بیتالحکمه مأمون و عوامل شکلگیری و افول آن با محوریت نقش جریان اعتزال

Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
يکي از تحولات مهم تاريخي که همزمان با روي کار آمدن خلفاي عباسي به وقوع پيوست، ظهور عصر جديدي از رونق فرهنگي و علمي در ميان مسلمانان بود. تلاشهاي گسترده امامين صادقين در گسترش علوم عقلي و نقلي و حتي تجربي با استفاده از فرصت دوران گذار اموي به عباسي، زمينه اين تحول را ايجاد کرد. ازاينرو، خلفاي عباسي از همان آغاز حکومتشان به فکر دفع خطر گسترش فرهنگ تشيع از طريق نشر علوم ساير فرق و ملل افتادند و در پايتخت خلافت عباسي مراکز علمي ايجاد کردند. يکي از اين مراکز مهم، «بيتالحکمه» مأمون بود. بيتالحکمه در زمان مأمون معتزلي پررونق بود، اما در اواسط دوره متوکل و خلفاي پس از او، گرايش به اهل حديث رونق گرفت و درنتيجه بيتالحکمه که کانون معتزله بهشمار میآمد، رونق اوليه خود را از دست داد.
پژوهش حاضر درصدد پاسخ به اين پرسش است که نقش انديشه اعتزال در شکلگيري و افول بيتالحکمه چه بود؟ براساس فرضيه تحقيق پيشرو، همانگونه که رابطه معناداري بين شکلگيري و ميزان گرايش مأمون و خلفاي پيش از وي به جريان اعتزال وجود داشت، در افول بيتالحکمه نيز فروکاهش جريان اعتزال و عدم تمايل و حتي مقابله خلفاي پس از مأمون به انديشه و جريان اعتزال تأثير بسزايي داشته است.
پيشينة تحقيق
در کتب تاريخي مربوط به عصر عباسيان، تلاشهاي فرهنگي خلفاي عباسي و رونق گرفتن مراکز علمي همچنين تلاشهاي گسترده خلفاي عصر اول در رابطه با نهضت ترجمه بهطور مبسوط بررسي شده و کموبيش به مراکز علمي اين دوره و بهویژه بيتالحکمه اشاراتي شده است، اما هيچيک بهطور مستقل به نقش معتزله و جريان اعتزال در تأسيس و افول بيتالحکمه نپرداختهاند. برخي از اين پيشينهها عبارتند از:
1. «بيتالحکمه و دارالترجمه»، کامران فاني، مجلة ﻧﺸﺮ ﺩﺍﻧﺶ (1360، ش 7)؛ نويسنده بيتالحکمه را کتابخانه و مرکز پژوهش و استنساخ و ترجمه کتب علمي ميداند، اما به علل افول بيتالحکمه هيچ اشارهاي نکرده و سخني از ارتباط بيتالحکمه مأمون و جريان اعتزال نگفته است.
2. «نهضت ترجمه در جهان اسلام»، ابراهيم مدکور، مجلة نشر دانش (1362، ش 17)؛ نويسنده همت خويش را مصروف به مترجمان و ويژگيهاي ترجمههاي عربي کرده است.
3. «نهضت ترجمه و پيامدهاي آن»، فاطمه جاناحمدي، مجلة تاريخ اسلام (1379، ش 4)؛ محوريت اين نوشتار نهضت ترجمه و پيامدهاي آن است و اشاره شده که مأمون در دارالخلافه بغداد همزمان با تکوين مذهب اجتهادى شيعه و رواج مکتب فکرى و کلامى معتزله، رونقى تازه به جريان علمى بيتالحکمه بخشيد، اما به جزئيات و بررسي عوامل رونق و افول بيتالحکمه پرداخته است.
4. انتقال علوم يوناني به عالم اسلامي، دليسي اولیری، چ دوم، تهران، مرکز نشر دانشگاهي، 1374؛ اين اثر از چگونگي انتقال علوم يوناني و لاتيني به جهان عرب و ايران و ترک که عموماً زير حاکميت اسلام قرار داشتند، صحبت ميکند. بررسي مترجمان عرب و مدارس بغداد، بهويژه بيتالحکمه بخشي از مطالب اين کتاب است که در ضمن آن، به اختصار درباره بيتالحکمه صحبت شده است.
5. از بيتالحکمه سياسي تا نهضت ترجمه فرهنگي، حميدرضا عبدلي مهرجردي، ناشر مؤلف، 1395؛ اين کتاب مترجمان عصر عباسي و کتب ترجمهشده آن دوره را بررسي ميکند. نويسنده ضمن نفي ارتباط بيتالحکمه با نهضت ترجمه، نهضت ترجمه را نه يک نهضت گسترده سياسي، بلکه يک حرکت فرهنگي ميداند که پيش از زمان مأمون آغاز شده بود.
در مجموع، در آثار يادشده نهضت ترجمه و ارتباط آن با بيتالحکمه و علل رشد و افول آن بررسي شده، اما وجه تمايز نوشتار پيشرو، نگاه تحليلي ويژه به جايگاه بيتالحکمه و علل افول آن با محوريت نقش جريان و انديشه اعتزال است. نيز مقايسه گزارشهاي منابع کهن و پژوهشگران معاصر و تفاوت بسيارِ ميان آنها زاويه جديدي است که اين نوشته به آن توجه کرده است. توصيف بيتالحکمه در منابع متقدم و متون معاصر يکسان نيست و با مراجعه به متون کهن، ميتوان دريافت که محتواي تفصيلي در رابطه با بيتالحکمه آورده نشده و بخش زيادي از مطالب متون معاصر از مستشرقان گرفته شده و درنتيجه بزرگنمايي اتفاق افتاده است.
مفهومشناسي
الف. بيتالحکمه
«بيتالحکمه» يک مؤسسة علمي بود که دانشمندان در آن به ترجمه کتب فلسفي ميپرداختند. منابع معاصر بيتالحکمه را مرکزي با کارکردهاي فراوان و دستاوردهاي گسترده علمي، ازجمله ترجمه کتب، تربيت دانشمندان علوم گوناگون و نشر افکار خردگرايانه معتزليان دانستهاند. بيتالحکمه محل نگهداري کتب، محل ترجمه آنها، محل نگهداري بتها و يا مکان تصاوير و طلسمها معرفي شده است. واقدي از بيرون آوردن پرچمهاي اسکندر مقدوني از محلي به نام بيتالحکمه ياد ميکند. براساس منابع کهن، عدهاي از دانشمندان در اين نهاد مشغول کار بودند و به همين سبب، عنوان «صاحب بيتالحکمه» را داشتند. در اخبار فتح اندلس از بيتالحکمه نام برده شده که در آن برخي تصاوير و طلسمها وجود داشته است. همچنين نام بيتالحکمه فتحبن خاقان در منابع ذکر شده است. صفدي، سنديبن علي الوراق را صاحب بيتالحکمه فتحبن خاقان دانسته است.
در منابع معتبر به تاريخ دقيق تأسيس بيتالحکمه اشارهاي نشده است. براساس برخي گزارشها، سالها قبل از روي کار آمدن عباسيان «بيتالحکمه» عنواني براي کتابخانه سلطنتي يا محل نگهداري بتها بوده است. خبري که مسعودي دربارۀ عادات معاويه ياد کرده است، وجود کتابخانه سلطنتي در قصر را تأييد ميکند. براساس اين روايت، معاويه تا پاسي از شب ميخوابيد و سپس برميخاست تا کتابدارانش کتابهايي دربارۀ سياستها، جنگها و نيرنگهاي سلاطين برايش بخوانند.
برخي معتقدند: بيتالحکمه کتابخانه و احتمالاً ديوان اداري بود که زمان منصور تأسيس شد، اما انتساب بيتالحکمه به هارون و برمکيان در برخي نقلهاي تاريخي حکايت از اين دارد که بيتالحکمه در دورة هارون تأسيس شده است. به اعتقاد بعضي ديگر، نخستين مؤسسة علمى و يا كتابخانه رسمى به نام «بيتالحكمه» كه محل كار مترجمان و دانشمندان نامى بود، در عصر هارونالرشيد در بغداد به وجود آمد. البته فارابي در پي جمعبندي احتمالات، معتقد است: بيتالحکمه را هارون پايهگذاري کرد و آن را مأمون تقويت و گسترش داد. در تحقيق حاضر نقطه تمرکز بر بيتالحکمه مأمون است.
ب. جريان اعتزال
«اعتزال» پديدهاي بود که در پي خردگرايي فرقة معتزله ايجاد شد. معتزله فرقهاي کلامي است که ابتداي قرن دوم هجري ظهور کرد و براساس منابع متقدم، نخستين رهبر اين گروه واصلبن عطاء (م131) بود که با طرح نظريهاي جديد درباره جايگاه مرتکب گناهان کبيره در برابر مرجئه و خوارج قرار گرفت. براساس نظر اين فرقه، مرتکب گناه کبيره نه چنانکه مرجئه ميگفتند مؤمن و نه چنانکه خوارج گفتهاند کافر است، بلکه فاسق است و جايگاهي بين ايمان و کفر دارد.
معتزله معتقد به اصالت عقل در برابر نقل هستند و عقل نظري را بر آموزههاي وحياني حاکم ميدانند. اين اصل ثمراتي در کليت نظام فکري و عقايد ديني آنان به همراه داشته و برداشتي ويژه از توحيد و عدل الهي به دست داده و بدينرو، به تأويل آن دسته از متون ديني که بهظاهر با عقل ناسازگار است، پرداختند. معتزله عقل را اساس انديشة خويش و نظامِ معرفت ديني معرفي نمودند. به اعتقاد معتزليان، اولين واجبي که از انسان خواسته شده تفکر و استدلالي است که به معرفت پروردگار بينجامد؛ زیرا از بين راههاي مختلف و موجه کسبِ معرفت، تنها نظر و استدلال صلاحيت شناخت پروردگار را دارد.
واصلبن عطاء (م131)، عمروبن عبيد (م143)، محمدبن هذيل معروف به «ابوالهذيل علاف» (م235)، ابراهيمبن سيار معروف به «نظام» (م231)، ابوعلي جبائي (م303)، عبدالسلامبن محمدبن عبدالوهاب، فرزند ابوعلي جبايي (م 321) ازجمله معاریف معتزلهاند. خطيب بغدادي، ابوالهذيل علاف و عبدالسلام را از شيوخ معتزله و نويسنده کتابهايي به روش اعتزال دانسته، مينويسد: عبدالسلام در پايان عمر در بغداد ساکن شد.
در اواخر قرن چهارم و اوايل قرن پنجم قاضيالقضاة عبدالجباربن احمد همداني (م415) از مشايخ معتزليان و تأثيرگذار در مکتب اعتزال در بصره بود. اما در بغداد بشربن معتمر (م 210)، ثمّامةبن اشرس (م 234)، جعفربن مبشر (م 234)، جعفربن حرب (م 236)، احمدبن ابيدوأد (م 240) و محمد اسکافي (م 240هـ..) از مشايخ معتزله بودند. تقسيم معتزله به «معتزله بصره» و «معتزله بغداد» از زمان بِشربن معتمر آغاز شد.
نوشتار حاضر متمرکز بر نقش معتزله بغداد است که بيشترين تأثير را بر شخصيت و انديشه مأمون داشتند.
بيتالحکمه و علل شکلگيري آن
جايگاه، کارکرد و عوامل شکلگيري بيتالحکمه از مباحث بنيادي قابلتوجهي است که در پيشبرد مبحث اصلي اين نوشتار مؤثر است.
1. جايگاه و کارکرد بيتالحکمه
عمومي بودن عنوان «بيتالحکمه» برخي تاريخنگاران را بر آن داشت تا براي سهولت و دقت در معرفي، بيتالحکمه را به مؤسس آن نسبت دهند. نديم در شرححال علان الشعوبي مينويسد: وي اهل فارس بود و در بيتالحکمه رشيد، مأمون و برمکيان نسخهبرداري ميکرد. صفدي نيز سعيدبن هريم الکاتب را متولي بيتالحکمه مأمون معرفي ميکند.
مؤلفان معاصر بيتالحکمه مأمون را آغازگر ظهور عصر جديدي از رونق فرهنگي در جهان اسلام ميدانند که در ترجمه کتب، انتقال آثار علمي يونانيان از بيزانس، توليد افکار و تربيت دانشمندان جايگاه والايي داشت. گفته شده: بيتالحکمه بغداد نخستين نهاد آموزشي و کتابخانه در نظام اسلامي بهشمار ميآید که نقش مهمي در پرورش و گسترش علوم و فنون داشت و بيشتر به فلسفه و علوم رياضي و طبيعي ميپرداخت. اين مرکز با هزينه دولت اداره ميشد و محل اجتماع دانشمندان و پژوهشگران و مترجماني بود که کتابهاي علمي و فلسفي يوناني را به عربي ترجمه کردند. برخي بر اين باورند که اساس بيتالحکمه را هارونالرشيد پايهريزي نمود. در بيتالحکمه افزون بر کار ترجمه، پژوهش و مطالعه و بحث آزاد علمي رايج بود. در کتابخانه بزرگ بيتالحکمه که بعدها مأمون رصدخانهاي به آن ملحق کرد، به کتب ترجمهشده از فرهنگهاي غيرعربي توجه بسيار ميشد و با افزايش و گسترش اين مرکز علمي، فعاليتهاي ترجمه در عصر مأمون به اوج خود رسيد. بسياري از کتب فلسفي و علوم اوائل گردآوريشده در اين مرکز در اختيار ابنرومي قرار داشت.
براساس گزارشهاي فوق، تاريخنگاران معاصر بيتالحکمه مأمون را نهادي دولتي، منظم و با کارکردهاي فراوان وصف کردهاند که همۀ فعاليتهاي علمي عصر اول عباسي در قالب آن صورت میگرفت. طبق نظر معاصران، شالوده علوم عقلى و فلسفى و رياضى و طب و ـ به اصطلاح ـ علوم اوائل در اسلام در شهر بغداد ريخته شد. بزرگترين دانشمندان و مترجمان از اطراف و اكناف بلاد به بغداد فراخوانده شدند و به تأليف و ترجمه كتب مربوط به اين رشتهها پرداختند. تمجيد انديشمندان شيعه و اهلسنت و معاصران از بيتالحکمه مأمون، بدون توجه به وسعت و عظمت تلاشهاي علمي امامان معصوم و تأثير اين فعاليتها در پيريزي فرهنگ و تمدن اسلامي و اينکه خلفاي عباسي، بهويژه مأمون را پايهگذار و مروج فرهنگ و تمدن اسلامي معرفي کردهاند، قابل تأمل است؛ آن هم تمدني که در ساية آن امام صادق حق فتوا نداشت، امام کاظم زنداني شد و امام رضا محترمانه در دربار محبوس و تحتنظر بود. بهنظر ميرسد اين تمجيدها تأثيرپذيرفته از آثار مستشرقان است.
لازم به ذکر است گزارشهايي که منابع کهن از جايگاه و کارکرد بيتالحکمه مأمون به دست ميدهند با تصوير پژوهشگران معاصر تفاوتهای بسياري دارد. آنچه در منابع اوليه منعکس شده مطالبي محدود است که گاهي در حد ذکر عنوان و گاهي با بيان کارکردي مختصر از بيتالحکمه است، درحاليکه برخي منابع معاصر جايگاه، کارکرد و آثار فراواني را به بيتالحکمه نسبت دادهاند.
2. علل شکلگيري بيتالحکمه
در الفهرست ابننديم به علت تأسيس بيتالحکمه اشاره شده است: مأمون خواب ديد پرسشهايي از ارسطو مینماید و پاسخهاي منطقي دريافت ميکند. پس از بيدار شدن در نامهاي از امپراتور بيزانس درخواست کرد تا گزيدهاي از آثار موجود در کتابخانههاي بيزانس را به بغداد آورد. امپراتور با ترديد و تأخير موافقت کرد و مأمون نيز سَلَم، صاحب بيتالحکمه و برخي ديگر را براي انتخاب کتاب فرستاد تا آنچه را مناسب ميدانند به کتابخانه بغداد منتقل کنند. سپس به ترجمه اين آثار فرمان داد. گفته ميشود: اين جريان سرانجام منجر به تأسيس نهادي به نام «بيتالحکمه» در بغداد و انتشار آن در ساير بلاد اسلامي شد. بهنظر ميرسد اين علت عوامپسندانه نميتواند منشأ آنهمه زحمات و مخارج سنگين در راه اننقال کتب و ترجمه آنها باشد.
برخي تأثير فرهنگ و تمدن ساساني و مراکز علمي آن دوره، ازجمله «جنديشاپور» را علت تأسيس بيتالحکمه دانسته، معتقدند: اعراب قوانين حکومت و کشورداري و چگونگي ادارة امور و انتظام طبقات خواص و عوام و واداشتن هر طبقه به کار خود را از پارسيان آموختند و الگوي اصلي بيتالحکمه در سرزمين اعراب و پايگاه حکومت اسلامي، دانشگاه «جندي شاپور» در سرزمين پارس بوده است.
به اعتقاد کريستين سن، يکي از مهمترين مراکز علمي دورة ساسانيان که تأثيرات شگرفي بر پيشرفت علوم گوناگون و همچنين تأسيس بيتالحکمه و ديگر مراکز علمي اين دوره، همچون بيمارستانها داشت، دانشگاه «جنديشاپور» از مشهورترين دانشگاههاي پزشکي تاريخ جهان در اواخر ساسانيان و اوايل دورة اسلامي بود که حتي پـس از انقراض ساسانيان در نخستين سدههاي دوره اسلامي برجاي ماند.
«جنديشاپور» از بزرگترين مراكز پزشكي بود که اطباي آن به بغداد فراخوانده شدند. اين پزشكان كه بيشتر، در «جنديشاپور» تدريس ميکردند، در زمان انتقال به بغداد، حوزه درسي خود را هم به آن شهر منتقل کردند و از اين راه به پايتخت حكومت اسلامي جديد، مركزيت علمي بخشيدند. بهطورکلي، دانشگاه «جندي شاپور» افزون بر همه دستاوردها، در زمينههاي پژوهشي، الگوي دارالحکمهها و بهويژه «بيتالحکمه» در بغداد شد و محققان شباهت کاملي ميان کار مؤسسة بيتالحکمه بغداد و «دارالعلم جندي شاپور» ميبينند.
ابنمقفع ازجمله دانشمندان بنام بود که در دورة خلافت عباسي مشغول به ترجمة کتب پهلوي به زبان عربي بود. وي با اين کار، فرهنگ و هنر ايراني را حفظ کرد و موجب شد تا خلفاي عباسي از رويدادهاي دوران ساساني، بهويژه نظام ديوانسالاري آن بهرهمند شوند. ميتوان گفت: اينکه علان الشعوبي از اهالي فارس در بيتالحکمه رشيد، مأمون و برمکيان نسخهبرداري ميکرد، نشاندهنده آن است. ايرانيان با ورود به دربار عباسي، فرهنگ و تمدن خويش را به آنها، نهتنها معرفي، بلکه تحميل کردند و اين قبيل اقدامات با ترجمه کتب پهلوي به عربي انجام گرفت.
از ديگر علل تأسيس بيتالحکمه علاقه وافر خلفاي عصر اول عباسي، بهويژه مأمون به دانش ذکر شده است. بايد در نظر داشت خردورزي ناشي از انديشة اعتزالي مأمون، به شکل مختصر در متون کهن و به صورت اغراقآميز در منابع معاصر مطرح شده است. بهنظر ميرسد با توجه به گزارشها و روايات متعددی که تقابل خلفاي عباسي با شخصيت و جايگاه علمي اهلبيت را مینماید و وجود تعابيري هچون «اگر جعفربن محمد نتوانست جواب مسائل را بدهد از چشم مردم خواهد افتاد» و برپايي مناظره بين علماي اديان و فرق ديگر با امام رضا توسط مأمون و نمونههايي از اين دست بتوان مقابله با نفوذ علمي و معنوي اهلبيت و ایجارد حرکتهاي جديد علمي را در شمار علل تأسيس بيتالحکمه بهشمار آورد.
براساس گزارشهاي تاريخي، امام باقر حوزة علميه تشيع را بنا نهاد و بسياري از معارف دين را در زمينههاي گوناگون تعليم داد، تا جايي که گفته شده: بزرگان فقها و علما همه علوم را از ایشان اخذ ميکردند. پس از آن، امام صادق با استفاده از فرصت دوران گذار و درگيريهاي بنياميه و بنيعباس، حوزة علميه پدر را در شاخههاي متعدد علوم نقلي و عقلي و حتي تجربي بهگونهاي توسعه داد که شاگردان بسياري از محضر او کسب علم ميکردند. حتي دو تن از امامان چهارگانه اهلسنت، يعني ابوحنيفه و مالکبن انس در شمار شاگردان امام صادق بودند. محبوبيت و عظمت علمي امام صادق همواره بر بيم و نگراني خلفاي عباسي ميافزود. ازاينرو، مهمترين شيوه مقابله با نفوذ گسترده امام صادق و معارف شيعي به راه انداختن جريانهاي فرهنگي و تأسيس مکاتب علمي و فرق مذهبي بود.
يکي ديگر از عوامل تأسيس بيتالحکمه نقش جريان اعتزال است. اوج اقتدار و عزت معتزله در دوران مأمون عباسي بود. وی به اهل دانش علاقهمند بود. در اين زمان معتزليان توانستند نظر او را بهسوي خود جلب کنند و حتي پستهاي مهم و کليدي را اشغال نمايند. از افراد مؤثر در جذب مأمون به اعتزال، بنيانگذار مکتب اعتزال بغداد، ابوسهل بشربن معتمر (م210)، بود. قاضي عبدالجبار در فضل الاعتزال او را رهبر معتزله بغداد ميداند که ملل و نحل را در اشعار طولانياش به نظم درآورده بود. ثمامةبن اشرس ابومعن نميري (م213) نيز از تربيتيافتگان مکتب اعتزال بغداد و نويسنده بليغي بود. وقتي مأمون از فضل او آگاه شد، او را به وزارت دعوت کرد، ولي او نپذيرفت.
مأمون تحت تأثير خردگرايي اعتزالي، همت خود را مصروف ترجمه و تأليف کتب، بهويژه کتابهاي فلسفه و منطق نمود و در زمان او بسياري از کتابهاي ارسطو ترجمه و بهدنبال آن دامنه فعاليتهاي بيتالحکمه گستردهتر گشت. گفته ميشود: مأمون براي بهقدرت رسيدن بهدنبال مکتب و مذهبي بهعنوان پشتوانه عقيدتي خود بود که از تعصبات نژادي کمتري برخوردار باشد و مکتب اعتزال این ويژگي را داشت.
عدهاي ارتباط بين مأمون با معتزليان را بسيار نزديک دانسته، حتي ساخت بيتالحکمه را نيز نتيجه اين ارتباط ميدانند و معتقدند: بيتالحکمه يکي از کانونهاي معتزله و محلي براي تبادل افکار آنان و نيز مرکزي براي شعوبيان بود. از بين مستشرقان، سوردل نيز هدف مأمون از تأسيس بيتالحکمه را تقويت عقايد معتزلي ميداند؛ زيرا بهزعم وي، اين مؤسسه به ترجمة آثار فلسفي يوناني اختصاص داشت و مباني کار معتزلـه نيز از آنها گرفته شده بود.
البته عصر معتصم (218ـ227) و واثق (227ـ232) نيز عصر پيشرفت آراء عقلگرايانه معتزليان بود. گرويدن خلفاي عباسي به معتزله دقيقاً همزمان با اوج رونق مرکز علمي بيتالحکمه و نهضت ترجمه بود. بنابراين بهراحتي ميتوان دريافت که بين اوجگيري معتزله با رونق بيتالحکمه بیشک ارتباط معنادار و تنگاتنگي وجود داشته است.
در مجموع، گرايش شديد مأمون و خلفاي پس از وي تا متوکل به جريان اعتزال و اهتمام به ترجمه آثار فلسفي و تفکرات صاحبنظران سرزمينهاي غيراسلامي در پايگاه حکومت اسلامي از مهمترين عوامل رونق و شکوفايي بيتالحکمه بود. ازاينرو، با آنکه در زمان هارون شکل گرفت، به «بيتالحکمه مأمون» شهرت يافت.
عوامل افول بيتالحکمه
به گواه منابع تاريخي، بيتالحکمه مأمون پس از خلفاي عصر اول عباسي، رونق و اعتبار اوليه خود را از دست داد و سرانجام دچار افول کامل شد. در زوال و رکود بيتالحکمه عوامل گوناگون فرهنگي، اعتقادي و سياسي دخيل بودند که از جمله مهمترين آنها ميتوان به موارد زير اشاره کرد:
الف. عوامل فرهنگي
عوامل فرهنگي ناظر به مسائل و موضوعاتي است که ارتباطي مستقيم با مقولات مهم فرهنگي و علمي دارد. ازجمله اين عوامل ميتوان به تأليف و ترجمه کتب، تأسيس مدارس و مؤسسات علمي و تحقيقي و ارج نهادن به علما و صاحبان انديشهها اشاره کرد.
1) کاهش رونق نهضت ترجمه متأثر از بيتوجهي خلفا به دانش
از مهمترين عوامل فرهنگي افول بيتالحکمه، بيرونقي نهضت ترجمه و بيتوجهي خلفاي عباسي پس از مأمون به علوم گوناگون بود. نهضت ترجمه در زمان هارون و مأمون فعال بود. در اين دوران مترجمان کتابهاي اساسي را از سرياني، يوناني، پهلوي و سانسکريت به عربي ترجمه کردند، بهگونهايکه تا سال 236ق مهمترين آثار يوناني در رياضيات و نجوم و طب به عربي درآمده بود. برخلاف عصر مأمون، نهضت ترجمه در عصر جانشينان وي رشد درخور اعتنايي نداشت. در نهايت، پايان نهضت ترجمه پاياني بر فعاليتهاي گسترده بيتالحکمه نيز بود، بهگونهایکه بيتالحکمه بغداد شکوه گذشته خود را از دست داد و پس از اين تاريخ هرگز نتوانست همچون گذشته بدرخشد.
در عصر معتصم (218ـ227) رقابت عناصر ترکنژاد با صاحبنفوذان ايرانى و عرب، عرصه را بر دانشمندان تنگ کرده بود. بىتدبيرىهاى متعصم و بیرغبتی او به علم تا حد زيادى از شکوه بيتالحکمه بغداد کاست. در حکومت واثق (227ـ232ق) کوتاه بود. اگرچه آثار انحطاط علمى در دوره متوکل نمايان شد، اما بنا به عللی شايد بتوان عصر وى را دورة بهترين و منسجمترين ترجمهها دانست؛ زيرا مترجمان نوپاى عصر مأمون در اين دوره به کمال رسيده بودند و ترجمههاى خوبى به بازار علم عرضه ميکردند و هم اينان بيتالحکمه را براى مدت کوتاهى رونق بخشيدند. با مرگ و روى کار آمدن خلفايى که توجهي به علوم عقلي نداشتند، جريان علمى و کار ترجمه رو به افول نهاد و بهجاي توجه به علوم کلامي و انديشمندان و عالمان، به علم حديث و قرآن بهمثابه يگانه منبع هدايت و تنها علم اسلامي توجه شد. بدينسان، بيتالحکمه نيز از رونق افتاد.
2) خروج دانشمندان از بغداد در پي انتقال پايتخت از بغداد به سامراء
با مرگ مأمون و انتقال مرکز حکومت اسلامي از بغداد به سامراء در عهد معتصم (218ـ227ق) ويژگي فرهنگستاني بيتالحکمه کمرنگ و به يك کتابخانه محدود مبدل گشت و با وجود حضور بسيارى از مترجمان طراز اول در اين عصر، بيتالحکمه ديگر رونق روزگار مأمون را نداشت. از اين دوره به بعد تا عصر متوکل بسيارى از دانشمندان به اقصا نقاط مهاجرت کردند و کانون فرهنگ بغداد از هم پاشيده شد. افول اقبال علمى بغداد، رونق ساير مراکز و دربار فاطميان مصر را بهدنبال داشت. ازجمله، کتابخانه فاطميان در مصر، سامانيان و آلبويه در ايران و يا کتابخانههاى اندلس، ضمن جلب و جذب محققان، دانشمندان و طلاب، با پرداخت امتيازاتى به آنها بر روند اين جابهجايى افزودند. همچنين ممانعت از راهاندازى مجالس مناظره پس از دوران مأمون و مجازات مجريان، علاوه بر درهم پيچيدن طومار عصر آزادانديشى مأمون، موجبات رنجش مترجمان طراز اول و يا مهاجرت آنان از مرکز خلافت را فراهم آورد. همين امر به همراه ساير عوامل سياسى، فرهنگى که ميراث عصر معتصم بود، موجب رکود بيتالحکمه شد.
ب. عوامل اعتقادي
عوامل اعتقادي بهطور معمول ناشي از اختلافات فکري، مذهبي، کلامي و فرقهاي در سطوح خرد و کلان است و ثمره اين اختلافات، اوجگيري يا افول يک انديشه، پديده يا نهاد اجتماعي، فرهنگي يا سياسي خواهد بود. شهرستاني معتقد است: در دورة حکومت بنيعباس، معتزله نمايندگي دفاع از «تفويض» را به عهده داشتند و جهميه، اهل حديث و بعدها بهتبع آنها، اشاعره ناخواسته مدافع جبر شده بودند. گفته ميشود: تلاش معتزله بر اين بود که مانند ديگران به ايمان اجمالي به متشابهات اکتفا نکنند. ازاينرو، آيات مربوط به يک موضوع را که احياناً نوعي اختلاف در آنها به نظر ميآمد، جمع کردند (مانند آيات راجع به جبر و اختيار و تجسيم و تنزيه)، به داوري عقل روي آوردند و در نتيجه، در هر مسئلهای به رأي و نظري دست يافتند، آنگاه با آياتي که بهظاهر مخالف با آن رأي بود، بازگشته، آنها را تأويل نمودند. بدینروی، تأويل از مهمترين نمودهاي روش متکلمان معتزلي و بارزترين وجه امتياز روش آنان با سلف بود و ازجمله عوامل مؤثر در گرايش آنان به روش عقلي، درگيري و جدال کلامي آنان با علماي اهل کتاب و بتپرستان بهشمار میآمد؛ زيرا در بحث با آنان استناد به قرآن و حديث نافع نبود، بلکه ميبايست به قضاياي مقبول همه عقول بشري استناد نمايند و درنتيجه به روش فلسفي (تفکر عقلاني) روي آوردند. شيخ مفيد، نمونههايي از تأويلات معتزليان را در کتاب اوائل المقالات خود آورده و حتي رسالهاي مستقل با عنوان المقنعه درباره ديدگاههاي معتزله بغداد و هماهنگي آن با روايات اهلبيت نگاشته است.
برخي از عوامل افول بيتالحکمه مأمون عبارتند از:
1. فروکاهش گرايشهاي اعتزالي پس از دوران مأمون
مهمترين آموزههاي رايج در بيتالحکمه آموزههاي آيين معتزلي بود. درواقع معتزليان با استقرار در بيتالحکمه و شکوفا کردن اين مؤسسه، به گسترش نفوذ و تعليمات خود در آنجا همت گماردند. پس از اين دوران و زماني که معتزليان از قدرت طرد شدند، شکوه بيتالحکمه نيز رو به زوال رفت. براساس منابع، نزديکي معتزليان به دستگاه خلافت عباسي در بلندمدت ضربات جبرانناپذيري بر اين فرقه وارد کرد. در دوران مأمون و پس از آن، عقايد معتزله تبديل به وسيلهاي در دست حکومت عباسي بهمنظور سرکوب مخالفان گرديد و همين امر موجب شد تا معتزليان در ميان مردم و در چشم خلفاي بعدي اعتبار خود را از دست بدهند.
ميتوان گفت: زوال فرقه معتزلي زوال علم کلام و علوم عقلي را هم بهدنبال داشت و بیتوجهی به علوم عقلي و ساير علوم کلامي پس از دوره اوج آن، زوال و به انزوا بردن بيتالحکمه را در پی آورد. عدم توجه به عقل و علوم عقلي بهطور مستقيم و يا غيرمستقيم بر مراکز علمي آن دوران همچون بيتالحکمه که دانشمندان در آن بيشتر به ترجمه و تأليف کتب علمي و علوم عقلي ميپرداختند، تأثير گذاشت و موجب افول آن گرديد.
پس از آن تا پايان خلافت عباسي، اهل حديث که تمرکزشان بيشتر بر علوم نقلي و سيرة پيامبر و صحابه بود، قدرت زيادي يافتند. بهگفته ابوزهره، همزمان با خلافت متوكل، قدرت خردگرايان معتزلي و همچنين شعاع فعاليت مراكزي مانند بيتالحكمه رو به كاهش گذاشت توجه افراطي به علوم نقلي و جمود بر پذيرش احاديث، بدون توجه به ملاکهاي عقلي و منطقي منجر به رکود خردگرايي و درنتيجه کمرنگ شدن فعاليتهاي بيتالحکمه شد.
2. تقابل فکري خلفاي عباسي پس از مأمون با جريان اعتزال
يکي از عواملي که زوال مرکز علمي بيتالحکمه را تسريع بخشيد خلافت متوکل و سياستهاي وي بود. او اهل حديث را وارد هرم قدرت ديني و سياسي خود کرد، بهگونهایکه تنها آنان قادر به ترويج و بحث و مناظره بودند و ساير فرق و مذاهب ديگر از آن منع شدند و در مجموع، رسم استفسار عقيده و مجادلات پيشيين در دين را برچيد.
مطالعه منابع پيشين نشانگر آن است که مقابله با جريان اعتزال و شيعيان و اهل ذمه در دوره متوکل، با برنامهريزي هوشمندانه صورت گرفت؛ به اين معنا که با خروج فلسفه و علوم عقلي و تحقيقات مبتني بر خردورزي از دستگاه خلافت، زمينه جايگزيني علوم نقلي و ادبيات عرب فراهم شد و اين روند در زمان خلفاي عباسي پسين نيز ادامه يافت. خلفاي عباسي پس از متوکل هم به تعطيلی مباحث کلامي و عقلاني امر کردند و متفکران را ـ عموماً ـ تحت تعقيب قرار دادند. برايناساس، با زوال معتزله و علوم کلامي و عقلي، بيتالحکمه نيز وجهه اصلي خود را از دست داد و به افول رفت.
بعد از مأمون و بهویژه در زمان متوکل، تسامح و تساهل حاکم بر بيتالحکمه از بين رفت و تنها اهل حديث قادر به ترويج و بحث و مناظره بودند و ديگر فرق و مذاهب از آن منع شدند. متوکل در سال 240ق کوشید تا با نشان دادن گرايش شديد به افکار کاملاً سنتگرايانه و محافظهکارانه اهلتسنن و سختگيري نسبت به ساير اقليتهاي ديني و فکري، همچون شيعيان، يهوديان، مسيحيان، معتزله، فيلسوفان، توجه اهلتسنن، بهويژه حنبليان را به خود جلب نمايد. همين رويه را نيم قرن بعد، مقتدر عباسي پيشه خود کرد و در اين راه تمام تلاش خود را برای سختگيري نسبت به ديگر فرقهها در پيش گرفت.
اين سختگيريها و بياعتنايي به پيروان ساير فرقههاي مذهبي، موجبات رنجش اين گروهها را فراهم آورد و باعث گرديد تا دانشمندان با گرايشهای مختلف از مرکز خلافت گريزان باشند و بيتالحکمه را چه به زور خلفا و چه به خواست خود ترک و به ساير مراکز علمي ديگر آن زمان (همچون نهادهاي علمي فاطميان وآلبويه) رو میآورند. البته اختلاف سلجوقيان (429ـ590ق) با معتزله كه در بيتالحكمه تجمع داشتند نيز موجب شد کارگزاران حکومت سلاجقه اين مركز علمي را ويران سازند و كتابهاي آن را به غارت ببرند. در حقيقت، با ورود سلجوقيان به عرصة سياسي و تأسيس مدارس «نظاميه»، مکتب اشعريه رو به گسترش نهاد و اهلسنت حياتي دوباره يافتند و بهطور طبيعي آخرين بازماندههاي معتزله را از بين بردند.
ج. عامل سياسي
برخي معتقدند: در زمان مهدي عباسي (169ـ159) متکلمان معتزلي از شرايط خوبي برخوردار بودند؛ زيرا افزايش زنادقه و فعاليتهاي الحادي آنان، مهدي را به مبارزه با آنان برانگيخت و او از متکلمان خواست تا به مقابله با زنادقه قيام کنند. ولي در اواخر اين دوره (عصر هارونالرشيد) با آنان مخالفت شد و توسط هارون از مناظرات کلامي که مورد علاقه شديد معتزله بود، ممانعت گرديد و حتي متکلمان زنداني شدند. با مرگ واثق (م232) و به قدرت رسيدن متوکل (232ـ247)، جايگاه و منزلت معتزله رو به افول نهاد؛ زيرا وي روشي کاملاً متضاد با سه خليفه قبل از خود (مأمون، معتصم، واثق) در پيش گرفت، بحثهاي کلامي را ممنوع کرد، از مخالفان معتزله (اهل حديث و حنابله) حمايت و از نظريه «قديم بودن قرآن» بهشدت طرفداری نمود.
بهگفته سيوطي، متوکل نسبت به اهلسنت تمايل يافت و آنان را ياري کرد و محدثان را به سامرا، فراخواند و اکرام کرد و از آنان خواست تا احاديث مربوط به صفات و رؤيت را نقل کنند و اين عمل او توجه و رضايت مردم را به خود جلب کرد. بدینروی اهل حديث در مساجد مينشستند و عليه معتزله به نقل احاديث ميپرداختند و آنان را تکفير ميکردند.
شکلگيري قدرتهاي نيمهمتمرکز و بعضاً کاملاً مستقل در شرق و غرب خلافت عباسيان در قرون سوم و چهارم هجري و پس از آن نيز بر افول بيتالحکمه تأثير نهاد. اين حکومتها در مقابل خلافت عباسيان، در زمينههاي سياسي، فرهنگي، علمي، اقتصادي با یکدریگر رقابت میکردند و حکومتهايي همچون سامانيان، آلبويه و فاطميان کوشیدند تا در همه زمينهها بر عباسيان چيره گردند و با آنها رقابت کنند. اين تلاشها در زمينه علمي و فرهنگي نمود بيشتري يافت، بهگونهایکه بيشتر حاکمان حکومتهاي ديگر، خود را دوستدار دانشمندان و علما معرفي نمودند و دربار خود را به روي آنها گشودند. بدينسان، بسياري از دانشمندان و مترجمان از بغداد کوچ کردند و به اين مراکز پيوستند.
در مجموع، عوامل فرهنگي، اعتقادي و سياسي در شکلگيري و نيز افول بيتالحکمه مأمون تأثير داشته است و ميتوان نقش جريان اعتزال و گرايش و يا تقابل خلفاي عباسي نسبت به اين جريان را از مهمترين عوامل بهشمار آورد.
نتيجهگيري
«بيتالحکمه» نهادي علمي بود که در زمان هارون عباسي بنيانگذاري شد و در زمان مأمون عباسي به اوج شکوفايي رسيد. بيتالحکمه هرچند ابتدا کتابخانه و مکاني براي ترجمه کتب از متون دیگر بود، اما در زمان مأمون عباسي، به يک مرکز ترجمهاي ـ پژوهشي تبديل شد. گزارشهايي که منابع کهن از جايگاه و کارکرد بيتالحکمه مأمون به دست ميدهند، با تصوير پژوهشگران معاصر تفاوت بسياري دارد. آنچه در منابع اوليه منعکسشده مطالبي محدود است که گاهي در حد ذکر عنوان و گاهي با بيان کارکردي مختصر از بيتالحکمه است، درحاليکه برخي منابع معاصر جايگاه و کارکردهاي فراواني به بيتالحکمه نسبت دادهاند. مقابله با نفوذ علمي و معنوي اهلبيت از طريق ايجاد حرکتهاي جديد علمي ازيکسو و گرايش شديد مأمون و خلفاي پس از وي تا متوکل به جريان و انديشه اعتزال و معتزله از ديگر سوي، در شمار عوامل اصلي شکلگيري بيتالحکمه بوده است. پس از مأمون و انتهاي دوران واثق، بيتالحکمه در سراشيبي زوال قرار گرفت. البته در زمان متوکل تا حدي رونق گذشته خود را بازيافت، ولی پس از وي ديگر احيا نشد. اين رکود در بيتالحکمه متأثر از عوامل و شرايط سياسـي، فرهنگي و مذهبي عصر عباسيان، پس از دوران مأمون بوده است. رکود نهضت ترجمه، فراهم ساختن شرايط مطلوب از سوي حکومتهاي تازهشکلگرفته براي دانشمندان مسلمان، و بيتوجهي جانشينان مأمون به جايگاه و نقش دانشمندان از عوامل فرهنگي و افول مذهب معتزلي، رويگرداني خلفا از معتزله و توجه به اهل حديث از عوامل مؤثر اعتقادي در زوال بيتالحکمه بغداد بودند. بهلحاظ سياسي نيز انتقال پايتخت از بغداد به سامراء، در زمان معتصم و دور شدن مرکز خلافت از بيتالحکمه و همچنين شکلگيري قدرتهاي مستقل در ساير بلاد اسلامي از عوامل سياسي مؤثر در زوال بيتالحکمه بهشمار میآید.
- ابنجوزي، يوسف، تذکرة الخواص، قم، منشورات الرضي، 1418ق.
- ابنخلدون، عبدالرحمن، مقدمه، بيروت، دارالفکر، بيتا.
- ابنخلکان، شمسالدين، وفيات الاعيان و انباء ابناء الزمان، تحقيق احسان عباس، لبنان، دار الثقافه، بيتا.
- ابنشهرآشوب، محمدبن علي، مناقب آل ابيطالب، قم، علامه، 1379.
- ابنعدي، عبدالله، الکامل في ضعفاء الرجال، بيروت، دارالفکر، بيتا.
- ابننديم، ابوالفرج، الفهرست، تحقيق محمدرضا تجدد، چ سوم، تهران، اميرکبير، 1366.
- ابوزهره، محمد، تاريخ مذاهب اسلامي، ترجمة عليرضا ايماني، تهران، مرکز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب، 1384.
- امين، احمد، ضحي الاسلام، مصر، المکتبة الاسرة القاهره، 2003م.
- اندلسي، صاعد، التعريف بطبقات الامم، تحقيق غلامرضا جمشيدنژاد، تهران، بينا، 1376.
- اوليري، دليسي، انتقال علوم يوناني به عالم اسلام، ترجمة احمد آرام، تهران، مرکز نشر دانشگاهي، 1374.
- برنجکار، رضا، آشنايي با فرق و مذاهب، قم، مؤسسة فرهنگي طه، 1378.
- بروکلمان، کارل، تاريخ الادب العربي، مصر، المنظمة العربية و الثقافة و العلوم، بيتا.
- بغدادي، عبدالقاهر، الفرق بين الفرق، تحقيق ابراهيم رمضان، بيروت، دار الفتوي، 1415ق.
- جاحظ، عمروبن بحر، رسائل کلاميه، بيروت، مکتبة الهلال، 2002م.
- جان احمدي، فاطمه، «نهضت ترجمه، نتايج و پيامدهاي آن»، 1379، تاريخ اسلام، ش 4، ص 86ـ142.
- جعفريان، رسول، حيات فکري و سياسي امامان شيعه، قم، انصاريان، 1376.
- جمشيديان، سجاد و حسين مفتخري، «چگونگي مواجهه متوکل عباسي با نحلههاي کلامي»، 1396، پژوهشنامه تاريخ اسلام، سال هفتم، ش 28، ص 5ـ26.
- حيدر، اسد، الامام الصادق و المذاهب الاربعه، اصفهان، مکتبة الامام اميرالمؤمنين، بيتا.
- خطيب بغدادي، ابوبکر، تاريخ بغداد، تحقيق مصطفي عبدالقادر، بيروت، دارالکتب العلميه، 1417ق.
- الديوهجي، سعيد، «بيتالحکمه»، ترجمة رضا دادگر، 1387، ميثاق امين، ش 8، ص 211ـ266.
- ذهبي، شمسالدين، تذکرة الحفاظ، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1374ق.
- رباني گلپايگاني، علي، فرق و مذاهب کلامي، قم، مرکز جهاني علوم اسلامي، 1377.
- رفاعي، احمدفريد، عصر المأمؤن، قاهره، دارالكتب المصريه، 1346ق.
- زرکلي، خيرالدين، الاعلام، چ پنجم، بيروت، دار العلم للملايين، 1980م.
- زرينکوب، عبدالحسين، تاريخ ايران بعد از اسلام، چ دهم، تهران، اميرکبير، 1383.
- ـــــ ، کارنامه اسلام، چ بيستم، تهران، اميرکبير، 1392.
- زيدان، جرجي، تاريخ تمدن اسلام، ترجمة علي جواهرکلام، تهران، اميرکبير، 1392.
- سيوطي، عبدالرحمن، تاريخ الخلفاء، تحقيق محييالدين عبدالحميد، قاهره، مطبعة السعاده، 1959م.
- شهرستاني، محمدبن عبدالکريم، الملل و النحل، تحقيق محمد سيد کيلائي، بيروت، دار المعرفه، بيتا.
- شيخالاسلامي، سيداسعد، سيري اجمالي در انديشههاي کلامي معتزله و اشاعره، تهران، سمت، 1387.
- صدوق، محمدبن علي، خصال، تحقيق و تصحيح علياکبر غفاري، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1362.
- ـــــ ، عيون اخبار الرضا، تهران، اعلمي، 1404ق.
- صفا، ذبيحالله، تاريخ علوم عقلي در تمدن اسلامي، تهران، اميرکبير، 1356.
- صفدي، صلاحالدين، الوافي بالوفيات، بيروت، دار احياء التراث، 1420ق.
- ضيف، شوقي، العصر العباسي الاول، قاهره، دارالمعارف، بيتا.
- عش، يوسف، تاريخ عصر الخلافة العباسية، به کوشش محمد ابوالفرج عش، بيروت: بينا، ۱۴۰۲ق.
- فارابي، ابونصر، الجمع بين رايي الحکمين، تهران، الزهرا، 1364.
- فاني، کامران، «بيتالحکمه و دارالترجمه»، 1381، نامه فرهنگ، ش 44، ص 18ـ24.
- قاضي عبدالجبار، ابوالحسن، المحيط بالتکليف، به کوشش عمر عزمي، قاهره، بينا، 1965م.
- ـــــ ، فضل الاعتزال و طبقات المعتزله، تونس، دارالتونسيه للنشر، 1974م.
- قرهداغي، معصومه و غلامرضا دوستزاده، «نقش خلفاي عباسي در انتقال پزشکان خاندان بختيشوع به بغداد»، اخلاق و تاريخ پزشکي، 1397، دوره يازدهم، ص 206ـ219.
- کريستين سن، آرتور، ايران در زمان ساسانيان، ترجمة رشيد ياسمي، تهران، نگارستان کتاب، 1383.
- کريمي زنجاني، محمد، دارالعلمهاي شيعي و نوزايي فرهنگي در جهان اسلام، تهران، اطلاعات، 1385.
- کسايي، نورالله، مدارس نظاميه و تأثيرات علمي و اجتماعي آن، تهران، اميرکبير، 1363.
- کليني، محمدبن يعقوب، کافي، قم، دار الحديث، بيتا.
- گوتاس، ديميتري، تفكر يوناني، فرهنگ عربي، ترجمة محمدسعيد حنايي كاشاني، تهران، مركز نشر دانشگاهي، 1381.
- محمدي، محمد، فرهنگ ايراني پيش از اسلام و آثار آن در تمدن اسلامي و آثار عربي، تهران، دانشگاه تهران، 1356.
- مزي، يوسفبن عبدالله، تهذيب الکمال، تحقيق بشار عواد، چ چهارم، بيروت، مؤسسة الرساله، 1413ق.
- مسعودي، عليبن حسين، اخبار الزمان و من ابادة الحدثان و عجائب البلدان و الغامر بالماء و العمران، بيروت، دار الاندلس، 1416ق.
- ـــــ ، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقيق اسعد داغر، قم، دارالهجره، 1374.
- مفيد، محمدبن محمدبن نعمان، الارشاد في معرفة حجج الله من العباد، قم، مؤسسة آل البيت لاحياء التراث، 1416ق.
- ـــــ ، اوائل المقالات، بيروت، دارالمفيد للطباعه و النشر، 1414ق.
- مؤمني، صمد، «مقايسه رويکردهاي ابنمقفع و جاحظ بصري در معرفي فرهنگ و تمدن ساساني به خلافت عباسي»، مطالعات ادبيات تطبيقي، 1398، سال سيزدهم، ش 50، ص 261ـ287.
- ميه لي، آلدو، علوم اسلامي و نقش آن در تحول علمي جهان، ترجمة محمدشجاع رضوي و اسدالله علوي، چ دوم، مشهد، بنياد پژوهشهاي اسلامي، 1379.
- نجيب بوطالب، محمد، مبارزات اجتماعي در دولت عباسي، ترجمة عبدلله ناصري طاهري، تهران، علم، 1389.
- واقدي، محمدبن عمر، فتوح الشام، بيروت، دار الجيل، بيتا.
- ولايتي، علياکبر، فرهنگ و تمدن اسلام و ايران، تهران، اميرکبير، 1389.
- ولوي، عليمحمد، تاريخ علم کلام و مذاهب اسلامي، تهران، بعثت، 1367.
- ياقوت حموي، معجم البلدان، به اهتمام فريد عبدالعزيز الجندي، بيروت، دارالکتب العلميه، 1990م.
- Sourdel, D., "The Abbasid Caliphate", The Cambridge History of Islam, 1970, v. I(A).