بررسی منابع تاریخی ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه
Article data in English (انگلیسی)
، سال هفتم، شماره سوم، پاییز 1389، 105 ـ 134
Tārikh dar Āyene-ye Pazhuhesh, Vol.7, No.3, Fall 2010
چکیده
یکی از مهم ترین منابع امروزی تاریخ پژوهان، شرح نهج البلاغة ابن ابیالحدید است. نگارندگان این نوشتار به بررسی و معرفی منابع تاریخی شارح پرداخته، برخی ویژگی های روش تاریخی شارح را آورده و درباره برخی منابع، توضیحاتی در مورد چگونگی منبع و وجود یا عدم وجود آن داده اند. بررسی ها و واکاوی های دقیق تر می تواند برپایة این معرفی اجمالی در مورد هر یک از کتاب ها به طور خاص انجام پذیرد.
کلیدواژه: شرح نهج البلاغه، ابنأبیالحدید، تاریخ و منابع تاریخی.
مقدمه
شرح نهج البلاغة ابن ابیالحدید که بزرگ ترین و نیکوترین شرح نهج البلاغه است،1 یکی از مهم ترین منابع تاریخی نیز به شمار می رود. ابن ابی الحدید در لابه لای شرح سخنان امام به مناسبت های گوناگون وقایع و روایات تاریخی را نقل کرده که هم اکنون برخی موارد آن ـ چنان که خواهد آمد ـ تنها منبع مورد استشهاد است، چنان که صفا خلوصی در مجله المعلم الجدید در مقاله ای با عنوان عنوان الکنوز الدفینة فی شرح ابن ابیالحدید لنهج البلاغة دربارة اهمیت این کتاب در حفظ آثار عربی اسلامی، به ویژه تاریخ می گوید: بسیاری از کتاب هایی که امروز در شمار میراث مفقود عربی به شمار است، هنوز عناوین و بخش هایی از آن در این کتاب حفظ شده است. به بیان دیگر، شرح ابن ابیالحدید بخش هایی از کتاب هایی را در بردارد که اثری از آن نمانده است و از این جنبه بیشتر به موزة آثار و نسخ خطی قدیم شباهت دارد.2 علاوه بر این، شرح این عالم مدائنی نقش بزرگ و ویژه ای در تصحیح و تحقیق کتاب های تاریخی دارد، و نیز جزء منابع مهم و موثق تاریخی نزد بسیاری از تاریخ پژوهان است. سیدجعفر مرتضی عاملی یکی از آنهاست که شرح نهج معتزلی را در شمار نخستین و شاید یکی از مهم ترین منابع وی در تحقیقاتش می توان دید.3
بنابراین، بررسی منابع مختلف و اصلی تاریخی که ابن ابی الحدید از آن بهره گرفته است نیز اهمیت ویژه ای می یابد که در این مقاله به آن پرداخته شده است. اکنون پس از کوتاه سخنی درباره روش تاریخی شارح در کنار دیگر روش های شرح او بر نهج البلاغه به اصل موضوع وارد می شویم:
الف) روش تاریخی در شرح ابن ابی الحدید
هر نویسنده ای برای نوشتن، شیوه و روشی دارد، همچنان که موسوعه نگاران در نگاشتة خود روش های متعددی را پی می گیرند. کتاب ابن ابیالحدید پیش از آنکه شرح کتاب خاصی باشد، موسوعه و دانش نامه ای است در موضوعات مختلف و زمینه های گوناگون، و این به دو امر باز می گردد: نخست، شمولیت و جامعیت نهج البلاغه که طبق گفتة شارح، علوم و فنون متنوعی را دربردارد و دوم، جامع الاطراف بودن ابن ابیالحدید در علوم اسلامی و غیر اسلامی که شرح کتابی چون نهج البلاغه آن را می طلبد. این علامة مدائنی در شرح خود از منابع مختلف و بسیاری در دانش های متعددی، چون کلام، ادب، تاریخ و فلک بهره برده است. و این به دلیل استفاده مستقیم او از کتابخانة شاهنشاهی بغداد است. به هر حال،4 وی در شرح خود از روش هایی چند بهره برده که مهم ترین آنها عبارت است از: 1ـ منهج تاریخی، 2- منهج روایی ـ حدیثی، 3ـ منهج کلامی، 4ـ منهج ادبی، 5ـ منهج بلاغی، 6ـ منهج لغوی.5 منهج و روش تاریخی را می توان در رأس همه این منهج های این شرح دانست و می توان آن را شرحی تاریخی تلقی کرد.
ب) برخی ویژگی های شرح ابن ابی الحدید
از جمله ویژگی های شرح تاریخی ـ روایی شارح بر نهج البلاغه عبارت است از:
1. منابع و مصادر دست اول که بسیاری از آنها بهترین ها در موضوع خود هستند و البته بر خلاف معمول و معهود نزد قدما که چندان به ارجاع اهمیت نمی دادند، یکی از برجسته ترین کتاب هایی است که به این امر اهمیت داده و در جای جای آن، در موضوعات گوناگون، از منابع و مستندات تاریخی خود از کتاب یا شخصیت ها و مشایخ یاد کرده است.
2. نقل وقایع و رخداد ها و روایات تاریخی با اسناد مندرج در کتب یا آنچه از اساتید خود شنیده است. این کار وی یعنی نقل مطالب مستند، در کنار ذکر منبع، بر قوام و استواری نقل ها افزوده است و چنان که در موارد متعدد می بینیم نشان دهندة اصرار وی بر رعایت امانت در نقل روایات است؛ خواه تاریخی باشد و خواه روایی. بدیهی است این ویژگی، پژوهشگران و محققان دوره های بعد از وی را در بازشناخت و تمییز سره از ناسره یاری می کند.
3. اجتهاد و نقد ضمن نقل ها یکی دیگر از ویژگی های شرح ابن ابی الحدید است، زیرا وی در کنار نقل مطالب تاریخی به نقد آن نیز می پردازد، چنانکه در سایر موضوعات نیز نقدگرایی شارح ستودنی است، هرچند در همه موارد مصیب نبوده است.
4. عدم تعصب در نقل از شخص یا مذهب معین. وی بدون توجه چندان به مذهب مورخان و راویان از آنها نقل می کند، البته در مواردی که پذیرش آن مطلب در نظر وی بی تأثیر نبوده به مذهب ایشان اشاره دارد، مثل مواردی که مورد طعن یکی از طرفین است و وی از مذهب طرف مخالف بر ضد او سخنی را نقل می کند، مانند خطبه شقشقیه.6
5. نقل گونه های مختلف یک روایت تاریخی.
6. وجود روایاتی ویژه و منحصر به فرد در شرح نهج البلاغه.
7. یادکرد اسامی منابع؛ بدیهی است که یاد کرد اسامی منابع، محققان را در تجمیع و تکمیل یک منبع یاری می کند. علاوه بر این، شرح ابن ابی الحدید در گردآوری کتاب هایی چون الغارات ابن هلال ثقفی و وقعة صفین نصر بن مزاحم منقری، یکی از مهم ترین منابع تطبیق با نسخه امروزین این نوع کتاب ها است.
اکنون پس از این مقدمه کوتاه به معرفی اجمالی منابع اصلی تاریخی، بر اساس نویسندگان آنها و با ترتیب تاریخی می پردازیم:7
منابع قرن دوم
1. کلبی: ابونضر محمد بن سائب بن بشر کلبی از اصحاب امام باقر و امام صادق(ع) صاحب کتاب احکام القرآن و متوفای 146ق بود. وی پدر هشام کلبی، نسابة معروف است که احوالش خواهد آمد.8 شارح از کتابی برای وی نام نمی برد و ما نیز نام کتاب تاریخی برایش نمی یابیم، ولی ظاهراً در احوال جنگ جمل از وی نقل کرده و می گوید:
و روی الکلبی و الواقدی و المدائنی أن محمد بن أبی بکر و محمد بن أبی حذیفة کانا بمصر یحرضان الناس علی عثمان فسار محمد بن أبی بکر مع من سار إلی عثمان وأقام محمد بن أبی حذیفة بمصر.9
2. محمد بن اسحاق: أبوعبدالله محمد بن إسحاق بن یسار مطلبی مدنی از قدیم ترین مورخان عرب، متولد مدینه و ساکن بغداد بود و در همان جا به سال 151 ق درگذشت. کتاب السیرة و المغازی از آن اوست که شارح نیز در موارد متعدد از آن یاد کرده و در برخی موارد آن را المغازی گفته است.10 شیخ در رجال خود، وی را از اصحاب امام باقر وامام صادق(ع) دانسته است.11 ابن ابیالحدید دربارة این کتاب و نویسنده اش می گوید: «فإنه کتاب معتمد عند اصحاب الحدیث والمؤرخین، ومصنفه شیخ الناس کلهم».12 نمونه ای از نقل روایات تاریخی وی که در شرح ابن ابی الحدید آمده، چنین است: «و قال ابن إسحاق فی کتاب المغازی: إن عائشة کانت تروی هذا الخبر و تقول، فالناس یقولون إن رسول الله(ص)».13
3. ابومخنف: لوط بن یحیی بن سعیدبن مخنف ازدی غامدی، راوی و عالم سیره و اخبار و امامی و کوفی است، گرچه برخی وی را امامی نمی دانند. جد وی مخنف بن سلیم از یاران امام علی(ع) بوده است. وی به سال 157ق درگذشت. از کتاب های وی: الجمل، صفین، النهروان، مقتل علی، الشوری، مقتل عثمان، مقتل الحسین(ع) و... می باشد.14 منابع او را امامی دانسته اند، ولی گویی امامی نبوده است و شارح نیز وی را شیعه نمی داند.15 شارح بیشتر درباره رخداد جمل از او روایت دارد و از کتاب الجمل یا وقعه الجملوی نام می برد: «و ذکر أبومخنف فی کتاب الجمل أن علیاً(ع) خطب لما سار الزبیر و طلحة من مکة، و معهما عائشة یریدون البصرة، فقال...».16
منابع قرن سوم
4. زبیر بن بکار: ابوعبدالله زبیر بن بکار بن عبدالله قرشی اسدی مکی، از نوادگان زبیر بن عوام، نسب شناس و آگاه به اخبار عرب و راوی آن، در مدینه به سال 172ق متولد شد. وی در مکه سرپرست منصب قضاوت بود و در همان جا در 256 ق درگذشت. برخی از آثار او عبارت است از: جمهرة نسب قریش، أخبار عمر بن أبی ربیعة و اخبار چند تن دیگر از شعرا و نیز مجموعه ای در اخبار و نوادر تاریخ به نام الموفقیات.17 ابن ابی الحدید در جایی درباره او چنین می گوید: زبیر بن بکار هرگز متهم به دشمنی با معاویه نبوده و آن چنانکه از احوال او و کنارهگیری او از فضایل علی(ع) معلوم میشود، هیچگونه نسبتی هم با عقاید شیعه ندارد.18 وی از سه کتاب زبیر در شرح تاریخی نهج البلاغه بهره برده است: الموفقیات، المفاخرات و أنساب قریش. در اینجا به ذکر نمونه ای از هریک از کتاب ها می پردازیم:
الموفقیات: «وأنا أذکر فی هذا الموضع خبراً، رواه الزبیر بن بکار فی الموفقیات لیعلم من یقف علیه، أن معاویة لم یکن لینجذب إلی طاعة علی(ع) أبدا، ولا یعطیه البیعة».19
المفاخرات: «و روی الزبیر بن بکار فی کتاب المفاخرات، قال: اجتمع عند معاویة عمرو بن العاص و الولید بن عقبة بن أبی معیط وعتبة بن أبی سفیان بن حرب والمغیرة بن شعبة».20
أنساب قریش: «و نحن نورد من کتاب أنساب قریش، للزبیر بن بکار ما یتضمن شرحا لما أجمله شیخنا أبوعثمان أو لبعضه، فإن کلام أبی عثمان لمحة و إشارة و لیس بالمشروح».21
5. ابن کلبی: أبو منذر هشام بن أبی نصر محمدبن سائب بن بشر کلبی کوفی از داناترین مردم به علم انساب بوده. وی برخی انساب را نیز از پدرش گرفته بود. او به سال 204 یا 206ق درگذشت. برخی از کتاب های او عبارت است از: اخبار قریش، اخبار بنی تغلب، و جمهرة انساب.22 ابن ابی الحدید از کتاب جمهرة النسب نام برده است که نمونه ای از آن را می آوریم: «فأما نسب مصقلة بن هبیرة، فإن ابن الکلبی قد ذکره فی جمهرة النسب، فقال: هو مصقلة بن هبیرة بن شبل بن یثربی».23
6. محمد بن عمر واقدی: أبوعبدالله محمد بن عمر بن واقد سهمی (یا اسلمی) واقدی از قدیم ترین و مشهورترین تاریخ نگاران و حفاظ حدیث بود. وی در 130ق در مدینه متولد شد و در بغداد در سال 207ق درگذشت. برخی از کتاب های وی عبارت است از: المغازی النبویة، الطبقات و مقتل الحسین. از مشهورترین شاگردانش که از او روایت کرده، محمد بن سعد صاحب کتاب الطبقات الکبیر است.24 ابن ابی الحدید از شش کتاب او، یعنی المغازی، الشوری، الجمل، صفین، تاریخ الواقدی و الدار نام برده است که به ذکر نمونه ای برای هر یک بسنده می کنیم:
المغازی: «الفصل الثالث فی شرح القصة فی غزاة بدر، ونحن نذکر ذلک من کتاب المغازی، لمحمد بن عمر الواقدی».25
کتاب الشوری: «و روی الواقدی فی کتاب الشوری عن ابن عباس رحمه الله قال: شهدت عتاب عثمان لعلی(ع) یوما فقال له فی بعض ما قاله».26
کتاب الجمل: شارح در آغاز خطبه 226 نهج البلاغه می گوید: «و من خطبة له(ع) خطبها بذی قار، وهو متوجه إلی البصرة، ذکرها الواقدی فی کتاب الجمل».27
کتاب صفین: وفی کتاب صفین للواقدی عن علی(ع): لو لا أن تبطروا فتدعوا العمل لحدثتکم بما سبق علی لسان رسول الله(ص) لمن قتل هؤلاء»28
تاریخ الواقدی: و روی الواقدی بإسناده فی تاریخه عن الزهری قال: سألت ابن عباس: متی دفنتم فاطمة علیهاالسلام؟ قال: دفناها بلیل بعد هدأة.29
کتاب الدار: «فإن الواقدی روی فی کتاب الدار، أن مروان بن الحکم لما حصر عثمان الحصر الأخیر أتی زید بن ثابت».30
7. ابوعبیده معمر بن مُثنّی: أبوعبیدة معمر بن مثنی مشهور به ابوعبیده نحوی، از امامان ادب و لغت است. وی به سال 110 ق در بصره متولد شد. از زندگی او چنین بر می آید که نسبت به معاصرانش بسیار منتقد بود. تاریخ درگذشت او را بین 207 ـ 213 ق گفته اند، برخی از کتاب های او عبارت است از: مجاز القرآن و أیام العرب. وی کتابی با عنوان غریب الحدیث یا شرح غریب الحدیث هم دارد.31 ابن ابی الحدید شرح برخی روایات تاریخی را به او مستند می کند. کتاب های او در زمینه تاریخ عبارت است از: المثالب، مقاتل الفرسان، القبائل، التاج که نمونه ای از هریک از آنها را می آوریم:
المثالب: در نقد سخن شیخِ اعتقادیش یعنی ابوجعفر اسکافی دربارة اینکه مروان در مدینه شعر هتک حرمت سر مطهر امام حسین(ع) را خواند: «قلت: هکذا قال شیخنا أبوجعفر، والصحیح أنّ مروان لم یکن أمیر المدینة یومئذ، بل کان أمیرها عمرو بن سعید بن العاص، ولم یحمل إلیه الرأس، و إنما کتب إلیه عبیدالله بن زیاد، یبشره بقتل الحسین(ع) فقرأ کتابه علی المنبر و أنشد الرجز المذکور، و أومأ إلی القبر قائلاً یوم بیوم بدر فأنکر علیه قوله قوم من الأنصار. ذکر ذلک أبو عبیدة فی کتاب المثالب.32
مقاتل الفرسان: «و روی أبو عبیدة معمر بن المثنی فی کتاب مقاتل الفرسان قال: کتب عمر إلی سلمان بن ربیعة الباهلی أو إلی النعمان بن مقرن أن فی جندک رجلین من العرب عمرو بن معدیکرب و طلیحة بن خویلد».33 گفتنی است که شاید نام کامل این کتاب طبقات الشجعان و مقاتل الفرسان باشد که ابن ابیالحدید در جای دیگری از شرح، بدون نام نویسنده از آن یاد کرده است.34
القبائل: «قال الزبیر: وقد کان مالأ أبا بکر وعمر علی نقض أمر سعد، و إفساد حاله رجلان من الأنصار ممن شهد بدرا، و هما عویم بن ساعدة و معن بن عدی. و لها سبب مذکور فی کتاب القبائل لأبی عبیدة معمر بن المثنی، فلیطلب من هناک».35
التاج: «و قد ذکر أبوعبیدة معمر بن المثنی فی کتاب التاج، أن لبنی تمیم مآثر لم یشرکهم فیها غیرهم، أما بنوسعد بن زید مناة فلها ثلاث خصال».36
علاوه بر تاریخ یکی از زمینه های مهمی که شارح ابن ابی الحدید نهج البلاغه از اقوال و آرای ابوعبیده بهره گرفته، بخش شرح مفردات نهج البلاغه می باشد که به او ارجاع داده است.37
8. نصربن مزاحم: أبوالفضل نصربن مزاحم بن سیار منقری تمیمی کوفی، از مؤرخان شیعه است که در سال 212ق درگذشت. برخی از کتاب های او عبارت است از: الغارات، مقتل الحسین و وقعة صفین.38 ابن ابی الحدید دربارة وی می گوید: «فهو ثقة ثبت صحیح النقل، غیر منسوب إلی هوی و لا إدغال، و هو من رجال أصحاب الحدیث».39
ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه از کتاب صفین یاد کرده است:
روی هذا الخبر نصر بن مزاحم فی کتاب صفین، عن عمر بن سعد عن مسلم الأعور
عن حبة العرنی، ورواه أیضا إبراهیم بن دیزیل الهمدانی، بهذا الإسناد عن حبة أیضا
فی کتاب صفین.40
9. ابن قتیبه: ابن قتیبة أبومحمد عبدالله بن مسلم بن قتیبة دینوری یا مروزی، نحوی و لغوی، صاحب کتاب المعارف، أدب الکاتب و غریب القرآن الکریم، غریب الحدیث، عیون الأخبار، مشکل القرآن، مشکل الحدیث و... در بغداد یا کوفه به سال 213ق متولد شد و مدتی در دینور به قضاوت مشغول شد و به آنجا شهرت یافت. و در ذی القعدة سال 270 ق یا 271 و یا 276 درگذشت که آخرین تاریخ را صحیح تر گفته اند.41 ابن ابی الحدید از دو کتاب عیون الاخبار و المعارف ابن قتیبة در زمینه تاریخ بهره برده است که در این مجال، نمونه ای از هر یک را ذکر می کنیم:
عیون الاخبار: «و من أخبار الجبناء ما رواه ابن قتیبة فی کتاب عیون الأخبار قال: رأی عمرو بن العاص معاویة یوماً فضحک، و قال: مم تضحک یا أمیر المؤمنین أضحک الله سنک».42
المعارف: و قد ذکر ابن قتیبة فی کتاب المعارف عن أبی الغادیة أنه کان یحدث عن نفسه بقتل عمار، و یقول: إنّ رجلا طعنه فانکشف المغفر عن رأسه.43
10. أبوالحسن مدائنی: علی بن محمد بن عبدالله، أبوالحسن مدائنی از اهالی بصره بود. وی در 135ق متولد شد. او ساکن مدائن بود، سپس به بغداد رفت و تا زمان درگذشتش به سال 225ق آنجا ماند. ابن ندیم بیش از صد کتاب از مصنفات او را در تاریخ، ذکر کرده است. ابن تغری تاریخش را بهترین تاریخ ها می داند.44 طبق قول شیخ طوسی، او مقتل الحسین(ع) داشته است.45 ابن ابی الحدید در مباحث تاریخی شرح نهج البلاغه، بسیار از این مورخ نقل کرده است. در روایات تاریخی وی باید با دقت و تأمل نگریست، زیرا برخی موارد آن با اصول شیعی ـ اسلامی سازش ندارد. ابن ابی الحدید از چند کتاب او در مباحث تاریخی نقل کرده است که عبارت اند از: صفین، الخوارج، الأمثال، الجمل، مقتل عثمان، الأحداث، أمهات الخلفاء و الفتوح. غیر از این موارد، ابن ابی الحدید از کتاب دیگری نیز به نام الأکله یاد کرده است که موضوع آن تاریخ نیست و چنان که از نامش پیداست، درباره خوراک است گرچه ابن ابی الحدید در مباحث تاریخی از آن بهره برده است. برخی از مواردی که ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه به کتاب های او استناد کرده، عبارت است از:
کتاب صفین: «و روی المدائنی فی کتاب صفین قال: «لما أجمع أهل العراق علی طلب أبی موسی و أحضروه للتحکیم علی کره من علی(ع) أتاه عبدالله بن العباس وعنده وجوه الناس و أشرافهم فقال له...».46
کتاب الخوارج: «و ذکر المدائنی فی کتاب الخوارج قال: لما خرج علی إلی أهل النهر، أقبل رجل من أصحابه ممن کان علی مقدمته یرکض حتی انتهی إلی علی».47
کتاب الامثال: «و روی المدائنی فی کتاب الأمثال عن المفضل الضبی، أنّ رسول الله(ص) لما خرج عن مکة، یعرض نفسه علی قبائل العرب...».48
کتاب الجمل: «و روی المدائنی فی کتاب الجمل قال: لما قتل عثمان کانت عائشة بمکة، و بلغ قتله إلیها و هی بشراف، فلم تشک فی أنّ طلحة هو صاحب الأمر، و قالت: بعدا لنعثل و سحقاً...».49
کتاب مقتل عثمان: «و روی المدائنی فی کتاب مقتل عثمان، أنً طلحة منع من دفنه ثلاثة أیام، وأنّ علیاً لم یبایع الناس، إلّا بعد قتل عثمان بخمسة أیام...».50
کتاب الاحداث: «و روی أبوالحسن علی بن محمد بن أبی سیف المدائنی فی کتاب الأحداث، قال: کتب معاویة نسخة واحدة إلی عماله بعد عام الجماعة أن برئت الذمة ممن روی شیئا من فضل أبی تراب و أهل بیته، فقامت الخطباء فی کل کورة و علی کل منبر، یلعنون علیاً و یبرءون منه و یقعون فیه و فی أهل بیته».51
کتاب امهات الخلفاء: «و روی أبو الحسن المدائنی هذا الخبر، فی کتاب أمهات الخلفاء، و قال: إنه روی عند جعفر بن محمد(ع) بالمدینة».52
کتاب الفتوح: ذهب محمد بن جریر الطبری فی التاریخ الکبیر، و إلی القول الأول ذهب المدائنی فی کتاب الفتوح، و نحن نشیر إلی ما جری فی هاتین الوقعتین».53
کتاب الاکله: «العرب تعیر بکثرة الاکل... و قد کان فیهم قوم موصوفون بکثرة الاکل، منهم معاویة، قال أبوالحسن المدائنی فی کتاب الاکلة: کان یأکل فی الیوم أربع أکلات أخراهن عظماهن، ثم یتعشی بعدها بثریدة علیها بصل کثیر».54
11. اسکافی: یکی دیگر از منابع ابن ابی الحدید در مباحث تاریخی، محمد بن عبدالله، ابوجعفر اسکافی متوفای 240 ق است. وی از متکلمان و پیشوایان معتزله است که «اسکافیه» منتسب به اوست. وی بغدادی و در اصل سمرقندی است.55 ابن ابی الحدید شارح دربارة او می گوید:
کان من المتحققین بموالاة علی(ع) والمبالغین فی تفضیله، وإن کان القول بالتفضیل
عاما شائعا فی البغدادیین من أصحابنا کافة، إلّا أنّ أبا جعفر أشدهم فی ذلک
قولاً، وأخلصهم فیه اعتقاداً.56
کتاب نقض العثمانیه از اوست که ابن ابی الحدید نیز از آن نقل می کند. یکی از نمونه های روایات تاریخی ابن ابی الحدید از اسکافی ابن فهیمی است:
و روی شیخنا أبوجعفر الإسکافی، فی کتاب نقض العثمانیة، عن علی بن الجعد عن ابن شبرمة، قال لیس لأحد من الناس أن یقول علی المنبر، سلونی إلّا علی بن أبی طالب(ع).57
هرچند شهرت اسکافی در کلام است، اما شارح در چندین جا در تاریخ از او روایت آورده است.
12. ابوجعفر محمد بن حبیب: أبوجعفر محمد بن حبیب بن أمیة بن عمر بغدادی در بغداد متولد شد و حدود 245 ق در سامرا درگذشت و حبیب نام پدر وی نیست، بلکه مادر اوست. وی از دانشمندان بغداد و ادیب معروفی است. بیشتر به کتابش المنمق شناخته است که در امثال است و نیز المحبّر که درباره تاریخ و پرستش عرب جاهلی و بت های آنهاست. بسیاری از مورخان، همچون صاحب الاستیعاب و الاصابه، از آن نقل کرده اند. وی از ابن اعرابی و قطرب و أبی عبیده و أبی یقظان و غیره روایت دارد و از شاگردان هشام بن محمد کلبی نسّاب بوده است. وی تنها و به دور از مردم می زیست و چون ابن کلبی حلقات درس چندانی نداشت، کتاب هایش را صحیح شمرده اند. برای وی چهل کتاب شمرده اند که در تاریخ، نسب، لغت و شعر است. برخی از آنها عبارت است از: کتاب الأمثال علی افعل (المنمق)، کتاب النسب، کتاب المؤتلف و المختلف(در نسب)، کتاب غریب الحدیث.58 ابن ابی الحدید از امالی وی نام برده است که نگارنده در شرح حال وی چنین نامی برای هیچ یک از تألیفات وی نیافت. در برخی موارد نیز نام کتاب او را ذکر نکرده است که با توجه به شیوه ابن ابی الحدید نباید کتابی جز امالی باشد. اما نمونه ای از امالی وی که در شرح نهج البلاغه به آن استناد شده، چنین است: «و روی محمد بن حبیب فی أمالیه، قال: تولی غسل النبی(ص) علی(ع) و العباس رضی الله عنه». 59
13. ابوعثمان جاحظ: عمرو بن بحر، أبوعثمان، مشهور به جاحظ، از بزرگان ائمة ادب و رئیس فرقة جاحظیه از شاخه های معتزله است. زادگاه و محل درگذشت وی بصره بود. وی در سال 163ق به دنیا آمد و255ق درگذشت. کتاب های بسیاری در ادب و موضوعات دیگر دارد، همچون الحیوان، البیان و التبیین و الرسائل السیاسیه.60 ابن ابیالحدید معتزلی از چند کتاب او در شرح خود نام برده است، مانند البیان و التبیین،61 مفاخرات قریش،62 مفاخرة هاشم و عبد شمس،63 کتاب الحیوان،64 العثمانیه، [65 کتاب السفیانیة، 66 العباسیة67و التوحید.68 ابن ابی الحدید در جایی از کتاب جاحظ با این تعبیر نام می برد: «الکتاب الذی أورد فیه المعاذیر من احداث عثمان»69 که به احتمال همان کتاب نقض العثمانیة باشد. وی از برخی کتاب های جاحظ نیز بدون ذکر نام بهره گرفته است، مانند الرسائل السیاسیة. در این میان، آنچه در این نوشتار به آن توجه داده ایم و به بحث منابع تاریخی مرتبط است، در هیچ یک از کتاب های یاد شده ـ صورت وجود آنـ نیافتیم و شرح نهج البلاغه معتزلی تنها منبعی است که کتاب های دیگر به آن ارجاع داده اند. البته برخی نقل های تاریخی آن را در الرسائل السیاسیه می توان یافت که ابن ابی الحدید تنها از جاحظ نام برده، بدون اینکه به نام کتاب وی اشاره داشته باشد. برای مثال، ابن ابی الحدید درباره بنی امیه و بنی هاشم مطلبی طولانی از جاحظ با عنوان «شیخنا ابوعثمان» نقل کرده و در خصوص جور بنی امیه نسبت به بنی هاشم کلامی آورده است که گفتن آن شرم آور است، چه رسد به پذیرفتن آن، و با این حال، ابن ابیالحدید نیز هیچ نقدی دربارة آن نمی آورد. سخن این است:
فکان جزاء بنی هاشم من بنیه[بنی امیه] أن حاربوا علیا، و سموا الحسن، و قتلوا الحسین، و حملوا النساء علی الأقتاب حواسر، و کشفوا عن عورة علی بن الحسین حین أشکل علیهم بلوغه کما یصنع بذراری المشرکین إذا دخلت دورهم عنوة.70
همان طور که گفته شد برخی از روایات تاریخی را ابن ابی الحدید به نقل از جاحظ آورده و نام منبع آن را ذکر نکرده است و در کتاب های موجود جاحظ هم یافت نمی شود، از جمله:
و روی أبوعثمان أیضا قال: دخل الحسن بن علی(ع) علی معاویة و عنده عبدالله بن الزبیر، و کان معاویة یحب أن یغری بین قریش، فقال: یا أبا محمد أیهما کان أکبر سناً علیّ أم الزبیر.71
14. عمر بن شبّه: ابوزید عمر بن شبة زید بن عبیدة بن ریطة نمیری بصری، شاعر، راوی و مورخ، حافظ حدیث از اهالی بصره بود. وی در سال 171ق متولد شد و سال 262ق در سامراء درگذشت. کتّاب، مقتل عثمان و السقیفة.72 از جمله کتاب های اوست. یکی از مواردی که ابن ابی الحدید نقل کرده، مطلب زیر است: «و روی عمر بن شبة أیضا عن سعید بن جبیر قال: خطب عبدالله بن الزبیر فنال من علی(ع) فبلغ ذلک محمد بن الحنفیة فجاء إلیه و هو یخطب فوضع له کرسی فقطع علیه خطبته».73
گفتنی است که برخی از نقل های ابن ابی الحدید از وی به واسطة ابوبکر بن جوزی و طبری است.
15. بلاذری: ابوجعفر (ابوالحسن) احمد بن یحیی بن جابر بن داود بغدادی، شاعر و تراجم شناس و مترجم بود. کتاب های فتوح البلدان و أنساب الأشراف از اوست. وی در بغداد متولد شد و رشد یافت با خلفای عصرش، یعنی المتوکل، المستعین والمعتز مراوده داشت. وی از کسانی است که از فارسی به عربی ترجمه دارد و کتاب عهد اردشیر برگردان اوست، او به سال 279ق درگذشت.74 ابن ابی الحدید از دو کتاب تاریخ الاشراف و انساب الاشراف برای بلاذری نام می برد که در بادی امر یکی به نظر نمی رسد، ولی به گواهی تطابقی که بین متن تاریخ الاشراف با انساب الاشراف موجود دادیم آن دو را یکی می گیریم، چنان که خیرالدین زرکلی نیز در معرفی کتاب های بلاذری می گوید: کتاب القرابه و تاریخ الاشراف که انساب الاشراف نام گرفته است.75 اما برخی از نمونه هایی که ابن ابی الحدید به نوشته های بلاذری استناد کرده، چنین است:
تاریخ الاشراف: «فقال له رسول الله(ص): إن ولدت منک غلاماً فسمه باسمی و کنه بکنیتی، فولدت له بعد موت فاطمة(س) محمدا فکناه أبا القاسم. و هذا القول هو اختیار أحمد بن یحیی البلاذری، فی کتابه المعروف بتاریخ الأشراف».76
انساب الاشراف: «و روی البلاذری فی کتاب أنساب الأشراف، قال: قیل لعبدالله بن عباس: ما منع علیّاً أن یبعثک مع عمرو یوم التحکیم، فقال: منعه حاجز القدر و محنة الابتلاء
و قصر المدة».77
نام کتاب بلاذری در کتاب ابن ابی الحدید تنها در یک مورد به نام انساب الاشراف آمده است و این نشان دهندة آن است که کتاب بلاذری نزد ابن ابی الحدید و هم روزگارانش بیشتر به نام تاریخ الاشراف شناخته می شد، هرچند نام دیگرش انساب الاشراف بوده است. در برخی موارد ابن ابی الحدید به نام بلاذری بسنده کرده است.78
16. احمد بن ابی طاهر: ابوالفضل احمد بن ابی طاهر طیفور خراسانی، به ابن طَیفُور مشهور است. او نخستین کسی است که در تاریخ بغداد قلم زده است. وی در 204ق در بغداد متولد و در 280ق در همان جا درگذشت. او مؤدب اطفال بود. حدود پنجاه کتاب دارد، که برخی از آنها عبارت است از:
تاریخ بغداد و سرقات الشعراء.79 روایات وی در شرح ابن ابی الحدید از دو کتاب تاریخ بغداد و اخبار الملوک است که نمونه ای از آنها را می آوریم:
تاریخ بغداد: شارح با نقل روایتی دربارة عمر چنین می گوید: «ذکر هذا الخبر أحمد بن أبی طاهر صاحب کتاب تاریخ بغداد فی کتابه مسندا».80
اخبار الملوک: «روی أحمد بن أبی طاهر فی کتاب أخبار الملوک، أن معاویة سمع المؤذن یقول: أشهد أن لا إله إلا الله فقالها ثلاثاً. فقال: أشهد أن محمدا رسول الله. فقال: لله أبوک یا ابن عبدالله لقد کنت عالی الهمة، ما رضیت لنفسک إلا أن یقرن اسمک باسم رب العالمین».81
17. ابراهیم بن دیزیل: إبراهیم بن دیزیل کسائی همذانی، حافظ که معروف به سیفنة بود. سفینة نام پرنده ای در مصر است که بر درختی نمی نشیند و آن را ترک نمی کند مگر اینکه برگ آن را می خورد. و ابراهیم نیز از آنجا که بر شیخی وارد نمی شد و وی را ترک نمی گفت مگر پس از آنکه همة سخنش را گرد می آورد، به همین دلیل به سیفنة، معروف شد. وی در حجاز و شام ومصر وعراق وکوه ها حدیث شنید. دربارة ضبط او و کیفیت کتاب هایش چنین آمده است که اگر به دستم کتابی باشد و احمد بن حنبل سمت راستم و ابن معین سمت چپ من باشند، اهمیت نمی دهم. وی به سال 281ق درگذشت.82 ابن ابی الحدید از کتاب صفین وی نقل کرده است: «و روی إبراهیم بن الحسین بن علی الکسائی، المعروف بابن دیزیل الهمدانی فی کتاب صفین، قال: ... دعا معاویة بن أبی سفیان عمرو بن العاص لیبعثه حکما».83
18. ابن هلال ثقفی: ابوإسحاق ابراهیم بن محمد بن سعید بن هلال ثقفی کوفی از مؤلفان نامی عصر خود بوده است. نسب وی به سعد بن مسعود ثقفی عموی مختار می رسد که از طرف امیر المؤمنین(ع) والی مدائن بود. ابراهیم در اوایل عمر، زیدی مذهب بود و سپس به امامیة اثناعشریه گروید و تاریخ ولادت وی در دست نیست، ولی به سبب نشر کتابش المعرفه که شامل مثالب دشمنان اهل بیت(ع) بود، به اصفهان رفت و در سال 283ق در همان جا درگذشت. وی حدود پنجاه جلد کتاب تألیف نموده که برخی از آنها عبارت است از: المغازی، السقیفة، الغارات، مقتل أمیرالمؤمنین(ع)، رسائل أمیرالمؤمنین(ع) و حروبه.84 ابن ابی الحدید از کتاب الغارات و المعرفة وی نام برده است:
الغارات: «و روی صاحب کتاب الغارات، قال: کان ثلاثة من أهل البصرة یتواصلون علی بغض علی(ع) مطرف بن عبدالله بن الشخیر و العلاء بن زیاد و عبدالله بن شفیق. قال صاحب کتاب الغارات: و کان مطرف عابدا ناسکا».85
المعرفة: «و من أراد استقصاء ذلک فلینظر فی کتاب المعرفة لأبی إسحاق إبراهیم بن سعید الثقفی فإنه قد ذکر عن رجل من أهل البیت بالأسانید النیرة ما لازیادة علیه ثم لو صح ما ذکره شعبة لجاز أن یحمل علی التقیة».86
19. مبرد: ابوالعباس محمدبن یزید بن عبدالاکبر ثّمالی ازدی، معروف به مبرد، نحوی و لغوی مشهور. وی در سال 210ق در بصره متولد شد و در 285 یا 286 ق در بغداد درگذشت. وی امامی و مقبول نزد فریقین است. مبرد بسیار فصیح و خوش سخنی ویژگی بارز او بود. آثار او بسیار است، از جمله: کتاب الاشتقاق و کتاب القوافی. معروف ترین کتاب او الکامل فی اللغة و الادب است که البته کتابی ادبی است.87 نام دیگر این کتاب، کامل الانوار است.88 ابنابیالحدید از این کتاب ادبی ـ تاریخی بهره برده است، چرا که بیشتر اقوال تاریخی مبرد را نقل کرده، علاوه بر این، موارد منقول از او بی شمار است.89 البته گاهی از وی نقل روایی نیز دارد، چنان که در جایی به نقل از الکامل مبرد احادیثی از امام باقر(ع) و یا از امام صادق(ع)90 آورده است و گاهی نیز از نسخه مبرد نیز بهره جسته است.
ابن ابی الحدید آنجا که حضرت در خطبه 27 می فرمایند: «فتواکلتم وتخاذلتم حتی شنّت علیکم الغارات و ملکت علیکم الاوطان». می نویسد: «و فی روایة المبرد أیضا فتواکلتم و تخاذلتم و ثقل علیکم قولی حتی شنت الغارات...».91
«روی أبوالعباس المبرد فی کتاب الکامل أن معاویة قال للأحنف بن قیس وجاریة بن قدامة و رجال من بنی سعد معهما کلاما حفظهم».92
20. ثعلب: ابوالعباس احمد بن یحیی بن زید بن سیار شیبانی، معروف به ثعلب از ائمه لغت و نحو کوفی است. وی متولد 200ق و متوفای 291ق است. او تمام زندگی خود را در بغداد سپری کرد. از جمله آثار او شرح دیوان الأعشی و مجالس ثعلب یا المجالس و معانی القرآن است. کتابی که ابن ابی الحدید از آن به عنوان منبع تاریخی بهره برده و از آن با عنوان الامالی یاد کرده است، المجالس ثعلب است. یکی از مواردی که به این کتاب، استناد کرده، چنین است: «قال أبوالعباس أحمد بن یحیی ثعلب فی کتاب الأمالی کان عبدالله بن عباس عند عمر فتنفس عمر نفسا عالیا قال ابن عباس: حتی ظننت أن أضلاعه قد انفرجت».93
منابع قرن چهارم
21. ابوعلی: یکی دیگر از منابع در ابن ابی الحدید، محمد بن عبدالوهاب بن سلام جبایی، معروف به ابوعلی است. وی از متکلمان و پیشوایان معتزله است. ابوعلی متولد 235ق و متوفای 303ق است. لقب جبائی به دلیل نسبت او با طائفه جبائیه یا یکی از قریه های بصره، یعنی جبی است. وی صاحب کتاب های متعددی است.94 البته هر جا سخن از ابوعلی آورده، منظور جبائی نیست. گرچه در بیشتر موارد(مطالب کلامی و تاریخی) مراد ابن ابی الحدید، جبائی است.95 ابن ابی الحدید علاوه بر نقل مطالب کلامی او، از مطالب تاریخی او بهره گرفته، اما مشخص نکرده از کدام کتاب او نقل کرده است. یکی از موارد استناد ابن ابی الحدید به او چنین است:
و روی الشیخ أبوعلی أیضا عن زید بن وهب قال: قلت لأبی ذر و هو بالربذة: ما أنزلک هذا المنزل قال: أخبرک أنی کنت بالشام فذکرت قوله تعالی «و الذین یکْنزونَ الذهب و الفضة و لا ینْفقونها».96
22. طبری: ابوجعفر محمد بن جریر بن یزید طبری، مورخ و مفسر بزرگ اهل تسنن. وی در آمل طبرستان به سال 224ق متولد و در بغداد ساکن شد و همان جا در 310ق درگذشت. برخی از کتاب های او عبارت است از: أخبار الرسل والملوک (تاریخ طبری) در 11 جلد و جامع البیان فی تفسیر القرآن (تفسیر طبری) در30 جلد. او را از ثقات مورخان دانسته اند. ابن اثیر درباره اش می گوید: «أبوجعفر أوثق من نقل التاریخ».97 ابن ابی الحدید از کتاب تاریخ او یاد کرده است:
و أصح ما ذکر فی ذلک ما أورده أبوجعفر، محمد بن جریر الطبری فی التاریخ. و خلاصة ذلک أنّ عثمان أحدث أحداثا مشهورة، نقمها الناس علیه من تأمیر بنی أمیة، و لا سیما الفساق منهم و أرباب السفه و قلة الدین و إخراج مال الفیء إلیهم.98
ابن ابی الحدید در جایی از محمد بن جریر طبری صاحب کتاب المسترشد یاد می کند که برخی همچون خیرالدین زرکلی گویی آن را از تألیفات طبری مشهور دانسته اند،99 بی خبر از اینکه اینها دو نفرند با تشابه نام، و ابن ابیالحدید به نیکویی و به جا ـ البته به قصد تبرّی از صاحب المسترشد و نقد و جرح او ـ به این مطلب اشاره کرده است، چرا که صاحب تاریخ، سنی و صاحب المسترشد، شیعه است. اما سخن ابن ابی الحدید چنین است:
و أما الأخبار التی رواها عن عمر فأخبار غریبة، ما رأیناها فی الکتب المدونة، و ما وقفنا علیها إلا من کتاب المرتضی، و کتاب آخر یعرف بکتاب المسترشد، لمحمد بن جریر الطبری، و لیس هو محمد بن جریر صاحب التاریخ، بل هو من رجال الشیعة، و أظن أن أمه من بنی جریر من مدینة آمل طبرستان، و بنو جریر الآملیون شیعة مستهترون بالتشیع، فنسب إلی أخواله.100
23. ابوالقاسم بلخی: نصر بن صباح ابوالقاسم بلخی متوفای 319 ق از شیوخ معتزله است که ابن ابیالحدید بنا بر مذهب خویش از او بسیار نقل کرده است.101 وی با اینکه از متکلمان معتزله است، اما ابن ابیالحدید از وی علاوه بر مطالب کلامی ـ تاریخی(از کتاب المقالات وی)، مطالبی تحلیلی از تاریخ نیز نقل کرده که در خور توجه است. البته برخی مطالب تاریخی که از بلخی نقل کرده است، در میان مطالب کلامی یافت می شود. یکی زا موارد استناد او چنین است:
قلت: قال شیخنا أبوالقاسم البلخی رحمه الله تعالی قول عمرو له: دعنی عنک کنایة عن الإلحاد بل تصریح به أی دع هذا الکلام لا أصل له فإن اعتقاد الآخرة و أنها لا تباع بعرض الدنیا من الخرافات.102
24. ابوبکر بن درید: ابوبکر محمد بن حسن بن درید، از ائمة لغت و ادب در سال 223ق در بصره متولد شد. شهرتش با قصیدة المقصورة وکتاب الجمهره (معجم وسیعی است که بر اساس قصیده اش تدوین کرد)، بالا گرفت، وی نیز غریب القرآن دارد. وی به سال 321ق در بغداد درگذشت.103 ابن ابی الحدید در اندک مواردی از کتاب امالی او در تاریخ بهره گرفته است:
قرأت فی أمالی ابن درید قال: أخبرنا الجرموزی عن ابن المهلبی عن ابن الکلبی عن شداد بن إبراهیم عن عبیدالله بن الحسن العنبری عن ابن عرادة قال: کان علی بن أبی طالب(ع) یعشی الناس فی شهر رمضان باللحم و لا یتعشی معهم.104
25. ابوبکر جوهری: ابوبکر احمد بن عبد العزیز جوهری بصری بغدادی. بیشتر کسانی که درباره اش نوشته اند به نقل ابن ابیالحدید و توثیق وی استناد کرده اند. ابن ابی الحدید دربارة او می گوید: «و هو من رجال الحدیث و من الثقات المأمونین»،105 برخی وی را شیعه و برخی سنی دانسته اند. برای او کتاب السقیفه یا السقیفه و فدک را نقل کرده اند که در شرح ابن ابی الحدید از آن یاد شده است،106 از مشایخ وی عمر بن شبّه متوفای 262ق و ابوبکر وزان متوفای 281ق است. ابوالفرج اصفهانی متوفای 356ق و ابواحمد عسکری متوفای 382ق هم از شاگردان او هستند.107 که این نشان دهندة این است که وی در دو قرن 3 و 4 هجری می زیسته است، هرچند اطلاع کافی از زندگی وی در دست نیست. اما ابو بکر محمد بن یحیی بن عبدالله بن العباس بن محمد بن صول تکین طولی شطرنجی، نویسندة معروف (متوفای 335 ـ 336ق) در بصره می گوید: و در آن سال، یعنی 323ق ـ احمد بن عبدالعزیز جوهری، صاحب و شاگرد عمر بن شبة در بصره، در24 یا 25 ربیع الآخر درگذشت.108 یکی از موارد استناد ابن ابی الحدید به کتاب السقیفه جوهری چنین است:
و روی أبو بکر أحمد بن عبد العزیز الجوهری، فی کتاب السقیفة عن عمر بن شبة.قال: کان النبی(ص) قد بعث أباسفیان ساعیا، فرجع من سعایته و قد مات رسول الله(ص) فلقیه قوم فسألهم فقالوا: مات رسول الله(ص)، فقال: من ولی بعده؟ قیل: أبوبکر. قال أبوفصیل: قالوا: نعم. قال: فما فعل المستضعفان علی و العباس.109
26. ابوبکر انباری: ابوبکر محمد بن قاسم بن بشار انباری، متولد 272ق، عامی مذهب و صاحب نظر در علم قرائت و وقف و ابتداء. وی شاگرد اساتیدی چون ابن هیثم بزاز و ابوالعباس ثعلب، و استاد محدثان بزرگی چون دارقطنی که از او سماع حدیث داشته اند، بود. وی حافظه بسیار قوی داشت که به سبب همین ویژگی، جلسات درس او با اتکا بر حافظه وی ثبت می شده، از این رو، کتابی مشهور به امالی دارد. از جمله آثار وی، کتاب المشکل و غریب الغریب النبوی است.110 ابن ابی الحدید از اقوال تاریخی وی در امالی غافل نمانده و مواردی را نقل کرده که یک مورد آن، چنین است:
و روی أبوبکر الأنباری فی أمالیه أنّ علیّا(ع): جلس إلی عمر فی المسجد و عنده ناس فلما قام عرض واحد بذکره و نسبه إلی التیه و العجب فقال عمر: حق لمثله أن یتیه والله لو لا سیفه لما قام عمود الإسلام.111
27. مسعودی: ابوالحسن علی بن حسین بن علی مسعودی از فرزندان ابن مسعود صحابی است. وی مورخی نامدار و رحّاله قرن چهارم هجری و بغدادی بود و در مصر ساکن شد و در 346ق در آنجا درگذشت. کتاب های مروج الذهب و التنبیه و الاشراف از اوست.112 ابن ابی الحدید از مروج الذهب وی نقل می کند: «و روی المسعودی فی کتاب مروج الذهب، عن الهیثم بن عدی، قال: حدثنی عمرو بن هانئ الطائی، قال: خرجت مع عبد الله بن علی».113
28. ابوالفرج اصفهانی: علی بن حسین بن محمد بن احمد بن هیثم مروانی اموی. ابوالفرج اصبهانی از پیشوایان ادب و بزرگان مورخان و انساب و سیره و لغت و مغازی به شمار است. و به سال 284ق در اصفهان متولد شد و در سال 356ق در بغداد درگذشت. برخی از کتاب هایش عبارت است از: الأغانی، مقاتل الطالبیین و جمهرة النسب.114 ابن ابی الحدید از دو کتاب الأغانی(الأغانی الکبیر) و مقاتل الطالبیین وی نقل کرده است که نمونه ای از هریک می آید:
الاغانی(الاغانی الکبیر): «و روی أبوالفرج الأصفهانی فی کتاب الأغانی الکبیر، أن حارثة لما عقدوا له الرئاسة و سلموا إلیه الرایة، أمرهم بالثبات و قال لهم: إذاً فتح الله علیکم».115
مقاتل الطالبیین: «روی أبوالفرج الأصفهانی فی کتاب مقاتل الطالبیین، أن کنیة جعفر بن أبی طالب أبو المساکین، و قال: و کان ثالث الإخوة من ولد أبی طالب و روی أبو الفرج لجعفر رضی الله عنه فضل کثیر، و قد ورد فیه حدیث کثیر».116
29. حمزه بن حسن اصفهانی: حمزه بن حسن اصفهانی، مورخ و ادیب از اهالی اصفهان بود و بارها از بغداد دیدن کرد و مؤدب نیز بود. در 280ق متولد و در سال 360ق وفات یافت. برای عضدالدولة ابن بویه کتاب الخصائص و الموازنة بین العربیة والفارسیة را با تعصبی فارسی نگاشت. برخی از کتاب های وی عبارت است از: الأمثال الصادرة عن بیوت الشعر (که میدانی در مجمع الأمثال و أبو هلال عسکری در جمهرة الأمثال از آن نقل کرده اند)، التماثیل فی تباشیر السرور، و التنبیه علی حدوث التصحیف.117 ابن ابی الحدید از کتاب تواریخ الامم وی نقل کرده است که نمونه ای از آن چنین است:
و ذکر حمزة بن الحسن الأصفهانی، فی کتابه المسمی تواریخ الأمم، أن الیهود تذهب إلی أن عدد السنین، من ابتداء التناسل إلی سنة الهجرة لمحمد(ص) أربعة آلاف و اثنتان و أربعون سنة و ثلاثة أشهر.118
30. ابواحمد عسکری: ابواحمد حسن بن عبدالله بن سعید بن إسماعیل عسکری یکی از علمای فقیه و أدیب است. وی در سال 293ق در عسکر مکرم از دهات اهواز به دنیا آمد و بدان منتسب شد. او به بغداد کوچید. در بصره و اصفهان نیز بلندآوازه شد. وی به سال 382ق وفات یافت. برخی او را با ابوهلال حسن بن عبدالله بن سهل عسکری یکی دانسته اند، در حالی که دایی و استاد ابوهلال است. ابن ابی الحدید نیز که به اشتراک اسمی میان این دو واقف بوده، از ابواحمد با کنیه روایت کرده است. برخی از کتاب های او عبارت است از: الحکم و الأمثال، و تصحیفات المحدّثین.119 وی شیعه بود و شیخ صدوق از او نقل کرده است.120 اما کتابی که ابن ابی الحدید به آن استناد کرده الامالی است که ما در آثار وی نمی بینیم:
و ذکر أبو أحمد العسکری فی کتاب الأمالی، أن سعد بن أبی وقاص دخل علی معاویة عام الجماعة، فلم یسلم علیه بإمرة المؤمنین، فقال له معاویة: لو شئت أن تقول فی سلامک غیر هذا لقلت.121
31. ابو هلال عسکری: حسن بن عبدالله بن سهل بن سعید بن یحیی بن مهران، لغوی و ادیب فاضل. نسبت عسکری به این دلیل است که وی در عسکر مکرم یکی از توابع اهواز متولد شد. سال ولادت او مشخص نیست. درباره سال درگذشت او نیز اختلاف است؛ برخی او را متوفای382ق و برخی 395ق. می دانند وی شاگرد ابواحمد عسکری است، با این حال، برخی میان این دو نفر به دلیل اشتراک اسمی تفاوتی قائل نمی شوند. کتاب های متعددی دارد. کتاب الاوائل کتاب مشهور اوست،122 که ابن ابیالحدید نکات تاریخی آن را در شرح خود نقل کرده که یکی از موارد آن چنین است:
و قال أبوهلال العسکری فی کتاب الأوائل استجیبت دعوة علی(ع) فی عثمان و عبدالرحمن فما ماتا إلا متهاجرین متعادیین أرسل عبد الرحمن إلی عثمان یعاتبه.123
منابع قرن پنجم
32. آبی: منصور بن حسین رازی، ابوسعد آبی وزیر. وی از علمای ادب و تاریخ و امامی مذهب و از اهالی ری بود. نسبتش به «آبه» از روستاهای ساوه می رسد. معاصر و مصاحب صاحب بن عباد بود که مجد الدولة رستم بن فخر الدولة بویهی او را به وزارت خویش گمارد. برخی از مصنفات وی عبارت است از: نثر الدرر(در محاضرات و ادب) و التاریخ، ثعالبی دربارة تاریخش می گوید: «لم یؤلّف مثله». آبی به سال 421ق درگذشته است.124 ابن ابی الحدید در یک جا از کتاب نثر الدرر وی یاد کرده است که به عنوان مؤیدی برای روایتش از ابوجعفر طبری است:
قال أبوجعفر: ثم تتابع مجیء الزنج إلی أبی أحمد فی الأمان فحضر منهم فی ثلاثة أیام نحو سبعة آلاف زنجی و قد روی غیر أبی جعفر، و ذکره الآبی فی مجموعة المسمی نثر الدرر، عن العلاء بن صاعد بن مخلد قال: لما حمل رأس صاحب الزنج و دخل به المعتضد إلی بغداد دخل فی جیش لم یر مثله و اشتق أسواق بغداد والرأس بین یدیه.125
33. ابن عبد البر: أبوعمر یوسف بن عبدالله بن محمد بن عبدالبر نمری قرطبی. وی از حفاظ حدیث، مورخ و ادیب بود که به سال 368ق در قرطبه به دنیا آمد. او سفرهای طولانی در غرب و شرق آندلس انجام داد و به سال 463ق در شاطبه در گذشت. برخی از آثار او عبارت است از: الاستیعاب و جامع بیان العلم و فضله.126 ابن ابی الحدید از کتاب الاستیعاب فی معرفه الاصحاب او روایت کرده است:
و روی أبوعمربن عبدالبر المحدث فی کتابه المعروف بالاستیعاب فی معرفة الصحاب أنّ إنسانا سأل الحسن عن علی(ع) فقال: کان و الله سهما صائبا من مرامی الله علی عدوه و ربانی هذه الأمة و ذا فضلها و ذا سابقتها و ذا قرابتها من رسول الله(ص).127
شارح ذیل فصلی در سبقت امام علی(ع) بر دیگران در اسلام چنین می گوید:
المسألة السادسة أن یقال کیف قال: و سبقت إلی الإیمان وقد قال قوم من الناس: إن أبابکر سبقه و قال قوم: إن زید بن حارثة سبقه. والجواب: أن أکثر أهل الحدیث وأکثر المحققین من أهل السیرة، رووا أنه أول من أسلم، ونحن نذکر کلام أبی عمر یوسف بن عبد البر المحدث فی کتابه المعروف بالإستیعاب.128
منافع قرن ششم
34. ابوالفرج ابن جوزی: ابوالفرج عبدالرحمن بن علی بن محمد جوزی قرشی بغدادی. علامه در تاریخ و حدیث بود. ولادتش در 508ق و درگذشت اش در 597ق در بغداد بود. حدود سیصد تالیف دارد که برخی از آنها عبارت است از: مناقب عمربن عبد العزیز، روح الأرواح، تلبیس إبلیس، المنتظم فی تاریخ الملوک و الأمم.129 ابن ابی الحدید از دو کتاب ابن جوزی نام می برد، یکی تاریخ که باید همان المنتظم باشد چون در جایی می گوید: «فی تاریخه المعروف بالمنتظم»130 و کتاب سیره عمر(اخبار عمر و سیرته) که با توجه به اینکه چنین نامی در لیست کتاب های وی نیست و نیز مطالب منقول در شرح از این کتاب در المنتظم یافت می شود به نظر می رسد که مقصود از این کتاب بخش مربوط به عمر در المنتظم باشد. اما نمونه ای از استنادهای ابن ابی الحدید به ابوالفرج چنین است:
المنتظم: و روی أبوالفرج عبد الرحمن بن علی بن الجوزی، فی کتاب المنتظم أن زیاداً لما حصبه أهل الکوفة، و هو یخطب علی المنبر، قطع أیدی ثمانین منهم، و هم أن یخرب دورهم و یجمر نخلهم.131
سیرة عمر: روی أبو الفرج بن الجوزی فی کتاب سیرة عمر، عن نائلة عن ابن عمر قال: جمع عمر الناس لما انتهی إلیه فتح القادسیة و دمشق، فقال، إنی کنت امرأ تاجرا یغنی الله عیالی بتجارتی.132
منابع قرن هفتم
35. ابن اثیر جزری: عزالدین ابوالحسن علی بن عبدالکریم بن عبد واحد شیبانی جزری موصلی، معروف به ابن اثیر. وی نویسنده مصنف کتاب أسد الغابة فی أسماء الصحابة، و نیز کتاب الکامل فی التاریخ است، که از آغاز تا سال 628ق را در بر دارد. او در آخر عمرش در بغداد ساکن شد تا اینکه در شعبان همان سال در سن 75 سالگی درگذشت.133 ابن ابی الحدید در یک جا از کتاب تاریخ ابن الاثیر نقل کرده است: «و قال أبو جعفر إن الأنصار لما فاتها ما طلبت من الخلافة، قالت أو قال بعضها: لا نبایع إلا علیا، و ذکر نحو هذا علی بن عبدالکریم، المعروف بابن الأثیر الموصلی فی تاریخه».134
36. محمدبن معد علوی: أبوجعفر علوی شیعی محمدبن معد بن علی بن رافع بن فضائل بن علی بن حمزة بن احمد بن حمزة موسوی حلی از نوادگان امام موسی کاظم(ع) است. وی به بغداد آمد و در آنجا مسکن گزید. او فقیهی فاضل و شیعی، و متکلمی دانشمند بود. تولدش در ربیع الأول سال 573ق بود و در رمضان 620ق وفات یافت و به مزار امام حسین(ع) منتقل شده، آنجا به خاک سپرده شد.135 وی معاصر ابن ابیالحدید بود و چنان که از نص شرح ابن ابی الحدید پیداست، ابن ابی الحدید در محضر او حضور یافته و کسب فیض می کرده است. یکی از تاریخ های مراجعه اش 608ق است، و بر اساس دو نقل شرح، در آن زمان، تاریخ طبری و مغازی واقدی را نزد وی می خوانده اند این دو نقل، چنین است:
قلت: حضرت عند محمد بن معد العلوی فی داره ببغداد، و عنده حسن بن معالی الحلی المعروف بابن الباقلاوی، و هما یقرءان هذا الخبر، و هذه الأحادیث من تاریخ الطبری، فقال محمد بن معد لحسن بن معالی: ما تراها قصدت بهذا القول؟ قال: حسدت أباک علی ما کان یفتخر به من غسل رسول الله(ص)فضحک محمد.136
حضرت عند محمد بن معد العلوی الموسوی الفقیه، علی رأی الشیعة الإمامیة رحمه الله، فی داره بدرب الدواب ببغداد فی سنة ثمان و ستمائة، و قارئ یقرأ عنده مغازی الواقدی، فقرأ حدثنا الواقدی قال: حدثنی ابن أبی سبرة عن خالد بن ریاح عن أبی سفیان مولی ابن ابی احمد قال: سمعت محمد بن مسلمة یقول: سمعت أذنای و أبصرت عینای رسول الله(ص) یقول یوم أحد: و قد انکشف الناس إلی الجبل و هو یدعوهم و هم لا یلوون علیه سمعته.137
37. النقیب أبوجعفر یحیی بن أبی زید: أبوجعفر یحیی بن محمد بن محمد، معروف به ابن أبی زید علوی حسنی(در شرح نهج البلاغه حسینی آمده است) شاعر و از اشراف بصره بود. وی در سال 548ق به دنیا آمد و پس از پدرش نقابت طالبیون بصره را عهده دار شد. وی در 613ق در بغداد در گذشت. او در نسب و اخبار عرب و ادب و شعر متبحر بود.138 ابن ابیالحدید دربارة عقیدة او می گوید: «کان رحمه الله علی ما یذهب إلیه من مذهب العلویة، منصفاً وافر العقل».139 و نیز در جای دیگر می گوید: «لم یکن إمامی المذهب ولا کان یبرأ من السلف، و لا یرتضی قول المسرفین من الشیعة».140 ابن ابی الحدید را نزد شیخ خود جایگاه ویژه ای داشت و خود در حد یک عالم جوان بیست و چند ساله مطرح بود. تا جایی که نقیب ابوجعفر در پاسخ به سؤال شاگرد خود می گوید: «اعلم فداک شیخک»141 در شرح نهج البلاغه در خصوص حضور ابن ابیالحدید در مجلس درس نقیب ابوزید علوی، دو تاریخ ذکر شده است؛ یکی 610ق142 و دیگری 611ق،143 با توجه به اینکه هر دو ساکن بغداد بودند باید مراودات شیخ و شاگرد بیش از این باشد. برخی از مطالب شرح ابن ابی الحدید مطالبی است که بین او و استادش درباره آنها گفت وگو شده است.144 نمونه ای از آن، چنین است: «قلت: سألت النقیب أبا زید عن معاویة هل شهد بدرا مع المشرکین؟ فقال: نعم شهدها ثلاثة من أولاد أبی سفیان حنظلة وعمرو و معاویة قتل أحدهم و أسر الآخر».145
28. ابن ابی رؤبه دباس: در کتاب های تاریخ و تراجم و اعلام هیچ مطلبی دربارة این شخص نیافتیم. تنها منبعی که از وی نقل کرده شرح نهج البلاغه ابن ابیالحدید است که نام، کنیه، لقب و نیز نام کتاب او را آورده است. شارح به نقل از این روای چند روایت تاریخی آورده که این راوی و مولف در نقل این گونه روایات متفرد هستند؛ نام ابوالحسین محمد بن علی بن نصر، معروف به ابن أبی رؤبة الدباس، و کتابی که ابن ابی الحدید از آن نقل می کند افتراق هاشم و عبد شمس است:
قلت: نقلت من کتاب افتراق هاشم و عبد شمس لأبی الحسین محمد بن علی بن نصر، المعروف بابن أبی رؤبة الدباس، قال: کان بنو أمیة فی ملکهم یؤذنون و یقیمون فی العید و یخطبون بعد الصلاة، و کانوا فی سائر صلاتهم لا یجهرون بالتکبیر فی الرکوع و السجود.146
نتیجه
با بررسی منابع تاریخی و روایی ابن ابیالحدید که در شرح یادآور شده است به این نتیجه می رسیم که منابع دست اول فراوان و حدود 54 کتاب و حدود 38 مؤلف و مؤرخ بوده است.147 یکی دیگر از ویژگی های شرح ابن ابی الحدید این است که تنها منبعی است که از برخی منابع و مورخان نقل کرده است. همچنین شرح ابن ابیالحدید مهم ترین منبع تاریخی احیای برخی از آثار، مانند الغارات و وقعة صفین است.
منابع
ابنأبیالحدید المعتزلی، عزالدین أبی حامد عبدالحمید بن هبة الله، شرح نهج البلاغة، تحقیق: محمد أبوالفضل ابراهیم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، 1337ق.
ابن الندیم، محمد بن ابی یعقوب، الفهرست، تحقیق رضا تجدد، بی تا، بی جا، بی نا.
ابن حبیب البغدادی، محمد، المنمق فی اخبار قریش، تحقیق خورشید احمد فاروق، عالم الکتب، بیروت، 1405 ق.
ابن خلکان، أحمد بن محمد ابن أبی بکر، وفیات الأعیان وأنباء أبناء الزمان، تحقیق إحسان عباس، بیروت، دارالثقافة، بی تا.
ابن کثیر القرشی الدمشقی، أبو الفداء إسماعیل، البدایة و النهایة، ط.السادسة، بیروت، دارالمعرفة، 1422 ق.
الامین، محسن، اعیان الشیعه، تحقیق و تخریج حسن الأمین، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، بی تا.
الامینی، عبد الحسین، الغدیر فی الکتاب والسنه و الادب، ط.الرابعة، بیروت، دار الکتاب العربی، 1397ق.
البلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، انساب الأشراف، تحقیق محمد باقر المحمودی، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، 1394ق.
الثقفی کوفی، ابو اسحاق ابراهیم بن محمد، الغارات، تحقیق جلال الدین حسینی ارموی، تهران، انجمن آثار ملی، 1353ش.
الجاحظ، عمرو بن بحر، الرسائل السیاسیه، ط. الثانیة، بیروت، دار و مکتبه هلال، بیروت، 1423ق.
الجواهری، محمد، المفید من معجم رجال الحدیث، مکتبة المحلاتی، ط.الثانیة، قم، مطبعه العلمیة قم، 1424 ق.
الجوهری، ابوبکر أحمد بن عبد العزیز، السقیفة وفدک، تحقیق الدکتور الشیخ محمد هادی الأمینی، ط.الثانیة، بیروت، شرکة الکتبی للطباعة و النشر، 1413ق.
الحسینی الخطیب، السید عبدالزهراء، مصادر نهج البلاغة و أسانیده، ط. الثالثة، بیروت، دارالأضواء، 1405 ق.
الذهبی، محمد بن احمد، تذکرة الحفاظ، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1374 ق.
ـــــ ، سیر اعلام النبلاء، تحقیق شعیب الأرنؤوط، ط.التاسعة، بیروت، موسسة الرسالة، 1413ق.
الخیرالدین زرکلی، خیرالدین، الأعلام قاموس تراجم لأشهر الرجال والنساء من العرب والمستعربین والمستشرقین، ط.14، بیروت، دارالعلم للملایین، 1999 م.
فؤاد سزگین، فؤاد، تاریخ التراث العربی، ط.الثانیة، قم، مکتبة أیة الله المرعشی النجفی، مطبعة إسماعیلیان، 1412 ق، المجلد الثامن (علم اللغة).
السمعانی، أبو سعید عبدالکریم بن محمد بن منصور التمیمی، الأنساب، تحقیق عبد الرحمن بن یحیی المعلمی الیمانی، حیدر آباد، مجلس دائرة المعارف العثمانیة، 1382ق.
الصدوق، محمدبن علی بن بابویه، الامالی، تحقیق قسم الدراسات الإسلامیة، قم، مؤسسة البعثة، مرکز الطباعة والنشر فی مؤسسة البعثة، 1417 ق.
ـــــ ، الخصال، تصحیح و تعلیق علی أکبر الغفاری، قم، منشورات جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة ، 1403ق.
الصفدی، خلیل بن أبیک، الوافی بالوفیات، تحقیق أحمد الأرناؤوط وترکی مصطفی، بیروت، دار إحیاء التراث، 1420ق.
الطوسی، ابوجعفر محمدبن حسن، الفهرست، تحقیق جواد قیومی، قم، مؤسسة نشر الفقاهة، 1417ق.
العسقلانی، احمد بن علی (ابن حجر)، تهذیب التهذیب، بیروت، دارالفکر، 1404 ق.
ـــــ ، لسان المیزان، ط.الثانیة، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، 1390 ق.
فراتی و جعفری، «مقاله المصادر اللغویة عند ابنأبیالحدید»، مجله علمی پژوهشی انجمن ایرانی زبان و ادبیات عربی، ش9، بهار وتابستان 1387، صص37ـ60.
فراتی، علی اکبر، «مقاله آسیب شناسی روایات شرح نهج البلاغه ابن ابیالحدید درباره امام حسین(ع)»، مجله علمی پژوهشی علوم حدیث، شماره 54، 1389ش.
ـــــ ، «مقاله روش لغوی ابن ابیالحدید در شرح نهج البلاغه»، پژوهش های قرآن و حدیث، ( مقالات و بررسیهای سابق)، دانشکده الهیات دانشگاه تهران، سال 42، ش 1، زمستان 1388.
العباس قمی، عباس، الکنی والالقاب، تقدیم محمد هادی الأمینی، مکتبة الصدر، تهران، بی تا.
کاتب چلبی(حاجی خلیفه)، مصطفی بن عبدالله، کشف الظّنون، تحقیق محمد شرف الدین یالتقایا و رفعت بیلگه الکلیسی، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، بی تا.
الکتبی، محمدبن شاکر، فوات الوفیات و الذیل علیها، تحقیق علی محمدبن یعوض الله، عادل أحمد عبد الموجودف، بیروت، دار الکتب العلمیة، 2000 م.
الکلبی، ابو المنذر هشام بن محمد، الأصنام (تنکیس الأصنام)، تحقیق احمد زکی باشا، القاهرة، افست تهران (همراه با ترجمه)، نشر نو، چاپ دوم، 1364ش.
مرتضی العاملی، جعفر، دراسات و بحوث فی التاریخ والاسلام، ط.الثالثة، بیروت، مرکز الجواد، 1414 ق.
المنزوی، محمدمحسن (آقا بزرگ الطهرانی)، الذریعة إلی تصانیف الشیعة، بیروت، دارالاضواء، بی تا.
المنقری، نصر بن مزاحم، وقعة صفین، تحقیق عبدالسلام محمدهارون، القاهرة، المؤسسة العربیة الحدیثة، الطبعة الثانیة، 1382ق، افست قم، منشورات مکتبة المرعشی النجفی، 1404ق.
الموسوی الخویی، سیدابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ط.الخامسة، بی جا، بی نا، 1413 ق.
المهدوی دامغانی، محمود، جلوهتاریخدرشرحنهجالبلاغه ابنأبیالحدید، چ دوم، تهران، نی، 1375.
النجاشی، احمد بن علی، رجال(فهرس اسماء مصنفی الشیعة)، قم، مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة، 1416ق.
الیوسفی الغروی، محمد هادی، موسوعة التاریخ الاسلامی، قم، مجمع الفکر الاسلامی، بی تا.
* دانشجوی دکتری زبان و ادبیات عرب، دانشگاه تهران a.forati@yahoo.com & a.forati@gmail.com
** کارشناس ارشد علوم قرآن و حدیث، دانشگاه تهران، پردیس قم
دریافت:14/1/89 ـ پذیرش: 18/10/89
1. جهت آشنایی با ابنأبیالحدید و شرح او و دیگر آثارش در کنار مذهب و عقیده ی وی نک: علی اکبر فراتی «المصادر اللغویة عند ابنأبیالحدید»، مجله علمی پژوهشی انجمن ایرانی زبان و ادبیات عربی، ش9، بهار و تابستان 1387، ص37ـ60.
2. سید عبدالزهرا حسینی خطیب، مصادر نهج البلاغة و اسانیده، ج1، ص234و5.
3. برای نمونه، نک: مرتضی عاملی، دراسات و بحوث فی التاریخ والاسلام، سرتاسر کتاب.
4. محمود مهدوی دامغانی، جلوه تاریخ در شرح نهجالبلاغه ابنأبیالحدید، ج1، ص15.
5. برای مطالعه بیشتر در این زمینه رک: علی اکبر فراتی، «روش لغوی ابنأبیالحدید در شرح نهج البلاغه»، مجله پژوهشهای قرآن و حدیث، (مقالات و بررسیهای سابق)، دانشکده الهیات دانشگاه تهران، سال42، ش1، زمستان 1388، ص95 - 120.
6. محمدهادی یوسفی غروی، موسوعة التاریخ الاسلامی، ج5، ص306.
7. به جهت ضیق مجال مقاله، ناگزیر از برخی منابع فرعی(منابعی که شارح در اندک مواردی از آنها بهره برده است) که در آن برخی روایات تاریخی نیز یافت می شود، چشم پوشیدیم. منابعی مانند: المغازی از موسی بن عقبة(ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج17، ص183) کتاب الشورى و مقتل عثمان از عوانة بن حکم(همان، ج9، ص49-58)، کتاب العادل از ابن سنان(همان، ج10، ص245)، کتاب تاریخ از نفطویه(همان، ج11، ص45)، و . . .
8. آقابزرگ طهرانی، الذریعة، ج1، ص41.
9. ابنأبیالحدید، شرح نهج البلاغة، ج2، ص142؛ و نیز نک: همان، ج1، ص308؛ 270؛ ج2، ص143؛ ج5، ص228.
10. خیرالدین زرکلی، الاعلام، ج6، ص28؛ ابن خلکان، وفیات الأعیان، ج4، ص276-277.
11. آقابزرگ طهرانی، الذریعه، ج7، ص242.
12. ابنأبیالحدید، شرح نهج البلاغه، ج14، ص52.
13. ابنأبیالحدید، همان، ج14، ص178، نیز نک: ج10، ص78؛ ج13، ص214؛ ج14، ص9.
14. خیرالدین زرکلی، الاعلام، ج5، ص245؛ ابن ندیم، الفهرست، ص106.
15. ابنأبیالحدید، شرح نهج البلاغه، ج1، ص147، و نیز نک: نصر بن مزاحم منقری، مقدمه وقعه صفین.
16. ابن ابی الحدید، همان، ج1، ص233؛ ج2، ص187؛ ج3، ص17؛ ج4، ص10؛ ج6، ص215؛ ج9، ص111.
17. خیرالدین زرکلی، الاعلام، ج3، ص42؛ ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج2، ص313؛ ابن ندیم، الفهرست، ص123؛ عباس قمی، الکنی و الالقاب، ج2، ص291.
18. ابنأبیالحدید، همان، ج5، ص129.
19. ابن ابی الحدید، همان، ج10، ص233؛ و نیز نک: ج6، ص17؛ ج9، ص18؛ ج12، ص50؛ ج17، ص98 و.
20. همان، ج6، ص285.
21. همان، ج15، ص209، و نیز نک: ج15، ص210؛ ج16، ص9؛ ج20، ص137 و.
22. آقابزرگ طهرانی، الذریعة، ج1، ص324و345و350؛ حاجی خلیفه، کشف الظنون، ج1، ص179 و650.
23. ابنأبیالحدید، همان، ج3، ص127؛ ونیز نک: ج1، ص293؛ ج3، ص118؛ ج6، ص316؛ ج16، ص193و .
24. ابن ندیم، الفهرست، ص111؛ عباس قمی، الکنی و الالقاب، ج3، ص279.
25. ابنأبیالحدید، همان، ج14، ص84.
26. همان، ج9، ص15.
28. همان، ج2، ص267.
29. همان، ج1، ص279-280.
30. همان، ج3، ص7.
31. فؤاد سزگین، تاریخ التراث العربی، ج8، ص111؛ خیرالدین زرکلی، الاعلام، ج7، ص272.
32. ابنأبیالحدید، همان، ج4، ص72.
33. همان، ج12، ص112.
34. همان، ج15، ص131.
35. همان، ج6، ص19.
36. همان، ج15، ص126.
37. نک: مقاله: دکتر مهدی جعفری و علی اکبر فراتی، «المصادر اللغویة عند ابنأبیالحدید»، مجله علمی پژوهشی انجمن ایرانی زبان و ادبیات عربی، ص37ـ60.
38. شیخ طوسی، الفهرست، ص255؛ ابن ندیم، همان، ص106.
39. ابن ابیالحدید، همان، ج2، ص206.
40. همان، ج3، ص206، و نیز نک، ج4، ص14-30، ج5، ص175-253، ج6، ص312-313، ج15، ص75، ج17، ص15.
41. ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج3، ص43؛ ابن ندیم، الفهرست، ص85.
42. ابنأبیالحدید، همان، ج6، ص107؛ و نیز نک: ج18، ص128؛ ج10، ص20.
43. همان، ج10، ص105؛ و نیز نک: ج3، ص117؛ ج4، ص69.
44. ابن ندیم، الفهرست، ص113؛ عباس قمی، الکنی و الالقاب، ج3، ص169.
45. شیخ طوسی، الفهرست، ص279.
46. ابنأبیالحدید، همان، ج2، ص246؛ و نیز نک: ج2، ص268؛ ج6، ص134.
47. همان، ج2، ص271.
48. همان، ج4، ص126.
49. همان، ج6، ص215.
50. همان، ج10، ص6و7.
51. همان، ج11، ص44.
52. همان، ج11، ص69.
53. همان، ج9، ص97.
54. همان، ج18، ص398.
55. خیرالدین زرکلی، الاعلام، ج6، ص221.
56. ابنأبیالحدید، همان، ج4، ص63.
57. همان، ج7، ص46 و نیز نک: ج7، ص35؛ ج11، ص14؛ ج13، ص293؛ ج4، ص70.
58. ابن الکلبی، الأصنام، مقدمه مترجم، ص11؛ محمد بن حبیب، المنمق فى اخبار قریش، ص6؛ خیرالدین زرکلی، الاعلام، ج6، ص78.
59. ابنأبیالحدید، ج13، ص42 و نیز نک: ج2، ص283؛ ج13، ص208؛ ج14، ص250.
60. خیرالدین زرکلی، الاعلام، ج5، ص75.
61. ابنأبیالحدید، همان، ج5، ص147.
62. همان، ج11، ص68.
63. همان، ج6، ص155؛ ج18، ص285.
64. همان، ج9، ص277.
65. همان، ج13، ص215.
66. همان، ج16، ص263.
67. همان.
68. همان، ج20، ص31، از قول ابوجعفر نقیب علوی بصری.
69. همان، ج9، ص22.
70. همان، ج15، ص236؛ عمرو بن بحر جاحظ، الرسائل السیاسیة، ص421؛ درباره ی نقد آن نک: علی اکبر فراتی، «آسیب شناسی روایات شرح نهج البلاغه ابنأبیالحدید درباره امام حسین(ع)، مجله علمی پژوهشی علوم حدیث، شماره 54.
71. ابن ابی الحدید، همان، ج11، ص19، و نیز نک: ج15، ص206.
72. خیرالدین زرکلی، همان، ج5، ص248.
73. ابنأبیالحدید، همان، ج4، ص62.
74. خیرالدین زرکلی، الاعلام، ج1، ص267؛ ابوسعید عبد الکریم سمعانی، الأنساب، ج1، ص6.
75. خیرالدین زرکلی، همان.
76. ابنأبیالحدید، همان، ج1، ص244؛ و نیز: احمد بن یحیی بلاذری، انساب الأشراف، ج2، ص200؛ برای دیگر موارد تاریخ الاشراف در شرح نهج البلاغه نک: ج1، ص23؛ ج16، ص280.
77. همان، ج2، ص7و246.
78. نک: ابن الحدید، همان، ج12، ص265؛ ج14، ص209؛ ج15، ص67؛ ج16، ص181.
79. حاجی خلیفه، کشف الظنون، ج1، ص288؛ آقابزرگ طهرانی، الذریعه، ج3، ص142؛ ج7، ص288؛ ج26، ص126؛ خیرالدین زرکلی، الاعلام، ج1، ص141.
80. ابنأبیالحدید، همان، ج12، ص21؛ و نیز نک: ج19، ص152.
81. همان، ج10، ص101.
82. ابن حجر عسقلانی، لسان المیزان، ج1، ص49؛ صلاح الدین خلیل صفدی، الوافی بالوفیات، ج5، ص227.
83. ابنأبیالحدید، همان، ج2، ص241؛ و نیز نک: ج3، ص206؛ ج5، ص254.
84. ابواسحاق ابراهیم بن محمد ثقفی، الغارات، ج1، ص2-6؛ شیخ طوسی، الفهرست، ص31؛ نجاشی، الرجال، ص18.
85. ابنأبیالحدید، همان، ج4، ص94، و نیز نک: ج2، ص6و85؛ ج2، ص286؛ ج3، ص127.
86. همان، ج16، ص282.
87. صلاح الدین خلیل صفدی، الوافی بالوفیات، ج5، ص142.
88. آقابزرگ طهرانی، الذریعه، ج17، ص252.
89. ابنابیالحدید، همان، ج7، ص145؛ ج10، ص121؛ ج15، ص133.
90. همان، ج7، ص108.
91. همان، ج2، ص79.
92. همان، ج15، ص133؛ ج4، ص158؛ ج5، ص33؛ ج7، ص126.
93. همان، ج6، ص326؛ ج6، ص303.
94. خیرالدین زرکلی، همان، ج6، ص256.
95.- برای مطالعه بیشتر در این باب، نک: علی اکبر فراتی و جعفری، «المصادر اللغویة عند ابنأبیالحدید»، مجله علمی پژوهشی انجمن ایرانی زبان و ادبیات عربی، ش9، ص37ـ60.
96. ابنأبیالحدید، همان، ج8، ص261 ونک: ج8، ص261؛ ج16، ص226.
97. شیخ طوسی، الفهرست، ص229؛ حاجی خلیفه، کشف الظنون، ج1، ص289؛ خیرالدین زرکلی، ج6، ص69.
98. ابنأبیالحدید، همان، ج2، ص129، و نیز نک: ج1، ص190؛ ج2، ص8 و 37؛ ج6، ص156.
99. خیرالدین زرکلی، همان
100. ابن ابی الحدید، همان، ج2، ص36.
101. عبدالحسین امینی، الغدیر، ج7، ص82.
102. ابنأبیالحدید، همان، ج2، ص64، و نیز نک: ج1، ص14؛ ج2، ص24، 64، 295؛ ج4، ص80، 82.
103. فؤاد سزگین، تاریخ التراث العربی، ج8، ص173.
104. ابنأبیالحدید، همان، ج20، ص153؛ و نیز نک: ج5، ص24.
105. ابنابی الحدید، همان، ج2، ص60.
106. شیخ طوسی، الفهرست، ص83؛ محسن امین، اعیان الشیعة، ج3، ص6؛ محمد جواهری، المفید من معجم رجال الحدیث، ص30.
107. ابوبکر أحمد بن عبد العزیز جوهری، السقیفة وفدک، مقدمه محقق، ص14ـ26.
108. همان، ص35و6.
109. ابنأبیالحدید، همان، ج2، ص44، و نیز نک: همان، ج4، ص70؛ ج6، ص5؛ ج8، ص252؛ ج9، ص3؛ ج16، ص210.
110. ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج15، ص274.
111. ابنأبیالحدید، ج12، ص81 و نیز نک: ج1، ص320؛ ج2، ص261؛ ج20، ص215.
112. خیرالدین زرکلی، همان، ج4، ص277.
113. ابنأبیالحدید، همان، ج7، ص131؛ ج8، ص128.
114. شیخ طوسی، همان، ص281؛ آقابزرگ طهرانی، همان، ج2، ص249.
115. ابنأبیالحدید، همان، ج4، ص143؛ و نیز نک: ج5، ص106؛ ج6، ص124؛ ج7، ص129.
116. همان، ج15، ص72؛ و نیز نک: ج10، ص14؛ ج15، ص72؛ ج3، ص307.
117. خیرالدین زرکلی، همان، ج2، ص277.
118. ابنأبیالحدید، همان، ج10، ص196.
119. آقابزرگ طهرانی، همان، ج12، ص60؛ خیرالدین زرکلی، همان، ج2، ص196.
120. عبدالحسین امینی، الغدیر، ج7، ص8؛ شیخ صدوق، الامالی، ص405؛ شیخ صدوق، الخصال، ص163.
121. ابنأبیالحدید، همان، ج2، ص263؛ و نیز نک: ج2، ص103؛ ج12، ص183.
122. آقابزرگ طهرانی، الذریعه، ج1، ص357.
123. ابنأبیالحدید، همان، ج1، ص196؛ ج4، ص7.
124. خیرالدین زرکلی، الاعلام، ج7، ص298.
125. ابنأبیالحدید، همان، ج8، ص212.
126. ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج7، ص66؛ حاجی خلیفه، کشف الظنون، ج1، ص81.
127. ابنأبیالحدید، ج4، ص95.
128. همان، ج4، ص116؛ و نیز نک: ج4، ص120؛ ج6، ص148، 283؛ ج9، ص191.
129. خیرالدین زرکلی، الاعلام، ج3، ص317؛ عباس قمی، الکنی و الالقاب، ج1، ص247.
130. ابنأبیالحدید، همان، ج6، ص122.
131. همان، ج3، ص199.
132. همان، ج12، ص220.
133. ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج13، ص139.
134. ابنأبیالحدید، ج2، ص22.
135. سید ابوالقاسم خویی، معجم رجال الحدیث، ج18، ص280.
136. ابنأبیالحدید، همان، ج13، ص38.
137. همان، ج15، ص23.
138. خیرالدین زرکلی، الاعلام، ج8، ص165.
139. ابنأبیالحدید، همان، ج9، ص248.
140. همان، ج12، ص90.
141. همان، ج11، ص118.
142. همان، ج2، ص53.
143. همان، ج20، ص10.
144. همان، ج12، ص38 و 81؛ ج13، ص32.
145. همان، ج15، ص85 و نیز نک: ج7، ص148و173؛ ج11، ص115؛ ج13، ص301.
146. همان، ج15، ص240، و نیز نک، ج15، ص233.
147. گفتنی است منابع دسته اول وی به این شمار است، اما باید گفت فراوانی منابع اصلی و فرعی وی در شرح تاریخی نزدیک به 86 کتاب و حدود 56 مؤلف و مؤرخ می رسد که ما به جهت ضیق مقاله از منابع فرعی چشم پوشیدیم.