جایگاه هدایا در منابع مالی ائمه (ع)
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
ذهنيت عمومي اين است كه ائمه از بيتالمال استفاده ميكردند، در حالي كه تنها منبع آنان بيتالمال نبوده، بلكه منابع مالي ديگري نيز داشتند كه يكي از آنها هدايا بود.
تقديم هدايا به امامان شيعه، يكي از شيوههاي ابراز دوستي و مودت و نزديكي مردم به ايشان بود. اين امر نه تنها در ميان شيعيان ـ كه براي امامان جايگاه والاي امامت را قائل بودند ـ بلكه از سوي جامعه اهل سنت نيز كه به لحاظ خويشاوندي ائمه با پيامبر، ايشان را قابل احترام ميدانستند و حتي از طرف حكومتها و امرا نيز صورت ميگرفت؛ از اينرو، ميتوان هدايا را يكي از منابع درآمدي ائمه به شمار آورد.
در اين نوشته سعي شده است جايگاه هدايا كه به يك معناي عام، شامل نذورات و وصيتها بوده و در اينجا مقرري از بيتالمال را هم جزء آن ميدانيم، در سيستم اقتصادي ائمه و نقش آن در درآمدهاي امامان تبيين و در صورت امكان خط سير منطقي براي آن تعريف شود.
دامنه اين پژوهش، دوران حضور ائمه است، از اينرو، دوره امام دوازدهم را شامل نميشود. همچنين امام علي و امام حسن در دوراني كه خلافت مسلمانان را عهده دار بودند نيز در اين نوشته گنجانده نشدهاند، چرا كه سيره اقتصادي ايشان از جهات مختلفي با ائمه غير حاكم متفاوت است. پس دامنة اين پژوهش از صلح امام حسن تا آغاز غيبت صغري را دربر ميگيرد.
مفهوم شناسي
هدايا ـ جمع هديهـ به تحفه و ارمغان و آنچه براي ازدياد محبت و دوستي به منظور بزرگداشت جانب پذيرنده، تقديم شود؛ اطلاق ميگردد. بر خلاف صدقات كه براي قرب به خداست ، در اينجا منظور، هداياي مردمي، نذورات، وصيتها، مقرري و هداياي حكومتي است.
منابع مالي: منابع، جمع منبع، به معناي منشأ و محل توليد است، در آمد، اصطلاحي است كلي كه در برابر سرمايه به كار ميرود. در علم اقتصاد منابع درآمد عبارت است از: عناصر يا عوامل توليدي كه در اقتصاد يا يك بنگاه براي توليد و توزيع كالاها و خدمات به كار رود. اين منابع به طور قراردادي به صورت زمين، كار و سرمايه طبقهبندي شدهاند. گرچه درآمدهاي خصوصي امامان را ميتوان در اين تعريف گنجاند، اما درآمدهايي كه به سبب دارا بودن جايگاه امامت به ايشان تعلق ميگرفت، مانند خمس و زكات در اين تعريف قرار نميگيرد.
امامان (ائمه): جمع امام است. امام در مفهوم خاص خود براي پيامبران و جانشينان آنان به كار ميرود كه از سوي خداوند به منصب امامت و ولايت رسيدهاند. در اينجا منظور امامان دوازدهگانة شيعة اماميه است.
شيعه: شيعه در اصطلاح به پيروان حضرت علي و خاندانش و كساني كه معتقد به جانشيني بلافصل آن حضرت پس از پيامبر و نص ولايت او در غدير از سوي پيغمبر ميباشد، گفته ميشود.
غير شيعيان: منظور پيروان تمام اديان و فرقههاي غير شيعي است.
الف) هداياي مردمي
اموالي كه مردم، اعم از شيعه و غير شيعه به ائمه پيشكش نموده و از نقاط مختلف براي ايشان ارسال ميكردند، گاه مبالغ معتنابهي را تشكيل ميداد كه در اين قسمت، تحت عنوان هداياي مردمي به آن پرداخته ميشود.
1. پذيرش هداياي مردم از سوي ائمه
شواهد موجود، عمدتاً بر پذيرفته شدن هدايا از سوي امامان دلالت ميكند. بنا بر گزارشي امام حسن در مقابل هديهاي، معادل بيست برابر آن را به فرد هديه دهنده بازگرداند. براي امام حسين نيز هدايايي ارسال ميشد.
از دوره امام باقر نيز دو گزارش دربارة تقديم هداياي مردم به ايشان وجود دارد و گزارشي از احمدبن هوذه از حمرانبن اعين كه نقل شده است وي نذر كرده بود هزار دينار را به امام باقر در خانه امام انفاق كند يا امام به سؤال وي درباره قائم بودن يا نبودن او پاسخ بدهد. در اين گزارش آمده است: امام از حمران خواست دينارهايش را نزد خود نگاه دارد و افزود او قائم نيست. روايت ديگر كه در الخرايج آمده، از كمك امام باقر با استفاده از خرق عادت به فردي در يافتن گنج پدرش حكايت دارد كه مدتي پيش درگذشته و فرزند را از محل دفن گنج باخبر نكرده بود. وي پس از يافتن آن، پنجاه هزار درهم آن را براي امام آورد و امام آن را براي خود و فقراي خاندانش مصرف كرد.
از زمان امام صادق نيز روايات بيشتري شاهد بر دريافت هديهها از سوي امام وجود دارد. روزي شعيب عقرقوفي سيصد دينار به امام صادق هديه كرد كه امام مقداري از آن را كه از مال خود شعيب بود، برداشت و بقيه را كه شعيب بدون آگاهي برادرش از اموال او برداشته بود، به وي باز گرداند.
اسماعيلبن قيس موصلي، كه ثروت خود را به بركت نمازي ميدانست كه از امام صادق آموخته بود، كيسهاي كه پانصد دينار در آن بود، به او تقديم كرد.
روايتي نيز از يك خراساني متمول گزارش ميدهد كه هر سال هنگام حج، هزار دينار و نيز جواهرات و پارچههاي گرانبها به عنوان هديه به امام صادق و خانواده او تقديم ميكرد. فيضبن مختار هزار دينار براي امام صادق و هزار دينار براي فرزندش موسي كه در آن زمان كودك خردسالي بود، ارسال كرد.
برخي اوقات نيز افراد، هداياي خود را توسط ديگران براي امام ميفرستادند. همچنين گاهي اين هدايا نيز غير نقدي بود، مانند خيمهها و چادرهايي كه عمرانبن عبدالله قمي در يكي از سفرهاي حج كه امام صادق همراه همسرانش رفته بود، به ايشان تقديم كرد. امام قصد خريداري اين چادرها را داشت، اما عمران از او خواست آن خيمهها را كه كرباسشان را با دست خود بافته بود، به عنوان هديه بپذيرد. امام اين هديه را پذيرفت و براي او دعا كرد. برخي اوقات نيز كنيزهايي براي امام فرستاده ميشد .
با اين توصيف ميتوان گفت در زمان امام صادق اموالي كه به عنوان هديه پرداخت ميشد، رو به فزوني گذاشت. اين ادعا را از افزايش نسبي روايات دال بر اهداي اموال به ايشان و نيز با توجه به مقادير بيشتر هدايا ميتوان اثبات كرد. شايد بتوان يكي از دلايل اين قضيه را فضاي باز سياسي به سبب شيوة بنياميه و حكومت تازه بنياد بنيعباس و در نتيجه، عدم مانعي براي كارهاي متنوع از سوي شيعيان و نيز افزايش تعداد شيعيان دانست. اما با اين حال، به طور كلي به سبب حضور علمي امام صادق در جامعة اسلامي آن روز و توسعة تعداد شاگردان ايشان، روايات بيشتري از آن حضرت رسيده است.
روند رو به افزايش هداياي ارسالي براي ائمه در زمان امام كاظم به طور محسوسي مشاهده ميشود كه اين را ميتوان احتمالاً به شكلگيري نهاد وكالت در اين زمان نسبت داد كه امكان ارسال هدايا را براي دوستداران اهلبيت در نقاط مختلف امكانپذير ميكرد.
عليبن يقطين از كساني بود كه علاوه بر ارسال وجوهات خود براي امام كاظم، هدايايي را نيز براي ايشان ميفرستاد. از او نقل شده كه روزي نزد هارون بود كه از پادشاه روم هدايايي براي وي رسيد. در ميان هدايا، پيراهن ابريشمي زربفتي بود كه هارون آن را به ابن يقطين داد. و او نيز آن را به امام كاظم هديه كرد. امام كاظم با عبارت «بَذَلَ مالِهِ وَ مَوَدَّتِهِ» از عليبن يقطين ياد ميكرد. وي با ارسال هدايايي كه از صد تا سيصد هزار دينار ميرسيد، امام را ياري ميكرد. گفته شده است امام يك بار پولهايي را كه وي فرستاده بود، براي ازدواج پسرانش از جمله امام رضا هزينه كرد.
ابراهيمبن سلام و ابن حميد نقل كردهاند روزي عليبن يقطين فرزندانش را فراخواند و از آنها خواست تا شتراني خريده و اموالي را براي امام كاظم به مدينه ببرند. گرچه برخي از معاصران، اين اموال را وجوهات مردم دانستهاند، اما بعيد نيست كه هداياي شخصي وي براي امام بوده است؛ چراكه دليلي بر وجوهات بودن آنها در دست نيست.
عليبن جعفربن ناجيه نقل كرده است كه امام افرادي را براي خريدن ردايي طرازي به بازار فرستاده بود، او نيز چون ميان كالاهايش چنين ردايي موجود بود، اين ردا را كه صد درهم ارزش داشت، براي امام كاظم فرستاد.
اموالي كه پس از درگذشت شيعيان طبق وصيت ايشان، به امام ميرسيد نيز از جمله هداياي ايشان شمرده ميشود. محمدبن عبداللهبن زراره به احمدبن حسن وصيت كرده بود كه خانه و ساير اموالش را فروخته و مبلغ آن را به امام كاظم برساند. احمدبن حسن طبق اين وصيت، عمل كرد. همچنين بنا بر وصيت حسينبن احمد حلبي، از دويست درهم پسانداز وي كه بخشي از آن به همسرش تعلق داشت، بقيه به امام كاظم اختصاص يافت.
امام رضا نيز هدايايي از شيعيان دريافت ميكرد. اسماعيلبن بزيع در روايتي از ارسال مبلغي كه مقداري از آن زكات و بقيه هديه بود، براي امام رضا سخن گفته است. در روايتي از فضلبن كثير، از محمدبن عمرو نقل شده است كه زني به وي وصيت كرد كه پس از مرگش سي دينار از اموالش را به امام رضا بدهد و او وصيت وي را عملي ساخت.
در گزارشي از راوي نامعلوم نقل شده، بار پارچة گرانقيمتي براي امام جواد ميبردند كه در راه غارت شد، و امام در اين واقعه بيان كرد كه بايد صبر و بردباري كرد كه نشاندهندة ارزش بالاي اقتصادي كالا است. البته احتمال اينكه اين مال، مالالتجاره يا وجوهاتي در قالب پارچه بوده، نيز منتفي نيست. اما از آنجا كه در گزارش، نشانهاي براي آن وجود ندارد، هديه تلقي ميشود.
وصيت افراد مبني بر تعلق بخشي از اموال به امام، پس از مرگ آنها امري رايج در بين شيعيان بود. عليبن حسن در گزارشي وصيت محمدبن عبداللهبن زراره به برادرش احمد، مبني بر وصيت خانه و بقية ما ترك خود براي امام هادي را نقل كرده است. در گزارشي از ابوالقاسم كاتب راشد نيز نقل شده است كه مردي جبلي به وصيت پدرش چهار هزار دينار، به امام حسن عسكري پرداخت. فردي به نام حسينبن احمد حلبي هم پس از كسر مهريه همسرش از دويست درهم، به ايوببن نوح وصيت كرد كه باقيمانده درهمها و نيز بقيه اموالش را به امام حسن عسكري بدهد. از محمدبن عبدوس نيز نقل شده است كه از سوي امام عسكري مأمور فروختن ماتَرَك مردي شده بود كه در وصيت خود اموالش را به ايشان هديه كرده بود.
2. هداياي غير شيعيان
گزارشهايي نيز دربارة ارسال هدايايي از سوي عامه و نيز پيروان ساير اديان براي امامان و پذيرفته شدن آنها وجود دارد. هدية ده هزار ديناري مادر متوكل براي امام هادي، از جمله هداياي قابل توجه مردمي شمرده ميشود. مادر متوكل زماني كه وي به بيماري سختي دچار شده بود، نذر كرده بود در صورت بهبودي فرزندش اين مال را به امام هادي تقديم كند.
ابيمنصور موصلي نقل كرده است كه يوسفبن يعقوب نصراني كاتب نيز كه از سوي متوكل فراخوانده شده بود و از اين قضيه، هراس داشت. نذر كرد در صورت در امان ماندن از خشم متوكل، صد دينار براي امام هادي بفرستد كه به نذر خود عمل كرد و امام هم آن را پذيرفت.
در گزارشي از ابراهيمبن مهزيار خيران، خادم امام هادي درباره پذيرفتن يا نپذيرفتن هشت درهم هديهاي كه از طرسوس رسيده بود و نيز امثال آن سؤال كرد. (ظاهراً هديه دهنده مسيحي بوده است) كه امام اجازة دريافت آن و هداياي ديگر اديان را به او داده و افزود: «رسول خدا هدیة یهودی و نصرانی را نیز رد نمیکرد.»
3. هداياي مردمي و واكنش حكومتها
امامان همواره به دريافت اموالي، چون خمس، زكات و خراج از سوي حكومتهاي زمان خود متهم بودند. امام صادق، امام هادي و خصوصاً امام كاظم بارها از اين جهت مورد سوءظن خلفاي عباسي قرار گرفتند.
منصور در ديداري كه با علماي مدينه داشت، خطاب به امام صادق، ايشان را به أخذ خراج و دعوت به سوي خود متهم كرد. در اين ملاقات، كه عبداللهبن حسن هم حضور داشت، امام اين اتهامات را نپذيرفت.
اتهام كمك مالي امام صادق به قيام محمدبن عبدالله و تلاش در جهت به دست آوردن سندي مبني بر جمعآوري وجوهات توسط خدمتكار امام به دستور ايشان نيز از اقدامات ديگري بود كه منصور عليه امام انجام داد. او پس از احضار امام به دربار خود، گزارشي براي امام بازگو كرد كه طي آن گفته شده بود: امام صادق، معليبن خنيس را به اطراف مدينه فرستاده تا مالهاي شيعيان را جمعآوري كند و آن را براي كمك به نفس زكيه اختصاص داده است. گرچه امام اتهام جمعآوري وجوهات شيعيان و كمك به نفس زكيه را نپذيرفت، اما حاكم عباسي مدينه به كشتن معليبن خنيس، خدمتكار امام و مصادرة اموال ايشان اقدام كرد.
پيش از اين نيز منصور فردي را به عنوان شيعة خراساني نزد برخي بزرگان علوي كه امام صادق و عبداللهبن حسن از جملة آنان بود، فرستاد، تا مالي را به عنوان واجبات مالي شيعيان به آنها دهد و در صورت پذيرفتن ايشان سندي به دست آورد، اما امام از اين توطئه مطلع شد و آن را در مورد خود خنثي كرد.
امام كاظم نيز مورد اتهامات متعدد خلفاي عباسي قرار گرفت. امام سيزده سال از عمر خود را در دوران هارون به سر برد و بيشترين برخوردهاي او با خليفه، مربوط به اين دوره است. در اين زمان، موسيبن جعفر به عنوان رهبر شيعيان امامي، در حال استحكام بخشيدن به نظام امامت و ساماندهي جمعيت اماميه بود. دريافت وجوهات شيعيان توسط امام، از اموري بود كه هارون را سخت آشفته كرد. طرح مكرر اتهامهاي مالي از سوي او به امام، نشاندهندة اين واقعيت است كه هارون از گسترش فعاليتهاي اقتصادي امام در اين دوره آگاهي داشته، و از اينكه مقدمهاي براي قيام عليه او شود، هراس داشته است.
در سعايتي كه از جانب عليبن اسماعيل عليه امام، نزد يحييبن خالد برمكي شد نيز تمكن مالي امام و رسيدن وجوهات شيعه از مناطق مختلف به دست او، مورد توجه بيشتري قرار گرفته و منجر به خشم و ترس هارون شد. وحشت هارون از قيام احتمالي شيعيان عليه خلافت باعث شد كه وي سياست فقير نگاه داشتن شيعيان و رهبر آنها را پيگيري كند.
در جايي ديگر نيز امام كاظم از بابت حقوقي كه براي امامان اهلبيت قائل بود، با سؤال هارون روبهرو شد. با وجود اين سختگيريها امام، اموال رسيده را هداياي مردم دانسته و تأكيد فرمود از آنجا كه زكات بر ايشان حرام بوده، و از دريافت خمس نيز محروم هستند، پس ناچار هداياي مردم را ميپذيرند، چرا كه در مضيقة مالي قرار گرفتهاند.
پاسخي مشابه اين از امام در جايي ديگر كه امام حتي مورد اتهام جمع آوري خراج قرار
گرفته، نيز نقل شده است. در اين خبر آمده است كه هارون امام را احضار كرده و از
بابت گزارشهاي موجود در نامهاي كه به دستش رسيده بود، توضيح خواست. در اين نامه
گفته شده بود: پيرواني غالي كه به امامت موسيبن جعفر معتقدند، از اطراف عالم، براي او خراج ميآورند و اين كار را تا وقتي خداوند زمين و اهل آن را به رهبر واقعي بسپارد، واجب ميشمارند. اما امام سوگند خورد كه حتي يك درهم يا دينار به عنوان خراج نگرفته است. امام در اين ملاقات، ضمن رد اين اتهام تأكيد كرد:
ما خاندان ابوطالب هديه و پيشكشي را كه خداوند براي پيامبرش حلال نموده، ميپذيريم. پيامبر فرموده است: اگر براي من پاچه گوسفندي هديه بياورند، ميپذيرم و اگر به خوردن دست گوسفندي دعوت نمايند، اجابت ميكنم.
به اين ترتيب، امام خود را از آزار و اتهام وارد شده تبرئه كرد.
از تأكيد امام بر هديه بودن اموال ارسال شده براي ايشان، ميتوان دريافت پذيرش اين اموال توسط امامان از نظر حكومت، مجاز و مشروع بوده و حكومت، حساسيت زيادي در برخورد با اين موضوع نداشته است. پذيرش اين مسئله اين احتمال را تقويت ميكند كه بيشتر اموالي كه به دست امامان ميرسيد، خصوصاً در دورههاي اول، مربوط به هدايا بوده است، چرا كه زكات معمولاً توسط خود شيعيان و به دستور امام هزينه ميشد. خمس هم تا پيش از امام جواد عموميت نداشته و مقدار زيادي از اموال را تشكيل نميداد. در دوره امام باقر و امام صادق آييننامه خمس شكل گرفت، اما هنوز خمس عملاً گرفته نميشد. اولينبار در دوره امام جواد خمس اخذ شد و از اين دوره به بعد جزء منابع درآمدي امامان قرار گرفت.
ب) صلههاي حكومتي
آنچه از سوي حكومت به امامان پرداخت ميشد، گاه در قالب هديه بود و گاه در قالب مقرريهاي منظم حكومتي كه عمدتاً به صورت ساليانه به ايشان تعلق ميگرفت. بنابراين، ميتوان پرداختيهاي حكومتي را در اين دو شكل بررسي كرد:
1. هدايا
بنا بر گزارشهايي امامَيْن حسنَينز با وجود دشمني كه با معاويه داشتند، هداياي او را ميپذيرفتند. در روايتي از امام صادق گفته شده است يكبار كه معاويه هديهاي به امام حسن و امام حسين و عبداللهبن جعفر داد، امام حسن آن را براي اداي قرض خود كه مقدار آن هم زياد بود، به مصرف رساند و بقيه را در ميان خانواده و غلامانش تقسيم كرد. امام حسين نيز آن را براي امور خانوادهاش مصرف نمود.
امام عليبن حسين نيز هداياي ارسالي از سوي حاكمان وقت خويش را ميپذيرفت. پس از واقعة كربلا، يزيد صد دينار به امام سجاد پرداخت كرد او نيز آن را در ميان فقرا و بازماندگان واقعه كربلا تقسيم كرد، او جوايز هنگفت عبد الملكبن مروان را نيز قبول ميكرد.
همچنين در گزارشي آمده است كه امام صادق كيسهاي حاوي چهارصد دينار را كه منصور عباسي برايش فرستاده بود، براي كمك به يكي از شيعيان به او داد.
همينطور نقل شده است كه وقتي منصور، امام صادق را به اتهام مكاتبه با اهل خراسان و دعوت آنها براي نقض بيعت او، به بغداد احضار كرد، پس از آنكه امام در اين ديدار به او اطمينان داد كه مكاتبات از جانب وي نبوده است، منصور ده هزار درهم به او تقديم كرد و ايشان را به مدينه بازگرداند.
در برخي از منابع متأخر آمده است كه هدايايي از سوي حاكمان برخي مناطق هند كه دوستدار اهلبيت بودند نيز تقديم ميشده است. چنانكه بنا بر روايتي از اباصلت هروي، يكي از حاكمان هندي نامهاي مكتوب همراه هدايايي كه درون صندوقها و روي شتران زيادي حمل ميشد براي امام صادق فرستاد.
همچنين در منبعي مشابه چنين آمده است كه منصور عباسي(حك 136-158ق) تمام
هدايايي را كه فرماندهان ايراني سپاهش در مراسم جشن عيد نوروز براي وي آورده بودند، به
امام كاظم كه به اصرار او در اين مراسم حاضر شده بود، بخشيد. امام نيز آنها را به پيرمردي
كه در اين جمع حضور داشت و شعري را در مدح اهلبيت به عنوان هديه براي امام خوانده بود، اهدا كرد.
گفته شده است هنگامي كه مهدي عباسي (حك 158ـ169ق) تصميم گرفت امام كاظم را از زندان آزاد كند، صلهاي برابر سه هزار دينار و به قولي ده هزار دينار به او داد. در جايي ديگر گفته شده موسيبن عبداللهبن حسن، روزي در مجلس مهدي عباسي براي جلب حمايت وي، سخني را به امام صادق نسبت داد و به مهدي گفت: امام به وي سلام رسانده و او را پيشواي عدالت و سخاوت خوانده است. از اينرو، مهدي عباسي پنج هزار دينار به امام كاظم هديه كرد كه امام دو هزار دينار آن را به موسيبن عبدالله بخشيد.
سفيانبن نزار از مأمون عباسي نقل كرده است كه هارون(حك 170ـ193ق) در يكي از سفرهاي خود به مكه، در مدينه توقف كرد و افراد براي ملاقات با وي آمدند، و او به هر كس بنا بر نسب و بزرگياش هدايايي به ارزش دويست دينار تا پانصد هزار دينار، اختصاص ميداد. با ورود امام كاظم نزد هارون، به رغم احترام و استقبال گرمي كه از سوي هارون شد، تنها دويست دينار به امام تعلق گرفت. هارون دليل اين امر را براي فرزندش مأمون، خطرساز بودن امام و پيروانش براي حكومت عباسي دانست.
رواياتي نيز نقل شده است كه از بخشش هدايايي از سوي هارون به امام كاظم هنگام آزادي امام از زندانهاي مكرر او حكايت ميكند. در يكي از اين موارد، سي هزار درهم و پنج خلعت، و بار ديگر يك خلعت و دو كيسه دينار به امام بخشيده شد كه امام فرمود از آن براي ازدواج پسران خاندان ابوطالب استفاده خواهد كرد.
دو روايت از اختصاص هدايايي به امام رضا وجود دارد كه ظاهراً هر دو مربوط به دوره حضور امام در خراسان است. يكي از اين روايات از اباصلت هروي نقل شده است كه از فراخوانده شدن امام به دربار مأمون و تعلق صد هزار درهم به وي حكايت ميكند. گزارش بعدي كه از موسيبن محمد محاربي از ديگري نقل شده است، حاكي از هدية سيصد هزار درهمي مأمون به امام رضا است.
همچنين گزارشي نقل شده است كه پس از بازرسي منزل امام هادي به دستور متوكل و به دست مأموران او، چيزي مبني بر اقدام مسلحانة امام پيدا نشد، ازاينرو، وي براي دلجويي از امام كيسة ديناري به آن حضرت اهدا كرد. گفته شده است كه متوكل پس از دعوت امام به سامرا، سيهزار درهم به ايشان داد تا با آن براي خود خانهاي بنا كند.
بايد گفت گزارشهاي مبني بر تقديم هداياي هنگفت از سوي حكومت به ائمه را نميتوان به سادگي پذيرفت؛ زيرا حكومت اموي و عباسي همواره امامان شيعه را به عنوان دشمنان حكومت خود تحت نظر داشتند و دور از انتظار است كه هداياي هنگفتي به ايشان تقديم كنند؛ چرا كه اين اموال در جهت تقويت شيعيان و مخالفان حكومت ايشان مصرف ميشد. به نظر ميرسد، بسياري از اين گزارشها ساختگي است و براي موجه ساختن چهره خلفا، خصوصاً معاويه جعل شده باشد.
هنگامي كه منابع تاريخي از سختگيري حكومتها درخصوص شيعيان و ائمه سخن گفتهاند، لازم است پذيرش اين روايات با احتياط بيشتري صورت گيرد. براي مثال، معاويه در بخشنامهاي به همه كارگزاران خويش در شهرها نوشت: «بنگريد اگر با دليل ثابت شد كسي علي و خاندانش را دوست دارد، نامش را از ديوان حذف و مقرري سالانه اش را قطع كنيد... .» اما با اين حال نميتوان پرداخت هدايا به امامان را از سوي حكومت به كلي انكار كرد؛ چرا كه بعيد نيست حكومتها براي ظاهرسازي و نيز، به زعم خود، جلب نظر ايشان هدايايي را تقديم آنها ميكردهاند.
در اينكه امامان اين جوايز را ميپذيرفتند يا نه، بايد گفت كه برخي از گزارشهاي تاريخي حاكي از پذيرش اين اموال توسط ائمه است، همچنانكه گزارشهايي نيز از رد اين جوايز و هدايا از سوي ائمه حكايت دارند. براي نمونه، از امام موسيبن جعفر نقل شده است: «امام حسن و امام حسين جوايز معاويه را نميپذيرفتند.» همچنين به گفته ابناعثم، زماني كه معاويه به پرداخت مستمري عقب افتاده بني هاشم مجبور شد، امام حسين از دريافت سهم خويش استنكاف كرد.
2. علل پذيرش هداياي حكومتي از سوي امامان
امامان بخش عمدة هداياي حكومتي را براي كمك به مستمندان استفاده ميكردند. علاوه بر اين، در حالي كه شيعه حق خلافت و تصرف در بيتالمال مسلمانان را متعلق به امام ميداند، به نظر نميرسد در اختيار گرفتن بخشي از آن، كه از سوي حاكم جور به دست آنها ميرسيد، اشكالي را به آنان وارد كنند. و ديگر اينكه عدم دريافت اين اموال از سوي امام باعث مضيقه مالي شيعيان ميشد، به خصوص كه در بعضي دورهها، محروم كردن شيعيان از حقوق بيتالمال و فشارهاي سياسي و اقتصادي در سياست خلفا و امرا گنجانده ميشد. در اين شرايط، شيعيان مستمند براي كمك خواهي به سوي امامان خود ميآمدند.
امام باقر در پاسخ به پرسشي درباره دريافت عطايا و جوايز حاكمان ستمگر، با استناد به رفتار امام حسن و امام حسين قبول چنين جوايزي را مجاز دانست و فرمود: «حسن و حسين عطاياي زورمنداني همچون معاويه را ميپذيرفتند، زيرا آنان شايستگي و حق آنچه را كه از معاويه دريافت ميكردند، داشتند.» سپس امام ادامه داده است: «آنچه در اختيار زورمندان است برخود آنان حرام است، ولي براي مردم در صورتي كه در امور خير صرف كنند و حق دريافت آن را داشته باشند، حلال است.» امام صادق نيز در اين باره فرموده است: «عطاياي آنان بر كساني كه در نافرماني خدا به آنان خدمت ميكنند، حرام و ناروا ست.»
ابنابيالحديد آنچه را حسنين از معاويه دريافت ميكردند، نه صله و هدية معاويه، بلكه حق ايشان از سهم ذويالقربي كه در قرآن بر آن تأكيد شده است و نيز سهم آنان از بيتالمال دانسته است.
شيخ طوسي در جواز دريافت هداياي حكومتي، اين كار را نه تنها جايز، بلكه واجب دانسته و ميگويد:
بر امام و تمام مسلمانان فرض است كه هرچه در دست فرد غالب و ستمگر و مسلط بر امت باشد، به هر شكل ممكن، چه با رغبت و چه با اكراه، از دست وي بگيرند و در جاي خود به مصرف برسانند. و چون گرفتن همه آنچه در دست معاويه بود امكان نداشت، بر امام واجب بود بخشي از آن را كه معاويه از باب هديه به امام عطا ميكرد، از وي بگيرد و حق خود را برداشته و بقيه را بين مستحقان تقسيم كند.
3. مقرري از بيت المال
امامان شيعه همچون ديگر مردم از مقرري بيتالمال بهرهمند بودند. البته در برخي از گزارشها بوي غرضورزي به مشام ميرسد. براي مثال، ابنسعد نقل كرده است كه امام حسن ساليانه يك ميليون درهم به عنوان مقرري دريافت ميكرد. براي امام حسين نيز ساليانه يك ميليون درهم ارسال ميشد. اين گزارشها توسط ابنسعد كه گرايشهاي عثماني داشته، نقل شده است. بنابراين، بعيد نيست تمايلات وي كه قصد داشته صلح امام حسن را به منفعتطلبي امام نسبت دهد، در نقل اين روايات مؤثر بوده است.
تهديد عبدالملك مبني بر قطع حقوق امام سجاد از بيتالمال در صورت واگذار نكردن شمشير پيامبر به او، نشان ميدهد كه امام از اين حقوق بهرهمند بوده است.
درباره مقرري امام باقر، امام صادق، امام كاظم و امام رضا گزارشي يافت نشد كه اين امر احتمال حذف مقرريها را در اين دورهها تقويت ميكند. شايد بتوان گفت كه به سبب ضعف بنياميه در اين دوران و در نهايت، سقوط آنان و شكلگيري بني عباس، منابع مالي كافي در خزانه حكومت باقي نمانده بود تا به ائمه پرداخت شود.
اما شايد بتوان گفت دوره امام رضا به لحاظ رابطة ظاهراً مسالمتآميز مأمون با امام، مبلغ قابل ملاحظهاي به ايشان تعلق ميگرفته است، خصوصاً در سالهايي كه ايشان به عنوان وليعهدِ مأمون در خراسان به سر ميبردند، همانگونه كه مأمون ساليانه يك ميليون درهم براي امام جواد مقرر كرده بود كه در زمان معتصم(218-227ق) نيز به همان ترتيب ادامه يافت. همچنين او در ازدواج دخترش با امام، دو ميليون درهم به ايشان بخشيد. گزارشي از معين بودن مقرري منظم براي دو امام بعدي نيز به دست نيامد، با اين حال، به سبب سكونت ايشان در مقر حكومت بنيعباس بايد اين احتمال را قوي دانست كه مقرريهايي از سوي حكومت به ايشان تعلق ميگرفت، به ويژه اينكه ايشان در اين دوران فعاليت اقتصادي نداشتند.
نتيجهگيري
ائمه هدايايي كه تقديم ايشان ميشد، چه آنهايي كه از سوي شيعيان بود و چه مواردي كه از سوي غير شيعيان و حكومتها تقديم ايشان ميشد، عمدتاً ميپذيرفتند و در موارد شخصي و نيز براي رفع احتياج پيروان خود مصرف ميكردند. هداياي مردمي در زمان همة امامان وجود داشته و تنها در ميزان آن و به عبارتي در تعداد گزارشهايي كه از اهداي اموال به ائمه باقي مانده است، تفاوت وجود دارد. كه البته اين خود نيز ميتواند نشاندهنده ميزان اين هدايا در دوره هر امامي باشد. در دوره امام حسن تا امام صادق مقدار هداياي مردمي چندان قابل توجه نيست، اما اين مقدار در دوره امامان بعدي افزايش يافته، به خصوص در زمان امام كاظم به اوج خود رسيده است كه بايد گفت علاوه بر افزايش تعداد شيعيان، شكلگيري نهاد وكالت عامل مؤثري در اين افزايش بوده است. در دوره امام جواد، امام هادي و امام حسن عسكري بازهم روند كاهش هداياي مردمي قابل مشاهده است كه شايد بتوان اين را به سبب حضور ائمه در سامرا و عدم دسترسي شيعيان به ايشان دانست.
گزارشهاي مربوط به اختصاص مقرري حكومت به امام حسن، امام حسين، امام سجاد و امام جواد وجود دارد، با اين حال ميتوان تعلق مقرري از بيتالمال به ائمهاي را كه در سامرا ساكن بودند نيز پذيرفت.
گزارشهاي موجود از تعلق هداياي حكومتي به همه ائمه به جز امام باقر حكايت دارد كه شايد بتوان علت آن را ضعف حكومت اموي و شروع روند اضمحلال آن به دست عباسيان دانست. بيشتر روايات هداياي حكومتي، مربوط به دوره امام كاظم است. اگر اين تفاوت را معنادار بدانيم بايد در پي علتي براي توجيه آن بود.
- الحنبلي الدمشقي، ابن العماد شهاب الدين ابو الفلاح عبد الحيبن احمد، شذرات الذهب في اخبار من ذهب، تحقيق أرنائوط، دمشق - بيروت، دار ابن كثير، بي تا.
- ابن ابي الحديد معتزلي، شرح نهج البلاغة، كتابخانه آيت الله مرعشي قم، 1404 ق.
- الكوفي، ابن اعثم، كتاب الفتوح، تحقيق علي شيري، بيروت، دارالاضواء، 1411ق.
- ابن جوزي، أبو الفرج عبد الرحمنبن علي، المنتظم في تاريخ الأمم و الملوك، تحقيق محمد عبد القادر عطا و مصطفي عبد القادر عطا، بيروت، دار الكتب العلمي، بي تا.
- ابن سعد، محمد، الطبقات الكبري، تحقيق محمد عبد القادر عطا، بيروت، دار الكتب العلمية، 1410ق.
- ابن شهرآشوب، محمدبن علي، مناقب آل أبي طالب، قم، مؤسسه انتشارات علامه، 1379 ق.
- ابن طاوس، سيد عليبن موسي، اللهوف، تهران، انتشارات جهان، 1348 ش.
- ـــــ، مهج الدعوات، قم، دار الذخائر، 1411ق.
- احسائي، ابن ابي جمهور، عوالي اللآلي، قم، انتشارات سيد الشهداء، 1405ق.
- اربلي، عليبن عيسي، كشف الغمة، تبريز، مكتبة بني هاشمي، 1381ش.
- تميمي مغربي، دعايم الاسلام، قم، موسسه آل البيت، 1385ش.
- نباطي بياضي، عليبن يونس، الصراط المستقيم، نجف، كتابخانه حيدريه، 1384ق.
- پيشوايي، مهدي و ديگران، مقتل جامع سيدالشهدا، قم، مؤسسه امام خميني ره، 1389ش.
- جباري، محمد رضا، سازمان وكالت و نقش آن در عصر ائمه، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني ره، 1382ش.
- حراني، حسنبن شعبه، تحف العقول، قم، جامعه مدرسين، 1404ق.
- حموي، ياقوتبن عبدالله، معجم البلدان، چ دوم، بيروت، دار صادر، 1995م.
- حِميري قمي، عبداللهبن جعفر، قرب الإسناد، تهران، كتابخانه نينوي، بي تا.
- حريري، محمد يوسف، فرهنگ موضوعي- تشريحي علوم اقتصاد، تهران، انتشارات اطلاعات، 1388ش.
- خطيبي، محمد و ديگران، فرهنگ شيعه، قم، زمزم هدايت، 1385ش.
- دهخدا، علي اكبر، لغت نامه، تهران، مؤسسه دهخدا، بي تا.
- راوندي، قطب الدين، الخرائج و الجرائح، قم، مؤسسه امام مهدي، 1409ق.
- رضوي، سيد عباس، شيعه در هند، قم، دفتر تبليغات اسلامي، 1376ش.
- سوره، توماس، فرهنگ اصطلاحات اجتماعي و اقتصادي، ترجمه خليل ملكي، تهران، انتشارات راق، 1358ش.
- شيخ مفيد، الإختصاص، قم، كنگره جهاني شيخ مفيد، 1413ق.
- صدوق، محمدبن عليبن حسين، عيون أخبار الرضا، انتشارات جهان، 1378ق.
- ـــــ، من لا يحضره الفقيه، قم، جامعه مدرسين، 1413ق.
- طبرسي، ابو منصور احمدبن علي، الإحتجاج، مشهد، نشر مرتضي، 1403ق.
- شيخ طوسي، محمدبن حسن، اختيار معرفة الرجال كشي، انتشارات اسلامي جامعه مدرسين، 1415ق.
- ـــــ، اختيار معرفة الرجال، مشهد، دانشگاه مشهد، 1348ش.
- ـــــ، الإستبصار، تهران، دار الكتب الإسلامية، 1390ق.
- ـــــ، الأمالي، قم، انتشارات دارالثقافة، 1414ق.
- ـــــ، التهذيب، تهران، دار الكتب الإسلامية، 1365ش.
- ـــــ، الغيبة، قم، مؤسسه معارف اسلامي، 1411ق.
- ـــــ، تلخيص الشافي، تحقيق سيد حسين بحرالعلوم، چ سوم، بيروت، منشورات العزيزي، 1394ق.
- عاملي، شيخ حر، وسائل الشيعة، قم، مؤسسه آل البيت، 1409ق.
- قرشي، باقر شريف، زندگاني امام حسن، ترجمه فخرالدين حجازي، تهران، بعثت، 1376ش.
- ـــــ، حياة الإمام موسيبن جعفر، دار البلاغة، بيروت، 1413ق.
- شيخ كليني، الكافي، دار الكتب الإسلامية تهران، 1365ش.
- مجلسي، بحار الأنوار، مؤسسة الوفاء، بيروت، 1404ق.
- مؤلفان، دايرة المعارف تشيع، تهران، انتشارات شهيد سعيد محبي، 1375ش.
- نعماني، محمدبن ابراهيم، الغيبة، مكتبة الصدوق، تهران، 1397ق.
- نيشابوري، محمدبن حسن، روضة الواعظين، انتشارات رضي، بيتا.
- يعقوبي، احمدبن أبي يعقوب، تاريخ اليعقوبي، بيروت، دار صادر، بي تا.