نگاهی انتقادی به آرای مستشرق سوئیسی بورکهارت دربارۀ مکۀ مکرمه و حج
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
قرن نوزدهم قرن حملة نظامی اروپاییان به سرزمین های اسلامی بود که در پی شکوفایی صنعتی غرب روی داد. در اين دوره، مأموريت اصلي خاورشناسان تأمین اطلاعات و دادههاي کافي براي دولتهاي استعمارگر در جهت بهرهبرداري بيشتر از آسيا و آفريقا بود و رويکرد مذهبي آنان به رويکرد سياسي و اقتصادي تغيير يافت. اين تغيير در انگيزهها و رويکردها به تقویت بعد علمي و تحقيقي تلاشهاي آنان انجاميد. ازجمله ويژگيهای تلاشهاي اين دوره، نگاه منصفانه به تاريخ و تمدن اسلامي؛ رشد بيسابقۀ حجم آثار پديد آمده و نگاه علمي و محققانه است. همچنین غرب در اواخر مرحلة استعمار، (مرحلة تحقيق علمي) و در ميانة قرن 19ـ20م در ایجاد مراکز مطالعات اسلامی و شرقشناسی رشد فراوانی یافت. البته مستشرقان در لباس پژوهشگر، به دنبال کسب اطلاعات و اهداف درازمدت سیاسی و اقتصادی بودند. در اين ميان، برخي به سبب وجود اغراض استعمارگرانه يکسره با آنان به مخالفت برخاسته و به دستاوردشان بياعتنايي کردهاند؛ تاجاییکه بعضی از محققان این تلاشها را ازجمله فعالیتهای یهود برای سیطرة بیشتر بر مراکز مطالعات اسلامی دانستهاند. برخي نیز شيداي اطلاعات علمي و ژست بيطرفي علمي شدهاند که در آثار آنان ديده ميشود، و اطلاعات آنان را همسنگ واقعيت محض پنداشتهاند. به عبارت دیگر، تأثر و تأثیر در بررسی فعالیت مستشرقان قابل مشاهده است.
به نظر ميرسد هر دو ديدگاه راه به ناصواب پيمودهاند و ميتوان با نگاهي بيطرفانه و انتقادي چنانکه از ديرباز در فرهنگ اسلامي نهادينه شده، ضمن ملاحظه و بهره بردن از نقاط مثبت آثار آنان، از نقاط ضعف و تعصبشان نيز غافل نبود.
اين مقاله با مطالعة موردي کتاب سفر به عربستان، از يکي از برجستهترين سفرنامهنويسان و مستشرقان جريان فوق، به دنبال نشان دادن زوايايي از نقاط مثبت بورکهارت به عنوان يک دانشمند شرقشناس، در کنار توجه به نقطه ضعفهايي است که در کار وي وجود دارد. اين کار ميتواند تلاشي براي اثبات نظرية اشاره شده در برخورد با آثار مستشرقان باشد؛ زیرا استانداردهاي لازم براي اين نظريه را ميتوان در بررسي کارنامة علمي وي دربارة حرمين شریفین و حج، به ديگر موارد نيز تعمیم داد. مبنای این مقاله، باتوجه به در دسترس بودن ترجمه، ترجمۀ عربی کتاب است که در مصر به چاپ رسیده با نام: ترحال في الجزيرة العربية يتضمن تاريخ مناطق الحجاز المقدسة عند المسلمين، و تطبیق عبارات قابل مناقشه با نسخه تصویری اصل کتاب به زبان انگلیسی، که تحت عنوان
The travels in Arabiacomperihandce an account of those territorien in Hedjaz which mohannedans regard as sacred
در سال 1829 در لندن منتشر شده و در آرشیو کتابهای گوگل به آن دست یافتیم، ولی در دسترس عموم نیست.
معرفی نويسنده
جان لوئيس بورکهارت يکي از مستشرقان سوئيسي است. وي پس از تحصيلات و کسب مهارتهاي فراوان، به مأموريتهاي طولاني در کشورهاي عربي رفت و در آخر، جان خود را نيز بر سر اين کار گذارد. هرچند نتيجة تحقيقات بورکهارت به طور مستقيم در اختيار استعمارگران قرار گرفت، اما ميتوان به جرئت ادعا کرد که وي يکي از بهترين و سودمندترين سفرنامهها را در دويست سال اخير دربارة حرمين شریفین تدوين کرده است. با اين حال و در کنار اين اطلاعات مفيد و ارزشمند، وي گاهي از جادة بيطرفي علمي خارج شده و از سر ناآگاهي يا عناد و غرضورزي، به عقيدة اسلامي و مسلمانان تاخته و يا اطلاعات نادرستي را منتقل کرده است.
وي پس از پايان تحصيلات دانشگاهي، در 1806م به انگلستان رفت و به خدمت سازمان مطالعات آفريقا و خاورميانه درآمد. براي آمادگي در انجام مأموريتهاي اين سازمان، به سال 1808م به دانشگاه «كمبريج» رفت و به آموختن زبان عربي، طب و نجوم پرداخت. از نکات مهم زندگي وي اين است که او با هدف مسلمان و عرب معرفي کردن خود، نخست به سوريه رفت تا همراه تكميل زبان عربي، با آيين اسلام آشنا شود. پس از آن بود که خود را ابراهيمبن عبدالله و از بازماندگان بردگاني معرفي کرد كه محمدعلي پاشا به آنها دست يافته بود. به نظر ميرسد که این دوسال تنها براي کسب تجربه و تمرين زبان نبوده است. بوركهارت پس از دو سال اقامت در سوريه، نكات دقيقي را از آداب و رسمهاي بدويان آن مناطق در گزارشهايش نگاشته که دستماية تحقيقات غربي دربارة صحرانشينان مناطق عربي شده است. وي در سفرهايي كه به خاورميانه داشت، شهر تاريخي «پترا» در جنوب غربي اردن را كشف كرد. به سال 1812م با هدف يافتن سرچشمة رود نيجريه به قاهره رفت. اما آن مناطق را بسيار دشوار گذر يافت و سفر اكتشافي خود را به طور موقت كنار نهاد.
پس از اين ماجراجوييها بود که مأموريت وي در حجاز شروع شد. وی به عنوان یک تاجر سوري، از طريق درياي سرخ وارد جده شد و مدتی را به مریضی در آن گذراند. پس از بهبودی به سمت طائف و ملاقات با پاشا رفت و سپس وارد مكه شد و سه ماه در آن جا توقف كرد و سپس به مدينه رفت. هرچند انگيزة اصلي وي از سفر به مكه به روشنی بیان نشده، اما ميتوان ماهيت اين تلاش را با توجه به نکاتي حدس زد:
ـ اهتمام و اصرار بورکهارت برای نگارش گزارشهاي سفر، به ویژه گزارشهاي داراي بار سياسي، مانند گزارش ملاقات وي با پاشا که تمام گفتوگوهايش را به همراه تحليل خط به خط ذکر کرده و تلاش مستمر براي ارسال گزارشها به انگلستان (بهگونهايکه دستنوشتههايش پيش از خود او به انگلستان رسيد).
ـ سياست انگلستان در آن دوره که با مراقبت از راههاي منتهي به هندوستان، میکوشید جلوي نفوذ روزافزون رقيب قدرتمند خود فرانسه را در شرق بگيرد، بهویژه پس از شکست در هند که تلاش کرد با در اختيار گرفتن مصر و قطع پل ارتباطي ميان هند و انگلستان، انگلستان را زير فشار قرار دهد.
ـ حضور بورکهارت در شبهجزيرۀ عربستان به هنگام درگيري و رويارويي محمدعلي پاشا و وهابيان که ميتوانست به اهداف انگلستان کمک كند.
بوركهارت در 21 آوريل 1815م از مدينه به سوي شهر بندري «ينبع» و از آنجا به سمت قاهره حركت كرد و بدينسان، از عربستان بيرون آمد. وي در ژوئن 1815م به قاهره وارد شد تا به سفر خود براي كشف رودخانۀ نيجر ادامه دهد. پس از اينكه مدتها منتظر تشكيل گروه و حركت خود بود، بر اثر بيماري در 15 اكتبر همان سال در قاهره درگذشت.
وي در حين سفر، يادداشتها و نوشتههاي خود را به انگلستان مخابره ميكرد. بنابراين، به نظر ميرسد تنها جزئيات اندكي از سفر وي نامشخص مانده باشد. وي دستنوشتههاي خود را به دانشگاه «كمبريج» واگذار كرد. پس از مرگش، به سال 1829م ويليام اوسِي (WilliamOusey) از سوي مركز مطالعات آفريقا و خاورميانه در لندن، مجموعه نوشتههاي او از سفر به مكه و مدينه را در قالب دو مجلد با عنوان «Travels in Arabia» (سفر به عربستان) به چاپ رساند. اين اثر به زبان انگليسي و مجموعاً در 881 صفحه با مقدمهاي از اوسي نگاشته شده است.
همانگونه که گفته شد، سفرنامة بورکهارت نتیجة تلاشهای او برای معرفی اسلام و جهان عرب است؛ اما برای به دست آوردن نگاهی جامع به آن، باید به نقاط ضعف و قوتش پرداخت. برای نقد منصفانه، ابتدا نقاط قوت و سپس نقاط ضعف آن را بررسی میکنیم.
الف. نقاط قوت
نقاط قوت سفرنامة بورکهارت در یک دستهبندی شامل این مطالب است:
1. جامعيت و گستردگي مطالب
يکي از مهمترين نقاط قوت سفرنامۀ بوركهارت، توجه بسيار او در ارائۀ اطلاعات مربوط به ساحتهاي گوناگون جغرافيايي، تاريخي، مردمشناسي، معماري و فرهنگي است. وي در هر شهر، به قيمت انواع لباس، آب و انواع غذا، موقعيت جغرافيايي شهرها، وضعيت معيشتي مردم، نوع پوشش آنان، اخلاق و عادتها، معماري شهري، شکل بيروني و داخلي خانهها، وضع سياسي و حكومت هر شهر پرداخته و در خصوص مکه، تاريخ و آداب مربوط به زيارت و معرفي تفصيلي و عميق خاندان اشراف را نيز به آن افزوده است. وی سفرهاي طولاني از جده به طائف و مکه و سپس مدينه داشته و گزارش آنها و نيز شرايط راهها و مسافرت در آن روزگار را به زيبايي ترسيم کرده است. گاهي بوركهارت با جزئيات به آثار تاريخي كوچههاي مكه نيز اشاره ميكند. اين اطلاعات ـ بهویژه با توجه به زمان حضور بورکهارت که پيش از ورود مظاهر انقلاب صنعتي به سرزمين حرمين است و در ميانة دو سلطة وهابيت بر حرمين و در دوران قدرت حكومت عثماني در مكه است ـ موجب شده تا بتوان با کمک گزارشهاي وي تصوير بهتري از شرايط آنجا به دست آورد و گزارشهاي جالبي از روند بازسازي اماکني که بر اثر حملۀ اول وهابيها به مكه، ويران شده بود، ارائه داد.
2. توجه به تاريخ اجتماعي حرمين
«تاریخ اجتماعی»، حوزهای از مطالعات تاریخی است که تلاش ميكند رویـدادهای تـاریخی را از منظـرجریانهای اجتماعی بنگرد. بنابراین تعریف، تاریخ اجتماعی حوزههای گوناگون تـاریخ اقتـصادی، تاریخ حقوقی و تاریخ تحولات و هنجارهای اجتماعی را نیز شامل میشود. تـاریخ اجتماعی از تاریخ سیاسی و نظامی و آنچه ـ به اصـطلاح ـ «تـاریخ مـردان بـزرگ» نامیـده مـیشـود، متمایز است. به سبب همین تمایز است که تاریخ اجتماعی را غالباً «تاریخنگاری از پـایین» میخواننـد؛ زیـرا مهـمتـرین موضـوع آن تاریخ تودة مردم، یعنی تاریخ مردم عادی، زندگی و بهویژه زندگی روزانة تودههای مردم جامعـه اسـت. تلاش بورکهارت یکی از بهترین نمونههاي اين نگاه به تاريخ است که معمولاً در میان مورخان قدیم مهجور مانده بود. گزارش نگاه مسلمانان حجاز و نحوة تعاملشان با مسيحيان کشورهاي استعمارگر، نقد عادات اجتماعي مکيان در کنار بيان نکات مثبتشان؛ توصيف گداهاي مکه و زنان خيابانياش؛ نقد رفتار مسلمانان و انتقاد از بيتوجهي و عمل نکردن آنان به دستورات اسلام از ديگر جلوههاي تاريخ اجتماعي بورکهارت است. وي در گزارش از باورها و عادات و رسوم مردم مکه، با ذکر جزئيات سخن ميگويد؛ مانند اينکه مينويسد: «در مکه این باور رایج است که هر کس کلة بریانشدة یک گوسفند را بر روی کوه ابوقبيس بخورد، برای همیشه از تمام سردردها در امان خواهد بود». يا اين باور که در مکه هيچکس ناامني نخواهد ديد يا محتاج غذا نخواهد شد.
3. تحقيق ميداني و بسنده نکردن به نقل
از امتيازات گزارشهاي بورکهارت، بسنده نکردن به نقلهاي منابع جغرافيايي و تطبيق دادههاي اين منابع با واقعيت خارجي و ارزيابي آن است. برای نمونه، او با شنيدن اعتقاد مردم مکه، که آب چاه زمزم را یک معجزه میدانند که با وجود آبخوریهای بیوقفه هرگز کم نمیشود، خود به آزمايش پرداخته و با استفاده از دلوهاي آبكشي زمزم، در دو نوبت صبح و شب عمق چاه زمزم را ارزيابي کرده، در نهايت ميگويد: «بهطور قطع، عمق چاه نیز کم نمیشود»، و پس از اين آزمايش نتيجهگيري کرده است که «چاه از یک جریان آب نهانی تأمین میشود».
4. دقت در نقل و اندازهگيري مکان جغرافيايي و توصيف دقيق آن
او در بسياري از اماکن و مسافتها، اندازة دقيق آن را مشخص کرده و راه را براي آيندگان در شناخت واقعيتهاي اين اماکن در قرن نوزدهم و ارزيابي دادههاي قبلي هموار ساخته است. برای مثال متراژ و قطر دیوار قلعة جده و اندازة مغازههاي بازار آن، اندازة دقيق اضلاع کعبه و شاذروان و جايگاه حجرالاسود، اندازة ارتفاع و قطر ديوار حجر اسماعيل، اندازة در کعبه و نام و خصوصيات کنونی و قديمي درهاي مسجدالحرام را بیان کرده است.
5. پشتکار و تلاش خستگيناپذير
با اندک تأملي در محل تولد و رشد و نمو بورکهارت و مقايسة آن با وضعيت سرزمينهاي عربي به ويژه شبهجزيرة عربستان، ميتوان به روشني دشواريهايي را که وي در اين مأموريت بر خود هموار ساخت، تصور کرد. شايد اين دشواريها در حالت سلامت و با امکانات کنونی قابل اغماض باشد، ولي بورکهارت در طول مسافرتهاي طولاني خود، بارها گرفتار بيماريهاي شديدي شد که او را تا مرز مرگ پيش برد (و در نهايت، جانش را در اثر يکي از همين بيماريها از دست داد)؛ ازجمله وي در جده مدتی به بيماري دچار گردید و در خانه بستري شد. در گرماي تابستان، با لباس احرام سوار بر شتر به حج رفت و گويا از بيم برنينگيختن شک همراهانش، با رعايت سختگيرانهترين احکام مستحب، به انجام اعمال حج تظاهر کرد تا از معدود مستشرقاني باشد که به مکه راه يافته و از آن گزارش تهيه کردهاند.
ب. نقاط ضعف
از مهمترين عوامل خطاي مستشرقان، پيش از غرضورزيها و انگيزههاي خائنانة آنان، محدوديتشان در دسترسي به منابع و تأثيرپذيري از محيط خارجي موضوع تحقيق است. اين مسئله در آثار بورکهارت نيز بهروشني ديده ميشود که در ادامه، به برخي از آنها اشاره ميکنيم:
يکم. خطاهاي نقلي
در اين قسمت، به برخي از خطاهايي که اين نويسنده به خاطر نقل خطا يا خطاي در نقل مطالب تاريخي، در اثر خود مرتکب شده است، اشاره ميکنيم، بيشک، جز از جانب خداوند متعال، هیچ اثر بيخطایی وجود ندارد، اما روشني خطاهاي موجود در اثر بورکهارت، معيار خوبي براي جلوگيري از اعتماد کامل به اطلاعات آن، حتي در ساحت نقل، است.
1. خطاهاي مربوط به اماکن تاريخي
يکي از آسيبهاي جدي مکانهاي زيارتي و سياحتي پرطرفدار، مسخ و دگرگون شدن واقعيات تاريخي تحت تأثير خطاها يا غرضورزيهاي اشخاص با توجه به انگيزههاي مختلف مادي يا مذهبي است. حرمين شريفين نيز در دورة عثماني و با توجه به کمتوجهي ساختاري و ضعف دولت مرکزي، دچار اين آسيب شد؛. آسيبي که در نهايت، بهانة لازم را براي وهابيت فراهم کرد تا بسياري از آثار اسلامي و تاريخي مسلمانان را به بهانة مبارزه با خرافات ويران کنند.
مثلاً، مکاني در درۀ کوه ابوقبيس مشهور به «مکان شق القمر» را برخلاف احاديث و گزارشهاي رسيده از پيامبر اکرم، ميعادگاه مردم مکه برای دیدن ماه نو در اول ماه رمضان و ماه بعد از آن دانسته و شيوع اين مسئله و داستانهای مشابه از این دست را توسط اهالی مکه، به قصد اینکه با حیله از حجاج پول بگیرند، ميشمارد.
2. گزارش بازسازي کعبه
وي هنگام بيان تاريخچة بازسازي کعبه در زمان ابنزبير و حجاج یادآور ميشود که حَجّاج محل «حجر اسماعيل» را به بنای کعبه متصل ساخت اما ابنزبیر دوباره آن را جدا کرد. درحاليکه، موضوع کاملاً برعکس است. ابنزبير کعبه را توسعه داد و تلاش کرد طبق روايت عايشه آن را شکل دهد و ضمن ایجاد تغييراتي، با داخلكردن بخشي از «حجر اسماعيل» در كعبه، به استناد حديث عايشه موجب شد تا با افزوده شدن ده ذراع (حدود پنج متر) به مساحت كعبه، ديوارهاي هجده ذراعي آن كوتاه به نظر آيد و همين سبب شد تا ابنزبير ديوارهاي كعبه را نيز به ارتفاع بیست و هفت ذراع برساند. ولي در سال 73ق شهر مكه به دست حَجّاجبن يوسف ثقفى افتاد و عبداللهبن زبير را به قتل رساند. وی با نوشتن نامهاى به عبدالملك مروان، خليفة وقت، از وى خواست تا اجازه دهد كعبه را به شكل قبلى خود درآورد و افزودة ابنزبير را كم كند. عبدالملك اجازه داد و آن مقدار از حجر اسماعيل را كه داخل كعبه شده بود، دوباره از کعبه خارج شود. در اين تغيير، تمام آنچه ابنزبير عوض كرده بود، به حالت اول برگشت.
3. يکي پنداشتن حجرالاسود و حجر مُسَلّم
بورکهارت ميان «حجرالاسود» که در ديوار کعبه جاي داشته و جلاکاري شده و طواف خانه با عبور از کنار آن شروع و به پايان ميرسد و «حجر مُسَلّم»، که بنابر روايتي به پيامبر اکرم هنگام عبور آن حضرت سلام ميکرده، خلط نموده و اینگونه تعبیر کرده است: «... اما هنوز هم کمي از ديوار خانۀ کعبه بيرون زده شده تا نمايان باشد، و براي حرمت و قداستي که اين سنگ دارد جلاکاري شده...». طبق گزارشهای موجود، روبهروي خانة پيامبر دو سنگ وجود داشت که به نامهاي «حجر مسلم» و «حجر متکا» (سنگ سلامکننده و سنگ تکيهگاه، که پيامبر با مرفق به آن تکيه دادند و اثر مرفق آن حضرت در آن نقش بست) شناخته ميشدند و حُجاج به ياد پيامبر اکرم به آن تبرک ميجستند و اين دو سنگ هيچگونه ارتباطي با حجرالاسود ندارند.
4. معرفی مقبرة حضرت ابوطالب به جای محل تولد او
بورکهارت هنگام معرفي مکانهاي زيارتي مکه و قبرستان «معلاه»، گنبد تخريبشدة منسوب به حضرت ابوطالب در اين قبرستان را محل تولد ايشان گزارش کرد، درحاليکه هيچ مورخي از محل تولد ابوطالب سخن نگفته و «معلاه» از قديم «قبرستان قريش» و مقبرۀ حضرت ابوطالب بوده است که وهابيان در حملۀ اول خود به مکه، گنبد و بارگاهش را ويران کردند.
دوم. خطاهاي مربوط به آيين حج
آيين حج عبادتي کهن و رمزآلود است که علاوه بر دهها ميليون مسلمان سراسر جهان، بسياري از غربيان را نيز به خود جذب کرده و به شگفتي واداشته است. اين شگفتي پس از دوران ابهام و ناآشنايي طولاني غرب با حج رخ داد؛ زیرا قانون ممانعت از ورود غيرمسلمانان به دو شهر مقدس مکه و مدينه موجب شده بود تا دست جهانگردان و مستشرقان مسيحي از رسيدن به آن کوتاه باشد، تا اينکه در قرون اخير، بسياري از آنان، بهويژه بورکهارت، با تظاهر به مسلماني، به مکه درآمده، از نزديک قالب خارجي و پوستۀ بيروني حج را لمس کردند. در عين حال، براي مستشرقی که با ادعاي مسلماني و به مدد سابقهاي مجعول (و با وجود شک و ترديد قاضي مکه دربارۀ اين ادعا) به حج رفته، دشوار بود تا تفسير يا واقعيت بسياري از آنچه را ميبيند از دانشمندان عاليرتبه سؤال کند. به همين سبب، به جستوجوي پاسخ پرسشهاي خود به همراهانش يا به کتابهايي که در اختيار داشت، بسنده ميکرد. همين عامل به روشني، خود را در داوريهاي بورکهارت نشان داده است.
1) جاهلی و مشرکانه دانستن حج
وي تقديس و احترام به کعبه را ميراثي از سنت بتپرستان مکه ميداند که در عربستان رواج داشته است و ادعا میکند که حج محمدی یا زیارت کعبه چیزی جز ادامه و تصدیق رسومی باستانی نیست. اين در حالي است که به شهادت مورخان تاريخ عرب و کهنترين متون تاريخي، مانند قرآن کريم (با چشمپوشي از اعتقاد به حقانيت آن)، حج محمدي و اسلامي بر پاية حج ابراهيمي است حضرت ابراهیم پدر اعراب شمالي و بازسازيکنندة کعبه است و سنتهاي بسياري از ايشان در ميان مردم جزيرةالعرب و اديان ديگر پايدار مانده است. البته پس از دوران ابراهيم، انحرافاتي در حج رخ داد که پيامبر اکرم آنها را در سنت خود تصحيح کردند و به روش حضرت ابراهيم، بازگرداند. در همين زمینه بورکهارت حج جاهليت را تنها تقديس بتها تعبير کرده است، با اينکه دقت در لبيکهاي قبايل گوناگون در جاهليت نشان از آن دارد که آنان به قصد زيارت الله و در کنار آن، توجه به بتهاي خود به حج ميرفتند و آيات قرآن گواه بر اعتقاد آنان به آفريدگاري الله است و تنها بتها را در ربوبيت و شفاعت دخيل ميدانستند.
2) اجباری دانستن طواف برهنه در حج جاهليت
بورکهارت تحت تأثير گزارشهاي ناقصي که شنيده بود، اعتقاد داشت در جاهليت، مردان و زنان به اجبار باید بهطور کامل برهنه میبودند، تا شاید گناهانشان با درآوردن لباسهایشان بدر آورده شود. این در حالي است که با مراجعه به منابع، مشخص ميشود که در جاهليت، قانون الزامي براي برهنه بودن طوافکنندگان نبود، بلکه کساني که از قبايل «حمس» نبودند و در اصطلاح «اهل حلّ» ناميده ميشدند، اعتقاد داشتند که با لباس خود، که آلوده به گناه بوده نميتوانند طواف کنند و براي طواف پيرامون کعبه يا بايد از اهل «حمس» و طوايف خاص مکه لباسي کرايه يا عاريه کنند و يا لباسهاي خود را، که در آن طواف کردهاند، بعد از طواف رها کنند، يا مردان کاملاً برهنه و زنان تنها با يک زيرپيراهني و لباس زير طواف کنند. اين سنت پس از اسلام برچيده شد.
3) تصور خطا از فصل و زمان حج در جاهليت
بورکهارت گمان برده که حج جاهلي تنها در فصل پاییز انجام ميشده و تغییر نمیکرده است. اين پندار وي برآمده از تفسير نادرستي است که از سنت جاهلي «نسيء» داشته و آن را اينچنين تفسير کرده است: «گرچه عربها ماههای قمری را به حساب میآوردند، در هر سه سال، یک ماه را جا ميگذاشتند»، درحاليکه جابهجا کردن ماهها در جاهليت، بيش از آنکه به خاطر يافتن فصل مطلوب براي حجگزاري باشد، براي تأمين امنيت مناسب رفتوآمد کاروانهاي تجاري در کنار امکان ادامة جنگهاي طولاني در ماههاي حرام بود؛ زيرا با توجه به اقليم حجاز، دماي هوا تفاوت چنداني در زمستان و تابستان ندارد. براساس گزارش مورخان عرب، ملاک محاسبه از قديم ماه قمري و سالهاي قمري با مبدأهاي متفاوت (بازسازي کعبه، تولد عمروبن ربيعه، تولد کعببن مره و مانند آن) بود و تنها در دويست سال پيش از بعثت پيامبر، آن را با محاسبۀ نسيء، در فصل بهار قرار دادند.
سوم. خطاهاي مربوط به احکام حج و عمره
وي به هنگام توضيح دادن اعمال عمره، ادعا ميکند که طبق تعاليم اسلام، بر هر کس که وارد شهر مکه میشده واجب بوده است تا به محض ورود، به زیارت خانة خدا برود، خواه حاجی باشد یا نباشد، و قبل از انجام این کار، نباید به هیچ کار دنیوی بپردازد. اما چنين دستوري در فقه اسلامي وجود ندارد و حجگزار مانند همه مسافران ديگر ميتواند پس از استراحت و شستوشوي خود، به زيارت کعبه و طواف برود، بلکه اين کار با دستورات پيشوايان دين تناسب بيشتري دارد.
يک. خلط مستحبات با واجبات در آداب مسجدالحرام و حج
وي تحت عنوان «آیینهایی که باید در ورود به مسجد انجام گیرد»، بسياري از آداب غيرالزامي در حج و عمره را ـ که خود جزئياتش را بسيار کسلکننده ميداند ـ آورده و آن را دستوري واجب پنداشته كه تخلفش موجب ايجاد مشکل در عبادت ميشود؛ زیرا خود شايد از بيم برنیانگيختن شک ديگران بر صداقتش در اسلام، همه اين آداب را پا به پاي مطوف انجام داده و همة دعاهای لازم را با او تکرار کرده است. نگرانی او را میتوان از متابعت کامل تعلیمات راهنما و مرشد اعمال حج و گزارش تهدید ضمنی که از قاضی مکه نسبت به ورودش به مکه نقل کرده است، دريافت.
دو. ادعاي الزامي بودن همراهي محرم با زن در فقه اسلامي
وي گمان کرده که براساس فقه مسلمانان، هیچ زن مجردی نباید مناسک حج انجام دهد، درحاليكه اين جزو دستورات شريعت نيست، بلکه فتواي فقهي برخي از مذاهب همچون حنبلي و حنفي برخلاف مالکي و شافعي و شيعه این است که همراه بودن مرد محرمي را براي حج زن شرط ميدانند. بنابر نظر اکثر فقها، اگر زني بتواند بدون داشتن محرم و بدون خطر و به گناه افتادن، به حج برود همراه داشتن محرم لازم نيست.
چهارم. خطاهاي تحليلي
در اين قسمت، خطاهايي ذکر شده که ناشي از تحليل و برداشت غلط بورکهارت از متون، منابع يا رفتار اجتماعي يا سخنان افرادي است که با آنها مرتبط بوده است:
1. انتقاد جاهلانه از بردهداری در سيرة پيامبر اکرم
وي بدون توجه به تلاشهاي پيامبر خدا براي از بين بردن بردهداري و تاريخ ننگين بردهداري در غرب، آن حضرت را عامل ترويج بردهداري به دنبال ترويج اسلام تا شمال آفریقا دانسته است.
بردهداری و کنیزداری در هنگام ظهور اسلام، در همة مناطق متمدن جهان در جریان بود و اسلام برای ریشهکن کردن آن در سطح جهان، فرایندی درازمدت را اجرا کرد. در نتیجة این فرایند، بدون تغییر خطرناکی در نظامهای اجتماعی و اقتصادی رایج، به تدریج، بردهداری از سطح جامعۀ اسلامی و مسلمانان ریشهکن شد. حذف ناگهانی بردهداری، برای حکومت نوپای پیامبر اکرم ممکن نبود، بلکه فرصتی را که برای تحلیل رفتن و تغییر فرهنگ بردگان کافر در جامعۀ اسلامی وجود داشت، را از بین میبرد. ازاینرو، اسلام ضمن تأکید بر حقوق بردگان، طی مراحلی و به تدریج، بردهداری را به مرز نیستی کشاند. این تلاشها موجب شد تا تنها تعداد اندکی از مردمان ناتوان، که بهتنهایی از ادارة زندگی خود برنمیآمدند به عنوان خدمتکار و برده در جامعه یافت شوند، و اگر از بردگانی که بدون روش صحیح و بلکه با غارت و تعدی به وسیلۀ مستعمران اروپایی و گاهی عثمانی از شهرها و وطن خود ربوده و به استخدام درمیآمدند بگذریم، در جامعۀ آن روز مسلمانان، بردة چندانی باقی نمانده بود.
2. انتقاد از سنت احرام
وي احرام بستن را، چه در تابستان و چه در زمستان، مایة زحمت و برای سلامتی مضر میدانست، ولي خود به علت گرفتار شدن در جمعي پرشور، مجبور به تظاهر به احرام شده بود. اما همۀ فقيهان مسلمان همنظرند که اگر کسي به خاطر احرام گرفتار مريضي شود يا از مريض شدن بيم داشته باشد، ميتواند در صورت امکان، بدون بستن تکمههاي لباس دوخته، آن را بپوشد و اگر ناگزير از پوشيدن لباس دوخته است، اينکار براي او اشکال ندارد وتنها بايد براي جبران ثوابي که از دست داده است، گوسفندي قرباني کند. در فصلهاي معتدل و گرم سال، که هواي حجاز گرم است، پوشيدن لباس احرام از نظر سردي و گرمي تأثيري ندارد و بلکه دلپذيرتر است. بنابراین، مضر دانستن لباس احرام سخن درستي نيست.
از سوي ديگر، شايد بتوان گفت: براي کساني که عادت به پوشيدن لباس دوخته دارند، در حال عادي پوشاندن بدن با دو تکه لباس کمي دشوار است، اما توجه به آثار معنوي و رواني اين عمل، که گذشته از بعد معنوي با تنوعطلبي و ماجراجويي انسان نيز سازگار است، نهتنها سخت و دشوار نيست، بلکه بسيار دلنشين و گوارا و از خاطرات فراموش نشدني حج و عمره بهشمار ميآيد، و توجه به بار معنوي و عرفاني احرام آن را از شيرينترين اعمال حج کرده است. شاهد اين مدعا آن است که شيريني احرام آنچنان است که ـ چنانکه خود بورکهارت اشاره کرده ـ بسياري از حاجيان، حتي اگر ماهها قبل از مراسم حج هم به نزدیکی مکه برسند، تا پايان مناسکشان در عرفات با نذر محرم ميشوند و بنابراین، ماهها، شبانهروز در احرام میمانند، درحاليکه احرام جز هنگام عمره و حج واجب نيست.
3. کنايه زدن به اعتقاد حفظ کعبه
بورکهارت تحت تأثير اعتقاد عوامانة اهل مکه، که معتقد بودند شهرشان با تمام ساکنانش تحت حفاظت ویژۀ پروردگار است، رواياتي را که دربارۀ اهميت کعبه آمده، به ريشخند ميگيرد: «از تاریخ بنای مقدس اينطور برميآید که این فرشتگان (محافظ کعبه) در انجام وظایفشان بیمبالاتی کردهاند.» این در حالي است که بنابر نص قرآن کریم، مسلمانان معتقدند که فرشتگان در آنچه به آن فرمان داده شدهاند عصیان نميکنند و فرمان را بجا میآورند؛ و اين روايات بر فرض صحت انتسابشان به معصوم، به معناي اهميت والاي کعبۀ مقدس نزد خداوند متعال و آسمانيان است، و امنيت کعبه به معناي وجوب در امان ماندن آن است، نه امن بودن خودکار و طبيعي آن.
4. مهرية دختران مکه
وي مهريۀ دختران مکه را قیمتی دانسته است که طبقات ثروتمند مکه بابت دختران باکره پرداخت ميکنند. ولي روشن است مالي که از نظر حقوقي، شوهر به همسرش بايد بپردازد، «صداق» يا «مهريه» نام دارد، و این نشان دوستي و محبت شوهر به همسر است، و پس از انجام عقد، به عنوان دَيني لازم الوفا، برعهدۀ شوهر ميآيد، گرچه مهريه هيچ سقفي ندارد و بنا بر فرمان قرآن کريم، اگر طلا آنچنانکه در پوستي از گاو بگنجد (قنطار) مهريه زني شد، بايد به او پرداخت شود. (نساء:20) با وجود اين، پيامبر اکرم در کنار ساده گرفتن عروسي، به کم بودن مهريه به عنوان يکي از ملاکهاي خوشيمني عروس توصيه کرده و نميتوان مهريه را قيمت عروس دانست؛ چنانکه ديه در اسلام نيز قيمت انسان نيست.
5. ناآگاهی نسبت به مذاهب اسلامی
وي تحت تأثير فضاي مردم عامي مکه در آن روز، فرقة اسماعیلیه را فرقهای بتپرست و هندی، و حاجیان ایرانی معروف به «شیعة مولا علی» را مخالفان پیامبری حضرت محمد و پیروان بلافصل ایشان معرفي ميکند. ناآگاهي بورکهارت از آيين فرقۀ اسماعيليه و اتهام آنان به بتپرستي احتمالاً به سبب جوسازيهاي حاکم بر مکه بوده، وگرنه فرقۀ اسماعيليه يکي از فرقههاي باسابقه مسلمانان و يکي از شاخههاي شناختهشده شيعه هستند، و به امامت فرزندان پيامبر از نسل امام علي تا اسماعيل فرزند جعفربن محمدصادق اعتقاد دارند. رفتار حکام سابق و امروزي مکه با آنان و راه دادنشان به مکانهاي مقدس مسلمانان به دليل اعتباردادن به آنان به عنوان شاخهاي از مسلمانان است. همچنين بورکهارت ايرانيان شيعه و پيروان اهلبيت پيامبراکرم را به عنوان مخالفان پيامبر اکرم و صحابه و اهانتکننده به آن حضرت معرفي کرده، درحاليکه محبت شيعيان به پيامبر اکرم و اهلبيت آن حضرت، از مذاهب ديگر بيشتر است و اين اتهام تنها از سوي غرضورزان و معاندان شيعه به آنان نسبت داده شده و بورکهارت تحت تأثير اين فضا قرار گرفته است. همين ناآگاهي در خصوص زيديه نيز رخ داده است. بوکهارت مذهب زيديه يمن و اشراف زيدي مکه را دو مذهب جدا از هم ميداند و نميتواند اختلاف روشني ميان آنها و مذاهب سني نشان دهد، درحاليکه هر دو زيدي هستند. و زيديه يکي از انشعابات مذهب تشيع است و آنان قایل به خلافت بلافصل اميرمؤمنان هستند و حکام مکه نيز از آنان بودند.
6. تحليل غلط نسبت به کاربرد لقب خان در حجاز
بورکهارت، که با استعمال پسوند «خان» در نام ترکها بسيار مواجه شده، به گمان اينکه ريشۀ اين کلمه عربي است، آن را به معناي «خيانت» ترجمه کرده و برپاي اين خطاي خود، تحليلي نسبت به غرور عربها ساخته است، درحاليکه «خان» واژهاي با ريشۀ ترکي به معناي «رئيس و امير و بزرگ»، و در فارسي نيز پرکاربرد است. «خان (ترکی، اِ) رئیس. امیر. بزرگ. رئیس به نزد ترکان». غفلت بورکهارت از اين معنا، موجب شده است که آن را از ريشۀ (خ و ن) عربي به معناي «خيانت» بداند.
او ميگويد: عربها، که حقاً به خاطر غرور و اعتماد به نفس در خصوص حس برتر بودن از ديگران شهرهاند، در عربستان به همۀ ترکها واژۀ «خائن»را نسبت ميدهند. طبقات پايينتر عربها در يکي از عناوين برجستهاي که به آقا ميدهند کلمة «خان» را پيدا کردهاند و از اين کلمه، در مقابل ترکها استفاده ميکنند و البته با تمسخر، کلمهاي از تاتار باستان که از فعل « ق م م، لو دادن»مشتق شده است و اين گونه اظهار ميدارند که يکي از نياکان سلطان، يک فراري را لو داد تا لقب ننگين «سلطان خان» را از آنِ خود کند. اصل اين عبارت به معناي «سلطان خائن بوده است» ميباشد، و اين عنوان صرفاً براي جانشينان سلطان محفوظ باقيمانده که ناشي از جهل و ناداني ايشان از زبان عربي است.
نتيجهگيري
منطقيترين برخورد با دستاوردهاي علمي مستشرقان دربارة حرمين شریفین، استفاده از دادهها و اطلاعات ارزشمند آنان در عين هوشياري و مراقبت نسبت به خطاهاي علمي طبيعي و احياناً غرضورزيها و تعصبات آنان است. ميراث علمي بورکهارت به عنوان نمونهاي از اين تلاشها، بهروشني به ما نشان ميدهد که اين افراد چگونه با سختکوشي و تلاش خستگيناپذير به جمعآوري و تحليل دادههايي پرداختهاند که در ابعادي همچون تاريخ اجتماعي حرمين، تحقيقات ميداني و اندازهگيري و مقاييس جغرافيايي، کمنظير يا بينظير است، هرچند نميتوان خطاهاي علمي محتمل آنان را انکار کرد يا تعصبات و غرضورزيهايشان را ناديده انگاشت. ميتوان جامعيت گستردگي مطالب، توجه به تاريخ اجتماعي حرمين، تحقيق ميداني و بسنده نکردن به نقل، دقت در نقل و اندازهگيري مکان جغرافيايي و پشتکار را از نکات مثبت این کار بورکهارت دانست؛ کاری که در آثار برخي ديگر از مستشرقان عرصة حرمين و حج نيز مشاهده ميشود. در اين ميان، خطاهايي همچون خطاهاي نقلي، خطاهاي مربوط به اماکن تاريخي و آيين و احکام حج و عمره و نيز خطاهاي تحليلي مانند انتقادات از سر ناآگاهي دربارة سيرۀ پيامراکرم، و سنت احرام و اعتقاد به کعبه و مهرية دختران مکه نيز وجود دارد که بايد نسبت به آن هشيار بود.
- ابناثير، علىبن ابىالكرم، الكامل في التاريخ، بيروت، دارصادر، 1385ق.
- ابنرشد، محمدبن احمد، بدايةالمجتهد و نهايةالمقتصد، قاهره، دار الحديث، 1425ق.
- ابنعربي، محييالدين، محاضرة الأبرار و مسامرة الأخيار، بيروت، دار الكتب العلميه، 1422ق.
- ابنكثير دمشقي، اسماعيلبن عمر، البداية و النهاية، بيروت، دارالفكر، 1407ق.
- ازرقى، محمدبن عبدالله، أخبار مكة و ما جاء فيها من الآثار، بيروت، دار الأندلس، 1416ق.
- الباني، محمدناصرالدين، مناسك الحج والعمرة، بیجا، مكتبة المعارف، بیتا.
- بوركهارت، جان لوئيس، ترحال في الجزيرة العربية يتضمن تاريخ مناطق الحجاز المقدسة عند المسلمين، قاهره، المركز القومي للترجمه، 2007م.
- جباري، محمدرضا، «عبادتهاي جاهلي از منظر قرآن»، تاريخ در آينه پژوهش، 1383، سال دوم، ش 3، ص 113ـ142.
- الحمد النعمه، علیبن ابراهیم، الاستشراق والاسلام فی المراجع العربیه، بیجا، بیسان، 1431ق.
- حوزه نمايندگى ولىفقيه در امور حج و زيارت، حج در آينه فقه، تهران، مشعر، 1394.
- دهخدا، علیاکبر، لغتنامه، تهران، دانشگاه تهران، 1377.
- رضوی، سيدابوالفضل و شهرام رهنما، «چیستی خواستگاه و علل برآمدن تاریخ اجتماعی»، 1396، تاريخ اسلام، ش 6، ص 59ـ84.
- السرخسي، محمدبن احمد، المبسوط، بيروت، دار المعرفه، 1414ق.
- سعید، حسن، «مأموریتهای مشکوک در سرزمینهای مقدس»، ميقات حج، 1381، ش 41، ص 48ـ74.
- صبرى پاشا، ايوب، موسوعة مرآة الحرمين الشريفين و جزيرةالعرب، قاهره، دار الافاق العربيه، 1424ق.
- علي، جواد، المفصل فى تاريخ العرب قبل الإسلام، چ چهارم، بیجا، دارالساقي، 1422ق.
- فاسى، محمد بن احمد، شفاء الغرام بأخبار البلد الحرام، تعريب محمد على عونى، چاپ اول، تهران، نشر مشعر، 1386ش.
- فاكهى، محمدبن اسحاق، أخبار مكة فى قديم الدهر و حديثه، چ چهارم، مكه مكرمه، مكتبة الاسدي، 1424ق.
- قاضى عسكر، سيدعلى، آداب سفر حج، چ دوم، تهران، مشعر، 1382.
- كردى، محمدطاهر، التاريخ القويم لمكة و بيتالله الكريم، بيروت، دار خضر، 1420ق.
- كلبى، هشامبن محمد ابوالمنذر، كتاب الأصنام (تنكيس الأصنام)، تحقيق احمد زكى باشا، چ دوم، قاهره، افست تهران (همراه با ترجمه)، نشر نو، 1364.
- كلينى، محمدبن يعقوب، الكافي، چ چهارم، تهران، الاسلاميه، 1407ق.
- مالكى مكى، محمدبن احمد، تحصيل المرام في أخبار البيت الحرام، مكه مكرمه، مكتبة الاسدي، 1424ق.
- مشكور، محمدجواد، فرهنگ فرق اسلامى، چ دوم، مشهد، آستان قدس رضوى، 1372.
- مقدسى، مطهربن طاهر، البدء و التاريخ، بیجا، مكتبة الثقافة الدينية، بیتا.
- موسوى شاهرودى، مرتضى، مناسك عمره مفرده مطابق با فتاواى مراجع تقليد، تهران، مشعر، 1387.
- نجاتي، محمدسعيد، «مدخل ابنزبير»، در: سايت دانشنامه حج و حرمين شريفين، شناسه مطلب 86340، 1392.
- نيستاني، زهرا و سيدحميدرضا نجفي، «مدخل بوركهارت جان لوئيس»، در: سایت دانشنامه حج و حرمين شريفين، شناسه مطلب86750، 1392.
- الويري، محسن، مطالعات اسلامي در غرب، تهران، سمت، 1381.