، سال هفدهم، شماره دوم، پیاپی 49، پاییز و زمستان 1399، صفحات 77-94

    بررسی انتقادی روش تاریخ‌نگاری مارتین لینگز در کتاب «محمد (ص) بر پایه‌ی کهن‌ترین منابع»  (با بررسی موردی ایمان ابوطالب)

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    ✍️ حسین عبدالمحمدی بنچناری / دانشیار گروه تاریخ جامعة المصطفی العالمیه / hoseinmohammadi31@yahoo.com
    اسدالله رحیمی / دکتری تاریخ اهل بیت (ع) جامعة المصطفی العالمیه / asadullahrahimi122@gmail.com
    چکیده: 
    مارتین لینگز، متولد 1909م در انگلستان، از معدود خاورپژوهانی است که از مسیحیت به اسلام تغییر آیین داده و آثاری در حوزه‌ی مسائل اسلامی پدید آورده است. یکی از آنها کتابی است با عنوان «محمد بر پایه‌ی کهن ترین منابع». گرچه وی در این کتاب گزارشی نسبتاً جامع از زندگی پیامبر خاتم(ص) ارائه داده، اما روش تاریخ نگاری وی، با معیارهای پژوهش تاریخی منطبق نیست. در این مقاله، با استفاده از روش تحلیل تاریخی، روش تاریخ نگاری مؤلف با بررسی موردی «مسئله ایمان ابوطالب(ص)» بررسی شده تا اشکالات کتاب در این زمینه مطرح شود و تصویر شفاف تری از موضوع بحث به مخاطبان ارائه گردد. گزینش بدون ارائه‌ی منطق، بی توجهی به تمامی گزاره ها و شواهد، تحمیل پیش فرض ها بر تاریخ و بی توجهی به تمامی منابع، از جمله اشکالات روشی بر تاریخ نگاری مارتین لینگز است که نتیجه‌ی آن معرفی چهره ای بی ایمان از حضرت ابوطالب(ص) است. درحالی که بررسی تمامی منابع، گزاره ها و شواهد، ادله و شواهد بسیاری را مبنی بر ایمان ابوطالب(ص) آشکار می کند.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    A Critical Study of Martin Lings' Method of Historiography in book of "Muhammad Based on the Ancient Sources" (A Case Study of Aboutaleb’s Faith)
    Abstract: 
    Martin Lings, born in 1909 in England, was one of the few orientalists to convert from Christianity to Islam and to work on Islamic issues. One of them is the book "Muhammad based on the oldest sources". Although in this book he presents a relatively comprehensive account of the life of the Prophet Khatamah, his method of historiography does not meet the criteria of historical research. This study, by using the method of historical analysis, the author's method of historiography is examined by a case study of "the issue of Aboutaleb faith" in order to raise the book's shortcomings in this regard and provide a clearer picture of the topic of discussion to the audience. Some problems of Martin Lings' historiography are choice without presentation of logic, disregard for all propositions and evidence, imposition of presuppositions on history, and disregard for all sources that result in the introduction of unbelieving figures from Abu Talib. While examining all the sources, propositions, and pieces of evidence, it reveals many pieces of evidence and proof about Abu Talib's faith.
    References: 
    متن کامل مقاله: 

     
    مقدمه
    مسئله ایمان ابوطالب، از دیرباز بین مورخان مورد مناقشه و گفت‌وگو بوده است. در گفتمان اهل‌بیت و امامیه، ایمان وی مورد اتفاق و اجماع عالمان امامیه بوده؛ اما علمای اهل‌سنت در این زمینه اختلاف‌نظر داشته‌اند؛ برخی معتقد به ایمان ابوطالب بوده و برخی دیگر منکر آن هستند. نمایندة اصلی منکران ایمان ابوطالب ابن‌تیمیه است  که تلاش کرده عدم ایمان ابوطالب را با دلایل و شواهد تاریخی اثبات کند. ازآنجاکه منبع اصلی مطالعات خاورپژوهان برخی از منابع تاریخی اهل‌سنت است، این تفکر در پژوهش‌های مستشرقان نیز نفوذ کرده است. وینسینک، دوایت دونالدسن، ویل دورانت، ویلیام مونتگومری وات، جان نورمن هولیستر، و جاناتان براون ازجمله مستشرقانی هستند که در آثارشان به عدم ایمان حضرت ابوطالب تصریح کرده‌اند.  مارتین لینگز  نیز از کسانی است که همان قرائت رایج بین مستشرقان از عدم ایمان ابوطالب را در قالب ادبیات رمان‌گونه بازخوانی کرده است.
    مارتین لینگز اصالتاً خاورپژوه انگلیسی است که به دین اسلام تغییر آیین داده و آثار متعددی در زمینة تاریخ اسلام و معارف اسلامی پدید آورده است.  یکی از آثار وی کتابی است با عنوان محمد بر پایة کهن‌ترین منابع، که اصل آن به زبان انگلیسی انتشار یافته و سپس توسط سعید تهرانی‌نسب به فارسی ترجمه شده است. این کتاب که عمدتاً بر پایة منابع تاریخی و حدیثی کهنی مانند الطبقات الکبری، المغازی، السیرة النبویة، تاریخ الامم و الملوک، صحاح و مسانید و برخی منابع متأخر نگارش یافته، شرح‌حال رمان‌گونه‌اي از زندگی پیامبر و حوادث صدر اسلام تا زمان رحلت آن حضرت را دربر دارد.
    مارتین لینگز سعی کرده زندگی پیامبر اکرم را با ادبیات رمان‌گونه و جذاب برای مخاطبان بنویسد. او کوشیده است تصویر جامعی از زندگی پیامبر اکرم و حوادث صدر اسلام ارائه کند و تمامی حوادث دوران آن حضرت را به اختصار بازگو نماید.
    کتاب یادشده با همة نقاط قوت و مثبت و ادبیات جذاب و تأثیرگذار، از جهت روش پژوهش و تحلیل‌هایی که ارائه داده، دارای اشکالاتی است و براساس همان منابع مورد استناد مؤلف، اشکالات پرشماری در آن به چشم می‌خورد که بایسته است در چند محور اساسی مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد.
    نویسندگان این مقاله از آن جهت بررسی این کتاب را مورد اهتمام قرار داده‌اند که ازیک‌سو، ترجمة آن در میان فارسی‌زبانان طرف‌داران بسیاری را به خود اختصاص داده و از سوی دیگر، هیچ نقد و بررسی از سوی پژوهشگران دربارة این کتاب صورت نگرفته است؛ و از سوی سوم، بررسی اثر فوق به منظور جبران خلأهای آن و ارائة تصویر درست از حوادث صدر اسلام به مخاطبان، یک ضرورت اجتناب‌ناپذیر به نظر می‌رسد؛ زیرا خوانش ناقص گزارش‌های تاریخی به نحوی تحریف تاریخ را در پی خواهد داشت و در نهایت، تصویری نادرست از سیره و رفتار پیامبر و صحابة آن حضرت برای جامعه ارائه خواهد کرد.
    با توجه به آنچه گفته شد، نویسندگان این مقاله، اولاً فقط به ترجمة کتاب فوق و بازتاب آن در میان فارسی‌زبانان نظر دارند و ثانیاً نقد و بررسی اثر یادشده را به منظور رفع اشکالات و تکمیل نارسایی‌های آن مدنظر قرار داده‌اند، تا نقش تکمیل‌کننده‌ای در زمینۀ اثرگذاری مطلوب آن در جامعه داشته باشند.
    در این مقاله، روش تاریخ‌نگاری مؤلف با بررسی موردی «ایمان ابوطالب» ارزیابی می‌گردد. سؤالی که این پژوهش به‌دنبال دستیابی به پاسخ آن است، این است که مارتین لینگز با چه شیوة تاریخ‌نگاری مسئلۀ ایمان ابوطالب را بررسی کرده و صورت اصلی این مسئله در منابع تاریخی و حدیثی، چگونه ترسیم شده است؟ فرضیه‌ای که در نگاه ابتدایی و کلی می‌توان در پاسخ به سؤال یادشده مطرح کرد، این است که این کتاب در حوزة تاریخ نگارش یافته و نویسنده بایستی در خوانش مسئله موردنظر، از معیارهای روش تاریخی پیروی می‌کرد؛ اما تصویرسازی وی از موضوع بحث، گزینشی، ناقص، همراه با کتمان برخی گزاره‌ها و شواهد و نادیده‌انگاری برخی منابع بوده و در نقل این مسئله، از بایسته‌های روش تاریخی فاصله گرفته است.
    پژوهش حاضر با استفاده از روش تحلیل تاریخی سعی دارد با بررسی تمامی گزاره‌ها و شواهد تاریخی مربوط به مسئله یادشده، به پاسخ تفصیلی سؤال فوق دست یابد تا از این رهگذر، تصویری جامع و منطبق با منابع مربوطه از موضوع بحث ارائه کند؛ اما پیش از تبیین معيارهای روش تاریخ‌نگاری و نقد شیوة تاریخ‌نگاری مؤلف، لازم است مارتین لینگز و کتاب او به اختصار معرفی شوند.
    1. آشنايی با مارتين لينگز و کتاب او
    مترجم کتاب در مقدمة خود شرح‌حالی از مارتین لینگز نگاشته است که به‌اختصار در اینجا مرور می‌کنیم.
    مارتين لينگز در سال 1909م در خانواده‌ای پروتستان در انگلستان به دنیا آمد. ایشان در سال 1932م در سن 23 سالگی از کالج مُدلین دانشگاه آکسفورد درجة کارشناسی و در سال 1937م از همان دانشگاه درجة کارشناسی ارشد در رشتة ادبیات انگلیسی اخذ کرد. مدتی در لهستان تدریس نمود و در سال 1940م به مصر رفت و تا سال 1951 در دانشگاه قاهره مشغول به کار بود. 
    او در سال 1935م به نوشته‌های رنه گنون برخورد. خلاصة پیام گنون برای لینگز این بود: همۀ ادیان بزرگ جهان حقیقی‌اند و هر کدام از آنها توانایی نشان دادن راهی را که به «کمال اصیل، ازلی و ملاقات خدا» بینجامد، دارند. همچنین نوشته‌های گنون به لینگز می‌گفت که در دوران جدید، دین (مخصوصاً مسیحیت) عقل انسان‌ها را به حال خود رها کرده است و تنها احساسات آنها را تغذیه می‌کند و فاجعة مدرنیسم پیامد بلافصل این امر است. در آن زمان، لینگز هنوز رسماً به دین مسیحیت (مذهب پروتستان کلیسای انگلیس) بود. وی می‌گفت: «کشف گنون مثل برق مرا گرفت؛ می‌دانستم که رودرروی حقیقت نشسته‌ام... و اینکه باید کاری انجام می‌دادم». 
    در مصر، هم‌زمان با تدریس در دانشگاه قاهره، برای کامل کردن زبان عربی خود می‌کوشید و درعین‌‌حال به‌عنوان دستیار شیخ عبدالواحد یحیی  انجام وظیفه می‌کرد. در همین دوران بود که اولین کتاب خود، کتاب یقین: دین، بینش و معرفت در عقاید عرفانی، ابتدا به زبان عربی‌ و بعدها ترجمة آن به زبان انگلیسی‌ را به نام اسلامی‌اش ابوبکر سراج‌الدین منتشر کرد. 
    پس از درگذشت گنون در سال 1951م و نیز اغتشاشاتی که به انقلاب مصر منجر شد، لینگز از قاهره به لندن بازگشت. در آنجا او دوباره به تحصیل پرداخت و تز دکترایش را دربارة شیخ احمد علوی، عارف الجزایری، نوشت.  وی دارای آثار متعددی است؛ اما کتابی که در میان تمامی آثار او، به عنوان شاهکار شناخته می‌شود، کتاب محمد برپایة کهن‌ترین منابع است که نخستین بار در سال 1983م منتشر شد و تاکنون چندین بار تجدیدچاپ و به زبان‌های فارسی، فرانسه، ایتالیایی، اسپانیایی، ترکی، آلمانی، مالی، عربی، اردو، سوئدی و چند زبان دیگر ترجمه شده و در سال‌های 1983م و 1990م در پاکستان و مصر برندة ارزنده‌ترین جوایز شده است. 
    این کتاب گزارشی از رخدادهای تاریخ اسلام با محوریت زندگی پیامبر اکرم است. حوادث مطرح‌شده به صورت داستان‌هایی در قالب ۸۵ عنوان مستقل نگارش یافته است.
    2. مهم‌ترين معيارها در روش تاريخی
    کتاب محمد بر پایة کهن‌ترین منابع، در حوزة تاریخ نگارش یافته است و ناگزیر باید روش تاریخی را رعایت کند. روش تاریخی معیارها و بایسته‌هایی دارد که باید پژوهشگر حوزة تاریخ به آنها ملتزم باشد و در غیر این صورت، پژوهش وی ارزش علمی خود را از دست خواهد داد.  معیارهای متعددی در روش تاریخی مطرح است که در ادامه، مهم‌ترین آنها را که در مقالة حاضر مبنای نقد روش مارتین لینگز قرار گرفته‌اند، مورد بررسی قرار می دهیم.
    1ـ2. تعيين منطق گزينش
    یکی از معیارهای روش تاریخی، تعیین منطق گزینش است؛ یعنی هر پژوهشگری ناگزیر است از میان انبوه گزارش‌های تاریخی ـ که بعضاً با یکدیگر تعارض دارند ـ برخی از آنها را گزینش کند؛ اما باید منطق و معیار گزینش خود را مشخص کند که بر چه مبنا و اساسی دست به گزینش زده و چرا گزارش‌های دیگر را نادیده گرفته است؟ اگر معیار گزینش را مشخص نکند، از نظر خوانندة آگاه قابل پذیرش نخواهد بود.  چنان‌که خواهد آمد، مارتین لینگز در مقام گزارش ایمان ابوطالب دست به گزینش زده؛ اما منطق و معیار گزینش خود را مشخص نکرده است.
    2ـ2. نقل و بررسی تمامی گزاره‌ها و شواهد و قرائن
    از دیگر الزامات روش تاریخی، توجه به تمامی اجزای یک متن و سند تاریخی است؛ به‌گونه‌اي‌که تمامی صدر و ذیل مرتبط با یک متن بررسی و تحلیل گردد تا فهم و برداشت ناقصی از آن متن انجام نگیرد. پژوهشگر، اگر آگاهانه تصرفاتی را در متن و سند انجام دهد که بخشی از واقعیت را پنهان کند یا واقعیتی نهفته در آن متن را وارونه نشان دهد، فهم ناقص یا وارونه‌ای را به مخاطبان منتقل خواهد نمود. 
    همچنین روش تاریخی ایجاب می‌کند که شخص محقق تمامی گزارش‌های مربوط به یک واقعة تاریخی را مورد توجه قرار دهد تا خوانشی که از آن واقعه ارائه می‌کند، منطبق با داده‌های تاریخی مربوطه باشد. بنابراین، اگر بدون ارائة هیچ‌گونه دلیلی به کتمان برخی آنها روی آورد، پژوهش وی مورد اعتماد نخواهد بود. 
    چنان‌که خواهد آمد، بررسی گزارش‌های مارتین لینگز از موضوع بحث نشان از آن دارد که وی ازیک‌سو، بخشی از واقعیت‌ها در یک متن را پنهان نموده؛ و از سوی دیگر، براساس برخی گزارش‌ها و بدون توجه به گزارش‌های دیگر اظهارنظر کرده است.
    3ـ2. عدم تحميل پيش‌فرض‌ها بر تاريخ
    از دیگر معیارهای روش تاریخی، عدم تحمیل پیش‌فرض‌ها بر تاریخ است. داشتن پیش‌فرض برای پژوهشگر، یک امر جدایي‌ناپذیر است و فی‌نفسه نکوهیده نیست؛ اما سخن در این است که محقق تاریخ در روند پژوهش تاریخی، پیش‌فرض‌های خود را آگاهانه و متعصبانه بر تاریخ تحمیل نکند تا پژوهش وی، از یکسونگری و داوري‌های یک‌جانبه نسبت به موضوعات و گزاره‌های تاریخی مصون بماند. پژوهشگری که آگاهانه بررسی‌ها و تحلیل‌های تاریخی خود را بر پیش‌فرض‌ها و تعلقات ذهنی خود استوار نماید، افق نگاهش به وقایع تاریخی، بسیار تنگ و کوچک خواهد بود و طبعاً از کشف بسیاری از حقایق و وقایع عاجز خواهد ماند در نتيجه، نه‌تنها خودش از آن حقایق دور خواهد افتاد، بلکه مخاطبان ناآگاه را نیز به بیراهه خواهد برد. 
    در ادامه خواهیم دید که نحوة چینش و گزارش مارتین لینگز از مسئلۀ مورد بحث، به‌خوبی نشان می‌دهد که تعصب مذهبی وی موجب شده پیش‌فرض خود ـ مبنی بر عدم ايمان ابوطالب ـ را بر تاریخ تحمیل کند و این موضوع را امر مسلم جلوه دهد.
    4ـ2. نگرش جامع به منابع
    بررسی همة منابع مربوط به یک حادثه، یکی دیگر از اصول تاریخ‌نگاری است. بدون تردید، تمایل به دسته‌ای از دیدگاه‌ها و منابع تاریخی و منحصر کردن فضای ذهن به پاره‌ای از منقولات، زمینه‌های یک ارزش‌یابی جامع و همه‌سونگر را از محقق سلب می‌كند. 
    این امر از سوی نویسندة کتاب در مسئلۀ مورد بحث رعایت نشده است؛ زیرا مطالب تنها براساس برخی منابع تاریخی و حدیثی ـ آن‌هم به صورت ناقص ـ تدوین شده است؛ درحالی‌که منابع پرشمار دیگری در این زمینه وجود دارند که مؤلف کتاب از آنها صرف‌نظر کرده است.
    با توجه به معیارهای فوق، به‌روشنی می‌توان گفت که گزارش مارتین لینگز از مسئلۀ ایمان ابوطالب، با این دسته از معیارها منطبق نیست؛ زیرا وی در مقام ارائة گزارش، برخی گزارش‌ها را گزینش و برخی دیگر را نادیده انگاشته؛ اما معیار گزینش را مشخص نکرده است؛ از سوی دیگر، سعی وافر به خرج داده است تا برخی گزارش‌هایی را که نشانگر ایمان ابوطالب بوده‌اند، کتمان کند؛ وی همچنین از این طریق پیش‌فرض‌ها و تعصبات مذهبی خود را بر تاریخ تحمیل نموده؛ و از سوی چهارم، گزارش‌های خود را فقط به چند منبع تاریخی و حدیثی محدود کرده است. در مباحث بعدی به بررسی موردی و مصداقی این موارد خواهیم پرداخت.
    3. اظهارات مارتين لينگز دربارة ايمان ابوطالب
    پیش از هرگونه نقد و بررسی، بایسته است که اظهارات مارتین لینگز دربارة ایمان ابوطالب را مرور کنیم تا انصاف در پژوهش علمی را رعایت کرده باشیم و اجحافی در حق ایشان صورت نگیرد. اظهارات وی دربارة مسئلة ایمان ابوطالب، به‌ترتیب صفحات کتاب، بدین شرح است:
    1. ... اما هیچ‌کدام از چهار عموی پیامبر کمترین تمایلی به پیروی از او نشان ندادند: ابوطالب با اسلام آوردن پسرانش، جعفر و علی، مخالفت نکرد، اما خودش گفت که حاضر نیست دین آبا و اجدادی‌اش را رها کند؛ عباس طفره می‌رفت و حمزه این دین را نیک نشناخته بود؛ با‌این‌همه رفتار آنها جای هیچ شکی در خلل‌ناپذیر بودن علاقة شخصی آنها به او باقی نمی‌گذاشت. 
    2. چند تن از رهبران ایشان [قریش] نزد ابوطالب رفتند و مصرانه از او خواستند فعالیت‌های برادرزاده‌اش را مهار کند. او با رفتار صلح‌جویانه، از عمل به خواستة آنها طفره می‌رفت و سرانجام وقتی آنها دیدند که او برایشان هیچ کاری نمی‌کند، دوباره نزد او آمدند و گفتند: «ای ابوطالب! مقام تو در بین ما مقامی بلند و شریف است و ما از تو خواسته‌ایم که جلوی برادرزاده‌ات را بگیری؛ اما تو چنین نکرده‌ای. به خدا قسم ما تحمل نخواهیم کرد که به پدرانمان توهین و راه و رسممان به سخره گرفته شود و به خدایان ما ناسزا گویند. او را وادار کن از کارهایش دست کشد؛ وگرنه با هر دوی شما خواهیم جنگید»؛ سپس رفتند و ابوطالب درحالی‌که شدیداً مضطرب شده بود، پی برادرزاده‌اش فرستاد و آنچه را گفته بودند، برایش تعریف کرد و گفت: «پسر برادرم! به من و خودت رحم کن. بار سنگین‌تر از تحملم بر دوش من منه»؛ اما پیامبر پاسخ داد: «به خدا قسم، اگر خورشید را در دست راست و ماه را در دست چپم قرار دهند که من این راه را رها کنم، پیش از آنکه خداوند به پیروزی رساندش یا من در این راه بمیرم، هرگز چنین نخواهم کرد». آن‌گاه درحالی‌که اشک به چشمانش آمده بود، به‌پا خاست و آمادة رفتن شد؛ اما عمویش دوباره او را صدا زد و گفت: «پسر برادرم! برو و هرچه می‌خواهی بکن که به خدا قسم هرگز به هیچ سبب تو را تنها نخواهم گذاشت».
    وقتی قریش فهمیدند که از ابوطالب فایده‌ای نصیبشان نمی‌شود، همچنان از حملة مستقیم به برادرزادة او خودداری می‌کردند؛ زیرا او به‌عنوان رئیس یک عشیره می‌توانست به برادرزاده‌اش امانی غیرقابل نقض اعطا کند و به صلاح همة رؤسای عشیره‌ها در مکه بود که به حقوق یک رئیس عشیره احترامی که شایستة اوست، گذاشته شود. 
    3. طالب و عقیل راه برادران کوچک‌تر خود، جعفر و علی، را دنبال نکرده، بلکه مانند پدرشان نامسلمان باقی مانده بودند. 
    4. وقتی ابوطالب در بستر بیماری بود، چندین تن از رهبران قریش، ازجمله عتبه و شیبه و ابوسفیان از عبدشمس، امیه از جمح، و ابوجهل از مخزوم، به ملاقاتش آمدند و گفتند: «ابوطالب! تو خود به مقامت در میان ما نیک واقفی و اکنون آنچه شاهدش هستی بر تو فرود آمده است و ما بر تو بیمناک گشته‌ایم؛ و باز از آنچه بین ما و برادرزاده‌ات گذشته، نیک آگاهی. پس او را نزد خود بخوان و از ما برای او هدیتی بگیر و از او نیز برای ما هدیتی بستان، که او ما را رها کند و ما نیز از او بگذریم. او باید دست از ما و دینمان بردارد». پس ابوطالب پی پیامبر فرستاد و وقتی پیامبر آمد، ابوطالب گفت: «پسر برادرم! این افراد از اشراف و بزرگان قومت برای دادوستد با تو گرد آمده‌اند». پیامبر گفت: «چنین بادا! به من یک کلمه بگویید؛ کلمه‌ای که با آن بر همة عرب حکم برانید و عجم مطیعتان شوند». ابوجهل گفت: «بله! به پدرت قسم به این خاطر، یک کلمه که سهل است، ده کلمه خواهیم گفت». پیامبر گفت: «باید بگویید: لا اله الا الله و باید همة چیزهایی را که غیر از او می‌پرستید، رد کنید». آنها دستی زدند و گفتند: «خدایان ما را به یک خدا تبدیل می‌کنی، محمد؟ به‌راستی که این امری است عجیب!» سپس به یکدیگر گفتند: «این مرد هیچ‌کدام از خواسته‌های شما را برآورده نخواهد کرد، بیایید راه خود را ادامه دهیم و دین آبا و اجدادمان را نگه داریم تا خداوند بین ما و او حکم کند».
    وقتی آنها رفتند ابوطالب به پیامبر گفت: «برادرزادة عزیرم! آن‌طور که من دیدم، تو چیز غیرطبیعی و گزافی از آنها نخواستی». این سخنان در پیامبر موجی از امید و اشتیاق به وجود آورد که شاید ابوطالب مسلمان شود و گفت: «عمو! شما این کلمات را بگویید. باشد که روز رستاخیز بتوانم به‌سبب آن برایتان شفاعت کنم». ابوطالب گفت: «برادرزادة عزیرم! اگر نمی‌ترسیدم که قریش فکر کند من از ترس مرگ، آنها را بر زبان رانده‌ام، آن کلمات را می‌گفتم؛ هرچند گفتنشان برای خشنودی تو باشد». سپس وقتی ابوطالب به لحظة جان دادن می‌رسید، عباس دید که ابوطالب لب‌هایش را تکان می‌دهد و سرش را نزدیک برد و گوش داد و به پیامبر گفت: «برادرم کلماتی را که از او خواسته بودی، گفت»؛ اما پیامبر گفت: «من نشنیدم». 
    همان‌طور که از گزارش‌های فوق استفاده می‌شود، مارتین لینگز بر آن است که حمایت ابوطالب از پیامبر اکرم به سبب عِرق قبیلگی و عشیره‌ای بوده است و ایشان تا لحظة مرگ به دین اسلام ایمان نیاورد؛ به‌گونة‌ای‌که پیامبر سخن عباس را تأیید نکرد و برای ایشان مشخص نشد که ابوطالب در لحظة وفات چه چیزی بر زبانش جاری شد.
    4. نقد و بررسی روش تاريخ‌نگاری مارتين لينگز
    در این مجال، روش تاریخ‌نگاری مارتین لینگز با بررسی اظهارات او دربارة «ایمان ابوطالب» مورد ارزیابی قرار می‌گيرد.
    1ـ4. گزينش بدون ارائة منطق
    بر پایة این معیار، گزارش مارتین لینگز از موضوع بحث، درست با همین اشکال روشی مواجه است؛ زیرا وی گزارش‌های خود را عمدتاً از دو منبع سیرة ابن‌هشام و طبقات ابن‌سعد، نقل و گزینش نموده است؛ درحالی‌که در این دو منبع، گزارش‌های معارض نیز وجود دارد. ابن‌هشام می‌نویسد: پس از آنکه ابوطالب به‌دلیل حمایت‌های همه‌جانبه از پیامبر مورد خشم و فشار بیش از حد قریش قرار گرفت، اشعار بلندی سرود که در بخشی از آنها چنین آمده است:
    ألم تعلموا أنا وجدنا محمداً
            نبيّاً كموسى خطّ في أوّل الكتب‏

    فلسنا و ربّ البيت نسلم أحمدا
            لعزّاء من عضّ الزّمان و لا كرب
    آيا نمى‌دانيد ما محمد را پیامبری همانند موسی یافتیم، كه به پيامبرى او در اول همة كتاب‌ها به نام او تصريح شده است؟ به خداى كعبه قسم! ما پيامبر را به دلیل سختى‌ها و مشكلات با (بت) عزا عوض نمى‌كنيم.  همچنین در اشعار بلند دیگری که در حمایت از پیامبر و مقابله با خطرات قریش سروده، چنین گفته است:
    خليليّ ما أُذني لأوّلِ عاذلِ
            بِصَغْواءَ في حقٍ ولا عند باطلٍ

    أعوذ برب الناس من كل طاعن
            علينا بسوء أو ملح بباطل

    و بالبيت حق البيت من بطن مكة
            وبالله إن الله ليس بغافل

    هيچ‌گاه به سخن ملامتگران گوش فرانداده‌ام و ذره‌ای به کفر و عصيانگری متمايل نیستم. پناه مى‏برم به خالق مردم از گروهى كه به بدى بر ما طعن مى‏زنند يا ما را به باطل نسبت مى‏دهند. قسم به كعبه، خداوند از توطئة توطئه‌گران غافل نيست. 
    طبق گزارش ابن‌سعد، پیش از آنکه پیامبر به رسالت برسد، ابوطالب به خدای یگانه باور داشته است. زمانی که پیامبر هنوز در آغاز سنین نوجوانی قرار داشت، ابوطالب او را با خود به سمت شام برد. در مسیر راه با راهبی برخورد که نشانه‌های پیامبری را در وجود محمد متبلور یافت. راهب به ابوطالب توصیه کرد که از سفر شام منصرف گردد و محمد را به مکه برگرداند؛ زیرا یهودیان به ایشان حسد مي‌ورزند و آسیبی به او خواهند رساند. ابوطالب چنین پاسخ داد که این فقط سخن تو نیست؛ خدای متعال نیز همین را می‌گوید. سپس ابوطالب همراه محمد از همان‌جا بازگشت و به درگاه خدای متعال چنین عرضه داشت: «اللهم إني أستودعك محمد»؛  پروردگارا! من محمد را به تو وديعه مى‏سپارم. طبق گزارش دیگری، پس از آنکه پیمان قریش بر ضد بنی‌هاشم در معرض فروپاشی قرار گرفت، ابوطالب به رهبران قریش این‌گونه خطاب کرد: «برادرزاده‌ام (محمد) که هرگز دروغ نمی‌گوید، به من خبر داده است که خدای متعال موریانه‌ای را بر پیمان‌نامة شما مسلط کرده و جز نام خدای متعال، تمامی آن، خوراک موریانه شده است».  سران قریش با اینکه پیمان‌نامه را همان‌گونه¬که پیامبر خبر داده بود، یافتند باز هم راه لجاجت و عناد در پیش گرفتند. وقتی ابوطالب با عناد آنان مواجه شد، به کعبه پناه برد و با چنگ زدن به پردة آن، به درگاه خدای متعال چنین شکوه نمود: «اللهم انصرنا ممن ظلمنا و قطع أرحامنا و استحل ما يحرم عليه منا»؛  خدایا! ما را در برابر کسانی که بر ما ستم کردند و رابطة خویشاوندی را بریدند و حرمت‌هایشان را بر ما حلال کردند، یاری فرما! بر پایة نقل دیگر، زمانی که عباس عموی پیامبر از آن حضرت سؤال کرد که چه آرزویی دربارة ابوطالب دارد، حضرت پاسخ داد: تمامی خیر را از خدای متعال برای ابوطالب مسئلت دارم. 
    نکتة دیگری که در دو منبع پیشین به‌تفصیل بیان شده و مارتین لینگز آن را نادیده گرفته، حمایت‌های بی‌مانند ابوطالب از پیامبر است. پس از رحلت عبدالمطلب، ابوطالب سرپرستی پیامبر را به عهده گرفت و با همة تنگناهای معیشتی، توجه کامل به ایشان داشت. شدت محبت ابوطالب به محمد به اندازه‌ای بود که هیچ‌یک از فرزندانش را تا آن اندازه دوست نداشت؛ در کنار او می‌خوابید و تا زمانی که آن حضرت حاضر نمی‌شد، هیچ‌یک از افراد عائلة ابوطالب دست به غذا نمی‌بردند. ابوطالب برای تربیت، صیانت و تأمین معیشت وجود پیامبر اکرم، چنان سختی‌هایی را تحمل کرد که هرگز نظیری برای آن وجود ندارد.  پس از بعثت پیامبر و آغاز دعوت عمومی، سختی‌های ابوطالب چند برابر شد؛ زیرا قریش با تمام وجود و با تمام امکانات به میدان آمدند تا جلوی انتشار این دین جدید را بگیرند. آنان فشارها بر پیامبر و حامیان آن حضرت را تا حد ممکن افزایش دادند. گاهی از راه تطمیع و گاهی از طریق تهدید و تحریم و شکنجة مسلمانان نهایت تلاش را به خرج دادند تا مانع تبلیغ دین جدید و عیب‌گویی از بت‌هایشان شوند؛ اما به همان اندازه که دشمنان در برابر پیامبر و آیین او، سرسختی نشان دادند، ابوطالب بیش از آن از وجود مبارک پیامبر و آیین ایشان حمایت و صیانت نمود. در دورة تحریم سه‌ ساله در شعب ابی‌طالب، شعب‌نشینان تا سر حد مرگ پیش رفتند و سنگینی این مسئولیت خطیر، بر دوش ابوطالب بود. مسئولیت صیانت از وجود پیامبر در برابر ترور دشمن، به مراتب سنگین‌تر از هر مسئولیت دیگر بود. 
    چنان‌که می‌بینیم، در دو منبع یادشده، گزاره‌ها، شواهد و حتی دلیل روشن بر ایمان ابوطالب نیز وجود دارند؛ اما مؤلف کتاب آنها را نادیده گرفته و بدون ارائة هیچ دلیل و منطقی، گزاره‌های موردنظر خود را گزینش نموده و از معیارهای روش علمی و تاریخی فاصله گرفته است.
    2ـ4. عدم نقل و بررسی تمامی گزاره‌ها و شواهد و قرائن
    مجموعة گزارش‌های موجود در دو منبع یادشده دربارة ایمان ابوطالب، برخوردار از شواهد و قرائنی هستند که بررسی محتوایی آنها را امری اجتناب‌ناپذیر جلوه می‌دهند. برایند چنین بررسی‌ای، نشان از تناقض آشکار میان آنها دارد؛ به‌گونه‌ای‌که تمسک به دستة خاصی از این گزاره‌ها و شواهد، به‌مثابه دیده‌پوشی از گزاره‌ها و شواهد معارض آنهاست. روشن است که چنین استنادی، با معیارهای پژوهش تاریخی همسو نیست.
    ارزیابی محتوایی گزارش‌ها و شواهد موجود نشان از آن دارند که برخی از آنها به ایمان ابوطالب تصریح دارند و برخی دیگر به عدم ایمان ایشان. مهم‌ترین دلیلی که قائلان به عدم ایمان ابوطالب به آن تمسک کرده‌اند و مارتین لینگز آن را برجسته نموده، واقعه‌ای است که هنگام رحلت ابوطالب رخ داده است. در این لحظات، پیامبر از ابوطالب درخواست کرد که کلمة «لااله الا الله» را بر زبان جاری کند تا مورد شفاعتش قرار گیرد؛ اما ابوطالب از گفتن این کلمه امتناع کرد. علت این امتناع، دو چیز بیان شده است: یکی پایبندی به دین «عبدالمطلب» و دیگری، «شماتت قریش».  این در حالی است که ازيك‌سو، ابن‌سعد در ادامة همین بحث، از علی چنین نقل می‌کند: هنگامی که پدرم ابوطالب رحلت فرمود، رفتم به رسول خدا خبر دادم. آن حضرت به شدت گریست و به من فرمود: خداوند ایشان را مورد غفران و رحمت خودش قرار دهد. برو پدرت را غسل بده، کفن کن و به خاک بسپار.  یعقوبی نیز همین گزارش را تأیید کرده است.  از سوی دیگر، ابن‌هشام، تصریح می‌کند که هنگام رحلت، ابوطالب لبانش به حرکت آمد عباس گوش خودش را نزدیک دهانش برد و آن سخنان را استماع نمود. وقتی لبان ابوطالب از حرکت بازماند، عباس به پیامبر عرض کرد: جملاتی را که شما خواستار آنها بودید، ابوطالب بر زبان جاری کرد. پیامبر فرمود: من نشنیدم. 
    خبر دادن علی به رسول خدا از وفات پدرش، نشان از آن دارد که پیامبر هنگام وفات ابوطالب حضور نداشته است و پس از آنکه این خبر را می‌شنود، به شدت می‌گرید و برای ایشان طلب رحمت می‌کند. بنابراین با گزارشی که می‌گوید پیامبر لحظة وفات کنار ابوطالب بوده و از ایشان درخواست کرده است که جملة «لااله الا الله» را بر زبان جاری کند، تناقض آشکار دارد. ضمن آنکه اگر ابوطالب (العیاذ بالله) مشرک از دنیا رفته باشد، چرا پیامبر به علی دستور دهد که ایشان را براساس آموزه‌های دینی و آداب اسلامی غسل دهد، کفن کند و به خاک بسپارد؟ آیا برخورد پیامبر با مشرکان این‌گونه بوده است؟ آیا حضرت کشتگان قریش در جنگ بدر را در چاهی نینداخت؟ وانگهی، بر فرض که بپذیریم در لحظات وفات ابوطالب پیامبر کنارش حضور داشته و گفتن کلمۀ توحید را از او خواسته است، این مقصود پیامبر در آخرین ساعات عمر مبارک ابوطالب برآورده شده است؛ زیرا این جملة پیامبر که من نشنیدم، نفی سخن عباس نیست؛ بلکه تأیید آن است؛ زیرا شیندن جملاتی که ابوطالب بر زبان جاری کرد، فقط با تماس گوش با لبان او، میسور بوده و پیامبر که با فاصله قرار داشته، قادر به شیندن آن جملات نبوده است و ازهمین‌رو، فرمود که من نشنیدم؛ یعنی امکان شنیدن وجود نداشته است.
    استناد عدم ایمان ابوطالب به این جمله که ایشان در پاسخ به درخواست پیامبر اظهار داشت: «من بر آیین عبدالمطلب باقی می‌مانم»، از اساس نادرست است؛ زیرا اولاً گزارش متناقض وجود دارد که دلالت بر عدم حضور پیامبر در کنار ابوطالب دارد؛ ازاین‌رو استناد به این گزاره مخدوش می‌شود؛ ثانیاً بر فرض پذیرش، وفاداری ابوطالب بر دین عبدالمطلب، به‌هیچ‌وجه دلیل بر شرک و کفر او نیست؛ زیرا براساس گزارش‌های ابن‌سعد و ابن‌هشام، عبدالمطلب خدای یگانه را می‌پرستید و به روز قیامت ایمان راسخ داشت.  ابن‌سعد با توجه به شناختی که از زندگی عبدالمطلب داشته است، دربارة او چنین اظهارنظر می‌کند: «... و كان يتأله و يعظم الظلم و الفجور»؛  عبدالمطلب فردی خداپرست بود و ستم و زشتی‌ها را گناه بسیار بزرگ می‌دانست. باور، اعتماد و اتکال عبدالمطلب به خداوند به اندازه‌ای بود که وقتی با سپاه ابرهه مواجه شد، با کمال آرامش حفاظت از کعبه را به خداوند سپرد و خود نظاره‌گر نابودی و درهم‌شکستگی لشکر تا بن دندان مسلح بود.  عبدالمطلب از طریق نشانه‌هایی که از پیش می‌دانست، به آیندة محمد بسیار امیدوار بود؛ ازاین‌رو هنگام تولد آن حضرت، او را برداشت و داخل کعبه رفت و با تمام آداب و از عمق وجود، خدای متعال را سپاس گفت  و تا زمانی که زنده بود، با تمام وجود از محمد سرپرستی کرد و برای رسیدگی به امور تربیتی، اخلاقی و معیشتی آن حضرت بسیار کوشید.  بنابراین، پایبندی ابوطالب به آیین پدرش عبدالمطلب، نه‌تنها دلیل بر شرک و کفر ایشان نیست، بلکه نشان از باور او به خدای یگانه دارد.
    3ـ4. تحميل پيش‌فرض‌ها بر تاريخ
    با توجه به آنچه گفته شد، به نظر می‌رسد که مارتین لینگز آگاهانه درصدد تحمیل پیش‌فرض خود بر تاریخ برآمده است. وی با اطلاع از همة گزارش‌های موجود دربارة ابوطالب، شخصیت ایشان را بر پایة تعصب مذهبی خود به تصویر کشیده است، نه براساس معیارهای پژوهش تاریخی. اثرپذیری وی از خط فکری قائلان به عدم ایمان ابوطالب، پیش‌فرض ذهنی او را این‌گونه شکل داده است که ایشان بدون ایمان از دنیا رفت و این پیش‌فرض موجب شده که وی آگاهانه حقایق تاریخی بسیاری را بر مخاطبان خود مکتوم بدارد و قرائت یکسویه از شخصیت ابوطالب ارائه کند.
    اثرپذیری مؤلف از خط فکری فوق ازآنجا آشکار مي‌گردد که گزارش‌های ابن‌هشام و ابن‌سعد مبنای استناد و دلیل بر عدم ایمان ابوطالب در ادوار بعدی قرار گرفته و مارتین لینگز همین دیدگاه را ترویج کرده است. کسانی که معتقدند ابوطالب بدون ایمان از دنیا رحلت کرد، به چند آیة قرآن و نقل تاریخی استناد کرده‌اند که در دو منبع فوق ذکر شده است. یکی از آیات مورد استناد، آیة «و هم ينهون عنه و ينأون عنه»  است که به نقل ابن‌سعد در شأن ابوطالب نازل شده است؛ زیرا ایشان دیگران را از اذیت و آزار پیامبر نهی می‌کرد؛ اما خودش از پذیرش دین اسلام، خودداری نمود؛  اما اندک تأملی در محتوای این آیة شریفه، بی‌پایگی این استناد را آشکار می‌کند؛ زیرا مخاطب آیه کسانی‌اند که مردم را از پیروی پیامبر منع می‌کردند و خودشان نیز از آن حضرت دوری می‌کردند. این در حالی است که به اتفاق تمامی تاریخ‌پژوهان (اعم از مسلمانان و مستشرقان)، ابوطالب نه‌تنها مردم را از گرایش به پیامبر نهی نمی‌کرد، بلکه یگانه حامی آن حضرت در زمینۀ نشر معارف اسلام و در برابر دشمنان سرسختش بود ضمن آنکه از نظر ادبی، «ینهون» و «ینئون» با صیغة جمع به کار رفته‌اند و قرینه‌ای که نشان دهد مراد از صیغة جمع، شخص مفرد است، وجود ندارد.
    آیة دیگری که مورد استناد مدعیان بی‌ایمانی ابوطالب قرار گرفته، آیة «مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَنْ يَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِكِينَ»  است. در برخی منابع آمده است، هنگامی که ابوطالب در حالت احتضار قرار گرفت، پیامبر از او خواست که کلمة «لا اله الا الله» را بر زبان جاری کند؛ اما او گفت که نمی‌تواند از دین عبدالمطلب دست بردارد و با همان حال از دنیا رحلت کرد. پیامبر که چنین دید، این جمله را بر زبان جاری کرد: «تا وقتی نهی نشدم، برای تو استغفار خواهم نمود». در این هنگام آیة فوق نازل شد.  اما این استناد از چند جهت مخدوش است:
    1. این آیه از آیاتی است که در مدینه نازل شده و در سورة توبه (برائت) قرار دارد. سورة برائت آخرین سوره‌ای است که بر پیامبر نازل شده است؛  درحالی‌که ابوطالب سه سال قبل از هجرت به مدینه و در مکه رحلت کرده و رحلتش حدود دوازده سال با نزول این آیه فاصله دارد.
    2. استغفار پیامبر برای شخص مشرک، مخالفت صریح با خود قرآن است که مؤمنان را از ابراز علاقه و محبت نسبت به کسانی که ایمان نیاورده‌اند، به شدت منع کرده است؛ هرچند که آن شخص مشرک، پدر یا برادر یا فرزندشان باشد.  به‌گفتة برخی مفسران، این آیه در جنگ بدر یا احد نازل شده است. 
    3. گزارش دیگری در این زمینه، محتوای این نقل را نقض می‌کند؛ زیرا به‌صراحت بیان می‌کند که ابوطالب با گفتن کلمة «لا اله الا الله» دیده از جهان فروبست؛  و براساس گزارش دیگری، پیامبر هنگام رحلت ابوطالب کنارش نبوده است. 
    سومین آیة‌ای که مستمسک مدعیان ایمان نیاوردن ابوطالب قرار گرفته، آیة «انَّکَ لاتَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لکِنَّ اللّه یَهْدِی مَنْ یَشاءُ»  مي‌باشد. به نقل ابن‌سعد، این آیه در شأن ابوطالب نازل شده است.  مفسران شیعه و اهل‌سنت در مورد شأن نزول این آیه اختلاف دارند. اغلب مفسران اهل‌سنت با تمسک به همین گزارش، شأن نزول آیه را ابوطالب ذکر کرده‌اند؛  اما مفسران شیعه با استناد به شواهد و قرائن پرشمار، چنین شأن نزولی را نفی کرده‌اند.  بررسی سندی و محتوایی این گزارش نشان از آن دارد که اغراض سیاسی در جعل این گزارش و گزارش‌های مشابه آن نقش مستقیم داشته است؛ زیرا طبق فرهنگ دینی مردم، پیشگامی علی و پدر بزرگوارش ابوطالب نسبت به پذیرش اسلام، کفة امتیاز ایشان را در برابر دشمنان و رقیبانش سنگین‌تر می‌کرد و به همان میزان، سرسختی و دشمنی شدید تیرة بنی‌امیه و در رأس آنان ابوسفیان نسبت به پیامبر و اسلام آوردن ظاهری او پس از فتح مکه، لکة ننگی برای آنان به‌شمار می‌رفت. ازهمین‌رو سعی کردند که با جعل حدیث، جایگاه ابوطالب و ابوسفیان را تغییر دهند تا وزن کفه را به نفع خودشان بالا برند.  عباسیان نیز به دلیل حضور جدشان عباس در جنگ بدر در برابر پیامبر و تأخیر بسیار وی در اسلام آوردن، احساس حقارت می‌کردند و تلاش بسیار در جهت تغییر این موازنه انجام دادند.  به‌هرروی بررسی مجموعة قرائن نهفته در آیه و شواهد بیرونی که در پستوهای گزارش‌های تاریخی و حدیثی نهفته است، این اطمینان را به دست می‌دهد که این آیه در شأن «ابولهب» (عموی پیامبر) نازل شده است. 
    اما روایت و نقلی که مدعیان بی‌ایمانی ابوطالب به آن استناد کرده‌اند، با عنوان «حدیث ضحضاح» مشهور شده است. بر پایة این حدیث، عباس عموی پیامبر به آن حضرت عرض می‌کند که عمويت (ابوطالب) از تو سودى نبرد؛ درحالى‌كه از شما دفاع كرد و به خاطر شما بر ديگران خشمگين شد. پیامبر فرمود: ایشان در حوضچه‌ای از آتش قرار دارد و اگر من نبودم (شفاعت من نبود)، در پايين‌ترين درجة جهنم به سر مى‌برد. 
    این حدیث، با آیات بسیاری از قرآن  تعارض آشکار دارد و مسلم است که هر روایت یا گزارش تاریخی که با نص صریح قرآن در تضاد باشد، از هرگونه اعتبار و استنادی ساقط خواهد بود؛ چراكه در آیات یادشده دو نکتة مهم به صراحت مورد تأکید قرار گرفته است: یکی عدم تخفیف عذاب از کسانی که با حالت کفر و شرک از دنیا رفته‌اند، و دیگری عدم پذیرش شفاعت در حق آنان. بنابراین، روایتی که می‌گوید ابوطالب با حالت شرک از دنیا رفت و مستحق آن بود که در پایین درجة آتش قرار گیرد، اما شفاعت پیامبر باعث شد که عذابش تخفیف داده شود و در حوضچه‌ای از آتش قرار گیرد، با آیات فوق در تضاد آشکار قرار دارد و ازهمین‌رو از اساس بی‌اعتبار خواهد بود.
    چنان‌که می‌بینیم، در تمامی استنادهای فوق، گزارش‌های ابن‌سعد مبنای استدلال قرار گرفته و رسوبات آنها در گزارش مارتین لینگز به‌خوبی نمایان شده است.
    4ـ4. عدم نگرش جامع به منابع
    مبنای مارتین لینگز در نگارش کتاب خود درصدد ارائة تصویر واقعی و جامع از رخدادهای صدر اسلام است و طبعاً انتظار چنان است که اظهارنظر وی در مسائل تاریخی، مبتنی بر همة گزارش‌ها و منابع مربوطه باشد؛ چه اینکه اظهارنظر براساس گزارش‌های برخی منابع، موجب کتمان حقایق تاریخی بسیاری خواهد شد و مخاطبان ناآگاه را به بیراهه خواهد برد. باری با چشم‌پوشی از گزارش‌های متعارض دو منبع مورد استناد مؤلف، منابع بسیاری دیگر از شیعه و اهل‌سنت وجود دارند که دلایل و شواهد محکمی بر ایمان ابوطالب به همراه دارند؛ اما مارتین لینگز از آنها اعراض کرده است. در ادامه، بررسی برخی از این دلایل و شواهد را براساس عناوین زیر پی می‌گیریم.
    5. دلايل و شواهد بر ايمان ابوطالب
    1ـ5. تصريح ابوطالب به پذيرش اسلام
    بر پایة برخی گزارش‌ها، هنگامی که قریش تمام نیروهای خود را بسیج کرد و قصد کشتن پیامبر نمود، ابوطالب اشعار زیر را در حمایت از پیامبر و دین او سرود: «فرزند برادرم! قريش هرگز به تو دست نخواهند يافت. تا روزى كه در زير خاك دفن شوم، دست از يارى تو برنخواهم داشت. آنچه مأموریت داری، آشكار كن و از هيچ چيز مترس؛ و بشارت ده و چشم‌ها را روشن ساز! مرا به آیين خود خواندى و مى‏دانم تو راستگو و در دعوت خود امين و درستكارى حقا كه دين محمد از بهترين دين‌هاست». 
    این گزارش چند نکتة مهم را دربردارد: یکی عرضة دین اسلام از سوی پیامبر به ابوطالب؛ دیگری تأیید آن از سوی ابوطالب؛ و نکتة سوم اینکه اگر واقعاً ابوطالب بر آیین مشرکان باقی مانده بود، چگونه پیامبر را تشویق می‌کند که هرچه می‌خواهد بگوید؟ مگر سخن پیامبر غیر از مبارزه با شرک و بت‌پرستی و عیب‌جویی از این عادت جاهلانه و تمسخر آن بود؟ چگونه ممکن است ابوطالب تا پای جان از پیامبر حمایت کند و سختی‌های جان‌کاه را تحمل کند، تا آن حضرت به خدایان او توهین نماید و باورهای او را به سخره گیرد؟
    ابن ‌ابی‌الحدید اشعار به‌جامانده از ابوطالب را که از دیدگاه شیعه بر ایمان ايشان دلالت دارد، به تفصیل بیان می‌کند. در یکی از این اشعار، ابوطالب خطاب به فرزندش علی چنین سروده است: «اي گواه خدا بر من! تو شاهد باش که من بر دین احمد استوارم. هر کس نسبت به این دین، گمراه است، من به سبب آن هدایت یافتم».  ایشان متذکر می‌شود که از نظر امامیه، مجموعة این اشعار به حدّ توانر می‌رسد که مدلول آنها فقط یک چیز است و آن «تصدیق پیامبر و پذیرش آیین ایشان» می‌باشد. 
    2ـ5. حفظ جان محمد با قربانی کردن فرزندان خود
    در دورة سه سالة حصار و تحریم و تهدید شدید، ابوطالب تا آنجا به حمایت از پیامبر و صیانت از جان او پیش رفت که حاضر شد تمامی فرزندان خود را در این راه قربانی کند. شب‌هنگام آشکارا محمد را در بسترش می‌خواباند تا جاسوسان دشمن مطمئن شوند که محمد در بستر خودش خوابیده است. پس از آن مخفیانه آن حضرت را از بسترش جابه‌جا می‌کرد و در جای امنی قرار می‌داد و به نوبت یکی از پسرانش را در جای او می‌خواباند تا اگر دشمن قصد جان حضرت را کرده باشد، فرزندانش قربانی شوند و وجود مبارک محمد سالم بماند.  ممکن است کسی تصور کند که حمایت‌های ابوطالب از پیامبر، براساس تعصب قبیلگی و عِرق خانوادگی بوده؛ اما این پندار نادرست است؛ زیرا اگر ملاک حمایت در آن دوران تعصب قبیلگی بوده باشد، ابولهب نیز مانند ابوطالب، عموی اصلی پیامبر بود. با وجود این، می‌بینیم که وی یکی از سرسخت‌ترین دشمنان پیامبر به‌شمار مي‌رفت؛ به‌گونه‌ای‌که به دلیل همین خویشاوندی، بیشترین نقش را در زمینۀ توهین و تحقیر پیامبر و اذیت و آزار ایشان داشته است. 
    3ـ5. گواهی اصحاب رسول خدا
    ابن ابی‌الحدید هنگام بررسی گزارش‌ها دربارۀ ایمان یا عدم ایمان ابوطالب، ادله و شواهد دیدگاه شیعه را برمی‌شمارد و در بخشی از آن چنین می‌نویسد: «و قالوا و قد روي بأسانيد كثيرة بعضها عن العباس‌بن عبدالمطلب و بعضها عن أبي‌بكربن أبي‌قحافة أن أبا طالب‏ ما مات‏ حتى‏ قال‏ لا إله إلا الله محمد رسول الله‏»؛ شیعیان گفته‌اند، روایات بسیاری که برخی از آنها از عباس‌بن عبدالمطلب و برخی دیگر از ابوبکربن ابی‌قحافه نقل شده است، دلالت دارند بر اینکه ابوطالب از دنیا رحلت نکرد، مگر اینکه کلمة «لا اله الا الله و محمد رسول الله» را بر زبان جاری کرد».  طبرانی نیز روایتی را در این زمینه نقل کرده است که وقتی ابوبكر و پدرش ابوقحافه در روز فتح مكه خدمت پيامبر رسيدند و پدرش ایمان آورد، ابوبکر به پیامبر اکرم چنین خطاب کرد: «‌قسم به خدايى كه تو را به حق مبعوث كرده است، خوشحالى من از اسلام ابوطالب بيشتر از خوشحالى من از اسلام پدرم است. از آن، چشم‌روشنى شما را انتظار داريم. حضرت فرمود:‌ راست مى‌گويي». 
    4ـ5. تأييد ايمان ابوطالب در گفتمان اهل‌بيت
    در گفتمان اهل‌بيت، ایمان ابوطالب از مسلمات خدشه‌ناپذیر به‌شمار می‌آید و روایت‌های بسیاری در این زمینه از آنان نقل شده است؛ به‌گونه‌اي‌كه بازتاب این گفتمان در میان شیعه اجماع امامیه را بر ایمان ابوطالب در تمامی ادوار پدید آورده است.  در این مجال کوتاه، از باب نمونه به برخی از این روایات اشاره می‌کنیم:
    از امیرمؤمنان علی نقل شده است که آن حضرت در مسجد و در میان جمعیت، از عظمت پدرش ابوطالب و جایگاه او نزد خداوند در روز قیامت سخن گفت و سوگند یاد کرد که اگر در روز قیامت پدرم تمامی گنهکاران را شفاعت کند، خداوند خواهد پذیرفت.  همچنین از آن حضرت نقل شده است که فرمود: «به خدا سوگند، پدرم و جدم عبدالمطلب و هاشم و عبد مناف، هرگز بتى نپرستیدند. وقتی سؤال شد که چه چیزی می‌پرستیدند؟ فرمود: «به طرف کعبه نماز مى‌خواندند و بر دین ابراهیم بودند و به آن تمسک می‌جستند».  وقتی از امام سجاد دربارة ایمان ابوطالب سؤال شد، فرمود: «تعجب مى‌کنم! خداوند پیامبرش را از اینکه زن مسلمانى را در عقد ازدواج مرد کافر باقى گذارد، نهی کرد؛ درحالی‌که فاطمه بنت اسد از زنانى بود که به اسلام سبقت گرفت و تا زمان وفات ابوطالب همسر او بود».  از امام باقر نقل شده است: «اگر ایمان ابوطالب در یک کفۀ ترازو و ایمان این مردم در کفۀ دیگر قرار گیرد، ایمان او سنگین‌تر خواهد بود».  در روایتی دیگر از امام باقر نقل شده است که ابوطالب همانند اصحاب کهف از دو اجر و پاداش برخوردار است؛ زیرا در دل ایمان قوی داشت، اما به منظور حفظ جان و آیین پیامبر، تظاهر به شرک می‌کرد.  امام رضا در پاسخ به سؤال کسی که نوشته بود: من در ایمان ابوطالب شک دارم، چنین نوشت: «اگر به ایمان ابوطالب اقرار نکنى، جایگاه تو در آتش خواهد بود». 
    نتيجه‌گيری
    با توجه به مطالبی که بیان شد، نتایج این تحقیق عبارت‌اند از:
    1. مارتین لینگز از جمله مستشرقانی است که از مسیحیت به اسلام تغییر آیین داده و با استفاده از روش تاریخ‌نگاری، زندگی پیامبر اکرم و وقایع صدر اسلام را در قالب کتابی با عنوان محمد بر پایة کهن‌ترین منابع، عرضه کرده است.
    2. ارزیابی روش تاریخ‌نگاری وی با بررسی موردی ایمان ابوطالب نشان از آن دارد که معیارهای روش و پژوهش تاریخی در نگارش کتاب او رعایت نشده است.
    3. اشکالات روش تاریخ‌نگاری ایشان براساس معیارهای روش تاریخی عبارت از: الف) گزینش برخی از گزارش‌ها بدون ارائة دلیل و منطق؛ ب) عدم توجه به بررسی تمامی گزاره‌ها و شواهد و قرائن موجود در منابع مورد استناد؛ ج) تحمیل پیش‌فرض‌ها و تعصبات مذهبی بر تاریخ؛ د) عدم نگرش جامع به تمامی منابع و گزارش‌های مربوط به شخصیت و ایمان ابوطالب.
    4. نادیده‌انگاری اشکالات فوق از سوی مؤلف، موجب شده که وی تصویری مخدوش و غیرواقعی از ایمان ابوطالب ارائه کند و به مخاطبان خود چنین القا نماید که ایشان بدون ایمان از دنیا رحلت کرد؛ درحالی‌که ازیک‌سو، در همان منابع مورد استناد وی گزارش‌های متعارض مبنی بر ایمان راسخ ابوطالب وجود دارند؛ و از سوی دیگر، با چشم‌پوشی از گزارش‌های متعارض منابع مورد استناد او، ادله و شواهد بسیاری در دیگر منابع تاریخی و حدیثی بر ایمان ابوطالب وجود دارد.
     
      

     

    References: 
    • ابن ابی‌الحدیدید، عبدالحميد‌بن هبةالله، شرح نهج البلاغه، قم، كتابخانة آيت‌الله مرعشي نجفي، 1378.
    • ابن‌تيميه حراني، احمدبن عبدالحليم، منهاج السنة النبوية، تحقيق د. محمد رشاد سالم، قاهره، مؤسسة القرطبة، 1406ق.
    • ابن‌حنبل، احمدبن محمدبن، مسند احمدبن حنبل، تحقیق سیدابوالمعاطی النوری، بیروت، عالم الکتب، 1419ق.
    • ابن‌سعد، محمد، الطبقات الكبرى، تحقيق محمد عبدالقادر عطا، بيروت، دار الكتب العلميه، 1410ق.
    • ابن‌‌‌کثیر دمشقی، اسماعيل‌بن، البداية و النهاية، بیروت، دارالفکر، 1407ق.
    • ابن‌هشام، عبدالملك، السيرة النبوية، تحقيق مصطفى السقا و ابراهيم الأبيارى و عبدالحفيظ شلبى، بيروت، دار المعرفه، بي‌تا.
    • بخاری، محمدبن اسماعيل، الجامع المسند الصحيح، تحقیق محمد زهيربن ناصر الناصر، بي‌جا، دار طوق النجاه، 1422ق.
    • بيهقي، احمدبن حسين، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشريعة، تحقیق عبدالمعطی قلعجی، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1405ق.
    • ذهبی، شمس‌الدين محمدبن احمد، تاريخ الإسلام و وفيات المشاهير و الأعلام، تحقيق عمر عبدالسلام تدمرى، ط. الثانيه، بيروت، دار الكتاب العربى، 1413ق.
    • رحیمی، اسدالله، بررسی و نقد علم غیب امامان در کتاب مکتب در فرایند تکامل (مبانی، روش و محتوا)، رسالة دكتري، قم، مجتمع آموزش عالی تاریخ، سیره و تمدن اسلامی. 1399.
    • صدوق، محمدبن علي، الأمالي، تحقیق و تصحیح علی‌اکبر غفاری، چ دوم، تهران، اسلامیه، 1395ق.
    • ـــــ ، کمال‌الدین و تمام النعمه، چ ششم، تهران، کتابچی، 1376.
    • طبراني، سليمان‌بن احمد، المعجم الكبير، تحقيق حمدي‌بن عبدالمجيد السلفي، ط. الثانيه، موصل، مکتبة الزهراء، 1404ق.
    • طوسي، محمدبن حسن، الأمالي، قم، دار الثقافه، 1414ق.
    • ـــــ ، التبيان في تفسير القرآن، تحقيق و تصحيح احمد حبيب قصير عاملي، بيروت، مكتب الاعلام الاسلامي، 1409ق.
    • طیب‌حسینی، سیدمحمود و فريده پیشوایی، «بررسی تطبیقی شأن نزول آیة 56 قصص»، مطالعات تطبیقی قرآن و حدیث، 1395، سال چهارم، ش 6، ص96-121.
    • عبدالمحمدی، حسین، «بررسی انتقادی روش تاریخ‌نگاری مقاله «محمد؛ پیامبر اسلام» در ویرایش دوم دایرةالمعارف اسلام»، تاریخ اسلام، 1390، سال دوازدهم، ش 3، ص 111ـ136.
    • فخرروحانی، محمدرضا، «حضرت ابوطالب از نگاه برخی مستشرقان»، سفینه، 1394، سال دوازدهم، ش 47، ص 97ـ106.
    • قرطبي، محمدبن احمد، الجامع لأحكام القرآن، قاهره، دار الشعب، بي‌تا.
    • كليني، محمدبن يعقوب، الكافي، قم، دارالحديث‏، 1429ق.
    • لينگز، مارتين، محمد بر پایة کهن‌ترین منابع، ترجمة سعید تهرانی‌نسب، چ هفتم، تهران، حكمت، 1396.
    • مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، تحقيق محمدباقر بهبودي، ط. الثانيه، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1403ق.
    • مسلم‌بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، تحقیق محمدفؤاد عبدالباقی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی‌تا.
    • یعقوبی، احمدبن ابى‌يعقوب، تاريخ اليعقوبى، بيروت، دار صادر، بی‌تا.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    عبدالمحمدی بنچناری، حسین، رحیمی، اسدالله.(1399) بررسی انتقادی روش تاریخ‌نگاری مارتین لینگز در کتاب «محمد (ص) بر پایه‌ی کهن‌ترین منابع»  (با بررسی موردی ایمان ابوطالب). ، 17(2)، 77-94

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    حسین عبدالمحمدی بنچناری؛ اسدالله رحیمی."بررسی انتقادی روش تاریخ‌نگاری مارتین لینگز در کتاب «محمد (ص) بر پایه‌ی کهن‌ترین منابع»  (با بررسی موردی ایمان ابوطالب)". ، 17، 2، 1399، 77-94

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    عبدالمحمدی بنچناری، حسین، رحیمی، اسدالله.(1399) 'بررسی انتقادی روش تاریخ‌نگاری مارتین لینگز در کتاب «محمد (ص) بر پایه‌ی کهن‌ترین منابع»  (با بررسی موردی ایمان ابوطالب)'، ، 17(2), pp. 77-94

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    عبدالمحمدی بنچناری، حسین، رحیمی، اسدالله. بررسی انتقادی روش تاریخ‌نگاری مارتین لینگز در کتاب «محمد (ص) بر پایه‌ی کهن‌ترین منابع»  (با بررسی موردی ایمان ابوطالب). ، 17, 1399؛ 17(2): 77-94