، سال پانزدهم، شماره دوم، پیاپی 45، پاییز و زمستان 1397، صفحات 39-57

    نقش نشانه شناسی سلاح در امام شناسی

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    ✍️ حسین حسینیان مقدم / دانشیار پژوهشگاه حوزه و دانشگاه / moghadam@rihu.ac.ir
    محمدمهدی حسینیان مقدم / دانشجوی کارشناسی ارشد کلام اسلامی مؤسسه امام صادق / mmhm989@gmail.com
    چکیده: 
    امامت اصولی‎ترین مسئله در اندیشۀ شیعی و چالش‎برانگیزترین موضوع در جهان اسلام، و مصداق‎یابیِ امام در میان شیعه، تنش زاترین مسئله بوده است. برخی معیارهای ارائه شده برای شناخت امام بر این تنش افزوده است. در اختیار داشتن «سلاح رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم» به عنوان نشانۀ امامت، نزاع‎های درون‎شیعی را عمیق تر کرده و هریک از مدعیان امامت، بر آن اساس، ادعای امامت داشته‎اند. پژوهش حاضر با رویکردی علمی بر آن است تا نقش سلاح را به عنوان معیاری در شناخت امام بررسی کند. این مسئله نیازمند مطالعۀ گزاره‎های تاریخی و روایات شیعی و در واقع، مطالعه ای میان رشته‎ای است که در مقام داوری، با آمیزه ای از توصیف نقلی و تحلیل عقلی دامنۀ تحقیق را جمع کرده و درصدد پاسخ‎گویی به پرسش‎های تحقیق براساس مفهوم و قلمرو معنایی «سلاح» و نیز کاربرد سلاح رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در گزاره‎های حدیثی ـ تاریخی و نیز کلامی ـ تاریخی است و دریافته که انشعاب شیعه پس از عاشورا، زمینه‎ساز پیدایش جریان‎های انحرافی و مدعی امامت شد و نشانه‎هایی مانند «سلاح» به عنوان نماد امامت برای اثبات ادعای آنان ظهور و بروز یافت، که با واکنش امامان معصوم علیهم السلام روبه‎رو گردید و این نشانه، معیاری در شرایط زمانی و سیاسی خاص شمرده شد.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    The Role of Semiotics of Weapons in Imamology
    Abstract: 
    Imamate is at most fundamental issue in Shiite thought and a most challenging issue in Muslim world, and the applicability of Imam is one of the highly controversial topics among Shiites. Some of the criteria presented for recognizing Imam have added to this tension. As a sign of Imamate, the possession of “the Prophet's weapon” has deepened the internal strife among the Shiites so that each faction tries to support its claim about the Imamate. The present study aims to expound the role of weapons as a criterion for recognizing the Imam. This question requires a study of Shia’s historical accounts and narratives which sums up the different aspects of the topic and, in fact, an interdisciplinary study in the position of judgment, through a mixture of narrative description and rational analysis. The study also seeks to answer the research questions in light of the concept and semantic realm of "weapon" as well as the notion of Prophet’s weapon found in historical hadith and in historical-discourse propositions. It is found that the Shiite division after Ashura gave rise to the emergence of adverse trends and claims about Imamate; and such signs as "weapon" represent a symbol of Imamate to substantiate their claim, which was met with a reaction from the infallible Imams, and this sign is considered as a criterion only in special times and special political conditions
    References: 
    متن کامل مقاله: 

     
    مقدمه
    جانشینی اهل‎بیت از بنیادی‎ترین اصول اعتقادی شیعه است و به لحاظ جایگاه اجتماعی، پیوسته کسانی برای دستیابی به آن تلاش کرده‎اند. این تلاش‎ها برخاسته از اختلافات درون‎شیعی با بهره‎گیری از برداشت‎های متفاوت از روایات و اخبار بود و شناسایی پیشوای بعدی را دشوار می‎کرد. پرسش‎های مکرر شیعیان در خصوص نشانه‎های امام و چگونگی شناسایی امام راستین از دروغین و روشنگری‎ امامان معصوم، که در منابع روایی و تاریخی انعکاس یافته، شاهد این ادعاست. امامان معصوم هریک برای تعیین امام بعدی، نام وی را به تصریح یا اشاره می‎آوردند، که از آن به «نص» تعبیر می‎شود، و با بیان نشانه‎های دیگر، شناخت امام پسینی را راحت‎تر می‌کردند، که می‎توان از آنها به نشانه‎هایی فرعی یاد کرد. در اختیار داشتن ودایع امامت از این نشانه‎هاست.
    «سلاح» در میان ودایع، پرتکرارترین واژۀ روایی و به لحاظ تاریخی، چالش‎زا‎ترین شاخصه برای تعیین امام بوده است. ازاین‎رو، پژوهش حاضر تلاش دارد با روش توصیفی ـ تحلیلی مصادیق سلاح رسول خدا به عنوان يكي از مهم‌ترين ودايع نزد خلفاي آن حضرت را بررسي كنند، چیستی، چرایی، جایگاه و نقش آن را در اخبار تاریخی و کلام اسلامی بررسی نماید و به پرسش‎هایی مانند «سلاح؛ نشانۀ امامت یا سبب افتخار و فضیلت؟»، «سلاح؛ نشانۀ قطعی یا ترجیحی؟» و نیز «سلاح؛ نشانۀ‎ همیشگی یا موردی؟» پاسخ دهد.
    پاسخ به این پرسش‎ها،‎ با دشواری حضورِ حوزه‎های حدیثی، کلامی و تاریخی روبه‎روست و بررسی این مسئله را به نوعی میان‎رشته‎ای کرده است. بی‎پیشینه بودن موضوع، دشواری‎ دیگری است که آثار موجود با اینکه به قلمرو این تحقیق نزدیک شده‎اند، پاسخ‎گوی پرسش‎های پیش‎گفته نیستند.
    علامه مجلسی در بحارالانوار، مطالبی را ذیل روایات ذی‌ربط به عنوان «بیان» آورده که زمینه‎ساز پاسخ‎گوی برخی پرسش‎هاست، ولی همۀ جوانب موضوع را نکاویده است.
    سیدمحمدکاظم طباطبایی و علیرضا بهرامی (1391) با آفرینش «جستاری در آسیب‎شناسی چالش‎های آغاز امامت امام کاظم» به موضوع پژوهش حاضر نزدیک شده‎ و با تقسیم نشانه‎های امامت به «اصلی» و «فرعی»، نشانۀ‎ ودایع (شامل سلاح) را هم‌راستا با نشانۀ‎ نص دانسته و بدون پاسخ‎گویی به پرسش‎های این تحقیق و نیز با توجه به یک مقطع خاص زمانی، فضای حاکم بر جامعۀ عصر امام کاظم را تقیه‎ای خوانده و تقدیم نشانه‎های فرعی بر اصلی را چالش‎آفرین شمرده‎اند.
    نصرت‎الله آیتی (1394) نیز در کتاب راه و بی‎راهه، در نقد ادعای سید یمانی، از سه نشانه «علم»، «وصیت» و «سلاح» پیامبر خدا برای تشخیص امام یاد کرده است. این اثر نیز مانند اثر پیشین، بدون بررسی فراگیر دربارۀ مصادیق ودایع و سلاح، ترسیمگر اهتمام پیشوایان شیعه به سپردن سلاح به امام بعدی و ارتباط دادن سلاح با دو عنصر دانش و مهدویت است.
    پژوهش حاضر برای پاسخ‎گویی به پرسش‎های نام‌برده، بیشتر بر دو اثر کهن شیعی و سنی تکیه کرده و بیشترین آگاهایی‎های خود را از کتاب‎های الطبقات ‌الکبری و بصائرالدرجات گرفته است و «سلاح» را به مفهوم «جنگ‎افزار»، براساس اخبار و روایات، شامل تمام وسایل قابل استفاده در نبرد می‎داند.
    سلاح رسول خدا در منابع حديثي ـ تاريخي
    منابع فراوانی در خصوص سلاح رسول خدا سخن گفته‎اند. برخی به وصف ظاهری سلاحِ آن حضرت بسنده کرده،‎ و برخی دیگر از آن به عنوان نماد امامت یاد کرده‌اند. الطبقات الکبری اثر محمدبن سعد (م230ق) قدیمی‎ترین منبعی است که به ظاهر سلاح رسول خدا را وصف کرده است. ابن‌سعد از مورخان و سیره‎نگاران بغدادیِ زاده‌شده در بصره و رشدیافته در بغداد است، وی زمانی در مدینه حدیث آموخت و محل اعتماد بیشتر دانشیان رجال اهل‎سنت قرار گرفت. با این‎حال، یحیى‌بن مَعین او را تکذیب کرد.  کتاب او مشتمل بر آگاهى‏هاى گسترده‏اى از صحابه، تابعان و عالمان اسلامی تا زمان مؤلف است و كهن‏ترین ریزآگاهى‏هاىِ شمایل‎شناسانه، خصایص‎گونه و مطالبی دربارۀ جنگ‎افزارهای رسول خدا، شامل شمشیر، زره، نیزه و سپر را به ‎دست می‎دهد. 
    بصائرالدرجات معروف‎ترین اثر صَفّار (م290ق)، از اصحاب امام حسن عسكرى و از محدثان بزرگ شیعه در قم و محل اعتمادِ دانشیان رجال است.  این کتاب با رویکرد کلامی، در ده بخش تنظیم شده است. صفار برای پاسخ‎گویی به مسائل کلامی در موضوع امامت، به موضوعاتی مانند «ائمه؛ وارث دانش انبيا» و نیز «ودايع پيامبر خدا»، «اسم اعظم» و «علم الكتاب نزد ائمه» اشاره کرده است. این اثر نخستین اثر شیعی است که سلاح رسول خدا را به عنوان نمادِ امامت برجسته کرده و 55 حدیث دربارۀ سلاح به منظور اثبات برتری امامان شیعه آورده است. بااین‌حال، برخلاف کلینی و دیگر محدثان مشهور شیعی، ابن‌وليد (م343ق) استاد شیخ صدوق (م381ق)، به‎رغم نقل همۀ آثار صفار، از روایت کردن کتاب بصائرالدرجات خودداری کرده است.  مجلسی سبب آن را غالیانه پنداشتن روایات این کتاب دانسته است،  که نشان می‎دهد صفار به‎رغم تدوین کتاب الرد علی الغلاة،  در نگاه برخی، متهم به غلو بوده است. بر پایۀ این دو اثر کهن، سلاح‎شناسی در دو بخش «تاریخی» و «کلامی» سامان یافته است.
    گونه‌ها و نام‌هاي سلاح‌هاي رسول خدا
    سلاح در اندیشۀ اسلامی و در سیرۀ نبوی، نشانۀ‎ آمادگی برای مقابله با فتنه‎ است و رسول خدا از آن برای خشونت و جنگ‎طلبی استفاده نکردند و شیوۀ برخورد آن حضرت با دوست و دشمن براساس کرامت انسانی و مبانی اخلاقی بود. علاوه بر آن، نام‎گذاری در سیرۀ نبوی اهمیت داشت، به‎گونه‎ای‌که ایشان برای آنچه داشتند، نامی انتخاب می‎کردند  و نام‎های زشت را به زیبا تغییر می‎دادند و می‎توان حدس زد که حضرت نام برخی از سلاح‎ها را خود انتخاب کرده باشند.
    الف. شمشيرهاى رسول خدا
    ابن‌سعد هشت شمشیر برای پیامبریاد کرده و برخی را توصیف کرده است: 
    1. شمشیری که از پدر به ارث برده بودند و هنگام هجرت به همراه داشتند. طبری آن را «عَضْب»، به معنای «بُرّان» نامیده و افزوده که حضرت با همان شمشیر به میدان بدر رفتند.  اما واقدی، شمشیر عَضْب را اهدایی سَعدبن عُباده به رسول خدا دانسته است. 
    2. دیگری «ذوالفَقار» نام داشت که حضرت آن را در پیکار بدر غنیمت گرفتند. به روایت عامر شَعْبی (م103ق)  آن شمشیر در اختیار امام سجاد بود و به جمعی که عامر نیز در میان آنان بود، نشان دادند. عامر ضمن وصف آن، افزوده که ذوالفَقار از آنِ مُنَبَّه‌بن حَجّاج سَهْمى بود كه پیامبر در بدر غنیمت گرفتند. یعقوبی آن را نازل شده از آسمان دانسته و ابن‌سیدالناس افزوده که رسول خدا در تمام جنگ‎ها، از آن استفاده ‎کرده‌اند.  ابن‌شَهاب زُهْری از امام سجاد روایت کرده که مِسْوَرِبنِ مَخْرَمَه زُهْری (م90ق) از مخالفان یزید،  در مسیر بازگشت کاروان کربلا از شام به مدینه، تلاش داشت شمشیر رسول خدا را از امام سجاد بگیرد و خود را نگران نشان می‎داد که اگر این کار صورت نگیرد، امویان آن را به زور خواهند گرفت.  ابن‌کثیر می‌نویسد: امام حسین این شمشیر را در کربلا همراه داشتند، در اختیار امام زین‎العابدین قرار گرفت، که با خود به دمشق آورند و سپس با آن به مدینه بازگشتند.  عینی احتمال داده نام آن شمشیر، «ذوالفقار» باشد؛ همان که پیامبر به حضرت علی بخشیدند و از این طریق در اختیار خاندان ایشان قرار گرفت.  گفتنی است که این شمشیر همراه امام باید به طور طبیعی به غنیمت برده می‌شد و اهل‎سنت نیز از رسول خدا روایت کرده‎اند که جنگ‎افزار مقتول از آنِ قاتل است. 
    3. رسول خدا سه شمشیر نیز از غنایم جنگی بنى‎قَیْنُقاع به نام‎های «قَلَعى»،  «بَتّار» (بنیادبرانداز)، «حَتْف» (مرگ) و نیز شمشیری به نام «خَیْفى» داشتند، که زبانه‎دار بود. «خیف» نام منطقه‎ای در نزدیکی یمن است و به احتمال، «حتف» به «خیف» تصحیف شده است.
    4. پیامبر بعدها دو شمشیر به نام‎های مِخْذَم (بسیار بُرّان) و رَسُوب (مانع‎شکن) را نیز از غنایم جنگی فُلْس در شکستن بت قبیلۀ طَی به‌ دست آوردند.
    ابن سید‌الناس افزون بر هشت شمشیر پیش‎گفته، از شمشیری به نام «صَمْصام» (بُرّان) یاد کرده، که از عَمْروبن مَعْدی‎کَرَب بوده و افزوده که حضرت شمشیری به نام «قَضیب» نیز داشتند که در این صورت، تعداد شمشیرها ده فقره خواهد شد.  اما نسبت صمصام به رسول خدا اشتباه است؛ زیرا عمروبن معدی کرب در نبرد بنی‌زبید با مسلمانان شکست خورد و وقتی مسلمان شد، شمشیر صمصام را به خالدبن سعید عاصی هدیه داد.  خالد در سال چهاردهم هجری با همان شمشیر در نبرد «مَرْجُ الصُّفَّر» شرکت کرد و از آن پس، آن شمشیر در خاندان سعید بود تا اینکه در اختیار خلیفه هادی عباسی (169ـ170) و سپس واثق عباسی (227ـ232) قرار گرفت. 
    انتساب شمشیر «قَضیب» به رسول خدا نیز، که گویا خرگوشی  نخستین بار آن را بیان کرده، صحیح نیست؛ زیرا شاهد و سندی متقن آن را پشتیبانی نمی‎کند. برخی مورخان مانند یعقوبی نیز آن را در زمرۀ لوازم شخصی رسول خدا نیاورده‎اند.  از سوی دیگر، شمشیر سَلَمة‌بن اَسْلم‌بن حريش در نبرد بدر شکست و پيامبر قضیبی (شاخۀ خرمایی) برای جنگیدن به او دادند، که ناگاه به شمشيرى نيكو تبديل شد و پیوسته نزد او بود تا زمان نبرد «جِسْرِ ابوعبيد» در سال پانزدهم هجری، که كشته شد. مشابه این خبر برای عکاشة‌بن محصن نیز نقل شده است.  انتساب شمشیر «قضیب» به رسول خدا شاید به دلیل معجزۀ آن حضرت باشد. اما «قضیب» به معنای «چوب‌دستی» شواهد فراوانی دارد؛ ازجمله آنکه امام حسین آن را در مدینه، پس از مرگ معاویه و همزمان با بیعت‎خواهی یزید، در اختیار داشت.  آن‌گاه در اختیار امویان قرار گرفت و پس از مرگ آخرین خلیفۀ اموی، در اختیار سَفّاح و مهدی عباسی قرار گرفت.  نمونۀ واضح‎تر آن «بُردَه» (نوعی لباس) است، که رسول خدا به کعب‌بن زهیر شاعر بخشید، و چون منسوب به رسول خدا بود، به «بُرد الخلفاء»  شهرت یافت و تا قرن هفتم نیز در اختیار خلفای اموی و عباسی بود. 
    ب. زره‎های رسول خدا
    ابن‌سعد از سه زره برای رسول خدا نام برده و ضمن دو سند، نشان داده که ـ دست‎کم ـ یکی از آنها نزد امام سجاد و امام باقر بوده است.  دو زره از بنى‌قَیْنُقاع به نام‎های «سَعْدیه» و «فِضّه» به پیامبر رسید. «سَعْديه» نام منطقه‎ای منسوب به تیره‎هایی از عرب  یا منسوب به کوه‎های «سَعْد»  است، اما برخی آن را «سُغْدیه» یا «صُغْديه» ضبط کرده‎اند و بشار عواد معروف، «سُغْد» (صُغْد) را از مناطق سمرقند دانسته ‎است.  گرچه وجود «خنجرهای صُغْدی»  می‎تواند شاهدی بر ضبط «صُغْدی» باشد، اما ورود اینها از سمرقند به حجاز در آن روزگار بعید است.
    پیامبر در نبرد اُحُد نیز دو زره داشتند: یکی «ذات الفضول» و دیگری «فضّه»، و گفته شده که در جنگ خیبر نیز دو زره بر تن داشتند: یکی «ذات الفضول» و دیگری «سعدیه».  بلاذری زره‎های «ذات الفضول» و «سعدیه» را از غنایم قَیْنُقاع و زره «فضه» را هدیۀ سعدبن عُباده شمرده و علت نامیدن «ذات الفضول» را بلنددامن بودن زره دانسته است. 
    عامر شَعْبی نقل ‏كرده كه على‌بن حسین زره پیامبر خدا را به ما نشان دادند. آن زره یمنى، ظریف و دو دامنه بود، که اگر مى‏بستند به زمین نمى‏رسید و اگر هر دو دامن را مى‏گشودند به زمین مى‏رسید. ابن‌سعد همچنین از امام باقر روایت کرده که در زره پیامبر دو حلقۀ نقره‏ای بود. برخى آن حلقه‏ها را در ناحیۀ سینه و برخى در پشت گفته‏اند. خالد از امام صادق روایت کرده که امام باقر ‏فرمودند: آن زره را پوشیدم و به زمین ‏رسید. ابن‌سعد روایتی دیگر از امام باقر آورده که پیامبر یکی از زره‏هاى خود را براى گرفتن مقدارى جو، نزد ابوشحم یهودى، از قبیلۀ بنى‎ظَفَر، گرو گذاشتند. عایشه و اَنَس گفته‎اند که زره رسول خدا تا پایان عمر در رهن یهودی بود، و چیزی برای آزاد کردن رهن یافت نشد. 
    برخی از هفت زره برای رسول خدا یاد کرده و بجز سه زره پیش‎گفته، از زره‎هایی به نام‎های «ذات وِشاح»، «ذات حواشي»، «بَتْرَاء» و «خِرْنِق» (مقاوم) نیز نام برده‎ و برخی دو زره «ذات فضول» و «سعدیه» را از بنی‌قَیْنُقاع دانسته‎اند. برخی دیگر زره «سعدیه» را همان زره حضرت داوود به هنگام پیروزی بر جالوت دانسته‎اند.  این زره نزد رسول خدا بود و سپس در اختیار امیرمؤمنان قرار گرفت. عباس تلاش کرد آن را از امام بگیرد و حتی شکایت نزد ابوبکر برد، اما موفق نشد.  گویا نام‎های «ذات وِشاح»، «ذات حواشي»، «بَتْراء»، و «خِرْنَق» وصف برخی زره‎های پیش‎گفته باشد که در قرون میانۀ تاریخ اسلام افزوده شده است. برای مثال «بَتْرا» به معنای «کوتاه‎دامن» وصف یکی از زره‎ها بوده  و در مقابل «ذات‎الفضول»، به معنای «بلنددامن»، قرار ‎گرفته است. «وِشاح» نیز به معنای «جواهرنشان»، می‎تواند وصف باشد؛ همان‎گونه که «ذوالوِشاح» نام شمشیر عُمربن خطاب در دست عبیدالله‌بن عُمر در پیکار صِفّین بود. 
    ج. پرچم رسول خدا
    عقاب پرچم سیاه‎رنگ پارچه‎ای بود،  و سبب انتخاب چنین رنگی، جلوه‎گری بهتر در روز و در میان غبار میدان نبرد و نیز تجمع آسان‎تر سپاهیان است.  بر پایۀ خبری دیگر، برخی پرچم‎های رسول خدا از روسری زنان ایشان بود.  برخی میان پرچمِ «رایت» با پرچمِ «لِواء» تفاوت گذاشته،  و برخی آن تفاوت را نقد کرده‎اند.  بنابر خبر ابن ابی‌فَرْوَه، پرچم «عقاب» در عصر خلافت در اختیار خالدبن ولید در جنگ مرتدان بنی‌حنیفه و فتوح شام بود.  واقدی و ابن‌اعثم افزون بر آن، از پرچم دیگری برای رسول خدا یاد کرده‎اند که در فتوح شام در اختیار ابوعبیده جَرّاح بود. 
    بر پایۀ گزارش عایشه، جنس پرچم، نه از پنبه، کتان، ابریشم و حریر، بلکه آمیخته‎ای از مو و پشم شتر بوده،  و گویا این پارچه همانی باشد که بنابر اخبار اهل‎سنت، از آن پرچم «عقاب» ساخته شد. برخی فضایل‎نویسان شیعی روایتی از ابوبصیر اسدی از امام صادق نقل کرده‎اند که نوعی رویارویی با روایت عایشه تلقی می‎شود و آن، اینکه جبرئیل پرچم رسول خدا را در نبرد بدر فرود آورد و آن از برگ درختان بهشت بود. بر پایۀ این خبر، رسول خدا در پایان نبرد بدر، آن را درهم‎ پیچیدند و به حضرت علی تحویل دادند. پرچم نزد امام علی ماند تا آنکه حضرت در نبرد جمل گشودند و سبب پیروزی ایشان شد. امام پس از جمل، دوباره آن را پیچیدند. امام صادق مکان آن پرچم را نشان دادند و فرمودند: آن نزد ماست و تا قیام قائم ‎گشوده نمی‎شود. آن‌گاه افزودند: قائم با لباس رسول خدا در نبرد اُحُد، عمامۀ «سحاب» آن حضرت، زره پیامبر به نام «سابغه» و شمشیر «ذوالفَقار» ظهور خواهد کرد. 
    در روایتی از ابوخالد کابلی، امام سجاد فرمودند: پرچم با قائم (عج) است و او آن را خواهد گشود و سبب پیروزی بر اقوام مخالف خواهد شد.  شبیه این روایت را ابان‌بن تَغْلب از امام صادق با اندک تفاوتی نقل کرده و در آن افزون بر پرچم آمده است که قائم(عج) زره رسول خدا را نیز خواهد پوشید.  بر پایۀ خبر جابربن یزید جعفی از امام باقر، قائم افزون بر پرچم، پیراهن، شمشیر، و دیگر نشانه‎ها و دلایل را با خود همراه خواهد داشت.  بر پایۀ گزارشی، امام صادق در شبی که محمد نفس زکیه قیام کرد، جامه‎دان مُهرشده‎ای را خواستند و با اشاره به درون آن فرمودند: این «عقاب»، پرچم رسول خدا است؛ آن را بیرون آوردند و (برای تبرک) بر چشمانشان نهادند. 
    برخی از پرچمی سفید به نام «الزينه»  و پرچم دیگری به رنگ زرد خبر داده‎اند  که اطلاعی از آنها در دست نیست.
    د. سپر رسول خدا
    رسول خدا سپرى داشتند كه بر آن تصویر سر قوچى بود، که پیامبر از آن ناخرسند بودند و خداوند آن تصویر را محو کرد. برخی از سه سپر به نام‎های «زَلوق»، «فُتَق»  و نیز سپری با تصویر عکس عقاب یا قوچ یاد کرده‎‎اند.  برخی دیگر سپر تصویردار را همان «فُتَق» گفته‎اند.  و طبرانی از سپر دیگری به نام «جمع» یاد کرده است.  با این حال، منابع متقدم مانند واقدی و یعقوبی بدون یاد از سپرهای متعدد، از سپری برای حضرت به نام «زَلوق» یاد کرده‎اند.  گمان می‎شود حضرت سپری با نام‎های متفاوت داشته و چه‌بسا «زلوق»، به معنای «مقاوم در برابر ضربه»، برگرفته از وصف آن سپر بوده که به تدریج، جنبۀ اسمی بر وصفی آن غلبه کرده است.
    هـ . نيزه، كمان، تير و تيردان رسول خدا
    ابن‌سعد بدون هیچ توضیحی، از سه نیزه برای حضرت یاد کرده که آنها را از غنایم بنى‎قینقاع به ‎دست آورده بودند. یعقوبی از نیزه‎ای به نام «مَثْوَى»‏ (میراننده) برای رسول خدا یاد کرده،  و برخی افزون بر آنها از نیزه‎ای به نام «مُثَنيّ» (مُتثنّي یا شنونی) نام برده‎اند  که گویا تصحیف یکدیگر باشند.  حضرت سه سرنیزه‎ نیز داشتند: یکی به نام «نَبْعاء» (نَبْعه)، سرنیزۀ بزرگی به نام «بَیْضاء» و سرنیزۀ کوچک‎تری به نام «عَنَزَه». 
    ابن‌سعد از سه كمان به نام‎های «رَوْحاء»، «بَیْضاء» از چوب شَوْحَط (نام درختی) و «صَفْرا» از چوب نَبْع به رنگ زرد از غنایم بنى‎قینقاع یاد کرده است.  برخی از دو کمانِ دیگر به نام‎های «زَوْراء» و «كَتوم» نیز نام برده‎اند. کمان «کتوم» از چوب نَبْع بود و در پیکار اُحُد  و به قولی در نبرد بدر  (سخن نویری در خصوص نبرد بدر تأییدی ندارد) شکست و آن را قَتادة‌بن نُعْمان گرفت.  واقدی کمان‎های غنیمتی بنی‌قینقاع را «كتومِ» شکسته شده در اُحد، «رَوْحاء» و «بَيْضاء» دانسته است.  ازاین‎رو، باید «کَتوم» وصف دیگر کمان «صَفْرا» باشد که به علت زرد‌رنگی، صَفْرا و به علت کوتاهی صدا به هنگام پرتاب تیر، «کَتوم» نامیده شده است. دور از ذهن نیست که کمان «رَوْحاء» نیز تصحیف کمان «زَوْراء» باشد.
    طبرانی از کمانی به نام «سَداد» یاد کرده،  که این نام‎گذاری تفأل به اصابت تیر پرتاب‌شده از کمان، به هدف است.  اما تیر رسول خدا «مُوْتَصِله» نام داشت و سبب نام‎‎گذاری نیز تفأل به رسیدن آن به دشمن بود.  یعقوبی تیردان حضرت را «کافور» و نام کلاهخود ایشان را سُبُوع گفته  و طبرانی نام تیردان حضرت را «جمع» بیان کرده است.  ابن سیدالناس از دو کلاهخود به نام‎های «مُوَشَّح» (زینت داده شده) و «مَسْبوغ یا ذوالسُبُوغ»،  به معنای «وسیع»  نام برده است.
    رهيافت اخبار تاريخی
    منابع تاریخی برای رسول خدا لوازم جنگی متعددی با نام‎ها و وصف‎های گوناگون یاد کرده‎اند که بیشتر نام‎ها بیانگر وصف، حالت یا مکان و نیز تفأل به سرآمدی در جنگ است. برخی از آنها ارث پدری، برخی خریداری شده و برخی نیز اهدایی هستند. این منابع کم‎وبیش نام، وصف، تعداد و سرنوشت این تجهيزات را بیان کرده‎اند، که برخی در عصر نبوی از بین رفته، برخی بخشیده شده و برخی پس از رحلت آن حضرت در اختیار دیگران قرار گرفته است. برای نمونه، گفته شده که پرچم «عقاب» در اختیار خالدبن ولید، «ذوالفقار» در اختیار امیرمؤمنان بوده و اسب «وَرْد» در اختیار عُمربن خَطاب بوده است. ابن‌سعد اسب «ورد» را اهدایی تمیم داری،  و ابن‌حبیب بغدادی آن را اسب حمزۀ سیدالشهداء، روایت نموده که وی آن را «خفیف» می‎خوانده است. 
    بر پایۀ اخبار تاریخی، ابزاری مانند پرچم «عقاب»، شمشیر «ذوالفقار» و زره «ذات الفضول» یا «سعدیه» حتی در عصر خود رسول خدا اهمیت ویژه‎ای داشت. اما مجموع جنگ‎افزارها در ذهن مردم در عصر نبوی و دورۀ خلافت، نماد سروری و سزاواری برای رهبری محسوب نمی‎شد، چه آنها را به دیگران بخشیده باشند، یا پس از رحلت آن حضرت، در اختیار افرادی قرار گرفته باشد. تنها چیزی که این اخبار نشان می‎دهد آن است که جامعه آنها را سبب خیر و برکت می‎دانست؛ همان‎گونه که تار موی پیامبر را برای تبرک نگه می‎داشتند. تصور برکت و به‎ویژه پیروزی در نبردها در اثر داشتن یکی از آن آثار، سبب تلاش برای دست‌یابی یا ادعای داشتن آنها می‌شد. با این حال، برخی ابزارهای اداری مانند مُهر رسول خدا در دست ابوبکر بود و نامه‎های خود را با آن مُهر می‎کرد،  ولی او بدون ادعای تبرک، نگاه صرف ابزاری داشت. پذیرش خبر شکایت عباس‌بن عبدالمطلب از امام علی، برای گرفتن زره «سعدیه» و حکم ابوبکر به نفع امام، تأکیدی بر این ادعاست، که حتی حاکمان سقیفه و عباس سلاح یا دیگر وسایل شخصی رسول خدا را نشانۀ مهتری، خلافت و امامت نمی‎دانستند. 
    یادآوری این نکته برای بررسی‎های بعدی مهم می‎نماید که به تصریح برخی اخبار تاریخی، شماری از جنگ‎افزارها (برخلاف آنچه پیش‌تر گفته شد)، با نوعی اعجاز و کرامت همراه بوده، مانند شمشیر «ذوالفقار» که نزول آسمانی و زره «سعدیه» که پوشش داود نبی دانسته شده است. همان اخبار و منابع از وجود این نوع ابزارها نزد امامان شیعه حکایت دارند، که گویا به وراثت از امامی به امام بعدی منتقل ‎شده است.
    سلاح‎شناسی در منابع کلامی ـ حديثي
    این نوع منابع برخلاف منابع تاریخی، تلاشی برای بازشناسی انواع سلاح‎های رسول خدا ندارند. آنها درصددند از سلاح رسول خدا نزد امامان به عنوان نماد امامت استفاده کنند و از وجود برخی سلاح‎ها یا لوازم شخصی و اداری نزد غیر امامان سخن نگفته‌اند؛ به‌ویژه آنکه در این‎گونه منابع، گرچه از برخی ادوات نظامی رسول خدا یاد شده، اما نقش مطلقِ سلاح بیشتر در نظر گرفته شده است. بجاست این نوع روایات برای رسیدن به اهداف این نوشتار، شناسایی و سامان‎دهی شود.
    روایات صفار در باب سلاح به چند امام بازمی‎گردد. بیشتر آنها از امام صادق و سپس امام باقر است. صفار یک روایت از امام کاظم و شش روایت نیز از امام رضا نقل کرده است. حجم روایات نشان می‎دهد که موضوع سلاح پیامبر به عنوان نشانۀ امامت، در عصر امام سجاد آغاز شد، در عصر امام باقر استمرار یافت و در عصر امامت امام صادق به اوج خود رسید. آن‌گاه در اثر تبیین‎، استدلال و افشاگری‎ آن حضرت و از سوی دیگر، شکست قیام‎های نفس زکیه و ابراهیم باخمرا، تا حدی کم‌رنگ شد. اما در عصر امام رضا و همزمان با اوج‎گیری مجدد قیام حسنی‎ها، دوباره رونق یافت.
    سیر تاریخی این مسئله از پس حادثۀ کربلا و آغاز اختلافات درون‌شیعی، با بیان روایتی از صفار پی‎گرفته می‎شود. او از زُرَاره از امام باقر  روایت کرده است که پس از شهادت امام حسین محمدبن حنفیه در مکه با امام سجادگفت‌وگو کرد و خود را به سه دلیل سزاوار امامت دانست: وصیت نکردن امام حسین، فرزندی حضرت علی و مسن‎تر بودن. امام سجاد از وصیت پدرش پیش از حرکت به عراق و نیز ساعتی پیش از شهادت یاد کرد. آن‌گاه سلاح رسول خدا را به محمد نشان داد. آنچه مهم می‎نماید اینکه سلاح در سخنان ابن‌حنفیه نیامده و گویا امام سجاد سلاح را به عنوان نشانه‎ای بر وصیت به ابن‌حنفیه نشان داده است، که با وجود آن، ادلۀ دیگر (مانند فرزند امیرالمؤمنین بودن یا بزرگ‌سالی) کارایی نداشت. اما او وصیت و نشانۀ آن را نپذیرفت و برای داوری میان خود، نزد حجرالاسود رفتند.  روایت حُمْران‌بن اَعْیَن (زنده در 148ق) نشان می‎دهد که داستان امامت ابن‌حنفیه اینجا پایان نیافت و کَیْسانیه مدعی امامت او بودند. وقتی حُمْران ادعای آنان را برای امام باقر بازگفت، امام فرمودند: چرا نمی‎گویند که سلاح رسول خدا نزد کیست؟ آنان از نشانۀ‎ دو طرف شمشیر رسول خدا چه می‎دانند؟ مشابه این خبر از امام صادق نیز نقل شده است.  چنین پرسشی از عُمَربنِ اَبان کلبی، صحابی امام صادق، بیانگر تداوم این اختلاف است.
    دسته‎ دیگری از روایات حکایت می‎کنند که بنی‌حسن و به احتمال، زیدیان پیرو آنان،  پس از فروکاهی کیسانیه، از اهرم سلاح استفاده کردند و دور از ذهن نیست که آنان با بهره‎گیری از ‎استدلال امام سجاد و امام باقر بر ضد محمدبن حنفیه و کیسانیه، مدعی امامت خود شده باشند. آنان تعریف جدیدی از امام ارائه دادند و گفتند: «امام کسی است که بر ضد ستمگران می‎شورد» و بر پایۀ اخبار موجود، به نظر می‎رسد برای تثبیت این تعریف، اعتقاد «القائم بالسیف» را به سلاح رسول خدا پیوند دادند و مدعی شدند که امام قیام‌کننده‌ای است که باید سلاح رسول خدا را در اختیار داشته باشد.  این ادعای به شدت از سوی امام صادق نقد شد و در پرتو این ادعا و نقد، ادبیات سیاسی کلامی جدیدی رخ نمود که روایات صفار آن را ترسیم کرده است. این روایات به شرح ذیل است:
    بر پایۀ خبر سعید سَمّان، زیدیان معتقد بودند: شمشیر رسول خدا نزد عبدالله پدر نفس زَکیّه است و امام صادق آنان را دروغگو خواند و فرمود: عبدالله شمشیر رسول خدا را جز نزد امام سجاد ندیده است. امام شمشیر، زره، کلاهخود و پرچم‎ ظفر رسول خدا را نزد خود دانستند و از سلاح و مجموعۀ مواریث انبیای پیشین به عنوان نشانۀ امامت یاد کرد. آن‌گاه ادامه دادند که الواح و عصا و طشتی که حضرت موسی در آن قربانی کرد و انگشتر سلیمان و اسمی که پیامبر اگر آن را میان مسلمانان و کفار می‏گذاشتند، تیری از مشرکان به مسلمانان نمی‎رسید و نیز تابوتی را که فرشتگان آوردند، نزد من است. سلاح در خاندان ما، مانند تابوت در بنی‌‏اسرائیل است، که بر در هر خانه‏ای پیدا می‏شد، نشانۀ نبوت بود. سلاح به هر کس از ما برسد، امامت به او داده ‏شده است. زره رسول خدا را من و پدرم پوشیدیم و بر ما بزرگ بود. قائم ما وقتی آن را بپوشد، به قامتش اندازه خواهد بود. 
    مشابه این خبر را سلیمان‌بن خالد با اندک تفاوتی از برخی عِجْلِيان کوفه نقل کرده است.، پیروان هارون‌بن سعيد (سعد) عِجْلي، بزرگ زیدیۀ کوفه بودند و ادعا داشتند سلاح نزد عبدالله‌بن حسن است. این خبر برخلاف دیگر اخبار، بدون ارائۀ تعریفی از «سلاح»، اين تعبير را ارائه داده كه «اِنَّ عِنْدَنَا لَسَيْفَ رَسُولِ اللَّهِ وَ دِرْعَهُ وَ سِلَاحَهُ وَ لَامَتَهُ»،  و سلاح را هم‌راستای شمشیر و زره قرار داده است. اين خبر پس از بصائرالدرجات، جز در بحارالانوار  بازتاب ندارد و نمی‎توان از آن به ذکر عام پس از خاص یاد کرد. گزارش سلیمان این سخن را تأکید می‎کند که زیدیه ادعای سلاح نزد عبدالله را شعله‎ور می‎کردند و امام چنین ادعایی را برای شیعه خطرناک می‎دیدند. از این‎رو، ادعای آنان را نفی کردند و تأکید نمودند که مسیر صحیح و روشن با این ادعاها تغییر نمی‎کند.
    امام صادق در خبر دیگری، به تبیین انگیزۀ‎ ادعای حسنیان پرداختند و از رشک آنان بر خاندان امام حسین یاد کردند. بر پایۀ آن، حسنیان امامیۀ کوفه را متهم می‎کردند که امام صادق را پیامبر و دارندۀ سلاح رسول خدا می‎‎دانند. امام صادق این ادعا را بزرگ خواندند و برای بنی‌حسن پیام فرستادند که وقتی من در میان شما هستم، شما را با افکار خوب و بد کوفیان چه‎کار؟ سلاح، پرچم و زره رسول خدا نزد من است. پدرم آنها را پوشید و بر قامتش بلند بود. آن‌گاه افزودند: «حسد خاستگاه سخنان شماست. بنی‌هاشم احکام حج و نماز را نمی‎دانستند، تا اینکه پدرم به آنان آموزش دادند».  امام رضا نیز حسد را انگیزۀ بنی‌حسن دانستند و فرمودند: وقتی سلاح رسول خدا در اختیار پدرم بود، عموزادگان حسادت کردند.  ازاین‎رو، امامان در برابر انحراف حسنیان و زیدیان بر اعلام چند نکته تأکید داشتند:
    الف) سلاح در اختيار امامان معصوم
    روایاتی بدون نام بردن از سلاحی خاص و روایاتی نیز همچون «إِنَّ عِنْدَنَا سِلَاحَ‏ رَسُولِ‏ اللَّهِ ص وَ سَيْفَهُ وَ دِرْعَهُ و مُصْحَفُ فاطمة و الجَفْرُ» هم‌راستا با سلاح، از مصادیقی نام برده‎اند که نزد امامان است، که می‎تواند ذکر خاص بعد از عام باشد.  برخی دیگر از روایات بدون کاربرد واژۀ «سلاح»، از مصادیق آن یاد کرده‎‎اند. امام صادق فرمودند که پدرشان زره رسول خدا را به نام «ذات الفضول» پوشیدند و بر اندامشان بلند بود،  و نیز فرمودند: به‎رغم خواست مخالفان، انگشتر، زره، سیف، پرچم و جفر نزد من است.  قابل توجه آنکه در این روایت، جفر و سلاح هم‌ردیف یاد شده‎اند. اما برخی روایات تصریح دارند که سلاح در جفر (صندوقچه‎ای) نزد ماست. برای مثال، عبدالخالق بن عبدربّه به امام صادق گزارش داد که ابراهیم‌بن محمد مدعی است: شما «کتاب علی» را در اختیار دارید. حضرت فرمودند: علی کتابی نداشت؛ از او دو جفر هست که در یکی چند کتاب، و در دیگری سلاح رسول خدا قرار دارد و از وجود دو صحیفه نزد خود یاد کردند.  عَنْبَسَة‌بنِ مُصْعَب نیز می‌گوید که امام صادق فرمودند: «امروز کسی برای ما دشمن‎تر از خویشاوندان ما نیست. جفر دوتاست: در یکی سلاح و در دیگری کتاب‎ها و مصحف فاطمه(س) است». 
    ب) سلاح؛ ارث اميرمؤمنان علی
    مجموع این اخبار با هر حجمی از سلاح، درصدد بیان این سخن کلامی هستند که: «امام وارث رسول خدا و دیگر انبیای الهی در دانش، سلاح و وسایل اختصاصی است». صفار سه روایت از امام باقر و سه روایت از امام صادق نقل کرده است که نشان می‎دهد امام علی سلاح رسول خدا را ارث برده‌اند. جابربن یزید جُعْفی از امام باقر مناشدۀ امیرمؤمنان را پس از قتل عُمربن خَطاب نقل کرده که حضرت فرمودند: «کسی جز من وارث سلاح، پرچم و انگشتری رسول خدا نیست»، و مخاطبان آن را تأیید کردند.  ابن‌عُقْده کوفی خبر مناشده را از جابر از عامربن واثِلَه، از شاهدان مُناشده  و طوسی آن را از اَعْمَش از سالم‌بن ابي‌الجَعْد به طور مرفوعه از ابوذر غفاری  روایت کرده ‎است.
    نیز امام باقر این سخن حُمْران‌بن اَعْین را تأیید کردند که حضرت علی سلاح رسول خدا را پس از رحلت آن حضرت به ارث بردند. آن‌گاه در اختیار حسنین قرار گرفت و امام حسین آن را در اختیار ام‎سَلَمَه قرار داد تا در اختیار دشمن قرار نگیرد. سپس در اختیار امام سجاد و پس از آن در اختیار ماست. حُمْران مشابه این روایت را از امام صادق نیز نقل کرده است.  مُعَلّی‌بن خُنَیْس نیز از امام باقر مشابه این خبر را روایت کرده، اما با این تفاوت که ارث به هنگام رحلت بوده و عصای حضرت موسی از وسایل آدم و در اختیار آن امام و هم‎نان سبز و تازه، و قابل سخن گفتن و آماده شدن برای قائم(عج) است تا با آن، کار حضرت موسی را انجام دهد.  عُمَربن اَبان نیز این مسئله را از امام صادق پرسید و امام آن را تأیید کردند. 
    فارغ از اینکه ارث پس از رحلت یا اندکی پیش از آن بوده، حجم میراث امام علی از رسول خدا در منابع حدیثی ـ کلامی یکسان بیان نشده است. در روایت ابن‌مُسْكان‏ از ابوبصیر از امام صادق، افزون بر شمشیر و زره، از «عَنَزَه» (نیزه‎ای بزرگ‎تر از عصا و کوچک‌تر از نیزۀ جنگی)، «رَحْل» (پالان شتر یا لوازم شخصی مسافرتی) و نیز استرِ شهبای پیامبر خدا نیز سخن گفته شده است.  بلاذری، نصربن مزاحم و شیخ مفید نیز می‌گویند که امام علی در جنگ جمل و صِفین از استر «شهباء»، اسب «مرتجز»، زره و عمامۀ رسول خدا استفاده کرده‌اند،  ولی بیان نداشته‎اند که اینها چگونه در اختیار حضرت قرار گرفته است.
    این ناهماهنگی در تعریف «ذوالفقار» در منابع حدیثی ـ كلامی و تاریخی نیز مشاهده می‎شود، اما آشفتگی در منابع حدیثی ـ كلامی بیشتر است. روایتی از احمدبن عبدالله همانند یعقوبی، آن را فرود آمده از آسمان دانسته،  روایتی منسوب به ابن‌عباس آن را میراث آدم در دست امام علی و امامان بعدی، یا هدیه‎ای از بلقیس به حضرت سلیمان شمرده، یا شاخۀ نخلی دانسته‎اند که در نبرد بدر به شمشیر تبدیل شد.  روایت ناصحیحی نیز آن را برگرفته از بُتی آهنین در یمن دانسته که امام علی آن را شکستند، به مدینه آوردند و از آن دو شمشیر «ذوالفقار» و «مِخْذَم» ساخته شد.  با این حال، منابع تاریخی و حدیثی ـ كلامی بیان نداشته‎اند که مردم در چند دهۀ نخستین اسلام، وجود این آثار نزد امام علی را نشانۀ امامت ایشان خوانده باشند.
    ج) تشابه سلاح و تابوت
    صفار رابطۀ سلاح را با حاکمیت و امامت در هفت روایت از امام باقر، سه روایت از امام صادق و سه روایت از امام رضا نقل کرده است.  این روایات اصرار دارند که تابوت در دورۀ بنی‌اسرائیل نشانۀ حاکمیت بوده است؛ اما در خصوص سلاح تعابیر متفاوت است. برخی روایات تشابه تابوت و سلاح را در حکومت (مُلْک) یا امامت و دانش تبیین کرده‎ و گفته‎اند که سلاح هر جا باشد، امامت، و به نقلی، دانش در آنجا مستقر خواهد بود. آیا روایات متفاوت هریک به ابعادی از تشابه پرداخته، یا میان حاکمیت سیاسی با امامت و دانش تفاوت گذاشته‎اند؟ علامه طباطبائی و برخی از متكلمان اسلامی ‌در تبیین رابطۀ حاکمیت سیاسی، امامت و دانش، امامت را دارای سه جنبة زعامت سیاسی، مرجعیت دینی و ولایت معنوی و هدایت باطنی ‌دانسته‎اند؛ اما علامه ذیل آیۀ «ابتلاء»  امامت را به معنای «ولایت معنوی و هدایت باطنی» و مقامی غیر از خلافت، وصایت و ریاست برشمرده  که این با واقعیت بیرونی در تاریخ اهل‎بیت سازگارتر است؛ زیرا حاکمیت سیاسی برای بسیاری از امامان معصوم استقرار نیافت و خلفای اموی و عباسی نیز هیچ‎گاه درصدد بازپس‎گیری سلاح از امامان نبودند.
    د) سلاح؛ نشانه امامت
    روایاتی تصریح دارند که سلاح معیاری برای شناخت امام است. ابن‌فَضَّال، از سران واقفیه، از امام صادق سه نشانه برای شناخت امام روایت کرده است: شایسته‎ترین شخص به امام قبلی، دارندۀ سلاح رسول خدا، و وصیت.  عیاشی پس از صفار، همین خبر را از امام باقر و امام صادق روایت کرده است.  عبدالاعلی نیز این خبر را با این تفاوت روایت کرده که امام صادق فرمودند: «این سه نشانه در دیگران یافت نمی‎شود، نزد من است و نزاع‎بردار نیست».  بُرَيْدبن معاویه عِجْلی از امام باقر دربارۀ آیۀ «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا»  پرسید و امام فرمودند: «مراد ما هستیم که باید امام پیشین سلاح، دانش و کتاب‎ها را به امام بعدی برساند». ‏ این گزارش بر خلاف دیگر اخبار، به منابع فاطمیان نیز راه یافته و قاضی نعمان آن را نقل کرده است.  مازندرانی «کتاب»، «علم» و «سلاح» را در خبر بالا تعریف و مصادیق‎ آنها را یاد کرده است. او ضمن آنکه «دانش» را به «دانش خاص» تعریف کرده و قلمرو آن را گذشته، حال و آینده تا قیامت دانسته، دامنۀ سلاح رسول الله را به کلاهخود، زره، پرچم، شمشیر و حتی پیراهن و انگشتر و چیزهایی از این قبیل گسترش داده است،  که به نظر می‎رسد شامل‎ترین نظر را در این خصوص ارائه داده، ولی رابطۀ این شمول را با آثارِ دراختیار دیگران توضیح نداده است؛ زیرا اگر سلاح با چنین تعریف گسترده‌ای نشانۀ امامت باشد، پس نباید هیچ‌یک از آثار در اختیار دیگران باشد.
    گفتنی است که آیۀ «امانت» پس از فتح مکه و هنگامی نازل شد که رسول خدا کلید کعبه را از عثمان‌بن طَلْحه برای پاک‌سازی از بُت‎ها امانت گرفتند و عباس عموی پیامبر آن را تقاضا کرد و پیامبر کلید را به عثمان بازگرداندند. با این‎حال، شیعه و سنی از آیه، حکم کلی استفاده کرده‎اند که هر امانت‎داری باید امانت را برگرداند. برخی دیگر مراد از آیه را «والیان امر» دانسته‎اند. از امام باقر و امام صادق نیز روایت شده که خداوند به امامان فرمان داده تا امامت را به امام بعدی تحویل دهند. شیخ طوسی ضمن نقل اقوال سه‎گانه، امانت کلی را پذیرفته و تحویل امامت به امام بعدی را بخشی از نظر اول دانسته است.  طبری نظر دوم را ترجیح داده که آیه از والیان امر خواسته است تا حقوق مردم را رعایت کنند.  قمی نیز این نظر را با این تفاوت پذیرفته که امیرالمؤمنین حاکم است و ذیل آیۀ «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَه»  «امانت» را به «امامت» تفسیر کرده است. 
    برخی روایات و منابع، بدون ذکر از نشانۀ سلاح، نشانه‎های دیگری را برای تشخیص امام بیان کرده‎اند، که نشان می‎دهد بیشتر آنها موردی بوده و مانند «نص» و «دانش» فراگیر نبوده ‎است. برای مثال، شيخ صدوق بابی گشوده است با این عنوان که «امام با چهار نشانه شناخته می‌شود»، و روایتی از حارث‌بن مغیره آورده که از امام صادق پرسید: با چه معیاری امام را بشناسیم؟ حضرت فرمودند: «با آرامش، بردباری، دانش و وصیت». 
    هـ) لباس در قامت قائم
    پیوند امامت و قائمیت پس از عاشورا، همواره چالش‎آفرین بوده است. امامان با ارائۀ تعریفی از «قائم»، ضمن آنکه خود را قائم به حق د‎انسته‎اند، «قائم» به معنای «منجي موعود» را از خود نفی و به امامی در آینده منحصر کرده و بدین‌سان اندیشۀ زیدیان را، که هر امامی باید قیام به شمشیر داشته باشد، رد کرده‎اند. امام صادق فرمودند: «سلاح نزد هر کس از ما باشد، امامت به او می‎رسد». با این حال، فرمودند: «زره آن حضرت بر قامت من و پدرم بلند بود، آن بر قائم ما راست خواهد بود».  امام باقر در خبری مشابه، عصای حضرت موسی را از وسایل حضرت آدم و آماده شده برای قائم خواندند تا با آن کار حضرت موسی را انجام دهد.  گفت‌وگوی امام رضا با دِعْبِل‏ بیانگر استمرار تصور قیام ائمه از سوی برخی شیعیان است. دِعْبِل در قصیده‎ای از قیام امام خبر داد و گفت: شنیده‎ام یکی از شما با قیام خود زمین را پر از عدل و داد خواهید کرد. امام با توضیحاتی دربارۀ امامِ قائم و زمان قیام وی،  از کاربرد مفهوم «قائم» برای خود جلوگیری کردند.
    نتيجه‌گيري
    «سلاح» در دیدگاه تاریخی، شامل تمام جنگ‎افزارها، نه نماد رهبری، بلکه سبب افتخار و فضیلت است، اما در دیدگاه کلامی ـ روایی و در عرصۀ چالش‎های اجتماعی، نخست نشانه‎ای بر وصیت بود و سپس به عنوان اهرم فشار و انحراف در دست حسنیان و زیدیان قرار گرفت. امامان معصوم در رویارویی با مدعیانِ کیسانی و زیدی، دو سیاست راهبردی را پیش گرفتند که همسو و برگرفته از ادعا و شعار خود مخالفان بود. آنان نخست با ارائۀ شواهد و بیان اینکه «سلاح و شمشیر رسول خدا نزد ماست»، مدعیان را دروغگو معرفی کردند و امامتشان را براساس ادعای خودشان نفی کردند. آن‌گاه براساس استدلال مخالفان و شواهدی که برای در اختیار داشتن سلاح ارائه داده بودند، به تبیین و تثبیت امامت خود پرداختند. سیاست راهبردی دیگر آنکه امامان با بیان تناسب نداشتن زره رسول خدا با اندام خویش، به نفی رابطۀ سلاح و امامت در قامتِ جهادگر، به عنوان اندیشۀ سیاسی در منظومۀ فکری شیعه پرداختند، قیام قائم را به آینده‎ای ناشناخته موکول و خود را از دایرۀ مفهومی قائم (منجي) خارج کردند. بنابراین، «سلاح» در درازی عصر امامت، هم‌ردیف نشانه‎های «وصایت» و «دانش»، به عنوان نشانۀ قطعی و همیشگی برای تشخیص امام معرفی نشد.
     
      

    References: 
    • آیتی، نصرت‌الله، راه و بیراهه: نقد مدعی یمانی، قم، بنیاد فرهنگی مهدی موعود(عج)، 1394.
    • ابن سید‌الناس، محمدبن عبدالله، عیون الاثر في فنون المغازي والشمائل والسير، بيروت، مؤسسة عزالدين، 1406ق.
    • ابن‌ عساكر، علی‌بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، تحقیق علی شیری، بیروت، دار‌الفكر، 1415ق.
    • ابن‌‌اثیر، علی‌بن محمد، اسد الغابه، بیروت، دار‌الكتاب العربی، بي‌تا.
    • ابن‌‌اثیر، مبارک‌‎بن محمد، النهایة فی غریب الحدیث، تحقیق طاهر احمد الزاوی و محمود محمد الطناحی، قم، اسماعیلیان، 1364.
    • ابن‌اسحاق،‌ حمادبن، ترکة النبی، تحقيق اكرم ضياء العمري، بي‌جا، بي‌نا، 1404ق.
    • ابن‌‌اعثم، احمد، الفتوح، تحقیق علی شیری، بیروت، دار الاضواء، 1411ق.
    • ابن‌حبیب بغدادی، محمد، المُنَمَّق، تصحیح خورشید احمد فاروق، بي‌جا، بي‌نا، بي‌تا.
    • ابن‌حجر، احمدبن علی، فتح الباری، بیروت، دار‌احیاء التراث العربی، 1408ق.
    • ابن‌حماد مَرْوَزِی‏، نُعیم، الفتن، تحقیق سهیل زكار، بیروت، دار الفكر، 1414ق.
    • ابن‌‌سعد، محمد، الطبقات الكبری، بیروت، دارصادر، بي‌تا.
    • ابن‌شهرآشوب، محمدبن علی، مناقب آل ابی‌طالب، تحقیق لجنة من اساتذة النجف الاشرف، نجف، مكتبة الحیدریه، 1376ق.
    • ابن‌عدی، ابواحمدبن عبدالله، الكامل فی ضعفاء الرجال، تحقیق سهیل زكار، بیروت، دار‌الفكر، 1409ق.
    • ابن‌‌عُقده كوفی، احمدبن محمدبن سعید، الولایه، بي‌جا، بي‌نا، بي‌تا.
    • ـــــ ، فضائل امیرالمؤمنین، تحقیق عبدالرزاق محمدحسین فیض‌الدین، بي‌جا، بي‌نا، بي‌تا.
    • ابن‌فقيه همداني، احمدبن محمد، البلدان، تحقيق يوسف الهادي، بیروت، عالم الکتب، 1416ق.
    • ابن‌كثير، اسماعیل‌بن عمر، البدایة و النهایة، تحقیق علی شیری، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1408ق.
    • ابن‌‌منظور، محمدبن مكرم، لسان العرب، قم، ادب الحوزه، 1405ق.
    • ابن‌‌هشام‏، عبدالملک‌، السیرة النبویه،‌ تحقیق محمد محيي‌الدين، قاهره، مکتبة محمد علی صبیح، 1383ق.
    • ابوداوود، سلیمان‌بن اشعث سجستانی، سنن، تحقیق سعید محمد اللحام، بیروت، دارالفکر، 1410ق.
    • بخاری، محمدبن اسماعیل، صحیح بخاري، بیروت، دار‌الفكر، 1401ق.
    • بلاذری، احمد‌بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق سهیل زكار، بیروت، معهد المخطوطات بجامعة الدول العربيه، 1417ق.
    • ـــــ ، فتوح البلدان، تحقیق صلاح‌الدین المنجد، قاهره، مكتبة النهضة المصریه، 1379ق.
    • بیهقی، احمدبن حسین، شعب الایمان، تحقیق ابن بسیونی زغلول، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1410ق.
    • حسینیان مقدم، حسين و روح‌الله توحیدي، «تعاملات سیاسی زیدیان و حسنیان...»، 1393، پژوهش‌های تاریخی، ش24، ص 77ـ90.
    • حلبی، علی‌بن برهان‌الدین، السیرة الحلبیه، بیروت، دارالمعرفه، 1400ق.
    • حلی، حسن‌بن سلیمان، مختصر بصائرالدرجات، نجف، الحیدریه، 1370ق.
    • حنبل شيباني، احمدبن، مسند، بیروت، دار‌صادر، بي‌تا.
    • خرگوشى‏ نیشابوری، عبدالملك‌بن محمد، شرف النبى، تحقيق محمد روشن، تهران، بابك، 1361.
    • خطیب بغدادی، احمدبن علی، تاریخ بغداد، تحقیق مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دار‌الکتب العلمیه، 1417ق.
    • خلیفة‌بن خیاط، تاریخ، تحقیق سهیل زكار، بیروت، دار‌الفكر، 1414ق.
    • ذهبی، محمدبن احمد، تاریخ الاسلام، تصحیح عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، دارالکتاب العربی، 1409ق.
    • سرخسی، محمدبن ابی‌سهل، شرح السیر الكبیر، تحقیق صلاح‌الدین المنجد، مصر، بي‌نا، 1960م.
    • صالحی شامی، محمدبن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، تحقیق عادل احمد عبدالموجود و علی‌محمد معوض، بیروت، دار‌الكتب العلمیه، 1414ق.
    • صدوق، محمدبن علی، الخصال، تحقیق علی‎اکبر غفاری، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1403ق.
    • ـــــ ، عیون اخبار الرضا، تحقیق حسین اعلمی، بیروت، الاعلمی، 1404ق.
    • ـــــ ، الامامة و التبصره، تحقیق مدرسة الامام المهدی(ع)، قم، مدرسة الامام المهدی(ع)، 1404ق.
    • ـــــ ، کمال‌الدین و تمام‌النعمه، تحقیق علی‌اكبر غفاری، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1405ق.
    • ـــــ ، الامالی، تحقیق مؤسسة البعثة، قم، البعثة، 1417ق.
    • صفار، محمدبن حسن، بصائر الدرجات، تحقیق حسن كوچه‌باغی، تهران، الاعلمی، 1404ق.
    • طباطبائي، سيدمحمدحسين، الميزان، قم، جامعة مدرسين، 1417ق.
    • طباطبايي، سيدمحمدکاظم و علیرضا بهرامی، «جستاری در آسیب‌شناسی چالش‎های آغاز امامت امام کاظم»، 1391، امامت‌پژوهی، ش8، ص73ـ106.
    • طبرانی، سلیمان‌بن احمد، المعجم الاوسط، تحقیق قسم التحقیق بدار الحرمین، قاهره، دار الحرمین، 1415ق.
    • ـــــ ، المعجم الکبیر، تحقیق حمدی عبدالحمید، قاهره، مکتبة ابن‌تيميه، بي‌تا.
    • طبری، محمدبن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار‌التراث، 1387ق.
    • ـــــ ، جامع البیان، تحقیق خلیل المیس، بیروت، دار‌الفکر، 1415ق.
    • طوسی، محمدبن حسن، الامالی، تحقیق مؤسسة البعثة، قم، دار‌الثقافه، 1414ق.
    • ـــــ ، التبيان في تفسير القرآن، تحقيق احمد حبيب قصير العاملي، قم، مكتب الاعلام الاسلامي، 1409ق.
    • عبدالقاهر بغدادی، ابومنصور اسفراینی، الفَرْق بین الفِرَق، تحقیق محمد محیی‌الدین عبدالحمید، بیروت، دار‌المعرفه، بي‌تا.
    • عیاشی محمدبن مسعود، تفسیر عياشي، تحقیق سيدهاشم رسولی محلاتی، تهران، المكتبة العلمیة الاسلامیه، بي‌تا.
    • عینی، محمود، عمدة القاری، بیروت، داراحیاء التراث العربی، بي‌تا.
    • قاضی نعمان، نعمان‌بن محمد، دعائم الاسلام، تحقیق آصف‌بن علی‌اصغر فیضی، بي‌جا، دار‌المعارف، 1383ق.
    • قرطبی، محمدبن احمد، تفسیر الجامع لاحکام القرآن، تحقیق ابواسحاق ابراهیم اطفیش، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1405ق.
    • قمی، علی‌بن ابراهیم، تفسیر قمي، تصحیح سیدطبیب موسوی جزائری، بیروت، دار‌السرور، 1411ق.
    • كلینی، محمدبن یعقوب، الكافی، تحقیق علی‌اكبر غفاری، تهران، دار‌الكتب الاسلامیه، 1363.
    • مازندرانی، مولی محمد صالح، شرح اصول الكافی، تحقیق و تعلیق ابوالحسن شعرانی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1421ق.
    • مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، موسسة ‌الوفاء، 1403ق.
    • مجلسی، محمدتقی، روضة‌المتقين‏، تحقیق حسين موسوى كرمانى، علي‌پناه اشتهاردى، قم، كوشانپور، بي‌تا.
    • مرتضى عاملی، سیدجعفر، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، قم، دارالحدیث، 1426ق.
    • ـــــ ، الصحیح من سیرة الامام علی، قم، ولاء المنتظر (عج)، 1430ق.
    • مزی، ابوالحجاج یوسف، تهذیب الکمال فی اسماءالرجال، تحقیق بشار عواد، بیروت، الرساله، 1413ق.
    • مسعودی، علی‌بن حسين، مروج الذهب، تحقیق یوسف اسعد داغر، قم، دارالهجره، 1404ق.
    • مفید، محمدبن محمدبن نعمان، الارشاد، تحقیق مؤسسة آل البیت، بیروت، دارالمفید، 1414ق.
    • ـــــ ، الجمل، قم، مکتبة الداوری، بي‌تا.
    • مقدسی، مطهربن طاهر، البدء والتاريخ، افست بغداد، مکتبة المثنی، 1899م.
    • مقریزی، احمدبن علی، اِمتاع الاَسماع، تحقیق محمد عبدالحمید النمیسی، بیروت، دار‌الکتب العلمیه، 1420ق.
    • مکارم شیرازی، ناصر و ديگران، تفسير نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1362.
    • منقري، نصربن ‌مزاحم، وقعة صفین، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، قم، كتابخانة آيت‌الله مرعشي نجفي، 1403ق.
    • نجاشی، احمدبن علی، رجال، تحقیق سیدموسی شبیری زنجانی، قم، جامعة مدرسين، 1416ق.
    • نعمانی، محمدبن ابراهیم، الغیبة، تحقیق فارس حسون كریم، قم، انوارالهدی، 1422ق.
    • نویری، احمدبن عبدالوهاب، نهایة الاَرَب فی فنون الاَدَب، قاهره، وزارة الثقافة و الارشاد القومی، بي‌تا.
    • واقدی، محمدبن عمر، المغازی، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، الاعلمی، 1409ق.
    • ـــــ ، فتوح الشام، بیروت: دارالجیل، بي‌تا.
    • یاقوت حموی، ابوعبدالله‌بن عبدالله، معجم البلدان، بیروت، دار‌احیاء التراث العربی، 1399ق.
    • یعقوبی، احمدبن واضح، تاریخ يعقوبي، بیروت، دار‌صادر، بي‌تا.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    حسینیان مقدم، حسین، حسینیان مقدم، محمدمهدی.(1397) نقش نشانه شناسی سلاح در امام شناسی. ، 15(2)، 39-57

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    حسین حسینیان مقدم؛ محمدمهدی حسینیان مقدم."نقش نشانه شناسی سلاح در امام شناسی". ، 15، 2، 1397، 39-57

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    حسینیان مقدم، حسین، حسینیان مقدم، محمدمهدی.(1397) 'نقش نشانه شناسی سلاح در امام شناسی'، ، 15(2), pp. 39-57

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    حسینیان مقدم، حسین، حسینیان مقدم، محمدمهدی. نقش نشانه شناسی سلاح در امام شناسی. ، 15, 1397؛ 15(2): 39-57