بررسی تاریخی مدیریت بحران سقیفه الگویی برای بحرانهای جامعهی اسلامی
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
رخداد سقیفه از زوایای مختلفی قابل بررسی است؛ اما هدف این نوشتار بررسی این واقعه از نگاه مدیریتی بهطور عام و بررسی آن بهعنوان یک بحران از زاویه مدیریت بحران است. نهضت پیامبر اکرم که گامی بزرگ در راستای رسیدن به هدف اصلی خلقت انسان، رشد و بالندگی نوع انسانی و پیامآور عدالت و پرهيزگاري انسانها بود، پس از رحلت آن بزرگوار، به انحراف کشیده شد. این نخستين و بزرگترین انحراف و شکافی بود که در بین مسلمانان پديد آمد. این شکاف رفتهرفته بهحدی گسترش يافت که در سال 61 هجری امام حسین برای نگهداری و اصلاح دین جدش شهادت را برگزید. واقعه کربلا بیانگر عمق فاجعهای بود که ریشههای آن را باید در سقیفه جست.
مهمترین شاخصه تفاوت بحرانها و مدیریت آنها، شیوه و نحوه کارکرد و اداره بحران است. ازاینرو هرقدر منابع پیشبینیکنندة بحران، عناصر و ارکان کنترل و مهار بحران قویتر باشد، به همان نسبت، مدیریت بحران نیز موفقتر خواهد بود. از منظر این تحقیق، جریان سقیفه بحرانی است ادامهدار که نشانههای آن از سالهای اواخر عمر شریف پیامبر اکرم مشهود بود و همواره امت اسلامی را در طول تاریخ با بحرانهای دیگری درگیر کرده است که بارزترین نمونه آن، فتنه تکفیریهاست؛ چراکه دیده میشود گروه تکفیری داعش دقیقاً از جریان سقیفه الگوبرداری کرده است و مبتنی بر آن ادعای خلافت اسلامی میکند و بر همان استدلال و مبنا سرکرده خود را خلیفه مسلمین معرفی کرده است. ازاینرو بهنظر میرسد بتوان با بررسي دقيق مدیریت پیامبر اکرم و امام علی بر بحران سقیفه، الگویی برای برخورد امت اسلامی، بهويژه خواص آن، با بحرانهایی از قبیل فتنه تکفیریها ارائه كرد. برای رسیدن به این هدف، پاسخ به چند پرسش ضروری بهنظر میرسد:
ـ آیا اساساً واقعه سقیفه یک بحران است؟
ـ این بحران از حیث زمانی و ماهیت چه جایگاهی را دارد؟
ـ مدیریت بر این بحران بر عهده چه کس یا کسانی بوده است؟
ـ اساساً حفظ و نگهداریِ چه ارکان و ارزشهایی در جریان سقیفه و در طول تاریخ برای مدیران بحران، اولویت اول را داشته است؟ و آیا این اولویتها همچنان اولویت امت اسلامی است؟
1. مبانی نظری
1ـ1. بحران
از دیدگاه واژهشناسان، بحران عبارت است از تغییر عظیمی که یکباره در یک وضعیت صورت ميپذیرد. از دیدگاه اقتصادی، بحران حالت ریسکی است که بهعلت عدم توازن درآمد و هزینه حاصل ميشود و به رکود یا ورشکستگی بازار و دولتها میانجامد. همینطور، بحران سیاسی حالتی است که در نتیجة آن، توازن نظام اجتماعی دگرگون ميشود و دولتها و نظامهای اجتماعی ناچار به تغییر، تعویض یا سقوط ميشوند.
2ـ1. مديريت بحران
مدیریت بحران بهعنوان یک حوزه مطالعه و تحقیق در عرصه مدیریت و کنترل راهبردی، سرشار از نظریهها، الگوها، سازوکارها و روشهایی است که به افراد ميآموزد چگونه بحرانها را پیشبینی کنند؛ از آن پیشگیری بهعمل آورند تا برای مقابله با آن آمادگی لازم را بهدست آورند و در صورت وقوع بحران، بهصورت مؤثر با آن مقابله کنند.
3ـ1. انواع بحران
انواع گوناگون بحرانها، از عوامل مهم و اثرگذار بر امنیت فردی و اجتماعیاند. بحرانها جزئی جداییناپذیر از زندگی بشر بهشمار میروند؛ به همین دلیل در شاخههای گوناگونِ علم مدیریت، تلاش فراوانی جهت شناختِ ابعاد، انواع و ویژگیهای آنها و درک مراحل متفاوتشان صورت گرفته است. برای اینکه بتوان بحرانها را شناسایی کرد، بهتر است که آنها را دستهبندی کرد و مبناهایی را برای تفکیک آنها در نظر گرفت. در این نوشتار، دو طبقهبندی ارائه ميشود.
1ـ3ـ1. طبقهبندي بحرانها با توجه به زمان
بعضی از بحرانها دفعتاً به وجود میآیند و اثرات ناگهانی در محیط درونی و بیرونی سازمان میگذارند. به این بحرانها «بحرانهای ناگهانی» میگویند؛ مانند جنگ، زلزله و سیل. در مقابل این بحرانها، «بحرانهای تدریجی» قرار دارند كه از مجموعهاي از مسائل بحرانخیز آرام و در طول زمان تقویت ميشوند و تا آستانه وقوع ادامه مييابند و سپس بروز پیدا ميکنند. شاید بتوان گفت یکی از بهترین طبقهبندیها از حیث زمانی، طبقهبندیاي است که پارسونز ارائه كرده است. وي بحرانها را به سه دسته تقسیم کرده که عبارتاند از:
الف) بحرانهاي فوری: این بحرانها هیچگونه علامت هشداردهنده قبلی ندارند و سازمانها نیز نميتوانند دربارة آنها تحقیق و برای دفعشان برنامهریزی کنند.
ب) بحرانهای تدریجی: این بحرانها بهآهستگی ایجاد میشوند؛ میتوان آنها را متوقف کرد یا از طریق اقدامات سازمانی محدود ساخت.
ج) بحرانهای ادامهدار: این بحرانها هفتهها، ماهها یا حتی سالها طول میكشند. راهبردهای مواجه شدن با این بحرانها به موقعیتهای متفاوت، فشارهای زمانی، گستردگی کنترل و میزان عظیم بودن این وقایع بستگی دارد.
2ـ3ـ1. طبقهبندی بحران با توجه به ماهيت آن
بحرانها را با توجه به ماهیت آنها میتوان در سطح سازمان یا فراتر از آن در نظر گرفت.
الف) در سطح سازمانی: در این سطح بحرانها را ميتوان به داخلي و خارجي تقسيم کرد و ماهيت آنها را از حيث فني بودن، اقتصادي بودن، اجتماعي بودن و سازماني بودن متمايز ساخت.
ب) بحران فراسازمانی: اين نوع بحران در سطح جوامع و حکومتها مطرح میشود و بيشتر آنها را میتوان در دو بخش سیاسی و فرهنگی خلاصه کرد.
بحران سیاسی: حالتی است که موجب بههم خوردن توازن نظام سیاسی و اجتماعی میشود. بحرانهای سیاسی را برحسب وسعت مکان، عوامل درونی و گستره جغرافیایی تعارضات، به دو دسته داخلی و بینالمللی تقسیم میکنند. بحرانهای سیاسی داخلی شرایط غیرمتعارفیاند که معمولاً در ساختار سیاسی کشور بروز میکنند و برحسب ماهیت، زمان، دامنه، شدت و عوامل درگیر در آن، شامل اشکال گوناگونی میشوند؛ مثل مبارزه سیاسی گسترده و شدید بین احزاب و سازمانهای سیاسی رقیب برای کسب قدرت. بحران سیاسی بینالمللی نیز عبارت است از شرایط نامتعارفی که در چارچوب روابط بین دو یا چند کشور بروز میکنند و برحسب گستره جغرافیایی اشکال گوناگونی دارند؛ مثل بحران اختلاف یا تیرگی روابط تا سرحد جنگ بین دو یا چند کشور، یا بحران منطقهای یا بحران جهانی.
بحران فرهنگی: در عرصه فرهنگ نیز هر رخداد و واقعهای که باعث شکستن هنجارها، تخریب ارزشها، خروج از انضباط اجتماعی و به مخاطره افتادن مبانی اعتقادی و منافع مادی و معنوی جامعه شود، یک بحران فرهنگی است.
4ـ1. سقيفه
سقیفه بهمعنای سایبان آمده است. سقیفه بنیساعده متعلق به طایفه بنوساعدةبن کعببن خزرج بود و در نزدیکی مسجدالنبی قرار داشت و از شهرت تاریخی برخوردار است. سقیفه در سمت غرب مسجد نبوی در کنار چاه بضاعه بود. شهرت اصلی این مکان بهدلیل وقوع رخداد تاریخی بیعت عدهای از مسلمانان با ابوبکر در آن است که ازهمینرو به واقعه سقیفه معروف شده است.
2. چارچوب تحليلی تحقيق
فراگرد مدیریت بحران، بهسبب ماهیت متنوع، پیچیده، مبهم و چندبعدی بحرانها بسیار دشوار است؛ ازاینرو صاحبنظران الگوهای مختلفی را در این زمينه بسط دادهاند. این الگوها به ساده شدن فراگردهای پیچیده کمک میکنند. در ادبیات مدیریت، الگوهای متعددی در خصوص مدیریت بحران مطرح شده که بيشتر آنها بر پایه گسترش آمادگی در جامعه استوار است.
در خصوص مدیریت بحران الگوهای متفاوتی ارائه شده که بهطور خلاصه به مهمترین آنها اشاره میشود و در پایان الگوی موردنظر مفصلتر بیان خواهد شد.
الگوی سلسلهمراتبی یا هرمی؛
الگوی تشدید بحران؛
الگوی اریکسون؛
الگوی لچات؛
الگوی مدیریت بحران تیری و میتراف؛
الگوی مک کانکی؛
الگوی جامع مدیریت بحران (الگوی چرخیشکل)؛
با بررسی منابع مختلف میتوان نزدیک به هفده الگو را شناسایی کرد؛ اما با دقت در آنها میتوان به این نتیجه رسید که معمولاً در بيشتر این الگوها توجه به سه مرحله پیش از بحران، حین بحران و پس از بحران موردنظر است. بهنظر میرسد از میان الگوهای يادشده، الگوی جامع مدیریت بحران با موضوع این مقاله تناسب بیشتری داشته باشد. به همین دلیل به توضیح آن پرداخته میشود. همانگونهکه از نمودار (1) پیداست، فراگرد مدیریت بحران در الگوی چرخیشکل از چهار مرحله پيش، آغاز، حین و پس از بحران تشکیل شده است که هریک از این مراحل در الگو، مدیریت خاص خود را میطلبد و برای اداره و نحوه مدیریت مرحله بعد از خود اثر میگذارد.
نمودار 1: الگوی چرخیشکل مدیریت بحران (همان)
در این نوشتار نیز چارچوب اصلی کار بر مبنای همین چهار مرحله بسته شده؛ اما در توضیح اجزاي هر کدام از مراحل، با توجه به هدف تحقیق، تغییراتی ایجاد شده که در نمودار (2) قابل مشاهده است.
نمودار 2. الگوی تحلیلی مدیریت بحران سقیفه
پيش از تبیین مراحل چهارگانه بحران سقیفه، به بیان پاسخ پرسشهای مطرحشده در مقدمه پرداخته میشود؛ زیرا پاسخ پرسشها بر روند تبیین بحران اثرگذار است.
پرسش اول: آیا اساساً واقعه سقیفه یک بحران است؟
فارغ از استدلالهای کلامی علمای اهلسنت و شیعه بر صحت و بطلان جریان سقیفه، میتوان ادعا کرد که از نگاه مدیریتی قطعاً این جریان یک بحران بوده است. واقعه سقیفه یک بحران جدی و اثرگذار در تاریخ اسلام است و سلسله اقدامات پیامبر اکرم و امیر مؤمنان علی و بهدنبال آن ائمة هدی، در راستای کنترل و کاهش اثرات سوء این بحران بوده است.
پرسش دوم: این بحران از حیث زمانی و ماهیت چه جایگاهی دارد؟
این بحران از حیث زمانی جزو بحرانهای ادامهدار است؛ زیرا با بررسی تاریخی و پيامدهاي این بحران میتوان به این نتیجه رسید که این بحران، از زمان شکلگیری آن در سطوح متفاوتی تا به امروز و تا دولت حضرت ولیعصر(عج) ادامه خواهد داشت. به عبارت دیگر، گستره زمانی بحران سقیفه چنان بوده که همواره با خود بحرانهای متفاوتی را بر امت اسلامی تحمیل کرده است که یکی از نمونههای بارز آن، بحران جریانهای تکفیری در روزگار کنونی ماست. درنتیجه، بهلحاظ زمانی این بحران گستردهای به پهنای تاریخ دارد و اگر ما بخواهیم به بررسی آن در چارچوب بیانشده بپردازیم، باید در این گستره آن را بررسی كنيم. از حیث ماهیت نيز بحران سقیفه ماهیتی سیاسی ـ فرهنگی دارد؛ یعنی ازيكسو ابعاد سیاسی به خود گرفته است؛ مانند تغییر و تحریف سیستم سیاسی مورد تأیید نظام الهی؛ به بیان دیگر، این واقعه باعث شد تا یک انحراف جدی در انتخاب جانشین اولیای الهی صورت گیرد که اثرات آن را تا به امروز میبینیم؛ از سوي ديگر، اثرات فرهنگی این بحران نیز بسیار جدی و قابل توجه است؛ بهطوریکه ملاحظه میشود، این اتفاق باعث پيدايش انحرافات جدی در اعتقادات و باورهای مسلمانان شده است.
پرسش سوم: مدیریت بر این بحران بر عهده چه کس یا کسانی بوده است؟
باید با توجه به وسعت زمانی بحرانهای ادامهدار، درباره مدیریت اشخاصی که این بحرانها را مدیریت کردهاند و در آینده مدیریت خواهند کرد، به قضاوت نشست. بحران سقیفه بحرانی است ادامهدار که مدیریت مرحله اول (پيش از بحران) بر عهده شخص پیامبر بوده است. مدیریت مرحله دوم (آغاز بحران) به دو بخش تقسیم میشود که مدیریت بخش اول، یعنی تا روزهای آخر عمر شریف پیامبر اکرم بر عهده شخص ایشان بوده است؛ ولی مدیریت بخش دوم، یعنی روزهای پایانی عمر شریف پیامبر اکرم و روزهای آغازین رحلت آن بزرگوار بر عهده امیر مؤمنان علی بوده است. مدیریت مرحله سوم (حین بحران) نیز بر عهده امیر مؤمنان علی بوده است. مدیریت مرحله چهارم (پس از بحران) به دو بخش تقسیم میشود: بخش اول مربوط میشود به 25 سال خانهنشینی امیر مؤمنان و چهار سال و هشت ماه حکومت ایشان که مدیریت این بخش نیز بر عهده آن بزرگوار بوده است. بخش دوم، بعد از شهادت امیر مؤمنان تا زمان کنونی است، که مدیریت آن بهصورت مستقیم بر عهده امامان معصوم تا زمان غیبت و پس از آن بر عهده فقهای عظام است.
پرسش چهارم: اساساً حفظ و نگهداریِ چه ارکان و ارزشهایی در جریان سقیفه و در طول تاریخ برای مدیران بحران اولویت اول را داشته است؟ و آیا این اولویتها همچنان اولویت امت اسلامیاند؟
در تمامی مراحل بحران، برای مدیران بحران موارد حیاتی و خطوط قرمزی وجود دارد که هدف اصلی آنها حفظ موارد حیاتی و تلاش برای حفظ خطوط قرمز است. به عبارت دیگر، در بسیاری از موارد بحرانها اجتنابناپذیرند یا با تمام تلاشهایی که مدیران بحران پيش از آغاز بحران انجام میدهند، بحران تحقق پیدا میکند که در خصوص شکلگیری سقیفه و استقرار نظام انتخابی خلفایی نيز چنين شد؛ اما باید توجه داشت كه از منظر پیامبر اکرم و امام علی حفظ اصل اسلام و بهتبع آن حفظ جوهره و ماهیت نظام ولایی و حفظ وحدت و انسجام امت اسلامی در اولویت بود؛ چنانكه حضرت علي به فرزندان ابولهب ـ كه در جريان سقيفه قصد مجادله با ابوبكر را داشتند ـ پس از نهي آنها فرمود: «سَلَامَةُ الدِّينِ أَحَبُ إِلَيْنَا مِنْ غَيْرِه». ازاينرو با مدیریت آن بزرگواران، این اولویتها و خطوط قرمز بهخوبی حفظ شد. با بررسی تاریخ مشاهده میشود كه در برخورد امامان معصوم و فقهای بزرگوار در طول تاریخ، به این اولویتها توجه کامل شده است؛ ازاینرو میتوان گفت در تمامی بحرانهایی که امت اسلامی با آنها روبهرو میشود، این اولویت همواره باید مدنظر جامعه اسلامی باشد.
3. تبيين مراحل چهارگانه بحران
در این نوشتار سعی میشود تنها به یک مقطع زمانی از این بحران بزرگ، یعنی زمان شکلگیری آن تا حکومت امیر مؤمنان علی پرداخته شود؛ چراکه این مقطع زمانی چندان بیشباهت به دوران کنونی ما نیست؛ چراکه ازیکسو شاهد شکلگیری گروههای تکفیری با عقبه اعتقادی سلفی و وهابی، و از سوي دیگر شاهد فعالیت جریانها و افراد مشکوک تفرقهانداز با اعتقادات بهظاهر شیعی (تشیع انگلیسی) هستیم.
حال بهترتیب زمانی با توجه به الگوی بیانشده ـ که شامل چهار مرحله مدیریت بحران بود ـ به بررسی این واقعه میپردازيم. البته بدیهی است که شايد بسیاری از ابعاد این واقعه در قالب این الگو نگنجد؛ اما بهنظر میرسد که این الگو تناسب بیشتری با این واقعه داشته باشد.
1ـ3. مرحله پيش از بحران
آغاز این بحران تقریباً به سه ماه پيش از واقعه سقیفه برمیگردد؛ یعنی به حجةالوداع پیامبر و مطرح شدن جانشینی حضرت علی در آن. این مرحله شامل دو بخش «پیشبینی» و «اقدامات پیشگیرانه و آمادگی» است.
1ـ1ـ3. پيشبيني
مدیریت رسمی این مرحله از مدیریت بحران بر عهده شخص پیامبر اکرم بود. با بررسی تاریخی و روایی دو سال پایانی عمر شریف پیامبر میتوان پیشبینی این واقعه را از جانب ایشان بهوضوح مشاهده کرد که مهمترین دلایل آن در موارد ذیل خلاصه میشود.
الف) چگونگی ابلاغ وحی در جانشینی حضرت علی: پس از نازل شدن سوره فتح، سخنانی از پیامبر شنیده شد که از نزدیک بودن وفاتش خبر میداد. این مطلب بهطور طبیعی میتوانست این سؤال را در اذهان ایجاد کند که پس از پیامبر چه کسی زمام امور مسلمانان را بهدست میگیرد و چه خواهد شد. ظاهراً هر حزب و گروهی مایل بود که خلیفه رسول خدا از میان آنان باشد؛ زیرا خود را سزاوارتر به این امر میپنداشتند و به آن میاندیشیدند.
اگرچه پیامبر درباره لیاقت و جانشینی علی در مجالس و محافل مختلف سخن بهمیان آورده بود، ولی این سخنان و مطالب در دامنه بسیار محدودی مطرح شده بودند؛ ازاينرو در غدیر خم وحی الهی به همه توهمات پایان داد و پیامبر را مکلف ساخت تا علی را به جانشینی منصوب و معرفی کند. البته باید به این نکته توجه داشت که وحی الهی بهطورکلی مسئله جانشینی علی را مطرح کرده بود و چگونگی ابلاغ آن را در اختیار خود پیامبر گذاشته بود؛ چنانکه شیخ مفید نیز به آن اشاره میکند. این مطلب که قبلاً بر پیامبر وحی نازل شده بود و ایشان ابلاغ آن را به وقت مناسبتری موکول میکرد، بهوضوح از خود آیه تبلیغ (مائده: 67) قابل فهم است. با مرور آیه و روش پیامبر در ابلاغ وحی، این پرسش مطرح میشود که در جامعه اسلامی آن زمان چه میگذشت و چه جوی در میان مسلمانان حاکم بود که سبب شد تا پیامبر ابلاغ وحی را به زمانی دیگر موکول کند؟ پاسخ درست به این پرسش میتواند بسیاری از ابهامات موجود در این زمینه را برطرف كند و ما را به موقعیت اجتماعی و سیاسی مسلمانان در آن زمان واقف گرداند.
ب) افزایش تعداد تازهمسلمانها: تعداد مسلمانان در اواخر دوران رسالت به اوج خود رسیده بود؛ ولی بیشتر آنان را ـ آنگونه كه از روايات بهدست ميآيد ـ تازهمسلماناني تشکیل میدادند که از ایمان عمیق و ریشهداری بهرهمند نبودهاند. مردم پس از رحلت پیامبر مرتد شدند: «ارتدّ عن الإسلام بعد وفاة الرسول الأكرم جماعة ممن كان قد استسلم له أيام حياته». عدهای در اقلیت قرار گرفته بودند و بهناچار اسلام اختیار کردند و بعضی دیگر نیز که تا آخرین حد ممکن، در برابر اسلام ایستادگی کرده بودند و دیگر توان مقابله با اسلام را نداشتند، شیوه دیگری را برگزیدند که از آن جمله میتوان از ابوسفیان و اطرافیانشان ـ که جزو طلقا در مکه بودند ـ نام برد و همین امر اختلاف بر سر خلافت را قابل پیشبینی کرده بود.
ج) وجود منافقان: یکی از بزرگترین مشکلات پیامبر در طی سالهای رسالتش، وجود منافقان در میان مسلمانان بود. این گروه که در ظاهر مسلمان بودند، ولی در باطن هیچ اعتقادی به اسلام نداشتند، در فرصتهای مناسب، ضربه خویش را به مسلمانان وارد میكردند و سبب گمراهی دیگران نیز میشدند. قرآن کریم در سورههای متعددی به این مسئله پرداخته و با شدیدترین عبارات از آنان سخن گفته است. بیشک این افراد از گرایشهاي قبیلهای و اختلافاتی که بعد از وفات پیامبر بر سر جانشینی ایشان به وجود میآمد، آگاهی کامل داشتند.
د) کینهتوزی بعضی نسبت به امام علی: یکی از خصلتهای بارز عرب، کینهتوزی است. در جنگها و غزوات متعدد صدر اسلام بسياري از دشمنان اسلام به دست امام علي کشته شده بودند و در زمان رحلت رسول اكرم، اقوام همان كشتهشدگان جزو جمعیت عظیم مسلمانان بودند. بدیهی است که این افراد کینهای دیرینه از امام علي در دل خود داشته باشند و هرگز راضی به جانشینی او نباشند.
تصور اینکه این افراد دیگر مسلمان شده و گذشته را فراموش کرده بودند، ناشی از عدم شناخت خوی عربی، بهويژه عرب آن زمان است. براي نمونه، وقتی سورة «منافقون» نازل شد و عبداللهبن ابی (رئیس منافقان) رسوا گشت، پسر عبداللهبن ابی از پیامبر خواست تا خودش پدرش را به هلاکت رساند. وی میگفت: نمیخواهد دیگری او را به قتل برساند تا من كینه او را در دل بگیرم.
هـ .) وجود تفکرات جاهلی مبنی بر جوان بودن علی: عدهای بهدليل طرز تفکر جاهلی، هرگز حاضر به اطاعت از یک جوان کمسنوسال نبودند و ریاست یک جوان را برای خود ننگ میدانستند. براي نمونه، ابنعباس میگوید: در زمان عمر، یک بار با او میرفتم. او به من رو کرد و گفت: او (علی) از همه مردم به اين امر سزاوارتر بود؛ اما ما از دو چیز میترسیدیم: یکی اینکه علی کمسنوسال بود و دیگر اینکه به فرزندان عبدالمطلب علاقهمند بود.
2ـ1ـ3. اقدامات پيشگيرانه و آمادگی
با توجه به پیشبینیهای صورتگرفته در مرحله قبل، در مرحله بعدی از مدیریت بحران به بررسی اقدامات پیشگیرانه پرداخته میشود. مدیریت این مرحله نیز بر عهده شخص پیامبر اکرم بود. تلاش پیامبر بر این بود تا حتیالمقدور از وقوع اتفاقاتی که به انحراف جریان اصلی ولایت منجر میشود، پیشگیری كند. با مطالعه دو سال پایانی عمر شریف ایشان، به اقداماتي برمیخوریم که در همین راستا قابل توجیه است. مهمترین اين اقدامات عبارتاند از:
الف) سفارش درباره انصار: پیامبر اکرم در اواخر عمر شریفشان سفارشهای اکیدی درباره انصار میفرمودند؛ چنانکه در اینباره فرمودند: «انصار موضع اطمینان و سِرِّ من بودند که من بدانها پناهنده شدم پس به نیکوکارهایشان نیکی کنید و از بدکارانشان درگذرید». انصار نیز به حمایتهایی که پیامبر از آنان میکرد، بسیار دلگرم بودند.
ب) لغو امتیازات قریش: در روايات آمده كه قبيله قريش در جاهليت امتيازات نادرستى براى خود قائل بودند و براى هيچيك از اعراب مقامى را كه براى خويشتن مىدانستند، قائل نبودند. آنها خود را «حمس» ميخواندند؛ يعني كسى كه در دين خود محكم و پابرجاست و بهعنوان فرزندان ابراهيم و سرپرستان خانه كعبه خود را از همه برتر مىشمردند؛ از جمله اينكه مىگفتند: ما نبايد در مراسم حج به عرفات برويم؛ زيرا عرفات از حرم مكه بيرون است؛ اگر چنين كنيم، عرب براى ما ارزشى قائل نخواهد شد. حرم مكه با نقاط بيرون حرم يكسان نيست. اين سخن را در حالى مىگفتند كه مىدانستند وقوف در عرفات جزء مراسم حج ابراهيمى است. پیامبر که خود از قریش بودند، در برابر دیدگان مردم از عرفات کوچ کرد و با این شیوه، اولاً شعار برابری و مساوات بین انسانها را عملاً اجرا کرد؛ ثانیاً ثابت کردند که قریشی بودن (آنچه جناب ابوبکر با استناد به آن به خلافت رسید)، اعتباری برای برتریجویی بر دیگر قبایل نیست: «ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ النَّاسُ» (بقره: 199)؛ از جایی کوچ کنید که مردم کوچ میکنند.
ج) اعزام سپاه اسامه: پیامبر در جریان بازگشت از حجةالوداع بیمار شدند و پس از چندی با بهبودی نسبی، به فکر تأسیس و اعزام سپاهی به مرزهای شام افتاد. ایشان از این کار اهداف متعددی داشتند که دستكم دو هدف آن مربوط به پیشگیری و توطئهها دربارة جانشینی امیرمؤمنان علی بود.
دور کردن سران قبایل و صحابه از مرکز حکومت: پیامبر میخواست با اعزام سپاه، سران قبایل را از مرکز حکومت (مدینه) دور سازد تا پس از رحلت ایشان مانعی برای به خلافت رسیدن حضرت علی پیش نیاید.
واگذاری فرماندهی سپاه به یک جوان: اين كار، سنت شیوخیت را که در بین اعراب از اعتبار بالایی برخوردار بود، منسوخ میکرد؛ چراكه به گواه تاريخ، علت مخالفت آنان سن کم اسامه بود که در آن هنگام هفده يا نوزده سال داشت. پيامبر با اين كار ميخواست جوان بودن علی مانعی برای کنار زدن او از خلافت نباشد. چنانکه قبلاً نیز اشاره شد، به اعتراف خلیفه دوم، یکی از دلایل اصلی مخالفت آنها با علی، جوان بودن ایشان بود.
د) سکونت در منزل امالمؤمنین عایشه: در اواخر عمر شريف پيامبر عايشه از ايشان درخواست كرد تا به منزل عايشه برود تا بتواند از حضرتشان پرستاري كند و پيامبر اين پيشنهاد را پذيرفت. يكي از دلايل پيامبر براي پذيرش اين پيشنهاد اين است كه آن حضرت از رفتوآمدهای برخی مهاجران بین مکه و مدینه خبر داشت؛ بنابراین با سکونت در منزل عايشه و زیر نظر داشتن فتنه، درصدد خنثا کردن دسیسه سقیفهسازان برآمد.
هـ .) گرفتن نامه از ابوبکر و دادن آن به علی: این اقدام پیامبر، آنهم با آن مقدمات خاص و روشنگرانه ـ که بهنوعی جناب ابوبکر را در معرض اتهام قرار میداد ـ سؤالات زیادی را ایجاد میکرد؛ بهطوریکه ابوبکر از پیامبر تقاضا کرد که علت این اقدام را برای ایشان بیان کند. شرح ماجرا به این قرار است که در سال نهم هجرت، یک سال بعد از فتح مکه، سوره برائت بر پیامبر اکرم نازل شد، ايشان آن را به برخی از اصحاب دادند تا در اجتماع حج چندین بار بخوانند تا اتمامحجتی برای مشرکین باشد که از سال بعد نمیتوانند به خانه خدا بیاید. ابوبکر با سيصد نفر براي این كار حرکت کردند؛ اما پیامبر مأمور فرستادند که این هیئت را برگرداند و مأموریت ابلاغ سوره را به امیر مؤمنان علی دادند و فرمودند: خداوند فرموده است كه یا خودم شخصاً باید این سوره را ابلاغ کنم یا کسی که نزدیکترین فرد به من است. این اقدام پیامبر اکرم در صورت بصیرت مسلمانان میتوانست مانعی بسیار قوی در مقابل شکلگیری جریان سقیفه باشد؛ چراکه ایشان با این اقدام، برتری و فضیلت علی را بر همگان آشکار كردند.
2ـ3. مرحله آغاز بحران
این مرحله که دومین مرحله از مراحل چهارگانه بحران سقیفه است، شامل دو بخش «هشدار» و «ارزیابی مقدماتی و تشخیص تکلیف» است. مقطع زمانی این دوره مصادف است با روزها و ساعات آخر عمر شریف پیامبر اکرم و ساعات و روزهای آغاز رحلت آن بزرگوار، در روزهای پایانی عمر شریف پیامبر اکرم شواهد نافرمانی و بيتوجهي بعضی از صحابه به وحی الهی و فرمان پیامبر مشهود بود. مدیریت بخش هشدار از این مرحله، بر عهده پیامبر اکرم بود؛ ولی با رحلت پیامبر بار سنگین مسئولیت بر عهده امیر مؤمنان علی افتاد.
1ـ2ـ3. هشدار
الف) هشدارهای پیش از رحلت: هنگامی که پیامبر از کارشکنی برخی افراد در اعزام سپاه اسامه باخبر شد، درحالیکه سرش را با دستمال بسته بود، به مسجد آمد و از کارشکنها خواست که به سپاه بروند و حتی ایشان در یک جمله بسیار تند فرمود: «لعن الله من تخلف جیش اسامه». این در حالی بود که افرادی چون خلیفه اول و دوم در میان آنها بودند. ازاینرو یکی از موارد مهمی که در اواخر عمر خلیفه دوم ایشان را بسیار رنج میداد و از انجام آن پشیمان بود و به درگاه خداوند توبه میکرد، همین تخلف از فرمان رسولالله مبنی بر شرکت در سپاه اسامه بود: «لَمَّا حَضَرَ عُمَرَ الْمَوْتُ قَالَ أَتُوبُ إِلَى اللَّهِ مِنْ رُجُوعِي عَنْ جَيْشِ أُسَامَة».
ب) تکرار حدیث ثقلین: یکی دیگر از مواردی که میتوان بهعنوان هشدارهای پیش از رحلت پیامبر از جانب ایشان در نظر گرفت، این بود که ایشان در آخرین روزهای عمر شریفشان، با حالت تب و بیماری به مسجد آمدند و با صدای بلند که از بیرون مسجد شنیده میشد، یک بار دیگر «حدیث ثقلین» را تکرار كردند. بیشک قرائت حدیث ثقلین در آن شرایط هشداری بود به تحرکاتی که در مقابل وحی الهی مبنی بر ولایت امیر مؤمنان علی در حال شکل گرفتن بود؛ زیرا که یکی از ارکان اصلی اهلبیت پیامبر که در حدیث ثقلین به آن اشاره شده است، امیر مؤمنان علی است.
ج) تقاضای قلم و کاغذ در آخرین لحظات: در آخرین لحظات حیات پیامبر اکرم، تعدادی از یاران پیامبر بر بالین ایشان حضور یافتند. در این هنگام رسول خدا درحالیکه تب و بیماریاش شدت یافته بود، بار دیگر برای تأکید بر شایستگی کسی که خدا و رسولش انتخاب کرده بودند، تقاضای قلم و کاغذ کرد تا چیزی بنویسد که بعد از آن، مسلمانان گمراه نشوند. در این هنگام، یکی از صحابه برآشفت و کلامی به زبان آورد. که اندوه و غم پیامبر را صدچندان کرد. البته پرواضح است که این اندوه، نه بهسبب توهین به خود ایشان، بلکه براي این بود که فهمیدند که پس از ایشان چه ظلمهایي در حق وحی الهی خواهد شد.
2ـ2ـ3. ارزيابی مقدماتی و تشخيص تکليف
مدیریت این مرحله بر عهده امام علی بود؛ چنانکه در مقدمه نیز اشاره شد، در مدیریت بحران سقیفه برای مدیران برجسته الهی حفظ اصل دین و حفظ وحدت مسلمین همواره در اولویتهای اصلی بوده است؛ چنانكه علي به فرزندان ابولهب فرمود: «سَلَامَةُ الدِّينِ أَحَبُ إِلَيْنَا مِنْ غَيْرِه». ازاینرو باید با توجه به همین اولویتها، مراحل بعدی مدیریت بحران را که بر عهده امیر مؤمنان علی بود، بررسی كرد. لذا ملاک برای موفقیت مدیریت آن بزرگوار، توجه به این اولویتهاست. مهمترین موارد دال بر ارزیابی مقدماتی و تشخیص تکلیف از جانب امیر مؤمنان در موارد ذیل خلاصه میشود:
الف) حفظ خونسردی و عمل به تکلیف: امیر مؤمنان علی در شرایط آشفته لحظات رحلت پیامبر اکرم به وظیفه اصلی خود، یعنی تجهیز و کفن پیامبر اکرم مشغول شدند. شواهد تاریخی نشانگر این مطلب است که امام علی از مقدمات تشکیل جریان سقیفه و کارشکنی برخي صحابه آگاه بودند و چهبسا اگر ایشان مشغول تجهیز و کفن پیامبر نمیشدند، میتوانستند با حضور در سقیفه از وقوع آن جلوگیری کنند؛ اما ایشان وظیفه و تکلیف خود را در امر واجب تجهیز و کفن پیامبر میدانستند؛ ازاینرو مطابق تکلیف خود عمل کردند.
ب) رد بیعت ابوسفیان: در همان غوغای سقیفه و همزمان با اینکه امام علی مشغول تجهیز پیامبر بودند، ابوسفیان وارد خانه شد و به امام علی چنین گفت: دست خود را باز کن تا با تو بیعت کنم و بهعنوان خلیفه اسلام بفشارم. اگر من با تو بیعت کنم، احدی از فرزندان عبدمناف با تو به مخالفت برنمیخیزد و اگر فرزندان عبدمناف با تو بیعت كنند، کسی از قریش با تو مخالفت نمیکند و سرانجام همه عرب تو را به فرمانروایی میپذیرند؛ ولی امام به ابوسفیان اعتنا نکردند؛ چون از نیت او آگاه بود و فرمود: من فعلاً مشغول تجهیز پیامبر برای دفن هستم.
ج) رد پیشنهاد عباس عموی پیامبر برای بیعت در هنگام تجهیز: بعد از سقیفه و برگشتن اهل سقیفه به مسجد، صدای تکبیر بلند شد. امیر مؤمنان از عباس جریان را پرسید و عباس عرض کرد: من نگفتم که دیگران در اخذ بیعت بر تو برتری میجویند؛ نگفتم دستت را بده تا من با تو بیعت کنم، ولی حاضر نشدی و دیگران بر تو سبقت جستند. هرگاه حضرت علی تسلیم پیشنهاد عباس میشد و گروهی از شخصیتها را برای بیعت دعوت میكرد، بهطور مسلم اجتماع سقیفه بههم میخورد یا اساساً تشکیل نمیشد و هرگز دیگران جرئت نمیکردند که مسئله مهم خلافت اسلامی را در یک محیط کوچک که متعلق به گروه خاص بود، مطرح سازند؛ اما چون این پیشنهاد دور از واقعبینی بود و تاریخ درباره آن همان را قضاوت میکرد که درباره بیعت ابوبکر داوری كرد، امام علی آن را نپذيرفت.
3ـ3. مرحله حين بحران
این مرحله از بحران زمانی بود که بحث خلافت ابوبکر بهصورت جدی در محافل مختلف مطرح میشد و طرفداران این قضیه از طوایف و گروههای مختلف بیعت میگرفتند. شرایط بهگونهای غیرعادی رقم میخورد؛ بهطوریکه جامعه اسلامی شاهد رفتارهایي بود که تا آن روز به خود ندیده بود. هنوز خلیفه و یاران او سقیفه را ترک نگفته بودند که صدای برخي از انصار بلند شد که میگفتند: «لا نبایع الا علیا»، جز با علی با کسی بیعت نمیکنیم. این سخن، یاران خلیفه را بر آن داشت تا دایره بیعت را گسترش دهند. ازاین رو دور خلیفه را گرفتند و سقیفه را بهسوی مسجد ترک گفتند. آنها هر کس را که در میانه راه میدیدند، با اصرار و تمنا او را بهسمت خلیفه میآوردند و دست او را بهعنوان بیعت به دست خلیفه میکشیدند؛ خواه آن شخص به این کار مایل بود یا نبود. این منظره شگفتآور که هرگز در مدینه سابقه نداشت، سبب شد که گروهی بهحکم حس کنجکاوی بهدنبال خلیفه راه افتادند و به مسجد آمدند تا از سرانجام کار آگاه شوند. گرفتن بیعت از صحابی بزرگ پیامبر برای یاران خلیفه جدید بسیار حیاتی بود؛ بهويژه بیعت شخصیتی مانند علی که میتوانست موجب استحکام موقعیت خلیفه شود.
امام علی برای اینکه نشان بدهند این اقدام عجولانه برخلاف دستور پیامبر و وحی الهی است، قاطعانه با آن برخورد کردند تا سران سقیفه را به اشتباه خود متوجه كنند و جریان جانشینی پیامبر را به مسیر اصلی خود برگردانند؛ ولی باکمال تأسف آنها بر درستی عمل خود اصرار ورزیدند. ازاینرو علی به مقابله عملی با آن بدعت بزرگ برخاستند و درصدد بسیج افراد و نیروهای خود برای برخورد عملی با این واقعه برآمدند که بهعنوان مراحل سوم مدیریت بحران سقیفه بررسی میشود که شامل دو بخش «برخورد قاطع» و «بسیج منابع برای اقدام عملی» است.
1ـ3ـ3. برخورد قاطع
الف) ارزیابی و نقد منطق اهل سقیفه: در این مرحله، امام علی درصدد آن بودند که منطقِ اهل سقیفه را با چالش روبهرو کنند؛ چنانکه نقل شده است، آن بزرگوار بعد از شنیدن جریان سقیفه فرمودند: «در ماجرای سقیفه انصار چه گفتند؟» پاسخ دادند که انصار گفتند: «امیری از ما باشد و امیری از شما» حضرت فرمود: «پس چرا آنان به اینکه پیامبر وصیت نمود که به نیکوکارانشان نیکی و از بدکارشان گذشت شود، احتجاج نکردید؟» گفتند: «در این چه حجتی بر آنان است؟» گفت: «اگر امامت در میان آنان بود، معنا نداشت که پیامبر برایشان سفارش کند» سپس فرمود: «قریش چه گفتند؟» پاسخ دادند: «قریش حجت آوردند که از شجره و خاندان پیامبرند» حضرت فرمود: «به شجره احتجاج کردند و ثمره (اهلبیت) را تباه ساختند».
ب) مخالفت و به تأخیر انداختن بیعت با ابوبکر: بیعت در اسلام بر ارکانی استوار است که با تحقق آنها حق و تکلیف بیعتکننده و بیعتشونده مشروعیت پیدا میکند و در غیر این صورت، مشروعیتی ندارد. عناصر اصلی پیمان و بیعت را چنین برشمردهاند:
يك. افراد اجتماع اسلامی، چه بهطور رسمی و چه از روی نیت پاک و صمیمی، با رهبر و زمامدار خود پیمان میبندند؛
دو. رهبر در اسلام باید تمام شرایط رهبری در جامعه اسلامی را داشته باشد؛
سه. با بروز انحراف در رهبر، این پیمان مقدس خودبهخود منحل و نابود میشود؛
چهار. آزادی کامل در منعقد ساختن این پیمان مقدس.
در خصوص بیعتگیری بعد از سقیفه بهزور و اجبار ـ که در اسلام سابقه نداشت ـ گزارشهای فراوانی وجود دارد؛ چنانکه در خصوص بیعت سعدبن عباده آمده است: «سعدبن عباده گفت: من با شما بیعت نخواهم کرد تا نزد خدای خود بروم. عمر گفت: ما او را آزاد نمیگذاریم تا بیعت کند». شیخ مفید به نقل از ابومخنف گزارش کرده است که عمر علاوه بر تلاش خود، طایفه بنواسلم را نیز تحریک کرد که از مردم بهزور بیعت بگیرند. «مردم را برای بیعت با خلیفه جمع کنید و هر کسی که امتناع ورزید، بر سر و پیشانی او بکوبید». تاریخنویسان پس از ذکر گزارش اتفاقات سقیفه، ماجرای تحت فشار قرار دادن بنیهاشم و علی را از سوی ابوبکر و عمر برای پذیرش بیعت، به چند صورت نقل کردهاند که بررسی همه آنها در این مجال نمیگنجد؛ اما بهطورکلی میتوان آنها را به دو دسته تقسیم كرد.
دسته اول: بیشتر اقوال مبنی بر این است که بیعت امام علی با ابوبکر تحقق یافته؛ اما زمان آن از منظر برخی مورخان بعد از شهادت فاطمه زهرا و حدوداً شش ماه بعد از رحلت پیامبر بوده است.
دسته دوم: نظریه دیگر که مربوط به شیخ مفید است، بر اصل عدم پذیرش بیعت از سوی آن حضرت تأکید دارد. این نوشتار قصد بررسی این اقوال را بهصورت مفصل ندارد؛ منتها آنچه مسلم است، این است که بین اغلب مورخان و کتب روایی شیعه و سنی، دربارة تأخیر حداقل شش ماهه بیعت امیر مؤمنان با ابوبکر اتفاقنظر وجود دارد. این تأخیر نشانگر آن است که از نظر امیر مؤمنان جریان سقیفه مشروعیت نداشت و بر همگان آشکار شد که ایشان با این انتخاب بهصورت قاطعانه مخالفاند و بیعت اجباری ایشان بعد از شش ماه، فقط برای مصالح مسلمین است.
2ـ3ـ3. بسيج منابع و اقدام عملی
مستندات تاریخی نشانگر این مطلب است که امیر مؤمنان علی تنها به مخالفت و عدم بیعت بسنده نكردند؛ بلکه ایشان برای درهم شکستن سقیفه و برگرداندن جریان انتخاب جانشین پیامبر به مسیر اصلی خود، درصدد اقدام عملی و مسلحانه نیز بودند؛ منتها در تمام این موارد، اولویت حفظ اصل اسلام و اتحاد جامعه مسلمین را در نظر داشتهاند.
مهمترین اقدامات امیر مؤمنان برای اقدام عملی عبارتاند از:
الف) محک زدن افراد مخالف سقیفه: یعقوبی در پایان اخبار سقیفه به این مطلب اشاره میکند که گروهی نزد امام علی آمدند و خواستار بیعت با وی شدند. حضرت علی به ایشان گفت: بامداد فردا به همین منظور، سرتراشیده نزد من آیید؛ بامداد فردا لکن جز سه نفر نزد وی نیامدند.
ب) رفتن شبانه به در خانه انصار: امام علی شبها فاطمه را سوار مرکبی میكرد و به خانههای انصار میبرد و یاری میخواست. در پاسخ میگفتند: ای دختر پیغمبر! ما با ابوبکر بیعت کردهایم. اگر علی جلوتر آمده بود، از او عدول نمیکردیم. امیر مؤمنان میفرمود: آیا پیغمبر را دفن نکرده، درباره خلافت نزاع میکردم؟ امام بارها و بارها اين مطلب را بازگو كردند تا آيندگان عذر وي را بدانند. در خطبه «شقشقيه» میفرماید: «در اين انديشه بودم كه با دست تنها به پا خيزم يا در محيط خفقان ظلماني صبر كنم. پس بردباري را عاقلانهتر يافتم و صبر كردم». در خطبه ديگري میفرماید: «وقتي خوب نگاه كردم، ديدم ياوري جز اهلبیتم ندارم. پس بر آنان از مرگ بخل ورزيدم».
ج) اعتراض حضرت زهرا: درخشانترین و بارزترین شخصیتی که بهصورت عملی وارد میدان شد و در مقابل منطق اهل سقیفه به افشاگری پرداخت، بانوی دو عالم، فاطمه زهرا بود كه طبق گواهی تاریخ، در همین راه نیز به شهادت رسید. براي مثال، در جریان غصب فدک، ظاهراً ایشان باید دربارة فدک و اینکه حق مسلم ایشان است، سخن میگفتند؛ اما چنانکه در خطبه فدکیه مشهود است، این بانوی بزرگوار مستقیماً به سقیفه و انتخاب ناصواب آنها اعتراض میکنند. این بانوی بزرگوار تا آخرین لحظات عمر مباركشان برای روشنگری و احقاق حق الهی امیر مؤمنان به تلاش خود ادامه دادند؛ چنانكه در آخرین لحظات عمر خود نیز هنگامیکه زنان مهاجر و انصار به عیادت ایشان آمده بودند، مظلومانه به روشنگری و بیان حقایق براي آنان میپرداختند.
د) اعتراض امام حسین و دیگر صحابه: امام حسن به ابوبکر، هنگامی که بالای منبر بود، فرمود: از منبر پدرم پایین بیا. سلمان نيز در روز سقیفه فرمود: با پیرمردی بیعت کردید؛ از اهلبیت پیغمبر دوری کردید. اگر خلافت را در آنها قرار میدادید، احدی اختلاف نمیکرد و زندگی پرنعمت و آبرومندانهای را داشتید. ابوذر و دیگر شیعیان واقعی نیز اعتراضاتی داشتند که بیان همه آنها در این مجال نمیگنجد.
4ـ3. مرحله پس از بحران
چنانکه قبلاً نیز اشاره شد، بحران سقیفه از بحرانهای ادامهدار است و وسعتی به وسعت تاریخ دارد، باید توجه داشت که تعبیر مرحله پس از بحران در بحرانهای ادامهدار، اشاره به تحقق واقعهای دارد که آن اتفاق باعث ادامهدار شدن و تبعات بعدی بحران میشود. در بحران سقیفه نیز تمام تلاشها و اقدامات پیشگیرانه پیامبر اکرم و تلاشهای امیر مؤمنان علی، برای برگرداندن انحراف ایجادشده در سقیفه و عدم رسمیت پیدا کردن انتخاب سقیفه بود؛ اما با همه تلاشها و ازخودگذشتگیها، انتخاب سقیفه در بین مسلمانان رسمیت يافت. ازاینرو تعبیر مرحله پس از بحران در اینجا، یعنی بعد از استقرار نظام خلفایی و تثبیت سقیفه، بهمعنای تمام شدن بحران نيست؛ چراکه تبعات این بحران همچنان ادامه دارد. ازاینرو نوع مدیریت امیر مؤمنان علی در زمينة بحران سقیفه و تبعات آن باید از این منظر دیده شود که آیا آن امام همام بعد از استقرار و رسمیت پیدا کردن حکومت ابوبکر، توانست تبعات آن را به حداقل برساند؟ و آیا نوع برخورد ایشان با خلافت خلفا بهترین برخورد بود؟ برای پاسخ به این سؤال، از منظر مدیریتی یادآوری اولویتهای اصلی امامان معصوم ضروری بهنظر میرسد. چنانکه اشاره شد، اولویت اصلی ائمه هدی حفظ اصل اسلام، جوهره ولایت و اتحاد مسلمانان است. با در نظر گرفتن این اولویتها و مطالعه تاریخ و نوع برخورد امیر مؤمنان در طول 25 سال خلافت خلفای سهگانه به این نتیجه میرسیم که ایشان در مدیریت خود در بحران سقیفه کاملاً موفق بودهاند و نوع برخورد ایشان در این دوران میتواند چراغ راهی برای ما پیروان واقعی ایشان و همچنین دیگر آزادیخواهان جهان در مقابله با فتنهها و بحرانهای ایجادشده برای جامعه اسلامی باشد. چنانکه اشاره شد، مرحله پس از بحران به دو بخش «ارزیابی و تصمیمگیری» و «مدارا و نظارت» تقسیم میشود.
1ـ4ـ3. ارزيابی و تصميمگيری
امام علی در رويارويى با حوادث پیشآمده پس از رحلت پيامبر اكرم، بهویژه در رابطه با خلفا، سه راه پيش روى داشت:
يكي اينكه اقدام به قيام علنى ميكرد و با ايجاد درگيرى بهمنظور احقاق حق خويش و تغيير مسير جامعه بهسمت اهداف اصلى و حقيقى خود به پا میخاست. اين نظر، از سوى برخى كه در صداقت و خيرخواهى آنان ترديد جدى وجود داشت ـ نظير ابوسفيان ـ ابراز مىشد؛ ولى براى آن حضرت بهوضوح معلوم بود كه چنين حركت و اقدامى در آن موقعيت حساس و سرنوشتساز، كه جامعه اسلامى هنوز مراحل نخستين رشد و كمال خود را میگذرانید و خطر ارتداد و ازهمپاشیدگی براى آن وجود داشت، تا چه اندازه میتوانست خطرناك باشد.
دومين راه انزوا و گوشهنشینی مطلق بود؛ بهگونهايكه در هیچیک از مسائل داخلى و خارجى امت اسلامى کوچکترین دخالتى نميكرد و بياعتنا به هر آنچه پيش میآید، تنها به زندگى و معيشت خود ميپرداخت.
چنين رویهای، گرچه زيان كمترى نسبت به شيوه نخست داشت، با روح ايمانى و تقواى امام على سازگار نبود؛ چراکه اين روش مخصوص كسانى است كه در هواى قدرت و رياست و در پى تحقق اميال و آرزوهاى نفسانى خویشاند.
راه ديگرى كه پيشروى آن حضرت وجود داشت، انزوا و گوشهگیری نسبى بود. با اين شيوه، ازيكسو خود را از دخالت مستقيم در جریانها و حوادث بركنار میداشت و از سوي ديگر، آنگاه که مصالح مسلمانان اقتضا میکرد، از مشاوره و راهنمايى دريغ نمیفرمود. آن حضرت كار اصلى خويش را هدايت مردم و نظارت براى حفظ دين قرار داد و با آنکه نارضايتى و مخالفت خود را با خليفه در وقايع پیشآمده نشان میداد، خود را از درگير شدن در جنگى خونين و بنیانبرانداز بهشدت برحذر میداشت. ايشان با کمال شجاعت روحى و مناعت طبع و با يك دنيا عظمت و بزرگوارى، آنگاه که پاى مصالح دين و آبروى مسلمانان و شوكت اسلام به ميان مىآمد، بیهیچ دغدغه و ترديدى نظرهاى خيرخواهانه و مصلحتآمیز خود را نثار امت اسلامى و خليفه مسلمين میکرد و حتى با همان كسانى كه آنان را بانيان غصب حق خويش مىدانست، خيرخواهانه رفتار میکرد؛ بهگونهايكه به نقل شيعه و سنى، خليفه دوم در موارد متعددى گفته است: «لَوْ لَا عَلِيٌ لَهَلَكَ عُمَرُ»؛ اگر على نبود، عمر هلاك میشد. بنابراين با اطمينان میتوان گفت كه همكارى حضرت على با دستگاه حكومتى، در راستاى حل مشكلات جامعه اسلامى بود.
در نتیجه، استراتژی امیر مؤمنان علی در قالب سیاست مدارا و نظارت مستقیم و غیرمستقیم بر جامعه اسلامی و خلفا در طول 25 سال، سنجیدهترین و کاربردیترين سیاست بهنظر میرسد.
2ـ4ـ3. مدارا و نظارت
چنانکه اشاره شد، امیر مؤمنان علی پس از تثبیت خلافت ابوبکر، استراتژی مدارا به همراه نظارت را برگزید. با این سیاست، شئون دیگر امامت در جامعه تا حد امکان جاری و ساری شد و اتحاد و شاکله اصلی اسلام و جامعه اسلامی حفظ شد؛ هرچند که خود آن بزرگوار شرایط بسیار سختی را تحمل میکردند و آن وضعیت هولانگیز را چنين گزارش دادهاند: «فَصَبَرْتُ وَ فِي الْعَيْنِ قَذًى وَ فِي الْحَلْقِ شَجًا.» خود این صبر عظیم، عصمت این بزرگوار را نشان میدهد؛ زیرا چه کسی را یارای آن است که از حیث سیاسی و اجتماعی اینگونه حقش غصب شده باشد و ازنظر روانی، در یک شرایط ملامت دائمی قرار بگیرد. در توضیح این مطلب، امیر مؤمنان علی در خطبه 5 نهجالبلاغه میفرمایند: «پس اگر از حق خویش سخنی گویم و یا از اوضاع انتقاد کنم، گویند: به ریاست و حکومت حریص است! و اگر سکوت کنم، گویند: از مرگ میترسد که سخن نمیگوید!!» با تمامی این شرایط بغرنج، امیر مؤمنان در راستای حفظ اولویتهای بیانشده، بیشترین همکاری و ازخودگذشتگی را در طول 25 سال حکومت خلفا از خود نشان دادند. التزام آن حضرت به حفظ وحدت تا بدان جاست که از هر موافق حکومت، بیشتر تلاش میکند و کمتر اعتراض. آن امام همام در این زمینه میفرمایند: «وَ كُنْتُ أَخْفَضَهُمْ صَوْتاً وَ أَعْلَاهُمْ فَوْتا»؛ و صدای من در نظام ابوبکر و عمر و عثمان، از همه پایینتر بود (کمترین اعتراض را بر نظام، من داشتم)؛ درحالیکه بزرگترین حق، از من فوت شده بود و بیشترین صدمه را در این نظام، من خورده بودم!».
نتيجهگيري
چنانکه بیان شد، یکی از راههای فائق آمدن بر بحرانهای کنونی، الگوبرداری از بحرانهای گذشته است، با تبیین بحران سقیفه در قالب الگوی چهارمرحلهای (پيش از بحران، آغاز بحران، حین بحران و پس از بحران) میتوان بیان داشت كه تلاش پیامبر اکرم و امیر مؤمنان علی در تمامی این مراحل، بر حفظ خطوط قرمز و اولویتهای اصلی، شامل حفظ اصل اسلام، جوهره ولایت و اتحاد جامعه اسلامی بود. چنانكه در متن این نوشتار بیان شد، علی در طول 25 سال حکومت خلفا با اتخاذ راهبرد سکوت و مدارا توأم با نظارت، توانست نقش مهمی را در حفظ خطوط قرمز و اولویتهای جامعه اسلامی ایفا کند؛ ازاینرو همواره با حرکتهای تفرقهانگیز و منافقانه به تندي برخورد میكردند. سزاوار است امت اسلامی و در رأس آن علمای بزرگ اهلسنت و شیعه با الگوبرداری از رفتار و منش امام علی همگی با اتحاد و انسجام کامل، حول محور اسلام عزیز با هرگونه بدعت و جریانهای تفرقهانگیز بهشدت برخورد كنند. استقرار حکومت اسلامی در جغرافیای ایران فرصتی تاریخی را برای جهان اسلام ایجاد کرده که اگر امت اسلامی قدردان آن باشد، میتواند بهسرعت عقبماندگیهای تاریخیاي را که استکبار جهانی بر آنها تحمیل کرده است، جبران كند. بیشک تعبیر حکیمانه مقام معظم رهبری مبنی بر قرار داشتن در پیچ تاریخی و سرنوشتساز، وظیفه امت اسلامی و علمای دلسوز آن را صدچندان میکند.
استکبار جهانی و در رأس آن آمریکا و اسرائیل و عمال اصلی آنها، یعنی حکومتهای استبدادی حاکم بر جامعه اسلامی، به فکر مقابله با انقلاب اسلامی ایران و حداقل کردن اثر آن در بین امتهای اسلامیاند؛ ازاینرو بهترین ترفند برای آنها دامن زدن به اختلافات مذهبی و عقیدتی و پديد آوردن جریانات جعلی در قالب گروههای تکفیری سنی و شیعه با عقبه اعتقادی است؛ لذا بر ماست (چه شیعه و چه سنی) كه با الگوبرداری از منش و رفتار امام علی با این جریانها بهشدت برخورد کنیم. پرواضح است که نقش رهبران دینی در این میان نقشی بسیار تعیینکننده و حیاتی است. فتوای مقام معظم رهبری و دیگر مراجع بزرگوار شیعه مبنی بر حرمت توهین به مقدسات اهلسنت، گامی اساسی در خنثا کردن این فتنه عظیم است. در مقابل، محکوم کردن جریانهای تکفیری سلفی و وهابی از جانب علمای اهلسنت، اقدامی ستودنی است؛ اما با توجه به پیچ تاریخی و حساسیت زمان کنونی بهنظر میرسد كه در برخورد با جریانهای تفرقهانگیز شیعه و سنی جدیت بیشتری لازم است. ازاینرو بهنظر میرسد که علمای عظام شیعه و سنی باید با تشکیل جلسات مشترک و هماهنگی کامل، اقدامی بسیار کوبنده و اثرگذار را در برابر چنین گروههای انجام دهند. با این اقدام انقلابی، امت اسلامی با مشاهده وحدت بین علمای بزرگ خود با اطمینان قلبی کامل و به پيروي از علمای عظام خود، با تمام قوا با جریانات تفرقهانگیز به مقابله برخواهد خاست؛ ازاینرو در این برهه تاریخی، وظیفه علمای عظام اسلامی (چه شیعه و چه سنی) بسیار سنگین است. انشاءالله با بصیرت و آگاهی امت اسلامی و علمای عظام آن، هرچه زودتر ریشه گروههای تکفیری خونخوار، مانند داعش، و فرقههای خودسر شیعه که با دلارهای آمریکایی و انگلیسی تغذیه میشوند، کنده خواهد شد.
- نهجالبلاغه، تصحيح صبحي صالح، قم، هجرت، 1414ق.
- ابراهیمی، زینب، «بررسی علل وقوع سقیفه بنيساعده»، فرهنگ کوثر، 1388، ش 77، ص91ـ98.
- ابن ابيالحديد، عبدالحميدبن هبةالله، شرح نهجالبلاغه، قم، بينا، 1404ق.
- ابناثیر، عزالدینبن علي، الکامل به التاریخ، ترجمة ابوالقاسم حالت، تهران، علمي و فرهنگي، 1371.
- ابناثیر، علیبن محمد، تاریخ کامل، ترجمة سیدحسین روحانی، تهران اساطير 1370.
- ابنسعد، محمدبن، الطبقات الکبری، بيروت، درالكتب العلميه، 1405ق.
- ابنهشام، عبدالملک، السیرة النبویة، تحقیق مصطفی السفاء، قم، ايران، 1363.
- ابومخنف كوفى، لوطبن يحيى، وقعة الطفّ، چ سوم، قم، جامعة مدرسين، 1417ق.
- تابلی، حمید و همكاران، «بررسی مدلهای مدیریت بحران در رمان دا»، ادبیات پایداری (دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شهید باهنر کرمان)، 1390، سال سوم، ش 6، ص 77ـ104.
- تاجیک، محمدرضا، مدیریت بحران، چ دوم، تهران، فرهنگ گفتمان، 1384.
- تسلیمی، محمدسعید و دیگران، «بررسی میدانی بحران اولویت در مدیریت بحران»، دانش مدیریت، 1384، ش 69، ص3ـ23.
- تقیپور فر، ولیالله، اصول مدیریت اسلامی و الگوهای آن، تهران، مرکز آموزش مدیریت دولتی، 1380.
- جعفری، محمدتقی، ترجمه و شرح نهجالبلاغه، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1374.
- جوهرى بصرى، احمدبن عبدالعزیز، السقيفة و فدك، تهران، مكتبة نينوى الحديثة، بيتا.
- حسكاني، عبیداللهبن عبدالله، شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1411ق.
- حسینزاده، ابوالحسن، «الگوی مدیریت بحران سیاسی در سیره امام خمینی (بررسی موردی تسخیر لانه جاسوسی )»، دین و سیاست، 1387، ش 17و18، ص151ـ171.
- رجبی حسین و همكاران، روابط امام علی (ع) و خلفا به روایت نهجالبلاغه، قم، مؤسسة آموزشی پژوهشی مذاهب اسلامی، 1384.
- رضائیان، علی، مبانی سازمان و مدیریت، تهران، سمت، 1380.
- روشندل اربطانی، طاهر و همكاران، «تدوین الگوی جامعه فراگرد مدیریت بحران با رویکرد نظم و امنیت»، دانش انتظامی، 1387، سال دهم، ش 2، ص 60ـ84.
- زمخشری محمودبن عمر، أساس البلاغة، بیروت، دار صادر، 1399ق.
- سبحانی، جعفر، «علي و منطق اهل سقيفه»، درسهایی از مکتب اسلام، 1352، سال چهارم، ش 8، ص 14ـ16.
- شهیدی، سيدجعفر، ترجمه نهجالبلاغه، تهران، علمي و فرهنگي، 1374.
- صدوق، محمدبن علي، الخصال، قم، جامعة مدرسين، 1362.
- ـــــ ، عللالشرائع، قم، كتابفروشي داوري، 1385.
- طباطبائی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیرالقرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1365.
- طبری، محمدبن جریر، تفسیر الطبری، بيروت، دارالفكر، 1415ق.
- عسکری، علی، در جستوجوی اصول مدیریت و برنامهریزی بحران، تهران، دومین کنفرانس بینالمللی مدیریت جامع بحران در حوادث غیرمترقبه، 1386.
- كلينى، محمدبن يعقوب، الكافي، چ چهارم، تهران، الاسلاميه، 1407ق.
- گودرزی، غلامرضا، «طراحی مدل مفهومی آیندهنگری مدیریت بحران با رویکرد فرهنگی اعمال مدیریت»، ویژهنامه مدیریت بحران، 1382و1383، ش 4و5، ص131ـ148.
- مجلسى، محمدباقر، بحار الأنوار، بيروت، دار إحياء التراث العربي، 1403ق.
- مفید، محمدبن محمدبن نعمان، الارشاد فی معرفة حججالله علی العباد، قم، مؤتمر العالمی لالفیة الشیح المفید، 1414ق.
- ـــــ ، الإرشاد في معرفة حجج الله علی العباد، ترجمة امیر خانبلوکی، قم، تهذيب، 1388.
- ـــــ ، الفصول المختاره، تحقيق سيدميرعلي شريف، چ دوم، بيروت دار مفيد، 1414ق.
- هلالى، سليمبن قيس، كتاب سليمبن قيس الهلالي، قم، الهادي، 1405ق.
- یعقوبی، احمدبن واضح، تاریخ یعقوبی، بیروت، دار صادر، بیتا.
- Erickson, N.J, "Scenario Methodology in Natural Hazards Research Institute of Behavioral Sciences, The University of Colorado, Program on Technology", Environment and Man, 1975, Monograph NSP.RA, p. 10_75.
- Hwang, Peter; Lichtenthal, J. David; “Anatomy of organizational Crises”; Institue for the Study of Business Markets(ISBM) Report , the Pensylvania; 1999.
- Leechat, M, “The International decade for Natural disaster reduction Backgroundand Objectives”, Disasters, 1990, V. 14, N. 1_14, p. 1_6.
- Mc Conkey, Dale; “Planning for Uncertainty”; Business Horizons Journal; 1987, V. 30, p. 40_45.
- Mitroff, Ian I, "Strategic management of corporation crisis”, Columbia Journal of world Business, V. 6,2001, p. 49_57.
- Parsonse, J .M, "The role of Perception in Crisis Planning", Journal of Public Relations Review, 2000, V. 26, N. 2, p. 155_171.