تجلی آموزههای اسلامی و نهضت حسینی در هویت قیام ضد استعماری دلیران جنوب ایران در جنگ جهانی اول
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
مطالعه تاريخِ جنبشهاي ضداستبدادي و ضداستعمار در ايران بيانگر آن است که معارف اسلامي و آموزههاي عاشورا، همچون خورشيدي تابان، فکر و جان مجاهدان را حرارت بخشيده است. در دوره معاصر، آموزههاي اين فرهنگ خاستگاه اصلي «جنبش تحريم تنباکو» و «قيام مشروطه» گرديد. امام خميني نيز انقلاب اسلامي ايران را مرهون اسلام و پاسداشت نهضت حسيني ميداند. قيام جنوب در سالهاي پس از مشروطه و در جنگ جهاني اول بر ضد انگليس نيز در پرتو اين آموزهها، قابل مطالعه و ارزيابي است.
قيام جنوب در مرداد ۱۲۹۴ش / اوت ۱۹۱۵ از سواحل جنوب ايران، هنگامي آغاز گرديد که اشغالگران براي دستيابي به منافع استعماري خويش به قسمتهايي از خاک ايران، فرسنگها راه را درنورديدند. انگليسيها پس از تصرف بوشهر، بيرق صليب را در شهر اسلامي بهجاي پرچم ايران نشاندند. با تجاوز بيگانه، مردم غيور جنوب ايران با پیشینة فرهنگی ۱۴۰۰ ساله مبتني بر قرآن و عترت قيام کردند تا نمود عيني ديگري از جلوههاي فرهنگ ضداستعماري اسلام گردند.
ضروت و اهميت موضوع: لزوم بازنگري ابعاد دروني قيام جنوب در بستر نقش تأثيرگذار تاريخ، فرهنگ و تمدن اسلامي که به افزوني دانش و بصيرت نسل امروز و آينده ايران اسلامي کمک مينمايد، مهمترين ضرورتي است که انجام اين پژوهش را اجتنابناپذير گردانيد.
مسئلة اصلي: نگاه تاريخي به جامعه ايران حکايت از آن دارد که همواره مردم به شیوههای گوناگون، با ظهور عشق و ايمان باطني خود به تعاليم اسلامي و نهضت عاشورا، روح و جوهر اعتقاديشان را اعلام داشتهاند. اين فرهنگ تاريخي الهامبخش موجب شد تا با تجاوز کفار استعمارگر به مرزهاي ايرانزمين پس از مشروطه و در جريان جنگ جهاني اول، علمای دين، فتوا و فرمان قيام را با نداهاي عاشورايي همچون «هَلْ مِنْ ناصِرٍ ينْصُرُني» صادر نموده، شعلههاي غيرت مسلمانان را برافروزند. بدینروی، هدف اصلي پژوهش «بررسي اثرات تعاليم اسلام و آموزههاي نهضت حسيني در هويت ضداستعماري حماسه جنوب ايران» است و بهدنبال آن پرسشهاي مهم ذيل مطرح ميشود:
چه عوامل و آموزههاي فرهنگي زمينه پيدايش هويت قيام دليران جنوب شد؟ روحانيت و مراجع دين چگونه قيام را مبتني بر آموزههاي اسلامي و نهضت حسيني رهبري نمودند؟ کدام اصول و شاخصهاي اسلامي بر اردوگاه و رفتار سازماني و ويژگيهاي اعتقادي و اخلاقي مجاهدان جنوب تجلي داشت؟
براساس موضوع مقاله و ماهيت پرسشها، اين پژوهش در چارچوب پارادايم تفسيري و مطالعه كيفي قرار گرفته، براي تحليل دادههاي آن از «استراتژي تحليل مضمون» استفاده ميشود.
سير پژوهش و دستيابي به پاسخ: در بازخواني هويت قيام و پاسخ به سؤالات پژوهش، مطالعه براي دستيابي به اطلاعات آنها از دو طريق مصاحبه با 18 تن از نخبگان و معمران آگاه از سردارانِ حماسه و مطالعه اسناد و کتب مرتبط آغاز گرديد. پس از جمعآوري دادهها و کدگذاري آنها و درنتيجـه مقايسه مستمر دادهها با هم، تفسير، تحليل و مقولهسازي آنها انجام گرفت. اين اقدامات با استفاده از روش «تحليل مضمون»، تداوم يافت، تا در نهايت، سه مؤلفه اساسي يا سازماندهنده «زمينهها و عوامل»، «مديريت و رهبري قيام» و «رفتار سازماني و ويژگيهاي فکري عناصر جهاد» شکل گرفت و شبکه مضامين ترسيم شد. آنگاه با نظرخواهي از خبرگان، پايايي آن مشخص گرديد. سپس با بحث و مقايسه يافتههای تحقيق با سه ديدگاه ديگر درباره انگيزه و ماهيت قيام جنوب («شورش فرصتطلبان»، «تحريک آلمانها» و «ناسيوناليسم»)، نتايج پژوهش مبتني بر اثبات اصل تأثير آموزههاي اسلامي و فرهنگ حسيني بر هويت جنبش ارائه گردید.
مباني نظري، پيشينه و روش
1. ادبيات نظري
در جهت هدف پژوهش، دو طرح يا الگو، مباني نظري پژوهش را شکل ميدهند: يکي قاعده «نفي سبيل» و ديگري «الگوي فرهنگ حسيني». در ذيل به اختصار، به تبيين اين دو ميپردازيم:
الف. قاعده «نفي سبيل»
فقهاي اسلامي براي حفظ عزت و عظمت مسلمانان، با استناد به آيات قرآن کريم و روايات معصومان قاعدهای فقهي را بهعنوان قاعده «نفي سبيل» تأسيس کردهاند. براساس اين قاعده، راه هر نوع نفوذ و سلطه کفار بر جوامع اسلامي در حوزههاي گوناگون سياسي، نظامي، اقتصادي و فرهنگي بايد مسدود شود.
اين قاعده بيانگر دو جنبه ايجابي و سلبي است که جنبه سلبي آن ناظر بر نفي سلطه بيگانگان بر مقدرات و سرنوشت سياسي و اجتماعي مسلمانان و جنبه ايجابي آن بيانگر وظيفه ديني مسلمانان در حفظ استقلال سياسي و از بين بردن زمينههاي وابستگي است. بر اين مبنا در آستانه آغاز جنگ جهاني اول که برخي از سرزمينهاي اسلامي آماج تهاجم و استعمار قرار گرفت و نيروهاي انگليسی جنوب ايران را عرصه تاختوتاز خود قراردادند، مرجع بزرگ تقليد آن عصر، آيتالله سيدمحمدکاظم طباطبايي يزدي در سال 1329 قمري، فتوايي مبني بر جهاد با کفار اشغالگر در سرزمينهاي اسلامي صادر کرد. همزمان با اين فتوا، فتاواي مشترکي از سوي آيات عظام، آخوند ملامحمدکاظم خراساني، عبدالله مازندراني، شيخالشريعه اصفهاني و سيدمصطفي کاشاني در مقابله با تهاجم بيگانگان به سرزمينهاي اسلامي و تکليف مسلمانان در اينباره صادر شد.
اوج احکام علما در وجوب مقابله با کفار اشغالگر در جريان جنگ جهاني اول شکل گرفت. در بخشي از فتواي جهادي سيدمحمدکاظم يزدي در جنگ جهاني اول آمده است:
در اين ايام که... انگليسيها نيز نيروهاي خود را در جنوب ايران پياده کردهاند... بر عموم مسلمين از عرب و ايراني وجوب است که خود را براي عقب راندن کفار از ممالک اسلامي مهيا سازند.
بهدنبال آن، مجتهدان جنوب نيز فتوا صادر کردند. غير از سيدعبدالحسين لاري، سيدعبدالله بلادي بهبهاني هم دفاع از خاک وطن را واجب اعلام نمود و شيخ جعفر محلاتي جهاد را در چنين مواقعي فرض گردانيد.
ب. الگوي فرهنگ حسيني
از نمادهاي بارز نگرش و موضعگيريهاي سياسي ـ اجتماعي ائمه معصوم که بهمثابه الگويي جاودان و طرحي اساسي در تاريخ مبارزات جنبشهاي اسلامي عليه ظلم بيدادگري تبلور يافته، نهضت بزرگ عاشوراست. براساس همين نگرش امام صادق به يارانش همچون فضيلبن يسار، گرفتن مجلس و گفتوگو براي زنده نگهداري مکتب اهلبيت سفارش ميکرد و بر اهتمام و اقدام آنها بر اين مهم، سلام و درود خدا ميفرستاد.
امام حسين شيوه مبارزه حقيقي با مستکبران ديننما و هر نوع تجاوز به مستضعفان عالم را نشان داد. درواقع «حضرت سيدالشهدا به همه آموخت که در مقابل ظلم، در مقابل ستم، در مقابل حکومت جائر چه بايد کرد».
عظمت حادثه کربلا و تأثير درسهاي اين فرهنگ الگويافته در طول تاريخ جنبشهاي اسلامي ضداستعماري و در فرهنگ شيعه بهحدي است که به گفته علامه جعفري ميتوان آن را اساس خيزش و زيربنای بسياري از قيامها و حرکتهاي انقلابي و خونين در تاريخ شيعه یافت. امام خميني در خصوص نقش تأثیرگذار و انقلابساز و دایمي اين الگو بيان ميدارد: «واقعه عاشورا از سال 61 هجري تا خرداد 1361 و از آن تا قيام عالمي بقيةالله در هر مقطع انقلابساز است».
علماي مجاهد اسلام و مراجع تقليد، همان شاگردان مکتب امام حسين، با تعليم و ترويج آموزههاي ناب اين فرهنگ، جان و عقل مسلمانان را در توجه به توحيد و نفي طاغوت، بيدار نگه داشتهاند.
در رأس جنبش دليران جنوب نيز چنين رهبراني وجود داشتند که از هر فرصتي در بين مردم بهره ميجستند و از مصيبتهاي امام حسين و مظلوميت معصومان ياد ميکردند و از شعارهايي همچون «وَالله إِن قَطعتُم يَميني إِني أُحامي أبداً عن ديني» (به خدا سوگند، اگر دست راستم را هم قطع كنيد، هرگز از ياري دينم دست برنخواهم داشت)، نهايت استفاده را ميکردند. اسناد فراواني از علما وجود دارد که همه نقش کاربردي اين الگو در انديشۀ رهبران نهضت جنوب را نشان ميدهد.
2. پيشينه پژوهش
در تحليل و ارزيابي خاستگاه و ماهيت اصلي خيزش مردم در این قيام، ديدگاههاي متفاوتي وجود دارد که آنها را ميتوان را چهار بخش دستهبندي کرد: 1. شورش فرصتطلبان؛ 2. تحريک آلمانها؛ 3. ناسيوناليسم؛ 4. اسلام. فرضيه پژوهش حاضر ديدگاه چهارم است. برايناساس، در بررسي پيشينه، آن دسته از کتب و مقالاتي در جدول ذيل ذکر ميشود که در جهت اهداف مقاله، مستقيم و غيرمستقيم، نمادهاي اسلامي قيام را مورد توجه و واکاوي قرار دادهاند.
جدول 1: کتب و مقالات مرتبط با پژوهش
نويسندگان، روش، سال پژوهش نام اهداف مهمترين يافتهها
محمد بختياري و مهدي فرجي
(توصيفي ـ تحليلي) 1398
بررسي تطبيقي واکنش علما و روحانيان ايران به اشغال کشور در جنگ جهاني اول و دوم پژوهش ضمن نمايان ساختن نقش علمای دين، دلايل واکنش متفاوت دانشمندان و روحانيان را به اشغال ايران در جنگ جهاني اول و دوم ارائه ميدهد.
قاسم ابراهيميپور و عباس عاليزاده (توصيفي ـ تحليلي) 1394 گسل دولت ـ ملت در تاريخ ايران و نسبت روحانيت با آن (مطالعه موردي ضداستعماري جنوب) نشاندهنده تأثير تعيينکننده علماي شيعه بر قبض و بسط گسل دولت در جريان نهضت مشروطه و ضداستعماري مردم جنوب است.
عباس عاشورينژاد
(کتابخانهاي و اسنادي) 1392
بررسي تشخيص هويت قيام جنوب از منظر سرداران مجاهد بوشهر و تأثير آن بر مبارزات ضداستعماري اين منطقه در جنگ جهاني اول قيام سه هويت انساني ملي و مذهبي دارد. سرداران مجاهد بافهم نظری و يا تجربه خويش بر سطوح گوناگون هويت اجتماعي ايران آگاهي يافتند.
بهزاد رضاييفام و فرهاد رشنوپور
(توصيفي ـ تحليلي) 1391 شرح نقش و جايگاه واسموس در پيشبرد اهداف امپراتوري آلمان در جنگ جهاني اول در فارس اينکه واسموس در برانگيختن انگيزههاي ملي و مذهبي مردم جنوب نقش زيربنايي داشته است.
عليمحمد طرفداري
(توصيفي ـ تحليلي) 1390 تاريخنگاري ناسيوناليستي معاصر ايران و پايهگذاري اوهام تاريخي مقدس دستهبندي ديدگاههاي مختلف مليگرايي و مقايسه آنها با تفاسير دانشمندان ديني در دوره معاصر.
وحيد کارگر جهرمي
(توصيفي ـ تحليلي) ۱۳۹۸ شرح زندگي و انديشه سياسي آيتالله سيدعبدالحسين لاري اين کتاب ميکوشد با استفاده از منابع، زندگي و انديشه سياسي آيتالله لاري در مبارزه با استبداد و استعمار در عصر قاجار را مور بحث قرار ميدهد.
عبدالکريم مشايخي
(تاريخي ـ تحليلي) 1393 جايگاه روحانيت بوشهر در انقلاب مشروطيت و مقاومت برابر توطئه بيگانگان کتاب ضمن بررسي مبارزات روحانيت بوشهر به رهبري سيدمرتضي اهرمي در قيام مشروطه و نقش مجاهدان، علل شکست قيام را ريشهيابي ميکند.
محمدامير شيخنوري
(کتابخانهاي و اسنادي) 1392 بررسي جنبش ضداستعماري جنوب با تکيه بر مبارزات علما کتاب در پي بيان شاخصهايي از حضور علما از انقلاب مشروطيت تا جنگ جهاني اول و پس از آن همگامي آنها با نيروهاي آزاديخواه ملي است.
احمد دشتي
(توصيفي ـ تحليلي) 1379 تحليل جنبش جنوب ايران با تکيه بر مردم تنگستان و دموکراتهاي فارس توصيفي بر شکلگيري قيام جنوب ايران بر پايه حرکت مردم تنگستان و حزب دموکرات فارس و بيان برنامههاي اين حزب در تحريک آزاديخواهان ارائه میدهد.
يافتههاي پژوهشهاي مذکور و ساير تحقيقات مشابه که با رويکردهايي متفاوت و ازجمله «ملي ـ مذهبي» به قيام نگریستهاند، اين حقيقت را روشن ميسازند که «اعتقادات اسلامي» و «نگرش مليگرايي» در کنار هم دو واقعيتي غيرقابل انکار در قيام بودهاند. با وجود اين، پرسشهاي اساسي بيپاسخ باقيماندهاند؛ مانند اينکه: اولاً، مليگرايي با کدام تعريف، عامل تأثيرگذار در قيام است: «مليگرايي» به معنای «حس فطري» که برانگيزاننده غيرت دفاعي انسانها از درون است، يا آن ايدئولوژي مليگرايي غيرفطري که دستساخته منورالفکرهاي اروپايي در دوره قاجار بوده است؟ بر فرض اول، تعامل آن دو پديده ملي و مذهبي با هم در درون قيام چگونه قابل تفسير است؟ و مهمتر اینکه عوامل زمينهاي و عناصر ساختاري نهضت که تا حدي مغفول ماندهاند، چه هويتي از قيام را نمايان ميسازند؟
تحقيق پيشرو با تأکيد بر هويت «مذهبي ـ ملي» قيام، اين مسائل را با تأکيد بر ساختار نهضت، بررسي میکند. نوآوري تحقيق حاضر نسبت به ساير مقالات در پرداختن به وجوه مذکور است و همچنين ارائه تقرير و تبيين موضوع و شرح فرايند دادههاي آن با استفاده از استراتژي «تحليل مضمون».
3. روش تحقيق
الف. روشهاي گردآوري دادهها
گردآوري دادهها به دو روش کتابخانهاي و مصاحبه صورت گرفته است. در روش کتابخانهاي با استفاده از مجموعه اسناد و کتب، مضامين مرتبط با اهداف پژوهش شناسايي شدند و در روش مصاحبه نيز مصاحبههايي رودررو بهتفصيل با طرح پرسشهاي باز، با معمران آگاه و افرادي از بازماندگان سرداران قيام برگزار شد که همه ضبط ويدئويي شده است.
ب. روشهاي تحليل دادهها
تجزيه و تحليل دادهها يعني: فرايند تدوين، تنظيم، طبقهبندي، تلخيص و بيان مفهوم يا معناي انبوهي از دادههاي گردآوريشده که با کاهش آنها بهصورت بخشهاي قابلکنترل و تفسير آنها سروکار دارد و در اينجا پس از آشنا شدن با دادهها و استخراج آنها با استراتژي «تحليل مضمون»، فرايند کدگذاري در چارچوب قلمرو تحقيق آغاز گرديد تا نوبت به قالببندي مضامين و پس از آن ترسيم شبکه مضامين رسيد. سپس با بازنگري صورتگرفته، مضامين تکراري و ناهمگون حذف گرديد. پس از تحليل مضامين، 210 مضمون پايه ايجاد شدند که در قالب 10 مضمون سازماندهنده ترکيب يافت و در نهايت، در سه مؤلفه شناسايي و تبيين گردیدند.
ج. جامعه و نمونه
جامعه آماري دارای دو بخش بود: يکي شامل 18 تن از نخبگان و تعدادي از معمران خبره که براي مصاحبه درباره قيام انتخاب شدند، و ديگري دربرگيرنده «متونِ يادداشتها، اسناد و کتب مرتبط با موضوع». روش نمونهگيري بهصورت هدفمند تا رسيدن به نقطه اشباع نظري انجام گرفت.
د. روايي و پايايي ابزار جمعآوري اطلاعات
براي حصول اطمينان از روايي پژوهش نيز مفاهيم و مضمونهاي بهدستآمده بهطور مستمر با دادهها، مقايسه گرديد و تناسب آنها نسبت به يكديگر ارزيابي شد. همچنين چند تن از استادان و خبرگان این حوزه کار بررسي و اظهارنظر درباره کدبنديها و يافتهها را انجام دادند و ديدگاههاي آنها نيز اعمال شد.
يافتههاي تحقيق
يافتهها برآمده از بهکارگيري روششناسي با اتخاذ رويکرد کيفي مبتني بر روش «تحليل مضمون» و ادبيات نظري پژوهش، درنهايت در قالب سه «مضمون سازماندهنده» گروهبندي گرديدند که در اين بخش، بهمثابه يافتههاي پژوهش ـ به ترتيب ـ به هريک از اين مضامين سازماندهنده و پايههاي آن بهتناسب اهداف و سؤالات مقاله اشاره ميشود:
1. تجلي آموزهها در زمينههاي قيام
اولين مضمون سازماندهنده پژوهش در پاسخ به اين پرسش که کدامیک از آموزههاي فرهنگي زمينۀ پيدايش هويت قيام دليران جنوب شد؟ اشاره به تجلي آموزهها در عوامل و زمينههاي قيام با مضامين ذيل دارند که با شرحي متناسب در ادامه ميآيد:
الف. باورهاي اسلامي مردم
يکي از عوامل ساختارشناسي نهضتها، مطالعه شرايط فکري و زمينههاي اعتقادي آنهاست؛ زيرا هر جنبشي اصولاً تابع يک ايدئولوژي است. جهانبيني توحيدي بر پايه باورهاي اسلامي، تأثيرات شگرفي در رفتارهاي اختياري انسان معتقد ميگذارد که مهمترين آنها يکي؛ قداست بخشيدن به آرمانها و هدفهاي مکتب؛ و ديگري دميدن روح تعهد و مسئوليت در مؤمنان است. واقعۀ عاشورا و انقلاب کربلا بر اين باورها شکل گرفت و الگويي جاودانه گرديد؛ الگوي عملي که باورهاي اسلامي را در زندگي مردم ترويج نمود و خصوصياتي مقدس، جذاب و سعادتمند گردانيد؛ همان خصلتهاي عزتمندي که بهدرستي در گفتار و کردار مجاهدان و فرماندهان جنبش جنوب قابل مشاهده است. نامۀ رئيسعلي دلواري به محمدحسن مجتهد برازجاني يکي از آن نشانههاست. در قسمتي از اين نامه رئيسعلي به مجاهد برازجاني مينويسد:
... قربانت گردم! درجه بهشت پيدا کردن و شربت شهادت را داوطلبانه خواستن بايد همتي عالي و عزمي راسخ داشت. کسي که حکم سخت علما ديده باشد و حکم امام باشد و جنگ باشد و جنگ نکند، بهانۀ آن چيست؟
ب. عشق و ارادت مردم به پاسداشت واقعه قيام سالار شهيدان
عنصر ديگري که نقش مؤثري در گسترش فرهنگ حسيني در قيام داشت، عشق و ارادت مردم به پاسداشت قیام عاشورا بود که به فرموده پيامبر اكرم، «شهادت امام حسين ويارانش در دلهاي مؤمنان چنان حرارت و گرمايى انداخته که هرگز خاموش نميشود.»
حسينبن علي، درس غيرت، مقاومت و ايستادگي به مردم داد و... ترس آنها را ريخت. قيام جنوب حکايت اين درسهاست.
واقعه عظيم عاشورا و ارادت مردم به پاسداشت آن، عنصري بنيادين در خيزش آتشين مردم جنوب بود. شعله آتش اين انقلاب حسيني درس غيرت و مقاومت به مردم داد و ترس آنها را ريخت. همچنين به همه آموخت که در مقابل ستم، در مقابل حکومت جائر چه بايد کرد.
سنت سوگواري و عزاداري بر شهادت امام حسين که از زمان شهادت آن حضرت از سوي امامان معصوم بنا نهاده شد، در عصر قيام، موجب حفظ آرمانهاي دفاع و شهادت گرديد. حسينيه «زائرعلي» در دلوار، حسينيه «کازروني» در شهر بوشهر، حسينيه «ميرزا» در خورموج دشتي و حسينيه «رئيس محمد» در درازي دشتي، از پايگاههاي پررونق عزاداري و حضور مردم در بحبوحه قيام جنوب و در هنگامه اشغال بوشهر توسط انگليسيها بودند. رئيسعلي در حسينيه پدرش ـ زائرمحمد ـ که پيوند تفکيکناپذيري با عالم مجاهد، سيدعلينقي حسيني دشتي داشت، تربيت يافت و مبارزي حسيني گرديد.
علماي جنوب از فرصت وجود پاسداشت قيام سالار شهيدان استفاده کردند و کوشيدند مردم را در دفاع از ناموس، دين و وطن بسيج نمايند. حسينيه «سيدالشهداء» دلوار که انگليسيها آن را بمباران کردند و همچنين آتش زدن مسجد «کورده» توسط عمّال انگليس حکايت از خشم بيگانگان از اين پاسداشتها دارد.
ج. فعاليت حوزههاي علميه بومي
حوزههاي علميه و کلاسهاي درس علما و پيوستگي مدارس علميه با جامعه، همواره از مهمترين پايگاه نشر فرهنگ اسلام حسيني بهشمار آمده است. اين حوزهها در مناطق گوناگون جنوب رونق داشتهاند. سيدعبدالحسين لاري، از رهبران نهضت، پيشگام تأسيس حوزههاي علميه در مناطق حساس جنوب بود. او به همراه ساير علما، به تربيت شاگرداني مجاهد مبادرت ورزيد. مدرسان و علماي مجاهد شيراز، همچون جعفر محلاتي نيز از پيوند حوزه علميه با مساجد به همراه طلبهها، حداکثر بهرهبرداري را کردند تا کارواني از مردم را به سمت خطوط مقدم مبارزه در برازجان بسیج نمایند.
در منطقۀ دشتي بوشهر، سه حوزه علميه وجود داشت که نقش زيادي در آگاهي مردم و هدايت قيام دليران ايفا نمودند: يکي «حوزه علميه بردخون» که شيخ عبدالنبي بحراني در اواخر عمر خود در بردخون (از توابع شهرستان دير استان بوشهر) آن را بنا نهاد. از اين حوزه، شيخ عبدالنبي حکم جهاد صادر کرد و خالو حسين دشتي سردار جنوب و همراهان او بنا به فتواي ايشان راهي جنگ شدند. دومی «حوزه علميه ميانخره» بود که توسط حاج سيدعلينقي حسيني دشتي در روستاي «ميانخره دشتي» احداث گرديد. حاج سيدعلينقي نيز مردم را به جهاد و مبارزه دعوت نمود.
در بندر بوشهر، مسجد «کوفه» و مسجد «نو»، حوزه و پايگاه آموزش تعليمات دينی و حضور مجاهدان به مديريت بلادي بوشهري از رهبران قيام بودند.
د. حضور مردمي و انقلابي علماي دين بين مردم
روحانيت آگاه و مبارز مظهر توجه، علاقه، ايمان و اعتقاد مردم است. به قول شريعتي، «آنها پايگاهي هستند که وارث تاريخي سراپا زايش و خيزش و حامل فرهنگي قوي و غني که ريشه در جان توده مردم دارد». اين امر موجب شده است که مردم با نگاهي مرجعيتمحور هميشه براي رفع مشکلات اعتقادي و سياسي و اجتماعي زندگيشان، خواهان حضور علماي دين در ميان خود باشند.
ديولافوا در شرح خاطرات خود از ايران عصر قاجاريه، نوشته است:
علماي روحاني و پيشوايان مذهبي که عموماً آنها را «مجتهد» ميگويند، هميشه در نزد ايرانيان مقام و منزلت بسيار عالي داشته و دارند. ميان احترام و نفوذ علما در ميان تودههاي اجتماعي، با تلاش علما براي حمايت از مردم در برابر ظلم و ستم کارگزاران حکومتي پيوند نزديکي وجود داشت.
درخواست مصرانه مردم شهر لار فارس، به فراخواني عالم مجاهد سيدعبدالحسين لاري، از رهبران قيام جنوب، همچنين درخواست مردم بوشهر از سيدعبدالله بلادي بوشهري (از شيراز) براي رهبری مردم در نهضت دليران جنوب در همين زمینه معنادار است. بنابراين روحيه مردمي علما در کنار آموزههاي روشنگرشان، آنان را مرجع فرماندهان و مجاهدان ساخت.
آنچه تا اينجا گذشت، رهيافتهاي چهارگانه در مؤلفه مضامين سازماندهنده پژوهش، يعني «تجلي آموزهها در عوامل و زمينههاي فرهنگي» بود.
2. تجلي آموزهها در مديريت راهبردي روحانيت مبارز در قيام دليران جنوب
دومين مضمون سازماندهنده «تجلي آموزهها در مديريت راهبردي روحانيت در قيام» است که در پی پاسخ به پرسش «چگونگي تحقق راهبردهاي مردمي علماي اسلام در سازماندهي جنبش» است و مضامين بهدستآمده ذيل را شرح ميدهد:
الف. صدور فتوا
بسط نفوذ استعمار و تسلط روزافزون آن بر حيات سياسي ـ اقتصادي جوامع اسلامي، فتواي علما مبتني بر قاعده «نفي سبيل» و مقاومت مردمي مسلمانان را در پي داشت. در آستانۀ آغاز جنگ جهاني اول، مرجع تقليد آن عصر، سيدمحمدکاظم طباطبايي يزدي، در سال 1329 قمري، فتوايي مبني بر جهاد با استعمار در همه سرزمينهاي اسلامي صادر کرد. همزمان با اين فتوا، فتاواي مشترکي از سوي آيات عظام آخوند ملامحمدکاظم خراساني، عبدالله مازندراني، شيخالشريعه اصفهاني و سيدمصطفي کاشاني در مقابله با تهاجم بيگانگان به سرزمينهاي اسلامي و تکليف مسلمانان در اينباره صادر شد. اوج احکام علما در وجوب مقابله با کفار اشغالگر در جريان جنگ جهاني اول شکل گرفت. در بخشي از فتواي جهادي سيدمحمدکاظم طباطبايی يزدي در جنگ جهاني اول آمده است:
در اين ايام که... انگليسيها نيز نيروهاي خود را در جنوب ايران پياده کردهاند... بر عموم مسلمين از عرب و ايراني وجوب است که خود را براي عقب راندن کفار از ممالک اسلامي مهيا سازند.
بهدنبال آن، مجتهدان جنوب نيز فتوا صادر کردند. سيدعبدالله بلادي بهبهاني دفاع از خاک وطن واجب نمود و شيخ جعفر محلاتي جهاد را در چنين مواقعي فرض دانست.
ب. حضور در جبهه و نظارت بر اردوگاهها
علما در مبارزه، پيشاپيش مجاهدان، از شهر و روستا روانه خطوط مقدم جبههها شدند. نبرد آيتالله عبدالحسين لاري با مزدوران انگليسي در قريه «کورده» لارستان، حرکت جهادي سيدمرتضي علمالهدي اهرمي همراه با شهيد رئيسعلي دلواري در تصرف گمرک بوشهر، و حضور شيخ جعفر محلاتي همراه با 700 تن از مجاهدان مسلح در اردوگاه جهاد دشتستان، ازجمله مستندات متقن بر اين حضور است. عبدالحسين لاري انديشه و احساسات قلبي شهادتطلبياش را در طريق فداکاري از ايران اینگونه به فرماندهان بيان ميدارد:
در اين داهيه عظما، هجوم اباليس انگليس و صراخ و استغاثه اسلام و مسلمين والله و بالله... جهاد اکبر من جميعالجهات به جميع مراتب قلم و رقم و قدم، به جان و زبان و مال و حال، از قديم تاکنون و تا آخر قطره خون ثابتالقدم بوده و هستم. انشاء الله.
بر مبناي تصديق اين حضور و مقاومت شهادتطلبانه تاريخ مبارزات ضداستعماري علما در جبهههاست که امام خميني از آنها بهعنوان «حماسهسازان هميشه جاويدي» ياد ميکند که:
تا كشف حقيقت تفقّه به پيش تاختند و براي قوم و ملت خود منذران صادقي شدند كه بندبند حديث صداقتشان را قطرات خون و قطعات پاره پاره پيكرشان گواهي كرده است.
ج. تدوين «نظامنامه»
منظور از «نظامنامه» و يا «اصول حرب»، مجموعه اصول و قواعدي است که شرح وظايف تمام مجاهدان را در اردوگاههاي نبرد معلوم و آنها را به رعايت آن ملزم ميساخت. بهدنبال اعلام فتوا، «نظامنامه» با 110 بند تدوين شد. سيدعبدالله بلادي آن را بهتفصيل در کتاب لوايح و سوانح خود آورده است.
اصول و مفاد «نظامنامه» سه هدف اساسي را در نظامبخشي مجاهدان دنبال میکرد: اول. بسيج همگاني و ملي؛ دوم. دفاع مشروع (با تکيه بر ارزشهاي اسلامي)؛ سوم. سازماندهي رزمي مجاهدان. در اين رابطه، تعيين چارچوب شرعي جنگ (اصل 2، 21، 34، 77، 82)، نظارت بر عملکرد شرعي فرماندهان (اصل 1، 6، 41)، سوگند خوردن فرماندهان نزد روحانیان (اصل 11و93)، نظارت بر تقسيم غنایم (اصل 38) و نظارت بر دارايي فرماندهان (اصل 39) اصولی هستند که ضمن شرح برخي از وظايف روحانيان، ملاک و ضابطه پايبندي به تعهدات قيام را در سايه ارزشهاي الهي روشن ميسازند. برای نمونه، در ماده اول آورده شده است:
بايد روحانيون به رياست يک نفر که فيمابين خودشان انتخاب خواهد شد... ناظر بر فرمانفرماي کل باشند که اجرايي برخلاف قوانين شرع اسلامي به عمل نيايد.
اصل 44 هم اشاره دارد: «خائنين از اردوي اسلامي فوراً مأخوذ و محبوس شدي لدي الفراغ در مجلس استنطاق با حضور روحانيون مرخص يا مجازات ميشوند.
«نظامنامه» که با عبارت «ختم مواد يکصد و ده به نام مبارک علي» به پايان ميرسد، نشانهاي ديگري از تأثيرات آموزههاي اسلامي در اين مقوله است.
3. تجلي آموزهها در احکام مبارزه و رفتار مجاهدان
سومين مضمون سازماندهنده «تجلي آموزهها در اصول مبارزه و رفتار مجاهدان» است که در چهار پايه مضامين شکل گرفته است. يافتههاي اين بخش در پي پرسشي است که خواهان واکاوي و شناخت تجليات اصول و شاخصهاي اسلامي بر اردوگاه مجاهدان جنوب است. پايههاي اين مضامين عبارتند از:
الف. مساجد مرکز آموزش دين و اردوگاه تعليمات نظامي
پايگاه و محل اصلي تجمعات و اردوگاه تعليمات نظامي مجاهدان قيام جنوب، مساجد شهرها بود. مسجد «وکيل»، مسجد «نو» و مسجد «بردي» در شيراز، مسجد «نو» کازرون، مسجد «نو» بوشهر و مسجد «امام حسين» کورده جهرم در اين شمارند. در سندي آمده است:
صحن مسجد «نو» مملو از جمعيت بود و عده آنها به دو هزار نفر ميرسيد و بعضي از آنها لباس نظام ملي و برخي کسوت معمولي در تن داشتند و حاج ميرزامحمدباقر دستغيب بر منبر رفته بود و نطق ميکرد و همه سراپاگوش بودند.
در آنجا مجاهدان ضمن انجام اعمال عبادي خود، به آموزش نظامي ميپرداختند و از آخرين اخبار و راهبردهاي مقاومت توسط علما و فرماندهان مطلع ميگشتند.
شيراز، مجاهدين مشغول مشق هستند و همهروزه در مسجد «نو» و مسجد «وكيل»، با حضور علما و ساير طبقات اجتماع نموده و نطق خطابه ميخوانند.
رکنزاده آدميت که با مجاهدان و بازماندگان آن دوره قرين بوده، صفوف حماسي رزمندگان در صحن مسجد «نو» را اینگونه به تصوير ميکشد:
در هر معبر و رهگذر و مساجد و معابد، خاصه ساخت دلنشين و فضاي عنبرين مسجد «نو» که از آثار و بناي سلاطين آلبويه است، صفوف و ستونها از جوانان حساس، مسلح با تفنگ در کمال جسارت، با چشماني مملو از شراره شجاعت و چهرهاي مشحون از حماسه و فطانت و قيافهاي چون صبح روشن... سرودخوان درحرکت بودند.
ب. مباني فکري و انديشه ولايتمدارانه فرماندهان جنوب
مطالعه خصوصيات فرماندهان در جهاد، فداکاريهاي مجاهدان صدر اسلام و قيامگران عاشورا را به ياد ميآورد. از بارزترين اين ويژگيها ميتوان از اسلامخواهي و ولايتمداري آنها در تصميمات جهادي ذکر نمود.
فرماندهان جنوب با مجتهدان و روحانيت مبارز، رابطهاي ولايتمدار داشتند. رئيسعلي دلواري قدمي بدون فرمان، فتوا و يا مشورت علما برنميداشت. زماني که مرحوم شيخ محمدحسين مجتهد برازجاني، معروف به «مجاهد»، اعلان جهاد داد، رئيسعلي همچون اصحاب امام حسين، اعلام وفاداري و ازجانگذشتگي نمود. يا هنگاميکه صولتالدوله قشقايي فتواي جهاد لاري را دید، بر آن بوسهاي متواضعانه زد. همچنين شيخ حسين چاه کوتاهي و زائر خضرخان تنگستاني ديگر سرداران نهضت در تلگرافي به علماي شيراز، عزم و ارادهشان بر یاری اسلام و اجابت عاشقانه استغاثه مسلمانان را تا آخرين نفس اعلام ميدارند. اینهمه نشانه اين ويژگي برجسته است.
علاوه بر اين، سرداران در گسترش آموزش و ترويج معارف قرآن در مکتبخانهها همتي عالي داشتند و از طلبهها و همچنين مدارس علميه در مناطق خويش، حمايت جدي مالي و معنوي بهعمل ميآوردند.
نگارنده در ديدار با مرحوم حاج ميرزا احمد گنخکي، فرزند آيتالله ملامحسن گنخکي، يکي از فقها و رهبران روحاني مقاومت در دشتي درباره خالو حسين، از سرداران قيام، پرسيدم که آيا ایشان با مدارس علميه و طلبهها ارتباط داشت؟ ايشان تأييد کرد. پرسيد: گفته شده که برای ادامه تحصيل شما، ايشان پشتيباني مالي بهعمل آورده است؟ فرمود: بله، از من و ديگر طلبهها حمايت میکرد. از اين قبيل مستندات فراوان است.
ج. قوانين حاکم بر اردوگاه
از ديگر شاخصهاي تأثيرپذيري اردوگاه مجاهدان از اسلام، حاکم بودن قوانين اسلامي بر اوضاع و احوال اردوگاه است. از جمله مستندات اين ادعا، همان «نظامنامه» و يا «اصول حرب» است که سيدعبدالله بلادي آن را تدوين نمود. اطلاق «لشکر اسلام» به مدافعان دلاور جنوب در اصول 69 و 70 و 71 و 72 و 73 و اطلاق «اردوگاه اسلام» به پادگانهاي استقرار رزمندگان در اصول 75 و 76 و 77 و 78 و 79 و 80 حکايت از اين شاخص دارد. برای نمونه، در اصل 77 آمده است: «اردوي اسلام بايد هيچوقت ترک واجبات ديني خود ننمايد، بخصوص صوم و صلاة».
نیز در اصول 33 و 37 و 34 که مربوط به نحوه برخورد فرماندهان و مجاهدان با اسيران است، قتل، اذيت، توهين و غارت اسرا شرعاً ممنوع اعلام شده است.
علاوه بر آن، شواهدي وجود دارد که بر اسلامي بودن خصوصيات روحي و اخلاقي رزمندگان در اردوگاهها و در هنگامه هجوم به سنگرهاي انگليسيهاي گواهي ميدهد. در اين زمینه ذکر القاب اسلامي و خصوصيات اخلاقي و اعتقادي مجاهدان با عبارتي همچون «سالار دين»، «سردار اسلام»، «ناصر دين»، «ازجانگذشته و فدایي اسلام» و «مجاهدين غيور اسلام» و همچنين برگزاري مراسم قرآن و دعا، ذکر مستمر صلوات و تکبير، فریاد شعارهاي حماسي مجاهدان در ميادين آمادگي، آغاز عملياتها با توکل به خدا و شعار کوبنده «الله اکبر» عليه دشمن کافر، نمونههايي ديگر از آن شواهد است.
در بخشي از مکتوبه شيخ محمدجعفر محلاتي، از رهبران جهاد، به علماي شيراز آمده است:
در شب 2 صفر که آخرين عده داوطلب عبارت از پنجاه نفر ژاندارم و همين مقدار تنگستاني و چاهکوتاهي هست، بر تسخير سبزآباد، عمارت قونسولگري و مرکز حکومت نظامي انگليس گماشته، افق را از صداي تکبير و «يا علي» مملو ساخته، حمله قومی به مرکز اردو کفار افکنده... .
آري، حرکت سازمانيافته جنبش جنوب پايهريزي شد. نمودار ذيل نيز اين فرايند را ترسيم مينمايد.
شبكه مضامين «تجلي آموزههاي نهضت حسيني در هويت ضداستعماري قيام دليران جنوب ايران»
3. واکاوي انتقادي ديدگاههاي ديگر
يافتههاي تحقيق در بيان خاستگاه اصلي و جايگاه قيام، روشن ساخت که قيام دليران جنوب براساس هويتي اسلامي شکل گرفته است. اکنون در اين بحث، به مقايسه اين يافتهها با سه نگرش و ديدگاه ديگر که علت و ماهيت قيام جنوب را «شورش فرصتطلبان و اراذل»، «تحريک آلمانها» و «ناسيوناليسم باستانگرا» ميدانند، به اجمال اشاره ميشود:
الف. مطالعات نشان ميدهند که دستهاي (برخي انگليسيها و طرفداران آنها) اين قيام را شورشي شرورانه معرفي نمودهاند. انگليسيها در شرايطي که حضور خود را دفاع از استقلال ايران و جلوگيري از هرگونه جنگ و شورش وانمود کردند، حرکت دليران را شورش عدهاي از دزدان و اشرار قبايل و عشايري ناميدند که با تطميع و تحريکات بيگانه براي تخريب به شهر روانه گشتهاند. در تأثيرپذيري از اين نگرش، ملکالشعراي بهار، استقلال حرکت سرداران جهاد، کساني همچون شيخ حسينخان چاه کوتاهي عليه انگليسيها را شورش و غائلهاي ضدملي و عليه دولت مرکزي خوانده است.
اين تحليل و تفسير، چنانکه برخي نوشتهاند: «از فهم و درک حقيقت پاک به دورافتاده است». انگليسيها خود را ملاک حق و ملت برتر شناخته، با برخوردي دوگانه، هر خان و والي وابستهاي را که همفکر و حامي و همراهشان بوده، ستودهاند؛ به کساني همچون فرمانفرما، قوامالملک و حيدرخان لقب دادهاند و مستمري عطا کردند و «قهرمان صلح» خواندند و نشان امپراتوري بخشيدند. در مقابل، مخالفان انگليس و مبارزان استقلالطلب را به دزدی و شرارت متهم ساختند.
بايد از اين گروه پرسيد: پليس جنوب با چه هدفي در ايران تشکيل شد؟ آيا به دفاع از امنيت ايران بود؟ يا نقض بيطرفي و آشوب در ايران؟ اگر امنيت ايران بود، چرا اين کار خشم جميع مردم باغيرت ايران، از هر قبيله و طايفهاي را برافروخت؟ و موجب شد که ملت ايران به واکنشهاي شديدي عليه آن دست بزند و قشقاييها به رهبري صولتالدوله قشقايي، گستردهترين رويارويي را با پليس جنوب در ايالت فارس نشان دهند؟
به گفته بلادي، از رهبران جنبش جنوب، آيا واقعاً جز غارتگري، چه انديشهاي بريتانياييها را به اشغال بندر بوشهر تحريک نمود و بيرق منحوس صليب را در شهر اسلام بهجاي پرچم ايران نصب کردند؟
ب. علت ديگري که براي قيام جنوب بيان شده (و البته ميتواند با تحليل قبلي نيز قابل جمع باشد) نفوذ و تحريک آلمانهاست. طبق اين نگاه، ورود سازمانيافته هيأت نظامي و تبليغي آلمانها در نقاط گوناگون ايران، موجبات اصلي ظهور قيام عليه قواي انگليسي را فراهم آورد در جنوب ايران، مأموريت انجام اين تحريک بر عهده فردي به نام واسموس قرار گرفت. اوکانر، سرکنسول انگليس، مينويسد: «اين دسيسه در جنوب ايران، کار دوست ديرينه ما واسموس بود».
برخي واليان و صاحبمنصبان ايراني نيز به اين القائات دامن ميزدند. در دستخطي از حکومت بوشهر به وزارت خارجه انگليس، بهطور واضح بيان شده است: «انقلاب دشتستان بهواسطه اقدامات واسموس و ساير رفقاي آلماني و اشرار ايراني به وجود آمده است».
مورخالدوله سپهر نيز در کتاب تاريخ ايران در جنگ بزرگ 1918ـ1914، قيام رادمردان جنوب را صرفاً نتيجه کمکهاي مالي و نقشه واسموس خوانده است. در بيان جزئيات اين نگاه، برخي گفتهاند: اين واسموس بود که توانست ائتلافي بين چهار تن از خانهاي عشايري ايجاد کند. غفوري با نظر به اين نگرش، اشاره دارد که واسموس در بوشهر با کمک سلاحهاي جدید و بسيج هزاران تن از عشاير منطقه، بهويژه تنگستانيها و دشتستانيها، جنگ را عليه انگليس آغاز کرد.
رضايي فام میگويد: واسموس در برانگيختن انگيزههاي ملي مردم جنوب نقش زيربنايي داشته است.
اما بهرغم نقش آلمانها در دشمني با انگليس، اسناد و شواهد برخلاف تحليل فوق است:
اولاً، بنا به شواهد تاريخي، خوانين تنگستاني، زائرخضرخان و شيخحسينخان چاه کوتاهي، خيلي قبل از ورود واسموس به اهرم درصدد حمله به اجنبي بودند. در آن زمان واسموس بين بوشهر و شيراز متواري و از دست انگليسيها فراري بود و اصلاً در منطقه حضور نداشت تا آغازگر قيام باشد.
ثانياً، خوانين مبارزي همچون زائر خضرخان، تاجراني توانا و متمول بودند و بندر بوشهر نيز که در دورة قاجار بندر اصلي خليج فارس و ايران بهحساب ميآمد، يکي از مراکز اصلي تجارت اسلحه بهشمار ميرفت. چون هدف مجاهدان انگيزه مالي نبود، رشوه و ترغيبات فراوان مالي انگليسيها هيچگاه سرداران را تسليم تطميعات آنها ننمود، بلکه خشمشان را بر دشمن مضاعف ساخت.
ثالثاً، قيامهاي جنوب قبل از مقطع مورد بحث رخ داده و این ناقض ديگر اين نظريه است. انگليسيها تا جنگ جهاني اول، سه بار به بوشهر هجوم آوردند و در هر بار اين دليران تنگستان بودند که از آبوخاک ميهن خويش دفاع نمودند. آيا آن موقع نيز هیأت متنفذ آلماني و مأموران آنها عامل تحريک و پايداري مردم گشتند؟
ج. تحليل سوم ارائه شده از علت و ماهيت قيام جنوب ناسيوناليسم باستانگراست. ارکان اين نظر را دو پديده «وطنپرستي» و «باستانگرايي» ايران تشکيل ميدهد که از آن به «ناسيوناليسم جديد» نيز تعبير شده است. رکنزاده آدميت و فراشبندي از جلوداران اين نظريه هستند. آنها گويند: «آنچه مردم را دچار انقلاب روحي عجيب و وصفناپذير ساخت، وطنپرستي و ناسيوناليسم جديد بوده است که بهعنوان گردش روح ايران باستان در خطه دشتستان» از آن ميتوان ياد کرد.
«ناسيوناليسم جديد» يا «مليگرايي مبتني بر باستانگرايي» نوعي ايدئولوژي است که از دوره قاجار و توسط شخصيتهاي منورالفکري همچون آخوندزاده، طالبوف تبريزي، ميرزاآقاخان کرماني و جلالالدين ميرزا قاجار، بر سه پايه «باستانشناسي»، «زرتشت» و «مخالفت با اسلام» پايهريزي شد و با حمايت اروپاييان در ايران شکلگرفت و رواج يافت.
اما اين با آن حس فطري دروني انسانهایی که ميشناسيم، متفاوت است. تبيين قيام با اين ايدئولوژي، ستيزه با اعتقادات مذهبي عامه مردم و چشمپوشي از فرهنگ و تمدن اسلامي ۱۴۰۰ ساله ايرانياني است که با تمام وجود با آن زندگي کردهاند و اين به دور از حقايقي است که در صحنههاي گوناگون قيام جنوب عينيت يافته و در بخشهاي قبلي نوشتار حاضر، به نمونههایی از آنها اشاره شد. البته در اين زمينه ميتوان به منابع ديگري نيز مراجعه کرد که انگيزهها و نمادهاي اسلامي قيام را روشن ساختهاند. دو کتاب، جايگاه روحانيت در انقلاب مشروطيت، اثر عبدالکريم مشايخي و جنبش ضد استعماري جنوب، اثر محمد اميرنوري، بيش از ديگر منابع به اين نمادها اشاره کردهاند. همچنين مقالات ارزشمندي نگارش يافته که برای نمونه ميتوان به مقاله «مروري بر نقش علما در مبارزات ضد استعماري مردم جنوب»، اثر محمدحسن رجبي اشاره نمود (ر. ک. به جدول 1 در صفحات قبل).
يافتههاي اين دسته عمدتاً مبتني بر توصيف شرايط موجود و توضيح حوادث و يا معرفي نقش مبارزات روحانيت در قيام است که غالباً در سايه حرکت مليگرايي يا در کنار آن تفسير ميشود. این در حالي که است ظهور غيرت مليگرايي ناشي از بيداري فطرت ديني و عقلي است، نه چيزي جدای از آن. عباس عاشورينژاد در مقالهاش با عنوان «تشخيص هويت از منظر سرداران مجاهد و تأثير آن بر مبارزات ضداستعماري اين منطقه در جنگ جهاني اول»، در قيام، به ظهور سه نوع هويت در عرض و مستقل از هم اشاره ميکند: «انساني»، «ملي» و «مذهبي». اما اينکه عامل و ريشه بيداري سرداران و مردم در پي بردن به اين هويتها چيست؟ او بيان ميدارد که «سرداران مجاهد بوشهر يا براساس فهم تئوريک و يا به تجربه و يا ترکيبي از هر دو، به نقطه درک درست از کار خويش رسيدهاند».
يافتههاي پژوهش حاضر ضمن تأکيد بر وجود جايگاه مقدس عناصر ملي و انساني، جملگي را مرهون توجه مردم و رهبران نهضت به تعاليم و معارف اسلامي و تمسک به الگوهاي عملي اهلبيت، همچون قيام عاشورا ميدانند. بنابراين، قيام دليران جنوب حماسهاي، نه ملي ـ مذهبي و نه برخاسته از باورهاي ايدئولوژي ناسيوناليستي خودساخته، يا برنامهاي متکي بر قدرتهاي خارجي، و يا از سر فرصتطلبي، بلکه نهضتی مستقل و ضداستعماري با هويتي «مذهبي ـ ملي» بود؛ آن حس مليگرايي که در کاملترين و کارآمدترين شکل خود، تابعي عالي از آموزههاي اسلامي است.
نتيجهگيري
بنا بر تجزيه و تحليل يافتههاي پژوهش و مقايسه آنها با تفاوتها و تشابههای ساير پژوهشها، این نتیجه به دست ميآيد:
قيام دليران جنوب جنبشي مردمي، مستقل، رهاييبخش، هدفمند و برخوردار از رهبراني عالم و بيدار و مبتني بر الگوهاي مقاومت، داراي هويتي «مذهبي ـ ملي» و با اصول و باورهاي ريشهدار اسلامي بوده است.
سرداران مجاهدِ جنبش ضداستعماري جنوب تعليميافتگاني از مکتب عاشورا و سياستمداراني آگاه به زمان بودند که در پرتو رهبري ديني در راه حفظ اسلام و دفاع از وطن، جانفشاني نمودند.
شواهد بهدستآمده نشان ميدهد که مؤلفههاي اساسي هويت جنبش در ابعاد، زمينهها و شرايط فکري و فرهنگي قيام، مديريت راهبردي و همچنين در احکام و اصول مبارزه حاکم بر اردوگاه مجاهدان، همه متأثر از آموزههاي فرهنگ شيعي بودهاند که نمايي جامع و کامل از فرهنگ نجاتبخش اسلام ناب است.
رهبران قيام جنوب بهخوبي نشان دادند که ميتوان در سختترين شرايط، با تمسک به آموزههاي سياسي ـ اجتماعي دين اسلام، انگيزههاي ملي و ديني مردم را برانگيخت و با ايجاد قيامي شهادتطلبانه، مرزهاي ملي و ناموس انساني را در برابر متجاوزان حفظ نمود.
جلوه آموزههاي حسيني در هويت اسلامي قيام دليران جنوب که پس از فاصله قرنها با واقعه ستمستيزانه کربلا رخ داد، اين باور را تأييد ميکند که آموزههاي اسلامي و فرهنگ عاشورا در هر دورهاي كه در زندگي اجتماعي مردم تجلي يابد، موجب برانگيختگي غيرت ديني و ملي و بيداري وجدان عمومي ميشود.
- ابراهيميپور، قاسم و عباس عاليزاده، «گسل دولت ـ ملت در تاريخ ايران و نسبت روحانيت با آن مطالعه موردي ضداستعماري جنوب»، 1394، اسلام و مطالعات اجتماعي، دوره سوم، ش 2، ص 27ـ51.
- ادوارد براون،انقلاب ايران، مترجم، احمد پژوه، تهران، معرفت، 1328.
- اربلي، عليبن عيسي، کشف الغمه، ترجمة عليبن حسن زوارهاي، تهران، اسلاميه، 687ق.
- اوکانر، فردريک، از مشروطه تا جنگ جهاني اول، ترجمة حسن زنگنه، تهران، شيرازه، 1376.
- آبراهاميان، يرواند، ايران بين دو انقلاب، ترجمة احمد گلمحمدي، تهران، نشر ني، 1397.
- آيتاللهي، محمدتقي، ولايتفقيه زيربناي فکري مشروطه مشروعه، تهران، اميرکبير، 1363.
- باتامور، تام جامعهشناسي سياسي، مترجم، منوچهر صبوري کاشاني، تهران، کيهان، 1366.
- بحريني دشتي، علي، فرزانگان کردوان عليا، قم، بينالحرمين، 1387.
- بختياري، محمد و مهدي فرجي، «بررسي تطبيقي واکنش علما و روحانيان ايران به اشغال کشور در جنگ جهاني اول و دوم»، 1398، شيعهشناسي، ش 68، ص 7ـ32.
- بلادي بوشهري، عبدالله، لوايح و سوانح، بوشهر، علوي، 1373.
- بهار، محمدتقي، تاريخ مختصر احزاب سياسي؛ انقراض قاجاريه، تهران، اميركبير، 1363.
- بهرسي، غلامحسين، «نقش آقاسيدعلينقي نقي در قيام مردم جنوب عليه استعمار»، در: مجموعه مقالات دومين همايش دشتي در آينه تاريخ، تهران، رسانش، 1392.
- بيات، کاوه، اسناد و مدارک جنگ جهاني اول در جنوب ايران، بوشهر، علوي، 1373.
- جعفري، محمدتقي، امام حسين شهيد فرهنگ پيشرو انسانيت، چ يازدهم، تهران، مؤسسة تدوين و نشر آثار علامه جعفري، 1389.
- جعفري، يعقوب، تفسير کوثر، قم، هجرت، ۱۳۷۶.
- حرعاملي، محمدبن حسن، تفصيل وسائل الشيعه الي تحصيل مسائل الشريعه، قم، آلالبيت، 1404ق.
- حسننيا، محمد، «واکنش ايرانيها به تشکيلات پليس جنوب در منطقه فارس و ديگر جاها»، 1391، مطالعات تاريخي، سال نهم، ش 38، ص 74ـ95.
- حسيني خامنهاي، سیدعلي، حوزه و روحانيت در آئينة رهنمودهاي مقام معظم رهبري، قم، سازمان تبليغات اسلامي، 1375.
- حسيني زبيري، مرتضي تاج العروس من جواهرالقاموس، بيروت، دارالفکر، 1414 ق.
- دشتي، احمد، جنبش جنوب ايران با تکيه بر مردم تنگستان و دموکراتهاي فارس، قم، چاپخانه بهمن، 1379.
- رجبي دواني، محمدحسن، «مروري بر نقش علما در مبارزات ضداستعماري مردم جنوب»، در: مجموعه مقالات کنگره ملي شهيد رئيسعلي دلواري، قم، موعود اسلام، 1392.
- رضايي فام، بهزاد و فرهاد رشنوپور، «نقش و جايگاه واسموس در پيشبرد اهداف امپراتوري آلمان در جنگ جهاني اول در فارس»، 1391، پژوهش در تاريخ، ش 6، ص 69ـ89.
- رکنزاده آدميت، محمدحسين، دليران تنگستاني، تهران، اقبال، 1357.
- ـــــ ، فارس و جنگ بينالملل اول، تهران، اقبال، 1357.
- زنگويي، عبدالمجيد، شعر دشتي و دشتستان، تهران، روز، 1364.
- ژان دیولافوا، مادام، سفرنامه ایران، کلده و شوش، ترجمة همایون فرهوشی، تهران، دانشگاه تهران، 1371.
- سپهر، مورخالدوله، ايران در جنگ جهاني بزرگ 1918-1914، تهران، اديب، 1362.
- سعيدنيا، حبيبالله، تاريخ تحولات سياسي اجتماعات دشتي، قم، موعود اسلام، 1383.
- سفيري، فلوريدا، پليس جنوب ايران: اس پي آر، ترجمة منصوره اتحاديه (نظام مافي) و منصور جعفري فشارکي (رفيعي)، تهران، تاريخ ايران، ۱۳۶۴.
- سيدکباري، عليرضا، گلشن ابرار 2، قم، پژوهشکده باقرالعلوم، 1386.
- شهوند، علي و مهدي اسدي، «عوامل مؤثر بر قاچاق اسلحه در خليجفارس و بندر بوشهر طي سالهاي قبل از جنگ جهاني اول (1297-1331ق)»، 1399، پژوهشنامه تاريخهاي محلي ايران، ش 16، ص 123ـ142.
- شيخنوري، محمدامير، جنبش ضد استعماري جنوب؛ مبارزات آيتالله بلادي بوشهري در جنگ جهاني اول عليه انگلستان، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، 1392.
- طباطبايي بروجردي، سيدحسين، جامع احاديث الشيعه في احکام الشريعه، قم، المهر، ۱۳۸۰.
- طباطبائي، سيدمحمدحسين، تفسير الميزان، تهران، رجاء، 1379.
- طرفداري، عليمحمد، «تاريخنگاري ناسيوناليستي معاصر ايران و پايهگذاري اوهام تاريخي مقدس»، 1390، سوره انديشه، ش 50و51، ص 219ـ225.
- عاشورينژاد، عباس، «بررسي تشخيص هويت قيام جنوب از منظر سرداران مجاهد بوشهر و تأثير آن بر مبارزات ضد استعماري اين منطقه در جنگ جهاني اول» در: مجموعه مقالات کنگره ملي شهيد رئيسعلي دلواري، قم، موعود اسلام، 1392.
- غفوري، علي، تاريخ جنگهاي ايران از مادها تا به امروز، تهران، اطلاعات، 1388.
- فراشبندي، عليمراد، گوشهاي از تاريخ انقلاب مسلحانه مردم مبارز تنگستان، دشتي و دشتستان عليه استعمار، تهران، انتشار، 1362.
- فن ميکوش، داگوبرت، واسموس، ترجمة کيکاووس جهان داري، تهران، شهاب ثاقب، 1383.
- قطبي، بهروز، اسناد جنگ جهاني اول در ايران، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، ۱۳۷۰.
- کارگر جهرمي، وحيد، شرح زندگي و انديشه سياسي آيتالله سيدعبدالحسين لاري، تهران مرکز اسناد انقلاب اسلامي، ۱۳۹۸.
- کاووسي، محمدحسن و نصرالله صالحي، جهاديه علما و مراجع در جنگ جهاني اول، تهران، وزارت امور خارجه، 1376.
- کرماني، ناظمالاسلام، تاريخ بيداري ايرانيان، تهران، اميرکبير، ۱۳۷۱.
- كوئن، بروس، مباني جامعهشناسي، ترجمه و اقتباس غلامعباس توسلي و رضا فاضل، تهران، سمت، 1376.
- مشايخي، عبدالکريم، جايگاه روحانيت در انقلاب مشروطيت، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، ۱۳۹۳.
- ـــــ ، حاج سيدمحمدرضا کازروني، تهران، صفحه سفيد، 1394.
- مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، تهران، صدرا، 1387، ج 2.
- ـــــ ، مجموعه آثار، تهران، صدرا، 1387، ج 17.
- مطهريزاده، موسي، ناصر ديوان کازروني به روايت اسناد، تهران، کازرونيه، 1383.
- ملايي تواني، عليرضا، «جنگ جهاني اول، آلمانها و رخنه در ساختار اجتماعي و سياسي ايران»، 1376، تاريخ معاصر ايران، ش 3، ص 25ـ48.
- موسوي خميني، سيدروحالله، صحيفه نور، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1378.
- ـــــ ، صحيفه امام، تهران، مؤسسة تنظيم و نشر آثار امام خميني، 1385.
- موسوي، محمدصادق و همکاران، فرهنگ عاشورا، تهران، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1386.
- نبوي، محمدحسن، «جنبش روحانيون در قيام ضداستعماري مردم جنوب»، در: مجموعه مقالات قيام جنوب در جنگ جهاني اول، بوشهر، علوي،1373.
- ورداسبي، ابوذر، شريعتي و روحانيت، تهران، ابوذر، 1360.
- هومن، حيدرعلي، راهنماي علمي در پژوهش کيفي، تهران، سمت، 1381.
- ياحسيني، قاسم، نگاهي به مبارزات و انديشههاي آيتالله سيدعبدالله بلادي بوشهري، بوشهر، شروه، 1383.