، سال شانزدهم، شماره دوم، پیاپی 47، پاییز و زمستان 1398، صفحات 5-21

    اعتبارسنجی رویکرد مستشرقان به رویداد غدیر

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    محمدرضا احمدی ندوشن / استادیار گروه تاریخ دانشگاه اراک / mrahmadi1349@gmail.com
    چکیده: 
    جانشینی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و رویداد غدیر همواره مطمح نظر عالمان شیعه و سنی بوده است، مستشرقان نیز بدین موضوع پرداخته اند. این پژوهش رویکرد مستشرقان به رویداد غدیر را ارزیابی می کند. برخی پژوهشگران رویکردها را بررسی کرده، اما آنها را ارزیابی ننموده اند. نگارنده درصدد ارزیابی رویکرد مستشرقان به رویداد غدیر با استناد به منابع معتبر تاریخی و حدیثی است. بدین روی، با روش توصیفی ـ تحلیلی و با ابزار کتابخانه ای به این نتیجه دست یافته که برخی از مستشرقان با تکیه بر برخی از منابع اهل سنت، منکر رویداد غدیر شده اند که این با دلایل فراوانی از شیعه و سنی بر وقوع این رویداد با چالش روبه روست. برخی از مستشرقان نیز به تحریف رویداد غدیر و یا موروثی دانستن جانشینی روی آورده اند که به نظر می رسد ناآشنایی دقیق با باورهای شیعه سبب رویکرد مذکور گردیده است. اسناد فراوان دالّ بر ضرورت جانشینی امام علی علیه السلام رویکرد مستشرقان را با چالش جدی روبه رو می کند. از سوی دیگر، برخی از مستشرقان رویداد غدیر را بی طرفانه بررسی کرده اند.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    Evaluating the Orientalists’ Approach to the Ghadir Event
    Abstract: 
    The succession of the Holy Prophet (P PBUH & HH) and the Ghadir event have always been considered by Shiite and Sunni scholar. This has also been attractive to Orientalists. This paper evaluates the Orientalists’ approach to the Ghadir event. Some researchers have reviewed the approaches, but have not evaluated them. The author seeks to evaluate the Orientalists’ approach to the Ghadir event based on authoritative historical and hadith sources. Using a descriptive-analytical and desk-research method, this paper is proposed. The findings show that some Orientalists, relying on some Sunni sources, have denied the Ghadir event, which is contrary to Shiite beliefs and the majority of Sunnis. Some Orientalists have also distorted the Ghadir event or considered the succession as hereditary. It seems that unfamiliarity with Shiite beliefs has led to this approach. Numerous documents indicating Imam Ali’s (PBUH) succession have made a serious challenge to the Orientalist approach. Of course, some Orientalists have studied the Ghadir incident impartially.
    References: 
    متن کامل مقاله: 

    مقدمه
    بي‌شك، اسلام آخرین آيين جهانى است و بايد پیشوایی امت پس از پیامبر بر عهدة شايسته‏ترين فرد امت واگذار گردد. در اينكه آيا مقام پیشوایی پس از پيامبر يك مقام انتصابی است يا انتخابى، دو دیدگاه وجود دارد: شيعيان معتقدند كه مقام امامت مقامی انتصابى است، و اهل‌سنت معتقدند كه اين مقام انتخابى، توسط مردم است و پیامبر خود به چنین امر مهمی اقدام ننموده است.
    مادلونگ بر این باور است که امام علی تنها جانشین لایق پیامبر بوده است؛ می‌گوید: قرآن مقام خاندان پیامبر را همچون جایگاه خاندان‌های پیامبران سلف، برتر از مقام هر مؤمن دیگری قرار داده و آنان را از هر پلیدی پاک گردانیده است؛ تا جایی که قرآن افکار حضرت محمد را بیان می‌کند. روشن است که ايشان در نظر نداشت ابوبکر جانشین او باشد و به این کار راضی نبود... به همین علت، ایشان کسی را براي جانشینی خود تعیین نکرد؛ زيرا می‌خواست امر خلافت را براساس اصل قرآنی «شورا» به امت اسلامی واگذارد. 
    ازاین‌رو، رویداد غدیر همواره مطمح‌نظر عالمان شیعه و سنی بوده است. عالمان شیعه رویداد غدیر را یکی از حوادث سرنوشت‌ساز و نقطة عطف در تاریخ صدر اسلام دانسته، معتقدند: این رویداد به‌منزلة اعلان رسمی جانشینی امام علی و سرآغاز امامت اهل‌بیت از سوی خداوند است.
    مستشرقان نیز به پژوهش دربارة رویداد غدیر پرداخته‌اند. از رویکرد برخی از مستشرقان چنین به دست می‌آید که آنان شناخت جامع و دقیقی از مبانی شیعه نداشته، و برخی از آنان شیعه را یک فرقة کوچک و کم‌اثر دانسته‌اند.
    سیدحسین نصر در مقدمة کتاب شیعه می‌نویسد: آثار موجود به زبان‌های اروپایی تشیع را به صورت یک فرقة فرعی معرفی کرده و تمام دید و علت وجودی آن را به یک نزاع صرفاً سیاسی و اجتماعی تقلیل داده و کمتر به علل دینی، که موجب پیدایش شیعه گردیده، توجه نموده‌اند. 
    نشناختن دقیق شیعه به سبب مطالعات ضعیف و ناکافی از این مذهب است. هالم در این‌باره می‌نویسد: تحقیقات دربارة شیعه به عنوان یک آیین مستقل، هنوز خارج از چارچوب مطالعات کلی اسلامی صورت نگرفته، و مطالعة تطبیقی ادیان به تازگی، شروع به شناخت تشیع کرده است. 
    آرزینا لالانی نیز می‌گوید: در مغرب زمین، تحقیق و بررسی در خصوص تشیع یکی از شاخه‌‌های مطالعات و بررسی‌‌های اسلامی بود که بیش از همه مغفول واقع شده است. 
    به نظر می‌رسد یکی از علل مهم توجه نکردن به تشیع در مطالعات اسلامی‌ غربی‌ها، همان علت سنتی این قضیه باشد؛ یعنی سیطرة اهل‌سنت بر مراکز قدرت و ثروت در طول تاریخ اسلام، تا تشیع و شیعیان در حاشیة مطالعات اسلامی قرار داشته باشند. بدين‌روي، سالیان متمادی تشیع چهر‌ه‌ای پرابهام و ناشناخته در آثار شرق‌شناسان غربی داشته است. 
    آنچه تاکنون در خصوص رویداد غدیر از نگاه مستشرقان نگاشته شده، مقالاتي با عناوين «ﺟﺎﻧﺸﯿﻨﯽ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ از دﯾﺪﮔﺎه ﺷﺮق‌ﺷﻨﺎﺳﺎن» ؛ «خاورشناسان و واقعه غدیر خم» ؛ «جانشینی امام علی و رخداد غدیر: بررسی و نقد دیدگاه رابرت گلیو»  که برخی از رویکردهای خاورشناسان را مطرح کرده، ولي اعتبارسنجی جامعی نشده و نیازمند ارزیابی جامع است. این پژوهش بنا دارد به ارزیابی جامع‌تر، دقیق‌تر و نقد رویکردهای مستشرقان دربارة اين رویداد بپردازد و به این پرسش‌ها پاسخ دهد:
    ـ مسشترقان چه رویکردهایی به رویداد غدیر داشته‌اند؟
    ـ زمینه‌های رویکردهای متفاوت مستشرقان به رویداد غدیر چه بوده است؟
    ـ رویکرد صحیح و واقع‌بینانه به رویداد غدیر کدام است؟
    1. ارزيابی کلی رويکرد مستشرقان به تشيع
    به‌طورکلی، می‌توان گفت: ریشة انحرافات و تحلیل‌های غلط و غیرواقعی دربارة رویداد غدیر و همة رویدادهای مربوط به شیعیان مبتنی بر نگرش بسیاری از مستشرقانی است که اهل‌سنت را جریان اصلی می‌دانسته و تکیه‌شان بر منابع اهل‌سنت بوده است. در نتيجه، به شیعه ‌توجه نکرده‌اند. چنان‌که از اعترافات برخی از پژوهشگران غربی و اسلامی این نکته را می‌توان به‌روشنی دریافت.
    دونالدسون (1884ـ۱۹۷۶)، مستشرق آمریکایی، که آثار او بیشتر شیعه‌پژوهانه است، اعتقاد دارد: در منابع اهل‌سنت، از دورة پیامبر به بعد، اصلاً به شیعه توجه نشده و در بسیاری از موارد، توجه اندکی به آن صورت گرفته است. غربیان نیز تحت تأثیر همین منابع قرار گرفته و به تشیع و آموزه‌های آن به طور مستقیم توجه نکرده‌اند. 
    ژوزف شاخت (۱۹۰۲ـ۱۹۶۹؛ Joseph Schacht) استاد آلمانی ـ انگلیسی پژوهش‌های عربی ـ اسلامی دانشگاه کلمبیا، در مقدمة کتابی به نام میراث اسلامی مي‌نويسد: مراد از اسلام در این کتاب، همان اسلام سنی است. 
    آناواتی و گاردت کتابی به نام مقدمه‌ای بر کلام اسلامی ‌تألیف کرده‌ و در آن مي‌نويسند: تحقیق آنها محدود به کلام اهل‌سنت است و ای کاش، به تاریخ کلام شیعه هم توجه مي‌کرديم! 
    مستشرقان می‌گویند: این کاری که ما انجام می‌دهیم در خصوص اهل‌سنت است و به تاریخ کلام شیعه اصلاً توجه نکرده‌ايم،‌ اگرچه در ضمن مباحث، ممکن است بحثی از تشیع مطرح شود.
    ادوارد براون (Edward Brown)، مستشرق بریتانیایی (۱۸۶۲ـ۱۹۲۶) استاد زبان فارسی دانشگاه کمبریج مي‌نويسد: ما هنوز هیچ اثر جامع و معتبری به زبان‌های غربی دربارة شیعه نداریم. 
    پروفسور کربُن، فیلسوف، ایران‌شناس، اسلام‌شناس، و شیعه‌شناس فرانسوی که آثار متعددی دارد، مي‌نويسد: ندای تشیع در جهان تاکنون به زحمت شنیده شده است. 
    وی همچنین می‌گوید: تا کنون مستشرقان اطلاعات علمی را که از اسلام به دست آورده‌ و مطالعاتی که در کتب و آثار اسلامی انجام داده‌اند و تماسی که با رجال علمی اسلام گرفته‌اند، همه در محیط تسنن بوده و از انظار و عقاید علمای اهل‌سنت و تألیفات آنان تجاوز نکرده است و حتی در تشخیص مذاهب اسلامی و توضیح اصول و مبانی آنها، به رجال اهل‌تسنن و آثارشان مراجعه کرده‌اند، و اگر احیاناً مستشرقی به ایران آمده در اثر اعتماد به فرآورده‌های دیگران، اعتنایی به حقایق مذهب تشیع نکرده و تنها به تحقیق در وضع عمومی و اجتماعی این مذهب، که از عامه مردم منعکس است، قناعت نموده و یا از افراد غیروارد، اطلاعاتی کسب کرده‌اند. در نتیجه، حقیقت مذهب تشیع آن‌گونه که شايسته و لازم بوده، به دنیای غرب معرفی نشده است. 
    براین‌اساس، آن عده از مستشرقان که نگاهی بی‌طرفانه و واقع‌بینانه به رویداد غدیر نداشته‌اند با بهره‌گیری از منابع اهل‌سنت، به تحلیل مسئلة جانشینی در رویداد غدیر پرداخته‌اند. مطلبی که نویسندة مقالة «علی‌بن ابی‌طالب» در چاپ دوم دائرةالمعارف اسلام این‌گونه به آن اذعان می‌کند چنين است: بیشتر اطلاعات ما دربارة زندگی پیامبر [] از منابعی همچون ابن‌هشام، طبری، ابن‌سعد و... است. در نتيجه، وقتي به رخداد توقف پیامبر در غدیر خم می‌رسند، سکوت می‌کنند، یا سخنان پیامبر [] را دربارة حضرت علی ذکر نمی‌کنند. ناگفته پیداست که این سکوت معلول ترس صاحبان این منابع از خلفای اهل‌سنت به سبب اتهام فراهم‌سازی بستر احتجاجات شیعیان در برتری خویش و حق خلافتشان است. بدين‌روي، مستشرقانی که از این‌گونه منابع برای نوشتن زندگی‌نامة پیامبر[] بهره می‌برند، به این مطلب که در غدیر چه اتفاقی افتاد، هیچ اشاره‌ای نمی‌کنند. 
    2. رويکرد مستشرقان به رويداد غدير
    مستشرقان دربارة رویداد غدیر رویکردهای گوناگونی دارند. مستشرقانی که در این پژوهش سخن آنان نقل شده، از باب نمونه است که در ذیل به آنها اشاره می‌شود:
    1ـ2. انکار رويداد غدير
    برخي از مستشرقان همچون پطروشفسكي (Petroushevsky) روسی، که مهم‌ترین تحقیقاتش دربارة تاریخ مشرق‌زمین، به ویژه ایران و قفقاز بوده، این رویداد را انکار نموده است. او مي‌نويسد: شيعيان مي‌كوشيدند اصل موروثي بودن خلافت را بر موازين ديني مبتني سازند و در نتيجه، گفته شد كه شخص پيامبر در غدير، علي[] را جانشين خويش اعلام کرده است. 
    مادلونگ (Madelung)، مستشرق آلمانی (۱۹۳۰)، استاد كرسي مطالعات‌ اسلامي‌ در دانشگاه‌ آكسفورد نیز رویداد غدیر را به گونه‌ای انکار نموده، می‌نویسد: چرا محمد [] از تنظیم برنامه‌ای صحیح برای جانشینی خود کوتاهی کرد، حتی اگر فرضاً امیدوار بود که جانشینی از خانوادة خود داشته باشد؟ هر پاسخی به این سؤال ممکن است براساس حدس و گمان باشد. یک تبیین سادة اسلامی آن ممکن است چنین باشد که او در خصوص چنین تصمیم خطیری منتظر بود که از جانب خداوند وحی برسد؛ اما این وحی به او نشد. مورخان غیرمسلمان شاید بیشتر دوست داشته باشند چنین نظر بدهند که تردید محمد [] به این سبب بود که او می‌دانست جانشینی یکی از بنی‌هاشم با توجه به ضعف نسبی بنی‌هاشم، ممکن است با مشکلات زیادی مواجه شود. محمد [] در سال دهم هجری، علی[] را به نمایندگی از طرف خود به یمن فرستاد و رفتار او در آنجا عده‌ای را برانگیخت که از او به پیامبر شکایت کنند. پس از بازگشت او، محمد[] درست سه ماه قبل از رحلتش، لازم دید که در اجتماع عظیمی به حمایت از پسرعموی خود سخن بگوید. ظاهراً آن هنگام، موقع مناسبی نبود که علی [] را به جانشینی خود منصوب کند. احتمالاً محمد [] به امید آنکه طول عمرش به اندازه‌ای باشد تا یکی از نوه‌هايش را تعیین کند، این تصمیم‌گیری را به تأخیر انداخت. رحلت او در بین امتش، حتی پس از بیماری جانکاه او، امری غیرمنتظره بود. شاید خود او نیز از نزدیک شدن پایان عمرش آگاه نبود، تا اینکه کار از کار گذشت. 
    او معتقد است: ظاهرا آن هنگام (حجةالوداع) موقع مناسبى نبود كه على[] را به جانشينى خود منصوب كند... . 
    وی همچنین می‌نویسد: علی[] یقین کامل داشت که به خاطر خویشاوندی نزدیک و ارتباط صمیمی با حضرت محمد[]، به خاطر دانش فراوان او از اسلام، و توانایی به خدمت گرفتن احکام آن، بهترین شخص برای جانشینی محمد[] است. او هنگامی که مطمئن شد همه از او روی گردانیده‌اند، با تأخیر با ابوبکر بیعت کرد. او در هنگام این بیعت نیز به شایستگی خود اشاره نمود. او این عقیده را هنگام بیعت با عمر و عثمان نیز ترک نکرد؛ اما به خاطر حفظ وحدت در امت اسلامی، با این خلفا بیعت نمود. 
    لازم به ذکر است که بروکلمان (۱۸۹۸ـ۱۹۵۶)، خاورشناس نامدار آلماني و بنیانگذار مؤسسة خاورشناسی برلین در کتاب تاریخ مردم کشورهای اسلامی ، مارگلیوث (۱۸۵۸ـ۱۹۴۰)، خاورشناس بریتانیایی و استاد عربی‌پژوهی کرسی لودین در دانشگاه آکسفورد در کتاب محمد و ظهور اسلام؛  و آرنولد (۱۸۶۴ـ۱۹۳۰)، شرق‌شناس بریتانیایی و استاد مطالعات عربی و اسلامی در مدرسة مطالعات مشرق‌زمین و آفریقای دانشگاه لندن، در کتاب تاریخ اسلام کمبریج،  رویداد غدیر خم را نادیده گرفته و آن را نوعی خرافه و یا بدعت شیعه نامیده‌اند.
    برخی از مستشرقان نظیر هالیستر (Hollister)، که سال‌ها در لکنهو (هند) می‌زیسته و کتاب تشيع در هند رسالة دکتری اوست، معتقد است: تشیع به مرور زمان و در نتیجۀ حوادث و تحولات اجتماعی ویژه‌ای تکوین یافته و حاصل یک تفکر و برداشت خاص از اسلام است. او در واقع، منکر وقوع رویداد غدیر است و در این‌باره مي‌نويسد: تشیع جریانی تاریخی است که بنا به مقتضیات زمان، طی حوادث سیاسی ـ اجتماعی پس از رحلت پیامبر اسلام به وجود آمده است. 
    وی معتقد است: انشقاق و پیدایش دو مذهب شیعه و سنی پس از رحلت پیامبر و در مسئلۀ جانشینی به وجود آمد. 
    شعبان، خاورشناس و مدرس ادبيات عرب دانشگاه لندن، می‌نویسد: حدیث معروف شیعه، که او (پیامبر) علی[] را به عنوان جانشین خود در غدیر خم منصوب کرد، نباید جدی گرفته شود.
    او برای اثبات مدعای خود، این‌گونه دلیل می‌آورد: اصولاً بعید است که به چنین مرد جوانی، چنان مسئولیت بزرگی داده شود. علاوه بر این، منابع در هیچ جا، نشان نمی‌دهند که اهالی مدینه اظهار کنند که چنین انتصابی را شنیده باشند. 
    گلدزیهر (۱۸۵۰-۱۹۲۱؛ Ignaz Goldziher)، خاورشناس یهودی و نامدار مجارستانى نیز به گونه‌ای معتقد به ساختگی بودن غدیر از جانب شیعیان است. او مي‌نويسد: بحث و استدلال قوی در مطالعة شیعه، اعتقاد راسخ آنان به این موضوع است که پیامبر آشکارا، علی[] را قبل از مرگ خود به عنوان جانشین، منصوب کرده است... بنابراین، پیروان علی[] با این بدعت و سنت شناخته می‌شوند که انتصاب علی[] را به دستور مستقیم پیامبر ثابت می‌کنند. شناخته‌ترین سنت، سنت غدیر خم است که با این مناسبت، تجلی یافت و یکی از محکم‌ترین بنیادهای نظریة شیعة علوی است. 
    2ـ2. نقد رويکرد منکران رويداد غدير
    براساس اين نگرش، بسیاری از مستشرقان، که اهل‌سنت را جریان اصلی می‌دانستند، تکیة آنها بر منابع اهل‌سنت بوده و بدين‌روي، به شیعه ‌توجه نکرده‌اند. به عبارت دیگر، در منابع اهل‌سنت از دورة پیامبر به بعد، یا اصلاً به شیعه توجه نشده است و یا در بسیاری از موارد، توجه خاص و اندکی صورت گرفته است. پژوهشگران غربی نیز تحت تأثیر همین منابع قرار گرفتند و براساس همین نگرش، وقایع تاریخی مربوط به شیعیان را تحليل کردند.
    آنچه برخی از مستشرقان اشاره کرده‌اند که اجتماع مسلمانان (رویداد غدیر) برای حمایت پیامبر از حضرت علی بعد از شکایت بعضی از همسفران علی در سفر يمن بوده، برگرفته از توجیه و تحریفی است که برخی از اهل‌سنت، همچون ابن‌کثیر به رویداد غدیر داشته‌اند، در‌حالی‌که در سفر یمن، پیامبر اکرم در همان دیدار اول، پاسخ همسفران حضرت علی را در مکه (پیش از برگزاری حج) داد و معنا نداشت رنجشی که برای جمع اندکی از مسلمانان در سفر یمن پیش آمده و خاتمه یافته بود در یک جمع صدهزار نفری مجدداً مطرح شود. 
    در حالی برخی مستشرقان رویداد غدیر را انکار نموده‌اند که یکی از مهم‌ترین و بحث‌انگیزترین رویدادهای صدر اسلام در سال‌های پایانی حیات مبارک پیامبر، همين رویداد بوده و منابع فراوانی از شیعه و اهل‌سنت به این رویداد پرداخته‌اند.
    منابع شیعه و سنی رویداد غدیر را این‌گونه تشریح مي‌کنند: پس از نزول آية ابلاغ، پیامبر فرمود: همراهان توقف كنند، و آنها كه‏ پيش‏ رفته‌اند بازگردند، و آنها كه هنوز به گروه همراه پيغمبر نپيوسته‌اند، به ايشان ملحق شوند. پس در آن مکان (غدیرخم) منبری بر پا کردند. وقتي همه گرد آمدند پيامبر بر روى بلندی رفت.  سپس حضرت علي را فراخواند. آن حضرت در جانب راست پیامبر ايستاد. سپس پيامبر براى مردم سخنرانى كرد و خطبه‌اي طولانی خواند و خبر نزديكى مرگ خويش را به مردم ابلاغ نمود و فرمود: «وقت رفتن من از ميان شما فرارسيده است و من در ميان شما دو چيز بر جاى مى‏گذارم كه اگر بدان‌ها چنگ آويزيد پس از من هرگز گم‌راه نمى‏شويد: كتاب خدا و عترتم. اين دو از هم جدا نمي‌شوند تا در حوض كوثر بر من وارد گردند.» سپس با صدای بلند ندا داد: «آيا من از شما به خودتان اولى نيستم؟» گفتند: چرا هستى. آن‌گاه درحالى‌كه بازوى حضرت علي را گرفته بود آن را بالا برد و فرمود: «هر كه من مولاى اويم، اين على مولاى اوست. خداوندا، هر كه او را دوست داشت با وى دوستى كن، و با هر كه با او دشمنى کرد، دشمنى کن، و هر که را يارى‏اش كرد يارى‏ كن و هر كه او را خوار و بى‏ياور نهاد خوار و بى‏ياور بگذار.» 
    سپس با مسلمانان نماز ظهر به جاى آورد و پس از نماز، به مسلمانان دستور داد دسته دسته به خيمة حضرت على بروند و اين مقام را به وى تهنيت بگويند و به او به عنوان اميرمؤمنان درود فرستند. مردم همگى چنين كردند. پيغمبر همچنين به زنان خود و ديگر زنان مؤمن كه همراه او بودند، فرمود كه پيش حضرت على بروند و به او به عنوان اميرمؤمنان درود فرستند، زنان چنين كردند.  یکی از كسانى كه در تهنيت اين مقام به حضرت علي اقدام نمود، عمربن خطاب بود. وى در ضمن سخنان خود گفت: مبارك باد بر تو، اى على! مولاى من و مولاى تمام مردان و زنان مؤمن گشتى. 
    همان‌گونه که ملاحظه شد، رویداد غدیر یک امر مسلم و غیرقابل انکار است و بسیاری از منابع اهل‌سنت و دانشمندانش آن را پذیرفته‌اند. طبق احصای علامه امینی، این حادثه را ۱۱۰ تن از صحابه و ۳۶۰ محدث اهل‌سنت نقل کرده‌اند.
    3. تحريف رويداد غدير و محدودسازی حديث غدير
    هاینز هالم (19442؛ Heinz halm)، خاورشناس آلمانی و استاد رشتة اسلام‌شناسي در دانشگاه توبينگن و دانشگاه سوربن پاريس، که محور مطالعات او فرقه‌هاي اسماعيليه و شيعه بوده است، دربارة حدیث معروف غدیر می‌نویسد: نقل است که پيامبر در بازگشت از حجة‌الوداع، در غدير خم، نيمه راه مکه و مدينه در برابر زائراني که توقف کرده بودند علي[] را بر سر دست گرفت و چنين گفت: «من کنتُ مولاه فعلي مولاه». شيعيان اين کلمات را به معناي تعيين علي[] به جانشيني پيامبر تعبير مي‌کنند... منظور پيامبر از بيان اين سخن در غدير خم هرچه بوده باشد احتمالاً تعيين جانشين نبوده است. 
    برخی از مستشرقان نظیر دونالدسون مدعی شده‌اند که اعلان جانشینی امام علی در دو نوبت بوده و چنین اظهار می‌دارد: در نوبت اول، که در سال ششم هجری!   بوده است، پیامبر پسری نداشت و دو نوادة او، یعنی حسن و حسین نیز کودک و در سنین سه و چهار سالگی بودند! (حسن‌بن علی را سه ساله و حسین‌بن علی را چهار ساله ذکر کرده است) و امکان تعیین آنها به عنوان خلیفة بعد از وی وجود نداشت؛ مگر اینکه علی[] را به عنوان خلیفة بعد از خود معرفی کند؛ زیرا انتساب این دو نوادة دختری پیامبر به وی بر خلاف عادت بود. علاوه بر این علی[] تنها پسرعمو و داماد پیامبر نبود، بلکه پدرش ابوطالب کفیل پیامبر، مربی و حامی ایشان بود و به نظر ما، بعید نیست که این (عامل) هم موجب رغبت پیامبر شده باشد که مسلمانان علی[] را در درجة اهمیت به‌عنوان دومین شخصیت پس از پیامبر بدانند، و بر همین اساس، محتمل است که پیامبر در غزوة (صلح)حدیبیه!   گفته باشد: «من کنتُ مولاه فعلی مولا». 
    رابرت گلیو، خاورشناس بریتانیایی معاصر و رئیس بخش مطالعات عربی دانشگاه اکستر، هم اگرچه به سبب بهره‌گیری از منابع شیعی و رویکرد عالمانة خویش نمی‌تواند از رخداد غدیر درگذرد؛ اما تحت تأثیر رویکرد غالب مستشرقان، پس از یادآوری اینکه رخداد غدیر «رکن اصلی احتجاجات شیعیان برای اثبات حقانیت رهبری [امام] علی [] بعد از وفات پیامبر [] است»، در تحلیل این رخداد، دچار خطا می‌شود و مي‌نويسد: این واقعه را می‌توان به عنوان تفویض رهبری معنوی ـ نه رهبری سیاسی ـ دانست. 
    1ـ3. نقد رويکرد تحريف‌کنندگان غدير
    به نظر می‌رسد چنین نگرشی به رویداد غدیر به‌سبب نبود شناخت دقیق از شیعه به عنوان یک مذهب مستقل بوده است، و با دیدگاه برون‌دینی نگاه‌شان به شیعه، نگاه سیاسی است و شیعه را جریان انحرافی می‌بینند. اين در حالی است که اگر کسی اندک آشنايی با اوضاع سیاسی واجتماعى آن دوران داشته باشد، صحت و استوارى نظرية «تنصيصى بودن مقام رهبرى پس از پيامبر» برایش معلوم می‌گردد.
    شايد به همين جهت و علل ديگر بود كه پيامبر از نخستين روزهاى بعثت تا آخرین روزهای حيات خویش، بر مسئلة جانشينى تأکید مي‌نمود و جانشين خود را، هم در آغاز رسالت و هم در پايان آن معين كرد، و اميرمؤمنان على را به خلافت بلافصل بعد از خويش معرفى نمود؛ چنان‌که مادلونگ می‌نویسد: ابن ابي‌طاهر طيفور در كتاب خود، تاریخ بغداد، روايتي را از ابن‌عباس دربارة گفت‌وگوي خود با خليفه در اوايل خلافتش نقل مي‏كند که عمر از او پرسيد: آيا هنوز در دل او [پسر عمويت علي‏] چيزي از مسئلة خلافت باقي مانده است؟ گفتم: آري. گفت: آيا مي‏پندارد كه پيامبر به خلافت او تصريح نموده است؟ گفتم: آري، و اين مطلب را هم براي تو مي‏افزايم كه از پدرم دربارة آنچه علي آن را ادعا مي‏كند پرسيدم، گفت: راست مي‏گويد. عمر گفت: آري، پيامبر دربارة خلافت او سخني فرمود، ولي نه آن‏گونه كه حجتي را ثابت كند و عذري باقي نگذارد. آري، زماني در آن‏باره چاره‏انديشي مي‏فرمود. البته پيامبر در بيماري خود مي‏خواست به نام او تصريح نمايد و من براي محبت و حفظ اسلام، از آن كار جلوگيري كردم، و سوگند به خداي اين خانه كه قريش هرگز گرد علي جمع نمي‏شدند و اگر علي خليفه مي‏شد عرب از همه سو بر او هجوم مي‏آورد و پيمان مي‏گسست. پيامبر فهميد كه من از آنچه در دل دارد آگاهم و از اظهار آن خودداري كرد و خداوند هم جز از امضاي آنچه مقدر كرده بود خودداري فرمود.
    عمر گرچه مي‏دانست كه علي به عنوان رئيس خويشاوندان محمد هنوز از خواسته‏هاي خود براي رسيدن به حكومت صرف‌نظر نكرده و خلافت قريش را تهديد مي‏كند، اما مي‏كوشيد پسر عموي پيامبر را در بين مجموعه صحابة نخستين به خود نزديك‌تر كند. او بارها با علي و ديگر صحابة نخستين مشورت ‏كرد. 
    با یک واکاوی اندک، می‌توان پی برد که پیامبر در رویداد غدیر، درصدد تفویض رهبری معنوی و سیاسی بوده است. ایشان پس از آنکه ولایت و سرپرستی خویش بر جامعه را به مردم متذکر شد، امام علی را با استناد به وحی، به عنوان جانشین خویش در جامعه معرفی کرد و از مردم براي او بیعت گرفت. 
    علامه امينى نظر برخى از بزرگان اهل‌سنت دربارة حديث غدير را آورده است که به بعضی از این اقوال اشاره می‌کنیم:
    ضياءالدين مقبلى مى‌گويد: اگر حديث غدير قطعى نيست، پس هيچ چيز قطعى در دين وجود ندارد. 
    ابن‌حجر هیثمی نیز دربارة صحت این حدیث مى‌نويسد: حديث غدير حديث صحيحى است كه هيچ شبهه‌اى در آن نيست، و آن را گروهى نظير ترمذى، نسائى و احمد حنبل نقل كرده‌اند و داراى طرق بسيارى است؛ ازجمله شانزده تن از صحابه آن را نقل کرده‌اند و در روايت احمدبن حنبل آمده است كه آن را سى تن از صحابه از رسول شنيدند و هنگامى كه در خلافت اميرالمؤمنين [على] اختلاف پيش آمد بدان شهادت دادند. 
    همچنین روایت معروف نبوی «أَنْتَ وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ بَعْدِي»  است که خطاب به امیرمؤمنان علي بیان شد و می‌توان آن را «حدیث ولایت» نامید. این روایت را از طرق گوناگون در منابع شیعه و سنی می‌توان دریافت (برای آشنایی با منابع اهل‌سنت که «حدیث ولایت» را نقل کرده‌اند، به کتاب الغدیر مراجعه کنید). 
    با دقت در واژة «ولی» روشن می‌شود:
    الف) براساس ظاهر آن، مقام ولایت در زمان حیات حضرت رسول از آنِ خود ایشان بوده و پس از آن به امیرالمؤمنین منتقل شده است.
    ب) امیرالمؤمنین این منصب را ـ هرگونه که معنا شود ـ در زمان حیات رسول خدا نداشت و پس از ایشان، آن را دارا شد.
    ج) در پاسخ کسانی که مدعی هستند معنای این واژه «دوست و ناصر» بوده است، نمی‌توان گفت: امام علی در زمان حیات پیامبر اکرم دوست و ناصر مؤمنان نبوده و تنها پس از وفات پیامبر، دوست و ناصر ایشان بوده است. مقام دوستی مقامی نیست که اعطایی یا انتصابی باشد، بلکه هر انسانی می‌تواند دوست و ناصر دیگران باشد. علاوه بر آن، اگر مقصود از «مولي» دوست و ناصر باشد، در این صورت، رابطة جمله‌ها به هم خورده و کلام، بلاغت خود را از دست می‌دهد؛ زیرا حضرت علی منهای مقام ولایت، مسلمان برجسته‌ای بود که دوستی او با پیامبر موضوعي مخفی و پنهانی نبود که پیامبر بخواهد آن را در اجتماع بزرگ اعلام کند. بنابراین، معانی «نصرت» و «دوستی» را نمی‌توان مدنظر پیامبر اکرم دانست.
    باید توجه داشت که مسئلة مهم رهبرى دينى و دنيايى مردم پس از ارتحال پيامبر مهمل و بلاتكليف رها نشده است و حضرت علی به عنوان شایسته‌ترین و برجسته‌ترین شخصیت در میان صحابة پیامبر، لایق این انتصاب بود. در مسئلة رهبری اجتماع نيز یکی از مناصبی که پیامبر اکرم داشت و به نص قرآن به ايشان تفویض شده بود و عملاً هم عهده‌دار آن بود، همین ریاست عمومی و رهبری جامعه است و هنگامی که پیامبر از دنیا می‌رود این شأن او بلاتکلیف نمی‌ماند. یکی از شئون امام همین جانشینی پیامبر در مدیریت جامعه و رهبری سیاسی بر جامعه است. «الإِمَامَةُ رِيَاسَةُ عَامَّةِ فِی أُمُورِ الدِّینِ وَ الدُّنیَا لِلإِنسَانِ الَّذِی لَهُ الإِمَامَةُ بِالأَصَالَه». 
    بنابراین، امام علاوه بر رهبری معنوی، حکومت و رهبری سیاسی بر جامعه را هم عهده‌دار است و هدایت همه‌جانبه را در امر دین و دنیا بر عهده دارد؛ فکر و روح مردم را هدایت مي‌نمايد و شریعت پیامبر اکرم را از هرگونه تحریف و تغییر پاس‌داری می‏کند و به اهدافی که پیامبر برای آن مبعوث شد تحقق می‌بخشد.
    اما حوادث و رویداد‌های پس از رحلت پیامبر مسیر جانشینی را به سمت و سویی دیگر برد و روشن است که هیچ‌گاه حضرت علی از موضع خود در خصوص حقانیت خویش نسبت به جانشینی پیامبر عقب‌نشینی نکرد و به شیوه‌های گوناگون آن را ابراز می‌نمود. همکاری حضرت علی با خلفا هم براساس مصالح اسلام و مسلمانان قابل ارزیابی است.
    4. شبهة موروثی شدن جانشيني
    اينكه عده‌ای از عالمان اهل‌سنت دربارة رویداد غدیر تردیدهایی ابراز کرده‌اند،  سبب شده تا برخی از مستشرقان رویداد غدیر را ساختگی بدانند و چنین نگرشی ایجاد شود که باور شیعیان در جانشینی امام علی ناشی از موروثی بودن خلافت بوده است.
    واگلیری (۱۸۹۳ـ۱۹۸۹)، شرق‌شناس ‌ایتالیایی و از پیشگامان عرب‌‌شناسی و اسلام‌شناسی و عضو مؤسسة دانشگاهی شرق‌شناسی در ناپل و یکی از نویسندگان دائرةالمعارف اسلام تاریخ اسلام كمبریج، دربارة تعیین حضرت علی به عنوان جانشین پیامبر تردید نموده و انتخاب ايشان را نوعی موروثی شدن خلافت دانسته، می‌نویسد: اين مسئله كه على[] واقعاً اميد داشت جانشين پيامبر گردد، محل ترديد است. اعراب طبق رسوم خود، مردان سالخورده را به رياست خود برمى‏گزيدند و علاقه‌اي به حكومت موروثى مشروع‏ نداشتند. شيعيان با جعل سخنان خاصى كه گفته مى‏شود حضرت محمد[] درباره على [] بيان كرده است، يا با تفسير آنها بر اساس اعتقادات خود، همواره معتقد بوده‏اند: پيامبر قصد داشت جانشينى خود را به داماد و پسر عمويش واگذار كند. اما به هر حال، مسلم است كه او در آخرين بيمارى خويش، اين خواسته را بيان نكرده است. 
    رابین رایت (Robin Wright)، روزنامه‌‌نگار آمریکایی که پس از پیروزی انقلاب اسلامي و بروز درگیری‌ها در لبنان به منطقه آمد تا اوضاع این منطقة متشنج را از نزدیک رصد کند، کتابی با عنوان شیعیان؛ مبارزان راه خدا تدوین کرد. او در اين کتاب می‌نویسد: پیامبر در این‌باره (جانشینی) متأسفانه هیچ دستورالعملی از خود به جای نگذاشته است، و به خاطر قرابت خونی و ارتباط خانوادگی، بسیاری از مسلمانان اولیه بر این عقیده بودند که او (علی) بلافاصله باید جانشین [حضرت] محمد[] شود. 
    دونالدسون هم به گونه‌ای شبهة موروثی کردن جانشینی پیامبر از جانب شیعیان را به خواننده القا نموده، می‌نویسد: به خاطر موضوع خلافت و جانشینی، جدایی بزرگی در اسلام به وجود آمد که چه کسی جانشین [حضرت] محمد[] خواهد شد؟ آیا او دامادش و برادر دینی و هم‌قسمش را خلیفه می‌کند؟ و یا اینکه معتقد بود: عامة مردم باید خلیفه را انتخاب کنند؟ موضوع جانشینی، اسلام را به دو طیف تقسیم کرد.  
    هانری ماسه (۱۸۸۶ـ۱۹۶۹؛ Henry Mosse) خاورشناس، ایران‌شناس، نویسنده، مترجم و محقق فرانسوی می‌نویسند: چون پیامبر جانشین و خلیفة خود را معین نکرده بود، برای مسلمانان این موضوع پیش آمد که داماد او، علی[]، که پسر عموی او نیز بود، باید خلیفه شود، یا باید از مسلمانان لایق‌ترین را برای خلافت انتخاب کرد؟ به عبارت دیگر، آیا خلافت ارثی خواهد شد یا انتخابی؟ 
    1ـ4. نقد رويکرد موروثی شدن جانشيني
    تشبیه امر امامت به سیستم‌های انتخابی حکومتی وراثتی صحیح نيست. در نظام‌های سیاسی و حکومتی موروثی، بدون توجه به معیارهای صحیح و شایستگی‌های لازم، حکومت از کسی به بازماندگان خاندان وی منتقل می‌شود و به صلاحیت‌های لازم براي ادارة جامعه و حکومت، توجه نمي‌شود و تنها بقای قدرت و سلطنت در یک خانواده، اصل حاکم بر همة ارزش‌ها و معیارها تلقی مي‌گردد، درحالی‌که مسئلة امامت و رهبری در اسلام با چنین رویکردی مخالف و در تضاد است و کسی که به مقام امامت می‌رسد باید قابلیت‌ها و ظرفیتي بالا برای ارتباط با عالم غیب و راهنمايي انسان‌ها در مسیر هدایت و کمال داشته باشد، و چنین انتخابی از جانب خداوند انجام مي‌گيرد؛ چنان‌که در قرآن کریم بدان اشاره شده است: «خداوند بهتر می‌داند رسالتش را کجا قرار دهد». 
    اشکال مهمی که در نظام‌های سیاسی موروثی وجود دارد آن است که بي‌سبب امکان انتخاب از نخبگان جامعه و تودة مردم سلب شده و تنها به خاطر نسب و نژاد خانوادگی، در اختیار فردي معین یا خاندان خاصی قرار می‌گیرد.
    اين در حالی است که برای امام شرایطی همچون عصمت، افضل بودن، علم لدنی و مانند آن لازم است که بر پایة شایستگی و لیاقت استوار است. تشخیص دارا بودن چنین ویژگی‌هایی و انتخاب امام هم از جانب مردم و حتی از ناحیة پیامبر انجام نمی‌گیرد، بلکه امری تنصیصی از جانب خداوند و معرفی از جانب رسول خدا و امامان معصوم است، و روشن است که مصداق این شایستگی‌ها را تنها خداوند مي‌داند، و از آغاز، نام و مشخصات امامان معلوم بوده و خداوند نام تمام آنان را قبل از به دنیا آمدنشان از طریق جبرئیل به رسول گرامی ابلاغ کرده و ايشان و معصومان پس از او نیز تعداد و ترتیب و نام آنها را در احادیث متعددی بیان کرده‌اند. 
    باید توجه داشت که امامت شأنی اکتسابی نیست، بلکه به تعیین خداوند است؛ زیرا امام باید از صفات درونی و قابلیت‌های خاصي برخوردار باشد. کسی شایستة به عهد گرفتن نبوت و امامت است که به مقام برگزیدة خدا رسیده باشد: «الله یصطفی من الملائکة رسلاً و من الناس». 
    برگزیدة خدا باید پاک و مطهر و معصوم باشد. ازاین‌رو، وقتی پروردگار با علم به قابلیت حضرت ابراهیم پس از آزمون، وی را به مقام «امامت» رساند، در پاسخ به درخواست آن حضرت، که این مقام را برای فرزندان و ذریة خود درخواست کرد، فرمود: «عهد و پیمان من به ظالمان نخواهد رسید». 
    این بیان خداوند روشن می‌سازد که مقام امامت موروثی نیست و باید شخص قابلیت داشته باشد تا امام شود،‌ نه اینکه فرزند امام یا پیامبری همچون حضرت ابراهیم باشد؛ زیرا اگر چنین بود، درخواست حضرت ابراهیم را رد نمی‌کرد.
    علاوه بر آن، در ترتیب معرفی امامان بزرگوار براساس روند موروثی مرسوم، چنين چيزي مشاهده نمی‌شود؟ زیرا جانشین پیامبر، امیرالمؤمنین علی‌بن ابی‌طالب انتخاب شد، درحالی‌که ایشان داماد پیامبر بود، نه فرزند ایشان، و جانشین امام حسن برادر گرامی‌شان امام حسین معرفی شد، و پس از آن حضرت، فرزندش امام سجاد، درحالی که محمدبن حنفیه برادر امام حسین هنوز زنده بود. همچنین در بین فرزندان ائمه، گاهی فرزند کوچک‌تر به امامت می‌رسید، نه فرزند بزرگ‌تر، و این نیست، مگر بدان سبب که مقام امامت، به شایستگی ذاتی نیاز دارد و خداوند به کسانی که آن شایستگی را دارا بوده‌اند، امر امامت را محول نموده است. درمیان فرزندان امامان نیز پسرانی وجود داشتند که انسان‌های نیکي بودند؛ مانند حضرت ابوالفضل، اما عهده‌دار مقام امامت نبودند؛ زیرا از تمام شرایط لازم برای برعهده گرفتن این مقام برخوردار نبودند. بي‏ترديد، امامت و خلافت موروثي نيست تا از خليفة قبل به فرزندش به ارث برسد، ولي متأسفانه عده‌ای از مستشرقان به خاطر اشتباه در فهم عقايد شيعه، آنها را متهم ساخته‏اند كه امامت را موروثي مي‏دانند.
    5. پذيرش رويداد غدير
    گروهی از مستشرقان با وجود محدودیت‌هایی که در اقدام علمی‌شان با آن روبه‌رو شدند، کار علمی ‌خود را تعطیل نکردند و دربارة اسلام به صورت منصفانه مطالعه کردند. 
    رویداد تاريخي غدير‌خم مطمح‌نظر گروهی از مستشرقان قرار گرفته و برخي از ايشان به صراحت اقرار کرده‌اند كه پيامبر در‌ آن روز، حضرت علي را به ولايت و جانشيني خود برگزيده است.
    لالانی، مستشرق بریتانیایی و محقق مؤسسة مطالعات اسماعيلى لندن، که پيش از آن در دانشکدة شرق‏شناسى دانشگاه کمبريج و دانشگاه دمونتفورت تدريس می‌‏کرد، جانشینی فرزندان و خویشاوندان پیامبران را بعد از ذکر برخی از آیاتی که در شان و منزلت امیرمؤمنان و اهل‌‌بیت نازل شده است، بازگو می‌کند و می‌گوید: قرآن مقامی بس والا، که والاتر از بقیة مؤمنان است، به اهل‌بیت پیامبر می‌دهد. در پرتو داستان‌های قرآن، از جانشینی پیامبران پیشین، احتمال قوی بر آن است که پیامبر جانشینی خود را نیز چنان می‌خواسته است. از نظر شیعه، پیامبر به شیوة خود، مسلمانان را برای این امر آماده می‌ساخته و به آنها اشاراتی مبني بر رجحان امام علی به عنوان جانشین خود مي‌کرده است، پیش از آنکه وی را در غدیر خم مولای مردم اعلان کند. به نظر عجیب می‌آید که پیامبر به‌زعم اهل‌سنت، جانشینی برای خود تعیین نکرده باشد. اگر چنین بوده باشد، ابوبکر، که به صراحت عمر را به جانشینی خود برگزید و حتی آن را به قید کتابت درآورد، باید سنت پیامبر را زیر پا نهاده باشد. 
    وی همچنین می‌گوید: شیعه بخصوص معتقد است که حضرت محمد در غدیرخم، اندک زمانی پیش از رحلت، علی[] را به جانشینی خود نصب کرده است. 
    ساواری (۱۷۴۹ـ۱۷۸۸؛ Claude-Étienne Savari)، خاورشناس فرانسوی و یکی از مترجمان قرآن به زبان فرانسوی، دربارة رویداد غدیر مي‌نويسد: در روز حجة‌الوداع، پيامبر علي[] را با دست بلند كرد و به مردم نشان داد و او را به جانشيني خود معرفي كرد. 
    كارلاسرنا (Carla Serena)، جهانگرد ایتالیایی قرن نوزدهم اروپا، نیز مي‌گويد: كمي پيش از رحلت پيامبر، در حين مراجعت از آخرين زيارت كعبه، حضرت محمد[] جبرييل را ديده بود كه از جانب خدا پيام آورده است تا بدون فوت وقت جانشين خود را معرفي كند. پيامبر دستور داد كاروان را در محلي موسوم به «غدير‌ خم» متوقف گردانند. او خود بالاي جايگاه بلندي، كه از جهاز شترها، ساخته بودند، رفت و كمر دامادش را گرفت و براي معرفي به جمعيت بلندش كرد. آن‌گاه چنين گفت: «من كنتُ مولاه فهذا علي مولاه». بعد از سخنان [حضرت] محمد[]، آن عده از رؤساي قبيله‌هاي عرب، كه در آن مجلس حاضر بودند، جلوتر آمدند تا به‌عنوان بيعت، دست در دست علي[] بگذارند. 
    همچنین گرونبام (Grunebaum) تاریخ‌دان، عربی‌دان و خاورشناس اتریشی‌الاصل، می‌نویسد: یعقوبی انتخاب علی[] را از جانب [حضرت ] محمد[] به عنوان جانشین خویش در بازگشت از حجة‌الوداع چنین بیان می‌کند: [حضرت ] محمد[] شب هنگام به سوی مدینه به راه افتاد  وقتی به جايی نزدیک جحفه رسید که «غدیر خم» نامیده می‌شود... برای بیان مطلب خویش بر پای خاست. در این حالت، دست علی‌بن ابی‌طالب[] را در دست گرفته، گفت: آیا من برای مؤمنان از جان خود آنها عزیز‌تر نیستم؟ همگان پاسخ دادند: آری، ای پیامبر خدا. آن‌گاه اعلام کرد: هرکه مرا مولای خود می‌داند این علی مولای اوست. 
    وی همچنین می‌نویسد: پس از پیامبر، باید یکی از بستگان وی به علت آنکه از بارقة الهام ربانی برخوردار و بنابراین، برگزیدة خداست، جانشین وی گردد و خلافت در خاندان وی ادامه یابد، و این شخص جز علی[]، پسر عمو و داماد و وصی پیامبر نبود؛ یا انتخاب خلیفه بر عهدة شورا گذاشته شود و امت اسلامی شخصی را که مورد اعتماد اوست، برای تصدی حکومت و ادارة امور مسلمانان برگزیند. 
    هالیستر نیز آورده است: پیامبر در سفری که از حجةالوداع بازمی‌گشت و در محلی که سه مرحله از مکه فاصله داشت، به این نصّ مهم عمل کرد؛ زیرا ـ چنان‌که می‌گویند ـ آن وحی برای بار دوم بر پیامبر نازل شد، قافله‌های حجاج را متوقف ساختند، جهاز شتران را در محلی که خالی کرده و آماده نموده بودند بر هم نهاده، منبری ساختند و منادیان مردم را به نماز فراخواندند [حضرت] محمد[] درحالی‌که علی[] در سمت راست او بود و عمامه سیاهی را پیامبر به دور سر او پیچیده بود و دو سر آن را روی شانه‌هایش آویخته بود، بر منبر رفت و برای مردم خطبه خواند و مسئلة (جانشینی) را مطرح فرمود. 
    مارشال هاجسن (1968)، خاورشناس آمريكايى و مدرس تاريخ و تمدن اسلامى دانشگاه شيكاگو، امام علی و جانشینان او را از زبان شیعیان چنین توصیف می‌نماید: علی و جانشینان او از خاندان پیغمبر از همان آغاز، یعنی پس از رحلت حضرت محمد، یگانه حکمروایان مشروع و بر حق اسلام، و از آن گذشته، یگانه معلمان و منادیان بر حق دین می‌بوده‌اند...؛ زیرا تنها آنها هستند که می‌دانند و می‌توانند مطابق اصول راستینی که پیامبر آورده است، حکومت کنند. 
    رابرت گلیو در اشاره به حدیث تاریخی غدیر مي‌نويسد: «محمد [] در آخرین سال زندگی خود، به همراه پیروانش، در بازگشت از مکه و آخرین حج خویش (حجةالوداع) آنها را در «غدیر خم»، در کنار برکه‌ای به این نام، بین مکه و مدینه، گرد هم آورد و اعلام کرد: «هر آنکه من مولای (سرپرستِ) اویم، از این پس علی مولای اوست». 
    نتيجه‌گيري
    در یک نگاه کلی در خصوص ارزیابی رویکرد مستشرقان به رویداد غدیر، می‌توان گفت که مستشرقان رویکرد یکسانی ندارند. عده‌ای از آنان نگاهی بی‌طرفانه و واقع‌بینانه به این رویداد نداشته و منکر وقوع رویداد غدیر شده‌اند. آنان یا به محدودسازی حدیث غدیر روی آورده و یا مسئلة جانشینی را موروثی دانسته‌اند که علت آن را می‌توان بهره‌گیری مستشرقان از منابع اهل‌سنت و نشناختن دقیق شیعه به عنوان یک مذهب مستقل دانست که منجر به توجیه نادرست این رویداد یا ادعای ساختگی بودن این مذهب از جانب این گروه از مستشرقان شده است. گروهی از مستشرقان نیز نگاهی واقع‌بینانه به این رویداد داشته و با بهره‌گیری از منابع معتبر و رویکردی بی‌طرفانه، این رویداد را بررسی و بدان توجه کرده‌اند.
     
      

    References: 
    • ابن‌حنبل، احمد، مسند احمد، بیروت، دار صادر، بی‌تا.
    • ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، قم، علامه، 1379ق.
    • ابن‌عساکر، علي‌بن حسن‌بن هبةالله، تاریخ مدینة دمشق الکبیر، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ق.
    • احمدوند، عباس، «گذری بر مطالعات شیعی در غرب»، مقالات و بررسی ها، ۱۳۷۷، ش۶۳، ص۱۵۳-۱۸۴.
    • اربلى، على‌بن عيسى، كشف الغمة في معرفة الأئمة، قم‏، رضي، 1421ق.
    • اسعدی، مرتضی، تشيع در جهان امروز، در: مجموعه تشیع، سیری در فرهنگ و تاریخ، دائرة‌المعارف تشیّع، تهران، سعید محبی، ۱۳۷۳.
    • اسكافى، محمدبن عبدالله، ‏المعيار و الموازنه، بيروت، بي‌تا، ۱۴۰۲ق‏.
    • امینی، عبدالحسین، الغدير فی الکتاب والسنة والادب، قم، مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیه، ۱۴۱۶ق.
    • آشتیانی، سیدجلال، مجموعه مقالات انجمن واره بررسی مسائل ایران‌شناسی، به کوشش علی موسوی گرمارودی، تهران، وزارت امور خارجه، ۱۳۷۱.
    • بحرانی، میثم‌بن علي، قواعد المرام فی علم الکلام، قم، مهر، 1355.
    • براون، ادوارد، تاریخ ادبیات ایران، ترجمة بهرام مقدادی، تهران، مروارید، 1375.
    • پطروشفسکی، ایلیاپاولویچ، اسلام در ایران، ترجمة کریم کشاورز، تهران، پیام، ۱۳۵۴.
    • پیشوایی، مهدی، تاریخ اسلام(از جاهلیت تا رحلت پیامبر اسلام، قم، معارف، ۱۳۹۲.
    • تقی‌زاده داوری، محمود، تصوير امامان شيعه در دائرة‌المعارف اسلام،‏ قم‏، مؤسسه شيعه‏شناسى، ۱۳۸۵.
    • جمعی از خاورشناسان، تمدن ایرانی، ترجمة عیسی بهنام، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۸۱.
    • حاكم نيشابوري، المستدرك علی الصحیحین، بيروت، دارالمعرفه، بی‌تا.
    • خطيب بغدادی، احمد، تاريخ بغداد، بيروت، دار الكتب العلميه، 1417ق.
    • خوارزمى، موفق‌بن احمد، ‏المناقب، قم‏، جامعه مدرسين،‏ ۱۴۱۱ق.
    • دونالدسون، دوایت، عقیدةالشیعة، تعريب ع. م، بيروت، مؤسسة المفيد، ۱۴۱۰ق.
    • رایت، رابین، شیعیان؛ مبارزان راه خدا، ترجمة علی اندیشه، تهران، قومس، ۱۳۷۲.
    • رضوي، سيدمحمد، «خاورشناسان و واقعة غدير خم»، ترجمة ناهيد برومند و محمدعلي محمدي قره‌قاني، سفينه، 1386، ش 14، ص 75ـ96.
    • زمانی، محمدحسن، شرق‌شناسی و اسلام‌شناسی غربیان، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۷.
    • ساراواي، م.، محمد ستاره‌اي که در مکه درخشيد، ترجمة عنایت‌الله شکیباپور، تهران، فرخی، ۱۳۶۱.
    • سبط‌ ابن‌جوزى، تذكرة الخواص، قم، شريف الرضي، 1418ق.
    • سعدالدين شافعى، ابراهيم، فرائدالسمطين في فضائل المرتضى و البتول و السبطين و الأئمة من ذريتهم، بيروت، مؤسسة المحمود، ۱۴۰۰ق.
    • صدوق، محمدبن علی،‏ كمال‌الدين و تمام النعمة، تهران،‏ اسلاميه، 1395ق.
    • ـــــ ، ‏الإمامة و التبصرة من الحيرة، قم، مدرسة الامام المهدي، ۱۴۰۴ق.
    • طباطبائی، سيدمحمدحسین، شیعه (مجموعه مذاکرات با پرفسور هانری کربن)، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۷.
    • طبراني، سلیمان‌بن احمد، المعجم الاوسط، قاهره، دار الحرمين للطباعة والنشر والتوزيع، ۱۴۱۵ق.
    • طبرسی، فضل‌بن حسن، اعلام الورى بأعلام الهدى، قم، مؤسسة آل‌البيت، ۱۴۱۷ق.
    • غضنفري، سعادت و شهاب‌الدين وحيدي مهرجردي، «جانشيني امام علي و رخداد غدير:‌ بررسي و نقد ديدگاه رابرت گليو»، شيعه‌پژوهي، 1394، ش 3، ص 75ـ96.
    • فاضل هندی، بهاءالدين، شرح العينية الحميرية، قم، مكتبة التوحيد، ۱۴۲۱ق.
    • کارلاسرنا، مردم و ديدني‌هاي ايران، ترجمة غلامرضا سميعي، تهران، ۱۳۶۳.
    • گرونبام، گوستاو فن، اسلام در قرون وسطي، ترجمة غلامرضا سمیعی، تهران، البرز، ۱۳۷۳.
    • لالانی، ارزینا آر، نخستين انديشه‌های شيعی، ترجمة فریدون بدره‌ای، تهران، نشر و پژوهش فروزان‌روز، ۱۳۸۱.
    • مادلونگ، ویلفرد، جانشینی محمّد، ترجمة جواد قاسمی و ديگران، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۸۱.
    • مفيد، محمدبن محمدبن نعمان، الإرشاد، بيروت، دارالمفيد، بي‌تا.
    • مکدرموت، مارتین، اندیشه‌های کلامی شیخ مفید، ترجمة احمدآرام، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۸۴.
    • المنصوربالله، قاسم‌بن محمد، هداية العقول الى غاية السئول فی علم الاصول، بي‌جا،‌ المکتبةالاسلامیه، ۱۴۰۱ق.
    • میلانی، سیدعلی، نگاهی به حدیث ولایت، قم، حقایق اسلامی، ۱۳۹۱.
    • ميرشاهي، سينا، «جانشيني پيامبر از ديدگاه شرق‌شناسان»، پارسه، ۱۳۹۱، ش ۱۸و۱۹، ص 106ـ114.
    • نسائي، احمدبن شعیب، السنن الكبرى، بيروت، دار الكتب العلميه، ۱۴۱۱ق.
    • هاجسن، مارشال، فرقه اسماعیلیه، ترجمة فریدون بدره‌ای، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۸۳.
    • هالم، هاینس، تشیع، ترجمة محمدتقی اکبری، قم، ادیان، ۱۳۸۵.
    • هالیستر، جان نورمن، تشیع در هند، ترجمة آزرمیدخت مشایخ فریدنی، تهران، مرکز نشر فرهنگ دانشگاهی، ۱۳۷۴.
    • هيتمى، احمدبن محمد، الصواعق المحرقه، بيروت، دارالكتب العلميه، 1405ق.
    • هيثمى، علي‌بن ابوبکر، مجمع الزوائد، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1408ق.
    • Gleave, Robert, "Ali b. Abi Talib"، in, Encyclopedia of Islam, 3 Ed, B. Gudrun Kramer, Denis Martine, John Nawas and Everett Rawson, E. J. Brill 2007-2011.
    • Shaban, M, A Islamic history A.D 600- 750, Cambridge, University Press, 1971.
    • Vaglieri , Robert, "Ali B. ABITALIB", The Encyclopedia of Islam, 2nd Edition, vol. 1, Brill, Leiden, 1986.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    احمدی ندوشن، محمدرضا.(1398) اعتبارسنجی رویکرد مستشرقان به رویداد غدیر. ، 16(2)، 5-21

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    محمدرضا احمدی ندوشن."اعتبارسنجی رویکرد مستشرقان به رویداد غدیر". ، 16، 2، 1398، 5-21

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    احمدی ندوشن، محمدرضا.(1398) 'اعتبارسنجی رویکرد مستشرقان به رویداد غدیر'، ، 16(2), pp. 5-21

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    احمدی ندوشن، محمدرضا. اعتبارسنجی رویکرد مستشرقان به رویداد غدیر. ، 16, 1398؛ 16(2): 5-21