نگرشی بر اجرای آیین تعزیه در آثار سفرنامهنویسان دربار ناصرالدین شاه
Article data in English (انگلیسی)
مقدّمه
روند شكلگيري و تكامل آيينها و مراسم مذهبي تشيع پس از روي كارآمدن آل بويه در بغداد شروع شد و تا دورة صفوي كم و بيش در ميان مردم ايران برگزار شد. در اين ميان با حمايت برخي خاندانها و در ساية گرايشهاي شيعي آنها، مراسم مذهبي شكل كاملتري مييافت. اين روند تا شكلگيري دولت صفويه تداوم پيدا كرد. در اين دوره، تغيير و تحولات بسيار عميقي در جامعة ايران پديد آمد و تغييرات به تمامي حوزهها كشيده شد، از جمله اينكه تشيع، مذهب رسمي كشور شد و شعائر مذهبي به گونه جديتري پيگيري و اجرا شد. پس از اين دوره و تا روي كارآمدن سلسلة قاجار علاوه بر تغيير و تحولات، دروني در داخل ايران، تحولات بينالمللي نيز مزيد بر علت شد تا حوزههاي مختلف اجتماع نيز به فراخور اين تحولات، دچار دگرگوني شوند. گسترش ارتباط با كشورهاي ديگر، جامعة ايران را در معرض ديد و مشاهدة مردم ديگر كشورها قرار داد و همزمان نيز افرادي از ايران راهي سرزمينهاي ديگر شده و در اين حوزه، آثاري از خود دربارة آنچه ديده و شنيده بودند، بر جاي گذاشتند. اهداف و تمايلهاي گوناگوني موجب تحريك خارجيان براي سفر به ايران ميشد؛ گاه تجارت و بازرگاني علت مسافرت آنها به ايران بود و گاه سياحت و سير آفاق و انفس و گاهي هم انگيزههاي سياسي. با وجود اين، حوزههاي مختلف جامعة ايران، اعم از حوزههاي سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي براي آنها موضوعات بسيار مناسبي براي تحقيق و بررسي ميشد. تفاوت فرهنگي و اجتماعي ايرانيان با مردم ديگر كشورها در رفتارهاي اجتماعي و مذهبي و آييني آنها جلوه مييافت. اين امر در درجة اول، توجه خارجيان را به خود معطوف ميكرد. بازتاب اين توجه در آثار آنها نمود يافت و بعضاً ابراز حيرت و شگفتي آنها را در پي داشت. همچنين آنها به جزئيات آداب و رسوم و فرهنگ ايرانيان پرداخته و آنجا كه تفاوت و شباهتي با فرهنگ و آداب و رسوم خود در ميان ايرانيان مييافتند، به شرح بيشتر آن ميپرداختند و شباهتها و تفاوتها بيان ميشد.
يكي از عرصههاي بسيار مهم كه پرداختن به آن از جانب خارجيان اهميت داشت، اعتقادات مذهبي و ديني ايرانيان بود. پادشاه به عنوان نمايندة خدا در زمين، مجري اصلي برگزاري آيينها و مراسم ديني و مذهبي بود و اين عامل، برگزاري هرچه باشكوهتر اين آيينها را به همراه داشت. گرايشهاي مذهبي عامة مردم نيز در اين برنامهها جلوهگر ميشد. فضايي كه محصول چنين اعتقادات و تلاشهايي بود، فضايي جديد و همراه با عجايب و شگفتيهاي فراوان براي سياحان و گردشگران بود. نزديكي مسافران خارجي به دربار ايران طي اقامت خود در اين كشور، فرصت بسيار مناسبي به آنها ميداد تا از نزديك و همراه با پادشاه برگزاري مراسم ملي ـ مذهبي ايرانيان را تماشا و تجربه كنند. توصيف برگزاري مراسم تعزيه در دربار ناصري در آثار خارجيان جلوهاي خاص يافته است. اينان اغلب مهمان ويژة شاه بوده و به همين علت ميتوانستند برگزاري آن را از نزديك ديده و به نگارش جزئيات آن بپردازند.
تعزيه: لفظ، معنا و ماهييت
ارتباط اندكي ميان لفظ و معناي واژة «تعزيه» به چشم ميخورد. تعزيه در لفظ، عزاداري، سوگواري و در غمنشستن براي از دست رفتن عزيزي را در ذهن متبادر ميكند، اما در اصطلاح به برگزاري آييني مذهبي گفته ميشود كه اساساً و به طور كلي نميتواند اندوهگين باشد و حتي گاهي ممكن است خندهآور و شاديبخش نيز باشد.
تعزيه در لغت به معناي سوگواري و برپاداشتن مراسم عزاداري به يادبود گذشتگان است و در اصطلاح به نوعي نمايش آييني و مذهبي بر اساس واقعة كربلا و شهادت امامان و وقايع ديگر مذهبي و قصهها و داستانهاي تاريخي و اساطيري و عاميانه اطلاق ميشود.
در برگزاري تعزيه، ارتباط عميقي ميان اركان آن، يعني شعر و موسيقي برقرار ميشود. «تعزيه با استفاده از شعر و نظم، پايهاي ادبي يافت. در آغاز، در قالب مثنوي سروده ميشد، ولي بعدها مسمط و ترجيعبند نيز در آن به كار گرفته شد.» پيوند ميان شعر و موسيقي در اجراي تعزيه به اندازهاي بالاست كه اين ويژگي از اركان اساسي تعزيه قلمداد ميشود. «اهميت و ارزش تعزيهخواني بيش از آنكه در روش اجرا و نمايش واقعهها باشد، در شيوة خواندن هنرمندانة اشعار و بيان درست واقعههاست.» سه ركن كلام، موسيقي و حركت در اين اجرا اهميت بسيار دارند. كاربرد زبان، شعر و موسيقي با حركات نمايشي در تعزيه، برجستهترين نقش و وظيفه را بر عهده دارند. كلام در تعزيه، وزندار و موزون است. البته ماهيت اندوهبار و تراژيك تعزيه باعث ميشود كه پيوند كلام و موسيقي، پيوندي غمگين و اندوهناك باشد. تعزيهها، بخصوص تعزيههاي اصلي يا «واقعهها» كه موضوع آنها شرح مصايب قهرمانان حماسهساز كربلا و بيان واقعة شهادت است، زمينهاي تراژيك يا حزنانگيز دارند و ميتوان آنها را از آثار برجسته تراژيكي در ادبيات نمايشي جهان به شمار آورد. درونماية چنين پيوندي، مبارزهاي جاودان ميان خير و شر است.
در تعزيه، دو نيروي اشقيا و اوليا يا خير و شر در ستيزند و نتيجة آن به نفع اشقيا پايان ميپذيرد، ولي برنده واقعي آن از نظر معنوي و فلسفي و مذهبي، جناح اوليا هستند. در اينجاست كه تماشاگر، بازتابي از مظلوميتهاي خود را در زندگي، در مظلوميت اوليا در مقابل اشقيا ميبيند.
نگاه تاريخي
به لحاظ تبارشناختي، پايگاه اصلي و دقيق مراسم تعزيه به روشني مشخص نيست. در غالب نظريهها، پايگاهي در آيينهاي ملي و مذهبي ايران باستان براي آن تصور شده است. احتمال ميرود كه زمينة نمايشي اين مراسم از برخي آداب و شعائر و نمايشوارههاي جمعي ايرانيان قبل از اسلام، مانند سوگ سياووش و كين ايرج و امثال آنها ريشه و مايه گرفته باشد. شايد هم بعضي جشنها و جشنوارههاي آييني و اساطيري جامعههاي كهن غرب ايران، مانند حماسة گيلگمش، آدونيس، تموز و عشتار در تكوين و تشكيل آن بيتأثير نبوده باشد.
دو ماجراي غمانگيز (تراژدي) در سنت ايراني از جهاتي چند با تعزيه همخواني دارند و قابل قياس و همپوشانياند. اول، يادگار زريران، اثري متعلق به ايرانِ سدههاي ميانه كه از روزگار ساسانيان به جا مانده و احتمالاً ريشه در دورة پارتيان داشت. و دوم، سوگ سياوش. با اين همه، نزديكترين همانندي با تعزيه را در سنن ماقبل اسلامي نه در يادگار زريران بلكه در تراژدي «سوگ سياوش» بايد ديد.
به رغم سرچشمهها و پايگاههايي كه براي تعزيه در دوران باستاني ايران گفته شده است، گسترش و رسميت يافتن آن در دورة اسلامي در ايران به روشني نمايان نيست. بيشتر وقايعنگاران عزاداريهاي محرم و تعزيه اتفاق نظر دارند كه «توابين» اولين گروهي بودند كه در سال 65ق طريقه عزاداريهايي را اشاعه دادند كه بعداً مبناي اجراي تعزيه قرار گرفت. اين گروه براي يك شب و يك روز بر سر مزار حسين به زاري و شيون پرداختند. تعداد افراد شركتكننده در اين عزاداري با توجه به زمان خود، بينظير بوده است. اگرچه غالب اظهارنظرها اولين تلاشها براي رسميت بخشيدن به مراسم عزاداري امام حسين را در دورة آلبويه ميدانند، اما به نظر ميرسد كه برگزاري اين مراسم قبل از اين زمان نيز سابقه داشته است. «در دوران مأمون، خليفة عباسي، براي مدت زماني كوتاه اجراي عزاداري محرم رواج داشت.» براي اجراي اينگونه مراسم مذهبي آنچه بيش از هر امر ديگري تأثيرگذار بوده، موضع حاكمان در خصوص برگزاري اين آيين بوده است؛ امري كه در برخورد متوكل، خليفة عباسي، دربارة برگزاري چنين آيينهايي جلوهگر شد. پس از مأمون، متوكل عزاداري نمايشي را ممنوع كرد. او نه تنها دستور داد مزار امام حسين و ساير منازل اطراف آن را تخريب كنند، بلكه به فرمان او تمام مناطق ياد شده به كشتزار تبديل شد.
به هر حال، به نظر ميرسد اولين تلاشها براي برگزاري رسمي سوگواري از جانب حكومت در دورة اسلامي، از زمان آلبويه شكل گرفته باشد. گرايشهاي شيعي آلبويه، شيعيان را در اين دوره ياري كرد تا به صورت آزادانهتر مراسم و مناسك مذهبي خود را انجام دهند. «معزالدوله يك سال پيش از آنكه در سال 352 ق تعزيت را در سطح عمومي برقرار سازد، با نصب اعلاميهها در سر در مسجد، لعن معاويه و ستمگران به خاندان پيامبر را آغاز نمود.» پس از اقدامات معزالدوله در بغداد حركتهاي او در جهت رسميت بخشيدن به آيين تشيع تداوم بيشتري يافت. وي در ماه محرم سال 352 در شهر بغداد به مردم دستور داد دكانها و اماكن كسبه را بسته و تعطيل كرده و مردم جامة سياه به علامت عزا پوشيده و در سوگ حسينبن علي بگردند و بگريند. شيعيان در اين روز كه از قبل منتظر چنين روزي بودند، سنگتمام گذاشتند. در بازارها خيمهها برپا كرده، از نوشيدن آب امتناع نمودند. زنان نيز در اين مراسمِ حزن و اندوه، سهمي داشتند؛ آنها با موي پريشان كرده و روي سياه و جامه چاك داده، در شهر راه افتاده و بر سر و سينة خويش ميزده و ندبه آغاز كردند. به اين ترتيب، آلبويه را ميبايست آغازگر انجام مراسم و آيينهاي مذهبي تشيع به صورت رسمي دانست. به نظر نميرسد فرم و محتواي تعزيه در آغاز هم به شكل امروزي بوده باشد، بلكه روندي تكاملي را در دورههاي قبل پشت سر گذاشته و در دورههاي بعدي به شكل امروزي درآمده است. «تعزيه در آغاز، عبارت بود از چند واقعه (اپيزود) پيوستة سست و نارسا همراه با تكخوانيهاي رثاي طولاني و متعاقباً چند گفتوگو يا محادثه.»
دورة پس از آلبويه تا به قدرت رسيدن صفويان را ميتوان دورة ركود در برگزاري تعزيه دانست. اگرچه پس از ايلخانان و با روي كار آمدن سلسلههاي محلي در ايران آزادي نسبي در برگزاري اين آيين ديده ميشود، بخصوص كه بعضي از اين سلسلهها، مانند سربداران، مرعشيان مازندران و آلكياي گيلان شيعه مذهب بودند و اجراي اين مراسمهاي مذهبي از فرايض اصلي آنها به شمار ميرفت. البته دورة تيموريان نيز گويا از دورههاي رونق برگزاري مناسك و مراسم مذهبي تشيع بوده است. نگارش كتاب روضة الشهداء، اثر حسين كاشفي در اين دوره، حكايت از اين معنا دارد.
پس از اين دوره تا به حكومت رسيدن صفويان تغييرهاي زيادي در شكل و محتواي مراسم تعزيه صورت نگرفت. در اين دوره و با روي كار آمدن دولتي با مذهب رسمي تشيع، برگزاري آيينها و مراسم مذهبي به شدت رونق گرفت. تعزيه از اين دوره است كه شكل اصلي و حالت نمايشي خود را به دست ميآورد. «اشتياق و علاقة خاص شاهان صفوي در اين حوزه، آيينها و مراسم خاصي به وجود آورد كه در اين ميان به تكامل آيين تعزيه نيز كمك كرد.» ظاهراً اجراي اين مراسم در دورة يادشده، شكل و هيئتي منظم و سازمان يافته پيدا كرد و به تدريج با پديدهها و عناصر فرهنگي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي ديگري، همچون روضهخواني، واقعهگويي، نقالي، شبيهسازي، شبيهگرداني و امثال آنها درآميخت و سرانجام در اواخر دورة صفويه به صورت كنوني درآمد.»
دورة زنديه نيز مانند صفويان ـ البته در سطحي پايينتر ـ به اجراي مراسم تعزيه و آيينهاي ديگر اهميت داده ميشد. سياحاني كه در اين دوره از ايران ديدن كردهاند توصيفاتي از برگزاري اين مراسم در نواحي جنوب ايران در خاطرات خود به ثبت رساندهاند. كارستن نيبور، سياح آلماني در سال 1180 ق / 1766م مقارن با پادشاهي كريمخان زند، شاهد تعزيهاي در جنوب ايران بوده است. او شبيهخواني و تعزية روز عاشورا را نيز به تفصيل آورده است.
بازتاب برگزاري مراسم و آيين مذهبي از دوره صفويه تا آغاز سلطنت ناصرالدين شاه در سفرنامهها
شكل روابط خارجي ايران قبل و بعد از دورة صفويه تفاوتهاي بارزي با هم داشت. به تبع تغيير جايگاه بينالمللي ايران در اين دوره در مقايسه با دورههاي پيشين و نيز قرار گرفتن ايران در كانون توجهات جهاني، رفت و آمدها به ايران حجم گستردهتري يافت. اين تحولات با افزايش تحقيق و مطالعه دربارة جامعه و مردم ايران همراه شد. سياحان و گردشگران خارجي كه به بهانههاي مختلف راهي ايران ميشدند آثاري از خود بر جاي گذاشتند كه در خلال اين آثار نگارش يافته در دورة صفوي، اولين اشارهها به برگزاري مراسم مذهبي در ايران به چشم ميخورد. البته با اين همه، «اين نويسندگان و سياحان كه اقدام به ثبت مشاهدات خويش از ايران نمودهاند، اشارهاي به مراسم تعزيه نميكنند و آنچه را كه دربارة مراسم مذهبي نوشتهاند بيشتر مربوط به نوحهخواني، سينهزني، ندبه و زاري و احيانا داشتن علائم است.»
از اولين اشارههاي سياحان به برگزاري مراسم مذهبي در دورة صفويه از جانب آنتونيو دوگواه (1011ق / 1602م) صورت گرفته است. دوگواه كه در مقام يك كشيش اسپانيايي به دربار شاه عباس آمد، وصفي در باب برگزاري مراسم مذهبي ايرانيان در اين دوره دارد. دوگواه در بخشي از توصيفات خود مينويسد: «در ده روز اول محرم، دستههاي مردم در حالي كه مرتب فرياد "يا حسين يا حسين" سر ميدهند در كويها ميگردند و با آهنگ نوحه ميخوانند.» دوگواه كه در شيراز شاهد برگزاري اجراي اين مراسم بوده است در ادامه ميافزايد:
پيشاپيش عزاداران، شتراني ديده ميشوند كه بر پشت هريك پارچهاي سبز رنگ افكنده و زنان و كودكاني را بر آن سوار كردهاند. حاكم شهر، ـ الله ورديخان ـ و ساير بزرگان حكومت هم از دنبال ايشان ميرفتند و همگي به مسجد بزرگ شيراز داخل شدند و در آنجا ملائي بر منبر رفت و روضهخواني كرد و مردم نيز به همراه او گريستند.
اوليا چلبي، سياح و نويسندة اهل عثماني نيز كه در زمان شاه صفي به تبريز مسافرت نموده (1050ق / 1671م) توصيفهايي در باب اجراي اين مراسم در تبريز ارائه ميدهد:
در دهم محرم هر سال (عاشورا) در ميدان چوگان تبريز، اعيان و اشراف شهر از صغير و كبير، خيمه و خرگاه بر پا ساخته و در آنجا براي شهيدان دشت كربلا تعزيهداري ميكنند. در اين مدت، سقاها در جامهاي بلورين به مردم آب ميدهند و نيز بعضي از اعيان و بزرگان نيز در راه حضرت امام حسين قرابهها در گردن آويخته و به مردم آب ميدهند. در اين مراسم، جملة حضار در مجلس، در حضور بيگلربيگي تبريز در چادر منقش مينشينند و كتابي مقتل امام حسين ميخوانند.
علاوه بر اين، سياحان ديگري از جمله اولئاريوس، شاردن و سالامون وان كوخ كه در عهد صفويه به ايران مسافرت كرده، به برگزاري مراسم مذهبي اين دوره اشارههايي دارند.
به نظر ميرسد اولين اشارة رسمي به برگزاري مراسم تعزيه در سفرنامهها، از جانب ويليام فرانكلين بوده باشد. «مسافرت وي در دورة زنديه و مقارن حكومت جعفرخان زند (1203ق / 1787م) صورت گرفت و به مدت هشت روز در شيراز ماند.» فرانكلين در اثر خود با عنوان مشاهدات سفر از بنگال به ايران به برگزاري مراسم تعزيهاي در شيراز اشاره دارد. وي در بخشي از توصيفات خود مينويسد:
از مؤثرترين صحنههايي كه به نمايش درآمد، صحنة عروسي قاسم جوان، فرزند امام حسن با دختر امام حسين بود. البته اين ازدواجي است كه هرگز به فرجام نميرسد، زيرا قاسم روز هفتم محرم در كنار فرات به شهادت ميرسد. در اين نمايش، بر تن پسربچهاي لباس عروسي زنانه ميپوشند و او را به شكل نوعروس جوان درميآورند. اين پسر توسط حاضرين احاطه ميشود. در اين نوحهسرايي سرنوشت دلخراش شوهر او را كه توسط بيدينان رقم خورده است، بازگو ميكنند.
بنابر اشارة صريح فرانكلين، در سراسر دهة اول محرم در شيراز، تعزيه و شبيهخواني برگزار ميشده و هريك از روزهاي دهة اول اين ماه به يكي از مجالس تعزيه اختصاص داشته است.
سرهنگ گاسپار دروويل كه در سال 1228ـ1229 به ايران مسافرت نموده، به اجراي آيين تعزيه در تهران اشارهاي دارد. دروويل دربارة اين اجرا مينويسد:
سوژه تشريفات، مراسم عزاداري خاصي است كه اشك از ديدگان پيروان علي روان ميسازد. پيش از ظهر نُه روز اول ماه محرم، صحنههاي مختلف حادثة مزبور به نمايش درميآيد كه اين برنامه در روز دهم به اوج خودش ميرسد. دستههاي عزادار در حالي كه بر سر و سينة خود ميزنند، به صورت گروههاي پنجاه نفري و «ياحسين» گويان از كوچهها ميگذرند. اين صحنههاي مهيج در كوچه و بازار و ميدانهاي بزرگ و منازل دولتمردان نمايش داده ميشود.
دروويل پس از اين توصيفات، با اشاره به برگزاري مراسم عزاداري در روز عاشورا مينويسد:
بهترين مرحلة نمايش، در روز دهم عاشورا به اجرا درميآيد. در آن روز يكي از درباريان كه نقش حسينبن علي به وي محول شده است، با سواراني به تعداد همراهان حسين به هنگام عزيمت به كوفه به ميدان ميآيد، ناگهان عبيداللهبن زياد در رأس چندين هزار سرباز فرا ميرسد و امام حسين از تسليم و بيعت با وي امتناع ميكند. من از ديدن اين صحنههاي مهيج كه از واقعيت چيزي كم نداشت، به حيرت افتادم.
بارون فئودور كوزف روس ديگر سياح اين دوره، دربارة اجراي مراسم تعزيه گزارش ميدهد. كوزوف كه در دورة ولايتعهدي محمدشاه به تبريز آمد دربارة اجراي اين مراسم مينويسد:
در روزهاي اول محرم در نقاط مختلف شهر چادرهاي سياه بلندي بر پا ميدارند. در اين چادرها ملايي بر سر منبر ميرود و با صداي بلند تاريخچة اين روزهاي مصيبتبار را بيان ميكند و مردم نيز همراه با سخنان او گريه ميكنند.
كوزوف سپس در باب اجراي مراسم تعزيه در روز عاشورا اضافه ميكند:
در روز دهم ماه محرم مراسم شبيهخواني اصلي در ميدان بزرگ شهر انجام ميگيرد. تمام شرايط و اوضاع و احوال شهادت امام حسين در چهرههايي كاملاً جدي و حقيقي تقليد ميشود. همچنين بارگاه يزيد و ورود خاندان به اسارت گرفته شدة امام حسين به نمايش درميآيد.
اوژن فلاندن از آخرين سياحاني است كه تا قبل از به سلطنت رسيدن ناصرالدين شاه (1256ق/1840م)، به ايران مسافرت كرده و در گزارشهاي خود، توصيفاتي از اجراي مراسم تعزيه در دورة محمدشاه ارائه ميدهد. فلاندن در بخشي از توصيفات خود مينويسد:
منظرهاي كه بيش از هر امر ديگري توجه مرا به سوي خود جلب نمود، جنگي بود كه ميان پيروان خاندان حسين و لشكر يزيد اتفاق افتاد. اين منظره چنان اثرگذار بود كه انسان به گريه ميافتاد. اين تعزيهنامهها به صورت شعر نوشته شده كه بازيگران با آهنگ، حالتها و حركتهاي مخصوص ميخوانند و در مردم ايجاد شور و هيجان ميكند.
تعزيه در دورة قاجار: تحول در كمّيت و كيفيت
دورة قاجار، دورة تكامل كمّي و كيفي اجراي مراسم تعزيه بود. نخستين تحول كه تقريباً از زمان فتحعليشاه آغاز شد، افزايش شمار مجالس تعزيه بود. تعداد تعزيهها كه در دورة زنديان بيش از ده تا دوازده مجلس نبود، به چهل تا پنجاه مجلس رسيد. همچنين گفته شده است:
از اواخر سلطنت فتحعليشاه و زمان محمدشاه، علاوه بر وقايع كربلا و مصائب مربوط به خاندان پيامبر، از داستانها و وقايع ديگر مذهبي و تاريخي نيز تعزيههايي ساخته شد. اين تعزيههاي فرعي يا «گوشهها» كه غالباً در مقدمه يا در ضمن تعزيههاي اصلي خوانده ميشدند، بعدها با شرح و تفصيل بيشتر به صورت تعزيههاي اصلي و مستقل درآمدند.
به لحاظ كيفي نيز تعزيهها از دورة ناصري بهترين دورة خود را در اجرا پشت سر گذاشتند:
اين تحول تا دورة مشروطه نيز ادامه يافت. زمينههاي شعري و موسيقايي و ادبي تعزيه در اين دوره، دگرگوني و تحول زيادي را از سر گذراندند. در اجراهاي قبل از اين دوره، جريان وقايع، بيشتر بر گفتار و كلام تكيه داشت و حركت و عمل محدود بود، و همچنين در قديم، اشقيا و مخالفخوانان نقش كمرنگتري در تعزيه داشتند، اما در دورة ناصري به بعد، مكالمهها در تعزيه كوتاهتر و حركت و عمل بيشتر شد. اشقيا و مخالفان نيز، بخصوص در تعزيههاي شهادت و حماسي، مقام و موقع نمايشي بهتر و بيشتري يافتند.
علاوه بر اين تحولات درونمايهاي، گرايش و علاقة اعيان و اشراف و شاه و درباريان به اجراي مراسم تعزيه، تحول ديگري در اجراي مراسم تعزيه ايجاد كرد.
اهمّيت تعزيه براي حكومت
از اسناد و مدارك به جاي مانده از عهد ناصري برميآيد كه او بيش از ساير شاهان دورة قاجار به برگزاري اين مراسم علاقه نشان داده است:
ناصرالدين شاه كه از هر چيزي وسيلهاي براي تفريح ميتراشيد، در اين كار هم سعي فراوان به خرج داد و شبيهخواني را وسيلة اظهار تجمل و نمايش شكوه و جلال سلطنتش كرد و آن را به مقام صنعت رساند.
گسترش و رواج تعزيه در ميان عامة مردم و دلبستگي شديد آنان به اين نمايش آييني و مذهبي، دستاويز مناسبي بود براي شاه و اعيان و اشراف. اين گروه با نشان دادن علاقه به تعزيهخواني و مشاركت در اين نوع عزاداريها، ميخواستند، هم توجه، علاقه و احترام مردم را به خود معطوف بدارند و هم مقام و موقع سياسي و اجتماعي خود را در جامعه تثبيت بكنند.
روش سياسي شاهان قاجار در برخورد با مذهب و علماي مذهبي به طور كلي اين بود كه خود را پشتيبان مذهب شيعه نشان دهند، از اينرو ميكوشيدند با نشان دادن علاقه به آداب و رسوم و سنتهاي مذهبي، حمايت علماي مذهبي را در توجيه و تأييد سلطنت خود به دست آورند. البته در اين راه بعضاً مخالفتهايي از جانب روحانيون در باب اجراي مراسم تعزيه ميشد. ناصرالدين شاه براي جلب توجه و حمايت روحانيون براي اجراي اين مراسم، دستور داد تا قبل از اجراي نمايش، روضه خوانده شود. از طرف ديگر، حضور خارجيان در مجالس تعزيه و دعوت از نمايندگان دولتهاي اروپايي براي تماشاي اجراي مراسم تعزيه، مشكل ديگري براي شاهان قاجار و از جمله براي ناصرالدين شاه بود، زيرا وي با اجراي هرچه باشكوهتر اين مراسم در پي نمايش شكوه و عظمت حكومت خود در چشم اروپاييان بود، و از جانب ديگر، با مخالفت علما روبهرو بود. روايتهاي اروپاييان از اجراي مراسم تعزيه تا حدودي بيانگر ارتباط ميان علما و پادشاه بود، زيرا زماني به آنها اجازة حضور در مراسم داده ميشد و گاهي نيز حضور آنها را منوط به رعايت اصول و شرايط خاصي ميكردند.
با اينهمه، نبايد پنداشت كه توجه و علاقة شاهان قاجار و اعيان و اشراف به تعزيه و تعزيهخواني صرفاً جنبة سياسي و مصلحتي داشته است. اعتقاد به مذهب و سنتهاي مذهبي و گراميداشت وقايع مصيبتبار كربلا جزئي از اعتقادات اين پادشاهان بود. به هر حال، تعزيه بخشي يا نوعي از عزاداريهاي مذهبي به شمار ميآمد و اشراف با حمايت از اين نمايش آييني و سنتي و برپايي آن در منازل خود، ضمن نشان دادن احساس و اعتقاد مذهبي خود به مردم، موقعيت اجتماعي ـ سياسي خود را نيز به نمايش گذاشته وجههاي در ميان مردم كسب ميكردند.
بيان اهميت برگزاري اين مراسم از زبان اعتمادالسلطنه نيز جالب به نظر ميرسد. اعتمادالسلطنه با اشارة مختصري به گذشتة اين آيين مذهبي، سلاطين ديالمه را مروج اين آيين دانسته و تلاش پادشاهان صفويه را كه مروج آيين جعفري بودند، در برگزاري اين مراسم ميستايد. وي در ادامه در باب اهميت برگزاري اين آيين در دوره قاجار مينويسد:
اما در اين دولت عليه، چندان اين سنت سنيه رواج گرفته كه در تمام ايام و جميع اسابيع هر شهر از شهور و در هر شهر و قصبة مشهور از ممالك شيعه، چندين مجلس و محافل به ذكر اين مصائب هائل منعقد گرديده است و آن قصة پر غصه متجدد ميگردد.
همچنين اعتمادالسلطنه، دربارة هزينههاي دولتي براي برگزاري اينگونه مراسم در اين دوره مينويسد:
از طرف دولت روزافزون، چه در تهران و چه در ساير بلاد و امصار ايران، زياده از پنجاه هزار تومان از عين ماليات به مخارج تعزيهداري ميرسد. و البته در تمام اقطار ايران در اين دو ماه تقريباً يك كرور تومان قند و چاي به مصارف روضةالشهدا خواني ميرسد.
در كنار عقايد متعصبانة پادشاهان قاجار در برگزاري آيينها و مراسم مذهبي، نمايش شكوه و عظمت پادشاه و قدرت او در اجراي اين مراسم به روشني نمايان ميشد. ناصرالدين شاه برگزاري هرچه باشكوهتر اين مراسم را نشانهاي از قدرت و عظمت حكومت خويش قلمداد ميكرد؛ امري كه در درجة اول به لحاظ مذهبي، پايگاه مستحكمي در ميان عامة مردم براي او فراهم ميكرد. اهميت ديگر اين دوره به لحاظ تاريخي گسترش روزافزون ارتباطات بينالمللي بود. ناصرالدين شاه در طول زمان پادشاهي خويش بارها به ممالك غربي سفر كرد و سياحان و گردشگران زيادي را نيز در دربار خود ديد. وجود اين افراد در قامت شغلها و منصبهاي گوناگون، گوياي ارتباط گستردة دربار ايران با اين ممالك است. جامعة ايران براي اين سياحان و گردشگران خارجي، مملو از شگفتي بود. انجام امور مذهبي و برگزاري آيينهاي ديني، از جمله حوزههاي مورد علاقة اين سياحان بود كه بعضاً بيش از ساير حوزهها بدان توجه نشان ميدادند. با توجه به اين نكته ميتوان گفت:
هيچ سفرنامهاي نيست كه از دورة صفويه به بعد دربارة ايران نوشته شده باشد، اما نامي از مراسم عزاداري مردم در ماه محرم در آن برده نشده باشد. سيماي تحول عزاداري و تكامل آرام و طبيعي آن از «روضه خواني» به مجالس تعزية با شكوه در تكاياي بزرگ، در اين آثار نمايان است.
برگزاري مراسم تعزيهخواني در دوران حكومت پنجاه سالة ناصرالدين شاه از زبان اين افراد كه به بهانههاي مختلف راهي سرزمين ايران ميشدند، با توصيفات بسيار زيبايي از جزئيات اجراي اين مراسم، از جانب آنها همراه ميشد. مراسم، جنبة مذهبي داشت، از اينرو، نويسنده در بعضي موارد بنابر كنجكاوي خود، دليل اجراي چنين آيينهايي را بررسي كرده و همين امر او را با گوشههايي از عقايد و ارزشهاي ديني جامعة مورد مطالعه، آشنا ميساخت. كنت دوگوبينو كه سالها سفير سياسي- فرهنگي فرانسويان در دربار ناصري بود، تعزيه را «آيينة وطنپرستي ايرانيان» ميداند و درونماية آن را به طور كلي «ايمان و اعتقاد مذهبي، وطن دوستي، ظلمستيزي و بيزاري ايرانيان از بيگانگان» قلمداد ميكند.
تعزيه و نمايشهاي مذهبي اروپائيان: نزديكي شكل و محتوا
هنگامي كه از تأثيرپذيري آيين تعزيه در طول دورههاي تاريخي از نمايشنامهها و مراسم مذهبي اروپاييان بحث ميشود بدان معنا نيست كه اين آيين به صورت كامل، اقتباسي از اينگونه مراسم بوده باشد، بلكه «تعزيه خود گونة نوزايي است كه منابع و عناصر آن قرنها پيش در ايران به وجود آمده است» و در باب تأثيرپذيري اجراي آيين تعزيه در ايران از نمونههاي مشابه اروپايي آن، به احتمال فراوان ميبايست به دورة صفويه و سالهاي قبل از انقلاب فرانسه رجوع شود. البته نميتوان احتمال داد كه مايههايي از اين آثار از راه مرزهاي عثماني وارد ايران شده باشد، زيرا آنجا مراسم سوگواري، سينهزني و رسومي از اين قبيل، كفر و الحاد محسوب ميشود.
در باب مشابهتهاي آيين تعزيه با مراسم مذهبي در اروپا ميتوان به چند نمونه اشاره كرد. بيرون آمدن اجراي مراسم مذهبي از حوزة نفوذ كشيشان در اروپا و اجراي آن از جانب افراد طبقة متوسط و نجيبزادگان، درست همان راهي را پيمود كه آيين تعزيه در سير تكاملي خود از سر گذراند و اين، اولين شباهت جالب توجه مراسم مذهبي مسيحيان با تعزيه است. علاوه بر اين، در نمايشنامههايي با اين مضمون، زندگاني منجي (مسيح) كه از دوره كودكي آغاز و به شهادت و مرگ منتهي ميگردد، بازسازي ميشود. معجزههاي انجيلي با دقت و ظرافت بازگو شده و در محيط فزايندة احساسات دردناك رخ ميدهند تا به پايان خونين اين نمايش سراسر رنج و مصيبت ميانجامد. اين امر با مضامين و اشعار و صحبتهاي گفته شده در تعزيهها يك روش و بينش را القا ميكنند. شباهت اين دو گونه مراسم در محل اجراي اين نمايشنامهها نيز كاملاً آشكار و نمايان است:
صحنة سكوي برجسته و دوره نمودن آن توسط مردم به منظور مشاهدة اجراي نمايش و نيز در نظر گرفتن مكاني مرتفع بر روي چوببنديها كه افراد سرشناس بر روي آن به تماشاي اجراي مراسم ميپرداختند، از جمله مواردي است كه شباهتي شگفتانگيز با تكية محل اجراي تعزيه دارد، و نيز سكوي مركزي و گرد تكيه كه از دو طرف با پلكانهاي دستاندازدار ميتوان بدان راه يافت و چادر و بزرگ و تيركهايي كه آن را نگه ميدارند.
شباهت ديگر اين دو مراسم با يكديگر در ماهيت حزنانگيز و تراژدي آن نهفته است. اجراي تعزيه كه جرياني حزنانگيز و اندوهگين را منتقل ميكند، درست مانند مراسم مذهبي مسيحيان است؛ يعني فاجعة آلام و مصائب مسيح. توجه به اين نكته، اهميت دارد، زيرا هدف در تعزيه، واداشتن مخاطب به انديشهاي والا همراه با گريه و خنده و هيجان است، و همين اهداف نيز در نمايش ديني مسيحيان سدههاي ميانه ديده ميشود. بيان اين شباهتها بعضاً در توصيفهاي خارجيان و سياحان ديده ميشود. ادوارد براون شباهت تعزيه را به تئاترهاي اروپا از نظر دور نميدارد و به لحاظ اعتقادي شيعيان را به مسيحيان نزديك ميداند.
از بعضي وقايع كه در اين تاريخ وارد شده، معلوم ميگردد كه شيعيان ايران بلااراده با مسيحيان شباهت دارند، از آن جمله اعتقاد به شفاعت است كه شفاعت امام حسين را براي طلب بخشايش گناه در روز قيامت ضروري ميدانند.
گفتني است اعتقاد شيعيان به شفاعت با آنچه مسيحيان در اينباره معتقدند تفاوتهاي اساسي دارد.
ليدي شيل نيز ميان تعزيه و مراسم مذهبي در انگلستان شباهتهايي ميبيند:
اين واقعه به قدري ايرانيان را تحت تأثير قرار داده است كه جريان آن را به صورت يك برنامه نمايشي درآوردهاند و شبيه انجام شعائر مذهبي در انگلستان و ساير جاها در صحنه اجرا ميكنند.
مردم و مراسم تعزيه از نگاه خارجيان دربار ناصري
تعزيه در اين دوره، جاذبة خاصي ميان مردم يافت
در اين دوره، تعزيه يا تعزيهخواني را «شبيه» يا «شبيه درآوردن» نيز ميخواندند. «شبيه درآوردن» اصطلاحي بود مشابه با «تقليد درآوردن» و «بازي درآوردن» با اين تفاوت كه اصطلاح شبيه درآوردن معمولاً در زمينة هنرهاي نمايشي مذهبي، و اصطلاحهاي «تقليد» و «بازي درآوردن» در مورد هنرهاي نمايشي غيرمذهبي به كار ميرفت.
مردم در اين دوره ميكوشيدند تا مراسم تعزيه را هرچه باشكوهتر در تكيههاي محلي و ميدانها و كاروانسراها برگزار كنند. استقبال مردم مذهبي دورة قاجار از مراسم تعزيهخواني، و حمايت شاه و درباريان و رجال دورة قاجار از آن سبب شد كه اولاً: بازار تعزيهخواني رونق يابد و ثانياً: گردانندگان تعزيه كه در مواردي اديب و صاحب ذوق بودند، تغيير و تحولي در شكل و محتواي اجراي تعزيه پديد آورند.
نوشتههاي اروپاييان در باب انجام مراسم تعزيه در عهد ناصري، جدا از توصيف حالات و مراسم اجرا شده توسط پادشاه ايران ـ اشارههاي زيبا و جزيي دربارة اوضاع مردم در اين ايام و انجام مراسم اينان به دست ميدهند. ليدي شيل، همسر وزيرمختار انگلستان در ايران كه به همراه همسرش در مدت اقامتشان در دربار به همه جا سركشيده بود، با استفاده از اطلاعات همسرش مطالب جالبي را دربارة آداب و رسوم و فرهنگ ايرانيان گردآوري كرده است. تعزيه از ديد شيل بيشباهت به انجام مراسم مذهبي در انگلستان نيست. وي مينويسد:
ماه دسامبر، مصادف با ماه محرم، يعني دورة ماتم و ندبه و زاري ايرانيان بود كه با وجود محنتانگيز بودن براي تمامي طبقات مردم ايران، ماه استراحت و سرگرمي هم محسوب ميشد. در اين ماه، شيعيان مراسمي به عنوان يادبود ذكر مصيبت امام حسين و خانوادهاش در صحراي كربلا برگزار ميكنند.
شيل در ادامه با توضيح مختصري دربارة واقعة كربلا و چگونگي حركت امام حسين از مكه به سوي عراق، دربارة آداب مردم اينگونه مينويسد:
بايد صحنههايي را كه براي يادآوري اين واقعه ترتيب داده شده است و همچنين حركات ايرانيان را ديد تا بتوان وضع را كامل تصور كرد. از هر گوشه صداي مداوم ناله همراه با نثار نفرين و دشنام نسبت به مرتكبين اين جنايت شنيده ميشود.
البته نگاه اين افراد به اجراي آيينهاي مذهبي و ملي ايرانيان متفاوت است. در همينباره ياكوب ادوارد پولاك، پزشك دربار ناصرالدين شاه نيز توصيف جالبي در اثر خود بيان ميكند. پولاك كه همانند ديگر اروپاييان مردم عادي را حين انجام مراسم تعزية ماه محرم ديده است، در اينباره اينگونه مينويسد:
ايام عاشورا، يعني ده روز اول ماه محرم را كه در آن مراسم تعزيه به ياد شهادت آلعلي در كربلا انجام ميشود، ميتوان جزو ايام رسمي محسوب كرد. در اين روزها كه عزاي عمومي و سراسري در مملكت است، همه كس جامة سياه دربر ميكند. دستهها در شهرها به راه ميافتند و با آهنگهاي غمانگيز كه ترجيح (آي حسين،آي حسين) در آن به گوش ميرسد بر رنجهاي اين سلطان شهيدان اشك ميريزند. به هنگام فرا رسيدن ترجيح، كودكان از جا ميجهند و حلقه چوبي را به صورتي موزون بر يكديگر ميزنند، در حالي كه بزرگترها با كف دست چنان بر سينه ميكوبند كه صداي آن تا فاصلهاي دور به گوش ميرسد.
همچنين توصيف حركات مردم در اين ايام از زبان كارلاسرنا جالب توجه است: «در روز دهم محرم، عزاي شيعيان به ياد مرگ حسين به اعلا درجه ميرسد؛ گروهي در حالي كه يا حسين يا حسين سر ميدهند، شهر را زير پا ميگذارند.
نگاه خارجيان به نقشآفرينان تعزيه
واكنش خارجيان دربارة برگزاري مراسم سوگواري از جانب ايرانيان در مواردي متفاوت است. در بعضي موارد زيباييهاي اجراي مراسم را ستوده و گاهي هم از انجام اعمال شركتكنندگان در آن ابراز شگفتي كردهاند. از نكتههاي جالبي كه نويسندگان اروپايي در نوشتههاي خود از آن ياد كردهاند اين نكته است كه به سبب محدوديتهاي مذهبي عصر قاجار ايفاي نقش زنان در اين مراسم بر عهدة مردان و پسران بوده است. در نقشهاي خوب اين مراسم، نقشهايي از جمله حسينبن علي و فرزندان و ياران و بستگان او، و در نقشهاي بد، معاويه (خليفة اموي) و سرداران و حكمرانان او در كوفه كه با سيدالشهداء وارد جنگ شدند، قرار ميگرفتند.
ادوارد پولاك دربارة كسي كه در اين مراسم نقش يزيد را ايفا ميكرد، مينويسد: «شنوندگان هق هق ميكنند و ميگريند و چنان با تمام وجود با آنچه در صحنه ميگذرد، سهيم ميشوند كه ممكن است نقش يزيد را قطعه قطعه كنند.» ليدي شيل نيز واكنشهاي تماشاگران را دربارة شخصي كه نقش شمر را بازي ميكند، ميگويد:
گاهي هيجانات مردم به حدي ميرسد كه ايفاكنندة نقش شمر مورد ناسزاي مردم قرار ميگيرد و او به زحمت ميتواند خود را از شر نگاههاي غضبآلود و مخصوصاً ضربات مشت و لگد زنان در امان دارد.
در هر صورت، اظهارنظر و توصيف سياحان خارجي در باب اجراي مراسم، مختلف و متنوع است. س.ج.و بنيامين نيز كه مراسم تعزيه را از نزديك مشاهده كرده است، نقشپردازي شخصيتهاي تعزيه را به دقت و با جزئيات بيشتري توصيف ميكند:
نقش برادر امام حسين، يعني حضرت عباس را مردي به نام ميرزا غلام حسين اجرا نمود. اين شخص، رفتاري موقر و متين و قدي بلند داشت. كلاهخودي قديمي و متعلق به پهلوانان چند قرن قبل را بر سر گذاشته بود و پرچم سبزرنگي در دست داشت، زيرا پرچمدار برادرش در صحراي كربلا بود.
زنان در تعزيه و نگاه خارجيان
از جمله اقشار اجتماعي ايران كه اروپاييان در آثار خود توجه ويژهاي به آنان داشتهاند، زنان ايراني است. زندگي متفاوت آنان در ايران در مقايسه با اروپا توجه خارجيان را به خود معطوف ساخته است. به همين دليل در شرح مراسم مذهبي نيز با توجه به عقايد مذهبي و ديني زنان در ايران و نيز محدوديتهاي آنان در حوزههاي اجتماعي اين دوره، مطالب جالب توجهي در خصوص حضور آنان در مراسم مذهبي نقل كردهاند.
ليدي شيل هنگام توصيف جايگاه پادشاه در ايام محرم و تخت مخصوصي كه براي وي در نظر گرفته ميشد، دربارة حضور زنان مينويسد:
تمام محوطه پر از جمعييت ميشد كه تعداد آنها به چندين هزار نفر ميرسيد. قسمتي از محلِ تماشاچيان به زنان اختصاص داشت كه اغلب اينان از طبقات پايين اجتماع به حساب ميآمدند. آنها در حالي كه خود را كاملاً در چادر پيچيده بودند، در روي زمين مينشستند. قبل از آغاز نمايش، سعي و كوشش اين زنها براي پيداكردن جاي مناسب، واقعاً ديدني بود.
اين كار فقط به داد و فرياد و فحش تمام نميشد، بلكه بعضي از آنها پس از مدتي جار و جنجال اغلب به جان هم افتاده و با كتككاري و كوفتن لنگه كفش به سر و صورت يكديگر كه گاهي به پاره كردن چادر نيز منتهي ميشد، سعي در يافتن جاي مناسب داشتند. در اين ميان نيز فراشان حاضر در صحنه نيز بيرحمانه چوب دستيهاي خود را بر سر و كلة اين ستيزهگران ميكوفتند تا بدين وسيله، اينان را ارام كرده باشند.
ادوارد پولاك در اينباره و در توصيف چگونگي حضور زنان در مراسم تعزيه، توصيف جالبتري بيان ميكند:
در بين جمعييت حاضر كه به تماشاي مراسم ميآيند، صحنههاي خندهدار كم اتفاق نميافتد. زنان فقيري كه ساعتها در تنگناي ازدحام بر روي قالي زانو زدهاند، گاه با يكديگر دست به گريبان ميشوند كه اين امر باعث تفريح خاطر عام ميشود. اينان به صورت يكديگر ميكوبند، روبندها را از روي سر و صورت هم برميدارند و تا هنگامي كه نوكران دربار دخالت نكرده باشند، دست از مجادله نميكشند. شايع است كه شاه خود چند مفتي را وا ميدارد كه زنان را به كتككاري ترغيب و تحريك كنند.
برخلاف زنان طبقات پائينتر اجتماع در اين دوره، زنان نزديك به دربار و همسران مقامات بالاي كشور به صورت مستقل مراسم تعزيه را برگزار ميكردند: «گسترش تعزيه در اين دوره به حدي بالا گرفت كه در ميان زنان نيز باب شد و آنها نيز زنان تعزيهخوان را براي برگزاري مراسم به منازل خود دعوت ميكردند».
تكايا در آينة توصيفهاي خارجيان
بازتاب رويدادهاي دربار شاه ايران براي سياحان و خارجيان در درجة نخستِ اهميت قرار داشت. اينان معمولاً مهمانان شاه شمرده ميشدند و همين امر، رفت و آمد آنها را به دربار آسان ميساخت. بر همين اساس، بازتاب رفتارها و اعمال روزانة شاه با جزئيات بيشتري در اين آثار آمده است. برگزاري مراسم تعزيه در اين دوره جايگاه و اهميت فراواني براي شاه داشت. برگزاري اين مراسم، هم به لحاظ عقيدتي و هم به منظور نمايش شكوه و جلال دربار شاه در انظار عمومي، اهميت فراوان داشت. توجه خارجيان به ابعاد مختلف اين مراسم در دربار معطوف ميشد. تكايا به عنوان مهمترين مكان در برگزاري مراسم تعزيه در دورة ناصري، شكوه و جلوة خاصي در نظر خارجيان داشت. در باب احداث تكيههاي محل اجراي مراسم مذهبي، نويسندگان اروپايي در نوشتههايي مختصر و كوتاه، به ايجاد اين اماكن توسط ناصرالدين شاه اشاره كردهاند.
بهترين نوشتهها در اثر كارلاسرنا آمده است. وي در بخشي از سفرنامة خود به دربار ناصري، در باب مراسم مذهبي و اجراي تعزيهها در دربار و همچنين ايجاد تكية دولت چنين مينويسد:
ناصرالدين شاه كه در اروپا ساختمانهاي مسقف از نوع تكيهها را ديده بود، ميل داشت كه اين بنا كه در زمان سلطنت وي ساخته شده بود، يكي از همان نوع به حساب آيد. بر همين اساس، متوجه معماران اروپايي ميشود. او به يكي از آنها گفت: برو تكيه را ببين و به من گزارش بده كه آيا ميشود آن را مسقف كرد يا نه؟ اگر نظرت مثبت بود، شيوة آن را نيز به من بگو. در صورتي كه ساختمان قابل سقف زدن نباشد، دستور خواهم داد گردن معمار سازندة آن را بزنند. صبح فردا در انتظار جواب شما خواهم ماند.
توصيف فورو كاوا، سياح ژاپني نيز دربارة ويژگيهاي ظاهري تكيه جالب به نظر ميرسد:
در محوطة باغ شاهي عمارت بزرگي است به شكل گرد (همان تكية دولت) كه معمولاً فقط تيرهاي سقفش را از دور ميبينيم، اما در ايام عزاداري عاشورا بر تيرهاي سقف، چادر سفيد ميپوشند، داخل اين عمارت را با چند هزار چراغ روشن ميكنند و در آنجا روضهخوان معتبري بر منبر ميرود. شاه و اعيان و بزرگان حرم، همه ميآيند و موعظه را ميشنوند. ورود مشركان به اينجا ممنوع است.
دربارة شكوه و عظمت تكية شاهي يا همان «تكيه دولت» و همچنين ايجاد تكايا به دست مردم عامه، كارلاسرنا در قسمت ديگري از نوشتههاي خود در اين باره مينويسد:
شكوهمندترين تكيهها تكية شاهي است. اما اين امر مانع آن نميشود كه تكاياي شخصيتها نيز از جلال و شكوه برخوردار نباشد. آنجا كه تكيهاي نباشد، تعزيه در اماكن عمومي، از قبيل رواق و مسجد و حيات منازل يا ديگر مكانها برگزار ميگردد كه در عين حال وسعتي براي جا دادن جمعيتي زيادي داشته باشد. كساني هم كه ثروت كافي براي ايجاد تكايا نداشته باشند با ديگران شريك ميشوند. گاهي براي اين امر، زميني را خريداري يا براي محرم اجاره ميكنند. همة تكايا مانند تكية شاهي، عمومي است، زيرا هر چه جمعيت بيشتر باشد صاحب تكيه بيشتر مورد تحسين قرار ميگيرد.
همچنين سرنا يادآور ميشود كه اروپايياني كه به اين نمايشها دعوت ميشوند بايد «فينة تركي» يا «كلاه بيلبة» ايراني بر سر گذارند. اگر كسي از اين سنت پيروي نكند به جمعيت توهين كرده است. دكتر فووريه كه چند سال پزشك مخصوص ناصرالدين شاه بود و از نزديك، شاهد زندگي روزانة پادشاه بود، مطالب زيبا و نابي دارد كه به قول خود فووريه هيچ مسافري نميتوانسته بدانها دست پيدا كند. او نيز مانند ديگر خارجيان دربار ناصري توصيف جالبي درباره تكية شاهي به رشتة تحرير درآورده است:
امروز به من تكليف كرد (پادشاه) كه با هم به تكية دولت به تماشاي تعزيه برويم. و تعزيه مانند نمايشنامههاي مذهبي ما در قرون وسطي نماياندن احوال و داستان امامان و شهداي مذهب شيعه است. البته امسال چون شاه ايام محرم را در مسافرت بود، مراسم تعزية ساليانه را به انتظار مراجعت اعليحضرت به عقب انداخته و به جاي دهة اول محرم در دهة آخر صفر به انجام رساندند. تكية دولت در ارگ واقع است و جزو قصور سلطنتي قاجاريه محسوب ميشود. اين بناي نيمهتمام سنگين را از همه طرف ميتوان ديد. سقف آن را كه چندان استحكامي ندارد، برداشته و به جاي آن ميلههاي قوسي شكل آهني قرار دادهاند تا چادر را بر روي آن بگذارند. اين بنا شبيه به سيرك است و سه طبقه دارد و ديوارهاي آن با كاشي، مُقَرْنَسكاري شده است. در طبقة تحتاني در وسط تكيه، سكويي است مدور، يك متر از سطح زمين بالاتر كه روي آن سه تختخواب آهني و يك ميز و چند صندلي و نيمكت و مقداري كاه (نمايانگر شنهاي صحراي كربلا) نهادهاند. دورادور سكو، موازي سطح زمين، راهي اسب روست و در حاشية تكيه، قسمت بلندي است كه جمع كثيري زن و بچه در آنجا براي تماشا گرد آمدهاند. و پنج رديف پله را چراغ و شمعدان و آويز چيدهاند.
اجراي مراسم تعزيه در حضور شاه و روايت خارجيان دربار ناصري
استقرار مردم و درباريان در محل برگزاري مراسم تعزيه فضاي با شكوهي را به وجود ميآورد. بهترين مكانها در اختيار شاه و درباريان و مهمانان خارجي شاه قرار داشت:
جايگاه پادشاه به شكل مخصوص در بالا و روبهروي صحنه قرار داشت و سمت راست آن ابتدا جايگاه عموهاي شاه و صدراعظم و پس از آن به ترتيب، محل نشستن وزيرمختار انگليس و وزير مختار روس و ديگران بود. در سمت چپ نيز جايگاه مادر شاه، زنهاي شاه، همسر صدراعظم، من و همسر وزير مختار روسيه قرار داشت. در اثناي نمايش با پذيرايي مستمر به وسيلة چاي و قهوه و قليان رفع خستگي تماشاگران ميشد.
دربارة اتمام مجلس، اينگونه نقل ميكند:
همين كه تعزيه پايان يافت، سواره نظام و پياده نظام و زنبوركيها و موزيكچيان كه يكي از ايشان سرود معروف «آتش نشانان» را مينواخت، از جلوي شاه گذشتند. در اين حالت، شاه برميخاست و اين جلسة طولاني چهار ساعته با غروب آفتاب به اتمام ميرسد.
س.ج.و بنيامين نيز شرح مبسوطي از برگزاري اين مراسم در اثر خود آورده است. بنيامين در آغاز با مختصر توضيحي دربارة آيين و اعتقادات مذهب تشيع، اضافه ميكند كه از جانب ظهيرالدوله، داماد ناصرالدين شاه به مراسم دعوت شده است. بنيامين پس از ورود به تكيه در روز پنجم محرم و مشاهدة مناظر و صحنههاي مختلف تكيه و تعزيه، اين نمودها را با هنر غربي مقايسه ميكند. ورود تعزيهخوانان به ترتيب، توجه بنيامين را به خود جلب كرده و ميافزايد: «آخرين دستة موزيك سلطنتي كه آهنگ مخصوص تعزية خود را نواخت، با نظم و ترتيبي خاص از صحنه خارج شد و دستة ديگر، آمادة بالاآمدن به صحنه شدند.»
هنري بروگش آلماني برگزاري مراسم تعزيه را در دوره ناصري در فضاي باز روايت ميكند. اين مراسم در جلو كاخ صاحب قرانيه در نياوران برگزار ميشده است. بنابر شرح مبسوط بروگش، شاه به روال مرسوم براي اجراي اين مراسم، مهمانان خارجي خود را دعوت كرد. ناصرالدين شاه از سفير پروس و اعضاي سفارت دعوت كرد تا در مراسم تعزيه شركت كنند. توصيف صحنة برگزاري مراسم تعزيه از زبان بروگش، اينگونه ادامه مييابد:
جلوي ساختمان يك دسته از افراد ايل قاجار كه از اقوام شاه بودند، پاي برهنه ايستاده بودند و سينه ميزدند. ريش سفيدي از قاجار كه در وسط ايستاده بود، براي آنها نوحه ميخواند و ديگران نيز گفتههاي او را تكرار مينمودند.
پايان مراسم باشكوه از زبان بروگش اينگونه توصيف ميشود:
تعزية روز عاشورا در حضور ناصرالدين شاه با آتش زدن خيمههايي كه در وسط ميدان برپاشده بود و دشت كربلا را تصوير ميكرد، به پايان ميرسد. هنگامي كه خيمهها را آتش زدند و قواي يزيد بر آنها حملهور شدند، يك بار ديگر صداي گريه و شيون از تمام حضار بلند شد. هنرنمايي بزرگ تعزيهخوانها در اين موقع، مجسم نمودن سرهاي بريده و بدنهاي بدون سر ياران امام بود. عدهاي از تعزيهخوانها بدن خود را در خاك فرو برده، فقط سرشان بيرون بود و عدهاي سر خود را پنهان كرده بودند و اينگونه سرهاي بدون بدن و بدنهاي بدون سر را به مردم نشان ميدادند. البته اين كار در گرماي تابستان بسيار سخت بود. در پايان، يك نفر كه صدايي قوي و بسيار بلند داشت، خطبهاي قرائت نمود.
نتيجهگيري
تعزيه در دورة قاجار و ناصرالدين شاه به نقطة اوج و تكامل خود رسيد. مراسم سوگواري مردم ايران در ماه محرم از جانب پادشاه ايران بسيار با اهميت بود و در برگزاري هرچه باشكوهتر آن تلاش ميكرد. اين امر در آثار خارجيان سفركرده به دربار ناصري بازتابهاي گوناگوني يافته است. تعزيه به سبب نوع اجراي نمايشگونه و باشكوه آن توجه خاص اين افراد را در پي داشت. هماننديهايي كه ميان اجراي تعزيه با نمايشنامهها و اجراي مراسم مذهبي اروپاييان از نگاه آنها وجود داشت، سبب بيان جزئيات بيشتري از برگزاري اين مراسم توسط آنها شده است. توجه به جزئيات برگزاري مراسم، توصيف اهميت اجراي اين برنامهها براي پادشاه و دربار، توصيف حضور طبقات مختلف در اجراي مراسم، و بيان احساسات و تصورات شخصي خود در اينباره از ويژگيهاي نگاه خارجيان به مراسم تعزيه است. گرايشها و باورهاي ديني و مذهبي مردم ايران حين برگزاري اين مراسم مذهبي در آثار سفرنامهنويسان در مواردي با ابراز شگفتي و حيرت همراه شده است. تلاش خارجيان براي فهم بيشتر در اين حوزه باعث شده كه به ريشهيابي آن پرداخته و علت برگزاري چنين مراسمي را جستوجو كنند.
- آژند، يعقوب، نمايشنامه نويسي در ايران از آغاز تا1320 ه.ش، تهران، نشر ني، 1373.
- ابن اثير، الكامل فيالتاريخ، ترجمه ابوالقاسم حالت، تهران، نشر علمي، 1341.
- اعتمادالسلطنه، محمدحسن خان، المآثر والآثار، تهران، دارالطباعه خاصه دولتي، 1306.
- الگار، حامد، دين و دولت در ايران، ترجمه ابوالقاسم سري، چاپ دوم، تهران، توس، 1369.
- بروگش، هنريش، سفري به دربار سلطان صاحبقران، ترجمه محمدحسين كرد بچه، تهران، موسسه اطلاعات، 1376.
- بلوكباشي، علي، تعزيهخواني(حديث قدسي مصائب در نمايش آئيني)، تهران، اميركبير، 1383.
- بنيامين، س.ج.و، ايران و ايرانيان، ترجمه محمدحسين كردبچه، تهران، نشر جاويدان، 1363.
- پولاك، ياكوب ادوارد، ايران و ايرانيان، ترجمه كيكاووس جهانداري، تهران، خوارزمي، 1361.
- خدوم جليلي، عباس، تعزيه در عراق و چند كشور اسلامي، ترجمه مجيد سرسنگي، تهران، فرهنگستان هنر، 1385.
- دوگوبينو، ژوزف كنت، «تاتر در ايران»، ترجمه جلال ستاري، فصلنامه تاتر، شمارههاي11 و 12، پائيز و زمستان، 1369.
- دروويل، گاسپار، سفرنامة گاسپار دروويل، ترجمه جواد محبي، چاپ دوم، انتشارات گوتنبرگ، بيتا.
- سرنا، كارلا، سفرنامه كارلا سرنا (مردم و ديدنيهاي ايران)، ترجمه غلامرضا سميعي، نشر نو، تهران 1363.
- شميم، علي اصغر، ايران در دوره سلطنت قاجار، تهران، انتشارات علمي، 1370.
- شهيدي، عنايتالله، پژوهش در تعزيه و تعزيهخواني از آغاز تا پايان قاجار در تهران، دفتر پژوهشهاي فرهنگي با همكاري كميسيون ملي يونسكو در ايران، تهران 1380.
- شيبي، كامل مصطفي، الصله بين التصوف و التشيع، الموسم، بيروت، 1991م.
- شيل، ليدي، خاطرات، ترجمه حسين ابوترابيان، چاپ دوم، تهران، نشر نو، 1368.
- چلكووسكي، پتر. جي، تعزيه نمايش و نيايش در ايران، ترجمه داود حالتي، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي، 1376.
- فرانكلين، ويليام، مشاهدات سفر از بنگال به ايران، ترجمه محمدمحسن جاويدان، تهران، مركز تحقيقات تاريخي، 1358.
- فلاندن، نوژن، سفرنامه نوژن فلاندن، ترجمه حسين نور صادقي، چاپ دوم، تهران، بي جا، 1336.
- فووريه، ژوانس، سه سال در دربار ايران(خاطرات دكتر فووريه)، ترجمه عباس اقبال آشتياني، به كوشش همايون شهيدي، تهران، آشنا، 1368.
- فوروكاوا، نوبويوشي، سفرنامه فوروكاوا، ترجمه هاشم رجب زاده و گينجي اورا، تهران، دانشگاه تهران، 1384.
- كوزوف، فئودور، سفرنامه فئودور كوزوف، ترجمه اسكندر ذبيحيان، تهران، فكر روز، 1372.
- مستوفي، حمدالله، شرح زندگاني من(تاريخ اجتماعي و اداري دورة قاجار)، چ دوم، تهران، زوار، 1340.
- نيبور، كارستن، سفرنامه نيبور، ترجمه پرويز رجبي، تهران، توكا، 1354.
- همايوني، صادق، تعزيه در ايران، شيراز، نويد، 1368.
- همداني، محمدبن عبدالحلك، تكلمة تاريخ الطبري، بيروت، ا. بي. كنعاني، 1958م.