بررسی نمودهای فرهنگ جاهلی در عرصه زن و خانواده در ایران مقارن ظهور اسلام

Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
جاهليت بهعنوان فرهنگي فراگير بر جهان مقارن ظهور اسلام حاکم بوده است. قرآن کریم نيز هرچند به لحاظ بستر نزول قرآن و ظهور اسلام بودن، بر نمودهای جاهلی در شبهجزیره قبل از اسلام تأکید دارد، اما سبب يا شأن نزول آیات بههيچوجه محدودکننده مفهوم آنها نیست و کلیت مفاهیم، فرازمانی و فرامکانی است. بدين لحاظ، بايد گفت که جاهلیت در تمام جهان قبل از اسلام وجود داشت: از شبهجزیره عربستان تا روم، از مصر تا ایران، لیکن درصد آن متفاوت بود. در ایران مقارن ظهور اسلام نيز شواهد متعددي از فرهنگ جاهلي قابل ارائه است، اما در اين نوشتار، نمودهای جاهلي درحوزه زنان و نظام خانواده مورد بررسي تاریخی و تحليل معرفتی قرار گرفته است. موضوع اين نوشتار، بررسي انحرافها و کژيهاي بينشي و رفتاري در حوزة زن و خانواده و زمینهها و عوامل آن است. ظهور اسلام به عنوان احیاگر عدالت و حقانیت در حوزههای مختلف ازجمله در حوزه زن و خانواده، منجر به آزادی زنان از اسارتها و محو نگرش نامعقول و ايجاد نگرشی جدید دراين عرصه شد. آشنایی با تاریخ ایران قبل اسلام و تحليل آن، اهمیت و نقش ورود اسلام به ایران و اسباب و زمينههاي گرايش سریع مردم ایران ـ بهويژه زنان ـ به اسلام را به وضوح نشان میدهد.
پیشتر، پژوهشهای موردی در حوزة زنان و نظام خانواده در ایران مقارن ظهور اسلام صورت گرفته كه عبارتند از: مقاله «جایگاه زن در فرهنگ و حقوق عصر ساسانی»، که بیشتر به موضوع حقوق زن در دوره ساسانیان پرداخته است. برخورداری از حقوق متناسب با شأن انسانی، بیان محرومیتهای حقوقی زنان در جامعه ایران و تملک مرد نسبت به جسم و عرض و ناموس زن از موارد مطرح در آن است. نیز تحقیق کریستین بارتلومه که با عنوان «زن در حقوق ساسانی» منتشر شده به بیان مسائل حقوقی زنان دوره ساسانیان نظیر ذکر برخی ازدواجها و احکام آنها، ازدواج با محارم، بیان احکام حقوقی زنان در جامعه پرداخته است. اکتفا به مباحث جزئیِ حقوقی و عدم ارائه نگرشی جامع در حوزه مؤلفههاي نامعقول آن دوره، از وجوه تمایز تحقیقهای صورتگرفته با تحقیق پیشروست.
الف. وضعيت کلي زنان در جامعه ايران مقارن ظهور اسلام
زنان و دختران در ایران مقارن ظهور اسلام از جایگاه پایینتر از انسان برخوردار بودند! یکی از برداشتها از آیین زرتشت، زنان را موجوداتی اهریمنی و از نژاد اهریمن که حق شرکت در آيينهای مذهبی را ندارند توصیف میکرد. بهرهکشی جنسی، بهائمانگاری، عدم اعتقاد به شخصیت حقوقی و حقیقی برای زن، کالا و شیئيانگاری و تحقیر زن در متون دینی زرتشت از مهمترین نمودهای رویکرد مذکور است که در ادامه به آنها اشاره میشود.
ـ کالا و شيئينگاری
زن در ایران قبل از اسلام «به عنوان شیء، کالا و وعاء(ظرف)» تلقي ميشد، لذا شخصیت حقوقی نداشت و شخص فرض نمیشد. نگرش مذکور منجر به ورود مسئلة «خرید و فروش زنان» به متون زرتشتی و ظهور احکام انحرافی نظیر اهدای دختران گردید. لذا بر زنان و دختران، اصل مالکیت و انحصار مترتب بود، احتکار میشدند، مبادله میگردیدند و قرض داده میشدند. فروخته، و به خارج از کشور صادر میگردیدند. حتی ارسال لباس زنانه برای فرد خاطی از روشهای تحقیر افراد توسط پادشاهان ساسانی بود و به دليل اينگونه باورهای نامعقول نسبت به دختران، پس از ازدواج آنان، پدر و مادر بر وی میگريستند که «دختر ما را به بردگی میبرند»!
ـ ابزار جنسی
احکام عجيب نکاح که در ادامه به آن اشاره خواهد شد و بیمبالاتی جنسی و نابسامانی و تشتت در امر ازدواج و مناسبات خانوادگی در زمان ساسانیان (بهویژه از سده سوم میلادی به بعد) از ديگر شواهد جاهليت ايرانيانِ مقارن ظهور اسلام است. زن و شراب خانوادهها را به طرف انحطاط و زوال سوق میداد. مرد هیچ محدودیتی از لحاظ تعدد زوجات نداشت و تعداد همسران، ارتباط مستقیم با استطاعت مالی وی داشت. به گفته برخي مورخان، «به دلیل اینکه ایرانیها خیلی عشرتپرست بودند» «اغلب مردان در ایران مقارن ظهور اسلام، به زوجات و کنیزان حرم خود اکتفا نمیکردند». در چنين وضعيتي، رسم حجاب بيشتر میان زنانِ اشراف رواج داشت، ولی زنان طبقات پایین که مجبور بودند کار کنند، بدون حجاب با مردها اختلاط داشتند! و مجموع اين اوصاف، زن را به ابزاري در راستاي مطامع جنسي مردان تبديل کرده بود.
ـ بهائمانگاری
در ایران مقارن ظهور اسلام، زنان در کنار مادینههای چهارپا ذکر میشدند. در اوستا (کتاب مقدس زرتشتیان) چنين آمده: «این خویشکاری هر اَشَوَن مردی است که هر مادینة بارداری را خواه دو پا، خواه چهارپا، خواه زن، خواه ماده سگ نگاهدار باشد».
ـ فقدان جايگاه حقوقی
زن دارای حقوق اجتماعي مشخصي نبود و تحت قیمومیت رئیس خانوار (پدر، شوهر یا جانشین آنها) زندگي ميگذراند. و حتي، انفاق و اجاره زن توسط شوهرش به مردی دیگر، ممهور به مجوزهای شرعی ميشد! و هدایا و درآمدهای زن، همه تعلق به رئیس خانوار داشت. لذا اگر به زن، ارمغان یا ارثی تعلق میگرفت، شوهر وی میبایست خود را رسماً به عنوان قیم قانونی او معرفی مينمود.
ـ تحقير زن در متون دينی زرتشتيان
در متون دینی زرتشت، رویکرد تحقیرآمیزي نسبت به زنان دیده میشود که در ادامه به نمونهاي مهم اشاره میشود. بدن زنان پس از سقط جنین، نجس تلقي ميشد! و پیدایش عادت ماهیانه در زنان اثری اهریمنی بود! زنِ دشتان (زن در دوره عادت ماهیانه)، از جامعه طرد و در مکانی به نام دشتانستان (که در برخی نقاط ایران تا 65 سال پیش استفاده میشد!) ادامه حیات میداد! مسیر دشتان از هر گل و بوتهاي پاک، و محل سکونت وی داراي خاک خشک با دیوارهای بلند بود تا نگاهش به آفتاب نیافتد! و کمترین مقدار غذا را به او ميدادند تا نیرو نگیرد!
برخی از ديگر احکام زنِ دشتان عبارت بود از: ممنوعیت شستن دستها با آب و لزوم شستن با ادرار گاو! ناپاک شدن دستهایی که زن دشتان نگاهش به آن بیافتد! عدم جواز نگاه به گوسفند، گیاه، آتش، آب، خورشید و دیگر روشنیها (لذا باید در تاریکی مطلق و گاه در سرمای شدید روزگار سپری میکرد)، عدم جواز راه رفتن در باران.
اگر خونِ زنِ دشتان به کسی یا چیزی میرسید همه را باید با آب و ادرار گاو میشستند! اگر کسی با زن دشتان برخورد میکرد گنهکار بود! اگر لباس فردی با بدن وی برخورد میکرد، باید قسمت برخورد کرده لباس را با ادرار گاو میشست! طفل را از وی دور نگاه میداشتند و معتقد بودند طفل با نزدیک شدن به وی بدبخت میشود! و اگر کودکی با وی برخورد ميکرد باید کل بدنش شسته ميشد! پلیدی دربِ مستراح کمتر از درب خانه دشتان بود، ازاینرو، «میتوانستند درب مستراح را برای خانه دشتان استفاده کنند، ولی نمیتوانستند درب خانه دشتان را براي مستراح استفاده کنند!».
خوراکی که سه گام از زن دشتان فاصله داشت پلید و غیرقابل استفاده بود، نیز باقیمانده غذای وی، حتی برای خودش نیز پلید بود. سفرهای که زن دشتان در آن غذا میخورد، اگر با وی تماس پیدا میکرد پلید میشد. غذایش در پستترین ظروف نهاده، و فردی که غذا را میبرد سه گام دورتر از وی میایستاد. بعد از گذشت مدت معلوم، باید سه گودال در زمین میکندند و بر سر دو گودال، زن دشتان را با گُمیز (ادرار گاو) و بر سر سومین گودال، با آب میشستند!
رویکرد مذکور در گزارشهای تاریخی نظیر فرار قباد از زندان برادرش بیان شده است. وقتی خواهر قباد اول (که همزمان همسرش نیز بود) به زندان قباد رفت، رئیس زندان، متعرضش گردید، او به عذر اینکه دشتان است رئیس زندان را به وعده زنا امیدوار ساخت و قباد را در فرشی پیچید و روی شانه غلام نهاد در حال خروج، زندانبان از وی در مورد فرش پرسید، گفت: این بستر ایام زنانگیام است و میبرد تا پاکیزه کند و بازگرداند، او باور کرد و به فرش دست نزد و به آن نزدیک نشد زیرا در آیینش، آن فرش پلید بود.
ب. وضعيت زنان در خانواده
زن در نظام خانواده از مظاهر نامعقول جاهلی رنج میبرد. ازدواج ایرانیان در قرن7 میلادی بسیار آشفته و نامنظم بود. در خانههای اشرافی در کنار تعدد زوجات که تعداد آنها گاهی به صدها مورد میرسید دو طبقه از زنان شوهردار وجود داشتند، زنانی که مقام پادشا زن و زنانی که مقام چکر زن را داشتند. گرچه پادشازن، سرپرستی بردگان در منزل، از جمله چکر زنان را بر عهده داشت، ولی از ازدواج استقراضی و بردهداری جنسی و جنسیتی درامان نبود.
اگر زنی بیوه میشد همه چیز از وی سلب میگردید. زن هر روز میباید سه بار از شوهر خود میپرسید که چه باید بیاندیشد، چه باید بگوید و چه باید بکند. ازجمله مقررات دینی دوره ساسانیان آنکه مرد براي تنبيه زن، حق داغ نهادن و حتي قتل او (مرگ ارزان) را دارا بود. به دلیل تأکید فراوان متون دینی زرتشت بر انفاق و اجاره زن توسط شوهر به مردی دیگر، اجاره زن به صورت گسترده رواج داشت! و در اين متون، احکامي مرتبط با ازدواج استقراضی وجود داشت. نتيجه آنکه به دلیل آزادی در تنوع ازدواج، روابط زناشویی و مسائل مربوط به آن در ایران مقارن ظهور اسلام، بسيار مبهم و فسادانگیز بود.
ـ گونههای ازدواج
همچون عرب جاهلي، در ایران مقارن ظهور اسلام نیز گونههای متعدد ازدواج وجود داشت. مرد هیچ محدودیتی از لحاظ تعدد زوجات نداشت و هر مردی تمکن مالی بیشتری داشت، همسرانش افزایش مییافت. در ادامه به أشکال ازدواج در ایران مقارن ظهور اسلام اشاره میشود.
1. ازدواج پادشازن: ازدواجی که زن با رضایت والدین انجام میداد و مقام پادشا زن پیدا و زن برتر خانه شده و سرپرستی بردگان و زنان درجه دوم منزل را عهدهدار میگردید.
2. ازدواج درجه دو: زنی که همسر فرد میشد و در طبقه دوم از زنان وی قرار میگرفت، لذا گفته شده: این طبقه از زنان، جزو بردهها و کنیزها بهشمار میآمدند و سرپرست آنها پادشاه زن بود، آنها زنان درجه دومی بودند که خادمه پادشا زن بودند. فرزندانشان هیچ حقی در ارث نداشته و تا 70 سالگی از خوراک و پوشاک و مقرری برخوردار و بعد از 70 سالگی از آنها محروم ميشدند!
3. ازدواج موازی: اگر شوهری به همسر خود میگفت: از این به بعد، صاحب اختیار خود هستی، با این سخن، زن طلاق داده نمیشد، ولی اجازه داشت به یک زناشویی دوم، به طور موازی با ازدواج نخستینِ خود اقدام کند. حکم مذکور بهانه بسیار آسانی برای تعویض و مبادله زنان بود!
4. ازدواج نامشروع: اگر پدری عمداً از انجام وظیفه خود نسبت به دخترش کوتاهی ميورزيد در این صورت دختر میتوانست بدون اذن پدر ازدواج کند، و بدين لحاظ، اين ازدواج نامشروع تلقي ميشد. اما عجيب آنكه قوانین حکومت ساسانی، پشتیبان دختر بود و فرزندان حاصل از این ازدواج، پیک خدایان نامیده میشدند!
5. ازدواج درونخانداني: به منظور حفظ اصالتِ خاندان، وقتی مردی از دنیا میرفت و پسری نداشت، بیوه وی را به نزدیکترین خویشاوندش به همسری میدادند و زن نيز حق انتخاب نداشت. نيز اگر مردی از دنیا میرفت و همسری نداشت، براي جبران اين خلأ، مردي بدون همسر از خویشاوندانِ فردِ متوفي با دختر یا زنی از نزدیکترین بستگانش ازدواج میکرد. در هر دو مورد، فرزندانِ حاصل از ازدواج جدید را اولاد مرد متوفی میدانستند! اما اگر هیچ زنی که خویشاوند نزدیکِ فردِ متوفي باشد وجود نداشت، ما تَرَک او را جهیز زنی میکردند و به همسری یکی از خویشانش میدادند.
6. ازدواج استقراضی: مردی، همزمان با استمرار زناشویی، همسرش را به ازدواج موقت مرد دوم درمیآورد. در این ازدواج، شوهر اول میتوانست این عمل را بدون جلب رضایت زن انجام دهد. در متون دینی زرتشت، استقراض زن در شمار خیرات و ثوابها قرار داشت! ازدواج استقراضی با اهداف مختلفی انجام میگرفت همچون: تولید فرزند (برده)، زيرا فرزندان متولدشده از شوهر دوم، متعلق به شوهر اول بودند.
حل مشکلات اقتصادی و درآمدزایی برای شوهر اول؛ زيرا وي میتوانست از شوهر دومِ همسرش، مبلغي درخواست کند؛ تأمین نیروی کار برای شوهر دوم و یا شوهر اول؛ تأمين همسر براي مردانی که نیاز به همسر داشتند؛ مسائل جنسی، عشقی و تفریح و تفنن؛ خدمات و نگهداری فرزندانِ شوهرِ دوم.
برخی به دنبال همسانسازی ازدواج استقراضی با محلل در اسلام هستند که بطلان اين ديدگاه با توجه به آموزههای اسلامي آشکار است.
برخی از احکام مربوط به ازدواج استقراضی: اگر شوهری زن خود را به مردی قرض میداد و آن مرد بدون اجازه همسر اول و با رضایت زن، وی را به مرد سومی واگذار میکرد، اگر یک سال عمل مذکور بدون اطلاع مرد اول ادامه مییافت، زن و سه مرد محکوم به مرگ میشدند. هنگامی که شوهر اصلی، زن خود را به طور موقت و عاریتی به شوهر دوم به همسری میداد، مال و دارایی زن، به شوهر دوم داده نمیشد. در واگذری زن، توسط شوهر اول به شوهر موقت، یک علت خیرخواهانه لازم بود مانند نیاز داشتن مرد دوم. اعتراض زن نسبت به قرارداد شوهر اصلی درباره واگذرای موقت وی به شوهر دوم، بیاثر و بیاعتبار بود، لذا این واگذاری بر اساس عقدنامه صورت میگرفت.
در ازای واگذاری زن به شوهر دوم، وی موظف به نگهداری کامل، امرار معاش و رفع نیازمندیهای زن بود. در کنار قیمومیت شوهر دوم، کودکانی که در نتیجه زناشویی استقراضی متولد میشدند به شوهر اصلی تعلق و حکم کودکانِ کنیز را داشتند؛ یعنی زن اجاره داده شده حکم کنیز را داشت. درباره طول مدت ازدواج استقراضی نصی در دست نیست، لیکن تعیین مدت به عهده طرفین بود و با توجه به موضوع کودکان این نوع ازدواج، مدت آن معمولاً طولانی بود. ازدواج مذکور در طبقات اشرافی و غیراشرافی جاری و امری مرسوم و متداول میان آنها بود.
7. ازدواج با محارم: مهمترین نماد فرهنگ جاهلی در ایران دوره ساسانیان در نظام خانواده، ازدواج با محارم با نام «خویدوده» بود. ازدواج با محارم که در متون پهلوی به صراحت از آن یاد شده عبارت است از: ازدواج پدر با دختر، ازدواج مادر با پسر و ازدواج برادر با خواهر!
این نوع ازدواج که از سنتهای مرسوم میان عامه مردم ـ بهويژه ـ طبقه اشراف و حاکم بود، از اعمال بسیار خداپسندانه محسوب میشد! ازدواج با محارم، قبل از ظهور زرتشت شکل گرفت و تا دوره صفویه در ایران استمرار داشت. گسترش آن خاصه در مرزهای ایران و روم، منجربه واکنش و ممنوعیت آن توسط دولت روم شرقی گردید. کرتیر (از بزرگان زرتشت) در کتیبه زرتشت، یکی از افتخارات خود را انجام چنین وصلتهایی برای بسیاری ذکر میکند و میگوید: «بسیاری پیوند همخون برقرار کردم و مردم بسیاری که بیایمان بودند مؤمن شدند». گستره عمل مذکور تا جایی بود که مؤسس سلسله ساسانیان به آن توصیه أکید مینمود: «زن از خویشاوندان بگیرید که خاندان و نسبتان محفوظ ماند». رویکرد معنوی و مقدس در کنار جایگاه عظیم برای سنت مذکور در متون فقهی زرتشتي منعکس شده است.
عوامل دينی وغيردينی وقوع و شيوع ازدواج با محارم
وجود برخي باورهاي ديني و اجتماعي، و تبلیغ و دفاع گسترده و عمل به آن توسط پادشاهان ساسانی، از مهمترين اسباب وقوع و رواج اين سنت بسيار ناپسند جاهلي در عرصه خانواده و اجتماع بود. ازدواج خواهر و برادر، کاری روا بین شاه و خواهران شاه بود. خواهران شاه که همزمان، همسر شاه بودند ملقب به «شهبانوی شهبانوان» میشدند. اردشیر بابکان، علاوه بر توصیه به رعیت و عمال خود، به ازدواج با محارم، با دختر خود به نام دینک ازدواج کرد. شاپور اول نیز با دختر ارشدش به نام آذرناهید ازدواج کرد. بهرام نیز در راستای اجرای سنت خویدوده، با دختر خود به نام دختک ازدواج کرد. و نرسی نيز با خواهر خود به نام دختک، سنت خویدوده را انجام داد. یزدگرد دوم که در میانه قرن پنجم قدرت را به دست گرفت، با دختر خود ازدواج کرد، ولی بعد از مدتی وی را به قتل رساند! اما قتل دختر و همسرش، تأثیر منفی زیادی در وی گذارد، لذا خشونت و ظلم حداکثری علیه رعایا و مسیحیان به کار ميبرد. در اواخر قرن پنج میلادی، قباد اول با خواهرش زامبیکه ازدواج کرد. او برای فرار از زندان برادرش (جاماسب)، خواهر (همسرش) را به همبستر شدن با زندانبان برای آزادی وی، ترغیب کرد! بهرام چوبین با خواهر خود، کردیه ازدواج نمود. قباد دوم طبق رسم دیرین خانوادگی، درصدد بر آمد تا با زنان پدرش (خسرو پرویز) ازدواج کند! و عجيب آنکه در میان همسران خسرو پرویز، مادر قباد دوم به نام مریم، و همچنين شیرین (که قباد دوم نسبت به وی اظهار علاقه میکرد) وجود داشتند.
در ادامه، به مهمترين زمينهها و عوامل ديني و غيرديني اين رفتار جاهلي اشاره ميشود:
ـ ایجاد خلوص در اعتقاد به آيين زرتشت از طریق انجام سنت خویدوده؛ لذا والامقامترین فرد مذهبی و معنوی میان مغها به نام ارداویراف که مشهور به پارسایی بود، با هفت خواهر خود ازدواج کرد، که نشانه خصلت بینقص وی تفسیر شده است!
ـ سبب نزدیکی به خدا و بهترین کردار نیک، گفتار نیک و پندار نیک و از مهمترین کارهایی که منجر به آمرزش گناهان بزرگ میشد.
ـ ثواب بسیار زیاد برای فردی که در ازدواج با محارم یاری میرساند، و جزای جهنم براي کسی که از ازدواج با محارم ممانعت کند ترسيم ميشد. لذا عذاب سهمگین زنانی که ازدواج با محارم را ترک و تباه کردند توسط ارداویراف در معراج دیده و توصیف شده است.
ـ زیاد شدن دعاها: دعای کسی که با محارم ازدواج کرده بود صد برابر دیگر افراد به حساب ميآمد.
ـ صدقه دادن به اندازه جهان: کسی که با محارم خود ازدواج کند، اگر یک سال از ازدواجش گذشته باشد گویا یک سومِ همة جهان را صدقه داده، اگر دو سال، دوسوم و اگر سه سال، گویا همه جهان را صدقه داده است.
ـ جلوگیری از تباهی دودمان و اهتمام به پاکی نسب و خون خانواده.
ـ از راههای حل اختلاف در تقسیم ارث.
ـ از بین رفتن جادوها و سپری در برابر آسیب رساندن اهریمن و دیوها به انسان.
نقد ديدگاه منکرانِ رواج يا نادرستيِ ازدواج با محارم در عصر ساساني
برخی از محققان بر کمرنگ شدن حداکثری آن در دوره ساسانیان، محدود شمردن آن به سه مورد، دروغ بودن انتساب آن به ایران آن دوره و یا استثنا بودن موارد ازدواج با محارم، نیز مختص دانستن آن به طبقه اشراف و سلطنت، تأکید دارند. برخی هم با تأیید سنت مذکور و دیگر موارد مرتبط در حوزه اجتماعیِ ایرانِ مقارنِ ظهور اسلام و قبل از آن، به حمایت ضمنی از آن پرداخته و دوره مذکور را«عصر طلایی غریزه جنسی»! معرفی کردند. در یک تقسیمبندی میتوان اقوال مطرح در حوزه مذکور را به صورت زیر بیان داشت:
قول اول: نفی فرهنگ مذکور به همراه پذیرش موارد استثنایی و محدود در آن دوره.
قول دوم: پذیرش حداکثری آن در ایران مقارن ظهور اسلام. قول دوم خود به دو قسمت تقسیم میشود: اول: پذیرش حداکثری آن در ایران مقارن ظهور اسلام به همراه تأیید و تأکید بر مثبت بودن آن.
دوم: پذیرش حداکثری آن در ایران مقارن ظهور اسلام، به همراه نفی عمل مذکور و مذمت آن به دلیل مخالفت با عقل و فطرت.
تحلیلها در حوزه نفی حداکثری و تأیید حداقلیِ سنت مذکور در ایران قبل اسلام، صحیح به نظر نمیرسد؛ زیرا:
اولاً، مورخانِ قرن سه هجري و پس از آن بر مرسوم بودن سنت مذکور در ایران، و اين باور که سبب نزدیکی به خدا بوده، تأکید دارند. لذا با وجود منابع بسیار در مورد ازدواج با محارم در ایران، جای تردید بر رواج آن، باقی نمیماند.
ثانیاً، در کتیبه های باقیمانده از آن دوره، بر ازدواج با محارم افتخار شده است.
ثالثاً، علاوه بر گفتوگوی زرتشت با اهورا مزدا در مورد ازدواج با محارم و دستور وی به زرتشت در مورد ازدواج با محارم، متون پهلوی نیز بر انجام سنت مذکور تأکید دارند. حتی پس از بازگشت زرتشت که نزد خداوند بود، اولین فرمان وی به مردم، ازدواج با محارم بوده است.
رابعاً، ازدواج با محارم جزو رسومی بود که قبل از ساسانیان نیز در ایران مرسوم بود. لذا ساسانیان با تأکید بر اتحاد سرزمین و تأکید بر حفظ سنتهای قبلی، بر ازدواج مذکور در گفتار و عمل تأکید میکردند.
خامساً، از 35 پادشاه ساسانی، حداقل هشت نفر آنها، با محارم خود ازدواج کردند.
سادساً، برای خلوص نژاد، این نوع ازدواج میان ایرانیان قبل از اسلام، واجب بود. لذا پادشاهان ساسانی در کنار متون مذهبیِ زرتشت بر خلوص نژاد و حفظ طبقات تأکید داشتند. ازاینرو، ازدواج با محارم برای حفظ و حراست از نظام طبقاتیِ تأسیسی توسط پادشاهان ساسانی تبلیغ، ترویج و در قالب مذهب به مردم القا میشد و جامعه مورد تشویقهای مذهبی فراوانی در حوزه مذکور قرار میگرفت و هدف از اینگونه تبلیغات، حفظ و گسترش قدرت سیاسی ساسانیان بود.
سابعاً، تأکید پادشاهان ساسانی بر نظام طبقاتی و حفظ آن موجب گردید تا سنت خویدوده در تمام طبقات به امری لازم و اجباری مبدل گردد.
ج. وضعيت فرزندان در خانواده
رویکرد نادرست به کودکان از دیگر مظاهر جاهلی در حوزه خانواده در ایرانِ مقارن ظهور اسلام بود. نگاه شيءانگارانه ـ همچون زنان ـ نسبت به کودکان نيز رواج داشت، لذا تمام هدایا و دسترنج آنها به رئیس خانوار تعلق ميگرفت. فروشِ کودکان به عنوان برده و قتل يا نقصِ عضو فرزند توسط پدر، مشروع و قانونی بود و پذيرش فرزندانِ پسر به عنوان عضوي از جامعه، در سن پانزده سالگی و طی مراسمی صورت ميگرفت.
نگاه تحقیرآمیز به دختران نيز از ویژگیهای آن دوره است و معتقد بودند اگر مردی، فرزند پسر نداشته باشد به سختی میتواند از پل برزخی عبور کند! اهدای دختران نوجوان به روحانيونِ زرتشتي ـ به عنوان کفاره گناه والدين ـ از دستورات و تأکیدات مذهبی بسيار سخيف آن دوره بود. دختران قابل فروش بودند و پدر میتوانست مقداری پول یا چیز دیگر را به جبران خسارت از دست دادن دخترش، از پدرخوانده طلب کند. همچنین برای اجرای دستورات دینی ـ به دليل نگاه حقيرانه به دختران ـ بايد فرزندی پسر برای خود انتخاب میکردند.
کودکان در ازدواجهای گوناگون، احکام متفاوتی داشتند. مثلاً، فرزندان چکر زن، هیچ حقی در ارث نداشتند. یا در ازدواج استقراضی، کودکانِ متولدشده، حکم کودکانِ کنیزان را داشتند. برای پیک خدایان (فرزندان ازدواج نامشروع) نیز حقوقی در نظرگرفته شده بود.
نتیجه آنکه کودکان همانند زنان خرید و فروش میشدند، به عنوان شیئي مورد پذیرش اجتماعی بودند، حق تملک چیزی را نداشتند و دختران نسبت به پسران مقام پایینتری داشتند. کودکان ممکن بود مورد قتل و یا نقص عضو از سوی پدر قرار گيرند!
د. نقش حاکميتی زنان در حکومت ساسانيان وتحليل آن
در ایران مقارن ظهور اسلام، ازیکسو، زنان به عنوان شیئي گریسته میشدند ( انسان درجه دو)، حق ملکیت نداشتند، خرید و فروش میشدند و احکام نامعقول بر آنان تحمیل میشد. از سوی دیگر، تعدادِ معدودی از زنان که در طبقه پادشاهان قرار داشتند، در جایگاه برتر قرار میگرفتند تا جایی که در اواخر دوره ساسانیان، دو تن از آنان به مقام پادشاهی رسیدند.
زمانی که هرمز سوم و فیروز که از یک مادر بودند برای تصاحب قدرت با یکدیگر نزاع میکردند، مادرشان به عنوان ملکه قدرت را دست گرفته بود. شاپور دوم، در شکم مادر بود که تاج شاهی را بر شکم وی گذاردند و یا در خوابگاه وی آویزان کردند. در زمانی که وی در شکم مادر بود، نیز بعد از تولد تا دوره بلوغ، مادرش به همراهی درباریان، شانزده سال پادشاهیکرد.
قباد اول که به دلیل حمایت از مزدک از سلطنت خلع و به زندان افتاده بود، پس از چندی با مدیریت خواهرش که همسرش نیز بود از زندان فرار و به دامان هیاطله پناهنده گردید. کردیه (همسر و خواهر بهرام چوبین) پس از قتل بهرام چوبین، به همسری بسطام درمیآید، و با تدبیر و حیله خسرو پرویز، اقدام به قتل بسطام ( که ادعای استقلال در شرق ایران را داشت) میکند و به پاس این جنایت، خسرو پرویز با وی ازدواج میکند. همچنين خسرو پرويز در راستای پناهندگیاش به روم، با مریم دختر امپراطوری روم ازدواج میکند و مریم مسیحی در کنار تأثیرگذاری فراوان بر خسرو، اقدام به مدیریت فعالیتهای مسیحیان در ایران مینماید. همسر دیگر خسرو پرويز، شیرین نام داشت که او نيز مسیحی بود و با تأثیرگذاری بر وي باعث ایجاد فضای باز فرهنگی و مالی برای مسیحیان ایران گردید.
پیامدهای حضور مریم و شیرین در دربار ساسانیان عبارت است از: گسترش فزاینده مسیحیت در ایران، گروش پادشاه ساسانی (خسرو دوم) به مسیحیت، به صورتی که جامههای صلیبدار میپوشید، اهدای گسترده هدایا و نذورات به کلیساها در ایران، تأسیس کلیساهای فراوان در ایران، نفوذ مسیحیان در لایههای امنیتی دربار بهطوریکه محافظان پادشاه ساسانی، هزار نفر مسیحی از سپاه بیزانس بودند. تأثیرگذاری مسیحیان در انتخاب پادشاهان ساسانی و آزادی نامعقول عیسویان در تبلیغ مسیحیت در ایران.
پادشاهان ساسانی درکنار همسران متعدد، حرمسراهايي برای خوشگذرانیداشتند. هزاران زن و دختر آزاد و بنده در حرمسرای وسیع خسرو پرويز وجود داشت! او در اخذ تصمیم دچار ترديد بود، لذا به سراغ سخنان غیبگویان و فالگیران ميرفت. علت گرایش وی و دیگر پادشاهان ساسانی به رمالی و فالگیری را علاقه مفرط به حرمسرا و استغراق در صحبت با زنان و فقدان صرف وقتِ کافي براي رسيدگي به امور دانستهاند.
در اواخر پادشاهی ساسانیان در ایران، پوراندخت و آذرمیدخت، دختران خسرو پرويز، به تخت پادشاهی تکیه زدند. در جنگ قدرت میان ساسانیان، از اسلافِ مردِ خسرو پرویز، کسی زنده نماند، لذا پوراندخت را به پادشاهی برگزیدند. پوراندخت را بعد از شانزده ماه پادشاهي خفه کردند و قدرت به فرد بعدی (گُشْنَسْب) منتقل گردید. بعد از وی نیز آذرمیدخت دختر دیگر خسرو به قدرت رسید. وی به دلیل مسائل جنسی، بعد از شش ماه توسط فرزند فرخ هرمز، چشمانش میل کشیده و به قتل رسید.
تحليل قدرتافزايي زنان دربار در ايران مقارن ظهور اسلام
با مطالعة تاریخ ایران مقارن ظهور اسلام، به نوعی تعارضِ ظاهری میان برخی گزارشهای تاریخی محدود برخورد میشود. ازیکسو، زنان، انسانهای درجه دومی بودند که خرید و فروش و به دلیل دشتان، از جامعه طرد میشدند و از سوی دیگر زنان معدودِ طبقه حاکم، تا حد پادشاهی بالا میآمدند! در تحلیل دو رویکرد مذکور بیان چند نکته ضروری است:
الف. جنس مؤنث در ایرانِ مقارنِ ظهور اسلام به صورت کلی ـ اعم از اشرافی و غیراشرافی ـ از هر حیث تحت سلطه مرد بود و در مقایسه با مرد، انسان درجه دو محسوب میشد. به عنوان نمونه، نضیره قبل از آنکه همسر شاپور اول شود، وقتی دشتان میشد از شهر بیرونش میکردند.
اما برای اقلیت مطلق زنان درباری، در کنار اعتقاد به انسان درجه دو بودن، جایگاهی بس رفیع قائل بودند؛ يعني همانگونه که پادشاهان ساسانی از نژاد خدایان شمرده ميشدند، زنان طبقة آنان نیز صاحب جایگاه والا بودند. نتيجه آنکه زنان درباری، در میان نوع زنان (که انسانهای درجه دو محسوب میشدند) بالاترین مقام را داشتند. تلاش پادشاهان ساسانی برای جاودانه کردن معشوقههای خود از طریق منقش کردن تصاویر آنها بر روی جواهرات، مهرههای خودشان و سکهها در این مسیر قابل بررسی است.
ب. با توجه به گزارشهای تاریخی، قدرت یافتن زنان تا سطح پادشاهی، عموميت نداشت و در برهههايي، به دلیل فقدان مرد در دربار ساسانی بود.
نتیجه آنکه گرچه زنان در بدنه اجتماعی ایران (سطح اول) مورد هجمة فشارهای اجتماعیِ زیادی بودند، لیکن اقلیت زنان دربار، در کنار ظلم جنسیتی، از نعمتهای مادی و کسب مناصب سیاسی تا پادشاهی، بهره میبردند، ازاينرو، از عوامل افول ساسانیان، تحقیر اکثریت زنان، در کنار «بهرههاي سياسيی فراوان از اقلیتِ زنان درباری» بود.
هـ.. عوامل جهلگرايی ايرانيانِ مقارن ظهور اسلام
زمينهها و عوامل رفتارهاي جاهلانه در ايرانيانِ مقارنِ ظهور اسلام، در دو حوزه دروني و بيروني قابل بررسي است. در حوزه دروني، بايد به سراغ بينشها و باورهاي انحرافي، در کنار کژيها و ناراستيهاي اخلاقي همچون شهوت و قدرتپرستي رفت. در حوزه بيروني، عوامل متعدد اجتماعي، سياسي و اقتصادي را ميتوان برشمرد. در ادامه، دو حوزه يادشده بررسي خواهد شد.
عوامل دروني (بينشي و اخلاقي)
به گفته علامه طباطبائي، در ايرانِ آن زمان، به جای علم، جهل بر زندگی حاکم بود و در تمامی امور، باطل به جای حق و استدلال تسلط داشت. پادشاهان ساسانی معتقد بودند از نژاد خدا و شخصیتی ربانی هستند. لذا خود را جانشین خداوند روی زمین و خداوندگارِ ایران معرفی و آن را هدیهای از جانب خداوند میدانستند. به این معنا که رعایا نباید آنها را شاهی معمولی بدانند، بلکه باید آنها را با صفاتی الهی بشناسند. برای ایرانیان زمان ساسانی دو نوع خدا وجود داشت: نخست، شاهِ بزرگ و پدران او (چه زنده و چه مرده)، به عنوان انسانهای خداگونه و مادی؛ و ديگري، خدایان به معنای واقعی یعنی موجوداتی معنوی.
در حوزه انسانشناسی، زنان جنسِ فرودست معرفی، و نگاه ابزارانگارانه به آن، ترویج میشد و پيامد اين نگاه، همسانانگاري زنان با چارپایان، کالاها و اشیاء، و عدم قابلیت تملک چيزي توسط زنان، حق داغ نهادن بر زنان توسط شوهران، و در نهايت، تحقیر زنان در متون دینیِ تحریفشده زرتشت بود که نمونه بارزش ـ چنانکه قبلاً گذشت ـ مسئلة «دشتانستان» بود.
عدم احیای جایگاه حقیقی زن، عدم تأثیرگذاری در حوزههای مختلف اجتماعی (خاصه خانواده) و عدم جریانی مزاحم برای عیش و نوشهای پادشاهانه از مهمترین عوامل تقویت نگرش مذکور توسط پادشاهان ساسانی بود. آنان به دنبال کسب بالاترین سطح از شهوت بودند و ساعات عمر خویش را به دو قسم مساوی تقسیم کرده بودند: بخشي را به جنگ و خونریزی و یا شکار و بخش ديگر را به تنآسایی و شهوتراني اختصاص داده بودند. ازاينرو، با ظهور اسلام، مردم خاصه زنان در ایران، از عمق وجود آن را پذیرفتند و خود را از تحقیرهای چندصدساله و آزارهای روحی و جسمانی رهانیدند.
عوامل بيروني (اجتماعي، سياسی و اقتصادي)
تأكيد بر حفظ نظام طبقاتی با هدف افزایش قدرت سیاسی و عدم ورودِ غیر، به حریم قدرت سیاسی، از طریق ترویج و دینی نمودن ازدواج با محارم، از عوامل مهم گسترش ساختارهای جاهلی در نظام خانواده و وضعیت زنان آن دوره است و ازدواج با محارم به عنوان ابزاری برای حفظ نظام طبقاتی مذکور به صورت حداکثری توسط پادشاهان ساسانی ترویج میشد. نظام طبقاتی، در ایران مقارن ظهور اسلام در حوزههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، پرکاربرد بود، رویکرد طبقاتی در نظام اجتماعی ایران آن زمان، نوعی هنجار و ارزش تلقی میشد؛ لذا به صورت حداکثری مورد استفاده قرار میگرفت. تقسیمبندی مردم توسط اردشیر بابکان و تأکید وی بر حفظ آن در این مسیر صورت گرفت. اصولاً پادشاهان ساسانی، هیچ اعتقادی به رشد مادی و معنوی مردم نداشتند، شخص والامقام، نباید بینوا میشد و یا فرد فقیر و کسي که ازخون و نژادِ پست بود نباید به نوا میرسید. از پیامدهای نظام طبقاتی، شکلگیری اقشار به سه قسمت بالایی، متوسط و پایین بود و عجيب آنکه برخی، از نظام طبقاتی در ایران قبل از اسلام، تجلیل و آن را نمودی از فرهنگ و تمدن آن عصر برشمرده اند!
تأکید بر نگرشهای شهوانی در حیات اجتماعی، از ديگر عوامل مهم اجتماعي در ایجاد و گسترش نمودهای حيات جاهلي در ایران مقارن ظهور اسلام گردید. مجریان غنا، طرب، رقص، آواز و موسیقی جزو نزدیکان و ملازمان بدون واسطه شاه بودند و کارگزاران، روية آنها را دنبال میکردند. زنان و رقاصان، بخشی از همراهان پادشاه در سفر و شکار بودند. لذا رویکرد مذکور، تساهل فوقالعاده درباره امور و روابط جنسی و نابسامانی و تشتت در امر ازدواج و مناسبات خانوادگی را موجب گرديد که از آن به «تساهل جنسی» تعبیر میشود. در نتیجه، ازدواج ایرانیان در قرن 7 میلادی بسیار آشفته و نامنظم گردید و زن و شراب، خانوادهها را به طرف انحطاط و زوال سوق داد.
برخی در تحلیلهای خود از ولنگاری آن دوره، به مدارا و سعه صدر در امپراطوری ساسانی تعبیر و مردم آن دوره در ایران را دارای سعهصدر و افق نظر و بینشی بلند معرفی میکنند. لیکن با مبنا قرار دادن فطرت و عقلانیت، رویکرد مذکور، نوعی «منطق جاهلی در حوزه زنان و نظام خانواده» است و نه سعهصدر و بینش بلند.
دربار ساسانی در عیش و نوش، شهوترانی، تجملات و احتکار ثروت بسیار اسراف میکرد. ازاينرو، اوج هرزگی، زنبارگی و عیاشی در حیات تاریخی ساسانیان منعکس شده است، بهطوریکه آمار و ارقام نجومیِ آن از حوصله باور کردن خارج میشود. این در حالی بود که هرزگی و بیبندوباری را در حوزه مذهب توجیه و کودکان روابط آزاد (روابط نامشروع) را پیک خدایان میخواندند و زنان غیرایرانی که در لشکرکشیها اسیر میشدند را به حرمسرای خود میبردند. گسترش بیبندوباری در ایران مقارن ظهور اسلام به قدری وسیع بود که پادشاهان ساسانی اقدام به اهدای دختران و زنان ایرانی به دربار کشورهای دیگر میکردند.
از ديگر عوامل مهم اجتماعي در شکلگیری و گسترش انحرافها در حوزه زنان و نظام خانواده، «عامل اقتصادی» است. لذا با هدف تولید درآمد و تولید برده، دختران و زنان، خرید و فروش و قرض داده میشدند، نگرش بردهانگارانه به زنان در ازدواج به دلیل وجود نگاه اقتصادی بود. در راستای تصاحب اموال زنان، آنها حق ملکیت نداشتند و چون در سن کهولت صرفه اقتصادی نداشتند، به حال خویش واگذارده میشدند. صادرات و واردات زنان از پيامدهاي نگاه کالا و شيءانگارانه به زنان بود؛ زنان تحت تملک واقع، احتکار و مبادله شده و قرض داده، و فروخته شده و به خارج از کشور صادر میگردیدند! تمام این مصائب، منجر به انحراف جامعه نسبت به زنان و نظام خانواده گردید. علاوه بر اینکه، عامل اقتصادی از عوامل شکلدهنده انحرافهای مذکور در حوزه زنان و نظام خانواده بود، «خودِ انحرافهای مذکور، پیامدهای منفی در بعد اقتصادی برای زن به همراه داشت».
مردم ایران مقارن ظهور اسلام، با دردها و رنجهای بسیاری مواجه بودند. ازاينرو، جامعه ساسانی قبل از آنکه از بیرون مورد تهدید واقع شود، از درون آماده انفجار بود. شورشهای مردمی در اواخر قرن 5 میلادی و اوایل قرن 6 میلادی سند قاطعی است بر وجود تنشهای اجتمای در امپراطوری ساسانی، بهویژه در دورههای بحران. نگرش منفی به زن و نظام خانواده در ایران مقارن ظهور اسلام از جمله انحرافهای معرفتی و ساختاری مذکور بود. زنان به عنوان اشیایی قابل خرید و فروش و موجوداتی درجه دوم تعریف شده بودند. هیچ حقی در حوزه اقتصادی و حقوقی نداشتند. اهدای دختران، جاهلیت جنسیتی، خرید و فروش دختران، قرض دادن زن توسط شوهر به مردی دیگر با اهداف اقتصادی، شهوانی، تفریحی و مذهبی، تأثیر نظام طبقاتی بر نظام خانواده، داغ نمودن زن توسط شوهر، تحقیر زنان در متون دینی تحریفشده زرتشت، تساهل جنسی، تأسیس دشتانستان و حذف معنوی زنان از جامعه، ازدواج با محارم برای حفظ نظام طبقاتی و تقویت آن، از انحرافی وسیع در حوزه زنان در ایران مقارن ظهور اسلام حکایت دارد. عوامل متعدد معرفتی، سیاسی، اقتصادی، مذهبی و اجتماعی منجر به شکلگیری انحراف های مذکور گردید. با ورود اسلام به ایران و آشنا شدن مردم خاصه زنان با مبانی منطبق با عقلانیت و فطرت، بارقههای امید برای جامعه ایرانی خاصه زنان شکل گرفت، ازاينرو، با گرمی پذیرای اسلام شدند.
نتبجهگيري
واقعيات تاريخي همگام با متون ديني اسلامي گوياي جاهليتي فراگير در مناطق مختلفِ جهانِ مقارن با ظهور اسلام است و نمودهاي فرهنگ جاهلي به اشکال گوناگون و مشترک يا متفاوت، در نقاط مختلف به چشم ميخورد. ايران به عنوان يکي از مهمترين زيستگاههاي بشر در دوره ظهور اسلام، از اين واقعيت مستثنا نيست؛ و مؤلفهها، عناصر و نمودهاي فرهنگ جاهلي در عرصههاي ديني، فردي، خانوادگي و اجتماعي به گونهاي آشکار وجود داشته است. در اين نوشتار به بررسي نمودهايي از فرهنگ جاهلي در بُعد زن و خانواده پرداخته شد. متأسفانه در بررسي شواهد تاريخي، به واقعيات تلخي ـ بهويژه در ارتباط با زنان ـ برميخوريم. زنان در سطح يک شيء و کالا و همرديف بهائم پنداشته ميشدند و آداب و قوانين سخيفي نسبت به آنان در عرصه خانواده و جامعه رواج داشت که سنتِ دشتان نمونهاي بارز از اين آداب است. گونههاي عجيب ازدواج در ميان ايرانيانِ مقارنِ ظهور اسلام، يادآور گونههاي تأسفبار ازدواج در ميان عرب جاهلي است و حتي در مواردي سخيف همچون ازدواج با محارم، گوي سبقت را از عربهاي جاهلي ربوده بودند. فرزندان نيز در اين دوره از وضعيت مناسبي برخوردار نبودند و ترجيح پسران بر دختران، وجه اشتراکي ميان آنان و عرب جاهلي بود. البته در چنين فضايي، گاه زناني به مرتبه پادشاهي و يا رتبههاي بالاي سلطنتي نيز ميرسيدند که ناشي از جايگاه خاندانيِ آنان در پادشاهي ساساني بود. وضعيت يادشده، ناشي از عواملي بود که در دو دسته دروني و بيروني قابل پيگيري است. عوامل دروني ناظر به ابعاد بينشي و اخلاقي، و عوامل بيروني ناظر به ابعاد اجتماعي و سياسي است.
- افتخارزاده، محمودرضا، ایران آیین و فرهنگ، تهران، رسالت قلم، 1377.
- اوستا، گزارش و پژوهش جلیل دوستخواه، چ شانزدهم، تهران، مروارید، 1371.
- بارتولومه، کریستین، «زن در حقوق ساسانی»، ترجمه و ملحقات با مقدمهای در تیپشناسی حقوقی و روانشناسی جنسی ایران ساسانی، ناصرالدین صاحب الزمانی، تحقیقات خاورشناسان، 1337، ش 1.
- باهنر، محمدجواد و اکبر هاشمی، جهان در عصر بعثت، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، بیتا.
- بروسیوس، ماریا، ایرانیان عصر باستان، ترجمة هایده مشایخ، تهران، هرمس، 1390.
- بهار، مهرداد، ادیان آسیایی، چ چهارم، تهران، چشمه، 1382.
- بیات، عزیزالله، شناسایی منابع و مآخذ تاریخ ایران، تهران، امیرکبیر، 1363.
- پیرنیا، حسن و اقبال آشتیانی، تاریخ ایران از آغاز تا انقراض قاجاریه، چ ششم، تهران، خيام، 1370.
- ـــــ ، تاریخ ایران از مادها تا انقراض قاجاریه، چ سوم، تهران، سمیر، 1387.
- پیرنیا، حسن، ایران قدیم: تاریخ مختصر ایران از آغاز تا انقراض ساسانیان، چ سوم، تهران، اساطیر، 1393.
- جمعي از نویسندگان، تاریخ ایران کمبریج، ج 3 (قسمت سوم ساسانیان)، ترجمة تیمور قادری، تهران، مهتاب، 1389.
- دینوری، ابوحنیفه احمدبن داود، اخبار الطوال، ترجمة محمود مهدوی دامغانی، چ هشتم، تهران، نشر نی، 1390.
- رایشلت، هانس، رهیافتی به گاهان زرتشت و متنهای نو اوستایی، ترجمه و گزارش جلیل دوستخواه، چ دوم، تهران، ققنوس، 1386.
- رضی، هاشم، دانشنامه ایران باستان عصر اوستایی تا پایان دوران ساسانی، تهران، سخن، 1381.
- روایت پهلوی (متنی به زبان فارسی میانه یا پهلوی ساسانی)، ترجمة مهشید میرفخرایی، تهران، مؤسسة مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1367.
- زرینکوب، عبدالحسین روزگاران ایران (گذشته باستانی ایران)، چ دوم، تهران، سخن، 1375.
- ـــــ ، تاریخ مردم ایران، چ چهاردهم، تهران، اميركبير، 1392.
- ـــــ ، روزگاران: تاریخ ایران از آغاز تا سقوط سلطنت پهلوی، چه هفتم، تهران، سخن، 1378.
- ژینیو، فیلیپ، ارداویراف نامه (ارداویرازنامه)، حرفنویسی، آوانویسی، ترجمه متن پهلوی، واژهنامه، ترجمه و تحقيق ژاله آموزگار، تهران، معين و انجمن ایرانشناسي فرانسه، 1372.
- ساسانپور، شهرزاد، «قشربندی اجتماعی ایران در عصر ساسانیان»، کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، 1389، ش 150، ص 20ـ26.
- سایکس، سرپرسی، تاریخی ایران، ترجمة سیدمحمدتقی فخرداعی گیلانی، چ چهارم، تهران، دنياي كتاب، 1368.
- شایست ناشایست: متنی به زبان پارسی میانه (پهلوی ساسانی)، ترجمه و اوانویس کتایون مزداپور، تهران، مؤسسة مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1369.
- شهزادی، رستم، قانون مدنی زرتشتیان در زمان ساسانیان (گفتاری درباره کتاب ماتیکان هزار داتستان)، به کوشش مهرانگیز شهزادی، چ دوم، تهران، فروهر، 1386.
- شیرمحمدی، مهری، «ازدواج با محارم در اوستا و متون پهلوی»، حافظ، 1390، ش 82، ص 14ـ19.
- طباطبائی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمة سیدمحمدباقر موسوی همدانی، قم، جامعة مدرسين، بيتا.
- طبری، محمدبن جریر، تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک)، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، 1403ق.
- ـــــ ، تاریخ طبری (تاریخ الرسل و الملوک)، ترجمة ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، 1362.
- عباسی، مهناز، فرایند اسلامیشدن فرهنگ در ایران تا پایان قرن چهارم با رویکرد تاریخ فرهنگی، قم، دانشگاه معارف اسلامی، 1391.
- فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه، چ سوم، تهران، هرمس، 1386.
- کریستین سن، آرتور آمانوئل، وضع ملت و دولت و دربار در دوره شاهنشاهی ساسانیان، ترجمة مجتبی مینویی، چ دوم، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1374.
- کولسنیکف، ا.ای، ایران در استانه سقوط ساسانیان، ویراستار: ن. و. پیگولفسکایا، ترجمة محمدرفیق یحیایی، تهران، کندوکاو، 1389.
- لوکونین، ولادیمیر گریگوریویچ، تمدن ایران ساسانی، ترجمة عنایتالله رضا، چ پنجم، تهران، علمي و فرهنگي، 1393.
- مسعودی، عليبن حسين، التنبیه و الاشراف، عنی بتصحیحه و مراجعته عبدالله اسماعیل الصاوی، بغداد، یطلب من المکتبة العصریه فی بغداد، دارالصاوی، 1357ق.
- ـــــ ، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق محمدمحییالدین عبدالحمید، چ چهارم، مصر، مکتبة التجریه الکبری، 1384ق.
- ـــــ ، مروج الذهب و معادن الجوهر، ترجمة ابوالقاسم پاینده، چ دوم، تهران، علمي و فرهنگي، 1374.
- مسکویه رازی، ابوعلی، تجارب الامم، حققه و قدم له ابوالقاسم امامی، تهران، سروش، 1366.
- مطهری، مرتضی، خدمات متقابل اسلام و ایران، چ هشتم، قم، جامعة مدرسين، 1357.
- مظاهری، علیاکبر، خانواده ایرانی در روزگار پیش از اسلام، ترجمة عبدالله توکل، تهران، قطره، 1373.
- مینویی، مجتبی و محمداسماعيل رضوانی، نامه تنسر به گشنسپ، چ دوم، تهران، خوارزمی، 1354.
- ولایتی، علیاکبر، تاریخ ایران پیش از اسلام، تهران، امیركبير، 1391.
- ویسهوفر، یوزف، ایران باستان از 550 پیش از میلاد تا 650 پس از میلاد، ترجمة مرتضی ثاقبفر، چ چهارم، تهران، ققنوس، 1380.
- هوار، کلمان، ایران و تمدن ایرانی، ترجمة حسن انوشه، تهران، اميركبير، 1363.
- الهویی نظری، زهرا، «جایگاه زن در فرهنگ و حقوق عصر ساسانی»، علوم انسانی دانشگاه الزهراء، 1382، سال سیزدهم، ش 46و47، ص 29ـ42.
- یعقوبی، احمدبن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ترجمة محمدابراهیم آیتی، چ دهم، تهران، علمي و فرهنگي، 1387.
- ـــــ ، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دارصادر، بيتا.