تفریح در سنت و سیرهی امام صادق علیه السلام
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
فرهنگ دینی و اسلامي بهمنظور مانایی، پویایی و نشاط انسان و جامعه جهت رسیدن به اهداف عالی انسانی، جایگاه والایی براي تفريح و شادي قائل است و درعينحال از بیهودهگرایی و سرگرمیهای بیفایده یا زیانآور فاصله میگیرد. ازيكسو بر پایه برخي روایات، رسول خدا به بازی و سرگرمی فرمان داد و فرمود: از دیدن خشونت و درشتی در دین ناخرسندم؛ و امام صادق نيز آن را نشانه شادی و گشایش در اسلام دانست؛ از سوی دیگر، بازیها و سرگرمیها ـ جز در موارد خاص ـ بیاعتبار و به تعبیر لاری حرام شمرده شدهاند.
برخی بهاستناد آیة زینت «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللَّه» تفریح و ورزش غیرحرام را روا دانستهاند که منافاتی با یاد الهی و ارزشهای دینی ندارد؛ برخی روایات نیز از سرگرمی بیهوده یا زیانآور، به لهو یاد کردهاند؛ چنانكه امام صادق با نفی رابطه میان لهو و ایمان، تأکید کرد که مؤمن را چه به انجام ملاهی (بازیچههای غفلتآور)، که سبب سختدلی و نفاق است. در مقابل، روایاتی شادی و تفریحِ هدفمند را ارج نهادهاند که سبب پیدایش تعبیری به نام «لهو المؤمن» در فرهنگ دینی شد. امام صادق ضمن اعتباربخشی به آن، هم خود به تفریح پرداخت و برای نُزهَت به منزل برادرش عبدالله رفت و هم راهکارهایی برای تفریح ارائه داد.
بااینحال نشانههایی از تفریح و بازی تا عصر امام صادق وجود دارد که در سنت و سیره آن امام از آن یاد نشده است. براي مثال، شنا در جاهلیت نشانة کمال بود و اسلام نيز به آن سفارش کرد؛ اما تأکید بر آن در روایات امام صادق یافت نشد. شاید سبب آن باشد که در آن دوره بهدلیل بيكيفيتي آب مدینه شرایط شنا در آن شهر كمتر بود؛ بهگونهايكه عیسی شَلَقان از کمی شنا و آبتنی در مدینه تعجب کرد و شوری آب را سبب آن دانست. امام نیز در پاسخ، به کیفیت برتر آب منطقة وی (فرات) اشاره نمود. کُشتی حسنین نیز پیشينه در سیره نبوی داشت؛ اما جز نقل آن از سوی امام صادق، خبری از آن یاد نشده است. ازاینرو نقش نیازمندیها در سیره اجتماعی یک دوره درخور توجه است.
نوشتار حاضر بهرغم چند پیشینة محدود و عمومی درباره تفریح ـ که نیازی به یادكرد ندارند ـ پیشینهای در خصوص قلمرو موضوعی خود نیافت؛ ازاینرو با رویکرد تاریخی و تکیه بر توصیف و تحلیل و نیز با توجه به ویژگی مطالعات سیرهای، از منابع تاریخی و روایی بهره برد تا پاسخگوی این پرسش باشد که تفریح بهعنوان یکی از نیازمندهای اجتماعی بشر، چه جایگاهی در سنت و سیره اجتماعی امام صادق دارد. بررسیها بر پایه هندسة تفریح در سه محور تأکیدی، تقییدی و تحریمی، بیانگر ارزش نهادن بر تفریحِ هدفمند در چارچوب ارزشهای دینی و اجتماعی، با تکیه بر هویت اجتماعی شیعه و نفی تقیه در رویارویی با آرای مخالف است.
1. تفريحهای تأکيدی
اين دسته از تفریحها همسو با مبانی، اهداف و رویکردها هستند كه در اسلام به آنها سفارش شده است.
1ـ1. اسبسواری و تيراندازی
امام صادق از حضور ملائک در مسابقه (اموری مانند اسبسواری و تیراندازی) و ملاعبه با همسر خبر داد. حضرت برای تأکید بر اسبسواری، تیراندازی را از تیرهای اسلام شمرد و خود در مراسم تیراندازی و مسابقه شرکت کرد. همچنين از ايشان روایت شده كه رسول خدا هم برگزارکنندة مسابقه و هم شرکتکننده در آن بوده است. برخی روایات، قلمرو تفریح را از مسابقه اسبسواری به حیواناتی مانند شتر گسترش دادهاند. روایاتی دیگر از امام صادق بیان داشتهاند که رسول خدا افزون بر برگزاری مسابقات اسبسواری، به برندگان مسابقه، جایزه میداد و در یک مورد مقدار جایزه را هفت اوقیه نقره بیان کردهاند.
روایات پیشگفته و نیز تعابیری مانند «گره خوردن خیر و نجابت در پیشانی اسب تا قیامت»، در عرصههای مختلف فقهی، سیاسی و نظامی کاربرد دارد و نشانی از اهمیت و تأکید بر این دو نوع تفریح در جامعة اسلامی است.
امام صادق در روایتی دیگر، پیادهروی، سوارکاری و آبتنی را از عوامل دهگانه شادیبخش یاد کرده است. سوارکاری در اینجا میتواند با اهداف نبرد ارتباط نداشته باشد؛ بهویژه آنكه با پیادهروی و آبتنی همردیف شده است. تعبیر «النُّشْرَة فی عَشرة اشیاء» در این خبر و استفاده از واژة «نُشره» به جای دیگر معادلهای بهکاررفته در مفهوم شادمانی، درخور توجه است. «نُشره» در مفهوم شادمانی و نشاط، برگرفته از معنای تعویذی است که با آن سحرزده یا جنزده و مریض را درمان میکنند و بر پایة دو روایت از امام صادق، استفاده از آن برای جنزده بیاشکال است. گویا همانگونه که نُشره تعویذی درمانگر است و سلامتی را جایگزین جنزدگی میکند، تفریحات یادشده شادابی و شادمانی را جایگزین ناخوشیهای پنهانشده در درون انسان میکند. گمان میشود كه کاربرد واژة «النُّشْرَة» برای تفریحات، نشان از عمق تأثیر آنها در روان آدمی دارد. بااینحال «النُّشْرَة» در چاپهای موجودِ کتاب الخصال، «النَّشْوَة» ضبط شده است که در معنای ظاهری روایت چندان تأثیری ندارد؛ زیرا نَشوت بهمعنای مستی نیز شورآفرین و نشاطبخش است؛ اما با توجه به ظرافت معنایی واژة نُشره، گویا نَشوه تصحیف باشد؛ همانگونه که برخی نیز به صحت نَشره تصریح کردهاند.
2ـ1. ملاعبه با همسر
تفریح جنسی همواره در فرهنگهای مختلف در شمار تفریحات پراهمیت بوده است و میتواند یکی از کارکردهای ازدواج در کنار مواردی مانند بقای نسل، حفظ فرد از گناه و عامل بازدارندة جامعه از کژیها و انحرافها باشد، که در چارچوب قوانین شرعی و بهدور از هرزگی و آسیبهای فرهنگی و اجتماعی تعریف میشود. تعبیر حضور ملائک در روایت پيشگفته كه «ملائک در هیچ تفریح و لذتِ حلالی حضور ندارند، مگر در مسابقه اسبسواری و ملاعبه مرد با همسرش»، نشان از تقدسبخشی به دوستی و داشتن روابط عاطفی با همسر و نفی نگاه شیطانی یا دنیازدگی به آن است. بر پایه این خبر، آمیزش جنسی تنها کارکردِ تولیدمثل ندارد و خانواده نهادی محترم است و زندگی بدون همسر ناهنجاری است؛ بهگونهايکه امام صادق با استناد به سخن رسول خدا، بیهمسران را فرومایهترین مُردگانِ مسلمان نامید و امام سجاد همسر را نعمت الهی، و مهربانی و تفریح را حق او دانست و ملاعبه با او را وسیله آرامش خواند.
ازآنجاکه فراهم نبودن شرایط ازدواج دائم برای برخی، نباید سبب از بین رفتن نشاط اجتماعی و جایگزینی آن با تفریح ممنوع شود، امام صادق فرمود: خداوند برای پیروان ما (شادیهای) مستیآور را حرام کرد و ازدواج موقت را جایگزین آن قرار داد. نقل 155 روایت از آن امام در این خصوص، نشان از اصرار و تأکید آن حضرت دارد كه میتواند بیانگر بخشی از منظومة هویتبخشی آن حضرت به جامعة شیعی در دورهای باشد که این نوع بهرهوری را ممنوع میشمرد. بااینحال با توجه به شرایط فردی یا اجتماعی، امام صادق در مواردی آن را نهی کرد و به ضرر پیروان خود دانست و هیچ گزارشی بیانگر بهرهمندی خود امام از آن نیست. روایاتی از امام باقر و امام صادق فقط به ازدواج موقت رسول خدا و امیرالمؤمنین اشاره دارد.
2. تفريحهای تقييدی
برخی تفریحها دربردارنده مفاهیمی هستند که همسویی یا آسیبزایی آنها با توجه به آن مفاهیم ارزیابی میشود که از آنها به تفریحهای تقییدی یاد شده است.
1ـ2. کبوتر داشتن
ازآنجاکه داشتن کبوتر یا بازی با آن میتواند با مفهوم فسق و فساد همسو شود، در شمار تفریحهای تقییدی آورده شد. کبوتر پرندهای خانگی، دوستداشتنی و بر پایة روایاتی پرنده پیامبران است. روایتی از امام صادق ورود این پرنده به مکه را در زمان حضرت اسماعیل دانسته و افزوده است که حضرت با آن کبوتر اُنس داشت و کبوتران حرم بازماندگان کبوتر اسماعیل هستند. آنگاه گوید: امام صادق نگهداري کبوترِ بالبریده را برای دوری از گزند حشراتِ موذی مستحب شمرد. جلوگیری از شرارت برخی جنیان، رهایی از توهم و دلتنگی، دور كردن شیطان، مانع شدن از ویرانی خانه و مأنوسترین چیز در خانه، برخی از فواید این پرنده نقل شده است.
امام صادق در منزل خود کبوتر داشت و روایت کرد که رسول خدا نیز کبوتر سرخرنگ داشت. عبدالکریمبن صالح راوی ناشناختهای است، که گوید: به امام صادق وارد شدم، درحالیکه امام برای کبوترانش نان خُرد میکرد؛ و اینها چنان در درون زندگی حضرت وارد شده بودند که بر بستر وی فضله میانداختند؛ بااینحال امام نگهداری آنها را بهدلیل استحباب، خوش میداشت. به روایتی، حضرت کبوترِ راعبی داشت و عثمان اصفهانی نیز کبوتر راعبی به اسماعیل فرزند حضرت هدیه میداد، که امام صادق از راه رسید و فرمود: این کبوتر را در خانه با من بگذارید تا با من انس بگیرد. حضرت به دیگران سفارش میکرد کبوتر راعبی را در خانه نگهداری کنند که قاتلان امام حسین را لعنت میکند. بر پایة روایتی از امام علی، کبوتران راعبی علاقهمندان به موسیقی، زنان آوازهخوان، نینوازان و تنبورزنان را نفرین میکنند. به گفته ابنکثیر، یزید پسر معاویه مشهور به این ناهنجاریها و موارد دیگری بود که میتواند همسو با دو روایت بالا لعن بر قاتل امام حسین را توجیهپذیر کند و پشتوانه ساخت تندیس کبوتر را بهلحاظ تمدنی بر برخی ابزارهای عزارداری آن امام (مانند عَلَم) ترسیم نماید.
گویا اصرار امام به داشتن کبوتر، بیان سیر تاریخی ورود آن به حرم و انتساب آن به پیامبران، نوعی مبارزه با شیطانیپنداری بازی با کبوتر باشد؛ چه اینكه وقتی عُمَر شخصی را دید که به دنبال کبوتری میدود، گفت: شیطانی همسو با شیطانی دیگر میدود. این حادثه برای امام صادق بیان شد، امام به عمل حضرت اسماعیل استناد کرد و دیگر کبوتران حرم را از نسل کبوتر اسماعیل خواند. گویا ابوهریره برای تثبیت نگاه شیطانیپنداری، محتوای سخن عُمَر را به رسول خدا نسبت داده باشد.
کبوتربازی و تُفَکاندازی (شبیه تیروکمانبازی) نخستین تفریحهای مدینه در عصر فراخعیشی و تنآسودگی بود که عثمان در سال هشتم خلافتش با آنها مبارزه کرد؛ بال کبوتران را چید؛ تُفَکها را شکست و نام خود را بهعنوان نخستین ممنوعکنندة کبوترپرانی ثبت کرد. بر پایه خبری دیگر، کبوتربازی همسان با نبردِ سگان با یکدیگر، از تفریحهای رایج در عصر خلافت بود که عثمان ضمن خطبهای دستور داد سگان را بکشند و کبوتران را سر ببرند.
پیشینة چنین تفریحی و نیز کشتار دستهجمعی سگان و سربریدن کبوتران، در دورة ابوبکر و عُمَر نیز یاد شده است که آنان چنین سنتی را بنیان نهادند و دیگر خلفا پیروی کردند. ذهبی در روایتی بیسند پیشینة مسابقة کبوترپرانی و نبرد سگها را به قوم لوط نسبت داده و هیثمی کبوترپرانی را نوعی قمار دانسته و از کبوترکشی به «ذَبح حَمامِ القِمار» یاد کرده است. بهاحتمال، این عملکرد سبب نقل روایات سگکشی بهطور مطلق در عصر رسول خدا نیز شده؛ روایاتی که در دورههای بعدی مورد نقد و توجیه برخی فقیهان اهلسنت قرار گرفته است. در منابع شیعی نیز از امام صادق روایت شده است که امام علی به دستور رسول خدا سگان مدینه را کشت و محدثان شیعه این سگان را به سگان هِراش (ستیزهگر) معنا کردهاند.
مهدی عباسی نیز با اینکه کبوتر میپراند و کبوترپرانی را دوست داشت، وقتی غیاثبن ابراهیم جایز بودن کبوترپرانی و مسابقه با آن را در شمار اسبسواری و تیراندازی از رسول خدا روایت کرد، او را دروغگویی خواند که برای نزدیک شدن به خلیفه حدیث میسازد و دستور داد آن کبوتر را کشتند. هارون نیز کبوتر میپراند، که ابوالبختریِ قاضی بر او وارد شد. هارون از او روایتی درباره کبوترپرانی خواست و ابوالبختری روایت کرد که پیامبر خدا کبوتر میپراند. هارون او را از نزد خود بیرون کرد و گفت: اگر قریشی نبودی، تو را از منصب قضا عزل میکردم.
تکرار چنین اخباری، جامعهپذیر شدن فرهنگ مبارزه با کبوتربازی را نشان میدهد؛ تا جایی که از امام صادق درباره پذیرش شهادت کبوترباز پرسیدند. امام شهادت کبوترباز را (که در مسابقه کبوترپرانی شرطبندی کند)، تا زمانی که به فسق مشهور نشود، بیاشکال خواند و خداوند را منزه دانست که چنین شخصی شیطان خوانده شود. آنگاه به روایتی از رسول خدا استناد کرد که ملائک در مسابقة حیوانات حضور مییابند و خود رسول خدا با اسامه فرزند زید مسابقه اسبسواری داد.
ظاهر این خبر، گرچه مبارزه با فرهنگ عمومی آن عصر را نشان میدهد، اما برای دریافت حکم شرعی مسابقه با کبوتر، توجه به دیگر اخبار و نیز معیارهای استنباطِ حکم شرعی لازم است، که بحث دربارة آنها خارج از قلمرو موضوعی نوشتار است. بااینحال برای تعمیق موضوع بحث، گفتنی است که مجلسی کبوتربازی را جایز و مسابقه کبوترپرانی را حرام شمرده و خبر پیشگفته را بهدلیل کبوترپرانی خلیفة عباسی (منصور یا مهدی)، از باب تقیه دانسته است. اشاره به پیشینة این تفریح، چنانچه گذشت، با سخن مجلسی چندان سازگاری ندارد و خلاف تقیه را نشان میدهد. افزون بر آن مجلسی این سخن را از دمیَری (م 808ق) گرفته و او کبوترپرانی هارون و به نقلی مهدی عباسی را روایت کرده است. این در حالی است که امام صادق در سال 148 به شهادت رسید و مهدی عباسی در سال 158 به خلافت نشست و با تأثیر از فرهنگ عمومی و مقابله با حدیثی که آن را جعلی شمرد، کبوتر خود را کُشت.
برخی نیز واژة «ریش» را در روایت پیشگفتة طوسی نه بهمعنای کبوتر، که بهمعنای تیری گرفتهاند كه پَر بر انتهای آن مینهند؛ اما این معنا با همردیف شدن «ریش» با «خُف» (در معنای حیواناتی مانند شتر و فیل) و «حائر» (بهمعنای ستورانی مانند اسب، استر و الاغ) سازگار نیست. افزون بر آنكه در این روایت، به «نَصل» (بهمعنای سلاحهایی مانند تیر و نیزه و شمشیر) تصریح شده و نیازی به تکرار نبوده است.
برخی برخلاف ظاهر این خبر، «حَمام» را تصحیف «حِمار» یا بهاستناد ادبیات مردم مکه و مدینه، بهمعنای اسب گرفتهاند که با مخالفت برخی فقیهان روبهرو شده است و ايشان توجیه خلاف ظاهر و ادعای ضعف سند را نپذیرفتهاند. روایت ابوحمزه ثمالی (م150ق) تأکیدی بر نظر این فقیهان است: نوادة وی کبوترانی داشت؛ او خشمگین شد و آنها را کُشت؛ آنگاه وقتی نزد امام باقر آمد، کبوتران فراوانی در منزل آن حضرت دید و تعجب کرد. حضرت او را بر کشتن کبوتران سرزنش کرد و فرمود: برای هر کبوتری که از روی ناراحتی سر بریدهای، یک دینار صدقه بده.
2ـ2. شوخی و خنده
شوخطبعی عاملی برای تفریح و شادی و در نتیجه پویایی فرد و جامعه است. اسلام آن را در روابط اجتماعی جهت داد تا به گزش روحی، فروکاهی شخصیت یا ناهنجاری اجتماعی سقوط نکند و از طرفی عاملی برای بیان واقعیتها با زبانی احساسبرانگیز باشد. بنابراین میتوان شوخی و مزاح را در اسلام، به خندهآورهای هدفمند و پیامداری تعریف کرد که فرد و جامعه را در چارچوب ارزشهای دینی بانشاط و پویا نگه میدارد. رسول خدا برای نهادینه کردن تفریح در جامعه، شادی را به ایمان پیوند داد و مؤمن را در مقابل منافق، شوخطبع و خوشبرخورد دانست و امام علی از شادی و گشادهرویی در چهره مؤمن خبر داد. نگارش مزاح النبی از سوی زبیربن بَکّار (م256ق) اهمیت شوخی را در سیرة اجتماعی نشان میدهد و ازآنجاکه در ارتباط با طبع بشری به خوب و بد تقسیم میشود، ثعالبی بابی را به ستایش و بابی را به نکوهش آن اختصاص داده و در سنت و سیرة امام صادق نیز با دو نگاه ستایشی و نکوهشی قابل مطالعه است.
1ـ2ـ2. تثبيت فرهنگ شوخی
امام صادق برای تبیین پیوند ایمان و شادی در سیرة اجتماعی مسلمانان، اعلام داشت که «هیچ مؤمنی نیست، مگر آنكه در وی دُعابَه باشد». اگر بیایمانی انحراف است، شاد نبودن و شوخطبع نبودن نیز آسیب است. حضرت در اين روايت، شوخی را ویژگی ایمان شمرد. گویا این سخن برای برخی مقدسان که کمتر به شوخی اهمیت میدادند، سنگین آمد و به تصور اينكه شاید امام معنای دیگری از دُعابه در نظر داشته باشد، از معنای آن پرسیدند و حضرت برخلاف تصور آنان، دُعابه را به شوخی تعریف کرد؛ درحالیکه کاربرد این واژه در شوخی و مزاح بیپیشینه نبود. امام با توجه به تأثیر آن در انسان و جامعه و از طرفی ناباوری مقدسان، تلاش کرد فرهنگ شوخی را تثبیت و اصولی را برای آن ترسیم کند.
امام برای تثبیت فرهنگ شوخی، از یونس شیبانی پرسید: شوخی در میان شما چقدر است؟ یونس آن را اندک و بیاهمیت شمرد. حضرت این بیتوجهی را نکوهش کرد و شوخی را نمایشِ خوشخُلقی و سبب خوشنودی دیگران خواند. آنگاه برای تأکید بیشتر، به سیرة رسول خدا استناد کرد که حضرت با دیگران شوخی میکرد تا آنان را شادمان کند. بر پایة روایتی، امام از پدرش از امام سجاد روایت کرد که دلشاد کردن مؤمنان، دوستداشتنیترین عمل نزد خداوند است.
شاید دور از ذهن نباشد که نقل این روایت از امام سجاد اشارهای ظریف به تنظیم روابط شادمانه، حتی میان دو گروه زیدیه و امامیه نیز باشد؛ بهويژه اينكه در آن زمان زیدیه در ابتدای حرکت تاریخی خود قرار داشت. بنا بر خبر ابنعساکر رسول خدا شوخی میکرد تا روابط اجتماعی با مردم تسهیل شود و شکوه و شوکت حضرت مانعی برای ارتباطگیری مردم با ایشان نباشد. امام صادق دلشاد کردن مؤمن را موجب شادی پیامبر و شادی آن حضرت را شادی خداوند خواند و از پاداش اخروی بهعنوان نیروی محرک استفاده کرد. حضرت ثواب دلشاد کردن مؤمنان را هزار هزار حسنه برشمرد و فرمود: در قیامت دلشاد کردن در چهرة مردی به همراه مؤمن برانگیخته میشود و او را از اندوه ایمنی ميبخشد و به شادی و کرامت الهی مژده میدهد؛ تا اينكه مؤمن پس از حسابرسی اندکی به بهشت وارد شود. آنگاه به وی میگوید که من همان شادیاي هستم که تو در دنیا مؤمنان را با آن دلشاد میکردی.
با اینکه روایات فراوانی از امام صادق درباره مزاح نقل شده، شوخی آن امام با دیگران ثبت نشده است؛ جز اینکه مالکبن انس آن حضرت را به «کَثیر الدُعابة و التّبسم» وصف کرده؛ ولی این خبر حتی در منابع شیعی تا عصر صفویه بازتاب نداشته است. بنابراین، چرایی تأکید و اصرار امام بر اينكه شوخی ویژگی ایمان است، درخور بررسی است؛ بهویژه اينکه سخن حضرت برای برخی از اصحاب نیز سنگین مینمود. در این بررسی توجه به پیشینه دُعابه مهم است و شاید سبب ناباوری برخی اصحاب و اصرار امام صادق به تبیین ویژگی دُعابه برای مؤمنان، به سیره و عملکرد عُمَربن خطاب و نقشآفرینی امویان بازگردد.
عُمَر خلیفهای بسیار خشن، تندخو، بدرفتار و ترشرو بود و چنین ویژگیهایی را فضل و کمال خود میپنداشت و خلاف آن را نقص و عیب میشمرد. افتخار به این ویژگی سبب شد تا جدایی میان دُعابت و خلافت را در تاریخ اسلام بنیان نهد. او بهرغم اینکه رسول خدا حاکمی شوخطبع و نامیدهشده به ضَحوک (پُرمزاح) بود و حتی برخی صحابیان، فرماندهان و کارگزاران حضرت نیز مانند عبداللهبن حُذافه سَهمی دُعابه داشتند، امیرالمؤمنین را به دلیل شوخطبعی شایستة حاکمیت ندانست؛ درحالیکه شوخطبعی حضرت در ردیف شوخطبعی رسول خدا بود؛ شوخی نامتعارفی نداشت و حتی افراط در شوخی را نکوهش میکرد.
این تفکیک بعدها بهانهای در دست امویان برای مبارزه با امیرالمؤمنین بود. عَمْروبن عاص پس از نبرد صفین، با این سخن که علی شوخطبع و لهوگراست و با مردم با شوخی و مزاح رفتار میکند و بازیگری میکند، به عیبجویی حضرت در شام پرداخت و با تحریف مفهومی واژة دُعابه و خلط میان لهوگرایی با مهربانی، اقدام به فروکاهی جایگاه حضرت کرد. حضرت سخن او را ناروا و گناه خواند و آنگاه سوگند یاد کرد که یاد مرگ مرا از شوخی و سبکسری بازمیدارد؛ درحالیکه آشکار کردن شرمگاه، بزرگترين حيلة عَمرو (برای نجات خود در میدان نبرد) بود.
گویا تأکید و اصرار امام صادق بر اینکه دُعابه نشانة ایمان است، نوعی تحریفزدایی از سیره امیرالمؤمنین و موضعگیری در برابر مخالفان باشد؛ شاهد آنکه صعصعةبن صوحان نیز در دفاع از امام علی، حضرت را با وجود نرمخویی، فروتنی و سهولت فرماندهی، دارای صلابتی وصف کرد که دیگران از او میترسیدند؛ مانند اسیرِ در بند در مقابل مأمور کشتن. هنگامي هم كه معاویه حضرت را بذلهگو خواند، قیس فرزند سعدبن عُباده از شوخی و مزاح رسول خدا یاد کرد و امام را بامهابتتر از شیر گرسنة پُریال و کوپال خواند و افزود که صلابت حضرت، تقوا بود؛ نه مانند ترسیدن اوباشِ شام از تو.
امام صادق برای تثبیت بیشتر فرهنگ شوخی، اصولی را بهمنظور تنظیم و تسهیل روابط اجتماعی تبیین کرد تا شادی در مسیر درست حرکت کند و به تیرگی روابط یا آلودگیهای فکری، معنوی و اجتماعی تبدیل نشود. اين اصول عبارتاند از:
2ـ2ـ2. اصول شوخی
الف. ابزارپنداری
شوخی وسیلهای برای فروکاهی غم و خستگی و ابزاری برای نشاطبخشیِ حکیمانه بهمنظور توانافزایی ظرفیتها برای رسیدن به اهداف است. امام صادق بهرغم تأکید بر شوخی و خنده، در مواردی که شوخی نتواند کارکرد اصلی خود را داشته باشد، آن را نکوهش کرده است، که در ادامه به آن پرداخته میشود. اهلبیت شادی و لذت را ابزاری برای پشتیبانی تواناییها شمرده و سفارش کردهاند كه از لذتهای حلال برای امور دین کمک بگیرید و سیره حضرت عیسی بر سیره حضرت یحیی ترجیح داده شد؛ زیرا یحیی میگریست و نمیخندید و عيسي میخندید و میگریست.
ب. نشاطبخشی
اصلیترین محور در شوخی و گشادهرویی، ایجاد شادمانی در طرف مقابل است که میتواند توانافزا و ظرفیتساز باشد. امام صادق به آن توصیه کرد و آن را بخشی از نیکخُلقی شمرد و فرمود: با مزاح، شادمانی را در دل دیگران وارد کنید. امام بر شوخی در موقعيتهاي خستگیآور، مانند سفر، تأکید کرد و شوخی زیاد و بدون گناه با همسفران را نشانة بخشندگی و جوانمردی خواند و برای تأکید، از وصیت لقمان به فرزندش یاد کرد که فرمود: در سفر، بیشتر به روی همسفران لبخند بزن. قابل توجه است، که امام کارهایی مانند گرهگشایی سیر کردن، غمزدایی و پرداخت بدهی مؤمنان را همراستا با شوخی، در شمار مؤلفههای شادیآوری و دوستداشتنیترین اعمال نزد خداوند یاد کرد.
ج. رعايت ارزشها و ظرفيتها
ازآنجاکه شوخی ماهیتی ابزاری دارد و باید همسو با فرهنگ دینی ـ اسلامی باشد، بایدها و نبایدهای آن در سنت و سیرة امام صادق قابل توجه است، که چگونه حضرت نشاطی حکیمانه، عاقلانه و حقگرایانه را ترسیم کرده است. پرهیز از گناه در سخنِ پیشگفته از امام، گرچه از آداب سفر شمرده شده است، اما قلمرو آن، موارد دیگر را نیز شامل میشود و بیانگر تناسب شوخی با اهداف دینی است.
افزون بر تناسب شوخی با ارزشها، توجه به ظرفیت و نوع مخاطب برای شوخی و نیز توجه شوخیکننده به شخصیت و هنرمندی خود در بیان شوخی، لازم است؛ چراكه شوخطبعی مهارت است و ویژة انسانهای خودشکوفاست. در واقع، شوخی پیامی دارد که مانند دیگر پیامها باید به ارزشِ محتوا، توانایی ارسالکننده و ظرفیت مخاطب و حتی زمان و مکان پیام توجه شود.
ازاینرو رسول خدا فرمود: من مانند شما هستم؛ مزاح میکنم؛ ولی جز حق نمیگویم. واژة «حق» اشاره به رعایت همة تناسبهاست. با توجه به این تناسبها، امام صادق از سلام دادن به لطیفهگویانی که شوخی آنان دشنام بر مادران یکدیگر است، نهی کرد و از شکسته شدن حریم ارزشها و شخصیت شوخیکننده یا مخاطب، جلوگیری نمود؛ همانگونهکه پُرمزاحی و افراطگرایی در شوخی را سبب حرمتشکنی و زیادی خنده را سبب دلمُردگی و نابودی ایمان شمرد و دلیل نهی از شوخی را نابودی ارزش و شوکت انسان و جسارتورزی دیگران اعلام کرد. خنده نتیجة طبیعی مزاح است؛ بااينحال امام از افراط در خنده پرهیز داد و خنده مؤمن را لبخند شمرد و قهقهه را از شیطان خواند. قهقهه خندة کنترلناشده، برخاسته از هیجان و افراط و آسیبزننده به شخصیت انسان است.
امام به مؤمن الطاق وصیت کرد که اگر خواهان دوستیِ بیآلایش برادرت هستی، با او شوخی (افراطی)، کشمکش، فخرفروشی و چالش نداشته باش. همچنین امام روایت کرد که حارث اَعوَر به امام علی ابراز دوستی کرد و حضرت فرمود: پس با دوست خود از دشمنی، بازی، رقابت، شوخی، خوار کردن و کشمکش بپرهیز.
بنابراین نهی از شوخیِ مطلق و کژراهه خواندن آن، با توجه به مؤلفههای افراطگرایی، بدمحتوایی، ناتوانی شوخیکننده، ظرفیت نداشتن مخاطب و بیتوجهی به شرایط زمانی و مکانی قابل تحلیل است؛ چه بسیار شوخیهایی که در اثر غفلت، جدی و آسیبزا شوند و پيشدرآمد شرارت گردند. امام صادق از این نوع شوخیها به دشنام و ناسزای کوچک یاد کرد و از آنها به این دلیل پرهیز داد که سبب دشمنی و کینه میشوند.
در نتیجه، تعارضِ دیدگاه خشنِ تبلیغشده در ابتدای عصر خلافت و استمرار یافته در عصر امویان با شوخطبعیِ ترازمند و دارای اصول ارائهشده از سوی امام صادق، تأثیری شگرف در برخوردهای اجتماعی و تمایز شیعیان با دیگران داشت. ابن ابیالحدید بهخوبی این تعارض دیدگاه و تمایز اجتماعی را در درازنای تاریخ دریافته و چنین ترسیم کرده است:
گشادهرویی، خنده و شوخطبعی ترازمند در میان دوستداران و پیروان علی تا به امروز (قرن ششم) به شکل ارثی باقی مانده و (نسل به نسل) منتقل شده؛ همانگونهکه نامهربانی، خشونت، زِبْری و درشتی در جریان مقابل آن، استمرار یافته است. این تمایز برای همة کسانی که کمترین شناخت را از اخلاق مردم و بازتاب (اجتماعی) آن دارند، قابل درک است که دوستدار علی بیشتر خندان و شوخطبع است و دیگران تندخو و ترشرويند.
«طنز» نوعی شوخی هنرمندانه و انتقادی غیرمستقیم همراه با خنده و نشاط به قصد اصلاح کژی است، که با ظاهری شاد و باطنی تلخ بر عناصرِ خنده، انتقاد و اصلاح استوار است و از کنایه، استعاره، تشبیه، تمثیل و مانند اینها بهره میبرد. امام در مواردی، از تشبیه و تمثیل برای انتقاد استفاده کرده است؛ اما چون عنصر خنده در آنها نبود، طنز گفته نمیشود.
3ـ2. سفر تفريحی
سفر شادیبخش است و امام صادق سفرهای تفریحی و شادیبخش را به شرط ناآمیختگی با حرام، شایستة مسلمانِ عاقل اعلام کرد. بنا بر اسناد مختلفی، امام سه هدف را شایستة مسافرت برای مسلمانِ عاقل دانست: تأمین اهداف اقتصادی (مَرَمَّةٍ لِمَعَاش)، تأمین اهداف اُخروی (تَزَوُّدٍ لِمَعَادٍ) و کامرانی و تفریح حلال (لَذَّةٍ فِی غَیرِ مُحَرَّمٍ). حضرت هدف سوم را راهکاری برای بهرهوری بهتر از اهداف دنیایی و اُخروی دانست و در روایتی دستاویزی برای سلامتی دانست.
بنا بر روایاتی، امام صادق گاهی برای تفریح از مدینه بیرون میرفت و به سفر (تفریحی و غیر آن) در روزهای شنبه، سهشنبه و پنجشنبه سفارش میکرد و در غیر این روزها، به صدقه در آغاز سفر دستور میداد و خواستار سفر در آخر شب بود تا مسیر سفر زودتر پیموده شود. حضرت به این دلیل از سفر در جمعه پرهیز داد که روز نماز و عبادت است؛ و نیز از سفر در یکشنبه نهی کرد؛ چراکه بنيامیه آن را به خود اختصاص داده بودند. ازاینرو امام شنبه را روز بنيهاشم و یکشنبه را روز بنياميه خواند. امویان دوشنبه را نیز به دلیل شهادت امام حسین خوشیُمْن و پربرکت میپنداشتند و امام از سفر در آن روز و تبرکجویی به آن نیز جلوگیری کرد. تأکید حضرت بر رحلت پیامبر خدا در دوشنبه نیز تأکیدی بر نفی تبرکجویی به آن روز بود.
امام نه از باب بیان یک حقیقت ثابت، بلکه از باب ایجاد هویتی اجتماعی برای شیعه، روزهای هفته را تقسیم کرد و از اختصاص برخی روزها به اهلبیت و برخی به دشمن یاد کرد. بنا بر روایت دیگری، امام شنبه را روز اهلبیت، یکشنبه را روز شیعیان آنان، دوشنبه را روز دشمنان و سهشنبه را روز بنيامیه خواند. روایت سومی روزها را بهگونهای دیگر تقسيم کرده و شنبه را برای اهلبیت، یکشنبه را برای شیعیان، دوشنبه را برای امویان، سهشنبه را برای پیروان اموی، چهارشنبه را برای عباسیان و پنجشنبه را برای دوستان آنان اختصاص داده است.
این تقسیمها و تغییرها، نشانی بر ادعای پیشگفته است که حُکم روزها بسته به نوعی بهرهوری دشمن، و از سویی برای تبیین هویت اجتماعی شیعه است. بر این پایه، ترجیح (استحباب) برخی احکام و تغییرات آنها را باید همراه با شرایط اجتماعی آن دوره مطالعه کرد و این نیازمند فرصتی دیگر است.
3. تفريحهای تحريمی
تفریحهای ناهمسو با مبانی، اهداف و رویکردها، تفریحهای ناشایست و نارواست که از ارتکاب آنها جلوگیری و به دوری از آنها سفارش میشود. براي مثال، سفر بهرغم برخی دشواریها، از عوامل شادیبخش است و امام صادق به استناد حکمت آلداوود، سفرهای تفریحی و شادیبخش را، بهشرط ناآمیختگی با حرام، شایسته مسلمانِ عاقل دانست و برای پاکسازی جامعه از تفریحهای بدون چنین پشتوانهای، موضع گرفت. چنین موضعی جایگاه نوبازیها یا وسایل تفریحیِ برخوردار از پشتوانه عقلی و شرعی را در اندیشة آن امام بیمانع نشان میدهد. این مواضع عبارتند از:
1ـ3. شرطبندی
امام هرگونه تفریح و ورزش بر پایة برد و باخت را، جز در اسبسواری و تیراندازی، ناروا و موجب لعن ملائک دانست و وسایل قمار را، چه بر پایه بُرد و باخت باشد یا نباشد، ممنوع شمرد. حضرت برخی آلات قمار آن زمان را نام برد و تهیة آنها را کفر، بازی با آنها را شرک، تعلیم آنها را گناهی بزرگ و هلاککننده، سلام به بازیکنندة آنها را گناه، بازیگر با آنها را بهمنزلة خورنده گوشت خوک، و تماشاگر آنها را بهمثابه تماشگر شرمگاه مادر وصف کرد.
2ـ3. غنا و طرب
غنا بهمعنای آواز طربانگیز و به قول یحییبن خالد برمکی، طربآورندة مؤثری که توانایی رقصاندن و گریاندن را داشته باشد و نیز نوازندگی، از موضوعات مهم اجتماعی و پرگفتوگو در فقه شیعی است. بررسی فقهی آنها خارج از قلمرو این نوشتار است. گزارشهای متفاوت دربارة غنا، رويآوری برخی بزرگان به آن و مبارزه شدید امام، شناخت مفهومی آن را پیچیده کرده و تعاریف مختلفی پدید آورده است که در سختگیرانهترین تعریف، اطراب جزء مفهوم آن است. با بازخوانی موضوع غنا در عصر امام صادق، میتوان از انواع آوازخوانی یاد کرد: آواز ناهنجار غنایی و نیز اشعاری در دفاع از دین و اهلبیت، که رویاروی هم بودند.
غنا و موسیقی با اينكه از مسائل اجتماعیِ پرگفتوگو بود، صحابیان ائمه دربارة موضوع و مفهوم آن، و دیگر شیعیان از تاریخنگاری آن دوری کردهاند. در این میان، نکونام با تکیه بر سیر تاریخی غنا و موسیقی به موضوعشناسی آنها پرداخته و کتاب تاریخ تحلیلی موسیقی در اسلام را نگاشته است. او بدون بینش تاریخی و بیتوجه به ارائه اخبار تاریخیِِ استوار و با نگاهی گذرا، بررسی تاریخی ناقصی انجام داده و ضمن بیان ضرورت چنین کاری، نتیجه گرفته که امام صادق با بهره بردن از درگیری امویان و عباسیان و کمرنگ شدن فضای تقیه، غنا و موسیقی را حلال دانسته است؛ ولی دیگر امامان بهدلیل تنگنای تقیه، زمینة ظهور و بروز «طرح شادمانی دینی» را نداشتهاند. او در پایان، تحریم غنا از سوی فقیهان را نقد کرده است. این ادعاها با دادههای تاریخی و روایات نقلشده از امام صادق(ع) همراستا نیست.
روایات زیادی که از امام صادق بیان شدهاند، مفهوم غنا و موسیقی را بیان نمیكنند که نشاندهندة شناخته بودن موضوع برای مخاطبان است. امام در این روایات، غنا را لانة نفاق، سخن زور، حدیث لهو و لغو خواند و آن را نخستین شادمانه شیطان و قابیل در مرگ آدم دانست. آنگاه امام کسانی را که از نواختن و آهنگ لذت میبرند، پیروان شیطان دانست و بهاستناد سخنی از رسول خدا، از غنا و مجموع وسایل مرتبط با آن منع کرد.
همچنين امام مزمار (نی) و سورنا را در شادی، همتای نوحهگری در عزا، نشانة کفر (ناسپاسی یا بیدینی) شمرد. امام زنان غناخوان را ملعون خواند؛ کسب درآمد آنان را از راه غناخوانی، جز در عروسیها، مشکل شمرد و خرید و فروش کنیزان غناخوان را حرام، آموزش غنا به آنان را کفر و شنیدن صدای آنان را نفاق خواند. خبر اخیر، همسو با شواهد تاریخی نشان میدهد که خرید کنیزان و آموزش موسیقی به آنان رایج بود و از مشاغل مدینه محسوب میشد؛ ولی غناخوانی در عروسی استثنا و جایز شمرده شده است تا ازدواج در جامعه اسلامی باشکوه نمایانده شود؛ مانند زنا مخفیانه نباشد و نشان داده شود که در دین آزادیهایی مشروط به پرهیز از بیهودهگویی وجود دارد.
همراهی شیطان، دوری ملائک، رویگردانی و غضب الهی، ناایمنسازی در برابر مصائب و سختیها، بیشرمی، ناسپاسی، نفاقورزی و بیغیرت شدن در برابر ناموس، از پیامدهای این تفریح در سخنان امام صادق است. اصرار امام بر مخالفت با غنا و موسیقی در حجم انبوهی از روایات، نشانی بر تأکید آن حضرت بر هویتبخشی اجتماعی به شیعه و تمایز آنان از دیگران است؛ شاهد آنكه به امام گفتند: عموم مردم گمان دارند كه رسول خدا غنا را در برخی موارد جایز دانسته است. حضرت با تکیه بر آیات 16ـ18 سورة «انبیاء»، آنان را دروغگو خواند و تأکید کرد، در منزلی که غنا خوانده میشود، وارد نشوید.
اخبار پیشگفته، در زمانی صادر شدند که غنا در جامعه فراگیر و زنان و مردان را شامل حاکمان، عالمان، زاهدان و دیگر طبقات اجتماعی، در کام خود فرو برده بود؛ تاجاییکه قاضی ابویوسف (م182ق) در سرزنش مردم مدینه گفت: هیچ شخص محترم و غیرمحترمی از آن رویگردان نیست. در نتیجه، مردم میان لذتجویی و بهرهوری معنوی پیوند دادند؛ چنانکه دَحْمان اَشْقَر، هم در غنا شهرت یافت و هم غنا را باطلیِ شبه حق شمرد و بسیار نمازگزار و حجگزار بود. عطاءبن ابیریاح (م115ق) نیز شعر ابنسُریجِ مُتغنّی را جایگزین پاسخ به پرسشهای فقهی مردم در مسجدالحرام کرد.
در این میان، امام صادق در مسائل اجتماعی نیز مانند مسایل سیاسی، از اظهارنظر صریح پرهیز نکرد؛ در مواضعِ اصولی نرمش نشان نداد و با اندیشه و شعر غنایی مبارزه کرد. حضرت در برابر غنا، شعر ایمانی را ستود و پاداش یک بیت شعر را درباره اهلبیت تأییدیه روحالقدس و داشتن خانهای در بهشت اعلام کرد؛ همچنين صدای نیکو را زیبایی قرآن و خوشصدایی را ویژگی انبیای الهی شمرد و امام سجاد و امام باقر را خوشصداترین افراد زمان خود معرفی کرد و این در حالی بود که حضرت از غناخوانی با قرآن پرهیز میداد.
دربارة بازة زمانی مبارزه حضرت ـ که در عصر اموی یا عباسی بوده است ـ داوری چندان آسان نیست؛ زیرا از سویی جامعه در هر دو دوره گرفتار این ناهنجاری بود و امام وظیفه هدایت جامعه را بر عهده داشت؛ و از سوی دیگر، سفاح (ح132ـ136ق) و منصور عباسی (ح136ـ158) رابطه خوب و گستردهای با غنا نشان نمیدادند؛ تا جایی که به دستور منصور، تنبور بر سر خادم تنبورنواز کوفته شد؛ سازش را شکستند و از قصر بیرونش کردند و او را فروختند.
3ـ3. شکار تفريحی
صید یا شکار حیوانات غیراهلی شامل گرفتن، به دام انداختن و کشتن، از تفریحهای کهن، رایج و همگانی است ه حاکمان نیز به آن میپرداختند. به احتمال، یزید نخستین حاکم اسلامی علاقهمند به شکار باشد. این تفریح در عصر امام صادق رایج بود و کارگزاران اموی و عباسی به آن میپرداختند؛ درحالیکه رسول خدا صید نمیکرد و نمیخرید و میفرمود: گنجشکی که بدون منفعت کشته شود، در قیامت از قاتل خود شکایت میکند.
امام صادق در برابر صیدِ تفریحی موضع گرفت و سفر برای شکار تفریحی را معصیت، تفریحی نادرست و حکم نماز و روزه وی را مانند حکم راهزن مُسلَّح خواند. امام صادق در تفسیر آیة «فَمَنِ اضْطُرَّ غَیرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ»، شکارچی تفریحی را ستمگر و همراستای متجاوز قرار داد و حکم نماز مسافر را از وی نفی کرد. امام برای تثبیت این فرهنگ، شکار و کشتن حیوان را حتی برای رفع نیازمندی محدود کرد و فرمود که شب صید نکنید؛ سراغ جوجة ناتوان از پرواز نروید؛ پیش از طلوع فجر ذبح نکنید؛ از کشتن حیوان در برابر چشم همتای خود بپرهیزید؛ حیوان را پیش از ذبح، زجر و عذاب ندهید؛ قطع نخاع و فلج نکنید و چاقو در حلقوم وی نچرخانید.
4ـ3. شرابنوشی
نوشیدن شراب نیز نوعی تفریح بود که برخی با تشکیک در مفهوم آن، شراب نوشیدند؛ شراب رقیقشده با آب را تجویز کردند؛ مستیآوری را معیار حرمت پنداشتند و نبیذ گواراترین نوشیدنی نزد عُمَربن خطاب شد. در اثر این تشکیکهای چالشزا، تعریف و حکم خمر و فُقّاع را از امام صادق پرسیدند. امام خمر را نجس، همراستای زناکاری و هر مستیآور را حرام و فُقّاع را خمرِ مجهول و نجس اعلام کرد و نبیذ را در نجاست، مانند خمر نامید.
امام برای تثبیت تحریم تفریح با خمر، به حرمت آن در ادیان گذشته اشاره کرد و آن را کمال دین خواند. همچنين در قدمی دیگر، خمر، پدیدآورندگان آن، سوداگران و نوشندگان آن را لعنت کرد؛ درآمد آن را حرام و ننگ شمرد؛ پرهیز از شرابنوشی را عملی انسانی خواند، که حتی اگر برای غیرخدا نیز باشد، پاداشی برابر با سیراب شدن از شراب بهشتی دارد. اصرار و تکرار حضرت بر تبیین مفهوم و تعمیم حکم فقهی خمر، وصف اسفناک خمرنوشان در دنیا و آخرت، تحریم اجتماعی آنان، مانند نهی از معاشرت، برقراری پیوند زناشویی، عیادت و تشییع جنازه، حکايتگر گسترش خمرنوشی در عصر امام صادق است. خمرسازی، خمرفروشی، اجاره دادن خانه برای خمرفروشی یا کرایه دادن حیوان و کِشتی برای حمل و نقلِ شراب، از شغلهای رایج دورة عباسی بود و پرسش درباره حکم این شغلها و درآمد آنها از امام، نشان از رواج خمرنوشی دارد. در پی این گستره، کارگزار دولت عباسی در سفرة میهمانی خود، با حضور امام، شراب گذاشت و حضرت با تحریم آن سفره، کسانی را که بهاختیار بر سفره شراب بنشینند یا بر شرب خمر اصرار داشته باشند، لعنت کرد.
گویا در پی این گستره، حُکم آن حتی برای برخی صحابیان و شیعیان مشتبه شد؛ بهگونهایکه ابوبصیر و یاران او نبیذِ رقیقشده با آب را مینوشیدند که با مخالفت امام صادق روبهرو شدند. شُقرانی نیز شراب خورد و امام به وی فرمود: «کار خوب از هر کسی خوب است؛ اما از تو که دوستدار ما هستی، زیباتر است. کار بد نیز از همگان بد، اما از تو که دوستدار ما هستی، زشتتر است». برخی نیز مفهوم خمر و سبب تحریم آن را از امام جویا شدند. حضرت از پاسخ به این پرسش استقبال کرد، در مواردی نيز بدون پرسش دیگران، حرام بودن انواع مستیآورها، حتی رقیقشدة آنها را با آب تبیین و یکسان بودن کم و زیاد آنها را گوشزد نمود و شعیان را از هضم شدن در فرهنگ جامعة شرابآلود آن زمان بازداشت.
نتيجهگيري
پویایی بشر و زیستِ شادمانه او نیازمند تفریح هدفمند است. ازآنجاکه تفریح مانند هر موضوع اجتماعی دیگر انحرافپذیر است، باید در چارچوب اهداف و نیازمندیها تعریف و برای آن راهکارهایی مناسب ارائه شود. تفریح در سیره و سنت امام صادق جایگاه ویژهای داشت، که هم خود حضرت به تفریح پرداخت و هم برای جهتدهی آن، راهکار ارائه فرمود. این تفریحها همسو با آموزهها و اهداف دینی و شیعی تعریف و تبیین شد و به سه بخش اصلی تقسیم گردید. از تفریحهای پیشبرنده و همسو با آموزهها و اهداف، به تفریحهای تأکیدی، و از تفریحهای آسیبزا و بازدارنده، به تفریحهای تحریمی یاد شد. در این میان، برخی تفریحها در دورن خود دربردارندة مفاهیم دیگری هستند که همسویی یا آسیبزایی آنها باید با توجه به آن مفاهیم ارزیابی شود، که از آنها به تفریحهای تقییدی یاد شد. اسبسواری، تیراندازی، همسردوستی در شمار تفریحهای تأکیدی، كبوتربازی، شوخی، خنده و سفر از تفریحهای تقییدي، و نیز شرطبندی (قمار)، غنا و طرب، شکار تفریحی و شرابنوشي، جزو تفریحهای تحریمی شناسایی شدند.
تفکیک ابزارشماریِ عوامل تفریح از اصلِ شادیِ هدفمندانه، محدودیت استفاده از هر ابزار، رعایت تناسب ابزارها با ارزشها و هدفها، توجه به کارکرد ابزارها در شادیها، پرهیز از تفریحهای بدون پشتوانه، توجه به هویتبخشی اجتماعی شیعه و ارتقای آن با تکیه بر مواضع اصولی، پرهیز از تظاهر برخلاف عقیده، و تحریفزدایی از آموزههای دینی، از عوامل جهتدهی به تفریح، بهویژه در بخش تفریحهای تقییدی و تحریمی برای ارائه طرح دینیِ شادمانه زیستن بوده است.
- ابن ابیالحدید معتزلي، عبدالحمیدبن هبةالله، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، داراحیاء الکتب العربیه، 1378ق.
- ابن ابيشیبه، عبدالله، المُصنَّف، تحقیق سعید محمد لحام، بیروت، دارالفکر، 1409ق.
- ابن اثیر، مبارکبن محمد، النهایة فی غریب الحدیث، تحقیق طاهر احمد الزاوی و محمود محمد الطناحی، چ چهارم، قم، اسماعیلیان، 1364.
- ابنا بسطام، حسین و عبدالله، طب الائمه، مقدمه محمدمهدي خرسان، چ دوم، قم، شریف رضی، 1411ق.
- ابنترکمانی مارديني، علاءالدین، الجوهر النقي، بیروت، دارالفکر، بيتا.
- ابنجوزي، عبدالرحمان، المُنتظم، تحقیق محمد عبدالقادر عطا و مصطفى عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1412ق.
- ابنحبیب بغدادی، محمد، المُحَبَّر، تصحیح ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دارالآفاق الجدیده، بيتا.
- ابنحزم اندلسى، علی، المحلی، بیروت، دارالفکر، بيتا.
- ابنحنبل، احمدبن، مسند، بیروت، دارصادر، بيتا.
- ابنسعد، محمد، الطبقات الکبری، بیروت، دارصادر، بيتا.
- ابنشبه نميري، عمربن شبه، تاریخ المدینه، تحقیق فهیم محمد شلتوت، قم، دارالفکر، 1410ق.
- ابنشعبه حراني، حسنبن علي، تحف العقول عن آلالرسول، تحقیق علیاکبر غفاری، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1404ق.
- ابنعبدالبر، یوسف، التمهید، تحقیق مصطفي بن احمد العلوی و محمد عبدالكريم البکری، مغرب، وزارة عموم الاوقاف والشؤون الاسلامیه، 1387ق.
- ابنعبدربه، احمد، العقد الفرید، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1404ق.
- ابنعساکر، علی، تاریخ مدینة دمشق، تحقیق علي شیری، بيروت، دارالفکر، 1415ق.
- ابنفارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، تحقیق عبدالسلام محمدهارون، بيروت، مکتب الاعلام الاسلامی، 1404ق.
- ابنقتیبه دينوري، عبدالله، عیون الاخبار، چ سوم، بیروت، دار الكتب العلميه، 1424ق.
- ابنکثیر دمشقي، اسماعیل، البدایة و النهایة، تحقیق علي شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1408ق.
- ابنمنظور، محمدبن مكرم، لسان العرب، قم، ادب الحوزه، 1405ق.
- ابنمیثم بحرانی، میثمبن علی، شرح مئة كلمة لأمير المؤمنين، تحقیق جلالالدین حسینی ارموی، قم، مؤسسة النشر الاسلامي، بيتا.
- ابنهشام، عبدالملک، السیرة النبویه، تحقیق مصطفی السقا و ابراهیم الابیاری و عبدالحفیظ شلبی، بیروت، دارالمعرفه، بيتا.
- ابوالفرج اصفهانی، علیبن حسين، الاغانی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1415ق.
- اربلی، علیبن عیسی، کشف الغمه فی معرفة الأئمه، چ دوم، بیروت، دارالاضواء، 1405ق.
- بحرانی، یوسف، الحدائق الناضره، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، بيتا.
- بخاری، محمد، الادب المفرد، بیروت، مؤسسة الکتب الثقافیه، 1406ق.
- برقی، احمدبن محمد، المحاسن، تحقیق جلالالدين حسيني ارموی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، بيتا.
- بکری، عبدالله، معجم ما استعجم، تحقیق مصطفی السقاء، چ سوم، بیروت، عالم الكتاب، 1403ق.
- بلاذری، احمدبن يحيي، انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار، بیروت، معهد المخطوطات مع دار المعارف بمصر، 1417ق.
- بیهقی، احمدبن حسین، السنن الکبری، بیروت، دارالفکر، 1404ق.
- ـــــ ، شُعَب الایمان، تحقیق ابن بسیونی زغلول، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1410ق.
- ثعالبی، عبدالملک، اللطائف و الظرائف، تحقیق ناصر محمدی محمد جاد، قاهره، دارالکتب و الوثائق القومیه، 1427ق.
- ثقفی کوفی، ابراهیمبن محمد، الغارات، تحقیق محدث ارموی، قم، دارالکتاب، 1410ق.
- جاحظ، عمرو، التاج، تحقیق احمد زکی پاشا، قاهره، الامیریه، 1914م.
- جعفری، محمدتقي، رسائل فقهی، تهران، کرامت، 1377.
- جوهری، اسماعیلبن حماد، الصحاح، تحقیق احمد عبدالغفور عطار، چ چهارم، بیروت، دارالعلم للملایین، 1407ق.
- حرعاملی، محمدبن حسن، وسائل الشیعه، چ دوم، قم، آلالبیت، 1414ق.
- حلبی، علیاصغر، طنز و شوخطبعی در ایران و جهان اسلام، تهران، بهبهانی، 1377.
- حميری، عبدالله، قُرْب الاِسناد، تحقیق مؤسسة آلالبیت، قم، آلالبیت، 1413ق.
- خطیب بغدادی، احمد، تاریخ بغداد، تحقیق مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1417ق.
- دمیری، محمدبن موسی، حیاة الحیوان الکبرى، چ دوم، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1424ق.
- دیلمی، حسن، ارشاد القلوب، چ دوم، قم، شریف رضی، 1415ق.
- ذهبی، شمسالدين محمد، الکبائر، تحقيق حسان عبدالمنان، بیروت، دارالخیر، 1416ق.
- ـــــ ، تاریخ الاسلام، تصحیح عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، دارالکتاب العربی، 1409ق.
- زمخشری، محمودبن عمر، الفائق فی غریب الحدیث، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1417ق.
- ـــــ ، ربیع الابرار ونصوص الاخبار، تحقیق عبدالامیر مهنا، بیروت، مؤسسة الأعلمی، 1412ق.
- سرخسی، محمد، المبسوط، بیروت، دارالمعرفه، 1406ق.
- شاذان ازدی نیشابوری، فضلبن، الایضاح، تحقیق جلالالدین حسیني، تهران، دانشگاه تهران، 1363.
- شافعی، محمد، الاُم، بیروت، دارالفکر، 1403ق.
- صدوق، محمدبن علي، الخصال، تحقیق علیاکبر غفاری، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1403ق.
- ـــــ ، ثواب الاعمال، تحقیق محمدمهدی خرسان، چ دوم، قم، شریف رضی، 1368ق.
- ـــــ ، عیون اخبار الرضا، تحقیق حسین اعلمی، بیروت، الاعلمی، 1404ق.
- ـــــ ، معانی الاخبار، تحقیق علياکبر غفاری، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1361.
- ـــــ ، من لايحضره الفقیه، تحقیق علیاکبر غفاری، چ دوم، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1404ق.
- طباطبایی، علی، ریاض المسائل، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1412ق.
- طبری، محمدبن جرير، تاریخ طبري، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، چ دوم، بیروت، دارالتراث، 1387ق.
- طوسی، محمدبن حسن، الامالی، تحقیق مؤسسة البعثة، قم، دارالثقافه، 1414ق.
- ـــــ ، تهذیب الاحکام، تحقیق حسن خرسان، چ سوم، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1364ق.
- عبدالرزاق صنعانی، ابنهمام، المُصَنَّف، تحقیق حبيبالرحمان اعظمي، المجلس العلمی، بيجا، بينا، بيتا.
- عجلونی، اسماعیل، کشف الخفاء، چ سوم، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1408ق.
- عسکری، ابوهلال، جمهرة الامثال، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهيم و عبدالمجید قطامش، چ دوم، بیروت، دارالجیل، 1420ق.
- عنصرالمعالی، کیکاووس، قابوسنامه، تحقیق غلامحسین یوسفی، تهران، علمی و فرهنگی، 1383.
- فیض کاشانی، ملامحسن، الوافی، تحقیق مکتبة الامام امیرالمؤمنین، اصفهان، مکتبة الامام امیرالمؤمنین، 1372.
- قاضی عیاض، عیاضبن موسی، الشِفا بتعریف حقوق المصطفى، بیروت، دارالفکر، 1409ق.
- قاضی نعمان، نعمانبن محمد، دعائم الاسلام، تحقیق آصفبن علياصغر فیضی، مصر، دارالمعارف، 1383ق.
- قمی، علیبن ابراهیم، تفسیر قمي، تصحیح طبیب موسوی جزائری، چ سوم، بیروت، دارالسرور، 1411ق.
- کتانی، عبدالحی، نظام الحكومة النبویه (التراتیب الاداریه)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بيتا.
- کراجکی، محمدبن علي (ابوالفتح)، کنزالفوائد، چ دوم، قم، مکتبة المصطفویه، 1369.
- کلینی، محمدبن يعقوب، الکافی، تحقیق علیاکبر غفاری، چ پنجم، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1363.
- گلپایگانی، محمدرضا، كتاب الشهادات، قم، سیدالشهداء، 1405ق.
- لاری، عبدالحسين، التعلیقة على المكاسب، قم، مؤسسة المعارف الاسلاميه، 1418ق.
- مازندرانی، محمدصالح، شرح اصول الکافی، تحقیق علی عاشور و تعلیق ابوالحسن شعرانی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1421ق.
- مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، چ دوم، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1403ق.
- مجلسی، محمدتقی، روضةالمتقین، تحقیق حسين موسوي كرماني و عليپناه اشتهاردى، قم، کوشانپور، بيتا.
- مسعودی، علیبن حسين، مروج الذهب، تحقیق يوسف اسعد داغر، چ دوم، قم، دارالهجره، 1409ق.
- مفید، محمدبن محمدبن نعمان، خلاصة الايجاز، تحقيق علياكبر زمانینژاد، چ دوم، بیروت، دارالمفید، 1414ق.
- ـــــ ، الارشاد فی معرفة حججالله علی العباد، تحقیق مؤسسة آلالبيت، چ دوم، بیروت، دارالمفید، 1414ق.
- نجفی، هادی، موسوعة احاديث اهلالبيت، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1423ق.
- نراقی، احمدبن محمدمهدی، مستند الشيعه، تحقيق مؤسسة آلالبيت، قم، مؤسسة آلالبيت، 1419ق.
- نرسی، زید، اصل، «الاصول الستة عشر من الاصول الاولیه»، تحقیق ضیاءالدین محمودی، قم، دارالحدیث، 1423ق.
- نسائی، احمد، السنن الکبری، تحقیق عبدالغفار سليمان بنداری و كسروي حسن، بیروت دارالکتب العلمیه، 1411ق.
- نکونام، محمدرضا، تاریخ تحلیلی موسیقی در اسلام، تهران، صبح فردا، 1393.
- واقدی، محمدبن عمر، المغازی، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، الاعلمی، 1409ق.
- هیثمی، علی، مجمع الزوائد، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1408ق.
- یاقوت، ابوعبدالله، معجم البلدان، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1399ق.
- یعقوبی، احمدبن اسحاق، تاریخ يعقوبي، بیروت، دارصادر، بيتا.