عوامل مؤثر ورود و گسترش تشیّع امامی در بیهق(سبزوار) از آغاز تا حمله مغول
Article data in English (انگلیسی)
سال هشتم، شماره اول، بهار 1390، 39 ـ 64
Tārikh dar Āyene-ye Pazhuhesh, Vol.8, No.1, Spring 2011
مجید افلاکیان* / مهدی پیشوایی**
چکیده
بیهق نام قدیمی سبزوار و یکی از شهرهای پیشگام در تشیّع، همانند قم و کاشان است. ریشه های تشیّع بیهق به اواسط قرن اول هجری برمی گردد. در این پژوهش به بررسی زمان و عوامل ورود و گسترش تشیّع امامی بیهق از صدر اسلام تا حملة مغول (617م) پرداخته شده است.
حضور خاندان قنبر و برخی از صحابه رسول الله(ع) در بیهق، حضور امام رضا(ع) در نیشابور و طوس در نزدیکی بیهق، حمایت مردم از قیام یحیی بن زید، وجود علما و کتاب های شیعی در این دیار، مهاجرت سادات به این منطقه و محبت مردم به خاندان رسول(ص) و نیز وجود اشعار شیعی، از جمله عوامل ورود و گسترش تشیّع امامی در بیهق است.
کلیدواژه ها: بیهق، سبزوار، تشیّع، شیعه، سادات، امام رضا(ع)، فرهنگ و اندیشه و شیعیان امامی.
مقدمه
چنان که می دانیم در پی ماجرای سقیفه و به رغم فرمایش های پیامبر اکرم(ص) دربارة وصایت و خلافت امیرمومنان(ع)، به سفارش پیامبر(ص) عمل نشد، از این رو، مردم مناطق مختلف فتح شده بیشتر با اسلام سنی آشنا شدند. البته با وجود این، برخی از زمینه ها و علل باعث گرایش مردم بعضی از مناطق مفتوحه به تشیّع و پیروی از امیرمؤمنان علی(ع) و خاندان پیغمبر(ص) گردید. ظهور تشیّع در برخی از این مناطق، این سؤال را تداعی می کند که چه عواملی در بسط و گسترش تشیّع دخالت داشته است؟
با توجه به انشعاب شیعیان به فرقه های مختلف امامی، زیدی، اسماعیلی و...، آنچه این مقاله به آن توجه و عنایت دارد، تشیّع به مفهوم امامی است و اگر به فرقه های دیگر پرداخته می شود از باب آماده سازی بسترهای لازم برای بحث از تشیّع امامی است. مطالب این نوشتار طی چهار محور ذیل ارائه شده است: جغرافیای بیهق، ورود اسلام، گونه تشیّع بیهق و عوامل نفوذ و گسترش تشیّع در بیهق.
موقعیت جغرافیایی بیهق
بیهق یکی از شهرهای شمال شرق ایران است که بین چهار شهرستان قوچان در فاصله 163 کلیومتری شمال شرق بیهق، نیشابور در فاصله 164 کلیومتری شرق بیهق، شاهرود در فاصله 254 کلیومتری مغرب بیهق، و کاشمر در فاصله 210 کلیومتری در جنوب شرقی بیهق1 قرار گرفته است.
چگونگی ورود اسلام به بیهق
پس از ظهور اسلام، تغییر و تحولات بزرگی در جهان رخ داد. قدرت یافتن مسلمانان در مقابل مشرکان و فراهم شدن زمینه های فروپاشی اقتدار امپراتوری ایران و روم منشأ بسیاری از این تحولات بود. گفتنی است تا زمانی که پیامبر اکرم(ص) در قید حیات بود، درصدد گسترش اسلام و تثبیت پایه های آن در جزیرةالعرب بود و تنها در اواخر عمر شریفشان به جنگ با رومیان اقدام کردند. به هر حال، تا آخر عمر ایشان فتحی در خارج از جزیرةالعرب رخ ئداد. پس از رحلت پیامبر(ص)، یکی از اقدامات ابوبکر مبارزه با مدعیان نبوت بود و بعد از آن فتوحات به سمت مرزهای ایران و روم آغاز شد. بعد از ابوبکر، فتوحات توسط عمر ادامه پیدا کرد، و بعد از کشته شدن عمر، فتوحات به سمت مرزهای شرقی در زمان عثمان روند رو به رشدی به خود گرفت. عثمان در سال 28 یا 29ق عبدالله بن عامر بن کریز را والى بصره قرار داد. عبدالله بخش هایی از سرزمین فارس را فتح کرد و در سال 30ق سپاهی را برای فتح خراسان گسیل کرد. در این لشکرکشی اسودبن کلثوم عدوی از جانب عبدالله بن عامر فرماندهی فتح این مناطق را بر عهده داشت.2 در سال 303 یا 31ق4 ابن عامر، اسودبن کلثوم را به سمت بیهق فرستاد، البته وی در بیهق کشته شد5 و ادامه فتح بعد از اسودبن کلثوم به دست برادرش ادهم بن کلثوم صورت گرفت و او بیهق را فتح کرد.6
گونه تشیّع بیهق
شواهد متعددی دلالت می کند که تشیّع بیهق، امامی بوده است. برخی از این شواهد عبارت اند از:
اولاً: بسیاری از علما به امامی بودن شیعیان بیهق اشاره کرده اند (به بخش نهایی این مقاله شواهد نفوذ تشیّع امامی در بیهق مراجعه شود)؛
ثانیاً: زیدیه و اسماعیلیه بعد از زمان امام صادق(ع) شکل گرفت، در حالی که قیام زید و فرزندش یحیی قبل از زمان امام صادق(ع) اتفاق افتاد و به رغم برخی از ادعاها زید و فرزندش به امامت امام سجاد(ع) معتقد بودند.
ثالثاً: در منابع تاریخی، به خصوص تاریخ بیهق گزارشی مبنی بر زیدی بودن شیعیان بیهق نیامده است. البته تنها ابن خلدون به زیدی بودن یکی از علمای بیهق، که نقش جاسوس را برای یحیی بن زید داشت، تصریح کرده است، و از آنجا که این عالم شیعی نقش مهمی در پیروزی قیام یحیی بن زید داشته و از سوی دیگر، نسبتی که ابن خلدون به این عالم داده طبق اعتقادی که به قیام زید و یحیی مبنی بر زیدی بودن قیام داشته وی را نیز زیدی معرفی نموده است، در حالی که طبق شواهدی که در بخش قیام یحیی ذکر می نماییم این قیام را قیامی امامی می دانیم. بنابراین همان اشتباهی که نسبت به انتساب قیام زید و یحیی به زیدی بودن وارد شده، در معرفی این شخص به عنوان فردی زیدی مذهب وارد شده است.
نکتة دیگری که زیدی بودن شیعیان بیهق را با تردید روبه رو می کند، عدم اتحاد و همکاری نظامی ـ سیاسی شیعیان بیهق با دولت های زیدی همسایه، مثل شیعیان طبرستان و آل بویه است.
اما شیعیان بیهق اسماعیلی نبودند، چون گزارشی از آرا و اعتقاد آنان در منابع مختلف، حتی در تاریخ بیهق که از تک نگاری های مختص این منطقه است، بر اسماعیلی بودن مردم بیهق نرسیده است، بلکه گزارشی در تاریخ بیهق داریم که شیعیان اسماعیلی مذهب، قلعة مخصوصی در خارج از منطقه بیهق داشته و از لحاظ اعتقادی با شیعیان بیهق هماهنگ نبودند. برای نمونه می توان به چند مورد در این زمینه اشاره کرد:
الف. محمد بن احمد معمورى، فیلسوف بیهقی که بعد از قتل نظام الملک به خدمت تاج الملک درآمد. وی در سال 485ق به دست اسماعیلیه بیهق کشته شد.7 همچنین در سال 497ق دسته ای از اسماعیلیان به ششتمد، زادگاه ابن فندق حمله کردند، و امیر رئیس اجل شمس الامرا زین المعالى ابوالحسن على بن حسین از خاندان فولادوند حاکم بیهق و تعدادی از بزرگان و شیوخ این قصبه را قتل عام نمودند.8
ب. طرز که یکی از مناطق سکونت شیعیان اسماعیلی در اطراف بیهق است، چند بار مورد حمله خوارزمشاهیان قرار گرفت. یک بار در سال 521 ق توسط ارتش جلالی9 یا امیر ارقش خاتونی10 و یک بار توسط امیر قجق سلطانی در سال 536ق11 و بار دیگر توسط ینالتکین بن محمد خوارزمشاه در 547ق.12
ج. مرکز اسماعیلیه در جنوب سبزوار، در منطقه طبس واقع بود و پنج هزار سپاه اسماعیلی که به اصحاب قلاع معروف بودند، در آنجا مستقر شده و از امیری به نام اسماعیل کلکالی فرمان می بردند.13
بنابراین، با توجه به شواهد پیش گفته، تشیّع مردم بیهق امامی بوده است.
عوامل ورود و گسترش تشیّع در ناحیة بیهق
1. علم و فرهنگ
بی شک، علم و فرهنگ و تلاش دانشمندان شیعی و سنی از عوامل مؤثر نفوذ تشیّع در این ناحیه است. ولی ممکن است برخی تأثیر علم و فرهنگ از طریق دانشمندان اهل سنت را مورد مناقشه قرار دهند، که این امر به صورت مطلق در مورد تمام مناطق مورد بحث نمی تواند صادق باشد. حضور دانشمندان اهل سنت از چند جهت در بسط و گسترش تشیّع موثر بود.
الف. برخی از آنها راوی اخبار فضایل اهل بیت(ع) بودند، مانند نقلی که در مورد فضایل حضرت علی(ع) از ابوصالح شعیب بن ابراهیم بن شعیب بجلى بیهقى رسیده است.14
ب. تمایل برخی از آنها به تشیّع، مانند محسن بن کرامه که به تشیّع گرایش پیدا کرد و کتاب تنبیه الغافلین عن فضایل الطالبیین را نگاشت.
ج. برخی صاحب تألیف یا راوی روایاتی بوده اند که با اعتقادات شیعی سازگار است، مثل کتابی که ابوبکر بیهقی(384ـ 458ق) یا فرزندش اسماعیل بن احمد بیهقی(428-507ق) در فضایل حضرت علی(ع) نوشته بود.15 و یا روایاتی که شعیب بن ابراهیم عجلی بیهقی آورده است.16
د. مخالفت برخی از علمای اهل سنت با حاکمان سنی، همانند نزاع و درگیری ابواسحاق ابراهیم بن محمد مغیثی17 با والی صفاریان.18
2. حضور آل قنبر در بیهق
حضور قنبر یکی از مشهورترین خدمت گزاران امیرالمؤمنین(ع)19 و فرزندان وی، هانی و شاذان، و نوة قنبر، علی بن جمعه بن هانی از عوامل مهم گسترش تشیّع در بیهق است. هرچند گفته شده است قنبر به دست حجاج در سرزمین عراق و خارج از مرزهای ایران به شهادت رسید،20 با این حال نمی توان حضور وی را در بیهق به کلی رد کرد، چراکه ممکن است قنبر فرزندانش در بیهق ساکن شده، ولی خود قنبر پس از مدت کوتاهی به سمت عراق برگشته و در همانجا به شهادت رسیده باشد. ابن فندق دو مسجد در بیهق به نام هانی و شادان از فرزندان قنبر گزارش نموده است.21 بنابراین حضور و اقامت خاندان قنبر در بیهق از عوامل گسترش تشیع در بیهق می باشد، هر چند محل شهادت یا وفات آنها خارج از منطقه بیهق صورت گرفته باشد.
3. قیام یحیی بن زید
شهر بیهق یکی از مناطقی است که از اوایل ورود اسلام کانون توجه برخی از داعیان شیعی بود. برای نمونه، یحیی بن زید بعد از شهادت پدرش همراه یاران بیهقی خود توانست بر حاکم ابرشهر(نیشابور) مسلط شده و برای مدتی حاکمیت نیشابور را به دست گیرد.22 بنابراین، همراهی تعدادی از شیعیان با قیام یحیی بیانگر حضور شیعیان در بیهق است.
بعد از گذشت چند دهه از شهادت امام حسین(ع) قیام های متعددی در مناطق مختلف جهان اسلام به وقوع پیوست که یکی از این قیام ها، قیام یحیی بن زید در بیهق بود. زید بعد از شهادت پدرش بعد از گریزهایی که از دست امویان داشت به کربلا و سپس به مدائن و ری و در ادامه به سرخس رفت. یحیی در سرخس نزد یزیدبن عمرو تمیمى رفت و در خانة یکی خاندان اسیدبن عمرو به مدت شش ماه اقامت گزید.
مسیر بعدی یحیی، بلخ نزد حریش بن عبدالرحمن شیبانی بود. بعد از ولیدبن یزید، هشام بن عبدالملک به حکومت رسید و دستور دستگیری یحیی را داد، با این حال حریش زیر شکنجه حاضر به نشان دادن جای یحیی نشد تا اینکه پسرش برای حفظ جان پدر، مخفیگاه یحیی را نشان داد و یحیی به زندان افتاد. بعد از مدتی به دستور ولید آزاد شد. اهالی خراسان زنجیرهایی را که یحیی با آن بسته شده بود، به بالاترین قیمت خریداری کردند.23 نصربن سیار قبل از آزادی یحیی، وی را احضار کرد و او را به آزادى و امان مژده داد و سخن از تقوا و عفاف و آرامش به میان کشید. یحیی در پاسخ به صراحت گفت:
آیا امروز براى امت محمد فتنهاى خطرناک تر و زیانبخشتر از دستگاه شما یافت می شود. آیا این فتنه نیست که شما خون بناحق می ریزید و دعوت بناحق می کنید. نصر بن سیار به سخنان یحیى پاسخى نگفت، فقط فرمان داد دو هزار درهم و جفتى نعلین براى او آوردند و از وى تقاضا کرد، به شام نزد ولیدبن یزید برود.24
به نظر می رسد نکشتن یحیی در خراسان به سبب حضور شیعیان خراسانی بود و به همین سبب نصر بن سیار قصد کرد وی را با آرامش از این منطقه دور نماید، از این رو، نصر بن سیار از عبدالله بن قیس بکری، والی سرخس تقاضا کرد یحیی را از سرخس بیرون کند. همچنین از فرماندار طوس حسن بن زید یمنی تقاضا کرد که نگذارد یحیی حتی به اندازه یک ساعت آنجا بماند و خود یحیی نیز می گفت که والی عراق می خواهد مرا غفلتاً به قتل برساند.
یحیی در بین راه به ابرشهر (نیشابور) رسید و عامر بن زراره حاکم شهر به یحیى هزار درهم داد و او را به سمت بیهق فرستاد. یحیى بعد از رسیدن به بیهق به فکر قیام افتاد و براى گروه خود اسب و تسلیحات خرید و به سوى ابرشهر حرکت کرد.25 یحیی بعد از آزادی تا رسیدن به بیهق تحت نظر بود و نمی توانست کاری انجام دهد، ولی وقتی به بیهق رسید افرادی از شیعیان دورش جمع شده و از قیام یحیی حمایت نمودند. به نظر می رسد تجهیز قوا، توسط فردی ذی نفوذ و آشنا به بیهق صورت گرفته باشد، چون طبق برخی از نقل ها داودبن طهمان، کاتب نصربن سیار برای یحیی جاسوسی می نمود.26
عامر بن زراره که از تسلیح و تجهیز یحیى در بیهق اطلاع یافت جریان را بی درنگ به آگاهی نصر بن سیار رسانید و نصر هم که از قیام یحیى دلنگران بود به عبدالله بکرى، حاکم سرخس، و حسن بن زید حاکم طوس نامهاى نوشت و فرمان داد که با سپاه خود به کمک عامر بن زراره بشتابند. یحیى بن زید با هفتاد سوار به نیروى عامر بن زراره که از ده هزار مرد جنگى تشکیل می شد، حمله برد و آنان را درهم شکست و عامر بن زراره در این واقعه به قتل رسید.
یحیى بن زید تجهیزات لشکر عامربن زراره را به غنیمت گرفت و از آنجا به سوى هرات و سپس به جوزجان عزیمت نمود. نصر بن سیار، مسلم بن اعور را با هشت هزار مرد در پی یحیى فرستاد و در نهایت، یحیی با هفتاد نفر از یارانش پس از سه روز جنگ به شهادت رسید و تن بی سر او را در دروازه شهر جوزجان به دار آویختند.27 مردم خراسان چنان به یحیی علاقه داشتند که برای زنده نگه داشتن نام وی، نام فرزندان خود را در آن سال یحیی نهادند.28
بنابراین، قیام یحیی یکی از قیام های امامی بود که در اوایل قرن دوم شکل گرفت و تا حدودی نیز موفقیت کسب کرد، ولی به سبب قدرت نیروی مرکزی نتوانست دوام بیاورد. در هر حال گرد آمدن افرادی دور او نشانه تشیّع آنها بوده و متقابلاً قیام و شهادت یحیی باعث رواج تشیّع در آن منطقه شد.
باید توجه داشت تلاش پیروان زیدیه، برای انتساب قیام یحیی در ادامه ادعای آنها مبنی بر زیدی بودن قیام زیدبن علی بن الحسین(ع) می باشد در حالی که زیدی بودن قیام زید و فرزندش یحیی مورد پذیرش نیست؛ چون اولاً، زید ادعایی نسبت امامت نداشت و قیامش مورد تأیید امام صادق(ع) بود،29 و امام صادق(ع) در حق وی دعا نمود و فرمود:
خداوند عمویم زید را رحمت کند او مردم را به آل محمد(ع) دعوت نمود و اگر پیروز می شد بر عهد خود وفا می نمود. زید با من درباره خروجش مشورت نمود، من به وی گفتم ای عمو اگر می خواهی بر کناسه کوفه تو را بر دار بزنند پس خروج کن.30
یحیی نیز ادعایی نسبت به امامت نداشت و حتی در روایتی که از یحیی بن زید رسیده وی اقرار به امامت امام باقر(ع) و ائمّة اثنی عشر نموده است،31 از جهت دیگر قیام یحیی نیز مورد تأیید امام صادق (ع) بود و امام(ع) علت از بین رفتن حکومت ولیدبن یزید را جنایت ولید بن یزید در حق یحیی بن زید دانسته است.32
نکتة دیگری که می تواند بر امامی بودن قیام زید و یحیی دلالت داشته باشد، حدیثی از امام صادق(ع) است که ضمن آن زید را دانشمند و راستگو خطاب کرده و ادعای امامت از جانب زید را رد نموده و به صراحت نفس زکیه را به عنوان کسی که مدعی امامت بوده معرفی نموده است و از پیوستن شیعیان به قیام نفس زکیه منع نموده است.33
در حقیقت طبق حدیث فوق می توان زمان تشکیل اندیشه های پیروان زیدیه را در ادعای محمدبن عبدالله بن حسن بن حسن جست وجو کرد، چراکه وی ادعای امامت داشت و به توصیة امام صادق(ع) برای خودداری از قیام توجهی نکرد. اما با اینکه زید ادعای امامت نداشت، پیروان نفس زکیه، اندیشه های خود را به زید نسبت دادند. اما اینکه چرا پیروان نفس زکیه قیام خود را به زید نسبت دادند جای تحقیق و بررسی جدیدی دارد.
بنابراین با توجه به مطالب فوق می توان چنین نتیجه گرفت: اولاً، شیعیان قبلاً در بیهق حضور داشته اند، ثانیاً، در بین آنها عالمی بوده که به یحیی در قیامش کمک نموده است. ثالثاً، می توان به گونه تشیّع مردم بیهق که از نوع امامی بوده پی برد.
4. حضور امام رضا(ع) در نیشابور
حضور امام رضا(ع) در نیشابور از زمینه های مهم بسط و گسترش تشیّع در بیهق است، چون بین بیهق و نیشابور ارتباط بسیار نزدیکی برقرار بود، به گونه ای که برخی از بیهقیون در نیشابور ساکن بودند و برخی از نیشابوری ها در بیهق،34 و حضور امام رضا(ع) در نیشابور می توانست عامل مهمی در بسط و گسترش تشیّع در این منطقه باشد. حضور امام رضا(ع) در نیشابور و نیز حدیث معروف سلسة الذهب و به ویژه مضجع شریف امام هشتم(ع) در خراسان و نزدیک بیهق از زمینه های دیگر گرایش مردم این منطقه به تشیّع امامی است. در حقیقت، قبل از آمدن امام رضا(ع) به خراسان شیعیان زیادی در خراسان بخصوص در بیهق وجود داشته و حضور امام رضا(ع) می توانست در تثبیت یا تغییر روش فرقه های دیگر شیعی مؤثر واقع شود.
5. مزار امام رضا(ع) و مشاهده معجزه یا کرامت از آن حضرت
تأثیر حضور امام رضا(ع) مختص زمان حیات ایشان نبود، بلکه نزدیکی مضجع شریف امام هشتم(ع) به بیهق و حاضر شدن مردم در کنار مضجع آن امام همام و برآورده شدن حاجات و شفایافتن امراض جسمی و روحی آنها از عوامل دیگر میل و گرایش آنان به تشیّع است که برای نمونه می توان به گزارش ابن حمزه طوسی(م560ق) استناد کرد. وی می نویسد:
از کراماتی که ما دیده ایم این است که محمدبن علی نیشابوری به مدت هفده سال بینایی خود را از دست داد و هیچ چیزی را نمی دید. پس، از نیشابور به محضرش [امام رضا(ع)] وارد شد، صورتش را بر قبر گذاشت و گریه و تضرع می نمود، سپس سرش را بلند نمود، در حالی که چشمانش شفا یافته بود و شفا یافتن وی معجزه قلمداد شد و تا آخر عمرش در مشهد باقی ماند و در همانجا ازدواج کرد و خداوند به ایشان اولادی رزق و روزی داد و بعد از آن دیگر مبتلا به چشم درد نشد و این موضوع را سلطان و رعیت همه دانستند.
اگرچه مستندی که در این گزارش ذکر شده، به فردی از مردم نیشابور اختصاص دارد، اما روشن است که تأثیر کرامات به قوم یا دیار خاصی، اختصاص ندارد، از این رو، دیده شدن کرامات می تواند یکی دیگر از عوامل بسط و گسترش تشیّع در بیهق باشد.
6. ارتباط مردم بیهق با معصومان(ع)
بیهق در زمان امیرالمومنین(ع) به واسطة حاکم منسوب از جانب آن حضرت بر خراسان به نام جعدة بن هبیره،35 با ایشان در ارتباط بود و بعد از جعده، عبدالرحمن بن ابزی جانشین او شد و تا زمان حکومت امام حسن مجتبی(ع) حاکمیت خراسان را به عهده داشت36 و مردم بیهق از این طریق با امام مرتبط بودند.
بعد از امام حسن(ع)، نزدیک ترین ارتباط مردم بیهق با امام معصوم(ع) در زمان حضور امام رضا(ع) در نیشابور و طوس بود، چراکه بیهق از شهرهای نزدیک به نیشابور و طوس بود و با توجه به شهرت تشیّع مردم بیهق و حمایت آنان از برخی قیام های شیعی، نمی توانستند به این مسئله بزرگ تاریخی و حضور امام رضا(ع) در نیشابور و طوس بی تفاوت باشند. به نظر می رسد تشیّع مردم بیهق باعث شده بود تا امام رضا(ع) را از بیهق عبور ندهند، در حالی که مسیر طبیعی زائران خراسانی به خانه خدا از بیهق می گذشت.37
نوع دیگر ارتباط مردم بیهق با امام از طریق نهاد وکالت بود. طبق نقل کشی، دانشمند رجال شناس بزرگ شیعه، عبدالله حمدویه بیهقی مورد وثوق امام کاظم(ع)38 بود و طبق برخی دیگر از نقل ها وی از اصحاب امام رضا(ع)39 و یا امام حسن عسکری(ع)40 بوده است.
طبق خبری که شیخ طوسی نقل کرده عبدالله حمدویه بیهقی واسطه بین امام و وکیل امام کاظم(ع) بوده، به گونه ای که امام نامه ای به عبدالله حمدویه بیهقی نوشت و از او خواست اموال جمع آوری شده را به ابراهیم بن عبده تحویل دهد. این ماجرا، حکایت از این دارد که قبل از آمدن ابراهیم بن عبده مسئولیت جمع آوری اموال به دست عبدالله حمدویه بوده و بعد از مدتی امام از وی می خواهد اموال را به وکیل جدید تحویل دهد:
من برای شما ابراهیم بن عبده را نصب کردم تا اهالی منطقه شما و مناطق اطراف، حقوق واجبه ام را به ایشان پرداخت نمایند و من او را امین و ثقه برای دوستدارانم در آنجا قرار دادم. پس تقوای الهی جل جلاله را پیشه خود سازید و حقوق را ادا کنید و هیچ عذری برای کسی در ادا یا تأخیر در آن نیست، خداوند آنها و تو را به خاطر طلب رحمتم بیامرزد، چراکه خداوند واسع و کریم است.41
نام بردن ابراهیم بن عبده از طرف امام به عنوان یکی از وکلای بیهقی یا از افراد مورد اطمینان اهل بیت(ع) می تواند کاشف از دو امر باشد:
1. اینکه مردم این منطقه، گرایش های شیعی داشته و مدیریت و جمع آوری اموال آنان نیازمند فردی امین بوده است، از این رو، امام(ع) فردی را به عنوان وکیل خود انتخاب نمودند؛ 2. اینکه در میان مردم بیهق فردی وجود داشته که شایستگی چنین مقامی را داشته است.
7. حضور سادات در بیهق
یکی از مهم ترین عوامل ترویج تشیّع در بیهق مهاجرت سادات از نیشابور و ری از اوایل قرن دوم به بیهق است.42 کثرت سادات بیهق سبب شده تا ابن فندق بیهقی فصلی از کتاب تاریخ بیهق را به سادات بیهق اختصاص دهد. ارادت مردم به خاندان رسول الله(ص) به اندازه ای بوده که برای سادات بعد از مرگ یا شهادتشان بقعه و بارگاه درست می کردند. برخی از سادات صاحب بقعه عبارت اند از:
1. سیدحسین بن محمدبن حسین بن عیسى بن زیدبن على بن حسین بن على بن ابی طالب(ع) (مدفون در خسروگرد)؛43
2. سیدابراهیم بن عبیداللّه بن ابراهیم بن محمد بن موسى کاظم،44
3. ابومنصور سیدحسین بن علی بن محمدبن محمدبن محمدبن یحیی بن محمدبن احمدبن محمد الزیارةبن عبدالله المفقودبن الحسن المکفوف بن الحسن الافطس بن علی الاصغربن زین العابدین؛
4. سیداجل عزالدین زیدبن علی بن السیدالاجل الزاهد فخرالدین ابی القاسم علی بن ابی یعلی زیدبن السید العالم علی بن السیدالاجل اب الحسین محمدبن یحیی... زین العابدین.45
مزار و بقعه این چهار امامزاده مطاف و مورد توجه اهالی شهر و اطراف بیهق (سبزوار) بوده و هست. در زمان ما بسیاری از مردم روزهای جمعه به مزار خسروجرد می روند. مزار خسروجرد که مدفن این چهار بزرگوار است در شش کیلومتری مغرب سبزوار واقع شده است.46
8. نهاد نقابت در بیهق
نقابت منصبی بود که شخص نقیب با شرایط خاصی، از طرف سادات یا حاکم وقت انتخاب می شد. نقیبان به دو گروه خاصه و عامه تقسیم می شدند و هر کدام وظایف خاصی داشتند. از وظایف آنان می توان به موارد ذیل اشاره کرد:
الف. شناخت انساب خاندان های سادات و گردآوری شجره نسب آنان؛ ب. اهتمام به امر تعلیم و تربیت سادات؛ ج. بازداشتن سادات از زورگویی؛ د. یاری کردن افراد تحت نقابت؛ ه. قضاوت در میان افراد تحت نقابت؛ و. سرپرستی یتیمان و بیوه زنان؛ ز. نصب نقیبِ بعد از خود، و بسیاری از وظایف دیگر.47
برخی از نقیبان بیهق عبارت اند از: سیدجمال الساده ابوالقاسم عریضى؛ على بن محمدبن على بن حسن بن [على بن جعفر بن حسن]، عیسى بن محمدبن عیسى،48 ابومنصور رکن الدین،49 سیداجل ابومحمد زباره،50 و عمادالدین علی بن محمدبن یحیی علوی.
نقابت در همه شهرها جایگاه ویژه ای داشت، از این رو، نقیبان در برخی از سفرهای زیارتی با استقبال رسمی مردم یا نقیب شهرهای بین راه، روبه رو می شدند، همان طوری که زیدبن حسن، نقیب مردم نیشابور هنگام برگشت از سفر حج مورد استقبال نقیب مردم سبزوار، یعنی ابومنصور رکن الدین قرار گرفت.51
9. وجود علمای شیعی
تعداد علمای بزرگ و شناخته شدة شیعی بیهق به بیش از 34 مورد می رسد که یاد کرد نام تمامی آنها از حوصله این مقاله خارج است. داودبن طهمان بیهقى، ابوعلى احمدبن حمدویه بن مسلم بیهقى(م289ق)، زیدبن حسین بیهقى و فرزند ایشان ابو الحسن فرید خراسان علی بن زید بن[محمد] حسین بیهقی (499ـ565) و علی بن محمد قمی(متولد620ق) از جمله علمای شیعی این منطقه می باشند. از میان علمای بیهق برخی مشیخه و استاد علمای بزرگ امامی بودند، از جمله:
الف. ابوعلی احمدبن محمدبن احمدبن ابراهیم هرمزی بیهقی،52 ابوعلی احمدبن ابی جعفر بیهقی53 حاکم ابوعلی حسین [حسن]54 بن احمد بیهقی55 م359 و حسن بن علی بیهقی56 از مشایخ شیخ صدوق.
ب. ابوعلی احمدبن ابی جعفر بیهقی از مشایخ کشی.57
ج. علی بن عبدالصمد تمیمی سبزواری، فقیه شیعی از مشایخ ابی جعفر شیخ طوسی.58
د. محمدبن علی بن عبدالصمد تمیمی سبزواری،59 و ابوالقاسم علی بن زیدبن محمدبن حسین بن فندق (م 565ق)،60و شیخ رکن الدین ابوالحسن علی بن علی بن عبدالصمد سبزواری تمیمی(م 529ق)،61 و ابوالقاسم علی بن زیدبن محمدبن حسین بن فندق62 (م565ق) از مشایخ ابن شهرآشوب.
ه. محمدبن علی بن عبدالصمد تمیمی سبزواری63 و محمدبن حسین بن حسن بیهقی، معروف به قطب الدین کیدری64 و شیخ رکن الدین ابوالحسن علی بن علی بن عبدالصمد سبزواری تمیمی65 (م 529ق)، از مشایخ قطب الدین راوندی. رکن الدین کسی است که حرز امام جواد(ع) به ایشان منتهی می شود.66
و. ابوالحسن عبیدالله بن محمدبن احمدبن حسین بیهقی از مشایخ شیخ طبرسی؛67
برخی از علمای شیعی بیهق نیز شاگرد برخی از علمای بزرگ شیعی بودند، از جمله:
الف. فقیه ابوالفرج یعقوب بن إبراهیم بیهقی، از شاگردان شریف مرتضی علم الهدی(م436ق).68
ب. شیخ فقیه علی بن عبدالصمد تمیمی سبزواری، از شاگردان شیخ طوسی (م 460ق).69
ج. محمدبن علی نیشابوری بیهقی [کیدری]70 و معاصر با قطب الدین رواندی، از شاگردان ابن حمزه بود.71
10. آثار علمای شیعی بیهق
عامل مهم دیگری که می تواند در تشیّع پذیری بیهق تأثیرگذار باشد، وجود کتاب های متعدد از علمای شیعی بیهق است . کتاب های نگاشته شده توسط علمای بیهق با موضوعات متعدد فقهی، اصولی، کلامی، اعتقادی، تاریخی و حدیثی است و بعضی از این کتاب ها عقاید شیعه است، برخی از این کتاب ها عبارت است از:
1. تلخیص کتاب مسائل الذریعة، ذخائرالحکم، لباب الالباب و الانساب و الالقاب، حدائق الحدائق، تاریخ بیهق و معارج نهج البلاغه. این کتاب ها نوشتة علی بن زید بن[محمد] حسین بیهقی (499ـ565ق) معروف به ابن فندق است.
2. کتاب الاصباح، بصائر الانس، اصباح الشیعه بمصباح الشریعه، شرح نهج البلاغه، الدرر فی دقائق علم النحو، مناهج النهج، انوار العقول فی جمع اشعار امیرالمؤمنین(ع) و بصائر الانس بحظائر القدس. این کتاب ها نوشتة قطب الدین محمدبن حسن کیدری امامی است.72
3. جامع الخلاف والوفاق بین الإمامیة و بین أئمة الحجاز و العراق،73 و جامع الاخبار،74 از شیخ علی بن محمدبن محمد قمی سبزواری از علمای قرن هفتم هجری است.
11. ترویج تشیّع از طریق ادب و شعر
کارهای هنری و شعری از عوامل ترویج تشیّع در این دوره است که برخی از علمای بیهق یا شاعر و یا ناقل اشعار با مضامین شیعی بوده اند. برای نمونه ابوعلی حسین بن احمد بیهقی گزارشی از اشعار دعبل بن علی و ابراهیم بن عباس، در مدح اهل بیت(ع) در حضور امام رضا(ع) آورده که دعبل بیت اول و ابراهیم بیت دوم اشعار ذیل را سروده است:
مدارس آیات خلت من تلاوة |
و منزل وحی مقفر العرصات |
امام رضا(ع) بعد از خواندن این اشعار به هر یک بیست هزار درهم هدیه داد. این سکه ها را مأمون دستور داده بود به اسم امام رضا(ع) ضرب کنند، در گزارش بیهقی آمده است که دعبل توانست هر کدام از این سکه ها را به ده درهم بفروشد، از این رو، صد هزار درهم برای او جمع شد.76
طبق گزارش دیگری حسین بن احمد بیهقی از محمدبن یحیی صولی از هارون بن عبدالله مهلبی و او از دعبل بن علی نقل می کند که وقتی خبر شهادت امام رضا(ع) در قم به من رسید، قصیده ای در مورد امام رضا(ع) گفتم:
بنی امیه را در قتلی که انجام دادند معذور می بینم، ولی برای بنی عباس عذر نمی بینم. فرزندان ابوسفیان و مروان و خانواده آنها فرزندان بنی معیط، پرچمداران کینه هستند و این قوم کسانی هستند که سران آنها در آغاز با اسلام جنگیدند (و تظاهر به اسلام کردند)، اما همین که فرصت یافتند، سر از کفر در آوردند. در طوس کنار قبر پاکی که در آنجاست بنشین، اگر تو از اهل دین ولا و فطرت هستی، دو قبر در طوس است، قبر بهترین و بدترین مردم که این مسئله از عبرت های تاریخ است. نزدیکی ناپاکی به قبر امام منزه، نفعی نمی رساند و بر امام پاک نیز نزدیکی به رجس و ناپاکی، ضرری نمی رسد، چراکه هر کسی در گرو اعمال و کردار خود است پس هر کدام را که می خواهی بگیر یا واگذار.77
ابوبکر بیهقی نیز در کتاب دلائل النبوة، اشعاری آورده که از فضایل امام حسین(ع) بعد از شهادت و جدا شدن سر از تنش، حکایت دارد.78 محسن بن کرامه از علمای اواخر قرن پنجم (یکی از علمای شیعی بیهقی) نیز شعری در مدح امام علی(ع) به سبب خوابیدن در جای پیامبر(ص) و حفظ جان آن حضرت در شب هجرت از زبان امیرالمؤمنین(ع) آورده است.79
شواهد نفوذ و گسترش تشیّع در بیهق
از مجموع آنچه گذشت، روشن شد که در پرتو عوامل یازده گانه، تشیّع در بیهق گسترش پیدا کرد. اینک در اینجا برای تأیید حضور شیعیان امامی در بیهق، چند شاهد ذکر می شود:
الف) اقوال علما و دانشمندان
صاحب معجم البلدان که نویسنده ای سنی مذهب است به رافضی (شیعه) بودن مردم این منطقه اشاره و چنین گزارش نموده است: «از بیهق، علما و فقها و ادبای بیشماری برخاسته اند، با این حال، غالب بر مذهب مردم این منطقه غالیان رافضی می باشد.»80
عبدالجلیل قزوینی نیز در کتاب النقض خود به تشیّع مردم بیهق اشاره نموده و چنین گفته است:
آنگه در ولایت حلب و حرّان و کوفه و کرخ و بغداد و مشاهد ائمه و مشهدِرضا و قم و قاشان و آوه و سبزوار و گرگان و استراباد و دهستان و جربادقان و همة بلاد مازندران و بعضی از دیار طبرستان و ری و نواحی بسیار از وی [آن] و بعضی از قزوین و نواحی آن، و بعضی از خرقان، همه شیعی اصولی و امامتی باشند.81
عالم رجالی سید بحرالعلوم نیز در مورد اعتقادات مردم این منطقه چنین گفته است:
بیهق منطقه معروفی است در خراسان که بین نیشابور و قومس (دامغان) قرار گرفته است و مرکزیت آن با سبزوار است و این شهر از شهرهای شیعی امامی، در گذشته و حال بوده است و اهالی آن در تشیّع معروفتر از اهل خاف و باخرز در تسنن هستند.82
طبق گزارش نویسندة خروج و عروج سربداران، سبزوار منطقه اى بوده که شیعیان دوازده امامى در آن اقامت داشته اند، از این رو، براى تعالیم شیخ خلیفه جاى بسیار مناسبى بوده است . شیخ خلیفه در اینجا چنان به وعظ می نشست که زمینه ترس و واهمه سنیان سبزوار را فراهم می کرد. آنها براى محکوم کردن شیخ خلیفه دست به دامن ابوسعید، ایلخان مغول شدند و در نتیجه خوددارى ابوسعید از دخالت در این کار، توسط هواداران سنى ، شیخ خلیفه را در سال 736ق / 1335م به قتل رسانیدند.83 هرچند این گزارش از امامی بودن شیعیان این منطقه در دورة سربداران حکایت دارد، ولی رواج عقاید خاص را نمی توان بدون علل و عوامل خاص و بدون فراهم شدن زمینه های آن در نظرگر فت.
در حقیقت، تشیّع امامی مردم بیهق در دوره سربداران ضعیف تر از دوره های قبل شده بود، هرچند تشکیل حکومت شیعی سربدارن در این منطقه از نقاط قوت آن بود، چون قبل از حمله مغول به بیهق تعداد شیعیان و علمای شیعی بیهق بسیار زیاد بودند و برخی از دانشمندان شیعی بیهق سمت استادی برای برخی از علمای بزرگ امامی داشتند (که در بخش بررسی علمای شیعی بیهق به این موضوع پرداخته شد)، اما بعد از قتل عام آنها در حمله مغول، علی بن مؤید (امیر سربداری) براى رهبرى دینى و مرجعیت شیعیان دست نیاز به سوى شمس الدین محمد عاملی (شهید اول ) دراز کرد و از او تقاضاى هجرت به سبزوار نمود، ولی چون وى دچار مشکلاتى شده بود و تحت مراقبت و دسیسه چینى برخى از علماى فرقه هاى دیگر بود، نمی توانست به نامه پاسخ مثبت دهد. وی کتاب اللمعة الدمشقیه (یکى از کتاب هاى مهم فقهى شیعه) را نوشت و براى خواجه على مؤید سبزوارى فرستاد.84
برخی از محققان معاصر، تشیّع بیهق را از زمان طاهریان، اثنا عشری دانسته اند85 و نویسندة کتاب تاریخ سبزوار نیز به مشهور بودن این شهر به تشیّع و دارالمؤمنین اشاره کرده است.86 همچنین در کتاب تاریخ تشیّع اثر گروه تاریخ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، شیعیان بیهق بر اساس برخی از شواهد و مدارک، امامی معرفی شده اند.87
ب) قدرت یا حکومت علوی ها در این منطقه
علویان بیهق در برخی از دوره ها توانستند قدرت را در دست گرفته و در برابر تهاجم دشمنان ایستادگی کنند. برای نمونه می توان به زمان تسلط غزها بر نیشابور اشاره نمود که بعد از حمله به طوس، خلق بسیاری از مردم آنجا را کشتند و سپس به سمت بیهق آمدند، ولی به علت وجود فردی علوی و نقیب نتوانستند کاری از پیش ببرند، از این رو، با نقیب مردم سبزوار عمادالدین علی بن محمدبن یحیی مصالحه کردند.88
بیهق در این زمان تحت حاکمیت سلجوقیان بود و سلجوقیان در سراشیبی انحطاط قرار گرفته بودند، از این رو، بیهق محل تاخت و تاز خوارزمشاهیان و غزها و ... شده بود و چون حکومت توانایی مقابله با مهاجمان را نداشت، مردم امور خود را به دست فردی علوی داده بودند که کار آنها را سرو سامان دهد.
ج) پرهیز از نام گذاری فرزندان به نام مخالفان
مردم بیهق چنان در تشیّع خود راسخ بودند که از نام گذاری فرزندانشان به نام مخالفان خودداری می کردند، به گونه ای که در اواخر قرن ششم فردی با نام ابوبکر در بیهق پیدا نمی شد. گواه بر این مسئله، گزارش بسیار جالب و با زبان شعر جلال الدین محمدبن محمد بلخی است. این شاعر نامدار، این داستان را ذیل اشعار مربوط به داستان شکارچی آهو بیان کرده که خلاصه داستان این شکارچی به این صورت است:
شکارچی، آهویی را شکار کرد و آهو را در طویله اسب و الاغ و گاو زندانی کرد. آهو از ترس به این سو و آن سو فرار می کرد و مولوی این کار را ظلمی از ناحیه شکارچی می داند، چراکه یکی شدن موجودات غیر هم سنخ و یا دشمن را بدترین عقوبت می داند و در ادامه گفته است که این کار همانند تهدید حضرت سلیمان به هدهد است که گفت اگر هدهد دلیل موجهی برای غیبت خود نداشته باشد، او را خواهم کشت یا در قفس با غیر هم جنسش زندانی خواهم کرد.
مولوی این داستان را به حکایت پیرمرد فرتوت و مردنی به نام ابوبکر در زمان تسلط سلطان محمد خوارزمشاه تشبیه کرده که داستان آن به صورت ذیل است.
سلطان محمد خوارزمشاه در اواخر قرن ششم بر بیهق مسلط شد و چون می دانست مردم این منطقه شیعه هستند، حفظ خون آنها را مشروط به آوردن ابوبکر نامی از مردم سبزوار کرد. مردم شب و روز درپی فردی ابوبکر نام بودند تا اینکه پیرمرد مریض و فرتوت و افتاده و مسافری را کنار راه پیدا کردند که زار و گرفتار در گوشه ای افتاده بود، از این رو، او را به دوش گرفته و نزد سلطان آوردند.
شد محمدآلپ اُلُغ خوارزمشاه |
در قبال سبزوار بر پناه |
اهل سبزوار متوجه شدند که دیگر هیچ چاره ای جز آوردن چنین شخصی ندارند، از این رو، با تلاش بسیار در پی چنین شخصی رفتند:
منهیان انگیختند از چپ و راست |
کاندرین ویران ابوبکری کجاست |
صاحب مجالس المؤمنین تشیّع مردم بیهق و عدم وجود ابوبکر نامی را در این منطقه به جز پیرمرد مردنی و فرتوت، در قالب شعر چنین آورده است:
سبزوار است این جهان بی مدار |
ما چو بوبکریم در وی خوار و زار90 |
البته چنین موضوعی برای مردم قم نیز گزارش شده است،91 ولی مدرک ادبی که در مثنوی معنوی آمده مربوط به مردم سبزوار است. ممکن است این مسئله فقط برای قم یا سبزوار اتفاق افتاده و به سبب اینکه برخی از شهرهای ایران تماماً یا اغلب شیعی بودند، این داستان را به شهر خودشان نسبت داده اند و مولوی که بعد از محمد خوارزمشاه به دنیا آمده این اشعار را در مورد مردم سبزوار سروده است.
ناگفته نماند که محمد خوارزمشاه با خلافت عباسی میانه خوبی نداشت، از این رو، خلیفه عباسی را ظالم معرفی کرد92 و از مردم برای یکی از سادات به نام عطاءالملک ترمذی بیعت گرفت.93 بنابراین، بعید نیست، که محمد خوارزمشاه به دلیل تعارضی که با خلیفه عباسی داشت، برای تمسخر و مزاح و خوشگذرانی که نوعی بی توجهی به عقاید عباسیان بود، چنین اقدامی را انجام می داد، وگرنه چه کسی جرأت داشت در مقابل سلطان چنین کلمات تندی را بگوید که آب و هوای سبزوار بهتر از این فرد، با نام ابوبکر پرورش نمی دهد.94 و یا بگویند چگونه انتظار پیدا نمودن کلوخ خشک را در جویبار داری.95
به نظر می رسد که هرچند مولوی مردم بیهق را به سبب مذهب تشیّع نکوهش کرده و از اهل سنت مدح نموده است، اما با این حال برخی از بخش های اشعار جنبه طنز دارد، مانند:
کی بود بوبکر اندر سبزوار |
یا کلوخ خشک اندر جویبار |
بنابراین تعداد شیعیان در این دوران به اندازه ای بوده است که فردی با نام ابوبکر در شهر سبزوار یافت نمی شده و محمد خوارزمشاه برای تنبیه شیعیان یا برای بی اعتنایی به عقاید عباسیان با این روش برخورد کرده و مولوی اقدام وی را در قالب اشعار آورده است.
نتیجه
اثبات آغاز تشیّع امامی در بیهق مشکلاتی دارد؛ زیرا بسیاری از اطلاعات مربوط به این منطقه به دست ما نرسیده یا از بین رفته است. لیکن با این حال برخی از اطلاعات در کتب فقهی، حدیثی، اصولی و تاریخی و کلامی به صورت پراکنده آمده است که از جمع بندی آنها می توان به وجود تشیّع در بیهق پی برد.
دربارة آغاز تشیّع در بیهق می توان گفت، حضور خاندان قنبر، غلام امیرالمؤمنین(ع) و نوادگان ایشان در این منطقه از نخستین زمینه های ظهور تشیّع است. ورود اولیة افکار شیعی را به صورت آشکارتر بعد از حمایت آنها از قیام یحیی صورت گرفت. به نظر می رسد شمار شیعیان بیهق تا پیش از ورود امام رضا(ع) به این منطقه به عدد درخور توجهی رسیده باشد؛ چون با اینکه مسیر مدینه به نیشابور و طوس از بیهق می گذشت، مأمون امام رضا(ع) را از این شهر عبور نداد.
دلیل مهم دیگر گرایش مردم به تشیّع، حضور امام رضا(ع) در نیشابور و طوس در زمان حیاتشان بود که مردم بیهق می توانستند با امام ملاقات حضوری داشته باشند و پس از شهادت حضرت، مضجع شریف ایشان در طوس و دیده شدن کراماتی از آن حضرت دلیل دیگری بر گرایش های شیعی مردم بیهق بود.
وجود علمای شیعی بیهق و تألیفات آنان و نیز نقل احادیث از جانب آنان، از دیگر علل بسط و گسترش تشیّع در بیهق است. نفوذ دانشمندان شیعة بیهق به حدی گسترش یافته بود که پاره ای از آنان سمت استادی برای برخی از علمای برجستة شیعه دیگر مناطق یافته بودند. مهاجرت سادات به بیهق و نیز رفت و آمد مردم به مزار آنان نیز از دیگر دلایل بسط و گسترش تشیّع در بیهق است. اقوال برخی از علما در این زمینه و قدرت گیری بعضی علویان در زمان ضعف دولت مرکزی از شواهد ورود افکار شیعی به بیهق است.
در مجموع با توجه به کثرت علمای شیعی بیهق و جمعیت رو به تزاید آنها و کتاب هایشان می توان چنین ادعا نمود، اگر حمله مغول به مناطق اسلامی صورت نمی گرفت تشکیل دولت شیعی مقتدر و یا نفوذ گسترده آنان بر مناطق دیگر دور از انتظار نبود.
منابع
ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن على بن محمد ابن جوزى(م 597)، المنتظم فى تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق محمد عبد القادر عطا و مصطفى عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1412/1992.
ابن حجر عسقلانی، احمدبن علی، الإصابه فى تمییز الصحابه(م 852)، تحقیق عادل احمد عبد الموجود و على محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیه، ط الأولى، 1415/1995.
ابن فقیه، ابوعبد الله احمدبن محمدبن اسحاق همدانى(م 365)، البلدان، تحقیق یوسف هادى، بیروت، عالم الکتب، 1416.
ابن کرامه، شرف الاسلام بن سعید محسن بن کرامه(م494)، تنبیه الغافلین عن فضایل الطالبیین، تحقیق سیدتحسین آل شبیب موسوی، بی جا، مرکزالغدیر للدراسات الاسلامیه، 1420ق.
ابن شهر اشوب(م588)، معالم العلماء، قم، بی ناشر، بی تا، بی جا.
ابن شهر آشوب(م 588)، مناقب آل ابی طالب، تحقیق گروهی از علمای نجف اشرف، نجف، مطبعة الحیدریه، 1376ق.
ا بن فندق، على بن زید بیهقى، تاریخ بیهق، کتابفروشى فروغى ـ چ سوم، بى جا، بی نا، 1361.
ا بن کثیر، أبوالفداء اسماعیل بن عمر بن کثیرالدمشقى (م774)، البدایة و النهایة، بیروت، دار الفکر، 1407/1986.
ابوالفرج اصفهانی، على بن الحسین(م 356)، مقاتل الطالبیین، تحقیق سیداحمد صقر، بیروت، دار المعرفه، بى تا.
ابوالفرج اصفهانی، فرزندان ابو طالب (مقاتل الطالبیین)، ترجمه جواد فاضل، تهران، کتابفروشى على اکبر علمى،1339ش.
اردبیلی، محمدعلی(م1101)، جامع الرواه، قم، مکتبه المحمدی. بی تا.
اژیر، حمید رضا، بهشت کافى، ترجمه روضه کافى، قم، سرور1381.
اسمیت ، جان ماسون ، خروج و عروج سربداران ، ترجمه یعقوب آژند، تهران ، مرکز فرهنگى علامه طباطبایى ، 1361.
امین، علینقی، تاریخ سبزوار، به کوشش سیدحسن امین، تهران، دائرة المعارف ایران شناسی، 1382.
امینی، عبدالحسین(1392ق)، الغدیر فی الکتاب و السنه، بیروت، دارالکتاب العربی، 1379ق.
باغانی، علی اکبر، «جغرافیای تاریخی و اوضاع و احوال سیاسی، اجتماعی واقتصادی و فرهنگی ولایت بیهق»، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهر ری، استاد راهنما: نورالله کسائی، استاد مشاور: هادی عالم زاده، سال تحصیلی 72-73.
بحرالعلوم، محمدمهدی، الفوائد الرجالیه، تحقیق محمدصادق بحرالعلوم، تهران، مکتبه الصادق، 1363.
بلاذرى، ابوالحسن أحمدبن یحیى، فتوح البلدان، دار و مکتبه الهلال، بیروت، 1988م.
بلاذری، احمدبن یحیی بن جابر(م279)، کتاب جمل من انساب الأشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلى، بیروت، دارالفکر، 1417/1996.
بلخی، جلال الدین محمد(604ـ 672)، دوره کامل مثنوی معنوی، تهران، امید مستعان، 1378.
بیهقی، محمود، دائرة المعارف بزرگ سبزوار، سبزوار، آژند(ج1) و سنبله(ج2و3)1383(ج1) و 1386(ج2) و 1388(ج33).
تشّید، علی اکبر، قیام سادات علوی برای تصاحب خلافت، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1385.
تفرشی، مصطفی بن حسین(قرن 11)، نقد الرجال، تحقیق مؤسسه آل البیت(ع) لاحیاء التراث، قم، موسسه آل البیت(ع) لاحیاء التراث، 1418ق.
ثقفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، ترجمه، عزیزالله عطاردی، بی جا، عطارد، 1373.
جعفریان، رسول، تاریخ تشیّع در ایران از آغاز تا قرن دهم هجری، چ سوم، قم، انصاریان، 1380.
حر عاملی، محمدبن حسن(م1104)، أمل الآمل، تحقیق سیداحمد حسینی، بغداد، مکتبه الاندلس، 1404ق.
ـــــ ، وسائل الشیعه، تحقیق و نشر مؤسسه آل البیت(ع)، قم، موسسه البیت(ع)، 1414ق.
حلی، احمدبن محمدبن فهد(م841)، المهذب البارع فی شرح المختصر النافع، تحقیق شیخ مجتبی عراقی، قم، جامعه مدرسین، 1407ق.
حموى، یاقوت، معجم البلدان، چ دوم، بیروت، دار صادر، 1995م.
خالقی، محمدهادی، دیوان نقابت پژوهشی درباره پیدایش و گسترش اولیه تشکیلات سرپرستی سادات، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، 1378ق.
خزاز قمی، على بن محمد، کفایة الأثر، قم، بیدار قم، 1401 ق.
خلیفة بن خیاط، ابوعمرو بن أبی هبیرة اللیثی العصفری الملقب بشباب (م 240)، تاریخ خلیفة بن خیاط، تحقیق فواز، بیروت، دار الکتب العلمیة، 1415/1995.
ذهبی، شمس الدین محمدبن احمد الذهبى (م 748)، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، تحقیق عمر عبدالسلام تدمرى، چ دوم، بیروت، دار الکتاب العربى، چاپ دوم، 1413/1993.
زرکلی، خیرالدین(م1410)، الاعلام قاموس تراجم لاشهرالرجال و النساء من العرب و المستعربین، و المستشرقین، چ پنجم، بیروت، دارالعلم للملایین، بی تا.
سمعانی، ابوسعید عبدالکریم بن محمد(م562)، الأنساب، تحقیق عبد الرحمن بن یحیى معلمى یمانى، حیدر آباد، مجلس دائرةالمعارف المعارف العثمانیه، 1382/1962.
شریف مرتضی، علی بن الحسین، (355ـ 436)، الانتصار، قم، مؤسسه نشر اسلامی، 1315ق.
شیخ صدوق، ثواب الأعمال و عتاب الاعمال، قم، شریف رضى، 1364.
شیخ صدوق، محمدبن علی بن بابویه(م381)، الامالی، تحقیق قسم الدارسات الاسلامیه موسسه بعثه، قم، موسسه البعثه، 1417ق.
شیخ صدوق، محمدبن علی بن بابویه، الهدایه، تحقیق موسسه امام الهادی(ع)، قم، مؤسسه الامام الهادی(ع)، 1418ق.
شیخ صدوق، محمدبن علی بن بابویه، عیون اخبارالرضا(ع)، تحقیق شیخ حسین اعلمی، بیروت، موسسه اعلمی للمطبوعات، 1404ق.
شیخ صدوق، محمدبن علی بن بابویه، معانی الاخبار، تحقیق علی اکبر غفاری، بی جا، اسلامی، 1361.
طبری، محمدبن جریر (م 310)، تاریخ الأمم والملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، چ دوم، بیروت، دارالتراث، 1387/1967.
طوسی، محمدبن حسن(385ـ 460)، تهذیب الاحکام، تحقیق سیدحسن خراسان، چ چهارم، بی جا، دارالکتب الاسلامیه، 1365ش.
طوسی، محمدبن حسن(م460)، رجال الطوسی، تحقیق جواد قیومی اصفهانی، قم، موسسه نشر اسلامی التابعه لجامعه المدرسین، 1415ق.
طوسی، محمدبن حسن، اختیار معرفة الرجال (رجال کشی)، مشهد، دانشگاه، 1348.
عسکرى، ابوهلال، الأوائل، بی جا، دار البشیر، 1408ق.
عطاملک جوینی، علاءالدین بن بهاءالدین محمد بن شمس الدین محمد(م658)، تاریخ جهانگشای جوینی، چ چهارم، تهران، ارغوان، 1370.
قاضی نعمان مغربی، نعمان بن محمد، شرح الاخبار فی فضایل الائمه الاطهار، تحقیق سیدمحمد حسینی جلالی، قم، موسسه نشر اسلامی، بی تا.
قزوینی، عبدالجلیل، بعض مثالب النواصب فی نقض «بعض فضائح الروافض»، معروف به النقض، به تصحیح شادروان میرجلال الدین محدث ارموی، تهران، انجمن آثار ملی، 1358ش.
قطب الدین راوندی، ضیاءالدین ابی الرضا فضل الله بن علی حسنی(م 571ق)، النوادر، تحقیق سعیدرضا علی عسکری، قم، دارالحدیث، 1407ق.
قمی سبزواری، علی بن محمد(م قرن هفتم)، جامع الخلاف والوفاق، تحقیق شیخ حسین حسنی بیرجندی، بی جا، پاسدار اسلام، بی تا.
کلینى، محمدبن یعقوب، الکافی، چ دوم، تهران، اسلامیه، 1362ش.
گردیزی، ابوسعید، عبدالحی بن ضحاک بن محمود(م442-443)، زین الاخبار (تاریخ گردیزی)، تصحح و تحشیه و تعلیق عبدالحی حبیبی، تهران، دنیای کتاب، 1363ش.
گروه تاریخ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و مرکز مدیریت حوزه های علمیه خواهران، تاریخ تشیّع، چ سوم، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، زمستان، 1389.
لکهنوی، حامدحسین(1246ـ1306)، خلاصه عبقات الانوار، قم، موسسه بعثت، 1406ق.
مجلسی، محمدباقر(م1111)، بحار الانوار، بیروت، 1403ق.
محدث نوری طبرسی(م 1320)، خاتمه المستدرک، تحقیق مؤسسه آل البیت(ع) لإحیاء التراث، قم، موسسه آل البیت(ع)، 1415ق.
محقق اردبیلی، احمد(م993)، مجمع الفائده، تحقیق مجتبی عراقی و علی پناه اشتهاردی و حسین یزدی، قم جامعه مدرسین، 1403ق.
محلی، حمیدبن احمد، الحدائق الوردیه فی مناقب الأئمه الزیدیه، صنعاء، مکتبه بدر، 1423ق.
مزاوى ، میشل م ، پیدایش دولت صفوى ، ترجمه یعقوب آژند، چ دوم ، تهران ، گستر، 1368.
مسعودی، ابوالحسن علی بن حسین بن علی(م346)، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق اسعد داغر، قم، دار الهجرة، چ دوم، 1409ق.
مشهدی، محمد(م610)، المزار، تحقیق جواد قیومی، قم، موسسه نشر اسلامی، 1419ق.
منتجب الدین رازی، علی بن بابویه(م585)، الفهرست، تحقیق سیدجلال الدین محدث ارموی، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، 1366ش.
موسوى خوانسارى ، محمدباقر، روضات الجنات فى احوال العلماء و السادات ، تحقیق اسدالله اسماعیلیان ، قم ، چاپخانه مهر استوار، بی تا.
نویری، شهاب الدین، نهایة الأرب فی فنون الأدب، قاهره، دارالکتب و الوثائق القومیه، 1423ق.
نیشابوری، حاکم، تاریخ نیشابور، تهران، آکه، 1375.
* کارشناس ارشد تاریخ تشیع، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره). majidaflakiyan@yahoo.com
** دانش آموخته سطح 4 حوزه علمیه قم.
دریافت: 6/7/1389 ـ پذیرش: 6/12/1389
1. علینقی امین، تاریخ سبزوار، ص33.
2. احمدبن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ترجمه محمد توکل، ص 562.
3. محمدبن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام، ج3، ص330.
4. ابوهلال عسکری، الأوائل، ص 194؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج1، ص341؛ محمدبن جریر طبری، تاریخ الامم والملوک، ج4، ص 302.
5. ابوعمرو خلیفه بن خیاط، تاریخ خلیفه بن خیاط، ص95؛ محمدبن جریر طبری، تاریخ الامم والملوک، ج 4، ص 302.
6. بلاذری، أنسابالأشراف، ج11، ص285.
7. ابن فندق بیهقی، تاریخ بیهق، ص233.
8. همان، ص97
9. همان، ص271.
10. همان، ص276.
11. همان، ص276.
12. همان، ص271.
13. علی اکبر باغانی، جغرافیای تاریخی و اوضاع و. . . . ، ص 82.
14. ابن فندق، تاریخ بیهق، ص156.
15. حموی، معجم البلدان، ج 1، ص 538؛ عبد الرحمن بن على بن محمد ابن الجوزى، المنتظم فى تاریخ الأمم و الملوک، ج 17، ص 134؛ سیدحامد لکهنوی، خلاصه عبقات الأنوار، ج 2، ص 22؛ عبدالحسین امینی، الغدیر، ج 6، ص 64.
16. علی بن زید بیهقی، تاریخ بیهق، ص156.
17. احمدبن محمدبن اسحاق همدانی، البلدان، ص 24.
18. ابن فندق، تاریخ بیهق، ص152ـ153.
19 . الغارات، ص534.
20. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج2، ص303.
21. ابن فندق بیهقی، تاریخ بیهق، ص 25.
22. ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص 145ـ150؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج3، ص260ـ263. (تحقیق سهیلزکار) ج3، ص451ـ 456؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج 7، ص 228ـ230؛ حمید بن احمد محلی، حدائق الوردیه فی مناقب الائمه الزیدیه، ج1، ص 268ـ269؛ شهاب الدین نویری، نهاریه الارب فی فنون الادب، ج24، ص 408ـ410.
23. ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص 148 ـ 147.
24. همان، ترجمه جواد فاضل، ج 1، ص 240.
25. همان، ص241_242.
26. محمدبن جریر طبری، تاریخ الامم والملوک، ج6، ص381.
27. ابوالفرج اصفهانی، فرزندان آل ابی طالب(مقاتل الطالبیین)، ترجمه جواد فاضل، ج1، ص242ـ 244.
28. ابوالحسن علی بن حسین بن علی مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج3، ص213.
29. محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج8، ص264.
30 . شیخ صدوق، عیون اخبارالرضا(ع)، ج1، ص249.
31. على بن محمد خزاز قمى، کفایة الأثر، ص304.
32. شیخ صدوق، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص221.
33. محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج8، ص264؛ ترجمه از حمیدرضا آژیر، بهشت کافی، ص310.
34. لذا شهرت برخی از علما به «بیهقی نیشابوری» می باشد، به عنوان مثال حاکم نیشابوری در کتاب تاریخ نیشابور به تعدادی از علمایی که به «بیهقی نیشابوری» مشهور بوده اند را در کتابش آورده است. (تاریخ نیشابور، ص92 و 94). همچنین خاندان زباره یکی از خاندان مهم سادات می باشند که از نیشابور به بیهق آمدند و در این شهر ساکن شدند. (ابن فندق، تاریخ بیهق، ص 55).
35. عبدالحی بن ضحاک گردیزی، زین الاخبار، ص232.
36. گردیزی، زین الاخبار، ص233.
37. چنان که زیدبن حسن نقیب مردم نیشابور در هنگام مراجعت از مکه به بیهق رسید و مورد استقبال نقیب مردم سبزوار یعنی ابومنصور رکن الدین قرار گرفت (ابن فندق، تاریخ بیهق، ص 58).
38. کشی، رجال کشی، ص 308، ح982.
39. تفرشی، نقدالرجال، ج1، ص483.
40. شیخ طوسی، رجال الطوس، ص 400؛ تفرشی، نقد الرجال، ج3، ص101.
41. شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج2، ص 797.
42. ابن فندق بیهقی، تاریخ بیهق، ص60و 61.
43. همان، ص285.
44. همان، ص285.
45. همان، ص 285.
46. علینقی امین، تاریخ سبزوار، ص78ـ79.
47. برای اطلاعات تفصیلی در این باره بنگرید به: هادی خالقی، دیوان نقابت، ص139ـ149.
48. ابن فندق، تاریخ بیهق، ص 62.
49. همان، ص 57.
50. همان، ص168.
51. همان، ص 56.
52. شیخ صدوق، الهدایه، ص 50؛ شیخ صدوق، الامالی، ص 16.
53. قاضی نعمان مغربی، شرح الأخبار، ج3،ص 571؛ محدث نوری، خاتمه المستدرک، ج 5، ص 467؛ شیخ صدوق، الهدایه، ص 48؛ شیخ صدوق، معانی الأخبار، ص 38.
54. محمدبن جعفر مشهدی، المزار، پاورقی، ص 149.
55. همان، ص 61؛ شیخ صدوق، الهدایه، ص 61؛ شیخ صدوق، الامالی، ص 8 و 18.
56. علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج4، ص 199.
57. شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج10، ص 49.
58. شیخ منتجب الدین، الفهرست، ص76.
59. محدث نوری، خاتمه المستدرک، ص 1.
60. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 14؛ معالم العلماء، ص 11؛ محدث نوری، خاتمه المستدرک، ج3، ص99 و 205؛ امینی، الغدیر، ج 4، ص 186.
61. ابن شهرآشوب، معالم العلماء، ص 12؛ محدث نوری، خاتمه المستدرک، ج 3، ص 63و ج 5، ص 472.
62. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 14؛ معالم العلماء، ص 11؛ محدث نوری، همان، ج3، ص99 و 205؛ امینی، الغدیر، ج 4، ص 186.
63. قطب الدین راوندی، کتاب النوادر، ص23.
64. همان، ص 26.
65. همان، ص 21.
66. ابن شهرآشوب، معالم العلماء، ص 12؛ محدث نوری، خاتمه المستدرک، ج 3، ص 63و ج 5، ص 472.
67. محدث نوری، خاتمه المستدرک، ج 3، ص 69ـ71. شیخ طبرسی از علمای شیعی و صاحب تفسیر مجمع البیان است که در سال 523ق به سبزوار رفت و در همانجا ندای حق را لبیک گفت.
68. شریف مرتضی، الانتصار، ص 48.
69 . محمدبن حسن طوسی، النهایه، ص 38؛ حرعاملی، امل الآمل، ج 2، ص 192؛ محمدعلی اردبیلی، جامع الرواه، ص 589.
70. خیرالدین زرکلی، الاعلام، ج 6، ص277.
71. ابن فهدحلی، المهذب البارع، ج3، ص373؛ محقق اردبیلی، مجمع الفائده، ج11، ص 300.
72. احمدبن محمدبن فهد حلی، المهذب البارع فی شرح المختصر النافع، ج 3، ص 373.
73. علی بن محمد قمی سبزواری، جامع الخلاف بین الامامیه و بین ائمه الحجاز و العراق، ص 3.
74. محدث نوری، خاتمه المستدرک، ج 1، ص 19.
75. شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا(ع)، ج2، ص143.
76. همان، ج2، ص143.
77. أرى أمیة معذورین أن قتلوا * ولا أرى لبنی العباس من عذر أولاد حرب ومروان وأسرتهم * بنو معیط ولاة الحقد والوغر قوم قتلتم على الاسلام أولهم * حتى إذا استمکنوا جازوا على الکفر.....(شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا(ع)، ج2، ص499؛ همان، الامالی، ص 758ـ759).
78. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج3، ص218.
79. محسن بن کرامه بیهقی، تنبیه الغافلین، ص26.
80. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج1، ص538.
81. عبدالجلیل قزوینی، کتاب النقض، ص 459.
82. محمدمهدی بحرالعلوم، الفوائد الرجالیه، ج3، ص 248.
83. جان اسمیت ، خروج و عروج سربداران ، ترجمه یعقوب آژند، ص55.
84. ر. ک : محمدباقر موسوى ، روضات الجنات فى احوال العلماء و السادات ، ج 7، ص 11 و میشل م . ر مزاوى ، پیدایش دولت صفوى ، ص 145.
85. رسول جعفریان، تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا قرن دهم هجری، ج1، ص 260 به نقل از تاریخ نهضت های فکری ایرانیان، ص 231.
86. ر.ک: به نقل از علینقی امین، تاریخ سبزوار، ص 19ـ23.
87. گروه تاریخ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ تشیع، ص384.
88. ابن خلدون، تاریخابنخلدون، ترجمهمتن، ج 4، ص 133.
89. جلال الدین محمدبن محمد مولوی، مثنوی معنوی، دفتر پنجم، ص 765ـ 767؛ محمود بیهقی، دائرةالمعارف بزرگ سبزوار، ج 3، ص 271.
90. به نقل از: محمود بیهقی، دائرةالمعارف بزرگ سبزوار، ج 3، ص 271.
91. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج4، ص398.
92. ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج13، ص76.
93. عطا ملک جوینی، تاریخ جهانگشای جوینی، ج2، ص66 و 97.
94. همان.
95. جلال الدین محمدبن محمد مولوی، مثنوی معنوی، دفتر پنجم، ص 765.