تاریخ اسلام درآینه پژوهش، سال دهم، شماره دوم، پیاپی 35، پاییز و زمستان 1392، صفحات 101-

    معرفی و بررسی کتاب «تذکرة‌الخواص»، نگاشته‌ی سبط‌‌ابن جوزی

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    محسن رنجبر / *دانشیار - گروه تاریخ مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) / Ranjbar@Qabas.net
    چکیده: 
    پژوهش حاضر به معرفی و نقد کتاب «تذکرة الخواص»، نگاشتة یکی از عالمان و مورخان قرن هفتم، به نام شمس الدین یوسف بن قِزاوغلی، معروف به «سبط ابن جوزی»، می پردازد. پس از بازشناسی تبار و شخصیت و مذهب نویسنده و آگاهی از کتاب و منابع آن، نقد و بررسی محتواییِ کتاب در چهار محور سامان یافته است: محور نخست شناسایی گزارش های موافق با باورهای شیعه؛ دوم گزارش های ضعیف و ناهمسو با باورهای شیعه؛ سوم گزارش هایی که در منابع دیگر وجود ندارد و یا کمتر به آن پرداخته شده است. چهارم پاسخ گویی به نقد و تضعیف برخی از اخبار مناقب و فضایل اهل بیت علیه السلام توسط برخی از محدثان و مورخان اهل سنت. یکی از اهداف مهم این پژوهش بازکاوی و پاسخ به دو پرسش مهم است که چرا نویسندة کتاب، که خود از عالمان و اندیشمندان اهل سنت است، با وجود پای بندی به مذهب اهل سنت، به نگارش و تدوین کتابی در بارة مناقب و فضایل امامان شیعه پرداخته است؟ و افزون بر این، به برخی از آموزه های اعتقادی شیعه اذعان و اعتراف نیز کرده است؟ و چرا با وجود چنین اعتراف هایی، در نهایت، به مذهب امامیه نگرویده است؟
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

    سال دهم، شماره دوم، پیاپی 35، پاییز و زمستان 1392

    محسن رنجبر / استادیار مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره                        Ranjbar@qabas.net

    دریافت: 10/12/1392 ـ پذیرش: 15/4/1393

    چکیده

    پژوهش حاضر به معرفی و نقد کتاب «تذکرة الخواص»، نگاشتة یکی از عالمان و مورخان قرن هفتم، به نام شمس الدین یوسف بن قِزاوغلی، معروف به «سبط ابن جوزی»، می پردازد. پس از بازشناسی تبار و شخصیت و مذهب نویسنده و آگاهی از کتاب و منابع آن، نقد و بررسی محتواییِ کتاب در چهار محور سامان یافته است: محور نخست شناسایی گزارش های موافق با باورهای شیعه؛ دوم گزارش های ضعیف و ناهمسو با باورهای شیعه؛ سوم گزارش هایی که در منابع دیگر وجود ندارد و یا کمتر به آن پرداخته شده است. چهارم پاسخ گویی به نقد و تضعیف برخی از اخبار مناقب و فضایل اهل بیت علیه السلام توسط برخی از محدثان و مورخان اهل سنت. یکی از اهداف مهم این پژوهش بازکاوی و پاسخ به دو پرسش مهم است که چرا نویسندة کتاب، که خود از عالمان و اندیشمندان اهل سنت است، با وجود پای بندی به مذهب اهل سنت، به نگارش و تدوین کتابی در بارة مناقب و فضایل امامان شیعه پرداخته است؟ و افزون بر این، به برخی از آموزه های اعتقادی شیعه اذعان و اعتراف نیز کرده است؟ و چرا با وجود چنین اعتراف هایی، در نهایت، به مذهب امامیه نگرویده است؟

    کلید واژه ها: تذکرةالخواص، سبط ابن جوزی، مناقب، امامان علیه السلام، تاریخ، اهل بیت علیه السلام.

     

    مقدمه

    در میان آثار و نگاشته های عالمان و اندیشمندان اهل سنت، آثاری وجود دارد که دربارة مناقب و فضایل و نیز زیست نامة اهل بیت علیه السلام و به ویژه ائمة اطهار علیه السلام نگاشته شده است. البته اینکه هریک از آنان چرا و با چه انگیزه و رویکردی به بررسی زندگی امامان علیه السلام پرداخته اند، بررسیِ فراگیر و دقیقی می طلبد. اما در این میان، نکته ای که نباید از نظر دور داشت آن است که از همان قرون نخستین و به ویژه از قرن هفتم به بعد، نحله و گروهی در میان علما و اندیشمندان اهل سنت پیدا شدند که از گرایش اعتدالی برخوردار بودند و ضمن آنکه از اعتقاد به خلافت خلفا دست برنداشتند و اعتقادی به مقام وصایت و امامت ائمة اطهار علیه السلام نداشتند، اما گرایش محبتی خاصی به اهل بیت علیه السلام داشتند. بر این اساس، آنان به تدوین و نگارش آثاری در حوزة مناقب و فضایل اهل بیت علیه السلام با رویکرد یادشده پرداختند. محمد بن طلحه شافعی (م 652 ق)، مؤلف کتاب مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول علیه السلام؛ عبدالعزیز بن محمد جُنابذی (م 611 ق)، نگارندة کتاب معالم العترة النبویة و معارف اهل البیت الفاطمیة العلویة؛ ابن صباغ مالکی (م 855 ق)، نویسندة کتاب الفصول المهمة فی معرفة احوال الائمة علیه السلام؛ شمس الدین محمد بن طولون (م 953 ق)، مؤلف کتاب الشذرات الذهبیة فی تراجم الائمة الاثنی عشریة عند الامامیة؛ درویش حسین کربلائی (قرن دهم)، صاحب کتاب روضات الجنان و جنات الجنان؛ ملّاحسین واعظ کاشفی (م 910 ق)، مؤلف کتاب روضة الشهداء؛ فضل الله بن روزبهان خنجی (م 927 ق)، نگارندة کتاب وسیلة الخادم الی المخدوم در شرح صلوات چهارده معصوم؛ و عبدالله بن محمد شَبْراوی (م 1172 ق)، نویسندة کتاب الإتْحاف بحُبّ الأَشراف ازجمله نویسندگان سنی مذهبی هستند که در طول قرون متمادی، آثار یادشده را در مناقب و فضایل اهل بیت علیه السلام نگاشته اند.

    اما یکی از آثار مهم در این حوزه، کتاب تذکرة الخواص من الامة بذکر خصائص الائمة علیه السلام نگاشتة سبط ابن جوزی است که به سبب ویژگی ها و امتیازات خاصی که این اثر دارد، این پژوهش به مطالعه و نقد و بررسی آن اختصاص دارد. اما پیش از پرداختن به معرفی و نقد این اثر، لازم است دربارة شخصیت نویسنده و کتابش اطلاعاتی ارائه شود:

    تبارنامه، شخصیت و زیست نامة نویسنده

    شمس الدین ابوالمظفر یوسف بن حسام الدین قِزاوغلی بن عبدالله ترکی عَونی هُبَیْری بغدادی حنفی در سال 581 یا 582 ق چشم به جهان گشود (سبط ابن جوزی، 1426ق، ص8). پدرش حسام الدین، از بردگان ابوالمظفر عون الدین یحیی بن هبیره (م 560 ق)، وزیر محمد بن مستظهر بالله، ملقب به مقتفی لأمرالله (م 555 ق)، خلیفة عباسی، بود که چون او را به منزلة فرزند خود می پنداشت، آزاد کرد. مادرش رابعه، دختر ابوالفرج عبدالرحمان بن جوزی، مؤلف کتاب مشهور و مفصّل المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک بود ـ که همانند خواهرانش ـ از پدرش و محدثان دیگر سماع حدیث داشت. بنابراین، او نوة دختری ابوالفرج است.

    سبط ابن جوزی وقتی به سن یادگیری و آموزش رسید، جدش به او قرآن و حدیث و فقه آموخت و او را به مذهب حنبلی تربیت کرد. بنابراین، او در بغداد، از جدّ خویش، عبدالمنعم بن کُلَیب و عبدالله بن ابی المجد حربی؛ در موصل، از احمد و عبدالمحسن، دو فرزند خطیب طوسی؛ و در دمشق، از ابوحفص بن طبرزد، ابو الیُمن کِندی و برخی دیگر حدیث شنید (ذهبی، 1413ق، ج23، ص297). همچنین بر اساس گزارش برخی از رجال شناسان و تراجم نگاران اهل سنت، سبط ابن جوزی، ظریف، خوش سیما، متواضع، باهوش، دارای محفوظات بسیار و صاحب خطی خوش، و در وعظ و خطابه، سرآمد زمان خود بود. او خطیبی زبردست، خوش صدا، شیرین سخن و دارای بیانی رسا و گیرا بود (ذهبی، 1407ق، ج 48، ص 183-185؛ ابن کثیر، 1408ق، ج 13، ص 226؛ ابن حجر عسقلانی، 1390ق، ج 6، ص 328).

    افزون بر این، سبط ابن جوزی در طول زندگیِ خویش، برای کسب دانش و تجربه، به سرزمین ها و شهرهای گوناگون از جمله، اِرْبِل، حَرّان، حلب، قدس، مکه، نابلس، عکّا، طور، قاهره، دِمْیاط، کَرَک، خِلاط، اسکندریه، قاسیون و بعلبک سفر کرد (سبط ابن جوزی، 1426ق، ص 9 به بعد؛ نیز ر.ک: دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، 1374، ج 3، ص 278-281). حاصل فعالیت ها و کوشش های علمی سالیان طولانیِ نویسنده سبب شد تا او یکی از مورخان مشهور و خطیبان توانمند و واعظان خوش بیان شام گردد.

    مذهب

    سبط ابن جوزی ابتدا پیرو مذهب حنبلی بود، اما پس از همنشینی های بسیاری که با فقیه و حاکم دمشق، عیسی بن ابی بکر بن ایّوب (م 624 ق) داشت، مجذوب او شد و مذهب حنفی اختیار کرد (ابن حجر، 1390ق، ج6، ص 328). البته استشهاد او به کتاب فضائل احمد بن حنبل و بهره گیریِ بسیارش از آن در لابه لای اخبار و گزارش های اثر مزبور و نیز یادکرد همراه با تعظیم و تکریم او نسبت به احمد حنبل، حاکی از دل بستگیِ خاص او به ابن حنبل و مذهب اوست؛ چنان که ابن حجر نیز به این نکته اشاره کرده است (همان). با وجود این، علاقة او به اهل بیت علیه السلام و پرداختن به مناقب و فضایل ائمه اطهار علیه السلام در این کتاب، برخی همچون ذهبی را واداشته است تا او را به تشیع نسبت دهند؛ چنان که گفته است ثم انّه ترفّض و له مؤلف فی ذلک (ذهبی، 1382ق، ج 4، ص 471). و در جای دیگر می نویسد رأیتُ له مصنَّفا یدلّ علی تشیّعه (ذهبی، 1413ق، ج 23، ص 297). همچنین برخی کتاب ریاض الأفهام را از او دانسته و گفته اند که از اثر یادشده، تشیع او ظاهر می شود (ابن رافع، 1357ق، ص 238).

    بر اساس گزارش ابن کثیر، روزی از او خواسته شد تا دربارة مقتل امام حسین علیه السلام برای مردم سخن بگوید. سبط ابن جوزی بر منبر رفت و پس از سکوتی طولانی، دستمال خود را بر صورتش نهاد و گریة شدیدی کرد و سپس دو بیت شعر در بارة آن حضرت خواند و درحالیکه می گریست، از منبر پایین آمد: وای بر کسی که چون در صور دمیده شود و مردم پراکنده گردند، شفیعانش دشمنانش باشند. ناگزیر فاطمه در قیامت باز می ‏گردد، در حالی که پیراهنش به خون حسین علیه السلام آغشته است (ابن کثیر، 1408ق، ج 13، ص 227؛ نعیمی دمشقی، 1410ق، ج 1، ص 367).

    افزون بر این، نام، ساختار و فصل بندیِ کتاب و به ویژه و مهم تر، برخی از باورها و گزارش ها و تعابیر به کار گرفته شده در این کتاب، شاهد دیگری بر تشیع او و حتی تشیع اعتقادیِ نگارنده می تواند باشد؛ چنان که از میان ده معنایی که برای واژة مولی بیان کرده، همان معنای موردنظر شیعه، یعنی اولی و سرپرست را پذیرفته است (سبط ابن جوزی، 1426ق، ج 1، ص 271).

    همچنین وی در باب پنجم، که به بخشی از سخنان امیرالمؤمنین علیه السلام می پردازد، در آغاز، دربارة ویژگی های سخنان آن حضرت می گوید: علی علیه السلام سخنانی می‏گفت که هاله‏ای از عصمت آن را فرا گرفته بود و سخنش میزان و معیار حکمت بود؛ سخنی که خداوند بر آن شکوه و جلال افکنده بود، تا جایی که هر کس راهی به شنیدن آن داشت، شگفت‏زده می‏شد و آن را گرامی می‏داشت. به راستی که خداوند در سخن علی علیه السلام شیرینی و ملاحت و زیبایی و فصاحت را جمع کرده بود؛ نه کلمه‏ای از آن نابجا گفته شده و نه دلیل و برهانی بر باطل؛ سخن گویان را ناتوان ساخته و گوی سبقت را در میدان مسابقه از همگان ربوده است؛ واژگانی که نور نبوت بر آنها می‏تابد و فهم ها و عقول را به حیرت وامی دارد (همان، ص 485).

    او در جای دیگر، از جمله شرایط امام را دارا بودن مقام عصمت دانسته و برای اثبات ضرورت آن، دو دلیل آورده است: نخست آنکه امام در خطا و اشتباه نیفتد و یا به راهنما نیازمند نگردد. در غیر این صورت، به تسلسل و بی‏نهایت می انجامد که آن هم محال است. دوم آنکه آنان حجّت های خداوند بر بندگان اویند، و از جمله شرایط حجّت، عصمت از هر عیب است ‏(همان، ج 2، ص 519).

    اما مطالعه و بررسی دقیق تر کتاب، نه تنها این دیدگاه را به صراحت باطل می کند، بلکه ـ چنان که در ادامه خواهد آمد ـ ذکر برخی از مناقب و فضایل مخالف با شأن و جایگاه ائمة اطهار علیه السلام، یا بعضی کرامات و فضایلی که او برای برخی از صحابه نقل کرده و یا ذکر برخی از گزارش های ناهمسو با باورهای شیعه، حاکی از آن است که او نمی تواند شیعة اعتقادی باشد. بنابراین، از مطالعه و بررسی این کتاب، به هیچ روی نمی توان پذیرفت که او مذهب شیعه را برگزیده است.

    اما دربارة کتاب ریاض الافهام نیز باید گفت که از میان رفته و معلوم نیست زمان نگارش آن پس از کتاب تذکرة الخواص بوده است یا قبل از آن، تا بتوان شیعه شدن وی را محتمل دانست و یا صرفاً محبت وی به اهل بیت علیه السلام را از آن احراز کرد.

    پرسش مهم

    پرسش مهمی که مطرح است اینکه چگونه می توان پذیرفت نویسنده ای کتابی در مناقب و زندگی ائمة اطهار علیه السلام نگاشته و فضایل بسیاری برای آنان شمرده و حتی دیدگاه شیعه را دربارة جریان غدیر گزارش کرده باشد، و از میان ده معنایی که برای واژة مولی برشمرده، تنها معنای مورد تأیید شیعه را درست دانسته و نیز قایل به عصمت ائمة اطهار علیه السلام باشد؛ با وجود این، بر مذهب حنفی باقی مانده و به حقانیت مذهب شیعه اعتراف نکرده و به این مذهب نگرویده باشد؟!

    رویکرد تقیه ای وی و اینکه او شاید در خفا و باطن شیعه شده است، نمی تواند پاسخ این پرسش مهم باشد؛ چراکه ـ چنان که در ادامه می آید ـ او به حد کافی، گزارش های بسیاری را که همسو و موافق اهل سنت باشد، در این اثر آورده است.

    به نظر می رسد کلید پاسخ این پرسش را در تفسیر و برداشت نویسنده در یک جا از کتابش دربارة لقب یعسوب الدین باید یافت. وی در توضیح لقب یادشده نگاشته است: امیرالمؤمنین علیه السلام همانند امیر زنبوران ـ که در جلوی درِ کندو می ایستد و مانع زنبورانی می شود که دهانشان بوی گیاه بدبو می دهد ـ بر در بهشت ایستاده، دهان مردم را می بوید. پس هر کس بوی محبت از دهانش استشمام شود، او را وارد بهشت می کند و هر کس دهانش بوی دشمنی او را می دهد، به آتش می اندازد (همان، ج 1، ص 123).

    توجه به این تفسیر و برداشت از لقب یادشده به این نکته رهنمون می سازد که از دیدگاه نویسنده و امثال وی، که می توان او را نمایندة تفکر یک گروه معتدل اهل سنت به شمار آورد، حد نصاب سعادت اخروی و بهشتی شدن، محبت و مودّت نسبت به اهل بیت پیامبر صل الله علیه و آله است و لازم نیست که شخص به مقام وصایت و امامت آنان قایل باشد. بنابراین، از دیدگاه این گروه، بر مذهب اهل سنت ماندن می تواند با اظهار محبت نسبت به اهل بیت رسول خدا علیه السلام قابل جمع باشد، و این میزان در سعادتمند شدن و ورود به بهشت کافی است.

    معرفی کتاب

    این کتاب چنان که نویسنده، خود در مقدمه اشاره کرده است براساس تعداد ائمة اطهار علیه السلام، در دوازده فصل تنظیم و تدوین شده است. از فصل نخست تا فصل هفتم به امیرالمؤمنین علیه السلام اختصاص دارد. فصل هشتم و نهم به ترتیب دربارة امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام است. فصل دهم به محمد بن حنفیه، فصل یازدهم به حضرت خدیجه و حضرت زهرا علیها السلام و فصل دوازدهم به شرح حال دیگر ائمه علیه السلام، یعنی از امام سجاد علیه السلام تا حضرت حجت علیه السلام، اختصاص یافته است.

    این اثر پیش از آخرین تحقیق آن، چهار بار چاپ شده که نخستینِ آن در سال 1285ق چاپ سنگی بوده است، اما سه چاپ بعدی ـ که دو چاپ آن در سال 1369ق و چاپ سوم در سال 1401ق بوده ـ به صورت حروفی بوده که البته بر اساس همان چاپ سنگیِ نخست است. اما چاپ اخیر آن، که در قالب دو جلد است و حاصل یک دهة تحقیق محقق محترم آقای حسین تقی زاده است، بر اساس نُه نسخه، تحقیق و عرضه شده است. این نسخه ها بر اساس دو تحریر از مؤلف است. تحریر نخست شامل نسخه های یک تا چهار است و نسخه های پنج تا نُه، تحریر دوم را دربردارد (ر.ک: سبط ابن جوزی، 1426ق، ص 62).

    منابع کتاب

    یکی از ویژگی های مهم این اثر، بهره گیری نویسنده از منابع بسیار و گوناگون در تدوین و نگارش آن است که برخی از آنها اکنون موجود نیست. در یک تقسیم بندی کلی، می توان منابع این کتاب را به دو دستة کلی تقسیم کرد:

    1. منابع شفاهی که نویسنده از راویان بسیار نام برده و از آنان اخباری را با این تعابیر نقل کرده است: اخبرَنا، حدّثَنا، أنبأَنا، قرأتُ علی، سمعتُ، قراءةً، سماعاً، اجازةً، حَکی لی بعضُ أشیاخِنا و....

    2. منابع مکتوب که مؤلف به سه شیوة گوناگون از آنها استفاده و آنها را یاد کرده است:

    الف: با تعابیری کلی و عام؛ همانند قال اهل السیر، قال یا اتفق و یا اختلف علماء السیر، قال علماء التأویل و...؛

    ب. ذکر نام مؤلفان بدون اشاره به نام آثارشان؛ همانند سُدّی، شَعْبی، ابن اسحاق، واقدی، ابن سعد، مدائنی، هشام بن محمد، ابن ابی الدنیا و...؛

    ج. ذکر نام کتاب ها و مؤلفان آنها. او در این باره، نزدیک به شصت منبع با نام مؤلفان آنها بیان کرده است (ر.ک: سبط ابن جوزی، 1426ق، ص 51-55).

    بررسی محتوایی کتاب

    به نظر می رسد در تدوین و نگارش چنین اثری، افزون بر آنچه نویسنده در مقدمة کتاب به آن پرداخته، دو نکتة دیگر قابل توجه و تأمل است که از نوع رویکرد و شیوة انتخاب و چینش اخبار و نیز از لابه لای گزارش های کتاب می توان استنباط کرد:

    1. ارائة دیدگاه اهل سنت معتدل دربارة اهل بیت علیه السلام؛ او در تأیید دیدگاه یادشده، به دو موضوع توجه کرده است:

    2. نخست بیان مناقب و فضایل اهل بیت علیه السلام و ردّ تضعیفات برخی از علمای اهل سنت، به ویژه جدش، دربارة برخی از اخبار مناقب و فضایل.

    دوم پرداختن به برخی از مثالب و اعمال ناشایست برخی از اصحاب و زنان صحابی که چنین رویکردی، تلویحاً و غیرمستقیم، نظریة عدالت صحابه نزد اهل سنت را به چالش کشیده است.

    3. برائت از دیدگاه بنی امیه و اهل سنت افراطی نسبت به اهل بیت علیه السلام که اکنون در فرقة وهابیت نمود یافته است.

    با توجه به مذهب و گرایش های دینیِ نویسنده، گزارش ها و اخباری که او به آن پرداخته، از نقاط قوت و اعتبار مناسب و یا از اشکالات و ضعف هایی برخوردار است. همچنین برخی از منقولات و گزارش های وی منحصر به فرد است که در ادامه، ذکر می شود:

    1. گزارش های معتبر و موافق

    نویسنده در این کتاب، گزارش های بسیاری را که همسو با باورهای شیعه است، ذکر کرده که نمونه هایی از آنها چنین است:

    1. نکوهش از بنی امیه به سبب لعن امیرالمؤمنین علیه السلام (سبط ابن جوزی، 1426ق، ج 1، ص 129)؛

    2. بیان فضایل بسیار برای امیرالمؤمنین علیه السلام بر اساس آیات (همان، ص 171-215) و اخبار (همان، ص 216-344) و نقل خبری از ابن عباس مبنی بر اینکه اگر درختان قلم شود، دریاها مرکّب و جن و انس نویسنده و شمارشگر، فضایل امیرالمؤمنین علیه السلام را نمی توانند بشمرند (همان، ص 168)؛

    3. اعتراف به ناتوانی ابوبکر و عمر در فتح قلعة خیبر و در نهایت، دادن پرچم به امیرالمؤمنین علیه السلام توسط پیامبر صل الله علیه و آله (همان، ص 240)؛

    4. پرداختن به حدیث و واقعة غدیر و تفسیر واژة مولی به معنای منظورنظر شیعه ـ یعنی سرپرست - از میان ده معنا (همان، ص 255-277)؛

    5. یادکرد از عثمان به عنوان نخستین کسی که در جنگ اُحُد فرار کرد و اشاره به آیة إِنَّ الَّذِینَ تَوَلَّوْامِنکُمْ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ (آل عمران: 155) که دربارة فرار کنندگان نازل شده است (همان، ص 289)؛

    6. بررسی سندیِ و دلالی اخبار مناقب و پاسخ به اشکالات و شبهات مربوط به آنها؛ در ادامه، این موضوع ذکر می شود؛

    7. گزارش یک مناظرة جالب یکی از مجانین اهل رَقّه ـ به نقل از ابوهُذَیْل عَلّاف ـ که سخنان حکیمانه می زد و با پرسش ها و پاسخ های مناسب، حقانیت خلافت امیرالمؤمنین علیه السلام را بر اساس دیدگاه اهل سنت، اثبات می کند (همان، ص 352-355)؛

    8. نقل سخن غزّالی از کتاب سِرّ العالَمَیْن در بارة تبریک گوییِ عُمَر در روز غدیرخم به امیرالمؤمنین علیه السلام و مخالفت وی با آن حضرت، که سبب این مخالفت غلبة هوای نفس بر او و ریاست طلبی وی بود. همچنین عمر در جریان درخواست دوات و کاغذ توسط پیامبر صل الله علیه و آله، نسبت هذیان به آن حضرت داد (همان، ج 1، ص 356-357). افزون بر این، وی ادامة نقل سخن غزالی را در قالب استدلالات و اخباری دربارة نکوهش ابوبکر، معاویه و یزید آورده است (همان، ج 1، ص 358-360؛ غزالی، 1415ق، ص 24ـ25)؛

    9. گزارش های بسیاری در نکوهش عایشه، طلحه و زبیر و عملکرد آنان در جنگ جمل و نشان دادن حقانیت امیرالمؤمنین علیه السلام(سبط ابن جوزی، 1426ق، ج 1، ص 363-364، 366-373، 370-380، 382، 394-395)؛ نیز گزارش منع عایشه از دفن امام حسن علیه السلام در کنار جدش رسول خدا صل الله علیه و آله (همان، ج 2، ص 65)؛

    10. گزارش پشیمانی عایشه از جنگ افروزی بر ضدّ امیرالمؤمنین علیه السلام (همان، ج 1، ص 394ـ396)؛

    11. گزارش نامة مفاخره آمیز معاویه به امیرالمؤمنین علیه السلام و پاسخ کوبندة آن حضرت به او در قالب چند بیت شعر که در آن به برگزیده شدنش توسط پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و وجوب پیروی از خود ایشان کرده است. معاویه چون آن نامه را دید، گفت: آن را پنهان کنید. مبادا به گوش شامیان برسد (همان، ج 1، ص 447ـ448)؛

    12. پرداختن به برخی از خطبه ها و سخنان امیرالمؤمنین علیه السلام در نکوهش خلفا، به ویژه عثمان، همانند خطبة شقشقیّه (همان، ج 1، ص 493-496)؛

    13. اختصاص فصلی دربارة ناتوانی عمر در پاسخ گویی به پرسش ها، شبهات علمی و احکام فقهی، و نقل های متعدد از عمر در این باره؛ همانند اعوذ بالله من معضلة لیس لها ابوحسن؛ لولا علیٌّ لهلک عمر، اللهم لاتبقنی لمعضلة لیس لها ابن ابی طالب. همچنین مساعدت های امیرالمؤمنین علیه السلام در پاسخ گویی به مسائل و معضلات علمی و فقهی؛ ازجمله، پاسخ امیرالمؤمنین علیه السلام به پرسش های پادشاه روم که عمر و دیگر اصحاب قادر به پاسخ گویی نبودند (همان، ج 1، ص 552 به بعد)؛

    14. اختصاص صفحات بسیاری به نصایح خلاقی و اندرزهای دینی امیرالمؤمنین علیه السلام (همان، ج 1، ص 486 به بعد)؛

    15. مردود دانستن گفتة ابونعیم اصفهانی دربارة قبر موجود در نجف که آن را قبر مُغِیرة بن شعبة دانسته است؛ چرا که قبر وی نامعلوم است (همان، ج 1، ص 640)؛

    16. گزارش خطبة امام حسن علیه السلام در کوفه پس از صلح و تصریح آن حضرت به طهارت خود و دیگر اهل بیت علیه السلام (همان، ج 2، ص 24)؛

    17. گزارش معرفی شخصیت و سیمای واقعی ابوسفیان، معاویه، عمروعاص، ولید بن عُقبه، و عُتبة بن ابی سفیان توسط امام حسن علیه السلام (همان، ج 2، ص 258-31). نویسنده در گزارش یادشده، نفرین (همان، ج 2، ص 28) و لعن معاویه توسط پیامبر صل الله علیه و آله و نیز لعن ابوسفیان و عُتبه توسط آن حضرت را ذکر کرده است (همان، ج 2، ص 29). نکتة مهم در تحلیل این گونه گزارش ها ـ چنان که پیش تر نیز اشاره شد ـ آن است که نویسنده با پرداختن به این گونه اخبار و گزارش ها، در نظریة عدالت صحابه تشکیک کرده و حتی آن را به چالش کشیده و ملتزم به عدالت همة آنان نشده است. مؤید دیگر این ادعا پرداختن به سخن ابن عباس است که از امیرالمؤمنین علیه السلام دفاع می کند، اما دربارة دیگر اصحاب آورده است که خداوند در قرآن، برخی را عتاب و سرزنش کرده است (همان، ج 1، ص 573ـ574)؛

    18. اشاره به برخی از کارها ی ناشایست عثمان؛ همانند بازگردان حَکَم بن ابی العاص به مدینه ـ که توسط پیامبر اکرم صل الله علیه و آله به طائف تبعید شده بودـ شرکت در تشییع جنازة او، نماز خواندن بر او و اعطای یک پنجم از غنایم آفریقا (پانصد هزار دینار) به پسرش مروان (همان، ج 2، ص 48ـ49)؛

    19. گزارش مفصل از ستم ها و جنایات سفاح و منصور، دو خلیفة عباسی، در حق عبدالله بن حسن بن حسن، مشهور به عبدالله محض و فرزندانش محمد، معروف به نفس زکیّه و ابراهیم و دیگر حسنی ها (همان، ج 2، ص 76ـ97)؛

    20. ردّ گزارش پیشنهاد امام حسین علیه السلام به عمر سعد که حاضر است نزد یزید برود و با او بیعت کند، با استناد به گفتة عُقْبَة بن سِمْعان که چنین سخنی از آن حضرت از زمان حرکت از مدینه تا عراق نشنیده است (همان، ج 2، ص 154)؛

    21. گزارش هایی دربارة شخصیت و مثالب یزید و استدلال بر جواز لعن یزید با توجه به سخنان و استدلالات جد خود، عبدالرحمان بن جوزی(همان، ص 265ـ282)؛

    22. اطلاعات ارزشمندی دربارة تعداد فرزندان ائمة اطهار علیه السلام (امام زادگان)و مادران آنان و شخصیت و نقش آفرینیِ برخی از آنان در حوادث تاریخی(همان، فصل مربوط به معرفی فرزندان امام علیه السلام)؛

    23. بیان مناقب و توصیف جایگاه امیرالمؤمنین علیه السلام توسط محمد بن حنفیه در جنگ صفین (همان، ص 292-296)؛

    24. گزارش هایی دربارة حسادت و توهین عایشه نسبت به حضرت خدیجه (همان، ص 308ـ309)؛

    25. بیان جایگاه و منزلت حضرت زهرا علیها السلام از زبان پیامبر صل الله علیه و آله (همان، ص 330ـ334).

    26. اشاره به جریان منع حضرت زهرا علیها السلام از ارث و بخشی از خطبة نکوهش آمیز آن حضرت نسبت به ابوبکر، و نیز دوری آن حضرت از خلیفه و کارگزارانش بدون پرداختن به تفصیل ماجرا (همان، ص 352ـ353)؛

    27. بیان معجزات و کراماتی از پیامبر صل الله علیه و آله (همان، ص 342)، امام سجاد علیه السلام در عصر عبدالملک (همان، ص 387)، امام صادق علیه السلام (همان، ص 450ـ452) و امام کاظم علیه السلام (همان، ص 462ـ463)؛

    28. پرداختن به مناقب، مواعظ اخلاقیِ و سیرة اخلاقی و تربیتی امام سجاد علیه السلام (همان، ص 388ـ394، 396ـ397، 399ـ410)؛

    29. گزارش مسمومیت امام رضا علیه السلام (همان، ص 480-481)؛ البته او مسمومیت آن حضرت توسط مأمون را به سبب آنکه او از شهادت آن حضرت ناراحت و اندوهناک بوده است، نمی پذیرد (همان، ص 481ـ482)؛

    30. پذیرش تلویحی تولد و حیات حضرت حجت علیه السلام (همان، ص 513ـ515)؛

    31. بیان حکایات اخلاقی و پندآموز دربارة جایگاه و منزلت سادات علوی (همان، ص 519ـ536).

    2. گزارش های غیرمعتبر و ناهمسو با باورهای شیعه

    چنان که ذکر شد، سبط ابن جوزی مطالب گران سنگی را در مناقب و فضایل اهل بیت علیه السلام و مثالب مخالفان آنان نگاشته، اما این اثر از گزارش های غیرمعتبر و ناهمسو با باورهای امامیه خالی نیست که به نمونه هایی اشاره می شود:

    1. گزارش هایی دربارة نبود ایمان پدر و مادر امیرالمؤمنین علیه السلام؛ نویسنده نگاشته است که ابوطالب در آخرین لحظات عمرش، به بهانه ای از اسلام آوردن سرباز زد (همان، ج 1، ص 143ـ144). وی در جای دیگر، می افزاید: جعفر و علی علیه السلام از ابوطالب ارث نبردند؛ چون آن دو مسلمان بودند (همان، ص 163). این در حالی است که افزون بر روایاتی که بر ایمان ابوطالب دلالت دارد (صدوق، 1390، ص 355ـ356)، بر اساس گفتة شیخ مفید، امامیه اتفاق دارند که ابوطالب، مؤمن از دنیا رفته (مفید، 1414ق، ص 46؛ ابن فتال نیشابوری، بی تا، ص 138-139).
    همچنین وی دربارة نبود ایمان مادر آن حضرت، گزارش حضور فاطمه مادر امیرالمؤمنین علیه السلام نزد هُبل برای سجده کردن بر او را آورده است! (سبط ابن جوزی، 1426ق، ج 1، ص 113).
    در پاسخ باید گفت: این سخن نیز با باورهای اعتقادیِ شیعه ناسازگار است؛ چرا که بر اساس برخی روایات شیعه، مادر امیرالمؤمنین علیه السلام نیز همانند همسرش ابوطالب مؤمن بود. امام صادق علیه السلام فرمودند: جبرئیل بر پیامبر صل الله علیه و آله نازل شد و گفت: خداوند به تو سلام می‏رساند و می‏گوید: آتش‏ را بر صُلْبی که تو از او به دنیا آمدی و مادری که به تو آبستن شد و دامنی که تو را کفالت کرد، حرام گردانیدم. صلبی که رسول خدا صل الله علیه و آله از او به دنیا آمد، عبداللّه است و زنی که به او آبستن شد آمنه است و دامنی که او را کفالت نمود، عمویش ابوطالب و فاطمه بنت اسد است (صدوق، 1361، ص 137؛ همو، 1417ق، ص 703ـ704؛ نیشابوری، بی تا، ص 67).
    علّامه مجلسی در تفسیر این خبر می گوید: این خبر بر ایمان آنان دلالت می کند؛ چرا که خدای تعالی آتش را بر همة مشرکان و کافران واجب کرده است؛ همان گونه که آیات و اخبار بر آن دلالت می کند (مجلسی، 1403ق، ج 15، ص 108).

    2. سبب تسمیة امیرالمؤمنین علیه السلام به کنیة ابوتراب؛ نویسنده در این باره، همان دیدگاه مشهور اهل سنت را گزارش کرده است که آن حضرت از حضرت زهرا علیهما السلام خشمگین شده و به حالت قهر، به سوی مسجد رفته و روی خاک خوابیده بود که چون پیامبر صل الله علیه و آله. آن حضرت را در آن حالت دیدند، خاک از پشت او زدودند و فرمودند: ای ابوتراب، بنشین (سبط ابن جوزی، 1426ق، ج 1، ص 127-128). از آن زمان، آن حضرت به این کنیه معروف شدند. این تفسیر نیز از دیدگاه شیعه مردود است؛ چرا که بر اساس گزارش های معتبر، وجه تسمیة آن حضرت به این کنیه، موضوع دیگری بوده است که برخی از محققان معاصر به تفصیل، ذکر کرده اند (ر.ک: مرتضی عاملی، 1406ق، ج 5، ص 229-238؛ همو، 1430ق، ج 1، ص 152-153؛ ج 2، 241-261؛ خرسان، 1385، ص 65-77؛ مختاری، 1389، ج 10، ص 338-340).

    3. اگرچه نویسنده ماجرای وضع حمل فاطمه مادر امیرالمؤمنین علیه السلام در خانة کعبه را گزارش کرده، اما او این گونه بیان کرده است که وی از درِ خانه وارد شد (نه آن که دیوار شکافته شود و از آنجا وارد گردد) افزون بر این، او شخصی به نام حَکیم بن حزام را در این فضیلت شریک دانسته است (سبط ابن جوزی، 1426ق، ج 1، ص 155ـ156).

    4. نقل کرامتی برای سعد وقاص و مستجاب الدعوة دانستن وی! (همان، ص 217).

    5. تفسیر حدیث منزلت به ارث بردن امیرالمؤمنین علیه السلام به آنچه انبیای الهی پیش از پیامبر صل الله علیه و آله ارث برده اند؛ یعنی کتاب خدا و سنت پیامبر صل الله علیه و آله (همان، ص 231).

    6. هر چند نویسنده سخن امیرالمؤمنین علیه السلام را در این باره که او نخستین کسی است با پیامبر صل الله علیه و آله نماز خوانده، صحیح دانسته و سخن جدش را در این باره رد کرده است، اما او در نهایت، پذیرفته است که نخستین اسلام آورنده از کودکان، آن حضرت بوده است! (همان، ص 452).

    7. گزارش هایی دربارة برداشت امّ کلثوم و امام حسن علیه السلام از عسلی که متعلق به بیت المال مسلمانان بود و هنوز بین آنان تقسیم نشده بود، و آن دو سهمی داشتند (همان، ص 468-469). این در حالی است که بر اساس اعتقاد شیعه به عصمت امامان علیه السلام، این موضوع نمی تواند دربارة امام حسن علیه السلام صحت داشته باشد.

    8. پذیرش عَوْل (کاهش در سهم همة ورثه درصورتی که سهم ورثه، بیش از ماترک میّت باشد) که موافق با فتوای اهل سنت است (همان، ص 488). اما شیعه به خلاف آن معتقد است (فقط کاهش سهم دختر و یا دختران).

    9. نقل خطبه ای از امیرالمؤمنین علیه السلام که از نظر سند و متن ضعیف است و در منابع معتبر شیعه وجود ندارد. همچنین محتوای خطبه شباهت بسیاری به قصه ای از کلیله و دمنه دارد (همان، ص 507ـ508؛ نیز ر.ک. ابن ابی شیبه کوفی، 1409ق، ج 8، ص 842؛ ابن شبه نمیری، 1386، ج 4، ص 1233-1234؛ بلاذری، 1394ق، ص 184؛ طبرانی، 1405ق، ج 1، ص 81).

    10. هرچند نویسنده گزارش هایی دربارة وجود پسر سومی به نام مُحَسِّن برای امیرالمؤمنین علیه السلام آورده است، اما او همانند برخی از محدثان و مورخان اهل سنت، بر این باور است که او در کودکی از دنیا رفته است (سبط ابن جوزی، 1426ق، ج 1، ص 661). همچنین او در جای دیگر، پس از آنکه از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل کرده است که فرمودند: چون فرزند سوم به دنیا آمد، نام او را حرب نهادم، رسول خدا صل الله علیه و آله فرمود : بلکه نام او محَسِّن همنام مُشَبِّر است، می افزاید: این مطلب دلیل بر درستیِ گفتار زبیر بن بکار است که می گوید: فاطمه از همسرش علی، فرزند دیگری به نام َمُحَسِّن به دنیا آورد ‏که در کودکی از دنیا رفت (همان، ج 2، ص 7). این در حالی است که بر اساس پژوهش های محققان معاصر، اولاً محسن پس از رحلت پیامبر اکرم صل الله علیه و آله، سقط گردید، نه آنکه در حیات پیامبر اکرم صل الله علیه و آله به دنیا آمده و در کودکی از دنیا رفته باشد. ثانیاً، امیرالمؤمنین علیه السلام در نام گذاری فرزندانش بر پیامبر اکرم صل الله علیه و آله سبقت نمی گرفت. همچنین نام گذاری پسران به نام حرب توسط امیرالمؤمنین علیه السلاماین شائبه و اتهام را متوجه امیرالمؤمنین علیه السلام می کند که آن حضرت جنگ افروز بوده است (ر.ک: خِرسان، 1385؛ مرتضی عاملی، 1417ق، ج 2، ص 111-147؛ قرشی، 1413ق، ج 1، ص 31-32).

    11. بیان اخباری دربارة شباهت امام حسن علیه السلام به پیامبر صل الله علیه و آله، نه به پدرش امیرالمؤمنین علیه السلام(سبط ابن جوزی، 1426ق، ج 2، ص 10و 14)، در حالی که چنین گزارشی در منابع شیعه وجود ندارد.

    12. نقل روایتی از پیامبر اکرم صل الله علیه و آله دربارة برقراری صلح میان دو گروه از مسلمانان توسط امام حسن علیه السلام(همان، ص 11)؛ همچنین وی در چند صفحه بعد، گزارش دیگری دربارة علاقة امام حسن علیه السلام به صلح آورده است (همان، ص 19)، درحالیکه چنین گزارشی هایی را در منابع شیعه نمی توان یافت. به نظر می رسد که این گزارش ها از مجعولات راویان اموی باشد که خواسته اند امام حسن علیه السلام را برخلاف پدرش، صلح طلب معرفی کنند. البته نویسنده در دو صفحه بعد، به بیان علل صلح اجباری امام حسن علیه السلام پرداخته است (همان، ص 21و 23).

    13. گزارش اعتراض امام حسین علیه السلام به امام حسن علیه السلام دربارة صلح (همان، ص 21).

    14. نقل گزارش ابن سعد دربارة سبّ امیرالمؤمنین علیه السلام توسط مروان در هر روز جمعه بر منبر و سکوت امام حسن علیه السلام و حتی نماز خواندن آن حضرت پشت سر مروان! و نیز پاسخ توهین آمیز مروان به امام حسن علیه السلام در برابر نکوهش آن حضرت (همان، ص 51).

    15. کثیر المطلاق بودن امام حسن علیه السلام، تا جایی که او آمار زنان آن حضرت را بر اساس روایتی، 90 نفر دانسته است! (همان، ص 55) همچنین او در گزارشی، آمادگی آن حضرت را برای آنکه محلِّل عبدالله بن عامر شود، ذکر کرده است! (همان، ص 54).

    16. نسبت ناروای ناآگاهی به امام حسن علیه السلام؛ چنان که به آن حضرت نسبت داده است که هنگام شهادت، خطاب به برادرش امام حسین علیه السلام فرمود: نمی‏دانم که نَفْسم مرا به دوزخ می‏برد که باید تسلیت دهم و یا به بهشت که تبریک گویم! (همان، ص 63).

    17. گزارش نامعتبر دربارة سفارش امام حسن علیه السلام به امام حسین علیه السلام هنگام وفات: خدا منع کرده است که میان ما اهل بیت، نبوت و دنیا و یا خلافت و سلطنت را با هم قرار دهد! (همان، ص 159).

    18. گزارشی مفصَّل دربارة ارتباط و همنشینی فاطمه دختر امام حسین علیه السلام با شعرا و ادبا و فضلا ! (همان، ص 245-247).

    19. عدم تمایل حضرت زهرا علیها السلام به ازدواج با امیرالمؤمنین علیه السلام به سبب فقر و تهی دستی آن حضرت! (همان، ص 328). اما بر اساس برخی از منابع متقدم، حضرت زهرا علیهما السلام پس از ازدواج و تولد حسنین علیهما السلام، از نکوهش خود توسط زنان قریش به سبب فقر همسرش، به پیامبر صل الله علیه و آله شکوه کرد: آن حضرت روزی درحالی که می گریستند، نزد پیامبر اکرم صل الله علیه و آله رفتند. پیامبر سبب گریة ایشان را پرسیدند. حضرت زهرا علیهما السلام فرمودند: زنان قریش مرا سرزنش می کنند که پدرت تو را به فقیری تزویج کرد که هیچ مالی ندارد (ابن سلیمان کوفی، 1412ق، ج 2، ص 595؛ ابن مغازلی، 1384، ص 242). یا فرمودند: آنان مرا به سبب فقر علی علیه السلام، نکوهش می کنند (مفید، 1413ق ـ الف، ج 1، ص 36).

    20. حذف تعابیر نکوهش آمیز از خطبة حضرت زهرا علیهما السلام نسبت به ابوبکر و همچنین نپرداختن به علت واقعیِ شهادت آن حضرت، و اینکه بیماری سبب وفات آن حضرت بوده است! (سبط ابن جوزی، 1426ق، ج 2، ص 353-354).

    21. تفسیر و تحلیل علت قیام زیدبن علی علیه السلام در انگیزه های مادی و جاه طلبی وی! (همان، ص 415ـ416).

    22. نقل تعلیل نادرست از سعید بن مسیّب که چرا علی علیه السلام می گفت: از من دربارة راه های آسمان بپرسید که من به آنها از راه های زمین، آشناترم! و فرمود: اگر پرده ها کنار زده شود، ذره ای بر یقینم افزوده نخواهد شد؛ زیرا او در ماجرای بالا رفتن بر شانه های مبارک پیامبر صل الله علیه و آله برای شکستن مجسمه ها و بت ها، فرمود: من بر روى شانه‏هاى پیامبر صل الله علیه و آله رفتم، و آن حضرت مرا بر شانه هایش بلند کرد، به گونه ای که تصور می کردم اگر بخواهم به آسمان بالا بروم، می توانم (همان، ج 1، ص 247ـ249).

    23. آمار قابل تأمل120 هزار نفری جمعیت غدیر که در هیچ منبع دیگری گزارش نشده است (همان، ص 266)، درحالیکه بر اساس پژوهش های برخی از معاصران، جمعیت غدیر، بسیار کمتر از آمار یادشده بوده است (یوسفی غروی، 1423ق، ج 3، ص 626ـ627؛ امام، 1386).

    24. نقل گزارش مبنی بر رفت وآمد مهاجران و انصار پس از قتل عثمان به خانة امیرالمؤمنین علیه السلام به مدت چهل شب و درخواست بیعت با ایشان (سبط ابن جوزی، 1426ق، ج 1، ص 350)؛ در حالی که بر اساس گزارش طبری، مهاجران و انصار چندین بار (فاختلفوا... الیه مرارا) به درِ خانة آن حضرت آمدند، نه چهل شب (طبری، 1387ق، ج 4، ص428).

    25. گزارش توبة طلحه و شهادت دادن وی در هنگام مرگ به اینکه با امیرالمؤمنین علیه السلام بیعت کرده است، و اظهار تأسف آن حضرت از مرگ وی و طلب رحمت برای او (سبط ابن جوزی، 1426ق، ج 1، ص 386). اما شیخ مفید گزارش هایی را دربارة چگونگیِ کشته شدن طلحه آورده که سخنی از بیعت او با امیرالمؤمنین علیه السلام در آنها نیامده است (مفید، 1413ق ـ ب، ص 383-385). شیخ مفید پس از نقل گزارش ها، می گوید : این اخبار، مختصری از اخبار صحیح دربارة چگونگی کشته شدن طلحه است که از طریق عامه نقل شده. اسنادش صحیح ترین سند است که دربارة آن، بین امت اختلافی نیست و همة آنها دلالت بر آن دارد که طلحه در حال اصرار بر جنگ و بدون اظهار پشیمانی کشته شده و موافق مذهب حشویه و مخالف مذهب معتزله است و شاهدی بر بطلان ادعای آنان ‏نسبت به توبة طلحه است (سبط ابن جوزی، 1426ق، ج 1، ص 386).

    26. تأیید پیش گوییِ ابن عباس توسط امیرالمؤمنین علیه السلام، زمانی که آن حضرت دید نیرنگ قرآن بر سر نیزه کردن سپاه معاویه، در ایجاد اختلاف میان سپاهش، مؤثر واقع شده است، آن حضرت فرمودند: شگفتا! آیا معاویه اطاعت و از من نافرمانی می شود. خدا ابن‏ عبّاس‏ را پاداش‏ دهد که او از پشت پرده‏ای نازک، غیب را می‏نگریست! (همان، ص 424) او همچنین در جریان گزارشی که ابن عباس امام حسین علیه السلام را از توقف در مکّه بازداشت و رفتن به یمن را به ایشان پیشنهاد کرد، دوباره به همان سخن امیرالمؤمنین علیه السلام استشهاد کرده است (همان، ج 1، ص 137). به نظر می رسد نسبت چنین سخنی به امیرالمؤمنین علیه السلام ساخته و پرداختة مورخان عصر عباسی باشد که اولاً، اعتقادی به مقام عصمت و علم غیب ائمة اطهار علیه السلام ندارند. ثانیاً، برای خوشامد خلفای عباسی چنین فضیلتی را برای ابن عباس نگاشته اند تا با این شیوه، از خلفای عباسی نیز ستایش کرده باشند.

    27. ترتیب ازدواج امیرالمؤمنین علیه السلام؛ او نخستین ازدواج آن حضرت را پس از حضرت زهرا علیها السلام؛ امّ البنین و چهارمین ازدواج آن حضرت را با اُمامه دانسته است (همان، ص 664)، اما بر اساس منابع شیعه و برخی از منابع اهل سنت، نخستین ازدواج آن حضرت بر اساس وصیت حضرت زهرا علیها السلام، با أمامه بوده است (ابن سعد، بی تا، ج 8، ص 233؛ دولابی، 1407ق، ص 70؛ اسکافی، 1380، ص 45؛ طبرسی، 1417ق، ج 1، ص 275؛ ابن حزم، بی تا، ص 31؛ ابن خشاب، 1406ق، ص 8؛ ابن اثیر، بی تا، ج 5، ص 400؛ ابن خلدون، 1391ق، ج 2، ص 328).

    28. گریة بسیار ابن عباس در شهادت امام حسین علیه السلام که سبب نابیناییِ وی شد (سبط ابن جوزی، 1426ق، ج 2، ص 68). درحالیکه او در جای دیگر گفته است که هنگام شهادت امام حسن علیه السلام، ابن عباس نابینا بود (همان، ج 1، ص 573).

    3. گزارش ها و اخباری که یا در منابع دیگر وجود ندارد و یا کمتر به آن توجه شده

    در کنار منقولات و گزارش های ضعیف و قوی کتاب، نویسنده گزارش ها و اخباری را ذکر کرده که یا منحصر به فرد است و یا ـ دست کم ـ در منابع متقدم بر این کتاب، کمتر دیده می شود. البته یکی از فواید و کارکردهای مهم گزارش های یادشده پاسخ گوییِ به برخی از پرسش ها و ابهامات تاریخی است. مهم ترین این گزارش ها چنین است:

    1. نقل خبری از زهری دربارة لعن امیرالمؤمنین علیه السلام و حسنین علیهما السلام و محمد بن حنفیه توسط معاویه (همان، ص 216)؛

    2. علت اقامت عمروعاص در فلسطین در ماجرای شورش بر ضد عثمان و محاصرة او (همان، ص 404)؛

    3. گزارش چگونگیِ شهادت طفل شیرخوار امام حسین علیه السلام به روایت هشام کلبی (شاگرد ابومخنف) که با گزارش های منابع متقدم این تفاوت را دارد که چون طفل شیرخوار از تشنگی گریه می کرد، آن حضرت او را روی دستش گذاشت و خطاب به سپاه عمر سعد فرمود: ای قوم، اگر بر من رحم نمی کنید، بر این طفل رحم کنید. سپس مردی از سپاه دشمن تیری به طفل زد و او را کشت... (همان، ج 2، ص 164)؛

    4. تعمیم طُلَقا بر هر کس که در روز فتح مکه اسلام آورده و مهاجرت نکرده است (همان، ج 1، ص 452)؛

    5. آمار شش هزار نفری سپاه عمر سعد که شاهد قتل امام حسین علیه السلام بودند و بعدها توسط مختار کشته شدند (همان، ج 2، ص 161و 260)؛

    6. تصریح به اکراهی بودن ازدواج فاطمه دختر امام حسین علیه السلام با مُصْعَب بن زبیر (همان، ص 244)؛

    7. اطلاعاتی دربارة فاطمه دختر امام حسین علیه السلام(همان، ص 248) و توصیف جایگاه و شخصیت محمد بن حنفیه از لابه لای سخنان او و نقش آفرینی وی در برخی حوادث تاریخی (همان، ص 285-296)؛

    8. گزارش متن نامة مأمون دربارة ولایت عهدی امام رضا علیه السلامو نیز نامة آن حضرت بر ظَهر عهدنامه، به اختصار (همان، ص 474-478)؛

    9. اشاره به سبب ولی عهدی امام رضا علیه السلام از زبان مأمون (همان، ص 484).

    4. پاسخ گویی به نقد و تضعیف برخی از اخبار مناقب و فضایل اهل بیت علیه السلام توسط برخی از محدثان و مورخان

    یکی دیگر از ویژگی های مهم و نقاط قوت کتاب تذکرة الخواص پاسخ گوییِ نویسنده به تضعیف و نقد برخی از اخبار، به ویژه اخبار مربوط به مناقب اهل بیت علیه السلام است. نکتة شایان توجه در این باره آن است که مؤلف کوشیده بر اساس شیوة مقبول محدثان و مورخان اهل سنت، تضعیفاتِ سندی و در برخی موارد، نقد دلالی و محتوایی آنان را به شیوه های گوناگون پاسخ دهد. او در جاهایی، تضعیف سندی آنان را مردود دانسته است؛ چنان که در جاهای دیگر، اخبار یادشده را با سلسله سندی بیان کرده است که دیگر نمی تواند از سوی محدثان و مورخان اهل سنت مخدوش گردد. برای نمونه، او به تضعیفات سندی و در جایی محتوایی آنان دربارة احادیث ذیل پاسخ داده است: مؤاخات (همان، ج 1، ص 222)، منزلت (همان، ص 232-235)، قسمتی از حدیث غدیر(همان، ص 263-265)، طیر (همان، ص 294-295)، سدّ ابواب (همان، ص 302-304)، وصیّت (همان، ص 307-309)، حدائق (همان، ص 317-318)، خلقت نوریِ امیرالمؤمنین علیه السلام (همان، ص321-323)، قضیب احمر (سیب سرخ) (همان، ص 324ـ325)، مدینة العلم (همان، ص 328-329)، سرور دنیا و آخرت بودن امیرالمؤمنین علیه السلام (همان، ص 331)، ردّ شمس (همان، ص335-339)، اسلام امیرالمؤمنین علیه السلام (همان، ص 449-452)، برگزیدگیِ امیرالمؤمنین علیه السلام (همان، ج2، ص328)، جایگاه حضرت زهرا علیهما السلام در قیامت (همان، ص 334-337)، بخشش طعام خود به مسکین یتیم و اسیر از سوی اهل بیت علیه السلام (همان، ص 348-349) و حدیث ثقلین (همان، ص 373-377) پاسخ داده است. افزون بر این، او در برخی از جاها، که راویان خبر محل وثوق هستند، این گونه پاسخ می دهد که برخی از راویان تضعیف شده، مورد اعتمادند و نباید به سخن کسانی که به سبب اغراض و انگیزه های فاسد، آنان را تضعیف کرده اند، توجه نمود (همان، ص 328).

    جمع بندی و نتیجه گیری

    از آنچه نگاشته شد، به این نتیجه می توان رهنمون شد که از قرون اولیه تاکنون، در میان علما و اندیشمندان اهل سنت، گروهی معتدل بوده اند که با وجود آنکه به مذهب تشیع اعتقاد نداشته اند، اما به سبب آنکه به اهل بیت علیه السلام محبت می ورزیده اند، فضایل و مناقب آنان را در بسیاری از متون حدیثی و تاریخیِ اهل سنت نادیده نگرفته و در آثار خود، به آن توجه ویژه کرده اند. یکی از نمونه های بارز آن، سبط ابن جوزی است که اگرچه از اعتقادِ عامیِ خود دست نکشید، اما توجه ویژه به مناقب و فضایل اهل بیت علیه السلام، داشت. البته کوشش او از این نظر نیز قابل توجه و ستایش است که با وجود آنکه علمای اهل سنت، به ویژه جدّ وی، برخی از اخبار مناقب را از نظر سند و حتی گاهی، از لحاظ دلالت و محتوا ضعیف و حتی مردود می دانستند، او کوشیده است آنها را توثیق کرده و به اشکالات آنان پاسخ دهد. افزون بر این، از بیان و توجه وی به مثالب و اعمال ناشایست گروهی از صحابه، می توان چنین نتیجه گرفت که او نظریة مشهور عدالت صحابه را، که جمهور اهل سنت بر آن اصرار دارند و حتی به گونه ای ادعای اجماع و اتفاق درباره اش می کنند، به چالش کشیده است.

    اما نکتة مهم تر آنکه به نظر می رسد یکی از شیوه های کارامد و نتیجه بخش در جامة عمل پوشاندن به مسئلة تقریب بین مذاهب و بستر سازی بهینه و بیشتر برای بیداری ملل اسلامی، توجه و پشتیبانی از باور این گروه معتدل از اهل سنت است که افزون بر آنکه دوستدار اهل بیت علیه السلام هستند و حتی به آنان عشق می ورزند، قایل به عدالت همة صحابه نیستند. این دو ویژگیِ مهم می تواند دو نقطة مهم مشترک اعتقادی و سیاسیِ مذهب شیعه و سنی باشد که شیعه ضمن بهره گیریِ مناسب و بجا از آنها، اولاً، گامی سترگ در جهت وحدت و همگرایی با اهل سنت بردارد. ثانیاً، زمینة گفت وگو و مناظره با گروهی دیگر از اهل سنت را، که اعتقادِ چندانی به دو ویژگیِ یاد شده ندارند، فراهم آورد. ثالثاً، در صورت برداشت درست دو گام پیشین، گروهک وهابی و سلفی، که شیعه را کافر می دانند، در اقلیت و انزوا قرار گیرند.

    منابع

    ابن ابی شیبه کوفی، عبدالله بن محمد(1409ق)، المصنف، تحقیق سعید اللحام، بیروت، دارالفکر.

    ابن اثیر، عزالدین ابوالحسن علی بن ابی الکرم شیبانی، بی تا، اسد الغابة، بیروت، دارالکتاب العربی.

    ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمان بن علی(1412ق)، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیة.

    ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی(1390ق)، لسان المیزان، چ دوم، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات.

    ابن حزم اندلسی، ابومحمد علی بن احمد، بی تا، جوامع السیرة النبویة، بیروت، دارالکتب العلمیة.

    ابن خشّاب بغدادی، ابومحمد عبدالله بن نصر، 1406ق، تاریخ موالید الائمة علیه السلام و وفیاتهم، قم، مکتبة آیةالله المرعشی النجفی.

    ابن خلدون، عبدالرحمان بن محمد(1391ق)، تاریخ ابن خلدون المسمی بالعِبَر، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات.

    ابن رافع سلامی، محمد(1357ق)، تاریخ علماء بغداد، المسمّی منتخب المختار، تصحیح و تعلیق عباس العزاوی، بغداد، مطبعة الاهالی.

    ابن سعد، محمد [بی تا]، الطبقات الکبری، بیروت، دارصادر.

    ابن سلیمان کوفی، محمد(1412ق)، مناقب الامام امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام، تحقیق محمدباقر محمودی، قم، مجمع إحیاء الثقافة الاسلامیة.

    ابن شبه نمیری بصری، ابوزید عمر(1386)، تاریخ المدینة المنورة، تحقیق فهیم محمد شلتوت، بیروت، دارالفکر.

    ابن شهرآشوب، ابوجعفر محمد بن علی(1387)، مناقب آل ابی طالب، چ سوم، تحقیق یوسف البقاعی، قم، ذوی القربی.

    ابن فتال نیشابوری، محمد[بی تا]، روضة الواعظین، تحقیق سیدمحمدمهدی سیدحسن خِرسان، قم، منشورات الرضی.

    ابن کثیر دمشقی، ابوالفداء اسماعیل(1408ق)، البدایةو النهایة، تحقیق علی شیری، بیروت، دارإحیاء التراث العربی.

    ابن مغازلی، علی بن محمد بن محمد واسطی(1384)، مناقب علی بن ابی طالب علیه السلام،[بی جا]، سبط النبی صل الله علیه و آله.

    ابن همام اسکافی، محمد(1380)، منتخب الانوار فی تاریخ الائمة الاطهار علیه السلام، تحقیق و استدراک علی رضا هَزار، قم، دلیل ما.

    اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی بن ابی الفتح(1426ق)، کشف الغُمّة فی معرفة الائمة علیه السلام، تحقیق علی الفاضلی، [بی جا]، مرکز الطباعة و النشر للمجمع العالمی لاهل البیت علیه السلام.

    امام، سید جلال، بررسی تعداد جمعیت حاضر در غدیر(1386)، تاریخ در آینة پژوهش، ش 16، ص 5-42.

    بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر(1394ق)، انساب الاشراف، تحقیق و تعلیق محمدباقر محمودی، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات.

    خِرسان، سیدمحمدمهدی سیدحسن موسوی(1385)، المحسن السبط؛ مولودٌ ام سِقطٌ، قم، دلیل ما.

    دولابی، محمد بن احمد(1407ق)، الذریة الطاهرة، تحقیق سید محمد جواد حسینی جلالی، قم، مؤسسة النشر الاسلامی.

    ذهبی، شمس الدین(1413ق)، سیر أعلام النُبَلاء، چ نهم، بیروت، مؤسسة الرسالة.

    ـــــ، (1407ق) تاریخ الاسلام، تحقیق عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، دارالکتاب العربی.

    ـــــ، (1382ق) میزان الاعتدال فی نقد الرجال، تحقیق علی محمد بجاوی، بیروت، دارالمعرفة.

    سبط ابن جوزی، شمس الدین ابوالمظفر یوسف بن حسام الدین قِزاوغلی بن عبدالله(1426ق)، تذکرة الخواص من الامة بذکر خصائص الائمة علیه السلام، تحقیق حسین تقی زاده، [بی جا]، مرکز الطباعة و النشر للمجمع العالمی لاهل البیت علیه السلام.

    صدوق، محمد بن (1390)، الاعتقادات، چ دوم، تحقیق و تعلیق مؤسسة الامام الهادی علیه السلام، قم.

    ـــــ، (1417ق) الامالی، قم، مرکز الطباعة و النشر فی مؤسسة البعثة.

    ـــــ، (1361) معانی الاخبار، تصحیح و تعلیق علی اکبر غفاری، قم، مؤسسة النشر الاسلامی.

    طبرانی، سلیمان بن احمد(1405ق)، المعجم الکبیر، تحقیق حمدی عبدالمجید سلفی، [بی جا]، دارإحیاء التراث العربی.

    طبرسی، ابوعلی فضل بن حسن(1417ق)، إعلام الوری بأعلام الهدی، تحقیق مؤسسة آل البیت علیه السلام لاحیاء التراث، قم، مؤسسة آل البیت علیه السلام لاحیاء التراث.

    طبری، محمد بن جریر(1387ق)، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث.

    نعیمی دمشقی، عبدالقادر بن محمد(1410ق)، الدارس فی تاریخ المدارس، بیروت، دارالکتب العلمیة.

    غزالی، ابوحامد(1415ق)، سرّالعالمین و کشف ما فی الدارَیْن، تعلیق موفق فوزی الجبر، بیروت، الحکمة.

    قرشی، باقر شریف(1413ق)، حیاة الامام الحسین بن علی علیهما السلام، بیروت، دارالبلاغة.

    مجلسی، محمد باقر(14703ق)، بحار الانوار، بیروت، دارإحیاء التراث العربی.

    مختاری، علی، مقالة نام ها و لقب های امام علی علیه السلام (1389)، در دانشنامة امام علی علیه السلام، چ پنجم، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشة اسلامی.

    مرتضی عاملی، سیدجعفر(1430ق)، الصحیح من سیرة الامام علی علیه السلام، چ دوم، بیروت، المرکز الاسلامی للدراسات.

    ـــــ، لمن هذه الکتب،(1406ق) تراثنا، ش2، ص96-99.

    ـــــ، (1417ق) مأساة الزهراء علیهما السلام، بیروت، دارالسیرة.

    مفید، محمد بن محمد بن نعمان(1413ق)، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، تحقیق مؤسسة آلالبیت علیه السلام لإحیاء التراث، قم، المؤتمر العالمیلألفیة الشیخ المفیدŠ.

    ـــــ، (1414ق) اوائل المقالات، چ دوم، بیروت، دارالمفید.

    ـــــ، (1413ق) الجمل و النصرة لسیّد العترة علیه السلام فی حرب البصرة، تحقیق سیدعلی میرشریفی، قم، مکتب الاعلام الاسلامی.

    دائرة المعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر سیدکاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.

    یوسفی غروی، محمدهادی(1423ق)، موسوعة التاریخ الاسلامی، قم، مجمع الفکر الاسلامی.

    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    رنجبر، محسن.(1392) معرفی و بررسی کتاب «تذکرة‌الخواص»، نگاشته‌ی سبط‌‌ابن جوزی. دو فصلنامه تاریخ اسلام درآینه پژوهش، 10(2)، 101-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    محسن رنجبر."معرفی و بررسی کتاب «تذکرة‌الخواص»، نگاشته‌ی سبط‌‌ابن جوزی". دو فصلنامه تاریخ اسلام درآینه پژوهش، 10، 2، 1392، 101-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    رنجبر، محسن.(1392) 'معرفی و بررسی کتاب «تذکرة‌الخواص»، نگاشته‌ی سبط‌‌ابن جوزی'، دو فصلنامه تاریخ اسلام درآینه پژوهش، 10(2), pp. 101-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    رنجبر، محسن. معرفی و بررسی کتاب «تذکرة‌الخواص»، نگاشته‌ی سبط‌‌ابن جوزی. تاریخ اسلام درآینه پژوهش، 10, 1392؛ 10(2): 101-