رخداد نیست.

    اکنون با عنایت به آنچه گذشت، گذری بر روایات متعدد و متنوع مربوط به رخدادهای شگفت پس از شهادت امام حسین علیه السلام خواهیم داشت. و تلاش ما بر آن خواهد بود که روایات را دسته بندی، بررسی و ارائه کنیم. گفتنی است که بعضی از این گزارش ها مربوط به رخدادهای عجیبِ مرتبط با اجزای تکوینی نظام هستی همچون خورشید، ستارگان، باد، باران، دریاها و کوه ها، و بعضی از آنها مرتبط با حیوانات و جنّیان، و بعضی نیز مرتبط با انبیا و فرشتگان است.

    در تعدادی از این گزارش ها، عقوبت های دنیوی قاتلان شهدای کربلا و نیز تبدل ماهیت اشیا و اموال به غارت رفته از شهدا و اسرای کربلا آمده، و در گروهی دیگر، به گزارش های مربوط به جسم، سر، قبر و تربت مطهر امام حسین علیه السلام برمی خوریم. بدین لحاظ، مجموع این گزارش ها را در ده محور کلی ـ به گونه ای که در پی می آید ـ ارائه، و در بعضی موارد به تحلیل روایات خواهیم پرداخت. شایان ذکر است که بعضی از این رخدادها- همچون گریه اجزای نظام هستی و گریه انبیا و فرشتگان- برای مردم عادی قابل درک و مشاهده نبوده است. و حوادثی همچون کسوف و خسوف، اقتضای آن را دارد که عموم مردم آن را مشاهده کرده باشند. اما حوادثی چون وزش بادهای سیاه و سرخ یا بارش خاکستر و خون یا یافت شدن خون در بعضی نقاط، و نیز تبدل اشیاء به غارت رفته، می تواند در نقاط خاصی همچون مناطقی که بیشتر ساکنان آن از مخالفان بوده اندـ رخ داده باشد. و رخدادهای مربوط به جسم و سر مطهر امام علیه السلام و نیز عقوبت جنایت کاران، طبیعی است که برای شاهدان ماجرا محسوس بوده باشد.

    1. کسوف و تاریکی آسمان

    یکی از رخدادهای عجیبِ پس از شهادت امام حسین علیه السلام در روز عاشورا، بروز کسوف (گرفتگی خورشید) است، که موجب تیرگی عجیب آسمان و حتی رؤیت ستارگان شد!148 این حادثه ـ به همراه برخی رخدادهای دیگر ـ وضعیتی را پدید آورد که به گفتة برخی شاهدان، مردم تصور بروز قیامت را داشتند!149 علاوه بر این، برخی از محدثان از بروز خسوف در شام روز عاشورا نیز خبر داده اند. 150 در بعضی از گزارش ها، به تلاطم و برخورد ستارگان نیز اشاره شده است. 151 به هر حال چنین تحولی در روز عاشورا، جزء گزارش های عجیب و مشهور در منابع شیعی و سنی است. 152

    ممکن است با مشاهدة روایات یاد شده، برخی، بی اختیار به روایت نبوی صلی الله علیه وآله درباره کسوف آسمان پس از مرگ فرزندش ابراهیم منتقل شوند. براساس آن روایت، هنگامی که ابراهیم (فرزند رسول خدا صلی الله علیه وآله از ماریة قبطیه) از دنیا رفت، خورشید دچار کسوف گشت و مردم با خود گفتند: این کسوف به علت مرگ فرزند رسول خدا صلی الله علیه وآله رخ داده است. رسول خدا صلی الله علیه وآله به محض شنیدن این شایعه بر فراز منبر رفته و ضمن خطبه ای فرمود: «ای مردم! کسوف خورشید و ماه، دو نشانه از نشانه های خداوند هستند و به امر الهی در حرکتند، و مطیع اویند و به خاطر مرگ و زندگی کسی دچار کسوف نمی شوند، پس هرگاه کسوف کردند نماز به جای آرید». 153

    بدین ترتیب، چگونه می توان روایات حاکی از کسوف و تاریکی آسمان پس از شهادت امام حسین علیه السلام را پذیرفت؟

    در پاسخ باید گفت: آنچه در روایت نبوی صلی الله علیه وآله نفی شده، رخداد کسوف یا خسوف به علت مرگ یا ولادت فردی از افراد است، حتی اگر فرزند پیامبر صلی الله علیه وآله باشد؛ اما آنچه در روز عاشورا رخ داد صرفاً مرگِ یک فرزندِ پیامبر صلی الله علیه وآله نبود، بلکه حادثه ای عظیم در تاریخ بشر بود که از حوادث و فجایع متعددی ترکیب شده و نقطة اوجِ آن، شهادت سبط رسول خدا صلی الله علیه وآله با آن وضع دلخراش بود. از این رو ـ نه فقط انسان های با ایمان ـ که نظام هستی متأثر از چنین رخدادی شد و حوادثی که در حال شرح رخدادآنها هستیم- از جمله کسوف و خسوف- نمودها و جلوه های این تأثر می باشند. و این در حالی است که با مرگ یک مؤمن ـ بر اساس برخی روایات که پس از این خواهیم آورد ـ تنها محل نمازش و نیز محل صعود اعمال و نزول رزق او در آسمان، بر او می گریند.

    2. وزش بادهای سیاه و سرخ و بارش خاکستر و خون

    سید ابن طاووس در توصیف وضعیت پدید آمده پس از شهادت امام حسین علیه السلام چنین گفته: «به هنگام شهادت امام حسین علیه السلام غباری به شدت سیاه و تاریک ـ که باد سرخی آن را همراهی می کرد ـ برخاست به گونه ای که چیزی قابل مشاهده نبود و مردم گمان کردند عذاب بر ایشان نازل شده، و این وضعیت تا ساعتی ادامه داشت سپس وضع به حال طبیعی بازگشت».154

    به نظر می رسد وزش باد سیاه و سرخ متلازم با بارش خاکستر باشد که در برخی روایات دیده می شود. این معنا در روایت صحیح السند و مشهور شیخ صدوق از ریان بن شبیب از امام رضا علیه السلام به چشم می خورد که فرمود: «...هنگامی که جدّم حسین علیه السلام کشته شد آسمان خون و خاک سرخ بارید...»155

    در روایت دیگرِ شیخ صدوق ـ که به صورت مسند از طریق مفضل بن عمر نقل شده ـ آمده که روزی امام حسن علیه السلام به برادرش امام حسین علیه السلام نگریسته و گریست و دربارة سبب گریه اش چنین فرمود:

    ... هیچ روزی همچون روز تو نیست ای اباعبدالله! سی هزار نفر در حالی که مدعی اند از امت جدّمان محمد صلی الله علیه وآله ـ می باشند و خود را به اسلام نسبت می دهند برای کشتن تو و هتک حریمت و اسارت اهل و فرزندانت و غارت اموالت همدست می شوند و در چنین روزی، بنی امیه سزاوار لعنت (دوری از رحمت خدا) خواهند شد و آسمان خاکستر و خون خواهد بارید و همه چیز ـ حتی وحشیان بیابان و ماهیان دریاها ـ بر تو خواهند گریست.156

    در روایت نسبتاً مفصلی که از میثم تمار نقل شده و او، بر اساس شنیده هایش از امیر مؤمنان علی علیه السلام، به جزئیات عجیبی از حادثة عاشورا و پیامدهای شهادت امام حسین علیه السلام اشاره می کند، نیز بارش خاکستر به چشم می خورد. از آنجا که این روایت، بسیاری از شگفتی های مترتب بر شهادت آن حضرت را در بر دارد. بخشی از آن را از نظر می گذرانیم. این روایت را شیخ صدوق با سندش از جبلة مکیه و او از میثم تمار چنین نقل کرده است:

    به خدا قسم، این امت، فرزند پیامبرش را در دهم محرم خواهد کشت و دشمنان خدا آن روز را روزی مبارک به شمار خواهند آورد. و این حادثه، قطعاً رخ خواهد داد و علم الهی به آن تعلق گرفته و من آن را از مولایم امیر مؤمنان علیه السلام ـ پس از تعلیم الهی به او ـ فرا گرفته ام. مولایم فرمود: همه چیز ـ حتی وحشیان بیابان ها و ماهیان دریاها و پرندگان آسمان ـ بر حسین علیه السلام خواهند گریست. و خورشید و ماه و ستارگان و زمین و مؤمنان از انس و جن و همة فرشتگان آسمان ها و زمین ها و رضوان و مالک و حاملان عرش نیز بر او خواهند گریست. و آسمان خون و خاکستر خواهد بارید.... 157

    در دو روایت دیگر که توسط ابن قولویه158 و ابن عساکر159 نقل شده، نیز به بارش خاک سرخ از آسمان اشاره شده است.

    بارش خون از آسمان پس از شهادت ابی عبدالله علیه السلام نیز یکی از شگفت ترین رخدادهای تاریخی است. این رخداد به طرق متعدد در منابع شیعه
    و اهل سنت نقل شده به گونه ای که جای تردید در وقوع آن باقی نمی ماند.
    در روایاتی که پیش از این نقل کردیم ضمن پیش گویی های امام حسن علیه السلام دربارة حادثة کربلا، و نیز پیش گویی های میثم تمار به نقل از امیرالمؤمنین علی علیه السلام دربارة این حادثه، به بارش خون و خاکستر از آسمان اشاره
    شده بود.160

    در روایت مسند شیخ طوسی از عماربن ابی عمار نیز آمده که: «در روز قتل حسین علیه السلام، آسمان خون تازه بارید». 161 در برخی منابع روایی نیز از فردی به نام قرظة بن عبیدالله چنین نقل شده:

    در نیمة یک روز آسمان باریدن گرفت و چون به دستار سفید رنگی (که به آن باران خورده بود) نگریستم آنرا به رنگ خون یافتم. و شترم به بستر رودخانه رفت که آب بنوشد اما خونین شده بود. و سپس دریافتم که آن روز، حسین علیه السلام کشته شده بود.162

    در روایت ابن قولویه از مردی از اهالی بیت المقدس نیز آمده که: «تا سه روز بر ما خون تازه می بارید!»،163 و به گفتة حمادبن سلمه: «در شب های پس از قتل حسین، بر مردم خون می بارید».164

    در روایت مسند دولابی از ابراهیم نخعی نیز چنین می خوانیم: «هنگامی که امام حسین علیه السلام کشته شد، آفاق آسمان سرخ گشت. سپس شکافته شد و خون بارید». 165

    در نقل قاضی نعمان از زنی به نام ام سالم نیز آمده که:

    آن گاه که امام حسین بن علی علیه السلام کشته شد از آسمان، بارانی همچو خون باریدن گرفت به گونه ای که خانه ها و دیوارها سرخ رنگ شد و این رویداد به بصره و کوفه و شام و خراسان نیز رسید در حدی که ما تردیدی در نزول عذاب نداشتیم.166

    در روایت نَضْرة اَزْدیه نیز می خوانیم: «آن گاه که حسین کشته شد از آسمان خون باریدن گرفت و کوزه ها و سبوهایمان پر از خون گشت!»167

    3. مشاهدة خون در نقاط گوناگون

    یکی از رویدادهای بسیار شگفت و شایان توجه پس از شهادت امام حسین علیه السلام، مشاهدة خون در نقاط مختلف است. تنوع روایات حاکی از این حادثه، و اعتبار سندی برخی از این روایات، موجب حصول اطمینان به وقوع این رویداد می شود. روایاتِ یاد شده را می توان به چند دسته تقسیم کرد: بعضی از آنها، از یافت شدن خون در زیر سنگ ها و کلوخ ها در نقاط مختلف حکایت دارند. و بعضی دیگر، وقوع این رویداد را در ناحیة شام و در بیت المقدس گزارش کرده اند. در برخی روایات، به خونین شدن آب چاه ها و نهر ها اشارت رفته، و در بعضی دیگر به خونین شدن خاک به امانت سپرده شدة کربلا توسط پیامبر صلی الله علیه وآله به ام سلمه! و در روایتی، ریزش خون از دیوارهای دارالامارة کوفه، به هنگام ورود سرمطهر امام حسین علیه السلام نقل شده و بالاخره در روایتی دیگر، به ریزش خون از درخت ام معبد اشاره شده است. و به جز اینها، روایات دیگری نیز در این زمینه به چشم می خورد که در ادامه به بیان و بررسی این موارد می پردازیم.

    الف) خونین شدن خاک کربلا نزد ام سلمه

    تعدادی از منابع شیعی و غیرشیعی، 168 روایتی را از ام سلمه ـ همسر گرامی رسول خدا صلی الله علیه وآله ـ نقل کرده اند که با توجه به تعدد منابع گزارش کننده و نیز شخصیت مقبول و برجستة ام سلمه در میان همسران پیامبر صلی الله علیه وآله، این روایت شایان توجه است. بر اساس روایت ابن قولویه از امام صادق علیه السلام در یک نوبت که رسول خدا صلی الله علیه وآله، در حُجرة ام سلمه بود و جبرئیل نیز نزد آن حضرت حضور داشت، ناگاه حسین علیه السلام داخل شد. در این هنگام، جبرئیل به رسول خدا علیه السلام عرض کرد: امتت این فرزند تو را خواهند کشت! آیا خاک زمینی که در آن کشته خواهد شد نشانت ندهم؟ رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: آری. پس جبرئیل دست برد و مشتی از خاک کربلا را به آن حضرت داد، که به رنگ سرخ بود.169 رسول خدا نیز ام سلمه را از ماجرا با خبر ساخته، فرمود: جبرئیل مرا از اینکه امتم حسین را خواهند کشت آگاه ساخته، و این تربت را به من داده، هرگاه خون تازه در آن دیدی، بدان که حسین کشته شده است.

    ام سلمه آن خاک را درون شیشه ای نهاد. این شیشه و خاک درونش نزد ام سلمه بود تا زمانی که امام حسین علیه السلام قصد خروج از مدینه کرد. ام سلمه نزد حضرت رفته، با نگرانی، پیش گویی رسول خدا صلی الله علیه وآله دربارة شهادت آن حضرت و جریان خاک را بازگو کرد. امام علیه السلام در پاسخش فرمود: اگر نروم نیز کشته خواهم شد! سپس دستی بر چشمان ام سلمه کشید، و او، مکان شهادت امام علیه السلام و یارانش در کربلا را مشاهده کرد. در این هنگام امام علیه السلام مقداری از خاک کربلا را به ام سلمه داد و فرمود: اگر این خاک و خاکی که رسول خدا صلی الله علیه وآله داده، خونین شد بدان که من کشته شده ام.

    وی پس از عزیمت امام علیه السلام به کربلا، همواره به آن خاک می نگریست و عصر روز عاشورا آن را خونین یافت؛ ازاین رو، فریاد واحسینا وابن رسول الله سر داد. زنان مدینه نیز همراه او گریستند، و در مدینه آنچنان غوغایی بر پا شد که مثل آن دیده نشده بود.170

    ب ) یافت شدن خون، زیر سنگ ها و کلوخ ها

    بنابر نقل ابن قولویه از امام صادق علیه السلام، در جریان مواجهة هشام بن عبدالملک با امام باقر علیه السلام در شام، هنگامی که هشام دربارة چگونگی آگاهی مردمِ نواحی مختلف از قتل امیرالمؤمنین علی علیه السلام پرسید، آن حضرت فرمود:

    در شب قتل امیرالمؤمنین علی علیه السلام تا طلوع فجر، هیچ سنگی از روی زمین برداشته نشد جز اینکه زیر آن خون تازه یافتند. و این وضعیت در شب قتل هارون (برادر حضرت موسی علیه السلام) و یوشع بن نون و شمعون بن حمون صفا و در شب بالا رفتن حضرت عیسی علیه السلام به آسمان و شب پس از قتل حسین بن علی علیه السلام نیز به وقوع پیوسته است. با شنیدن این سخنان، چهرة هشام از خشم دگرگون شد و از امام باقر علیه السلام پیمان گرفت که تا او زنده است این روایت را برای کسی بازگو نکند!171

    همچنین بنابه نقل ابن عساکر، هنگامی که عبدالملک بن مروان از فرزند رأس الجالوت (بزرگ عالمان مسیحی) دربارة علامت قتل امام حسین علیه السلام پرسید، او در پاسخ اظهار داشت: «هیچ سنگی در آن روز برداشته نشد جز اینکه زیر آن خون تازه می یافتند».172 این مضمون که پس از شهادت امام حسین علیه السلام، زیر هر سنگی که برداشتند خون تازه یافتند ـ به جز موارد یاد شده ـ در تعداد دیگری نیز از منابع شیعی و سنی به چشم می خورد.173

    چنان که گفته شد، در بعضی از روایات، وقوع این رویداد در ناحیة بیت المقدس گزارش شده است. به عنوان نمونه، در روایت شیخ صدوق، از فاطمه بنت علی علیه السلام آمده که: «پس از قتل امام حسین علیه السلام هیچ سنگی در بیت المقدس از زمین برداشته نشد جز آنکه زیر آن خون تازه یافتند!»174

    ابن قولویه نیز در روایتی، سخن فردی از اهالی شام را چنین گزارش کرده که گفته: «به خدا سوگند! ما اهالی بیت المقدس و اطراف و نواحی آن، شامِ قتل امام حسین علیه السلام را چنین شناختیم که هیچ سنگ و کلوخی را برنداشتیم جز آنکه در زیر آن خون تازه و جوشان یافتیم».175

    همین مضمون از محمد بن مسلم بن شهاب زُهْری ـ وابسته به دربار اموی ـ نیز نقل شده است؛ وی پس از آنکه این حقیقت را برای عبدالملک بن مروان بیان کرد، او نیز ضمن تأیید مطلب،176 زهری را از بازگویی آن برای دیگران منع نمود! و زهری این خبر را پس از مرگ وی بازگو کرد.177

    شاید بتوان گفت، سبب تأکید روایاتِ دستة دوم بر منطقة شام و نیز بیت المقدس، حضورِ بیشترِ دشمنان اهل بیت علیهم السلام و غلبة خاندان اموی بر این مناطق بوده باشد. و به همین لحاظ، این رویداد در این مناطق، از نمودِ بیشتری برخوردار بوده است.

    ج) خونین شدن آب چاه ها و نهرها

    پیش تر به بارش خون از آسمان به دنبال شهادت امام حسین علیه السلام اشاره کردیم. طبیعی است اشیا و زمینی که چنین بارشی بر آن صورت گرفته سرخ رنگ شود. اما روایات دیگری حکایت از آن دارند که با شهادت آن حضرت، آب چاه ها و برکه ها و نهرها به رنگ خون درآمده است و در این روایات، سخنی از بارش خون در میان نیست. به عنوان نمونه از فردی به نام قرظة بن عبیدالله نقل شده که گفته: «روزی که امام حسین علیه السلام به قتل رسید، شترم به وادی رفت تا آب بنوشد اما آب وادی خونین بود!»178 از فرد دیگری به نام عمروبن زیاد نیز نقل شده که: «در روز قتل امام حسین علیه السلام چاه های ما مملو از خون شد!»179 از نضرة أزدیه180 ـ از اهالی بصره181 ـ نیز نقل شده که گفته: پس از قتل امام حسین علیه السلام آسمان خون بارید و همه چیزمان، از جمله چاه ها، ظروف و خمره هامان از خون پر شد!»182 و قریب به همین مضمون، از فردی به نام عماربن ابی عمار نقل شده است. 183 در بعضی از متون نیز چنین می خوانیم: «صبح گاه روز پس از قتل امام حسین علیه السلام، هر دیگی که غذا در آن طبخ کردند و نیز همة ظروف آب، خونین شد!»184

    با تأمل در روایات یاد شده می توان گفت این حادثه بایستی در نقاط خاصی روی داده باشد. به عنوان مثال، در روایت نضرة أزدیه، به وقوع حادثه در ناحیة بصره اشاره شده است. و می دانیم که مردم این منطقه در آن زمان دارای گرایش های عثمانی بوده و دشمنان اهل بیت علیهم السلام در آنجا سُکنی داشتند. روایاتی نیز که از خونین شدن ظروف آب یا محتویات دیگ غذا حکایت دارند بایستی درباره کسانی باشند که نقشی در وقوع حادثة کربلا داشته اند؛ زیرا بر اساس روایاتی که پس از این خواهیم آورد، گوشت شتران به غارت رفته از حرم امام حسین علیه السلام به هنگام طبخ خونین شد! و نمی توان پذیرفت که ظروف و غذا و آب شرب مردم همة نواحی، خونین شده باشد!

    د) ریزش خون از درخت ام معبد

    ام معبد خزاعی، زنی بادیه نشین بود و در مسیر مکه به مدینه در خیمه ای، سکونت داشت. رسول خدا صلی الله علیه وآله در مسیر هجرت به مدینه به خیمة او رسید و به برکت قدوم مبارک آن حضرت، گوسفند لاغر و بی شیرِ ام معبد، دارای شیر فراوانی شد که همه حاضران نوشیده و سیراب شدند. سپس درخت عوسجه ای (تمشک وحشی) که در کنار خیمه بود به برکت آب وضوی آن حضرت که به پای آن ریخت، جان تازه ای گرفت، رشد کرد، خارهایش ریخت، ریشه اش قوی و شاخه هایش فراوان شد و برگ های سبز و میوه های بزرگ و خوشبو یافت. این درخت پس از این ماجرا، در دلِ آن بیابان خشکیده، مایة برکت برای خانوادة ام معبد و رهگذران، و نیز موجب شفای بیماران بود. و حتی گوسفندان و شترانی که از برگ آن می خوردند فربه و پرشیر می شدند. بدین لحاظ، رفته رفته، مردم آن نواحی، نام «مبارکه» را برای آن درخت برگزیدند.

    این وضعیت ادامه داشت تا اینکه روزی، مردم آن ناحیه، با کمال تعجب مشاهده کردند که میوه های درخت فرو ریخته و برگ هایش زرد شده! و مدتی بعد، خبر رحلت رسول خدا صلی الله علیه وآله در همان روزِ پژمردگی درخت، به آن ناحیه رسید. از آن پس، میوة درخت کمتر از قبل بود و کیفیت آن نیز به لحاظ بزرگی و طعم و بو، پایین تر!

    این وضع نیز تا سی سال استمرار داشت تا آنکه روزی، مشاهده شد که خارهای درخت بازگشته و همة میوه هایش نیز فرو ریخته و از سرسبزی درخت نیز کاسته شده است. و به دنبال آن، خبر شهادت امیرالمؤمنین علی علیه السلام به گوش مردم آن ناحیه رسید. مدت زیادی بدین منوال گذشت تا اینکه روزی مشاهده شد از ساقة درخت، خون تازه جاری شده و برگ های آن نیز به گونه ای همچون خونابه ای که از گوشت جاری است، خونین شده است! ازاین رو، مردم ناحیه، با خود می گفتند که حتماً امر عظیمی رخ داده است؛ و ناگاه در اوایل شب، صدای ناله ای از سوی درخت شنیدند که این بیت را ترنّم می کرد:

    أیا ابنَ النبی و یا ابنَ الوصی
    ای فرزند نبی و ای فرزند وصی

     

    ویا مِنْ بقیّة السادات الأکرمینا
    و ای کسی که باقی ماندة سروران بزرگواری!

    و رفته رفته صدای ناله و گریة بیشتری به گوش می رسید که آنچه گفته می شد چندان مفهوم نبود. و پس از این واقعه، خبر شهادت امام حسین علیه السلام به آن ناحیه رسید، و آن درخت نیز کاملاً خشکید و بادها و باران های بیابان آن را در هم شکستند و هیچ اثری از آن باقی نماند.185

    عبدالله بن محمد انصاری (یکی از راویان این جریان) می گوید: در مدینه، دعبل بن علی خزاعی را ملاقات و این خبر را برایش بازگو کردم. و او در تأیید خبر، از طریق پدر و جد و سپس مادر جدش (سعیده بنت ماری الخزاعیه) نقل کرد که او، آن درخت را دیده و در عصر امام علی علیه السلام از میوه اش نیز خورده است.186

    ه‍ ) ریزش خون از دیوار دارالامارة کوفه

    بنا به نقلی از حاجب و دربان ابن زیاد، هنگامی که سر مطهر امام حسین علیه السلام را به دارالامارة کوفه وارد کرده و مقابل ابن زیاد نهادند، نگاه این دربان به دیوارهای دارالاماره جلب می شود و مشاهده می کند که از دیوارها خون جاری شده است. 187 برخی از منابع، این ماجرا را از ایوب بن عبیدالله بن زیاد گزارش کرده اند. 188 و بعید نیست که وی نیز همچون دربانِ پدرش، شاهد این صحنه بوده باشد.

    بررسی روایات

    به جز آنچه گذشت، روایات دیگری نیز ـ به ویژه در منابع اهل سنت ـ به چشم می خورد. 189 در یک نگاه کلی به مجموع روایات، با توجه به وجود روایات صحیحه و نیز کثرت گزارش ها، اصل پیدایش خون در نقاط مختلف پس از شهادت امام حسین علیه السلام جای تردید ندارد. اما در خصوص برخی از روایات، همچون ریزش خون از دیوار دارالامارة کوفه که راوی آن، دربان یا فرزند ابن زیاد است، و یا روایت ریزش خون از درخت ام معبد که سند معتبری ندارد، و یا خونین شدن آب چاه ها و نهرها که اخبار آحاد، از راویانی ـ بعضاً ـ مجهول بر آن دلالت دارند، باید گفت، با توجه به امکان رخداد این حوادث و عدم استحالة عقلی و بلکه تأیید آنها با روایات متعددی که حکایت از پیدایش خون در نقاط مختلف ـ همچون زیرسنگها و کلوخ ها ـ دارند، می توان نسبت به وقوع این حوادث اطمینان نسبی یافت. هرچند اگر این روایات به خودی خود ـ و بی توجه به شواهد و مؤیدات ـ بررسی شوند برای اثبات مطلب کافی نخواهند بود.

    4. گریة اجزای نظام هستی

    در روایات متعددی چنین آمده که پس از شهادت امام حسین علیه السلام، زمین، آسمان و دیگر اجزای نظام هستی بر کشته شدنش گریستند. فراوانی این روایات به گونه ای است که جای تردیدی دربارة اصل این رخداد باقی نمی گذارد، و مهم، مفهوم و معنای این گونه روایات است. این روایات، به جز اهل بیت علیهم السلام و اصحاب آنان، از طریق اهل سنت نیز نقل شده اند.

    در روایاتِ رسیده از اهل بیت علیه السلام، معمولاً به آیة 29 از سورة دخان اشاره شده است که مربوط به هلاکت فرعون و قوم است: «پس آسمان و زمین بر آنان نگریستند و آنان از مهلت یافتگان نبودند».

    سپس در ادامة این دسته روایات آمده است که در طول تاریخ، آسمان و زمین، تنها بر دو تن گریستند که عبارتند از: یحیی بن زکریا علیه السلام و حسین بن علی؛ جعفربن محمدبن قولویه قمی(محدث بزرگِ شیعه در قرن چهارم) در باب بیست و هشتم کتاب کامل الزیارات، با عنوان «بکاء السماء والارض علی قتل الحسین علیه السلام و یحیی بن زکریا علیه السلام » بیست و هفت روایت در این باره آورده است. 190 و باب های دیگری نیز با عنوان های «بکاء جمیع ما خلق الله علی الحسین علیه السلام » با نه روایت، و«بکاءالملائکة علی الحسین علیه السلام » با بیست روایت و «نوح الجن علی الحسین علیه السلام » با ده روایت به چشم می خورد. 191

    در دومین روایت باب بیست و هشتم که به طور مسند از ابراهیم نخعی نقل شده، آمده که روزی امیر مؤمنان علی علیه السلام وارد مسجد شد و در گوشه ای نشست و اصحابش نیز گرد او حلقه زدند. در این هنگام، فرزندش حسین علیه السلام وارد مسجد شد و نزد پدر رفت. امیر مؤمنان علیه السلام در حالی که دست مبارکش را بر سر فرزندش نهاده بود فرمود: «فرزندم! خداوند اقوامی را در قرآن کریم مورد سرزنش قرار داده و فرموده: فما بکت علیهم السماء والارض وماکانوا منظرین؛ آنگاه حضرت افزود: به خداوند سوگند، تو را خواهند کشت، سپس آسمان و زمین بر تو خواهند گریست». 192

    از این روایت برمی آید که تمامی آنچه در آسمان و زمین است بر قتل امام حسین علیه السلام گریسته است. این معنا، طبق روایت مفصلی از امام صادق علیه السلام خطاب به زراره به صورت واضح تری بیان شده است. در این روایت می خوانیم: «ای زراره‍! آسمان، چهل روز بر حسین علیه السلام با خون گریست، و زمین چهل روز با سیاهی برحسین علیه السلام گریست. و خورشید چهل روز، با کسوف و سرخی بر حسین علیه السلام گریست. و همانا کوه ها از هم پاشیدند، و دریاها متلاطم شدند. و فرشتگان چهل روز بر حسین علیه السلام گریستند...».193

    در روایت دیگری از امام صادق علیه السلام می خوانیم که: «پس از شهادت امام حسین علیه السلام آسمان های هفت گانه و زمین های هفت گانه و آنچه در آنها و بین آنهاست، و آنچه از مخلوقات الهی در بهشت و دوزخ قرار دارند، و آنچه دیده می شود و آنچه دیده نمی شود همگی بر ابی عبدالله علیه السلام گریستند، به جز سه چیز که بر آن حضرت نگریستند...».194

    آن حضرت سپس در پاسخِ راوی، آن سه چیز را بصره و دمشق و آل عثمان بن عفان معرفی فرمود.

    در روایت ابوبصیر از امام باقر علیه السلام نیز آمده که انس و جن و پرندگان و وحوش بر امام حسین علیه السلام به گونه ای گریستند که اشکشان جاری شد.195

    آن حضرت در روایتی دیگر، پس از اشاره به آیة لَم نَجْعَل لَهُ من قبل سمیاً و اینکه حضرت یحیی علیه السلام و امام حسین علیه السلام پیش از خود، هم نامی نداشته اند، فرمود: «و آسمان و خورشید، چهل روز بر آن دو گریستند، و گریة آنها به این صورت بود که خورشید هنگام طلوع و غروب، سرخ رنگ می شد».196

    در روایت فاطمه بنت علی علیه السلام نیز می خوانیم: «... نور خورشید بر روی دیوارها به رنگ سرخ ـ همچون ملحفه های رنگین ـ مشاهده می شد. و اینچنین بود تا زمانی که علی بن الحسین علیه السلام به همراه زنان از شام خارج شد و سر امام حسین علیه السلام به کربلا بازگردانده شد.»197

    دربارة گریة وحوش نیز روایتی توسط حارث اعور از امیر مؤمنان علی علیه السلام نقل شده که حضرت پیش گویی کرده، فرمود: «پدر و مادرم فدای حسین که در پشت کوفه کشته خواهد شد. به خدا سوگند، گویا انواع وحوش را می نگرم که گردن هایشان را به سوی قبر او کشیده و بر او می گریند و شب تا به صبح در رثای او می گریند. پس هرگاه وحوش چنین اند، مبادا شما در حق او جفا کنید».198

    گریة آسمان ها و زمین های هفت گانه، بر شهادت امام حسین علیه السلام، در روایت معروف ابن شبیب از امام رضا علیه السلام نیز به چشم می خورد. 199

    چنان که گذشت، پیش از رخداد کربلا، امیر مؤمنان علی علیه السلام پیش گویی هایی دربارة اصل حادثه و حوادث شگفتِ پس از آن داشت؛ از این رو، بعضی از خواص اصحاب آن حضرت نیز شنیده های خود در این باره را، پیش از رخداد کربلا، برای دیگران بازگو می کردند. به عنوان نمونه، هنگام تبعید ابوذر به ربذه، توسط عثمان، برخی از مردم به ابوذر گفتند: «دل خوش دار، که این سختی ها در راه خدا اندک است». و ابوذر، در پاسخ، ضمن تصدیق این سخن، اظهار داشت:

    ولکن شما نسبت به قتل حسین علیه السلام چه خواهید کرد؟ به خداوند سوگند، در اسلام پس از قتل خلیفه (یعنی امیر مؤمنان علی علیه السلام) کشته ای بزرگ تر از او نخواهد بود. و خداوند شمشیر انتقام خود را به وسیلة فردی از ذریة حسین علیه السلام بیرون خواهد کشید. و اگر می دانستید که بر ساکنان دریاها و کوه ها و بیشه ها، جنگل ها و صخره ها، و اهل آسمان، در نتیجة قتل او چه می گذرد، آنچنان می گریستید که جان از کالبدتان خارج شود.200

    میثم تمار نیز در بیانی مشابه، از گریة همه چیز بر شهادت امام حسین علیه السلام، حتی وحوش بیابان ها، ماهیان دریاها، پرندگان آسمان ها، خورشید، ماه، ستارگان، آسمان، زمین، مؤمنان از انس و جن، تمامی ملائکة آسمان ها و زمین ها، رضوان(نگاهبان بهشت)، مالک (نگاهبان دوزخ) و حاملان عرش خبر داد.201

    در منابع اهل سنت نیز روایات زیادی دربارة گریة اجزای نظام هستی بر شهادت امام حسین علیه السلام با مضامینی مشابه آنچه گذشت، به چشم می خورد که به عنوان نمونه، سخن سیوطی در این باره را نقل می کنیم. وی صرفاً اشاره ای گذرا به شهادت امام حسین علیه السلام کرده و می گوید: قلب، تحمل ذکر تفصیل این داستان را ندارد و سپس به حوادث پس از شهادت پرداخته و می گوید:

    آن گاه که حسین علیه السلام به قتل رسید، نور خورشید به مدت هفت روز بر روی دیوارها، همچون ملحفه های رنگین بود، و ستارگان به یکدیگر بر می خوردند. قتل حسین علیه السلام در روز عاشورا رخ داد و در این روز خورشید کسوف کرد و آفاق آسمان تا شش ماه پس از قتل او سرخ رنگ بود. و این سرخی، پس از آن روز نیز همچنان در آسمان دیده می شود، در حالی که پیش از قتل حسین علیه السلام چنین چیزی در آسمان دیده نمی شد. 202

    گریستن هستی بر شهادت ابی عبدالله علیه السلام، در اشعار شعرای اسلامی نیز انعکاس یافته است. به عنوان نمونه، سیدحمیری در این باره چنین سروده:

    بَکتْ الارضُ فقدَه و بَکتْه
    بَکتا فقدَه اربعین صباحا

     

    باحمرارٍ له نواحی السماء
    کلَّ یوم عند الضحی والمساء

    «زمین بر فقدان حسین علیه السلام گریست و نواحی آسمان نیز با سرخی بر او گریست. این دو(زمین و آسمان ) تا چهل روز، هر صبح و شام در فقدان حسین علیه السلام گریستند».203

    مضامین مشابهی، در اشعار دیگر شعرای شیعی و غیرشیعی به چشم می خورد. به عنوان نمونه، ابوالعلاء مَعری چنین سروده است:

    وعلی الدهر من دماء الشهیدین
    وهما فی اواخر اللیل فجران

     

    علی ونجله شاهدان
    وفی اولیاته شفقان

    «خون های آن دو شهید، یعنی علی و پسرش، دو حجت و گواه بر روزگارند. که در اواخر شب، همچون دو فجر، و در اوایل شب، همچون دو شفق هستند».

    و سلیمان بن قتّه عدوی نیز چنین سروده:

    مررت علی ابیات آل محمد(ص)
    ألم تَرَ أن الشمس اضحَتْ مریضة

     

    فلم أرهَا امثالها یوم حلّت
    لفقد حسین والبلاد اقشعرّتْ

    «بر خانه های آل محمد گذر کردم اما آنها را بسان روزهای آغازین ندیدم. آیا نمی بینی که خورشید از شهادت حسینعلیه السلام بیمارگون شده و شهرها به لرزه در آمده اند؟»204

    بررسی روایات

    فراوانی روایاتِ مربوط به گریة اجزای نظام هستی بر شهادت امام حسین علیه السلام اصلِ وقوع این رخداد را تردیدناپذیر کرده است؛ ضمن اینکه بعضی از این روایات، اسناد قابل قبولی نیز دارند. اما در مقام بررسی و تحلیل محتوایی این گروه از روایات چند موضوع شایان توجه است:

    نخست آنکه مدت زمانِ گریة اجزای هستی بر شهادت امام حسین علیه السلام در این روایات، متفاوت آمده است. در روایات نقل شده از معصومان علیهم السلام سه گونه تعبیر دیده می شود: مقید نبودن به زمانی خاص، قید یک سال و قید چهل روز، که روایات دستة سوم از تعداد بیشتری برخوردار است. اما در روایات نقل شده از اصحاب ائمه علیهم السلام، روایت ابوذر و میثم تمار، عاری از هرگونه تقیید زمانی است و روایت فاطمه بنت علی علیه السلام به زمان بازگشت اهل بیت علیهم السلام به مدینه مقید است. در روایات موجود در منابع اهل سنت نیز چند گونه تعبیر به چشم می خورد: مقید نبودن به زمانی خاص، مدت چند روز، یک ماه، چهل روز، دو یا سه ماه و بالاخره یک سال و نه ماه.

    در توجیه اختلاف مربوط به مدت گریة اجزای عالم هستی، می توان گفت که هرچه به زمان رخداد حادثه نزدیک تر می شویم نشانه های تأثر عالم هستی آشکارتر است؛ ازاین رو، حوادثی همچون کسوف، بادهای سرخ و سیاه، بارش خون و خاکستر، بلافاصله پس از حادثه رخ داده است. مثلاً در برخی روایات، سرخی خورشید در روزهای پس از شهادت امام علیه السلام به «علقم» (خون بسته)، یا به «وردة کالدهان» (چرم دباغی شده به رنگ سرخ)، یا به «ملاحف معصفره» (ملحفه های رنگ شده با شیرة گل سرخ رنگی به نام مُعَصْفَر) تشبیه شده است؛ و این وضعیت در روزهای بعد ادامه نیافته است. مؤید این توجیه، سخن سیوطی است که مدت سرخی همچون «ملاحف معصفره» را هفت روز ذکر می کند، سپس می گوید که آفاق آسمان به مدت شش ماه پس از شهادت حسین علیه السلام سرخ رنگ بود، و در نهایت اظهار می دارد که این سرخی همچنان در آسمان رؤیت می شود. بنابراین، باید میان سرخی هفت روز اول و شش ماه اول و سرخی پس از آن تفاوتی بوده باشد.

    نکته دیگر در روایات یاد شده، تبیین محدودة گریان از نظام هستی بر شهادت ابی عبدالله علیه السلام است. دقت در تعابیر به کار رفته در این روایات نشان می دهد که این حادثه چگونه بر پهنة عظیم هستی تأثیرگذار بوده است. تعابیر به کار رفته چنین است: آسمان ها و زمین های هفت گانه و آنچه در آنها و بین آنهاست، خورشید، ستارگان، آنچه دیده می شود و آنچه دیده نمی شود، بهشت، دوزخ، ارکان آسمان، پهنة زمین، دریاها و ساکنان آنها، ماهیان اعماق دریاها، کوه ها و بیشه ها و کوهپایه ها، جنگل ها و صخره ها، درختان با شاخه هایشان، تمامی فرشتگان آسمان و زمین، وحوش بیابان، مؤمنان انس و جن، رضوان، مالک، حاملان عرش، کعبه، مقام ابراهیم و مشعر الحرام بر امام حسین علیه السلام گریستند.

    اما گریة موجودات بی جان و جمادات چگونه توجیه پذیر است؟ آیا این گونه روایات را باید بر معنای کنایی و تخیلی و تمثیلی حمل کنیم؟یا آنکه می توان مفهومی حقیقی از آنها استنباط کرد؟

    با توجه به دشواری درک گریة موجودات بی شعور، روایات یاد شده را برخی با تقدیر گرفتن یک مضاف توجیه کرده اند مثلاً: بکت السماوات والارضون را به بکی اهل السماوات والارضون تفسیر کرده اند. برخی نیز آن را تعبیری کنایی دانسته اند. برخی دیگر، آن را رسمی باقی مانده از عصر جاهلی دانسته اند که برای تعظیم فقدان برخی شخصیت ها، این تعابیر را به کار می برده اند.205

    به نظر می رسد اگر آیاتی همچون: انْ مِنْ شیء إلّا یسبِّح بحمده و لکن لاتفقهون تسبیحهم(اسراء: 44) و یسبّح لله ما فی السماوات والارض(جمعه: 1) را بدون هرگونه توجیه و تأویلی معنا کنیم، چنان که اجزای هستی، تسبیح گوی حق می تواند باشد، وهمین، حکایت از گونه ای شعور درآنها دارد، همین ها می توانند بر شهادت شخصیتی چون ابی عبدالله علیه السلام گریان باشند. اما گریة هرچیز متناسب با هموست:

    ما سمیعیم و بصیریم و خوشیم

     

    با شما نامحرمان ما خامُشیم206

    اما این که گریة اجزای نظام هستی ـ بر اساس روایات یاد شده ـ اختصاص به امام حسین علیه السلام و حضرت یحیی علیه السلام داشته، نیز نشانه ای دیگر از عظمت شهادت امام حسین علیه السلام است. چرا که حتی شهادت حضرت یحیی علیه السلام نیز تأثیری همچون شهادت ابی عبدالله علیه السلام بر اجزای نظام هستی نداشته است. شایان ذکر است که بر اساس برخی روایات، بخش های محدودی از اجزای هستی بر مرگ مؤمن گریه می کنند. بنا به نقل انس بن مالک از رسول خدا صلی الله علیه وآله نقل شده است: «هر مؤمنی را در آسمان دری است که محل صعود اعمال و نزول رزق اوست، و به هنگام مرگ مؤمن، این بخش از آسمان و نیز محل نماز مؤمن در زمین، بر مرگش می گریند!»207

    5. گریه و عزای پیامبران و فرشتگان

    اگر شهادت ابی عبدالله علیه السلام اجزای مختلف عالم هستی را به گریستن واداشت، امر غریبی نیست که انبیای الاهی، فرشتگان و جنیانِ باایمان نیز بر این مصیبت بزرگ بگریند و عزادار شوند. این حقیقت را می توان از روایات متعددی که در منابع شیعی و سنی نقل شده، به دست آورد. در ادامة مباحث، چند نمونه از این روایات را نقل می کنیم.

    ابن قولویه قمی، روایت مسندی را از ابوبصیر بدین مضمون نقل کرده است:

    نزد امام صادق علیه السلام بودم و با آن جناب سخن می گفتم که فرزند حضرت وارد شد. آن حضرت او را بوسید و به خود چسبانید و فرمود: خداوند کوچک بدارد آن که شما را کوچک کند و انتقام کشد از آنکه شما را تنها گذارد و خوار سازد. و لعنت کند آنکه شما را به قتل رساند، و خداوند ولی و حافظ و یاری کنندة شما باشد. همانا گریة زنان و انبیا و صدیقین و شهدا و فرشتگان آسمان برای شما بسیار بوده است.
    سپس حضرت گریست و فرمود: ای ابابصیر، هرگاه به اولاد حسین علیه السلام می نگرم، به علت آنچه بر پدرشان (حسین علیه السلام ) و بر ایشان گذشته، خودداری نتوانم کرد....208

    ابن قولویه روایت دیگری را از امام صادق علیه السلام نقل کرده که طی آن، به گریة صدیقة کبری سلام الله علیها به همراه هزار پیامبر و هزار صدیق و هزار شهید و هزاران هزار تن از کرّوبیان بر شهادت امام حسین علیه السلام اشاره شده است.209

    اما درباره گریه فرشتگان ـ به جز آنچه گذشت ـ روایات زیادی در منابع به چشم می خورد.210 این معنا، در خطبة امام سجاد علیه السلام در مجلس یزید در قالب این جملات آمده که: «من فرزند کسی هستم که فرشتگان آسمان بر او گریستند».211 همچنین در خطبة آن حضرت به هنگام ورود کاروان اسرای اهل بیت علیهم السلام به مدینه چنین آمده:

    ای مردم! کدام یک از مردانتان پس از قتل حسین علیه السلام دلشاد خواهد بود؟ و کدامین قلب غیرمحزون؟ و کدامین چشم، بی اشک؟ در حالی که هفت آسمان بر او گریستند و دریاها با امواجشان، و آسمان ها با ارکانشان، و زمین به وسعتش، و درختان به شاخه هایشان، و ماهیان در عمق دریاها و ملائکه مقرب الهی و همة اهل آسمان ها....212

    در روایت ابوحمزه ثمالی از امام باقر علیه السلام نیز می خوانیم که پس از شهادت ابی عبدالله علیه السلام، فرشتگان با گریه و ناله و ضجّه از خداوند، انتقام خون آن حضرت را خواستار شدند، و خداوند نیز در پاسخ فرشتگان، از انتقام گیری توسط قائم آل محمدعجل الله تعالی فرجه الشریف خبر داد.213

    ابن قولویه روایات متعددی از امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام نقل کرده که از حضور تعداد زیادی فرشته با هیئت غبارآلود و عزادار بر سر قبر امام حسین علیه السلام در تمامی ساعات شبانه روز خبر داده اند و آنان به گریه برای مظلومیت آن حضرت و نیز دعا برای زوّار او مشغولند. 214 روایت صفوان جمال از امام صادق علیه السلام در این باره را مرور می کنیم؛ وی چنین نقل کرده:

    در مسیر مدینه به مکه در محضر امام صادق علیه السلام بودم و آن حضرت را محزون و شکسته و غمناک دیدم. علت را جویا شدم، فرمود: اگر آنچه من می شنوم را می شنیدی چنین پرسشی نمی کردی! عرض کردم: چه می شنوید؟ فرمود: نالة فرشتگان و نفرین آنان بر قاتلان امیر مؤمنان علی علیه السلام و قاتلان حسین علیه السلام، و نالة جنیان و گریة فرشتگانی که دور قبر حسین علیه السلام هستند و به شدت در جزع و فزع اند. با این وجود، چه کسی می تواند غذا و نوشیدنی و خواب گوارایش باشد؟!215

    6. گریه و عزای جنیان مؤمن

    جنیان مومن نیز ـ بر اساس روایات متعدد ـ در کنار دیگر موجودات نظام هستی عزادار امام حسین علیه السلام بوده و هستند. اینکه امام صادق علیه السلام «جمیع ما خلق الله» را گریان بر امام حسین علیه السلام معرفی کرد216 شامل جنیان نیز می شود. در روایت ابوبصیر از امام باقر علیه السلام نیز خواندیم که: «انس و جن و پرندگان و وحوش، آنچنان بر حسین علیه السلام گریستند که اشکشان سرازیر گشت».217

    به جز این گونه روایات، در برخی از روایات دیگر، کسانی شنیده های خود از نوحه سرایی و گریه و عزای جنیان را گزارش کرده اند، که ام سلمه ـ همسر گرامی رسول خدا صلی الله علیه وآله ـ از این جمله است. وی روزی به خادمش گفت:

    گویا فرزندم (حسین علیه السلام ) کشته شده است، زیرا پس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه وآله صدای گریه و نوحة جنیان را نشنیده بودم جز دیشب که شنیدم می گفتند: ای دیدة من با جدیت گریه کن، و پس از من چه کسی بر شهدا خواهد گریست؟ و چه کسی خواهد گریست بر گروهی که مرگ آنان را در حال حکومت یک برده218به سوی خداوند قاهری حرکت می دهد.219

    ابن قولویه در کتاب کامل الزیارات بابی تحت عنوان «نوح الجنّ علی الحسین» مشتمل بر ده روایت گشوده که روایت پیشین از ام سلمه از آن جمله است. در منابع روایی و تاریخی اهل سنت نیز نمونه های متعددی در این باره به چشم می خورد؛ از جمله، روایت ابوجناب کلبی است که چنین نقل کرده:

    به کربلا رفتم و به یکی از اشراف آنجا گفتم: شنیده ام شما صدای نوحة جن را می شنوید! گفت: در اینجا کسی نیست که صدای آنان را نشنیده باشد. پرسیدم: چه شنیده ای؟ گفت: شنیدم که می گفتند:

    مسح الرسول جبینه
    ابواه من عُلیا قریش

     

    فله بریق فی الخدود
    وجدّه خیر الجدود220

    در برخی گزارش ها نیز آمده که مردم پس از شهادت ابی عبدالله علیه السلام در بعضی مناطق ندای هاتفی غیبی را شنیده اند که اشعاری در رثای آن حضرت می خوانده، اما صاحب صدا را نمی دیده اند. بعید نیست این گونه نداها نیز از جنیان بوده، و امکان آن نیز هست که فرشتگان و مأموران غیبی خداوند چنین نداهایی را سر داده باشند. بنا به نقل ابن قولویه یکی از اهالی بیت المقدس، شبانگاه پس از شهادت امام حسین علیه السلام، ندای هاتفی غیبی را می شنیدند که می گفت:

    اترجو امة قتلت حسیناً
    معاذ الله لانلتم یقیناً
    قتلتم خیر من رکب المطایا

     

    شفاعة جدّه یوم الحساب
    شفاعة احمد و ابی تراب
    وخیر الشیب طرّا والشباب221

    7. گریه و عزای حیوانات

    پیش تر، روایت حارث اعور از امیر مؤمنان علیه السلام دربارة گریة وحوش و حیوانات بر شهادت ابی عبدالله علیه السلام را نقل کردیم.222 به جز این، روایات دیگری نیز در دست است که از عزای بعضی حیوانات برای آن حضرت به صورت مستمر و همیشگی حکایت دارند. به عنوان نمونه، روایت سکونی از امام صادق علیه السلام را که در برخی منابع معتبر شیعه آمده، نقل می کنیم. آن حضرت دربارة نوعی کبوتر ـ معروف به کبوتران راعبی (منسوب به سرزمین راعب، یا کبوترانی با صدای قوی و دارای رعب) ـ فرمود: «کبوتران راعبی را در خانه هایتان نگهداری کنید، چراکه قاتلان حسین علیه السلام را لعن می کنند. وخدا قاتلش را لعن کند».223

    در روایتی مشابه، از داوودبن فرقد چنین نقل شده:

    در خانة امام صادق علیه السلام نشسته بودم که ناگاه صدای کبوتر راعبی بلند شد. حضرت نگاهی به من کرد و فرمود: ای داوود! آیا می دانی این پرنده چه می گوید؟ عرض کردم: نه، فدایت گردم. فرمود: بر قاتلان حسین علیه السلام نفرین می کند. این پرنده ها را در خانه هایتان نگهداری کنید.224

    عجیب تر، روایات مربوط به «جُغد» است. ابن قولویه، طی حدیثی مسند از حسین بن ابی غُندُر چنین نقل کرده است:

    روزی امام صادق علیه السلام از اصحابش پرسید: آیا کسی از شما، جغد را به هنگام روز مشاهده کرده؟ گفتند: خیر، جز در هنگام شب دیده نمی شود. حضرت فرمود: این حیوان همواره در نقاط آباد می زیست، ولی از زمان قتل حسین علیه السلام با خود عهد کرد که در نقاط آباد زندگی نکند و جز در خرابه ها به سر نبرد. این حیوان تمام روز را روزه دار و حزین است تا اینکه شب در رسد و در دل شب تا صبح برای حسین علیه السلام ناله سر می دهد.225

    روایت مسند ابن قولویه از علی بن صاعد بربری (متولی قبر امام رضا علیه السلام) و او از پدرش، و او از امام رضا علیه السلام گویاتر از روایت پیشین است. ترجمة این روایت چنین است:

    روزی به حضور امام رضا علیه السلام رسیدم. آن حضرت پرسید: مردم دربارة جغدها چه نظری دارند؟ عرض کردم: آمده ایم از شما بپرسیم. فرمود: این حیوانات در زمان رسول خداصلی الله علیه وآله در خانه ها و قصرها می زیستند و هنگام غذا در برابر مردم نشسته و از غذاهایی که مقابلشان می انداختند خورده و از آب سیراب می شدند، سپس به لانة خود باز می گشتند. اما پس از قتل حسین علیه السلام از آبادی ها خارج و به خرابه ها و کوه ها و بیابان ها رفتند و گفتند: چه بد امتی هستید شما، که فرزند دختر پیامبرتان را کشتید و ما از شما بر خودمان ایمن نیستیم.226

    8. تبدل اشیای به غارت رفته از حرم حسینی علیه السلام

    در بخش دیگری از روایات حاکی از حوادث شگفتِ پس از شهادت ابی عبدالله علیه السلام می خوانیم که اشیای به غارت رفته از حرم حسینی علیه السلام تبدیل به چیزهایی شدند که برای غارت گران دیگر فایده ای به دنبال نداشت و بلکه هشداری نسبت به بزرگی گناهی بود که مرتکب شده بودند. این گونه روایات هر چند در منابع شیعی نیز به چشم می خورند اما بیشتر، در منابع سنی همچون تاریخ دمشق و غیر آن یافت می شوند. ممکن است ـ چنان که در مباحث آغازین این نوشتار گذشت ـ برخی، فراوانی نقل این گونه روایات توسط کسانی چون ابن عساکر را تلاشی برای انحراف اذهان از فلسفة اصلی و ماهیت قیام حسینی علیه السلام توسط نویسندگان غیرشیعی حمل کرده و در اصل ماجرا تردید کنند. اما همان گونه که پیش تر اشاره شد، چنین نظریه ای پذیرفتنی نیست، و نظر درست آن است که بگوییم عظمت این رویداد و فراوانی خوارق عادات و پیامدهای شگفت آن، جای کتمان و انکار را حتی برای مخالفان باقی نگذاشت. ضمن اینکه چون اینگونه حوادث به منزلة هشدار و انذاری نسبت به عقوبت مترتب بر این جنایت بود، طبعاً بایستی در مناطق سکونت مخالفان، بیشتر از دیگر نقاط رخ داده باشد؛ بنابراین، طبیعی است روایاتی، همچون روایات تبدل اشیای غارت شده، توسط امثال ابن عساکر جمع و نقل شوند. در هر حال در ادامه، گزارشی کوتاه از این دسته روایات را ارائه کرده و سپس تحلیلی نسبت به این رخدادها خواهیم داشت.

    الف. غنایم آتشین

    در بعضی از این دسته روایات می خوانیم که از اشیای غارت شده از حرم حسینی علیه السلام، هنگام استفاده، آتش زبانه می کشید. به عنوان نمونه، یزیدبن هارون از جده اش نقل کرده که:

    قطعه ای گوشت قربانی از شتر متعلق به حسین بن علی علیه السلام را برای ما آوردند. آن را زیر تخت خوابم نهادم، و چون به آن نگریستم دیدم آتش از آن گوشت در حال فوران است!227

    در روایت طبرانی از ابوحمید طحان نیز چنین می خوانیم:

    در میان قبیلة خزاعه بودم که شتری به غارت رفته از امام حسین علیه السلام را آوردند و در این باره که آن را نحر کنند یا بفروشند و سپس تقسیم کنند، مشورت کرده و تصمیم به نحر شتر گرفتند. وقتی نحر و طبخ شد و برای خوردن در ظرف نهاده شد آتش از آن گوشت زبانه می کشید.228

    روایات دیگری با مضامین مشابه در منابع متعددی از شیعه و اهل سنت به چشم می خورد.229

    ب. تلخی و خون در گوشت شتر غارتی

    در روایات نقل شده در منابع شیعه و اهل سنت، چنین آمده که شتر به غارت رفته از اردوگاه حسینی علیه السلام توسط غارتگران، نحر، طبخ و آمادة خوردن شد اما گوشت آن در تلخی به سانِ «عَلْقَم» (هندوانة ابوجهل) شد به گونه ای که حتی ذره ای از آن قابل خوردن نبود.230 در روایتی دیگر، همین جریان را نسبت به شتر حامل سر مطهر امام حسین علیه السلام می خوانیم، به گونه ای که پس از نحر شتر، از شدت تلخی گوشتش کسی نتوانست از آن بخورد.231

    روایتی نیز گویای آن است که گوشت شتر به غارت رفته از حرم حسینی را چون طبخ کردند آن را جز خون نیافتند!232

    ج. تبدل درهم و دینار و طلا به سنگ و مس

    ابن شهرآشوب از ابن عباس نقل کرده که هنگام حمل سرهای شهدا به همراه اسرا، ام کلثوم هزار درهم به مأمور ابن زیاد داد تا سر مطهر ابی عبدالله علیه السلام را جلوتر برده و اسرا را پشت سر مردم قرار دهد تا مردم با اشتغال به رؤیت سر مطهر، از تماشای اسرا غافل گردند، و مأمور نیز چنین کرد. فردای آن روز، هنگامی که درهم ها را خارج کرد مشاهده کرد که تمامی آنها به سنگ های سیاه تبدیل گشته و بر یک طرف آنها چنین نوشته شده: ولا تحسبنّ الله غافلاً عمّا یعمل الظالمون، و بر طرف دیگر آنها نوشته شده بود: وسیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون.233

    و بنا به نقل ابن نما، شمربن ذی الجوشن در میان بار ابی عبدالله علیه السلام مقداری طلا یافت. وی بخشی از این طلا را به دخترش داد، و او نیز به یک زرگر سپرد تا برایش زیوری بسازد. اما هنگامی که زرگر آن را داخل آتش نهاد تبدیل به مس شد!234

    د. سرانجام وَرْس و زعفران غارتی

    روایات متعددی حکایت از آن دارد که زعفران، ورْس یا وسایل زینتی و خوشبو کنندة به غارت رفته از حرم حسینی علیه السلام تبدیل به خاکستر و خون شد و کسانی که آنها را مورد استفاده قرار دادند یا مبتلا به برص(پیسی) شدند یا گرفتار سوزش ناشی از حرارت آن گشتند! بنا به نقل فردی موسوم به ابن حاشر، یکی از حاضران در نبرد با ابی عبدالله علیه السلام، یک شتر و مقداری زعفران به غنیمت برد. اما هر چه زعفران را می کوبید آتش از آن فوران می کرد! و چون، همسرش آن زعفران را بر دستانش مالید گرفتار برص شد!235

    گیاه ورس به غارت رفته از حرم حسینی علیه السلام نیز بنابر روایات، به خاکستر تبدیل گشت.236

    9. عقوبت های عجیب دنیوی برای جنایت کاران کربلا

    روایات فراوانی در منابع شیعی و سنی حاکی از ابتلای جنایت کاران حاضر
    در کربلا به عقوبت های عجیبی پس از شهادت ابی عبدالله علیه السلام است. فراوانی این روایات و اتقان سند تعدادی از آنها از سویی، و انطباق مضامین آنها با سنن الهی (برگرفته از آیات و روایات) از سوی دیگر، در مجموع، این گونه رخدادها را پذیرفتنی می سازد، هرچند تعداد محدودی از آنها دارای ضعف سند یا غرابت متن هستند که از نقل آنها پرهیز می کنیم. در ادامه، ضمن رعایت اختصار، تلاش می شود گزارش نسبتاً کاملی از این نوع عقوبت ها به صورت دسته بندی شده ارائه شود.

    الف. ابتلا به بیماری های عجیب و نقص عضو و تغییر چهره

    از برخی روایات معتبر چنین بر می آید که تمامی آنان که با یزید، در قتل یا در جنگ با امام حسین علیه السلام همکاری کردند به بیماری هایی همچون جنون، جذام، برص(پیسی) و... مبتلا شدند.237 به عنوان نمونه، جابربن زید أزدی غارتگر عمامة حضرتـ به محض بر سر نهادن آن، گرفتار جنون شد!238 و پیش تر گذشت که استفاده کنندگان از وَرْس و زعفران غارتی از حرم حسینی علیه السلام به بَرَص دچار گشتند! غارت گر لباس حضرت نیز با پوشیدن آن گرفتار برص شد و چهره اش متغیر گشته و موهایش ریخت!239

    و از دستان أبجر بن کعب نیز پس از غارت لباس حضرت، در زمستان ها خونابه می ریخت و هنگام تابستان، خشک می شدند همچو چوب!240

    نیز برخی از کسانی که در جریان منع آب از حرم حسینی علیه السلام نقش مستقیم داشتند یا زبان به شماتت گشوده بودند با نفرین امام علیه السلام گرفتار مرض استسقاء(تشنگی) شدند. به عنوان نمونه، در روز عاشورا، مردی از سپاه عمرسعد خطاب به امام علیه السلام گفت: «ای حسین! حتی قطره ای از آب فرات نخواهی چشید تا بمیری یا به حُکم امیر درآیی!» و امام علیه السلام در حقش چنین نفرین فرمود: «خدایا، او را از عطش بمیران و هرگز او را نیامرز». ازاین رو، وی هر چه آب می نوشید، سیراب نمی گشت و می گفت: واعطشاه! تا اینکه به همین وضع هلاک شد.241 دربارة مردی از قبیلة أبان بن دارم نیز نقل شده که تیری به فک مبارک امام علیه السلام زد و امام علیه السلام خون ها را به آسمان می پاشید و می فرمود: «این گونه».242 این مرد با نفرین حضرت، مبتلا به مرضی شد که بر اثر آن، در شکمش احساس حرارت شدید و در پشتش، احساس سرمای شدید می کرد! و در مقابلش یخ و پشت سرش آتش می نهادند! و از شدت عطش، کاسه های بزرگ پر از آب می کشید، ولی سیراب نمی شد و بدین وضع بود تا شکمش پاره شد!243

    برخی نیز گرفتار قطع یا نقص عضو شدند. مثلاً دربارة فردی که خبر شهادت امام علیه السلام را به عنوان بشارت برای مردم آورد، نقل شده که پس از مدتی کوتاه و نابینا گشت و دست او را گرفته، این سو و آن سو می بردند. 244 روایت عبدالله بن رَباح قاضی ـ که در مباحث آینده نقل خواهیم کرد ـ نیز از کوری یکی دیگر از قاتلان امام حسین علیه السلام حکایت دارد. سنان بن انس (قاتل امام حسین علیه السلام) نیز گرفتار جنون و لالی شد. وی پس از آنکه ـ با افتخار ـ در برابر حجاج خود را قاتل حسین علیه السلام معرفی کرد و حجاج نیز این کار را «امتحانی نیکو » قلمداد کرد، به خانه اش رفت و گرفتار جنون و لالی شد. همچنین، او هرچه می خورد، درهمان جا دفع می کرد!245

    بعضی دیگر از جنایت پیشگان حاضر در صحنة عاشورا ـ علاوه بر روسیاهی باطنی ـ به روسیاهی ظاهری نیز دچار شدند. به عنوان نمونه، دربارة یکی از افراد قبیلة بنی دارم نقل شده که وی با وجود آنکه فردی سفید رو و زیبا بود، پس از حادثة عاشورا، او را زشت و سیه رو یافتند، به گونه ای که شباهت اندکی با چهرة قبلی اش داشت! و چون از وی سبب پرسیدند، گفت: «من مردی از اصحاب حسین علیه السلام را کشتم که سفید رو بود و میان دو چشمش اثرسجده دیده می شد. او هر شب به خوابم می آید و مرا کشان کشان به سوی دوزخ می برد!» در ادامة روایت آمده، که خانوادة این فرد نیز شب ها شاهد خواب ناآرام او بوده و از فریادهای آمیخته با ترس و وحشتش در اذیت بودند! به گفتة ناقل این قضیه، وی سر آن شهید را بر گردن اسبش آویخته بود به گونه ای که هنگام حرکت اسب، به زانوهای حیوان برخورد می کرد!246 ابن عطیه نیز نقل کرده که: «در زمان نوجوانی، مردی را در راه می دیدیم که بدنش سفید و چهره اش سیاه بود و مردم می گفتند: وی بر حسین علیه السلام خروج کرده است!»247

    ب. آتش دنیوی و رؤیای آشفته

    گونه ای دیگر از عقوبت های دنیوی جنایت کاران صحنة عاشورا، این بود که خداوند پیش از گرفتاری آنان به عذاب آتش اخروی، از عذاب آتش دنیا به آنان چشانید. به عنوان مثال، در برخی منابع روایی و تاریخی، از دربان ابن زیاد چنین نقل شده که گفت: «پس از قتل حسین علیه السلام به دنبال ابن زیاد وارد قصر شدم، ناگاه آتشی در برابر چهره اش شعله گرفت و او با آستین، صورتش را پوشاند. سپس از من پرسید: دیدی؟ گفتم: آری. گفت: آنچه را دیدی، مکتوم بدار!».248 گفتنی است، هرچند، راوی این ماجرا، دربان ابن زیاد است و از این رو، وثاقت رجالی ندارد، اما با توجه به اینکه نقل چنین حادثه ای توسط یکی از عوامل دشمن، فاقد انگیزة جعل و کذب است، و نیز با توجه به تأیید مضمون کلی روایت به وسیلة دیگر روایات، پذیرش این روایت امکان پذیر است.

    نمونة جالب دیگر را شیخ مفید در امالی، طی روایتی مسند از محمدبن سلیمان و او نیز از عمویش نقل کرده است. متن این خبر چنین است:

    در زمان حجاج بن یوسف، گروهی از ما، مخفیانه از کوفه خارج شده و به کربلا رفتیم. از آنجا که محل سُکنایی نداشتیم، اتاقکی گِلین در کنار فرات بنا کردیم و در آن سُکنا گزیدیم. در این حین، مرد غریبی آمد و گفت: فردی رهگذرم و می خواهم امشب مرا در این اتاقک جای دهید. ما نیز چنین کردیم. وقتی خورشید غروب کرد چراغی را که با نفت می سوخت روشن کردیم و نشستیم و دربارة حسین علیه السلام و مصیبت او و دربارة قاتلانش مشغول صحبت شدیم. و سخن به اینجا رسید که هر یک از قاتلان او را خداوند به یک بلیه و بیماری در جسمش مبتلا ساخته است! در این هنگام آن مرد گفت: من نیز جزء قاتلان حسین علیه السلام بودم و به خدا قسم، تا کنون هیچ بدی و بیماری متوجه من نشده است! بنابراین، سخن شما دروغ است! ما سکوت کرده و دیگر چیزی نگفتیم.
    در این هنگام، شعلة چراغ ضعیف شد و آن مرد برخاست تا فتیلة آن را با دستش اصلاح کند. ناگاه آتش، کف دستش را فرا گرفت. او برخاست و دوان دوان خود را درون آب فرات انداخت. اما آتش سطح آب را احاطه کرد و او دائماً سرش را داخل آب می کرد تا از آتش روی آب مصون بماند و چون سر بر می آورد سرش می سوخت و مجبور بود دوباره سر در آب کند. و این وضع آنقدر تکرار شد تا به هلاکت رسید!249

    مرتکبان سنگدل جنایات کربلا بر اثر جنایات فجیعی که مرتکب شدند به جز عقوبت هایی که گفته شد و خواهد آمد، در عالم خواب و استراحت نیز گرفتار کابوس های وحشتناکی می شدند که به منزلة هشداری نسبت به وضعیت دهشتناک آنان پس از مرگ بود! پیش تر، نمونه ای عبرت انگیز ـ در بحث تغییر چهرة ظاهری ـ نقل شد. از دیگر نمونه ها، روایت عبدالله بن رباح قاضی است. هنگامی که وی، سبب کوری فردی نابینا را از او پرسید، وی چنین پاسخ داد:

    من دهمین نفری بودم که در قتل حسین علیه السلام سهیم شدم، ولی شخصا نیزه و شمشیر و تیری به او نزدم. پس از قتل حسین به خانه رفتم و پس از نماز عشا خوابیدم. در عالم رؤیا دیدم کسی نزدم آمد و گفت: نزد رسول الله بیا! گفتم: مرا با رسول الله چه کار؟! ولی او گریبانم را گرفت و به صحرایی برد که رسول الله صلی الله علیه وآله در نقطه ای از آن نشسته و آستین ها را بالا زده و نیزه ای در دست داشت و فرشته ای نیز در مقابلش ایستاده و شمشیری از آتش در دست او بود. او تمامی نُه نفر یاران مرا با ضربتی از آتش کشت. با دیدن این صحنه، من در برابر رسول الله زانو زدم و سلام کردم. حضرت پاسخی نداد و پس از مکثی طویل فرمود: ای دشمن خدا، حرمتم را هتک کردی، و عترتم را کشتی و حق مرا پاس نداشتی و کردی و کردی! عرض کردم: یا رسول الله! من شمشیر و نیزه و تیری نزدم. فرمود: ولی سیاهی لشکر بودی، نزدیک بیا. و چون نزدیک رفتم، حضرت از طشت پرخونی که در برابرش بود و فرمود: خون حسین است، بر چشمانم مالید. ناگاه از خواب پریدم و خود را نابینا یافتم!».250

    ج. تسلط حیوانات

    از آنجا که تمامی نظام هستی ـ از جمله حیوانات ـ به عنوان جنود و سپاهیان باری تعالی، تحت فرمان اویند، لذا برخی از جنایت کاران کربلا به وسیلة حیوانات مجازات شدند که در ادامه به نمونه هایی اشاره می کنیم. به عنوان مثال، تعدادی از منابع روایی و تاریخی شیعی و سنی، به نقل از عمارة بن عمیر تمیمی جریان عجیبی را در ارتباط با سر ابن زیاد، پس از انتقام مختار گزارش کرده اند. نقل او چنین است:

    هنگامی که (پس از انتقام گیری مختار) سر ابن زیاد و یارانش را به مسجد کوفه آوردند، ناگاه مردم به یکدیگر گفتند: آمد، آمد! و در همان حال، ماری از میان تمامی سرها عبور کرد و نزد سر ابن زیاد رفت و از یک سوراخ بینی او داخل و از سوراخ دیگر خارج شد! و این وضعیت دو یا سه بار تکرار گشت!251

    در نقل شیخ طوسی از این ماجرا می خوانیم که مار سفیدی از میان تمامی سرها عبور کرد تا به سر ابن زیاد رسید و داخل بینی او شده از گوش او خارج شد و از گوشش داخل شد و از دهانش خارج گشت! در ادامة این نقل آمده که مختار سر ابن زیاد و بعضی دیگر از قَتَلة امام حسین علیه السلام را به مکه نزد محمدبن حنفیه فرستاد و سرانجام به دست ابن زبیر رسید. ابن زبیر نیز آن را بر چوبی نصب کرد اما باد آن را انداخت. در این هنگام، ماری از پشت پرده بیرون آمد بینی آن سر را بر دندان گزید. دوباره سر را بر آن چوب نصب کردند اما صحنة قبل تکرار شد و باد آن را انداخت و آن مار مجدداً بینی او را گرفت. و این صحنه تا سه بار تکرار گشت. و سرانجام ابن زبیر فرمان داد سر را در بعضی از دره های مکه بیندازند!252

    در نمونه ای دیگر می خوانیم،253 یکی از حاضران در کربلا به نام «عبدالله بن حویزه»254 در روز عاشورا خطاب به امام علیه السلام گفت: «ای حسین! تو را بشارت باد که شتافتی به سوی آتش در دنیا، پیش از آخرت!» و امام علیه السلام در پاسخش فرمود: «مرا پروردگاری است رحیم و شفاعتی از نبیّ مُطاع. خدایا! اگر دروغ می گوید او را به آتش بیفکن». 255 و او غضبناک بر امام حمله ور شد که اسبش وی را به زمین زد و پایش در رکاب گیر کرد، و اسب می دوید و او را به سنگ ها و درختان می کوفت تا به هلاکت رسید!256 و بنابر نقلی دیگر، حضرت دربارة او اینچنین نفرین کرد: «خدایا، به آتشش کشان و حرارت آتش را در دنیا، پیش از ورودش به آخرت، به او بچشان».257 از این رو، اسبش او را به خندقی پر از آتش افکند و امام علیه السلام با دیدن این صحنه، سجدة شکر به جای آورد.258

    دربارة محمدبن اشعث ـ که از سران جنایت کار حاضر در کربلا، و در خباثت، همچون پدرش بود ـ نیز نقل شده که وقتی امام حسین علیه السلام چنین دعا کرد: «خدایا، ما اهل بیت پیامبرت و از ذریه و نزدیکان او هستیم، پس نابود کن آن را که نسبت به ما ظلم و حقمان را غصب کرد؛ که تو شنوای نزدیک هستی».259 در این هنگام محمدبن اشعث به حضرت چنین گفت: «مگر چه قرابتی است بین تو و محمد؟! امام علیه السلام در پاسخش، این آیه را قرائت فرمود: «إِنَّ اللّهَ اصْطَفَی آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِیمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَی الْعَالَمِینَ ذُرِّیَّةً بَعْضُهَا مِن بَعْضٍ؛(آل عمران: 33ـ34) همانا خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برگزید. فرزندانی که برخی شان از برخی دیگرند و خدا شنوا و دانا است» و در ادامه، در حق او چنین نفرین فرمود: «خدایا، در این روز، ذلتی نزدیک و شتابان به او بچشان». لذا هنگامی که ابن اشعث مشغول قضای حاجت بود، عقربی، عضو مردانگی او را گزید! و در حالی که فریاد استغاثه اش بلند بود، در کثافاتِ خود می غلتید!»260

    د. کوتاهی عمر و ناکامی در دنیا

    گزارش های متعددی گویای آن است که قاتلان یا شرکت کنندگان در قتل امام حسین علیه السلام، پس از این جنایت فجیع و دردناک بهرة زیادی از عمر خود نبردند و در بهره مندی از آنچه که به خاطر نیل بدان، اقدام به این جنایت کرده بودند نیز ناکام ماندند. دربارة عمربن سعد نقل شده: هنگامی که امام حسین علیه السلام به وی فرمود: «مایة روشنی دیده ام آنکه تو پس از من، از گندم عراق، زیاد نخواهی خورد»،261 وی با کمال جسارت و با حال استهزا پاسخ داد: «ما را جو کافی است!».262 اما حوادث پس از عاشورا، درستی سخن امام علیه السلام را روشن ساخت؛ زیرا عمر بن سعد، پیش از آنکه به آرزوی دیرینش ـ یعنی حکومت ری ـ دست یابد، پس از سالیانی اندک، به دستور مختار ثقفی، به هلاکت رسید!263

    دربارة یزید بن معاویه نیز نقل شده که پس از شهادت امام حسین علیه السلام عمری بسیار کوتاه داشت و یک شب که با مستی به بستر رفت، دیگر از جای برنخاست و صبح گاهان او را در حالی که چهره اش چون قیر سیاه شده بود، در بسترش، مُرده یافتند!264

    غارت گران حرم حسینی نیز که به طمع دست یابی به بهرة ناچیز دنیوی، به غارت اشیا و اثاثیة اهل بیت امام پرداخته بودند بدون آنکه امکان بهره مندی از اموال غارتی را داشته باشند، سرانجام به فقر دچار شدند. به عنوان نمونه، دربارة مالک بن یسر کندی نقل شده که وی روز عاشورا، پس از غلبة ضعف بر امام، شمشیری بر سر حضرت فرود آورد و بر اثر این ضربه، کلاهِ حضرت از سرش افتاد، او آن را برداشت و پس از آن، مشمول نفرین حضرت گشت که: «خوردن و آشامیدن بر تو گوارا مباد و خداوند با ظالمان محشورت گرداند». وی، کلاه غنیمتی را نزد همسرش برد، ولی با اعتراض او مواجه گشت که: «آیا لباس غارت شدة حسین علیه السلام را به خانه ام می آوری؟ زین پس من و تو در یک جا جمع نخواهیم شد». و آن مرد پس از آن تا آخر عمر همواره در حال فقر و نداری به سر می برد!265

    10. رخدادهای مربوط به جسم و تربت مطهر امام حسین علیه السلام

    در تعدادی از روایات، رخدادهای شگفت و خارق العاده ای دربارة جسم مطهر امام حسین علیه السلام و نیز تربت و مزار آن حضرت به چشم می خورد. کلیت این روایات پذیرفتنی است زیرا به طرق مختلفی نقل شده اند، در بیانات معصومان علیهم السلام نیز ریشه دارند، و همچنین در طول ادوار مختلف تاریخی تاکنون، شواهد صدق آنها بروز کرده است. هرچند در میان این روایات، برخی روایات غیرمعتبر نیز به چشم می خورد که با وجود احتمال درستی، به علت ضعف سند، و یا دشواری پذیرش متن، از نقل آنها می پرهیزیم.

    الف. قرائت قرآن و سخن گفتن سر مطهر امام علیه السلام

    چندین گزارش، گویای آن است که از سر مطهر امام حسین علیه السلام در مسیر کوفه و شام و نیز در این دو شهر، صدای قرائت آیاتی از قرآن شنیده شده است. گزارش زید بن ارقم ـ که گویای قرائت قرآن توسط سر مطهر در کوچه های کوفه است ـ را نقل می کنیم:

    آن گاه که سر حسینعلیه السلام را به دستور عبیدالله بن زیاد در کوچه های کوفه می گرداندند، من در اتاقم ـ که مشرف به کوچه بود ـ نشسته بودم و ناگاه سر او را در حال عبور دادن دیدم که این آیه را قرائت می کرد: أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَالرَّقِیمِ کَانُوا مِنْ آیَاتِنَا عَجَبًا266. با دیدن این صحنة مو بر بدنم راست شد و عرضه داشتم: ای فرزند رسول خدا صلی الله علیه وآله، به خدا سوگند سر تو عجیب تر و عجیب تر است.267

    نیز بنا به نقل ابن شهرآشوب، آن گاه که سر مطهر را در کوفه نزد خزانه داران آویخته بودند، شروع به قرائت سورة کهف کرد تا به این آیه رسید: إِنَّهُمْ فِتْیَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْنَاهُمْ هُدًی فلم یزدهم الا ضلالا و بر اساس نقل دیگر او، هنگامی که سر حضرت را بر درختی آویختند این آیه را از سر مطهر شنیدند که: وَسَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا ای مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُونَ. 268 قرائت قرآن توسط سر مطهر امام علیه السلام ـ همچون کوفه ـ در شام نیز تکرار گشت و همان آیات از سورة کهف، توسط سر مطهر قرائت شد. 269

    در جریان دیر راهب نیز آمده که راهب نصرانی پس از مشاهدة نور ساطع از سر مطهر، با دادن چند درهم به مأموران، سر مطهر را گرفت و به داخل صومعه برد. و ناگاه صدایی شنید که می گفت: «خوشا به حال تو و به حال کسی که حرمت صاحب این سر را بشناسد». و او با شنیدن این صدا، دست به دعا برداشت و از خداوند خواست که آن سر با او سخن بگوید. که ناگاه سر مطهر آغاز به سخن کرد و فرمود: ای راهب، چه می خواهی؟ راهب گفت: تو کیستی؟ سر مطهر پاسخ داد: «من فرزند علی مرتضی و فاطمة زهرایم. من مقتول در کربلا و مظلوم و عطشانم». سپس ساکت شد. راهب صورت بر صورت امام علیه السلام نهاده و ملتمسانه می گفت: صورتم را بر نمی دارم مگر آنکه بگویی شفیع من در قیامت خواهی بود. سر مطهر به سخن آمد که: به دین جدم درآی. و راهب بلافاصله شهادتین را بر زبان جاری کرد و مشمول وعدة شفاعت امام علیه السلام شد. 270

    گفتنی است در بعضی از منابع شیعی و سنی، پیش از نقل جریان دیر راهب، و در بعضی منابع بدون اشاره به این جریان، گزارشی به چشم می خورد که بر اساس آن، هنگامی که گروه حمل کنندة سر مطهر امام علیه السلام به شام، به کنار دیر مزبور رسیدند و سر را روی نیزه ای نهاده و خود به نوشیدن شراب و خوردن غذا مشغول شدند، ناگاه دستی خونین ظاهر شد که قلمی آهنین در آن قرار داشت و با خون بر روی دیوار دیر نوشت:

    أترجو امة قتلت حسینا

     

    شفاعة جدّه یوم الحساب271

    و چون خواستند دست را بگیرند غائب شد و هنگامی که به غذا خوردن نشستند دوباره ظاهر شد و نوشت:

    فلا والله لیس لهم شفیع

     

    وهم یوم القیامة فی العذاب272

    و برخاستند تا آن را بگیرند، غائب شد و چون بر سر غذا نشستند ظاهر شد و نوشت:

    وقد قتلوا الحسین بحکم جور

     

    وخالف حکمهم حکم الکتاب273

    و سپس غائب شد.274

    ب. انتشار نور و بوی خوش از سر مطهر

    در روایت مربوط به دیر راهب دیدیم که توجه راهب نصرانی پس از مشاهدة نور ساطع از سر مطهر، به آن جلب شد.275 به جز این، چندین روایت در دست است که از انتشار نور از سر مطهر و دهان مبارک امام علیه السلام حکایت دارند. در روایت طبری، از همسر خولی بن یزید اصبحی چنین نقل شده که وقتی خولی، سر مطهر امام علیه السلام را زیر دیگی قرار داد، همسرش ستونی از نور که از سر مطهر به سوی آسمان ساطع بود و پرندگان سفیدی در حال پرواز دور سر مطهر را مشاهده می کند.276

    در گزارش سهل بن سعد شهرزوری از چگونگی ورود اسرا به دمشق نیز می خوانیم که نوری از دهان مبارک امام علیه السلام ساطع بوده است. وی به قصد زیارت بیت المقدس، از شهرِ زور277 حرکت کرده و درِ مسیر خود، به دمشق می رسد و شهر را در وضع غیرعادی مشاهده می کند؛ دروازه ها گشوده، دکان ها بسته، مرکب ها زین شده، پرچم ها برافراشته و مردم کوچه و بازار زینت کرده و شاد! و چون سبب این وضع را جویا می شود پاسخ می شنود که برای امیر، فتحی عظیم رخ داده و بر فردی خارجی که در عراق خروج کرده بود فائق آمده و او را کشته است! و هنگامی که نام آن فرد خروج کرده را می پرسد متوجه می شود کسی جز امام حسین علیه السلام نبوده است. ادامة ماجرا از زبان وی چنین است:

    به آنان گفتم: همان حسین فرزند فاطمه دختر رسول خداصل الله علیه وآله؟! چنین گفتند: آری! گفتم: انا لله و انا الیه راجعون، و این شادی و زینت به خاطر قتل فرزند پیامبرتان است؟ آیا قتل او بس نبود که وی را خارجی نیز نامیدید؟! گفتند: چنین مگو که هیچکس در اینجا حسین را به نیکی یاد نکند جز آن که سرش را از دست دهد! پس سکوت کردم و در حزن و اشک بودم که ناگاه از دروازة بزرگ شهر، عده ای پرچم به دست و طبل کوبان وارد شدند و گفتند: سر، از این در داخل می شود. و هرچه سر را نزدیک تر می کردند شادی شان بیشتر می شد! تا اینکه سر مطهر امام را داخل کردند و می دیدم که از دهان مبارکش، همچون نور رسول خداصلی الله علیه وآله، نوری ساطع بود. به صورت زدم و گریبان چاک کردم و صدای گریه ام بلند شد و کسانی که صدایم را می شنیدند نیز گریستند....

    در ادامة این گزارش، وی به قرائت آیة ولا تحسبنّ الله غافلاً عمّا یعمل الظالمون توسط سر مطهر امام علیه السلام اشاره می کند و اینکه رفیق نصرانی اش نیز این صحنه را مشاهده کرده است.278

    انتشار بوی خوش از سر مطهر نیز دیگر امور شگفت مربوط به جسم امام علیه السلام است. بنا بر نقل ابن شهرآشوب، پس از آنکه سر مطهر امام علیه السلام را وارد مجلس یزید کردند بوی خوش عجیبی از آن استشمام می شد به گونه ای که بر بوی عطرهای موجود غلبه داشت!279

    ج. بوی خوش و خاصیت شفادهی تربت امام حسین علیه السلام

    برخی افراد، از تربت امام حسین علیه السلام بویی خوش استشمام می کردند. برای نمونه، بنا به نقل ابن کثیر، پس از آنکه بر قبر امام حسین علیه السلام آب بسته شد تا مکان آن نامعلوم گردد و پس از چهل روز آب فرونشست، عربی بیابان نشین به قتلگاه کربلا رفت و در حالی که خاک ها را مشت مشت بر داشته و می بویید، به کنار قبر حضرت رسید و گریست و گفت: پدر و مادرم به فدایت، چه قدر خوش بویی و چه قدر خوش بوست تربت توِِ! واین شعر را ترنّم کرد:

    أرادوا لیخفوا قبره عن عداوه

     

    فطیب تراب القبر دل علی القبر280

    خاصیت شفادهی تربت قبر امام حسین علیه السلام یکی از ویژگی ها، خصائص و امتیازاتی است که خداوند متعال به آن حضرت عطا فرموده و روایات فراوان و معتبری نیز بر آن دلالت دارد. 281 و در طول تاریخ تا عصر حاضر، افراد زیادی به وسیلة تربت قبر آن حضرت شفا یافته اند. در اینجا تنها به عنوان نمونه، دو روایت را که شیخ طوسی درکتاب امالی نقل کرده بازگو می کنیم:

    در روایت اول، شیخ طوسی از فردی به نام سالم چنین نقل می کند:

    مبتلا به درد شکم شده بودم و معالجات اثربخش نبود به گونه ای که بر جانم ترسیدم. روزی به زنی از اهالی کوفه ـ به نام سلمه ـ برخوردم، گفت: ای سالم! می خواهی تو را به اذن الهی درمان کنم؟ گفتم: بالاترین خواسته ام همین است. او نیز قدح آبی به من داد، نوشیدم و درد ساکت شد. پس از گذشت چند ماه، از آن زن پرسیدم مرا با چه چیزی علاج کردی؟ پاسخ داد: به دانه ای از این تسبیح! پرسیدم: این تسبیح از چیست؟ گفت : از خاک قبر حسین علیه السلام. گفتم: ای رافضیه! مرا با این مداوا کردی؟! با این سخن، او غضبناک برخاست و خارج شد و درد شکم نیز بدتر از قبل، بر من مستولی گشت!282

    شیخ طوسی در روایتی دیگر، جریان شایان توجهی را از یک طبیب نصرانی دربارة آثار بی حرمتی نسبت به تربت قبر امام حسین علیه السلام نقل کرده که گویای جایگاه این تربت نزد شیعیان عصر ائمه علیهم السلام است به گونه ای که موجب بغض و عناد فزون تر دشمنان تشیع می شده است. ابوموسی بن عبدالعزیز ـ راوی این روایت ـ حکایت این طبیب نصرانی را چنین نقل می کند:

    در گذرگاه ابواحمد به یوحنا بن سراقیونِ طبیب برخوردم. وی پرسید: تو را به حق پیامبرت و دینت سوگند، بگو: کسی که گروهی از شما قبرش را در ناحیة قصر ابن هبیره زیارت می کنند کیست؟ آیا از اصحاب پیامبرتان است؟ گفتم: او فرزند دختر پیامبرمان است. اما علت پرسش تو چیست؟ گفت: من جریان جالبی در این باره دارم. گفتم: برایم بازگو کن. گفت: شبی سابور کبیر ـ خادم هارون الرشید ـ مرا احضار کرد و به همراه او نزد موسی بن عیسی هاشمی رفتیم. دیدیم گویا عقلش زائل شده و بر بالشی تکیه کرده و در برابرش طشتی که امعا و احشائش در آن ریخته بود، قرار داشت. سابور از خادم موسی بن عیسی سبب این وضعیت را جویا شد. او گفت: ساعتی پیش موسی بن عیسی با ندیمانش در سلامت کامل نشسته بود و نام حسین بن علی علیه السلام به میان آمد. موسی گفت: روافض در حق او غلوّ می کنند به گونه ای که تربتش را وسیلة مداوا قرار می دهند. در این هنگام مردی از بنی هاشم گفت: من بیماری سختی داشتم و هر معالجه ای که کردم سودی نبخشید تا اینکه با تربت حسین علیه السلام شفا گرفتم و بیماری ام برطرف شد. موسی پرسید: آیا از آن تربت، چیزی نزد تو مانده؟ گفت: آری، و قطعه ای از تربت به او داد. موسی بن عیسی نیز تربت را گرفت و از روی تمسخر و استهزا، در نشیمن گاهش داخل کرد! که ناگاه فریادش بلند شد که: آتش آتش، طشت طشت! و چون برایش طشت آوردیم، آنچه در درون داشت در آن ریخته شد! و ندیمان متفرق شدند و مجلس ماتم سرا شد.
    طبیب نصرانی سپس چنین ادامه داد: «با مشاهدة این وضع، سابور به من گفت: آیا می توانی علاجش کنی؟ گفتم: جز عیسی علیه السلام که مردگان را زنده می کرد از کسی کاری ساخته نیست. سابور نیز ضمن تصدیق سخنم، گفت: اما در این خانه بمان تا وضع او روشن تر شود. من نیز آن شب را آنجا ماندم و موسی بن عیسی تا سحر بر همان حالت بود و سرانجام هلاک شد». 283

    نتیجه

    از خلال بررسی روایات مربوط به رخدادهای شگفت پس از شهادت امام حسین علیه السلام به چند نکته می توان دست یافت:

    ۱. شهادت امام حسین علیه السلام حادثه ای است منحصر به فرد و استثنایی، که آثار و لوازم مترتب بر آن در تاریخ بشریت بی نظیر است.

    ۲. ارتباط اجزای هستی با یکدیگر و ذی شعور بودن آنها، علاوه بر آنکه از خلال ادله قرآنی، روایی و عقلی به دست می آید، از بررسی روایات یادشده نیز به خوبی قابل استنباط است.

    ۳. عقوبت جنایت و ظلم، به جز آثار شوم اخروی، در دنیا نیز گریبان گیر انسان های ستم کار می شود. و چنانکه قرآن هشدار داده،284 زندگی تلخی برای آنان رقم می خورد.

    ۴. جایگاه خاص امام حسین علیه السلام و قیام جاوید او، به مزار و تربتش نیز اثری خاص و معجزه آسا بخشیده، به گونه ای که انسان ها در طول ادوار تاریخ، شاهد بروز خوارق عادات و آثار شگفت از این مکان بوده اند.

    منابع

    ـ ابن ابی الدنیا، ابی بکر عبدالله بن محمد، کتاب الهواتف، به تحقیق مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، مؤسسة الکتب الثقافیه، 1413.

    ـ ابن ابی حاتم رازی، عبدالرحمان، الجرح والتعدیل، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1371.

    ـ ابن ابی شیبه، حافظ بن عبدالله بن محمد، المصنف، به تحقیق سعید لحام، بیروت، دارالفکر، 1409ق.

    ـ ابن بطریق، یحیی بن حسن، العمدة، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1407ق.

    ـ ابن حاتم عاملی، جمال الدین یوسف، الدر النظیم، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، بی تا.

    ـ ابن حبان، ابوحاتم محمد، الثقات، مجلس دائرة المعارف العثمانیه، حیدرآباد، 1393ق.

    ـ ابن حجر هیثمی، احمدبن محمد، الصواعق المحرقة، بیروت، مؤسسة الرسالة، 1997م.

    ـ ابن سعد، محمدبن منیع، ترجمة الامام الحسین علیه السلام من القسم غیر المطبوع من کتاب الطبقات الکبری، به تحقیق سیدعبدالعزیز طباطبایی، قم، مؤسسة آل البیت علیهم السلام، 1415ق.

    ـ ابن شهرآشوب، محمدبن علی سروی مازندرانی، مناقب آل ابی طالب، نجف، حیدریه، 1376ق.

    ـ ابن طاووس حلی، علی بن موسی، اللهوف فی قتلی الطفوف، قم، انوارالهدی، 1417ق.

    ـ ابن طاووس، علی بن موسی، اللهوف فی قتلی الطفوف، قم، انوار الهدی، 1417ق.

    ـ ابن عبدالوهاب، حسین، عیون المعجزات، حیدریه، نجف، 1369ق.

    ـ ابن عساکر، علی بن حسن شافعی، تاریخ مدینة دمشق، به تحقیق علی شیری، بیروت، دارالفکر، 1415ق.

    ـ ابن عساکر، علی بن حسن شافعی، تاریخ مدینة دمشق، ترجمة الامام الحسین علیه السلام، به تحقیق محمدباقر محمودی، قم، مجمع احیاء الثقافة الاسلامیة، 1414ق.

    ـ ابن قولویه، جعفربن محمد، کامل الزیارات، به تحقیق شیخ جواد قیومی، قم، موسسة النشر الاسلامی، 1417ق.

    ـ ابن کثیر، ابی الفداء اسماعیل، البدایة و النهایة، به تحقیق علی شیری، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1408ق.

    ـ ابن معین، یحیی، تاریخ ابن معین، به تحقیق عبدالله احمد حسن، بیروت، دارالقلم، بی تا.

    ـ ابن نجار بغدادی، محب الدین، ذیل تاریخ بغداد، به تحقیق مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1417ق.

    ـ ابن نما، نجم الدین محمدبن جعفر، مثیر الاحزان، نجف، حیدریه، 1369ق.

    ـ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه فی معرفة الائمة علیهم السلام، بیروت، دارالاضواء، 1405ق.

    ـ بخاری، اسماعیل بن ابراهیم، التاریخ الکبیر، دیار بکر، المکتبة الاسلامیة، بی تا.

    ـ برقی، احمدبن محمدبن خالد، المحاسن، به تحقیق سیدجلال الدین تهران، محدث، 1370ش.

    ـ بیاضی عاملی، علی بن یونس، الصراط المستقیم الی مستحقی التقدیم، به تحقیق محمدباقر محمودی، بی جا، المکتبة المرتضویة، 1384ق.

    ـ بیهقی، ابی بکر احمدبن حسین، السنن الکبری، بیروت، دارالفکر، بی تا.

    ـ ترمذی، محمدبن عیسی، سنن الترمذی، به تحقیق عبدالرحمان محمد عثمان، بیروت، دارالفکر، 1403ق.

    ـ حسینی، عبدالله، معرفی و نقد منابع عاشورا، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، 1386ش.

    ـ خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین علیه السلام، به تحقیق محمد سماوی، بی جا، انوار الهدی، 1428 ق.

    ـ دولابی، محمدبن احمد، الذریة الطاهرة النبویه، به تحقیق سعد مبارک حسن، کویت الدار السلفیه، 1407ق.

    ـ ذهبی، شمس الدین، تاریخ الاسلام، بیروت، دارالکتاب العربی، 1407ق.

    ـ راوندی، قطب الدین، الخرائج و الجرائح، قم، مؤسسة الامام المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، 1409ق.

    ـ راوندی، قطب الدین، قصص الانبیاء، به تحقیق غلامرضا عرفانیان، بی جا، مؤسسة الهادی، 1418 ق.

    ـ زرندی حنفی، جمال الدین محمدبن یوسف، نظم درر المسمطین، بی جا، بی نا، 1377 ق.

    ـ سیوطی، جلال الدین، تاریخ الخلفاء، به تحقیق محیی الدین عبدالحمید، قم، رضی، 1411ق.

    ـ سیوطی، جلال الدین، تاریخ الخلفاء، قم، شریف رضی، 1411ق.

    ـ شیخ طوسی، محمدبن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، به تحقیق احمد قصیر العاملی، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، 1409ق.

    ـ شیخ مفید، محمدبن محمد نعمان، اوائل المقالات، به تحقیق ابراهیم انصاری، بیروت، بی نا، 1414ق.

    ـ شیروانی، مولی حیدر علی، مناقب اهل البیت علیه السلام، به تحقیق محمد حسون، بی جا، مطبعة المنشورات الاسلامیه، 1414ق.

    ـ صالحی شامی، محمدبن یوسف، سبل الهدی والرشاد، به تحقیق عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1414ق.

    ـ صدوق، محمدبن علی بن بابویه قمی، الامالی، قم، مؤسسة البعثة، 1417ق.

    ـ صدوق، محمدبن علی بن بابویه قمی، علل الشرایع، به تحقیق سیدمحمدصادق بحرالعلوم، نجف، حیدریه، 1385ق.

    ـ صدوق، محمدبن علی بن بابویه قمی، عیون اخبار الرضا علیه السلام، بیروت، اعلمی، 1404ق.

    ـ صدوق، محمدبن علی بن بابویه قمی، کمال الدین و تمام النعمة، به تحقیق علی اکبر غفاری، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1405ق.

    ـ طباطبائی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، قم، جامعه مدرسین بی تا.

    ـ طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، به تحقیق حمدی عبدالمجید سلفی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1404ق.

    ـ طبرسی، امین الاسلام فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، قم، مؤسسة آل البیت علیهم السلام، قم، 1417ق.

    ـ طبری، محب الدین احمد، ذخائر العقبی، مکتبة القدسی، قاهره، 1356ق.

    ـ طبری، محمدبن جریر، دلائل الامامة، مؤسسة البعثة، قم، 1413ق.

    ـ طبری، محمدبن جریر بن یزید، تاریخ الطبری، بیروت، اعلمی، بی تا.

    ـ طوسی، محمدبن حسن، الامالی، به تحقیق مؤسسة البعثة، دار الثقافه، قم، 1414ق.

    ـ طوسی، محمدبن حسن، رجال الطوسی، به تحقیق جواد قیومی، قم، مؤسسة النشر اسلامی، 1415ق.

    ـ قاضی نعمان تمیمی مغربی، شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار علیه السلام، به تحقیق سیدمحمد حسینی جلالی، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، بی تا.

    ـ قندوزی حنفی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع المودة لذوی القربی، به تحقیق سیدعلی جمال اشرف الحسینی، بی جا، دار الاسوة، 1416ق.

    ـ کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، تحقیق علی اکبر غفاری، بی جا، دارالکتب الاسلامیه، چ سوم، 1388 ق.

    ـ کوفی، محمدبن سلیمان، مناقب الامام امیر المؤمنین علیه السلام، به تحقیق محمدباقر محمودی، قم، مجمع احیاء الثقافة الاسلامیة، قم، 1412ق.

    ـ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1403ق.

    ـ مجموعه مقالات کنگرة بین المللی امام خمینی و فرهنگ عاشورا، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(قدس سره)، قم، 1375ش.

    ـ محمدی ری شهری، دانشنامه امام حسین علیه السلام، قم، دار الحدیث، ۱۳۸۸.

    ـ مفید، محمدبن محمدبن نعمان، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، به تحقیق مؤسسة آل البیت علیهم السلام، بیروت، دارالمفید، 1414ق.

    ـ هیثمی، نورالدین علی بن ابی بکر، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بیروت، دار الکتب العلمیة، 1408ق.

    ـ یعقوبی احمدبن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، قم، مؤسسه و نشر فرهنگ اهل بیت علیهم السلام، بی تا.

    سیدمرتضی، علی بن طاهر، الامالی، به تحقیق سیدمحمد بدرالدین، قم، مکتبة آیة الله المرعشی، 1403ق.


    * دانشیار گروه تاریخ مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(قدس سره).

    دریافت: 30/9/88 ـ پذیرش: 15/10/88 jabbari38@yahoo.com

    145. بنگرید به: اصغر قائدان، مقالة «تأملی چند پیرامون گزارش حادثة کربلا در منابع مورخان اهل سنت»، مجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی و فرهنگ عاشورا، دفتر سوم، ص70ـ72. نگارنده مقاله پس از ارائة فهرستی از حوادث خارق العاده که در منابع اهل سنت نقل شده، چنین می گوید: «نکته ای که در راستای ذکر این معجزات و خوارق، قابل توجه می باشد، این که جای بسی تعجب است که چگونه مورخان یاد شده که در ذکر حوادث قیام حسینی بعضاً از ثبت انگیزه های حقیقی قیام و به ویژه سخنان امام علیه السلام غافل شده اند برای ذکر این همه معجزات و غرایب که به هیچ روی با عقل و استدلال و سند قابل اثبات نیست، دقت به خرج داده و به طور مفصل به ثبت آن می پردازند. جای بسی تعجب است چگونه این مورخان که چندان هم قائل به مقام و قداست ویژه و فوق العاده برای امام حسین علیه السلام نبوده اند، به ذکر این معجزات در شأن آن حضرت و یارانش پرداخته اند، در حالی که مورخان شیعی و علاقه مندان به خاندان عصمت و طهارت چنین نکرده اند؟

    146. سیدعبدالله حسینی، معرفی و نقد منابع عاشورا، ص119ـ120.

    147. اسماعیل بن کثیر دمشقی، البدایة والنهایة، ج8، ص219.

    148. جعفربن محمد ابن قولویه، کامل الزیارات، ص161، باب 24، ح2.

    149. ابی بکر احمدبن حسین بیهقی، السنن الکبری، ج3، ص337.

    150. سخن علامه مجلسی در این باره چنین است: رأیت فی کثیر من کتب الخاصة و العامة وقوع الکسوف و الخسوف فی یوم عاشوراء و لیلته(محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج 55، ص 153).

    151. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ترجمة الامام الحسین علیه السلام، ص356، ح293 / علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة، ج2، ص268 / شمس الدین ذهبی، تاریخ الاسلام، ج5، ص15ـ16.

    152. علاوه بر منابع پیش گفته، بنگرید به: محمدبن علی سروی مازندرانی ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج3، ص213 / سلیمان بن احمد طبرانی، المعجم الکبیر، ج3، ص114 / جلال الدین سیوطی، تاریخ الخلفاء، ص207 / احمدبن محمد ابن حجر هیثمی، الصواعق المحرقه، ج2، ص 568.

    153. محمدبن منیع ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 1 ص 142 / احمدبن محمدبن خالد برقی، المحاسن، ج2، ص 313، ح 31 / محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، تحقیق علی اکبر غفاری، ج 3، ص 208، ح 7.

    154. علی بن موسی ابن طاووس، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص 75.

    155. ... انه لما قتل جدّی الحسین صلوات الله علیه مطرت السماء دماً و تراباً احمر... (محمدبن علی بن بابویه صدوق قمی، عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج 2، ص 268).

    156. محمدبن علی بن بابویه صدوق قمی، الامالی، ص177ـ178.

    157. همو، الامالی، ص189ـ190 / همو، علل الشرایع، ج 1، ص 228.

    158. لما قتل الحسین بن علی علیه السلام أمطرت السماء تراباً أحمرً (جعفربن محمد جعفربن محمد ابن قولویه، کامل الزیارات، ص183).

    159. وسقط التراب الاحمر (ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ترجمة الامام الحسین علیه السلام، ص354، ح288).

    160. محمدبن علی بن بابویه صدوق قمی، الامالی، ص178 و 189.

    161. محمدبن حسن طوسی، الامالی، ص330، ح106.

    162. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج45 ص215 ح 38.

    163. جعفربن محمد ابن قولویه، کامل الزیارات، ص160، باب 24، ح2.

    164. قاضی نعمان تمیمی مغربی تمیمی مغربی، شرح الاخبار، ج3، ص166.

    165. لما قتل الحسین احمرت السماء من اقطارها ثم لم نزل حتی تفطّرت و قطرت دماً (محمد بن احمد دولابی، الذریة الطاهرة النبویة، ص135).

    166. قاضی نعمان تمیمی مغربی تمیمی مغربی، شرح الاخبار، ج3، ص166.

    167. محمدبن علی سروی مازندرانی ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج3، ص212 / دربارة بارش خون از آسمان، به جز منابع پیش گفته، بنگرید به: اسماعیل بن ابراهیم بخاری، التاریخ الکبیر، ج4، ص 129ح2202 / عبدالرحمان ابن ابی حاتم رازی، الجرح و التعدیل، ج4، ص216 / ابوحاتم محمد ابن حبان، الثقات، ج4، ص329 / یحیی بن حسن ابن بطریق، العمدة، ص405 / ابن نما، مثیر الاحزان، ص63 و قندوزی، ینابیع المودة، ج3، ص20.

    168. برای نمونه بنگرید به: حافظ بن عبدالله بن محمد ابن ابی شیبه، المصنف، ج8، ص632، ح258 / طبری، دلائل الامامة، ص180 / طبرسی، اعلام الوری، ج1، ص428 / محمدبن علی سروی مازندرانی ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج3، ص213 / ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ترجمة الامام الحسین علیه السلام، ص245، ح220 / خوارزمی، مقتل الحسین علیه السلام، ج2، ص107ـ 108، ح33 / طبری، ذخائر العقبی، ص147 / زرندی حنفی، نظم درر السمطین، ص215 / مجلسی ، بحار الانوار، ج44، ص241، ح34.

    169. جعفربن محمد ابن قولویه، کامل الزیارات، ص128، باب17، ح2.

    170. احمدبن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج2، ص246 / علی بن یونس بیاضی عاملی، الصراط المستقیم، ج2، ص179.

    171. جعفربن محمد ابن قولویه، کامل الزیارات، ص158ـ160.

    172. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ترجمة الامام الحسین علیه السلام، ص364.

    173. بنگرید به: طبری، دلائل الامامة، ص178 / محمدبن علی سروی مازندرانی ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج3، ص218 / ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ترجمة الامام الحسین علیه السلام، ص355 / ابن حجر هیتمی، الصواعق المحرقه، ج2، ص568.

    174. محمدبن علی بن بابویه صدوق قمی، الامالی، ص231.

    175. جعفربن محمد ابن قولویه، کامل الزیارات، ص161، باب 24، ح2.

    176. ابن نما، مثیر الاحزان، ص63 / اربلی، کشف الغمه، ج2، ص268 / ذهبی، تاریخ الاسلام، ج5، ص16.

    177. شیروانی، مناقب اهل البیت علیهم السلام، ص249.

    178. محمدبن علی سروی مازندرانی ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج3، ص212.

    179. قاضی نعمان تمیمی مغربی تمیمی مغربی، شرح الاخبار، ج3، ص166.

    180. وی را از اصحاب امیر مؤمنان علی علیه السلام برشمرده اند؛ بنگرید به: رجال الطوسی، ص89..

    181. ابوحاتم محمد ابن حبان، الثقات، ج5، ص487.

    182. همان، ص487 / ابن سعد، ترجمة الامام الحسین علیه السلام من طبقات ابن سعد، ص90 / محمدبن علی سروی مازندرانی ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج3، ص212 / طبری، ذخائر العقبی، ص145.

    183. محمدبن حسن طوسی، الامالی، ص330.

    184. زرندی حنفی، نظم درر السمطین، ص220.

    185. خوارزمی در مقتل الحسین ج2 ص111 ح 44 این جریان را به صورت مسند و مفصل نقل کرده است؛ ابن شهرآشوب نیز در مناقب آل ابی طالب، ج1 ص 105ـ106 این خبر را به صورت خلاصه نقل کرده، و قطب الدین راوندی با اختصار و اندکی تغییر در الخرائج و الجرائح، ج1 ص146ـ147 ح234 آن را نقل کرده است. همچنین علامه مجلسی به نقل از برخی کتب مناقب معتبر، این خبر را در بحار الانوار، ج45، ص 233-235، به تفصیل، و در ج 19 ص 75-76 به صورت خلاصه آورده است.

    186. خوارزمی، مقتل الحسین علیه السلام، ج2، ص113ـ114 / مجلسی، بحار الانوار، ج45، ص235.

    187. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ترجمة الامام الحسین علیه السلام، ص361 / طبری، ذخائر العقبی، ص145.

    188. محمدبن یوسف صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد، ج11، ص80..

    189. به عنوان نمونه بنگرید به: حافظ بن عبدالله بن محمد ابن ابی شیبه، المصنف، ج8، ص633 / کمال الدین و تمام النعمة، ص532 / محمدبن سلیمان کوفی، مناقب الامام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج2، ص26 / سلیمان بن احمد طبرانی، المعجم الکبیر، ج3، ص111 / خوارزمی ، مقتل الحسین علیه السلام، ج1 ص241 / ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ترجمة الامام الحسین علیه السلام، ج14، ص274 / قطب الدین رواندی، قصص الانبیاء، ج3، ص1144 / / مجلسی، بحار الانوار، ج44، ص252.

    190. جعفربن محمد ابن قولویه، کامل الزیارات، باب28، ص179ـ188.

    191. همان، ص165، 171 و 189، باب های 26، 27 و 29.

    192. همان، ص180، باب28، ح 2.

    193. همان، ص167، باب26، ح 8.

    194. همان، ص167، باب26، ح7.

    195. همان، ص165، باب26، ح1.

    196. قطب الدین راوندی، قصص الانبیاء، ص222، ح292.

    197. محمدبن علی بن بابویه صدوق قمی، الامالی، ص231ـ232.

    198. جعفربن محمد ابن قولویه، کامل الزیارات، ص165، باب26، ح3.

    199. محمدبن علی بن بابویه صدوق قمی، عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج2، ص268.

    200. جعفربن محمد ابن قولویه، کامل الزیارات، ص153، باب23، ح15.

    201. محمدبن علی بن بابویه صدوق قمی، علل الشرایع، ج1، ص228، ح3.

    202. جلال الدین سیوطی، تاریخ الخلفاء، ص207.

    203. محمدبن علی سروی مازندرانی ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج3 ص213.

    203. همان.

    203. ابن نما, مثیر الاحزان، ص88..

    204. محمدی ری شهری، دانشنامه امام حسین علیه السلام، ج10، ص229.

    1. بنگرید به: محمدبن حسن طوسی، التبیان، ج9، ص233 / طبرسی، مجمع البیان، ج9، ص108 / علامه طباطبایی، المیزان، ج18، ص141

    206. مولوی، مثنوی معنوی، دفتر سوم، ص387.

    207. محمد بن نعمان مفید، اوائل المقالات، ص223 / سید مرتضی، الامالی، ج1، ص39 / محمدبن عیسی ترمذی، سنن، ج5، ص57 / امین الاسلام فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج9، ص109 / محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج79، ص181 و ج100، ص25.

    208. جعفربن محمد ابن قولویه، کامل الزیارات، ص169، باب26، ح9.

    209. همان، ص178، باب27، ح19.

    210. جعفربن محمد ابن قولویه، باب27 کامل الزیارات را با عنوان «بکاء الملائکة علی الحسین بن علی علیه السلام » و با نقل بیست روایت به این موضوع اختصاص داده است.

    211. انا ابن من بکت علیه ملائکة السماء (محمدبن علی سروی مازندرانی ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج3، ص305).

    212. ابن نما، مثیر الاحزان، ص91 / علی بن موسی ابن طاووس، اللهوف، ص 117 / مجلسی، بحار الانوار، ج45، ص148.

    213. محمدبن علی بن بابویه صدوق قمی، علل الشرایع، ج1، ص160 / مضمونی مشابه این روایت را در روایتی از امام صادق علیه السلام خطاب به کرام بن عبدالکریم نیز مشاهده می کنیم (کلینی، الکافی، ج1، ص534، ح19).

    214. جعفربن محمد ابن قولویه، کامل الزیارات، باب27.

    215. همان، باب28، ح23.

    216. همان، ص166، باب 26، ح6.

    217. همان، ص165، باب26، ح1.

    218 اشاره به جریان فتح مکه و آزادی سران شرک از جمله ابوسفیان و فرزندانش، به علت عطوفت و رحمت پیامبرصلی الله علیه وآله.

    219. همان، ص189، باب29، ح1 / قاضی نعمان تمیمی مغربی تمیمی مغربی، شرح الاخبار، ج3، ص167، ح1107 / ابن ابی الدنیا، کتاب الهواتف، ص87.

    الا یا عین جودی لی بجهد   ومن یبکی علی الشهداء بعدی
    علی رهط تقودهم المنایا   الی متجبّر فی ملک عبد

    220. رسول خداصلی الله علیه وآله بر پیشانی او (حسین علیه السلام ) دست کشید وگونه هایش گل انداخت. پدر و مادرش ازبزرگان قریشند و نیایش بهترین نیاکان است. (ذهبی، تاریخ الاسلام، ج5، ص17ـ18).

    221. آیا امتی که حسین را به قتل رساند به شفاعت جدش در روز حساب امیدوار است؟ هرگز، به یقین مشمول شفاعت احمدعلیه السلام و ابوتراب علیه السلام نخواهد شد. شما دسته جمع، بهترین مردم و بهترین از پیران و جوانان را کشتید / جعفربن محمد ابن قولویه، کامل الزیارات، ص160، باب24، ح 2.

    222. جعفربن محمد ابن قولویه، کامل الزیارات، ص165، باب26، ح3.

    223. کلینی، الکافی، ج6، ص548، ح13 / جعفربن محمد ابن قولویه، کامل الزیارات، ص198، باب30، ح1 / مجلسی، بحار الانوار، ج45، ص213، ح32.

    224. همو، الکافی، ج6، ص547، ح10 / همو، کامل الزیارات، ص198، باب30، ح2.

    225. جعفربن محمد ابن قولویه، کامل الزیارات، ص199، باب31، ح1.

    226. همان، ح2.

    227. قاضی نعمان تمیمی مغربی، شرح الاخبار، ج3، ص165، ح1096.

    228. سلیمان بن احمد طبرانی، المعجم الکبیر، ج3، ص121 / ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ترجمة الامام الحسین علیه السلام، ص366، ح308.

    229. ر. ک: ابن معین، تاریخ ابن معین، ج1، ص361، ح2435 / قاضی نعمان تمیمی مغربی، شرح الاخبار، ج3، ص541، ح1095 و 1096 / زرندی حنفی، نظم درر المسمطین، ص220 / مجلسی، بحار الانوار، ج45، ص302، ح3 و ص310، ح12.

    230. طبرسی، اعلام الوری، ج1، ص430 / ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ترجمة الامام الحسین علیه السلام، ص367 / ابن حمزه طوسی، الثاقب فی المناقب، ص337 / ذهبی، تاریخ الاسلام، ج5، ص16.

    231. محمدبن علی سروی مازندرانی ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج3، ص218 / ابن نما، مثیر الاحزان، ص63.

    232. هیثمی، مجمع الزوائد، ج9، ص196.

    233. محمدبن علی سروی مازندرانی ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج3، ص217.

    234. ابن نما، مثیر الاحزان، ص63.

    235. محمدبن حسن طوسی، الامالی، ص727، ح1528 / محمدبن علی سروی مازندرانی ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج3، ص215 / مجلسی، بحار الانوار، ج45، ص302.

    236. قاضی نعمان تمیمی مغربی، شرح الاخبار، ج3، ص 166، ح1097 / محمدبن سلیمان کوفی، مناقب امیرالمؤمنین علیه السلام، ج2، ص 263، ح 728.

    237. ر. ک: جعفربن محمد ابن قولویه، کامل الزیارات، ص131، باب17، ح8 / قاضی نعمان تمیمی مغربی، شرح الاخبار، ج3، ص169، ح1114.

    238. محمدبن علی سروی مازندرانی ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج3، ص215 / ابن نما، مثیر الاحزان، ص57 / مجلسی، بحار الانوار، ج45، ص301.

    239. همو، مناقب آل ابی طالب، ج3، ص215.

    240. همان، ص214.

    241. همان.

    242. گویا مراد حضرت این بوده که: این گونه با خدا ملاقات خواهم کرد.

    243. همان، ص214 / ابن نما، مثیر الاحزان، ص53 / طبری، ذخائر العقبی، ص144 / مجلسی، بحار الانوار، ج45، ص301.

    244. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ترجمة الامام الحسین علیه السلام، ص356، ح294.

    245. همان، ص368.

    246. محمدبن علی بن بابویه صدوق قمی، ثواب الاعمال، ص218ـ219.

    247. محمدبن حسن طوسی، الامالی، ص727، ح1529 / مجلسی، بحار الانوار، ج45، ص308، ح7، ج45، ص323، ح17.

    248. سلیمان بن احمد طبرانی، المعجم الکبیر، ج3، ص112، ح2831 / مجلسی، بحار الانوار، ج45، ص309، ح11.

    249. محمدبن حسن طوسی، الامالی، ص163، ح269، قاضی نعمان تمیمی مغربی، شرح الاخبار، ج3، ص544، ح1114 / خوارزمی، مقتل الحسین علیه السلام، ج2، ص110، ح43 / ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ترجمة الامام الحسین علیه السلام، ص371، ح313 / طبری، ذخائر العقبی، ص145 / محمدبن علی سروی مازندرانی ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج3، ص216.

    250. محمدبن علی سروی مازندرانی ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج3، ص216 / ابن نما، مثیرالاحزان، ص61 / علی بن موسی ابن طاووس، اللهوف، ص81 / مجلسی، بحار الانوار، ج45، ص306. قاضی نعمان تمیمی مغربی نیز در شرح الاخبار، ج3، ص171، ح1120 این روایت را با کمی اختصار، از جویر بن سعید نقل کرده است.

    251. ترمذی، سنن، ج5، ص325، ح3869 / محمدبن علی سروی مازندرانی ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج3، ص218 / یحیی بن حسن ابن بطریق، العمد، ص404 / ابی الفداء اسماعیل ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج8، ص315 / محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج45، ص305.

    252. محمدبن حسن طوسی، الامالی، ص242.

    253 هر چند این مورد و-شاید- مورد بعدی، قبل از شهادت امام علیه السلام واقع شده، اما به لحاظ شگفت آمیز بودن و نیز ارتباط با شهادت امام علیه السلام در اینجا ذکر شد.

    254. نام وی، ابن جویره، ابن جوزه و ابن خوزه نیز ضبط شده است.

    255. ولی رب رحیم و شفاعة نبی مطاع، اللهم ان کان عندک کاذباً فجّره الی النار.

    256. حافظ بن عبدالله بن محمد ابن ابی شیبه، المصنف، ج8، ص40ـ41، ح17 / حسین ابن عبدالوهاب، عیون المعجزات، ص57 / محمدبن علی سروی مازندرانی ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج3، ص214 / محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج45، ص301 / ر.ک: محمدبن یوسف صالحی شامی، سبل الهدی والرشاد، ج11، ص79.

    257. اللهم جُرّه الی النار و اذقه حرها فی الدنیا قبل مصیره الی الاخرة.

    258. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج3، ص214.

    259. اللهم انا اهل بیت نبیک و ذریته و قرابته فاقصم من ظلمنا و غصبنا حقّنا انک سمیع قریب.

    260. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج3، ص215 / مجلسی، بحار الانوار، ج45، ص302.

    261. شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص132 / ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج45، ص48 / اربلی، کشف الغمه، ج2، ص218 / ذهبی، تاریخ الاسلام، ج5، ص195.

    262. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج3، ص213 / مجلسی، بحار الانوار، ج45، ص300، ح1.

    263. طبری، تاریخ الطبری، ج4، ص531ـ532.

    264. ابن قولویه، کامل الزیارات، ص131ـ132، باب 17، ح8 / مجلسی، بحار الانوار، ج45، ص309، ح10.

    265. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج3، ص215 / ابن دمشقی، جواهر المطالب، ص287 / مجلسی، بحار الانوار، ج45، ص302.

    266. کهف، 9.

    267. شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص117 / مجلسی، بحار الانوار، ج45، ص121.

    268. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج3، ص218.

    269. این روایت به دو صورت توسط منهال بن عمرو نقل شده: بنابر یک روایت، سر مطهر، آیة شریفة أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَالرَّقِیمِ کَانُوا مِنْ آیَاتِنَا عَجَبًا را قرائت کرد، و مردی با دیدن این صحنه، خطاب به سر مطهر گفت: « ای فرزند رسول خداصلی الله علیه وآله به خدا سوگند سر تو عجیب تر است». و بنابر روایت دیگر، کسی این آیه را می خواند و سر مطهر به سخن آمد که: «جریان من عجیب تر از جریان اصحاب کهف و رقیم است» / بنگرید به: ابن حمزه طوسی، الثاقب فی المناقب، ص333، ح 1 و2 / ابن عساکر، تاریخ دمشق، ج60، ص370 / صالحی شامی، سبل الهدی والرشاد، ج11، ص76.

    270. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج3، ص217.

    271. آیا امتی که حسین را کشتند امیدوار شفاعت جدّش در روز حساب هستند؟

    272. نه، به خداوند سوگند، آنان شفیعی نخواهند داشت، و در روز قیامت در عذاب خواهند بود.

    273. آنان حسین را با فرمانی ستم گرانه کشتند و فرمان آنان مخالف فرمان کتاب خدا بود.

    274. قطب الدین راوندی، الخرائج والجرائح، ج2، ص578 / ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج3، ص218 / محمدبن سلیمان کوفی، مناقب الامام امیرالمؤمنین علیه السلام، ص583 / طبری، ذخائر العقبی، ص145 / بیاضی عاملی، الصراط المستقیم، ج2، ص179 / ابن نجار، ذیل تاریخ بغداد، ج4، ص159 / ذهبی، تاریخ الاسلام، ج5، ص107 / ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج8، ص218 / ابن حاتم عاملی، الدر النظیم، ص562.

    275. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج3، ص217.

    276. طبری، تاریخ الطبری، ج4، ص348 / ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج8، ص206 / مجلسی، بحار الانوار، ج45، ص125.

    277. ناحیه ای وسیع و کرد نشین درغرب ایران / ر.ک: یاقوت حموی، معجم البلدان، ج3 ص 375.

    278. خوارزمی، مقتل الحسین علیه السلام، ج2، ص67، ح31 / مجلسی، بحار الانوار، ج45، ص127ـ128.

    279. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج3، ص218 / مجلسی، بحار الانوار، ج45، ص305.

    280. خواستند قبرش را از دشمنش مخفی کنند اما بوی خاک قبر نشانة آن شد / ابن کثیر دمشقی، البدایة و النهایة، ج8، ص222.

    281. به عنوان نمونه، بنگرید به: ابن قولویه، کامل الزیارات، ص465، باب 92، با عنوان: ان طین قبر الحسین شفاء و امان.

    282. شیخ طوسی، الامالی، ص319، ح648 / ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج3، ص220.

    283. شیخ طوسی، التبیان، ص320 / ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج3، ص220.

    284 طه، ۱۲۴.

     

    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    جباری، محمدرضا.(1388) بررسی رخدادهای شگفت‌ پس از شهادت امام حسین‌علیه‌السلام. دو فصلنامه تاریخ اسلام درآینه پژوهش، 6(3)، 67-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    محمدرضا جباری."بررسی رخدادهای شگفت‌ پس از شهادت امام حسین‌علیه‌السلام". دو فصلنامه تاریخ اسلام درآینه پژوهش، 6، 3، 1388، 67-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    جباری، محمدرضا.(1388) 'بررسی رخدادهای شگفت‌ پس از شهادت امام حسین‌علیه‌السلام'، دو فصلنامه تاریخ اسلام درآینه پژوهش، 6(3), pp. 67-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    جباری، محمدرضا. بررسی رخدادهای شگفت‌ پس از شهادت امام حسین‌علیه‌السلام. تاریخ اسلام درآینه پژوهش، 6, 1388؛ 6(3): 67-