، سال پانزدهم، شماره دوم، پیاپی 45، پاییز و زمستان 1397، صفحات 93-115

    نقد مقالۀ «بررسی ماهیت حدیث جابر و جایگاه آن در اثبات نام دوازده امام علیهم السلام»

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    ✍️ محمد کرمانی کجور / دانشجوی دکتری مدرسی معارف اسلامی گرايش تاريخ و تمدن اسلامي دانشگاه معارف اسلامي / m_kermani87@yahoo.com
    حامد منتظری مقدم / دانشيار مؤسسۀ آموزشي و پژوهشي امام خميني / Montazeri@qabas.net
    چکیده: 
    مقالۀ «بررسی ماهیت حدیث جابر و جایگاه آن در اثبات نام دوازده امام علیهم السلام»، حدیث «لوح جابر» را ساختگی خوانده، نزول هرگونه لوح مکتوب شامل اسامی همۀ امامان علیهم السلام را انکار، و نیز ادعا کرده که اسامی همه‌ی امامان برای غیر ایشان روایت نشده است. نوشتار حاضر در نقد آن مقاله، مهم ترین اشکالات روشی آن را چنین یافته است: به کار نبردن روش متناسب با نقد مجموعه‌ی حدیثی لوح، دوگانگی در اعتبارسنجی مستندات، گزینش یک سویه، و نادیده انگاری روایت ها و گزارش های معارض به ویژه در مسئله سن جابر. نیز اشکالات محتوایی آن عبارت است از: ناسازگاری درونی مستندات، استنادهای نادرست، به ویژه در مسئله نابینایی جابر، خلط میان صدور روایت و شیوع آن، نادرستی انکار نزول هرگونه لوح شامل اسامی امامان علیهم السلام، نادرستی ادعای روایت نشدن اسامی همه‌ی امامان علیهم السلام برای غیر ایشان.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    Article Criticism: "Investigating the Nature of Jabir’s Hadith and Its Position in Proving the Names of the Twelve Imams"
    Abstract: 
    The article entitled “Investigating the Nature of Jabir’s Hadith and Its Position in Proving the Names of the Twelve Imams” considers that “Jabir’s Tablet” hadith is a fabrication, denies any written tablet containing the names of all the Imams and claims that the names of all the Imams were narrated to none others except him. The present paper criticizes the mentioned article stating that its most important methodological drawbacks are: not using the reliable method for criticizing the two Hadiths of Tablet, the duality of document authenticity, the one-sided selection, and the disregard of narratives and reports presented by the opponents. As for its content drawbacks, they are: internal inconsistency of the documents, inaccurate citations, confusing between the insurance of the narration and its prevalence, the inaccuracy of denying the revelation of any tablets which include the names of the Imams, the inaccuracy of the claim that the names of all Imams was narrated by none other than him, and also the mistake about Jaber's blindness and age
    References: 
    متن کامل مقاله: 

     
    مقدمه
    حدیث «لوح»، گونه‌ای از نصوص و روايات معرفی امام است. نام‌ اين حديث برگرفته از لوح مکتوب الهی نازل‌ شده بر رسول خدا، شامل اسامی همۀ امامان است. تاکنون این حدیث انواعي از مواجهه ـ ‌نقل شفاهی و مکتوب، استدلال‌ کلامی و تاریخی، نقد، پاسخ به نقد، شرح و ترجمه ـ را تجربه کرده است.  راویان امامي به روایت و کتابت آن همت گماشتند، و عالماني همچون نعمانی،  مفید،  کراجکی،  اربلی،  حلبی  و محقق حلی،  به آن استناد کلامی کرده‌اند. حدیث لوح را ابن‌بابویه به‌دور از تأويل،  کراجکی مورد اجماع امامیه،  مجلسی اول متواتر،  حرّعاملی دور از انکار و شک،  و با طرق فراوان  دانسته‌اند.
    در قرن چهارم، زیدیان این حدیث را نقد کردند،  و جارودی‌ها آن را جعلی خواندند  که شیخ مفید و شیخ صدوق  به ايشان پاسخ دادند. همچنين، اهل‌سنت آن را به نقد کشیدند.  برخي عالمان امامي نیز به تفسير آن پرداختند.  در عصر اخير، به آن، استدلال تاریخی نيز گردید،  و روايت کردن آن نشانه‌اي براي تشيع شناخته شد. 
    همچنين در سال‌های اخیر، ازیک‌سو، دربارة اَسناد و محتوای اين حديث، آثاري در قالب کتاب  و مقاله  نگاشته شده، و از سوی دیگر، مواجهه انتقادی با آن احیا گردیده است؛ چنان‌که فیصل النور، نویسندة معاصر سنی، آن را ساختگی خوانده  و نیز این حدیث از سوی برخی نویسندگان امامی نقد شده که اين نقدها گاه به شکل سخني کلي و کوتاه،  و گاه به شکل يک مقالة مستقل بوده است؛ همچون مقالة «بررسی ماهیت حدیث جابر و جایگاه آن در اثبات نام دوازده امام» که آقای محمد غفوری آن را در اثبات ساختگی بودن حدیث لوح جابر نگاشته و در دوفصلنامۀ علمی ـ تخصصی سیره‌پژوهی اهل‌بیت (رویکرد تمدنی)، ش چهارم (بهار و تابستان 1396) نشر يافته است. مقالة اخير، از درون جامعۀ شيعي امامی برآمده و اشکال‌های تازه‌اي را مطرح کرده، و در اين حال،‌ خود دچار اشتباهات مهم روشی و محتوایی بوده که نقد حاضر را ضروری ساخته است.
    ادعای اصلی نويسندة مقاله، ساختگی بودن حدیث لوح جابر است. او این ادعا را در این عبارات بازتاب داده است: «سازندۀ خبر در اینجا فراموش کرده است...»؛  «این، نشان می‌دهد روایت در زمان امام جواد ساخته شده...»؛  «خبر زمانی ساخته شده است که...»؛  «سازندۀ خبر در عصر امام رضا و امام جواد می‌زیسته...»؛  «برخی از شیعیان در دوره‌های مختلف تلاش کرده‌اند تا با گمان خود حدیث را تکمیل کنند. به همین خاطر، برای کامل کردن فهرست امامان، نام دوازده امام را یکی پس از دیگری آورده و روایت را پرورش داده و مطالبی داستانی نیز از خود افزودند». 
    همچنین نویسنده دو ادعای دیگر نیز دارد: (يک) هیچ لوح مکتوب حاوی اسامی همۀ امامان از سوی خداوند نازل نشده است.  (دو) در عصر حضور ائمه، دست شیعیان از هرگونه نص شامل اسامی همۀ امامان خالي بوده است. 
    نقد مقاله
    مقالۀ آقای غفوری دارای اشکالاتي جدی است که مهم‌ترین آنها در دو بخش «نقد روش» و «نقد محتوا» تقدیم می‌شود:
    الف. نقد روش
    در نقد روشمندی مقاله، مهم‌ترين اشکالات عبارت است از: فقدان روش متناسب با نقد مجموعۀ حدیثی، دوگانگی در اعتبارسنجي مستندات، و گزینش یک‌سویه.
    1. فقدان روش متناسب با نقد مجموعة حديثی
    روش نویسنده براي اثبات ادعای ساختگی بودن حدیث لوح جابر، متناسب با نقد يک مجموعۀ حديثي نيست و اين، يک کاستي مهم است. حدیث لوح يک مجموعة حدیثی شامل طريق‌ها و اسناد متعدد است.  امروزه پنج طریق و ده سند از حدیث لوح در دسترس است. طرق آن عبارت است از: جابربن‌ عبدالله از حضرت زهرا؛  ابوخالد کابلی از امام سجاد؛  محمد‌بن جعفر به امام باقر؛  اسحاق‌بن عمار  و داود رقی  از امام صادق. این طريق‌ها همگی از نزول لوح مکتوب حاوی اسامی امامان از جانب خداوند حکایت دارند و طریق جابر تنها یکی از آنهاست، و چهار طریق دیگر متمايز و جُداي از طريق جابر هستند. همچنين طریق جابر به حضرت زهرا، خود دارای شش سند متمایز است. بر پاية اين شش سند، جابر نزد حضرت زهرا لوحی دیده که از سوی خداوند نازل شده و شامل اسامی همۀ امامان بوده و بعدها از متن آن خبر داده است. متن روایت‌های شش‌گانۀ جابر به دو گونة کوتاه و بلند ثبت شده‌ است. سه روايت با متن کوتاه است: (يک) از ابو‌جارود، به نقل کلینی،  صدوق،  مفید  و کراجکی؛  (دو) از جابر جعفی، به نقل صدوق  و طوسی؛  و (سه) از ابومروان، به نقل خزار.  همچنين سه روايت با متن بلند است: (يک) از ابوبصیر، به نقل کلینی،  نعمانی،  صدوق،  طوسی  و کراجکی؛  (دو) از ابونَضره، به نقل صدوق؛  (سه) از محمدبن ‌سنان، به نقل طوسی. 
    نویسنده مقاله بدون اشاره به اسناد، متون و منابع مجموعه حدیثی لوح و نیز مجموعه حدیث لوح جابر، با گزینش روایت محمدبن‌ سنان از مجموعۀ جابر  و محور قرار دادن آن، اشکال‌های محتوایی خود را مطرح  و به نقد (تضعيف) سند همین روایت بسنده کرده است.  پيداست که این روش، متناسب با نقد یک مجموعه حدیثی نيست. گزينش یک روایت از میان مجموعه و پرداختن به اشکالات آن، قطعاً‌ نمي‌تواند ادعاي ساختگی بودن آن مجموعه را ثابت کند، بلکه روش درست و منطقی، ارزيابي و نقد توأم یکایک افراد مجموعه و نقد «تعاضدِ» آنهاست؛ به‌گونه‌اي‌که نخست یکایک روایت‌ها به طور جدا و سپس همراه با هم نقد شوند؛ زيرا نقد اختصاصی یکایک افراد مجموعه، لزوماً نقد عمومی مجموعه را نتیجه نخواهد داد، و کثرت روایات یک مجموعه می‌تواند اعتباری عمومی به آن بدهد؛ چنان‌که اعتبار «تواتر» و «استفاضه» حديث در همین عامل کمّی ریشه دارد.
    فقدان روش متناسب با نقد مجموعۀ حدیثی لوح جابر (شامل شش روايت: سه روايت کوتاه و سه روايت بلند که معرفي شد)، موجب شده است تا در اين مقاله، هر سه روایت‌ کوتاه جابر و دو روايت ديگر بلند کاملاً مغفول بماند. در اين ميان، روایت بلند ابوبصير مي‌تواند مهم‌ترین روایت مجموعه جابر به‌شمار آيد که متن آن با متن روايت لوح در دو طريق ديگر، اسحاق‌‌بن‌ عمار  و محمد‌بن ‌جعفر،  یکسان است. البته اين دو طريق و نیز طریق‌هاي ابوخالد  و داود رقی  ـ که همانند مجموعه جابر، بيانگر نزول لوح مکتوب الهی حاوی اسامی همۀ امامانند ـ همگي از سوي نويسنده مغفول مانده‌اند.
    روش دیگری که با تسامح می‌توان در نقد یک مجموعۀ حدیثی در پیش گرفت، گزینش بهترین سند، بهترین متن و بهترین منبع، و تعميم نقدهای مشترک به کل مجموعه است؛ اما در مقاله، این روش نیز پیموده نشده، بلکه نویسنده از میان روایت‌های شش‌گانۀ مجموعۀ جابر، روایت ابن‌سنان را برگزیده و اشکال‌های محتوایی و اشکال خاص سندی آن را بيان کرده و سپس چنین نگاشته است: «نتیجه آنکه حدیثی با این درجه از اهمیت برای شیعه، باید از اعتبار و سندی محکم برخوردار باشد، اما مشاهده می‌شود هم متن و هم سند آن دارای مناقشه است». 
    اين در حالی است که روایت ابن‌سنان ـ برگزيدۀ نويسندة مقاله ـ در میان روایت‌های شش‌گانۀ لوح جابر، متأخرترین روایت، با راویاني بيشتر سنی و متني مضطرب، در کم‌اعتبارترین منبع، و متروک در استدلال‌های کهن کلامی است. گفتني است که در میان روایت‌های شش‌گانه، به لحاظ زمانی، روایت‌هاي ابو‌بصیر و ابوجارود، سپس ابونَضره و جابر جعفی و سپس ابومروان کهن‌ترين هستند و روایت ابن‌سنان متأخرترین است. همچنین راویان پنج روایت ديگر،‌ همه و یا بيشتر شیعه‌‌اند؛ اما در روایت ابن‌سنان، راویان بيشتر سنی‌اند که نویسنده نیز به آن اشاره کرده است.  نیز متن روایت ابن‌سنان با یک سند ـ از سوي شیخ طوسی ـ گزارش شده است؛ اما متن روایت ابوبصیر ـ چنان‌که در بالا گفته شد ـ از دو طریق ديگر، اسحاق‌‌بن ‌عمار و محمد‌بن‌ جعفر، نيز نقل شده است. همچنین متن روایت ابن‌سنان مضطرب است، درحالي‌که ديگر روایات، به‌ويژه روایت ابوبصیر، دور از اضطرابند. همچنین منبع روایت ابن‌سنان، امالی شیخ طوسی، در اصل، اثری غیرتألیفی و گرد آمده از بیانات شفاهی اوست؛ اما ديگر روایت‌ها در آثار تألیفی نقل شده‌اند. شايان توجه است که طوسی، همين روایت را در آثار تألیفی‌اش نياورده، درحالي‌که روایات ابوبصیر و جابر جعفی را در اثر تأليفي‌اش، الغیبة، نقل کرده است.  همچنین متکلمان کهن امامی به روایت ابن‌سنان استدلال نکرده، اما به روایات ابوبصیر و ابوجارود و جابر جعفی استدلال نموده‌اند. 
    2. دوگانگی در اعتبارسنجي مستندات
    اشکال روشی دیگر در مقاله، دوگانگی منطق اعتبار در آن است، به‌گونه‌اي‌که نویسنده ازیک‌سو، ضعف سندی را دلیل بی‌اعتباری ‌دانسته، و از سوی دیگر، به روایت‌هایی که ضعف سندی داشته‌اند استناد کرده است. نویسنده روایت محمد‌بن ‌سنان از مجموعه حدیث «لوح جابر» را به سبب ضعف رجالی راویان، ازجمله محمد‌بن ‌سنان، بی‌اعتبار دانسته؛  اما خود روایت‌هایی را پذیرفته و آنها را پایۀ اشکال به حدیث مزبور قرار داده است که راویان آنها نیز ضعف رجالی دارند. گواه اين سخن آن است كه در مجموع، نویسنده در بخش زیادی از نقد محتوایی حدیث مذکور به هفت روایتِ قداح،  فلیح شیبانی،  ابوایوب نحوی،  ابان‌بن‌ تغلب از امام محمدباقر،  ابان‌‌بن ‌تغلب از امام صادق،  ابوزبیر مکی  و عطیه تکيه کرده است.  درحالی‌که این روایت‌ها، همه دارای ضعف رجالی‌اند  و در اين ميان، روایت ابوزبیر مرسل نيز هست. 
    شگفت اينکه نویسنده با تکيه بر ضعف رجالی محمد‌بن ‌سنان، روایت او را از حدیث لوح نامعتبر دانسته؛ اما خود در يکي از اشکالاتش بر اين حديث، به روایتي که در سند آن محمد‌بن ‌سنان قرار گرفته ـ از ابان از امام صادق ـ  استناد کرده است. 
    3. گزينش يک‌سويه
    اشکال دیگری که به شکل گسترده در مقاله مشاهده مي‌شود، نادیده‌انگاری گزارش‌های معارض با مستندات نویسنده است. نویسنده در بسیاری از اشکال‌های محتوایی خود بر حديث لوح جابر، به گزارش‌هايي استناد کرده که معارض‌هايی داشته، اما او خود به آنها توجه نکرده و گزارشِ موردنظرش را يک‌سويه نقل کرده است. این بی‌توجهی به گزارش‌های معارض، مي‌تواند برآمده از دست نیافتن به آنها در مرحلة «گردآوري اطلاعات» و یا اراده نداشتن نویسنده در پرداختن به آنها باشد که هريک، اشکال مهم روشي است. به این سه نمونه توجه کنید:
    يک. نابينايی جابر در کودکی امام محمدباقر
    يکي از گزینش‌های یک‌سویۀ نویسنده، مستند نابینایی جابر در ملاقات با امام محمدباقر در کودکی آن حضرت است. او در اين‌باره با استناد به روایت ابوزبیر مکی، نگاشته است:
    نیز در خبری آمده است که امام سجاد زمانی‌که کودکش امام باقر را همراه داشت، به ملاقات جابر بن ‌عبدالله انصاری رفت. امام سجاد به فرزندش دستور داد: سر جابر را ببوسد. جابر که نابینا بود از امام پرسید: او کیست؟ امام پاسخ داد: پسرم محمد است. آن‌گاه جابر، امام باقر را به سینه چسباند و سلام پیامبر را ابلاغ کرد. 
    نویسنده دربارۀ منبع روایت ابوزبیر مکی، به سه منبع ارجاع داده است: تاریخ موالید الائمه،  مطالب السؤول،  و بحارالانوار. 
    اين در حالی است که بنا بر روایات‌ متعدد، چشمان جابر هنگام ديدار با امام محمدباقر در کودکی (يا نوجواني) او، بینا بوده و نويسنده به اين روايات معارض توجه نکرده است؛ چنان‌که در روایتي از ابان‌‌بن ‌عثمان، جابربن ‌عبدالله در منزل امام سجاد، امام باقر را در سن کودکي دید. از ایشان ‌خواست جلو بيايد و سپس از ایشان خواست بازگردد. آن‌گاه ‌گفت: سوگند به پروردگار کعبه، این، شمایل رسول خداست. آن‌گاه از امام سجاد پرسید: او کیست؟ امام پاسخ دادند: او پسرم و «صاحب امر» پس از من، محمدباقر، است. سپس جابر پاهاي امام باقر را بوسيد و سلام رسول خدا را به ایشان رسانيد. 
    همچنين بنا بر روايتي از جابر جعفی، جابربن ‌عبدالله همين‌که امام باقر را در کودکي، در منزل پدرش امام سجاد ديد، تکان خورد و به امام خیره شد و از او خواست که جلو بيايد و سپس بازگردد. آن‌گاه گفت: سوگند به پروردگار کعبه، این، شمایل رسول خداست و در ادامه، سلام حضرت را به امام رسانيد.  در روایتي دیگر از جابر جعفی، همين ماجرا در یکی از کوچه‌های مدینه رخ داد و در آنجا بود که جابربن ‌عبدالله امام باقر را در کودکی دید و در او شمایل رسول خدا را يافت.  همچنين بنابر روايتي از زید بن ‌علی، جابر در منزل امام سجاد در حال گفت‌وگو با حضرت بود که امام باقر از اتاقي بیرون آمدند. جابر به ایشان خیره شد و به سوی ایشان رفت و گواهي داد که او داراي شمایل پيامبر است.  نيز در روايتي از عمروبن ‌عبدالله جملي، ماجراي ديدار جابر با امام باقر در کودکي ایشان، جلوي در خانة امام سجاد روي داد و در آنجا، جابر امام را در ميان همسالانش از بني‌‌هاشم ديد و گفت که رفتار و سيماي ایشان همچون رسول خدا است. 
    دست آخر اینکه بنا بر گزارش یعقوبی، جابربن ‌عبدالله در پي امام محمدباقر بود تا اينکه ایشان را دید و دست و ‌پای آن حضرت را بوسيد و گفت: شبیه پدرشان رسول خداست و سپس سلام حضرت را به آن حضرت ابلاغ کرد. 
    دو. يافتن امام محمدباقر در مکتب‌خانه
    نویسنده نگاشته است:
    آن‌گاه به جای یافتن آن حضرت در خانۀ امامت، در کوچه‌های مدینه به دنبال فردی مي‌گشت که پیامبر نشانه‌هایش را داده بود و در مسجدالنبی به دنبال ایشان گشته، فریاد مي‌زد: یا باقرالعلم. تا آنکه در مکتب‌خانه یافت و سفارش پیامبر را عملی کرد.
    او در اثبات اينکه جابر در خانۀ امامت به دنبالِ باقرالعلم نبوده و گويا در جايي دور از انتظار او را يافته، به روایت‌های همسو، همچون روایت ابان‌‌بن ‌تغلب از امام صادق  استناد کرده است.  صرف‌نظر از آنچه پيش‌تر دربارة ضعف سندي روایت مزبور (به خاطر محمدبن ‌سنان) گذشت، در اينجا بايد دانست که استناد نويسنده بر پاية گزينشي يک‌سويه و با غفلت از گزارش‌هاي معارض است؛ چنان‌که در ميان روایت‌هاي يادشده در نمونۀ پيشين (نابینایی جابر...)، بنا بر روايات ابان‌بن عثمان و زیدبن علی و نيز روايت نخست جابر جعفی، اين ديدار دقيقاً در خانة امامت (در منزل امام سجاد) و بنا بر روایت عمرو‌بن ‌عبدالله، جلوي درب خانه امام رخ داده است.
    سه. تاريخ وفات جابر
    نويسنده نگاشته است:
    امام باقر، که در سال 57 متولد شده بود، در سال 94 یا 95 و پس از شهادت امام سجاد به امامت رسید؛ ولی جابربن ‌عبدالله انصاری به اختلاف، بین سال‌های 68 تا 79 درگذشت؛ یعنی زمانی‌که امام باقر بین11 تا 22 سال داشت، و در زمان امامت امام سجاد جابر از دنیا رفته است. بنابراین، چنین ملاقاتی نمي‌تواند قابل توجیه باشد. 
    در اين سخن، نويسنده با تأکيد بر وفات جابر در بين سال‌هاي 68 تا 79ق، ديدار او را با امام محمدباقر در دوران امامت پدرشان، ناممکن دانسته است. این در حالي است که تاريخ تعيين‌شده از سوي نويسنده براي وفات جابر، نادرست، و بر پاية بي‌توجهي به گزارش‌هاي معارض است. اکنون برخی از گزارش‌ها و دیدگاه‌هايي که وفات جابر را پس از سال 79ق شناسانده‌اند، ارائه مي‌شود:‌
    يک. طبراني با نقل گزارش‌هاي متعدد، تاريخ وفات جابر را بين سال 60 تا 98ق گزارش کرده است. 
    دو. اربلی، به‌صراحت وفات جابر را در سال 98ق، دانسته است. 
    سه. دینوری از حضور دو صحابی در مدینه در زمان حکومت ولید بن ‌عبدالملک گزارش کرده است: يکي، سهل‌بن سعد ساعدی که در اواخر حکومت ولید از دنیا رفت و دیگری جابربن عبدالله انصاري.  براين‌اساس، جابر ـ دست‌کم ـ در سال‌هاي 86 (آغاز حکومت ولید)  تا 96ق (پایان حکومت او)  زنده بوده است.
    چهار. شیخ طوسی، جابر را در زمرة اصحاب امام محمدباقر به‌شمار آورده،  اما تاريخ وفاتش را 78ق ثبت کرده است.  برخي از رجال‌شناسان معاصر به این تناقض (تقدم تاريخ يادشده بر امامت حضرت باقر: 94 يا 95ـ114ق) توجه کرده‌‌‌اند. در اين‌باره، مامقانی سال 98ق را درست دانسته و از احتمالِ تحريفِ تسعین (نود) به سبعین (هفتاد) سخن گفته؛  اما شوشتری با ردّ تحریف، مأخذ طوسی را در ذکر سال 78ق برخي منابع تاریخی درست دانسته است.  خوئی نیز روایتی از کشی را گواه بر زندگي جابر تا دوران امامت امام محمدباقر به‌شمار آورده است. 
    پنج. از جابربن عبدالله دو روایت از زبان امام صادق نقل شده است. حال با توجه به ولادت امام صادق در سال 83ق،  اگر امام در حدود پانزده سالگی، جابر را ديده و به او سخناني را فرموده باشد، مي‌توان دريافت که جابر تا حدود سال 98ق زنده بوده است. از دو روایت، يکي را شيخ طوسی گزارش کرده که در آن، امام صادق به جابر سخني دربارة نوافل رمضان فرموده؛  ديگري را شَجَری (367-445ق) انعکاس داده که در آن،‌ امام از جابر دربارة فاصله‌اش با مزار امام حسين و زيارت رفتن وي سؤال کرده و برايش برخي از فضايل اين زيارت را فرموده است؛ 
    شش. جابربن‌ عبدالله شاگردان حدیثی فراوانی ـ بالغ بر 166تن ـ   داشته است. يکي از این شاگردان، حسن مثلث، نوادة امام مجتبي، است. شیخ طوسی، حسن مثلث را از اصحاب امام باقر  و امام صادق  و از راویان جابر،  معرفی کرده و وفاتش را در سال 145ق، در 68 سالگی در زندان منصور عباسی دانسته است.  براین‌اساس، ولادت حسن سال 77 خواهد بود که اگر وفات جابر ـ بر پاية آخرين تاريخ اعلان‌شده از سوي نويسنده ـ در سال 79ق باشد، معنایش اين است که در دو سالگی، از جابر حدیث مي‌شنيده است(!)  حال چنانچه سن حسن را در زمان حدیث شنيدن از جابر به طور تخميني پانزده سال بدانیم، او حدود سال 92ق، جابر را درک کرده است.
    هفت. بنا به گزارشي، ثُمامَه، نوادۀ انس‌بن ‌مالک، در مسئلة «وصیت به ثُلث» با جابر مکاتبه کرده و جابر نیز به وي پاسخ مکتوب داده است.  ثُمامه در سال‌های 106ـ110ق قاضي بصره بوده  و به احتمال زياد در همين سال‌ها، جابر زنده بوده و اين مکاتبه ميان ايشان رخ داده است.
    هشت. در روايتي از امام صادق، جابربن ‌عبدالله آخرين بازمانده از اصحاب پيامبر به‌شمار آمده است.  مامقاني با تکيه بر اين روايت، نيز با تأکيد بر حيات برخي از آخرين اصحاب تا پس از سال 100 و حتي سال 110ق، جابر را تا اين سال‌ها زنده دانسته و دست آخر، با استناد به ظاهر روایت عیون اخبار الرضا (روايت ابونضره)  اذعان نموده که جابر زمان‌ احتضار و وفات امام باقر را درک کرده است. 
    نمونه‌های يادشده گزارش‌ها و ديدگاه‌هايي معارض با ديدگاه نويسندۀ مقاله است که نشان مي‌دهد بر خلاف تصور او، ديدار جابر با امام باقر در دوران امامت او، از نظر تاريخي، ممکن بوده است. در اينجا، با بسنده به همين نمونه‌ها، سخن را در نقد محتوايي مقاله پي مي‌گيريم:
    ب. نقد محتوا
    پيش‌تر گذشت که ادعای اصلي نويسندة‌ مقاله، «ساختگی بودن حدیث لوح جابر» است. همچنين او در دو ادعاي فرعي اما بسيار مهم، «نزول هرگونه لوح شامل اسامي همة امامان را از سوي خداوند» و «دسترسي شیعیان به نصوص شامل اسامی همۀ امامان» را انکار کرده است. 
    نويسنده برای اثبات ادعاي اصلي، به سند  و محتواي  حدیث اشکالاتي کرده است. پيش‌تر در نقد روش، در اصل، به اشکال سندي نويسنده پاسخ داديم و روشن شد که حديث «لوح جابر» يک مجموعۀ حديثي است و با تضعيف يک سند آن (ابن‌‌سنان)، نمي‌توان تمام مجموعه را نامعتبر دانست.
    اشکال‌هاي محتوايي نويسنده بر حديث لوح جابر، گاهي، ناظر به متن يا دلالت حديث است؛ همچون: «توان جابر بر خواندن و نوشتن»؛  «هدف امام از مقابلۀ دو نسخه از حديث»؛  و «افتادگی نام یک امام در حديث».  همچنين گاهي، ناظر به ناسازگاري بخشي از حديث با داده‌‌‌اي ‌تاریخی يا ديگر داده‌هاست؛ همچون ناسازگاري ميانِ «تاریخ وفات جابر و ملاقات با امام باقر»؛  «نابینایی در سال61ق، و بینایی در ماجراي لوح»؛  «نشناختن امام باقر و آشنایی با لوح»؛  «دفاع نکردن از حق ائمه و اطلاع از لوح»؛  «تحیر شیعیان و رقابت در خاندان ائمه و وجود حديث لوح»؛  «برخي از عبارات حدیث و فصاحت و بلاغت»؛  نيز ناسازگاري ميان «متن حدیث و اموري همچون: تاریخ شیوع کاغذ در میان مسلمانان،  شهر نبودن توس، و سیمای سبزینۀ امام جواد». 
    در اين ميان، برخي از اشکال‌ها بي‌نياز از پاسخ تفصيلي است؛ همچون ترديد در خواندن و نوشتن جابر که نویسندۀ آن را صرفاً به شکل يک «استبعاد» و بدون ارائة دليلي خاص مطرح کرده است؛ يا ترديد دربارة هدف امام از مقابلۀ نسخه‌ها که مي‌توانست يادآوري حديث براي ديگران و نيز زمينه‌سازي ترويج آن باشد.
    همچنين برخي از اشکال‌ها ‌همچون: افتادگي نام يک امام از متن و ناسازگاري آن با شيوع کاغذ و سيماي امام جواد، صرفاً متوجه روايت ابن‌سنان ـ برگزيدة‌ نويسنده ـ است، نه همة روايات‌ مجموعة لوح جابر.
    در ادامه، پاسخ‌ به ديگر اشکالات محتوایي نويسنده، در پنج بخش ارائه مي‌شود. ادعای اصلي او در سه بخش نخست، و ادعاهای فرعي‌اش در دو بخش آخر نقد خواهد شد:
    1. ناسازگاری درونی مستندها
    اگر مستندهای مورد قبول نویسنده را در کنار یکدیگر قرار دهیم، در موارد متعددی شاهد ناسازگاری درونی مستندها خواهیم بود؛ به‌گونه‌اي‌که مستند وي در يک مورد با مستند او در موردی دیگر نقض مي‌شود. اکنون سه نمونه ذکر می‌کنیم:
    يکم. مستندات تاريخ وفات جابر و روايت اَبان‌بن تَغْلب
    نویسنده با سه مستند، آخرين تاريخ وفات جابر را سال 79ق دانسته و آن را پایه اشکال بر حدیث لوح جابر قرار داده،  و در اشکالي ديگر، بر عدم شناخت باقرالعلم از سوي جابر، به روایت ابان‌بن تغلب از امام صادق استناد کرده است.  اين در حالی است ‌که در روایت ابان، جابر دوران امامت امام باقر (پس از سال 94ق) را درک کرده است.
    دوم. روايت‌هاي ابوزبير و ابان‌‌بن ‌تغلب
    نویسنده ازیک‌سو، با استناد به روایت ابوزبیر، جابر را هنگام ديدار با امام باقر در کودکی و ابلاغ سلام رسول خدا، نابینا دانسته،  و از سوی دیگر، با استناد به روایت ابان‌‌بن ‌تغلب، جابر، باقرالعلم را نمي‌شناخته تا آنکه او را در مکتب‌خانه یافته، و با ایشان سخن گفته است.  این در حالی است که روایت ابان، بر بینا بودن جابر هنگام يافتن امام باقر  دلالت دارد.
    سوم. روايت‌هاي ابان، فليح و ابو‌زبير
    نویسنده در اشکالي، با استناد به روایت ابان‌بن تغلب  از امام صادق، آن را گواه ناآشنایی جابر با باقرالعلم دانسته و نگاشته است:
    آن‌گاه به جای یافتن آن حضرت در خانه امامت، در کوچه‌های مدینه به دنبال فردی مي‌گشت که پیامبر نشانه‌هایش را داده بود...، تا آنکه در مکتب‌خانه یافت و سفارش پیامبر را عملی کرد.  
    اعتراض‌‌ نويسنده به گشتن جابر در پي باقرالعلم در کوچه‌هاي مدينه و یافتن او در «مکتب‌خانه» (بر پاية روایت ابان)؛ و نه در «خانة امامت»، در حالي است که او دربارة نابینايي جابر، هم به روایت فلیح شیبانی  استناد کرده  که در آن، ملاقات جابر با امام باقر در خانه امامت بوده، و هم به روایت ابوزبیر مکی  که در آن، ملاقات، بدونِ گشتن در کوچه‌هاي مدينه، در مجلس جابر بوده است: 
    ...امام سجاد زمانی‌که کودکش امام باقر را همراه داشت، به ملاقات جابربن‌عبدالله انصاری رفت... جابر... از امام پرسید: او کیست؟ امام پاسخ داد: پسرم محمد است. آن‌گاه جابر، امام باقر را به سینه چسباند و سلام پیامبر را ابلاغ کرد.  
    2. استناد نادرست
    نویسنده در اشکال‌های محتوایی بر حدیث «لوح جابر» و ساختگی خواندن آن، به نکاتی استناد کرده که بر مطلب منظور او دلالت نداشته، و از اين نظر، استنادهايش نادرست و مخدوش بوده است. در ادامه، به برخي از اين موارد اشاره می‌شود:
    يک. استناد به روايت عطيه بر نابينايی جابر در اربعين 61ق
    نویسنده با تکيه بر مستنداتي، جابر را در اربعين سال 61ق، نابینا دانسته و اين نابينايي را با دلالت حدیث لوح در زمان ملاقات با امام باقر و درخواست امام از جابر براي ديدن نسخه خود در تعارض دانسته و نگاشته است:
    پس از آنکه جابر نسخه خود را مي‌آورد، امام باقر از او مي‌خواهد تا در نسخۀ خود بنگرد و امام هم نسخه خود را بخواند و این‌گونه مقابله کنند. سازندۀ خبر در اینجا فراموش کرده است که جابر در بیستم صفر (اربعین) سال 61ق، که به زیارت کربلا رفته بود، نابینا بود؛ اکنون چگونه مي‌تواند نوشته‌ای را دیده و بخواند. 
    نخستین سند نویسنده برای نابینایی جابر در زیارت امام حسین در اربعين 61ق، روايت عطيه به گزارش ابن‌کرامه در تنبیه الغافلین و طبری در بشارة المصطفی است. 
    بجز اين گزارش، دو گزارش ديگر دربارة زیارت جابر در کربلا در دست است: يکي گزارش شیخ طوسی در مصباح‌المتهجد. ديگري، گزارش ابن‌نما در مثیر الاحزان و سیدبن ‌طاوس در اللهوف.
    شيخ طوسی بیستم صفر را روز بازگشت حرم حسینی از شام به مدینه و ورود جابر‌ از مدینه به کربلا برای زیارت امام حسین دانسته است.  در این گزارش، به همراهی کسی با جابر و نابینایی وي اشاره‌ای نشده است. در گزارش ابن‌نما  و سیدبن طاووس  نیز خبری از همراهی عطیه و نابینایی جابر نیست و به همراهی جماعتي هاشمی و ملاقات با حرم حسینی تصريح شده است.
    در گزارش ابن‌کرامه و طبری، عطیه همراه جابر و راوي ماجراست.  اما استناد نویسنده به اين گزارش، بر نابینایی جابر در اربعین سال 61ق، نادرست است؛ زيرا:
    اولاً، در این گزارش به نابینایی جابر تصريح نشده و نویسنده نیز مشخص نکرده که دقيقاً استنادش به کدام بخش از گزارش بوده است. تنها عبارتی که احتمال دارد از آن، نابینایی دریافت شده باشد، اين سخن جابر به عطیه است: «مرا به آن (قبر) متصل کن»، (اَلْمِسْنیِه). اين درخواست را جابر پس از نزدیک شدن به قبر امام حسین از عطیه کرد که مي‌توانست به سبب شدت ضعف بر اثر حزن شدید باشد؛ چنان‌که او پس از اتصال و رسيدن به قبر، بی‌هوش شد و عطیه با پاشیدن آب، او را به هوش آورد. افزون بر اين، در ادامة همين گزارش، عبارتِ «سپس جابر چشمان خود را به پيرامون قبر گردانيد...»؛ (ثم جال ببصره حول القبر...)،  به‌روشني بر بينا بودن جابر دلالت دارد. 
    ثانياً، در این گزارش، به اينکه زيارت جابر و عطیه در اربعين 61ق بوده، هیچ اشاره‌ای نشده و نمي‌تواند سندي براي نابينايي جابر در آن تاريخ باشد. همچنين در گزارش‌هاي شیخ طوسی و ابن‌نما و سیدبن ‌طاووس (يادشده در بالا) به اينکه در زيارت اربعين61ق، جابر همراه با عطيه بوده، اشاره‌ نشده است. در اصل، اينکه زیارت جابر و عطیه، همان زیارت اربعین سال61ق باشد، مبني بر اين پیش‌فرضِ ثابت‌ نشده است که زیارت جابر، فقط یک‌بار بوده است، درحالي‌که به احتمال زياد، او زيارت‌هاي متعددی داشته است؛ چنان‌که در گفت‌وگويي با امام صادق، (در موقعيتي) فاصله‌اش را با مزار امام حسين، يک‌روز و اندي، اعلام کرده و به اين پرسش امام که آيا به زيارت مي‌رود، پاسخ مثبت داده است. 
    دو. استناد به روايت ابوزبير بر نابينايی جابر
    نویسنده بر نابینایی جابر در ملاقات با امام باقر (در کودکي)، به روایت ابوزبير استناد کرده  که اين استناد نیز نادرست است. در اين روایت، نقل شده كه امام سجاد همراه با امام باقر نزد جابر آمد و به فرزندش فرمود که سر جابر را ببوسد؛ پس جابر پرسيد: «اين کيست؟» و امام او را معرفي کردند. آن‌گاه جابر سلام رسول خدا را به ایشان رسانيد.  پيداست که پرسش جابر (اين کيست؟) دلالتي بر نابينايي ندارد و چنين پرسشي براي فرد بينا نيز مي‌تواند پيش بیايد.
    سه. استناد به روايت فليح شيباني بر نابينايی جابر
    نویسنده به روایت فلیح نیز بر نابینایی جابر استناد کرده است.  در اين روایت، فلیح، مشاهدات خود از ملاقات جابر با امام باقر را در محضر امام سجاد گزارش کرده‌؛ اما هیچ اشاره‌ای به نابینایی جابر نکرده است. 
    چهار. استناد به روايت اَبان‌ بر ناآشنايی جابر با نسَب باقرالعلم
    نویسنده با استناد به روایت ابان‌بن ‌تغلب از امام صادق، ادعا کرده که جابر نسَب باقرالعلمِ بشارت ‌داده‌‌شدة پيامبر را نمي‌شناخته و نوشته است:
    اگر جابر چنین نسخه‌ای (لوح) را دیده و امامت ائمه را از جانب خدا دریافته و با سلسلۀ امامت آشنا بود، چگونه امام باقر را نمي‌شناخت که کیست و فرزند کیست تا سلام پیامبر را برساند. 
    اين در حالی است ‌که روایت اَبان، نه‌تنها بر ناآشنایی جابر با نسب باقرالعلم دلالت ندارد، بلکه بر عکس، گواه آشنايي وي با تبار و نسَب اوست. در این روایت، جابر پس از آنکه امام باقر را دید و شباهت امام با رسول خدا نظرش را جلب کرد، از نامش جویا شد، و آن‌گاه ‌که امام نام خود و پدر و جدش را فرمود، جابر او را بوسید و سلام رسول خدا را به وي رسانيد.  براين‌اساس، جابر به همسانی شمایل امام با پيامبر بسنده نکرده و با شنيدن نام و نسَب امام، دریافت که او همان باقرالعلم است. 
    پنج. استناد به لغت‌نامه دهخدا بر شهر نبودن توس
    نویسنده بر دو متن بلند حدیث «لوح جابر» (روایت‌هاي ابن‌سنان و ابوبصیر)، که در آن، در معرفي امام رضا از محل تدفين او ياد شده و آمده است: «امام رضا در شهری که آن را بندۀ صالح ساخته است، دفن مي‌شود»،  اشکال کرده که محل دفن امام رضا، توس، «شهر» (مدينه) نبوده،  بلکه نام منطقه‌ای متشکل از دو شهر و چند روستا بوده و شهر نامیدن آن را خطای سازندة حدیث(!) دانسته و نوشته است: «... این نکته ناشی از ضعف آگاهی جغرافیایی سازنده است». 
    شگفت آنکه تنها سندي که نویسنده بر شهر نبودن توس ارائه کرده، متني معاصر به نام لغت‌نامۀ دهخدا است. البته در همين متن نيز به نقل از برخي آثار، توس، شهر خوانده شده است.  اما بي‌ترديد، مرجع اصلي در اين‌باره، سخن مورخان و جغرافی‌دانان کهن است که بسياري از آنها، همچون دینوری،  یعقوبی،  ادریسی،  بکری،  حموی،  ابن‌اثیر،  ابن‌خلکان،  یافعی،  ابن‌کثیر،  ابن‌خلدون  و حمیری،  از توس به عنوان «شهر» نام برده‌اند. همچنين ابن‌بطوطه سفرش را به شهر توس، وصف کرده  و قَلْقَشَنْدی از نخستين سازندة آن شهر سخن گفته است. 
    شش. استناد به فصاحت و بلاغت قرآن
    نویسنده، عبارت‌های «انزله الروح الامین» و «الی جنب شرّ خلق الله» را در متن حديث، دور از فصاحت و بلاغت، و انتساب آنها را به خداوند، نادرست دانسته و نوشته است:
    اگر مکتوبی از جانب خداوند به رسول خدا رسیده باشد، نیازی نیست که خداوند قید کند که «انزله الروح الامین» و این جمله زاید و برخلاف فصاحت و بلاغت است. همچنین جملۀ «یدفن... الی جنب شر خلق الله»، نمي‌تواند درست باشد؛ چون گوینده خداوند است، باید گفته مي‌شد: «الی جنب شر خلقی» یا «شر الناس». از آن گذشته، انتساب چنین جملاتی به خداوندی که... بیانی فاخر و شیوا همچون قرآن مجید را فرو فرستاده، مشکل است. 
    نویسنده جملة «انزله الروح الامین» از لوح مکتوب را نادرست و ناهمسان با بیان فاخر قرآن شمرده، درحالی‌که در قرآن نيز خداوند دربارة نزول آن فرموده است:‌ «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ». 
    همچنين دربارة‌ عبارت «الی جنب شر خلق الله» بايد دانست که چنين عبارتي تنها در روایت ابن‌سنان (برگزیدة نویسنده) نقل شده،  و در روایت ابوبصیر آمده است: «الی جنب شر خلقی».  همچنين در هیچ‌یک از متن‌های کوتاه و نیز در متن بلند ابونضرة ـ ‌از مجموعه حديثي لوح جابر، که در ابتداي نوشتار شناسايي شد ـ آن عبارت نيامده است. در اين حال، اضافۀ امري به اسم ظاهر «الله» در قرآن، نمونه‌های متعددي دارد و همين عبارت «خلق الله» دو بار به کار رفته است. 
    3. خلط ميان صدور روايت و شيوع آن
    نویسنده با بازخواني اشکال ديرين زیدیه  و اهل‌سنت  بر امامیه، میان «وجود حدیث لوح شامل اسامي امامان» و «گزارش‌هاي تحیر شیعیان در شناخت امام پس از وفات امام پيشين و رقابت برخي از بستگان امامان»، تعارض دیده و براین‌اساس، وجود هر حدیث شامل اسامی امامان را منتفي دانسته و نوشته است:
    اگر نام دوازده امام بیان شده و یکی پس از دیگری معرفی شده بودند، پس شیعیان نباید پس از شهادت هر امام متحیر مانده، به دنبال امام بعدی مي‌گشتند. مهم‌تر از آن، نباید در خاندان امامت رقابتی برای جانشینی ایجاد مي‌شد و برخی از فرزندان ائمه همانند حسن مثنی و فرزندانش، زید و عبدالله افطح و جعفر کذاب، امکان برافراشتن پرچم امامت را مي‌یافتند. 
    مهم‌ترین پاسخ این است که در اين اشکال، میان صدور (وجود) حدیث لوح و شیوع آن خلط شده است؛ زيرا گزارش‌های ناظر به تحیر شیعیان پس از شهادت يک امام و نیز رقابت میان بستگان، به فرض صحت، در نهايت مي‌تواند شايع بودن احاديث شامل اسامی همة امامان را در ميان شيعيان نفي کند؛ اما نمي‌تواند اصل صدور حديث و يا حتي آگاهي برخي از شيعيان و اصحاب خاص را از آن احاديث، انکار کند.
    در اصل،‌ شايع بودن فهرست اسامی همۀ امامان در ميان شيعيان، خلاف تقيه و نيز شواهد روايي است؛ چنان‌که در ابتدای حدیث «لوح جابر»، بنابر روایات ابوبصیر  و ابن‌سنان،  امام باقر از جابر خواست که او را در خلوت ببيند که نشان از تدبیر امام برای پنهان ماندن اسامی امامان بعدی است. نیز در نقلي محمدبن‌ جعفر (ناقل يکي از روايات پنج‌گانۀ حدیث لوح)، به پنهان‌داری محتوای حديث امر شده است.  پیش‌تر نیز رسول خدا پس از آنکه اسامی امامان را برای جابر برشمردند، او را از نشر آن به افراد ناشايست بازداشتند.  همچنين امام صادق پس از بيان حدیث لوح براي اسحاق‌‌بن ‌عمار، به وي فرمودند که آن را از ناشايستگان حفظ کند.  ابوبصیر نیز پس از نقل همين حدیث برای عبدالرحمن‌بن ‌سالم، به او سفارش کرد که اين حديث را فقط براي اهلش بيان کند. 
    نویسنده در سخن از «برافراشتن پرچمِ (ادعاي) امامت در برابر امامان از سوی بستگان»، از اشخاصي نام برده است که بعضاً چنان ادعايي نداشته‌‌‌اند.  اما صرف‌نظر از اين (بحث صغروي)، بخش ديگر سخن او (کبروي)، ‌که ادعاي امامت از سوي بستگان ائمه را گوياي «بيان نشدن نام دوازده امام» (فقدان نص) دانسته، قطعاً نادرست است. ادعاي امامت، حتي از سوي بستگان، عوامل متعددي داشته و يکي از آنها ناآگاهي ‌يا شبهه در نص، و نه فقدان آن بوده است. شاهد آشکار، خلافت حضرت علي است که با وجود نصوص فراوان نبوي، غصب شد. کارکرد نص، ايجاد شناخت و رفع شبهۀ نظري است؛ اما از ديگر جنبه‌ها (گرايشي و رفتاري) بازدارنده نيست، و گاه وجود چنين جنبه‌هايي در ميان بستگان،  آنان را نيز به صف مدعيان امامت کشانده است.
    4. نادرستی انکار نزول هر لوح شامل اسامی امامان
    نویسنده افزون بر ادعاي ساختگی بودن حدیث «لوح جابر» ـ که نقد شد ـ با خروج از موضوع مقاله‌اش، نزولِ هر لوح مکتوب شامل اسامی همۀ امامان را از سوي خداوند، نفي کرده و نوشته است:‌
    بنابراین، از مجموع روایت‌ها به دست مي‌آید که لوحی وجود داشته است؛ اما نه از جانب خداوند، بلکه خبری آسمانی از زبان پیامبر و با انشای پیامبر و نوشتۀ امیرمومنان علی به صورت پنهان در دست ائمه بوده است که در یک مورد، امام باقر آن را به برادر و فرزندانش نشان داده است. 
    بنابراين، نويسنده «لوح مکتوب» را نسخه‌اي از حدیث نبوی با کتابت علوی، و نيز خبري آسماني دانسته است که ويژگي اخير مي‌تواند به معناي تأييد الهي بودن اسامي اعلان‌شدة امامان باشد؛ اما نزول هر لوح شامل اسامي همة امامان را از جانب خداوند انکار کرده است.
    او برای این انکار، دليل روشني نياورده و در تعبيري مبهم گفته است: «از مجموع روایت‌ها به دست مي‌آید».  گويا او گمان کرده که تنها طریق و مستندِ «لوح مکتوب شامل اسامی همة امامان نازل‌شده از سوي خداوند» حديث جابر است و نتیجۀ منطقی ساختگی دانستن اين حدیث، انکار هر لوحي از اين نوع است، درحالي‌که در میراث کهن امامی، افزون بر طريق جابر، چهار طريق ديگر (‌ابوخالد،  اسحاق‌‌بن ‌عمار،  محمدبن ‌جعفر  و داود رقی ) نیز بر نزول چنين لوحي دلالت دارند، و حتي به فرض اثبات ادعاي نويسنده در ساختگی دانستن حدیث جابر، نمي‌توان نزول هر لوح مکتوب الهی شامل اسامی همۀ امامان را نتیجه گرفت.
    5. نادرستی انکار دسترسي شيعيان به نصوص شامل اسامی همة امامان
    نویسنده در چکيدۀ مقاله، پس از نامعتبر دانستن حدیث «لوح جابر»، نگاشته است:
    ... ولی آنچه این خلأ را جبران مي‌کند، حدیثی با املای رسول خدا و دست خط حضرت علی است که نام دوازده امام را معرفی مي‌کند. این حدیث به صورت سرّ امامت تنها در اختیار امامان قرار داشته است. 
    همچنين نوشته است:
    روایات فراوانی دربارۀ تعداد دوازده امام و جانشینان رسول خدا وجود دارد؛ اما اینکه نام همۀ ائمه ذکر شده و در میان شیعیان و اصحاب ائمه شناخته شده باشد، تردید جدی وجود دارد. 
    اگر نام دوازده امام بیان شده است و یکی پس از دیگری معرفی شده بودند، پس شیعیان نباید پس از شهادت هر امام، متحیر مانده و به دنبال امام بعدی مي‌گشتند. 
    گاهی ائمه بنابر صلاح‌دید، جانشین خود را به برخی یاران خاص معرفی مي‌کردند، نه آنکه سلسله امامان بعدی را نیز بیان کنند؛ اما برخی از شیعیان در دوره‌های مختلف تلاش کرده‌اند تا به گمان خود، حدیث را تکمیل کنند. به همین خاطر، برای کامل کردن فهرست امامان، نام دوازده امام را یکی پس از دیگر آورده و روایت را پرورش داده و مطالبی داستانی نیز از خود افزودند. 
    در اين عبارات، نویسنده از وجود يک حديث سرّي نزد امامان شامل اسامی همۀ آنان سخن گفته، و با خروج از موضوع مقاله‌اش، در ادعايي بزرگ، معرفي سلسلة امامان را در عصر حضور انکار کرده که اين به معناي نفي دسترسي شیعيان ـ عام و خاص ـ به هر گونه نص شامل اسامی همۀ امامان ـ ‌‌اعم از لوح مکتوب الهي و جُز آن ـ است.
    در نقد این ادعای بزرگ، باید گفت که حتی اگر نویسنده ادعاهاي خود را دربارة «ساختگي بودن حدیث لوح جابر» و «انکار نزول هر لوح شامل اسامی امامان از سوي خداوند» ثابت کرده بود، باز، منطقاً نمي‌توانست نتيجه‌ بگيرد که نام همۀ امامان براي شيعيان بيان نشده و اين احاديث را برخي از شيعيان پرورش داده‌‌اند(!) نويسنده براي چنين ادعاي مهمي هيچ دليلي نياورده و گويا پنداشته است که حدیث لوح جابر با سند گزينش‌شدة او (ابن‌سنان) تنها نصی است که در این‌باره وجود داشته و با جعلی خواندن آن، دسترسي شیعیان به نصوص شامل اسامی همۀ امامان را ناممکن انگاشته است، درحالی‌که حدیث لوح، نُه سند ديگر نيز دارد،  و اين حديث، خود تنها بخشي از نصوص اسامی امامان است.
    روي‌هم‌رفته، نصوص اسامي امامان را مي‌توان بر پاية ارائة اسامی «همۀ امامان» (فراگير) يا «برخي از آنان» (غيرفراگير) به دو بخش تفکيک کرد. در اينجا، سخن در بي‌توجهي نويسنده به نصوص بخش نخست (فراگير) است که متعدد و در ذکر نام هر دوازده امام، متواترند. برخي از اين نصوص عبارتند از: حدیث «اولی ‌الامر» جابربن ‌عبدالله،  حدیث «الائمة من وُلْد علی» جابربن ‌عبدالله،  حدیث «فاذا انقضت...» جابربن‌ عبدالله،  حدیث «فاذا مضی...» جابربن ‌عبدالله،  حدیث داود‌بن ‌قاسم،  حدیث ابن‌جندب،  حدیث «الأوصياء من بعدي»،  حدیث «اولی بالمؤمنین»،  حدیث «الماضین والباقين»،  حدیث «الائمة بعدي...»،  حدیث «ساق العرش»  و حدیث «هؤلاء الأئمة». 
    ماية شگفتي است که نويسنده با يک بررسي پراشتباه ـ ‌با اکتفا به کم‌اعتبار‌ترين سند حديث لوح جابر و بي‌توجه به همة اسناد آن و نيز بي‌توجه به نصوص متعدد بيان‌کنندة اسامي امامان ـ هرگونه معرفي نام همۀ امامان به شيعيان را انکار کرده است(!) همين بي‌توجهي سبب اين اعتراضِ او شده است: «اگر جابر چنین نسخۀ مهمی در اختیار داشت، چرا در طول عمرش، هیچ‌گاه از آن حرفی نزد...؟»  غافل از اينکه چهار حديث در فهرست بالا و نيز احاديث متعدد «لوح جابر»، هريک گوشه‌هايي از «حرف‌زدن»‌هاي اوست.
    نتيجه‌گيري
    مقالة «بررسی ماهیت حدیث جابر و جایگاه آن در اثبات نام دوازده امام» دچار اشکالات مهم روشی و محتوایی است.
    از نظر روشي، مهم‌ترين اشکال در مقاله، از بي‌توجهي به اينکه «حديث لوح» يک مجموعه حديثي است، برآمده و به فقدان روش متناسب انجاميده؛ به‌گونه‌اي‌که با تکيه بر ضعف يک سند، از نامعتبر بودن تمام مجموعه سخن گفته است. همچنين منطق اعتبارسنجي مستندات در اين مقاله، دوگانه است: ازیک‌سو، ضعف سند دلیل بی‌اعتباری دانسته شده، و از سوی دیگر، به روایت‌های ضعيف استناد شده است. اشکال ديگر اين است ‌که گزینش روايت‌ها در مواردي همچون تاریخ وفات جابر، يک‌سويه و با بي‌توجهي به روايات معارض بوده است.
    از نظر محتوا، يکي از اشکالات، ناسازگاری درونی برخی مستندات مقاله است؛ به‌گونه‌اي‌که مستند مقاله در يک مورد با مستند آن در مورد دیگر نقض مي‌شود. ديگر اينکه استناد‌های مقاله در موارد متعدد، نادرست است؛‌ ‌همچون استناد‌های نابينايي جابر، ناآشنایی وي با نسَب «باقرالعلم»، شهر نبودن توس، و نقد برخي عبارات حديث لوح.
    نویسنده با بازخواني اشکالي از زیدیه و اهل‌سنت، میان صدور حدیث لوح و شیوع آن خلط کرده است. همچنین «لوح مکتوب» را نسخه‌اي از حدیثي نبوی با کتابت علوي ـ البته آسماني (به امر الهي) ـ دانسته، و در دو ادعاي مهم «نزول هر لوح شامل اسامي امامان از سوي خداوند» و «دسترسي شیعیان به نصوص شامل اسامی امامان» را انکار کرده است. البته اين هر دو انکار خارج از موضوع اصلي مقاله بوده و نويسنده دليل روشني نيز براي اثبات ادعاهايش نياورده و در اين‌باره، به نصوص متعدد شامل اسامی همۀ امامان بي‌توجه بوده و چه‌بسا، دچار ‌بي‌دقتي در سخن شده است.
     

    References: 
    • ابطحي، سيدمحمد‌علي، تهذيب المقال في تنقيح كتاب رجال النجاشي، چ‌ دوم، قم، ابن‌المؤلف السيدمحمد، 1417ق.
    • ابن ‌عبدالبر، التمهيد، تحقيق مصطفى‌بن احمد علوي، مغرب، وزارة الأوقاف و الشؤون الاسلاميه، 1387ق.
    • ابن‌اثير، عزالدين علي، الكامل في‌التاريخ، بيروت، دار صادر، 1385ق.
    • ابن‌بطوطه، محمد، رحلة ابن‌بطوطة، بيروت، دار التراث، 1388ق.
    • ابن‌حجر، احمد‌بن ‌علي، تقريب التهذيب، چ‌ دوم، بيروت، دار المكتبة العلميه، 1415ق.
    • ابن‌خشاب، عبدالله، تاريخ مواليد الأئمه، قم، كتابخانة آيت‌الله مرعشي نجفي، 1406ق.
    • ابن‌خلدون، عبدالرحمن، تاريخ ابن‌خلدون، بيروت، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، 1391ق.
    • ابن‌خلف، محمد، أخبار القضاة، بیروت، عالم الکتب، بي‌تا.
    • ابن‌خلكان، احمد، وفيات الأعيان، تحقيق احسان عباس، لبنان، دار الثقافه، بي‌تا.
    • ابن‌شاذان، فضل، «مختصر اثبات الرجعة»، نسخه خطی مشهد، تحقیق باسم الموسوی، تراثنا، ش15، ص193ـ222.
    • ابن‌شهرآشوب، محمد‌بن‌علي، مناقب آل أبي‌طالب، نجف، المكتبة الحيدريه، 1376ق.
    • ابن‌طاووس، سيدعلي‌بن ‌موسى، اللهوف في قتلى الطفوف، قم، انوارالهدى، 1417ق.
    • ابن‌عباد، صاحب، نصرة المذاهب الزیدیة، تحقیق ناجی حسن، بیروت، بي‌نا، 1981م.
    • ابن‌كثير، اسماعیل بن عمر، البداية والنهاية، تحقيق علي شيري، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1408ق.
    • ابن‌كرامه، محسن، تنبيه الغافلين عن فضائل الطالبيين، تحقيق سيد‌تحسين آل‌شبيب، قم، الغدير للدراسات الاسلاميه، 1420ق.
    • ابن‌نما حلي، مثير الأحزان، نجف، الحیدریه، 1369ق.
    • ابوحنیفه دينوري، احمد، الأخبار الطوال، تحقيق عبدالمنعم عامر، قاهره، بي‌نا، 1960م.
    • ادريسي، محمد، نزهة المشتاق في اختراق الآفاق، بيروت، عالم الكتب، 1409ق.
    • اربلي، علي، كشف الغمة في معرفة الأئمة، بیروت، دار الاضواء، 1405ق.
    • امين، حسن، الإسماعيليون والمغول و نصيرالدين الطوسي، چ دوم، قم، الغدير للدراسات الاسلاميه، 1417ق.
    • برقي، احمد، الرجال، تهران، دانشگاه تهران، 1342.
    • بكري اندلسي، عبدالله، معجم ما استعجم من أسماء البلاد والمواضع، تحقيق مصطفى السقاء، چ‌ سوم، بيروت، عالم الكتب، 1403ق.
    • تستری، محمدتقی، قاموس الرجال، چ‌ ششم، قم، موسسة النشر الاسلامی، 1436ق.
    • جواهری، محمد، المفيد من معجم رجال الحديث، چ‌ دوم، قم، مكتبة المحلاتي، 1424ق.
    • جوهری، ابن‌عياش، مقتضب الأثر، قم، مکتبة الطباطبائی، بي‌تا.
    • حرعاملي، محمدبن حسن، الفوائد الطوسية، تحقيق سيدمهدي لازوردي، قم، بي‌نا، 1403ق.
    • ـــــ ، کشف التعمیة فی حکم التسمیة، تحقیق محمد حمد فتلاوی، بیروت، دارالهادی، 1425ق.
    • حلبي، ابوالصلاح، تقريب المعارف، تحقيق فارس تبريزيان، بي‌جا، محقق، 1417ق.
    • حموي، یاقوت، معجم البلدان، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1399ق.
    • حميري، محمد، الروض المعطار في خبر الأقطار، تحقيق احسان عباس، چ‌ دوم، بيروت، مكتبة لبنان، 1984م.
    • خزاز قمي، علی، كفاية الأثر في النص على الأئمة الاثني عشر، تحقيق عبداللطيف حسيني، قم، بيدار، 1401ق.
    • خوئي، سيدابوالقاسم، معجم رجال الحديث، چ‌ پنجم، بي‌جا، بي‌نا، 1413ق.
    • دهخدا، علي‌اکبر، لغت‌نامة دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، 1342.
    • رحمتی، محمدکاظم، «نکاتی درباره اهمیت آثار شيخ صدوق»، 1382، علوم حدیث، ش 30، ص196ـ249.
    • شافعي، محمدبن‌ طلحه، مطالب السؤول في مناقب آل الرسول، تحقيق ماجد احمد العطيه، بي‌جا، بي‌نا، بي‌تا.
    • شجري، محمد‌بن‌ علي، فضل زيارة الحسين، تحقيق سيداحمد حسيني، قم، كتابخانة آيت‌الله مرعشي نجفي، 1403ق.
    • صدوق، محمدبن علي، علل الشرائع، نجف، الحيدريه، 1385ق.
    • ـــــ ، الإمامة والتبصرة، قم، مدرسة الامام المهدي(عج)، 1404ق.
    • ـــــ ، عيون أخبار الرضا، تحقيق حسين اعلمي، بيروت، مؤسسة الأعلمي، 1404ق.
    • ـــــ ، کمال الدین و تمام النعمة، تحقيق علي‌اكبر غفاري، قم، مؤسسة النشر الإسلامي، 1405ق.
    • ـــــ ، الأمالي، قم، مؤسسة البعثة، 1417ق.
    • ـــــ ، من لايحضره الفقيه، تحقیق علي‌اكبر غفاري، چ‌ دوم، قم، مؤسسة النشر الاسلامي، بي‌تا.
    • صفاخواه، محمدحسین و عبدالحسين طالعی، تحفه آسمانی، بررسی تحلیلی و اسنادی حدیث لوح»، تهران، ميقات، 1378.
    • طبراني، سليمان‌بن ‌احمد، المعجم الكبير، تحقيق حمدي عبدالمجيد، چ‌ دوم، بيروت، دار احياء التراث العربي، بي‌تا.
    • طبري، محمد‌بن ‌ابي‌القاسم، بشارة المصطفى لشیعة المرتضی، تحقيق جواد قيومي، قم، مؤسسة النشر الاسلامي، 1420ق.
    • طبري، محمد‌بن ‌جرير، تاريخ الأمم والملوك، چ‌ چهارم، بیروت، موسسة الأعلمی، 1403ق.
    • طوسي، محمدبن حسن، اختيار معرفة الرجال، تحقيق سيدمهدي رجائي، قم، موسسة آل‌البيت لإحياء التراث، 1404ق.
    • ـــــ ، الغيبة، تحقيق عبادالله طهراني، قم، مؤسسة المعارف الاسلاميه، 1411ق.
    • ـــــ ، مصباح المتهجد، بيروت، موسسة فقه‌الشيعه، 1411ق.
    • ـــــ ، الأمالي، قم، دار الثقافه، 1414ق.
    • ـــــ ، الاستبصار فيما اختلف من الاخبار، تحقيق سيدحسن موسوي خرسان، چ‌ چهارم، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1363.
    • ـــــ ، رجال الطوسی، تحقیق جواد قیومی، چ‌ ششم، قم، موسسة النشر اسلامی، بي‌تا.
    • طهرانی، قاسم، القول المتین فی تشیع الشیخ الاکبر محی‌الدین ابن‌العربی، بیروت، دارالمحجة البیضاء، 1424ق.
    • غفوری، محمد، «بررسی ماهیت حدیث جابر و جایگاه آن در اثبات نام دوازده امام»، 1396، سیره‌پژوهی اهل‌بیت (رویکرد تمدنی)، ش4، ص31-47.
    • فيض كاشاني، محسن، الوافي، تحقيق ضياء‌الدين حسيني، اصفهان، مكتبة الامام أميرالمؤمنين علي، 1406ق.
    • قلقشندي، احمد‌بن ‌علي، صبح الأعشى في صناعة الإنشا، تحقيق محمدحسين شمس‌الدين، بيروت، دار الكتب العلميه، بي‌تا.
    • قمي، عباس، الأنوار البهية في تواريخ الحجج الإلهية، قم، مؤسسة النشر الإسلامي، 1417ق.
    • كراجكي، محمد، الإستنصار في النص على الأئمة الأطهار، چ‌ دوم، بيروت، دار الأضواء، 1405ق.
    • كليني، محمدبن يعقوب، الکافی، تحقیق علي‌اكبر غفاري، چ‌ پنجم، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1363.
    • مازندراني، محمدصالح، شرح أصول الكافي، بيروت، دار إحياء التراث العربي، 1421ق.
    • مامقانى، عبدالله، تنقيح المقال في علم الرجال، تحقيق محى‏الدين مامقانى، قم، موسسة آل‌البيت لإحياء التراث‏، بي‌تا.
    • مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، چ‌ دوم، بيروت، موسسة الوفاء، 1403ق.
    • ـــــ ، مرآة العقول، تحقیق سيدهاشم رسولي، چ‌ دوم، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1404ق.
    • مجلسي، محمدتقي، روضة المتقين، تحقیق سيدحسين موسوي، قم، بنياد فرهنگ اسلامي، بي‌تا.
    • محقق حلي، جعفر، المسلك في أصول الدين، تحقيق رضا استادي، چ‌ دوم، مشهد، مجمع البحوث الاسلاميه، 1421ق.
    • معارف، مجید و مهين خمارلو، «تحقیق و بررسی موضوعی حدیث قدسی لوح حضرت زهرا»، 1391، علوم قرآن و حدیث سفینه، ش 35، ص 33ـ73.
    • مفيد، محمدبن محمدبن نعمان، المسائل الجارودية، تحقيق محمدكاظم مديرشانچي، چ‌ دوم، بيروت، دار المفيد، 1414ق.
    • ـــــ ، الإرشاد في معرفة حجج الله علي العباد، چ‌ دوم، قم، جامعة مدرسين، 1414ق.
    • ـــــ ، الفصول المختارة، تحقيق سيدعلي ميرشريفي، بیروت، دار المفيد، 1414ق.
    • نعماني، محمد، الغيبة، تحقيق فارس حسون كريم، بي‌جا، انوارالهدى، 1422ق.
    • النور، فیصل، الامامة و النص، یمن، دار الصدیق، 1425ق.
    • واثقی، حسین، جابربن ‌عبدالله انصاری، زندگی نامه و گزیده مقالات، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1379.
    • هاشمی اصفهانی، سیداسماعیل، شهادة الشهداء در شرح و ترجمه لوح حضرت زهرا، بي‌جا، بي‌نا، 1378.
    • يافعي، عبدالله‌بن ‌اسعد، مرآة الجنان، بيروت، دار الكتب العلميه، 1417ق.
    • يعقوبي، احمدبن ‌واضح، تاريخ اليعقوبي، بيروت، دار صادر، بي‌تا.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    کرمانی کجور، محمد، منتظری مقدم، حامد.(1397) نقد مقالۀ «بررسی ماهیت حدیث جابر و جایگاه آن در اثبات نام دوازده امام علیهم السلام». ، 15(2)، 93-115

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    محمد کرمانی کجور؛ حامد منتظری مقدم."نقد مقالۀ «بررسی ماهیت حدیث جابر و جایگاه آن در اثبات نام دوازده امام علیهم السلام»". ، 15، 2، 1397، 93-115

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    کرمانی کجور، محمد، منتظری مقدم، حامد.(1397) 'نقد مقالۀ «بررسی ماهیت حدیث جابر و جایگاه آن در اثبات نام دوازده امام علیهم السلام»'، ، 15(2), pp. 93-115

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    کرمانی کجور، محمد، منتظری مقدم، حامد. نقد مقالۀ «بررسی ماهیت حدیث جابر و جایگاه آن در اثبات نام دوازده امام علیهم السلام». ، 15, 1397؛ 15(2): 93-115