، سال سیزدهم، شماره دوم، پیاپی 41، پاییز و زمستان 1395، صفحات 105-130

    راهبردها و راه‌کارهای نظارت و ارزیابی در نظام آموزشی امامیه‌ی عصر حضور

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    ✍️ محمدجواد یاوری سرتختی / دكتري تاريخ تشيع مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني / javadyavari@yahoo.com
    محسن رنجبر / استاديار گروه تاريخ مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني / Ranjbar@Qabas.net
    چکیده: 
    براساس برخی گزارش ها، غالیان و جاعلان حدیث در عصر حضور، اخباری را جعل کردند و کوشیدند تا آنها را با نام «باورهای تشیع» منتشر کنند. در صورت پذیرش چنین گزارشی، برخی باورها و رفتارهای شیعیان ساخته غالیان است. همچنین تصور می شود شیعیان در مقابل این اقدامات موضعی منفعل داشته و از سوی آنان برخوردی صورت نگرفته است. اکنون باید پرسید: با توجه به جاودانگی دین اسلام و نقش هدایتی اهل بیت علیهم السلام در حراست از آموزه ها، راهبردها و راه کارهای نظارتی امامیه در نظام آموزشی برای دستیابی به اهداف و منشور آموزشی و برون رفت از بحران آسیب پذیری آموزه ها، چیست؟         هدف این تحقیق تبیین موضوع و استخراج شواهد تاریخی و حدیثی از منابع کتابخانه ای برای نقد نظریه‌ی مورد بحث و اثبات فرایند راه کارهای نظارتی در نظام آموزشی امامیه است. در بررسی و تحلیل گزاره های تاریخی و متون حدیثی، براساس اصل «ضرورت حراست از آموزه های دین و انتقال آن به فراگیران در جهت سعادتندی دنیا و آخرت»، این نتیجه حاصل گردیده که شیعیان براساس راهبردهای آموزشی، راه کارهای متناسبی را برای خروج از این بحران ها و دستیابی به اهداف، پیش بینی کرده اند. تولید محتوا، آموزش، هدایت فراگیران، نظارت، و ارائه‌ی روش های آموزشی از عمده ترین راهبردها و راه کارهایی هستند که شیعیان در هنگام بروز بحران و شنیدن اخبار جعلی و اطمینان از صحت یا سقم آموزه ها به کار می بردند.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    The Strategies and Solutions for Monitoring and Evaluating Imamites Educational System in the Age of Appearance
    Abstract: 
    According to some traditions, in the age of appearance, the Ghulat and hadith fabricators, made up some traditions and tried to spread them as "Shiite beliefs". If such hadiths are accepted, then it may be concluded that some of the beliefs and behaviors of the Shi'ites are inspired by Ghulat. It is also assumed that the Shiites have had a passive and indifferent attitude in this regard. Now it is necessary to ask: given the eternality of religion and the leading role of Ahl al-Bait in safeguarding the teachings, what are the strategies and supervisory tactics of Imamites for achieving the educational goals and their ways of coping with the crisis of teachings’ vulnerability? In order to criticize the opposing theory and prove the process of supervisory strategies in the Imamietes educational system, the present research seeks to explain this subject and extract the historical and traditional evidence from library sources. Studying and analyzing the historical propositions and hadith texts and based on the principle of "the necessity of protecting the teachings of religion and transferring it to learners in order to achieve happiness in the world and the Hereafter", it is concluded that the Shiites, based on educational strategies, have devised effective strategies to overcome these crises and achieve their goals. Creation of content, teaching, guiding learners, supervising, and providing educational methods are among the main strategies and solutions that Shiites use when facing a crisis or a fabricated hadith and ensuring the correctness of the teachings.
    References: 
    متن کامل مقاله: 

     
    مقدمه
    در باور شيعيان، اهل‌بيت جانشينان رسول خدا بوده و وظيفه دارند تعاليم الهي را به مردم آموزش دهند. اما بعد از رحلت رسول خدا، خلفا با برنامه‌ريزي قبلي، ضمن کنارگذاشتن اميرمؤمنان علي از خلافت، تا مدت‌ها از نگارش و نقل حديث نبوي نيز جلوگيري کردند.  در اين دوره، تنها برخي صحابه اجازة تدريس فقه و تفسير داشتند.  با تکيه بر سياست آموزشي آنان، برخي از آموزه‌هاي ديني تحريف و جامعه به جاهليت بازگشت و عترت و سنت نبوي مهجور ماند.  جاعلان هم به سبب عدم برخورداري جامعه از منابع حديثي و انگيزه‌هاي عمدتاً مادي به جعل حديث و اسرائيليات پرداختند. براي نمونه، ابن‌ابي العَوجَاء هنگام اعدام، به جعل چهارهزار حديث اعتراف کرد.  غاليان جداشده از تشيع نيز با انگيزه‌هاي مختلف، اخباري را با نام شيعه منتشر کردند. 
    فعاليت غاليان و سياست‌هاي آموزشي خلفا در تبليغ آموزه‌هاي عامه، افزون بر آنکه آسيب‌هاي جدي براي متون آموزشي داشت، باورها و رفتارها شيعيان و برخي موضوعات علمي را در معرض خطر قرار داده بود، به‌گونه‌اي‌که شيعيان برخي مناطق آموزه‌هاي مذهبي خود را نمي‌دانستند يا از آموزه‌هاي ديگر فرقه‌ها پيروي مي‌کردند. بروز ضعف علمي در نيروي انساني و روش‌هاي آموزشي، بخش ديگري از اين آسيب‌ها بود؛ چنان‌که برخي از شيعيان به روش‌هاي آموزشي مکتب خلفا، از جمله «رأي» و «قياس» تمايل پيدا کردند.  بنابه گفته مدرسي طباطبايي:
    وجود اين آسيب‌ها ميراث حديثي و تمدني اماميه را آزرده و زمينة بروز ادعاي وضع، جعل و عدم اطمينان در نگاشته‌هاي کهن شيعي را مطرح کرده است، به‌گونه‌اي‌که برخي با دستاويز قرار دادن اين گزارش‌ها، حجم انبوهي از روايات معارفي را برساختۀ غلات معرفي مي‌کنند. 
    نتيجة اين گفتار آن است که اهل‌بيت و شيعيان در برابر اين بحران‌ها و آسيب‌ها فعاليت جدي و منسجمي در زمينة کنترل، نظارت و ارزيابي فعاليت‌هاي آموزشي نداشته‌اند. اکنون سؤال اساسي اين است كه آيا اماميه براي براي برون‌رفت از اين آسيب‌ها و بحران‌ها و حراست از ميراث تمدني و حديثي و حفظ هويت شيعه، راهبردهايي در نظام آموزشي خويش داشته است؟ راه‌کارهاي آنان براي برون‌رفت از اين بحران‌ها چه بوده است؟ به‌عبارت ديگر، آيا آنان از سازوكار کنترل، نظارت و ارزيابي بهره برده‌اند؟
    فرضية پژوهش حاضر اين است که نظام آموزشي اماميه براي حفظ هويت و ميراث علمي خود، با اتکا بر علوم اهل‌بيت، سنجش و ارزيابي احاديث منتسب به ايشان، با اطمينان از صدور و محتواي آموزه‌ها و با پالايش محتواي آموزه‌ها، کنترل، و نظارت و ارزيابي ميراث مکتوب و نيروي انساني، زمينة تعالي جامعه را فراهم کرده است.
    تنها پژوهش مرتبط با موضوع، مقالة «بازخواني گزارش دَس و تحريف غاليان در پرتو کارکرد فرهنگي نهاد امامت»، نگاشتة سيدعلي‌رضا حسيني و طاهرعزيز وکيلي در نشرية شمارة 15 امامت پژوهشي است که فقط حديث را به‌عنوان يک راهكار در فعاليت حديثي اماميه عرضه كرده است. بنابراين، پژوهش حاضر با تأکيد بر ارائة راهبردها و راه‌کارها، هيچ‌گونه سابقه‌اي نداشته و درصدد معرفي فرايند نظارت و ارزيابي نظام آموزشي اماميه است. براي دستيابي به اين نتايج، از داده‌هاي تاريخي با روش توصيف و تحليل آنها استفاده مي‌گردد.
    نظام آموزشي اماميه
    مقصود از «نظام تعليم و تربيت» يا «نظام آموزشي»، مجموعه‌اي از انديشه‌ها، مفاهيم و عناصر منسجم، سازمان‌يافته و هدفمند دربارة تعليم و تربيت است که از روابط متقابل و نوعي همبستگي دروني برخوردار بوده و بيانگر چگونگي فرايند آموزش است.  نيز مي‌توان گفت: «نظام تعليم و تربيت» عبارت است از: فراهم‌کردن زمينه‌ها و عوامل به فعليت رساندن يا شکوفا ساختن استعدادهاي شخص در جهت رشد و تکامل اختياري وي به سوي هدف مطلوب براساس برنامه‌هاي سنجيده شده.  بنابراين، در بررسي تعاريف نظام آموزشي، اين نتيجه قابل حصول است که نظام آموزشي متشکل از عناصر، زمينه‌ها يا مؤلفه‌ها و ويژگي‌هايي همچون انسجام، فعاليت آگاهانه و هدفمندي است که فرايند آموزش را تحقق مي‌بخشند.
    در هر نظام آموزشي، براي رسيدن به منشور و اهداف، فرايند آموزشي وجود دارد. براي تشخص يک نظام از ديگر نظام‌ها، مؤلفه‌ها و شاخص‌هايي وجود دارد و اساساً پيروي از آموزه‌هاي مذهب و داشتن شاخصه‌ها، نشان‌گر اين تمايز است. اماميه به خاطر پيروي از آموزه‌هاي خاص، داراي نظام آموزشي مستقل و هويتي متمايز از ديگران است. در نظام آموزشي اماميه، مؤلفه‌ها و عناصر و ارکان مبتني بر تعاليم اهل‌بيت طراحي گرديده است، و در مباني، منابع توليد علم، مرجعيت علمي، آموزه‌ها و روش‌هاي استنباط احکام تمايز اساسي با عامه دارد. همچنين اخذ علم از مسير اهل‌بيت، مرجعيت و محوريت آنان در تعليم و تربيت، نقش کليدي در نشان دادن اين تمايز دارد. اهل‌بيت منصوب از طرف خدا، رهبر، معدن و منشأ دانش و پايگاه وحى‌الهى هستند و به‌ سبب برخورداري از علم ‌الهي، اشرافي کامل بر نيازهاي علمي و آموزشي انسان در ساحت باورها، اهداف، ارزش‌ها و رفتارها دارند.  
    متون و روش‌هاي آموزشي اهل‌بيت با ديگران تفاوت اساسي دارد؛ زيرا علم آنان نافع است و حجيت دارد و علوم ديگران به‌خاطر تحريف و عدم دستيابي به علوم نبوي، نافع نيست. براي نمونه، امام کاظم‌ به علي‌بن سُوَيْد سائي مي‌فرمايند: «اي علي، معارف و اصول دينت را از آنان(مخالفان) نگير؛ زيرا اگر از غير آنان (اهل‌بيت) فراگرفتي، دينت را از خائناني گرفته‌اي که به کتاب خدا، رسول او و امانات او خيانت ورزيده و قرآن را تحريف و تبديل کرده‌اند.»  شيعيان نيز تأکيد دارند كه آموزه‌ها را صرفاً از اهل‌بيت اخذ کنند؛ چنان‌که حُمران‌بن اعين، يونس و ديگران در جلسات درس خود بر اين امر اهتمام داشتند که محور کلام آنان سخنان امام معصوم باشد. 
    آسيب‌هاي نظام آموزشي اماميه
    نظام آموزشي اماميه از آغاز، داراي موانع و مشکلات، تهديدها و آسيب‌هاي جدي بود. سياست مبارزه با تعاليم اماميه، منع نقل و نگارش سيره و گرايش برخي از شيعيان به آموزه‌هاي عامه، بخش عظيمي از آسيب‌هاي جدي نظام آموزشي اماميه است. از آثار منع نقل و نگارش سيره، کثرت‌گرايي در فرقه و مذهب، سطحي‌نگري و قشري بودن دين،  تمسک به ظواهر قرآن، تکفير مخالفان،  دگرگوني در سنت و حجيت اجتهاد شخصي در مقابل نص،  ترويج و تبليغ رفتار خلفا،  تغيير سنت‌هاي الهي،  نفي تعقل‌گرايي، تشکيک در سنت نبوي، نشر اسرائيليات، و عدم تفکيک بين حديث درست از نادرست بود.  در نتيجة اين سياست فضايي حاکم گرديد که ابن‌مسعود مي‌گويد، من بيست سال در کوفه بودم و کسي دربارة جانشينان رسول خدا از من سؤالي نکرد. همچنين تا قرن سوم کسي- از عامه- خطبه‌هاي رسول خدا، از جملة متن کامل خطبه غدير خم را ننوشت. 
    برخي از عالمان عامه از نقل روايات شيعيان ممانعت مي‌کردند.  همچنين رواياتي را برخلاف فقه اماميه نقل و به اميرمؤمنان علي منسوب مي‌کردند.  در اين عصر، اهل‌سنت روايات منتشرشده دربارة تشبيه و تجسيم را، که از غلات شنيده بودند، به شيعه نسبت مي‌دادند.  مخالفان، احاديثى را دربارة فضايل اهل‌بيت از پيش خود ساخته و با نام شيعيان و امامان آنان منتشر مي‌کردند؛ اينها نمونه‌هايي از تهديد، و آسيب‌هاي علمي و آموزشي جامعه شيعه است که نيازمند طراحي راهبردها و راه‌کارهاي اساسي براي حل آنها، حراست و توجه به فرايند آموزش بود.
    برخي از نويسندگان معاصر همانند سيدحسين مدرسي طباطبايي تحت تأثير چنين آسيب‌هايي، عمدتاً با تکيه بر دو خبر از رجال کشي دربارة فعاليت‌هاي مفوضه، ابوالخطاب و پيروان وي در جعل و دسِّ حديث،  براين باورند که بسياري از راويان شيعه وابسته به جريان غلو بوده و شمار زيادي از آموزهها و زيرساختهاي اعتقادي اماميه برساختۀ انديشه غلات است. در نتيجه، عليرغم کوشش علماي قم، مقدار معتنابهي از اينگونه روايـات بـه حـديث شـيعه رخنه کرده است. وي در ادامه مي‌نويسد:
    دست بردن در متون قديم، کـه توسـط دانشـمندان معتمـد نوشتهشده، پيش از اينها هم با موفقيت بهوسيلۀ منحرفين، در روزگار امام بـاقر و امام صادق انجام شده و اکنون نوبـت مفوّضـه بـود. طبعـاً چنـين روايـاتي بعـدها بر اساس ضبط در کتاب منسوب به آن دانشمندان معتقد، با همان اسناد عمومي کتـاب در متون بعد روايت ميشد. 
    پذيرش چنين ديدگاهي آثار و پيامدهاي زيان‌باري در تاريخ تشيع دارد. از مهم‌ترين پيامدهاي آن، عدم تمايز آموزه‌هاي آنان با ديگران، ابهام در هويت و متون آموزشي، بي‌توجهي امامان شيعه به محتواي آموزه‌ها و هدايت پيروان و حراست از متون و روش‌هاي آموزشي، و پذيرش نفوذ آموزه‌هاي غلات در نظام آموزشي اماميه است. از ديگر نتايج پذيرش اين ديدگاه، تخريب فراگير زيرساختهاي فرهنگي جامعۀ شيعه و در نتيجه، همرنگي و يکرنگي انديشه و رفتار آنان با غلات است. بنابراين، براي پاسخ به ديدگاه فوق و برون‌رفت از پيامدهاي منفي آن، لازم است به اين سؤال اساسي پاسخ داده شود: آيا نظام آموزشي اماميه براي رسيدن به اهداف و منشور آموزشي، داراي سازوكار نظارت و ارزيابي بوده است؟ راهبردها و راه‌کارهاي آن چيست؟
    نظارت و ارزيابي در نظام آموزشي اماميه
    «نظارت يا کنترل» عبارت است از: فرايند بازرسي يا تحت ‌نظر قرار دادن فعاليت‌ها به منظور حصول اطمينان از اينکه آنها همان‌گونه که برنامه‌ريزي شده‌اند، صورت مي‌گيرند.  فرايندي که بايدها را با هست‌ها، مقايسه مي‌کند و تصوير واضحي از اختلاف يا تشابه در اختيار مديران و مسئولان ذي‌ربط قرار مي‌دهد. سازوكار کنترل در سازمان‌ها و نهادها تضمين‌کننده صحت، دقت عمليات و اصلاح انحرافات است. از ديگر فوايد کنترل و نظارت، اِشراف بر اثربخشي ساير وظايف مديريت، پيش‌بيني واكنش مناسب در برابر تغييرات، اطمينان از روند صحيح پيشرفت کارها و تشويق به امانت‌داري با انجام کنترل‌هاي مستمر است. در نظارت صحيح و اصولي، افزون بر يافتن نقاط قوت برنامه‌ها و توانايي‌هاي افراد، بايد در پي يافتن نقاط ضعف برنامه‌ها و کاستي‌هاي کارکنان سازمان نيز بود.  در نظام آموزشي، محورهاي ارزيابي، عملكرد فراگيران و روش و مواد آموزشي است. اصطلاح مزبور مترادف با «ارزشيابي و سنجش» نيز هست. توجه به ارزشيابي در جهت تعيين ميزان دستيابي به برنامه‌ها و هدف‌هاي آموزشي کار مطلوبي است و مديران براي تبيين ميزان موفقيت، بايد به سنجش، جمع‌آوري و بررسي اطلاعات و ارزيابي آنها بپردازند.
    از آغاز خلقت انسان، پيامبران در جهت انتقال علوم و آموزه‌هاي ديني و اطمينان از صحت و دقت در انتقال آموزه‌ها و رساندن مردم به سعادت دنيوي و اخروي، به توليد محتوا، هدايت فراگيري و حراست از آموزه‌هاي بنيادين و روش‌هاي آموزشي براي جلوگيري از آسيب‌هاي احتمالي و انحراف مردم پرداخته‌اند؛ زيرا تحريف متون موجب تغيير رفتار و انديشة بشري خواهد شد. امروزه نيز در مراکز علمي و آموزشي، نهاد يا بخشي با عنوان نظارت و ارزيابي وجود دارد که هدف از تأسيس آن اطمينان يافتن از انتقال صحيح آموزه‌ها، بررسي نقاط ضعف و قوت فعاليت‌هاي آموزشي و بالا بردن رشد کيفي و کمّي و رفع يا دفع آسيب‌هاست، و در صورت عدم مراقبت از محتواي آموزشي، اهداف ازپيش‌تعيين‌شده حاصل نمي‌گردد. بنابراين، اگر نظامي از اين نهاد برخوردار نباشد، قادر نيست به تمام اهداف خود دست يابد و وجوهش را از ديگران متمايز و ادعاي استقلال کند.
    جاودانگي و جامعيت دين اسلام براي هدايت آيندگان، ايجاب مي‌کند تا در هر دوره، کساني که بر دين آگاهي داشته و از مقام علم، عصمت، زعامت و تقواي الهي برخوردارند، ضمن توليد محتوا، هدايت فراگيران، و حراست از دين، حقايق آن را براي هدايت مردم بيان و اجرا کنند. از منظر اماميه، اهل‌بيت جانشينان رسول خدا بوده و وظيفه دارند تا افزون بر آموزش مردم، اجراي حدود الهي، برپا داشتن شريعت و حراست از آن، به هدايت، آموزش و تأديب ديني و تربيتي مردم بر اساس شريعت بپردازند.  همچنين دوام احكام، نظامي را ايجاب مي‌كند كه اعتبار و سيادت آن را تضمين كرده، عهده‌دار اجراي آنها مي‌گردد. به‌عبارت ديگر، امامِ عالم به شريعت و معصوم از خطا مي‌تواند حافظ دين باشد و قرآن را تفسير كند و نيازهاي فقهي و ديني مردم را بيان کند، تا جامعه دچار تحيّر نشود.  بنابراين، اهل‌بيت به‌عنوان حافظان و مربيان شريعت، وظيفه دارند تا ضمن حراست از تعاليم، آموزه‌هاي صحيح را به فراگيران آموزش دهند و از انحراف نيروي انساني و متون آموزشي جلوگيري کرده، براي تحقق اهداف، اقدامات لازم را در قالب کنترل، نظارت و ارزيابي فعاليت‌هاي آموزشي انجام دهند. 
    اماميه براين باور است که مديريت نظام آموزشي اماميه در عصر حضور، برعهدة امام معصوم بوده و در عصر غيبت نيز بر عهدة فقيه و مرجع جامع‌الشرائطي است که با درنظر گرفتن نيازها و اهداف، قابليت اين مکتب را با روش تبيين و دفاع از تشيع به نمايش گذاشته، در حل بحران‌هاي پيش‌رو، براي رسيدن به اهداف عالي، قدرت‌نمايي مي‌کند. به‌عبارت ديگر، نظارت بر اجرا، محتوا، توليد متن، ارزيابي عملکرد و فرايند انتقال علم، از وظايف اهل‌بيت و عالمان شيعه است؛ چنان‌که اميرمؤمنان علي مي‌فرمايند: «امام و حاكم اسلامي موظف است تا معارف اسلامي و ايماني را به افراد تحت حكومتش آموزش دهد.» 
    با تکيه بر اين انديشه، شيعيان در عصر حضور، به امامان خويش يا عالمان تأييدشده از سوي اهل‌بيت مراجعه مي‌کردند. در قرن چهارم و پنجم نيز در مراکز آموزشي مناطق گوناگون، دانشمندان شيعه مرجع مردم در آموزش دين و علوم بودند. بنابر گزارش ابن خلکان(م681ق)، سيدمرتضي در عصر خود، چنان جايگاه رفيع علمي داشت که امام و پيشواي دانشمندان عراق، اعم از سني و شيعه شده بود و علماي عراق براي حل مشکلات علمي خود، به او پناه مي‌بردند و رياست علمي عراق به او ختم مي‌گرديد. 
    با توجه به اهميت و ضرورت يادگيري آموزه‌هاي صحيح و حراست از آنها، مي‌توان گفت: اماميه براي اطمينان از صحت مواد آموزشي، هدايت و کنترل محتوا و نيروي انساني و روش‌هاي آموزشي، از سازوكار کنترل، نظارت و ارزيابي بهره برده است؛ زيرا آموزههايي که غاليان و جاعلان حديث نشر ميدادند، با ساختار عمومي احاديث اصحاب ناسازگار بود؛ بهگونهاي‌که اگر آشکارا اين روايات را در جامعۀ شيعي رواج ميدادند، بهسرعت ناهمگوني خود را با ساختار احاديث صحيحِ رسيده از امامان معصوم آشکار ميساخت. امام رضا فرمودند: «ديگران به ما نسبت‌هاي نادرست مى‏دهند و از اين كار نظر خاصى دارند. هدف آنان تخريب جامعة شيعه است.» 
    از ديگر سو، تشخيص آموزههاي نشريافته توسط هر دو گروه و تمايز ميان آنها، به راحتي امکان‌پذير بود. به‌گونه‌اي‌که اهل‌بيت شيعيان را از مراوده با اهل غلو و جاعلان حديث پرهيز داده، آموزه‌هاي آنان را رصد مي‌کردند؛ چنان‌که امام صادق از شاگردان خويش خواستند تا شنيده‌هاي خود از ابوالخطاب را براي بررسي، بازگو کنند.  همچنين عده‌اي از شيعيان از دست ابوالخطاب غالي به امام صادق شکايت کردند و خواستند ايشان کسي را براي پاسخ به آموزه‌هاي غاليان به ايشان معرفي کند.  ازاين‌رو، امام صادق در بروز اختلافات و تلاش غاليان در تخريب آموزه‌ها، شيعيان را به مُفَضّل‌بن عمر ارجاع دادند. 
    اگرچه اکنون اندکي از روايات مخالف با قرآن و سيره در برخي متون شيعه در عصر غيبت وجود دارد که عمدتاً ناشي از خطاهاي فردي يا مبتني بر روش‌ها و مباني خاص راويان است؛ اما اين مقدار هم با ارائة شيوه‌هاي آموزشي صادرشده از معصومان قابل شناسايي است. بنابراين، نبايد تصور گردد که اساساً تمام آنچه شيعه توليد کرده، بدون نظارت اهل‌بيت بوده و شيعيان هيچ اقدامي در جهت حراست از نظام آموزشي نداشته‌اند. اماميه راهبردها و راه‌کارهاي نظارت و ارزيابي را براي جلوگيري از آسيب‌هاي احتمالي، از جمله راه‌يابي احاديث دروغين و غاليانه به ميراث بازماندۀ حديثي شيعه، طراحي کرده است. 
    راهبردهاي نظارت و ارزيابي
    «راهبرد»، يک برنامة جامع و منسجمي است که جهت‌گيري عمدة يک مجموعه را معين مي‌کند. به‌عبارت ديگر، به رهنمودها و راه‌هايي که يک مجموعه يا سازمان براي نيل به هدف‌هاي آيندة خود درپيش مي‌گيرد، «راهبرد»، گفته مي‌شود.  برنامة جامع و جهت‌گيري در نظام آموزشي، ناظر به فرايند آموزش و اهداف آن است. توليد محتوا، هدايت، مراقبت و نيل انسان به سعادتمندي از راهبردهاي اصلي نظام آموزشي است. نظام آموزشي اماميه نيز از اين قاعده مستثنا نبوده و براي نيل به منشور خود، راهبردهايي را که ناظر به فرايند تحقق اهداف آموزشي است، تعيين کرده است.
    در بررسي تاريخي فعاليت‌هاي آموزشي اماميه در پنج قرن نخست، از برقراري کرسي درس و توليد محتوا تا تأسيس مراکز علمي، مي‌توان گفت: مذهب تشيع براي حفظ هويت، حيات، تمايز خود از ديگران و رسيدن به اهداف و آرمان‌ها، داراي راهبردهاي نظارت و ارزيابي بوده است. به ‌نظر مي‌رسد توليد متن و تحقق فرايند آموزش، مراقبت از محتوا، هدايت تحصيلي و نيروي انساني، و تعيين مديريت، از راهبردهاي اساسي نظارت و ارزيابي در نظام آموزشي اماميه بوده است و راه‌کارها نيز ناظر به تحقق اين راهبردها مشخص مي‌گردد.
    1. مديريت
    يکي از مهم‌ترين راهبردهاي اماميه براي تحقق فرايند آموزشي و دستيابي به منشور آموزشي، تعيين مدير و رهبر نظام آموزشي براي توليد محتوا و پاسخ‌گويي به نيازهاي علمي و آموزشي جامعه است. برنامه‌ريزي آموزشي، تحليل وضعيت موجود و مطلوب، نيازسنجي و اولويت‌بندي، تقسيم کار و هماهنگي اجزا، بسيج نيرو با گزينش صحيح، تربيت و به‌کارگيري و حفظ آنان، هدايت و ايجاد انگيزه، نظارت و کنترل از وظايف اساسي يک مدير در نظام آموزشي است.  در صورت نبود مديريت و مرجعيت مشروع، توليد علم و محتوا دچار نقص، متون آموزشي تحريف، روش‌هاي آموزشي تغيير، نيروي انساني تحليل، نظارت و ارزيابي فراموش، و تمام نياز‌هاي جديد ناديده گرفته مي‌شود. در نتيجه، نظام آموزشي قادر نيست به هدايت فراگيران بپردازد. بنابراين، براي جلوگيري از اين آسيب‌ها، توجه به تعيين مدير و نقش او در مديريت و  نظارت و ارزيابي در نظام آموزشي، ضروري است.
    ازاين‌رو، اهل‌بيت در عصر حضور و فقها در عصر غيبت، به‌عنوان مديران اين نظام، وظيفة نظارت بر فرايند آموزش را برعهده داشته‌اند.
    2. توليد محتوا و فرايند آموزش
    راهبرد ديگر اماميه در نظام آموزشي، توليد محتوا و آموزش آن است؛ زيرا هدايت و سعادتمندي بشر در دنيا و آخرت، نيازمند محتواي آموزشي است. قرآن کريم و سنت رسول خدا و اهل‌بيت محتواي ديني نظام آموزشي اماميه است؛ چنان‌که معصومان به شاگردان و فراگيران دانش سفارش مي‌کردند که پذيرش ولايت و اطاعت از فرامين آنان، ملاک قبولي اعمال و سعادت بشر است.  بنابراين، براي دستيابي به اين اهداف، تهيه محتواي متناسب با نيازهاي مادي و معنوي و ياددادن آموزه‌هاي ديني و مذهبي به مردم، يکي از مهم‌ترين فعاليت‌هاي اهل‌بيت و شيعيان در فرايند آموزشي بود؛ زيرا ماهيت دين و مذهب، آموزشي است و مردم با تکيه بر اين آموزه‌ها، باورها، رفتارها و ارزش‌هاي خود را انتخاب و تنظيم مي‌کنند. 
    3. مراقبت از محتوا و هدايت فراگيري
    مراقبت و نگه‌داري از محتواي آموزشي و هدايت تحصيلي با هدف هدايت انسان براي دستيابي به سعادتمندي و خروج از بحران‌هاي علمي و آموزشي، راهبرد ديگر اماميه در نظام آموزشي است. به‌عبارت ديگر، براي دستيابي به اين مهم، لازم است تا محتواي آموزشي به‌عنوان يک منبع و ميراث علمي براي خروج از بحران تحريف و دَس و تأمين مواد ديگر نيازهاي علمي، ضبط و نگه‌داري گردد. براين‌اساس، کتاب‌هاي گوناگون، از جمله اصول چهارصدگانه به‌عنوان منابع اصلي اماميه تأليف شد و حديث شيعه با كمك اصول تأليف‌شده، حفظ گرديد.  همچنين اهل‌بيت و شيعيان آنان، فراگيران را از دريافت علم از غير ائمة اطهار نهي  و تمسك به نص‏ امام معصوم را از راهبردها و ويژگي‌هاي نظام آموزشي اماميه دانستند. توجه به ابزار و روش‌هاي اجتهاد نيز از ديگر راهبردهاي اماميه در مراقبت از محتوا و هدايت تحصيلي است. مي‌توان گفت: جامعيت و جاودانگي آموزه‌هاي مذهبي و نقش آنها در هدايت انسان، ايجاب مي‌کرد تا کساني از اين ميراث گران‌بها مراقبت کنند؛ زيرا در غير اين صورت، حجت بر پيروان تمام نخواهد بود.
    راه‌کارهاي نظارت و ارزيابي
    مراد از «راه‌کارها»، مجموعه اقداماتي است که راهبردها را عملياتي و اجرايي مي‌کند تا اهداف تحقق يابد. در نظام آموزشي نيز راه‌کارهايي براي عملياتي کردن راهبردهاي نظارت و ارزيابي وجود دارد تا از طريق آنها فرايند آموزش و اهداف آن تحقق يابد. مراجعه به منابع اصلي توليد علم، عدم مراجعه به آموزه‌هاي ديگران، حراست از ميراث علمي و آموزه‌ها، رصد و پالايش آموزه‌ها، مناظره و رديه‌نگاري براي دفاع از آموزه‌ها، عرضة حديث و ارائة روش آموزشي و هدايت تحصيلي از مهم‌ترين راه‌کارهاي نظام آموزشي اماميه است.
    1. مراجعه به اهل‌بيت و دانشمندان اماميه
    مهم‌ترين راه‌کار اماميه در نظارت و ارزيابي آموزشي، تبيين مرجعيت و مديريت اهل‌بيت و دانشمندان قابل اعتماد آنان بود. اين تبليغات آنچنان گسترده بود که امام باقر فرمودند: «ولايت ما بر اهالي شهرها عرضه شد.»  اهل‌بيت براي انسجام‌بخشي به اين نظام، به معرفي خود به‌عنوان مدير اين نظام و يکي از منابع توليد علم، اقدام مي‌کردند. هدف از اين کار تبيين استقلال نظام آموزشي اماميه از ديگران و متمايز کردن شيعيان از ديگران و ارائة راه‌کار براي پاسخ‌گويي به نيازهاي علمي و کنترل نظام آموزشي بود. آنان به شيعيان يادآوري مي‌کردند با بهره‌گيري از آموزه‌هاي اهل‌بيت به سعادت مي‌رسند؛ آنجا که امام صادق مي‌فرمايند: «اگر به حديث ما چنگ بزنيد به رشد و نجات مى‏رسيد. اگر حديث ما را واگذاريد سرگشته و نابود مى‏شويد. از احاديث ما الهام بگيريد تا رستگارى شما را ضمانت كنم» 
    ايشان ضمن تأکيد بر حراست شيعيان از دفترهاي حديثي، خطاب به سعد اِسکاف فرمودند: «مراتب شيعيان ما را با ميزان روايت آنان از احاديث اهل‌بيت و معرفت‌شان به آن احاديث بشناسيد.» 
    همچنين امام رضا فرمودند: «خداوند رحمت کند بنده‌اي را که ولايت ما را احيا کند. علوم و معارف ما را فراگيريد و آنها را به مردم بياموزيد؛ زيرا اگر مردم محاسن سخنان ما را مي‌دانستند، از ما پيروي مي‌کردند».  بنابراين، بر پاية اين تأکيدها رشد جمعيت علاقه‌مند به علوم ائمة اطهار و دانشمندان اماميه چنان بود که عبداللَّه‌بن سِنان از زيادي مراجعه‌کنندگان به وي، نزد امام صادق شکايت مي‌کرد. 
    نتيجة تبيين مرجعيت اهل‌بيت آن بود که شيعيان منبع اصلي توليد علم را کسي غير از امام معصوم نمي‌داسنتد. بنابراين، براساس کلام امام، متون آموزشي خويش را تهيه و تنظيم مي‌کردند؛ چنان‌که برخي از صحابه مجموعه‌اي از فتاواي اميرمؤمنان علي در باب‌ «ديات» را نگاشتند. امام نيز آنها را براي کارگزاران خود ارسال کردند.  همچنين صَعصَعة‌بن صوحان و اَصبغ‌بن نُباته گاهي گفته‌ها  و حارث اَعور و محمدبن قيس بَجَلي  قضاوت‌هاي امام را نگاشتند و بَجَلي بعدها آن را بر امام باقر عرضه کرد.  يا محمدبن مسلم با استناد به سخنان امام باقر، به شبهات پاسخ مي‌داد. 
    شيعيان مناطق گوناگون هر ساله، به‌ويژه ايام حج، براي کسب علم به مدينه مهاجرت مي‌کردند.  در مباحثات و حل اختلافات علمي و آموزشي، آنان مرجع سخنان خود را امام معصوم مي‌دانستند؛ زيرا معتقد بودند: از علم چيزى را نمى‏دانند، مگر آنکه امام به آنان تعليم‏ دهد؛  چنان‌که مُفَضَّل‌بن قيس در جلسات خود، خطاب به مخاطبان مي‌گفت: «نظر من نظر جعفربن محمد است».  يا حُمران‌بن اَعين اگر در جلسة مباحثه سخني غير از سخن معصوم مطرح مي‌گرديد، جلسه را ترک مي‌کرد.  بنابراين، اگرچه گاهي برخي از شيعيان به خاطر دست‌رسي نداشتن به امام و مراکز علمي، تحت تأثير سياست‌هاي آموزشي خلفا با آموزه‌هاي اهل‌سنت انس مي‌گرفتند، اما آنان براي برون‌رفت از اين مشکلات، زير نظر امام معصوم و بهره‌گيري از سازمان «وکالت»، به نگارش کتاب‌هاي مسائل‌نگاري  و منابع و محتواي مختلف آموزشي پرداختند. 
    نقش دانشمندان در توليد، حراست از متون و انتقال آموزه‌ها، کمک شاياني به تقويت نظارت و ارزيابي نظام آموزشي اماميه کرد. بدين‌روي، امام صادق دربارة نقش دانشمندان شيعه در حراست از آموزه‌هاي شيعي فرمودند: «اگر آنان نبودند كسى از ما و احاديث ما اطلاع پيدا نمى‏كرد. آنان حافظان دين و اشخاص محل اعتماد پدرم بر حلال و حرام خدا هستند.»  ازاين‌رو، گاهي براي استمرار روند هدايت و مراقبت از آموزه‌ها، پيروان خود را به برجستگان در علوم اهل‌بيت ارجاع مي‌دادند. چنان‌که امام صادق شيعيان را به مُفَضّل‌بن عمر، عبدالله‌بن ابي‌يعفور را به محمدبن مُسلم و زيد شَحّام را به ابي‌يعفور و حُمران‌بن اَعين،  سُلَيم‌بن ابي‌حَيه را به ابان‌بن تَغلِب در کوفه،  برخي از مردم را به ابوبصير اسدي و زُراره  و امام رضا، عبدالعزيزبن مُهتَدي وکيل خود در مسائل ديني را به يونس‌بن عبدالرحمان  و علي‌بن مسيب همداني را به زَکريابن آدم قمي ارجاع مي‌داند. 
    2. منع رجوع به آموزه‌هاي ديگران
    بيان عقايد صحيح، نقد محتوايي متون يا عرضة حديث و تحذير از ارتباط با غاليان از مهم‌ترين برنامه، و راه‌کارهاي اماميه در نظارت و ارزيابي بود. به‌عبارت ديگر، مبارزه با جاعلان حديث، غلات و ديگر فرقه‌هاي انحرافي با هدف نقد ديدگاه‌ها يا تبيين بطلان آموزه‌هاي آنان و آگاه کردن شيعيان از محتواي آموزشي خويش، يکي ديگر از راه‌کارهاي نظارتي اماميه بود. بنابراين، امامان شيعه براي حفظ سلامت ميراث علمي و آموزشي اماميه، آنان را از مراجعه به ديگر آموزه‌ها به سبب تحريف و ضعف محتوا پرهيز مي‌دادند؛ چنان‌که امام صادق با کساني که مردم را از مراجعه به کتاب‌هاي بازماندة ائمة اطهار منع مي‌کردند، به‌شدت برخورد کرده، فرمودند: «دانش ابن‌شُبرُمَه در برابر کتاب جامعه علي، گم‌شده و نابود است. کتاب جامعه براي كسى جاى سخنى نگذاشته؛ همة علم حلال و حرام در آن درج است». 
    همچنين ايشان خطاب به اهل‌سنت مي‌فرمايند: «آموزه‌هاي ما از جنس "أرأيت" نيست. هر جوابى كه من به شما مي‌دهم از قول رسول خدا است.» 
    امام رضا نيز شيعيان را به دليل اختلاف درباره مرجع اخذ حديث، از مراجعه به آموزه‌هاي عامه پرهيز مي‌دادند  و تأکيد داشتند که محتواي آموزه‌ها را به خاندان رسالت ارجاع دهند تا ماية تمايز آنان از ديگران باشد. براي نمونه، چند تن از متکلمان شيعه خدمت امام رضا رسيدند و از اينکه نزد برخي از مردم به «زنديق» و «کافر» خطاب مي‌شوند، گلايه کرده، به امام گفتند: ما ديدگاه‌هاي خود را براساس سخنان شما و پدرانتان ارائه مي‌کنيم. امام فرمودند: «هنگامي که شما با سخنان پدرانم بحث نکنيد، پس مي‌خواهيد با سخنان ابوبکر و عمر به استدلال بپردازيد»؟ 
    ابطال آموزه‌ها و عقايد مخالفان و منع مراوده با آنان از ديگر اقدامات اماميه بود. ابوبصير ديدگاه‌هاي غلات را رصد کرده، به سمع امام صادق مي‌رساند. امام نيز افزون بر آنکه به بطلان آموزه‌هاي آنان مي‌پرداختند، شيعيان را از مراوده با غلات پرهيز مي‌دادند؛  چنان‌که خطاب به مفضل‌بن عمر فرمودند: «اي مفضل، با غلات نشست و برخاست نکنيد. با آنان دست دوستي ندهيد و از آنان حديثي نگيريد و حديثي هم نقل نکنيد». 
    همچنين امام جواد افزون بر پاسخ‌گويي به باورهاي ناصواب اهل‌حديث، شيعيان را به خاطر تأثيرپذيري از آنان، به‌ويژه دربارة توحيد، به ترک مراوده سفارش مي‌کردند.  با رواج کتاب‌هاي ابنِ أبِي‌الْعَزَاقِر(شَلمَغاني) و بني‌فَضّال فَطَحي مذهب در خانة بسياري از شيعيان، امام هادي نيز به شيعيان فرمودند: «هرچه را آنان از راويان ديگر نقل كرده‏اند، عمل كنيد و آنچه را خودشان نقل كرده و در آن اظهارنظر نموده‏اند، ترك نماييد.» امام حسن عسکري نيز باتوجه به ضرورت حراست از بنيادهاي فکري شيعه، براي برخي از شيعيان نوشتند: «از پذيرش مطالب جاعلان حديث بپرهيزيد؛ زيرا آموزه‌هاي آنان با دين ما ارتباط ندارد.» 
    3. عرضة حديث و متون آموزشي
    حصول اطمينان از صحت متن آموزش، يک فرايند علمي در نظام آموزشي است. معلمان و فراگيران وظيفه دارند براي رسيدن به اهداف متعالي و جلوگيري از انحراف در ساحت رفتارها و انديشه، دقت لازم را در اخذ و ارائه متن داشته باشند. به همين سبب، شيعيان به جايگاه راوي و متن آموزشي به هيچروي بي‌توجهي نمي‌کردند. آنان براي حصول اطمينان بيشتر، گاهي آموخته‌ها يا متون حديثي را بر ائمة اطهار و دانشمندان شيعه عرضه مي‌کردند. بنابراين، عرضة متون يا فعاليت‌ها و روش‌هاي آموزشي و باورهاي فراگيران، راه‌کار ديگر مراقبت از داده‌هاي آموزشي اماميه و برون‌رفت از بحران‌هاي ناظر به متون حديثي بود.
    عرضة اعتقادات و رفتارهاي ديني بر امام معصوم يکي از راه‌کارهاي کنترل و ارزيابي شيعيان بود. توحيد، امامت و مباحث فقهي بخشي از اين محورهاست؛ چنان‌که اسماعيل‌بن جابر،  منصوربن حازم  و حسين‌بن ابي‌علاء  باورشان دربارة علت وجوب اطاعت از ائمه اطهار را در محضر امام معصوم مطرح کردند. راه‌کار ديگر، عرضة  متن يا حديث بود. آنان در صورت دست‌رسي به امام معصوم، متون آموزشي را بر ايشان عرضه مي‌کردند. براي نمونه، مي‌توان به عرضة حديث «صحيفة الزهد» امام سجاد از سوي ابوحمزه ثُمالي بر خود آن حضرت  اشاره کرد. ابوحمزه براي اطمينان از صدور و صحت شنيده‌ها و نوشته‌هاي خود، آنها را به محضر امام عرضه مي‌کرد و بعد از حصول اطمينان آنها را نقل مي‌ كرد. 
    روند عرضة حديث در دورة صادقين نيز ادامه داشت؛ چنان‌که محمدبن مسلم و زُراره مطالب جابر جُعفي،  ابوبصير و حَکم‌بن عُتيبه سني  را بر امام باقر عرضه کردند. همچنين مَعْرُوفِ‏بن‏ خَرَّبُوذ حديث اَسلَم غلامِ محمدبن حنفيه را در حضورش، به امام عرضه کرد.  ابوهريره عجلي نيز با توجه به تشخيص مطالب نادرست مغيره، در قالب شعر، به امام باقر شکايت کرد.  عُبيدالله‌بن ابي‌شعبه حَلبي نيز از جمله دانشمنداني است که کتابي در جامع مسائل فقه داشت و قبل از آنکه آن را منتشر کند، بر امام صادق عرضه کرد. امام کتاب را خوب ارزيابي کردند و فرمودند: «آيا آنان(عامه) مثل چنين کتابي در اختيار دارند؟»  عُمربن اُذَيْنَه نيز برخي احاديث را براي ارزيابي بر زُراره عرضه مي‌کرد. 
    در عصر امام کاظم نيز گاهي شيعيان مطالب خود را براي اطمينان از صحت محتوا به امام عرضه مي‌کردند؛ چنان‌که عبدالله‌بن محمد اهوازي، کتاب مسائل خود را بر ايشان عرضه کرد.  همچنين در عصر امام رضا، جمعي از شيعيان کتاب الفرائض و يونس‌بن عبدالرحمان، کتاب الديات اميرمؤمنان  و کتاب‌هايي از اصحاب صادقين را بر امام رضا عرضه کردند. امام کتاب‌هاي حضرت علي را تأييد و حديث‌هاي بسياري از کتاب‌هاي اصحاب صادقين را رد و نسبت آنها را تکذيب کردند. 
    شيعيان اهواز و قم نيز با هدف کنترل متون آموزشي، با عرضة متون بر امام جواد و پرسش از صحت محتوايي آنها، تلاش کردند تا در کرسي درس، به نقل روايات کتاب‌هاي عالمان پيشين بپردازند؛ چنان‌که محمدبن حسن مي‌گويد: «به امام جواد گفتم: فدايت شوم! استادان ما از صادقين رواياتى دارند كه چون در آن زمان ـ به سبب تقيّه ـ طرح آنها کار مشكلي بود، ايشان مجبور به اخفاى كتاب‌هاي خود بودند. در نتيجه، از آنان در زمان حياتشان روايتى نقل نگرديد، و چون از دنيا رفتند كتاب‌هايشان به ما رسيده است. اکنون وظيفة ما چيست؟ امام فرمود: آنها را نقل كنيد كه درست است». 
    علي‌بن مهزيار اهوازي نيز به خاطر اختلاف شيعيان در کيفيت اتمام و قصر نماز در حرم مکه و مدينه  و مسئلة وقف،  نكات اختلافي را بر امام جواد عرضه کردند تا شيعيان در تکاليف شرعي اشتباه نکنند. همچنين شخصي به نام عبدالجباربن مبارک نهاوندي نيز در سال 209 روايتي را براي دريافت صحت و سقم آن به خدمت امام عرضه کرد و امام آن را تأييد نمود. 
    داودبن قاسم جعفري مي‌گويد: کتاب يوم و ليله يونس را بر امام حسن عسکري عرضه کردم. امام فرمودند: «تصنيف چه کسي است؟ گفتم: يونس‌بن عبدالرحمان. فرمودند: «مطالب اين کتاب دين من و پدرانم است و تمام محتواي آن به‌حق است».  همچنين بُورَق بُوشَجاني کتاب يوم و ليله را بر امام حسن عسکري عرضه کرد و امام خطاب به وي فرمودند: «محتواي اين کتاب صحيح است؛ به آن عمل کنيد». 
    در عصر غيبت نيز روند کنترل و ارزيابي متون آموزشي با روش عرضة حديث استمرار داشت. براي نمونه، حسين‌بن روح عالمي بود که شيعيان کتاب التکليف شَلمَغاني را بر وي عرضه کردند تا صحت و سقم آن را ارزيابي کند.  همچنين زماني شيعيان دربارة گفتار مفوضه و عقايد آنان از محمدبن عثمان استفسار کردند. وي در پاسخ، نظرات مفوضه را در نسبت دادن خلق و رزق به ائمة اطهار تکذيب کرد و آنها را از شئؤن ذات مقدس الهي برشمرد.  نيز حسين‌بن روح نوبختي به جمعى از فقهاي آنجا نوشت: «كتاب التأديب را مطالعه كنيد و ببينيد آيا چيزى بر خلاف نظر شما در آن هست؟ فقهاى قم پس از ملاحظة آن نوشتند: تمام مسائل آن صحيح است و چيزى مخالف رأى ما در آن نيست، جز مسئله‏اى که راجع به مقدار زكات فطره در آن است». 
    4.  نگارش، مقابله و نگه‌داري متون آموزشي
    تکية اساسي اهل‌بيت و شيعيان بر نگارش، تدريس، تفهيم و مراقبت از آموزه‌ها به‌عنوان ميراثي ماندگار براي اهل علم است؛  زيرا در صورت نبود محتواي آموزشي سالم و منبعي براي تشخيص صحت و سقم آموزه‌ها و اصلاح باورها، امکان هدايت پيروان وجود ندارد. به‌عبارت ديگر، ماندگاري علم، تفکيک آموزه‌هاي اماميه از ديگران، اطمينان از صدور متن، عبور از بحران و فتنه‌هاي علمي، و توسعه و توليد علم از اهداف نگارش حديث است. 
    بنابراين، با تأکيد بر نگارش آثار علمي و تمدني، منابع زيادي توسط شيعيان با هدف تأمين نيازها و پاسخ به شبهات تأليف گرديد؛ چنان‌که رسول خدا از شاگردان خويش درخواست مي‌کردند تا اندوخته‌هاي خود را نوشته يا به خاطر سپرده، به ديگران ياد دهند.  اميرمؤمنان علي† نيز فرمودند: «يکديگر را ملاقات کنيد و براي يکديگر حديث بخوانيد، که اگر چنين کنيد، سخنان ما کهنه نمي‌شود و از بين نمي‌رود.»  همچنين امام صادق خطاب به مفضل‌بن عمر فرمودند: (آموزه‌ها را) بنويس و علمت را در ميان دوستانت منتشر ساز؛ زيرا براى مردم، زمان فتنه و آشوب مي‌رسد، آن هنگام جز با كتاب انس نگيرند.»  
    نگارش آموزه‌ها از همان زمان رسول خدا توسط اميرمؤمنان علي و شيعيان آغاز گرديد و بعدها نيز در زمان منع نقل و نگارش حديث و سيره، شيعيان به توليد متن پرداختند و در دسترس اهل‌بيت و شيعيان قرار گرفت؛ چنان‌که امام سجاد  و امام باقر،  با بهره‌گيري از کتاب علي با مردم احتجاج مي‌کردند. ابورافع نيز کتابي فقهي نگاشت که در ميان شيعيان، يک منبع مشهور و مُبَوَّب بود و آن ‌را از همديگر مي‌آموختند و از آن نسخه‌برداري مي‌کردند.  افزون بر ابورافع، ابوحمزه ثمالي سخنان امام سجاد را يادداشت و منتشر مي‌کرد.  محمدبن مسلم نيز در عصر امام صادق با استناد به کتابي که شامل روايات فقهي اميرمؤمنان علي بود، ابوحنيفه را محکوم کرد.  همچنين محمدبن قيس بَجَلي قضاوت‌هاي امام را نگاشته، بعدها آن را بر امام باقر عرضه کرد.  زُراره نيز دفتري از احاديث امام باقر را يادداشت کرده، به تدريس آنها اهتمام ورزيد.  حَريزبن عبدالله سَجستاني نيز صاحب کتاب الصلوات و نوادر بود و دانشمندان شيعه آن را در مجالس درس خود قرائت مي‌کردند و عموم شيعيان به‌عنوان رسالة فقهي از آن بهره مي‌بردند. 
    در اين دوره، کار تبويب و دسته‌بندي حديث و نسخه‌برداري از متون شکل گرفت. شيعياني همچون مُطّلب‌بن زياد زُهري و مَسعَدةبن صدقه به کار نسخه‌نويسي از نگاشته‌هاي امام جعفر صادق اهتمام داشتند.  تطبيق نسخه‌ها همانند نسخه‌هاي صحيفه سجاديه و نگارش متون حديثي امر متداولي گشت.  تدوين آثار کلامي در دفاع از حريم شيعه و رد عقايد منحرفان نيز اهميت ويژه‌اي پيدا کرد.  شيوع و گسترش تأليفات و آموزهاي شيعي در عراق بيشتر بود. 
    واضح است که نگه‌داري از آثار منتشرشده براي نسل‌هاي بعد، اطمينان از داده‌هاي علمي، و دستيابي به متون صحيح بخش ديگري از راه‌کارهاي کنترل و نظارت اماميه بود. به‌عبارت ديگر، اگر متن صحيح براي هدايت بشر در دسترس نباشد، امکان دستيابي همگان به سعادت امکان‌پذير نيست. ازاين‌رو، شيعيان از آغاز به نگه‌داري ميراث مکتوب از طريق نسخه‌برداري، نگه‌داري کتاب و تأسيس کتابخانه اهتمام ورزيدند. سَماعَه مي‌گويد: «به امام کاظم عرض كردم: ما جلسات بحث علمي داريم و هر مطلبى كه پيش آيد، راجع به آن نوشته‏اى داريم. اين هم از بركت وجود شماست.»  حِميري مي‌گويد: «من فهرست کتاب‌هاي المَساحه را، که احمدبن ابي‌عبدالله بَرقي تصنيف کرده، استنساخ و از راويانش نقل کرده بودم، گم کردم. من شش کتاب وي را جست‌وجو کردم. هيچ نسخه‌اي از آنها را نزد محدثان قم، بغداد و ري نيافتم. ازاين‌رو، به اصول و مصنفات مراجعه کردم و احاديث اين کتاب‌ها را استخراج نمودم و هر حديثي را در کتاب و باب متناسب با خودش قرار دادم.»  همچنين بايد افزود: قديمي‌ترين گزارش دربارة تأسيس کتابخانه شيعي مربوط به ابن‌عقده و حسن‌بن علي‌بن فَضّال در عصر امامين عسکريين است که تمام تأليفات ائمة اطهار را گردآوري کرده بودند. 
    جامعة شيعه در حالي وارد دوران غيبت گرديد که اندوخته‌هاي علمي عظيمي از پيشينيان خود در اختيار داشت. کتاب‌ها و اصول تأليف‌شده نيز غالباً در اختيار دانشمندان و خاندان‌هاي علمي شيعه بود . آنان با تکيه بر اين منابع، توانستند ضمن توليد و توسعه علم، به نقد مخالفان و شبهات بپردازند و از اين رهگذر، شيعه را از ديگران متمايز کنند. به گفتة شيخ مفيد(م413ق)، اماميه (در اين دوره) از نظر تعداد و از لحاظ علمى، پرجمعيت‏ترين گروه است. آنان دانشمندان علم كلام، صالحان، عبادت‏پيشگان، فقها و علماى حديث، ادبا و شعراى زيادى را به خود اختصاص داده‏اند. اينان سرشناسان و رؤساي اماميه در ديانت هستند» 
    اين دانشمندان اماميه بودند كه به‌طور عمده، مانع رسوخ انحرافات در مذهب شيعه گرديده و از آن پس، حديث شيعه را با كمك اصول تأليف‌شده، حفظ كردند.  تأثير اين‌همه فعاليت بر پاية همان آموزه‌ها بود. گرايش برخي از معتزله و خوارج به تشيع نيز در همين راستا بود. مهيار ديلمي،  محمدبن عبدالملک تبّان نَسَفي، ابن‌قِبه رازي، عبيدالله‌بن يعقوب‌بن نَصر انباري‏  و ابوعيسي وَرّاق  از معتزله و محمدبن سعيد از خوارج به تشيع  تغيير عقيده دادند.
    5. رصد و پالايش آموزه‌ها 
    در دورة حضور ائمة اطهار، افزون بر فرقه‌هاي مختلف همانند «فَطَحيه» و «قَدريه»، «غاليان» نيز به انتشار حديث اهل‌يت و تفسير غلط از آنها پرداختند که بر تخريب و رشد اختلافات در ميان جامعة شيعه تأثير داشت؛ چنان‌که با رشد جريان‌هاي کلامي همانند جبرگرايي، اعتزال و تفويض،  غلات نيز در کوفه  سربرآورده، با اباحه‌گري، جعل حديث و انتساب آن به صادقين،  به تخريب مقام امام صادق مي‌پرداختند.  رشد و تبليغات آنان به‌گونه‌اي بود که عده‌اي از شيعيان با تشخيص آموزه‌هاي ناصواب، از دست غلات و ابوالخطاب به امام صادق شکايت کردند و گفتند: کسي را براي پاسخ به آموزه‌هاي آنان به ما معرفي كنيد.  ازاين‌رو، امام صادق نيز از شاگردان خواستند تا شنيده‌هايشان از ابوالخطاب را براي بررسي آنها بازگو کنند.  ايشان در مرحله‌اي، شيعيان را براي عبور از اين بحران، به مُفَضّل‌بن عمر ارجاع دادند.  امام کاظم نيز فرمودند: «به هِشام‌بن حکم بگوييد: چيزي دربارة ـ نقد ـ باورهاي قَدريه بنويسد و براي من بفرستد. هشام آن را نوشت و خدمت امام عرضه کرد و امام فرمودند: همه چيز در آن آمده است.» 
    با تکيه بر مطالب فوق، مي‌توان گفت: يکي از راه‌کاري مستمر اماميه براي مراقبت از ميراث علمي و محتواي آموزشي، بررسي و رصد اوضاع علمي و آموزشي جامعة اسلامي بود. اين کار با هدف آگاهي از آموزه‌ها و روش‌هاي آموزشي مخالفان، مراقبت از محتوا و نشان دادن تمايز آموزه‌ها و سنجش و ارزيابي توان شيعيان براي پاسخ‌گويي به مسائل مستحدثه بود. آنان چون بر آموزه‌هاي صحيح تسلط داشتند، تلاش کردند تا از اين طريق، نيازهاي جامعه را رصد كنند و به آنها پاسخ دهند، و در صورت ناتوانايي، پاسخ آن را از امام دريافت مي‌كردند؛ چنان‌که بسياري از شيعيان از جمله ثُوَيْرِبن أبي‌فَاخِتَة در مکه چهارهزار مسئله از سؤالات شيعيان کوفه را يادداشت کرده بود تا از امام باقر پاسخ آنها را دريافت کند. 
    همچنين هشام‌بن حکم مي‌گويد: «من در منا از امام صادق 500 سؤال دربارة علم کلام پرسيدم و گفتم که آنان(عامه) چنين مي‌گويند و امام دربارة هر مسئله مي‌فرمودند: «تو هم اين‌گونه پاسخ بده.»  
    عبدالرحمان‌بن حجاج با شرکت در درس ابن ابي‌ليلا و ابوحنيفه، آگاهي خوبي دربارة آراء و روش‌هاي استدلالي فقهي سني عراق داشت.  زُراره نيز در درس اهل‌سنت مدينه شرکت مي‌کرد و از ديدگاه فقهي آنان باخبر بود و در مناظره توانست آنان را شکست دهد.  نيز مُعاذبن مُسلم در مسجد کوفه به صدور فتوا مي‌نشست و مردم مسائل شرعي خود را از وي مي‌پرسيدند. اگر سائل از مخالفان شيعه بود رأي فقهي آنان را اظهار مى‏كرد، و اگر از شيعيان بود طبق فقه اماميه فتوا مي‌داد، و اگر او را نمي‌شناخت هم نظرية شيعه و هم رأى مخالفان را اظهار مي‌كرد.  نتيجه آن گرديد که روند رصد افکار و آموزه‌هاي مخالفان براي جلوگيري از تحريف متون آموزشي، روندي جاري در ميان شيعيان گشت.
    در عصر غيبت نيز عالمان شيعه براي مراقبت از آموزه‌ها، ضمن رصد ديدگاه‌هاي مخالفان، با روش‌هاي گوناگون، به پاسخ‌گويي برمي‌آمده‌اند. تعيين نماينده در مناطق شيعه‌نشين و ارجاع نيازهاي شيعيان و ديدگاه مخالفان به مرجع تقليد، يکي از اقدامات آنان بود.  پالايش متون از ديگر اقدامات آنان بود. بروز پديدۀ «نظارت»، پالايش يا استثنا در تاريخ حديث شيعه، نشان از دقت آنان در حفظ ميراث تمدني دارد؛ چنان‌که نجاشي مي‌نويسد: «ما از احمدبن محمدبن سَياري روايت نقل کرديم، جز آنچه را که غلو و تفويض بود»  ابن‌وليد قمي نيز پس از بررسي کتاب نوادرالحِکمه، روايت‌هاي بسياري از آن را استثنا کرده و از نقل آنها خودداري ورزيد که به مستثنيات ابن‌وليد نام گرفت.  شيخ طوسي بيان مي‌دارد که محمدبن حسن‌بن وليد فقط يک حديث را از کتاب الشرائع، نگاشتة علي‌بن ابراهيم‌بن هاشم استثنا کرده است. 
    شيوخ شيعه بغداد عبيدالله‌بن يعقوب‌بن نَصر انباري را به خاطر اتهام غلو نپذيرفته، مورد بي‌مهري قرار دادند و اصرار ابن‌غضائري براي استماع درس نزد انباري بي‌نتيجه ماند.  همچنين احمدبن محمدبن عيسي اشعري مرجع قمي‌ها تعدادي از علماي شيعه، از جمله سهل‌بن زياد، حسين‌بن عبيدالله، ابوسَمينه و عده‌اي ديگر را را به‌جرم نقل روايات غلوآميز از قم اخراج کرد.  عياشي نيز روايات قابل اعتماد را نقل مي‌کرد.  طبق گزارش نجاشي، شيوخ بغداد از هر کسي روايت نقل نمي‌کردند؛ چنان‌که نجاشي با شنيدن تضعيف علماي شيعه دربارة ابن‌عياش، فراگيري حديث از وي را متوقف کرد. 
    6. مناظره و رديه‌نگاري
    حراست از آموزه‌ها در قالب مناظره و رديه‌نويسي با هدف ابطال عقايد ديگران و اثبات حقانيت و درستي آموزه‌ها، راه‌کار ديگر اماميه در نظارت و ارزيابي بود. يکي از مهم‌ترين نتايج مناظرات، روشن شدن حق براي برخي و گرايش به تشيع بود. نگارش رديه عليه آموزه‌هاي مخالفان در محورهاي فقهي، حديثي، تفسيري، فلسفي و کلامي يهود، ثنويه، فلاسفة يونان، زنادقه، اهل‌سنت، مرجئه، قرامطه، غاليان، اصحاب حديث و رأي، معتزله و اشاعره، قايلان به تناسخ، واقفه، زيديه، اسماعيليه، مفوضه، فَطَحيه و بسياري از جريان‌هاي فکري و مذهبي، بخشي از فعاليت‌هاي اماميه در حراست، تبيين و نشان‌دادن درستي و تمايز آموزه‌هاي آنان از ديگران است.  
    با تکيه بر صحت و قدرت محتوايي آموزه‌هاي اماميه، اميرمؤمنان علي با قوانيني که به‌عنوان «سيرۀ شيخين» در زمان خلفاي راشدين تثبيت شده بود، مخالفت ورزيدند. ايشان در شوراي شش نفرة عمر، تنها سنت نبوي را لازم‌الاتباع دانسته، سيرة ديگران را نپذيرفتند.  به اعتراف حسن بصري، حضرت علي در زماني که دين به كجي گراييده بود، راه را به مردم نماياند و کجي‌ها را راست كرد.  همچنين امام باقر در برابر جعل اخبار و نقل اسرائيليات به مبارزه با کعب‌الاحبار و تکذيب سخنان وي پرداختند و در مقابله با او، روايات صحيح را عرضه مي‌کردند، و براي پاسخ به سؤالات حَکَم‌بن عُتَيبِه سني، از کتاب اميرمؤمنان علي بهره گرفتند.  با آموزش‌هاي امام باقر، شيعيان از ساير مردم متمايز و بي‌نياز شدند و پس از آن، اين عامه بودند که به شيعيان نيازمند گرديد. 
    7. قرائت و اجازه‌نامه
    يکي از راه‌هاي تحمل حديث و پشتوانه صحت و درستي آموزه‌ها، قرائت و اخذ اجازه‌نامه است. با توجه به زيادشدن واسطه‌ها در نقل حديث و مراقبت از ميراث تمدني، «قرائت» و «اجازه‌نامه» شيوة مناسبي براي نظارت، ارزيابي و حراست از ميراث مکتوب اماميه بود؛ بدين صورت که استادان علم حديث به‌طور کتبي يا شفاهي، بعد از قرائت يا نگارش متن و کنترل صحت محتوا، اذن نقل روايت از خود را به شاگردان اعطا مي‌کردند و معمولاً در اين اجازه‌نامه‌ها، نام استادان را ذکر مي‌کردند. فراگيران مطالب خود را بر استاد مي‌خواندند تا از صحت محتوا اطمينان يابند و بعد از اخذ مجوز تدريس و نقل روايت، به نشر آموزه‌ها مي‌پرداختند. 
    براي نمونه، حُمران از فقها و قرّاء کوفه بود و نوشته‌هاي خود را براي تشخيص صحت، بر امام باقر قرائت کرد.  حيدربن محمدبن نُعيم‏ سمرقندي هزار جلد کتاب را بر استادان خود قرائت کرد و اجازة نقل حديث از استادان گوناگون از جمله عياشي را دريافت کرد.  اجازه‌نامه يا از سوي امام به شاگردان اعطا مي‌گرديد؛ چنان‌که امام کاظم به علي‌بن حمزه اجازه داد تا وي به پاسخ مسائل حلال و حرام مردم بپردازد،  يا از سوي دانشمندان به شاگردان خويش داده مي‌شد، آنجا که حسن و حسين‌بن سعيد اهوازي براي يادگيري حديث از اهواز راهي قم شدند و در همان‌جا ماندگار شدند. حسين افزون‌بر يادگيري حديث، اجازة نقل کتاب‌هاي خود را به قمي‌ها داد.  از فوايد مهم اين کار، افزون بر دقت و توجه به صحت مطالب، کنترل و نظارت بر محتوا، اتصال سند اخبار به اهل‌بيت است. 
    8. ارائة روش استنباط و هدايت فراگيري
    از ديگر راه‌کارهاي نظارت بر محتواي آموزشي و نيروي انساني، ارائة روش آموزشي، شيوة استنباط از متون و هدايت تحصيلي فراگيران است. وجود نص، شيعيان را از ورود به خطا و اجتهاد در مقابل نص بي‌نياز مي‌کرد. و در صورت دست‌رسي نداشتن به امام معصوم، به فقهاي قابل اعتماد ارجاع داده مي‌شدند. فقها نيز با تکيه بر اصول استنباط، به مسائل مستحدثه پاسخ مي‌گفتند. يکي از اصول تشخيص آموزه‌هاي صحيح يا کلام معصوم، موافقت محتوا با کتاب خداست. احاديثي که موافق قرآن و سنت نيست، رد مي‌گردد؛  چنان‌که امام صادق فرمودند: «اگر آن حديث موافق كتاب خدا نبود، آن ‌را بر اخبار عامّه عرضه نماييد و آنچه موافق اخبار ايشان است، رها كنيد و آنچه را مخالف اخبار آنان است، فراگيريد»؛  زيرا آنان احکام الهي را تحريف و تغيير داده بودند. تمسک به قول مجمع‌عليه از شيعيان هنگام بروز اختلاف در نقل‌قول‌ها نيز، روش ديگري بود،  و در صورت عدم فهم حديث، آن ‌را بايد به اهل‌بيت ارجاع مي‌دادند  و در نهايت، زماني که به امام دست‌رسي نداشتند از قواعد اجتهادي در هنگام فقدان نص بهره مي‌بردند و فرع را از اصل استخراج مي‌کردند. بنابراين، شيعه به سبب برخورداري از نص، نيازمند قواعد به‌عنوان نياز اولي نبود، بلکه اين نيازي ثانوي بود. اما گاهي به خاطر فقدان، اجمال يا تعارض نص و ديگر حالاتي که فقيه با آن مواجهه مي‌گردد، سراغ قواعد اصولي مي‌رفتند؛ چنان‌که امام صادق به شاگردان خود مي‌فرمودند: «بر ماست که به شما اصول و قواعد کلي اجتهاد را بياموزيم، و بر شماست که فروع آن‌ را بکاويد.»  
    بهره‌برداري از قرآن، سنت و استفاده از اجماع و عقل به‌عنوان ابزاري براي کشف نظر معصوم، از مختصات روش اجتهادي اماميه است. آنان عقل را به‌عنوان ابزاري در خدمت کشف حکم معصوم و حکم فرعي از اصلي مي‌دانند.  به‌عبارت ديگر، عقل در ادراک تفصيل مسائل، محتاج شرع و وحي است. بدين‌روي، شيعيان تحت تأثير هيچ مذهبي قرار نگرفتند و در تدوين آثار پژوهشي، ملاک را حديث اهل‌بيت قرار مي‌دادند، چنان‌که شيخ مفيد نيز در بحث‌هاي کلامي، خود را نيازمند روايات اهل‌بيت مي‌دانست و بر آنها تکيه مي‌کرد.  با خرده‌گيري اهل‌سنت از روش تدوين آثار حديثي- فقهي اماميه، آنان برآن بودند تا از دل اصول، فروع فقهي را استخراج کنند؛ چنان‌که شيخ طوسي(م460ق) مي‌نويسد: به خاطر طعن مخالفان بر اماميه به اينکه تفريع فروع نمي‌کنند و فقط به تبيين احکام منصوص مي‌پردازند، به نوشتن کتاب المبسوط روي آوردم، تا بدانند اماميه با کمک احاديث خود مي‌تواند تمام مسائل را استنباط کند و نيازي به قياس ندارد. 
    اماميه براي دفع اختلاف راويان و متون، اِسناد در آموزه‌ها، بيان صفات راوي را در دستور کار خود قرار داد؛ امري که اهل‌بيت بر آن تأكيد كردند تا فراگيران گرفتار تدليس نگردند؛  آنجا که جابر جُعفي بر بيان سند از سوي امام باقر تأکيد داشت و امام نيز خطاب به وي فرمودند: «هر آنچه نقل مي‌کنيم، سند آن به رسول خدا مي‌رسد».  به اعتراف منابع، اَبان‌بن تَغلِب قبل از علماي عامه بر اِسناددهي تأکيد کرده است. ازاين‌رو، شيعيان نيز به اين اصل پايبند بودند تا از طريق روات ثقه، به کلام معصوم دست يابند. 
    يکي ديگر از اقدامات نظارتي و ارزيابي، تبيين روش‌ها و ملاک‌هاي نقل حديث و هدايت تحصيلي فراگيران است. اميرمؤمنان علي خطاب به عبدالله‌بن عباس، هنگامي که او را براي گفت‌وگو با خوارج مي‌فرستادند، فرمودند: «با ايشان به قرآن مناظره نکن؛ زيرا قرآن بار معناهاي گوناگون را تحمل مي کند. تو چيزي مي‌گويي و آنان چيز ديگري مي‌گويند، بلکه با ايشان به سنت پيامبر مناظره کن که راه گريز نداشته باشند.»  امام صادق نيز به برخي از شيعيان، از جمله جَميل‌بن دَرّاج تذکرات لازم را درباره ملاک نقل آموزه‌ها ارائه مي‌کردند. 
    همچنين ايشان بر روند فعاليت علمي شاگردان خود نظارت کرده، به اصلاح باورها و روش‌هاي آنان مي‌پرداختند؛ چنان‌که فرمودند: «اي حُمران، تو سخنت را به دنبال حديث مي‌آوري (و مرتبط با بحث سخن مي‌گويي) و به حق مي‌رسي». به هشام‌بن سالم نيز فرمودند: در پي حديث مي‌گردي، ولي تشخيص نمي‌دهي (مي‌خواهي مرتبط سخن بگويي، ولي نمي‌تواني)». به اَحوَل نيز فرمودند: «بسيار قياس مي‌کني و از موضوع خارج مي‌شوي. مطلب باطل را به باطل رد مي‌کني و باطل تو روشن است». به قيسِ ماصر هم فرمودند: «تو چنان سخن مي‌گويي که هر چه مي‌خواهي به سخن پيامبر نزديک‌تر باشد دورتر مي‌شود. حق را به باطل مي‌آميزي حقِّ اندک از باطل بسيار بي‌نيازت مي‌کند. و شما اي اَحوَل، (در مباحث علمي) بسيار خيزگيرنده و ماهر هستي. اما شما اي هشام، با هر دو پا به زمين نمي‌خوري. تا بخواهي به زمين برسي، پرواز مي‌کني. شخصي مانند تو بايد با مردم سخن (مناظره) بگويد. خود را از لغزش نگه‌دار، شفاعت ما به دنبالش مي‌آيد». 
    نتيجه‌گيري
    نظام آموزشي اماميه به خاطر جامعيت، جاودانگي و برخورداري از منشور و محتواي آموزشي در جهت هدايت و سعادتمندي پيروان، از راهبردها و راه‌کارهايي براي حراست از نظام آموزشي خويش داشته است. توليد محتوا، تبيين مرجعيت علمي، مديريت و هدايت تحصيلي از مهم‌ترين راهبردها، و رجوع به منابع توليد علم، منع بهره‌گيري از منابع ديگران، حراست از مواد آموزشي توليدشده، رصد و پالايش آموزه‌ها، تبيين و دفاع از آموزه‌ها و ابطال آموزه‌هاي غلط، بهره‌گيري از روش‌هاي آموزشي، قرائت، اجازه‌نامه، عرضة حديث بر منابع توليد علم براي تشخيص صحت و درستي محتوا، و هدايت تحصيلي فراگيران، از مهم‌ترين راه‌کارهاي اماميه در نظام آموزشي است. به‌عبارت ديگر، بيان عقايد صحيح، نقد محتوايي متون و تحذير از ارتباط با غاليان، مهم‌ترين برنامه‌ها و راه‌کارهاي اماميه بوده است؛ تلاشي که از عصر رسول خدا آغاز گرديد و در دوره‌هاي بعد به سازوكاري فراگير و مستمر درآمد و شيعيان با اين روند، براي حل مشکلات و عبور از بحران‌هاي علمي و آموزشي از آن بهره مي‌بردند. شيعيانْ جريان غلو، غاليان و داده‌هاي جعلي آنان را تشخيص مي‌دادند و گاهي در صورت عدم تشخيص، با ملاک‌ها و روش‌هاي آموزشي، سند و محتواي حديث را کنترل و ارزيابي مي‌کردند. اکنون با توجه به اين راهبردها و راه‌کارها، مي‌توان گفت: نقش تخريبي گستردۀ غلات در ميراث حديثي شيعه مردود است؛ زيرا بسياري از احاديث جعل‌شده پالايش گرديده، و خطاهاي موجود در متون آموزشي اماميه در دوره‌هاي بعد، به‌ويژه عصر غيبت، ناشي از سهل‌انگاري، عدم توجه به ملاک‌ها و روش‌هاي آموزشي و نقل حديث است.
     
     

    References: 
    • ابن ابي‌الحديد، عبدالحميدبن هبةالله، شرح نهج البلاغه، قم، كتابخانه آيت الله مرعشي نجفي، 1404ق.
    • ابن ابي‌شيبه، عبدالله‌بن محمد، المصنف، تحقيق سعيد اللحام، بيروت، دارالفکر، 1409ق.
    • ابن خلدون، عبدالرحمن‌بن محمد، ديوان المبتدأ و الخبر فى تاريخ العرب و البربر، تحقيق خليل شحاده، ط. الثانيه، بيروت، دارالفكر، 1408ق.
    • ابن‌براج طرابلسي، عبدالعزيز، المهذب، قم، جامعه مدرسين، 1406ق.
    • ابن‌حجر عسقلانى، احمدبن على، الإصابة فى تمييز الصحابة، تحقيق عادل احمد عبد الموجود، بيروت، دارالكتب العلميه، 1415ق.
    • ـــــ ، فتح‌الباري، چ دوم، بيروت، دارالمعرفه، بي‌تا.
    • ابن‌خلکان، احمدبن محمدبن ابراهيم، وفيات الأعيان، بيروت، دارالثقافه، بي‌تا.
    • ابن‌سعد، محمدبن، الطبقات الكبرى، چ دوم، بيروت، دارالكتب العلميه، 1418ق‌.
    • ابن‌سليمان کوفي، محمد، مناقب الإمام أميرالمؤمنين علي‌بن أبى‌طالب†، قم، مجمع إحياء الثقافة الإسلامية، 1412ق.
    • ابن‌قولويه قمي، جعفربن محمد، الکامل الزيارات، نجف، دارالمرتضويه، 1356.
    • ابن‌كثير دمشقي، اسماعيل‌بن عمر، البداية و النهاية، بيروت، دارالفكر، 1407ق.
    • ابوغالب زراري، احمدبن محمد، رسالة أبي غالب الزراري إلى ابن ابنه في ذكر آل أعين‏، قم، مرکز تحقيقات اسلامي، 1369.
    • اشعري قمي، سعد‌بن عبدالله، المقالات والفِرق، چ دوم، تهران، علمي و فرهنگي، 1360.
    • اشعري، علي‌بن اسماعيل، مقالات الاسلاميين، تصحيح هلموت ريتر، ط. الثالثه، آلمان، فرانز شتاينر، 1400ق.
    • بحراني، يوسف، الحدائق الناضره، قم، جامعه مدرسين، بي‌تا.
    • برقي، احمدبن محمدبن خالد، المحاسن، چ دوم، قم، دارالکتب الاسلاميه، 1371ق.
    • بلاذري، احمدبن يحيى‌، انساب الأشراف، تحقيق سهيل زكار و رياض زركلى، بيروت، دارالفكر، 1417ق.
    • ـــــ ، فتوح البلدان، بيروت، مكتبة الهلال، 1998م.
    • تميمي آمدي، عبدالواحدبن محمد، غررالحكم و دررالكلم، چ دوم، قم، دارالكتاب الإسلامي‏، 1410ق.
    • جعفريان، رسول، حيات فکري و سياسي امامان شيعه‰، چ ششم، قم، انصاريان، 1381.
    • حجتي، سيدداود، فرهنگ تعليم و تربيت، تبريز، احرار، 1375.
    • حلي، محمدبن احمدبن ادريس، السرائر، چ دوم، قم، جامعه مدرسين، 1410ق.
    • خطيب بغدادى‏، احمدبن على، تاريخ بغداد، بيروت، دارالكتب العلميه، 1417ق.
    • ـــــ ، تقييد العلم، بيروت، دارإحياء السنة النبوية، 1974م.
    • دفتر همکاري حوزه و دانشگاه، فلسفه تعليم و تربيت، تهران، سمت، 1371.
    • رضائيان، علي، سازمان و مباني مديريت، چ سيزدهم، تهران، سمت، 1388.
    • زمخشري، محمودبن عمر، ربيع الأبرار و نصوص الأخبار، بيروت، الأعلمي للمطبوعات، 1412ق.
    • سبحاني، جعفر، تذكرة الأعيان، قم، مؤسسة امام صادق†، 1419ق.
    • سيدمرتضي علم‌الهدي، علي‌بن حسين، الامالي، قاهره، دارالفکرالعربي، 1998م.
    • ـــــ ، الفصول المختاره، قم، کنگره شيخ مفيد، 1413ق.
    • صدوق، محمدبن علي، الامالي، بيروت، اعلمي، 1400ق.
    • ـــــ ، التوحيد، قم، جامعه مدرسين، 1398ق.
    • ـــــ ، الخصال، قم، جامعه مدرسين، 1362.
    • ـــــ ، علل الشرايع، قم، داوري، 1385.
    • ـــــ ، عيون أخبار الرضا†، تهران، جهان، 1378ق.
    • ـــــ ، كمال الدين و تمام النعمة، چ دوم، تهران، اسلاميه، 1395ق.
    • ـــــ ، من لايحضره الفقيه، چ دوم، قم، جامعه مدرسين، 1404ق.
    • صفار، محمدبن حسن، بصائرالدرجات في فضائل آل محمّد‰، چ دوم، قم، كتابخانه آيت الله مرعشي نجفي، 1404ق.
    • طبري، محمدبن جرير، تاريخ الأمم و الملوك، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، ط. الثانيه، بيروت، دارالتراث، 1387ق.
    • طوسي، محمدبن حسن، اختيار معرفه الرجال، مشهد، دانشگاه مشهد، 1409ق.
    • ـــــ ، الامالي، قم، دارالثقافه، 1414ق.
    • ـــــ ، العدة في أصول الفقه، قم، ستاره، 1417ق.
    • ـــــ ، الغيبة، قم، دارالمعارف الإسلاميه، 1411ق.
    • ـــــ ، المبسوط في فقه الاماميه، تهران، المكتبة المرتضويه، 1387ق.
    • ـــــ ، تهذيب الاحکام، چ چهارم، تهران، دارالكتب الإسلاميه، 1407ق.
    • ـــــ ، فهرست كتب الشيعة و أصولهم، قم، مکتبه محقق طباطبايي، 1420ق.
    • عريضى، على‌بن جعفر، مسائل علي‌بن جعفر و مستدركاتها، قم، آل‌البيت‰، 1409ق.
    • کراجکي، محمدبن علي، كنز الفوائد، قم، دارالذخائر، 1410ق.
    • کليني، محمدبن يعقوب، الکافي، تحقيق علي‌اکبر غفاري، چ چهارم، تهران، دارالكتب الإسلاميه، 1404ق.
    • مازندراني، محمدبن اسماعيل، منتهي المقال في احوال الرجال، قم، آل‌البيت، 1416ق.
    • مدرسي طباطبايي، سيدحسين، مكتب در فرآيند تكامل، ترجمة هاشم ايزدپناه، تهران، كوير، 1388.
    • معين، محمد، فرهنگ فارسي، چ بيست و ششم، تهران، اميركبير، 1388.
    • مفيد، محمدبن محمدبن نعمان، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، قم، کنگره شيخ مفيد، 1413ق.
    • ـــــ ، المقنعه، قم، کنگره شيخ مفيد، 1413ق.
    • ـــــ ، الاختصاص، قم، کنگره شيخ مفيد، 1413ق.
    • ـــــ ، اوائل المقالات، قم، کنگره شيخ مفيد، 1413ق.
    • ـــــ ، تصحيح اعتقادات الإمامية، چ دوم، قم، کنگره شيخ مفيد، 1414ق.
    • نجاشي، احمد‌بن علي، الرجال، چ پنجم، قم، جامعه مدرسين، 1416ق.
    • نووي، محي‌الدين، صحيح مسلم بشرح النووي، بيروت، دارالکتاب العربي، 1407ق.
    • نيشابوري، مسلم‌بن‌حجاج، الصحيح، بيروت، دارالفكر، بي‌تا.
    • همداني، عبدالجبار، تثبيت دلائل النبوة، قاهره، دارالمصطفى‏، بي‌تا.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    یاوری سرتختی، محمدجواد، رنجبر، محسن.(1395) راهبردها و راه‌کارهای نظارت و ارزیابی در نظام آموزشی امامیه‌ی عصر حضور. ، 13(2)، 105-130

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    محمدجواد یاوری سرتختی؛ محسن رنجبر."راهبردها و راه‌کارهای نظارت و ارزیابی در نظام آموزشی امامیه‌ی عصر حضور". ، 13، 2، 1395، 105-130

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    یاوری سرتختی، محمدجواد، رنجبر، محسن.(1395) 'راهبردها و راه‌کارهای نظارت و ارزیابی در نظام آموزشی امامیه‌ی عصر حضور'، ، 13(2), pp. 105-130

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    یاوری سرتختی، محمدجواد، رنجبر، محسن. راهبردها و راه‌کارهای نظارت و ارزیابی در نظام آموزشی امامیه‌ی عصر حضور. ، 13, 1395؛ 13(2): 105-130