تأملی در کارکرد توحید عبادی نسبت به مظاهر عینی و مادی تمدن نوین اسلامی
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
«تمدن نوین اسلامی» به عنوان افق غايي امت اسلام و آرمان اعلاي حرکت تکاملي انقلاب اسلامي در ايران، و به عنوان بستري مناسب براي زمينهسازي ظهور و شکلگيري دولت جهاني حضرت مهدي مرواریدی است که در خلأ شکل نگرفته و نیازمند ایدهسازی و نظریهپردازی است. برایناساس، يکي از نخستين و ضروريترين مسائلي که تمدنسازان و معماران تمدن نوين اسلامي و پژوهشگران و نظريهپردازان اين عرصه لازم است نسبت به آن عنايتي ويژه داشته باشند، تأمل و پاسخ به اين مسئله است که اگر بناست تمدني جديد بر اساس آموزههاي اسلام و در گستره جغرافيايي کشورهاي اسلامي شکل بگيرد، کدام اصل و عنصر ديني و اسلامي بيشترين نقش و تأثيرگذاری را در اين مهم دارد و امت اسلام در پرتو آن و با اتکا به آن ميتوانند، به برپایی چنین بناي رفيعي اقدام كنند؟ شايد در پاسخ به اين پرسش، از عناصر و مؤلفههاي ديني متعددي بتوان نام برد که دخالت و تأثيرگذاري آنها در تمدنسازي کمتر محل ترديد قرار گرفته است. ولي به نظر ميرسد اصل «توحيد» محوريترين و جامعترين اصل اعتقادي و ديني است که مسلمانان در پرتو آن، ميتوانند با ساخت تمدني جديد، مجد و عظمت گذشتة خود را بازيابند. البته با توجه به مراتب و گونههای توحيد و نيز ارتباط مسئلة تمدن و تمدنسازي به عمل و فعل خارجي انسان، از ميان تمام جَلَوات آن، نقش توحيد عبادي، که در حقيقت توحيد عملي و نقطة محوري آموزههاي توحيدي قرآن کريم، هم به حساب ميآيد، برجستگي بيشتري پيدا ميکند. این پژوهش كوشيده ضمن تبیین حقیقت توحید عبادی، نقش و کارکرد آن نسبت به مظاهر مادی و عینی تمدن نوین اسلامی را بررسي كند.
تحليل مفهومی واژگان
1. «توحيد» و «عبادت»
«توحيد» مصدر باب تفعيل از مادة وحد است که براي آن [مادة وحد] در لغت عرب، برخي معاني چون «انفراد» و «تنهايي» ذکر شده است. با وجود اين، اهل لغت ذيل مادة «وحد» آنجا که کاربردها و استعمالات متعدد اين واژه را بررسي كردهاند، کمتر متعرض اين قالب ظاهري، يعني «توحيد» براي اين ماده شده و لغتشناساني هم که در آثار و نوشتههاي خود اشاراتي به آن داشتهاند، غالباً براي باب تفعيل از ماده «وحد» يکي از اين دو معنا را برشمردهاند:
الف. «وَحَّدَه تَوْحِيداً يا وَحَّدَ الشيءَ، أي: جعَلَه وَاحِداً»؛ يعني او [يا آن] را واحد و يگانه قرار داد. و اگر متعلق آن خداوند باشد: «وَحَّدَ اللهَ سبحانَه» به معنای: «أَقَرَّ وآمنَ بأَنَّه واحد»؛ يعني به وحدت و یگانگی خدا اقرار كرد و به او ايمان آورد. «وَحَّدَ اللهَ» یعنی: خدا را یکی خواند و اقرار به توحید کرد.
ب. «التَّوْحِيد: الإيمان بالله وَحْدَه لا شريك له»؛ يعني توحيد ايمان به خداوند واحد و يگانه است؛ خدايي که شريک و همتايي براي او نيست.
فرهنگنامهنويسان فارسي نيز به فراخور حال و مقال، براي واژة «توحيد» معاني چندي شمارش کردهاند. «يگانه گردانيدن، يکتا شمردن، يکي گفتن، يکي دانستن، يکي کردن، يکي شدن و اقرار به يگانگي خداوند» برخي معاني است که در کاربرد اسم مصدري اين واژه در فرهنگنامههاي فارسی ذکر شده است. علاوه بر آنچه در باب معناي لغوي «توحيد» بيان شد، توجه به اين نکته نيز خالي از لطف نيست که قواعد حاکم بر ادبيات عرب و نظريات پژوهشگران اين عرصه نيز گوياي اين واقعيت است که با توجه به ساختار ظاهري واژة «توحيد» و معاني ابواب ثلاثي مزيد يکي از معاني باب تفعيل، در کنار ديگر معاني شش يا هفتگانة اين باب، نسبت دادن فاعل مادة فعل به مفعول است؛ مانند: «کَفَّرتُه و فَسَّقتُه» يعني: او را به کفر و فسق نسبت دادم؛ و «وَحَّدَ اللهَ» يعني: خدا را يگانه دانست.
با توجه به مجموع آنچه از کتابهاي لغت و قواعد حاکم بر ادبيات عرب در تحليل مفهومي واژة «توحيد» و مادة اصلي آن [وحد] بيان شد، آشکار ميشود که در مقام استعمال اين واژه، درصورتيکه متعلق و منسوبٌاليه وحدت و يگانگي «الله» جل جلاله باشد، «توحيد» نه به معناي يکي کردن و ايجاد وحدت در شخص يا چيزي، بلکه مبيّن اصلي اعتقادي و ديني به معناي «أَقَرَّ و آمنَ بأَنَّه واحد» يكي دانستن خدا و اعتقاد به وحدت و يگانگي او ـ جل جلاله ـ است.
«عبادت» هم واژهاي عربي است که در کتابهاي لغت، معاني گوناگوني براي آن ذکر شده است. «خضوع و تذلل» نخستين معنايي است که برخي لغتشناسان براي اين واژه بيان كردهاند. راغب اصفهاني با فرق نهادن ميان «عبادت» و «عبوديت»، «عبادت» را، نه اظهار تذلل، بلکه به معناي «خضوع بينهايت» دانسته، مينويسد: «عبوديت» به معناي «تذلل و فروتني» است و «عبادت»، «نهايت فروتني و تذلل» بوده و از عبوديت بليغتر است، و تنها کسي مستحق عبادت است كه از نهايت كمال و فضيلت برخوردار باشد و او خداوند متعال است.
علاوهبراین، اهل لغت برای این واژه معانی دیگری همچون «اطاعت و فرمانبرداری، اطاعت همراه با خضوع، اطاعت و تذلل با تقدیس، خواندن، و طلب کردن» ذكر كردهاند.
2. «تمدن نوين اسلامی»
تمدن به چه معناست؟ دقت و تأمل در معاني مذکور در کتابهاي لغت و نظريات برخي تمدنپژوهان در تحليل مفهوم «تمدن»، (مانند: جوهري، ابنمنظور، راغب اصفهاني، محمد معين، حسن عميد، علياکبر دهخدا، عبدالحسين آذرنگ، فخرالدين حجازي) ما را به اين مهم رهنمون ميسازد که در عمده تعاريف لغوي ارائهشده براي واژة «تمدن» اولاً، بر دو مقولة «شهرنشيني و زندگي شهرنشينانه» تأکيد شده، و ثانياً، مقابل معنايي اين واژه بدويت [صحرانشيني] و بربريت [توحش و وحشيگري] معرفي شده است. بنابراين، معناي «تمدن»، جامعهاي متمدن است که مردم آن در شهر اقامت داشته، خلقوخوي شهري گرفته باشند؛ يا به عبارت ديگر، جامعة متمدن، جامعهاي غيربدوي و غيروحشي است.
صاحبان فکر و انديشه در حوزة مطالعات تمدني هم در باب چيستي تمدن سخن بسيار گفته، و در تحليل مفهومي اين واژة معاني متعددي بيان كردهاند. برخي نظريهپردازان تمدني همچون هنري لوکاس، گلين دانيل و هانتینگتون به دليل همآغوشي اولية واژة «فرهنگ» و «تمدن» در برخي زبانها و در ميان برخي جوامع و نيز پيوستگي و درهمتنيدگي معنايي اين دو واژه با يکديگر، از دريچة ارتباط و نسبت آن با «فرهنگ»، به تحليل واژة «تمدن» پرداختهاند. گروهي ديگر مانند ويل دورانت، پاتريک نولان و گرهارد لنسکي، علامه جعفری و علياکبر ولايتي در تحليل مفهوم «تمدن»، آن را به معناي «نظم اجتماعي» و مفاهيمي مشابه آن معرفي كردهاند. برخي ديگر مثل دکتر شریعتی و هرسكوتس «تمدن» را به معناي «مجموعه دستاوردهاي مادي و معنوي تعريف کردهاند. برخي تمدنپژوهان همچون فوکوتساوا يوکيچي، آيتالله سيدعلي خامنهاي، المیدانی و خاکرند «تمدن» را به معناي «پيشرفت و يا پيشرفت همهجانبه» دانستهاند. و در نهايت گستردهترين و بزرگترين گروهبندي اجتماعي ـ سياسي معنايي است که پژوهشگراني چون آرنولد توينبي، فوکوتساوا يوکيچي، و... براي اين واژه ذکر نمودهاند.
با وجود اين، هرچند توصيف «تمدن» با عبارات مشخص دشوار مينمايد، اما با توجه به مفهوم ارائه شده در کتابهاي لغت و مجموع نظريات ارائهشده در انديشة نظريهپردازان تمدني و جرح و تعديل هر کدام از آنها، ميتوان «تمدن» را اينگونه تعريف كرد: «تمدنْ گستردهترين و بزرگترين گروهبندي اجتماعي ـ سياسي است که مراحلي از پيشرفت و توسعه را در همة ابعاد مادي و معنوي طي کرده باشد».
البته با توجه به اينکه تمدن در پژوهش حاضر، مقيد و متصف به پسوند «نوين» و «اسلامي» است، ناگزير گام بعدي ما در اين پژوهش، تبيين معناي نوين بودن و مقصود از اسلاميت در تمدن نوين اسلامي خواهد بود. اما واقعاً جديد بودن و برخورداري از حالت و کيفيت نو در مدنيت و پيشرفت به چه معناست؟ در کتابهاي لغت، معاني «تازه، جديد و داراي حالت يا کيفيت نو» براي واژة «نوين» بيان شده است. پرواضح است که نوين بودن تمدن، در وهلة نخست، حاکي از نوعي غيريت آن با تمدنهاي سابق و حاضر است. اما به نظر ميرسد جهتگيري اوليه و عمدة اين تغاير در تمدن نوين، از دو جهت قابل تأمل است؛ زيرا ممکن است نوين بودن و غيريت تمدن در مقايسه با تمدن اسلامي سابق ملاحظه شود؛ و اين امکان هم وجود دارد که اين تغاير، نه نسبت به تمدنهاي گذشته و پيشين، بلکه نسبت به تمدن غالب موجود، يعني تمدن غرب مدنظر باشد. با وجود اين، اتصاف تمدن نوين به وصف اسلاميت، يعني «تمدن نوين اسلامي»، تأمل و دقت نظر بيشتري در اين مسئله طلب ميکند. ازآنجاكه وصف «اسلاميت» براي تمدن نوين، نه قيدي توضيحي، بلکه وصف و قيدي احترازي و ناظر به شکلگيري اين تمدن براساس آموزههاي اسلامي و مبيّن گسترة قلمرو جغرافيايي تمدن مقصود است، بدينروي، فهم ما از تمدن نوين، نهتنها در تغاير، بلکه در تقابل و در عرض تمدن غرب خواهد بود؛ زيرا هرچند ممکن است تمدن نوين اسلامي از برخي دستاوردهاي تمدن غرب بهرهمند شود، ولي به خاطر اختلاف در مباني و غايات اين تغاير، به تقابل آن دو ـ دستكم ـ در گسترة انديشه و نظر و قلمرو جغرافيايي خواهد انجاميد.
اما تمدن نوين اسلامي در ارتباط با تمدن اسلامي پيشين ـ چه قايل به احيا و بازيابي و چه قايل به تولد تمدني جديد باشيم ـ در هر حال، جديد و نو خواهد بود؛ زيرا اين تمدن ـ دستکم ـ با دوري از کاستيها و ضعفهاي تمدن پيشين، در پي ارائة الگوهاي جديد و کارآمدتر مطابق با مقتضيات زماني و مکاني براي جوامع اسلامي و مسلمانان است.
حقيقت توحيد عبادی
تدبر در آيات قرآن و تأمل در کتابهاي لغت و نظريات تفسيري مفسران فريقين، گوياي اين واقعيت است که براي توحيد در عبادت ـ دستكم ـ سه معنا و مفهوم ميتوان برشمرد:
الف. چون یکی از معانی «عبادت» خضوع یا غایت خضوع است و نيز صِرف خضوع یا غایت خضوع در مقابل کسی یا چیزی «عبادت» بهشمار نمیآید، ناگزیر باید این خضوع یا غایت خضوع با قصد و عقیدة خاصی، که همان اعتقاد به الوهیت و ربوبیت مخضوعٌله است، همراه باشد؛ زيرا اگر اظهار خضوع انسان صرفاً به قصد و عنوان «خودكمبيني» و «خودكمنشان دادن» باشد، نامش «تواضع و فروتني» است؛ مانند اظهار خضوع فرزندان در مقابل پدر و مادر. و اما اگر اظهار خضوع به قصد و عنوان محترم شمردن ديگري باشد، نام آن «تعظيم و تكريم» است. اما هيچيك از تواضع و تعظيم عبادت نيست. بنابراین، توحید عبادی در این مقام، بدین معناست که انسان موحِّد خضوع یا غایت خضوع با اعتقاد به ربوبیت را فقط در مقابل خداوند انجام دهد.
ب. يکي ديگر از معاني «عبادت» و بهتبع آن، توحيد در عبادت، در لغت و در کاربرد قرآني آن، که از سوي مفسران و دانشمندان شيعه و سني در تفسير برخي آيات قرآن بيان شده، اطاعت و فرمانبرداري است. این معنا از سوی مفسرانی همچون علامه طباطبائي، جوادی آملی، مکارم شیرازی، آلوسی بغدادی و فخررازی ذیل مفهوم «عبادت» مطمحنظر قرار گرفته است. براساس اين فهم از معناي «عبادت»، «توحيد در عبادت» به اين معنا خواهد بود که آدمي در تمام عرصههاي حيات و ابعاد وجودي خود و بلکه کل موجودات عالم، فقط مطيع و تسليم در برابر خواستها و اوامر تکويني و تشريعي خداوند هستند. برایناساس، انسان موحِّد و يکتاپرست براي رهايي از شرک، نه بتهاي سنگي و چوبي را در قالب وثن و صنم پرستش ميکند، نه هواي نفس خويش را مطاع و قبله معنوياش قرار داده، گرفتار مقامپرستي، پولپرستي و شهوتپرستي ميشود، نه بندگي شيطان را در قالب اطاعت از اوامر وسوسهانگيز او پذيرا ميشود، و نه در امور ديني و شرعي خود، با اطاعت از مفتيان غيرعادل، طوق بردگي انسانهاي مثل خود را بر گردن مينهد، بلكه با خضوع خود در مقابل پروردگار و قوانين برآمده از وحي، از اطاعت طاغوتها و حاکمان جور و ظالمي همچون فرعونها، نمرودها، سازمان مللها، آمريکاييها، فرانسويها و انگليسيها، که خود را صالح در وضع قانون و ادارة امور دنيايي مردم ميدانند، اجتناب ميورزد؛ زيرا مراجعه به طاغوت و خضوع اطاعتي در مقابل آنها نوعي شرک محسوب شده، عتاب و سرزنش شارع را به همراه دارد.
ج. براساس انديشة برآمده از محوريت «الله» در هستي، «یگانهپرستی» تنها به معنای خضوع عبادتی یا اطاعت و تسلیم بودن صِرف، در مقابل ارادة تشریعی پروردگار نیست، بلکه این مسئله سطوح بالاتر و لایههای عمیقتری دارد که موحد میتواند آنها را در مسیر عبودیت ملحوظ داشته باشد. درواقع، «توحيد در عبادت» در معناي سوم خود، مبيّن اين حقيقت است که انسان موحد و باورمند به خدا بايد تلاش كند براي پيمايش مسير کمال و جلب رضايت و تقرب بيشتر به پروردگار، هم خضوعهاي عبادي و اطاعتهاي واجب و حرام خود را از نظر کيفي در مقياس بالاتري از خلوص قرار دهد، و هم قبله و جهت حرکت خود در تمامي افعال و شئون زندگياش را با قطبنماي توحيد و محوریت «الله» تنظيم كند. به عبارت ديگر، يگانهپرستي در تمام ابعاد وجودي و شئون زندگي انسان موحِّد سريان و جريان دارد، از نظر کمّيت منتظر تشريع الهي در قالب امر و نهي نيت، ساز زندگي خود را هماهنگ با هستي مينوازد و يکصدا با موجودهاي سپهري و زميني، به تمام اعمال خود رنگ خدايي ميدهد، و از نظر کيفيت، در صدر و ساقة اعمالش جز قرب به خدا و تحصيل رضاي او چيزي يافت نميشود. او اعمال رها شدة خود در وادي خنثاي مباحات و منطقةالفراغ دين و اعمال قربي که در نيتش حور و قصور و رهايي از زقّوم و سقر را منظور ميکند، با غلظتبخشي به رنگ الهياش، نردباني براي تکامل معنوي و رسيدن به رضوان الهي قرار ميدهد.
البته با توجه به معانی سهگانة فوق برای توحید عبادی، چون دو معنای اخیر آن (یعنی: 1. اطاعت و فرمانبرداری؛ 2. انجام تمام اعمال براي رضاي پروردگار و به قصد تقرب به او) ارتباط بیشتری با مسئلة تمدن و تمدنسازی دارد، بدينروي، مقصود و مطلوب خود از توحيد عبادی را ذيل همين دو معنا پي ميگيريم.
عناصر سازندة تمدن نوين اسلامی
ويل دورانت ميگويد: تمدن از دو عامل اساسي به وجود ميآيد: زمين و انسان. البته وي به عناصر و عوامل ديگري هم اشاره كرده است. به اعتقاد مالکبن نبي نيز عناصر سهگانة تشکيلدهندة هر تمدن عبارتند از: انسان، خاک و زمان؛ البته به علاو؛ عنصر ترکيبکنندة ديگر؛ يعني «انديشة ديني». آرنولد توينبي هم تمدن را محصول اقليت خلاق و نوآور معرفي نموده است. آيتالله خامنهاي در مقاطع گوناگون تاريخ انقلاب، از علم، نوگرايي، سماحت، اخلاق، عقلانيت، توليد فکر، پرورش انسان و ايدئولوژي به عنوان «ارکان تمدن» و «عناصر تمدنساز» نام برده است.
ما در مقام تحليل و تبيين عناصر تمدنساز، نخست اين پرسش را مطرح ميکنيم که «سازنده بودن عناصر در تمدن به چه معناست؟» آيا مقصود عناصري است که موجب تکوين و پيدايش تمدن ميشود؟ يا عناصري است که قوام، هستشدن و به صورت کلي، انتزاع مفهوم تمدن در خارج منوط به وجود آنهاست؟ توضيح آنكه، با اغماض از فهمهاي متفاوت از حقيقت تمدن، به نظر ميرسد غالب تمدنپژوهان در تحليل تمدنها و بيان عناصر سازندة آن، يا بر حداقلي از عناصر تأکيد ورزيدهاند، و يا کشکولوار همة عوامل و عناصر سازندة تمدن را در يک سطح و يکسان ارزيابي كردهاند. اين در حالي است كه ميان عناصر ايجادي و عناصر وجودي تمدنساز، تفاوت وجود دارد. به عبارت ديگر، در نگاه نخست، عناصر سازندة تمدن نوين اسلامي به دو قسم کلي قابل انقسام است:
الف. عناصر ايجادي تمدن: عناصري هستند که در مسير تمدنسازي نقش فاعلي ايفا نموده، موجب شکلگيري و پيدايش مؤلفهها و شاخصههاي مدنيت در خارج ميشوند.
ب. عناصر وجودي تمدن: تمدن از حيث وجودشناسي، مفهومي اعتباري و انتزاعي و نيازمند منشأ اعتبار و انتزاع است. منشأ انتزاع تمدن در حقيقت، همان مؤلفهها و شاخصههايي است که عناصر ايجادي، پيدايش آنها در خارج را موجب شده، و ما آن عناصر و مؤلفههايي را که قوام، هست شدن و انتزاع حقيقت تمدن منوط به وجود آنها در خارج است، «عناصر وجودي تمدن» مینامیم. البته با توجه به دیدگاه اهل لغت و آراء نظریهپردازان تمدن و معنای مقصود نويسنده، که دربردارندة پيشرفت همهجانبه در تمام ابعاد مادي و معنوي زندگي بشر است، با تقسيمي ثنايي، مجموع عناصر و مؤلفههاي وجودی تمدن را ذيل دو مفهوم کلي عناصر و مؤلفههاي سختافزاري که اشاره به بُعد عيني و مادي تمدن دارد و عناصر و مؤلفههاي نرمافزار، که مبيّن بُعد ذهني و معنوي تمدن است، میتوان تحلیل و بررسی كرد. البته با توجه به اینکه مؤلفههای سختافزار تمدن نوین اسلامی، هم مظاهر عيني و مادي تمدن را شامل میشود، و هم نظامهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی موجود در سطح اجتماع را دربر میگیرد، و تبیین نقش توحید اجتماعی نسبت به تمام این مؤلفهها از عهده یک پژوهش خارج است، در این مقام، صرفاً به کارکردهای توحید اجتماعی نسبت به مظاهر عینی و مادی تمدن نوین اسلامی اشاره ميشود.
کارکرد توحيد عبادی نسبت به مظاهر عينی و مادی تمدن نوين اسلامي
مقصود از «مظاهر مادی» مظاهری است که خارج از وجود انسان و ارتباط او با همنوعانش بوده و در واقع، تأمينکنندة آسايش و برآورندة نيازهاي مادي او در زندگي دنيايي است؛ مانند: انواع ساختمانها، وسايل حمل و نقل، راههاي ارتباطي، وسايل بهداشتي، وسايل آموزشي، تجهيزات دفاعي، ظروف پخت و پز، وسايل گرمايشي و سرمايشي، وسايل تفريحي، خوراکيها، پوشاک، صنايع دستي و تزييني، ابزارهاي ارتباطاتي ميان مردم. البته لازم است عنایت داشته باشیم که در هیچیک از آموزههای وحیانی و قرآن و رهاوردهای آسمانی معصومان نسبت به ساخت مظاهر عینی آنچه در زندگی گذشتة بشر وجود داشته است و آنچه امروز در زندگی او مشاهده میشود، و آنچه انسان در آینده به ساخت آن اقدام ميكند، سخنی به میان نیامده و اساساً اين جزو اهداف اعلامی انبیاي الهی هم نبوده است. با وجود این، عملگرایی مؤمنانه در عرصة حیات فردی و اجتماعی مستلزم آن است که شخص موحِّد اینگونه افعال را خارج از دایرة عبودیت خود و ربوبیت مطلق الهی تعریف نکرده، حضور خداوند در تمام عرصههای حیات و نسبت به تمامی اعمال را پذیرا باشد. برایناساس، مهمترین کارکردی که توحید عبادی در این مقام میتواند داشته باشد، عبارت است از:
1. تلاش انسان در جهت آبادانی زمين
انسان مزین شده به زینت اسلام و مستنیر به نور توحید، در دامن دینی تربیت میشود و رشد فکری مییابد که مهمترین منبع معرفتیاش، یعنی قرآن کریم، چنان عظمتی برای او قايل شده، و چنان محوریتی به او در هستی بخشیده که از او به عنوان «خلیفة» خود در زندگی یاد کرده و به او میآموزد زمینی که برای حیات او در نظر گرفته شده است، محل آرامش او به حساب میآید، «ذلول» و رام انسان بوده و حامل نیازمندیهای مادی او است. بدينروي، مأموريت مرمت قلمرو خلافت و معمور نمودن كرة خاكي در ابعاد گوناگون علمي و عملي از سوي خداوند به خليفة وي، يعني انسان وارسته و پرهيزگار سپرده شده است. در حقیقت، انسان از چنان مقام و جایگاهی برخوردار است که آنچه در زمین است در خدمت انسان و برای انسان خلق شده و در این کرة خاکی، کشتیها، دریاها، رودها، خورشید، ماه، شب، روز و در یک بیان کلی، از عمق دريا تا اوج سپهر و قلة آسمان، یعنی کل عالم هستی، اعم از زمین و آسمان و آنچه در آن دو هست، مسخر انسان قرار داده شده است. بدينروي، انسان خداشناسِ خداباور لازم است به نحو احسن از اين نعمتهاي الهي بهرهبرداري نموده، گرفتار کفران نعمت الهی و بهتبع آن، خسران دنیوی و اخروی نشود.
2. صيانت از طبيعت و محيطزيست
شاید امروز کسی در صدق این مطلب تردید نداشته باشد که از ابتدای خلقت انسان و تاریخ مکتوب حیات انسانی، طبیعت و محیطزیست و کل کرة خاکی، مانند امروز آماج تهدید و تخریب قرار نگرفته، بهگونهایکه کلیدواژة «بحران محیطزیست» از جمله واژگانی است که هر روز بیش از گذشته از سوی تودة مردم، سیاستمداران و طبقة عالمان و نخبگان فکری و فرهنگی جوامع شنیده میشود. البته این مشکل منحصر به قومی خاص، کشوری خاص و منطقة ویژهای از مناطق جغرافیایی نیست، بلکه مشکلی فراگیر است که کل جامعة بشری و زیستگاه او در این کره خاکی را تهدید ميكند.
آلبرت شوایتزر مینویسد: بحران عصر ما محدود به تمدن خاص نیست، بلکه طوفاني عظیم و فراگیر است که تمام جوامع بشری حال و آینده را به سوی سقوط و تباهی کشانده است. اگر تحولي عمیق با تولدی دوباره در بطن تمدن حاضر روی ندهد، حال و آیندة کل جامعة بشری دستخوش سقوط و انحطاط کامل میشود. آری، با شروع نهضت علمگرايي (سیانتیسم) و دستیابی بشر به دانشهای جدید و تولید محصولات تمدنی و فناورانه، صورت کاملتری به خود گرفته، به جای تصرف عابدانه و مأذونانه در طبیعتی که خداوند مسخر او قرار داده بود، تصرفاتي خداگونه و به نوعی تغییرات گسترده در طبیعت را آغاز نمود، که البته قرآن کریم از راز میل به دگرگونی و تغییر در نوامیس تشریعی و تکوینی خداوند، پرده برمیدارد و آن را سودایی شیطانی میداند. در آیة مشارٌاليه، جملة «فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ» معنایی عام و گسترده دارد که شامل هرگونه دگرگونیِ بدون نسبت با سنن الهی، در هر مخلوق خداوندی میشود؛ چه این مخلوق، دین و شریعت باشد و یا موجودات، پدیدهها و نوامیس مادی و طبیعی.
علاوه بر اين، مانند آن کار دیگری که در این میان صورت پذیرفت کوبیدن بر طبل زیادتطلبی و تکاثرجویی آدمیان با انگیزههای گوناگون اقتصادی و مانند آن بود، که این خود عاملی برای دستاندازیهای گسترده در طبیعت و مکیدن بیشتر از شیرة جان طبیعت بود؛ آنگونه که رنه گنون مینویسد: هدف تمدن متجدد عبارت است از: افزایش نیازمندیهای تصنعی و ـ همانگونه که ذکر شد ـ این تمدن همیشه بیش از آنچه میتواند ارضا كند، نیازمندی به وجود میآورد؛ زیرا وقتی آدمی در این راه گام نهاد، توقف دشوار است، و شاید حتی هیچ دلیل و موجبی برای توقف در نقطهای مشخص وجود نداشته باشد.
ازاینرو، کارکرد توحید عبادی در این مقام عبارت است از:
الف. از نظر مبانی فکری، انسانی را که در پرتو برخي پیشرفتهای صنعتی الوهیتفروشی نموده، هوس سبقت گرفتن بر خدا و داعیة خدايی در زمین دارد، به جایگاه حقیقی خود در هستی، که مقام بندگی و عبودیت در عرصة حیات اجتماعی است، برمیگرداند. همچنين اسرارآمیز بودن طبیعت و عدم انحصار قوانین در سیطرة ماده و مادیت را بهطورکلی از ذهن عالِمان طبیعتشناس میزداید. برایناساس، دانشمند خداباور علاوه بر اینکه شناخت هستی و کشف قوانین متخذ از آن را به انگیزة حقیقتجویی یا تأمين نیازمندیهای دنیایی خود انجام میدهد، به این نکته هم توجه دارد که هستی و طبیعت آيتي از آیات الهی است. بدينروي، تحقیقات علمی خود را در مجرای خواست الهی، که تفکر در طبیعت است، قرار میدهد. در نتیجه، وقتی با این اندیشه و انگیزة درونی سراغ طبیعت و کشف قوانین موجود در آن رفت، ميكوشد تا بر مدار و محور حدود الهی حرکت کرده، از خطوط قرمز ترسیم شده عدول نكند. در حقیقت، آدمیان طبیعت را میشناسند تا بهتر بتوانند خود را در خدمت آن در آورند. بهتر شناختن طبیعت بهتر شنیدن فرمانهای آن است، نه فرمان راندن بر آن.
ب. خدای سبحان نظام کیهانی و زمین و محیطزیست را آفرید و آنها را در اختیار انسان نهاد تا او را براساس دستورهای خود بیازماید و ببیند که وی پس از مطالعه و شناخت لازم، چگونه از این امانتهای الهی در مسیر طاعت خالق بهره میگیرد؟ و با مزایا و نعمتهای زیست محیطی پروردگار چگونه رفتار میکند؟ در حقیقت، مطابق اندیشة توحید عبادی، انسان عالمِ باورمند به خدا، براي خود در قبال طبيعت، يعني جمادات، نباتات، و حيوانات، به دو موضوع بسيار مهم توجه دارد: يكي اينكه امانتدار خداي متعالي است؛ و ديگر اينكه خليفه و جانشين اوست. به ديگر سخن، حتيالمقدور ميكوشد نعمتهاي الهي در طبيعت ضايع نشود و به هلاكت حرث و نسل منجر نشود، و تا آنجا كه در توان دارد، تلاش ميكند موجودات طبيعي رشد و كمال يابند و قوا و استعداداتشان هرچه بيشتر و بهتر به شكوفايي برسد. براي دستیابی به این مقصود، او، هم احكام و تعاليم الهي مربوط به اين زمينه را و هم علوم و فنون و صنايع و حرف ذيربط را هرچه بيشتر و بهتر آموخته، لباس عمل بر قامت آن میپوشاند.
ج. یگانهپرستان واقعی تلاش میکنند ضمن تلاش در آبادانی زمین، از امکانات طبیعی موجود در آن بهرهبرداری بهینه داشته، با سادهزیستی و پرهیز از اسراف و حرکت در دایرة تکالیف و ضوابط شرعی تعیین شده در قرآن و سخنان معصومان محیطزیست را آماج تهدید و تخریب قرار ندهند.
3. رعايت ضوابط شرعی در ساخت مظاهر مادی تمدن
ممکن است اینگونه به ذهن متبادر شود که چه ارتباطی میان احکام و ضوابط شرعی و دینی، اعم از قوانین فقهی، حقوقی و اخلاقی با مسائل مرتبط با مظاهر عینی و مادی تمدن نوین اسلامی وجود دارد؟ ولی این مهم از مجرای وحدت شخصیت انسانی و درهمتنیدگی و بههم پیوستگی عرصههای زندگی انسان و وجود قوانین مصرح در منابع معرفتی اسلام امکانپذیر است. آیا مسلمان میتواند ادعای اسلامیت داشته باشد، ولی در مقام مدیریت یا عاملیت مستقیم نسبت به صنایع و نمادهای مادی، همچون ماشینسازی، راهسازی، معماری و ساختمانسازی و مانند آن تولیدکننده محصولات و اجناسي معیوب باشد؟ اگر به خاطر قصور و کوتاهی و یا طمعورزی، ماشینی تولید کند و یا راه و ریل قطاری بسازد، ساختمانی را معماری کند و یا به عنوان کارگر مشغول کار باشد و با کم گذاشتنهای عمدی، مرگ و میری صورت پذیرد، شخصی دچار نقص عضو شود، مالی شخصی و یا مالي از بیتالمال تلف شود، چنین شخصی در پیشگاه خداوند مسئول نخواهد بود؟ اگر اینگونه است، پس مسئلة حفظ جان انسانها، ضرر نرساندن به دیگران، که در آیات قرآنی و در منابع روایی آمده است و قواعد مسلم اصولی همچون «لاضرر و لا ضرار فیالاسلام» بر آن تأکید میکند، چه جایگاهی دارد؟
آیا انسان موحِّد و دولت اسلامی میتوانند با هر جنسی اقدام به ساخت بنای تمدنی كنند؟ اینکه كسي کارخانهای بنا نهد و شهرداری یا یکی از ارکان حکومت ساختمانی بسازد آیا نباید به ملکیت زمین و مصالح آن توجه داشته باشند که مبادا مالی غصبی، وقفی، و متعلق به غیر نباشد؟ در مسئلة تجارت مصالح تمدنساز، چه کنند؟ با چه کسی و با چه دولت و کشوری حق تجارت دارند؟ چگونه تجارت كنند؟ اگر به مشکلی برخوردند راه چاره چیست؟ آیا هر سلاح جنگی را ميتوان تولید کرد؟ آیا حکومت اسلامی و اشخاص خداباور میتوانند برای رسیدن به مدنیت بیشتر، هر کارخانهای را بنا كنند، ولو کارخانة شرابسازی باشد؟ آیا در نظام شهرسازی و خانهسازی، میتوان هر خانه و ادارهای را با هر وسعتی بنا کرد؟ پس مسئلة اسراف چه میشود؟ با مسئلة اِشراف به خانههای پیرامونی که در روایات از آن نهی شده، چه کنیم؟ آیا مسلمان باورمند میتواند سرویس بهداشتی منزل خود، و یا ادارات و مؤسسات اسلامی را هرگونه و به هر جهتی بسازند؟ و در سادهترین جلوههای مادی، آیا ظروف غذاخوری در منزل، از طلا و نقره قابل ساخت است؟ و دهها سؤال ديگر.
اینجاست که باید بپذیریم در مسئلة سختافزار و ساخت مظاهر عینی تمدن نوین اسلامی، علاوه بر پیوست زیستمحیطی، نیازمند یک پیوست فرهنگی و دینی هستیم، تا زندگی ما در این عرصه هم رنگ و بوی ایمانی گرفته، تسلیم و مطیع بودن خود را در مقابل دستورات پروردگار به منصة ظهور برسانیم.
4. پرهيز از تشبه به کفار در ساخت مظاهر عينی
متأسفانه امت اسلام و جمع کثیری از مسلمانان و دولتمردان اسلامی در سدههای اخیر، به خاطر حاکمیت و سیطرة فرهنگ و تمدن غرب بر جهان و وجود برخي جاذبههاي ظاهری در آن، مقهور و مغلوب این فرهنگ شده، تلاش كردهاند با پرهیز از هرگونه نوآوری و خلاقیت مبتنی بر عقلانیت اسلامی، قبلة حرکت خود در تمام رفتارها و ابعاد حیات را، چه در بُعد فردی و اجتماعی، بر مدار دادههای این تمدن تنظیم نمایند، و حال آنکه امت اسلامی امتی است با هویت فرهنگی و خاص كه پاسداری از آن یک وظیفۀ عمومی است. دولتها نیز موظفند در تدوین برنامههای خود، براي ادارة امور کشور، به استقلال فرهنگی مسلمانان در مظاهر عینی و مادی تمدن توجهی ویژه داشته باشند. بدينروي، عبودیت و یگانهپرستی حق اقتضا دارد انسان مسلمان و دلدادة به آموزههای وحیانی اسلام در تمام ابعاد حیات خود، دارای هویتی مستقل بوده، افعال و جلوات و آثار بیرونی رفتار در عرصة زیست اجتماعی خود را مطابق اصول کلی اسلام و تجارب تمدنی پیشین و نیز اجتهاد عالمان و دانشمندان متعهد و متخلق به اخلاق الهی در نحلههای گوناگون علمی تنظیم و ترسیم نماید. این مسئله در تولید محصولات صنعتی، در ساختمانها و نظام شهرسازی، محصولات بهداشتی و درمانی، انواع پوشاك و خوراکیها، بستهبندی کالاها، ظاهر یک مسلمان و مانند آن میتواند ظهور بیشتری داشته باشد.
اگر در آیات قرآن تأملی داشته باشیم، اطلاق و عمومیت برخی آیات مبیّن این حقیقت است که انسان مسلمان و مؤمن به قرآن، در نظام زندگی خود، هویتی مستقل دارد، خطوط و حدود مرزهای رفتاری خود را براساس مرزهاي اعتقادی و فکری، که همان قرار گرفتن در دایرة اسلام و مسلمانی است، تعیین و ترسیم مینماید. این مطلب از آیات 29 سورة فتح، 51 سورة مائده، 256 سورة بقره، 36 سورة نحل، 141 و سورة نساء، که مبیّن شدت مواجهه با کفار، نفی ولایت و دوستی با مشرکان، کفر به طاغوت و فرهنگ طاغوتی و نفی سبیل کافران است، استنباط ميشود.
در منابع روايی نیز این موضوع نسبت به برخی از مؤلفههای سختافزاري تمدن و مظاهر عینی زندگی انسان موحِّد نمود و صراحت بیشتری دارد، که البته علاوه بر اطلاق و عمومیت این روایات، برخي قواعد عقلی و اصولی همچون «تنقیح مناط» مُثبت آن است كه انسان مسلمان باید حافظ استقلال هویتی و شخصیتی خود در زندگی فردی و اجتماعیاش باشد. اميرمؤمنان علی میفرمایند: «کسی که به قومی تشبّه بجوید از آنها خواهد بود». نیز از آن حضرت روایت شده است: «اگر بردبار نيستى خود را به بردبارى وادار؛ زيرا كم است كسى خود را شبيه قومى كند و از زمرة آنان نشود». رسول اكرم هم در روایتی، وقتی از کوتاه کردن شارب (سبیل) سخن میگویند، در تعلیل آن، عدم تشبّه به یهود را متذکر میشوند. شیخ صدوق در کتاب من لایحضره الفقیه و شیخ طوسی در تهذیب الاحکام در بیانی از امام صادق به صراحت، مسئلة عدم تشبّه به دشمنان مکتب فکری خود را متذکر شده، مینویسند: «خداوند متعال به پيامبرى از پيامبرانش وحى فرمود كه به مؤمنان بگو: مانند دشمنان من لباس نپوشند، و مانند دشمنان من غذا نخورند، و در چگونگى زندگى و رفتار، مانند دشمنان من نباشند؛ چراكه در اين صورت، دشمنان من محسوب مىشوند؛ همچنانكه آنان دشمنان من هستند».
5. اتقان و استحکام مظاهر عينی تمدن
شاید به ذهن خطور کند که مسئلة متقن و مستحکم بودن مظاهر عینی تمدن نوین اسلامی، میتوانست ذیل مفهوم پیشین جای بگیرد، اما در اینکه اینگونه هست یا نیست، مناقشه ميكنيم، و طرح آن را ذیل عنوانی مستقل، صرفاً به سبب اهمیت قابل تأمل بودن آن، موجه و مطلوب میدانیم. دغدغة امروز همة دلسوزان ایران اسلامی اجتناب از تولید محصولات و مصنوعاتی معیوب و دارای کاستی و نقص است تا کارکرد تمدنی انقلاب اسلامی را در این حوزه با چالشی جدی مواجه نسازد. بههرروي، متفاهم از منابع معرفتی اسلام این است که دین اسلام در تمام شئون حيات، به دو عنصر محوري اهميت ميدهد و همگان، بهويژه دولتمردان را مسئول تأمين آن دو ركن اساسي ميداند: يكي استحكام عمل، و ديگري هنرمندي و زيبايي آن؛ يعني كاري كه مطابق اصول علمي نباشد، چون متقن و استوار نيست، مقبول نيست، و كاري كه در عين اتقان و استواري، هنرمندانه و زيبا نيست، مطبوع و مطلوب نخواهد بود. خداوند نيز جهان را با دو اصل «استحكام» و «زيبايي» آفريد و دوست دارد كه جانشين او در زمين، انسانِ وارستهاي باشد كه معماري كارهاي او فني، و زيباسازيهاي عمل او نيز هنرمندانه باشد.
در باب اصل دوم، یعنی زیبایی و زیباسازی مظاهر عینی تمدن، به صورت مستقل و به عنوان یکی از کارکردهای توحید عبادی، در ادامه و در عنوانی مجزا، توضیحاتی ارائه خواهیم داد: اما در باب اتقان و استحکام محصولات تمدنی و نقش توحید عبادی در آن، باید متذکر شویم که این مهم از سه بعد اهميت دارد و در اتقان و استحکام مظاهر عینی تمدن ایفای نقش ميكند:
الف. تبعیت از آموزههای وحیانی کتاب و سنت معصومان مستلزم آن است که انسان مؤمن و معتقد به این آموزهها در تمام افعال خود، از تولید محصولات و مصنوعات معیوب و دارای نقص بپرهيزد؛ زيرا یکی از ارزشهای اسلامی در زمینة کار، دقت در انجام آن و اتقان در عمل است. انجام درست و متقن عملی که بر عهدة كسي گذاشته میشود، خود ارزشی است که در روایات بدان توصیه شده و سیرة عملی معصومان نیز بیانگر آن است.
شیخ صدوق در الامالی، از امام صادق روایت میکند که وقتی سعدبن معاذ از دنیا رفت، شخص رسول اکرم درون قبر شده، کارهای دفن او را خود با دقت انجام میدادند. چون از كار ساختوساز قبر فارغ شدند، در جملهای فرمودند: «ميدانم كه این قبر پس از مدتي تخریب ميشود، ليكن خدا بندهاي را دوست دارد كه وقتي كاري را انجام ميدهد، آن را محكم و استوار ميسازد».
در روایتی دیگر، امام صادق میفرمایند: پس از مرگ ابراهیم، فرزند رسول خدا، آن حضرت پس از وارد شدن در قبر و آماده كردن آن با دستان خود، فرمودند: «هرگاه كسي از شما (مسلمانان) كاري انجام ميدهد، محكم كاري كند».
علاوه بر آن، باید توجه داشته باشیم كه در اسلام، از كمكاري، خيانت و تزوير در كار، نيرنگ، و پنهان كردن حقيقت، به شدت نكوهش شده است. قرآن كريم در قالب آموزههای حضرت شعیب نبی نسبت به امت خود، به گونهاي فراگير و عام، از اين مسئله نهي كرده، میفرماید: «و از قیمت اشیا و اجناس مردم به هنگام خرید نکاهید، و در زمین تباهکارانه فتنه و آشوب برپا نکنید».
آیتالله جوادی آملی بر این باور است که جامعيت پيام اين آيه به قدري است كه تمام اشيا و امور واقع در تحت قانون كار، مشمول آن است، خواه كار از سنخ نقل و انتقال كار مادي باشد و خواه از صنف كار معنوي.
ب. توحید عبادی و عملگرایی مؤمنانه در عرصة حیات اجتماعی، همچنین از جهت سلبی میتواند در استحکامبخشی به مظاهر عینی تمدن مددرسان تمدنسازان در عرصة سختافزار تمدن نوین اسلامی باشد. مطابق آموزههای قرآنی انسان واجد یک سلسله خصايص منفی همچون حرص، ظلم، جهل، كفر، و عجله است و همین صفات موجب میشود به خاطر طمعورزی، سهلانگاری، جهل، و غفلت در مسیر استحکامبخشی به محصولات و مصنوعات و ساختههای خود، در عرصة سختافزار تمدن، قصورها و کوتاهیهایی داشته باشد. بدينروي، چنین شخصی با باورمندی کامل به مسائل مبدأ و معاد و اینکه باید پاسخگوی تمام اعمال خود نزد خداوند باشد، تلاش میکند در عرصة کار و فعالیتهای اجتماعی، تمام کارهای خود را به نحو احسن به انجام برساند. علاوه بر آن، دولت اسلامی و حاکمان مسلمان خداباور در امر نظارت بر تولیدات کارخانجات و مؤسسات گوناگون صنعتی، مالی، تجاری، اقتصادی و ساختههای پیمانکارهایی که عهدهدار ساخت بناها، راهها و دیگر امور لازم جامعه هستند، به وظیفة ایمانی خود عمل كرده، از نقصانها و معایب احتمالی در کالاهای تولیدی جلوگیری مینمایند.
ج. خداوند در قرآن کریم، وقتی از خلقت برخی پدیدههای خود سخن میگوید، یکی از اوصاف خود را «اتقان و استحکامبخشی» به مصنوعات معرفی نموده است. همچنين یکی دیگر از اوصاف پرشمار باریتعالی در قرآن، وصف «حکیم» است که یکی از معانی آن «اتقان و استحکام» است. در حقیقت، وقتی این وصف دربارة افعال خداوند به کار میرود؛ یعنی افعال او ـ جلجلاله ـ در نهایت اتقان، استواری و کمال بوده، هیچگونه کاستی یا نقص و کمبودی در آنها راه ندارد. برایناساس و با توجه به اینکه یکی از معانی «توحید عبادی» این است که انسان موحِّد تمام افعال خود را در عرصة حیات اجتماعی با صبغة الهی و برای رضای خداوند و به قصد قرب به او انجام میدهد، و ازآنجاكه یکی از مصادیق تقرب به خداوند تخلُّق به اخلاق الهی و مزین شدن به اوصاف خداوند است، بدينروي، موحِّدی که در پرتو یگانهپرستی در عرصة حیات اجتماعی با تربیت شدن در دامن وحی، متخلِّق به اخلاق الهی شده، تلاش میکند همة افعال و کارهای خود را در تمام عرصههای حیات، از جمله حیات اجتماعی، متقن، مستحکم و بدون عیب و نقص انجام دهد.
6. زيباسازی مظاهر عينی تمدن
وجود زیبایی و حقایق زیبا در خارج و علاقه به زيبايي و زیباآفرینی در انسان موجب میشود داعیهداران تمدن و تمدنسازان در عرصة فرهنگ و اندیشة اسلامی، بهويژه در بُعد سختافزاری آن، به این مسئله توجه كنند و با زیباسازی مظاهر عینی و خارجی تمدن، بر غنای تمدنی خود افزوده، آن را مطابق فطرت زیباییطلبی موحِّدان تنظیم و تنسیق نمایند. اما اینکه زیبایی چیست و نقش توحید اجتماعی در این مسئله کدام است، باید بگوییم: طبق بیان شهید مطهری، تاکنون هیچ کس به این سؤال که «زیبایی چیست»؟ پاسخی نداده، و افلاطون نیز وقتی گفتوگوی سقراط و هیپیاس را در باب چیستی زیبایی بیان میکند، بعد از پرسش و پاسخهای زیاد، سقراط، خود اعتراف میکند آنقدر در خصوص «زیبا» کم میداند که نمیتواند بگوید «زیبا» به خودی خود چیست. او در پایان، گفتوگوی خود را با این ضربالمثل به پایان میبرد: «زیبا دشوار است».
با وجود این، میتوان با بیان معیارهای زیبایی در این مسیر گام نهاد. هرچند اندیشمندان در خصوص معیارها و ملاکهای زیبایی، همسخن نبوده، آراء متفاوتی ارائه دادهاند، با این حال، با کمی تسامح میتوان گفت: این معیارها بهطورکلی، مشتمل بر دو سنخ هستند: یک دسته معیارهای زیبایی در ذات شیء زیباست، و دستة دیگر معیارها، زیبایی را در نفس آدمی و به بیان دقیقتر، در مخاطب و ناظر به امر زیبا میدانند. به تعبیر وایتهد، این کمال، هم شامل قطب عینی زیبایی میشود که عبارت است از: هماهنگی واحدهایی که یک مجموعة زیبا را تشکیل دادهاند و هم شامل قطب ذهنی تماشاگر میشود که عبارت است از: داشتن کمالی به نام «استعداد زیباجویی و زیبایابی» از دستة اول، تناسب و کمال، شاخصترین معیارها هستند. ابنسینا زیباییهایی را که عمدتاً در وجودهای محسوس قابل درک است مبتنی بر سه رکن دانسته است: حُسن نظم، حُسن تألیف، و حُسن اعتدال.
علامه طباطبائی دربارة حقیقت زیبایی (حسن) نخست بیان میکند: «تناسب و سازگاری برخی از اجزای یک چیز با اجزای دیگرش»؛ اما در ادامه مینویسد: «سازگارى همة اجزا با غرض و غايتى كه خارج از ذات آن است». فلوطین یکی از راههای تعریف «زیبایی» را تناسب اجزای یک شیء میداند؛ اما از سنخ دوم معیارها، که مرتبط با نفس ناظر است، میتوان به لذتآفرین بودن، بهجتآفرینی، و تحسینبرانگیزی اشاره كرد.
آیتالله مصباح «جمالدوستی» را یکی از شاخههای لذتطلبی دانسته است، بهگونهایکه در محسوسات انسان با دیدن آنها ادراک لذتبخش و ـ به اصطلاح ـ ملائم با طبعی برایش فراهم میشود.
راغب اصفهانی زیبایی (حسن) را آن چیزی میداند که موجب لذت و بهجت است. ازاینرو، علامه محمدتقی جعفری «زیبایی» را چنین تعریف میکند: «نمودی است نگارین و شفاف که بر روی کمال کشیده شده است، و «کمال» عبارت است از: قرار گرفتن یک موضوع در مجرای بایستگیها و شایستگیهای مربوط به خود.
با وجود این، فهم از معنای «زیبایی»، توحید عبادی در زیباسازی مظاهر مادی تمدن دو نقش عمده میتواند ایفا نماید:
الف. با توجه به اینکه مطابق آموزههای دینی، زیباییدوستی و زیباییطلبی امری پسندیده است، لازم است تمدنسازان و به صورت مصداقیتر، تولیدکنندگان مصنوعات و کالاهای مصرفی، ادارهکنندگان امور شهری، معماران و سازندگان ساختمانهای مسکونی و اداری و مانند آنها، به عنوان انسانهاي موحِّد و تابع دستورات و آموزههای دینی، به مسئلة زیباسازی و زیباآفرینی توجهی ویژه داشته باشند. در همین زمينة لازم است متذکر شویم که خداوند در قرآن کریم به برخی مصادیق زیبایی در جهان آفرینش، که میتواند عاملی انگیزشی برای تمدنسازان باشد، اشاره كرده است.
در روایتی، امام صادق به نقل از امیرمؤمنان علی مسئلة زیبايی خداوند و زیبادوستی او ـ جلجلاله ـ را متذکر شده، میفرمایند: «خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد و دوست دارد، که نمود نعمتش را در بندهاش ببیند.» برایناساس، خداوند نهتنها آفریدگار یگانه، حقیقی، مطلق و هستیبخش هر چیزی است، بلکه هنرمند حقیقی و صورتآرا و رنگپرداز احسن آن نیز هست. منشأ، مبدأ، سرمشق، سرآغاز و الگوی مطلق، حقیقی، زنده و اصیل هر شکلی از ابداع، آفرینندگی، هنر و هنرمندانگی، حسن و حسان از منظر وحیانی اسلام، خداوند است که به هستی فیض وجود، حسن و حسان و کمال بخشیده است. و وقتی خداوند زیبا، زیبادوست و زیباآفرین است، و زیبایی از منظر وحیانی اسلام، امری ممدوح و توصیه شده است، و به تعبیر علامه جعفری، «زیبايیها، چه در نمایشگاه طبیعت و چه محصول فکر و ذوق انسانی، از دیدگاه اسلام، محبوب و مطلوب بوده و همة زیبايیها مستند به خداست.» چرا ما، که مدعی توحید و یگانهپرستی هستیم، در عرصة حیات فردی و اجتماعی و بهويژه در مظاهر عینی تمدنی، که بناست براساس تعالیم و آموزههای وحیانی شکل بگیرد، بیتوجه باشیم؟
ب. با توجه به اینکه اولاً، سنخ دوم معیارهای زیبایی که در سطور پیشین بدان اشاره شد، سهمی برای نفس انسانی و ناظر امر زیبا در نظر گرفته بود، و ثانیاً، «زیبایی» به معنای «بهجتآفرین بودن» به اعتبار ادراکات سهگانة انسان به عنوان ناظر، به سه قسم قابل تقسیم است، ساختار و حالات روحی و باطنی افراد از حیث طهارت و کدورت، در زیبابینی و زیباآفرینی تأثیرگذار است. برایناساس، در این مقام نیز نقش یگانهپرستی انسان نمود بیشتری پیدا کرده است؛ زيرا انسان موحِّد در پرتو توجه تام به ذات پاک حقتعالی، در همة افعال و رفتارهای خود، به لطافت و صفای درونی دست یافته، زیبایی و زیباآفرینی را با دیده عقل، منور به نور وحی میبیند و ترسیم میکند، نه چشمی که اسیر شهوات و هواهای نفسانی باشد.
بنابراین، وقتی ما حقیقتی واحد، مانند مسجد جامع دمشق و تخت جمشید در پاسارگاد را به عنوان نماد معماری و مظهر عینی دو فرهنگ و تمدن مورد توجه و تأمل قرار میدهیم، ذهن ما، خواه ناخواه متوجه تفاوتهای اصیل و بنیادی میان دو اثر تاریخی و فرهنگی شده، احساس میکنیم پیشروی ما دو سبک، سنت، میراث و آثار متفاوت قرار دارد که هر کدام مبیّن و مؤید دو احساس، اندیشه و منظر و باور متفاوت برخاسته و برآمده از دو عالَم، دو فرهنگ، سنت و مدنیت متمایز، یعنی اسلامی و پارسی، از جهان، انسان و موقعیت و مقام یا منزلت انسانی او در عرصة هستی است.
حکمتالله ملاصالحی وقتی آثار معماری اکروپولیس هلنی را در آتن با «تخت جمشید» پارس، که هر کدام میراث هنرمندانگی و آفرینندگی دو سنت، فرهنگ و مدنیت متفاوت عهد باستان بوده مقایسه ميكند، به این مهم اشاره نموده، مینویسد: در اینجا، دو مجموعه سنت، سبک و میراث هنرنمایی یا آثار معماری پارسی و هلنی با تمامیت و جامعیتشان، اعم از نوع مواد و مصالح، «مورفولوژی» و «فونکسیون»، طراحی و مهندسی، شیوة ترکیب و تناسب نوع نمادپردازی آیینی و استحسانی که مبتنی بر دو نوع قریحه، سلیقه و ذائقة هنرمندانگی، دو روح و منش زیباییشناختی متفاوت، که تراویده از دو احساس، اندیشه و هستیشناختی متمایز پارسی و هلنی است، محل توجه و مقایسه قرار گرفته است. بر همین سیاق، هرگاه یک جام سفالی یا کوزة مینوسی یا میسینی را با یک جام ژئومتریک هلنی مقایسه کنیم، هنگامی که همة این تفاوتها را در یک ترکیب و کلیت واحد مقایسه كنيم، متوجه میشویم که پیشروی ما دو احساس، اندیشه و عالم متفاوت قرار گرفته است، نه آنکه دو ظرف سفالی یا کوزه و جام گلی متفاوت.
این مسئله را میتوان از این زاویه هم موضوع تأمل قرار داد که میل به زیبایی، چه به معنای زیبادوستی یا زیباآفرینی میلی، فطری بوده که خداوند در وجود همة انسانها به ودیعت نهاده است. ولی چون وجود انسانی منحصر در این میل نبوده، قوای دیگری هم در انسان وجود دارد. آنچه در این مقام مهم مینماید مسئلة ارضاي غرایز و کیفیت پاسخگویی به آنهاست، که آیا میل به زیبایی با هدایتگری عقل و آموزههای وحیانی به آفرینشگری محصولاتی زیبا اقدام نماید؟ یا تحت سیطرة نفس و غرایز مادون، این فعالیت خود را انجام دهد. بدينروي، در این مقام هم توحید عبادی میتواند نقشی ویژه ایفا نماید.
نتيجهگيري
با توجه به مجموع آنچه بیان شد، این نتایج حاصل میشود:
ـ تبیین حقیقت توحید عبادی و واکاوی معنایی آن، ضمن آنكه لایههای متفاوتي از معنا به دست میدهد، این ظرفیت را دارد که با پرتوافشانی خود، حیات دنیايی اهل توحید و جامعة ایمانی و مسلمانان جهان را منور به نور یگانهپرستی كرده رايحة دلانگیز آن مشام آزادیخواهان جهان را خوشبو سازد. فراگیر شدن این اندیشه، که مطلوب و مقصود تمام انبیاي الهی بوده، علاوه بر تکامل هندسة توحیدی، از این توان برخوردار است که با تعالی معنوی موحدان، آثار و برکات مادی و معنوی فراوانی در زندگی اینجهانی آنان داشته باشد.
ـ برپایی و اساساً هرگونه تحلیل مسائل تمدنی، آن هم براساس آموزههای اسلامی و در گسترة کشورهای اسلامی، مبتنی بر درک روشن و فهم صحيح نسبت به سازههاي تمدن نوين و عناصر تمدنساز است. اين پژوهش كوشيد نخست ميان عناصر ايجادي و عناصر وجودي تمدنساز، تمایز قايل شود، و در ادامه، با تأمل در عناصر وجودي سازندة مدنيت جديد اسلامي، مؤلفههاي وجودي تمدنساز را به دو مقولة «مؤلفههاي سختافزار» و «مؤلفههاي نرمافزار» تقسیم نمايد.
ـ یکی از ثمرات و میوههای شیرین اینجهانی اندیشة توحید عبادی، تأثیرگذاری و نقشی است که این اندیشه در مباحث مربوط به تمدن نوین اسلامی میتواند داشته باشد. البته با توجه به اینکه تبیین و تحلیل نقش و کارکرد توحید عبادی در تمدنسازی نوین اسلامی و نسبت به تمام سازههای تمدن و عناصر تمدنساز از عهدة یک پژوهش خارج است، ناگزیر کارکردهای توحید عبادی نسبت به مظاهر عینی و مادی تمدن نوین اسلامی به عنوان یکی از مؤلفههای سختافزار آن موضوع بحث قرار گرفت، و در همین زمينه، ذیل شش عنوان کلی تبيين گرديد.
- نهجالبلاغه، ترجمة حسین انصاریان، قم، دارالعرفان، 1388.
- ابراهیم مصطفی و همکاران، المعجم الوسیط، استانبول، دارالدعوه، 1410ق.
- ابنسینا، حسينبن عبدالله، رسائل ابنسينا، قم، بيدار، 1400ق.
- ابنمنظور، محمدبن مکرم، لسان العرب، تحقيق جمالالدین میردامادی، چ سوم، بیروت، دارالفکر، 1414ق.
- افلاطون، دوره کامل آثار افلاطون، ترجمة محمدحسن لطفی، چ دوم، تهران، خوارزمی، 1367.
- انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، چ ششم، تهران، سخن، 1387.
- آذرنوش، آذرتاش، فرهنگ معاصر عربی ـ فارسی، چ سیزدهم، تهران، نشر نی، 1390.
- آلوسی بغدادی، سیدمحمود، روحالمعانی فی تفسیر القرآن العظیم، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1415ق.
- پورعباس، محمد و محمدرضا ابراهيمنژاد، «واکاوي مفهوم تمدن نوين اسلامي با رويکرد معناشناختي»، پژوهشهاي تمدن نوين اسلامي، 1396، ش 1، ص13ـ36.
- توینبی، آرنولد، تمدن در بوته آزمایش، ترجمة ابوطالب صارمی، تهران، امیرکبیر، 1353.
- جعفری، محمدتقی، ترجمه و تفسیر نهجالبلاغه، چ نهم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1385.
- ــــ ، زیبايی و هنر از دیدگاه اسلام، تهران، مؤسسه تدوین آثار علامه جعفری، بیتا.
- جوادی آملی، عبدالله، اسلام و محیطزیست، چ پنجم، قم، اسراء، 1388.
- ــــ ، تسنیم، چ دوم، قم، اسراء، 1388.
- جوهری، اسماعیلبن حماد، الصحاح: تاج اللغۀ و صحاح اللغۀ، بیروت، دار العلم للملایین، 1376ق.
- حسيني خامنهاي، بيانات در جمع اساتيد، فضلا و طلاب حوزه علميه قم در مدرسه فيضيه، 14/07/1379، در: .www.Liader.ir
- ــــ ، بيانات در ديدار رئيسجمهوري و اعضاي هيئت دولت، 06/06/1390، در:.www.Liader.ir
- ــــ ، پيام به مناسبت حلول سال 1373، در: www.Liader.ir.
- ــــ ، بيانات ايشان در جمع دانشجويان، دانشآموزان و ساير جوانان خراسان شمالي، 23/7/1391، در: .www.Liader.ir
- خاکرند، شکرالله، سیر تمدن اسلامی، قم، بوستان کتاب، 1390.
- دانیل، گلین، تمدنهای اولیه و باستانشناسی خاستگاه آنها، ترجمة هایده معیری، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1363.
- دورانت، تاريخ تمدن (عصر ايمان بخش اول)، ترجمة ابوطالب صارمي و ابوالقاسم پاينده، چ چهاردهم، تهران، علمي و فرهنگي، 1390.
- ــــ ، تاريخ تمدن (مشرقزمين: گاهواره تمدن)، ترجمة احمد آرام، ع. پاشايي و اميرحسين آريانپور، چ چهاردهم، تهران، علمي و فرهنگي، 1390.
- دهخدا، علیاکبر، لغتنامه، چ دوم، تهران، دانشگاه تهران، 1377.
- راغب اصفهانی، حسینبن محمد، مفردات الفاظ القرآن، بیروت، دارالعلم، 1412ق.
- روحالامینی، محمود، زمینه فرهنگشناسی، تهران، عطار، 1365.
- سوروکين، الکساندر پيتريم، نظريههاي جامعهشناسي و فلسفههاي نوين تاريخ، ترجمة اسدالله (امير) نوروزي، رشت، حقشناس، 1377.
- شريعتي، علي، تاریخ تمدن (مجموعه آثار، ج11)، چ دوم، تهران، قلم، 1370.
- صدوق، محمدبن علي، الامالی، چ ششم، تهران، کتابچی، 1376.
- ــــ ، من لا یحضره الفقیه، تحقيق علیاکبر غفاری، چ دوم، قم، جامعه مدرسین، 1413ق.
- طباطبائی، سيدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، چ دوم، بیروت، مؤسسۀ الاعلمی للمطبوعات، 1390ق.
- طوسی، محمدبن حسن، تهذیب الاحکام، تحقيق حسن موسوی خرسان، چ چهارم، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1407ق.
- فخررازي، محمدبن عمر، مفاتیح الغیب، چ سوم، بیروت، دار احیاءالتراث العربی، 1420ق.
- فلوطین، مجموعه آثار، ترجمة محمدحسن لطفی، تهران، خوارزمی، 1366.
- فیروزآبادی، محمدبن یعقوب، القاموس المحیط، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1415ق.
- فيض كاشانى، ملامحسن، تفسیر الصافی، چ دوم، تهران، مكتبة الصدر، 1415ق.
- قرشی، علیاكبر، قاموس قرآن، چ ششم، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1371.
- كلينى، محمدبن يعقوب، الکافی، تحقيق علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، چ چهارم، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1407ق.
- گنون، رنه، بحران دنیای متجدد، ترجمة ضیاءالدین دهشیری، چ سوم، تهران، امیرکبیر، 1378.
- لوکاس، هنری، تاریخ تمدن، ترجمة عبدالحسین آذرنگ، چ چهارم، تهران، کیهان، 1366.
- محمد مغربي، نعمانبن (ابنحیون)، دعائم الاسلام و ذکر الحلال و الحرام و القضایا و الاحکام، تحقيق آصف فیضی، چ دوم، قم، مؤسسۀ آلالبیت، 1385ق.
- مصباح، محمدتقی، اخلاق در قرآن، تحقیق و نگارش محمدحسین اسکندری، چ پنجم، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1391.
- مطهري، مرتضي، فلسفه اخلاق، چ سوم، تهران، صدرا، 1386.
- معین، محمد، فرهنگ فارسی، چ هشتم، تهران، امیرکبیر، 1371.
- مکارم شیرازی، ناصر و ديگران، تفسیر نمونه، چ دهم، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1371.
- ملاصالحی، حکمتالله، زیبایی و هنر از منظر وحیانی اسلام، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1378.
- میدانی، عبدالرحمن حسن حبنکه، الحضارة الاسلامیة أسسها و وسائلها و صور من تطبیقات المسلمین لها و لمحات من تأثیرها فی سائر الامم، دمشق، دارالقلم، 1418ق.
- نبي، مالکبن، شروط النهضۀ، دمشق، دارالفکر، 1407ق.
- نولان، پاتریک و گرهارد لنسکی، جامعههای انسانی: مقدمهای بر جامعهشناسی کلان، ترجمة ناصر موفقیان، چ چهارم، تهران، نشر نی، 1391.
- وایتهد، آلفرد نورث، سرگذشت اندیشهها، ترجمة عبدالرحیم گواهی، نقد و بررسی محمدتقی جعفری، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1371.
- ولایتی، علیاکبر، فرهنگ و تمدن اسلامی، چ سوم، قم، دفتر نشر معارف، 1384.
- هانتینگتون، ساموئل، تمدنها و بازسازی نظام جهانی، ترجمة مینو احمد سرتیپ، تهران، کتابسرا، 1380.
- یوکیچی، فوکوتساوا، نظریه تمدن، ترجمة چنگیز پهلوان، چ دوم، تهران، گیو، 1379.
- .