، سال چهاردهم، شماره اول، پیاپی 42، بهار و تابستان 1396، صفحات 113-126

    حدیث «فئة باغیه» و پاسخ به شبهات ابن‌تیمیه در دفاع از معاویه ( بازخوانی منابع تاریخی و حدیثی اهل‌سنت)

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    ✍️ محمد نصیری / استاديار دانشکده معارف و انديشه اسلامي دانشگاه تهران / Nasiri.m@ut.ac.ir
    سید حسن قاضوی / استاديار دانشکده معارف و انديشه اسلامي دانشگاه تهران / shghazavi@ut.ac.ir
    مصطفی رئیسی / دانشجوي دکتري شيعه‌شناسي دانشگاه اديان و مذاهب / nasimedalat1387@yahoo.com
    چکیده: 
    یکی از رخدادهای به ظاهر پیچیده‌ی صدر اسلام، جنگ های داخلی میان مسلمانان در دوره‌ی خلافت علی بن ابی طالب علیه السلام است، به گونه ای که حتی برخی از صحابه‌ی بزرگ رسول اکرم صلی الله علیه و آله در حقانیت یک جبهه در مقابل جبهه‌ی دیگر تا مدتی دچار حیرت بودند.             در خصوص چرایی، چگونگی و پیامدهای این نبردها، پژوهش هایی هرچند مختصر انجام شده، اما درباره‌ی تحلیل مستند و شبهه شناسانه‌ی رخدادهای ریز و درشت این جنگ ها، کاری انجام نشده و یا کمتر بدان پرداخته شده است.        یکی از این رخدادهای مهم، نبرد «صفین» است که شهادت عمار یاسر در آن توسط سپاه معاویه رخ داد. رسول خدا صلی الله علیه و آله در حدیثی متواتر فرمودند: او (عمار یاسر) را فئة باغیه (گروهی ستمگر) خواهند کشت. حدیثی که به سبب حضور عمار در سپاه امام علی علیه السلام به وضوح دلالت بر حقانیت مواضع امام علی علیه السلام به طور عام و باطل بودن معاویه و سپاه یاغی او به طور خاص دارد.                                               ازآنجاکه ابن تیمیه با طرح شبهاتی در خصوص این حدیث، به دفاع همه جانبه از معاویه پرداخته است، نشانه شناسی بطلان دلایل و توجیهات او اهمیت فراوان می یابد. تردید در سند حدیث و تضعیف دلالت آن، ادعای اجتهاد معاویه و مثاب دانستن او، حتی در صورت خطاکار بودنش در اجتهاد و نکاتی دیگر ازجمله مسائل و شبهات ابن تیمیه است که در تحقیق پیش رو، با تأکید بر منابع تاریخی و حدیثی اهل سنت محل تأمل و نقد قرار گرفته است.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    The Hadith of "Fi'at Baghiyah" and Responding to Ibn Taymiyyah's Dubious Ideas to Defend Mu'awiya (A Review of Historical and Hadith Sources)
    Abstract: 
    One of the seemingly complex events in early Islam is the wars between Muslims themselves during the caliphate of Ali Ibn-e- Abitaleb, so that some of the great Companions of the Prophet Muhammad (PBUH & HP) remained doubtful for a time about which one of the two warning groups is rightful. A few studies have been carried out concerning the causes, nature and consequences of these battles, but few comprehensive studies based on documentary sources have been made about these wars and the doubts raised in this respect. One of these important events is the battle of Siffin, where Ammar Yasser was martyred by Muawiya forces. It is reported in a hadith narrated by several authorities that the Prophet (pbuh) said: He (Ammar ibn Yasir) will be killed by Al-fi’at baghiya (insolent band). The very idea of Ammar's fighting alongside Imam Ali clearly indicates Imam Ali's rightful position, in general and falsehood of Mu'awiyah and his insolent forces, in particular. Raising doubts about the authenticity of this hadith, Ibn Taymiyyah express his overwhelming support to Mu'awiya, and thus it is very important to make semiotic analysis of his invalid reasons and justifications. The doubts he raises about the chain of transmission of the Hadith and claiming that its textual implication is weak, considering Mu'awiyah's conduct as Ijtihad for which he will be rewarded despite the mistake he made in ijtihad and so on are amongIbn Taymiyyah's dubious ideas, which this research seeks to examine critically, concentrating on Sunni historical sources and hadith books.
    References: 
    متن کامل مقاله: 

     
    مقدمه
    ازجمله رخدادهاي پيچيدة صدر اسلام، جنگ‌هاي داخلي ميان مسلمانان در دورة خلافت اميرمؤمنان علي‌بن ابي‌طالب است. پيچيدگي اين جنگ‌ها تا آنجاست كه در مقطعي، برخي صحابه رسول خدا دچار ترديد در حقانيت يک جبهه در مقابل ديگري شدند.  از صدر اسلام تاکنون، از جهاتي و با اهدافي گوناگون، به چرايي، چگونگي، آثار و پيامدهاي هريک از اين نبردهاي خانمان‌سوز توجه شده است؛ جنگ‌هايي که در نتيجة آن، بسياري از صحابة بزرگ رسول خدا در مقابل هم قرار گرفتند و نيروي مسلمانان به هزيمت رفت و کوشش‌هاي همه‌جانبة علي‌بن ابي‌طالب و يارانش در روشنگري نسبت به معرفي چهرة باطل و مرموز معاويه و مشاوران حيله‌جويش بي‌اثر ماند. هرچند کوشش‌هاي كلي از گذشته تاکنون در خصوص اين درگيري‌ها انجام شده، اما بررسي شبهه‌شناسانه در خصوص هريك از اين نبردها کمتر انجام شده است. يکي از اين نبردهاي مهم، نبرد «صفين» و يکي از مسائل بسيار مهم در خصوص اين نبرد، پيش‌گويي آينده‌نگرانة رسول خدا درخصوص شهادت عمار ياسر به دست گروه ستمگر و باطل است.
    مطابق حديث رسول اکرم، آن حضرت در پاسخ به شکوة عمار در خصوص تحميل کارهاي سنگين به او از سوي اصحاب، به‌گونه‌اي‌كه ممکن است سبب مرگ و کشته شدن او شود، فرمودند: تو با اين کارها کشته نخواهي شد تورا «فئة باغيه»  خواهند کشت.
    اين سخن حضرت، که در مرئي و منظر تعداد زيادي از مهاجر و انصار در خصوص آيندة حيات و ممات عمار ياسر، در دفتر خاطرات اصحاب جا گرفته بود، در کنار نويد به آيندة سعادتمندانه و مرگ شرافتمندانة عمار، در ذهن و ضمير ياران پيامبر از عمار ياسر معيار و ميزاني براي راستي راه و درستي رفتار و اقدامات او و جبهه‌اي که در آن قرار دارد، ساخته بود. ازاين‌رو، وقتي در جريان نبرد صفين، عمار به شهادت رسيد، سخن رسول اکرم در خاطرات اصحاب آن حضرت (که برخي در سپاه امام علي واندكي نيز در سپاه معاويه بودند) زنده شد و آنان را به تفکر و تأمل واداشت و موجب شد سپاه امام علي جازم‌تر شود و برخي ياران و سپاهيان آن حضرت از حالت سکون و سکوت خارج شده و بطور فعال در جبهه امام (ع) قرار گيرند و عده اي نيز از حضور در سپاه معاويه پشيمان شوند.
    ابن‌تيميه با طرح شبهاتي در اسناد، محتوا و دلالت حديث خدشه کرده و به توجيه اقدام معاويه و عمروعاص پرداخته است. اينکه اشکالات و شبهات ابن‌تيميه چيست و پاسخ آنها بر اساس اسناد و منابع عمدتاً اهل‌سنت چگونه است، موضوع اصلي اين پژوهش است.
    شخصيت عمار
    عماربن ياسربن عامربن عنس‌بن مالک از تبار «مذجح يمن» و کنيه‌اش «ابويقظان» بود. پدرش در جواني از يمن به مکه عزيمت و در آنجا اقامت کرد و با ابوحذيفه از «بني‌مخزوم» پيمان بست. عمار و پدر و مادرش (ياسر و سميه) از سابقان در اسلام بودند. او يکي از نخستين مسلمانان  و در کنار سلمان، مقداد و ابوذر از شيعيان اوليه به‌شمار آمده است. 
    ايشان پس از هجرت پيامبر به مدينه، ملازم ركاب ايشان و در نبردهاي بدر و احد بود و در تمام غزوه‌ها و برخى از سريه‌ها شركت كرد  و در بيعت رضوان نيز همراه رسول خدا حضور داشت و توسط پيامبر گرامي بين او و حذيفة‌بن يمان پيمان برادري برقرار گرديد.
    صداقت و تعهد او به اسلام سبب شده بود كه ديگران او را بيش از توانايي‌اش به كار وادار كنند. روزى عمار شكايت آنان را به حضور پيامبر برد و گفت: اين گروه مرا كشتند! پيامبر در آن هنگام، كلام تاريخى خود را فرمودند كه در قلوب همة حاضران نشست؛ فرمودند: «تو نمى‌ميرى تا وقتى كه گروه ستمگر و منحرف از حق تو را بكشد. آخرين توشة تو از دنيا جرعه‌اى شير است».  اين سخن در ميان ياران پيامبر منتشر و باعث مقاومت ايشان شد و موقعيت ويژه‌اي در ميان مسلمانان براي او ايجاد كرد.
    اولين شهداي اسلام پدر و مادر ايشان بودند که در اثر شکنجه‌هاي مشرکان مکه به شهادت رسيدند. 
    عمار ياسر پس از رحلت پيامبر اكرم، از طرف‌داران امامت حضرت علي بود؛ اما تا آنجا كه همكارى با دستگاه خلافت به نفع اسلام بود، از يارى و همكارى با آنان دريغ نكرد. وي در زمان وفات عمر و ماجراي تشکيل شوراي تعيين خليفه، در گفت‌وگويي با عبدالرحمان‌بن عوف به او توصيه کرد حضرت علي را انتخاب کند تا مردم دچار تفرقه نشوند.  بعد از کشته شدن عثمان، عمار از جمله افرادي بود که مردم را به بيعت با حضرت علي دعوت مي‌کردند.  در زندگي اين صحابي کم‌نظير رسول خدا، چندين رخداد بزرگ وجود دارد كه هريك نقطة عطفي در تاريخ اسلام و تاريخ تفکر اسلامي تلقي مي‌شود؛ پديده‌هايي که برخي به امر خداوند و با آمدن جبرئيل امين پرده از عظمت عمار برداشت  و برخي با کلام رسول امين خداوند، عمار را ميزان و معيار تشخيص حق از باطل قرار داد. . برخي هم با کلام ولي خدا اميرمؤمنان علي، عمار را جان‌فداي روزهاي سخت تاريخ اسلام كرد. 
    واكنش شركت عمار در جنگ صفين در سپاه معاويه
    در نبرد صفين، انتشار خبر شركت عمار در سپاه امام علي دل‌هاي فريب‌خوردگان سپاه معاويه را لرزاند و برخى را بر آن داشت كه در اين‌باره تحقيق كنند. سخن پيامبر اكرم دربارة او در ذهن و ضمير بسياري منعکس شد. آنچه بر مردم شام تا حدى پوشيده بود شركت عمار در سپاه امام علي بود. وقتى خبر شركت احتمالى او در سپاه امام به درون سپاه شام نفوذ كرد، كسانى كه تحت تأثير تبليغات مسموم معاويه قرار گرفته بودند درصدد تحقيق برآمدند. يكى از اين افراد شخصيت معروف يمنى ذوالكلاع بود كه در بسيج كردن قبايل حميرى به سود معاويه فوق‌العاده مؤثر بود. 
    البته بخت با معاويه و عمروعاص بود كه ذوالكلاع قبل از عمار به قتل رسيد؛ زيرا اگر بعد از شهادت عمار ياسر او زنده بود، ديگر عمروعاص نمى‌توانست با حرف‌هاى بي‌اساس خود او را فريب دهد و خود او در ميان سپاه شام، مشكل بزرگى براى معاويه و عمروعاص مي‌شد. بدين‌روي، پس از كشته شدن ذوالكلاع و شهادت عمار ياسر، عمروعاص خطاب به معاويه گفت: من نمى‌دانم به قتل كدام‌يك از آن دو خوشحال شوم: به قتل ذوالكلاع يا عمار ياسر؟ به خدا قسم، اگر ذوالكلاع بعد از قتل عمار ياسر زنده بود تمام اهل شام را به جانب على‌بن ابي‌طالب بازمى‌گرداند. 
    بعضي از صحابة پيامبر مانند خزيمة‌بن ثابت، که در جنگ جمل و صفين حاضر شده بود، ولي شمشير از غلاف بيرون نياورد، به‌سبب حضور عمار در جنگ متنبه شد و در جنگ صفين هنگامي که ديد عمار به دست لشکر معاويه کشته شد، گفت: اکنون گروه گمراه براي من مشخص شد و در رکاب امام علي شروع به جنگ کرد تا اينکه به شهادت رسيد. 
    سرانجام، عمار در جنگ صفين در ربيع‌الثاني سال ۳۷ق به شهادت رسيد. پس از شهادت عمار، امام علي بر او نماز گزاردند  و به‌خاطر وصيت وي، بدون غسل و کفن در صفين دفن گرديد. سن عمار هنگام شهادت، بالاي 90 سال بود. برخي ۹۳، برخي ۹۱ و برخي ۹۲ سال هم گفته‌اند. 
    در تمام منابع اهل‌سنت به شهادت عمار در صفين به دست سپاه معاويه تصريح شده است. ابن‌اثير در اسدالغابه روايت پيامبر اكرم را دربارة او چنين آورده است: «... تقتله الفئة الباغيه». 
    چنان که گذشت، وقتي عمار در صفين کشته شد، بسياري از نيروهاي معاويه دست از جنگ کشيدند و از جنگ برگشتند؛ زيرا وقتي عمرو عاص خبر کشته شدن عمار را به معاويه رساند، معاويه گفت: کشته شد، که شد! عمروعاص گفت: پيغمبر گفته بود که «تَقتُلُه الفِئَةُ البَاغِيه». با اين حادثه، ثابت شد که ما گروه ستمگر و باغي هستيم. معاويه که در رسيدن به هدف، استفاده از هر وسيله‌اي را توجيه مي‌كرد، گفت: ما او را نکشتيم، عمار را کسي کشت که او را به جنگ آورد و در برابر شمشيرها و نيزه‌‌هاي ما قرار داد. 
    شبهات ابن‌تيميه در قبال ماجراي عمار
    ابن‌تيميه در کتاب منهاج السنه خود،  براي تبرئة معاويه و سپاه او، که در جنگ صفين عمار را به شهادت رساندند، شبهاتي مطرح ساخته است كه در اين قسمت، مهم‌ترين آنها نقل و بررسي مي‌گردد:
    شبهة اول: ضعف سند روايت
    ابن‌تيميه مي‌گويد: حديث عمار ضعيف بوده و پيامبر چنين سخني نگفته است. او مي‌نويسد: در اينجا اقوالى است؛ از جمله، قول کسى است که حديث عمار را ضعيف دانسته است.  او در جايى ديگر، دربارة اين حديث مى‌نويسد: برخى از افراد و ناقلان حديث آن را تضعيف کرده‌اند.  اين در حالي است که ـ چنان‌که خواهد آمد ـ ابن‌تيميه قبول دارد که  اين حديث در منابع اهل‌‌سنت آمده و مفروض، نقل حديث در متون اصلي است.
    اما بعد از اين مفروض، نوبت به دسته‌بندي ناقلان مي‌رسد. به نظر مي‌رسد ناقلان را هم بتوان به دو دستة اصلي تضعيف‌‌کنندگان و تقويت‌کنندگان تقسيم کرد. طبيعي است كساني كه اين حديث را نقل كرده، اما نقد نکرده‌اند عدم نقد آنان دلالت بر پذيرش آنان دارد.
    اما تقويت‌کنندگان را نيز مي‌توان در دو گروه دسته‌بندي كرد:
    1. كساني كه اين حديث را نقل و صحت آن را تأييد كرده‌اند.
    2. كساني كه علاوه بر نقل تصريح، به تواتر آن اذعان نموده‌‌اند.
    بررسي
    راويان اين حديث را مي‌توان به سه دسته تقسيم کرد:
    1. كساني از اهل‌سنت كه معتقد به ضعف سندي اين روايت‌اند. ابن‌تيميه مدعي ضعف سند روايت شده، اما ذکر نکرده، چه کسانى اين حديث را تضعيف کرده‌اند، و گفته (برخي از افراد آن را تضعيف کرده‌اند)،  اما اسامي روات حديث که اين حديث را تضعيف کرده‌اند، ذکر نکرده است.
    2. كساني كه معتقد به صحيح بودن يا حسن بودن اين حديث‌اند. ابن‌حجر در شرح صحيح بخارى مي‌نويسد: «حديث (عمار را گروه ظالم خواهند کشت)، را جماعتى از صحابه ازجمله قتادة‌بن نعمان، ام‌سلمه نزد مسلم، ابوهريره نزد ترمذى، عبدالله‌بن عمروبن عاص نزد نسائى، عثمان‌بن عفان، حذيفه، ابوايوب، ابورافع، خزيمة‌بن ثابت، معاويه، عمروبن عاص، ابواليسر و خود عمار نقل كرده‌اند. تمام اين احاديث نزد طبرى و ديگران موجود است. و بيشتر طرق آن صحيح يا حسن است.  ابن‌حجر در جاي ديگر مي‌نويسد: «اين حديث بر حقانيت حضرت على در آن جنگ‌ها دلالت دارد؛ زيرا اصحاب معاويه عمار را به قتل رساندند. 
    عدة زياد ديگري از علماي طراز اول اهل‌سنت اين حديث را نقل کرده و صحيح دانسته‌اند. براي نمونه،
    به نام چند تن از آنان اشاره مي‌کنيم: بخاري،  مسلم،  حاكم نيشابوري،  احمدبن حنبل، 
    نسائي،  ابن‌سعد،  شمس‌الدين ذهبي،  ابن‌كثير دمشقي،  ابن‌اثير جزري،  ابوالمؤيدالموفق‌بن احمد اخطب خوارزم،  ابن عبدربه اندلسي،  حافظ ابونعيم اصبهانى،  حافظ ابوبكر بغدادي،  بيهقي،  سيوطي،  و شيخ سليمان بلخي قندوزى. 
    در نتيجه، با توجه به پذيرش تعداد بسياري از علماي طراز اول اهل‌سنت و صحيح دانستن اين روايت، مي‌توان گفت: اين حديث از احاديث متواتر است كه علماي عامه و شيعه دربارة آن اتفاق دارند. از‌اين‌رو، ضعف سند روايت، كه ابن‌تيميه آن را ادعا نموده، مورد تأييد هيچ‌يك از انديشمندان متقدم اهل‌تسنن نيست؛ زيرا سخن يک تن، آن هم بدون دليل، در برابر سخن اين تعداد عالم حديث‌شناس حجت نيست.
    3. اهل‌سنتي كه افزون بر صحت حديث معتقد به تواتر آن هستند. حديث قتل عمار به دست گروه ستمکار، حديثى ثابت و متواتر است؛ 24 تن از صحابه آن را نقل کرده‌اند. سيوطى در الخصائص الکبرى به تواتر آن تصريح نموده است،  ابن‌كثير در كتاب البداية و النهاية مي‌نويسد: در کتاب صحيح مسلم، از قول ابو‌سعيد خدري آمده است که ايشان مي‌گويد: ابوقتاده، که از من بهتر است، از قول رسول اكرم نقل مي‌كند كه آن حضرت به عمار فرمودند: «تو را گروهي ستمگر مي‌کشند». همچنين از قول ابوسلمه نقل شده است كه مي‌گويد: رسول مکرم اسلام فرمودند:‌ «عمار را گروهي ستمگر مي‌کشند»، و در روايت ديگري فرمودند: «قاتل عمار در آتش جهنم است». 
    طبري نيز اين روايت را در تاريخ خود آورده است. سند طبري به ابومسعود و حذيفه ختم مي‌شود كه از رسول خدا شنيد كه به عمار فرمودند: «اي پسر سميه (عمار) تو را گروهي ستمگر به شهادت مي‌رسانند». 
    همچنين مناوى در شرح جامع الصغير سيوطى و ديگران اين حديث را متواتر مى‌دانند.  ابن عبدالبر در الاستيعاب مي‌نويسد: اخبار متواتر از پيامبر رسيده که فرمودند: «عمار را گروه ظالم خواهند کشت»، و اين از خبرهاى غيبى و نشانه‌هاى نبوت آن حضرت است و از صحيح‌ترين احاديث به‌شمار مي‌آيد. 
    شبهة دوم: عدم دلالت روايت بر حقانيت مواضع اميرمؤمنان در برابر معاويه
    ابن‌تيميه براي دفاع از معاويه و لشكرش در کشتن عمار مي‌نويسد: حضور عمار در سپاه امام علي و شهادتش به دست سپاه معاويه، بر حقانيت علي و گمراهي معاويه دلالت نمي‌كند؛ زيرا هر دو به اجتهاد خود عمل کردند و در نهايت، مي‌توان گفت: معاويه در اجتهاد خود خطا کرده، و هر مجتهدي ممکن است خطا کند. 
    بررسي
    اولاً، بزرگان روايي اهل‌سنت با اين عقيدة ابن‌تيميه مخالفت کردند. حتي برخي از بزرگان اهل‌سنت عليه ابن‌تيميه و اين نظر شاذ او، مطلب نوشتند و شدت نظر او را رد کردند. براي مثال:
    1. ابن‌حجر در شرح صحيح البخارى مي‌نويسد: در اين حديث، نشانه‏‌اى از نشانه‌‏هاى نبوت و فضيلتى آشكار براى على و عمار است و نيز ردّى بر افراد ناصبى كه گمان كرده‏‌اند على در جنگ‏‌هايش بر حق نبوده. حديث معروف «عمار را گروه ظالم مى‌‏كشد» بر اين دلالت دارد كه على در آن جنگ‏‌ها بر حق بوده است؛ زيرا اصحاب معاويه عمار را به قتل رساندند. 
    2. بدرالدين عيني صاحب کتاب عمدة القاري که شرحي است بر صحيح بخاري، مطلبي را از کرماني، که او هم از شارحان صحيح بخاري است، در دفاع از معاويه نقل مي‌كند و سپس در مقام پاسخ از او برآمده، مي‌نويسد: چگونه مي‌شود گفت که معاويه در اجتهادش خطا کرده است؟ اصلاً دليل بر اجتهاد معاويه چيست؟ چگونه معاويه اجتهاد کرده است، درحالي‌که اين حديث پيامبر به او رسيده بود که فرمود: «خدا عمار را خير بدهد! او را گروه ستمگر خواهند کشت». و ابن‌سميه همان عمار است. و او را در جنگ صفين، گروه ستمگر (معاويه) به قتل رساندند. آيا معاويه به اين راضي نيست که فرقي بين کشتن و يا نکشتن عمار باشد، به‌طوري‌که اگر بکشد، يک اجر هم ببرد!؟ 
    3. زهري از حمزة‌بن عبدالله و او از پدرش عبدالله‌بن عمروعاص نقل کرده است که گفت: من از چيزي پشيمان نيستم، جز اينکه چرا طبق دستور خداوند مبني بر نبرد با فئة باغيه، من با فئة باغيه نجنگيدم. اگر کسي بگويد که عبدالله‌بن عمروعاص، جزو راويان حديث فئة باغيه است، و خودش به معاويه اين حديث را متذکر شد؛ پس چگونه خودش در فئة باغيه و گروه ستمگر بود!؟ در جواب مي‌توان گفت: از عبدالله‌بن عمروعاص نقل شده است که گفته: من در سپاه معاويه (فئه باغيه) بودم، ولي يک ضربه شمشير نزدم، يک تير هم نينداختم! من فقط دستور پيامبر را اطاعت کردم که به من گفته بود: از پدرت اطاعت و پيروي کن! من هم از پدرم عمرو عاص اطاعت کردم و در صفين حضور پيدا کردم! 
    4. نسائي در دمشق، وقتي در بالاي منبر فضايل اميرمؤمنان علي را نقل مي‌كرد، به او گفتند: از فضايل معاويه هم سخن بگو! نسائي گفت: مگر معاويه فضيلتي هم دارد؟ آيا به جنگ صفين راضي نيست، و دنبال اجر و پاداش هم مي‌گردد؟ شما با اين کار او، دنبال فضايل هم براي او مي‌گرديد؟ پس از اين سخن، او را در وسط مسجد جامع اموى كتك زدند و كشان كشان از مسجد بيرون بردند و چنان بر شكمش ضربه وارد كردند كه بر اثر همين ضربات جان سپرد.
     ثانياً، اين بيان ابن‌تيميه، که معاويه به اجتهاد خود عمل کرده، دقيقاً اجتهاد در مقابل نص است؛ زيرا بر اساس اين توجيه، آينده‌نگري و فضايل رسول خدا، که برخي آن را معجزه دانستند، به کنار نهاده مي‌شود. در حقيقت، ابن‌تيميه بايد يکي از دو امر را انتخاب کند: يا تضعيف پيامبر و احاديث ايشان و تبرئة معاويه، و يا تأييد پيامبر اکرم و محکوميت معاويه در جنگ صفين و کشتن عمار. اين در حالي است كه آيات متعدد و روايات فراواني بر جايز نبودن اجتهاد در مقابل نص دلالت دارد. در اينجا، به دو آيه و دو روايت يكى از طريق شيعه و يكى از طريق اهل‌سنت، اشاره مي‌شود:
    آيات
    1. «آنچه را پيامبر براى شما آورده است، بگيريد و از آنچه نهى كرده است، خوددارى كنيد». 
    2. «و هيچ مرد و زن با ايمانى حق ندارد هنگامى كه خدا و پيامبرش حكمى را لازم بدانند اختيارى از خود (در برابر فرمان خدا) داشته باشد و هركس نافرمانى خدا و رسولش كند به گمراهى آشكارى گرفتار شده است».
    از اين دو آيه، استفاده مى‌شود كه همة مؤمنان به پيروى از حكم خدا و رسول او ملزم‌اند و در برابر آن، هيچ‌گونه اختيارى ندارند و معصيت و تخلف از امر خدا و رسول، نشانة گمراهى انسان دانسته شده است.  از آية 36 سورة احزاب هم به خوبى استفاده مى‌شود كه اعتماد به نظر خود و ديگران در برابر حكم خدا و رسول او نشان گمراهى قطعى بوده و به طور مسلم حرام است، و مؤمنان حق ندارند در برابر خواستة خدا و رسول او خواستة ديگرى را برگزينند. و روشن است كه اجتهاد در برابر نص، چيزى جز اختيار خواستة خود يا ديگران در برابر حكم خدا، رسول و اولى‌الامر نيست.
    روايات
    1. امام صادق مى‌فرمايند:‌«هركس در دو درهم به غير آنچه خدا نازل كرده حكم كند، كافر شده است». راوى از امام مى‌پرسد: كافر به آنچه خدا نازل كرده يا به آنچه بر محمد نازل شده است؟ حضرت فرمودند: «واى بر تو! هرگاه كسى به آنچه بر محمد نازل شده است كافر شود، به تحقيق به آنچه خدا نازل فرموده نيز كافر شده است».‏ 
    2. مردي از قبيلة «ثقيف» از خليفة دوم دربارة حج مسئله‌اي پرسيد. عمر پاسخ او را داد. آن مرد گفت: از پيامبر اين مسئله را پرسيدم، پاسخي ديگر به من داد. عمر بلند شد و شروع به کتک زدن او کرد و گفت: چرا از من چيزي سؤال مي‌کني که پيامبر در آن مسئله نظر داده است؟! 
    گرچه حق اين بود كه عمر پيش از فتوا، از حكم كتاب و سنت تفحص مى‌كرد و سپس فتوا مى داد و عدم تفحص از كتاب و سنت، نشانِ نقص اجتهاد است، ولى مطلب يادشده بر اصل اينكه در مقابل كلام رسول اكرم نمي‌شود فتوا داد، دلالت دارد.
    اجتهاد در مقابل نص در حقيقت، كفر به چيزى است كه خدا و رسول او به آن دستور داده‌اند و بايد از آن پرهيز كرد، هرچند كفر در اين روايت، به معناى «ارتداد» نيست.
    اضافه بر اين، اگر راه براى اجتهاد در مقابل نص گشوده شود، چه دليلى دارد كه ديگران دست به چنين كارى نزنند؟ آيا اجتهاد مخصوص يك نفر است و ديگران مجتهد نيستند؟ با گشوده شدن باب اجتهاد در برابر نص، چيزى از‌ احكام الهى مصونيت پيدا نمى‌كند، و هرج و مرج غريبى در احكام جاودانة اسلام پديد مى‌آيد و در واقع، كل احكام اسلام به خطر مى‌افتد.
    شبهة سوم: شهادت عمار و برداشت وارونه از پيش‌گويي خاتم انبيا
    وقتي عمروعاص خبر کشته شدن عمار به دست لشكر معاويه را به او رساند، معاويه گفت: عمار کشته شد که شد! عمروعاص گفت: پيغمبر گفته بود که «تَقتُلُه الفِئَةُ البَاغِيه». با اين اتفاق، ثابت شد که ما گروه ستمگر هستيم. معاويه با زيرکي قصد داشت مذمت پيامبر را از خود رد کند؛ گفت: عمار را ما نکشتيم، عمار را کسي کشت که او را به جنگ آورد و در برابر شمشيرها و نيزه‌هاي ما قرار داد. پس علي عامل کشته شدن عمار است و حديث شامل حال او مي‌گردد. ابن‌تيميه همين مطلب معاويه را در کتاب خود مطرح نموده و از اين سخن معاويه دفاع كرده است.  ابن‌تيميه در اين بخش، در دفاع از معاويه سراغ جريان جنگ جمل رفته و در دفاع از معاويه آورده است: اگر دليل معاويه بر ضد علي مردود تلقي شود، دليل کساني که معتقدند در جنگ جمل طلحه و زبير مقصر ورود عايشه در معرکة جمل و مسبب اهانت به او بودند، نيز مردود است. در واقع، ابن‌تيميه اين دو واقعه را متماثلين دانسته و نتيجه گرفته: اگر در جريان شهادت عمار علي‌بن ابي‌طالب مقصر نيست، در جريان جنگ جمل هم نيز طلحه و زبير ـ که گفته شده آنان سبب اصلي فريب و حضور عايشه در جنگ جمل بوده‌اند ـ مقصر نخواهند بود.
    بررسي
    پاسخ اين شبهه را اميرمؤمنان علي فرمودند: اگر چنين باشد که قاتل افراد آن کسي است که در لشكر او مي‌جنگد، نه افراد مقابل و کشندگان او، پس قاتل حمزه سيدالشهداء نيز رسول‌الله است که او را به جنگ احد برده بود.  علماي اهل‌سنت نيز به اين مطلب اعتراف نموده‌اند؛ ازجمله:
    علامه عبدالرؤوف مناوي در کتاب فيض القدير، که شرحي است بر جامع الصغير سيوطي، مي‌نويسد: حديث «تقتله الفئة الباغية» صريح است در اينکه گروه معاويه همان گروه ستمگر هستند که عمار را در جنگ صفين به قتل رساندند، و اينكه حق با حضرت علي بود. و اين از اخبار غيبي است. «يدعوهم» يعني: عمار اصحاب معاويه را، که او را در جنگ صفين به قتل رساندند، به بهشت دعوت مي‌کند. «دعوت به بهشت»، يعني: دعوت به سبب بهشت؛ يعني: دعوت به اطاعت امام حق. در طرف ديگر، آن گروه ستمگر او را به سبب آتش دعوت مي‌كنند، و آن سبب نافرماني امام و نبرد با اوست. گفته‌اند که قتل عمار در جنگ صفين بود. عمار آنها را به امام حق دعوت مي‌کرد، ولي سپاه معاويه او را به آتش دعوت مي‌كردند. اين داستان از معجزات نبي‌مکرم و نشانه‌اي از نشانه‌هاي نبوت ايشان است. 
    افزون بر آن، قياس اين دو رخداد مع‌الفارق است؛ زيرا اولاً، دربارة عايشه و عاقبت حيات و مماتش با آنکه همسر پيامبر بود و از اين نظر محترم است، حديثي وارد نشده، بلکه احاديثي در جهت هشدار به او در خصوص داخل نشدن در رخداهاي آينده در منابع  ثبت شده است، و حتي نزديکان عايشه برخي از آنها را به او يادآور شدند. ثانياً، عايشه خود بعد از جمل و حتي در ماجراي جمل پشيمان شده بود. ثالثاً، علي‌بن ابي‌طالب بعد از پايان جنگ و شکست اصحاب جمل، به‌رغم اشتباه آشکار آنان و افسوس و حسرت نسبت به برخي اصحاب و کشته‌شده‌ها، که عاقبت بخير نشده بودند، همسر پيامبر را با احترام کامل و بدون اينکه به کسي اجازه دهند کمترين اهانت يا جسارتي به او روا دارند، به همراه محارمش، از جمله محمدبن ابي‌بکر به مدينه فرستادند. پس به هيچ‌روي، اين دو رخداد متماثلين نبوده و قابل قياس نيستند.
    نتيجه‌گيري
    اشکالات و شبهات ابن‌تيميه در باب سخن رسول خدا در خطاب به عمار ياسر كه «انك لن تموت حتى تقتلك الفئة الباغية الناكبة عن الحق» و شهادت عمار در جنگ صفين به دست سپاه معاويه، دسته‌بندي و نسبت به هريک با عنايت به منابع اهل‌سنت، پاسخ‌هايي ارائه شد:
    1. در خصوص ادعاي ضعف سند، تلاش شد تا با دسته‌بندي عالمان اهل‌سنت در اين خصوص (1. كساني كه معتقد به ضعف سندي اين روايت‌اند. 2. اهل‌سنتي كه معتقد به تواتر اين حديث‌اند.3. كساني كه معتقد به صحيح يا حسن بودن اين حديث‌اند)، ادعاي ابن‌تيميه از زبان عالمان اهل‌سنت پاسخ داده شود.
    2. در پاسخ به شبهة دلالت نداشتن شهادت عمار در سپاه امام علي بر حقانيت مواضع و نبردهاي آن حضرت نيز تلاش شد اقوال عده‌اي از بزرگان اهل‌سنت، که با اين عقيدة ابن‌تيميه مخالفت کرده و در رد اين نظر شاذ او مطلب نوشته‌اند گزارش و تحليل گرديد.
    3. نشان داده شد كه سخن معاويه در نقل ابن‌تيميه اجتهاد در مقابل نص است. در اين زمينه، بر آينده‌نگري رسول خدا، که برخي از اهل‌سنت آن را در حد معجزه دانسته‌اند، تأكيد گرديد.
    4. در خصوص برداشت وارونه از پيش‌گويي خاتم انبيا در شهادت عمار و شبهة قتل عمار، كه آن را نتيجة اقدام امام علي تلقي کرده بودند، با استناد به گزارش‌هاي منابع حديثي اهل‌سنت و پاسخ امام علي در اين‌باره، قياس ابن‌تيميه و متماثل دانستن ماجراي عمار با ماجراي طلحه و زبير در جنگ جمل، مع‌الفارق دانسته شد و از اين طريق، حقانيت امام علي و سپاه ايشان نه‌تنها در جنگ صفين، بلکه در ديگر نبردهاي آن حضرت ـ چنان‌كه برخي از نويسندگان اهل‌سنت بدين امر نيز اذعان کرده‌اند ـ مطمح‌نظر قرار گرفت.
     
     

    References: 
    • نهج‌البلاغه، ترجمة محمد دشتي، قم، آل‌طه، 1379.
    • ابن‌ ابي‌الحديد، عزالدين، شرح نهج‌البلاغه، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، قم، دارالکتب العلميه، 1404ق.
    • ابن‌اثير، علي‌بن ابي‌الكرم، أسدالغابة في معرفة‌الصحابه، بيروت، دارالمعرفه، ۲۰۰۱ م.
    • ـــــ ، الکامل في التاريخ، بيروت، دار صادر،1385ق.
    • ابن‌تيميه، احمدبن عبدالحليم‌بن تيميه الحراني، منهاج السنة النبوية، تحقيق محمد رشاد سالم، بي جا، مؤسسة قرطبه، 1406ق.
    • ابن‌حجر عسقلاني، علي‌بن احمد، فتح الباري شرح صحيح البخاري، محقق محب‌الدين الخطيب، بيروت، دارالمعرفه، 1379ق.
    • ابن‌سعد، محمدبن سعد، الطبقات الكبرى، تحقيق محمد عبدالقادر عطا، بيروت، دارالكتب العلميه، 1410ق.
    • ابن‌عبد ربه، احمدبن محمدبن، العقد الفريد، محقق مفيد محمد قميحه، بيروت، دارالكتب العلميه، 1404ق.
    • ابن‌عبدالبر، عبدالله‌بن محمد، الاستيعاب في معرفة الاصحاب، تحقيق علي‌محمد معوض و عادل احمد عبدالموجود، بيروت، دارالکتب العلميه، ۱۴۱۵ق.
    • ابن‌کثير دمشقي، اسماعيل‌بن، البداية و النهاية، بيروت، دارالفكر، 1407ق.
    • احمدبن حنبل، مسند احمدبن حنبل، محقق غضبان عامر، بيروت، مؤسسة الرساله، 1416ق.
    • اخطب (احمدبن محمد مکي خوارزمي)، المناقب، تحقيق مالک المحمودي، چ دوم، قم، مؤسسة النشر الاسلامي، ۱۴۱۴ق.
    • اصبهاني، احمدبن عبدالله، حلية الأولياء و طبقات الأصفياء، مصر، السعاده، 1412ق.
    • اميني، سيدمحسن، اعيان الشيعه، تحقيق و تعليق حسن الامين، بيروت، دارالتعارف للمطبوعات، ۱۴۲۰ق.
    • اميني، عبدالحسين، الغدير، بيروت، دارالکتاب العربي، ۱۳۹۷ق.
    • بخاري، محمدبن اسماعيل، صحيح بخاري، بي‌جا، دارالفكر، 1401ق.
    • بغدادي، احمدبن علي‌بن ثابت، تاريخ بغداد، تحقيق مصطفي عبدالقادر عطا، بيروت، دارالکتب العلميه، 1417ق.
    • بلخي قندوزي، سليمان‌بن ابراهيم، ينابيع الموده، قم، کتابفروشي بصيرتي، بي‌تا.
    • بيهقي، احمدبن الحسين‌بن علي‌بن موسى، السنن الكبرى، محقق محمد عبدالقادر عطا، بيروت، دارالکتب العلميه، 1424ق.
    • حاکم نيشابوري، محمدبن عبدالله، معرفة علوم‌الحديث، حيدرآباد، دکن، چاپ معظم حسين، ۱۳۸۵ق.
    • حرعاملي، محمدبن حسن‏، وسائل الشيعه، قم، مؤسسة آل‌البيت، 1409ق.
    • حميرى، عبدالله‌بن عبدالمنعم، الروض المعطار في خبر الأقطار، محقق احسان عباس، بيروت، مؤسسة ناصر للثقافه، 1980م.
    • ذهبى،‏ شمس‌الدين‏، تاريخ الإسلام و وفيات المشاهير و أعلام‏، بيروت‏، دارالكتاب العربى‏، 1409ق.
    • سيوطي، جلال‌الدين، الخصائص الكبرى، بيروت، دارالكتب العلميه، 2010م.
    • طبري، محمدبن جرير، تاريخ الامم و الملوک، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، بيروت، دارالتراث، 1387ق.
    • طوسي، محمدبن حسن، الأمالي، قم، دارالثقافه للطباعه و النشر و التوزيع، ۱۴۱۴ق.
    • عيني، محمودبن احمد، عمدة القاري شرح صحيح البخاري، محقق عبدالله محمود محمد عمر، بيروت، دارالکتب العلميه، 1421ق.
    • لكهنوى، ميرحامدحسين‏، عبقات الأنوار في إمامة الأئمة الأطهار، چ دوم، ‏اصفهان‏، كتابخانه عمومى امام اميرالمؤمنين على، ‏1366.
    • مقدسي، محمدبن طاهر، البدء و التاريخ، بور سعيد، مکتبة الثقافة الدينيه، بي‌تا.
    • مناوي، محمدعبدالرؤوف‌بن تاج العارفين، فيض القدير بشرح الجامع الصغير، مصر، المكتبة التجارية الكبرى، 1356ق.
    • نسائي، ابوعبدالرحمن احمدبن علي، الخصائص، تحقيق سيدجعفر حسيني، قم، دارالثقلين، 1419ق.
    • نوبختي، حسن‌بن موسي، فرق الشيعه، بيروت، دارالاضواء،۱۴۰۴ق.
    • نيسابوري، مسلم‌بن حجاج، المسند الصحيح المختصر بنقل العدل عن العدل إلى رسول الله (صحيح مسلم)، محقق محمدفؤاد عبدالباقي، بيروت، دار إحياء التراث العربي، بي‌‌‌تا.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    نصیری، محمد، قاضوی، سید حسن، رئیسی، مصطفی.(1396) حدیث «فئة باغیه» و پاسخ به شبهات ابن‌تیمیه در دفاع از معاویه ( بازخوانی منابع تاریخی و حدیثی اهل‌سنت). ، 14(1)، 113-126

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    محمد نصیری؛ سید حسن قاضوی؛ مصطفی رئیسی."حدیث «فئة باغیه» و پاسخ به شبهات ابن‌تیمیه در دفاع از معاویه ( بازخوانی منابع تاریخی و حدیثی اهل‌سنت)". ، 14، 1، 1396، 113-126

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    نصیری، محمد، قاضوی، سید حسن، رئیسی، مصطفی.(1396) 'حدیث «فئة باغیه» و پاسخ به شبهات ابن‌تیمیه در دفاع از معاویه ( بازخوانی منابع تاریخی و حدیثی اهل‌سنت)'، ، 14(1), pp. 113-126

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    نصیری، محمد، قاضوی، سید حسن، رئیسی، مصطفی. حدیث «فئة باغیه» و پاسخ به شبهات ابن‌تیمیه در دفاع از معاویه ( بازخوانی منابع تاریخی و حدیثی اهل‌سنت). ، 14, 1396؛ 14(1): 113-126