، سال شانزدهم، شماره اول، پیاپی 46، بهار و تابستان 1398، صفحات 27-40

    کارکرد اجتماعی روحانیتِ شیعه در دوره‌ی قاجار براساس سفرنامه‌های اروپاییان

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    ✍️ مهرداد دیوسالار / دکترای تاریخ و تمدن ملل اسلامی دانشگاه بین المللی امام خمینی ره قزوین / Mehrdad.divsalar1364@gmail.com
    سیدرضی قادری / دکترای فلسفه اخلاق دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام / Ghaderi1@chmail.ir
    محمدحسین فرجیهای قزوینی / استادیار گروه تاریخ و تمدن ملل اسلامی دانشگاه بین المللی امام خمینی ره قزوین / mhfarajiha36@gmail.com
    چکیده: 
    در این تحقیق با بررسی سفرنامه های سیاحان در دوره‌ی قاجاریه، به کارکردهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی روحانیت شیعه در این دوره پرداخته می شود. اهمیت این تحقیق به سبب مردمی شدن نهاد روحانیت شیعه در دوره‌ی قاجار در مقایسه با دوره های پیشین است؛ چراکه در دوره‌ی صفویه، روحانیت شیعه نهادی مرتبط با حکومت بود و نیز در دوره‌ی نادری و زندیه نقش مشروعیت بخشی به حکومت ها را داشتند. مسئله‌ی اصلی این تحقیق، نوع نگرش سیاحان به کارکرد روحانیت شیعه است. نگرش آنها به روحانیت شیعه ازاین رو دارای اهمیت است که سیاحان تلاش های مردم شناسانه و گزارش های جزئی از ارتباطات اجتماعی دوره ها و نواحی مختلف ایران در زمان قاجار داشته اند. نتایج به دست آمده از این تحقیق، از ارتباط تنگاتنگ روحانیت شیعه با فرهنگ، آموزش و سیاست از طریق مکتب خانه ها، مساجد و رتق و فتق امور روزانه مردم حکایت دارد. افزون براین، در برخی موارد ازآنجاکه فرهنگ سیاحان با فرهنگ ایرانی ـ اسلامی متفاوت بود یا منافعشان به واسطه‌ی روحانیت شیعه تهدید می شد، گزارش های جانبدارانه در سفرنامه هایشان دیده می شود.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    The Social Function of the Shiite Clericalism in the Qajar Period Based on European Travelogues
    Abstract: 
    This paper studies the social function of the Shiite Clericalism in the Qajar period based on European travelogues. The popular position of the Shiite Clericalism in the Qajar period compared to previous periods is one of the reasons for the importance of this research. Because during the Safavid period, the government had a close relationship with the Shiite Clericalism, as in Naderi and Zand dynasty period, they played a role in legitimizing governments. The main issue of this research is the type of tourists’ attitude towards the function of the Shiite Clericalism, since the tourists have had detailed reports on the social relations of different periods and regions of Iran during the Qajar period. The results of this study show that the Shiite Clericalism had a close relationship with the cultural, educational and political situation through (kataatiib) schools, mosques, and people’s daily affairs. Of course, due to the cultural differences between the tourists and the Iranian-Islamic culture, or because, their interests were threatened by the Shiite Clericalism, biased reports can be seen in their travelogues.
    References: 
    متن کامل مقاله: 

     
    مقدمه
    روحانیون شیعه‌مذهب ایران در ابتدا خاندان قاجار را به چشم تاتاران اجنبی و غاصبان تاج و تخت صفوی می‌نگریستند؛  ولی ارتباط آنان با جامعه در دورة قاجار چنان مستحکم شد که در مقایسه با رابطة روحانیت شیعه با حکومت در دورة صفویه و همچنین اهمیت آنها در مشروعیت‌بخشیِ سلطنت در دورة نادری و زندیه، کارکرد فرهنگی، سیاسی و اجتماعی بیشتری داشتند. البته باید در نظر داشت که این ارتباط مستحکم میان مردم و روحانیت شیعه به‌واسطة استحكام روابط آنها در دوره‌های پیشین بوده است؛ اما پدید آمدنِ کارکردی همه‌جانبه در جامعه و در بخش‌های متفاوت اجتماعی، برای نخستين‌بار توسط روحانیت شیعه در دورة قاجار شکل گرفته است. این موضوع، از سویی به‌واسطة ضعیف‌تر شدنِ روابط قدرت روحانیت شیعه در دربار، و از سوی دیگر قوی‌تر شدنِ بنیانِ تفکری آنها در جامعه و پیوند با تمامِ طبقاتِ مردم بوده است. در این تحقیق سعی می‌شود تا بر این اساس، به بررسی کارکرد و رابطة روحانیت شیعه با اجتماع از دریچة نگاه سفرنامه‌های اروپاییان دورة قاجاری پرداخته شود. سفرنامه‌نویسان عهد قاجار با عناوین مختلفی نظیر تاجر، دانشمند، مبلغ مذهبی و سفیر سیاسی وارد ایران شدند. هرچند دغدغة اصلی آنان مسائل سیاسی بود، به امور مذهبی و فرهنگی ایرانیان نیز علاقه نشان می‌دادند. ازاین‌رو مي‌توان فرهنگ دینی و رابطة میان روحانیت شیعه و مردم، اعم از باورهای فکری و اعتقادی و همچنین آداب و رسوم مختص باورهای شیعی مردم ایران عصر قاجار را از لابه‌لای یادداشت‌های ایشان مشاهده و استخراج كرد. براي نمونه، می‌توان از گزارش‌های سفرنامه‌نویسان عصر قاجار به رابطة روحانیت شیعه با مردم، نظیر آموزش دینی ایرانیان و رسومی از قبیل مراسم تدفین ـ که مختص افکار شیعی بود ـ اشاره کرد. از سوی دیگر، با مطالعۀ دقیق و مقایسة این سفرنامه‌ها با یکدیگر و نقد و بررسی یادداشت‌های آنان دربارة فرهنگ شیعی ایرانیان، به‌وضوح می‌توان دریافت که برداشت‌های ایشان از اسلام و باورهای مذهبی مردم و حتی میزان توجه آنان به این‌گونه مسائل، تحت تأثیر عواملی چند قرار داشته است.
    1. رابطة روحانيت شيعه با دربار
    هر دینی برای شناساندن خود به مردم و جامعه نیاز به شاخصی به‌ نام مبلغ دارد. مي‌توان روحانیون شیعه را در عهد قاجار مبلغان مذهب شیعه در میان مردم معرفی کرد. هانری رنه دالمانی  معتقد است شخص روحانی واسطة میان مردم و خدا نیست؛ بلکه باید راهنمای مذهب باشد و قوانین اسلام را ترویج دهد. 
    روحانیون در مدارسی که به حوزه معروف بود، به تحصیل علوم دینی می‌پرداختند تا بتوانند در جامعه ارشادگری کنند. در اثنای یادداشت‌های سفرنامه‌های اروپاییان در عصر قاجار، به‌وضوح به واژه‌های آخوند، ملا و روحانی و تبیین نقش این قشر از جامعه برمی‌خوریم. گفتنی است که تشکیلات روحانی در ایران عصر قاجار، نسبت ‌به ترکیه قدرت کمتری داشت؛ زیرا به‌طورکلی به مستمری و حقوقی که شاه به اعضای آن پرداخت می‌کرد، وابسته بود. این وضع در ایران از زمان نادرشاه باقی مانده بود، که همة اموال و دارایی‌های دستگاه روحانیت به‌ نفع دولت مصادره و ضبط می‌شد. 
    بنا بر تحقیق در ترتیب مقامات درباری ایران، نهاد روحانیت در روزهای ابتدایی دستگاه حکومتی قاجار نقش کم‌رنگی داشت. ترتیب این مقامات این‌گونه بود: «اعتمادالدوله» که بعداً حذف و صدارت اعظم جای آن را گرفت؛ «قائم‌مقام»؛ «وزارت»؛ سپس «رییس پزشکان» و بعد از آن «شیخ‌الاسلام».  شاید دلیل این کم‌رنگی این بوده که در اوایل دوران قاجار، مجتهدی در ایران دیده نمي‌شد که دارای اقتدار مطلق و نفوذ کامل باشد و فقط مجتهدانی که در خارج از ایران، در کربلا و نجف و کاظمین بودند، نفوذ بسیاری داشتند؛ به‌طوری‌که بنا بر گزارش هانری رنه دالمانی، طبقة روحانی بلندمرتبه‌ای که به تفسیر قوانین مذهبی در آغاز قرن نوزدهم در ایران بپردازد، تنها پنج مجتهد بودند. 
    آغامحمدخان قاجار به تقلید از عثمانیان برای طبقة روحانی تشکیلاتی قائل شد و اشخاصی را به نام قاضی و شیخ‌الاسلام معین کرد. از آن تاریخ به بعد، کم‌کم بر تعداد و اهمیت و اعتبار آنها افزوده می‌شد؛ به‌طوری‌که سایر روحانیون باید از این مجتهدان اجازه‌نامه می‌گرفتند.  در طی این روند، روحانیون در ایران به درجات و مقامات مختلفی تقسیم شدند، که در رأس آنها شیخ‌الاسلام که پیشوای مذهبی کلیة مسلمانان شیعه بود، قرار داشت. شیخ‌الاسلام عالی‌ترین مقام روحانی کشور و بالاترین مقام قضایی محاکم شرع بوده است. او به مانند مفتی اعظم قسطنطنیه که پیشوایی مسلمانان سنی را عهده‌دار بود، رهبري کلی مسلمانان شیعه را بر عهده داشت.  اوضاع روحانیون بدین منوال بود تا اینکه در اواخر دوران حکومت قاجار، برخی از مجتهدان عالم تشیع به جایگاهی مستقل در جامعة آن روز ایران دست یافتند. آنها نه به مقام سلطنت وابستگی داشتند و نه به کارگزاران بلندپایة او؛ بلکه روحانیونی مقتدر و بانفوذ بودند که قدرت و مقام خود را در سایة علم و تقوا به‌دست آوردند و اکثریت توده‌های شیعی‌مذهب که ساکن ایران و بخش عمده‌ای از عراق بودند، با میل و ایمان و اخلاص، آنها را می‌پذیرفتند. 
    در دوره‌های مختلف قاجار و پس از اینکه قدرتِ اجتماعی روحانیت شیعه در میان مردم بارز گشت، برخی از روحانیون آن دوره در دستگاه حکومتی نفوذ فراوانی پیدا کردند؛ ازجمله میرسیدمحمد امام‌جمعة اصفهان، از روحانیون برجستة دوران حکومت قاجار که در خانة بزرگ و مجللی سکونت داشت.  وی همیشه دو نفر روحانی دیگر را همراه خود داشت و زمانی که همراه با آنها در جایی ظاهر می‌گشت، عمامة سیاه و نگاه پرنفوذش بی‌اختیار هر بیننده‌ای را وادار به احترام می‌ساخت.  قدرت و نفوذ وی در دستگاه حکومت به‌گونه‌ای بود که توانست بیشتر روستاهاي اصفهان را در سیطرة نفوذ خود درآورد. 
    در سلسله‌مراتب روحانیون، یکی از مقام‌های مهم، امامت ‌جمعه بود. امام‌جمعه از سوی دولت انتخاب می‌شد و در مسجد اصلی شهر خطبۀ نماز جمعه را به‌نام فرمانروای وقت می‌خواند. شیخ‌الاسلام‌ها نیز با تأیید شاه به این سمت منصوب می‌شدند و درآمدهای خاصی داشتند. این مقام علمی فقط در سایۀ سال‌ها تحصیل و تدریس به دست مي‌آمد. قدرت و نفوذ مجتهدان به تعداد شاگردانشان بستگی داشت و طبیعتاً با بالا رفتن تعداد شاگردانشان نفوذشان افزایش می¬یافت.  علاوه بر موارد ذکرشده، متولی‌باشی نیز سمت تولیت حرم امام علی‌بن موسی الرضا را در مشهد بر عهده داشت و از میان روحانیون درجة اول ایران انتخاب می‌شد. صاحب این منصب با والی خراسان، نه‌تنها از حیث شئون و نفوذ برابری داشت، بلکه از او هم بالاتر بود.  دسته‌ای دیگر نیز بودند که به آنها ملا می‌گفتند. آنها می‌بایست به تحصیل علوم شرعیه مي‌پرداختند و شغلی از دیوان نداشتند. اما می‌توانستند که خود به درجة اجتهاد برسند و به ریاست عالیه نائل شوند. 
    2. روحانيت شيعه و تأکيد بر محترم داشتن سادات
    با توجه به ظلم و جورهایی که بیشترِ حکومت‌های سنی‌مذهب تا عهد مغول بر سادات روا می‌داشتند، تأکید بر احترام سادات در دورة قاجار یکی از مشخصه‌های روحانیت شیعه قلمداد می‌شد. برای نمونه، مازندران از جمله مناطقی است که سادات فراوانی را به خود دیده بود؛  چراکه بعد از شهادت امام علی‌بن موسی‌الرضا، بعضی از منسوبانش به دیلمان و مازندران پناهنده شدند و برخي از آنها در همانجا به شهادت رسیدند و قبورشان زیارتگاه مردم مازندران شده.  علاقة مردم به سادات، مورد توجه سیاحان قرار گرفته است و آنان گزارش‌هایی را درباره سادات ثبت کرده‌اند. آنها سادات را از فرزندان پیغمبر می‌دانستند  که به‌وسیلة عمامه سبزی که بر سر داشتند، مشخص می‌شدند؛ درحالی‌که روحانیون و ملاهایی که سید نبودند، عمامة سفید رنگ به سر داشتند.  شاید همین شدت علاقه موجب شده بود تا مردمی که کیفر سرقت را ریختن خون سارق می‌دانستند، وقتی به سارقی شبیه به سادات برمی‌خوردند، وی را رها کنند و با او کاری نداشته باشند. 
    پولاک بر آن است که سادات به دو گروه تقسیم می‌شدند: سادات حسینی و سادات موسوی. به گروه نخست، خُمس تعلق می‌گرفت؛ درحالی‌که گروه دوم، فقط حق دریافت نذر، یعنی هدایا را داشتند.  آنها به این علت خود را چنین می‌نامیدند که یا از اعقاب مستقیم حضرت محمد بودند یا اینکه چنين ادعايی داشتند.  هر سیدی می‌توانست از عنوان حضرت آقا استفاده کند؛ البته این در صورتی بود که مقام اجتماعی‌اش استفاده از عنوان مهم‌تری را ایجاب نکند.  سادات در جامعه نفوذ بالایی داشتند و برخی از آنها دیدگاه‌هایشان را به جامعة ایران عصر قاجار تسری می‌دادند. برای نمونه، برخی از سادات که اروپاییان را به چشم پست نگاه می‌کردند، معتقد بودند که ایرانیان نباید قدر و منزلت خود را با برقراری ارتباط با آنها پایین بیاورند.  کاساکوفسکی نیز در مقابل منزلت اجتماعی آنها، این روایت را ارائه می‌دهد كه «نفوذ و اعتبار آنها باعث شد تا در جریان مخالفت‌ها و اعتراضات به بانک شاهنشاهی، حکومت با پرداخت رشوه، کار بانک را مشروع جلوه دهد؛ به‌طوری‌که سردستة آنها که نائب‌السادات نام داشت، در ساعات اداری در سالن کار بانک شاهنشاهی جلوس می‌کرد تا رضایت مخالفان را جلب کند». 
    سادات به کارهای پست اشتغال نمی‌ورزیدند و هیچ‌گونه خدمتی را نزد رجال قبول نمی‌کردند؛ ولی در عوض، رجال در تأمین هزینه‌های زندگی آنان مشارکت می‌کردند. تعداد آنهایی که خود را سید معرفی می‌كردند، در ایران عصر قاجار به هزاران نفر می‌رسید. از جمله امتیازاتشان معافیت از خدمت نظام و پرداخت مالیات  گزارش شده است. آنان از هر چیزی حقی داشتند و معمولاً از موقع و وضع خود سوء‌استفاده می‌کردند. 
    در میان بسياري از گزارش‌های سفرنامه‌نویسان اروپایی دورة قاجار، تعداد انگشت‌شماری مانند گاسپار دروویل و کنت دوسرسی، با بیانی غرض‌ورزانه و جانبدارانه به توصیف ویژگی‌های ظاهری و رفتاری سادات پرداخته‌اند.  در میان آنها دمورگان تعصب‌محورانه‌ترین نگاه را به سادات داشته و نسبت ‌به آنچه ديگر سفرنامه‌نویسان گزارش کرده‌اند، آنها را با صفات ناشایستی توصیف کرده است. 
    3. جايگاه روحانيون پرنفوذ شيعه نزد مردم
    با توجه به آنچه دربارة مقام روحانیون در جامعة ایران عصر قاجار بیان شد، مردم ارتباط خوبی با آنها داشتند و ازآنجاکه اینان راهنمای مذهبی مردم بودند و مردم به این رابطه نیاز داشتند، نقش تأثیرگذاری در جهت‌دهی به فکر ایرانیان آن دوره داشتند. روحانیون می‌توانستند مردم را به هر سمت که می‌خواستند، جذب کنند.  تبلیغات آنها در هر زمینه‌ای مردم را به دلخواهشان مي‌رساند. برای نمونه، تبلیغات آنها برضد روس‌ها موجب شد تا در توده وسیع مردم حس خصمانه‌ای به روس‌ها پديد آید.  مردم به‌علت علاقه به روحانیون سعی می‌کردند تا در تمامی اوقات شبانه‌روز با آنها هم‌کلام شوند و از آنها استفاده کنند؛ به‌طوری‌که روحانیون همیشه موقع خروج از خانه، عده‌ای همراه داشتند و هرچه از لحاظ مذهبی مقامی بالاتر داشتند، تعداد همراهانشان بیشتر بود.  حتی مرگ مجتهد را برای خود بدبختی فوق‌العاده‌اي می‌دانستند و بازار را مي‌بستند و تمامی کسبه‌ها بساط خود را جمع می‌کردند؛ حتی قصابی و نانوایی‌ها هم تعطیل می‌شدند. به‌طوری‌که تشییع جنازة روحانیون با تجلیل شایانی از سوی مردم برپا می‌شد. 
    ازآنجاکه تعصبات ایرانیان شیعی‌مذهب عصر قاجار در مورد باورها و اعتقادات مذهبی‌شان از سنیان بیشتر بود، نفوذ و قدرت مجتهدان شیعی نيز از شیخ‌الاسلام عثمانی در آن دوره بیشتر بود.  به همین دلیل روحانیون ایران در نزد بزرگان از احترام فوق‌العاده‌ای برخوردار بودند. 
    روحانیون، چه ملاهای ساده و چه سیدها، دارای القاب و عناوین پرطمطراقی نزد عامة مردم بودند که باید هنگام گفت‌وگو و مکاتبه با آنها به کار مي‌رفت. زمانی که یک ایرانی با یکی از روحانیون خداحافظی می‌کرد، این جمله را بر زبان می آورد: التماس دعا.  آنها نزد کلیه رجال از احترام خاصی برخوردار بودند و در همه‌جا در صدر مجلس می‌نشستند. شخص پادشاه نیز به آنها احترام زیادی می‌گذاشت و غالباً دختران خود را به عقد ازدواج آنها درمی‌آورد  تا این‌گونه آنها را به ‌سمت خود جلب کند.
    در میان یادداشت‌های سفرنامه‌نویسان، تنها به یک مورد دربارة عدم علاقه به ملاها برمی‌خوریم که آن هم در قالب شعر و از زبان یک دختر مازندرانی سروده شده است. «من نمی‌خواهم زن ملا بشوم؛ چراکه او پس از اتمام عبادت، وقتی وارد منزل می‌شود، مرا با دستار بلندش می‌زند».  شاید بتوان همین تک‌گزارش را به رابطة نامناسب مردم دورة قاجار با ملاها به‌عنوان ضعیف‌ترین طبقة سلسله‌مراتبی روحانیت دورة قاجار نسبت داد.
    علاوه بر مطالب يادشده، گزارش‌های فراوان دیگری در میان یادداشت‌های سفرنامه‌نویسان اروپایی دربارة نفوذ و اعتبار دستگاه روحانیت در بیشتر مناطق ایران دورة قاجار ديده می‌شود.  يكي از مجتهدان و روحانیون بزرگی که در استان‌ها نفوذ فراوانی داشت، حاج ‌سیداسدالله اصفهانی بود. وی که در منزل بسیار ساده‌ای در اصفهان زندگی می‌کرد، نزد مردم اعتبار فراوانی داشت؛ به‌طوری‌که مردم اصفهان برای شفای بیماری‌شان به وی متوسل می‌شدند. بروگشن در سفرنامة خود مي‌نويسد: در اصفهان به جماعتی برخورديم که ادعا می‌کردند مریض‌اند. یکی از آنها نزد حاج‌ سید‌اسدالله آمد و پس از تحمل ساعت‌ها انتظار، وارد اتاقش شد و دست او را بوسید. مجتهد یک تکه قند به او داد و مرد با خوشحالی خارج شد. بعدها متوجه شدیم كه آن مرد برای این نزد مجتهد آمد تا شفا یابد. 
    مشاهدة فراوانی گزارش‌های ثبت‌شده در سفرنامه‌های اروپاییان و ارتباط آنها با بدنة اجتماعی جامعه، نشان‌دهندة نقش و جایگاه والای روحانیت شیعه نزد مردم دورة قاجار است. سفرنامه‌نویسان اروپایی در ثبت این دسته از یادداشت‌هایشان، حتی به ظواهر و پوشاک روحانیون نیز اشاره داشته‌اند. برای نمونه، اورسل و کاساکوفسکی آورده‌اند: «لباس آقاها و ملاها معمولاً شبیه لباس مردان عادی بود و تنها به‌وسیله عمامه‌های گرد بسیار بزرگ و شال سفید و عبای گشاد راه‌راهی از پشم سیاه و سفید، از دیگران تشخیص داده می‌شدند. پهنای عباها زیاد و آستین آن فوق‌العاده گشاد و خیلی کوتاه بود. 
    4. وظايف عمومی روحانيت شيعه (آموزش، ارشاد و قضاوت)
    بنا بر گزارش سفرنامه‌نویسان، روحانیت کارکردهای بسیاری در بیشتر زوایای فرهنگی و اجتماعی جامعة عصر قاجار داشتند. کارکردهای آنان در تمامی سطوح و برگزاری بیشتر آداب، رسوم و مناسک دینی و اجتماعی مردم را شامل می‌شد. رتق و فتق امور مذهبی مردم، از وظایف روحانیون بود. همچنین کارهایی از قبیل انجام مراسم تدفین و ازدواج نیز بر عهدة آنان بود. آنها گاه تدریس علوم دینی مدارس را نیز بر عهده داشتند. در شهرهای نسبتاً مهم تعدادی از روحانیونِ درجات پایین‌تر بودند که عنوان آقا را یدک می‌کشیدند. روحانیون دیگری نیز به اسم ملاها زیردست آنها بودند که انجام اموری همچون ختنة پسران و اجرای صیغة عقد ازدواج و نماز میت و نماز جماعت را بر عهده داشتند. آقاها ضمن نظارت بر کار ملاها، خود نیز در خانواده‌های بزرگ شخصاً به اجرای این امور می‌پرداختند.  آنها همچنین نقش مهمی در حل امور خانوادگی مردم داشتند. به‌ويژه هنگامی که تردیدی در امری حاصل می‌شد؛ همچنین در صورت بروز اختلافات مادی، قبل از مراجعه به قاضی، این طبقه از روحانیون بنا بر دستورهای قرآن، اختلافات را برطرف می‌کردند.  ملاها علاوه بر ارشاد و هدایت مردم، به کارهای دیگر هم رسیدگی می‌کردند؛ مثل تنظيم اسناد رسمی و قوالة املاک که باید به مهر و امضای آنها می‌رسید. منازعات، غالباً به‌واسطة آنها خاتمه می‌یافت و معمولاً پس از ادای نماز، بالای منبر مي‌رفتند و امر به معروف و نهی از منکر می‌کردند. افزون‌براین، شغل بیشتر آنها روضه‌خوانی و مکتب‌داری بود و در دهکده‌ها طلاق و ازدواج به دست آنها صورت می‌گرفت.  تلقین یا متوسل شدن انسان‌ها در زمان فوت، از دیگر فعالیت‌های اجتماعی ملاها بود؛ بدین صورت که اگر شخصی بسیار مریض بود، ملا یا پیشوای مذهبی را می‌آوردند و وی برای بیمار قرآن می‌خواند تا خوب شود یا اگر بیماری بی‌حد بود، دست‌كم قبل از مرگ آیاتی از قران را شنیده باشد.  در مراسم تشییع جنازه، تدفین و ختم مرده که به احترام و برای آمرزش وی برگزار می‌شد نیز ملاها به موعظه و قرائت قرآن می‌پرداختند.  آنها در کوچه‌ها امر به معروف و نهی از منکر می‌کردند؛ براي مثال جوانان را از تراشیدن موی صورت و باقی گذاشتن موی سر سرزنش می‌كردند.  همچنین در نواحی دور از مراکز بزرگ، ملاها وظیفة تعلیم و تربیت کودکان را عهده‌دار بودند. 
    بنا بر این گزارش‌ها، برخی از آخوندها در آن دوره برای خود محکمه‌ای داشتند؛ چراکه در ایران دورة قاجار، دو نوع قانون وجود داشت؛ یکی قانون شرع که قاضی‌ها و ملاها آن را تفسیر می‌کردند و دیگری قوانین عرفی. دستگاه حکومت نيز بیشتر نقش اجرایی قوانین ملاها را عهده‌دار بود.  برای نمونه، شخصی به‌نام شیخ‌‌هادی از آخوندهای دورة قاجار، در تهران محکمة شرعی داشت و در بیرونی خانه محقرش همه‌روزه به مشکلات و اختلافات مردم تهران رسیدگی می‌کرد و در همان مکان پاداش ستمدیدگان و کیفر خاطیان را انجام مي‌داد.  هانری رنه دالمانی با تعجب از نقش و نفوذ روحانیون در زوایای مختلف اجتماعی دورة قاجار گزارش می‌دهد. به‌زعم وی، با وجود ورود تجدد به ایران، بازهم ملاها در کارهای اجتماعی دخالت می‌کردند. 
    فراوانی گزارش‌های سفرنامه‌نویسان دربارة روحانیت و جایگاه آن در دورة قاجار، از توجه فراوان سفرنامه‌نویسان اروپایی به این مقوله در آن دوران و اهمیت یادداشت‌های سفرنامه‌نویسان در باب تاریخ اجتماعی دوران قاجار حکایت دارد.
    5. رابطه با اقليت‌ها
    1ـ5. برخورد با بيگانگان
    در متون سفرنامه‌نویسان اروپایی دربارة شیوة مواجهة طبقات مختلف روحانیت دورة قاجار با بیگانگان گزارش‌هاي ضد و نقيض و متضادي وجود دارد. برای نمونه، سر آرتور هاردینگ در اثرش ابتدا از نگاه نامناسب روحانیون ایران دورة قاجار به غرب گزارش می‌دهد. وی می‌نویسد: «از روحاني‌ای خواستم تا از او عکس بگیرم. او گفت: من همانند سنیان وهم‌پرست نیستم که آخرین جملۀ وصیت خود را با عکس زینت دهم؛ در ثانی نمی‌خواهم بدعتی در میان مسلمانان با گرفتن عکس از طرف من ایجاد شود؛ به‌شرطی حاضرم که همه در اطراف من باشند؛ ما را نقاشی کنید تا حرکت دست شما را ببینم؛ چراکه نمی‌دانم چگونه خدا یا شیطان به شما یاد داد عکس انسان را بگیرید. من از اسرار این کار آگاه نیستم و از عکس تردید دارم.  وی در ادامه از برخورد با روحانیونی گزارش می‌دهد که توانسته بودند به راحتی با او ارتباط برقرار كنند و نظر مساعدتری به او داشتند. 
    علاوه بر سر آرتور هاردینگ، گروهی از سفرنامه‌نویسان از برقراری گفت‌وگو و ایجاد رابطه‌ای مناسب با روحانیون گزارش داده‌اند. آنها معتقدند روحانیون شیعی ایران با کمال فروتنی با مسیحیان هم‌کلام می‌شدند و در برخی مواقع در مکالماتشان با سفرنامه‌نویسان، از اوضاع و احوال جوامع مسیحی‌نشین نیز جویا می‌شدند.  با آنکه مردم عامه دربارة مسلمانان سنی‌مذهب احساس خوبی نداشتند، روحانیون با همتایان ترکشان نیز ملاقات مي‌کردند و دربارة مسائل مذهبی با آنها به مباحثه می‌پرداختند. برای نمونه، سر هارد فورجونز در این زمينه گزارش می‌دهد: «تنها کسی که در ایران وزیر عبدالوهاب افندی، مختار ترک را ملاقات کرده و با او در مورد مسائل مذهبی مباحثه کرد، شیخ‌الاسلام تبریز بود». 
    2ـ5. برخورد با بابيت
    بنا بر دلایل گوناگون، سفرنامه‌نویسان اروپایی اطلاعات ارزشمندی از فرقه‌های نوظهوری همچون بابیه و نگاه روحانیت شیعی به آنها در دوره قاجار ارائه داده‌اند. سفرنامه‌نویسان از پیدایش، عقاید و شیوه مواجهه با آنها و حتی مرگ رهبر این فرقه و طرفدارانش نیز گزارش‌هایی را ثبت کرده‌اند؛ هرچند برخي از سفرنامه‌نویسان مانند ملکونوف، در کنار گزارش‌های مفید، اطلاعات نادرستی را دراین‌باره ارائه داده‌اند. وی بابیه را نهضتی می‌داند که در میانة کار قاجار شکل گرفت.  استفاده از واژه «نهضت» به‌جای «فرقه» برای بابیه، عدم آگاهی و تسلط لازم بر مفاهیم بنیادین دینی و نگاه سطحی ملکونوف در حوزة جامعه‌شناسی دینی را نشان می‌دهد. همین مسئله می‌تواند گواهی باشد بر اینکه برخی سیاحان بدون نگاه کارشناسانه و تسلط کافی بر فرهنگ دینی ایرانیان دورة قاجار، گزارش‌هایی را ثبت کرده‌اند؛ چراکه «نهضت» حرکتی دینی است که ویژگی ممتاز آن را باید در اصول عقاید یا رهیافت خاص ایمان‎گرایانة آن یا در روش‎شناسی ویژة آن دربارة فهم و تفسیر متون دینی جست‎وجو کرد. به این معنا، نوعی عقیده و ایمان محور شکل‎گیری و تداوم آن است و بقیة عناصر، بر این اساس استوار می‎‎شوند. همین ایمان و عقیده است که در مسیر خود نوعی روابط اجتماعی ویژه را موجب مي‌شود و شیوة تعاملات درونی و بیرونی افراد را تعیین می‎‎کند؛ اما در مقابل، «فرقه» آن جماعت دینی‌اي است که در آن عموماً آنچه وجه امتیاز اصلی و اساسی محسوب می‎‎شود، نه ایمان و عقیدة خاص، که نفس پیوندها، ارتباطات و تعاملات خاص درونی است که میان افراد وابسته بدان برقرار می‎شود و معمولاً در رأس آن، فرد یا افرادی قرار دارند که نماد و مظهر و غایت و مایة قوام این پیوند‎هايند. در نهایت با ایجاد فرقه، نوعی تفرقه، تفرق، انشقاق و امتیازیابی اجتماعی و نیز طبقات جدید اجتماعی به‌وجود می‌آید.
    ملکونوف به‌رغم عدم فهم مناسب از ماهیت فرقة بابیه، اطلاعات ارزشمندی را دربارة عقاید آنها ارائه مي‌دهد: «مقر بابیه در سبزه‌میدان بارفروش  بود. براساس منابع، محمدعلی فرزند محمدصالح تاجر در جوانی به عربستان رفت و از آنجا به شیراز آمد؛ شریعتی جدید آورد و خود را پیامبر و صاحب دین می‌دانست. او از همه علما کناره‌گیری کرد؛ حکم به حرمت قلیان و کشمش پخته و سیر و پیاز داد؛ در نماز رو به قبله بودن را لزومی ندید و در مکتب وی چندشوهری زنان آزاد بود».  به اعتقاد پولاک وی خود را باب‌الدین نامید و کتابی به زبان عربی نوشت. منکر قرآن شد و اموال و املاک را عمومی دانست و زنان را کاملاً آزاد خواند و اعلام داشت هرکه در کار دفاع و انتشار دین او شهید شود، جاوید است و در همان لحظة مرگ در نقطة دیگر تجدیدحیات می‌کند. 
    برخی از سفرنامه‌نویسان اروپایی با بابیه ملاقات داشتند. جان بیشار پس از گفت‌و‌گوهای مکرر خود در ایران با پیروان باب، می‌گوید: «باید اعتراف کنم که نفهمیدم آنها چه می‌گویند و اصولی که از آن دفاع می‌کنند، بر چه پایه‌ای است و چه می‌خواهند. به نظر من یک معجون درهمی است از مسیحیت، اسلام و یهود که با فلسفه‌ها و تصورات شاعرانة ذهن ایرانی ظاهرسازی شده است».  ویلز نيز در اطراف اصفهان، با دو سید فال‌گیر به نام‌های سیدحسن و سیدحسین که از پیروان فرقه بابیه بودند، آشنا شد. وی دربارة بابیه معتقد بود که باب مرد شیاد و حقه‌بازی بود که ضمن ارائة فرقه‌ای نو توانسته بود عده‌ای را فریب دهد. بنا بر گزارش ویلز، بیشتر پیروان باب را مردمی از نواحی اصفهان یا زنجان تشکیل می‌دادند که محرمانه به پیروی از باب پرداخته بودند.  این فرقه توانسته بود در مدت اندک، طرفدارانی از عناصر ناراضی را به ‌دست آورد  و سخت توجه ایرانیان دورة قاجار را به خود جلب کند؛  به‌طوری‌که اگر شایع می‌شد قزاق‌ها به توقیف و تعقیب بابیان یا ملّیون انقلابی اشتغال دارند، ملت از آنها سلب اعتماد می‌کردند؛  ولی از نظر مسلمانانی که در کار خود راسخ بودند، بابی‌گری کفر محض به‌شمار می‌رفت.  محمدعلی باب ـ که رهبر بابیه بود ـ در تبریز اعدام شد و جسد او را در خندقی انداختند تا خوراک سگان شود؛ ولی پیروانش با رشوه توانستند جسدش را از تبریز منتقل كرده، در امام‌زاده‌ای در جادة تهران ـ همدان دفن کنند.  پس از قتل باب، طرفدارانش عَلَم طغیان بر افراشتند؛ بسیاری از مواضع مستحکم را در مازندران گرفتند و شجاعانه جنگیدند؛ چندان‌که بعد از نبردهای طولانی و با کمک قوایی بسیار متفوق، دولت توانست آنها را سرکوب کند. 
    بنا بر گزارش برخی سفرنامه‌نویسان، روحانیون شیعه با مذهب باب به‌شدت مخالفت می‌ورزیدند. علت مخالفت علمای شیعه و روحانیون سنتی ایران با مذهب باب این بود که آنها را به چشم بدعت‌گذاران خطرناک و منحرف‌کنندگان تعالیم اسلام می‌نگریستند. یکی دیگر از علل مخالفت روحانیون شیعی با این فرقه، آزادی غیرمشروعی بود که بابی‌ها برای زنان ایران مطالبه می‌کردند.  گروهی از روحانیون نیز معتقد بودند چون بابی‌ها ختم نبوت را باور ندارند و می‌گویند بر محمد‌علی باب وحی جدید نازل شده است، همگی باید کشته شوند.  علمای شیعه و روحانیون سنتی ایران از پیروان بابیگری بدشان می‌آمد و آنها را به چشم بدعت‌گذاران خطرناک و منحرف‌کنندگان تعالیم اسلام می‌نگریستند. 
    3ـ5. شيخيه
    شیخیه از دیگر فرقه‌های رایج در دورة قاجار بود که مورد توجه برخی از سفرنامه‌نویسان قرار گرفته است. دوگوبینو بر آن است که این فرقه در میانة کار قاجار و در نتیجة فساد حکومتی در شیراز رایج شد. آنها به تساوی زن و مرد و تک‌همسری قائل بودند و حتی اعتقاد داشتند كه امکان دارد برخی از قسمت‌های قرآن را جبرئیل نیاورده باشد. آنها در برخی مسائل، همچون ظهور جسمانی مهدی(عج)، با شیعه اختلاف‌نظر داشتند؛  هرگونه استدلال را در مسائل ظاهری و مذهبی رد مي‌کردند و هر چیز که ناشی از مکاشفة مستقیم باشد، از لحاظ آنها پذیرفتنی بود.  عقاید این فرقة نوظهور با آرای شیعیان تفاوتي داشت. مقر اصلی آنها در کرمانشاه بود؛ ولی پیروان این فرقه در شهرهاي ديگر و حتی تهران نیز پراکنده بودند. 
    شیخیه معتقد بودند كه میان امام زمان و امت وی بايد یک شیعه کامل واسطه باشد. بنا بر گزارش سایکس، ايشان آن واسطه را در ایران حاج‌محمدکریم‌خان می‌دانستد. وی همچنین گزارش می‌کند، حاج‌محمدخان، جد مرحوم حاج‌محمد‌کریم‌خان، رئیس این طايفه و دارای هفت هزار نفر طرفدار در ایالت کرمان بود.  به‌رغم خصومت بسیاری از روحانیون، شیخیه مدعی تساوی حقوق بودند. مسجدی در تهران داشتند و عالمی برایشان وعظ می‌کرد. چنان به حقانیت مذهبشان باور و اعتقاد داشتند که به شیعیان پیشنهاد مباحثه داده بودند؛ ولی روحانیون شیعه این پیشنهاد را نپذیرفتند؛  چراکه از نظر شیعیان و روحانیون شیعة دورة قاجار و بنا بر هویتی که ایرانیان شیعه‌مذهب برای خود بازتعریف کرده بودند، محاجه با این فرقه‌های نوظهور امری غیرضرور بود و نیازی به انجام این امر در میان آنها احساس نمی‌شد.
    نتيجه‌گيری
    سیاحان در عهد قاجار با عناوینی نظیر تاجر، دانشمند، مبلغ مذهبی و سفیر سیاسی به ایران می‌آمدند و بنا بر دغدغه‌ای که گاه مسائل سیاسی بود و گاه به دست دادن گزارش به کنسول‌های متبوعه، سفرنامه‌هایی نیز نگاشتند و در آن به امور مذهبی ایرانیان، از جمله روحانیت شیعه نیز پرداختند. گزارش‌های سفرنامه‌نویسان عصر قاجار دربارة رابطة روحانیت شیعه با مردم، نظیر آموزش دینی ایرانیان، رابطة آنها با علما، و رسومی از قبیل مراسم تدفین ـ که مختص افکار شیعی بود ـ به بررسی پرداخته‌اند؛ اما در برخی موارد، بر این اساس که فرهنگ سیاحان با فرهنگ ایرانی ـ اسلامی متفاوت بود یا منافع آنان به واسطة روحانیت شیعه تهدید شد، گزارش‌های جانبدارانه از آنها ديده شده است. از سوی دیگر، با مطالعۀ دقیق و مقایسة این سفرنامه‌ها با یکدیگر و نقد و بررسی یادداشت‌های آنان دربارة فرهنگ شیعی ایرانیان، به‌وضوح می‌توان دریافت که برداشت‌های ایشان از اسلام و باورهای مذهبی مردم و حتی میزان توجه آنان به این‌گونه مسائل، تحت تأثیر عواملی سیاسی و اقتصادی قرار داشته است. این‌گونه از گزارش‌ها با استفاده از جملات غیرتوصیفی، مانند خرافات و موهومات و... بررسی شده‌اند. توجه به این قبیل موارد، خود نشان‌دهندة کارکرد روحانیت شیعه است؛ زیرا بر اساس یافته‌های به‌دست‌آمده از نوشته‌های سیاحان، یکی از مهم‌ترین کارکردهای روحانیت شیعه بیگانه‌ستیزی آنها و دعوت به هویت جمعی شیعه بوده است. افزون‌براین، نوع نگاه و فراوانی گزارش‌ها از کارکردهای روحانیت و نگاه آنها به مسائلی همچون غیرمسلمانان، از اهمیت و نقش مهم روحانیت در جامعة ایران دورة قاجاری حکایت می‌کند. سفرنامه‌نویسان اروپایی در بیان این دسته از گزارش‌ها، از کلماتی مانند آخوند، ملا، شیخ، روحانی و مجتهد استفاده کرده و گاه تعمیم‌های ناروایی را به عموم روحانیون جامعه و نهاد روحانیت نسبت داده‌اند. کارکردهای متعدد روحانیت و ارتباط مردم با آنها در زندگی روزانه‌شان، مردمی شدن نهاد روحانیت در ایران دورة قاجار را نشان می‌دهد.
     
     

    References: 
    • اورسل، ارنست، سفرنامه قفقاز و ایران، ترجمة علی‌اصغر سعیدی، تهران، زوار، 1353.
    • اولیویه، گیوم آنتوان، سفرنامه اولیه: تاریخ اجتماعی-اقتصادی ایران در دوران آغازین عصر قاجار، ترجمة محمدطاهر میرزایی، تهران، اطلاعات، 1371.
    • آنه، کلود، گل‌های سرخ اصفهان، ترجمة فضل‌الله جلوه، تهران، روایت، 1370.
    • براون، ادوارد، یک سال در میان ایرانیان، ترجمة ذبیح‌الله منصوری، تهران، کانون معرف، 1361.
    • برجیس‌، ادوارد و چارلز برجیس‌، نامه‌هایی از ایران 1828ـ1855، گردآوری و ویراسته بنجامین شوارتز، ترجمة حسین اصغرنژاد و معصومه جمشیدی‌، تهران، فرزان‌‌روز، 1389.
    • بروگشن، هنریش، در سرزمین آفتاب، ترجمة محمدحسين کردبچه، تهران، اطلاعات، 1372.
    • پاتینجر، هنری، سفرنامه پاتینجر (مسافرت سند و بلوچستان)، ترجمة شاپور گودرزی، تهران، کتابفروشی دهخدا، 1348.
    • پولاک، ادوارد یاکوپ، ایران و ایرانیان، ترجمة کیکاووس جهانداری، تهران، خوارزمی، 1361.
    • جکسن، آبراهام ویلیامز، سفرنامه، ایران در گذشته و حال، ترجمة منوچهر امیری و فریدون بدره‌ای، تهران، خوارزمی، 1357.
    • جونز، هاردفور، روزنامة سفر خاطرات هیأت اعزامی انگلستان به ایران، ترجمه مانی صالحی علامه، تهران، ثالث، 1386.
    • دروویل، گاسپار، سفري در ایران، ترجمة منوچهر اعتماد مقدم، تهران، شباویز، 1370.
    • دمورگان، ژان ژاک، سفرنامه دمورگان، ترجمة جهانگیر قائم‌مقامی، تهران، کتابفروشی طهوری، 1335.
    • دوسرسی، کنت، ایران در 1840-1839 میلادی، ترجمة احسان اشرافی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1362.
    • دوگوبینو، ژوزف آرتور، سه سال در آسیا، ترجمة عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران، کتابسرا، 1367.
    • دیولافوا، ژان، سفرنامه مادام دیولافوا، جلد اول: ایران و کلد، ترجمة ايرج فره‌وشی (همایون سابق)، تهران، خیام، 1332.
    • ـــــ ، سفرنامه مادام دیولافوا، جلد دوم: خاطرات کاوش‌های باستان‌شناسی شوش، ترجمه ایرج فره‌وشی، تهران، دانشگاه تهران، 1396.
    • رابینو، یاسنت لویی، مازندران و استرآباد، ترجمة وحید مازندرانی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1336.
    • رنه‌ دالمانی، هانری، سفرنامه از خراسان تا بختیاری، ترجمة فره‌وشی (همایون سابق)، تهران، امیرکبیر، 1335.
    • سایکس، پرسی، ده هزار میل در ایران، ترجمة حسین سعادت نوری، چ دوم، تهران، ابن‌سينا، 1336.
    • سرنا، کارلا، مردم و دین‌های ایرانیان، ترجمة غلامرضا سمیعی، تهران، سپهر، 1372.
    • کاساکوفسکی، ولادیمیر آندره یویچ، خاطرات کلنل کاساکوفسکی (1896)، ترجمة عباسقلی جلی، تهران، کتاب‌های سیمرغ، 1344.
    • کرزن، جرج ناتالین، ایران و قضیه ایران، ترجمة غلامعلی وحید مازندرانی، تهران، علمی و فرهنگی، 1373.
    • گاردان، آلفرد دو، مأموریت ژنرال گاردان در ایران، ترجمة عباس اقبال، تهران، اداره شورای نظام، 1310.
    • لایارد، هنری، سفرنامه لیارد: نبرد محمدتقی خان بختیاری با حکومت قاجاریه، ترجمة سردار اسعد بختیاری، تهران، چاپ سنگی، 1327.
    • مامونتوف، ن. پ، حکومت تزار و محمدعلی میرزا، ترجمة شرف‌الدین قهرمانی، تهران، سپهر، 1344.
    • ملکونوف، گریگوری و ع‍ب‍دال‍ص‍م‍د م‍ی‍رزا س‍ال‍ور عزالدوله، سفرنامه ایران و روسیه (نواحی شمال ایران)، به کوشش محمد گلبن و فرامرز طالبی، تهران، دنیای کتاب، 1363.
    • ویشار، جان، بیست سال در ایران، ترجمة علی ملک‌زاده، تهران، علمي و فرهنگي، 1377.
    • ویلز، چارلز جیمز، ایران در یک قرن پیش، ترجمة غلامحسین فراگوزلو، تهران، اقبال، 1368.
    • هاردینگ، آرتور، خاطرات سیاسی، ترجمة جواد شیخ‌الاسلامی، تهران، علمی و فرهنگی، 1374.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    دیوسالار، مهرداد، قادری، سیدرضی، فرجیهای قزوینی، محمدحسین.(1398) کارکرد اجتماعی روحانیتِ شیعه در دوره‌ی قاجار براساس سفرنامه‌های اروپاییان. ، 16(1)، 27-40

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مهرداد دیوسالار؛ سیدرضی قادری؛ محمدحسین فرجیهای قزوینی."کارکرد اجتماعی روحانیتِ شیعه در دوره‌ی قاجار براساس سفرنامه‌های اروپاییان". ، 16، 1، 1398، 27-40

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    دیوسالار، مهرداد، قادری، سیدرضی، فرجیهای قزوینی، محمدحسین.(1398) 'کارکرد اجتماعی روحانیتِ شیعه در دوره‌ی قاجار براساس سفرنامه‌های اروپاییان'، ، 16(1), pp. 27-40

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    دیوسالار، مهرداد، قادری، سیدرضی، فرجیهای قزوینی، محمدحسین. کارکرد اجتماعی روحانیتِ شیعه در دوره‌ی قاجار براساس سفرنامه‌های اروپاییان. ، 16, 1398؛ 16(1): 27-40