بازتاب اخبار مسیحیان ذمی در منابع اسلامی (از آغاز اسلام تا پایان دوره اموی)
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
پيامبر اكرم آيه 29 سوره توبه را الگوي سيره نظري و عملي خود با اهل كتاب قرار داد و مناسبات خود را با اهل كتاب بر اساس اين آيه مشخص كرد. بنابراين، مسيحيان كه بخشي از اهل كتاب بودند، ميتوانستند بر دين خود باقي مانده و با عقد پيمان با پيامبر و پرداخت مبلغي جزيه، از حمايت حكومت اسلامي بهرهمند شوند. اين گروه به سبب عقد پيمان با پيامبراكرم در امان و حمايت (ذمه) ايشان بودند و از همينرو به «اهل ذمه» معروف شدند. عهدنامههاي منعقد شده با مسيحيان نجران و ايله، بيانگر آزادي ديني مسيحيان و عدم محدوديت اجتماعي آنان است. در اين پژوهش تلاش شده تا با نقادي روايتهاي منابع تاريخي، فقهي، ادبي و... در مورد مسيحيان ذمي، علت مطرح شدن ديدگاههاي متفاوت در مورد حيات اجتماعي ـ سياسي و اقتصادي مسيحيان در قلمرو اسلامي مطالعه شود. در اين نوشتار، موضوع بحثبرانگيز در ارتباط با حيات ديني ـ اجتماعي و اقتصادي مسيحيان ذمي مربوط به زمان خلافت عمربن خطاب است. اغلب منابعي كه سختگيري اجتماعي و ديني بر مسيحيان ذمي را گزارش كردهاند، براي اثبات ادعاي خود، به عملكرد عمربن خطاب در برخورد با مسيحيان شام استفاده كردهاند. اين دسته از منابع با مطرح كردن عهدنامهاي منسوب به عمر، به محدوديتهاي اجتماعي ـ ديني بر مسيحيان ذمي جنبه قانوني ميدهند. همچنين مورخان مسلمانِ شامي و مصري نيز مطالب خود را دربارة مسيحيان ذمي و حقوق آنان در جامعه اسلامي با غرضورزي و تعصب همراه كردهاند.
تاريخهاي عمومي
يكي از شيوههاي تاريخنگاري در اسلام، نگارش تاريخ عمومي است. تاريخ يعقوبي تأليف احمدبن ابييعقوب(م284ق) از جمله تاريخهاي عمومي مهم به شمار ميآيد. يعقوبي بهرغم آنكه در تاريخ خود به خلاصهنويسي و مختصرگويي علاقه داشته، با نگاه همهجانبه و جامعي به حوادث تاريخي نگريسته است. وي در بخش شرح اديان عرب عصر جاهلي، قبايل نصراني عرب را معرفي ميكند. همچنين او به سيره نظري و عملي خلفا درخصوص مسيحيان ذمّي و نفوذ نصارا در نهادهاي اداري مسلمانان اشاره دارد.
تاريخ الرسل والملوك مشهور به تاريخ طبري اثر محمدبن جرير طبري(م310ق) از ديگر تاريخهاي عمومي مهم به شمار ميآيد. ذكر روايات مختلف در مورد يك حادثه تاريخي و عدم قضاوت در مورد صحت و سقم آن از مهمترين ويژگيهاي تاريخ طبري است. طبري در مورد چگونگي نفوذ مسيحيت در نجران، روايات مختلفي همراه با افسانه و قصص تاريخي بيان كرده و حتي در جايي مرتكب خطايي بزرگ ميشود و قبر مبلّغ مسيحي در حجاز را با قبر حضرت عيسي اشتباه گرفته است. او در شرح فتوحات مسلمانان در مناطق مسيحينشين، اطلاعات اجمالي از وضعيت مسيحيان و عهدنامههاي منعقد شده با آنان ارائه داده و به حيات ديني مسيحيان اشارههاي پراكندهاي ميكند. طبري توجه اصلي خود را به حوادث سياسي معطوف كرده و به مباحث اجتماعي مقاطع مختلف تاريخي توجه چنداني ندارد، از اينرو، اطلاعات قابل توجهي دربارة وضعيت اجتماعي ذمّيان ارائه نكرده است.
مروجالذهب و معادن الجواهر اثر مسعودي(346ق) از جمله تاريخهاي عمومي مهم به شمار ميآيد. مسعودي با اينكه مورخ جامعنگري است و به شرح مباحث اديان و مذاهب و سيره نظري و عملي خلفا علاقه خاصي در خلال حوادث تاريخي نشان داده، اشاره قابل توجهي به وضعيت مسيحيان ندارد. او در شرححال خلفاي اموي به سيره آنان نيز توجه داشته، ولي هيچ روايتي از چگونگي رفتار خلفا با ذمّيان ارائه نكرده است. اشاره مسعودي به حيات ديني مسيحيان در زمان وليدبن عبدالملك تنها گزارش او از وضعيت مسيحيان عصر اموي است.
التنبيه و الاشراف اثر ديگر مسعودي است. اشارة مسعودي به نفوذ نصارا در نهادهاي اداريِ اموي، علت اهميت اين كتاب درخصوص موضوع اين نوشتار است.
سِنِي الملوك الارض و الانبياء اثر حمزةبن حسين اصفهاني(م 360ق) از جمله تاريخهاي عمومي است كه به اختصار، حوادث تاريخي را شرح داده است. علت اهميت اين كتاب درخصوص موضوع، اشاره او به تاريخ ملوك غسّان و اعراب لَخْمي(حيره) و گرايش ديني آنان است.
تجارب الامم و تعاقب الهمم اثر ابنمُسكويه(421ق) از تاريخهاي عمومي مهم به شمار ميآيد. ابنمُسكويه مورخي تحليلگر و جامعنگر است. او به نفوذ نصارا در نهاد اداري دوره اموي و مشورت خليفه اموي با كاتب نصراني در سياستهاي داخلي اشاره دارد.
از ديگر تاريخهاي عمومي الكامل في التاريخ اثر ابناثير(م630ق) است. وي نيز توجه اصلياش را در تاريخنگاري به شرح حوادث سياسي معطوف كرده و به مباحث اجتماعي توجه چنداني نداشته است. البته در شرحي كه از جريان فتح مناطق مسيحينشين ارائه داده، توجه دقيق و عميق به وضعيت مسيحيان و چگونگي برخورد مسلمانان با آنان ندارد. مهمترين اهميت اين كتاب درباره موضوع نوشتار، اشاره ابناثير به دستور عمربن عبدالعزيز در مورد محدوديت استخدام ذمّيان در امور اداري مسلمانان است.
تاريخهاي محلي
شيوة ديگر تاريخنگاري در اسلام، نگارش تاريخ محلي يا منطقه خاص است. اخبار مكه از جمله تاريخهاي محلي است. ابووليد محمدبن عبدالله ازرقي(م250ق) اين كتاب را در مورد تاريخ مكه به نگارش درآورده است. توجه اصلي ابووليد در تاريخ مكه به جغرافيا و تاريخ سياسي مكه است. او اطلاعات قابلتوجهي از پراكندگي اديان در مكه عصر جاهلي ارائه نداده است. اشارة ابووليد به تمثال مريم و حضرت عيسي در خانة كعبه تنها روايت ابووليد از مسيحيت در مكه است. اين روايت، بيانگر حضور مسيحيان در مكه است و كمك قابل ملاحظهاي به تبيين پراكندگي جغرافيايي مسيحيت در جزيرةالعرب عصر جاهلي ميكند.
كتاب الولاة و كتاب القضاة اثر كندي(م362ق) مورخ مصري است. كندي با دقت، واليان، صاحبان شرطه و عاملان خراج مصر را بعد از فتح شرح ميدهد، ولي به چگونگي رفتار واليان با مسيحيان ذمّي مصر توجهي ندارد. او به رغم اينكه در شرح وضعيت مصر در زمان هر والي به بحث خراج توجه كرده، اما از بحث جزيه و روند اخذ آن در مصر، روايت قابل توجهي ذكر نكرده است. اشاره وي به محدوديت اجتماعي مسيحيان ذمّي در زمان عمربن عبدالعزيز تنها گزارش او از حيات اجتماعي مسيحيان مصر در عصر اموي است.
تاريخ دمشق الكبير تأليف ابنعساكر(م571ق) از تاريخهاي مهمي به شمار ميآيد كه در زمينه شام نگاشته شده است. توجه ابنعساكر به جريان فتوحات در شام، موضعگيري قبايل عرب مسيحي در برابر مسلمانان و ذكر عهدنامههاي منعقد شده با آنان، اطلاعات با ارزشي است كه در تبيين وضعيت مسيحيان در عصر خلفاي نخستين كمك شاياني ميكند. ذكر روايتهاي مختلف در مورد يك حادثة تاريخي و عدم قضاوت درباره آن از مهمترين ويژگيهاي تاريخ ابنعساكر است. با توجه به همين ويژگي است كه عهدنامههاي مختلفي در مورد شام در آن آمده است. ابنعساكر بعد از طَرطوشي، دومين مورخي است كه به عهدنامه بحثبرانگيز عمر با مسيحيان شام اشاره دارد. وي با تكيه بر همين عهدنامه بياعتبار، به شروط صلح با ذمّيان در صدر اسلام اشاره كرده و به محدوديتهاي اجتماعي ـ ديني مسيحيان در زمان عمربن خطاب اشاره ميكند. روايت ابنعساكر در مورد وضعيت مسيحيان در عصر خلفاي نخستين تا جايي كه متكي بر عهدنامه يادشده است، قابل اعتماد نيست. نگرش ابنعساكر به تاريخ شام صرفاً نگارش تاريخ سياسي محض نيست، گزارشهاي او دربارة حيات اجتماعي و ديني مسيحيان در عصر خلفاي نخستين و اموي ـ به استثناء عهدنامه مذكور ـ در خور تأمّل است.
زبدة الحلب من تاريخحلب، اثر ابنعديم مورخ شامي(م588ق) است. محور اصلي كتاب ابنعديم، شرح موقعيت جغرافيايي و تاريخي حلب است. البته او به وضعيت اجتماعي حلب توجهي نداشته، از اينرو، نميتوان از اثر ابنعديم در مورد حيات اجتماعي مسيحيان كه قشري از اجتماع حلب را تشكيل ميدادند، آگاهي و اطلاعاتي به دست آورد. مهمترين ويژگي اين اثر درخصوص موضوع نوشتار، اشاره مختصر نويسنده به نفوذ مسيحيان در ديوانسالاري عصر اموي است.
اعلاق الخطيره في ذكر امراء الشام و الجزيره اثر عزيزالدين ابوعبداللهبن شداد(م684ق) مورخ شامي است. ابنشداد مانند ابنعديم، موقعيت جغرافيايي ـ تاريخي و تحولات سياسي شهرهاي شام را محور اصلي كتاب خود قرار داده است. عدم توجه به وضعيت اجتماعي شهرهاي شام در اثر ابنشداد نيز آشكار است. اشاره پراكنده او به حيات ديني مسيحيان، ديرها، كليساها و خوشگذراني خليفه اموي همراه نديمان مسيحي در ديرها، مهمترين ويژگيهاي اثر ابنشداد دربارة موضوع مقاله است.
المختصر في اخبار البشر معروف به تاريخ ابوالفداء، اثر ابوالفداء(م732)، به علت توجه به تاريخ قبايل عرب عصر جاهلي و گرايش ديني آنان اهميت دارد. ابوالفداء در مقايسه با تاريخهاي عمومي متقدمتر، اطلاعات بيشتري درباره تاريخ اعراب عصر جاهلي ارائه ميدهد.
مهمترين تاريخ محلي دربارة موضوع نوشتار، المواعظ و الاعتبار بذكر الخطط و الآثار، اثر مقريزي(م844ق) است. اين مورخ مصري بهرغم آنكه جنگهاي صليبي را درك كرده است، نگرش متعصبانهاي به مسيحيان ندارد. او در فصلي كه به مسيحيان قبطي اختصاص داده، با دقت و آگاهي، حيات ديني مسيحيان را شرح داده است. وي اختلافات مذهبي يعقوبيان و مَلْكانيان در مصر و چگونگي تسلط يعقوبيان را بر كليساهاي مصر از زمان فتح تا حيات خويش به خوبي شرح ميدهد. رواياتي كه مقريزي درباره حيات ديني مسيحيان نقل كرده، بسيار ارزشمند است و به تبيين حيات ديني مسيحيان كمك ارزندهاي ميكند. همچنين او اطلاعات منسجمي از روند اخذ جزيه در مصر ارائه ميدهد و چگونگي وصول جزيه توسط عاملان خلفاي اموي را در مصر به تفصيل شرح ميدهد. اين اطلاعات به بررسي نوع برخورد واليان اموي با مسيحيان مصر هنگام اخذ جزيه كمك ميكند. مقريزي نخستين مورخي است كه گزارشهاي منسجمي از حيات ديني ـ اقتصادي مسيحيان ارائه داده و همين امر، بيانگر اهميت كتاب براي موضوع اين پژوهش است.
ابنتَغْري بردي(م874ق) كتابي در تاريخ مصر به نام النجوم الزاهرة في ملوك مصر و القاهره نگاشته است. وي تاريخ مصر را بعد از فتح با رعايت ترتيب زماني سال به سال ذكر ميكند. توجه بيش از حد به حوادث سياسي، نويسنده را از شرح وضعيت اجتماعي مصر بازداشته است. ابنتغري بردي درباره چگونگي رفتار واليان مصر با مسيحيان، اطلاعات مختصري ارائه ميدهد. اشاره او به محدوديت اجتماعي ـ سياسي مسيحيان مصر در زمان عمربن عبدالعزيز و حيات ديني مسيحيان علت اهميت اين كتاب براي موضوع اين نوشتار است.
وزارت و ديوانسالاري و آدابالملوكها
كتابهايي كه در زمينه ديوانسالاري و آداب الملوك نوشته شده، اطلاعات ارزشمندي در مورد سيره نظري و عملي خلفا، فرهنگ و اخلاق آنان، وضعيت اجتماعي ـ اقتصادي و سياسي جامعه اسلامي در مقاطع مختلف تاريخي دارد. به همين علت مراجعه به اين دسته از كتابها ميتواند نگرش وسيعتري به محقق تاريخ در امر پژوهش ببخشد.
الوزراء و الكتّاب اثر ابوعبدالله محمدبن عبدوس جهشياري(م330ق) است. جهشياري روند تحولات نهاد ديوانسالاري مسلمانان را از آغاز تا زمان حيات خويش نگاشته است. مهمترين ويژگي كتاب جهشياري درخصوص موضوع موردنظر، شرح كاتبان نصراني در ديوانسالاري دوره اموي و عباسي است. او مهمترين و منسجمترين گزارش را در مورد نقش مسيحيان در دستگاه اداري مسلمانان نقل كرده است.
ادب الكتاّب، اثر ابوبكر محمدبن يحيي صولي(م335ق) از علما و ادباي عصر عباسي است. صولي در اين اثر به مسائل اجتماعي و حوادث تاريخي نيز توجه كرده است. علت اهميت اين كتاب درخصوص اين موضوع، گزارشهاي صولي از جزيه و فرعيات مربوط به آن در زمان پيامبر، خلفاي نخستين و اشاره به محدوديتهاي اجتماعي مسيحيان ذمّي در زمان خلافت عمربن خطاب است.
ابوبكر محمد طَرطوشي از علماي بزرگ اندلس(م520ق) نويسنده كتاب سراج الملوك است. او در بخشي از كتاب خود، احكام مربوط به ذمّيان را شرح داده است. طرطوشي نگرش متعصبانهاي به مسيحيان دارد. او محدوديتهاي اجتماعي ـ ديني شديدي براي ذمّيان در كتاب خود با تكيه بر عهدنامه منسوب به عمر با مسيحيان شام ذكر ميكند. طَرطوشي در زمان حيات خود، شاهد شروع جنگهاي صليبي بود. اين احتمال كه جنگهاي صليبي بر بينش طرطوشي درخصوص مسيحيان تأثير گذاشته باشد، دور از ذهن به نظر نميرسد. او نخستين مورخي است كه عهدنامة بحثبرانگيزي درباره مسيحيان شام ذكر ميكند. راوي اين عهدنامه، عبدالرحمنبن غَنْم ميباشد و مدعي است كه عهدنامة مذكور بين عمربن خطاب و مسيحيان شام منعقد شد. محتواي عهدنامه دربردارنده محدوديت اجتماعي ـ ديني شديدي براي مسيحيان ذمّي است. در هيچ يك از كتابهاي فتوح و تاريخهايي كه قبل از زمان طَرطوشي نگاشته شده، به اين عهدنامه اشاره نشده است. اين عهدنامه به شكل نامهاي است كه مسيحيان شام براي عمربن خطاب نوشته و در آن نامه، شرايط صلح را تعيين كردهاند.
عدم يادكرد اين عهدنامه در منابع متقدمتر از طَرطوشي، مغايرت محتواي آن با ساير عهدنامههاي منعقد شده با مسيحيان شام، غيرمنطقي بودن تعيين شرايط صلح از سوي ملل مغلوب بعد از جريان فتح و قراردادن محدوديت شديد توسط قوم مغلوب (نصارا) بر خود در شرايط صلحنامه، مجموعه عواملي است كه اعتبار عهدنامه را خدشهدار ميسازد.
با توجه به بياعتبار بودن اين عهدنامه، لازم است درخصوص نقل روايتهاي طرطوشي در مورد حيات مسيحيان ذمّي در زمان عمربن خطاب و پذيرش اين روايتها احتياط كرد. بعد از طرطوشي مورخاني، چون ابنعساكر، ابشيهي، ابناخوَه و قلقشندي اين عهدنامه را در كتابهايشان ذكر كرده و آن را سند اصلي در مورد محدوديت اجتماعي ـ ديني مسيحيان ذمّي در زمان عمربن خطاب ميدانند.
محمدبن محمدبن احمدبن زيد، ملقب به ابن اِخوَه(648ـ739ق) نويسنده كتاب معالم القربة في احكام الحسبه است. ابناخوه خود محتسب شهر بود، از اينرو كتاب يادشده را در مورد آيين شهرداري و وظايف محتسب تأليف كرد. او در بخشي از كتاب خود، از احكام مربوط به ذمّيان سخن گفته است. به نظر ميرسد كه ابن اخوه نيز از جنگهاي صليبي متأثر شده و ديدگاه متعصبانهاي به مسيحيان داشته است. نگرش متعصبانه او درباره مسيحيان، در كتابش آشكار است. او از قدرتگيري مسيحيان ذمّي در زمان خود حسرت ميخورد و ميگويد: اي كاش عمر زنده بود و اكنون ميديد كه نصارا چگونه بر مسلمانان مسلط شده، خانههاي خود را بلندتر از خانههاي مسلمانان ساخته، سوار بر چارپايان شده و مسلمانان پياده به دنبال آنان حركت ميكنند. همچنين او سختگيري بر ذمّيان را از وظايف محتسب ميداند. ابن اخوه در شرح احكام اهل ذمّه به محدوديت سياسي ـ اجتماعي و ديني ذمّيان در زمان عمربن خطاب اشاره دارد. سند اصلي او در اين زمينه، عهدنامة منسوب به عمر با مسيحيان شام است كه نخستين بار طرطوشي آن را نقل كرده است. اين عهدنامه ـ همچنانكه ذكر شد ـ از نظر اعتبار و صحت، بسيار مشكوك و مبالغههاي زيادي در آن صورت گرفته است. به همين علت، لازم است در استناد به گزارشهاي ابناخوه در مورد وضعيت مسيحيان در صدر اسلام، احتياط كرد.
صبح الاعشي في صناعة الانشاء اثر قلقشندي (م 821ق) مورخ مصري است. قلقشندي در شرح دين مسيح و انشعابهاي مسيحيت، به دقت بحث كرده، حوزه فعاليت فرقههاي مسيحي، چون يعقوبيان و نستوريان را مشخص ميكند. همچنين او به تسلط يعقوبيان بر كليساهاي مصر بعد از فتح تا زمان حيات خويش اشاره كرده، اسامي بطارقه يعقوبيان را همزمان با حكومتهاي اسلامي يادآور ميشود. روايتهاي قلقشندي در مورد حيات ديني مسيحيان مانند روايات مقريزي، منسجم و ارزشمند است و به تبيين وضعيت ديني مسيحيان در قلمرو اسلام كمك قابل توجهي ميكند. همچنين او به نفوذ مسيحيان در ديوانسالاري دوره اموي اشارههاي قابل توجهي دارد.
قلقشندي نيز نگرش متعصبانهاي به مسيحيان دارد. او از محدوديت اجتماعي ـ ديني ذمّيان در زمان عمربن خطاب با تكيه بر عهدنامه مشكوكي كه طرطوشي آن را آورده و منسوب به عمر كرده، سخن ميگويد و در بيان احكام ذمّيان تحت عنوان «شروط عُمَريه» محدوديت اجتماعي شديدي بر ذمّيان زمان خود قائل ميشود. همچنين وي در فصلي كه به واليان مصر اختصاص داده، به رفتار واليان با مسيحيان مصر اشارههاي پراكندهاي دارد.
در مقدمه ابنخلدون، تأليف ابنخلدون(م808ق) نيز به نقش نصارا و يهود در امور ديوانسالاري مسلمانان به علت عدم علاقه اعراب به هنر خواندن و نوشتن اشاره شده است و همين روايت به تبيين نقش نصارا در ديوانسالاري مسلمانان كمك شاياني ميكند.
منابع ادبي و اجتماعي
كتابهايي كه دربارة موضوعات ادبي و اجتماعي نگشته شده است، جنبه دائرةالمعارفي دارند و اطلاعات تاريخي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي بسياري را ميتوان با تكيه بر اين دسته از منابع به دست آورد. در واقع، منابع ادبي و اجتماعي هر دوره ميتواند بازتاب حيات تاريخي ـ فرهنگي آن عصر باشد.
الاغاني، معروفترين كتاب ادبي است كه ابوالفرج اصفهاني(م362ق) آن را نگاشته است. مهمترين حسن اين اثر، توجه نويسنده به اوضاع اجتماعي زمان حيات شاعران، هنگام شرح احوال آنان است. ابوالفرج در شرح حال شاعران به دين آنان نيز توجه دارد، از اينرو گزارشهاي بسياري دربارة شاعران نصراني در دوره اسلامي در الاغاني ثبت شده است. از روايتهاي ابوالفرج در مورد شاعران نصراني بعد از اسلام ميتوان آگاهيهايي در مورد حيات اجتماعي ـ ديني مسيحيان در دوره اموي و عباسي كسب كرد.
المُسْتَطْرَفُ من كل فن مُسْتَظْرفْ اثر شهابالدين محمدبن احمد ابشيهي(م850ق) است. ابشيهي از علماي بزرگ مصر است كه همين كتاب موجب شهرت او شده است. او المستطرف را در مورد مسائل اجتماعي، سياسي، ادبي، اخلاقي و ديني تدوين كرده و در بخشي از آن به احكام مربوط به ذمّيان توجه دارد. ابشيهي نگرش بدبينانهاي به نصارا دارد و اين نگرش در آثار اغلب مورخاني كه در خلال جنگهاي صليبي و بعد از آن، از وضعيت مسيحيان در قلمرو اسلام سخن گفتهاند، آشكار است. او محدوديت شديدي براي ذمّيان قائل ميشود و مشروعيت اين محدوديتها را به دورة عمربن خطاب نسبت ميدهد. سند اصلي ابشيهي در ذكر محدويتهاي ذمّيان در زمان عمربن خطاب، عهدنامهاي منسوب به عمر با مسيحيان شام است كه طَرطوشي نخستين بار آن را روايت كرده است. همانگونه كه اشاره شد، ترديدهاي فراواني در محتواي اين عهدنامه وجود دارد، از اينرو نميتوان روايت ابشيهي را در مورد وضعيت مسيحيان در صدر اسلام با توجه به عهدنامه مذكور پذيرفت.
عيون الاخبار، اثر ابومحمد عبدالله مسلم دينوري، معروف به ابنقتيبه(م 276ق) از نويسندگان عصر عباسي است. اين كتاب جنبة دايرةالمعارفي دارد و به موضوعات مختلف پرداخته است. علت اهميت اين كتاب اشاره به محدوديت سياسي نصارا در تسلط بر امور اداري مسلمانان در زمان خلافت عمربن خطاب است.
المعارف اثر ديگر ابنقتيبه است كه مانند عيون الاخبار جنبة دايرةالمعارفي دارد. ابنقتيبه در اين كتاب، قبايل عرب نصراني را معرفي ميكند. همين روايت، اهميت اين كتاب را در خصوص موضوع حاضر بيان ميكند.
الكامل فياللغة و الادب، اثر ابنعباس محمدبن يزيد، مشهور به مبرد(م285ق) نيز دايرةالمعارفگونه است. علت اهميت اين كتاب، اشاره مبرد به قدرتگيري و تسلط مجوس و نصارا در عراق بر مسلمانان در زمان امارت خالدبن عبدالله قَسْري است.
شرح نهج البلاغه، اثر ابن ابيالحديد(م598ق) يكي ديگر از اين منابع است كه در خلال شرح خطبههاي نهج البلاغه، به حوادث تاريخي و مباحث اجتماعي اشارههاي فراواني دارد. ابن ابيالحديد به سيره نظري و عملي خلفا توجه داشته و توصيههاي فراواني از عمربن خطاب و امام علي به عاملان ولايات در مورد چگونگي رفتار با ذمّيان ذكر كرده است. اين توصيهها كمك قابلتوجهي به بررسي سيره خلفا در ارتباط با مسيحيان ذمّي ميكند. اشاره ابن ابيالحديد به تقرب شاعر نصراني نزد عثمان و تسلط فردي نصراني بر امور اداري مسلمانان در زمان خلافت وي، اطلاعات با ارزشي درخصوص سيره عثمان با مسيحيان ذمّي به شمار ميآيد.
منابع جغرافيايي
گزارش جغرافيانويسان از اوضاع و احوال شهرها، ارتباطات، زندگي اقتصادي، اعتقادت، مذاهب و... مناطق مختلف قلمرو اسلام، بيانگر علل اهميت اين دسته از منابع تحقيقات تاريخي است.
احسن التقاسيم في المعرفة الاقاليم اثر مقدسي(م390ق) است. او با اطلاع از كتابهاي گذشتگان و مشاهدههاي شخصي خود، اثر جامعي در مورد سرزمينهاي اسلامي نوشته است. مقدسي در كتاب خويش، نگاه دقيقي به وضعيت اجتماعي ـ ديني و اقتصادي مناطق مختلف قلمرو اسلامي دارد. اشاره او به مسيحيان در شهرهاي شام، بيانگر حضور گستردة آنان در شام در قرنهاي اوليه اسلام است. مقدسي در شرح ولايات شام به حيات اجتماعي مسيحيان شام توجه كرده، مشاغل ذمّيان شام را شرح داده است. تقسيمبندي مقدسي از مشاغل ذمّيان در شام كمك قابل توجهي به تبيين حيات اجتماعي مسيحيان در شام ميكند.
ياقوت حَمَوي(م626ق) نويسندة اثر جغرافيايي با ارزش معجمالبلدان است. او در اين كتاب فصلي به ديرها اختصاص داده و به تفصيل، پراكندگي ديرها، پيشينه تاريخي و بانيان ديرها را شرح ميدهد. اشاره ياقوت به پراكندگي ديرها در منطقه بلاد جزيره، حيره، شام و ذكر بناي ديرها در اين مناطق توسط تعدادي از قبايل عرب، چون غسّانيان، به شناسايي قبايل مسيحي عرب كمك ميكند.
مسالك الابصار في ممالك الامصار نوشته احمدبن يحييبن محمد كرماني عُمَري، معروف به ابنفضلالله كاتب دمشقي(م749ق) است. روايتهاي ابنفضلالله در مورد ديرهاي نواحي شام، عراق، يمن، بانيان ديرها و شرح خوشگذراني خلفاي اموي در ديرها علت اهميت اين اثر جغرافيايي است.
طبقات و تراجم و انساب
طبقات و تراجم از جمله منابعي هستند كه حيات فرهنگي ـ اجتماعي مقاطع مختلف تاريخي را شرح دادهاند، از اينرو محقق تاريخ، بينياز از اين دسته از منابع نخواهد بود.
ابنسعد(م230ق) در الطبقات الكبري، روابط پيامبر با مسيحيان ذمّي را شرح داده، عهدنامههاي منعقد شده با آنان را بيان ميكند. اين عهدنامهها به تبيين حيات مسيحيان در زمان پيامبر كمك قابل توجهي ميكند. همچنين او به اسلام آوردن بعضي از قبايل نصراني، چون طَيّ و شِيْبان اشاره دارد. ابنسعد در گزارشي كه از مسيحيان ذمّي در زمان پيامبراكرم ارائه ميدهد، دچار خطا ميشود، چراكه او به پذيرش نظام ذمّه از سوي قبيلة تَغْلَب در زمان پيامبر اشاره دارد، حال آنكه اين قبيله در دورة عمر با مسلمانان گفتوگو كرده و حاضر نشدند كه با آنان مانند اهل ذمّه رفتار شود، از اينرو عمر به جاي جزيه بر آنان زكات مضاعف مقرر كرد.
انسابالاشراف، اثر احمدبن يحيي بلاذري(م279ق) مورخ و نسبشناس بزرگ قرن سوم است. وي تاريخ خود را بر اساس انساب اشخاص تدوين كرده است. بلاذري از حيات اجتماعي ـ ديني مسيحيان عراق در زمان امارت خالدبن عبدالله قَسري در عراق، اطلاعات باارزشي ارائه ميدهد. همچنين او به نفوذ نصارا در دستگاه اداري دوره اموي و مشورت خليفه اموي در امور داخلي خلافت با كاتب نصراني خود اشاره دارد.
طبقات الامم، نگاشته قاضي صاعد اندلسي از علماي بزرگ اندلس(م463ق) است. او در اين اثر، وضعيت علمي مسلمانان و ملتهاي ديگر را شرح ميدهد. معرفي قبايل نصراني عرب، تنها اهميت اين كتاب براي موضوع مقاله است.
ابن ابياصيبعه(م668ق) از پزشكان معروف شام، نويسندة عيون الانباء في طبقات الاطباء است. او با تقسيم جغرافيايي شهرهاي اسلامي، به شرح حال پزشكان هر منطقه ميپردازد. در گزارشي كه ابن ابياصيبعه از پزشكان شام ارائه ميدهد به حضور پزشكان نصراني نزد خلفاي اموي و به محبوبيت آنان نزد خلفا اشاره دارد. همچنين ابن ابياصيبعه به همكاري سياسي پزشكان نصراني با خلفاي اموي در اجراي اهداف سياسي آنان اشاره ميكند.
مناقب عمربن خطاب، اثر ابنجوزي (م598ق) است. ابنجوزي در اين كتاب به محدوديت سياسي نصارا در تسلط بر امور اداري مسلمانان در زمان عمربن خطاب اشاره دارد. اشاره ابنقتيبه در عيون الاخبار و ابوعبيده در الاموال درباره محدوديت سياسي نصارا در زمان عمربن خطاب قبل از ابنجوزي، به روايت او قوت بيشتري ميبخشد.
وفيات الاعيان و اَنْباءُ اَبْناء ِالزّمان اثر ابنخَلَكان(م681ق) است. علت اهميت اين كتاب درخصوص موضوع، اشاره ابنخلكان به تسلط مجوس و نصارا بر امور مسلمانان در عراق در زمان ولايت خالدبن عبدالله قَسري است.
فتوح و خراج
گسترش فتوحات مسلمانان و مطرح شدن بحث جزيه و خراج، مورخان را بر آن داشته تا كتابهاي مستقلي در زمينة فتوح و نظام مالي مسلمانان بنگارند. محمدبن عمر واقدي(م207ق) قديمترين مورخي است كه به بحث فتوحات، علاقه نشان داده است. او در كتاب فتوح الشام چگونگي فتح شام را شرح داده است.
واقدي بهرغم دقت و جزئينگري كه در نگارش مغازي ـ كتاب ديگرش ـ از خود نشان داده است، در نگارش فتوح شام دقت لازم را ندارد. او از وضعيت نصارا و عهدنامههاي منعقد شده با آنان بعد از فتح شام اطلاعي در اختيار قرار نميدهد.
ازدي(م231ق) از ديگر مورخاني است كه تاريخ فتح شهرهاي شام را به تفصيل در كتابي به نام فتوح الشام نگاشته است. مهمترين ويژگي كتاب ازدي و امتياز آن در مقايسه با اثر واقدي، گزارش او در مورد نامههاي مكاتبهشده بين فرماندهان سپاه و خلفاي نخستين در جريان فتح شام است. ازدي در خلال اين نامهها به وضعيت اجتماعي ـ ديني آنان اشارههاي مختصري دارد. او نيز مانند واقدي به عهدنامههاي منعقدشده با مسيحيان و موضعگيري قبايل عرب مسيحي نواحي شام در برابر مسلمانان توجه چنداني نكرده است.
فتوح مصر و اخبارها، اثر ابنعبدالحكم(م257ق) مورخ مصري است. او گزارش كاملي از چگونگي فتح مصر و موضعگيري مسيحيان در برابر مسلمانان ارائه داده است. ابنعبدالحكم به محدوديتهاي اجتماعي ذميان نصارا در زمان عمربن خطاب اشاره دارد كه در بخشهايي با روايت ابويوسف مطابقت دارد. همچنين او به محدوديتهاي اجتماعي مسيحيان ذمّي در زمان عمر اشاره كرده و روايتهايي درخصوص اخذ جزيه از آنها آورده است.
احمدبن يحيي بلاذري(م 279ق) كتاب فتوحالبلدان را در مورد روند فتوحات مسلمانان در سرزمينهاي مختلف به نگارش درآورده است. او فتوحنويس دقيق، همهجانبهنگر و تحليلگر است. بلاذري در شرح فتح يك منطقه، در صورت لزوم، به حوادث سياسي ـ اجتماعي و فرهنگي آن نيز توجه داشته است. جامعنگري بلاذري او را بر آن داشته تا اطلاعات باارزشي از حيات اجتماعي، ديني، سياسي و اقتصادي مسيحيان ذمّي مناطق مفتوحه ارائه دهد. او با دقت، عهدنامههاي منعقدشده با مسيحيان مناطق مفتوحه را ذكر ميكند. مفاد اين عهدنامه به تبيين حيات مسيحيان در عصر خلفاي نخستين كمك ميكند. همچنين بلاذري گزارشهاي باارزشي از روند اخذ جزيه از ذمّيان نواحي مختلف ثبت كرده است. اين گزارشها براي بررسي چگونگي اخذ جزيه و ميزان آن در مقاطع مختلف تاريخي، كمك شاياني ميكند. همچنين او به نقش نصارا در ديوانسالاري دوره اموي اشاره دارد.
كتاب الخراج اثر قاضي ابويوسف يعقوببن ابراهيم(م182ق) قديمترين كتاب موجود در زمينه خراج است. گزارشهاي فقهي و تاريخي ابويوسف از جزيه و امور فرعي مربوط به آن، مهمترين علت اهميت اين كتاب درخصوص با موضوع است. همچنين ابويوسف اولين مورخي است كه به محدوديتهاي اجتماعي و ديني ذمّيان در زمان عمربن خطاب اشاره كرده است.
الاموال، اثر ابوعبيده(م224ق) است. ابوعبيده روند اخذ جزيه را از زمان پيامبر تا زمان حياتش شرح ميدهد. گزارشهاي ابوعبيده در مورد جزيه و فرعيات مربوط به آن، دقيق و همهجانبه است. همچنين او به محدوديتهاي اجتماعي ذمّيان در زمان خلافت عمربن خطاب اشاره دارد. ابوعبيده محور كار خود را بر اساس احاديث قرار داده و گاهي بعد از نقل احاديث، به نقد و رد آن پرداخته و اجتهاد شخصي خود را در مورد آن حادثه بيان ميدارد.
منابع فقهي
الموطّأ، اثر مالكبن انس(م193ق) است. مالك در اين كتاب، بخشي را به بحث جزيه اختصاص داده و اطلاعاتي از روند اخذ جزيه و ميزان آن در زمان پيامبر و خلفاي نخستين ارائه كرده است. مالك نگرش متعصبانه و خشن شافعي را در بيان احكام مربوط به ذمّيان ندارد. او برخلاف شافعي محدوديتهاي اجتماعي ـ ديني را براي ذمّيان ذكر نميكند. تعيين عُشر براي ذمياني كه به منظور تجارت به شهرهايي چون مدينه ميآمدند، بيانگر عدم محدوديت آنان در ورود به حجاز است.
اَلَأُم نگاشته شافعي(م240ق) است. شافعي در بخش جزيه به بحث اهل ذمّه اشاره دارد. او شرح مفصلي از جزيه و فرعيات مربوط به آن ارائه ميدهد. شافعي نگرش متعصبانهاي به ذمّيان داشته و محدوديت شديدي در زمينه اجتماعي براي ذمّيان ذكر ميكند. گزارشهاي او در مورد روند اخذ جزيه در زمان پيامبر، خلفاي نخستين و اخراج اهل كتاب از جزيرةالعرب در زمان عمر قابل توجه است.
ماوردي فقيه شافعيمذهب(م450ق) نويسنده كتاب الاحكام السلطانيه است. او در اين كتاب، گزارشهايي از جزيه و فرعيات مربوط به آن ارائه ميدهد. ماوردي به حيات اجتماعي ذمّيان نيز توجه دارد و برخلاف شافعي، نوعي تسامح در بيان احكام مربوط به محدوديت اجتماعي ذمّيان در پيش ميگيرد. او اولين مورخي است كه احكام مستحب و مستحق را براي ذمّيان در كتاب خود مدون ميكند. ماوردي احكام مربوط به محدوديت اجتماعي ذمّيان را از وظايف مستحب ذمّيان ميداند و عدم تقيد به اين وظايف را موجب فسخ عقد ذمّه نميداند. ماوردي درحقيقت با نوعي سازش، محدوديتهايي براي ذمّيان قائل ميشود و شدت و خشونت شافعي را در بيان محدوديتهاي اجتماعي ذمّيان ندارد. همچنين او اولين كسي است كه در نقل احكام ذمّيان حق دستيابي به وزارت تنفيذي را براي آنان در نظر ميگيرد.
احكام اهلالذمّه نوشته ابنقيم جوزيه(م751ق) است. ابنقيم در اين اثر فقهي، آراي پيشوايان مذاهب چهارگانه اهل سنت را درخصوص حيات اجتماعي ـ سياسي و ديني ذميّان شرح داده است.
سيره و مغازي
يكي ديگر از شيوههاي تاريخنگاري در اسلام كتابهاي سيره و مغازي است. السيرة النبويه، اثر ابنهشام(م218ق) از جمله قديمترين كتابهايي است كه زندگاني پيامبر گرامي اسلام را شرح ميدهد. ابنهشام به چگونگي نفوذ مسيحيت در نجران اشاره دارد و اين روايات را همراه با قصص و افسانه بيان كرده است. همچنين او به روابط پيامبر با مسيحيان نجران بعد از بعثت، ماجراي مباهله و صلح با مسيحيان نجران اشاره دارد. گزارشهاي ابن هشام در مورد تشكيلات اداري مسيحيان نجران، براي آگاهي از وضعيت مسيحيت در نجران كمك قابلملاحظهاي ميكند.
المغازي اثر محمدبن عمر واقدي(م207ق) است. دقت و جزئينگري از مهمترين ويژگي واقدي در المغازي به شمار ميآيد. او در شرح غزوههاي پيامبر گرامياكرم به موضعگيري قبايل نصراني عرب در برابر مسلمانان اشاره دارد. همچنين واقدي عهدنامههاي منعقدشده با مسيحيان نجران و اَيْلَهْ را ذكر ميكند. اين عهدنامهها اطلاعات ارزندهاي درخصوص حيات ديني ـ اقتصادي مسيحيان زمان پيامبر در اختيار ما مينهد.
تحقيقات و مطالعات جديد
تريتون اولين مستشرقي است كه به طور مستقل دربارة موضوع اهل ذمّه تحقيق كرده و كتابي تحت عنوان خلفا و رعاياي غيرمسلمانش تأليف كرده است. اين كتاب را حسن حبشي از انگليسي به عربي برگردانده و نام اهلالذّمه بر آن نهاده است. تريتون در اين كتاب، حيات اجتماعي، سياسي، ديني و اقتصادي ذمّيان را به اختصار شرح داده است. وي در قضاوتهاي خود، شرط انصاف را رعايت كرده و ارزشيابي مغرضانهاي در شرح چگونگي رفتار مسلمانان با ذمّيان ندارد. علت اهميت اين كتاب، دسترسي نويسنده به منابع مسيحي، چون تاريخ شيخ صالح ارمني، تاريخ سعيدبن بطريق، سير البطاركه اسكندريه، تاريخ تئوفانس و ... است.
تاريخ الكنيسه السريانيه الشرقيه من مجئ الاسلام حتي نهاية العصر العباسي، اثر أب ألبير أبونا است. اين كتاب تاريخچه كليساي نستوري را شرح ميدهد و به حيات ديني مسيحيان و چگونگي انتخاب جاثليق نستوري از آغاز اسلام تا پايان دوره عباسي اشاره دارد. در تاريخ كنيسه شرقي، روايتهايي در مورد سيره نظري و عملي خلفا درخصوص مسيحيان با تكيه بر منابع مسيحي، چون المُجْدَل، سيرالآ باء البطاركه اسكندريه، تاريخ كلده و آشور و... ثبت شده است.
ولهاوزن، مستشرق آلماني، در تاريخ دوله العربيه با تكيه بر منابع مسيحي، چون تاريخ تئوفانس، روابط خلفاي اموي را با مسيحيان شرح داده است. به علت عدم دسترسي به تاريخ تئوفانس، به روايتهايي كه ولهاوزن از اين منبع مسيحي آورده، استناد ميشود.
النصرانية و آدابها بين عرب الجاهليه، اثر شيخو لويس، محقق مسيحي است. شيخو روند مسيحيت در ميان اعراب دورة جاهليت را بررسي كرده است. مهمترين ويژگي كتاب شيخو دسترسي او به منابع مسيحي، چون تاريخ سوزمان، تاريخ تئوفانس و... است. شيخو با دسترسي به منابع سرياني اطلاعات تازهاي از وضعيت ديني قبايل عرب مسيحي نواحي شام، چون غسّانيان ارائه داده است. نگرش تعصبآميز و مغرضانه شيخو به فرقههاي يعقوبي و نستوري در كتاب وي آشكار است. انگيزه شيخو در نشان دادن انتشار گسترده مسيحيت در ميان قبايل عرب از مهمترين معايب كتاب او شمرده ميشود، به گونهاي كه گاهي او را بر آن ميدارد تا با سند و دلايل ضعيف از انتشار گسترده مسيحيت در ميان قبايل عرب سخن گفته و قبايل عرب را مسيحي به شمار آورد.
نولدكه در كتاب تاريخ ايرانيان و اعراب در زمان ساسانيان گزارشهاي طبري را پايه و اساس كار خود قرار داده و بعد با دسترسي به منابع عربي و سرياني به نقد روايات طبري ميپردازد. او در شرح چگونگي گسترش مسيحيت در يمن و ماجراي اصحاب اخدود به علت دسترسي به منابع سرياني، چون شهادتنامه حارث، اطلاعات تازهاي ارائه ميدهد.
نتيجهگيري
تاريخهاي عمومي مهمترين تكيهگاه محققان در بررسي حوادث تاريخي است، گرچه درخصوص موضوع مسيحيان ذمي، مطالب قابل توجهي ندارند، زيرا برخي مانند طبري و ابناثير طبق سبك تاريخنگاري سنتي، بيشتر به شرح حوادث سياسي پرداخته و به حيات اجتماعي توجهي نداشتهاند با اين حال، اشاره طبري به عهدنامههاي منعقدشده با مسيحيان مناطق مفتوحه و اشاره ابناثير در الكامل به محدوديت سياسي ذميان در دستيابي به امور اداري در زمان عمربن عبدالعزيز كمك قابل توجهي به تبيين حيات ديني ـ سياسي مسيحيان ذمي در دورۀ خلفاي نخستين و اموي كرده است. علاوه بر تاريخهاي عمومي، تاريخهاي محلي كه در حيطۀ جغرافيايي مصر و شام نوشته شده، در بررسي مناسبات مسيحيان ذمي با مسلمانان اهميت ويژهاي دارد. اشاره كندي و ابنتغري بردي در تاريخ محليشان به محدوديت مسيحيان ذمي در دستيابي به امور اداري در زمان عمربن عبدالعزيز و گزارش ابنعديم و ابنشداد به نفوذ مسيحيان و مناسبات دوستانه آنها با خلفاي اموي ـ به غير از عمربن عبدالعزيز ـ در كتابهايشان، از يكسو، بيانگر محدوديت اجتماعي مسيحيان در زمان عمربن عبدالعزيز و از سوي ديگر، بيانگر ميزان اقبال مسيحيان ذمي در دستيابي به امور اداري مسلمانان در دورۀ اموي است. در بين مورخان تاريخهاي محلي مصر و شام آثار ابنعساكر و مقريزي نيز بسيار با ارزش است. بايستي توجه داشت كه مورخان مسلمان شامي و مصري كه در خلال جنگهاي صليبي يا بعد از جنگ در مورد مسيحيان ذمي و حقوق آنان در جامعه اسلامي مطلب نوشتهاند، مطالب خود را با غرضورزي و تعصب همراه كردهاند.
منابعي كه در زمينة فتوحات و خراج نوشته شده است اهميت نيز بسزايي در بررسي وضعيت مسيحيان ذمي در قلمرو اسلامي دارد، زيرا شرح محتواي عهدنامههاي منعقدشده بين مسلمانان و مسيحيان مناطق مفتوحه ميتواند بيانگر شرايط اجتماعي ـ ديني مسيحيان در قلمرو اسلامي باشد. ازدي مورخ شامي در كتاب فتوح الشام برخلاف واقدي به شرح عهدنامههاي منعقد شده با مسيحيان و روند اخذ جزيه از ذميان و چگونگي نفوذ مسيحيان بر نهاد ديوانسالاري دورۀ اموي اشاره دارد.
به نظر ميرسد مورخان مسلماني كه به عهدنامه منسوب به عمربن خطاب استناد كرده، محدوديت اجتماعي ـ ديني سختي براي مسيحيان شام قائل شدهاند، حال آنكه روايتهاي آنان در مورد حيات ديني ـ اجتماعي مسيحيان در زمان عمربن خطاب با اتكا به اين عهدنامه و به سبب مغاير بودن محتواي آن با ساير عهدنامههاي مناطق مفتوحه و عدم ذكر آن در منابع متقدم فتوح، چندان اعتباري ندارد.
كتابهاي خراج در كنار كتابهاي فتوح به سبب مطرح شدن بحث فقهي جزيه، ميزان جزيه، سيره نظري و عملي خلفاي نخستين و اموي در چگونگي اخذ جزيه و سرانجام شرح احكام مربوط به ذميان، جايگاه مهمي درخصوص موضوع اين پژوهش دارند.
ابويوسف اولين كسي است كه در كتاب الخراج بحث فقهي جزيه و محدوديتهاي اجتماعي مربوط به ذميان را مطرح ميكند. بعد از ابويوسف محدوديت اجتماعي مربوط به ذميان در ساير منابع فقهي و كتابهاي خراج، مثل الاموال ابوعبيده تكرار شده است. به نظر ميرسد ابويوسف در زمان هارون، خليفه عباسي، درصدد برآمد تا با مدون كردن احكام مربوط به ذميان و اعمال محدوديت اجتماعي براي آنان و منسوب كردن ريشه اين محدوديت اجتماعي به عمربن خطاب، قدرت و نفوذ مسيحيان را در دستگاه ديوانسالاري اسلامي كاهش دهد.
منابع فقهي، چون الموطأ و الام به علت مطرح كردن مباحث مربوط به ذميان و جزيه، براي تبيين حيات ديني ـ اجتماعي ذميان مفيد ميباشد. مالكبن انس كه مقدم بر شافعي است، در كتاب الموطأ نگرش خشونتآميزي به ذميان نداشته و محدوديت اجتماعي براي آنان در نظر نگرفته است. گزارش او درخصوص روند اخذ جزيه در زمان پيامبر وخلفاي نخستين، به شناخت حيات اقتصادي ذميان و سيره نظري و عملي پيامبراكرم و خلفاي نخستين درخصوص ذميان كمك قابلتوجهي ميكند. جالب است كه شافعي در كتاب الام نگرش متعصبانهاي به ذميان داشته و محدوديتهاي اجتماعي شديدي براي ذميان قائل است. اشاره او به بحث جزيه در زمان پيامبر و خلفاي نخستين و اخراج اهل كتاب از جزيرةالعرب در زمان عمر از مباحث بحثبرانگيز دربارة حيات اقتصادي ـ اجتماعي مسحيان ذمي است.
منابع ادبي و اجتماعي نيز به سبب تنوع مطالب مندرج در آن، به اوضاع اجتماعي ـ ديني مسيحيان در دوره خلفاي نخستين و دورۀ اموي اشارههايي دارد. منابعي، چون الاغاني، عيون الاخبار و شرح نهج البلاغه به علت اشاره به نفوذ نصارا و مجوس بر دستگاههاي اداري مسلمانان، آزادي ديني مسيحيان در زمان خلفاي نخستين و امويان، اهميت فراواني براي بررسي حيات ديني ـ اجتماعي مسيحيان دارد. همچنين در بررسي حيات ديني ـ اقتصادي مسيحيان در زمان پيامبر نبايد از دو كتاب مهم سيره ابنهشام و مغازي واقدي غافل شد، زيرا اشاره اين دو كتاب به عهدنامۀ منعقدشده پيامبر با مسيحيان ايله و نجران، سيره نظري و عملي پيامبر را در چگونگي برخورد با مسيحيان ذمي آشكار ميكند. منابع رجالي و طبقات نيز به علت توجه به اخبار فرهنگي ـ اقتصادي، اهميت بسزايي در بررسي مناسبات مسلمانان با مسيحيان ذمي دارد. اشاره ابنسعد به عهدنامه منعقدشده پيامبر با مسيحيان و گرايش تعدادي از قبايل نصراني به اسلام در كتاب طبقات و نيز اشاره بلاذري به تسلط مسيحيان بر عراق در زمان امارت خالدبن عبدالله قسري، حاكم اموي در كتاب انساب الاشراف، شواهدي هستند كه اهميت منابع رجالي را در بررسي حيات اجتماعي ـ ديني مسيحيان ذمي آشكار ميسازد. آخرين دسته از منابعي كه در اين پژوهش نبايد آن را ناديده گرفت، منابع جغرافيايي است. جغرافيانويسان با شرح اوضاع اقتصادي ـ اجتماعي و ديني مناطق مختلف كمك قابلتوجهي به شناخت حيات اقتصادي ـ اجتماعي دورههاي تاريخي مينمايند. مقدسي هنگام بحث درباره مسيحيان ذمي شام به تقسيمبندي مشاغل ذميان پرداخته و جايگاه اجتماعي مسيحيان را بين مسلمانان مشخص ميكند.
مسئله تعامل مسلمانان با اهل ذمه و به طور كلي اخبار اهل ذمه در قلمرو اسلامي از موضوعاتي است كه مستشرقان به آن توجه كرده و آنان به جز شيخو لويس، كم و بيش سعي نموده با بيطرفي به بررسي و تحليل اخبار اهل ذمه در قلمرو اسلامي بپردازند.
- ابشهي، شهابالدين محمد، المُسْتَطْرَفُ من كل فنالمستظرف، بيجا، بينا، بيتا.
- ابن ابياصيبعه، موفقالدين ابيالعباس، عيونالانباء في طبقاتالاطباء، شرحه نزار رضا، بيروت، دارالمكتبالحياه، 1965.
- ابن ابيالحديد، عبدالحميدبنهبه الله، شرح نهجالبلاغه، ترجمة مهدوي دامغاني، تهران، ني، 1368.
- ابن اثير، عزالدين ابوالحسنبنعلي، الكامل فيالتاريخ، بيروت، دارالفكر، 1987.
- ابن جوزي، ابيالفرج عبدالرحمنبنعلي، مناقب عمربنخطاب، بيروت، دارالمكتب الهلال، 1989.
- ابنخلدون،عبدالرحمن، مقدمة ابن خلدون، ترجمة محمد پروين گنابادي، تهران، بنگاه نشر و ترجمة كتاب، 1352.
- ابن شداد، ابوعبدالله عزيزالدين، اعلاقالخطيره في ذكر امراءالشام و الجزيره، عني بنشره سامي الدهان، دمشق، المطبعه كاثوليكيه، 1956.
- ابن عساكر، عليبنحسن، تهذيب تاريخ دمشقالكبير، هذبه عبدالقادر بدران، بيروت، دارالاحياء التراثالعربي، 1987.
- ابن فضلاللهالعُمري، مسالكالأَبصار في ممالكالامصار، تحقيق احمد زكي پاشا، قاهره، دارالكتبالمصريه، 1924.
- ابن قيم جوزيه، شيخ شمسالدين ابي عبدالله محمدبنابي بكر، احكام اهلالذمه، حققه صبحي صالح، دمشق، مطبعه جامعه، 1381.
- ابن منظور، ابيالفضل جمال الدين محمدبنمكرم، لسان العرب، قم، ادبالحوزه، 1363.
- ـــــ، ابيالفضل جمال الدين محمدبنمكرم، لسان العرب، قم، نشر ادبالحوزه، 1363.
- ابناخوَه، محمد احمدالقرشي، معالمالقربه في احكامالحسبه(آيين شهرداري)، ترجمة جعفر شعار، تهران، ترجمه و نشر كتاب، 1360.
- ابنخَلَكان، احمدبن محمد، وفياتالاعيان اَنْباءُ اَبْناءِالزّمان، حققه احسان عباس، بيروت، دارالاحياءالتراثالعربي، 1968.
- ابنسعد، محمد، طبقاتالكبري، ترجمة محمود مهدوي دامغاني، تهران، نو، 1365.
- ابنعديم، عمربناحمد، زبدهالحلب من تاريخالحلب، عني بنشره سامي الدهان، دمشق، مطبعه كاثوليكيه، 1951.
- ابنقتيبة دينوري، ابومحمد عبداللهبنمسلم، عيونالاخبار، شرحه يوسف عليالطويل، بيروت، دارالفكر، 1995.
- ـــــ ، المعارف، بيروت، دارالكتب العلميه، 1987.
- ابنمُسكويه رازي، ابوعلي، تجاربالامم و تعاقبالهمم، حققه و قدم له الدكتور ابوالقاسم امامي، تهران، دارالسروش، 1363.
- ابنهشام، ابومحمد عبدالملك، سيرهالنبويه، حققها مصطفيالسفا و ابراهيمالابياري، بيروت، دارالقلم، بيتا.
- ابوالفداء، عمادالدين اسماعيل، المختصر في اخبارالبشر معروف به تاريخ ابوالفداء، مصر، حسينيه مصر، بيتا.
- ابوعبيده، قاسمبنسلام، الاموال، تحقيق محمد خليل هراس، قاهره، 1981.
- أبونا، الابالبير، تاريخالكنيسهالسريانيهالشرقيه من مجئ الاسلام حتي نهايهالعصرالعباسي، بيروت، بيروت، دارالمشرق، 1993.
- ابويوسف، كتابالخراج، بيروت، دارالمعرفه، بيتا.
- ابيالقاسم عبدالرحمنبنعبدالحكم، فتوح مصر و اخبارها، ليدن، مطبعه بريل، 1920.
- ازدي، ابواسماعيل، فتوحالشام، تصحيح ناسويسالايرلاندي، كلكته، 1854.
- ازرقي، ابووليد محمد، اخبار مكه، ترجمة مهدوي دامغاني، تهران، بنياد، 1368.
- اصفهاني، ابوالفرج، الاغاني، كتبالحواشيه عبد علي مهنا و سميرجابر، دارالكتبالعلميه، 1992.
- اصفهاني، حمزة، سِنِي الملوكالارض و الانبياء، ترجمة جعفر شعار، تهران، بنياد فرهنگ ايران، 1346.
- اندلسي، قاضي صاعد، طبقاتالامم، نشره اب لويس شيخواليسوعي، بيروت، مطبعه كاثوليكيه، 1912.
- بلاذري، احمدبنيحيي، فتوحالبلدان، ترجمة محمد توكل، تهران، نقره، 1367.
- بلاذري، احمدبنعلي، انسابالاشراف، حققه و قدم له استادالدكتور سهيل زكار و رياض زركلي، بيروت، دارالفكر، 1996.
- تريتون، آرثر ستانلي، اهلالذّمه، ترجمة حسن حبشي، مصر، دارالفكر.
- تَغري بردي، جمالالدينابنالمحاسن يوسف، النجومالزاهره في ملوك مصر و القاهره، قاهره، وزارهالثقافه والارشادالقومي، 1963.
- جهشياري، ابوعبدالله محمدبنعبدوس، الوزراء والكتّاب، ترجمة ابوالفضل طباطبايي، تهران، تابان، 1348.
- حَمَوي، ياقوت، معجمالبلدان، تحقيق فريد عبدالعزيزالجُندي، بيروت، دارالكتبالعلميه، 1990.
- شافعي، محمدبنادريس، اَلَأُم، بيروت، دارالمعرفه، بيتا.
- شيخواليسوعي، أب لوئيس، النصرانيه و آدابها بين عرب الجاهليه، بيروت، دارالمشرق، 1989.
- صولي، محمدبنيحيي، ادبالكتاب، نسخه و عني بتحقيقه بهجهالاثري، بغداد، مكتبالعربيه، 1341.
- طبري، محمدبنجرير، تاريخالرسل والملوك، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، بيروت، دارالتراث، 1967.
- طََرطوشي، ابوبكر محمد، سراجالملوك، بيجا، بينا، 1289.
- قلقشندي، ابي العباس احمدبنعلي، صبحالاعشي في صناعهالانشاء، قاهره، وزارهالثقافه و الارشادالقومي، مؤسسهالمصريهالعامه، 1963.
- كندي، محمدبنعمر يوسف، كتاب الولاه و كتابالقضاه، مهذباً فنكست، دارالكتابالاسلامي، بيتا.
- مالكبنانس، المُؤَطَأَ، صححه محمد فؤاد عبدالباقي، بيروت، دارالاحياءالتراثالعربي، بيتا.
- ماوردي، ابيالحسن عليبنمحمد، احكامالسلطانيه فيالولاياتالدينيه، بيروت، دارالكتابالعربي، 1994.
- مبرد(ابن عباس محمدبنيزيد)، الكامل فياللغه و الادب،، بيروت، مؤسسهالمعارف، بيتا.
- مسعودي، ابوالحسن عليبنحسين، مروجالذهبومعادن الجواهر، وضعه فهارسها يوسف اسعد داغر، قم، مؤسسة دارالهجره، 1409.
- ـــــ ، التنبيهوالاشراف، عني بتصحيحه عبدالله اسماعيلالصاوي، قاهره، بيتا، بينا.
- مقدسي، محمدبناحمد،احسنالتقاسيمفيالمعرفهالاقاليم، وضع مقدمته محمد مخزوم، بيروت، دارالحياءالتراثالعربي، 1987.
- مقريزي، تقيالدين محمدبنعلي، المواعظوالاعتبار بذكرالخطط و الآثار، مصر، مطبعهالنيل، 1326.
- نولدكه، تئودور، تاريخ ايرانيان و اعراب در زمان ساسانيان، ترجمة عباس زرياب خوئي، تهران، انجمن آثار ملي، 1358.
- واقدي، محمدبنعمر، المغازي، ترجمة مهدوي دامغاني، تهران، دانشگاهي، 1366.
- ـــــ ، فتوحالشام، قاهره، بينا، 1315.
- ولهاوزن، يوليوس، تاريخ الدولهالعربيه، ترجمة محمد عبدالهادي ابوربده و حسن يونس، قاهره، التأليف و الترجمه و النشر قاهره، 1958.
- يعقوبي، احمدبناسحاق، تاريخ يعقوبي، بيروت، دارالصادر، بيتا.