تاریخ اسلام درآینه پژوهش، سال نهم، شماره دوم، پیاپی 33، پاییز و زمستان 1391، صفحات 5-

    نیشابور در قرون سوم و چهارم هجری

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    چکیده: 
    نیشابور، یکی از چهار تختگاه خراسان بزرگ، و از شهرهای قدیمی ایران زمین بوده و در سده های نخستین اسلامی نیز دارای اهمیت سیاسی و فرهنگی بوده است. اهمیت این شهر به حدی بود که برخی از دولتها آن را به عنوان پایتخت حکومت خود برگزیدند. جایگاه علمی و سیاسی نیشابور و عبور امام رضا (ع) از این شهر و بیان حدیث سلسلة الذهب بر اهمیت آن در تاریخ افزوده است. نیشابور در قرن اول و دوم اسلامی جایگاه مهمی دارد. اما اهمیت این شهر تاریخی در دو قرن سوم و چهارم هجری دو چندان است. از این رو در این پژوهش تلاش شده است تا به اهمیت سیاسی نیشابور، وضع شهر نیشابور، مذهب، آداب و رسوم، زبان، کشاکش ها و درگیری ها، مدارس، اوضاع اقتصادی، و فرق مذهبی این شهر در قرن سوم و چهارم پرداخته شود.
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

    سال نهم، شماره دوم، پاییز و زمستان 1391، 5 ـ 20

    Tārikh dar Āyene-ye Pazhuhesh, Vol.9, No.2, Fall & Winter 2012-3

     

    روح الله بدری*

    چکیده

    نیشابور، یکی از چهار تختگاه خراسان بزرگ، و از شهرهای قدیمی ایران زمین بوده و در سده های نخستین اسلامی نیز دارای اهمیت سیاسی و فرهنگی بوده است. اهمیت این شهر به حدی بود که برخی از دولتها آن را به عنوان پایتخت حکومت خود برگزیدند. جایگاه علمی و سیاسی نیشابور و عبور امام رضا (ع) از این شهر و بیان حدیث سلسلة الذهب بر اهمیت آن در تاریخ افزوده است. نیشابور در قرن اول و دوم اسلامی جایگاه مهمی دارد. اما اهمیت این شهر تاریخی در دو قرن سوم و چهارم هجری دو چندان است. از این رو در این پژوهش تلاش شده است تا به اهمیت سیاسی نیشابور، وضع شهر نیشابور، مذهب، آداب و رسوم، زبان، کشاکش ها و درگیری ها، مدارس، اوضاع اقتصادی، و فرق مذهبی این شهر در قرن سوم و چهارم پرداخته شود.

    کلیدواژه ها: نیشابور، اهمیت سیاسی ، اوضاع اقتصادی، مدارس، فرق مذهبی.


    * عضو هیئت علمی دانشگاه پیام نور                                                    rohollah_1358 badri@yahoo.com

    دریافت: 17/ 3/ 1391 ـ پذیرش: 9/ 8/ 1391


    مقدمه

    خراسان بزرگ در دوره های مختلف تاریخ، یکى از بزرگ ترین حوزه های تمدن ایران زمین را دربرداشته است، به گونه ای که موسی خورنی، جغرافی دان ارمنی در قرن پنجم میلادی، ناحیة خراسان را دارای 26 استان دانسته است.

    خراسان بزرگ شامل بلاد ماوراءالنهر، یعنی سرزمین های شمال جیحون تا کاشغر و خوارزم، و نیز سرزمین های جنوب تا ری می باشد (مقدسی، 1361، ص 381-426) و از ری تا کاشغر و از خوارزم تا قهستان را شامل می شده است (مارکوارت، 1373، ص 38). خراسان بزرگ دارای چهار تختگاه بوده است که عبارت اند از: بلخ؛ مرو؛ هرات و نیشابور (نرشخی، 1363، ص 127). پس از این اشارة کوتاه و مختصر دربارة خراسان، به موضوع این پژوهش، یعنی نیشابور در قرون سوم و چهارم هجری می پردازیم. نیشابور در این دوران، از مهم ترین شهرهای خراسان بوده است (مقدسی، 1361، ص 447). به نظر می رسد اهمیت این شهر علاوه بر آبادانی و دلایل سیاسی، به سبب موقعیت علمی آن نیز بوده باشد (همان، ص 461). در شرحی که مقدسی از این شهر ارائه داده نیز به این موضوع اشاره شده است. مقدسی در توصیفی، نیشابور را شهری مهم و مرکزی آبرومند دانسته است که هم پایه ای در اسلام برای بهترین هایی که در آن گرد آمده اند، نمی توان سراغ گرفت. بزرگی زمین و پهناوری آن، آب گوارا، نیرومندی هوا، فراوانی دانشمندان و بزرگان و پیشوایان پیگیر، میوة مرغوب و بسیار، گوشت خوب و ارزان، زندگی مرفه و سودمند، بازارهای گشاد و خانه های بزرگ، آبادی های گران مایه و باغ های دل گشا، خاک چسبنده، ذوق های حساس و مجلس های گران قدر، آموزشگاه های بانظم، انتظام امور و شایستگی و رسم و آیین گزیده، هنر و مهارت، بازرگانی و عبادت، همت و مردانگی، گذشت و بخشش، و امانت داری، صفات و ویژگی هایی است که در آن عصر، نیشابور به آنها متصف و شناخته شده بود (همان، ص 459). اگرچه می توان در این توصیف قدری مبالغه را دید، اما چیده شدن آنها پشت سر هم، نشان از برتری هایی دارد که در سدة چهارم هجری برای شهری قابل تصور است. مسلم است از دید افراد نکته سنجی چون مقدسی، که شهرهای بسیار را به چشم دیده، نیشابور در درجه ای از برتری بود که او را به ستایش آن واداشته است (یاقوت حموی، بی تا، ص 36ـ37). به هر حال، مسئلة اصلی پژوهش در این مقاله، وضعیت فرهنگی نیشابور در قرن سوم و چهارم هجری است.

    نام و بانی نیشابور در متون تاریخی

    نام نیشابور به صورت های مختلف در کتب تاریخی آمده است. به شهادت نامه پهلوی، شهرستان های ایرانشهر (شهرستان های ایران) و در اسناد جغرافیایی ایران کهن ، شاهپور اول (پسر اردشیر) در خراسان، پادشاهی تورانی به نام پهلیزک، پالزهاک یا پالیچهاک را شکست داد و او را از پای درآورد و در همان آوردگاه، نیوشاهپور (کار نیک شاهپور یا شهری که شاهپور بنا نمود) را بنا نهاد (مشکور، 1376، ص 392).

    حافظ ابرو در کتاب جغرافیای خود دربارة نیشابورگفته است، نیشابور را شاهپور بنا نهاده است. وی در وجه تسمیة نیشابور می گوید: در این مکان که اکنون نیشابور است، نیستانی بود که شاهپور فرمود تا آن را پاک کردند و بنای شهر نیشابور را نهادند (حافظ ابرو، 1370، ص 39).

    در منابع جدیدتر، نیشابور به صورت «نیو شاه پوهر» خوانده شده و نیشابور شکل تغییریافتة بنای شاهپور بوده است (و در آغاز «بنا شاهپور» بود؛ سپس «با» و «الف» بیفکندند؛ سپس «ی» را جایگزین «الف» حذف شده کردند و بناشاهپور به نیشاپور تغییر نام داد (مستوفی، 1365، ص 128). نام قدیمی نیشابور، ابر شهر بوده و این نام ناحیتی بوده است که نیشابور در آن واقع است (بی نا، 1362، ص 326). نیشابور در دوران فتوح اسلامی، به ابرشهر نیز معروف بوده و بر روی سکه هایی که در دورة خلفای اموی و عباسی در این شهر ضرب شده، نام ابر شهر نوشته شده است. از اینجا معلوم می شود که نیشابور حداقل مقارن فتوح اسلامی و بعد از آن به صورت اخیر نوشته یا خوانده می شده است (مقدسی، 1361، ص 472). به نظر می رسد، این نام فقط عنوان دولتی ـ رسمی و افتخاری نیشابور بوده است.

    درخصوص بانی نیشابور، مورخان چنین گفته اند که نیشابور از شهرهای دیرسال و باستانی خراسان می باشد و بنای آن را به انوش بن شیث فرزند آدم، یا منوچهر، پادشاه اسطوره ای ایران نسبت داده اند؛ و حتی گفته اند که این منوچهر نخستین کسی بوده است که شبکة آب رسانی کاریزی را در نیشابور حفر کرده است (مستوفی، 1365، ص 182). حاکم نیشابوری، بنای نیشابور را به انوش بن شیث نسبت می دهد و می گوید: آن شهر را بر نرم سنگ بزرگ دایره واری ساخته اند (حاکم نیشابوری، 1375، ص 117). نیشابور را برگرفته از نام شاهپورمی دانند و بنای آن را به اختلاف به شاهپور اول یا شاهپور دوم ساسانی نسبت می دهند. روایات دیگری، تأسیس آن را به پادشاهان اساطیری نسبت می دهند که البته در اینجا نیز دربارة بانی شهر نیشابور اتفاق نظر وجود ندارد. گذشته از این اختلاف نظرها دربارة بانی شهر نیشابور، نکتة دارای اهمیت این است که گزارش های بالا نشانة قدمت این شهر، پیش از عصر ساسانیان و تجدید بنای آن در دورة ساسانی است.

    اهمیت سیاسی شهر نیشابور

    طبق نظر محققان، نیشابور در دورة ساسانیان، در حدود دهه های میانی سدة سوم میلادی، به فرمان شاپور اول تأسیس شد (زرین کوب، 1364، ص 116). ضرب سکه های ساسانی در این شهر، نشانة اهمیت سیاسی آن پیش از اسلام است. در دورة یزدگرد دوم ساسانی (438-457م)، نیشابور مدتی محل اقامت او بوده است (پیرنیا، 1362، ص 121). اهمیت سیاسی این شهر در دورة اسلامی، به اوایل قرن چهارم هجری برمی گردد که عبدالله بن طاهر آنجا را مرکز حکومت خود قرار داد و این شهر بعد از مرو، در درجه اول اهمیت قرار گرفت. برخی نیز به اشتباه گفته اند، نخستین کسی که نیشابور را تختگاه خود قرار داد و در وسعت و عظمت آن کوشید، یعقوب لیث صفاری بود (شیروانی، 1974م، ص 385). با توجه به آنچه گذشت، طاهریان پیش از صفاریان به نیشابور آمده اند و نخستین کسی که نیشابور را مرکز حکومت خود قرار داد عبدالله بن طاهر بود (یعقوبی، 1366، ص 413). این گفته، با توجه به کتاب های تاریخی، به واقعیت نزدیک تر است.

    موقعیت جغرافیایی، بافت شهری و اجتماعی نیشابور

    در این مبحث به موقعیت جغرافیایی شهر نیشابور، بازارها، محله ها، خیابان ها، مسجد جامع، شارستان نیشابور، مذهب، آداب و رسوم، زبان، کشاکش ها و درگیری ها، و رسوم معمول در آن پرداخته می شود.

    شهر نیشابور از طرف شمال و مشرق به کوه های پر از نزهت و صفای بینالود، و از طرف جنوب و مغرب به دشت های وسیع و حاصلخیزی که قسمت هایی از آن به مزارع و قرا و قصبات آباد و دلگشا مزین است، محصور می باشد (مستوفی، 1365، ص 182). روایت دیگر اینکه نیشابور از شمال به بینالود، و از مشرق به مشهد و هرات و از جنوب به کدکن و بخش کوه سرخ کاشمر، و از مغرب به سبزوار محدود است (همان). یاقوت حموی در معجم البلدان به ذکر موقعیت جغرافیایی شهر نیشابور پرداخته و فاصلة آن را تا ری 160 فرسخ، تا سرخس چهل فرسخ و تا مرو شاهجان سی فرسخ ذکر کرده است (حموی، بی تا، ص 35). مقدسی نیز فاصلة آن را تا اصفهان سی مرحله و تا جیحون بیست مرحله دانسته است (مقدسی، 1361، ص 447). نیشابور به سبب تقسیمات منطقه ای، مناطق و ملحقاتی نیز داشت. این مناطق، علاوه بر انتساب به نیشابور، از نظر اداری و سیاسی نیز تابع این شهر بودند. احتمال دارد به همین سبب، مقدسی یکی از دلایل اهمیت این شهر را مهم بودن روستاهایش دانسته که آن را به خوره (یاقوت حموی، بی تا، ص 35) تبدیل کرده بود؛ نه بسیار بودن شهرهایش (مقدسی، 1361، ص 234). یاقوت در تعیین حدود و مناطق هم جوار شهر، سیزده روستا وپنج خان منسوب به نیشابور را ذکر کرده است (حموی، بی تا، ص 35): بوژگان؛ خایمند؛ سنگان؛ سلومد و زوزن (مقدسی، 1361، ص 234). در قرن چهارم هجری، شهرک هایی از حدود نیشابور بودند که هر کدام منطقه ای وسیع را دربرمی گرفت و کشت و زرع بسیار داشتند که محصول عمدة برخی از آنها کرباس بود (همان، ص 296). پیش از آن، در آغاز سدة چهارم هجری، ابن رسته نیشابور را شهری صحرایی ـ کوهستانی خوانده است که برخی از شهرهای آن عبارت بودند از: زام (Zam)؛ باخرز (Bakhraz)؛ جوین (Djuwain) و بیهق. افزون بر آن، سیزده روستا و چهار ربع داشت که ربع ها عبارت بودند از: ریوند؛ تکاب؛ بشت فروش و مازول. روستاها نیز شامل استوا، ارغیان، اسفراین، جوین، بیهق، بشت، رخ، باخرز، زام، زاوه، زوزن، اشبند و خواب (خواف) بود (ابن رسته، 1365، ص 200). «فنجکرد» نیز روستایی از روستاهای نیشابور بود که فنجکردی به آن منسوب بود (حموی، بی تا، ص 270). در قرن سوم و چهارم نیشابور شهری بزرگ و بسیار آباد، و مساحتش یک فرسخ در یک فرسخ بود. دارای شهر و قهندز و ربض و مسجد جامعی بزرگ بود که این مسجد از بناهای عمرو لیث شمرده می شود (بی نام، 1362، ص 292) و در مقابل میدانی معروف به لشکرگاه قرار داشت. دارالاماره نزدیک مسجد بود و به میدان دیگری معروف به میدان حسینین، متصل می شد. زندان شهر نیز تا دارالاماره فاصلة زیادی نداشت و میان هریک از این عمارت ها، بیش از یک چهارم فرسخ فاصله نبود. قهندز دو دروازه، و شهر چهار دروازه داشت که عبارت بودند از: دروازة پل؛ کوچة معقل؛ قهندز و پل تگین. در بیرون شهر و خارج قهندز و گرداگرد آن، حومه واقع بود و بازار های شهر در حومه قرار داشت. این حومه دارای دروازه های متعددی بود از آن جمله: دروازة قبا (گنبدان) که به سمت غرب باز می شد و در مقابل آن، دروازة جنگ بود؛ روبه روی ولایت دروازة بشت فروش واقع بود و در سمت جنوب دروازة احوص آباد قرار داشت (مقدسی، 1361، ص 447).

    دربار ة بازار های شهر نیشابور، می توان گفت که از بزرگ ترین بازارهای شهر، یکی بازار مربعة بزرگ و دیگری بازار مربعة کوچک بود. بازار مربعة بزرگ در حوالی مسجد جامع، و بازار مربعة کوچک نزدیک بازار اول در حومة غربی، حوالی میدان حسینین و دارالعماره واقع بود. این بازارهای طولانی، دارای دکان های بی شماری بودند و از این مربعه تا آن مربعه امتداد داشتند که نشان از فشردگی و تراکم دکان ها در دو بازار مربعة بزرگ و کوچک داشت.

    نزدیک بازار مربعة بزرگ، بازا رهایی به طور عمود، این بازارها را قطع می کردند و این بازارها از سمت جنوب به قبرستان حسینین و از شمال به دروازة سرپل منتهی می شدند (ابن حوقل، 1365، ص 365). در این بازارها تیمچه ها و سراهایی وجود داشت که اصناف سوداگر در آن سکونت داشتند و هر صنفی در محلی جدا از دیگر محله ها قرار داشت (ابن رسته، 1365، ص 200). این نشان می دهد که این اصناف برای خود دارای مرز یا محدودة خاصی بوده اند و در آن به فعالیت های خود می پرداختند. نمونة بارز آن کفاشان، بزازان، خرازان و پیشه وران بودند که هریک سرایی مخصوص به خود داشتند (همان، ص 167) و این نشان از دارا بودن صنف و حریم یا محدودة اقتصادی آنها دارد.

    دربارة خانه های شهر نیز، بر اساس کتاب اعلاق النفیسه نوشتة ابن رسته، می توان گفت که هریک از این خانه ها به وسیلة قناتی که از آن خانه عبور می کرد، از نهر وادی سغاور آب برمی داشت. این نهر از قریة «بستن قان» که مجاور نیشابور است، به سمت نیشابور جاری می شد و کسانی را به حفظ نهر و مجری نظم و ترتیب آب و تقسیم آن گماشته بودند (مقدسی، 1361، ص 481). عمق برخی قنوات در خانه ها به صد پله می رسید این قنات ها از شهر می گذشتند و به اراضی بیرون شهر می رسیدند وکشتزارها و باغستان های خارج شهر را مشروب می کردند (ابن رسته، 1365، ص 168).

    با توجه به آنچه که در مورد نظام تقسیم آب و مأموران حفظ آن (میراب) گذشت، این مناطق به دلیل رونق کشاورزی، سخت تحت تأثیر نظام آبیاری بوده اند و کشاورزی، آنها بستگی به قنات ها داشته است تا بدین وسیله از خشکسالی و عوارض آن در امان بمانند.

    به نظر ابن حوقل، در تمام خراسان شهری خوش آب و هوا تر و آبادتر از نیشابور نبود؛ ثروت بازرگانانش بسیار بود و هر روز کاروانی تازه به آن شهر می رسید و انبارهای آنجا را از کالاهای گوناگون پر می کرد؛ و پارچه های ابریشمی و نخی آن شهر به نواحی دیگرصادر می شد (ابن حوقل، 1365، ص 288). مقدسی پس از تأیید این گفته ها می گوید: نیشابور 42 محله دارد که برخی از محلات آن به اندازة نصف شیراز است. خیابان های بزرگ آن که به دروازه ها منتهی می گردد، از پنجاه خیابان کمتر نیست. مسجد جامع آن دارای چهار صحن است که از آثار عمرو لیث صفاری می باشد. سقف مسجد بر ستون هایی از آجر متکی است و پیرامون آن سه رواق وعمارتی بزرگ قرار دارد، دیوار مسجد با کاشی های زراندود آراسته است و خود مسجد یازده در و ستون هایی از مرمر دارد و سقف ها همه پاکیزه و آراسته است (اصطخری، 1379، ص 254ـ255).

    مقدسی در احسن التقاسیم می گوید: نیشابور در دشتی گسترده ساخته شده و بناهای آن از گل است (مقدسی، 1361، ص 471). ابن حوقل نیز گفته است که بنا های آن شهر از گل بود تا آنکه غزان آن شهر را ویران کردند. از آن پس، کاخ ها و سراهای رنگین ساخته اند (ابن حوقل، 1365، ص 310-312). مساحت آن یک فرسنگ در یک فرسنگ است و شارستانی آباد دارد. حصار نخستین شارستان، قهندز و ربض را دربرمی گرفت و مسجد آدینه در ربض قرار داشت؛ در جایی که به قول ابن حوقل موسوم به معسکر (لشکرگاه) بود؛ این لشکرگاه مقر سپاهیان بوده است (مقدسی، 1361، ص 315).

    نیشابور دو شهر و یک قهندز و یک ربض دارد و شهر دیگر قهندزی مجزا دارد. در این مورد، اصطخری و مؤلف گمنام کتاب حدود العالم با هم متفق القول اند. این مؤلف دربارة نیشابور می گوید: نیشابور بزرگ ترین شهر خراسان است و بسیار خواسته تر و یک فرسنگ در یک فرسنگ؛ دارای جمعیت و نفوس زیاد است و جای بازرگانان و جامه های گوناگون مانند ابریشم و پنبه، و مقر سپاه سالاران می باشد و او را قهندز و ربض و شهرستان است. بیشتر آب آشامیدنی این شهر از چشمه هاست که از زیر زمین بیاورده اند. نیشابور دوازده بلوک داشته و فاصلة آنها تا شهر یک منزل بوده است (همان، ص 352).

    مذهب

    بر اساس گزارش مقدسی در کتاب احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم، در نیشابور معتزلیان آشکارند، ولی تسلط ندارند؛ شیعیان و کرامیان در آنجا جاذبیت دارند؛ اکثریت از آن پیروان ابوحنیفه است، مگر در خورة چاچ، طوس، ابیورد، حومة بخارا، ا چاچ، طوس، ابیورد، اسفراین وحومة آن که شافعی مذهب اند و آیین ایشان به کار بسته می شود (همان، ص 473). خطیب های شهر، همه شافعی مذهب اند (همان، ص 474).

    آداب و رسوم

    از رسم های نیکو در نیشابور، به داوری نشستن سپهسالار با وزیر است که با کمک قاضی و رئیس و چند تن از دانشمندان و بزرگان روزهای یکشنبه و چهارشنبه دادخواهی ستمدیدگان را می پذیرند و روزهای پنج شنبه در مساجد حکم صادر می کنند و این در کشور اسلام بی مانند است. بزرگان دیگر نیز نشست های شبانه به نوبت هفتگی دارند که قاریان تا بامدادان در آنجا نماز می خوانند (همان، ص 480).

    در باب اذان گفتن، هیچ گاه پیشنماز در آنجا هنگام فرستادن درود بر پیامبر در خطبه، روی خود را به چپ و راست برنمی گرداند و در نیشابور با آواز خوش اذان می گویند (همان، ص 470). در مورد آداب قضاوت، هر کس حق دارد دربارة هر چیزی گواهی دهد؛ ولی در هر شهر چند مزکّی (تزکیه گر) هست تا هر گاه دشمن در پاکی گواه خدشه آورد، از تزکیه گران نظر بخواهند و بر این کار، جز فقیه یا بزرگواری، کسی دیگر را نگمارند (همان، ص 480).

    زبان

    مردم نیشابور لهجه های گوناگون دارند. زبان نیشابوری رساتر و گیراتر است؛ ولی آغاز واژه ها را کسره می دهند و آن را به «یا» اشباع می کنند؛ مانند: بیگو، بیستو؛ و سین (س) بی فایده می افزایند. گویند زبان نیشابوری برای داوری خوب است (مقدسی، 1361، ص 480).

    کشاکش ها و درگیری ها

    در میان دو بخش نیشابور، کشاکش و درگیری است؛ نیمة باختری که بالاتر است و به منشک منسوب می باشد، با نیمة دیگر که به حرّه منسوب است. در منابع اشاره ای به مذهب نشده است و اینها در غیرمذهب نیز دشمنی وحشتناکی دارند و در میان شیعه و کرامیان کار به جنگ نیز کشیده می شود (همان، ص 492). در مورد آداب و رسوم می توان گفت که رفتار ایشان با مردم سرزمین در بیشتر چیزها دگرگون است. ایشان چه خردگرا باشند، چه حکمت گرا، مردگان را هنگام چال کردن، رو به قبله از پهلو به درون گور کنند (همان، ص 435).

    مدارس نیشابور

    در این مبحث، به شرح مختصری دربارة مدارس نیشابور و بنیان گذاران این مدارس پرداخته می شود. پرچمدار نهضت تأسیس مدارس نیشابور، فقیه مالکی بود. وی در مسجد و مدرسة خویش که به «حیان دهیه» معروف بود به ترویج مذهب مالکی پرداخت؛ اما به زودی مذاهب شافعی و حنفی در این شهر چیرگی یافت.

    مدرسه قطان نیشابوری

    نخستین مدرسه، مدرسة قطان نیشابوری بود. بنیان گذار این مدرسه، ابواسحاق ابراهیم بن محمود بن حمزه نیشابوری، معروف به قطان (شعبان229ق) است. پس از او دیگر مدرسی از میان فقهای مالکی در نیشابور برنخاست (حاکم نیشابوری، 1375، ص 107).

    مدرسه ابوالحسن محمدبن شعیب بن ابراهیم عجلی بیهقی

    دومین مدرسه، به گفتة سبکی ـ که از نخستین نهادهای آموزشی پیش از مدارس نظامیه و قبل از خواجه نظام الملک طوسی (408ـ485ق) ـ به دست ابوالحسن محمدبن شعیب بن ابراهیم عجلی بیهقی (324ق) در نیشابور پایه گذاری شد (ابن فندق بیهقی، 1370، ص 274).

    مدرسة یوسف بن جعفر نیشابوری

    سومین مدرسه، مدرسة یوسف بن جعفر نیشابوری است. ظاهراً در زمان نصربن احمد، هنگامی که قراتگین اصفهبدی (320ق) از سوی سامانیان کنترل نیشابور را به دست گرفت (308ق)، آن را برای یوسف بن جعفر ساخت (ابن اثیر، 1351، ص 124).

    مدرسة حداد

    چهارمین مدرسه، مدرسة حداد است. بنیان گذار آن حسن بن یوسف نیشابوری، معروف به حداد (336ق)، زاهد و صوفی است. خانقاه او در خارج شهر نیشابور، دست کم از اوایل سدة چهارم هجری، محل اجتماع زهاد و صوفیه بود (حاکم نیشابوری، 1375، ص 159).

    مدرسة ابواسحاق بسطامی

    پنجمین مدرسه، مدرسة ابواسحاق بسطامی است. ابواسحاق ابراهیم بن محمد بسطامی، ملقب به رئیس، در باغ رازینی نیشابور سکونت داشت و در آنجا مدرسه ای و خانه ای برای اهل حدیث ساخت (همان، ص 134).

    دیگر مدارس عبارت اند از: مدرسة ابوبکر صبغی (دارالسنة) (سمعانی، 1408ق، ص 276ـ288) مدرسة ابوولید قرشی (همان، ص 12و 139-140) مدرسة ابوسهل صعلوکی؛ و مدرسة ابن فورک (قشیری، 1361، ص 436).

    به نظر می رسد که این مدارس، عموماً دارای موقوفاتی بوده اند که تمام مخارج آنها را از حیث حقوق مدرسان، خطیب، رئیس دارالکتب، عمال، ضابطین و خدمت گزاران تأمین می کردند. محصلان و طلابی که در این مدارس مشغول تحصیل بودند، وظیفه و مستمری دریافت می کردند. علمایی که در مدارس نیشابور تدریس می نمودند، هر کدام، از ائمة جهان بودند که در محافل علمی ممالک اسلامی شهرت و معروفیت تام داشتند (همان، ص 485) و این خود دلیلی بر عظمت و اهمیت مدارس نیشابور است.

    اوضاع اقتصادی نیشابور

    در این مبحث به بررسی اوضاع اقتصادی نیشابور و اصول حاکم بر آن پرداخته می شود.

    در میانة بازار نیشابور، کاروان سراها و فندق ها (معنای امروزی قهوه خانه و کافه) وجود دارد. بازرگانان در آنجا به دادوستد می پردازند. همچنین حجره هایی هست که صاحبان حرف در آن مشغول اند از قبیل کلاه سازان؛ کفشگران؛ خرازان؛ ریسمانگران و بزازان، که هریک بازارهای مخصوص به خود دارند (ابن حوقل، 1365، ص 161). این امر نشان از وجود اصناف و بازارهایی دارد که هر صنف در بازار مخصوص به خود فعالیت می نماید. با توجه به این نکات، می توان به وضوح تشخیص داد که اقتصاد حاکم بر این نواحی، بر دامداری استوار بوده است و پرورش گاو و گوسفند و احشام در این نواحی رواج داشته است؛ چراکه این گونه اصناف برای ادامة حیات اقتصادی خود، به پرورش احشام و تهیة فراورده های دامی از قبیل پوست و مو نیاز داشتند. در هریک از این صنوف، بدیهی است که پادوها و شاگردان کسب تجربه می کردند تا اینکه روزی، خود، جای استاد را بگیرند. این خود نشان دهندة تعلیم یا آموزش به شیوة استاد و شاگردی است. در این بازارها گاهی چون سمر قند و هرات، برده نیز می فروختند و از کارگر ساده گرفته تا صنعت کار چیره دست و غلامان جنگی، موسیقی دانان، مطربان، رقاصه ها و آوازخوانان در معرض فروش قرار می گرفتند. آلبتکین و سبکتکین، در بازار برده فروشان نیشابور خریداری شدند که بعدها سلسلة دودمان غزنوی را تاسیس کردند (بارتولد، 1352، ص 556). نیشابور از شهرهای پر خیر و برکت خراسان است و به فراوانی نعمت های الوان مشهور بود. آن را عروس شهرهای اسلامی و خزانة خراسان نامیده اند که در همة فصول سال میوه های آبدار دارد و شربت اعجازگر و شهد و انگبین آن و عسل آن معروف است (ابوالفداء، 1349، ص 511-557). این امر نشان از خوش آب وهوایی این ناحیه دارد که برای کشت میوه مستعد و حاصلخیز است. ابن فقیه همدانی، آنجاکه از زیبایی های بلاد سخن گفته، آورده است که بهترین جاها از لحاظ استخراج معادن (فیروزه) نیشابور است (حاکم نیشابوری، 1375، ص 114). عمرولیث صفاری هم گفته که نیشابور شهری است که نباتش ریباس (ریواس) و خاکش بقل (اسم عام سبزی ها و علوفه های خوراکی، سبزه و تره) و سنگش فیروز (ج) است؛ و این سخن را از آن رو می گفتند که ریباس (ریواس) در نیشابور چنان به هم می رسد که در هیچ مملکت به هم نمی رسد و سفید رنگ و خوشمزه و بزرگ است (ابن فقیه همدانی، 1988م، ص 49). گاهی باشد که یک دانة آن پنج رطل باشد و اکثر آن دو رطل می باشد؛ و بقل خاکی است که در نیشابور به هم می رسد و منافع بسیار دارد و خریدوفروش می نمایند و بعضی اوقات در ولایت مصر، یک رطل آن را به یک دینار زر سرخ می خرند؛ و معدن فیروز (ج) در چاه هاست و وقتی عقارب بسیار در چاه ها پیدا شود، مردم نمی توانند که فیروز (ج) را درآورند (قزوینی، 1373، ص 547). نساجان و بافندگان این شهر معروف اند، جامه های ملهم (نوعی پارچة ابریشمی سفید و پاکیزه) و تافته و رافته (نوعی پارچة نازک) در این شهر پدید می آید که این جامه ها را به دیگر ولایات صادر می کنند (ابن فقیه همدانی، 1988م، ص 87). این امر نشان می دهد که نیشابور بر سر راه های تجارتی و به ویژه جادة ابریشم قرار داشته است (همان، ص 167). در عهد ابوالقاسم قشیری (همان، ص 169) نیز نیشابور مهم ترین شهر مشرق زمین در ممالک اسلامی است که از نظر جمعیت و تعداد علمای دینی و دانش و کثرت بازرگانان و خوبی تجارت در مرتبة اول بود و از مراکز تجاری جهان اسلام به شمار می رفت و شهری آباد و پررونق بود (همان، ص 169).

    فرق مذهبی در نیشابور

    در این مبحث به فرق مذهبی مهم در نیشابور در قرون سوم و چهارم پرداخته می شود. در این مورد می توان چنین گفت که فرق مذهبی همواره بخش مهمی از طبقات مهم اجتماعی را تشکیل می دهد.دسته بندی فرق مذهبی در نیشابور در حدود قرون سوم و چهارم عبارت اند از: 1. کرامیه؛ 2. شافعیان؛ 3.حنفیان؛ 4.تشیع؛ 5. اسماعیلیه؛ 6. مسیحیان؛ 7. صوفیه؛ 8. زرتشتیان. در اینجا به شرح مختصری دربارة هریک از فرق یاد شده پرداخته می شود.

    1.فرقة کرامیه

    فرقة کرامیه یکی از فرقه های اسلامی است که در زمان طاهریان پدید آمد و بعدها در قلمرو سامانیان، به ویژه نیشابور و هرات و نواحی مجاور آن، مانند غرچستان رواجی گسترده یافت. مؤسس آن ابو عبدالله محمد بن کرام (255ق) در یکی از روستاهای زرنج سیستان به دنیا آمد و در همان جا بزرگ شد. وی در خراسان به آموختن حدیث و زهد پرداخت. سپس به مکه سفر کرد و پنج سال در آنجا ماند. سپس به سیستان بازگشت؛ اما از آنجا طرد شد و به غرچستان رفت. ابن کرام سپس در نیشابور اقامت گزید و گروهی از زارعان و روستاییان را به عقاید خود جذب کرد. در آنجا نیز به سبب عقاید بدعت آمیز و التقاطی به دست امرای طاهری، از جمله طاهر بن عبدالله بن طاهر (248ق) و محمد بن طاهر (259ـ248ق) به زندان افتاد و هشت سال را در حبس گذراند. وی پس از آزادی از زندان از نیشابور اخراج و در سال 251ق راهی شام شد و سرانجام در بیت المقدس در گذشت (مقدسی، 1361، ص 323). کرامیه از جهت بعضی عقاید، مخصوصاً جسم بودن خدا و شبیه بودن او به مخلوقات، از سوی اهل سنت تکفیر شدند (شهرستانی، 1358، ج 1، ص 46). از نظر کرامیه، ایمان، تنها به زبان آوردن شهادتین است، بدون آنکه اعتقاد قلبی و عملی در آن دخالت داشته باشد (همان، ص 46ـ49). کرامیان، مردمی اهل زهد و عبادت اند و در فقه پیرو مذهب حنفی بودند و در شهرهایی چون فرغانه، ختل، جوزجانان، مرورود و سمرقند خانقاه هایی تأسیس کردند (همان، ص 50).

    2. فرقة شافعیان

    در قرن سوم و چهارم هجری، نیشابور یکی از مراکز مهم تصوف به شمار می رفت. بیشتر صوفیان و مشایخ صوفیه در نیشابور، اهل سنت و پیرو مذهب شافعی بودند (زرین کوب، 1364، ص 116). محمد بن عبدالله حاکم نیشابوری، معروف به حاکم نیشابوری و ابن البیع (عنوان البیع، یعنی واسطه گر میان بازرگانان را به دلیل پیشة نیاکانش بر وی نهادند)، از دانشمندان سنی مذهب مسلمان، پیشوای علم حدیث، قاضی، مورخ و از یاران صحاح سته در سدة چهارم و پنجم قمری بوده است. غالباً وی را امام المحدثین و محدث الخراسان نامیده اند. او در عصر سامانیان، به هنگام وزارت عتبی در سال 359 هجری، مدتی قاضی و حاکم نسا یا نیشابور بود؛ از این رو به حاکم نیشابوری معروف شد (حاکم نیشابوری، 1375، ص 114). حضور این عالمان، حکایت از تنوع تمایلات فکری در این شهر دارد. مهم ترین گرایش های فکری وقت در نیشابور را می توان در میان عالمان آن جست وجو کرد. از سدة چهارم به بعد، پیروان ابوحنیفه و شافعی گروه غالب مذهبی شهر بودند. افزون بر آن، در مناطق اطراف شهر شافعی مذهبان زیاد بودند. معتزلیان در شهر حضور داشتند؛ اما بر آن تسلط نداشتند و فعالیت شیعه و کرامیه نیز جاذبه هایی داشت. خطیبان شهر همه شافعی بودند و گرایش مردم به شیعه و کرامیة فقیهان را گرفتار کشاکش این دو گروه نموده بود (مقدسی، 1361، ص 462ـ474).

    مذهب این فرقه در اوایل قرن پنجم، از جانب صوفیان خراسان پذیرفته شد. در دوران سلجوقیان و با حمایت نظام الملک، تعلیم و ترویج تعلیمات اشعری و شافعی در مدرسه ها، این آیین ها را به کسب آزادی کامل و احترام در مشرق قادر ساخت. اگر چه از نظر تعداد پیروان، احتمالاً فقه حنفی در میان عامه مردم نفوذ بیشتری داشت، فقه شافعی مورد توجه مردان اهل اندیشه بود (باسورث، 1372، ص 174). محمد بن منور ادعا کرده است که شیخ ابو سعید به مذهب شافعی گرویده است (میهنی، 1357، ص 17-18و22-23).

    3. فرقة حنفیان

    از دیگر فرق مهم در نیشابور، فرقة حنفی است. این فرقه در مشرق با کلام ماتریدی پیوند یافت. بنیان گذار مذهب اخیر ماتریدی، ابو منصور محمد بن المحمود ماتریدی، ملقب به متکلم سمرقندی، از مردم سمرقند و معاصر اشعری و از پیروان ثابت قدم ابوحنیفه است. نگرش مذهب حنفی در شریعت، به نسبت مذهب شافعی انعطاف بیشتری داشت و استفاده از رأی و قیاس را علاوه بر اطاعت بی چون و چرا از احادیث پیامبر، جایز می دانست (همان، ص 18ـ22). در نیشابور نیز خاندان های محتشمی چون صاعدیان و تبانیان، پیشوای حنفیان بودند. این مذهب از حمایت محمود و مسعود غزنوی بهره می برد و در تاریخ بیهقی، مسعود از آن به عنوان مذهب راست، سخن می گوید و سلاطین غزنوی، غالباً اعضای خاندان های بزرگ حنفی را به مأموریت های سیاسی و اداری برمی گزیدند (باسورث، 1372، ص 176).

    4. مذهب تشیع

    بی شک باید حضور امام رضا(ع) را در نیشابور، نقطة عطفی در تاریخ تشیع این منطقه به شمار آورد. حضور حجت حق، عالم آل محمد(ص) حضرت علی بن موسی الرضا(ع) در نیشابور، در شرایطی بود که آوازة علویان در اطراف و اکناف جهان اسلام، به ویژه ایران پیچیده و مردم، اهل بیت(ع) عصمت را خوب شناخته و تمیز داده بودند و دیگر آنان را با بنی عباس اشتباه نمی گرفتند یا هم رتبه فرض نمی کردند. در چنین شرایطی، تعصبات قومی و مذهبی تا حد زیادی درهم شکسته شده بود و هزاران نفر از علما و دانشجویان و مردم عادی، مشتاق زیارت آن حضرت بودند و بر قدومش، سیلاب اشک شوق نثار می کردند. بدیهی است حضور امام در نیشابور در چنین شرایطی، چقدر می تواند جوّ علمی و معنوی و طبعاً جوّ مذهبی را تحت تأثیر قرار دهد. خوشبختانه تاریخ نیز گوشه هایی از این حضور مبارک را به ثبت رسانده است که باید آن را مشتی از خروار دانست. حضور پربرکت امام رضا(ع) در نیشابور موجب شد تا تشیع در نیشابور، مشهد و بیهق پایگاهی بادوام به دست آورد و خاندان های بسیاری از سادات علوی در این شهر اسکان یابند. ابن فندق در کتاب های لباب الانساب و تاریخ بیهق، فصولی را به معرفی خاندان های برجسته و نقبای سادات و مفاخر ایشان اختصاص داده است. شیعه در نیشابور از گروه های متنفذ بود و با فرقه هایی چون کرامیه رقابت و کشمکش داشت (مقدسی، 1361، ص 323-326). با انقراض سامانیان و برآمدن غزنویان، شیعه روزگار سختی را آغاز کرد. سلطان محمود به داعیه هواخواهی از مذهب سنت و شعار وفاداری به خلافت، سیاست خلیفة عباسی را در دشمنی و مبارزه با گروه های مخالف، از جمله شیعه، اسماعیلیه و معتزله در پیش گرفت (بغدادی، 1988م، ص 38). براساس آنچه گذشت، حضور امام رضا(ع) در نیشابور، یکی از عوامل مهم شتاب دهنده در فرایند گسترش مذهب تشیع در این شهر بوده است. حضور مذهب امامیه در نیشابور نیز کم و بیش روندی رو به رشد داشته است و اموری چون برخاستن تعداد قابل توجهی از راویان امامی از این خطه، حضور چشمگیر وکلای ائمه(ع) در این شهر، رابطة مالی شیعیان نیشابور با ائمه(ع) در مقیاس وسیع، و رونق حوزة درسی امامیه در نیشابور در قرن چهارم هجری، از جمله قراین و شواهد حضور رو به رشد مذهب امامیه در این ناحیه به شمار می رود.

    5. فرقة اسماعیلیه

    دعوت اسماعیلیه در خراسان، در سدة سوم هجری قمری در زمان محمد بن طاهر (240ـ259) از امیران طاهری آغاز شد (همان، ص 169). لیکن از نحوة فعالیت این گروه یا فرقه در این دوره اطلاع کاملی در دست نیست. در دهه پایانی سدة سوم ابوعبدالله بن خادم عهده دار دعوت اسماعیلیه در خراسان شد و در نیشابور مستقر گردید. وی نایبانی به شهرهای خراسان و ماوراءالنهر اعزام می کرد. پس از او، ریاست دعوت به ابوسعید شعرانی رسید. به روایت ابن الندیم در حدود سال (307ق) عبیدلله المهدی، ابو سعید شعرانی را برای ترویج دعوت به خراسان روانه کرد. او در نیشابور توانست برخی از امرای بزرگ سپاه نصر بن احمد، از جمله حسین بن علی مرورودی و وزیر او، محمد بن موسی بلخی را به دعوت آورد و با حمایت این دو شخصیت با نفوذ، جمع بسیاری را به این آیین کشاند (ابن ندیم، 1366، ص 239). شعرانی در زمان حکومت ابوبکر محتاج، در نیشابور در سال 321 یا 327ق به قتل رسید (بغدادی، 1367، ص 170).

    6. فرقة مسیحیت

    نیشابور ظاهراً محل زندگی شمار قابل توجهی از مسیحیان بود. گزارشی از گرایش به اسلام در میان خاندان های مسیحی این شهر در دست است. برای مثال، ابوعلی حسن بن عیسی از خاندان های اصیل و ثروتمند مسیحی نیشابور بود که به دست عبدالله بن مبارک اسلام آورد و از میان فرزندان او، فقها و محدثان بنام در نیشابور برخاستند (ابوالفداء، 1349، ص 651).

    7. فرقة صوفیه

    از مراکز مهم صوفیة نیشابور، خانقاه حسن بن یعقوب بن یوسف نیشابوری، زاهد و صوفی نیشابور معروف به حداد است. به گفتة حاکم نیشابوری، مجمع زهاد و صوفیه بود. خانقاه حداد، دست کم از دهة اول سدة چهارم، در بیرون شهر اصلی برپا بوده است (حاکم نیشابوری، 1375، ص 117).

    8. زرتشتیان

    نیشابور، پیش و پس از ورود اسلام به ایران، مرکز بزرگ مسحیان ایران (نسطوری ها) و اقلیت کلیمیان و نیز پایتخت زرتشتیان به شمار می رفت (جنیدی، 1364، ص 38). در دورة امپراتوری ساسانیان، دین مردم نیشابور مزدیسنا بوده است (گرایلی، 1357، ص 52). زرتشتیان در نیشابور قدیم در روستای گرینه ساکن بودند (حاکم نیشابوری، 1375، ص 8). وجود بنایی به نام شه میر در جنوب شهر نیشابور (گرایلی، 1357، ص 82) حکایت از این دارد که این بنا مکان مقدسی برای زرتشتیان بوده است. «آذر برزین مهر» نام آتشکده ای در نیشابور در دورة ساسانیان بوده است. این آتشکده، سومین آتشکدة اساطیری – تاریخی مهم آیین زردشت است که در کنار «آذر گشنسب» و «آذر فرنبغ»، در مقام آتش کشاورزان، از جایگاه ویژه ای برخوردار است (کریسنین سن، 1378، ص 241). با فتح نیشابور توسط مسلمانان در سال 643 م، مردم نیشابور همانند همه جای ایران مسلمان شدند (گرایلی، 1357، ص 97).

    نتیجه گیری

    با توجه به آنچه که گفته شد، می توان نتیجه گرفت که نیشابور به عنوان یکی از شهرهای قدیمی ایران زمین بوده و دارای قدمت بسیار زیادی در تاریخ ایران است. به گونه ای که در قرون نخستین اسلامی نیز دارای اهمیت سیاسی و فرهنگی بوده است. این شهر د ر طی دوران گذشته، به دلیل حضور اسطوره ای و پرحادثه در تاریخ کهن این مرز و بوم، داشتن سابقة طولانی و درخشان در فرهنگ و تمدن ایران زمین، و قرار گرفتن در مسیر جادة ابریشم و شاهراه ارتباطی خراسان بزرگ و نیز به واسطة برخورداری از موقعیت ممتاز طبیعی، رنگین کمانی از گنجینه های باارزش تاریخی و گردشگری با شهرت ملی و حتی جهانی را در دل خود جای داده است. نیشابور دارای طبقات اجتماعی بوده و در آن، بافت شهری، بازار، محله، خیابان، مسجد جامع، مذاهب و آداب و رسوم خاصی وجود داشته است. از نظر آب و هوایی نیز شهری خوش آب و هوا بود. در نیشابور مدارس خاصی وجود داشت که از مراکز تعلیم و تربیت در این شهر بود. این شهر همچنین دارای اوضاع اقتصادی خاص و پررونقی بود و مذاهب مختلفی چون تشیع، در قرن سوم و چهارم در این شهر وجود داشت. تشیع در نیشابور از موقعیت ویژه و ممتازی برخوردار بود. از جمله علل ورود و گسترش تشیع در نیشابور موارد زیر است:

    1. حضور پربرکت امام رضا(ع) در نیشابور؛

    2. ظهور دولت های شیعی در ایران، از جمله علویان طبرستان و آل بویه در ایران و عراق؛

    3. نام گذاری یکی از میادین نیشابور به نام ذریة پیامبر(ص) (میدان حسینین)؛

    4. رابطة مالی شیعیان نیشابور با ائمه(ع) در مقیاس وسیع؛

    5. رونق حوزة درس امامیه (تشیع) در نیشابور؛

    6. حضور صحابه و تابعین که زمینه توسعه بیش از پیش تشیع را در نیشابور فراهم آورد، و نیشابور را به یکی از مراکز بزرگ تشیع تبدیل نمود، به گونه ای که در قرن سوم و چهارم هجری تشیع در خراسان، به ویژه نیشابور حضور چشمگیری داشت. مذهب تشیع و سایر فرقه های موجود در نیشابور همواره بخش مهمی از طبقات اجتماعی این شهر را تشکیل می دادند.


    منابع

    ابن حوقل، ابوالقاسم محمد (1365ش)، ایران در صورة الارض، ترجمة جعفر شعار، تهران، امیرکبیر.

    ابن رسته، احمد بن عمر (1365ش)، اعلاق النفیسه، ترجمة حسین قره چانلو، تهران، امیرکبیر.

    اصطخری، ابواسحاق ابراهیم (1379ش)، مسالک الممالک، به اهتمام ایرج افشار، تهران، علمی وفرهنگی.

    ابن فندق بیهقی، علی بن زید (1370ش)، تاریخ بیهق، به تصحیح و تعلیقات احمد بهمنیار، با مقدمه عبدالوهاب قزوینی، تهران، فروغی.

    ابن اثیر، عزالدین (1351ش)، الکامل فی التاریخ، ترجمة عباس خلیلی، تهران، علمی.

    ابوالفداء، عمادالدین اسماعیل بن علی (1349ش)، تقویم البلدان، ترجمة عبدالمحمدآیتی، تهران، بنیادفرهنگ ایران.

    ابن فقیه همدانی، احمد بن محمد (1988م)، البلدان، مختصر کتاب البلدان، بیروت، داراحیاء التراث العربی.

    ابن الندیم، ابوالفرج محمدبن اسحاق (1366ش)، الفهرست، ترجمه وتحقیق محمد رضا تجدد، تهران، امیرکبیر.

    التون. ل .نیل (1367ش)، تاریخ سیاسی و اجتماعی خراسان، ترجمه مسعود رجب نیا، تهران، علمی و فرهنگی.

    بارتولد، واسیلی ولادیمیرویچ (1352ش)، ترکستان نامه، تهران، بنیاد فرهنگ ایران.

    باسورث، ادموند کلیفورد (1372ش)، تاریخ غزنویان، ترجمه حسن انوشه، تهران، امیرکبیر.

    بغدادی، عبدالقاهر (1367ش)، الفرق بین الفرق، ترجمه محمدجواد مشکور، تهران، کتابفروشی تهران و اشراقی.

    بغدادی، خطیب (1988م)، تاریخ بغداد، بیروت، دارالکتب العلمیه.

    پیرنیا، حسن (1362ش)، ایران باستان، تهران، دنیای کتاب.

    جنیدی، فریدون (1364ش)، تاریخ نیشابور، تهران، بلخ (وابسته به بنیاد نیشابور).

    حافظ ابرو، شهاب الدین عبدالله (1370ش)، جغرافیای تاریخی خراسان درتاریخ حافظ ابرو، تصحیح غلامرضا ورهرام، تهران، اطلاعات.

    حاکم نیشابوری، ابوعبدالله (1375ش)، تاریخ نیشابور، ترجمه خلیفه نیشابوری، به اهتمام شفیعی کدکنی، تهران، آگه.

    حموی، یاقوت (بی تا)، معجم الادباء، بیروت، دار صادر.

    ـــــــــــــ (بی تا)، معجم البلدان، بیروت، دار صادر.

    سمعانی، عبدالکریم (1408ق)، الانساب، تعلیق عبدالله بن عمرالبارودی، بیروت، دارالکتب.

    شیروانی، زین العابدین (1974م)، ریاض السیاحة، مسکو (دانش)، شعبه ادبیات خاور.

    شهرستانی، محمدبن عبدالکریم (1358ش)، الملل والنحل، تحریر مصطفی خالد هاشمی، تعلیقات محمد رضا جلالی نایینی، تهران، شرکت افست.

    رجبی، پرویز (1380ش)، هزاره های گمشده (ایران در زمان ساسانیان)، تهران، توس.

    زرین کوب، عبدالحسین (1364ش)، تاریخ مردم ایران قبل از اسلام، تهران، امیر کبیر.

    قزوینی، زکریا بن محمد (1373ش)، آثار البلاد واخبارالعباد، ترجمه جهانگیر میرزا قاجار، تصحیح میرهاشم محدث، تهران، امیرکبیر.

    قشیری، ابوالقاسم (1361ش)، رساله قشیریه، ترجمه بدیع الزمان فروزانفر، تهران، علمی وفرهنگی.

    گرایلی، فریدون (1357ش)، نیشابور در دوره ساسانیان، مشهد، دانشگاه فردوسی.

    حدود العالم من المشرق الی المغرب (1362ش)، به کوشش منوچهر ستوده، بی جا، کتابخانه طهوری.

    کریستن سن، آرتور (1378ش)، ایران در زمان ساسانیان، ترجمه رشید یاسمی، تهران، دنیای کتاب.

    لسترنج (1364ش)، جغرافیای تاریخی سرزمین های خلافت شرقی، ترجمه محمود عرفان، چ دوم، تهران، علمی و فرهنگی.

    مارکوارت، یوزف (1376ش)، ایرانشهر به روایت موسی خورنی، ترجمه مریم میر احمدی، تهران، اطلاعات.

    مشکور، محمدجواد (بی تا)، تاریخ ایران باستان، تهران، بی نا.

    مستوفی، حمدالله (1365ش)، نزهة القلوب، به کوشش محمود دبیر سیاقی، تهران، کتابخانه طهوری.

    مقدسی، محمد بن احمد (1361ش)، احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم، ترجمه علینقی منزوی، تهران، کاویان.

    میهنی، محمد بن منور (1357ش)، اسرار التوحیدفی مقامات شیخ ابی سعید، تهران، طهوری.

    نرشخی، ابوبکر محمد بن جعفر (1363ش)، تاریخ بخارا، ترجمه ابونصر محمد بن زفر بن عمر، تصحیح مدرس رضوی، چ دوم، تهران، طوس.

    یعقوبی، احمد ابن واضح (1366ش)، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، چ پنجم، تهران، علمی و فرهنگی.

    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    (نویسنده تعیین نشده).(1391) نیشابور در قرون سوم و چهارم هجری. دو فصلنامه تاریخ اسلام درآینه پژوهش، 9(2)، 5-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    (نویسنده تعیین نشده)."نیشابور در قرون سوم و چهارم هجری". دو فصلنامه تاریخ اسلام درآینه پژوهش، 9، 2، 1391، 5-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    (نویسنده تعیین نشده).(1391) 'نیشابور در قرون سوم و چهارم هجری'، دو فصلنامه تاریخ اسلام درآینه پژوهش، 9(2), pp. 5-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    (نویسنده تعیین نشده). نیشابور در قرون سوم و چهارم هجری. تاریخ اسلام درآینه پژوهش، 9, 1391؛ 9(2): 5-