بررسی انتقادی ادبیات و پیشینهی تحقیق دربارهی اندیشه سیاسی آخوند خراسانی
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
آخوند ملامحمدکاظم خراساني، از فقيهان و مراجع تقليد بزرگ شيعه حدود يک قرن پيش بود. شاخصيتِ علميـ فقهي وي را ميتوان در سه زمينة «قوّت و نوآوري علمي»، «تدريس کمنظير» و «نگارش کفاية الاصول» ذكر كرد.
اين فقيهِ بزرگ در جريان نهضت مشروطيت ايران، از آن حمايت كرد و در اين زمينه، فعاليتهاي زيادي انجام داد. اقدامات ايشان با توجه به جايگاه اجتماعي برجستهاش، موجب شد عملاً در دورة موسوم به استبداد صغير و اوايل مشروطة دوم، به يکي از مهمترين شخصيتهاي تأثيرگذار در ميان حاميان نظام مشروطه تبديل شود و رهبري مشروطهخواهان مذهبي را پذيرا گردد.
هريک از دو ويژگي مزبور (علمي و سياسي) کافي است تا موجب اهميت يافتن يک شخصيت و بررسي انديشة سياسي وي شود. با اين حال، اگر در کنار اين دو ويژگي، مواضع تاريخي و انديشههاي يک شخصيت، مرتبط با حيات فعلي يک جامعه در عرصة سياسي شناسانده شود و از انديشههاي آن متفکر در تثبيت يا نقد نظام سياسي خاصِ حاکم بر جامعه استفاده گردد، طبيعي است که بررسي حيات و انديشة وي، اهميت بيشتري خواهد يافت.
بر اساس آنچه ذکر شد، اهميت موضوع «بررسي انديشة سياسي آخوند خراساني» را از سه جنبه ميتوان بيان کرد:
1. برجستگي علمي آخوند در تاريخ اجتهاد شيعه؛
2. رهبري ايشان در نهضت مشروطيت ايران؛
3. ارتباط موضع و انديشة سياسي ايشان با وضعيت سياسي حال و آيندة ايران.
در دهة اخير، اهتمام به زندگي و انديشة سياسي آخوند خراساني، افزايش چشمگيري يافته است. در همين زمينه، شايد بتوان گفت، آثار نوشته شده در قالب مقاله و کتاب دربارة حيات و انديشة سياسي آخوند در دهه اخير با آثار نوشته شده در اين موضوع در مدت قريب يک سدة قبل از آن برابري ميکند.
با توجه به عنوان مقاله، در بيان ادبيات و پيشينة تحقيق، طبيعي است محور بحث «انديشة سياسي آخوند خراساني»، باشد؛ اما دو موضوع ديگر در اين زمينه حايز اهميت است:
1. تبيين صحيح و جامع انديشة سياسي يک متفکر نميتواند بدون توجه به انديشههاي ديگر وي و نيز بدون در نظر داشتن ابعاد شخصيتي و رفتار او در عرصههاي گوناگون (سياسي، اخلاقي، اجتماعي...) صورت پذيرد. در اين ميان، آگاهي از مواضع و رفتار سياسي انديشمند، جايگاه و اهميت بيشتري در زمينة شناخت انديشة سياسي وي دارد. بدينروي، در تبيين انديشة سياسي يک متفکر، تحقيق تفصيلي از حيات سياسي وي امري لازم بهشمار ميرود؛
2. در بررسي نقلها و پژوهشهاي صورتگرفته دربارة آخوند، ارائة تفکيک دقيق ميان حيات و انديشة سياسي آخوند با ابعاد شخصيتي و انديشههاي ديگر وي (علمي، اخلاقي و اجتماعي) مشکل است، و بهويژه در برخي از اين آثار و تحقيقات، نميتوان مرزبندي روشن و شفافي در اين زمينه در نظر گرفت.
با توجه به اين دو نکته، گرچه ذيل عنوان مزبور، محور بحث بيان ادبيات و پيشينة تحقيق در خصوص حيات و انديشة سياسي آخوند خراساني است، با اين حال، برخي از منابعي که ذکر ميشود، چند بُعدي بوده، بخشها يا زوايايي از آن، به صورت غيرمستقيم با موضوع ارتباط دارد.
در بررسي حيات و انديشة سياسي آخوند خراساني، سه نوع منبع قابل ذکر است:
أ. تأليفات و آثار نوشتاري آخوند در عرصة سياسي؛
ب . نقلهاي معاصرانِ آخوند دربارة وي؛
ج . آثار تحقيقي و تحليلي دربارة آخوند (با تأکيد بر حيات و انديشة سياسي).
در ذيل، به اختصار، به معرفي اين منابع با رويکرد انتقادي پرداخته ميشود:
أ. تأليفات و آثار نوشتاري آخوند در عرصة سياسي
آثار نوشتاري سياسي بهجايمانده از آخوند يا منتسب به آخوند را ميتوان در دو قسم دستهبندي کرد:
1. مطالب و ديدگاههاي سياسي آخوند در ضمن کتابهاي تأليفي وي
در ميان تأليفات آخوند، کتابي که به صورت مستقل به سياست پرداخته باشد، نميشناسيم؛ اما در بخشهايي از چند کتاب فقهي ايشان، ميتوانيم به برخي ديدگاههاي سياسي ايشان پي ببريم:
مهمترين منبع بيانکنندة انديشة سياسي آخوند در حوزة مشروعيت حاکم، حاشية ايشان بر بحث ولاياتِ سهگانة شيخ مرتضي انصاري در المکاسب است. آخوند در اين بخش از حاشية خويش بر كتاب مزبور، به تبع استادش، ديدگاه خود را دربارة ولايت ائمة اطهار، ولايت فقيه و ولايت شيعيان عادل مطرح کرده است. در ميان شانزده حاشيه آخوند در بحث ولايات سهگانه، دو حاشية ايشان مهمتر است: در يکي از اين دو حاشيه، آخوند اولاً، ولايت ائمة معصومان را منحصر در امور عمومي دانسته، ولايت آنها بر امور شخصي افراد را ـ برخلاف مشهور علماي شيعه ـ نميپذيرد؛ ثانياً، دلالت ادلّة روايي بر شمول ولايت فقيه در امور عمومي را قاصر ميداند (خراساني، 1406ق، ص93ـ95). اما در حاشية ديگر، وي با تمسّک به قدر متيقن (که از آن به «دليل حسبه» تعبير ميشود)، مينويسد:
لکن از اين ادله [= ادلّة روايي] ميتوان به دست آورد که فقيه، قدر متيقن از ميان کساني است که احتمال داده ميشود مباشرت يا اذن و نظر آنها معتبر در تصرفات [ضروري و در حوزة عمومي] باشد؛ همچنانکه مؤمنين عادل در صورت فقدان فقيه، قدر متيقن از کساني هستند که تصرفشان مشروعيت دارد (همان، ص 96).
طبق اين حاشيه، آخوند از راه قدر متيقن و حسبه، انحصار حقانيت و مشروعيت حکمراني به فقيهان در عصر غيبت را ميپذيرد.
کتابهايي که آخوند در آنها به ذکر فتاواي خويش براي عمل مقلدان نگاشته، دربردارندة برخي ديدگاههاي سياسي ايشان است. بيشتر آثار فتوايي ايشان در کتابي با عنوان فقه فتوايي آخوند خراساني، در سه جلد، در سال 1390، به مناسبت «کنگرة بزرگداشت آخوند خراساني» (توسط پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي در قم) جمعآوري و منتشر شد.
دو تقرير از مباحث «قضاء» آخوند را نيز، که توسط ميرزا محمّد آقازاده و آقانجفي قوچاني، به صورت مستقل به نگارش درآمده استـ با تسامحـ ميتوان در همين قسم، يعني آثار نوشتاري آخوند، جاي داد. آخوند در دو جا از بحث «قضا»، به مناسبت، ادلّة روايي ولايت فقيه را ذکر و دلالت آنها بر شمول ولايت در امور عمومي را بررسي و نقد کرده است (خراساني، 1391، ص17ـ18 و 30ـ31؛ نجفي قوچاني، 1386، ص219-220 و 232) با اين حال، طبق تقرير آقازاده، آخوند در موضع دوم، به پذيرشِ عموميتِ روايتِ مقبولة عمربن حنظله تمايل نشان داده است (خراساني، 1391، ص30ـ31). با فرض عدم قبول روايات نيز، طبعاً ديدگاه آخوند در حاشيه مكاسب مبني بر تمسك به قدر متيقنننن و دليلي حسبه باقي بود.
2. آثار نوشتاري سياسي پراکنده اعم از نامه، تلگراف و تقريظ
بخش قابل توجهي از نوشتههاي سياسي آخوند، آثار متعدد و در عين حال، کوتاهي است که ايشان در قالب نامه، تلگراف و تقريظ، ناظر به رخدادهاي سياسي جامعة ايران و تا حدي عثماني به نگارش درآورده است. بيشتر اين آثار، در جريان حوادث نهضت مشروطيت ايران و طي پنج سال آخر عمر آخوند نگاشته شده است. طبق گفتة برخي افرادِ خاندان آخوند، اصل اسناد و مدارک سياسي آخوند در منزل فرزند ارشد ايشان در نجف نگاهداري ميشد. در سال 1356، حکومت عراق به منزل ايشان هجوم برد و ضمن جستوجوي وسايل منزل، «كليه اسناد و مدارک سياسي و علمي، از مکتوبات و استفتائات، همه را برداشتند و بردند» و در حال حاضر، از وضعيت آنها اطلاعي در دست نيست (مصاحبه با حجةالاسلام و المسلمين عبدالرضا کفايي، 1386، ص122).
با توجه به اين مطلب، آثار کوتاه سياسي آخوند را بايد در منابع ديگر جستوجو نمود. اين آثار بهسبب کثرت، کوتاهي متن و نگارش آنها به اقتضاي رخدادها و شرايط زماني گوناگون طي چند سال، در کتابها و نشريات گوناگون پراکنده است.
نکتة مهمي که دربارة اسناد و آثار پراکندة سياسي آخوند بايد بدان توجه داشت، مسئلة جعل و سانسور احتمالي آنهاست. توضيح آنکه، در بررسي ابعاد نهضت مشروطيت و موضع شخصيتهاي برجسته در آن، بدون توجه به صحت اسناد منتشر و شايعشده دربارة افراد و گروهها ـ بهويژه آنچه در نشريات آن دوره و تواريخ عمومي مشروطيت آمده استـ همچنين بدون تلاش براي يافتن أسناد سانسور و كتمانشده يا كمتر انتشار يافته، به صورت طبيعي نميتوان به نتيجهگيري صحيح و واقعي دست يافت؛ چراكه فضاي عصر مشروطه، فضايي ناآرام و پرتنش بود و در چنين شرايطي، ترويج شايعات و نسبتهاي نادرست، و كتمان حقايق و أسناد، و گزينشي عملكردن يا تغيير و وارونه ساختن آنها رواج داشت.
در هر حال، تعداد زيادي از آثار نوشتاري سياسي پراکندة آخوند در نشريات منتشرشده در دورة زماني نهضت مشروطه (همچون حبل المتين، مجلس و نجف) و برخي کتابهاي تاريخي و خاطرات اين دوره (مانند تاريخ بيداري ايرانيان، تاريخ مشروطه ايران و واقعات اتفاقيه در روزگار)، و نيز «صورت مذاکرات مجلس شوراي ملّي»، انعکاس يافته است.
برخي اطرافيان و شاگردان آخوند به ثبت تعدادي از اين آثار اقدام کردهاند. در همين زمينه، کتاب حيات الاسلام في احوال آية الملک العلّام، نوشتة آقانجفي قوچاني قابل ذکر است. آقانجفي در اين کتاب ـ در کنار ذکر مقدّمهاي در شرح حال آخوند، و مؤخرهاي در بيان کيفيت وفات ايشان ـ برخي نامهها و تلگرافهاي آخوند در مسائل سياسي دورة نهضت مشروطيت را همراه با برخي توضيحات، درج کرده است. از ميان حدود 95 تلگراف و نامة ذکر شده در کتاب مزبور، 64 مورد توسط آخوند ـ بهتنهايي يا به صورت مشترکـ نوشته شده و 31 مورد توسط ديگران در ارتباط با ايشان نگاشته شده است. از مهمترين ضعفهاي اين کتاب، ميتوان به «برخورد گزينشي» و «رعايت نكردن توازن در ثبت اسناد» اشاره کرد (دربارة اين کتاب، در ادامه، بيشتر سخن ميگوييم).
کتابي نيز با عنوان آخوند خراساني به روايت اسناد، به کوشش آقاي علي ططري و خانم فاطمه ترکچي، در سال 1390 به مناسبت «کنگره بزرگداشت آخوند خراساني» (توسط پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي در قم) منتشر شد. در اين مجموعه، قريب 140 سند از «کارکردهاي اجتماعي، سياسي، فرهنگي و حقوقي آخوند خراساني» در فاصلة سالهاي 1320 تا 1331 آمده است. برخي از اين اسناد قبلاً در کتابهاي ديگر منتشر شده بود و نيز برخي اسنادِ منتشر نشده که در اين کتاب انتشار يافته، مربوط به مسائل شخصي افراد بوده و شايد کماهميت جلوه کند. اشكال مهم اين كتاب، که قابل چشمپوشي نيست، وجود اشتباهات و اغلاط متعدد در آن، از جمله در عنوانگذاريها و ثبت تاريخ برخي اسناد است.
از جمله آثار پراکندة سياسي آخوند، تقريظهاي وي بر برخي کتابها و نوشتههاي سياسي است. يکي از مهمترين اين تقريظها، تقريظ بر رساله مهم «تنبيهالامة و تنزيه الملة» نوشته شاگرد و صحابي خاص آخوند، ميرزامحمدحسين ناييني است. از آنجا که ناييني در بخشهاي گوناگون و موارد متعدد از رساله خويش، بحث نيابت عامه و حاکميت سياسي فقيهان را به عنوان امري مسلم و از «قطعيات مذهب» ذکر کرده است، از تقريظ آخوند به اين رساله، به وضوح ميتوان بدست آورد: آخوند (همچنانکه در حاشية خويش بر مکاسب بر مبناي دليل قدر متيقن نظر داده بود)، بر ديدگاهش نسبت به انحصار مشروعيت حکمراني سياسي به فقيهان در عصر غيبت، استوار است.
جمعآوري تأليفات و آثار پراکنده سياسي در يک کتاب
در ساليان اخير، بخش قابلتوجهي از تأليفات و آثار نوشتاري آخوند يا منتسب به ايشان که در ارتباط با سياست است، با تلاش آقاي محسن کديور در يک مجموعه جمعآوري شد و در سال 1385، با عنوان سياستنامة خراساني: قطعات سياسي در آثار آخوند ملّامحمّدکاظم خراساني انتشار يافت. اين مجموعه به لحاظ محتوايي، داراي سه بخش است:
1. مقدمة تحليلي و توضيحي نويسنده (بهويژه بخش اول مقدّمه که به اختصار، ذيل عنوان «اهمّ مميّزات مکتب سياسي خراساني» ذکر شده است)؛
2. بخشهايي از تأليفات و مطالب اصولي و فقهي آخوند که از نظر گردآورنده، مرتبط با سياست بوده است. اين مباحث ذيل هشت عنوان کلي قرار داده شده و حدود نيمي از مطالب کتاب را تشکيل ميدهد؛
3. نامهها، تلگرافها و ديگر مطالبي که مرتبط با مسائل سياسي بوده است. اين اسناد ذيل عنوان «اهمّ لوايح و تلگرافات» تنظيم شده و حدود نيمي ديگر از کتاب را شکل داده است. آنچه در قسمتي از مقدمه آمده، تفسير انديشة آخوند است که در بخش سوم بحث حاضر قرار ميگيرد.
دربارة مباحث مربوط به مسائل اصولي و فقهي آخوند، به نظر ميرسد برخي مطالب ارتباط مستقيمي با ديدگاههاي سياسي آخوند ندارد و گردآورنده با پيشفرض خاصي به آوردن آنها در مجموعة مذکور اقدام کرده است؛ چنانکه در انتخاب برخي عناوين جزئي، نسبت نادرست به آخوند داده شده است. در بخش «اهمّ لوايح و تلگرافات» نيزـ فارغ از آنچه دربارة لزوم بررسي جعل و سانسور اسناد ذکر شدـ متأسفانه پيشفرضها و جهتگيريهاي گردآورنده دستکم در انتخاب برخي عناوين براي اسناد، تأثيرگذار بوده است؛ امري که موجب کاستن از اتقان و وزانت علمي کتاب شده است.
ب) نقلهاي معاصرانِ آخوند دربارة وي
نقلهاي تاريخي ثبتشده دربارة آخوند خراساني توسط معاصران وي يا مستند به آنها را ميتوان در موارد ذيل دستهبندي کرد:
1. شرح حال مختصر آخوند توسط معاصران ايشان در تراجم علماي شيعه
کتابهاي متعددي در شرح حال علماي شيعه به نگارش درآمده است. اين کتابها غالباً به يکي از سه صورت نگارش و انتشار يافته است:
1. تکنگاري دربارة عالمي خاص به صورت تفصيلي؛
2. نگارش تراجم گروهي از علما که ويژگي خاص دارند؛ مثلاً مربوط به دورة زماني خاصي هستند؛
3. نگارش شرح حال همة علماي بزرگ شيعه (بدون اينکه عنايت به ويژگي خاصي غير از شهرت و تأثيرگذاري زياد در ميان باشد). در دو صورت اخير، نوعاً شرح حال به صورت مختصر ارائه ميشود.
دربارة آخوند خراساني، هر سه نوع شرح حال وجود دارد: هم کتابهاي مستقلِ متعدد دربارة ايشان نگاشته شده است، هم در ميان کتابهايي که به صورت ويژه در معرفي علما و فقهاي نسبتاً شاخصِ شيعة قرن سيزده و چهارده هجري (قمري) به نگارش درآمده، به شرح حال ايشان توجه شده است، و هم در کتابهايي کهـ بدون عنايت به ويژگي خاص غير از شهرت و تأثيرگذاري زيادـ دربارة علماي بزرگ شيعه نوشته شده و تاريخ نگارش آنها نيز پس از وفات آخوند است، ترجمة وي آمده است.
آثار مهم از نوع اول، در ادامة نوشتار حاضر معرفي خواهد شد. اما دربارة آثار نوع دوم و سوم، بايد گفت: برخي از اين کتابها اصيل و برخي ديگر به عنوان منابع درجه دوم محسوب ميشوند. منابع اصلي تراجم علماي شيعه که به صورت ضمني يا به صورت مستقل ـ والبته در صفحات محدود ـ به شرح حال علما و فقهاي شيعة قرن سيزده و چهارده هجري پرداخته، عمدتاً توسط برخي محققان معاصرِ آخوند از جمله چند نفر از شاگردان ايشان تهيه شده است. شايد بتوان مهمترين اين کتابها را عبارت دانست از: تکملة أمل الآمل، نوشتة سيدحسن صدر؛ نقباء البشر (بخشي از طبقات أعلام الشيعة) نوشتة شيخ آقابزرگ تهراني (همچنين برخي مطالب شيخآقابزرگ تهراني دربارة آخوند، در کتاب الذريعة آمده است)؛ مرآة الشرق، نوشتة صدرالاسلام محمّدامين امامي خويي؛ اعيان الشيعة، نوشتة سيدمحسن امين؛ معارف الرجال، نوشتة شيخ محمّد حرزالدين؛ و احسن الوديعه، نوشتة سيدمحمدمهدي موسوي اصفهاني کاظمي.
2. نوشتههاي تفصيلي برخي شاگردان آخوند دربارة ايشان
به نظر ميرسد مهمترين اثر در اين زمينه، کتاب حيات الاسلام في أحوال آية الملک العلّام، نوشتة سيدمحمدحسن نجفي قوچاني (آقانجفي قوچاني) است. تا آنجا که تحقيقات نشان ميدهد، اين اثر در کنار کتاب طي العوالم في أحوال شيخنا الکاظم، نوشتة سيدهبةالدين شهرستاني، اولين آثارِ مستقلِ نگارشيافته دربارة آخوند خراساني بهشمار ميرود (هر دو کتاب در اواخر سال 1329ق و اوايل 1330ق ـ مدت کوتاهي پس از وفات آخوند ـ نوشته يا تکميل شده است). چنانکه قبلاً ذکر شد، صبغة کلي کتاب حيات الاسلام...، ثبت اسناد مرتبط با موضعگيريهاي سياسي آخوند خراساني است. با اين حال، در ابتداي کتاب، مطالب و توضيحاتي دربارة شخصيت و زندگي آخوند، بهويژه خصوصيات علمي و اخلاقي ايشان، ذکر شده است. در اواخر کتاب نيز، واپسين روزهاي عمر آخوند (در جريان مهاجرت به سوي ايران) و چگونگي وفات ايشان و برخي مسائل مرتبط در اين زمينه، ذكر شده است. همچنين به مناسبت ذکر اسناد، افزون بر توضيح مختصري که آقانجفي در ابتداي هر سند نوشته، در برخي موارد، به تفصيل، نکات و وقايع تاريخي و برخي توضيحات دربارة تلگرافها و نامهها درج شده است. اين کتاب، کهـ ظاهراًـ خطي باقي مانده بود، در سال 1378، به کوشش آقاي رمضانعلي شاکري به مناسبت بزرگداشت آقانجفي قوچاني (توسط نشر هفت در تهران) در 152 صفحة وزيري منتشر شد. با وجود آنکه در شناسنامه و مقدّمة آقاي شاکري از تصحيح کتاب خبر داده شده، اما اغلاط متعددي در آن وجود دارد. مصحّح، عنوان اصلي کتاب را تغيير داده و بدين صورت آورده است؛ برگي از تاريخ معاصر (حيات الاسلام في احوال آية الملک العلّام) پيرامون شخصيت و نقش آخوند ملّامحمّدکاظم خراساني در نهضت مشروطيت.
آقانجفي قوچاني همچنين در کتاب مشهور سياحت شرق ـ که به بيان خاطرات و وقايع زندگي خود پرداختهـ در برخي فصول (بهويژه فصل پنجم)، دربارة آخوند خراساني، فضاي سياسي نجف و وقايع مشروطيت، مطالب و توضيحاتي را ذکر کرده است. کتاب سياحت شرق در سال 1307 نگاشته شده و در سال 1351 با تصحيح و مقدّمة آقاي رمضانعلي شاکري، (توسط نشر اميركيبر)، منتشر گرديد.
بهرغم ارزش بالاي اين دو کتاب، برخي روحيات منفي آقانجفي و شدت ارادت وي به آخوند خراساني، موجب شده است تا واقعيات به صورت صحيح و منصفانه انعکاس نيافته، گزارشها از موضع بيطرفي خارج شده، جانبدارانه بيان گردد؛ چنانکه به برخي افراد و جريانها، که از همراهان آخوند نبوده و به وي وابستگي نداشتند، نقدها و حملات تندي صورت گرفته است (ر.ک: جوادزاده، 1383، ص 368ـ369، 378ـ380 و 390ـ405).
سيدمحمدعلي (هبةالدين) حسيني شهرستاني (از ديگر شاگردان آخوند خراساني، که فردي برجسته بود و آخوند به او عنايت داشت)، نيز کتابي در شرح حال استاد خويش به نام طي العوالم في احوال شيخنا الکاظم نگاشت. اما اين کتاب انتشار نيافت و بنا به گزارش برخي محققان (عبدالرحيم محمّدعلي در کتاب المصلح المجاهد الشيخ محمّدکاظم الخراساني، ص 145)، مفقود شده است. با اين حال، بخشهايي از مطالب کتاب بلافاصله پس از وفات آخوند، در سه شماره از مجلة مهم العلم ـ که شهرستاني آن را به صورت ماهانه منتشر ميساختـ درج شد. مجموع صفحاتي که در اين سه شماره به تمجيد و معرفي آخوند پرداخت شده، کمتر از 20 صفحه است که البته قسمتهايي از اين صفحات نيز اطلاعات خاصي دربرندارد، و بهگونهاي عبارتپردازي شده است. با اين حال، همين ميزان کم، بهسبب ارائة گزارش دست اول و نزديک به زمان حيات آخوند خراساني، از سوي يکي از شاگردان برجسته و مورد عنايت وي، ارزشمند است.
3. مطالب برخي خاطراتنگاران معاصرِ آخوند دربارة ايشان
برخي افراد معاصر آخوند، که خاطرات زندگي خود را (به صورت روزنگار يا غير آن) نگاشتهاند، ضمن خاطراتشان، مطالبي را در ارتباط با شخصيت، زندگي و مواضع سياسي آخوند بيان کردهاند. مهمترين اين افراد عبارتند از: محمد ناظمالاسلام کرماني، در کتاب مشهور تاريخ بيداري ايرانيان؛ محمودخان احتشامالسلطنه در خاطرات منتشرشدة وي با عنوان خاطرات احتشامالسلطنه؛ يحيي دولتآبادي در خاطرات چند جلدياش با عنوان حيات يحيي؛ حسن اعظام قدسي (اعظام الوزاره) در خاطرات منتشرشدة دو جلدياش با عنوان خاطرات من يا تاريخ صد سالة ايران؛ قهرمانميرزا عينالسلطنه (سالور) در خاطرات بسيار بلندي که با عنوان روزنامة خاطرات عينالسلطنه انتشار يافته است، و در نهايت، ابراهيم زنجاني در خاطرات منتشرشدهاش با عنوان خاطرات شيخ ابراهيم زنجاني. کتاب مهم هجوم روس به ايران و اقدامات رؤساي دين در حفظ ايران، اثر حسن نظامالدينزاده را نيزـ که در ابتداي کتاب، به مواضع و اقدامات آخوند خراساني در جريان اولتيماتوم معروف روس در اواخر سال 1329، فوت ناگهاني و مشکوک و مسائل مربوط به آن ميپردازدـ ميتوان در همين قسمت قرار دارد.
4. نقلهاي تاريخي باواسطه توسط خاندان آخوند
کتاب مرگي در نور؛ زندگاني آخوند خراساني صاحب کفايه، بهوسيلة آقاي عبدالحسين مجيدکفايي (که هم پدر و هم مادر وي نوادة آخوند بودهاند) نوشته شده و در سال 1359 (توسط انتشارات کتابفروشي زوّار در تهران) در 32 فصل و حدود 460 صفحه منتشر گرديده است. اين کتاب جامعيت نسبي داشته و دربارة ابعاد گوناگون شخصيت و زندگي و انديشة آخوند به بحث پرداخته است. بهسبب آنكه اولين کتاب منتشرشده به زبان فارسي دربارة آخوند خراساني بوده، بهويژه آنکه نويسنده از خاندان آخوند بوده، شهرت زيادي يافته است. آقاي مجيدکفايي در نگارش کتاب، علاوه بر پژوهش کتابخانهاي، تحقيقات ميداني انجام داده و در اين ميان، نقلهاي متعددي دربارة جدّ خود، به نقل از فرزندان و اعضاي خاندان آخوند (و نيز برخي شاگردان آخوند، همچون سيدهبةالدين شهرستاني) ذکر کرده و اين موضوع در اعتبار يافتن کتاب، تأثير ويژهاي برجاي گذاشته است. با اين حال، کتاب داراي ضعفهاي جدي است که از آن جمله ميتوان به مخدوش بودن برخي اطلاعات آن، ارائة برخي تحليلها و تفسيرهاي نادرست، ادبياتِ رمانگونة برخي مطالب کتاب (که موجب عدم تشخيص مطالب ذهني از واقعيات ميشود)، و عدم تعيين دقيق مستندات نقلهاي شفاهي و مکتوب، اشاره کرد. شايان ذکر است كه شاکلة اصلي اين کتاب، نوشتاري کمحجم و چاپ نشده بود که نويسنده در دهة سي شمسي، با عنوان آفتابي که غروب نميکند، به نگارش درآورده بود.
در کنار اين اثر نسبتاً مهم، نوشتهها و مصاحبههايي نيز از آقاي عبدالرضا کفايي (نوادة ديگر آخوند) در کتابها و نشريات متعدد منتشر شده است. شايد مهمترين آنها مقاله و مصاحبة منتشرشدة وي در قسمتي از کتاب مجموعه گفتار حيات سياسي، اجتماعي و فرهنگي آخوند خراساني، و نيز مقالهاي مفصل و تکميلشده (با عنوان الهداية الي سيرة صاحب الکفاية)، در بخشي از کتاب سيري در سيرة علمي و عملي آخوند ملّامحمّدکاظم خراساني باشد (توضيحات دربارة ويژگيهاي اين دو کتاب، در ادامه ذکر ميشود).
در يک نگاه کلي ميتوان گفت: گرچه در آثار اين دو نوادة آخوند، مطالبي به نقل از کتابهاي ديگرـ همچون نوشتههاي آقانجفي قوچانيـ آمده و همچنين برخي مطالب نيز تحليلها و تفسيرهاي نويسندگان است که اعتبار ويژهاي ندارد، با اينحال، بخشي از مطالب، نقلهاي شفاهي از فرزندان، شاگردان و افراد مطلع بوده و همين بخش حايز اهميت است.
5. نقلهاي تاريخي باواسطه توسط غير خاندان آخوند
احتمالاً مهمترين اثر در اين زمينه، کتابِ مجموعه گفتار حيات سياسي، اجتماعي و فرهنگي آخوند خراساني است که در سال 1386 به کوشش آقاي محسن دريابيگي (توسط مؤسسة تحقيقات و توسعة علوم انساني در تهران) انتشار يافت. اين کتابِ تقريباً 650 صفحهاي، بيشتر به صورت تاريخ شفاهي تنظيم يافته و داراي حدود بيست مصاحبه با افرادي است که مطالبي را دربارة جنبههاي علمي، اخلاقي، سياسي و خانوادگي آخوندـ هم در قالب نقل باواسطه و هم در قالب تحليلها و تفسيرهاي خودـ ذکر کردهاند. طبعاً آنچه ميتواند اعتبار داشته باشد، نقلهاست، و تحليلها و تفاسير اعتبار خاصي ندارند.
کتاب ديگري که نام آن را ميتوان در اين قسمت ذکر کرد، کتابي است حجيم با عنوان ديدگاههاي آخوند خراساني و شاگردانش (يادي از پيشواي روحاني جنبش مشروطه). اين اثرِ 930 صفحهاي، توسط آقاي اکبر ثبوت نوشته شده است. وي در سال 1389 در مقام انتشار آن (توسط نشر طرح نو در تهران) برآمد، اما کتابـ بهسبب نسبت دادن مطالب خاص به آخوند و عدم اثبات آن نسبتها ـ مجوز انتشار رسمي نيافته و صرفاً به صورت کپي و فايل Pdf در دسترس برخي افراد قرار گرفته است. البته بخشهايي از اين کتاب در برخي نشريات و کتابها به صورت رسمي انتشار يافته است، شايد مهمترين اين موارد در کتاب مجموعه گفتار حيات سياسي، اجتماعي و فرهنگي آخوند خراساني ـ معرفيشده در بند قبل ـ باشد؛ همچنانکه برخي مطالب آن در قالب جزوههاي تکثيري و بهويژه فايلهاي متني در فضاي شبکة جهاني اينترنت به صورت غيررسمي منتشر شده است.
شاکلة اصلي کتاب مطالبي است با جزئيات بسيار که به ادعاي نويسنده، آخوند خراساني طي جلسات متعدد و به مناسبتهاي گوناگونـ عمدتاً در دورة نهضت مشروطيتـ بيان کرده، و شيخآقابزرگ تهراني آنها را شنيده و با تمام جزئيات به خاطر سپرده و پس از قريب پنجاه سال براي آقاي اکبر ثبوت در ديدارهاي متعدد نقل کرده است. مطالعة کتابـ با وجود اطلاعات زياد ارائه شده و فضاسازي خاص توسط نويسنده که با نوعي روانشناسي از خوانندگانِ مفروض صورت گرفته استـ خواننده را به اين نتيجه رهنمون ميسازد که نهتنها آخوند خراساني، بلکه بسياري از علما و فقها، حتي ملّااحمد نراقي! مخالف «تفويض حکومت به علماي دين» و به عبارت ديگر، مخالف حکمراني فقيهان بودند.
نويسنده صرفاً به بحث نوع حکومتِ مشروع و جايز از ديدگاه آخوند نپرداخته، بلکه با استفاده از توانمندي علمي و گسترة اطلاعاتي خود، نقلها و ادعاهايي نيز دربارة برخي انديشههاي ديگر آخوند و نيز بعضي ديدگاههاي سياسيـ فرهنگي شاگردان مستقيم يا باواسطة آخوند ذكر كرده که از نظر نويسنده، از انديشههاي آخوند تأثير عميقي پذيرفته و از جمله، مخالف حاکميت فقيهان بودند.
نکاتي مهم دربارة پنج دسته:
دربارة مجموعة پنجگانة مذکور، نکاتي شايستة ذکر است:
يک. فقدان اعتبار خاص تحليلها و مطالب منقول از کتابها
چنانکه اشاره شد، اعتبار مطالبِ کتابهاي مزبور، عمدتاً بهسبب تاريخ نقلي و مشاهدات نويسندگان يا شنيدهها و اطلاعات دقيق آنها از واسطهها، دربارة شخصيت، زندگي و انديشة آخوند است. در نتيجه، تحليلها و تفاسير اين نويسندگان، همچنين نقلهاي آنها از کتابهاي منتشرشدة در دسترس، ويژگي و اعتبار خاصي ندارد. از اين زاويه، مطالب قابلتوجهي از آنچه در برخي کتابها و نوشتههاي مزبور ذکر شده است (به صورت خاص، نوشتههاي دو نوادة آخوند و نيز کتاب حيات سياسي، اجتماعي و فرهنگي آخوند خراساني) بايد به عنوان «آثار تحقيقي و تحليلي دربارة آخوند» که عنوان بخش بعد است، در نظر گرفته شوند.
دو. لزوم احراز سه شرط «وثاقت»، «قوّت ضبط» و «انصاف» در ناقلان
براي استفاده از منقولات تاريخي، بايد «وثاقت» و «قوّت ضبط» ناقلان آن احراز شود؛ امري کهـ بهرغم تخلف برخي تاريخنگاران از آنـ بيشتر انديشمندان اسلامي در علوم حديث بدان پايبندند. ويژگي سومي نيز مهم به نظر ميرسد و آن داشتن «انصاف» در نقل وقايع است (هرچند ممکن است اين ويژگي، به نوعي در «وثاقت» گنجانده شود.) درصورتيکه منقول تاريخي با دو يا چند واسطه نقل شود، بايد وثاقت، قوّت ضبط و انصاف، در همة سلسلة ناقلان احراز شود. با در نظر داشتن اين ديدگاهِ روشن و عُقلايي، در بحث حاضر نيز بايد وثاقت، قوّت ضبط و انصاف نويسندگان و ناقلان اخبار دربارة آخوند احراز شود.
در اين زمينه، به نظر ميرسد از ميان پنج دسته آثار معرفيشده، مطالبِ دستة اول (نوشتههاي تراجمنويسانِ معاصرِ آخوند) اعتبار بيشتري دارد.
در استفاده از مطالب دستة دوم (نوشتههاي تفصيلي برخي شاگردان آخوند)، تا حدّي بايد احتياط نمود؛ چراکه ارادت شديد برخي شاگردان آخوند به ايشان، و به صورت خاص آقانجفي قوچاني، موجب شده است تا از يکسو، در بيان شخصيت، ويژگيها و عملکرد آخوند مبالغه صورت گيرد، و از سوي ديگر، منتقدان و مخالفان مشي سياسي آخوند، به شدت تخريب شوند.
قضاوت دربارة دستة سوم (مطالب برخي خاطراتنگاران معاصر آخوند)، يعني خاطراتنويسانِ معاصر آخوند، متفاوت است و بايد جداگانه دربارهشان حکم کرد.
مطالب گروه چهارم (نقلهاي تاريخي باواسطه توسط خاندان آخوند)، در مواردي كه نقلها شفاهي است، از جهت ناقل آخر (يعني دو نوادة آخوند) معتبر است؛ اما براي اعتبار منقول، بايد در هر مورد، سه شرط مذکور در واسطه يا واسطهها احراز شود. طبعاً، با مجهول بودن واسطهها، نميتوان به خبر اعتماد کرد، مگر آنکه قرينه و شاهد ديگري در ميان باشد که موجب اطمينان به خبر شود.
در نهايت، دربارة مطالبِ دو کتاب معرفيشده در دستة پنجم (نقلهاي تاريخي باواسطه توسط غيرخاندان آخوند)، تفکيک قايل ميشويم:
1. دربارة مصاحبههاي پيادهشده و مقالات مندرج در کتاب حيات سياسي، اجتماعي و فرهنگي آخوند خراساني، همان موضعي را خواهيم داشت که دربارة مطالب دو نوادة آخوند گفتيم (البته به استثناي چند مورد از آنچه در اين کتاب آمده است که ناقلان آخر، يعني مصاحبهشونده و نويسندة مقاله، يا خلاف واقع گفتهاند يا بهسبب عدم قوّت ضبط، نقلشان دقيق نيست و يا نتوانستيم شروط سهگانه را در آنها احراز کنيم).
2. دربارة کتابِ ديدگاههاي آخوند خراساني و شاگردانش، داوري ما اين است که مطالب نسبتدادهشده به آخوند، خلاف واقع بوده، و گزارشگر، مطالب و تحليلهاي خود را با واسطه به آخوند نسبت داده است. دلايل و شواهد نادرستي استناد مطالب به آخوند خراساني را ميتوان به اجمال، در هفت نكته بيان کرد: اول. ناسازگاري «گذشت زمان طولاني» و «دقيق بودن گزارشِ تفصيلي شفاهي»؛ دوم. دقتنكردن آقابزرگ تهراني در نقلهاي شفاهي؛ سه. فقدان برجستة آقابزرگ در زمان نهضت مشروطه؛ چهارم. ناسازگاري مطالب با روزگار آخوند؛ پنجم. تغيير و افزايش مطالب گزارش در طول چند سال؛ ششم. سطحي بودن استدلالها و ناسازگاري آنها با مقام علمي آخوند؛ هفتم. تناسبنداشتن زمان مشروطه با پيشنهاد حکمراني فقيهان.
با توجه به اين هفت نکته، که شرح و بسط آن نيازمند نوشتاري جداگانه است (براي دريافت برخي توضيحات، ر.ک: جوادزاده،1391، ص 69ـ77؛ «مصاحبه با استاد علينقي منزوي»، 1386، ص437)، مطالب کتاب، تحقيقات و تحليلهاي شخصي نويسنده بهشمار ميآيد و در بخش بعدي («آثار تحقيقي و تحليلي دربارة آخوند») قرار ميگيرد.
سه) شيوة برخورد با گزارشهاي متضاد
در جاهايي که ميان مطالبِ ناقلان ثقه و ضابط تضادي وجود دارد، لازم استـ همانند مواجهة فقيهان با دو روايت متضادـ به دقت بررسي شود و در مرحلة اول، در مقام جمع ميان آنها برآييم. در صورت نبود امکان جمع، بايد با استفاده از عوامل رجحان، يک ديدگاه را انتخاب و ديدگاه ديگر را کنار بگذاريم. اسباب ترجيح يک نقل بر نقل متضاد، در علم «اصول فقه» به تفصيل بررسي شده است. از مهمترين عوامل تقدّم يک ديدگاه، کثرت ناقلان آن نقل نسبت به ديگري، و قوّت ضبط ناقل آن ديدگاه بر ناقل ديگر است.
ج) آثار مهم تحقيقي و تحليلي دربارة آخوند (با تأکيد بر حيات و انديشة سياسي)
تعداد اين آثار زياد است. غالب آنها در دو دهة اخير به نگارش درآمده است. در ذيل، به مهمترين اين آثار اشاره ميشود:
1. کتاب «المصلح المجاهد الشيخ محمّدکاظم الخراساني» و برخي آثار عربي
کتاب المصلح المجاهد الشيخ محمّدکاظم الخراساني، نوشتة مرحوم عبدالرحيم محمّدعلي به زبان عربي، در سال 1972م/ 1392ق/ 1351 (توسط مطبعة النعمان در شهر نجف) منتشر شد. ظاهراً اين کتابِ 248 صفحهاي را بايد اولين کتاب مستقلِ چاپشده دربارة آخوند خراساني بهشمار آورد. همچنين شايد بتوان اين اثر را مهمترين کتاب در شرح حال آخوند به زبان عربي ارزيابي نمود. نويسنده در اين کتاب، رويکردي تاريخي داشته و در بخشهاي متعدد کتاب، به بيان مشخصات و حيات اخلاقي، علمي، اجتماعي و سياسي آخوند پرداخته است. بهرغم زحمات نويسنده در تحقيق و تتبع برخي مسائلـ از جمله استقصاي اسامي تعداد زيادي از شاگردان آخوند، حاشيهنويسان و شارحان کفاية الاصول، و نيز گردآوري مراثي بر آخوندـ اما کتاب نوآوري زيادي ندارد و داراي اشتباهات و نارساييهايي بهويژه در توضيح سير وقايع و رخدادهاي مشروطيت ايران است. البته اين ايراد منحصر به کتاب مذکور نيست، بلکه منابع عربي متعدد ـ حتي دست اول ـ که در مقام توصيف موضع حوزة نجف و مراجع آن از جمله آخوند خراساني نسبت به نهضت مشروطه ايران، مطالبي نوشتهاند، در بيان رخدادهاي مشروطيت ايران، دچار اشتباهها و خلطهاي تاريخيـ بعضاً فاحشيـ شدهاند. براي نمونه، ميتوان به يادداشتهاي چندصفحهاي مرحوم سيدهبةالدين شهرستاني (که در کتاب شعراء الغري درج شده است) اشاره کرد. با اين حال، از اين منابع، ميتوان برخي مطالب مفيد را دربارة فضاي فكريـ سياسي حوزه نجفِ عصر مشروطيت بهدست آورد.
2. کتاب «تشيّع و مشروطيت و نقش ايرانيان مقيم عراق»
کتاب تشيع و مشروطيت و نقش ايرانيان مقيم عراق، نوشته دکتر عبدالهادي حائري در سال 1360 (توسط نشر اميرکبير) در حدود 400 صفحه انتشار يافت. اين کتابِ مشهور، مستقيماً دربارة آخوند خراساني نيست، بلکه آنگونه که نويسنده در مقدّمه مينويسد، هدف آن است که واکنش «رهبران مذهبي» و «علماي طراز اول مذهبي» را «چه از نظر درگيري عملي و چه از حيث کمکهاي فکري آنان در انقلاب» مشروطيت، «در چارچوب فعاليتهاي مشروطهخواهي و نوشتههاي سياسي مرحوم ميرزامحمدحسين ناييني، مورد بررسي قرار دهد» (حائری، 1364، ص1). با توجه به اينکه مهمترين رهبر مذهبي و عالم طراز اول مشروطهخواه، آخوند خراسانيـ استاد ميرزاي نايينيـ بوده است، اين کتاب به صورت غيرمستقيم، بازگوکنندة ديدگاه سياسي آخوند و هدف وي از مشروطهخواهي است. از منظر نويسنده، انديشة مشروطهخواهي علماي عراق تحت تأثير انديشمندان غربي از جمله مونتسکيو بوده است و آنها بهرغم آنکه در مبارزه با استبداد واقعبين بودند، سرنگوني استبداد را اجتنابناپذير ميدانستند، اما از سوي ديگر، «معناي واقعي و هدف بنيادي مشروطهگري» را نميدانستند و عملاً تحت تأثير فريبکاري برخي از مشروطهخواهاني قرار گرفتند که در پي حاکميت سکولاريسم در ايران (و عثماني) بودند (حائري، 1364، ص221ـ225 و 298ـ299).
با وجود آنکه ديدگاه حائري در نقد غربشناسي ناييني و حوزة مشروطهخواه نجف به رياست آخوند خراساني قابل پذيرش است، اما نگاه و تحليل وي دربارة مشروطهخواهي آنها نادرست است. حائري رهبران مذهبي مشروطه را افرادي فاقد اصالت فكري دانسته، آنها را صرفاً واسطه و ابزار روشنفكران در ميان مردم معرفي کرده است. اين در حالي است که الگوي ذهني آنها از مشروطه و تفسيرشان از مشروطه را، که میتوان از آن به «مشروطة اسلامي» تعبير کرد، نشاندهندة تفاوت و امتياز آنها از روشنفکران بوده، بيانگر اصالت فکري آنها ميباشد. به عبارت ديگر، آگاهي ناقص علماي مشروطهخواهـ و در رأس آنها آخوند و نايينيـ از غرب جديد، موجب نميشود که نوآوريها و اصالتهاي آنها را ناديده بگيريم (براي اطلاع از محتوا و بررسي انتقادي کتاب، ر.ک: جوادزاده، 1385، ص23ـ65).
3. کتاب «حوزه نجف و فلسفة تجدد در ايران»
کتاب حوزة نجف و فلسفة تجدّد در ايران، نوشته دكتر موسي نجفي، در سال 1379 (به صورت مشترک، توسط دو مرکز علمي در تهران: «پژوهشگاه فرهنگ و انديشة اسلامي»، و «مؤسسة مطالعات تاريخ معاصر ايران») در حدود 830 صفحه منتشر شد. از مطالب اين کتاب نيز به صورت غيرمستقيم، ميتوان نگاه نويسنده به مشروطهخواهي آخوند را بهدست آورد. هدف و رويکرد اصلي کتاب ارائة ديدگاه حوزة مشروطهخواه نجف و در رأس آن آخوند خراساني نسبت به تمدن اسلامي و غرب با تأکيد بر نظام سياسي است. بخش قابلتوجهي از حجم زياد کتاب (حدود 600 صفحه از 830 صفحه) را، متن نشريات فارسيزبان حوزة نجف در مشروطة دوم (سالهاي 1328-1330) تشکيل ميدهد. اين نشريات (الغري، درة النجف و النجف) تاحدي تحت نظر آخوند منتشر ميشد و تلگرافها و نامههاي سياسي آخوند در آنها به چاپ ميرسيد. نويسندة کتابـ در نقطه مقابل دکتر حائريـ دربارة نوشتههاي حوزة مشروطهخواه نجف به رياست آخوند خراساني معتقد است:
غرب نگرش جديد به عالم و آدم و دنياست، هرچند اين را به صراحت نظريهپردازي نکردهاند؛ اما در لابهلاي مباحث آنان تضاد آشکار غرب نسبت به دنياي اسلامي نمايان است. لايههاي سکولاريزم، سنتستيزي، نسبيت اخلاق و ارزشها، تساهل و مدارا نسبت به حقوق الهي در اين رسائل مورد نقد قرار گرفت و نجف اينها را جزو ذات فرهنگ و سياست غرب ميداند (نجفی، 1379، ص19ـ20).
به نظر ميرسد اين مطالبـ که ناظر به مشروطة دوم بودهـ قابل تأمّل و نقد است؛ زيرا هم اثبات اينکه در مجلات فارسيزبان نجف، «سكولاريزم، سنتستيري، نسبيت اخلاق و ارزشها و تساهل و مدارا نسبت به حقوق الهي» را به غرب نسبت دادهاند، مشكل است، و هم ادعاي آنکه «نجف اينها را جزو فرهنگ و سياست غرب ميداند»، نادرست است. نقدهاي مطرحشده در اين مجلات بر غرب، غالباً، دربارة ماهيت استعماري غرب و بر غربزدگي و تقليد از غرب است، نه از اين حيث كه تمدن غربي بريده از شرع است، بلكه از اين نظر كه فرهنگ آنان را بر اساس آموزههاي مسيحيت و سازگار با اوضاع آنان دانستهاند و در نتيجه، با جامعة ايراني كه صرفنظر از اختلاف ديني، داراي وضعيت جغرافياييـ تاريخي و فرهنگي ديگري است، مناسب نميدانستند.
4. دو مقاله در کتاب «مجموعه مقالات ... آيتالله محمدکاظم خراساني»
در سال 1384، کتاب مجموعه مقالات همايش بررسي مباني فکري و اجتماعي مشروطيت ايران: بزرگداشت آيتالله محمدکاظم خراساني، به کوشش ستاد بزرگداشت يکصدمين سالگرد نهضت مشروطيت (توسط دانشگاه تهران و مؤسسة تحقيقات و توسعة علوم انساني) منتشر شد. با وجود عنوان کتاب، موضوع بيشتر مقالات اين مجموعه ارتباطي با آخوند خراساني ندارد، و تنها مقالات محدودي به شخصيت و انديشه آخوند خراساني پرداختهاند. در اين ميان، دو مقاله دربارة انديشة سياسي آخوند خراساني است: 1) مقالهاي از دكتر محسن کديور با عنوان انديشة سياسي آخوند خراساني؛ 2) مقالهاي از دكتر داود فيرحي با عنوان «مباني فقهي مشروطهخواهي از ديدگاه آخوند خراساني. رويکرد اين دو مقاله ارائة تحليل و تفسيري دموکراتيک از انديشة سياسي خراساني است و نويسندگان آنها در مقام آن هستند كه اثبات کنند آخوند انديشة ولايت عامّة فقيه را نپذيرفته، به مشروعيت حکمراني فقيه جامعالشرائط معتقد نيست، بلکه از منظر وي، مشروعيت حکومت و تصرف در حوزة عمومي در عصر غيبت، با «جمهورِ» مسلمانان و «ثقات مؤمنان» است. مطالب اين دو مقاله (به صورت کامل يا خلاصه يا بخشهايي از آن دو)، در برخي نشريات و کتابهاي ديگر نيز آمده است؛ از جمله آقاي کديور، خلاصهاي از مقالة خود را در بخشي از مقدّمة کتابِ سياستنامة خراساني آورده است.
مهمترين تکيهگاه کديور در اثبات نظر خود، دو عبارت در دو تلگرافِ صادرشده از سوي آخوند خراساني در دورة موسوم به «استبداد صغير» است («تلگراف به محمّدعليشاه» و «تلگرافِ پاسخ به سؤال مردم همدان»)؛ چنانکه اين دو عبارت، در پشت جلد کتاب آورده شده است. عبارت استنادشده در تلگراف اول چنين است: «... ضروري مذهب است که حکومت مسلمين در عهد غيبت حضرت صاحبالزمان با جمهور بوده...» (ناظم الاسلام کرمانی، 1377، بخش دوم، ص230) در پاسخ به اين استناد ميگوييم: واژة «جمهور» در برخي موارد استعمال در عصر مشروطه، معادل «فقها» بوده است؛ چنانکه ثقةالاسلام تبريزي در رسالة «لالان»، که خطاب به علماي نجف و در رأس آنها آخوند خراساني در همان دورة موسوم به «استبداد صغير» نوشته، آورده است: «نوّاب امام متصدي امر سلطنت شوند و اجراي عدل مذهبي نمايند و تمامي بِدَع و امور مخالفة شرع را محو کنند که آن را ـ بهاصطلاحـ جمهوريت ... گويند، (فتحی، 1355، ص 429ـ430). عبارت استنادشده در تلگراف دوم نيز چنين است: «... موضوعات عرفيه و امور حسبيه در زمان غيبت، به عُقلاي مسلمين و ثقات مؤمنين مفوّض است و مصداق آن همان دارالشوراي كبري بوده...». (نجفي قوچانی، 1378، ص 52). با تأمّل در مطالب قبلي تلگراف، نميتوان به عبارت موردنظر تمسک کرد؛ زيرا جملهاي که قبل از عبارت استنادشده، وجود دارد، نشان ميدهد مطلب يادشده نوشتهاي عملياتي است. قبل از عبارت بالا، اين جمله آمده است: «با نظر به مصالح مکنونه، بايد مطويّات خاطر را لمصلحهالوقت کتمان کرد، و موجزاً تکليف فعلي عامّة مسلمين را بيان ميکنيم که موضوعات عرفيه...». اين جمله نشان ميدهد كه آخوند خراساني از جنبة نظري ديدگاه ديگري داشت (انحصار مشروعيت حکمرانی در عصر غيبت به فقيهان؛ چنانکه در حاشيه المکاسب بيان کرده بود.) اما چون در مقام تحريک مردم براي برقراري نظام مشروطه و سرنگوني استبداد بود، طبعاً ميبايست «تکليف فعلي» را بيان ميكرد، نه آنکه ديدگاه نظرياش را ذکر کند که ممکن بود بيان عمومي آن در شرايط حادّ دورة «استبداد صغير»، نهتنها ثمرهاي نداشته باشد، بلکه موجب پيشبرد اهداف مخالفان مشروطيت شود.
دكتر فيرحي نيز ضمن تحليلهاي خويش، به نامة آخوند خراساني به همراه شيخعبدالله مازندراني در مشروطة دوم به مجلس شوراي ملّي، دربارة معرفي فقها به مجلس، در جهت تحقق اصل دوم متمّم قانون اساسي تمسک جسته است. در بررسي اين استناد، بايد گفت: موضوع «ولايت فقيه» و موضوع «اصل دوم متمّم قانون اساسي»ـ بهرغم ارتباط با يکديگر، اماـ مستقل از هم هستند. در نتيجه، نميتوان از تفسير و برداشت آخوند نسبت به اصل دوم، ديدگاه ايشان را دربارة محدودة ولايت و اختيارات فقيهان به دست آورد (براي توضيح بيشتر، ر.ک: جوادزاده، 1391، ص99ـ101)
5. منشورات «کنگرة آخوند خراساني» (دوازده جلد کتاب و...)
کنگرة «بزرگداشت آخوند خراساني» (به مناسبت يکصدمين سالگرد شمسي وفات آخوند خراساني) توسط پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي وابسته به دفتر تبليغات اسلامي حوزة علمية قم، در سال 1390 برگزار شد.
در قالب اين همايش ـ در کنار انتشار دو شماره خبرنامه و يک جلد چکيده مقالاتـ دوازده جلد کتاب انتشار يافت. همچنين با همکاري «مركز تحقيقات كامپيوترى علوم اسلامي نور»، نرمافزار کتابخانهاي آخوند خراساني تهيه شد. اين نرمافزار علاوه بر منشورات کنگره (دوازده جلد کتاب، خبرنامه شماره اول و چکيده مقالات)، شامل تمام آثار منتشرشده آخوند خراساني، تعداد زيادي از شروح و حواشي نگاشته شده بر کتاب کفاية الاصول، و نيز تصوير متن برخي مقالات منتشرشده در نشريات و کتابهاست که به نوعي مرتبط با آخوند خراساني بودهاند.
در مقام داوري جامع نسبت به اين همايش و توليدات علمي حاصل از آن، بهويژه مجموعة دوازده جلدي، بايد توليدات و آثار علمي را به سه بخش تقسيم کرد:
1. گردآوري آثار نوشتهشده توسط آخوند و تقريرات درس وي (از جمله: فقه فتوايي آخوند خراساني در سه جلد، و آخوند خراساني به روايت اسناد در يک جلد)؛
2. جمعآوري و معرفي آثار علمي فراهم آمده دربارة آخوند تا آنزمان (شناختنامه آخوند خراساني در سه جلد)؛
3. عرضة تحقيقات نو دربارة آخوند (از جمله: مجموعه مقالات کنگره در سه جلد، و انديشة سياسي آخوند خراساني در يک جلد).
ارزيابي کلي ما دربارة اين سه بخش، چنين است: از زاوية اول، در سطح متوسط؛ از زاوية دوم، خوب (البته در بخش سياسي، تاحدي گزينشي و جهتدار)؛ و از بُعد سوم، ضعيف (بهويژه در زمينة حيات و انديشة سياسي). از سوي ديگر، وجود اغلاط و اشتباهات متعدد و بعضاً فاحش، در مجموعة دوازده جلدي، كه نشاندهنده تعجيل، و نبود دقت کافي و احاطة علمي لازم دستاندرکاران همايش است (به عنوان نمونه، مقايسه شود، مقاله «تقابل و تعامل آخوند ملا محمد كاظم خراساني و سيد محمدكاظم يزدي در جريان انقلاب مشروطه» ، در مجلد نهم از مجموعه مقالات كنگره، با مقالهاي با همين عنوان در مجلد سوم).
جلد آخر و دوازدهم از مجموعة مذکور با عنوان انديشة سياسي آخوند خراساني توسط منصور ميراحمدي نگارش يافته و در 200 صفحه در قطع رقعي به چاپ رسيده است. ظاهراً اين کتاب تنها کتابي است که با عنوان انديشة سياسي آخوند خراساني منتشر شده است.(گرچه برخي مقالات با اين عنوان منتشر شده بود: اولين مقاله با اين عنوان ـ تاآنجاکه تتبع نگارنده نشان ميدهدـ توسط آقاي جلال توکليان در نشرية کيان، شماره 42، خرداد و تير 1377 منتشر شد که به صورت جهتدار و نسبت دادن مطالب کذب به آخوند تدوين يافته بود. همچنين مقالة محسن کديور نيزـ که قبلاً معرفي شد ـ با همين عنوان منتشر گرديده است).
متأسفانه مطالب دكتر ميراحمدي و ديدگاه وي دربارة اين نکتة محوري در انديشة سياسي آخوند که: «آيا مشروعيت تصرف در حوزة عمومي و حق حاکميت در عصر غيبت از آنِ فقيه جامعالشرائط است يا مؤمنأن عادل و يا مطلق مردم؟» ابهام جدي دارد. به نظر ميرسد نويسنده ميان برخي مطالب آخوند در آثار نوشتاري يا تقريرات درسياش (يعني آنچه در حاشية المکاسب و تقريرات قضا آمده است که نشاندهندة اعتقاد يا تمايل وي به «ولايت فقيه» در حوزة عمومي است) و ميان فعاليتهاي مشروطهخواهي ايشان، نوعي تضاد ميبيند و تلاش دارد تا اين دو را جمع کند؛ اما نتيجة جمع، روشن و شفاف نيست. برخي عبارات کتاب، معنايي جز پذيرش حق و مشروعيت مردم در حوزة عمومي و حکمراني ندارد.
6. ويژهنامههاي نشريات دربارة آخوند
برخي نشريات کشور، ويژهنامههايي را دربارة آخوند خراساني، بهويژه ابعاد سياسي ايشان، در سالهاي اخير انتشار دادهاند؛ همچون هفتهنامه شهروند امروز (ش 58، 20 مرداد 1387)، فصلنامة حوزه (ش 161 و 162، پاييز و زمستان1390)، ماهنامة زمانه (ش 21 و 22، بهمن و اسفند 1390، کتاب ضميمه با عنوان تبيين بيتعصّب آخوند خراساني). اين ويژهنامهها، دربردارندة مقالات، مصاحبهها و برخي سخنرانيها دربارة جنبههاي گوناگون شخصيت و انديشة آخوند، بهويژه ابعاد سياسي ايشان است.
7. برخي موارد ديگر
آنچه ذکر شد، مهمترين آثار تحقيقي و تحليلي دربارة آخوند (با تأکيد بر حيات و انديشة سياسي ايشان) بود. غير از موارد مذکور، چند کتاب و تعداد زيادي مقاله در اين زمينه منتشر شده است. تا آنجا که نگارنده اطلاع دارد، برخي کتابهاي ديگري که دربارة شخصيت و حيات علمي و مواضع و انديشة سياسي آخوند خراساني به نگارش درآمده (همچون آخوند خراساني: آفتاب نيمهشب يا سيناي دانش) فاقد تحقيقاتِ جديدِ درخور توجه هستند.
در ميان مقالاتِ بسيار منتشرشده، مقالاتي در برخي دائرةالمعارفها، دانشنامهها و فرهنگنامهها (مانند دايرةالمعارف بزرگ اسلام، دايرةالمعارف تشيع و فرهنگ ناموران معاصر ايران)، يا در برخي مجموعههاي متأخر در معرفي و شرح حال علماي شيعه (مانند گلشن ابرار و علماي مجاهد) انتشار يافته است. اين مقالاتـ بهرغم تفاوت با يکديگر، به لحاظ کمّي و کيفيـ عمدتاً بر اساس منابع ديگر نگاشته است و نميتوان نوآوري خاصي در آنها مشاهده کرد، هرچند از چنين مقالاتي شايد نتوان انتظار تحقيقات جديد داشت.
از جمله آثار در زمينة حيات و انديشة سياسي آخوند خراساني، برخي تحقيقات به زبان انگليسي دربارة حوزة نجف عصر مشروطه و آخوند خراساني است. بهرغم آنکه موارد زيادي از اين تحقيقات و تحليلها، محل تأمّل و نقد است، اما برخي از آنها نيز نوآوريهايي دارند.
قسمتهايي از آثاري که در بخش دوم با عنوان «نقلهاي تاريخي معاصرانِ آخوند دربارة وي» معرفي شد، مطالب منقول از منابع ديگر يا تحليلها و تفاسير نويسندگان يا گويندگان است. طبعاً اين مطالب، اعتبار ويژه و حجّيت فينفسه ندارند. در نتيجه، اين قسمت از مطالب آن آثار، در بخش حاضر (آثار تحقيقي و تحليلي) قرار ميگيرند.
در ميان برخي مقالات ديگر دربارة حيات و انديشة سياسي آخوند و نيز بخشهايي از برخي کتابها، که به موضوع مشروطه و عالمان ديني پرداختهاند، ميتوان نکات و تحليلهاي جديدي بهدست آورد، در همين زمينه، از نوشتههاي قابل اعتنا دربارة آخوند خراساني، برخي نقلهاي باواسطه و تحليلهاي مرحوم استاد علي ابوالحسني (منذر) است که در ضمن کتابهاي مهم وي درباره شيخفضلالله نوري و سيدمحمّدکاظم طباطبائي يزدي (صاحب عروة) آمده، يا بعضاً به صورت مقالة مستقل، نگارش و انتشار يافته است. همچنين برخي مقالات (مانند «تجلّي ولايت مطلقة فقيه در سيرة عملي آخوند خراساني»، نوشته محمدصادق مزيناني، مندرج در فصلنامه حکومت اسلامي، ش 59) در اثبات اعتقاد آخوند به انحصار مشروعيت حکمراني در عصر غيبت به فقيهان، منتشر شده کهـ بهرغم برخي اشتباهاتـ داراي نکات مفيدي است.
از جمله آثار تحقيقي و تحليلي منتشرشده در ارتباط با زندگي و انديشه سياسي آخوند خراساني، چند مقاله و يک کتاب از سوي نگارنده است. کتابچة«حاکميت سياسي فقيهان از ديدگاه آخوند خراساني» ـ که در حجم کم توسط انتشارات مؤسسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني در سال 1391 به چاپ رسيد ـ در مقام اثبات اين نکته است که از نظر آخوند خراساني، مشروعيت حکمراني سياسي در عصر غيبت، با فقها ميباشد. پس از ارائة دو دليل بر اين مطلب، در ادامه، به ارزيابي برخي أسناد و گزارشهاي مطرح شده در تنافي با ديدگاه مذکور، پرداخته شده، و اشکالات دلالي و سندي آنها روشن شده است. مهمترين اين أسناد و گزارشها، دو سند تلگرافي از آخوند خراساني و گزارش آقاي اکبر ثبوت به نقل از شيخآقابزرگ تهراني است.
نگارنده، در تکميل تحقيقات خويش دربارة آخوند خراساني، طرحي تفصيلي را در خصوص انديشه سياسي در دست تدوين دارد. در کنار، ارائة مباحث جديد، و بسط مباحث مطرح شده در جنبههاي گوناگون حيات و انديشه آخوند به صورت جامع، مستند و متقن، از مهمترين نوآوريهاي اين طرح، فراهم آوردن چارچوب نظري و طرح ديدگاه سياسي آخوند بر اساس آن ميباشد. چکيدة ديدگاه نگارنده در اين طرح، چنين است:
پاسخ به اين سؤال که «انديشه سياسي آخوندملامحمدکاظم خراساني در عرصة مشروعيتِ حکومت در عصر غيبت چه بود، و اين انديشه چه نسبتي با مشروطهخواهي وي داشت؟»، مبتني بر توجه به وجود دو مقام و مَنظَر در انديشهورزي سياسي است: نتيجة يک مقام را «انديشه سياسي ثابت»، و نتيجة منظر ديگر را «الگوي سياسي»، بيان ميکنيم. «انديشه سياسي ثابت»، عبارت است از مجموعه گزارههاي انتزاعي، کلي و دائمي در حوزة سياست که اصالتا، ناظر به محيط سياسي نيست؛ در مقابل، «الگوي سياسي»، بخشي از انديشه سياسي است که با توجه به مباني و انديشه سياسي ثابت، اصالتا در پاسخ به محيط سياسي ارائه ميشود.
بر اين اساس، انديشه سياسي ثابت آخوند خراساني در حوزة مشروعيت حکومت (بر مبناي آنچه در حاشية آخوند بر مکاسب آمده، و نيز برخي مستندات ديگر)، مراتب چهارگانة طولي حاکميت: معصوم (ع)، فقيه جامعالشرايط، شيعه عادل و مسلمان فاسق را تشکيل ميدهد؛ در نتيجه، مرحلة اول از حقّانيت حکومت در عصر غيبت، منحصر به فقيه جامعالشرايط است.
آخوند خراساني، از يک سو، با در نظر داشتن اين انديشه سياسي ثابت دربارة مشروعيت حکومت، و نيز توجه به برخي اصول ديگر انديشه سياسي ثابت (همچون: لزوم دفع و تقليل ظلم، وجوب نفي سلطه کفار، وجوب امر به معروف و نهي از منکر، و حُسن مشورت)، و از سوي ديگر، با نظر به محيط سياسي ايرانِ عصرِ مشروطيت، ضمن آن که تشخيص داد شرايط و امکان عملي حکمراني فقهاي جامعالشرايط در آن زمانه وجود ندارد، با برداشت و تفسيري اسلامي از قانون اساسي مشروطه ايران و متمم آن، به حمايت و سپس رهبري نهضت و نظام مشروطيت اقدام کرد. تفسير اسلامي وي ـ و ديگر علماي مشروطهخواه ـ از نظام مشروطيت، موجب تولد الگوي سياسي «مشروطة اسلامي» گرديد. اين الگو، در مقايسه با الگوي سياسي «حاکميت دو سويه» (که قبل از مشروطه برقرار بود)، ضمن کاستن ظلم و کمکردن اختيارات شاه و دربار، اولاً، مردم را در نظام سياسي و امور کشور وارد مينمود، و ثانياً، اختيارات فقها را بيشتر ميکرد؛ چنان که به لحاظ تاريخي، در زمينهسازي الگوي سياسي «جمهوري اسلامي» تأثيرگذار بوده است.
آنچه از برخي أسناد استنباط شده است، و نيز گزارشها و تحليلهايي که بيان ميکند: آخوند، مخالفِ انحصارِ مشروعيتِ حکومت در عصر غيبت به فقيهان بوده، (و از نظر وي، ملاک حقّانيت حکومت در اين دوره، خواست مردم است)، از يک سو مبتني بر خلط ميان «انديشه سياسي ثابت» و «الگوي سياسي»، و از سوي ديگر، داراي ايرادات سندي و دلالي ميباشد.
جمعبندي
1. در بررسي حيات و انديشه سياسي آخوند خراساني، سه نوع منبع قابل ذکر است: أ) تأليفات و آثار نوشتاري آخوند در عرصة سياسي؛ ب) نقلهاي معاصرانِ آخوند دربارة وي؛ ج) آثار تحقيقي و تحليلي دربارة آخوند (با تأکيد بر حيات و انديشه سياسي).
2. مهمترين منبع بيانکنندة انديشه سياسي آخوند در حوزة مشروعيت حاکم، تعليقات وي بر بحث ولاياتِ سهگانة شيخ انصاري در مکاسب است. طبق حواشي آخوند، وي به رغم قاصر دانستن دلالت ادلة روايي بر عموميت ولايت فقيه در عصر غيبت، اما، از راه قدر متيقن (که به دليل حسبه تعبير ميشود)، انحصار مشروعيت حکمراني در عصر غيبت به فقها را ميپذيرد. و در ادامه ميگويد در صورت فقدان فقيه، نوبت به مؤمنين عادل ميرسد. تقريظ و تأييد مکتوب آخوند در سالهاي آخر عمر بر رسالة تنبيهالامة ـ که توسط صحابي خاص ايشان ميرزامحمدحسين ناييني نوشته شده و در بخشهاي گوناگونِ رساله، مشروعيت حکمراني فقيهان، به عنوان امري مسلم و از «قطعيات مذهب» ذکر شده است ـ حکايت از آن دارد که اگر در نقد ايشان بر دلالتِ روايات مورد نظر، تغيير حاصل نشده است، دستکم، در اثبات حکمراني فقيهان از راه حسبه و قدرمتيقن، پابرجا و استوار است.
3. نقلهاي معاصرانِ آخوند دربارة وي را ميتوان به پنج دسته تقسيم نمود. در بررسي اين نقلها، اولاً بايد توجه داشت که تحليلهاي ناقلان و مطالب منقول آنها از کتابها، اعتبار خاص و ويژه ندارد؛ ثانياً، لازم است سه شرط «وثاقت»، «قوت ضبط» و «انصاف»در سلسله ناقلان، احراز شود؛ ثالثاً، در برخورد با گزارشهاي متضاد ميان نقلهاي صورتگرفته، ميبايست در مرحلة اول، در مقام جمع ميان آنها برآمد. و در صورت عدم امکان جمع، با رجوع به عوامل رجحان، يک ديدگاه را انتخاب کرد.
4. برخي نويسندگان که به نظامهاي سياسي دموکراتيک غربي گرايش دارند و مبناي مشروعيت حکومت را خواست مردم ميدانند، با تکيه بر برخي اسناد، گزارشها و تحليلها از مواضع سياسي آخوند در دورة نهضت مشروطيت، تلاش کردهاند به نوعي تفکر ايشان را سازگار با انديشههاي مردمسالار غربي، و در نقطه مقابل ديدگاه سياسي فقهاي شيعه قرار دهند؛ بويژه آنکه آخوند در مقام عمل، از نظامي حمايت نمود که بظاهر، در عرض نظام مبتني بر ولايت فقيه بوده است. بر مبناي اين رويکردِ تفسيري به انديشه آخوند، نظام مشروطه، نسبت به نظام جمهوري اسلامي، تکامليافته بود و به رغم عدم تحقق عملي مشروطة مورد نظر آخوند، اما، نظام محققشده در ايرانِ پس از انقلاب اسلامي، نوعي سير قهقرايي در نسبت با مشروطة ذهني آخوند ميباشد.
5. در نقطه مقابل رويکرد فوق به انديشه سياسي آخوند، ديدگاه و تفسيري وجود دارد که آخوند را (بر مبناي نوشتة فقهياش در حاشية مکاسب و نيز برخي نوشتههاي سياسي کوتاه)، همچون فقهاي ديگر، موافق انحصار مشروعيت حکمراني در عصر غيبت به فقيهان بيان کرده، مشروطهخواهي آخوند را در طول ـ و نه در عرض ـ آن معرفي مينمايد. بر اساس اين رويکرد به انديشه سياسي آخوند، انديشه ثابت شيعه در حوزة مشروعيت حکومت، مراتب طولي چهارگانه: حاکميت معصوم، فقيه جامعالشرايط، عدول مؤمنين و فساق ميباشد. با در نظرداشتن انديشة ثابت، علماي شيعه، الگوهاي متعددي را در طول تاريخ، تدارک ديده يا مورد عمل قرار دادهاند؛ اين الگوها ـ به لحاظ ابتنا بر انديشههاي ثابت و نيز ميزان کارآمدي ـ سيري تکاملي را طي کرده، به مشروطه و سپس جمهوري اسلامي رسيده است. و البته دليلي بر توقفِ تکامل آن نيز وجود ندارد؛ اما آنچه مسلم است: بر مبناي انديشه آخوند، بازگشت به الگوي مشروطه، و حذف يا محدود کردن نقش سياسي فقيهان، نه تنها سير تکاملي نميباشد، بلکه، سيري نزولي و قهقرايي خواهد بود.
6. بر مبناي رويکرد دوم، آنچه از برخي أسناد استنباط شده است، و نيز گزارشها و تحليلهايي که بيان ميکند: آخوند، مخالفِ انحصارِ مشروعيتِ حکومت در عصر غيبت به فقيهان بوده، (و از نظر وي، ملاک حقّانيت حکومت در اين دوره، خواست مردم است)، از يک سو مبتني بر خلط ميان «انديشه سياسي ثابت» و «الگوي سياسي»، و از سوي ديگر، داراي ايرادات سندي و دلالي ميباشد.
- جوادزاده، عليرضا، 1383، «تأملاتي دربارة دو کتاب تاريخي از آقانجفي قوچاني»، در: آموزه، کتاب چهارم (جريانشناسي تاريخنگاري مشروطيت)، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني.
- ـــــ ،1382، «حيات و انديشه سياسي آخوند ملامحمدكاظم خراساني»، در: آموزه، کتاب سوم (حيات و انديشه سياسي عالمان عصر مشروطيت)، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني.
- ـــــ ، 1385، «گزارش و ارزيابي كتاب تشيع و مشروطيت در ايران ونقش ايرانيان مقيم عراق»، نامه تاريخپژوهان، سال دوم، ش 7 (ويژه تاريخ معاصر)، ص 23-65.
- ـــــ ، 1391، حاکميت سياسي فقيهان از ديدگاه آخوند خراساني، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني.
- حائري، عبدالهادي، 1364، تشيّع و مشروطيّت در ايران و نقش ايرانيان مقيم عراق، چ دوم، تهران، اميرکبير.
- خراساني، محمدکاظم، 1391، «کتاب القضا»، تقرير: محمد آقازاده، در: بحوث في القضا (يحتوي علي 1. القضا للمحقق الخراساني، 2. القضا للمحقق النائيني، 3. القضا للمحقق العراقي، 4. القضا للمحقق الخويي)، قم، دفتر انتشارات اسلامي.
- ـــــ ، 1406ق، حاشية كتاب المكاسب، به كوشش سيد مهدي شمسالدين، تهران، وزارت ارشاد اسلامي.
- فتحي، نصرتالله، 1355، مجموعه آثار ثقةالاسلام شهيد تبريزي، بيجا، انجمن آثار ملي.
- «مصاحبه با استاد علينقي منزوي»، 1386، در: محسن دريابيگي (به کوشش)، حيات سياسي، اجتماعي و فرهنگي آخوند خراساني(مجموعه گفتار)، تهران، مؤسسه تحقيقات و توسعه علوم انساني.
- «مصاحبه با حجةالاسلام والمسلمين عبدالرضا کفايي»، 1386، در: محسن دريابيگي (به کوشش)، حيات سياسي، اجتماعي و فرهنگي آخوند خراساني (مجموعه گفتار)، تهران، مؤسسه تحقيقات و توسعه علوم انساني.
- ناظمالاسلام کرماني، محمد، 1377، تاريخ بيداري ايرانيان، چ پنجم، تهران، پيکان.
- نجفي قوچاني(آقانجفي قوچاني)، محمدحسن، 1378، برگي از تاريخ معاصر (حيات الاسلام في احوال آية الملک العلّام): پيرامون شخصيت و نقش آخوند ملامحمدکاظم خراساني در پيشبرد نهضت مشروطيت، تهران، هفت.
- ـــــ ، 1386، مجموعة الرسائل الفقهية (تقريرات لدروس محمدکاظم الخراساني)، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگي.
- نجفي، موسي، 1379، حوزه نجف و فلسفه تجدّد در ايران، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه معاصر و مؤسسه مطالعات تاريخ معاصرايران.