مکتب های تاریخ نگاری در هر دوره ای برآمده از وضعیت سیاسی ـ اجتماعی آن عصر و بیانگر آزادی های سیاسی ـ فرهنگی آن دوره به شمار می روند. چون تاریخ نگاری به صورت مستقیم تحت تأثیر آزادی نوشتار و سطح دسترسی به داده هاست، گونه های تفکر و پردازش اندیشه نیز در مواجهه با همین گزاره ها شکل می گیرد. در این باره، عصر پهلوی دوم (1357ـ1320ش) چند نوع تجربه تاریخ نگاری را به خود دید که در بازه زمانی پیش و پس از کودتای 1332 خورشیدی دچار دگرگونی شد. «مکتب تاریخ نگاری دانشگاهی تهران»، تحت تأثیر سیاست های وزارت علوم قرار داشت و «مکتب حوزوی قم» برگرفته از منش حاکم بر حوزة علمیه و اندیشه رایج دینی آن دوره بود. این مقاله براساس روش «توصیف و تحلیل» گزاره های تاریخی و مطالعات کتابخانه ای، براساس نظریه «نقش زمانه در تاریخ نگاری» در پی پاسخ به تفاوت های دو سبک تاریخ نگاری مکتب تهران و مکتب قم با یکدیگر است. یافته های پژوهش نشان می دهد مکتب تاریخ نگاری تهران متأثر از مکاتب غربی که از عصر پهلوی اول در ایران رواج یافته بودند، ضمن ستایش تاج و تخت، به عنصر انسان گرایی، برنتافتن ماورا، آسیب شناسی های سیاسی ـ اجتماعی، خرافات ستیزی، و باستان ستایی دست می زد و در برابر، مکتب تاریخ نگاری قم ضمن قرار دادن تاریخ به مثابه ابزاری برای خدمت به دین، به تاریخی کردن معنویت، رویدادهای اسلامی، امور فرامادی و اخلاقی کردن تاریخ روی می نمود.
* این مقاله به حمایت دبیرخانه دائمی کنگرة یکصدمین سالگشت بازتأسیس حوزة علمیه قم و دستاوردها و نکوداشت آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری(ره) تألیف شده است.