مراحل تطور احتفال (جشن) میلاد پیامبر(ص) در گذر تاریخ
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
يکي از دستورهای دين اسلام به مسلمانان، لزوم مودت و دوستي پيامبر و نزديکان ايشان است. آية «قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى» و رواياتي از قبيل «لا يُؤمِنُ أحَدُكُم حتّى أكونَ أحَبَّ إلَيهِ من ولدِهِ وَوالدِهِ وَالنّاسِ أجْمَعينَ» از آموزههایی هستند که اين مهم را به مسلمانان گوشزد ميکنند. مسلمانان نيز با استناد به اين ادله، بر خود لازم ميدانند که به پيامبر اکرم و اهلبيت ايشان محبت داشته باشند و اين دوستي خود را اظهار کنند.
ازجمله اقداماتي که مسلمانان در طول تاريخ بر اجراي آن اهتمام داشتهاند، برگزاري مراسم جشن و سرور به مناسبت ولادت رسولالله و اهلبيت است. آنان با برگزاري چنين مراسمهایی محبت و علاقة خود را به خاندان وحي نشان میدهند و افزون بر معرفتافزایي دربارة پيامبر، به ذکر مناقب و فضایل آن حضرت و ذرية ايشان ميپردازند. برگزاری اين مراسمها ضمن آنکه زمينة هدايت و جلب قلوب بسياري از دوستداران ديانت و شريعت را فراهم ميآورد، فضایي معنوي و وحدتآفرين نیز براي اجتماع و يکپارچگي امت اسلامي شکل ميدهد. اين مراسمها که با عنوان «احتفال بمولد النبي و اهلالبيت» شناخته ميشود، به يکي از شعائر اسلامي تبديل شده است که در سراسر عالم اسلامي برگزار ميگردد.
امروزه شاهد دو رويکرد جدي در برابر اين مراسم هستيم: مسلمانان شيعه و اهلسنت پشتيباني قابل وصفي از برگزاري اين مراسم ميکنند؛ بهويژه در ميان اهلسنت که ميتوان مسئلة احتفال را يکي از پرتأليفترين مسائلي دانست که اهلسنت را به نگارش کتابهايي برای اثبات مشروعيت آن، قلم بهدست کرده است. در نقطة مقابل، وهابيت تقابل شديدي با اين مراسم دارد و برگزاري آن را مخالف روح ديانت ميداند. اين دو رويکرد متضاد و جمعناشدنی اين پرسش را مطرح میکند که در طول تاريخ، چه بر سر اين مسئله گذشته است که موافقان آن اينگونه به حمايت از آن ميپردازند و مخالفان آن همچنان بر شيپور نبرد علمي ميدمند. شکلگيري اين مراسم و دگرگونيهاي احتمالي در نحوة برگزاري آن در طول تاريخ، مسئلة اصلي اين نوشتار بوده و هدف آن، آگاهي از فرايندي است که سبب شکلگيري دو رويکرد کنوني در برابر احتفال شده است. برايناساس، با مراجعه به منابع و گزارشهای تاريخي و با شيوة توصيف تحليلي، خط زماني اين مراسم در بستر تاريخ پيگيري شده است. دستيابي به علت و جهت مخالفت علما با اين مراسم بهمنظور اصلاح و رفع اشکالات و موانع، ضرورت اين پژوهش را نمايان ميسازد. اگرچه نتیجة اين تحقيق در حوزة فقه و کلام بهکار ميرود، اما راه دستيابي به آن، از مسير تاريخ ميگذرد.
تاکنون پژوهش مستقلي که اين مسئله را بررسي کرده باشد، به رشتة تحرير درنيامده است؛ اما کتابهايي که در موضوع احتفال نوشته شدهاند، بهصورت پراکنده و بدون نگاه تاريخي، به بخشهايي از اين مسئله اشاره کردهاند.
1. معناشناسي احتفال
«احتفال» از واژة «حفل» بهمعناي جمع و اجتماع است. «محفل» نيز بر همين معنا مشتق شده است. البته ميان «محفل» و «مجلس» اين تفاوت را قائل شدهاند که در محفل، شرط کثرت جمعيت وجود دارد؛ اما در مجلس اين شرط نيست. بنابراين، احتفال بهمعناي اجتماع مردم است؛ به همين دلیل بايد مشخص شود که اين اجتماع برای چیست؛ ازاينروي مضافٌاليهِ «مولدالنبي» براي آن در نظر گرفته شده است؛ يعني اجتماعي به مناسبت ولادت پيامبر خاتم.
برخلاف استعمال امروزي، که اصطلاح «احتفال بمولدالنبي» بر مراسم جشن ولادت پيامبر انصراف دارد، اين اصطلاح در منابع متقدم کاربرد شايعي نداشته است و حتي پس از رواج چنين مراسمهایی، باز هم عنوان «احتفال» بر آنها اطلاق نميشد؛ بلکه در دورههايي از تاريخ، تنها از عبارت «مولدالنبي» استفاده ميکردند؛ حتي در معدود کتابهايي هم که مستقلاً به نقد مراسم مولدالنبي پرداختهاند، اثري از اين اصطلاح ديده نميشود (منظور، کتاب المورد في عمل المولد فاکهاني (م 734ق) و المدخل ابنالحاج (م 737ق) است که در ادامه دربارة آنها سخن خواهيم گفت).
کاربرد اصطلاح «احتفال» در معناي مجالس جشن و شادي، همزمان با گسترش اين مراسم در ميان اهلسنت رونق پيدا کرده است. در کتب تاريخي که اين مراسم را گزارش کردهاند، از اين عبارت استفاده شده است. ابنخلکان (م 681ق) از کساني است که به دليل حضور در اين مراسم، آن را بهخوبي توصيف کرده است. در قرن هشتم نيز ميتوان شواهدي بر اين کاربرد يافت. ابنتيمية حراني (م 728ق) از کساني است که به «احتفال» بهمعناي اجتماع مردم اشاره کرده و آن را براي روز عاشورا، مولدالنبي، شب اسراء و معراج و شب نيمة شعبان بهکار برده است. ذهبي (م 748ق) و ابنکثير دمشقي (م 774ق) نيز اين واژه را در معناي اجتماع براي شادي و سرور بهکار بردهاند. از اين زمان به بعد، کاربرد واژة «احتفال» در معناي موردنظر گسترش يافت و کتابهاي متعددي با اين نام نوشته شدند.
2. احتفال در گذر تاريخ
با توجه به اينکه اين مراسم در دورههاي نخستين اسلامي وجود نداشته و در گذر زمان شکل گرفته است، امروزه برخي به انکار آن پرداختهاند. آگاهي از نحوة شکلگيري اين مراسم و تطورات تاريخي رويداده بر آن، در دستيابي به ديدگاه درست دربارة آن بسيار اثرگذار است. بهطورکلي ميتوان به پنج دورة تاريخي براي احتفال پي برد:
1. تأسيس؛
2. گسترش؛
3. اختلاط؛
4. مقابله؛
5. تکفير.
تذکر اين نکته لازم است که اين دورهها بر يکديگر ترتب زماني ندارند؛ اما ميتوان تغيير و دگرگوني بهوجودآمده در تقابل با احتفال را در اين پنج دوره خلاصه کرد. در ادامه، هريک از اين دورهها را توضيح ميدهيم.
1ـ2. دورة تأسيس مراسم احتفال
دربارة اينکه از چه زماني برگزاري مراسم جشن ميلاد رسولالله بهصورت علني و با حمايت دولتهاي وقت انجام شده است، اختلافنظر چنداني وجود ندارد. در منابع تاريخي نقل شده که براي اولين بار، حکومت فاطميان مصر به برگزاري رسمي مراسم مولدالنبي اقدام کردهاند. آنان که خانداني از شيعيان اسماعيلي بودند، در سالهاي ۲۹۷ـ۵۶۷ق بر مناطقي از سرزمينهاي غرب جهان اسلام فرمان ميراندند و با عنوان «عُبَيديان» نيز شناخته ميشدند. بنیانگذار اين سلسله، عبيدالله مهدي بود که در مراکش فعلي با کمک ابوعبدالله شيعي، داعي اسماعيلي از يمن، اين کار را انجام داد. فاطميان در سال ۳۶۲ق با ساختن قاهره نزديک فسطاط، اين شهر را پايتخت خود قرار دادند. فاطميان توانستند مدتي بر سراسر شمال آفريقا، مصر، شام و يمن تسلط يابند و تا حجاز و سيسيل (جزيرة بزرگ در جنوب ايتالياي فعلي) پيش روند. آنان پيوسته با حکومت عباسيان و دولتهاي طرفدار آنان همچون سلجوقيان، و نيز امويان در اندلس، خوارج و امپراتوري روم شرقي در ترکيه و يونان فعلي، درگير بودند.
يكي از اقدامات فاطميان در دوران حکومت خود، ترويج و گسترش شعائر اسلامي بود. آنها برخي روزها را به نامهاي اسلامي معرفي میکردند و مراسمهایی را براي آنها در نظر ميگرفتند. مقريزي (م 845ق) اعياد و مراسم فاطميان را اينگونه برشمرده است: «و براي خلفاي فاطمي در طول سال، اعياد و زمانهايي بود و آنها عبارتند از زمان ابتداي سال، و اول فصلها، و روز عاشورا و ولادت پيامبر و ولادت عليبن ابيطالب و ولادت حسن و حسين و ولادت فاطمة زهرا و ولادت خليفة حاضر».
بنابراين يکي از مراسمي که فاطميان بر اجراي آن اهتمام داشتهاند، مراسم مواليد خمسة طيبه بوده است. قلقشندي (م 821ق) مراسم مولدالنبي فاطميان را اينگونه توصيف ميکند:
و از عادات فاطميان اين بود که در دارالفطره بیست ظرف بزرگ از شکر و حلوا آماده ميکردند و در سیصد سيني مسي قرار ميدادند. پس وقتي شب مولد فراميرسيد، آن را در ميان بزرگان، مانند قاضيالقضات، داعيالدعات، قاريان برجسته و خطبا و بزرگان قاهره و مصر پخش ميکردند و خليفه در مکاني نزديک به زمين، مقابل دارالقطبيه مينشست و سپس قاضي بعد از عصر بههمراه شاهدان به جامعالازهر ميرفت و به اندازة ختم قرآن آنجا مينشست؛ و راه منتهي به قصر توسط لشکريان مسدود ميگشت و زمين آن جارو و آبپاشي ميشد؛ سپس حاکم قاهره در ابتداي جاده ميايستاد و بههمراه قاضي و حاضران، منتظر ديدار خليفه ميشدند؛ سپس يکي از پنجرهها باز شده، صورت خليفه ديده ميشد. در ادامه، يکي از بزرگان دستش را بهنشانة تحيّت خليفه تکان ميداد و پس از قرائت قرآن و خطابة خطبا، دوباره دست خود را بهنشانة خداحافظي خليفه تکان ميداد و مراسم بهپایان ميرسيد و مردم به خانههاي خود ميرفتند. همين وضعيت در مراسم ولادت عليبن ابيطالب ـ کرّم الله وجهه ـ نيز انجام ميگرفت.
در خصوص مبدأ برگزاری مراسم مولدالنبي بهصورت دقيق نميتوان گفت که چه سالي بوده است؛ اما ميتوان قرن چهارم را مبدأ پيدايش اين سنت حسنه دانست. آدام متز (م 1917م)، مستشرق شناختهشدة آلماني، تصريح کرده است که از حوالي سال 300ق اين مراسمها شکل گرفتهاند. همچنين گفته شده است، نخستین خليفة فاطمي که اين سنت را پايهگذاري کرد، المعز لدينالله (319ـ365ق) چهارمين خليفة فاطمي بود. نام او ابوتميم معدبن منصور اسماعيلبن قائم عبيدي مهدوي مغربي بود. وي در «مهدية» مغرب به دنيا آمد و در 22 سالگي پس از مرگ پدرش، در منصوريه به حکومت مغرب دست يافت. ابوتميم براي استيلا يافتن بر مصر، با خليفة عباسي وارد جنگ شد، تا اينکه مصر را از عباسيان گرفت و شهر قاهره را بنا کرد.
بههرروي، در قرن چهارم هجري شاهد شکلگيري مراسم احتفال مولدالنبي هستيم که با مشارکت علما و همراهي مردم رونق زيادي گرفته است. عبدالمنعمبن عبدالحميد سلطان، تاريخپژوه معاصر مصري دربارة احتفال در دورة فاطميان گفته است:
مراسم رسمي احتفال مولد نبوي بعد از نماز ظهر روز دوازدهم ربيعالاول آغاز ميگشت و قاضيالقضات در ابتداي دستة احتفال خارج ميشد و بههمراه او افراد زيادي بودند که سينيهاي شيريني را حمل ميکردند و به جامعالازهر وارد ميشدند. در آنجا قاضي مدتي براي شنيدن قرآن مينشست تا قرآن ختم شود؛ سپس دستة شادي به قصر بازميگشت؛ درحاليکه مردم در دو طرف مسير او را مشاهده ميکردند؛ سپس همگي در جلوي قصر به شوق ديدار خليفه مينشستند و پس از زماني، يکي از پنجرهها باز ميگشت و صورت خليفه از آنجا ديده ميشد که در کنار او اساتيد و بزرگان حضور داشتند و يکي از بزرگان با اشاره ميگفت: «اميرالمؤمنين به شما سلام ميکند». پس از آن، مراسم احتفال در قصر با قرائت قرآن آغاز ميشد؛ سپس خطبا به ذکر مناقب رسولالله و مناسبت ولادت حضرت ميپرداختند و در پايان براي خليفه دعا ميکردند؛ سپس خليفه با مردم خداحافظي ميکرد و آنان به منازل خود برميگشتند.
اين سنت در ميان عموم جامعه ريشه دواند و مردم بر انجام آن ثابتقدم بودند؛ بهگونهايکه حتي در دورهاي که اين مواليد برگزار نميشد، مردم آن را از یاد نبردند و پس از رفع موانع، دوباره آن را برگزار کردند. اين اتفاق در دورة حکومت الآمر باحکام الله (۴۹۰ـ۵۲۴ق) روي داد؛ زماني که وزير اعظم او بهنام الأفضل ابوالقاسم شاهنشاه ابنالملك اميرالجيوش بدرالجمالي الأرمني (م 526ق) مانع از برگزاري اين مراسمها بود؛ ولي ديري نپاييد که مخالفت او بياثر شد و مردم شاهد برگزاري مجدد اين مراسمها شدند.
قاهره نخستین شهري بود که مراسم احتفال مولدالنبي در آن برگزار شد؛ اما برگزاري اين مراسم محدود به آن شهر نماند و به مناطق پيراموني و حتي سرزمينهاي دوردست گسترش يافت.
2ـ2. دورة گسترش مراسم احتفال
پس از برگزاري مراسم مولدالنبي در غرب سرزمين اسلام، اين مراسم به مناطق مرکزي و حتي شرقي سرزمينهاي اسلامي نيز سرايت کرد و مسلمانان در چهارگوشة جهان اسلام به برگزاري آن اهتمام پيدا کردند. البته اين سرايت، تنها بهدلیل اثرپذيري از فاطميان نبود؛ بلکه خود مسلمانان به ضرورت برگزاري چنين مراسمهایی بهمنظور تعظيم و بزرگداشت مقام نبي مکرم پي بردند و در سرتاسر ممالک اسلام مراسم مولدالنبي برگزار شد.
در شمال سرزمينهاي اسلامي، که مهمترين پايگاه آن منطقة شامات بود، اين مراسم توسط سعيد كُوكْبُرِي، معروف به صاحب اِربل (م 630ق)، بهصورت رسمي برگزار ميشد. مورخان نام صاحب اِربل را بهعنوان کسي که در دوران حکومت خود مولدالنبي را بهصورت گسترده برگزار ميکرد، ذکر ميکنند. البته گفته شده است که صاحب اربل اين عمل را از شيخ عمربن محمد الملا (م 570ق)، که يکي از صالحان مشهور در موصل بود، آموخته است. بنابراين، اين مراسم در قرن ششم در منطقة عراق نيز برگزار ميشده است.
تقريباً همة کساني که تاريخ زندگي صاحب اربل را نوشتهاند، به برگزاري مراسم مولدالنبي اشاره کرده و اين مراسم را بسيار پرزرقوبرق توصيف نمودهاند. يکي از کاملترين تعریفها از اين مراسم، توصیف ابنخلکان (م 681ق) است. او که خود متولد «اربل» است، از کودکي شاهد اين مراسم بود و کوشیده است بخشهاي زيادي از آن را نقل کند. البته بهمنظور پرهيز از تطويل کلام، ناگزیر از گزيدهگويي است؛ اما زبان را از بيان دقيق آن قاصر ميداند. ابنخلکان اين مراسم را اينگونه تصويرسازي کرده است:
اما مراسم احتفال ولادت پيامبر؛ پس وصف، ناتوان از احاطه به آن است؛ اما تنها گوشهاي از آن را ذکر ميکنيم: اهل شهر، اعتقادِ درست صاحب اربل را براي برگزاري اين مراسم ميدانستند؛ پس همهساله از شهرهاي اطراف اربل مانند بغداد و موصل و جزيره و سنجار و نصيبين و شهرهاي عجم و نواحي آن، افراد زيادي از فقها و صوفيه و وعاظ و قرا و شعرا ميآمدند و از محرم تا اوایل ماه ربيعالاول خود را به آنجا ميرساندند و مظفرالدين با نصب قبههاي چوبي، که هر قبه چهار يا پنج طبقه بود، در آنجا قرار ميگرفت و حدود بيست قبه يا بيشتر ساخته ميشد که يک قبه براي مظفرالدين بود و باقي براي اميران و بزرگان دولت. پس وقتي اول ماه صفر ميرسيد، اين قبهها را با زينتهاي گرانبها تزيين ميکردند و در هر قبهاي، گروهي از ترانهخوانان و گروهي از صاحبان هنر و سرگرمي حضور داشتند؛ و در آن مدت، معايش مردم تعطيل بود و هيچ کاري جز شادي و خوشگذراني نداشتند.
قبهها از بابالقلعه تا باب خانقاه در مجاور ميدان نصب بود و مظفرالدين هر روز بعد از نماز عصر به آنجا ميآمد و در برابر هر قبه ميايستاد و موسيقي آنها را گوش ميکرد و با آنها به خوشگذراني ميپرداخت؛ آنگاه به خانقاه ميرفت و تا نماز صبح به سماع مشغول ميشد؛ سپس قبل از ظهر به قلعه بازميگشت و هر روز را اينگونه ميگذراند. او يک سال در هشتم ماه ربيعالاول و يک سال در دوازدهم ماه ربيعالاول اين مراسم را برگزار ميکرد؛ بهدلیل اختلافي که دربارة اين تاريخ وجود دارد.
دو روز مانده به مولد، تعداد بسيار زيادي شتر و گاو و گوسفند، که از وصف خارج است، بههمراه طبل و ترانهخواني و سرگرمي به ميدان شهر ميآوردند و آنها را نحر یا ذبح ميکردند و ديگهاي غذا را برپا کرده، غذاهاي رنگارنگ و مختلف ميپختند. وقتي شب مولد فراميرسيد، بعد از نماز در قلعه، سماعات آغاز ميشد؛ سپس بههمراه شمعهاي روشن فراوان از قلعه خارج ميشدند که در ميان آنها دو يا چهار شمع بود که هر کدام از آنها قاطري حمل ميکرد و پشت آن کسي بود که آنها را بهسمت خانقاه هدايت مينمود. پس وقتي صبح مولد ميرسيد، لباسهاي ارزشمند از قلعه تا خانقاه بر روي دستان صوفيه منتقل ميشد که در دست هر کسي يک بقجه لباس بود و پشت سر هم ميآمدند و تعداد زيادي، که عددش را نميدانم، از آنجا خارج ميشدند؛ سپس وارد خانقاه ميشدند و بزرگان و رؤسا و گروههاي بزرگي از مردم در آنجا جمع بودند و يک کرسي براي وعاظ قرار داده ميشد و براي مظفرالدين برج چوبي نصب ميکردند که پنجرههايي بر مردم و کرسي داشت و پنجرههايي که به ميدان باز ميشد؛ و آن ميدان بسيار بزرگي بود که سربازان در آنجا جمع ميشدند و مظفرالدين گاهي به سربازان نگاه ميکرد و گاهي به مردم و وعاظ. تا زماني که سربازان از آن ميدان خارج ميشدند و صفهايي از فقرا و مستمندان وارد ميدان ميشدند و بههمراه آنان صفهايي از غذا و نان فراوان، که قابل شمارش و توصيف نيست، و صفهاي ديگري به خانقاه کشيده ميشدند براي مردمي که در نزد کرسي جمع بودند؛ و در آن زمان، واعظان يکييکي بزرگان و رؤسا را دعوت ميکردند و به آنها پاداش ميدادند و سپس به جاي خود بازميگشتند. پس وقتي اين کار بهپایان ميرسيد، صفها به آنجا ميآمدند و پاداش هر کسي را تا منزلش حمل ميکردند. اين وضعيت تا عصر و بعد از آن ادامه داشت؛ سپس آن شب را آنجا ميماندند و سماعات را تا صبح انجام ميدادند. اين کاري بود که هرساله انجام ميدادند و من صورت حال را خلاصه کردم؛ زيرا بيان همة موارد آن طولاني است. پس وقتي اين مراسم بهپایان ميرسيد، هر کسي آمادة بازگشت به شهر خود بود و به آنها نفقة سفر داده ميشد.
اين گزارش دقيق بيانگر اقداماتي است که در مراسم مولدالنبي در منطقة اربل در شمال بغداد در قرن هفتم انجام ميشده است. ديگر علما نيز به اين رويداد اشاره کردهاند. شمسالدين ذهبي (م 748ق) نيز به قبههاي چوبي و گروههاي ترانهخواني و سرگرمي و انفاقهاي فراوان اشاره کرده است.
اين مراسم يکي از مراسمهای پرهزينهاي بوده که خاطرهاي خوش در ذهن حاضران بهجا ميگذاشته است. سبطبن الجوزي (م 654ق) به نقل از کسي که خود در آن مراسم بوده، نقل کرده است:
در صفهايي از غذا، صد اسب و پنج هزار سرِ کبابشده و ده هزار مرغ کبابشده و صد هزار بشقاب و سي هزار سيني شيريني ديدم؛ سپس بخششهايي که به بزرگان ميشد و اموال فراواني پخش ميشد و هيچيک از لشکريانش در اين صفها حضور نداشت، مگر صاحب حرفه؛ سپس از ميدان خارج شده، وارد خانقاه ميشدند و در آنجا حدود هشتصد تا هزار نفر از صوفيه جمع بودند و از ظهر تا فجر به سماع و رقص مشغول میشدند؛ و هر روز صبح کسي ميآمد و نام همة آنها و شيوخ و جماعات را مينوشت و به مشايخ بهاندازة جايگاهشان، از صد دينار تا سيصد و پانصد دينار ميبخشيد و به پيروان آنها بهاندازة خودشان ميدادند و هر کسي که ميخواست، بازميگشت و هر کسي که ميخواست، چند روزي آنجا اقامت ميکرد.
شبيه به اين عبارات را ابنکثير دمشقي (م 774ق) نيز نقل کرده است. البته ذهبي اين تمجيدها را گزافهگويي و غيرواقعي ميداند؛ ولي ميگويد: يکدهم آن بسيار واقع ميشود.
برگزاري اين مراسم در جنوب سرزمينهاي اسلامي (حجاز) نیز ـ که موطن سربرآوردن خورشيد اسلام بوده و آثار زيادي از رسولالله و صحابه در آنجا وجود داشته است ـ نشان از اين دارد که مسلمانان آن را با جان و دل پذيرفته بوده و نوعي تعظيم و احترام به پيامبر خاتم ميدانستهاند. ابنجبير اندلسي (م 614ق)، جهانگرد معروف، که در خلال سالهاي 578ـ581ق به سرزمينهاي شرقي اسلام سفر کرده، در سال 579ق به سرزمين وحي رسيده و مشاهدات خود را از مکه و مدينه ثبت کرده است. وی دربارة مکان ولادت پيامبر اکرم و مراسم مولدالنبي که مردم مکه برگزار ميکردند، مينويسد:
و از مشاهد کريمة مکه، مکان ولادت پيامبر است و آن اولين زميني است که جسم پاک پيامبر را لمس کرده است. در آنجا مسجدي ساخته شده که مسجدي مانند آن از نظر استقبال مردم ديده نشده است و بيشتر آن مسجد طلاکاري شده است و مکان مقدسي که رسولالله در زمان ولادت سعيد و مبارکي که خداوند آن را رحمتي براي همة امت قرار داده است، در آنجا بهدنيا آمدند، با نقره پوشيده شده است. پس خوشا به حال زميني که خداوند آن را با تولد پاکترين بدنها و بهترين مخلوقات شرافت داده است؛ صلي الله عليه وعلى آله و أصحابه الكرام وسلم تسليما.
اين موضع مبارک در روز دوازدهم ماه ربيعالاول گشوده ميشود و همة مردم در آنجا داخل میشوند و به آن تبرک ميکنند؛ زيرا اين ماه، ماه ولادت پيامبر است و در چنین روزی پيامبر بهدنيا آمد و همة اين مواضع مقدسه ـ که بيان کرديم ـ باز ميشود و اين روز هميشه در مکه مشهور است.
از اين عبارات بهخوبي فهميده ميشود که مراسم مولدالنبي از نيمة قرن ششم در مکه بهعنوان يکي از مراسمهای ديني در نزد مسلمانان آن ديار مشهور بوده است.
در برخي منابع ذکرشده که شرق سرزمينهاي اسلامي نيز شاهد برگزاري چنين مراسمهایی بوده است. آنگونهکه نقل شده است، سلطان محمود غزنوي (۳۶۱ـ۴۲۱ق)، از فرمانروايان خاندان غزنويان در خراسان و هندوستان، براي تقابل با احتفال شيعيان که براي مولد امام حسن مجتبي انجام ميدادند، دستور برگزاري احتفال مولدالنبي را صادر کرد و ساير مسلمانان نيز اين سنت او را پذيرفتند و بدينترتيب در ديگر نقاط سرزمينهاي اسلامي منتشر شد.
همچنين در منتهياليه غرب اسلامي در سرزمين مغرب (مراکش کنوني) مراسم مولدالنبي از سال 691ق بهصورت رسمي توسط ابويعقوب يوسف الناصر (حک: 656ـ706ق)، حاکم دولت مرينيان (592ـ957ق)، که پيرو فقه مالکي بودند، راهاندازي شد و مورد پذیرش مسلمانان قرار گرفت. البته برگزاري اين مراسم يک رسم پادشاهانه نبود؛ بلکه ابويعقوب آن را از ابوالعباس محمدبن احمد العزفي السبتي (م 633ق) عالم شناختهشده و قاضيالقضات مغرب آموخته بود. العزفي کسي بود که اين مراسم را بهصورت مردمي بنيان گذاشت و کتابي بهنام الدر المنظم في مولدالنبي المعظم به رشتة تحرير درآورد. پس از او ابوالقاسم محمد العزفي حاکم «سبته» (سئوتا از توابع اسپانيا) شد و اين مراسم را از سال 648ق بهمدت سی سال برگزار کرد. چنانکه از گزارش ابنعِذاري (م حدود 695ق)، مورخ مراکشي، دربارة اقدامات حاکم سبته در برگزاري احتفال مولدالنبي به دست ميآيد، اين مراسم شباهت زيادي با مراسمهایی که در مصر برگزار ميشد، دارد و ميتوان آن را وامدار فاطميان دانست.
اين سنت حسنه در ميان علما و مردم ريشه دواند و حتي زماني که ابوسعيد ثالث (حک: 801ـ823ق) در واپسين روزهاي حکومت مرينيان تلاش کرد تا اين مراسم رسمي را تعطيل کند، به دليل رسوخ اين مراسم در ميان مردم، در دولت سعديان (917ـ1069ق) توسط ابوالعباس احمد المنصور الذهبي السعدي (حک: 986ـ1012ق) دوباره اين مراسم بهصورت رسمي برگزار شد و خود خليفه در آن شرکت کرد و هداياي فراواني به حضار بخشيد. دربارة بخششهاي خليفه در روز مولدالنبي اينگونه نقل شده است: در آن روز اموال بسياري که قابل شمارش نيست، انفاق ميکرد و به هر کسي به اندازة جايگاهش از سیصد تا پنج هزار اوقيه (واحد پولي قريب هفت مثقال طلا) ميبخشيد و به فقيه نحوي، ابوالعباس احمد زموري، در آن سال نزديک به پنج هزار اوقيه و باغي در مراکش و زمين کشاورزي در مراکش و غير آن رسيد.
اعطاي چنين هدايايي دربردارندة پيام مهمي است و از سرور و خوشحالي عميق مردم بهمناسبت مولدالنبي و تلاش براي فرهنگسازي بيشتر براي رواج چنين مراسمي خبر ميدهد. اين سنت از سوي مردم و حاکمان حمايت ميشد و يکديگر را به برگزاري آن توصيه ميکردند؛ چنانکه ابوحمو موسى الزياني (م 791ق)، حاكم تِلِمسان (شمال غرب الجزاير کنوني)، برگزاري اين مراسم و انفاق همگاني را به فرزندش توصيه کرد.
با نگاهي به پيشينة تشکيل مراسم مولدالنبي فهميده ميشود که در چهارگوشة جهان اسلام این مراسم بهعنوان يکي از راههاي ابراز محبت و تعظيم پيامبر خاتم از سوي مسلمانان برگزار ميشده است. البته بروز مسائلي در اين ميان، باعث شد اين مراسم با اشکالاتي مواجه شود که در ادامه به آن اشاره ميکنيم.
3ـ2. دورة اختلاط مراسم احتفال
مراد از «اختلاط»، بروز رفتارهاي ناپسند در مراسم مولدالنبي از سوي برخي مسلمانان است که تحت تأثير فرقهها و گرايشهاي فکري و اخلاقي به انجام آن مبادرت ميورزيدند. بازيگران اصلي اين انحراف را بايد صوفيان دانست. آنان، که با برگزاري مراسمهای ويژة خود مورد نکوهش علما بودند، با ورود به مراسم مولدالنبي اين مراسم را نيز به انحراف کشاندند. اگرچه صوفيه در ميان اهلسنت پايگاه مستحکمي براي خود ساخته بود و تودة مردم و بسياري از علما به اين مَنِش گرايش داشتند، اما بروز انحرافات و بدعتهاي ناپسند فراوان از سوي صوفيه، باعث شده بود که آنها هميشه در زير تيغ نقد برخي علما قرار گيرند و مسلمانان در خصوص تحرکات آنان حساسيت ويژهاي داشتند.
از مهمترين اعمال اختصاصي صوفيه، ذکر و سماع است. «ذکر» از ديدگاه صوفيه بهمعناي پشت کردن به همة مظاهر دنيوي و روي آوردن بهسوي خداوند متعال است و «سماع» موهبتي روحي است که در نتیجة آن، شخص توانايي شنيدن صداهايي را دارد که سایر مردم با حواس عادي آن را نميشنوند. البته اين سماع بههمراه نغمههاي شاعران و مغنّيان است و سماع موردنظر، حال و انقلاب روحيای است که در افراد ايجاد ميشود. بنابراين نغمهسرايي و شعرخواني از لوازم برقراري ارتباط قلبي ميان صوفيان با آن موهبت روحي است. عبدالکريم قُشَيري (م 465ق)، از عالمان برجستة صوفيه، استفاده از لحنهاي زيبا و نغمههاي لذتبخش غير مَنهي را جايز ميداند.
جُنيد بغدادي (م 298ق)، از مهمترين رهبران صوفيه، سماع را منوط به زمان، مکان و اَخوان (جمع همفکران) ميداند. با کنار هم قرار گرفتن ذکر و سماع و اخوان، وجد و رقص نيز شکل ميگيرد و حرکات موزون و فناي در معشوق براي صوفيان حاصل ميشود. ابوحامد غزالي (م 505ق) بخشي از کتاب احياء علومالدين را به آداب سماع و وجد (رقص) اختصاص داده و آن را روش سخن گفتن عشقِ عقلي توصيف کرده است.
در توضيح سماع گفته شد که متشکل از زمان و مکان و اخوان بوده و طبيعي است که زمان و مکان و برادران و وجد و رقص، تشکيلدهندة محفلي است که سماع در آنجا واقع ميشود. در نتيجه، برگزاري سماع تنها با برگزاري مراسمي که افراد زيادي در آنجا مجتمع باشند، امکان دارد. اين شرایط در مراسم مولدالنبي و دیگر اعياد اسلامي کاملاً فراهم بوده است. برايناساس يکي از بهترين موقعيتهايي که صوفيه ميتوانستند برنامههاي خود را زير ساية شريعت انجام دهند، مراسم مولدالنبي و ديگر اعياد اسلامي بوده است؛ زيرا بيشتر مراسمهای آنها همراه با سماع و رقص بود و اين حرکات با مراسم عزاداري و ماتم سازگار نبود؛ بنابراين بايد بهدنبال مراسم شادي و سرور ميبودند و مولدالنبي در کنار اعياد اسلامي، از بهترين زمانهايي بود که آنها ميتوانستند مراسمهای خود را برگزار کنند و شمار زيادي از مسلمانان را با خود همراه سازند؛ زيرا اين ايام در نظر مسلمانان محترم بود و آنها نيز در اين ايام دستکم سرور و ابتهاج قلبي دارند. ازاينرو، صوفيه براي مراسم مولدالنبي حساب ويژهاي باز کرده بودند.
در نتيجه با برگزاري مراسم مولدالنبي، بخش از مسلمانان که گرايشهای صوفيانه داشتند، برنامههای اختصاصي خود را در مراسم مولدالنبي وارد کردند و با پررنگ شدن این مراسم در سراسر جهان اسلام و حضور صوفيان در همة اين مناطق، رفتهرفته مولدالنبي به يکي از مراسمهای اصلي صوفيان تبديل گشت و حتي در برخي مناطق، صوفيه متولي برگزاري اين مراسم شناخته شد.
با نگاهي به گزارشهای مربوط به برگزاري مراسم مولدالنبي شاهد حضور صوفيان و نمادهاي آنان در اين مراسم هستيم. براي نمونه، در زمان صاحب اِربل (م 630ق)، «خانقاه» مکان اصلي اجتماع متحفلين معرفي میشد که صوفیان از شب تا نماز صبح در آنجا به سماع مشغول ميشدند.
در زمان ابونصر قانصوه الغوري (م 922ق)، از سلاطين خاندان بُرجيه در دورة مماليک مصر، صوفيان از معرکهگردانان اصلي مراسم مولدالنبي بهشمار ميآمدند و بخش اصلي مراسم، به برنامة شيوخ صوفيه اختصاص داشت:
پس از اينکه همة مردم در آن مراسم در کنار قلعه جمع ميشدند، به حياط قلعه ميرفتند و هر دستهاي در مکان مخصوص خود مينشست؛ سپس قاريان با صداي زيبا و نغمههاي محزون و آهنگين، آيات قرآن را ميخواندند؛ آنگاه خطيبان براي وعظ و ارشاد ميآمدند و احاديث واردشده دربارة اوامر و نواهي ديني را بيان ميکردند؛ سپس بزرگانِ طرق صوفيه ميآمدند و اوراد و دعاهاي خود را ميخواندند.
البته برخي از اقداماتي که در مراسم مولدالنبي صورت ميگرفت، اختصاصي به صوفيه نداشت؛ اما بيشتر، از سوي آنان پيگيري ميشد. برای مثال، شمعگرداني از رسومي بود که در اين مراسم انجام ميگرفت و مختص صوفیان نبود. گزارشي از اين رويداد، در مراکشِ قرن دهم به ثبت رسيده است.
نتيجه اينکه مراسم احتفال مولدالنبي که بهمنظور تعظيم جايگاه رسولالله و اظهار مودت مسلمانان پايهگذاري شده بود، در اثر اختلاط با برخي رسوم و عادات گروههاي منحرف، مانند صوفيه، به انحراف کشيده شد و حتي در مواردي شاهد بروز منکرات و مناهي در اين مراسم هستيم. طبيعي است که اين اتفاقات باعث موضعگيري علما در برابر چنين مراسمهایی شود.
4ـ2. دورة مقابلة علما با مراسم احتفال
مقابلة علما با اين مراسم را ميتوان از زمان اختلاط مراسم با برخي کارها دانست که تناسب چنداني با احکام و آداب اسلامي نداشته است. البته توجه به اين نکته ضروري است که اگر مولدالنبي را ظرف وقوع مراسم بدانيم، علما به نقد مظروف ميپرداختند، نه ظرف وقوع. توضيح سخن اينکه مخالفتهاي علما با مراسم مولدالنبي، نه با اصل اين مراسم، بلکه با کارهايي بوده که در اين مراسم و ديگر مراسمها صورت ميگرفته است. شاهد بر اين سخن اينکه نقدهاي بيانشده اختصاصي به مولدالنبي نداشته است و مراسمهای دیگری هم که بههمراه اين منکرات انجام ميشده، با نقد علما مواجه بوده است. البته ناگفته نماند، در اين ميان افرادي هم بودهاند که با اصل مراسم مولدالنبي مخالفت کرده و مشروعيت آن را به چالش کشیدهاند؛ ولي تعداد اين افراد کمتر از عالماني است که از بدعتها و انحرافات اين مراسم نهي کردهاند.
بهجرئت ميتوان گفت نخستين کسي که بر عدم جواز احتفال مولدالنبي فتوا داده، ابنتيميه حراني (م 728ق) است. اگرچه فتاوايي از علماي همعصر او نيز بر بدعي بودن احتفال وجود دارد، اما ابنتيميه بر اين افراد پيشي گرفته است. او در کتاب اقتضاء الصراط المستقيم، که حدود سال 705ق نوشته، این مراسم را بهدليل عدم برگزاري آن در زمان سلف، بدعت ميخواند. البته ابنتيميه اين نکته را نيز یادآور شده است که اگرچه اين مراسمها بدعياند، اما انجامدهندگان آن بهسبب قصد و نيت پاکي که دارند و آن تعظيم رسولالله است، از اجر و پاداش بينصيب نخواهند بود.
ناگفته نماند که نميتوان مخالفتهاي ابنتيميه با احتفال را تنها در راستاي مبارزة او با امور منکر موجود در اين مراسمها خلاصه کرد؛ بلکه وی بر پاية انديشهاي که برخاسته از خوانش او از توحيد و شرک، عبادت و دعاي دون الله است، بسياري از امور مشروع را بهمنظور جلوگيري از تبديل شدن به امور شرکي (سد ذريعه)، غیر جايز دانسته است که احتفال نيز در رديف اين امور قرار ميگيرد. بنابراين، منشأ مخالفت ابنتيميه با احتفال، با مخالفتهای دیگر علماي اهلسنت تفاوت دارد.
از ديگر کساني که در ردّ مراسم مولدالنبي کتاب نوشته، تاجالدين فاكهاني (م 734ق) است. او با نگارش جزوهاي مختصر بهنام المورد في عمل المولد، كه در پاسخ به سؤالي دربارة مشروعيت مولد نوشته شده است، اين عمل را فاقد وجاهت شرعي ميداند. فاکهاني برگزاري جشن ميلاد رسولالله را داراي دو حکم کراهت و حرمت ميداند: کراهت، براي اينکه هيچيک از صحابه و متقدمين آن را انجام ندادهاند؛ و حرمت، درصورتيکه اين مراسمها با اسراف و اختلاط زن و مرد و رقص و غنا همراه باشد. البته بهنظر ميرسد که حکم کراهت فاکهاني نوعي حکم پيشگيرانه است تا از برگزاري مراسمهایی که ممکن است به گناهاني از قبيل اختلاط زن و مرد و رقص و غنا کشيده شود، جلوگيري کند. بهعبارتديگر، ازآنجاکه غالب مراسمهای مولدالنبي در آن زمان با فسق و فجور آميخته بود، علما به آن حساسيت ويژهاي نشان ميدادند. دلایلي هم که فاکهانی براي حرمت اين مراسم بيان کرده، مورد پذیرش همة علماي اسلام است و حضور در هر اجتماع و مراسمي که باعث زير پا گذاشتن حدود الهي شود، بالاتفاق غیرجايز دانسته شده است. بنابراين، بدعي بودن احتفال از ديدگاه فاکهاني بهسبب بدعتهايي است که در اين مراسم انجام ميشود، نه اصل اين مراسم. سيوطي (م 911ق) در نقد سخن فاکهاني به اين نکته اشاره ميکند که اشکالات او نميتواند متوجه اصل مراسم باشد؛ بلکه ايراد اصلي، حواشي اين مراسم است که بايد از آنها پرهیز کرد؛ زيرا در اين صورت، اگر اين اتفاقات در نماز جمعه روي دهد، بايد حکم به حرمت نماز جمعه داد؛ درحاليکه کسي به اين سخن پايبند نيست.
ابنالحاج مالكي (م 737ق) يكي ديگر از مخالفان احتفال است که با اشاره به اَعمال منافي ايمان و تقوا که در اين مراسمها انجام ميشود، مؤمنان را از حضور در مولدالنبي برحذر داشته است. از گزارش او فهميده ميشود که اين مراسم در قرن هشتم با برگزاري مراسم سماع صوفيه و استفاده از ترانهخوانان و آلات موسيقي، مانند تار صرصر و ني، همراه بوده است. ابنالحاج براي هرچه بيشتر قبيح نشان دادن اين مراسمها، از ذکر امور منافي عفتي که در اين مراسمها روي ميداده، غافل نبوده است؛ اما آنچه از تمام سخنان ابنالحاج دستگير ميشود، اين است که علت تحريم چنين مراسمهایی از ديدگاه او، وقوع مفاسد فراوان در اين مراسمها بوده است. در حقيقت، اينگونه مراسمها بنفسه موضوعيتي براي حرمت ندارند؛ بلکه انجام امور حرام در آنها باعث حرام شدن اين مراسمها شده است. سيوطي بهخوبي اين غرض ابنالحاج را تبيين کرده است.
بنابراين ميتوان ادعا کرد که «وقوع مفاسد» کليدواژة اصلي مخالفان مراسم جشن و سرور بوده که در اعياد و مواليد رخ ميداده است. البته اين مسائل هيچ اختصاصي به مولدالنبي نداشته؛ بلکه در بسياري از مراسمها و اجتماعات مردمي قابل مشاهده بوده است. محييالدين نووي (م 676ق) در مقام بيان بدعتهاي روز عرفه، به مواردي از قبيل شمعگرداني، انفاقهاي فراوان و اختلاط زن و مرد اشاره کرده که نظير آن چيزي است که در مراسم احتفال روي ميداده است.
در نتيجه، فهميده ميشود که آنچه تحمل آن براي علما دشوار بود، مشاهدة مفاسدي بوده که در مراسمهای مذهبي صورت ميگرفته است و ایشان بر خود لازم ميدانستند که از اين مفاسد جلوگيري کنند. مؤيد ديگر بر اين ادعا، اقدامات محمدبن احمدبن مرزوق (م 781ق) فقيه برجستة تِلِمسان (شمال غربي الجزاير کنوني) است. او به مخالفت تمامقد با مراسم مولدالنبي پرداخت و تا زماني که زنده بود، اجازة برگزاري آن را در تِلِمسان نداد.
اين در حالي است که همو کتاب مستقلي با عنوان جنى الجنتين في شرف الليلتين ليلة القدر و ليلة المولد نوشته و ادلة فراواني بر فضيلت زمان ولادت پيامبر اقامه کرده است. او حتي 21 دليل آورده و به پانزده اشکال پاسخ داده است تا ثابت کند که ليلةالمولد برتر از ليلةالقدر است؛ ازجمله اينکه ليلةالمولد شب ظهور پيامبر است و ليلةالقدر شب اعطاي قرآن به رسولالله؛ و بدون شک تا ظهور پيامبر محقق نشود، هيچ اعطایي صورت نميگيرد. ابنمرزوق در بخش ديگري از اين کتاب، روش حاکمان پيشين در برگزاري مراسم احتفال را پسنديده است.
بنابراين، علما به اين درک رسيده بودند که قصد مسلمانان از برگزاري چنين مراسمهایی، چيزي جز بزرگداشت و احترام و اظهار مودت به رسولالله نيست؛ اما آلوده شدن اين مراسمها با بدعتهاي صوفيه، آنان را به مخالفت با اصل اين مراسم وادار کرد. شهابالدين المَقري (م 1041ق)، از مورخان اندلس که شاهد يکي از مراسمهای مولدالنبي در مراکش بوده، نيز ميان نيت برگزارکنندگان و اَعمال ناشايست برخي در آن، تفکيک قائل شده است: «و من در سال 1010 در مراکش بودم و شاهد قرائت کراسه [کتاب خطبه و اشعار] شيخ [ابنعباد] در مراسم مولدالنبي در مقابل سلطان احمد المنصور بالله شريف حسني بودم؛ و در آن مراسم، امور غريبي انجام گرفت که خداوند به نيت خير آنها پاداش دهد».
ناگفته نماند که حتي علماي سرشناس صوفيه نيز با انجام منکرات در مراسم مولدالنبي مخالف بوده و اجازة آميخته شدن تعظيم رسولالله با اَعمال ناشايست را نميدادند. براي نمونه، برخي از پيروان ابنعبّاد رندي (م 792ق)، از رهبران طريقت شاذليه در اندلس، به نقد اين مراسم پرداخته؛ اما ميان حواشي و اصل مراسم تفکيک قائل شدهاند:
کسي که در اين زمان انکار ميکند اجتماع در مکاتب براي کودکان را، تنها بهجهت ترس از وقوع منکرات و اختلاط زنان و مردان انکار ميکند؛ اما اگر از اين مفاسد در امان باشد، پس شکي در پسنديده بودن اين کارها از اجتماع و ذکر محاسن و صلوات بر رسولالله در ساير بقاع نيست؛ و حرام است استعمال آلت لهو در اجتماع اين شب و جايز نيست تعظيم پيامبر خدا، مگر با مطالبي که رسولالله و خداوند راضي است؛ بلکه سزاوار است صدقة مخفيانه دادن بهجاي توزيع غذا در اين ايام؛ زيرا اين کارها از فساد در نيت و حضور در جماعات سالم ميماند.
ابنحجر هيتمي (م 974ق)، از ديگر علما که گرايشهای صوفيانه دارد، نيز به وجود محاسن و مفاسد در مراسم مولدالنبي اشاره کرده است. از منظر او، با وجود همة خيراتي که در اين مراسم وجود دارد، تنها اختلاط زن و مرد کافي است تا آن را منع کنند.
نتيجة سخن اينکه آميخته شدن مراسم مولد نبوي با اعمالی که برخي صوفيان آن زمان انجام ميدادند، باعث منحرف شدن اين مراسم از اهداف اصلي خود شده است؛ چراکه از زمان پيدايش چنين مراسمهایی، که آن را اواخر قرن چهارم و در دولت فاطميون ميدانند، هيچ نهي و نکوهش جدي از جانب علماي اهلسنت دربارة برگزاري اين مراسمها ثبت نشده است؛ اما با گسترش مکاتب صوفيه در ميان اهلسنت و ترويج بدعتهاي آنان، مبارزات علما با اين جريان اباحيطلب آغاز شد و ایشان مسلمانان را از همة مناسک خودساختة آنان برحذر ميداشتند.
5ـ2. دورة تکفير برگزاري احتفال
اين دوره را ميتوان مهمترين دورهاي دانست که باعث موضعگيري شديد برخي علما در برابر احتفال شده است. در دورة مقابلة علما با احتفال، شاهد پارهاي از فتاوا و سخنان هستيم که برخي علما بهسبب بروز مفاسدي در مراسم احتفال، در درجة اول از اين منکرات برحذر داشتند و بهمنظور از بين بردن زمينههاي شکلگيري چنين منکراتي، اصل مراسم احتفال را بدعت دانستهاند؛ اما همزمان با بروز انديشههاي افراطگرايانة وهابيت، مخالفت با اين مراسم، نه براي مخالفت با مفاسد موجود در آن، بلکه بههدف از بين بردن اصل اين مراسم بوده است. البته اين رويکرد وهابيت، برخاسته از مخالفتهايي است که پيش از آنان توسط افرادي مانند ابنتيميه صورت پذيرفته بود. بنابراين ميتوان جنس مخالفت وهابيت با احتفال را متفاوت با جنس مخالفت علماي اهلسنت و همسو با ديدگاه ابنتيميه تفسير کرد.
البته در تأليفات محمدبن عبدالوهاب نجدي (م 1206ق) گزارههاي چنداني در نفي احتفال ديده نميشود؛ اما از سيرة عملي او فهميده ميشود که وی مبارزة شديدي با اين مراسم داشته است. زهاوي (م 1354ق)، از علماي سرشناس مخالف وهابيت، يکي از جنايات محمدبن عبدالوهاب را مبارزة او با مراسم مولدالنبي ميداند:
از قبایح ابنعبدالوهاب، سوزاندن بسياري از کتب علمي و کشتن بسياري از علما و خواص و عوام مردم، و مباح دانستن خون و اموال آنان، و نبش قبور اولياء است، او دستور داده بود که در احساء برخي از قبور را محل قضاء حاجت قرار دهند و مردم را از قرائت دلائلالخيرات منع ميکرد و از اذکار و قرائت در مولدالنبي و از درود بر پيامبر در منابر بعد از اذان منع ميکرد و کسي که اين کارها را انجام ميداد، بهقتل ميرساند.
بنابراين فهميده ميشود که يکي از اقدامات ويرانگر محمدبن عبدالوهاب، مبارزه با مراسم مولدالنبي بوده است. اين سخن بهطريق اولي ثابت ميکند که مردم حجاز تا پيش از خروج محمدبن عبدالوهاب، بر اين سنت مداومت داشتهاند.
البته آثار پيروان محمدبن عبدالوهاب آکنده از مطالبي است که به تحريم اين مراسم پرداختهاند. محمدبن عبداللطيف آلالشيخ (م 1367ق) در پاسخ به سؤالي دربارة مولدالنبي گفته است: هزينه کردن اموال براي مولدالنبي بدعت حرامي است و خوردن غذايي که از اين اموال تهيه شده است، جايز نيست.
محمد جمالالدين قاسمي (م 1332ق) در کتاب اصلاح المساجد من البدع والعوائد، بخشي را با عنوان «الاحتراز عن البدع في الاحتفال بقرائة المولد النبوي» اختصاص داده و به نهي شديد از اين مراسم پرداخته است. ابنسحمان العسيري (م 1349ق) و محمدبن ابراهيم آلالشيخ (م 1389ق) نيز بانگ نامشروعيت اين مراسم را سر برآوردهاند.
نهايت مخالفت وهابيت با مولدالنبي، در فتواي کفر اين انديشه تبلور يافته است. محمدبن عبداللطيف آلالشيخ (م 1367ق) افزون بر اينکه عقيده به جواز اين مراسمها را کفر ميداند، حتي کسي را که مرتکبان اين مراسم را کافر نداند، تکفير کرده است: «و اين اعياد شبيه اعياد جاهليتاند؛ پس کسي که اعتقاد به جواز و حليت آنها داشته باشد و آن را عبادت و دين بداند، پس او کافرترين و گمراهترين مخلوقات خداوند است و کسي که پس از اقامه شدن دليل و حجت، در کفر اين افراد شک داشته باشد، او نيز کافر است.»
اگرچه امروزه در فتاواي وهابيت شاهد چنين افراطگرايي در تکفير مولدالنبي نيستيم، اما بيترديد زمينههاي شکلگيري چنين عقايدي از ميان اين منابع، انکارناشدني است و جنايات گروههاي تکفيري که آبشخور فکري آنان در نوشتههاي وهابيان است، بهترين گواه بر محتوا و مدلول چنين فتاوايي است.
نتيجهگيری
برايند مطالب بيانشده اين است که مراسم احتفال مولدالنبي ابتدا از سوي مسلمانان و بهمنظور تعظيم و بزرگداشت مقام خاتمالانبياء و اظهار مودت و دوستي به آن حضرت پايهگذاري شد و بر پاية چنين منطقي، بهسرعت در سراسر جهان اسلام انتشار یافت؛ اما بروز پارهاي رفتارهاي نادرست و نفوذ برخي انديشههاي باطل در اين مراسم، مانند عقاید صوفيه، باعث به انحراف کشيده شدن اين مراسم و آميخته شدن آن با مفاسد اخلاقي و عقيدتي شد. در اين دوره، علماي اهلسنت به ميدان آمدند و به مخالفت با چنين کجرويهايي پرداختند. آنان ابتدا تلاش کردند تا ميان اصل مراسم مولدالنبي و مفاسدي که در آن روي ميدهد، تفکيک قائل شوند؛ اما رفتهرفته با ظهور تفکر افراطگراياني همچون وهابيت، اين مخالفتها به اصل مراسم نيز بازگشت و حتي آن را تا درجة کفر بالا بردند.
در اين ميان، اما بسياري از مسلمانان بهدنبال انجام دستور قرآن مبني بر لزوم احترام و مودت به رسولالله و ذويالقرباي ايشان هستند و بهدور از هرگونه انحراف و فساد، مراسم مواليد را با تشکيل اجتماعات مؤمنانه و محفلهاي خداجويانه برگزار ميکنند. بيترديد چنين مراسمهایی، نهتنها مورد نهي علما قرار نميگيرد، بلکه مؤيدات فراواني بر مشروعيت آن وجود دارد؛ با وجود اين، وهابيونِ ناخرسند از اعتلاي نام رسولالله و اهلبيت ايشان در عالم، همچنان بر طبل عدم مشروعيت اين مراسم ميکوبند و بدينوسيله ميان صفوف مسلمانان انفکاک و دودستگي بهوجود ميآورند.
- ابناثير جزري، مباركبن محمد، النهاية في غريب الحديث والأثر، بيروت، المكتبة العلمية، 1399ق.
- ابنالحاج مالکي، محمدبن محمد، المدخل، بيروت، دار التراث، بيتا.
- ابنتيميه حراني، احمدبن عبدالحلیم، اقتضاء الصراط المستقيم لمخالفة أصحاب الجحيم، ط. السابعه، بيروت، دار عالم الكتب، 1419ق.
- ابنجبير اندلسي، محمدبن احمد، رحلة ابنجبير، بيروت، دار الكتاب اللبناني، بيتا.
- ابنحجر هيتمي، احمدبن محمد، الفتاوى الحديثيه، بيروت، دار الفكر، بيتا.
- ابنخلکان، احمدبن محمد، وفيات الأعيان وأنباء أبناء الزمان، بيروت، دار صادر، 1994م.
- ابنسحمان العسيري، سليمان، الضياء الشارق في رد شبهات الماذق المارق، ط. الخامسه، رياض، رئاسة إدارة البحوث العلمية والإفتاء، 1414ق.
- ابنعِذاري مراکشي، محمدبن محمد، البيان المغرب في اخبار اندلس والمغرب، ط. الثالثه، بيروت، دار الثقافه، 1983م.
- ابنفارس، احمدبن، معجم مقاييس اللغة، بيروت، دارالفكر، 1399ق.
- ابنكثير دمشقي، اسماعيلبن عمر، البداية والنهاية، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1408ق.
- ابنمنظور، محمدبن مكرم، لسان العرب، ط. الثالثه، بيروت، دار صادر، 1414ق.
- ابنقاضي، احمدبن محمد، المنتفي المفصور علي مآثر الخليفة المنصور، بيروت، مکتبة المعارف، 1986م.
- آلالشيخ، محمدبن ابراهيم، فتاوى و رسائل سماحة الشيخ محمدبن ابراهيمبن عبداللطيف آل الشيخ، مكه، مطبعة الحكومة، 1399ق.
- بخاري، محمدبن اسماعيل، صحيح البخاري، دار طوق النجاة، 1422ق.
- تلمساني، ابنالمرزوق، جنى الجنتين في شرف الليلتين ليلة القدر و ليلة المولد، کويت، دارالضياء، 1427ق.
- ذهبي، محمدبن احمد، تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام، قاهره، دار الغرب الاسلامى، 2003م.
- ـــــ ، سير أعلام النبلاء، ط. الثالثه، بيروت، مؤسسة الرسالة، 1405ق.
- سبطبن الجوزي، يوسفبن قِزْأُوغلي، مرآة الزمان في تواريخ الأعيان، دمشق، دار الرسالة العالمية، 1434ق.
- سراج طوسي، عبداللهبن علي، اللمع في التصوف، مصر، دارالکتب الحديثه، 1380ق.
- سندوبي، حسن، تاريخ الاحتفال بالمولد النبوي من عصر الاسلام الاولي الي عصر فاروق الاول، قاهره، الاستقامه، 1367ق.
- سيوطي، عبدالرحمن، حسن المقصد في عمل المولد، بيروت، دارالکتب العلميه، 1405ق.
- شرف نووي، يحييبن، المجموع شرح المهذّب، بيروت، دار الفكر، بيتا.
- الرزقي، الصادق، الأغاني التونسيه، تونس، الدار التونسيه للنشر، 1967م.
- صالحي شامي، محمدبن يوسف، سبل الهدى والرشاد في سيرة خير العباد وذكر فضائله وأعلام نبوته وأفعاله وأحواله في المبدأ والمعاد، بيروت، دار الكتب العلميه، 1414ق.
- صدقي الزهاوي، جميل، الفجر الصادق في الرد على الفرقة الوهابية المارقة، استنبول، مکتبة اشيق، 1984م.
- عبدالحميد السلطان، عبدالمنعم، الحياة الاجتماعية فى العصر الفاطمى، بيروت، دارالثقافه العلميه، 1999م.
- عاصمی نجدی، عبدالرحمنبن محمد، الدرر السنية في الأجوبة النجدية، ط. السادسه، السعودیه، بینا، 1417ق.
- غزالي، ابوحامد، احياء علومالدين، بيروت، دار المعرفه، بيتا.
- فاكهاني، عمربن علي، المورد في عمل المولد، رياض، دار العاصمه، 1419ق.
- فيلاني، عبدالعزيز فيلالي، تِلِمسان في العهد الزياني، الجزاير، موفم للنشر والتوزيع، 2002م.
- قاسمي، محمدجمالالدين، اصلاح المساجد من البدع والعوائد، ط. الخامسه، بيروت، المكتب الاسلامي، 1403ق.
- قُشيري، عبدالکريم، الرسالة القُشَيريه، قاهره، مؤسسة دار الشعب، 1409ق.
- قلقشندي، احمدبن علي، صبح الأعشى في صناعة الإنشاء، بيروت، دار الكتب العلميه، بيتا.
- كلاباذي بخاري، محمدبن ابراهيم، التعرف لمذهب أهل التصوف، بيروت، دار الكتب العلميه، بيتا.
- متز، آدام، الحضارة الاسلاميه في القرن الرابع الهجري: عصر النهضة في الإسلام، ط. الخامسه، بيروت، دارالکتاب العربي، بيتا.
- محمد المنوني، محمد، ورقات عن حضارة المرينيين، ط. الثالثه، المملکة المغربية، دارالبيضاء، 1420ق.
- مرتضي زبيدي، محمد، تاج العروس من جواهر القاموس، بيروت، دار الهداية، بيتا.
- مقري تلمساني، احمدبن محمد، روضة الآس العاطرة الانفاس في ذکر من لقيته من اعلام الحضرتين مراکش و فاس، ط. الثالثه، الرباط، المکتبة الملکيه، 1403ق.
- ـــــ ، نفح الطيب من غصن الأندلس الرطيب، بيروت، دار صادر، 1997م.
- مقريزي، احمدبن علي، اتعاظ الحنفاء بأخبار الأئمة الفاطميين الخلفاء، المجلس الأعلى للشئون الاسلاميه، بيتا.
- ـــــ ، المواعظ والاعتبار بذكر الخطط والآثار، بيروت، دار الكتب العلميه، 1418ق.
- الونشريسي، احمدبن يحيي، المعيار المعرب والجامع المغرب عن فتاوي اهل افريقيه والاندلس والمغرب، المملکة المغربيه، وزارة الاوقاف والشئون الاسلاميه، 1401ق.