، سال شانزدهم، شماره دوم، پیاپی 47، پاییز و زمستان 1398، صفحات 23-41

    جریان‌شناسی تاریخ‌نگاری شیعی در مسئلۀ شهادت ائمه اطهار علیهم السلام

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    ✍️ جواد حجت / کارشناس ارشد تاریخ اسلام دانشگاه شهید بهشتی / j.hojat67@gmail.com
    محمد حاجی تقی / استادیار گروه تاریخ اسلام دانشگاه شهید بهشتی / mohammad.hajitaghi@gmail.com
    چکیده: 
    مسئلۀ شهادت ائمة اطهار علیهم السلام از مسائل بحث برانگیز در بین تاریخ نگاران و محدثان بوده است. اهمیت این مسئله به تأثیر آن در میزان نقش آفرینی های اجتماعی و سیاسیِ امامان شیعه برمی گردد. بررسیِ جریان شناسانۀ نگاه علمای شیعه به شهادت ائمه معصوم علیهم السلام نشان می دهد که مکتب حدیثی قم (شیخ صدوق) شهادت ائمه علیهم السلام را فراتر از یک خبر تاریخی، در شمار یکی از باورهای اعتقادی می داند (که ردّ آن معادل کفر است). اما مکتب عقلی بغداد (شیخ مفید) شهادت ائمه علیهم السلام را به عنوان یک خبر تاریخی (مثل دیگر اخبار) می داند که ارتباطی با عقاید شیعی ندارد (که تأیید و ردّ آن، تأثیری در ایمان و کفر داشته باشد). بنابراین، گزارش های شهادت برخی ائمه علیهم السلام را تأیید و بقیه را محل تردید می دانند.     تاریخ نگاران شیعی بعد از شیخ مفید، تأثیرهایی از هر دو مکتب پذیرفته اند. برایند این اثرپذیری ها نشان می دهد که بیشتر تاریخ نگاران شیعه شهادت همۀ ائمه علیهم السلام را پذیرفته اند، اما آن را به عنوان یک باور اعتقادی قلمداد نمی کنند.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    The Shiite Historiography Currents Focusing on the Issue of the Martyrdom of the Imams (PBUT)
    Abstract: 
    The issue of the martyrdom of the infallible Imams has been a contentious issue among historians and narrators. The importance of this issue manifests itself in the extent of the social and political role of Shiite Imams (PBUT). An examination of the “schools” shows that the hadithi school of Qom (Sheikh Saduq) considers the martyrdom of the Imams to be more than a historical report. They consider it to be one of the beliefs (which its denial equals disbelief). But the Baghdad intellectual school of thought (Sheikh Mufid) considers the martyrdom of the Imams (PBUT) as a historical report (like other reports) that has nothing to do with Shiite beliefs (which its confirmation and rejection has nothing to do with faith and disbelief). Therefore, they consider some reports to be valid and others to be doubtful. Shiite historians after Sheikh Mufid have been influenced by both schools. This effectiveness shows that most Shiite historians have accepted the martyrdom of all the Imams, but they did not consider it as a belief.
    References: 
    متن کامل مقاله: 

     
    مقدمه
    یکی از مسائل بحث‌برانگیز در بررسی حیات و سیرۀ ائمۀ شیعه، مسئلۀ چگونگیِ وفات ایشان است؛ اینکه ‌آیا این حضرات به مرگ طبیعی از دنیا رفته‌اند یا به وسیلۀ عواملی به قتل رسیده و شهید شده‌اند. یکی از علل اهمیت این مسئله، تأثیر این امر در تحلیلی است که در خصوص مشیِ سیاسی ـ اجتماعی ایشان صورت می‌گیرد. در گزارش‌هاي تاریخی و اخبار متواتر روشن است که برخی از ایشان به قتل رسیده‌اند و وفات ایشان به مرگ طبیعی نبوده است؛ از جمله دربارة امیرمؤمنان علي و امام حسین. با عنایت به ‌این امر که انگیزۀ قاتلان ایشان خصومت‌های شخصی و تسویه‌حساب‌های قومی و قبیله‌ای نبوده، قتل هر امام نشان‌دهندۀ نقش‎آفرینیِ او در عرصۀ سیاسی ـ اجتماعی، و مبیِّن آن است که امام از مداخله در مقولۀ سیاست و حاکمیت کناره نگرفته و در آن فعالیت جدی داشته‌ است؛ زيرا فارغ از مباحث کلامیِ مربوط به حقانیت مذهب تشیع و شایستگی اهل‌بیت پیامبر برای حکومت، اگر بر حسب قواعد قبیلگی و انتساب به پیغمبر اکرم هم در نظر بگیریم، اقدام به قتل و ترور فیزیکیِ شخصیت‌هایی که فرزند پیغمبر هستند (یا دربارة امیرمؤمنان که داماد، پسرعمو و برادرِ دینی ایشان در عقد اخوت است) و در جامعه، به علم، زهد، ورع، تقوا، عبادت فراوان، کمک به محرومان و فقرا و خصايص ارزشمند دیگر شهره‌اند، برای قاتلان ایشان پرهزینه بوده است. بنابراين، قتل هر امام، نشان‌دهندۀ آن است که از جانب ایشان، خطری متوجه قاتلان آن امام بوده و منافع آنها را تهدید می‌کرده است. در واقع، اقدام به قتل ائمه اطهار، نشان‌دهندۀ نقش‌آفرینی جدیِ ایشان در صحنۀ سیاست جامعه بوده است و نشان می‌دهد که این حضرات خود را از این عرصه برکنار نمی‌دیدند. به بیان دیگر، مبادرت دشمنانِ ائمه به قتل ایشان، واکنشی است که کنشِ اجتماعی ايشان را نشان مي‌دهد. پس هرچند ممکن است از نظر تاریخی یا روایی میزان و چگونگیِ فعالیت سیاسی برخی ائمه برای محققان روشن نباشد، اما اگر احراز گردد که‌ ایشان به دست دشمنان خود به قتل رسیده‌اند (و به مرگ طبیعی رحلت نکرده‌اند)، سند محکمی مبنی بر نقش‌آفرینی امامان شیعه در عرصۀ اجتماعی و سیاسی است.
    در این زمینه، مستقلاً پژوهشی صورت نگرفته است. آقای قاسم خانجانی در کتاب شیخ مفید و تاریخ‌نگاری، اشاراتی به اندیشه‌های شیخ مفید در این زمینه کرده که البته جامع نیست. از سوي دیگر، این مسئله به شکلی جریان‌شناسانه در تاریخ‌نگاری شیعه بررسی نشده است. این مقاله به دنبال بررسی اندیشۀ باور به شهادت ائمة اطهار در دو مکتب برجستۀ شیعه، «مکتب حدیثی قم» و «مکتب عقلی بغداد» و تأثیر آنها بر تاریخ‌نگاری شیعه است. در ادامه، ضمن معرفی اجمالیِ این دو مکتب، نگاه هریک از آنها به مقولۀ شهادت ائمه را بررسی می‌کنیم:
    1. بررسی مکاتب شيخ صدوق و شيخ مفيد
    1ـ1. شيخ صدوق
    شیخ صدوق  به لحاظ روش علمی و معرفت‌شناسی، متعلق به «مکتب حدیثی قم» (مشهور به مکتب «قمییّن») است. محدثان و علمای مکتب حدیثی قم حدیث‌گرا هستند و صدور آراء ایشان (اعم از فتاوا یا دیدگاه‌های تاریخی) صرفاً بر مبنای متن حدیث است، بدون تفریع و رد فرع بر اصل و بحث و مناقشه و نقد و استنتاج. در حقیقت، «کار اجتهادی» به معنای مصطلح، در روش ایشان چندان دیده نمی‌شود.
    ابن‌قولویه قمی  و علی‌بن بابویه قمی  از جمله علمای متعلق به ‌این مکتب‌اند و برجسته‌ترین شخصیت این مکتب محمدبن علی‌بن بابویه قمی شیخ صدوق است.
    2ـ1. شيخ مفيد
    شیخ مفید  برجسته‌ترین نمایندۀ مکتب عقلی بغداد است. وي راه تازه‌ای میان عقل‌گرایی مطلق معتزله و پیروان شیعة آنان ـ مانند بنی‌نوبخت ـ و حدیث‌گرایی شیخ صدوق گشوده است. شیخ مفید برای «خبر واحد» حجیت قايل نبود. بنابراين، خبر واحد را مبنای عقیده و اصول دین نمی‌دانست، مگر اینکه عقل آن را تأیید کند. در حقیقت، شیخ مفید بنیانگذار یک مکتب عقلی است که در آن نه، عقل‌گرایی افراطی (بدون توجه به احادیث ائمۀ معصومان) وجود دارد و نه حدیث‌گرایی محض (بدون بهره‌گیری از ادلۀ عقلی). از این مکتب با عنوان «مکتب عقلی بغداد» یاد می‌کنیم.
    در مجموع، می‌توان گفت: شیخ مفید بنیانگذار مکتبی در فقه و کلام شیعه شد که با وجود تغییر و تطور و شکوفایی این علوم، طی قرون متمادی، همچنان چارچوب آن پابرجاست. علم کلام به وسیلۀ شیخ مفید ابتدا تدوین و حدود و ثغور آن مشخص گرديد. در اثر فعالیت علمی او، کلام شیعی صراط مستقیم خود را يافت و از سقوط در ورطۀ اخباری‌گری (حدیث‌گرایی محض) و عقل‌گرایی به سبک معتزله نجات پيدا کرد. کتاب تصحیح ‌الاعتقادات  (در تبیین عقاید شیعی و نقد آراء شیخ صدوق) و کتاب اوائل ‌المقالات  (در تبیین عقاید و ترسیم تمایز آن با مکتب اعتزال) نشان‌دهندۀ این نقش مهم شیخ مفید است.
    2. مقايسة دو مکتب دربارة شهادت ائمه اطهار
    در مسئلۀ «باور به شهادت ائمۀ معصوم» دو مکتب حدیثی و عقلی تفاوت مهمي با يکديگر دارند. یک بُعد این تفاوت مربوط به اصلِ باور به شهادت ائمه و بُعد دیگر، که به لحاظ اعتقادی و کلامی اهمیت می‌یابد، جایگاه باور به شهادت ائمه در اعتقادات شیعه است.
    شیخ صدوق در کتاب اعتقادات الاماميه ، قايل به شهادتِ رسول خدا و همۀ ائمه است و کسانی که آن را نپذیرند، خارج از دین می‌داند. او مي‌نويسد: «در اخبار از پیامبر و ائمه آمده است که ‌ایشان به قتل می‌رسند، و هرکس این امر را منکر شود آنها را تکذیب کرده است و هرکس آنها را تکذیب کند خدا را تکذیب کرده و این به معنای کفر به خداوند متعال و خروج از دین اسلام است! 
    ایشان برای تمام ائمه و رسول خدا علت شهادت و نام قاتل را ذکر نموده است. شهادت پیغمبر را به علت مسمومیت در جنگ خیبر (توسط زن یهودی)، شهادت امیرالمؤمنین را با ضربت ابن‌ملجم، شهادت امام مجتبی را به علت مسمومیت توسط جعده دختر اشعث (همسر ايشان)، شهادت امام حسین را در کربلا به‌وسیلۀ سنان‌بن انس، شهادت امام سجاد را به‌علت مسمومیت توسط ولیدبن عبدالملک، شهادت امام باقر را به‌وسیلۀ مسمومیت توسط ابراهیم‌بن ولید، شهادت امام صادق را با مسمومیت توسط منصور دوانیقی، شهادت امام موسی‌بن جعفر به علت مسمومیت توسط هارون‌الرشید، شهادت امام رضا را با مسمومیت به دست مأمون، شهادت امام جواد را به دلیل مسمومیت توسط معتصم، شهادت امام هادی را به علت مسمومیت به وسیلۀ معتضد  و شهادت امام حسن عسکری را به علت مسمومیت به دست معتمد عباسی می‌داند. 
    در باور شیخ صدوق (مکتب حدیثی) فارغ از پذیرش خبر شهادت ائمة معصوم، این امر یکی از اعتقادات شیعه است که رد و تکذیب آن به‌منزلۀ کفر و خروج از دین به‌شمار مي‌رود!
    ابن‌قولویه قمی (شخصیت برجستۀ دیگر مکتب حدیثی قم)، هم شهادت همۀ ائمه را پذیرفته و در مقدمۀ کتاب کامل ‌الزیارات  مي‌نويسد: با وجود توصیه‌هایی که نبی مکرم دربارة ائمه و اهل‌بیت خود به مردم کرده بود (برای ابراز محبت به‌ ایشان و زیارتشان در حیات و ممات)، آنها بر خلاف دستور پیامبر به جای محبت به ائمه، آنها را کشتند. 
    روایتی هم با بیان‌های گوناگون از بعضی ائمه در خصوص تصریح به شهادت همۀ ایشان نقل شده است  که فرمودند: «همۀ ما ائمه مقتول یا شهید از دنیا می‌رویم». در بیان دیگر فرمودند: «همۀ ما ائمه مقتول یا مسموم از دنیا می‌رویم».
    شیخ صدوق این روایت را در آثار گوناگون خود، ازجمله من لایحضره الفقیه ، الأمالی  و عیون اخبارالرضا  ذکر کرده است. در ادامۀ مقاله خواهیم دید که تاریخ‌نگاران شیعه بعد از شیخ مفید هم به ‌این روایات استناد می‌کنند.
    شیخ مفید در کتاب تصحیح ‌الاعتقادات دربارة وفات و شهادت پیامبر و ائمه در نقد نظر شیخ صدوق مي‌نويسد: برخی از این اخبار نزد ما ثابت شده و برخی ثابت نشده است. ایشان شهادت امیرالمؤمنین، امام مجتبی، امام حسین و امام موسی‌بن جعفر را پذیرفته و دربارة امام رضا احتمال قوی‌تر را به شهادت ایشان داده است. اما در خصوص بقیۀ ائمه مي‌نويسد: خبر یقینی دربارة آنها نیست و حکم قطعی بر شهادت ایشان نمی‌توان داد. 
    شیخ مفید اصراری بر ردّ قطعی یا تأیید قطعی شهادت ائمه ندارد؛ زيرا اساساً این مسئله را گره خورده به اعتقادات و کلام شیعی نمی‌داند. ایشان باور به شهادت هریک از ائمه را به عنوان یک خبر تاریخی، درخور بررسی و تحقیق می‌داند و هریک از آنها را که برایش ثابت شده باشد، می‌پذیرد. به بیان دیگر، نقطۀ اساسیِ اختلاف «مکتب حدیثی» و «مکتب عقلی» دربارة مسئلۀ شهادت ائمه، جایگاه آن در اعتقادات شیعی است؛ یکی آن را در زمرۀ اعتقادات اساسی دانست و دیگری آن را از اعتقادات نمی‌داند. اختلاف در این‌باره که کدام‌یک از ائمه به شهادت رسیده‌اند و کدام‌یک به مرگ طبیعی رحلت کرده‌اند، مسئلۀ دوم و فرع بر مسئلۀ اول است.
    همچنین شیخ طوسی  (از برجسته‌ترین علمای مکتب عقلی بغداد و شاگرد شیخ مفید و سید مرتضی علم‌الهدی) در کتاب تهذیب‌الاحکام، بخشی را به نقل زیارات اهل‌بيت اختصاص داده است. هرچند در شرح‌حال مختصر هریک از ایشان (قبل از بیان زیارت)، فقط به شهادت رسول خدا  ، امیرالمؤمنین ، امام حسن مجتبی ، امام حسین  و امام موسی‌بن جعفر  اشاره کرده؛ اما در انتهای زیارات هریک از ائمه، «زیارت جامعۀ کبیره» را از امام هادی نقل نموده که در یکی از فرازهای آن، به شهادت همۀ ائمه اشاره شده است: «و جان خود را برای رضای خدا فدا کردید». 
    با توجه به نقل این زیارت، می‌توان گفت: شیخ طوسی شهادت همۀ ائمه را پذیرفته است. البته ‌این زیارت را شیخ صدوق هم نقل کرده است. 
    در ادامه، به بررسی دیدگاه‌های شیخ مفید دربارة شهادت ائمه در آثار ایشان می‌پردازیم:
    بعد از آن، آراء برجسته‌ترین تاریخ‌نگاران شیعة بعد از شیخ مفید در مسئلۀ شهادت ائمه بررسی می‌شود تا روشن گردد تا چه حد از هریک از مکاتب حدیثی و عقلی متأثر شده‌اند.
    3. ديدگاه شيخ مفيد دربارة شهادت ائمه در آثار گوناگون
    بیان شد که شیخ مفید شهادت ائمه را به عنوان یک خبر تاریخی ـ (و نه باوری اعتقادی) ـ می‌داند. با نگاهی به آثار ایشان، روشن می‌شود که در این زمینه، نکات قابل‌ملاحظه‌ای در آثار گوناگون وجود دارد که به ‌این مسئله از زوایای متفاوت نگاه کرده است:
    1ـ3. نکتة اول
    شیخ مفید در کتاب المقنعه دربارۀ وفات پیامبر اکرم مي‌نويسد:‌ ‌ایشان به علت مسمومیت از دنیا رفت.  اما همان‌گونه که بیان شد، ایشان در تصحیح ‌الاعتقادات اشاره می‌کند که برخی از موارد قطعی، و برخی محل تردید است. سپس شهادت امیرالمؤمنین، امام مجتبی، امام حسین و امام موسی‌بن جعفر را قطعی می‌شمارد و شهادت امام رضا را با احتمال قوی مطرح می‌کند.  شهادت پیامبر را در زمرۀ موارد قطعی نمی‌داند.
    2ـ3. نکتة دوم
    شیخ مفید در کتاب اوائل المقالات در سرفصل مربوط «احوال پیامبر اکرم و ائمه بعد از وفات» در پاسخ به مخالفانِ زنده بودن و متنعم بودنِ حضرات معصوم در بهشت الهی بعد از رحلت، به آیات 169و170 سورۀ آل‌عمران  و آیات 26و27 سورۀ یس  استناد می‌کند و مي‌نويسد:
    از خاندان بنی‌نوبخت، سخنی برخلاف این به من رسیده است. همچنین با جماعتی قاصر از معرفت، که به امامیه منتسب‌اند، ملاقات نمودم که به‌این رأی گردن نمي‌نهند، درحالی که خدای تعالی در آیه‌ای که به ‌این امر دلالت دارد، می‌فرماید: «هرگز کسانی را که در راه خدا به قتل رسیده‌اند مرده مپندار، بلکه زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند. به آنچه خدا از فضل خود به آنان داده است، شادمانند و به آنها که از پی ایشان‌اند و هنوز به آنان نپیوسته‌اند، بشارت می‌دهند که نه بیمی بر ایشان است و نه اندوهگین می‌شوند.» آیات دیگری هم که در پی این آیه‌اند نیز بر این باور، دلالت دارند. همچنین خداوند در قصۀ مؤمن آل فرعون  می‌فرماید: «[سرانجام به جرم ایمان کشته شد و به او] گفته شد: به بهشت درآی. گفت: کاش قوم من می‌دانستند که پروردگارم چگونه مرا آمرزید و در زمرۀ عزیزانم قرار داد». 
    از این بیان شیخ مفید دو برداشت می‌توان داشت:
    اول. با توجه به ‌اینکه مقام حضرت رسول خدا و ائمه اطهار نزد خدا بالاتر از شهداست و این آیه تصریح دارد که شهدا زنده‌اند و نزد خداوند متنعم، پس به طریق اولی، پیامبر و ائمه از چنین حیاتی و نِعَم الهی بهره‌مند‌اند.
    دوم. با توجه به ‌اینکه موضوع بحث متنعم بودنِ پیامبر و ائمه است، شیخ مفید پیامبر و همۀ ائمه را شهید می‌داند و مصداقی از این آیۀ شریفه. بنابراين،‌ فلذا با استناد به ‌این آیه، آن ذوات مقدس را زنده و متنعم نزد خدا می‌داند.
    با فرض دوم، شیخ مفید قايل به شهادت همۀ ائمه است (که متفاوت از بیان او در تصحیح ‌الاعتقادات است)، و با فرض اول، ایشان نکتۀ جدیدی نسبت به مطلب تصحیح ‌الاعتقاد نگفته است.
    3ـ3. نکتة سوم
    در کتاب الارشاد  دربارة بيشتر ائمه ابتدای باب مربوط به حیات ایشان، تعبیر «وفاته و سببها» (درگذشت او و سبب آن) آورده و در برخی موارد که شهادت آن امام را پذیرفته (مثل امیرالمؤمنین، امام مجتبی و امام موسی‌بن جعفر)، به ذکر علت شهادت هم پرداخته. اما در موارد دیگر، با وجود ذکر تعبیر «سببها» در عنوان، در متن، اشاره‌ای به علت وفات امام نکرده است.
    این امر در خصوص امام سجاد ، امام باقر ، امام جواد  و امام هادی  در الارشاد آمده است. (عین عبارات شیخ مفید در پاورقی ذکر شده است). ذکر نشدن سبب وفات ائمه با وجود بیان آن در عنوان ابتدایی بحث، در خصوص امامانی که در سنین نسبتاً بالایی وفات کرده‌اند (مثل امام سجاد و امام باقر که قريب 57 سال داشتند) شاید چندان محل سؤال نباشد (و این سن و سال برای مرگ طبیعی، عجیب نیست). اما این امر در خصوص امام جواد و امام هادی (که در 25 و 42 سالگی از دنیا رفتند)، سؤال‌برانگیز است.
    در برخی از جاهاي کتاب الارشاد، نکات دیگری هم دربارة این موضوع آمده است؛ از جمله ‌اینکه شیخ مفید دربارة امام جواد بحث مسمومیت را همراه با احتمال مطرح می‌کند، اما اشاره دارد که‌ این موضوع نزد من ثابت شده نیست. 
    در خصوص امام صادق هم تعبیر «وفاته و سببها» نیامده است. ولی دربارة ایشان، روایتی را در الارشاد آورده که منصور دوانیقی، امام صادق را تهدید به قتل کرد. منصور، امام صادق را نزد خود احضار کرد و به ‌ایشان گفت: «خدا مرا بکشد، اگر تو را نکشم! آیا به سلطنت من کافر (منکر) شدی و نابودی مرا می‌خواهی؟» 
    هرچند غیظ منصور دوانیقی نسبت به امام صادق و احضار و تهدید به قتل ایشان، قول شهادت را تقویت می‌کند، ولی شیخ مفید اشارۀ صریحی به آن نکرده است.
    دربارة امام حسن عسکری در ابتدای فصل حیات ایشان و عنوان ابتدایی بحث، عبارت مذکور نیامده و در پایان بیان سیرۀ آن حضرت، تصریح می‌کند که ‌ایشان بیمار شد و از دنیا رفت.  اما قبل از بیان وفات امام حسن عسکری در بخش مربوط به فضايل و معجزات ایشان، قضیه‌ای را بدین شرح از یکی از دولت‌مردان عباسی نقل می‌کند:
    هنگامى كه حسن‌بن على از دنيا رفت به خليفه و يارانش حالتي دست داد كه من شگفت‌زده شدم و گمان نداشتم در مرگ هيچ‌كس چنين شود؛ زيرا وقتي حسن‌بن على بيمار شد خليفه پيش پدرم فرستاد كه ابن‌الرضا بيمار شده! پدرم همان ساعت سوار بر مرکب شد و به دارالخلافه رفت، سپس شتابان بازگشت. پنج تن از خدمت‌گزاران مخصوص خليفه با او بودند كه همگى از معتمدان و نزديكان او بودند، و در ميان ايشان نحرير (يكى از دربانان مخصوص خليفه) بود و به ايشان دستور داد پيوسته ملازم خانة حسن‌بن على باشند و از حال او اطلاع يابند، آن‌گاه به چند تن از پزشكان پيغام داد كه به عيادت او بروند و هر صبح و شام از او ديدن كنند. چون دو، سه روز گذشت گزارش دادند كه (بيماري‌اش سخت شده و) ناتوان گشته است. پدرم به پزشکان دستور داد در خانه‏اش بمانند و بيرون نروند، و پيش قاضى‌القضات فرستاد. هنگامى كه او آمد به او دستور داد ده تن از كسانى را كه به دين و امانت و پرهيزگاري‌شان اطمينان دارد حاضر كند. وقتي آمدند، همه را به خانۀ حسن فرستاد، و دستور داد شب و روز در آنجا بمانند؛ و آنها همچنان آنجا بودند تا آن جناب از دنيا رفت. وقتي خبر وفات او پراكنده شد، شهر سامره يكپارچه شيون شد، بازارها تعطيل گشت، و بنى‏هاشم و سران سپاه و نويسندگان و معتمدان و عدول و ديگر مردمان سوار شدند و بر جنازة او حاضر شدند، و سامره آن روز شبيه قيامت و روز رستاخيز شده بود. وقتي از كار غسل و كفن او فارغ شدند، خليفه به نزد ابوعيسى پسر متوكل فرستاد كه بيايد و بر جنازة او نماز بخواند. هنگامي که جنازه را براى نماز آوردند، ابوعيسى نزديك آمد و پارچه را از روى صورت آن حضرت برداشت و به بنى‌هاشم، علويان و عباسيان، و سران سپاه و نويسندگان و قضات و عدول گفت: اين حسن‌بن على‌بن محمد، ابن‌الرضا است كه به مرگ خود از دنيا رفته و از پيش‌كاران و خدمت‌گزاران مخصوص خليفه فلانى و فلانى...، و از قضات فلانى و فلانى...، و از پزشكان فلانى و فلانى... هنگام مرگ در بالينش بوده‏اند (و همگى گواه‌اند كه به مرگ طبيعى از دنيا رفته است). آن‌گاه روى آن جناب را پوشاند و بر او نماز خواند و دستور داد جنازه را برداشتند و دفن كردند. 
    اینکه معتمد عباسی بدین شکل پیگیرِ احوالات امام حسن عسکری بوده و بعد از وفات ایشان، ابوعیسی پسر متوکل (به نمایندگی از خلیفه) تلاش داشته که با گواه گرفتن برخی شهود (از قضات گرفته تا پزشکان) وفات آن حضرت را به مرگ طبیعی نشان دهد، احتمال شهادت ایشان و دست داشتن معتمد در آن را تقویت می‌کند. البته شیخ مفید ـ همان‌گونه که اشاره شد ـ به شهادت ایشان تصریح نمی‌کند. علت این عدم تصریح، می‌تواند به این امر برگردد که شیعیان غالباً خلفا را مسئول شهادت ائمه می‌دانستند و شیخ مفید نمی‌خواسته است در این زمینه متهم شود.
    البته ‌یک نقل دیگر در الارشاد هم دالّ بر این است که خلیفۀ عباسی به دنبال قتل امام حسن عسکری بوده است. اقدام نحریر (از دولت‌مردان عباسی) در انداختن آن حضرت در قفس درندگان (با هماهنگی خلیفه) در این زمینه قابل ملاحظه است. 
    در واقع، در بيشتر مواردی که تعبیر «وفاته و سببها» از طرف شیخ مفید در متن به کار گرفته شده، به سبب وفات اشاره‌ای نشده است. البته مواردی که قايل به شهادت ائمه است و به آن تصریح دارد، با بیان ایشان در تصحیح الاعتقاد مطابقت دارد (و سبب وفات در الارشاد ذکر شده است)، بجز دربارة امام رضا که در نکتۀ بعدی به آن اشاره می‌شود.
    قابل ذکر است که در بعضی نسخه‌های کتاب الارشاد تعابیری در ابتدای فصول به چشم می‌خورد که با ذکر عنوان «شهادته» یا «استشهاده» اشارۀ صریحی به شهادت ائمه دارد.  با بررسی نسخ و چاپ‌های گوناگون از کتاب الارشاد روشن می‌شود که ‌این تعابیر، که در ابتدای فصول گوناگون حیات ائمه آمده مربوط به خودِ شیخ مفید نبوده و برخی مستنسخان براساس دیدگاه خود، بعدها این تعابیر را در ابتدای فصول گنجانده‌اند. بنابراين، در بررسی دیدگاه شیخ مفید نمی‌تواند قابل استناد باشد.
    4ـ3. نکتة چهارم
    همان‌گونه که در بحث شهادت ائمه اشاره شد، شیخ مفید در کتاب تصحیح ‌الاعتقادات، شهادت امام رضا را با احتمال قوی پذیرفته است. اما در الارشاد ایشان روایاتی را در خصوص شهادت امام رضا به دست مأمون نقل می‌کند و در انتها مي‌نويسد:‌ این نحوه مسموم کردن، از روش‌های ماهرانه و دقیق است.  در ابتدای این فصل هم با عنواني بحث را شروع می‌کند که تعبیر «وفاته و سببها» در آن آمده است. 
    4. جمع‌بندی ديدگاه شيخ مفيد دربارة شهادت ائمه
    در جمع‌بندی دیدگاه شیخ مفید دربارة شهادت ائمه، باید گفت: نکتۀ اساسی این است که شیخ مفید (به عنوان نمایندۀ برجستۀ مکتب عقلی) باور به شهادت ائمه را به اعتقادات شیعی گره نمی‌زند و مانند مکتب حدیثی آن را جزو باورهای کلامی امامیه نمی‌شمارد. او فقط در مواردی به شهادت تصریح می‌کند که برایش ثابت شده باشد. از سوي دیگر، او اصراری بر این ندارد که بقیۀ ائمه به مرگ طبیعی از دنیا رفته‌اند، بلکه قايل است ادلۀ کافی برای تصریح به این امر نیافته است.
    5. تأثيرپذيریِ تاريخ‌نگاران شيعه از دو مکتب
    پس از تشریح دیدگاه‌های دو مکتب عقلی و حدیثی در خصوص شهادت ائمه آراء چند تن از برجسته‌ترین تاریخ‌نگاران و علمای شیعه را در زمينة نگارش سیرۀ ائمه بررسي مي‌کنیم که معلوم شود تا چه اندازه از این دو مکتب تأثیر پذیرفته‌اند.
    انتخاب این تاریخ‌نگاران براساس دو شاخص است: اولاً، از قرون گوناگون (از بعد از شیخ مفید تا زمان معاصر) انتخاب شده‌اند تا تطورات این اندیشه در تاریخ قابل بررسی و تحلیل باشد. ثانیاً، علمایی انتخاب شده‌اند که به لحاظ اعتبار و شهرت برجسته هستند و آثار ایشان به حدی از شهرت رسیده که محل استناد محققان بعدی قرار گرفته است.
    بررسی این امر بیشتر متمرکز به ائمه‌ای است که دربارة شهادت آنها اختلاف‌نظر وجود دارد. بنابراين، در بيشتر اکثر این بررسی‌ها، دربارة شهادت اميرالمؤمنيني، امام مجتبی، امام حسین، امام کاظم و امام رضا نقل‌قول نمی‌شود.
    شخصیت‌های مزبور عبارتند از:
    شیخ طبرسی (د 548)، صاحب کتاب اعلام الوری بأعلام الهدی؛ 
    ابن‌شهر آشوب (م 588)، صاحب کتاب مناقب آل ابی‌طالب؛ 
    سیدبن طاووس (د 664)، صاحب کتاب مصباح الزائر  و اقبال الأعمال؛ 
    مرحوم اربلی (د 692)، صاحب کتاب کشف الغمة فی معرفة الائمه؛ 
    علامه مجلسی (د 1111)، صاحب کتاب بحارالانوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار؛ 
    محدث قمی (د 1359)، صاحب کتاب منتهی الآمال فی تواریخ النبی و الآل. 
    6. شهادت ائمه در باور شيخ طبرسی
    شیخ طبرسی قايل به شهادت همۀ حضرات معصومين است و ازاین‌رو، نظر متفاوتی نسبت به شیخ مفید دارد. او دربارة امام حسن عسکری ذکر مي‌نويسد: که بسیاری از اصحاب ما (علمای شیعه) قايل‌اند که امام حسن عسکری به علت مسمومیت به شهادت رسیده است. سپس به همان حدیثی که قبلاً اشاره شد از امام صادق استناد می‌کند که می‌فرماید: «هیچ‌کس از ما ائمه نیست، مگر آنکه مقتول يا شهید شده است».
    شیخ طبرسی در نهایت مي‌نويسد: خدا به حقیقت این امر داناتر است. 
    البته در ذکر وفات امام سجاد ، امام باقر ، امام صادق  و امام جواد  به شهادت ایشان تصریح نمی‌کند، اما به شهادت امام هادی تصریح دارد. 
    از اين نظر،‌ دیدگاهی شبیه شیخ مفید دارد که در فصل مربوط به ائمه‌ای که ذکر شد ـ بجز امام هادی و امام حسن عسکری ـ به شهادت آنان تصريح نمی‌کند. از جهت دیگر، از شیخ صدوق تأثير پذیرفته که با بیان روایت مذکور، قايل به شهادت همۀ ائمه شده است.
    7. شهادت ائمه در باور ابن‌شهرآشوب
    ابن‌شهرآشوب هم در خصوص شهادت ائمه دیدگاهی متفاوت با شیخ مفید دارد و قايل به شهادت همۀ امامان شیعه است. او در این زمینه به حدیث امام صادق (که فرمود: به خدا قسم، همۀ ما ائمه مقتول و شهید از دنیا می‌رویم) استناد کرده است. 
    ابن‌شهرآشوب در ذکر وفات هریک از ائمه نیز شهادت تک‌تک ایشان را تأیید کرده و در بيشتر این موارد، به شیخ صدوق استناد نموده است. این استناد دربارة امام سجاد ، امام باقر ، امام صادق  و امام هادی  مشاهده مي‌شود. دربارة امام جواد  قول به شهادت را بدون نقل قول از شیخ صدوق پذیرفته و در خصوص امام حسن عسکری  قول به شهادت را با تعبیر «یُقال» (گفته می‌شود) آورده است.
    تفاوت دیدگاه ابن‌شهرآشوب با شیخ مفید در پذیرش یا ردّ شهادت تک‌تک ائمه است (که همه را پذیرفته) و به نظر نمی‌رسد استناداتی که به شیخ صدوق در تأیید خبر شهادت می‌کند، به معنای گره زدن باور به شهادت ائمه به‌ اعتقادات باشد؛ زيرا حدیث ذکرشده دربارة شهادت، در فصلی آمده که عنوان آن «فصلی در مصائب اهل‌بيت» است.  بنابراین، ابن‌شهرآشوب این امر را به عنوان یکی از مصايب اهل‌بیت با استناد روایی ذکر کرده است و صحبتی از باور اعتقادی نمی‌کند. همان‌گونه که بیان شد، دربارة امام حسن عسکری شهادت ايشان را با تردید بیان می‌دارد.
    به باور برخی محققان، با توجه به دیدگاه‌های ابن‌شهرآشوب در فقه و اصول، ایشان پیرو مکتب متکلمان (مکتب شیخ طوسی) نبوده و نباید او را منتسب به ‌این مکتب کرد. 
    در مجموع می‌توان گفت از جهت باور به شهادت ائمه، ایشان دیدگاهی شبیه شیخ صدوق و از جهت گره نزدن آن به باورهای اعتقادی، تفکری شبیه شیخ مفید دارد.
    8. شهادت ائمه در نظر سيدبن طاووس
    سیدبن طاووس در کتاب مصباح الزائر در فصلی که «زیارت برای هر امام» نام دارد، به بیان چند زیارت جامعه پرداخته است. در اولین زیارت، خطاب به امام معصوم آمده است: «سنت‌ها را احیا کردی و بدعت‌ها را میراندی و در حالی که شهید شدی از دنیا رفتی». 
    سید همچنین در کتاب اقبال الاعمال، در اعمال ماه رمضان، صلواتی را بر پیامبر و اهل‌بیت ایشان ذکر می‌کند و دربارة هریک از معصومان، ضمن درود بر ایشان، بر قاتل آن حضرت نفرین نموده و ابتدا از قاتل او با عنوان «ضاعف العذاب علی من شرک فی دمه» (مضاعف کن عذاب را برآنکه در خونش شریک است) یاد کرده و سپس نام قاتل را ذکر نموده است.  ایشان تنها دربارة حضرت رسول‌ اکرم این عنوان را نیاورده و همچنین دربارة حضرت زهرا از عبارت مذکور استفاده نکرده و نوشته است: «آنکه ‌ایشان را آزرده». در خصوص امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین هم نام قاتلان آنان را ذکر نکرده است.
    ایشان قاتل امام سجاد را ولیدبن عبدالملک ، قاتل امام باقر را ابراهیم‌بن ولید ، قاتل امام صادق را منصور ، قاتل امام کاظم را هارون‌الرشید ، قاتل امام رضا را مأمون ، قاتل امام جواد را معتصم ، قاتل امام هادی را متوکل ،  و قاتل امام حسن عسکری را معتمد  کرده است.
    بنابراين، ایشان به شهادت همۀ ائمه باور دارد. البته در برخی آثار خود، به جزئیات شهادت هم اشاره کرده است (مثل امام مجتبی) که ‌اینجا ذکر نکردیم.
    در بررسی اندیشۀ مرحوم اربلی دربارة شهادت ائمه ذکر خواهد شد که ‌ایشان در خصوص شهادت امام رضا مي‌نويسد: از قول کسی شنیده است که سیدبن طاووس قتل امام رضا به دست مأمون را با توجه به روابط خوب ایشان، بعید می‌داند. 
    این مطلب مرحوم اربلی در آثار برجای‌مانده از سیدبن طاووس موجود نیست. ممکن است در آثاری از ایشان بوده که اکنون در دست ما نیست. از سويي ديگر، خودِ اربلی مدعی است که ‌این قول را از کسی شنیده است، نه‌ اینکه در کتابی از سید دیده باشد. البته مشاهده شد که سید در اقبال الاعمال به شهادت امام رضا به دست مأمون تصریح دارد.
    9. شهادت ائمه در باور مرحوم اربلی
    مرحوم اربلی قايل به شهادت همۀ ائمه است. ایشان ضمن نقل روایت شهادت امام حسن عسکری، با استناد به حدیث امام صادق ـ که قبلاً بیان شد ـ شهادت همۀ امامان را پذیرفته است. 
    ایشان مانند شیخ مفید در فصل مربوط به بیانِ وفات امام سجاد ، امام باقر ، امام صادق ، امام جواد ، امام هادی  و امام حسن عسکری  اشارۀ مستقیم به شهادت ایشان نکرده و به ذکر زمان وفات و محل قبر ایشان اکتفا نموده است.
    البته دربارة شهادت امام رضا بعد از ذکر مطالب شیخ مفید در این زمینه، اشاره می‌کند که از قول کسی شنیده است که سیدبن طاووس شهادت امام رضا را به دست مأمون بعید می‌دانسته است:
    رسيده به من از كسى كه بر قول او اعتماد هست‏ كه سيدرضى‌الدين على‌بن طاوس ـ‏ رحمه الله ـ موافقت ننموده بر آنكه مأمون ـ عليه اللعنه ـ آن حضرت را زهر داده؛ و اين اعتقاد را نداشت. سيد مطالعة بسيار فرموده بود و تحقيق و تفتيش بلا حد مي‌كرد بر مثل اين، و آنچه ظاهر مي‌شد از مأمون از مهربانى و شفقت نسبت به آن حضرت و ميل او به سوى وى و اختيار كردن او او را از غيراهل و اولاد خود را مؤيد قول سيد است و مقرر آن. و شيخ مفيد ـ رحمه الله ـ ذكر كرد چيزى چند كه نقد دل من قبول نمی‌كند آن را، و شايد وهمى باشد، و چگونه امام عيب كند پسران سهل را نزد مأمون و تقبيح ذكر ايشان نمايد؟، و نبود كه اشتغال نموده باشد به امر دين و آخرت خود و مشغولى به حق در مثل اين. و بر رأى شيخ مفيد ـ رحمه الله ـ دولت مذكوره از اصل فاسد است و بر غير قاعدة مرضيه است. پس اهتمام آن حضرت به وقيعه، كه در باب ايشان فرموده تا اغراء ايشان باشد به تغيير رأى خليفه بر او، در اوست آنچه در اوست از ناخوشى. باز نصيحت كردن آن حضرت مأمون را و اشارت او بر او به چيزى كه فايده دهد در دين او سبب قتل او نمى‏گردد و موجب آن نمی‌شود كه او مرتكب اين چنين امرى عظيم شود، و كافى است در امرى كه او را منع كند از دخول بر او يا بازدارد او را از وعظ و نصيحت او، باز معلوم نكرده‏ام و ندانسته كه چون سوزن را بنشانند در انگور آن مسموم و زهرناك گردد، و شاهد نيست به اين قياس طبى. والله تعالى أعلم بحال الجميع. 
    البته علامه مجلسی در بحارالانوار، این بیان اربلی را رد کرده و نوشته است: استبعادی ندارد که مأمون در ظاهر به امام رضا محبت کند و به سبب حیله‌گری‌اش، با خدعه ‌ایشان را مسموم و شهید کرده باشد. 
    در جمع‌بندی می‌توان گفت: مرحوم اربلی از جهتی دیدگاهی شبیه شیخ مفید دارد؛ دربارة تک‌تک ائمه، به خبر شهادت تصریح نکرده است. بنابراین، باور به شهادت را جزء اعتقادات نداشته است. اما تفاوت نظر ایشان با شیخ، در برایند ایشان در خصوص شهادت همۀ ائمه است که با استناد به حدیث مذکور از شیخ صدوق، شهادت همۀ ائمه را قبول کرده و از این حیث، از او اثر پذیرفته است.
    10. شهادت ائمه در باور علامه مجلسی
    علامه مجلسی قايل به شهادت همۀ ائمه است. ایشان در نقل وفات همۀ ائمه، روایاتی مبنی بر شهادت ایشان آورده است. روایت اول مربوط به خطبۀ امام حسن مجتبی بعد از شهادت امیرالمؤمنین است که آن حضرت در این خطبه از رسول خدا نقل کرده که امامت بر دست دوازده تن از اهل‌بیت و برگزیدگان از خاندان ایشان است که همۀ آنها مقتول یا مسموم از دنیا می‌روند.  روایت دوم را از اعلام‌الوری مرحوم طبرسی نقل کرده که ضمن اشاره به شهادت امام حسن عسکری، روایت امام صادق (مبنی بر اینکه همۀ ائمه مقتول يا شهید از دنیا می‌روند) را نقل نموده است. 
    علامه مجلسی در بحارالانوار به اختلاف‌نظر شیخ مفید و شیخ صدوق اشاره کرده و با نقلِ بیانِ هر دو بزرگوار، در مقام جمع‌بندی و حل مسئله نوشته است: «با وجود اخبار بسیاری که به شکل کلی بر نظر شیخ مفید دلالت دارد، و اخبار خاصی هم که بر شهادت بيشتر ائمه و کیفیت آن دلالت دارد ـ که آن را در ابواب تاریخ وفات ائمه خواهم آورد ـ نمی‌توان حکم به ردّ شهادت ائمه و ارجاف آن کرد. بله، بجز در خصوص امیرالمؤمنین، حضرت فاطمه، امام مجتبی، امام حسین، امام موسی‌بن جعفر و امام علی‌بن موسی الرضا اخبار متواتر در تأیید شهادت معصومان که ‌یقین به شهادت آنها به وجود آوَرَد، نیست. اما ظنّ قوی بر شهادت همۀ این حضرات است و دلیلی هم بر ردّ این امر اقامه نشده است. قراين احوال ایشان و احوال مخالفان آنها هم، به‌ويژه که وفات ائمه در شرایط حبس نزد مخالفان و تحت تسلط آنها بوده، شاهدی بر شهادت ایشان است. منظور شیخ مفید (از نظری که در کتاب تصحیح ‌الاعتقاد بیان نموده) هم نفیِ تواتر و یقین در این زمینه است و نه ردّ اخبار (وارد شده در خصوص شهادت ائمه)». 
    جمع‌بندی علامه‌ مجلسی هم نشان می‌دهد که ‌ایشان شهادت ائمه را به عنوان «خبر تاریخی» مورد بحث و بررسی قرار داد. و اتفاقاً قايل است به اينکه مسئلۀ شیخ مفید هم الزاماً ردّ قطعی شهادت برخی ائمه نیست، بلکه ‌یقین و تواتر خبر را نپذيرفته است. پس علامه مجلسی شهادت ائمه را از باورهای اعتقادی ندانسته که تأیید و ردّ آن اثری بر ایمان و کفر داشته باشد. بنابراین، از این حیث، دیدگاه‌ ایشان شبیه شیخ مفید است. البته به استناد حدیثی که ذکر شد، شهادت همۀ ائمه را قبول کرده و از این حیث، نظر شیخ صدوق را پذیرفته است.
    11. شهادت ائمه در باور محدث قمی
    محدث قمی در ذکر وفات حضرات معصوم، شهادت همۀ ایشان را پذیرفته است. همچنین با استناد به حدیث ذیل از امام مجتبی، این باور را مجدداً تأیید کرده است:
    و همانا حدیث كرد مرا جدم رسول خدا كه دوازده تن از اهل‌بیت و صفوت او مالك امت و خلافت باشند؟ و هیچ‌یك از ما نخواهد بود، الا آنكه مقتول یا مسموم شود. 
    همچنین حدیثی را از امام رضا نقل کرده است که می‌فرماید: «هیچ‌یک از ما اهل‌بیت نیست، مگر اینکه کشته می‌گردد و شهید می‌شود». 
    ایشان به عنوان یک «محدث» در نقل‌هایی که در کتاب منتهی الآمال آورده، استنادات فراوانی به آثار شیخ صدوق و الارشاد شیخ مفید دارد، اما قبول شهادت ائمه را مرتبط با اعتقادات دینی نمی‌داند که در ایمان و کفر انسان اثرگذار باشد. اما شهادت همۀ ایشان را پذیرفته و استناد به احادیث فوق مؤید این امر است.
    نتيجه‌گيري
    دربارة شهادت ائمه باید گفت: گزارش‌ها و روایات مربوط به هریک از ائمه از لحاظ میزان تواتر در نقل، یکسان نیست. در خصوص برخی ائمه خبر شهادت ایشان متواتر است و روایت‌های متعدد مؤید این سخن است. (مثل امیرالمؤمنین، امام مجتبی، امام حسین و امام موسی‌بن جعفر). اما در خصوص بعضی دیگر از ایشان، خبر شهادت متواتر نیست (یعنی دربارة امام سجاد، امام باقر، امام صادق، امام رضا، امام جواد، امام هادی و امام حسن عسکری).
    تفاوت دیدگاه مکتب حدیثی قم و مکتب عقلی بغداد، اولاً، در خصوص ارتباط باور به شهادت ائمه اطهار با باورهای اعتقادی است. شیخ صدوق با توجه به احادیث رسيده دربارة تأیید شهادت ائمه، ردّ این موضوع را ردّ امام و رسول‌الله و خدای متعال دانسته که معادل با کفر و خروج از دین است. اما شیخ مفید هرگونه ارتباط بین باور به شهادت ائمه و اعتقادات را رد کرده و این امر را مثل دیگر اخبار و نقل‌های تاریخی می‌داند که در جای خود، باید بررسی شود.
    برایند اثر این دو مکتب در تاریخ‌نگاری شیعه در قرون بعدی تا قرن 14 هجری، نشان می‌دهد که شهادت ائمه به عنوان یکی از اصول اعتقادی انگاشته نشده و از این حیث، تأثیر مکتب عقلی و شیخ مفید کاملاً دیده می‌شود. از سوي دیگر، به استناد احادیثی که از ائمه بیان شد، تاریخ‌نگاران شیعه بعد از شیخ مفید، شهادت همۀ امامان را (به عنوان گزارش تاریخی یا با استناد به احادیث ائمه) پذیرفته‌اند و تردید‌های شیخ مفید دربارة وقوع شهادت ائمه کمتر در آثار ایشان دیده می‌شود (به نمونه‌هايي از این تردیدها در نظرات شیخ طبرسی و مرحوم اربلی اشاره شد) و از این نظر، تأثیر مکتب حدیثی و شیخ صدوق نمایان است.
    بهترین جمع‌بندی در این زمینه، همان مطلبی است که علامه مجلسی دربارة اختلاف شیخ مفید و شیخ صدوق بیان داشته است: خبر شهادت برخی امامان به حد تواتر نیست؛ اما اولاً، خبری بر ردّ شهادت ایشان (و قطعیت بر مرگ طبیعی) نیست، و ثانیاً، شرایط زندگی ائمه و خفقان ایجاد شده توسط دشمنان ایشان، مؤیدِ خبر شهادت ایشان است. شرایطی که ائمه در دوران حیات خود داشتند، با فشارها، تبعیدها و تهدیدهای فراوان همراه بوده است و در خصوص ائمۀ متأخر (بعد از امام رضا) این محدودیت‌ها به حدی است که ‌ایشان در شرایط پادگانی زیرنظر دشمن زندگی مي‌کردند و عمر این امامان هم بسیار کوتاه بود و در سنین جوانانی از دنیا رفتند. این شرایط، قراينی بر تأیید این امر است که همگی به مرگ غیرطبیعی (مقتول و شهید) از دنیا رفته‌اند.
     
        

    References: 
    • ابن‌اثیر، عزالدین علی‌بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر، 1385ق.
    • ابن‌شهرآشوب مازندرانی، محمدبن علی، مناقب آل ابی‌طالب، قم، علامه 1379ق.
    • ابن‌طاووس، علی‌بن موسی، اقبال الأعمال، تهران، دارالکتاب الاسلامیه، 1367.
    • ـــــ ، مصباح الزائر، بيروت، مؤسسه آل‌البیت لإحیاء التراث، 1375.
    • ابن‌قولویه قمي، جعفربن محمد، کامل الزیارات، نجف اشرف، المرتضویه، 1356.
    • اربلی، علی‌بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمه، تبریز، بنی‌هاشمی، 1381ق.
    • پاکتچی، احمد، مکاتب فقه امامی ایران پس از شیخ طوسی تا پایگیری مکتب حله، تهران، دانشگاه امام صادق، 1395.
    • خانجاني، قاسم، شيخ مفيد و تاريخ‌نگاري، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1392.
    • صدوق، محمدبن علی، الامالی، تهران، کتابچی، 1376.
    • ـــــ ، عیون اخبارالرضا، تهران، جهان، 1378ق.
    • ـــــ ، اعتقادات الاماميه، قم، دارالمفید، 1414ق.
    • ـــــ ، من لایحضره الفقیه، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1413ق.
    • طبرسی، فضل‌بن حسن، اعلام الوری بأعلام الهدی، قم، آل‌البیت 1417ق.
    • طوسی، محمدبن حسن، تهذیب الاحکام، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1407ق.
    • قمی، عباس‌بن محمدرضا، منتهی الآمال فی تواریخ النبی و الآل، تهران، دليل ما، 1379.
    • مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الأئمة الأطهار، بیروت، دار احياءالتراث العربي، 1403ق.
    • مفيد، محمدبن محمدبن نعمان مفيد، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، قم، دارالمفید، 1413ق.
    • ـــــ ، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، قم، دارالمفید، 1413ق.
    • ـــــ ، المقنعه، قم، دارالمفید، 1410ق.
    • ـــــ ، تصحیح ‌الاعتقادات الامامیه، قم، دارالمفید، 1413ق.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    حجت، جواد، حاجی تقی، محمد.(1398) جریان‌شناسی تاریخ‌نگاری شیعی در مسئلۀ شهادت ائمه اطهار علیهم السلام. ، 16(2)، 23-41

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    جواد حجت؛ محمد حاجی تقی."جریان‌شناسی تاریخ‌نگاری شیعی در مسئلۀ شهادت ائمه اطهار علیهم السلام". ، 16، 2، 1398، 23-41

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    حجت، جواد، حاجی تقی، محمد.(1398) 'جریان‌شناسی تاریخ‌نگاری شیعی در مسئلۀ شهادت ائمه اطهار علیهم السلام'، ، 16(2), pp. 23-41

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    حجت، جواد، حاجی تقی، محمد. جریان‌شناسی تاریخ‌نگاری شیعی در مسئلۀ شهادت ائمه اطهار علیهم السلام. ، 16, 1398؛ 16(2): 23-41