، سال سیزدهم، شماره دوم، پیاپی 41، پاییز و زمستان 1395، صفحات 77-103

    تحلیل و پاسخ به شبهۀ درگیری پیامبراکرم صلی الله علیه و آله وسلم با یهود بنی‌قریظه

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    ✍️ عزیزاله کریمی تبار / دكتري علوم قرآن و حديث دانشكده اصول دين قم / karimitabar4@yahoo.com
    محمدعلی راغبی / استاديار گروه علوم قرآن و حديث دانشگاه قم
    مهدی اکبرنژاد / دانشيار گروه علوم قرآن و حديث دانشگاه ايلام / m.akbarnezhad@ilam.ac.ir
    چکیده: 
    در این مقاله، شبهۀ قتل عام یهود بنی قریظه توسط پیامبراکرم صلی الله علیه و آله وسلم، واکاوی و تحلیل شده است. این پژوهش با تحلیل داده های تاریخی و قرآنی، به روش «فنی» به انجام رسیده و با ذکر دلایل و شواهد و نقد نظرهای گوناگون، اثبات گردیده که مردان جنگی قبیلۀ مزبور به سبب خیانت، نفاق ورزی، شبهه افکنی، نقض پیمان مکرر، یاری دشمنان مشرک و تلاش برای نابودی نظام نوپای اسلامی، اعدام شده اند. البته آمار مبالغه آمیز تعداد کشته ها پذیرفته نیست. با این بررسی، جرم سنگین قریظیان و بی اعتباری مظلوم نمایی مخالفان در ادعای خشونت طلبی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم و بی گناهی طرف مقابل تبیین گردیده است. بدین روی می توان دستاویز تهاجم سنگین تبلیغی در این خصوص را از دست مخالفان گرفت و زمینه ای برای تعامل سازنده و همفکری بیشتر با پیروان دیگر ادیان فراهم آورد. علاوه براین، اخبار منابع کهن تاریخی درباره‌ی اسرای آنان، درست نیست؛ از جمله اینکه گفته شده: براساس مبنای روایتی تاریخی به شام کوچانده شده اند، رسیدن به کنه واقعیت آن، نیازمند پژوهشی گسترده و عمیق است.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    An Analysis of and Response to the Most Important Doubts Regarding the Conflict between Prophet Muhammad (PBUH) and Bani-Quraytha Jews
    Abstract: 
    The present paper analyses the doubt regarding the massacre of Bani-Quraytha Jews by the Prophet Muhammad (pbuh). It has been carried out by analyzing the historical and Quranic data in a "technical" way. Citing various evidence and reviewing different viewpoints, the paper proves that the war men of the above-mentioned tribe were executed because of their betrayal, hypocrisy, casting doubts, frequent violation of treaties, helping idolatrous enemies and trying to destroy the incipient Islamic system. Of course, the exaggerated statistics about the number of deaths are not accepted. This study explains the great crime of Bani-Quraytha, their dubious and false claims about being the victims of injustice, the Prophet’s (pbuh) violence and the innocence of his opponents. This way we can take away from the opponents the pretext for full scale propaganda invasion in this regard and provide a context for constructive interaction and more understanding and sympathy with the followers of other religions. Moreover, ancient historical narrations about the captives are not correct, including the narration which claims, based on the historical narratives, the captives were moved to the Levant. Understanding the truth in this regard requires thorough and in-depth research.
    References: 
    متن کامل مقاله: 

     
    مقدمه
    مخالفان در تبليغات وسيع خود، يهوديان مدينه و به‌ويژه بني‌قريظه را مظلوم و بي‌گناه معرفي مي‌کنند. در مقابل، مسلمانان و رهبر عظيم‌الشأن اسلام را وحشياني خون‌آشام، نژادکُش و متعدي به جان و مال و ناموس يهود در عصر پيامبر اكرم، جلوه مي‌دهند.  اهتمام اين نوشتار بر تحليل و ريشه‌يابي شبهۀ قتل‌عام بني‌قريظه و تمييز سره از ناسره است تا هر انسان آزاده و حق‌جويي بتواند در اين‌باره داوري كند.
    انعکاس مبالغه‌آميز برخورد با يهوديان، در طول تاريخ اسلام بهانۀ بزرگي به معارضان براي نمايش تصويري تاريک، خشن و ضدانساني از احکام حيات‌بخش قرآن و اسلامِ منادي صلح و مهرورزي ارائه داده است. آنها در انواع رسانه‌هاي ارتباطي خويش، به شبهه‌پراکني و قلب حقايق مشغول‌اند. از جمله، با گزينش بخشي از تاريخ صدر اسلام، تفسير و تحليل دلخواه و دستاويز قراردادن بعضي از گزارش‌ها دربارة تعداد مقتولان و اسيران نبرد بني‌قريظه، قرآن‌کريم را منبع خشونت، اسلام را دين شمشير و پيامبراکرم را خون‌ريز، ضد حقوق بشر و نسل‌کش يهوديان نمايانده‌اند. اگر روشن شود که هرگونه برخوردي نه با عامۀ يهوديان يا همجواراني مسالمت‌جو، بلکه با ستيزه‌جوياني معاند و پيمان‌شکن بوده است، چنين دستاويز بي‌اساسي از آنان گرفته خواهد شد.
    منظور اين نوشتار تحليل و پاسخ به مهم‌ترين شبهۀ درگيري پيامبراكرم با يهود بني‌قريظه است. شايد دشمنان قرآن و مخالفان جهاد اسلامي، به هيچ موضوعي در اين حجم‌، نپرداخته‌اند. در پايگاه‌هاي اطلاع‌رساني معاندان و تأليفات مستشرقان، با تعابيري تند به کشتار بني‌قريظه فراوان دامن زده شده و حکم جهاد را وحشيانه برشمرده‌اند.  اين پژوهش در پي تبيين اصل موضوع و مداقه و تحليل کيفيت آن است.
    به بيان مخالفان، بني‌قريظه پيشنهاد ترک مدينه با دست خالي را دادند، ولي اين درخواست حداقلي نيز پذيرفته نشد.  يا گفته‌اند: قتل‌عام وحشيانۀ مردم‌ عادي بني‌قريظه، که با مسلمانان درگير هم نشدند، چه ربطي به نقض عهد رئيس قبيله دارد؟  چرا حضرت محمد آشکارا به پيروان خود دستور داده بود که هرگاه به يهوديان دست يافتند، آنها را نابود کنند؟ 
    به منظور ابهام‌زدايي از شبهات موصوف، پاسخ‌گويي به چند سؤال‌ ضروري مي‌نمايد: حادثۀ بني‌قريظه در قرآن چگونه تشريح شده‌ است؟ داده‌هاي تاريخي در اين خصوص، تا چه حد قابل اعتماد است؟ موافقان و مخالفان کشتار جمعي يهود، چه ادله‌اي دارند؟ و سرانجام اينکه ‌ديدگاه صائب در اين خصوص چيست؟
    در طول ادوار گذشته، موضوع برخورد شديد با يهود بني‌قريظه توسط علماي اسلام، تقريباً تلقي به قبول شده است. تنها با شدت يافتن هجمۀ تبليغاتي معارضان اسلام و صهيونيزم‌ جهاني در عصر کنوني بود که انديشمندان مسلمان وادار به واکاوي موضوع و پاسخ‌گويي شدند. بعضي وقوع‌ کشتار موصوف را تصديق ‌کرده و به دفاع از آن، برخاسته‌اند. برخي نيز بر آن ايراد ‌گرفته و پذيرفتن به همين شكل را مغاير مباني اسلام و دلايل عقلي و نقلي برشمرده‌اند. در اينجا، به‌ چند نمونه، اشاره مي‌گردد:
    يکي از نويسندگان کشتار جمعي را تأييد کرده و به نقد ديدگاه مخالف پرداخته است. از معايب آن، اعتماد بيش از حد به داده‌هاي منابع تاريخي نخستين است.  نگارنده‌اي هم به ذکر مهم‌ترين ادلۀ دو طرف پرداخته است. نبود ارتباط مستقيم بخشي مهم از بحث با موضوع اصلي نوشتار موصوف (شبهات) و فقدان موضع‌گيري‌ صريح، از عيوب آن به‌‌نظر مي‌رسد.  
    محققي نيز ضمن پاسخ‌گويي به ايراد چند تن از مستشرقان، گزارش‌هاي تاريخي اين موضوع و از جمله کشتار جمعي يهود و فروختن جمعي از اسرا را پذيرفته است.  پژوهش‌گري هم به تشريح مسائل و تحليل ديدگاه‌هاي موافق و مخالف اين کشتار جمعي پرداخته است. بيان‌ نکردن تمام ادله و شواهد اين قصه، از نقايص آن پنداشته مي‌شود.   عالمي هم به بيان استدلال دو گروه پرداخته و کشتار جمعي يهود را مردود دانسته است. نقد ادلۀ مخالف از محاسن، و جامع نبودن شواهد و براهين اثباتي از نقايص آن به نظر مي‌‌رسد. 
    سيدجعفر شهيدي قراين خارجي را مغاير با کشتار جمعي بني‌قريظه دانسته و آن را ناشي از جعل با انگيزه‌هاي مختلف دانسته‌ است.   رسول جعفريان به تشريح نبرد بني‌قريظه به سبب خيانت‌شان و انجام آن به فرمان خداوند پرداخته و سرانجامِ تمام مردان جنگي آنان را کشته‌شدن دانسته است. 
    سيدجعفر مرتضي عاملي به صورت مبسوط به تجزيه و تحليل قضيه پرداخته،  و ذکر آمار مبالغه‌آميز براي کشته‌ها را ناشي از اغراض سياسي يا تعصب مذهبي، به منظور نمايش قساوت اسلام و پيامبر آن نسبت به دشمنان، به‌ويژه يهود شمرده است.  محمدهادي يوسفي غروي، تاريخ نبرد بني‌قريظه را با ذکر نظرات مختلف آورده، ولي ديدگاه خود را در خصوص تعداد مقتولان يهودي اين نبرد، بيان نکرده است. 
    پژوهش حاضر ضمن جامعيت نسبت به تحقيقات پيشين و ارائۀ ادله و شواهد بيشتر در تبيين حادثه، به نکاتي اشاره كرده که در پژوهش‌هاي مشابه، کمتر مورد اهتمام بوده است؛ از جمله:
    اول. اشاره به اينکه در يک نسخۀ کتابي از قرن سوم هجري، آمار کشته‌هاي بني‌قريظه چهل تن ذکر شده است.
    دوم. محمد‌بن کعب قرظي مدعي نجات از اعدام به سبب کودک بودن در جريان اعدام اسراي بني‌قريظه، سال چهلم هجري به دنيا آمده است.
    سوم. ذکر نمونه‌هايي از حياي بي‌مثال امام علي در هنگامة حساس مصاف با دشمناني همچون عمرو‌بن عبدود، عمرو‌بن عاص و بسر‌بن ابي ارطاة براي اثبات عدم صحت دستور رؤيت زهار بعضي‌ از يهوديان (به منظور تعيين بالغ‌هاي نوجوان براي اعدام جمعي)؛
    چهارم. اثبات قريب هزار تن بودن تعداد مردان مسلمان و پرشمار ‌نبودن تعداد يهوديان بني‌قريظه به استناد شواهد تاريخي؛
    پنجم. توجه دادن به احتمال جابه‌جايي در نقل اعداد به هنگام بيان نقل تاريخي؛
    ششم. التفات به شگفتي احکام مترقي اسلام در مراعات حقوق حيوان ـ تا چه برسد به انسان ـ شاهد ديگر برخورد با مجرمان ـ نه بي‌گناهان ـ است.
    هفتم. نقد قصۀ ابولبابه در جريان اين داستان؛
    هشتم. اشاره به روايت‌ کوچاندن قبيلۀ موصوف (منهاي مقتولان) به شام (و نه فروختن آنان در نجد يا شام)؛
    نهم.  بيان ضرورت بررسي جامع و دقيق هر موضوعي از تاريخ صدر اسلام قبل از قبول و اعتماد بر آن؛ زيرا از آغاز اسلام تاکنون، عناصري از يهود و ديگر غيرمسلمانان معاند اهتمامي وافر در تغيير و تحريف تاريخ اسلام و خشن و غيرانساني جلوه دادن احکام قرآن داشته‌اند.
    روش‌ تحقيق در اين‌ پژوهش، «کتابخانه‌اي» با تحليل‌داده‌ها، و محدودۀ پژوهش ابهام‌زدايي از شبهۀ کشتار جمعي بني‌قريظه با استفاده از منابع اسلامي است. نتيجۀ پژوهش اين است که در رفتار با غيرمسلمانان، همواره اصل بر مهرورزي و هم‌‌زيستي مسالمت‌آميز بوده‌ و شدت عمل و اعمال قدرت تنها در صورت ناگزيري انجام گرفته است. در اين واقعه، مردان جنگي بني‌قريظه به کيفر نقض پيمان در بدترين شرايط، همياري دشمان اسلام و محاربه با حکومت اسلامي، اعدام شدند؛ ولي برخي آمارهاي مبالغه‌آميز از تعداد بسيار زياد معدومان پذيرفتني نيست.
    دلايل موافقان و مخالفان کشتار بني‌قريظه 
    علاوه بر نگرش تند معارضان اسلام، نگاه علماي مسلمان نيز دربارة حادثۀ بني‌قريظه همسان نيست. غالباً معتقد به کشتار جمعي مردان آنان هستند، و ديدگاه بعضي نيز تنها اعدام سران اين قبيله است. هر دو گروه براي اثبات نظر خويش، به دلايلي استناد جسته‌اند. پيش از تجزيه و تحليل حادثه، نخست به عمده دلايل دو طرف اشاره مي‌گردد:
    دلايل موافقان
    1. اين قبيله، در بدترين شرايط به مسلمانان، خيانت و نقض پيمان کردند.  نزد عقلاي عالم سزاي چنين جرم بزرگي چيزي جز مرگ نيست. قبلاً به دنبال عداوت و بدعهدي يهوديان بني‌قينقاع و بني‌نظير، به آنان اذن خروج از مدينه داده شد، ولي از نو اقدام به توطئه و خيانت عليه مسلمانان کردند. تکرار اين کار ممکن بود به نابودي اسلام و مسلمان‌ها منجر گردد. 
    2. اينان قبلاً متعهد شده بودند که در صورت پيمان‌شکني، خون‌شان هدر باشد و زن و فرزندان‌شان اسير و اموال‌شان به تصرف درآيد. 
    3. حکم سعد‌بن معاذ، بر اساس پيمان خودشان، عليه آنها صادر شد.  وانگهي، اين برخورد مطابق حکم تورات صورت گرفت؛  چنان‌که قاعدۀ ققهي «ألزموهم بما ألزموا أنفسهم» و نيز سخن قرآن  شاهد صدق اين حکم است.  چون داوري سعد به ‌پيشنهاد خودشان بود،  جاي اعتراضي وجود ندارد.
    4. نظر به اهانت بني‌قريظه به پيامبر و همسران ايشان، حکم «ساب النبي» بر آنان جاري شده است. 
    5. تلقي به‌ قبول علماي‌ مسلمان از ادوار پيشين تا قرن بيستم نشان وقوع کشتار جمعي مردان اين قبيله و صحت ماجرا است. 
    6. داعي و انگيزۀ قابل اعتمادي به نظر نمي‌رسد که بعضي مسلمانان را بـه جـعل ايـن‌ داستان‌ واداشته باشد. 
    7. روايات رسيده از ائمه اطهار در تأييد اعدام مردان بني‌قريظه، دليل درستي اين حادثه است. 
    8. اشعار شاعران در اين خصوص، از دلايل صحت آن محسوب مي‌شود. 
    9. اگر ناراحتي مستشرقان و يهوديان موجب شود که ما حادثه را نپذيريم، بايد دست از‌ تمام‌ اسلام بـرداريم؛ زيرا سراسر قرآن سرزنش و توبيخ آنهاست. کافران از تمام مطالب‌ قرآن ما تنفر دارند. 
    دلائل مخالفان
    1. عدم وثاقت راويان اين حادثه؛ 
    2. مغايرت داشتن گزارش تاريخي آن؛  عدم اشارۀ امام‌ علي در خطبه‌ها‌ و نامه‌ها به اين موضوع؛ 
    3. اضطراب گزارش‌هاي منابع تاريخي در باب چگونگي پايان کار بني‌قريظه؛  
    4. ترسيم چهره‌اي مظلوم از يهوديان در طول تاريخ؛  
    5. منحصربه‌فرد بودن اين اتفاق در تاريخ صدر اسلام؛  
    6. ناسازگاري اين داستان با عقل و عرف؛  
    7. مغاير با عقل و نقل بودن حديث منسوب به پيامبر رحمت مبني بر وجوب کشتن هر يهودي؛ 
    8. تشابه داستان کشتار بني‌قريظه با چند حادثۀ مشابه در تاريخ يهود؛  
    9. مغايرت اين شيوۀ خشن با سيرۀ رسول‌خدا در برخورد با ديگر قبايل يهودي. 
    بررسي و تحليل حادثه
    اکنون با طرح دلايل و شواهد عقلي و نقلي، موضوع را بررسي و تحليل مي‌كنيم تا زمينة داوري منصفانه براي افراد خردورز و آزادانديش مهيا گردد. تحليل مطالب و پاسخ‌ها در قالب عناوين ذيل مي‌گردد:
    1. عدم وثاقت راويان
    بعضي ترديد نخست و مهم در صحت اين موضوع را به اسناد آن برمي‌گردانند. گفته‌اند: بعضي از ‌راويان‌ کشتار بني‌قريظه، فرزندان يهودي‌هاي مدينه‌ بوده‌اند. ابن‌اسحاق از آنها اخذ کرده و به سبب نقل برخي روايات، مورد اعتراض علمايي همچون مالک قرار گرفته بود.   قابل ذكر است که نام‌برده از اصحاب امام صادق بوده و از آن حضرت و از امام باقر روايت نقل کرده است. 
    همچنين گفته‌اند: وجود دو يهودي مسلمان‌شده (محمدبن کعب از بازماندگان يهوديان مدينه که بعداً اسلام آوردند و عطيۀ قرظي از خاندان زبير‌بن باطا عضو برجستۀ بني‌قريظه)، در سلسله سند بسياري از روايات آن، مانع پذيرش اين‌ حادثه مي‌شود.   وانگهي محمد‌بن کعب قرظي که در سلسله ‌اسناد داستان بني‌قريظه قرار دارد، به ‌قصه‌گويي شهرت دارد   که خود موجب ترديد در صحت ماجرا مي‌شود. 
    يعقوب‌بن شيبه، دربارة محمدبن ‌حميد از راويان ابن‌اسحاق گفته است: زياد حديث منکر نقل مي‌کرد. از نظر بخاري، در او اشکال است، و نسايي نيز وي را قابل اعتماد نمي‌دانست.  ابن‌شهاب زهري، از ديگر راويان ابن‌اسحاق نيز از ديدگاه شافعي، دارقطني و مانند آنها، اهل تدليس بوده است. 
    بعضي گفته‌اند: ﺯﻫﺮﻯ درخدمت ﮔﺮﻭﻩ ﺟﻌﻞ حدﯾﺚ ﺩﺭﺑﺎﺭ ﺑﻨﻰ‌ﺍﻣﯿﻪ ﺑﻮﺩﻩ اﺳﺖ.  عمرو‌بن عبيد او را به عنوان «منديل الأمراء» (ﺩﺳﺘﻤﺎﻝ ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﺎﻥ) توصيف نموده (يعني با جعل حديث گندکاري آنها را پاک‌ ‌مي‌کرده) است.  از ديگر راويان ابن‌اسحاق، هشام‌بن عروه است که او را از تدليس‌كنندگان شمرده‌اند. 
    ياد‌آوري مي‌شود که نام‌بردۀ اخير از اصحاب امام صادق بوده و ناقل روايت از آن حضرت ‌است.   نکته مهم اينکه در روايات تاريخي، برخلاف روايات فقهي، دقت زيادي در موثق بودن راويان صورت نمي‌گرفته است. شايد نتوان به صرف عدم وثاقت تعدادي از راويان يک حادثۀ تاريخي، منکر وقوع آن شد؛ از جمله در موضوع بحث که ترديدي در اصل وقوع آن به‌نظر نمي‌رسد.
    2. مغايرت تاريخي
    الف. از نکات ترديدزا، اختلاف در ذکر تعداد مقتولان است تا سيزده قول تاريخي ذکر شده است؛  از جمله: 40 ؛ 70 ؛ 100 ؛ 400 ؛ 450 ؛ 600؛ 700 ؛ 800 ؛ 900 ؛ 1000  و 1400  نفر نيز گفته‌اند. چنين تفاوتي شگفت، درستي اين گزارش‌هاي تاريخي را با ابهام جدي مواجه مي‌سازد. 
    به باور برخي محققان، اين کثرت آراء ساختگي، نشانۀ دخالت انگيزه‌هاي سياسي يا تعصب ديني با هدف نسبت ‌دادن قساوت به اسلام و پيامبراکرم در رابطه با دشمنان‌، به‌ويژه قوم يهود، است.  به يقين، اين کثرت اختلاف آراء در خصوص تعداد مقتولان حادثۀ موصوف، نمي‌تواند تصادفي باشد. ولي هر انگيزه‌اي هم در آن دخيل باشد، مانع پذيرش اصل کشتار مردان جنگي اين قبيله نمي‌گردد.
    ب. به علاوه بر اختلاف زياد آمار، گفته‌اند: دربارۀ معدود تمام اين ارقام نيز اختلاف وجود دارد. بعضي اين عددها را مربوط به جنگ‌جويان بني‌قريظه مي‌دانند و برخي مربوط به همۀ مردان. بعضي نيز اينها را آمار کشتگان آنان دانسته‌اند. بدين‌سان، گزارش‌ تاريخي آن را ترديدآور و نامطمئن شمرده‌اند.   در پاسخ، گفته مي‌شود که اختلاف معدود به مفهوم عدم وقوع اصل ماجرا نيست.
    ج. اگر‌ چنان كشتار‌ عظيمي‌ واقعيت‌ داشت، به يقين مشركان و منافقان ساكت‌ نمى‌نشستند و همچون موضوع جنگيدن ابن‌جحش در ماه حـرام، آتـش زدن نخل‌ها در نبرد با بني‌نضير و ازدواج‌ پيامبر‌ بـا هـمسر پسرخوانده‌اش، جنجال به‌‌پا‌ مى‌‌كردند.  ‌ در خصوص بنى‌قـريظه، آنـچه در منابع تاريخى تصريح شده، كشته شدن‌ رؤساى‌ آنان‌ است. مورخان، از حيي‌بن اخـطب و كعـب‌بن اسد و چند تن ديگر، كه مسئول اصلى‌ واقعه‌؛ (يعنى: پيمان‌شكنى و ايجاد بحران در مدينه) بودند، نـام بـرده‌اند.
    نگارنده کشتار عظيم را قبول ندارد، ولي معتقد است: کشتار مردان جنگي آنان صورت گرفته است. علاوه بر اين، جنجال مشرکان و منافقان بر سر اين موضوع، يک مطلب، و نرسيدن آن به ما مطلب ديگري است. کسي منکر نيست که اخبار همۀ امور آن مقطع تاريخي مو به مو، منعکس نشده و همة آنها به ما نرسيده است.
    همچنين اين برخورد رسول خدا با آنان به لحاظ ارسال سلاح  و آذوقه توسط آنها براي سپاه احزاب، امري طبيعي است،  به‌ويژه آنكه به سبب پيمان‌شكنى و خيانت در هـنگام جـنگ‌‌ خـارجى‌ و تهديد امنيت داخلى شهروندان انجام گرفته است.  مجرمان جنگي و معدوم بني‌قريظه نيز به‌منزلۀ افعي بودند که بر فرض رهايي با لحاظ تجربيات پيشين، تهديدي قطعي براي دولت اسلامي به‌حساب مي‌آمدند. 
    بني‌قريظه با اينکه تحت حمايت اسلام و در داخل مدينه بودند، اما در خفا با مشرکان پيمان بستند و عزم کردند به مسلمانان ضربه بزنند. برخورد سخت و خشن پيامبر اکرم با آنان بدين سبب بود. 
    نکته مهم اين است که اگر بني‌قريظه به پيمان خود با پيـامبر وفـادار مي‌مـاندند، پيوسته به زندگي آرام خود ادامه مي‌دادند.‌ ولي‌ يـهوديان‌ حقوق مسلمانان را به رسميت‌ نشناختند‌ و دست از توطئه عليه آنان برنداشتند.   يکي از ويژگي‌هاي نفاق مخلوط كردن حق و باطل و ايجاد شبهه براي افراد غير خبره است. 
    يهود مدينه تلاش‌هاي زيادي براي تخريب شخصيت پيامبراکرم و صحابۀ ايشان داشتند.  همچنين بني‌اميه تلاشي ‌گسترده‌ در تحريف تاريخ و سنت‌ شريف نبوي، به‌عمل آوردند. از اين گذشته، مسائل بسياري را کفار به ‌دروغ آفريدند و آن را به سنت رسول‌اکرم و تاريخ اسلام وارد کردند. 
    يکي از محققان غربي مقصود مطالعات خاورشناسي مستشرقان را اين مي‌داند که در ميان طبقۀ نورس و بالغ، تا جايي که ممکن باشد خطاها و اشتباهاتي ايجاد کنند و بذر شک و ترديد و مغلطه و شبهه بپاشند. 
    بدين‌سان، در ماجراي بني‌قريظه نيز احتمال دخل و تصرف به نظر مي‌رسد. براي نمونه، کشف بيش از 150 صحابي ساختگي در تاريخ اسلام،  عمق فاجعه و پذيرش احتمال وجود جعل در تاريخ اين داستان را باورپذير مي‌سازد. به‌ويژه اينکه در عصر بعضي از خلفاي نخستين سه‌گانه و در حکومت اموي، به نحو رسمي براي دانشمندان يهودي و مسيحي در مساجد، کرسي مي‌گذاشتند تا مطالب و احاديث بني‌اسرائيل را براي مردم بيان کنند. به‌طور طبيعي، پس از اين ماجرا، فکر، عقيده، فرهنگ و انديشۀ اسرائيلي در ميان مسلمين رواج يافت. اين جريان در طول مدت 130سالۀ منع نقل احاديث‌ نبوي ادامه داشت. 
    هم‌اکنون نيز عالم اسلام از آن خيانت بزرگ ديرينۀ فرهنگي به‌شدت رنجور است؛ چنان‌که قصۀ غم‌بار تفرقه‌افکني، مسلمان‌کشي و ارتکاب جنايات دهشتناک گروه‌هاي تکفيري سلفي و هابي به نام «اسلام»، گوشه‌اي از بازتاب آن تراژدي جانکاه است.
    د. از جمله موضوعات ترديدزا، اضطراب گزارش‌هاي منابع تاريخي در باب چگونگي پايان کار بني‌قريظه است؛ چنان‌که مطابق برخي منابع، سعد به‌عنوان حَکَم انتخاب شد. طبق برخي ديگر از منابع، او تنها با اين حُکم موافقت مي‌کند و در برابر اعتراض اوسيان از آن دفاع نمود. همچنين در باب کيفيت قتل بني‌قريظه نيز اختلاف زيادي وجود‌ دارد. علاوه براينكه همساني هم در معدود وجود ندارد. بعضي مردان بني‌قريظه، بعضي جنگ‌جويان و برخي هم کشته‌هاي آنان را اين تعداد مي‌دانند.  با اين حال، امکان انکار اصل اتفاق وجود ندارد.
    و. ترسيم چهره‌اي مظلوم از يهوديان، از نکات مهم و ترديدآور اين داستان ذکر شده است. به نظر بعضي، در طول تاريخ، دستي در کار بوده است که يهوديان را از سال‌هاي پيش از ميلاد تا قرون حاضر، هميشه ستم‌کش و در عين حال، شجاع و راسخ در عقيده نشان دهد. آمار شگفت‌انگيز اين کشتارها، که بيشتر به صورت اعدام دسته‌جمعي گزارش شده است و حتي توصيف خنده و سرور بعضي از آنان در لحظۀ اعدام، به‌شدت احتمال جعل و دست‌کم تحريف را به ذهن متبادر مي‌سازد. 
    يهوديان کوشيده‌اند آمار کشته‌هاي خود و چگونگي کشته شدن آنان را به‌صورتي جلوه دهند که نشان‌گر مظلوميت و مقاومت آنان در راه عقيده و ايمان باشد! براي مثال، دربارۀ مقتولان يهود در جنگ جهاني دوم، آمارها بسيار متفاوت و اغراق‌آميز است؛ از 6 ميليون تا 9 ميليون تن گفته‌اند.   به‌‌نظر‌ مى‌رسد يهوديان در طول تاريخ، بـه‌ويژه در لبـاس مستشرقان و اسلام‌شناسان‌غـربي، بـه مظلوم‌نمايى پرداخته و چنين گزارش‌هاى غيرواقعى را جعل يا بزرگ‌‌نمايى كرده‌اند.   
    هدف از تزويرهاي تاريخي در نصوصي مانند قهرماني نباته و زبير‌بن باطا براي استقبال شجاعانه از مرگ در قصۀ بني‌قريظه،  کسب فضايلي مانند عزت، کرامت و شجاعت براي يهوديان است. وانگهي، براي آن است كه بتوانند پيامبراكرم و مسلمانان را بي‌رحم، جاني و خون‌ريز نشان‌دهند. 
    ز. بعضي مدعي صدور فرمان نابودي تمام يهود (اعم از بني‌قريظه و غير آنان) بوده‌اند.   مستند آنان، ذکر حديثي منسوب به پيامبر رحمت، مبني بر وجوب قتل هر يهودي است. 
    در پاسخ، گفته مي‌شود: اولاً، تعارض محتوا با عقل و شرع، بطلان آن را بديهي مي‌نماياند. ثانياً، اقامت يهودياني در مدينه پس از واقعۀ بني‌قريظه، شاهدي بر کذب مدعاي مزبور و خالي شدن مدينه از يهودي است.  حتي زمـان پيامـبراکرم در مدينه بـزرگاني از يهـود‌ مانند عبدالله‌بن صائد، بر دين خود باقي ماندند.  سال هفتم هجري تعدادى‌ از يهوديان مدينه، كه پيمان خود را نقض ‌نكرده و هنوز در مدينه مانده بودند، گروهي مسلمان‌ را‌ از رفتن به‌ خيبر مـنع مـى‏كردند.   همچنين، سال نهم هجري منزل سويلم يهودي در مدينه مرکز تجمع و توطئۀ منافقان بود.  
    ج. تفاوت آمار منابع تاريخي، از ديگر موضوعات ترديدآور است. شبيه‌بودن دوعدد با هم گاهي موجب بروز اشتباه گرديده و به‌جاي هم در تاريخ ثبت ‌شده‌اند:
    اول. منابع تاريخ اسلام رقم‌ سربازان بيت‌المال را، که در نبرد طلحه و زبير با عثمان‌بن حنيف در بصره کشته شدند، به‌ دو گونه40 تن  و 400 تن نوشته‌اند. 
    دوم. بعضي مورخان تعداد همراهان ابوموسي و عمروعاص در دومة ‌الجندل را 400 تن از هر طرف  و بعضي 4000 تن نوشته‌اند. 
    سوم. برخي تعداد همراهان مدني امام علي در نبرد جمل را 400 تن،  و بعضي 4000 تن، برشمرده‌اند. 
    چهارم.  بعضي آمار تلفات اصحاب امام علي در نبرد جمل را 500 تن،  و برخي 5000 تن گزارش کرده‌اند.   
    ط. از ديگر مواضع تأمل‌برانگيز اين قصه، ماجراي ابولبابه است. گفته‌اند: با شدت يافتن محاصرۀ بني‌قريظه، يهوديان درخواست ملاقات نام‌برده و مشاوره با وي را داشتند که پذيرفته شد. ابولبابه در پاسخ سؤال از نتيجۀ سليم، به‌گلوي خود (ذبح شدن) اشاره کرد و فوراً هم نادم گرديد و با مراجعه به مسجد، خود را به‌ ستون بست. 
    بعضي نويسندگان گفته‌اند: يهوديان و اعوان و انصار اموي آنان داستان را به‌نحوي ترتيب‌ داده‌اند روايت ساختگي را با تحريف روايت‌ ابو‌لبابه، همراه سازند؛ زيرا بعيد مي‌دانند که اين فرد به يهوديان قتل و کشتار آنان را خبر دهد؛ زيرا او و يهود و غير آنان مي‌دانستند که منش پيامبر خدا اسيرکشي نيست. 
    به‌باور صاحب اين ديدگاه، توطئه‌اي سري و هدفمند در کار بوده است تا پيامبر خدا و سعد‌بن معاذ را متهم سازند که عامل کشتار اسيران بوده‌اند!  جعفر مرتضي عاملي نيز روايت تاريخي نقش ابولبابه در نبرد بني‌قريظه را قابل قبول نمي‌داند.   
    بعضي اهل نظر معتقدند: با لحاظ تعارض روايات در اين موضوع، نمي‌توان به گفتۀ هيچ مورخ يا مفسري تکيه کرد و شأن نزول خاصي در بارۀ ابولبابه دانست.   البته بسياري از بزرگان از جمله علامه طباطبائي و استاد مطهري توبۀ ابولبابه را مربوط به اشتباه نام‌برده در مشاورة بني‌قريظه با وي دانسته‌اند،  هرچند برخي احتمال ‌داده‌اند که خطاي ابولبابه و توبۀ وي مربوط به ‌تخلف از جنگ تبوک بوده و داستان مشاورۀ وي با بني‌قريظه از اکاذيب اموي ـ يهودي نشئت گرفته است.  با وجود اين، صرف احتمال در يک موضوع، دليل موجهي براي پذيرش يا رد آن محسوب نمي‌گردد.
    ي. گفته‌اند: عدم اشارۀ امام علي در خطبه‌ها‌ و نامه‌ها به اين موضوع و نيز زبير‌بن عوام به عنوان نفر دوم مجري فرمان کشتار، آن را سخت در معرض ترديد قرار‌مي‌دهد.   بي‌ترديد، حضرت علي همۀ امور را بيان نکرده‌اند و اين دليل مدعي نمي‌تواند مبناي پذيرش يا رد آن به‌حساب آيد.
    ك. مي‌گويند: بني‌قريظه بدون جنگ تسليم شدند و بدون هيچ‌ گناهي قتل‌عام شدند! 
    تصور مي‌شود معاندان، بر اثر عداوت با اسلام، تاريخ اسلام را وارونه جلوه مي‌دهند. از جمله، در ادعاي اخير، آنان زماني گردن نهادند که هزيمت‌شان قطعي ‌گرديد.  آنها در بحراني‌ترين وضع مسلمانان، نقض عهد و خيانت ‌کردند   و نه‌تنها از روي اختيار تسليم نشدند، بلکه در آن درگيري، 25 روزه، چند تن از رزمندگان مسلمان را نيز به شهادت رساندند.   در هيچ جاي دنيا، افراد عاقل به مجرمان جايزه نمي‌دهند و اغماض از خطاهاي عمدي بسيار بزرگ را معقول نمي‌دانند.
    به‌دنبال فداکاري و قاطعيت علي در فتح قلعه بود که آنها ناگزير تصميم به‌تسليم گرفتند.   پيروزي بر بني‌قريظه به‌سبب مجاهدت اميرالمؤمنين و نيز وحشتي بود که خداوند در دل‌ آنان انداخت.  يهود بني‌قريظه جنگ را مقرر داشتند و تسليم را نپذيرفتند.
    آنها به همراه رهبرشان، کعب‌بن اسد، به‌سب و ناسزاگويي پيامبر و مسلمانان پرداختند. رسول‌اکرم سپاهيان اسلام را با رهبري بزرگان صحابه اعزام فرمودند، ولي آنان فرار را بر قرار ترجيح دادند. سپس پيامبراکرم از قهرمان مسلمانان، حضرت علي، استعانت جستند. علي به‌سراغ آنان رفتند و پيروزي ‌روشن و بزرگي کسب كردند؛ برخي از آنان را کشتند و برخي ديگر را به اسارت گرفتند و اين مهم پس از 25 روز محاصره و جنگ و گريز به سرانجام رسيد. 
    3. فقدان سابقه‌اي مشابه در تاريخ اسلام
    يكم. منحصربه‌فرد بودن اين اتفاق در تاريخ صدر اسلام، ايرادي بزرگ شمرده شده است. گفته‌اند: در نبردي روياروي تعداد زيادي کشته شده‌اند؛ اما اينکه جمعي محاصره و پس از دست‌گيري جملگي اعدام شوند، در تاريخ صدر اسلام امري بي‌مانند است. آيا آن يهوديان به حدي شجاعت داشتند که در راه عقيدۀ فاسد خويش، آن‌گونه مقاومت‌ کنند و حاضر به گفتن شهادتين نشوند، جان شيرين خود را از دست بدهند؟
    اين ‌امر کاملاً مغاير با توصيف قرآن کريم از منش قوم يهود است؛  چنان‌که سيرۀ هميشگي اين قوم نيز تناسبي با آن ندارد. معمولاً در اين‌گونه حالات، کشته شدن چند تن اول، ديگران را از اصرار بر آنچه در نظر دارند، منصرف مي‌سازد، به‌ويژه که يهوديان ترديدي در پيامبري رسول‌اکرم نداشتند و سبب مقاومت آنان فقط تعصب نژادي‌ بود. 
    شايان ذكر است كه اولاً، نبرد مسلمانان با يهوديان خيبر، فدک و وادي القري هم پيش آمد و آنان مسلمان نشدند. همچنين برخي مفسران در تفسير آيۀ 57 سورۀ انفال، برخورد قاطع با اين قبيله را به سبب عملکرد جنايت‌آميز و نقض پيمان مکرر فرمان خداوند و به منظور درس عبرت دادن به ديگر هم‌پيمانان آنان از نقض عهد دانسته‌اند، تا احدي جرئت پيمان‌شکني و ضربه زدن به مسلمانان را پيدا نکند.   
    خاطرنشان مي‌سازد كه از ديدگاه استاد مطهري، قضيۀ کشتار مردان بني‌قريظه از سنخ داستان حضرت موسي و عبد صالح در سورۀ کهف است. به باور ايشان، صدور فرمان کشتن تمام مردان جنگي قبيلۀ مزبور توسط رسول‌اکرم، به باطن شريعت برمي‌گردد.   
    دوم. از نکات نامقبول اين داستان، جاي‌دادن صدها اسير مرد در خانۀ اسامه پسر زيد و چند برابر اين تعداد (زنان و کودکان)، در منزل دختر حارث است.   با لحاظ اينکه وسعت خانه‌‌ها در آن زمان مدينه زياد نبوده، پذيرش اسکان چندهزار انسان در دو خانة کوچک براي عقل سليم آسان نيست. البته پذيرفتني نبودن اين مطلب منافي وقوع اصل اتفاق مزبور نيست. 
    سوم. بر فرض اينکه صدها تن در بازار مدينه کشته شده و به دستور پيامبر گودال‌هايي براي اين منظور در مدينه حفر کرده باشند،  چرا کمترين علامتي که بر اين واقعه دلالت کند، موجود نيست؟ ضمن اينکه حفر خندق علاوه بر طاقت‌فرسايي فيزيکي، تهديدي جدي براي سلامت عمومي شهروندان محسوب مي‌شد. وانگهي، وجود خندق مهيا در بيرون مدينه و عدم لزوم تحمل ساعت‌ها دشواري انتقال صدها تن از مردان اسير بني‌قريظه و نکشتن آنها در محل زندگي خود يا خارج قلعه، سبب ترديد جدي در صحت آن مي‌شود.
    همچنين بعيد مي‌نمايد كه در انظار عمومي و جلوي چشم زنان و کودکان، اقدام به چنان کشتار مهيبي شده باشد. انجام چنين‌ کاري از پيامبر رحمت و امام ‌علي، شدني نيست؛ اولياي بزرگواري که ظرايف مکارم اخلاقي را جامۀ عمل پوشانده و توصيه‌هاي زيادي در حفظ حقوق حتي ريزترين‌ حيوانات داشته‌اند؛  رهبران آييني که رفتن به شکار براي تفريح را حرام شمرده  و ذبح حيواني مقابل حيوان ديگر را جايز نداسته‌اند. 
    چهارم. چنانچه اين کشتار عظيم رخ داده بود، فقيهان آن را به عنوان يک مبنا مورد استناد قرار مي‌دادند، درحالي‌که برعکس، مبناي آنان بر اساس آيۀ «وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى»  است. براي مثال، زماني که صالح‌بن على‌بن عبدالله‌بن عباس، حاکم وقت شام، بر گروهي از اهل کتاب سخت گرفت و دستور داد به محل ديگري کوچ کنند، ابوعمرو اوزاعي، که معاصر ابن اسحاق بود، زبان به اعتراض گشود و گفت: آشوب از سوي همۀ آن افراد نبوده است تا همه مجازات شوند. 
    طبق حکم الهي، گروه زيادي به خطاي چند تن مجازات نمي‌شوند. به‌نظر مي‌رسد در قضية بني‌قريظه، تمام مردان بني‌قريظه شريک جرم در خيانت بزرگ به مسلمانان بودند و بر اساس عدالت اسلامي، مجازات آنها ضروري بود. اگر برخورد نمي‌شد، چه‌بسا ديگران نيز ترغيب به انجام امثال اين خيانت و ضربه به مسلمانان مي‌شدند. اين کيفر در عبرت‌گيري ديگران و امنيت ملي حوزۀ مسلمانان، به يقين تأثيرگذار بوده است.
    پنجم. گفته‌اند: ناسازگاري اين داستان با عقل و عرف از ديگر نکات شک‌‌برانگيز آن است. از منظر برخي محققان، تعداد کل جنگ‌هاي پيامبراكرم  ـ اعم از غزوه‌ها و سريه‌ها- بر پايۀ اقوال گوناگون ، 74 فقره بوده است. متوسط مجموع کشته‌هاي دوطرف در 73 جنگ و مأموريت نظامي(غير از بني‌قريظه)، 540 تن است. اين در حالي است که گستره و اهميت نبرد بني‌قريظه از بسياري از غزوه‌هاي ديگر کمتر بوده است.  در صورت گزينش بالاترين آمار، تعداد کشته‌هاي دوطرف، به 1724 تن مي‌رسد. 
    از سوي ديگر، عدم مجازات مرتکبان خيانت بزرگ، مغاير عقل و عرف و نيز شرع مقدس است. اگر مسلمانان در جنگ احزاب مغلوب مي‌شدند، دشمنان اجازۀ حيات، حتي به يک نفرشان هم نمي‌دادند.
    ششم. گفته‌اند: ترديد معقول ديگر، تأمل در واقعيتي تلخ است. با روي‌کار آمدن معاويه، به‌دستور حکومت اموي، تاريخ‌نويسان و شاعران بنا را بر تحقير انصار و اهالي مدينه گذاردند. داستان جنگ‌هاي دورۀ پيامبر نيز دست‌کاري گرديد. احتمال مي‌رود داستان بني‌قريظه را هم اين‌گونه جعل کردند تا بگويند پيامبر خزرجيان را محترم‌تر از اوسيان مي‌دانست و رئيس قبيلۀ اوس جانب هم‌پيمانان خود را نگرفت. 
    اين در حالي است که رفتار پيامبراکرم از آغاز ورود به مدينه، چنان بود که جانب هر دو طرف را به يک اندازه رعايت مي‌كردند. بدين‌روي، بعيد به‌نظر مي‌رسد که ميان اين دو گروه، تبعيضي قايل شده باشند؛ يعني تقاضاي عفو خزرجيان در حق يهوديان بني‌نضير را اجابت كنند، ولي درخواست عفو اوسيان در حق بني‌قريظه را نپذيرند.
    از اين نگاه، بعضي از بازماندگان مسلمانان مدينه، که از راويان اين داستان بوده‌اند، درصدد تجليل بزرگان خود بوده‌اند. موضوع قضاوت سعد‌بن معاذ عليه بني‌قريظه و حمايت رسول‌خدا، هم احتمالاً ساخته و پرداختة نسل بعدي بوده و از فرزندان سعد نقل شده است. 
    در جواب اين مطلب، بايد گفت: احتمال جاي علم را نمي‌گيرد؛ ضمن اينکه ادلۀ گوناگون حاکي از مجازات آنان است.
    هفتم. گفته‌اند: ديگر نکتۀ عقلي تأمل‌زا ترديد در آمار بالاي کشته‌هاي اين قصه است. بعضي مورخان تعداد مردهاي مسلمان را 700 تن،  و برخي محققان با ذکر شواهد، تعداد جنگ‌جويان مسلمان را بين 700 تا 1000 تن، دانسته‌اند.   بعضي نيز آمار زنان و بچه‌هاي اسير بني‌قريظه را 750 تن گفته‌اند.   اگر رقم رزمندگان مسلمان بين 700 تا 1000 تن بوده باشند، بسيار بعيد مي‌نمايد آمار مردان بني‌قريظه را (که يکي از گروه‌هاي متعدد ساکن مدينه بوده‌اند) برابر آنان بدانيم.
    چنانچه تعداد مردان بالغ بني‌قريظه، 900 تن باشند، اين تعداد به‌تقريب، نشانۀ 4000 انسان يا بيشتر است. در آن روزگار، در مدينه و پيرامون آن، چندهزار نفر زندگي مي‌کردند که تنها 4000 تن، در آبادي‌هاي بني‌قريظه، ساکن باشند؟ به‌ويژه آنكه ابن ابي‌الحديد شمار هر سه قبيلۀ يهودي مدينه را اندک و کم‌اهميت، دانسته است. 
    وانگهي، بني‌قريظه در برابر بني‌نضير، ضعيف بودند و مورد ستم واقع مي‌شدند. گاهي به پيامبراکرم پناه ‌مي‌آوردند و مقتولي از اين قبيله، نصف مقتول بني‌نضير ديه داشت. بدين‌سان، بايد تعداد بني‌قريظه، کمتر از بني‌نضير بوده باشند.  اگر تمام مردان بني‌قريظه را کشته بدانيم، آمار آنها قريب 120 تا 150 تن تخمين زده مي‌شود. 
    هشتم. از ديگر امور تأمل‌برانگيز در پيشگاه عقل، تشابه با چند حادثۀ مشابه در تاريخ يهود است که طي هرکدام چندصد يهودي کشته شده‌اند. مي‌توان اين گزارش را نسخه‌اي از همان نقل‌هاي کهن دانست. وليد عرفات ضمن مقايسۀ جزئيات داستان بني‌قريظه با داستان «ماسادا» (از داستان‌هاي قديمي در تاريخ يهود) نتيجه مي‌گيرد که بازماندگان يهودي داستان ماسادا را با داستان بني‌قريظه آميخته‌اند. 
    در منابع اسلامي و يهودي، به چندين رويداد برمي‌خوريم که در آن تعداد زيادي از اين قوم با وضعيتي مشابه، نفله شده‌اند:
    الف. در نقشه‌اي حساب‌شده، 100 تن از اشراف يهود به تحريک مالک‌بن عجلان خزرجي و توسط ابوجبيله غساني در يثرب کشته شدند.  مورخي ديگر با قدري تفاوت در نقل، مقتولان را 350 تن دانسته است. 
    ب. در رويدادي ديگر، همين مالک توانست 80 تن از اشراف يهود را معدوم سازد. طبق اين روايت، يهوديان تصوير مالک را در کنيسه‌ها نصب كردند و هنگام ورود به معبد، او را لعن مي‌کردند. بدين‌سان، يهود از قدرت و شوکتي که داشت به زير آمد. 
    ج. يوسيفوس در مهم‌ترين تأليف خود جنگ يهود، به حوادث متعددي از قتل‌عام يهوديان اشاره کرده که خود نيز در برخي از آنها حضور داشته است؛ از جمله، داستان قلعۀ «ماسادا» است که در زمان حملۀ روميان به اورشليم، رخ داد. در اين حادثه، علاوه بر گروهي که کشته شدند، تعداد 960 مرد و زن و بچۀ درون دژ، قتل‌عام گرديدند. 
    در پاسخ کساني که داستان کشتار بني‌قريظه را کپي‌برداري از ديگر نسخه‌هاي تاريخي مشابه مي‌دانند، مي‌توان گفت: چه اشكالي دارد يهوديان به علت خصلت‌هاي مذموم، مثل تجاوز به حقوق ديگران و نقض عهد، بارها در زمان‌هاي گوناگون مجازات شده باشند؟
    4. مغايرت با سيرة معصومان
    سنت قولي و فعلي معصومان در تمام امور زندگي و از جمله، نحوۀ برخورد با اسيران، نمونۀ منحصر و راهگشاي بشر در تمام اعصار است. توصيۀ پيامبراکرم احسان و نيک‌رفتاري با اسيران بود.  حاصل اثربخشي اين مکارم‌ انساني بود که مسلمانان خودشان پياده راه مي‌رفتند و اسرا را بر مرکب‌ها سوار ‌مي‌کردند.
    علاوه براين، هنگام صرف غذا، اسيران را  بر خود ترجيح ‌مي‌دادند.  قرآن کريم نيز مهر تأييد بر سخن اخير نهاده است  و حضرت علي بر نيکي به قاتل اسير خود سفارش اکيد مي‌کند. 
    1. گفته‌اند: پذيرش کشتار جمعي بني‌قريظه، مغاير با سيرۀ عملي رسول‌خدا در برخورد کريمانه با اسراي‌ جنگي است.  وانگهي، مغاير برخوردي است که پيامبراکرم با يهوديان مجرم و پيمان‌شکن‌، چه قبل از برخورد با بني‌قريظه و چه بعداز غائلۀ ‌آنان داشتند، چنان‌که خطاب به گروه اخير فرمودند: دشمني‌تان با خدا و رسول باعث نمي‌شود که بيش از آنچه با دوستان‌تان رفتار کردم، با شما رفتار نمايم. به‌رغم افراط آنها در دشمني، تنها حکم تبعيدشان صادر گرديد. 
    پيامبر اعظم بندۀ مطيع خداوند بود.  مهرورزي ايشان شامل همۀ بشر  و رحمتي براي تمام جهانيان مي‌شد؟  چنان‌که سفارش فرمود: با اسراي بني‌قريظه با احسان و نيکي رفتار شود. 
    در پاسخ گفته مي‌شود: ترديدي در مکارم اخلاقي رسول‌خدا و نيز مهرورزي ايشان با دوست و دشمن وجود ندارد؛ ولي مجازات خائنان، خود مکرمت اخلاقي و از جلوه‌هاي رحمت و نمود «اشداء علي الکفار»  در موضع عقوبت محسوب مي‌گردد.
    2. رسالت پيامبراکرم  نه آدم‌کشي، بلکه ابلاغ دين است. شيوۀ بليغ ايشان نيز تقويت نيروي ‌تفکر و انديشۀ مردم همراه با رحمت و مهرورزي بوده است. خداوند ايشان را به مدارا امر فرموده و از خشونت برحذر داشته است، جز به‌گاه ضرورت که ملزم به اعمال حداقلي آن بودند.  به‌لحاظ ابتناي دعوت بر هدايت فکري و نياز آن به محيطي آرام و دور از خشونت، پيامبراكرم تمام اهتمام خويش را مصروف ايجاد فضايي آرام و همراه با صلح و صفا ساختند. شاهد مثال آن معاهده‌هاي ايشان با يهود و غيريهود است. 
    سيرۀ پيامبر در جنگ‌ و صلح، بر مبناي عطوفت به‌ عموم انسان‌ها و از جمله رأفت با مشرکان و يهوديان بوده است.  ايشان همواره بخشش را بر انتقام مقدم مي‌داشتند. منش ايشان در مکه و مدينه يکسان بود، جز اينکه در مدينه، موانع نشر دعوت حق را با قدرت نظامي برطرف مي‌ساختند.  سيرۀ روشن و پرمهر مديريتي آن‌جناب، مؤيد اين مهرورزي است.   پاسخ قبلي از اين ايراد هم کفايت مي‌کند.
    3. از قول محمدبن كعب قرظي گفته‌اند: هر نوجواني که در بلوغ وي مردد بودند، به موي زهارش نظر مي‌افکندند:  چنان‌که نام‌برده دليل زنده ماندن خود را نروييدن موي زير ناف مي‌شمارد.  اين در حالي است که وي متولد سال چهلم هجري است.  جالب آنكه انجام اين اقدام ناروا را تحت اشراف رسول‌اکرم مي‌شمرند  که الگوي مکارم اخلاقي براي تمام بشر است. 
    همچنين کشتار بي‌رحمانۀ مردان اسير بني‌قريظه را به کسي نسبت داده‌اند که دوست و دشمن در کمالات انساني و از جمله حياي بي‌مثال‌اش در شگفت‌اند؛ چنان‌که در نبرد احزاب در مصاف عمرو‌بن عبدود، با کشف عورتي که اين قهرمان مشرک به وقت فرود ضربت کاري امام علي از خود بروز داد، آن حضرت روي خويش را از وي برگرداندند. 
    داستان معروف حياي علي از كشف عورت عمرو‌بن عاص و روي‌گرداني از وي در نبرد صفين، شاهد مثال ديگري است.  نيز حياي امام علي از کشف عورتي که بسربن ابي‌ارطاة در جنگ صفين از خود نشان داد و روي‌گرداني حضرت از وي نمونه‌اي ديگر از سجاياي اخلاقي فراوان آن‌ حضرت است. 
    ميخائيل نعيمه، نويسندۀ معاصر مسيحي لبناني، دربارة مکارم اخلاقي آن امام‌، مي‌گويد: علي تنها در ميدان جنگ قهرمان نبود، در همه جا قهرمان بود؛ در صفاي دل، پاکي وجدان، جذابيت سحرآميز بيان، انسانيت واقعي، حرارت ايمان، آرامش شکوهمند، ياري مظلومان، تسليم حقيقت بودن در هر نقطه و هر جا که رخ بنمايد. او در همۀ اين ميدان‌ها قهرمان بود. 
    به‌قول يکي از فرزانگان، تاريخ انبيا و سيرۀ پيامبر تاريخ‌ ناپلئون و هيتلر نيست. سيرۀ ايشان بر عقايد و موضع‌گيري مردم تأثير‌ مي‌گذارد. اينکه در متون بيايد اميرمؤمنان مرتکب فلان معصيت شدند، اگر بخواهيم با تاريخ صرف با آن برخورد کنيم گاهي چاره‌اي جز قبول نداريم، ولي به‌راحتي مي‌توانيم با علم کلام آن را رد کنيم. 
    اين محقق دربارة لزوم بررسي اخبار ‌تاريخي مي‌نويسد: در بيشتر منابع تاريخي، سخن از اين است که مسلمانان در بدو ورود پيامبر به مدينه اين شعر را خواندند: « طلع البدر علينا من ثنيات الوداع»، و حال آنکه «ثنيات الوداع» در راه شام است، نه در مکه. وي با استفاده از علم جغرافيا، اين گزارش مشهور تاريخي را رد مي‌کند. اما اگر بنا بود به تاريخ اکتفا شود، چون منقول ابن‌اسحاق است، چاره‌اي جز قبول نداشتيم.  
    ايشان بر همين منوال، استفاده از انساب، تراجم، تفسير، علم نزول قرآن و ديگر علوم اسلامي را لازم مي‌شمارد تا ما تاريخ را آن‌گونه نقل‌کنيم که به واقعيت نزديک‌تر باشد.   بدين‌روي، نگارنده مدعي صحت تمام روايات تاريخي نيست، ولي کشتار مردان جنگي بني‌قريظه را هم انكار نمي‌كند.
    5. استناد قرآني
    يك. گفته‌اند: در قرآن‌کريم هيچ اشاره‌اي به کشتار جمعي بني‌قريظه نشده است. در صورت وقوع حادثه‌اي با آن اهميت، علي‌القاعده بايد براي عبرت ديگران بيان مي‌شد. دو آيۀ سورۀ احزاب(10 و 13) با اشاره و دو آيۀ آن(26ـ27) نيز مستقلاً به بني‌قريظه اختصاص دارد.   در آيۀ بيست و ششم مي‌خوانيم:
    «وَأَنزَلَ الَّذِينَ ظهَرُوهُم مِّنْ أَهْلِ الْکِتَبِ مِن صياصِيهِمْ وَ قَذَف في قُلُوبِهِمُ الرُّعْب فَرِيقاً تَقْتُلُونَ وَ تَأْسِرُونَ فَرِيقاً»؛  خداوند گروهي از اهل کتاب را، که از آنها (مشرکان عرب) حمايت کردند، از قلعه‌هاي محکمشان پايين کشيد و در دل‌هاي آنها رعب افکند (کارشان به جايي رسيد که) گروهي را به قتل مي‌رسانديد و گروهي را اسير مي‌کرديد.
    مفسران نوعاً، معناي «فريقاً تقتلون» را کشتار مردان و «تأسرون فريقا» را اسارت زنان و کودکان دانسته‌اند. از نگاه بعضي محققان، تقديم «فريقاً» بر «تقتلون» و تأخير «فريقاً» دوم بر فعل «تأسرون» نشان مي‌دهد که «تقتلون» نه بر عموم مردان، بلکه بر افراد سرشناس از مردان و رهبران بني‌قريظه دلالت‌ دارد و در تعبير ‌دوم نيز، که «تأسرون» تقدم يافته، تأکيد مطلب بر ‌اسارت (مردان) است. 
    در آيۀ بعدي، «الذين ظاهروهم» را بايد تنها کساني بدانيم که پيمان‌شکني کردند و در مقابل مسلمين ايستادند. بدين‌سان، دو دستة مقتول و اسير از ميان آنان بودند؛ زيرا «تأسرون» با اسارت مردان تناسب دارد و براي اسارت زنان از واژۀ «سبايا» استفاده مي‌شود. هرچند بعضي به اشتباه، «تأسرون» را بر زنان و کودکان حمل کرده و «تقتلون» را به مردان نسبت داده‌اند. 
    بدين‌روي، گفته‌اند: در ماجراي بني‌قريظه، از اشخاص معيني نام‌برده شده که به‌اقتضاي شرع و عقل، بايد همان‌ها کشته مي‌شدند. از اين منظر، تنها همان چند نفري مشمول مجازات‌ اعدام گرديدند که رهبري ماجرا را برعهده داشتند. 
    در پاسخ گفته مي‌شود: آيا لازم نبود رسول خدا، پس از دو بار رفتار نرم با يهود، اين بار كه توطئه خطرناك‌تر بود، خشونت ديني را نيز نشان دهد؟ آيا «عدل»، به مفهوم گذاشتن هر چيزي در جاي خودش نيست؟ عفو در موضع غضب نارواست، و اين خشونت، افزون بر سران، شامل ديگراني نيز مي‌تواند باشد كه سران را ياري كردند و تا انتهاي امر، لجاجت ورزيدند.
    بعضي سبب نزول آيۀ 58 سورۀ انفال را خيانت قبيلۀ بني‌قريظه دانسته‌اند.   طبرسي، حکم سعد‌بن معاذ را کشتن مردان و به اسارت گرفتن بقيه دانسته است. 
    شيخ طوسي سبب نزول آيات 55ـ56 سورۀ انفال را پيمان‌شکني يهود بنى قريظه دانسته است که عهد با رسول خدا را نقض كردند. مشركان مكه را در جنگ احزاب با سلاح يارى دادند و عهدشکني آنان مکرر اتفاق افتاد.  طبرسي در يک قول، همان نظر پيشين را يادآور شده‌است. 
    بيضاوي درست مثل صاحب تفسير تبيان، نظر داده است.  احمد ميبدي قولي را در خصوص سبب نزول آيات مزبور، اين‌گونه بيان مي‌کند: 
    گفته‏اند: در شأن يهود بنى‌قريظه آمد كه عهدى با رسول خدا داشتند، نقض كردند و مشركان مكه را به سلاح يارى دادند بر قتال مصطفى و ياران. پس پشيمان شدند و عذر خواستند و گفتند: نسينا و اخطأنا، و ديگرباره با مصطفى عهد كردند و روز خندق باز پيمان بشكستند ديگر بار نقض عهد كردند. 
    قرطبي نيز شأن نزول آيات مورد اشاره را دو قبيلۀ بني‌نضير و بني‌قريظه دانسته و همان مطالب پيشين را آورده‌ است. سيد حيدر آملي نيز نقض پيمان مکرر توسط بني‌قريظه و ياري مشرکان در جنگ خندق را سبب نزول آيات مزبور دانسته است.   
    دو. مباني‌ قرآن و عدالت اسلامي با کشتار جمعي سازگار نيست.   در اين‌گونه موارد، حکم اسلام تنها متوجه مجازات مسئولان فتنه است. وانگهي، کشتار جمعي مردان بني‌قريظه با حکم قرآني اسيران جنگي نيز منافات دارد؟ چنان‌که فرمود: «يا منت گذاشته، آزادشان کنيد، يا از آنان فديه بگيريد» (محمد: 4)؛ اما در اين داستان، ادعا مي‌شود 900 تن اسير گردن زده شدند. 
    بيشتر شبهات اين قصه توسط مستشرقان مطرح شده است.  به باور شهيد مطهري، خاورشناسان نوعاً به علل گوناگون، از جمله عدم مراجعه به منابع دست اول، بدفهمي اصطلاحات و مفاهيم ديني، رسوب تعصبات فکري، نقدها و داوري‌هاي غيراصولي، اظهار‌نظرهاي بدون‌ دليل و احياناً سوءنيت و غرض‌ورزي، از روح تحقيق علمي و دست‌يازيدن به بسياري از حقايق ديني و اطلاعات صحيح مشرق زمين بازمانده‌اند. 
    جهان اروپايى، اعم از مسيحيت و يهوديت، در طول قرن‏هاى متمادى، به ‌اسلام با ديد خصمانه و از روي باورهاى عاميانه و وهمى نگريسته و عقايد اسطوره‏گونه‏اى دربارۀ اين آيين و پيام‌آورش داشته است. 
    نکتة ديگر اينکه زنان و کودکان اسير بني‌قريظه به استناد بعضي مورخان، در شام و نجد به فروش رسيدند.   به نقل برخي ديگر، آنها را بين مسلمانان تقسيم کردند.  اما به استناد روايت مضبوط در کنز العمال، بازماندگان بني‌قريظه از مدينه كوچانده‌‌ شده ‌و به شام رفته‌اند.   
    بدين‌رو‌ي، در قبول يا انکار وقايع تاريخ اسلام، از جمله نبرد بني‌قريظه، معياره، رسيدن به واقع امر است و نبايد تحت تأثير هجمۀ تبليغاتي دشمنان قرار گرفت. برخوردهاي پيامبر با يهوديان همواره به سبب پيمان‌شکني آنها، بوده است.   شرط مسلماني تسليم بودن در برابر حق و احکام الهي است، هر چند به مذاق معارضان خوش نيايد.
    نتيجه‌گيري
    بر اساس ديدگاه بسياري از مفسران و محققان مسلمان، تناقض‌ روايات و اخبار ‌حادث‌شده، داده‌هاي قرآني و مباني ديني، سيرۀ پيامبراکرم و امام علي، شواهد عديدۀ تاريخي و عقلي، و تناقض‌ گزارش تعداد‌ مقتولان، کشتار مظلومانه و بدون گناه صدها تن از يهود بني‌قريظه مردود است. مردان جنگي قبيلۀ موصوف، پس از چند بار نقض عهد، كمك به مشرکان در نبرد احزاب و مقابله نظامي با سپاه اسلام، بعد از مغلوب شدن، بر اساس قانون عدل اسلامي اعدام شدند. منتها، نه آمارهاي مبالغه‌‌آميز از تعداد بالاي آنها درست است و نه بي‌سبب و بدون گناه کشته شدن آنها واقعيت ‌تلخ دستبرد حاکمان ستمگر اموي به ياري عالمان يهودي مسلمان‌نماي درباري و ديگر ‌کافران معاند به ‌بخش عظيمي از معارف و آموزه‌هاي اسلامي، قابل انکار نيست؛ چنان‌که کشف بيش از 150 صحابي ساختگي توسط محققي توانا و مسلمان نمونه‌اي ‌گويا از دست‌کاري‌ دشمنان در تاريخ اسلام است. به‌نظر مي‌رسد تأمل در مطالب مزبور، براي اثبات نادرستي بزرگ‌نمايي، ظالمانه شمردن کشتن خائنان و مظلوم خواندن يهوديان بني‌قريظه با استناد به برخي گزارش‌هاي تاريخي کفايت مي‌كند. ايادي ناتوي‌ فرهنگي دشمنان ‌قرآن در عصرکنوني با سوء ‌استفاده از اين زمينه‌ها‌ي ‌ناروا، از يک‌سو، پيوسته‌ ويروس‌هاي مخرب دين‌زدا به فکر و دل جوانان مسلمان مي‌فرستند، و از ديگر سوي، غيرمسلمانان را به اسلام و قرآن بدبين مي‌کنند. دشواري درک درست تاريخ اسلام و سيرۀ شريف نبوي به‌سبب رواياتي است که به ناروا، وارد سنت رسول‌اکرم شده است.
     

    References: 
    • ابن الوزير، محمد، العواصم والقواصم في الذب عن سنة أبي القاسم، تحقيق شعيب الأرناؤوط، بيروت، مؤسسة الرساله، 1412ق.
    • ابن‌‌ابي‌الحديد، عبدالحميد، شرح‌ نهج‌البلاغه، قم، کتابخانۀ‌ آيت‌اله مرعشي ‌نجفي، 1337.
    • ابن‌ابي‌يعقوب، احمد، تاريخ ‌يعقوبي، بيروت، دارالعراق، 1375ق.
    • ابن‌اثير، عزالدين، الكامل‌ في ‌التاريخ، بيروت، دارصادر، 1385ق.
    • ابن‌اعثم ‌کوفي، محمد، الفتوح، بيروت، دارالاضواء، 1411ق.
    • ابن‌بكار، زبير، الأخبار الموفقيات‏، ‏قم، شريف‌الرضي‏، 1416ق.
    • ابن‌حبان، محمد، دائرةالمعارف‌ العثمانيّة بحيدرآبادالدكن، هند، مطبعة مجلس، 1393ق.
    • ابن‌حبيب‌ بغدادي، محمد،‏ اسماء‌المغتالين من الأشراف في الجاهلية و الاسلام، بيروت‏، دار‌الكتب‌العلمية 1422ق.
    • ابن‌حجرعسقلاني، احمد، تعريف اهل‌التقديس بمراتب‌ الموصوفين بالتدليس، عمان، مكتبةالمنار، 1403ق.
    • ابن‌حجرعسقلاني، احمد، فتح‌الباري شرح صحيح‌البخاري، بيروت، دارالمعرفه، 1407ق.
    • ابن‌حزم، علي، جمهرة انساب‌العرب، قاهره، دارالمعارف، 1378ق.
    • ابن‌خلدون، عبدالرحمن، تاريخ ابن‌خلدون، ترجمۀ عبدالمحمد آيتى، تهران، پژوهشکده مطالعات‌ فرهنگي و اجتماعي، 1363.
    • ابن‌خلدون، عبدالرحمن، ديوان المبتدأ و الخبر فى تاريخ‌العرب و البربر و من عاصرهم من ذوى‌الشأن‌الأكبر، بيروت، دارالفكر، 1408ق.
    • ابن‌زنجوية، حميد، الأموال، بيروت، دارالكتب، 1427ق.
    • ابن‌سعد، محمد، الطبقات ‌الكبرى‏، بيروت، دارالكتب‌العلميه 1410ق.
    • ابن‌شهرآشوب، محمد، مناقب آل‌ابي‌طالب، قم، علامه، بي‌تا.
    • ابن‌طاهر مقدسى، مطهر، البدء و التاريخ، مصر، مكتبة الثقافة‌ الدينيه، بي‌تا.
    • ابن‌عبدالبر، يوسف، الاستيعاب في معرفة‌الاصحاب، قاهره، نهضة‌ المصر، بي‌تا.
    • ابن‌عساكر، علي، تاريخ دمشق، بيروت، دارالفكر للطباعه، 1415ق.
    • ابن‌قتيبه دينوري، عبدالله، الإمامة و السياسة، بيروت، دارالاضواء، 1410ق.
    • ابن‌کثير دمشقي، اسماعيل‌بن، البداية و النهاية، بيروت، دارالفکر، 1407ق.
    • ابن‌وراق، اسلام ‌و ‌مسلماني، ترجمة مسعود انصاري، واشينگتن، بي‌نا، 1378.
    • ابن‌هشام، عبدالملک، السيرة النبوية، بيروت، دارالمعرفه، بي‌تا.
    • ابوالفرج اصفهاني، علي، ‏الاغاني، بيروت، داراحياءالتراث‌ العربي، 1415ق.
    • ابوعبيد، قاسم، الاموال، بيروت، دارالفکر، 1408ق.
    • اسرائيل ‌ولفنسون، تاريخ‌اليهود في بلادالعرب في‌الجاهليه و صدرالاسلام، قاهره، مطبعة الاعتماد، 1345ق.
    • ايازي، محمدعلي، «تأملي پيرامون روايت کشتن يهوديان بني‌قريظه در منابع تاريخ و تفسير»، پژوهش‌هاي قرآني، 1391، ش71، ص 120-143.
    • آرمسترانگ، کارن، محمد زندگي‌نامه ‌پيامبر اكرم، ترجمه‌ کيانوش‌ حشمتي، تهران، حکمت، 1383.
    • آلوسى، سيدمحمود، روح‌المعانى فى تفسيرالقرآن‌العظيم‏، بيروت، دارالكتب‌العلميه‏، 1415ق.
    • آملى، سيدحيدر، ‏تفسير المحيط الأعظم و البحر الخضم‏، تهران‏، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1422ق.
    • بحرانى، سيدهاشم، البرهان فى تفسير‌القرآن، قم، بنياد بعثت، 1416ق.
    • بدوي، عبدالرحمن، دفاع عن محمد ضد‌المنتقصين من قدره، ترجمه کمال‌جادالله، قاهرة، الدارالعالميه‌للکتب‌والنشر، بي‌تا.
    • بلاذرى‏، احمد، فتوح‌البلدان،‏ بيروت، دار و مكتبة الهلال، 1988م.
    • بيضاوى، عبدالله‌بن عمر، ‏أنوارالتنزيل و أسرارالتأويل، بيروت، ‏دار احياء التراث العربى، 1418ق.
    • بيهقي، احمد، دلائل‌النبوة و معرفة احوال‌صاحب‌ لشريعه، بيروت، دارالکتب‌العلميه، 1405ق.
    • جباري، محمدرضا (ناقد)؛ فيليپ کي. هيتي (نويسنده)؛ عبدي، حسن(مترجم)، «تصويري از پيامبر اسلام در دائرةالمعارف امريکانا»، شيعه‌شناسي، 1383، ش 5، ص 124.
    • جديد‌بنات، علي، تحليلي بر عملکرد يهود در عصر‌ نبوي، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني، 1390.
    • جعفريان، رسول، تاريخ سياسي اسلام سيرۀ رسول ‌خدا، قم، دليل ما، 1389.
    • جورج‌ جرداق، الامام علي صوت‌ العدالة الانسانية، بيروت، دارالاندلس، 2010م.
    • حاکم‌ نيشابوري، محمد، مستدرک علي‌الصحيحين، بيروت، دارالکتب‌العلميه، ۱۴۱۱ق.
    • حرعاملي، محمدبن حسن، تفصيل وسائل‌الشيعه، قم، مؤسسه‌آل‌البيت لاحياء‌التراث، 1414ق.
    • حسن‌ ابراهيم، تاريخ ‌الاسلام، قاهره، مکتبة النهضةالنصريه، 1964م.
    • حلبي، علي‌بن ابراهيم، السيرة الحلبية، بيروت، دارالکتب‌العلميه، 1427ق.
    • حلي، نجم‌الدين، شرائع‌الإسلام في مسائل‌الحلال و الحرام، تهران، استقلال، 1409ق.
    • خليفه، ‌بن‌خياط، تاريخ ‌خليفه، بيروت، دارالكتب‌العلميه، 1415ق.
    • دلشادتهراني، مصطفي، سيرۀ نبوي «منطق عملي» سيرۀ مديريت، تهران، دريا، 1385.
    • دياري‌بيدگلي، محمدتقي و محمدهادي مفتح، شرق‌شناسي يا اسلام‌ستيزي؛ نگرشي به پديده استشراق و آراي خاورشناسان در انديشه و آثار علامه شهيد مرتضي مطهري، قم، دانشکده اصول‌الدين، 1395.
    • دينورى، احمد، الأخبار‌الطوال‏، قم، شريف الرضي، 1368.
    • ديون پورت، جان، عذر تقصير به پيشگاه محمد و قرآن، ترجمه سيدغلامرضا سعيدي، تهران، اطلاعات، 1388.
    • ديويد دوک، برتري‌طلبي قوم‌ يهود، ترجمه مصطفي‌ حسامي، تهران، اميرکبير، 1393.
    • ذهبي، محمد، الکاشف في معرفه من له رواية في‌الکتب‌ السنة، بيروت، دارالکتب‌العلميه، 1428ق.
    • سبحاني، جعفر، منشور جاويد، قم، مؤسسة امام‌صادق، 1375.
    • سقاف، حسن، تناقضات الالباني الواضحات فيما وقع له في تصحيح الاحاديث وتضعيفها من أخطاء وغلطات، عمان، دارالامام‌النووي، 1371ق.
    • سها، نقد ‌قرآن، بي‌نا، بي‌جا، 1391.
    • سيوطي، جلال‌الدين، أسماءالمدلسين، بيروت، دارالجيل، بي‌تا.
    • شهيدي، سيدجعفر، تاريخ ‌تحليلي ‌اسلام تا پايان امويان، تهران، مرکز نشر دانشگاهي، 1369.
    • صادقي، مصطفي، «رفتار پيامبر با پيروان ديگر اديان»، هفت‌آسمان، 1375، ش32، ص 55-98.
    • ـــــ ، يهود حجاز، قم، بوستان کتاب، 1382.
    • طايي، نجاح، مظلوم‌نمايي يهود در طول تاريخ، تهران، دارالهدي‌لاحياء‌التراث، 1382.
    • طباطبائى، سيدمحمدحسين‏، الميزان فى تفسير القرآن‏، قم، جامعه مدرسين، 1417ق.
    • طبرسى، فضل‌بن حسن، اعلام‌الوري باعلام‌الهدي، قم، مؤسسة آل‌البيت لاحياء التراث، 1417ق.
    • ـــــ ، مجمع‌البيان فى تفسيرالقرآن‏، تهران، ناصرخسرو، 1372.
    • طبري، محمد‌بن جرير، تاريخ‌الأمم و الملوك، بيروت، دار‌التراث، 1387ق.
    • ـــــ ، جامع‌البيان، بيروت، دار‌المعرفه، 1412ق.
    • ـــــ ، التبيان فى تفسير القرآن‏، بيروت، دار احياء التراث العربى، بي‌تا.
    • ـــــ ، المبسوط في فقه الاماميه، تحقيق محمدباقر بهبودي، تهران، مکتبة المرتضوي، 1387ق.
    • عابدي، محمد، «کارشکني‌هاي يهود در مصاف با حکومت نبوي»، فرهنگ كوثر، 1381، ش 50، ص 17-36.
    • عامري حرضي، يحيي، بهجة المحافل و بغية الأماثل في تلخيص السير والمعجزات والشمائل، بيروت، دارصادر، بي‌تا.
    • عاملي، سيدجعفر مرتضي، الصحيح من سيرة النبي الاعظم، بيروت، دارالسيره، 1419ق.
    • ـــــ ، شبهات يهودي، قم، دفتر نشر معارف، 1393.
    • عاملي، علي، الصراط‌المستقيم الي مستحقي‌التقديم، نجف‌اشرف، كتابخانه حيدريه، بي‌تا.
    • عبدالمحمدي، حسين، مستشرقان و پيامبر اعظم، قم، مركز المصطفي، 1394.
    • عسکري، سيدمرتضي، «آيات‌شيطاني» ادامۀ ستيز فرهنگي ميان اسلام و دشمنان آن، ترجمه حميدرضا آژير، ‌مشکات، 1369، ش 26، ص 8-47.
    • عسكري، سيدمرتضى، خمسون و مائة صحابي‌ مختلق، قم، التوحيد للنشر، 1414ق.
    • عليخاني، علي اکبر و همکاران، سياست ‌‌نبوي؛ مباني، اصول و راهبردها، تهران، پژوهشکده مطالعات فرهنگي و اجتماعي وزارت علوم، تحقيقات و‌فناوري، 1386.
    • علي‌ناصر، «العنف‌الديني في سياسة‌الجهاد: دراسة تاريخية فقهية تحليلية في وقائع غزوة بني‌قريظة (1)»، الإجتهاد والتجديد، 2007، ش 8، ص 159-178.
    • عنايه، غازى حسين‏، أسباب النزول القرآني‏، بيروت،‏ دارالجيل، 1411ق.
    • فضل‌الله، سيدمحمدحسين، تفسير من وحي‌القرآن، بيروت، دارالملاک، 1419ق.
    • قاضى‌ابرقوه، رفيع‌الدين‏، سيرت رسول‌الله،‏ تهران، خوارزمى، 1377.
    • قرطبى، محمد‌بن احمد، الجامع لأحكام القرآن‏، تهران، ناصر خسرو، 1364.
    • قمي، علي‌بن ابراهيم، تفسير قمي، قم، دارالکتاب، 1363.
    • گارودي، روژه، تاريخ يک ارتداد، ترجمه مجيد شريف، تهران، مؤسسة خدمات فرهنگي رسا، 1377.
    • متقي‌ هندي، علاءالدين، كنزالعمال في سنن الأقوال والأفعال، بيروت، دارالکتب العلميه، 1412ق.
    • مجلسى، محمدباقر، بحارالأنوار، بيروت، دارإحياءالتراث‌العربي، 1403ق.
    • محفوظ، محمدجمال‌الدين، «غزوة بني‌قريظة «لا تقطعن ذنب‌الأفعي و تترکها»، ‌الازهر، 1374ق، ج26، ش 17 و 18،
    • ص 981-983.
    • مريم جميله(مارگرت)، خاورشناسي و توطئه خاورشناسان، ترجمه سيدغلامرضا سعيدي (2)، قم، کلبة شروق، 1391.
    • مسعودي‏، علي، مروج‌الذهب، قم، دارالهجره، 1409ق.
    • مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، تهران، صدرا، 1384.
    • ـــــ ، يادداشت‏ها، تهران، صدرا، 1391.
    • مغنيه، محمدجواد، في ظلال نهج‌البلاغه محاولة لفهم جديد، بيروت، دارالعلم، 1979م.
    • مفيد، محمدبن محمدبن نعمان، الإرشاد في معرفة حجج‌الله على‌العباد، قم، كنگره شيخ مفيد، 1413ق.
    • مقاتل‌بن سليمان، تفسير مقاتل، تحقيق شحاته عبدالله محمود، بيروت، دار احياء التراث العربي، بي‌تا.
    • مقدادي، فؤادکاظم، الاسلام و شبهات المستشرقين، قم، المجمع العالمي لاهل البيت، 1416ق.
    • مقريزي، تقي‌الدين احمد‌بن علي، إمتاع‌الأسماع‏، بيروت، دارالكتب‌العلميه، 1420ق.
    • مقيمي، ابوالقاسم، حقوق حيوانات در اسلام شگفتي‌هاي حقوقي اسلام در برخورد با حيوانات، قم، نور سجاد، 1387.
    • مکارم‌شيرازي، ناصر و همکاران، پيام امام اميرالمؤمنين: شرح تازه و جامعي بر نهج‌البلاغه، تهران، دارالکتب‌الاسلاميه، 1386.
    • ـــــ ، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب‌ الإسلاميه، 1374.
    • منتسکيو، روح‌القوانين، ترجمة علي‌اکبر مهتدي، تهران، ‌اميرکبير، 1349.
    • منتظرالقائم، اصغر، تاريخ اسلام (تا سال چهلم هجري)، اصفهان، دانشگاه اصفهان، 1391.
    • منقري، نصربن مزاحم، وقعة صفين، قاهره، المؤسسة‌ العربية‌الحديثه، 1382ق.
    • موسوي خوئي، سيدابوالقاسم، معجم الرجال الحديث و تفصيل طبقات الرواة، قم، مرکز نشر الثقافة الاسلامية في العالم، 1372.
    • مونتگمري وات، ويليام، محمد في‌المدينه، بيروت، المکتبةالعصريه، 1985م.
    • مهدوي عباس‌آباد، محمدرضا، «فرجام کار قبيله ‌يهودي «بني‌قريظه» و بررسي شبهات‌ مربوط به ‌آن»، علامه، 1380، دوره اول، ص 207-220.
    • مهوري، محمدحسين، «خشونت آخرين راهکار اسلام»، رواق‌انديشه، 1382، ش16، ص 81-100.
    • ميبدى، احمد‌بن محمد، كشف الأسرار و عدة الأبرار، تهران، اميركبير، 1371.
    • ميرشريفي، سيدعلي، «نگرشي‌کوتاه به غزوه بني‌قريظه(2)»، ‌نورعلم، 1364، ش 13، ص 100-117.
    • نصيري، محمد، «معرفي و نقد کتاب زندگي‌نامه پيامبراكرم »، هفت‌آسمان، 1385، ش32، ص 363-404.
    • واقدى‏، محمد، المغازى، بيروت، مؤسسة الاعلمى، 1409ق.
    • واگلري، لورا واکسيا، عذر تقصير به پيشگاه محمد و قرآن، ترجمة سيدغلامرضا سعيدي، قم، کلبه شروق، 1391.
    • ولفنسون، اسرائيل، تاريخ‌اليهود في بلادالعرب في‌الجاهلية و صدرالإسلام، مصر، مطبعة‌الإعتماد، 1345ق.
    • يعقوبي، احمد‌بن اسحاق، تاريخ يعقوبي، بيروت، دار صادر، بي‌تا.
    • يوسفي غروي، محمدهادي، موسوعة التاريخ الإسلامي، قم، مجمع الفکرالاسلامي، بي‌تا.
    • يوسفي‌غروي، محمدهادي و محمدرضا جباري، «سيره نبوي و علوي در برخورد با نفاق»، معرفت، 1380، ش 40.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    کریمی تبار، عزیزاله، راغبی، محمدعلی، اکبرنژاد، مهدی.(1395) تحلیل و پاسخ به شبهۀ درگیری پیامبراکرم صلی الله علیه و آله وسلم با یهود بنی‌قریظه. ، 13(2)، 77-103

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    عزیزاله کریمی تبار؛ محمدعلی راغبی؛ مهدی اکبرنژاد."تحلیل و پاسخ به شبهۀ درگیری پیامبراکرم صلی الله علیه و آله وسلم با یهود بنی‌قریظه". ، 13، 2، 1395، 77-103

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    کریمی تبار، عزیزاله، راغبی، محمدعلی، اکبرنژاد، مهدی.(1395) 'تحلیل و پاسخ به شبهۀ درگیری پیامبراکرم صلی الله علیه و آله وسلم با یهود بنی‌قریظه'، ، 13(2), pp. 77-103

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    کریمی تبار، عزیزاله، راغبی، محمدعلی، اکبرنژاد، مهدی. تحلیل و پاسخ به شبهۀ درگیری پیامبراکرم صلی الله علیه و آله وسلم با یهود بنی‌قریظه. ، 13, 1395؛ 13(2): 77-103