، سال چهاردهم، شماره اول، پیاپی 42، بهار و تابستان 1396، صفحات 23-48

    نقد و بررسی روایت‌های هشام کلبی در تاریخ طبری

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    زینب امیدیان / استاديار گروه تاريخ تشيع دانشكده الهيات دانشگاه حکيم سبزواري / z.omidiyan@hsu.ac.ir
    چکیده: 
    بنیان گذاران تاریخ نگاری اسلامی همان راویان و اخباریان سده های دوم و سوم بودند که فهرست مفصلی از آنان را ابن ندیم به دست داده است. در این میان، هشام جایگاه خاصی دارد. روایات او طیف وسیعی از وقایع و حوادث گوناگون از هبوط حضرت آدم علیه السلام تا دوره‌ی عباسی را دربردارد که بررسی همه‌ی آنها مجال وسیعی می طلبد. مقاله‌ی حاضر با روش تحلیلی ـ توصیفی درصدد است تا با تکیه بر روایات او در تاریخ طبری، به اهمیت و رویکرد این روایات بپردازد؛ ازجمله اینکه طبری در چه جاهایی بر روایات هشام اعتماد کرده است؟ و این اعتماد به چه عواملی بازمی گردد؟ روایات هشام کلبی و به تعبیر دیگر، تاریخ نگاری او چه ویژگی هایی دارد که طبری به آن اقبال خاصی نشان داده است؟ واکاوی حاضر نشان می دهد که وسعت دانش تاریخی هشام کلبی در کنار اعتدال، میانه روی و نگاه بی غرضانه اش، مایه‌ی اعتبار اخبار و روایات او نزد طبری شد. ازاین رو، طبری به طور گسترده از روایات او در دوره های گوناگون اقتباس کرد.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    A Critical Review of Hisham Al-Kalbi's Narrations in Tabari's History
    Abstract: 
    The founders of Islamic historiography are the very narrators and Akhbaris (traditionalists) who lived in of the second and third centuries, an exhaustive list of whom has been drawn up by Ibn-e-Nadim. Hisham has a special status among them because his narrations cover an extended period of history from the Fall of Adam to the Abbasid period and there is no need to go into detail about it because it takes time. The present paper uses a descriptive-analytical method to examine the significance of and approach to Hisham’s narrations by referring to them in Tabari's history. Among the questions discussed by this study is in which cases Tabar replies on the factors behind Tabari's reliance on them, Hisham’s narrations, and the features of Hisham’s narrations, that is, his historiography that was a source of interest to Tabari. The present research shows that the vastness of Hisham al-Kalbi’s historical knowledge, along with his moderation, impartiality and objectivity have led Tabari to verify the authority of his narrations. Therefore, Tabari quotes extensively from Hisham in different periods.
    References: 
    متن کامل مقاله: 

     
    مقدمه
    در قرن‌هاي دوم و سوم هجري، اخباريان و راويان متعددي ظهور کردند که به جمع و نشر اخبار  مختلف و متنوع اهتمام ورزيدند. آثار، روايات، گرايش‌ها و ديدگاه‌هاي آنها را مي‌توان در متون متأخر هم يافت. در اين ميان، تاريخ طبري از جايگاه ويژه‌اي برخوردار است؛ زيرا به تفکيک و با حفظ سلسلة اسناد خبر، روايات اخباريان مشهور و معتبر قرن اول تا اواخر قرن سوم هجري را به‌دست داده است. يکي از اين اخباريان، هشام کلبي(م204ق) است که طبري روايت‌هاي او را به شکل گسترده‌اي به‌کار گرفته ‌است. هشام کلبي از سرچشمه‌ها و آبشخورهاي تاريخ‌نگاري اسلامي است که شناختِ‌ تاريخ‌نگاري وي به فهم تاريخ‌نگاري مسلمانان نه‌تنها در زمانة هشام (سده‌هاي دوم و سوم هجري)، بلکه تا قرن‌ها بعد، که تاريخ‌نگاري کلاسيک امتداد داشت، ياري مي‌رساند. اهميت ابن‌کلبي تا بدانجاست که هيچ محققي در حوزة تاريخ‌نگاري اسلامي، نمي‌تواند وي را ناديده بگيرد. به‌رغم اين اهميت، تحقيقاتي که به‌صورت مستقل دربارة ابن‌کلبي انجام شده، محدود و انگشت‌شمار است.
    براي نمونه، مي‌توان به کتاب تبيين نقش هشام در تمدن اسلامي اشاره کرد که نويسنده، صرفاً به يک معرفي کوتاه و فهرست‌وار (قريب يک و نيم ‌صفحه) از روايت‌هاي هشام بسنده کرده و به‌نقد و بررسي آنها نپرداخته است. 
    همچنين در مدخل «کلبي» در دائرة‌المعارف، اسلام که به معرفي خاندان کلبي اختصاص دارد، تنها به ذکر نام آثار هشام بسنده شده و دربارة تاريخ‌نگاري هشام کلبي نکته قابل‌توجهي نياورده است. 
    نيز مي‌توان به مقالة «مورخ الکوفة هشام‌بن ‌الکلبي؛ دراسة في کتبه الضائعه» اشاره کرد که در آن، مؤلف فقط به بررسي سبک ابن‌کلبي در کتاب تاريخ حيره پرداخته و به روايت‌هاي وي در نوشتۀ خود اشاره نکرده است. 
    در مقاله ديگري از حسن حضرتي و مؤلف اين پژوهش، «امحاي بت‌پرستي و بازآفريني غرور قومي عرب بر پاية کتاب «الاصنام» بررسي شده ‌است. 
    علاوه بر اين، منبع تحقيقي ديگر دربارۀ ابن‌کلبي، نوشته‌هاي مصححان و مترجمان آثار تاريخي و نسب‌نگاري‌ است که چندين مقدمۀ عالمانه‌ دربارۀ ابن‌کلبي به رشتة تحرير درآورده‌اند؛ اما همگي اين آثار نيز بر پايۀ رويکرد سنتي نقد متون، تنها به بررسي توصيفات کلي دربارة زندگي‌، فهرست آثار کلبي، ابعاد صوري و سبک نگارش آنها پرداخته‌اند.  در لابه‌لاي تحقيقات مربوط به تاريخ شکل‌گيري تاريخ‌نگاري مسلمانان، به زندگي و عمل تاريخ‌نويسي هشام کلبي، نيز عمدتاً اشاراتي محدود شده ‌است. 
    همان‌گونه که ملاحظه مي‌شود، به‌رغم اهميت روايت‌هاي وي، که به‌طور گسترده در متون بعدي برجاي‌ مانده، پژوهش مستقلي در باب تحليل روايت‌هاي او صورت نگرفته‌ است. بدين‌روي مقالة حاضر با رويکردي متفاوت و با تکيه ‌بر «مجموعه روايت‌هاي هشام در تاريخ طبري»، به بررسي و نقد روايات هشام ‌کلبي در تاريخ طبري مي‌پردازد. با اين مقدمه، مسئله اين است که اهميت کلبي و روايت‌هاي او در چيست؟ چرا مورخان روايات وي را به شکل وسيعي به کار گرفته‌اند؟ مهم‌تر اينکه او سخت توجه طبري را برانگيخته و روايت‌هاي بسياري از وي در تاريخ طبري محفوظ مانده است. چرايي انتخاب او به‌عنوان منبع مهمي از سوي طبري به چه عواملي بازمي‌گردد؟ چه ويژگي‌هايي در روايات او وجود دارد که اين‌همه اقبال طبري را موجب شده است؟ طبري بخش مهمي از تاريخ خود را با استفاده از روايات ابن‌کلبي سامان داد. طبري در مواردي همچون تاريخ امويان و تاريخ ايران پيش از اسلام، به روايات هشام توجه ويژه‌اي نمود، درحالي‌که در مثالب امويان به روايات و اخبار مثالب او توجه نشان نداده است. چرايي اين دو رويکرد در چيست؟
    در اين بررسي، با اتکا به رويکرد توصيفي ـ تحليلي، روايت‌هاي ابن‌کلبي در تاريخ طبري تبيين مي‌گردد. ازاين‌رو، پس از معرفي اجمالي هشام ‌کلبي و بيان ويژگي‌هاي تاريخ‌نگاري وي، به سراغ روايت‌هايش رفته، براي فهم بهتر، آن را تقسيم‌بندي مي‌کنيم.
    هشام‌بن محمّد کلبي
    ابومنذر هشام‌بن محمدبن سائب‌بن بشر کلبي، معروف به «ابن‌کلبي»، مورخ، جغرافي‌دان، اديب، نسب‌شناس و نويسندة برجستة سدة دوم و آغازين سال‌هاي سدة سوم هجري بود. وي متعلق به يکي از خاندان‌هاي مشهور کوفي بود که اصل و نسب آن به قبيلة بزرگ «قضاعه» يمن مي‌رسيد.  تاريخ تولد هشام را سال‌هاي 96  و 120ق  و وفات وي را سال 204 يا 206ق ثبت کرده‌اند.  پدرش محمدبن‌ سائب الکلبي (م146ق) از عالمان برجستة جهان اسلام در انساب، تاريخ عرب و تفسير بود. 
    هشام در کوفه متولد شد و در آنجا رشد و نمو يافت. او ابتدا در محضر علما و بزرگان مشهور کوفه، از جمله پدرش محمدبن‌ سائب، ابو‌مخنف(م157ق)، عوانة‌بن ‌حکم(م158ق) و شرقي‌بن ‌قطامي(م155ق) کسب ‌دانش کرد؛ سپس به بغداد رفت  و در آنجا با بيشتر رجال علم و ادب زمان خود آشنايي پيدا کرد و از محضر آنها استفاده برد.
    همچنين هشام کلبي از اصحاب امام صادق بود و نزد ايشان مقام خاصي داشت به چنان‌که از عنايت خاص امام در بازگشت حافظه و علم او پس از بيماري سخت و فراموشي دانش او ياد شده است.  به همين سبب، محدثان اهل‌سنت او را توثيق نکرده‌اند.  به‌رغم اين موضوع، همگان هشام را در انساب و تاريخ جزيرة‌العرب پيش از اسلام اهل‌فن دانسته و اخبار او را اقتباس کرده‌اند؛ چنان‌که ابن‌قتيبه وي را اعلم مردم در علم انساب مي‌داند.  ذهبي، صفدي، ابن‌حجر و جاحظ علي‌رغم انتقادات گزنده از وي، با لفظ «علامة اخباري نسابه» يا «علامة نسابه» از او ياد کرده‌اند.  ابن‌خلدون نيز هشام را در کنار طبري، مسعودي، ابن‌اسحاق و واقدي قرار داده و آنها را از نامورانى دانسته كه در ميان همة مورخان متمايزند؛ زيرا در کتب پيشينيان، تتبع کرده و آنها را در آثار خويش آورده‌اند. 
    جواد علي درباره هشام نوشته است: با اينکه هشام از اتهامات اصحاب حديث در امان نمانده و او را متهم به تزوير و کذب در نقل روايت کردند، تحقيقات جديد نشان مي‌دهد که دشمنان او هر آنچه درباره‌اش گفته‌اند بر صواب نبوده است. او در کار خويش موفق بود و گام‌هاي بلندي در زمينة تأليف آثار تاريخي بر اساس روش علمي برداشت. 
    آثار هشام کلبي
    ابن‌کلبي در همة شاخه‌هاي علمي زمانه‌اش تبحر داشت؛ چنان‌که هرکس در زمينه‌هاي تاريخي يا جغرافيايي برايش سؤالي پيش مي‌آمد به او مراجعه مي‌کرد.  عناوين پرشمار آثار مکتوب وي و نيز حجم بزرگي از رواياتش به عظمت علمي وي گواهي مي‌دهند. هشام کلبي در توليد آثار فراوان و متنوع، بي‌سابقه است. مجموع کتاب‌هايي که ابن‌نديم از هشام گزارش کرده است، بالغ ‌بر 140 کتاب مي‌شود.  صفدي 132 عنوان کتاب از کلبي نام برده است.  ابن‌خلکان و ياقوت آورده‌اند که هشام کلبي بيش از 150 کتاب تأليف کرده است.  ياقوت علاوه بر کتاب‌هاي ابن‌نديم به چند کتاب ديگر او در نسب و جغرافيا اشاره ‌کرده است.  در رجال نجاشي، از 19 عنوان کتاب ديگر نام برده شده است.  اين ‌فهرست آثار هشام کلبي نوعي تخصص‌گرايي و تمايل او به تأليف آثار منظم و دسته‌بندي‌شده را نشان مي‌دهد.
    با توجه به عناوين اين آثار، مي‌توان تأليفات هشام اين‌گونه تقسيم‌بندي کرد:
    1. تک‌نگاري:  ابن‌کلبي در مسائل و وقايع مهم، که موضوعات متنوعي از تاريخ سياسي تا تاريخ اجتماعي را دربر مي‌گيرد تک نگاري کرده، از اين نمونه، در کتاب‌هاي او، مي‌توان به مقتل اميرالمؤمنين و المعمرين اشاره کرد.
    2. تاريخ‌نويسي عمومي و تقويمي؛ کتاب‌هاي همچون التاريخ، و تاريخ ‌اخبار الخلفاء هشام را مي‌توان در اين دسته قرار داد.
    3. تاريخ‌نگاري بر اساس نَسَب‌شناسي؛ اين کتاب نقطة عطفي در جريان نسب‌نويسي هشام بود. وي نوع نوشتن و اصول و قواعد علم نسب را بنيان نهاده ‌است. همچنين هشام مجموعه قبايل را مدنظر قرار داده و کتاب‌هايي همچون جمهرة‌النسب و نسب‌‌الکبير را تأليف کرده است.
    4. جغرافي‌انگاري و تاريخ‌نگاري محلي؛ بخشي از آثار هشام از جمله کتاب البلدان الکبير، کتاب قسمة الارضين، و عجائب‌البحر را مي‌توان در ذيل اين دسته قرار داد.
    5. تسميه‌نگاري؛ نوعي از نگارش تاريخي ـ شرح‌حالي است که در تاريخ‌نگاري اسلامي به‌صورت يک روش از آن استفاده مي‌شده است. کتاب‌هايي همچون تسمية ‌ولد عبدالمطلب، تسمية ‌ما في ‌شعر امروء القيس‌ را مي‌توان در ذيل اين آثار برشمرد.
    6. تاريخ‌نگاري فرهنگي و اجتماعي؛ بسياري از آثار هشام از جمله کتاب‌هايي همچون الديباج في اخبار، تاريخ اديان العرب، و مناکح ازواج‌العرب را که دربارة شعر، اديان عرب جاهلي و زنان نگاشته ‌است، را مي‌توان در زمرة آثار اجتماعي او قرار داد. 
    7. سيره‌نگاري و شرح‌حال‌نگاري؛ برخي از آثار هشام همچون ازواج النبي، زيدبن‌ حارثة ‌حب ‌النبي‌ (حب ‌النبي)، کني اباء‌الرسول (الکني) را مي‌توان در اين بخش قرار داد. لازم به ذکر است که بررسي روايت‌هاي هشام‌ کلبي در کتب متقدمان و متأخران درستي اين فهرست‌ها دربارة آثار او را تأييد مي‌کند.
    سوگمندانه بايد گفت که بيشتر آثار وي از دستبرد زمانه در امان نمانده و از بين رفته است. با اين‌حال، مورخان بعدي از اين آثار بارها در نوشته‌هاي خود بهره ‌برده‌ و حجم وسيعي از روايت‌هاي هشام در اين متون محفوظ مانده است. يکي از کساني‌که به صورت گسترده در موضوعات متنوع از او روايت مي‌کند طبري است. ازاين‌رو، پس از بيان ويژگي‌هاي تاريخ‌نگاري هشام، به معرفي و تحليل اين روايت‌هاي او در تاريخ طبري مي‌پردازيم.
    اهميت و ويژگي‌هاي تاريخ‌نگاري هشام‌کلبي
    بي‌ترديد هشام ‌کلبي از پيش‌قراول‌هاي تاريخ‌نگاري مسلمانان به‌شمار مي‌آيد که در تکامل اين دانش نقش بسزايي داشته است. با توجه به آثار و روايات وي، موضوعات ذيل را مي‌توان به‌عنوان ويژگي‌هاي تاريخ‌نگاري او برشمرد. اين ويژگي‌ها و امتيازات در اقبال طبري و ساير مورخان به روايات و اخبار منقول از او تأثير فراواني داشته است:
    1. اهتمام به تاريخ عمومي و طرح مباحث ملل غيرعرب در قالبي نزديک به تاريخ جهاني؛
    2. گستردگي، فراواني و تنوع اطلاعات تاريخي؛
    3. استفاده از منابع متعدد؛ طرح گسترده هشام در تنظيم تاريخ عمومي سبب گرديد که وي از منابع متعددي بهره گيرد. قرآن، شعر،  اطلاعات نسب‌دانان نخستين ، مصاحبه و گفت‌وگو با علما و مشايخ قبايل،  منابع مکتوب و نيز کتيبه‌ها، اسناد و به‌ويژه نوشته‌هايي که بر روي سنگ قبرهاي قديمي نگاشته ‌شده‌اند،  از منابع مورد استفادة هشام بوده است.
    4. استفادة فراوان از شعر براي تکميل گزارش‌ها؛
    5. پرهيز از حب و بغض‌هاي تنگ‌نظرانة مذهبي؛ هشام سعي کرده، واقعيت‌ها را چنان‌‌که هست، نشان دهد و اين واقع‌نمايي، خصيصة اصلي آثار اوست.
    6. دقت و وثاقت علمي نويسنده در جمع‌آوري اطلاعات؛ به‌گونه‌اي‌که در هر خبر، سعي کرده است از منابع دست ‌اول استفاده کند. وي گاهي يک خبر را از منابع مختلف و  گاهي يک روايت را به چند طريق نقل مي‌کند تا درستي خبر را اثبات کند.  همچنين سلسله اسناد را تا جايي بيان مي‌کند که به شاهدان آن واقعه يا شرکت‌کنندگان در آن برسد.  چنان‌که، بيشتر سلسله راويان او تا منشأ حادثه پيش مي‌روند و به شاهدان و يا ناظران وقايع ختم مي‌شود و خبر را از منبع دست‌اول آن نقل مي‌کند. 
    7. گنجاندن اطلاعات و اخباري که در ديگر منابع معاصر وي نيامده است. براي نمونه، دربارة تاريخ باستان ايران، تاريخ حيره و بت‌هاي عرب روايت‌هايي از هشام مي‌بينيم که در هيچ منبع ديگري نيامده است.
    8. استفاده از آيات، احاديث، اقوال بزرگان و ضرب‌المثل‌ها؛
    9. توجه به انساب و داشتن ديدي نسب‌شناسانه در تاريخ؛
    10. توجه به جغرافيا؛
    11. توجه به نخستين‌ها و قديمي‌ترين‌ها؛
    12. توجه به گاه‌شماري و تنظيم وقايع به ترتيب زماني؛ در کتاب‌ها و روايت‌هاي به‌جاي‌مانده از هشام، تاريخ‌ وقايع به دقت بيان ‌شده‌ است  که نشان از ذهنيت تاريخي او دارد. علاوه بر اين، تأليف کتابي به نام التاريخ، حاکي از ديد تاريخي کلبي و توجه او به ترتيب زماني است.
    13. استفاده از عبارت «والله ‌اعلم»  و نيز عبارت‌هاي ديگر مترادف با آن در هنگام ترديد در خبر؛ هنگامي‌که دربارة خبري اطلاعي نداشته از عبارت مزبور و عبارت‌هاي «لاأدرى أين كان و لا من نصبه»،  «ثلاثة لم تفسّر لى على ما كانت»،  «لايعلم به بقيه يعرفون»،  «لا أدرى ما هذا»  استفاده‌ کرده است. هشام وقتي قادر به داوري قطعي نبوده، با اين‌گونه عبارت‌ها، ترديد خود را نشان داده است. ‌گاه حتي به نظر مي‌رسد که درصدد القاي اين ترديد‌ها به خواننده است تا بلکه وي را از پذيرش بي‌چون ‌و چراي هر نقلي بازدارد.
    14. بيان معناي لغات و کلماتي که واضح نيستند و توجه به معناي واژگان و ريشة کلمات؛
    15. تأکيد بر نقش شخصيت‌ها در تاريخ؛ با نگاه به عناوين برخي از آثار و روايات هشام کلبي، مي‌بينيم که او براي نقش شخصيت‌ها در تاريخ، ارزش بسياري قايل است. در روايات وي، تمام وقايع پيرامون اشخاص شرکت‌کننده نقل مي‌گردد؛ چنان‌که حوادث تاريخي را ذيل تک‌نگاري‌هايي به نام اشخاص اصلي و برجستة تاريخ تدوين مي‌کند. برخي از اين تک‌نگاري‌ها همچون اخبار محمدبن ‌حنفيه، مسيلمة ‌الکذاب و سجاح، و اخبار لقمان‌بن‌ عاد را مي‌توان نخستين گام‌ها در راه تدوين کتب تراجم دانست.
    16. بررسي ريشه‌شناسانة موضوعات و مسائل و رويدادها؛ چنان‌که ريشه‌يابي بت‌پرستي را از همان زمان حضرت آدم آغاز کرده تا به دورة جاهلي عربستان رسيده است. همين توجه به تاريخ پيش از اسلام و بيان ريشه و ابتداي بسياري از پديده‌ها از اين ديدگاه ابن‌کلبي سرچشمه مي‌گيرد.
    17. آوردن روايات گوناگون از يک موضوع؛ گاهي دربارة يک موضوع، چند روايت مي‌آورد. براي مثال، دربارة اولين کسي که به عربي سخن گفت دو روايت آورده است که يکي را به نقل از اهل يمن و روايت ديگر را به نقل از پدرش و شرقي ذکر مي‌کند. 
    18. ارائة داده‌هاي آماري؛ نمونه‌هاي بسياري از اين شيوة هشام کلبي را در متون متأخر مي‌توان ديد؛ مانند بيان تعداد کشته‌شدگان اهل دهستان،  تعداد کشته‌شدگان جنگ جمل،  تعداد کساني که در کشتي نوح نشستند،  تعداد فرزندان حضرت نوح در بابل. 
    19. بيان طول مدت زندگي افراد و بيان دقيق روز و ماه و سال وفات آنها؛
    20. استفاده از شيوة روايت جمعي يا روي‌گرداني از مُسندنويسي؛ هشام گاهي از اين شيوه استفاده مي‌کرد و مي‌توان وي را در کنار عوانة‌بن‌ حکم؛ از پيش‌گامان اين شيوه دانست. به نظر مي‌رسد که وي تحت تأثير استادش عوانه قرار داشته است. او اين شيوة استاد خود را تکامل بخشيد. وي با استفاده از اين روش، تحولي در تاريخ‌نگاري ايجاد کرد که در اثر آن، روش تحقيق مورخان از محدثان جدا شد و مورخان در پي بيان رويدادهاي تاريخي به‌صورت منسجم برآمدند و گاهي اسناد را باهم آميخته و يک‌جا در ابتداي حادثه ذکر مي‌کنند و گاهي نيز بکلي حذف مي‌نمايند. ظاهراً يکي از علل طعن محدثان بر اخباريان و سيره‌نويسان نخستين همين است. هشام همچنين گاهي سندها را تلفيق کرده و از عباراتي همچون «حدّثنا أبى و غيره و قد أثبتّ حديثهم جميعا»  استفاده کرده است. هشام به‌جاي سلسله اسناد خود؛ از واژه‌ها و عبارت‌هايي همچون «قالوا»،  «يقال»،  «ذکروا»،  «کان يقال»،  «و قد قيل»،  «سمعت من يذکر»،  «ذکر اهل العلم»  و «ذکر بعض النساب»  استفاده کرده ‌است.
    21. بيان خطبه‌ها و نامه‌هاي سياسي و مذهبي در روايات هشام‌کلبي؛
    22. بيان گفت‌وگوها و مکالمات دقيق بين افراد. 
    روايات هشام کلبي در تاريخ طبري
    مورخان متأخر به‌طورگسترده به اخذ و اقتباس از اخبار و روايات هشام اقدام کرده‌اند؛ چنان‌که ابن‌سعد(م230ق) 215 روايت؛ خليفة‌بن ‌خياط(م240ق) 54 روايت؛ محمدبن‌حبيب(م245) 98 روايت؛ بلاذري(م279) 986. روايت، ابوالفرج ‌اصفهاني (م ۳۵۶) 356 روايت به ‌نقل از هشام آورده‌اند. اما در اين ميان، اهميت، جايگاه و تأثير تاريخ طبري در تاريخ‌نگاري اسلامي، منحصربه‌فرد و بي‌نظير است. تاريخ طبري حلقة واسطة اخباريان قرن‌هاي اول و دوم با اخباريان قرن سوم و مورخان قرون بعد است. در اين کتاب، ردپاي اکثر قريب به‌اتفاق اخباريان و راويان قرون نخستين، ازجمله هشام کلبي را مي‌توان يافت. شيوة طبري در نقل سلسله راويان، امکان آشنايي با مجموعه روايات متنوع و گستردة اين اخباريان ازجمله هشام ‌کلبي را فراهم کرده‌است.
    در تاريخ طبري ـ دست‌کم ـ هفتاد راوي وجود دارد که عمدتاً بين سي تا پانصد خبر از آنها نقل شده‌است. در اين ميان، نام ده اخباري مشهور، يعني ابن‌اسحاق، واقدي، سيف‌بن‌ عمر، سري‌بن‌ يحيي، شعيب‌بن ‌ابراهيم، ابومخنف، هشام ‌کلبي، مدائني، ابن‌حميد و سلمة‌بن ‌فضل بيشتر ديده مي‌شود. اين عده خود به دو دسته تقسيم مي‌شوند:
    1. کساني همچون سري‌بن‌ يحيي، شعيب‌بن ‌ابراهيم که راوي اخبار و روايات ديگراني همچون سيف‌بن‌ عمر و ابن‌اسحاق بوده‌اند.
    2. افرادي مانند ابن‌اسحاق، واقدي و هشام ‌کلبي که تنها راوي صرف نبوده، بلکه خود محقق، مؤلف و منبع بوده‌اند. ابن‌کلبي با داشتن 465 روايت در تاريخ طبري در ردة محققان اخير قرار دارد. بنابراين، اين دسته از اخباريان خود از منابع و مراجع هستند.
    وجود روايت‌هاي متنوع و فراوان هشام کلبي در تاريخ طبري،  او را به يکي از مهم‌ترين مراجع طبري تبديل کرده است. روايات او در تاريخ طبري با هبوط آدم به زمين آغاز مي‌شود و به‌تدريج، چنان افزايش مي‌يابد که در مقاطعي به مهم‌ترين منبع و مرجع متن يادشده تبديل مي‌گردد. ازاين‌رو، با هدف شناسايي اين روايت‌ها به دسته‌بندي موضوعي آنها مي‌پردازيم. مي‌توان آنها را در دو بخش ذيل قرار داد:
    الف. دورة پيش از اسلام: شامل دورة انبيا، عربستان پيش از اسلام، ايران باستان، عراق پيش از اسلام يا همان حيره؛
    ب. دورة اسلامي: دورة پيامبر، دورة خلفاي راشدين، دورة اموي، و دورة عباسي؛ همچنين دوره‌اي که مي‌توان به‌طور خاص به آن پرداخت و نيز اخبار شيعيان که اخبار دورة امام علي، امام حسين و قيام‌هاي شيعي در دوره‌هاي ديگر را دربرمي‌گيرد.
    در ادامه، به واکاوي و تحليل اين روايت‌ها پرداخته‌ايم و بر اساس مضامين، تخمين زده‌ايم که طبري از کدام‌يک از آثار هشام کلبي بهره برده ‌است.
    الف. دوره پيش از اسلام
    همان‌گونه که پيش‌از اين آمد، هشام در انساب و تاريخ پيش از اسلام، به‌ويژه تاريخ عرب قديم، از عالمان بي‌نظير بوده و به‌عنوان منبع اصلي تمام مورخان پس از خود قرار گرفته است، به‌گونه‌اي‌که از قريب 140 اثري که ابن‌نديم به هشام منسوب کرده، بيش از 130 عنوان مربوط به تاريخ پيش از اسلام است.  ازاين‌رو، طبري در اخبار دورة يادشده به ابن‌کلبي اعتماد کرده و بسياري روايت‌ها و اخبار او را اقتباس نموده است؛ چنان‌که گاهي او تنها راوي طبري بوده است.
    1. درباره انبيا: آثار حديث‌آدم ‌و ‌ولده، عاد ‌الاولي و ‌الآخره، اصحاب‌ الکهف، رفع ‌عيسي، المسوخ ‌من ‌بني‌اسرائيل، تسمية من ‌نفل ‌من ‌عاد و ثمود و العماليق، و اخبار لقمان‌بن‌ عاد، از جمله آثار کلبي در موضوع تاريخ انبياء به‌شمار مي‌رود. دور از انتظار نيست که طبري، در نقل اخبار انبيا بر اساس روايت‌هاي هشام، به اين آثار دسترسي داشته باشد.
    ازآنجاكه طبري در اين بخش، سلسله اسناد هشام را ادامه مي‌دهد، مي‌توان فهميد که ريشة اخباري که هشام دربارة انبيا نقل مي‌کند، به ابن‌عباس مي‌رسد که هشام به‌واسطة پدرش به اين اخبار دسترسي داشته ‌است. طبري روايت‌هاي متعددي از انبيا، از آدم تا خاتم را از هشام نقل مي‌کند.  نکتة جالب‌ توجه اينکه هشام اهتمام ويژه‌اي به زمان و مکان حوادث داشته‌ است؛ چنان‌که هبوط آدم و حوا بر زمين را ميان نماز نيم‌روز و نماز پسين در هند و جده مي‌داند؛  يا طول عمر پيغمبران حتي آدم را بيان مي‌کند.  اين روايات، صرف‌نظر از واقعي يا افسانه بودن، اهميت زمان و مکان را در نظرگاه هشام نشان مي‌دهد.
    2. اخبار ايران: بخش ديگري از روايات پيش از اسلام کلبي به تاريخ ايران باستان مربوط است. برخي از اين روايات را مي‌توان با عناوين برخي از مؤلفات ابن‌کلبي در الفهرست ابن‌نديم تطبيق داد و تخمين زد که کدام‌يک از آثار هشام، مأخذ و منبع طبري بوده است. دربارة آن بخش از روايات، که قابل انطباق با الفهرست ابن‌نديم نيست، مي‌توان گفت: احتمالاً هشام آثار ديگري داشته که ابن‌نديم و ديگران از ذکر آن غفلت ورزيده‌اند. در ادامه، نگارنده سعي دارد تا حد امکان، روايات پيش از اسلام کلبي در تاريخ طبري را با آثار منسوب به اين اخباري تطبيق دهد تا ميزان و احتمال دسترسي طبري و استفادة مستقيم او از آثار کلبي معلوم شود.
    بخش بزرگي از گزارش‌هاي طبري دربارة نسب و حوادث روزگار پادشاهان ايران باستان در دوره‌هاي هخامنشيان، ملوک‌الطوايفي(اشکانيان) و ساسانيان و شخصيت‌هاي اسطوره‌اي همچون ضحاک، بر پاية روايت‌هاي کلبي مبتني است  (همان، ج1، ص379، 383، 507، 508، 538، 558، 564، 566، 568، 569؛ ج2، ص 38، 42، 47، 53، 62، 63، 65، 68، 82، 90، 95، 103، 104، 172، 187، 193و...). به‌احتمال قريب به يقين، برخي از آثار کلبي در اين زمينه، همچون انساب‌‌الملوک، ملوک‌‌الطوائف، خبر ‌الضحاک و اخذ کسري ‌رهن ‌العرب، در دسترس طبري قرار داشته ‌است. دربارة منابع تاريخ ايرانِ هشام کلبي، مي‌توان حدس زد که وي از ترجمه‌هاي کتب تاريخي توسط شعوبيه و کتاب‌هاي ديرها و کنيسه‌هاي حيره استفاده کرده؛ چنان‌که خود وي به اين نکته اذعان نموده ‌است.  در چرايي توجه هشام به تاريخ ايران، به نظر مي‌رسد که او با توجه به چيرگي ايرانيان بر امور دولت، نگارش چنين کتاب‌هايي را براي درک و تدوين تاريخ عرب و اسلام مفيد مي‌دانسته است. شايد ارتباط او با خاندان برمکي و تعداد زياد ايرانيان ساکنِ عراق، در اين گرايش وي به نگارش تاريخ ايران اثرگذار بوده ‌است. 
    3. اخبار عرب پيش از اسلام: طبري اخبار بسياري درباره تاريخ حکومت‌هاي عرب شمالي که بيشتر تاريخ عراق را دربر مي‌گيرد و تاريخ حکومت‌هاي عرب جنوبي و تاريخ عربستان را به ‌نقل از هشام کلبي آورده است. لازم به تأکيد است که تاريخ عراق براي هشام کلبي اهميت خاصي داشته ‌است. عراقي بودن هشام و تعصب وي نسبت به زادگاهش نيز در اين امر بي‌تأثير نبوده است؛ چنان‌که او تاريخ عراق را از دورة انبيا تا عصر اسلامي پي‌گيري مي‌کند. ازاين‌رو، طبري اخبار بسياري از هشام در اين بخش نقل مي‌کند. انتساب بابل به «اوشهنگ»  از شاهان اساطيري ايران  يا «يوناطن» يکي از فرزندان نوح ، حضور حضرت ابراهيم در بابل، حکوت بخت‌النصر در اين سرزمين،  و حکومت ضحاك در سواد عراق در دهكده‏اى به نام «نرس» در حدود راه كوفه؛  را مي‌توان به‌عنوان مصاديقي از اين موضوع ذکر کرد. همچنين طبري از هشام، اخباري را دربارة سلطة حکومت‌هاي ايراني(هخامنشيان و اشکانيان)، يوناني‌ها (اسکندر و سلوکيان)، رومي‌ها، ارمانيان (از نبطيان سواد) و اردوانيان (از نبطيان شام) و سپس ساسانيان بر عراق نقل مي‌کند.  دربارة تاريخ حيره و روابطش با ايران،  هشام منبع اصلي طبري است. به نظر مي‌رسد استفادة هشام از منابع مکتوب در ديرها و کنيسه‌هاي کوفه  در اين اقبال طبري تأثير بسزايي داشته است.
    قسمتي از نوشته‌هاي طبري در موضوع يهوديان يمن، نصرانيان نجران، حملة حبشيان به يمن و قيام سيف‌بن ‌ذي‌يزن بر پاية روايت‌هاي ابن‌کلبي قرار دارد.  دور از انتظار نيست که طبري از کتاب‌هاي هشام در موضوعاتي، همچون اخذ ‌کسري ‌رهن ‌العرب، اليمن ‌و ‌امير سيف‌بن‌ ذي‌يزن، ملوک‌‌اليمن ‌من ‌التبابعه، اقيال يا امثال ‌حمير و کتاب الاوائل، بهره‌برداري کرده باشد؛ همچنان‌که مرجع احتمالي صاحب متن الرسل ‌و الملوک در نقل اخبار روابط ملوک کنده و ايران و نيز روابط اعراب با ايران در زمان ساسانيان، کتاب‌هاي ملوک کنده و عدي‌بن زيد العبادي ابن‌کلبي بوده باشد. تاريخ يمن از ديگر مباحثي است که در متن طبري به ابن‌کلبي استناد شده و با کتاب‌هاي او مرتبط است. 
    با در نظر گرفتن اين مسئله که ابن‌کلبي منابع مکتوب و مستند بيشتري در خصوص تاريخ حکومت‌هاي عرب شمالي داشته است.  به نظر مي‌رسد هشام در روايت تاريخ حکومت‌هاي جنوبي، بيش از عرب شمالي، به اغراق و افسانه‌سازي دست زده‌ است. اين اغراق تا جايي است که هشام پادشاهان محلي عرب يمن را کشورگشاياني توصيف مي‌کند که تصوير شاهان و امپراتوران کشورگشايي همچون کوروش و اسکندر را به ذهن متبادر مي‌سازند؛ پادشاهاني که برخلاف ايراني‌ها، توانستند قسطنطنيه، پايتخت قيصرهاي روم، را نيز فتح کنند و حملات شاهان ايراني به سرزمين‌شان را با قدرت و شوکت بسيار دفع کنند. ابن‌کلبي همچنين از فتوحات گستردة رائش‌بن ‌قيس پادشاه‌ يمن در هند، انبار، موصل و ترکان در آذربايجان  و حسان‌بن‌ تبع در سمرقند  ياد کرده ‌است.
    ب. دوره اسلامي
    1. زندگاني و سيره پيامبر: طبري بخشي از روايت‌هاي خود در زندگاني و سيرة رسول خدا را به اخبار هشام ‌کلبي مستند ساخته و در کنار راويان مَدَني، به اخبار هشام نيز اعتماد کرده ‌است. به نظر مي‌رسد او از کتاب‌هاي اباء الرسول (الکني)، حلف عبدالمطلب و خزاعه، ازواج النبي و آثار نسب کلبي بهره برده است. بخشي از سيرة پيامبر در دوران کودکي، بعثت و پس از هجرت نيز برگرفته از اخبار هشام کلبي است. از جمله مي‌توان به همراهي پيامبر با ابوطالب در نُه‌سالگي به بصراي شام، زمان اولين وحي جبريل به پيامبر و آموختن نماز به ايشان اشاره کرد.  يکي از نکات قابل توجه اينکه طبري در اين بخش به‌شدت تحت تأثير شيوة روايت‌گري ابن‌کلبي قرار گرفته ‌است و تطبيق زمانة اجداد و زمان تولد حضرت محمد با دوره‌هاي تاريخي پادشاهان ساساني، محاسبة فاصلة زماني نبوت حضرت موسي تا پيامبر اکرم  و عمر جهان تا زمان پيامبرخاتم  اهميت زمان را در نگاه کلبي در گزارش‌ها نشان مي‌دهد. شايان ذکر است که روايات ابن‌کلبي دربارة سيره و سيره‌نويسي در چارچوب انساب قرار دارد و از اين‌ نظر، روش وي را مي‌توان منحصربه‌فرد دانست.
    2. عصر خلفاي نخستين: هشام ‌کلبي تأليفات زيادي دربارة عصر خلفاي نخستين دارد. از جملة اين کتاب‌ها، مي‌توان به اخبار الخلفاء، صفات ‌الخلفاء و التاريخ اشاره کرد که با توجه به اقتباساتي که طبري در اين زمينه از هشام دارد، مي‌توان اين گمان را در ميان گذاشت که طبري در ثبت تاريخ آن دوره، از اين آثار نيز بهره برده باشد. هشام ‌کلبي در همة حوادث دورة خلفاي نخستين صاحب روايت است. مهم‌ترين زمينه‌هايي که وي بدان توجه کرده عبارت است از: سقيفه، اهل ردّه، فتوحات، بيان سن و سال تولد، وفات و حکومت خلفا و مسئلة شورا و جانشيني عمر و سپس عثمان. او درمجموع، دربارة خلفاي نخستين، بدون تعصب خاصي روايت مي‌کند. گزينش وقايع مهم و بحث‌برانگيز تاريخ حجاز و اختصاص آثار مستقلي دربارة آنها مانند «الردّه» و «مقتل عثمان»، «مسيلمه الکذّاب» و «سجاح» بيانگر دقت و به‌گزيني اوست.
    طبري در نقل ماجراي سقيفه، به روايت‌هاي هشام ‌کلبي نيز تکيه ‌دارد و با شرح جزئيات و چگونگي به قدرت رسيدن ابوبکر، حال مهاجر و انصار حاضر در سقيفه بيان مي‌کند . در اين گزارش‌ها، مي‌توان گرايش‌هاي شيعي هشام را مشاهده کرد. براي نمونه، هشام آورده است که امام علي در پاسخ به اين گفتة ابوسفيان (پس از جانشيني ابوبکر) که «اى ابوالحسن، دست پيش آر تا با تو بيعت كنم»، فرمودند: «از اين كار جز فتنه منظورى ندارى. به‌خدا، براى اسلام جز بدى نمى‏خواهى. ما را به نصيحت تو حاجت نيست»،  يک‌سو، مي‌خواهد سيرة امويان را نشان دهد، و از سوي ديگر، به بزرگ‌نمايي نقش امام علي بپردازد که به منظور وحدت و اتحاد اسلام، از حق خلافت و امامت خود چشم‌پوشي کردند.
    طبري روايت‌هاي بسياري را از هشام دربارة ردّه و فتوحات عراق اقتباس کرده است. ابن‌کلبي جزئيات اين جنگ‌ها را منعکس مي‌کند؛ مانند نام همراهان سجاح،  كشته شدن مالك‌بن‌ نويره به دستِ ضرارة‌بن ‌ازور اسدى.  اين مورخ کوفي حتي از ذکر کشته‌شدن مسلمانان توسط اهل ردّه، که در اشعارشان انعکاس يافته بود،  نيز غفلت نورزيده است. بررسي اين مسئله در روايات مورخ را بايد به رويکرد واقع‌گرايانة وي نسبت داد.
    طبري در گزارش فتوحات دورة خلفاي نخستين، به اخبار هشام توجه خاصي مبذول داشته ‌است؛ زيرا هشام در اين زمينه، صاحب کتاب‌هاي فتوح العراق، فتوح الشام، فتوح خراسان، و فتوح فارس ‌است. طبري در زمينة فتوح عراق، بيشترين اقتباس را از روايات هشام دارد. يکي از نکته‌هاي که با بررسي فتوح هشام مي‌توان بدان پي برد، نشان دادن اهميت کوفه در فتوحات ايران و ديگر مناطق است؛ چنان‌که نقش کوفه در فتح ري و آذربايجان  و نيز شام  ‏را نشان مي‌دهد که نبايد کوفي بودن ابن‌کلبي و سعي او در برجسته‌کردن نقش کوفه را ناديده گرفت. لازم به ‌ذکر است که در بيشتر مواقع، نحوة روايت‌هاي فتوحِ هشام، شيوة ايام‌العرب، همچون استفاده از شعر، رجزخواني، بيان رشادت‌ها، بزرگ‌نمايي قتل و غارت‌ها را يادآور مي‌شود.
    طبري همچنين در زمينة تاريخ تولد، درگذشت، سن، کنيه، نسب، فرزندان و زنان خلفاي نخستين و خلفاي بعدي  بيش از همه به اخبار هشام اعتماد کرده است. نکته‌اي که نبايد از ذکر آن غفلت ورزيد اينکه هرچند طبري در اخبار دورة ابوبکر و عمر بر روايت‌هاي هشام تکيه کرده، اما با اينکه هشام، در زمينة کشته‌شدن عثمان کتابي به نام مقتل‌عثمان داشته، طبري دراين‌باره از هشام بجز سن، مدت خلافت، نام همسران و فرزندان عثمان  خبري را نياورده است. طبري در اين بخش، روايات سيف‌بن ‌عمر(م180ق) را برمي‌گزيند؛ زيرا ديدگاه سيف نسبت به‌خلفا جانب‌دارانه بود. به نظر مي‌رسد همين بينش او سبب توجه طبري (مورخ و محدث سني‌مدهب) به وي شده‌  و ديدگاه جانب‌دارانة سيف را به ديدگاه واقع‌بينانة هشام ترجيح داده است.
    3. اخبار شيعيان: اخباري که طبري در اين موضوع از هشام نقل کرده، به حوادث دوران امام علي، امام حسين و وقايع شيعيان عراق مانند قيام توابين و قيام زيدبن‌ علي مربوط است.
    طبري حوادث عصر امام علي را با حوصله و تفصيل ويژه‌اي آورده ‌است. روايات و اخبار منقول از هشام کلبي و او به نقل از ابومخنف در اين مقطع، جايگاه خاصي دارد. يکي از دلايل اين عنايت ويژه را بايد در انتقال آن حضرت به عراق و منزل گزيدن در کوفه، شهر اجدادي هشام و عقايد شيعي وي دانست. ازاين‌رو، طبري اخبار اين دوره را غالباً به نقل از هشام بيان مي‌دارد، تا جايي‌که گزارش صفين را تنها از نظر هشام کلبي (و او از ابومخنف) اقتباس مي‌کند. لازم به تأکيد است که با وجود اينکه مدائني(م215ق)، شعبي(م110ق)، واقدي(م207ق)، هيثم بن عدي(م207ق) و ابن‌اسحاق(م150ق) نيز از زمرة منابع و مآخذ طبري هستند، ولي در اين بخش او ترجيح مي‌دهد روايات هشام را به‌کار‌گيرد. همچنين طبري خطبه‌هاي امام علي را به استناد هشام ‌کلبي بيان مي‌کند. 
    شايان ذکر است که هشام کلبي بارها به تأييد امام علي پرداخته و اين تأييدات از همان ابتداي روايت وي از تاريخ زندگي امام پيداست؛ چنان‌که از حضرت على به‌عنوان نخستين كسي كه اسلام آورد، ياد مي‌کند.  مقتل اميرالمؤمنين، کتاب الحکمين، الجمل، صفين، النهروان، الغارات، کتاب‌هاي هشام در اين زمينه به‌شمار مي‌آيند. مي‌توان گفت: طبري اخبار اين دوره را از اين کتاب‌هاي هشام اقتباس کرده‌ است.
    نکته قابل ذکر ديگر اين است که دانشمندان در قرون اوليه، هنگام استفاده از يک منبع ترجيح مي‌دادند به جاي ذکر نام کتاب، به نام نويسنده ارجاع ‌دهند؛ يعني اگر مؤلفي رواياتي دربارة يک موضوع در کتاب خود گرد آورده بود، دانشمندان بعدي هنگام استفاده از کتاب او، ابتدا نام وي و سپس نام راوياني را که او ذکر کرده بود، در کتاب خود مي‌آوردند. بدين‌روي، نام مؤلف نخست وارد سند روايات کتاب بعدي مي‌شد. بنابراين، غالباً سند روايات نشانگر طريق دستيابي مؤلفان آثار بعدي به کتاب‌هاي پيشين است.  ازاين‌رو، باتوجه به موضوع روايت‌ها، مي‌توان تخمين زد که طبري از کدام‌يک از کتاب‌هاي هشام استفاده کرده است.
    طبري نه‌تنها اخبار دورة امام علي را از هشام نقل مي‌کند، بلکه در نقلِ اخبار شيعيان و ياران ايشان به روايت‌هاي هشام توجه خاصي مبذول داشته است. با تحليل اين اخبار، مي‌توان به گرايش‌ها و رويکردهاي هشام پي برد. همدلي هشام با حجربن ‌عدي  و عمروبن‌ حمق  در نقل مصائبشان آشکار است و آنان به‌عنوان مظهري از مظلوميت شيعه در حکومت ستمگرانة امويان تصوير مي‌شوند.
    هشام دو کتاب الجمل و قيام الحسن را نگاشته است، ولي طبري در اين زمينه از هشام خبري نقل نمي‌کند. طبري با توجه به بينش و رويکرد تاريخ‌نگاري خود، ترجيح مي‌دهد در اين بخش‌ها از روايات مدائني و ابومخنف  بهره گيرد. اين در حالي‌ است که هشام ‌کلبي از منابع اصلي بلاذري در نقل اخبار جمل  و صلح امام حسن  به‌شمار مي‌رود.
    قيام امام حسين و نتايج آن نيز از بخش‌هاي مفصل تاريخ طبري است که روايات هشام ‌کلبي (و او از ابومخنف) در اين زمينه بس چشمگير و جالب ‌توجه است. شرح مفصل جزئيات رويدادهاي مرتبط با قيام امام حسين و ابعاد گوناگون آن از ويژگي‌هاي تاريخ‌نگاري هشام‌ کلبي است. وي روند شکل‌گيري واقعة کربلا و عملکرد حاکمان اموي براي حفظ اقتدار خود را به ‌تصوير مي‌کشد. همچنين در روايت‌هاي هشام، مي‌توان به گروه‌هاي اجتماعي و سران قبايل و افراد مختلف شرکت‌کننده در قيام و پس‌ از آن واکنش گروه‌هاي مختلف در برابر قيام‌ و نيز ويژگي‌هاي شخصيتي آنها پي برد؛ چنان‌که واکنش شيعيان کوفه نسبت به مسلم‌بن‌عقيل و پيوستن شيعيان به وي را بيان مي‌کند.  در اين گزارش‌ها نيز مي‌توان به گرايش‌هاي شيعي هشام کلبي پي برد؛ چنان‌که در شرح زندگاني امام حسين، او بر لزوم شايستگي ذاتي براي خلافت تأکيد دارد و ازاين‌رو، مخالفت امام حسين با يزيد به‌عنوان فردي فاسد، که خلافت او جز محو اسلام سرانجامي ندارد،  مطمح‌نظر قرار مي‌گيرد، يا حتي زماني‌که وصيت‌نامة معاويه به يزيد را بيان مي‌کند، به اين گفتة معاويه که«حسين‌بن ‌على... نسب بزرگ دارد و حق بزرگ و قرابت محمد صلى‌الله‌عليه‌و‌سلم...»  تأکيد مي‌کند. تفصيلات فراواني که در اين خبرها راجع به حرکت کاروان حسيني و وقايع آن تا رسيدن به کربلا و ماجراي شهادت امام و يارانش و اسارت بازماندگان موج مي‌زند  همه حاکي از ميل و آرزوي نهفته اين اخباري دربارة خلافت به‌حق امام حسين است. همچنين هشام کلبي در ضمن وصف جنگ، چگونگي شهادت امام حسين و يارانش،  و نيز به نام و نسب کامل هاشمياني که همراه با امام حسين به شهادت رسيدند، اشاره مي‌کند.  علاوه بر آنکه هشام کلبي واکنش افراد مختلف در برابر شهادت امام حسين را نشان داده است. 
    قيام توابين و قيام مختار، که هردو به خون‌خواهي امام حسين شکل گرفت، از ديگر اخبار شيعي است که طبري روايت‌هاي بسياري را از هشام کلبي نقل مي‌کند. شکل‌گيري قيام  و پيوستن افراد و گروه‌هاي شيعي به آن، شرح رشادت‌ها و دليري‌هاي آنان در جنگ با امويان  از موضوعاتي است که طبري به نقل از هشام مي‌آورد. به نظر مي‌رسد اين روايت‌ها را از کتاب عين‌الورده هشام اقتباس کرده باشد. طبري در شرح قيام مختار نيز به همين صورت از آغاز قيام تا پايان و شهادت مختار، اخبار هشام کلبي را به‌طور گسترده به کار مي‌گيرد. طبري همچنين در شرح اخبار قيام زيدبن‌ على و شهادت وي  و همچنين قيام يحيي‌بن ‌زيد  به روايات هشام ‌کلبي تکيه مي‌کند. نکتة مهم که نبايد از ذکر آن غفلت ورزيد اين است ‌که هرچند در اين روايات، گرايش‌هاي شيعي هشام قابل ‌شناسايي است، اما بينش واقع‌گرايانة وي نيز بر آن حاکم است.
    گزارش‌هاي هشام ‌کلبي دربارة زندگاني فرزندان امام علي و امامان شيعه تابلوي تمام‌نمايي براي نمايش آراء و احساسات اوست. به سبب آنکه شيعه حکومت الهي را در خط امامان اهل‌بيت قرار مي‌دهد، هشام کلبي تأثير اين کشش مذهبي را در عطف توجه‌اش به تاريخ حکومت‌هاي شيعي نشان مي‌دهد. تصوير کلي ارائه‌شده توسط اين روايات به‌صورت کاملاً واقعي، شرايط ناگوار دورة امامان معصوم و شيعيان و مظلوميت ايشان را عرضه مي‌کند. عنوان کتاب‌هايي همچون مقتل الحسين، مقتل اميرالمؤمنين و مقتل رشيد و ميثم و جويرية‌بن‌ مسهر حاکي از ميل دروني هشام‌ کلبي به شيعه است.
    4. حوادث زمان خلفاي اموي: بسياري از حوادث تاريخ امويان در متن الرسل ‌و ‌الملوک بر اساس اخبار هشام ‌کلبي نگاشته شده ‌است. الفهرست ابن‌نديم، متون اخبار ‌الخلفاء، صفات‌ الخلفاء و امهات ‌الخلفاء را در مجموعه آثار هشام در موضوع «تاريخ خلفا» ثبت کرده‌ است. شايان ذکر است که با توجه به تقسيم‌بندي نگارنده، حوادث مربوط به قيام‌هاي شيعي در زمان امويان در مباحث قبلي گنجانده ‌شده ‌است. فتوحات عصر اموي، واليان، قيام‌هاي برضد خلفا از حوزه‌هايي هستند که بيشترين روايات هشام در تاريخ طبري به آنها اختصاص يافته است.
    الف. فتوحات: هشام ‌کلبي در ادامة تاريخ گسترش قلمرو اسلامي، به فتوحات دوران اموي نيز توجه کرده است. ازاين‌رو، طبري روايات فتوحات او را در اين دوره نيز اقتباس مي‌کند که به نظر مي‌رسد اين روايات را از کتاب فتوح خراسان و فتوح فارس هشام گرفته باشد. شرح فتوحات مسلمانان در مناطق دوردست و شرق سيستان،  يادکرد فتح طبرستان و دهستان  و فتح گرگان  از جمله شواهد و مصاديقي است که طبري به نقل از هشام مي‌آورد. روايات هشام اين فتوحات را با جزئيات آن منعکس کرده و به شرح رشادت‌ها و قهرماني‌ها و صلح مسلمانان مي‌پردازد. همچنين هشام کلبي اشعار فراواني را نيز به کار گرفته که حاکي از تأثير ايام العرب در تاريخ‌نگاري اوست. روايت‌هاي هشام دربارة جنگ‌هاي مسلمانان با روم مطمح‌نظر طبري قرار نگرفته است. اين در حالي است که خليفة‌بن‌ خياط در کتاب خود، در بيان اين جنگ‌ها، به اخبار هشام تکيه دارد. 
    ب. مسئلة واليان: طبري اخبار بسياري از ابن‌کلبي دربارة عزل و نصب واليان نقل مي‌کند. براي نمونه، مي‌توان به انتساب ولايت زيادبن‌ ابيه به ولايت كوفه در سال 51 هجري توسط معاويه،  عزل يزيد‌بن ‌مهلب‌ از ولايت خراسان و گماشتن قتبه‌بن ‌مسلم به‌جاي او به دستور حجاج  و تعيين عدى‌بن ‌ارطاة به امارت بصره  اشاره کرد.
    ج. قيام‌هاي ضد خلافت اموي
    طبري قيام‌هاي دوره اموي را به نقل از هشام آورده است. ازجملة اين قيام‌ها، قيام مردم مدينه و «واقعة حرّه» بود.  هشام کلبي با آوردن شرح اين قيام و بي‌حرمتي و ظلمي که به مهاجران و انصار اين شهر شد و با يادکردِ غارت مدينه توسط سپاه مسلم‌بن عقبه و بيعت‌هايي که او به‌زور به‌عنوان بردگي يزيد  از ساکنان مدينه گرفت، به افشاي ظلم و ستم و فقدان مشروعيت امويان براي خلافت پرداخته است. قيام عبدالله‌بن زبير از قيام‌هاي ديگري است که طبري در بيان آن به روايت‌هاي هشام اعتماد کرده است. در روايت‌هاي وي مي‌توان گروه‌هاي طرفدار ابن زبير و افرادي را که به حمايت از وي در نقاط مختلف پرداختند  و همچنين به نقش قبايل در اين قيام‌ها پي برد. 
    طبري در شرح قيام‌هاي خوارج، به‌طورگسترده به هشام کلبي مراجعه مي‌کند. تعلّق ‌خاطر بيشتر اهل خوارج به شهر کوفه و مبارزات دامنه‌دارشان با سلطة اموي موجب توجه هشام به اخبار اين گروه شد. ازجملة اين روايات، مي‌توان به نمونه‌هاي ذيل اشاره کرد: شورش‌هاي خوارج در سال 42 هجري؛ کشته شدن مستوردبن ‌علفه ‌خارجى از سران خوارج؛ دليل جدايى خوارج از ابن‌زبير و دليل اختلافشان با همديگر؛ و همچنين بيان گزارش كشته‌شدن نافع‌بن‌ ازرق خارجى. 
    هشام کلبي به مخالفان اموي و شورش‌هاي داخلي اين زمان اشاره کرده و عملاً اقتدار خلفاي اموي را به چالش کشيده است.  يکي از مهم‌ترين اين شورش‌ها، که طبري به‌طور گسترده روايت‌هاي هشام را در آن به کار گرفته، قيام ابن‌اشعث است. ابن‌اشعث از واليان اموي در سيستان بود که برضد خلافت اموي اقدام کرد. هشام کلبي ريشه‌ها و علل اين قيام را بررسي کرده است.  اين قيام يک قيام اجتماعي بود که از همة گروه‌ها و  در آن شرکت داشتند و قصد داشتند خليفة اموي را خلع کنند. با دقت در اين روايات، مي‌توان به ديدگاه هشام درباره امويان پي برد چنان که هشام با کاربست اين جملات ظلم و ستم امويان را آشکار مي‌کند: «... با منحرفان حادثه‏آور بدعتگر، كه جاهل حقند و آن‌را نشناخته‏اند و به ستم پرداخته‏اند و منكر آن نيستند، نبرد كنيد.»؛ «اى مردم براى حفظ دين و دنياى خويش، با آنها نبرد كنيد كه به خدا، اگر بر شما غلبه يابند دينتان را تباه كنند و بر دنيايتان مسلط شوند... »، «ابن‌اشعث از هرجاي مي‌گذشت مردم با او توافق مي‌کردند». 
    طبري همچنين در بازگويي اوضاع آشفتة اواخر اموي،  پيروزي‌هاي طرف‌داران عباسي بر امويان  و تصرف سرزمين‌ها به دست عباسيان  به اخبار هشام کلبي مراجعه مي‌کند.
    رويکرد شيعي ابن‌کلبي در توصيف واقعي آشفتگي‌ها و آشوب‌هاي دورة خلفاي اموي پيداست. وي با آشکار کردن ستمگري‌هاي امويان قصد دارد آنان را غاصبان‌ حقوق و حکومت علويان معرفي ‌کند. بنابراين، هم رويکرد شيعي مورخ و هم بينش واقع‌گراي وي در اين روايات خودنمايي مي‌کند. به ديگر سخن، هشام کلبي به‌رغم گرايش عراقي و علوي، تاريخ‌نگاري دقيق و واقع‌گراست و هدف و غرض وي با آوردن واقعيت‌ها محقق مي‌شود.
    سرانجام، طبري تاريخ تولد، درگذشت، سن، کنيه، نسب، فرزندان و زنان خلفاي اموي  را بر اساس روايت‌هاي هشام مي‌نويسد.
    هشام کلبي، که در دورة اموي از منابع اصلي طبري بوده، در دورة خلافت عباسي منظورنظر طبري قرار نگرفته است؛ زيرا بجز بيان تاريخ تولد، درگذشت، سن، کنيه، نسب، فرزندان و زنان خلفاي عباسي، تا دوره مأمون، يعني زمان حيات وي،  اخباري را از وي نقل نکرده است. احتمال قريب به يقين اين است که اخبار هشام کلبي دربارة عباسيان اندک بوده است. ازاين‌رو، طبري به اخباريان ديگر رجوع کرده است.
    مشايخ و راويان هشام کلبي
    به‌طورکلي، مي‌توان گفت: در روايات هشام، منابع و مشايخ بسياري ديده مي‌شود. اما در اين ميان، نام سه منبع بيشتر به چشم مي‌خورد که عبارت‌اند از: پدرش محمد کلبي(م146ق)؛ ابومخنف ‌ازدي‌ کوفي(م157ق)؛ و عوانه‌بن ‌حکم(م158ق) که همه از قبايل يمني ساکن کوفه‌ بودند. ازاين‌رو، نگارنده ابتدا به تأثير اين مشايخ بر تاريخ‌نگاري هشام پرداخته، سپس ديگر منابع او در تاريخ طبري را تبيين کرده است.
    محمدبن ‌سائب ‌کلبي پدر هشام، بيشترين تأثير را در زمينة نسب و اخبار انبياي نخستين و اخبار پيش از اسلام بر وي گذاشت. هشام در تاريخ طبري، 55 روايت را به نقل از او بيان کرده است.
    از ابومخنف(م157ق) نيز در رديف مهم‌ترين مراجع و مشايخ هشام ياد مي‌شود. هشام تحت تأثير وي، بخشي از محورهاي تاريخ‌نگاري و حتي عناوين و موضوعات انتخابي خود را مانند استادش قرار داد و ازاين‌رو، کتاب‌هاي قيام الحسن، مقتل‌الحسين، مقتل اميرالمؤمنين، و مقتل عثمان تک‌نگاري‌هايي هستند که در نام و عنوان با عناوين کتاب‌هاي ابومخنف يکي است. او با روايت مقتل‌هاي تدوين‌شده از سوي ابومخنف و افزودن مطالبي بر آنها و نيز تدوين مقتل‌هاي نانوشته همچون مقتل رشيد و ميثم و جويرية‌بن‌ مسهر، مقتل‌نگاري را توسعه بخشيد. طبري در نقل مقتل ابومخنف، بيشتر بر اخبار هشام کلبي تکيه دارد. اخبار عاشورايي هشام غير از ابومخنف، بيانگر افزوده‌هاي هشام بر مقتل ابومخنف است. براي نمونه، مي‌توان به اين اخبار اشاره کرد: کشته شدن عبيدالله و ابوبکر از فرزندان امام علي در کربلا؛  شرح رفتن مسلم‌بن عقيل به كوفه و شهادتش؛  رسيدن نامه‌هاي کوفيان به دست يزيد و تعيين عبيدالله‌بن زياد براي ولايت بر کوفه؛  سخن از رفتن امام حسين به سوى كوفه و حوادثى كه دراثناي آن بود؛  بيان روز و ماه شهادت امام حسين؛  برخورد امام حسين با حر‌بن يزيد.  با توجه به اين مصاديق، مي‌توان گفت: هشام تنها راوي صرف روايت‌هاي ابومخنف نبوده، بلکه در کتاب‌هاي مقتل خود، از کساني ديگري همچون عوانة‌بن حکم و ابوبکربن عياش  نيز بهره برده است. حتي طبري گاهي اين اخبار را به صورت مستقيم و بدون ذکر سلسله سند از ابن‌کلبي نقل مي‌کند. 
    همچنين هشام کلبي تحت تأثير استادش ابومخنف کتاب‌هاي الجمل، صفين، الحکمين، الغارات، و النهروان را تدوين کرد که در نام و عنوان با عناوين کتاب‌هاي ابومخنف يکي است. او همين کتاب‌ها را از ابومخنف روايت کرده و در تکميل آنها، مطالبي افزوده و در مواردي به‌ نقد نظر ابومخنف پرداخته است. بررسي گونه‌هاي اسناد هشام ‌کلبي در موضوع‌هاي پيش‌گفته، اين ادعا را مستند مي‌کند. همچنين طبري در کتاب خود، اخبار هشام‌ کلبي در دورة امام علي را به نقل از ابومخنف  و يا به نقل از عوانة‌بن‌ حکم  و يا به‌صورت روايات مستقيم و مستقل از ابن‌کلبي  مي‌آورد. هشام در تاريخ طبري، 141 خبر را به نقل از ابومخنف آورده ‌است. درمجموع، مي‌توان گفت: هرچند هشام از ابومخنف تأثير بسياري پذيرفت، اما راوي صرف کتاب‌هاي او نبود، بلکه آنها را کامل و تصحيح کرد و گاهي نيز به ‌نقد اخبار وي پرداخت.
    عوانة‌بن ‌حکم (م148) از ديگر مشايخ يمني ساکن کوفه بود که پس از پدرش و ابومخنف، بيشترين سهم را در آثار هشام، به‌ويژه در اخبار امويان و انساب، دارد. او دو کتاب با عنوان‌هاي التاريخ و سيرة ‌معاويه ‌و ‌بني‌اميه تدوين کرده ‌است.  هشام‌ کلبي نيز کتاب‌هايي با عنوان التاريخ و تاريخ ‌اخبار ‌خلفاء داشته ‌است. گويا هشام در نگارش اين آثار، تحت تأثير استادش عوانة‌بن‌ حکم قرار داشته‌ که او براي اولين بار عنوان «تاريخ» را به کار گرفته است. بيشترين تأثير وي بر هشام در زمينة فتوح و اخبار اموي است. در تاريخ طبري، هشام 44 خبر را به نقل از هشام ‌کلبي بيان کرده است.
    علاوه بر اخباريان پيش‌گفته، افراد ديگري همچون معروف‌بن ‌خربو ذمكى،  ابوبكربن ‌عياش  و شرقى‌بن‌ قطامى،  از ديگر مشايخ کلبي بوده‌اند. البته گاهي هشام به‌طور مشخص، نام منبع خود را نگفته و طبري نيز همان را نقل‌قول کرده است. مثال‌هاي زير، نمونه‌هايي از اين ‌دست هستند: «أخبرني رجل من بنى‌كنانه »؛ «حدثنى بعض أصحابنا»؛  و «حدّثنى رجل من بنى ‌ابى‌بكربن»‌كلاب». 
    منابع مکتوب در کنيسه‌هاي حيره، بخشي ديگر از منابع هشام را دربر مي‌گيرد؛ به‌گونه‌اي‌که طبري در نقل‌قولي از هشام آورده است: «من اخبار عرب و انساب آل نصر‌بن ‌ربيعه و مدت عمر آنها را، كه عامل خسروان بودند و تاريخ پادشاهي‌شان را از ديرهاى حيره درآوردم كه پادشاهى و همه كارشان آنجاست».  ازاين‌رو، مي‌توان گفت: هشام ‌کلبي گام بزرگي به‌سوي تاريخ‌نگاري علمي برداشته‌ است.
    درمجموع، طبري، 465 روايت از هشام نقل کرده که اين ميزان نشانة اعتماد فراوان او به اين اخباري بزرگ بوده است. 410 روايت منقول طبري از هشام بدون واسطه و مستقيم و به روش «وجاده»، از کتاب‌هاي او اخذ شده است. 55 روايت ديگر را طبري غيرمستقيم و به‌واسطة راوياني همچون احمد‌بن ‌حارث‌ خزار (م258) و ابن‌سعد(م230ق) از هشام نقل کرده ‌است.
    تأثير رويکرد هشام در طبري
    يکي از مورخان تأثيرگذار، هم به خاطر روش و هم بينش در کتاب تاريخ طبري، هشام کلبي است؛ چنان‌که مي‌توان گفت: طبري کار مورخاني همچون ابن‌کلبي را به کمال رساند. همان‌گونه که گفته شد، با توجه به عناوين کتاب‌هاي ابن‌کلبي مي‌توان گفت که وي طرح نگارش يک تاريخ جهاني يا عمومي را در نظر داشته است؛ زيرا در عنوان‌هاي آثار وي، از هبوط آدم تا دورة عباسي تک‌نگاري‌هايي ديده مي‌شود. طبري در تمام اين موضوعات در اين بازة زماني وسيع، از هشام ‌کلبي روايت نقل کرده و بالتبع، از نگاه اين اخباري تأثير پذيرفته است. تأثير هشام ‌کلبي بر طبري تا آنجاست که گاهي تنها منبع و مرجع اوست؛ چنان‌که در اخبار ايران پيش از اسلام و اخبار حيره روايت‌هاي زيادي را مي‌بينيم که در آنها، تنها تکيه طبري، هشام است.
    روش و رويکرد جغرافيايي هشام بر طبري تأثير گذاشته است، به‌گونه‌اي‌‌که او به تأسي از هشام، وجه ‌تسمية شهرها را به يکي از فرزندان حضرت نوح مرتبط مي‌سازد. روش نَسَبي هشام را در کتاب تاريخ طبري هم مي‌بينيم؛ زيرا از روايت‌هاي نَسَبي هشام، به‌ويژه در معرفي يک فرد نيز سود جسته است.
    البته ذکر اين نکته قابل ضروري است که طبري با توجه به زمانة خود و کارکردهاي روايت در زمانة خود، دست به‌گزينش اخبار هشام زده است. براي ‌مثال، روايت‌هاي مثالب اموي در دورة هشام (دورة تأسيس و تثبيت خلافت عباسي) کاربرد داشته؛ چنان‌که هشام حتي کتاب‌هايي همچون مثالب ‌بني‌اميه و مثالب ‌ثقيف را دراين‌باره نگاشته‌ است. اما اين روايات در زمانة طبري کاربردي نداشت و ديدة احترام به مسلمانان دورة پيامبر و صحابه جايگزين آن شده بود. ازاين‌رو، اين روايات توسط اين مورخ سني‌مذهب حذف شده است.
    نتيجه‌گيري
    شناخت زوايايي از تاريخ‌نگاري متقدم اسلامي در قرن دوم و سوم هجري، از طريق بررسي و ارزيابي روايت‌هاي هشام کلبي بر اساس تحليل متن تاريخ طبري صورت گرفت. رويکرد به‌کاررفته براي فهم روايت‌هاي اين مورّخ، رويکرد توصيفي و تحليلي بود که بر اساس آن، تلاش شد از طريق تحليل روايت‌ها و موضوع‌بندي‌ آنها، به موضوعاتي که طبري از هشام اقتباس کرده و نيز به چرايي اين استفادة طبري از روايت‌هاي هشام دست يابيم.
    هشام ‌کلبي از شاخص‌ترين مورخان مکتب عراق است که هم در مراحل شکل‌گيري تاريخ‌نگاري و هم تکامل شيوه‌هاي آن نقش برجسته‌اي داشته و انبوهي از روايت‌هاي او در متون متأخر برجاي ‌مانده ‌است. چرايي توجه مورّخان، از جمله طبري به آثار و روايات او، در تنوع و وسعت دانش، اعتدال و ميانه‌روي و نگاه بي‌غرضانة او نهفته است. حوزة وسيع کار او و پيش‌گام بودن در برخي شاخه‌هاي تاريخ‌نگاري و توجه به موضوعاتي خاص، در کنار دقت و وثاقت علمي ابن‌کلبي در جمع‌آوري اطلاعات و نقل اخبار از منابع متنوع همچون منابع روايي، شفاهي و منابع مکتوبي مانند قرآن، کتاب‌ها و اسناد کنيسه‌هاي حيره، کتيبه‌ها و سنگ قبر‌هاي قديمي و منابع اهل کتاب، مايه اعتبار اخبار و روايات او شد. اين‌همه از او چهره‌اي شاخص و تأثيرگذار در تاريخ‌نگاري اسلامي، به‌ويژه در تاريخ طبري ساخته ‌است. اخذ و اقتباسات گستردة طبري از روايات هشام در پهنة زماني وسيع، يعني از هبوط حضرت آدم بر زمين تا تاريخ دورة مؤلف ـ يعني دورة عباسي ـ نشانة اين تأثيرگذاري است. طبري، که درصدد ارائة تاريخ جهاني بود، به جست‌وجوي منابعي برآمد که از دوره‌هاي گوناگون تاريخ جهان اخباري ارائه دهند. روايات هشام کلبي اين وضعيت را داشت. حتي در برخي مقاطع تاريخي، هشام کلبي به تنها منبع طبري تبديل مي‌شود. اين تأثيرپذيري طبري از هشام، فراتر از اقتباس محض روايت‌هاي تاريخي هشام کلبي است؛ زيرا در مسير اين اقتباس، رويکرد و بينش اين اخباري به طبري نيز انتقال ‌يافت؛ چنان‌که بينش‌هاي تاريخ‌نگارانة او همچون واقع‌گرايي و استفاده از منابع گوناگون در تاريخ‌نگاري طبري، تداوم پيدا کرد.
     

    References: 
    • ابن‌‌اعثم، احمدبن اعثم، الفتوح، تحقيق على شيرى، بيروت، دارالاضواء، 1411ق.
    • ابن‌حجر عسقلاني، احمدبن علي، لسان الميزان، بيروت، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، 1971م.
    • ابن‌خلدون، عبد‌الرحمن‌بن ‌محمد، ديوان المبتدأ و الخبر فى تاريخ‌العرب و البربر و من‌عاصرهم من ذوى الشأن‌الأكبر، تحقيق خليل‌ شحاده، بيروت، دار‌الفكر، 1988م.
    • ابن‌‌خلکان، احمدبن‌ محمد، وفيات الاعيان و انباء ابنا الزمان، حققه احسان عباس، بيروت، دارالثقافه، 1986م.
    • ابن‌خياط، ابوعمرو خليفه‌بن خياط، تاريخ، تحقيق فواز، بيروت، دارالكتب العلميه، 1415ق.
    • ابن‌سعد، محمدبن، الطبقات الكبرى، تحقيق محمد عبدالقادر عطا، بيروت، دارالكتب العلميه، 1990م.
    • ابن‌قتيبه، عبدالله‌بن مسلم، المعارف، تحقيق ثروت عكاشه، قاهره، الهيئة المصرية العامة للكتاب، 1992م.
    • ابن‌نديم، محمدبن اسحاق، الفهرست، تحقيق رضا تجدد، بي‌جا، بي‌نا، بي‌تا.
    • اصفهانى‏، حمزة‌بن الحسن، تاريخ سنى ملوك الارض و الانبياء عليهم الصلاه و السلام‏، بيروت‏، منشورات دار مكتبه، بي‌تا.
    • بخاري، محمدبن اسماعيل، التاريخ الكبير، ديار بكر ـ تركيا، المكتبة الإسلاميه، بي‌تا.
    • بلاذرى، احمدبن يحيي، انساب الأشراف، تحقيق محمد حميدالله، مصر، دارالمعارف، 1959م.
    • ـــــ ، فتوح البلدان، بيروت، دار و مكتبه الهلال، 1988م.
    • ثقفى كوفى، ابراهيم‌بن محمد، الغارات، تحقيق جلال‌الدين حسينى ارموى، تهران، انجمن آثار ملى، 1353.
    • جاحظ، عمروبن بحر، البيان و التبيين، تصحيح علي ابوملحم‏، بيروت، دار و مكتبه الهلال، 2002م.
    • جعفريان، رسول، منابع تاريخ اسلام، تهران، علم، 1393.
    • حسيني جلالي، سيدمحمدحسين، فهرس التراث، قم، دليل ما، 1422ق.
    • حضرتي، حسن و زينب اميديان، «امحاي بت‌پرستي و بازآفريني غرور قومي عرب: جستاري در تاريخ‌نگاري هشام‌کلبي بر پاية کتاب الاصنام»، تاريخ اسلام، 1395، سال هفدهم، ش3، ص153-190.
    • حلي، حسن‌بن علي‌‌بن داود، الرجال(لابن داود)، تهران دانشگاه تهران، 1342.
    • خطيب بغدادى، احمدبن على‏، تاريخ بغداد، تحقيق مصطفى عبدالقادر عطا، بيروت‏، دارالكتب العلميه، 1417ق.
    • ذهبي، شمس‌الدين محمدبن احمد، سير أعلام النبلاء، تحقيق و تخريج وتعليق شعيب الأرنؤوط، بيروت، مؤسسة الرساله، 1413ق.
    • ـــــ ، ميزان الاعتدال، تحقيق علي‌محمد البجاوي، بيروت، دار المعرفه للطباعه والنشر، 1382ق.
    • روزنتال، فرانتس، تاريخ تاريخ‌نگاري در اسلام، ترجمة اسدالله آزاد، مشهد، آستان قدس رضوي، 1365.
    • شولر، گريگور، شفاهي و مکتوب در نخستين سده‌هاي اسلامي، ترجمة نصرت نيل‌ساز، تهران، حکمت، 1393.
    • صفدي، الوافي بالوفيات، تحقيق احمد الارناؤوط و تركي مصطفى، بيروت، دار إحياء التراث، 1420ق.
    • طبري، محمدبن ‌جرير، تاريخ الأمم و الملوك، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، بيروت، دارالتراث، 1387ق.
    • ـــــ ، جامع البيان فى تفسير القرآن، ‏بيروت‏، دارالمعرفه‏، 1412ق.
    • عزيزي، حسين، نقد و بررسي منبع تاريخي فتوح در سه قرن اول هجري با رويکرد فتوح ايران، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1391.
    • کعبي، نصير، «مورخ الکوفه هشام‌بن ‌الکلبي دراسه ‌في ‌کتبه‌الضائعه»، نامه‌تاريخ‌پژوهان، 1388، سال پنجم، ش20، ص53-74.
    • کلبي، هشام‌بن محمد، الاصنام«تنکيس الاصنام»: تاريخ پرستش عرب پيش از ظهور اسلام، با مقدمه و حواشي همراه متن عربي کتاب، ترجمة محمدرضا جلالي نائيني، تحقيق احمد زکي پاشا، تهران، سخن، 1385.
    • کلبي، هشام‌بن ‌محمد، جمهرة النسب، تحقيق ناجي حسن، بي‌جا، بيروت، عالم الکتب، 1407ق.
    • ـــــ ، مثالب‌العرب، تحقيق نجاح الطايي، بيروت، دارالهدي، 1419ق.
    • کلبي، هشام‌بن ‌محمد، نسب الخيل يا كتاب نسب فحول الخيل، في الجاهلية و الإسلام، ليدن، طبع في مطبعه بريل، 1928م.
    • ـــــ ، نسب معد و اليمن الکبير، تحقيق ناجي حسن، بيروت، عالم الکتب مکتب النهضه العربيه، 1408ق.
    • مؤلف مجهول، أخبار الدولة العباسية و فيه أخبار العباس و ولده، تحقيق عبدالعزيز الدورى و عبدالجبار المطلبى، بيروت، دارالطليعه، 1391ق.
    • مسعودي، على‌بن لحسين‌بن ‌على، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقيق اسعد داغر، قم، دارالهجره، 1409ق.
    • منتظرالقائم، اصغر، وحيد سعيدي، تبيين نقش هشام کلبي در تمدن اسلامي، قم، پژوهشگاه حوزه و داشگاه، 1393.
    • نجاشي، احمد‌بن ‌على، ‏رجال‌النجاشي‏، قم، جامعه مدرسين، 1365.
    • ياقوت‌ حموي، شهاب‌الدين ‌ابي‌عبدالله، المقتضب من کتاب جمهره النسب، بيروت، دارالعربيه للموسوعات، 1987م.
    • ـــــ ، معجم الادباء او ارشاد الاريب الي معرفه الادي، بي‌جا، دارالکتب العلميه، 1404ق.
    • Atallah, W, "Alkalbi", in EI2, New Edition, Leiden, E J. Brill, ,Vol.4, 1997, p. 494-496.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    امیدیان، زینب.(1396) نقد و بررسی روایت‌های هشام کلبی در تاریخ طبری. ، 14(1)، 23-48

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    زینب امیدیان."نقد و بررسی روایت‌های هشام کلبی در تاریخ طبری". ، 14، 1، 1396، 23-48

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    امیدیان، زینب.(1396) 'نقد و بررسی روایت‌های هشام کلبی در تاریخ طبری'، ، 14(1), pp. 23-48

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    امیدیان، زینب. نقد و بررسی روایت‌های هشام کلبی در تاریخ طبری. ، 14, 1396؛ 14(1): 23-48