، سال یازدهم، شماره دوم، پیاپی 37، پاییز و زمستان 1393، صفحات 91-112

    مکتب صحابه نگاری حدیثی؛ اهداف، مزایا و نقایص

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    محمدرضا هدایت پناه / استاديار پژوهشگاه حوزه و دانشگاه
    چکیده: 
    «صحابه نگاری» طی بیش از ده قرن، فراز و فرودهای گوناگونی به خود دیده است. مهم ترین مباحث این دانش در دو بحث «مکاتب ساختاری» و «مکاتب محتوایی» خلاصه می شود. در سیر تطور صحابه نگاری، مکتب ساختاری به دو مکتب «حدیثی» و «شرح حال نگاری» تقسیم می شود. صحابه نگاری حدیثی به سبب مسائل و نیازهای سیاسی، اجتماعی و علمی بر ساختار شرح حال نگاری مقدم بوده است. به همین سبب بخش زیادی از صحابه نگاری های متقدم شکل «مسند نویسی حدیثی» به خود گرفته است و همین امر سبب پوشیده بودن این گونه کتاب ها در شمار کتب صحابه نگاری شده است. اهداف و مزایا و نقایصی که متوجه چنین ساختاری بوده سبب ظهور مرحله‌ی جدیدی در صحابه نگاری می شود که از لحاظ ساختاری به آن «صحابه نگاری شرح حال نویسی» گفته می شود. این نوشتار ضمن تشریح مکتب صحابه نگاری حدیثی، گوشه ای از اهداف، مزایا و نقایص این ساختار را برشمرده است.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    The School of the Companions of the Prophet's Works on Hadith; the Goals, Advantages and Disadvantages
    Abstract: 
    For centuries "the study of the companions' works on hadith ", underwent many ups and downs, and the most important issues of this study are ignored under two main headings; "structural schools" and "content schools". In the course of development of the study of the companions' works on hadith, the structural school developed to become two schools; "Hadith school" and "biography writing school". Due to the political, social, and scientific issues and needs, the companions' works on hadith takes precedence over the structure of biography writing. Therefore, a lot of the previous the companions' works on hadith had the form of "books concerned with the chains of transmission of hadith," and this is why these books are not considered among the companions' works on hadith. The objectives, advantages and disadvantages of this structure has led to the beginning of a new stage in the study of the companions' works on hadith which is structurally called "the companions' works on hadith and biography writing". Presenting a clear account of the school of the companions' works on hadith, this article refers to some of the objectives, advantages and disadvantages of this structure.
    References: 
    متن کامل مقاله: 

     
    مقدمه
    تعريف «صحابه‌نگاري حديثي»
    آنچه از عنوان «صحابه‌نگاري حديثي» برداشت مي‌شود شيوة تاريخ‌نگاري، يعني نقل اخبار و گزارش‌ها به شيوة «معنعن» نيست كه از آن به «مكتب تاريخ‌نگاري حجاز» (مدينه) تعبير مي‌شود، بلكه منظور از «مكتب حديثي در صحابه‌نگاري» عبارت است از: نوعي نگرش خاص به صحابه و صحابه‌نگاري در شكل ساختاري و تدوين؛ بدين معنا که صحابه‌نگار کتاب صحابه‌نگاري خود را به گونه‌اي تأليف کرده است كه بيش از آنكه بخواهد شرح‌حال خود صحابه را بنويسد، متوجه روايات آنان از رسول خدا بوده است. زاوية ديد آنان تاريخ‌نگاري نيست كه بخواهند اخبار مربوط به صحابه را نقل كنند ـ شرح‌حال‌نويسي هرچند به شيوة روايي مانند الطبقات الكبري ـ بلكه زاوية ديد آنان «راوي بودن صحابه» است، نه خود صحابه.
    اين نگرش بيشتر ميان بخشي از اهل حديث و محدثان رايج بوده است. ازاين‌رو، برخي از صحابه‌نگاري‌ها كاملاً به صورت يك كتاب حديثي وـ به‌اصطلاح‌ـ «مسند‌نويسي» تبديل شده است، به‌گونه‌اي‌كه نام‌گذاري اين‌گونه كتاب‌ها به «صحابه‌نگاري» در وهلة نخست، مشكل مي‌نمايد و چيزي به‌عنوان شرح‌حال صحابه به ذهن تبادر نمي‌کند. بيشتر اين كتاب‌ها با نام المسند و اسامي ديگري كه نمايانگر وجه حديثي كتاب است نام‌گذاري شده. برخي ديگر بر اساس همين زاوية ديد حديثي، كتاب‌هاي خود را نه به صورت تاريخ‌نگاري ارائه كرده‌اند و نه به صورت مسند‌نويسي، بلكه همين مقدار كه هدف اصلي آنان را ـ كه در ادامه بيان خواهد شد ـ برآورده نمايد، روايات را به صورت مختصر و بريده بيان كرده‌اند و ازاين‌رو، چنين كتاب‌هايي حتي به كار فقيه و محدث هم نمي‌آيد. بنابراين، «صحابه‌نگاري حديثي» در يك تعريف عام و كلي عبارت است از: «مجموعه كتاب‌هايي كه فهرست اصحاب رسول خدا را برشمرده‌‌اند؛ اصحابي كه سنت پيامبر راـ كه عبارت است از: قول، فعل و تقريرـ روايت كرده‌اند».
    اين موضوع مي‌تواند اعم از اين باشد كه روايات چنين اصحابي از رسول خدا به طور كامل نقل شده باشد، مانند المسند، احمد‌بن حنبل و المعجم الكبير طبراني و مانند اينها، يا به صورت ناقص و اشاره آورده باشند، مانند التاريخ الكبير بخاري و الطبقات خليفه، و يا تنها به تعداد روايات هريك از صحابه اشاره كرده باشند، مانند اسماء الصحابة الرواة ابن‌حزم و تلقيح فحوم الاثر ابن‌جوزي. تمام اين‌گونه صحابه‌نگاري‌ها در مجموعه تعريف «صحابه‌نگاري حديثي» قرار مي‌گيرد كه نقطة اصلي مشترك چنين كتاب‌هايي «راوي بودن صحابي» است.
    انگيزه‌هاي صحابه‌نگاري حديثي
    اين موضوع بيشتر به بستر تاريخي تدوين اين مكتب صحابه‌نگاري بازمي‌گردد، و چون صحابه‌نگاران پيشين غالباً محدث بوده‌اند، براي آنان صحابه به‌عنوان راويت‌کنندة احاديث رسول خدا مدنظر بوده‌اند و با توجه به اصل عدالت صحابه و جايگاه ويژة صحابه، ديگر نيازي به اثبات توثيق آنان نيز نبوده است.
    در ميان افرادي که صحابه‌نگاري را به صورت خاص آن تدوين کرده‌اند ـ نه تراجم‌نگاري عام مانند الطبقات الکبري- تا پيش از كتاب معرفة الصحابه ابونعيم، كساني كه در حوزة صحابه‌نگاري تأليفاتي داشتند نوعاً با ديد حديث‌نگاري به اين موضوع مي‌پرداختند؛ بدين معنا كه در مجموعه‌هاي حديثي خود، تنها از اصحابي نام مي‌بردند كه از رسول خدا روايتي داشتند. چنين نگاهي ـ چنان‌كه توضيح آن خواهد آمدـ به‌سبب مسائل و ديدگاه‌هايي است كه دربارة تعريف و ضرورت شناخت صحابه مطرح شده است (بغدادي، 1406ق، ص67؛ ابن‌حجر، 1412ق، ج1، ص163-164). به همين سبب، براي اين علم ارزش خاصي قايل مي‌شدند (ر.ك: شهرزوي، 1416ق).
    اين نوع صحابه‌نگاري‌ها بيشتر ميان كساني رايج بود كه به جنبة حديث‌نگاري بيش از تراجم‌نگاري و شرح‌حال‌نويسي توجه داشتند و تاريخ صحابه از منظر حديث‌نگاري برايشان ارزش و اعتبار داشت؛ زيرا آنان را واسطة ميان امت و پيامبر مي‌دانستند. اين روش بيشتر ميان مكتب «مدينه» و «حجاز» و در قرن دوم و سوم و چهارم رواج داشت. چنين رويكردي به مكتب صحابه‌نگاري حديثي و علت روي آوردن به اين روش را مي‌توان در نكات ذيل دانست:
    الف. تعريف «صحابي»: علماي اهل سنت تعاريف گوناگوني براي «صحابي» گفته‌اند. هرچند مشهور گفته‌اند «صحابي كسي است كه پيامبر را درحالي‌كه مسلمان بوده ديدار كرده و مسلمان از دنيا رفته باشد» (ر.ك: ابن‌حجر، 1412ق، ج1، ص158)، اما گروهي نيز «صحابي» را كسي ‌دانسته‌اند كه با رسول خدا مجالست داشته و حديثي و يا سخني از آن حضرت شنيده است (همان، ص159؛ ابن‌عبدالبر، 1415ق، ج1، ص10).
    ب. همچنان‌كه خليفه و شافعي و ابوزرعه گفته‌اند، صحابه در زمان وفات پيامبر بالغ بر شصت هزار (سي هزار در مدينه و سي هزار نفر در خارج مدينه) و يا صد هزار نفر بوده‌اند و چون ثبت و ضبط اسامي آنان غيرممكن و يا بسيار مشكل و غيرقابل اطمينان بوده، ازاين‌رو، براي برشمردن و شناخت صحابه، نقل روايت را ميزان قرار داده‌اند. براي اين‌گونه صحابه‌نگاران، اين روش براي اثبات صحابي بودن افراد از ديگر علايم و نشانه‌ها متقن‌تر بوده است. بدين‌روي، حاكم نيشابوري تعداد اصحابي را كه از پيامبر روايت دارند چهار هزار نفر گفته است (ذهبي، بي‌تا، ج1، ص ب-ج؛ مقريزي، 1420ق، ج9، ص83‌). اما ذهبي اين تعداد را اغراق‌آميز دانسته و آنان را قريب به 1500 نفر دانسته كه به‌هيچ‌وجه، به دو هزار نفر نمي‌رسند (ذهبي، بي‌تا، ص ج). ارقامي را كه ديگران گفته‌اند، سخن ذهبي را بيشتر تأييد مي‌كند. احمد‌بن حنبل تعداد 904 نفر، ابوزرعه يك هزار نفر (ذهبي، بي‌تا، ص ب-ج؛ مقريزي، 1420ق، ج9، ص83‌)، ابن‌حبان 1608 نفر، بقي‌بن مخلد 1472 نفر، و ابن‌جوزي 1858 صحابي راوي نام برده‌اند. اين ارقامي است كه اينان ذكر كرده‌اند، صرف‌نظر از اينكه صحابي بودن برخي از آنان صحيح نيست (ابن‌حزم، 1412ق، مقدمة مصحح، ص10).
    ج. نكته سومي كه مي‌توان دربارة علت رويکرد حديثي به صحابه‌نگاري گفت نگاه جامعه‌شناسانه به عصر قرن اول و دوم است. با توجه به تاريخ منع تدوين حديث و بي‌رغبتي به ثبت احاديث و آثار صحابه، علماي اهل سنت آنچه را ضروري تشخيص دادند اين بود كه در كنار فقه قدرتمند شيعه، كه مستند به اهل‌بيت بود و حركت خود را از قرن نخست هجري آغاز كرده و در زمان صادقين به اوج خود رسيده بود، فقه خود را هرچه سريع‌تر مدون سازند و اين مهم بدون جمع‌آوري احاديث صحابه ممكن نبود. اين ضرورت به خوبي نشان داد که نمي‌توان بدون مستندات حديثي صحابه، كه واسطة ميان امت و پيامبر بودند، فقهي تدوين كرد. بر اين اساس و به‌سبب نياز حياتي به روايات صحابه، موضع‌گيري شديدي دربارة هرگونه خدشه بر عدالت صحابه از سوي برخي علماي اهل سنت، به‌ويژه اهل حديث و حنابله صورت گرفت. آنان بر اين باور بودند كه صحابه واسطة ميان ما و قرآن و رسول خدا هستند. آنان بر حقند، و كسي كه بر صحابه نقص و عيب‌جويي روا دارد مي‌خواهد واسط و شهود ما را و در نتيجه، قرآن و رسول خدا را ابطال كند و چنين افرادي، كه زنادقه‌اند، خود سزوار ابطالند (بغدادي، 1406ق، ص67؛ ابن‌حجر، 1412ق، ج1، ص163-164).
    تا قريب قرن چهارم هجري، حركت و سير تدوين دانش صحابه‌نگاري به صحابه‌نگاري حديثي اختصاص داشت و تأليفات صحابه‌نگاري به صورت مسند‌نويسي ارائه مي‌شد كه چارچوب آنها كاملاً بر محور صحابه و احاديث آنان قرار داشت.
    د. هرچند سه نكتة مزبور مي‌تواند انگيزه‌هاي اصلي روي آوردن به مكتب صحابه‌نگاري حديثي را توجيه كند، اما از لابه‌لاي مطالبي كه در اين‌باره بيان شده است علت و جهت ديگري نيز به دست مي‌آيد كه به نظر مي‌رسد اهميت قابل‌توجهي دارد: اهل حديث، كه نسبت به صحابه تعصب سختي داشته‌اند، به‌هيچ‌وجه، نمي‌خواستند وارد «صحابه‌نگاري شرح‌حال‌نويسي» و به عبارت ديگر، «نگاه تاريخي به صحابه» شوند. بر اساس مكتب «محتوايي»، صحابه‌نگاري به تاريخي و كلامي تقسيم مي‌شود. صحابه‌نگاري تاريخي الزامي به نقل احاديث صحابي ندارد، بلكه به شرح‌حال او توجه دارد كه لازمة آن پرداختن به حوادث گوناگون سياسي، اجتماعي و فكري اوست. لازمة چنين رويكردي ورود به برخي مسائل و مشاجرات صحابه خواهد بود كه مورخان نقل كرده‌اند و اين همان چيزي است كه طرف‌داران مكتب صحابه‌نگاري حديثي را خوش نمي‌آيد. بر اين اساس، صحابه‌نگاري‌هاي خود را به جنبه‌هاي حديثي و روايي آنان از رسول خدا خلاصه مي‌كردند. بدين‌روي، ابن‌عبدالبر و ساختار صحابه‌نگاري او در الاستيعاب، از سوي طرف‌داران مكتب صحابه‌نگاري حديثي آماج انتقاد قرار گرفت؛ زيرا با تغيير رويکرد «مکتب حديثي» به «مکتب شرح‌حال‌نويسي»، به اين‌گونه اخبار و مشاجرات در شرح‌حال صحابه پرداخته است (ر.ك: شهرزوي، 1416ق، ص301).
    مزاياي صحابه‌نگاري‌هاي حديثي
    صحابه‌نگاري حديثي مزيت‌ها و پيامدهاي مثبتي داشته است كه مي‌توان به طور خلاصه برخي آنها را برشمرد:
    1. بر اساس مکتب «صحابه‌نگاري حديثي»، صحابه‌نگاري‌ها به مجموعه‌هايي از احاديث رسول خدا تبديل شد به‌گونه‌اي‌كه كاملاً به شكل يك كتاب حديثي درآمده است و نام‌گذاري آن به «صحابه‌نگاري» يك نام‌گذاري ثانوي و عرضي به نظر مي‌رسد. از اين مجموعه، مي‌توان به معجم الصحابه ابن‌قانع، الآحاد و المثاني ابن‌ابي عاصم، المسند احمد‌بن حنبل، المعجم الكبير طبراني و مانند آن اشاره كرد.
    شيوة صحابه‌نگاري حديثي را مي‌توان امري حياتي براي ثبت سنت نبوي دانست و صرف‌نظر از اينكه غالب اين‌گونه صحابه‌نگاري‌ها به قلم فقها و محدثان بوده است، اما براي نسل‌هاي بعدي فقها، ميراث گران‌بهايي بر جاي ‌گذاشته كه اينك اگر اين منابع نبود فقهاي اهل سنت، كه رسيدن به سنت نبوي را منحصر به روايات صحابه مي‌دانند، راهي بدان نداشتند.
    2. صحابه‌نگاري حديثي به‌سبب «اسناد»، اين امكان را مي‌دهد كه اخبار، ارزش‌گذاري شود. اين ارزش‌گذاري در رد و قبولِ مدرکي که براي اثبات صحابي بودن افراد اقامه شده، بسيار مهم است.
    3. صحابه‌نگاري حديثي اركان گوناگوني همچون «رؤيت» و «روايت» و «بلوغ» را، كه در تعريف حداكثري «صحابي» لحاظ شده است، به خوبي اثبات مي‌كند، اما ديگر راه‌هاي شناخت و اثبات صحابي بودن افراد، هميشه اين سه ركن را به همراه ندارد و در موارد زيادي ممكن است حداكثر تنها رؤيت به اثبات رسد.
    كاستي‌ها و نقايص صحابه‌نگاري حديثي
    با تمام مزايايي و ضرورتي كه صحابه‌نگاري حديثي داشته است، و به راحتي نمي‌توان از آن چشم‌پوشي کرد. اما اشكالات و نقايص مهمي را نيز در پي داشته و منشأ توهمات زيادي در باب صحابه‌نگاري بوده است. مهم‌ترين کاستي‌ها و اشكالات و نواقص مکتب صحابه‌نگاري حديثي به شرح ذيل است.
    1. بر اساس مكتب و ساختار صحابه‌نگاري حديثي، تنها كساني «صحابي» هستند كه روايتي از رسول خدا نقل كرده‌اند و اين نكته عملاً سبب اخراج بسياري ديگر از اصحاب شده است؛ زيرا ممكن است صحابي بودن كسي از راه‌هاي ديگري غير از نقل روايت ثابت شود و «صحابي بودن» ملازم «راوي بودن» نيست؛ مانند بسياري از اصحاب پيامبر كه در غزوات نخستين شهيد شدند و يا افراد ديگري كه به علل گوناگون نتوانسته‌اند حديثي از پيامبر نقل كنند، ولي در صحابي بودن آنان كسي ترديد نكرده است؛ مانند حويطب‌بن عبدالعزي كه هيچ روايتي از رسول خدا ندارد، اما به طور قطع، وي در شمار افرادي است كه در فتح مكه اسلام آورده است. حتي افرادي را نام برده‌اند كه در تمام غزوات هم شركت داشته‌اند، اما روايتي از رسول خدا ندارند؛ مانند شجاع‌بن ابي وهب و برادرش عقبه‌بن ابي وهب كه ابن‌عبدالبر مي‌گويد: من براي اين دو روايتي نمي‌شناسم (ابن‌عبدالبر، 1415ق، ج2، ص707). روشن است كه خروج اين افراد از اصحاب پيامبر، صحابه‌نگاري را با نقايص جدي مواجه مي‌كند.
    2. چنين نيست که بر اساس مكتب «صحابه‌نگاري حديثي»، تمام صحابه‌نگاري‌هايي كه بر اين اساس شكل گرفته منبع حديثي نيز شده باشد؛ زيرا در مرحلة نخست، آنچه براي آنان اهميت داشته اثبات صحابي بودن شخص با نقل حديث او از پيامبر‌ بوده است و اين «اثبات» نياز به بيان و نقل تمام حديث ندارد، بلكه نقل آنها با اشاره و اختصار و تقطيع نيز كفايت مي‌كرده است. نگاهي به طبقات خليفة‌بن خياط، اين موضوع را به خوبي آشكار مي‌كند.
    3. صحابه‌نگاري حديثي به‌سبب ضعف اسناد، نمي‌تواند مرجع و مستند كاملي براي شناخت و اثبات صحابه باشد. اين موضوع در جايي كه تنها مستند صحابي بودن شخصي روايت او از رسول خدا باشد (روايت شاذ)، به يقين ضعف جدي به‌شمار مي‌آيد و چنين سندي نه‌تنها موجب رد مضمون آن حديث خواهد شد، بلكه اساساً وجود چنين شخصي نيز زيرسؤال خواهد رفت. در اين صورت، صحابه‌نگار حديثي چون براي اثبات صحابي بودن شخص موردنظر، راه ديگري در دست ندارد بايد نام اين شخص را از فهرست صحابه حذف كند.
    4. صِرف روايت شخص از پيامبر دلالت قطعي بر مسند بودن آن ندارد و به اصطلاحِ حديثي، «حديث مرفوع» نخواهد بود. چه‌بسا راوي حديث از پيامبر تابعي باشد و گرچه به ظاهر حديث را از پيامبر نقل كرده، اما شنيدن حديث از رسول خدا توسط او ثابت نيست وـ به‌اصطلاح‌ـ «سماع» حاصل نشده و حديث «مرسل» و يا «منقطع» است. جالب توجه اينکه حتي برخي از افراد، كه تنها زمان رسول خدا را درك كرده بودند، براي نشان دادن اين موضوع، نام اصحابي را كه از آنان حديث شنيده بودند، مي‌انداختند و خود مستقيم از پيامبر نقل حديث مي‌كردند (ابن‌قانع، 1418ق، مقدمه، ج1، ص3). به همين سبب، افراد زيادي كه تابعي بودن آنان از راه‌هاي ديگر ثابت و محرز شده است، تنها به دليل ظاهر حديثي كه از پيامبر نقل كرده‌اند، در شمار صحابه تصور شده‌اند. از اين باب، مي‌توان افراد زيادي را نام برد كه به‌سبب مرسل بودن احاديثشان، تصور شده است صحابي بوده‌اند.
    بخش چهارم الاصابه به «توهمات» اختصاص يافته كه منظور از آن افرادي است كه به غلط، تصور شده است صحابي‌اند و يكي از علل رايج و مشهور چنين توهمي، روايات به ظاهر مسند و در واقع، مرسل آنان بوده و صحابه‌نگاران كهن بدون توجه به اين موضوع، نام چنين افرادي را در فهرست صحابه آورده‌اند.
    5. كساني كه با روايت سر و كار دارند، مي‌دانند كه راويان اخبار در سلسلة اسناد، نام افراد را به تناسب ذوق و سليقه و علل و عوامل ديگر، به گونه‌هاي متفاوتي بيان كرده‌اند؛ گاه افراد به اسم، گاه به كنيه، گاه به جد، و گاه با انتساب به قبايل و تيره‌ها همين امر برخي از صحابه‌نگاران را بر آن داشته است تا با تصوري سطحي‌نگر، بر اساس هريك از روايات، اصحابي خيالي درست كنند. اين امر نيز يكي ديگر از دلايل اصلي افزوده شدن اصحابي است كه نامشان به صورت‌هاي متفاوت در روايات نقل شده است. براي مثال، ابوخزامه سعدي تنها يك روايت دارد كه اين روايت به‌سبب اختلاف در سند و نيز تصحيف در آن، پانزده نام در شمار صحابه به او اختصاص داده است و سرانجام، همين امر سبب تناقض‌گويي صحابه‌نگاران شده و امر بر آنان مشتبه گرديده كه راوي اصلي و صحابي پيامبر بر اساس اين روايت كيست. برخي از اين اسامي عبارتند از: ابوخزامة، ابوحزامة، ابوخزامة السعدي، ابوخزامة العذري رفاعة‌بن عرابة، ابوخزامة العذري رفاعة‌بن عرادة، ابوخزامة العذري رفاعة‌بن عرابة‌بن عرادة، حارث‌بن سعد هذيم، زيد‌بن حارث، سعد‌بن هذيل، سعد‌بن هذيم، سعد‌بن قيس، معمر، يعمر السعدي (ر.ك: هدايت‌پناه، 1389، ص261).
    اين نقيصه يكي از مهم‌ترين اشتباهات صحابه‌نگاران بوده و حتي دامن شخصي همچون ابن‌حجر عسقلاني را، كه بيشترين نقش را در پالايش صحابه و توهم‌زدايي داشته، گرفته است كه شرح اين مطلب مجال ديگري مي‌طلبد.
    6. اشكال ديگري كه متوجه مکتب صحابه‌نگاري حديثي است ارائه نكردن اطلاعات كافي به منظور شناخت ابعاد زندگاني صحابه است؛ امري كه صحابه‌نگاران بعدي را بر آن داشت تا در بعد ساختاري، صحابه‌نگاري حديثي را به «صحابه‌نگاري تراجم‌نگاري و شرح‌حال‌نويسي» تغيير جهت دهند. ابن‌عبدالبر به اين نكته توجه داشته، مي‌گويد: دربارة صحابه، كتاب‌هاي زيادي نوشته شده، ولي يا بيشتر به نسب و قبايل آنان پرداخته‌اند و يا به روايات آنان توجه بيشتري شده است، اما از اخبار ديگري كه در شناخت شخصيت آنان مهم و لازم بوده، صرف‌نظر كرده‌اند (ابن‌عبدالبر، 1415ق، ج1، ص129). ابن‌اثير نيز به همين موضوع اشاره كرده، مي‌گويد: من كتاب‌هاي ابن‌منده و ابونعيم را ملاحظه كردم و ديدم كه مطالب آن دو بيشتر دربارة احاديث و روايات و سخن از آنهاست، ولي از اخبار و احوال آنان سخني به ميان نياورده‌اند (ابن‌اثير، 1415ق، ج1، ص111). با مطابقت التاريخ الكبير بخاري و نيز المعجم ابن‌قانع و الآحاد و المثاني ابن‌ابي عاصم و المعجم الكبير طبراني با صحابه‌نگاري‌هاي قرن پنجم به بعد، مانند الاستيعاب و اسدالغابه و به‌ويژه الاصابه، تفاوت آشكاري را ميان اين كتاب‌ها به‌خوبي مي‌توان مشاهده كرد.
    اين اشكال‌ها تنها از حيث نگاه حديثي به صحابه‌نگاري بود، اما اشكالات ديگري نيز با تكيه بر متون حديثي، متوجه صحابه‌نگاري‌هاي پيشين است كه موجب توهم‌هاي زيادي در اين حوزه شده است، هرچند اين علل و عوامل مختص مكتب صحابه‌نگاري حديثي نخواهد بود.
    اين اشكال‌ها به اسباب و علل ديگري مرتبط است؛ از جمله «تصحيفاتِ» در اسناد كه گاه در اسامي و گاه در برخي كلمه‌ها مانند تصحيف «عن» و «بن» سبب توهم‌ها شده است. بنابراين، چنانچه كلمه «عن» به «بن» تصحيف شود دو نفر تبديل به يك نفر و در نتيجه، راوي تابعي به راوي صحابي تبديل و نيز يكي از صحابه حذف خواهد شد. همنام بودن دو نفر، همنامي با نام پدر و جد، و انتساب به اعتبار تيره، قبيله و مانند آن، كه مي‌‌تواند سبب تصور تعدد يك نفر شود، از جملة علل نقايص مکتب صحابه‌نگاري حديثي است.
    با توجه به اين اشكال‌هاست كه علماي اهل سنت هرچند براي بخاري ارج و منزلتي بسيار قايلند و در بخش حديث، كسي را همرتبه او نمي‌دانند، اما در بخش صحابه‌شناسي و صحابه‌نگاري، به‌سبب همين نقايص حديث‌نگاري حاكم بر مكتب صحابه‌نگاري حديثي، چنين منزلتي براي او قايل نشده‌اند و اين موضوع را مي‌توان از رد نظرات او از سوي صحابه‌نگاران دربارة افرادي كه به صحابي بودنشان اذعان كرده است، به دست آورد؛ مانند ابوعمران حيان‌بن نمله انصاري (مغلطاي، 1420ق، ج1، ص 190)؛ الحارث‌بن الطفيل‌بن صخر‌بن خزيمه (ابن‌اثير، 1415ق، ج1، ص400)؛ دهر‌بن الأخرم‌بن مالك أفصي الأسلمي (همان، ج2، ص10)؛ زهير‌بن علقمه نخعي يا بجلي (ابن‌عبدالبر، 1415ق، ج2، ص522)؛ سلمان‌بن ربيعة الباهلي (ابن‌اثير، 1415ق، ج2، ص263).
    همچنين ابن‌فَتْحون مالكي، ابوبكر محمد‌بن خلف‌بن سليمان‌بن فتحون (م520) براي تبيين اين‌گونه توهم‌ها و اشباهات ابن‌قانع ابوالحسين عبدالباقي‌بن قانع (265ـ351)، نويسندة كتاب معجم الصحابه، كتاب اصلاح اوهام المعجم لابن‌قانع را نوشت.
    فهرست صحابه‌نگاري‌هاي حديثي
    اسامي برخي از صحابه‌نگاري‌هايي كه با نگاه حديثي و بر اساس مکتب صحابه‌نگاري حديثي نوشته شده به قرار ذيل است. اين فهرست، منابع موجود و مفقود را شامل مي‌شود. گفتني است: برخي از اين كتاب‌ها مخصوص صحابه و برخي ديگر، اعم از صحابه و تابعان و راويان ديگر است. پس از ارائة فهرست اسامي آنها، توضيح مختصري دربارة برخي از اين كتاب‌ها خواهد آمد:
    1. من روي عن النبي من الصحابه، هيثم‌بن عدي (م 207) (شيباني، 1414ق، ص230، به نقل از: ابن‌نديم، بي‌تا، ص112)؛
    2. المسند، عبيدالله‌بن موسي‌بن ابي‌مختار عبسي كوفي (120ـ213)؛ وي اين كتاب را به ترتيب صحابه نوشته است. ذهبي نخستين كسي را كه «مسند» نوشت و آن را به ترتيب صحابه تنظيم كرد عبيدالله‌بن موسي‌بن ابي‌مختار عبسي كوفي (120ـ213) دانسته است (ذهبي، 1410ق، ج9، ص554).
    3. تسمية من روي عن النبي من اولاد العشرة و غيرهم من اصحابه، ابوالحسن مديني علي‌بن عبدالله (161ـ234) (شيباني، 1414ق، ص80)؛
    4. الرواة من الاخوة و الاخوات، علي‌بن مديني (م 234) و ابوداود سجستاني (م 257)؛
    5. الطبقات، خليفة‌بن خياط (م 240)؛
    6. المسند، احمد‌بن حنبل (م 241)؛
    7. اسماء الصحابه، بخاري، اسماعيل‌بن ابراهيم (م 256)؛
    8. التاريخ الكبير، بخاري، اسماعيل‌بن ابراهيم (م 256)؛
    9. الوحدان، بخاري، اسماعيل‌بن ابراهيم (م 256)؛
    10. المنفردات و الوحدان، مسلم‌بن حجاج نيشابوري (م 261)؛
    11. الطبقات (فيه تسمية من روي عن رسول الله من الذين صحبوه و من روي عنه و لم يصحبه لصغر سنه او ناي داره)، مسلم‌بن حجاج قشيري نيشابوري (م 261) (همان، ص152).
    12. اسماء الصحابه و عدد ما رووا من احاديث، ابوعبدالرحمن بَقِي‌بن مَخْلَد‌بن يزيد قرطبي اندلسي (م 201ـ276) (همان، ص44)؛ اين همان كتاب المسند است. ابن‌حزم دربارة آن گفته كه در اين كتاب، از هزار و سيصد و اندي صحابه روايت آورده و بر اساس ابواب فقهي تنظيم شده است (كتاني، 1414ق، ص75). وي ذيل اسامي صحابه، تعداد روايات هريك از آنان را از پيامبر بيان كرده است (شيباني، 1414ق، ص44).
    13. الآحاد و المثاني، ابن‌ابي عاصم احمد‌بن عمرو شيباني (206ـ287)؛
    14. من روي عن النبي من الشعراء الاسلاميين، ابن‌ابي خيثمه، احمد‌بن زهير‌بن حرب نسائي (م 279)؛
    15. الوحدان من الصحابة، قباني حسين‌بن محمد (م 289)؛
    16. المقلّين من الصحابة، ابن‌ابي شيبه، محمد‌بن عثمان (م 297)؛
    17. كتاب التاريخ و اسماء المحدثين و كناهم، قاضي ابوعبدالله محمد‌بن احمد مقدمي (م 301)؛ اين كتاب به اصحاب رسول خدا اختصاص ندارد، اما مؤلف در ابتدا از 135 نفر صحابي نام برده است.
    18. مسند الصحابه (معروف به مسند الروياني)، روياني، ابوبكر محمد‌بن هارون روياني رازي آملي طبري (م307)؛
    19. المسند، ابويعلي موصلي، احمد‌بن علي‌بن المثني‌بن يحيي‌بن عيسي‌بن هلال تميمي موصلي (م 307)؛
    20. معجم الصحابة، بَغَوي، ابوالقاسم عبدالله‌بن محمد‌بن عبدالعزيز (م317)؛
    21. الآحاد من الصحابة، ابن‌الجارود، ابومحمد عبدالله‌بن علي‌بن جارود نيشابوري (م 307 يا 320)؛
    22. المعجم، ابوالحسين عبدالباقي‌بن قانع (265ـ351)، معروف به «معجم ابن‌قانع»؛
    23. تاريخ الصحابة الذين روي عنهم الاخبار، محمد‌بن حبان (م 354)؛ وي در اين كتاب، از 1608 راوي صحابي نام برده است (همان‌، ص69).
    24. من حدث هو و ابوه عن النبي، حافظ جِعابي، ابوبكر محمد‌بن عمر‌بن محمد‌بن سالم‌بن براء‌بن سبرة‌بن سيار تميمي بغدادي (284ـ355)؛
    25. المعجم الكبير، طبراني، ابوالقاسم سليمان‌بن احمد (م 360)؛ توضيح درباره اين كتاب خواهد آمد.
    26. من لم يرو عنه من الصحابة سوي واحد، حافظ ابوالفتح محمد‌بن حسين ازدي موصلي (م 367)؛
    27. كتاب ذكر اسم كل صحابي روي عن رسول الله امراً و نهياً و من بعده من التابعين و غيرهم ممّن لا اخ له يوافق اسمه من نقلة الحديث من جميع الامصار، حافظ ابوالفتح محمد‌بن حسين ازدي موصلي (م 367)؛ اين كتاب، همچنان‌كه از نامش پيداست، به صحابه اختصاص ندارد. مجموع افراد نام‌برده شده 629 نفر از صحابه و غير آن هستند. در اين كتاب، از برخي اصحاب يادشده كه در معجم‌هاي ديگر صحابه، نامي از آنان نيست. محقق كتاب اين افراد را 12 نفر ذكر كرده است (ازدي، بي‌تا، مقدمه محقق، ص6‌).
    28. ذكر عدد ما لكل واحد من الصحابة من الحديث، ابن‌منده محمد‌بن اسحاق اصفهاني (م 395) (شيباني، 1414ق، ص115)؛
    29. أسماء الصحابة الرواة و ما لكل واحد من العدد، ابن‌حزم اندلسي، علي‌بن احمد (م. 456)؛ وي اين كتاب را از كتاب بقي‌بن مخلد برگرفته است (مقريزي، 1420ق، ج9، ص83)؛
    30. ما روي الصحابة عن التابعين، خطيب بغدادي، ابوبكر احمد‌بن علي (م 436) (ذهبي، بي‌تا، ج3، ص1140)؛
    31. كتاب المستخرج للتذكرة في جملة من روي من الصحابة حديث ليلة القدر، ابوالقاسم عبدالرحمان‌بن محمد‌بن اسحاق‌بن محمد‌بن يحيي‌بن منده (م 470)؛
    32. ترتيب اسماء الصحابة الذين اخرج حديثهم احمد‌بن حنبل في المسند، ابن‌عساكر (م 571) (شيباني، 1414ق، ص78)؛ تعداد اصحاب نام برده شده 1056 نفر است.
    33. اسماء رواة الصحابة عن الرسول، ابن‌جوزي ابوالفرج عبدالرحمان‌بن علي (م 597) (همان، ص42)؛
    34. المقلين و المقلات من الصحابه، ابوطاهر محمد‌بن احمد الذهبي و انتقاء عبدالغني‌بن سعيد الازدي (همان، ص224).
    اين فهرست بخش كوچكي از مجموع صحابه‌نگاري‌‌هايي است كه با نگاه حديثي تأليف شده و نشان مي‌دهد كه عنايت خاصي به اين نگاه بوده است. به يقين، توضيح دربارة هريك از اين كتاب‌ها از حوصله و هدف اصلي اين نوشتار خارج است. آنچه در ادامه خواهد آمد گزينشي از اين كتاب‌هاست تا موضوع اين نوشتارـ كه عبارت باشد از صحابه‌نگاري حديثي با ويژگي‌هاي خاص خود ـ بهتر تبيين شود:
    الف. الطبقات، خليفة‌بن خياط (م240)
    الطبقات خليفه نيز مانند الطبقات الكبري اثر ابن‌سعد، كتابي مخصوص صحابه‌نگاري نيست، بلكه اعم از صحابه و ديگران است.
    صحابه‌نگاران بر اساس ديدگاه‌هاي خاص خود، صحابه را به يك يا چند طبقه تقسيم كرده و از گروه‌هاي ديگر مانند تابعان متمايز ساخته‌‌اند. طبقه‌بندي ميان خود صحابه بر اساس ملاك‌هاي نويسندگان آنها متفاوت بوده است. براي مثال، ابن‌سعد در الطبقات الكبري، صحابه را به پنج طبقه تقسيم كرده كه عبارتند از: طبقة اول. اصحاب بدر؛ طبقة دوم. كساني كه از سابقان در اسلام و به اصطلاح خود ابن‌سعد قديم‌الاسلام بودند و هجرت كردند و در احد و غزوات ديگر شركت داشتند. طبقة سوم. كساني كه در غزوة خندق حضور داشتند و يا در فاصله زماني خندق تا فتح مكه اسلام آوردند.‌ طبقة چهارم. كساني كه در فتح مكه و پس از آن مسلمان شدند. طبقة پنجم. كساني كه در زمان وفات رسول خدا در سنين پايين بودند و ـ به‌اصطلاح‌ـ «صغار صحابه» ناميده مي‌شوند.
    حاكم نيشابوري صحابه را به دوازده گروه طبقه‌بندي كرده كه عبارتند از: طبقة اول. كساني كه در مكه اسلام آوردند. طبقة دوم. اصحاب دارالندوه. طبقة سوم. مهاجران به حبشه. طبقة چهارم. كساني كه در عقبة اول با پيامبر بيعت كردند. طبقة پنجم. كساني كه در عقبة دوم حضور داشتند. طبقة ششم. مهاجران. طبقة هفتم. بدري‌ها. طبقة هشتم. كساني كه در فاصلة زماني بدر و حديبيه هجرت كردند.‌ طبقة نهم. اهل بيعت رضوان. طبقة دهم. كساني كه در زمان حديبيه تا فتح مكه هجرت كردند. طبقة يازدهم. كساني كه روز فتح مكه اسلام آوردند. طبقة دوازدهم. كودكاني كه رسول خدا را روز فتح مكه ديدند و در حجة‌الوداع و پس از آن بودند و در شمار صحابه شمرده مي‌شوند (الغوري، 1428ق، ص 139ـ143).
    عبدالقاهر بغدادي در كتاب اصول الدين خود، صحابه را به هفده طبقه تقسيم كرده كه براي اختصار، از ذكر آنها خودداري مي‌شود (همان).
    خليفه نيز از جمله افرادي است كه تمام صحابه را از تابعان جدا كرده و ميان خود صحابه بر اساس دواوين عمر، كه بر پاية انساب و تقدم در اسلام بنا نهاده شده بود، آنها را تقسيم كرده است. مقدم بر تمام قبايل عرب، قريش و از ميان قريش، ابتدا بني‌هاشم و سپس قبايل و تيره‌هاي ديگر قرار گرفته‌اند. تقسيم ديگر خليفه بر اساس مكان است؛ يعني جاهايي كه اصحاب در آنجا ساكن بودند و يا بعداً ساكن شدند. در بيان اين افراد نيز همان ترتيب قبايل رعايت شده است.
    روشن است كه تقسيم دوم سبب تكرار اسامي اصحاب نيز خواهد شد. براي مثال، اميرالمؤمنين يك بار در فهرست بني‌هاشم آمده و بار ديگر از اصحاب ساكن كوفه. اين تكرار در طبقات ابن‌سعد نيز اتفاق افتاده است. خليفه در پايان كتاب، بخش زنان (صحابيات) را بر اساس همان تقسيم‌بندي رجال آورده است.
    با تأمل در طبقات خليفه، درمي‌يابيم كه او نيز تنها از اصحابي نام برده كه صحابي بودن آنان از طريق روايت ثابت شده است. اين بدان معنا نيست كه از منظر خليفه، روايت در تعريف صحابي قيد لازم تلقي شده باشد، به‌گونه‌اي‌كه اگر روايت نداشت صحابي نباشد؛ زيرا از جاهاي ديگر طبقات خليفه برمي‌آيد كه او نيز مانند بسياري از صحابه‌نگاران، «رؤيت» را تنها قيد لازم صحابي بودن افراد شمرده است. با اين حال، شيوة كلي او اين بوده است كه تنها به اسامي افرادي اشاره كند كه روايتي نقل كرده‌اند و از اين طريق، صحابي بودن چنين افرادي به اثبات رسيده است. او علت اين امر را شمار زياد اصحاب و عدم ثبت و ضبط اسامي آنان دانسته است؛ زيرا پس از پيامبر اصحاب آن حضرت در شهرها و باديه‌ها پراكنده شدند و ازاين‌رو، راه شناخت اسامي آنان رواياتي است كه نقل كرده‌اند. به همين سبب، براي خليفه و امثال او، مطمئن‌ترين راه و شايد هم آسان‌‌ترين راه اثبات صحابي بودن، روايت اشخاص از پيامبر بوده است.
    اين مطلب را مي‌توان از برخي عناوين طبقات به دست آورد؛ مانند «ممن حفظ عنه الحديث من اصحاب رسول الله ممن اقام بالمدينة» (ابن‌خياط، 1414ق، ص29)؛ «تسمية من روي عن رسول الله من ربيعة» (همان، ص116)؛ «كل هؤلاء من ساكني اليمامة و ذكر ابو ايوب اليمامي كلهم روي عن النبي» (همان، ص124)؛ «من حضرموت ثم من كنده له رواية» (همان، ص557)؛ «تسمية من حفظ عنه الحديث عن رسول الله من النساء» (همان، ص619).
    ب. اسماء الصحابه / التاريخ الكبير، بخاري (م 256)
    نام صحابه‌نگاري او اسماء الصحابه يا تاريخ الصحابه است و احتمالاً كتابي غير التاريخ الكبير بوده است؛ زيرا ابن‌منده و بغوي بارها از آن نام برده‌اند و ابن‌حجر، كه بارها در الاصابه از اين كتاب بهره برده، تصريح كرده كه بخاري نخستين كسي است كه دربارة صحابه كتابي نوشته و اگر منظور او التاريخ الكبير بود، به‌سبب آنكه وي افزون بر اين كتاب و نيز افزون بر صحابه، از تابعان و راويان ديگر نيز نام برده است، چنين تعبيري منطبق بر چنين كتابي نبود. همچنين بخاري در التاريخ الكبير، ذيل «ابيض»، به كتاب خود به نام اصحاب النبي تصريح كرده است (بخاري، بي‌تا، ج2، ص60). علاوه بر مطالب مزبور، نسخه خطي از كتاب اسماء الصحابه بخاري در كتاب الفهرس الشامل للتراث العربي المخطوط معرفي شده است (ر.ك: مؤسسه آل‌البيت، 1991م، ج1، ص189-190).
    به هرحال، كتاب اسماء الصحابه بخاري اينك موجود نيست و هرچه هست کتاب التاريخ الكبير است که بخش قابل‌توجهي از آن به صحابه اختصاص يافته است. بحث و بررسي دربارة اين كتاب و نقايص و اشكال‌هاي آن مجال ديگري مي‌طلبد. آنچه در اينجا به تناسب بحث از مكتب «صحابه‌نگاري حديثي» قابل اشاره است اينكه يكي از اشكال‌هاي مهم بر التاريخ الكبير اين است كه بخاري با اينكه در بسياري از موارد، ذيل اسامي صحابه، روايتي از آنان براي اثبات صحابي بودن افراد نقل كرده است، اما در بسياري جاها، بدون هيچ شاهد و دليلي، تنها به عبارت «له صحبة» بسنده كرده و گاهي حتي اين جمله را هم ندارد.
    هرچند ممکن است به اين اشكال اين‌گونه پاسخ داده شود كه اين روش ـ يعني بيان نكردن سند و دليل صحابي بودن‌ ـ به اعتماد و استناد به كتب حديثي بوده كه در جاي ديگر آورده و تنها در اينجا كه كتاب تراجم‌نگاري است، به نام آنان بسنده شده، اما:
    اولاً، اين توجيه كامل و تمام نيست؛ زيرا اگر چنين رويه‌اي در پيش بود مي‌بايست در جاهاي ديگر نيز چنين مي‌كرد، درحالي‌كه ذيل بسياري از صحابه، حديثي براي اثبات موضوع (صحبت) آورده است.
    ثانياً، براي كتابي كه مي‌خواهد صحابي را از تابعي تمييز دهد اين روش قابل قبول نيست و آوردن روايت و شاهدي بر صحابي بودن افراد ـ هرچند با اشاره، آن‌گونه كه در برخي جاها عمل كرده ـ بجا و بلكه لازم بوده است. اين مطلب ازآن‌رو حايز اهميت است كه ديگران يا به تقليد از بخاري و يا اينكه نتوانسته‌اند صحابي بودن مشاراليه بخاري را ثابت كنند تنها به «له صحبه»، که بخاري در توصيف برخي افراد آورده، اعتماد كرده‌اند و مطلبي كه صحابي بودن مشاراليه را به اثبات برساند، نياورده‌اند.
    ج. الآحاد و المثاني، ابن‌ابي عاصم احمد‌بن عمرو شيباني (206ـ287)
    وي در باب صحابه‌نگاري، چهار كتاب با عناوين ذيل دارد: الآحاد والمثاني؛ فضايل الصحابه؛ فضايل الانصار؛ و فضايل معاوية‌بن ابي‌سفيان. از اين چهار كتاب، تنها الآحاد و المثاني موجود است.
    از نام اين كتاب آشكار است كه ذيل نام هريك از صحابه، يك يا دو روايت از آنان به شيوه‌هاي گوناگون نقل كرده است. اين بدان معنا نيست كه روايات آنان به يك و يا دو روايت منحصر بوده است؛ زيرا برخي از صحابه را نام برده كه به يقين، ده‌ها روايت از رسول خدا دارند؛ مانند جابر‌بن عبدالله انصاري. محقق كتاب ارزش اين كار را چنين بيان كرده كه ابن‌ابي‌عاصم از صحابه‌نگاران نخستين است كه دربارة صحابه اين‌گونه تصنيفي انجام داده و منبعي براي ديگر صحابه‌نگاران پس از او قرار گرفته است (ابن‌ابي‌عاصم، 1411ق، ج1، ص37). از گزارش‌هاي كهني كه ابن‌ابي‌عاصم آن را با سند خود روايت كرده، بخشي از مغازي ابن‌شهاب زهري به روايت از موسي‌بن عقبه است كه فهرست اسامي شركت‌كنندگان در بدر را نام برده است. اين رساله به نام تسميه من شهد بدر من المهاجرين و الانصار است (همان، ص261-266). وي تنها بخش «مهاجرين» را كه 86 نفرند، نام برده و متأسفانه بخش «انصار» را حذف كرده است. كتاب الآحاد و المثاني منبعي كهن براي حفظ اين رساله است.
    روش ابن‌ابي‌عاصم چنين بوده كه ابتدا نام و نسب كامل صحابي را بيان كرده، و از چند جملة مختصر دربارة شخصيت او، يك يا دو روايت او را به شيوه‌هاي گوناگون نقل نموده است. چند جمله‌اي كه غالباً براي معرفي صحابي ‌آورده عبارت است از: مهم‌ترين ويژگي‌هاي صحابه؛ مثلاً اينكه آيا او از مهاجران بوده است يا انصار؟ و آيا از مجاهدان بدر و يا ديگر غزوات بوده است؟ و نيز آيا از مهاجران به حبشه بوده است؟ نيز تعيين سال وفات و مكان دفن و امثال اين ويژگي‌ها. براي برخي اين مقدار هم بيان نكرده است. البته براي برخي، كه غالباً از مشاهير صحابه هستند، شرح‌حال بيشتري آورده است. به‌طوركلي، مطالعة الآحاد و المثاني به خوبي نشان مي‌دهد كه گرايش تاريخ‌نگاري ابن‌ابي‌عاصم از طبقات خليفه بهتر است.
    د. مسند الصحابه (معروف به مسند الروياني)، روياني، ابوبكر محمد‌بن هارون روياني رازي آملي طبري (م307)
    وي نام 114 نفر از اصحاب رسول خدا را برشمرده و برخي از روايات هريك را آورده است. در مسند موجود روياني، نام خلفاي سه‌گانه و اميرالمؤمنين و بسياري از اصحاب مشهور وجود ندارد. اين موضوع به‌سبب ناقص بودن نسخه‌اي است كه از مسند روياني موجود است؛ زيرا نسخة چاپ‌شده، كه در دو جلد است (روياني، 1414ق)، از جزء شانزدهم شروع شده و به جزء سي و سوم خاتمه يافته است كه البته جزء سي و دوم را نيز ندارد. بنابراين، به احتمال زياد، در جزء‌هاي اول تا پانزدهم مسند، اصحاب مشهور بوده‌اند؛ چنان‌كه معلوم نيست آيا مسند روياني پس از جزء سي و سوم ادامه داشته است يا خير. اما به نظر مي‌رسد چنين بوده است؛ زيرا در مسندِ صحابيات جز نام يك نفر (فاطمه بنت قيس) را نياورده و با توجه به شخصيت‌هاي مشهوري، مانند عايشه، كه روايات زيادي هم داشته‌اند، بعيد مي‌نمايد از آنان غفلت كرده باشد.
    ه‍ . معجم الصحابه، ابوالحسين عبدالباقي‌بن قانع (265ـ351)
    اين کتاب به معجم ابن‌قانع نيز معروف است. ابن‌قانع اين كتاب را در سال 347 يعني قريب پنج سال پيش از وفات خود املا كرده است (ابن‌قانع، 1418ق، ج1، ص 3). مجموع اصحاب برشمرده در اين كتاب 1226 نفر صحابي‌اند. وي در ذيل هريك از افرادي كه نام برده، يك يا چند روايت نيز از رسول خدا نقل كرده است تا صحابي بودن او را اثبات كند. بناي او بر نقد روايت نبوده و ازاين‌رو، جز در چند نمونه (مانند: عروة‌بن عامر و كدير)، كمتر به اين موضوع توجه کرده است. البته صحابي بودن، مطلبي جداي از نقد روايت است. اما گاهي تنها راه اثبات صحابي بودن براي يك شخص، روايت است. درصورتي‌که همين روايت نقد شود اين بدان معنا خواهد بود که دست صحابه‌نگار از سندي که صحابي بودن فرد موردنظر را ثابت کند خالي شده و در اينجا، نتيجة نقد و رد روايت به‌طور مستقيم، به اصل موضوع ضربه خواهد زد.
    اين مطلب صرف‌نظر از محتوا و متون رواياتي است كه براي صحابي بودن شخص بدان استناد شده است؛ چراكه اگر بنا باشد از اين ناحيه نيز معجم الصحابه ابن‌قانع بررسي شود نمونه‌هاي قابل‌توجهي را مي‌توان نشان داد كه در آنها اين منظور لحاظ نشده است و در روايت محل بحث، مطلبي كه صحابي بودن فرد را ثابت كند ديده نمي‌شود. براي مثال، اين موضوع دربارة افراد ذيل ثابت است: شرحبيل ابوعمرو (ابن‌قانع، 1418ق، ج1، ص 330)، عبدالله‌بن ربيعة السلمي (همان، ج2، ص 133)، عبيد‌بن رفاعة الزرقي (همان، ج2، ص 183)، معقل‌بن مقرن (همان، ج3، ص 80)، ماعز التميمي (همان، ج3، ص 98)، موله‌بن كثيف (همان، ج3، ص 122)، مخلد الغفاري (همان، ج3، ص 125)، و نعيم‌بن هزال الاسلمي (همان، ج3، ص 150).
    ابن‌فتحون به نقل از استاد خود، ابويعلي صدفي، كه معجم ابن‌قانع را بر او قرائت مي‌كرد، اين كتاب را به كثرت اوهام و اشتباه وصف كرده است و ازاين‌رو، ابن‌فتحون به سفارش استاد خود، كتاب الاعلام و التعريف مما لابن‌قانع في معجمه من الاوهام و التصحيف نوشت (ابن‌حجر، 1390ق، ج3، ص384).
    و. المعجم الكبير، طبراني، ابوالقاسم سليمان‌بن احمد (م 360)
    اين كتاب همانند مسند احمد بيشتر شبيه يك كتاب حديثي است تا معجم‌نگاري تاريخي؛ چراكه در اصطلاح محدثان، «معجم» به كتاب‌هايي اطلاق مي‌شود كه روايات را بر اساس ترتيب صحابه يا شيوخ و يا شهرها و مانند اينها جمع‌آوري كرده‌اند و غالباً بر اساس حروف هجايي تنظيم مي‌شوند (كتاني، 1414ق، ص135).
    بر اين اساس، شيوه‌اي كه در المعجم الكبير طبراني اتخاذ شده اين است كه مؤلف خواسته تا جايي كه امكان دارد تمام اصحابي را كه از رسول خدا رواياتي نقل كرده‌اند، جمع آوري كند. ازاين‌رو، بر خلاف ديگر معجم‌هاي صحابه، كه به گونة تراجم‌نگاري هستند، مانند الاستيعاب و اسد الغابة و الاصابه، به حوادث تاريخي مربوط به آنان نپرداخته است.
    مجموع اصحاب نام برده شده در اين معجم قريب 1500 نفرند. از اين تعداد، 240 نفر صحابيات هستند. در اين كتاب، قريب شصت هزار حديث ثبت شده كه ازاين‌رو، ابن‌دحيه، ابوالخطاب عمر‌بن حسن‌بن علي سبتي اندلسي (546 يا 544 يا 548ـ633)، اديب، محدث و فقيه ظاهري مذهب (براي آگاهي از شرح‌حال او، ر.ك: ذهبي، 1410ق، ج22، ص389-395؛ صفدي، 1420ق، ج22، ص278- 280؛ زركلي، 1980م، ج5، ص44) گفته: اين كتاب بزرگ‌ترين معجم دنيا [ي حديث] است. ازاين‌رو، هرگاه به طور مطلق، «معجم» گفته مي‌شود منظور المعجم الكبير طبراني است (كتاني، 1414ق، ص135).
    طبراني با توجه به جايگاه «عشره مبشره» از نظر اهل سنت، اسامي آنان را جلو انداخته است. در پايان، يك بخش را به كنيه‌ها اختصاص داده كه ترتيبي در آن رعايت نشده است. پس از آن، بخش نساء را قرار داده و در اين بخش، دختران رسول خدا با تقدم حضرت فاطمه و مسند او و سپس همسران رسول خدا و پس از آن، ديگر صحابيات به ترتيب ذكر شده است. در پايان بخش «نساء»، كنيه‌ها را قرار داده و كتاب با بخش «مبهمات نساء»، كه داراي سيزده روايت است، خاتمه پيدا كرده است.
    طبراني با استناد به رواياتي كه از مشايخ خود اخذ كرده، اصحاب رسول خدا را برشمرده و در ذيل مشهورين صحابه، به معرفي اجمالي آنان پرداخته كه شامل نسب، صفات و سن وفات ايشان است. آن‌گاه مسند آنان را آورده است.
    طبراني از ميان تمام احاديث اصحابي كه روايات زيادي دارند و ـ در اصطلاح ـ در شمار «مكثرين» هستند، تنها تعدادي از آنها را نقل مي‌كند، اما دربارة افرادي كه تعداد كمي روايت نقل كرده‌اند، سعي بر آن دارد كه تمام آنها را نقل كند. تنظيمات ديگري در فهرست صحابه و احاديث آنان است كه شرح آن مجال ديگري مي‌طلبد.
    ز. اسماء الصحابة الرواة و ما لكل واحد من العدد، ابن‌حزم اندلسي، علي‌بن احمد (م 456)
    همان‌گونه كه در فهرست صحابه‌نگاري‌هاي حديثي بيان شد، اين كتاب ناظر به كتاب مسند بقي‌بن مخلد است كه ابن‌حزم آن را به شكل خاص خود مرتب كرده و از اين نظر، كتاب مستقلي نيست. اين كتاب تنها اصحابي را نام برده كه احاديث رسول خدا را روايت كرده‌اند. محقق كتاب، سيد كسروي حسن، مي‌گويد: پيش‌تر در موضوع صحابه‌شناسي، كتاب نقعه الصديان فيمن في صحبتهم نظر من الصحابة صغاني، حسن‌بن محمد‌بن حسن قرشي (م650) (مغلطاي، 1422ق، ص 221؛ اسماعيل باشا، بي‌تا، ج1، ص 281؛ حاجي خليفه، 1414ق، ج1، ص 251) را تحقيق و منتشر كرده‌ام. وي در مقدمة خود، به نقل از اكرم ضياء العمري آورده است كه حاكم نيشابوري تعداد اصحاب پيامبر را، كه راوي احاديث آن حضرت بوده‌اند، اعم از مرد و زن، چهارهزار نفر دانسته است. اما ذهبي بيان داشته كه تعداد آنان قريب 1500 نفر بوده و به‌هيچ‌وجه، به دو هزار نفر هم نمي‌رسد. آن‌گاه وي با مقايسه‌اي كه ميان مسند احمد (904 صحابي) و مسند بقي‌بن مخلد (با افزايش 568 صحابي ديگر) و ابوبكر‌بن برقي (با افزايش 87 صحابي ديگر) و تلقيح ابن‌جوزي (با افزايش 6 صحابي ديگر) انجام داده، كه جمعاً 1565 نفر مي‌شوند، نظر ذهبي را صحيح دانسته است (ابن‌حزم، 1412ق، ص10).
    نكته‌اي كه محقق به‌عنوان سؤال در اين‌باره طرح كرده، اين است كه بر اساس گفتة ابن‌حزم، مسند بقي‌بن مخلد شامل 1300 نفر صحابي بوده، درحالي‌كه آنچه در اين كتاب آمده 1013 نفر است (همان، ص11). به نظر مي‌رسد محقق كتاب در ذكر شمارة اصحاب، اشتباه قلمي مرتكب شده است؛ زيرا مجموع اصحاب نام برده شده در اين كتاب، 1018 نفر، اعم از مرد و زن، است.
    در اين كتاب، ترتيب شمارگان صحابه بر اساس تعداد روايات آنان است كه از «اصحاب الالوف» (هزاران روايت) تا «اصحاب الواحد» (يك روايت) تنظيم شده است. بالاترين تعداد روايت از آنِ ابوهريره با 5374 روايت است. سپس عبدالله‌بن عمر با 2630 روايت و انس‌بن مالك با 2286 روايت و عايشه با 2210 روايت كه در مراتب بعدي قرار دارند. پس از اين افراد، «اصحاب الالف» (هزار روايت) قرار دارند كه در اين طبقه، ابن‌حزم تنها از سه نفر نام برده كه عبارتند از: عبدالله‌بن عباس (1660 روايت)، جابر‌بن عبدالله انصاري (1540 روايت) و ابوسعيد خدري (با 1170 روايت). مراحل بعدي ـ به‌ترتيب ـ چنين است: «اصحاب المئين» (صد‌ها) از 848 تا 220؛ «اصحاب المأه» (صد) از 188 تا 100؛ «اصحاب العشرات» (ده‌ها) از 95 تا 20. ابن‌حزم پس از اين، از «اصحاب التسعه عشر» (19 روايت) تا «اصحاب الواحد» (يك روايت) نام برده و در هر مرحله، افرادي را ذكر كرده است.
    نتيجه‌گيري
    در اين نوشتار، يكي از انواع و سبك‌هاي صحابه‌نگاري بررسي شد كه بخش زيادي از كتاب‌هاي صحابه‌نگاري را به خود اختصاص داده و آن عبارت است از: «صحابه‌نگاري حديثي». اين اصطلاح عبارت است از: «مجموعه كتاب‌هايي كه فهرست اصحاب رسول خدا را برشمرده‌اند؛ اصحابي كه غالباً سنت پيامبر را ـ كه عبارت است از قول، فعل و تقريرـ روايت كرده‌اند».
    نويسندگان اين‌گونه كتاب‌ها بيش از آنكه بخواهند با نگاه تاريخي به شرح‌حال صحابه بپردازند، به روايات آنان نظر كرده و از زاوية راوي بودن صحابه، صحابه‌نگاري كرده‌اند. به همين سبب، بيشتر اين‌گونه تأليفات به مسند‌نويسي شبيه است. اين نوع صحابه‌نگاري بيشتر در ميان كساني رايج بوده كه نزدشان جنبة حديث‌نگاري بيش از تراجم‌نگاري و شرح‌حال‌نويسي ارزش و اعتبار داشته است.
    رويكرد صحابه‌نگاري حديثي را مي‌توان معلول علل و عوامل ذيل دانست:
    الف. لحاظ كردن نقل حديث از رسول خدا در تعريف صحابه؛
    ب. اثبات صحابي بودن افراد از طريق روايت از ديگر راه‌ها اتقان و اطمينان بيشتري داشته است؛
    ج. ضرورت تدوين متون حديثي كه اثرات منفي «سياست منع حديث» در قرن دوم و سوم، خود را نمايان كرد؛
    د. سبك و سياق صحابه‌نگاري حديثي بيش از صحابه‌نگاري شرح‌حال‌نويسي، اصل «عدالت صحابه» را حفظ مي‌كرد و همين موضوع يكي از عواملي مهم روي‌آوري به اين سبك صحابه‌نگاري بوده است.
    صحابه‌نگاري حديثي داراي مزايا و نقايصي بوده كه مهم‌ترين مزاياي آن عبارتند از: تدوين مجموعه‌اي حديثي از صحابه؛ وجود «اسناد» براي ارزش‌گذاري اخبار؛ لحاظ شدن ملاك‌هايي همچون «رؤيت»، «روايت» و «بلوغ» در تعريف حداكثري صحابه. مهم‌ترين نواقصي نيز كه متوجه اين نوع صحابه‌نگاري بوده عبارت است از: حذف افراد زيادي كه صحابي بودن آنان محرز است؛ ضعف اسناد نمي‌توانسته مرجع شناخت و اثبات صحابي بودن باشد؛ صحابه‌نگار تنها براي اثبات موضوع صحابي بودن افراد، احاديث را مختصر و تقطيع مي‌كرده و اين نياز محدث و فقيه را برآورده نمي‌كرده است. صرف روايت از پيامبر دليل مسند بودن حديث و صحابي بودن راوي نيست. اختلاف در نقل راوي مشكلات متعددي به همراه داشته و نهايت اينكه صحابه‌نگاري حديثي شناخت كم و ناچيزي از زندگاني صحابه ارائه مي‌داده است.
    كتاب‌هايي كه به اين روش نوشته شده بسيار است كه برخي از آنها عبارتند از: الطبقات خليفة‌بن خياط (م 240)؛ التاريخ الكبير بخاري (م 256)؛ الآحاد و المثاني ابن‌ابي عاصم (م 287)؛ مسند الصحابه روياني (م 307)؛ معجم الصحابه ابن‌قانع (م 351)؛ المعجم الكبير طبراني (م 360)؛ و اسماء الصحابة الرواه ابن‌حزم اندلسي (م 456).
    اين نوع صحابه‌نگاري به‌سبب نواقص فراوان، سبب اعتراض و ايراد برخي از صحابه‌نگاران و در نتيجه، بازنگري و نگرش جديدي در صحابه‌نگاري شد و صحابه‌نگاري را از ساختارحديثي به ساختار شرح‌حال‌نويسي تغيير داد.
     
     

    References: 
    • ابن ابي‌حاتم رازى، محمدبن ادريس،1371ق، الجرح والتعديل، بيروت، داراحياء التراث العربى.
    • ابن‌حزم، على‌بن احمد، 1412ق، أسماء الصحابة الرواة، تحقيق حسن سيدكردي، بيروت، دار الكتب العلمية.
    • ابن عبدالبر،‌ يوسف‌بن عبدالله، 1398ق، جامع بيان العلم و فضله، بيروت، دارالكتب العلمية.
    • ـــــ، 1415ق، الاستيعاب في معرفة الاصحاب، تحقيق عادل احمد عبدالموجود و ديگران، بيروت، دارالكتب العلمية.
    • ابن ابى‌عاصم، عمرو، 1411ق، الآحاد و المثانى، تحقيق باسم فيصل احمد الجوابرة، دارالدراية.
    • ابن‌اثير، على‌بن ابى‌الكرم، 1415ق، اسدالغابة فى معرفة الصحابة، تحقيق عادل احمد عبد الموجود و ديگران، بيروت، دارالكتب العلمية.
    • ابن‌جوزى، عبدالرحمن‌بن على، 1406ق، كتاب الضعفاء والمتروكين، تحقيق عبدالله قاضى، بيروت، دارالكتب العلمية.
    • ابن‌حجر عسقلانى، احمد‌بن على، 1412ق، الاصابة فى تمييز الصحابة، تحقيق على محمد بجاوى، بيروت: دارالجيل.
    • ـــــ، 1390ق، لسان الميزان، بيروت، مؤسسة الاعلمي.
    • ابن‌خياط، خليفة، 1414ق، الطبقات، تحقيق سهيل زكار، بيروت، دارالفكر.
    • ابن‌عدى جرجانى، عبدالله، 1409ق، الكامل فى ضعفاء الرجال، تحقيق سهيل زكار، بيروت، دارالفكر.
    • ابن‌قانع، عبدالباقى، 1418ق، معجم الصحابة، تحقيق صلاح‌بن سالم مصراتى، مدينة منورة، مكتبة الغرباء الاثرية.
    • ابن‌معين، يحيى، بي‌تا، تاريخ يحيي‌بن معين، تحقيق عبدالله احمد حسن، بيروت،‌ دارالقلم.
    • ابن‌نديم، محمد‌بن اسحاق، بي‌تا، الفهرست، تحقيق رضا تجدد، بي‌نا، بي‌جا.
    • ابوالشباب، احمد عوض، بي‌تا، ‌تاريخ الخلافة الاموية بين الحقائق و الاوهام، بيروت، دارالريان،
    • ابوالفتح ازدي، محمدبن الحسين، بي‌تا، كتاب ذكر اسم كل صحابي روي عن رسول الله، تحقيق ابوشاهد ضياءالحسن محمد السلفى، بيروت، دار ابن‌حزم.
    • اسماعيل باشا بن محمد امين بغدادى، بي‌تا، هدية العارفين، اسماء المؤلفين و آثار المصنفين، بيروت، دار احياء التراث العربى.
    • بخارى، اسماعيل‌بن ابراهيم، بي‌تا، التاريخ الكبير، بيروت،‌ دارالفكر.
    • حاجى خليفه، مصطفى‌بن عبدالله، 1414ق، كشف الظنون، بيروت، دارالفكر.
    • خطيب بغدادى، احمدبن على، 1417ق، تاريخ بغداد، تحقيق مصطفى عبدالقادر عطا، بيروت، دارالكتب العلمية.
    • ـــــ، 1406ق، الكفاية في علم الرواية، تحقيق احمدعمر هاشم، بيروت، دارالكتاب العربي.
    • دارقطنى، على‌بن عمر، 1404ق، الضعفاء والمتروكين، تحقيق موفق‌بن عبدالله‌بن عبدالقادر، رياض، مكتبة المعارف.
    • ذهبى، محمد بن احمد، بي‌تا، تجريد اسماء الصحابة، بيروت ، دارالمعرفة.
    • ـــــ، 1410ق، سير اعلام النبلاء، تحقيق شعيب الانؤوط، مؤسسة الرسالة.
    • ـــــ، 1416ق، ميزان الاعتدال، تحقيق على محمد معوّض و عادل احمد عبدالموجود، بيروت، دارالكتب العلمية.
    • ـــــ ، بي‌تا، تذكرة الحفاظ، بيروت، دار احياء‌التراث العربى.
    • روياني، محمدبن هارون، 1414ق، مسند الصحابة، تحقيق صلاح‌بن محمد عويضه، بيروت، دارالكتب العلمية.
    • زركلى، خيرالدين، 1980م، الأعلام، بيروت، دارالعلم للملايين.
    • سبط‌بن الجوزى، يوسف بن قزغلى، بي‌تا، تذكرة الخواص، تهران، مكتبة نينوى الحديثة.
    • شيباني ، محمدابراهيم، 1414ق، معجم ما ألف عن الصحابه و امهات المؤمنين و آل البيت، كويت، مركز المخطوطات و التراث و الوثائق.
    • صفدی، خليل بن ايبك، 1420ق، الوافي بالوفيات، تحقيق احمد الأرناؤوط و تركي مصطفى، بيروت، دار إحياء التراث.
    • عقيلى، محمدبن عمرو، 1418ق، الضعفاء الكبير، تحقيق عبدالمعطى امين قلعجى، بيروت، دارالكتب العلمية.
    • الغوري ، سيدعبدالماجد، 1428ق، علم الرجال تعريفه و كتبه، بيروت، دار ابن‌كثير.
    • كتاني، سيدشريف محمدبن جعفر، 1414ق، الرسالة المستطرفة لبيان مشهور كتب السنة المشرفة، بيروت، دار البشائر الاسلاميه.
    • مغلطاي، علاءالدين بن قليج، 1420ق، الإنابة الى معرفة مختلف فيهم من الصحابة، تحقيق عزت المرسى و ديگران، رياض، مكتبة الرشد.
    • ـــــ ، 1422ق، إكمال تهذيب الكمال، تحقيق عادل بن محمد و اسامة بن ابراهيم، الفاروق الحديثة للطباعة والنشر.
    • مقريزي، احمدبن علي، 1420ق، امتاع الاسماع بما للنبي من الاحوال و الاموال و الحفده و المتاع، تحقيق محمد عبدالحميد النميسي، بيروت، دارالكتب العلمية. شهرزوی، عثمان‌بن عبدالرحمن، 1416ق، مقدمة ابن صلاح فی علوم الحدیث، تحقیق ابوعبدالرحمن صلاح‌بن محمدبن عویض، بیروت، دار الکتب العلمیة.
    • مؤسسة آل البيت، 1991م، الفهرس الشامل للتراث العربي الاسلامي المخطوط، قسم الحديث النبوي الشريف و علومه و رجاله، عمان، ‌المجمع الملكي لبحوث الحضاره الاسلامية.
    • هدايت‌پناه، محمدرضا، 1389، دانشنامه سيره نبوي، مدخل ابوخزامة‌بن يعمر سعدي قضاعي، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    هدایت پناه، محمدرضا.(1393) مکتب صحابه نگاری حدیثی؛ اهداف، مزایا و نقایص. ، 11(2)، 91-112

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    محمدرضا هدایت پناه."مکتب صحابه نگاری حدیثی؛ اهداف، مزایا و نقایص". ، 11، 2، 1393، 91-112

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    هدایت پناه، محمدرضا.(1393) 'مکتب صحابه نگاری حدیثی؛ اهداف، مزایا و نقایص'، ، 11(2), pp. 91-112

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    هدایت پناه، محمدرضا. مکتب صحابه نگاری حدیثی؛ اهداف، مزایا و نقایص. ، 11, 1393؛ 11(2): 91-112