تاریخ اسلام درآینه پژوهش، سال دهم، شماره اول، پیاپی 34، بهار و تابستان 1392، صفحات 105-

    بررسی تاریخی وضعیت خمس در عصر حضور ائمه (ع)

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    محمدجواد یاوری سرتختی / *استادیار - گروه تاریخ دانشگاه باقرالعلوم (علیه السلام) / javadyavari@yahoo.com
    چکیده: 
    یکی از تکالیف شرعی که خداوند در قرآن کریم بر مسلمانان واجب کرده، پرداخت خمس است. برپایه دیدگاه اهل سنت، مصداق خمس در آیه 41 سوره انفال تنها غنایم جنگی است، اما براساس دیدگاه ائمه اطهار(ع)، مصداق خمس تنها غنایم جنگی نبوده، بلکه تمامی منافع و عواید سالیانه را شامل می شود. با توجه به اهمیت و جایگاه خمس، رسول خدا(ص) و امامان معصوم(ع) علاوه بر تبیین مصادیق خمس، برای اجرای آن نیز اهتمام ورزیده اند. طبق این دیدگاه، آن دسته از روایات معصومان(ع) که بر حلیت تصرف در مال متعلَّق خمس دلالت می کند ناظر به شرایط و مقطع خاص و به علت شرایط سیاسی- اقتصادی و اجتماعی بوده است. بنابراین در عصر غیبت هم وجوب پرداخت خمس همچنان باقی است. در این پژوهش تلاش شده تا با بررسی تاریخی وضعیت خمس در عصر حضور، به صورت توصیفی و تحلیلی، شبهه های تاریخی این موضوع و دیدگاه اهل سنت مورد بررسی و نقد قرار گیرد.
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

    سال دهم، شماره اول، پیاپی 34، بهار و تابستان 1392، ص 105 ـ 130

    محمدجواد یاوری سرتختی / دانشجوی دکتری تاریخ تشیع اثنی عشری مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)    javadyavari@yahoo.com
    محمدرضا جباری / دانشیار مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)  jabbari@qabas.net
    دریافت: 20/ 1/ 92 ـ پذیرش: 17/ 5/ 92

    چکیده

    یکی از تکالیف شرعی که خداوند در قرآن کریم بر مسلمانان واجب کرده، پرداخت خمس است. برپایه دیدگاه اهل سنت، مصداق خمس در آیه 41 سوره انفال تنها غنایم جنگی است، اما براساس دیدگاه ائمه اطهار(ع)، مصداق خمس تنها غنایم جنگی نبوده، بلکه تمامی منافع و عواید سالیانه را شامل می شود. با توجه به اهمیت و جایگاه خمس، رسول خدا(ص) و امامان معصوم(ع) علاوه بر تبیین مصادیق خمس، برای اجرای آن نیز اهتمام ورزیده اند. طبق این دیدگاه، آن دسته از روایات معصومان(ع) که بر حلیت تصرف در مال متعلَّق خمس دلالت می کند ناظر به شرایط و مقطع خاص و به علت شرایط سیاسی- اقتصادی و اجتماعی بوده است. بنابراین در عصر غیبت هم وجوب پرداخت خمس همچنان باقی است. در این پژوهش تلاش شده تا با بررسی تاریخی وضعیت خمس در عصر حضور، به صورت توصیفی و تحلیلی، شبهه های تاریخی این موضوع و دیدگاه اهل سنت مورد بررسی و نقد قرار گیرد.

    کلیدواژه ها: خمس در قرآن، تاریخ خمس، معصومان، تشیع.


    مقدمه

    قرآن کریم در آیه 41 سوره انفال، پرداخت خمس توسط مسلمانان را مطرح کرده و می فرماید: وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبى وَ الْیَتامى وَ الْمَساکینِ وَ ابْنِ السَّبیلِ (انفال: 41)؛ بدانید هر گونه غنیمتى به دست آورید، خمس آن براى خدا و براى رسول خدا صل الله علیه و آله و براى ذى القربى و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه است. براساس این آیة شریفه، برخی مفسران و مورخان اهل سنت، مصداق وجوب خمس را فقط غنیمت جنگی می دانند. از دیگر سو، چند روایات بر حلال بودن خمس برای برخی از شیعیان وجود دارد که برخی همانند مدرسی طباطبایی تصور کرده اند که امامان نخستین تا امام جواد علیه السلام خمس را از شیعیان اخذ نکرده ا ند (مدرسی طباطبایی، 1386، ص 4). بنابراین، برای پاسخ به این شبهه ها لازم است به چند سؤال اساسی در این زمینه پاسخ داد:

    آیا اصل خمس در عصر ائمه اطهار علیهم السلام وجود داشته است؟

    شیعیان و ائمه علیهم السلام برای دریافت و پرداخت خمس چگونه برخورد می کردند؟

    مواردی که خمس به آن تعلق گرفته کدام است؟ بنابراین در پژوهش حاضر تلاش شده تا با روش توصیفی- تحلیلی براساس منابع کتابخانه ای به وضیعت تاریخ خمس نزد شیعیان پاسخ داده شود. ازاین رو، لازم است ابتدا پیشینه تاریخی بحث دربارة خمس مطرح گردد تا روشن شود که آیا شیعیان و ائمه اطهار علیهم السلام به آن عنایت داشته اند یا خیر؟

    پیشینه تاریخی بحث دربارة خمس

    در عصر حضور ائمه علیهم السلام و آغاز غیبت صغرا کتاب های فقهی بسیاری از سوی شیعیان نگارش یافته که یا به طور مستقیم عنوان خمس داشته و یا در آن بحث خمس مطرح شده است. حسن بن سعید بن حماد بن مهران (نجاشی، 1416ق، ص 58)، علی بن مهزیار اهوازی (همان، ص 253)، علی بن حسن فضّال (طوسی، 1417ق، ص 157)، محمدبن عیسی بن عبید (همان)، محمد بن اورَمه (اوربمه) قمی (نجاشی، 1416ق، ص 330)، حسین بن سعید بن حماد (ابن شهرآشوب، بی تا، ص 76) ، محمد بن حسن بن فروخ صفار (نجاشی، 1416ق، ص 354)، احمد بن محمد بن دول قمی (همان، ص 40)، حمید بن زیاد بن حماد (همان، ص 132)، محمد بن احمد بن جنید اسکافی (همان، ص 3058)، محمد بن علی بن حسین بن موسى بن بابویه قمی (همان، ص 389) ازجمله کسانی هستند که کتاب های مستقلی در زمینه خمس نگاشته اند.

    در عصر غیبت کبری نیز عالمان شیعه، بابی از کتاب های فقهی را به غنایم یا خمس اختصاص داده اند، چنان که علی بن بابویه قمی در کتاب فقه منسوب به امام رضا علیه السلام بحث خمس را مطرح کرده است (صدوق، 1406ق، ص 294). شیخ صدوق در المقنع (صدوق، 1415ق، ص 171) و الهدایة (صدوق، 1418ق، ص 276) باب مستقلی به نام خمس دارد. شیخ مفید نیز به طور مستقل باب خمس و غنایم را در کتاب المقنعه مطرح کرده است (شیخ مفید، 1410ق، ص 276). همچنین سید مرتضی در کتاب الانتصار بابی با عنوان ما یجب فیه الخمس وکیفیة قسمته (علم الهدی، 1415ق، ص 225) و نیز در کتاب رسائل بابی در احکام خمس دارد (علم الهدی، 1405ق، ص 226).

    در دوران معاصر نیز آثار زیادی در زمینه بررسی مسئله فقهی خمس از سوی علما و محققان شیعه نگاشته شده، اما بیشتر مباحث آنها به بررسی روایی- فقهی در زمینه مصادیق و مستحقان خمس و چگونگی محاسبه خمس اختصاص دارد. آنان تنها در مقدمه کتاب خویش بحث مختصری درباره دریافت خمس غنایم از سوی رسول خدا صل الله علیه و آله و اهتمام ائمه علیهم السلام، به بیان وجوب و متعلَق خمس مطرح کرده اند. تنها کتابی که به طور مفصل، تاریخ خمس را در دوران نبوی صل الله علیه و آله و نیز برخی گزارش های پرداخت خمس از سوی شیعیان به ائمه علیهم السلام را مطرح کرده، کتاب الخمس اثر آیت الله حسین نوری همدانی است. کتاب دیگری که به طور مختصر دربارة تاریخ خمس در عصر رسول خدا صل الله علیه و آله پرداخته، کتاب خمس اثر سیدحسن امامی است. البته بیشتر تلاش نویسنده در خصوص اثبات وجوب خمس در منافع و نیز پاسخ به شبهات اهل سنت است.

    پس از روشن شدن اهمیت و اهتمام شیعیان به نگارش کتاب درباره خمس، برای پاسخ به پرسش های اساسی درباره تاریخ خمس، لازم است تا بررسی اجمالی درباره وضعیت خمس در عصر نبوی و عصر هریک از ائمه علیهم السلام صورت گیرد.

    الف. عصر رسول خدا صل الله علیه و آله

    خمس غنایم در نبردها

    طبق گزارش کلبی برخی از مسلمانان از همان آغاز هجرت که در درگیری با مشرکان غنیمتی را به دست می آوردند، طبق رسم های پیش از اسلام غنایم را نزد رسول خدا صل الله علیه و آله آورده و می گفتند: ای رسول خدا صل الله علیه و آله آنچه مخصوص شماست و یک چهارم را بگیر و باقى را به ما واگذار نما، پس همان طور که ما در جاهلیت رفتار می کردیم یک چهارم از غنایم و صفایاى آن، و حُکم، فرمان شماست (طبرسی، 1372، ج 9، ص 392). بعد از اسلام نیز در عصر نبوی بر مسلمانان لازم بود که خمس غنایم به دست آمده از سرزمین های مفتوحه و نیز غنایم به دست آمده از مشرکان (متقی هندی، 1409ق، ج 4، ص 378) و خمس درآمد را پرداخت کنند. طبق برخی گزارش ها نخستین غنیمت جنگی که سهم حاکم و رسول خدا صل الله علیه و آله از آن برداشت شد، غنایمی بود که در جریان جیش عبدالله بن جحش در منطقه نَخله به دست آمد. در این درگیری، کشمش، پوست و دیگر کالاهای تجاری به غنیمت مسلمانان درآمد و آن را به مدینه آوردند. عبدالله به یاران خویش گفت: یک پنجم غنیمت شما از آن رسول خدا صل الله علیه و آله است. البته این پیش از تشریع خمس بود. به هر حال، وی خمس غنایم را براى پیامبر گرامی صل الله علیه و آله جدا کرد و باقی مانده را میان یاران خود تقسیم کرد (یعقوبی، بی تا، ج 2، ص 412 و 481). به نظر می رسد مراد از تقسیم سهم حاکم همان مرباع باشد که در عصر جاهلی مرسوم بود، زیرا واقدی در گزارش دیگری مىنویسد: از ابىبردة بن نیار نقل شده است که پیامبر صل الله علیه و آله غنایم اهل نخله را نگهدارى کرد و به جنگ بدر رفت، آن گاه پس از، بازگشت از بدر، غنایم نَخله را با غنایم اهل بدر تقسیم و به هر کس حقش را عطا کرد (واقدی، 1409ق، ج 1، ص 18). سیوطی نیز درباره اسباب نزول آیه خمس می نویسد که مشاجره مسلمانان درباره غنایم بدر زمینه نزول آیه این آیه بود (سیوطی، بی تا، ج 3، ص 160).

    گفتنی است که رسول خدا صل الله علیه و آله در جنگ های دیگر نیز بعد از گرفتن غنایم، خمس اموال را جدا و بین مسلمانان حاضر در جنگ تقسیم می کرد.

    بخش نامه برای گرفتن خمس

    رسول گرامی صل الله علیه و آله که حاکم الهی در جامعه اسلامی بود، به مسئلة خمس توجه ویژه داشت. براساس همین اهتمام حضرت بود که فرماندهان جنگ پیش از تقسیم غنایم، خمس اموال را جدا می کردند. رسول خدا صل الله علیه و آله پس از گسترش اسلام نیز به اجرای قوانین الهی اهمیت داد و با ارسال سفیران یا نگارش نامه به آموزش احکام و اجرای آن و نیز گرفتن خمس اهتمام بیشتری ورزید (نیشابوری، بی تا، ج 1، ص 35). آن حضرت در نامه های خطاب به نهشل بن مالک وائلی باهلی، همراه با تأکید بر دوری از مشرکان (ابن سعد، 1410ق، ج 1، ص 284)، بنی معاویة بن جَرول الطائیین (ابن عساکر، 1415ق، ج 4، ص 331)، بنی جوین طائیین (ابن سعد، 1410ق، ج 1، ص 206)، عمروبن معبد جُهَنی، بنی حرقه از جُهینه، بنی جرمز (همان، ص 208)، بنی زیربن أقیش (متقی هندی، 1409ق، ج 8، ص 666)، بنی جرش (ابن کثیر، 1407ق، ج 5، ص 350)، صیفی بن عامر از طایفه ثعلبه (ابن حجر عسقلانی، 1415ق، ج 3، ص 367)، وفد بنی البُکاء فجیع بن عبدالله بکایی (ابن سعد، 1410ق، ج 1، ص 232)، وفد فَزاره، وفد ثَعلبه، وفد سعدبن بکر، ضُمام بن ثعلبه و وفد الداریین از لَخم (مقریزی، 14240ق، ج 2، ص 89)، رؤساى قبیلة ذى رعین، معافر و همدان (حمیری کلاعی، 1420ق، ج 2، ص 25) و مردم مسلمانان یمن (یعقوبی، بی تا، ج 2، ص 80) می نویسد: خمس غنایم را بپردازید. همچنین خطاب به عمروبن مرّه جُهنی می نویسد: به پرداخت خمس اقرار کنید (ابن کثیر، 1407ق، ج 2، ص 320). همین طور رسول خدا صل الله علیه و آله در نامه ای خطاب به قبیلة زُهیربن اُقَیش تأکید کردند: باید شهادت دهند که خدایی جز خداوند یکتا نیست... و بپذیرند در غنایم آنها خمس و سهم و صفایای نبی هست (ابن حنبل، بی تا، ج 5، ص 363).

    در برخی از نامه های رسول خدا صل الله علیه و آله خطاب به مسلمانان، هیچ گونه اشاره ای به جنگ و غنیمت جنگی نشده است، چنان که برای طایفة حَدَس از قبیله لَخم نوشتند: هر کس که نماز را بر پا دارد و زکات را بپردازد و بهره خدا و رسولش را رعایت کند (ابن سعد، 1410ق، ج 1، ص 205). در گزارش دیگری آمده است که رسول خدا صل الله علیه و آله نامه ای خطاب به أبونُخیلة لهبی نوشته و در آن وجوب خمس رِکاز (گنج) را یادآوری کردند (ابن حجر عسقلانی، 1415ق، ج 7، ص 340). نیز در نامه ای که مخاطب آن مشخص نیست، نوشتند: فروش سهم از مغنم پیش از پرداخت خمس جایز نیست (ابن اثیر، 1409ق، ج 2، ص 451).

    از ظاهر این دسته نامه ها، به دست می آید که مراد آن حضرت اهتمام مردم به پرداخت سهم خمس از باب عمل به تکلیف شرعی و پاک کردن مال آنان بوده است، زیرا اگر مراد خمس غنایم بود باید در این نامه ها نیز به خمس غنایم اشاره می شد.

    پرداخت خمس دیگر اموال

    گاهى رسول خدا صل الله علیه و آله به مردم توصیه مىکردند که علاوه بر خمس غنایم، خمس دیگر اموال را نیز بپردازند، چنان که ایشان به ابوذر و سلمان و مقداد مىفرمود: و بیرون کردن خمس از هرچه که مردم آن را مالک مىشوند، نیز واجب است تا آنکه آن را به دست سرپرست مؤمنان و زمامدارشان برسانند (سید بن طاووس، 1420ق، ص 130). همچنین اگر کسی گنجی به دست می آورد، نزد رسول خدا صل الله علیه و آله می آمد تا خمس آن را خارج کند. این سیره در عصر خلفا نیز ادامه یافت، چنان که عِمر، معدن را به منزلة رِکاز (گنج) در خمس قرار داد (متقی هندی، 1409ق، ج 6، ص 541). ملاک وی یافتن گنج در مخروبه یا منطقه غیرمسکونی بود (عینی، بی تا، ج 9، ص 102).

    ب. عصر ائمه اطهار علیهم السلام

    بعد از رحلت رسول خدا صل الله علیه و آله وضعیت مالی مردم چندان مساعد نبود تا بتوانند به پرداخت خمسِ ارباح مکاسب اهتمام ورزند. از سوی دیگر، خلفا نیز در گرفتن این نوع از خمس کوتاهی می کردند (ابویوسف، 1420ق، ص 352)، این در حالی بود که خاندان بنی هاشم نیز در وضعیت مالی خوبی به سر نمی بردند. مؤید این سخن، سخنان عمر است که می گفت: اگر خمس عراق دریافت شود، مشکل ازدواج و خدمت گزاری به هاشمیان از میان می رود (همان).

    با روی کارآمدن خلفا و کشورگشایی آنان، غنایم جنگی بیشتری به دست آمد. براساس آیه 41 سوره انفال، سهم خمس باید به صاحبان آنان پرداخت می شد. اما با توجه به جایگاه خمس در مشروعیت بخشی به ولایت ائمه اطهار علیهم السلام، نگاه خلفا به خمس تفاوت پیدا کرد. طبق گزارش منابع تاریخی و روایی اولین کسی که پرداخت خمس به ذوی القربی را منع کرد، ابوبکر بود (مجلسی، 1403ق، ج 30، ص 222)؛ ابن ابی الحدید در این باره می نویسد: ابوبکر هنگام توزیع سهام خمس، حضرت زهرا علیها السلام و بنی هاشم را از دریافت سهم ذوی القربی بازداشت (ابن ابی الحدید، 1418ق، ج 16، ص 230). بعد از او نیز عمر آن را تشدید کرد (ابن حنبل، بی تا، ج 1، ص 320). زمانی از امام باقر علیه السلام درباره خمس سؤال شد: فرمودند: خمس برای ماست اما از آن منع شدیم (ابن شهر آشوب، بی تا، ج 2، ص 210). همچنین امام کاظم علیه السلام در مناظره با هارون می فرمایند: ما از دریافت سهم غنایم و خمس منع شدیم (مجلسی، 1403ق، ج 48، ص 1447).

    عصر خلافت امام علی علیه السلام

    خمس در دوران حکومت امیرالمؤمنین علیه السلام نیز دریافت می شد و کسانی که آن را سبک می شمردند، توبیخ می شدند (صدوق، بی تا، ج 2، ص 377). ابویوسف در کتاب الخراج در این باره می نویسد: علی علیه السلام خمس را همانند خلفا تقسیم کرد (ابویوسف، 1420ق، ص 23). براساس این گزارش می توان گفت که امیرالمؤمنین علیه السلام خمس اموال مسلمانان یا غنایم را دریافت می کرد. البته چگونگی تقسیم آن همانند دورة خلفا بود. مؤید این نظر، سؤال راوی از امام باقر علیه السلام درباره رأی امام علی علیه السلام در باب خمس است، که فرمودند: نظر ایشان در خمس نظر اهل بیت علیهم السلام بود، اما ایشان به علت اعتراض مردم، بیم داشت با نظر خلفا مخالفت کند (بلاذری، 1417ق، ج 1، ص 517). دلیل این رفتار، فضای فکری ـ سیاسی جامعه بود که امام بنابر مصلحت در چگونگی تقسیم آن، تغییری ایجاد نکرد.

    امیرالمؤمنین علیه السلام خمس گنج و معدن را نیز از مسلمانان دریافت می کردند، چنان که ابوعبیده در کتاب الاموال می نویسد: علی علیه السلام معدن را رِکاز (گنج) نامید و حکم گنج را بر آن اجرا کرد و از آن خمس گرفت (ابن سلام، 1408ق، ص 426). همچنین امام علی علیه السلام از کسی که معدنی را در برابر صد گوسفند فروخته بود، خمس معدن را گرفت (همان). همین طور آن حضرت در عراق مردی را که 1500 درهم گنج پیدا کرده بود، امر کرد اگر آن را در روستای غیر آباد (مخروبه) پیدا کرده، خمس آن را بپردازد (بیهقی، بی تا، ج 4، ص 156). در گزارش بیهقی هم آمده است: مردی در حوالی محله های قدیمی کوفه یک ظرف حاوی چهارصد درهم را پیدا کرد. امام علی علیه السلام به آن شخص فرمود: آن را به پنج سهم تقسیم کن، سپس امام سهم خود را برداشت و چهار سهم آن را برگرداند. بعد فرمود: در همسایگی شما فقرا هستند؟ گفت: آری. امام فرمود: این سهم را هم بگیر و میان آنان تقسیم کن (همان، ص 157).

    یکی دیگر از شواهد پرداخت خمس، روایت امام صادق علیه السلام است که می فرمایند: مردی نزد امام علی علیه السلام آمد و گفت: من ثروت جمع می کنم، اما کوتاهی می کنم که از راه حلال است یا از راه حرام. اکنون می خواهم توبه کنم، اما حلال و حرام آن را نمی دانم، زیرا به هم آمیخته است. امام فرمود: خمس مال را پرداخت کن، چراکه خداوند به یک پنجم اموال رضایت داده و مابقی اموال برای شما حلال است (کلینی، 1362، ج 5، ص 125). براساس گزارش شیخ صدوق، امام به وی فرمود: خمس مال را بده و وی خمس را پرداخت کرد (صدوق، 1413ق، ج 2، ص 43). امام علی علیه السلام با توجه به مشکلات مالی شیعیان، گاهی با تأکید بر پرداخت خمس و بیان آثار منفی عدم پرداخت آن، کسانی را که در پرداخت خمس کوتاهی می کردند مؤاخذه می فرمود، گرچه سهم خمس آنان را می بخشیدند تا زندگی آنان پاک بماند، چنان که در روایتی امام باقر علیه السلام، از امام علی علیه السلام نقل کرده، آن حضرت می فرماید: مردم به خاطر خوردنی ها و همسران خود نابود می شوند، زیرا آنان سهم ما را نپرداخته اند، آری ما شیعیان خود و پدران آنان را از این جهت حلال کردیم (صدوق، بی تا، ج 2، ص 377).

    عصر امام حسن علیه السلام، امام حسین علیه السلام و امام سجاد علیه السلام

    در دوران امام حسن علیه السلام، بنی امیه روی کار آمده و تلاش کردند تا حقوق شیعیان، سادات علوی و امامان شیعه علیهم السلام را نفی کرده و سهم ائمه اطهار علیهم السلام را پرداخت نکنند، زیرا موجب مشروعیت بخشی به آنان می شد. در این دوره پرداخت خمس به شیعیان توسط بنی امیه نادیده گرفته شد (ابن سعد، 1410ق، ج 5، ص 305). از دیگر سو، با توجه به وضعیت مالی و فشار سیاسی خلفا بر شیعیان، امکان پرداخت خمس از سوی شیعیان نیز به کمترین حد ممکن رسید و اگر کسی هم به پرداخت آن اهتمام داشته در تاریخ ثبت نشده است.

    عصر امام باقر علیه السلام

    با انتقال قدرت سیاسی از بنی مروان به بنی عباس و تلاش روزافزون ائمه علیهم السلام در عرصه سیاسی ـ اجتماعی و عقیدتی و گسترش تشیع، این دوره متفاوت با عصر امامان قبلی بود. ابن سعد در طبقات می نویسد: امام باقر علیه السلام فرمود: از زمان معاویه تا به امروز خمسی در میان ما تقسیم نشد (همان). همچنین در گزارش کشف الغمة آمده است: عمربن عبدالعزیز هفتاد خروار زر سرخ و سفید از مال خمس به ایشان داد و نیز آنچه حق بنى فاطمه و بنى هاشم بود که در زمان ابوبکر، عمر، عثمان، معاویه، یزید و عبدالملک جمع کرده و به ایشان نداده بودند، به ایشان بازگرداند، و بنى هاشم در آن سال ها غنى شده و وضع مالی آنان بهبود یافت (اربلی، 1381ق، ج 1، ص 96).

    امام باقر علیه السلام درباه فراموشی این حکم توسط خلفا، خطاب به نجیه فرمودند: برای ما در کتاب خدا خمس، انفال و اموال برگزیده قرار داده شده است، اما در حق ما ظلم شده و آن را پرداخت نمی کنند (طوسی،1407ق، ج 4، ص 145). نیز ایشان شیعیان را به پرداخت خمس و اهمیت آن توجه داده و در این باره فرمودند: ما نزدیکان رسول خدا صل الله علیه و آله هستیم و خمس، سهم ماست. هر کس مالی که خمس به آن تعلق می گیرد در دست دارد، مالک آن خمس نیست، بلکه از آنِ خاندان رسول خدا صل الله علیه و آله است و وظیفه دارد آن را به امام خویش برساند (صدوق، 1413ق، ج 2، ص 41). امام علیه السلام در سخنان دیگری درباره نهی از خرید مال با پول خمس نداده (طوسی، 1407ق، ج4، ص136)، فرمودند: غنیمتى که مسلمانان در جنگ با کفار براى مسلمان شدن آنان به دست مىآورند، خمسش از آنِ ماست و براى هیچ کس روا نیست که از مال خمس چیزى بخرد، مگر آنکه حق ما را به ما برساند (کلینی، 1362، ج 1، ص 545).

    امام باقر علیه السلام در تبیین مسائل مالی شیعیان، بر اهمیت پرداخت خمس به عنوان یک عمل فقهی برای تزکیة مال و نفسِ شیعیان تأکید و آنان را به پرداخت آن ترغیب می کردند، ازاین رو، شیعیان تلاش می کردند تا با پرسش و پیگیری از مباحث خمس به تکالیف شرعی خویش عمل کنند. برای مثال، محمدبن مسلم از ایشان درباره نمک زار پرسیدند، حضرت فرمودند: نمک زار چیست؟ گفتم: زمینی شوره زار نمکی است که در آن آب می بندند تا نمک شود. امام فرمود: در این معدن، خمس است. پس گفتم: در گوگرد و نفت که از زمین بیرون می آید؟ فرمودند: در این و مانند اینها خمس وجود دارد (همان، ج 4، ص 122). نیز حَکم بن علبای اسدی می گوید: نزد امام باقر علیه السلام رفتم و به ایشان گفتم: من کارگزار بحرین شدم و دارایی بسیاری کسب کردم و کشت زار فراوان، کالاها، غلامان، کنیزان و زنانی که برایم فرزند بیاورند، خریداری کردم و هزینه آنان را می دهم و این هم خمس این دارایی ها، این کنیزان، زنان و مادر فرزندانم شده اند که نزد شما آورده ام. امام فرمود: بله همه اینها برای ماست و هرچه آورده ای از تو می پذیرم و زنان و مادر فرزندانتان و برخی هزینه ها را بر تو حلال کردم. من و پدرم بهشت را برای تو تضمین کرده ایم (همان، ص 136).

    ابن ابى نصر می گوید: به امام باقر علیه السلام نوشتم: خمس را پیش از مخارج بدهم یا بعد از مخارج؟ امام علیه السلام در پاسخ نوشتند: بعد از مخارج (همان، ج 1، ص 545). نیز شخصی از امام باقر علیه السلام درباره معادن طلا، نقره، آهن، قلع (سرب) و مس سؤال پرسید، فرمود: خمس به اینها تعلق می گیرد (همان، ص 544). در روایت دیگری آمده است که از ایشان درباره معادن پرسیدند، فرمود: در هرچه گنج باشد خمس آن باید پرداخته شود (طوسی، 1407ق، ج 4، ص 122).

    عصر امام صادق علیه السلام

    امام صادق علیه السلام همانند پدر خویش، شیعیان را به پرداخت خمس سفارش کرده و در این باره فرمودند: همان طور که رسول خدا صل الله علیه و آله خمس می گرفت، امام علیه السلام هم خمس می گیرد (همان، ص 128). بزرگ ترین گناه، انکار حق ما اهل بیت علیهم السلام است (مفید، 1410ق، ص 291). در گزارش دیگری آمده است که شیعیان خَراج مالشان (سهم امام) را به امام صادق علیه السلام می رساندند، ازاین رو، منصور عباسی امام علیه السلام را متهم کرد که از پیروان خود خَراج می گیرد (مجلسی، 1403ق، ج 47، ص 187).

    امام صادق علیه السلام در باب اهمیت پرداخت خمس فرمودند: هر کس غنیمت و کسبی دارد باید خمس آن را بپردازد، حتی خیاطی که لباسی را به پنج دانق (دانگ)(دهخدا، 1377، ج 7، ص 10402) بدوزد باید یک دانق (دانگ) خمس بپردازد (طوسی، 1407ق، ج 4، ص 122). نیز در اهمیت پرداخت آن برای تطهیر روح شیعیان فرمودند: من حتی یک درهم را از همه شما می گیرم، درحالی که از نظر مالی، ثروتمندترین مردم مدینه هستم. تنها مقصودم از این کار، پاکیزه کردن شماست (کلینی، 1362، ج 1، ص 538).

    امام صادق علیه السلام باتوجه به شرایط سیاسی - اجتماعی و اقتصادی به وجودآمده برای شیعیان در برخی موارد متعلَق خمس را برای آنان معرفی می کردند، چنان که فرمودند: گرفتن اموال ناصبی ها و پرداخت خمس آن جایز است (طوسی، 1407ق، ج 4، ص 122)، زیرا آنان دشمنان رسول خدا صل الله علیه و آله محسوب می شوند. همچنین فرمودند: آنچه سلطان ظالم به شیعیان پرداخت می کند باید خمس آن پرداخت شود (صدوق، 1415ق، ص 539). همین طور می فرمودند که خمس عنبر و غواصی برای مروارید نیز باید پرداخته شود (کلینی، 1362، ج 1، ص 548). به معادن و گنج نیز خمس تعلق می گیرد (طوسی، 1407ق، ج 4، ص 122). ایشان در پاسخ به سؤال شخصی درباره آیه خمس فرمودند: خمس به فایده هر روز تعلق می گیرد (کلینی، 1362، ج 1، ص 544). همچنین ایشان در نامه ای خطاب به شیعیان، پرداخت خمس طلا و نقره را که یک سال از آن گذشته باشد واجب دانسته اند (طوسی، 1407ق، ج 4، ص 142).

    شیعیان نیز با توجه به اهمیت پرداخت سهم امام، امور مالی خود را یا مستقیم و یا غیرمستقیم از طریق وکلایی چون معلی بن خنیس (کلینی، 1362، ج 6، ص 445) به امام علیه السلام می رساندند. در گزارشی عمربن یزید می گوید: ابی سیار مسمع بن عبدالملک را در مدینه دیدار کردم، در آن سال وجهى براى امام صادق علیه السلام آورده بود و آن حضرت به او پس داده بود. به او گفتم: چرا امام صادق علیه السلام وجهى را که برایش آورده بودى به تو پس داد؟ در جواب گفت: من وقتى آن وجه را خدمت امام علیه السلام دادم به ایشان گزارش دادم که من متصدى غوص (مرواریدگیرى) از دریاى بحرین شدم و چهارصدهزار درهم به دست آوردم و خمس آن را که هشتاد هزار درهم است براى شما آوردم و نخواستم آن را که مال شماست نگهدارم؛ این حقى است که خداوند براى شما در اموال ما قرار داده است. امام علیه السلام فرمود: اى ابا سیار! ما آن را برای تو حلال کردیم، همین مال خود را با خود برگیر، هر آنچه از زمین در دست شیعیان ماست بر آنان حلال است تا قائم ما قیام کند (همان، ج 1، ص 408). در گزارش دیگری خطاب به مردی از اصحاب که درباره غنایم سؤال کرد، فرمود: خمس ما را پرداخت کند تا مال او پاک شود (عیاشی، 1380ق، ج 2، ص 64). همچنین طبق نقل ابن شهرآشوب، امام صادق علیه السلام از سوى برخى از زیدیه به علت پرداخت وجوهات شیعیان به امام خویش، مورد هجمه قرار گرفتند (ابن شهرآشوب، بی تا، ج 4، ص 225).

    برخلاف روایاتی که بر پرداخت خمس از سوی شیعیان تأکید دارد، چند روایت وجود دارد که در آنها وجوب خمس از برخی شیعیان برداشته شده است. به عبارت دیگر، امام خمس را از آنان اخذ نمی کرد. در یکی از این روایت ها آمده است که مردی طناب و گهواره فروش نزد امام صادق علیه السلام آمد و گفت: فدایت شوم، من کالاهایی دارم و تجارت می کنم، سود می برم و می دانم برای شما حق مشخصی وجود دارد که ما در مورد آن کوتاهی می کنیم. امام علیه السلام در پاسخ فرمود: اگر امروزه (با شرایط فعلی) ما شما را به ادای این حقوق و پرداخت خمس این اموال مکلف کنیم، در حق شما انصاف به خرج نداده ایم (مفید، 1410ق، ص 283). نیز هنگام حضور ابی سیار مسمع بن عبدالملک برای پرداخت خمس، امام علیه السلام آن را بر وی حلال کرد (کلینی، 1362، ج 1، ص 408).

    روایت آخر که از عمربن یزید درباره ابی سیار نقل شده چون مرسل است نمی توان به آن استناد کرد، اما با فرض قبول روایت، این دو روایت، زندگی سخت و شرایط اقتصادی شیعیان، باعث شده است تا امام پرداخت خمس را از ایشان بردارد، چنان که امام صادق علیه السلام فرمودند: اگر امروزه (با شرایط فعلی) ما شما را به ادای این حقوق و پرداخت خمس این اموال مکلف کنیم، در حق شما انصاف به خرج نداده ایم (مفید، 1410ق، ص 283). مؤید این سخن، روایتی است که در آن شخصی از امام صادق علیه السلام درباره حلال بودن طعام خمس نداده خویش پرسید، فرمودند: اگر محتاج به آن است برای وی حلال است (طوسی، 1407ق، ج 4، ص 143). همچنین در گزارش دیگری آمده است: دو نفر برای حلیت پرداخت سهم خدمت امام صادق علیه السلام رسیدند. امام علیه السلام فرمود: ما را نرسد که حلال کنیم یا حرام کنیم (کلینی، 1362، ج 1، ص 545). بنابراین، امام علیه السلام وجوب خمس را برنداشته اند، بلکه با توجه به موقعیت افراد به حلیت خمس برای وی امر الهی کرده اند.

    گاهی شیعیان اموال دیگران را خریداری کرده و برای اطمینان از اینکه خمس بر آن واجب است یا نه، از امام سؤال می پرسیدند و امام حلیت این اموال را بیان می کردند، چنان که در گزارشی آمده است: حارث بن مُغیره از امام صادق علیه السلام پرسید: ما کالاهایی از قبیل غلات و کالاهای تجاری شبیه به این داریم و می دانیم که شما در آن سهمی دارید. امام علیه السلام فرمود: ما آن را بر شیعیان خود حلال نکردیم، مگر برای پاک بودن زاد و ولد آنان و هر که ولایت پدرانم را پذیرفته باشد. پس آنچه از حق ما در دست ایشان است بر آنان حلال است (طوسی، 1407ق، ج 4، ص 143).

    امام صادق علیه السلام گاهی به علت کوتاهی برخی در پرداخت خمس، به شدت از آنان انتقاد می کرد، اما برای پاک کردن زاد و ولد آنان، خمس را بر آنان می بخشیدند، چنان که در روایتی امام علیه السلام خطاب به ضُرَیس کناسی فرمود: آیا می دانید زنا از کجا بر مردم داخل شد؟ گفتم: نمی دانم. امام فرمود: از جانب خمس ما اهل بیت علیهم السلام (که نمی پردازند)، مگر برای شیعیان پاک نهاد ما؛ پس برای زاد و ولدشان حلال شده است (همان، ص 136).

    بنابراین، با توجه به فحوای این روایت و روایات دیگری که درباره حلیت مقطعی خمس برای برخی شیعیان وجود دارد (همان، ص 143)، به نظر می رسد شرایط سیاسی ـ اجتماعی حاکم علیه شیعیان (ر.ک: کلینی، 1362، ج 1، ص 375) و عدم آگاهی کافی یا سهل انگاری آنان در خصوص پرداخت خمس اموال، زمینه بروز مشکل شرعی در زمینه نکاح و معاملات را به وجود آورده بود؛ ازاین رو، امام علیه السلام آن را برایشان حلال کردند.

    عصر امام کاظم علیه السلام

    امام کاظم علیه السلام نیز همانند دیگر اجدادش بر مسئله وجوب و پرداخت خمس از سوی شیعیان تأکید داشته و در این باره می فرمایند: آنچه برای خداوند است از آنِ رسولش می باشد و آنچه برای رسولش است از آنِ ماست. سوگند به خدا! خداوند به آسانی به مؤمنان پنج درهم روزی می دهد تا یک درهم برای پروردگارشان باشد. این دستور ما دشوار و رنج آور است و کسی آن را انجام نمی دهد و بر آن شکیبایی نمی ورزد، مگر کسی که دلش برای ایمان آزموده شده باشد (صفار، 1404ق، ج 1، ص 29). نیز ایشان خطاب به شیعیان درباره پرداخت خمس از درآمد کسب فرمودند: در هر چیزی که مردم از آن سود می برند، چه کم باشد و چه زیاد، خمس وجود دارد (کلینی، 1362، ج 1، ص 545). همچنین فرمودند: رسول خدا صل الله علیه و آله به ابوذر و سلمان و مقداد فرمودند: شهادت بدهید به لااله الا الله و... و خارج کردن خمس از چیزهایی که هر کس به دست می آورد که بعد از امام علی علیه السلام باید به ائمه علیهم السلام بعد از فرزندان او پرداخت شود (سیدبن طاووس، 1420ق، ص 129).

    گاهی شیعیان به منظور اهتمام به پرداخت خمس، درباره حدود و مصادیق متعلَّق خمس از امام کاظم علیه السلام سؤال می پرسیدند و ایشان پاسخ لازم را می دادند، چنان که ایشان در پاسخ شخصی که درباره خمس لؤلؤ، یاقوت و زبرجد و معادن طلا و نقره که از دریا خارج می شود، فرمودند: اگر مقدار آن به یک دینار برسد در آن خمس وجود دارد (صدوق، 1413ق، ج 2، ص 40). نیز در حدیثی خطاب به شیعیان خود فرمودند: خمس در پنج چیز واجب است: غنیمت، غوص، گنج هایی که بجویند، معادن، نمک زارها و از همه این انواع، خمس دریافت می شود (کلینی، 1362، ج 1، ص 540).

    عصر امام کاظم علیه السلام هم زمان بود با روی کار آمدن برخی دیگر از خاندان بنی عباس که تلاش می کردند جایگاه علمی و معنوی امامان شیعه علیهم السلام را تخریب کنند. هارون در پی حذف بنی هاشم و شخص امام کاظم علیه السلام بود و در این راه از هیچ تلاشی فروگذار نمی کرد. تا آنجاکه دستور داد تمام علویان ساکن در بغداد را به مدینه هجرت دهند (طبری، 1387ق، ج 8، ص 535). در راستای تلاش دستگاه عباسی، امام نیز با توجه به جایگاهی که داشت برای حفظ جان شیعیان در عین توجه دادن آنان به انجام فرایض دینی، بیشتر از طریق وکلا به امر دریافت خمس و مسائل مالی اهتمام می ورزید. شیعیان نیز با آگاهی از وجوب خمس و دیگر احکام شرعی به پرداخت آن مبادرت می کردند، چنان که گروهی از اشاعثه (از نسل اشعث بن قیس) زکات اموالشان (خمس) را به دو تن از وکلای امام کاظم علیه السلام در کوفه تحویل دادند (کشی، 1409ق، ص 459). نیز داودبن زُربی اموال خود را تقدیم امام کاظم علیه السلام نمود (کلینی، 1362، ج 1، ص 310). سازمان، اموال مختلف را جمع و در جهت مصالح عمومی شیعیان صرف می کردند (جباری، 1382، ج 1، ص 286).

    گاهی اوقات با توجه به فشار سیاسی خلافت عباسی، شیعیان از ارسال مال در قالب خمس پرهیز می کردند و آن را در قالب هدایا می فرستادند. طبق گزارش الاختصاص، امام کاظم علیه السلام خطاب به هارون می گوید: پیشینیان شما خمسی را که در کتاب خدا به آن اشاره شده است، از ما بازداشتند و کار بر ما سخت شده، صدقه هم به سبب جایگزینی خمس بر ما حرام شده است، پس ما ناچاریم هدیه را بپذیریم (مفید، 1413ق الف، ص 55). می توان گفت: احتمالاً مراد امام علیه السلاماز این جمله، خمسی که خلفا نمی دادند، خمس غنایم یا عنوان دیگری است که باید سهم ائمه از آن پرداخت شود که خلفا آن را پرداخت نمی کردند.

    اهمیت پرداخت وجوهات شرعی، عاملی بود تا برخی از شیعیان که شرایط برایشان فراهم می شد به پرداخت خمس خود اقدام کنند، چنان که شیخ مفید در الارشاد می نویسد: على بن یقطین مقدار زیادى لباس را نزد امام موسى بن جعفر علیه السلام فرستاد و در میان آنها پیراهنی را که هارون به وی داده بود و مقدارى از مال خود را که هر ساله بر حسب معمول از خمس مال براى آن جناب می فرستاد، بر آنها افزود. چون آن مال و لباس ها به دست امام علیه السلام رسید همه را پذیرفت، اما آن پیراهن مخصوص را به على بن یقطین بازگرداند. ... آورنده اموال به سعایت از على بن یقطین پرداخت و گفت: این مرد معتقد به امامت موسى بن جعفر علیه السلام است و هر ساله خمس مال خود را نزد او می فرستد (مفید، 1413ق ب، ج 2، ص 226). نیز در گزارش دیگری شیخ صدوق می نویسد: یحیی برمکی با سعایت از جعفربن محمّدبن اشعث (شیعی) به هارون عباسی گفت: هر مالى که از جایى به جعفر برسد خمس آن را براى موسى بن جعفر علیه السلام مىفرستد و شک ندارم که در مورد این بیست هزار دینار که شما دستور دادید به او بدهند نیز همین کار را کرده است (صدوق، 1378ق، ج 1، ص 71).

    در برخی گزارش های تاریخی اگرچه به صراحت اسمی از خمس برده نشده، اما به طور مطلق از وجوه شرعی یا خراج شیعه صحبت به میان آمده است و براساس پایبندی شیعیان به مکتب اهل بیت علیهم السلام ضرورت دارد شیعیان درآمد کسب خود را به امام پرداخت کنند (نوری همدانی، 1377، ص 603). چنان که در گزارشی آمده است: محمدبن اسماعیل (برادرزاده امام کاظم علیه السلام) خطاب به هارون عباسی می گفت: امام کاظم علیه السلام در مدینه خراج (خمس) می گیرد و تو در عراق مالیات می گیری. هارون گفت: به خدا سوگند که راست می گویی! (کشی، 1409ق، ص 265). نیز در گزارش دیگری آمده است که امام کاظم علیه السلام به وکیل خویش خالدبن نجیع فرمود: رابطه ات را با کسانی که با آنان مرتبط هستی قطع کن و آنچه از وجوه شرعی نزد توست را برایم ارسال کرده و دیگر از کسی چیزی قبول نکن تا نامه من به دست تو برسد(صفار، 1404ق، ص 285). همچنین در گزارشی از ابن شهرآشوب در مناقب آمده است که شیعیان نیشابور سی هزار دینار و پنجاه هزار درهم و مقداری لباس برای امام کاظم علیه السلام ارسال کردند (ابن شهرآشوب، بی تا، ج 4، ص 291).

    عصر امام رضا علیه السلام

    امام رضا علیه السلام نیز همانند دوران اجدادش با فضای اختناق سیاسی عباسی روبه رو بود. بنابراین، طبیعی به نظر می رسد که دستگاه خلافت از پرداخت سهم امام از غنایم و دیگر درآمدهای دولتی امتناع کند، چنان که شیخ صدوق در گزارشی می نویسد: یک بار به مأمون خبر دادند که مردى از صوفی ها دزدى کرده است، وی دستور داد او را آوردند چون او را دید مردى ژندهپوش و در پیشانی اش آثار سجده هویداست، گفت: بسیار عجیب است! این آثار نیکو و این فعل زشت، آیا نسبتِ سرقت به تو می دهند؟ مرد گفت: از روى ناچارى دست بدین کار زدهام، عمداً نبوده است؛ در شرایطى که تو من را از خمس و غنیمتی که حقّ من است ممنوع کرده ای (صدوق، 1378ق، ج 2، ص 237).

    امام رضا علیه السلام همانند پدر خویش بر مسئله وجوب و پرداخت خمس از سوی شیعیان اهتمام داشتند، چنان که در تفسیر آیه 41 انفال فرمودند: خمسی که برای خدا و رسول خدا صل الله علیه و آله وجود دارد برای ما نیز وجود دارد (عیاشی، 1380ق، ج 2، ص 62). ایشان خطاب به شیعیان، مراد از کلمه غنیمت را مطلق منافع بیان کرده و در این باره فرمودند: هرچه مردم به دست آورند، غنیمت به شمار می آید؛ خواه گنج یا معادن باشد و خواه از غواصی در دریا به دست آید، یا اموالی که در جنگ به دست آمده و برای آنها لشکرکشی نشده باشد، و همان چیزی که ادعا کرده اند که خمسی ندارد؛ یعنی سود بازرگانی و محصولات کشتزارها و باغ ها و دیگر درآمدهای بازرگانی و صنعتی و ارث و چیزهای دیگر، همة اینها غنیمت و سود و روزی خداوند است (صدوق، 1406ق، ص 294). نیز در پاسخ شخصی که درباره کیفیت خمس پرسیدند که سهم خدا، مال چه کسی است؟ فرمود: از آنِ رسول خدا صل الله علیه و آله، و سهم رسول خدا صل الله علیه و آله از آنِ امام است. دوباره پرسید: بفرمایید اگر دستهاى زیاد بودند و دستهاى کم، چه باید کرد؟ (یعنى چون نصف خمس باید میان سه دسته یتیمان، مسکینان و در راه ماندگان سادات تقسیم شود، اگر یک دسته از آنها زیادتر بودند، مىشود به آنها زیادتر داد یا نه؟) فرمود: اختیارش با امام علیه السلام است، به من بگو پیامبر صل الله علیه و آله در این باره چگونه رفتار می کرد؟ مگر نه این بود که هر طور صلاح می دید رفتار می کرد؟ همچنین امام این گونه است (کلینی، 1362، ج 1، ص 544).

    امام رضا علیه السلام هنگام حضور برخی شیعیانِ خراسان نزد ایشان برای طلب حلیت خمس، خطاب به آنان فرمود: چه درخواست مکرآمیزی! به زبان با ما اظهار دوستى مىکنید و حقی که خدا برای ما مقرر کرده (یعنی خمس) را از ما دریغ مىدارید؟ هرگز، هرگز، هرگز، هیچ کدام از شما را در حلیت خمس مجاز نمی کنیم (همان، ص 548). همچنین در جواب یکی از بازرگانان فارس که از امام خواسته بودند تا از آنان خمس دریافت نکند، فرمودند: هیچ مالى حلال نیست مگر از راهى که خدا حلال کرده است و به راستى، خمس کمک بر دین ما، خاندان ما، دوستان ما، وسیله بذل و بخشش ما و حفظ آبروى ما از دست کسى است که از او بیم داریم. آن را از ما دریغ ندارید و خود را از دعاى ما محروم نسازید تا آنجا که مىتوانید، زیرا پرداخت خمس، کلید روزى شماست و مایه پاک شدن گناهان شما و ذخیرهاى است که براى روز بىنوایى خود پس انداز می کنید (همان).

    با توجه به تأکید امام رضا علیه السلام بر پرداخت وجوه شرعی، به ویژه خمس، شیعیان نیز آن را به امام علیه السلام می رساندند، چنان که محمدبن اسماعیل بن بزیع دینارهایی را به عنوان زکات و صله نزد امام رضا علیه السلام ارسال کرد و امام علیه السلام نیز دریافت آنها را اعلام کرد. در خبر دیگری آمده است که وی زکات فطره عیالش را نزد امام علیه السلام فرستاد و امام علیه السلام نیز رسید آنها را نوشت (همان، ج 4، ص 174). شیعیان در مواقعی که احکام خمس را نمی دانستند با پرسش از امام علیه السلام، اهتمام به تطهیر اموال خود می کردند، چنان که على بن حسین عبدربه گوید: امام رضا علیه السلام صله و هدیهاى براى پدرم فرستاد. پدرم به امام علیه السلام نوشت: آنچه برایم فرستاده اى خمس دارد؟ امام علیه السلام به او نوشت: آنچه صاحب خمس براى تو مىفرستد خمس ندارد (همان، ص 547). همچنین در گزارشی آمده است: کسی از شیعیان از امام رضا علیه السلام درباره حکم آنچه از دریا خارج می شود، مانند لؤلؤ، یاقوت و زبرجد پرسید، امام علیه السلام فرمودند: اگر مقدار آن به یک دینار برسد در آن خمس قرار دارد (صدوق، 1415ق، ص 172).

    عصر امام جواد علیه السلام

    امام جواد علیه السلام با توجه به شرایط سیاسی موجود، برای جمع آوری خمس و دیگر اموال شیعیان، سازمان وکالت را تقویت کرد، چنان که ایشان نمایندگانی، همانند میمون و مسافر را برای دریافت وجوهات به قم اعزام کردند (کشی، 1409ق، ص 598). ایشان در نامه مفصلی در باب دریافت و چگونگی محاسبه خمس به وکیل خویش علی بن مهزیار اهوازی نوشت: آنچه امسال (سال220ق) واجب کردم تنها به منظور برخی مسائل است که خوش ندارم همه آنها افشا شود. اکنون که دانستم شیعیان ما یا برخی از آنان در آنچه بر آنان واجب شده، کوتاهی می ورزند؛ چون دوست داشتم آنان از گناه پاک شوند، لازم است در موارد خاصی که در نامه ذکر شده است، خمس مالشان را به وکلای امام بپردازند، و قصدم از این کار تطهیر و تزکیه شیعیانم است. خمسی که امسال بر آنان واجب کردم تنها در طلا و نقره ای است که یک سال بر آنها گذشته است. این را در کالاها، ظرف ها، چهارپایان، بردگان و سودی که در تجارت و مزرعه برده می شود را واجب نکردم، مگر در مزرعه ای که موضوع آن را به زودی برایت خواهم گفت. این تخفیفی است از سوی من برای شیعیانم و منتی است که بر آنان گذاردم، به سبب پول هایی که سلطان از چنگ آنان درآورده است (طوسی، 1407ق، ج 4، ص 141).

    امام جواد علیه السلام در ادامة نامه می نویسد: اما در مورد غنیمت ها و فایده ها، اینها در هر سال بر آنان واجب است. اما غنیمت ها و فایده ها عبارت اند از: غنیمتی که انسان آن را به چنگ می آورد، سودی که از زراعت بعد از وضع مخارج می برد و جایزه ای که از کسی به کس دیگری می رسد (کلینی، 1362، ج 1، ص 544). ... پس هر کس چیزی از اینها را در دست دارد، باید به نماینده ما برساند حتی اگر راه او دور باشد (همان).

    شیعیان در عصر امام جواد علیه السلام نیز به پرداخت خمس اهتمام می ورزیده و وظیفه داشتند خمس را به صاحب آن تحویل دهند (همان) و بدون اذن امام علیه السلام به آن دست نزنند. نیز گاهی شیعیان با ارسال نامه یا پرسش از امام علیه السلام درباره کیفیت و مقدار آن پاسخ خود را دریافت می کردند، چنان که در گزراشی آمده است: علی بن مهزیار اهوازی می گوید: به امام علیه السلام نوشتم: سرورم به مردی پولی داده می شود تا با آن حج بجا آورد، آیا به این پول تا هنگام رفتن به حج، خمس تعلق می گیرد؟ یا آنچه که پس از حج در دست او زیاد مانده است؟ امام علیه السلام پاسخ داد: بر او خمس نیست (کلینی، 1362، ج 1، ص 547). نیز در گزارش دیگری آمده است: محمدبن حسن اشعری می گوید: برخی از دوستان ما به امام جواد علیه السلام نامه ای نوشتند که درباره خمس به ما خبر بده؛ آیا بر هر چیزی که انسان استفاده می برد، چه کم باشد یا زیاد؟ از هرچه که باشد؟ بر سازندگان؟ کیفیت آن چگونه است؟ امام فرمودند: خمس پس از محاسبه هزینه هاست (طوسی، 1407ق، ج 4، ص 123).

    با توجه به تأکید زیاد امام جواد علیه السلام بر پرداخت خمس و اهتمام شیعیان به پرداخت آن، روشن می شود که حلیت خمس، مقطعی و درباره برخی از افراد به سبب مسائل اقتصادی یا سیاسی بوده که امام علیه السلام آن را بر ایشان حلال کرده است، چنان که امام علیه السلام به علی بن مهزیار اهوازی درباره مردی که سؤال از خوردن و آشامیدن کرده بود، فرمودند: بر کسانی که نیاز شدید به آنها دارند سهم خودم را حلال کردم (همان، ص 143).

    امام جواد علیه السلام به تبیین جایگاه خمس و نقش تربیتی آن توجه زیادی فرمود، چنان که شخصی از ایشان درخواست حلیت خمس خویش را کرد، امام علیه السلام اگرچه بنا بر مصالحی خمس را بر وی حلال کرد، اما بعد از خروج آن شخص، به شکوه از رفتار وی پرداخت. همچنین صالح بن محمد بن سهل متولی اوقاف قم نیز به حضور امام علیه السلام رسید و از ایشان دربارة ده هزار درهم یا دینار از اموال متعلق به وجوهات شرعی که به مصرف شخصی رسانده بود، طلب حلیت کرد! امام بنا بر مصالحی، در ظاهر به وی فرمود: حلال است، ولی پس از خروج وی، به ابراهیم هاشم قمی که در مجلس حاضر بود، فرمود: برخی از این شیعیان، به اموال و حقوق آل محمد صل الله علیه و آله، ایتام، مساکین، فقرا و ابن سبیل تعدّی کرده و سپس طلب حلیت می کنند. آیا گمان می کنی به ایشان بگویم: حلال نیست؟! به خدا سوگند در قیامت از آنان، در این باره سؤال سختی خواهد شد! (کلینی، 1362، ج 1، ص 548).

    عصر امام هادی علیه السلام

    دوران عسکریین‡ باتوجه به انتقال و کنترل آنان در عراق، سازمان وکالت وظیفه سنگین تری در خصوص ارتباط با شیعیان در مناطق دور و نزدیک به عهده داشت. در بیشتر موارد، امور مالی از طریق آنان پیگیری می شد و در هر منطقه وکلا براساس شرح وظایف، شیعیان را مدیریت می کردند. شیعیان نیز به پرداخت وجوه شرعی خویش اهتمام می ورزیدند و در مواردی که نیاز به پرسش بود از امام علیه السلام استفسار می کردند، چنان که ابراهیم بن محمد همدانى می گوید: به ابوالحسن (امام هادی علیه السلام) نوشتم: على بن مهزیار نامه پدر شما را براى من خواند که آنچه واجب است بر باغ داران بعد از وضع مخارج، یک دوازدهم است و کسى که عایدى مزرعه و باغش مخارجش را کفاف ندهد، نَه یک دوازدهم و چیز دیگری بر او واجب نیست. مردمى که نزد ما هستند در این باره اختلاف دارند و می گویند: بر مزارع بعد از وضع مخارج، خمس واجب است؛ یعنى مخارج زراعت و خراج، نه مخارج خود زارع و خانوادهاش. امام علیه السلام در جواب نوشت: خمس پس از کسر هزینه های وی و خانواده اش و مالیات سلطان واجب است (همان، ص 547).

    درباره اهمیت شیعیان به پرداخت خمس در عصر امام هادی علیه السلام، آمده است: محمدبن على نقل می کند: از امام ابوالحسن (امام هادی علیه السلام) درباره مروارید و یاقوت و زبرجدى که از دریا استخراج مىشود و نیز معادن طلا و نقره پرسیدم، وجه شرعی (خمس) آن چقدر است؟ فرمود: هرگاه بهاى آن یک دینار باشد خمس دارد (همان). نیز در گزارش دیگری آمده است: محمدبن شجاع نیشابوری از امام هادی علیه السلام پرسید: مردی از مزرعه اش یکصد کرّ گندم خالص به دست می آورد، و یک دهم آن، یعنی ده کرّ را از او برای مالیات گرفته اند و برای آبادی مزرعه اش سی کرّ هزینه کرده است. آنچه در دستش مانده است، شصت کرّ است؛ آیا بر او چیزی واجب است؟ امام در پاسخ وی نوشت: پس از کم کردن همه هزینه ها، خمس ما به مازاد آن تعلق می گیرد (طوسی، 1407ق، ج 4، ص 16).

    امام هادی علیه السلام همانند دیگر ائمه علیهم السلام بر پیگیری امور مالی شیعیان تأکید داشتند، چنان که در معرفی ابوعلی بن راشد به پیروان خود در بغداد، مدائن و سواد (عراق) و دیگر مناطق اطراف آن فرمودند: من ابوعلی بن راشد را به جای حسین عبدربه و هر کس دیگری که پیش از او نماینده من بود، گماردم. او نزد من همان جایگاه او را دارد؛ همه اختیاراتی را که نماینده های پیشین بر شما داشتند، او نیز دارد تا سهم من (خمس) را از شما دریافت کند (کشی، 1409ق، ص 514). نیز در نامه ای دیگر خطاب به علی بن بلال نوشت: بر تو واجب است که از او فرمان ببری و هرچه سهم (امام) نزد توست به او تحویل بده و شیعیان ما را به سوی او بفرست (همان، ص 513). در گزارشی دیگر ابوعلی بن راشد درباره توجه شیعیان به پرداخت ارباح مکاسب چنین نقل می کند: به امام هادی علیه السلام عرض کردم: شما فرمودید دستورتان را اجرا کنم. من هم آن را به اطلاع دوستانتان رساندم، برخی از آنان به من گفتند: سهم امام چیست؟ من نمی دانستم چه پاسخی بدهم؟ امام علیه السلام فرمود: همان خمس است که بر آنان واجب است. من پرسیدم: در چه چیزی؟ فرمودند: در اجناس و تولیداتشان (درآمد). من پرسیدم: تاجر به آن وابسته است و هم سرمایه تولید کننده در دستش است؟ امام علیه السلام فرمود: بعد از کسر هزینه ها اگر توانستند بپردازند (طوسی، 1407ق، ج 4، ص 123).

    یکى از نویسندگان زیدى مذهب که معاصر امام هادى علیه السلام بوده، در رسالهاى تحت عنوان الردّ على الروافض منسوب به قاسم بن ابراهیم رَسّی، از آن حضرت به سبب دستور پرداخت خمس درآمدِ شیعیان در شرایط آن روز و اینکه ایشان در سراسر شهرها وکلایى براى این امر نصب کردهاند، شدیداً انتقاد مىکند! (جباری، 1382، ج 1، ص 295).

    فشار سیاسی خلافت عباسی برای کنترل امام علیه السلام و شیعیان تا آنجا پیش رفت که سعی کردند سازمان وکالت را از بین ببرند، چنان که علی بن جعفر همانی (موسوی خوئی، 1413ق، ج 12، ص 320) و محمدبن فرج (کلینی، 1362، ج 1، ص 500) دستگیر شدند. البته امام هادی علیه السلام در برابر این اقدامات، مراقبت از اموال را به یاران خود گوشزد می کرد. محمدبن داود قمی و محمد طُلحی اینچنین نقل کرده اند: خمس، هدایا و نذورات و جواهراتى را که در قم و اطراف جمع شده بود، براى امام علیه السلام مىبردیم. در بین راه، شخصی از طرف ایشان آمد و گفت برگردید، حالا موقعى نیست که شما بتوانید خدمت ایشان برسید. ما به قم برگشتیم و اموال را نگه داشتیم. پس از چند روز خبر آمد که چند شتر فرستادم. آنچه نزد شماست بفرستید و شترها را رها کنید، ما تمام آن اموال را بار شتران کرده آنها را رها نموده و به خدا سپردیم. سال بعد که خدمت امام علیه السلام رسیدیم، فرمود: اینک ملاحظه کنید آن اموالى که براى من فرستادید. دیدیم آنچه فرستاده بودیم بدون تغییر موجود بود (مجلسی، 1403ق، ج 50، ص 185).

    عصر امام حسن عسکری علیه السلام

    در عصر امام حسن عسکری علیه السلام با توجه به فشار دستگاه خلافت عباسی، نهاد وکالت با قدرت بیشتری به پیگیری امور شرعی مردم می پرداخت و خود امام علیه السلام نیز تأکید داشت تا شیعیان به پرداخت وجوه شرعی اهتمام ورزند، چنان که ایشان در نامه ای خطاب به برخی وکلا و شیعیان می نویسد: ای اسحاق! تو پیک من نزد ابراهیم بن عبده هستی. درود خدا بر ابراهیم بن عبده و تو و همه شیعیان ما و کسانی که این نامه را می خوانند، آنان باید سهم ما (خمس) را به ابراهیم بدهند تا او هم به رازی برساند. ای اسحاق! هنگامی که به بغداد رفتی نامه را برای (جناب) دهقانی بخوان، او کسی است که پول را از دوستان ما دریافت می کند (کشی، 1409ق، ص 578). نیز ایشان در نامه ای دیگر خطاب به عبدالله بن حمدویه در بیهق نوشتند: من ابراهیم بن عبده را به سوی شما فرستادم تا مردم آن سرزمین سهم ما را به او بپردازند. شتاب کنید و سهم ما (خمس) را به او بپردازید که در رها کردن و تأخیر آن بهانه ای نیست (همان، ص 580). همچنین در گزارش دیگری امام حسن عسکری علیه السلام پس از اظهار نارضایتی از سستی شیعیان ناحیه نیشابور در ادای واجبات الهی (خمس و زکات)، لزوم ادای این حق را به این صورت معلل فرموند: لزوم ادای حقوق اهل بیت علیهم السلام (خمس) برای آن است که همسران، اموال، خوردنی ها و نوشیدنی های شما برایتان حلال و منشأ برکت و فزونی سرمایه، شناخت اهل طاعت در نهان از غیر ایشان شود، و هر کس بخل ورزد به زیان خود عمل کرده است (همان، ص 577).

    شیعیان با تحمل سختی، گاهی به طور مستقیم خود را به امام علیه السلام می رساندند تا اموال خود را به ایشان تقدیم کنند (اربلی، 1381ق، ج 2، ص 427). چنان که سعدبن عبدالله قمی نقل می کند: هنگامی که به دیدار امام حسن عسکری علیه السلام در سامرا رفتیم، بر دوش احمدبن اسحاق کیسه ای بود که روی آن با عبای طبری پوشیده بود و در آن 160 کیسه دینار و درهم بود (صدوق، 1405ق، ج 2، ص 457). همچنین در روایتی آمده است که جعفربن شریف گرگانی در سامرا به خدمت امام علیه السلام رسید و به ایشان گفت: شیعیان شما در گرگان به شما سلام می رسانند؛ آنان همراه من پول هایی را فرستاده اند. امام علیه السلام فرمود: آنها را به مبارک، خادم تحویل بده (اربلی، 1381ق، ج 2، ص 427). گاهی امام علیه السلام شیعیان را به وکلای خود ارجاع می داد. چنان که شیعیان یمن که برای تحویل اموال و وجوه شرعی خود به سامرا آمده بودند، امام آنان را به عثمان بن سعید ارجاع دادند (طوسی، 1411ق، ص 256). گاهی نیز شیعیان از طریق نامه، حکم خمس خود را از امام علیه السلام سؤال کرده و پاسخ آن را دریافت و به اقدام به پرداخت آن می کردند. در این باره ریان بن صلت می گوید: به ابامحمد علیه السلام نوشتم: سرورم آیا از درآمد آردِ گندم زمینی که به من واگذار شده و از درآمدِ فروش ماهی آنجا و درآمد فروش نی های بردی و قصب نیزارهای این زمین، چیزی بر من واجب است؟ امام علیه السلام در پاسخ به وی فرمود: بر تو خمس واجب است. ان شاءالله (طوسی، 1407ق، ج 4، ص 139).

    عصر غیبت صغرا

    در عصر امام زمان علیه السلام نیز با توجه به غیبت آن حضرت و خفقان سیاسی از سوی خلافت عباسی، شیعیان وجوهات شرعی خود را به وکلا یا خود آن حضرت پرداخت می کردند. آنان اموالی، از قبیل طلا و نقره، اشیای قیمتی همانند شمشیر و پول نقد (کلینی، 1362، ج 1، ص 518ـ523) برای امام زمان علیه السلام ارسال می کردند. نیز در گزارشی آمده است که شیعیان قم وجوه شرعی خود به مبلغ هزار دینار (صدوق، 1405ق، ج 2، ص 476)، مردی از اهل مصر (کلینی، 1362، ج 1، ص 523) و مردی از اهل سواد (همان، ص 519) مالی را خدمت امام زمان علیه السلام آوردند. تنها اشکال این اخبار این است که واژة خمس در آنها به صراحت به کار نرفته است. البته در برخی از این گزارش ها به مال یا سهم امام اشاره شده و گویای آن است که خمس از اموال امام است. به عبارت دیگر، تردیدى نیست که شیعیان ترجیح مىدادند ـ و بلکه برخود واجب دانستند ـ زکات و خمس اموال و درآمد موقوفات و همینطور صدقات عادى و هدایا و نذورات خود را به ساحت مقدس امامانشان تقدیم کنند (جباری، 1382، ج 1، ص 286).

    ازجمله شواهد توجه مردم به پرداخت خمس و سهم امام، گزارش ارسال اموال شیعیان قم برای حضرت حجت علیه السلام در سامراست، چنان که حسن بن نضر و ابوصِدام پول و کالاهای خود را در سبدهاى سربسته حمال ها جا داده و به سامرا برده و تحویل دادند (کلینی، 1362، ج 1، ص 517). نیز ابراهیم بن مهزیار بعد از شهادت امام عسکری علیه السلام برای تسویه وجوهات شرعی شیعیان اهواز راهی بغداد شد تا آن را به نایب آن حضرت تحویل دهد (همان، ص 518). همچنین زنی به نام زینب که همسر محمدبن عبدل آبی از اهالی آبه بود، سیصد دینار با خودش داشت که نزد جعفربن احمدبن متیل آمد و گفت: دوست دارم این مال را با دست خودم به حسین بن روح تقدیم کنم (راوندی، 1409ق، ج 3، ص 1123). نیز مردی از اهل آبه اموالی را برای تحویل دادن به حضرت حجت با خود بردند و قبض آن را دریافت کردند (مفید، 1413ق ب، ج 2، ص 365). در گزارش دیگری محمدبن على بن شاذان نیشابورى می گوید: پانصد درهمى که بیست درهم آن کم بود (از سهم امام) نزد من جمع شد، برای من ناگوار بود که پانصد درهمى که بیست درهم آن کم است بفرستم، ازاین رو، بیست درهم از مال خودم روى آن گذاشتم و نزد اسدى فرستادم و ننوشتم چقدر از خودم گذاشتهام، نامه آمد که: پانصد درهم رسید بیست درهم از آنِ تو است (کلینی، 1362، ج 1، ص 524).

    در گزارش دیگری درباره اهتمام مردم برای ارسال اموال نزد حضرت حجت علیه السلام آمده است: احمدبن محمد دینوری شانزده هزار دینار وجوه شرعی شیعیان دینور و قرمیسین را جمع کرد تا به عراق برده و تحویل دهد (طبری، 1413ق، ص 520). همچنین گفته شده که زنی از مردم دینور، اموال امام علیه السلام را به احمدبن ابی روح داد تا به آن حضرت برساند (راوندی، 1409ق، ج 2، ص 700). طبق روایت دیگری مردم استرآباد نیز اموال خود را برای امام علیه السلام ارسال کرده اند (همان، ص 697). نیز در گزارش دیگری که صراحت در پرداخت خمس از سوی مردم عراق دارد، آمده است: مردى از اهل سواد (عراق) مالى به ناحیه مقدسه داد و بر او برگشت و به او گفته شد: حق عموزادگان خود را که چهارصد درهم است، از آن خارج کن، مزرعه از عموزادگان آن مرد در دست او بوده و در آن شرکتى داشته و حق آنها را نگه داشته و ما حساب کردیم و معلوم شد آنچه از این مال از آن عموزادههایش بود، همان چهارصد درهم است و آن را جدا کرد و باقى را فرستاد و قبول شد (کلینی، 1362، ج 1، ص 519). علاوه بر گزارش های فوق، شیعیان از مناطق مختلفی، چون مرو (صدوق، 1405ق، ج 2، ص 488)، بلخ (همان) و بغداد (همان، ص 519) و دیگر مناطق، اموال خود را برای حضرت حجت علیه السلام ارسال می کردند.

    در برخی گزارش ها به صورت صریح بر اهتمام شیعیان در خصوص پرداخت خمس به فرستادگان آن حضرت اشاره شده است، چنان که ابن اثیر در الکامل نقل می کند: در سال 281ق در بحرین مردی به نام یحیی بن مهدی، مهمان یکی از شیعیان به نام على بن معلى بن حمدان غلام زیادیان شد. یحیى که مهمان او بود ادعا کرد که فرستاده امام مهدى علیه السلام است و او به شیعیان خود وعده قیام و ظهور داده و به زودی ظهور خواهد کرد. على بن معلى به شیعیان قَطیف پیغام داد که آماده شوند. آنها را جمع کرد و نامه یحیی بن مهدی را که ادعاى رسالت قائم منتظر علیه السلام را کرده بود، براى آنها خواند، شیعیان همه اجابت کردند و وعده دادند که هر وقت ظهور واقع شود قیام و یارى و جهاد کنند. یحیی بن مهدی که ادعاى نمایندگى و نیابت حضرت قائم علیه السلام را مىکرد، مدتى غیبت کرد و سپس دوباره بازگشت و از طرف امام غایب علیه السلام به شیعیان تکلیف کرد که هر یکى باید شش دینار و دو ثلث دینار به یحیى بپردازند. پس از آن باز مدتى یحیی بن مهدی غایب شد و باز مراجعت کرد. این بار نامه دیگرى همراه خود آورده که مضمون آن اعطای خمس به یحیی بن مهدی رسول و نائب امام منتظر علیه السلام بود. شیعیان منتظر امام قائم علیه السلام هم خمس را به او پرداختند و او از آنجا نزد قبایل قیس رفت و چند نامه از طرف امام غایب علیه السلام به آنها داد (ابن اثیر، 1385ق، ج 7، ص 493).

    شهرت جمع آوری سهم امام (خمس) در این دوره آن قدر زیاد بود که حسین بن حسن علوى می گوید: مردى از ندیمان به نام روزحسنى و مرد دیگرى که همراه او بود به وی گفت: اینک او (یعنى امام الزمان علیه السلام) اموال مردم را (به عنوان سهم امام) جمع می کند و وکلایى دارد. برای وی وکلای آن حضرت علیه السلام را که در اطراف پراکنده بودند، نام بردند. این خبر به گوش عبیدالله بن سلیمان وزیر رسید، و وزیر تلاش کرد تا وکلا را دستگیر کند (کلینی، 1362، ج 1، ص 525).

    امام زمان علیه السلام درباره کسانی که بدون اذن امام علیه السلام در مال وی تصرف می کنند، می فرمایند: چنین کسی ملعون است و ما در روز قیامت سر راهش را می گیریم... . هر کس بدون دستور ما در مال ما تصرف کند، مرتکب گناه شده است و هر کس ذره ای از مال ما را بخورد، پس گویا آتش در شکم اوست (صدوق، 1405ق، ج 2، ص 521). نیز ایشان در توقیعی صادرشده برای سفیر دوم، ابوالحسن اسدی درباره اهمیت پرداخت خمس فرمودند: لعنت خداوند، ملائکه و همه مردم بر کسى باد که درهمى از مال ما را بر خود حلال شمارد و مصرف کند (همان، ج 2، ص 522). همچنین ایشان گاهی با ارسال نامه و پیام به شیعیان یادآوری می کردند تا اموال امام علیه السلام را پرداخت کنند، چنان که کلینی گزارش می دهد: مجروح (از اهالی شیراز) مالى از ناحیه مقدسه نزد مرداس بن على به امانت گذاشت، و نزد مرداس، مالى هم از تمیم بن حنظله (متعلق به ناحیه مقدسه) بود. به مرداس نامه رسید: مال تمیم را با آنچه شیرازى به تو سپرده بفرست (کلینی، 1362، ج 1، ص 523).

    طبق نقلی از قطب راوندی، هنگامی که حسین حَمدانی می خواست بر مردم قم حکومت کند، به سوی آنجا حرکت کرد. در بین راه امام زمان علیه السلام را بر استر سفیدی دید و به او سفارش کرد که مانع از پرداخت خمس یارانش نشود و اگر در اینجا منفعت و درآمدی داشتی خمس آن را به صاحب حق برسان. او هنگام بازگشت به بغداد خمس اموال را به محمدبن عثمان عمری طبق فهرست تحویل می دهد (راوندی، 1409ق، ج 2، ص 473).

    در کنار این همه اخبار و روایات که بر پرداخت وجوه شرعی، ازجمله خمس و اهمیت پرداخت آن از سوی شیعیان دلالت می کند، در توقیع آن حضرت خطاب به احمدبن اسحاق آمده است: خمس برای شیعیان ما مباح شده و بر آنان تا زمان ظهور امر ما حلال است، برای آنکه ولادتشان پاک و غیرخبیث باشد (صدوق، 1405ق، ج 2، ص 485).

    در پاسخ به این روایت براساس بررسی های تاریخی و اعتقادی می توان گفت: اگرچه ظاهر این روایت، حلیت وجوب خمس در عصر غیبت برای شیعیان است، اما این مسئله، هم با اصل تشریع خمس و هم با روایاتی که در وجوب خمس بر شیعیان، ظهور دارد و هم با گزارش های تاریخی مبنی بر پرداخت خمس از سوی شیعیان به وکلای آن حضرت، و توبیخ کسانی که از پرداخت آن سر باز می زنند، منافات دارد. در این روایات، ائمه علیهم السلام بر ادای این فریضه تأکید کرده اند. از این رو، آیت الله خوئی با توجه به برخی از روایات، بین روایات حلیت خمس و ادله ایجاب و تشریع خمس جمع کرده اند(بروجردی، بی تا، ج 25، ص 341). در این دسته از روایات تصریح شده که حلیت خمس برای شیعیانی است که اموالی از طریق غیرمعتقدان به وجوب خمس یا غیرملتزمین به ادای آن به دستشان رسیده است. در مورد چنین اموالی، ائمه علیهم السلام فرموده اند که لازم نیست آنان خود به پرداخت خمس اقدام کنند و آن مال برایشان حلال شده است (جباری، 1382، ج 1، ص 291).

    برخی از فقها معتقدند که این توقیع در پاسخ به سؤال های شخص سؤال کننده بوده و مورد سؤال برای ما به صورت تفصیلی مشخص نیست، ازاین رو، شاید سؤال در مورد خاصی بوده و بنابراین به تناسب سؤال نیز جواب داده است. بنابراین با وجود این احتمال، مجالی برای تمسک به اطلاق این توقیع وجود ندارد (قزوینی، 1329ق، ص 152).

    نتیجه گیری

    بعد از ظهور اسلام، خمس به عنوان یک تکلیف شرعی بر مسلمانان واجب شد. رسول خدا صل الله علیه و آله در عصر خویش مسلمانان را به پرداخت آن سفارش کرده و خود نیز خمس دریافت کرد. پس از شهادت امام علی علیه السلام تا زمان امام سجاد علیه السلام، اخباری که بر پرداخت وجوه توسط شیعیان دلالت داشته باشد، وجود ندارد. اگرچه این سخن بر عدم پرداخت دلالت نمی کند، اما می توان گفت که به سبب ضعف بنیه مالی شیعیان، شرایط سیاسی (تعقیب و منع شیعیان از پرداخت سهم ائمه علیهم السلام) عاملی برای ثبت نشدن اخبار است. در عصر صادقین علیهم السلام به بعد، ائمه اطهار علیهم السلام علاوه بر تبیین مصادیق و چگونگی محاسبه خمس، پرداخت آن به امام به صورت مستقیم یا با کمک وکلا، شکلى کاملاً منظم به خود گرفت و به صورتى درآمد که تا آن زمان سابقه نداشت. شیعیان در این دوره، از باب ولایت ائمه علیهم السلام، خمس را به آنان تحویل می دادند تا از طریق آنان به مصارف خاص خود برسد.

    در بررسی تاریخی از وضعیت خمس نزد شیعیان امامیه روایاتی دال بر بخشودگى خمس در ارباح مکاسب برای برخی از شیعیان وجود دارد و مراد از این روایات، این نیست که شیعیان به طور مطلق از پرداخت آن معاف شده بودند، بلکه مراد معافیت در مورد اموالى است که از دست غیرمعتقدان به پرداخت خمس یا غیرملتزمان به آن، به دست شیعیان مىرسید و یا چون وضع معیشتی آنان نامناسب بود ائمه علیهم السلام خمس را از آنان نمی گرفتند، ازاین رو، برای پاک بودن نسل آنان اجازه داده شده است که آن را پرداخت نکنند. در مواردى نیز به علت نبود تشکیلات وکالت یا ضعف آن، امکان پرداخت و ایصال خمس به امام علیه السلام فراهم نبوده است. همچنین در مواردى نیز سستىهایى از ناحیه برخى شیعیان بروز مىکرده است.

    از مجموع بررسی تاریخی روایت های خمس می توان گفت که خمس منافعِ و غیر آن در طول عصر ائمه علیهم السلام به عنوان یک تکلیف شرعی مورد توجه بوده و شیعیان به پرداخت آن اهتمام می ورزیدند. اگر روایت حلیت خمس در مقابل از روایات بی شمار وجوب خمس جایگاه داشت باید توسط عالمان شیعه و راویان احادیث فقهی دست کم در آغاز غیبت کبرا به آن مورد توجه می شد. بنابراین در عصر حضور، شیعیان علاوه بر پرداخت خمس غنایم، معادن، گنج و غواصی، به پرداخت خمس درآمد نیز اهتمام می ورزیدند و آن را به عنوان سهم امام خدمت ائمه علیهم السلام ارسال می کردند.

    منابع

    ابن ابی الحدید، عبدالحمید،(1418ق) شرح نهج البلاغه، تحقیق محمّد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، داراحیاء الکتب العلمیة.

    ابن اثیر، عزالدین على بن محمد، (1364) النهایة فی غریب الحدیث، تحقیق محمود محمد الطناحی، ط الرابعه، قم، اسماعیلیان.

    ـــــ ، (1409ق) أسد الغابة فى معرفة الصحابة، بیروت، دارالفکر.

    ـــــ ، (1385ق) الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر.

    صدوق، محمدبن علی،(1406ق) الفقه المنسوب للإمام الرضا علیه السلام، مشهد، مؤسسه آل البیت علیهم السلام.

    ـــــ ، (1415ق) المقنع، قم، مؤسسه امام مهدى“.

    ـــــ ، (1418ق) الهدایة، قم، مؤسسه امام هادى علیه السلام.

    ـــــ ، (1413ق) معانی الاخبار، تحقیق على اکبر غفاری، چ دوم، قم، دفتر انتشارات اسلامى.

    ـــــ ، (بی تا) علل الشرایع، قم، داوری.

    ـــــ ، (1378ق) عیون الاخبارالرضا علیه السلام، تهران، جهان.

    ـــــ ، (1405ق)کمال الدین و تمام النعمة، قم، النشر الاسلامى.

    ـــــ ، (1413ق) من لایحضره الفقیه، تحقیق على اکبر غفاری، چ دوم، قم، دفتر انتشارات اسلامى.

    ابن حجرعسقلانی، احمدبن على،(1415ق) الاصابة فی تمییز صحابة، تحقیق عادل احمد، بیروت، دارالفکر.

    ابن حنبل، احمد،(بی تا) مسند، بیروت، دارصادر.

    ا بن سعد الهاشمی البصری، محمد ،(1410ق) الطبقات الکبری، تحقیق محمدعبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیة.

    ا بن سلام، ابوعبیده قاسم،(1408ق) الاموال، تحقیق محمدخلیل هراس، بیروت، دارالفکر.

    ابن شهرآشوب، محمدبن على،(بی تا) معالم العلماء، قم، موسسه آل البیت علیهم السلام.

    ـــــ ، (1379ق) مناقب آل أبی طالب علیهم السلام، قم، مؤسسة العلامة للنشر.

    ابن عساکر، على بن حسن،(1415ق) تاریخ مدینة الدمشق، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالفکر.

    ابن کثیر، اسماعیل بن عمر،(1407ق) البدایة و النهایة، بیروت، دار الفکر.

    ابو یوسف، یعقوب بن إبراهیم،(1420ق) الخراج، مصر، المکتبة الازهریة للتراث.

    اربلی، ابوالحسن على بن عیسی،(1381ق) کشف الغمة فی معرفة الأئمة علیهم السلام، تحقیق رسولی محلاتی و بنى هاشمى، تبریز، بی نا.

    بروجردی، مرتضی،(بی تا) المستند فی شرح العروه الوثقی (الخمس)، تقریرات درس ابوالقاسم خویی، قم، موسسة احیاء آثار الامام الخویی.

    بلاذری، احمدبن یحیی،(1417ق) أنساب الأشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دار الفکر.

    بیهقی، أحمدبن الحسین،(بی تا) السنن الکبری، بیروت، دار الفکر.

    جباری، محمدرضا،(1382) سازمان وکالت، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشى امام خمینى ره.

    حمیرى کلاعی، ابوالربیع،(1420ق) الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله صل الله علیه و آله و الثلاثة الخلفاء، بیروت، دار الکتب العلمیة.

    دهخدا، علی اکبر،(1377) لغت نامه، چ دوم، تهران، دانشگاه تهران.

    سیدبن طاووس، علی بن موسی،(1420ق) طرف من الأنباء و المناقب، مشهد، تاسوعا.

    سیوطی، جلال الدین،(بی تا) الدرالمنثور فی التفسیر بالمأثور، بیروت، الدارالمعرفة للطابعة والنشر.

    علم الهدی، شریف مرتضی،(1415ق) الانتصار، قم، مؤسسة النشر الإسلامی.

    ـــــ ، (1405ق)، رسائل، قم، دارالقرآن.

    صفار، محمدبن حسن،(1404ق) بصائرالدرجات فی فضائل آل محمّد صل الله علیه و آله، چ دوم، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی.

    طبرسی، فضل بن حسن،(1372) مجمع البیان فی التفسیر القرآن، تحقیق محمدجواد بلاغی، چ سوم، تهران، ناصرخسرو.

    طبری، محمد بن جریر،(1387ق) تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق محمد أبوالفضل ابراهیم، ط الثانیة، بیروت، دارالتراث.

    طبری امامی، محمدبن جریر،(1413ق) دلائل الامامة (منسوب به طبری)، قم، بعثت.

    طوسی، أبی جعفر محمدبن الحسن،(1411ق) الغیبة، تحقیق عبادالله طهرانی و علی احمد ناصح، قم، المعارف اسلامیه.

    ـــــ ، (1417ق) الفهرست، تحقیق جواد القیومی، مؤسسة نشر الفقاهة.

    ـــــ ، (1407ق) تهذیب الاحکام، چ چهارم، تهران، دار الکتب الإسلامیه.

    عیاشى، محمدبن مسعود،(1380ق) تفسیر العیّاشی، تهران، المطبعة العلمیة.

    عینی، محمودبن أحمد،(بی تا) عمدةالقاری، بیروت، دار إحیاء التراث العربی.

    قزوینی، سیدعباس،(1329ق) زبدة المقال فی خمس الرسول صل الله علیه و آله و الآل علیهم السلام، تقریرات بحث آیه الله سیدحسین بروجردی، قم، پیام آزادگان.

    راوندى، قطب الدین،(1409ق) الخرائج و الجرائح، قم، مؤسسه امام مهدى علیه السلام.

    کشی، محمدبن عمر،(1409ق) رجال، تحقیق محمدبن حسن طوسی، مشهد، دانشگاه مشهد.

    کلینی، محمدبن یعقوب،(1362) الکافی، چ دوم، تهران، اسلامیه.

    متقی هندی، علاء الدین،(1409ق) کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال، تحقیق شیخ بکری حیانی، بیروت، موسسة الرسالة.

    مدرسی طباطبایی، سیدحسین، (1386) مکتب در فرآیند تکامل، ترجمه هاشم ایزدپناه، تهران، کویر.

    مجلسی، محمدباقر،(1403ق) بحار الأنوار، چ دوم، بیروت، دارإحیاء التراث العربی.

    مفید، محمدبن محمدبن نعمان،(1413ق) الاختصاص (منسوب به شیخ مفید)، تحقیق علی اکبر غفاری، قم، المؤتمر العالمى لالفیة الشیخ المفید.

    ـــــ ، (1413ق) الارشادفی معرفة حجج الله علی العباد، قم، کنگره شیخ مفید.

    ـــــ ، (1410ق) المقنعة، چ دوم، قم، مؤسسه نشر اسلامی.

    مقریزى، أحمدبن على،(1420ق) إمتاع الأسماع، بیروت، دار الکتب العلمیة.

    موسوی خویی، سیدابوالقاسم،(1413ق) معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواة، چ پنجم، قم، بی نا.

    نجاشی، احمدبن علی،(1416ق) رجال، چ پنجم، قم، جامعه مدرسین.

    نوری همدانی، حسین،(1377) الخمس فی ضوء مدرسه اهل البیت علیهم السلام، چ دوم، قم، دفتر تبلیغات اسلامی.

    نیشابوری، مسلم،(بی تا) الصحیح، بیروت، دارالفکر.

    واقدی، محمدبن عمر،(1409ق) المغازی، چ سوم، بیروت، اعلمی.

    یعقوبی، ابن واضح،(بی تا) تاریخ یعقوبی، بیروت، دار صادر.

    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    یاوری سرتختی، محمدجواد، جباری، محمدرضا.(1392) بررسی تاریخی وضعیت خمس در عصر حضور ائمه (ع). دو فصلنامه تاریخ اسلام درآینه پژوهش، 10(1)، 105-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    محمدجواد یاوری سرتختی؛ محمدرضا جباری."بررسی تاریخی وضعیت خمس در عصر حضور ائمه (ع)". دو فصلنامه تاریخ اسلام درآینه پژوهش، 10، 1، 1392، 105-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    یاوری سرتختی، محمدجواد، جباری، محمدرضا.(1392) 'بررسی تاریخی وضعیت خمس در عصر حضور ائمه (ع)'، دو فصلنامه تاریخ اسلام درآینه پژوهش، 10(1), pp. 105-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    یاوری سرتختی، محمدجواد، جباری، محمدرضا. بررسی تاریخی وضعیت خمس در عصر حضور ائمه (ع). تاریخ اسلام درآینه پژوهش، 10, 1392؛ 10(1): 105-