اعتبارسنجی تاریخ از منظر علّامه طباطبائی در تفسیر المیزان
Article data in English (انگلیسی)
سال هشتم، شماره اول، بهار 1390، 27 ـ 38
Tārikh dar Āyene-ye Pazhuhesh, Vol.8, No.1, Spring 2011
حسن احمدیان دلاویز* / محسن الویری**
چکیده
دقت و بررسی در عبارت های علّامه طباطبائی در المیزان، نشانه آن است که تاریخ از نظر وی مهم بوده و ضرورت و فایده داشته و فی حد ذاته معتبر است. البته در صورت تضاد گزاره های تاریخی با آیات تاریخی قرآن، اعتبار گزاره های تاریخی از بین می رود. علّامه طباطبائی، تاریخ را از منظری خاص نگریسته و آن را به معنای شناخت حوادث و علت و زمان پدید آمدن حوادث توصیف می کند و همین طور آن را به دو قسم نقلی و زمینی تقسیم می نماید.
ایشان بر این باور است که به وسیله تاریخ می توان پاسخ بسیاری از شبهه ها و سؤا ل های مربوط را ارائه کرد. همچنین ایشان برای حوادث تاریخی که در اصل وقوع آنها اختلاف وجود ندارد، عنوان «مسلمات تاریخی» را به کار برده است. ایشان هدف از یادآوری حوادث تاریخی را در قرآن، عبرت آموزی و هدایت بشر می داند. علّامه طباطبائی برای تاریخ، عوامل فساد در نظر می گیرد و خطر آن را برای مورخ یادآور شده و توجه نمودن به آن را در مقام تجزیه و تحلیل گزاره های تاریخی خواستار می شود.
کلید واژه ها: اعتبارسنجی تاریخ، سودمندی تاریخ، فایده تاریخ، اعتبار تاریخ و معنای تاریخ.
مقدمه
بحث سودمندی و معتبر بودن علم تاریخ یکی از مباحثی است که توجه بسیاری را به خود جلب کرده است، به طوری که افراد زیادی در این باره اظهارنظرهای متفاوتی کرده اند که در نوع خود، جالب توجه است.
مسئلة موردنظر در این پژوهش آن است که آیا از نگاه علّامه طباطبائی تاریخ فایده، اهمیت و اعتبار دارد یا نه. در این نوشتار به این سؤال و سؤال های دیگری، از جمله اینکه ایشان تاریخ را به چه معنایی در نظر می گیرد و اینکه چگونه آن را دسته بندی می کند، پاسخ داده می شود.
دربارة سودمندی و اعتبار تاریخ، گرچه نگاشته هایی وجود دارد، اما به نظر می رسد که این مسئله، کمتر از منظر یک شخصیت غیرمورخ (مفسر) بررسی شده است. علاوه بر این، فراوانی آیات قرآنی که به وقایع تاریخی اشاره می کند، بر اهمیت و ضرورت چنین پژوهشی می افزاید، چراکه گزاره های تاریخی به یاری مفسر می شتابد و ایشان می تواند به کمک گزاره های تاریخی و آیات تاریخی قرآن تفسیر و تحلیل درستی ارائه کند و این مهم در صورتی محقق می شود که برای تاریخ اعتبار و اهمیت قائل شود، همان طور که علّامه طباطبائی همین گونه به تاریخ، نگریسته است.
معنای تاریخ
دربارة معنای اصطلاحی تاریخ، تعریف های مختلف و گوناگونی ارائه شده است، چرا که هر کس با دید خاصی به آن نگریسته و در تعریف آن یک یا چند مسئله را لحاظ کرده است. برای مثال، برخی زمان را ملاک قرار داده برخی دیگر، حوادث و وقایع مهم را مدنظر داشته اند و گروهی چیزهای دیگر را که در ادامه به تعدادی از این تعریف ها اشاره می شود.
در ابتدا معانی لغوی و اصطلاحی و همچنین فایده تاریخ را از نظر مورخان بیان کرده و سپس دیدگاه علّامه طباطبائی را در این خصوص ذکر می نماییم.
معنای لغوی تاریخ
دربارة تعریف لغوی تاریخ، نظرات مختلفی بیان کرده اند که این معانی را می توان در اعلام وقت یا مشخص کردن وقت چیزی1 یا بازشناساندن زمان کاری در مقایسه با مبدئی که گویای حادثه ای بزرگ است یا دوره ای معلوم میان زمان حدوث دو واقعه2 و یا غایت و نهایت چیزی و وقت انجام دادن کاری و یا تأخیر، خلاصه کرد.
معنای اصطلاحی تاریخ
در معنای اصطلاحی آن گفته اند: تاریخ، یعنی «معلوم کردن احوال انبیا و امامان و فرمان روایان و وزرا و خلفا ... و حوادث بزرگ، مانند جنگ ها و فتوحات بر حسب زمان. بر همین اساس، کتاب هایی که مشتمل بر این حوادث و احوال همراه با تعیین زمان آنها بوده، «تاریخ» نامیده شده است.»3
همچنین گفته شده که تاریخ چیزی است که مردم وقایع را با آن می نگارند4 و زمان وقوع حادثه ای را در مقایسه با مبدئی معین بر حسب روز و ماه و سال مشخص می کنند.5
برخی دیگر، تاریخ را این گونه تعریف کرده اند: «علم تاریخ، معرفت احوال بشری است که شهرها و رسوم و عادات و صنایع بشری و انساب و درگذشتگان را دربر می گیرد.»6
ابن خلدون نیز در تعریف آن می گوید: «بدان که فن تاریخ را روشی است که هر کسی بدان دست نیابد، و آن را سودهای فراوان و هدفی شریف است، چه این فن، ما را به سرگذشت ها و خوبی های ملت ها و سیرت های پیامبران و دولت ها و سیاست های پادشاهان گذشته آگاه می کند.»7
به هرحال، تاریخ مانند برخی دیگر از واژگانی است که در معنای آن اتفاق نظر وجود ندارد و هر اندیشمند با توجه به ملاک و دیدگاهی، برای تاریخ تعریفی کرده است.
اهمیت و فواید علم تاریخ
در این بحث نیز نظریه تعدادی از دانشمندان و بزرگان این فن ارائه می شود:
طبری معتقد است که تاریخ در خدمت تبیین اراده خدا در ظهور و سقوط امت ها و دولت هاست. مسعودی تاریخ را بستر و مجرای همة دانش ها و شناخت بشری دانسته که اگر به آن پرداخته نشود، اول و آخر علم ضایع می گردد، زیرا همه دانش ها از اخبار بیرون می آید.8
ابوعلی مسکویه که تاریخ را از دیدگاهی اخلاقی و فلسفی نگریسته و آن را همواره تکرار شدنی دانسته، بر آن است که چون حوادث امروز و آینده، شبیه حوادثی است که در گذشته به وقوع پیوسته، هدف و فایده تاریخ، عرضه تجربه و عبرت آموزی از آن برای اصلاح امور است، مانند اتخاذ سیاست های درست، توجه به آبادانی و عمران، توجه به زندگی خلق، اصلاحات نظامی و پیشگیری از حوادث نامیمون.9
ابن جوزی نیز دو فایده مهم برای تاریخ شمرده است: نخست، فایده تأدیبی؛ یعنی عبرت آموزی و تحصیل تجربه از احوال پیشینیان تا حسن تدبیر و جزم به بار آورد. دوم، ایشان معتقد است که روح آدمی با اطلاع از حوادث شگفت آور و تقلّبات ایام و حوادث روزگار، آرامش و آسایش احساس می کند.10
نویسنده کتاب الکامل، مفید بودن تاریخ را به دو دستة دنیوی واخروی تقسیم می کند که در قسم اول، به عبرت آموزی از تاریخ اشاره کرده وآورده است که اطلاع از تاریخ، بر خرد آدمی می افزاید و سلاطین نیز با آگاهی از این علم، عاقبت ستمگری و نتیجه دادگری را درک کرده، با استعانت از نتایج حوادث گذشته می توانند سیاستی اتخاذ کنند تا دچار لغزش ها و مهلکات نشوند. در باور وی فایدة اخروی تاریخ، اعتقاد به ناپایداری جهان و پیش گرفتن زهد و دین داری است.11
ابن خلدون هم یکی از فواید تاریخ را اطلاع از خوی ها و سیرت ها و سیاست های ملت ها و پیامبران و فرمانروایان می داند.12
نگارنده معتقد است با توجه به این اهداف و فوایدی که از آنها شد، می توان نتیجه گرفت که مشهورترین هدف و فایده ای که مورخان با پیروی از آیات قرآنی برای تاریخ شمرده اند، همان پند و عبرت از تاریخ است.
تعریف و فواید تاریخ از نظر علّامه طباطبائی
تعریف لغوی: مراد علّامه طباطبائی از معنای لغوی، همان تاریخ نقلی است که با عنوان التاریخ النقلی بیان می کند که عبارت است از ضبط حوادث کلی و جزئی و نیز نقل و گفت وگو پیرامون آن.13
ایشان برای معنای اصطلاحی تاریخ، تعریفی ارائه نمی کند.
فواید تاریخ
علّامه طباطبائی معتقد است که مردم از قدیم ترین عهد وجود خویش به ضبط وقایع و حوادث اهمیت داده و بعد از ضبط که توسط تعدادی از افراد صورت می گرفت، مردم آن را دست به دست حفظ می کردند. البته ضبط حادثه گاه به شکل سپردن در ذهن بوده و گاه به صورت یادداشت نمودن. ایشان به چند مورد از فواید تاریخ نیز اشاره کرده است که عبارت اند از:
1. الگوگیری از تاریخ گذشتگان برای تشکیل اجتماع؛
2. عبرت گرفتن از سرگذشت پیشینیان؛
3. داستان سرایی؛
4. تفریح و تفرج؛
5. استفاده از تاریخ در مسائل سیاسی، اقتصادی، صنعتی و غیره.14
علّامه طباطبائی دربارة فایدة تاریخ به ذکر همین چند مورد اکتفا کرده و برخلاف برخی دانشمندان که به تفصیل در این باره سخن گفته اند، توضیحاتی در مورد موارد پیش گفته ارائه نمی کند.
عوامل فساد تاریخ
ایشان بعد از بیان فوایدی برای تاریخ، به عوامل فساد آن، یعنی عواملی که سبب می شود تاریخ از صدق و صحت، انحراف پیدا کند، اشاره کرده است که آنها دو عامل عمده هستند: یکی، خود حکومت ها که هر چیزی که به نفع آنها بود، آن را ترویج نموده و از هر چیزی که برای آنها ضرری در پی داشته، جلوی اشاعه آن را می گرفتند. دوم، متهم بودن افراد شنونده یا بیننده حوادث و وقایع تاریخی به تعصب و احساسات باطنی و بیان ایشان دربارة این دو عامل، این چنین است:
عامل اول، حکومت های خودکامه ای بوده که به حکم خودکامگی و داشتن قوه و قدرت، هر چیزی که به نفعش تمام می شد، اشاعه می داده است (هرچند دروغ محض می بود) و هرچه را که به ضررش تمام می شده، با اعمال قدرت، جلوی اشاعه آن را می گرفته است و یا آن را به صورتی اشاعه می داد که باز به نفعش تمام شود. علتش هم این است که انسان چه فرد فردش و چه مجتمعش، بر این فطرت، مفطور شده و به هر جور که ممکن باشد منافع را به سوی خود جلب نموده و ضررها را از خود دفع می کند.
عامل دوم، متهم بودن بینندگان و شنوندگان حوادث و مطالب تاریخی و نیز آن کسانی که از ایشان نقل می کنند و یا در کتاب خود می آورند و چون ما می دانیم که این دو طایفه، احساسات باطنی و یا تعصب های درونی را دخالت می دهند برای اینکه حاملین اخبار در گذشته، با در نظر گرفتن اینکه حکومت در اعصار ایشان حکومت دین بوده، قهراً خود آنان متدین به یکی از ادیان و مذاهب بوده اند و احساسات مذهبی و تعصبات قومی در ایشان شدید بود قهراً اخبار تاریخی آنان از آن جهت که یک حدی از آن به احکام دین برمی خورده، مشوب با آن احساسات و تعصبات بوده است.15
البته علّامه طباطبائی عوامل دیگری را نیز برای بی اعتباری تاریخ بیان می کند که آنها عبارت است از: یکی نبودن وسایل اخذ خبر و همین طور ابزار ضبط و نقل آن برای دیگران.16 به هرحال، عوامل یادشده بیشتر ناظر به تاریخ نقلی است، اما به اعتقاد علّامه طباطبائی بیشتر آنها در تاریخ زمینی (باستان شناسی) نیز جریان دارد.
نکته ای که در اینجا یاد آوری آن لازم است اینکه به نظر می رسد معتبر نبودن تاریخ در مقایسه با گزاره های تاریخی قرآن باشد که در صورت اختلاف این دو به گزاره های تاریخی قرآن تمسک کرده و تاریخ را کنار می گذاریم وگرنه اگر بین آن دو اختلاف و تناقضی نباشد یا اینکه فقط در تاریخ، روایاتی دربارة جریانی وجود داشته باشد، می توان با وجود شرایطی آن را پذیرفت. این مطلب را می توان از این کلام علّامه طباطبائی دریافت کرد:
بنابراین، چنین تاریخی که حال و وضعش را دیدی، نمی تواند با قرآن کریم در داستان هایی که نقل می کند مقابله کند، برای اینکه قرآن کریم، وحی الهی و منزه از خطا و مبرای از دروغ است. پس تاریخ نمی تواند با آن معارضه کند، چون تاریخ هیچ پشتوانه ای برای ایمنی و خطا ندارد.17
و از آنجا که در قرآن همة حوادث تاریخ چند هزار ساله بشر وجود ندارد یا به صورت جزئی به آن اشاره شده است، از این رو، در موارد زیادی (با وجود شرایط لازم) می توان به گزارش های تاریخی اعتنا کرد.
هدف از ذکر تاریخ در قرآن
علّامه طباطبائی معتقد است که اگرچه در قرآن مباحث و مطالب تاریخی فراوانی وجود دارد، اما قرآن یک کتاب تاریخی نیست و شاید اهداف و فوایدی که برای تاریخ بیان شد، برای گزاره های تاریخی قرآن نتوان شمرد و به عبارتی، قرآن کتاب قصه سرایی نیست، بلکه هدف والایی در پس بیان داستان های قرآنی است و آن هدایت انسان هااست. ایشان در این باره این گونه می فرماید:
قرآن اصلاً کتاب تاریخ نیست و منظورش از نقل داستان های خود، قصه سرایی مانند کتب تاریخ و بیان تاریخ و سرگذشت نیست، بلکه کلامی است الهی که در قالب وحی ریخته شده و منظور آن، هدایت خلق به سوی رضوان خدا و راه های سلامت است و به همین جهت است که می بینیم هیچ قصه ای را با تمام جزئیات آن نقل نکرده و از هر داستان، آن نکات متفرقه که مایه عبرت و تأمّل و دقت است و یا آموزنده حکمت و موعظه ای است و یا سودی دیگر از این قبیل دارد، نقل می کند.18
اهمیت و ضرورت تاریخ از منظر علّامه طباطبائی
سخنان و عبارت هایی که در تفسیر المیزان از آنها اهمیت و ضرورت تاریخ استفاده می شود، فراوان است که در یک دسته بندی می توان آنها را به چهار قسم تقسیم نمود:
1. استناد به تاریخ برای اثبات ادعای خویش؛
2. استناد به تاریخ برای ردّ نظریه های دیگران؛
3. استناد مسلمات تاریخ به عنوان مصداق از گزاره های یقینی؛
4. اطلاع از تاریخ برای آگاهی از احوال گذشتگان.
1. استناد به تاریخ برای اثبات ادعای خویش
علّامه طباطبائی در توضیحات مربوط به آیات 68ـ86 سوره مبارکة «مائده» بیان می کند که این آیات، هشداری است به یهود و نصارا مبنی بر عدم توانایی اقامه و احیای کتاب های خود. ایشان برای این ادعا به تاریخ استشهاد می کند و می نویسد:
به آنان (یهود و نصارا) خبر می دهد که نخواهند توانست تورات و انجیل و سایر کتب آسمانی اش را اقامه و احیا کنند، اتفاقاً تاریخ هم این مطلب را تصدیق کرده و نشان داده که این دو ملت همواره به جرم بریدن رشته ارتباط از خالق، دچار تشتت مذاهب و دشمنی بین خودشان بوده اند.19
علّامه طباطبائی بعد از نقل نکته هایی دربارة ادب انبیا، به ویژه حضرت ابراهیم از قرآن، چنین اظهار می دارد: «سیر در تاریخ چند هزار ساله بعد از نوح نیز جمیع آنچه را که قرآن شریف از محامد و فضایل او نقل کرده، تأیید و تصدیق می کند.»20
و به همین گونه در موارد دیگری ایشان برای اثبات و تأیید دیدگاه خود، نگاه ها را به سمت تاریخ حواله کرده و از آن مطالبی را به عنوان شاهد ذکر می کند.21
2. استناد به تاریخ برای ردّ نظریه ها و اقوال دیگران و برخی روایات
گرچه موارد این قسم، کمتر از نوع اول است، اما با وجود این نمی توان به سادگی از کنار آن گذشت. زیرمجموعه این بخش را در دو مورد می توان بیان نمود:
در مورد اول، صاحب المیزان ذیل آیه شریفه: «إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الأرْضِ أَقَامُوا الصَّلاةَ وَآتَوُا...»(حج: 41) و بعد از نقل اقوالی دربارة صفت تمکین آنها در زمین که آن صفت را برای گروه خاصی مانند مهاجرین می دانند، این نظر را رد کرده و چند دلیل و قرینه می آورد مبنی بر اینکه آیه، عمومیت دارد و مراد از «مؤمنان»، نه عموم مؤمنان آن روز، بلکه مؤمنان تا روز قیامت است. ایشان برای اثبات مدعای خود از تاریخ شاهد آورده، می فرماید: «در تاریخ اسلام در هیچ عهدی سابقه ندارد که به دست مهاجرین چنین جامعه ای تشکیل یافته باشد، به طوری که انصار هیچ دخالتی در آن نداشته باشند.»22
مورد دوم، اینکه ایشان روایتی دربارة علت نامیده شدن کعبه به بیت عقیق از رسول اکرم(ص) نقل می کند، اما با کمک گرفتن از تاریخ آن را رد کرده، نمی پذیرد.23
شاهد دیگری که می توان در این زمینه بیان کرد، ماجرای ذوالقرنین است که علّامه طباطبائی مطالب بسیاری در قالب اقوال و روایات دربارة این شخصیت قرآنی ارائه می کند و در نهایت، به نظر ابوالکلام آزاد که ذوالقرنین را همان کوروش می داند، تمایل نشان داده و برای پاسخ و ردّ سایر اقوال مطرح شده از تاریخ کمک گرفته و این گونه به آن تمسک می کند: «چنین چیزی را تاریخ مطرح نکرده و در تاریخ نیست.»24
مورد دیگر اینکه علّامه طباطبائی برخی روایات وارده در یک داستان قرآنی را نمی پذیرد و عدم ذکر آن در تاریخ و تکذیب آن توسط تاریخ را علت عدم پذیرش می داند. برای مثال، ایشان بیشتر روایات مربوط به قصة حضرت سلیمان و ملکة سبا و داستان هدهد را نپذیرفته و معتقد است که بیشتر آنها عجیب و غریب بوده، به گونه ای که عقل سلیم آنها را بر نمی تابد و در ادامه می گوید: «و بلکه تاریخ قطعی هم آنها را تکذیب می کند.»25
3. استناد به مسلمات تاریخ به عنوان مصداقی از گزار ه های یقینی
به طور کلی علّامه طباطبائی گاهی از لفظ مسلمات تاریخ استفاده می کند و این عنوان را دربارة حوادثی به کار می برد که در اصل وقوع آن اختلافی نیست. در این به دو مورد اشاره می شود:
1. علّامه طباطبائی در توضیحات ابتدایی سورة «فیل» بیان می کند که این سوره به داستان قومی اشاره دارد که به قصد تخریب کعبه به سمت آن حرکت کردند، اما خداوند با فرستادن مرغ ابابیل آنها را از بین برد. و این قصه از آیات و معجزات الهی است که کسی نمی تواند آن را انکار کند، زیرا تاریخ نویسان آن را مسلم دانسته و شعرای دوران جاهلیت در اشعار خود از آن یاد کرده اند.26
2. ایشان ذیل آیه سه سورة «فصلت»، ادعا می کند که دعوت حضرت رسول(ص) دعوت خاص و جزئی یا قومی و قبیله ای نبوده است، بلکه عمومی و جهانی است. علّامه طباطبائی برای اثبات این مسئله نیز از مسلمات تاریخی کمک گرفته و آن را این گونه ترسیم می کند:
این معنا از مسلمات تاریخ است که یکی از گروندگان به آن، جناب سلمان فارسی است که ایرانی بوده، یکی دیگر بلال بوده که اهل حبشه بوده است. و نیز این هم مسلم است که آن جناب، یهودیان را هم دعوت می کرده و وقایعی که بین آن جناب و یهودیان اتفاق افتاده، معروف است. و نیز این مسلم است که آن جناب به پادشاهان ایران، مصر، حبشه و روم نامه نوشته و همه را به اسلام دعوت کرده. همه این شواهد دلالت دارد بر اینکه دعوت آن حضرت جهانی و عمومی بوده است.27
نکته ای که در اینجا یادآوری آن ضروری است اینکه با مسلم دانستن برخی وقایع تاریخی، امکان اظهارنظر دربارة برخی حوادث تاریخی دیگر نیز برای محقق میسر می شود و از این رو، می توان گفت که مسلمات تاریخی می توانند (برای وقایع اختلافی) به مثابه محکمات قرآنی (برای متشابهات) عمل کنند.
4. اطلاع از تاریخ برای آگاهی از احوال گذشتگان
به اعتقاد ایشان کسی که از تاریخ اطلاع داشته باشد می تواند شبهه هایی را که مطرح می شود پاسخ دهد و همین طور مطالعه تاریخ باعث آگاهی از سرگذشت پیشینیان می شود. برای این قسم نیز به دو مورد از سخنان ایشان اشاره می شود:
1. علّامه طباطبائی در مورد منع برده داری در غرب، بر این اعتقاد است که منع برده داری در غرب از راه غلبه و قلدری، از حد حرف تجاوز نمی کند. ایشان برای اثبات این ادعا خواننده را به مطالعه و مرور تاریخ و سرگذشت مستعمرات آسیایی و آفریقایی و آمریکایی اروپاییان ارجاع می دهد.28
2. دربارة نزول مائدة آسمانی بر بنی اسرائیل نیز برخی شبهه کرده اند که مائده بر بنی اسرائیل نازل نشده است، چراکه اگر نزول یافته بود در کتاب های ایشان اثری از آن یافت می شد. اما علّامه طباطبائی بر این عقیده طباطبائی است که کلید حل این گونه شبهه ها، خُبره بودن در تاریخ و اطلاع از آن است و به این صورت پاسخ می دهد: «اگر کسی خبره در تاریخ، مطلع از مسئله شیوع نصرانیت و ظهور انجیل ها باشد، به امثال این حرف ها اعتنا نمی کند.»29
نتیجه گیری
با ملاحظه و دقت در مطالب پیش گفته می توان دریافت که معنای واحدی که مورد پذیرش همگان باشد برای تاریخ، ذکر نشده و هر کسی با دید و زوایه خاصی به تاریخ نگریسته و از همین رو تعریف های متعددی به وجود آمده است. علّامه طباطبائی نیز تاریخ را از منظری خاص نگریسته و آن را به معنای شناخت حوادث، علت و زمان پدید آمدن حوادث توصیف می کند و همین طور آن را به دو قسم نقلی و زمینی تقسیم می نماید.
دربارة فوایدی که برای تاریخ ذکر شده، آنچه همه به آن اذعان دارند، همان عبرت آموزی از تاریخ است که در قرآن نیز به آن اشاره شده است.
گزاره های تاریخی در باور علّامه طباطبائی ارزش و اهمیت داشته که در موارد بسیاری می توان به آنها اعتماد کرد، اما در صورت تضاد بین گزاره های تاریخی با آیات تاریخی قرآن، آنچه که اعتبار خود را از دست می دهد، همان گزاره های تاریخی است.
منابع
مسکویه الرازی، ابوعلی، تجارب الامم، تحقیق ابوالقاسم امامی، چ دوم، تهران، سروش، 1379ش.
سجادی سیدصادق و هادی عالم زاده، تاریخ نگاری در اسلام، چ نهم، تهران، سمت، 1386.
آیینه وند، صادق، علم تاریخ در اسلام، تهران، وزارت ارشاد اسلامی، 1364.
انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، سخن، 1381.
دهخدا، علی اکبر، لغتنامه، تهران، دانشگاه تهران، 1377.
مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، چ هشتم، تهران، علمی و فرهنگی، 1387.
ابن الاثیر، عزالدین ابوالحسن علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت دار صادر، 1385/1965.
ابن جوزی، ابو الفرج عبد الرحمان، المنتظم، به کوشش محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بی تا، بیروت، بی نا، 1992م
ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، مقدمه العبر و دیوان المبتداء و الخبر و...، محمد پروبن گنابادی، چ هشتم، تهران، علمی وفرهنگی، 1375.
طباطبائی سیدمحمدحسین، المیزان، تهران، دار الکتب العلمیه، 1379، دوره 20 جلدی.
* کارشناس ارشد تاریخ اسلام، دانشگاه باقرالعلوم(ع) masomehesmaeeli@yahoo.com
** استادیار گروه تاریخ دانشگاه باقرالعلوم(ع)
دریافت: 29/2/1390 ـ پذیرش: 3/7/1390
1. علی اکبر دهخدا، لغتنامه، ج 4، ص6205.
2. سیدصادق سجادی و هادی عالم زاده، تاریخ نگاری در اسلام، ص 8- 7 به نقل از کافیچی، المختصه فی علم التاریخ، ص326.
3. همان.
4. علی اکبر دهخدا، همان، ص6205
5. حسن انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ج3، ص1568.
6. صادق آیینه وند، علم تاریخ در اسلام، ص34.
7. ابن خلدون، مقدمه، ترجمه محمد پروین گنابادی، ج 1، ص 64.
8. علی بن الحسین مسعودی، مروج الذهب، ج2، ص40.
9. ابوعلی مسکویه، تجارب الامم، تحقیق ابوالقاسم امامی، ج 1، ص 28.
10. ابو الفرج عبد الرحمان ابن جوزی، المنتظم، به کوشش محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، ج 1، ص 117.
11. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 1، ص 6ـ8.
12. عبدالرحمان بن محمد ابن خلدون، همان، ج1 ص13.
13. سیدمحمدحسین طباطبائی، المیزان، ج 2، ص 306.
14. همان، ص.307
15. همان.
16. همان، ج 2، ص 307.
17. همان، ص 308.
18. همان.
19. همان، ج6، ص66.
20. همان، ص270.
21. همان، ج4، ص308؛ ج6ص190
22. همان، ج14، ص387.
23. همان، ص379.
24. همان، ج13، ص382تا395
25. همان، ج15، ص369
26. همان، ج20، ص361.
27. همان، ج17، ص360.
28. همان کتاب، ج6، ص351.
29. همان، ص224.