انگلستان و اهداف او از منع تجارت برده در خلیج فارس
Article data in English (انگلیسی)
سال نهم، شماره اول، بهار و تابستان 1391، 65 ـ 88
Tārikh dar Āyene-ye Pazhuhesh, Vol.9, No.1, Spring & Summer 2012
سلمان قاسمیان*
چکیده
خلیج فارس و مناطق حاشیة آن در طول تاریخ، از اهمیت قابل ذکری برخوردار بوده است. موقعیت راهبردی نظامی، سیاسی و تجاری این منطقه همواره مورد توجه قدرت های بزرگ جهانی بوده است. قدرت های بزرگ، به ویژه در عصر استعمار، همواره در صدد تثبیت جایگاه خود در این منطقه بوده اند و برای دست یابی به این مهم، از راه کارهای متفاوتی بهره می گرفتند. منع تجارت برده طی قرن نوزدهم در خلیج فارس نیز از جمله راه کارهایی بود که از سوی استعمار انگلستان به سبب اهمیت آن در حفظ منافع این دولت در منطقة خلیج فارس صورت گرفت و در نهایت، این دولت توانست با توسّل به اجرای این اصل به ظاهر انسانی و بشر دوستانه، تجارت دریایی خلیج فارس را تحت کنترل خود درآورد.
این نوشتار برآن است تا ضمن بررسی جایگاه غلامان در فرهنگ اسلامی - ایرانی منطقة ساحلی خلیج فارس، که بیشتر در اسناد و مدارک بر جای مانده از این دوره و در لابه لای منابع انگلیسی قرار دارد، به اهمیت این قشر جامعه بپردازد و با بررسی تفاوت های اساسی میان فرهنگ برده داری غرب و جایگاه والای غلامان در فرهنگ خلیج فارس، به این مسئله بپپردازد که انگلستان در پس نقشة «لغو تجارت برده در خلیج فارس» چه اهدافی را دنبال می کرد.
کلیدواژه ها: خلیج فارس، انگلستان، تجارت، برده.
* دانشجوی دکتری تاریخ ایران دانشگاه اصفهان salmangh1362@gmail.com
دریافت: 17/1/1391 – پذیرش: 9/5/1391.
مقدّمه
خلیج فارس از حیث موقعیت جغرافیایی، نظامی و ارتباطی از جایگاه خاصی در جهان برخوردار است، به گونه ای که از ادوار گذشته تا کنون، مورد توجه حاکمان و قدرت های گوناگون قرار داشته است. این منطقه، چه در دوران باستان و چه در روزگار اسلامی، نقش بی بدیلی در ارتباط شرق و غرب آسیا داشته است و همین مسئله سبب شده تا این منطقه همیشه کانون توجه و محل رقابت و نزاع قدرت های بزرگ باشد.
از همان آغاز شکل گیری پدیدة استعمار در قرن 16 و 17 میلادی، توجه دولت های مشهور استعماری متوجه این منطقة راهبردی شد. شاید بتوان گفت: رزمایش جدّی قدرت های استعماری در منطقة خلیج فارس با حضور پرتغالی ها از سدة شانزدهم آغاز می شود. پرتغالی ها تا اواسط حکومت صفویه، همچنان قدرت برتر منطقة خلیج فارس بودند. افول قدرت سیاسی پرتغالی ها در سده هفدهم با ورود انگلیسی ها همراه بود. کشتی های تجاری «کمپانی هند شرقی» انگلیس در اواسط عصر صفویه در خلیج فارس لنگر انداخت. از این زمان به بعد، استعمار انگلستان در خلیج فارس به یکی از قدرت های بلامنازع تبدیل شد. حضور انگلستان پس از تسخیر و استعمار هندوستان اهمیت بیشتری پیدا کرد. گرچه قدرت انگلستان گاهی دچارنوسان می شد، اما در مجموع، نبض این منطقه را در دست داشت و برای تثبیت حاکمیت خود در منطقه، به راه کارهای متفاوتی دست می یازید. از جملة این راه کارها به منظور حفظ منافع و تسلط بر تجارت دریایی منطقة خلیج فارس، لغو فرمان به ظاهر بشردوستانة «منع تجارت برده» بود که در پس پرده، هدفی جز حفظ منافع استعماری خود نداشت.
«برده» در فرهنگ غربی و فرهنگ ساحل نشینان خلیج فارس
در فرهنگ های ایرانی، واژة «برده» بیش از همه، به معنای «اسیر» و «اسیر جنگی» آمده است. اما این برداشت و تعبیر از مفهوم این واژه با تعبیر و برداشت غربی ها از «برده» منطبق است. سیری در تاریخ برده داری و ریشه یابی مفهوم آن حاکی از این است که این تعبیر (اسیر)، که منطبق با برداشت غربی هاست، به تدریج، طی قرون اخیر، وارد ایران و منطقة خلیج فارس شده است و می توان گفت: در عصر حاضر، برداشت همة جوامع از مفهوم آن یکسان است.1 برداشت جوامع شرقی از برده تا پیش از قرن بیستم، متفاوت با برداشت غرب بود.2 اما تسلّط غرب بر جهان کنونی، موجب تغییر این دیدگاه و مفهوم شده است. گرچه اروپایی ها نیز به نوبة خود، وامدار فرهنگ یونانی هستند.
یونانی ها اصولاً فلسفة وجود بربرها را انتفاع شهروندان یونانی می دانستند. در این جامعه و بر مبنای این طرز تفکر، طیف بردگان بی فرهنگ و وحشی بودند و تنها برای بیگاری ساخته شده اند. آنان از حقوق اجتماعی محروم بودند و موجب کاهش ارزش آنان در نزد دیگر شهروندان می شد.3 جنگ مهم ترین منبع کسب برده بود4 و یورش به سرزمین های بربرنشین سود سرشاری را نصیب تاجران می کرد.5 «ارتش جاودان» اسپارت برای جلوگیری از تمرّد بردگان و نیرومندی اسپارت ایجاد شد.6 در یونان، اگر برده ای آزاد می شد باز هم از حقوق اجتماعی محروم بود.7 برخی از یونانیان همچون سولون با انتظام امور، یک سلسله قوانین جدید در رابطه با بردگان ایجاد نمودند، اما این کار نتیجه ای نداشت.8
اما در ایران و بین النهرین، وضع به گونه ای دیگر بود. اوستا به عنوان یکی از کهن ترین متون دینی، در جای جای «گاتاها»، که مجموعه گفته ها و نصایح زردشت است و ظاهراً فرهنگ مشرق زمین را نشان می دهد، خواهان یگانگی بین تمام افراد بشر است. با وجود این، برخی از نویسندگان غربی در تشریح نظام اجتماعی ایران باستان، نظام برده داری موجود در غرب را بر شرق نیز انطباق می دهند؛ چراکه اصولاً آنان مطابق برداشتی که از مفهوم غربی برده داری دارند، به تبیین نظام اجتماعی شرق می پردازند. نویسندگانی همچون کریستن سن، که اطلاعات خود را از برخی وقایع نگاران رومی اقتباس نموده، از وجود طبقة بردگان در جامعة ایرانی یاد کرده اند.9 مورخان معاصر شرقی نیز با تأیید گفته های آنان، به خود زحمت بررسی بیشتر نمی دهند. و نظریات آنها را به صورت تمام و کمال می پذیرند. برخی از تألیفات ساسانی، که از روی کتب اوستا و زند نوشته شده، حاوی مطالب فراوانی دربارة نظام و روابط اجتماعی عصر ساسانی است. مهم ترین آنها دینکرد است. در این کتاب، مطالب فراوانی دربارة حقوق افراد وگروه ها در جامعه ذکر شده که جزئی ترین موارد را نیز شامل می شود.10 زرتشت در «گاتاها»، اندیشه و خرد را معیار تشخّص قرار می دهد.11 و آن را عامل یگانگی بین تمام افراد بشر می داند: «خوشبختی پی کسی است که پی خوشبختی دیگران باشد.»12 «هر کدام از شما بکوشید در راستی، از دیگران پیش تر باشید.»13 «پیروان راستی اگر نادر هم باشند گرامی اند.»14 بدین روی، زرتشت آراسته شدن انسان به راستی (اشکا) و نیک اندیشی (وهومن) را رمز رسیدن انسان به کمال و آرمان واقعی انسانی می داند. در فرهنگ مردم ایران، از اعصار قدیم تا کنون، هیچ کس همچون غرب، برده زاده یا شاه زاده مطلق نبوده است و از این رو، احتمال داشت یک غلام به منصب مهمی دست پیدا کند.15
برده داری در اسلام
در عربستان، مدت ها پیش از ظهور اسلام، برده داری امری کاملاً رایج بود. نظام برده داری از ارکان اجتماعی قبایل عرب به شمار می آمد و بردگی از عوامل مهم تقسیم طبقاتی بود. عواملی، همچون اسارت در جنگ ها و غارت ها، فقر و نداری، بده کاری، آدم ربایی و تجارت از اسباب عمدة بردگی در جاهلیت بود و اساساً هر کس به هر طریقی که بر دیگری تسلط و غلبه می یافت او را به بردگی می کشاند. در جامعة جاهلی، بردگان پست ترین و پایین ترین طبقة اجتماعی عرب را تشکیل می دادند. آنها در ردیف حیوانات به شمار می آمدند و از همة حقوق انسانی و مزایای اجتماعی محروم بودند.
بنایراین، اسلام در محیطی ظهور کرد که برده داری در آن سابقة طولانی داشت. اما این دین نوپا برای مبارزة دفعی و یکباره با برده داری با موانع و مشکلات جدّی روبه رو بود. از جملة این موانع، می توان به موارد ذیل اشاره کرد: اسلام نمی توانست از همان بدو شکل گیری، با برخی انحرافات، از جمله برده داری به گونه ای ضربتی و قاطعانه برخورد کند. در واقع، ریشه کن کردن برخی معضلات اجتماعی، همچون برده داری نیاز به فرایندی حساب شده و عزم و ارادة بزرگی داشت و برای دین نوین و دولت نوپای اسلام بسیار دشوار بود که با این انحراف بزرگ و متداول مقابله کند. از این گذشته، اگر اسلام به یکباره فرمان آزادی عمومی بردگان را صادر می کرد امکان داشت بیشتر بردگان، که نیمی از جامعه را تشکیل می دادند تلف شوند و از بین بروند؛ چون نه کسب و کار مستقلی داشتند و نه خانه و وسیله ای برای ادامة زندگی. ممکن بود بر اثر نداشتن تجربه کافی و کاردانی و لیاقت، قادر به تشکیل زندگی مستقل و ادارة آن نباشند و این امر سبب نابودی آنها شود. دست کم اثر سوء آزاد کردن این جمعیت انبوه، مختل کردن امنیت جامعه بود. با توجه به سابقة بدرفتاری اربابان با بردگان، امکان انتقام جویی از سوی بردگان آزاد شده، متصور بود.16 بررسی دقیق ابعاد این مسئله نشان می دهد که برخورد ضربتی و یکباره با مسائلی مانند برده داری، امری غیر عقلانی، بلکه غیر ممکن بود. به همین دلیل، اسلام در برخورد با این مسئله، به اصلاح تدریجی پرداخت. از سوی دیگر، بردگان دیر زمانی تحت بندگی زیسته بودند و به دلیل نوع زندگی تکراری که داشتند، فاقد تجربه و استعداد بودند. نیز با این اقدام مسلمانان، آنان از نیروی اقتصادی و نظامی عظیمی محروم می شدند و این ضربه ای مهلک بر پیکرة اقتصادی آنان بود.
پیامبراکرم(ص) از همان آغاز رسالت خویش، برای مقابله با برده داری و موانع فراروی آن، تدابیری اندیشیدند. ایشان از دو بُعد، مبارزه با برده داری را دنبال کردند: نخست از بُعد فکری و فرهنگی که پیش زمینة اقدامات بعدی ایشان بود. دوم اقدامات عملی در زمینة ریشه کن کردن تدریجی نظام برده داری.
در بُعد فکری و فرهنگی، اسلام با دعوت انسان ها به بندگی خدا و خروج از رقّیت دیگران، مبارزه با ظلم و بی عدالتی و تبعیض، ایجاد روح مساوات و برابری در انسان ها، مبارزه با اشرافی گری و تن پروری و رفاه طلبی، و دفاع از محرومان و مظلومان، مبارزه با استثمار انسان ها و رعایت عزّت و کرامت انسانی به صورت علنی، به مبارزه با برده داری پرداخت و مخالفت خود را با برده داری آشکار ساخت. از بُعد عملی نیز پیامبراکرم(ص) مسئله را به دو بخش بردگان موجود در جامعه و بردگانی که ممکن است به جامعه افزوده شوند، تقسیم کردند. معلوم است که مسئلة ضروری و مهم در این میان، مانع تراشی در مسیر شکل گیری و توسعة این پدیده، یعنی راه ورود افراد جدید به حوزة بردگی است که اسلام با ترفندی خاص این مسیر را محدود ساخت.
اسباب و علل بردگی در عصر جاهلیت عبارت بود از: اسارت در جنگ ها و غارت های قبیله ای، بدهکار شدن، فقر و نداری، تجارت، قاچاق، دزدیدن انسان ها و مانند آن؛ اسلام همة این راه ها و سرچشمه های بردگی را مسدود نمود و با آن مبارزه کرد. بنا بر قانون اسلام، هیچ انسان آزادی به دلیل فقر، بده کاری، ربوده شدن، اسارت در جنگ ها و غارت های قبیله ای و مانند آن به بردگی در نمی آید.17 پیامبر از همان آغاز رسالت، مبارزه با بردگی را در کانون توجه خود قرار دادند و طرح عملی برای آزادی بردگان را با حکمت ومصلحت دنبال کردند. در حقیقت، آنچه کارنامة اسلام را در برخورد با مسئلة بردگی و رفتار با بردگان، درخشان جلوه داده و دین اسلام را از سایر ادیان و مذاهب جهان ممتاز ساخته، طرح فراگیرِ آزادسازی بردگان است که تحت عنوان «عِتْق» و یکی از فروع فقهی اسلام مطرح شده است. «عِتْق» از پرفضیلت ترین عبادات و با ارزش ترین اعمال صالح در اسلام به شمار می آید، تا آنجا که یکی از چند معیار سنجش اعمال نیک است؛ همچون شهادت در راه خدا. در قرآن، در همان آیات نخستین، توصیة جدّی به آزادسازی بردگان شده و راه نجات از آتش جهنم و عذاب دوزخ آزاد کردن بردگان معرفی شده است.18 قرآن، که در آیات گوناگون به تشریح بسیاری از جنبه های فردی و اجتماعی انسان و ارزش نوع بشر پرداخته،19 پس از سرزنش انسان به خاطر ناتوانی از درک راه های سعادت، یکی از آنها را آزاد کردن بندگان می داند: «أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَیْنَیْنِ * وَ لِساناً وَ شَفَتَیْنِ * وَ هَدَیْناهُ النَّجْدَیْنِ * فَلاَ اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ * وَ ما أَدْراکَ مَا الْعَقَبَةُ * فَکُّ رَقَبَةٍ»(بلد: 8 ـ 13).20 بلال حبشی از جمله آزاد شدگان به سبب نزول این آیه است. این سنّت نبوی در دوران خلفای راشدین نیز ادامه یافت و به شیوه ای اسلامی تبدیل شد و در کنار فرهنگ غنی شرقی توسعه یافت.21
علاوه بر آن، اسلام از بُعد تربیتی نیز توجه ویژه ای به بردگان داشت. در دوران تربیت اسلامی، که بردگان مسیر خود را طبق برنامة حساب شدة اسلام به سوی آزادی میپیمایند، اسلام برای احیای حقوق آنها اقدامات وسیعی کرده و شخصیت انسانی آنان را احیا نموده و به بردگان کرامت و عزّت انسانی بخشیده است، تا آنجا که از نظر شخصیت انسانی، هیچ تفاوتی میان بردگان و افراد آزاد نمیگذارد و معیار ارزش را فقط «تقوا» قرار میدهد. بر این اساس، به بردگان اجازه میدهد همه گونه پست های مهم اجتماعی را عهدهدار شوند. بهترین مثال برای تشریح وضعیت غلامان در دوران اسلامی، این است که بسیاری از غلامان در دستگاه خلافت به مقام های بالای نظامی و اداری رسیدند و بالاتر از آن، اینکه برخی دیگر، که در حکومت های مستقل و نیمه مستقل اسلامی رشد کردند ـ همچون مؤسس سلسلة غزنویان ـ خواستگاه غلامی داشتند. با این توضیح، به موضوع تجارت برده در خلیج فارس می پردازیم:
وضعیت غلامان در منطقة خلیج فارس
همان گونه که بیان شد، غلامان در جهان اسلام و به تبع آن ایران، در مقایسه با غرب، از جایگاهی نسبتاً بهتر برخوردار بودند. ساکنان خلیج فارس نیز همچون سایر مناطق جهان اسلام، به بردگان به عنوان اسیر و بنده نگاه نمی کردند و پیرو همین نگاه نسبت به تجارت برده نیز احساس گناه نمی کردند و برایند این نوع نگاه، اقدام انگلستان در تحریم تجارت برده را نوعی تحمیل و مداخله در امور داخلی خود می دانستند. طرز نگاه ساکنان خلیج فارس نسبت به بردگان و تجارت برده به خوبی در گزارش های مسافران اروپایی، که همزمان با تلاش انگلستان در لغو برده داری در خلیج فارس به این منطقه آمده اند، انعکاس داده شده است. این مسافران در توصیف شرایط زندگی بردگان این منطقه، با تعجب به بحث دربارة مناسب بودن موقعیت آنان پرداخته اند.22 سر جان ملکم در کتاب خود، با اینکه اعراب را افرادی حیوان صفت خطاب می کند، «اخلاق که به هیچ وجه در آنان وجود ندارد و سنت های آنان بسیار حیوان صفتانه است.»23 می پذیرد که نوع برده داری غربی در خلیج فارس دیده نمی شود و فرهنگ خلیج فارس بیش از غرب، با معیارهای انسانی برابری دارد. او ادامه می دهد که در این نواحی، هرگز مثل غرب، با جمعیت های به زنجیر کشیده شده مواجه نگردیده است. رفتار صاحبان بردگان نسبت به مالکان غربی تفاوت فراوانی دارد و به ندرت، در کارهای سخت به کار گمارده می شوند.24
جانسون، که در سال 1818 به این منطقه آمده است، چنین می گوید:
«برده در خانوادة ایرانی، موقعیت یک فرزند را داراست و به همین خاطر، بردگان می توانند بخشی از دارایی های ارباب خود را، چه در زمان حیات و چه پس از مرگ او، مطالبه کنند. یک برده در صورتی که شایستگی خود را نشان دهد، به عنوان یک دستیار و معاون استخدام می شود و به این ترتیب، مدیریتِ بخش مهمی از املاک ارباب خود را بر عهده می گیرد.»25
ژرنولد کمبل، دستیار نمایندة سیاسی در بوشهر، در سال 1824م گزارش می دهد که از زمان خرید برده در مقصد نهایی، وضعیت جسمانی او رو به بهبود می رود و کسانی که بردگان را خریداری می کنند تغذیة مناسبی را برایشان فراهم می کنند. رفتار با آنها تقریباً مثل رفتار با افراد عادی است، یا مثل هم خانواده هایشان با آنان رفتار می شود. در مقابل، غلامان نیز به نحو احسن، از خود سخت کوشی نشان می دهند؛26 مثل این است که آنان از شرایط زندگی شان راضی هستند.
کلی دربارة زندگی غلامان در مسقط در سال 1844م می نویسد: به گفتة یکی از کنسول های انگلیسی، غذاهای مناسبی به بردگان داده می شود، و بسیار کم پیش می آید که با آنان بدرفتاری شود و به هیچ وجه، به آنان تازیانه نمی زنند. او از قول ویلسون می گوید: با وجود اینکه برده ها با شرایط نکبت باری (در کشتی های اروپایی) حمل می شدند ، اما وقتی به بازار هدف می رسیدند وضع زندگی شان به مراتب، نسبت به وضع زندگی آنها در مبدأ (آفریقا و مانند آن) بهتر می شد. در عربستان، اگر زندگی آنان به سختی می گذشت، از زندگی اعراب بومی سخت تر نبود. به احتمال زیاد، می توان گفت: وضع زندگی آنان نسبت به زندگی هم قبیله هایشان در آفریقا بهتر می شد. آنان تحقیر نمی شدند؛ چراکه معمولاً مالکانشان به آنها اعتماد داشتند و اگر با میل و آگاهی کامل مسلمان می شدند، مستحق آزادی27 دوباره بودند.28
کلی اشاره می کند که اگرچه آنان در مزارع، خانه ها و کشتی ها به کارگری می پردازند، اما گاهی اوقات به مشاغل عالی می رسند و به ثروت های کلان دست می یابند و یا در برخی مناطق، مثل عراق، زمام امور حکومت را در دست می گیرند.29
برترام توماس، که با عمان و حضرموت آشنایی کامل داشت، این نکته را متذکر می شود که سلوک اعراب با غلامانشان به گونه ای است که به هیچ وجه، ننگ و عاری که در نقاط دیگر وجود داشت، در آنها مشاهده نمی شد.30 در شرق، با وجود اینکه وضعیت آنها بسیار مطلوب است و حتی به دلیل کار در خانة ثروتمندان وضعیتی بهتر از مردم عادی داشتند، باز هم کتب دینی به لزوم آزادی آنان به پیروان خود هشدار می دهند.31 این در حالی است که در غرب، برده جزئی از سرمایه بود و تجارت برده نیز در جهت رشد نظام سرمایه داری صورت می گرفت.32 نحوة حمل بردگان در کشتی های اروپایی بسیار وحشیانه بود. طبق گزارش های مأموران انگلیسی، نیمی از بردگانی که (توسط کشتی های اروپایی) حمل می شدند در نیمة راه، به دلیل شرایط سخت می مردند.33 بنابراین، یکی از اهداف خریداران برده، بخصوص در سواحل ایران، این بود که با اقدام به خرید غلام، او را از وضع فلاکت بار نجات دهند. مهم تر اینکه ایرانی ها طبق سنّت های دیرین خود، بردگان را می خریدند و در دم، آنها را آزاد می کردند. برخی پس از انجام سفرهای زیارتی به این کار اقدام می نمودند. یکی دلایل این امر آن است که هیچ کس حاضر نبود پس از خرید برده، او را به عنوان یک کالا، در معرض فروش دوباره قرار دهد.34
پس از آنکه انگلستان مقررات منع تجارت برده را به مرحلة اجرا درآورد گزارش هایی از عدم رغبت غلامان به بازگشت به سرزمین مادری خود، به هند ارسال شد. در این موارد، آنان اعلام می کردند که از شرایط بسیار مناسبی برخوردارند و هرگز نمی خواهند از ارباب خود جدا شوند.35 در اینجا، آزادی برده به معنای رها کردن او بود؛ مثل اینکه پدری فرزند خود را طرد نماید. مواردی از تنبیه غلامان به صورت آزادسازی آنان، در منابع ذکر شده است.
چگونگی ورود غلامان به خلیج فارس
بیشتر بردگان را از آفریقا و بخصوص زنگبار36 یا حبشه به خلیج فارس می آوردند. از تعداد بردگانی که از این طریق وارد خلیج فارس می شد، اطلاع دقیقی در دست نیست. منابع انگلیسی تعداد آنان را در نیمة اول قرن 19م قریب بیست هزار نفر می دانند. در سال 1811م/1227ق کاپیتان توماس اسمی،37 که برای بررسی سواحل آفریقا به این مناطق رفته بود، گزارش داد: صادرات سالانة برده به هند و خلیج فارس ده هزار نفر است. البته خود بر حدسی بودن این ارقام تأکید کرده است. همو در سال 1844م گزارش داد که نیمی از جمعیت زنگبار را بردگان تشکیل می دهند. منابع انگلیسی در سال 1842م تعداد بردگان وارد شده به سواحل ایران را 1800 تن نوشته اند. در همین سال، 300 برده به بوشهر وارد شد که بیشتر آنها به عثمانی انتقال داده شدند.38 در سال 1847م از مجموع 1150 بردة وارد شده به بوشهر،1100 نفر آفریقایی و بقیه حبشی بودند.39 هر برده ارزش خاص خود را داشت.40
کلی اشاره می کند که سید سعید، متحد انگلستان و امام مسقط، بزرگ ترین نظام تجارت برده را در مشرق زمین ایجاد کرده بود.41 البته اغراق گویی های او را نیز نباید از یاد برد. او در ادامه می افزاید: از اواخر قرن 17، که عمان بر زنگبار تسلط یافت،42 این محل به مرکز اصلی تجارت برده در سرتاسر منطقة خلیج فارس تبدیل شد. تجار اروپایی و مسقطی برده ها را از طریق تنگة هرمز به بنادر گوناگون می آوردند و از این طریق، آنان را به ایران و عراق می فرستادند. بحرین، کویت، رأس الخیمه و شارجه نیز به عنوان واسطه گران، بخشی از این تجارت را در دست داشتند.43 برده هایی که به مقصد ایران فرستاده می شدند، عمدتاً در بوشهر پیاده می شدند و یا گاهی در بندر لنگه در اختیار تجّار ایرانی، هندی و عرب قرار می گرفتند. فصل برداشت خرما مهم ترین فصل خرید و فروش بردگان بود. مشاغل غلامان درخلیج فارس عبارت بود از: خدمات نظامی و اداری که در مراکز مهم ساحلی همچون بوشهر، بندرعباس، بصره، ریگ، لنگه، دبی، ابوظبی، شارجه، کویت، رأس الخیمه و بحرین به فعالیت می پرداختند. آنان علاوه بر زراعت، امور شهری، خانه داری، حفر آب راه و قنوات در کرمان، فارس و عمان، به صید مروارید و ماهی گیری نیز مشغول به کار می شدند و در صورت داشتن سواد و حرفه، در پست های مهم اداری یا منشی گری، گمرک و دیگر کارهای تجاری منصوب می شدند.44
به دلیل وزش بادهای موسمی، تجارت برده تنها طی ماه های مِی تا سپتامبر صورت می گرفت.45 واردات غلام و برده به ایران بین قرون 12ق ـ13ق/ 18م ـ19م افزایش یافت. دلیل این افزایش ورود برده به ایران را باید در افزایش نیاز داخلی به نیروی نظامی46 وگسترش تجارت بین الملل دانست. این نیاز به وارد کردن غلامان به ایران از مسیر خلیج فارس، با سلطة انگلستان بر تجارت اقیانوس هند و منطقة خلیج فارس همزمان شد. در این دوره، قسمت اعظم تجارت منطقه در دست انگلستان بود و نظارت بر این تجارت نیز به طور صد در صد، از سوی ناوگان دریایی انگلستان صورت می گرفت. بنابراین، جایی برای شک در اذهان باقی نمی ماند که کشتی های انگلیسی با توجه به تسلط انگلستان بر تجارت منطقة خود، از مهم ترین عوامل خرید و فروش برده بودند؛ درست مثل تجارت اسلحه که انگلیسی ها بازار تجارت اسلحه، را در دست خود گرفته بودند و همزمان با شعار مبارزه با قاچاق اسلحه، تجارت فرانسوی ها را به نابودی کشاندند. برخلاف نظر ویلسون، که مدعی است «کمپانی هند شرقی» از همان بدو تأسیس، تلاش خود را برای الغای تجارت برده آغاز کرده و این امر یکی از سه اقدام مهم «کمپانی هند شرقی» انگلیس در بدو تأسیس بوده، اما این کمپانی در قرن 18م از مهم ترین عاملان تجارت برده در خلیج فارس بود. این موضوع از همان آغاز تأسیس کمپانی مزبور، کاملاً مشهود است.47
در فرمان کریم خان مبنی برتأسیس این کمپانی در بوشهر، دربارة بردگان این شرکت نیز دستورالعمل هایی صادر شده است و در 1777م/1101ق، این کمپانی برای شکست محاصرة بصره از سوی کریم خان، 600 برده را از ماداگاسکار با 8 کشتی به آنجا فرستاد.48 آن گونه که از وقایع مندرج در آثار مایلز، لوریمر، کلی، بالگریو، سالدانها و بسیاری دیگر از انگلیسی ها مشخص می شود، از این زمان به بعد، در لشکرکشی های مهم انگلستان به خلیج فارس، همواره سیاهان از عناصر مهم تشکیل دهندة نیروهای انگلیسی بودند.49
بنابر اسناد موجود، غیر از برخی سوداگران عرب، که با استفاده از اختلافات قبیله ای موجود در آفریقا به خریداری بردگان از این منطقه اقدام می نمودند، کشتی های تجاری اروپا و بخصوص انگلستان، فرانسه50 و هلند نقش مهمی در این تجارت پر سود داشتند.
اهداف انگلستان از لغو تجارت برده51
پس از دفع خطر ناپلئون بناپارت، که دولت انگلستان را به شدت تهدید می کرد، انگلستان فرصت مناسبی برای توسعه، تثبیت اقتدار و تقویت مستعمرات عظیم خود به دست آورد.52 انگلستان پس از معاهده ای که در سال 1713م/1126 ق، با اسپانیا منعقد کرد، انحصار تجارت برده از آفریقا به آمریکا را در دست گرفت و شهر لیورپول در سواحل انگلستان تا 1792م/1204ق، بیش از 130 کشتی مخصوص تجارت برده به آمریکا داشت و تا 1811م/1227ق و حتی پس از آن، سالانه ده ها هزار آفریقایی را به آمریکا می فرستاد.53 در اواخر قرن 18م در اروپا، جنبشی بر ضد نظام برده داری ایجاد شد و اعلامیة «حقوق بشر»، که از طرف انقلابیان فرانسه منتشر گردیده بود، برده فروشی را منع می کرد.54 این وقایع ـ یعنی منع برده داری و برده فروشی ـ با قطع نفوذ انگلستان در آمریکا و استقلال یازده ایالت آمریکایی از انگلستان همزمان بود. از این رو، لازم بود انقلابیان آمریکا و حامیان آنها ـ یعنی پادشاه فرانسه ـ به شیوه های گوناگون تحت فشار قرار گیرند. یکی از این راه های فشار، جلوگیری از ورود برده به خاک آمریکا از طریق فرانسونی ها بود. بنادر انگلستان تا آن زمان، مرکز تأمین نیروی کار آمریکا یعنی بردگان بود. به همین دلیل، از سال 1772م/1186ق، دولت انگلستان قانونی وضع کرد که طبق آن، هیچ کس حق ورود برده به جزایر تحت سلطة این کشور را نداشت.55 اما مقررات خاصی برای این ممنوعیت، در مسیر خشکی تعیین نشد و انگلستان تنها منع آن را در دریا دنبال کرد تا از انتقال برده به آمریکا از سوی فرانسویان جلوگیری کند.56 طبق قانون1807م/1222ق در انگلستان هر ناخدایی که حین تجارت یا حمل برده دستگیر می شد می بایست یکصد پوند بپردازد.57 همزمان با اقدامات انگلستان در اقیانوس اطلس، اقیانوس هند نیز صحنة رقابت های فرانسه و انگلیس بود.58 اهمیت منع تجارت برده توسط انگلیس ها در جهت همین رقابت بود، گرچه رقابت این دو کشور در اقیانوس هند ریشه در دوران قبل، بخصوص عصر ناپلئون، داشت و سیاست مداران انگلیسی حاضر در شرق همچون سرجان ملکم بر تلاش های خود برای نفوذ هرچه بیشتر در سواحل اقیانوس هند و خلیج فارس افزودند.59 به دلیل آنکه هدف فرانسه تغییر مسیر تجاری اروپا به شرق، یعنی از «امید نیک» به «تنگة سوئز» بود، مناطق شرقی آفریقا و سواحل شبه جزیرة عربستان کانون اصلی این رقابت ها بود.60 بنابراین، از 1798م/1210ق، انگلستان طرح تسلط بر موگادیشو تا باب المندب را به اجرا گذاشت.61 در ادامة رقابت های شدید این کشور با فرانسه، ابتدا «مکا»62 و سپس «سوقوطرا»63 و دیگر مناطق حسّاس و سوق الجیشی سواحل آفریقا به دست مقامات انگلیسی فتح شد.64 در سال 1839م/1254ق، عدن نیز به بهانه های گوناگون، تحت تسلط انگلستان قرار گرفت.65 در نتیجه، ملاحظه می شود که سواحل آفریقا، که از مهم ترین مراکز تجارت اعراب و همچنین فرانسوی ها، بود به دقت مورد توجه انگلستان قرار گرفت و مقامات این کشور با هدف ممانعت از ایجاد ارتباط میان فرانسه و قبایل و شیوخ شبه جزیرة عربستان و همچنین اقوام سواحل اقیانوس هند با فرانسوی ها و دیگر رقبای این کشور تلاش گسترده ای برای تحت کنترل در آوردن روابط تجاری این سواحل صورت دادند و چون برده یکی از مهم ترین اقلام تجاری این سواحل به شمار می آمد و به دلایل انسانی قابل لغو بود، به عنوان وسیله ای مناسب در کنترل روابط تجاری و سیاسی این سواحل مورد استفاده قرار گرفت.66 بنابراین، جنبش دروغین مبارزه با تجارت برده دستاویز خوبی برای پیشرفت مقاصد انگلیس در آسیا بود؛ چراکه نتیجة آن بسط نفوذ سیاسی، تحکیم سیادت دریایی، قبضة بازرگانی بین المللی و تصرف و تسلط بر جزایر و بنادر و تکیه گاه های نظامی کشورهای آسیا و آفریقا بود.
بمبئی و نخستین تلاش ها در منع تجارت برده
پس از شکست هلند و اخراج این کشور از اقیانوس هند، فرانسه پا به عرصة رقابت با انگلستان گذاشت. این کشور از همان آغاز، سعی نمود تا قرارداد هایی را با دولت های حاشیة اقیانوس هند به منظور تضعیف موقعیت انگلستان منعقد سازد. در واکنش به این اقدامات دولت فرانسه، بمبئی(هند انگلیس) نیز در سال های 1805م ـ1807م با هدف ضربه زدن به فرانسه، عثمانی، ایران و اعراب، تجارت برده در بنادر هند را غیر قانونی خواند و در سال 1811م/1226ق این قانون را به تصویب مجلس هند رساند. این قانون ابتدا مختص محدودة عمل کمپانی «هند شرقی» بود. این در حالی است که طی همین سال کشتی های «کمپانی هند شرقی» نقش مهمی در انتقال هزاران برده ای داشت که سالانه از آفریقا به مسقط فرستاده می شد. تلاش های مکرّر هند برای بهره برداری از این قانون در تفیش کشتی های تجاری کشورهایی همچون ایران و عثمانی از 1813م/1229ق آغاز شد.67 پیشنهادهایی نیز به سلطان مسقط ارسال شد که با مخالفت شدید سلطان مسقط همراه شد.حکّام بوشهر، بصره و بغداد نیز با آگاهی از نیّات انگلستان با این پیشنهاد مخالف بودند. در 1816م/1231 ق ناو «فوریت»68 یک کشتی حامل برده به مقصد بصره را در آب های عمان توقیف کرد. پس از اعتراض بغداد نسبت به این امر، بمبئی اعلام کرد که برای رسیدگی به شکایت، باید موضوع با ملکه در میان گذاشته شود و بمبئی از طرف دولت اعلا حضرت مأمور این کار است. اما اعتراضات مکّرر بغداد موجب عذرخواهی بمبئی شد. در واقع، انگلستان در طول دهه های اول و دوم قرن 19م به دلیل مسائل داخلی هند و همچنین وجود «قواسم»، که یکی از مهم ترین موانع این کشور در دست یابی به اهدافش بود، نتوانست مسئلة منع تجارت برده را به طور کامل پی گیری نماید. از1820م به بعد، که خطر «قواسم» مرتفع گردید، تلاش هند برای متقاعد کردن کشورهای ایران، عثمانی و مسقط به این قانون آغاز شد.69
در دو دهة اول قرن 19م مهم ترین رقیب تجاری انگلستان در خلیج فارس، شیخ رأس الخیمه بود که مقامات انگلیسی او را رهبر دزدان دریایی منطقه می دانستند. این نوع نگاه در گزارش های مأموران انگلیس کاملاً مشهود است. کلی دزدان دریایی را از عاملان اصلی تجارت برده می داند.70 لرد کرزن نیز در کتاب ایران و قضیة ایران می نویسد: «حمل و نقل بردگان همواره بزرگ ترین مایة زندگانی برای دزدان دریاییِ اصلاح ناپذیر بود و معلوم شد که اقدامات شدیدتری باید معمول شود. بنابراین، قانون ضد برده داری علاوه بر رقابت با فرانسه، وسیلة مناسبی نیز در حذف رقیب انگلیس، یعنی دزدان دریایی بود. در سال 1819م نیروی بحری به فرمان دهی سردبلیوگرانت کایر71 مأمور شد راهزنان دریایی را بکلی تارومار کند72 و قراردادی (مشهور به قرارداد اساسی1820م/1235ق) با شیوخ رأس الخیمه امضاء نماید. کایر دربارة معاهدة منعقد شده با طرف مقابل می نویسد:
«قرارداد منعقد شده در 1820م اولین معاهدة دسته جمعی برای منع تجارت برده بود که به امضای شیوخ رسید، ولی باز از کار تجارت برده جلوگیری نکرد. از این رو، در سال های 1838م، 1839م، 1847م و 1856م ناچار شدند این عهدنامه را با قراردادهای جدیدی تأیید کنند و به ناوهای انگلیسی حق بازرسی و بازداشت کشتی ها و ممانعت حمل برده از بنادر عربستان داده شود.»73
در نتیجه، مقامات انگلیسی قرارداد 1820م را اولین قدم در لغو تجارت برده می دانند.74 در سال 1820 به ابتکار تامپسون مادة 9 قرارداد «عفو عمومی» با اعراب مقرّر کرد که «آوردن بردة مرد، زن یا بچه از سواحل آفریقا به عنوان دزدی دریایی تلقّی می شود.»75 با وجود این، شاید بتوان گفت: مسئلة دزدی دریایی بهانه ای بود تا انگلستان با قدرت هرچه تمام تر، اعراب منطقه را تحت تعقیب قرار دهد و از طریق راه کار قانونی و به نوعی بشردوستانه ـ یعنی سرکوب دزدان دریایی ـ تسلط بیشتری بر خلیج فارس پیدا کند و کنترل بیشتری بر منطقه داشته باشد. از این رو، عنوان «دزد دریایی» بیشتر بهانه ای سیاسی برای انگلستان بود تا از این طریق، به مطامع استعماری خود دست پیدا کند.
ناوهای انگلیسی بنا بر قراردادهایی که از 1820م به بعد منعقد شد، به تفتیش کشتی ها می پرداختند و آنها را به بهانة حمل برده توقیف می نمودند و در نتیجه، به تجارت این نواحی ضربة سختی وارد کردند. مقامات انگلیسی حتی فراتر از این، در برخی مواقع، کشتی های بومیان خلیج فارس را توقیف می کردند و با این بهانه که صاحب کشتی برده های موجود در آن را از ترس تفتیش به دریا ریخته است، توقیف می نمودند.
از سال 1822م به بعد، دولت انگلستان برای انحصار تجارت در سواحل خلیج فارس اهتمام به خرج داد؛ چرا که واحدهای نظامی و کشتی های انگلستان توجه خاصی به اجرای بندهای معاهده 1820م داشتند. از سال 1830م/1245ق، دولت انگلیس، که خطرات موجود در خلیج فارس و هند را برطرف نموده و دارای نیروی دریایی مقتدری بود، در مبارزه با برده فروشی مصمّم تر شد تا به این صورت، سیادت دریایی خود را بر سراسر جهان برقرار کند و به همین منظور، قراردادهایی با سایر دولت های حاشیة اقیانوس ها به امضاء رساند تا از تجارت و حمل و نقل برده جلوگیری کند. اما در اصل، مقصود از این کار نظارت بر تجارت سایر دولت ها بود.76
تلاش های انگلستان برای متقاعد کردن کشورهای حوزة خلیج فارس در منع تجارت برده
با انعقاد قرارداد 1820 م دولت انگلستان تا حدی موفق شد تجارت دریایی خلیج فارس را تحت کنترل خود درآورد، اما برای تضمین این قرارداد و انحصار هرچه بیشتر بر تجارت منطقه، لازم بود با شیوخ عرب منطقه و شاه ایران و عثمانی قراردادهای جداگانه ای منعقد کند و بحث منع تجارت برده را با جدّیت بیشتری در جهت انحصار بر تجارت خلیج فارس دنبال کند. مفاد قرارداد 1820م در سال 1821م/1236ق، نه توسط بمبئی، بلکه توسط حاکم جزیرة موریس، سر رابرت فارکوهار، دشمن سرسخت فرانسویان، که به تازگی این جزیره را از دست فرانسوی ها گرفته بود، اجرا شد. او مدتی پیش، ماداگاسکار ـ از مراکز مهم تجارت فرانسوی ها و مرکز خرید و فروش برده ـ را در هم کوبیده بود. فرانسوی ها در مقابلْ متوجه زنگبار شدند. راه حل سادة فارکوهار برای ضربه زدن به تجّار فرانسوی این بود که سیدسعید، سلطان مسقط و مالک زنگبار، را وادارد تا تجارت برده را در نواحی تحت حاکمیتش منع کند. در نتیجه، سلطان مسقط با وجود آنکه اینکه اعلام کرد سالانه 40 تا 50 هزار دلار ضرر خواهد دید، تحت فشار مقامات انگلیسی در 22 سپتامبر 1822م/1237ق، طبق قراردادی با سروان مورسبای77 حمل غلام از طریق دریا از زنگبار به مسقط را ممنوع اعلام کرد.78 ناخدا آون79 با ناوگانی به قصد بررسی سواحل آفریقا به این نواحی رفت و شواهدی از ادامة تجارت فرانسوی ها در این نواحی دید و به الفینستون، حاکم بمبئی گزارش داد: حوزة قرارداد باید به سواحل جنوبی تر آفریقا کشیده شود. او در مومباسا، قبایل مزاری را علیه سیدسعید شوراند و تهدید کرد اگر سیدسعید این تجارت را ریشه کن نکند، سواحل آفریقا مستقل اعلام خواهد شد. او همچنین به حاکم هند پیشنهاد داد که اگر این کار صورت بگیرد موزامبیک به صورت پیشکش به سیدسعید اعطا می شود و یا مبالغی به عنوان اعانه به او اعطا می گردد. حاکم بمبئی در جواب گفت: قرارداد مورسبای برای اهداف تعیین شده کفایت می کند. کلی با کنایه اشاره می کند که اصلاً این کار به هدف مداخله در تجارت برده در این منطقه صورت نگرفته است. احتمالاً مقصود او همان مسئلة رقابت با فرانسه است.80
در سال 1824م/1239ق، انگلستان، مومباسا را فتح کرد و از طریق معاهدة شش ماده ای، سعی کرد تا این منطقه را از دخالت های فرانسه و سلطان مسقط دور نگه دارد.81 اگرچه سیدسعید با همکاری فرانسه موفق به فتح دوبارة این مناطق شد، اما ضعف موقعیت تجاری او به دلیل دخالت های انگلستان موجب تزلزل روز افزون موقعیت مسقط در سواحل آفریقا گردید. در همین زمان، مستر رنس بر مومباسا گماشته شد تا اقدامات لازم در زمینة جدایی این منطقه را به انجام برساند. او لازم دید که به منظور ضربه زدن به تجارت مسقط و عدم ارتباط آن با فرانسه، تجارت پر سود برده را از سواحل آفریقا منع نماید.82 ماداگاسکار نیز در همین سال ها با تلاش های مکرّر سیدسعید و حمایت فرانسه تابعیت سیدسعید را پذیرفت. اما اتحاد فرانسه و مسقط هیچ گاه عملی نشد و عثمانی و فرانسه دست به اقداماتی زدند که به همراهی انگلستان و عمان منجر گردید.
در نتیجة این اقدام، روابط سلطان مقسط و انگلستان تیره شد. سیدسعید طی نامه ای به لندن، نسبت به این اقدم اعتراض نمود. او در نامة خود، ضمن اینکه نسبت به منع اعراب از تجارت برده اعتراض نمود، این اقدام را موجب وارد آمدن خسارت هایی جبران ناپذیر به اتباع خود دانست.83
در سال 1825م/1238ق اوین به موگادیشو فرستاده شد و اهالی آنجا را به تبعیت از سیاست انگلستان و ممانعت از تجارت برده واداشت. مردم موگادیشو، که در همین زمان علیه سیدسعید شورش نموده بودند، به ناچار تحت الحمایگی انگلستان و عدم تجارت برده را پذیرفتند.84 اما زنگبار بخصوص از 1843م/1256ق تا 1860م/1273ق تابع او باقی ماند. در اوت 1838م/1253ق، پالمرستون پیش نویس قرارداد جدیدی را تدوین نمود و نهایتاً در سال 1839م/1254ق، سیدسعید قرارداد جدید را، که مکمل قرارداد «مورسبای» بود، امضاء کرد. بدین سان، مقرّر شد کشتی های انگلیسی تمامی کشتی هایی را که در محدودة قرارداد هستند تفتیش نمایند.
در این دوره، انگلستان بارها سعی کرد تا زنگبار را مستقل سازد. طی سال های 1859م ـ1863م، لرد الفینستون تلاش های گسترده ای در این زمینه صورت داد. او نسخه ای از وصیت نامة دروغین85 سیدسعید را به مسقط و زنگبار فرستاد و از کارگزاران خود خواست تا این موضوع را با بزرگ نمایی دنبال کنند تا از این طریق، دو برادر وی (سید ماجد در زنگبار و سید ثوینی در مسقط) را به تقسیم امپراتوری عمان وادارد.86 در 1859م نامه های متعددی میان کارگزاران انگلیسی در زنگبار و مسقط با هند رد و بدل شد. کوغلان در نهایت، به عنوان فرستادة ویژه انگلستان، به مسقط و زنگبار رفت و پس از نامه نگاری ها و مذاکرات متعدد، در نهایت، در سال 1860م/1276ق، انگلستان به هدف خود دست یافت و زنگبار از مسقط جدا شد.87
در 18 سپتامبر 1838م/1253ق، نیز اس. هنل ـ مقیم سیاسی انگلیسی در خلیج فارس ـ شیخ صقربن سلطان، شیخ شارجه را تحت فشار قرارداد تا معاهده ای مشابه معاهدة انگلستان و مسقط با او به امضاء برساند. پس از آنکه 233 مسلمان سومالیایی، که توسط اتباع شیخ شارجه خریداری شده بودند، به خلیج فارس فرستاده شدند، بهانة لازم برای پیشنهاد انعقاد معاهده فراهم شد. این افراد ظاهراً پس از جنگی که میان قبایل روی داده بود، به عنوان اسیر جنگی به اهالی شارجه تحویل داده شده بودند. ولی هنل این مسئله را نپذیرفت و با این بهانه که آنان آزاد بوده اند نه برده، و طبق قوانین اسلامی به غلامی گرفتن آزاد گناه است، شیخ شارجه را تحت تأثیر قرار داد و در نهایت، معاهده ای با شیخ شارجه به امضاء رساند که تأکیدی بر معاهدة 1820م بود. طبق این معاهده، شناورهای مشکوک «قواسم» توقیف می شدند. هنل در مذاکره با شیخ شارجه سه پیشنهاد را مطرح کرده بود مشتمل بر کنترل شیوخ بر اتباع خود برای ممانعت از ورود بردگان مسلمان از سومالی ـ که نوعی دزدی دریایی است ـ و همچنین اجازة تفتیش کشتی ها به انگلستان؛ جالب اینجاست که در همین زمان، مقامات انگلیسی به منظور نظارت بیشتر بر رفت وآمد کشتی ها در اقیانوس هند، خطی را از مکران تا سوقوطرا در باب المندب کشیدند و با این بهانه که خط مذکور برای محدود شدن تجارت برده ترسیم شده است، مراکز حسّاس تجاری فرانسویان و تجّار عرب و ایرانی را به محاصرة خود در آوردند. رابرتسون در همین زمان اعلام کرد که با این اقدام، پر منفعت ترین حرفة اعراب از دست آنان خارج می شود. سیدسعید نیز اعلام کرد حکم این کار نزد اعراب، با حکم عزرائیل برابر است!
در سال 1847م/1262ق، در خصوص تجارت برده و حق انگلستان در این باره، قرار دادی میان این کشور و دولت عثمانی منعقد شد.88 پالمرستون طی نامه ای به هند، خواهان لغو مادة «منع تجارت برده» در آب های عثمانی شد.89
اولین گام در انعقاد قرارداد «منع تجارت برده» با ایران در سال 1846م توسط شیل،90 وزیر مختار انگلیس در تهران، برداشته شد.91 در سال 1261م/1846ق، پس از انعقاد قراردادی جدید با مسقط، طبق دستور پالمرستون، وزیر امور خارجة انگلیس، شیل موضوع را با جدّیت دنبال کرد. او طی نامه ای به آقاسی نوشت: خرید وفروش برده موافق شرع است.92 درسال بعد، شیل با همین ترفند در ملاقات با شاه، ضمن ارائة نسخه ای از قرارداد مسقط و فرمان سلطان مسقط در زمینة تجارت برده، به شاه ایران پیشنهاد داد: کشتی های انگلیسی کشتی های مظنون به حمل برده به سمت ایران را توقیف نمایند.93 اما محمّدشاه دلیلی برای انجام این کار نمی دید. شیل طی دیدارهای بعدی، در کنار ظاهرسازی های گوناگون، تمام توجه خود را صرف اعطای حق تفتیش کشتی های انگلیسی کرد. در همین حال، بزرگ نمایی مسئله و ایجاد حسّاسیت های احتمالی، موجب شد تا پالمرستون از ترس کسب امتیازی مشابه از سوی روس ها در دریای خزر از شیل بخواهد تا جانب احتیاط را رعایت کند.
شیل حتی متضرّر شدن اتباع ایرانی در خرید غلامانی را که در نیمه های راه توسط کشتی های انگلیسی توقیف و آزاد می شوند بهانه قرار داد و از مقامات ایرانی خواست تا با امتیاز این قرارداد، «از ضرر کلّی» جلوگیری نمایند.94 بریتانیا در این راه، نسبت به عدم حمایت در بحران های پیش رو دست به تهدید ایران زد. شیل با اشاره به گزارش هنل مبنی بر مرکزیت بوشهر و لنگه در تجارت برده درخلیج فارس، بر فشارهای خود افزود.
آقاسی سرانجام تحت فشار شیل، با پیشنهاد او موافقت نمود؛ اما شاه حاضر به قبول آن نبود؛ چراکه توقّف این تجارت، آن هم در دریا را بی معنا می دانست. شاه که از نیات انگلستان آگاه بود، اعلام کرد که اگر این کار بد است چرا انگلیسی ها خود به این کار اقدام می کنند؟
اما فشار مقامات انگلیسی به حدّی بود که محمّدشاه در نزدیکی مرگ، پای قرارداد را امضاء نمود و در نهایت، در 12 ژوئن 1748م محمّدشاه فرمان منع تجارت غلام در آب های خلیج فارس را صادر نمود و حق تفتیش کشتی های ایرانی را به انگلستان داد.95 همزمان، فرمان هایی به حکّام محلی جنوب ارسال گردید.96
با وجود این، این تجارت برده بدون ممانعت ادامه داشت و نمایندگی بوشهر ضمن اشاره به افزایش تعداد برده ها، موارد متعددی از بی اهمیت بودن قوانین منع تجارت برده نزد بومیان خلیج فارس را به هند و انگلستان گزارش داد.97 با مرگ محمّدشاه، شیل در 16 شوال 1850م/1266ق نامه نگاری های خود را با امیرکبیر آغاز نمود.98
انگلستان از یک سو، با مخالفت امیرکبیر و از سوی دیگر، در هراس روس ها قرار داشت. امیرکبیر پس از آنکه هدف اصلی انگلستان و دلیل پافشاری های زیاد آنان در منع تجارت برده در خلیج فارس روشن بود،99 بر مواضع خود راسخ تر شد. سفیر بریتانیا باز هم آرام ننشست و در صدد کسب این قرارداد بود.
مرگ امیرکبیر مقامات انگلیسی را به هدف خود نزدیک تر ساخت. طبق گفتة کلی، واقعة حمله ترکمانان به کشتی روسی در دریای خزر، که دولت ایران را به خلع حاکم مازندران واداشت، منجر به ایجاد شرایطی مناسب در امضای قرارداد منع تجارت برده از سوی ناصرالدین شاه شد.100 بنابراین، با قتل امیرکبیر، مذاکرات آغاز شد و در نهایت، قرارداد مذکور در یکم شوال سال 1268م/1852ق به امضاء رسید.101 پس از بحران دوم هرات نیز به موجب مادة 13 عهدنامة پاریس، مقرّر شد معاهدة «منع تجارت برده» در زمان انقضای مهلت پیشین، به مدت ده سال دیگر تمدید گردد.102 انگلستان همچنین اجرای آن را بر عهده خواهد داشت.103 با توجه به اهمیت این مناطق در حفظ مرزهای هند در مقابل روسیه و چون محدودة قرارداد انگلستان و ایران سواحل مکران و بلوچستان را نیز دربر می گرفت، مقیم سیاسی انگلستان می توانست نظارت مستمری بر این نواحی به عمل آورد. به همین دلیل بود که مقامات انگلیسی بیش از همه، به وضعیت بردگان در سیستان و بلوچستان می پرداختند.104
به هر حال، تجارت برده همچنان ادامه یافت. تنها توجه به همین نکته ما را به حقیقت مسئلة منع تجارت برده آگاه می کند و نشان می دهد که کشتی های انگلیسی با اهداف دیگری به تفتیش کشتی ها می پرداختند. این در حالی بود که زنگبار در اختیار انگلستان بود و طبق اقدامات نمایشی، لندن با ارسال کمیته هایی به زنگبار، مسئلة تجارت برده را مورد بررسی قرار می داد. اما در اصل، این گروه ها به منظور بررسی موقعیت انگلستان، به این نواحی اعزام می شدند.105 در سال 1882م/1299ق طبق قراردادی جدید، معاهدة 1852م ایران و انگلیس ملغا و قرارداد دیگری جایگزین آن شد. طبق مقررات جدید، مقامات انگلیسی بدون حضور ناظران ایرانی می توانند به تفتیش کشتی های مظنون بپردازند.106 این قرارداد تا دهة سوم قرن بیستم، که به تدریج، مفهوم غربی «برده داری» در ایران رواج یافت، برقرار بود و از دورة رضا شاه به بعد، ارزش اجرایی خود را از دست داد.
نتیجه گیری
فرهنگ برده داری برخاسته از اومانیسم یونانی، که موجب وحشی گری اروپائیان در آفریقا طی قرون 17م تا 20م شد، بسیاری را به این اشتباه انداخته که نوع رفتار ساحل نشینان خلیج فارس با غلامان آفریقایی همچون رفتار غربی ها بوده است. اما غلام در فرهنگ خلیجی، جایگاه یک فرزند یا همکار را داشت. در آغاز قرن نوزدهم، با استقلال آمریکا و دخالت های فرانسه در این کشور به شکل تحریک انقلابیان بر ضد انگلستان، موجب شد تا انگلستان از ترس تکرار انقلاب در هند، مقرراتی برای مقابله با فرانسویان در سواحل اقیانوس هند و خلیج فارس به اجرا در آورد که منع تجارت برده یکی از آنها بود. انگلستان در نهایت، موفق به اخذ مجوّز تفتیش کشتی های تجاری شد و در نتیجه، بر تمام روابط تجاری و سیاسی در اقیانوس هند آگاهی یافت. با اجرای چنین طرح هایی در نهایت، قریب نود درصد تجارت این منطقه را تحت نظارت خود در آورد. افزایش حجم تجارت برده طی سال های بعد، با توجه به انحصار نسبی تجارت آفریقا و خلیج فارس در دست انگلستان، نشان می دهد که این کشور، خود این تجارت را در دست داشته است. در نتیجه، آن گونه که ملاحظه می شود، عامل اصلی منع تجارت برده نه از روی «وجدان انگلیسی»، بلکه به منظور مقابله با تقویت تجاری دیگر ملت ها صورت گرفته است؛ نوعی دیگر از بردگی مختص فرهنگ اروپایی که در خلیج فارس هرگز وجود نداشت.
پی نوشت ها:
1. برای بررسی معانی و مفاهیم واژه برده در فرهنگ های مختلف و معادل های آن ر.ک: علی اکبر نفیسی، فرهنگ نفیسی، ج1، ص 43؛ محمد معین، فرهنگ معین، ج 6، ص 253؛ محمد علی داعی الاسلام، فرهنگ نظام، ج1، ص650؛ نجفی، فرهنگ فارسی عامیانه، ج2، ص 150-157.
2. ر.ک: استیس والتر ترنر، دین و نگرش نوین، ترجمه احمدرضا جلیلى، ص398 به بعد؛ جرمى ریفکین ترهوارد، جهان در سراشیبى سقوط، ترجمه دکتر محمود بهزاد، ص30 به بعد؛ ارنست کاسیرر، فلسفه و فرهنگ، ترجمة بزرگ نادرزاده، ص 397 به بعد؛ دیوید هاملین، تاریخ معرفت شناسی، ترجمة شاپور اعتماد، ص 43.
3. ر.ک: موریس لانژه، بردگی، ترجمه فریدون علمی، ص31-35.
4. برای بررسی نحوه به دست آمدن غلامان و نحوه آزادسازی آنها، ر.ک: محمد: 5؛ ویل دورانت، تاریخ فلسفه، ص308.
5. ویل دورانت، همان، ص307-310.
6. چارلز رابینسون، تاریخ باستان، ج1، ترجمه آذرنگ، ص171.
7. ویل دورانت، همان، ص307-310.
8. برای بررسی قوانین سولون در زمینه بردگان ر.ک: هنری لوکاس، تاریخ تمدن، ج1، ص180؛ افلاطون، کتاب جمهور، ترجمه فؤاد روحانی، ص490.
9. ر.ک: آرتور کریستن سن، ایران در زمان ساسانیان، ترجمه رشید یاسمی، ص228-262.
10. ر.ک: گاتاها، یسنای 31، بند 3، یسنای 29، بند 3 و یسنای 43، بند 1 و یسنای 52، بند 5.
11 گاتاها، یسنای 31، بند 3.
12 یسنای 43، بند 1.
13 یسنای 52، بند 5.
14 یسنای 47،بند 4.
15. J.B Kelly, Great Britain and the Persian Gulf, p. 123-145.
16. عبدالرضا عرب ابوزیدآبادى، «بردگان از جاهلیت تا اسلام»، تاریخ در آینه پژوهش، ش13، ص 126-128.
17. همان، ص 128-133.
18. بلد: 11-13.
19. ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایى، المیزان، ترجمه محمد باقر موسوى، ج 15، ص 26- 25؛ محمدتقى مصباح، معارف قرآن (خداشناسى، کیهانشناسى، انسانشناسى)، ص 359- 349؛ محمود رجبى، انسانشناسى، ص 105- 96؛ عبدالواحد تمیمی آمدی، غرر الحکم و دررالکلم، شرح و تحقیق جمال الدین محمد خوانسارى، ج 4، ص 575.
20. جرجی زیدان، تاریخ اسلام، ص28-29.
21. بلاذری، فتوح البلدان، ترجمه آذرتاش آذرنوش، ص 498-545.
22. برای مثال ر.ک:
J.Malcolm, History of Persia, vol2 , p428-431; Wills, In the Land of the Lion and the Sun, p328-325.
23. راجع به اقدامات سرجان ملکم در منطقه ر.ک:
Jhon Wiliam Kaye, The Life and Correspoudence, p. 9.
24. Ibid, p10-11.
25. J.Johnson, A Jurney From India to England, p12.
26. J.B Kelly, Great Britain and the Persian Gulf, p512.
27. نویسندگان غربی مطابق فرهنگ اروپایی آزادی برده را پایان زندگی مشقت بار او می دانند؛ در حالی که در خلیج فارس غلامان به دلیل برخورداری از امکانات زندگی حاضر به کسب آزادی نبودند. [نگارنده]
28. Arnold Wilson, persian Gulf, p214-215.
29. J.B Kelly, Great Britain and the Persian Gulf, p512-513.
30. Bertram Thomas, The Arabs, p147-149.
31. B.Lewis, op.cit, p6.
32. R.Segal, Islam Black Slaves, p4.
33. برای مثال ر.ک: F.O,R, 246/153, no 28, 1852.
34. Arnold Wilson, persian Gulf, p326-328.
35. F.O,R, 248/157, no 29, 1853.
36. محمد علی جناب، خلیج فارس، نفوذ بیگانگان، ص24.
37. Thomas smee.
38. چارلز عیسوی، تاریخ اقتصادی ایران، ترجمه یعقوب آژند، ص164-170.
39. F.O 248/129,Telegram Fram Political Recident in the Persian gulf to the Secretary of the Government of India, Hennel to Wellesley, 31 may1848.
40. I.O, Reports, R/15/1/168, Jenkins to Jones, No 130, 5.11.1858.
41. رودلف سعید رویت، سعیدبن سلطان، ص150-167.
42. J.B Kelly, Great Britain and the Persian Gulf, p413-417.
43. جان پری، کریم خان زند، ص15به بعد؛ و:
Vahid Noushiravani, The Beginning Of Commersialized Agricultiure in Iran in The Eslamic Middle East, p547-591; Wilson, op.cit, p412-420.
44. عبدالامیر امین، منافع بریتانیا در خلیج فارس، ص150-152؛ نیز ر.ک:
Thomas M.Ricks, slaves and Slave Traders, p 64-65.
45. Arnold Wilson, persian Gulf, p215.
46. J.a Saldanha, Précise of nejd, Vol.VIII, p38.
47. این در حالی است که ویلسون معتقد است کمپانی هند شرقی از بدو تاسیس به سه کار مهم دست زد: 1. مبارزه با دزدان دریایی، 2. جلوگیری از نا امنی، 3. تلاش برای الغای تجارت برده. (Arnold Wilson, persian Gulf, p18 )؛
Iindia Office Factory Records, Letters, Vol XVI, 2 July 1783, India Office, Persian Gulf Territories, Bushire Letters, R/15,Vol 11,12, MAR 1766, p7-11.
48. J.B Kelly, Great Britain and the Persian Gulf, p515.
49. J.a Saldanha, Precise of The Persian gulf, Slave Trade in The Gulf, Vol III, p89-93; J.B Kelly, Great Britain and the Persian Gulf, 120-128,221-234,247-253; Atchinson, A Colletion of Treaties, Vol XXII, p37.
50. Saldanha.J.a, op.cit, p38; mohammad Morcy Abdollah, The United Arab Emirates, p38-39.
51. J.B Kelly, Great Britain and the Persian Gulf, p576-638.
52. اسماعیل رائین، تاریخ دریانوردی ایرانیان، ج2،ص681.
53. جواهر لعل نهرو، نگاهی به تاریخ جهان، ترجمه محمود تفضلی، ص108.
54. Adam Hochs child, Bury the Chains: The British Struggle to Abolish Slavery, p25.
55. Ibid, p36-38.
56. جواهر لعل نهرو، همان، ص219.
57. Arnold Wilson, persian Gulf, p213.
58. محمد القاسمی، تقسیم الامپراطوریة العمانیة، ص11-25؛ جمال زکریا قاسم، موقف البریتانیا من نشاط الفرانسی، ص23ـ45؛ عبد العزیز عبدالغنی، علاقة الساحل العمان ببریطانیة، ص166-169.
59. راجع به سرجان ملکم و اقدامات او در عمان و ایران ر.ک:
Jhon Wiliam Kaye, the Life and correspondence of Major-general Sir Jhon Malkom, London, 1972.
60. عبدالعزیزعبدالغنی، همان، ص160-165.
61. همان، ص165-176؛
Adam Hochs child,Bury the Chains: The British Struggle to Abolish Slavery, p56.
62. Makka.
63. محمد القاسمی، تقسیم الامپراطوریة العمانیة، ص144-150.
64. باتسی جمال الدین، الحمله الفرنسیة علی المصر، ص26-29.
65. همان، ص30-39 ،21-70، 52-79.
66. ر.ک:
Adam Hochs child, Bury the Chains: The British Struggle to Abolish Slavery, p45; Hounter Major and Scaly Captain, an Account of Arab Tribes In Victory of Eden, p9-55.
67. محمد علی جناب، همان، ص24.
68. Favourite.
69. ر.ک: محمد القاسمی، اسطورة القرصنة فی الخلیج الفارسی، ص63.
70. J.B Kelly, Great Britain and the Persian Gulf, p411-414.
71. major General wiliam Grant keir.
72. برای بررسی متن فارسی این قرارداد ر.ک: محمد باقر وثوقی، تاریخ خلیج فارس و ممالک همجوار، ص405-408.
73. ر.ک:
J G.Lorimer, Gazetteer of the Persian gulf, Oman and central Arabia,Vol 1, Part IA, Historical, Calcutta, Republished by grey International West Mead, England, 1970, p550-800.
74. صادق نشأت، تاریخ سیاسی خلیج فارس، ص237.
75. متن قرار داد در پیوست کتاب «J G.L orimer,Gazetteer of the Persian gulf» آمده است.
76. عبدالرضاهوشنگ مهدوی، تاریخ روابط خارجی ایران، ص250-251.
77. Moursbay.
78. محمد القاسمی، تقسیم الامبراطوریة العمانیة، ص45؛
Adam Hochs child, Bury the Chains: The British Struggle to Abolish Slavery, p67.
79. Owen.
80. محمد القاسمی، تقسیم الامبراطوریة العمانیة، ص 43-46.
81. همان، ص29-30.
82. همان، ص33 به بعد.
83. همان، ص 27-69.
84. همان، ص 34.
85. همان، ص69-95 و220-221.
86. همان، ص69-95.
87. همان، ص220.
88. J.B Kelly, Great Britain and the Persian Gulf, p377.
89. Ibid, p378.
90. Sheil.
91. J.B Kelly, Great Britain and the Persian Gulf, p594.
92. بایگانی اسناد وزارت امورخارجه، نامة شیل به صدراعظم، مورخ ذیحجه 1222ق، مکاتبات1266-1262ق،
صندوق5، پ38.
93. Ibid, p593-595.
با وجود موفقیت شیل، نامه های متعددی از محمدشاه وجود دارد که مخالفت او با این قرارداد را نشان می دهد. (بایگانی اسناد وزارت امورخارجه، نامة مورخ 27ذیقعده 1263ق، مکاتبات 1263-1269، صندوق5، پ38).
94. بایگانی اسناد وزارت امورخارجه، مورخ 5 شوال 1263ق، مکاتبات 1263-1269، صندوق6، پ5.
95. ابوالقاسم طاهری، تاریخ روابط بازرگانی ایران وانگلیس، ج1، ص243.
96. J.B Kelly, Great Britain and the Persian Gulf, p594
97. بایگانی اسناد وزارت امورخارجه، نامة مورخ 27ذیقعده 1263ق، مکاتبات 1263-1269، صندوق5، پ38.
98. همان، نامة مورخ 23 ربیع الاول، 29 ربیع الثانی، 11 شوال و 6 ذیقعده 1266ق.
99. محمود طلوعی، نبرد قدرت ها در خلیج فارس، ص74-75.
100. J.B Kelly, Great Britain and the Persian Gulf, p609.
101. Ibid, p610.
102. غلامرضا طباطبایی، معاهدات و قراردادهای تاریخی در دوره قاجاریه، ص285-286؛ بایگانی اسناد وزارت امورخارجه، نامة مورخ ربیع الاول 1268ق، مکاتبات 1273-1276، صندوق8، پ46؛ نامة مورخ 9 ربیع الاول 1278ق، نامة مورخ 22 جمادی الثانی 1278ق، مکاتبات1277-1278، صندوق9.
103. همان، نامة مورخ 9 ربیع الاول 1278ق و مورخ 22 جمادی الثانی 1278ق، مکاتبات1277-1278، صندوق9، پ20.
104. ر.ک:
Saldanha, Precise of The Persian gulf, vol IV, p52-62.
105. محمد القاسمی، تقسیم الامپراطوریة العمانیة، ص 220 به بعد.
106. بایگانی اسناد وزارت امورخارجه، مکاتبات 1299-1300 ق، صندوق 17، پ9؛ مقایسه شود با:
C,U,Atchinson, A Colletion of Treaties, engagement and sanads, Relating to india neiboring countries, Vol XXII, p87-88.
منابع
القاسمی، سلطان بن محمد، اسطورة القرصنة فی الخلیج الفارسی، لندن، دار الکرم هلیم، 1986م.
ـــــ ، تقسیم الامبراطوریة العمانیة، دبی، مؤسسة البیان للصحافة و الجماعة و النشر، 1989م.
باتسی، جمال الدین، الحملة الفرنسیة علی المصر، مذاکرات ضابط من جیش الحملة «هویه»، القاهره، دارالوثائق القومیة، 2005م.
بایگانی اسناد وزارت امورخارجه، مکاتبات بین سالهای 1222ق -1300ق.
بلاذری، فتوح البلدان، ترجمه آذرتاش آذرنوش، تهران، بنیاد فرهنگ ایران زمین، 1346ش.
پاپکین، ریچارد و آوروم استرول، کلیات فلسفه، ترجمه سید جلال الدین مجتبوی، تهران، حکمت، 1374ش.
قاسم، جمال زکریا، موقف البریتانیا من نشاط الفرانسی فی الخلیج الفارسی، بغداد، بی نا، 1978م.
ـــــ ، دولة بوسعید فی شرق افریقا، القاهره، بی نا، 1967م.
عیسوی، چارلز، تاریخ اقتصادی ایران، ترجمه یعقوب آژند، تهران، نشر گستره، 1369م.
جناب، محمدعلی، خلیج فارس نفوذ بیگانگان و رویدادهای سیاسی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی، بی تا.
جان، پری، کریم خان زند، ترجمه ساکی، تهران، نشرنو، 1368ش.
رائین، اسماعیل، تاریخ دریانوردی ایرانیان، تهران، بهار، 1356ش.
راسل، برتراند، تاریخ فلسفه غرب، ترجمه نجف دریابندری، بی جا، فرانکلین، 1353.
طاهری، ابوالقاسم، تاریخ روابط بازرگانی ایران و انگلیس، تهران، انجمن آثار ملی، بی تا.
عبد العزیز، عبدالغنی، علاقة الساحل العمان ببریطانیة، بصره، بی نا، 1978م.
طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی همدانی، قم، انتشارات اسلامی، بی تا.
عرب ابوزیدآبادی، عبدالرضا، «بردگان از جاهلیت تا اسلام»، تاریخ در آینه پژوهش، ش 13، زمستان 1386، ص 109-149.
فروغی، محمدعلی، سیر حکمت در اروپا، تهران، زو ار، 1344ش.
کاسیرر، ارنست، فلسفه و فرهنگ، ترجمه بزرگ نادرزاده، تهران، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1360ش.
کریستن سن، آرتور، ایران در زمان ساسانیان، ترجمه رشید یاسمی، تهران، امیرکبیر، 1382ش.
گیدنز، آنتونی، جامعه شناسی، ترجمه منوچهر صبوری، چ پنجم، تهران، نشر نی، 1378ش.
.لوکاس، هنری، تاریخ تمدن، از قدیمی ترین دوران تا سده ما، ترجمه عبدالحسین آذرپناه، تهران، کیهان، 1366ش.
مصباح، محمدتقی، معارف قرآن (خداشناسی، کیهانشناسی، انسانشناسی)، قم، مؤسسه در راه حق، 1367ش.
رجبی، محمود، انسانشناسی، چ سوم، قم، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره، 1380ش.
طلوعی، محمود، نبرد قدرت ها در خلیج فارس، تهران، پیک ترجمه و نشر، 1366ش.
معین، محمد، فرهنگ معین، تهران، بی نا، 1362ش.
لانژه، موریس، بردگی، ترجمه فریدون علمی، تهران، بی نا، 1343ش.
هوشنگ مهدوی، عبدالرضا، تاریخ روابط خارجی ایران، تهران، امیرکبیر، 1355ش.
نجفی، فرهنگ فارسی عامیانه، تهران، بی نا، 1378ش.
وثوقی، محمد باقر، تاریخ خلیج فارس و ممالک همجوار، تهران، سمت، 1384ش.
دورانت، ویل، تاریخ فلسفه، ترجمه عباس زریاب خوئی، تهران، بی تا.
صادق، نشأت، تاریخ سیاسی خلیج فارس، تهران، کانون کتاب، 1344ش.
هاملین، دیوید، تاریخ معرفت شناسی، ترجمه شاپوراعتماد، پژوهشگاه علوم انسانی، تهران، 1374ش.
Hochs child, Adam, Bury the Chains: The British Struggle to Abolish Slavery, London, 2005.
Alan L. Karras, Sojourners in the Sun: Scottish Migrants in Jamaica and the Chesapeake, Ithaca and London, Cornell University Press, 1992.
Atchinson,C,U.(comb), A Colletion of Treaties, engagement and sanads, Relating to india neiboring countries, Vol XXII, calcuta, 1909.
Jhon Wiliam Kaye, The Life and Correspoudence of Major-General Sir Jhon Malkom, London, 1972.
J G. Lorimmer, Gazetteer of the Persian gulf, Oman and central Arabia ,Vol 1, Part IA Historical, Calcutta, Republished by grey International West Mead , England, 1970.
Kelly, j.B, Great Britain and the Persian gulf, Oxford university press, 1968.
Madge Dresser, Slavery Obscured: The Social History of Slavery in an English Provincial Port, London, 2001.
Milse, Countries and Tribes of the Persian Gulf, London, frankcass and co. ITD. Second edition, 1966.
Saldanha. J.a, Precise of The Persian Gulf, Vol III, Slave Trade in The Gulf of Omman and The Persian Gulf, London, 1986.
R.Hey, The Persian Gulf States, Washington, 1959.
Selection from the records of the Bombay Government, New series (S.R.B.G).
Thomas, M. Ricks, Slaves and Slave Traders in the Persian Gulf 18th and 19th Centuries an Assessment, The Economics of The Indian Ocean Slave Trade in the Nintenth Century, Edited by Wiliam Gervase Clarence-Snith, London, N.J.,Frank Cass & Co, Ltd, 1989.
Wilson, Arnold, persian gulf, London, 1927.
Kenneth, Morgan, Slavery, Atlantic Trade and the British Economy, Cambridge, 2000.
J.R. Oldfield, Popular Politics and British Anti-Slavery: The mobilisation of Public Opinion against the slave trade, Manchester, 1995.
Prince, Mary, The History of Mary Prince, London, 2000.
Richardson, David, The British Empire and the Atlantic Slave Trade, In The Oxford History of the British Empire, vol 2, The Eighteenth Century, edited by P.J. Marshall, Oxford, 1998.
Hugh, Thomas, The Slave Trade: The History of the Atlantic Slave Trade, London, 1997.
Walvin, James, Questioning Slavery, London, 1996.