زیباشناسی نام ها در سبک زندگی اهل بیت علیها السلام
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
موضوع نامشناسي با رويکردهاي متنوعي روبهروست. گاهي با رويکرد کلامي به پيدايش نام و نيز نامشناسيِ نامهاي خداوند ميپردازد و زيرمجموعه مباحث توحيد قرار ميگيرد (ر.ک: کليني، 1363، ج 1، ص 112ـ114). گاهي مانند بخاري، مسلم نيشابوري، ابن مديني و دولابي با رويکرد رجالي و فرهنگنامهاي، شرححال افراد و راويان را(ابننديم، بيتا، ص 286) يا مانند ابوزيد بلخي شرححال افراد و اشيا را بيان ميکند(همان، ص 153) و گاهي مانند احمدبن حاتم با رويکرد معناشناختي، به ريشهيابي معاني نامها و اشتقاق آنها ميپردازد (همان، ص 61)، که از مُبَرَّد و ابراهيم زَجّاج نحوي(م313) و ابن دُرَيْد ميتوان بهعنوان اشتقاقنويسان بزرگ ياد کرد (حاجي خليفه، بيتا، ج 2، ص 1391) و افزود که يوسف زَجّاجي(م415) با گسترش معناشناختيِ واژگاني به گلها، کتاب اشتقاق اسماء الرياحين را پديد آورد (همان).
از سوي ديگر، نامشناسي مقولهاي مهم در دو دانش زبانشناسي و روانشناسي است. در اين پژوهش، گرچه از رويکرد معناشناختي نيز استفاده شده، اما مطالعة نامشناسي با رويکرد تاريخي، در خصوص شناخت سيرة اهلبيت و فرهنگ و سبک زندگي آنان است؛ رويکردي که نشان ميدهد دنيا و آخرت، و فرد و اجتماع مقولههاي بههمپيوسته و تفکيکناپذيرند و هريک بدون ديگري ارزش خود را از دست ميدهد. گونهشناسي نامهاي فرزندان ائمه اطهار اين رويکرد را بهتر تبيين ميکند و جايگاه هر مقوله را روشنتر نشان ميدهد. براي تحليل چنين رويکرد و جايگاهي پرسشهاي ذيل درخور تأمل است:
معيارهاي اصلي انتخاب نام فرزندان ائمه اطهار چه بوده است؟
مفاهيم اجتماعي و طبيعي در انتخاب نام فرزندان چه سهمي داشته است؟
گونههاي نامها چه تعريفي را از زيبايي در سبک زندگي اهلبيت ارائه ميکند؟
يادآوري ميشود كه اين تحقيق به قلمرو موضوعي فرزندان ائمه محدود شده و از پرداختن به کنيهها و القاب پرهيز کرده است. نامها در منابع شيعي و سني متفاوت و گاهي با تصحيف، زياده و نقيصه ذکر شده و استخراج آنها بر اساس مهمترين منابع سيره اهلبيت، مانند کتابهاي الارشاد، اعلام الوَري، مناقب ابن شهرآشوب، تذکرةالخواص و کشف الغمه استوار بوده است. دانستن تعداد فرزندان، تعداد نامهاي آنان و نيز تناسب ميان تعداد فرزندان و تعداد اسامي مقدمهاي براي گونهشناسي نامها و مقايسه آنها قرار گرفته است تا بتوان معيارها، سهم مفاهيم و تعريف زيبايي را بر اساس شيوهاي تاريخي دريافت کرد. دشواري ديگر اين پژوهش نبودن مستندي علمي براي تبيين زمينههاي اجتماعي نامگذاري ائمه است که سبب شده آنها تنها بر اساس تعداد اسامي و معاني نامها تحليل شود. البته بسترهاي فکري و سياسي در اندک مواردي، مانند نامگذاري فرزندي از امام علي به عثمان و فرزنداني از امام حسين به علي مشخص است، ولي با تکيه بر اين دو، نميتوان تحليل جامعي ارائه داد. ازاينرو، با توجه به پرسشهاي موجود و کاستي پژوهشهاي متعدد و متنوعي که در سيره اهلبيت صورت گرفته است، پيشينهاي براي چنين پژوهشي يافت نشد. با اين حال، مقالات متعددي در خصوص نامگذاري و القاب با رويکردهاي متفاوت وجود دارد که گرچه خارج از محدودة موضوعي اين پژوهش است، اما در مجموع، رويکرد علمي و پژوهشي محققان را به موضوع نامگذاري نشان ميدهد. اين مقالات گاهي رويکرد فلسفي دارند؛ مانند عبدالهادي مسعودي (1384) «اماکن و آثار: فلسفة نامگذاريها»، مجلة ميقات حج، ش 53؛ و گاهي رويکرد اجتماعي دارند؛ مانند سيدحسن امين (1385)، «ايرانشناسي القاب: بازتاب طبقاتي و فرهنگي در نام «گذاريها»، مجلة حافظ، ش 29؛ و گاهي نيز با رويکرد زبانشناسي در محدودة ملّي ـ منطقهاي نگاشته شدهاند؛ مانند: بتول علينژاد و سيدمحمدتقي طيب (1382)، «گرايشهاي جديد نامگذاري در اصفهان از ديدگاه زبانشناسي»، مجلة ادبيات و علوم انساني دانشگاه اصفهان، ش 32 و 33. طبيعي است که منابع متقدمي مانند الاشتقاق اثر ابندُرَيد(م 223)، الاسماء و الصفات از بيهقي (م458) و تُحفة المودود في احکام المولود نگاشته ابنقيم جوزيه (م769) نيز به چنين مباحثي ورود نداشته باشند.
فرهنگ نامگذاري در روايات
اسلام همسو با تعريفي که از بشر و جامعة بشري دارد و هماهنگ با اهداف تعريفشده براي ارتقاي سطح زندگي مردم، توجه ويژهاي به نامگذاريها داشته است تا از اين رهگذر، ضمن اصلاح بينش و منش مردم، اشخاص در جامعه زيبا و دوستداشتني جلوه کنند. تأکيد بر برخي نامها و پرهيز از برخي ديگر و نيز گشودن بابي به نام «باب الاسماء» در منابع روايي شيعي و سني، اهميت نامها را در سبک زندگي اهلبيت نشان ميدهد. دستهاي از اين روايات به اصل نامگذاري، اهميت آن در جامعه و بازتاب آن در دنياي جاويد ميپردازد و بايسته بودن انتخاب نام فرزندان را پيش از تولد گوشزد ميکند، تا کودکي بدون اسم نباشد؛ زيرا پذيراي هرگونه نام خوب و بد خواهد شد. امام باقر نيز فرمودند: ما کُنية فرزندان را در همان کودکي مشخص ميکنيم تا کُنيه بد نگيرند. دستهاي ديگر از روايات نيز زيبايي را معيار انتخاب نام دانسته است (ر.ک: كليني، 1363، ج 6، ص 18ـ20؛ احمدبن حنبل، بيتا، ج 5، ص 194). دسته سوم نيز به شناخت و تمايز نام خوب و بد در تفکر ديني اختصاص دارد و معيار زيبايي و نازيبايي را نشان داده است. با شناخت معيار نامها، ميتوان به مقوله زيباشناسي نامها در فرهنگ اسلامي نزديک شد.
معيارشناسي نامهاي زيبا
نام زيبا را در فرهنگ ديني ميتوان در سه محور معنوي، اجتماعي و طبيعي تعريف کرد.
الف. زيبايي معنوي
انسان علاقهمند زيبايي و آراستگي در ظاهر و در نام و نشان است، به آن افتخار ميکند، در جامعه به آن شناخته ميشود، از سوي ديگران قرار محترم شناخته ميشود، و در خود حس بزرگي و ارجمندي مييابد. اما مهمترين پشتوانة زيباشناختيِ نامها را بايد در نامها و صفات خداوند جستوجو کرد؛ زيرا او زيبا و زيباپسند است: «إِنَّ اللَّهَ جَمِيلٌ وَ يُحِبُّ الْجَمَال» (کليني، 1363، ج 6، ص 438؛ احمدبن حنبل، بيتا، ج 1، ص 400)؛ داراي اسامي زيباست «وَلِلَّـهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَي»(اعراف: 180) و ارتباط با او از راه اسامي زيباست، که هم به آن امر شده است: «فَادْعُوهُ بِهَا»؛ (اعراف: 180) و هم بندگان به هنگام دعا، از وي با وصف زيبايي درخواست حاجت ميکنند: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِجَمَالِك»(کليني، 1363، ج 2، ص 527). بر پاية همين تفکر، امامان شيعه سفارش کردهاند تا مردم در اجتماع با لباس زيبا ظاهر شوند (کليني، 1363، ج 6، ص 442) و براي خود نامهاي زيبا قرار دهند (همان، ص 19؛ احمدبن حنبل، بيتا، ج 5، ص 194) و نام زيبا را حق فرزند بر پدر شمردهاند(کليني، 1363، ج 6، ص 49).
زيبايي معنوي دو عنصر «جهانبيني» و «احساسات فکريِ نامگذار» را نشان ميدهد. نامهايي با مفهوم بندگيِ خداوند اين دو شاخصه را پوشش ميدهند و در اين ميان، بيشتر بر دو نامِ «عبدالله» و «عبدالرحمان» تأکيد شده و از آن به «صادقترين نامها» تعبير گرديده است (کليني، 1363، ج 6، ص 19؛ صدوق، 1403ق، ص 251؛ احمدبن حنبل، بيتا، ج4، ص 178). برخي سبب اين تأکيد را در قرآن کريم جستوجو کردهاند که در آن واژة «عبد» جز به «الله» و «رحمان» اضافه نشده و برخي ديگر «الله» و «رحمان» را مشتمل بر تمام نامهاي خداوند دانستهاند (ابنحجر، بيتا، ج 10، ص 470 ـ 471). اما لازم به ذكر است که مشرکان مکه «رحمان» را نميشناختند (ابنسعد، 1418ق، ج 1، ص 131) و گويا نامگذاري به عبدالرحمان نوعي مبارزه با شرک تلقي ميشد. با اين حال، شواهد تاريخي نشان ميدهد که واژه «عبد» پيوسته در مفهوم پرستش بهکار نرفته است. براي مثال، رسول خدا نام «عبد شر» را به «عبد خير» تغيير دادند(ابن عساکر، 1415ق، ج 15، ص 343)، درحاليکه عبد شر مفهوم شرپرستي نداشته است. رسول خدا، امام علي و حَمزه افتخار ميکردند فرزند «عبدالمُطَّلِب» هستند (واقدي، 1409ق، ج 1، ص87، 93 و 280؛ ج 3، ص 280؛ ابنهشام، بيتا، ج 2، ص 573) و «عبدالمطلب» يعني غلام مُطَّلِب (ابنهشام، بيتا، ج 1، ص 138). ازاينرو، فارسيان همسو با فرهنگ عرب، برخي فرزندان خود را با پيشوندهاي «عبد» به معناي «غلام» نام ميگذارند.
دومين شاخصه در زيبايي معنوي، نامهاي پيامبران است که بهترين نامها معرفي شدهاند(کليني، 1363، ج 6، ص 18؛ احمدبن حنبل، بيتا، ج 4، ص 345). رسول خدا به اين سبب که ابراهيم نياي مسلمانان بود(حج: 78؛ ر.ک: زمخشري، 1406ق، ج3، ص173)، فرزندش را «ابراهيم» نام نهاد(ابنسعد، 1418ق، ج 1، ص 108). اما همانگونه که پيامبر اكرم بر ديگر پيامبران برتري دارد، نامگذاري به نام آن حضرت نيز برتري يافت و توصيه شد که پسران تا هفت روز «محمد» ناميده شوند و دستکم، نام يکي از چهار فرزند خانواده نيز «محمد» باشد(کليني، 1363، ج 6، ص 18 و 19).
در اين ميان، نامگذاري به اسامي فرشتگان نه توصيه شده و نه در ميان اهلبيت وجود داشته است. در ميان راويان و مصنفان شيعي قرون نخستين نيز فقط نام «جبرئيل» به چشم ميخورد که به تعداد انگشتان يک دست نميرسد. گويا استقبال نكردن از چنين نامهايي سبب تصور نامشروع بودن آنها و نقد آن تصور شده است (ر.ک: صنعاني، بيتا، ج 11، ص 40).
ب. زيبايي اجتماعي
معيار ديگر نامهاي زيبا، مفاهيم اخلاقي يا منفعترساني با فرض عدم تضاد با مباني ديني است، بهگونهايکه نه طبعگريزي اجتماعي داشته باشد و نه رميدگي مردمي ايجاد کند. ازاينرو، اهلبيت به نيکنامي در جامعه سفارش کردهاند(کليني، 1363، ج 6، ص 19 و 442). اين اسامي نامهاي بومي در منطقه زيستي شخص و سازگار با فرهنگ عمومي آن منطقه است که وصف و مفهومي اجتماعي را به مخاطب القا ميکند، مانند حارِث و هَمَّام که اولي بيانگر وصف کسب و تلاش، و دومي داراي مفهوم شجاعت و دليري است و در شمار بهترين نامها شمرده شدهاند (صدوق، 1403ق، ص 251؛ ابنحجر، بيتا، ج10، ص476).
حَمزه نيز وصف شجاعت، از فضايل اخلاقي عرب را بدون القاي مفهوم جنگطلبي بيان ميکند. امام رضا، نامهاي حيواناتي مانند سگ، پلنگ و يوز را سبب جنگطلبي عرب شمرده (صدوق، 1378، ج1، ص 315) و رسول خدا نام «حرب» را مبغوض ولي نام «حَمزه» را دوست داشته و به آن سفارش کردهاند(کليني، 1363، ج 6، ص 19). حاکم (بيتا، ج 3، ص 196) مشخص کرده که مراد حضرت، حمزه فرزند عبدالمطلب است. در اين صورت، توجه رسول خدا به بزرگداشت ياد و خاطرة نقشآفرينان جامعه نيز معياري براي نامگذاري شمرده خواهد شد که او پس از ابوطالب، بهترين حامي رسول خدا و سرور شهيدان (تا پيش از شهادت امام حسين) بود. گويا حضرت با اعلام محبوبيتِ نام وي، خواستهاند اين نام در جامعه جاويد بماند تا ياد و خاطره شهيدان در نسلهاي بعدي گرامي داشته شود.
بنابر روايتي ديگر، حضرت از جابربن عبدالله انصاري خواستند در دعاي خود، خدا را به نامهاي علي، حسن، حسين و فاطمه بخواند که بهترين نامها نزد خداوند است (مفيد، 1413ق، ص 223). «علي» به معناي بلندمرتبه و توانا؛ «حَسَن» به معناي زيبا و خوبرو و «فاطمه» وصفي براي کودک «از شير بازگرفته شده» است. لغتشناسان «فاطمه» را در مفهوم «مفطومه» به معناي جدايي بهکار بردهاند که قيدهاي زيادي ميپذيرد. رهايي از شير مادر با بيشترين استعمال، نشان از رشديافتگي کودک و گذر از شيرخوارگي دارد(ابنمنظور، 1412ق، ج 12، ص 454). بينيازي از دانش ديگران و جدايي از بديها و پليديها، شايستگي و پاکي شخص را حکايت ميکند(ر.ک: صدوق، 1385، ج 1، ص 178ـ179). ازاينرو، نامگذاري به «فاطمه» تفأل به خير براي بقاي دختر است و چنين نامي در ميان قبايلِ دخترکُش وجود نداشت، درحاليکه رسول خدا به وجود چنين نامي در پيشينه نسبي خود افتخار ميکردند.
ازآنرو که بزرگداشت نام افراد پيشگفته به گراميداشت ياد و راه آنان ميانجاميد، گفتماني در ادبيات شيعه پايهگذاري شد که پسران را «علي» نام نهند. عبداللهبن عباس فرزندش را بهسبب دوستي امام علي، «علي» ناميد (طبري، 1387، ج 7، ص 111) و امام حسين همة فرزندان خود را «علي» نام نهاد و فرمود: اگر صد پسر ميداشتم جز «علي» نام نمينهادم(کليني، 1363، ج 6، ص 19).
روايات ديگري اين ادبيات را تأکيد کردهاند؛ از جمله اينکه شيطان با شنيدن نام «محمد» و «علي» ذوب ميشود، يا فرزندي که «محمد» نام دارد بايد محترم داشته شود(صدوق، 1378، ج 2، ص 29؛ خطيب بغدادي، 1417ق، ج 3، ص 305). همچنين است مبتلا نشدن به فقر در خانهاي که نام «محمد، احمد، علي، حسن، حسين، جعفر، طالب، عبدالله يا فاطمه» در آن باشد (کليني، 1363، ج 6، ص 19). روايت اخير در منابع سني از ابوهريره نقل شده و فقط در آن نام «محمد» آمده و ابن عدي (1409ق، ج 6، ص 160) همان را نيز جعلي خوانده است. نام «فاطمه» نيز بهسبب پارة تن رسول خدا بودن (قاضي نعمان، بيتا، ج 2، ص 241 و 215؛ صدوق، 1404ق، ج 4، ص 125) و حوادث پس از رحلت آن حضرت، بر فراز اين گفتمان درخشيد و بنابر خبري، امام صادق سفارش کردند کسي که دخترش را «فاطمه» نام مينهد نه او را سب و لعن کند و نه او را بزند(کليني، 1363، ج 6، ص 49).
رسول خدا براي القا و تثبيت مفاهيم و ارزشهاي جديد، برخي نامهاي حکايتگر عصر جاهلي را تغيير دادند؛ نامهايي مانند روباه، درازگوش، سگ و کلاغ، که مرد به هنگام تولد فرزندش از منزل بيرون ميرفت تا نام نخستين چيزي را كه ميبيند براي فرزندش انتخاب كند (ابندُرَيْد، 1411ق، ص3ـ6؛ جاحظ، 1986، ج1، ص178ـ190). پيامبر اكرم از نامگذاري به «كَلْب» و «كُلَيْب» (سگ و بچه سگ) نهي کردند (طبراني، بيتا، ج 2، ص 23)؛ نامهايي مانند «ضِرار، مُرَّه، حَرب و ظالم» را شرترين نامها خواندند (صدوق، 1403ق، ص 251)؛ و نامهاي زشت را به شرح ذيل تغيير دادند:
ـ نامهاي شرارتزا، مانند «عبد شر» به «عبد خير»؛ «غاوي» و «عاصي» به «راشد» و «مُطيع»؛ «نُشْبَه يا عُتْلَه» (شرارتآفرين و خَشِن) به «عُتْبَه» (رضايتآفرين)؛ «غُراب» (الفتناپذير) به «مُسلم» (آشتيپذير). گفتني است که «غُراب» کلاغي بود که نافرماني حضرت نوح كرد و عرب آن را نشانة جدايي شمرد و واژه «غُربَت» را جدا شده از وطن تعبير کرد(ابن قتيبه، بيتا، ص 132).
نامهاي غمزا، مانند اسامي «حَزْن» (اندوه) به «سَهْل»؛ «مُرّه»(تلخي) و «زَحْم» (تنگنايي) به «بَشير»؛ «اَصْرَم» (نخلي که زمان بريدنش رسيده= پايان حرکت) به «زُرْعه»(بذر= داراي نيرو)؛ «مُضْطجع» (خوابيده) به «مُنْبَعِث»؛ «اَسْوَد» به «اَبْيض»؛ «غور» (انحطاط) به «رُشد»؛ «حُسَيكه» (خشک) به «سُقيا» (آباداني)؛ «عَسير» به «يَسير»؛ «بيسان» (بيثمر) به «نعمان»؛ «ضَيْقَه» به «يُسري»؛ «كَشْر» (تبسم و نوعي آرميدن با زن) به «شَكْر»؛ «عُفره» (خاکزار) به «خُضره»(سبزهزار)؛
ـ نامهاي کوتهنگرانه؛ مانند «غافل» به «عاقل»؛
ـ نامهاي جنگطلبانه؛ مانند «حَرْب» به «سَليم» (آشتيپذير). (ر.ك: ابنسعد، 1418ق، ج1، ص234؛ ج 2، ص 473؛ ج3، ص 98، 163، 182، 297؛ ج5، ص89؛ ج6، ص8 و 14؛ ج7، ص19، 39، 55؛ ج8، ص94، 108، 264 و 337؛ نَوَوَي، بيتا، ج8، ص437؛ ابنحجر، 1415ق، ج4، ص363).
با مطالعة اخبار مربوط به انتخاب يا تغيير نام، معلوم ميشود که رسول خدا در نامگذاريها به جنبههاي رواني جامعه و اشخاص توجه داشتند و تناسب ميان نام قديم و جديد را رعايت ميکردند براي مثال، نامهاي «عبدالشمس، عبدحارث و عبدالکعبه» را، که نشانگر بينش انحرافي بود، به «عبدالله» و نامهاي القاگر مفاهيم کژي اجتماعي و طبيعي را به نامهاي پويا و نشاطآفرين تغيير دادند.
ج. زيبايي طبيعي
برخي ديگر از نامها همسو و هماهنگ با سرشت آدمي، مبتني بر لطافتها و فوايد طبيعي است. نامهاي مبتني بر عنصر زيبايي و سودمندي در ميان نامهاي انتخابي رسول خدا و امامان معصوم اين ادعا را آشکار ميکند. «جَميله» به معناي زن زيبارو، نام انتخابي حضرت براي دختر ثابتبن ابي اَفْلَح است (ابن سعد، 1418ق، ج 8، ص 108). «زَينب» نام انتخابي ديگر حضرت است که به گفتة ابن اعرابي برگرفته از ماده «زَينَ» و به گفته سيبويه و بيشتر لغتشناسان، برگرفته از ماده «زَنِبَ» مانند فَرِح از باب فَيْعَل، به معناي زن فربهگونه و القاکننده زيبايي ظاهري از نامهاي زنان و نيز نام درختي خوشبو و خوشمنظر است(زبيدي، 1414ق، ج2، ص 60). رسول خدا هم دختر خود را «زينب» ناميدند و هم نام دختران ابيسَلَمَه و جَحْش را به «زينب» تغيير دادند (ابن سعد، 1418ق، ج 8، ص 337؛ مسلم، بيتا، ج 6، ص 173).
«جُوَيريه» مُصَغّر «جاريه» به معناي دونده، آفتاب، کِشتي و آبروان است که از روشنايي، آرامش، سودمندي و زندگي حکايت ميکند؛ همانگونه که «مَيمونه» مفهومِ برخوردار از برکت و سودمندي را ميرساند. زينب نام انتخابي رسول خدا براي همسر مُصطَلِقيشان (واقدي، 1409ق، ج1، ص 412) بود و «مَيمونه» نامي براي همسرشان از بنيصعصه، دختر حارثبن حزن (ابن سعد، 1418ق، ج 8، ص 108).
امامان معصوم و کاربرد نامهاي زيبا
ائمه نيز نامهاي فرزندان خود را با توجه به زيباييهاي معنوي، اجتماعي و طبيعي انتخاب ميکردند. ازآنجاكه اختلاف درباره تعداد و نام فرزندان ايشان زياد است، نامها و تعداد فرزندان و نيز تناسب نام و تعداد، بر پايه اطلاعات کتابهاي الارشاد، اعلام الوري، مناقب ابن شهرآشوب، تذکرة الخواص، کشف الغمه و الفصول المهمه استخراج شده و از پرداختن به ريز اختلافات خودداري شده است. منابع يادشده از 172 فرزند براي امامان (شامل 112 پسر و 60 دختر) به شرح ذيل خبر دادهاند. براي تحليل زيباييشناسي نامها، ضمن پرهيز از آوردن کنيهها و القاب، جدولي تهيه شده تا نخست تعداد و نامهاي فرزندان هر امام معلوم شود. در اين جدول، به تکرار و تصحيف نامها و نيز معاني فارسي آنها اشاره شده است، اما با تكرار نامها، معاني تكرار نشده است، تا نامهاي جديد فرزندان امامان بعدي را نشان دهد:
1. فرزندان امام علي
طبرسي (1417ق، ج 1، ص 395) و اربلي (1421ق، ج 1، ص 419) در شمار فرزندان امام علي با مفيد (نک: 1414ق، ج 1، ص 354) هماهنگ هستند، اما سِبطبن جَوزي (1418، ص 57)، ابن صباغ(1422ق، ج 1، ص 644) و ابن شهرآشوب (1379، ج 3، ص 304) با وي اختلافنظر دارند. منابع يادشده در مجموع، از 33 فرزند، مشتمل بر 19 پسر و 14 دختر با 22 نام غيرتكراري به قرار ذيل ياد کردهاند:
رديف نام تعداد ملاحظات مفهوم نام
1 حسن 1 زيبا و خوبرو
2 حسين 1 مُصَغَّر «حسن»
3 محمد 3 + اوسط + اصغر ستوده، نيک و خوش، پسنديده
4 عُمَر 2 + اصغر طول زندگاني؛ درخت بلند و نوعي نخل
5 عباس 2 + اصغر ترشرو، شير بيشه (شجاع)
6 جعفر 2 + اصغر نهر، رود، ناقه پرشير
7 عثمان 2 + اصغر تخم پرنده، مار، بچه مار، بچه اژدها
8 عبدالله 2 + اصغر بندة خدا
9 عبيدالله 1 مُصَغّر «عبدالله»
10 يحيي 1 زندگاني و در عبري، تعميددهنده (حيات معنوي)
11 عَون 1 مددکار و پشتيبان، خدمتکار
ادامه . . .↓
12 مُحَسَّن 1 آراسته شده، خوبرو
13 زينب 3 + صغري(ام کلثوم) + صغري فربه / درختي خوشبو و خوش منظر / زينت پدر
14 رُقيه 2 + صغري هر چيزي که براي حفظ بهکار رود مثل دعا
15 رمله 2 + صغري نازک (اندام)
16 نفيسه 1 مکنّا به ام کلثوم صغري گرانمايه و ارجمند
17 جُمانه 1 مرواريد/ نام دختر ابوطالب (خواهر امام علي نيز بوده)
18 اُمامه 1 واحد اندازهگيري معادل 300 شتر (معيار شناخت)
19 ميمونه 1 مبارک و خجسته
20 خديجه 1 به دنيا آمده پيش از پايان مدت بارداري (زودرس)
21 نقيه 1 به احتمال، تصحيف شده به «تَميمه» پاکيزه و نظيف
22 فاطمه 1 بازگرفته از (شير، بدي، آتش)
2. فرزندان امام حسن
ابن شهرآشوب (1379، ج 4، ص 29)، سبطبن جوزي (1418، ص 149)، اربلي (1421ق، ج 1، ص 538) و ابن صباغ (1422ق، ج 2، ص 744) نام و تعداد فرزندان را بيش از مفيد (1414ق، ج 2، ص 20) گفته و در مجموع، 27 فرزند شامل 22 پسر و پنج دختر با 22 نام غيرتكراري به قرار ذيل ياد کردهاند:
رديف نام تعداد ملاحظات مفهوم نام
1 زيد 1 رشد، فزوني
2 حسن 1
3 عَمرو 1 عُمر
4 قاسم 1 تقسيمکننده، بخشکننده
5 عبدالله 2 + اصغر
6 عبدالرحمان 2
7 حسين 1 + اثرم
8 طلحه 1 نعمت / درخت بلند سايهگستر
9 عبيدالله 1
10 اسماعيل 1 سرياني = «اسما» و «ئيل» به معناي شنيد خدا (مطيع خدا)
11 محمد 2 + اصغر
12 يعقوب 1 سرياني = آنکه پاشنه را ميگيرد / نام پرندهاي
13 جعفر 1
14 حمزه 1 شير بيشه
15 احمد 1 ستودهتر
16 عَقيل 1 زانوبند شتر = عاقل، زيرک، خردمند، بزرگوار، گرامي
17 علي 2 + اصغر بلندمرتبه
18 ابراهيم 1 سرياني = ابٌ رحيمٌ / پدر مهربان
19 سکينه 1 آرامش، وقار، مهابت
20 فاطمه 2 از دو مادر
21 رقيه 1
22 رمله 1
3. فرزندان امام حسين
مفيد (1414ق، ج 2، ص 135) و طبرسي (1417ق، ج 1، ص 478) از دو تن به نام «علي» و اربلي (1421ق، ج 1، ص 581) و ابن صباغ (1422ق، ج 2، ص 851) از سه تن ياد کرده و ابنشهر آشوب (1379، ج 4، ص 29) و سبطبن جوزي (1418ق، ص 249) از پسري به نام «محمد» خبر دادهاند. در مجموع، فرزندان حضرت 9 تن شامل 6 پسر و 3 دختر با 7 نام غيرتكراري به قرار ذيل است:
رديف نام تعداد ملاحظات مفهوم نام
1 علي 3 + اوسط + اصغر
2 جعفر 1
3 عبدالله 1
4 محمد 1
5 سکينه 1 آمنه، امينه يا اميمه (ر.ک: ابوالفرج اصفهاني، 1994، ج 16، ص 360)
6 فاطمه 1
7 زينب 1
4. فرزندان امام سجاد
منابع پيشگفته با مفيد (1414ق، ج 2، ص 155) در شمار فرزندان امام سجاد هماهنگ هستند، جز اينکه برخي از پسري به نام «محمد اصغر» و سبطبن جوزي (1418ق، ص 249) از سه فرزند ديگر به نامهاي «مليكه، قاسم و عبيداللّه» ياد کردهاند که با اين احتساب، حضرت 18 فرزند، شامل 12 پسر و 6 دختر با 16 نام غيرتكراري به قرار ذيل داشته است:
ر نام تعداد ملاحظات مفهوم نام
1 محمد 2 + اصغر
2 عبدالله 1
3 حسن 1
4 حسين 2 + اصغر
5 زيد 1
6 عُمر 1
7 عبدالرحمان 1
8 سليمان 1 تصغير سلمان پر از سلامتي
ادامه . . .←
9 علي 1
10 قاسم 1
11 خديجه 1
12 عُلَيَّةُ 1 مصغر علي
13 ام کلثوم 1 کلثم فربه چهره و نيکو رخسار، ناترشرو
14 فاطمه 1
15 عبيدالله 1
16 مليکه 1 مقتدر
5. فرزندان امام باقر
منابع پيشگفته در شمار فرزندان امام باقر، هماهنگ با مفيد (1414ق، ج 2، ص 176)، از پنج پسر و يک دختر ياد کردهاند، جز اينکه مفيد از دختري به نام «ام سلمه» نام برده که به احتمال، کنيه زينب بوده است.
رديف نام تعداد ملاحظات مفهوم نام
1 جعفر 1
2 عبدالله 1
3 ابراهيم 1
4 عبيدالله 1
5 علي 1
6 زينب 1 مکنّا به ام سلمه (ر.ک: طبرسي، 1417ق)
6. فرزندان امام صادق
ديگران با مفيد(1414ق، ج 2، ص 209) هماهنگ هستند، اما سبطبن جوزي (1418ق، ص 312) از دختري به نام «فاطمه صغري» ياد کرده که در اين صورت، حضرت داراي 8 پسر و 3 دختر با 10 نام غيرتكراري بوده است:
رديف نام تعداد ملاحظات مفهوم نام
1 اسماعيل 1
2 عبداللّه 1
3 موسي 1 عبري = از آب گرفته شده / تيغ و آهن
4 اسحاق 1 عبري = خندان
5 محمد 1
6 عباس 1
7 يحيي 1
8 علي 1
9 اسماء 1 زيباروي
10 فاطمه 2 + صغري
7. فرزندان امام کاظم
ديگران با مفيد(1414ق، ج 2، ص 244) هماهنگ هستند، جز اينکه ابنشهر آشوب (1379، ج 4، ص 324) چهار نام و سبطبن جوزي (1418ق، ص 312) سه نام بر آنها افزودهاند که در اين صورت، حضرت داراي 27 پسر و 22 دختر با 38 نام غيرتكراري به قرار ذيل بوده است:
رديف نام تعداد ملاحظات مفهوم نام
1 ابراهيم 3 + اکبر + اصغر
2 احمد 1
3 اسحاق 2
4 اسماعيل 1
5 جعفر 3 + اکبر + اصغر
ادامه . . .↓
6 حسن 1
7 حسين 1
8 حمزه 1
9 زيد 1
10 سليمان 1
11 عباس 1
12 عبدالرحمان 1
13 عبدالله 1
14 عبيدالله 1
15 عقيل 1
16 علي 1
17 عُمر 1
18 فضل 1 در مقابل نقص = کمال، دانش، بخشش، نيکويي
19 قاسم 1
20 محمد 1
21 هارون 1 عبري = کوهنشين، پيک و قاصد شاه و نگهبان
22 يحيي 1
23 فاطمه 3 + وسطي + صغري
24 آمِنَه 1 ايمن، بيخوف، درامان
25 اسماء 2 + صغري
26 اُمامه 1
27 بريهه 1 بريهمه، تويمه و نزهيه دخترك سفيدرو
28 حسنه 1 نيک، خوب، عمل خوب
29 حکيمه 1 دانا و دانشمند
30 خديجه 2
31 رقيه 2 + صغري
32 زينب 2 + صغري
33 عايشه 1 نيكوحال
34 عُلَيّه 1
35 کلثم 1 (يا کلثوم)
36 لبابه 1 خالص، برگزيده، خردمند
37 محموده 1 ستوده، نيک و خوش، پسنديده
38 ميمونه 1
8. فرزندان امام رضا
ديگران با مفيد(1414ق، ج 2، ص 271) هماهنگ هستند، جز اينکه ابن صباغ (1422ق، ج 2، ص 1031) و سبطبن جوزي (1418ق، ص 321) چهار پسر و يک دختر نيز ياد کردهاند. بنابراين، حضرت 5 پسر و يک دختر با 6 نام غيرتكراري داشته كه عبارتند از:
رديف نام تعداد ملاحظات مفهوم نام
1 محمد 1
2 جعفر 1
3 حسن 1
4 ابراهيم 1
5 حسين 1
6 عايشه 1 عاليه به معناي بلندمرتبه
9. فرزندان امام جواد
منابع با مفيد (1414ق، ج 2، ص 297) هماهنگ هستند، اما ابنشهرآشوب (ج 4، ص 380) از حکيمه و خديجه نيز نام برده، که در مجموع، حضرت 6 فرزند با 6 نام غيرتکراري داشته است:
رديف نام تعداد ملاحظات مفهوم نام
1 علي 1
2 موسي 1
ادامه . . . ←
3 فاطمه 1
4 اُمامه 1
5 حَکيمه 1
6 خديجه 1
10. فرزندان امام هادي
منابع همسو با مفيد (1414ق، ج 2، ص 311) از 6 فرزند با 6 نام غيرتکراري ياد کردهاند:
رديف نام تعداد ملاحظات مفهوم نام
1 حسن 1 داراي فرزندي به نام محمد (مهدي)
2 موسي 1
3 حسين 1
4 محمد 1
5 جعفر 1
6 عايشه 1 در مناقب ابن شهر آشوب «عُلَيه» آمده
تعداد و تنوع اسامي
تعداد کل فرزندان امامان معصوم 172 تن، با 51 عنوان اسمي، شامل 112 پسر با 30 عنوان انتخابي و 60 دختر با 21 عنوان انتخابي بوده كه عبارتند از:
رديف نام / تعداد رديف نام / تعداد رديف نام / تعداد
1 ابراهيم / 6 18 رمله/ 3 35 عَون / 1
2 احمد / 2 19 زيد/ 3 36 فاطمه / 11
3 اسحاق / 3 20 زينب / 7 37 فضل / 1
4 اسماء /3 21 سکينه / 2 38 قاسم / 3
ادامه. . . ↓
5 اسماعيل / 3 22 سليمان /2 39 کلثوم (کلثم، امکلثوم) / 2
6 اُمامه / 3 23 طلحه / 1 40 لُبابه / 1
7 آمِنَه / 1 24 عايشه / 3 41 مُحَسّن / 1
8 بُريهه / 1 25 عباس / 4 42 محمد / 13
9 جعفر / 10 26 عبدالرحمان / 4 43 محموده / 1
10 جُمانه / 1 27 عبدالله / 9 44 مليکه / 1
11 حسن / 6 28 عبيدالله / 5 45 موسي / 3
12 حسنه / 1 29 عثمان / 2 46 ميمونه / 2
13 حسين /7 30 علي / 10 47 نفيسه / 1
14 حَکيمه / 2 31 عقيل / 2 48 نقيه / 1
15 حمزه / 2 32 عُليه / 2 49 هارون / 1
16 خديجه / 5 33 عمر / 4 50 يحيي / 3
17 رقيه / 3 34 عَمرو / 1 51 يعقوب / 1
زيبايي معنوي در نامهاي فرزندان ائمه اطهار
اين زيبايي در محورهاي ذيل قابل بررسي است:
الف. نام با پسوند اسم يا صفت خداوند
سه نام بيشترين حجم نامهاي اين نوع را تشکيل ميدهد: يکي «عبدالله» است با بيشترين درصد، شامل نُه تن از 112 پسر، که در ميان فرزندان امام علي و امام حسن تکراري است، اما از دوره امام رضا به بعد ديده نميشود. ديگري «عبيدالله» است با کاربردي کمتر از «عبدالله» و نام پنج تن از پسران امام علي، امام مجتبي، امام سجاد، امام باقر و امام کاظم است. «عبدالرحمان» نيز با کاربردي کمتر از «عبيدالله»، نام چهار تن از پسران امام مجتبي، امام سجاد و امام کاظم است. بنابراين، امامان پرفرزند، از نامهاي «عبيدالله» و «عبدالرحمان» استفاده کردهاند.
امامان معصوم از نامهايي مانند امةالله، امةالرحمان و عبدةالله که در عصر جاهلي و اسلامي کاربرد داشته (ذهبي، 1407ق، ج 17، ص 209؛ ج 38، ص 353؛ ج 45، ص 246) براي دختران استفاده نکردهاند و شايد چرايي آن توجه به ظرافتهاي روحي و نيازمندي آنان به نامهايي برخوردار از زيبايي طبيعي باشد.
ب. نامهاي انبياي پيشين
در ميان اين نامها، نخست بايد از ابراهيم ياد کرد که در قرآن 69 مرتبه تکرار شده و از ميان 112 پسر، شش تن «ابراهيم» ناميده شدهاند. امام مجتبي، امام باقر و امام رضا هريک فرزندي به نام «ابراهيم» داشتهاند و امام کاظم سه فرزند به اين نام داشته است. به نظر ميرسد علت فراواني اين نام در قياس با نامهاي ساير انبيا اين باشد که ابراهيم پرچمدار مبارزه با شرک، برگزيدة الهي در دنيا و از صالحان در آخرت است (بقره: 130ـ132) و پيروان آيين او از وي شمرده شدهاند (ابراهيم: 36ـ37). پس وي پدر معنوي مسلمانان است (حج: 78) و نامگذاري به نام او، اعلام وفاداري به آيين اوست. اما از نامهاي ديگر انبيا كمتر استفاده شده است. براي مثال:
نامهاي اسحاق، اسماعيل، موسي و يحيي پس از ابراهيم کاربرد بيشتري داشته و هريک نام سه تن از فرزندان ائمه بوده است: اسحاق نام فرزند امام صادق و دو فرزند امام کاظم است. اسماعيل نام فرزندي از امام مجتبي، امام صادق و امام کاظم است. موسي نيز نام امام کاظم و فرزندي از امام جواد و امام هادي بوده است. همچنين يحيي نام فرزنداني از امام علي، امام صادق و امام کاظم است. سليمان نام فرزندي از امام مجتبي و امام سجاد بوده که بدينسان، در رتبة سوم قرار گرفته است. هارون نيز نام فرزندي از امام کاظم بوده است.
با اينکه قرآن به نام بيش از بيست تن از انبياي پيشين تصريح و نام آنان را به مناسبتهاي گوناگون تکرار کرده، امامان معصوم از نام شش تن از آنان استفاده کردهاند. تحليل چرايي آن دشوار است و در اينباره، بايد به وجود بسترهاي اجتماعي و ميزان تأثير آنها در تعيين نام فرزندان و نيز نقش مادران در انتخاب نام آنان توجه داشت. فقدان نام پيامبراني مانند نوح و عيسي در اين نامگذاريها نشان ميدهد که حتي «اولوالعزم» بودن (وصف پيامبران داراي کتاب و آيين) معياري براي کاربرد نام آنان نبوده است؛ چنانكه كثرت نام انبيا در قرآن يا نزول سورهاي به نام آنان نيز معيار نامگذاري نبوده است. «يوسف»، نام سورهاي در قرآن کريم، کاربردي نداشته است. به گفتة ابوالعلاء، اسم «موسي» در جامعة عرب جاهلي نيز کاربرد نداشته و فقط مسلمانان آن را براي تبرک و بهعنوان اسم غيرعربي برگزيدهاند، نه به معناي تيغ و آهن در زبان عربي(زبيدي، 1414ق، ج 8، ص 482). بر اين پايه، بسترهاي اجتماعي در نامگذاري اهلبيت قابل توجه بيشتري است. يادکرد نام شخصيتهاي مقدس در قرآن نيز معيار نامگذاري، بهويژه براي دختران، نبوده است. براي مثال، نام «آسيه»، که در قرآن با تعبير «امرأة فرعون» آمده و نام «مريم» (به معناي عبادتکننده) در نامگذاريها کاربردي نداشته، درحاليکه نام مريم 31 مرتبه تکرار شده است.
ج. نامهاي رسول خدا
نام «محمد» بيشترين کارکرد را در نامگذاري داشته و جز امام باقر و امام جواد که نام خودشان «محمد» بوده، ديگر امامان از اين نام استفاده کردهاند. امام علي از 19 پسر، سه تن را، امام مجتبي از 22 پسر، و امام سجاد از 12 پسر دو تن را «محمد» ناميدند و ديگر امامان هريک محمدي داشتهاند. بدينسان، 13 تن از پسران ائمه اطهار «محمد» نام داشتهاند. اما نام احمد، که عيسي به آمدن وي بشارت داده (صف: 6) نام فرزندي از امام مجتبي و امام کاظم است.
د. نامهاي اهلبيت
شيعه امامت را گزينش الهي ميداند و براي امامان و حضرت فاطمه احترام خاصي قايل است و حتي نام آنان را بدون وضو لمس نميکند. براين پايه و نيز روايتي از رسول خدا که فرمودند: نامهايِ «علي، حسن، حسين و فاطمه» بهترين نامها نزد خداوند است (مفيد، 1413ق، ص 223)، نامهاي معصومان در شمار زيباييهاي معنوي ياد ميشود، گرچه بهسبب برخورداري از مفهوم وصفي در زيبايي اجتماعي به آنان اشاره خواهد شد.
سيزده سال پيش از بعثت، نوزادِ ابوطالب، «علي» ناميده شد. به گفتة برخي، چنين اسمي در عرب سابقه نداشت و فقط بهعنوان وصف استفاده ميشد، به اينگونه که عرب براي نشان دادن برتري فرزندش ميگفت: او «علي» است(صدوق، 1379، ص 61). اما شواهد تاريخي کاربرد اسمي آن را نيز نشان ميدهد. براي مثال، علي نام پدر هَوذَةبن عليبن ثُمامه حَنَفي از مسيحيان يمامه بود. فرماندهي هَوذه در ايام العربهاي «مُشَقَّر»، «صَفقَه» (ابن اثير، 1386، ج 1، ص 621) و نيز مرگ وي در سال هشتم هجري (ابن سعد، 1418ق، ج 1، ص 201) نشان ميدهد که پدرش سالها پيش از امام علي تولد يافته است. همراهي ريانبن ضَمره، از نوادگان هَوذه، با امام علي بر ضد معاويه (ابن اعثم، 1411ق، ج 4، ص 222؛ ابن اثير، 1386، ج 3، ص 378) شاهد ديگري بر پيشي تولد عليبن ثُمامه است.
امامان معصوم، جز کساني که نامشان «علي» بوده، از نام «علي» استفاده کردهاند. امام مجتبي از 22 پسر، دو تن و امام حسين از شش پسر سه تن را «علي» نام نهاد و در مجموع، 13 تن از فرزندان ائمه «علي» ناميده شدند. کاربرد فراوان نام «علي» در ميان اين اسامي، نشان از احترام ويژه امامان به امام علي است. البته در تحليل فراواني اين نام، از تأثير رخدادهاي سياسي نبايد غافل بود. گويا اين احترام و تأثير سبب شده است تا ترکيبي از تصغير و تأنيثِ «علي» بر برخي دختران نهاده شود. امام سجاد و امام کاظم هريک دختري به نام «عُلَيه» داشتند. تصغير اين نام در دورههاي بعدي نيز استفاده شده و رَباحبن قصير نام پسر خود را عُلَي (بضم عين و فتح لام) نهاد(ابن ماکولا، بيتا، ج 6، ص 1).
«جعفر» نام ده تن از فرزندان ائمه اطهار بوده است. دو تن از فرزندان امام علي، سه تن از فرزندان امام کاظم و فرزندي از امام مجتبي، امام حسين، امام باقر، امام رضا و امام هادي «جعفر» نام داشت. گمان ميشود چنين نامي خانداني و به احترام جعفربن ابيطالب باشد؛ زيرا وي از مسلمانان نخستين و مهاجران حبشه بود که در سال هفتم به مدينه بازگشت و در سال نهم به شهادت رسيد.
حسن و حسين نامهاي انتخابي دو نوادة رسول خدا، بدون پيشينة عربي و با الهام از نام پسران هارون بهسبب شباهت مقام امام علي و هارون در امر وصايت گفته شده است. محمدي (1393، ج 1، ص 51) در نقد اين نظر ميگويد: نامهاي «شِبر» و «شُبير» براي پسران هارون در تورات نيامده و تشبيه امام به هارون در سال هفتم صورت گرفته، درحاليکه تولد امام حسن و امام حسين در سالهاي سوم و چهارم بوده است.
نامگذاري به حسن و حسين در ميان اهلبيت چنان رايج بوده که اماماني که نام «حسن» را انتخاب کردهاند. نام «حسين» را نيز برگزيدهاند. اما برخي مانند امام حسين، امام باقر، امام صادق و امام جواد هيچيک را انتخاب نکردهاند. در اين ميان، «حسن» تنها نام مشترک ميان پدر و پسر است. امام مجتبي پسري به نام حسن داشت که بهسبب همنامي به «حسن مُثَنّي»(م97) شهرت يافت و او نيز فرزندي به نام حسن داشت، که به «حسن مُثلث»(م145) معروف شد. امام کاظم نيز تنها امامي است که از تأنيث نام «حسن» بهره برده و دخترش را «حَسَنَه» ناميده است. بدينسان، از 112 پسر هفت تن «حسن» و هفت تن «حسين» ناميده شدهاند. بنابر نظر مشهور شيعه، «مُحَسَّن» نام فرزندي ديگر از امام علي بوده است که کاربردي در نامگذاري نداشته و نشاني از تقيه نيز در عدم کاربرد آن وجود ندارد.
«فاطمه» نامي آشنا براي عرب است، حتي تکرار اين نام در ميان سلسله مادران رسول خدا بابي را با عنوانِ مادراني که رسول خدا را به دنيا آوردهاند (الفَواطِمُ اللاتي وَلَدنَ رسولَ الله) به خود اختصاص داده، که فاطمه مادر عبداللهبن عبدالمطّلب نزديکترين آنان به رسول خدا بوده است(ابنسعد، 1418ق، ج 1، ص 52). آن حضرت در نبرد حُنين ميگفت: من زادة فاطمهها هستم(يعقوبي، بيتا، ج 2، ص 122). همسر ابوطالب نيز «فاطمه» نام داشت و در پرورش رسول خدا از هيچ تلاشي دريغ نکرد، بهگونهايکه حضرت پس از وفات وي فرمودند: «امروز مادرم را از دست دادم»(يعقوبي، بيتا، ج 2، ص 14). ازاينرو، بعيد نيست که رسول خدا همان نام را براي دخترش انتخاب کرده باشد که در اين صورت، «فاطمه» نامي در شمار نامهاي خانداني است. امام علي، امام حسين، امام سجاد، امام جواد هريک دختري به نام «فاطمه» داشتهاند. همچنين امام حسن دو تن و امام کاظم سه تن از دخترانش را «فاطمه» ناميد و بدينسان نام 11 تن از 58 دختر ائمه اطهار فاطمه شد.
ابراز علاقه به برخي شخصيتها و تلاش براي زنده نگهداشتن راه و اهداف آنان، در اين نوع نامگذاريها آشکار است و نشان ميدهد که توجه به حوادث گذشته و پاسداشت اشخاص، زيباييبخش اسامي شده و نامهايي مانند «محمد» و «علي» افزون بر داشتن زيباييهاي مفهومي، براي امامان زيبايي معنوي پيدا کرده است.
نتيجه آنکه تعداد نامهاي ترکيبي 18، نامهاي انبياي پيشين 21، نام رسول خدا 15، و نامهاي اهلبيت 49 تن و مجموع نامهاي اين بخش 103 اسم، معادل قريب 60 درصد از مجموع نامهاي فرزندان است.
زيبايي اجتماعي در نامهاي فرزندان ائمه اطهار
برخي نامهاي فرزندان امامان اسامي واژگاني هستند که به وصف معنايي ميپردازند. اينگونه نامها نوعي مفهوم اجتماعي را به مخاطب القا ميکنند و در فرهنگ نامگذار حاكي از معنا و ارزش خاصي است و احساسات و عواطف وي را بيان ميکنند و نشان از اهتمام نامگذار به مسائل اجتماعي دارند. يادآوري ميشود كه برخي نامها مانند محمد، علي و حسن در چند مقوله قابل مطالعه است و پيشتر در مقولة «زيبايي معنوي» ياد شدند.
اين نوع نامها در چند زيرشاخه بررسي ميشود:
الف. نامهاي سودمعنا
برخي نامهاي فرزندان امامان مفهوم منفعت را ميرساند. «ميمونه» به معناي سودمند و بابرکت، نام دختر امام علي و امام کاظم است. «خديجه» نام دختران امام علي، امام سجاد و امام کاظم به معناي «بچه شترِ زودتر از موعد به دنيا آمده» است. معلوم است که شتر در زندگي اجتماعي عرب نقش بارزي ايفا ميكرده و بهسبب نماد خير و برکت بودن، ادبيات فراواني را در اطراف خود به وجود آورده است. بر همين پايه و بنابر گفتة پايگاه اطلاعرساني المصدر السعودي (http://www.almsdar.net/vb/t13027)، «خديجه» در ادبيات معاصر عرب، به معاني نخلِ پرثمر و ابرِ بارانزا نيز گفته ميشود. طلحه به معناي نعمت و درخت سايهداري که مردم و شتران از ساية آن بهره ميبرند، کمترين کاربرد را در نامگذاري پسران داشته و تنها امام کاظم فرزندي به نام «طلحه» داشت. «جعفر» به معناي «رودخانه يا شتر پرشير» بيشترين تعداد را به خود اختصاص داده و نام ده تن از پسران ائمه بوده است: امام علي دو تن، امام کاظم سه تن و ديگر امامان جز امام سجاد، امام صادق و امام جواد هريک فرزندي به نام «جعفر» داشتهاند.
ب. نامهاي فراستمعنا
عقل، دانش و زيرکي منبع انتخابي برخي از نامهاي فرزندان ائمه اطهار است. ازآنرو که عَقل مانند عِقال سبب کنترل رفتار انسان ميشود، عرب به فرهيختگان «عقيل» و به زنان پاکدامن «عقيله» ميگويد. امام مجتبي و امام کاظم هريک فرزندي به نام «عقيل» داشتهاند. به مرحلة عالي عقل، «لُب» گفته ميشود و در قرآن، فهم مطالبي به «اولوا الالباب» اختصاص يافته که جز با نيروي عقل در مراحل عالي، قابل درک نيست. «لُبابه» برگرفته از «لُب» نام دختر امام کاظم است. «نَفيسه» به معناي «ارجمند و گرانمايه»، مفهومي نزديک به همين معنا دارد و نام يکي از چهارده دختر امام علي با کنيه «اُمّکُلثوم» بوده که گويا همان امکلثوم معروف است.
«حَکيمه» به معناي دانشمند، نام دختر امام کاظم و امام جواد بوده است. «فضل» به معناي «کمال، دانش، بخشش و نيکي»، نام فرزند امام کاظم بوده است و کاربرد چنداني در نامگذاري اهلبيت ندارد. «زيد» به معناي «رشد، نمو و فزوني»، بيانگر نوعي خردمندي است. «زيد» نام سه تن از فرزندان ائمه اطهار بوده است. امام مجتبي و امام سجاد هريک فرزندي به نام «زيد» داشتهاند و امام کاظم نيز يکي از 27 پسر خود را زيد ناميد.
ج. نامهاي وصفمعنا
تنوع اسامي در قلمرو نامهايي که بيانگر ويژگي يا صفتي خاص باشد، بهويژه اسامي مربوط به دختران، زياد است و نشان از اهميت مسائل اجتماعي و عملکردهاي قبايلي دارد. نامهايي مانند حمزه و عباس بيانگر مفهوم شجاعت است. برخي وجه نامگذاري به علي را نيز برتري وي بر حريفان جنگي دانستهاند(صدوق، 1379، ص 61) که در اين صورت، نام «علي» همسو با معناي «حيدر و حمزه» نشان از صفت شجاعت و بلندمرتبگي در ميدان نبرد دارد. ابوطالب نيز در شعري، علت نامگذاري فرزندش را به «علي»، بلنداي سرافرازي (عز العلو) دانسته است (اربلي، 1421ق، ج 1، ص 85).
باتوجه به اينکه، علي نام ده تن، عُلَيه نام دو تن، عباس نام چهار تن، و حمزه نام دو تن از پسران است، بيشترين نامهاي پسران در اين بخش، حکايتگر صفت شجاعت در رويارويي با دشمن است. نامهاي ديگري مانند محمد با 13 كاربرد، احمد با دو كاربرد و محموده با يک كاربرد، ستوده بودن را حکايت ميکنند و 16 شخصيت را به خود اختصاص ميدهند. عَون نام پسر امام علي وصف مددکار بودن را پشتيباني ميکند و قاسم در مرتبة سوم، نامهاي پسرانِ اين بخش، نام پسران امام مجتبي، امام سجاد و امام کاظم بوده است. «قاسم» به مفهوم «تقسيمکننده»، نشان از بهرهمندي و بهرهرساني مدبرانه دارد و ازاينرو، واژه «قسمت» در مفهوم «نصيب و بهره» بهکار رفته و «رجلٌ مُقَسَّم الوجهِ» به معناي سراسر زيبايي است که زيبايي را به ديگر مواضع تقسيم ميکند(ابنمنظور، 1412ق، ج 12، ص 478ـ482).
در ميان اسامي دختران، نام «فاطمه» بيشترين کاربرد را داشته و نام 11 تن از دختران ائمه اطهار بوده است. امامان جز امام باقر، امام رضا و امام هادي همگي دختراني به نام «فاطمه» داشتهاند. «رُقَيه» به معناي «حافظ»، نام دو دختر امام علي و امام کاظم و نيز نام دختري از امام مجتبي است که پنج مرتبه تکرار شده و پس از نام «فاطمه»، بيشترين کاربرد را در نامگذاري داشته است. «آمِنه»، به معناي «ايمن و محفوظ»، شايد نزديکترين نام به «رقيه» باشد که يک بار استفاده شده و نام دختر امام کاظم است. «سُکَينه» (ابن ماکولا، بيتا، ج 4، ص 316) مصغر «سَکينه» به معناي «وقار و آرامش»، نام دختر امام حسن و امام حسين است. ابوالفرج اصفهاني اختلاف در نام يا لقب بودن سکينه را بررسي کرده و بنابر گفتة کلبي و مدائني، سکينه را لقب دختر امام حسين و نام وي را «آمنه» دانستهاند(ابوالفرج اصفهاني، 1994، ج 16، ص 360). با اين حال، عموم منابع شيعي از وي بهعنوان «سکينه» ياد کردهاند. امامان معصوم همچنين از نامهاي وصفي ديگري مانند «نَقيه» و «مَلکيه» استفاده کردهاند. امام علي دختري به نام «نقيه» به معناي پاکيزه و امام سجاد دختري به نام «مليکه» بيانگر وصف اقتدار داشته است.
بنابر آنچه گفته شد، تعداد نامهاي واژگاني پسران 54 نام شامل 11 نام سودمعنا، 37 نام وصفمعنا و 6 نام فراستمعناست. همچنين مجموع نامهاي واژگاني دختران 31 عدد شامل 3 نام سودمعنا، 24 نام وصفمعنا و 4 نام فراستمعناست و بدينروي، قريب 50 درصد نامهاي فرزندان امامان نامهايي با زيبايي اجتماعي است که نشان از اهميت مسائل اجتماعي در فرهنگ و سبک زندگي اهلبيت دارد.
زيبايي طبيعي در نامهاي فرزندان ائمة اطهار
اين نوع نامها مشتمل بر نام گياهان و گلها، حکايت از زيبايي ظاهري در وجود شخص ميکند و گرچه در شمار اسامي واژگاني هستند، اما براي نشان دادن توجه امامان به زيباييهاي ظاهري، مستقل آورده ميشود. برخي از اين نامها مانند حسن به خودِ مفهوم زيبايي اشاره دارد. حسن به معناي زيبا و خوبرو و نامهاي حسن و حسين، نام پانزده تن از فرزندان ائمه اطهار داراي بيشترين آمار اين بخش است. «عُمَر» و از همين ماده «عَمرو» به معناي «بلندبالا بودن و طول زندگاني» است. ازاينرو، به نوعي درخت خرما يا درختان بلندقد «عُمَر» گفته ميشود. «عُمَر» نام دو تن از فرزندان امام علي و يک تن از فرزندان امام مجتبي، امام سجاد و امام کاظم است. برخي عُمر فرزند امام مجتبي را «عَمرو» گفتهاند.
با اينکه دو نام حسن و حسين تعداد اين دست نامها را افزايش داده، تنوع نامهاي پسران کم است. اما نامهاي حکايتگر زيبايي ظاهري در ميان دختران بيشتر است. اين تنوع اهميت مفاهيم زيباشناختي را در ادبيات اهلبيت و رابطه ميان آنها و جنسيت را نشان ميدهد که چگونه نامگذار به احساسات و عواطف لطيف دختران توجه داشته است. تنوع اين نامها در ميان دختران به هشت معنا به شرح ذيل بازميگردد:
«زينب» به معناي «فربه چهره يا درختي زيبا و نيکو رخسار»، نام سه تن از دختران امام علي و دو تن از دختران امام کاظم و نيز دختري از امام حسين و امام باقر است. «کلثوم» به همان معنا، نام فرزندي از امام سجاد و امام کاظم بوده است. «اسماء» به معناي «زيباچهره»، نام دختر امام صادق و نام دو تن از دختران امام کاظم بوده است. «بُرَيهه» (يا بريهمه) تصغير برهرهه، نام دختر امام کاظم به معناي «سفيدرو» و «جُمانه» به معناي «مرواريد»، نام دختر و خواهر امام علي معنايي نزديک به اسماء دارند. اما «رَمله» به معناي «نازک اندام»، نام دو تن از دختران امام علي و يک تن از دختران امام مجتبي و «عايشه» به معناي «نيکو حال» نام دختري از امام کاظم، امام رضا و امام هادي بوده است (مفيد، 1414ق، ج 2، ص 244 و 312؛ طبرسي، 1417ق، ج 2، ص 36؛ اربلي، 1421ق، ج 2، ص 765و 791).
نامگذاري به نامهايي مانند عُمر، عثمان و عايشه از نامهاي رايج عربي است؛ بهگونهايکه نام 23 تن از اصحاب رسول خدا، از جمله ربيب آن حضرت (ابن حجر، 1415ق، ج 4، ص 483ـ491) و 65 تن از اصحاب امام صادق (طوسي، 1415ق، ص 252ـ255) «عُمر» بوده است. همچنين 26 تن از اصحاب رسول خدا، از جمله ابن مَظعون(ابن حجر، 1415، ج 4، ص 370ـ383) و به همين تعداد اصحاب امام صادق «عثمان» (طوسي، 1415ق، ص 259ـ260) نام داشتهاند.
امام علي فرزند خود را «عثمان» ناميد تا از اين راه، علاقة خود را به عثمانبن مَظعون را اعلام كند(ابوالفرج اصفهاني، 1385، ص 55). همچنين ابن حجر(1415ق، ج 8، ص 231ـ237) از نُه تن زنان صحابي رسول خدا به «عايشه» ياد کرده است. چنين نامهايي اختصاص به شخص يا اشارهاي به گرايش فکري خاصي پس از رحلت رسول خدا نداشته است. ازاينرو، تاريخنگاران شيعي نيز مانند مفيد، طبرسي، اربلي و ديگران بدون توجه به تشابه اسمي و بدون نقد و واکنشي اين نوع نامها را براي فرزندان ائمه نقل کردهاند.
زيبايي طبيعي 13 عنوان اسم را براي 40 تن از فرزندان ائمه رقم زده که معادل بيش از 23 درصد از مجموع تعداد کل فرزندان است. اين نوع نامها نشان پويايي، نشاط فردي و توجه به مسائل روحي ـ رواني در چارچوب تفکر ديني است. چنين نامهايي در ميان همسران ائمه اين معيار را بيشتر تأکيد ميکند، بهويژه نامهايي متعدد براي مادر امام جواد که همگي بيانگر زيبايي طبيعي است؛ نامهايي مانند:
«رَباب» به معناي «ابر سفيد»، همسر امام حسين؛
«نجمه» به معناي «ستاره» و نيز نام گياهي، مادر امام رضا؛
«خيزُران» به معناي «ني هندي خوشرنگ»، مادر امام جواد؛
«ريحانه» نام گياه سبز و خوشبو، نام ديگر مادر امام جواد؛
«سَبيکَه» به معناي «نقره گداختهشده» (مرادف نام مهسا)، نام ديگر مادر امام جواد؛
«سوسن» نام گياهي با گلهاي زيبا و خوشبو، مادر امام هادي؛
«سَمانَه» به معناي گوشتآلود، مادر امام عسکري؛
«نرجس» نام گلي خوشبو، مادر امام مهدي.
نتيجهگيري
بنابر آنچه گذشت، نامهاي فرزندان ائمه معصوم داراي خاستگاه يکساني نيست. هفت اسم از مجموع 51 اسم، معادل 37/13 درصد، نامهاي انبياي پيشين و غيرعربي هستند که فقط در نامهاي پسران يافت ميشود. اما نامهاي دختران همگي خاستگاه عربي دارند. با اين حال، فراواني نامهاي عربي قابل قياس با نامهاي غيرعربي نيست. نامهاي عربي نيز نه حکايتگر فرهنگ شرکآلود و لجامگسيخته عرب جاهلي است و نه مفهوم تحقير اجتماعي را همراه دارد. قابل ذكر است كه نامهاي ترکيبي مانند عبدالله تحقير اجتماعي را حکايت نميکند، بلکه دربردارنده مفهوم کوچکي و اطاعت محض در برابر خداوند است که در نظام ارزشي اسلام، بالاترين افتخار شمرده ميشود. بخش ديگري از نامهاي عربي با پشتوانه زيباشناختي در توصيف و يادآوري منافع اجتماعي و فردي و نيز زيباييها و لطافتهاي طبيعي است که نشان ميدهد اهلبيت در اوج بندگي خداوند، نه از رابطه خود با اجتماع غافل بودهاند و نه از بيان احساسات و عواطف فردي کوتاهي کردهاند.
بيشتر نامهاي تکراري خاستگاه عربي و خانداني دارند که نشاندهندة اهميت آنها در ذهنيت نامگذار است. بيشترين تکرار در نام «محمد»، با 13 تن و پس از آن، در نام فاطمه، با 11 تن و سپس در نامهاي علي(بدون احتساب مصغر آن) و جعفر، هريک با 10 تن، وجود دارد. اما عبدالله در مرتبة چهارم تکرار، نام 9 تن را به خود اختصاص داده است. ناميدن بيش از يک فرزند به يک نام، سبب دشواري تشخيص ميشود که براي تمايز آنان، در جنسيت مشترک از پسوندهاي اکبر، اوسط و اصغر براي پسران و کبري، وسطي و صغري يا اُخري براي دختران استفاده کردهاند. اما تمايز در جنسيت نامشترک با تأنيث نام پسر انجام شده و نامهايي مانند حسن و حَسَنَه، علي و عُلَيه توليد شده است.
تصغير در ادبيات عرب، روشي براي کوچکنمايي، اظهار دوستي يا ترکيبي از آن دو است که بيشتر بر وزن «فُعَيل» به کار ميرود. اسامي حُسين، عُبيد(الله)، بُريهه، رُقيه، سُکينه، عُليه و به نقلي، سُليمان نامهاي 17 تن از فرزندان ائمه حکايتگر کاربرد 18 درصدي تصغير در فرهنگ نامگذاري اهلبيت است. تنوع نامهاي تصغيرشده در ميان دختران بيشتر است که نشاندهندة توجه ويژة امامان به احساس و روان آنان است.
نامگذاري به نام نزديکان خاستگاهي رايج و سنتي پذيرفتهشده در ميان ملتها و اقوام است. نامگذاري فرزندان اهلبيت نيز بيشتر بر پاية دودماني و به نوعي تلاش براي زنده نگهداشتن راه آنان، ولي با حفظ ارزشهاي فکري، صورت گرفته، بهگونهايکه بيشترين نامها به محمد، علي، جعفر، فاطمه، حسن و حسين اختصاص يافته است. با اين حال، نام اجداد رسول خدا و نام پدر امام علي در سلسله نامهاي فرزندان نيست؛ همانگونه که نامگذاري به القاب رسول خدا، حضرت فاطمه و امامان در ميان دختران و پسران وجود ندارد. همچنين نامگذاريهاي نشان ميدهد امامان معصوم از نامهاي مشترک ميان زن و مرد، مانند «جويريه»، استفاده نکردهاند.
مقايسة نامها در تنوع و تعداد نشان ميدهد که زيبايي معنوي بيشترين کاربرد را در فرهنگ نامگذاري امامان داشته و پس از آن زيبايي اجتماعي در رتبه دوم و زيبايي طبيعي در رتبه سوم قرار گرفته است. مجموعه نامهاي فرزندان ائمه و تحليل آماري آن نشان ميدهد:
ـ اهلبيت در کنار هويت ديني، به هويت اجتماعي و روحي ـ رواني افراد و جامعه توجه ويژه داشتهاند و معيارهاي آنان نشانگر پويايي و نشاط فردي و اجتماعي در چارچوب ارزشهاي فکري ـ فرهنگي است.
ـ زيباييهاي طبيعي در نامگذاريها مانند نامهاي گياهان و گلها، به معناي طبيعتگرا (ناتوراليست) بودن ائمه نيست؛ زيرا «ناتوراليسم» (naturalism) (طبيعتگرايي يا طبيعتباوري) در نيمه دوم قرن نوزدهم بهعنوان مکتبي فلسفي پديد آمد، به حوزه ادبيات راه يافت و در مفهوم دوست داشتن طبيعت با گرايش به بيان صريح تمام فعل و انفعالات جسماني، جستوجوي اشکال مبتذل تفريحآور و توجه به زيبايي ظاهري است. در «ناتوراليسم»، طبيعت يگانه آييني است که بايد بدون درنظرداشت عاطفه، اخلاق و ارزشهاي ديني و انساني، پيروي شود (و مانند عصر جاهلي عرب) توصيف زشتيها و بيان اسامي، کلمات و عبارات زشت مورد توجه قرار گيرد(سيدحسيني، 1391، ج 1، ص 393ـ422؛ ثروت، منصور، 1386، ص 187ـ188). پرهيز امامان معصوم از کاربست نامهاي طبيعي با معاني زشت و مفاهيمي نفرتانگيز يا ناسازگار با ارزشهاي ديني و کرامتهاي انساني اين ادعا را تأکيد ميکند. امامان، به همان اندازه از که اسامي شرکآلود پرهيز کردهاند، از اسامي هنجارشکن يا اسامي حيواناتي مانند سگ، گنجشک و کبوتر خودداري ورزيدهاند.
ـ شاخصههاي اسم در فرهنگ اهلبيت عبارت است از: خداباوري، فرهنگپذيري اجتماعي و توجه به احساس و عاطفه، نه کمياب بودن، غيرتکراري بودن، ملي بودن و مانند اينها. مفاهيمي که يادآور عظمت روزگاران پيش از اسلام باشد، در سبک زندگي اهلبيت جايگاهي ندارد و تغيير نامها براي قطع ارتباط با چنين مفاهيمي بوده است. اما با درنظرداشت ارزشهاي ديني، حفظ ميراث فرهنگي ـ ملي اقوام و بهرهگيري از مفاهيم زيبايي اجتماعي و طبيعي در نامگذاريها، مانند نامهاي مهوش، مهسا، پريچهر و پريسا، به معناي رويگرداني از سبک زندگي اهلبيت و شاخصههاي نامگذاري آنان نيست.
ـ اين تحليل ميتواند معياري براي تحليل نامگذاري در سدههاي بعدي يا دورههاي حکومتي قرار گيرد و تغييرات احتمالي را با توجه به شرايط سياسي اجتماعي فرهنگي کاوش نمايد.
- ابن اثير، عليبن ابي الکرم، 1386ق، الکامل في التاريخ، بيروت، دارصادر.
- ابن اعثم، احمدبن اعثم 1411ق، الفتوح، تحقيق علي شيري، بيروت، دارالاضواء.
- ابن الجوزي، عبدالرحمانبن علي، 1386ق، الموضوعات، تحقيق عبدالرحمان محمد عثمان، مدينه، المكتبة السلفيه.
- ابن سعد، محمد، 1418ق، الطبقات الکبري، بيروت، دارالکتب العلميه.
- ابن عدي، عبدالله، 1409ق، الکامل، تحقيق يحيي مختار غزاوي، بيروت، دار الفكر للطباعه.
- ابن عساکر، عليبن الحسن، 1415ق، تاريخ مدينة دمشق، تحقيق علي شيري، بيروت، دارالفكر للطباعة.
- ابن قتيبه، عبداللهبن مسلم، بيتا، تأويل مختلف الحديث، بيروت، دارالکتب العلميه.
- ابن ماکولا، عليبن هبةالله، بيتا، اکمال الکمال، بيروت، داراحياء التراث العربي.
- ابن هشام، عبدالملک، بيتا، السيرة النبوية، تحقيق مطصفي السقا و ديگران، بيروت، دارالمعرفة.
- ابنحجر، احمدبن علي، 1415ق، الاصابة، تحقيق عادل عبدالموجود، بيروت، دارالکتب العلميه.
- ـــــ ، بيتا، فتح الباري، بيروت، دارالمعرفه.
- ابندُرَيد، محمدبن حسن، 1411ق، الاشتقاق، تحقيق عبدالسلام هارون، بيروت، دارالجيل.
- ابنشهرآشوب، محمدبن علي، 1379، المناقب، قم، علامه.
- ابنصباغ مالکي، عليبن محمد، 1422ق، الفصول المهمه، قم، دارالحديث.
- ابنمنظور، محمدبن مكرم، 1412ق، لسان العرب، بيروت، دارالكتب العلمية.
- ابوالفرج اصفهاني، عليبن الحسين، 1385، مقاتل الطالبيين، تحقيق كاظم المظفر، نجف، الحيدريه.
- ـــــ ، 1994م، الاغاني، بيروت، داراحياءالتراث العربي.
- احمدبن حنبل، بيتا، مسند، بيروت، دارصادر.
- اربلي، عليبن عيسي، 1412ق، کشف الغمه، قم، شريف رضي.
- امين، سيدحسن، 1385، «ايرانشناسي القاب: بازتاب طبقاتي و فرهنگي در نامگذاريها»، حافظ، ش 29.
- ثروت، منصور، 1386، «مکتب ناتوراليسم»، پژوهشنامه علوم انساني، ش 54.
- جاحظ، عَمروبن بحر، 1986م، الحَيَوان، تحقيق يحيي الشامي، بيروت، دار مكتب الهلال.
- حاجي خليفه، بيتا، کشف الظنون، تحقيق يالتقيا و الکيسي، بيروت، داراحياء التراث العربي.
- حاکم نيشابوري، محمدبن عبدالله، بيتا، المستدرک، تحقيق مرعشلي، بيجا، بينا.
- خطيب بغداي، احمدبن علي، 1417ق، تاريخ بغداد، تحقيق عبدالقادر عطا، بيروت، دارالکتب العلميه.
- ذهبي، محمدبن احمد، 1407ق، تاريخ الاسلام، تصحيح تدمري، بيروت، دارالکتاب العربي.
- زبيدي، محمدمرتضي، 1414ق، تاج العروس، تحقيق علي شيري، بيروت، دارالفکر.
- زمخشري، محمودبن عمر، 1406ق، الكشاف، بيروت، دارالكتاب العربي.
- سبطبن جوزي، يوسفبن قز اوغلي، 1418ق، تذکرة الخواص، قم، شريف رضي.
- سيدحسيني، رضا، 1391، مکتبهاي ادبي، تهران، نگاه.
- صدوق، محمدبن علي، 1378، عيون اخبار الرضا، تهران، جهان.
- ـــــ ، 1379، معاني الاخبار، تصحيح علياكبر غفاري، قم، مؤسسة النشر الإسلامي.
- ـــــ ، 1385، علل الشرائع، تحقيق محمدصادق بحر العلوم، نجف، المكتبة الحيدرية.
- ـــــ ، 1403ق، الخصال، تصحيح علياکبر غفاري، قم، جامعه مدرسين.
- ـــــ ، 1404ق، من لايحضره الفقيه، قم، جامعه مدرسين.
- طبراني، سليمانبن احمد، بيتا، المعجم الکبير، تحقيق حمدي عبد المجيد السلفي، بيروت، داراحياءالتراث العربي.
- طبرسي، فضلبن حسن، 1417ق، اعلام الوري، قم، مؤسسة آلالبيت.
- طبري، محمدبن جرير، 1387، تاريخ الطبري، تحقيق محمدابوالفضل ابراهيم، بيروت، دارالتراث.
- طوسي، محمدبن الحسن، 1415ق، رجال، تحقيق قيومي، قم، جامعه مدرسين.
- عبدالرزاق صنعاني، بيتا، المُصَنَّف، تحقيق حبيب عبدالرحمان الاعظمي، بيروت، منشورات المجلس العلمي.
- علينژاد، بتول و سيدمحمدتقي طيب، 1382، «گرايشهاي جديد نامگذاري در اصفهان از ديدگاه زبانشناسي»، دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه اصفهان، ش 32 و 33، ص 23-58.
- قاضي نعمان مغربي، نعمانبن محمد، بيتا، دعائم الاسلام، مصر، مؤسسة آل البيت.
- کليني، محمدبن يعقوب، 1363، الکافي، تصحيح علياکبر غفاري، تهران، دارالکتب الاسلاميه.
- محمدي، رمضان، 1390، زندگي و احوال امام حسن، مجموعه مقالات همايش بينالمللي سبطالنبي، قم، مجمع جهاني اهلبيت.
- مسعودي، عبدالهادي، 1384، «اماکن و آثار: فلسفه نامگذاريها»، ميقات حج، ش 53.
- مسلم نيشابوري، مسلمبن الحجاج، بيتا، صحيح، بيروت، دارالفکر.
- مفيد، محمدبن محمد نعمان، 1413ق، الاختصاص، قم، کنگره شيخ مفيد.
- ـــــ ، 1414ق، الارشاد، قم، مؤسسةآل البيت.
- مقريزي، احمدبن علي، 1420ق، امتاع الاسماع، تحقيق محمد عبدالحميد النميسي، بيروت، دار الكتب العلميه.
- نديم، محمدبن اسحاق، بيتا، فهرست، تحقيق رضا مجدد، بينا، بيجا.
- نووي، محييالدين، بيتا، المجموع، بيروت، دارالفکر.
- واقدي، محمدبن عمر، 1409ق، المغازي، تحقيق مارسدن جونس، بيروت، اعلمي.
- يعقوبي، احمدبن ابي واضح، بيتا، تاريخ يعقوبي، بيروت، دارصادر.