تاریخ اسلام درآینه پژوهش، سال هشتم، شماره سوم، پیاپی 31، پاییز و زمستان 1390، صفحات 87-

    بررسی روابط سیاسی دولت ساسانیان و امارت عربی حیره از آغاز تا سقوط این امارت

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    سیداصغر محمود آبادی / *استاد - گروه تاریخ دانشگاه اصفهان / asghar.mahmodabadi@gmail.com
    کیومرث عظیمی / *دانشجوی دکتری - -دانشگاه اصفهان / k.azimi54@yahoo.com
    کیومرث میرزایی / *کارشناس ارشد - ایران باستان-دانشگاه تهران / k.azimi54@gmail.com
    چکیده: 
    تقارن تأسیس امارت عربی حیره و سقوط آن با آغاز و پایان کار پادشاهی ساسانی در زمانی نزدیک به چهار قرن را نباید امری تصادفی به شمار آورد، بلکه تداوم کار این امارت در مرزهای جنوب غربی دولت ساسانی را باید در نقش هایی جست وجو کرد که امیران عرب حیره به نفع شاهان ساسانی انجام می دادند. ساسانیان در حمایت و دفاع از امارت عربی حیره، منافع خاصی را مدنظر داشته و تداوم این امارت را به نفع پادشاهی خود می دانستند و در بهره وری از این اهداف، آنچنان موفق عمل کردند که رقیب اصلی ایشان، امپراتوری روم نیز به تقلید از آنها امارت عربی غسانیان را در منطقه شام دایر کرد. امرای عرب حیره در بیشتر دوران حیات خود دولتی وابسته و دست نشانده پادشاهان ساسانی بوده و حفاظت از مرزهای امپراتوری ایران را در برابر هجوم بادیه نشینان عرب و نیز همراهی با سپاهیان ایران را در رویارویی با روم عهده دار بودند. این پژوهش سعی دارد با تکیه بر منابع و اسناد تاریخی، روابط سیاسی امارت عربی حیره را با دولت ساسانیان بررسی کند.
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

    سال هشتم، شماره سوم، پاییز و زمستان 1390، 87 ـ 108
    Tārikh dar Āyene-ye Pazhuhesh, Vol.8, No.3, Fall & Winter 2011-12

    کیومرث میرزایی* , کیومرث عظیمی** , سیداصغر محمود آبادی***

    چکیده

    تقارن تأسیس امارت عربی حیره و سقوط آن با آغاز و پایان کار پادشاهی ساسانی در زمانی نزدیک به چهار قرن را نباید امری تصادفی به شمار آورد، بلکه تداوم کار این امارت در مرزهای جنوب غربی دولت ساسانی را باید در نقش هایی جست وجو کرد که امیران عرب حیره به نفع شاهان ساسانی انجام می دادند. ساسانیان در حمایت و دفاع از امارت عربی حیره، منافع خاصی را مدنظر داشته و تداوم این امارت را به نفع پادشاهی خود می دانستند و در بهره وری از این اهداف، آنچنان موفق عمل کردند که رقیب اصلی ایشان، امپراتوری روم نیز به تقلید از آنها امارت عربی غسانیان را در منطقه شام دایر کرد. امرای عرب حیره در بیشتر دوران حیات خود دولتی وابسته و دست نشانده پادشاهان ساسانی بوده و حفاظت از مرزهای امپراتوری ایران را در برابر هجوم بادیه نشینان عرب و نیز همراهی با سپاهیان ایران را در رویارویی با روم عهده دار بودند.

    این پژوهش سعی دارد با تکیه بر منابع و اسناد تاریخی، روابط سیاسی امارت عربی حیره را با دولت ساسانیان بررسی کند.

    کلیدواژه ها: روابط سیاسی، ساسانیان، حیره، آل منذر، لخمیان.


    * کارشناس ارشد تاریخ باستان دانشگاه تهران                                                                                           
    ** دانشجوی دکتری تاریخ اسلام دانشگاه اصفهان                                                  k.azimi54@yahoo.com
    ***
    دانشیار گروه تاریخ دانشگاه اصفهان                                            asghar.mahmodabadi@gmail.com
    دریافت: 9/9/1390 ـ پذیرش: 10/2/1391


    مقدمه

    بررسی روابط سیاسی امارت حیره و پادشاهی ساسانی که ظاهراً بیشتر آن در تبعیت حاکمان این امارت از شاهان ساسانی پیداست لایه ها و زوایای دیگری دارد که از تبعیت محض، شروع و سپس با ارتقای جایگاه، به نوعی ارتباط همسویه و موازی تبدیل شده و حتی در ماجرای به حکومت رساندن بهرام گور در تیسفون، در چهره قدرتی برتر جلوه گر می شود. اما با وجود این، تداوم و بقای قدرت حاکمان عرب در گروی حمایت و دفاع شاهان ساسانی از آن است و استمرار نزدیک به چهار قرن حکومت اعراب در حیره، تنها در سایة پیروی از دربار تیسفون میسر بود. اینکه آیا اقامت اعراب و تشکیل امارت عربی در حیره به نفع پادشاهی ساسانی بود؟ یا مقارن بودن تشکیل امارت عربی حیره با آغاز ظهور ساسانیان و تداوم آن تا پایان این پادشاهی، تصادفی است؟ نمودهای تابعیت امارت لخمیان حیره از دولت ساسانی چگونه بود؟ آیا بقای این امارت تنها برای حفظ مرزهای امپراتوری ایران در برابر هجوم بادیه نشینان عرب بود؟ و میزان وابستگی تاریخ این امارت با دولت ساسانی تا چه حد بوده است؟ سؤال هایی است که در این بررسی به ذهن متبلور می شود و در جواب آنها می توان چنین فرضیه هایی را ارائه داد:

    ـ تداوم امارت حیره در تمام دوران حیات ساسانیان، نشان از سیاست استوار این دولت در جهت حفظ مرزهای جنوب غربی خود از هجوم اعراب بود.

    ـ نقش حاکمان امارت حیره در همراهی با سپاهیان ایران در جنگ با رومیان یکی از عوامل مهم در تداوم حیات این امارت بود.

    ـ ارتقای نقش امارت لخمی از امارتی وابسته و دست نشانده، به امارتی همسو و موازی با دولت ساسانیان، نتیجة ضعف پادشاهی ساسانی در برهه ای از زمان بوده است.

    ـ تابعیت بلندمدت و مشخص امارت عربی حیره از سیاست های دربار تیسفون و همراهی با آنها، سبب وضوح و ماندگاری تاریخ این امارت عربی است.

    بیشتر نویسندگانی که تاریخ امارت لخمیان را در حیره بررسی کرده اند، با مراجعه به اشعار شعرای جاهلی دربار لخمیان به بازسازی تاریخ این خاندان پرداخته اند. تاکنون بررسی تاریخ روابط سیاسی حاکمان عرب حیره با امپراطوری ساسانی، به صورت مستقل انجام نگرفته است و همین امر انگیزه ای شد تا با مراجعه به اسناد و کتاب های تاریخی، این موضوع را به بحث نشسته و زوایای نهفتة آن را بازسازی کرد. البته این روابط را می توان از جهت فرهنگی و اقتصادی نیز بررسی کرد، زیرا امارت حیره واسطة انتقال فرهنگ امپراطوری ساسانی به اعراب بوده و نقش واسطة تجاری میان اعراب و شاهراه های تجاری ایران داشته که بسیاری از منابع تاریخی به آن اذعان دارند. اما بررسی این دو مبحث نیز موجب تطویل کلام شده و باید در مقاله و نوشته ای دیگر و به صورت مستقل به آنها پرداخت.

    گذری بر جغرافیای تاریخی ناحیة حیره

    حیره شهری است در سه میلی کوفه1 یا یک فرسخی2 آن و یا در مقیاسی امروزی تر حدود پنج کیلومتری3 این شهر که از جهت کلیت جغرافیایی، در شمال شبه جزیره عربستان و جنوب غربی مرزهای امپراطوری ساسانی قرار داشت. از جهت شمال و شرق با دولت ساسانی و از جهت جنوب و غرب با بیابان های عرب همسایه بود و از طرف شمال غربی هم با امپراطوری روم تماس داشت.

     گروهی کلمه «حیره» را از ریشه واژه های «حراتا و حرتو» سریانی، به معنای خیمه گاه و لشکرگاه دانسته4 و دسته ای دیگر نیز معتقدند واژة «حیره» آرامی و «حیر» عربی در معنای حصار و اردوگاه، ریشه واحد سامی دارند.5 حیره گذشته از آنکه در ناحیة کشاورزی حاصلخیزی قرار داشت، به داشتن هوایی سالم و سازگار معروف بود.6

    ورود اعراب تنوخی به ناحیه حیره

    در اواخر قرن دوم یا اویل قرن سوم میلادی قبایلی از اعراب قحطانی به سبب مشکلات اقتصادی و معیشتی از یمن کوچ کرده، ابتدا در بحرین فرود آمده و پس از استقرار و ایجاد اتحاد در میانشان تحت نام تنوخیان، کم کم در مرزهای عراق نفوذ کرده7 و در دوره فترت و آشوب های مقارن با سقوط اشکانیان و روی کار آمدن ساسانیان در نواحی مجاور حیره در مرزهای ایران و نیز مرزهای روم مستقر شدند. از مهم ترین قبایل این مهاجران عرب می توان به بنی فهم، بنی لخم، بنی حیقار، غطفانیان، بنی زهره، بنی صبح و ازدیان اشاره کرد که ابتدا تحت قیادت بنی فهم در اطراف انبار و حیره سکونت یافتند.8

    استقرار تنوخیان در ناحیة حیره همسو با منافع دولت ساسانی

    سکونت این قبایل عرب به تشکیل امارت عربی حیره منجر شد که حدود چهار قرن تحت استیلا و قیادت سیاسی ـ فرهنگی و اقتصادی دولت ساسانی دوام آورد و به سبب روابط گسترده و نزدیک این امارت با دولت ساسانیان و تمایل پادشاهان ساسانی در حمایت و جانب داری از آن و نیز تبعیت کامل امیران عرب این امارت با سیاست های تیسفون، تاریخ آن نسبتاً روشن است؛9 تاریخی که می توان آن را از جنبه های سیاسی ـ فرهنگی و اقتصادی بررسی نموده و جوانب زندگی و حیات آن را بازسازی کرد.

    بعد از اسکان اعراب در مرزهای ایران و روم فرایند فرهنگ پذیری این اقوام شروع شد. تنوخیان تحت حمایت و فرهنگ ایرانیان، و غسانیان نیز تحت تابعیت رومیان بیزانس قرار گرفتند.10 مردم حیره در آشنا ساختن عرب ها با اصول تمدن ایران تأثیر شایانی داشتند، زیرا بسیاری از مردم حیره که به اقتضای مجاورت با عادات و رسوم و اصول تمدن ایرانیان آشنا بوده، در نواحی عربستان برای تجارت سفر می کردند. مردم حیره واسطة میان اعراب و ایرانیان بوده، سرحدات ایران را از هجوم قبایل عرب حفظ کرده و از طرف دیگر، آداب و رسوم تمدن را از ایران به عربستان انتقال می دادند.11 حیره به برکت موقعیت جغرافیایی مناسب خود، به مرکز تجاری و بازرگانی مهمی تبدیل شد. قرار گرفتن این ناحیه بر سر راه های کاروانی شرق و غرب که محل برخورد سه فرهنگ ساسانی زرتشتی، بیزانس مسیحی نستوری و عرب بت پرست بومی بود؛ موجب شد اهمیت اقتصادی ـ فرهنگی دیرپایی به دست آورد.12

    تداوم حیات سیاسی امارت حیره را باید در تمایل پادشاهان ساسانی به بقای آن جست وجو کرده، زیرا تا زمانی که ساسانیان نقش وجودی این امارت را به نفع دولت خود تشخیص می دادند، تمام تلاش خود را در دفاع و حمایت از آن به کار بسته و با استقرار نیروهای نظامی خویش در آن، بقای طولانی مدت آن را تضمین کردند.13 البته در برابر این حمایت ها، منافع و چشم داشت هایی را مدنظر قرار می دادند، زیرا این حکومت را حایل و حصاری می شمردند که مرزهایشان را از تاخت و تاز بدویان چادرنشین عرب حفظ می کرد، علاوه بر این، از جنگندگی بدویان عرب در تجهیز سپاه خود برای جنگ با رومیان سود می بردند.14

    حاکمیت سیاسی امارت حیره

    آغاز تشکیل امارت حیره به اوایل قرن سوم میلادی بازمی گردد که مقارن سقوط دولت پارتی اشکانی و آغاز تأسیس حکومت ساسانیان در ایران بود. حاکمیت سیاسی این امارت را می توان در دو بخش دسته بندی کرد:

    1. حاکمیت آل فهم

    مالک بن فهم، نخستین پادشاه این اعراب بود که مقارن با تأسیس حکومت ساسانی در سال 226م در نواحی اطراف انبار و حیره اقامت گزیده، رهبری اعراب مهاجررا به دست گرفت. پس از کشته شدن او ـ بنا بر روایتی15 ـ برادرش عمرو بن فهم و به روایت دیگر،16 پسرش جذیمة بن مالک، معروف به ابرش جانشین او شد. در مورد عمرو بن فهم اطلاعات چندانی در دست نیست و اخباری که در خصوص او نقل شده از ذکر نام او فراتر نمی رود. اما در مورد جذیمةالأبرش و اقدامات توسعه طلبانة او در فتح مناطق مجاور، بخصوص در شام، روایات بسیاری در کتاب های تاریخی آمده است. جذیمه سرانجام در یکی از جنگ های توسعه طلبانه در شام به دست نیروهای زباء (زنوبیاء) حاکم تدمر در سال 270م کشته شد.17 با مرگ او حاکمیت آل فهم بر گروه متحد تنوخیان عرب در نواحی حیره به پایان رسید. آل فهم در دوران حکومت خود بر حیره تابعیت اردشیر ساسانی (226ـ241م)18 و پسرش شاپور (241ـ272م) را داشته و از طرف این پادشاهان، نایبان اداره نواحی عرب نشین امپراطور ساسانی بودند.19 سیاست های توسعه طلبانه جذیمه و حمله به سوی نواحی رومی شام را نیز باید متأثر از این تابعیت دانست، زیرا وی برای کسب غنایم و غارت و راضی کردن اعراب تحت سلطه خود که درآمدهایشان وابسته به آن بود، حملات خود را به سوی نواحی رومی تدارک دیده و از دست اندازی در قلمروی ساسانی اجتناب می کرد.

    2. فرمانروایی آل لخم یا آل منذر

    با کشته شدن جذیمة الأبرش در شام دوران حکومت آل فهم بر تنوخیان و به عبارت دیگر، بر نواحی حیره به پایان رسید و با سلطة خواهرزاده اش، عمرو بن عدی در حیره دوران حکومت لخمیان شروع شد.20 عمرو (268ـ288م)21 که مؤسس حقیقی دولت لخمی حیره است، مقر امارت خود را به حیره انتقال داد22 جانشینان وی که لخمیان، مناذره یا آل نصر نیز نامیده می شدند، حدود بیست نفر23 در مدت سیصد و اندی سال تا حدود سال 602م بر حیره حکومت کردند. دولت حیره سد و مانعی میان ایران و بادیه نشینان عرب و نیز رومیان بود و شاهان ایران علاقه مند به حفظ آن بوده و در جنگ های خود با رومیان از آنان کمک می گرفتند.24 آبادانی حیره پس از مدت ها ویرانی و خالی از سکنه بودن، تا حد زیادی به عمرو بن عدی باز می گردد25 که تحت استیلا و قدرت دولت ساسانی آن را اداره می کرد.26

    پس از آبادانی حیره به دست عمرو بن عدی سه گروه در آن اسکان یافتند:

    1. اعراب ضاحیه: اینها همان قبایل عرب یمنی مهاجر به شمال بودند که به اسم متحدان تنوخی در نواحی اطراف حیره و انبار سکونت یافتند.

    2. عباد: گروهی از نصرانیان عرب بودند که از قبیله های مختلف جمع آمده و در نواحی اطراف حیره جدا از مردم دیگر زندگی می کردند.27 عباد تنها به نصرانیان حیره اطلاق می شد تا آنان را از بت پرستان ساکن آن سرزمین متمایز سازند.

    3. احلاف: گروهی از اعراب شمالی بودند که بر اساس هم پیمانی با اعراب جنوبی در این ناحیه اسکان یافته بودند.28

    در کنار این سه طایفه، گروهی از نبطیان عراق نیز در حیره اقامت داشتند که آنان بازماندگان حقیقی ساکنان قدیمی بابلی، کلدانی و آرامی عراق بوده و به زراعت اشتغال داشتند.29 همچنین گروهی از یهودیان و جمعی از ایرانیان نیز در آنجا زندگی می کردند. ایرانیان، بزرگان و فرمانروایان حقیقی آن سرزمین بودند، زیرا پادشاهان ایران در عصر ملوک آل نصر، علاوه بر تعداد هزار سپاهی ثابت، موسوم به سفید رخشان، مرزبانانی را به حیره می فرستادند تا از جانب ایشان بر حکومت لخمیان نظارت کنند.30 منابع تاریخی نام این مرزبان ایرانی مقیم حیره را تحت عناوین بحر جان،31 نخیر خان،32 نخیر جان33 و نخویرگان34 ضبط کرده اند که عنوان ناظری بود که از جانب پادشاه ساسانی بر امارت حیره نظارت می کرد.

    پس از مرگ عمرو بن عدی پسرش امروی القیس اول (288ـ328 م) به حکومت رسید و زندگی او به لطف کتیبه ای که روی سنگ قبرش در حوران شام موجود است، برای ما تا حدی مشخص است. وی در این لوح نوشته، خود را فاتح سرزمین اعراب تا نجران معرفی کرده و ضمن اذعان به تابعیت سلطه سیاسی ساسانیان، خود را فرمانبردار دولت روم نیز معرفی کرده است. البته چنین به نظر می رسد که تا آخر عمر به ایران وفادار نبوده است، زیرا در همان کتیبه می خوانیم که او فرزندان خود را به کارگزاری قبایل گذاشته و آنان را به نیابت از خود، نزد ایرانیان و رومیان فرستاده است.35 اما در جریان کشاکش میان ایرانیان و رومیان سرانجام به ساسانیان وابسته شد و قبایل نزار، مضر، اسد و معد را که مزاحمان ایران بوده و همواره به مرزهای ایران تعرض و نواحی مرزی را غارت می کردند، سرکوب کرد.36 وی از کارگزاران شاپور دوم (310ـ379م) بود که از طرف او نواحی عرب نشین قلمرو ساسانی را اداره می کرد.37 وجود آرامگاه او در نماره شام که در قلمرو روم واقع بود، خود به عنوان دلیل روشنی، اقتدار امرؤ القیس را نزد رومیان نشان می دهد.38 به نظر کلرمون گانو کاربرد کلمه تاج در لوح مزارش که در میان ایرانیان واژه معروفی است، نشانه یکی از مظاهر قدرت عربی است که با حمایت ایران تأسیس یافته است.39

    پس از مرگ امرؤ القیس پسرش عمرو بن امرؤ القیس (328ـ388م) به پادشاهی حیره رسید. او نیز همانند دیگر پادشاهان حیری تابع ایران بود و منشور حکومتی خود را از پادشاهان ساسانی گرفته بود. دوران امارت او بر حیره همانند پدرش مقارن با دوران پادشاهی قدرتمند شاپور دوم پادشاه ساسانی بود. می توان حدس زد که او و نیروهای تحت سلطه اش در حیره، در پیروزی های درخشان و بزرگ شاپور دوم بر نیروهای رومی بیزانس نقش فعال داشته اند، چون امرای لخمی حیره همواره در جنگ ایران با روم حضور داشتند. عمرو در سال 377م در روزگار سلطنت بهرام بن شاپور دوم (388ـ399م) درگذشت.40

    3. ارتقای حیره از یک امارت دست نشانده به امارتی همسو و موازی با دولت ساسانی: پس از مرگ عمرو، پسرش امرؤ القیس دوم (388ـ403م) به صلاح دید بهرام، پادشاه ساسانی مدت 25 سال حاکم حیره بود و در عهد یزدگرد اول(399ـ421م) از دنیا رفت.41 یزدگرد پسرش نعمان را جانشین پدر کرد. نعمان بن امرؤ القیس دوم (403ـ431م) از محبت یزدگرد اول بهره مند بود و با برقراری روابط نزدیک، نظر پادشاه ساسانی را به خود جلب کرد. پادشاه ساسانی نیز دو سپاه برای او قرار داد:

    1. سپاهیان دو سر که از قبایل عرب تنوخی بودند.

    2. سپاهیان شهباء42 که ریشه در کلمه شهبای فارسی به معنای ستون های پادشاه دارد و محتملاً از سربازانی ایرانی تشکیل شده بود که پادشاه ساسانی در اختیار او قرار داده بود.

    نعمان به وسیلة این سپاهیان بارها به شام حمله برده، مناطق تحت سلطه روم را چپاول و غارت کرد.43 نعمان به آبادانی حیره اهتمامی خاص ورزید و قصرهای معروف خورنق و سدیر را در آنجا بنا نمود.44 اعتماد یزدگرد اول به نعمان موجب شد پسرش بهرام گور را به دربار او فرستد تا در آنجا از فتنه دربار دور بماند، زیرا به سبب جایگاه متزلزلش در مخالفت با موبدان که از ایشان مالیات اخذ می کرد، بیم کشته شدن فرزندانش می رفت. نعمان سرپرستی بهرام گور را به پسرش منذر سپرد و او را در قصر خورنق اسکان داد.45 منذر، حکیمی از حکمای مشهور ایرانی را مأمور تربیت بهرام کرد تا براساس منش و رفتار شاهان ساسانی بزرگ شود.46

    منذر بن نعمان (431ـ473م) نیز مانند پدرش از اکرام و محبت یزدگرد بهره برد و پادشاه ساسانی او را بزرگ داشته و پادشاهی او را بر تمامی اعراب، بعد از پدرش نعمان تأیید نمود.47 جایگاه منذر نزد پادشاه ساسانی تا آنجا بود که از طرف یزدگرد دو لقب دریافت کرد: «رام ابزود یزدگرد» به معنای «شادمانی یزدگرد را افزون کرد» و «مهشت» به معنای «بزرگ ترین خدمت گذاران». منذر از جانب پادشاه، هدایا و تحفه های بسیاری دریافت کرده و مأمور سرپرستی بهرام گور بود.48 اقامت بهرام گور در میان اعراب حیره از همان دوران کودکی تا عهد بیست سالگی او ادامه داشت.49 گویا بهرام در این عهد با منش و آداب عربی پرورش یافته و توانایی شعر گفتن به زبان عربی را داشته و به چندین زبان سخن می گفت.50 بهرام پس از مدتی اقامت در حیره به تیسفون بازگشت، اما چون با محبت پدرش روبه رو نشد، دوباره به حیره بازگشت و تا هنگام مرگ پدرش در حیره باقی ماند.51

    وقتی یزدگرد از دنیا رفت، بزرگان تصمیم گرفتند به سبب سوءرفتار وی با آنها، تمامی پسرانش را از جانشینی پدر خلع و کسی دیگر از دودمان اردشیر بابکان را پادشاه ساسانی سازند و فردی به نام خسرو را نامزد این جانشینی ساختند. آنها شاپور، پسر یزدگرد را که از ارمنستان به تیسفون بازگشت، کشتند52 و از نامزدی بهرام گور هم به این بهانه که او براساس آداب و منش عرب تربیت یافته و از خوی و رفتار ایرانی و شاهانه بهره مند نیست، حمایت نکردند.53 اما بهرام گور که نمی خواست حق پادشاهی خود را از دست دهد، از منذر بن نعمان کمک خواست. منذر لشکری متشکل از ده ها هزار نفر از جنگجویان دو سر تنوخی و سفیدرخشان ایرانی را تحت فرماندهی پسرش نعمان در حمایت از پادشاهی بهرام گور روانه تیسفون کرد. وقتی این سپاه بزرگ نزدیک تیسفون رسید بزرگان دربار ایرانی متوحش شده و با منذر و بهرام وارد مذاکره شدند. منذر با کیاست و تدبیر و با استفاده از نفوذ خود در میان بزرگان و موبدان ایران که از مکاتبات این افراد با او کاملاً هویداست، توانست دربار ایران را مجبور به خلع خسرو از تخت سلطنت به نفع بهرام گور سازد. این تلاش موفق نشان از گستردگی نفوذ حیریان در میان بزرگان ایرانی و ارتقای نقش ایشان از دولتی دست نشانده و تابع تیسفون به قدرتی تعیین کننده و برابر در مملکت بود.54

    حال، دیگر سپاهیان حیره و حاکمانش توانسته بودند تصمیم بزرگان ایران را برهم زده و پادشاهی را که مردود درباریان و بزرگان کشور است، بر تخت نشانند. منذر پس از به قدرت رساندن بهرام در تیسفون از حمایت او دست نکشیده و همراه او در جنگ با رومیان شرکت کرد تا قدرت متحد خود را بیشتر تحکیم بخشیده باشد.55 بهرام گور نیز در دوران حکومت خود بر ایران، همیشه خود را وام دار قدرت حیره می دانست و مناسبات خود را با این امارت قطع نکرد.

    در موزه ارمیتاژ لنینگراد جامی متعلق به بهرام گور وجود دارد که از شکل تاجش شناخته می شود. او همراه محبوبه خود سوار بر شتری در حال شکار است که باید علاقه این پادشاه ساسانی به شترسواری به جای اسب سواری در شکار را در پیشینه تربیتی او هنگام اقامتش در میان اعراب حیره، جست وجو کرد.56 این در حالی است که در همان موزه، جام های دیگری از شکار شاهان ساسانی وجود دارد که دیگر شاهان ساسانی را سوار بر اسب در حال شکار به تصویر کشیده شده است.57

    4. روابط ساسانی و امارت حیره در دوره فترت فرمانروایی آل لخم

    با مرگ منذر بن نعمان در سال 473م تا سال 514م که منذر بن امرؤ القیس، معروف به ابن ماءالسماء در حیره به حکومت رسید، به علت آشوب های دربار ایران و به قدرت نرسیدن پادشاهی قدرتمند و نام آور، دربار حیره نیز دچار آشوب و ضعف بود و در خلال این فترت سی ساله، پنج تن58 از خاندان لخمی بر تخت امارت حیره تکیه زدند. اما باید حدس زد که با وجود فراگیر شدن ضعف قدرت و آشوب ها در قلمرو حکومت ساسانیان، نباید روابط میان ایران و حیره قطع شده باشد، زیرا نعمان ثانی (504ـ507م) با نیروهای خود قباد را در جنگی با بیزانس همراهی کرده، مساعدت های مؤثری به سپاه ایران نموده و قباد به کمک نیروهای او ارمنیان را به اطاعت واداشت.59

    دوران مقارن با پادشاهی قباد (488ـ531 م) در ایران، دوران آشوب های درباری به شمار می آید60 و همین آشوب های سخت به خلع قباد از تخت سلطنت منجر شد، هرچند او توانست در سال 499م دوباره قدرت را به دست گیرد. قیام مزدکیان و تمایل پادشاه در پذیرش این آیین و حمایت از ایشان،61 فتنه های بزرگان و موبدان را به همراه داشت که دامنه آشوب را گسترش می داد. ضعف دولت ساسانی در این دوران به امارت های تابع نیز سرایت کرد تا آنجا که در سال 523م حارث بن عمرو از پادشاهان آل کنده توانست منذر بن ماءالسماء را از حیره فراری داده و بر آن تسلط یابد.

    سلطة آل کنده بر حیره و برچیده شدن قدرت لخمیان تا سال 531م که خسرو انوشیروان در ایران به قدرت رسید، ادامه یافت.62 به نظر می رسد حارث بن عمرو کندی پس از قدرت یافتن در حیره به جلب نظر قباد پرداخته باشد، زیرا منابع خبر می دهند که حارث به پیروی از قباد، آیین مزدکی را پذیرفته، در قلمرو حکومتی خود به تبلیغ آن پرداخته و حتی خلع منذر بن ماء السماء و سقوط لخمیان در حیره را در همین اظهار تمایل حارث به قبول آیین مزدک ضبط کرده اند.63 اما پاره ای دیگر از منابع می گویند که وقتی حارث ضعف قباد را در ادارة امور مملکت مشاهده کرد و او را گرفتار آشوب های داخلی ایران دید، پس از تصرف حیره تصمیم داشت مناطق دیگری از عراق را تصرف کند و حتی در تدارک حمله به ایران بود.64

    به نظر جواد علی نیز عزل منذر از حکومت و بازگشت مجدد او بر امارت حیره، در دوران خسرو انوشیروان ارتباطی به جریان مزدکیان یا به اختلافات دینی میان حیره و تیسفون ندارد، بلکه مسئله، تنها موضوع قدرت و حکومت بود. منذر بن ماء السماء مردی کاردان و جنگاوری کارآمد بود که بارها به سرزمین روم لشکر کشیده و رعب و هراس ایجاد می کرد. قیصر روم برای آزادی دو تن از فرماندهانش که به اسارت وی درآمده بودند و نیز برای جلب نظر منذر و نزدیک کردن او به خود یا دست کم برای اینکه از حملات مکرر او در امان بماند، هیئتی از فرستادگانش را نزد او گسیل داشت. قباد نیز که دوران حکومتش سراسر ضعف و آشوب بوده و حتی یک بار از سلطنت خلع و به زندان افتاده بود، پس از رسیدن دوباره به قدرت به ارتباط قیصر روم و منذر لخمی بدگمان شد و از گسترش قدرت و نفوذ منذر بیم داشته و ارتباط رومیان با منذر و جلب نظرش را احتمال می داد. بنابراین، دست حارث کندی را برای تسلط بر حیره باز گذاشته، دفاع از منذر را به نفع مصالح خود ندید.65

    5. خسرو انوشیروان و بازگرداندن مجدد قدرت به آل لخم

    پس از مرگ قباد پسرش خسرو انوشیروان (531ـ579م) جانشین او شد، هرچند گروهی از نویسندگان بازگشت منذر به حاکمیت حیره را در سال 528م به ایام سلطنت قباد نوشته اند،66 اما غالب آنها بازگشت وی را به امارت حیره به ایامی نسبت می دهند که انوشیروان بر تخت سلطنت جلوس کرده و مقدمات آن را فراهم کرده بود.67 گروهی حتی تصمیم انوشیروان به باز گرداندن حکومت حیره را به لخمیان به دوران قبل از استقرار پادشاهی اش نسبت داده اند. آنها می نویسند:

    وقتی انوشیروان کار پادشاهیش مستقر شد و همة امور مملکت را در قبضه خود کشید به نزدیکان خود گفت: من با خدای خود عهد کرده ام که اگر پادشاهی من استقرار یابد، دو کار انجام دهم؛ اول اینکه آل منذر را دوباره در حیره به قدرت رسانده و حارث کندی را اخراج کنم و دوم مزدکیان را تحت تعقیب قرار داده و نابود سازم.68

    این مطلب نشان از اهمیت خاص امارت حیره نزد سلاطین ساسانی داشته و توجه ویژه ساسانیان را به حاکمان لخمی آشکارا نشان می دهد.

    در ایام پادشاهی انوشیروان و جانشینان او به سبب قدرت دربار تیسفون در اداره امور مملکت، حکام بعدی حیره چاره ای جز تبعیت محض از دولت ساسانی نداشتند و پس از مرگ منذر بن ماء السماء (554 م) که حکومت دوبارة خود را بر حیره مدیون انوشیروان ساسانی بود، سه تن از فرزندانش حکومت متزلزلی بر حیره داشتند تا جایی که پادشاه ساسانی هرمز پسر انوشیروان (579ـ590م) پس از حکومت دو فرزند منذر، عمرو بن هند (554ـ569م) و قابوس بن هند (569ـ577م) یک نفر نایب ایرانی به نام سهرب (یا فیشهرت) فارسی را مستقیماً حکمران حیره قرار داد69 و او یک سال در آن ولایت حکومت کرد. اما به نظر می رسد ادارة مستقیم حیره و حذف آل منذر، سیاست موفقی نبوده است، زیرا دوباره فرزندی از منذر به نام نعمان از طرف تیسفون به عنوان حاکم حیره انتخاب می شود.

    6. سقوط آل لخم

    نعمان بن منذر (613 یا 582ـ602م) را باید آخرین امیر عرب حیره دانست. پدرش تربیت او را به عدی بن اوس مرینا، یکی از اشراف لخمی حیره که از نزدیکان خسرو انوشیروان بود، سپرد70 و همچنین از ایاس بن قبیصه طایی خواست نعمان را به شرط صلاحدید هرمز (579ـ590 م) به حکومت حیره منسوب کند.71 از این خبر چنین استنباط می شود که نصب امرای حیره ـ دست کم در دوران ضعف امارت حیره ـ از اختیارات خاص پادشاهان ایران بوده است. در این زمان عدی بن زید و برادرانش عمار و عمرو که از خانواده های پرنفوذ عرب حیره بودند، در دربار ساسانیان به کار مترجمی اشتغال داشتند. ایشان را قابوس بن منذر(569ـ577م)، عموی نعمان به دربار هرمز فرستاده بود تا هم نماینده اعراب لخمی در دربار تیسفون بوده و هم امور مترجمی دربار ساسانیان را عهددار باشند. هرمز برای انتخاب یکی از فرزندان منذر به عنوان حاکم امارت حیره، با عدی مشورت کرده و به صلاحدید او ـ از میان ده فرزند منذر ـ نعمان را برگزید.72 نعمان هرچند به کمک و نظر عدی بن زید به امارت حیره رسید، اما بر اثر سخن چینی اطرافیانش در حیره، از عدی بدبین شده و او را از تیسفون به مرکز امارتش فراخواند و زندانی ساخت. برادران عدی چون از رهایی او ناامید شدند از خسرو پرویز پادشاه ساسانی کمک خواستند، اما قبل از رسیدن نامة کسری به نعمان برای رهایی عدی، وی به دستور نعمان در زندان کشته شد. ظاهراً بعدها نعمان از انجام این کار پشیمان شده و برای جبران اشتباه خود پسر عدی، زید را به دربار خسرو پرویز می فرستد تا عهده دار کارهای پدرش در دربار ساسانیان باشد. زید پس از نزدیک شدن به خسرو و جلب اعتمادش ماهرانه نقشه ای طراحی کرده تا زمینة براندازی نعمان و انتقام خون پدر خویش را بگیرد. با اجرای این دسیسه، پادشاه ساسانی مجاب می شود نعمان را به تیسفون فراخوانده و او را زندانی کند،73 سپس ادارة حیره را از آل لخم گرفته به ایاس بن قبیصه طایی که خسرو پرویز را در جنگ با بهرام چوبین یاری رسانده و اعتماد و دوستی کسری را جلب کرده بود، سپرد و بدین گونه خسرو خدمت او را جبران کرد.74 ظاهراً خسرو پرویز همراه با ایاس یک نفر کاردار ایرانی را به حیره می فرستد تا ناظر و نماینده او بر امارت حیره باشد. منصب این کارگزار ایرانی در منابع تاریخی به صورت «بحر جان»، «نخیر خان»، «نخیر جان» و «نخویرگان» ضبط شده است.

    7. دلایل فروپاشی آل لخم و نقش ساسانیان در فروپاشی آنها

    هرچند بیشتر منابع تاریخ اسلامی، داستان سقوط امارت لخمیان را معلول ماجرای نعمان و عدی بن زید نوشته اند، اما علل اصلی سقوط این امارت ـ که نزدیک به چهار قرن دوام آورد را باید در زمینه های دیگری جست وجو کرد؛ زمینه ها و عللی که وجوب اضمحلال امارت حیره را از جانب خسرو پرویز توجیه کند، زیرا کارکرد این امارت در حفاظت از مرزهای ایران در قبال بدویان عرب، نیروهای رومی و اعراب غسانی آنچنان در سیاست دربار تیسفون جلوه کرده بود که پادشاهان ساسانی همیشه خود را موظف به حمایت و حفظ آن امارت دیده و ضعف این دولت را به زیان حکومت خود تشخیص می دادند. پس باید اقدام خسرو پرویز در برچیدن حکومت لخمیان چیزی فراتر از سخن چینی یک دبیر عرب در دربار او باشد که او را به انجام چنین تصمیم خطیری وادار ساخت.

    در منابع اولیه و اصلی تاریخ اسلام و ایران، به جز انگیزة بالا در قتل نعمان، به انگیزه و علل معقول تری اشاره شده است. نوشته اند وقتی شیرویه اتهامات پدرش خسرو پرویز را می شمرد، او را به سبب قتل نعمان سرزنش کرد. خسرو پرویز در دفاع از خود، علت قتل حاکم حیره را توطئة نعمان به همراهی اعراب دیگر علیه نظام ساسانی عنوان کرد و گفت: نعمان را که در اندیشه توطئه و تحریک اعراب برای بیرون کشیدن پادشاهی از خاندان ما بود، بکشتم و مردی از عرب را که در این افکار نبود، جانشین او نمودم.75

    بلعمی در علل قتل نعمان می نویسد: خسرو پرویز در جواب اتهامات شیرویه می گوید: من نعمان را نه به خاطر یک زن و نه به خاطر سخن چینی یک دبیر کشتم، بلکه هنگامی که از دست بهرام چوبین به طرف روم می گریختم در راه راهبی را دیدم که به من گفت: ملک پادشاهی شما را مردی از عرب نابود می کند و نگفت آن عرب کیست. و من در میان عرب کسی را بزرگ تر از نعمان نشناختم، پس او را کشتم تا پادشاهی در خانواده ما باقی بماند.76 در بررسی این دو روایت، هرچند دومی به افسانه بیشتر نزدیک است، اما خبر اول را نباید نادیده انگاشت و در صورت صحت خبر می توان آن را انگیزة کافی برای برچیده شدن امارت حیره از طرف کسری قلمداد کرد.

    اما خبر دیگری که می توان آن را علت و انگیزة خسرو پرویز در تغییر رفتار خود با امارت حیره نگاشت، این است که وی هنگام زد و خورد با بهرام چوبین و شکست از سپاهیان بهرام از نعمان کمک خواست و او را نزد خود فراخواند، اما امیر عرب از این کار امتناع ورزید و کسری را در این شرایط سخت تنها گذاشت.77 خسرو پرویز پس از تسلط دوباره بر تخت پادشاهی، انتقام این کم کاری نعمان را با براندازی حکومت خاندانش پاسخ داد.

    برخی دیگر از نویسندگان گرایش نعمان به آیین مسیحیت را در اتخاذ این تصمیم خسرو پرویز دخیل دانسته اند. مسیحیت در قرن چهارم میلادی به تدریج در میان مردم حیره گسترش یافت و تحت تأثیر مبلغان سریانی نسطوری، بسیاری از مردم این منطقه مسیحی شده و دیرهای بسیاری ساختند. اما پادشاهان لخمی از گرایش بدان امتناع می ورزیدند و شاید در این خصوص، تمایلات دربار ایران را که با مسیحیت بد بود و آن را دین بیگانگان و دشمن می دانست رعایت می کردند. با صلح ایران و روم در عهد خسرو پرویز، مسیحیت در ایران رواج یافت، به طوری که این دین به خانواده های سلطنتی نیز نفوذ کرده و شیرین، یکی از زنان خسرو، مسیحی شده و از آن حمایت می کرد. همین علت هم موجب شد دربار ایران خود را موظف به حمایت از شاخه مسیحیان یعقوبی کرده و نعمان بن منذر هم آشکارا اعلام مسیحیت کند.78 اما خسرو پرویز شاید برای جلب نظر موبدان زردشتی این اقدام نعمان را تحمل نکرده و آن را بهانة اضمحلال امارتشان کرده باشد. دست آخر اینکه برخی صلح معروف خسرو پرویز با امپراطور روم را موجب تصمیم او در براندازی خاندان آل منذر حیره می دانند، زیرا کسری پس از صلح با روم خود را بی نیاز از کارکردهای دولت لخمی دانسته و در مملکت ایشان طمع کرده بود.79 جالب اینکه مقارن با همین زمان نیز دولت روم در اضمحلال امارت مقتدر غسانی عرب قدم برداشت و پایه های آن امارت را برچید.

    8. روابط ساسانیان و امارت حیره پس از آل لخم

    خسرو پرویز پس از خلع نعمان و آل منذر از امارت حیره، ایاس بن قبیصه طایی (602ـ614م) را جانشین او کرد. ایاس کسی بود که خسرو را در جنگ با بهرام چوبین یاری رسانده و توجه او را به خود جلب کرده بود و پس از عهده دار شدن امارت حیره نیز ایران را در جنگ با رومیان یاری رساند.80 خسرو پرویز او را برای جنگ با روم به «ساتیدما» که رودی نزدیک ارزن است، فرستاد. ایاس رومیان را در این جنگ شکست داده، پیروزمندانه بازگشت.81

    اما مهم ترین و مشهورترین واقعة روزگار ایاس را باید جنگ ذوقار دانست که در آن سپاهیان ایرانی و اعراب حیره طرف دار ساسانیان به رهبری ایاس و هامرز شوشتری از بادیه نشینان متحد عرب بنی شیبان و بکر بن وائل شکست خورده و خبر این شکست در سراسر شبه جزیره پخش شد، به گونه ای که برخی از نویسندگان، پیروزی اعراب را در ذوقار عامل مهمی در تشویق مسلمانان عرب در هجوم به امپراطور ساسانی قلمداد کرده اند.82 تفسیر این رویداد را بیشتر منابع تاریخی ذکر کرده و انگیزة آن را درخواست خسرو پرویز از ایاس برای تملک دارایی های نعمان بن منذر نوشته اند که نعمان همه آن اموال را نزد قبیله بکر بن وائل به امانت نهاده بود. و چون نیروهای ایاس و ایرانیان خواستند با جنگ این اموال را تصاحب کنند، از اعراب بادیه نشین شکست خوردند.83 هرچند ایرانیان در ذوقار شکست خورده بودند، اما بادیه نشینان عرب هم در خود آن چنان قدرتی نمی دیدند که به حیره حمله کرده، آنجا را تصرف کنند.

    پس از این شکست، آزادبه پسر ماهبیان پسر مهر بنداد (614ـ631م) که احتمالاً همان نخویرگان منصوب از طرف خسرو پرویز در حیره بوده است، حاکمیت حیره را مستقیماً از جانب کسری به دست گرفت و هفده سال بر حیره و نواحی اطراف آن حاکمیت محدودی داشت، زیرا قبایل بکر بن وائل بعد از پیروزی در ذوقار هیچ گونه ارتباطی با ساسانیان نداشته و خود را مطیع دولت حیره قلمداد نمی کردند.84 حکومت آزادبه تحت تأثیر ضعف قدرت مرکزی در تیسفون و آشوب های درباری اواخر دوران حکومت خسرو پرویز، رو به ضعف نهاد و اعراب حیره در سال 631م (کمی قبل از ورود خالد بن ولید به حیره) آزادبه را از حکومت برکنار ساخته و یکی از فرزندان نعمان به نام منذر، معروف به مغرور را به حکومت این امارت نشاندند.85 به نظر می رسد که منذر به اشاره خسرو پرویز یا شورش مردم حیره از حکومت خلع شده باشد، زیرا هنگام ورود خالد به حیره، نامی از منذر در تاریخ دیده نمی شود و خالد بن ولید هم پس از شکست نیروهای آزادبه با بزرگان شهر قرارداد صلح را نگاشت. 86

    نتیجه گیری

    پادشاهان ساسانی اگرچه در مهاجرت قبایل متحد عرب تنوخی از یمن به بحرین و نفوذ آنها به نواحی حیره دخالتی نداشتند، اما پس از تأسیس پایه های حکومتی خویش به شایستگی از این امر، سود جسته و با اعلام موافقت با تشکیل امارت عربی حیره و دفاع و حمایت از آن، حفاظت از مرزهای خود در مقابل تهاجم بادیه نشینان عرب را به آنها سپردند. ساسانیان با نصب مرزبانان و قسمتی از سپاهیان خود در حیره، بر حکومت امرای عرب آن ناحیه نظارت می کرده، و در تهاجم بر رقیب رومی خویش از جنگندگی این اعراب نیز سود می جستند. در مقابل، امرای عرب حیره نیز تداوم حکومت خود را در تبعیت از سیاست های دربار تیسفون تشخیص داده، همواره مطیع و فرمانبردار اوامر ساسانیان بودند.

     


    پی نوشت ها:

    1. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج2،ص328.

    2. لسترنج، جغرافیای تاریخی سرزمین های خلافت شرقی، ص82؛ حسین قره چانلو، جغرافیای سرزمین های اسلامی، ج1، ص273.

    3. یوسف رزق الله غنیمه، الحیره المدینه و المملکه العربیه، ص10؛ عبد العزیز سالم، تاریخ عرب قبل از اسلام، ص183.

    4. فلیپ، حتی، تاریخ عرب، ص101؛ عبدالعزیز سالم، تاریخ عرب قبل از اسلام، ص183؛ جواد علی، المفصل، ج4، ص6ـ5.

    5. یوسف غنیمه، الحیره المدینه و المملکه العربیه، ص11؛ عبدالعزیز سالم، تاریخ عرب قبل از اسلام، ص 183.

    6. احسان یارشاطر، تاریخ ایران کمبریج، ترجمه حسن انوشه، ج3، ص710.

    7. طبری، تاریخ طبری، ج2، ص30؛ ابن مسکویه، تجارب الأمم، ج1، ص45؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج1، ص311.

    8. طبری، همان؛ ابن مسکویه، همان، ص 45-46؛ ابن اثیر، همان، ص312؛ عبدالعزیز سالم، تاریخ عرب قبل از اسلام، ص174؛ مسعود صفری، «حیره عامل انتقال فرهنگ»، ماهنامه تاریخ اسلام، ش 10، ص2؛ فلیپ حتی، تاریخ عرب، ص101؛ آرتور کریستنسن، ایران در زمان ساسانیان، ص60.

    9. علی اکبر فیاض، تاریخ اسلام، ص34؛ عارف عبدالغنی، تاریخ الحیره فی الجاهلیه و فی الإسلام، ص139.

    10. پی. ام. هولت و آن. ک. لمبتون، تاریخ اسلام پژوهش دانشکده کمبریج، ترجمه احمد آرام، ص52-54.

    11. حسن ابراهیم حسن، تاریخ سیاسی اسلام، ترجمة ابوالقاسم پاینده، ص44.

    12. احسان یار شاطر، تاریخ ایران کمبریج، ترجمه حسن انوشه، ج3، ص711.

    13. عارف عبدالغنی، تاریخ الحیره، ص139.

    14. آرتور کریستنسن، ایران در زمان ساسانیان، ص66؛ علی اکبر فیاض، تاریخ اسلام، ص34.

    15. طبری، تاریخ طبری، ج2، ص32؛ ابن مسکویه، تجارب الامم، ج1، ص46.

    16. حمزه اصفهانی، تاریخ سنی الملوک الأرض و الأنبیاء، ص64؛ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج1، ص169؛ فلیپ حتی، تاریخ عرب، ص102.

    17. ابن اثیر، الکامل، ج1، ص313-318؛ علی اکبر فیاض، تاریخ اسلام، ص33؛ عبدالعزیز سالم، تاریخ عرب، ص180.

    18. تاریخ مدت حکمرانی پادشاهان ساسانی در صفحات متعدد این مقاله، برگرفته از کتاب «ایران در دوران ساسانیان» تالیف پروفسور آرتور کریستنسن است.

    19. فلیپ حتی، تاریح عرب، ص 102.

    20. علی اکبر فیاض، تاریخ اسلام، ص33؛ فلیپ حتی، تاریخ عرب، ص101.

    21. تاریخ مدت حکمرانی امیران لخمی بر امارت حیره در صفحات متعدد این نوشته، برگرفته از کتاب «البحرین عبر التاریخ» تالیف دکتر علی ابا حسین، می باشد که از سایت «تاریخ الحکام و السلطات الحاکمه» نقل شده است:

    www.hukam.net/country.php?id=8

    22. حمزه اصفهانی، تاریخ سنی الملوک الأرض و الأنبیاء، ص65؛ عبدالعزیز سالم، تاریخ عرب، ص181.

    23. طبری، تاریخ طبری، ج2، ص167.

    24. علی اکبر فیاض، تاریخ اسلام، ص34.

    25. ابن مسکویه، تجارب الامم، ج1، ص55.

    26 . عبدالعزیز سالم، تاریخ عرب، ص182.

    27. ابن مسکویه، تجارب الامم، ج1، ص55.

    28. همان؛ عبدالعزیز سالم، تاریخ عرب، ص184.

    29. یوسف غنیمه، الحیرة المدینه و المملکه العربیه، ص18.

    30. جرجی زیدان، العرب قبل الإسلام، ص224-225؛ جواد علی، المفصل، ج4، ص16.

    31. حمزه اصفهانی، تاریخ سنی الملوک الأرض و الأنبیاء، ص74.

    32. ابن اثیر، الکامل، ج1، ص444.

    33. طبری، تاریخ طبری، ج2، ص166.

    34. کریستنسن، ایران در زمان ساسانیان، ص322.

    35. عبدالعزیز سالم، تاریخ عرب، ص187؛ غلام حسین زرگری نژاد، تاریخ اسلام، ص71.

    36. ر.ک: غلام حسین زرگری نژاد، همان.

    37. عبدالعزیز سالم، تاریخ عرب، ص187.

    38. همان، ص188.

    39. همان.

    40. طبری، تاریخ طبری، ج2، ص78.

    41 . همان.

    42 . همان، ص79- ابن اثیر، الکامل، ج1، ص365-366؛ عبدالعزیز سالم، تاریخ عرب، ص189.

    43. طبری، همان.

    44. همان، ص78؛ حمزه اصفهانی، ص68؛ عبدالعزیز سالم، تاریخ عرب، ص190.

    45 . طبری، همان، ص80؛ ابن مسکویه، تجارب الامم، ج1، ص78؛ ن.و.پیگولوسکایا، اعراب حدود مرزهای روم شرقی و ایران در سده های چهارم تا ششم میلادی، ترجمه عنایت الله رضا، ص164-165.

    46. ابن اثیر، الکامل، ج1، ص366.

    47. طبری، تاریخ طبری، ج2، ص80 ؛ ابن مسکویه، تجارب الامم، ج1، ص78

    48. طبری، همان؛ کریستنسن، ایران در دوره ساسانیان، ص199.

    49. طبری، همان، ص84؛ کریستنسن، همان.

    50. مسعودی، مروج الذهب، ج1، ص176-177؛ ابوالفداء، المختصر فی الاخبار البشر، تحقیق محمود دیوب، ج1 ص87؛ ابن مسکویه، تجارب الامم، ج1، ص79.

    51. ابوالفداء، همان؛ ابن مسکویه، همان.

    52 . طبری، تاریخ طبری، ج2، ص82؛ کریستنسن، ایران در دوره ساسانیان، ص199.

    53. طبری، همان؛ ابن مسکویه، تجارب الامم، ج1، ص79 ؛ ابن اثیر، الکامل، ج1، ص367.

    54. طبری، همان، ص82-84؛ ابن مسکویه، همان، ص81-80؛ ابن اثیر، همان؛ کریستنسن، ایران در زمان ساسانیان، ص199-200؛ غلام حسین زرگری نژاد، تاریخ صدر اسلام، ص71.

    55. فلیپ حتی، تاریخ عرب، ص104.

    56. کریستنسن، ایران در زمان ساسانیان، ص200.

    57. همان، ص183.

    58. این پنج تن عبارت بودند از: اسود بن منذر (493- 473 م)، منذر بن منذر (500 – 493 م)، نعمان بن اسود (504 ـ 500 م)، علقمه ابو یعفر (507 ـ 504 م)، امروء القیس بن نعمان (514 – 507 م) به نقل از: علی ابا حسین، البحرین عبر التاریخ، برگرفته از : www.hukam.net/family .

    59. کریستنسن، ایران در زمان ساسانیان، ص254.

    60. طبری، تاریخ طبری، ج2، ص96 ؛ ابن مسکویه، تجارب الامم، ج1، ص91.

    61. ابن مسکویه، همان.

    62. ابن اثیر، الکامل، ج1، ص 375-395؛ کریستنسن، ایران در زمان ساسانیان، ص252؛ ن.و.پیگولوسکایا، اعراب حدود مرزهای روم شرقی و ایران در سده های چهارم تا ششم میلادی، ترجمه عنایت الله رضا، ص188-194؛ عبدالعزیز سالم، تاریخ عرب، ص195؛ غلام حسین زرگری نژاد، تاریخ صدر اسلام، ص71.

    63. ابوالفداء، المختصر فی اخبار البشر، ج1، ص88 ؛ فلیپ حتی، تاریخ عرب، ص71 ؛ عبدالعزیز سالم، تاریخ عرب، ص195؛ غلام حسین زرگری نژاد، تاریخ صدر اسلام، ص71.

    64. طبری، تاریخ طبری، ج2، ص 96-97؛ ابن مسکویه، تجارب الامم، ج1، ص 91-92.

    65. جواد علی، المفصل، ج4، ص70.

    66. همان؛ کریستنسن، ایران در زمان ساسانیان، ص260.

    67. طبری، تاریخ طبری، ج2، ص101، ابن مسکویه، تجارب الامم، ج1، ص97.

    68. ابن اثیر، الکامل، ج1، ص 395-396؛ ابوالفداء، المختصر فی اخبار البشر، ج1، ص87.

    69. طبری، تاریخ طبری، ج2، ص66؛ ابن اثیر، الکامل، ج1، ص444؛ علی ابا حسن، البحرین عبر التاریخ، به نقل از سایت www.hukam.net/family .

    70. عبدالعزیز سالم، تاریخ عرب، ص 201.

    71. طبری، تاریخ طبری، ج2، ص156؛ ابن اثیر، الکامل، ج1، ص436.

    72. همان؛ ابن مسکویه، تجارب الامم، ج1، ص125.

    73. طبری، همان، ص 156-160؛ ابن مسکویه، همان، ص 125-134؛ ابن اثیر، الکامل، ص 437-438.

    74. طبری، همان، ص162؛ ابن اثیر، همان، ص442.

    75. ابوحنیفه دینوری، اخبار الطوال، ص110.

    76.. ابو علی بلعمی، تکمله و ترجمه تاریخ طبری، ص1179.

    77. کرسیتنسن، ایران در زمان ساسانیان، ص322.

    78. علی اکبر فیاض، تاریخ اسلام، ص35؛ فلیپ حتی، تاریخ عرب، ص104؛ ن.و.پیگولوسکایا، اعراب حدود مرزهای روم شرقی و ایران در سده های چهارم تا ششم میلادی، ترجمه عنایت الله رضا، ص279؛ احسان یارشاطر، تاریخ ایران کمبریج، ترجمه حسن انوشه، ج3، ص393.

    79. علی اکبر فیاض، همان.

    80. احسان یارشاطر، تاریخ ایران کمبریج، ترجمه حسن انوشه، ج3، ص393.

    81. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج3، ص169.

    82. غلام حسین زرگری نژاد، تاریخ صدر اسلام، ص73.

    83. یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ص267؛ طبری، تاریخ طبری، ج2، ص155؛ ابن مسکویه، تجارب الامم، ج1، ص135ـ134 ؛ ابن اثیر، الکامل، ج1، ص 442-443، عبدالعزیز سالم، تاریخ عرب، ص 212- 219.

    84. ابن اثیر، الکامل، ج1، ص445 ؛ عبدالعزیز سالم، تاریخ عرب، ص220.

    85. عبدالعزیز سالم، همان، ص 220-221.

    86. بلاذری، فتوح البلدان، ص148.

     


    منابع

    ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، تحقیق عبدالسلام تدمری، ط.الثانیه، بیروت، دارالکتاب العربی، 1420ق.

    ابوالفداء، اسماعیل بن علی بن محمود، المختصر فی اخبار البشر، تحقیق محمود دیوب، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1417 ق.

    الاصفهانی، حمزه بن الحسن، تاریخ سنی الملوک الارض و الانبیاء، برلین، بی نا، 1340 ق.

    بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، تحقیق عبدالقادر محمدعلی، دارالکتب العلمیه، بیروت، 1420 ق.

    بلعمی، ابوعلی محمد، تکمله و ترجمه تاریخ الطبری، تصحیح ملک الشعرای بهار، تهران، وزارت فرهنگ، 1341ش.

    پیگولوسکایا، ن. و، اعراب حدود مرزهای روم شرقی و ایران در سده های چهارم تا ششم میلادی، ترجمه عنایت الله رضا، تهران، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1372ش.

    حسن، حسن ابراهیم، تاریخ سیاسی اسلام، ترجمه ابوالقاسم پاینده، چ نهم، تهران، جاویدان، 1376ش.

    حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، ط. الثانیه، بیروت، دار صادر، 1995م.

    خلیل حتی، فلیپ، تاریخ عرب، ترجمه ابوالقاسم پاینده، چ دوم، تهران، آگاه، 1366ش.

    دینوری، ابوحنیفه، الاخبار الطوال، تحقیق عبدالمنعم عامر، قاهره، 1960م.

    زرگری نژاد، غلامحسین، تاریخ صدر اسلام(عصر نبوت)، چ پنجم، تهران، سمت، 1387ش.

    زیدان، جرجی، العرب قبل الاسلام، تحقیق حسین مونس، مصر، دار الهلال، بی تا.

    سالم، عبدالعزیز، تاریخ عرب قبل از اسلام، ترجمه باقر صدری نیا، تهران، علمی و فرهنگی، 1380ش.

    صفری، مسعود، حیره عامل انتقال فرهنگ، تاریخ اسلام، ش 10، صفحه اول و آخر مقاله.

    طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، تحقیق صدقی جمیل العطار، بیروت، دار الفکر، 1418ق.

    عبدالغنی، عارف، تاریخ الحیره فی الجاهلیه و الاسلام، دمشق، دارالشام، 1414ق.

    علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بغداد، المجمع العلمی العراقی، 1950- 1959م.

    غنیمه، یوسف رزق الله، الحیره المدینه و المملکه العربیه، بغداد، بی نا، 1931م.

    فیاض، علی اکبر، تاریخ اسلام، چ دوازدهم، تهران، دانشگاه تهران، 1382ش.

    قرچانلو، حسین، جغرافیای تاریخی کشورهای اسلامی(1)، تهران، سمت، 1380ش.

    کریستنسن، آرتور، ایران در زمان ساسانیان، ترجمه رشید یاسمی، چ سوم، تهران، ساحل، 1382ش.

    لسترنج، جغرافیای تاریخی سرزمین های خلافت شرقی، ترجمه محمود عرفان، چ دوم، تهران، علمی و فرهنگی، 1364ش.

    مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق یوسف بقاعی، بیروت، دار الاحیاء التراث العربی، 1422 ق.

    مسکویه رازی، ابوعلی، تجارب الامم، تحقیق ابوالقاسم امامی، دار سروش، تهران، 1366ش.

    هولت، پی. ام. و آن. ک. لمبتون، تاریخ اسلام، پژوهش دانشکده کمبریج، ترجمه احمد آرام، تهران، امیر کبیر، 1378ش.

    یارشاطر،احسان، تاریخ ایران ازسلوکیان تا فروپاشی دولت ساسانیان (تاریخ ایران کمبریج، ج3، قسمت اول)، ترجمه حسن انوشه، چ دوم، تهران، امیر کبیر، 1373ش.

    ـــــ ، تاریخ ایران ازسلوکیان تا فروپاشی دولت ساسانیان( تاریخ ایران کمبریج، ج3، قسمت دوم)، ترجمه حسن انوشه، چ دوم، تهران، امیر کبیر، 1377ش.

    یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، النجف، بی نا، 1385 ق.

    http://www.hukam.net/famihy.php?fam=736

    http://www.hukam.net/country.php?id=8

    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    محمود آبادی، سیداصغر، عظیمی، کیومرث، میرزایی، کیومرث.(1390) بررسی روابط سیاسی دولت ساسانیان و امارت عربی حیره از آغاز تا سقوط این امارت. دو فصلنامه تاریخ اسلام درآینه پژوهش، 8(3)، 87-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سیداصغر محمود آبادی؛ کیومرث عظیمی؛ کیومرث میرزایی."بررسی روابط سیاسی دولت ساسانیان و امارت عربی حیره از آغاز تا سقوط این امارت". دو فصلنامه تاریخ اسلام درآینه پژوهش، 8، 3، 1390، 87-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    محمود آبادی، سیداصغر، عظیمی، کیومرث، میرزایی، کیومرث.(1390) 'بررسی روابط سیاسی دولت ساسانیان و امارت عربی حیره از آغاز تا سقوط این امارت'، دو فصلنامه تاریخ اسلام درآینه پژوهش، 8(3), pp. 87-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    محمود آبادی، سیداصغر، عظیمی، کیومرث، میرزایی، کیومرث. بررسی روابط سیاسی دولت ساسانیان و امارت عربی حیره از آغاز تا سقوط این امارت. تاریخ اسلام درآینه پژوهش، 8, 1390؛ 8(3): 87-