، سال شانزدهم، شماره اول، پیاپی 46، بهار و تابستان 1398، صفحات 41-66

    بررسی و نقد گزارش‌های بَدء‌الوحی با تأکید بر نقش حضرت خدیجه علیه السلام

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    صفورا سالاریه / سطح 4 حوزه علمیه قم / saforasalari@gmail.com
    چکیده: 
    بدء الوحی از پدیده های مهم مربوط به نزول وحی است که دو نکته در آن مورد توجه است: چگونگی مواجهۀ پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم با امین وحی و تأیید حضرت خدیجه علیه السلام دربارۀ پیامبری آن حضرت. در این باره شاهد تناقضاتی درون متنی بین گزارش ها و تعارض آنها با مبانی قرآنی هستیم که کشف حقیقت، نیازمند نقد و بررسی سندی و دلالی روایات است. در این نوشتار، با روش توصیفی ـ تحلیلی، به اعتبار سنجی محتوایی و سندی این گزارش ها دربارۀ چگونگی مواجهۀ پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و چرایی اعطای نقش تأییدکنندگی به حضرت خدیجه علیه السلام پرداخته می شود. در این باره، روایتی در تفسیر منسوب به امام عسکری علیه السلام موجود است که به لحاظ سندی براساس دیدگاه مبنایی دربارۀ این تفسیر باید داوری شود؛ اما به لحاظ محتوایی، دارای مضامین عالی و منطبق با مبانی شیعی است. از صحابه و تابعین نیز دو دسته گزارش وجود دارد که تنها گزارش های جابربن عبدالله از نظر سندی و دلالی معتبرند و مابقی از نظر سندی ضعیف و از نظر دلالی متناقض با یکدیگر و متعارض با مبانی قرآنی و روایی اند. همچنین روشن شد که دو عامل موجب برجسته سازی نقش حضرت خدیجه علیه السلام در این جریان شده است: 1. جایگاه ایشان که مطالب هرچند ناصحیحِ دربارۀ ایشان را باورپذیرتر می کند؛ 2. آل زبیر، که عموزادگان آن حضرت بودند، با تکریم ایشان به ارتقای منزلت خویش در تاریخ اسلام می پرداختند.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    An In-depth Analysis of Reports Related to the Beginning of Revelation Emphasizing the Role of Hazrat Khadija (AS)
    Abstract: 
    The beginning of revelation is one of the important phenomena related to the revelation, in which two points are considered, how the Prophet Mohammad (S) confronted the angel of revelation? and how Hazrat Khadija (AS) acknowledged his Prophethood? Given the textual and fundamental contradictions of historical reports with the holy Qur’an, this paper seeks to study the reports related to the beginning of revelation with an emphasis on the role of Hazrat Khadija (AS) through a descriptive-analytical method. One of the narrations in this regard is a narration that is available in the Commentary attributed to Imam Hasan Askari (AS), which has excellent themes in terms of content and is in accordance with Shiite principles. There are two categories of reports from the Companions and the Followers (tabi'un) of the Prophet Mohammad (S), in which only the reports of Jabir ibn Abdullah is valid in terms of document and implication, while the rest are weak in terms of document and implication and contradict the Qur’anic and narrative principles. It was also clarified that two factors have highlighted the role of Hazrat Khadija (AS) in this process, her position and Al-Zubayr, who was her cousin, and it led them to abuse power in the history of Islam.
    References: 
    متن کامل مقاله: 

     
    مقدمه
    رخدادهای تأثیرگذار در سرنوشت بشریت، همواره مورد توجه پژوهشگران بوده است. پدیدۀ ظهور اسلام، بعثت پیامبر و نزول قرآن، از این گونه‌اند. در بین حوادث مربوط به این سه عنصر، حادثۀ «بدء‌الوحی» از مهم‌ترین حوادث در تاریخ اسلام است که هريک از مورخان و محدثان با حفظ مضمون کلی و اختلاف در جزئيات، این گزارش را به تصویر کشیده‌اند.
    در نخستین نزول وحی، حوادثی همچون دیدار پیامبر با جبرئیل امین، رؤیت حقیقت هستی، نزول آیات و شنیدن خبر رسالت اتفاق افتاد. آنچه در منابع بدان بیشتر پرداخته شد، نحوۀ ملاقات و چگونگی ظهور و بروز جبرئیل، واکنش پیامبر در این ملاقات و نقش حضرت خدیجه در باورپذیر شدن این دیدار برای پیامبر است.
    این روايات در سه دسته قابل تقسیم‌اند: روايت منقول در تفسير منسوب به امام عسکري؛ روايات منقول از صحابه‌اي همچون جابربن ‌عبدالله انصاري و عايشه؛ و روايات رسيده از تابعين. تحقیق پیش‌رو با روش تحلیل سندی و محتوایی، تعارضات و تفاوت‌های درون‌متنی و برون‌متنی اين گزارش‌ها را کنکاش کرده و برای این منظور از منابع تاریخی، روایی و سیره تا اوایل قرن چهارم [یعنی تا پایان دوران طبری (م310ق)] بهره برده است.
    اگرچه دربارۀ این موضوع تحقیقاتی انجام شده، اما هیچ‌يک با ويژگي‌هاي اين پژوهش؛ از نظر محدودۀ زمانی، به ‌صورت جامع، با بررسی سندی و لحاظ اتصال یا عدم اتصال به پیامبر، اعتبار و عدم اعتبار راویان، توجه به تعارض گزارش‌ها، مطابقت و عدم مطابقت با مبانی، و تحليل نقش منسوب به حضرت خدیجه به بررسی این واقعه نپرداخته‌‌اند. پرسش‌های اين پژوهش عبارت‌اند از:
    ـ کدام يک از گزارش‌هاي بدء‌الوحي دارای اعتبار سندي است؟
    ـ نسبت گزارش‌ها با یکدیگر از نظر تطابق و تعارض چگونه است؟
    ـ نسبت این گزارش‌ها با مبانی دینی از نظر تعارض و تطابق چگونه است؟
    ـ علت اعطای نقش منسوب به حضرت خدیجه چیست؟
    1. روش تحقيق
    اين پژوهش ضمن دو بخشِ «نقد سندی» و «نقد محتوایی»، به تحلیل و بررسی موضوع بدء‌الوحی پرداخته است. در بخش نقد سندی نشان داده می‌شود که این گزارش‌ها از جانب دو گروه صحابه و تابعین نقل شده‌اند. ملاک اتصال در سلسلۀ سند آن است که اخبار به منبع خبر متصل شده باشند؛ لذا صحابه باید خبر خود را از پیامبر دریافت کرده باشند؛ اگرچه در زمان حادثه در قید حیات یا در سنّ درک نبوده‌اند؛ مانند عایشه.  تابعین نیز با استناد خبر خود به صحابه، از اتصال سند برخوردار خواهند بود.
    از نظر اعتبار و وثاقت راویان، ابتدا وثاقت راویان طبقۀ اول سنجیده شد که در صورت عدم اعتبار و وثاقت آنها و یا مرسل بودن خبرشان، روایت از اعتبار ساقط می‌شود و دیگر روات سلسله سند بررسی نمی‌شوند. اما اگر راوی اول ثقه بود، وثاقت راویان نسل‌های بعدی ـ نسل‌به‌نسل ـ بررسی می‌شود تا از اعتبار راویان در سلسله سند مطمئن شویم.
    در این نوشتار، شش نمودار ارائه شده است: در نمودار اول، منابعی که تا قرن چهارم، گزارش عايشه از بدءالوحی را نقل کرده‌اند که با ذکر تعداد روايات آمده است. در نمودار دوم، راویان و تعداد گزارش‌هاي بدء‌الوحی از هریک آمده است. در نمودار سوم، به ‌شکل درختی، راویان صحابه و تابعین و انتقال این گزارش از آنان به نسل‌های بعدی ترسیم شده تا خواننده، حلقۀ واسط این گزارش به نسل‌های بعدی را بهتر فهم کند. سرانجام، در نمودارهاي 4و5و6 تلاش شده که حدّ فاصل بین راوی اول تا منابع به تصویر کشیده و مسیر خبر و اتصال آن مشخص شود.
    در بخش تحلیل محتوا نيز دو موضوع «بررسی تطبیقی گزارش‌هاي بدء‌الوحی با یکدیگر» و «تعارض گزارش‌هاي بدء‌الوحي با مبانی» ارائه شده است. در بررسی تطبیقی گزارش‌هاي بدء‌الوحی با یکدیگر، با مقایسۀ بین گزارش‌ها، با همدیگر توافقات مضمونی و تعارضاتی که در خبر راویان وجود دارد، تبیین شده است؛ و در بخش تعارض گزارش‌ها با مبانی، با تکیه بر آیات و روایات، ضمن بیان گزارش صحیح از بدء‌الوحی، نقل‌هایی که مخالف با مبانی دینی و اعتقادی قرار دارند، رد شده‌اند و علت اعطای نقش تعيين‌کننده به حضرت خدیجه واکاوی شده است.

    نمودار 1: گزارش‌های بدء‌الوحی در منابع تا قرن چهارم هجری

    نمودار 2: اولین راویان با تعداد روایت

    نمودار3. سلسلۀ راویان، صحابه و تابعین
    2. گزارش‌هاي بدء‌الوحی در منابع
    جریان بدءالوحی با نقل‌های متفاوت در منابع ثبت و ضبط شده است که مجموع آنها را، بجز آنچه از امام عسکري نقل شده، می‌توان به دو بخش صحابه و تابعان تقسیم کرد.
    1ـ2. روايت امام عسکري
    امام حسن عسکری به نقل از پدر بزرگوارشان امام هادی می‌فرمایند: خداوند بعد از تحنّث و بندگی مستمر محمد به قلب او نگریست. او را گرامی‌ترین، فرمان‌برترین، خاشع‌ترین و خاضع‌ترین بندۀ خود یافت. درب آسمان را به‌سوی او باز کرد و به تمام آسمانیان و ملائک خود دستور داد در برابر محمد خضوع کنند. به جبرئیل که در هاله‌ای از نور بود، فرمان داد از ساق عرش تا رأس محمد را فراگیرد. جبرئیل نازل شد. شانه‌های محمد را گرفت،  تکان داد و گفت: یا محمد! بخوان. پاسخ داد: خواندن نمی‌دانم؟  جبرئیل گفت: یا محمد! «إِقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّک الَّذِى خَلَقَ خَلَقَ الإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ إِقْرَأْ وَرَبُّک الأَکْرَمُ الَّذِى‏عَلَّمَ بِالقَلَمِ عَلَّمَ الإِنْسانَ ما لَمْ یَعْلَمْ». پس از این واقعه، پیامبر از کوه پایین آمد؛ درحالی‌که مشاهدۀ عظمت و جلال الهی او را از خود بی‌خود کرده بود. مشاهدۀ جبرئیل و نزول وحی آن‌قدر بر محمد سنگین بود که مانند شخص تب‌دار می‌لرزید. از طرفی نگران بود قریش او را تکذیب کنند و نسبت جنون و شیطان‌زدگی به او بدهند. 
    2ـ2. روايات صحابه
    1ـ2ـ2. روايت جابربن‌ عبدالله انصاري
    گزارش جابر، مختصر، بدون هرگونه اضافات و مستند به پیامبر است. پیامبر جریان بدء‌الوحی را این‌گونه برای او تعریف کرده است: صدایی از آسمان بالای سرم شنیدم. به چپ و راست، جلو و عقب نگاه کردم. چیزی ندیدم. سرم را به آسمان بلند کردم. جبرئیل را دیدم. ترس و اضطراب مرا فراگرفت. نزد خدیجه رفتم و گفتم مرا بپوشان. سپس «يا أيها المدثر، قم فأنذر، وربك فكبر، وثيابك فطهر» نازل شد. 
    البته منابع در آوردن عبارت ترس و وحشت (فَجُئِثْتُ مِنْهُ) هماهنگ نیستند. بخاری (م 256ق) و ابویعلی (م 307ق) این عبارت را در روایت جابر نمی‌آورند؛  طبری در یک نقل حرفی از ترس و حشت ندارد  و در نقل دیگر «فخَشيتُ منه» دارد.  برخی از عبارت «رجفة الشدید»  یا «وجفة الشدید»  استفاده کرده‌اند. ترس و لرزی که در این گزارش آمده، به‌دلیل سنگینی حقیقت وحی، مطابق «قولاً ثقیلاً»  و مواجهۀ قریش با آن حضرت است. 
    2ـ2ـ2. روايت عايشه
    عايشه چگونگی رخداد بدء‌الوحي را چنين گزارش می‌کند:
    ... در يكي از روزها كه پیامبر در غار مشغول عبادت بود، فرشته‌اي نزد او آمد و گفت: بخوان. فرمود: من خواندن نمي‌دانم. فرشته پیامبر را فشار داد (تا حدي كه طاقت پیامبر تمام شد). گفت: بخوان. فرمود: خواندن نمي دانم. سه مرتبه اين كار تکرار شد. گفت: بخوان به نام پروردگارت، او كه انسان را از خون بسته آفريد... پس از آن، رسول خدا درحالي‌كه قلبش مي‌لرزيد، نزد خديجه رفت و گفت: مرا بپوشانيد؛ مرا بپوشانيد. خدیجه حضرت را پوشاند تا اينكه ترس و وحشت او برطرف شد و ماجرا را براي خديجه تعریف کرد و فرمود: من دربارۀ جان خود، احساس خطر مي‌كنم. خديجه گفت: خداوند هرگز تو را ضايع و نابود نخواهد كرد. تو صلۀ رحم می‌کنی؛ از مستمندان دستگیری و از مهمانان پذيرايي مي‌نمايي و در راه حق، مشكلات را تحمل مي‌كني. بعد از آن، خديجه او را نزد پسرعموي خود، ورقة‌بن ‌نوفل برد و گفت: اي پسرعمو! از برادرزاده‌ات (محمد) بشنو كه چه مي‌گويد. پیامبر آنچه را ديده بود، شرح داد. ورقه گفت: اين همان فرشته‌اي است كه خداوند بر موسي فرو فرستاد... . 
    طبری همین مضمون را دارد؛ با این تفاوت که پیامبر به‌محض دیدن جبرئیل، نزد خدیجه می‌رود و می‌گوید مرا بپوشان و بعد می‌خواهد خود را از بالای کوه پرت کند: «فلقد هممت أن أطرح نفسي من حالقٍ من جبل» که جبرئیل می‌گوید: یا محمد! انا جبرئیل، اقراء و قلت: ما أقرأ؟...  محمدبن‌ سعد این فرایند را طی سه گزارش نقل می‌کند و ضمن آنها آمده که حضرت از کاهن شدن خود بیمناک بوده است.  شیبانی نیز با مضمونی خلاصه‌تر، این گزارش را از عایشه نقل می‌کند.  تمام منابعی که از عایشه این گزارش را دریافت کرده‌اند، در سه بار فشار جبرئیل بر پیامبر، ترس بیش‌ از حد پیامبر، پناه بردن به خدیجه، آرامش دادن خدیجه و اینکه خدا محمد را ضایع نمی‌کند، و بشارت ورقه بر نبوت محمد، مضمون مشترک دارند.
    3ـ2. روايات تابعين
    روايات تابعین از بدء‌الوحی با نقل‌های متفاوت آمده است. عبیدبن ‌عمیر طولانی‌ترین گزارش را در این موضوع دارد. او می‌گويد: رسول خدا هر سال يك ماه در غار كوه حراء معتكف... و به عبادت مشغول بود که جبرئيل بر او نازل گشت. وی نقل خود را مستند به پیامبر می‌کند، و می‌گوید: آن حضرت می‌فرمايد: هنگامى كه من خوابيده بودم، جبرئيل پارچه‌ای از ديبا كه در آن كتابى بود، به نزد من آورد. گفت: بخوان! گفتم: خواندن نمی‌دانم؟ جبرئيل مرا گرفت و چنان فشار داد كه فکر کردم مرگم فرا رسيده است؛ سپس مرا رها ساخت. گفت: بخوان، گفتم: خواندن نمی‌دانم؟ دوباره مرا فشار داد. گفتم: خواندن نمی‌دانم؟ گفت: «بخوان به‌نام پروردگارت كه آفريد. آفريد انسان را از خون بسته». تمام این جریان در خواب اتفاق می‌افتد. پیامبر از خواب بیدار می‌شود و احساس می‌کند که در قلبش كتابى نقش بسته است. از غار بيرون می‌آید. وقتی به وسط كوه رسيد، آوازى در بالاى سرش شنید كه مي‌گفت: اى محمد! تو پيغمبر خدایى و من جبرئيلم. سرش را بلند كرد. جبرئيل را دید كه به‌صورت مردى است كه هر دو پاى خود را جفت كرده و در طرف افق ايستاده است و مي‌گويد: اى محمد! تو رسول خدایى و من جبرئيلم. به هر طرف آسمان كه نگاه مي‌كرد، او را به همان شكل مي‌دید. جريان را به خديجه فرمود. خدیجه گفت: اى عموزاده! مژده ‏بده و ثابت‌قدم باش. سوگند به آن خدایى كه جان خديجه در دست اوست، من اميد آن دارم كه تو پيغمبر اين امت باشى! بعد از آن، حضرت خدیجه جریان را برای پسرعموی خود ورقه نقل می‌کند و او نوید می‌دهد که همسرش به نبوت رسیده است. ادامۀ داستان را اسماعیل‌بن ‌ابی‌حکیم گوید: خديجه به رسول خدا عرض كرد: اى عموزاده! ممكن است هرگاه آن كس كه مي‌گویى به نزد من مي‌آيد، مرا خبر كنى؟ چون جبرئيل بر آن حضرت نازل گشت، پیامبر خديجه را باخبر کرد. خديجه عرض كرد: برخيز و در طرف چپ در كنار من بنشين. حضرت چنان كرد. خديجه عرض كرد: او را مى‏بينى؟ فرمود: آرى. عرض كرد: برخيز و در طرف راست در كنار من بنشين. رسول خدا چنان كرد. باز پرسيد: او را مى‏بينى؟ فرمود: آرى. عرض كرد: در دامنم بنشين. نشست. عرض كرد: باز او را مى‏بينى؟ فرمود: آرى. خديجه روسری از سر برداشت و عرض كرد: اكنون نيز او را مى‏بينى؟ فرمود: نه. عرض كرد: ثابت‌قدم باش و مژده باد تو را كه او فرشته است و شيطان نيست. 
    ابی‌میسره جریان را از ندای جبرئیل و وحشت پیامبر آغاز می‌کند که آن حضرت با شنیدن صدای جبرئیل به‌سوی خدیجه می‌گریزد و می‌گوید: احساس می‌کنم عقلم آسیب دیده است: «خَالَطَ عَقْلِي شَيْءٌ»؛ صدایی می‌شنیدم، اما کسی را نمی‌دیدم، خدیجه برای آرام کردن و دلداری پیامبر می‌گوید: خدا با تو کاری ندارد؛ تو را خوار نمی‌کند؛ چراکه تو صلۀ رحم می‌کنی؛ بار دیگران را به دوش می‌کشی. بعد خدیجه با ابوبکر نزد ورقه رفت و شرح ماواقع می‌کند. 
    اما نقل محمد‌بن‌سعد از ابن‌عباس کاملاً متفاوت است: رسول خدا در افق فرشته را ديد كه يكى از پاهاى خود را روى ديگرى نهاده است و فرياد مى‏كشيد: اى محمد! من جبرئيلم. اى محمد! من جبرئيلم. پيامبر می‌ترسد. شتابان نزد خديجه برگشت و اين خبر را به او داد و فرمود: اى خديجه... مى‏ترسم كاهن شده باشم. خديجه گفت: هرگز، اى پسرعمو! هرگز خداوند با تو چنين نخواهد كرد. تو صلۀ رحم می‌کنی؛ فردی درستکار، امانت‌دار و دارای خلق پسنديده‌ای. خديجه پيش ورقة‌بن ‌نوفل رفت. ورقه گفت: به خدا سوگند، پسر عموى تو راستگوست و اين آغاز پيامبرى اوست. 
    در گزارش تابعین، خدیجه بشارت نبوت به پیامبر می‌دهد و به او اطمینان می‌دهد که آنچه بر او نازل شده، فرشته است، نه شیطان؛ و برای کسب تکلیف، در نقلی به‌تنهایی و در نقل دیگر با ابوبکر نزد ورقه می‌روند! در محتوای اين گزارش‌ها، عدم هماهنگي آشکار است.
    جمع‌بندی: چنان‌که از محتوای گزارش‌ها مشخص است، تفاوت بسیاری بین گزارش رسيده از معصوم و نيز صحابي شيعي همچون جابر با ديگر گزارش‌ها وجود دارد. امام هادی و جابر آنچه از بدء‌الوحی روایت می‌کنند، بدون هرگونه اضافات، تعارض و تناقضی است؛ درحالي‌که ديگر گزارش‌ها چنين نيستند.
    3. نقد سندی
    گزارش‌ها را به سه دستۀ روايت معصوم، روايات صحابه و روايات تابعين تقسیم کرده‌ایم. روایت امام عسکری در تفسير منسوب به ايشان آمده که به‌ لحاظ سندي، براساس مبناي مربوط به اين تفسير بايد قضاوت شود. دربارۀ اين تفسير، ديدگاه‌هاي متفاوتي ميان رجاليان، محدثان و مفسران وجود دارد؛ برخي آن را مجعول و برخي مقبول دانسته‌اند؛ اما برخي از محققان، معتقدند تنها بعضي از روايات کتاب مردود است و مانعي براي پذيرش ديگر رواياتش وجود ندارد. توضيح آنکه هرچند به‌لحاظ رجالي، دربارۀ دو راوي اين تفسير از امام عسکري خدشه وارد شده و مجهول دانسته شده‌اند  و نيز در ميان روايات اين کتاب، روايات نادرستي به چشم مي‌خورد؛ اما از سوي ديگر، اعتماد شيخ صدوق و برخي عالمان متأخر از ايشان به اين کتاب موجب مي‌شود رواياتي از اين تفسير را که با مباني مکتب و نيز ديگر روايات سازگارند، قابل پذيرش بدانيم. از جمله روايات قابل پذيرش، همين روايت مورد بحث است. در توصيف امام عسکري از آغاز نزول وحي بر رسول خدا چيزي که با جايگاه و شأن رفيع نبوي و با مباني کلامي و آيات و روايات ناسازگار باشد، به چشم نمي‌خورد.
    در ادامه، بجز روايت منسوب به امام عسکري، ديگر گزارش‌ها را که از راويان صحابي و تابعي رسيده‌اند، ابتدا بررسي سندي می‌کنیم؛ سپس به تحليل محتواي آنها مي‌پردازيم. راويان صحابیِ گزارش‌کنندۀ جريان بدء‌الوحي، عبارت‌اند از عایشه و جابربن ‌عبدالله انصاري.
    1ـ3. روايات صحابه

    نمودار 4
    جابربن‌عبدالله انصاری (درگذشته بین سال‌های 73ق تا 94ق):  وی در عهد نوجوانی به‌همراه پدر جزء بیعت‌کنندگان در عقبۀ دوم بود.  وی هفت معصوم را درک کرد و از اصحاب پنج امام و از شیعیان آنان بود.  نزد اهل‌علم، وثاقت و اعتبار علمی بالایی داشت  و به‌دلیل نقل روایات فراوان از پیامبر، لقب «المُکْثِرین الحفّاظ للسنن» را به وی داده‌اند،  جابر تنها راوی‌ای است که تصریح می‌کند که از شخص پیامبر جریان بدء‌الوحی را شنیده است. 
    أباسلمة‌بن ‌عبدالرحمن (م 94یا 104ق): عبدالله‌بن‌ عبدالرحمن‌بن ‌عوف قریشی زُهری مدنی  از تابعین، ثقه، فقیه و کثیر‌الحدیث  بود و برخی او را از ائمۀ حدیث  و جزو فقهای سبعۀ مدینه دانسته‌اند.  وی در شمار راویان جابر قرار داشت و افرادی چون زُهري، يحيى‌بن ‌ابی‌کثیر و... از او نقل روایت کرده‌اند. 
    گزارش بدء‌الوحی از اباسلمة‌بن ‌عبدالرحمن، از طریق زُهری و یحیی‌بن ‌ابی‌کثیر انتشار یافته است.
    محمدبن‌مسلم‌بن‌ شهاب زهري (50-124ق): وی از طبقۀ چهارم تابعین،  کثیرالحدیث، فقیه و محدث حجاز بود.  او نخستین کسی بود که روایات تابعین از سیرۀ نبوی را گرد آورد و مطالبی بدان‌ها افزود. به همین دلیل، ذهبی نیمی از احادیث او را مرسل،  و سیوطی وی را مشهور به تدلیس می‌داند.  علمای شیعه نیز به‌دلیل جعل حدیث، او را تضعیف کرده‌اند.  در نتیجه نمی‌توان به گزارش‌های او اعتماد کرد.
    یحیی‌بن ‌ابی‌کثیر (وفات 129 یا 132ق):  رجالیون وی را اعلم، احسن و اثبت در حدیث، مورد اعتماد و برتر از زُهری می‌دانند. وی از راویان اباسلمة‌بن ‌عبدالرحمن بوده است و در سلسله روایان از او، علی‌بن ‌مبارک الهنائی البصری (م ؟) و أبان‌بن ‌یزید العطار (م؟) قرار دارند.  که هر دو ثقه و مورد اعتمادند. 
    علی‌بن ‌مبارک: خبر بدء‌الوحی به دو طریق از وی نشر یافت: وکیع‌بن ‌جراح (1۲7-۱۹۶ق) و عثمان‌بن‌ عمر‌بن ‌فارس (م 209ق)، وكيع فردی شارب‌الخمر  بود كه در نقل اخبار، زیاد خطا می‌کرد.  عثمان‌بن ‌عمر و شاگرد او ابن‌المثنی  (م 252ق) هر دو توثیق شده‌اند.  مسلم‌بن‌ حجاج (م 261ق)، نویسندۀ کتاب الصحیح نیز گزارش بدء‌الوحی خود را از محمد‌بن‌مثنی نقل می‌کند؛ اما در منابع رجالی، رابطۀ شاگردی و استادی میان این دو یاد نشده است. 
    ابان‌بن‌یزید العطار (م؟): وی از جمله راویان مورد اعتماد رجالیون است  و تنها ابن‌جوزی وی را از ضعفا می‌شمارد.  عفان‌بن‌مسلم (134-220ق) و هُدبة‌بن ‌خالد (م 235ق) ثقه و از روایان ابان بودند.  احمدبن‌ حنبل (م 241ق) نیز در شمار راویان عفان قرار داشت و ابو‌یعلی (210-307ق) از شاگردان هُدبه بود.  روایت جابر در این طریق، سلسه سند حفظ و همۀ راویان ثقه‌اند.
    اوزاعی (88-158ق): عبدالرحمن‌بن ‌عمرو‌بن ‌أبي‌عمرو، که شهرت خود را از قبیله‌اش اوزاع گرفته، از راویان یحیی‌بن ‌کثیر و بسیار مورد مدح و اعتماد است. از جمله راویان وی، ولیدبن ‌مسلم (م 194ق) و مُبشربن ‌اسماعیل (م 246ق) بودند. ولید کثیرالخطا بود  و با حذف جُعالین و کذّابین از سلسله سند اوزاعی، روایات وی را مقبول جلوه می‌داد.  همین امر موجب سلب اعتماد از ولید و تحریف در گزارش‌های اوزاعی شده است؛ اما مبشر و راوی بعد از او، ابوعبدالله احمد‌بن ‌ابراهیم النَکری (168-246ق)، مورد وثوق بوده‌اند.  ابویعلیاز احمد‌بن ‌ابراهیم هم روایت کرده است.  این گزارش، گرچه از طریق ولید‌بن ‌مسلم مورد تردید است، اما صحت آن از طریق مبشر، ثابت است.
    حَرب‌بن‌شَداد (م 161ق): وی ثقه بوده و عبدالصمد‌بن ‌عبدالوارث (م 207ق) از راویان او نیز صادق و صالح‌الحدیث معرفی شده است.  همچنين اسحاق‌بن ‌منصور‌بن ‌سلولي (م 204ق) راوی عبدالصمد هم مورد تأیید رجالیون است.  اسحاق و عبدالصمد، هر دو از مشایخ احمد‌بن‌حنبل بوده‌اند. 
    جمع‌بندی: از نظر سندی، روایت جابر، از طریق یحیی‌بن‌ ابی‌کثیر به واسطۀ چهار شاگرد انتشار یافت که از میان آنها، ابان‌بن ‌یزید به هُدبة‌بن ‌خالد، اوزاعی به ابوعبدالله نَکری و حرب‌بن ‌شداد به اسحاق‌بن‌ منصور، از صحت سندی برخوردارند. دیگر اسناد، یا به‌دلیل ضعف راوی یا مرسل بودن، مردودند.

    نمودار 5
    عایشه (م 58ق): وی متولد سال چهارم بعثت  است و قطعاً نمی‌تواند از شاهدان حادثۀ بدء‌الوحی باشد. از طرفی، وی نقل خود را به پیامبر و صحابی نسبت نمی‌دهد. اگرچه اكثر اهل‌سنت با تكيه بر نظریۀ عدالت صحابه، گزارش عايشه را با وجود مرسله بودن می‌پذیرند، اما اسفراینی پذیرش گزارش‌های راویان جوان مانند عایشه و ابن‌عباس در موضوع بدء‌الوحی را منوط به نقل از صحابه می‌داند؛ در غیر این صورت، آن را مرسلۀ غیرقابل استناد می‌شمارد. 
    عروة‌بن‌زبیر (23-94ق): وی از طبقۀ دوم تابعین،  برجسته‌ترین شخصیت علمی آل‌زبیر و کثیرالحدیث بود  که به‌دلیل شاگردی در نزد خالۀ خود عایشه و نقل احادیث بسیار از وی، موجب شده است تا اخبار غیرمستند او را به عایشه نسبت دهند؛ چنان‌که عروه نیز در راستای حدیث‌سازی به‌نفع بنی‌امیه  و القای اتقان خبر، سند برخی از اخبار جعلی را به عایشه نسبت می‌داد. 
    ابن‌شهاب زهری (58-124ق): وی علاوه بر مشكلات پیش‌گفته، از شاگردان خاص عروة‌بن‌ زبیر بود  که بیشترین اطلاعات خود را از عروه دریافت مي‌کند.
    جمع‌بندی: با توجه به مخدوش بودن عروه و زهری، کلیۀ گزارش‌های بدء‌الوحی، که از طریق این دو به عایشه ختم می‌شود، فاقد اعتبار سندی است.
    2-3. روايات تابعین

    نمودار 6
    عماربن ‌ابی‌عمار (؟): وی اهل مکه، مکنی به ابو‌عمرو، ابوعمر یا ابوعبدالله و مولی بنی‌هاشم است و وی را فردی ثقه دانسته‌اند. در دوران ولایت خالد‌بن ‌عبدالله قسری در عراق درگذشت.  خالد در سال 105  تا120ق در دوران خلافت هشام‌بن ‌عبدالملک والی عراق بود.  احتمالاً گزارش بدء‌الوحی را از عبدالله‌بن ‌عباس نقل می‌کند. 
    عبدالله‌بن ‌عباس (م 69ق): وی ده سال بعد از جریان بدء‌الوحی در شعب ابی‌طالب در مکه متولد شد.  بنابراین خبر او نیز مرسل است.
    اسماعیل‌بن‌ ابی‌حکیم (م 130ق): وی از تابعان طبقه چهارم  و موالی آل‌زبیر بود. ابن‌هشام گزارش اسماعیل را منتسب به عبدالله‌بن ‌زبیر  می‌کند و طبری گزارش او را به حضرت خدیجه نسبت می‌دهد.  ازآنجاکه اسماعيل از تابعان طبقۀ چهارم است، قطعاً حضرت خدیجه را ندیده و فاصلۀ او تا عبدالله‌بن ‌زبیر هم زیاد است. بنابراین نقل اسماعیل در این قضیه مرسل و از اعتبار ساقط است.
    فاطمه بنت الحسين: وی بانوی محدثه‌ای است که از پدرش حسین‌بن ‌علی، برادرش زین‌العابدین، عمه‌اش زینب، عبدالله‌بن ‌عباس و اسماء بنت عمیس مستنداً و از جدۀ خود فاطمۀ زهرا و بلال حبشی مرسلاً روایت می‌کند.  بنابراین گزارش او از بدء‌الوحي مرسل است.
    عبیدبن ‌عمیربن‌ قتاده لیثی (م 68ق):  وی مکنی به اباعاصم، اهل مکه، از تابعین و متولدین عهد رسول خدا  و از قصه‌گویان مکه بود.  با توجه به ذکر نکردن منبع خبر خود، گزارش عبيد مرسل و فاقد اعتبار است.
    عبدالله‌بن‌شداد الهاد (م 81-82ق): دارای کنیۀ ابوالولید ، متولد عهد رسول‌خدا  و از تابعین است.  او از افرادی چون عمربن‌خطاب، علی‌بن‌ ابی‌طالب، پدرش شداد،  عبدالله‌بن ‌عباس، عایشه، ام‌سلمه و... حدیث نقل کرده است؛  اما روایتی از پیامبر ندارد.  در گزارش بدء‌الوحی منبع خبر را ذکر نمی‌کند؛ لذا نقل او در این خصوص مرسل خواهد بود.
    ابومیسره (م 63ق): عمرو‌بن ‌شرحبیل همدانی وادعی، از بزرگان و تابعین،  در عهد ولایت عبیدالله‌بن ‌زیاد در کوفه درگذشت.  وی از کسانی چون عمربن ‌خطاب، علي، ابن‌مسعود، عایشه و... روایت کرده است.  گزارش او نیز به‌دلیل عدم استناد به پیامبر یا صحابه، مرسل است.
    جمع‌بندي: چنان‌که مشخص شد، گذشته از ضعف اعتبار برخی از راویان، مرسل بودن این دسته از گزارش‌ها، آن را فاقد اعتبار می‌سازد.
    به‌علاوه، در سلسله سند تابعین، نقش زبیریان بسیار پررنگ است و افرادی همچون عایشه، خالۀ عبدالله‌بن ‌زبیر، عبدالله‌بن ‌زبیر، عروة‌بن‌ زبیر، اسماعیل‌بن ‌ابی‌الحکیم مولی آل‌زبیر، وهب‌بن ‌کیسان مولی آل‌زبیر و زهری شاگرد عروة‌بن ‌زبیر قرار دارند. آل‌زبیر کسانی‌اند که با بنی‌هاشم میانۀ خوبی نداشتند  و چهل سال بغض و کینۀ آنان را در سینه پنهان داشته‌اند. 
    4. نقد محتوايي
    1ـ4. بررسی تطبيقی گزارش‌هاي بدء‌الوحی با يکديگر
    در این بخش، تعارضاتی که در محتوای گزارش‌هاي رسیده از عامه در باب «بدءالوحی» وجود دارد، بررسی می‌شود.
    1ـ1ـ4. مکان ديدار با جبرئيل
    در خصوص مکان دیدار پیامبر با جناب جبرئیل، بیشتر منابع تاریخی ناظر به غار حرا مي‌باشد، مگر نقل طبری، او در کامل‌ترین گزارش خود از عایشه می‌گوید: پیامبر بعد از دیدن رؤیای صادقه، به تَحنث (گوشه‌نشینی و تنهایی) روی آورد و گاهی برای دیدن خویشان و گرفتن آذوقه به نزد کسان خود می‌آمد و مجدداً به حراء برمی‌گشت. در این زمان، ناگاه حق بر او نازل شد و فرمود: «یا محمد أَنت رسول الله». پیامبر با شنیدن این ندا ترسید؛ ناگاه به زانو افتاد و ترس تمام وجودش را گرفت. سپس به نزد خدیجه رفت و گفت: مرا بپوشانید. مرا بپوشانید. تا آنکه حالت ترس و وحشت از ایشان رفت. دوباره جبرئیل گفت: «یا محمد أنت رسول‌الله». پیامبر در این زمان قصد خودکشی می‌کند.  این گزارش، ملاقات پیامبر و جبرئیل را در بین راه مکه و حرا می‌داند که معارض با دیگر نقل‌های خود طبری  و منابع متقدم از اوست که تصریح دارند این ملاقات در کوه حرا واقع شده است.  
    در جوامع روایی اماميه، کمتر دربارۀ مکان آغازين وحی سخنی گفته شده؛ نهايت حراء به‌عنوان محل عبادت آن حضرت در بخشی از سال ياد شده است؛  حتی برخی نخستين وحی بر رسول خدا را در منطقه‌ای ميان مکه و منا به نام «ابطح» می‌دانند. 
    2ـ1ـ4. بيان حالت پيامبر در ملاقات با جبرئيل هنگام اولين نزول وحی
    بیشتر منابع غیر از ابن‌هشام (م 218ق) تعبیر «خَشیتُ علی نفسی» را دارند.  این تعبیر گویای نگرانی پیامبر بر جان خویش است که منافاتی با عقلانیت و شجاعت آن حضرت ندارد؛ زیرا هر انسان عاقلی در مواجهه با پدیدۀ شگفت‌آور و ناشناخته، به‌دنبال حفظ جان خود است، تا در یک مواجهۀ معقول و محتاطانه با آن روبه‌رو شود. اما طبری افزون بر «خشیتُ علی نفسی» تعبیر «أطرح نفسي مِن حالقٍ مِن جَبل» دارد؛  یعنی پیامبر با دیدن جبرئیل، آن چنان وحشتی بر او مستولی شد که قصد خودکشی و پرت کردن خود از بالای کوه داشت. این تعبیر طبری:
    اولاً، تحریف به اضافه است. عبارت «قال: فلقد هَممتُ أن أَطرَح نفسي مِن حالقٍ مِن جَبل»، در هیچ‌یک از گزارش‌های قبل از طبری نیامده است.
    ثانیاً، با عصمت پیامبر اکرم منافات دارد. پیامبرِ معصومی که خودکشی را امر حرام می‌داند، چگونه خود قصد ارتکاب آن را دارد!؟ 
    ثالثاً، این رفتار با اخلاق و رفتار کسی که مشهور به تعقل و اسطورۀ اخلاق بود، منافات دارد؛ زیرا این عمل ناشی از جهل، اضطراب و توهم است.
    رابعاً، پیامبر در بالای کوه حراء، اولین باری نبود که جبرئیل را می‌دید. 
    3ـ1ـ4. انتساب توهم کاهنيّت به پيامبر
    ابن‌سعد (م 230ق) می‌گوید: پیامبر شتابان نزد خدیجه رفت و فرمود: ای خدیجه... می‌ترسم کاهن شده باشم.  ابن‌هشام نیز می‌گوید: حضرت خدیجه برای آنکه مطمئن شود آنچه پیامبر دیده و بر او نازل شده است، شیطان یا القائات شیطانی نیست، درصدد امتحان جبرئیل برمی‌آید و باز برای اطمینان نزد عموی خود، ورقه، می‌رود.  ابن‌هشام ازیک‌سو بحث القای شیطان را پیش می‌کشد و از سوی دیگر می‌گوید: رسول خدا از مدت‌ها قبل به واسطۀ رؤیاهایی که می‌دید و سلام‌هایی که از سوی موجودات طبیعی بر ایشان با خطاب رسول‌الله تقدیم می‌شد، آماده و منتظر پدیدۀ وحی بود. 
    درواقع، علت روي آوري پيامبر به تحنث، همان رؤياهای صادقه بود. افزون‌براین، امیرالمؤمنین می‌فرماید: از همان لحظه‌ای که پیامبر را از شیر گرفتند، خداوند بزرگ‌ترین فرشته (جبرئیل) خود را مأمور تربیت پیامبر کرد... .  امام باقر نیز به سخن گفتن پیامبر با جبرئیل در خواب به حالت رؤیای صادقه پیش از بعثت تصریح دارد.  بنابراين جایی برای ترس وجود نداشت؛ چراکه ترس و تردید پیامبر دربارۀ ماهیت وحی و ناقل وحی که جبرئیل بوده است یا شیطان، با عصمت ایشان نیز سازگاری ندارد؛  چنان‌که زراره از امام صادق می‌پرسد: چگونـه رسـول خـدا نمی‌ترسـید که آنچه بر او نازل شده است، از القائات شیطان باشد؟ حضرت می‌فرماید: «وقتی خدا شخصـی را به‌عنوان رسول انتخاب کرد، آرامش و وقار را بر قلب او قرار می‌دهد. آنچـه از جانـب خـدا بـر او نازل شده، همانند اشیایی بود که با چشم می‌دید. 
    4ـ1ـ4. حالت جبرئيل هنگام نزول وحی
    تعارضاتی نيز در نحوۀ ظهور و تجلی جبرئیل در هنگام نزول وحی در جریان بعثت وجود دارد. ابن‌سعد مدعی است در اولین دیدار پیامبر با فرشتۀ وحی، جبرئیل پا روی پا نهاده و فریاد می‌کشید: «يا محمد أنا جبرئيل؛ يا محمد أنا جبرئيل».  ابن‌هشام گوید: «جبرئیل هر دو پای خود را جفت کرده و به طرف افق ایستاده بود».  طبری نیز تصریح دارد که پیامبر جبرئیل را به‌صورت مردی که پاهایش در افق آسمان بود، دید.  این توصیفات در حالی است که ملائكه منزه از مادۀ جسمانی و تغییر و تحول‌اند  و حضور جبرئیل به‌صورت یک انسان در نزد پیامبر از باب تمثّل است؛  به این معنا كه چیزی به‌صورت چیز دیگر ظاهر شود و در آنجا جبرئیل به‌صورت بشر ظاهر شد، نه اینكه واقعاً انسان شود  و حالت پای خود را به‌گونه‌های متفاوت تغییر دهد و به شکل‌های متفاوت در آسمان بنشیند.
    5ـ1ـ4. فشار جبرئيل و بی‌حال شدن رسول خدا
    بیشتر منابع تأکید دارند که جبرئیل سه بار بر پیامبر فشار وارد کرد تا آن حضرت توانست بخواند؛  اما همین منابع در گزارش جابر چنین مطلبی را نمی‌آورند.  ابن‌سعد نیز در هیچ‌یک از گزارش‌های خود سخنی دربارۀ این موضوع ندارد.  طبری در ذیل آیۀ اول سورۀ مريم جریان نزول وحی را از عایشه روایت می‌کند و به مسئلۀ فشار اشاره‌ای ندارد. 
    مراد جبرئیل از اینکه سه بار پیامبر را تحت فشار قرار می‌دهد تا بخواند، چیست؟ این عمل، آن هم تنها برای آخرین پیامبر، جای تعجب و سؤال دارد! از طرفی، پیامبر را از فهم و منظور فرشتۀ الهی دور می‌داند. جبرئیل از رسول خدا می‌خواهد آنچه را می‌گوید، تکرار کند و پیامبر دائم می‌گوید که من خواندن بلد نیستم؛ درحالی‌که پیش از این جریان، جبرئیل طریق وضو گرفتن را به آن حضرت آموخته بود  و پیامبر می‌دانست که جبرئیل مأمور آموزش اوست؛ بااین‌حال، از تکرار آنچه از او خواسته می‌شود، خودداری می‌کند! افزون بر این، اضطراب نسبت داده شده به پیامبر، با این کلام وحی که «قل إنی علی بیّنة من ربی»  منافات دارد. مگر خداوند متعال در حق آن حضرت نفرمود: «قل هذه سبیلی أدعوا الی الله علی بصیرة أنا و من اتّبعنی»؟ 
    با توجه به این مطالب به‌نظر می‌رسد حکمت بالغه‌ای در کار است و آن تثبیت معجزۀ قرآن کریم است. پیامبری که خود معترف است توان خواندن ندارد، خداوند کاری می‌کند که او این ناتوانی را بر زبان آورد تا همگان بدانند که این قرآن جز وحی الهی و رسوخ‌کرده در جان پیامبر نیست.
    6ـ1ـ4. واکنش حضرت خديجه در مواجهه با پيامبر
    ابن‌هشام گوید: خدیجه گفت: من امید آن دارم که تو پیغمبر شده باشی.  دیگران گویند: حضرت خدیجه پس از شنیدن ماجرا «گفت: هرگز! به خدا سوگند که خداوند تو را خوار نخواهد کرد؛ زیرا تو صلۀ رحم می‌کنی؛ مهمان‌نوازی می‌کنی؛ سختی‌ها را تحمل می‌کنی؛ ناداران را دارا می‌کنی و بر پیشامدهای حق کمک می‌کنی!»  گزارش اول با صراحت و گزارش دوم به‌صورت ضمنی اشاره دارند به اینکه پیامبر به نبوت خود آگاهی نداشت و حضرت خدیجه زودتر از پیامبر به این امر آگاه شد. افزون‌بر‌این، خدیجه بود که با طمأنیه و سکینۀ خود پیامبر را به آرامش دعوت می‌کرد؛ پیامبری که در طول زندگی قبل از بعثت، مأمن و پناهگاه دیگران بود. این دو گزارش، هم با مبانی قرآنی که در آینده می‌آید و هم با نقل و تحلیل ابن‌کثیر (م 774ق) معارض است. بر طبق مبانی دینی در باب انبیای معصوم و عالم من عندالله، پیامبر با مسرت و خوشحالی نزد حضرت خدیجه رفت و به همسر خود اطمینان داد که آنچه در خواب می‌دید، به حقیقت پیوست و جبرئیل را از نزدیک و در بیداری ملاقات کرده است. 
    7ـ1ـ4. امتحان حضرت جبرئيل توسط حضرت خديجه
    ابن‌اسحاق (م 150ق) نخستين فردي است كه ذكر می‌کند جبرئيل سه بار بر پيامبر فشار آورده  و ابن‌هشام ظاهراً این نظریه را قبول ندارد و آن را ذکر نمی‌کند. درواقع، او صحیح‌ترین نقل را از جریان بعثت دارد؛ اما در نهایت سخنی می‌گوید که هر خواننده‌ای را دچار تردید و تعجب می‌کند و آن مسئلۀ امتحان جبرئیل توسط حضرت خدیجه است.  ایشان درصدد امتحان برمی‌آیند تا مطمئن شوند آنکه بر همسرش نازل شده، جبرئیل است یا شیطان؛ که از طریق کشف حجاب خود درمی‌یابد جبرئیل است و به پیامبر اطمینان می‌دهد آنکه در حراء مشاهده کرده است، شیطان نبود و از این بابت خیال همسر را راحت می‌کند. ابن‌هشام در این شکل گزارش تنهاست. وی این مطلب را از اسماعیل‌بن ‌ابی‌حکیم مولی آل‌زبیر و او نیز از خدیجه نقل می‌کند. حکیم هرگز حضرت خدیجه را درک نکرده و واسطۀ بین خود و آن بانوی بزرگوار را هم ذکر نمی‌کند. این‌گونه گزارش، نسبت جهل دادن به پیامبر است؛ یعنی آن حضرت نمی‌داند از جانب چه کسی بر او وحی نازل شد و حضرت خدیجه را هوشمندتر از پیامبر معرفی می‌کند. با توجه به اینکه حجاب با جزئیاتش در مدینه پس از نزول آیات نور بر مسلمانان واجب شد،  چگونه حضرت خدیجه در همان آغاز بعثت جبرئیل را با حجاب امتحان می‌کند؟ در مقولۀ تکلیف، انسان برخلاف ملائک است؛ ملائک نه ارتقا دارند و نه تنزل در اثر عمل یا ترک تکلیف.
    8ـ1ـ4. تثبيت نبوت پيامبر توسط حضرت خديجه
    حضرت خدیجه جهت رفع تحیر و راستی‌آزمایی دربارۀ آنچه پیامبر دیدند، آن حضرت را به پسرعمویش ورقة‌بن ‌نوفل ارجاع می‌دهد  که البته در اینجا چند نقل وجود دارد:
    ـ حضرت خدیجه به‌تنهایی نزد ورقه می‌رود و به شرح ماجرا می‌پردازد. 
    ـ حضرت خدیجه، پیامبر را نزد ورقه می‌برد، که البته با دو عبارت «فأَنطَلَقَت بی»  و «فأَنطلَقَت به» آمده است. 
    ـ حضرت خدیجه بدون پیامبر با ابوبکر نزد ورقه می‌رود. 
    ـ حضرت خدیجه قبل از اینکه نزد ورقه برود، پیش عدّاس  می‌رود و دربارۀ دیدار پیامبر با جبرئیل سؤال می‌کند و عدّاس اطمینان می‌دهد که او ناموس است. 
    تشتت در نقل‌ها خود گویای جعلی بودن آن است؛ زیرا:
    ـ رجوع حضرت خدیجه به عدّاس  در هیچ‌یک از این منابع موردنظر نیامده و ظاهراً بعدها ساخته شده است.  افزون بر آنکه عدّاس در هنگام بعثت در طائف بود. 
    ـ ورقة‌بن ‌نوفل مسیحی  برای رفع تحیر پیامبر به کلام حضرت موسی‌بن ‌عمران استناد می‌کند و می‌گوید: «این همان فرشته‌ای (ناموسی) است که بر موسی‌بن ‌عمران نازل شده است».  درحالی‌که اگر او واقعاً مسیحی بود، می‌بایست می‌گفت: ناموسی است که بر عیسی نازل شده است؛ چراکه به ادعای ناقلین این قول، ایشان کاتب عربی انجیل بود. پس می‌بایست از قول حضرت عیسی‌بن‌ مریم وعدۀ بعثت به پبامبر می‌داد. چنان‌که قرآن مجید در سورۀ «صف» می‌فرماید: «اذ قال عیسي‌بن مریم یا بنی‌اسرائیل انی رسول‌الله علیکم... و مبشراً برسولٍ یاتی من بعدی اسمه احمد».  ابن‌عساکر معتقد است که هیچ دلیلی بر مسلمان شدن ورقه نداریم و در انتساب به صحابی بودن ورقه از باب نقل روایت عبدالله‌بن ‌عباس از ایشان، پذیرفته نیست؛ زیرا ورقة‌بن ‌نوفل در اوایل نزول وحی از دنیا رفته  و ابن‌عباس در سال سوم بعثت به دنیا آمده است.
    ـ از طرفی، این خود گواه بر اسرائیلی بودن این داستان است که با غفلت از مذهب قهرمان داستان (ورقه)، به جعل آن پرداخته‌اند.  به‌علاوه این گزارش در تعارض با نقل ابن‌هشام در بند هفتم است. در آنجا حضرت خدیجه بدون پناه بردن به امثال ورقه یا عداس، خود در مقام راستی‌آزمایی جبرئیل و صحت دیدار پیامبر برآمده بود.
    ـ حضرت خدیجه‌ای که حدود بیست سال با پیامبر زندگی کرده و ایشان را به‌دلیل فضایل اخلاقی به همسری پذیرفته است و می‌داند همه او را به محمد امین می‌شناسند، آیا باور کردنی است که به صداقت و ادعای نبوت پیامبر اعتقاد نداشته باشد و برای تأیید گفته‌هایش دست‌ به ‌دامن ورقه یا هر کس دیگر شود؟
    جمع‌بندی: مشکل سندی این گزارش‌ها به دلیل متصل نبودن راویان به پیامبر (که در بخش نقد سندی مبسوط بدان پرداخته شد) و اختلاف در نقل‌ها، گواه بر ساختگی بودن این جریان است.
    2ـ4. تعارض گزارش بدء‌الوحي با مبانی
    قرآن تمام مدعیات سیره‌نویسان و تاریخ‌نویسان دربارۀ نسبت دادن شک، تردید، اضطراب و وحشت به پیامبر و حتی تصمیم آن حضرت به خودکشی، را نفی می‌کند؛ آیاتی که می‌فرمایند:
    1. هرگونه واسطه‌گری شیطان یا حلول شیطان در پیامبر مردود است.  
    2. پیامبر مجنون و دیوانه نیست؛ 
    3. او هرگز دروغ نمی‌گوید؛ 
    4. هیچ چیزی را خودسرانه و از سوی خویش به‌عنوان وحی به مردم ابلاغ نمی‌کند؛ 
    5. ایشان هر آنچه را شنیده است بدون هیچ کمی و کاستی برای مردم نقل می‌کند؛ 
    6. پیامبر هیچ‌گاه در حالت گمراهی و انحراف قرار نمی‌گیرد؛ 
    7. آنچه پیامبر می‌گوید، تنها سخن خدا و از سوی خداست؛ 
    8. واسطۀ وحی هم موجودی محترم، کریم، امین، قوی صاحب خرد، مستقر و آسیب‌ناپذیر است. 
    این آیات گویای اتصال حقیقت وحی به مبدأ هستی‌اند، چه باواسطه و چه بی‌واسطه؛ و هیچ تناسبی با حالت جنون، تحیّر، سرگردانی، شاعریت، توهّم و مسّ شیطان - که دانی‌ترین مرتبۀ وجودی است - ندارند. چگونه ممکن است پیامبرِ مخاطب وحی، در سرگردانی و حیرت، منتظر تأیید مرد و زنی باشد که حتی برای یک بار و در حد یک آیۀ کوتاه هم مخاطب وحی و جبرئیل امین قرار نگرفته‌اند؟ 
    در کلام معصوم آنچه در باب التهاب و نگرانی آمده، ناشی از دو موضوع است:
    1. کنار رفتن پردۀ ملکوت، مشاهدۀ عظمت و قدرت الهی و جلوه‌های متعالی نورانیت حق، و دیدار ملک مقرب که غرق در هاله‌ای از نور بود. این زیبایی و عظمت، پیامبر را متحیر کرد و به خضوع و خشوع کشاند.
    2. در این دیدار، آن حضرت مأمور رساندن پیام الهی و هدایت قوم خود بود و با توجه به شناختی که از عناد و سرسختی قوم خود داشت، نگران بود که چگونه این پیام را برساند و آنان را در مسیر حق قرار دهد و این رسالت را به سلامت به پایان برساند. 
    پس این تب و لرز به‌دلیل وحشت و ترس از فرشته نبود؛ بلکه به سبب سنگینی مسئولیت و امانتی بود که بر دوش رسول خاتم قرار گرفته بود و نگرانی از اینکه آیا این قوم او را باور می‌کنند یا نه؛ قومی که به‌راحتی از دین و اوهام و خرافات آبا و اجدادی خود دست نخواهند کشید.
    هرگز خداوند به رسولش وحى نمى‏كند، مگر با دلايل روشن و نشانه‏هاى آشكار كه خود دلیلی است بر اينكه آنچه ‏بر او وحى مى‏شود، از جانب حق‌تعالى است. پس هرگز ترسانده نمى‏شود و نمى‏هراسد؛  چراکه در این زمان، پیامبر بیش از پیش به آرامش و یک تکیه‌گاه مطمئن نیاز دارد. بنابراین ماهیت امر وحی، بر پیامبر فاقد هرگونه ابهام و شک بود و پیامبر نیز شک نکرد و تردیدی به خود راه نداد. او یقین داشت کسی که بر او نزول یافته، فرشته است و از جانب حق پیام آورده؛ زیرا حکمت الهی اقتضا می‌کرد که امر بر او روشن باشد، تا آشکارا آنچه می‌بیند، لمس کند یا دلایل کافی در اختیار او قرار دهد تا کلمات الله ثابت و استوار جلوه کند: «و تمت کلمة ربک صدقاً و عدلاً لا مبدل لِکلماته». 
    از طرفی، جبرئیل معمولاً به‌صورت انسانی به محضر رسول‌خدا می‌رسید  و بدون اذن بر رسول خدا وارد نمی‌شد  و جلوس او نزد پیامبر همچون جلوس یک بنده در محضر مولا بود.  پس ترس و وحشت معنا نداشت. البته برخی معتقدند: جبرئیل در دو جا با صورت اصلی خود و آن هم به خواهش پیامبر ظاهر شد. یک‌بار در زمین و یک‌بار در آسمان. دیدار در زمین به‌گونه‌ای بود که جلوۀ جبرئیل افق را تا مغرب فراگرفته بود و حضرت بیهوش شد.  این گزارش بیانگر سابقۀ آشنایی پیامبر با امین وحی است، که در غیر این صورت قطعاً نمی‌توانست در ابتدای نزول خواهان دیدار چهرۀ واقعی امین وحی باشد و همچنین گویای نزدیکی و دوستی بین پیامبر و جبرئیل است که رسول خاتم از او می‌خواهد با چهرۀ اصلی خود حاضر شود و جبرئیل با یک چهرۀ بسیار زیبا به خدمت پیامبر رسید.  البته امام صادق در رد این نظر می‌فرماید: آن حالت (بيهوشي) وقتی بر پیامبر عارض می‌شد که میان او و خداوند هیچ واسطه نبود و آن هنگامی بود که خداوند بر او تجلی می‎کرد. 
     زمخشری در تفسیر آیة «ما کذب الفؤادُ مَا رَأَی»  می‌نویسد: پیامبر با چشم خود جبرئیل را دید و هرگز دربارۀ آن شک نکرد.  به‌علاوه وحی به‌معنای سخن گفتن خدا با بندۀ خود، فی‌نفسه موجب علم یقینی عبد و بنده می‌شود و نیازی به حجت ندارد. 
    5. دليل انتساب جعليات به حضرت خديجه
    شکی در این نیست که حضرت خديجه زني نمونه، همسري همراه، مهربان و دلسوز  در تمام مراحل زندگاني پيامبر اکرم، به‌ويژه در مراحل دعوت بود. هرگاه آن حضرت مدتي براي عبادت به کوه حراء مي‌رفت، خديجه بود که ضمن همدلي، پيوسته او را پشتيباني مي‌کرد و با بردن توشۀ غذا، بر اين همراهی تأکید می‌ورزید.  بعد از دریافت وحی و ابلاغ نبوت نیز وي اولين زني بود که نبوت محمد را تصديق کرد  و همۀ ثروت و دارايي خويش را در راه دعوت او ايثار نمود.  اما نقطۀ ابهام اینجاست؛ چرا جاعلین، مطالبی را که نادرستی آن اثبات شد، به حضرت خدیجه نسبت داده‌اند؟ دو دلیل می‌توان برای این جعل ذکر کرد:
    1. منزلت اجتماعی حضرت خدیجه: ازآنجاکه این بانوی بزرگوار از شاهدان و نزدیک‌ترین همراه پیامبر در ایام بدء‌الوحی بود و از سوی دیگر از شخصیت‌های مورد احترام فریقین محسوب می‌شد، فرصتی برای جاعلان فراهم شد تا برای باورپذیر کردن این داستان‌سرایی، آن را به حضرت خدیجه نسبت دهند؛ زیرا انتساب این مطالب به ایشان، باورپذیری اجتماعی بیشتری داشت.
    2. رقابت آل‌زبیر با بنی‌هاشم: آل‌زبیر با بنی‌هاشم میانۀ خوبی نداشتند  و همچون بنی‌امیه سعی در پنهان نمودن فضیلت‌های این خاندان داشتند. در پی همین کینه و عداوت، تلاش کردند اتفاقات مسلّم تاریخ را تحریف و یک منظومۀ غلط تاریخی ترسیم کنند؛ چنان‌که در تحریف تولد امیرالمؤمنین در کعبه، با شبیه‌سازی حکیم‌بن ‌حزام، برادرزادۀ حضرت خدیجه، او را مولد کعبه معرفی کردند.  زبیریان در تقابل با بنی‌هاشم بخصوص علویان،  برای اینکه سهمی در جریان بدءالوحی برای خود قائل شوند،  نامی از خاندان خود در تاریخ اسلام قرار دهند، به دو شخصیت که هم‌قبیله و عموزاده با آل‌زبیر بودند، ورقة‌بن ‌نوفل و حضرت خدیجه، تمسک کرده و نقش پایه‌ای و تأیید‌کننده به این دو شخصیت داده‌اند.
    خویلد‌بن ‌اسد‌بن ‌عبدالعزی سه پسر به نام‌های عوام، حزام، نوفل، و سه دختر به نام‌های خدیجه، هاله و رفیقه داشت. زبیر فرزند عوام، برادرزادۀ حضرت خدیجه و ورقه پسرعموی عوام (پدر زبیر) و خدیجه است. در خاندان بنی‌اسد دو نوفل وجود دارد: نوفل‌بن ‌اسد‌بن ‌عبدالعزی، عموی حضرت خدیجه و برادر خویلد‌بن ‌اسد؛ و دیگری نوفل پسر خویلد و برادر حضرت خدیجه است. نوفل‌بن ‌خویلد یک فرزند داشت به‌نام أسود از مهاجران مرتبۀ دوم حبشه که بعد از مهاجرت پیامبر به مدینه، در مدینه به آن حضرت ملحق شد. ظاهراً نسل او تا دو نسل بیشتر ادامه نیافت.  نوفل‌بن‌ اسد، عموی خدیجه نیز دو پسر داشت به‌نام‌های ورقه و صفوان  كه ورقه اهل علم و دانش بود. 
    نتيجه‌گيري
    در گزارش‌هاي رسیده از بدءالوحی، تنها روایت امام عسکري و جابر از نظر اعتبار و اتصال سندی، معتبر و مستندند و از نظر محتوا دور از تناقض درون‌متنی و تعارض برون‌متنی مي‌باشند. دیگر گزارش‌ها به‌دلیل عدم اتصال به منبع خبر، عدم حضور گزارشگران در عصر واقعه و ضعف جمعی از روات، از نظر سندی مرسل و ضعیف‌اند و از حیث محتوایی، نه‌تنها از انسجام و هماهنگی درونی متنی برخوردار نیستند، بلکه در تعارض با آیات و روایات‌اند.
    حضرت خدیجه بعد از ازدواج در تمام امور سیاسی، اجتماعی و اعتقادی مطیع پیامبر بود و به هرچه امین وحی می‌فرمود، عامل بود. قطعاً در جریان بدء‌الوحی و خبر نبوت، با ایمان و ویژگی‌های اخلاقی‌ای که قبل از نبوت از همسر خود می‌دید، به او ایمان آورده و به‌دنبال صحت یا عدم صحت خبر نبود و به تعبیر ابن‌کثیر، پیامبر بود که مژدۀ نبوتش را به خدیجه داد.
    در بُعد سندی، نقش زبیریان در جعل و اضافات، بسیار پررنگ است. آنان به‌دلیل رقابت با بنی‌هاشم و فضیلت‌سازی برای خود، به‌دنبال سهم‌آفرینی در تثبیت اسلام برآمدند؛ لذا در این داستان‌سرایی، تمام حقیقت اسلام، قرآن و نبوت پیامبر را منوط به تأیید آل‌اسد نمودند و ازآنجاکه خدیجه مورد تأیید فریقین بود و ورقه در خاندان آنان به‌عنوان فردی عالم شناخته می‌شد، انتساب این جعلیات به این دو شخصیت، موجب باورپذیری بیشتری می‌شد.
     

     

    References: 
    • نهج‌البلاغه، ترجمة محمد دشتي، قم، خوشرو، 1381.
    • ابن ابی‌الحدید، عبدالحمیدبن هبةالله، شرح نهج البلاغه، تحقيق محمدابوالفضل ابراهيم، قاهره، دار إحیاء الکتب العربیه، 1378ق.
    • ابن‌اثیر، عزالدین ابوالحسن علی‌بن محمد، اسدالغابه، بیروت، دارالفكر، 1409ق.
    • ابن‌اسحاق، محمد، سيرة ابن‌اسحاق، تحقيق سهيل زكار، بیروت، دارالفكر، 1398ق.
    • ابن‌حبان، محمد، الثقات، تحقيق سيد‌شرف‌الدين احمد، بیروت، دارالفكر، 1395ق.
    • ابن‌حجر عسقلانی، احمدبن علی، الاصابة فی تمییز الصحابه، تحقيق علي‌محمد البجاويج، بیروت، دارالجیل، 1412ق.
    • ـــــ ، تقريب التهذيب، تحقيق محمد عوامه، سوریه، دار الرشيد، 1406ق.
    • ـــــ ، تهذیب التهذیب، هند، دائرة‌المعارف النظامیه، 1326ق.
    • ابن‌حزم اندلسی، علی‌بن محمد، جمهرة انساب العرب، تحقيق لجنة من العلماء، بیروت، دار الكتب العلميه، 1403ق.
    • ابن‌حنبل، احمدبن، مسند، تحقیق شعيب الأرنؤوط و دیگران، بيروت، مؤسسة الرسالة، 1420ق.
    • ابن‌خلکان، شمس‌الدين احمدبن، وفيات الأعيان و أنباء أبناء الزمان، تحقيق احسان عباس، بیروت، دار صادر، 1900م.
    • ابن‌سعد، محمدبن، طبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء، بیروت، دار الکتب، 1410ق.
    • ابن‌شهرآشوب، محمدبن علی، المناقب، قم، علامه، 1379ق.
    • ابن‌عبدالبر، ابوعمر یوسف، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق علی‌محمد البجاوی، بیروت، دارالجيل، 1412ق.
    • ابن‌عساکر، علي‌بن الحسن، تاريخ مدينة دمشق، تحقيق محب‌الدين ابي‌سعيد عمربن غرامة العمري، بیروت، دارالفكر، 1995م.
    • ابن‌قتیبه دینوری، ابومحمد عبدالله‌بن مسلم، المعارف، تحقيق ثروت عكاشه، ط. الثانيه، قاهره، الهيئة المصرية العامة للكتاب، 1992م.
    • ابن‌قنفذ، احمدبن حسن‌بن الخطیب، الوفیات، تحقیق عادل نویهض، بیروت، دارالإقامة الجدیدة، 1978م.
    • ابن‌کثیر، اسماعیل‌بن عمر، البدایة و النهایة، بیروت، دارالمعارف، 1977م.
    • ـــــ ، السيرة النبويه، تحقیق مصطفی عبدالواحد، بیروت، دار المعرفه، 1403ق.
    • ابن‌منجويه الأصبهاني، احمدبن علي، رجال صحيح مسلم، تحقيق عبدالله الليثي، بیروت، دار المعرفه، 1407ق.
    • ابن‌منظور، محمدبن مکرم، لسان العرب، تحقيق جمال‌الدين ميردامادی، بیروت: دارصادر، 1414ق.
    • ـــــ ، مختصر تاريخ دمشق، بیروت، دارالفکر، 1998م.
    • ابن‌هشام، عبدالملک، السیرة النبویة، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بي‌تا.
    • ابونصر البخاري الكلاباذي، احمدبن محمد، الهداية والإرشاد في معرفة أهل الثقة والسداد، تحقيق عبدالله الليثي، بیروت، دارالمعرفه،1407ق.
    • ابویعلی، احمدبن علي، مسند، تحقیق حسين سليم اسد، دمشق، دار المأمون للتراث، 1404ق.
    • ابی‌حاتم، محمدبن عبدالرحمن‌بن، الجرح و التعديل، بیروت، دار إحياء التراث العربي، 1271ق.
    • ابي‌شيبه، ابوبكربن، مصنف، تحقیق كمال يوسف الحوت، ریاض، مكتبة الرشد، 1409ق.
    • ‌اعثم کوفی، احمدبن، الفتوح، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالاضواء، 1411ق.
    • امام حسن عسکری، التفسير، تحقيق مدرسه امام مهدى‏، قم، مدرسة الإمام المهدي (عج)، 1409ق.
    • الباني، محمدناصرالدين، دفاع عن الحدیث النبوی والسیره، دمشق، مؤسسة و مکتبة الخافقین، 1296ق.
    • بخاری، محمدبن اسماعيل، التاريخ الكبير، دکن، دائرة المعارف العثمانية، بي‌تا.
    • ـــــ ، الصحیح، بي‌تا، بي‌نا، بي‌تا.
    • بلاذری، احمدبن یحیی، أنساب الأشراف، تحقيق سهيل زكار ورياض الزركلي، بیروت، دارالفکر، 1417ق.
    • جوینی، عبدالملک، الارشاد الی قواطع الادله فی اول الاعتقادات، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1416ق.
    • حلبي، علي‌بن برهان، السيرة الحلبية، بیروت، دار المعرفه، 1400ق.
    • حلی، حسن‌بن یوسف، خلاصةالاقوال، تحقیق محمدصادق بحرالعلوم، قم، منشورات الرضی، 1420ق.
    • خطیب بغدادی، احمدبن علي، تاریخ بغداد، تحقيق مصطفى عبدالقادر عطاء، بیروت، دارالكتب العلميه، 1417ق.
    • خلف باجي، سلیمان‌بن، التعدیل و التجریح، تحقیق احمدبن البزاز، مراکش، وزارة الاوقاف، بي‌تا.
    • ذهبی، شمس‌الدین محمد، سير اعلام النبلاء، تحقيق شعيب أرنؤوط و حسين الاسد، ط. التاسعه، بيروت، بي‌نا، 1413ق.
    • ذهبی، محمدبن احمد، المغني في الضعفاء، تحقیق شیخ علی‌محمد معوض و شیخ عادل احمد عبدالموجود، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1995م.
    • زمخشری، محمودبن عمر، الكشاف عن حقائق التنزيل، تحقيق عبدالرزاق المهدي، بیروت، دار إحياء التراث العربي، بي‌تا.
    • سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، چ بيست و يكم، قم، بوستان كتاب، 1385.
    • سهيل زکار، المغازی النبویة لابن شهاب الزهری، دمشق، دارالفكر، 1401ق.
    • سیوطی، جلال‌الدین، أسماء المدلسين، تحقیق محمود محمد محمود حسن نصار، بیروت، دارالجیل، بي‌تا.
    • الشیبانی، احمدبن عمروبن الضحاک، الآحاد و المثانی، تحقیق د. باسم فيصل احمد الجوابره، ریاض، دارالرايه، 1411ق.
    • صالحی شامی، محمدبن یوسف، سبل‌الهدی، تحقیق عادل احمد عبدالموجود و علی‌محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1414ق.
    • صبري، عامر حسن، معجم الشیوخ لاحمد بن حنبل فی المسند، بیروت، دارالبشائر الاسلامیه، 1989م.
    • صدوق، محمدبن علی، الإعتقادات الإمامیه، قم، کنگرۀ شیخ مفید، 1414ق.
    • ـــــ ، علل الشرایع، قم، کتابفروشی داوري، 1385.
    • ـــــ ، کمال‌الدین و تمام النعمه، تصحيح علي‌اكبر غفاری، تهران، اسلامیه، 1395ق.
    • طباطبائي، سيدمحمدحسين، المیزان، قم، جامعة مدرسين، 1405ق.
    • طبرسی، فضل‌بن حسن، مجمع‌البیان فی تفسیرالقرآن، قم، كتابخانة آيت‌الله مرعشی نجفی، 1403ق.
    • ـــــ ، اعلام الوری باعلام الهدی، قم، آل‌البيت، 1417ق.
    • طبری، محمدبن جریر، تاریخ الامم والملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، 1387ق.
    • ـــــ ، جامع البيان في تأويل القرآن، تحقیق احمدمحمد شاكر، بيروت، مؤسسة الرسالة، 1420ق.
    • طوسی، محمدبن حسن، امالی، تحقيق موسسة البعثة، قم، دارالثقافه، 1414ق.
    • ـــــ ‏، رجال، تحقيق جواد قيومى اصفهانى، قم، جامعة مدرسين، 1373ق.
    • عبدالرزاق الصنعائی، ابوبکر، مصنف، تحقيق حبيب‌الرحمن الأعظمي، بیروت، المكتبة الإسلامي، 1403ق.
    • عجلي الكوفي، احمدبن عبدالله، معرفة الثقات، تحقیق عبدالعلیم عبدالعظیم البستوی، مدینه، مکتبة الدار، 1405ق.
    • عياشى، محمدبن مسعود، تفسير العيّاشي، تحقيق سيدهاشم رسولي محلاتي، تهران، المطبعة العلميه، 1380ق‏.
    • فتال نيشابورى، محمدبن احمد، روضة الواعظين و بصيرة المتعظين، قم، رضي، 1375.
    • قاضی عیاض، ابوالفضل، الشفا بتعريف حقوق المصطفى، حاشيه احمدبن محمدبن محمد الشمنى، تحقيق عبدالسلام محمد امين، بیروت، دار الكتب العلميه، 1422ق.
    • کلینی، محمدبن یعقوب، اصول کافی، قم، دارالحدیث، 1429ق.
    • لطفی، سیدمهدی، «سند تفسیر منسوب به امام عسکری»، مطالعات قرآن و حدیث، ش 1، 1386، ص129ـ143.
    • مامقانی، عبدالله‌بن محمدحسن، تنقیح المقال فی علم الرجال، تحقیق محیی‌الدین مامقانی، قم، مؤسسة آل‌البيت، 1424ق.
    • مزی، يوسف‌بن الزكي، تهذيب الكمال، تحقيق د. بشار عواد معروف، بیروت، مؤسسة الرسالة، 1400ق.
    • مسعودی، علی‌بن حسین، اثبات الوصیه، چ سوم، قم،‌ انصاريان، 1426ق.
    • ـــــ ، مروج الذهب، تحقیق اسعد داغر، قم، دارالهجره، 1409ق.
    • مسلم‌بن حجاج، الصحیح، تحقیق محمدفؤاد عبدالباقي، بیروت، دار إحياء التراث العربی، 1374ق.
    • مصعب‌بن زبیر، نسب قریش، تحقيق ليفي بروفنسال، ط. الثالثه، قاهره، دار المعارف، بي‌تا.
    • معرفت، محمدهادی، التمهید فی علوم القرآن، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1411ق.
    • مقدسی، یدالله، بازپژوهی تاریخ ولادت و شهادت معصومان، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، 1391ق.
    • نووی، یحيي‌بن شرف، تهذيب الأسماء واللغات، تحقيق مصطفى عبدالقادر عطا، بیروت، دارالكتب العلميه، بي‌تا.
    • ـــــ ، المنهاج شرح صحيح مسلم بن الحجاج، ط. الثانيه، بیروت، دارإحیاء التراث العربی، 1392ق.
    • هاشم معروف الحسنی، جنبش‌های شیعی در تاریخ اسلام، مشهد، بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی، 1379.
    • هدایت‌پناه، محمدرضا، زبیریان و تدوین سیره نبوی، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1391.
    • یعقوبی، احمدبن واضح، تاریخ یعقوبی، بیروت، دارالصادر، بي‌تا.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سالاریه، صفورا.(1398) بررسی و نقد گزارش‌های بَدء‌الوحی با تأکید بر نقش حضرت خدیجه علیه السلام. ، 16(1)، 41-66

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    صفورا سالاریه."بررسی و نقد گزارش‌های بَدء‌الوحی با تأکید بر نقش حضرت خدیجه علیه السلام". ، 16، 1، 1398، 41-66

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سالاریه، صفورا.(1398) 'بررسی و نقد گزارش‌های بَدء‌الوحی با تأکید بر نقش حضرت خدیجه علیه السلام'، ، 16(1), pp. 41-66

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سالاریه، صفورا. بررسی و نقد گزارش‌های بَدء‌الوحی با تأکید بر نقش حضرت خدیجه علیه السلام. ، 16, 1398؛ 16(1): 41-66