، سال شانزدهم، شماره دوم، پیاپی 47، پاییز و زمستان 1398، صفحات 61-82

    نقد نظریه‌ی «عدم جواز تأثیر باورهای کلامی در تاریخ‌پژوهی»

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    جواد سلیمانی امیری / دانشیار گروه تاریخ مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره / soleimani@qabas.net
    چکیده: 
    در کنار ضرورت مرزبندی علوم، همواره بحث ضرورت تعامل علوم برای کشف بهتر و کامل واقعیت مطرح بوده است. لیکن برخی معتقدند: محقق نباید با پیش فرض های اعتقادی وارد تحقیقات علمی شود. براین اساس، انسلاخ از اعتقادات کلامی را شرط ورود به تحقیقات تاریخی می انگارند. از منظر آنان، دخالت دادن اعتقادات کلامی در تحقیقات تاریخی، خلاف عینیت گرایی در پژوهش تاریخی است، و با سکولار بودن دانش مذکور سازگاری ندارد؛ زیرا موجب تحریف تاریخ می شود.     در این نوشتار، ابتدا دلایل نظریه‌ی انسلاخ تبیین گردیده، سپس نقد و بررسی می شود. مهم ترین نقدهای این دیدگاه آن است که اولاً، رویکرد عینی گرایی در روش تحقیق، بر مبانی معرفتی نادرستی استوار است. ثانیاً، بر فرض پذیرش، این رویکرد مستلزم عدم جواز دخالت همه‌ی باورهای کلامی در تاریخ نیست. ثالثاً، این رویکرد امروزه منسوخ شده است. علاوه بر این، دخالت اعتقادات کلامی در تاریخ پژوهی امری اجتناب ناپذیر است؛ زیرا بخشی از واقعیت های گذشته با دانش کلام قابل کشف است. همچنین دانش کلام با اثبات واقع نمایی برخی از متون دینیِ ناظر به تاریخ، منبع معرفت بخش تاریخی را به مورخ می نمایاند.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    A Critical Analysis of the Theory of “Separating Theological Beliefs from Historiography”
    Abstract: 
    In addition to the need to demarcate science, there has always been a discussion about the need for science interaction for a better and more fully discover. But some argue that the researcher should not enter into scientific research with their doctrinal assumptions. Accordingly, the separation of theological beliefs from historical research was considered the basic condition of the researcher. From their point of view, mixing theological beliefs in historical research is contrary to objectivism in historical research, and is not compatible with the secular nature of this knowledge. Because it distorts the history. The most important objection to this view is that, firstly, the objectivist approach in the research method is based on incorrect epistemological foundations. Secondly, assuming this, this approach does not imply the impermissibility of the involvement of all theological beliefs in history. Third, this approach is obsolete today. In addition, the involvement of theological beliefs in historiography is inevitable. Because some facts can be discovered with the knowledge of theology. Theology also shows the source of historical knowledge to the historian by proving the reality of some religious texts on history.
    References: 
    متن کامل مقاله: 

     
    مقدمه
    ضرورت مرزبندی علوم از سوي دانشمندان، همواره اجتناب‌ناپذیر بوده، به‌گونه‌اي‌که معیارهایی همچون وحدت موضوع، هدف، روش تحقیق، یا هماهنگی و رابطة علّی و معلولیِ مسائل علم را شرط وحدت یک علم شمرده‌اند. اما به دنبال تمایز علوم، و پذیرش اصل تعامل علوم با یکدیگر، این پرسش مطرح شده که آیا تمایز علوم به معنای عدم جواز تأثیر علوم بر یکدیگر است؟
    در پاسخ به این پرسش، باید گفت: ضرورت تعامل علوم با يکدیگر، امری روشن و بدیهی است؛ اما درباره تأثیر بعضی از علوم ـ به طور مشخص ـ بر برخی دیگر، اختلاف‌نظرهایی وجود دارد. یکی از آنها، تأثیر دانش کلام بر دانش تاریخ است. برخی قايل به عدم جواز تأثیر کلام بر تاریخ بوده و برخی دیگر قایل به جواز اين تأثیرگذاری هستند. حال، ازآنجاکه طرح و بررسی دلایل هر دو قول در یک مقال نمی‌گنجد، فقط به بررسی و نقد قول نخست بسنده می‌شود.
    بدین‌روي، سؤال اصلی این نوشتار آن است که علل عدم جواز تأثیر کلام در تاریخ چیست؟ و چگونه قابل نقد است؟ طبیعی است برای پاسخ به این پرسش، ابتدا باید دلایل مخالفان تأثیر کلام بر تاریخ مطرح و سپس نقد و بررسی شود.
    پاسخ این سؤال در پژوهش حاضر با روش توصیفی ـ تحلیلی پی گرفته می‌شود، و با رویکرد اولویت معرفت‌شناختی تبیین می‌گردد.
    البته مقصود از «تأثیر کلام بر تاریخ» این نیست که مسائل علم کلام تاریخ‌مند هستند یا خیر؟ پیداست هر علمی دارای تاریخی است که در آغاز تکوین آن علم و مراحل تطور آن در بستر زمان بررسی مي‌شود و معمولاً از تاریخ یک علم ذیل همان علم بحث مي‌شود. علم کلام نیز دارای تاریخچه و پیشینه‌ای است و از منشأ پیدایش علم کلام و مراحل زمانی تطور هریک از مسائل آن در آنجا بحث مي‌شود. از سوی دیگر، مقصود از تأثیر علم کلام بر تاریخ این نیست که آیا مورخ باید باورهای کلامی انسان‌های مورد مطالعه‌اش را در تاریخ‌پژوهی آنان لحاظ کند یا خیر؟ روشن است که پاسخ این سؤال نیز مثبت است، بلکه مراد اصلی این است که آیا دستاوردهای معتبر علم کلام در پژوهش‌های علم تاریخ تأثیر می‌گذارد یا خیر؟
    مقصود از «علم» در این مقام، نه «مطلق دانستن» (knowledge)  است و نه «علم تجربی» (science) ، بلکه منظور «رشتة علمی» (discipline)  است. که از موضوع واحد و روش تحقیق واحد و نظم و انضباط درونی مسائل برخوردار است.
    تاکنون آثار متعددی در موضوع رابطة کلام و تاریخ تولید شده، ليکن برخی از آنها ناظر به رابطة کلام با تاریخ فکر است، نه تاریخ مطلق.  برخی دیگر هم ناظر به رابطة کلام با دانش تاریخ است؛ مانند مقالة «رابطه کلام و تاریخ» (سخنرانی نگارش‌یافته) محمدتقی سبحانی. ایشان معتقد است: این دو علم تأثیر متقابل بر یکدیگر دارند؛ زیرا تاریخ، برخی از مبانی کلامی را اثبات می‌کند؛ همچنان‌که کلام برخی مطالب تاریخی را تأييد و اثبات مي‌نمايد که علم تاریخ به‌تنهايي، توان ثابت کردن آن مطالب را ندارد؛ مثل دخالت نیروهای آسمانی در جنگ بدر. تاریخ و کلام هرکدام به نحوی مسائل مشترکي همچون امامت، عصمت، علم به غیب و معجزات را بررسی می‌کنند. اما گاه در اصول اعتقادی با یکدیگر تعارض پیدا می‌کنند. برای مثال، کلام می‌خواهد پیامبر و امام را موجوداتی فرابشری بنمایاند؛ ولی تاریخ نمی‌تواند این صفات را به آنان نسبت دهد. به‌زعم تاریخ‌نگاران، این مهم‌ترین چالش تاریخ و کلام است. ایشان در سخنرانی «رابطة علم کلام با علم تاریخ»، بیشتر روی گسترة حوزة تاریخ و کلام و تعیین جایگاه دقیق پرسش‌های مطرح‌شده در این دو حوزه و آمادگی هریک از این دو علم برای پاسخ‌گویی مناسب به آنها بحث نمود.  ولی دلایل جواز یا عدم جواز تأثیر دانش کلام بر دانش تاریخ، را نقد و بررسی نکرد.
    برخی دیگر از آثار، بیشتر ناظر به ارائة مصادیق و نمونه‌های تأثیر متقابل کلام و تاریخ بر یکدیگرند؟ چنان‌که در کتاب درآمدی بر مبانی کلامی تاریخ‌نگاری اسلامی، اثر مصطفی صادقی، رابطة کلام و تاریخ و تأثیر عقاید شیعه در تاریخ‌نگاری در دو فصل جداگانه مورد بحث قرار گرفته، و شواهد خوبی برای اثبات تأثیرگذاری کلام بر تاریخ ارائه شده است.  ولی دلایل نظریة عدم جواز تأثیر کلام بر تاریخ در آن تبیین و نقد نشده، و بیشتر، مصادیق تأثیر متقابل کلام و تاریخ بر یکدیگر مطرح گرديده است.
    برخی دیگر از آثار نیز از درجه اهمیت کمتری برخوردارند. بدين‌روي، معرفی آنها ضروری به نظر نمی‌رسد. بنابراین، با توجه به پیشینة تحقیق در زمینة «رابطة کلام با تاریخ»، جای تبیین نظریة «عدم جواز دخالت کلام در تاریخ و نقد آن» همچنان خالی است.
    1. تعريف علم تاريخ
    علم تاريخ با شيوه‌هاي گوناگوني تعريف شده‌ است؛ گاه علم تاريخ براساس فوائد آن تعريف مي‌شود مانند اينکه مي‌گويند: «تاريخ انسان را از بسياري فريب‌هاي حقارت‌آميز، از بسياري دلخوشي‌هاي بي‌حاصل نگه مي‌دارد، و نگاه انسان را، آن مايه قدرت تعمق مي‌بخشد که در وراي حوادث، آنجا که چشم عادي چيزي نمي‌بيند، نفوذ کند و زندگي محدود و کوتاه خويش را ـ از طريق تاريخ ـ با زندگي گذشتگان، با زندگي دراز گذشته انسانيت پيوند دهد و آن را عميق‌تر و پرمعني‌تر کند.» 
    گاه علم تاريخ براساس تمايزش با ساير علوم تعريف مي‌شود، مانند اینکه گفته شود تاریخ علمی است که در آن «حوادث و اشخاص بيشتر اهميت دارند درصورتي‌که جامعه‌شناسي بيشتر با مؤسسات ـ بنيادهاي اجتماعي ـ سروکار دارد.» 
    گاه دانش تاریخ براساس نوع صورت‌های ذهبی علم تاریخ تعریف می شود، مانند اینکه گفته می‌شود: «تاریخ، مجموعه‌ای از صور گوناگون و غیرمتضارب گذشته را که هریک از آنها، گذشته را از زاویه خاصی می‌نگرد، عرضه می‌دارد»؛  یا برخی گفته‌اند: «اندیشه تاریخ، برهانی نیست، حدسی است».  ولی این تعاريف، تعريف به لوازم و عوارض تاريخ‌اند نه تعريف علم تاريخ؛ به‌نظر مي‌رسد اگر بخواهيم علم تاريخ را براساس ذاتياتش تعريف کنيم بايد بگوييم؛ مقصود از «علم تاریخ» در این نوشتار، حوادث و رخدادهایی است که در منابع تاریخی ثبت شده یا آثار تاریخی بر آنها دلالت دارند، به عبارت دیگر، علم تاريخ مجموع گزاره‌ها و آثاري است که از افراد، امت‌ها،‌ ملت‌ها، مکان‌ها و حوادث گذشته خبر مي‌دهد، ليکن به شرط اينکه نقش درخوري در زندگي انسان‌ها داشته باشند؛  يعني دانشي است که دربارة انسان‌ها و روابط متقابل‌شان با خود، ديگران، طبيعت و محيط زندگي‌ به شرط تأثير قابل توجه در جامعه، بحث مي‌کند.
    2. تعريف علم کلام
    متكلمان براى «علم كلام»، تعاريف گوناگونى ارائه كرده‏اند. برخی علم کلام را براساس روش بحث در علم کلام تعریف کرده‌اند؛ چنان‌که مؤلف کتاب المواقف نوشته است: «علم كلام علمى است كه به وسيلة آن مى‏توان با اقامه دلايل، عقايد دينى را اثبات نمود و با اقامة براهين، شبهات خصم را دفع کرد.» 
    مرحوم لاهيجى نیز در گوهر مراد، دربارة علم کلام می‌نویسد: کلام «صناعتى باشد كه قدرت بخشد بر محافظت اوضاع شريعت، به دلايلى كه مؤلف باشد از مقدمات مسلمة مشهوره در ميان اهل شرايع، خواه منتهى شود به بديهيات و خواه نه.» 
    برخی دیگر علم کلام را براساس موضوع و مسائل آن تعریف کرده‌اند؛ براي نمونه، ميرسيدشريف جرجانى «علم كلام» را اين‌گونه تعريف مى‏كند: «كلام علمى است كه از ذات و صفات خداى تعالى و احوال ممكنات از مبدأ و معاد، مطابق قانون اسلامى بحث مى‏كند، و قيد اسلام به خاطر جدا كردن فلسفه از آن است». 
    برخی از محققان بعد از تتبع دربارة تعریف «علم کلام»، روش تلفیقی را برگزیده و دانش کلام را براساس روش بحث و نتیجة مباحث علم کلام تعریف کرده و نوشته‌اند: «خلاصه آنكه در تعريف علم كلام عموما معتقدند كه كلام علم به قواعد و مسائلى است كه نتيجه‏اش تسلط انسان بر اثبات و دفاع از اصول دين و ردّ و دفع شبهات با اقامة دليل و برهان است». 
    بنابراین، در یک جمع‌بندی می‌توان گفت: دانش کلام علمی است که موضوع آن خدا، انسان، جهان، و معاد بوده و هدفش تبیین اعتقادات دینی در مقولات مذکور و دفع شبهات منکران دین است و روش آن استفاده از دلایل عقلی و نقلی است. بنابراین، تعریف مستند باور کلامی الزاماً دلیل عقلی نیست. اگر اعتقادی از اعتقادات دینی در مقولات مذکور مستند به حدیث معصومان باشد نیز اعتقاد کلامی شمرده می‌شود، اگرچه در کتاب‌های معروف کلامی نیز بدان پرداخته نشده باشد.
    قابل توجه است که مراد از «علم کلام» در این نوشتار، مطلق علم کلام نیست، بلکه «علم کلام اسلامی و براساس دیدگاه مذهب شیعة امامیه» است. بدين‌روي، با توجه به تعریف «علم کلام» می‌توان گفت: مجموعه قواعد و مسائلی است که نتیجه‌اش تسلط انسان بر اثبات و دفاع از اعتقادات مذهب شیعه و دفع و رد شبهات مربوط به اعتقادات شیعه می‌شود.
    3. بيان اجمالی اصل نظريه
    برخی از نحله‌های روش‌شناختی علم معتقدند: در تحقیقات علوم انسانی، محقق باید اعتقادات خود را کنار بگذارد. براي نمونه، یک جامعه‌شناس ممکن است دین‌دار باشد، ولی در کار جامعه‌شناسی باید بی‌طرفی علمی خود را حفظ کند و باید بداند که «جامعه‌شناس» و «معتقد» دو مقام جدا از یکدیگرند. جامعه‌شناس در حین تحقیقات جامعه‌شناختی، باید مانند یک انسان ملحد تحقیق کند؛ مثلاً در تحلیل جامعه‌شناختی دین، با این پیش‌فرض تحقیق کند که «دین فراورده‌ای انسانی است». آنان این روش را «الحاد روش‌شناختی» می‌نامند، ولی همیلتون برای جلوگیری از برانگیخته شدن حساسیت دین‌داران، پیشنهاد کرد به جای تعبیر «الحاد روش‌شناختی»، از  تعبیر «لاادریگری روش‌شناختی» استفاده شود؛  یعنی محقق علوم انسانی باید در حین تحقیق، مانند کسی برخورد کند که هیچ چیز از اعتقادات دینی سر درنمی‌آورد تا از تأثیر اعتقادات و ارزش‌هاي دینی در تحقیقات علوم انسانی و اجتماعی جلوگیری شود. بر همین اساس، یک مورخ نیز به‌عنوان یک محقق، در رشته‌ای از علوم انسانی، باید از دخالت اعتقادات در تحقیقاتش ممانعت کند.
    ماکس وبر حامی این نظر است. وی از ایدئولوژی و اعتقادات و ارزش‌های اخلاقی ـ به‌طورکلی ـ با عنوان «ارزش‌ها» یاد می‌کند؛ یعنی هر امری را که کمّی نبوده، قابل اندازه‌گیری نباشد «ارزشی» می‌خواند و دخالت دادن نظام ارزشی در تحقیقات تاریخی و اجتماعی را منافی واقع‌نمایی می‌داند. 
    البته وبر معتقد است: در تحقیقات اجتماعی و تاریخی، در مرحلة گزینش، عینیت‌گرایی و ممانعت از دخالت باورها و ارزش‌ها ممکن نیست، ولی در مرحلة تحلیل اخبار، نه‌تنها عینیت و ممانعت از دخالت باورها و ارزش‌ها ممکن است، بلکه دانشمند باید خود را به پی‌گیری و دستیابی به آن موظف کند. محقق باید از ارزش‌های فراعلمی باخبر باشد و با آشکارسازی آنها، بخش تحلیلی منطقی کار خود را از بخش ارزشی آن جدا نماید. و این همان رهایی از ارزش‌داوری است. 
    4. دلايل منکران تأثير کلام بر تاريخ
    1ـ4. ضرورت عينيت‌گرايی در تاريخ
    عینیت‌گرایی یکی از رویکردهای کلان روشی در حوزة علوم انسانی و علوم اجتماعی است که در دوره‌ای بر جهان علم سلطه داشت. این رویکرد، که شاید خوانش‌های متمایزی از آن وجود داشته باشد، بر مشاهدة خام و جدایی مشاهده از نظریه تأکید می‌کند. یکی از فروعات این رویکرد جدایی دانش از ارزش است. به اعتقاد اثبات‌گرايان، محقق نباید در مطالعة کنش‌های اجتماعی و پیامدهای آن ارزش‌های خود را دخالت دهد و براساس ارزش‌ها و نوع باورهایی که پذیرفته است به واقعیت نگاه کند و یا دربارة آن داوری نماید. بنابراین، منظر مطالعات تاریخی با نگاه کلامی مخدوش است؛ زیرا موجب فاصله گرفتن از عینیت‌گرایی در علم می‌شود.
    درصورتی‌که مورخ بخواهد باور کلامی خود را در تحلیل پدیده‌های تاریخی، به‌ویژه در حوزة داوری، دخالت دهد، از الزامات روش‌شناختی فهم تاریخ فاصله گرفته است و ازاین‌رو، نمی‌توان به داده‌های او اطمینان کرد؛ زیرا در اثر این خطای روش‌شناختی، در واقع به جای فهم تاریخ به بازخوانی ذهنیات خود پرداخته و آن را به جای پدیدة بیرونی ارائه کرده است.
    عینی‌گرایان، که حامی ضرورت پیراسته بودن علم از معرفت فردی عالمان و محققان هستند، دانش‌های متأثر از معرفت افراد را علم نمی‌دانند.
    چالمرز در کتاب چیستی علم می‌نویسد: «عینی‌گرایان در تحلیل خود از معرفت، به خصوصیات اجزا یا بخش‌هایی از معرفت، که افراد، مستقل از طرز فکر، عقاید، و یا سایر حالات ذهنی‌شان با آن مواجه می‌شوند، اولویت می‌بخشند. به بیانی مسامحه‌آمیز، معرفت به‌منزلة چیزی خارج از اذهان یا مغز افراد، و نه داخل آنها، تلقی می‌شود.» 
    ماکس وبر معتقد است: دخالت اعتقادات و ارزش‌ها در تحقیقات علمی، علم را به یک امر شخصی و خوانش فردگرایانه تبدیل می‌کند و حالت کلی و مشترک و خوانش فراخودنگرانة علم را زایل می‌کند. بدين‌روي، هر تحقیقی به درد همان محقق می‌خورد و بس، قابل استفادة محققان دیگر نخواهد بود. و این امر تحقیق علمی را از علمیت می‌اندازد؛ زیرا علم آن است که آزمون‌پذیر بوده، برای همه قابل اثبات باشد. در نتيجه، وی معتقد است: علم تاریخ زمانی علم است که عقل‌های همه آن را بپذیرد و برای همگان با نظام‌های اعتقادی و ارزشی گوناگون اثبات‌پذیر باشد. از منظر او: «علم تاریخی، علمی عقلانی و اثبات‌پذیر است که هدفش فقط رسیدن به قضایايی از نوع قضایای علمی است که صحت و سقم آنها را می‌توان اثبات کرد ... قضایای تاریخی یا جامعه‌شناختی ناظر بر پدیده‌های مشاهده‌شدنی هستند و هدف آنها کشف واقعیتی معین، یعنی رفتار بشری است، به همان معنايی که فاعلان رفتار برای آن قايل‌اند». 
    با توجه به این نگاه، می‌توان دو مدعای دیگر را برای عدم جواز تأثیرگذاری کلام در تاریخ مطرح کرد: یکی سکولار بودن تاریخ، و دیگری مصونیت تاریخ از تحریف؛ زیرا طبق این نگاه، تحقیقات تاریخی باید بر مشاهدة خام مبتنی باشد و بین مشاهده و اعتقادات جدایی حاکم است، و این همان سکولار بودن روش پژوهش تاریخی است؛ زیرا مراد از سکولار بودن در اینجا، همان عریان بودن واقعیت از هرگونه ارزش و باور است. مصونیت از تحریف به عنوان دلیل سوم نیز در امتداد همین بحث مطرح می‌شود؛ زیرا براساس نگاه فوق، دخالت اعتقادات در تاریخ موجب محرومیت از دستیابی به واقعیت تاریخی می‌شود. بنابراين، برای مصونیت از تحریف تاریخ، باید از دخالت اعتقادات در تاریخ‌پژوهی پرهیز کرد.
    2ـ4. سکولار بودن تاريخ
    دومین ادعای این پایگاه فکری، که به نوعی از لوازم عینیت‌گرایی است، این است که اساساً دانش تاریخ ناظر به کشف واقع است و تاریخ علمی سکولار است و کاری به معارف دینی و اعتقادات کلامی ندارد. تاریخ امور متافیزیکی را نمی‌بیند و آن را باور نمی‌کند، بنابراین، اگر بناست تاریخ شخصیت‌های ویژه‌ای که با عالم غیب مرتبط هستند نوشته شود، نمی‌تواند به ابعاد ماورایی شخصیت آنها توجه کند. تاریخ علمِ سکولار است. 
    شاید بتوان گفت: نخستین مورخی که در جهان عرب مسئلة «جدایی قلمرو علم تاریخ از اعتقادات دینی» را مطرح کرد طه حسین، مورخ و ادیب مشهور مصری، بود. وی در کتاب فی الشعر الجاهلی نوشت: تورات می‌تواند از ابراهیم و اسماعیل به ما بگوید و قرآن نیز می‌تواند از آن دو سخن بگوید، ولی آمدن این دو نام در تورات و قرآن برای اثبات وجود تاریخی آن دو کفایت نمی‌کند، چه رسد به اثبات این داستان که حضرت اسماعیل فرزند حضرت ابراهیم به مکه هجرت نمود و عربِ مستعربه از مکه رشد و نمو کرد. 
    او می‌گفت: به هجرت حضرت اسماعیل به مکه و ماجرای بنای کعبه ـ همان‌گونه که در قرآن آمده است ـ اقرار دارد. ولی به عنوان یک مورخ، آنها را تأیید نمی‌کند؛ یعنی می‌گوید: این امور با دانش تاریخ قابل اثبات نیست؛ زيرا در منابعِ تاریخی تأییدشده توسط مورخان، نیامده است. وی معتقد بود: وارد کردن اعتقادات قرآنی در تحقیقات علم تاریخ، هویت علمی تحقیق را ضایع می‌کند، و با روش علمی و استدلال علمی سازگاری ندارد. 
    البته طه حسین می‌گفت: گزارش‌های قرآن مجید دربارة حوادث معاصر نزول قرآن معتبر و صحیح است و استناد به آنها در تاریخ‌نگاری رواست، ولی استناد به گزاره‌های قرآنی ناظر به حوادث قبل از نزول قرآن معتبر نیست؛  زیرا از منظر او، گزاره‌های نخست بر این مبنا که اخباری است که رسول خدا به عنوان یک شاهد وقایع معاصرش در قرآن گزارش نموده، به عنوان یک گزارش تاریخی مشاهدتی اعتبار علمی دارد؛ ولی گزاره‌های دستة دوم به این علت که توسط خود رسول خدا یا واسطه‌های مرتبط با ایشان مشاهده نشده از نظر علمی معتبر نیست. بنابراين، با روش تحقیقات تاریخی، که مبتنی بر استناد به گزاره‌های مشاهدتی است، قابل اثبات نیست، بلکه اثبات آنها مبتنی بر اعتقاد به معجزه بودن قرآن و نشئت گرفتن آنها از علم غیب بی‌منتهای الهی بوده و این به معنای اثبات یک حادثة تاریخی به وسیلة اعتقادات کلامی است.
    طه حسین قرآن مجید را تنها به‌عنوان یک منبع تاریخی، که توسط شخصی به‌نام حضرت محمد روایت شده، می‌شناسد. ازآنجاکه گزارش‌های هر منبع تاریخی نسبت به حوادثی که توسط نویسنده‌اش به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم مشاهده شده معتبر است، گزارش‌های قرآن مجید نسبت به حوادث زمانة نزولش معتبر بوده، ولی نسبت به گذشته‌های دور معتبر نیست.
    براساس همین دیدگاه، مورخان غیرمسلمانی همچون اف. بول و آنه ماری شیمل، که قرآن را تنها به‌عنوان یک منبع تاریخی ناظر به حوادث زمانه‌اش قبول دارند، در نگارش زندگانی حضرت محمد به قرآن استناد می‌کنند. 
    مورخان سکولار نه‌تنها گزارش‌های قرآن مجید دربارة اقوام و پیامبران پیش از پیامبر خاتم را نمی‌پذیرند؛ بلکه گزارش‌های تورات را نیز دربارة آنان معتبر نمی‌دانند. طبق گزارش یکی از محققان ادیان و مذاهب، مورخان عصر ما دربارة زنده به گور شدن نوزادان دختر در جاهلیت به گزارش قرآن مجید استناد می‌کنند، ولی دربارة کشته شدن نوزادان بنی‌اسرائیل در زمان فرعون به گزارش قرآن استناد نمی‌کنند. گزارش تورات نیز در این باب کارساز نیست؛ زیرا به عقیده این مورخان، تورات قرن‌ها پس از زمان فرعون تألیف شده است.
    علم تاریخ امروزی به علت سکوت منابع مستقل دربارة بنیان‌گذاران ادیان قدیم و انحصار اطلاعات ما دربارة آنها به منابع خود آن ادیان، در اصل وجود تاریخی کسانی مانند نوح، ابراهیم، موسی، عیسی، زردشت، مهاویرا، بودا و لائوتسه شک می‌کند، و گاهی اگر اصل وجود همه یا برخی از ایشان را بپذیرد، معجزات آنان را رد می‌کند. 
    براساس این پایگاه فکری، امروزه یکی از بحث‌های مطرح در جهان این است که آیا حضرت عیسی که کتاب‌های آسمانی انجیل و قرآن به وجود او گواهی می‌دهند، وجود خارجی داشته است یا خیر؟ برخی از مورخان منکر وجود آن حضرت شده‌اند؛ چنان‌که در کتاب عیسی: اسطوره یا تاریخ؟ آمده است:
    در سال 1769،... ولتر سال‌خورده برخی از شاگردان بولینگبروک مورخ را، که زیرکی آنان از دانسته‌هایشان افزون بود، به حضور پذیرفت. ایشان می‌گفتند که از نسب‌نامه‌های متناقض و گزاف‌گویی‌های داستان‌های کودکی عیسی در اناجیل دریافته‌اند که چنین شخصی هرگز وجود نداشته است. 
    ایشان در فراز دیگری از کتابش به نقل از یکی از نویسندگان می‌نویسد:
    مسیحا[Christos] اگر متولد شده و در جایی زیست می‌کند، برای دیگران وحتی برای خود او ناشناخته است، و تا الیاس نیاید و او را... بر همه آشکار نکند، قدرتی ندارد. شما یک گزارش باطل را پذیرفته و نوعی مسیحا برای خود ساخته‌اید و به خاطر او بی‌محابا خود را بر باد می‌دهید. 
    جملات فوق حاکی از آن است که برخی از محققان و مورخان مغرب‌زمین معتقدند: کتاب مقدس از آن حیث که از سوی خداوند است، نمی‌تواند منبعی برای تاریخ به‌شمار آید و دخالت دادن اعتقادات دینی و دلالت‌های تاریخی متون مقدس در دانش تاریخ، عملی غیرعلمی و ناروا محسوب می‌شود. بنابراين، حضرت عیسی به علت آنکه در منابع تاریخی گزارش‌های معتبر و کافی درباره‌اش وجود ندارد، یک اسطوره و داستان خیالی است، نه یک واقعیت تاریخی.
    مورخان سکولار مدعی‌اند: ماهیت مطالعات تاریخی مطالعات محض است و اگر پیش‌فرض‌های کلامی و هر پیش‌فرض دیگر به آن ضمیمه شود و در آن تأثیر بگذارد دیگر مطالعة تاریخی شمرده نمی‌شود، و ازهمین‌رو، معتقدند: اگر بناست تاریخ زندگانی یک شخصیت معصوم از گناه را بنویسیم نباید عنصر عصمت را، که یک آموزة کلامی است، در نگارش سرگذشت او دخالت دهیم وگرنه نام آن تحقیق، «تحقیق تاریخی» نیست. بنابراين، تحقیقات تاریخی متأثر از باورهای کلامی شیعه را کار علمی ندانسته و اساساً تحقیقات تاریخی نمی‌شمارند و می‌گویند:
    یک شیعه نمی‌تواند مطالعات تاریخی محض داشته باشد و... من مصداقی نمی‌توانم برای مطالعات تاریخی مثال بزنم؛ زیرا مطالعات تاریخی مطالعاتی پیشینی است؛ یعنی اینکه دنبال اثبات فرضیه‌ای نیست و چیزی را بر خودش تحمیل نمی‌کند و فقط به دنبال کشف است. چیزی به نام «عصمت»، «علم امام» و مانند اینها در مطالعات تاریخی وجود ندارد. 
    از منظر اینان، کتاب‌هایی که شیعیان با توجه به باورشان نسبت به عصمت، علم لدنی، قدرت خرق عادت پیامبران و امامان معصوم می‌نویسند و در تحقیقاتشان گزاره‌ها و تحلیل‌های منافی با عصمت و علم غیب را رد می‌کنند، تحقیقات تاریخی علمی نیست؛ زیرا با روش تحقیق در علم تاریخ نگاشته نشده است. بنابراین، باید گزاره‌های دال بر ارتکاب معاصی و جهل پیامبران و امامان شیعه را نقل کرد و گفت: تاریخ، نه عصمت را ثابت می‌کند و نه علم لدنی را، بنابراين، تحقیقات تاریخی شیعیان غیرعلمی، ولی تحقیقات تاریخی غیرشیعیان دربارة پیامبران و امامان شیعه علمی است. ازاین‌رو، می‌گویند:
    در این زمینه [تحقیقات تاریخی علمی]، می‌توان به مستشرقان و اهل‌سنت اشاره کرد؛ افرادی مانند طه حسین که کتاب الفتنة الکبری و علی و بنوه را نوشته است یا مانند والیری در تصویر امامان شیعه در دائرة‌المعارف اسلام که بسیاری از مطالبی را که ما قبول داریم در پایان آورده است و عنوان افسانه‌هایی دربارة امام حسین را آورده است؛ مثلاً، خلقت نوری و معجزات و اینکه همة قاتلان امام مجازات شدند و آیاتی که دربارة امام حسین است را جزو افسانه‌ها آورده است. طه حسین نیز به مبانی کلامی برای امام التزام ندارد. بنابراین، یک شیعی امامی نمی‌تواند مطالعات تاریخی درباره امام حسین داشته باشد... . اصل سخن بنده این است که تاریخ بماهو تاریخ، سکولار است. روش‌های تاریخی سکولار هستند و کاری به مذهب و دین ندارند. 
    البته استاد شهید مطهری سخنان طه حسین را نقد کرده و معتقد است: نیامدن اخبار پیامبران قبل از خاتم انبیا در تاریخ موجب نفی واقع‌نمایی و حقیقت‌نمایی داستان‌های قرآنی دربارة انبیا و اقوام سلف نمی‌شود؛ زیرا اولاً، بسیاری از حوادثی که در عالم محقق می‌شود در تاریخ نیامده است، درحالی‌که رخداد آنها یقینی است. ثانیاً، کتاب‌های تاریخی موجود اساساً حوادث قريب سه هزار سال پیش را گزارش کرده‌اند و ناظر به حوادث دوران انبیاي سلف نبوده‌اند تا یاد نکردن از انبیاي سلف و اقوامشان به معنای نبود آن حضرات باشد. 
    3ـ4. مصونيت از تحريف تاريخ
    سومین نکته‌ای که مخالفان دخالت کلام در تاریخ مطرح می‌کنند ـ و به نوعی از لوازم عینیت‌گرایی است ـ این است که این امر موجب تحریف تاریخ می‌شود؛ زیرا محققان تحت تأثیر دیدگاه‌های کلامی‌شان، تاریخ را به گونة خلاف واقع نقل می‌کنند، درحالی‌که مورخ بايد صادق باشد و هرچه روش كارش اقتضا مي‌كند در كتابش بياورد؛ چه با باورهاي كلامي ‌يا اعتقاداتش سازگار باشد و چه نباشد. برخی از محققان فلسفة علم تاریخ معتقدند:
    در مهم‌ترین بخش از حوزه‌های بحث‌برانگیز مطالعات تاریخی، همیشه احتمال زیادی وجود دارد که گرایش‌های ایدئولوژیکی در استنباط مطالب تأثیرگذار باشد. در سال‌های اخیر، تاریخ‌نگاری فمینیستی، یعنی گسترش نوشتن تاریخی که در بسیاری موارد ظهور جنبش‌های زنان را از دهه 1960 منعکس کرده است، شاید نمونة مهمی از این‌گونه تاریخ‌نگاری باشد. 
    گرچه در بسیاری از موارد، خود اسناد و مدارك براساس باورهای کلامی خاصی نوشته شده‌اند، ولي اين دليل نمي‌شود كه ما رخنه‌اي را كه در يك‌جا ‏‏‏به وجود آمده است، از جاي ديگر پر كنيم. وقتي مورخ با گزاره‌اي مواجه شد که با ديدگاه کلامي ‌و اعتقادات شیعه سازگار نيست، نبايد آن را حذف و يا براساس ديدگاه کلامي‌اش، آن را انکار کند.
    بي‏‏طرفي و بي‏‏غرضي راوي تاريخ، شرط لازم براي مصونيت تاريخ از تحريف و عامل جلوگيري از راه يافتن تعصب‌های کلامی در مقام قضاوت و گزارش تاريخ است.
    5. نقد دلايل منکران تأثير کلام بر تاريخ
    1ـ5. ابتنای عينيت‌گرايی بر مبانی نادرست معرفتی
    عینیت‌گرایی یک مبنای روش‌شناسانه در تحقیقات علمی است که محقق را به روش تجربی و مبتنی بر مشاهدة صرف سوق می‌دهد و دخالت دادن اعتقادات و ارزش‌ها را در تحقیقات علمی برنمی‌تابد. ليکن عینیت‌گرایی به نوبة خود، بر مبانی معرفتی خاصی همچون باور نداشتن به لایه‌های پنهان و ملکوتی جهان هستی، محدود ساختن انسان به ابعاد مادی، و نیز قطع ارتباط کنش‌های اجتماعی با دیگر ابعاد هستی استوار است. محصول این مبانی نفی روش عقلی و وحیانی در تحقیقات علمی و اکتفا به روش تجربی است.
    اساساً روش‌ها و رویکردهای تحقیق در علوم انسانی بر بنیادهای معرفتی خاصی استوار است. براي نمونه، رویکردهای کلان در جامعه‌شناسی و تاریخ‌پژوهی؛ یعنی رویکرد اثباتی، تفسیری و انتقادی ـ به‌رغم تفاوت‌هایی که نسبت به یکدیگر دارند ـ به علت انکار عالم غیب و مجردات، در نفی روش عقلی و شهودی در کسب معرفت اجتماعی مشترک‌اند.
    براین‌اساس، مبانی معرفتی برخاسته از اندیشة وحیانی، روش شناخت پدیده‌های اجتماعی و تاریخی از روش‌های علم اجتماعی و تاریخ‌نگاری نوين، که بر داده‌های حسی و تجربی تأکید دارد، متمایز است؛ زیرا مبادی معرفتی برخاسته از اندیشة وحیانی ـ مانند فطری بودن زندگی اجتماعی و ترتب تحقق غایات وجودی بر زندگی اجتماعی، لایه‌بندی جهان هستی و عدم انحصار واقعیت در سطح ملکی و مادی، ارتباط انسان با سایر مراتب هستی و انعکاس ملکوتی کنش‌های اجتماعی و قانونمندی حاکم بر زندگی اجتماعی ـ استفاده از هر سه ابزار حس و عقل و نقل را اجتناب‌ناپذیر می‌سازد.
    براساس مبانی معرفتی وحیانی، ممانعت از دخالت اعتقادات و ارزش‌ها در تحقیقات ناظر به پدیده‌های اجتماعی و تاریخی (= عینیت‌گرایی) موجب می‌شود محقق تنها صورت ظاهری و جلوه‌های محسوس پدیده‌های اجتماعی و تاریخی را ببیند، و از دستیابی به معرفتی واقع‌نما از عوامل باطنی و غیرمادی تأثیرگذار در حیات اجتماعی انسان‌های گذشته محروم بماند و تنها شناخت ناقص و نادرستی از جهان اجتماعی و سازوکار ارتباط بین کنش انسانی و پیامدهای آن به دست آورد.
    انسان براساس منظومة معرفتی وحیانی، جزئی از نظام هستی به حساب می‌آید و بین کنش‌های او، به‌ویژه کنش‌های او در جامعه و تاریخ و جهان هستی (اعم از ملک و ملکوت یا عالم ماده و مجردات) ارتباط تکوینی وجود دارد؛ به این معنا که نظام تکوینی، در برابر کنش‌های انسان اجتماعی منفعل محض نیست و آگاهانه در برابر رفتار او واکنش نشان می‌دهد. از این رابطة تکوینی در فرهنگ قرآن کریم، به «قانونمندی جامعه و تاریخ» یاد مي‌‌شود. شناخت این رابطه و کشف قانونمندی اجتماعی حاکم بر جهان اجتماعی، با روش تجربی و حتی عقلی امکان‌پذیر نیست، بلکه تنها از طریق وحی قابل کشف است.
    شناخت صحیح پدیده‌های اجتماعی و تاریخی در گرو بهره‌وری از تجربه، عقل و وحی به صورت همزمان است و این با عینیت‌گرایی که از دخالت دادن اعتقادات و ارزش‌های برخاسته از آن، مانع عقل و وحی در تحقیقات تاریخی مي‌شود، سازگار نیست.
    2ـ5. عدم تلازم عينيت‌گرايی با عدم جواز دخالت باورها در تاريخ
    بر فرض که این سخن عینیت‌گرایان درست باشد که اگر همة انسان‌ها براساس اعتقادات خود تاریخ را تفسیر کنند، تحقیقاتشان حالت فردی و ذهنی می‌یابد و واقعیت تاریخی پیراسته از اعتقادات و ارزش‌های فردی یافت نمی‌شود که قابل انتقال به دیگران باشد، ولی پرسش این است که آیا برای حل این مشکل باید دخالت دادن همة اعتقادات در تحقیقات تاریخی را نفی کرد، یا باید از دخالت‌های اعتقادات ناروا جلوگیری نمود؟
    به دیگر سخن، اعتقادات به نوبة خود، به دو دستة اعتقادات حق و باطل تقسیم می‌شوند. «اعتقادات حق» اعتقادات مطابق واقع، و «اعتقادات باطل» اعتقادات غیرمطابق واقع هستند. روشن است که دخالت دادن اعتقادات غیرمطابق واقع موجب تحریف تاریخی می‌شود. پس باید از آن جلوگیری کرد؛ اما اعتقادات مطابق واقع، خود منبع معرفت‌بخشی است که به مورخ کمک می‌کند تا بخشی از واقعیت‌های تاریخی را، که با گزاره‌های تاریخی نمی‌توان دید، مشاهده کند، و مکمل، متمم و مصحح شناخت حسی از وقایع گذشته است.
    اين‌گونه هم مي‌توان گفت: پدیده‌های تاریخی ذی‌وجوه هستند؛ وجهی از آن را مورخ می‌تواند با دانش تاریخ شناسایی کند، ولی وجه دیگر توسط دانش‌های دیگر، از جمله کلام قابل شناسایی است. در این صورت، عدم لحاظ و ممانعت از ورود اعتقادات کلامی در تحقیقات تاریخی، موجب عدم کشف وجهی از واقعیت خارجی می‌شود و چه‌بسا همین امر موجب تحریف تاریخ و انتقال تصویر ناقص و اشتباه‌آميز به اذهان دیگران می‌گردد.
    بین‌الاذهانی بودن دانش و تحقیقات تاریخی یک ضرورت اجتناب‌ناپذیر است، ولی راه نیل به این امر جلوگیری از دخالت هر اعتقادی در پژوهش‌های تاریخی نیست، بلکه راه نیل به آن ممانعت از تأثیرگذاری اعتقادات باطل و غیرواقعی در تحقیقات تاریخی است؛ زيرا اعتقادات حق خود مبتنی بر واقعیات بوده و عدم لحاظ آنها موجب جهل نسبت به وجهی از واقعیت خارجی می‌شود.
    3ـ5. منسوخ شدن نظرية عينيت‌گرايی
    نظریة «عینیت‌گرایی» به عنوان یک رویکرد کلان در روش پژوهش در علوم، از دیدگاه برخی از فیلسوفان علم در قرن هفدهم نشئت می‌گیرد، اما این نظریه به مرور زمان، دست‌خوش تغييرات مهمی گردید که می‌توان این تغييرات را در سه مرحلة تولد، تصحیح و نسخ خلاصه کرد:
    مرحلة تولد این نظریه بعد از عصر نوزايي بود. از قرن هفدهم، تعریف «علم» در مغرب‌زمین دست‌خوش تحول شد، و تجربه‌گرایی به‌عنوان روش برگزیده در تحقیقات علمی، منزلت والایی یافت، و معرفت علمی منشعب از روش عقلی و قیاسی ارسطویی و روش وحیانی بی‌اعتبار شد. همچنين قلمرو علم به محسوسات و مشاهدات تقلیل یافت، و معرفت علمی تنها به معرفتی اطلاق شد که مبتنی بر استقرای مشاهدتی بود؛ یعنی نظریه‌ای علمی محسوب می‌شد که به واسطة استقراي تجربی قابل اثبات باشد. این دگرگونی در فلسفة علم، که در برابر عقل‌گرایی قرار داشت، ابتدا از فرانسیس بیکن آغاز شد و توسط توماس هابز، جان لاک، جرج برکلی، دیوید هیوم، جان استوارت میل، ارنست ماخ و برتراند راسل دنبال شد. 
    به تدريج، این روش به تاریخ‌نگاری نیز سرایت کرد و تاریخ‌نگاری مبتنی بر معارف دینی و آموزه‌های کلامی تاریخ‌نگاری غیرعلمی شمرده شد؛  زيرا امور متافیزیکی و غیبی، مانند خدا، ملائکه، وحی، و معراج با تجربة حسی قابل مشاهده نبود. بدین‌سان، از منظر این پایگاه فکری، در تاریخ چیزی به نام «انسان معصوم» و دارای علم غیب و ولایت تکوینی وجود ندارد. تکیه بر چنین پیش‌فرض‌هایی در تحقیقات تاریخی، هویت علمی تحقیقات تاریخی را زیرسؤال می‌برد.
    اما به مرور زمان، مشکلات استقراگرایی خودنمایی کرد. یکی از مهم‌ترین مشکلات آن، این بود که معلوم نبود با چند بار تجربة جزئی یکسان می‌توان یک قانون کلی تولید کرد. از سوی دیگر، در علوم اجتماعی و تاریخی، یافتن حوادث و نمونه‌های مشابه برای تجربه محدود بود.
     نقدهای بی‌پاسخ دانشمندان نسبت به استقراگرایی موجب تضعیف اعتبار این دیدگاه در صحنة علم گردید، و رویکردهای دیگری جای آن را گرفت که از جملة آنها، رویکرد «تأییدگرایی» بود. بدین‌سان، مرحلة تصحیح نظریة عینیت‌گرایی آغاز گردید؛ زیرا تأییدگرایان معتقد بودند: اگر برای یک نظریه نمونه‌ها و مصادیق تجربی یافت شد، آن نظریه تأیید شده است، حتی اگر اثبات نظریه از طریق استقرا و گردآوری شواهد عینی ممکن نشود. صرف دیدن مؤیدهای تجربی، نشانی از تأیید آن نظریه به‌شمار آمد. 
    با وجود این، رویکرد مزبور در روش پژوهش علوم دوام نیاورد؛ زیرا یکی از مهم‌ترین نقدها بر تأییدگرایی این بود که در بسیاری از موارد، یک نمونة مشاهدتی برای تأیید چندین نظریه به کار می‌رود و این دلیل روشنی بر سستی تأییدگرایی است. چنان‌که مشاهده آمد و رفتِ خورشید، سرد و گرم شدن، و حرکت‌های برخی از ستارگان، هم مؤید نظریة «خورشید مرکزی» هستند و هم مؤید نظریه «زمین مرکزی». 
    به دنبال نقد شدن تأییدگرایی، رویکرد عقل‌گرایی انتقادی یا ابطال‌گرایی در تحقیقات علمی توسط کارل پوپر در «فلسفة علم» مطرح گردید. از منظر پوپر، نظریه‌های ابطال‌ناپذیر، علمی نیست: «هر نظریه که با هیچ پیشامدِ قابل تصور، نتواند مردود شود غیرعلمی است.»  او در عین اینکه معتقد است هر نظریة علمی را باید بتوان ابطال تجربی کرد،  می‌گوید: همة ادراکات فرضیه‌هایی در دل دارند. مشاهدة ناب و فارغ از نظریه میسر نیست و دانشمند همواره از پس عینک مبانی نظری خود، به عالم واقع می‌نگرد.
    بنابراین، پوپر در قرن بیستم، معتقد شد: علم از مسئلة آغاز، و مسئله از قیاس علم و جهل ما متولد می‌شود. بنابراین، علم از قیاس، و نه مشاهده و استقرا آغاز می‌شود، و بدین‌سان، مشاهده پس از نظریه قرار می‌گیرد و نقش آن نیز آزمون نظریه است، نه تولید نظریه. به دیگر سخن، براساس ابطال‌گرایی، «گفته نمی‌شود دانشمند در اثر تجربه و مشاهده به نظریه خود دست می‌یابد، بلکه نقشی را که تجربه در علم دارد همیشه پس از نظریه آشکار می‌شود و نه پیش از نظریه‌ها، درحالی‌که مطابق مکتب «تأیید و اثبات»، نقش تجربه و مشاهده پیش از نظریه است.» 
    طبق این دیدگاه، اساساً پیش‌فرض‌های ذهنی و عقلی و تفسیرهای ذهنی محقق است که در تکوین نظریات علمی نقش اولی و اصلی را ایفا می‌کند، و نظریات در ساحت ذهن و تحت تأثیر مقدمات ذهنی شکل می‌گیرد. در نتیجه، این سخن که محقق باید بدون لحاظ پیش‌فرض کلامی و اعتقادی به پژوهش بپردازد، سخن باطلی است؛ زیرا از نظر پوپر، علوم پر از مطالب و قواعدی است که ابتدا در ساحت ذهن تولید می‌شود و سپس در ساحت عین، راستی‌آزمایی می‌گردد؛ و تا زمانی که ابطال نشود در گفتمان علمی باقی می‌ماند. روشن است این نظر که در قرن بیستم مطرح شده و در برخی مجامع علمی مقبول افتاد کاملاً دیدگاه فرانسیس بیکن و وبر و امثال آنها را رد می‌کند؛ زیرا آنان معتقد بودند که محقق نباید با پیش‌فرض ذهنی به‌دنبال تحقیقات عینی برود. بدین‌سان نظریة «عینیت‌گرایی» نسخ گردید.
    گرچه پوپر در تحقیقات علمی، نگرش اثبات‌گرايانه دارد؛ زیرا معتقد است نظریه‌ای که از لحاظ تجربی قابل ابطال نباشد علمی نیست، ولی دخالت و نقش پیش‌فرض‌های عقلی و شهودی را در تکوین نظريه‌های علمی نفی نمی‌کند.
    بنابراین، رویکرد عینیت‌گرایی در پژوهش‌های علمی در قرون متمادی تطوراتی پیدا کرد تا اینکه در دوران معاصر منسوخ شد.
    4ـ5. اجتناب‌ناپذيری دخالت باورها در تاريخ
    نقد اساسی که بر ادعای سکولار بودن تاریخ‌نگاری وارد می‌شود این است که لازمة اندیشة سکولار بودن تاریخ و عدم جواز دخالت باورها در تاریخ‌پژوهی این است که ما می‌توانیم یک مورخ محض داشته باشیم که بدون هیچ‌گونه پیش‌فرض و نظریه‌ای به سراغ تحقیقات تاریخی برود و هیچ‌گونه پیش‌داوری دربارة موضوع مورد مطالعه‌اش نداشته باشد. اين در حالي است که اساساً یک مورخ نمی‌تواند بدون پیش‌فرض‌های کلامی وارد تحقیقات تاریخی ناظر به شخصیت‌ها و حوادثی شود که متکلمان درباره‌اش اظهارنظر متفاوت کرده‌اند؛ زیرا وقتی او دربارة زندگانی شخصیت‌های مقدس مانند پیامبران تحقیق می‌کند به گزاره‌هایی برمی‌خورد که دال بر علم غیب آنهاست. حال اگر آنها را نقل کند به این معناست که او علم غیب پیامبران را قبول دارد، و اگر آنها را نقل نکند به این معناست که او علم غیب پیامبران را قبول نداشته که نقل نکرده است، و اگر بگوید من کاری به اعتقاد یا عدم اعتقاد به علم غیب پیامبران ندارم صرفاً به علت اینکه سند این اخبار معتبر بود آنها را نقل کرده‌ام، جامعة علمی به او خواهد گفت: نقل این اخبار توسط یک مورخ با بی‌طرفی نسبت به مسئلة انکار یا اعتقاد به علم غیب پیامبران سازگار نیست؛ زیرا هنگامی که یک مورخ خبر دالّ بر علم غیب پیامبر را معتبر و شایستة نقل می‌شمارد، بدین معناست که از منظر او، در عالم واقع، حادثه‌ای دال بر علم غیب پیامبر تحقق یافته، و این به معنای پذیرش اعتقاد به علم غیب آن پیامبر است و با انکار علم غیب پیامبر مذکور تضاد دارد. بنابراین، تاریخ‌نگاری با شعار بی‌طرفی و لاادریگری نسبت به باورها و دخالت ندادن باورهای کلامی در تاریخ‌نگاری و نگارش تاریخ محض ـ دست‌کم، نسبت به برخی از حوادث و شخصیت‌های مقدس ـ کاري غیرممکن است.
    بنابراین، یک مورخ نمی‌تواند بدون پیش‌فرض‌های کلامی وارد پژوهش‌های ناظر به زندگانی پیامبران و امامان شود. از منظر یک مورخ، یا پیامبران و امامان شخصیت‌های معمولی هستند و یا شخصیت‌هایي استثنایی که دارای ولایت تکوینی و عصمت و علم غیب حد اکثری هستند؛ یعنی موجوداتی که در نظام هستی می‌توانند تصرف کنند و عالم به حوادث گذشته، حال و آینده‌اند. و یا دارای ویژگی‌های مذکور به صورت حداقلی هستند؛ یعنی به‌صورت موردی توان تصرف در جهان را دارند و به‌صورت موردی از علم غیب نیز آگاه‌اند.
    هريک از این سه اعتقاد موجب می‌شود مورخ در تحقیقات تاریخی خود، برخی از گزاره‌ها و تحلیل‌ها را بپذیرد و برخی دیگر را نفی کند. بعضی از تحلیل‌ها به ذهنش خطور کند و بعضی تحلیل‌ها به ذهنش خطور نکند.
    شایان توجه است حتی کسانی که ملحد هستند و اساساً خدا و عالم غیب و پیامبران و وحی را قبول ندارند؛ یعنی طرفدار فرضیة نخست هستند، و شخصیت‌های معصوم را انسان‌های معمولی می‌دانند، با پیش‌فرض خودشان، تاریخ رهبران آسمانی را می‌نویسند. آنها وقتی تاریخ پیامبران را می‌نویسند تحت تأثیر دیدگاهشان، معجزات پیامبران را سحر، وحی را تجربة دینی و یک احساس مقدس، و کتاب‌های آسمانی را تعالیم انسان‌های حکیم و زیرک می‌خوانند؛ چنان‌که گلدزیهر به‌عنوان یک مورخ غیرمسلمان، این سخن را که پیامبر خاتم با فرشته‌ای به نام «جبرئیل» در ارتباط بوده و قرآن به واسطة جبرئیل از سوی خداوند متعال بر او نازل شده نمی‌پذیرد و جسورانه به خواننده القا می‌کند قرآن مجید تألیف حضرت محمد و برگرفته از تعالیم مسیحیت است؛ تعالیمی که از طریق تقلید و اخبار متواتر تحریف شده و بدعت‌های مسیحیت شرقی قدیم به او رسیده بود. او آن حضرت را متهم می‌کند که همگی آنچه را در ارتباط‌های سطحی خود در سفرهای بازرگانی‌اش یافته، بی‌توجه به طبیعت آن اخذ کرده و بدون هیچ‌گونه تنظیمی از آن بهره‌برداری کرده و در قالب تعالیم دین به خورد مردم داده است. 
    بدین‌سان، او ادعا می‌کند که قرآن از سوی خدا و آسمان نیست، بلکه آموخته‌های او از امثال بحیرای راهب از علمای مسیحی است.
    برخی دیگر از مستشرقان، مانند بروکلمانِ یهودی (۱۸۶۸ـ۱۹۵۶) نیز چنین القا می‌کنند که معارف اسلام و قرآن آموخته‌های رسول خاتم از علمای یهود و مسیحی است، نه وحی آسمانی. 
    بنابراین، کسی با ادعای بی‌طرفی در تاریخ‌نگاری، نمی‌تواند بگوید: من اعتقادات خودم را در تاریخ دخالت نمی‌دهم.
    قابل توجه است که افرادی مانند همیلتون، که خود لاادریگری روش‌شناختی را مطرح کردند، خود بعدها به خود ایراد گرفته، گفتند:
    جامعه‌شناس ای بسا ممکن است با اعتقاداتی مواجه شود و متوجه گردد که آن اعتقادات آشکارا اشتباه و نادرست‌اند. برای مثال، او می‌گوید: جامعه‌شناس در بررسی اعتقادات مربوط به درمان جادوگرانه به وسیلة قدرت‌های شفابخش، آن را کاملاً با علم پزشکی جدید مغایر و متفاوت می‌بیند و بدیهی است که جامعه‌شناس نمی‌تواند به درستیِ هردو معتقد باشد. 
    دانیل پالس، نویسندة کتاب هفت نظریه در باب دین، پس از تحقیق و تبیین نظریات هفت دانشمند ملحد و غیرملحد، مثل تایلور، فریزر، فروید، دورکهایم، مارکس، میرچا الیاده، ایوانز، پریچارد و گیرتز در باب دین، در پایان کتابش به این نتیجه می‌رسد که همة این دانشمندان تحت تأثیر عقاید و باورهای خود، نظریه‌شان را تولید کرده‌اند؛ بنابراين می‌نویسد:
    هیچ‌یک از نظریه‌پردازانی را که در این کتاب مورد بحث قرار گرفته‌اند، نباید صرفاً دانشمندان بی‌طرف تلقی کرد که دربارة موضوعی مطلب می‌نویسد که مورد علاقة خود او و یا زمانش نیست. هریک از آنها انسانی است که علاوه بر حفظ نظریة خود، به عقاید دینی خاصی نیز باور دارد. رابطة میان عقاید و تبیین‌های ارائه‌شده، یک مسئلة ظریف و پیچیده است که در اینجا به سختی می‌توان آن را به طور کامل توضیح داد. 
    در یک جمع‌بندی، می‌توان گفت: برخی از مباحث تاریخی به گونه‌ای است که اعتقادات مورخ در نقل و تحلیل آنها نقش‌آفرین است؛ مانند تاریخ زندگی شخصیت‌های برگزیدة الهی. در این نوع مباحث، تاریخ‌نگاری محض و سکولار معنا ندارد. مورخان در این مباحث، به ناچار، در تحقیقات خود، براساس اعتقادات‌شان، تاریخ را گزارش و تحلیل می‌کنند. حتی مورخان سکولار، که از ممنوعیت دخالت اعتقادات در تاریخ دم می‌زنند، نیز تاریخ شخصیت‌های برگزیدة الهی را بر پایة دیدگاه‌های کلامی‌شان می‌نویسند؛ چنان‌که همیلتون گیب به عنوان یک مسیحی، در کتاب محمدیت؛ بررسی تاریخی، پیروزی‌های پیامبر خاتم در گسترش اسلام را مرهون نبوغ و زیرکی و سیاست ايشان می‌داند و هیچ اشاره‌ای به نقش امدادهای غیبی نسبت به آن حضرت ندارد و برای شخصیت الهی ایشان در پیروزی بر کفار جزيرة‌العرب سهمی قایل نمی‌شود. از منظر او، پیامبر اسلام شخصیتی بااستعداد و فوق‌العاده زیرک است که با قدرت عجیبش، دین اسلام را در جزيرة‌العرب نهادینه کرد. 
    بنابراین، مورخان در این نوع مباحث تاریخی، تاریخ‌نگار محض و سکولار نیستند. همة آنها براساس مبانی کلامی‌شان تاریخ را تصویر می‌کنند، ليکن برخی از مباحث تاریخی مانند تاریخ دریانوردی یا ماشین‌سازی یا صنعت چاپ اموری هستند که اعتقادات در نقل و تحلیل آنها نقش نمایانی ایفا نمی‌کند. بدين‌روي، در این مباحث، تاریخ به‌صورت محض مطرح می‌گردد.
    5ـ5. واقع‌نمايی متون وحيانی
    پیش‌تر بیان شد که برخی از محققان تاریخ (مانند طه حسین) معتقدند: اخبار متون وحیانی مانند قرآن مجید از گذشته‌های دور از لحاظ علمی غیرمعتبر است؛ زیرا قرآن مجید منبع تاریخی نیست و وقایع را برای پندآموزی ذکر می‌کند وقتی هم هدف پندآموزی باشد عیبی نیست که حوادثی که نقل می‌کند واقعی نبوده، صرفاً داستانی برای عبرت‌آموزی باشد.
    در نقد این نظر، باید گفت: برخی از محققان تاریخ، تعریف خاصی از «منابع دانش تاریخ» دارند و تحقیقاتی را که مبتنی بر آن منابع باشد علمی دانسته، به‌عنوان یک تحقیق تاریخی علمی می‌پذیرند. از منظر آنها، در پژوهش‌های تاریخی «منبع» (source) به آن دسته از آثار مکتوب گفته می‌شود که با موضوعِ اثر از حیث زمانی معاصر باشد و داده‌های اولیه را دربارة رخدادهای تاریخی در اختیار ما قرار دهد. به عبارت دیگر، زمانی که گزارش و حادثه تاریخی از نظر زمانی، فاصلة زیادی با یکدیگر نداشته باشد، به آن «منبع تاریخی» اطلاق می‌شود. 
    براساس این تعریف، مهم‌ترین ملاک منبع بودن یک اثر برای پژوهشگر تاریخ، نزدیکی آن با حادثة تاریخی است. روشن است که مقصود از «آثار مکتوب» در متن مذکور، آثاری است که توسط مورّخان به رشتة تحریر درآمده باشد.
    ولی برخی دیگر از محققانِ تاریخ، چنین تعریفی از «منبع» را نپذیرفته، معتقدند: تاریخ دانشی است که از حوادث مهم گذشتة زندگی بشر پرده برمی‌دارد. حال هر اثر مکتوب یا غیرمکتوبی که بتواند گزارش‌های معتبری از رخدادهای تاریخی در اختیار مورخ بگذارد، منبعِ تاریخ به‌شمار می‌آید، اعم از اینکه گزارشگر خدا باشد یا انسان، انسانِ معصوم و دارای علمِ غیب باشد یا غیرمعصوم و دارای علمِ اکتسابی، از حیث زمانی معاصر حادثة تاریخی باشد یا فاصله زیادی با آن داشته باشد. آنچه در منبع بودن اصالت دارد اعتبار گزارش است، و اعتبار گزارش تنها از طریق مشاهدة بی‌واسطه یا باواسطه تحقق نمی‌یابد، بلکه گاه به وسیلة علم غیب تکوین می‌یابد.
    البته این تعریف از «منبع» در جایی به‌صورت مکتوب یافت نشده، ولی سنت تاریخی‌نگاری مورخان قدیم و جدید اسلامی کاملاً مؤید مقبولیت تعریف مذکور نزد آنان است. براي نمونه، مورخان مسلمان از گزاره‌های تاریخی قرآن مجید از حواث بسیار دورتر از زمان نزول قرآن به‌عنوان یک منبع تاریخی استفاده کرده‌اند؛ چنان‌که طبری در تاریخ الامم و الملوک، وقتی می‌خواهد داستان ثروتمند متکبری همچون قارون در قوم حضرت موسی را توضیح دهد، در کنار استشهاد به گزارش‌های مورخان، به آیات قرآن مجید دربارة قارون استشهاد می‌کند و می‌نویسد:
    قوم موسی به او، به علت فسادش موعظه کردند و او را از این کار نهی نمودند و به قارون امر کردند که آنچه را خدا به او داده در راه خدا انفاق کند و در آن مال، طبق دستور خدا عمل کند. آن‌گاه محتوای موعظة قوم را از قرآن اخذ کرده، می‌نویسد: همان‌گونه که خدای ـ عزوجل ـ خبر داده، آنها به قارون گفتند: «هنگامى را كه قومش به او گفتند: اين‌همه مغرورانه شادى مكن، كه خداوند شادى‏كنندگان مغرور را دوست نمى‏دارد! و در آنچه خدا به تو داده، سراى آخرت را بطلب؛ و بهره‏ات را از دنيا فراموش مكن؛ و همان‏گونه كه خدا به تو نيكى كرده است، نيكى كن؛ و هرگز در زمين در جست‌وجوى فساد مباش، كه خدا مفسدان را دوست ندارد!»  و 
    یعقوبی و طبری در کتاب تاریخ خود، بدون استناد به منابع متقدم تاریخی، با استشهاد به قرآن مجید،  عمر حضرت نوح را 950 سال نوشته‌اند. 
    مورخان معاصر اسلامی نیز قرآن مجید را معیار اعتبارسنجی گزاره‌های تاریخی می‌شمارند: استاد جعفرمرتضی عاملی قرآن مجید را منبع تاریخ می‌شمارد و مهم‌ترین معیار سنجش حقانیت و واقع‌نمایی گزارش‌های تاریخی می‌داند و معتقد است: هنگام تعارض بین هر منبعی از منابع تاریخی با قرآن مجید، قرآن مقدم است. 
    استاد محمدهادی یوسفی غروی در کتاب موسوعة التاریخ الاسلامی، با استناد به روایات اهل‌بيت قرآن را به عنوان نخستین منبع اعتبارسنجی نصوص تاریخی معرفی نموده، می‌نویسد: «اگر بخواهیم اعتبار نصوص را بررسی کنیم، ضروری است قبل از هر چیزی به قرآن اعتماد کنیم.» 
    بنابراین، اساس منبع در تاریخ منحصر به منابع مکتوب نزدیک به حادثه نیست. از سوی دیگر، سخن امثال طه حسین مستلزم نسبت کذب و فریب‌کاری به خدا و رسول خدا است؛ زیرا اگر کسی یک داستان غیرواقعی را با هدف عبرت‌آموزی نقل کند، ولی به مخاطبان نگوید این ماجرا قصه است، نه واقعیت، مخاطبان گمان می‌کنند این امور حقایقی بوده که در گذشته اتفاق افتاده است. در نتيجه، فریب می‌خورند. روشن است که چنین شیوه‌ای مستلزم عیب و نقص خداوند است، درحالي‌که او کامل مطلق بوده و همة کمالات را به نحو بی‌نهایت داراست.
    از سوی دیگر، این شیوه با عصمت پیامبر، به عنوان مبلغ این کتاب آسمانی، قابل جمع نیست؛ زیرا فریب‌کاري گناه است. علاوه بر اين، استفاده از فریب، هرچند برای نیل به اهداف مقدس، خلاف حکمت بوده و مصداق باطل است، حال آنکه خداوند در وصف قرآن می‌فرماید: «... وَ إِنَّهُ لَكِتابٌ عَزِيز لايَأْتِيهُ‏ الباطِلُ مِنْ بَينِ يَدَيهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ»؛  قطعاً آن كتابى شكست‌ناپذير است كه هيچ‌گونه باطلى، نه از پيش‌ رو و نه از پشت سر، به سراغ آن نمى‏آيد؛ زيرا از سوى خداوند حكيم و شايسته ستايش نازل شده است.
    بنابراين، استاد شهيد مطهری در نقد این دیدگاه مي‌نويسد:
    محال است که انبیا در منطق نبوت، برای یک حقیقت ـ العیاذ بالله ـ یک امر واقع نشده و یک دروغ را، ولو به صورت تمثیل بیان کنند... قرآن، پیغمبر، ائمه، و کسانی که تربیت‌شدة این مکتب هستند محال است که برای هدف مقدس، از یک امر نامقدس، مثلاً از یک امر پوچ، از یک امر باطل، از یک امر بی‌حقیقت، ولو تمثیل استفاده کنند. 
    در ضمن، قرآن مجید در پایان سورة «يوسف» به صراحت، سرگذشت پیامبران پیشین در قرآن را عین واقعیت معرفی می‌کند و می‌فرماید: به راستى، در سرگذشت اين پيامبران براى خردمندان عبرتى است. قرآن سخنى نيست كه آن را به دروغ ساخته باشند، بلكه تصديق‌كنندة كتاب‏هاى پيش از آن است و بيانگر هر چيزى است. 
    ‏یعنی: سرگذشت پیامبرانی که برایتان نقل می‌کنیم قصه‌های ساختگی نیست، بلکه حقایقی بوده که در گذشته اتفاق افتاده است. بنابراین، داستان‌های قرآنی هرگز خلاف واقع نبوده و عین رخدادهای حقیقی در ظرف زمان گذشته است و معتبرترین منبع برای کشف واقع تاریخی محسوب می‌شود. استاد شهيد مطهری مي‌نويسد:
    این است که ما شک نداریم که تمام قصص قرآن ـ همان‌طور که قرآن نقل کرده است ـ عین واقعیت است. داستانی که قرآن نقل می‌کند ما بعد از نقل قرآن، احتیاجی نداریم که تأییدی از تواریخ دنیا پیدا کنیم. تواریخ دنیا باید از قرآن تأیید بگیرند. 
    بنابراین، با توجه به اینکه خداوند دارای علم غیب مطلق بوده، به حوادث گذشته و آینده آگاهی کامل دارد، و با توجه به اینکه دروغ و فریب‌کاری نشانة نقص است و ساحت ذات احدیت از هر نقصی مبراست. فرازهای ناظر به تاریخ متون وحیانی معتبرترین منبع تاریخ به‌شمار می‌آیند، و استناد به آنها، حتی در مورد حوادث بسیار دور از زمان نزول وحی صحیح است.
    نتيجه‌گيري
    نخستین دلیل مخالفان دخالت کلام در تاریخ، ضرورت عینیت‌گرایی در تاریخ‌پژوهی است. عینیت‌گرایی یکی از رویکردهای کلان روشی مبتنی بر نگاه اثبات‌گرايانه است. طبق این رویکرد، درصورتی‌که مورخ بخواهد باور کلامی خود را در تحلیل پدیده‌های تاریخی دخالت دهد از روش غیرتجربی در فهم تاریخ استفاده کرده است و این امر موجب می‌شود به جای فهم تاریخ، به بازخوانی ذهنیات خود پرداخته، آن را به جای پدیدة بیرونی ارائه کند.
    دومین ادعای آنان سکولار دانستن تاریخ است. آنان معتقدند: دانش تاریخ ناظر به کشف واقعیات جهان مادی است و کاری به معارف دینی و اعتقادات کلامی، که ناظر به امور جهان غیرمادی است، ندارد. تاریخ امور متافیزیکی را نمی‌بیند.
    سومین دلیل مخالفان دخالت کلام در تاریخ این است که دخالت کلام در تاریخ، موجب تحریف تاریخ می‌شود؛ زیرا محققان تحت تأثیر دیدگاه‌های کلامی‌شان، تاریخ را به گونة خلاف واقع نقل می‌کنند و این با صداقت مورخ ناسازگار است.
    در نقد دلیل نخست، باید گفت: اولاً، عینیت‌گرایی براساس مبانی اثبات‌گرايانه در تحقیقات علمی، روش «مشاهده» را تنها روش کشف واقع می‌انگارد، درحالي‌که طبق دلایل متقن علمی مبتنی بر اندیشة وحیانی، شناخت صحیح پدیده‌های اجتماعی و تاریخی در گرو بهره‌وری از تجربه، عقل و وحی به‌صورت هماهنگ است.
    ثانیاً، راه نیل به تحقیقات بین‌الاذهانی و واقعیت‌های تاریخی، جلوگیری از دخالت هر اعتقادی در پژوهش‌های تاریخی نیست، بلکه راه نیل به آن ممانعت از تأثیرگذاری اعتقادات باطل و غیرواقعی در تحقیقات تاریخی است.
    تجربه نشان می‌دهد که سکولار بودن تحقیقات تاریخی ادعایی بیش نیست و همه مورخان، حتی کسانی که حامی لاادرگری در تحقیقات علمی هستند، باورهایشان را در تحقیقاتشان دخالت می‌دهند.
    ازآنجاکه آیات ناظر به حوادث دور از عصر نزول قرآن، مانند همة آیات، از سوی خداوندی که عالم به غیب و شهود است نازل گردیده، مبتنی بر واقعیت‌ها بوده، منبعي برای تاریخ محسوب می‌شود و تکیه بر آنها در شناخت حوادث گذشتة کاری علمی است.
    نظریة «عینیت‌گرایی» که مبنای فکری منکران دخالت کلام در تاریخ به‌شمار می‌آید، امروزه در مجامع علمی منسوخ شده و اعتبار علمی‌اش را از دست داده است. بنابراین، تکیه بر چنین نظریه‌ای در ردّ دخالت کلام بر تاریخ جایز نیست.
     
     
     

    References: 
    • ابراهیمی‌پور، قاسم، نظریه و مشاهده درعلوم اجتماعی (از دیدگاه علامه طباطبایی، شهید مطهری و آیت الله جوادی آملی)، قم، مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1395.
    • ايجى، ميرسيدشريف، شرح المواقف‏، تصحيح بدرالدين نعسانى‏، قم، شريف الرضي، 1325ق.
    • آئینه‌وند، صادق، علم تاریخ در گستره تمدن اسلامی، چ دوم، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1378.
    • آرون، ریمون، مراحل اساسی اندیشه در جامعه‌شناسی، ترجمة باقر پرهام، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1363.
    • بروکلمان، کارل، تاریخ الشعوب الاسلامیه، ترجمة عربی نبیه امین فارس و منیر البعلبکی، ط. الحاديه عشره، بيروت، دارالعلم للملایین، 1988م.
    • بلک، جرمی و دونالد م. مک رایل، مطالعه تاریخ، ترجمة محمدتقی ایمان‌پور، مشهد، دانشگاه فردوسی مشهد، 1390.
    • پالس، دانیل، هفت نظریه درباب دین، ترجمه و نقد محمدعزیز بختیاری، چ سوم، قم،‌ مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1389.
    • پوپر، کارل ریموند، حدس‌ها و ابطال‌ها: رشد شناخت علمی، ترجمة احمد آرام، تهران، شرکت سهامی انتشار، 1363.
    • ـــــ ، منطبق اکتشاف علمی، ترجمة حسین کمالی، تهران، علمی و فرهنگی، 1370.
    • تقی‌زاده، محمود، تصویر حضرت محمد و حضرت زهرا در دایرة‌المعارف اسلام (ترجمه و نقد)، قم، شیعه‌شناسي، 1388.
    • توفیقی، حسین، آشنایی با ادیان بزرگ، چ چهارم، تهران، سمت، 1390.
    • جرجاني، ميرسيدشريف، التعريفات‏، چ چهارم، تهران، ناصر خسرو، 141ق.
    • چالمرز، آلن اف.، چیستی علم: درآمدی بر مکاتب علم‌شناسی فلسفی، ترجمة سعید زیباکلام، تهران، سمت، 1379.
    • حسین، طه، فی الشعر الجاهلی، قاهره، دارالکتب المصریه، 1344ق.
    • خاتمى، احمد‏، فرهنگ علم كلام‏، تهران، صبا، 1370.
    • رابتسون، آرچیبالد، عیسی؛ اسطوره یا تاریخ، ترجمة حسین توفیقی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1378.
    • رستم، اسد، مصطلح التاریخ: روش نقد تاریخی(روایت بوم محور از تاریخ ورزی علمی مسلمانان)، ترجمه و تحقیق سیدمحمدرضی مصطفوی‌نیا و حسن حضرتی، تهران، سمت، 1392.
    • رضایی، مرتضی، «بررسی سیره مدنی رسول خدا در پژوهش‌های تاریخی همیلتون گیب»، مطالعات تاریخ اسلام، 1392، سال پنجم، ش 19، ص 71-87.
    • رفیع‌پور، فرامرز، کندوکاوها و پنداشته‌ها: مقدمه‌ای بر روش‌های شناخت جامعه و تحقیقات اجتماعی، چ سوم، تهران، شرکت سهامی انتشار، 1368.
    • زرين‏كوب، عبدالحسين، تاريخ در ترازو، چ چهارم، تهران، اميركبير، 1375.
    • سبحانی، محمدتقی، رابطه علم کلام با علم تاریخ، تاریخ در گذرگاه اندیشه 2 (سخنراني)، قم، انجمن تاریخ‌پژوهان، 1388.
    • سروش، عبدالکريم، علم چيست؟ فلسفه چيست؟، چ يازدهم، تهران، مؤسسه فرهنگي صراط، 1371.
    • ـــــ ، درس‌هایی در فلسفه علم الاجتماع: روش تفسیر در علوم اجتماعی، تهران، نشر ني، 1374.
    • سلیمانی، جواد، فلسفه تاریخ، قم، جامعة‌ المصطفي العالميه، 1392.
    • صادقی کاشانی، مصطفی، درآمدی بر مبانی کلامی تاریخ‌نگاری اسلامی، چ دوم، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1398.
    • صفری فروشانی، نعمت‌الله، سخن تاریخ، «همگرایی روش‌ها در عاشوراپژوهی»، در: tarikh.imam.miu.ac.ir.
    • طبري، محمدبن جرير، تاريخ الأمم و الملوك، تحقيق محمدابو الفضل ابراهيم، ط. الثانيه، بيروت، دار التراث، 1387ق.
    • عاملى، سيدجعفر مرتضى‏، الصحيح من سيرة النبي الأعظم‏، چ چهارم، بيروت، دار الهادي، 1415ق.
    • کیلانی، محمدسید، ذیل الملل و النحل للشهرستانی، تألیف محمدبن عبدالکریم الشهرستانی، بيروت، دارالمعرفه، 1381ق.
    • گرامی، سیدمحمدهادی و محمد قندهاری، «واکاوی رابطه کلام و تاریخ فکر در مطالعات شیعه‌شناسی»، مطالعات تاریخ اسلام، 1392، سال پنجم، ش 18، ص 139ـ171.
    • گلدزیهر، اجناس، العقیدة و الشریعة فی الاسلام، ترجمة عربي محمدیوسف موسی و علی حسن عبدالقادر و عبدالعزیز عبدالحق، ط. الثانيه، قاهره، دارالکتب الحدیثه، بي‌تا.
    • لاهيجى‏، فياض، گوهر مراد، تهران، سايه، 1383.
    • مجلسى‏، محمدباقر، جلاء العيون، سرور، قم‏، چاپ نهم، 1382 ش‏.
    • محدثی، حسن، جامعه‌شناسی دین: روایتی ایرانی، تهران، شرکت بین‌المللی پژوهش و نشر یادآوران، 1391.
    • مطهرى، مرتضى، سیری در سیره نبوی، چ شصت و هشتم، تهران، صدرا، 1394.
    • مفتخری، حسن، مبانی علم تاریخ، چ چهارم، تهران، سمت، 1393.
    • یعقوبی، احمدبن ابى‌يعقوب، تاریخ الیعقوبی، بيروت، دار صادر، بى‌تا.
    • یوسفی غروی، محمدهادی، موسوعة التاریخ الاسلامی، قم، مجمع الفکر الاسلامی، 1417ق.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سلیمانی امیری، جواد.(1398) نقد نظریه‌ی «عدم جواز تأثیر باورهای کلامی در تاریخ‌پژوهی». ، 16(2)، 61-82

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    جواد سلیمانی امیری."نقد نظریه‌ی «عدم جواز تأثیر باورهای کلامی در تاریخ‌پژوهی»". ، 16، 2، 1398، 61-82

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سلیمانی امیری، جواد.(1398) 'نقد نظریه‌ی «عدم جواز تأثیر باورهای کلامی در تاریخ‌پژوهی»'، ، 16(2), pp. 61-82

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سلیمانی امیری، جواد. نقد نظریه‌ی «عدم جواز تأثیر باورهای کلامی در تاریخ‌پژوهی». ، 16, 1398؛ 16(2): 61-82