، سال هفدهم، شماره اول، پیاپی 48، بهار و تابستان 1399، صفحات 25-46

    تفریح در سنت و سیره‌ی امام صادق علیه السلام

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    ✍️ حسین حسینیان مقدم / دانشیار گروه تاریخ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه / moghadam@rihu.ac.ir
    محمدطاهر یعقوبی / استادیار گروه تاریخ، فرهنگ و تمدن دانشگاه پیام نور / yaghoubi313@yahoo.com
    چکیده: 
    تفریح از نیازمندی‏‎های اجتماعی بشر برای پویایی، شادمانه ‏‎زیستن، هم راستا با مبانی و اهداف اجتماعی و نیز قابل جهت‏‎دهی و تغییر است. اسلام ازیک سو از بیهوده‎گرایی و سرگرمی‎های بی‎فایده یا زیان‎آور فاصله‎ می گیرد و یاد الهی را در گفتار و رفتار معیار می داند و از سوی دیگر روایاتی بیانگر لهوشماری بازی‎ها و سرگرمی‎ها و رواشماری برخی از آنها در مواردی خاص است؛ به گونه ای که امام صادق علیه السلام با اخراج لهو از قلمرو ایمان، بازی و سرگرمی را سبب سخت‎دلی و نفاق شمرده است؛ چنان ‎ که گویی تفریح و سرگرمی ویژة غیرمؤمنان شده باشد. نوشتار حاضر با رویکردی تاریخی و با تکیه بر توصیف و تحلیل و نیز بهره‏‎مندی از منابع تاریخی و روایی کوشیده است تا پاسخگوی این پرسش باشد که تفریح چه جایگاهی در سنت و سیرة اجتماعی امام صادق علیه السلام داشته و دریافته است که تفریحِ هدفمند در چارچوب ارزش‎های دینی و اجتماعی، با تکیه بر هویت‏‎ اجتماعی شیعه، نه تنها مورد تأیید امام علیه السلام بوده، که حضرت برای آن راه کارهایی ارائه فرموده و از جریان‏‎های مخالف تقیه نداشته است.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    Recreation in the Tradition and Lifestyle of Imam Sadegh
    Abstract: 
    Recreation is one of the social needs of human beings. It contributes to dynamism and happiness, is in line with social principles and goals, and can be directed and changed. On the one hand, Islam distances itself from futility and useless or harmful entertainments, and considers remembrance of God as a standard in speech and behavior, and on the other hand, there are narrations that regard some games and entertainments as libidinous pleasure and others as allowed; In such a way that by expelling libidinous pleasure from the realm of faith, Imam Sadegh has considered games and entertainment as the cause of hardheartedness and hypocrisy, as if it were a pastime specific for non-believers. Using a historical approach and relying on description and analysis, as well as historical and narrative sources, the present paper has tried to answer the question of entertainment in the tradition and social life of Imam Sadegh. The results show that purposeful entertainment within the framework of religious and social values and based on the social identity of the Shiites, has been approved by the Imam, and Imam has even provided some ways for recreation and has not dissimulated his belief to protect himself against the opposition.
    References: 
    متن کامل مقاله: 

     
    مقدمه
    فرهنگ دینی و اسلامي به‌منظور مانایی، پویایی و نشاط انسان و جامعه جهت رسیدن به اهداف عالی انسانی، جایگاه والایی براي تفريح و شادي قائل است و درعين‌حال از بیهوده‎گرایی و سرگرمی‎های بی‎فایده یا زیان‎آور فاصله‎ می‏‎گیرد. ازيك‌سو بر پایه برخي روایات، رسول خدا به بازی و سرگرمی فرمان ‎داد و فرمود: از دیدن خشونت و درشتی در دین ناخرسندم؛  و امام صادق نيز آن را نشانه شادی و گشایش در اسلام دانست؛  از سوی دیگر، بازی‎ها و سرگرمی‎ها ـ جز در موارد خاص ـ بی‏‎اعتبار  و به تعبیر لاری  حرام شمرده شده‌اند.
    برخی به‌استناد آیة زینت «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللَّه»  تفریح و ورزش غیرحرام را روا دانسته‏‎‎اند  که منافاتی با یاد الهی و ارزش‎های دینی ندارد؛ برخی روایات نیز از سرگرمی بیهوده یا زیان‎آور، به لهو یاد کرده‎اند؛ چنان‌كه امام صادق با نفی رابطه میان لهو و ایمان، تأکید کرد که مؤمن را چه به انجام ملاهی (بازیچه‎‎های غفلت‎آور)، که سبب سخت‎دلی و نفاق است.  در مقابل، روایاتی شادی و تفریحِ هدفمند را ارج نهاده‌اند که سبب پیدایش تعبیری به نام «لهو المؤمن» در فرهنگ دینی شد. امام صادق ضمن اعتباربخشی به آن، هم خود به تفریح ‎پرداخت و برای نُزهَت به منزل برادرش عبدالله رفت  و هم راه‌کارهایی برای تفریح‎ ارائه داد.
    بااین‌حال نشانه‎هایی از تفریح‎ و بازی تا عصر امام صادق وجود دارد که در سنت و سیره آن امام از آن یاد نشده است.  براي مثال، شنا در جاهلیت نشانة کمال بود  و اسلام نيز به آن سفارش کرد؛  اما تأکید بر آن در روایات امام صادق یافت نشد. شاید سبب آن باشد که در آن دوره به‌دلیل بي‌كيفيتي آب مدینه شرایط شنا در آن شهر كمتر بود؛ به‌گونه‌اي‌كه‌ عیسی شَلَقان از کمی شنا و آب‎تنی در مدینه تعجب کرد و شوری آب را سبب آن دانست. امام نیز در پاسخ، به کیفیت برتر آب منطقة وی (فرات) اشاره نمود.  کُشتی حسنین نیز پیشينه در سیره نبوی داشت؛ اما جز نقل آن از سوی امام صادق،  خبری از آن یاد نشده است. ازاین‌رو نقش نیازمندی‎ها در سیره اجتماعی یک دوره درخور توجه است.
    نوشتار حاضر به‏‎رغم چند پیشینة محدود و عمومی درباره تفریح ـ که نیازی به یادكرد ندارند ـ پیشینه‏‎ای در خصوص قلمرو موضوعی خود نیافت؛ ازاین‏‎رو با رویکرد تاریخی و تکیه بر توصیف و تحلیل و نیز با توجه به ویژگی مطالعات سیره‏‎ای، از منابع تاریخی و روایی بهره برد تا پاسخگوی این پرسش باشد که تفریح به‌عنوان یکی از نیازمندهای اجتماعی بشر، چه جایگاهی در سنت و سیره اجتماعی امام صادق دارد. بررسی‏‎ها بر پایه هندسة تفریح در سه محور تأکیدی، تقییدی و تحریمی، بیانگر ارزش ‏‎نهادن بر تفریحِ هدفمند در چارچوب ارزش‎های دینی و اجتماعی، با تکیه بر هویت‏‎ اجتماعی شیعه و نفی تقیه در رویارویی با آرای مخالف است.
    1. تفريح‎های تأکيدی
    اين دسته از تفریح‏‎ها همسو با مبانی، اهداف و رویکردها هستند كه در اسلام به آنها سفارش شده است.
    1ـ1. اسب‎سواری و تيراندازی
    امام صادق از حضور ملائک در مسابقه (اموری مانند اسب‎سواری و تیراندازی) و ملاعبه با همسر خبر داد.  حضرت برای تأکید بر اسب‏‎سواری، تیراندازی را از تیرهای اسلام شمرد و خود در مراسم تیراندازی و مسابقه شرکت ‎کرد. همچنين از ايشان روایت شده كه رسول خدا هم برگزارکنندة مسابقه و هم شرکت‌کننده در آن بوده است. برخی روایات، قلمرو تفریح را از مسابقه اسب‎سواری به حیواناتی مانند شتر گسترش داده‏‎اند.  روایاتی دیگر از امام صادق بیان داشته‌اند که رسول خدا افزون بر برگزاری مسابقات اسب‏‎سواری، به برندگان مسابقه، جایزه می‎داد و در یک مورد مقدار جایزه را هفت اوقیه نقره بیان کرده‏‎اند. 
    روایات پیش‎گفته و نیز تعابیری مانند «گره خوردن خیر و نجابت در پیشانی اسب تا قیامت»،  در عرصه‎های مختلف فقهی، سیاسی و نظامی کاربرد دارد و نشانی از اهمیت و تأکید بر این دو نوع تفریح در جامعة اسلامی است.
    امام صادق در روایتی دیگر، پیاده‎روی، سوارکاری و آب‎تنی را از عوامل ده‎گانه شادی‎بخش یاد کرده است. سوارکاری در اینجا می‏‎تواند با اهداف نبرد ارتباط نداشته باشد؛ به‌ویژه آنكه با پیاده‎روی و آب‎تنی هم‌ردیف شده است. تعبیر «النُّشْرَة فی عَشرة اشیاء»  در این خبر و استفاده از واژة «نُشره» به جای دیگر معادل‏‎های به‌کاررفته در مفهوم شادمانی، درخور توجه است. «نُشره» در مفهوم شادمانی و نشاط، برگرفته از معنای تعویذی است که با آن سحرزده یا جن‏‎زده و مریض را درمان می‏‎کنند  و بر پایة دو روایت از امام صادق، استفاده از آن برای جن‏‎زده بی‏‎اشکال است.  گویا همان‏‎گونه که نُشره تعویذی درمانگر است و سلامتی را جایگزین جن‏‎زدگی می‏‎کند، تفریحات یادشده شادابی و شادمانی را جایگزین ناخوشی‏‎های پنهان‌شده در درون انسان می‏‎کند. گمان می‏‎شود كه کاربرد واژة «النُّشْرَة» برای تفریحات، نشان از عمق تأثیر آنها در روان آدمی دارد. بااین‌حال «النُّشْرَة» در چاپ‏‎های موجودِ کتاب الخصال، «النَّشْوَة»  ضبط شده است که در معنای ظاهری روایت چندان تأثیری ندارد؛ زیرا نَشوت به‌معنای مستی  نیز شور‏‎آفرین و نشاط‏‎بخش‏ است؛ اما با توجه به ظرافت معنایی واژة نُشره، گویا نَشوه تصحیف باشد؛ همان‏‎گونه که برخی نیز به صحت نَشره تصریح کرده‏‏‎اند‎. 
    2ـ1. ملاعبه با همسر
    تفریح جنسی همواره در فرهنگ‏‎های مختلف در شمار تفریحات پراهمیت بوده است و می‏‎تواند یکی از کارکردهای ازدواج در کنار مواردی مانند بقای نسل، حفظ فرد از گناه و عامل بازدارندة جامعه از کژی‏‎ها و انحراف‏‎ها باشد، که در چارچوب قوانین شرعی و به‌دور از هرزگی و آسیب‏‎های فرهنگی و اجتماعی تعریف می‏‎شود. تعبیر حضور ملائک در روایت پيش‌گفته كه «ملائک در هیچ تفریح و لذتِ حلالی حضور ندارند، مگر در مسابقه اسب‎سواری و ملاعبه مرد با همسرش»، نشان از تقدس‎بخشی به دوستی و داشتن روابط عاطفی با همسر و نفی نگاه شیطانی یا دنیازدگی به آن است. بر پایه این خبر، آمیزش جنسی تنها کارکردِ تولیدمثل ندارد و خانواده نهادی محترم است و زندگی بدون همسر ناهنجاری است؛ به‌گونه‎اي‌که امام صادق با استناد به سخن رسول خدا، بی‎همسران را فرومایه‎ترین مُردگانِ مسلمان نامید  و امام سجاد همسر را نعمت الهی، و مهربانی و تفریح را حق او دانست و ملاعبه با او را وسیله آرامش خواند. 
    ازآنجاکه فراهم نبودن شرایط ازدواج دائم برای برخی، نباید سبب از بین رفتن نشاط اجتماعی و جایگزینی آن با تفریح ممنوع شود، امام صادق فرمود: خداوند برای پیروان ما (شادی‏‎های) مستی‎آور را حرام کرد و ازدواج موقت را جایگزین آن قرار داد.  نقل 155 روایت از آن امام در این خصوص، نشان از اصرار و تأکید آن حضرت دارد كه می‎تواند بیانگر بخشی از منظومة هویت‎بخشی آن حضرت به جامعة شیعی در دوره‎ای باشد که این نوع بهره‎وری را ممنوع می‎شمرد.  بااین‌حال با توجه به شرایط فردی یا اجتماعی، امام صادق در مواردی آن را نهی کرد و به ضرر پیروان خود دانست  و هیچ گزارشی بیانگر بهره‎مندی خود امام از آن نیست. روایاتی از امام باقر و امام صادق فقط به ازدواج موقت رسول خدا و امیرالمؤمنین اشاره دارد. 
    2. تفريح‎های تقييدی
    برخی تفریح‏ها دربردارنده مفاهیمی هستند که همسویی یا آسیب‏‎زایی آنها با توجه به آن مفاهیم ارزیابی می‏‎شود که از آنها به تفریح‏‎های تقییدی یاد شده است.
    1ـ2. کبوتر داشتن
    ازآنجاکه داشتن کبوتر یا بازی با آن می‏‎تواند با مفهوم فسق و فساد همسو شود، در شمار تفریح‏‎های تقییدی آورده شد. کبوتر پرنده‎ای خانگی، دوست‎داشتنی و بر پایة روایاتی پرنده پیامبران است. روایتی از امام صادق ورود این پرنده به مکه را در زمان حضرت اسماعیل دانسته و افزوده است که حضرت با آن کبوتر اُنس داشت و کبوتران حرم بازماندگان کبوتر اسماعیل هستند. آن‌گاه گوید: امام صادق نگهداري کبوترِ بال‎بریده را برای دوری از گزند حشراتِ موذی مستحب شمرد. جلوگیری از شرارت برخی جنیان، رهایی از توهم و دلتنگی، دور كردن شیطان، مانع شدن از ویرانی خانه و مأنوس‎ترین چیز در خانه، برخی از فواید این پرنده نقل شده است. 
    امام صادق در منزل خود کبوتر داشت و روایت ‎کرد که رسول خدا نیز کبوتر سرخ‎رنگ داشت. عبدالکریم‌بن صالح راوی ناشناخته‏‎ای است، که گوید: به امام صادق وارد شدم، درحالی‌که امام برای کبوترانش نان خُرد می‎کرد؛ و اینها چنان در درون زندگی حضرت وارد شده‏‎ بودند که بر بستر وی فضله می‎انداختند؛ بااین‌حال امام نگهداری آنها را به‌دلیل استحباب، خوش می‏‎داشت. به روایتی، حضرت کبوترِ راعبی  داشت و عثمان اصفهانی نیز کبوتر راعبی به اسماعیل فرزند حضرت هدیه می‏‎داد، که امام صادق از راه رسید و فرمود: این کبوتر را در خانه با من بگذارید تا با من انس بگیرد. حضرت به دیگران سفارش می‎کرد کبوتر راعبی را در خانه نگهداری کنند که قاتلان امام حسین را لعنت می‎کند.  بر پایة روایتی از امام علی، کبوتران راعبی علاقه‎مندان به موسیقی، زنان آوازه‎خوان، نی‎نوازان و تنبور‎زنان را نفرین می‎کنند.  به گفته ابن‌کثیر، یزید پسر معاویه مشهور به این ناهنجاری‎ها و موارد دیگری بود  که می‎تواند همسو با دو روایت بالا لعن بر قاتل امام حسین را توجیه‎پذیر کند و پشتوانه ساخت تندیس کبوتر را به‌لحاظ تمدنی بر برخی ابزارهای عزارداری آن امام (مانند عَلَم) ترسیم نماید.
    گویا اصرار امام به داشتن کبوتر، بیان سیر تاریخی ورود آن به حرم و انتساب آن به پیامبران، نوعی مبارزه با شیطانی‎پنداری بازی با کبوتر باشد؛ چه اینكه وقتی عُمَر شخصی را دید که به دنبال کبوتری می‏‎دود، گفت: شیطانی همسو با شیطانی دیگر می‎دود. این حادثه برای امام صادق بیان شد، امام به عمل حضرت اسماعیل استناد کرد و دیگر کبوتران حرم را از نسل کبوتر اسماعیل خواند.  گویا ابوهریره برای تثبیت نگاه شیطانی‎پنداری، محتوای سخن عُمَر را به رسول خدا نسبت داده باشد. 
    کبوتربازی و تُفَک‎اندازی (شبیه تیروکمان‌بازی) نخستین تفریح‎های مدینه در عصر فراخ‎عیشی و تن‎آسودگی بود که عثمان در سال هشتم خلافتش با آنها مبارزه کرد؛ بال کبوتران را چید؛ تُفَک‎ها را شکست و نام خود را به‌عنوان نخستین ممنوع‎کنندة کبوترپرانی ثبت کرد.  بر پایه خبری دیگر، کبوتربازی همسان با نبردِ سگان با یکدیگر، از تفریح‎های رایج در عصر خلافت بود که عثمان ضمن خطبه‏‎ای دستور ‎داد سگان را بکشند و کبوتران را سر ببرند. 
    پیشینة چنین تفریحی و نیز کشتار دسته‎جمعی سگان و سربریدن کبوتران، در دورة ابوبکر و عُمَر نیز یاد شده است که آنان چنین سنتی را بنیان نهادند و دیگر خلفا پیروی کردند.  ذهبی در روایتی بی‎سند پیشینة مسابقة ‎کبوترپرانی و نبرد سگ‎ها را به قوم لوط نسبت داده  و هیثمی کبوترپرانی را نوعی قمار دانسته و از کبوترکشی به «ذَبح حَمامِ القِمار» یاد کرده ‎است.  به‌احتمال، این عملکرد سبب نقل روایات سگ‎کشی به‌طور مطلق در عصر رسول خدا نیز شده؛ روایاتی که در دوره‎های بعدی مورد نقد و توجیه برخی فقیهان اهل‎سنت قرار گرفته است.  در منابع شیعی نیز از امام صادق روایت شده است که امام علی به دستور رسول خدا سگان مدینه را کشت  و محدثان شیعه این سگان را به سگان هِراش (ستیزه‎گر) معنا کرده‎اند. 
    مهدی عباسی نیز با اینکه کبوتر می‎پراند و کبوترپرانی را دوست ‎داشت، وقتی غیاث‌بن ابراهیم جایز بودن کبوترپرانی و مسابقه با آن را در شمار اسب‎سواری و تیراندازی از رسول خدا روایت کرد، او را دروغ‎گویی خواند که برای نزدیک شدن به خلیفه حدیث می‎سازد و دستور داد آن کبوتر را کشتند.  هارون نیز کبوتر می‎پراند، که ابوالبختریِ قاضی بر او وارد شد. هارون از او روایتی درباره کبوترپرانی خواست و ابوالبختری روایت کرد که پیامبر خدا کبوتر می‎پراند. هارون او را از نزد خود بیرون کرد و گفت: اگر قریشی نبودی، تو را از منصب قضا عزل می‎کردم. 
    تکرار چنین اخباری، جامعه‏‎پذیر شدن فرهنگ مبارزه با کبوتربازی را نشان می‎دهد؛ تا جایی ‎که از امام صادق درباره پذیرش شهادت کبوترباز پرسیدند. امام شهادت کبوترباز را (که در مسابقه کبوترپرانی شرط‎بندی  کند)، تا زمانی که به فسق مشهور نشود، بی‏‎اشکال خواند و خداوند را منزه دانست که چنین شخصی شیطان خوانده شود. آن‌گاه به روایتی از رسول خدا استناد کرد که ملائک در مسابقة حیوانات حضور می‎یابند و خود رسول خدا با اسامه فرزند زید مسابقه اسب‎سواری داد. 
    ظاهر این خبر، گرچه مبارزه با فرهنگ عمومی آن عصر را نشان می‎دهد، اما برای دریافت حکم شرعی مسابقه با کبوتر، توجه به دیگر اخبار و نیز معیارهای استنباطِ حکم شرعی لازم است، که بحث دربارة آنها خارج از قلمرو موضوعی نوشتار است. بااین‌حال برای تعمیق موضوع بحث، گفتنی است که مجلسی کبوتربازی را جایز و مسابقه کبوترپرانی را حرام شمرده و خبر پیش‎گفته را به‌دلیل کبوترپرانی خلیفة عباسی (منصور یا مهدی)، از باب تقیه دانسته است.  اشاره به پیشینة این تفریح، چنانچه گذشت، با سخن مجلسی چندان سازگاری ندارد و خلاف تقیه را نشان می‎دهد. افزون بر آن مجلسی این سخن را از دمیَری (م 808ق) گرفته و او کبوترپرانی هارون و به نقلی مهدی عباسی را روایت کرده است. این در حالی است که امام صادق در سال 148 به شهادت رسید و مهدی عباسی در سال 158 به خلافت نشست و با تأثیر از فرهنگ عمومی و مقابله با حدیثی که آن را جعلی ‎شمرد، کبوتر خود را کُشت. 
    برخی نیز واژة «ریش» را در روایت پیش‎گفتة طوسی  نه به‌معنای کبوتر، که به‌معنای تیری گرفته‎اند‌ كه پَر بر انتهای آن می‎نهند؛  اما این معنا با هم‌ردیف شدن «ریش» با «خُف» (در معنای حیواناتی مانند شتر و فیل) و «حائر» (به‌معنای ستورانی مانند اسب، استر و الاغ) سازگار نیست. افزون بر آنكه در این روایت، به «نَصل» (به‌معنای سلاح‎هایی مانند تیر و نیزه و شمشیر)  تصریح شده و نیازی به تکرار نبوده است. 
    برخی برخلاف ظاهر این خبر، «حَمام» را تصحیف «حِمار»  یا به‌استناد ادبیات مردم مکه و مدینه، به‌معنای اسب گرفته‎اند  که با مخالفت برخی فقیهان روبه‌رو شده است و ايشان توجیه خلاف ظاهر و ادعای ضعف سند را نپذیرفته‎اند.  روایت ابوحمزه ثمالی (م150ق) تأکیدی بر نظر این فقیهان است: نوادة وی کبوترانی داشت؛ او خشمگین شد و آنها را کُشت؛ آن‌گاه وقتی نزد امام باقر آمد، کبوتران فراوانی در منزل آن حضرت دید و تعجب کرد. حضرت او را بر کشتن کبوتران سرزنش کرد و فرمود: برای هر کبوتری که از روی ناراحتی سر بریده‎ای، یک دینار صدقه بده. 
    2ـ2. شوخی و خنده
    شوخ‎طبعی عاملی برای تفریح و شادی و در نتیجه پویایی فرد و جامعه است. اسلام آن را در روابط اجتماعی جهت داد تا به گزش روحی، فروکاهی شخصیت یا ناهنجاری‎ اجتماعی سقوط نکند و از طرفی عاملی برای بیان واقعیت‎ها با زبانی احساس‎برانگیز باشد. بنابراین می‎توان شوخی و مزاح را در اسلام، به خنده‎آور‎های هدفمند و پیام‎داری تعریف کرد که فرد و جامعه را در چارچوب ارزش‎های دینی بانشاط و پویا نگه‎ می‎دارد. رسول خدا برای نهادینه کردن تفریح در جامعه، شادی را به ایمان پیوند داد و مؤمن را در مقابل منافق، شوخ‎طبع و خوش‎برخورد دانست  و امام علی از شادی و گشاده‎رویی در چهره مؤمن خبر داد.  نگارش مزاح النبی از سوی زبیربن بَکّار (م256ق) اهمیت شوخی را در سیرة اجتماعی نشان می‏‎دهد و ازآنجاکه در ارتباط با طبع بشری به خوب و بد تقسیم می‏‎شود، ثعالبی بابی را به ستایش و بابی را به نکوهش آن اختصاص داده  و در سنت و سیرة امام صادق نیز با دو نگاه ستایشی و نکوهشی قابل مطالعه است.
    1ـ2ـ2. تثبيت فرهنگ شوخی
    امام صادق برای تبیین پیوند ایمان و شادی در سیرة اجتماعی مسلمانان، اعلام داشت که «هیچ مؤمنی نیست، مگر آنكه در وی دُعابَه باشد». اگر بی‎ایمانی انحراف است، شاد نبودن و شوخ‎طبع نبودن نیز آسیب است. حضرت در اين روايت، شوخی را ویژگی ایمان شمرد. گویا این سخن برای برخی مقدسان که کمتر به شوخی اهمیت می‏‎دادند، سنگین آمد و به تصور اينكه شاید امام معنای دیگری از دُعابه در نظر داشته باشد، از معنای آن پرسیدند و حضرت برخلاف تصور آنان، دُعابه را به شوخی تعریف کرد؛  درحالی‌که کاربرد این واژه در شوخی و مزاح بی‏‎پیشینه نبود. امام با توجه به تأثیر آن در انسان و جامعه و از طرفی ناباوری مقدسان، تلاش کرد فرهنگ شوخی را تثبیت و اصولی را برای آن ترسیم کند.
    امام برای تثبیت فرهنگ شوخی، از یونس شیبانی پرسید: شوخی در میان شما چقدر است؟ یونس آن را اندک و بی‎اهمیت شمرد. حضرت این بی‎توجهی را نکوهش کرد و شوخی را نمایشِ خوش‎خُلقی و سبب خوشنودی دیگران خواند. آن‌گاه برای تأکید بیشتر، به سیرة رسول خدا استناد کرد که حضرت با دیگران شوخی می‎کرد تا آنان را شادمان کند.  بر پایة روایتی، امام از پدرش از امام سجاد روایت کرد که دلشاد کردن مؤمنان، دوست‎داشتنی‎ترین عمل نزد خداوند است. 
    شاید دور از ذهن نباشد که نقل این روایت از امام سجاد اشاره‎ای ظریف به تنظیم روابط شادمانه، حتی میان دو گروه زیدیه و امامیه نیز باشد؛ به‌ويژه اينكه در آن زمان زیدیه در ابتدای حرکت تاریخی خود قرار داشت. بنا بر خبر ابن‌عساکر  رسول خدا شوخی می‎کرد تا روابط اجتماعی با مردم تسهیل شود و شکوه و شوکت حضرت مانعی برای ارتباط‎گیری مردم با ایشان نباشد. امام صادق دلشاد کردن مؤمن را موجب شادی پیامبر و شادی آن حضرت را شادی خداوند خواند  و از پاداش اخروی به‌عنوان نیروی محرک استفاده کرد. حضرت ثواب دلشاد کردن مؤمنان را هزار هزار حسنه برشمرد و فرمود: در قیامت دلشاد کردن در چهرة مردی به همراه مؤمن برانگیخته می‎شود و او را از اندوه ایمنی مي‌بخشد و به شادی و کرامت الهی مژده می‎دهد؛ تا اينكه مؤمن پس از حسابرسی اندکی به بهشت وارد ‎شود. آن‌گاه به وی می‎گوید که من همان شادی‌اي هستم که تو در دنیا مؤمنان را با آن دلشاد می‎کردی. 
    با اینکه روایات فراوانی از امام صادق درباره مزاح نقل شده، شوخی آن امام با دیگران ثبت نشده است؛ جز اینکه مالک‌بن انس آن حضرت را به «کَثیر الدُعابة و التّبسم» وصف کرده؛  ولی این خبر حتی در منابع شیعی تا عصر صفویه بازتاب نداشته است. بنابراین، چرایی تأکید و اصرار امام بر اينكه شوخی ویژگی ایمان است، درخور بررسی است؛ به‌ویژه اينکه سخن حضرت برای برخی از اصحاب نیز سنگین می‏‎نمود. در این بررسی توجه به پیشینه دُعابه مهم است و شاید سبب ناباوری برخی اصحاب و اصرار امام صادق به تبیین ویژگی دُعابه برای مؤمنان، به سیره و عملکرد عُمَربن خطاب و نقش‏‎آفرینی امویان بازگردد.
    عُمَر خلیفه‏‎ای بسیار خشن، تندخو، بدرفتار و ترش‌رو بود و چنین ویژگی‏‎هایی را فضل و کمال خود می‏‎پنداشت و خلاف آن را نقص و عیب می‏‎شمرد.  افتخار به این ویژگی سبب شد تا جدایی میان دُعابت و خلافت را در تاریخ اسلام بنیان نهد. او به‌رغم اینکه رسول خدا حاکمی شوخ‏‎طبع  و نامیده‌شده به ضَحوک (پُرمزاح) بود  و حتی برخی صحابیان، فرماندهان و کارگزاران حضرت نیز مانند عبدالله‌بن حُذافه سَهمی دُعابه داشتند،  امیرالمؤمنین را به دلیل شوخ‏‎طبعی شایستة حاکمیت ندانست؛  درحالی‌که شوخ‏‎طبعی حضرت در ردیف شوخ‏‎طبعی رسول خدا بود؛ شوخی نامتعارفی نداشت و حتی افراط در شوخی را نکوهش می‏‎کرد. 
    این تفکیک بعدها بهانه‏‎ای در دست امویان برای مبارزه با امیرالمؤمنین بود.  عَمْروبن عاص پس از نبرد صفین، با این سخن که علی شوخ‏‎طبع و لهوگراست و با مردم با شوخی و مزاح رفتار می‏‎کند و بازیگری می‏‎کند، به عیب‏‎جویی حضرت در شام پرداخت و با تحریف مفهومی واژة دُعابه و خلط میان لهوگرایی با مهربانی، اقدام به فروکاهی جایگاه حضرت کرد. حضرت سخن او را ناروا و گناه خواند و آن‌گاه سوگند یاد کرد که یاد مرگ مرا از شوخی و سبک‌سری بازمی‏‎دارد؛ درحالی‌که آشکار کردن شرمگاه، بزرگ‌ترين حيلة عَمرو (برای نجات خود در میدان نبرد) بود. 
    گویا تأکید و اصرار امام صادق بر اینکه دُعابه نشانة ایمان است، نوعی تحریف‏‎زدایی از سیره امیرالمؤمنین و موضع‏‎گیری در برابر مخالفان باشد؛ شاهد آنکه صعصعة‌بن صوحان نیز در دفاع از امام علی، حضرت را با وجود نرم‏‎خویی، فروتنی و سهولت فرماندهی، دارای صلابتی وصف کرد که دیگران از او می‏‎ترسیدند؛ مانند اسیرِ در بند در مقابل مأمور کشتن. هنگامي هم كه معاویه حضرت را بذله‏‎گو خواند، قیس فرزند سعدبن عُباده از شوخی و مزاح رسول خدا یاد کرد و امام را بامهابت‏‎تر از شیر گرسنة پُریال و کوپال خواند و افزود که صلابت حضرت، تقوا بود؛ نه مانند ترسیدن اوباشِ شام از تو. 
    امام صادق برای تثبیت بیشتر فرهنگ شوخی، اصولی را به‌منظور تنظیم و تسهیل روابط اجتماعی تبیین کرد تا شادی در مسیر درست حرکت کند و به تیرگی روابط یا آلودگی‎های فکری، معنوی و اجتماعی تبدیل نشود. اين اصول عبارت‌اند از:
    2ـ2ـ2. اصول شوخی
    الف. ابزارپنداری
    شوخی وسیله‎ای برای فروکاهی غم و خستگی و ابزاری برای نشاط‎بخشیِ حکیمانه به‌منظور توان‎افزایی ظرفیت‎ها برای رسیدن به اهداف است. امام صادق به‌رغم تأکید بر شوخی و خنده، در مواردی که شوخی نتواند کارکرد اصلی خود را داشته باشد، آن را نکوهش کرده است، که در ادامه به آن پرداخته می‎شود. اهل‎بیت شادی و لذت‎ را ابزاری برای پشتیبانی توانایی‎ها شمرده و سفارش کرده‎اند كه از لذت‎های حلال برای امور دین کمک بگیرید  و سیره حضرت عیسی بر سیره حضرت یحیی ترجیح داده شد؛ زیرا یحیی می‎گریست و نمی‎خندید و عيسي می‎خندید و می‎گریست. 
    ب. نشاط‎بخشی
    اصلی‎ترین محور در شوخی و گشاده‎رویی، ایجاد شادمانی در طرف مقابل است که می‎تواند توان‎افزا و ظرفیت‎ساز باشد. امام صادق به آن توصیه کرد و آن را بخشی از نیک‎خُلقی شمرد و فرمود: با مزاح، شادمانی را در دل دیگران وارد ‎کنید.  امام بر شوخی در موقعيت‌هاي خستگی‎آور، مانند سفر، تأکید کرد و شوخی زیاد و بدون گناه با همسفران را نشانة بخشندگی و جوانمردی خواند  و برای تأکید، از وصیت لقمان به فرزندش یاد کرد که فرمود: در سفر، بیشتر به روی همسفران لبخند بزن.  قابل توجه است، که امام کارهایی مانند گره‎گشایی  سیر کردن، غم‎‎زدایی و پرداخت بدهی مؤمنان را هم‌راستا با شوخی، در شمار مؤلفه‎های شادی‎آوری و دوست‎داشتنی‎ترین اعمال نزد خداوند یاد کرد. 
    ج. رعايت ارزش‎ها و ظرفيت‎ها
    ازآنجاکه شوخی ماهیتی ابزاری دارد و باید همسو با فرهنگ دینی ـ اسلامی باشد، بایدها و نبایدهای آن در سنت و سیرة امام صادق قابل توجه است، که چگونه حضرت نشاطی حکیمانه، عاقلانه و حق‎گرایانه را ترسیم ‎کرده است. پرهیز از گناه در سخنِ پیش‎گفته از امام، گرچه از آداب سفر شمرده شده است، اما قلمرو آن، موارد دیگر را نیز شامل می‎شود و بیانگر تناسب شوخی با اهداف دینی است.
    افزون بر تناسب شوخی با ارزش‎ها، توجه به ظرفیت‎ و نوع مخاطب برای شوخی و نیز توجه شوخی‎کننده به شخصیت و هنرمندی خود در بیان شوخی، لازم است؛ چراكه شوخ‎طبعی مهارت است و ویژة انسان‎های خودشکوفاست. در واقع‎، شوخی پیامی دارد که مانند دیگر پیام‎ها باید به ارزشِ محتوا، توانایی ارسال‎کننده و ظرفیت مخاطب و حتی زمان و مکان پیام توجه شود.
    ازاین‎رو رسول خدا فرمود: من مانند شما هستم؛ مزاح می‎کنم؛  ولی جز حق نمی‎گویم.  واژة «حق» اشاره به رعایت همة تناسب‎هاست. با توجه به این تناسب‎ها، امام صادق از سلام دادن به لطیفه‎گویانی که شوخی آنان دشنام بر مادران یکدیگر است، نهی کرد  و از شکسته شدن حریم ارزش‎ها و شخصیت شوخی‎کننده یا مخاطب، جلوگیری نمود؛ همان‏‎گونه‌که پُرمزاحی و افراط‎گرایی در شوخی را سبب حرمت‎شکنی و زیادی خنده را سبب دل‎مُردگی و نابودی ایمان شمرد  و دلیل نهی از شوخی را نابودی ارزش و شوکت انسان و جسارت‎ورزی دیگران اعلام کرد. خنده نتیجة طبیعی مزاح است؛ با‌اين‌حال امام از افراط در خنده پرهیز داد و خنده مؤمن را لبخند شمرد و قهقهه را از شیطان خواند.  قهقهه خندة کنترل‌ناشده، برخاسته از هیجان و افراط و آسیب‌زننده به شخصیت انسان است.
    امام به مؤمن الطاق وصیت کرد که اگر خواهان دوستیِ بی‎آلایش برادرت هستی، با او شوخی (افراطی)، کشمکش، فخرفروشی و چالش نداشته باش.  همچنین امام روایت کرد که حارث اَعوَر به امام علی ابراز دوستی کرد و حضرت فرمود: پس با دوست خود از دشمنی، بازی، رقابت، شوخی، خوار کردن و کشمکش بپرهیز. 
    بنابراین نهی از شوخیِ مطلق و کژراهه خواندن آن، با توجه به مؤلفه‎های افراط‎گرایی، بد‎محتوایی، ناتوانی شوخی‎کننده، ظرفیت نداشتن مخاطب و بی‎توجهی به شرایط زمانی و مکانی قابل تحلیل است؛  چه بسیار شوخی‎هایی که در اثر غفلت، جدی و آسیب‎زا شوند  و پيش‌‎درآمد شرارت گردند.  امام صادق از این نوع شوخی‎ها به دشنام و ناسزای کوچک یاد کرد و از آنها به این دلیل پرهیز داد که سبب دشمنی و کینه می‎شوند. 
    در نتیجه، تعارضِ دیدگاه خشنِ تبلیغ‏‎شده در ابتدای عصر خلافت و استمرار یافته در عصر امویان با شوخ‏‎طبعیِ ترازمند و دارای اصول ارائه‌شده از سوی امام صادق، تأثیری شگرف در برخوردهای اجتماعی و تمایز شیعیان با دیگران داشت. ابن ابی‌الحدید به‌خوبی این تعارض دیدگاه و تمایز اجتماعی را در درازنای تاریخ دریافته و چنین ترسیم کرده است:
    گشاده‏‎رویی، خنده و شوخ‏‎طبعی ترازمند در میان دوست‌داران و پیروان علی‏ تا به امروز (قرن ششم)‎ به شکل ارثی باقی مانده و (نسل به نسل) منتقل شده؛ همان‏‎گونه‌که نامهربانی، خشونت، زِبْری و درشتی در جریان مقابل آن، استمرار یافته است. این تمایز برای همة کسانی که کم‏‎‎ترین شناخت را از اخلاق مردم و بازتاب (اجتماعی) آن دارند، قابل درک است که دوستدار علی بیشتر خندان و شوخ‏‎طبع است و دیگران تندخو و ترش‌رويند. 
    «طنز» نوعی شوخی هنرمندانه و انتقادی غیرمستقیم همراه با خنده و نشاط به قصد اصلاح کژی است، که با ظاهری شاد و باطنی تلخ بر عناصرِ خنده، انتقاد و اصلاح استوار است و از کنایه، استعاره، تشبیه، تمثیل و مانند اینها بهره می‏‎برد.  امام در مواردی، از تشبیه و تمثیل برای انتقاد استفاده کرده است؛  اما چون عنصر خنده در آنها نبود، طنز گفته نمی‏‎شود.
    3ـ2. سفر تفريحی
    سفر شادی‎بخش است و امام صادق سفرهای تفریحی و شادی‎بخش را به شرط ناآمیختگی با حرام، شایستة مسلمانِ عاقل اعلام کرد. بنا بر اسناد مختلفی، امام سه هدف را شایستة مسافرت برای مسلمانِ عاقل دانست: تأمین اهداف اقتصادی (مَرَمَّةٍ لِمَعَاش)، تأمین اهداف اُخروی (تَزَوُّدٍ لِمَعَادٍ) و کامرانی‎ و تفریح حلال (لَذَّةٍ فِی غَیرِ مُحَرَّمٍ). حضرت هدف سوم را راهکاری برای بهره‎وری بهتر از اهداف دنیایی و اُخروی دانست و در روایتی دستاویزی برای سلامتی دانست. 
    بنا بر روایاتی، امام صادق گاهی برای تفریح از مدینه بیرون می‎رفت و به سفر (تفریحی و غیر آن) در روزهای شنبه، سه‎شنبه و پنج‎شنبه سفارش می‏‎کرد و در غیر این روزها، به صدقه در آغاز سفر دستور می‏‎داد و خواستار سفر در آخر شب بود تا مسیر سفر زودتر پیموده شود.  حضرت به این دلیل از سفر در جمعه پرهیز داد که روز نماز و عبادت است؛ و نیز از سفر در یک‎شنبه نهی کرد؛ چراکه بني‌امیه آن را به خود اختصاص داده بودند.  ازاین‎رو امام شنبه را روز بني‌هاشم و یک‎شنبه را روز بني‌اميه خواند. امویان دوشنبه را نیز به دلیل شهادت امام حسین خوش‎یُمْن و پربرکت‎ می‎پنداشتند و امام از سفر در آن روز و تبرک‎جویی به آن نیز جلوگیری کرد. تأکید حضرت بر رحلت پیامبر خدا در دوشنبه نیز تأکیدی بر نفی تبرک‎جویی به آن روز بود. 
    امام نه از باب بیان یک حقیقت ثابت، بلکه از باب ایجاد هویتی اجتماعی برای شیعه، روزهای هفته را تقسیم کرد و از اختصاص برخی روزها به اهل‎بیت و برخی به دشمن یاد کرد. بنا بر روایت دیگری، امام شنبه را روز اهل‎بیت، یک‎شنبه را روز شیعیان آنان، دوشنبه را روز دشمنان و سه‎شنبه را روز بني‌امیه خواند.  روایت سومی روزها را به‌گونه‎ای دیگر تقسيم کرده و شنبه را برای اهل‎بیت، یک‏‎شنبه را برای شیعیان، دوشنبه را برای امویان، سه‎شنبه را برای پیروان اموی، چهارشنبه را برای عباسیان و پنج‎شنبه را برای دوستان آنان اختصاص داده است. 
    این‎ تقسیم‎ها و تغییرها، نشانی بر ادعای پیش‎گفته است که حُکم روزها بسته به نوعی بهره‎وری دشمن، و از سویی برای تبیین هویت اجتماعی شیعه است. بر این پایه، ترجیح (استحباب) برخی احکام و تغییرات آنها را باید همراه با شرایط اجتماعی آن دوره مطالعه کرد و این نیازمند فرصتی دیگر است.
    3. تفريح‎های تحريمی
    تفریح‏‎های ناهمسو با مبانی، اهداف و رویکردها، تفریح‏‎های ناشایست و نارواست که از ارتکاب آنها جلوگیری و به دوری از آنها سفارش می‏‎شود. براي مثال، سفر به‎رغم برخی دشواری‎ها، از عوامل شادی‎بخش است و امام صادق به استناد حکمت آل‌داوود، سفرهای تفریحی و شادی‎بخش را، به‌شرط ناآمیختگی با حرام، شایسته مسلمانِ عاقل دانست و برای پاکسازی جامعه از تفریح‎های بدون چنین پشتوانه‎ای، موضع گرفت. چنین موضعی جایگاه نوبازی‎ها یا وسایل تفریحیِ برخوردار از پشتوانه عقلی و شرعی را در اندیشة آن امام بی‎مانع نشان می‎دهد. این مواضع عبارتند از:
    1ـ3. شرط‎بندی
    امام هرگونه تفریح و ورزش بر پایة برد و باخت را، جز در اسب‎سواری و تیراندازی، ناروا و موجب لعن ملائک دانست و وسایل قمار را، چه بر پایه بُرد و باخت باشد یا نباشد، ممنوع شمرد. حضرت برخی آلات قمار آن زمان را نام برد و تهیة آنها را کفر، بازی با آنها را شرک، تعلیم آنها را گناهی بزرگ و هلاک‎کننده، سلام به بازی‎کنندة آنها را گناه، بازیگر با آنها را به‌منزلة خورنده گوشت خوک، و تماشاگر آنها را به‌مثابه تماشگر شرمگاه مادر وصف کرد. 
    2ـ3. غنا و طرب
    غنا به‌معنای آواز طرب‎انگیز و به قول یحیی‌بن خالد برمکی، طرب‎آورندة مؤثری که توانایی رقصاندن و گریاندن را داشته باشد  و نیز نوازندگی، از موضوعات مهم اجتماعی و پرگفت‌وگو در فقه شیعی است. بررسی فقهی آنها خارج از قلمرو این نوشتار است. گزارش‎های متفاوت دربارة غنا، روي‌آوری برخی بزرگان به آن و مبارزه شدید امام، ‎شناخت مفهومی آن را پیچیده کرده و تعاریف مختلفی پدید آورده است که در سخت‎گیرانه‎ترین تعریف، اطراب جزء مفهوم آن است. با بازخوانی موضوع غنا در عصر امام صادق، می‎توان از انواع آوازخوانی یاد کرد: آواز ناهنجار غنایی و نیز اشعاری در دفاع از دین و اهل‎بیت، که رویاروی هم بودند.
    غنا و موسیقی با اينكه از مسائل اجتماعیِ پرگفت‌وگو بود، صحابیان ائمه دربارة موضوع و مفهوم آن، و دیگر شیعیان از تاریخ‎نگاری آن دوری کرده‎اند. در این میان، نکونام با تکیه بر سیر تاریخی غنا و موسیقی به موضوع‎شناسی آنها پرداخته و کتاب تاریخ تحلیلی موسیقی در اسلام را نگاشته است. او بدون بینش تاریخی و بی‏‎توجه به ارائه اخبار تاریخیِِ استوار و با نگاهی گذرا، بررسی تاریخی ناقصی انجام داده و ضمن بیان ضرورت چنین کاری، نتیجه گرفته که امام صادق با بهره بردن از درگیری امویان و عباسیان و کمرنگ شدن فضای تقیه، غنا و موسیقی را حلال دانسته است؛ ولی دیگر امامان به‌دلیل تنگنای تقیه، زمینة ظهور و بروز «طرح شادمانی دینی» را نداشته‌‎اند. او در پایان، تحریم غنا از سوی فقیهان را نقد کرده است.  این ادعاها با داده‎های تاریخی و روایات نقل‌شده از امام صادق(ع) هم‌راستا نیست.
    روایات زیادی که از امام صادق بیان شده‌اند، مفهوم غنا و موسیقی را بیان نمی‌كنند که نشان‌دهندة شناخته بودن موضوع برای مخاطبان است. امام در این روایات، غنا را لانة نفاق، سخن زور، حدیث لهو و لغو خواند و آن را نخستین شادمانه‎ شیطان و قابیل در مرگ آدم دانست. آن‌گاه امام کسانی را که از نواختن‏‎ و آهنگ‎ لذت می‎‎برند، پیروان شیطان دانست و به‌استناد سخنی از رسول خدا، از غنا و مجموع وسایل مرتبط با آن منع کرد.
    همچنين امام مزمار (نی) و سورنا را در شادی،‎ همتای نوحه‎گری در عزا، نشانة کفر (ناسپاسی یا بی‎دینی) شمرد.  امام زنان غناخوان را ملعون خواند؛ کسب درآمد آنان را از راه غناخوانی، جز در عروسی‎ها، مشکل شمرد و خرید و فروش کنیزان غناخوان را حرام، آموزش غنا به آنان را کفر و شنیدن صدای آنان را نفاق خواند.  خبر اخیر، همسو با شواهد تاریخی نشان می‎دهد که خرید کنیزان و آموزش موسیقی به آنان رایج بود و از مشاغل مدینه محسوب می‎شد؛ ولی غناخوانی در عروسی استثنا و جایز شمرده شده است تا ازدواج در جامعه اسلامی باشکوه نمایانده شود؛ مانند زنا مخفیانه نباشد و نشان داده شود که در دین آزادی‎‏هایی مشروط به پرهیز از بیهوده‎گویی وجود دارد. 
    همراهی شیطان، دوری ملائک، روی‌گردانی و غضب الهی، ناایمن‎سازی در برابر مصائب و سختی‎ها، بی‏شرمی، ناسپاسی، نفاق‎ورزی و بی‎غیرت شدن در برابر ناموس، از پیامدهای این تفریح در سخنان امام صادق است.  اصرار امام بر مخالفت با غنا و موسیقی در حجم انبوهی از روایات، نشانی بر تأکید آن حضرت بر هویت‎بخشی اجتماعی به شیعه و تمایز آنان از دیگران است؛ شاهد آنكه به امام گفتند: عموم مردم گمان دارند كه رسول خدا غنا را در برخی موارد جایز دانسته است. حضرت با تکیه بر آیات 16ـ18 سورة «انبیاء»،  آنان را دروغ‎گو خواند و تأکید کرد، در منزلی که غنا خوانده می‎شود، وارد نشوید. 
    اخبار پیش‎گفته، در زمانی صادر شدند که غنا در جامعه فراگیر و زنان و مردان را شامل حاکمان، عالمان، زاهدان و دیگر طبقات اجتماعی، در کام خود فرو برده بود؛ تاجایی‌که قاضی ابویوسف (م182ق) در سرزنش مردم مدینه گفت: هیچ شخص محترم و غیرمحترمی از آن روی‎گردان نیست.  در نتیجه، مردم میان لذت‎جویی و بهره‎وری معنوی پیوند ‎دادند؛ چنان‌که دَحْمان اَشْقَر، هم در غنا شهرت یافت و هم غنا را باطلیِ شبه‌ حق ‎شمرد و بسیار نمازگزار و حج‎گزار بود.  عطاء‌بن ابی‌ریاح (م115ق) نیز شعر ابن‌سُریجِ مُتغنّی را جایگزین پاسخ به پرسش‎های فقهی مردم در مسجدالحرام کرد. 
    در این میان، امام صادق در مسائل اجتماعی نیز مانند مسایل سیاسی، از اظهارنظر صریح پرهیز نکرد؛ در مواضعِ اصولی نرمش نشان نداد و با اندیشه و شعر غنایی مبارزه کرد. حضرت در برابر غنا، شعر ایمانی را ستود و پاداش یک بیت شعر را درباره اهل‎بیت تأییدیه روح‎القدس و داشتن خانه‎ای در بهشت اعلام کرد؛  همچنين صدای نیکو را زیبایی قرآن و خوش‎صدایی را ویژگی انبیای الهی شمرد و امام سجاد و امام باقر را خوش‎صداترین افراد زمان خود معرفی کرد و این در حالی بود که حضرت از غناخوانی با قرآن پرهیز می‎داد. 
    دربارة بازة زمانی مبارزه حضرت ـ که در عصر اموی یا عباسی بوده است ـ داوری چندان آسان نیست؛ زیرا از سویی جامعه در هر دو دوره گرفتار این ناهنجاری بود و امام وظیفه هدایت جامعه را بر عهده داشت؛ و از سوی دیگر، سفاح (ح132ـ136ق) و منصور عباسی (ح136ـ158) رابطه خوب و گسترده‎ای با غنا نشان نمی‎دادند؛ تا جایی که به دستور منصور، تنبور بر سر خادم تنبورنواز کوفته شد؛ سازش را شکستند و از قصر بیرونش کردند و او را فروختند. 
    3ـ3. شکار تفريحی
    صید یا شکار حیوانات غیراهلی  شامل گرفتن، به دام انداختن و کشتن،  از تفریح‎های کهن، رایج و همگانی است ه حاکمان نیز به آن می‎پرداختند. به احتمال، یزید نخستین حاکم اسلامی علاقه‌مند به شکار باشد.  این تفریح در عصر امام صادق رایج بود و کارگزاران اموی  و عباسی  به آن می‏‎پرداختند؛ درحالی‌که رسول خدا صید نمی‎کرد و نمی‎‎خرید  و می‎فرمود: گنجشکی که بدون منفعت کشته شود، در قیامت از قاتل خود شکایت می‏‎کند. 
    امام صادق در برابر صیدِ تفریحی موضع گرفت و سفر برای شکار تفریحی را معصیت،  تفریحی نادرست  و حکم نماز و روزه وی را مانند حکم راهزن مُسلَّح خواند.  امام صادق در تفسیر آیة «فَمَنِ اضْطُرَّ غَیرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ»،  شکارچی تفریحی را ستمگر و هم‌راستای متجاوز قرار داد و حکم نماز مسافر را از وی نفی کرد.  امام برای تثبیت این فرهنگ، شکار و کشتن حیوان را حتی برای رفع نیازمندی محدود کرد و فرمود که شب صید نکنید؛ سراغ جوجة ناتوان از پرواز نروید؛  پیش از طلوع فجر ذبح نکنید؛  از کشتن حیوان در برابر چشم همتای خود بپرهیزید؛  حیوان را پیش از ذبح، زجر و عذاب ندهید؛  قطع نخاع و فلج نکنید و چاقو در حلقوم وی نچرخانید. 
    4ـ3. شراب‎‏نوشی
    نوشیدن شراب نیز نوعی تفریح بود که برخی با تشکیک در مفهوم آن، شراب ‎نوشیدند؛ شراب رقیق‌شده با آب را تجویز ‏‎کردند؛ مستی‎آوری را معیار حرمت پنداشتند  و نبیذ گواراترین نوشیدنی نزد عُمَربن خطاب شد.  در اثر این تشکیک‏‎های چالش‏‎زا، تعریف و حکم خمر و فُقّاع را از امام صادق ‎پرسیدند. امام خمر را نجس،  هم‎راستای زناکاری و هر مستی‎آور را حرام  و فُقّاع را خمرِ مجهول و نجس اعلام کرد و نبیذ را در نجاست، مانند خمر نامید. 
    امام برای تثبیت تحریم تفریح با خمر، به حرمت آن در ادیان گذشته اشاره کرد و آن را کمال دین خواند.  همچنين در قدمی دیگر، خمر، پدیدآورندگان آن، سوداگران و نوشندگان آن را لعنت کرد؛ درآمد آن را حرام و ننگ شمرد؛  پرهیز از شراب‎نوشی را عملی انسانی خواند، که حتی اگر برای غیرخدا نیز باشد، پاداشی برابر با سیراب شدن از شراب بهشتی دارد.  اصرار و تکرار حضرت بر تبیین مفهوم و تعمیم حکم فقهی خمر، وصف اسفناک خمرنوشان در دنیا و آخرت،  تحریم اجتماعی آنان، مانند نهی از معاشرت، برقراری پیوند زناشویی، عیادت و تشییع جنازه،  حکايتگر گسترش خمرنوشی در عصر امام صادق است. خمرسازی، خمرفروشی، اجاره دادن خانه برای خمرفروشی یا کرایه دادن حیوان و کِشتی برای حمل و نقلِ شراب، از شغل‎های رایج دورة عباسی بود و پرسش درباره حکم این شغل‎ها و درآمد آنها از امام، نشان از رواج خمرنوشی دارد.  در پی این گستره، کارگزار دولت عباسی در سفرة میهمانی خود، با حضور امام، شراب ‎گذاشت و حضرت با تحریم آن سفره، کسانی را که به‌اختیار بر سفره شراب بنشینند  یا بر شرب خمر اصرار داشته باشند، لعنت کرد. 
    گویا در پی این گستره، حُکم آن حتی برای برخی صحابیان و شیعیان  مشتبه ‎شد؛ به‌گونه‎ای‌که ابوبصیر و یاران او نبیذِ رقیق‌شده با آب را می‎نوشیدند که با مخالفت امام صادق روبه‌رو شدند.  شُقرانی نیز شراب خورد و امام به وی فرمود: «کار خوب از هر کسی خوب است؛ اما از تو که دوستدار ما هستی، زیباتر است. کار بد نیز از همگان بد، اما از تو که دوستدار ما هستی، زشت‎تر است».  برخی نیز مفهوم خمر و سبب تحریم آن را از امام جویا ‎شدند. حضرت از پاسخ به این پرسش استقبال ‎کرد، در مواردی نيز بدون پرسش دیگران، حرام بودن انواع مستی‎آورها، حتی رقیق‌شدة آنها را با آب تبیین ‎و یکسان بودن کم و زیاد آنها را گوشزد ‎نمود  و شعیان را از هضم شدن در فرهنگ جامعة شراب‏آلود آن زمان باز‎داشت.
    نتيجه‌گيري
    پویایی بشر و زیستِ شادمانه او نیازمند تفریح هدفمند است. ازآنجاکه تفریح مانند هر موضوع اجتماعی دیگر انحراف‏‎پذیر است، باید در چارچوب اهداف و نیازمندی‏‎ها تعریف و برای آن راه‌کارهایی مناسب ارائه شود. تفریح در سیره و سنت امام صادق جایگاه ویژه‏‎ای داشت، که هم خود حضرت به تفریح پرداخت و هم برای جهت‏‎دهی آن، راهکار ارائه فرمود. این تفریح‏‎ها همسو با آموزه‏‎ها و اهداف دینی و شیعی تعریف و تبیین شد و به سه بخش اصلی تقسیم گردید. از تفریح‏‎های پیش‏‎برنده و همسو با آموزه‏‎ها و اهداف، به تفریح‏‎های تأکیدی، و از تفریح‏‏‎های آسیب‏‎زا و بازدارنده، به تفریح‏‏‎های تحریمی یاد شد. در این میان، برخی تفریح‏ها در دورن خود دربردارندة مفاهیم دیگری هستند که همسویی یا آسیب‏‎زایی آنها باید با توجه به آن مفاهیم ارزیابی شود، که از آنها به تفریح‏‎های تقییدی یاد شد. اسب‎سواری، تیراندازی، همسردوستی در شمار تفریح‏‎های تأکیدی، كبوتربازی، شوخی، خنده و سفر از تفریح‏‎های تقییدي، و نیز شرط‏‎بندی (قمار)، غنا و طرب، شکار تفریحی و شراب‌نوشي، جزو تفریح‏‎های تحریمی شناسایی شدند.
    تفکیک ابزارشماریِ عوامل تفریح از اصلِ شادیِ هدفمندانه، محدودیت استفاده از هر ابزار، رعایت تناسب ابزارها با ارزش‏‎ها و هدف‏‎ها، توجه به کارکرد ابزارها در شادی‏‎ها، پرهیز از تفریح‏‎های بدون پشتوانه، توجه به هویت‏‎بخشی اجتماعی شیعه و ارتقای آن با تکیه بر مواضع اصولی، پرهیز از تظاهر برخلاف عقیده، و تحریف‏‎زدایی از آموزه‏‎های دینی، از عوامل جهت‏‎دهی به تفریح، به‌ویژه در بخش تفریح‏‎های تقییدی و تحریمی برای ارائه طرح دینیِ شادمانه زیستن بوده است.
     
        

    References: 
    • ابن ابی‌الحدید معتزلي، عبدالحمیدبن هبة‌الله، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار‌احیاء الکتب العربیه، 1378ق.
    • ابن‌ ابي‌شیبه، عبدالله، المُصنَّف، تحقیق سعید محمد لحام، بیروت، دار‌الفکر، 1409ق.
    • ابن‌ اثیر، مبارک‌‌بن محمد، النهایة فی غریب الحدیث، تحقیق طاهر احمد الزاوی و محمود محمد الطناحی، چ چهارم، قم، اسماعیلیان، 1364.
    • ابنا بسطام، حسین و عبدالله، طب الائمه، مقدمه محمدمهدي خرسان، چ دوم، قم، شریف رضی، 1411ق.
    • ابن‌ترکمانی مارديني، علاءالدین، الجوهر النقي، بیروت، دارالفکر، بي‌تا.
    • ابن‌جوزي، عبدالرحمان، المُنتظم، تحقیق محمد عبدالقادر عطا و مصطفى عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1412ق.
    • ابن‌حبیب بغدادی، محمد، المُحَبَّر، تصحیح ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دار‌الآفاق الجدیده، بي‌تا.
    • ابن‌حزم اندلسى، علی، المحلی، بیروت، دارالفکر، بي‌تا.
    • ابن‌حنبل، احمدبن، مسند، بیروت، دارصادر، بي‌تا.
    • ابن‌سعد، محمد، الطبقات الکبری، بیروت، دارصادر، بي‌تا.
    • ابن‌‌شبه نميري، عمربن شبه، تاریخ المدینه، تحقیق فهیم محمد شلتوت، قم، دارالفکر، 1410ق.
    • ابن‌شعبه حراني، حسن‌بن علي، تحف العقول عن آل‌الرسول، تحقیق علی‌اکبر غفاری، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1404ق.
    • ابن‌عبدالبر، یوسف، التمهید، تحقیق مصطفي بن احمد العلوی و محمد عبدالكريم البکری، مغرب، وزارة عموم الاوقاف والشؤون الاسلامیه، 1387ق.
    • ابن‌عبدربه، احمد، العقد الفرید، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1404ق.
    • ابن‌عساکر، علی، تاریخ مدینة دمشق، تحقیق علي شیری، بيروت، دار‌الفکر، 1415ق.
    • ابن‌فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، تحقیق عبدالسلام محمدهارون، بيروت، مکتب الاعلام الاسلامی، 1404ق.
    • ابن‌قتیبه دينوري، عبدالله، عیون الاخبار، چ سوم، بیروت، دار الكتب العلميه، 1424ق.
    • ابن‌کثیر دمشقي، اسماعیل، البدایة و النهایة، تحقیق علي شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1408ق.
    • ابن‌منظور، محمدبن مكرم، لسان العرب، قم، ادب الحوزه، 1405ق.
    • ابن‌میثم بحرانی، میثم‌بن علی، شرح مئة كلمة لأمير المؤمنين، تحقیق جلال‎الد‎ین حسینی ارموی، قم، مؤسسة النشر الاسلامي، بي‌تا.
    • ابن‌هشام‏، عبدالملک‌، السیرة النبویه،‌ تحقیق مصطفی السقا و ابراهیم الابیاری و عبدالحفیظ شلبی، بیروت، دارالمعرفه، بي‌تا.
    • ابوالفرج اصفهانی، علی‌بن حسين، الاغانی، بیروت، دار‌احیاء التراث العربی، 1415ق.
    • اربلی، علی‌‌بن عیسی، کشف الغمه فی معرفة الأئمه، چ دوم، بیروت، دارالاضواء، 1405ق.
    • بحرانی، یوسف، الحدائق الناضره، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، بي‌تا.
    • بخاری، محمد، الادب المفرد، بیروت، مؤسسة الکتب الثقافیه، 1406ق.
    • برقی، احمدبن محمد، المحاسن، تحقیق جلال‌الدين حسيني ارموی، تهران، دار‌الکتب الاسلامیه، بي‌تا.
    • بکری، عبدالله، معجم ما استعجم، تحقیق مصطفی السقاء، چ سوم، بیروت، عالم الكتاب، 1403ق.
    • بلاذری، احمدبن يحيي، انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار، بیروت، معهد المخطوطات مع دار المعارف بمصر، 1417ق.
    • بیهقی، احمدبن حسین، السنن الکبری، بیروت، دار‌الفکر، 1404ق.
    • ـــــ ، شُعَب الایمان، تحقیق ابن بسیونی زغلول، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1410ق.
    • ثعالبی، عبدالملک، اللطائف و الظرائف، تحقیق ناصر محمدی محمد جاد، قاهره، دارالکتب و الوثائق القومیه، 1427ق.
    • ثقفی کوفی، ابراهیم‌بن محمد، الغارات، تحقیق محدث ارموی، قم، دارالکتاب، 1410ق.
    • جاحظ، عمرو، التاج، تحقیق احمد زکی پاشا، قاهره، الامیریه، 1914م.
    • جعفری، محمدتقي، رسائل فقهی، تهران، کرامت، 1377.
    • جوهری، اسماعیل‌‌بن حماد، الصحاح، تحقیق احمد عبدالغفور عطار، چ چهارم، بیروت، دار‌العلم للملایین، 1407ق.
    • حرعاملی، محمدبن حسن، وسائل الشیعه، چ دوم، قم، آل‌البیت، 1414ق.
    • حلبی، علی‎اصغر، طنز و شوخ‎طبعی در ایران و جهان اسلام، تهران، بهبهانی، 1377.
    • حميری، عبدالله، قُرْب الاِسناد، تحقیق مؤسسة آل‌البیت، قم، آل‌البیت، 1413ق.
    • خطیب بغدادی، احمد، تاریخ بغداد، تحقیق مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دار‌الکتب العلمیه، 1417ق.
    • دمیری، محمدبن موسی، حیاة الحیوان الکبرى، چ دوم، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1424ق.
    • دیلمی، حسن، ارشاد القلوب، چ دوم، قم، شریف رضی، 1415ق.
    • ذهبی، شمس‌الدين محمد، الکبائر، تحقيق حسان عبدالمنان، بیروت، دارالخیر، 1416ق.
    • ـــــ ، تاریخ الاسلام، تصحیح عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، دارالکتاب العربی، 1409ق.
    • زمخشری، محمودبن عمر، الفائق فی غریب الحدیث، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1417ق.
    • ـــــ ، ربیع الابرار ونصوص الاخبار، تحقیق عبدالامیر مهنا، بیروت، مؤسسة الأعلمی، 1412ق.
    • سرخسی، محمد، المبسوط، بیروت، دارالمعرفه، 1406ق.
    • شاذان ازد‎ی نیشابوری، فضل‌بن، الا‎یضاح، تحقیق جلال‎الد‎ین حسیني، تهران، دانشگاه تهران، 1363.
    • شافعی، محمد، الاُم، بیروت، دارالفکر، 1403ق.
    • صدوق، محمدبن علي، الخصال، تحقیق علی‌اکبر غفاری، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1403ق.
    • ـــــ ، ثواب الاعمال، تحقیق محمدمهدی خرسان، چ دوم، قم، شریف رضی، 1368ق.
    • ـــــ ، عیون اخبار الرضا، تحقیق حسین اعلمی، بیروت، الاعلمی، 1404ق.
    • ـــــ ، معانی الاخبار، تحقیق علي‌اکبر غفاری، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1361.
    • ـــــ ، من لايحضره الفقیه، تحقیق علی‌اکبر غفاری، چ دوم، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1404ق.
    • طباطبایی، علی، ریاض المسائل، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1412ق.
    • طبری، محمدبن جرير، تاریخ طبري، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، چ دوم، بیروت، دار‌التراث، 1387ق.
    • طوسی، محمدبن حسن، الامالی، تحقیق مؤسسة البعثة، قم، دار‌الثقافه، 1414ق.
    • ـــــ ، تهذیب الاحکام، تحقیق حسن خرسان، چ سوم، تهران، دار‌الکتب الاسلامیه، 1364ق.
    • عبدالرزاق صنعانی، ابن‌همام، المُصَنَّف، تحقیق حبيب‌الرحمان اعظمي، المجلس العلمی، بي‌جا، بي‌نا، بي‌تا.
    • عجلونی، اسماعیل، کشف الخفاء، چ سوم، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1408ق.
    • عسکری، ابوهلال، جمهرة الامثال، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهيم و عبدالمجید قطامش، چ دوم، بیروت، دارالجیل، 1420ق.
    • عنصرالمعالی، کیکاووس، قابوس‌نامه، تحقیق غلامحسین یوسفی، تهران، علمی و فرهنگی، 1383.
    • فیض کاشانی، ملامحسن، الوافی، تحقیق مکتبة الامام امیرالمؤمنین، اصفهان، مکتبة الامام امیرالمؤمنین، 1372.
    • قاضی عیاض، عیاض‌بن موسی، الشِفا بتعریف حقوق المصطفى، بیروت، دارالفکر، 1409ق.
    • قاضی نعمان، نعمان‌بن محمد، دعائم الاسلام، تحقیق آصف‌بن علي‌اصغر فیضی، مصر، دار‌المعارف، 1383ق.
    • قمی، علی‌بن ابراهیم، تفسیر قمي، تصحیح طبیب موسوی جزائری، چ سوم، بیروت، دار‌السرور، 1411ق.
    • کتانی، عبدالحی، نظام الحكومة النبویه (التراتیب الاداریه)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بي‌تا.
    • کراجکی، محمدبن علي (ابوالفتح)، کنزالفوائد، چ دوم، قم، مکتبة المصطفویه، 1369.
    • کلینی، محمدبن يعقوب، الکافی، تحقیق علی‌اکبر غفاری، چ پنجم، تهران، دار‌الکتب الاسلامیه، 1363.
    • گلپایگانی، محمدرضا، كتاب الشهادات، قم، سیدالشهداء، 1405ق.
    • لاری، عبدالحسين، التعلیقة على المكاسب، قم، مؤسسة المعارف الاسلاميه، 1418ق.
    • مازندرانی، محمدصالح، شرح اصول الکافی، تحقیق علی عاشور و تعلیق ابوالحسن شعرانی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1421ق.
    • مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، چ دوم، بیروت، مؤسسة‌ الوفاء، 1403ق.
    • مجلسی، محمدتقی، روضة‌المتقین‏، تحقیق حسين موسوي كرماني و علي‌پناه اشتهاردى، قم، کوشانپور، بي‌تا.
    • مسعودی، علی‌بن حسين، مروج الذهب، تحقیق يوسف اسعد داغر، چ دوم، قم، دار‌الهجره، 1409ق.
    • مفید، محمدبن محمدبن نعمان، خلاصة الايجاز، تحقيق علي‌اكبر زمانی‎نژاد، چ دوم، بیروت، دارالمفید، 1414ق.
    • ـــــ ، الارشاد فی معرفة حجج‌الله علی العباد، تحقیق مؤسسة آل‌البيت، چ دوم، بیروت، دارالمفید، 1414ق.
    • نجفی، هادی، موسوعة احاديث اهل‏‎البيت، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1423ق.
    • نراقی، احمدبن محمدمهدی، مستند الشيعه، تحقيق مؤسسة آل‎البيت، قم، مؤسسة آل‎البيت، 1419ق.
    • نرسی، زید، اصل، «الاصول الستة عشر من الاصول الاولیه»، تحقیق ضیاءالدین محمودی، قم، دارالحدیث، 1423ق.
    • نسائی، احمد، السنن الکبری، تحقیق عبدالغفار سليمان بنداری و كسروي حسن، بیروت دارالکتب العلمیه، 1411ق.
    • نکونام، محمدرضا، تاریخ تحلیلی موسیقی در اسلام، تهران، صبح فردا، 1393.
    • واقدی، محمدبن عمر، المغازی، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، الاعلمی، 1409ق.
    • هیثمی، علی، مجمع الزوائد، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1408ق.
    • یاقوت، ابوعبدالله، معجم البلدان، بیروت، دار ‌احیاء التراث العربی، 1399ق.
    • یعقوبی، احمدبن اسحاق، تاریخ يعقوبي، بیروت، دار‌صادر، بي‌تا.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    حسینیان مقدم، حسین، یعقوبی، محمدطاهر.(1399) تفریح در سنت و سیره‌ی امام صادق علیه السلام. ، 17(1)، 25-46

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    حسین حسینیان مقدم؛ محمدطاهر یعقوبی."تفریح در سنت و سیره‌ی امام صادق علیه السلام". ، 17، 1، 1399، 25-46

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    حسینیان مقدم، حسین، یعقوبی، محمدطاهر.(1399) 'تفریح در سنت و سیره‌ی امام صادق علیه السلام'، ، 17(1), pp. 25-46

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    حسینیان مقدم، حسین، یعقوبی، محمدطاهر. تفریح در سنت و سیره‌ی امام صادق علیه السلام. ، 17, 1399؛ 17(1): 25-46