گونهشناسی مطالعات عاشورا در یکصد سال اخیر در حوزهی علمیه قم*

Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
گستره و پويايي ابعاد قيام عاشورا همپاي ثبت تاريخنگاري عاشورا در سدههاي نخستين تا حدود قرن پنجم هجري بهگونههايي ديگر، سبب پيدايش خوانشهاي عاشورايي برآمده از رويکردهاي عرفاني، ادبي و کلامي گرديد، بهگونهايکه تداوم اين امر در ادامه روند تاريخي خود، بسترساز برداشتهاي ناهمگون، با چهرهاي متمايز در عصر صفوي و سپس عصر قاجار و متأثر از فضاي فکري و سياسي حاکم در ساختار وقايعنگاري شد.
اين دست از نگارشها در کنار رشد جريانهاي فکري، نگرشي متبلور از قرائات احساسي، عرفاني، حماسي ـ اسطورهاي، فديهاي و شهادتطلبي را توسعه ميداد، بهگونهايکه استمرار رويکرد مذکور در عصر قاجار و همپا با ظهور گرايشهاي نوگرا در قالب باورداشت سياسي، سنتيانديشان ديني و غيرديني با مباني ملیگرایی (ناسيوناليستي) و با تأکيد بر تاريخزدگي، رشد آثار درباره قيام عاشورا را رقم میزد.
با گذار از عصر مشروطه و ورود جريانهاي انتقادي که پالايش و تزکيه خرافات نفوذ يافته در باورهاي ديني را واجب ميدانستند، دو طيف تجددگرا و نوانديش ديني سنتي، براي احيا و زدودن اضافات غيرواقع و پندارها از باورهاي ديني همت گماردند. سياستهاي دينزداي دولت پهلوي اول سبب رشد منتقدان مباني و شعائر ديني گرديد و در دوره پهلوي دوم، در پي تعديل سياستهاي ضدديني پيشين، رشد جريانهاي نوانديش ديني محقق شد. تلاقي فضاي باز فکري با جنبشهاي انقلابي و دخالتهاي هدفمند دولت پهلوي دوم در دينزدايي و حمايت از جريانهاي فکري نوظهور، سبب شد تا مطالعات عاشورا عليرغم گذشته ظهوري جديد داشته باشد.
در اين بين و در ميان انبوه آثار برجايمانده در حوزة مطالعات عاشورا در يکصد سال اخير، بهواسطه دانشآموختگان و يا منتسبان به حوزة علميه قم، مطالعاتی صورت گرفته که نيازمند طبقهبندي، بررسي و تحليل است.
برايناساس و با توجه به مطلب يادشده، اين پژوهش درصدد است تا با تمرکز بر اين مسئله، به این سؤال پاسخ دهد که مطالعات عاشورا در يکصد سال گذشته در ايران و بهطور خاص در حوزة علميه قم بر چه بسترهايي تحقق يافت و چه تأثیري بر سير مطالعات عاشورايي داشته است؟
بدینروی تحقیق حاضر به صورتبندي مطالعات و شناخت و پردازش جريانهاي مؤثر به اين دست مطالعات در حوزة علميه قم پرداخته و با تأکيد بر اين فرض که دو عنصر فکري و سياسي در شکلگيري اين مطالعات مؤثر بوده، به جمعآوري دادههاي تاريخي و تحليل آن پرداخته است.
با توجه به کثرت آثار موجود از روحانيان در حوزة علميه در سده اخير و براي حفظ اختصار، اين پژوهش با مطالعه موردي چند اثر بهمثابه جامعه آماري میکوشد هدف پژوهش خود را که طبقهبندي مطالعات انجام شده و بررسي نقش حوزة علميه قم و جايگاه تحولات فکري و اثرگذاري آن بر آثار بعدي است، دنبال کند.
اما آنچه اين پژوهش را از ديگر پژوهشها متمايز ميسازد تمرکز بر دو عنصر «عاشوراپژوهي» و «حوزة علميه قم» با رويکرد گونهشناسانه و جريانشناسانه است، هرچند شايد بتوان مرتبطترين اثر در اينباره را چند رساله علمي در سطح دکتري و ارشد رشته «تاريخ» در دانشگاه اديان و مذاهب دانست.
رساله دکتري آسيبشناسي مطالعات معاصر عاشورا، از پهلوي اول تا انقلاب اسلامي، اثر سيدمحمد حسيني، با هدف بررسي نقادانه به برخي آثار منتشرشده در اين دوره تدوين گرديد. محور اين پژوهش بر پايه آسيبهاي موجود در مطالعات برجايمانده از اين دوره، يعني از سال 1305ـ1357 است. ازاينرو و با عنايت به تفاوت هدف اين اثر با اين پژوهش، ميتوان گفت که اين اثر به جهت هدفگذاري مسير ديگری را ميپيمايد.
رساله دکتري گونهشناسي قرائتها و رويکردهاي عاشورايي از مشروطه تا ابتداي انقلاب اسلامي (1285ـ1357ش)، اثر سيدمحسن طباطبايي که به نوعي وابستگي محتوايي با اثر قبلي دارد، تفاوتهايي در هدف و مسئله با اين پژوهش دارد. اين پژوهش با تأکيد بر وجود قرائتها و رويکردهاي عاشورايي از اواخر مشروطه، به بررسي عوامل و زمينههاي شکلگيري قرائتهاي برجاي مانده از عاشورا ميپردازد.
همچنين مقاله «دگرانديشي و نقش آن بر مطالعات عاشورا در دورة معاصر» از سيدمحمد حسيني به جريانشناسي عاشوراپژوهي در تاريخ معاصر ميپردازد و در اين مقاله، در بخش جريانشناسي و صورتبندي جريانهاي فکري موجود در حوزة علميه از آن استفاده شده است.
مقاله «تحليلي بر نگرشهاي عاشوراپژوهي در آثار خاندان آيتي بيرجندي»، اثر محمد وليپور، همانند آثار گذشته در هدفگذاري با آنچه اين پژوهش به دنبال آن است، تفاوتهاي معناداري دارد. اين اثر که در جهت معرفي آثار برجايمانده از خاندان آيتي (محمدباقر، محمدابراهيم و محمدحسين آيتي) است، به دنبال کشف گفتمان اين خاندان در عاشوراپژوهي است.
عنوان مقاله پيشرو گوياي اين نکته است که اولاً، مطالعات عاشورا در حوزة علميه قم، همانند زمانهاي گذشته به صوت فعال وجود داشته و ثانیاً، متأثر از جريانهاي فکري و زمينههاي سياسي و اجتماعي بوده و ثالثاً، با وجود مطالعات گذشته، رويکردي تحليلي و پژوهشي به خود گرفته است.
ازاينرو ميکوشد تا با توجه به گستردگي اين جريانها و آثار مرتبط با عاشورا، به اختصار، به ارائه مطالب و مستندات، گونهشناسي، جريانهاي مؤثر و همچنين آثار برجايمانده از اين جريانها بپردازد.
1. مفهومشناسي
براي روشن شدن مفاهيم کليدي و مؤثر در اين مقاله، لازم است مفاهيمي همچون «مطالعات» و «گونهشناسي» تعريف شود تا مفهوم «گونهشناسي مطالعات عاشورا» مشخص گردد.
در مفهومشناسي واژه «مطالعات» ميتوان گفت: مطالعات در هر رشته يا هر حوزه علمي، مجموعه مطالب انديشيده شده و بيان گردیده با رويکرد انتقادي و تحليلي و داراي نظم و انسجامي دروني و رابطهاي روشي و محتوايي است. براي مثال در مفهومشناسي «مطالعات» در حوزه مباحث فرهنگي آمده است: مطالعات فرهنگي شاخهاي از نظريه انتقادي و مجموعه آثار گوناگوني با جهتگيريهاي متفاوت و معطوف به تحليل انتقادي اشکال و فرايندهاي فرهنگي در جوامع معاصر و نزديک به معاصر است.
برايناساس، «مطالعات عاشورا» در اين پژوهش، به معناي مجموعه ديدگاهها و نظريات بيان شده و يا مکتوب درباره شناخت واقعه عاشورا و تبيين و يا تحليل آن و باورهاي مرتبط با آن است که به بررسي شناختي و يا انتقادي درباره تاريخ، باورمندي، هدفشناسي و تحليل فلسفه قيام امام میپردازد.
همچنين مفهوم «گونهشناسي» نيز در اين مقاله با توجه به اين تعريف از اين مفهوم، يعني: طبقهبندي گونههاي يک پديده که به يک مجموعه وابسته است و در نسبتسنجي با ديگر اعضاي اين مجموعه داراي يک يا چند ويژگي مشترک باشد و در جهت مشخص ساختن اشتراکها و افتراقها صورت پذيرد.
ازاينرو «گونههاي مطالعاتي» در اين پژوهش به معناي برداشت يا خوانش يک نگارنده حوزوي در تشريح واقعه عاشورا و فلسفه آن است. بر مبناي اين تعريف و در اين مقاله، مجموعه آثار مکتوب درباره عاشورا در حوزة علميه قم بهمثابه یک پديده تاريخي و عوامل مؤثر در جهت دستهبندي مطابق با روش، رويکرد و ميزان اثرپذيري از جريانهاي فکري بررسي و ارزيابي خواهد شد. بدينسان منطق گونهشناسي بر پايه نسبت هر مؤلف يا اثر با جريان فکري است. برايناساس مطالعات صورتگرفته در هر جريان، معرف يک گونه از مطالعات عاشورا در حوزة علميه خواهد بود.
«حوزة علميه قم» از مهمترين مراکز علمي شيعيان و يکي از سه حوزة کهن حديثي در تاريخ علمي جهان تشيع است که در قرن اخير توسط عبدالکريم حائري يزدي در سال ۱۳۰۱ش با تبعيد برخي مراجع عظام از عتبات به ايران و انتقال حوزة علميه اراک به قم حياتي دوباره يافت. با رحلت ايشان دوران مشترک سرپرستي آيات ثلاث (سيدصدرالدين صدر، سيدمحمد حجت کوهکمرهاي و سيدمحمدتقي خوانساري) آغاز شد. همزماني زعامت آيات با سياستهاي دينزدايي و ضربات سهمگين رضاخان بر پيکره حوزه، همت و مراقبت آنان در جهت صيانت از آن را مضاعف گرداند. پس از آن، با هدايت آيتالله سيدحسين بروجردي (1364ـ1380ق) نقطه عطف تاريخ حوزة علميه رقم خورد: احياي مدارس، کتابخانهها، درس، تبليغ، نشريات و علوم اسلامي در سطح عميق و گستردهاي فعال شد.
نقش حوزة علميه قم در راهبري فکري در سده اخير، هيچگاه لحظهاي فرونکاهيده و همچنان این حوزه کوشیده است تا در همه عرصههاي مرتبط حضوری فعال داشته باشد. اين نقشآفريني در چنين سطحي سبب شده است تا توسط اين نهاد ديني آثار متعددي در قالب مقاله، کتاب و يا رسالههاي علمي نوشته شود. اما تلاقي دو بحث «مطالعات عاشورا» و «حوزة علميه قم» را تنها ميتوان در آثار علمي مرتبط با حوزه تخصصي عاشورا يافت. البته ارتباط مؤلفان حوزوي آثار تاريخي در اين حوزه نيز بارها در آثار متعدد با عناوين گوناگون مدنظر قرار گرفته است.
2. جريانشناسي مطالعات معاصر عاشورا
نوگرایی (مدرنيته) و پذيرش مباني آن توسط نوانديشان و نخبگان ايراني در يکصد سال اخير، مهمترين چالش جريانسازي بود که مولّد حرکت و التقاط باورمندان به روشنفکري گرديد. حاصل اين باورداشت، مرزيابي روشنفکران ديني و غيرديني در برابر سنتگرايان مذهبي و غير آن شد. در اين رابطه، جريان شاخصِ نوانديش غيرديني با پايبندي به اصول و مباني غربي، اسلام و آموزههاي آن را بر پايه ابزارانگاري و نسبيت کارکردگرایانه (پراگماتيسمي) و ملیگرایی آماج تاخت و تاز قرار داد. الگوباوري غرب در کنار نهادنِ پندار و مباني ديني، تخطئه برخي انديشههاي تشيع و هجوم به اصول مظاهر شيعگي، نفي و نقد هرگونه عزاداري شيعيان و رهبران سياسي در ايام عاشورا به بهانه دفعِ روح شادي و کامراني در بين عموم، و تکاپوي انتقادي پيروان اين ديدگاه بود که بهمنظور تطهير خرافات جاري انجام شد. در حقيقت دايره فکري اوهام در منظر نوانديشان غيرمذهبي و تصميم مجدانه بر حذف آن، بر غالب مباني ديني گسترانيده شده بود.
ميرزافتحعلي آخوندزاده (1257ـ1190ش)، ميرزاعبدالحسين آقاخان کرماني (1275ـ1232ش) و احمد کسروي از متفکران مليگراي سکولار و حتي دينستيز بودند که آراء و نظرياتشان تأثیر بسياري در زمينهسازي و پيدايش مباني فکري دگرانديشان گذارد؛ چنانکه کسروي با نقد باورهاي درونمذهبي و سنتها، از جمله «مهدويت» و «عاشورا»، بر ابتناي خردورزي و نگرش عقل منهاي نقل تأکيد ميکند و هرچه از مباني و عقايد مرسوم که بر مبناي عقلي و يا گزارشهاي تاريخي مستند، استوار نباشد در محدوده خرافات وي معدوم شمرده ميشود.
رشد جريان برانداز ديني پس از مشروطه، زمينهساز رشد اصلاحات ديني و خوانش تازهاي در فهم دين و مذهب، خاصه واقعه عاشورا، در دوره پهلوي اول و دوم شد. ازاينرو با تداوم سير روند مواجهه مذکور و ورود مباحث تجددگرايي در ثغور اعتقادات ديني، مطالعات عاشورايي نيز با ابتلا به دگرانديشي نوين، کارکردي متفاوت از ميراث پيشين ارائه داد. در اين رابطه، جريان نوانديش ديني تجددگرا با باور به بنيادهاي نوگرایی، عقل نقاد نوین را ابزار خود در فهم سنت و دين قرار داد و درصدد سازگاري سنت ديني با نوگرایی برآمد.
تأثیرپذيري اين جريان از اصول و مؤلفههاي تجدد؛ مانند فردگرايي، علمگرايي، انسانگرايي، سنتستيزي و برخي از اصول مارکسيسم و سوسياليسم، در عين تأکيد بر حفظ مباني ديني، از علل نامگذاري اين وجه تسميه است. روحانيان معتقد به اين پنداشت به تدريج تحت تأثیر بايستههاي فرهنگي تجددخواهي مشروطه و بعد از آن، به جرگه نوانديشان تجددطلب پيوستند.
در مقابل، جريان رسمي در حوزة علميه قم جريان مذهبي سنتي بود. جريان مذهبي در ايران عصر پهلوي توسط روحانيت شيعه رهبري ميشد و در تطور تاريخي حضور تشيع در ايران نقشی برجسته ايفا مينمود. اين جريان در قالب نهاد مرجعيت در دوره پهلوي نيز همانند گذشته در عرصههاي سياسي و اجتماعي و ديني يکي از جريانهاي اثر گذار بهشمار آمده و در پيدايش مطالعات عاشورايي در ادوار گوناگون حيات علمي شيعه نقش اساسي و محوري داشتهاند. اما اين جريان نيز در دل خود شاهد تحولات فکري تازهاي شد.
اهتمام به مقابله با پندارها و خرافات که با خيزش رويکردهايي مبتني بر دگرانديشي و امحای باورهاي دينمداري در ايران شکل گرفته بود، سبب ميشد تا در دل جريان مذهبي گروههايي متأثر از دگرانديشي، به رويکرد اصلاح ديني و نقد باورهاي رايج روي آورند. با توجه به تأثیرپذيري اين جريان از تفکر قرآنياني مثل خرقاني (1315ـ1217ش) و سنگلجي (ف1322ش)، در جريانشناسيهاي اخير، هم عنوان «قرآنبسندگان» به خود گرفت و هم به جريان «نوسلفي» معروف شدند و راه برونرفت از چالشهاي دنياي معاصر را در مراجعه به متون مقدس دانستند.
3. گونهشناسي مطالعات معاصر عاشورا در حوزة علميه قم
پس از شکلگيري جريانهاي فکري نوين در دوره پهلوي اول و دوم، زدايش و مبارزه با خرافهپذيري، به سبب دفاع، نقد و تشريح حقايق عاشورا و حرکتهاي اعتراضي عليه دستگاه حاکم در جهت تحقق انقلاب اسلامي، نگارندگان حوزة علميه قم را برانگيخت تا با اتخاذ گرايشهاي جديد، در حوزههاي گوناگون مطالعاتي، به عاشوراپژوهي اهتمام ورزند. برخي از اين مؤلفان در حوزه قم که به سبب تدريس و يا تعليم در حوزة علميه قم معروف هستند، بهمنزله نمونه دادههاي موجود در اين پژوهش بررسی خواهند شد.
1ـ3. مطالعات سنتگرايان
در ايران پس از مشروطه (از قریب سال 1300ش) تا برآمدن انقلاب اسلامي (1357ش) مطالعات عاشورا در قالب فکري جريانهاي موجود مدنظر قرار گرفت. در اين دوره گروههاي مختلف فکري، بهويژه روحانيت ديني در حوزة علميه قم، به سبب سياستهاي تساهلي پهلوي اول نسبت به تفکرات مارکسيستي و کمونيستي در ايران، رشد قابلتوجهي يافتند و با استفاده از ابزارهاي رسانهاي همچون مجلات علمي و فرهنگي به پايهريزي مباني تفکري خويش و تثبيت آن در جامعه سنتي ايران پرداختند. يکي از مهمترين اين جريانها ـ که بدان اشاره شد ـ جريان ديني سنتي است.
حوزة علميه قم در دوره احياي مجدد خود به زعامت آيتالله شيخ عبدالکريم حائري (1239ـ1315ش) شاهد دو جريان «دگرانديش ديني» و «جريان ديني» رايج به زعامت مراجع ديني، به صورت فعال در ميان طلاب و روحانيان بود که بر پايه مقابله با پندارها و خرافات شکل گرفتند. جريان دگرانديش که با هدف اصلاح ديني کوشید تا رويه جديدي در باورمندي ارائه کند، همانند جريان مرجعيت، در مباحث عاشورانگاري نيز گامهايي برداشت.
1ـ1ـ3. مطالعات سنتگرايان دگرانديش (اصلاح ديني)
همانگونه که گفته شد، اين جريان را که ميتوان از آن به «نوسلفي» هم ياد کرد، جرياني فعال بود که مظاهر مذهبي شيعه را سخت به انتقاد گرفته، ميکوشيد تا با پيراستن دين از باورهاي خرافي، تصوير واقعي از دين اسلام به جامعه آن روز ارائه کند. روحانيان متعددي در اين جريان فعال بودند که برخي از آنها مثل شريعت سنگلجي (ف1322ش) و سيداسدالله خرقاني(1315ـ1217ش) از حوزه تهران بودند، اما تفکرات آنان در حوزة علميه قم نيز مؤثر افتاد. در اين پژوهش برای رعايت اختصار به بررسي افکار و آثار برخي از شخصيتهاي فعال اين جريان اشاره پرداخته خواهد شد.
اين جريان که به تعبير رسول جعفريان متأثر از تفکرات کسروي در نقد مذهب و دين بود، رويکرد اصلاح ديني به خود گرفته بود. کتابهاي اين جريان در قالب نقد باورهاي مذهبي کاملاً گوياي همسويي اين تفکر با جريان سلفي است. کتاب اسرار هزار ساله (چاپ شهريور و مهر 1322ش) از علياکبر حکميزاده نمونهاي از اين آثار است که به اصول باورهاي شيعي تاخت. اين اثر که در دفاع از اصلاحات مذهبي رضاشاه تأليف شد، حلقهاي از حلقات فعاليت عليه باورها و عقايد رايج بود که توسط جريان کسروي حمايت ميشد.
وي که از قریب سال 1312ش متأثر از نهضت «اصلاح ديني رضاشاهي» به همراه برخي ديگر از طلاب (مثل سيدحسين بدلا) در مجله همايون قلم ميزد، مقالاتي درباره عاشورا و امام حسين و روضهخوانيها نگاشت. ازجمله اين مقالات مقاله «فداکاري براي دين» و مقاله «منبر و روضهخواني» است که در آن علاوه بر بررسي اجمالي قيام امام حسين، تنها راه رهايي جامعه از ظلمپذيري را کشته شدن امام دانست. وي اساس حرکت امام را تحريک اجتماع ظلم پذيرفته دانست و با توجه به اين نکته که مردم حاکمان ظالم را که ظلمشان بيش از اندازه شود، برنخواهند تافت، معتقد بود:
حسين همين معني را در نظر گرفت و لذا به طوري زمينه را برداشت که مصيبتش بزرگترين مصيبات باشد؛ چنانکه اين معني از همه کارهاي او به خوبي هويداست؛ مانند همراه آوردن عيال، با اينکه ميدانست در آنجا تاج و تخت بيمنازعي برايش نگذاشتند، و يا آوردن طفل خود را در برابر لشکر با اينکه بيرحمي آنها را به خوبي ميدانست، و يا همراه آوردن نزديکان و اصحاب خود با اينکه به خوبي روشن بود که همگي کشته خواهند شد، و يا ديگر جزئيات کار او که ذکرش باعث طول است.
اين جملات وي در دورهاي (ارديبهشت 1314) در نشريه همايون در شهر قم به چاپ ميرسيد که وي به لحاظ فکري هنوز وارد مرحله تندروي (پس از شهريور 1322) خود نشده بود، اما به تدريج به نقد پندارهاي موجود درباره عاشورا پرداخت. وي با همين رويکرد، به انتقاد از نوع مطالعه و نگارش درباره عاشورا پرداخت و آن را مملو از دروغ درباره امام دانست و ازاينرو اينگونه مطالعات را ستم به امام تلقي کرد.
رويکرد خرافهزدايانه و تحليلهاي اين طيف فکري سبب ميشد تا در اعتماد به گزارشهاي منابع اهلسنت، همت گمارده، آن را بر روايات شيعي در مطالعات عاشورا ترجيح دهند. شايد اين بدان سبب بود که ملاک پذيرش روايت را مطابقت با قرآن و عقل میدانستند؛ به اين علت که عمده روايات و مجامع روايي و مؤلفان شيعي را گرفتار غلو ميديدند. بدینروی در استفاده از اين منابع، چشم بسته، روايات و منابع روايي اهلسنت را به اين علت که روايات آنان از دسّ غلات و کفار دورتر است، ترجيح دادند.
کتاب فلسفه قيام مقدس حسين مجموعه سخنرانيهاي شيخ محمد خالصيزاده يکي از رهبران جريان اصلاحات در عصر پهلوي اول بود که توسط شاگردش، حيدرعلي قلمداران، با اضافه شدن مقدمهاي، ترجمه شد و به چاپ رسيد. تاريخ دقيق نگارش اين اثر مشخص نيست، اما با توجه به مباحث پاياني مقدمه مترجم که آن را مربوط به سوم شعبان 81 ميداند، محتمل است قریب سال 1341 شمسي، يعني دو سال قبل از درگذشت مؤلف باشد. وي از 58 صفحه کتاب، 20 صفحه را به نقل اخبار مستقيم درباره فضايل امام حسين و واقعه عاشورا از منابع اهلسنت مثل اسدالغابه، تفسير قرطبي (الجامع لاحکام القرآن)، مسند ترمذي (جامع الترمذی)، تاريخ خليفةبن خياط، و مسند احمد حنبل اختصاص داده است. وي در اعتماد به گزارشها، گاه فاصله زيادي از پيشينه کلامي خويش گرفته و با اعتماد کامل و بدون بررسي و يا نقد، همه آنچه را در منابع اهلسنت آمده است، نقل ميکند.
2ـ1ـ3. مطالعات سنتگرايان مذهبي
نفوذ و رواج گسترده روشنفکري با عناوين گوناگونی مانند «تجديدنظرطلبان» و يا «نوانديشي ضدديني در ايران» که با هدف ترويج عقلگرايي و مقابله با پندارها و خرافات صورت پذيرفت، به زودي جايگاه خود را در ميان جامعه ديني باز نمود و منجر به بروز شبهات متعددي شد. مدرسان و مؤلفان حوزة علميه قم در دوره پهلوي براي پاسخ به اين شبهات وارد عرصه شدند. اين جريان که بهمثابه جريان رايج به زعامت مرجعيت ديني فعال شمرده ميشد، دو رويکرد «سنتي» و «نوانديشي مذهبي» را در دل خود داشت.
«جريان سنتي» به جرياني گفته ميشود که در مباني خود، برخلاف جريانهاي روشنفکري، اصول نوگرایی و شيوههاي آن را نپذيرفت و تلاش ميکرد با تمسک به مباني ديني بر حفظ آن تأکيد کند. نوانديشان مذهبي نيز متفکراني بودند که با عنايت به علوم جديد و مباحث دانشگاهی و با حفظ مباني سنتي و مذهبي به مطالعه شبهات جديد و پاسخ آن با روشهاي جديد تأکيد ميورزيدند.
مطالعات انجامشده درباره عاشورا، توسط اين جريان قابل توجه بود و ببيشترين سهم در مطالعات انجامشده در يکصد سال اخير را به خود اختصاص داده است. اين دست از عالمان ديني در جهت دفاع از مذهب، بر حفظ دستاوردها و ميراث گذشتگان به شيوههاي سنتي اهتمام داشتهاند. اين جريان را ميتوان با دو رويکرد «سنتي با تحفظ بر مقتلنگاري» و رويکرد «تحليلي» دستهبندي کرد.
شايد بتوان چهرههاي شاخص علمي و صاحب تأليف رويکرد سنتي را بزرگاني همچون محدث قمي (ف1334ش)، ملامحمدمهدي حائري مازندراني (ف1344ش)، و محمدعلي خليلي دانست که در اواخر عصر مشروطه و عصر پهلوي اول ميزيستند.
همچنين از شاخصترين افراد رويکرد «تحليلي» در دوره پهلوي دوم تا انقلاب اسلامي، می توان از افرادي همچون ميرزاخليل کمرهاي (1363ـ1277ش)، شهيد سيدمحمدعلي قاضي طباطبائي (1358ـ1293ش)، شهيد مرتضي مطهري (1358ـ1298ش)، لطفالله صافي گلپايگاني (1297ـ1400ش)، شيخ عليپناه اشتهاردي (1387ـ1296ش)، و رضا استادي نام برد. اين جريان که ميکوشید با حفظ چارچوب کلامي به پاسداري از باورها و عقايد بپردازد، در حوزة علميه و در طبقه فقها و متکلمان آن خلاصه ميشد. مطالعات عاشورايي اين جريان فکري در دوره پهلوي دوم در جريان کتاب شهيد جاويد رشد زيادي داشت، بهگونهایکه همه افراد نام برده شده در دوره پهلوي دوم سهمي در اين مطالعات ايفا نمودند.
1ـ3ـ1ـ3. رويکرد سنتي با تحفظ بر مقتلنگاري
مقتلنگاري در يکصدسال اخير پس از فراز و فرودهاي فراوان نيز همچون ديگر آثار و مطالعات انجامشده، روند تکاملي داشته است. در اوايل سده اخير، مجموعهاي نهچندان زياد از مقتلنگاريها با روش «توصيفي» و نقل صرف وجود داشت که ميتوان آن را ميراث ادوار گذشته دانست. در اين روش نقش منابع عصر قاجار بسيار پررنگ بود و همين علت نميتوان آن آثار را با وجود پرداختن به تاريخ عاشورا، داراي سبک تاريخي دانست. آثاري همچون نفس المهموم و منتهي الآمال محدث قمي و معالي السبطين مازندراني از اين دستهاند. اما در ادامه و پس از پيروزي انقلاب اسلامي، در تطور مقتلنگاري، آثار ارزشمندي در حوزه مقتلپژوهي با هدف بررسي و تحقيق در مقاتل و گزارشهاي موجود در منابع متعدد تاريخي و روايي تدوين شد که در ادامه بدان اشاره خواهد شد.
1ـ1ـ4ـ1ـ3. رويکرد سنتي و توصيفي مقتلنگاري
روش تدوين آثار سنتي ميراثي ماندگار از مقتلنگاريهاي اعصار پيشين بود. با بررسي اين آثار شايد بتوان ويژگي این آثاري را چنين بيان کرد:
ـ گزينش رويکرد تاريخي در عين حفظ اصالت اخبار؛
ـ بهرهبرداري از دادههاي تاريخي بدون جرح و تعديل و گزينش و تمرکز بر نقل صرف با حفظ چارچوب کلامي؛
ـ استفاده از سبک و روش سابق مؤلفان عصر قاجار و پيش از آن در تدوين آثار؛
ـ کنار نهادن تاريخ در صورت تناقض بين تاريخ و کلام؛
ـ پرداختن به تاريخ رخداد بدون توجه به نگارش هدفشناسانه و ماهيتشناسي؛
ـ ارج نهادن بر باورهاي عاميانه غيرمستند و در مواردي غلوآميز که رهاوردي ناهمگون با عنصر عزتطلبي قيام امام دارد.
ـ اتخاذ رويکرد عواطفمحور مؤلف در شرح اتفاقات عاشورا، از جمله ولادت حضرت امام حسین از نزول جبرئيل در زمان ولادت ایشان و خبر از سر بريدن و شهادت آن حضرت به رسول خدا و حضرت زهرا و تصريح بر موضوع «عطش» در کربلا.
تخصص اين مؤلفان سنتي در حديثنگاري و يا اهتمام در صرف نقل تاريخي و روايي، آثار مذکور را از رويکرد «اجتهادي» دور ساخت و ضمن تأثیر بر روش «عاشوراپژوهي»، آسيبهاي مطالعاتي را بهواسطه حذف سلسله اسناد در اين آثار متوجه اثر کرده است. همانطور که گفته شد مجموعه آثار مرتبط با حوزة عاشورا در دوره پهلوی اول مثل آثار محدث قمی، حائری مازندرانی از اینگونهاند.
2ـ1ـ5ـ1ـ3. رويکرد پژوهشي به مقاتل
با پيروزي انقلاب اسلامي ايران، مطالعات عاشورا بنا به تحولات سياسي و فکري دچار تغييراتي در روش شد و از جستارهاي تحليلگرايانه مجدداً به تاريخنگري مستند و بازنمايي واقعه عاشورا سوق يافت و غالب نوشتارهاي عاشوراپژوهي با تمرکز بر «مقتلنگاري» که شاخهاي از عاشورانگاري بود، درصدد بازنمايي برآمدند.
مقتلنگاري معاصر را ميتوان با رويکردهاي گوناگون، از جمله ترجمه يا بازنمايي مقاتل پيشين، معرفي گزارشهاي منابع عاشورايي، نگرش نقادانه به مقاتل پيشين، و ارائه مقاتل جامع دستهبندي نمود. کتاب مقتل جامع سيدالشهداء اثري پژوهشي است که از سوی از گروهي تاريخپژوهان در دو مجلد، زیرنظر مهدي پيشوايي به انتشار رسيد.
چارچوب پژوهشي اثر بر گردآوري متون از مقاتل معتبر و ارائه مقتلي جامع و مستند با تکيه بر معيارهاي علمي تاريخنگاري و متناسب با نيازهاي دوران معاصر، افزون بر گفتار و شيوهاي نوين، در جهت پيراستن تحريفات عاشورايي بنا شده است. علاوه بر آن، پالايش محتوا و منابع مقتل جامع در طي مراحل منفصل و بهرهمندي کتاب از منابع متعدد، به همراه پاسخ به شبهات عاشورا، ارزش علمي اثر را در جايگاه ويژهاي قرار داده است.
مشخصه ديگر پژوهش توجه به موضوعاتي است که در مقاتل ديگر کمتر به چشم ميخورد. واکاوي بسترهاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي واقعه عاشورا، فلسفه و سير تاريخي عزاداري امام حسين، آمار و ارقام واقعه عاشورا، و زندگينامه ياران امام حسين در شمار اين موضوعات هستند.
همچنين کتاب وقعة الطف لأبي مخنف، اثر محمدهادي يوسفي غروي بهمنظور احياي کتاب مفقود شده مقتل الحسين، نگارش ابومخنف مورد تحقيق قرار گرفته است. مؤلف با استخراج روايات مقتل ابومخنف از تاريخ طبري و مقايسه و تطبيق آن با منقولات شيخ مفيد، سبطبن جوزي و ابوالفرج اصفهاني از گزارشهاي منتسب به ابومخنف درباره اصول نگارش وي در پيشگفتاري مبسوط، به تفصيل سخن گفته و به ابعاد گوناگون نوشتار ابومخنف، از جمله راويان و دستخوردگي مقتل موجود تصريح کرده است.
وي همچنين با عرضه مطالب غني در پاورقي کتاب، به شناساندن اشخاص مذکور در متن و ارائه پيشينه مختصر آنان، اعرابگذاري واژگان نامأنوس، مقايسه برخي از گزارشهاي ابومخنف و مقاتل ديگر با روايت طبري همت گمارده است. علاوه بر این بازنمودِ ابهامات محتواي متن، از جمله کاستيهاي اخبار ابومخنف، اصطلاحات و ضربالمثلها و گاهی تحليل مختصر منقولات، در شمار ابتکارات نويسنده است.
2ـ2ـ1ـ3. رويکرد تحليلي و عاشورا پژوهشي
اما شکلگيري انقلاب اسلامي و فعاليتهاي آغازين آن و نقش مؤثر علما و روحانيان حوزة علميه قم در اين حرکت و تلاقي آن با تأليف آثاري درباره عاشورا سبب شد تا رويکرد مذهبي سنتي شکل تازهاي به خود گرفته، آثار جديدی در تطور مطالعاتي عاشوراپژوهي، شکل پژوهشي به خود بگيرد و از نقل صرف، به رويکردي پژوهشي تغيير مسير دهد. با بررسي اهداف نگارش اين دست آثار، شايد بتوان گفت: زمينههاي عاشوراپژوهي در اين دوره با رويکرد تحليلي مبتني بر دو عامل بوده است: عامل اول نگاه انتقادي، و عامل دوم نگاه سياسي و انقلابي با ارائه الگو.
1ـ2ـ2ـ1ـ3. مطالعات تحليلي انتقادي
برايناساس ميتوان براي برخي از اين آثار با عامل انتقادي چنين ويژگيهايي را بيان کرد:
ـ حفظ انديشه سنتي و ارائه منقولات تاريخي با تأکيد بر تحليل هدفشناسي عاشورا با اهتمام به آسيبهاي موجود در آثار گذشته؛
ـ استفاده فراوان از منابع تاريخي سني، شيعه، روايي و رجالي به همراه ارائه گزارشي روان و داستانواره از واقعه عاشورا، با اهتمام به سنجههاي نقل تاريخي که از ديگر ويژگيهاي کتابت کمرهاي است؛
ـ نقد و بررسي ديدگاههاي پيشين درباره وقايع پس از عاشورا با ارائه ديدگاههاي جديد مبتني بر يافتههاي جديد؛
ـ تأکيد بر هدفپژوهي و ماهيتشناسي قيام عاشورا با رويکرد تحليلي و جريانشناسي بدون اکتفا به نقل صرف رخداد.
اما در ميان اين جريان، در حدود سالهاي 1349ش تأليف اثري از صالحي نجفآبادي با عنوان شهيد جاويد نقش بسزايي در رشد مطالعات عاشوراپژوهي با رويکرد نقد ديدگاه مطرح شده در اين کتاب، در اين دوره داشت. مجموعه آثار چاپشده در نقد بر اين کتاب از سوي جريان مذهبي، بيانگر اهتمام اين جريان به حفظ مرزهاي کلامي و عقيدتي مرتبط با مسئله امامت و علم امام در واقعه عاشورا بوده است.
کتاب شهيد جاويد صرفاً يک اثر تحليلي درباره تاريخ قيام عاشورا نبود، بلکه به دنبال خود يک جريان تاريخي را در جامعه مذهبي شيعه در ايران معاصر به راه انداخت. اين کتاب در شرايطي در جامعه شيعي ايران، بهويژه قم و ديگر شهرهاي مذهبي رواج يافت که فضاي حاکم بر جامعه پذيراي چنين تفکري نبود. از سوي ديگر، اين اثر در ادامه ظهور جريان تجديدنظرطلب در مذهب و نقد آموزهها و باورهاي مذهبي و ديني به چاپ رسيد و مدعي مسائلي بود که به نوعي در مسير باورهاي آنان دانسته ميشد. صالحي نجفآبادي که تمايلي نيز به تجديدنظرطلبي داشت، آثار خويش را قبل از تدوين این کتاب به سمت مبارزه با غلو در مذهب، جهت داد.
کتاب غلو (درآمدي بر افکار غاليان در دين) که مجموعه درسهاي قبل از انقلاب وي بود و بعدها در اواخر عمر وي به چاپ رسيد، گوياي اين بُعد از تفکرات اوست. درواقع اين تفکر بستر تأليف کتاب شهيد جاويد شده بود. نفي علم امام و ارائه رويکرد سياسي براي ماهيت قيام امام سبب شکلگيري جرياني براي مقابله با کتاب شهيد جاويد و ادعاهايش شد؛ جرياني که غالباً از سوي نويسندگان سنتي در حوزة علميه شکل گرفته و به تدريج طرفداراني از وعاظ و منبريها پيدا کرده بود. مخالفت اصلي و جدي با اين کتاب از سوي بزرگان علما و مراجع وقت، بهويژه علامه طباطبائي، آيتالله گلپايگاني و آيتالله مرعشي نجفي [و ديگر علماي تراز اول حوزة علميه] صورت گرفت.
اين اثر که کوشیده است تا از زاويه جديدی به عاشورا و ماهيت قيام امام حسين بنگرد، که همین منجر به ارائه قرائت جديد سياسي با هدف تشکيل حکومت و رد نيت شهادت از قيام امام حسين شد؛ قرائتي که در درون خود مستلزم انکار علم امام معصوم نسبت به آينده وقايع پيشرو در سفر به عراق نيز بود. اين نوع تفسير از ماهيت عاشورا پس از تقريظي که دو تن از علماي وقت (آقايان مشکيني و منتظري) بر اين کتاب زدند، به تدريج منجر به صفآرايي دو گروه از طرفداران آيتالله خوئي و امام خميني شد.
ايجاد چنين فرصتي براي مخالفان حوزه و روحانيت بسيار مغتنم بود. در نتيجه، حکومت تلاش کرد تا از يکي از اين گروهها که گرايش انقلابي نداشتند، حمايت کند و اين کتاب را بهانهاي براي ضربه زدن به جريان انقلابي قرار دهد. ازاينرو بيست هزار نسخه از اين کتاب در سال 1350ش توسط «ساواک» چاپ و توزيع شد تا در تفرقه مؤثرتر باشد.
کتاب شهيد جاويد و انديشههاي آن پس از ترور آيتالله شمسآبادي در جامعه گسترش پيدا کرد. در پي مخالفتهايي که با اين اثر ميشد و فرصتي که «ساواک» پيدا کرده بود، اين ترور اتفاق افتاد. در نتيجه، ترور به نام شهيد جاويد و به علت مخالفت با اين کتاب و انديشههاي آن از سوي روزنامههاي وقت نوشته شد و با توجه به اينکه حاميان اين کتاب از طيف انقلابيان و طرفداران امام خميني بودند، «ساواک» قاتلان آيتالله شمسآبادي را طرفداران امام خميني و کتاب شهيد جاويد معرفي کرد و بدينروی شهيد جاويد از يک بحث علمي به يک تنش سياسي تبديل شد.
پس از انتشار و توزيع گسترده اين کتاب، نقدهاي زيادي از سالهاي اوليه انتشار آن، يعني از 1349 و 1350 در محافل مذهبي نوشته شد و حتي در محافل روضه نيز توسط سخنرانان مطرح گردید. رسول جعفريان در کتاب خود از قریب 25 نقد بر شهيد جاويد از سوي عالمان بنام حوزة علميه نام برده که برخي از اين نقدها وسيع و برخي در حد يک يا دو صفحه بوده است. در پاسخ به نقدهاي نوشته شده، صالحي نجفآبادي در سال 1355ش کتاب عصاي موسي، در نقد نقدها را نوشت که به سبب ممانعت حاکميت وقت، با تغييراتي به راه اعتدال و با اسم مستعار عبدالله مظلوم چاپ شد، ولي اجازه توزيع نيافت.
رويکرد پژوهشي به عاشورا که در دامن نقد بر کتاب شهيد جاويد رشد فزايندهاي در حوزة علميه و ديگر مجامع علمي پيدا کرده بود، زمينهساز تغييرات جدي در عاشوراپژوهي در نيمه دوم سده اخير در ايران شد. در همين زمینه بود که برخي از مراجع تقليد و فقهاي بنام وارد عرصه عاشوراپژوهي شدند و عاشوراپژوهي از انحصار مطالعات تاريخي خارج گردید.
کتاب حسين شهيد آگاه و رهبر نجاتبخش اسلام، اثر آيتالله لطفالله صافي(1400ـ۱۲۹۷ش) از مراجع تقليد معاصر و با هدف پاسخ به نظريه مؤلف شهيد جاويد در حدود سال 1349ش تأليف شد. اصول نظري نگارش کتاب مزبور مبتني بود بر:
ـ حفظ مباني کلامي و تأکيد بر اصول مذهب شيعه و احاديث معتبر و عدم کفايت اسناد تاريخي در عاشوراپژوهي؛
ـ نقص عقل بشري در درک مفاهيم و اهداف و اسباب رفتار پيشوايان دين و نفی وجوب شناخت آن براي همگان؛
ـ تکيه بر نظريه شهادتطلبي در بحث ماهيتشناسي قيام عاشورا و نفي هرگونه بررسي قيام از مجاري طبيعي؛
ـ مسلّم بودن علم امام و آگاهي نسبت به «ما کان و مايکون» با استفاده از منابع تاريخي شيعه و اهلسنت.
همچنين کتاب هفتساله چرا صدا درآورد؟ از آيتالله عليپناه اشتهاردي(1387ـ1296ش) در نقد کتاب شهيد جاويد تأليف گرديد. نگارنده در روش نقادانه خويش، بر نقد سندي و محتوايي و تکيه بر مسائلي، از جمله بيتوجهي به آراء بزرگان شيعه (شيخ صدوق، سيدبن طاووس، شيخ عباس قمي و مانند آنها) و نپذيرفتن ديدگاههاي متعصبان (ابنخلدون، طبري، ذهبي و مانند آنها) تأکيد دارد. وي با اصل قرار دادن چارچوب باورهاي کلامي شيعه، به ايرادهای تفاسير ارائهشده از سوی صالحي همت گماشته است.
تحريف در نقل و ترجمه؛ تقطيع متن سند و استنتاج براساس آن؛ بيتوجهي به تغيير واژهها در سند؛ تقطيع محتواي سند و استنتاج بر پايه آن؛ بيتوجهي به جغرافياي تاريخي، سهلانگاري نسبت به اصالت سند (در سندپژوهي)؛ اشتباه در تحليل دادههاي پيشفرض؛ تحريف لفظي و معنوي و مانند آن؛ مخالفت با نظريه «تشکيل حکومت» با تکيه بر آيات قرآن؛ و اعتقاد به علم امام در حوادث پيشرو از گزارههاي مهم اشتهاردي در نقد کتاب مزبور است. نیز حفظ جان و پذيرش دعوت کوفيان و در نگاه کلي، عمل به وظايف محولشده براي امام مهمترين مسائل مدنظر مؤلف بوده است.
در اين بين، اما برخي از کتابها نيز با بهرهگيري از روشهايي متفاوت و ـ البته کمتر علمي ـ نيز فرصت تدوين يافتند. کتاب دفاع از حسين شهيد: رد بر کتاب شهيد جاويد، از ديگر رديهها بر شهيد جاويد از حجتالاسلام محمدعلي انصاري قمي (1363ـ1290ش) بود. مؤلف با ادبياتي تند و با کار بردن برخي کلمات نامناسب، در تحرير علمي نوشتار ترديد کرد. وی ديدگاه منفي نسبت به منابع تاريخ و نسبت به مؤلفان آنها و نیز به نواصب و دشمنان اهلبيت و بهرهگيري از اين منابع توسط صالحي نجفآبادی را مهمترين علت بياعتبار دانستنِ محتواي شهيد جاويد بيان کرد.
او همچنین در اعتبارسنجي منابع تاريخي و ادعاي شهيد جاويد مبني بر بهرهمندي اجتهادي از گزارشهاي تاريخي، به کتاب طبري اشاره ميکند که بیشتر مستندات آن برگرفته از گزارشهاي عبداللهبن سبأ و سيفبن عمر بوده است. ازاينرو اجتهاد در مسائل تاريخي را مانند فقه و تفسير، به سبب نبود ملاکهاي اعتبارسنجي صحيح در اسناد تاريخي (مانند فقه) نميپذيرد.
روح حاکم بر مباحث کتاب، عقايد کلامي نويسنده است. وي علم امام را ذرهاي از علم خداوند و مانند علم انبيا ميداند و معتقد است: علم اهلبيت به غيب، به اذن خداست. در اين زمینه، او با پرداختن به تعامل و تقابل کلام و تاريخ، دادههاي تاريخي را که برخلاف اعتقادات باشد، از اعتبار ساقط ميداند. انصاري قمي تصريح دارد که مؤلف شهيد جاويد در نوشتههای پيشين خود، بارها تغيير نظر داده و درواقع، عدم ثبات فکري وي را مؤيدي ديگر بر رد نظرياتش بيان ميکند.
2ـ2ـ2ـ1ـ3. مطالعات سياسي و انقلابي با ارائه الگو
دستهای ديگر از مطالعات صورتگرفته در حوزة علميه قم، مطالعات بر پايه تبيين زمينهها و عوامل رخداد عاشورا به همراه تحليل اهداف و فلسفه قيام عاشورا است. اين دست مطالعات در سير تاريخي مطالعات عاشورا ظهوری تازه يافته و به همين سبب مطالعات حوزة علميه قم در اين زمينه، بي بديل مینماید. در بحبوحه انقلاب اسلامي ايران، بهويژه در آغازين روزهاي فعاليت سياسي، گروههاي مردمي، روحانيان و دانشگاهيان به زعامت جريان روحانيت، پا به عرصه سياست و تغيير ساختار حاکميت گذاشته بودند. در چنين اوضاعي ارائه الگوي انقلابي از يکسو و الگوي صحيح و پيراسته از خرافات از سوي ديگر ضروري مينمود.
فعاليتهاي فراوانی از سوي جريان انقلاب در تاريخ 50 سال اخير از 1342ش به بعد صورت گرفته است. مجموعه سخنرانيهاي رهبران انقلابي و همچنين ديگر فعالان در دستههاي ديگر، به خوبي بيانگر چنين ضرورتي بود. در اين ميان آثار قابلتوجهي از روحانيان حوزة علميه قم برجاي ماند. همانگونه که گفته شد، پيراسته بودن نماد انقلاب و در کنار الگو بودن، موضوع مهمی بود.
کتاب حماسه حسيني، اثر شاخص اين دوره، با هدف پالايش باورهاي عاشورايي از انحرافات و ارائه الگوي زيست سياسي و اجتماعي از عاشورا نگاشته شده است. اين اثر مجموعه سخنرانيها و يادداشتهاي شهيد مرتضي مطهري (1358ـ1298ش) در خلال سالهاي 1347ـ1356ش است. ایشان بهعنوان يک انديشمند و عالم سنتي ديني، با رويکرد نوانديشي، براي مطابقت آموزههاي ديني با نيازهاي روز، به بررسي عاشورا از چند منظر پرداخت و با تأکيد بر نظريه «امر بهمعروف و نهي از منکر»، در تداوم نظريهپردازي مطالعات عاشورايي تاريخ معاصر بسترساز نگرش سياسي وانقلابي شد.
این کتاب امتزاجي از دو تفکر سنتي بر مبناي علوم ديني حوزوي و نوانديشي معارف ديني بر پايه علوم جديد بوده که بيانگر تبيين و تحليل واقعه عاشورا، با بازنمايي مباحث هدفشناسي و آسيبشناسي ديدگاهها و باورهاي منتسب به آن است که از اين نظر، از جريان روشنفکري متمايز ميگردد؛ زیرا جريان نوانديشي در دوره پهلوي با تمسک به عقل و پذيرش ديدگاههاي دينگريز غرب، نقد و رد اصل مذهب را هدف قرار داد، درحاليکه شهید مطهري با اتکا بر آراء و باورهاي فلسفي و کلامي، به تصحيح باورهاي ناصحيح و تحريفهاي صورتگرفته همت گمارد.
ایشان بهرغم ديدگاههاي مطرحشده در هدف قيام عاشورا (مانند شهادتطلبي و تشکيل حکومت) هدف قيام را «اقامه امر بهمعروف و نهي از منکر» دانست و آن را مهمترين عنصر از عناصر سهگانه دخيل (بيعت، دعوت کوفيان، امر بهمعروف) در ساختمان نهضت عاشورا معرفي نمود. پيشفرضهاي کلامي ایشان در مطالعات عاشورايي، سبب اثرپذيري تحليلهاي نگارنده گرديده است؛ چنانکه از اين منظر، ایشان معتقد است: حتي اگر دو عامل ديگر (يعني بيعت و دعوت) نيز وجود نداشت، باز هم امام به حرکت خود بهگونهاي ديگر ادامه ميدادند.
نگاه عاشوراپژوهي مؤلف مبتني بر نگرش فلسفه تاريخ است. برايناساس، عاشورا يک محرک تاريخ بشري بوده که با دميدن حيات تازه در عالم اسلام، حميت و غيرت را بازسازي کرده است و با مفهوم «شهادت» در گستره کارکرد اجتماعي که عصر اموي بدان دست يافت، به اصلاح مباني و مفاهيم نادرست جامعه خيز برداشت.
تحريفشناسي شهيد مطهري نيز بر پايه نگاه فلسفي ایشان استوار بود. از اين منظر، امام حسين بهعنوان يکي از شخصيتهاي رباني، داراي منطق و سبک زندگي خاص، سزاوار الگونمايي براي جوامع بشري است. در نتيجه پذيرش نگرش ذکرشده، جنبههاي آسماني و عرفاني عاشورا خرافي و غيرعقلايي قلمداد نميگردد؛ زیرا امام در عين عاقل بودن، عاشق و عارف است و آسماني بودن امام و پذيرش جنبههاي عرفاني و فوق عقل عادي، ايشان را از الگو بودن خارج نميکند.
همچنين اهتمام مؤلف بر تحريفات و دستهبندي آن به لفظي (تغييرشکلي و ظاهري)، معنوي (تغيير مقصد و مقصود) و موضوعي (تحريف در شخصت ائمه) حاکي از آن است که ایشان در عين گزينش ملاکها و معيارهاي تحريفات، عقل منطقي و نقل را معتبر دانسته، بر اعتبار اسناد و روايات تاريخي عاشورا، از همان اوان تاريخنگاري باور دارد.
بازشناسي الگوهاي تربيتي عاشورا و پيامدهاي سياسي و اجتماعي آن در تاريخ، اين اثر را علاوه بر يک محقق، در مقام يک عالم ديني نيز صيانت کرده است. توجه به کارکردهاي دين و مذهب و تطابق آن با مسائل روز، در بهرهمندي از گزارشهاي عاشورا و روش بررسي تاريخي دادهها و اطلاعات آن با هدف حراست از آثار و دستاوردهاي عاشورا، از خدمات نگارنده به اسلام است.
همانگونه که گفته شد، نقش حوزويان، بهويژه روحانيت در حوزة علميه قم در واقعه قيام عليه دستگاه پهلوي، در تاريخ معاصر پررنگ است. در اين ميان، برخي از انقلابيان با رويکرد سياسي و انقلابي به تدوين آثاري درباره عاشورا و تبيين فلسفه قيام عاشورا پرداختند.
نويسنده در جستوجوي چرايي و عوامل اصلي نهضت، ضمن تشریح انحراف خلفا از مسير واقعي اسلام، بررسي شرايط اجتماعي زمان قيام را از ملزومات پژوهش عنوان کرده است. در اينباره، با گزارش برخی عوامل اجتماعي، همچون تبعيضهاي نژادي و طبقهبندي اجتماعي دوره خلفا، انتصاب معاويه به حاکميت سياسي، تغيير ملاکهاي جانشيني در تعيين رهبري، تصرف اموال عمومي در دوره عثمان، تجاوز، و هتک قوانين ديني، به تشريح علل زمينههاي مشکلات زمامداري امام علي پرداخته و با تصديق ميراث دوران حکومتي سه خليفه اول که در تربيتيافتگان آنان تجلي يافته بود، به ناتوانی تحمل اصلاحات علوي جامعه در دوران خلافت اميرالمؤمنين تصريح دارد. سپس تداوم اين شرايط در عصر امام حسن و نهادينه شدن تفکر اموي در جامعه را از علل مطرح در بسترهاي وقوع نهضت عاشورا بيان مينماید.
کتابت هدفمند نويسنده و تطبيق شرايط قيام با دوره معاصر خويش، از مشغله فکري وي براي دستيابي به علاج و رهايي از گرفتاريهاي درونمرزي حکايت دارد. در اين زمينه با همسان خواندن شرايط کنونی با دوران معاويه، درصدد توجيه تحرک برعليه ساختار سياسي وقت بود که اين ادعا به سبب مبارزات انقلابي ایشان عليه نظام وقت، قابل بررسي است.
بيترديد آثار فراواني از گروههاي انقلابي، بهويژه روحانيت، با هدف تبيين واقعه عاشورا و ارائه ابعاد آن در جهت تبيين الگوي انقلاب تدوين شد. ولی با توجه به محدوديت ارائه در اين پژوهش، به همين دو اثر اکتفا گردید.
نتيجهگيري
مطالعات انجامشده توسط روحانيان حوزة علميه قم در يکصد سال گذشته در حوزه تاريخ عاشورا، گامي نوين در تکامل آن بهشمار ميآيد. تنوع آثار عاشورايي که برآمده از زمينهها و عوامل سياسي و اجتماعي و فرهنگي بوده، رويکرد جديدي به مقتلنگاري سنتي دوره گذشته بوده که جان تازهاي به مطالعات عاشورا بخشيده است. وجود جريانهاي فکري و همچنين سياسي در اين دوره و تأثیر آن بر شکلگيري آثار متنوع درباره عاشورا، سبب شد تا گونهشناسي مطالعات عاشورا در اين دوره مدنظر قرار گيرد.
وجود جريان سنتي و دو جريان مذهبي و دگرانديش ديني در ميان حوزة علميه قم، سبب شد تا مطالعات برجايمانده مطابق مباني هر دو جريان، شکل خاصي به خود بگيرد. وجود خرافات در باورهاي مذهبي که سبب رشد نگاه نقادانه به دين و مذهب در اين دوره شده بود، توسط جريان دگرانديش، نگاهي نقادانه به آيينهاي عاشورايي و همچنين تاريخنگاري عاشورا داشته است.
جريان مذهبي که بر پايه باورهاي سنتي و اهتمام به حفظ مباني ديني در عرصه عاشورانگاري قدم نهاده بود، هم آثاري با محتواي رخدادي و هم آثاري با محتواي تبيين و تحليل عاشورا و به بيان ديگر، عاشوراپژوهي از خود برجاي گذاشت. رشد فعاليتهاي سياسي در آغازين روزهاي انقلاب اسلامي و ضرورت معرفي الگويي ديني و الهي براي مقابله با ساختار حاکميت وقت، عاملي شد تا «عاشورانگاري» با رويکرد مقتلنگاري در حوزة علميه جاي خود را به «عاشوراپژوهشي» در قبل و پس از انقلاب اسلامي بدهد و ازاينرو عاشورا با رويکردهاي جديدی مدنظر قرار گرفت. اعتماد به الگوي ارائهشده از عاشورا، ضرورت پيرايش باورهاي خرافي از عاشورا را به دنبال داشت. ازاينرو آثار فراواني براي مقابله با خرافات در حوزة علميه قم در جهت تبيين چهره واقعي از عاشورا به ثبت رسيد.
بنابراين و با توجه به گونههاي مختلف اين مطالعات در تطور عاشورانگاري، اين پژوهش به اين نتيجه دست يافت که در سده اخير، با وجود پژوهشهاي صورتگرفته در قرنهاي گذشته، مطالعات حوزة علميه قم با ارائه رويکرد تبيين رخداد و تحليل فلسفه قيام عاشورا، نقشي تکاملي در فرايند عاشورانگاري در تاريخ اين دست از مطالعات داشته است.
- آيتي، محمدابراهيم، بررسي تاريخ عاشورا، به کوشش مهدي انصاري، قم، امام عصر،1381.
- استادي، رضا، سرگذشت شهيد جاويد، قم، قدس، 1383ق.
- استوري، جان، مطالعات فرهنگي در فرهنگ عامه، تهران، آگه، 1395.
- اشتهاردي، عليپناه، هفتساله چرا صدا درآورد؟ قم، چاپخانه علميه،1391ق.
- امامی، محمدمهدی، زندگینامه آيتالله العظمی گلپایگانی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382.
- انصاري قمي، محمدعلي، دفاع از حسين شهيد: ردّ بر کتاب شهيد جاويد، قم، چاپخانه مهر استوار،1350.
- آدميت، فريدون، انديشههاي ميرزا فتحعلي آخوندزاده، تهران، خوارزمي، ۱۳۴۹.
- ـــــ ، انديشههاي ميرزا آقاخان کرماني، تهران، چاپ پيام، 1357.
- بانشي، رحمتالله، تاريخنگاري محدث قمي، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1394.
- پورفرد، مسعود، صورتبندي روشنفکري در جمهوري اسلامي ايران، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه، 1392.
- توسلي، غلامعباس، نظريههاي جامعهشناسي، تهران، سمت، 1369.
- جعفريان، رسول، جريانها و سازمانهاي مذهبي سياسي ايران سالهاي 1320-1357، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامي و پژوهشگاه فرهنگ و انديشه، 1383.
- ـــــ ، تأملي در نهضت عاشورا، قم، مورخ، 1386.
- حائري مازندراني، محمدمهدي، معالي السبطين، قم، شريف رضي، 1367.
- حسيني، سيدمحمد، آسيبشناسي مطالعات معاصر عاشورا (از پهلوي اول تا انقلاب اسلامي 1305- 1357ش)، رساله دکتري دانشکده شيعهشناسي، قم، دانشگاه اديان و مذاهب، 1397.
- ـــــ ، «دگرانديشي و نقش آن بر مطالعات عاشورا در دوره معاصر»، تاريخ اسلام، 1399، دوره بيست و يكم، ش 81، ص 67ـ104.
- حکميزاده، علياکبر، «فدارکاری برای دین»، همایون، 1312، ش 8.
- ـــــ ، «منبر و روضهخوانی، همایون، 1314، ش 8، ص 22ـ23.
- خالصيزاده، محمد، رسایل سیاسی آيتالله شیخ محمد خالصیزاده، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1386.
- ـــــ ، فلسفه قيام مقدس حسيني، به قلم حيدرعلي قملداران، قم، بينا، تاريخ مقدمه 1382ق.
- خرقاني، سيداسدالله، محوالموهوم و صحو المعلوم، بيجا، ناشر غلامحسين نورمحمدي خمسهپور، بيتا.
- دباغ، هاشم، صفحات مشرقه من الجهاد الدینی و السیاسی لعلماء العراق، طهران، هاشم الدباغ، 1377.
- زهره کاشاني، علياکبر، تاريخ 1200 ساله حوزه علميه قم (با رويکرد آموزشي و پژوهشي )، چ دوم، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1396.
- شريعت سنگلجي، محمدحسن، محوالموهوم، تهران، تابان، 1323.
- ـــــ ، توحید عبادت، تهران، دانش، 1345.
- صافي گلپايگاني، لطفالله، حسين شهيد آگاه و رهبر نجاتبخش اسلام، تهران، کتابخانه صدر، بيتا.
- صالحی نجفآبادی، نعمتالله، توطئه شاه بر ضد امام خمینی، نجفآباد، مؤسسه رسا، 1363.
- ـــــ ، تطبيق قيام امام حسين با موازين فقهي، در قضاوت زن در فقه اسلامي، تهران، اميد فردا، 1386.
- طباطبایی، سیدمحسن، گونهشناسی قرائتها و رویکردهای عاشورایی ز مشروطه تا انقلاب اسلامی(1285ـ1357ش)، رساله دکتری، قم، دانشگاه ادیان و مذاهب، 1398.
- قاضی طباطبائی، سیدمحمدعلی، تحقیقی درباره اربعین اول سیدالشهداء، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1385.
- قمي، شيخ عباس، نفس المهموم، ترجمة محمدباقر کمرهاي (با عنوان، رموز الشهاده)، تهران، اسلاميه، 1363.
- کاظمي، عباس، جامعهشناسي روشنفکري ديني در ايران، تهران، طرح نو، 1387.
- کرباسچی، غلامرضا، هفتهزار روز تاریخ ایران و انقلاب اسلامی، تهران، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی، 1371.
- کسروی، احمد، در پیرامون اسلام، تهران، چاپخانه پیمان، 1323.
- ـــــ ، شيعهگري، تهران، چاپخانه پيمان، 1323.
- کمرهای، میرزاخلیل، عنصر شجاعت یا هفتاد و دو تن و یک تن، قم، دارالعرفان، 1389.
- ـــــ ، يکشب و روز عاشورا، قم، دارالعرفان، 1389.
- گروهي از تاريخپژوهان، تاريخ قيام و مقتل جامع سيدالشهدا، زيرنظر مهدي پيشوايي، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني، ۱۳۸۹.
- مطهري، مرتضي، حماسه حسيني، چ هفدهم، تهران، صدرا، 1392.
- وليپور، محمد، «تحليلي بر نگرشهاي عاشوراپژوهي در آثار خاندان آيتي بيرجندي»، مطالعات فرهنگي ـ اجتماعي خراسان، 1399، دوره چهاردهم، ش 4، ص 149ـ170.
- هاشمينژاد، عبدالکريم، درسي که حسين به انسانها آموخت، مشهد، آستان قدس رضوي، ۱۳۸۲.
- یوسفی غروی، محمدهادي، نخستین گزارش مستند از نهضت عاشورا، ترجمة و تدوين جواد سليماني اميري، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني، 1377.